۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه

روز دوشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

 "سبز یعنی وطن"

قرار ما بیست و پنجم بهمن در کوچه ها و خیابانهای میهن.
ما بیشماریم، ما می مانیم.
 
 
 
 

 ارزش ریال پایین‌تر می‌آید تا اسد در قدرت بماند

image
تهران و دمشق گویا توافق‌هایی داشته اند. کشور دوست و برادر ایران قرار است به اقتصاد کشور دوست و برادر سوریه کمک کند آن هم با یاری رفیق چین و رفیق شوروی سابق. در حالی که بانک مرکزی ارز به بازار نمی‌ریزد و قصد کنترل بازار ارز را ندارد، به سوریه قول خرید نفت و کالاهای سوری را می‌دهد. این جوری می‌شود که کوری عصاکش کور دیگری می‌شود تا دودش به چشم ملت ایران برود.

ایمیل‌های هک‌شده بشار اسد و سایر سران سوریه، حاوی اسنادی بوده است که از همکاری‌های اقتصادی ایران و سوریه در راستای کمک به سوریه خبر می‌دهد. 
به گزارش رادیو فردا و به نقل از هاآرتص، برخی بندهای مهم این اسناد عبارتند از، تعهد ایران به خرید سالانه یک میلیارد دلار کالاهای سوری، خرید روزانه یکصدو پنجاه هزار بشکه نفت سوریه برای مدت یک سال، تهعد به فروش نفت سوریه به سایر کشورها، تاسیس بانکی مشترک و انتقال پول از راه روسیه و چین.
خبر چنین توافقی در حالی منتشر می شود که بازار ارز در ایران آشفته است و بنابر آخرین گزارش ها در سایه تحریم های نفتی، عدم اطمینان از آینده  و عملی نشدن وعده بانک مرکزی، قیمت ارز دوباره به بالای ۱۹۰۰ تومان رسیده است.
بسیاری از کارشناسان اقتصادی در تحلیل عدم دخالت بانک مرکزی در بازار ارز و حفظ ارزش پول ملی و پس انداز مردم، بر این باور بودند که بانک مرکزی، یا ارز کافی در اختیار ندارد یا با توجه به احتمال مشکل در راه انتقال دلار به ایران به دلیل تحریم بانک مرکزی در آینده، حاضر نیست که الان ارز به بازار بریزد.
با افشای چنین سندی، به نظر می رسد که تعهد ایران به سوریه برای خرید نفت و کالاهای دیگر را نیز باید به دلایل عدم تمایل بانک مرکزی به دخالت در بازار ارز اضافه کرد. اگر چه در ایران، از لقمه را از دهان مردم خود گرفتن برای کمک به کشورهای دوست و برادر پدیده تازه ای نیست، اما اینبار باید منتظر بود که بهای پول ملی سقوط کند و بهای ارز پرواز، تا بشار اسد بر سر قدرت بماند تا در یک کشور جوی خون جاری باشد و در کشور دیگر خون ملت را در شیشه کنند.

 

هاآرتص: ایمیل‌های دفتر بشار اسد هک شد؛ کمک یک میلیارد دلاری ایران به سوریه

image
روزنامه اسرائیلی هاآرتص در گزارشی نوشته است که جمهوری اسلامی برای کمک به سوریه در دور زدن تحریم‌های نفتی، بانک مرکزی، پرواز هواپیماها و همچنین سرکوب غیرنظامیان در سوریه، به دولت بشار اسد یک میلیارد دلار کمک کرده است.
هاآرتص می‌گوید اسنادی را به دست آورده که از کمک جمهوری اسلامی به حکومت بشار اسد خبر می‌دهد.
این روزنامه اسرائیلی نوشته است که اطلاعات تازه‌ای را از طریق هک‌کننده ناشناسی به دست آورده که توانسته به ایمیل دفتر بشار اسد راه پیدا کند.
بر این اساس، دو ایمیل از این ایمیل‌ها با امضای منصور اعظم، وزیر امور ریاست جمهوری سوریه است که حاکی از روابط ایران و سوریه است.
در این ایمیل‌ها آمده که سوریه مایل است در زمینه دور زدن تحریم‌ها از «تجربیات ایران در این زمینه بیاموزد.»
جمهوری اسلامی نیز متعهد شده که به سوريه برای غلبه بر تحريم‌ها عليه اين کشور کمک کند.
در خبری دیگری درباره سوریه اعلام شده است که ایمن الظواهری، رهبر القاعده، در نوار ویدیویی ضبط شده‌ای که بر روی اینترنت منتشر شده از اعتراضات ضددولتی در سوریه حمایت کرده است.
این در حالی است که گمان می‌رود بمبگذاری‌های اخیر در سوریه توسط اعضای القاعده انجام شده است.
همچنین امروز جلسه وزیران خارجه اتحادیه عرب در قاهره تشکیل می‌شود.
قرار است به رسمیت شناختن اپوزیسیون سوریه در این جلسه مطرح شود.
عربستان سعودی نیز يک هفته پس از وتوی قطعنامه شورای امنيت درباره سوريه توسط روسيه و چين، پيش‌نويس قطعنامه تازه‌ای را برای پايان دادن به بحران سوريه آماده کرده است.
قرار است اين پيش‌نويس ۱۳ فوريه در سازمان ملل مطرح شود.
حملات نیروهای بشار اسد به شهر حمص دیروز نیز ادامه داشت و حداقل ۳۵ نفر در این حملات کشته شدند و یک ژنرال ارتش سوریه نیز در دمشق ترور شد.
آمار کشته‌شدگان در يک هفته نزديک به ۲۵۰ نفر و در ۱۱ ماه گذشته سوريه نزدیک به ۵۴۰۰ نفر اعلام شده است. 

 

فراخوان انجمن رهایی ایران برای تظاهرات ۲۵ بهمن

image
این انجمن در دعوت خود برای ادامه اعتراض‌ها آورده است: «در راسـتای آماده‌سـازی خود برای روز بيست و پـنج بـهمن‌، ما از همــه هم رزمان دلاور و جوان خـود می خواهيم که ساعت ۱۰ شـب در همه جای ايران بر بالای پشت بامها رفته و تا حد توان‌شـان با شـعاردهی و ايجاد سـوت و صدا نويد کوبندگی ضربات‌مان را به دشـمن بـدهنــد .بيسـت چهارم بهمن ايران را فرياد کنيـم و بيست و پنجم بهمن را فرصتی برای شـتاب دادن به مبارزه و نزديکی به پيـروزی نماييـم.»
متن کامل بیانیه انجمن رهایی به شرح زیر است:
بیست و پنجم بهمن یاد آور حضور پر شور آزاديخواهان دلاور ایران در خیابان های تهران و شهرستان‌هاست که با فریاد و خروش خود پایه های حکومت جابر جمهوری اسلامی را به لرزه درآوردند . آنان از خُرد و کلان ، پیر و جوان ، زن و مرد با دست خالی به جنگ مزدوران جهل و جنایت درآمدند . برماست که در حد توان خود ، هر کجا که هستيم اين روز شهامت و ايثار و راه عزيزانی که از جان خود در اين روز گذشـتند را پاس بداريم .
ما جوانان ايرانزمين از فراخونهای داده شده برای روز ۲۵ بهمن حمايت و پشـتيبانی نـموده و با بـرپايی تظاهرات برق آسا و کنش های ضربتی به نوبه خود در اين روز انجام وظيفه خواهيم نمود . بديهی است که با توجه به خفقان و سرکوب وحشيانه رژيم ، چگونگی حرکتمان در اين روز به شرايط حاکم در محل برگزاری حضورمان بستگی خواهد داشت ، ولی پليد انديشان مزدور رژيم بدانند که اراده ما آهنين و نيروی ما لايزال اسـت .
همچنین در راسـتای آماده سـازی خود برای روز بيست و پـنج بـهمن ، ما از همــه هم رزمان دلاور و جوان خـود می خواهيم که ساعت ۱۰ شـب در همه جای ايران بر بالای پشت بامها رفته و تا حد توانشـان با شـعاردهی و ايجاد سـوت و صدا نويد کوبندگی ضرباتمان را به دشـمن بـدهنــد.
بيسـت چهارم بهمن ايران را فرياد کنيـم و بيست و پنجم بهمن را فرصتی برای شـتاب دادن به مبارزه و نزديکی به پيـروزی نماييـم.




هشدار خامنه‌ای به اسماعیل هنیه درباره دچار شدن به سرنوشت یاسر عرفات

imageدر حالی که طی ماه‌های اخیر نرمش‌هایی در گروه تندرو حماس نسبت به گروه رقیبش،‌ فتح، به وجود آمده، علی خامنه‌ای در دیدار با اسماعیل هنیه، نخست وزیر دولت حماس در غزه به وی هشدار داده که از مسیر مقاومت خارج نشود تا مثل یاسر عرفات «بعد از سال‌ها محبوبیت، مطرود ملت‌های منطقه» نشود.
اسماعیل هنیه نخست وزیر دولت حماس در غزه که برای سفر سه روزه به ایران رفته، امروز صبح بار هبر جمهوری اسلامی دیدار کرده است.
خامنه‌ای در این دیدار به این مبارز فلسطینی هشدار داده است و سرنوشت یاسر عرفات را به عنوان مبارز سازشکار مثال زده است.
رهبر جمهوری اسلامی گفته است: «یاسر عرفات كه بعد از محبوبیت سال‌های دوران ایستادگی، به علت خروج از مسیر مقاومت، مطرود ملت‌های منطقه شده بود.»
خامنه‌ای همچنین درباره نفوذ عناصر سازشكار به  كالبد مقاومت هشدار داده و گفته است که این امر سبب «بروز بیماری» است.
وی جنگ ۲۲ اسرائیل با فلسطینیان را مثال زده و گفته است: «ایران در قضیه فلسطین ثابت و صادق است و همواره در كنار مردم فلسطین و مقاومت خواهد بود.»
این سخنان رهبر جمهوری اسلامی در حالی است که چندی پیش وی از کمک مالی و مادی جمهوری اسلامی به فلسطینیان در این جنگ و همچنین جنگ ۳۳ روزه لبنان پرده برداشت.
همچنین اسماعیل هنیه در این دیدار گفته است: «من دیروز از نزدیك و همچنین با پروازی كه با هلی‌كوپتر داشتم، شاهد حضور میلیون‌ها نفر در مراسم ۲۲ بهمن در تهران بودم.»
وی افزوده است: «همان‌گونه كه شما چندی پیش فرمودید ما در دوران بدر و خیبر هستیم و به هیچ وجه در دوران شعب ابی طالب قرار نداریم.»
سفر هنیه به ایران در حالی صورت می‌گیرد که طی ماه‌های اخیر تحولات تازه‌ای در سیاست گروه حماس دیده شده است.
هفته گذشته، رهبران حماس و فتح در قطر درباره توافق آشتی چند ماه پیشین دو این گروه رقیب شد گفتگو کردند.
بر این اساس، دولت انتقالی با عنوان دولت وحدت ملی، انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان و همچنین انتخابات پارلمان فلسطینی را در سرزمین‌های فلسطینی واقع در کرانه باختری رود اردن و نوارغزه برگزار می‌کند.





واکنش احمد توکلی به اختلال‌های اینترنتی

فیلترینگ بی‌ضابطه برای نظام هزینه‌زا است

احمد توکلی٬ رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس به مقام‌های جمهوری اسلامی نسبت به هزینه‌های فیلترینگ «مردم آزار» هشدار داد.
آقای توکلی روز یکشنبه (۲۳ بهمن) پس گذشت چهار روز از مسدود شدن دسترسی بیش از ۳۰ میلیون کاربر ایرانی به پست‌های الکترونیکی خود٬ در گفتگو با خبرگزاری مهر گفته است: «اتفاقات اخیر حتی اگر توجیه امنیتی داشته باشد، باید توسط مسئولان برای مردم توضیح داده شود.»
به گفته توکلی «شیوه فیلترینگ اخیر و قطع بدون اطلاع بسیاری از سرویس‌های مورد مراجعه اکثر قریب به اتفاق مردم» برای جمهوری اسلامی «بسیار هزینه‌زا» است.
این نماینده مجلس افزوده که این روش فیلترینگ «اکثر کاربران اینترنت را به سمت استفاده از نرم‌افزارهای فیلترشکن سوق می‌دهد» و باعث بی‌تاثیر شدن فیلترینگ می‌شود.
وی در ادامه این گفتگو از مسئولان مربوطه خواسته «به صورت صریح و شفاف دلایل این مساله را برای مردم توضیح دهند» و «بیش از این مردم آزاری و برای نظام هزینه‌تراشی نکنند.»
حسین گروسی٬ نایب رئیس کمیته ارتباطات کمیسیون صنایع مجلس نیز در گفتگو با «باشگاه خبرنگاران جوان» از مسئولان وزارت ارتباط خواسته «به صورت جدی پیگیر مشکل بوجود آمده باشد.»
علی مطهری٬ نماینده شبستر در مجلس هم گفته مجلس این موضوع را پیگیری خواهد کرد.
از روز پنجشنبه ۲۰ بهمن٬ ارتباط کاربران ایرانی با پست‌های الکترونیکی و تمام سایت‌های خارجی که نیاز به ورود و ثبت اطلاعات دارند، مسدود شده است.
نیرو‌های فعال حزب‌الله در شبکه‌های مجازی نیز در روز‌های اخیر انتقاد‌های تندی متوجه مقام‌های مسئول کرده و خواستار پایان دادن به محدودیت‌های اعمال شده هستند.





بخش‌هایی از آخرین دست نوشته احمد سوداگر پیش از مرگ

سکوت خامنه‌ای در قبال مرگ پنج فرمانده سپاه

علی خامنه‌ای٬ رهبر جمهوری اسلامی تاکنون پیام تسلیتی برای درگذشت سردار احمد سوداگر٬ پنجمین فرمانده سپاه که طی یک ماه گذشته فوت کرده٬ صادر نکرده است.
احمد سوداگر که از وی با عنوان بنیانگذار «نگاه علمی و روش خلاق و نوین در تاریخ‌نگاری دفاع مقدس» نام برده می‌شود٬ روز جمعه (۲۱ بهمن) بر اثر ایست قلبی درگذشت.
با گذشت سه روز از زمان درگذشت این فرمانده سپاه٬ آقای خامنه‌ای حاضر نشده است با ارسال پیامی فوت وی را به خانواده‌اش تسلیت بگوید.
غلامعلی رشید، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روز یکشنبه (۲۳ بهمن) در مراسم تشییع پیکر این فرمانده سپاه گفت سوداگر در آخرین دست‌نوشته خود از پزشکی قانونی خواسته «روحش» را کالبد‌شکافی کنند.
آن‌طور که رشید گفته٬ احمد سوداگر همچنین نوشته است: «انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار مرکز انگشت‌نگاری بگذارید تا برای همیشه بی‌گناهی من به اثبات برسد.»
سوداگر در این نوشته همچنین اضافه کرده است: «کارت شناسایی‌ام را درون کفنم بگذارید شاید لازم شود. روی تابوتم بنویسید عاقبت کسی که صادقانه زیست.»
احمد سوداگر پس از وفا غفاریان٬ عباس مهری٬ احمد سیاف‌زاده و منصور ترکان پنجمین فرمانده سپاه است که طی یک ماه اخیر فوت کرده است.
بسیاری از مقام‌های حکومتی درگذشت این فرماندهان سپاه را تسلیت گفته‌اند٬ اما رهبر جمهوری اسلامی حاضر نشده است پیام تسلیتی برای خانواده‌های آن‌ها ارسال کند.
این در حالی است که آقای خامنه‌ای ششم بهمن ماه در پیامی درگذشت پدر علی فدوی٬ فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران را تسلیت گفته بود.





محمدعلی جعفری٬ فرمانده سپاه پاسداران:

بیش از ۸۰ درصد مردم طرفدار رهبری هستند


محمدعلی جعفری٬ فرمانده سپاه پاسداران می‌گوید براساس نظرسنجی‌های سپاه «بیش از ۸۰ درصد مردم طرفدار اصول انقلاب و مواضع رهبری هستند.»
به گزارش خبرگزاری «شبستان» آقای جعفری این مطلب را روز یکشنبه (۲۳ بهمن) در جمع نمازگزاران مسجد «انصارالحسین» شهرک «شهید محلاتی» بیان کرده است.
جعفری گفته که سپاه این نظرسنجی را در خرداد ماه امسال انجام داده است.
فرمانده سپاه در عین حال ادعا کرده است: «رابطه عاطفی و قلبی که بین رهبری و مردم در نظام اسلامی وجود دارد در حال حاضر و به خصوص بعد از فتنه ۸۸ در سطح بالایی قرار دارد.»
وی همچنین گفته است: «هم اکنون تشکیل حکومت جهانی اسلام آغاز شده است و انقلاب اسلامی حتی به قلب اروپا و آمریکا نیز نفوذ کرده است.»
نظامیان و روحانیون حاکم بر ایران بیش از ۳۰ سال است که تصویری غیر واقع‌بینانه از شرایط ایران و جهان در سخنان خود ارائه می‌کنند.
آن‌ها همواره ادعا می‌کنند جمهوری اسلامی در بهترین شرایط ممکن قرار دارد و سایر کشور‌های جهان در آستانه فروپاشی هستند.
بر حجم این ادعا‌ها در یک سال گذشته با بروز برخی تحولات در کشور‌های عربی و افزایش فشار‌ها داخلی و خارجی به نظامیان و روحانیون حاکم٬ افزوده شده است.
مقام‌های جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ به عنوان منشاء تحولات نوین در جهان یاد می‌کنند و علی خامنه‌ای را معمار جدید خاورمیانه می‌نامند.
آن‌ها همچنین تلاش می‌کنند با ارائه تصاویری غیر واقع‌بینانه از تحولات منطقه و جهان به هواداران رهبر جمهوری اسلامی٬ مانع از ریزش گسترده نیرو‌های وفادار به خود باشند.
در دو سال گذشته آن‌طور که برخی فرماندهان سپاه اعلام کرده‌اند بسیاری از حامیان جمهوری اسلامی ریزش کرده‌اند.



توقف فروش اعتباری مواد اولیه به تولیدکنندگان ایرانی

سحام نیوز: دبیر اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان صنایع نساجی عنوان کرد: صنایع نساجی جزو بخش هایی است که برای تامین مواد اولیه و نوسازی تجهیزات به شدت نیازمند نرخ ارز است. به تبع این امر نوسانات اخیر در بازار ارز، به شدت عملکرد واحدهای نساجی را تحت الشعاع قرار داد.
مهدی یکتا با بیان این مطلب در گفتگو با ایلنا توضیح داد: طی ماه های اخیر به واسطه رشد نرخ ارز در بازار، واحدهای صنعتی از یک سو با تامین مواد اولیه وارداتی و از سوی دیگر برای گشایش LC به شدت با مشکل روبرو شدند. به تبع این امر هزینه تامین مواد اولیه کارخانجات به شدت با افزایش روبرو شد.
به گفته وی؛ ظرف دو ماه اخیر قیمت الیاف مصنوعی به عنوان یکی از مهمترین مواد اولیه مورد نیاز صنایع به واسطه نوسانات نرخ ارز بین ۱۵ تا ۲۰ درصد افزایش یافته است.
یکتا با اشاره به مشکل خرید مواد اولیه توضیح داد: در شرایط عادی اصولا واحدهای صنعتی مواد اولیه مورد نیاز خود از خارج کشور را به صورت فروش اعتباری ۳ تا ۹ ماهه خریداری می کردند اما در ماه های اخیر به واسطه وضعیت بلاتکلیف بازار ارز، فروش اعتباری کاملا حذف شده و واحدها مجبور به خرید نقدی کالای مورد نیاز خود هستند.
وی اذعان کرد: این مسئله منجر به تحمیل فشار نقدینگی بیشتر به واحدهای تولیدی شده است چرا که باید برای خرید مواد اولیه خود از نقدینگی به روز برخوردار باشند. به تبع این مسئله هم اکنون اغلب واحدها با مشکل تامین مواد اولیه روبرو شده اند.
دبیر اتحادیه صنایع نساجی با اشاره به افزایش نرخ ارز مرجع توسط دولت نیز تصریح کرد: در حال حاضر هیچ تولیدکننده ای با نرخ دلار کنونی نمی تواند به تولید خود ادامه دهد. با توجه به افزایش حدودا ۱۰ درصدی نرخ ارز دولتی در جریان التهابات اخیر بازار ارز، اگر کسی بتواند نرخ ارز مرجع برای واردات خود تامین کند، یک افزایش حداقل ۱۰ درصدی را در تامین مواد اولیه خود خواهد داشت.




۴۰۲ فعال سیاسی و مدنی: میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و زهرا رهنورد را آزاد کنید

سحام نیوز: بیانیه ۴۰۲ نفر از شخصیت ها و فعالان سیاسی و مدنی در مشارکت با کمپین رهایی میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و زهرا رهنورد منتشر شد. امضاکنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن تخلف و تقلب گسترده در نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸، به بازداشت و زندانی‌کردن صدها زندانی سیاسی – عقیدتی و به ویژه حصر و حبس خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، چهره های شاخص مقاومت جنبش سبزمردم آگاه ایران اعتراض کرده اند.
متن این بیانیه بشرح زیر است:
یک سال از حبس و حصر سیاسی و اجتماعی خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی گذشت. پایداری و استقامت آنها در این مدت بر خواسته های شان نمادی است از استواری و صبوری میلیون ها مردمی که در سال امضاکنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن تخلف و تقلب گسترده در نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸، به بازداشت و زندانی‌کردن صدها زندانی سیاسی – عقیدتی و به ویژه حصر و حبس خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، چهره های شاخص مقاومت جنبش سبزمردم آگاه ایران اعتراض کرده اندبه طور مسالمت‌آمیز اعتراض خود را به تخلف و تقلب گسترده در انتخابات و سرقت و اختلاس رای‌شان توسط حاکمان نظامی – امنیتی ابراز کرده بودند و نصیب آنها ، به جای تحقق اراده سیاسی‌شان در برگزیدن نامزدی از میان چهار نامزد رسمی اعلام شده، سرکوب بود و قتل، شکنجه بود و تجاوز.
این استقامت همچنین مظهر پایداری و تداوم حق طلبی صدها زندانی مظلوم و سربلندی است که صدای شان در محبس سرکوب گران حاکم بر میهن مان نیز خاموش نمی شود. آن ها نیز نماد استقامت مردم بر خواسته‌های شان هستند که از صحنه خیابان به چهاردیواری زندان منتقل شده است.
اینک نزدیک به سه سال است که در تداوم سرکوب های گذشته آزادی خواهان و عدالت طلبان ، ایران به یک زندان بزرگ و عرصه سیاسی و مدنی آن به یک حکومت نظامی تبدیل شده است. دهها فعال سیاسی و مدنی، دانشجو، روزنامه نگار، وکیل، استاد دانشگاه، کارگر و کارمند ، اعم از زن و مرد ؛ زندان‌های مختلف در سراسر کشور را پر کرده‌اند.
اکنون ایران اوین است و اوین ایران و زندان‌های ایران در هر گوشه‌ای از این سرزمین از خراسان تا آذربایجان، از کردستان تا خوزستان و … هر یک نمادهایی از این مبارزه سراسری را در خود گرفته‌اند
در همین راستا ما امضاء کنندگان این بیانیه اعلام می کنیم هم چنان بر اعتراض خود به تخلف و تقلب گسترده در نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ استواریم. رهبران متقلب و دروغگو و دولت نالایق را حاکمانی تحمیلی بر مردم ایران می‌دانیم که وضعیت زندگی روزمره مردم و سرنوشت کشور را در لبه پرتگاه و سقوط قرار داده‌اند.
ما به بازداشت و زندانی‌کردن صدها زندانی سیاسی – عقیدتی و به ویژه حصر و حبس خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، چهره های شاخص مقاومت جنبش سبزمردم آگاه ایران ، معترض‌ایم و با تفاوت و تنوع آرائی که داریم، اما به طور متحد به “کمپین رهایی” که به طور خودجوش در اعتراض به حبس خانگی این عزیزان شکل گرفته است می‌پیوندیم و هم صدا با دیگران از آقای احمد شهید نماینده ویژه حقوق بشر در رابطه با ایران و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد می‌خواهیم رسیدگی به وضعیت کلیه زندانیان سیاسی – عقیدتی در ایران را از نظر رعایت قوانین بین‌المللی حقوق بشر و قوانین مربوط به آیین دادرسی در جمهوری اسلامی ایران ، به طور روزانه دنبال کنند.
هم چنین از ایشان می‌خواهیم از دولت ایران بخواهند به حصر و حبس یک ساله خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی پایان دهند. حبس خانگی مجازاتی است که در هیچ متن حقوقی در جهان پیش‌بینی نشده و به تصویب هیچ مرجع قانونی در داخل و خارج از ایران نرسیده است.هم چنین بازداشت غیر قانونی افراد و نگه داری در مکان های نامشخص در عرف سیاسی و حقوقی چیزی جز آدم ربایی محسوب نمی شود.
ما از همگان می‌خواهیم به کمپین «رهایی» بپیوندند و با اعتراضات و ابتکارات خود و با هر شکل ممکن صدای مظلومیت زندانیان سیاسی ایران از هر فکر و عقیده‌ای که هستند و مخصوصا سه سرو سبز مقاوم در حصر غیرقانونی را به گوش جهانیان برسانند و از حاکمان ایران بخواهند به ظلم خود بر مردم و نقض گسترده حقوق بشر در ایران خاتمه دهند.
آ – ا : آرش آبادپور – فاطمه آجیان – ناصر آذر افروز – نعمت آذرم – فرشید آذرنیوش – شبنم آذر – مسعود آذری – احمد آزاد – آینده آزاد – ژانت آفاری – نوید آقابخشی – محسن آوایی – کاوه آهنگری – محمد ابراهیم زاده – حامد ابراهیمی – حامد ابراهیمی نژاد – سمانه ابولیور – مهرداد احسانی پور – مهرداد احمدزاده – عبدالرضا احمدی – فریدون احمدی – مهرداد احسانی پور – اویس اخوان – کمال ارس – محمد ارسی – جمشید اسدی – زینت اسماعیل زاده – سید کوهزاد اسماعیلی – مهدی اشجعی – عباس اشراقی – فرید اشکان – اردوان اصحابی – مرتضی اصلاحچی – رضا اغنمی – محمد افتخار – بیژن افتخاری – علی افشاری – رهام افغانی خراسگانی – گودرز اقتداری – خسرو اکبری – محمدجواد اکبرین – سعید الموتی – مهرزاد امید به مهر – امیررضا امیربختیار – بابک امیر خسروی – منوچهر امیری – نوشابه امیری – سعیده امین – احسان امینی – مهدی امینی – وهاب انصاری – شاهین انزلی – نیکروز اولاد اعظمی – مریم اهری – کاظم ایزدی – سولماز ایکدر – علی ایلبگی -
ب – پ: فاریا بارلاس – عبدالعلی بازرگان – احمد باطبی – روح الله باقرآبادی – ایرج باقرزاده – موریس باقری – نسیبه باقری – پروین بختیارنژاد – فرزانه بذرپور – مهران براتی – محمد برقعی – مقداد بریمانی – وحیدالدین بزرگ تبار بانی – خسرو بندری – تارا بنیاد – شهلا بهاردوست – عصمت بهرامی – کاوه بهرنگ – حمید بهشتی – آرش بهمنی – بهروز بیات – مهران بیاتی – عباس بیدار – مهدی بیدقی – امیر بیگلری – کوروش پارسا – مهناز پراکند – حبیب پرزین – علی پرسان – بهزاد پرنیان – سپیده پورآقایی – سعید پورحیدر – احمد پورمندی – علی پورنقوی – بیژن پیرزاده – عسل پیرزاده -
ت – ث: علی تارخ – محمد تاندی – هوشنگ تبریزی – حبیب تبریزیان – حسین ترکاشوند – بهروز ترکی – علی تقی پور – نیره توحیدی – محمدعلی توفیقی – مجید تولایی – فرشاد توماج – محمد تیرانی -
ج – چ: ایلیا جزایری – حسن جعفری – محمدحسین جعفری – رضا جعفریان – فرزانه جلالی – محمد جلالی چیمه – احمد جلالی فراهانی – ایرج جمالی – آرش جنتی عطایی – رضا جوشنی – فرزاد جواهری – ابوالفضل (پویا) جهان دار – رضا چرندابی -
ح – خ : نریمان حاتمی – رضا حاجی – علی حاجی قاسمی – مانی حامدیان – سیداحمدرضا حائری – فرنگیس حبیبی – آرام حسامی – علی حسینی – آرش حسینی پژوه – فاطمه حقیقت جو – رضا حقیقت نژاد – بیژن حکمت – عباس حکیم زاده – سحر حمیدی – فرنگیس حیدری – محسن حیدریان – فرید خاتمی – مهدی خانباباتهرانی – رضا خانکی – اسماعیل ختایی – علی خردپیر – اصغر خرسند – عباس خرسندی – مصطفی خسروی – مصطفی خلجی – بهروز خلیق – ابراهیم خوش سیرت – واحده خوش سیرت – جمشید خونجوش -
د – ذ: بابک داد – فریبا داوودی مهاجر – امیر دباغی – محمدجواد دردکشان – مهرداد درویش پور – اکبر دوستدار-
ر – ز – ژ : حامد رادمنش – نیما راشدان – جواد رحیم پور – مهدی رستم پور- امیر رشیدی – سحر رضازاده – شیده رضایی – سجاد رضایی – امیر رضایی – آزیتا رضوان – رضا رفیعی – علی اصغر رمضان پور – داوود رمضان زاده – فیروزه رمضان زاده – فرهاد روحی – میثم رودکی – مریم روزبهانی – پانی رهبری – امین ریاحی – حمید زنگنه – اسمعیل زرگریان – ملیحه زهتاب – حسن زهتاب – ارسلان زیازی – سیامک زند
س: حمید سالک – متین سالمه – حسین سبحان اللهی – سهیلا ستاری – بهروز ستوده – نسیم سرابندی – امیرحسین سراجی – امین سرخابی – علی سرداری – فریبرز سروش – مهدی سعیدپور – پیام سعیدی – سیامک سلطانی – علی اصغر سلیمی – عباس سلیمی – سپیده سمنانی – صدرا سمنانی رهبر – محمد سهیمی – فرود سیاوش پور – رضا سیاوشی –
ش: علی شاکری – احمد شاکری – رحیم شامبیاتی – کریم شامبیاتی – سجاد شاه مرادی – مسعود شب افروز – داراب شباهنگ – صادق شجاعی – منصوره شجاعی – سعید شروینی – حسن شریعتمداری – شبنم شعبانی – روحی شفیعی – لیلا شکوهی – پرویز شوکت – روح الله شهسوار – شهاب الدین شیخی – عباس شیرازی – کاوه شیرزاد -
ص – ض: محمد صابر – محمد صادقی – مرتضی صادقی – بهنام صارمی – رامین صافی زاده – آرش صالح – بالی صداقت – کران صدر – احمد صدر حاج سید جوادی – احمد صدری – رضا صدیق – ایمان صدیقی – بیژن صف سری – سیاوش صفوی – جلیل ضرابی – سجاد ضرغام – معصومه ضیاء – امیرحسین ضیایی -
ط – ظ : علی طباطبایی – مرجان طباطبایی – اسفندیار طبری – اشکبوس طالبی – میثم طهماسبی – حمیدرضا ظریفی نیا -
ع – غ : احسان عابدی – عبداالله عابد – محمد عابد – ضیاء عابدی – شهره عاصمی – بهرام عباسی – غلام عباسی – محمدصابرعباسیان – مزدک عبدی پور – مهدی عربشاهی- ساجده عرب سرخی – فرزانه عظیمی – کتایون عظیمی فرد – خسرو علاف اکبری – کاظم علمداری – حسین علوی – فرهمند علی پور – ارشاد علیجانی – رضا علیجانی – محمد علیجانی – طیبه علیرضایی – جواد علیزاده – مسیح علی نژاد – مناف عماری – شهاب عموپور – فریده غایب – آبتین غفاری – پویا غلامرضایی -
ف – ق: فرشید فاریابی – شیرین فامیلی – مسعود فتحی – علی فتوتی – امیرحسین فتوحی – مهدی فتی پور- پویان فخرایی – تایاز فخری – شهرام فداکار- احمد فرهادی – حسن فرشتیان – کیوان فروزان – علی فروزنده – سیامک فرید – احد فضیلی – آزاده فضیلی – شروین فکری – فیروزه فولادی – شهاب فیضی – پروین قاسمی – فرشته قاضی – رضا قاضی نوری – آیدا قجر – جعفر قدیم خانی – یدی قربانی – جعفر قشلاقی – مهدی قلیزاده اقدم – علی اکبر قنبری
ک – گ: مرتضی کاظمیان – علی کافی – هادی کحال زاده – صدرا کران – عزیز کرملو – بهزاد کریمی – سیاوش کریمی – محمود کریمی حکاک – فاطمه کشاورز – علی کشتگر – حسن کلانتری – سپیده کلانتریان – محمدرضا کلانی – علی کلایی – امیر کلینی – علیرضا کنعان رو- امید کوهی – پروین کهزادی – آزاده کیان – علیرضا کیانی – اسماعیل گرامی مقدم – الهام گلکار – الهه گلکار- امیرحسین گنج بخش – رضا گوهرزاد –
ل – م : حسن لباسچی – ناصر لرستانی – مزدک لیماکشی – رحمان لیوانی – حمید مافی – رضا مبین – امیر مبینی – فریده محسنی – دانیال محمدزاده – علی محمدی – مجید محمدی – ملیحه محمدی – احمد مدادی – هادی مردانی – حنیف مزروعی – علی مزروعی – میثم مشایخ – متین مشکین – نریمان مصطفوی – علی مصلحی – ریحانه مظاهری – مهدی معتمدی مهر – حمیدرضا معدل – منصور معدل – یاسر معصومی – امیر معماریان – خدیجه مقدم – حسن مکارمی – پیمان ملاذ – فهیمه ملتی – پروین ملک – مرتضی ملک محمدی – مهدی ممکن – ترنج موسوی – فاطمه موسوی – علی اکبر موسوی خوئینی – رضا موصلی – رضا مولایی – ابراهیم مهتری – اکبر مهدی – احسان مهرابی – بهناز مهرانی – فرزام مهرداد – زیبا میرحسینی – سیدسراج الدین میردامادی
ن – و : ابراهیم نبوی – سیاوش نجفی – مجتبی نجفی – مزدک نصیری – محمود نصیری – بورگان نظامی نرج آباد – شروین نکویی – محمدسجاد نقوی – فریدون نقیبی – مرتضی نگاهی – داوود نوائیان – شهریر نواختر – شیوا نوجو – شاهین نوربخش – مهدی نوربخش – فرهاد نوری – پرتو نوری علا – مانا نیستانی – سجاد نیک آیین – مجتبی واحدی – داریوش وثوقی – نازی وجدان – فرزین وحدت – صدیقه وسمقی – رضا ولی زاده – سجاد ویس مرادی
ه – ی: احمد هادوی – نادر هاشمی – مرسده هاشمی – رضا هیوا – مهدی یارمحمدی – فرشید یاسایی – علی یانچشمه – محمدرضا یزدان‌پناه – حسن یوسفی اشکوری




خط فقر، ۷۰۰ هزار تومان

دبیر اجرایی خانه کارگر شوش‌تر گفت: سبد هزینه‌ها و حداقل دستمزد برای سال ۹۱ نباید کمتر از ۷۰۰ هزار تومان باشد.
سید علی علیزاده در گفتگو با خبرنگار ایلنا با بیان اینکه تعیین دستمزد کمتر از ۷۰۰ هزار تومان زیر خط فقراست،افزود: اگر حداقل دریافتی کمتر از این رقم باشد کارگران در فقر مطلق خواهند بود.
او با اشاره به اینکه کارگران بیکار با توجه به شرایط بد اقتصادی در وضعیت اسفبارتری به سر می‌برند خاطرنشان کرد: افزایش قیمت اقلام کالاهای مصرفی و تورم موجود باعث شده است شرایط زندگی کارگران سخت‌تر شود.
او گفت: دریافت یارانه‌ها هیچ دردی از کارگران کم نکرده و کارگران فقط توانسته‌اند بخشی از هزینه‌های مصرفی دولتی اعم از هزینه آب وبرق وگاز را پرداخت کنند.
علیزاده با تاکید بر اینکه دستمزد فعلی جوابگوی هزینه‌های معیشتی کارگران نیست خاطر نشان کرد: افزایش دستمزد باید بر اساس تورم اعلامی بانک مرکزی وسبد هزینه خانوار تعیین شود.





مادر صانع از همه گله‌مند است

چه کسی صانع ژاله را فراموش می کند؟

بعید می دانم در شهر کوچک پاوه شناختن و صحبت کردن از صانع جرم باشد. اگر هم جرم باشد لابد همه مردم پاوه مجرمند.
متاسفانه من ندیدم کسی از همشهریان صانع برای او بنویسد.در این شهر کوچک با اینکه مردم فرهیخته و صاحب قلم و حتی نویسنده و شاعر زیادند، به نظرم در حق صانع کوتاهی کردند.
البته شاید هم حق دارند. متاسفانه در همین شهر کوچک، از دیر باز فضا امنیتی بوده است. سالهاست که  پاوه یک شهر امنیتی با یک کمربند نظامی است.
نمی دانم! شاید هم برای یک شهر مرزی این فضای نظامی و امنیتی عادی باشد. بخصوص که سالها جنگ با صدام پاوه را به مسیری برای عبور و مرور تسلیحات نظامی تبدیل کرده بود و الان هم یکی از گذرگاهای ورود کالای قاچاق و غیر قاچاق است.
در این وضعیت مگر کسی جرات می کند از صانع بنویسد!
اما نه! راستی چرا کسی جرات نمی کند از صانع بنویسد؟ مگر صانع ژاله، بسیجی نبود و توسط منافقین به شهادت نرسید؟ مگر نگفتند و نوشتند که صانع به قول حسین شریعتمداری با نمایندگی رهبری در کیهان همکاری داشت؟ پس براستی چرا کسی جرات ندارد از صانع بنویسد؟ حتی کسی جرات ندارد از صانع بپرسد؟
یکی دو روز دیگر، سالگرد شهادتش است. سراغ مادرش را می گیرم. میخواهم ببینم بعد از صانع چه حال و هوایی دارد. آن قدر که از حرفهای مردم می گوید، از صانع نمی گوید. از همه گله‌مند است، بخصوص از حرفهایی که شنیده است. می گوید بعضی از حرفها داغ صانع را تازه می‌کنند. می‌گوید خیلی ها در این شهر جوانشان را از دست داده اند، پسر من هم  مثل یکی از آنها اما گاهی حرفهایی میشنوم که داغ صانع یادم میرود. می گوید به خدا مردنِ پسر آدم هم  نعمت است ( کور مه رده ی نه عمه تن ، این یک ضرب مثل کردی است و  یعنی گاهی مشکلاتی سراغ آدم می آید که مردن بچه اش در مقایسه با آن نعمت محسوب می شود)
پدر صانع، را  برده اند تهران. تا همین چند روز پیش در بیمارستان شهدای پاوه بستری بود. دو روزی است عموی صانع با اصرار دکترها او را برداشته و برده است یکی از بیمارستانهای  تهران. شاید کمی حال و روزش بهتر شود. از روزی که صانع رفته است تا به امروز پدرش حال و روز درست و حسابی ندارد…
 شماره همراه عمویش را میخواهم، پسرش مانع می شود و به مادرش اجازه نمیدهد. میگوید همه شماره تلفن های خانواده ما کنترل می شوند!
احوال پدرش را از زن عمویش می گیرم. میگوید حال و روز خوبی ندارد. رسانه ها چند بار از او  خواسته اند مصاحبه کند اما گفته است نه بخاطر خودم اما به خاطر بقیه پسرهایم حاضر نیستم چیزی بگویم. ان یکی که از دستم رفت، دست کم بگذار این ها را هم …
میگویم چرا میگذارید صانع فراموش شود؟ صانع را همه مردم ایران می شناسند.خون صانع روزی دامن  قاتلانش را خواهد گرفت.
زن عمویش می گوید شما چرا می گذارید فراموش شود؟ مگر شما همکلاسی و هم مدرسه و هم ولایتی او نیستید؟ راست می گوید. از خودم خجالت می کشم. تصمیم می گیرم برای صانع بنویسم. بنویسم که صانع ژاله را فراموش نکرده ایم. بنویسم که صانع ژاله فراموش نمی شود.
 کسانی صانع ژاله را فراموش کرده اند که  جان و جسم و روح صانع را وسیله ای برای  حفظ قدرت خود میخواستند. کسانی صانع ژاله را فراموش کرده اند که میخواستند از خون پاک صانع، پیراهنی را خون آلود کنند و آن را به نفع سیاست های ناپاک خود علم سازند. کسانی صانع را فراموش کرده اند که از صانع  فقط عکسش را میخواستند تا برایش کارت بسیج صادر کنند. کسانی صانع ژاله را فراموش کرده اند که در سومین روز شهادتش ۲۰ دستگاه اتوبوس را از کرمانشاه به پاوه اوردند تا در یک مراسم دروغین او را به نفع خود مصادره کنند.
ما مردم شهر پاوه صانع ژاله و راه او را فراموش نکرده ایم…….  راه هیچکدام از شهیدانمان را فراموش نکرده ایم …





بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی رجایی شهر کرج در محکومیت کشتار مردم سوریه

تعدادی از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در بیانیه ای خطاب به مردم مبارز سوریه با تحسین ایستادگی آنان کشتار و قتل عام بیش از ۵۰۰۰ هزار شهروند سوری توسط حکومت بشار اسد را محکوم و با خانواده ی جانباختگان جنبش آزادی خواه مردم سوریه ابراز همدردی کرده اند.
به گزارش کلمه، همچنین این زندانیان سیاسی در بخشی دیگر از بیانیه خود از دولت های چین و روسیه خواسته اند از سیاست های سلطه طلبانه ی خود در حمایت از حکومت خونریز بشار اسد دست برداشته و بیش ار این خود را در عرصه ی جهانی در مقابل اراده ی ملت ها قرار ندهد.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
نیرومندترین ارتش جهان اندیشه ای ست که زمان آن رسیده باشد و این چنین است که دیگر هیچ ارتشی یارای مقابله با آن را ندارد و هر گونه خشونتی در برابر آن بی اثر می شود.
ملت قهرمان سوریه!
ماه هاست مردم جهان و تاریخ نظاره گر پیکار جانانه ی شما علیه بیداد و خودکامگی ست و اینک دل های بیدار مردم جهان با شماست. شما با مقاومت مثال زدنی و تحسین برانگیزتان ثابت کردید که حق، برتر از زور است. شما ثابت کردید که در جهان کنونی دیگر جایی برای رژیم های مستبد و تمامیت خواه وجود ندارد. بی شک پیروزی و آزادی آن شماست زیرا در هیچ کجا و در هیچ زمان فریاد زندگی بی جواب نمانده است.
ما زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر (گوهردشت) کرج همچون دیگر مردم روشن بین ایران، کشتار و قتل عام بیش از ۵۰۰۰ هزار شهروند سوری توسط حکومت بشار اسد را شدیدا محکوم کرده و با خانواده ی جانباختگان جنبش آزادی خواه مردم سوریه عمیقا ابراز همدردی می نماییم.
هم چنین از دادگاه بین المللی لاهه به عنوان عالی ترین مرجع قضایی جهان انتظار داریم که هر چه سریع تر حاکمان سوریه به ویژه بشار اسد رئیس جمهور آن را به دلیل ارتکاب جنایت علیه بشریت مورد تعقیب قرار بدهد.
در پایان از دولت های چین و روسیه می خواهیم از سیاست های سلطه طلبانه ی خود در حمایت از حکومت خونریز بشار اسد دست برداشته و بیش ار این خود را در عرصه ی جهانی در مقابل اراده ی ملت ها قرار ندهد.
جعفر(شاهین) اقدامی، رسول بداقی، عیسی سحرخیز، رضا شریفی بوکانی، حشمت الله طبرزدی، میثاق یزدان نژاد




قطع گاز همزمان با سرمای شدید در گیلان

به دلیل سرمای شدید در مناطق مختلف مازندران، گاز مردم شهرستان رامسر از ساعاتی پیش قطع شد.
به گزارش خبرنگار مهر، به علت سرمای شدید در مناطق مختلف مازندران، گاز مردم شهرستان رامسر از ساعاتی پیش قطع شده و در بسیاری از نقاط این استان افت فشار گاز به قدری بوده که مردم از داشتن گرمایش گازی محروم شده اند.
بنا بر اطلاعات بدست آمده قطع شدن گاز در مناطقی از رامسر از روز گذشته  آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
این قطع شدن گاز بدون هیچ اطلاع رسانی قبلی از سوی مسئولان شرکت گاز استان و شهرستان رامسر صورت گرفته است.
روستاهای تنگ دره، حیدرمحله، شاه منصور محله رامسر نیز دچار قطعی گاز شده اند.
یکی از پرسنل اداره گاز رامسر این قطعی را تا ۴۸ ساعت آینده ادامه دار اعلام کرده و گفته است که پیش بینی می شود دامنه این قطعی مناطق گسترده ای از رامسر و بخشهایی از تنکابن و شهرهای غربی مازندران را دربربگیرد.
قطعی ممتد گاز در سالهای گذشته نیز دامنگیر مردم مناطق شمالی کشور شده بود.
گاز رشتی ها هم قطع شد
مدیر روابط عمومی شرکت گاز مازندران با تایید قطعی گاز در غرب مازندران اظهار امیدواری کرد: این قطعی ها فردا پایان یابد.
دلیل اصلی قطعی گاز در شهرهای غرب مازندران به واسطه شکستگی لوله های فشار گاز در استان گیلان و شهر رشت بوده است.
وی اظهار داشت: بر این اساس گاز اکثر شهرهای غرب مازندران نظیر رامسر، تنکابن، عباس آباد تا نوشهر و چالوس با افت فشار مواجه یا قطع شده است.
عرب با اشاره به اینکه مدیرعامل شرکت گاز مازندران برای رفع این موضوع دستور قطع جایگاه های سی ان جی برخی شهرهای غرب استان را صادر کرده است، تصریح کرد: پیش بینی می شود مشکل قطعی گاز شهروندان غرب مازندران تا صبح فردا رفع شود.
وی بیان داشت: افت فشار گاز و گاهی قطعی مقطعی در شهرهای کتالم و سادات شهر، چالوس، رامسر و بخش هایی از شهر رشت در استان گیلان مشاهده شده است.
عرب گفت: مدیرعامل شرکت گاز مازندران برای اطلاع رسانی بیشتر، امشب در شبکه طبرستان حضور خواهد یافت.
مدیر عامل شرکت گاز گیلان گفت: گاز تمام شهرستان‌های گیلان به جز آستارا و تالش امشب قطع می‌شود.
سید جلال نور موسوی در رشت با اشاره به اینکه خط لوله گاز لاکان رشت نیاز به تعمیرات دارد، اظهار داشت: به دلیل تعمیرات خط لوله گاز در منطقه لاکان رشت که پیش از این دچار آتش‌سوزی شده بود، گاز تمام شهرستان‌های گیلان قطع می‌شود.
به گفته وی، گاز تمام شهرستان‌های گیلان از طریق خط لوله لاکان تامین می‌شود.
نورموسوی، ادامه داد: ابتدا قرار بود از طرف اردبیل و مازندران به شهرستان‌های گیلان گازرسانی شود اما به دلیل سرمای شدید گاز به گیلان نمی‌رسد.
وی، با بیان اینکه گاز از طرف لوشان به خط لوله نمی‌رسد، افزود: در حال حاضر ۲۰ درصد شهرستان‌های گیلان قطعی گاز دارند و تا امشب گاز تمام شهرستان‌های گیلان به جز آستارا و تالش قطع می‌شود.
مدیر عامل شرکت گاز گیلان، درباره تامین گاز آستارا و تالش، ابراز داشت: به دلیل اینکه بخشی از گاز از جمهوری آذربایجان وارد این استان می‌شود، تنها شهرستان‌های آستارا و تالش گازدار هستند و بقیه شهرستان‌ها قطعی گاز پیدا می‌کنند.
وی، به زمان برقراری گاز در شهرستان‌های گیلان اشاره و خاطرنشان کرد: کار تعمیرات تا صبح فردا طول می‌کشد و از فردا به تدریج یکایک شهرستان‌ها گازدار می‌شوند و تلاش می‌کنیم تا ظهر فردا گاز در شهرستان‌های استان برقرار شود.





روز هفدهم؛ نامزدهای انتخاباتی ما در حبس هستند

رای من، راه تو؛ شهید صانع ژاله و شهید محمد مختاری

کلمه_ گروه اجتماعی: قسم به اسم آزادی، به لحظه‌ای که جان دادی، به قلبِ از هم پاشیده، شهیدِ در خون غلتیده، که راه ما باشد آن راه تو، ای شهید…
۲۵ بهمن ۸۹ جوانان و مردم سبز تهران به دعوت دو رهبر جنبش سبز لبیک گفتند و برای حمایت از مردم مصر و تونس به خیابان ها آمدند. میر حسین موسوی و شیخ مهدی کروبی از وزارت کشور تقاضای مجوز کرده بودند تا مردم بتوانند برای همبستگی با بهار عربی به خیابان بی آیند، اما حاکمیت اقتدرگرا چون همیشه خواست و نظر مردم را به هیچ انگاشت و از دادن مجوز خودداری کرد. اما مردم آمدند تا ثابت کنند جنبش سبز زنده است که مردم سر خم نمی کنند در مقابل ظلم و بی عدالتی و دیکتاتوری. خیابان های شهر پر شد از فریاد و شور و ایمان اما در این بین دو جوان که ایستاده مردن را انتخاب کرده بودند غرق در خون شدند. صانع ژاله و محمد مختاری شهیدان ۲۵ بهمن هستند، دو جوانی که با خون خود ۲۵ بهمن را جاودانه کردند:
صانع یک هنرمند بود، او بسیجی نبود. او می خواست با هنرش به مردم کردستان خدمت کند اما نگذاشتند
صانع ژاله، دانشجوی کرد سنی مذهب دانشگاه هنر تهران (رشته هنرهای نمایشی) بود که ۲۵ بهمن سال گذشته و درجریان تجمع مردمی که در حمایت از جنبش اعتراضی مردم تونس و مصر و به دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی برگزار شده بود بر اثر اصابت گلوله جان باخت.
رسانه های حکومتی، صانع ژاله را یک “بسیجی” خواندند که توسط “منافقین” کشته شده اما خانواده و دوستان او این ادعا را رد کردند در همان لحظات اولیه بعد از علنی شدن خبر شهادت فردی با نام صانع ژاله، صدا و سیما و خبرگزاری فارس خبری مبنی بر بسیجی بودن او منتظر کردند که این موضوع منجر به واکنش دوستان و نزدیکان وی گردید به طوری که تا چند ساعت بعد عکس او در بیت آیت الله منتظری در چند سال گذشته منتشر گردید که مشخص می کرد او از نظر فکری چه گرایشی دارد، اما رسانه دروغ هنوز ناامید نشده بود و در کاری مشترک حسین شریعتمداری در گفتگوی ویژه خبری شبکه دو حاضر شد و اعلام کرد که صانع ژاله مخبر روزنامه کیهان در جاهای مختلفی از جمله منزل آیت الله منتظری بوده است این موضوع در حالی اتفاق افتاده بود که رنجبران، مدیرکل تشکل‌های «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها» تصویر ژاله در کنار آیت الله منتظری را جعلی دانسته بود… که خود این ادعا از و بعد از آن این موضوع از طرف همه دوستان و اعضای خانواده و دانشجویان رد شد و بار دیگر میزان وقاحت و دروغ گویی یک عده را مشخص کرد.
برادر صانع ژاله در مصاحبه ای اعلام کرد که برادرش بسیجی نبوده است: “صانع یک هنرمند بود، او بسیجی نبود. او می خواست با هنرش به مردم کردستان خدمت کند اما نگذاشتند و…”
قانع ژاله بازداشت شد و خانواده اش به شدت تحت فشار قرار گرفتند که مصاحبه او را تکذیب کنند و بگویند فرزندشان بسیجی بوده است. اینک، پس از یکسال سکوت، مادر صانع ژاله می گوید: “سکوت، خودش می تواند خیلی حرف باشد ما هیچ شکایتی نکردیم؛ سکوت تنها کارمان بوده و درخواست هایی از ما بود که ما انجام ندادیم و برای اینکه مجبور به انجامش نشویم حتی از خیر شکایت هم گذشتیم، هیچ کاری نکردیم و به حرمت خون فرزندم سکوت کردیم؛ همه چیز مشخص بود؛ بچه من کاردانی برق از دانشگاه آزاد کرمانشاه گرفت، آدم درس خوان و موفقی بود، اهل مطالعه بود، شب ها اکثرا تا دیر وقت بیدار بود و کتاب می خواند، از معدود کسانی بود که راه خودش را پیدا کرده بود، می دانست چه می کند و کجا می رود، رفت دنبال هنر، چیزی که دوست داشت؛ او هنرمند بود به ادبیات و به خصوص ادبیات کردی علاقه خاصی داشت و اهل سیاست نبود، عاشق زندگی بود و هنر. او راهش را خودش انتخاب کرد و رفت و داغی بر دل ما ماند که جز سکوت فعلا هیچ چیزی نمی تواند تسکین مان دهد.”
مراسم تشییع او در روز ۲۷ بهمن ۸۹ با حضور انبوهی از جمعیت از دانشگاه هنر تا دانشگاه تهران برگزار شد. این در حالی بود که از ساعات اولیه صبح تعداد زیادی غیر دانشجو در دانشگاه هنر تجمع کرده بودند تا مراسم را تحت الشعاع قرار دهند و پیکر آن شهید بر روی دستان بسیجی ها تشییع گردید.
محمد مختاری “خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در زلت خسته ام”
این جمله ای بود که محمد مختاری شب ۲۵ بهمن ۸۹ در صفحه شخصی خود در فیس بوک نوشت. او در حالی که به دعوت رهبران جنبش سبز برای راهپیمایی اعتراضی در حمایت از مردم مصر و تونس لبیک گفته بود بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و رسانه های حاکمیت بعد از این موضوع دوباره تصمیم به سناریو سازی های خود کردند و محمد مختاری را کشته شده توسط عوامل بیگانه معرفی کردند. سرتیپ پاسدار احمد رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی نیز از «اقدام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق» در روز۲۵ بهمن ۸۹ خبر داد و گفت: «متاسفانه در این حادثه که در خیابان نواب و توحید روی داد، یک نفر از هموطنان شهید و هشت نفر زخمی شدند.»
که این موضوع با واکنش برادر محمد مختاری مواجه شد او در مصاحبه ای ناراحتی خود را از دزدیدن تابوت برادرش به صراحت اعلام کرد. پدر محمد مختاری بعد از یک سال درباره این حادثه چنین می گوید: “می خواستند محمد را بسیجی معرفی کنند اما محمد پیش از مرگ خودش را معرفی کرده بود و آنها نمی دانستند اگر محمد را بسیجی معرفی کنند جواب نوشته های فیسبوکی اش را چه بدهند.” پس از گذشت یک سال اسماعیل مختاری پدر محمد مختاری در گفتگو با سرخ سبز در توضیح آنچه در روز تشییع جنازه بر این آنها گذشته است می گوید برخی از زنان که برای خانواده ی ایشان هم ناشناس بوده اند با حضور در مراسم تشیع جنازه در مقابل دوربین ها نقش مادر محمد مختاری را بازی کرده و شعارهایی را سر می دادند که در آن شرایط باعث رنجش این خانواده نیز شده بودند. مراسم تشییع جنازه محمد مختاری، یکی از کشته شدگان ۲۵ بهمن آن زمان وقتی توسط هواداران دولتی برگزار شده بود، مخالفان دولت آن را به “شهید دزدی” تعبیر کرده بودند. اینک پدر محمد مختاری که به گفته ی خودش هنوز نمی داند که به خانواده ی وی اجازه برای برگزاری مراسم سالگرد را می دهند یا نه، پرده از تلاش هایی که یک سال قبل برای بسیجی معرفی شدنِ محمد مختاری صورت گرفته بود بر می دارد و می گوید شبی که محمد جان باخت، ساعت دو نیم بعد از نیمه شب به منزل آنها مراجعه کردند و از آنان خواستند تا عکسی از محمد را در اختارشان قرار دهند که او را پیش از روز تشییع جنازه به عنوان بسیجی معرفی کنند. محمد مختاری دومین جان‌باخته‌ در جریان اعتراض‌های روز ۲۵ بهمن‌ماه سال گذشته است که برای مطالبات مدنی خود به همراه دوستان خود در کنار مردم حضور یافت.
اسماعیل مختاری می افزاید: “محمد را می شناختم و می دانستم در راهپیمایی شرکت می کند و خیلی نگران بودم. از سر کار که به خانه آمدم مدام راه می رفتم تا اینکه تلفن زنگ خورد و دوستش گفت آجر به سر محمد خورده و الان بیمارستان است، من همان موقع حدس زدم که چه اتفاقی برای محمد افتاده است.
به بیمارستان که رسیدم اولین جمله ای که از برادر محمد شنیدم این بود که “محمد را از دست دادیم…”





همسر زینعلی: انتقال همسرم به رجایی شهر غیرقانونی است  جرس: شاهین زینعلی از کنشگران سیاسی و دانشجوی محروم از تحصیل محبوس در بند 350 زندان اوین بود که بطور غیرمنتظره به زندان رجایی شهر منتقل شده است. این برخوردها و فشارها تازگی نداشته و پیش از این تبعید غیرقانونی نیز زینعلی به بند 209 سپاه منتقل شده و مورد بازجویی قرار گرفته بود.
 بیتا زینعلی همسر شاهین زینعلی با ابراز ناراحتی از انتقال همسرش به زندان رجایی شهر به "جرس" می گوید: "متاسفانه چهارشنبه هفته پیش شاهین از بند 350 به زندان رجایی شهر منتقل شده است. آخرین ملاقاتی که با شاهین داشتم در اوین بود اما یک تماس تلفنی گرفت که به زندان رجایی شهر منتقل شده و الان در بند قرنطینه است و به شدت از این موضوع ناراحت بود. زیرا بدون هیچ اخطار قبلی و یا اینکه حکمی برای تبعید داشته باشد او را به زندان رجایی شهر منتقل کرده اند."
همسر زینعلی با اشاره به فشارهایی پیش از این انتقال ادامه می دهد: "قبلا هم از بند 350 به بند 209 منتقل شده بود، بدون اینکه علت آن را بدانیم. در آنجا بازجویی هم شده است که نتوانستم از موضوع بازجویی ها اطلاع پیدا کنم اما به احتمال زیاد بخاطر بیانیه هایی بود که از زندان به بیرون آمده بود و امضای شاهین پای آنها بوده است. این درحالی است که در حکم شاهین هیچ موردی از تبعید ذکر نشده و عملا انتقال شاهین به رجایی شهر "غیر قانونی" است و حکم جدیدی هم نگرفته و اساسا مشخص نیست چه نهادی دستور این انتقال را داده است؟ حتی زمانیکه از بند 209 به بند خودش برگشت، به او نگفتند اگر مثلا این کار را کنی تبعید می شوی یعنی بدون هیچ اخطاری این انتقال صورت گرفته است."
در تداوم این فشارها و برخوردهای غیرقانونی بر زندانیان سیاسی، گروهی دیگر از زندانیان سیاسی به دادسرای اوین یا بند امنیتی 209 این زندان احضار شده و در مورد بیانیه‌های انتخاباتی و اعتراض به حصر موسوی و کروبی و رهنورد مورد بازخواست قرار گرفته اند.
خانم زینعلی می افزاید: "خدا را شکر علی رغم این مسائل شاهین روحیه خودش را حفظ کرده و هیچوقت ناراحتی ها خودش را به ما بروز نمی دهد اما گویا بعد از انتقال و در هنگام ورودش یک درگیری هایی هم داشته است...اما از این موضوع خیلی ناراحت است که تبعید در حکمش نیست و چرا باید به زندان رجایی شهر منتقل شود، حالا وکیل دارد پیگیری می کند ببینیم نتیجه چه می شود."
شاهین زینعلی از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات است که در پی محکومیت دو سال و نود و یک روز خود به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام از دی ماه سال گذشته تا کنون در حبس به سر می برد و از آذر ماه امسال به دستور دادستان تهران از ملاقات حضوری و مرخصی محروم شده و در عین حال هیچ دلیلی مبنی بر اعمال این محدودیت ها ارائه نشده است.
همچنین لازم بذکر است که کارمندان حراست دانشگاه در آستانه ی امتحانات نیمه اول سال 89 مانع از ورود شاهین زینعلی دانشجوی کارشناسی دانشکده علوم اقتصادی به دانشگاه شده بودند و کارت دانشجویی او را توقیف کرده بودند.
بیتا زینعلی با اشاره به محرومیت همسرش از حقوق طبیعی یک زندانی سیاسی خاطرنشان می کند: "الان یکسال و یکماه است که شاهین در زندان اوین است و در این مدت حتی از یکروز مرخصی هم نتوانسته استفاده کند. در صورتیکه طبق قوانین با گذراندن یک سوم حکم خود می تواند از حق مرخصی استفاده کند. متاسفانه از ملاقات حضوری هم "محروم" هستیم. حتی مادر شاهین هر هفته به دادستانی مراجعه می کند و می پرسد چرا ملاقات حضوری نمی دهید؟ که جواب می دهند خود شاهین زینعلی بهتر می داند چرا ملاقات حضوری نمی دهیم! و هیچ پاسخی دیگری به ما نمی دهند که ما هم بدانیم چرا از حق مرخصی و ملاقات حضوری محروم هستیم."
وی می افزاید: "متاسفانه در اینگونه برخوردها خانواده بیشتر تحت فشار است. یکسری حقوق طبیعی و ابتدایی است که حتی کسانیکه جرمی مرتکب می شوند باید از آن برخوردار شوند. اما آن حقوق را حتی ما هم پیگیری می کنیم جواب درست و قانع کننده ای به ما نمی دهند. این حق ماست که بدانیم دلیل عدم استفاده از مرخصی و ملاقات حضوری، دلیل انتقال از یک بند به بند دیگر یا دلیل انتقال به یک زندان دیگر چیست؟ این حکم شاهین به اندازه کافی برای ما سنگین بود و تحمل دوری و زندانی بودنش به اندازه کافی سخت است. آیا اینها کافی نیست که هر چند وقت یکبار از این شوک ها هم به ما وارد می شود؟ که چرا منتقل شد به یک زندان دیگر؟ اول باید پیگیری ملاقات و مرخصی را می کردیم حالا باید مدام مراجعه کنیم که چرا به زندان رجایی شهر منتقل شده است؟ خلاصه در تمام مدت ما درگیر این مسائل هستیم."
در حالیکه رسانه های حکومتی اعلام کرده اند که بمناسبت 22 بهمن تعدادی زیادی از زندانیان آزاد شده اند اما شاهد افزایش فشارهای مضاعف بر زندانیان سیاسی هستیم و خانواده های زندانیان سیاسی قربانیان اصلی این فشارهای جدید و غیرقانونی هستند که انتظاری جز آزادی عزیزان دربند خود ندارند.
همسر زینعلی در پایان می گوید: "هر زمانیکه خبر آزادی عده ای از زندانیان سیاسی را می شنوم خوشحال می شوم اگرچه شاید یک حسرتی را برای ما ایجاد می کند که چرا شاهین آزاد نشده و حق برخورداری از آزادی را برای همه یکسان نیست. اما به هرحال خوشحال می شوم که کسی بخاطر ابراز عقیده در زندان نباشد و آزاد شود. امیدوارم هر چه زودتر شاهد آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی باشیم."





جان اوون: ارتش مصر ریاست جمهوری را می‌خواهد  جرس: حالا انقلاب مصر یک ساله شده‌است، انقلابی که در کوتاه مدتی پس از انقلاب تونس به وقوع پیوست و خود زمینه‌ساز انقلاب‌های دیگری در جهان عرب شد؛ دگرگونی و تحولی که از آن به عنوان بهار عرب یاد می‌شود. اما امروز مصر چگونه است؟ ژنرال‌ها و احزاب سلامی که پیروز انتخابات مجلس بودند، تا کجا با یکدیگر راه می‌آیند؟ و در نهایت، اسرائیل و جهان غرب با این تحولات چگونه مواجه می‌شوند؟
  پرفسور جان اوون، متخصص روابط بین‌الملل و استاد سیاست دانشگاه ویرجینیا آمریکا به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد.
***
یک سال از بهار عربی گذشته‌است. گمان می‌کنید که اکنون مهم‌ترین چالش‌ها در جایی مثل تونس و مصر که طلیعه‌داران این قیام‌ها در جهان عرب بودند چیست؟
به گمان من مهم‌ترین چالش‌هایی که هر دو کشور با آن مواجه هستند، یکی بازسازی اقتصاد است و دیگری بنا کردن نهادهای مشروع و عدالت‌پرور. هر دو این مشکلات با یکدیگر ارتباط دارند. انقلاب‌ها همیشه نظام اقتصادی را مختل می‌کنند و پس از مدتی مردم عادی درمی‌یابند که زندگی باید به روال عادی بازگردد. آدم‌ها و موسسات تجاری باید بتوانند کار کنند، جنس بخرند، بفروشند، نقل و انتقال کالاها را انجام دهند، از پول استفاده کنند و... برای مصر و تونس لازم است که توریست‌ها هوس کنند دوباره به آنجا بازگردند و سرمایه‌گذاران نسبت به شرایط اطمینان داشته باشند. انقلاب‌ها همچنین نهادهای سیاسی کهنه را برمی‌اندازند و نهادهای جدیدی به وجود می‌آورند. تاسیس نهادهای سودمند و مفید برای بازسازی اقتصاد امری حیاتی است. این نیز ضرورت دارد که حکومتی قانونی و مطابق خواست مردم تاسیس شود تا بدین طریق از شورش‌ها و درگیری‌های آتی جلوگیری به عمل آید.

در مصر به‌خصوص، به واسطه گوناگونی ارزش‌ها و توزیع قدرت در جامعه، مسئله تاسیس نهادهای جدید با پیچیدگی‌هایی روبه‌رو است. ارتش قدرت اصلی را در اختیار گرفته‌است و هیچ تمایلی هم به این ندارد که یک جامعه اسلامی دیگر به وجود بیاید در حالی که قدرت‌مندترین حزب سیاسی در مجلس جدید مصر، یعنی حزب "عدالت و آزادی" مرتبط با اخوان المسلمین است که سودای جامعه اسلامی را دارد. سلفی‌ها (حزب النور) هم که پس از اخوان المسلمین بیشترین کرسی‌ها را در مجلس در اختیار دارند، خیلی کمتر از اخوان المسلمین میل به مصالحه دارند. اگرچه مجلس در صدد نگارش قانون اساسی است، اما به طور کلی ارتش می‌تواند ماجرا را متوقف کند. در حقیقت، همه چیز به مذاکرات میان ارتش و حزب "عدالت و آزادی" بستگی دارد.
همان‌طور که گفتید، حالا نتایج انتخابات مصر هم مشخص شده‌است و مانند انتخابات تونس و مراکش، این‌بار هم احزاب اسلامی پیروز شده‌اند. شاید اسلام‌گرایی عامل انقلاب‌ مصری‌ها نبود، اما چرا در نهایت، آنها پیروز انتخابات شدند و نه سکولارها؟
در نظر داشته باشید، اسلام‌گرایان مصر مجموعه متکثری هستند که هم اخوان المسلمین را شامل می‌شوند و هم سلفی‌ها که تمایل اولی برای توافق با سکولارها به مراتب بیشتر از دومی است. اما در مصر اسلام‌گرایان به این خاطر پیروز شدند که ایدئولوژی اسلام‌گرایی پیش از این نیز در بدنه جامعه بیشترین طرفدار را داشت. اگرچه فعالیت‌های اخوان المسلمین برای سال‌ها به صورت رسمی ممنوع بود، اما در واقع آنها از طریق شبکه‌های مساجد، مدارس و دانشگاه‌ها ادامه حیات می‌دادند. دولت مصر هیچ‌گاه نتوانست که این نهادها را تعطیل کند. در عین حال ایدئولوژی‌های دیگر، مانند سوسیالیسم، کمونیسم، لیبرالیسم و... حتی در دانشگاه‌ها هم نتوانستند که از چنین پشتوانه‌ و سازمانی برخوردار شوند.
آیا این پیروزی‌ اسلام‌گرایان به منزله اسلامی کردن قوانین و یا حکومت هم هست، چیزی مثل تجربه ایران؟
به نسبت دوران حسنی مبارک، احتمالا اسلامی‌تر خواهد شد. فراموش نکنید قانون اساسی سال 1971 مصر تصریح می‌کرد که قوانین اسلامی اساس قوانین مصر است. آن قانون اساسی دیگر محل بحث نیست، اما از قرار هم ارتش و هم اخوان المسلمین تمایل دارند که نص قانون اساسی 1971 را برای نوشتن قانون جدید به کار ببرند. تفسیر اسلام‌گرایان از این کلام مذهبی‌تر از تفسیر انور سادات و حسنی مبارک است. اما احتمالا ارتش به آنها اجازه نمی‌دهد آن‌قدر پیش بروند که مورد حکومت ایران دوباره تکرار شود. همه این‌ها به مذاکرات میان ارتش و پارلمان، به‌خصوص اخوان المسلمین بستگی دارد. اگر این مذاکرات به شکست بینجامد، شاید که انقلاب دومی رخ بدهد، انقلابی که نتیجه آن را هیچ کسی نمی‌تواند با اطمینان پیش‌بینی کند. به همین خاطر است که دو طرف ماجرا (ارتش و اخوان المسلمین) اصلا تمایلی ندارند که مذاکراتشان به بن‌بست ختم شود.
در انتخابات مصر پس از اخوان المسلمین، بیشترین کرسی‌ها را گروهی برنده شده‌است که به افراط‌گرایی شهرت دارد: حزب النور که بدنه آن را سلفی‌ها تشکیل می‌دهند. گمان می‌کنید که رای بالای آنان چه تاثیری در مسائلی چون آزادی‌های زنان و حقوق اقلیت‌های مذهبی داشته باشد؟
این احتمال وجود دارد که وضعیت حقوق زنان و اقلیت‌ها بدتر از قبل بشود، اما خیلی نمی‌توان بااطمینان چنین حرفی زد. مشکل از آنجا آغاز می‌شود که ارتش با اخوان المسلمین بر سر قانون اساسی معامله کند. به نظر می‌رسد که نظام جدید، یک نظام ترکیبی پارلمانی – ریاستی باشد، شاید شبیه نظام فرانسه. در چنین نظامی، مجلس و نخست وزیر بر سیاست داخلی تاثیر بیشتری می‌گذارند و رئیس جمهور که با رای مردم انتخاب می‌شود، مسئول سیاست خارجی است. اگرچه اخوان المسلمین مصرانه می‌گوید که آنها قصد دارند قدرت را تقسیم کنند، اما تاریخ نشان می‌دهد که حزبی با چنین قدرتی دشوار می‌تواند جلوی تمایلات و ایده‌ال‌های خودش را بگیرد. در واقع، این که اخوان المسلمین با این نظام ترکیبی موافقت کرده، نشان می‌دهد که آنها بیشتر به سیاست داخلی علاقه‌مندند. به جز این، حزب النور هم سعی می‌کند که حقوق زنان و اقلیت‌های مذهبی را محدودتر از این بکند. دو حزب "آزادی و عدالت" و "النور" اکنون با هم رقیب هستند، اما این امکان وجود دارد که در مجلس با هم ائتلاف کنند. از این رو شاید این دو حزب بر سر محدود کردن حقوق زنان و اقلیت‌های مذهبی به توافق برسند.
آیا گمان می‌کنید که ژنرال‌های مصر ساده قدرت سیاسی را تحویل دهند؟
نه، سخت بتوان در تاریخ موردی را پیدا کرد که یک ارتش قدرت را داوطلبانه واگذار کند. به همین خاطر است که آنها با احزاب مجلس بر سر قانون اساسی چانه می‌زنند. همان طور که گفتم، ژنرال‌ها شاید از سیاست‌ داخلی چشم بپوشند و در این زمینه بیشتر قدرت خود را واگذار کنند، اما به نظر می‌رسد که آنها مصمم هستند قدرت را در عرصه سیاست خارجی برای خود حفظ کنند. یکی از مسائل ژنرال‌ها این است که اطمینان حاصل کنند، سیاست خارجی مصر تغییر چندانی نمی‌کند. آنها نمی‌خواهند که مصر معاهدات خود را با اسرائیل ملغی کند و هیچ تمایلی هم ندارند که دگرگونی خاصی در روابطشان با ایالات متحده ایجاد شود یا این که کمک‌های خود را به حماس در غره از سر بگیرند و...
به نظر می‌رسد ارتش می‌خواهد ریاست جمهوری را در اختیار بگیرد که از این طریق بر سیاست خارجی تسلط داشته باشد، اما اگر رئیس جمهور بخواهد مشروعیت داشته باشد باید به واسطه رای مردم انتخاب شود. شاید رئیس جمهور منتخب برای جلب نظر عامه مردم در سیاست خارجی بیشتر به اسلام‌گرایان نزدیک شود و مواضعی در جهت حمایت از حماس و ضد اسرائیل و ضدآمریکا در پیش بگیرد. در این صورت ارتش مصر همان می‌کند که ارتش‌های ترکیه و پاکستان گاهی اوقات انجام داده‌اند. آنها به شدت با رئیس جمهور مخالفت می‌ورزند تا جایی که عاقبت سرنگونش می‌سازند و یک حکومت نظامی برقرار می‌کنند. به دنبال چنین اقدامی باز بحران سیاسی بالا می‌گیرد و چه بسا که یک شورش رخ بدهد. اما واضح است که هم ارتش و هم مجلس می‌توانند این مشکل را از هم اکنون پیش‌بینی کنند و اگر آن‌قدر درایت داشته باشند، تلاش می‌کنند شرایط به این سمت و سو کشیده نشود.
شاید پیش از بهار عربی، اسرائیل نگرانی چندانی نسبت به روابط خود با حکومت‌ مصر نداشت. اما اکنون چطور؟ مناسبات دولت‌ اسلامی این کشور با اسرائیل چگونه خواهد بود؟
از 1978 به این سو، ارتش مصر از سیاست‌‌های این کشور درباره اسرائیل سود بسیاری برده‌است. هیچ جنگی این میان رخ نداده‌ و در عوض، کمک‌های فراوانی از ایالات متحده دریافت کرده‌ و امنیت شبه جزیره سینا هم تامین شده‌است. بنابراین به نظر می‌رسد که ارتش در رابطه با اسرائیل تمایل به حفظ وضعیت موجود دارد. و اگر قدرت مجلسی که در اختیار اسلام‌گرایان است تنها به سیاست داخلی محدود شود، ارتش نیز می‌تواند همان مسیر سابق را ادامه بدهد. در این صورت اسرائیل نگرانی چندانی درباره مصر نخواهد داشت. اما اگر ارتش مصر به این نتیجه برسد که به هیچ عنوان نمی‌تواند سیاست خارجی مصر را در اختیار بگیرد، یعنی رئیس جمهور از اسلام‌گرایان باشد و ارتش نیز نتواند او را خلع کند، در آن صورت سیاست خارجی مصر نیز تغییر خواهد کرد. بدیهی است که اسرائیل از بابت این احتمال نگرانی‌هایی داشته باشد، از آنجا که یک مصر اسلامی می‌تواند معاهدات صلح را منسوخ کند و در جهت حمایت از حماس در غزه و کرانه باختری گام بردارد.
و پرسشی هم درباره مواجهه غرب با بهار عربی. غرب در این تحولات چه چیزهایی را از دست داد و در مقابل چه چیزهایی را به دست آورد؟
پاسخ دادن به این پرسش دشوار است. غرب در کوتاه مدت تا حدی اعتبار خود را از دست داد، چرا که اول مطمئن نبود جانب شورشیان را بگیرد یا دیکتاتورها (بن علی، قذافی و به‌خصوص مبارک). این اواخر به نظر می‌رسد که اعتبار خود را در میان اعراب به واسطه دخالت در رویدادهای لیبی بازیافته‌است، اما در عین حال در رویدادهای سوریه هیچ دخالتی نمی‌کند و همین می‌تواند به اعتبار غرب دوباره لطمه بزند.
یک تحول جالب توجه دیگر این می‌تواند باشد که ایران به خاطر حمایت از اسد در سوریه تا حدی اعتبار خود را از دست داده‌ و از آنجا که رژیم تهران بسیار ضدغرب است، هر چقدر که نفوذش کمتر بشود، به نفع غرب خواهد بود. اکنون به نظر می‌رسد ترکیه از قدرت نفوذی برخوردار شده که روزگاری ایران از آن برخوردار بود. این شاید به نفع غرب هم باشد، اما البته سیاست‌های ترکیه تحت تسلط حزب "عدالت و توسعه" (AKP) کمتر از دوران کمالیست‌ها غربی است.
از منظری کلان‌تر، اغلب غربی‌ها گمان می‌کنند که اگر جهان عرب به دموکراسی دست یابد، منطقه نیز به صلح و ثبات می‌رسد که این برای غرب هم بهتر خواهد بود. اما حداقل در شرایط اخیر دموکراسی در بیشتر کشورهای عربی به معنای اسلامی‌تر شدن آنها نیز هست. این مسئله جایی که بر سیاست‌های خارجی کشورهای عرب تاثیر بگذارد، برای غرب گران تمام می‌شود. بنابراین شرایط پیچیده است و دشوار می‌توان گفت که غرب برنده شده‌است یا بازنده.
- صفحه پرفسور جان اوون در وبسایت دانشگاه ویرجینیا:





مدرک دکترای فرهـاد دانشجـو فاقد اعتبار استجرس: درباره مدرک دکترای فرهاد دانشجو نامزد شورای عالی انقلاب فرهنگی برای پست ریاست دانشگاه آزاد اسلامی سه اشکال مطرح است: اول؛ زمان گرفتن مدرک در رزومه فارسی و انگیسی وی متفاوت و هر دو خلاف واقع است. دوم؛ دانشگاهی که مدعی گرفتن مدرک دکتری از آن است، خلاف واقع است. سوم؛ صادر کننده مدرک دکتری وی مطابق موازین اعلام شده وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران فاقد اعتبار است
  فرهاد دانشجو نامزد شورای عالی انقلاب فرهنگی برای پست ریاست دانشگاه آزاد اسلامی، عضو هیات علمی دانشکده مهندسی عمران و محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس تهران است. وی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ رئیس دانشگاه تربیت مدرس بوده است. اما؛ مراجعه به شرح حال علمی او به زبانهای فارسی و انگیسی و دانشگاههایی که او مدعی است از آنها مدرک خود را گرفته است، ابهاماتی به همراه دارد.
در این گزارش مستند ادعای فرهاد دانشجو درباره مدرک دکترای وی مورد تحقیق قرار گرفته است.

درباره مدرک دکترای فرهاد دانشجو سه اشکال مطرح است:
اول. زمان گرفتن مدرک در رزومه فارسی و انگیسی وی متفاوت و هر دو خلاف واقع است
دوم. دانشگاهی که مدعی گرفتن مدرک دکتری از آن است، خلاف واقع است.
سوم. صادر کننده مدرک دکتری وی مطابق موازین اعلام شده وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران فاقد اعتبار است.
درادامه جزئیات این سه تخلف با ذکر مستندات آن تحلیل و ارزیابی می شود.

***

اول) تفاوت مشخصات مدرک دکتری فرهاد دانشجو در رزومه های فارسی و انگیسی

آخرین مدرک تحصیلی پروفسور فرهاد دانشجو در تارنمای دانشگاه تربیت مدرس از زبان خودش:

البته منظور ایشان باید چنین باشد (به ترتیب عنوان رساله دکترا، دانشگاه، کشور، تاریخ اخذ مدرک):
PhD: Simulation of Earthquakes and Their Application to Cable stayed Bridges, Westminster University, U.K, 1991
 
در مراجعه به دانشگاه وست مینستر لندن مشخص می شود که این دانشگاه اصولا فاقد رشته مهندسی عمران است، و تنها رشته مهندسی آن الکترونیک و علوم کامپیوتر است، ثانیاً این «دانشگاه» در سال ۱۹۹۲ تاسیس شده است. بنابراین درج دانشگاه «وست مینستر» به عنوان دانشگاهی که وی از آن مدرک دکترا گرفته است نادرست است.
اطلاعاتی در مورد تاریخچه دانشگاه وست مینستر را می توان در اینجا (یک و دو) به دست آورد.
 اما در نسخه فارسی شرح حال علمی پروفسور فرهاد دانشجو اطلاعات متفاوتی به چشم می خورد که عینا نقل می شود:


شرح حال علمی فارسی ایشان  با رزومه انگیسی حداقل در سه موضع تفاوت دارد:

1)  در نسخه فارسی علاوه بر نام دانشگاه وست مینستر عنوان «پلی تکنیک مرکزی لندن» Polytechnic of Central London (PCL)    هم بچشم می خورد.

2)  در نسخه فارسی تاریخ فارغ التحصیلی سال ۱۳۶۹ مصادف با ژانویه ۱۹۹۰ درج شده است. در نسخه انگیسی این تاریخ ۱۹۹۱ است. البته ژانویه ۱۹۹۰ همزمان با دی و بهمن ۱۳۶۸ است نه سال ۱۳۶۹ .

3) در نسخه فارسی بر خلاف نسخه انگیسی عنوان رساله دکترا درج نشده است.

دوم ) صادر کننده مدرک، شورای مدارک تحصیلی ملی انگلستان نه دانشگاه وست مینستر
در جستجو از پلی تکنیک مرکزی لندن معلوم می شود که این پلی تکنیک در سال 1970 به تفصیلی که در ذیل آمده تاسیس شده است:
موسسه سلطنتی پلی تکنیک لندن The Royal Polytechnic Institution که در سال 1934 تاسیس شده بود، در سال 1970 با ادغام کالج حقوق، زبان و بازرگانی هولبورن Holborn College of Law, Languages and Commerce تبدیل به« پلی تکنیک مرکزی لندن» می شود.
با این حال، این مرکز هنوز به عنوان یک دانشگاه در نظام آموزشی انگلستان به رسمیت شناخته نمیشد. این همان جایی است که مطابق شرح حال علمی آقای فرهاد دانشجو، ایشان تحصیلات دوره ی دکترای خود را در آنجا  پیش برده است. اما مشکل این است که این قبیل مراکز در نظام آموزشی انگستان، در واقع مراکز تربیت فنی و حرفه ای اند و صلاحیت اعطای مدارک تحصیلات عالیه،  نظیر دکترا را به دانش آموختگان خود ندارند.
درسال  ۱۹۹۰، یعنی یک سال پس از تاریخی که آقای فرهاد دانشجو مدعی اخذ مدرک دکترا از این مرکز آموزش فنی وحرفه ای شده است، کالج آموزش عالی هَرو Harrow College of Higher Education هم در آن ادغام می شود. به دنبال این ادغام، باز هم این مؤسسه به عنوان یک دانشگاه به رسمیت شناخته نمیشود، و مسوولیت اعطای مدارک تحصیلی این پلی تکنیک که تا آن زمان بر عهده دانشگاه لندن قرار داشت، به شورای مدارک تحصیلی ملی انگلستان the UK council for national academic awards(CNAA)  واگذار می شود . این شورا مسوولیت اعطای مدارک همه آموزشگاههای عالی و پلی تکنیک ها (که مانند محل تحصیل آقای فرهاد دانشجو دانشگاه محسوب نمیشدند) و دیگر موسسات آموزش عالی مشابه که فاقد درجه دانشگاهی و اعطای مدرک بودند را بر عهده داشت، چرا که این مراکز و مؤسسات هیچیک صلاحیت اعطای مدارک علمی را نداشتند و ندارند.
در سال 1992، پلی تکنیک مرکزی لندن (پی سی ال) با استفاده از قانونی که دولت مارگارت تاچر به منظور افزایش شمار دانشگاهها در انگلستان به تصویب رساند و بر طبق آن به پلی تکنیک هایی که شرایط خاصی را احراز می کردند، اجازه ارتقاء به طراز دانشگاه اعطا می شد، به موقعیت دانشگاهی ارتقا یافت و بنام دانشگاه وست مینستر نامیده شد.
شورای مدارک تحصیلی ملی انگلستان که در سال ۱۹۶۵ تاسیس شده بود در سال ۱۹۹۲ منحل شد و وظایف آن در اعطای مدارک دانشگاهی آن دسته از موسسات آموزش عالی که در مرتبه مادون دانشگاه قرار داشتند به دانشگاه آزاد انگلستان Open University (OU) واگذار شد.
لازم به توضیح است که در انگلستان مسوولیت اعطای مدارک معتبر دانشگاهی مؤسسات اموزش عالی بر عهده سنا Senate یا دبیرخانه مرکزی خود هر دانشگاه است. به این ترتیب از سال ۱۹۹۲ که پلی تکنیک مرکزی لندن به دانشگاه وست مینستر تبدیل شد، مسوولیت اعطای مدارک تحصیلی به دانشجویان خود را رأسا عهده دار گردید.
بنابراین تا اینجا مشخص شد که پروفسور فرهاد دانشجو به ادعای خودش در سال ۱۹۹۱ یا ژانویه ۱۹۹۰ از پلی تکنیک لندن که در ان زمان یقینا دانشگاه نبوده است و یک موسسه آموزشی غیر دانشگاهی و از نظر مرتبه علمی در درجه ای پائین تر از دانشگاه قرار داشته فارغ التحصیل شده است. بنا بر قوانین جاری انگلستان پلی تکنیک مرکزی لندن نمی توانسته مدرک دکترا به ایشان بدهد و چنین مدرکی توسط شورای مدارک تحصیلی ملی انگلستان (سی ان ای ای) صادر شده است نه پلی تکنیک مرکزی لندن و نه دانشگاه وست مینستر.
سوم) مشخصات رساله دکتری فرهاد دانشجو
با ادامه جستجو، اطلاعات زیر از رساله دکترای پروفسور فرهاد دانشجو بدست می آید. اطلاعات رساله دکترا در اختیار کلیه اعضای هیات علمی دانشگاههای اروپا و آمریکا قرار دارد و محرمانه نیست:

SIMULATION OF EARTHQUAKES AND THEIR APPLICATION TO CABLE-STAYED BRIDGES (BRIDGES)
DANESHJOO, FARHAD. Council for National Academic Awards (United Kingdom), 1989. 1989. DX90841.

این رساله دکتری در ۳۲۸ صفحه در سال ۱۹۸۹ از سوی شورای مدارک تحصیلی ملی بریتانیای کبیر (سی ان آی آی) مورد پذیرش قرار گرفته و در همان سال توسط همان موسسه منتشر شده است. (مشخصات کامل رساله دکتری و خلاصه آن به زبان انگیسی در انتهای همین گزارش درج شده است.)
بنابراین پروفسور فرهاد دانشجو در رزومه خود درباره مدرک دکترایش دو مطلب نادرست را عنوان کرده است:
مطلب نادرست اول:
تاریخ دفاع او سال ۱۹۸۹ است نه سال ۱۹۹۰ و نه سال ۱۹۹۱. علت اینکه آقای دانشجو تاریخ دفاع خود را دیرتر درج کرده است با مطالعه تحولات پلی تکنیک مرکزی لندن، که در بالا توضیح داده شد، مشخص می شود. در زمان دفاع، پروفسور دانشجو از موسسه ای فارغ التحصیل شده بود که فاقد موقعیت دانشگاهی بود و مدرک دکترای آن از اعتبار مدرک دکترایی که به وسیله دانشگاههای رسمی انگلستان صادر می شد، برخوردار نبود.
مطلب نادرست دوم:
پروفسور دانشجو مدرک خود را از دانشگاه وست مینستر اخذ نکرده است. این دانشگاه سه سال بعد از اتمام تحصیلات پروفسور دانشجو تاسیس شده است. ایشان اگرچه در پلی تکنیک مرکزی لندن تحصیل کرده، اما چون این پلی تکنیک اعتبار دانشگاهی نداشته است مدرک ایشان توسط شورای مدارک تحصیلی ملی (سی ان ای ای) صادر شده است. این مدرک بر خلاف آنچه آقای دانشجو در رزومه خود نوشته است به وسیله پلی تکنیک مرکزی لندن صادر نشده است. دلیل این نکته روشن است. به توضیحی که آمد، اساساً  پلی تکنیک ها و دیگر مراکزآموزش عالی که مادون دانشگاه محسوب می شدند اجازه صدور مدارک دانشگاهی را نداشتند و این مسوولیت را از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۹۲ شورای مدارک تحصیلی ملی انگلستان (سی ان آی آی) و پس از آن دانشگاه آزاد انگلستان (اُ یو) بر عهده داشته اند.
اما سوال اینجاست که چرا آقای دانشجو باید این اطلاعات و تاریخها را خلاف واقع اعلام کند؟
علت درج اطلاع خلاف واقع در رزومه آقای فرهاد دانشجو با مراجعه به جدول چگونگی ارزیابی مدارک دانشگاههای انگستان از سوی وزارت آموزش عالی ایران مشخص می شود. نام دانشگاه وست مینستر در ردیف سوم گروه (ب) دانشگاههای انگلستان به چشم می خورد. گروه (ب) گروه دانشگاههای غیرممتاز انگلستان است که وزارت علوم اعلام کرده است مدارکشان ارزشیابی می شوند، اما توصیه نمی شوند. مراجعه به فهرست دانشگاههای معتبر انگستان از نظر وزارت علوم ایران نشان می دهد اساساً مدارک پلی تکنیک های انگلستان را معتبر به شمار نمی آورد.
همچنین مطابق ماده ۱۱ نحوه ارزشیابی مدارک تحصیلی (وزارت علوم ایران)، مدارکی که توسط دانشگاه آزاد انگلستان(Open University) (یا همان شورای سابق مدارک تحصیلی ملی انگلستان) صادر شده باشد، تنها در مقطع لیسانس و فقط در رشته های غیرمهندسی به شرط داشتن دیپلم و ارائه گواهی شرکت در جلسات حضوری سالیانه به عنوان مدرک مکاتبه ای همچون دانشگاه پیام نور ارزیابی و مورد قبول قرار می گیرد.
به این ترتیب اگر پروفسور فرهاد دانشجو، نهاد صادر کننده مدرک دکتری خود و زمان اخذ آن را در شرح حال علمی خویش مطابق واقع می نوشت، بی اعتبار بودن مدرکش آشکار می شد.
او حداقل دو مطلب نادرست در رزومه خود درج کرده است تا به چرخه آموزش عالی ایران راه یابد. لذا، پذیرش وی به عنوان عضو هیات علمی، ارتقای وی از مربی به استادیاری و بالاتر، ریاست وی بر دانشگاه تربیت مدرس و ریاست بر دانشگاه آزاد از سوی دارنده چنین مدرک بی اعتباری آشکارا خلاف قانون است.

برادران دانشجو و ابهام در مدرک دکتری
پروفسور کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری هم همانند برادرش پروفسور فرهاد دانشجو فاقد مدرک معتبر است و سرگذشت تردید جدی در مدرک دکتری او را در زمان تصدی وزارت علوم در مجلس شورای اسلامی خواندنی است:
پروفسور فرهاد دانشجو در تاریخ هشتم شهریور ۱۳۸۸ یک روز پیش از شروع مراسم رای اعتماد برادرش در مجلس مدعی شد پروفسور کامران دانشجو در ایران دکتری گرفته است. پروفسور فرهاد دانشجو در گفتگو با خبرگزاری مهر ضمن اشاره به شبهات مطرح شده اخیر درباره مدرک دکتری پروفسور کامران دانشجو گفت: «همزمان با قضایای سلمان رشدی من هم در انگلستان دوره دکتری خود را میگذراندم و به همراه برادرم در انجمن اسلامی دانشجویان فعالیت میکردم. پس از قضایای سلمان رشدی و فتوای امام (ره) ما در راستای فرمایشات ایشان به اقدامات دولت انگلیس اعتراض کردیم که به همین خاطر از دانشگاه و کشور انگلستان اخراج شدیم. از آنجا که تاریخ دفاع از پایان نامه دکتری من مشخص شده و اخراج بنده به فاصله چند روز تا تاریخ مذکور صورت گرفت با هماهنگی دانشگاه و موافقت اعضای هیئت علمی تیم ویژه ای از دانشگاه به یونان آمده و من در کشور یونان از پایان نامه خود دفاع کردم. برادرم بلافاصله بعد از ورود به ایران با هماهنگی وزارت علوم و اساتید هیئت علمی طی جلسه ای ویژه از پایان نامه خود دفاع کردو موفق به اخذ مدرک دکتری شد».
هیچ دلیلی بر صحت ادعای پروفسور فرهاد دانشجو در دست نیست. پروفسور کامران دانشجو معاون مرحوم عوضعلی کردان در وزارت کشور و رئیس ستاد انتخابات کشور در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است.آقای خسرو دانشجو دیگر برادر پروفسور کامران دانشجو و پروفسور فرهاد دانشجو عضو شورای شهر تهران است. آنچه گذشت تحقیق مختصری درباره مدرک دکتری پروفسور فرهاد دانشجو بود.

  پنجم) حکایت همچنان باقی است
اما در انتها و آنچه که جالب به نظر می رسد اینکه تحقیقات ابتدايی نیز نشان می دهد که مدارک کارشناسی ارشد و کارشناسی و نیز مقالات علمی پروفسور هم حال و روز بهتری از مدرک دکتری وی ندارند و حتی دانشگاه های مورد اشاره در روزمه تحصیلی پروفسوردانشجو فاقد رشته های تحصیلی ایشان هستند. تفاوت تاریخ اخذ مدرک در رزومه فارسی و انگیسی دیگر مقاطع تحصیلی نیز سرنخ خوبی برای جستجو است.

به نظر می رسد استعلام رسمی از دانشگاههای زیر رافع هر گونه ابهامی است:

Council for National Academic Awards (CNAA)
Open University (OU)
Westminster University
South Bank University
Queen Mary College
توضیحات پروفسور فرهاد دانشجو درباره ابهامات و پرسشهای فوق بسیار مفید خواهد بود.
* مشخصات کامل رساله دکتری و خلاصه آن به زبان انگیسی
 جهت شفاف سازی بیشتر مشخصات رساله دکتری ایشان موجود در مخزن رساله های دکتری اروپا و آمریکا در دانشگاه میشیگان عینا درج می شود

SIMULATION OF EARTHQUAKES AND THEIR APPLICATION TO CABLE-STAYED BRIDGES (BRIDGES)
DANESHJOO, FARHAD. Council for National Academic Awards (United Kingdom), 1989. 1989. DX90841.
Available from UMI in association with The British Library.
In this thesis is presented methods of static and dynamic analysis of nonlinear skeletal structures, such as cable and cable stayed structures. The static theory is based on minimisation of the total potential work using the conjugate gradients minimisation technique and a nonlinear step length control to ensure convergence. The dynamic theory is based upon step by step integration in the time domain.
Several static and dynamic tests were carried out on a cable stayed bridge model in order to verify the above static and dynamic theories, and the numerical modelling of the bridge; and to study experimentally the behaviour of the bridge model. A considerable amount of effort has been spent in evaluating its dynamic properties such as natural frequencies and modal damping ratios.
Further an analytical procedure is developed for simulating artificial earthquake accelerograms using a class of linear time domain processes commonly referred to as AR models. A parametric study has been conducted to identify and estimate the main factors characterising AR models. The validity of the modelling procedure is investigated by comparing the statistical characteristics of the generated models with those of target earthquakes. The simulated earthquakes are applied to the analysis of two cable stayed bridges, and the predicted responses compared with those obtained for the target earthquakes.
The above procedure is extended to develop an autoregressive model for generating stochastically three dimensionally cross correlated earthquake time series. This has been achieved through an orthgonal transformation of uncorrelated histories generated by a AR model with the characteristics of the component of the ground motion along its principal axes.
Finally, publications and appendices referred to in any one chapter are listed at the end of that particular chapter, and not at the end of the thesis.
Indexing (details)
Cite
Subject
Civil engineering
Classification
0543: Civil engineering
Identifier / keyword
Applied sciences
Title
SIMULATION OF EARTHQUAKES AND THEIR APPLICATION TO CABLE-STAYED BRIDGES (BRIDGES)
Author
DANESHJOO, FARHAD
Pages
328 p.
Publication year
1989
Degree date
1989
Section
0935
Source
DAI-B 51/08, p. 3970, Feb 1991
School
Council for National Academic Awards (United Kingdom)
School location
England
Degree
Ph.D.
Source type
Dissertations & Theses
Language
English
Document type
Dissertation/Thesis
Subfile
Civil engineering
Publication / order number
DX90841
ProQuest document ID
303779840




هاشمی رفسنجانی: انتخابات‌ در کشور باید كاملا قانونی و آزاد انجام شود
جـــرس: 
هاشمی رفسنجانی معتقد است: "وحدت در کشور الان مسیرش از انتخابات‌ها شروع می‌شود. باید انتخابات‌های كاملا قانونی و آزاد انجام شود و مردم احساس كنند كه رای‌شان در جامعه موثر است. اگر دو، سه تا انتخابات خوب برگزار شود فكر می‌كنم مهم است."
رئیس مجمع تشخیص مصلحت طی مصاحبه ای تفصیلی با روزنامه شرق همچنین تاکید کرد: "فكر می‌كنم مشكلات این دوره بسیار‌گران برای كشور تمام شده است. شما بیشتر از من در جامعه هستید. ببینید خانواده‌ها چه مشكلاتی پیدا كردند. اگر فرهنگ و اخلاق و اینها را در نظر بگیریم، راست‌گویی، امانت‌داری، وفای به عهد چه مقدار هست؟ نفت چه مقدار سر سفره مردم آمده است؟ الان قانونگرایی كجا رفته و به چه وضعی افتاده است؟ روابط ما با خارج به كجا رسیده كه عربستان آن‌گونه، طرحی را در سازمان ملل علیه ما مطرح می‌كند و فقط 11 نفر از ما دفاع می‌كنند و عده‌ای هم رای ممتنع دادند و اكثرا هم به آن رای دادند. در شورای حقوق بشر سازمان نمی‌توانیم عضو شویم. اگر سیاست خارجی مناسبی داشتیم، روابط‌مان با كشورهای دیگر و سازمان‌های بین‌المللی نیرومند بود. همان‌گونه كه بعد از پایان جنگ روابط ما با دنیا قوی بود. آخرش هم به این اختلاس‌ها و اینها رسید كه اصلا كمر اخلاق و اعتبار جامعه را می‌شكند."
متن کامل گفتگوی روزنامه شرق با رئیس سابق مجلس خبرگان، که با رویکردی تاریخی به دوران قاجار شروع می شود، به شرح زیر است:
 ‌جناب آقای هاشمی ابتدا از وقتی كه در اختیار ما گذاشتید، تشكر می‌كنم. برایم خیلی جالب بود كه نخست نه به عنوان كسی كه در ساختار جمهوری اسلامی همیشه حضور فعال و درجه بالایی داشته، بلكه به عنوان یك مولف و به خاطر نویسنده كتاب «امیركبیر قهرمان مبارزه با استعمار» خدمت حضرت‌عالی رسیدیم.
پرسش نخست مربوط به دغدغه شما در سال 1346 است كه كتاب امیركبیر را نوشتید. شما براساس چه دغدغه‌ای در آن سال كه اوج خفقان رژیم شاه بود دست به نگارش این اثر زدید؟ خصوصا اینكه در نهاد روحانیت هم كمتر كسی به یك مساله مهم تاریخی می‌پرداخت و با یك متدلوژی علمی اقدام به نوشتن كتاب می‌كرد. از دغدغه خودتان درباره نوشتن كتاب امیركبیر بفرمایید.
بسم‌الله الرحمن الرحیم، تقریبا از كودكی و دوره نوجوانی با زمینه این مسایل آشنا بودم و زندگی در روستا و به اضافه مسایلی كه بعدا در قم با آن مواجه شدم، چون فضا یك مقدار باز شده بود و اینكه در حوزه هم مسایلی بود و باز از نیمه دهه چهارم یعنی از سال 35 یا 36 كه مجله و سالنامه داشتیم در كار مطبوعاتی بیشتر با این مسایل آشنا شدم. مجموعه این عوامل كه با هم تاثیرش را می‌سنجیم، فكر می‌كنم مقدمه رسیدن به مرحله‌ای شد كه اقدام به نوشتن كتاب امیركبیر كردم. شاید دوران كودكی در روستا پس از تولد در سوم شهریور 1313 كه خیلی زود به جنگ دوم جهانی رسیدیم و مشاهده سختی‌های دوران جنگ كه مردم خیلی زجر كشیدند و درك قحطی آن زمان نیز در این خصوص موثر بود.

‌‌ سال 1320 سال اشغال ایران بود كه هفت سال قبل از آن، شما هفت ساله بودید...
من كودك بودم كه در سال 1314 جنگ شروع شد، اما مشاهداتی كه در روستا می‌كردیم، روستای ما خیلی منزوی بود و اصلا رابطه‌ای با شهر نداشت. ناامنی خیلی شدید بود. دزدها می‌آمدند و غارت می‌كردند. بیكاری واقعا كشنده بود. خیلی خوب یادم است كه یك كارگری حاضر بود تمام وقت كار كند برای اینكه یك كیلو ارزن بگیرد. آن زمان جو و گندم كه نان مردم بود، كمتر پیدا می‌شد. ارزن می‌كاشتیم زود جواب می‌داد و محصول خوبی هم بود. منتها برای نان نبود. ولی خیلی از مردم یونجه و منداب و سبزیجاتی كه معمولا برای خوراك انسان نیست را می‌خوردند كه اگر همین هم گیرشان می‌آمد، راضی بودند. اینها زمان رضاخان بود كه كلی ادعاهای بزرگ بزرگ می‌كردند. البته این شرایط در زمان جنگ بود اما با این اوصاف در خانواده، ما مقداری آب و زمین داشتیم و می‌كاشتیم و هزینه‌های سالانه خانواده تامین می‌شد. شرایط آنقدر سخت بود كه باید گندم‌ها را جایی مخفی می‌كردیم. و الا می‌بردند. به مردم هم در حد امكان كمك می‌كردیم. آن دوره با دیدن آنچه می‌گذشت مثل زورگویی امنیه‌ها كه با اسب به ده می‌آمدند و خیلی زور می‌گفتند. این حالاتی بود كه در روستا مشاهده كردم. وقتی هم كه بعد از شهریور 20، كم‌كم فضا قدری باز شد، ولی طول كشید تا آثار این فضا به روستاها رسید. در سال 1327 به قم رفتم. در قم فضای حاكم، فضای سیاسی - مذهبی بود ملی‌گراها و توده‌ای‌ها هم بودند. آنجا دیگر در مسایل سیاسی و وضع كشورهای زورگو و استعماری وارد شده بودیم. وقتی كه كار مطبوعاتی‌ام را شروع كردم، به عمق مسایل وارد شدم. قبل از اینكه من امیركبیر را بنویسم، سرگذشت فلسطین را ترجمه كردم. مقدمه‌ای نوشتم كه اگر شما آن مقدمه را ببینید، متوجه می‌شوید كه من در آن زمان چه حالتی نسبت به استبداد و استعمار داشتم.
در بخشی از مقدمه این كتاب در مورد تجاوزات استعمارگران آمده است:
استعمار: شاید در تمام الفاظ روی زمین، هیچ لفظی به سرنوشت شوم و نفرت‌بار كلمه «استعمار» مبتلا نشده باشد. قبل از آنكه بشر به غارت و چپاول كشورهای ضعیف و بی‌پناه به شكل سیاسی دست بزند، این لفظ در ردیف بهترین و آبرومندترین الفاظ قرار داشته است.
كشورهای بزرگ توسعه‌طلب، وقتی كه به فكر غارت ثروت و اعتبار كشورهای ضعیف افتادند و از طرفی مایل بودند آنان را دزد و غارتگر و یاغی و طاغی نامند، گرچه عمل آنها خیلی بی‌شرمانه‌تر از دزدان عادی باشد، كلمه آبرومند «استعمار» را دستاویز قرار دادند؛ لفظی كه در ظاهر نوید سعادت و ترقی و تكامل می‌دهد، روح می‌دهد و امید ایجاد می‌كند. این كلمه را برگزیدند تا ادعا كنند: ما برای تامین سعادت و رفاه شما آمده‌ایم كه دست شما را بگیریم و به قافله تمدن برسانیم و از همه مزایای كشورهای متمدن برخوردار سازیم: زندگی بهتر، لذت بیشتر، بهره‌برداری كامل‌تر از امكانات طبیعی و انسانی. این لفظ كه چنین مفهومی وسیع، عالی، دلفریب و ارزنده‌ای دارد، برای چنان هدف وحشیانه، خائنانه و بی‌رحمانه‌ای برگزیده شد و شاید برای اولین بار همه جنایات بشری با ظاهر بسیار فریبنده برای مدت نامعلومی جلوه كرد. غارت عقل و شعور: سرانجام آبروی یك لفظ و تعلیمات غلط و دروغ كلیسا برای همیشه نمی‌توانند در مقابل واقعیات مسلم و محسوس مقاومت كنند. جنایات استعماری چیزی نیست كه برای همیشه پشت پرده بماند. اینها می‌خواهند در برابر چشم مردم از همه چیز آنها بهره بگیرند، خونشان را در شیشه كنند، مال و جان و ناموس و شرافت و حقوق سیاسی- اجتماعی- اقتصادی و... در مورد مردم استعمارزده باید مفهوم و مصداق نداشته باشد از این رو باید قبل از هر چیزی، عقل و ادراك مردم را دزدید و فهم و شعور ملت‌ها را چپاول كرد و آنها را در جهل و بی‌خبری نگه داشت تا مثل حیوان بار بكشند و استثمار شوند و نفهمند. باید چشم آنان را بست تا مثل الاغ كارگاه روغن‌گیری از آنچه بر آنان می‌رود، بی‌اطلاع باشند.
قرآن كریم درباره اهل عذاب می‌فرماید: «اوْ كُنّا نَسْمَعُ اوْ نَعْقِلُ ما كنا فی اَصحابِ السَّعیر؛ اگر درك و شعور و فهم داشتیم در آتش سوزان نبودیم.»
این بدترین، بی‌رحمانه‌ترین و جنایت‌بارترین ضربه استعمار است كه بر پیكر ملت‌های استعمارزده، چه مستعمرات و چه ممالك ظاهرا مستقل، ولی تحت نفوذ و سلطه استعمار، به دست استعمارگران وارد می‌آید.
این مردم فلك‌زده باید از فرهنگ و علم و ادب، به معنای واقعی به كلی محروم باشند و درهای فضیلت به روی آنها بسته شود. راستی آمار بی‌سوادان مستعمرات در نیمه دوم قرن بیستم، لرزه بر اندام هر انسان شرافتمندی می‌اندازد. پاتریس لومومبا، ضمن نطقی كه در جشن استقلال كنگو در حضور پادشاه استعمارگر بلژیك ایراد كرد، گفت: «در سراسر مملكت ما تعداد تحصیلكرده‌ها از 200نفر تجاوز نمی‌كند و برای هر 50هزار نفر، یك دكتر نداریم.»
هنوز كه هنوز است در سراسر كنگوی 14میلیون نفری یك طبیب یا یك مهندس سیاهپوست، كه از مردم اصلی كنگو باشند، وجود ندارد.
دست استعمار تاكنون نگذاشته الفبای زبان اصلی كنگو [لنگاله] ترسیم شود و به طور كلی آن را نسخ كرده است و حتی یك كتاب یا یك روزنامه به زبان اصلی كنگویی در سراسر خاك كنگو كه بیش از 000/700/2 كیلومترمربع [یك برابر و نیم ایران] است، وجود ندارد.
در آنگولا، مستعمره پرتغال، با 000/500/4 جمعیت فقط 750 نفر، آن هم با برنامه قرون وسطایی به تحصیل می‌پردازند و در مدت 350 سال استعمار، فقط چهار نفر آنگولایی توانسته‌اند خود را به دانشگاه برسانند و تازه اینها پس از فراغت از تحصیل، از مراجعت به وطن و خدمت به هموطنان خود محروم شده‌اند.
قبل از آنكه الجزایر به چنگال فرانسه بیفتد، به اعتراف ژنرال فاتح آن كشور، تقریبا تمام مردم الجزایر سواد خواندن و نوشتن داشتند، ولی در اثر فجایع استعمار و مبارزه با شعور مردم، در سال 1887 میلادی، طبق آمار رسمی دولتی از 500هزار بچه الجزایری كه در سن تحصیلی قرار داشتند، فقط 963 نفر مشغول تحصیل، آن هم در مدارس مخصوص فرانسویان بوده‌اند.
در این زمان كه ممالك آزاد جهان می‌كوشند تا مرگ آخرین بی‌سواد مملكت‌شان را جشن بگیرند، در سرزمین‌های اسیر دست گرگان استعمار، چه رسمی و چه غیررسمی، آمار بی‌سوادها بر محور 95- 85درصد دور می‌زند.
قسمتی دیگر از جنایات استعمار: اگر استعمارگران متمدن! مثل بخت‌النصر، چنگیزخان و... حمله می‌كردند، می‌زدند، می‌بستند، می‌كشتند و غارت می‌كردند، برای ارضای حس توسعه‌طلبی مرزها را می‌شكستند و همه‌جا را از زیر پرچم خود درمی‌آوردند، از این غارت و چپاول سیستماتیك و دیپلماتیك به مراتب بهتر بود، زیرا تا حدی مردم غارت‌زده از مزایای رعیت بودن دولت فاتح بهره‌مند می‌شدند.
این غارتگران جدید، قسمت اعظم جهان را در طول چند قرن، زیر سلطه خود گرفته‌اند و بدون اینكه مردم غارت‌زده از مزایای تابعیت دولت‌های استعمارگر استفاده كنند، همه‌ داروندارشان به یغما رفته است.
انگلستان، رب‌النوع استعمار، ده‌ها و گاهی صدها سال از سرزمین‌های برمودا، ایرلند شمالی و جنوبی، هندوراس انگلیس، جزایر باهاماس، جزیره گرین‌لند، جبل‌الطارق گرفته تا شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس، حجاز، یمن و ده‌ها سرزمین دیگر را میدان ترك‌تازی یا به تعبیر بهتر اروپایی تازی خود قرار داده است. از این سرزمین‌های وسیع و پهناور و جزایر پرثروت عقب نگه داشته شده، میلیاردها میلیارد لیره ثروت، به غارت و چپاول برده و می‌برد. سال‌های متمادی تمام وسایل حمل و نقل زمینی، دریایی و هوایی انگلستان از این كشورها تامین می‌شود. از نفت، الماس، طلا، نقره، پلاتین و سرب گرفته تا پنبه، برنج، نیشكر و... را به طرف اروپای به اصطلاح متمدن! حمل می‌كردند و می‌كنند و در مقابل، به كشورهای مستعمره رسمی هیچ نمی‌دادند و به كشورهای ظاهرا مستقل، از قبیل ایران، عراق، تركیه، پاكستان، حجاز، یمن و... داروهای كهنه بی‌خاصیت یا مضر، اسلحه‌های از رده خارج شده، نایلون، سیگار، مواد مخدر، شراب، كنسرو و اجناس كهنه و مستعمل كه هر روز احتیاج به ابزار و اسباب یدكی گران‌قیمت داشته باشد، تحویل می‌دادند و می‌دهند. فرانسه استعمارگر و افسونكار هم سال‌ها و گاهی قرن‌ها سرزمین‌های پهناور الجزایر، ماداگاسكار، آفریقای غربی، مالایا، آفریقای اكواتری، گابن، سومالی فرانسه، جزایر كمورو، رونین، گادلوب مارتینگ، جزایر سنت‌پروكلن، گینه فرانسه، پولینزی، جزیره پنس، مجمع الجزایر والیس، جزایر سویالتی، جزایر هولون، فوتونا، متصرفات قطب جنوب، كامبوج، كامرون، ویتنام، موناكو، سار، هاییتی، توگو، تونس، حبشه، لیبی، مراكش و ده‌ها كشور دیگر را غارت و چپاول كرده و مثل همكار استعماری خود انگلیس، هستی‌شان را به تاراج برده و می‌برد.
پرتغال حیله‌باز و استعمارگر هم در مناطق جزایر دماغه رود، گینه پرتغال، جزایر سان‌توم، جزایر پرینسیب، آنگولا، موزامبیك، گوا، دامایو، دیو، ماكائو، تیمور پرتغال و... دست‌كمی از همكاران خود در یغما و تارج و ظلم و ستم و جنایت ندارد. جنایات بلژیك در كنگو و مستعمرات دیگر، كمتر از برادران استعمارگر او نیست. آمریكا كه خود قرن‌ها زیر سلطه استعمار بریتانیا دست و پا می‌زد و پس از مبارزات فراوان استقلال‌طلبی، زنجیر اسارت را پاره كرد، وقتی به میدان رسید كه حریفان، اغلب نقاط قابل استعمار را تصرف كرده بودند و جای خالی كم پیدا می‌شد.
هر جا رفت با ماموران وزارت مستعمرات انگلستان و سایر غربی‌ها مواجه شد. این كشور هم بیكار ننشست و به فكر تجدید اسارت ملت‌هایی افتاد كه با عمری مبارزه و به قیمت دادن خون عزیزان خود، تازه از زیر زنجیرهای‌گران استعمار بیرون آمده بودند و برای سروسامان دادن به مملكت‌های ورشكسته و غارت‌زده خود در تكاپو بودند. با انعقاد پیمان‌های نظامی، عمرانی و سرمایه‌گذاری و با اعزام كارشناس و مستشار و... در این كشورها جای پایی باز كرد و برای مبارزه با كمونیست‌ها و اخلال‌گران كه اغلب خود مولود بدرفتاری‌ها و جنایات همین عمال استعمار غربی و نتیجه نارضایتی‌های ملت‌ها از دخالت‌های نابجای امپریالیسم است، در این سرزمین‌ها پایگاه نظامی برای خود درست كرد و ارتش‌های آنها را كه باید تنها مدافع منافع ملت باشند، در راه مصالح استعماری خود قبضه و استخدام كرد و رفته‌رفته با قبضه اقتصاد و سیاست، از نو ملت‌ها را به زنجیر كشید. استعمار سرخ هم، در این میان از نارضایتی عمومی معلول استعمار پلید غرب بهره‌برداری كرد و با ماسك فریبنده حمایت از مظلوم و گرفتن حق كارگر و شكستن سد قدرت قلدرها به جان مردم افتاد و روی هم رفته روزگار ملت‌های ضعیف را تباه و سیاه كردند.
این را هم تذكر دهم كه منظورم از استعمار، تنها همان شكل شناخته شده و به اصطلاح رسمی و قانونی آن نیست، بلكه نظرم به هر نوع اعمال نفوذ و بهره‌برداری و استثمار بیگانگان از كشورهای دیگر، خواه مستعمره رسمی و خواه تحت‌الحمایه و خواه ظاهرا مستقل است. مقدمه خیلی سنگینی است. قبل از آن مطالعات زیادی انجام دادم. شرایط اكثر كشورهای استعمارزده را مطالعه كردم و دیدم كه چه چیزی از آنها می‌گرفتند و چه می‌دادند و چگونه رفتار می‌كردند و همه را در آن مقدمه آوردم. وقتی به دلیل شروع مبارزه، كار مكتب تشیع هم مشكل شد، كتاب فلسطین را منتشر كردیم. در تحلیل‌های آن زمان نقش مخرب دو عامل استبداد و استعمار برای من كاملا روشن بود كه مثل دو لبه قیچی حقوق ملت‌ها را مصادره می‌كردند و فكر می‌كردم این دو عامل از مهم‌ترین عوامل مشكلات مردم، فقر، فلاكت، عقب‌افتادگی، تبعیض‌ها و زورگویی‌ها هستند حتی اعمال مستبدان را هم پای استعمار می‌گذاشتیم، چون استعمارگرها می‌آمدند با اینها می‌ساختند و آنها را تقویت و به كمك اینها غارت می‌كردند. این دو مساله ذهن مرا مشغول كرده بود. قبلا اشاره كردم كه عقب‌افتادگی كشور را از كودكی حس كرده بودم و در منطقه خودمان (نوق رفسنجان) لمس كرده بودم كه چقدر وضع مردم بد است. روستای ما تنها روستایی بود كه بین 60، 70 روستای جلگه نوق دارای آب شیرین بود، آبی كه مصرف می‌كردیم از مسیر چهار روستا عبور می‌كرد و همه امراض مسری در آن پیدا می‌شد.
چون مردم در مسیر آب، هم لباس می‌شستند و هم آنجا آب‌تنی می‌كردند و این آبی بود كه مصرف می‌كردیم. اكثر مردم در اثر همان میكروب‌ها در مقابل انواع بیماری‌ها واكسینه شده بودند و عده‌ای هم می‌مردند. اوضاع این‌گونه بود. جاده نبود. حالت عقب‌افتادگی در كشور ملموس بود. با تحلیل‌هایم به اینجا رسیده بودم كه استعمار و استبداد عامل اینها هستند و استعمار را در مقدمه كتاب «سرگذشت فلسطین یا كارنامه سیاه استعمار» بسیار برجسته دیدم. در تاریخ قرن اخیر، شاید سخت‌ترین صحنه‌ها را شما در دوران تكوّن اسراییل بتوانید پیدا كنید. وقتی كتاب را ترجمه می‌كردم، بسیار تحت تاثیر قرار می‌گرفتم. بارها كتاب را زمین می‌گذاشتم و گریه می‌كردم و خودم را خالی می‌كردم و بعد دوباره شروع می‌كردم. حالت بدی را آنجا پیدا كرده بودم. استبداد را مخصوصا در دوران مبارزه با همه وجودمان تا سال 45 لمس كرده بودیم. فكر می‌كردم، اگر بتوانیم با این دو مورد باید مبارزه كنیم.
‌‌ چیزی كه برای من جالب است این است كه شما كتاب را تقدیم كرده‌اید به همه مسلمانانی كه از انحطاط كشورهای اسلامی رنج می‌برند. غیر از این مواردی كه گفتید و كامل برشمردید به علاوه عقب‌ماندگی‌ای كه در كشور ایران حاكم بود، آیا عامل دیگری در تعریف انحطاط كشورهای اسلامی در ذهن شما وجود داشت كه همین الان هم دارد. انحطاط كشورهای اسلامی از منظر شما یعنی چه؟
بله، وقتی كه از استعمار صحبت می‌كنم، آن موقع شامل كشورهای آفریقایی و آمریكای لاتین و كشورهای اسلامی و تقریبا همه كشورهای منطقه ما می‌شد و عقب‌افتادگی آنها را خوب لمس می‌كردم. گفتم كه كارم مطبوعاتی بود. قضیه فلسطین یك نمونه خیلی روشن برای من بود. برایم قطعی بود كه عامل همه اینها استبداد و استعمار است. اگر استبداد نبود مردم به فلاكت خودشان پی می‌بردند و قیام می‌كردند. استبداد مردم را مهار می‌كرد. در فضای امنی كه برای استعمارگران ایجاد می‌كرد. آنها هم هرچه می‌خواستند می‌دادند و هرچه می‌خواستند، می‌بردند.
‌‌ شما به عنوان یك روحانی در سال 1346 این كتاب را منتشر كردید كه قاطبه روحانیت در حوزه‌های علمیه، مشغول درس‌های حوزوی بودند. ولی ظاهرا از آن صف جدا شدید. دلیل این چه بود كه شما غیر از كارهای عادی حوزه، كارهای بیشتری كردید. اینكه حوزه مطالعاتی شما عوض شده دلیلش چیست؟
در سالی كه مكتب تشیع را راه انداختیم، یك سالی از انتشار مكتب اسلام می‌گذشت. البته آن را آقای شریعتمداری و دوستانشان راه انداخته بودند كه به خاطر مواضعی كه داشتند، خیلی مورد قبول ما نبود اما در آن موقع، در قم طلاب كمتر روزنامه می‌خواندند. حوزه، راه خودش را می‌رفت و سیاسی هم نبود، آیت‌الله العظمی بروجردی (ره) برای اینكه حوزه ضربه نخورد و مثل زمان‌های گذشته منهدم نشود، ملاحظه می‌كردند. حوزه سیاسی نبود؛ مگر افراد خاصی. من از آن فضا فاصله گرفتم و به اتفاق آقایان باهنر و صالحی‌كرمانی و مهدوی كه اخیرا مرحوم شد، این كار را انجام دادیم و راه جدیدی در حوزه باز كردیم. اگر مجموعه مكتب تشیع را ببینید، سطح مقالات خیلی بالا و عالی بود و شخصیت‌های بزرگی هم برای ما مقاله می‌نوشتند. هم دانشگاهی و هم روحانی. فضای ذهنی ما با آنچه كه در حوزه مرسوم بود یك مقدار فاصله گرفته بود و وارد مبارزه هم كه شدیم، به دلیل مبارزه، دستگیر و شكنجه شدیم و هم به زور ما را به سربازخانه بردند و سربازی غیرقانونی رفتیم و بعد سرباز فراری شدیم. فضای آن زمان این‌گونه بود. در این فضا بعد از ترجمه كتاب كارنامه سیاه استعمار، به‌نوعی غیررسمی در عرصه حضور داشتم. چون وقتی سرباز فراری شدم، خیلی نمی‌توانستم علنی منبر بروم. از این‌رو سراغ تحقیق و نوشتن رفتم.
بعد از اینكه مقداری وضع ما عادی شد، دوباره یك گروه مخفی داشتیم كه لو رفت و ما همراه عده‌ای از مدرسین قم كه به‌نوعی همه مبارز بودیم، دوباره متواری شدیم. من و آیت‌الله خامنه‌ای از قم به تهران آمدیم. در تهران زندگی نیمه‌مخفی‌ای داشتیم.
در این شرایط تحقیق و نوشتن برای ما مهم بود. در تحقیقات به كتاب میراث‌خوار استعمار نوشته مهدی بهار برخورد كردم. یك مقاله درباره امیركبیر داشت. من از قبل، تا حدودی امیركبیر را می‌شناختم. مقاله خیلی خوبی بود و تفكرم را تحت تاثیر قرار داد. بعد از آن در این مورد دنبال تحقیق رفتم. برای تحقیق به كتابخانه مجلس در بهارستان می‌رفتم كه آن موقع خیلی خلوت بود و گاهی محققان به آنجا می‌رفتند. اسناد خوبی وجود داشت و هرچه می‌خواستم در آنجا پیدا می‌شد. تحقیق كردم و امیركبیر را خوب شناختم. اینكه می‌گویید كه چطور این انتخاب را كردم، علتش این بود كه وقتی روی تاریخ زندگی امیركبیر تحقیق كردم، فهمیدم كه وی كارهای اساسی‌ای كه كرده همان‌هایی است كه اگر یك فرد مجتهد هم می‌خواست اسلام را پیاده كند، همان اقدامات را می‌كرد. فرض كنید گاهی در مورد فرایض دینی مانند نماز، روزه و دعا و این موارد صحبت می‌كنیم كه امیركبیر اینها را هم داشت. ولی كار اساسی او این بود كه سراغ مسایل اساسی رفت كه در یك كشور اسلامی باید انجام شود. تعلیم علوم جدید از دستورات اولیه قرآن است. پیغمبر (ص) وقتی در یك شبه‌جزیره بی‌سواد كامل برگزیده شد تا مردم را عالم كند، قطع سلطه كفار و بیگانگان از وظایف عمده اسلامی است، آباد كردن زمین و محیط از وظایف اصلی حكومت اسلامی است، مبارزه با عوامل استبداد، زورگویی و ظلم از وظایف اصلی است. اقدامات سازنده امیركبیر، از جمله شوون حكومت اسلامی است.
ما هم اسلام را می‌شناختیم. آن موقع كه این كتاب را می‌نوشتم، دوران تحصیل قم من تا سطح اجتهاد كامل شده بود و بعد از آن دیگر درس نرفتم و در تهران بودم. استنباط كردم كارهایی كه كرده كارهای حقیقتا یك حاكم اسلامی است. متاسفانه كسانی كه آن روزها برای امیركبیر می‌نوشتند به‌نوعی روشنفكرهایی مثل فریدون آدمیت و اینها بودند كه خیلی نظر خوبی به مذهبی‌ها نداشتند. به‌گونه‌ای می‌نوشتند كه گویی امیركبیر با افكار مترقی‌ای كه داشت برای نیروهای دینی مطلوب نبود. خیلی روشن بود كه برداشت این‌گونه بود. علتش هم این بود كه مذهبی‌ها بعد از مشروطه كه آن‌گونه ضربه خوردند، یك مقدار ذهنیت‌شان از فضای سیاسی و حكومتی و این‌گونه انسان‌هایی كه ترویج توسعه و ترقی می‌كنند، دور شد. فضای حوزه با امیركبیر آشنا نبود. احساس كردم وظیفه‌ای كه به عنوان یك طلبه آشنا به این مسایل دارم و ضرورتی برای حوزه می‌دیدم این است كه كار را انجام بدهم. در كتاب هم نوشتم و این سوال جزو سوالاتی بود كه از من می‌شد و من هم توضیح دادم.
‌‌ این كتاب هیچ وقت به دست امام خمینی هم رسید؟
نمی‌دانم چون امام (ره) آن موقع تبعید بودند. امام بعد از قضیه كاپیتولاسیون تبعید شدند اما كتاب فلسطین را وقتی منتشر كردم، امام دیدند، خیلی روی آن تكیه كردند. در جلسه علما كه هفتگی بود، مطرح كردند و با اصرار و تاكیدات امام، مساله فلسطین در مبارزات آمد.
‌‌ جناب آقای هاشمی، بعد از انتشار این كتاب نسبت و فاصله شما با نیروهای ملی و روشنفكران تغییر ‌كرد؟ آیا به این نیروها نزدیك‌تر شدید؟ تغییری در فاصله نیروهای ملی و نهاد روحانیت و روشنفكرها به وجود آمد؟
قبل از اینكه این كتاب را بنویسم، این ارتباط وجود داشت. چون مبارزه از سال 40 شروع شد و در آن موقع نیروهای دانشگاهی مثل نهضت آزادی و بخشی از جبهه ملی كه هنوز مبارزه می‌كردند و حتی توده‌ای و اینها كه بودند، بی‌ارتباط نبودیم. نقطه مشترك ما مبارزه با رژیم و همچنین استعمار بود. از این‌رو لازم نبود كه چنین كتابی بنویسیم كه عكس‌العمل داشته باشد ولی كتاب جای خودش را زود باز كرد.
‌‌ یعنی از آن استقبال شد؟
خیلی استقبال شد و چون حق طبع محفوظ نشده بود تا امروز ده‌ها چاپ خورد. هر كس خواسته چاپ و منتشر كرده است. كتاب در جلسات مطرح می‌شد. جلسات آن موقع در گروه‌های 10 نفری، مخفی و غیررسمی به عنوان مراسم روضه‌خوانی و مجالس قرآن، بین گروه‌های سیاسی انجام می‌شد كه این كتاب متن درسی آنها شده بود. همان‌طور كه قبلا هم فلسطین متن درسی شده بود.
‌‌ شما در كتاب از دو الگوی ضداستعماری و ضداستبدادی نوشته‌اید و الان در فرمایش‌های شما هم بود. از دوره 1340 و اوج‌گیری مبارزات انقلاب اسلامی تا پیروزی انقلاب و بعد از آن، كه به هر حال شما در ساختار حاكمیت جمهوری اسلامی نقش‌های زیادی داشتید، از این دو الگو چقدر برای رفتار سیاسی - اجتماعی خودتان بهره گرفتید؟
گفتم من قبلا آن تفكرات را داشتم كه به امیركبیر رسیدم و ایشان را مصداق خوبی برای یك نمونه مناسب برای كشورهای جهان سوم دیدم. این‌طور نبود كه بخواهد برای من الگو باشد. من این تفكر را از پیش داشتم. یعنی به اندازه كافی هم از استعمار متنفر بودم و به موضوع سازندگی هم از جوانی علاقه‌مند بودم، چون می‌دیدم چه بر سر بخش‌های عمده كشور آمده است؟ نیاز به سازندگی و این‌گونه مسایل حتی مربوط به زندگی قبل از كتاب است. حتی قبل از پیروزی انقلاب، سخنرانی‌ها و جلسات مهم من معطوف به همین مسایل سیاسی، اجتماعی و توسعه كشور و جهان اسلام بود. این‌طور نیست كه با این تالیف تفاوت زیادی كرده باشم. برای مكنونات ذهنی خودم مصداق خوبی پیدا كردم كه آن امیركبیر بود و آنها را با وضع امیركبیر منطبق كردم و نوشتم.
‌‌ شما تلاش كردید بعد از انقلاب هم این دو الگو را همیشه حفظ كنید؟
هنوز هم همین‌طور فكر می‌كنم. این روحیه‌ نه به دلیل اینكه امیركبیر را نوشتم، بلكه از اوایل پیروزی انقلاب دنبال توسعه بودیم. خاطرم هست اوایل انقلاب كه همه كارها تعطیل شده بود و سرمایه‌گذارها رفته بودند و دولت انقلابی شكل نگرفته بود و فقط جوان‌های انقلابی و مبارز بودند. در واقع همه چیز تعطیل شده بود روزی با آیت‌الله موسوی‌اردبیلی به خیابان می‌آمدیم. برای اولین بار دیدیم كه روی یكی از ساختمان‌های نیمه‌تمام، كار را شروع كرده‌اند. كلی خوشحال شدیم كه پس از انقلاب ساخت‌و‌ساز در كشور شروع شده است. همین آرزو را برای انقلاب داشتم. منتها در جنگ مجال پرداختن به سازندگی وجود نداشت. به محض اینكه دفاع مقدس تمام شد اولین كاری كه آغاز كردیم و تاكید و خواست امام هم بود، سیاست سازندگی و بازسازی را نوشتیم و با تایید امام (ره) به طرف این بخش رفتیم.
‌‌ در افكار عمومی خصوصا در سال‌های بعد از ریاست‌جمهوری شما - به استثنای سال‌های اول دوره اصلاحات- خیلی‌ها نظر و دیدگاه‌شان این بود كه می‌گفتند آقای هاشمی امیركبیر دوران معاصر ایران هست یا می‌خواسته باشد. جناب آقای هاشمی، من با توجه به سعه‌صدری كه از شما سراغ دارم می‌خواهم یك سوال را خیلی شفاف پاسخ بدهید. شما خودتان درباره این موضوع و این دیدگاه نسبت به خودتان چه نظری دارید؟ آیا می‌خواستید امیركبیر دوران معاصر باشید؟
همان‌طوری كه می‌دانید عمر صدراعظمی امیركبیر حدود سه سال بود و كارش را شروع كرد، آن همه سلطه اجانب و نفوذ سفارتخانه‌ها و وضع بد دربار و هزار فامیل و اینها خیلی به وی میدان نداد. یك نمونه‌هایی از كار را در همه بخش‌ها امیركبیر آغاز كرد. شرایط بعد از دفاع مقدس ایجاب می‌كرد كه در آن زمان ده‌ها برابر از آنچه كه امیركبیر توانست به سراغ آن برود، انجام شود.
كشور در همه زمینه‌های زیربنایی عقب بود و باید به همه آنها می‌پرداختیم كه پرداختیم. خیلی موارد روبنایی یا خرابی‌های جنگ، حقیقتا‌ برای كشور كشنده بود. غرب و جنوب كشور منهدم شده بود. به علاوه عقب‌افتادگی ناشی از رژیم طاغوت را هم داشتیم. فكر می‌كنم امیركبیر در یك فرصت كوتاهی در آن شرایط، كارهای خوبی شروع كرد.
مثلا با همه همتی كه كرد دارالفنون را تازه داشت تاسیس می‌كرد، وقتی كه ایشان مغضوب شد و در حال تبعید بود، اتریشی‌هایی را كه برای آموزش دعوت كرده بود به ایران آمده بودند. نگران این بود كه اینها می‌آیند و به آنها بی‌احترامی می‌شود. بسیاری از كارها در حال شكل دادن بود. اما شرایط بعد از انقلاب این‌گونه نبود. وقتی بعد از انقلاب كار را شروع كردیم دانشگاه‌های بزرگ از زمان طاغوت در ایران بود و بالاخره موارد دیگری هم بود. بسیاری از اقدامات وی به عمر سیاسی‌اش كفاف نداد و بعد از وی ساخته شد. ساخت سلاح برای قدرت نظامی خیلی محدود بود. قورخانه‌ای داشتند كه گاهی چند تا توپ می‌ساختند و امثال اینها. اصلا قابل مقایسه با وضعیت بعد از انقلاب نبود. اما مبنای كار و شیوه كار امیركبیر نشان می‌داد كه اگر به او فرصت می‌دادند به همه اینها در همان زمان شبیه ژاپن می‌رسید. دوران امیركبیر و آغاز توسعه ژاپنی‌ها با هم مقارن بود. ژاپنی‌ها متوقف نشدند. اما ما متوقف شدیم. فكر می‌كنم شرایط ایران هم بهتر از ژاپن بود. ایران خیلی چیزها داشت.
‌‌ در مورد اتفاقات بعد از عزل امیركبیر و كشته شدن فجیع‌اش در حمام فین و علت آن چه فكر می‌كنید؟
بعد از عزل و شهادت امیركبیر، ناصرالدین شاه آنچنان دچار مشكل شده بود كه در اواخر در نامه‌ای به مظفرالدین شاه نوشت: قدر انسان خوب را بدان من 40 سال است بعد از امیر خواستم از چوب آدم بتراشم نتوانستم. (كتاب آگهی شهان نوشته میرزا حسن‌خان انصاری)
علیخان حاجب‌الدوله برای اجرای فرمان قتل امیركبیر به فین كاشان رفت و با ترفندی امیر را كه معمولا همراهی همسر باوفای خود عزت‌الدوله را داشت، از او جدا كردند و در حمام فین قاتل حكم قتل را ابلاغ كرد و با پررویی تمام همه خواسته‌های امیر را رد كرد.
انتخاب نحوه مرگ را به خود امیر واگذار كرد. امیر از جا بلند شد و غسل كرد. آمد وسط گرمخانه نشست و به حاجب‌الدوله گفت «همین قدر بدان این پادشاه نادان مملكت ایران را از دست خواهد داد.» و قاتل با پررویی جواب داد: «صلاح مملكت خویش خسروان دانند.»
فرهاد میرزا در كتاب زنبیل، تاریخ شهادت امیركبیر را در چهار جمله به حساب ابجد درآورده است:
جمله اول: «كو امیر نظام»
جمله دوم: «خدمت كرد»
جمله سوم: «هجدهم مه ربیع‌الاول مقتول گردید.»
و جمله چهارم: «مرد بزرگی تمام شد» كه با حساب ابجد می‌شود: 1268.
‌‌ ما یك مساله دیگر داریم و آن مردم این جامعه هستند. درست است زمان امیركبیر با زمانی كه شما در ساختار جمهوری اسلامی به مسوولیت رسیدید تفاوت‌های زیادی وجود داشت؛ این را من می‌پذیرم و همه می‌پذیرند، ولی برخی جامعه‌شناسان طراز اول ایران نظرشان این است كه جامعه ایران، جامعه‌ای نخبه‌كش است. ظاهرا می‌گویند مردم هنوز باورهای‌شان تكامل پیدا نكرده. شما وقتی كه كار را در ایران دست گرفتید به عنوان كسی كه تلاش می‌كرد حاكمیت تكنوكراتیك ایجاد كند و یك انقلاب اقتصادی و صنعتی در مملكت راه بیندازد. درباره مردم چه فكر می‌كردید؟
در انقلاب اسلامی مردم محور حركت و مبارزه بودند و واقعا خیلی استقبال می‌كردند. وقتی یك مدرسه می‌ساختیم یا یك اقدام كشاورزی یا صنعتی و اقتصادی و از این كارها در شهرستان می‌كردیم، كلی استقبال می‌كردند و واقعا تشكر می‌كردند. در اجتماعاتی هم كه می‌رفتیم، خودش را نشان می‌داد. مردم مایه امید هستند. ولی احساس می‌كردم، ممكن است بعد از این دوره برخی اقداماتی كه در ذهن داشتم، انجام نشود و مسایل دیگری در كشور اولویت پیدا كند. پس خیلی مشتاق بودم كه كارهای بزرگی را كه در ذهن داشتم اگر فرصت نمی‌كنم تمام كنم لااقل آن را شروع كنم كه بعدا ادامه پیدا كند كه البته هنوز هم بعد از بیست و چند سال كه گذشته و حتی در دوره اخیر، نتوانسته‌اند بعضی موارد مهم را تمام كنند. مایل بودم چیزی را از قلم نیندازم. لااقل در حد شروع یا در حد مطالعه پرونده‌اش را درست می‌كردم.
‌‌ پس شما مردم و در واقع جامعه را مانع اصلاحات و توسعه نمی‌دیدید. پس این توسعه از بالا مانع دارد؟
قاطبه مردم ما بسیار وفادار هستند و آثار و بركات اقدامات زیربنایی دیربازده را درك می‌كنند. ولی آن موقع شاید انتظار بعضی‌ها این بود كه به اقدامات روبنایی و روزمره بپردازیم. برای نمونه سد 15 خرداد قم را كه ساختیم و منابعی را صرف كردیم، گاهی انتقاد می‌كردند و می‌گفتند كه مثلا فلان چیز‌گران و چرا این‌گونه می‌باشد و چرا تورم است. من سخنرانی‌ای كه در سد كردم، گفتم كه ما 14 میلیارد تومان در اینجا خرج كردیم. شما بگویید اگر من یك میلیارد برای منطقه، روغن نباتی و چیزهای دیگر می‌خریدم و می‌آوردم شاید برخی انتقادات نبود ولی وظیفه خود می‌دانم كه آینده كشور را درست كنم، یعنی باید فكری برای آینده می‌كردم و در كنار امور روزمره موارد بلندمدت را مدنظر داشته باشیم. گرفتن و خوردن كه جواب نمی‌دهد. باید می‌ساختیم تا علاوه بر نسل فعلی، آیندگان نیز بهره ببرند. اگر شما سخنرانی‌های من را گوش كنید، معمولا این انتقاد بود. در مجلس و گاهی هم در محافل قم كه نزد روحانیون می‌رفتیم آنها می‌گفتند كمی بیشتر برای مردم امكانات رفاهی تهیه شود. می‌گفتم كه ما، به اندازه نیاز می‌آوریم اما بگذارید كه كارهایی برای آینده انجام شود.
‌‌ شما اساسا ایران را یك كشور كم توسعه‌یافته می‌دانید یا نه؟
بله. نسبت به استعدادی كه ایران دارد، باید بگوییم ما در حال توسعه هستیم، اما با كشورهای توسعه‌یافته هنوز خیلی فاصله داریم. ایران كشوری دارای منابع غنی است. زمانی درخصوص امكانات كشورهای دنیا مطالعه می‌كردم، دو، سه كشور به نظرم رسید كه به اندازه ایران دارای یك مجموعه امكانات طبیعی مناسب برای توسعه هستند. فكر كنم روسیه، آمریكا و سومی هم كانادا یا كشور دیگری بود. ایران خیلی ظرفیت دارد. ما دارای یك كلكسیون از معادن دنیا هستیم؛ از معادن بسیار قیمتی گرفته تا معادن مصرفی مثل شن و ماسه. چهار فصل در كشورمان با این وسعت وجود دارد كه هر فصلی در منطقه‌ای مثل یك كشور جدا با آب و هوایی خاص عمل می‌كند. دو طرف ما دریاست. چهارراه دنیا هستیم؛ از شمال و جنوب و شرق و غرب، اگر ما استفاده می‌كردیم. یكی از غصه‌هایی كه الان می‌خورم و نگذاشتند این بود كه ما می‌توانستیم مسیر تبادل خطوط لوله نفت و گاز دنیا باشیم. از شرق به غرب و از شمال به جنوب می‌توانیم محل عبور فیبرهای نوری باشیم. از چهار طرف می‌توانیم دالان و مسیر هوایی باشیم. عبور هواپیماها از فضای مناسب ایران یكی از پرسودترین موارد است. همان‌طور كه ما اینجا نشستیم، می‌توانیم سه چهار طبقه هوایی را تعریف كنیم كه هواپیماها در چهار ردیف عبور كنند و هر چه عبور می‌كنند باید لحظه‌به‌لحظه ارز تحویل ما دهند. می‌توانیم فرودگاه‌هایی داشته باشیم كه همه هواپیماها برای سوخت‌گیری و مسافر توقف كنند. كشور ما استعداد خیلی زیادی دارد. فكر می‌كنم بیش از این ظرفیت‌هایی كه در تصور ماست، امكانات وجود دارد و می‌توانیم یكی از بهترین كشورهای دنیا باشیم؛ با این ظرفیت، وسعت و جمعیت كم و با منابع طبیعی و ‌گران‌قیمت، گاز و نفت.
‌‌ می‌خواهم به همین نكته اشاره كنم، طبعا كشور ما و مردم استعداد زیادی دارند ولی همیشه با مشكل مواجه بودیم و انگار چرخ این توسعه، یك جایی لنگ بوده است. شما مانع تاریخی توسعه و اصلاحات را در ایران چه می‌بینید، به عنوان كسی كه سال‌ها دست‌اندركار بودید و سال‌های قبل‌تر از آن هم در این مسیر مبارزه كرده‌اید؟
در گذشته اشاره كردم كه مانع آن، استعمار و استبداد بود، البته ایران هیچ وقت مستعمره رسمی نبوده ولی چند قرن گرفتار سلطه و نفوذ استعمارگران بوده است. استعمار نمی‌خواست ایران در رشته‌هایی مستقل باشد، می‌خواست كه وابسته بماند.
مواد خام بگیرند و مواد ساخته شده با ده‌ها برابر قیمت به ما بفروشند و ما را هم وابسته كنند. در انقلاب این‌گونه نبود. اول 10سال جنگ و شلوغی داشتیم كه نمی‌شد كاری كنیم. وقتی فرصت برای بازسازی پیدا شد یك مشكل ما جهانی بود، برای اینكه بعد از انقلاب روابط ما با اكثر كشورها بد بود تحریم و بایكوت بودیم.
یك فاز، كارهای اساسی ما این بود كه روابط با دنیا را عنوانش من تنش‌زدایی گذاشتم و اعلام كردم ما نمی‌خواهیم دشمن‌تراشی كنیم. اعلام این شعار و رفتار مناسب، رابطه ما با دنیا را نسبتا خوب كرد. به ما وام ارزان و تكنولوژی می‌دادند. درآمد نفت كشور بعد از جنگ هفت تا هشت میلیارد دلار بود.
با اعتباراتی كه برای طرح‌ها از كشورهای مختلف می‌گرفتیم، آنها را می‌ساختیم و سپس از محل درآمد طرح‌ها بدهی‌ها را می‌دادیم و گاهی هم مشكلاتی پیش می‌آمد و نمی‌توانستیم پرداخت كنیم و تجدید می‌كردیم. ما شرایط را خیلی زود و با عجله مساعد كردیم. امام(ره) هم كمك كردند. چون سیاست بازسازی و سازندگی را امام دستور دادند و ما آماده كردیم و ایشان تایید كردند و سیاست كلی نظام شد.
برنامه هم نداشتیم. اولین برنامه در دولت سازندگی تصویب شد. قبلش برنامه‌ای در مجلس آمده بود ولی در زمان جنگ نمی‌شد به برنامه‌های درازمدت برسیم. بنابراین برنامه‌ریزی و كار شروع شد. فضای كاری كشور خیلی خوب بود. پس از بازگشت رزمندگان از جنگ آمار بیكاری واقعا كشنده بود. رسمی می‌گفتند كه 16 درصد بیكار داریم. آنهایی هم كه كار می‌كردند دو، سه ساعت بیشتر نمی‌توانستند چون برق و سوخت و گاز و مواد نبود كه كار كنند. واقعا همه كشور را میدان كار كردیم. 16 درصد بیكاری را در ظرف هشت سال به 9 درصد رساندیم. سالی یك درصد بیكاری كم شد؛ با وجود رشد سریع جمعیت و با اینكه نیروهای جنگ هم آزاد شده بودند و بازگشته و دنبال كار بودند. بنای خوبی آن موقع پایه‌ریزی شد. هم روابط خارجی ما به ما كمك كرد و هم نیاز داخلی و دوستان خوبی نیز در دولت داشتیم كه با ما خیلی خوب كار می‌كردند.
می‌خواهم یك كم به بعدتر از این ماجرا بپردازیم، دورانی كه شما در رأس دولت بودید. پس از آن كمی اندیشه هم عوض نشده بود. اندیشه سیاسی هم در ایران تكامل یافت. دولت آقای خاتمی بعد از شما به هر حال رویكردش توسعه سیاسی بود. شما موافقید كه در دولت شما به توسعه سیاسی كمتر پرداخته شد. آیا با این حرف بنده موافق هستید؟
نه، اما با شعارش بله. آقای خاتمی شعار سیاسی در دوره اصلاحات سیاسی دادند ولی حقیقتش این بود كه در دوران سازندگی به آنچه كه آنها بعد می‌خواستند انجام بدهند پرداخته شده بود. من نمونه می‌گویم. یكی از مهم‌ترین نمودهای توسعه سیاسی انتخابات است. مگر نه؟
‌‌ بله.
در آخرین انتخابات كه برگزار كردیم- یعنی هم در آخرین انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری- نصاب مشاركت در انتخابات رییس‌جمهوری، دیگر به آن سطح نرسید. بعد از برگزاری این انتخابات هیچ‌كس اعتراض نداشت، با اینكه تبلیغات و امكانات نیروهای سنتی حكایت از آن می‌كرد كه دیگری رای بیاورد، ولی فضایی در كشور درست شد و با دو تا سخنرانی كه كردم و وزارت كشور و اینها را كنترل كردم، آن انتخابات بسیار خوب انجام شد. من با نامزد دیگر یعنی آقای ناطق نوری هم موافق بودم و در جلوگیری از تقلب در انتخابات وظیفه شرعی و قانونی‌ام را انجام دادم. در دوره آقای خاتمی ما دیگر به آن عدد نرسیدیم؛ یعنی 30میلیون و خرده‌ای با سلامت كامل شركت كردند قبلش هم انتخابات مجلس برگزار شد كه انتخابات بسیار سالمی بود و رقابت هم بسیار جدی بود. تعادل برقرار بود. نیروهای اصولگرا و اصلاح‌طلب تقریبا شبیه و نزدیك به هم مشاركت كردند. مگر توسعه سیاسی چیست؟ در مطبوعات انتقادات خیلی شدیدی می‌شد. اگر روزنامه «سلام» و بیان را ببینید، همت و نگرش آنها انتقادی بود. یك ستون الوسلام داشتند كه هر چه می‌خواستند می‌نوشتند. همین افراد منتقد را در مركز تحقیقات استراتژیك ریاست‌جمهوری كه قبلا نبود و تازه ابداع كرده بودم، آوردم. طیف منتقدان دولت همه از من حكم گرفتند. البته خودشان ملاحظاتی داشتند. در بقیه مسایل هم همین‌طور بود؛ یعنی دلمان می‌خواست كه انتقاد شود و حرف بزنند و جواب بدهیم.
‌‌ ولی انتقادی كه وجود داشت در واقع این بود كه می‌گفتند آن رویكردی كه نسبت به شعارهای دوره اصلاحات در آن مقطع از جانب مردم و رای‌دهندگان بود به این دلیل بود كه دوره آقای هاشمی همگام با توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی لحاظ نشده. چه توسعه سیاسی شد كه آن موقع نبود؟ نمونه‌اش را بگویید.
‌‌ البته نمونه‌هایی را می‌توان گفت.
همان برخی را بگویید.
‌‌ مثلا یك فازش بحث مطبوعات است.
در مورد مطبوعات آیا در زمان من، روزنامه‌ای بسته شد؟
‌‌ نه.
در زمان آقای خاتمی بعضی از روزنامه‌ها بسته شد.
‌‌ خب بحث حاكمیت و دولت هم مطرح می‌شود؛ یعنی شاید دوره شما شكاف كمتری بین حاكمیت و دولت وجود داشته است یا اصلا نبوده. اما در دوره آقای خاتمی همه اذعان‌شان این بود كه بین حاكمیت و نهادهای بالای قدرت و دولت فاصله بیشتری بود.
آقای خاتمی با وجود برخی اظهارات از دل دولت قبل بیرون آمد. وزرای آقای خاتمی و معاونان آنان اكثرا همان‌هایی هستند كه در دولت قبل بودند. به علاوه تركیب سیاسی مسوولان دولت سازندگی كاملا نصف نصف بود، یعنی در مرحله دوم دولت من، تازه پنج نفر به خاطر اصرار مجلس حذف شدند، باز هم در روزنامه «سلام» آن زمان بررسی كرده و نمره دادند كه تركیب سیاسی به اصطلاح چپ و راست پنجاه پنجاه شد. اینها در روزنامه «سلام» هست و اشخاص هم شناخته شده‌اند، می‌توانید ببینید.
‌‌ از روزنامه «سلام» ناراحت هستید؟ هیچ وقت از سبك كاری كه آن روزنامه می‌كرد، دلخور بودید؟
مسوول روزنامه «سلام» را خودم برای مركز تحقیقات استراتژیك منصوب كرده بودم. اگر مخالف بودم كه نمی‌گذاشتم ایشان بمانند. افراد شاخص دولت آقای خاتمی شخصیت‌های سیاسی دولت من بودند. در دولت سازندگی آقای خاتمی وقتی فشارهایی را كه رویش می‌آوردند، تحمل نكرد و رفت. من به ایشان گفتم شما هر یك از مشاغلی را كه می‌خواهید بگویید من به شما می‌دهم كه ایشان كتابخانه ملی را خواست و من كتابخانه ملی را در اختیارش گذاشتم.
‌‌ این سوالی كه مطرح شد بیشتر به آن جمله معروف شما كه گفتید دولت من دولت كار است و من خودم به اندازه كافی سیاسی هستم، برمی‌گردد. شاید این بیشتر در ذهن‌ها مانده كه دولت شما یا رویكرد شما رویكرد سیاسی نبوده و بیشتر در بعد اقتصادی وارد شدید.
بله. دولت كار بود ولی مسوولان سیاسی‌ دوره سیاست چه كسانی بودند؟ این حرفی بود كه در مجلس مطرح شد. حرف صحیحی نبود كه گفتند دولت شما خیلی سیاسی نیست. منظورشان از سیاسی خودشان بودند. می‌گفتند كه شما چرا از ما كم می‌آورید. من گفتم خودم به اندازه كافی سیاسی هستم و شما از دولت من كار بخواهید. مگر چهره‌های سیاسی دولت آقای خاتمی در دولت من نبودند؟ افرادی مثل آقایان خاتمی، عبدالله نوری، مهاجرانی و دكتر معین. البته من از سه جناح چپ و راست و معتدل استفاده می‌كردم و بسیاری از آنها در دولت آقای موسوی هم بودند.
‌‌ جناب آقای هاشمی، دوباره به مساله توسعه برگردم. شما هیچ وقت «آه» كشیده‌اید درباره راهی كه شروع كردید. به هر حال بخشی از كارها ناتمام ماند و بعد هم در این دوره شش، هفت سال اخیر... .
چند مورد از كارهای من ناتمام ماند كه هنوز هم هیچ كاری نشده و من هنوز برای عدم انجام آنها حسرت می‌خورم. یكی در جنبه اجتماعی و رفاهی اقشار پایین بود. وقتی كارهای سازندگی می‌كردیم، اشتغال رونق گرفت. اما فكر كردیم كه باید سیستم تامین اجتماعی كاملی برای مردم درست كنیم و همه امكانات كشور آماده شده بود. به علاوه برنامه 24 ساله ربع قرن تمدن بزرگ اسلامی را طراحی كرده بودیم و بنا بود با وسعت كارها پیش برود. فكر كردیم باید تامین اجتماعی باشد و مردم در حدمعقول تامین زندگی خودشان را داشته باشند. از جمله غذا، دارو، كار، درمان و تحصیل فرزندانشان، اشتغال یا اشتغال موثر یا بیمه اجتماعی، بیمه كار كه حقوق بیكاری بگیرند. برای این منظور طرحی نوشتیم. به صورت لایحه 60صفحه‌ای كه هنوز هم موجود است. منابعش را تامین كردیم و به مجلس فرستادیم. آن موقع منبع درآمد خوبی كه ما پیدا كرده بودیم، مخابرات بود. آقای غرضی خیلی به سرعت توسعه مخابرات را پیش می‌برد. سیستم موبایل‌ها و خطوط تلفن درآمدزایی داشت و بخش عمده این درآمد را به تامین اجتماعی اختصاص دادیم كه تحمیل هم نشود و مخابرات كمتر سود ببرد. من به مجلس دادم كه تصویب كند كه دوره من تمام شد.
آقای خاتمی كه آمد، خواستند آن را متناسب با روز اصلاح كنند. آن را از مجلس پس گرفتند. اصلاحاتی هم در آن صورت دادند، ولی منابع آنها، مورد موافقت رهبری قرار نگرفت و گفتند كه به مردم فشار می‌آید. آقای دكتر عارف در جریان است، می‌توانید بپرسید. به خاطر منابع این لایحه ماند و هنوز كه هنوز است با وجود شعارهایی هم كه داده می‌شود، انجام نشد. الان تامین اجتماعی جامعی برای مردم نداریم. من كشورهای اسكاندیناوی را به عنوان مثال قرار داده بودم. در آنجا حتی كسانی هم كه پناهنده می‌شوند مسایل ضروری زندگی آنها مشكلی ندارد. مسكن دارند و حقوقی هم می‌گیرند و موارد لازم زندگی را دارند. ما چنین نمونه‌ای البته با ساختار خودمان را می‌خواستیم. اگر آن بیمه اجتماعی كامل برقرار شود، مردم از زمان تولد تا آخر عمر حد معقولی از امكانات برای معاش دارند.
كار دومی كه به زمین ماند و شروع هم كردیم و متاسفانه اجرا نشد، یكی این بود كه از منطقه البرز به شمال را می‌خواستیم راه‌های زمینی درست كنیم. الان می‌بینید تراكم تردد چقدر كشنده است. جاده هراز كه امنیت ندارد. این یكی هم این‌گونه است. كار را شروع كردیم و كنترات دادیم و بودجه‌اش را تعیین كردیم. همه این كارها را كردیم اما تا به حال مانده است. البته جاده به طرف رشت را شروع كردیم كه آنجا نسبتا تمام شده.
در شمال دو تا كار بزرگ باید انجام می‌شد كه ما هر دو را شروع كردیم. یكی اینكه بنا گذاشتیم همه آب‌هایی را كه از منطقه البرز به طرف خزر می‌رود با سد مهار كنیم و كانالی سراسری از آستارا تا گنبد در ارتفاع 50 متری دریا، (تقریبا اول چالوس كه می‌خواهید وارد شوید این رقوم 50 متری است) احداث شود كه همه آب این منطقه در این كانال باشد و در مسیر هر منطقه هر مقدار آب نیاز دارد را از آنجا بردارند و هر چه هم زیادی است، در آنجا بماند. آب هم زیاد بود و حدود هشت، 9 میلیارد مترمكعب آب در این كانال می‌رفت. سه میلیارد متر آب اضافه می‌آمد و دشت گنبد به آن عظمت كه هنوز هم همین‌طور مانده و كویر شده، آباد می‌شد و دو میلیارد اضافه می‌آمد و می‌خواستیم به این طرف یعنی به طرف منطقه كویر منتقل كنیم. كانالش را هم شروع كردیم از چالوس به طرف شرق. شما نزدیكی‌های چالوس كه می‌رسید از پلی عبور می‌كنید كه كانالی حدود 35 كیلومتر را ساختیم. بعد از من هم پیگیری نشد. اگر ما آن كانال را می‌ساختیم دو طرف آن هم اتوبان می‌شد. كانال‌های درجه یك باید دو طرفش این‌گونه باشد و یكی از بهترین جاذبه‌های توریستی كشور ما می‌شد كه اگر كسی از آستارا وارد می‌شد و از گلستان بیرون می‌رفت، چنین اتوبانی كه مشرف بر دریا هم بود و بالای آن جنگل بود و قرار بود در هر منطقه سدی بنا و در آن تاسیسات جاذبه‌‌دار توریستی نیز ساخته شود كه طرح آن هم آماده شده بود. برای همیشه این سه استان از سیل و خشكسالی یا باتلاق شدن اراضی خود نجات پیدا می‌كردند. آب زیادی هم اضافه می‌آمد كه متاسفانه این‌طور نشد.
سوم یك بزرگراهی را هم در ساحل دریا طراحی كردیم كه با مصالح كف دریا ساخته می‌شد، نمونه این كار در شمال اروپا وجود دارد كه مورد بازدید كارشناسان ما قرار گرفته بود. اتوبان‌هایشان را كنار دریاها با مصالح كف دریا ساخته بودند كه از آنجا به بعد دوباره ساحل شكل می‌گیرد و آن ساحل هم در اختیار عموم مردم می‌ماند، چون بعد از بزرگراه دیگر كسی ادعای ملكیت نخواهد داشت. ما چنین بزرگراهی را طراحی و از رامسر هم شروع كرده بودیم. اولین قرارداد را هم بستیم. هر متر شن و ماسه كه از دریا بیرون می‌آمد یك دلار هزینه داشت چون در خارج از دریا این مقدار شن و ماسه وجود نداشت. 11 كیلومتر را كنترات دادیم. از ولگا دستگاه‌ها را آوردیم. بعد از من این هم فراموش شد.
كار چهارم مساله زاگرس بود. زاگرس ثروت عظیمی برای ایران و از كردستان تا شیراز است. لابد اینها را می‌دانید. سه طبقه طلا و ثروت است. لایه زیرین آن نفت یا طلای سیاه، پس از آن طلای آبی یا همان رودخانه‌ها جاری است كه از دو طرف آن سرازیر است و بالای آن هم جنگل‌ها به مصداق طلای سبز مشاهده می‌شود.
متاسفانه طرح زاگرس هم به عنوان یك تمدن عظیمی كه طرح آن را از خوزستانی‌هایی مثل آقایان رضایی، فروزش، زنگنه، فروزنده و شمخانی و امثال اینها گرفته بودیم و اینها طرحش را ریخته بودند، هم ماند. یكی از كارهایی كه مطالعه آن در 9 جلد تنظیم شده بود، اتصال دریای خزر به دریای جنوب بود. با حل چند گره باقیمانده این كار هم انجام‌پذیر بود كه دولت من تمام شد و هیچ‌كس پیگیری نكرد. طرح‌هایی از این قبیل زیاد بود كه متاسفانه پیگیری نشد.
‌‌ بین سخن‌هایتان دقیقا اشاره كردید به اینكه امیركبیر برای اینكه باید در مرحله اول ساختار را تغییر می‌داد راه خیلی سختی برای اصلاحات داشت، منتها چون جناب‌عالی از درون ساختار بودید، راه‌تان خیلی هموارتر نسبت به امیركبیر بود. جایی هم به نمونه ژاپن اشاره كردید كه تقریبا با ما شروع كرد. منتها الان فاصله ما با ژاپن خیلی زیاد است. چه علل و عواملی باعث شد در حالی كه ایران به سازندگی نیاز دارد و در دوره شما هم در كنار آن سختی‌هایی كه سازندگی ایجاد كرد، دستاوردهای چشمگیری هم داشت به ناگاه ساختار طوری تغییر جهت بدهد كه مثلا آقای خاتمی شعارش توسعه سیاسی شود یا آقای احمدی‌نژاد اصلا با نفی دوره شما وارد میدان انتخابات شود...
در دوره آقای خاتمی شعار كمی تغییر كرد اما وزرا و معاونان و مدیران همان‌ها بودند و كارها كم‌و‌بیش همان‌گونه بود. البته آن اندازه تكیه‌ای كه من روی سازندگی داشتم، آنها نداشتند. خود آقای خاتمی صریحا گفتند سرعت سازندگی را كم می‌كنیم كه به موارد دیگر برسیم، اما قابل تحمل بود. اما دوره اخیر نه، این دوره من دیگر بنا نداشتم كه در ریاست‌جمهوری نامزد شوم. برای آینده كشور نگران بودم. با اطلاعات عمیقی كه داشتم افق آینده را می‌دیدم كه امروز همه می‌بینند و در صحبت‌های آن زمان هم گفته‌ام.
‌‌ با توجه به مطالعاتی كه در دوره امیركبیر داشتید و تجاربی كه دارید، فكر می‌كنید راه اصلاحات در ایران از بالاست یا از پایین؟ یعنی اگر قرار است اصلاحاتی در ایران صورت بگیرد، كدام مسیر است.
بالا و پایین اینجا مطرح نیست. بخش خصوصی باید فعال باشد. اصلاحات اقتصادی و توسعه و اینها متعلق به بخش خصوصی است. دولت باید سیاستگذاری و برنامه‌ریزی و حمایت كند. ما این سیاست‌ها را در مجمع تهیه كرده‌ایم و رهبری هم تصویب و ابلاغ كردند. سیاست‌ها و برنامه‌هایش هم هست. مجلس هم برنامه می‌نویسد. برنامه چهارم انصافا یك برنامه مترقی بود.
‌‌ بله، منتها اجرا نشد.
فكر می‌كنم مشكلات این دوره بسیار‌گران برای كشور تمام شده است. شما بیشتر از من در جامعه هستید. ببینید خانواده‌ها چه مشكلاتی پیدا كردند. اگر فرهنگ و اخلاق و اینها را در نظر بگیریم، راست‌گویی، امانت‌داری، وفای به عهد چه مقدار هست؟ نفت چه مقدار سر سفره مردم آمده است؟ الان قانونگرایی كجا رفته و به چه وضعی افتاده است؟ روابط ما با خارج به كجا رسیده كه عربستان آن‌گونه، طرحی را در سازمان ملل علیه ما مطرح می‌كند و فقط 11 نفر از ما دفاع می‌كنند و عده‌ای هم رای ممتنع دادند و اكثرا هم به آن رای دادند. در شورای حقوق بشر سازمان نمی‌توانیم عضو شویم. اگر سیاست خارجی مناسبی داشتیم، روابط‌مان با كشورهای دیگر و سازمان‌های بین‌المللی نیرومند بود. همان‌گونه كه بعد از پایان جنگ روابط ما با دنیا قوی بود. آخرش هم به این اختلاس‌ها و اینها رسید كه اصلا كمر اخلاق و اعتبار جامعه را می‌شكند.
‌‌ فرضیه‌ای وجود دارد كه می‌گوید اصلاح‌گراها در ایران اولا خیلی محدود هستند و عمدتا ناكام می‌مانند و در تحلیل ناكامی‌شان یك فرضیه وجود دارد مبنی‌براینكه اینها یا پایگاه اجتماعی ندارند یا اگر دارند این پایگاه انسجام لازم را ندارد كه تبدیل به یك نیروی اجتماعی تاثیرگذار شود. می‌خواستم ببینم جناب‌عالی اولا این فرض را قبول دارید. ثانیا مثلا یكی از نكاتی كه راجع به دوره شما نقد می‌شود، این است كه شما حزب كارگزاران را تشكیل دادید كه اقدام خیلی خوبی به لحاظ حزب بود ولی هیچ تلاشی نشد كه این حزب پایگاه اجتماعی داشته باشد. ولی اینكه بدنه‌اش را بخواهد بین مردم گسترش بدهد و مثل كشورهای دیگر حامی و سمپات و عضو جمع كند كه در واقع بشود آن بدنه اجتماعی را به صورت جهت‌مند و هدفدار و در مسیر مثبت از این استفاده كرد این اتفاق نیفتاد. نظر شما راجع به این نقد چیست؟
اولا حزب كارگزاران را من تاسیس نكردم.
‌‌ به هر حال سایه جناب‌عالی روی آن بود.
اسم من در آن است. فرزندان من در آن عضو شدند.
‌‌ در افكار عمومی با اسم شما شكل گرفت.
حالا دیگر ادعاهایی می‌شود كه درست نیست و ببینید اصلا كارگزاران این‌گونه تشكیل شد. من عضو جامعه روحانیت مبارز بودم. معمولا آنها در انتخابات حرف اول را می‌زدند البته برای تهران، وقتی كه نماینده‌های تهران را می‌خواستیم نامزد كنیم، جلسه‌ای در دفتر من تشكیل شد و 30نفر را تعیین كردیم. دكتر حبیبی از طرف جمعی از مدیران پیام آوردند. درخواست كردند كه نصف نصف باشد، نپذیرفتند و پنج نفر از نیروهای رادیكال كه معتدل هم هستند مثلا آقایان محجوب، كمالی، دعایی و ‌مجید انصاری - كه اینها از رادیكال‌های تند نیستند- را قبول كردند. من دیگر وقت نمی‌كردم كه در جلسات شركت كنم. گاهی به دفتر من می‌آمدند. آن 9 گروهی كه همسو با جامعه روحانیت بودند، گفتند كه ما رای داریم و چرا بیاییم اینها را در فهرست قرار دهیم. خودشان نامزد شوند. پس رد كردند و گفتند كه قبول نمی‌كنیم. آقای ناطق نوری پیش من آمدند و گفتند نمی‌پذیرند، من گفتم كه بروید و از مقام رهبری بپرسید.
رفتند و از آقا پرسیدند و ایشان هم با نظر آنها موافقت كردند. من با رهبری تلفنی صحبت كردم و گفتم كه اگر این پنج نفر را نپذیرند، یك عده از اعضای داخل دولت مصمم هستند كه خودشان فهرست بدهند و من نمی‌خواهم این اختلاف به وجود بیاید. روحانیت ضرر می‌كند و تضعیف می‌شود، اجازه دهید متحد باشیم. حالا دیگران می‌آیند رقابت می‌كنند، چرا ما این كار را كنیم. ایشان گفتند مگر 270 نفر به مجلس نمی‌روند؟ گفتم چرا، گفتند كه حالا هر كسی می‌خواهد بیاید. كارگزاران این‌گونه شكل گرفت. اولین بیانیه‌ای كه دادند، بیانیه‌شان خیلی جا افتاد. رهبری دستور دادند كه وزرا حق ندارند در انتخابات نامزد و فهرست بدهند. وزرا پیش من آمدند و گفتند كه اگر رهبری ناراضی هستند، ما فهرست نمی‌دهیم. آقا گفتند معاونان بمانند، وزرا نباشند. چون وزرا از مجلس رای می‌گیرند نباید خودشان بیایند كه مجلس بسازند. حتی گفتند شهردار تهران هم باشد و خودشان تماس گرفتند و گفتند كه آن هم باشد. خودشان آمدند و در انتخابات هم موثر بودند و تقریبا نزدیك نصف مجلس را هم گرفتند.
‌‌ در مورد بدنه اجتماعی چه شد؟ آن قسمت مربوط به بدنه اجتماعی كه تحلیل می‌شود معمولا اصلاح‌گرها بدنه اجتماعی را منسجم‌تر نمی‌كنند كه در مواقع ضروری پشتیبان داشته باشند. در این مورد چه می‌فرمایید.
البته اینجا نظام ما به‌گونه‌ای است كه اگر این بدنه بخواهد كار بكند، می‌تواند خیلی هم قوی باشد و پشتوانه داشته باشد. این را دیگر باید از مدیران حزب بپرسید.
‌‌ جناب آقای هاشمی، اگر كارنامه خودتان را مرور كنید و فرصتی باشد به گذشته برگردید به كدام یك از اقدامات‌تان اهتمام بیشتری می‌كنید و كدام یك از اقداماتی را كه انجام دادید، اگر در شرایط مشابه قرار بگیرید آنها را انجام نمی‌دهید.
همان موقع هم مجموعه‌ای فكر می‌كردم. در مورد توسعه كه البته حالا مثل اول نیست و توسعه پیش رفته است، آن زمان خیلی عقب بودیم. هم توسعه لازم است و هم واگذاری امور به بخش خصوصی واقعی. دولت باید تصدی خودش را كم كند و كوچك شود. ارتباطات خارجی را جدی می‌دانم و باید حزب داشته باشیم. الان پایه ما در مسایل علمی خیلی خوب است و دانشجو و استاد زیاد داریم. از این مراحل گذشته‌ایم ولی كار هنوز خیلی مانده است.
‌‌ اگر مایل باشید یك پرسش بامحوریت بحث روز با توجه به تحریم‌هایی كه ما در آن قرار گرفتیم، مطرح شود. كشور در شرایط خطیری است. نظر جناب‌عالی هم مورد توجه بخش زیادی از مردم و طیف‌هایی از مسوولان هست، برای مهار این فشاری كه به كشور وارد می‌شود چه توصیه‌ای برای مردم و مسوولان می‌توانید داشته باشید؟
در این مورد در دو، سه ماه پیش كه با رهبری معظم صحبت كردم، هم‌نظر بودیم. با توجه به تشدید تهدیدها بهترین مصونیت كشور وحدت ملی و همدلی جامعه است و همدلی با نظام و نظام با مردم؛ اگر این وحدت به وجود بیاید آسیب‌ها خیلی كم می‌شود. الان اگر این فشار را می‌آورند، فكر می‌كنند جامعه ما دچار تفرقه است و خیلی كارها می‌توانند بكنند. در مورد وحدت الان مسیرش از انتخابات‌ها شروع می‌شود. باید انتخابات‌های كاملا قانونی و آزاد انجام شود و مردم احساس كنند كه رای‌شان در جامعه موثر است. اگر دو، سه تا انتخابات خوب برگزار شود فكر می‌كنم مهم است.
‌‌ برخی طیف‌ها در این انتخابات نیامدند.
شما نظر مرا پرسیدید. فكر می‌كنم همه ما باید هماهنگ كنیم و انتخاباتی كاملا شایسته برگزار شود و مجلس و سپس دولتی همان‌گونه كه مردم بخواهند تشكیل شود. دو، سه تا انتخابات، انتخابات مجلس، شوراها، ریاست‌جمهوری پشت سر هم این‌گونه شود، درون جامعه خیلی به هم نزدیك می‌شود.
‌‌ در حوزه دیپلماسی در شرایط فعلی كار خاصی می‌شود انجام داد؟
ما باید روابط‌مان با خارج و كشورهای همسایه را كه در گذشته خوب شده و خیلی یخ‌ها شكسته بود، بهبود ببخشیم. آقای خاتمی گفت‌وگوی تمدن‌ها را طراحی كرده بود كه در سازمان ملل هم تصویب شده بود. اگر چنین رفتارهایی شود، خیلی زود ایران را می‌پذیرند. شعارهای تنش‌زا و بی‌مورد، جواب نمی‌دهد. روابط با همسایگان بسیار مهم است. یادتان باشد بعد از جنگ چگونه با سرعت روابط برادرانه با همسایگان و آسیای میانه و قفقاز و آفریقا برقرار شد.
‌‌ در حوزه اقتصاد رهنمود خاص شما چیست؟
همان مصوبات سند چشم‌انداز و سیاست‌های كلان را كه ما در مجمع تصویب كردیم و از طرف آقا هم تایید و ابلاغ شد. اگر همان‌ها اجرا شود ما بخش خصوصی بسیار نیرومندی در كشور خواهیم داشت، نه شبه‌دولتی و امثال اینها، اگر بخش خصوصی واقعی درست شود، اقتصاد را تقویت می‌كند. همین امروز یك استاد و دانشمند ژاپنی میهمان من بود، نیروگاه‌های هسته‌ای كه ساخته می‌شود، همه را بخش خصوصی می‌سازند. الان آنها این‌گونه هستند و ما هم می‌توانیم این كار را بكنیم. همه نیروگاه‌هایمان دولتی است، حالا غیر از هسته‌ای و اینها. حتی وسایل نظامی آنها را بخش خصوصی می‌سازد و آنها سفارش می‌دهند. فكر می‌كنم اگر همین سیاست‌ها اجرا شود و اصل 44 با تفسیری كه مجمع تشخیص مصلحت نظام كرد و ذیل اصل 44 آورد، جواب می‌دهد.
‌‌ در این توصیه‌هایتان به وحدت داخلی نقش محوری دادید، برای ایجاد وحدت داخلی به صورت مصداقی توصیه خاصی دارید؟
اراده رهبری شرط اساسی این محور است. در مذاكراتم هم فهمیدم ایشان علاقه‌مند هستند.
‌‌ برای گذر از این شرایطی كه الان داریم، همچنان خوشبین هستید؟ فكر می‌كنید می‌توانیم از آن بگذریم. به هر حال الان شرایط خیلی سخت شده است.
من در هر حالتی به فضل و عنایت خداوند امیدوارم و آرزو می‌كنم بتوانیم.
‌‌خیلی ممنون از لطف حضرت‌عالی كه وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید.
موفق باشید.





جـــرس: 
وزیر سابق نیرو طی سخنانی در برنامه تلویزیونی شامگاه ۲۲ بهمن اعلام کرد که "حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن شکرگذاری آنها از خداوند و تلنگری به مسوولان است که نباید این حضور را به خود بگیرند و فکر کنند مردم برای تأیید آنها و عملکردهایشان به صحنه آمده اند و برای خود مهر تأییدی بسازند."

این مقام معزول دولت احمدی نژاد همچنین تاکید کرد "سعه صدر، صداقت و آمار دروغ به مردم نگفتن، مصداق های اخلاق هستند، که می توان گفت صداقت و سعه صدر نیاز بزرگ مسوولان ماست."
به گزارش عصرایران، پرویز فتاح ، شامگاه یکشنبه در برنامه تلویزیونی «پارک ملت»، طی اظهاراتی پیرامون شرایط فعلی گفت: "دوستی تعریف می کرد که یک بنده خدای بسیار فقیری که از دار دنیا فقط یک موتور و مقداری خرت و پرت داشت ، روزی دچار حادثه و نقش بر زمین شد. وقتی رسیدم ، دیدم برخاسته و دارد وسایلش را از زمین جمع می کند. هر تکه و قطعه ای که از زمین بر می داشت می گفت: خدایا شکرت!
به او گفتم: تو که چیزی از مال دنیا نداری و همین ها هم که روی زمین ریخته اند و به این روز افتاده ای! پس شکر خدا گفتنت چیست؟
گفت: این شکر برای خداست اما اگر مسوولان بشنوند و بفهمند ، برای آنها از هر ناسزایی بدتر است.
حالا حکایت حضور مردم ما در راهپیمایی ۲۲ بهمن است که حضورشان شکرگذاری به خداوند است و اما در واقع تلنگری به مسوولان است اگر مسوولان متوجه باشند. مسوولان نباید این حضور را به خود بگیرند و فکر کنند که مردم برای تأیید آنها و عملکردهایشان به صحنه آمده اند و بدین ترتیب از این حضور برای خود مهر تأییدی بسازند."
این مقام معزول دولت محمود احمدی نژاد تاکید کرد: "مردم آمدند و گفتند که ما می دانیم چه خبر است و شما مسوولان بروید خودتان را درست کنید."
وی در پاسخ به سوالی در خصوص رفتار "مودبانه" خود با کادر پیشین پس از نصب در دولت نهم گفت: "می خواستم این موضوع را باب کنم که باید به پیشینیان احترام گذاشت و حرمت نگه داشت. ما نباید راه های رفته را دوباره طی کنیم. معتقد بودم که باید حرمت تمام کسانی که قبلاً در آن سمت زحمت ها کشیده اند حفظ شود . واقعاً اجازه نمی دادم کسی پشت سر وزیر قبلی پیش من حرف بزند و غیبت کند.همان زمان اعتراض کردند که چرا با وزیران قبلی که غیرهمسو هستند تعامل می کنی؟ اما من معتقد بودم که چون مدیر قبلی با من همسو نبوده ، پس همه کارهایش غلط بوده ، باور نادرستی است. باید به همدیگر و به کسانی که قبل از ما بوده اند و زحمت کشیده اند احترام گذاشت. راهش این نیست که یک تیپا بزنیم به قبلی ها و از تجربیات آنها استفاده نکنیم."
فتاح با اشاره به اقدام دولت احمدی نژاد در برکناری تمامی کادر ریاست و مدیریت قبلی تاکید کرد: "برخلاف رویه غلط موجود، همه معاونان و مدیران قبلی را کنار نگذاشتم و با آنها همکاری کردم. با این روش و منش مدیریتی ، وزارت نیرو در دوران وزارت من ، آرام و بی تنش بود. من حرمت وزرای قبلی را نگه داشتم و خداوند ، بعد از من کسی را وزیر کرد که با من چنین رفتار محترمانه ای دارد. اگر اخلاق مدیریتی به این شکل نهادینه شود خیلی از مسائل حل می شود."
وزیر سابق نیرو افزود: "متاسفانه مجلس دچار آسیب هایی است که به کشور ضربه می زند."
فتاح همچنین گفت: "اگر بپرسند که مهم ترین لازمه یک مدیر چیست ای بسا خواهند گفت ایمان و تقوا و ... اما من می گویم سعه صدر مهم ترین نیاز مدیران کشور ماست. دردمندانه می گویم که سعه صدر و تحمل دیگران ، در میان مسوولان ما کم شده است.اصلاً پیامبر اسلام هم برای درست کردن اخلاق مردم مبعوث شده بودند ؛ سعه صدر ، صداقت و آمار دروغ به مردم نگفتن ، مصداق های اخلاق هستند. "
وی تاکید کرد: "مردم می فهمند و حتی از چهره مسوولان هم متوجه می شوند که وقتی مثلاً آمار می دهند ، یا می گویند رشد اقتصادی مان اینقدر شده ، یا تورم فلان اندازه شده ، راست می گویند یا دروغ؟ نباید با روح مردم و با صداقت آنها بازی کرد؛ مردم و امام ، مسوولان را به اینجا رساندند و الٌا مسوولان و دولتمردان کنونی از کجا به این قدرت و جایگاه می توانستند برسند؟! صداقت و سعه صدر نیاز بزرگ مسوولان ماست."





به زندان و حصرها پایان دهیدجـــرس: 
در آستانه ۲۵ بهمن و سالگرد آغاز حصر راهبران جنبش سبز، گروهی از حامیان جنبش در فرانسه، با تجمع در میدان حقوق بشر شهر پاریس، مراتب اعتراض خود را اعلام داشته و خواستار رهایی تمامی زندانیان سیاسی در ایران شدند.
بنا به گزارش های رسیده به جرس، پشتیبانی از آزادی تمامی زندانیان سیاسی در ایران، به ویژه پایان دادن به بازداشت زهرا رهنورد،میرحسین موسوی ومهدی کروبی دلیلی برای تجمع فعالان سیاسی ایرانی مقیم فرانسه بود، تا در میدان تروکادرو (حقوق بشر) پاریس گرد هم آیند.
شرکت کنندگان در این تجمع که در یکی ازسردترین روزهای این شهر برگزار شد نه تنها به حصر خانگی یکساله زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، چهره های شاخص جنبش سبز ایران، اعتراض کردند بلکه خواستار آزادی زندانیان سیاسی و رفع محدودیت ها در حوزه آزادی بیان شدند.

در آستانه سالگرد حصر خانگی رهنورد ، موسوی و کروبی- جمعی از فعالان سیاسی ایرانی مقیم فرانسه با انتشار بیانیه ای ازتمام هم‌میهنان ساکن فرانسه ودیگرمدافعان حقوق بشردعوت کرده بودند تا باحضوردرتجمعی همبستگی خودرابامبارزه برای آزادی ودموکراسی وعدالت درایران نشان دهند. این تجمع اعتراضی روزیکشنبه 12 فوریه 2012 در حالی آغاز شد که برخی از حاضران پرچم های سه رنگ ایران و تصاویر شهدای جنبش سبز و زندانیان سیاسی را در دست داشتند.

آغازگر این تجمع اعتراضی پیام شیرین عبادی،برنده جایزه صلح نوبل بود که توسط عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار برگزیده 2010 سازمان گزارشگران بدون مرز قرائت شد.

راه حل های بحران ایران؛ آزادی زندانیان سیاسی و انتخابات آزاد تحت نظارت بین المللی
شیرین عبادی در پیام خود به حاضران در این تجمع با تاکید بر غیر قانونی بودن حصر زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی نسبت به فشار علیه فعالان سیاسی،اجتماعی و روزنامه نگاران ایران اعتراض کرد.
عبادی در پیام خود تاکید کرد:«حکومت جمهوری اسلامی ایران نه تنها به ضوابط حقوق بشر و تعهداتی که در این خصوص پذیرا شده ، بی اعتنا است حتی قوانینی را هم که خود تصویب نموده اجرا نمی کند و از این رو بر خلاف ضوابط مقرر در قانون آئین دادرسی کیفری شهروندان را دستگیر و به زندان می افکند. »
برنده جایزه صلح نوبل با اشاره به تحریم های اقتصادی و رشد منفی اقتصاد ایران که نتیجه سیاست های خارجی غلط حکومت بوده است، خواستار آزادی کلیه زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت بین المللی به عنوان راه حل های فوری برای رفع بحران کشور شد.عبادی در پایان اعلام کرد که به قدرت رسیدن حکومتی مردمی در ایران راه مصالحه بین المللی را باز گذاشته و می تواند با حفظ منافع ملی ، ایران را از تحریم اقتصادی و خطر جنگ دور کند.

لاهیجی: این حصر هیچ سند قانونی ندارد
سخنران بعدی این تجمع عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و نایب رئیس فدراسیون بین المللی جوامع حقوق بشر بود که از منظر حقوقی به روند غیر قانونی حبس میرحسین موسوی ، زهرا رهنورد و مهدی کروبی اعتراض کرد.
لاهیجی در ابتدای سخنان خود با اشاره به اینکه سرکوب در ایران بی تاثیر بوده است، به پیام 39 زندانی سیاسی اشاره کرد که «از قلب زندانهای جمهوری اسلامی استبداد را به چالش کشیده اند.» اشاره لاهیجی به فراخوان 39 زندانی سیاسی بود که هفته پیش در راستای دعوت مردم ایران به حمایت از رهبران محصور جنبش سبز صورت گرفت. لاهیجی در ادامه سخنان خود با اشاره به شهادت هاله سحابی و هدی صابر، استواری زندانیان سیاسی ایران را نشانی از پایداری جنبش مردمی ایران دانست و با چالش کشیدن تصمیم حاکمیت در حصر حامیان جنبش سبز توضیح داد:« هیچ سند قانونی و ماده حقوقی حصر موسوی ،کروبی و رهنورد را توجیه نمی کند.»وی با اشاره به اجلاس شورای حقوق بشر که قرار است در ماه مارس برگزار شود اعلام کرد که این شورا منتظر گزرش احمد شهید،گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران است تا نظر خود را در مورد حصر خانگی این سه چهره شاخص جنبش سبز اعلام کند. پس از این سخنان پیامهای حزبهای سوسیالیست و کمونیست و سبزهای فرانسه قرائت شد.

احزاب فرانسوی:به حصر رهبران مخالفان ایران پایان دهید
سبزهای فرانسه در پیام خود با اشاره به «تلاش ملت ایران در طول دو سال گذشته در راستای مبارزه با استبداد» و با یادآوری «تقلب گسترده انتخاباتی در سال 1388»، به سرکوب جنبش سبز ایران و کشتن معترضان و حبس خانگی سه چهره سرشناس این جنبش ، اعتراض وتصریح کردند:«حقوق بشر در ایران سرکوب شده، اعدام ها افزایش یافته اند. ما خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی و لغو همه محدودیت های اعمال شده در برابر آزادی های دموکراتیک هستیم. ما خواستار آزادی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد هستیم.»
از سوی دیگر حزب سوسیالیست فرانسه ضمن اعلام حمایت از تجمع فعالان سیاسی ایران در پاریس و با انتقاد از زندانی کردن فعالان سیاسی و چهره های شاخص جنبش سبز، همبستگی خود را با اینتجمع اعلام کرد و خواستار ارسال هیاتی مستقل برای تحقیق در مورد وضعیت قربانیان سرکوب و تخطی از حقوق بشر در ایران شد.
حزب کمونیست فرانسه نیز در پیام خود به محدودیت آزادی بیان و سانسور بیش از حد در ایران اعتراض کرد و همبستگی خود را با «جنبش مردمی ایران» اعلام کرد.

دلیل بازداشت رهنورد ،موسوی و کروبی اعلام همبستگی در مبارزه علیه دیکتاتورهاست
«جمعیت منشور آزادی ها» که جریانی عربی – فرانسوی هوادار بهار عربی است ، دیگر جریانی بود که در پیام خود ضمن اعلام همبستگی با جنبش دموکراتیک ایران، تنها گناه رهنورد، موسوی و کروبی را حمایت از قیام های منطقه عنوان کرد و خواستار آزادی این سه چهره شاخص جنبش مردمی ایران شد. این جمعیت در پیام خود ضمن تاکید بر حمایت از زندانیان سیاسی ، خواستار احترام حکومت ایران به آزادی های بنیادین و حقوق اساسی مردم شد. در این پیام تصریح شده است که «تنها گناه رهبران جنبش مردمی ایران اعلام همبستگی در مبارزه علیه دیکتاتورهاست.»

رضا علیجانی: جنبش سبز با طبقات فرودست ارتباط برقرار کند
رضا علیجانی، فعال ملی – مذهبی نیز در این تجمع در سخنانی با تقدیر از استقامت کروبی، موسوی و رهنورد، این سه چهره شاخص جنبش سبز ایران را به عنوان نمونه ها ونمادهایی از مقاومت زندانیان سیاسی از گرایشات مختلف فکری – سیاسی و نیزمقاومت مردم آگاه ایران معرفی کرد و آنها را رهبران مدنی جنبش سبز نامید. این فعال ملی -مذهبی با اشاره به ماهیت جنبش سبز، این جنبش را «اصلاح اصلاحات» نامید و به دو ضعف جنبش اصلاح طلبی دوم خرداد 1376 اشاره کرد. به اعتقاد علیجانی جنبش سبز فاصله میان خودی و غیر خودی که یکی از نقاط ضعف دوران اصلاحات محسوب می شد را کم کرد و اما در مورد ضعف دوم اصلاحات یعنی عدم اتصال به طبقات فرودست جامعه تا کنون ناموفق بوده است. وی تاکید کرد جنبش سبز باید با اتخاذ استراتژی نوین ضمن ارتباط با اقشار فقیر این ضعف را جبران کند. وی شهدای اخیر جنبش را در امتداد شهدای جنبش آزادی خواهی ایران در دهه شصت قلمداد کرد که راهشان به ثمر نشسته است.
پایان بخش این تجمع قرائت قطعنامه ای بود که توسط محمد علی توفیقی روزنامه نگار و فعال سیاسی صورت گرفت. در این قطعنامه ضمن دعوت ازتمامی وجدان‌های بیدارومدافعان حقوق بشردرجهان،برای تلاش در راه آزادی سه چهره برجسته‌ی جنبش سبزمردم ایران،اعزام گروه‌های مستقل حقوق بشری برای پیگیری وضع کنونی آنان،به عنوان گام نخست برای تغییروضع فعلی تصریح شد.





دلنوشته همسرعلیرضا فلاحتی برای دختر سه ساله اش جـــرس: 
فائزه نیاز آذری، همسر زندانی سیاسی، «علیرضا فلاحتی»، در نامه ای خطاب به فرزند سه ساله اش، گوشه ای از مصائب این روزها را نگاشته و آورده است: "پدر آزاده ات، جز در مسیر حق سخن نگفت و عمل نکرد و بدان پاداش همه این حق گویی ها، دمیدن صبح آزادی از فراز قله پر افتخار ایستادگی است."
علیرضا فلاحتی، رئیس شاخه جوانان حزب مشارکت در مازندران و رئیس ستاد ۸۸ در بابل، در سال ۱۳۸۸ بعد از تحمل ۲۸ روز بازداشت انفرادی در شرایط سخت و تحت بازجویی، پس از برگزاری دادگاه های فرمایشی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد و در ۲۱ آذر ۱۳۹۰ برای گذراندن دوران محکومیت خود راهی زندان متی کلای شهرستان بابل شد.
به گزارش نوروز، نامه همسر علیرضا فلاحتی به «رز»، فرزند سه ساله خود بدین شرح است:
سلام به تمامی کودکان زندانیان سیاسی دربند و سلام به رز کوچکم! سلام به کودک سه ساله ام که با بزرگی و بزرگواری، این روزهای سخت دوری را می گذراند. نمی دانم در آینده ای نزدیک، چگونه آنان که این روزها دوری یک فرزند از پدر را رقم می زنند، می خواهند رو به چشمان تو و صدها کودک دیگر، پاسخ این روزهای نبودنِ پدر را بدهند.
اولین روزی که علیرضای عزیز برای اجرای حکم ۶ ماه حبس تعزیری، راهی زندان متی کلای شهرستان بابل شد، تو سراغ پدر همیشه مهربانت را از من گرفتی. من مانده بودم به انبوه سؤالات دنیای کودکانه تو چه بگویم؟ بگویم پدرت به خاطر پاک زندگی کردن، نپذیرفتن دروغ و بی عدالتی و تلاش برای تحقق آرمان های آزادی خواهانه، گرفتار ظلم کینه ورزان شده است؟ دنیای رنگارنگ و معصومانه تو را چه نسبتی است با این سیاهی ها و زشتی ها؟ چگونه می توانستم پاسخ بازی های نیمه تمامت با علیرضا را بدهم؟ من شرمم آمد که در ساحت پاک تو، لب به شرح بی مهری ها بگشایم.
رز کوچک من...آنان که پدر را از رزِ بابا جدا کردند، از تو و سر بریدن احساسات و رؤیاهایت شرم نمی کنند! در جواب سؤال های معصومانه ات، من چه می توانستم بگویم جز اینکه برایت اندکی از سیاهی واقعیت بکاهم...به تو گفتم پدر عزیزت به محلّ کار جدیدی رفته! به محل کاری با درهای بسته، با دیوارهای بی روزن، با هوایی دم کرده. محلّ کاری که پاسخ تلاش های پدرت برای ایرانی آباد و آزاد بود.
رز دلتنگ و کوچک من...پیوسته از من دیدار پدر را می خواستی و من با دلهره ای جان فرسا در انتظار شنبه ملاقات بودم...روزها و شب هایت را به امید دیدار پدر سپری کردی. صبح شنبه ملاقات، در عطش آغوش گرم پدر، چون پروانه ای کوچک به هرسویی می رفتی و گویی نیرویی تو را به سمت آنجا که پدر سرافرازت در حبس است، می کشاند. من پا به پای اشتیاق تو، تو را به دیدن پدر بردم. دنیای زیبای تو، توان دیدن حجم سرد و عبوس زندان را نداشت. با ترس و تردید قدم برداشتی، هوای زندان ریه های پر از دلتنگی ات را آزرد. از محلّ کار جدید پدر در تعجب و اضطراب بودی...در سالن انتظار ملاقات، ترس و اضطراب بود که بر جان نازکت می نشست.
رز کوچک من، از لحظه رویارویی ات با علیرضای پاک، پشت شیشه و میله، می ترسیدم. اسم علیرضا را که خواندند، به سمت راهروی کابین های ملاقات رفتیم. تو از این محیط زشت و بدرنگ در عذاب بودی، از در و دیوارهای کثیف شکایت می کردی، از هوای سنگین و بغض آلود آنجا لب به اعتراض گشودی...و چند لحظه بعد، پدر را پشت شیشه کابین ملاقات دیدی. می دانم در اشتیاق پریدن در آغوش پدر بودی، این شوق و خواهش را در چشمان بی تاب علیرضا نیز می دیدم.
دختر عزیزم، تو آن لحظه دیگر قادر نبودی حتی سلامی به پدر بگویی، فقط گریه و هق هق بی امانت بود و یک عالم چراهای بی جواب. نه پدر تاب دیدن اشک های مظلومانه ات را داشت و نه من. تو را طاقت دیدن پدر در آن سوی شیشه نبود. تو نگرانش بودی و از من می پرسیدی که از کدام درِ ناپیدا می توان به آن سوی شیشه ها و میله ها رفت؟! دری که علیرضای سرافراز را به آن سوی شیشه ها برد، درِ تلاش برای عدالت و حق بود، در عدول نکردن از ارزش ها و زیر بار ظلم و دروغ نرفتن بود.
رز مهربان من، بعد از آن ملاقات مبهوت کننده، تو دیگر هیچ نگفتی و در تمام مسیر خانه بی صدا و چون بانویی پر درد، آرام و پیوسته، اشک ریختی. بعد از اولین شنبه ملاقات، دیگر توان دیدن پدر در آن شرایط ناشایست را نداشتی. روز به روز دلتنگی بود که حجم کوچک قلبت را پر می کرد. در تمام بازی هایت، گفت و گوهای خیالی ات و رؤیاهای کودکانه ات، دلتنگی و بغضی فروخورده را برای نبودن پدرِ همیشه مهربانت، می دیدم. و من هر بار با خود می گفتم "شرم باد بر آنان که از شکستن دل های پاک این کودکان ابایی ندارند."
رز کوچک من، این روزهای دوری از علیرضا، برایت چون کابوسی است که انعکاس آن در تمامی دقایقت آشکار است. حالا تمام دلخوشی ات انتظار برای تماس های تلفنی علیرضاست و تو، مظلومانه، محروم از آغوش پدر و حضور گرم و سبز او در کنارت هستی.
رز دلتنگ و کوچک من، اگرچه هوای نفست به خواهش های دیدن پدر آغشته است و بهانه های بی وقفه ات از دلتنگی علیرضاست، اما بدان که پدر آزاده ات، جز در مسیر حق سخن نگفت و عمل نکرد و بدان پاداش همه این حق گویی ها، دمیدن صبح آزادی از فراز قله پر افتخار ایستادگی است.
به امید بازگشت همه کودکان سبز به آغوش گرم پدر و مادرهای آزاده دربندشان...
مادرت، فائزه.



پشتیبانی حامیان جنبش سبز در مشهد و تبریز از تظاهرات ۲۵ بهمنجرس: 
جمعی از نیروهای جنبش سبز در تبریز و مشهد، با صدور بیانیه هایی جداگانه، از تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن حمایت کردند.
به گزارش ندای سبز آزادی، در این بیانیه آمده است: با سپری شدن یک سال از آغاز حصر خانگی موسوی، کروبی و رهنورد و به پاس همت حماسه سازان ۲۵ بهمن سال گذشته و با نیت تاریخ سازی و تقویم نگاری این روز حساس و سبز در ذهن تاریخی ملت بزرگ ایران ، همپای همه ی آزادیخواهان و عدالت طلبان ایران عزیز در تظاهرات ۲۵ بهمن شرکت خواهیم کرد و عهد خود را نسبت به رهبران سرافراز جنبش سبز با مشت های گره کرده و فریادهای بغض گرفته مان ادا خواهیم نمود.

وعده ی ما روز ۲۵ بهمن ۱۳۹۰ – ساعت ۱۶ – میدان ساعت به طرف میدان آبرسان
نیروهای جنبش سبز تبریز

همزمان دانشجویان سبز مشهد نیز طی فراخوانی اعلام کردند:
در آستانه یکمین سال زندانی شدن رهبران جنبش سبز دانشجویان سبز دانشگاه های مشهد از مردم مشهد میخواهند که در اعتراض به ادامه وضعیت فوق العاده و کودتایی حاکم بر کشور از سال 88 تا کنون ، اسارت و حصر فعالین سیاسی و رهبران جنبش سبز و وضعیت بحرانی اقتصاد در روز 25 بهمن به خیابان آمده و اعتراض خود را با راهپیمایی سکوت اعلام کنند.‏
از همین رو از مردم آزاده مشهد میخواهیم در روز 25 بهمن با حضور اعتراضی خود به ادامه حصر غیرقانونی شیخ مهدی کروبی، مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد و ادامه حبس غیرقانونی صدها اسیر جنبش سبز در زندان های سراسر کشور اعتراض کنند.‏
دانشجویان سبز مشهد معتقدند در شرایط کنونی که سیاست های ماجراجویانه دولت مستقر و طبقه حاکمه از یک سو باعث تشدید جنگ اقتصادی و ایجاد سایه شوم جنگ نظامی علیه کشورمان شده است و از سوی دیگر روشها و سیاست های اقتصادی دولت غیرقانونی و بی کفایت احمدی نژاد بحران اقتصادی ، فقر و گرسنگی را تشدید کرده است ، اعتراضات مسالمت آمیز خیابانی مردم میتواند به تغییر معادله شوم فعلی کمک کند و مانع از ادامه سیاست های ایران برانداز جناح حاکم گردد.‏
ما همچنین بر این باوریم که بروز مجدد اعتراضات از درون کشور ، مانع از گسترش تحریم های روزافزون علیه کشورمان و دور شدن سایه جنگ از ایران می باشد.‏
ما معتقدیم راهپیمایی سکوت در یکمین سال زندانی شدن میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، رهبران و همراهان جنبش دموکراسی خواهانه سبز مردم ایران ، گام اول برای شکستن فضای رعب و وحشت حاکم بر جامعه در روزهای آتی میباشد.‏
از این رو دانشجویان سبز دانشگاه های مشهد همراهی و حمایت خود از فراخوان شورای هماهنگی راه سبز امید و دیگر گروههای اصلاح طلب و تحول خواه برای اعتراضات در روز 25 بهمن و روزهای بعد از آن، به ویژه روزهای از انتخابات فرمایشی مجلس ، اعلام میکنند.‏
فعالین دانشجویی سبز مشهد همراه با مردم مشهد عصر روز سه شنبه بیست و پنجم بهمن ماه هزار و سیصد و نود در اعتراض به ادامه زندانی کردن فعالین سیاسی و رهبران جنبش سبز و سیاست های ایران برانداز دولت کودتایی ، در پیاده روهای خیابان احمدآباد مشهد از میدان تقی آباد ( دکتر شریعتی ) تا میدان ملک آباد ( فلسطین) راهپیمایی سکوت برگزار خواهند کرد.‏
همچنین از همشهریان عزیز که به هر دلیلی امکان حضور در این راهپیمایی را ندارند دعوت میکنیم ، با تردد اتومبیل هایشان در مسیر خیابان احمدآباد مشهد در عصر روز سه شنبه 25 بهمن ، با ایجاد ترافیک سبز ضمن همراهی با مردم در خیابان ، مانع از تردد آسان خودروهای سرکوبگران شوند.‏



 جزس:
 جمعی از نمایندگان ادوار مجلس با انتشار بیانیه ای به حمایت و پشتیبانی از نامه جمعی از زندانیان سیاسی و راهپیمایی روز 25 بهمن در اعتراض به حبس خانگی آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد پرداخته ، درخواست آزادی آنان بهمراه کلیه زندانیان سیاسی را مطرح کردند.
به گزارش جرس متن این بیانیه بشرح زیر است:

هموطنان شریف و آزاده
سی و سه سال پیش انقلابی با شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" در میهنمان به پیروزی رسید؛ انقلابی که در پی برکندن استبداد داخلی و مقابله با هرگونه مداخله خارجی در امور کشورمان بود و پیام عدالت و مهربانی داشت. اکنون با گذشت سی وسه سال از انقلاب سئوالی که هریک از ما باید بدان بیاندیشیم و پاسخگو باشیم این است: آیا نظام برآمده از انقلاب در تحقق آرمانها و شعار اصلی انقلاب موفق بوده است؟ سوگمندانه پاسخ ما به این سئوال به دلائل زیرمثبت نیست:
در مورد "استقلال" حاکمیت اقتدارگرا سیاست خارجی تهاجمی و ماجرا جویانه ای را در سالهای اخیر دنبال کرده است که از سویی تشدید تحریم های اقتصادی و سیاسی و بروز خطر جنگ و مداخله خارجی علیه کشورمان را دامن زده است و از سوی دیگر نزدیکی به کشورهایی همچون روسیه و چین را در پیش گرفته که جز به سودجویی و امتیاز گیری خود در رابطه با ایران نمی اندیشند.
در مورد"آزادی" که وضعیت بسیار اسف انگیز است و اجرای تمام اصول مربوط به آزادی و بخش حقوق ملت در قانون اساسی به بوته فراموشی سپرده شده است. نه از آزادی احزاب و نهادهای صنفی و مدنی خبری است و نه از آزادی مطبوعات و رسانه ها، آنچنانکه کمترین امنیتی برای فعالان سیاسی و مدنی و روزنامه نگاران وجود ندارد و برپایه گزارش های منتشره، ایران به بزرگترین زندان روزنامه نگاران جهان تبدیل شده است.
در مورد واژه "جمهوری اسلامی" نیز با گریز از برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه و انجام کودتای انتخاباتی برای تشکیل مجلس فرمایشی هفتم و ریاست جمهوری دهم دیگر از جمهوریت جز اسمی باقی نمانده است و درخصوص ارزش های اسلامی نیز جز بر اجرای ظواهر احکام دینی آنهم به زور و اجبار تکیه نمی شود؛ به گونه ای که در سایه این عملکرد، دین گریزی بخش وسیعی از نسلی را که در دامن این نظام زاده و پرورش یافته اند در برگرفته است، و در مجموع به تعبیر رهبران جنبش سبز، " این نظام دیگر نه جمهوری است و نه اسلامی"، و صد افسوس که استبداد دینی به جای جمهوری اسلامی نشسته است.
یکسال پیش آقایان موسوی و کروبی در اعتراض به این رخداد و برای اعلام همبستگی با جنبش اعتراضی و ضد استبدادی مردم تونس و مصر مردم را به یک راهپیمایی در روز 25 بهمن دعوت کردند، و با اجابت این دعوت از سوی مردم، حاکمیت اقتدارگرا به جای دریافت پیام اعتراض مردم، و در ادامه اعمال سیاست سرکوب و ارعاب پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد 88، دست به حبس خانگی ایندو و همسرانشان زد تا به خیال خام خود اقتدار ورزد و حاکمیت استبدادی را تحکیم بخشد. اکنون با گذشت یک سال از آن واقعه، نه تنها از دامنه و عمق نارضایتی مردم کاسته نشده، بلکه جنبش سبز در پیوند با تحولات داخلی و کشورهای منطقه به رشد و بالندگی رسیده و با صبر و استقامت راه خود را به سوی پیروزی ادامه می دهد و سالروز 25 بهمن می تواند تجلیگاهی دیگر برای حضور این جنبش به ویژه در شرایط بحرانی و خطیر این روزهای کشورمان باشد.
ما به عنوان جمعی از نمایندگان ادوار مجلس با حمایت و پشتیبانی از نامه جمعی از زندانیان سیاسی و راهپیمایی روز 25 بهمن در اعتراض به حبس خانگی آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد و درخواست آزادی آنان بهمراه کلیه زندانیان سیاسی و محکومیت استبداد داخلی، براین نظریم که این راهپیمایی هم چنین می تواند نمادی از حضور جنبش سبز در مخالفت با تحریم های اقتصادی و خطر جنگ و مداخله خارجی از سوی برخی دولتها باشد.
جمعی از نمایندگان ادوار مجلس : فاطمه حقیقت جو، احمد سلامتیان، اسماعیل گرامی مقدم، علی مزروعی، حسن یوسفی اشکوری




سردادن شعار اعتراضی از سوی زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین

همزمان با اعلام دعوت برای گفتن «تکبیر» از سوی صدا و سیما در شب ٢٢ بهمن زندانیان بند ٣۵٠ اوین ساعت ٢١ شعار «یاحسین میرحسین» و «مرگ بر دیکتاتور» سر داده ند.
به گزارش وبسایت کلمه، همزمان به اعلام تکبیر به مناسبت ۲۲ بهمن از سوی رسانه های حکومتی، زندانیان بند ۳۵۰ اوین در حمایت از میرحسین موسوی و محکومیت حاکمیت، شعار اعتراضی سر داده اند.
کلمه در ادامه به نقل از یکی از منابع در زندان نوشته است: «درحالی که جمعه شب ساعت ٢١ در محوطه زندان مشغول قدم زدن بودم فریاد زندانیان بند ٣۵٠ باعث شد تا به سمت این بند بروم و با نزدیک شدن به درب آن، شعار زندانیان سیاسی شفاف و واضح به گوش می رسید.»
در ادامه گزارش آمده است: «شعارها از بند ٣۵٠ پس از چند دقیقه به گونه ای افزایش یافت که صدای زندانیان تا بهداری اوین نیز شنیده می شد.»
در پایان گزارش آمده است: «برخی از پرسنل زندان نگهبانان شب جمعه وقتی شعار یا حسین میرحسین را می شنیدند آرام و زیر لب با زندانیان بند ٣۵٠ همراهی می کردند.»




ناوگان پنجم آمریکا: برای مقابله با ایران آماده‌ایم

فرمانده ناوگان پنجم ایالات متحده در بحرین اعلام کرد، که نیروی دریایی آمریکا، هم‌‌اکنون آمادگی هرگونه برخورد با ایران را دارد؛ دریاسالار مارک فاکس گفت نیروی دریایی آمریکا خود را برای شرایط متفاوت آماده کرده است.
به نوشته رادیو فردا، دریاسالار مارک فاکس، فرمانده ناوگان پنجم ایالات متحده، ضمن اذعان به توانایی‌های نظامی ایران، تاکید کرد که نیروی دریایی آمریکا «همین امروز» آمادگی دارد که به هرگونه تحرک ایران پاسخ دهد.
این فرمانده بلندپایه آمریکایی تصریح کرد، ناوگان تحت امرش، بر روی گزینه‌های احتمالی گسترده‌ای کار کرده‌اند.
مارک فاکس گفت: «ما جنگ‌افزارهای بسیار دقیق و مرگباری ساخته‌ایم که بسیار کارآمدند و ما آماده‌ایم.»
وی تاکید کرد: «ما برای هر احتمالی آماده‌ایم.»
دریاسالار مارک فاکس با این حال اظهار داشت ایران می‌تواند به نیروهای آمریکایی در خلیج فارس به ویژه از راه‌های غیرمتقارن مانند قایق تندرو و مین‌گذاری ضربه وارد کند.
فرمانده ناوگان پنجم ایالات متحده گفت: «ما ضدگلوله نیستیم؛ کسانی هستند که می‌توانند به ما ضربه سخت وارد آوردند.»
مارک فاکس درعین حال تاکید کرد که به نیروهایش خاطر نشان ساخته که اگر به آنها حمله شود از «حق دفاع از خود برخوردارند و موظند که از خود دفاع کنند».
این اظهارات، بیانگر مواضع دیگر مقام‌های آمریکایی و به ویژه وزیر دفاع آمریکا، لئون پانتا است که بستن تنگه هرمز را خط قرمز آمریکا دانسته بود.
خط قرمزی که پس از اظهارات معاون احمدی‌نژاد، و شماری دیگر از فرماندهان ایرانی، آمریکا بار دیگر بر آن تاکید ورزید.
‌آیت‌الله خامنه‌ای در آخرین خطبه‌های نماز جمعه خود، ضمن اینکه تهدیدها و تحریم‌های آمریکا و متحدانش علیه ایران را بی‌اثر دانسته بود، تصریح کرد که ایران‌ هم «تهدیدهایی دارد که وقتی لازم باشد ان شاءالله اعمال خواهد شد.»
در فضای تنش‌آلود مناسبات ایران و آمریکا و در حالی که نیروهای دو کشور در نزدیکی یکدیگر به سر می‌برند، نجات چند قایق ایرانی، از سوی ناوهای آمریکایی کمی فضا را تلطیف کرد و وزارت خارجه ایران هم آن را انساندوستانه دانست.





ارز به روزهای گران خود باز گشت: دلار ١٩٢٠، یورو ٢۵٠٠ تومان

در حالی که چندی پیش با اجرای سیاست های دستوری و امنیتی در بازار مبادلات ارز، قیمت ها دچار کاهش شده بود، نرخ مبادلات ارز در روزهای اخیر شاهد افزایش مجدد بوده است.
به گزارش دانشجونیوز، خبرگزاری مهر از بازار ارزفروشان تهران (میدان فردوسی) گزارش داده است که هر دلار امروز یکشنبه در بازار سیاه ١٨٧٠ تا ١٩٠٠ تومان خریداری و ١٩٢٠ تومان فروخته و هر یورو ٢٤٠٠ تومان خریداری و به قیمت ٢۵٠٠ تومان فروخته می‌شود.
صرافی ها نیز به دستور بانک مرکزی، نرخ خرید هر دلار ١٢٢٦ تومان و نرخ فروش ١٣٢٨ تومان را بر روی تابلوهای خود درج کرده‌اند، اما در مراجعه متقاضیان برای خرید دلار با این قیمت، اعلام میکنند که "دلار ١٣٢٨ تومانی نداریم".
در همین حال، در تابلوی صرافی‌ها نرخ خرید و فروش هر یورو به ترتیب ١٦١٢ تومان و ١٦٣٧ تومان درج شده است که با قیمت ٢۵٠٠ تومانی بازار سیاه همچنان شاهد تفاوت فاحش در قیمت این نوع ارز در بازار رسمی و آزاد هستیم.





نایب رییس مجلس و عضو مجلس خبرگان در فهرست رد صلاحیت شدگان شورای نگهبان

باشگاه خبرنگاران جوان از رد صلاحيت برخی كانديداهای مطرح اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم از سوی شورای نگهبان خبر داد.
این خبرگزاری به نقل از یک منبع آگاه گفته است شهاب الدين صدر نائب رييس مجلس هشتم، سید حاجی محمد موحد نماینده مجلس هشتم، حجت الاسلام سيد محمود علوی عضو خبرگان رهبری، فاطمه آجرلو نماينده مردم كرج، محمد شاهی عربلو نماينده سابق مجلس، حجت الاسلام اميری فر امام جماعت مسجد سلمان نهاد رياست جمهوری، حجت الاسلام بهمن شريف زاده و حجت الاسلام نكونام رييس كميسيون اصل نود هشت تن از كانديداهای ی رد صلاحيت شده هستند.
گفتنی است شمار زیادی از گروه های مخالف و منتقد حاکمیت انتخابات پیش روی مجلس را تحریم کرده اند.



تشدید مقابله با گردش آزاد اطلاعات، نشانه های بدتر شدن وضعیت حقوق بشر در ایران/ اطلاعیه مطبوعاتی

خبرگزاری هرانا - دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران با انتشار یک اطلاعیه مطبوعاتی از موج برخورد و فشار بر روزنامه نگاران مستقل در خارج از کشور را نگران کننده خواند.
دبیر خانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در این اطلاعیه ضمن ابراز نگرانی از سناریوسازی دستگاه امنیتی برای بازداشت شدگان روزهای اخیر پیشاپیش هرگونه پخش اعترافات تلویزیونی از این افراد را که در شرایط اجبار و فشار از آنان اخذ شده باشد را مردود دانسته و از حکومت ایران خواست تا با احترام به مقاوله نامه های جاری که متعهد به اجرای آن است فشار بر روزنامه نگاران و جامعه مطبوعاتی را فورا متوقف کند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
موج برخورد و فشار بر روزنامه نگاران مستقل در خارج کشور به خصوص کارکنان بخش بی بی سی فارسی از سوی دستگاه امنیتی حکومت ایران  بصورت نگران کننده ای در طی هفته های اخیر شدت گرفته است.
این رویکرد به مثابه سیاست کلان دستگاه امنیتی که همواره با اعمال فیلترینگ گسترده و اختلال در گردش اطلاعات در اینترنت، ارسال پارازیتهای ماهواره ای، توقیف روزنامه ها و بازداشت روزنامه نگاران و بلاگرها در جریان بوده، اخیراً روشهای نگران کننده و غیرقابل پذیرشی، همچون بازداشت خانواده ها و نزدیکان کارکنان رسانه ها و به طور خاص کارکنان بی بی سی فارسی را نیز شامل شده است، اقدامات و روشهایی که نشانه های بدتر شدن وضعیت حقوق بشر در ایران است و "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" آن را تلاش حکومت ایران برای متوقف کردن یا کنترل گردش آزاد اطلاعات می داند.
به نظر می آید پس از پخش یک مستند در مورد آیت الله خامنه ای، رهبر حکومت ایران از سوی بی بی سی فارسی، دستگاه امنیتی حکومت ایران، اقدامات خود بر علیه این رسانه را تشدید کرده است، این نیروها علاوه بر بازداشت نزدیکان کارکنان بی بی سی فارسی در ایران و اعمال فشار بر کارکنان آن از این طریق، سعی نموده با بازداشت تعدادی روزنامه نگار و وبلاگ نویس در طی روزهای اخیر این افراد را به رسانه مورد اشاره بعنوان کارمند و همکار منتسب کند و از این طریق فشار بیشتری بر این رسانه و در کل، بر جامعه مطبوعاتی کشور وارد کند. این در حالی است که صادق صبا، مدیر بخش فارسی بی بی سی وجود کارمند یا هر گونه وابسته ای در ایران را قاطعنامه رد کرده است.
این مجموعه، نظر دولت ایران و دستگاه قضایی را به این موضوع جلب میکند که بازداشت خودسرانه و تحت الشعاع قرار دادن آزادی و امنیت شخصی افراد طبق بند ۱ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی محکوم است. هم چنین این رفتارها همانگونه که اشاره شد برای تحت فشار قرار دادن فعالان مطبوعاتی خارج از کشور به منظور اختلال در گردش آزاد اطلاعات صورت می‌گیرد و جدا از اینکه ناقض ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی سیاسی در خصوص به رسمیت شناخته شدن آزادی بیان و عقیده است، بند ۲۵ اعلامیه هزاره که بر آزادی رسانه ها برای اجرای نقش اساسی آنها و نیز حق مردم برای دسترسی به اطلاعات را تاکید می‌ورزد هم، نقض می‌نماید. از سوی دیگر اخذ اعتراف در قسمت‌های متعددی از مقاوله نامه‌های موجود از قبیل بخش ز بند ۳ ماده ۱۴ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و بند ۹  قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حقوق شهروندی محکوم شده و فاقد هرگونه ارزش شمرده می‌شود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن ابراز نگرانی از سناریوسازی دستگاه امنیتی برای بازداشت شدگان روزهای اخیر پیشاپیش هرگونه پخش اعترافات تلویزیونی از این افراد را که در شرایط اجبار و فشار از آنان اخذ شده باشد؛ مردود دانسته و از حکومت ایران میخواهد تا با احترام به مقاوله نامه های جاری که متعهد به اجرای آن است فشار بر روزنامه نگاران و جامعه مطبوعاتی را فورا متوقف کند و تغییر رویکرد خود را با آزاد کردن فوری و بی قید و شرط بازداشت شدگان نشان دهد.
این مجموعه همچنین از آقای احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران نیز درخواست میکند تا اقدامات دولت ایران را در این موضوع دنبال کرده و ضمن ارایه آن در گزارش اسفندماه، برای استفاده از ظرفیتهای قانونی موجود اقدامات لازم را مبذول دارد.

دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
۲۳ بهمن ۱۳۹۰ برابر با ۱۲ فوریه ۲۰۱۲



هشدار دادستان تهران به مبلغان تحریم انتخابات

خبرگزاری هرانا - عباس جعفری دولت آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران هشدار داده است که دستگاه امنیتی با افرادی که به دنبال کاهش مشارکت مردم در انتخابات هستند، برخورد خواهند کرد.
به گزارش ایرنا، عباس جعفری دولت آبادی گفت: "تلاش های دشمنان برای کاستن از حضور مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی بی ثمر است." وی در ادامه افزود "عملکرد افراد و رسانه هایی که مسیر حرکت دشمن را هموار کنند، از دید دادستانی دور نخواهد ماند."
آقای دولت آبادی مدعی شده است که انتخابات مجلس در اسفند ماه با "حضور گسترده مردم" برگزار شود.



رئیس سازمان زندان‌ها: با وجود این سازمان مردم احساس امنیت می‌کنند

خبرگزاری هرانا - رئیس سازمان زندان‌ها در کشور مدعی شده است که از برکت وجود این سازمان مردم با احساس امنیت و بدون دغدغه زندگی می‌کنند.
رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور، زندانبانی را کاری سخت و پراسترس توصیف کرد و گفت: "سازمان زندان‌ها اجرای احکام قضایی اسلامی را بر عهده دارد و این افتخاری بزرگ است که از برکت وجود این سازمان، مردم با احساس امنیت و بدون دغدغه خاطر زندگی می‌کنند."
به گزارش ایسنا، غلامحسین اسماعیلی در حاشیه بازدید از ندامتگاه کرج تصریح کرد: "آنچه مشاهده می‌شود نشان‌دهنده استقرار نظم و امنیت نسبی بر ساختار زندان است. در زمینه امنیت توام با اقتدار با تکیه بر فعالیت‌های فرهنگی و قرآنی اقدامات خوبی در این ندامتگاه انجام شده است."
وی به ایجاد نظم و اقتدار در سطح زندان‌ها اشاره کرد و ادامه داد: "یکسان‌سازی و تدوین و اجرای برنامه‌های خاص در چارچوب آیین‌نامه سازمان و ارتقای سطح زندگی زندانیان در محیط زندان باعث تغییر رفتار زندانیان و انطباق آن با ارزش‌های اسلامی می‌شود."




کارگران شهرداری تبریز در مقابل ساختمان فرمانداری تجمع كردند

خبرگزاری هرانا - جمعی از کارگران شهرداری تبریز در اعتراض به عدم حذف شرکت‌های پیمانکاری در مقابل ساختمان فرمانداری تبریز از صبح امروز دست به تجمع زدند.
به گزارش ایلنا، در این تجمع کارگران خواستار تعیین تکلیف وضعیت استخدامی خود و پاسخ قاطع مسولان در این زمینه شدند.
یکی از کارگران حاضر در این تجمع به خبرنگار ایلنا گفت: با وجود تصویب هیئت وزیران مبنی بر آنکه دستگاه‌های اجرایی مکلفند قراردادهای منعقد شده با شرکت‌های پیمانکاری برای تامین نیروی انسانی را ظرف ۱۵ روز پس از ابلاغ مصوبه، (شانزدهم بهمن ماه) فسخ کرده و با کارکنان شرکتی به طور مستقیم قرارداد ببندند شهرداری تبریز از این اقدام خودداری می‌کند.
وی گفت: مسئولان شهرداری تبریز با این بهانه که این مصوبه فقط مشمول دستگاه‌های اجرایی موضوع مواد (۵) و (۱۱۷) قانون مدیریت خدمات کشوری می‌شود از اجرای آن سرباز می‌زنند.
گفتني است اين مواد شامل کلیه وزارتخانه‌ها، مؤسسات دولتی، مؤسسات یا نهادهای عمومی غیردولتی، شرکت‌های دولتی، شرکت ملی نفت ایران، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بانک مرکزی، بانک‌ها و بیمه‌های دولتی و شرکت‌های مشابه به استثنای نهاد‌ها، موسسات و تشکیلات و سازمان‌هایی که زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری اداره می‌شوند، وزارت اطلاعات، نهادهای عمومی غیردولتی، اعضاء هیات علمی و قضاوت هیات‌های مستشاری دیوان محاسبات، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری مي‌شود.
یک کارگر دیگر شرکتی شهرداری تبریز نیز به خبرنگار ایلنا گفت: ما از مسئولان می‌خواهیم اجرای این قانون را مبنی بر حذف شرکتهای پیمانکاری در شهرداری‌ها هم اجرایی کنند و قطعا با اجرای این قانون حق و حقوق کارگران شهرداری‌ها هم بدون هیچ اجحافی پرداخت خواهد شد و نگرانی هم از این بابت وجود نخواهد داشت.
اين گزارش حاکی است با تصویب هیئت وزیران، همه دستگاه‌های اجرایی مکلف شده‌اند قراردادهای منعقد شده با شرکت‌های پیمانکاری برای تامین نیروی انسانی را ظرف ۱۵ روز پس از ابلاغ مصوبه شانزدهم بهمن ماه فسخ کرده و با کارکنان شرکتی به طور مستقیم قرارداد ببندند.




سعید رضوی فقیه آزاد شد

خبرگزاری هرانا - سعید رضوی‌فقیه، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی اصلاح‌طلب به صورت موقت از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش رادیو زمانه، سعید رضوی‎فقیه، عضو پیشین مرکزیت اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا و از اعضای سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که ۲۳ دی ماه جاری هنگامی که با پرواز ایران ایر از پاریس به تهران وارد شده بود در فرودگاه امام خمینی تهران بازداشت و روانه زندان اوین شد. وی روز پنجشنبه ۲۰ بهمن ماه از زندان اوین آزاد شد.
گفته می‌شود که ماموران امنیتی وی را در پای پلکان هواپیما بازداشت کرده و بدون عبور از گیت مسافران از در دیگری خارج و به زندان اوین منتقل کرده بودند.
وی پیش از این نیز در هشتم بهمن‌ماه ۱۳۸۷ پس از ورود به ايران، در فرودگاه امام خمینی بازداشت شد و به مدت ۱۹ ماه ممنوع الخروج بود. دادگاه وی را  به‌طور غيابی به اتهام "تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی"، "شرکت در تجمعات غيرقانونی" و "توهين به مقام رهبری"، به تحمل چهار سال زندان و ۷۴ضربه شلاق محکوم کرده و حکم را جهت اجرا ابلاغ کرده بود.



هرانا؛ نبی الله باستان، فعال صنفی به بروجرد تبعید شد

خبرگزاری هرانا – نبی الله باستان، فعال صنفی معلمان و دبیر مدارس شهر کرد به بروجرد تبعید شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این فعال صنفی که بر اساس رای هیئت تخلفات اداری استان چهار محال بختیاری اخراج شده بود، پس از اعتراض به حکم مورد نظر در دادگاه تجدید نظر این حکم به ۵ سال تبعید به بروجرد لرستان تغییر یافت.
این حکم در اوایل بهمن ماه سال جاری به وی ابلاغ شده و هم اکنون در بروجرد مشغول به کار شده است.
نبی باستان در سال گذشته به یکسال زندان محکوم شد و پس از سپری کردن شش ماه از زندان به صورت مشروط آزاد گردید.
حکم اخراج وی نیز پس از آزادی از زندان به او ابلاغ شد.




خودكشی مردی كه روی همسرش اسيد پاشيد

خبرگزاری هرانا - مردی به علت اختلافات خانوادگی پس از پاشیدن اسید روی همسرش با شلیک دو گلوله خودکشی کرد.
به گزارش ایسنا، ماموران کلانتری ۱۱ یاسوج مرکز استان کهکیلویه و بویراحمد در چند روز گذشته از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ از وقوع یک مورد اسیدپاشی در یکی از محلات این شهر باخبر شدند.
طبق اعلام پایگاه خبری پلیس، ماموران کلانتری در تحقیقات خود دریافتند زنی به دلیل اختلافات خانوادگی از سوی همسرش از ناحیه سر، صورت، گردن، سینه، کمر، دست و پای مورد اسید پاشی واقع شده است.
بنابراین گزارش پس از انتقال مصدوم به بیمارستان، مرد با مراجعه به محل بستری همسرش، سر مصدوم را مورد هدف شلیک گلوله یک قبضه اسلحه کمری قرار داد و سپس با شلیک دو گلوله دیگر نیز به زندگی خود پایان داد.
به گفته کادر پزشکی حال عمومی زن وخیم بوده و در بخش icu بیمارستان شهید بهشتی تحت درمان و معالجه است.





  جرس :
با گذشت بیش از سه ماه از بازداشت مهندس محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران، وضعیت وی همچنان نامعلوم است.
به گزارش ندای آزادی، محمد توسلی که در ۱۲ آبان در تهران بازداشت شد، تاکنون تفهیم اتهام نشده است.
بازداشت این عضو ارشد نهضت آزادی ایران توسط نیروهای امنیتی و در ارتباط با نامهٔ ۱۴۳ فعال سیاسی و اجتماعی است.
در این نامه که خطاب به محمد خاتمی نگاشته شده بود این فعالان سیاسی و اجتماعی گوشزد کرده بودند؛ "کمترین چشم‌انداز روشنی برای صیانت از آرای مردم و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه وجود نخواهد داشت."
بنابه اخبار دریافتی، خانوادهء مهندس توسلی روزهای پنج شنبه با وی ملاقات کابینی دارند. خانواده این فعال سیاسی می گویند به دلیل عدم دریافت اجازهء ملاقات حضوری، از وضعیت جسمانی وی اطلاع چندانی ندارند.
پیش از این (اواخر دی ماه) مهندس توسلی در تماسی با خانواده خود از محل نگهداری خود در یک سلول همراه با یک عضو القاعده که تفکرات خطرناکی نسبت به پیروان سایر مذاهب دارند خبر داد، و شرایط سلول را فاقد امنیت لازم دانسته است.
همچنین آثار رنگ پریدگی و زرد رنگی در ایشان نمایان بوده و مشکلات گوارشی، فشار چشم و بیماری آب مروارید در این دوران، از جمله مشکلات جسمی است که بروز پیدا کرده است.
گفتنی است محمد توسلی اولین شهردار تهران بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بوده و بعد از انقلاب بار‌ها بازداشت شده و تحت شکنجه قرار گرفته است.
آخرین بازداشت او مربوط به روزهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است که حدود دو ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین سپری کرد.
علاوه بر مهندس توسلی، مهندس امیر خرم، مهندس عماد بهاور، مهندس محسن محققی، مهندس فرید طاهری(داماد مهندس توسلی) که همگی از اعضای نهضت آزادی ایران میباشند در حال سپری نمودن احکام غیر عادلانهء خود هستند. گفتنی است مهندس عماد بهاور، مسئوال شاخه جوانان نهضت آزادی دارای حکم سنگین ۱۰ سال زندان است.





جـــرس:
در ادامه واکنش ها نسبت به انتشار فراخوان فعالان و حامیان جنبش سبز برای برگزاری تجمعات و تظاهرات اعتراضی روز ۲۵ بهمن، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت اظهار عقیده کرد: "مردم ایران اسلامی به سادگی اجازه نخواهد داد افراد یا گروهها، دستاوردهای انقلاب را تخریب کنند."
به گزارش باشگاه خبرنگاران، وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی، محسن رضایی دعوت به خیزش ۲۵ بهمن را، "تحرکات اخیر اپوزیسیون های خارج نشین" ذکر و اظهار عقیده کرد: "در ایران(مردم) فهیم و باشعور هستند که با چند اطلاعیه افراد منافق بخواهند تحریک شوند و به خیابانها علیه نظام بیایند."
وی مدعی شد: "امنیت در ایران متکی به خود مردم است و هر زمان که ملت ایران احساس کنند که امنیت کشور در خطر است، با اقتدار وارد صحنه می شوند و از تمامی تهدیدات جلوگیری می کنند و قطعا به سادگی اجازه نخواهند داد افراد یا گروهها این دستاوردهای انقلاب را تخریب کنند."
طی روزهای اخیر، مرتضی تمدن، استاندار تهران نیز مدعی شده بود که دعوت به تجمعات ۲۵ بهمن جنبه تبلیغاتی دارد" و هشدار داده بود که "با آمادگی كامل و تجهیز تهران، به تمامی سیستم های امنیتی با اینگونه اتفاقات برخورد می كنیم."
تمدن در تحلیل فراخوان جنبش سبز برای ۲۵ بهمن مدعی شد: "ما پس از فتنه ۸۸ چنین فراخوان هایی را تجربه کرده ایم اما این فراخوان عمومی هم تنها یک پز تبلیغاتی از سوی اپوزیسیون ضد انقلاب است و این فراخوان عمومی با هدف اثرگذاری بر حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن و ۱۲ اسفند طراحی شده اما با آمادگی كامل و تجهیز تهران به تمامی سیستم های امنیتی با اینگونه اتفاقات برخورد می كنیم."




جـــرس: به گزارش منابع حقوق بشری، جواد لاری زندانی که دو سال را زیر حکم اعدام در زندان به سر برده بود، روز گذشته از زندان آزاد شد.
منیژه محمدی وکیل جواد لاری پیش‌تر در گفت‌وگو با «خانه حقوق بشر ایران» گفته بود که حکم اعدام موکلش جواد لاری در دیوان عالی کشور نقض شده و وی به دو سال زندان محکوم شده است.
جواد لاری، در تاریخ ۲۵ شهریور ماه ۱۳۸۸ از سوی ماموران وزارت اطلاعات در محل کارش بازداشت شده و در تیر ماه سال گذشته از سوی قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بود.
با وجود نقض حکم اعدام جواد لاری در شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور، این زندانی بار دیگر توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اعدام محکوم شده بود.
جواد لاری در سال ۱۳۸۷ برای دیدار با دوستان قدیمی خود به عراق سفر می‌کند که موفق به دیدار آن‌ها نشده بود. اما همین سفر اتهام همکاری با سازمان مجاهدین را برای وی در پی داشت اتهامی که لاری و وکلای‌اش آن را قویا رد کرده بودند.