۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

مهمترین خبرهای روز شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


آراز. م. فنی

اخبار روز: 

خلاصه ای از پاره ی اول:
کنشگران حقوق بشر و نهادهائی که آن ها را نمایندگی می کنند بهتر است از موضع گیری مستقیم سیاسی و حمایت از یک حزب/جریان سیاسی پرهیز کنند. کف خواستهای ما و همه ی جریانهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دموکراتیک، می بایست پیاده شدن منشورهای حقوق بشر باشد. اینکه چه کسی می بایست این سیاست را پیاده کند و یا اینکه گروهای سیاسی از چه ایدئولوژی طرفداری کنند، بستگی خواهد داشت به نتیجه ی انتخابات دموکراتیک در هر جامعه و قدرت رسمی مورد پذیرش مردم. نهادی که نماینده ی مردم است و آئین نامه های بین المللی را امضا کرده و سخنگوی سیاسی و رسمی جامعه ی خود است، مسئول اجرای مفاد جهانی حقوق بشر می باشد.
بدین ترتیب در اولین مرحله روی سخن کنشگران حقوق بشر، باید به دولتها و سازمانهای زیرمجموعه ی دولتها مثل استانداری ها و یا فرمانداری ها معطوف باشد. طبیعی است که کنشگران حقوق بشر با روشنگری و بسیج اقکار عمومی درونی و بین المللی برای فشار به دولتها جهت رعایت حقوق مندرج در منشورهای انسانی سازمان ملل توسط آنها استفاده خواهند کرد. از این زاویه است که خطاب ما در وحله ی اول به دولت و قدرت حاکم و نیروئی که مسئول هدایت هر جامعه ای انتخاب شده متمرکز خواهد شد. اینکه آیا این دولت که در سازمان ملل نیز نماینده دارد برای به قدرت رسیدن از چه ابزاری استفاده کرده و یا می کند نیز می تواند موضوع کار ما باشد اما با رعایت توضیح پائین.
فرق ما با احزاب سیاسی، گروها و نحله های قومی و مذهبی که در ایران و یا سایر کشورها فعال هستند این است که ما نمی توانیم تنها از یک جریان سیاسی و یا قومی/مذهبی دفاع کنیم. چنین دفاعی در تضاد با سایر جریانها قرار خواهد گرفت. ما از آزادی بدون قید و شرط احزاب و فعالیتهای سیاسی، مذهبی، تعلقات جنسی و فرهنگی مردم گروههای گوناگون دفاع می کنیم. تائید سیاست، حکومت و یا رد سیاست و حکومتی دیگر می تواند به انتخاب گزینه ی حقوقی/سیاسی مشخصی منتج شود. ما سیاست و حکومت مشخصی را انتخاب نمی کنیم. کنشگران یک سازمان حقوق بشر باید بتوانند بعنوان میانجی و مصلح (یعنی کسی که در ایجاد صلح و امنیت اجتماعی فعال است و دخالت می کند) عمل کنند. این امر با جانبدار؟ بودن جریان حقوق بشر تطابق نخواهد داشت.

کلوسی (تشکیلات عظیمی) بنام سازمان ملل و پارادوکس حقوق بشر
همانطوریکه می دانیم سازمان ملل متحد بعد از شکست پروژه ائی به نام "جامعه ی ملل" بین و بعد از جنگ جهانی دوم بر ویرانه های زندگیهای برباد رفته و ایده های از معنی تهی شده ی دوره روشنگری و مدرنیته شکل گرفت. جامعه ملل موفقیت‌ها و شکست‌هایی داشت. زمانی که این سازمان، نتوانست به تمام اهداف اصلی خود دست یابد و سیاست‌های این سازمان برای خلع سلاح محورهای قدرت و جلوگیری از
هرگونه جنگ شکست خورد در پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۶) کشورهای بزرگ تصمیم به انحلال این سازمان گرفته و سازمان ملل متحد بعد از جنگ جهانی دوم بود که شکل گرفت. 
سازمانهای زیر مجموعه ی سازمان ملل نشانگر و انعکاس دهنده ی تضادهای موجود اجتماعی و مبارزه ی گروه های قدرت برای حفظ و یا کسب سیادت اقتصادی در حوزه ی بین المللی و نیز مبارزه در چهارچوب کشورهای عضو این سازمان است. کشورهای عضو سازمان ملل از طرفی با تکامل جنبش آزادیخواهی و مردمسالاری به تدوین منشورهای حقوق بشر و ایجاد موسساتی چون یونسکو و برنامه ی توسعه ی اقتصادی و...موفق می شود و از سوی دیگر با تشکیل شورای امنیت با سیادت پنج کشور پیروز بعد از جنگ جهانی دوم یعنی آمریکا، روسیه (شوروی سابق)، چین، فرانسه و انگلیس و حق وتوی این کشورها این سازمان عملن در خدمت قدرتهای بزرگ قرار می گیرد. بدلیل نداشتن قدرت اجرائی در حوزه های بین المللی/سیاست، تصامیم زیادی در عمل پیاده نمی شوند. هر آنگاه که قدرت بزرگی بخصوص ایالات متحده و متحدین آن از تصمیمی حمایت می کنند اجرای آن تصمیم ضمانت اجرائی پیدا می کند. ناگفته نماند که وتوی کشورهای دیگر می تواند اجرای چنین تصامیمی را با مشکل قانونی بودن روبرو بکند.
در تمامی طول دوران جنگ سرد، رقابتهای بلوک شرق و غرب، و حق وتوی اعضای شورای امنیت، عملن مانعی در مقابل دموکراتیزه شده سامان بزرگترین تشکیلات سیاسی جهان و تعمیق دموکراسی در کشورهای عضوگردید. این گونه سیاست ها مشروعیت و محبوبیت سازمان ملل را در بین گروه های صلح طلب و مردمی که شاهد جنگهای داخلی و یا رقابت این دو بلوک بودند کاهش داد. متاسفانه رقابتهای تجاری و اقتصادی بین بلوکهای گوناگون منحصربه دوران جنگهای جهانی، جنگ سرد خلاصه نشده و هنوز هم ادامه دارد. مثال بارز تحریم اقتصادی، ستیز در سازمان تجارت جهانی برای سهمیه های صادراتی و در عرصه سیاسی تحریم چین و ۱۹ کشور دیگر برای حضور در مراسم تفویض جایزه ی صلح نوبل در نروژ است.
کسری دیگر این سازمان پذیرش ساورن بودن (استقلال دولتهای ملی) و رسمیت داشتن و برابر حقوق بودن رای دولتهای غیر دموکراتیک در رای گیریهای مجمع عمومی و یا شورای امنیت می باشد. اگرچه حذف و یا محدود کردن قانون ساورن بودن دولتها (استقلال داخلی کشورها)، در شرایطی که هژمونی رئالیسم قدرت در سیاست حاکم است می تواند به گرگ تازی قدرتهای بزرگی چون آمریکا، چین، روسیه و یا سایر کشورهای بزرگ ختم شود ولی دخالت/حمایت از نیروهای صلح طلب و دموکرات در کشورهائی با نظام تمامیتخواه و دیکتاتوراداره می شوند می تواند کمکی در دموکراتیزه کردن سیاست در این کشورها را بدنبال داشته باشد.
وقتی از پارداکس سازمان ملل حرف می زنیم درست در همین مثالها صادق است. تاویل نهائی توسط کشور و یا قدرتهائی که با موضوع حقوق بشردوگانه عمل می کنند و شاخص و یا الگوی وتوی این کشورها، آنگاه که تصامیم بر مبنای حفظ منافع کشوری و یا گروهی بنا می شود برخلاف روح عدالت و حقوق برابر افراد و نهادهای سیاسی می باشد. مثالی می تواند موضوع مورد بحث را روشن کند. یکی از بزرگترین و مهمترین ارگانهای سازمان ملل که کمسیون حقوق بشر این سازمان بود که چند سال پیش، ۲۰۰۶ منحل شد.
یان الیاسون رئیس مجمع عمومی سازمان ملل از سوئد از مسئولین و پیشنهاد دهندگان چنین پیشنهاد/پروسه ای بود. بجای کمسیون حقوق بشر قرار شد شورائی متشکل از ۴۷ کشور در مجمع عمومی انتخاب شوند. بنا به قوانین موجود دراین گونه انتخابات، اعضای عضو می توانند خود را کاندید عضویت در این شورا را بکنند. هر کشوری با هر حکومتی. متاسفانه این امر با انحلال کمسیون حقوق بشر سازمان ملل و ایجاد شورای حقوق بشر سازمان ملل بجای آن عملن راه را برای انتخاب دولتهای غیر دموکراتیک چون ایران، سودان، لیبی، پاکستان، مصر و ... در این شورا را ممکن ساخته است تمامی تلاش کنشگران حقوق بشر ایرانی در ژنو برای محکومیت جمهوری اسلامی هنوز به نتیجه ی مطلوب نرسیده است.
صرف نظر از موارد بالا باید با صدای بلند اذعان کرد که یکی از مهمترین دستاوردهای کنشگران حقوق بشر، آزادیخاهان و نیروهای دموکرات جهان در تمامی عصرها تدوین وتصویب کنوانسیونهای حقوق بشر است. دهم دسامبر - فردا - شصت و دوسال از تصویب این منشورها می گذرد. نگاهی به این سالها نشان می دهد که علیرغم سوء استفاده ی قدرتهای سیاسی و اقتصادی از مفاهیم حقوق بشر و تاویلهای شخصی و یا گروهی از آن، کنوانسیونهای حقوق بشر دستاورد بزرگی بود که مبنای مبارزات دموکراتیک و انسانی سالهای اخیر در کشورهای دیکتاتور زده را به حرکت در آورده و بهمین دلیل باید در تعمیق آن کوشید. امروز نزدیک به ٣/۲ کشورهای موجود اجرای حکم اعدام را ممنوع و یا بطور موقت لغو کرده اند. آیا این دستاورد کوچکی است؟
سازمان ملل بغیر از این مورد بعنوان نهادی عمل کرده است که با ایجاد بالانس قدرت سیاسی که خود می تواند به کاهش ستیزبین بلوک قرت کمک کند توانسته به صلح بدون جنگ و امنیت نسبی کمک کند. محیطی سیاسی/اجتماعی است که امکان ایجاد دیالوگ بین نیروهای مخالف را فراهم آورده است. باوجود و حضور سازمان ملل است که جنگهای بزرگ بین کشورهای عضو دیگر صورت نمی گیرد تضادها و جنگها بیشتر در درون کشورهای عضو اتفاق می افتد. تضادهای ملی و قومی. برنامه های تحقیقاتی و تلاش در کاهش آلودگی محیط زیست و امکان دسترسی به یک رشد پایدار از جمله اقدامات ارگان توسعه ی سازمان ملل است.
در نهایت با توجه به اینکه امسال دهم دسامبر، روز جهانی تصویب اولین منشور حقوق بشر، اختصاص به مبارزه برای رفع هر گونه تبعیض اعلام شده است، ما همراه با هزاران کنشگرحقوق بشر، که بر علیه زندان، شکنجه، اعدام، سنگسار و تبعیضات ناشی از وجود سامانهای تمامیتخواه و دیکتاتور مبارزه می کنند همراه بوده و برای کسب و تامین حقوق و کرامت انسانی در همه ی جهان مبارزه می کنیم. در این راستا تلاش برای رسیدن به دموکراسی و آزادی زندانیان سیاسی بخصوص آنانی که برای آزادی و شرافت انسانی مبارزه می کنند را مقدم ترین وظیفه مشترک خود می دانیم و تا تامین و اجرای حقوق بشر در جامعه امان از پای نخاهیم نشست.

سیاست ما همانطوریکه در بالا اشاره شد در برخورد با دولتها فرق می کند. دولتهائی که منشورهای حقوق بشر سازمان ملل را امضا کرده اند موظف هستند تدابیر و راهکارهائی برای پیاده کردن کنوانسیونهای گوناگون حقوق بشر ارایه کنند. این احکام اخلاقی و فسفی را بعنوان قانون عمل تصویب کنند.
هر رژیم سیاسی و یا هر دولتی که منشورهای شناخته شده ی حقوق بشر را تائید و اجرا کند می تواند بطور ضمنی مورد تائید کنشگران حقوق بشری باشد ولی از آنجائیکه حقوق بشر ایستا نیست و می بایست تعمیق یافته و گسترش پیدا کند کمتر رژیمی در دنیا وجود دارد که می تواند با خیال آسوده بگوید که ما منشورهای حقوق بشر را بدون کم و کاست اجرا می کند. بدین جهت فعالیت و حضور سازمانهای حقوق بشر در همه ی شرایط لازم و ضروی است و با اطلاع رسانی و بسیج مردم و استفاده از اشکال مبارزه ی بی خشونت برای فشار به دولتها و موسسات اقتصادی اجتماعی موجود برای رفع تبعیض و رعایت حقوق بشر در دستور روز فعالیتهای ما قرار داشته باشد. یک فعال حقوق بشر بدیگر بیان بعنوان یک انسان و یا پدیده ی اجتماعی نان استاپ عمل کند.
در نهایت وبعنوان نتیجه گیری این قسمت باید بگویم که بزیر کشیدن و سرنگونی و یا اصلاح در قوانین مدنی و سیاسی را ما بعنوان کنشگر حقوق بشر، مستقیمن انتخاب نمی کنیم. اصلاحات، تغییرات بنیادی و یا انقلاب – بدون و یا با خشونت – توسط چه کسی و یا چگونه باید انجام گیرد راهکاری نیست که ما به عنوان یک نهاد حقوق بشری دخالت مستقیم در روند اجرای آن داشته باشیم. نیز اینکه رهبری و یا هژمونی در این پروسه ی اجتماعی توسط چه جریانی/تفکری می بایست انجام گیرد نمی تواند به انتخاب ما باشد. بدیگر بیان ما نمی توانیم خواهان پیاده شدن یک سامان فکری خاص و یا نظام سیاسی مشخصی باشیم. یک مقایسه و بررسی می تواند موضوع بحث را دقیقتر کند. نقل قولی از "جنبش فعالان حقوق بشر" که در ایران فعال هستند زا می آورم که بیان مواضع عمومی/عملی آنها را توضیح می دهد که در اختلاف با برداشت ما قرار دارد. علیرغم احترام به کار این همکاران باید بگویم که ما با چنین رویکرد و راهکار عملی فاصله داریم. چرا که همانطوریکه اشاره کردم یک کنشگر حقوق بشر موضع حمایتی دارد و نه کنشگر سیاسی و عملی. ما نمی توانیم به جای حزب سیاسی عمل کنیم.
"وقتی به فعالین حقوق بشر اشاره می شود منظور کسانی هستند که در زمینه دیده بانی نقض حقوق بشر در ایران و پی گیری و گزارش آن به مردم و جامعه بین المللی تلاش می کنند. خوشبختانه در ایران تشکل های مقتدری در زمینه دیده بانی نقض حقوق بشر وجود دارند. عزیزانی که با تلاش خستگی ناپذیر خود، حتی برای یک لحظه ، نظام استبداد حاکم بر ایران را آسوده نمی گذارند ... اما تشکیلات جنبش فعالان حقوق بشر ایران وظیفه ی متفاوتی دارد...ما به دنبال از میان برداشتن "عوامل" نقض حقوق بشر در ایران هستیم، و به این دلیل به مثابه یک تشکیلات سیاسی عمل می کنیم...تشکیلای با هدف سیاسی"
قسمتی از بیانیه - ( چرا سازماندهی می کنیم) جنبش فعالان حقوق بشر ایران

ادامه دارد




اخبار روز: 


اخبار روز: پلیس برلین تطاهرات ایرانیان مقیم این شهر به مناسبت روز جهانی حقوق بشر را مورد حمله قرار داد. در اطلاعیه ی مشترکی که کانون پناهندگان سیاسی ایرانی – برلین و کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران – برلین در این باره منتشر کرده اند، آمده است:
امروز به مناسبت روز جهانی حقوق بشر در اعتراض به اعدام، سنگسار، دستگیری فعالین جنبش های اجتماعی و نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران یک میتینگ اعتراضی در مقابل سفارت جمهوری اسلامی که از طرف کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران و کانون پناهندان سیاسی ایران در برلن تدارک دیده شده بود، برگزار شد.
ابتدا بیانیه ای از طرف برگزارکنندگان در رابطه با موارد فوق خوانده شد. سپس خانم پری رفیع از جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران به موارد نقض حقوق بشر در ایران پرداخت.
شرکت کنندگان با در دست داشتن پلاکارد هائی با مضمون زندانی سیاسی آزاد باید گردد، جدائی دین از دولت، لغو مجازات اعدام، ممنوعیت شکنجه، مرگ بر جمهوری اسلامی ایران و... به دادن شعار با این مضمون ها پرداختند.

بیش از سه ربع از آکسیون نگذشته بود که یکی از ماموران پلیس از داخل سفارت برگشت وبه مسئول آکسیون گفت که سفارت شکایت کرده و پلاکارد، "سرنکون باد جمهوری اسلامی" به زبان فارسی و انگلیسی بر نرده کنار پیاده رو آویزان بود را باید برداریم. تظاهرکنندگان مخالفت کرده و با صدای بلندتر شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "سفارت ایران مرکز جاسوسی" سر دادند. نیروهای کمکی پلیس با سگ به محل آکسیون سر رسیدند و پلیس با خشونت به تظاهرکنندگان حمله نمود و با کوبیدن مشت بر سر و روی تظاهرکنندگان که همگی پشت نرده هائی که توسط پلیس برای آکسیون نصب شده بود، پلاکار را کشیده و با خود بردند.
از طرف تظاهرکنندگان به زبان فارسی و آلمانی اعلام شد که این کار پلیس غیرقانونی بوده و آنها نه به سفارت رژیم و نه به دولت آلمان اجازه می دهند که جلوی فعالیت سیاسی مخالفین رژیم را بگیرند. تظاهرکنندگان همچنان علیه رژیم و علیه خشونت پلیس آلمان، شعار دادند.

بعد از اتمام آکسیون در حالیکه تظاهرات کنندگان دستجمعی و با فاصله بسیار کم در حال بازگشت بودند پلیس با خشونت تمام حمله کرده و سه مرد و یک زن را با خود بردند. در این میان چندین نفر زخمی شدند و یک زن که بشدت توسط پلیس پرتاپ شده بود با ماشین اورژانس به بیمارستان انتقال یافت.

در این اطلاعیه سپس آمده است:
ما ضمن محکوم کردن خشونت پلیس علیه شرکت کنندگان حرکت اعتراضی، این مسئله را تحت پیگرد قانونی قرار داده ایم.
ما همچنان که تاکنون اجازه ندادیم که نمایندگان رژیم سرکوب و اعدام در مجاامع بین المللی برلن حضور یابند، اجازه نخواهیم داد جمهوری اسلامی در اینجا نیز فعالیت سیاسی ما را محدود سازد.
فیلم های تهیه شده از این آکسیون را بزودی در اختیار همگان قرار خواهیم داد.

 



اخبار روز: کانون نویسندگان ایران غروب روز جمعه با انتشار اطلاعیه ای نسبت به ممانعت از برگزاری آزادانه ی مراسم سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده دو تن از نویسندگان عضو این کانون که در جریان قتل های زنجیره ای کشته شدند، اعتراض کرد. متن بیانیه ی کانون نویسندگان به شرح زیر است:
امسال نیز از آغاز ورود به گورستان امام‌زاده طاهر، شرکت‌کنندگان در مراسم با فشار، تهدید و ممانعت مأموران سرکوب روبه‌رو شدند. با این همه، به یاد جان‌باختگان راه آزادی و ستم‌ستیزی یک دقیقه سکوت داده شد و بیانیه‌ی کانون نیز خوانده شد. پس از پراکنده شدن جمعیت، این‌جا و آن‌جا برای شرکت‌کنندگان مزاحمت‌هایی ایجاد شد، پوسترها را ضبط کردند، بعضی تلفن‌های همراه را گرفتند و...
چنان‌که در بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران آمده است، کانون هم‌چون گذشته خواهان معرفی و محاکمه‌ی آمران و عاملان قتل‌های زنجیره‌ئی است،‌ و برگزاری آزادانه‌ی مراسم برای جان‌باختگان آزادی را در هر نقطه‌ی ایران حق بی‌چون‌وچرای خود می‌داند.

کانون نویسندگان ایران
۱۹ آذر ۱٣٨۹

گزارش گردهمایی به مناسبت سالگرد قتل محمد مختاری ومحمد جعفرپوینده
اخبار روز - گزارش دریافتی: درپی درخواست کانون نویسندگان ایران جهت گرامی داشت یاد جان باختگان راه آزادی زنده یادان محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در ساعت ۲ بعد از ظهر جمعه ۱۹ آذر ماه تحت تدابیر شدید امنیتی مراسمی بر مزار آنها برگزار گردید. در این مراسم که با ممانعت پی درپی مامورین مواجه بود پیام کانون نویسندگان ایران توسط فریبرز رئیس دانا خوانده شد و شعر کوتاهی نیز از طرف یکی از شرکت کنندگان سروده شد. در پایان علی اشرف درویشیان که برروی چرخ ویلچر سخنرانی میکرد ضمن گرامیداشت یاد و خاطره زنده یادان محمد مختاری و محمد جعفر پوینده تاکید نمود که راه آنها که راه آزادی و سعادت مردم این سرزمین است همچنان ادامه خواهد داشت.

 

گفت‌و‌گو با شیرین عبادی وضع حقوق بشر در ایران

وخامت بیشتر وضعیت حقوق بشر در ایران

ایرج ادیب‌زاده
عبدالرضا تاجیک، روزنامه‌نگار زندانی در ایران برنده‌ی جایزه‌ی بهترین روزنامه‌نگار سال ۲۰۱۰ از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز در پاریس شد.عبدالرضا تاجیک، روزنامه‌نگار ۴۴ ساله‌ی ایرانی، فارغ‌التحصیل علوم سیاسی دانشگاه تهران، از سال ۱۹۹۷ به همراهی گروهی از روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب در روزنامه‌های خرداد، فتح، بنیان، بهار، همبستگی و شرق حرفه‌ی روزنامه‌نگاری را آغاز کرد، اما همه‌ی این روزنامه‌ها توسط جمهوری اسلامی تعطیل شدند.
Download it 
Here!
او از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر و نیز مسئول صفحات سیاسی بسیاری از روزنامه‌ها بود.
عبدالرضا تاجیک که در طول سال‌های اخیر چندبار توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شده بود، کمتر از یک‌سال پیش دوباره بازداشت شد و همچنان در زندان انفرادی در زندان اوین به‌ سر می‌برد.
این دومین باری است که جایزه‌ی بهترین روزنامه‌نگار سال به یک روزنامه‌نگار ایرانی داده می‌شود. سال ۲۰۰۱ این جایزه به رضا علیجانی اهدا شد.
شیرین عبادی برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل که در مراسم انتخاب روزنامه‌نگار و رسانه‌ی سال گزارشگران بدون مرز ۱۸ آذر ۹ دسامبر حضور داشت، جایزه‌ی عبدالرضا تاجیک را از سوی او دریافت کرد و گفت: «کاش عبدالرضا تاجیک خود در این جا حاضر بود و جایزه‌اش را دریافت می‌کرد.»
وی گفت: «عبدالرضا تاجیک، این روزنامه‌نگار شجاع بهای عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر را پرداخت می‌کند. او یکی از بهترین روزنامه‌نگاران ایران است.»
نکته حائز اهمیت این است که برای فشار بیشتر بر عبدالرضا تاجیک، خواهر این روزنامه‌نگار زندانی را نیز که درباره‌ی برادرش خبررسانی می‌کرده، به یک‌سال و نیم زندان محکوم کردند.
ژان ژولیار، دبیرکل سازمان گزارشگران بدون مرز درباره‌ی اعطای جایزه‌ی بهترین روزنامه‌نگار سال به عبدالرضا تاجیک، ابراز امیدواری کرد که از طریق اعطای این جایزه زمینه‌های آزادی این روزنامه‌نگار فراهم شود.
جایزه‌ی رسانه‌ی سال ۲۰۰۱ سازمان گزارشگران بدون مرز به رادیو شابل در سومالی داده شد؛ رادیویی که در کشور سومالی تنها صدای آزاد به حساب می‌آید و اسلام‌گرایان افراطی تاکنون برای خاموش کردن این صدا تلاش بسیار کرده‌اند و تاکنون سه نفر از روزنامه‌نگاران و مسئولان آن را به قتل رسانده‌اند.
در پایان مراسم اهدای جایزه ی آزادی مطبوعات شیرین عبادی برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل ابتدا درباره‌ی روز جهانی حقوق بشر که روز دهم دسامبر است، به زمانه چنین گفت:
شیرین عبادی: روز جهانی حقوق بشر روزی است که اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر تصویب شد و در آن بعد از اتمام جنگ بین‌الملل دوم متفکرین و حقوقدانان و فلاسفه‌ی جهان نشستند و متنی را تهیه کردند که بعد دولت‌ها آن را تصویب کردند. در مقدمه‌ی اعلامیه آمده است برای این که جنگ دیگری در آینده اتفاق نیفتد، دولت‌ها متعهد می‌شوند که این حقوق را برای مردم کشور خودشان رعایت کنند. زیرا هیچ جامعه‌ای در آرامش و صلح باقی نخواهد ماند، اگر که حقوق بشر در آن کشور لطمه ببیند.

وضعیت کنونی حقوق بشر در ایران را شما چه طور ارزیابی می‌کنید؟
وضعیت حقوق بشر در ایران متأسفانه رو به وخامت می‌رود. به همین دلیل است که اخیراً مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامه‌ای با اکثریت ۸۰ رأی ایران را محکوم کرد که به حقوق بشر بی‌توجه است و وضعیتش بد است و دولت می‌بایست در رفتارش با مردم تجدید نظر کند. دبیرکل سازمان ملل متحد را متعهد کرده‌اند که هر سه ماه یک‌بار گزارشی از وضعیت مربوط به حقوق بشر در ایران تهیه کند. من در همین‌جا از کلیه‌ی ایرانیان خواهشمندم گزارش‌های خودشان را راجع به وضعیت نقض حقوق بشر به صورت مستند به سازمان ملل متحد بدهند و دبیرکل را یاری کنند در این که گزارش‌های بهتری تهیه کند. خواهش می‌کنم در تنظیم گزارش دقت کنید. مطالبی که اطلاع می‌دهید، کاملا صحیح و مستند باشد.
شما خودتان وکیل دعاوی هستید. الان چند تن از وکلای دادگستری، کسانی را که از حقوق بشر در ایران دفاع می‌کردند، گرفته‌اند و زندانی کرده‌اند یا بعضی از آنها را به دادگاه احضار کرده‌اند. این وضعیت را شما چگونه ارزیابی می‌کنید؟
این وضعیت نشانه‌ی دیگری‌ است از وخامت حقوق بشر در ایران و از نتایج عدم استقلال قوه قضاییه. وقتی که قوه‌ی قضاییه استقلال خودش را از دست دهد و قضات آلت دست مأمورین امنیتی شوند، انتظاری جز این نمی‌رود. درحال حاضر تعدادی وکیل در زندانند. لازم می‌دانم یادآور شوم خانم نسرین ستوده از ۱۳ شهریور به این طرف در حبس انفرادی هستند. با وجود این که طبق قانون هرکس تحقیقات مقدماتی‌اش تمام شود و پرونده به دادگاه برود، باید از حبس انفرادی به بند عمومی منتقل شد. ایشان را منتقل نکرده‌اند، در حالتی که جلسه‌ی دادرسی ایشان شروع شده است. دو جلسه‌ی دادرسی داشته است و حتی دادگاه اول تمام شده و دادگاه قرار است رأی دهد.

ضمناً وقتی به موجب قانون، دادگاه ختم دادرسی را اعلام می‌کند، غیر از صدور رأی کار دیگری نمی‌تواند بکند. دادگاه در مورد خانم نسرین ستوده ختم دادرسی را اعلام کرده و قرار بود که ظرف هفت روز رأی دهد. اما نه تنها رأی نداده، بلکه برخلاف مقررات قانونی قرار بازداشت را دوباره تمدید کرده است؛ آن‌هم بدون هیچ گونه علتی. تمام اینها رفتار خلاف قانون است و خانم ستوده در اعتراض به رفتار خلاف قانون دادگاه، امروز سومین روزی است که در اعتصاب غذای خشک به‌ سر می‌برند. وضعیت جسمی ایشان اجازه‌ی اعتصاب غذا را نمی‌دهد. ما نگران سلامتی و جان ایشان هستیم و از تمام آزادی‌خواهان جهان دعوت می‌کنم که به هر شیوه‌ی ممکن اعتراض خودشان را به ادامه‌ی بازداشت خانم ستوده اعلام کنند.
در عین حال آقای محمد اولیایی‌فر که یکی از وکلای شجاع هستند، به یکسال حبس محکوم شده‌اند و الان دارند مدت محکومیت خودشان را سپری می‌کنند. ایشان هم طبق گفته‌ی خانواده‌ی‌شان بیمار هستند. ولیکن با مرخصی استعلاجی ایشان موافقت نمی‌شود. ما نگران سلامت همکاران دربند خودمان هستیم. من با انجمن بین‌المللی وکلا صحبت کردم. آنها اعتراض کردند. با انجمن‌های وکلای دادگستری در پاریس، در مادرید و در آلمان صحبت کردم. همگی مشغول فعالیت روی این پرونده هستند. خانم پیلای اظهار نگرانی کردند. موضوع به گزارشگران مخصوص دفاع از حقوق بشر و گزارشگران مخصوص حمایت از استقلال قضایی اطلاع داده شده است. همه‌ی اینها جزو پرونده‌ی حقوق بشر ایران ثبت است.
به خاطر همین کارهاست که دولت ایران به طور مداوم در مجامع بین‌المللی محکوم می‌شود و متأسفانه به جای این که رفتار خودش را بهتر کند، این گونه محکومیت‌ها را منتسب می‌کند به دولت‌های غربی و این درست نیست. شما رفتارتان را با مردم بهتر کنید، به تعهدات بین‌المللی خودتان احترام بگذارید، می‌بینید که دیگر محکوم نمی‌شوید.
شما مدت‌هاست بیرون از ایران هستید. آیا در خارج از ایران فعالیت‌های‌تان بیشتر در مجامع بین‌المللی است؟
بله، همین‌طور است. علت این‌که من خارج از ایران هستم، برای این است که احساس می‌کنم خارج از ایران مفیدتر خواهم بود برای ایران و مردم ایران. در داخل ایران می‌بینید که به علت سانسور امکان هرگونه فعالیت گرفته شده است. همکاران شجاع من در کانون مدافعان حقوق بشر، یا در زندان هستند یا به خاطر فشار و سانسور ناگزیر شده‌اند که سکوت پیشه کنند. در چنین شرایطی وظیفه‌ی من است که سفیر سیار مدافعان حقوق بشر باشم.
وضعیت روزنامه‌نگاران الان در ایران خیلی وخیم است. بسیاری از روزنامه‌نگاران مجبور به ترک ایران شده‌اند. درباره‌ی مراسم شب گزارشگران بدون مرز نظرتان را بفرمایید.
متأسفانه سانسور در ایران بسیار شدید است و ایران تبدیل شده است به زندان بزرگ روزنامه‌نگاران. هفته ی پیش هم روزنامه‌ی شرق را بستند و چهار روزنامه‌نگار را دستگیر کردند. با این ترتیب حدود ۴۴ خبرنگار و وب‌نگار الان در زندان هستند. جرم اینها فقط نوشتن و یک انتقاد ساده از حکومت است. همین مسئله نشان‌دهنده‌ی بی‌توجهی دولت ایران به آزادی بیان است. خوشحالم که امروز یکی از خبرنگاران در بند، یکی از آزادگان زندانی ایران برنده‌ی این جایزه شده است. آقای عبدالرضا تاجیک روزنامه‌نگار شجاعی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری برخلاف قانون و به‌ناحق سه بار به زندان افتاد و در بار سوم که از عاشورا به این طرف دستگیر شده، در حبس انفرادی است. او در شدیدترین وضع به‌ سر می‌برد برای این‌که قبول نکرده است که علیه خودش صحبت کند. علاوه برآن، برای این که این خبرنگار شجاع را بیشتر اذیت کنند، خواهرش را که راجع به او اطلاع‌رسانی کرده است، به یک‌سال و نیم حبس محکوم کرده‌اند. در حقیقت با حبسی که برای خواهرش خانم پروین تاجیک تعیین کرده‌اند، زجر مضاعفی به این خبرنگار داده‌اند.

 


«عربستان سعودی، رهبری طرف های مقابله با ایران را عهده دار شده است»


ملک عبدالله، 
پادشاه عربستان
«ريموند ليرسی»، نويسنده و کارشناس امور خاورميانه در تحليلی از شهر رياض پايتخت عربستان سعودی که در وبسایت «هافينگتون پست» چاپ شده، می نويسد که در رياض همه به خوبی از خطر جدی برنامه های هسته ای ايران برای موجوديت عربستان سعودی و صلح و آرامش در منطقه آگاه هستند. فاجعه ناشی از قدرت هسته ای ايران نه فقط برای عربستان سعودی و همسايگان آن، که برای تمام جهان خطرناک خواهد بود.
این تحليلگر آمريکايی امور خاورميانه، سپس جمله ای نقل می کند که اسناد ويکی ليکس اخيرا آن را افشا کرده اند. مقامات عربستان در گفت وگوهای خصوصی خود با ديپلمات های آمريکايی، با اشاره به خطر ايران گفته بودند: «بايد سر مار را قطع کرد.» تفسير وی از اين جمله اين است که حکومت ايران بر خلاف منافع آن کشور، به عاملی تهديد کننده برای همه بدل شده است.
ريموند ليرسی به عنوان نمودی از تهديد جدی ايران به حضور دائم و عمليات دريايی آمريکا در خليج فارس و تنگه هرمز اشاره می کند که هزينه آن یکصد ميليون دلار در روز است و هدف آن علاوه بر تامين امنيت صادرات نفت، حفاظت از عربستان سعودی و ساير کشورهای حاشيه خليج فارس در قبال هرگونه تهديدی از سوی حکومت ايران است.
به نوشته اين تحليلگر آمريکايی، دولت عربستان سعودی بيش تر از قبل اين موضوع را دريافته است که بخش اعظم منابع مالی که دو دهه ی اخير به سوی گروه های تندرو و خشونت طلب اسلام گرا سرازير شده از سوی منابعی در اين کشور بوده اند.اين گروه های تندرو و شهروندان سعودی که به آنها پيوسته و يا کمک می رسانند يکی از عوامل مهم بی ثباتی در منطقه و حتی در خود عربستان بوده اند.
با توجه به نقش و جايگاه دولت عربستان سعودی در منطقه و کل جهان، زمان آن فرا رسيده که حکومت اين کشور در مواجهه با موارد حساس و خطرناکی مثل تهديد ايران نقش رهبری را به دست بگيرد. عربستان سعودی به خوبی دريافته که ثروت سرشار آن از منابع نفت مسئوليت مهمی برای حفظ ثبات در منطقه و احترام به ملل ديگر بردوش آن کشور گذاشته است.
ريموند ليرسی در ادامه تحليل خود در هافينگتون پست می افزايد که حکومت ايران هزينه سرکوب مخالفان خود و توسعه برنامه های هسته ای آن کشور را از محل صدور نفت تامين می کند. بدون درآمد نفت بخش اعظم اقتصاد ايران که در دست دولت و نهادهای وابسته به آن است و همين طور برنامه های پر خرج هسته ای، فلج خواهند شد.
در همين حال، عربستان سعودی به خوبی می داند که اختلال در صادرات نفت خام ايران باعث افزايش شديد بهای اين محصول شده و بنابراين به دوران بازسازی و ترميم اقتصاد بحرانی جهان لطمه خواهد زد. عربستان سعودی در همکاری با مصرف کنندگان بزرگ نفت در جهان در نظر دارد که بدون شليک يک گلوله و بدون برهم زدن جريان انتقال نفت که همواره يکی از منابع نگرانی در مورد بروز رويارويی احتمالی با ايران بوده است، به عمر «رژيم پليد ايران» پايان دهد.
تحليلگر آمريکايی امور خاورميانه در این مطلب، با کمک مصرف کنندگان بزرگ نفت و دولت های مسئول ديگر در جهان، خواهان تحريم کامل خريد نفت ايران شده است. اين کشور (عربستان) با افزايش توليد و صدور نفت خود می تواند کمبود ناشی از قطع صادرات نفت ايران را جبران کند بدون آن که جهشی در بهای اين محصول به وجود آيد. در اين روش، نه به شليک يک گلوله نيازی هست و نه اعزام ناوهای جنگی بيشتر به منطقه خليج فارس. جهان، خريد نفت از ايران را متوقف کرده و به جای آن عربستان سعودی در همکاری با ساير توليد کنندگان در منطقه جای خالی آن را پر خواهند کرد.
ريموند ليرسی در ادامه تحليل خود در هافينگتون پست چاپ شده می نويسد که صادرات نفت خام ايران حدود دو ميليون بشکه در روز است. عربستان سعودی در حال حاضر حدود ۸ ميليون بشکه نفت در روز صادر می کند اما ظرفيت استخراج و صادرات آن بالغ بر ۱۲ ميليون بشکه است. به همين خاطر عربستان حدود ۲ برابر کل توليد ايران ظرفيت افزايش صادرات دارد. عربستان سعودی به سادگی می تواند کمبود ناشی از توقف صادرات نفت ايران را جبران کند.
عربستان سعودی به اين کار ادامه خواهد داد تا زمانيکه رژيم فعلی ايران متلاشی شده و مردم ايران بتوانند در آزادی جانشين آن را انتخاب کنند.

 


«فناوری ناکارآمد»، معضل اصلی برنامه های هسته ای ايران

نمایشگاه دستاوردهای هسته ای در اصفهان ادامه مشکلات فنی در برنامه های هسته ای ايران به اين معنا است که حداقل ۳ تا ۵ سال ديگر طول خواهد کشيد تا ايران بتواند بمب هسته ای توليد کند. تلاش های ديپلماتيک بايد از اين فرصت، نهايت بهره برداری را داشته باشد.
دو تن از کارشناسان ارشد کنترل تسليحاتی در آمريکا در مقاله ای در بخش ديدگاه های وب سايت «کريستين ساينس مانيتور» با نگاهی به معضلات فنی در برنامه های هسته ای ايران می نويسند: «حتی قبل از شيوع کرم رايانه ای «استاکس نت» در مراکز کنترل هسته ای ايران، برنامه های تهران در اين عرصه به خاطر فن آوری بد و ناکارآمد، با معضلات و تاخير فراوانی روبرو بود. ادامه اين مشکلات باعث خواهد شد که دستيابی به تکنولوژی توليد سلاح هسته ای سه تا پنج سال ديگر طول بکشد . اين وضعيت فرصت و اهرم فشار لازم برای پيگيری راه های ديپلماتيک را فراهم می کند.»

طراحی بد سانتريفوژهای ايران

«گرگ تيلمان» و «پيتر کريل» در ادامه تحليل خود می نويسند: «بنيادی ترين مشکل در غنی سازی اورانيوم ايران، طراحی و ساخت بد سانتريفوژها است. اين سانتريفوژها که در اصطلاح P۱ (پی وان) ناميده می شوند، از روی يک مدل ناشيانه ساخت پاکستان که خود آن از روی مدل توليد شده در هلند در دهه ۱۹۷۰ کپی شده بود، ساخته شده اند. اين مدل که توسط ايران طراحی شده بسيار غيرقابل اتکا و پر از نقايص فنی است.»      
صنعت طراحی و ساخت سانتريفوژ بسيار پيچيده و دشوار است چون بايد توانايی آن را داشته باشد که محفظه گردان آن با سرعتی بيشتر از صوت، شبانه روز بچرخد. روش هايی مثل کپی برداری ناقص، قاچاق فن آوری و قطعات و کارهای ديگری نظير آن، ساخت سانتريفوژ را از آن چه که در حالت عادی هست دشوارتر می کند.
به گفته اين دو کارشناس ماه گذشته اولی هينونن رييس سابق بازرسان آژانس بين المللی انرژی اتمی گفت:«به نظر می رسد که بخش اعظم تاخير در فعاليت غنی سازی ايران به خاطر طراحی و ساحت بد سانتريفوژها است. ايران هنوز در تلاش برای توليد نوع بهتری از اين دستگاههاست. آنها هنوز برای رسيدن به طراحی و ساخت نهايی آن با مشکلاتی روبرو هستند و برای تهيه مواد خام نيز موانع جدی دارند.»

کار با نيمی از ظرفيت
دو کارشناس ارشد کنترل تسليحاتی در ادامه مطلب خود در وب سايت کريستين ساينس مانيتور، خاطر نشان می کنند با وجودی که ساخت سانتريفوژهای گازی برای ايران يک اولويت بسيار مهم بوده، اين کشور در حال حاضر فقط قادر است نيمی از هشت هزار و پانصد سانتريفوژ خود را فعال نگاه دارد. سانتريفوژهايی که کار می کنند، فقط ۶۰ درصد از ظرفيت خود را توليد می کنند و در تمام اين مدت ايران مجبور بوده سانتريفوژهای از کار افتاده را با دستگاه های جديد جايگزين کند.

در اين مطلب آمده است :«جايگزين کردن سانتريفوژهای از کار افتاده کار چندان ساده ای نيست. برای اين کار، ايران به مواد خام و قطعات و دستگاه های بسيار پيشرفته ای نياز دارد که تامين آن کار ساده ای نيست. هر چند شبکه قاچاق ايران بسيار فعال و زيرکانه عمل می کند اما با افزايش حمايت بين المللی از تحريم های اخير سازمان ملل متحد بخشی از منابع و راه های تامين اين نوع فناوری را به روی ايران قطع کرده است.»

اگر آن طور که اخبار ماه گذشته ادعا می کردند کرم اينترنتی «استاکس نت» برای مدتی برنامه های غنی سازی ايران را فلج کرده است، بايد گفت که اين برنامه پيش از آن هم «لنگ لنگان» پيش می رفت.

در مقابل تمامی اين شواهد، آن چه مقامات ارشد آمريکا تکرار می کنند اين است که به دليل مشکلات فنی، حرکت قطعی ايران به سوی توليد بمب هسته ای به آينده ای دورتر موکول می شود. ولی چنين اظهار نظرها و موضع گيری هايی، تکرار همان حرفهای قديمی افراد و محافلی است که از مدت ها پيش هر روز و هر سال در مورد خطر سلاح هسته ای ايران هشدار می دادند.

هشدار در مورد خطر هسته ای عاجل ايران، سابقه ۱۵ ساله دارد
گرک تيلمان و پيتر گرگ، دو کارشناس کنترل تسليحاتی در ادامه مطلب خود در وب سايت کريستين ساينس مانيتور يادآوری می کنند که سازمان مرکزی اطلاعات آمريکا در گزارش سال ۲۰۰۰ خود به بيل کلينتون، رييس جمهوری وقت آمريکا نوشت که ايران در حال حاضر، ممکن است قادر به توليد سلاح هسته ای باشد. در سال ۱۹۹۵ گزارش های امنيتی آمريکا هشدار می دادند که ايران تا سال ۲۰۰۳ ممکن است صاحب بمب اتمی شود.
در همان سال ۱۹۹۵ بنيامين نتانياهو که در آن زمان دبيرکل حزب ليکود اسراييل بود، در کتاب خود با عنوان «بهترين ارزيابی» پيش بينی کرد که ايران در فاصله ۳ تا ۵ سال ديگر ، يعنی حداکثر تا سال ۲۰۰۰ به بمب اتمی دست خواهد يافت.
پانزده سال پس از آن تاريخ، ژنرال «جيمز کارترايت» معاون رييس ستاد مشترک ارتش آمريکا در گزارش ماه آوريل خود به کنگره آمريکا باز همين ارزيابی ۳ تا ۵ سال را تکرار کرد.
دو کارشناس تسليحاتی آمريکا تاکيد می کنند که نبايد برنامه های هسته ای ايران و خطرات ناشی از آن را ساده گرفت. اما جدی گرفتن اين مسئله در درجه اول، به معنای داشتن يک ارزيابی دقيق و واقع بينانه از ميزان پيشرفت ايران و مدت زمانی است که تهران تا توليد سلاح هسته ای فاصله دارد. صرف توليد حجمی از اورانيوم غنی شده که برای ساخت يک بمب کافی است، به معنای داشتن تمام توانايی ها برای توليد بمب نيست.

ديپلماسی به زمان نياز دارد
ملاقات ايران و کشورهای گروه پنج به علاوه يک در هفته ای که گذشت، مشکلات بين دو طرف را حل نکرد. اما روش ديپلماتيکی چون اين گفت گوها به زمان و بنای اعتماد بين دو طرف نياز دارد. پيشنهادهايی مانند تعويض اورانيوم غنی شده ايران با سوخت آماده و مورد نياز راکتورهای هسته ای آن کشور، می تواند ضمن بنای اعتماد متقابل فرصت بيشتری را نيز برای ادامه مذاکرات فراهم کند.
غرب بايد همواره از ميزان فرصت واقعی که در اختيار دارد مطلع بوده و به آن توجه کند و با اقدامات عجولانه که باعث بی ثباتی خواهد شد، نبايد تهديد و خطر هسته ای ايران را تشديد کرد.

 

تنش‌ها و همکاری‌های دولت و هیئت‌های مذهبی در آستانه‌ محرم

در دهه‌ ۱۳۶۰ تمرکز حکومت بر حوزه های علمیه و روحانیت بود تا این نهادها هم بیشتر در خدمت حکومت دینی قرار گیرند و هم روحانیت سنتگرا اختلالی در تحکیم قدرت روحانیون اسلامگرا ایجاد نکند. در همین دهه بود که دهها هزار تن از روحانیون به استخدام دولت درآمدند، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تاسیس شد و مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه تاسیس شد. در دهه ۱۳۷۰ توجه حکومت به سمت مساجد نشانه رفت تا این نهاد بیش از پیش دولتی شود. مرکز رسیدگی به امور مساجد و پایگاه های فرهنگی مساجد در این دهه تاسیس شده و گسترش یافتند.
در دهه هشتاد و با روی کار آمدن اسلامگرایان نظامی گرا، هیئت‌های مذهبی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفتند و احمدی نژاد چه در دوران شهرداری و چه ریاست قوه مجریه کمک های مالی و تدارکاتی بسیاری به آنها کرد. بر خلاف نظر علی لاریجانی که «ساماندهی هیات‌ها و تامین مالی آنها توسط مردم صورت می‌گیرد» (الف، ۱۷ آذر ۱۳۸۹) دولت احمدی نژاد منابع عمومی کشور را در ازای مشارکت در تبلیغات سیاسی حکومتی و سرکوب مخالفان در اختیار آنها گذاشته است. (تجهیز و کمک مالی به بیش از نه هزار هیئت مذهبی، روزنامه امروز، ۱۵ آذر ۱۳۸۹) نقش و کارکرد این هیئت‌ها که نقشی جدی در روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و سرکوب جنبش سبز بر عهده داشتند مورد توجه بیشتر حکومت واقع شده است.

انتظارات دولت

مقامات جمهوری اسلامی از همه‌ نهادها و موسسات و جوامع دینی انتظار دارند که از آنها با صراحت حمایت کنند. حمایت از اسلام یا اسلامگرایی یا قانون اساسی رژیم برای آنها کافی نیست؛ آنها حمایت از رهبری و تصمیمات هر روزه‌ وی و منصوبانش را می خواهند: «حمایت جدی از مقام عظمای ولایت حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای و دعا برای معظم‌ له از وظایف مداحان است.» (احمد خاتمی، خبرگزاری فارس، ۱۱ آذر ۱۳۸۹) همچنین از آنها انتظار می رود که به مخالفان حمله کنند: «مداحان فتنه یزیدی را با فتنه سال ۸۸ گره بزنند.» (احمد خاتمی، کیهان، ۱۵ آذر ۱۳۸۹) آنها که این انتظار را بر آورده کنند پاداش می گیرند و آنها که نکنند تریبون خود را از دست می دهند.
محسن قرائتی بخشی دیگر از انتظارات حکومت را با زبانی غیر دستوری (با لحاظ قدرت سیاسی مداحان و هیئت‌ها در دولت احمدی نژاد) عرضه می کند: «شما عزاداران عزیز باید اول وقت همراه با ندای اذان، اقامه نماز جماعت بکنید و از قبل یک روحانی با خود داشته باشید و امکان وضو و سجاده را فراهم کنید. در مدح اهل بیت علیهم‌السّلام مبالغه و غلو نکنیم و مقام انبیاء و اولیای دیگر را پائین نیاوریم. از اشعار و عبارات سطحی دوری کنیم. ... از ابزار موسیقی و ریتم‌هایی که در شأن عزاداری امام حسین(ع) نیست دوری کنیم. در عزاداری مراعات مسائل بهداشتی بشود. در مجالس سیگار نکشیم؛ گاو و گوسفند و شتر را در خیابان نکشیم؛ در غذا پختن و تقسیم آن، اسراف نکنیم، در میان کسانی که در جلسات شرکت می‌کنند تبعیض قائل نشویم و مراعات افراد را که روز باید مشغول کار و تحصیل باشند، بکنیم.» (الف، ۱۶ آذر ۱۳۸۹) مسائل مطرح شده که واقعیات این هیئت ها را نیز منعکس می کنند وجه اختلاف حکومت و هیئت ها هستند.

اعمال نظارت

سازمان تبلیغات اسلامی در چند سال گذشته تشکل‌ها و هیات‌های مذهبی را تشویق به شناسنامه‌دار کردن دستجات کرده است. این سازمان به دنبال آن است که هیئت‌های مذهبی را نیز همانند مساجد کاملا تحت کنترل دولت قرار دهد. یکی از ماموریت‌های اداره‌ تشکلهای دینی و مراکز فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی شناسایی مداحان فاقد صلاحیت از حیث ارزشهای مداحی است. صلاحیت های مداحی از منظر مدیر کل این اداره ملاحظات انتظامی و امنیتی را نیز شامل می شود. این اداره در برخی موارد می تواند علیه افرادی که ادعای مداحی دارند اما فاقد صلاحیت لازم از منظر حکومت هستند شکایت کند. (تابناک، ۷ آذر ۱۳۸۹)
نگرانی حکومت از هیئت‌های مذهبی از جنس نگرانی از مساجد نیست. نگرانی از مساجد به نگرانی از بسط دیدگاه‌های روشنفکران و اصلاحگرایان مذهبی مربوط بود که مسجد را نهاد اصلی مذهبی می دانند. اما در نگرش اصلاح طلبانه هیئت‌های مذهبی نقش مهمی ایفا نمی کنند و نگرانی حکومت از آنها به رفتارهای نابهنجار (رفتارهایی که در خدمت بقای حکومت نیستند) در این هئیت‌ها باز می گردد.
برخی اعضای این هیئت‌ها ممکن است در شرایط نیاز به سرکوب در خدمت حکومت قرار گیرند اما همان‌ها در تکیه‌ها ممکن است به کشیدن مواد مخدر یا توهین جنسی به زنان یا سرکیسه کردن مردم نیز اقدام کنند. حاکمان که به هیئت‌ها به صورتی ابزاری نگاه می کنند نمی خواهند برای اعمال خلاف اعضای هیئت‌ها (به عنوان متحدان سیاسی خود) هزینه بپردازند.

هیئت علیه هیئت

مقامات دولتی از دینامیسم درونی هیئت‌ها و رقابت میان آنها بر سر منزلت دینی ناشی از اداره‌ آنها آگاهی دارند. در گذشته رقابت میان آنها گاه خشن و خونین بوده است. از همین جهت، با تصمیم سازمان تبلیغات اسلامی، تأسیس هیأت‌های مذهبی در فاصله‌های کمتر از پانصد متر ممنوع شده است. به دلیل کثرت هیات‌های مذهبی در برخی از نقاط تهران (جنوب شرق و جنوب غرب) تاسیس هیات‌های جدید منوط به رعایت حدفاصل پانصد متری خواهد بود. (روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۵ مهر ۱۳۸۹) پیش از این، مشاغل ملزم به رعایت فاصله پانصد متری بوده‌اند و استفاده از این قانون و عناوین برای هیات‌های مذهبی تهران صرفا با هدف جلوگیری از تنش میان آنها در ایام عزاداری صورت می گیرد. همین امر وجهی از دخالت دولت در استفاده‌ی کنترل شده از هیئت ها را نمایانگر می سازد.

اختلاف میان مساجد و هیئت‌ها

بزرگ ترین رقیب هیئت ها نه هیئت های دیگر بلکه مساجد هستند. مسئولان مساجد در چهار موضوع با اداره کنندگان هئیت‌ها و مداحان اختلاف دارند: رعایت شرع، محور قرار دادن مسجد و نماز در عزاداری‌ها، تحریفات، و رعایت حال عموم مردم. این موارد به خوبی در بخشنامه‌ی مرکز رسیدگی به امور مساجد درباره عزاداری‌ها مورد تذکر واقع شده اند:
رعایت شرع: مجالس عزاداری باید از هر آنچه که موجب وهن دین و مذهب می شود به شدت اجتناب شود نظیر برهنه شدن سینه زنان و زنجیر زنان در مساجد با عنایت به حضور خواهران، قمه زنی، نصب و حمل شمایل منتسب به عترت طاهره و ..... پرهیز از ذبح گوسفند و .... مقابل ورودی مساجد و رعایت نجاست و حفظ طهارت و پاکیزگی مساجد.»
محور قرار دادن مسجد و نماز در عزاداری‌ها: «اهتمام به نماز جماعت و نماز اول وقت و سوق دادن هیئات عزاداری به سمت مساجد. برگزاری مراسم زیارت عاشورا بعد از اقامه نماز صبح ، به ویژه در دهه اول محرم.»
تحریفات: «پرهیز از مداحی های سخیف و ذکر مصائب اهل بیت (علیهم السلام) و روضه خوانی های جعلی و غیر مستند و اجتناب از تحریفات عاشورا و وقایع کربلا و دعوت از مداحان متعهد و واجد شرایط. استفاده از منابع مطمئن همچون آثار شهید مطهری به ویژه کتاب حماسه حسینی در سخنرانی ها.»
رعایت حال عموم مردم: «اجتناب از راه بندان و ایجاد مزاحمت برای مردم در کوچه و خیابان. ... پرهیز از آلودگی های صوتی و رعایت حال همسایگان مسجد و اجتناب از سر و صدا و ایجاد مزاحمت برای آنان» (پایگاه اینترنتی رسیدگی به امور مساجد)
منصور ارضی در برابر این بخشنامه در گردهمایی هیئت های مذهبی گفت: «این فتنه گری‌ها امتداد و ثمره مطالب مطرح شده در هشت سال پیش است که در دولت اصلاحات زده می شد . اگر آن موقع می گفتند که تقلید کار حیوانات است امروز هم می گویند در مساجد برای سینه زنی برای اباعبدالله برهنه نشوید... حماسه حسینی ایرادات مقاتل را گرفته و خود مقتل نیست... اگر یقین پیدا کردید که عزاداری در مساجد منجر به درگیری و اختلافات می شود که همانا خواست دشمن است ، در حسینیه ها عزاداری کنید... دشمن در صدد ضربه زدن به هیئات است چون از آنها ضربه خورده است.» (الف، ۶ اذر ۱۳۸۹)

مشروعیت ناشی از سرکوب

هیئت‌های مذهبی در برابر مساجد از مشروعیت دینی چندانی برخوردار نبوده و نیستند اما با توجه به نیاز حکومت به برخی از این هیئت‌ها و سردستگان آنها در تهییج عناصر شبه نظامی و سرکوب خیابانی مخالفان، اعضای این هیئت‌ها از قدرت لازم برای ایستادگی در برابر مقامات مسئول اداره‌ مساجد برخوردار شده‌اند. سخن اصلی کسانی مثل منصور ارضی در برابر مخالفانِ برخی اقدامات این هیئت‌ها آن است که «این هیئتی‌ها بودند که در مقابل فتنه گران ایستادند و آنها را در هم کوبیدند.» (مشرق، ۲۵ آبان ۱۳۸۹) مساجد تنها از حیث فراهم آوردن پایگاه برای بسیج به مرکز سرکوب تبدیل شدند و هیئت امنای بسیاری از مساجد در تحولات سیاسی سال ۱۳۸۸ تنها نظاره گر بودند. اداره کنندگان هیئت‌ها که از «بی بصیرتی» بسیاری از اعضای هیئت امنای مساجد آگاه هستند بر این باورند که حکومت در سیاستگذاری باید بیشتر جانب هیئت‌ها را بگیرد تا مساجد را.
در نتیجه‌ی خدمات هیئت‌ها به دولت سرکوب بود که در نهایت پلیس به همه‌ اعمال هیئت‌ها چراغ سبز نشان داد: «نقش نیروی انتظامی در مراسم عزاداری ماه محرم به عنوان روانسازی و تسهیل کننده برای انجام هرچه بهتر این مراسم است. بر همین اساس به جز مسئله قمه زنی با سایر مراسم و نمادهای سنتی هیچ برخوردی نمی کند. از این پس حمل علم، کتل، سنج، طبل، خطاطی روی اتومبیل و موتور و یا پخش صدای بلند از خودروها از نظر پلیس هیچ ممنوعیتی نداشته و به هیچ عنوان ماموران نیروی انتظامی حق دخالت در این مسائل را ندارند. (معاون اجتماعی نیروی انتظامی، تابناک، ۱۸ آذر ۱۳۸۹)


مشاور اوباما: آمریکا آماده وضع تحریم‌های بیشتر علیه ایران است

گری سیمور، مشاور ارشد دولت باراک اوباما در امور 
کنترل تسلیحاتی

یکی از مقام‌های ارشد آمریکایی گفت که دولت اوباما و هم‌پیمانان اروپایی آن آماده‌اند تا در صورتی که از صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران مطمئن نشوند تحریم‌های مضاعفی را علیه جمهوری اسلامی اعمال کنند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، گَری سِیمور، مشاور ارشد دولت باراک اوباما در امور کنترل تسلیحات، این مطلب را روز جمعه در جریان همایش «مقابله با تهدید ایران» که به میزبانی «بنیاد دفاع از کشورهای دموکراتیک» برگزار شد بیان کرد.
بنا بر این گزارش، گری سیمور در این نشست در ارتباط با ایران گفت: «ما و هم‌پیمانان‌مان مصمم هستیم تا تحریم‌ها را حفظ کرده و حتی میزان فشار آنها را افزایش دهیم.»
مشاور ارشد کنترل تسلیحات در دولت باراک اوباما افزود: «لازم است به ایران این پیام را برسانیم که چنان چه از مذاکرات جدی خودداری کند تحریم‌ها هم همچنان افزایش پیدا خواهد کرد و تا زمانی که نگرانی‌های ما کاملاً رفع نشده این تحریم‌ها هم لغو نخواهد شد.»
اظهارات مشاور ارشد دولت ایالات متحده در امور کنترل تسلیحات و جنگ‌افزار کشتار جمعی سه روز پس از آن بیان می‌شود که آخرین دور از گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران با گروه موسوم به ۱+۵ نتیجه روشنی در بر نداشته و طرفین این گفت‌وگوها موافقت کرده‌اند تا سال آینده در ترکیه جلسه‌ای دیگر داشته ‌باشند.
کشورهای غربی از ایران خواسته‌اند در این گفت‌وگوها به نگرانی‌های جامعه جهانی درباره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی بپردازد.
گری سیمور روز جمعه در ادامه گفت تنها راهی که ایران می‌تواند از زیر بار تحریم‌ها به در آید این است که «همکاری» کند.
وی تصریح کرد: «ایران می‌تواند با انجام تعهدات بین‌المللی خود، بهره زیادی ببرد و از سوی دیگر هم می‌تواند از طریق ادامه فعالیت در مسیر دست‌یابی به جنگ‌افزار هسته‌ای بهایی فزاینده برای آن بپردازد.»
وی اضافه کرد: «انتخاب، دست آخر با ایران است، اما ما باید ایران را مجبور به انتخاب کنیم.»
بریتانیا نیز روز جمعه از شورای امنیت سازمان ملل خواست تا در حد امکان به تشدید تحریم‌های جمهوری اسلامی بپردازد تا ایران را از «تداوم نقض تحریم صادرات سلاح به خارج از کشور» منصرف کند.
روز جمعه، هم‌زمان با ارائه گزارش کمیته تحریم‌های سازمان ملل متحد در مورد تداوم نقض تحریم صادرات جنگ‌افزار توسط ایران، کشورهای غربی ایران را متهم کردند که با به‌کارگیری تمهیدات «پیچیده و ترکیبی» در تجارت سلاح و مواد منفجره دست دارد.
ایران بر اساس قطعنامه ۱۷۴۷ شورای امنیت در سال ۲۰۰۷ از تهیه و صادرات انواع جنگ‌افزار و اقلام مرتبط به آن منع شده است.
ایران هم‌اینک در ارتباط با برنامه هسته‌ای خود با چهار دور از تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل روبه‌رو است و افزون بر این، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و دیگر قدرت‌ها نیز تحریم‌های جداگانه و مضاعفی را علیه جمهوری اسلامی وضع کرده‌اند.
تازه‌ترین دور تحریم‌های شورای امنیت در ماه ژوئن به تصویب رسید.

 

توافق بر سر ایجاد صندوق ۱۰۰ میلیارد دلاری مبارزه با گرمایش جهانی


مقام‌های سازمان ملل و مکزیک در نشست آب‌وهوایی
 کانکون، ۲۹ نوامبر ۲۰۱۰
۱۹۳ کشوری که طی دو هفته گذشته در شهر ساحلی کانکون مکزیک برای مذاکره پیرامون یک پیمان بین‌المللی جدید آب‌وهوایی گرد هم آمده‌بودند، روز شنبه به توافقاتی دست یافتند.
بنا بر گزارش‌ها، این توافق‌ها شامل ایجاد یک صندوق ۱۰۰ میلیارد دلاری است که به منظور کمک به کشورهای در حال توسعه در مبارزه با گرمایش زمین تأسیس می‌شود.
نقطه قوت پیمان‌های جدید کانکون در این است که امضای مفاد این پیمان برای کشورها الزام‌آور است در حالی که در نشست سال گذشته محیط زیست در کپنهاگ دانمارک توافق‌ها جنبه‌ای غیر الزام‌آور داشتند.
تنها کشوری که در نشست کانکون با توافق‌های جدید مخالفت کرد، کشور بولیوی بود که نمایندگان آن معتقدند قرارهای گذاشته شده کافی نیست و جهان نیازمند اقدام‌های بیشتری است.
فلیپه کالدرون، رئیس جمهوری مکزیک در این خصوص گفت که توافق‌های کانکون «از آنچه نیاز داریم کمتر است اما نشانگر گامی چشمگیر در جهت درست است.»
داده‌های مرتبط
*کوشش می‌شود میانگین دمای زمین ۲ درجه بیشتر افزایش نیابد
* صندوقی ۱۰۰ میلیارد دلاری برای این منظور تشکیل می‌شود
* توافق بر ۲۵ تا ۴۰ درصد کاهش تولید گاز در کشورهای صنعتی
* اداره صندوق سبز توسط شورایی از ۲۴ کشور
بر پایه توافق‌های جدید، ۳۷ کشور ثروتمند صنعتی قرار است تا سال ۲۰۲۰ انتشار گازهای گلخانه‌ای خود را به میزان ۲۵ تا ۴۰ درصد نسبت به سال ۱۹۹۰ کاهش دهند.
این قرارها بر پایه پروتکل کیوتو تنظیم شده‌است و از آنجا که ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری جورج بوش از امضای این پروتکل خودداری کرد، توافق‌های جدید شامل این کشور نمی‌شود.
با این وجود، در توافق‌های جدید کانکون، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن تعهد کرده‌اند تا سال ۲۰۱۲ هر ساله مبلغ ۳۰ میلیارد دلار برای کمک به مبارزه با گرمایش زمین به کشورهای در حال توسعه بدهند. این پول به صندوق مالی تازه‌ای به نام «صندوق اقلیم سبز» واریز خواهد شد.
از سوی دیگر قرار است یک شبکه و «مرکز فناوری آب‌وهوایی» تأسیس شود که وظیفه آن گسترش دانش و فناوری لازم برای مبارزه با پدیده گرمایش زمین است.
متن پیمان کانکون از تلاش برای جلوگیری از تخریب جنگل‌ها حمایت می‌کند و جنگل‌زدایی را یکی از دلایل اصلی دگرگونی آب‌وهوا می‌نامد زیرا درختان و دیگر گیاهان در جذب گازهای زیان‌آور گلخانه‌ای نقشی اساسی دارند و کارشناسان ۱۵ درصد از میزان افزایش دمای جهان را به خاطر قطع درختان جنگل‌ها می‌دانند.
از پرسش‌های اساسی مطرح شده در کانکون این بود که آیا پروتکل کیوتو که مدت زمان آن در سال ۲۰۱۲ به پایان می‌رسد را باید پی گرفت یا نه. ژاپن، روسیه و کانادا با ادامه پروتکل کیوتو مخالفت دارند و معتقدند که گفت‌وگوها باید بر پیمان جدیدی متمرکز شود که در آن ایالات متحده و چین نیز شرکت داشته‌باشند.
در کانکون، تصمیم‌گیری در مورد آینده پروتکل کیوتو به همایش سال آینده در آفریقای جنوبی موکول شد.
تاکنون در همه ۱۵ نشست پیشین محیط زیست که به ابتکار سازمان ملل متحد برگزار شده‌است در زمینه توافق‌های آب‌وهوایی پیشرفت نازلی صورت گرفته است.

 

دموکراسی، شرط محدودیت برنامه هسته‌ای؟

فعالان حقوق بشر معتقدند که مناقشه با ایران نباید در چارچوب برنامه هسته‌ای محدود شود. آنها آزادی بیان و رسانه‌ را شرط مهمی برای مهار "جاه طلبی" هسته‌ای ایران دانسته و جامعه جهانی را به برخورد جدی‌تر با ایران فرامی‌خوانند.


سخن بر سر ایران در مجامع بین‌المللی معمولا با دو مولفه شروع می‌شود: سرکوب مخالفان و مناقشه هسته‌ای. رهبران کشورهای ۵+۱ بارها ایران را به پای میز مذاکره کشانده‌اند. هربار بدون دستاوردی که حداقل اطمینان را به آن‌ها بدهد. فعالان حقوق بشر، چه در داخل و چه خارج از ایران معتقدند که تمرکز جامعه جهانی روی برنامه هسته‌ای ایران، راه به جایی نمی‌برد و برعکس دست این کشور را برای سرکوب شدیدتر باز می‌گذارد.
فعالان حقوق بشر از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا کشورهای دیگر، به خصوص کشورهای اروپایی را متوجه آن کنند که "مشکل" با ایران، فقط به مناقشه هسته‌ای ختم نمی‌شود. استدلال آن‌ها این است که یکی از مهمترین ترمز‌ها در برابر برنامه‌هسته‌ای، شفاف‌سازی و ایجاد فضایی باز برای صحبت درباره هزینه‌ها، زیان‌ها و اهداف برنامه هسته‌ای است.
به عبارتی آزادی بیان و رسانه‌ها، مهم‌ترین شرط برای مهار کردن نیروهای تندرویی است که حاضرند به هر قیمتی که شده، برنامه غنی‌سازی را پیش برند. به قیمت آلودگی ‌محیط زیست، تحریم و حتی جنگ. به قیمت بدبخت‌تر شدن مردمی که به جای مدرسه و بیمارستان، "صاحب" نیروگاه اتمی می‌شوند. آن هم در کشوری که به اندازه کافی منابع انرژی  دارد.
تظاهرات 
ایرانیان در شهر کلن علیه نقض حقوق بشر و اعدام در ایران

حقوق بشر و برنامه هسته‌ای به موازات هم؟

در روزهای آغازین هفته جاری دور دیگری از مذاکرات به پایان رسید، بازهم بدون هیچ نتیجه‌ای. سازمان گزارشگران بدون مرز در نامه‌ای که در ‌آستانه این مذاکرات منتشر کرد، خواهان "توجه کشورهای مذاکره کننده" به مسئله حقوق بشر در ایران شد.

به نظر این سازمان، گروه ۵+۱ در این مذاکرات نماینده جامعه جهانی است و نمایندگان کشورهای عضو این گروه باید «از مقام‌های ایران بخواهند روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان زندانی و همه زندانیان عقیدتی را آزاد کنند». تقاضای گزارشگران بدون مرز از کشورهای مذاکره‌کننده این است که «موضوع‌‌هایی مانند احترام به آزادی‌های بنیادین و حقوق بشر نیز به شکل موازی در کنار مسائل علمی و اقتصادی در مذاکرات مطرح شوند».
ولی آیا می‌توان بحث هسته‌ای را همزمان با موضوع نقض حقوق بشر در ایران پیش برد؟ و یا می‌توان این پیام را  به نشست‌۵+۱ انتقال داد؟
مهران براتی، تحلیلگر سیاسی و فعال حقوق بشر معقتد است که مسئله حقوق بشر را به سادگی نمی‌توان وارد مذاکراتی درباره مثلا مسئله اتمی کرد. به نظر او: «روابط و معاهدات بین‌المللی و هم‌چنین قراردادهایی که مربوط به صلح و امنیت یک منطقه ‌و یا جهانی می‌شود، نمی‌توانند به این وابسته باشند که کشورهای مورد مذاکره دست از دیکتاتوری بردارند و حقوق بشر را رعایت کنند، یا همزمان در مذاکرات مربوطه مثلا مسئله‌ی اتمی یا مسئله‌ی حقوق بشر به عنوان شرط ادامه‌ی مذاکرات مطرح شوند».

مهران براتی،
 تحلیلگر سیاسی و فعال حقوق بشر با این حال آقای براتی تاکید می‌کند که مذاکرات بین‌المللی همیشه بهانه‌ای است برای نیروهای آزادیخواه در ایران و در سطح جهانی، تا دولت‌هایی را که در دو طرف میز مذاکره نشسته‌اند، مجبوربه صحبت در این موارد با دولت مربوطه کنند: «ولی  این که این صحبت‌ها نتیجه خواهد داشت، من زیاد مطمئن نیستم. من راه دیگر را بسیار مؤثرتر می‌دانم و آن پیگرد بین‌المللی مجرمین در مورد حقوق بشر است که تا به‌حال دنبال نشده است».
کنفرانس صلح و امنیت
مهران براتی بر شکل دیگری از تاثیرگذاری در مناسبات بین‌‌المللی اشاره می‌کند که به عقیده او می‌تواند کارآیی داشته باشد، یعنی سازماندهی کنفرانس‌هایی با موضوع صلح، امنیت و همکاری کشورها: «شکل دیگری در رابطه با اروپای شرقی تجربه شده که اینجا نیز قابل عمل است و آن هم این بوده که آن زمان در قالب یک کنفرانس صلح و امنیت و همکاری منطقه‌ای میان کشورهای اروپای غربی و اروپای شرقی، در چارچوب معاهداتی که مربوط به نکات برشمرده می‌شد، حتی مسائلی از قبیل نهادهایی برای رعایت حقوق بشر، حقوق شهروندی و یا آزادی مطبوعات و آنچه مربوط به اقلیت‌های قومی و غیره می‌شد نیز، در چارچوب چنین کنفرانسی، که بعدها کنفرانس تبدیل به سازمان همکاری و صلح اروپایی شد، قرار گرفت. چنین مسئله‌ای نیز در قالب خاورمیانه قابل انجام است. این که مسائل مربوط به صلح و امنیت در یک چارچوب گسترده‌تری مطرح شوند و نکات مربوط به حقوق بشر و حقوق شهروندی و آزادی رسانه‌ها و نهادهای مدنی در این چارچوب در دستور کار قرار گیرند».
پیگرد بین‌المللی چهره‌های ناقض حقوق بشر

افشاگری‌های روزانه گروه‌های حقوق بشری در داخل و خارج از ایران، حکومت این کشور را به میزان قابل ملاحظه‌ای تحت فشار گذاشته است. فعالان حقوق بشر معتقدند با وجود این که سرکوب هم‌چنان در ایران ادامه دارد، ولی در فقدان این افشاگری‌ها، چه بسا باید منتظر اتفاقاتی به مراتب ناگوارتر بود.
مهران براتی بر اهمیت این فشارها تاکید می‌کند. به نظر او یکی از مهمترین مسایل، پیگرد کسانی‌ست که حقوق بشر را در کشورهای خودشان لگدمال می‌کنند. او می‌گوید برای این کار باید اسنادی در دست باشد که به روشنی نشان دهد چه کسانی فرمان شکنجه را داده، چه کسانی شکنجه را اعمال کرده و چه کسانی دستور قتل داده‌اند و چه کسانی قتل را انجام داده‌اند.
او می افزاید: «و کسانی هم باشند که اطلاع دهند چه زمانی پای مجرمین به اروپا می‌رسد تا از آن‌ها شکایت انجام گیرد. اگر به این شکل، سه، چهار، پنج مورد شکایت انجام شود و این‌ها در کشورهای اروپایی دستگیر و محاکمه شوند، البته روی رفتار عاملین تأثیر خواهد گذاشت و خواهند دانست که دیگر به راحتی نمی‌توانند بدون هیچ عواقبی، هر کاری دلشان خواست انجام دهند».
در سی سال اخیر نام این عاملین بارها در اسناد مختلف اعلام شده است. نام کسانی که مسئول اعدام‌زندانیان در سال ۶۷ بودند، نام مسئولان مستقیم یا غیرمستقیم قتل‌های زنجیره‌‌‌ای، نام کسانی که در کوی دانشگاه دست داشتند و بسیاری اسامی دیگر!
کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران در تابستان گذشته فهرست ۱۵ نفر از بالاترین مقام‌های نظامی، قضایی یا اجرایی جمهوری اسلامی را منتشر کرد. فهرستی که به عقیده تهیه کنند‌گان آن، مایه نگرانی حکومت ایران و این مقام‌ها شد. این اسامی عبارت بودند از: حسين طائب، غلامحسين محسنی اژه‌ای، اسماعيل احمدی مقدم، سعيدمرتضوی، صادق محصولی، قاضی ابوالقاسم صلواتی، سيد حسن فيروزآبادی، محمدعلی جعفری، قاضی محمد مقيسه، آيت‌آلله جنتی، يدالله جوانی، روح‌الله حسينيان، علی سعيدی، آيت الله محمد تقی مصباح يزدی و حسين شريعتمداری.
به فاصله کوتاهی پس از آن، یک گروه هشت نفره از مقام‌های ایرانی در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار گرفت. این اولین بار بود که تحریم‌ها به برنامه هسته‌ای محدود نشد و دامن کسانی را گرفت که بر اساس مدارک ارائه شده از سوی فعالان حقوق بشر در سرکوب مخالفان دست داشته‌اند. برخی از نام‌ها با لیست کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران یکسان بود:
محمد علی جعفری (فرمانده کل سپاه پاسداران)، غلام حسین محسنی اژه‌ای (دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات)، حیدر مصلحی (وزیر اطلاعات فعلی رژیم)، سعید مرتضوی (دادستان سابق تهران)، صادق محصولی (وزیر رفاه و تامین اجتماعی، وزیر کشور سابق)، مصطفی محمد نجار (وزیر کشور)، احمد رادان (رئیس پلیس کشور) و حسین طائب (معاون اطلاعات سپاه پاسداران) افرادی هستند که در تاریخ هشتم مهرماه ۸۹، به عنوان “ناقصان جدی حقوق بشر” در فهرست تحریم های سیاسی دولت باراک اوباما قرار گرفتند.
بر اساس این تحریم ورود این وزرا و مقامات نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی به آمریکا ممنوع و دارایی‌هایشان در بانک‌های وابسته به این کشور مسدود شد.
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل این را نقطه عطفی نه فقط در تاریخ حقوق بشر ایران بلکه در تاریخ حقوق  بشر در جهان دانست.
مریم انصاری
تحریریه: مهیندخت مصباح


مراسم سالگرد مختاری و پوینده زیر فشار سنگین نیروهای امنیتی!

مراسم 
بزرگداشت مختاری و پوینده در سال گذشته. عکس از آرشیو

مراسم بزرگداشت محمد مختاری و محمد‌جعفر پوینده بعد از ظهر جمعه ۱۹ آذر با حضور چند صدنفر در گورستان امامزاده طاهر در مهرشهر کرج برگزار شد. ناصر زرافشان از محل این مراسم به دویچه‌وله گفت که فضا از همیشه سنگین‌تر بود!


کانون نویسندگان ایران در بیانیه ای که هفته گذشته منتشر شد اطلاع داد که روزجمعه ۱۹ آذر، آرامگاه محمد مختاری و محمد‌جعفر پوینده را با حضور خانواده و یاران این دو، گلباران خواهد کرد.
این دو عضو کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۷۷ در جریان جنایاتی که به «قتل‌های زنجیره‌ای» معروف شد، کشته شدند. پروانه اسکندری، داریوش فروهر وعلی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی، دیگر قربانیان این سلسله قتل‌ها هستند. گروهی، کاظم سامی، احمد تفضلی و ابراهیم زال‌زاده را نیز حلقه‌هایی از همین «زنجیره» می‌دانند.
محمد مختاری و
 محمدجعفر پوینده، دو عضو کانون نویسندگان ایران
هم‌زمان با شروع مراسم با ناصر زرافشان تماس گرفتیم. گردهمایی کوتاه بود، با یک دقیقه سکوت آغاز شد و با خواندن بیانیه به پایان رسید. به گفته ناصر زرافشان، احتمال داده می‌شد حتی همین مراسم کوتاه هم هرآن برهم زده شود: « ما از بدو ورود با اخطار صریح حضرات مواجه بودیم که این تجمع غیرقانونی‌ست و برای جلوگیری  از آن مأموریت دارند. به هر کیفیت بود من یک دقیقه سکوت دادم. بعد از یکی از دوستان خواهش کردم که بیانیه‌ی کانون را به این مناسبت خواند و همین هم زیر فشار سنگین کسانی که درصدد ممانعت بودند، صورت گرفت. بعد از خواندن بیانیه‌ی کانون با فشار و اصرار نیروهایی که اینجا بودند تعدادی متفرق شدند،. بعضی هم هنوز به صورت پراکنده دوروبر گورستان هستند».
ناصر 
زرافشان، دبیر کانون نویسندگان
تخمین دقیقی از عده حاضران نداشت. به گمانش حاضران چند صد نفر بودند و«مخاطبینی خاص»: «متأسفانه بین نیروهای سیاسی این کشور هم این مشکل وجود دارد. مثلا دوستان اصلاح‌طلب و دوم خردادی در این جور مناسبت‌ها به گمان من به خطا ، کاملا خودشان را کنار می‌کشند. بنابراین آن کسانی که هستند مخاطبین خاص امثال مختاری یا کانون نویسندگان بوده‌اند».
در پایان مراسم نیروهای امنیتی موبایل و دوربین بسیاری از حاضران را گرفتند و پوسترها را پاره کردند.
ناصر زرافشان از جمله وکلای خانواده‌های قربانیان "قتل‌های زنجیره‌‌ای" است و به دلیل قبول وکالت شاکیان این پرونده، متحمل پنج سال زندان شده است. او در باره "هزینه" این مراسم می‌گوید: «به همین فکر می‌کردم، قبل از این که شما زنگ بزنید. به‌هرحال هرچه بادا باد».
ناصر رزافشان می‌گوید که بیانیه کانون نویسندگان، «مرور این ده‌ـ دوازده ساله است. به‌خصوص در پرتو حوادثی که ظرف یکسال و نیم گذشته اتفاق افتاده است». در بیانیه آمده که با گذشت ۱۲ سال بر همگان روشن شده است که «قتل‌های زنجیره‌ای جریانی برای حذف فیزیکی دگراندیشان و آزادی خواهان بود.»
بیانیه کانون نویسندگان تاکید کرده که این قتل‌ها «سراسر ایران را به لرزه درآورد» با این همه عاملان واقعی این قتل‌ها هرگز به مردم معرفی نشدند. «اصلاح طلبانی که نخست برای جراحی این غده سرطانی عزم جزم کرده بودند، در نهایت عقب نشستند» و آمران و عاملان قتل‌های زنجیره‌ای «دست به کار توطئه‌های تازه برضد آزادی‌خواهان شدند که کشتار جوانان در کهریزک از جمله آن است.»
کانون نویسندگان در بیانیه خود نوشته که بهای آزادی در این سرزمین همچنان سنگین است. آغاز بیانیه چنین است:
آن شب که شهر را از تابوت بیرون کشیدند
گودال دسته‌جمعی ما را ستاره‌ها نشان کردند
مریم انصاری
تحریریه: مهیندخت مصباح
 


«تاجیک‌ها در زندان داریم»

سازمان گزارشگران بدون‌مرز، «عبدالرضا تاجیک» را به‌عنوان بهترین روزنامه‌نگار سال برگزیده است. با دستگیری همکاران شرق در روزهای پیش، شمار روزنامه‌نگاران زندانی در ایران به ۴۱ و تعداد وبلاگ‌نویسان در بند به ۹ نفر رسیده است.

گفتگوی دویچه‌وله با رضا معینی، مسئول بخش ایران در سازمان گزارشگران بدون مرز.
دویچه وله: آقای معینی نوزدهمین جایزه آزادی مطبوعات و حقوق بشر، امسال از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز به عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگارایرانی اهدا شده است. معیار سازمان گزارشگران بدون مرز برای انتخاب روزنامه نگار سال چه بوده است؟
رضا معینی: سازمان گزارشگران بدون مرز، از سال ۱۹۹۲ تا کنون هر سال به یک روزنامه‌نگار مدافع آزادی مطبوعات و یک رسانه مستقل، جایزه‌ای را برای تشویق و شناساندن کار آنها به جهانیان، اهدا می‌کند. معیارهای ما دفاع از آزادی بیان و مطبوعات و حرفه‌ای بودن کار رسانه و روزنامه‌نگاران است.
گویا سازمان گزارشگران بدون مرز جایزه را در غیاب اقای تاجیک به خانم شیرین عبادی اهدا کرده است. لطفا درباره برگزاری مراسم گزارشی بدهید که مراسم چه‌طور برگزار شد و چه کسانی در آن سخنرانی کردند؟
رضا معینی از
 اعضای سازمان گزارشگران بدون مرز
از خانم عبادی دعوت کرده بودیم که جایزه آقای عبدالرضا تاجیک را دریافت کنند. خانم عبادی بانوی صلح ایران، شخصیت برجسته مدافع حقوق بشر وعلاوه بر آن رئیس کانون مدافعان حقوق بشر هستند. آقای عبدالرضا تاجیک با این کانون همکاری می‌کرد و یکی از مسئولان بخش مطبوعاتی کانون بوده است. در این مراسم خانم عبادی صحبت کردند ولی پیش از خانم عبادی، خانم "ژیزل حلیمی" یکی از چهره‌های مشهور مدافع حقوق زنان و مدافع حقوق بشر که می‌توانم بگویم یکی از چهره‌های تاریخی دفاع از حقوق زنان است، صحبت کردند. سپس جوایز داده شد که آقای رضا تاجیک از ایران برنده این جایزه بودند ، جایزه‌ی رسانه هم به رادیو "شبل" که تنها صدای مستقل و آزاد در سومالی است داده شد.
آیا سازمان گزارشگران بدون مرز آمار دقیقی از روزنامه نگاران زندانی در ایران دارد یا گزارش جدیدی در این‌باره منتشر کرده است؟ در روزهای گذشته چندنفر از روزنامه نگاران روزنامه شرق هم به جمع روزنامه نگاران زندانی پیوستند، در مراسم اهدا جایزه به وضعیت دیگر روزنامه نگاران زندانی در ایران هم اشاره ای شد؟
خانم عبادی در صحبت‌هایشان به وضعیت رضا تاجیک اشاره کردند و این‌که در ایران یک رضا تاجیک نیست ما تاجیک‌ها در زندان داریم. در حال حاضر ۳۱ روزنامه‌نگار در زندان و ۹ وب‌نگار در زندان‌های ایران داریم. در مجموع ۴۱ روزنامه‌نگار، وب‌نگار و همکاران مطبوعاتی در زندان هستند. در چند روز گذشته ما درباره دستگیری روزنامه‌نگاران شرق اطلاعیه دادیم. اعلام کردیم که جمهوری اسلامی ایران از سکوت جامعه جهانی برای پیش‌برد سرکوب و محدود کردن آزادی مطبوعات و بیان استفاده می‌کند. در همین اطلاعیه گفته بودیم که در کمتر از یک هفته و همزمان با آغاز مذاکرات جمهوری اسلامی با کشورهای غربی ۵ روزنامه‌نگار از جمله آقای عمادالدین باقی، چهره برجسته روزنامه‌نگاری ایران بازداشت و زندانی شدند.
حسین کرمانی
تحریریه: مهیندخت مصباح


وظیفه جامعه جهانی در دفاع از حقوق بشر

عده بیشماری 
زندانی سیاسی هستند که تنها

به مناسبت "روز حقوق بشر" سازمان عفو بین‌الملل از سرکوب آزادی‌های اولیه در پاره‌ای از کشورها و در رأس آنها چین انتقاد کرد. حق آزادی و بیان در بسیاری از کشورها پایمال شده و به حیات و حرمت انسانی بی‌توجهی می‌‌‌‌شود.


دهم دسامبر "روز جهانی حقوق بشر" خوانده شده است. به این مناسبت و همچنین به مناسبت اعطای جایزه صلح نوبل به لیو شیائوبو، نویسنده ناراضی چین، سازمان عفو بین‌الملل بار دیگر از جمهوری خلق چین انتقاد کرد.
مونیکا لوکه، دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل گفت که در چین همچنان دیکتاتوری حاکم است. در این کشور عده بیشماری زندانی سیاسی هستند که تنها "جرم" آنها ابراز عقیده است. خانم لوکه تصریح کرد: «چین نمی‌تواند برای درازمدت یک غول اقتصادی باشد اما در سیاست مثل یک کوتوله رفتار کند.»
کریستیان وولف، رئیس جمهوری آلمان فدرال به مناسبت "سالروز حقوق بشر" از ادامه نقض اصول حقوق بشر در بسیاری کشورهای جهان انتقاد کرد. آقای وولف تأکید کرد: «در آلمان نیز ما باید تلاش کنیم شهروندان مهاجر بهتر در جامعه جذب شوند، به افراد معلول بهتر رسیدگی شود، زنان به حقوق برابر برسند و همه بچه‌ها از فرصت عادلانه برخوردار باشند. ما باید در جهت آشتی پیروان مذاهب گوناگون قدم برداریم.»
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، بر اهمیت موازین حقوق بشر و ضرورت رعایت آن در سراسر جهان تأکید کرد و گفت: هنوز انسان‌هایی هستند که تنها به خاطر ابراز عقیده به زندان می‌افتند. هنوز هم افرادی از نژادپرستی و بیگانه‌ستیزی آسیب می‌بینند و به خاطر عقاید خود مورد تعقیب قرار می‌گیرند.
گوانتانامو را تعطیل کنید!
مقامات سازمان عفو بین‌الملل از ادامه کار بازداشتگاه آمریکایی گوانتانامو در خاک کوبا انتقاد کردند. آنها گفتند که افراد زندانی در این بازداشتگاه باید مثل شهروندان عادی در دادگاه‌های مدنی مورد محاکمه قرار گیرند و از حمایت قانون برخوردار باشند.
دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل خواهان تعقیب قضایی جورج بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا، شد که بازداشتگاه گوانتانامو را به راه انداخت. خانم لوکه از باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۹ نیز انتقاد کرد. او گفت که آقای اوباما قول داده بود به فعالیت بازداشتگاه گوانتانامو پایان داده شود، اما به عهد خود وفا نکرد.
جنگ سودانسازمان عفو بین‌الملل از کشورهای مکزیک و روسیه سفید به خاطر نقض خشن حقوق بشر و همچنین از چند کشور اروپایی به خاطر رفتار غیرانسانی با کولی‌های منسوب به عشایر روما نیز انتقاد کرد.
دفاع از حقوق پناهندگان
به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، "شورای عالی امور پناهندگان" وابسته به سازمان ملل متحد طی اعلامیه‌ای تصریح کرد که نقض موازین حقوق بشر، عامل اصلی فرار و آوارگی انسان‌هاست. هنوز افراد بیشماری به خاطر مشکلات امنیتی و خطراتی مانند جنگ و نسل‌کشی زاد و بوم خود راترک می‌کنند.
ثبات و امنیت از کشورهای بحران‌زده مانند افغانستان، سومالی، عراق و کنگو رخت بر بسته است. بیهوده نیست که بیشترین متقاضیان پناهندگی در اروپا به شهروندان همین کشورها تعلق دارند.
به گفته کمیسر عالی امور پناهندگان، در مناطقی مانند جنوب سودان و ساحل عاج، زندگی انسان‌ها بازیچه دست افراد مسلح و بیرحم است. قهر و خشونت گسترده و تجاوز به انسان‌های ناتوان و غیرمسلح، نسل‌کشی و تصفیه‌های قومی در بسیاری از مناطق جهان امری روزمره است. جامعه جهانی موظف است که از افراد ستمدیده در برابر تجاوزگران به حیات و حقوق آنها دفاع کند.
شورای عالی امور پناهندگان، حق پناهندگی را بخشی از حقوق بنیادین بشر می‌داند، زیرا بیشتر مردم از بیم تعقیب و کشتارهای سیاسی از موطن خود آواره می‌شوند. این نهاد مدافع حقوق بشر از همه دولت‌های جهان می‌خواهد که سهم خود را در ابراز همبستگی با فراریان از ظلم و جور ادا کنند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی اجلاسی در پاریس به سال ۱۹۴۸ روز دهم دسامبر را روز "اعلامیه جهانی حقوق بشر" اعلام کرد. با این که این اعلامیه ضمانت اجرایی ندارد، اما کارپایه‌ای برای حقوق و آزادی‌های دموکراتیک شناخته می‌شود. طبق مفاد این اعلامیه دولت‌ها موظف هستند که آزادی‌های اساسی مانند آزادی وجدان و عقیده و نشر و بیان را محترم بشمارند، از زجر و شکنجه انسان‌ها جلوگیری کنند.
 


ناخشنودی آمریکا از گفت‌وگوهای صلح خاورمیانه

وزیر خارجه 
آمریکا گفت  که آمریکا نمی‌تواند توافق صلح را بر طرفین تحمیل کند،

وزیر خارجه آمریکا شکوه می‌کند روند صلح خاورمیانه نتایج مثبتی در بر نداشته است، اما آمریکا به تلاش خود برای نزدیک کردن دو طرف ادامه می‌دهد. هفته آینده میچل نماینده ویژه آمریکا برای ادامه تلاش میانجیگری وارد منطقه می‌شود.


هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، دلسردی دولت خود را از عدم‌پیشرفت گفت‌وگوهای صلح میان اسرائیل و فلسطینی‌ها ابراز کرد. خانم کلینتون اظهار داشت که گفت‌وگوهایی دو طرف به بن‌بست کشیده، اما ایالات متحده به تلاش خود برای کاهش اختلاف نظرهای اسرائیل و فلسطینیان ادامه خواهد داد.
وزیر خارجه آمریکا در یک سخنرانی در واشنگتن تصریح کرد که دولت باراک اوباما مصمم است روند صلح خاورمیانه با نتایج ملموس و واقعی به پیش برود. او افزود که آمریکا نمی‌تواند توافق صلح را بر طرفین تحمیل کند، و این وظیفه اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطینی است که زمینه صلح را فراهم سازند.
خانم کلینتون گفت: «رازی پنهان نیست که دو طرف راهی دراز در پیش دارند و هنوز تصمیمات ضروری را اتخاذ نکرده‌اند.» وی افزود که منافع دو طرف ایجاب می‌کند که برای دستیابی به صلح بیشتر تلاش کنند. او گفت: «فلسطینی‌ها باید نگرانی‌های به جای اسرائیل را در عرصه امنیت قبول کنند و اسرائیل هم باید به حقوق مشروع فلسطینی‌ها احترام بگذارد.»
اصرار اسرائیل به ادامه شهرک‌سازی
آمریکا اخیرا گفته بود از تلاش برای متقاعد ساختن اسرائیل به پایان شهرک‌سازی برای یهودیان دست برداشته است. اما خانم کلینتون تصریح کرد که موضع آمریکا در امر شهرک‌سازی تغییر نکرده است. او گفت که اسرائیل باید به بنای شهرک در سرزمین‌های فلسطینی خاتمه دهد، زیرا این امر به تلاش‌های صلح و به برنامه تشکیل کشور فلسطینی در کنار کشور اسرائیل آسیب می‌زند و در نتیجه برای آینده اسرائیل نیز زیان‌بخش است.
هیلاری کلینتون، خاطرنشان کرد که اکنون وقت پرداختن به مسائل اصلی در این مناقشه یعنی تعیین مرزها، امنیت، شهرک‌سازی، تقسیم آب، وضعیت پناهندگان و نیز وضعیت شهر بیت‌المقدس فرا رسیده است.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی از سرگیری مذاکرات صلح با اسرائیل را به متوقف کردن احداث شهرک‌های یهودی‌نشین جدید مشروط کرده است.
هیلاری کلینتون گفت آمریکا در هفته جاری، دور جدید مذاکرات غیرمستقیم را به پیش خواهد برد. این مذاکرات زیر نظر جورج میچل نماینده ویژه آمریکا در خاورمیانه، صورت می‌گیرد. آقای میچل قرار است هفته آینده به منطقه سفر کند تا به تلاش‌های میانجیگری میان فلسطینی‌ها و اسرائیل ادامه دهد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا مذاکرات مستقیم صلح بین اسرائیل و فلسطینی‌ها را با امیدواری و خوش‌بینی به راه انداخته بود. این مذاکرات در ماه سپتامبر گذشته پس از دو سال وقفه از سر گرفته شد.
 
هشدار همسران تاج زاده و نوری زاد به مقامات
جرس:
در هفته های اخیر دستگیریهای فله ای روزنامه نگاران، دانشجویان و فعالان سیاسی بار دیگر در دستور کار حاکمیت قرار گرفته است. به دنبال این دستگیری ها فشار بر زندانیان سیاسی نیز افزایش یافت، به گونه ای که مصطفی تاجزاده و محمد نوری زاد دو تن از دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات مخدوش دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، ممنوع الملاقات شده و سپس بنا به گفته خانواده محمد نوری زاد، طی یک دادگاه سه دقیقه ای برای این مستند ساز دربند، دو سال حکم زندان صادر می شود که علاوه بر سه سال و نیم حکم پیشین در نهایت نوری زاد به پنج سال و نیم زندان محکوم شده است..
محمد نوری زاد و مصطفی تاجزاده دو تن از معترضان به جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران هستند که نزدیک چهار ماه در قرنطینه و به دور از سایر زندانیان سیاسی نگهداری می شوند. این دو منتقد حاکمیت در زندان نیز اعتراضات خود را با ارسال نامه به رهبری جمهوری اسلامی و یا بیان گفته های اعتراضی از طریق ملاقات های کابینی با خانواده های خود پی گرفته اند.
به نظر می رسد ایستادگی و پافشاری این دو فعال سیاسی در بند، بر مواضع اعتراضی خود، روند رسیدگی به پرونده قضایی آنها و همچنین ملاقات های این دو زندانی با خانواده هایشان را با فشارهای « مضاعف» رو بروه کرده است.
محمد نوری زاد در اعتراض به این فشارها و همچنین برگزاری دادگاه سه دقیقه ای و صدور حکم بدون حضور وکیل ، دست به اعتصاب غذای خشک زده است و همسر وی نسبت به وضعیت وخیم جسمانی این زندانی به مقامات کشور هشدار داده است. همسر مصطفی تاجزاده نیز اعلام کرده است که اگر روند ممنوع الملاقات بودن آقای تاجزاده تا هفته آینده همچنان ادامه یابد ، آنها این روند را تحمل نخواهند کرد و تصمیمات جدی تری را به اجرا خواهند گذاست.
خبرنگار جرس با فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده و فاطمه ملکی همسر محمد نوری زاد در مورد وضعیت این دو زندانی و پیگری های بعدی آنها پیرامون روند قضایی پرونده دو زندانی ممنوع الملاقاتی که در قرنطینه نگهداری می شوند، گفتگوی تلفنی انجام داده است که در پی می آید:

فاطمه ملکی: همسرم را گرفتار مرگ تدریجی کرده اند
فاطمه ملکی ضمن تایید خبر برگزاری دادگاه سه دقیقه ای برای محمد نوری زاد، گفت: فردا روز میلاد همسرم است و جای تاسف است که جشن پنجاه و نه سالگی آقای نوری زاد که همه عمرش را برای سربلندی کشور گذاشته است اینک باید در زندان همین کشور و با اعتصاب غذای خشک آغاز شود.
خانم ملکی تصریح کرد: تاکنون من و همسرم چندین نامه به دادستانی نوشته ایم و نسبت به وضعیت جسمی و بیماری هایی که آقای نوری زاد در زندان به آن گرفتار شده است اعتراض کرده ایم و لذا منتظر مرخصی ایشان بوده ایم اما متاسفانه نه تنها هیچ پاسخی نگرفته ایم بلکه به ما خبر رسیده است که دادگاهی سه دقیقه ای برای بررسی شکایت وزارت اطلاعات از آقای نوری زاد تشکیل داده اند و در همان دادگاه برای همسرم دو سال حکم زندان صادر کرده اند. لذا با توجه به حکمی که پیش از این به اتهام توهین به رهبری برایش صادر کرده بودند، آقای نوری زاد را به پنج سال و نیم زندان محکوم کرده اند بدون آنکه پاسخ بدهند که در کجای قانون نوشتن یک نامه اعتراضی و یا افشاگری در مورد برخورد با زندانیان جرم است.
وی ادامه داد: در روزهای پانزدهم و شانزدهم آذر همسرم را به دادگاه برده اند اما حتی نگفته اند مصداق توهین ایشان به وزارت اطلاعات دقیقا چیست. حتی باید ذکر می کردند که بر اساس کدام ماده قانونی چنین حکمی را برای همسرم صادر کرد اند.
وی ادامه داد: بر این اساس ناچارم این بار از مقاماتی که قدرت اصلی در اختیار آنهاست بخواهم تا نسبت به روند غیرقانونی در پیش گرفته شده که همسرم را با مشکلات و بیماری جدی در زندان مواجه کرده است پاسخی به ما به عنوان خانواده یک زندانی بدهند. چرا که از هم اکنون نسبت به اعلام اعتصاب غذای خشک توسط همسرم نگرانی های ما به عنوان خانواده ای که هیچ کسی پاسخگوی مان نیست افزایش یافته است و تردید ندارم که آقای نوری زاد هیچ چاره ای جز این ندید تا بار دیگر صدای اعتراض خود نسبت به نگهداری در قرنطینه به مدت چهار ماه، ممنوع الملاقات شدن و در نهایت روند برگزاری یک دادگاه غیرقانونی را به گوش مسوولان برساند تا شاید کسی پاسخگو باشد.
خانم ملکی در خصوص دادگاه اخیر آقای نوری زاد گفت: یکی از کسانی که شاهد دادگاه آقای نوری زاد بوده است به ما خبر داد که آقای نوری زاد با صدای بلند به روند غیر قانونی دادگاه اعتراض می کرد و به آقای قاضی مقیسه گفت که این دادگاه را هرگز به رسمیت نمی شناسد، چون نه به او اطلاع داده بودند که قرار است دادگاهی برایش تشکیل شود و نه حتی به ایشان اجازه داده شد تا وکیلی اختیار کند، لذا پس از آنکه قاضی از ایشان می خواهد تا از خودش دفاع کند، آقای نوری زاد می گوید من این دادگاه و شما را به عنوان قاضی عادل قبول ندارم تا از خودم در برابر شما دفاع کنم قاضی عصبانی می شود و می گوید چون شما به دادگاه توهین کرده اید و من می توانم حکم شلاق هم برای شما صادر کنم . این خبری است که به ما در مورد دادگاه آقای نوری زاد گفته اند و هر خانواده ای با شنیدن این اخبار ناراحت می شود.
خانم ملکی تصریح کرد: به همسرم گفته شد وزارت اطلاعات از ایشان شکایت کرده، اما وزارت اطلاعات که یک شخص حقیقی نیست و باید می گفتند کدام نماینده از طرف وزارت اطلاعات از ایشان شکایت کرده است، ظاهرا وقتی همسرم روند دادگاه را غیر قانونی اعلام می کند به ایشان گفته می شود ؛ شما سی روز فرصت دارید که در خواست تجدید نظر کنید. اما آقای نوری زاد می گوید اگر به من سی سال هم فرصت تجدید نظر بدهید در مورد یک حکم و دادگاهی که از اساس غیر قانونی است هرگز درخواست تجدید نظر نخواهم داد ، قاضی عصبانی می شود و به ایشان می گوید: گم شو بیرون مزدور اجنبی .
همسر این مستند ساز دربند ضمن ابراز نگرانی نسبت به وضیعت نوری زاد می گوید: همسرم از زانو درد شدید رنج می برد و برای همین بعد از معطلی بسیار در راهروهای دادگاه و اینکه هی تذکر می دادند قاضی باید برای نماز برود و دادگاه باید زودتر تشکیل شود، همسرم درخواست می کند که بنشیند اما به ایشان حتی اجازه نشستن داده نمی شود این دادگاه فرمایشی به سرعت برگزار می شود.
وی با بیان اینکه پنج سال و نیم زندان برای کسی که همه عمرش را برای جاری شدن عدالت در کشور گذاشته است جای تاسف دارد، تاکید کرد: قرار بود همسرم را با دستبند به دادگاه بیاورند که ایشان مقاومت می کنند . دلم می خواهد از دادستان، قاضی و همه مقامات قضایی تشکر کنم که دستمزد یک عمر زحمت صادقانه برای سربلندی کشور را ایگونه داده اند که همسرم ناچار می شود از من ، فرزندانم و جوانان کشور عذرخواهی کند به خاطر اینگونه رفتارهایی که امید یک ملت را نشانه می رود.
وی افزود: همسرم در زندان دچار بیماری پوستی وحشتناکی شده بود که دکتر اوین نیز به اشتباه دارویی برای ایشان تجویز می کند که وضعیت شان را وخیم تر می کند و در نهایت خودشان نگران می شوند و یک دکتر از بیرون زندان برای معالجه ایشان می برند، اما آقای نوری زاد ما تا مدت ها در این مورد چیزی به ما نگفته بود وقتی حالشان بهبود یافت ما را مطلع کردند. با این همه الان هم از عفونت دندان رنج می کشد و چون تحمل درد بسیار شدید بود و ایشان دیگر تجمل درد را نداشتند درخواست مرخصی از دادستانی کرده و برایشان هم نوشته اند که ؛ من مغرور تر از آن هستم که خودم را به تمارض بزنم.اما به جای مرخصی برایش دادگاه سه دقیقه ای برگزار کرده اند.
خانم ملکی در پایان ضمن آنکه از مقامات مسولی که قدرت را دست دارند می خواهد تا صدایشان را بشنود می گوید: همسرم فردی سخت کوش، پر تلاش و پر انرژی است، با آنکه در قرنطینه او را نگه داشته اند، باز هم از تکاپو برای نوشتن و مطالعه و پرداختن به کارهای هنری دست بر نداشته است اما از اعتصاب غذای خشک او نگران هستم. به نظر می رسد به حصار کشیدن چنین انسانی جز این نیست که او را به مرگ تدریجی گرفتار کرده اند.

فخرالسادات محتشمی پور: بی کفایتی در اداره کشور را با فشار بر زندانیان توجیه می کنند
همسر مصطفی تاجزاده دستگیری ها و فشارهای اخیر بر زندانیان سیاسی را نوعی واکنش به « بی کفایتی های مدیران در اداره کشور» تعبیر می کند و می گوید: کسانی که در موضع باطل قرار دارند همواره از سایه خودشان هم می ترسند. لذا دولت برخاسته از کودتا که کاملا نسبت به اداره کشور عاجز است، چاره ای ندارد جز آنکه با دستگیری ها و بگیر و ببندها و فشار بر زندانیان، توجه مردم را از مشکلات روز افزون جامعه به سمت دیگری جلب کند.
وی افزود: مدیران در همین روزها ثابت کردند که نسبت به مشکل آلودگی هوا هیچ راهکاری نداشته اند و هر کاری که می کنند اوضاع بدتر می شود و حتی «شایعه» و خبرهای بسیار تلخی نسبت به خبر مرگ و میر مردم در اثر آلودگی هوا منتشر شده است که طبیعی است در چنین شرایطی دولت ناکار آمد باید در صدد توجیه و یا انحراف توجه افکار عمومی به سمت مسائل دیگر بر آید. در نابسامانی هایی که برای کشور به وجود آورده اند دارند دست و پا می زنند لذا مجبور هستند حاشیه هایی درست کنند تا شاید ذهن مردم ازاین بی کفایتی ها مشغول خبرهای دیگری شود.
خانم محتشمی پور ممنوع الملاقات شدن همسر خود را در را نیز همانند بازداشت، ضرب و شتم و نگهداری او در قرنطینه به مدت چهار ماه، غیر قانونی می داند و تاکید می کند: با پیگیری هایی که تا کنون انجام داده ایم هیچ پاسخ روشنی به ما نداده اند، و حتی مطلع هستیم که در زندان نیز از دیدار آقای تاجزاده با سایر زندانیان جلوگیری می شود، علت این نگرانی ها هم واضح است آقایانی که در موضع باطل قرار دارند از کنار هم قرار گرفتن انسان های آزاده حتی در زندان هم احساس نگرانی می کنند.
همسر مصطفی تاجزاده در مورد دلایل ممنوع الملاقات شدن آقای تاجزاده یادآور شد: طبق آیین نامه اجرایی زندان ها بر اساس ماده ۱۷۴ اگر زندانی شرارتی را در زندان انجام داده باشد، یک شورای انضباطی باید تشکیل شود تا در نهایت بر اساس تصمیم اعضای این شورا در مورد ممنوع الملاقات شدن زندانی رای صادر شود و هر زندانی هم تا سه جلسه می تواند ممنوع الملاقات باشد، اگر در جلسه بعد به ما اجازه ملاقات ندهند این روند را تحمل نخواهیم کرد و حتما تصمیمات جدیدی را از طریق وکیل اتخاذ خواهیم کرد.
وی ارزیابی خودش از دلایل ممنوع الملاقات بودن آقای تاجزاده را اینگونه بازگو می کند: آقای تاجزاده برای بازجویان، مسوولان زندان و مقامات قضایی کاملا فرد شناخته شده ای است و علی رغم اینکه ایشان معتقد بود که بازداشت، ضرب و شتم و نحوه نگهداری شان در قرنطینه از اساس غیر قانونی بوده اما در همان چهارچوب غیر قانونی آنها خود آقای تاجزاده هرگز تخلفی انجام نداده است لذا دلیل اصلی ممنوع الملاقات شدن ایشان به حرف ها و سخنانی مربوط است که آقای تاجزاده در زندان مطرح کرده است.
وی ادامه داد: به تازگی وقتی به ملاقات رفته بودم اطلاعیه ای بر دیوار بود که در آن نوشته شده زندانی حق رد و بدل کردن نامه، چک . پول را ندارد، در تمامی مواردی که آقای تاج زاده سخنان و مواضع خود را مطرح کرد هرگز نامه ای رد و بدل نشد بلکه در همان ملاقات های کابینی بود که ایشان سخنان خود را قرایت می کرد و خود ماموران هم آنجا شاهد بودند.                     
خانم محتشمی پور گفت: بنابراین واضح است که صحبت های آقای تاجزاده به مذاق آقایان خوش نیامده است حتی اگر به صحبت های ایشان اعتراضی دارند باید طی یک دادگاه این شکایت را مطرح کنند. آقا ی تاجزاده در مورد مسئله ای اگر اطمینان نداشته باشد هرگز آن را بیان نمی کند، لذا برای همه صحبت های خودشان توضیح دارد و آقایان نباید در یک اقدام غیر قانونی و بدون هیچ توضیحی ایشان را ممنوع الملاقات کنند.
وی افزود این رفتارهای غیر قانونی هرگز برای ما عادی نخواهد شد، از آنجایی که در دادستانی کسی پاسخگو نیست و بی احترامی می کنند، بنده نیز به آنجا مراجعه نمی کنم بلکه عریضه های سرگشاده می نویسم تا اگر آنها این نامه ها را نمی خوانند من حداقل از مردم تظلم خواهی کنم. در مورد ممنوع الملاقات بودن هم تا هفته آینده صبر می کنم اگر این روند غیر قانونی را متوقف نکنند تصمیمات دیگری باید گرفته شود.



نفس تهران تنگتر می شود؛ مرگ تدریجی شهروندان
 جرس: 
برای مصون ماندن از حملات و تبعات مرگبار آلودگی هوای تهـــران - که دیگر نامش از آلودگی هم فراتر رفته- این روزها کار از ماسک های کتانی سالها پیش نیز گذشته و طی چند هفته اخیر، هوای پایتخت به حدی آلوده به گازهای خفه کننده شده است، که در گزارش های محرمانه ای که حتی نمایندگان مجلس و نمایندگان شورای شهر نیز از آن اطلاعات دارند، قید گردیده است که روزانه بین ١۵۰ تا ١۶۰ نفر در تهران بر اثر مسمومیت ناشی از گازهائی که هوای تهران پخش است خفه می شوند و یا قلبشان از حرکت باز ایستاده و می میرند.
 تهران سالهاست که در راس هشت شهر دارای هوای آلوده کشور قرار دارد، اما طی یک ماه اخیر، وضعیت آلودگی هوا در پایتخت به مرز هشدار رسیده و مردم این شهر با مشکل تنفسی دست و پنجه نرم می کنند به طوریکه پس از دقایقی حضور در هوای آزاد، با سوزش حلق و گلو مواجه خواهند شد. این معضل (آلودگی هوا) در تهران، نگرانی ها را از جهات تشدید بیماری های قلبی و ریوی، همچنین فشارهای عصبی را افزایش داده است.

خسارات جانی- قربانیانی در حد یک جنگ
آخرین آمار وزارت بهداشت - آنطور که در خبرگزاری های رسمی منتشر گردید- حاکی از آن بود که سالانه پنج هزار نفر در تهران قربانی آلودگی هوا می شوند و این در حالی است که با توجه به آمار ارائه شده از طرف پزشکی قانونی کشور و پلیس راهنمایی و رانندگی، سالانه ٢٣هزار نفر در سراسر کشور بر اثر تصادفاتِ جاده ای جان می بازند و مقایسه این دو آمار از کشته شدگان نشانگر این است که تعداد قربانیان آلودگی هوای "پایتخت" بیش از یک چهارم قربانیان تصادفات جاده ای در "کل کشور" است .
غیر از خسارات جانی، روحی و عاطفی وارده بر شهروندان (طبق نظر کارشناسان)، تاثیرات اقتصادی مخرب آلودگی نیز قابل بررسی است. چندی پیش بانک جهانی خسارات وارده به شهروندان بر اثر آلودگی هوا را روزانه حدود ٢٢ میلیون دلار ذکر کرده بود، که البته برآورد بانک جهانی بر اساس مطالعه آمار و اطلاعات چند شهر آلوده ایران بوده و متاسفانه هیچ مرجعی در ایران هنوز نتوانسته در این زمینه تحقیقات انجام دهد و به نظر می رسد این میزان خسارت حداقل برآورد خسارات آلودگی هوا باشد.‏
 خسارات مورد اشاره، غیر از خسارات اقتصادی وارده بر اثر تعطیلاتِ ابلاغیِ دولت برای پایتخت نشینان است.
این موارد درحالیست که دولت در عوضِ انجامِ برنامه هایی از جمله "اصلاح و استاندارد شدن سوخت"، "اصلاح شبكه بزرگراهی" و "خارج شدن خودروهای فرسوده"، ه بخش هایی از محورهای برنامۀ کاهش آلودگی می باشند، به کوتاه ترین راه حل - و عمیقا پرهزینه - متوسل شده، و اعلام "تعطیلی های اجباری مراکز دولتی و تجاری و آموزشی پایتخت"، و به مواردی نه چندان موثر- بلکه مُسَکِن- چون "مقررات عبور و مرور خودروهای پلاک زوج و فرد" و این روزهای آخر به طرح های "مضحک" و عجیب "پروژۀ آب پاشی" و "نصب تهویه" روی آورده است.
 مقامات دولت با توجه به نمونه های چند سال اخیر آلودگی های هوا در پاییز و زمستان، به هیچ کدام از محورهای برنامه کاهش آلودگی هوا توجه خاصی نشان ندادند. (هر چند عوامل دیگری همچون ورود بنزین های آلوده و خطرناک که بر اثر تحریمهای جهانی، بازار کشور را پر کرده نیز، امسال وارد صحنه شده است.)

آمار کشته شدگان بر اثر آلودگی هوا
در حالی که یکی از مسئولان شهرداری تهران، طی روزهای اخیر از مرگ بیش از دو هزار و ۵۰۰ نفر در تهران بر اثر آلودگی هوای چند هفته اخیر خبر داده بود، بنا بر گزارش های غیر رسمی، طی هفته های اخیر، دست کم ٣۴۰۰ نفر در این رابطه و به دلیل مشکلات تنفسی جان باخته اند؛ هر چند که وزارت بهداشت مسئولیت هیچ گونه فوتی بر اثر آلودگی هوا را برعهده نمی گیرد، اما آمارهای غیر رسمی در چند روزه اخیر چیز دیگری را نشان می دهد .
گفتنی است سال گذشته نماینده وزارت بهداشت طی جلسه ای كه در مجلس داشت، آماری از مرگ و میر شهروندان در اثر آلودگی هوا را ارایه داد، اما به نمایندگان تاکید کرد که گزارش محرمانه است و این آمار نباید منتشر شود.
اما طی هفته ای که گذشت، دكتر ندافی از وزارت بهداشت، در جلسه با نمایندگان تهران آمار مرگ و میر سالیانه شهروندان در اثر آلودگی هوا را در شهر تهران به تفكیك آلاینده بیان كرد، که یکی از نمایندگان در این باره گفت: بر اساس آمار ارایه شده، حداقل فوتی در اثر ذرات معلق در سال در تهران ۲۶۵۸ نفر، منوكسید كربن۱۵ نفر، ازون ۷۲ نفر و دی اكسید گوگرد ۸۹۶ نفر می باشد.
کارشناسان بر این باورند که شاید بتوان دلیل آلودگی هوا را اعلام نکرد، اما نمی توان انکار کرد که آلودگی هوا می تواند به شیوع برونشیت مزمن، ایجاد و تشدید تصلب شرائین (۱۳ درصد بیش از شرایط هوای پاک)، ایجاد ناباروری و مشکلات جنسی در مردان، بروز آپاندیسیت، شیوع دیابت نوع ۲، بیماری های تنفسی و قلبی، آسم، سوزش چشم و سرفه و ایجاد سنگینی در سینه، تحریک گلو و ریه ها، افزایش ۴۰درصدی سقط جنین، کاهش عمر طبیعی، شیوع سرماخوردگی، مرگ زودهنگام، کاهش سن بروز سکته های قلبی (به کمتر از ۵۰ سال) و کاهش تولد نوزادان پسر منجر شود.
نتایج تحقیقاتی که عمدتا تمرکز و نگاه خود را بر شهر تهران به عنوان آلوده ترین شهر کشور متمرکز کرده، همچنین گواهی می دهد که آلودگی هوای تهران (در زمان های افزایش ذرات آلاینده هوا) به اشغال ۱۰ درصدی تخت های بیمارستانی، مرگ سالانه ۲۵۰۰ تا چهار هزار نفر از شهروندان تهرانی به دلیل استنشاق هوای آلوده و کاهش ۶۰درصدی گونه های پرنده در این شهر منجر شده است.

چه کسی مقصر است؟ مروری بر ماجرای بنزین های آلوده و ادعای خودکفایی
هر چند که دلیل آلودگی هوای تهران از سوی دولت به صورت رسمی اعلام نشده است، اما انوشیروان محسنی بندپی و محسن نریمان دو تن از نمایندگان مجلس اعلام کرده بودند که دلیل اصلی آلودگی هوای تهران، "تولید و عرضه بنزین های غیر استاندارد است، که این آلودگی خود منجر به مشکلات تنفسی و جان باختن شهروندان شده است."
همه از آلودگی هوا می گویند و مردم نیز اکنون سالهای که با این اصطلاح آشنائی دارند، اما در روزهای اخیر بحث دیگر نه بر سر آلودگی، بلکه مسمومیت ناشی از گازهای خفه کننده در هوای تهران است. این گازها ناشی از تولید بنزین داخلی است که دولت می خواهد با آن جبران تحریم فروش بنزین به ایران را بکند.
  کارشناسان معتقدند برای بدست آوردن بنزین با كیفیت خوب (اكتان بالا)، به كاتالیزورهای مخصوصی نیاز است كه این كاتالیزورها تنها توسط چند شركت آلمانی، آمریكایی و هلندی تولید میشوند. با وجود تحریم ها، این كاتالیزورها به ایران وارد نمی شود و بدستور دولت بنزین بی كیفیت (اكتان پائین) تولید شده و پس از مخلوط کردن با مقداری از بنزین وارداتی بین پمپ بنزین ها تقسیم می شود.
روزنامه لس آنجلس تایمز به نقل از کارشناسان متعددی در حوزه محیط زیست، درباره آلودگی های هوای تهران نوشته است: "یکی از تبعات تحریم های بین المللی بر ایران، افزایش شدید آلودگی هوا به ویژه در شهر تهران است. این گزارش می افزاید:" آلودگی بی سابقه هوای تهران در ماههای آبان و آذر ممکن است نتیجه مصرف بنزین با کیفیت پایین باشد که در پی تحریم واردات بنزین اکنون در داخل کشور تولید می شود."
این در حالیست که چندی پیش که دولت احمدی نژاد ادعای خودکفایی در تولید بنزین و سپس صادرات بنزین را مطرح کرد، پس از تحقیقات کارشناسان مشخص شد که خودکفایی بنزین در کار نیست و آنچه واقعیت است تولید بنزین سرطان‌زاست که در هیاهوی تبلیغات دولت برای مقابله ادعایی با تحریم‌های بین‌المللی، پنهان شد.
گفتنی است شهروندان تهرانی بیشترین میزان مصرف سوخت و انرژی را به خود اختصاص داده اند و به استناد گزارش آذرماه ۸۸ شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی ایران، از مجموع ۶۳ میلیون لیتر بنزین مصرفی کشور در هر روز، حدود ۱۴ میلیون لیتر سهم روزانه تهران است.

خسارت آلودگی هوای تهران
در همین راستا، بانک جهانی، چند سال پیش برای بررسی وضعیت آلودگی هوا در کشورهای مختلف، آلایندگی هوای سه هزار و ۲۲۶ شهر با جمعیت بیش از ۱۰۰ هزار نفر را مورد بررسی قرار داد. در آن زمان میانگین سالانه ذرات معلق به عنوان یکی از آلاینده های مهم ۷۱ میکروگرم بر متر مکعب برآورد شد که شهر تهران با در نظر گرفتن میزان این آلاینده، رتبه ۱۱۹ را در بررسی بانک جهانی به خود اختصاص داد. اما در بررسی دیگری که سال ۲۰۰۵ و توسط همین نهاد بین المللی انجام شد، میزان خسارت ناشی از چهار آلاینده منواکسیدکربن، دی اکسید نیتروژن، دی اکسید گوگود و ذرات معلق در کل کشور سالانه هشت میلیارد دلار و میزان خسارت ناشی از آلاینده ذرات معلق در ایران یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار برآورد شد. این گزارش، میزان آلاینده های هوای تهران را ۲/۸ برابر استانداردهای جهانی اعلام کرد.
از سویی دیگر، بنا به نظر كارشناسان، تولید ناخالص داخلی ایران بین ١۵۰ تا ٢۰۰ میلیارد دلار برآورد شده و در تعطیلات اجباری دو بخش مهم اقتصادی كشور، نفت و كشاورزی، آسیبی نمی بینند؛ اما قطعاً بخش های صنعت، خدمات و تجارت به صورت مستقیم متحمل خسارت می شوند و این بخشها مجموعا ۶۰ تا ٧۰ درصد از كل اقتصاد ایران را دربر می گیرند.

تعطیلات پی در پی و راه حل های دولت
ناگفته نماند پس از شیوع بحران، مقامات دولت به جای اندیشیدن به راه حل های اساسی برای حل آلودگی هوا و رویکرد عملی به محورهای برنامۀ کاهش آلودگی هوا، اعلام تعطیلات پی در پی را اولین و آسان ترین راه انتخاب و اعلام کردند.
در این میان، خسارات اقتصادی ناشی از اعلامِ تعطیلی های شوک آور توسط دولت نیز قابل بررسی و تحلیل می باشد، بعنوان مثال، رئیس كمیته اقتصادی كمیسیون بودجه مجلس، درباره برآورد مالی تعطیلات و ضررهایی كه به اقتصاد كشور وارد می‌شود، گفته است "پیش‌بینی وصول مالیات برای سال ٨٩ حدود ٣۵۰ هزار میلیارد ریال است، تعداد روزهای كاری در سال هم ٢٨٨ روز است، اگر این ٣۵۰ هزار میلیارد ریال را تقسیم بر ٢٨٨ روز كاری كنیم دولت حدود هزار و دویست میلیارد ریال به ازای هر روز تعطیلی در كشور مالیات از دست می‌دهد، و از آنجاكه سهم استان تهران از وصول مالیات‌ها قریب ٢۵ درصد یا یك چهارم كشور است، هر روز تعطیلی در تهران حدود ٣۰ میلیارد تومان ضرر مالیاتی به دولت وارد می‌كند.
البته این فقط پیامدهای اقتصادی تعطیلات است و اقتصاددانان بهتر می توانند این خسارات را در كشور و تهران به صورت دقیق محاسبه كنند. تعطیلات ابلاغیِ دولت، علاوه بر تاثیرات سوء اقتصادی پیامدهای منفی روحی و روانی دیگری هم به دنبال دارد، نظم كشور را دچار اختلال می‌كند، برنامه‌های مردم و مسئولان را به‌هم می‌زند، بخش خصوصی خسارات هنگفتی متحمل می‌شود، قشرهای مختلف اجتماعی نظیر پزشكان، اصناف، دانشجویان و...هم با مشكل مواجه می‌شوند و از نظر حقوقی هم دریافت‌ها، پرداخت‌ها و مراجعات بانكی و حضور در محاكم قضایی از رهگذر این تعطیلات دچار وقفه و معضل می‌شوند.

راه حل های تخیلی و خطر باران اسیدی، تهرانی ها مواظب باشند
در کنار تعطیلی ها، دولت پس از تشکیل جلساتی اضطراری، دو طرح عجیب را نیز مطرح و اعلام کرد: استقرار چند دستگاه جت فن برای ایجاد باد مصنوعی در تهران، و پاشیدن آب بر آسمان تهران با هواپیمای آب پاش در این میان، مرضیه وحیددستجردی، وزیر بهداشت دولت دهم پیرامون طرح ها گفته است: "اگر آبپاشی با حجم وسیع صورت گیرد، ممکن است تا اندازه‌ای موثر باشد اما طبق گزارش‌های وزارت بهداشت، آب‌پاشی با حجم کم موثر نخواهد بود. میزان آب هواپیماهای سمپاش اندک و در حد مزرعه‌ای است."
وحید نوروزی، نماینده شهرداری تهران در کارگروه کاهش آلودگی هوا نیز، ضمن اعلام "غیرمنطقی و بی‌فایده و طنز" دانستن آبپاشی تهران خاطرنشان نمود "این سوال مطرح است که چه میزان آب قرار است با چند هواپیما در تهران ۷۵۰ کیلومتر مربعی پاشیده شود؟"
اما نکته اصلی و قابل توجه را حسن اصیلیان، معاون پیشین سازمان حفاظت محیط زیست مورد اشاره قرار داد و با هشدار نسبت به پیامدهای طرح عجیب دولت، خاطرنشان نمود "با بالا بودن غلظت برخی آلاینده‌ها مانند دی‌اکسید گوگرد و مونوکسید‌کربن در تهران و ترکیب آن با قطرات آب که توسط آب‌پاش‌ها پخش می‌شود، بطور حتم باران اسیدی در تهران شکل می‌گیرد و اگر دی اکسید گوگرد در هوای تهران بالا باشد پس از ترکیب با آب اسید سولفوریک ایجاد کرده و در نهایت منجر به بارش باران اسیدی می‌شود یا اگر میزان غلظت اکسید‌های نیتروژن بالا باشد پس از ترکیب با آب ایجاد اسید‌نیتریک می‌کند."

مرگ تدریجی شهروندان تهرانی و ...
مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران نیز که تا کنون از حامیان دولت و طرح های آن محسوب می شد، ضمن ابراز تردید پیرامون اثرات طرح های مذکور متذکر شد "با این وضعیت آلودگی هوا، مردم به مرگ تدریجی دچار می‌شوند و با سپری شدن این ایام نیز به طور حتم معضل آلودگی هوا فراموش می‌شود."
دولت در حالی مشغول طرحهای خیالی و بی‌اثر است که منتقدان هشدار می‌دهند بخش عمده ای از آلودگی های اخیر، علاوه بر عوامل مورد اشاره و عملکرد شعاری دولت در حوزه های مختلف سیاست خارجی، اقتصاد و سیاست داخلی، شکست طرح های تبلیغاتی دستگاههای اجرایی است و مشخص نیست طرحهای تبلیغاتی جدید که تخیلی‌تر از قبلی‌ها نیز هستند، چه نتایجی را در آینده به بار خواهند آورد.
برخی کارشناسان نیز بر این باورند که دولت از ماهها قبل با قرار دادن طرح هایی چون تبدیل خودروهای دولتی و عمومی گازوییل سوز به برق و گاز و تنظیم بهسوزیِ آنها و گسترش مترو،  می توانست از آلوده تر شدن هوای تهران بکاهد، اما در راستای ستیز با شهرداری، منفعت شهروندان را نادیده گرفت و نه تنها بودجه شهرداری را در این زمینه افزایش نداد، بلکه از تامین بودجه های مصوب به این نهاد نیز خودداری کرد .
خارج از مسئلۀ سیاسیِ بنزینِ آلوده، که آن نیز تحت تاثیر سیاست های شعاری و ماجراجویانۀ دولت محمود احمدی نژاد در حوزه سیاست خارجی و اتمی (به جهت اعمال تحریم های فراگیر و ادعای بی اثر بودن آنها) قرار دارد، شاید اگر تمام دستگاههای کشور، حتی نمایندگان مجلس و ارگانهای نظارتی (چون سازمان بازرسی كل كشور) مقداری در جهت منافع مردم حرکت می کردند، شهروندان- این بیدفاع ترین ها - تاوان سوء مدیریت‌ها و شعارهای مدیریت جهانی را نمی دادند. 




انتقاد یک اقتصاددان از فشار بر رسانه‌ها برای نقد نکردن طرح هدفمندی یارانه‌ها

دکتر رنانی: تحقیقات دانشگاهی درباره طرح هدفمندی، سانسور می‌شود

محسن رنانی، اقتصاددان، از وجود فضای سانسور در خصوص طرح هدفمندسازی یارانه‌ها و فشار بر رسانه‌ها برای نقد نکردن این طرح، به شدت انتقاد و تاکید کرد که مطالعات آکادمیک در این باره، تنها در صورتی که تاییدکننده‌ی نظر مقامات بالاتر باشند، منتشر می‌شوند.
به گزارش ایلنا، این استاد دانشگاه در میزگردی با موضوع بررسی طرح هدفمندسازی یارانه‌ها و تاثیر آن بر زندگی خانواده‌ها که در دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان برگزار شد، در پاسخ به این سوال که چرا دانشگاه در خصوص طرح عظیمی چون هدفمندسازی یارانه‌ها کمتر حساس بوده و میزگردهای از این دست برگزار نشده است، تصریح کرد: علت کم مطالعه شدن این بحث این است که از یک سو امیدی به پذیرفته شدن مطالعات دانشگاهیان نیست و از سوی دیگر سیاست‌گذاران مساله را سطحی گرفته و جدی نگرفته‌اند.
رنانی به ذکر نمونه‌ای از نتایج مطالعه اکادمیک در این خصوص در دانشگاه اصفهان پرداخت و خاطر نشان کرد: اخیرا به سفارش یک ارگان دولتی و با هزینه خود دولت، مطالعه‌ای در خصوص طرح هدفمندسازی یارانه‌ها در دانشگاه اصفهان صورت گرفت. اما در زمان ارائه نتایج مطالعه، از تیم پژوهشی خواسته شد در گزارش نهایی و هنگام ارائه نتایج مطالعه برای مقامات مسئول بالاتر، تنها قسمت‌های خوب و تایید کننده این گزارش ارائه شود و مواردی که به آثار منفی هدفمندسازی پرداخته می شود برای مقامات ارائه نشود.
وی تصریح کرد: در خصوص طرح هدفمندسازی یارانه‌ها در بین سیاست‌گذاران به صورت جدی خودسانسوری وجود دارد و از سوی دیگر رسانه‌ها نیز برای پرداخت به این مساله و نقد هدفمندسازی با مشکلات و فشارهایی مواجه هستند.
این اقتصاددان در ادامه افزود: در زمان مطرح شدن بحث تعدیل اقتصادی در سال ۶۸ و در دولت اول آقای هاشمی رفسنجانی نیز کمتر کسی جرات نقد عمومی در خصوص این طرح را داشت و در آن زمان نیز روزنامه‌ها همکاری نمی‌کردند. با این حال افرادی چون دکتر درخشان پیامدهای طرح تعدیل را به خوبی پیش‌بینی کردند و برای مقامات ارشد نوشتند اما گوش شنوایی نبود.
وی افزود: به عنوان مثالی دیگر، متن کامل سخنان من در مشهد در خصوص «پیش شرطهای موفقیت هدفمندسازی یارانه‌ها» را هیچ خبرگزاری یا روزنامه ای حاضر نشد منتشر کند و شاید سخنان امروز من نیز منتشر نشود. این ها نشانه این است که راه نقد بر این سیاست بسته است.
رنانی در خصوص نامه اول اقتصاددانان به رییس جمهور و جلسه مشترک اقتصاددانان با احمدی نژاد، هم تصریح کرد: در آن جلسه به اقتصاددانان گفته شده بود که ما در خصوص هدفمندسازی یارانه‌ها تصمیم گرفته‌ایم و شما در مرحله اجرا به کمک ما بیایید که یکی از اقتصاددانان در پاسخ به این مساله به درستی گفته بود اقتصاددانان باید در مرحله تصمیم‌گیری یاری کنند و اجرای آن کار دستگاه‌های و ارگان‌های مجری است.
وی افزود: چنین طرح بزرگی چگونه ممکن است در فضای ابهام‌آمیز کنونی به پیش رود و اجرایی شود؟
الگوی مصرف با شوک قیمتی اصلاح نمی‌شود
این استاد دانشگاه به نگاه غلطی که به مشکلات اقتصاد کشور وجود دارد، اشاره کرد و افزود: متاسفانه به مشکلات اقتصاد “نگاه مکانیکی” داریم، مثلاً مطرح می‌کنیم که اولین مصرف‌کننده انرژی هستیم یا بالاترین مصرف سرانه نان را داریم و برای کاهش این مصرف، باید قیمت ها را بالا ببریم. ولی مصرف سرانه شیر و گوشت را نمی‌بینیم که در رده‌های پایین‌ جهانی هستیم.
وی افزود: نمی‌توانیم بگوییم چون بالاترین سرانه مصرف انرژی را داریم، باید آن را با یک شوک قیمتی کاهش دهیم، بلکه باید توجه داشته باشیم این مصرف زیاد به صورت تدریجی و در یک ساختار اقتصادی شکل گرفته و باید آن ساختار اصلاح شود تا مصرف بالا نیز اصلاح شود. البته آزاد سازی قیمت ها مهمترین راه اصلاح ساختار است اما شوک درمانی و افزایش یکباره قیمت ها الزاما ساختارها را اصلاح نمی کند بلکه پیامدهای دیگری نیز دارد. اصلاح ساختار نیاز به یک برنامه دقیق زمانبندی شده بلند مدت دارد به طوری که همه دولت ها به آن برنامه پایبند باشند. او راهکار تضمین اجرا ی چنین برنامه ای را تصویب آن از طریق همه پرسی دانست.
با محاسبه درست، قیمت بنزین باید ۲۰۰ تومان باشد، نه ۴۰۰ یا ۷۰۰ تومان
این اقتصاددان برجسته از تعیین مبلغ کل یارانه بر اساس قیمت اسمی کنونی دلار که مدنظر دولت است انتقاد کرد و این شیوه را نادرست دانست.
وی افزود: در این روش به جای اینکه مقدار یارانه را به ریال حساب کنند، ابتدا به دلار حساب کرده و سپس آن را تبدیل به ریال کرده‌اند. یعنی اول گفته اند اگر ما مثلا بنزین خود را در بازار جهانی می فروختیم چند دلار به دست می آوردیم حالا اگر این دلارها را بر اساس نرخ برابری هزار تومان به ریال تبدیل کنیم چقدر می شود، پس ما اینقدر داریم یارانه بنزین می دهیم.
رنانی در خصوص اشکال این روش گفت: در این روش اگر نرخ برابری دلار به ریال تغییر کند، مثلا هر دلار دو هزار تومان شود، میزان محاسبه یارانه‌ها دو برابر می‌شود. و با توجه به این که تعیین نرخ دلار در دست دولت است خیلی ساده دولت می تواند با افزایش نرخ دلار، میزان یارانه محاسبه شده را افزایش دهد. وی افزود نرخ دلار یک نرخ حسابداری است و نمی تواند مبنای محاسبه سیاست های رفاهی قرار گیرد.
این اقتصاددان افزود: تعیین قیمت‌ها باید بر اساس شاخص برابری قدرت خرید مصرف کننده (PPP) اندازه‌گیری شود. طبق این روش مثلاً در خصوص تعیین قیمت بنزین باید ببینیم مردم آمریکا میزان رفاهی که از یک لیتر بنزین می برند چقدر است و برای این میزان رفاه چه سهمی از درآمد سرانه خود را می پردازند، بعد محاسبه کنیم که اگر بخواهیم مردم ایران همان درصد از درآمد خود را برای یک لیتر بنزین بپردازند چقدر باید بدهند.
دکتر رنانی افزود: اگر بر اساس شاخص برابری قدرت خرید مصرف کننده محاسبه کنیم قیمت دلار را باید ۴۰۰ تومان محاسبه کنیم و اگر به این روش محاسبه کنیم آنگاه قیمت بنزین حداکثر باید ۲۰۰ تومان باشد نه ۴۰۰ یا ۷۰۰ تومان.
شوک هدفمندسازی یارانه‌ها، توسعه کشور را برای چند نسل متوقف می‌کند
رنانی با بیان اینکه طبقه متوسط توسعه را جهت می‌دهد، افزود: برای برنامه‌ریزی باید به فاکتور‌های این طبقه نگاه کرد که اتفاقاً بخش عمده انرژی نیز توسط این طبقه مصرف می‌شود.
وی گفت: در گزارش‌های دولت دائماً سهم انرژی خانواده‌های فقیر با خانواده‌های ثروتمند مقایسه می‌شود که صحیح نیست و این شکاف در همه کشورها وجود دارد و برای برنامه‌ریزی باید به سهم انرژی در طبقه متوسط توجه داشت.
رنانی طبقه متوسط را موتور توسعه دانست و افزود تخریب این طبقه به معنی توقف چند نسلی فرایند توسعه است. او گفت حق نداریم با این استدلال که شکاف میان دهک های پایین و بالا زیاد است کاری کنیم که طبقه متوسط تخریب شود. او گفت بخش اعظم انرژی کشور اکنون توسط طبقه متوسط و پایین مصرف می شود و شوک قیمتی می تواند طبقه متوسط را به سوی طبقات فقیر سوق دهد و بنابراین منبع تولید سرمایه های فکری و انسانی کشور یعنی طبقه متوسط دیگر توانی برای تولید سرمایه انسانی و فکری نداشته باشد.
این اقتصاددان با اشاره به نیاز جامعه به سه طبقه برای حرکت در مسیر توسعه تصریح کرد: طبقه بالای جامعه سرمایه لازم برای حرکت در مسیر توسعه را فراهم می‌کند، طبقه متوسط تامین کننده سرمایه انسانی و فکری برای حرکت به سمت توسعه است و درصد بالایی از نخبگان هر کشور در طبقه متوسط هستند و طبقه پایین، نیروی کار لازم برای رشد و توسعه را فراهم می‌کند.
وی با بیان اینکه هدفمندسازی یارانه‌ها فشار زیادی به طبقه متوسط جامعه وارد می‌کند، تصریح کرد: اگر رفاه و فرصت رشد از این طبقه گرفته شود، دچار روزمرگی شده و قدرت تولید نیروهای فکری و سرمایه انسانی را از دست می دهد و اگر در یک نسل، طبقه متوسط را متوقف و تخریب کنیم، برای چند نسل توسعه متوقف می‌شود.
رنانی با بیان‌اینکه در ضروری بودن هدفمندسازی یارانه‌ها شکی نیست، اظهار داشت: یارانه مانند اعتیاد است و باید درمان شود، ولی اگر فردی که چندین دهه معتاد بوده را بخواهیم یک شبه ترک دهیم، بدون تردید غیرممکن است.
وی افزود: مردم این کشور چندین دهه با یارانه‌ها خوگرفته و ساختار اقتصادی کشور و خانواده‌ها بر اساس آن شکل گرفته است و اگر بخواهیم با شوک درمانی به حل این مشکل بپردازیم، ثمره‌اش توقف طبقه متوسط خواهد بود.
شوک درمانی به بحران‌های اجتماعی منجر می‌شود
این اقتصاددان برجسته کشور با بیان اینکه شوک‌درمانی اثر بدی بر اقتصاد در کشورهایی که از این روش استفاده کرده‌اند گذاشته است، تصریح کرد: شوک درمانی فقط در چندین کشور خاص جواب داده که نقطه مشترک این کشورها، اجرای طرح در دوران رونق اقتصادی و حداکثر بودن سطح اعتماد عمومی مردم است که این مساله توصیه صندوق بین‌المللی پول نیز هست، ولی هم‌اکنون کشور ما در شرایط معکوس به سر می برد یعنی سطح اعتماد پایین و سطح رکود بالا ست که شوک درمانی در این شرایط حلقه تورم و فقر را تشدید کرده و ممکن است به بحران‌های اجتماعی منجر شود.
وی با بیان اینکه دولت در مرحله شناخت بیماری بسیار خوب عمل کرده است، افزود: به درستی اصلی‌ترین مساله اقتصاد ایران بحث غیر واقعی بودن قیمت‌ها است ولی برای نجات این بیمار، پس از شناخت بیماری نیاز به شرایط دیگر از جمله شناخت راه درست درمان، ایجاد اعتماد متقابل بین پزشک و بیمار، وجود تیم جراحی قوی، پایدار بودن و با ثبات بودن شرایط جسمی و روحی بیمار، و نهایتا امکان پذیری کنترل بحرانهای پس از جراحی را داریم که تردید ما در وجود این شرایط است.
رنانی خاطر نشان کرد: پیشنهاد ما برای اجرای این طرح این بود که عزم ملی برای اجرای این طرح به حدی باشد که رییس جمهور بعدی و دولت بعدی به سمت لغو طرح حرکت نکند و طی ۱۰ الی ۱۵ سال همه قیمت‌ها واقعی شوند و برای چنین تصمینی می شد آن را به همه پرسی گذاشت.
وی تصریح کرد: این کار باید در یک روند بلندمدت با برنامه‌ریزی شفاف اجرایی شود و یک برنامه‌ریزی بلندمدت اجازه می‌داد تا همه خود را تعدیل کنند، ولی با روش کنونی، شوک ایجاد شده بسیار خطرناک خواهدبود.
این اقتصاددان به ذکر مثالی از یک تغییر کوچک در انگلستان پرداخت و افزود: دولت انگلستان در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد سال آینده تولید لامپ ۱۰۰ در انگلستان ممنوع می‌شود و به این شکل به تولیدکننده و مصرف‌کننده یک سال فرصت داد تا خود را تعدیل کنند. در آنجا برای مساله به این کوچکی چنین فرصتی داده می‌شود و ما مساله به این بزرگی یعنی حذف هم یارانه های کشور را می‌خواهیم با شوک درمانی حل کنیم.
وی افزود: شوک درمانی به این معناست که جامعه نداند چه زمانی سیاست اجرا می‌شود و به جامعه طلاعاتی در خصوص نوع و نحوه اجرای سیاست داده نشود و سیاست نیز به صورت ضربتی و سریع اجرا شود. اما متاسفانه این شکل هدفمندسازی که دارد اجرا می شود مانند این است که مریض را نه ماه روی تخت اتاق عمل بخوابانیم و نداند چه زمانی عمل می‌شود و اضطراب فراوان او را از پای درآورد. الان تولیدکنندگان ما نه ماه است در شرایط نامعلوم و مبهم و اضطراب قرار دارند و قدرت هر گونه تصمیم گیری و برنامه ریزی از آنها گرفته شده است.
رنانی تصریح کرد: هیچ اقتصاددانی سابقه دار و با تجربه ای را پیدا نمی‌کنید که این شیوه اجرای سیاست را تائید کند.



نامه خانواده دکتر ابراهيم يزدی به بيت مرحوم آيت الله العظمی منتظری
نامه خانواده دکتر ابراهيم يزدی به بيت مرحوم آيت الله العظمی 
منتظری
جرس: در پی ارسال نامۀ دلجویانۀ بیت مرحوم آیت الله العظمی منتظری به خانواده دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل زندانی نهضت آزادی ایران، خانواده دکتر یزدی به این نامه پاسخ داده و خواستار تداوم حمایت بیت آن فقیه عالیقدر از کوشندگان راه مبارزه برای آزادی شدند.
گفتنی است چندی پیش بیت مرحوم آیت الله العظمی منتظری با انتشار نامه ای خطاب به خانواده دکتر یزدی ضمن تقدیر از تلاشهای دکتر یزدی، نام او را همواره با دینداری و مبارزه و با شجاعت و استواری همراه دانسته، و نوشته بودند "اتهام شرکت در نماز جمعه غیر قانونی به ایشان، از مواردی است که موجب وهن دین می‌باشد، و چنانچه این اتهام مضحک، آگاهانه وارد شده باشد، آمرین و عاملین آن گناه بزرگی را مرتکب شده‌اند."
متن نامه خانواده دکتر ابراهیم یزدی به بیت مرجع مردمی آیت‌الله العظمی منتظری به شرح زیر است :
والا مقام حجت‌الاسلام احمد منتظری
نامه پر مهر شما به خانواده دکتر ابراهیم یزدی، زندانی رژیم استبداد، واصل گردید. از خانواده محترم و شجاع آن مرجع آزاده و آزادیخواه انتظاری کمتر از این نمی رفت که در این زمان بیاد و یاور ستمدیدگان بوده و در غم آنان شریک باشند.
قصه و درد ما و شما قصه و درد مشترکیست. فقیه عالیقدر و پدر ما از زمانی‌ مغضوب مردان قدرت و خودکامه قرار گرفتند که به نقض حقوق بشر در این دیار اعتراض نموده و مردان خودکامه را برای عدم احترام به قانون نکوهش کردند. دکتر یزدی و معلم اخلاق او‌ مهندس مهدی بازرگان از اولین کسانی‌ بودند که زبان اعتراض به اعدامهای فله‌ای و ناقض ابتدایئ‌ترین حقوق به بندکشیده شدگان گشودند. پدر ما به درستی‌ واقف بود که زمانی‌ که جامعه به عدالت پشت کند و مردانی بخاطر قدرت به اصول ابتدایی شهروندی مردم بی‌ اعتنا گردند، استبداد بر جامعه مستولی گردیده و صاحبان قدرت به حریم اصول، ایمان، حقوق، و اعتقادات مردم تجاوز خواهند نمود. جای بسی‌ تاسف است که در رژیم ستم شاهی پهلوی، خسرو گلسرخی، مبارزی که قامت شجاع و صدای بلندش از البرز نیز فراتر می رفت اجازه یافت تا در تلویزیون اعتراضات خود را به رژیم استبداد پهلوی بی‌ پرده بازگو نموده و انزجار خودرا از نظام خودکامه بی‌ پروا بیان دارد. در این رژیم، که نامش اسلامیست و مردانی بنام دین بر آن حکومت می‌کنند، زندانیان از کمترین و ابتداییترین حقوق خود محرومند. ما در غصّه پدر با درد اجینیم اما چگونه چهره معصوم عبدالله مومنی، نسرین ستوده، و عماد بهاور شجاعت بینظیر عیسی سحرخیز و مصطفی تاجزاده، بزرگی‌ اخلاق محمد نوریزاد و فرید طاهری را می‌توان از یاد برد. چگونه میتوانیم در غصه به اسارت کشیدن بهاره هدایت، مجید توکلی، لیلا توسّلی و صدها زندانی دیگر که قربانی خودکامگی این رژیم ضدّ عدالت و مردان زور و تزویر شده اند دمی آسوده و آرام گرفت.
پدر پیرما و ستمی که بر او‌ میرود تصویری از بی‌ عدالتی مطلق در جامعه ایست که مردان قدرتش بجای تأسی به عدالت و ایمان، به زور، تعدی، فساد، و ستمگری متوسل گردیده اند. پدر ما شصت و چهار سال عمر پر برکت خود را در راه آزادی وطن مصروف داشته است. او‌ از پایه گذاران این نظام بوده و با نیت و عزم اینکه فردای انقلاب روز آزادیست در این راه گام برداشته است. چگونه مردان زور که از خدا و خلق او‌ ترس و ابایی ندارند با این سیاستمدار خادم این مرز و بوم و پایه گذار این نظام که نان به مسند نشینی آن را میخورند چنین میکنند. ظلم به او‌ درجه میزان شقاوت این مردان خودکامه را به همه به اسارت کشیده شدگان نشان می‌دهد. اگر رژیمی به مردی خادم، هشتاد ساله و مریض رحم نکند چگونه می‌توان توقع داشت که شلاق شکنجه بر گردهٔ عبدالله مومنی و حمزهٔ کرمی نکوبد. اما هرگز مشگل نیست که دریابیم این همه قساوت، بیرحمی و ظلم از طرف مردان زور و تزویر از کجا سر چشمه می‌گیرد. مردان قدرت و خود کامه طاقت اعتراض پذیری و تمیز بین حق و باطل را از دست داده اند. از این رو تمامی‌ حق طلبان را دشمنان خود تلقی‌ می‌کنند. چگونه رژیمی که ناظر بر حضور میلیونی مردم در تشییع جنازه مطهر فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله منتظری است می تواند از برگذاری سالگرد وفات او‌ سر پیچد. این بجز روی گرداندن از حق و حقیقت می تواند چیز دیگری باشد؟ این به جز ترس از مردمیست که حق مطالبه می‌کنند؟ زمانیکه رژیمی حقیقت را تلخ بیابد، چارهٔ‌ای بجز توسل به زور و تزویر نمی یابد.
ما امروز با افتخار به زندگی‌ مبارزاتی پدر خود نگاه می کنیم. او‌ را اهل اصول، دیانت، و پایبندی به اعتقادات‌ای عمیق و ایمان به مردم این سرزمین می‌یابیم. به او‌ افتخار می‌کنیم که لحظه‌ای بعد از این انقلاب طرف قدرت را بزیان عدالت نگرفت. از ابتدای انقلاب و در طول این سی‌ سال گذشته فریاد اعتراض خودرا زمانی‌ بتنهایی و با گروه خود و زمانی‌ با گروهی که بعد‌ها همفکر او‌ شدند سرداد. از یاران بعدی که ابتدا به او‌ جفا نموده بودند غصّه‌ای بدل نگرفت. اعتقاد عمیق او‌ به راهش بخشیدن و گذشت را برای او‌ ساده نموده بود. هرگز در خود یأس راه نمی داد. با ایمانی‌ خالص همگان را به ادامه راه ترغیب و تشویق مینمود. امروز با احترام به سنت مبارزاتی او‌ و با سربلندی با او‌ پیمان می بندیم که راه او‌ را ادامه می دهیم. با استعانت از خدای او‌، از توجهی که جامعه بین‌المللی به او‌ مبذول داشته است نهایت استفاده را خواهیم نمود تا به اسارت همه زندانیان اعتراض نموده و برای آزادی همه این عزیزان از هر کوششی دریغ ننماییم. می دانیم که از درون سلول خود فریاد می زند که بر این ظلم و جفا اعتراض کنید. مطمئنیم که در این راه از حمایت بیت آن فقیه عالیقدر که عشق و ایمان به او‌ در قلب میلیون‌ها انسان آزاده دنیا جای گرفته است بی‌ نصیب نخواهیم ماند.

با احترام و استعانت از ایزد پاک برای آزادی وطن و همه اسیران
خانواده دکتر ابراهیم یزدی
خلیل یزدی و مهدی نوربخش





فرانک فیشباخ - مترجم: محمدتقی برومند (ب. کیوان)

اخبار روز: 

« زیرا برتری انگارها، و قدرت کنونی اندیشیدن
                                    خود را برتر از عین تصور می کند»
                               اسپینوزا ، اتیک، III ،


            شرح تعریف عمومی احساس ها
            با این که مارکس مبتکر مفهوم از خود بیگانگی نیست (یعنی هر دو اصطلاح Entfremdung یا Entäusserung را بی تفاوت به کار می برد و حتا گاه در یک جمله آن ها را مترادف قرار می دهد) ، اما نمی توان انکار کرد که او کسی است که با جاری کردن این مفهوم در پهنه تئوری اجتماعی (۱) کاربرد آن را در فراسوی بررسی آگاهی مذهبی و تئوری مذهب، یعنی فراسوی سپهری که نخست فویر باخ آن را پی افکند، گسترش داده است. فویر باخ این مفهوم را از هگل به ارث برد. این مفهوم در نزد هگل نقش مرکزی در کانون تئوری آگاهی و روح بازی کرده است. ما این جا باز خوانی متنی را پیشنهاد می کنیم که مقدم بر این گسترش چشمگیر کاربرد مفهوم از خود بیگانگی فراسوی عرصه ی آغازین اش، یعنی دست نوشته های ۱٨۴۴ است. این باز خوانی مدعی پیشنهاد کردن تفسیر جدید نیست. نخست می کوشد در متن مارکس با مبادرت به توضیح و باز سازی خط های اصلی برهانی، پاره ای قطعه های مهم اختصاص یافته به مفهوم از خود بیگانگی را معرفی کند. (۲)
         
          از خود بیگانگی و عینی سازی
          مجموع پدیدار هایی که در توالی دست نوشته ها «از خود بیگانگی»نامیده شده از همان نخستین دست نوشته در هنگامی رخ می نمایدکه مارکس شرایط غنی شدن جامعه را بررسی می کند. غنی شدن یک جامعه «از این واقعیت [است] که کار زیادی انباشته شده، زیرا سرمایه کار انباشته است؛ پس بنابر این واقعیت که همواره بیشتر فرآورده های کارگر از دستان او بیرون کشیده می شوند، کار خاص اش همواره برای او بیشتر روبرو بودن با یک مالکیت بیرونی به نظر می رسد و وسیله های هستی و کنش اش همواره بیشتر در دستان سرمایه دار متمرکز می گردد». (٣) در این جمله: سه جنبه اساسی و تکمیلی از خود بیگانگی کارگر وجود دارد:
          ۱- بیشترین فرآورده های کار کارگر از دستان او بیرون کشیده می شود. (۴)
          ۲- کنش خاص اش برای او دیگری و خارجی می شود. این کنش چونان کنش [فرد] دیگر و برای دیگری واقعی است.
          ٣- وسیله های کنش اش ، شرایط عینی کنش اش از او ربوده می شود . آن ها به دیگری جز او تعلق دارند و از خود کنش او جدا شده اند.
          پس در از خود بیگانگی ، سه چیز است که کارگر از خود بیگانه می شود یا از خود بیگانه شده است. فرآورده های کنش او، خود کنش او و شرایط کنش او.
         پیش از پرداختن به این سه جنبه ی از خود بیگانگی، مارکس یادآور می شود که رابطه ی با عین و عینیت به طور کلی در مفهومی که به گوهر کار تعلق دارد، رابطه ای عادی است: «فرآورده کار، کاری است که در شئی ثابت و شئی ای شده است. این همانا عینی شدن کار است [...] واقعیت یافتگی کار عینی شدن آن است. (۵) این به معنی آن است که کاری که تولید کننده ی شئی ها نباشد، وجود ندارد (اگراین را ذهنی بپذیریم) کار عبارت ازکنشی است که به ضرورت عینی می شود و ناگزیر برای استوار شدن در شئی ای که به وجود می آورد، اختصاص داده شده است . گذار از کنش به سکون شئی تولید شده،گذاری ناگزیر برای کنشی که کار است، می باشد. عینیت یافتگی خویش در شئی تولید شده برای کار یک سقوط در بی تحرکی (inertie) یا در سکونی نیست که با گوهر فعال وزنده کار در تباین باشد. کنش کاربا منتهی شدن به شئی در واقع تولید شده به فرجام می رسد و از این راه دور از سقوط کردن یا در غلتیدن در [وجه] دیگر خود، دور از فرو نشستن در آن چه که آن نیست، تکمیل می شود. مارکس با قرار گرفتن در چشم اندازی که می توان آن را ارستویی نامید، ملاحظه می کند که شئی تولید شده تکمیل خویش برای کنش تولید کننده ، نه نفی خویشتن است ، به طوری که ضمن تولید کردن یک شئی، سوژه تولید کننده از کنش ناب در اینرسی شئی فرو نمی افتد. مارکس در باره ی «انسان واقعی، در گوشت و استخوان» که تولید می کند، می گوید که « در عملِ ایجاد کردن، او از کنش ناب اش در" آفرینش شئی" فرو نمی افتد، بلکه فرآورده عینی اش تنها به تأیید کردن کنش عینی اش، کنش اش تا جایی که کنش وجود عینی طبیعی است، می پردازد» (۶) اکنون این امر به مانشان می دهد که عمل برای کنش تولیدی، از انتقال یافتن به شئی تولید شده، قرار گرفتن در آن و حتا «تثبیت شدن»در آن عمل، به بیان دیگر، عمل تولید کردن، به منظور انتقال یافتن به یک وجود تولید شده، در خودش هیچ چیز بیگانه کننده ندارد: برعکس، این هدف و تکمیل آن است . از خود بیگانگی وجود دارد، نه به خاطر این که کنش تولیدی در فرآورده اش تثبیت می شود (به خاطر این که برعکس در آن فرجام می پذیرد و واقعیت می یابد )، بلکه هنگامی که این واقعیت یافتن برای سوژه تولید کننده به واقعیت نیافتن خودش تبدیل می شود، هنگامی که عینیت یافتگی به جای دست آورد برای تولید کننده به از دست دادن تبدیل می شود:«این واقعیت یافتگی کار در وضعیت اقتصاد سیاسی چونان واقعیت نیافتگیِ کارگر، عینیت یافتگی چونان از دست دادن شئی و فرمانبرداری از شئی، تصاحب چونان از خود بیگانگی (Entfremdung) ،چونان خارجی شدن (Entäusserung) جلوه می کند » (۷)      
          کجا مارکس به روشنی گفته است که از خود بیگانگی برای کنش ذهنی، عمل صیرورت (شدن)شئی یا شئی شدن نیست،بلکه خیلی بیشتر استوار بر از دست دادن شئی است. البته، از خود بیگانگی دیگر عینیت یافتگی نیست که از از دست دادن شئی تولید شده نتیجه شود، از خود بیگانگی عینیت یافتگی است که هم زمان از دست دادن شئی است. این تولید یک شئی همواره از پیش از دست رفته است. این یک کنش تولیدی همواره از پیش بدون شئی است، به طوری که مدلی که از یک سوژه فعال و تولیدی عزیمت می کند و از خود بیگانگی را چونان از دست دادن و تثبیت این کنش در وجود شئی تولید شده درک می کند، مدلی است که اکنون از خود بیگانگی برای چارچوب ساخت و پرداخت خودش را دارد : او به عنوان عمل آن چه که از خود بیگانگی را به وجود می آورد، حرکت می کند، از این قرار سوژه ای که به طور اساسی چونان چیز فعال ، سوژه بریده یا جدا شده از عینیت درک می شود، یعنی سوژه ای که می تواند به همان اندازه به عنوان چیز صرفاً فعال بهتر از شئی هایی درک شود که از او ربوده شده- یعنی سهم نا فعال، بی تحرک و بی کنش وجودش از او ربوده شده است .
          امّا نخست به مرحله های مختلف تحلیل از خود بیگانگی آن گونه که مارکس آن را در دست نوشته های ۱٨۴۴ هدایت می کند، باز می گردیم. جنبه ی نخست همانا جنبه از خود بیگانگی کارگر نسبت به فرآورده های کارش است. از این دیدگاه از خود بیگانگی نخست چونان واقعیت (یاعملی) درک می گردد که شئی تولید شده برای تولید کننده بیگانه می شود: کارگر ضمن تولیدکردن، چیزی از خودش بیرون می کشد که به محض این که به فرآورده کار سپرده شد، برای خود تولید کننده شناخت ناپذیر می شود. شئی تولیدشده دیگر نمی تواند توسط تولیدکننده به عنوان شئی اش شناخته شود: «کارگر با فرآورده کارش چونان شئی خارجی رابطه دارد». (٨) شئی ای که برای تولید کننده دیگری می شود، امتیاز داشتن نسبت به او را آغاز می نهد؛ تولید کننده هر چه بیشتر به تولیدشئی هابپردازد،شئی های زیادتری به وجود می آورد که برای او بیگانه اند. این شئی ها هر چه بیشتر انباشته شوند، موقعیت قدرت بیگانه ی به غایت برتری نسبت به قدرت تولید کننده پیدا می کنند: «کارگر هر چه بیشتر خود را وقف کار کردن کند، دنیای بیگانه، شئی ای که در برابرخود به وجود می آورد، پر قدرت تر می شود». (۹) از خود بیگانگی در وهله نخست، دست کم، این جا به معنی فرمانروایی تولید کننده توسط شئی است که او خود آن را تولید کرده است. این نخستین نگرش از خود بیگانگی توسط مارکس نگرشی است که دین اش را نسبت به دریافت فویرباخی اشکار می کند. چنان که او آن را این گونه تصریح می کند: «در مذهب وضع همان است که فویر باخ آن را درک کرده است» کجا باید این را درک کردکه در مذهب وضع همان است که فویر باخ آن را درک می کرد. مارکس با ذکر کردن کلمه به کلمه گوهر مسیحیت نوشت: «انسان هر چه بیشتر شئی هایی را برای خدا مصرف کند، کم تر آن را برای خویشتن حفظ می کند» (۱۰) پس گفته می شودکه از خود بیگانگی عبارت از این است که خودِ گوهر کارگر به شئی منتقل می شود و بدین سان عینی، بیگانه و شناخت ناپذیر می شود. هر چه کارگر بیشتر فقیر و ناتوان شود، شئی توان بیشتری به دست می آوردو در بازگشت روی خودِ کارگر اثر می گذارد : «آن چه که فرآورده کار اوست، به او تعلق ندارد و بنابر این، این فرآورده هر چه فزونتر باشد، او کم تر خودش است». (۱۱) در این صورت، می توان گفت که ما نکته اساسی را دریافته ایم: از خود بیگانگی به عقیده ی مارکس چونان از دست دادن خویش یا خویشتن در شئی، چونان صیرورت بیگانه با خود در شئی و چونان تسلطی درک می گردد که در بازگشت، شئی روی خویشتنِ تهی از هر گوهر اثر می گذارد. درکی که به نظر می رسد این نتیجه گیری قطعه زیر را تأیید می کند: «از خود بیگانگی (Die Entäusserung) کارگر در فرآورده اش نه فقط این معنا را دارد که کارش به شئی تبدیل می شود و وجود خارجی پیدا می کند، بلکه هم چنین کارش در خارج از او، مستقل از او بیگانه با او وجود دارد و به یک قدرت به نسبت مستقل از او تبدیل می شود، به طوری که زندگی که او به شئی داده، به شکلی او را با دشمن و بیگانه روبرو می سازد». (۱۲)
          بنابر این، در این صورت، چگونه باید در میان این تحلیل، جمله زیر را درک کرد: «کارگر زندگی اش را در شئی می گذارد، پس این زندگی دیگر به او تعلق ندارد، بلکه به شئی تعلق دارد، به طوری که این فعالیت هر چه زیادتر باشد، کارگر بیشتر بدون شئی (Gegenstandlos) است. (۱٣) در این جمله آشکارا این نتیجه است که مسئله را طرح می کند. چگونه کارگر بیگانه شده می تواند«بدون شئی»گفته شود، در صورتی که به نظر می رسد، همه تحلیل نشان داده است که برعکس ، از خود بیگانگی استوار بر تولید شئی سپس فرمانبرداری از شئی به عنوان شئی بیگانه و دشمن است. نفی «بدون شئی» بودن، کارگر بیگانه شده، برعکس، در نگاه نخست، به نظر می رسد خودش را به کلی نثار شئی کرده است. اما در لحظه نثار کردن زندگی به او تنها حیاتش را نثار می کند. مارکس چگونه می تواند بگویدکسی که در ورطه وابستگی به شئی فرو افتاده، او«Gegenstandlos » ، «بدون شئی» است؟ ما هیچ امکان درک کردن آن را تا این اندازه دراز مدت که از خود بیگانگی را به بیگانه شدن تولید کننده با خویش در شئی تولید شده ربط می دهد، نداریم، یعنی تا آن اندازه دراز مدت که بیندیشیم از خود بیگانگی از دست دادن چیزی در شئی است که در نفس خود عینی نیست. به بیان دیگر،مفهوم مارکسی از خود بیگانگی را هر قدر که ضمنی در چارچوب تقابل بین ذهن و عین، بین کنش و بیکنشی در نظر گرفته شده، باقی بماند، درک نمی کنیم. در یک چنین چارچوبی از خود بیگانگی با عینی سازی (Die vergegendständlichung) مخلوط شده است. از این رو، از خود بیگانگی را با عنایت به تولید شئی به خاطر از دست دادن خویش، نفی خویش از وجودی که در خود وبرای خود عین نیست، بلکه سوژه است، با عینی سازی همانند می کنند. ملاحظه می کنیم که برای وجودی که به عنوان سوژه، پیش آزمونی (a priori) درک شده، یعنی به عنوان آن چه که وجود است، تا جایی که کنش است، نمی تواند به وجود گوهریِ شئی کاهش داده شود،- چرا که برای چنین وجودی ، رابطه با شئی تولید شده به عنوان عین بیگانه در آن چه که تثبیت شدن ، شئی ای شدن کنش ذهنی اساسی اش در آن واقعیت می یابد، بیگانه کننده است؛ آن چه که بنا بر لغزشی که از (Gegenständlichung)به verdinglichung)) (شئی وارگی) منتقل می گردد، به برچسب زدن روی از خود بیگانگی،به گونه ای که مارکس آن را پروبلماتیک «شئی ای شدن» یا «شئی واره شدن» تحلیل می کند، باز می گردد که با متن بیگانه است و حتا می توان ملاحظه کرد که از این رو، (به عنوان شئی ای شدن ذهنیت، به عنوان تثبیت شدن کنش ) درک شده، با اندیشه مارکس بیگانه است.

                   بدون شئی بودن
            پس به جاست که در باره آن چه که به عقیده مارکس، واقعیت از خود بیگانگی را تشکیل می دهد، اشتباه نکرد. واقعیت از خود بیگانگی بر آن چه که کارگر فر آورده کنش ذهنی آفریدگارش را می بیند، که در شکل بیگانه از شئی یا چیز بی تحرک به او تحمیل و با آن رو در رو می گردد، استوار نیست، بلکه استوار بر چیزی است که این کنش به طور طبیعی خود – عینی کننده است که کار به آن چه که کارگر خود را محروم یا بی بهره از شئی، «بدون شئی» می یابد، منتهی می شود. آن چه که عبارت از درک کردن است ، این نکته است که عینیت یافتگی به نبود شئی منتهی می گردد. بدین ترتیب ، مفهوم این جمله را که پیش از این ذکر کردیم، بهتر درک می کنیم : «از خود بیگانگی (Die Entäusserung) کارگر در فرآورده اش نه فقط این معنی را دارد که کارش تبدیل به شئی می شود، وجود خارجی پیدا می کند، بلکه هم چنین کارش در خارج از او، مستقل از او بیگانه با او وجود دارد (...) » (۱۵) چون در اصطلاح کنش تولید کردن، کار شئی می شود، آن جا فقط چیز خیلی عادی وجود دارد. این به تقریب یک همان گویی است: چون کار کنش عینی بخش است، لازم است که به شئی منتهی شود و حتا آن جا فرجام اش را در مفهوم تحقق آن می یابد. البته ، شئی تولید شده هدایت کردن زندگی اش را به طور مستقل، با همه استقلال نسبت به کسی که آن را تولید کرده، آغاز می نهد و بدین ترتیب شئی می تواندخود را از کنش آفریدگارانه که با این همه، دست آورد آن است، جدا کند و باید با آن وجود داشته باشد؛ این به تمامی چیز دیگری است. واقعیت از خود بیگانگی این است که :کنش عینی شدن برای کارگر به بدون شئی بودن و خویشتن را بی بهره از شئی یافتن می انجامد، خودِ کنش عینی شدن به ناعینیت منتهی می گردد.
         پس اینک، آن چه که ما در کار بیگانه شده با آن سرو کار داریم، این واقعیت است که «عینیت یافتگی (Die vergegenständlichung) در این وضعیت چونان از دست دادن شئی ای جلوه می کندکه کارگر آن را ربودن شئی ها، ضروری نه تنها برای زندگی، بلکه شئی های کار درک می کند». (۱۶) آن چه که عبارت از درک کردن است، این است که عینیت یافتگی در نفس خود می تواند از دست دادن و بی بهره گی از شئی باشد. به علاوه کجا از دست دادن شئی تنها از دست دادن شئی تولید شده، در مفهومی که توسط دیگری جز کسی که آن را تولید کرده، تصاحب شده، نیست: از دست دادن عینیت که کارگر از خود بیگانه شده تحمل می کند، خیلی بنیادی تر از تنها از دست دادن شئی تولید شده توسط اوست. مارکس به ما می گوید:آن چه که از دست می رود، شئی های ضروری برای زندگی و شئی های کار (Die Arbeitsgegenstände ) هستند:از کجا باید درک کرد که از یک سو، شئی های ضروری برای ارضای نیاز های حیاتی (خوراک، پوشاک، مسکن)شئی هایی هستند که کارگر به نحو دیگری جزبا کار کردن به آن ها دسترسی ندارد و از سوی دیگر شئی هایی که بنا برخودِ کار (مواد برای کار کردن، وسیله های کار کردن، یعنی ابزار های کار)که کارگر مالک آن ها نیست و به آن ها فقط با میانجی کسی که کار را برای او تدارک می بیند، دسترسی دارد، به دست می آید،به طوری که آن چه که کارگر بیگانه شده بی بهره از آن است،در نهایت، خودِکار به عنوان شئی ضروری برای حیات خاص اش است. مارکس به ما می گوید: «خودِ کار شئی می شود»: (۱۷) معنی آن این است که کار تبدیل به شئی اساسی شده، دسترسی به دیگر شئی ها را ممکن می سازد. بدون کار دسترسی به خوراک، پوشاک و مسکن والبته دسترسی به حتا وسیله های کار،یعنی به ابزار ها و ماشین ها ممکن نیست . پس دسترسی داشتن به کار (همان طور که می گویند: به معنی «داشتن کار»، «یافتن کار»)، شرط دسترسی نه فقط به شئی های ضروری برای حیات، بلکه هم چنین شئی های ضروری برای انجام دادن خودِ کار است .
            در این مفهوم است که خودِ کار تبدیل به شئی اساسی شده است. آن چه که باید پیش از هر چیز آن را تصاحب کرد، چیز دیگری است؛ زیرا این شرط دسترسی به چیزی است که باید چیز دیگر باشد. «خودِکار شئی می شود که کارگر فقط می تواند آن را به بهای کوشش های بسیار زیاد وبا وقفه های بسیار بی قاعده به تصرف در آورد». (۱٨) پس پدیده ای که مارکس شرح می دهد، از این قرار است:او وضعیتی را شرح می دهد که در آن افراد کار نمی کنند و بنابر این ، ضمن بی بهره بودن از هر دسترسی به عینیت هم زمان عینی می شوند. در واقع، چه چیز عمل ممکن بودن دسترسی به خودِکار را به منزله شئی اساسی فقط به بهای کوشش های بسیار زیاد ایجاب می کند؟ این امر مستلزم آن است که افراد فقط به حامل های توانایی ناب کار،توانایی انتزاعی کار تقلیل یافته باشند- توانایی که می توان آن را همچون چیز ناب ذهنی نگریست؛ زیرا از کار واقعی به عنوان شئی ای که کشش دارد از قدرت ناب به عمل برسد، جدا شده است. در این مفهوم آن چه که کارگر از آن جدا و بی بهره شده، فقط عینیت به طور کلی نیست، بلکه عینیت وجود خاص اش است.
            همان طور که مارکس آن را این جا نشان داد، این سنجش که از خود بیگانگی کار استوار بر عینیت یافتگی است که به صورت از دست دادن شئی و بنیادی ترِ عینیت به طور کلی تحقق می یابد، این امر نخست بررسی کردن خودِ کارگر را به عنوان یک وجود عینی ایجاب می کند- از دست دادن شئی برای وجودی که عینیت در آن اساسی است، فقط می تواند بیگانه کننده باشد. در صورتی که انسان ها سوژه هایی نباشند که طبیعت به عنوان شئی با آن ها روبرو گردد، ولی باید خودشان موجود های عینی ای باشند که در عمل به عنوان «بخش هایی از طبیعت (Teil der Natur) (۱۹) وجود دارند». این برای مارکس یک نقطه حرکت هر نگرش فلسفی است که چرخش انسان شناسانه و ناتورالیستی قاطعانه را که توسط فویر باخ در فلسفه پی گذاشته شد، جدی می گیرد. این موضعی است که تأییدی را کامل می کند که بنابر آن این به درستی توسط کار و در کار است که انسان ها در خودشان وجود عینی خاص شان را – توسط کار- یعنی توسط این کنش که معنی آن به درستی عینیت یافتگی خاص شان در طبیعت بنابر تصاحب فعال و آفریدگارانه این تصاحب است، تأیید می کنند: «در مقیاسی که واقعیت عینی همه جا برای انسان در جامعه به واقعیت نیروهای اساسی انسانی، واقعیت انسانی، و از این راه واقعیت نیرو های خاص اساسی اش، می شود، همه شئی ها برای او عینیت یافتگی خودش، می شوند، شئی هایی که فردیت اش و هدف های اش را تصدیق کرده و واقعیت می بخشند. معنی آن این است که خودش شئی می شود». (۲۰) کار به عنوان کنش عینیت یافتگی خود انسان ها و تصاحب بشری عینیت، کنشی است که با واقعیت بخشیدن بیرونی آن، طبیعت یا گوهر عینی انسان ها را تأیید می کند. بنابراین، این گوهر عینی انسان ها،این ثبت انسان ها چونان موجود های عینی در تمام طبیعت، چیزی است که بنابر هستی انسان ها ، به عنوان موجود های نیاز مند، یعنی به عنوان موجود هایی که به شئی ها به عنوان آن چه که در خور ارضای نیاز هایی است که به طور طبیعی از آنِ آن ها است، باز می گردد، نمودار می شود: «انسان باید یک موجود جسمانی (leiblich) ، یک موجود مجهز به نیروهای طبیعی ، یک موجود زنده، واقعی، حسی، عینی باشد. معنی آن این است که او عین وجودش و بیان زندگی عین های واقعی، حسی اش را دارد ؛ یا به عبارتی او فقط می تواند زندگی اش را به یاری عین های واقعی، حسی بیان کند؛(...)وجودی که عین خارج از خودش را ندارد،وجود عینی نیست (...)یک وجود ناعینی یک ناوجود است». (۲۱) کار،کنشی که توسط آن انسان ها شئی های مورد نیازشان را تصاحب می کنند، ازاین رو، کنشی است که بنابر آن، آن ها عینیت وجودشان را با عینی کردن بیرونی آن به دقت آشکار و بیان می کنند. بدین ترتیب انسان ها از راه کار هم زمان دو بُعد بی کنش و کنشمند وجود خود را برای خودشان در بیان می آورند و نمودار می سازند. کار تأیید می کند که کنش و بی کنشی به طور آشفته به یکدیگر مربوط اند : «انسان به عنوان وجود طبیعی و وجود طبیعیِ زنده، از یک سو، که مجهز به نیروهای طبیعی و نیروهای حیاتی است، یک وجود طبیعی کنشمند است، از سوی دیگر، به عنوان وجودی طبیعی ، از گوشت، حسی، عینی، وجودی متأثر شونده است، همان طور که سایر حیوان ها وگیاهان همین وضع را دارند. یعنی شئی ها با غلیان های حیاتی خوددر خارج از او وجود دارند، مانند شئی هایی که مستقل از او وجود دارند». (۲۲)

                از دست دادن نیاز
             کنش ارضای نیاز ها به نخستین آزمون خود نیاز یعنی به بی کنشی آغازین باز می گردد که هیچ چیز دیگر را بیان نمی کند، ممگر این واقعیت را که انسان ها به عنوان بخش هایی از طبیعت نمی توانند از بخش های دیگر طبیعت متأثر نشوند. آزمون این بی کنشی در نفس خود این جا هیچ چیز بیگانه کننده ندارد. این آزمون تنها انسان هارا به شرایط وجودهای طبیعی و زنده شان، یعنی وجود های متأثر شونده باز می گرداند. آزمون نیاز انسان ها را به شئی های درخور ارضای آن ها هدایت می کند که در این کیفیت در خارج از انسان ها ومستقل از آن ها وجود دارند. البته، آن جا نیز این هستی مستقل شئی ها در خود هیچ چیز بیگانه کننده در مقیاسی که این شئی ها درخودِ استقلال شان شئی های نیاز های انسانی اند، ندارد: به همین دلیل مارکس این جا می افزایدکه«این شئی ها، شئی های نیازش هستند،این ها شئی های اساسی اند، [یعنی]ضروری برای فعال سازی (Betätigung) و تأیید (Bestätigung) نیروهای اساسی اش » (۲٣) آزمون بی کنش نیاز نه فقط کنش انسان ها را به عنوان وجود های طبیعی مجهز به نیروهای طبیعی نفی نمی کند، بلکه بر عکس، تأیید این کنش را بر می انگیزدو ممکن می سازد. در آزمون بی کنش نیاز است که انسان ها ضمن فعال شدن در تصاحب شئی های مورد نیاز خاص شان در عمل پیشرفت می کنند .
          از دست دادن شئی ، بی بهره شدن از عینیت وجود خود مثل این است که کارگر نسبت به نیاز های عینی بسیار ابتدایی زندگی اش بی تفاوت شده باشد. او ناگزیر است زیستن در شرایط عینی نامناسب برای هر موجود، از جمله شرایط حیوانی را بپذیرد که خود به خود دارای شکلی از آگاهی عینیت اش به شکل آگاهی از نیاز های حیاتی ابتدایی آن و چیز های حیاتی ابتدایی در خور ارضای این نیاز ها است .
          بدین ترتیب کار که به عنوان کنش عینیت یافتگی فهمیده شده و انسان ها بنا بر آن عینیت وجودشان را اثبات،تأکید و تصدیق می کنند، به روشنی آشکار می کند که از خود بیگانگی عینیت یافتگی در نفس خود نیست، بلکه پدیده ای درونی در عینیت یافتگی است. از این روست که مارکس «بررسی کردن بسیار نزدیک عینیت یافتگی، تولید کارگر و در آن از خود بیگانگی، از دست دادن شئی (ابژه)، فرآورده اش» (۲۴) را پیشنهاد می کند. از خود بیگانگی عینیت یافتگی نیست، بلکه روایت آسیب شناسی آن است. این عینیت یافتگی است که ناکام می ماندو رد می شود. نشانه این ناکامی، این است که کارگر از بُعد عینی وجودش در خود کنش که بنابر آن تأیید کردن آن فرض شده، بی بهره شده است. نمود این از دست دادن عینیتِ وجود خودِ کارگر این واقعیت است که از خودِ بعُد نیاز بی بهره شده باشد. نیاز های بسیار ابتدایی کارگر نفی شده اند . او از نیاز به هوای سالم برای نفس کشیدن، نیاز به روشنایی، نیاز به پاکیزگی، نیاز به تغذیه سالم بی بهره شده است. مارکس می نویسد: بدین ترتیب، ایرلندی دیگر «نیازبه خوردن»را نمی شناسد. در حقیقت، او فقط نیاز به خوردن «سیب زمینی با گوشت خوک» (۲۵) را می شناسد. از این رو، تولید کننده به کار کردن در نفی کامل نیاز های ابتدایی اش و هر بُعد محسوس، بی کنش وجود خود سوق داده شده : «حتا نیاز به هوای آزاد در نزد کارگر از رده نیاز بودن خارج می شود، انسان به آشیانه محقرش باز می گردد که اکنون از وزش تعفن و بوی بد تمدن تباه شده است. او آن جا به شکل ناپایدار و موقت سکونت می کند، مانند قدرتی بیگانه که می تواند هر روز در صورتی که اجاره بها را نپردازد، بیرون افکنده شود (...) نور، هوا و غیره، پاکیزگی حیوانی بسیار ابتدایی به عنوان نیازبودن برای انسان زدوده می شود. غفلت کامل وضد طبیعت، طبیعت گندیده عنصر زندگی اش می شود؛ دیگر هیچ یک از مفهوم های آن، نه فقط در جنبه بشری اش ، بلکه هم چنین در جنبه نابشری و بنابر این، نه حتا در جنبه حیوانی اش وجود ندارد» (۲۶) آن چه که بدین وسیله از انسان ها ربوده شده حتا خود توانایی آزمودن بسیار ساده، بسیار فوری نیاز های شان را در بر می گیرد، نیاز هایی که به ویژه بشری نیستند، بلکه مانند نیاز به هوا، حرکت، نور و پاکیزگی به سادگی حیوانی هستند. در این دزدی نیاز های ابتدایی، عینیت وجود انسان ها نفی شده است. از این رو است که انسان ها از کیفیت های وجود های بی میانجی محسوسشان، همان طور از بی کنشی ابتدایی وجودشان بی بهره شده اند.
             نتیجه در این باره توسط مارکس هنگامی به روشنی بیان شدکه یاد آور می شود:«اقتصاددان سیاسی از کارگر وجودی نامحسوس و بی بهره از نیاز ها را می سازد. همان طور که از کنش او انتزاع ناب هر کنش را می آفریند». (۲۷) آن جاکه می بینیم که عمل بی بهره کردن کارگر از بعُد عینی، حسی و بی کنش وجود اش نتیجه فرو کاستن وجود او به کنش ناب، کنش به طور کلی به عنوان انتزاع هر کنش ویژه است. از این رو، از خود بیگانگی نام روندی است که بنا بر آن، کارچونان کنش خود- عینیت یافتگی به کنش عینیت یافتگی زدایی تبدیل می شود. این کنشی است که به آن چه که کارگر از هر عینیت بی بهره می شود، به آغازیدن از عینیت وجود خاص اش، به آن چه که مطرح می کند و خارج از خودش به هر بُعد حسی، عینی و بی کنش وجودش منتقل می کند، منتهی می شود. در پایان روند چه چیز برای کارگر باقی می ماند؟ چیزی جز یک کنش ناب، یعنی یک نیروی انتزاعی کارکه کمترین شرایط عینی را که واقعیت بخشیدن آن را ممکن می سازند، در اختیار ندارد، باقی نمی ماند، آن چه که کارگر به عنوان پایه انتزاعی قدرت ناب کار از دست داده تنها عین کار، ابزار کار یا فرآورده کار و حتا خود کار به عنوان عین نیست، بلکه نیاز، آزمون (در نفس خود بی کنش)نیاز در این کیفیت، یعنی خود آن که مربوط به اصل کار به عنوان تملک شئی و عینیت یافتگی خود است.   
             از دست دادن عین، از خود بیگانگی به عنوان زدایش عینیت یافتگی خویش، عبارت از انتقال بی کنشی به خارج است؛ این امر به دو چیز می انجامد:
             ۱- تولید کننده به کنش ناب یا به کنش خالص، یعنی توانمندی یا قدرت انتزاعی کار تقلیل داده شده که باید منتظر بود که شرایط عینی به کار گرفتن آن از خارج برای او، توسط دیگری که آن ها را در اختیار دارد، فراهم شود.
             ۲- هنگامی که این قدرت ناب ذهنی کار به کار گرفته شود، واقعی است و توسط کارگر به عنوان بی کنشی، به عنوان نفی کار خود، به عنوان کنش دیگری توسط او به عنوان کنش برای دیگری جز او که در او با وجود او و علیه او تحقق می یابد، آزمون می شود.
            مارکس که از خود بیگانگی را از دیدگاه «رابطه کار با عمل تولید در درون کار» می نگرد در این باره می نویسد:«این رابطه،رابطه کارگر با کنش خاص اش چونان کنش بیگانه که به او تعلق ندارد، کنشی رنج آفرین، قدرتی ناتوانی زا، زایشی عقیم، انرژی خاص جسمانی و ذهنی کارگر وزندگی شخصی او است- زیرا زندگی چه چیزی جز کنش است؟ - چونان کنشی که علیه خودش بر گردانده شده، مستقل از او، به او تعلق ندارد». (۲٨) مسئله این جا عبارت از رسوخ بی کنشی در کارگر است. البته، این بی کنشی مال او نیست، بلکه از خارج برای او نازل و به او تحمیل شده است. آن جا که می بینیم که از خود بیگانگی استوار بر کنش عین نیست که با کنش کارگر رویارو گردد، و او را از بیرون به شکل واقعی به صورت نا موجه محدود کند: روند بسی بغرنج تر از آن است. ناشی از این است که کارگر نخست عینیت زدایی شده و به کنش ناب تقلیل یافته است. او عینیت وبُعد بی کنش خارج از خودش را دارد؛ به طوری که این بی کنشی سر انجام علیه خودش باز می گردد و به او به عنوان قدرتی تحمیل می شود که در خودش عینیتی را اعمال می کند که دیگر مال خودش نیست و از او جدا شده است.
          بنابر این میبینیم که سوژه بیگانه شده چگونه به دست می آید: چگونه باید بُعد خاص عینیت اش را ،بی بهره از بی کنشی اش ترک کرد. در واقع،در این صورت می تواند چونان چیز فعال ناب درک شود و می تواندکنش به عنوان بُعد اساسی وجودش درک گردد. البته، این کنش ناب نشانه ناتوانی قطعی اش است، زیرا در نفس خود بی بهره از رابطه ها با عینیتی است که با این همه ضروری برای به کار گرفتن خاص آن است. و چون که «سوژه» ای را نمی شناسیم که بُعد کنش را (هنگامی که این کنش مطلق، کنش خود – جایگاه نیست) به خودش نسبت ندهد، همان طور مشخصه ای که به طور اساسی آن را توصیف می کند(و این امکان می دهد که شکل وجود آن چه که او ، از این قرار عینیت نیست، متمایز کنیم) ، می توان به حق از خود پرسیدکه آیا این دریافت خویشتن به عنوان سوژه مطمئن ترین نشانه از خود بیگانگی، نیست؟
             مارکس می نویسد«از خود بیگانگی در این واقعیت نمودار می گردد که وسیله گذران زندگی من به دیگری تعلق دارد. آن چه که آرزوی (wunsch) من است، مالکیت دور از دسترس دیگری است». (۲۹) آن جا که می بینم که زدایش عینیت یافتگی، بی بهره گی از عینیت، از دست دادن چیز های حیاتی است. این واقعیتی است که وسیله های گذران زندگی («Lebens Mittel »به طور کلی«وسیله های زیستن») در مالکیت دیگری باشند. دسترسی داشتن به آن ها نخست با دسترسی داشتن به خودِ کار به عنوان عین خارجی که آن را ندارد، ممکن است . امّا دیده ایم که این بی بهره گی از عین نیاز، از دست دادن خود نیاز است که مارکس این جا آن را «آرزو » می نامد. آن چه از بی بهره گی وجود دارد، نیاز، آرزو، تمایل یعنی سهم بی کنشی متأثر از وجود ما است، پس به نظر می رسد که از خود بیگانگی استوار بر آن چه که چیز دیگری جز من به جای من فعال باشد، نیست. اما خیلی پیش از آن استوار بر آن چه که چیز دیگری جز من به جای من بی کنش باشد، خواهد بود، استوار بر آن چه که من از بی کنشی خاص خود جدا شده باشم استوار بر آن چه که تأثیر گذاری های من دیگر از آن من نباشند و آن ها برای من نه فقط خارجی، بلکه بیگانه می شوند.

                میان- بی کنشی
             مفهوم میان- بی کنشی که به تازگی توسط س . زیزک مطرح شده، به نظر می رسد به ویژه مطابق با در نظر گرفتن از خود بیگانگی است که مارکس آن را درک می کرد. در واقع، زیزک در این باره چه می گوید؟ چه چیز بیگانه کننده است، این چیز دیگری جز من یا کس دیگری جز من که به جای من فعال باشد، نیست (مثل ماشینی که کنشی دشوار و تکراری به آن انتقال یافته است)؛ اما اگر چیز دیگری جز من به جای من بی کنش باشد، اگر بی کنشی من، نیاز ها، احساسها، تأثرهایم به کس دیگر یا چیز دیگری جز من انتقال یافته باشند، در این صورت، چیزی که من نیستم شروع به آزمودن تأثر ها، نیاز ها،تمایل هایم به جای من می کند و مرا از تصرف در آن ها بی بهره می سازد. زیزک می نویسد: «برخورد حقیقی که رسانه های جدید را نگران می کند، استوار بر این واقعیت نیست که ماشین ها سهم فعال وجودمان را از ما بیرون می کشند، بلکه، برعکس، به دقت، استوار بر این واقعیت است که ماشین های دیژیتال ما را از بُعد بی کنش واقعی مان بی بهره می سازند: آن ها برای ما بی کنش هستند». (٣۰) بنابر این، بر این اساس است که میان- بی کنشی را به دقت تعریف می کند: زیزک ادامه می دهد: «در حالت میان- بی کنشی، من توسط دیگری بی کنش هستم. یعنی این که من بُعد بی کنش وجودم را به دیگری می دهم». (٣۱) اگر دیگران به جای من عمل کنند ، آن جا هیچ چیز بیگانه کننده وجود ندارد و روی هم رفته، نسل های مالک های وسیله های تولید به کلی انتقال دادن کنش – در این صورت، کنش پر زحمت به بسیاری دیگر از ایشان را «متحمل» شده اند. و مارکس خود به کلی آن چه را که توسعه ماشینیسم در صنعت های بزرگ است دریافت که، ماشینیسم می تواند با انتقال دادن وظیفه های بسیار تکراری به ماشین ها ، رهاننده باشد. در صورتی که چیزی وجود دارد که کارفرمایان، قدرتمندان، فرمانروایان هرگز انتقال نمی دهند، این درست توانایی برخوردار بودن وهنوز کمتر خود بهره مندی است! پس، به درستی این کاری دشوار است که سرمایه داری برای توده های زحمتکش انجام دهد: او آن ها را از بی کنشی شان «آزاد» می کند. یعنی این که او آن ها را از آن محروم می کند. و بدین ترتیب امکان می دهد که کارگر خود را به عنوان سوژه یک کنش ناب به عنوان مالک یک قدرت انتزاعی کار نشان دهد. رابطه این جا به طور مستقیم بین از خود بیگانگی چونان از دست دادن عینیت بی بهره گی از بی کنشی و دریافت خویش به عنوان سوژه و به ویژه به عنوان سوژه به طور اساسی فعال برقرار شده است . زیزک می نویسد:«پس باید از آن نتیجه گرفت که زهدان (ماتریس) اساسی میان -بی کنشی از خود مفهوم سوژه مورد بررسی به عنوان کنش ناب، «خود» (خویشتن) را مطرح می کند و به عنوان سیلان صیرورت ناب، تهی از هر وجه مثبت هستی شناسانه پایدار [؛] ناشی می شود. اگر من مایلم به عنوان کنش ناب عمل کنم، باید خودم را در خارج از وجود (بی کنش) ام قرار دهم و تنها امکانی که نصیب من می شود، بی کنش شدن توسط دیگری است». (٣۲) مگر این که به یقین هیچ کس نخواهد به عنوان کنش ناب عمل کند: فقط ناچار است، هنگامی که در واقع بی بهره از بُعد عینیت وجودش شده و هنگامی که از بی کنشی خاص اش بی بهره است،به آن عمل کند. بنابر این، از خود بیگانگی استوار براین واقعیت است که دیگر نمی تواند خود را درک کند و به نحوی دیگر جز به عنوان سوژه بی قید و شرط، فعال زندگی کند.
                                                                                                                   بر گردان متن آذرماه ۱٣٨۹
            

                فرانک فیشباخ: استاد دانشگاه تولوز II است . او نویسنده اثر های زیادی در باره تاریخ فلسفه آلمان از فیخته تا مارکس (شامل هگل، مکتب هگلی و شلینگ) است پس از تفسیر این زنجیره تاریخی در ارتباط های «هستی شناسی کنش» او تلاش می کند، نشان دهد که مارکس در چه چیز هم زمان وارث این سنت است و آن را با پی افکندن نقد بنیادی ذهنیت مدرن نوسازی می کند. واپسین اثر های او عبارتند از :«وجود و عمل» ، «بررسی در باره پایه های هستی شناسی مدرنِ رفتار کردن»، پاریس، ورن ۲۰۰۲؛ «تولید انسان ها»، «مارکس با اسپینوزا»، پاریس، p. u. f ۲۰۰۵ .   

            پی نوشت ها
            ۱- می توان ایراد گرفت که مارکس در پرداختن به این موضوع تنها نیست، موزس هس در همان زمان مارکس، در گوهر پول، در همان گستره عمل کرده است. بااین همه، در بررسی این واپسین متن آشکار شد که هس در کاربرد مفهوم فویر باخی از خود بیگانگی در پهنه اقتصادی ، به از خود بیگانگی تئوریک گوهر بشری در خدا که توسط فویر باخ اندیشیده شد، از خود بیگانگی پراتیک گوهر بشری در پول را می افزاید. هس می اندیشید: «آن چه خدا در زندگی تئوریک است ، پول در زندگی پراتیک در این دنیای وارونه است: قدرت بیگانه شده انسان ها، کنش حیاتی شان به حراج گذاشته شده است» (موزس هس، «گوهر پول»، ترجمه پ کادیو .. «چهره های یهود» مارکس، پاریس، گالیله، ۱۹۷٣، ص ۱۲۴). می بینیم که مسئله گستره کاربرد مفهوم از خود بیگانگی نزد هس کم تر از انتقال ساده و کار برد آن در یک قلمرو است، قلمرویی که نتیجه آن دگرگون کردن و غنی کردن مفهوم نیست. نزد مارکس مسئله به گونه دیگر مطرح است: گستره آن در نقد اجتماعی چشم انداز غنی کردن چشمگیر مفهوم از خود بیگانگی وحتا نوسازی کردن کامل درک آن را در پی دارد.
          ۲- در پی نوشت ها، ما روی دست نوشته های ۱٨۴۴ به ترجمه Emile Bottigelli پاریس ، انتشارات سوسیال، ۱۹۶۲ تأکید داریم (که در نقل قول از متن با علامت اختصاری ۴۴ . M آمده) با این همه، ما این ترجمه را هر بار که به ضرورت در باره آن داوری می کنیم، با تکیه بر متن مارکس، انگلس، مجموعه آثار بر لن- (شرقی) انتشارات دیتز، ج ۴۰، ۱۹٨۵، تغییر می دهیم. در پی نوشت ها علامت اختصاری ۴۰ w اشاره به این مرجع است.
          ٣- ۴۴ .M ، ص ٨؛ ۴۰ . wص ۴۷٣
          ۴- اغلب به خاطر این که باید سهم (بسیار ناچیز ممکن به او داده شود، این سهم به او امکان میدهد به قدر کافی برای توانایی کار کردن (چیزی) به دست آورد (۴۴ . M ص ۱۲؛ ۴۰ . w ، ۴۷۷) .
          ۵- ۴۴ . M ، ص ۵۷ (ترجمه تغییر داده شده) = (T.M ) : ۴۰ w ، صص۵۱۲ – ۵۱۱   
          ۶- ۴۴ .M ص. ۱٣۶ (T. M )؛ ۴۰ .w ، ص ۵۷۷
          ۷- ۴۴ . M ص. ۵۷ (T. M )؛ ۴۰. w ، ص ۵۱۲      
          ٨- ۴۴. M . ص ۵۷ (T. M )؛ ۴۰. w ص ۵۱۲
          ۹- ۴۴. M ، ص ۵۷؛ (T. M )؛ ۴۰ . w . ص ۵۱۲
          ۱۰- بنگرید به فویر باخ «گوهرمسیحیت» (از فویر باخ، مانیفست های فلسفی، متن های گزیده، ترجمه لویی آلتوسر، پاریس، puf ، ۱۹۷٣، ص ٨۷) : « برای غنی کردن خدا، انسان باید تهیدست شود؛ برای این که خدا همه چیز باشد، انسان باید چیزی نباشد».
         ۱۱- ۴۴ . M ، ص ۵٨ (T. M )؛ ۴۰ w ، ص، ۵۱۲ .
         ۱۲- ۴۴. M، ص ۵٨ (T. M) ؛ ۴۰. w ص ۵۱۲.
         ۱٣- ۴۴. M ، ص. ۵٨ (T. M)؛ ۴۰.w ، ص ۵۱۲   
         ۱۴- از ایدئولوژی آلمانی تا کاپیتال، شئی شدن از نظر مارکس شئی وارگی ذهنیت را نشان می دهد، البته، این را نیز نشان می دهد که رابطه ها بین انسان ها خود را چونان رابطه ها بین شئی ها (پدیده هایی که از سوی دیگر از پدیده وارونه جدایی ناپذیر است. یعنی رابطه ها بین چیز ها خود را چونان رابطه های درون انسانی نشان می دهد) . ما در پی به آن باز می گردیم .
       ۱۵- ۴۴. M ، ص ۵٨ (T. M) ؛ ۴۰. w ، ص ، ۵۱۲.
       ۱۶- ۴۴. M ،ص ۵۷ (T. M) ؛ ۴۰ w ، ص. ۵۱۲.
       ۱۷- ۴۴. M ،ص . ۵۷ ؛ ۴۰ w ، ص. ۵۱۲
       ۱٨- ۴۴. M ، ص. ۵۷ (T. M) ؛؛ ۴۰ w ، ص. ۵۱۲ .
       ۱۹- ۴۴. M ، ص. ۶۷؛ ۴۰ w ، ص ۵۱۶ .
       ۲۰- ۴۴. M صص ۹٣-۹۲ (T. M )؛ ۴۰ w ، ص ۵۴۱
       ۲۱- ۴۴. M ، ص. ۱٣۷- ۱٣۶ (T. M) ؛ ۴۰ w ، ص ۵۷٨
       ۲۲- ۴۴. M ، ص. ۱٣۶ (T. M) ؛ ۴۴ w ، ص. ۵۷٨
       ۲٣- ۴۴. M ، ص. ۱٣۶ (T. M) ؛ ۴۴ w ، ص. ۵۷٨
       ۲۴- ۴۴. M ، ص. ۵٨؛ ۴۰ w ، ص. ۵۱۲
       ۲۵- ۴۴. M ، ص. ۱۰۲؛ ۴۰ w ، ص. ۵۴٨
       ۲۶- ۴۴. M ، ص. ۱۰۲ (T. M) ؛ ۴۰ w ، ص ۵۴٨
       ۲۷- ۴۴. M ،ص. ۱۰۲ (T. M)؛ ۴۰ w ، ص. ۵۴۹
       ۲٨- ۴۴. M ، ص. ۶۱ (T. M) ؛ ۴۰ w ، ص. ۵۱۵
       ۲۹- ۴۴. M ، ص. ۱۰۹ (T. M) ؛ ۴۰ w ص. ۵۵۴
       ٣۰- Slavoj Zizek «سوژه میان- بی کنش» در باره ذهنیت آینده، بررسی نقد ها در باره «صدای بی شرمانه» ترجمه فرانسوا ترون ، کاستلنو- لو- له انتشارات کلیما ، ۲۰۰۴ ص ، ۲۰- ۱۹ .
       ٣۱- همان جا ص ٣٨ .
       ٣۲- همان جا ، ص . ۴۲ .