۱۳۹۰ دی ۲۳, جمعه

مهمترین خبرهای روز جمعه بخش چهارم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

جعفر شجونی٬ رئیس جامعه وعاظ تهران:

مردم در خیابان مدام به روحانیت فحش می‌دهند

جعفر شجونی٬ رئیس جامعه وعاظ تهران می‌گوید «امروز در کوچه و خیابان مدام به روحانیت فحش و ناسزا می‌‌دهند» در حالی که «اختیار کشور در دست روحانیون» نیست.
به گزارش روز جمعه (۲۳ دی) خبرگزاری مهر٬ آقای شجونی در جمع گروهی از مردم اردکان علت «فحاشی» مردم به روحانیت را اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در بانک صادرات عنوان کرده است.
این روحانی محافظه‌کار در عین حال گفته که روحانیت در این اختلاس نقشی نداشته و افراد دیگری عامل آن بوده‌اند.
اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در بانک صادرات که بزرگ‌ترین پرونده فساد اقتصادی در تاریخ ایران به شمار می‌رود٬ بازتاب‌های فراوانی داشته و تاکنون قوه قضائیه نام متهمان آن را اعلام نکرده است.
شجونی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است: «عامه مردم فکر می‌‌کنند اختیار کشور در دست روحانیون است و مدام از ما مطالباتی دارند که هیچ کدام در حوزه اختیارات ما نیست.»
۱۴ مرداد ماه امسال نیز آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی گفته بود روحانیت عامل گرانی‌ها٬ تورم و مشکلات اقتصادی نیست و برخی «منحرفین» تلاش می‌کنند با انتساب این مسائل به روحانیت٬ مردم را نسبت به آنها بدبین کنند.
اظهارات این مرجع تقلید و رئیس جامعه وعاظ تهران در شرایطی مطرح می‌شود که روحانیون بیش از ۳۰ سال است در ایران حکمرانی می‌کنند.
بسیاری از مردم ایران انتقاد‌های زیادی به حکومت روحانیون دارند٬ اما مقام‌های جمهوری اسلامی با هرگونه انتقاد و اعتراض مقابله کرده و اعتراض‌ها را با توسل به خشونت سرکوب می‌کنند.

 

 

قرائت بخشي از گزارش كميسيون اصل ۹۰ درباره حوادث سال ۸۸ پيش از خطبه‌هاي نماز جمعه تهران

ایسنا

پيش از خطبه‌هاي نماز جمعه امروز تهران چكيده‌اي از گزارش كميسيون اصل 90 مجلس درباره حوادث پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري قرائت شد.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، متن اين گزارش قرائت شده به شرح زير است:
تجربه دوران حاكميت جريان دوم خرداد كه جورج بوش پسر هنگام ترك كاخ سفيد آن را دوراني خوش خواند و از بابت به پايان رسيدن آن ابراز تاسف كرد، آمريكا و متحدانش را به اين نتيجه رساند كه بهترين و كوتاه‌ترين روش براي ايجاد تغيير در رفتارهاي ايران اسلامي، سرمايه‌گذاري بر روي جريان ساختارشكن و غرب‌گراي داخل ايران است كه در طول دوران در اختيار داشتن سكان اداره دو قوه مجريه و مقننه در ايران به خوبي نشان داده بود روش‌ها و اهداف خود را كاملا بر مطلوب‌ها و نيازهاي غرب منطبق كرده است به همين دليل بود كه بلافاصله پس از به پايان رسيدن دوران اصلاحات فرآيندهاي 1- فرآخوان مراكز تصميم‌سازي براي تهيه راهبردهاي عملياتي عليه ايران 2- تصويب بودجه ويژه براي حمايت از اپوزيسيون 3- ايجاد و تقويت ساختارها و شيوه‌هاي رسانه‌اي جديد براي ايجاد هدايت و تغذيه آشوب داخلي كه بي‌بي‌سي فارسي در راس آن‌ها قرار داشت 4- تصويب قطعنامه‌هاي تحريمي عليه ايران 5- فعال شدن سرويس‌هاي اطلاعاتي براي تحقق دو پروژه اپوزيسيون واحد، برداشتن مرزهاي ميان گروه‌هاي مختلف اپوزيسيون و اپوزيسيون حرفه‌اي كه اصلاح‌طلبان غرب‌گرا در سال 84 فقدان آن‌ها را جزو ضعف‌هاي اساسي خود اعلام كرده بودند و گنجاندن در قالب پروژه شبكه‌سازي در محيط‌هاي واقعي و مجازي 6- تقسيم كار در ميان كشورهاي غربي براي برقراري پيوندهاي پنهان با اپوزيسيون داخلي 7- برنامه‌ريزي براي تبديل انتخابات به هسته مركزي يك فرآيند كودتاي مخملي، شتابي فزاينده گرفت.
اگر چه بسياري از اين فرآيندها از سال‌ها قبل آغاز شده بود و عمر برخي از آنان به بيش از 20 سال مي‌رسيد اما در اين ترديدي نيست كه برخي از آنان و مجموع اطلاعات موجود هم نشان مي‌دهد كه برنامه‌ريزي اصلي براي تبديل اين پروژه‌ها براي فتنه داخلي پس از سال 84 اوج گرفته است.
1- اين گزارش تلاش مي‌كند چگونگي تكميل اين پروژه‌ها و تبديل آن به يك فتنه سياسي و اجتماعي را با استناد به اطلاعات معتبر واكاوي كند و روايتي دقيق از چگونگي مهار اين فتنه عميق ارائه دهد.
2- بررسي علل و عوامل و ريشه‌يابي جريان فتنه:
آنچه فرداي پس از انتخابات را ورق زد فرصتي بود كه از سال‌ها و دهه‌ها قبل با برنامه‌ريزي مدون و منسجم بيگانگان و همراهي عناصر فريب‌خورده داخلي فراهم آمد. فضاي مطلوب سوءاستفاده بيگانگان از طريق حاكم شدن فضاي غيرعقلاني و ترويج احساسات، ناديده گرفتن تذكرات مقام معظم رهبري و قواعد و اخلاق انتخاباتي و مصالح انتخابات و انقلاب مهيا شد تا دشمنان به پياده‌سازي سناريويي از پيش تعيين شده خويش بپردازند در اين راستا مي‌توان به عوامل داخلي و خارجي موثر در اين حوادث اشاره كرد.
الف- زمينه‌ها و عوامل خارجي: مجموعه اسناد و مطالعات موجود نشان مي‌دهد به طور كلي راهبرد غرب در قبال ايران اسلامي مبتني بر اين پيش‌فرض است كه در نهايت هر نوع پروژه براندازانه عليه ايران بايد راهي به داخل ايران بيابند و هدف از مجموعه فشارهاي بين‌المللي بر ايران نيز در نهايت چيزي جز اثرگذاري بر داخل ايران و فعال كردن مجموعه نيروهاي غرب‌گرا كه همواره نسبت به اكثريت مطلق مردم، اقليتي بسيار كوچك محسوب مي‌شدند نبوده است. اطلاعات موجود نشان مي‌دهد اين فعال سازي به عنوان يكي از عوامل زمينه‌ساز فتنه 88 در زماني به مدت دو دهه به ويژه از سال 84 به اين سو در قالب مكانيزم‌هاي زير صورت گرفته است.
1- برقراري ارتباطات پنهان 2- كمك‌هاي مالي 3- حمايت علني در چارچوب پروژه‌هاي ديپلماسي عمومي 4- فشار بر نظام جمهوري اسلامي ايران به منظور ايجاد فضاي مانور براي جريان غرب‌گرا در داخل 5- شبكه‌سازي اجتماعي در حوزه‌هاي مجازي و حقيقي
در عين حال نكته مهم و برجسته در اين ميان اين است كه غرب براي كليد زدن پروژه‌ خود به آماده شدن مجموعه‌اي از شرايط داخلي نياز داشت و به منظور هرچه كامل‌تر كردن اين پروژه از پيش برنامه‌ريزي شده انتخابات را به عنوان يكي از مهم‌ترين نقاط قوت جمهوري اسلامي ايران هدف قرار داد.
بررسي دقيق و موشكافانه فتنه 88 نشان مي‌دهد عملكرد و سخنان سران داخلي و خارجي فتنه، الگوبرداري كاملا دقيق از تئوري‌هاي از پيش طراحي شده، انقلاب‌هاي مخملي در اتاق فكر سيستم‌هاي جاسوسي خارج از كشور از جمله تئوري مبارزات خشونت‌پرهيز و روش‌هاي مسالمت‌آميز از كشور از جمله تئوري‌هاي مخالفت بوده است. نافرماني مدني كساني چون جين شارپ بوده است كه در تمام نمونه‌هاي قبلي خود از جمله موارد اجرا شده در اروپاي شرقي و آسياي ميانه به صورت انتخابات محور عمل كرده است.
مطابق اسناد موجود كشورهاي غربي و در راس آن‌ها دولت آمريكا بر مبناي مجموعه كدهايي كه از داخل ايران دريافت كرده‌اند به نتيجه رسيده‌اند كه مقطع انتخابات رياست جمهوري دهم سال 88 بهترين فرصت براي اجراي كودتاي مخملي در ايران است كه در مقاطعي چون سال‌هاي 76، 80 و 84 شريط را براي اجراي آن مناسب نديده بودند.
مطابق اسناد اطلاعاتي موجود در پيوست اين گزارش عوامل زير در متقاعد شدن طرف خارجي به اين كه سال 88 مناسب‌ترين زمان براي اجراي پروژه كودتاي مخملي است، نقش كليدي داشته است.
1- مسافرت‌هاي خارجي افرادي چون محمد خاتمي كه اغلب به تلاش براي متقاعد كردن طرف خارجي به اين‌كه ميرحسين موسوي فردي مناسب براي پيش بردن پروژه تغييرات ساختاري در ايران است اختصاص داشته است. اسناد موجود نشان مي‌دهد خاتمي در تونس، تركيه و استراليا براي ترغيب خارجي‌ها به حمايت از موسوي تلاش كرده و موفق نيز بوده است.
2- مسافرت‌هاي مجموعه‌اي از عوامل اطلاعاتي خارجي در پوشش‌هاي مختلف به داخل ايران و برآورد اوضاع داخلي ايران
3- شناخت تاريخي از شخصيت‌ ميرحسين موسوي به دليل حضور عوامل وابسته به سرويس‌هاي اطلاعاتي در كنار وي مانند اردشير اميرارجمند
4- پيشبرد پروژه شبكه‌سازي با همراهي گروه‌هايي چون حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از سال 88 به اين سو كه اصلي‌ترين مكانيزم اجرايي آن برگزاري دوره‌هاي متعدد براندازي نرم، بيش از چند صد نفر از چهره‌هاي شناخته شده جريان دوم خرداد به خارج از ايران به منظور شركت در اين دوره‌ها در فاصله سال‌هاي 84 تا 88 بود.
5- و اخرين عامل پيام‌هايي بوده كه غربي‌ها مستقيما از داخل ايران دريافت كرده‌اند و اين پيام‌ها منجر به شكل‌گيري اين اشتباه محاسباتي در ذهن آن‌ها شد كه سال 88 زماني مناسب براي كليد زدن كودتا است. اطلاعات موجود در اسناد اطلاعاتي كه به هنگام نگارش اين گزارش به آن‌ها مراجعه شده نشان مي‌دهد مهدي هاشمي نقشي عمده در ارسال اين پيام‌ها به بيرون را داشته است. و از جمله پيام‌هاي مستقيم وي براي آمريكا در اواخر سال 87 موجب شد كه آمريكا پروژه مذاكرات هسته‌يي ايران را كه از اهميت حياتي برخوردار بود، تعطيل كرده و انرژي خود را بر پيروزي اصلاح‌طلبان در انتخابات 88 متمركز كنند.
آنچه به عنوان عوامل خارجي زمينه‌ساز فتنه سال 88 مد نظر است صرفا يك فاكتور تاثيرگذار بر سهل شدن زمينه بروز فتنه 88 نيست، بلكه مي‌توان به جد گفت طرف غربي در برنامه‌ريزي، سازماندهي و هدايت ناآرامي‌هاي اجتماعي به سمت و سوي مورد نظر خود نقش اصلي را بر عهده داشته باشد، فلذا مديريت فتنه 88 بر عهده طرف غربي بوده است. در اثبات اين موضوع شواهد بسيار قطعي در مواضع رسمي سكان‌داران غرب، طرح‌هاي اتاق‌هاي فكر آمريكايي و رسانه‌هاي ديداري، شنيداري، مجازي و مكتوب موجود است.
آنچه در اين بحث به آن اشاره مي‌شود شواهد موجود از دخالت به مديريت طرف غربي در اين سه منبع است. 1- بنيادهاي غربي حامي براندازي: به نتيجه نرسيدن پروژه‌هاي جنگ سخت در ايران سبب شد نظام سلطه جهت پيگيري اهداف خود در ايران و خاورميانه فايل خاصي در اتاق‌هاي فكر خود براي ايران پديد آورد، مويد اين موضوع تعدد فايل‌هاي قابل ملاحظه‌اي است كه توليدات موسسات برانداز پيرامون ايران است. مرور پژوهش‌هاي انجام شده در بنيادهاي غربي طي سال‌هاي نزديك به 2009 نشان مي‌دهد كه تحليل‌گران از عدم وجود يك استراتژي كلان‌نگر پيرامون ايران و غرق شدن در تاكتيك‌هايي چون ايران منهاي انرژي هسته‌يي هستند و به دنبال يك استراتژي مدون هستند.
به وجود آمدن چنين ديدگاهي است كه موجب مي‌شود به يك باره تعداد پژوهش‌ها پيرامون دستيابي به يك استراتژي كلان در برخورد با ايران و بازشناسي اركان جمهوري اسلامي ايران اوج گيرد.


آمادگی بریتانیا برای تجهیز تسلیحاتی بیشتر سعودی

تحویل سلاح‌های تازه به نیروهای مسلح عربستان و همچنین ایستادگی در کنار ریاض به منظور دفاع از امنیت خلیج فارس و گشوده نگاه داشتن تنگه هرمز از جمله مهم‌ترین موضوعات مطرح در مذاکرات روز جمعه بین پادشاه عربستان و نخست وزیر بریتانیاست.
عربستان مهم‌ترین شریک تجاری و اقتصادی بریتانیا در خاورمیانه محسوب می‌شود. متقابلاً بریتانیا از جمله متحدان بزرگ سیاسی و شرکای عمده تجاری عربستان است.
میزان سرمایه‌گذاری‌های مستقیم عربستان در بریتانیا به ۶۲ میلیارد پوند بالغ می‌شود. علاوه بر همکاری‌های فنی در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی، بریتانیا در ردیف بزرگ‌ترین تامین‌کنندگان نیازهای تسلیحاتی عربستان قرار دارد.
از زمان شکل گرفتن «بهار عرب» در کشور‌های مسلمان خاورمیانه، و به‌خصوص با از دست دادن حسنی مبارک به عنوان یک متحد قدرتمند منطقه‌ای، عربستان بیش از پیش افزایش ظرفیت و قدرت نظامی خود را مورد توجه قرار داده است.
حضور نظامی ۸ ماه گذشته عربستان در بحرین و کسب موفقیت در مهار نا‌آرامی‌های سیاسی منامه، موجب شد که دولت ریاض مسئولیت کامل دفاع از پادشاهی سعودی و حفظ امنیت منطقه‌ای را بر عهده ظرفیت‌های داخلی خود قرار دهد.
بروز بحران جاری در آب‌های خلیج فارس و تهدید تهران به مسدود ساختن تنگه هرمز، در ادامه رویارویی جامعه جهانی با طرح‌های توسعه اتمی تهران، برنامه‌های افزایش قدرت نظامی عربستان را اینک سرعت بیشتری بخشیده است.

سرانه هزینه‌های دفاعی

عربستان طی ده سال گذشته یکی از بالا‌ترین هزینه‌های سرانه نظامی در جهان را در انحصار خود داشته است. طی سال گذشته سرانه هزینه‌های دفاعی آن کشور که بیشتر مربوط به خرید ادوات پیشرفته نظامی، به‌خصوص تجهیزات نیروی هوایی بوده، به ۱۸۰۰ دلار بالغ شده است. در زمان مشابه هزینه سرانه دفاعی چین کمتر از ۸۰ دلار، هند ۵۰ دلار و پاکستان ۴۰ دلار بود.
بر این اساس عربستان سال گذشته ۱۱.۸ درصد از درآمد ناخالص ملی خود را به هزینه‌های دفاعی تخصیص داده است، حال آن که سهم نیرو‌های مسلح آمریکا از تولیدات ناخالص ملی آن کشور ۴.۷ درصد، ترکیه ۳ درصد و ایران تنها ۱.۸ درصد بوده است.
جز امارات و عربستان که نام آنها در صدر لیست کشور‌های دارای بالا‌ترین هزینه‌های نظامی جهان قرار دارد، دیگر کشور‌های جنوبی خلیج فارس مانند کویت و قطر نیز با تفاوت‌های اندک، در ردیف ده کشور دارای بالا‌ترین سرانه هزینه‌های نظامی، نسبت به ارزش تولیدات ملی، قرار دارند.
با این وجود عربستان مصمم است که با استفاده از اندوخته‌های مالی عظیم، ظرفیت‌های دفاعی خود را بیش از پیش تقویت کند.

سرخوردگی از آمریکا

پادشاهی عربستان از نحوه برخورد دولت اوباما با جنبش آزادی‌خواهی موسوم به «بهار عرب» در منطقه خلیج فارس و شمال آفریقا چندان خشنود نیست.
پس از رویداد تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و متعاقب آن اشغال عراق از سوی نیرو‌های آمریکایی در سال ۲۰۰۳، دولت جرج بوش نیز با ابتکار وزیر خارجه خود، کوندالیزا رایس، تحت عنوان «طرح خاورمیانه بزرگ» تغییرات سیاسی در ریاض را مورد توجه قرار داده بود.
از این لحاظ عربستان کاهش حضور نیروهای آمریکایی در آن کشور و تکیه بر نیرو‌های مسلح خود در جهت تحکیم وضعیت داخلی و همچنین داشتن توان کافی برای مقابله با چالش‌های منطقه‌ای به‌خصوص در قبال جمهوری اسلامی ایران را ضروری دانسته و در دستور کار قرار داده است.
در جهت تحقق این سیاست، فرماندهی نیروی هوایی آمریکا در منطقه که پیشتر در عربستان سعودی مستقر بود اینک به قطر منتقل شده است. در جهت تامین سخت‌افزار‌های نظامی مورد نیاز و همچنین آموزش نیروهای مسلح نیز، عربستان به سیاست متنوع ساختن منابع به جای تکیه غالب به آمریکا روی کرده است.
علاقه‌مندی بریتانیا به داشتن نقش سیاسی فعال در خلیج فارس، و حضور نظامی آن کشور در منطقه، جاذبه‌های توسعه همکاری با لندن را برای پادشاهی سعودی افزایش داده است.
در همین حال رکود جاری اقتصادی در بریتانیا که صرفه‌جویی در هزینه‌های دفاعی آن کشور را اجتناب‌ناپذیر ساخته، از یک سو، و از سوی دیگر عزم همزمان عربستان دایر بر تسریع در اجرای برنامه‌های توسعه توان نظامی آن کشور، ضمن کاهش تکیه بر آمریکا، همکاری نزدیک لندن و ریاض را از جاذبه‌های تازه‌ای برخوردار کرده است.
گفت‌وگوهای روز جمعه نخست وزیر بریتانیا با پادشاه و ولیعهد عربستان، در کنار بررسی زمینه‌های گسترش همکاری‌های دوجانبه، این بخش مهم از علائق مشترک و مکمل رهبران دو کشور را مورد توجه خاص قرار خواهد داد. در اوج تنش جاری در منطقه خلیج فارس، نخست وزیر بریتانیا دومین چهره برجسته جهانی است که همزمان با نخست وزیر چین راهی دیدار با سران عربستان سعودی می‌شود.



تلاش های تازه ای برای از سر گیری مذاکرات درباره برنامه هسته ای ایران آغاز شده است. دیپلمات های اروپایی می گویند، گروهی بلندپایه از بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی، در دو سه هفته آینده به ایران سفر می کنند.علی لاریجانی، رییس مجلس ایران هم که به ترکیه رفته بود، می گوید کشورش آماده مذاکرات جدیدر ارتباط با برنامه های هسته ای است.
سهیل شهسواری گزارش می دهد.



سفر پرهیاهو و کم‌حاصل احمدی‌نژاد به آمریکای لاتین

سفر محمود احمدی‌نژاد به آمریکای لاتین

رسانه‌های دولتی ایران سفر دوره‌ای محمود احمدی‌نژاد به چند کشور آمریکای لاتین را موفقیت‌آمیز می‌خوانند. به‌رغم این، برزیل و آرژانتین به عنوان مهم‌ترین کشورهای منطقه علاقه‌ای به دعوت از او نشان نداده‌اند.

خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا از روز یک‌شنبه، ۱۸ دی که سفر محمود احمدی‌نژاد به آمریکای لاتین آغاز شد در یک صفحه ویژه به انتشار خبرهای و گزارش‌های این رویداد می‌پردازد.
ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه و اکوادور کشورهایی هستند که احمدی‌نژاد از آنها دیدن کرده است. در حالی که ایرنا از "استقبال گرم و پرشور" از احمدی‌نژاد گزارش می‌دهد روزنامه آلمانی فرانکفورتر آلگماینه می‌نویسد رئیس دولت دهم به دلیل بی‌رغبتی آرژانتین و برزیل مجبور شده این دو کشور را دور بزند.
جاذبه‌های محدود کشورهای آمریکای لاتین
در میان کشورهای آمریکای لاتین، ونزوئلا بیشترین رابطه‌ی سیاسی و اقتصادی را با جمهوری اسلامی دارد. یکی از جاذبه‌های این کشور برای تهران وجود معدن‌های سنگ اورانیوم است. ایران در خانه‌سازی و راه‌اندازی کارخانه‌های تولید ماشین‌های کشاورزی نیز در ونزوئلا سرمایه‌گذاری کرده است.
زمینه‌ی همکاری‌های تجاری و اقتصادی میان ایران با دیگر کشورهایی که احمدی‌نژاد به آنها سفر کرده بسیار محدود است. یکی از این کشورها اکوادور است که رئیس جمهورش رافائل کره‌آ روز جمعه، ۲۳ دی میزبان احمدی‌نژاد بود. خبرگزاری ایرنا اکوادور را کشوری معرفی می‌کند که "جمعیت آن را مجموعه‌ای از قبایل بومی تشكیل می‌دهند."
بنابر این گزارش كره‌آ با ابراز امیدواری از گسترش و تعمیق روابط دو کشور گفته است «ایران یك كشور صاحب فناوری، صنعت و بسیار پیشرفته‌تر از اكوادور است و اكوادور نیز تولیدكننده بسیار خوب مواد غذایی و كشاورزی است.»
امیدهای برباد رفته
فرانکفورتر آلگماینه با اشاره به ظرفیت محدود روابط اقتصادی ایران و کشورهای آمریکای جنوبی می‌نویسد، گرچه احمدی‌نژاد در سفر اخیر تفاهم‌نامه‌ها و قراردادهای فراوانی با همتای ونزوئلایی خود، هوگو چاوز به امضا رساند، اما حجم مبادلات دو کشور از حدود ۵ میلیارد دلار تجاوز نمی‌کند. به نوشته‌ی این روزنامه، تهران با اتکا به روابط خود با چند کشور آمریکای لاتین قادر به کاهش فشار تحریم‌های بین‌المللی نخواهد بود.
احمدی‌نژاد در ونزوئلااز سوی دیگر بسیاری از تفاهم‌نامه‌هایی که در سفرهای قبلی احمدی‌نژاد با این کشورها به امضا رسیده همچنان در حد تفاهم‌نامه باقی‌مانده‌اند. افزون بر این پشت کردن دو کشور مهم آرژانتین و برزیل به تهران امیدهای جمهوری اسلامی را برای یافتن شرکای مهم اقتصادی در منطقه بر باد داده است.
بی‌میلی برزیل به حضور احمدی‌نژاد
تا حدود یک سال پیش ایران بر روی روابط اقتصادی با برزیل حساب زیادی باز کرده بود. رئیس جمهور پیشین برزیل، لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا نوامبر سال ۲۰۰۹ میلادی میزبان احمدی‌نژاد بود و تلاش می‌کرد در مناقشه اتمی تهران و واشنگتن نقش میانجی را ایفا کند. فرانکفورتر آلگماینه‌، ۱۲ ژانویه به نقل از وزارت خارجه برزیل نوشت تهران این بار حتا در مورد احتمال سفر احمدی‌نژاد به برزیل نیز درخواستی مطرح نکرده است.
ظاهرا دولت جمهوری اسلامی از پیش مطمئن بوده که رئیس جمهور جدید برزیل، دیلما روسف علاقه‌ای به دیدار با همتای ایرانی خود ندارد. از زمان به قدرت رسیدن روسف روابط دو کشور به سردی گراییده و روابط اقتصادی دوجانبه که رو به گسترش بود به شدت کاهش داده شده است. رئیس جمهور جدید برزیل از منتقدان نقض حقوق بشر در ایران است. روسف اجرای حکم سنگسار در این کشور را اقدامی قرون وسطایی و غیرقابل پذیرش می‌داند.
آرژانتین و پیگرد مقام‌های ایرانی
آرژانتین، به عنوان دومین کشور بزرگ آمریکای جنوبی نیز تمایلی به دعوت از احمدی‌نژاد نشان نداده است. دستگاه قضایی آرژانتین ایران را متهم به دست داشتن در عملیات تروریستی بمب‌گذاری در مرکز یهودیان در بوئنس آیرس در سال ۱۹۹۴ کرده است. این کشور تلاش می‌کند با یاری پلیس بین‌المللی (اینترپل) شماری از مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی از جمله وزیر دفاع، احمد وحیدی را بازداشت کند.
در انفجار مرکز "آمیا" ۸۵ نفر جان خود را از دست دادند و حدود ۳۰۰ نفر مجروح شدند. علی فلاحیان وزیر پیشین اطلاعات، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، محسن رضایی و چند عضو سفارت ایران در آرژانتین از دیگر متهمان این پرونده هستند که اینترپل از سال ۲۰۰۷ پیگیرد آنها را در دستور کار خود قرار داده است.
سفر ناکام وزیر دفاع به بولیوی
خرداد ماه سال جاری خورشیدی وحیدی که به دعوت همتای بولیویایی خود برای شرکت در مراسم پایان دوره خلبانان ونزوئلا و بولیوی به این کشور سفر کرده بود، به دلیل اعتراض آرژانتین مجبور شد ساعتی بعد از ورود، کشور را ترک کند. وزارت خارجه دولت چپ‌‌گرای بولیوی ضمن عذرخواهی رسمی به خاطر دعوت از وحیدی این اقدام را ناشی از عدم هماهنگی وزارت دفاع این کشور با دیگر نهادهای دولتی عنوان کرد.
ظاهرا به همین دلیل احمدی‌نژاد در تازه‌ترین سفر دوره‌ای خود به آمریکای جنوبی بولیوی را، گرچه یکی دیگر از "دوستان" ایران محسوب می‌شود، از برنامه حذف کرده است. محمود احمدی‌نژاد در حالی همراه با شماری از اعضای هیات دولت به سفر رفته است که طرح پرسش از او در دستور کار مجلس قرار دارد و کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی از او خواسته بود روز سه شنبه، ۲۰ دی، به پرسش‌های نمایندگان پاسخ دهد.
جشن کشورهای منزوی
مجلس همچنین قصد داشت در یک نشست غیرعلنی به بررسی علت نوسان‌های کم‌سابقه در بازار ارز و طلا بپردازد که به دلیل همراهی وزیران اقتصادی دولت با احمدی‌نژاد این کار انجام نشد. محمد خوش‌چهره، نماینده دوره پیشین مجلس، ۲۱ دی در گفتگو با روزنامه شرق می‌گوید بهتر بود احمدی‌نژاد با توجه به شرایط بحرانی داخلی سفر خود را لغو می‌کرد.
دیدار احمدی‌نژاد با هوگو چاوزچهار کشوری که احمدی‌نژاد و هیات همراهش از آن دیدن کرده‌اند، مانند جمهوری اسلامی از منزوی‌ترین کشورهای جهان محسوب می‌شوند. خبرگزاری ایرنا نوشت در مراسم تحلیف دانیل اورتگا رئیس جمهور نیکاراگوئه علاوه بر محمود احمدی‌نژاد، تنها روسای جمهور پنج كشور دیگر حضور داشته‌اند. چاوز، کره‌آ و رئیس جمهور بولیوی از جمله افراد همتراز رئیس دولت ایران در این مراسم بوده‌اند.
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی در آغاز سفر هیات ایرانی به آمریکای لاتین (دوشنبه، ۱۹ دی) در گزارشی نوشت این منطقه که آمریکا آن را "حیاط خلوت" خود تصور می‌کند اکنون به "تسخیر دیپلماسی" ایران درآمده است. به نوشته ایرنا «در مجموع بیش از یك صد سفر، ملاقات رسمی و گفت‌وگوی تلفنی بین عالی‌ترین مقامات ایران و كشورهای این منطقه در ۶ سال اخیر نشان دهنده پیوندهای نزدیك ملت‌ها و دولت‌های منطقه است.»


صدای "ایرج گرگین" خاموش شد



ایرج گرگین گوینده خوش صدای رادیو، موسس رادیو فرهنگی تهران و از برنامه‌ریزان اولیه رادیو فردا در سن ۷۷ سالگی پس از یک بیماری طولانی درگذشت. وی کار حرفه‌ای رادیویی‌اش را از سال ۱۳۳۷ در رادیوی ملی ایران آغاز کرده بود.


شاید کمتر کسی به خاطر داشته باشد که جمله معروف فروغ فرخزاد که می‌گوید حرف زدن از خود و زندگی شخصی کار بی‌موردی است و هر آدمی یک تاریخ تولدی دارد و یک جایی به دنیا آمده است و... در واقع پاسخ او به اولین سوالی بود که ایرج گرگین در یک مصاحبه رادیویی از فروغ پرسید. این مصاحبه را ایرج گرگین در سال ۱۳۴۳ برای رادیو ایران انجام داد.

گرگین آنطور که خود گفته به طور اتفاقی وارد دنیای رادیو شد. هرچند که کار رسانه‌ای ‌را سالها پیش از ورود به رادیو و در کیهان فرهنگی دهه ۱۳۳۰ آغاز کرده بود. این لباس نو آنچنان بر قامت او برازنده آمد که تا آخرین سال‌های عمرش آن را از تن به در نکرد.

«رادیو تهران» از دستاوردهای ایرج گرگین است. وی در گفت و گویی که سال ۲۰۱۰ با بخش فارسی دویچه‌وله انجام داد گفته بود که در آن زمان احساس کرده بود که جامعه روشنفکری ایران به یک صدای دیگر نیاز دارد که بتواند بلندگوی آن بخشی از جامعه باشد که بعد از کودتای ۲۸ مرداد به سایه خزیده بودند. «رادیو تهران» در اوایل دهه ۱۳۴۰ اینگونه متولد شد.

رادیو تهران در کوتاه مدت تبدیل به خانه هنرمندانی چون احمد شاملو، فروغ فرخ‌زاد، نادر نادرپور، سيمين بهبهانی، مهدی اخوان ثالث، هوشنگ نهاوندی، فرخ غفاری و فريدون رهنما شد.

بعد از انقلاب ایران، گرگین نیز مانند اکثر هنرمندان مورد غضب انقلابیون واقع شد. او را به خاطر اجرای رادیویی نمایشنامه‌های شکسپیر و تنسی ویلیامز، غرب‌زده خواندند و از سازمانی که بیش از ۲۰ سال در آن کار کرده، آموخته و آموزش داده بود بیرونش کردند.

عشق به "صدا" اما در دل او نمرد. ابتدا "رادیو امید" به عنوان اولین رادیوی فارسی زبان مستقل در خارج از ایران  و بعد "رادیو آزادی" و "رادیو فردا" بلندگوهای بعدی ایرج گرگین بودند برای ایجاد رابطه با مردمی که به آنها عشق می‌ورزید، هرچند فرسنگها دور از وطن.

جمعه ۲۳ دی ماه ۱۳۹۰ برابر با ۱۳ ژانویه ۲۰۱۲ صدای آرام و دلنشین ایرج گرگین برای همیشه خاموش شد، در بیمارستانی در ویرجینیای آمریکا، فرسنگها دور از وطن.




در ستايش استادم، ايرج گرگين

 يکی از آخرين مصاحبه های ايرج گرگين که پخش شد، يکی از دوستان روزنامه نگارم برايم پيامی فرستاد و در آن گلايه کرد که ستايش های ساليانم از اين پير حرفه ما، چندان واقع بينانه نبوده . اينکه ايرج گرگين در جاهايی از مصاحبه کلی گويی کرده و در بيان انتقاداتش از رسانه های فارسی يقه کسی را نگرفته. کسانی که ايرج گرگين را از نزديک می شناختند، انتظار ديگری از او نداشتند.
او اصولا به اين راحتی همکارانش را نمی رنجاند. او شايد در بيان انتقاداتش در آن مصاحبه محافظه کاری به خرج داده بود، اما من حاضر نبودم از ستايش او دست بردارم. مجادله ام با دوست قديمی منتقد ايرج گرگين به جايی ختم نشد. او فقط در آخرين پيامش آرزو کرد که بخت آشنايی از نزديک با ايرج گرگين برايش مهيا شود تا ويژگی های منحصر به فردی که من از گرگين می شناختم را کشف کند.
  اين بخت برای او فراهم نشد. ايرج گرگين از دنيا رفت. در يک روز زمستانی غم زده. در بيست و سوم دی ماه. هم آن دوست هم نسل من و هم گروه بزرگی از همنسلان من اين بخت را از دست دادند. آنها در خبرها خواهند خواند که یکی از بنيانگذاران راديو آزادی، از مديران پيشين راديو و تلويزيون ملی ايران و از اساتيد قديمی روزنامه نگاری از دنيا رفته است. آنها هيچ گاه نتوانستند او را از نزديک ببينند. در يک دانشکده روزنامه نگاری يا در يک همايش ساده پای حرفهايش بنشينند. خاطراتش را گوش کنند.
  من اما اين بخت نصيبم شد. و تجربه همکاری با او موجب شد ساعتی بعد از شنيدن خبر درگذشت او، اين يادداشت را بنويسم. تا بگويم چرا هميشه او را ستايش کرده ام. و خوشبختانه تا آخرين لحظات زندگی پربارش اين بخت را داشتم تا ستايشم را به گوشش برسانم.
  طبيعتا من هم مانند بسياری با آثاری فرهنگی که به واسطه حضور او نصيبم شد خاطره دارم. شخصيت چند بعدی و پشتکار کم نظير ايرج گرگين موجب شد تا امروز که از دنيا رفته هرکسی با يکی از اين محصولات به يادش بيافتد. از نمايش راديوئی شازده کوچولو تا سريال دايی جان ناپلئون و مصاحبه با فروغ فرخزاد و حتی آلبوم اجرای حسين عليزاده در لس آنجلس. نام گرگين در پشت پرده محصولات فرهنگی - هنری زيادی می درخشد.

اما آنچه مرا شيفته ايرج گرگين کرد، بعدی از زندگی حرفه ای اوست که دار و ندار زندگی من نيز هست: «روزنامه نگاری».

ايرج گرگين يکی از جدی ترين روزنامه نگاران ايران بود که مانند همکارانش در دوره های مختلف تاريخ معاصر ايران، قربانی آسيب هايی شد که بر اين حرفه تحميل شده اند. اما سانسور و پدرکشتگی سياستمداران مستبد با «رسانه» و کارگران «رسانه» يعنی «روزنامه نگاران»، نه تنها او را خسته و منزوی نکرد بلکه ايرج گرگين را به سويی سوق داد که من آن را يکی از قله های روزنامه نگاری حرفه ای ايرانيان توصيف می کنم.

او از لابه لای همين آسيبها و بر اساس شناخت و تجربه چندين دهه کار مداوم روزنامه نگاری، به تعريفی دقيق از امر اطلاع رسانی رسيد که با فرمولهای سياستمداران نمی خواند، اما راه تعالی ارزشهايی بود که هم برای مخاطب بی بديل بود و هم برای موفقيت يک رسانه ضروری.

اين روزها روزنامه نگاران جوان ايرانی از نخستين روزهای يادگيری اين حرفه، مدام از ارزشهايی چون «بی طرفی»، «انصاف»، «صداقت» و «دقت» در کارشان می خوانند و می شنوند. اما هنوز آنچه بيش از هر چيز در دهها وب سايت و روزنامه، کمر روزنامه نگاری فارسی را می شکند، زيرپا گذاشته شدن همين ارزشهای کليدی هستند.
  روزنامه نگاران ايرانی حتی برای زيرپا گذاشتن اين ارزشها به توجيهاتی نيز متوسل می شوند و گاه عدم رعايت بی طرفی را معلول بيش از يک قرن سرکوب آزادی بيان می دانند. اين ميان اساتيد روزنامه نگاری داخل کشور، اسير در چنبره رسانه های دولتی از سويی و رسانه های حزبی از سوی ديگر، در آموزشهايشان دستشان از هر نمونه ای خالی است.
  ايرج گرگين که عمری زخم سانسور را بر حرفه اش تحمل کرده بود، با شناختی عميق از رسانه فارسی به من آموخت که رسانه بی طرف راستگوی منصف که با دقتی کشنده، واو به واو اطلاعاتش را پيش از انتشار کنترل می کند، يکی از ضروری ترين نيازهای جامعه امروز ايران است. او با يادداشتهای از سرکينه، کينه داشت. با مصاحبه های مغرضانه جوش می آورد. با گزارشهای يک جانبه تبليغاتی عصبانی می شد. و يک خط اطلاعات غلط بی سند در گزارش، نااميدش می کرد.
  هرچند من هيچ روزی فرياد زدن او را نديدم. اما به عنوان کسی که از دل روزنامه های جانبدار تهران، به دامن او افتاده بودم، بارها عصبانی اش کردم. و خشمگين ترين برخوردش با من، لحن متفاوتش بود وقتی جمله اش را با «آقا کيوان» شروع می کرد. و من با نگرانی می گفتم: «آقای گرگين معذرت می خواهم.»
  «آقای گرگين» بارها با مهربانی برايم توضيح داد که بايد بيش از اينها به مخاطبم احترام بگذارم. نبايد بخشی از ماجرا از مخاطبم پنهان کنم. بايد به احترام او، تمامی اطلاعات گزارشم را چندين بار کنترل کنم. و نبايد از فرصتی به نام «رسانه» برای عقده گشايی و بی احترامی به احدی سوء استفاده کنم.
  کسی که در دوره اوج قدرت شاه سابق ايران، تلاش کرده بود، از القاب اعليحضرت همايونی در اخبار بکاهد، در راديو فردا اصرار داشت که رهبر جمهوری اسلامی هميشه با لقب «آيت الله» معرفی شود. به واسطه اصرار پيگيرش برای احترام به سياستمداران ايرانی، مجبورمان کرد که حتما نامهای شخصيت ها در اخبار و گزارشها، با «خانم» يا «آقا» همراه باشد.
حتی اين توضيح که نگفتن «آقا» يا «خانم» در راديو و تلويزيون ديگر بی احترامی محسوب نمی شود، او را قانع نمی کرد. او می خواست که صدای رسانه اش، صدای تبليغاتی مخالفان نباشد. او می خواست که مخاطب رسانه اش را باور کند. هيچ گاه نگذاشت در گزارشی درباره مناقشات بی انتهای قدرتمداران ايرانی با مخالفانشان، موضع آنها که در تهران در قدرت هستند جا بيافتد.
  و از دل همين موافق و مخالفها بود که گروهی از جوانان روزنامه نگار در راديو فردا کار ياد گرفتند، گروهی که امروز وقتی در اوج بحثهای حرفه ای، از ايرج گرگين نقل قول می کنند، گويی از پيامبرشان حرف می زنند.
با اين همه، اين استاد روزنامه نگاری فارسی، هميشه از رسانه «بی طرف و مستقل» فارسی، به عنوان رويايی و آرزويی دور سخن می گفت. رسانه ای که نه فقط تحريريه اش که پشتوانی مالی آن نيز مستقل باشد.

ايرج گرگين در ۲۳ ام دی ماه سال ۱۳۹۰ در حالی از دنيا رفت که هنوز روزنامه نگاری فارسی، زير ضرب سياستمدارن جفاکار، ميان ايده آلهايش و واقعيت موجود دست و پا می زند. گزارشهای مغرضانه، حجم قابل توجهی از توليدات رسانه ای را به خود اختصاص داده. حتی روزنامه نگاران مهاجر نيز در وب سايتهای گوناگون، هرازگاهی به خود اجازه می دهند که ساده ترين قواعد دنيای حرفه ای را زير پا بگذارند و در مواردی وضعيت چنان بحرانی است که در بحثهای حرفه ای، استفاده از توصيف «حرفه ای» هم کم هزينه نيست. حتی بعضی از روزنامه نگاران پيش کسوت و مشهور، به رغم جذب مخاطب گسترده از ارائه اطلاعات نادرست يا غيردقيق ابائی ندارند.
  خبرگزاريهای داخلی يکسره در چنگال الويتهايی هستند که «حقيقت» شايد در آخر فهرست آنها قرار بگيرد. راديو و تلويزيون دولتی ايران، رويکردی عميقا تبليغاتی دارد و اين ميان، عبارتی که برای مخاطب ايرانی آنقدر تکرار شده که گاه معنی خود را از دست می دهد «روزنامه نگار زندانی» است.
در چنين دنيايی است که ايرج گرگين به يک بخت طلايی تبديل می شود برای هرکس که دل به اين حرفه بسته است. روزنامه نگاری که چراغ راهنمای چندين نسل از روزنامه نگاران ايرانی بوده و اين يادداشت، کوچکترين ستايشی است که می شد درباره اش نوشت.
افتخار شاگردی او هميشه همراه من می ماند. و يادم نمی رود، پيرمرد شيک پوش و محترم، با آرزوهای بسياری از دنيا رفت. آرزوی بردباری بيشتر برای جوانان خبرنگار. آرزوی رسانه هايی که بی نياز از هر حکومتی به زبان فارسی، اخبار و گزارشهای بی طرف توليد کنند. آرزوی اينکه روزی رتبه بندی کشورها از نظر آزادی بيان منتشر شود و ايران در ميان ۱۰ کشور انتهای فهرست نباشد. آرزوهايی که عمری با او بودند و در زمستان غمزده سال ۹۰، با او جاودانه شدند.



پرز دخالت اسراییل در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران را رد کرد

مصطفی احمدی روشن از مقامات هسته‌ای بامداد چهارشنبه (۲۱دی) بر اثر انفجار یک بمب در منطقه سیدخندان تهران کشته شد

رئیس‌جمهور اسرائیل ضمن واکنش به اتهامات مقامات جمهوری اسلامی، دست داشتن تل‌آویو در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران را رد کرد. آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی، ترور مصطفی احمدی روشن را به اسرائیل و آمریکا نسبت داده بود.

آيت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در پیامی کشته شدن مصطفی احمدی روشن را به "طراحی یا همراهی سيا و موساد" نسبت داده و تاکید کرده که «از مجازات مرتكبان اين جنايت و عاملان پشت صحنه‌آن هم هرگز چشم‌پوشی نخواهيم كرد.»
مصطفی احمدی روشن بامداد چهارشنبه (۱۱ ژانویه/۲۱ دی) بر اثر انفجار یک "بمب مغناطیسی" در حوالی میدان کتابی تهران کشته شد. بنا به گزارش‌ها، این بمب توسط یک موتور سوار به خودروی در حال حرکت  احمدی‌ روشن نصب شده است.
مصطفی احمدی‌روشن که از سوی مقامات و رسانه‌های ایرانی «دانشمند هسته‌ای» و «استاد دانشگاه شریف» معرفی شده،  ۳۲ سال داشته و  فارغ‌التحصیل رشته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف و معاون بازرگانی سایت نطنز بوده است.
آقای خامنه‌ای ترور این فرد را "بزدلانه" توصیف کرده و گفته است: "عاملان و طراحانش هرگز جرات نخواهند كرد به جنايت كثيف و پليد خود اعتراف كنند و مسئوليت آن را بپذيرند.»
پیش از این سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز با صدور بیانیه‌ای ترور مصطفی احمدی روشن را "طرحی آمریکایی – اسرائیلی" برای «مانع تراشی» در راه  پیشرفت برنامه‌های هسته‌ای ایران عنوان کرده بود.
اسرائیل دخالت در ترور را رد کرد
در همین حال شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل به شبکه خبری CNN گفته که اسرائیل در قتل مصطفی احمدی روشن دخالتی نداشته است. این برای اولین‌بار است که یک مقام اسرائیلی به اتهامات مطرح شده از سوی جمهوری اسلامی مبنی بر دست داشتن اسرائیل در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران پاسخ می‌دهد.
به گفته رئیس‌جمهور اسرائیل اینکه در ایران برای هر اتفاقی آمریکا و اسرائیل را سرزنش می‌کنند، امری متدوال است.
شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل گفت اسرائیل در قتل مصطفی احمدی روشن دخالتی نداشته استآمریکا و انگلیس محکوم کردند
پیش از این آمریکا و بریتانیا نیز دخالت در ترور این مقام هسته‌ای ایران را رد کرده بودند. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در واکنش به ترور مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی تاسیسات غنی‌سازی نطنز، دست داشتن کشورش در هر گونه اقدام خشونت‌آمیز را با قاطعیت رد کرده بود.
تامی ویتور، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید نیز گفته بود: «ایالات متحده در این ماجرا هیچ دخالتی نداشته است. ما این گونه اقدامات خشونت‌آمیز را به شدت محکوم می‌کنیم».
از سوی دیگر ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، با محکوم کردن "قتل مقام هسته‌ای ایران" گفته بود: «ما همدردی خود را با خانواده ‌کارشناس مقتول ابراز می‌داریم».
همچنین الستر برت، معاون خاورمیانه‌ای وزارت امور خارجه بریتانیا، ضمن رد هر نوع دخالت کشورش در انفجار منطقه سیدخندان اعلام کرد: «ما همیشه کشتن غیرنظامیان را به هر شکل محکوم کرده‌ایم».



آینده سازمان مجاهدین خلق پس از عراق


* مسعود خدابنده عضو پیشین شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران است

داستان اعضای سازمان مجاهدین خلق درعراق هنوز متحول است و تا به امروز هنوز یک نفر هم از "شهر اشرف" به "کمپ لیبرتی" منتقل نشده است؛ ولی خروج قریب الوقوع آنها از عراق قدمی رو به جلو برای بیش از سه هزار تنی که حداقل در هشت سال اخیر در بیابانهای عراق به انتظار نشسته اند. زندگی این افراد پس از خروج هر چه باشد مسلما بدتر از شرایط موجودشان نخواهد بود.

اما چه آینده ای برای سازمان مجاهدین خلق به صفت سازمانی متصور است؟ پاسخ این سئوال مبهم است، ولی یک چیز مشخص است: پرونده ای در عراق بسته و پرونده ای جدید، احتمالا در اروپا، باز خواهد شد.

هشتم ژوئن ۱۹۸۶، یعنی چند سالی پس از سی خرداد شصت و عزیمت یا فرار مسعود رجوی به پاریس، مجاهدین خلق (که من هم جزو آنها بودم) نه به اجبار، که بدلخواه و حتی تا حدودی به اصرار، خاک فرانسه را به قصد عراق در حال جنگ با ایران ترک کردیم. آن زمان ابوالحسن بنی صدر جزو اولین کسانی بود که در مورد پیامدهای این حرکت هشدار داد و از آن پس صف خود را از شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق جدا کرد. البته بسیاری دیگر نیز در آن زمان و یا کمی بعد از آن چنین کردند، از جمله دکتر قاسملو، خانبابا تهرانی، دکتر متین دفتری، برومند، ماسالی و...

حرکت به سوی بغداد بعد ها از سوی سازمان "پرواز تاریخ ساز دوم" لقب گرفت. آقای رجوی قبل از "عزیمت" در پیام ویدئویی "تودیع" گفت که "می روم تا بر افرازم آتش ها در کوهستان ها"، و صریحا اعلام نمود که با توجه به انتقال مجاهدین خلق از غرب به "جوار خاک میهن"، از این پس هر گونه "خارجه نشینی" و ادعای "مبارزه از فرنگ" نامشروع است. وی به صراحت گفت که مشروعیت همه خارجه نشینان فقط و فقط به خاطر "مبارزه مسلحانه ای" است که مجاهدین پرچمدار آنند، والا که "یک نفس در خارج هم از روز اول حرام بوده". و "اگر نبود بخاطر مبارزه مسلحانه مجاهدین، باید شرف شهادت در تهران را به فرار از کشور ترجیح می دادند". هنوز هم نمی دانم چرا آن روز عراق با نام "جوار خاک میهن"، کشوری خارجی و یا "خارجه" محسوب نشد.

به یاد می آورم اواخر ماه مه ۱۹۸۶ را که برنامه های "پرواز" ریخته شده است و من زودتر به بغداد رفته ام. چند هفته ای است برای آماده سازی ورود "برادر مسعود" و "خواهر مریم" در بغداد مستقر شده ایم تا روز هشتم ژوئن همراه تعدادی دیگر به پیشواز برویم. مسئولیت حفاظتی دارم و رابط مخابرات (سازمان اطلاعات عراق) هستم. برنامه به خوبی و خوشی انجام می شود و فرودگاه و عکس و فیلم و تبلیغات و حرکت قطار خودروها به سمت جنوب و مستقیما زیارت کربلا و نجف و بازگشت به ساختمان جلالزاده (میدان چهل دزد بغداد) و نشست جمعبندی و الی آخر. قبلا در پاریس هم کارم همین بوده و تازگی ندارد ولی اینجا یک فرق جدی با پاریس دارد. اینجا تا دندان مسلحیم.

به یاد می آورم برای این که "مسلحانه و قهرآمیز" سرنگون کنیم، اولین نیازمان همانا محلی بود، قرارگاهی بود و پادگانی بود که بشود جمع شد، آموزش دید، برنامه ریخت، مسلح شد و بعد "تیغ به دست و قهر آمیز درید و درید تا طلوع سرنگونی". و بیاد می آورم سفارت عراق در فرانسه را که در همانجا بحث محل و پادگان را هم کرده بودیم. و به یاد می آورم آن روزی را که به همراه آقای محمود عطایی با ماشین لندکروز ارتشی چهار بار در گل گیر کردیم تا بتوانیم خود را به کتیبه وسط پادگان متروکه خالص برسانیم و سربازخانه اهدایی را از افسر عراقی تحویل بگیریم و نامش را بگذاریم "قرارگاه اشرف".

بیاد می آورم چند روزی بعد از عملیات فروغ را که پس از چهار شبانه روز جنگیدن بدون خواب و خوراک و "دریدن" و "دریده شدن"، بالاخره یک نفر از هر چهار نفرمان زنده به قرارگاه برگشت. غالب کشته شدگان از فرط خستگی و کمبود خواب غش کرده بودند و زیر بمباران خوابشان برد تا "دریده" شوند. آن روز کسی از کسی سوال نمی کرد. کسی به چشم کسی نگاه نمی کرد. کسی سراغ کسی را نمی گرفت. کسی از زنده بودن خود خوشحال نبود. روزی بود که آب آشامیدنی مان هم بوی خون میداد با تلخ ترین مزه ها.

ژنرال عراقی را بیاد می آورم که آن روز، با آن چهره زمخت آفتاب سوخته عربی اش، مخفیانه اشک ریخت. ژنرالی که چهار روز قبل تنها تقاضایش این بود که سازمان دست از این "دیوانگی نظامی" بردارد ولی "فرماندهی ارتش رهایی بخش" تصمیم خود را گرفته بود. همین ژنرال دو روز قبل هم التماس کرده بود که فرمان عقب نشینی بدهید و نگذارید بقیه نفرات کشته شوند ولی باز "فرماندهی ارتش رهایی بخش" تصمیم خود را گرفته بود...

بگذریم و برگردیم سر اصل مطلب.

برآوردی از وضعیت کنونی

امروز کجا ایستاده ایم؟ آنطور که خانم رجوی در اطلاعیه هفته پیش مطلعمان کردند تتمه سازمان، امروز "با کوله های شخصی و وسائل آشپزخانه آماده انتقال به کمپ لیبرتی شده اند". افرادی اکثرا بیمار با متوسط سن قریب به پنجاه، به کمپی می روند که حتی نام آن فارسی یا عربی نیست.

سه دهه بعد از آن "پرواز و آن پیام تودیع"، امروز منتظر نشسته ایم که ببینیم چه تعداد از این رزمندگان سابق و ساکنین امروز "شهر اشرف" که اکثرا زخم عملیات، زخم بی خانمانی و طلاق جمعی و جدایی فرزند، زخم چند دهه قطع رابطه با جهان بیرون را هم به همراه دارند، خواهند توانست خود را از این جهنم خود ساخته به نقطه ای امن برسانند. "خود ساخته" هم که می گویم قصد آزار ندارم. می خواهم واقعیات دیده شود تا از چاله به چاه نیفتیم. از این بابت می گویم که فراموش نشود آقایان و خانم هایی که اکنون در کشور"عراق بدون صدام" هستند ده سال است همه توان تبلیغاتی، مالی، سیاسی و امنیتی خود را به کار برده اند که در این کشور بمانند و تا همین دیروز به در و دیوار نوشته بودند "چو اشرف نباشد تن من مباد" و اعلام می کردند که "اشرف بایستد، جهان خواهد ایستاد" و تهدید می کردند که "همینجا می مانیم و می میریم".

راستی این همه اصرار برای ماندن در عراق برای چه بود؟ با چه استراتژی یا تاکتیکی؟ به چه امیدی؟ پاسخ این سئوال را شاید بشود در جای دیگری جستجو کرد. دلیل این اصرار روشن نمی شود مگر این که دلیل و اشتیاق اولیه برای رفتن به عراق مشخص شود.

چرا مجاهدین به عراق رفتند؟

آقای رجوی بارها توضیح داده است که "راه دیگری نبود و اگر نمی رفتیم از بین رفته بودیم". او اگر چه دقیق ولی صرفا در چهارچوب تفکر و چارچوب اعتقادی و اهداف مورد نظر خود سخن گفته است؛ چرا که خیلی ها آن زمان همین حرکت را نوعی "خیانت" خوانده بودند. براستی چرا مجاهدین آن روز فکر می کردند که راه دیگری ندارند و "راه حل" های دیگران را نمی دیدند؟ واضح است. چون برای "مجاهد خلق" آن زمان هیچ تفکری خارج از آن چارچوب مشروعیت نداشت. چون ایدئولوژی، استراتژی و تاکتیک سازمان بر بنیان "برافروختن آتش در کوهستان ها" استوار بود.

شما اگر بدنبال ساخت و ساز باشید نهایتا سر از مصالح فروشی در می آورید. اگر معتقد به روشنگری و ارتقاء دانش و بینش نسل های بعد باشید لاجرم سر و کارتان به فروشگاههای لوازم التحریر و این روزها فروشگاههای کامپیوتر خواهد افتاد. اگر دنبال قیام باشید و برانگیختن مردم، سر از کارخانه و مسجد و اتحادیه ها و شوراهای محلی در می آورید و اگر بنیاد تفکر و ریشه اعتقادی تان "مبارزه مسلحانه و سرنگونی قهر آمیز" باشد، لاجرم بدنبال تفنگ و باروت هستید.

و البته این طرز تفکر مثل جن از بسم الله "لیبرالیسم" و "دموکراسی" وحشت دارد و فرار می کند. پاریس جای بقا و رشد این تفکر نیست. و این طرز تفکر الزامات دیگری هم دارد. بی اعتمادی مطلق به "دیگران"، مبارزه با هر آنکس که صد در صد با ما نیست، قهرمان پروری بر اساس قدرت بدنی، قدرت تحمل فشار، اجر و ارزش نهادن به صرف شکنجه شدن به هر دلیلی، و بعد سختی کشیدن، گرسنگی کشیدن، تحمل سرما و گرمای طاقت فرسا به هر دلیلی و حتی تولید سختی مصنوعی برای خود و اطرافیان، کم خوردن، کم خوابیدن، طلاق دادن همسر و جدا شدن از فرزند، قطع رابطه عاطفی با همه، تنفر از زندگی راحت و ... ما از شلاق زدن همدیگر در خوابگاه های دانشجویی شروع کردیم و به اینجا رسیدیم.

ما به عراق و یا به قول آقای رجوی به "جوار خاک میهن" رفتیم چون امکان عمیلات مرزی و ارسال تیم شهری و خمپاره زنی از پاریس نبود؛ رفتیم چون باقی راه های "سرنگونی قهر آمیز" را هم امتحان کرده بودیم. "سی خرداد شصت" را و "استراتژی جنگ شهری از طریق خطوط تلفن فرانسه" را و "خط هفت هفتم و زدن سر انگشتان رژیم" را و "خط پاسدارکشی حداکثر" را با خون هزاران بی گناه از همه طرفها آزموده بودیم و نتیجه نداده بود.

آقای بنی صدر آن روز گفت: "آقا به عراق نرو و در کنار دشمن منشین". شاید آن روز آقای بنی صدر باید می گفت "آقا این عقیده به سرنگونی مسلحانه را کمی پایین تر از آیه قرآن قرار بده، شاید راه حل های دیگر را هم ببینی".

مختصات سازمان مجاهدینی که به اروپا باز می گردد

عراق زمان صدام تنها دولتی است که از بدو تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران تا کنون از این گروه رسما پشتیبانی کرده است. این حکومت سال ها پیش سرنگون شد و سپس آمریکایی ها سازمان را خلع سلاح کردند.

امروز تنها راه پیش روی اعضای باقی مانده این سازمان که کمی بیش از سه هزار نفر هستند، رفتن به کشورهای غربی است. اما آینده "سازمان مجاهدین خلق ایران" مبهم است. مجاهدین خلق با چه هویتی؟ با چه پشتوانه ای؟ در چه وضعیت فیزیکی و روحی و بالاخره بدنبال چه؟ استراتژی سرنگونی مسلحانه قهر آمیز یا رد مبارزه مسلحانه؟ فاز سیاسی یا فاز نظامی؟ انقلاب های ایدئولوژیک چه می شوند؟ طلاق های جمعی ادامه می یابد یا تعطیل می شود؟ جامعه بی طبقه توحیدی و نظریه های دیگر کجا جا می گیرند؟ آرم خونین رنگ سازمان که توانسته همزمان تفنگ، داس، سندان و آیه قرآن را یکجا به نمایش بگذارد در کجا خواهد نشست؟ جواب خانواده ها را چه کسی خواهد داد؟

آیا می توان آرم سازمان مجاهدین خلق ایران را از"کمپ اشرف" آورد و بر پشت بام ساختمان مرکزی "کمپ اور سواواز" پاریس نصب کرد؟ یونیفورم ها چه می شود؟ کار شورای رهبری با آن تفاصیلی که در مورد انتخابشان گفته شده و اکنون پا به سن گذاشته اند و کار سرتیم هایی که تخصصشان فرماندهی تانک و نفربر یا تخریب بوده چه خواهد شد؟ آموزش دیده های امنیت و اطلاعات حکومت صدام به چه کاری گمارده خواهند شد؟ رابطین "هواداران" و "ایرانیان خارج از کشور" پس از بیست و اندی سال غیبت از حرکت سریع تکاملی در اروپا چگونه مواضع خود را تشریح خواهند کرد؟

اینها سوالاتی هستند که احتمالا با صدور یک پیام، پاسخ نخواهند گرفت. اینجا دیگر "اشرف" نیست و دروازه ای ندارد که قفل شود. با تیرکمان و فلاخن هم نمی شود مردم را دور نگه داشت. اینجا اروپاست و درب های اور توانایی قطع ارتباط مطلق "رزمنده مجاهد" با "جامعه فاسد و بورژوایی غرب" یا پدر، مادر، فرزند، همسر و... را نخواهند داشت.

روابط بین المللی سازمان هم دستخوش تغییر است. سازمان مجاهدینی که به اروپا بر می گردد دیگر "عنصر" مجاهد خلقی نیست که نفس تمامی اپوزیسیون از آتش سلاح او مشروعیت می گیرند. پس در این وضعیت برگ برنده مجاهدین کجاست؟

امکانات و محدویت های غرب در استفاده از "سازمان مجاهدین خلق" در صحنه بین المللی

سازمان مجاهدین مدعی است که غرب می تواند در مقابله با ایران روی آن حساب کند ولی واقعیت این است که با تعریف فعلی، اروپا علاقه ای به حضور مجاهدین خلق در خاکش ندارد. مجاهدین در حالت فعلی در محافل سیاسی غرب لشکری شکست خورده تلقی می شوند با سابقه ای اسفناک، بی خانمان، جان و مال باخته و در نتیجه ترسناک، غیر مترقبه و خطرناک و تا حدودی هم غیر قابل بازیافت.

امروز رودررویی غرب با ایران مشخصا بر سه محور استوار است. آمریکا ایران را متهم می کند که "ناقض حقوق بشر" است، از "تروریسم" حمایت می کند و به دنبال "بمب هسته ای" است. به بیان دیگر غرب از ایران می خواهد که از فعالیت سیاسی اجتماعی "فعالان متمایل به غرب" جلوگیری نکند، حضور اسرائیل را در منطقه به رسمیت بشناسد و غنی سازی اورانیوم را متوقف کند. ایران هم در مقابل می گوید که "دخالت در مسائل داخلی کشورها ممنوع!" حماس برگزیده مردم فلسطین و حزب الله برگزیده مردم لبنان است. غنی سازی اورانیوم هم جزو اختیارات قانونی امضا کنندگان پیمان منع گسترش سلاح هسته ای است.

حال ببینیم در این سه بحث، مجاهدین خلق چه نقشی می توانند ایفا کنند؟

در بحث حقوق بشر- با توجه به گزارشات مکرر مراکز آمریکایی مانند مرکز تحقیقاتی رند، دیدبان حقوق بشر و گزارشات متعدد اف بی آی و وزارت امور خارجه آمریکا، نه تنها نمی توان از سازمان مجاهدین در این بحث استفاده کرد، بلکه حتی باید از نزدیک شدن آنها به این بحث فعالانه جلوگیری کرد، چرا که این کار می تواند "کارت حقوق بشر" را از دست غرب خارج کند، و آن را مستقیما در دست حکومت ایران بگذارد. یاد آوری می کنم که سازمان مجاهدین خلق توسط روسیه یا چین به نقض حقوق بشر متهم و محکوم نشده اند. تمامی این منابع و شواهد و مدارکشان غربی و اکثرا آمریکایی هستند.

در بحث تروریسم - اینکه مجاهدین در سالهای اخیر ترور کرده اند یا نه و اینکه در لیست ممنوعه این کشور یا آن کشور باشند یا نباشند، سابقه این سازمان را پاک نمی کند و بنابراین سازمان مجاهدین خلق جایی برای عرض اندام در محکومیت "حمایت ایران از تروریسم" ندارد و فقط برگ برنده ای است در دست حکومت ایران و برعلیه "معیارهای دوگانه غرب".

در بحث اتمی - این تنها جایی است که در سال های اخیر امکان ایفای نقش سازمان البته بدون آرم و نام و تحت نام های تولید شده دیگر وجود داشته است. کنفرانس های مطبوعاتی گاه بگاه در واشنگتن و لندن و بروکسل و حضور تبلیغاتی در سالن های جنبی پارلمان ها در سالهای اخیر را به یاد داریم. ولی این نقش هم اکنون تا حدی کمرنگ شده و شاهدیم که در رویارویی های جدیدتر، مطالب و اطلاعات مستقیم به آژانس بین المللی انرژی اتمی تحویل می شود و بدین ترتیب اطلاعیه و کنفرانس مطبوعاتی هم غیر ضروری شده است.

ولی خارج از این سه بحث، بخصوص در سالهای اخیر یک نقش دیگر هم بوده که اساسا نه از طریق دولت ها که بیشتر از طریق لابی هایی برنامه ریزی شده است که خواستگاهشان الزاما خواستگاه دولت ای غربی نیست، و آن استفاده از مجاهدین خلق به عنوان خنثی کننده هر تلاشی است که بخواهد احتمال جنگ با ایران را کم و یا احتمال مذاکره با این حکومت را بیشتر کند.

استفاده از مجاهدین خلق بعنوان ابزاری برای ترویج کینه و شعله ور نگه داشتن خصومت

آقای احمدی نژاد وقتی صحبت از "نفی هولوکست" یا "بازبینی هولوکست" می کند، از سر بی اطلاعی تاریخی یا به قصد مطرح کردن بحثی تئوریک در دانشگاه ها نیست. این حرف پیام دارد. می خواهد مبادا روزی کسی بخواهد با اسرائیل سر میز مذاکره بنشیند.

با همین استدلال وقتی راس لهتینن (رئیس هیئت روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا) می گوید که برای مقابله با ایران مجاهدین خلق را از فهرست سازمان های تروریستی خارج کنیم تا بتوانیم مستقیما به آنها کمک مالی و پشتیبانی سیاسی برسانیم به این دلیل نیست که او نمی داند که مجاهدین خلق چه کسانی هستند و چه سابقه ای دارند؛ بلکه می خواهد به حاکمان ایران بگوید آنقدر از همه شما متنفرم که دشمنان شما را تشویق می کنم، حتی کسانی را که خودشان به کشتن هزاران تن از شما چه در مرزها و چه در خیابانهای شهرهایتان اذعان دارند و به آن افتخار هم می کنند.

همانطور که آقای احمدی نژاد دقت نمی کند که هولوکست صرفا به حکومت اسرائیل خلاصه نمی شود، خانم لهتینن هم توجه نمی کند که مشکل این گروه صرفا با حکومت ایران نیست و قربانیان ایرانی، عراقی، اروپایی و حتی خانواده ها و باقی ماندگان کشته شدگان آمریکایی را هم متاثر کرده است.

نگاه غالب ایرانیان به سازمان مجاهدین خلق

با توجه به سابقه سازمان مجاهدین خلق در متهم کردن سازمانها و شخصیت های مخالف خود در داخل و خارج از ایران و متهم بودن خود این سازمان به "جنگیدن در کنار صدام"، " نقض حقوق بشر" و "تروریسم کور" (اتهاماتی که سازمان مجاهدین خلق همه را رد می کند)، به نظر می رسد که بخش بزرگی از نسل جوان در داخل ایران نظر مثبتی نسبت به این سازمان نداشته باشند.

در خارج از کشور نیز به استناد رابطه دیگر نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی می توان برآورد کرد که بجز تعداد محدودی وابستگان قدیمی به شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق، بقیه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی از راست ترین تا چپ ترین این طیف عملا نه تنها علاقه ای به نزدیکی به سازمان ندارند که در بسیاری از مواقع مخالفت صریح و روشن خود را با روش های مورد استفاده مجاهدین خلق ابراز کرده اند.

چاره چیست؟

به نظر می رسد که سازمان مجاهدین خلق اکنون بر سر دوراهی ای قرار گرفته که انتخاب هر راه، تبعات غیر قابل بازگشت خود را خواهد داشت. دوراهی بقا بر روند قبلی و خلق و خوی جهان سابق و یا تغییر جدی و کیفی به طرف واقعیات جدید و جهان امروز.

راه حل اول: اصرار بر روند گذشته

اگر سازمان بر انتخاب قبلی خود و روندی که تا کنون دنبال کرده است اصرار داشته باشد تبعات آن تقریبا روشن است و می توان بسیاری از حرکت های ماهها و حتی سالهای آینده را پیش بینی کرد. در چنین شقی حضور آقای رجوی در اروپا درست مثل زمانی که ایشان از ایران به پاریس آمدند الزامات خاص خودش را خواهد داشت. پیش بینی بنده این است که ما شاهد دو خط موازی شاخص که قبلا هم در حرکت سازمان در غرب دیده ایم خواهیم بود.

اول: حملات خشونت آمیزتر و گسترده تر به دفاتر و منافع و سفارتخانه های جمهوری اسلامی در کشورهای غربی (و احتمالا و در صورت لزوم منافع عراق، سوریه و لبنان). شیشه شکستن، پرتاب تخم مرغ به مقامات دولتی و دیپلمات ها در خیابانها در کنار بست نشستن های تبلیغاتی معمول و تظاهرات بیشتر با مدعوینی که در سالهای اخیر دیده ایم والبته همه اینها با انگیزه و خط "باز کردن جای از دست رفته در غرب" و بقول آقای رجوی "خارج کردن رقبا" از صحنه. این حرکتی است با شاخص های "حذفی" مجاهدین خلق سی سال قبل که امروز نه تنها الزاما به ضرر جمهوری اسلامی تمام نخواهد شد که با توجه به تجاربی که حکومت در این سالها بدست آورده است، احتمالا به نحوی موثر از آن بهره برداری می کند و با تمسک به آن دولت های اروپایی را تحت فشار می گذارد.

دوم: استفاده از رسانه های نوشتاری و گفتاری و فعال کردن دستگاه اطلاعاتی ای که در ماههای اخیر تا حدودی ساکت تر عمل کرده، برای تبلیغ علیه هر کس که بخواهد برعلیه مجاهدین و بخصوص رهبری آن سخن بگوید یا عمل کند. تفاوت این بار با گذشته البته "تعلیم دیدگی عنصر مجاهد خلق در دستگاه صدام" و خلق و خوی ناشی از گذراندن دورانی طولانی از زندگی قرارگاهی است که می تواند بر شدت عمل بیفزاید. البته در چنین سناریویی، حضور احتمالا خشن سازمان در میان جوامع ایرانیان خارج از کشور می تواند زنگ خطری جدی برای دستگاه های امنیتی کشورهای اروپایی باشد.

راه حل دوم: تغییرات بنیادی و به روز کردن سازمان

سازمان مجاهدین خلق در صورت ورود به اروپا از نقاط قوتی هم برخوردار خواهد بود که در گذشته نه تنها از آنها در مسیر همگامی با نیروهای اپوزیسیون بر علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران استفاده نکرده، بلکه در موارد متعددی خواسته یا ناخواسته همین نقاط قوت را علیه همین اپوزیسیون بکار گرفته است. یکی از نقاط قوت مجاهدینی که از اردوگاه اشرف به اروپا می آیند، تعداد آنها و نقطه قوت دیگر انگیزه مبارزاتی آنهاست.

سازمان مجاهدین خلق (به عنوان یک سازمان و جمع و نه یک فرد یا یک رهبر) هنوز هم می تواند با خداحافظی جدی با گذشته و شروع فصلی نوین، اولین قدم ها را برای بازگرداندن اعتماد مردمی بردارد. عموم ایرانیان، چه در داخل کشور و چه در خارج، خواهان حذف نیروهای دیگر نیستند. آنها عموما اشتباهات را می بخشند و گناه یکی را بر گردن دیگری نمی اندازند. این مردم مسلما هر یک قدم مجاهدین (به عنوان نیرویی که جرئت پرداخت بهای جلب اعتماد مردم را دارد) را با چندین قدم پاسخ خواهند داد. البته تاکید می کنم که بحث بنده صرفا در مورد "سازمان مجاهدین خلق" است و نه افراد مشخص. در زاویه دیدم هم به هیچ وجه نه جنبه قانونی و قضایی را مطرح کرده ام (که جای خود را دارد و دادگاهها بدان رسیدگی می کنند) و نه جنبه های تاریخی را باز بینی کرده ام.

سازمان مجاهدین برای این پوسته شکنی که احتمالا تنها راه تضمین بقایش پس از عراق و در شرایط جدید غرب است، نیاز به تغییرات بنیادی سریع دارد و فقط آنگاه است که اساسا امکان بررسی قدم های بعدی، حرکت به سوی مردم و بده بستان با نیروهای مردمی دیگر را خواهد داشت. درچنین شرایطی می توان به تغییر دیدگاه نیروهای بین المللی و امکان همکاری غرب با این سازمان هم امیدوارتر بود. البته مجاهدین خلق برای این کار بسیار خطیر زمان زیادی ندارند.

در این طریق، مجاهدین خلق قبل از هر چیز باید به سیستم بسته و شدیدا کهنه رهبری مادام العمر و ریاست جمهوری ای که هجده سال پیش در "بهارستان" بغداد اعلام شده خاتمه دهند. من نه تنها این را به نفع اعضای مجاهد خلق که به یقین به نفع خود خانم و آقای رجوی هم می دانم. یقین دارم که بهترین کاری که آقا و خانم رجوی امروز می توانند برای ایران، سازمان مجاهدین و خودشان بکنند اعلام کناره گیری است.

مبرم ترین وظیفه کنونی مجاهدین خلقی که با آزادی از محدودیت های بیابانهای عراق به محیط باز اروپا می رسند از یک طرف جدا کردن اعتقادات شخصی از زندگی اجتماعیشان است (که ارتباط با خانواده، ازدواج، به روز شدن، آموزش اولیه زبان و جذب شدن در جامعه را هم شامل می شود) و از طرف دیگرجدا کردن خود و آینده سازمان از گذشته نه چندان درخشان گروه تحت رهبری آقای رجوی و همسرشان. این راه می تواند در کمترین فرصت زمانی با برگزاری انتخابات آزاد و با نظارت ناظرینی منتخب از میان طیف گروه های اپوزیسیون ایرانی در پاریس آغاز شود.






تقدیم لایحه بودجهخبرگزاری خانه ملت وابسته به مجلس ایران در صفحه اول خود نوشته که "۳۶ روز از مهلت قانونی تقدیم لایحه بودجه ۹۱ به مجلس گذشت."
گذاشتن تابلوهای روزشمار از چند سال پیش بر روی پروژه ها و طرح های عمرانی شهرداری تهران شروع شد و محمدباقر قالیباف، شهردار تهران با گذاشتن تابلوهایی سعی کرد تا مجریان پروژه های عمرانی را وادار کند سر وقت کارشان را تمام کنند.
برای همین شهروندان تهرانی با این تابلوهای بزرگ روزشمار که کنار این پروژه های در دست اجرا نصب شده اند، آشنا هستند و می دانند که این تابلوهای شمارش معکوس، نشاندهنده زمان پایان پروژه هاست حتی اگر گاهی روزشمارها دو روز را یک روز حساب کنند.
اما این اولین بار است که سایتی رسمی روزشماری نصب می کند که کاملا برعکس عمل می کند یعنی میزان تخلف دولت را نشان می دهد.
بنابر آئین نامه داخلی مجلس، دولت موظف است لایحه بودجه را پیش از نیمه آذر ماه به مجلس بفرستد و روزشمار نصب شده هم از پانزدهم آذر به کار افتاده است.
مجلس غیر از نصب روزشمار، سعی کرده است با فرستادن قاصد و نامه از دولت بخواهد که هر چه زودتر لایحه بودجه را به مجلس بفرستد تا نمایندگان سرفرصت این لایحه را بررسی کنند.
اما دولت محمود احمدی نژاد نشان داده که ظاهرا اهمیتی برای پیغام و پسغام های دولت قائل نیست و هر وقت که مایل باشد لایحه بودجه را برای تصویب به مجلس می فرستد.
در شش لایحه بودجه ای که آقای احمدی نژاد به مجلس برده غیر یک بار که روز ۱۷ دی در سال ۱۳۷۸ با ۳۲ روز تاخیر لایحه بودجه را به مجلس فرستاد، در بقیه موارد همواره تاخیرهای طولانی داشت به گونه ای که سال قبل برای اولین بار به دلیل تاخیر ۷۵ روزه دولت در ارائه لایحه بودجه، مجلس بودجه دو دوازدهم را برای دو ماه اول سال تصویب کرد و بررسی لایحه بودجه به بعد از تعطیلات عید نوروز موکول شد.

کارنامه دولت احمدی نژاد در ارائه لایحه بودجه به مجلس

لایحه بودجه سال تاریخ تحویل به مجلس مدت تاخیر دولت
۱۳۸۵ ۲۵ دی ۱۳۸۴ ۴۰ روز
۱۳۸۶ ۱ بهمن ۱۳۸۵ ۴۶ روز
۱۳۸۷ ۱۷ بهمن ۱۳۸۶ ۳۲ روز
۱۳۸۸ ۸ بهمن ۱۳۸۷ ۵۳ روز
۱۳۸۹ ۴ بهمن ۱۳۸۸ ۴۹ روز
۱۳۹۰ ۱ اسفند ۱۳۸۹ ۷۵ روز
۱۳۹۱ تاکنون تحول نشده
بررسی لایحه بودجه در مجلس دستکم ۴۵ روز طول می کشد و حتی اگر دولت بخواهد همین فردا لایحه بودجه را به مجلس بفرستد، نمایندگان فرصت کافی برای بررسی لایحه بودجه را نخواهند داشت.
به خصوص این که وضعیت مجلس در دو ماه آینده با سالهای قبل متفاوت است. انتخابات مجلس دوازدهم اسفند برگزار می شود و مجلس عملا از ۲۲ بهمن تا برگزاری انتخابات تعطیل خواهد بود و فرصت نخواهد کرد که لایحه بودجه را بررسی کند.

منافع دولت از تاخیر بودجه

در چنین شرایطی این پرسش مطرح است که دولت آقای احمدی نژاد چه نفعی از این کار می برد؟
آقای احمدی نژاد نشان داده که همواره از تغییراتی که مجلس در لوایح دولت به خصوص لایحه بودجه می دهد، ناراضی است برای همین حاضر است به هر کاری دست بزند تا مجلس کمتر فرصت پیدا کند، در لایحه بودجه دست ببرد.
آقای احمدی نژاد در سالهای اخیر بارها این تجربه را آزموده و حتی وقتی مجلس تغییراتی در لوایح دولت داده سعی کرده تا تفسیر خود آن را اجرا کند، فارغ از این که آن نگاه ممکن است کاملا مغایر نظر مجلس باشد.
از طرفی آقای احمدی نژاد بعد از انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی، دولت را همه کاره کرده است و وقت که دلش بخواهد می تواند پروژه ای را شروع یا بودجه پروژه ای را قطع کند.
سایت خانه ملتسازمان مدیریت وبرنامه ریزی مسئول تهیه لایحه بودجه بود و هر سال نیز گزارش نحوه هزینه کرد های بودجه را به صورت کتابی مفصل منتشر می کرد اما دولت آقای احمدی نژاد چنانکه خودش گفته سعی دارد آن را تبدیل به کتابچه ای ساده و همه فهم کند که همه نسخه ای از آن را جیب داشته باشند.
نبود سازمانی در درون دولت که از دولت حساب و کتاب بخواهد باعث شده که آقای احمدی نژاد حتی به گزارشهای نهادهای نظارتی در زمینه تخلف های بودجه ای نظیر دیوان محاسبات و سازمان بازرسی توجهی نکند.
دیوان محاسبات بنابر وظیفه خود گزارشهای متعددی از تخلف های دولت منتشر کرده است. این نهاد بازوی نظارتی مجلس به حساب می آید و باید مواظب باشد تا دولت پولهایش را در جایی که مجلس تعیین کرده، خرج کند.
اما دولت همواره سعی کرده تا این گزارشها را "سیاسی" و "فشار به دولت" تلقی کند و با این شیوه خود را از پاسخ دادن بی نیاز کند.
آثار بی توجهی دولت به مباحث اقتصادی اکنون آشکار شده است، کسری بودجه سالانه دولت اکنون سر به فلک زده است و برخی نمایندگان مجلس می گویند که حداقل دولت بیش از ۴۰ هزار میلیارد تومان کسری دارد. نقدینگی چهار و نیم برابر شده و طوفانی در بازار ارز و طلا ایجاد کرده است. تورم به مرز بیست درصد رسیده است و ...
در چنین شرایطی روزشمار و زمان سنج دیگر به کار کسی می آید که تازه کاری را شروع کرده باشد نه دولتی که یک سال و نیم از کارش باقی مانده است. دولت آقای احمدی نژاد می داند که این آشفتگی می تواند دستش را در شرایط بحرانی تر اقتصادی بازتر بگذارد بنابر این ترجیح می دهد این دم آخری سر به سر مجلسی نگذارد که نمایندگانش بر سر دو راهی ماندن و رفتن هستند و روزشمار آنها به صفر نزدیک می شود.




پلیس ترکیه در جریان عملیات علیه شورشیان جدایی‌طلب کرد، به صدها خانه و دفتر کار در هفده شهر یورش بردند.
بناب بر گزارش‌ها در این عملیات بیش از 30 نفر دستگیر شدند.
این عملیات در راستای تلاش‌های دولت ترکیه برای سرکوب هواداران حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) انجام می‌شود.
در سال گذشته میلادی صدها غیرنظامی، از جمله وکلا، فعالان حقوق بشر و روزنامه‌نگاران، با استناد به قانون ضدتروریستی در ترکیه بازداشت شده‌اند.



به گفته اداره مهاجرت آمریکا یک بانوی ۱۱۱ ساله ایرانی روز جمعه (۱۳ ژانویه) در مراسم ادای سوگند پذیرفته شدن به شهروندی آمریکا شرکت خواهد کرد.
به گفته مقام‌های مهاجرتی ایالت میشیگان، مراسم سوگند خانم "وارینا زایا باهو" در ساعت ۲ بعدازظهر به وقت محلی (۷ بعدازظهر به وقت گرینویچ) در شهر استرلینگ‌هایت، محل زندگی او برگزار می‌شود.
به گفته سخنگوی اداره مهاجرت و شهروندی دیترویت، خانم باهو در سال ۱۹۰۰ میلادی متولد شده و بر اساس سوابق موجود دومین فرد سالمندی است که در تاریخ آمریکا به شهروندی این کشور در می‌آید.


صادرات نفت و میعانات گازی ایرانیوشیهیکو نودا، نخست وزیر ژاپن می‌گوید که دولت این کشور هنوز در مورد کاهش واردات نفت از ایران بر اساس تحریم‌های جدید آمریکا تصمیم نگرفته است و باید پیامدهای تجاری آن را بررسی کند.
آقای نودا امروز جمعه، ۱۳ ژانویه (۲۳ دی) در توکیو گفت که اظهارات دیروز جون ازومی، وزیر دارایی ژاپن که از کاهش واردات نفت از ایران به درخواست آمریکا خبر داده بود، "نظر شخصی" او بوده است.
نخست وزیر ژاپن می گوید که دولت این کشور ابتدا باید در مورد این تحریم ها با صاحبان صنایع مشورت کند.
کارشناسان می گویند که حساسیت موضوع کاهش واردات نفت از ایران به ویژه از آن جهت است که ژاپن پس از فاجعه نیروگاه فوکوشیما، حتی بیش از گذشته به نفت وابسته شده است.
ژاپن پس از چین و اتحادیه اروپا بزرگترین مشتری نفت ایران است و بر اساس آمار اداره اطلاعات انرژی آمریکا، در نیمه اول سال ۲۰۱۱ حدود ۱۴ درصد از نفت و میعانات گازی صادراتی ایران را خریده است.
با این حال ژاپن ۹۰ درصد از نفت مورد نیاز خود را از کشورهای دیگر تأمین می کند.
دولت آمریکا در هفته های اخیر تلاش می کند که با وضع تحریم هایی علیه بانک مرکزی ایران و تشویق کشورهای دیگر به کاهش واردات نفت از این کشور، منابع مالی حکومت ایران را محدود کند و از این طریق فشار بر مقامات ایرانی را افزایش دهد.
آمریکا، کشورهای های اروپایی و اسرائیل می گویند که ایران برای دستیابی به سلاح اتمی تلاش می کند، اما ایران این اتهام را تکذیب می کند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه هایی از ایران خواسته است که به همه فعالیت های مرتبط با غنی سازی اورانیوم پایان دهد.
دولت ایران می گوید که برنامه اتمی این کشور تأمین انرژی و اهداف علمی و پزشکی را دنبال می کند و فعالیت صلح آمیز اتمی، از جمله غنی سازی اورانیوم، حق قانونی همه کشورها است.




روسیه: گرایش آمریکا و غرب برای جنگ و تغییر رژیم در ایران



نوشتۀ شاهرخ بهزادی
گنادی گاتیلف، معاون وزارت امور خارجه روسیه"گنادی گاتیلف" معاون وزارت امور خارجه روسیه امروز اعلام کرد که مجازات های تازه علیه ایران و تهدید بالقوه نظامی علیه این کشور با هدف تغییر رژیم حاکم بر ایران صورت می گیرد. وی اعلام داشت که طی هفته های اخیر، گرایش غرب به سوی عملیات نظامی علیه جمهوری اسلامی به روشنی قابل مشاهده می باشد.


گفتگو با رضا تقی زاده، تحلیلگر مسایل بین المللی
13/01/2012 by شاهرخ بهزادی

"گنادی گاتیلف" گفت که اعمال مجازات های تازه علیه ایران مانع از حل مسالمت آمیز بحران مربوط به پرونده هسته ای این کشور می شود. وی اعلام داشت که طی هفته های اخیر، گرایش غرب به سوی عملیات نظامی علیه جمهوری اسلامی به روشنی قابل مشاهده می باشد.
معاون وزارت امور خارجه روسیه همچنین افزود که اتخاد موضع غرب در باره اعمال مجازات های یک جانبه ای که خارج از چارچوب شورای امنیت سازمان ملل متحد باشد، تأثیرات بسیار منفی برای اقتصاد و مردم ایران داشته و مانع از حل و فصل بهینه پرونده هسته ای جمهوری اسلامی توسط جامعه جهانی میگردد.
یاد آور می شویم که دبیر شورای امنیت ملی روسیه "نیکلائی پاتروشف" دیروز اعلام کرد که خطر"دخالت نظامی" در ایران بالا گرفته است. وی همچنین گفت که آمریکا زیر فشار اسرائیل قصد تغییر رژیم حاکم بر ایران را دارد. وی که این سخنان را در گفتگویی با روزنامه "کمرسنت" بیان داشت، همچنین اظهار داشت که ایران هم اکنون مشکل شماره یک برای آمریکا محسوب می شود و آمریکا در نظر دارد تا ایران را از یک کشور دشمن برای آمریکا به یک کشور دوست و متحد خود تبدیل کند.
سخنان مسئول امنیت ملی و معاون وزارت خارجه روسیه در باره ابعاد مجازات ها و خطر جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران در حالی بیان می شود که اتحادیه اروپا تصمیم گیری خود را برای وضع مجازات های تازه علیه ایران یک هفته به جلو انداخته است.
براین اساس، اتحادیه اروپا در 23 ژانویه مجازات های تازه ای را علیه ایران به تصویب خواهد رساند. این مجازات ها نه تنها تحریم نفت ایران را به دنبال خواهد داشت، بلکه همچون آمریکا، تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران را نیز هدف گرفته است.
 



مقامات آمریکایی در ارتباط با تهدید بستن تنگه هرمز به آیت الله خامنه ای هشدار داده اند



نوشتۀ آرش ادیب زاده
آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایرانبه نوشتۀ نشریۀ آمریکایی نیویورک تایمز که روز جمعه منتشر شد، مقامات امنیتی ایالات متحدۀ آمریکا در ارتباط با تهدید های جمهوری اسلامی مبنی بر بستن تنگۀ هرمز در واکنش به تحریم نفت ایران، از طریق یک شبکۀ محرمانه مستقیمأ به آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی هشدار داده اند.


نیو یورک تایمز به نقل ازمنابعی که جزو مسئولین امنیتی آمریکا هستند و نخواسته اند که نامشان فاش شود خاطر نشان ساخت که کاخ سفید و دولت باراک اوباما از طریق شبکه ای محرمانه ولی به طور مستقیم با رهبر جمهوری اسلامی تماس حاصل کرده اند و به وی تذکر داده اند که در صورت بسته شدن تنگۀ هرمز توسط نیروهای نظامی ایران، ایالات متحدۀ آمریکا فورأ از خود واکنش نشان خواهد داد.
این مقامهای مسئول که نخواسته اند نامشان فاش شود، توضیحات خاصی در ارتباط با این شبکۀ محرمانه نداده اند و فقط متذکر شده اند که کاخ سفید مثل همیشه از شبکۀ معمول و همیشگی خودکه در نبود روابط دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا سفارت سوئیس می باشد، استفاده نکرده اند.
نیو یورک تایمز در ادامه یاد آوری می کند که به دنبال تهدیدهای مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر بستن تنگۀ هرمز در واکنش به تحریم های احتمالی نفت ایران از سوی جامعۀ جهانی، روابط میان ایران و آمریکا بسیار پر تنش تر از گذشته شده است .
در این زمینه دولت واشنگتن با تأکید بر ادامۀ حضور ناوگان های نظامی خود در آب های خلیج فارس خاطر نشان ساخت که تهدید های مقامات جمهوری اسلامی حاکی از ضعف آنهاست و نشاندهندۀ مؤثر بودن تحریم علیه برنامۀ هسته ای ایران.



میانمار زندانیان بیشتری را آزاد می کند

سحام نیوز: اپوزیسیون میانمار می گوید که ۱۰۰ زندانی سیاسی دیگر از جمله رهبر قیام دموکراسی خواهانه ۱۹۸۸ و نماینده سابق پارلمان این کشور از زندان آزاد شدند. دولت میانمار می گوید شروع به آزاد کردن زندانیان سیاسی کرده است و بر آن است تا قدم های بیشتری را برای اصلاحات سیاسی بردارد.
به گزارش سحام، رادیو تلویزیون میانمار نیز خبر داده که تعداد ۶۵۱ نفر از زندانیان سیاسی آزاد شده اند تا به فرایند «ملت سازی» بپیوندند.
شماری از ناراضیان از جمله «مین کو نائینگ» مسئول دانشجویی جنبش موسوم به «نسل ۸۸» مشمول این طرح می‌شوند، طرحی که پنجشنبه شب از طریق رسانه‌های رسمی میانمار اعلام شد و از ماه اکتبر تاکنون برای سومین بار به اجرا درآمده است.
مین کو نائینگ که در سال ۲۰۰۷ در پی «انقلاب زعفران» بازداشت و به ۶۵ سال حبس محکوم شد قرار بود بامداد امروز – جمعه- از زندان آزاد شود.
به گفته یکی از مسئولان بلندپایه میانمار «خین نیوان» نخست وزیر سابق این کشور که چندین سال است در بازداشت خانگی به سر می‌برد نیز قرار است در این طرح آزاد شود.
«اتحادیه ملی برای دموکراسی» در میانمار به رهبری «آنگ سان سوچی» رهبر مخالفان این کشور فورا از خبر آزادی زندانیان سیاسی استقبال کرد.
نیان وین سخنگوی سوچی گفت: «این کار نشانه مثبتی برای همه دنیا به شمار می‌رود و ما از این آزادی‌ها استقبال می‌کنیم.»
دولت میانمار از چند ماه پیش تا کنون اصلاحات سیاسی قابل توجهی را در این کشور به اجرا درآورده است که از جمله آن‌ها می‌توان به صدور اجازه فعالیت سیاسی برای آنگ سان سو چی اشاره کرد.
وی قرار است در انتخابات آینده ماه آوریل نامزد شود. مقامات سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و آمریکا از جمله «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه این کشور اوایل دسامبر در سفری تاریخی به میانمار آزادی همه زندانیان سیاسی را خواستار شدند و این کار را تاییدی بر تمایل دولت میانمار برای اجرای اصلاحات دانستند.




یک افتخار دیگر برای “جدایی نادر از سیمین” در امریکا


سحام نیوز: نماینده ایران در جوایز اسکار ۸۴ جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان هفدهمین دوره جوایز سالانه انتخاب منتقدان را دریافت کرد.
به گزارش خبرآنلاین، انجمن منتقدان فیلم رسانه‌‌‌ای (‌BFCA) که بانی جوایز سینمایی انتخاب منتقدان است، پنجشنبه شب (جمعه صبح به وقت ایران) در مراسمی در هالیوود پالادیوم در لس آنجلس برندگان این دوره جوایز خود را معرفی کرد.
فیلم سیاه و سفید و صامت «هنرمند» ساخته میشل هازاناویسیوس که در ۱۱ بخش نامزد جایزه بود، با دریافت جوایز بهترین فیلم، کارگردان، موسیقی و طراحی لباس پیروز بزرگ این مراسم بود که به طور زنده از شبکه VH1پخش شد.
جرج کلونی برای «فرزندان»‌ جایزه بهترین بازیگر مرد را به خانه برد و وایولا دیویس برای «کمک» بهترین بازیگر زن شد.
جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان به «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی از ایران رسید.
«در تاریکی» آنی‌یژکا هولاند از لهستان، «لو آور» آکی کوریسماکی از فنلاند و «الان کجا برویم؟» نادین لبکی از لبنان – که هر سه نماینده کشورشان در بخش فیلم خارجی‌زبان جوایز اسکار ۸۴ هستند – و «پوستی که در آن زندگی می‌کنم» پدرو آلمودوار از اسپانیا رقبای «جدایی نادر از سیمین» در این بخش بودند.
انجمن منتقدان فیلم رسانه‌‌‌ای سال ۱۹۹۵ تاسیس شد و اکنون با حدود ۲۶۰ منتقد تلویزیونی، رادیویی و آنلاین بزرگترین سازمان منتقدان سینما در ایالات متحده و کاناداست.
جوایز سینمایی انتخاب منتقدان شاخصی بسیار خوب برای پیش‌بینی برندگان جوایز اسکار است. پارسال هر چهار برنده اسکار بازیگری – کالین فیرث، ناتالی پورتمن، کریستین بیل و ملیسا لئو – ابتدا جوایز انتخاب منتقدان را دریافت کردند. سال گذشته همچنین ۱۸ بازیگر از ۲۰ بازیگر نامزد اسکار ابتدا نامزد این جوایز شدند.
جوایز BFCA در بخش بهترین فیلم در ۸۰ درصد موارد با برندگان اسکار یکی است، هرچند پارسال این اتفاق نیفتاد. پارسال «شبکه اجتماعی» بهترین فیلم جوایز انتخاب منتقدان شد، اما جایزه اسکار به «گفتار پادشاه» رسید.
فهرست کامل برندگان هفدهمین دوره جوایز سالانه انتخاب منتقدان به شرح زیر است:
بهترین فیلم: «هنرمند»
بهترین بازیگر مرد: جرج کلونی، «فرزندان»
بهترین بازیگر زن: وایولا دیویس، «کمک»
بهترین بازیگر مرد مکمل: کریستوفر پلامر، «تازه‌کارها»
بهترین بازیگر زن مکمل: اوکتاویا اسپنسر، «کمک»
بهترین بازیگر مرد یا زن جوان: تامس هورن، «فوق‌العاده بلند و بیش از حد نزدیک»
بهترین گروه بازیگری: «کمک»
بهترین کارگردان: میشل هازاناویسیوس، «هنرمند»
بهترین فیلمنامه غیراقتباسی: «نیمه‌شب در پاریس»، وودی آلن
بهترین فیلمنامه اقتباسی: «مانیبال»، استیون زیلیان و آرون سورکین بر مبنای داستانی از استن چروین
بهترین فیلمبرداری: «درخت زندگی» و «اسب کارزار» (مشترک)
بهترین طراحی هنری: «هوگو»
بهترین تدوین: «دختری با خالکوبی اژدها»
بهترین طراحی لباس: «هنرمند»
بهترین چهره‌پردازی: «هری پاتر و یادگاران مرگ قسمت ۲»
بهترین جلوه‌های تصویری: «ظهور سیاره میمون‌ها»
بهترین صدا: «هری پاتر و یادگاران مرگ قسمت ۲»
بهترین فیلم بلند انیمیشن: «رنگو»، گور وربینسکی
بهترین فیلم اکشن: «راندن»
بهترین کمدی: «ساقدوش‌ها»
بهترین فیلم خارجی‌زبان: «جدایی نادر از سیمین»، اصغر فرهادی
بهترین مستند بلند: «جرج هریسن: زندگی در دنیای مادی»، مارتین اسکورسیزی
بهترین ترانه: «زندگی یک آهنگ شاد است»، «ماپت‌ها»
بهترین موسیقی: «هنرمند»
جایزه جوئل سیگل: شان پن
جایزه موسیقی+فیلم انتخاب منتقدان: مارتین اسکورسیزی





 جـــرس: 
محمد صادق هنرور شجاعی که از روز دوشنبه و در پی بازگرداندنش به زندان اوین علیرغم نظر صریح پزشکی قانونی مبنی بر ادامه درمان در خارج از زندان دست به اعتصاب غذا زده است، امروز وارد پنجمین روز اعتصاب غذای خود شد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، این در حالی است که روز چهارشنبه رئیس بند ویژه روحانیت زندان اوین (۳۲۵) با فراخواندن همبندیان این روحانی منتقد جمهوری اسلامی و تهدید به قطع تلفن های بند در صورت تداوم اعتصاب غذای ایشان، سعی در تحت فشار قرار دادن وی از طریق همبندیان وی نموده اند.
بر اساس این گزارش، شجاعی روز پنج شنبه بدون اینکه خود خواسته باشد به بهداری اوین برده شده، و فشار خون وی به جهت اثبات صحت اعتصاب غذا به مسئولان زندان گرفته شد که فشار خون وی پایین تر از حد معمول سنی وی بوده است.
گفتنی است این روحانی منتقد، پیشتر در بند ۳۵۰ و در میان سایر زندانیان سیاسی نگهداری می شد که مهرماه گذشته به بند روحانیت منتقل گردید و در آنجا در میان معممینی نگهداری می شود که چندان با رویکردهای منتقدانه علیه جمهوری اسلامی همسو نمی باشند.
هنرور شجاعی از روز دوشنبه هفته اخیر،، نوزدهم دی ماه و در اعتراض به "عدم تمدید مرخصی اش توسط دادستان ویژه روحانیت برای تکمیل روند درمانی خود" وارد اعتصاب غذا شده است.
وی که از حدود یکماه قبل با موافقت دادستان ویژه روحانیت جهت مداوای بیماریهای متعدد خود به مرخصی استعلاجی آمده بود با وجود نظر پزشکی قانونی درباره ضرورت تمدید مرخصی و ادامه درمان در خارج از زندان، با عدم تمدید مرخصی توسط دادستان ویژه به دلیل مصاحبه با برخی سایت ها و انتشار یک نامه سرگشاده در دوره مرخصی، صبح روز دوشنبه به زندان بازگردانده شد.
 


جـــرس:
یک عضو مجلس خبرگان و خطیب این هفته نماز جمعه تهران گفت: "برخی از مردم و جوانان باید از شرایط فعلی بفهمند كه موضوع اصلی، اصل نظام جمهوری اسلامی است و به همین دلیل علیه این نظام شعار ندهند و علیه آن حركت نكنند. نباید فریب‌خوردگان در صف دشمن قرار بگیرند."
محمد امامی کاشانی همچنین با اشاره به انفجار تروریستی در تهران گفت: ترور دانشمندان ایران و انتخابات مجلس نهم خاصیت بیداری مردم ایران را دارد.
به گزارش ایسنا، محمد امامی‌كاشانی در خطبه‌های این هفته نماز جمعه تهران گفت: دشمن تكلیفش مشخص است، دشمن ما دشمن ایران، اسلام و اندیشه و تفكر اسلامی است. دشمن سابقا تنها دشمن ایران بود، ولی حالا دشمن همه كشورهای اسلامی است و به همین دلیل است كه درصدد جلوگیری از گسترش نهضت مقاومت از طریق مقابله و برخورد با جمهوری اسلامی است.
امامی‌كاشانی افزود: كشتن دانشمندان هسته‌یی ایران از جمله مصطفی احمدی روشن یعنی دشمنی دشمنان ایران با استقلال و علم. همین عداوت‌هاست كه ماهیت خط مقابل را نمایش می‌دهد. برای شناختن جایگاه ایران باید سراغ دشمنان ایران و عملكرد آنان رفت.
وی خطاب به مسوولان امنیتی و اطلاعاتی كشور، خواستار نگهداری و حفاظت توام با دقت از دانشمندان هسته‌یی كشور شد و افزود: مسوولان نظام باید در برابر دشمن برنامه‌ریزی كرده و حتی از طریق مجامع بین‌المللی مقابله كنند.
این عضو مجلس خبرگان ادامه داد: برخی از مردم و جوانان باید از شرایط فعلی بفهمند كه موضوع اصلی، اصل نظام جمهوری اسلامی است و به همین دلیل علیه این نظام شعار ندهند و علیه آن حركت نكنند. نباید فریب‌خوردگان در صف دشمن قرار بگیرند.
وی تاكید كرد: این همان بیداری مد نظرم است. ملت ایران باید هم راستا با مردم دنیا بیدار شوند. به فرموده رهبری دشمن درباره انتخابات ایران برنامه‌ریزی كرده است، بنابراین كسی نباید بگوید من به انتخابات كاری ندارم و رای نمی‌دهم. این سستی‌ها انقلاب و اسلام را سست می‌كند. نمی‌توان گفت هر جور كه دوست دارم رفتار می‌كنم.
امامی‌كاشانی تاكید كرد: ترور دانشمندان هسته‌یی و انتخابات و سایر امور كشور موجب بیداری جامعه ایران خواهد شد. عملكرد افراد ملاك نیست عمده اصل نظام و رهبری آن است.



داوود رشیدی بیانیه حمایت از انحلال خانه سینما را تکذیب کرد

رئیس انجمن بازیگران سینمای ایران تاکید کرد این انجمن هیچ ارتباطی با انجمن بازیگران سینما و تلویزیون ندارد که بیانیه حمایت از انحلال خانه سینما را امضا کرده‌اند.
داود رشیدی در گفت‌و‌گو با خبرآنلاین، در مورد بیانیه‌ای که با عنوان حمایت از انحلال خانه سینما منتشر شده و در آن امضای انجمنی به عنوان «انجمن بازیگران سینما و تلویزیون» مشاهده می‌شود، خاطر نشان کرد: «این انجمن هیچ ربطی به ما ندارد. ما انجمن بازیگران سینمای ایران هستیم و انجمن بازیگران سینما و تلویزیون ربطی به ما ندارد.»
او تاکید کرد:‌ «ما هیچ ارتباطی با این انجمن نداریم و اصلا نمی‌دانیم که رئیس و اعضای آن چه افرادی هستند، ضمن اینکه در این مدت شاهد هیچ فعالیتی از سوی چنین انجمنی نبوده‌ایم.»
سه‌شنبه بیستم دی‌ماه بیانیه‌ای با عنوان «حمایت هشت صنف سینمایی از اقدام وزارت ارشاد در انحلال خانه سینما» منتشر شد که نام سه صنف عضو خانه سینما در آن به چشم می‌خورد؛ بیانیه‌ای که به گفته رشیدی هیچ‌گونه ارتباطی با انجمن بازیگران سینمای ایران که عضو خانه سینماست ندارد.
طی هفته ای که گذشت، در ادامه حذف نهادهای صنفی و مدنی وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد فعالیت خانه سینما را کلاهبرداری خوانده است.
طی سه سال گذشته کلیه نهادهای صنفی و مدنی یکی پس از دیگری با همکاری دولت و قوه قضاییه منحل شده است. این در حالی است که گروه ها و احزاب سیاسی غیر همسو نیز بطور غیرقانونی اجازه فعالیت ندارند.
سیدمحمد حسینی که مسئولیت حمایت از نهادهای فرهنگی را دارد در راستای اعلام مواضع گروه های فشارو با ادعای این که قصد نداریم از فعالیت خانه سینما جلوگیری کنیم، اظهار نظر کرد: بر اساس قانون، اگر مرکزی که انحلال آن توسط وزارتخانه مرتبط با فعالیتش اعلام شده است به فعالیت خود ادامه دهد، حکمش در حکم کلاهبرداری است و در صورت شکایت از طرف وزارتخانه مربوطه، تحت تعقیب قانونی قرار خواهد گرفت.
ازسوی دیگر حمید رسایی یکی از هماهنگ کنندگان گروه های فشار ادعا کرد که برخورد قانونی و قاطع با خانه سینما مطالبه کمیته هنر و رسانه از وزارت ارشاد بود و اگر مجوز این مجموعه باطل و آنجا منحل نمی‌شد، مجلس با وزارت ارشاد برخورد می‌کرد.
رئیس کمیته هنر و رسانه مجلس با ادعای اینکه خانه سینما به جای مطالبات صنفی پیگیر مطالبات سیاسی معدودی غیرهنرمند بود، از انحلال این مجموعه توسط وزارت ارشاد تقدیر کرد.
لازم به ذکر است خانه سینما سال ۱۳۶۵ و در پس مصوبه مجلس مبنی بر اختصاص ۲٪ از درامد فروش سینما جهت بهبود وضعیت رفاهی و صنفی شاغلان سینما تاسیس شد. سه سال بعد هیات موسس خانه سینما با حضور مدیران دولتی راه اندازی شد. خانه سینما به عنوان جامعه اصناف سینمای ایران، فعالیت خود را از سال ۱۳۷۲ آغاز کرد.
حمایت قاطع هنرمندان از نامزدی میرحسین موسوی و تحریم شرکت در جشنواره سینمایی فجر موجب شد که فشار بر خانه سینما افزایش یافته تا جایی که روزنامه کیهان هم به کمک دولتیان آمد.
از سوی دیگر ، جواد شمقدری، معاون سینمایی وزیر ارشاد، اظهاراتی علیه سینماگران مستقل و به ویژه خانه‌ی سینما بیان کرد و گفت: «از دید معاونت سینمایی، امروز خانه سینما جایگاه قانونی ندارد. امروز خانه سینما تبدیل به یک مؤسسه خصوصی شده که در اختیار چند نفر است. سال آینده یک دفتر ویژه برای ارتباط با صنوف سینمایی تعریف خواهیم کرد.»
اما مسجد جامعی معتقد است: خانه سینما نهادی قانونی است که قریب ربع قرن سابقه دارد و زمینه‌ساز شکل‌گیری سایر تشکل‌های فرهنگی و هنری از جمله خانه هنرمندان، خانه تئاتر، خانه موسیقی، خانه شاعران، انجمن هنرمندان نقاشی، انجمن هنرمندان گرافیک و نظایر آن بوده است.



علیرغم وعده آزادی، اسماعیل صحابه از مرخصی هم محروم است

مسئولین دادستانی پس از گذشت یک سال از زندانی شدن اسماعیل صحابه و پیگیری های متعدد خانواده وی همچنان با مرخصی این زندانی سیاسی مخالفت می کنند.
پیش از این نیز مسئولین دادستانی صحابه را به دلیل امضای بیانیه ۳۶ امضایی زندانیان سیاسی احضار و از او بازجویی کرده بودند.
به گزارش ندای سبز آزادی، اسماعیل صحابه تبریزی از اعضای شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی، از ابتدای بهمن ماه سال ۱۳۸۹ دربند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد و در این مدت از حقوق زندانیان محروم بوده است.
در شهریور ماه سال جاری مسئولین دادستانی به خانواده اسماعیل صحابه وعده داده بودند که وی آزاد شده و به نزد خانواده اش باز خواهد گشت اما نه تنها او آزاد نشده بلکه همچنان با مرخصی وی نیز مخالفت می شود.
اسماعیل صحابه که مهر ماه سال ۸۸ در مراسم دعای کمیل در منزل پدر همسر شهاب طباطبایی بازداشت و پس از دو ماه انفرادی آزاد شد.
وی، مرداد ماه سال ۸۹ ‌ در دادگاهی که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد، به جرم نقش داشتن در برگزاری کمیل سبز، به چهار سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.
در جلسه دادگاه صحابه، در اقدامی نادر، قاضی صلواتی در دادگاه حضور نداشته و بدون شنیدن دفاعیات اسماعیل صحابه اقدام به صدور حکم کرده است.
حکم صحابه در دادگاه تجدید نظر به چهار سال حبس تعزیری تبدیل و وی درابتدای بهمن ماه سال ۸۹ برای اجرای حکم خود به زندان اوین فرا خوانده شد.




تایید حکم دو سال حبس تعزیری برای محمدعلی ولایتی

خبرگزاری هرانا - دو سال حبس صادر شده برای محمد علی ولایتی بازنشسته وزارت کشور و از فعالین ستاد مهندس میر حسین موسوی تایید شد.
به گزارش کلمه، دادگاه تجدید نظر حکم دو سال حبس تعزیری را برای این فعال سیاسی تایید و دستور اجرای فوری آن را صادر کرده است.
محمد علی ولایتی معاونت امور استانهای ستاد مردمی مهندس میر حسین موسوی را در انتخابات ۱۳۸۸ بر عهده داشت. او در تاریخ ۸/۱۱/۸۹ یعنی پیش از ۲۲ بهمن دستگیر و دربند ۲۴۰ به مدت ۱۸ روز زندانی و در تاریخ ۳/۱۲ /۸۹ با قید کفالت آزاد شده بود.
ولایتی چهاردهم شهریور ماه سال جاری به دادگاه انقلاب شعبه ۲۸ به ریاست مقیسه احضار و اتهام تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی به وی تفهیم شد و نهایتا پس از دفاعیات وی را به دو سال حبس محکوم کرده بود.
قابل ذکر است ولایتی به مدت سی سال در پست هایی از جمله بخشداری فیروزکوه، معاونت اداری و مالی دانشکده وزارت اطلاعات، و دبیر پشتیبانی دانشگاه شاهد،، معاونت بازرسی وزارت کشور در ۸ سال دولت اصلاحات فعالیت داشت در حال حاضر دبیر اجرایی خانه احزاب و بازرسی آن می باشد.



هرانا؛ بلاتکلیفی یک ساله یک زندانی مسیحی در زندان کارون اهواز

خبرگزاری هرانا - یک شهروند مسیحی که در یورش سازمان یافته نیروهای امنیتی در سال گذشته بازداشت شده بود همچنان بلاتکلیف در زندان کارون اهواز نگهداری می شود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از اهواز، نورالله قبیتی زاده از شهروندان مسیحی دزفول است که در بازداشت های گسترده سال گذشته در آستانه سال ۲۰۱۱ همراه چند تن دیگر از اعضای یک کلیسای خانگی در دزفول بازداشت شد.
وی از زمان بازداشت تا کنون در سکوت خبری رسانه ها به صورت بلاتکلیف و تنها برای انکار ایمان مذهبی خود در زندان کارون اهواز نگهداری می شود.