۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

رضا خندان همچنان در زندان است


عضو کانون نویسندگان ایران می بایست روز ۱۷ اسفند از زندان آزاد می شد

 اخبار روز: رضا خندان عضو کانون نویسندگان ایران و فعال حقوق کودکان، علیرغم سپردن وثیقه و شرایط حاد جسمی همچنان در بازداشت بسر می برد.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، رضا خندان دچار ناراحتی حاد قلبی است بطوری که دستها و پاهای او بی حس می شوند ولی تا کنون از درمان جدی وی خوداری کرده اند. او در اثر شکنجه های روحی دچار ناراحتی قلبی شده است و از چند هفته گذشته ناراحتی او شدت بیشتری به خود گرفته است، اما از درمان جدی او تا به حال خوداری شده است و به او گفته شده که آزمایشات وی باید به بیمارستانی در بیرون از زندان ارسال شود. علیرغم گذشته چند هفته هنوز نتیجه آزمایشات و درمان او در ابهام قرار دارد. تعدادی از زندانیان سیاسی بطرز مرموزی در زندان دچار ناراحتی قلبی می شوند. در صورتیکه پیش از بازداشت هیچگونه سابقه ناراحتی قلبی نداشته اند و این مسئله در بین جوانان دستگیر شده که از سلامت کامل برخوردار بودند چندین مورد وجود داشته است .
آقای خندان علیرغم تبدیل قرار بازداشت به سپردن وثیقه و طی تمامی مراحل سپردن وثیقه می بایست ۱۷ اسفند آزاد می شد اما فردی با نام مستعار یاسر از بازجویان وزارت اطلاعات در بند ۲۰۹ زندان اوین هر بار با بهانه های مختلف از آزادی او خوداری می کند. در آخرین مراجعه که خانواده آقای خندان به شعبه ٣۶ تجدید نظر دادگاه انقلاب داشتند به آنها گفته شده که قرار است پرونده وی مجددا به بازپرسی دادگاه انقلاب در شهر ری عودت داده شود. همچنین در آخرین بهانه گیری ها برای ادامه بازداشت او اعلام کرده اند که باید به قسمت دوم اتهامات رسیدگی شود که مربوط به فعالیت های او در کانون نویسندگان ایران می باشد. بازجو یاسر آقای خندان را تحت فشار قرار داده بود که چه کسانی بیانیه های کانون نویسندگان را تنظیم و انتشار میدهند. بازجوئی در مورد اتهامات که مربوط به فعالیت حقوق کودگان و کانون نویسندگان ایران می باشد چندین هفته است که پایان یافته است و هر دو اتهام در غالب یک پرونده تنظیم شده بود. اما به نظر می رسد بازجو یاسر قصد دارد که دو پرونده علیه آقای خندان تشکیل دهد و از این طریق به بازداشت غیر قانونی او ادامه دهد.
رضا خندان مهابادی روز ۷ بهمن ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات هنگامی که از منزل خواهرش خارج می شد دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او بیش از ۴۰ روز در سلولهای انفرادی بند مخوف ۲۰۹ بدون داشتن هیچگونه ارتباطی با خانواده اش بسر برد و در طی این مدت تحت بازجوئیهای طولانی و شکنجه های روحی قرار داشت. پس از آن او را از بند ۲۰۹ به بند ٣۵۰ زندان اوین منتقل کردند .

دومین روز اعتصاب غذا


اطلاعیه دومین روز اعتصاب غذا و روزه های سیاسی در همبستگی با جمعی از زندانیان زندان اوین

ما تعدادی از انسان های خواهان تامین حقوق بشر و برقراری دموکراسی در کشور ایران، از سراسر جهان به نشان همبستگی با جمعی از زندانیان بازداشتگاه های ۲۰۹، ۲۴۰، بند ۲ الف و بند ۳۵۰ زندان اوین که با خواست های:

۱- لغو و تقلیل احکام صادره علیه زندانیان سیاسی ، امنیتی و مطبوعاتی در دادگاههای فرمایشی پس از خرداد 88:
۲- آزادی فوری کلیه بازداشت شدگان تا زمان برگزاری دادگاه ها ، با قید وثیقه و کفالت:
۳- رعایت اصل 168 قانون اساسی در کلیه محاکم :
۴- رسیدگی به روند غیر قانونی و غیر عادلانه بازجویی ها ، دادرسی ها و مجازات متخلفان در تمامی سطوح:
۵- بهبود وضعیت غذایی ، بهداشتی ، رفاهی و تفریحی کلیه زندانیان و بازداشت شدگان
از ابتدای اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ روزه های سیاسی و مذهبی خود را به صورت گسترده و زمان بندی شده آغاز کرده اند،

norooznews.info

همراه و همزمان با این عزیزان زندانی و خانواده های ایشان، فردا چهارشنبه ۹ اردیبهشت ماه برای دومین بار اقدام به اعتصاب غذا یا روزه سیاسی و مذهبی خواهیم نمود.

www.rahesabz.net

در بعضی از شهرها دوستان شرکت کننده در اعتصاب غذا یا روزه سیاسی، در محل های مورد توافقشان تحصن نیز خواهند نمود.

تعدادی از شرکت کنندگان در این حرکت، به حمایت از کارگران و معلمان آزادیخواهی که یک هفته اعتصاب غذا برای رسیدن به خواست هایشان را برنامه ریزی کرده اند، از ابتدای اول ماه مه (روز جهانی کارگر) تا پایان روز ۱۸ اردیبهشت در اعتصاب غذا خواهند بود.

asre-nou.net

در صورت تمایل به همراهی یا حمایت از این حرکت، لطفا از طرق زیر تماس بگیرید

etesabqaza@gmail.com

www.facebook.com

شرکت کنندگان:

حمیرا آجودان، آینده آزاد، مسعود آذرنوش، محمد آوخ، ایرج ادیب زاده، آزیتا ارانی، جواد اسدیان، مریم افشاری، صفورا الیاسی، مدیا بایزیدپور، امیررضا امیربختیار، جمشید انگورانی، آرش ایرانی، شهلا باور، عطیه بختیار، بابک بختیاری، شهلا بهاردوست، ابراهیم بهارلو، رضا بهرنگ، محسن پاک، س. م. توقیده، مهرنوش جعفری، مانیا جلیلی، سکینه جوانمرد، خالد حسین زاده، حمید حمیدی، علی خردپیر، هوشنگ دیناروند، نیما رسولی، فاطمه روحی، اردشیر زارع زاده، حسن زرهی، مهدی سحرخیز، مریم سحرخیز، فریبرز سروش، شاپور شاپوریانی، حسین شرنگ، محمدرضا شکوهی فرد، بانو صابری، علی طایفی، علی طباطبائی، مهرداد عارفانی، علی عبدی، شهلا عبقری، پویش عزیزالدین، پویا عزیزی،هژیر عطاری، ناصح فریدی، فرشته قاضی، یدی قربانی، الهه قهرمان، سعیده کردی نژاد، امیر مجیری، مرسده محسنی، طاهر معروفیان، سیروس ملکوتی، انور میرستاری، مهران میرعبدالباقی، حجت نارنجی، حسن نایب هاشم، اسحاق نجم الدین، مزدک نصیری، گلرخ نیازی، مریم نیکخواه، بهنام وفاسرشت، هنگامه هویدا

حمایت کنندگان:

جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، حامیان مادران عزادار- اسلو، مادران صلح دورتموند، کامران امیری

پاییز در چشمان میدیا؛ نوشتاری از فرزاد کمانگر؛ زندانی محکوم به اعدام

 

فرزاد کمانگر، زندانی محکوم به اعدام
پاییز با همه ی زیباییش مهمان طبیعت شده بود و طبیعت شبیه عروس مغروری بود که خیاط آفرینش برای آراستنش از هیچ رنگی کم نگذاشته بود. در میان باغ ها و مزارع که بسان تابلویی زیبا راه باریک و پر پیچ و خم روستا در آن گم می شد محو این زیبایی ها می شدم.
همیشه این راه باریک را برای برگشتن به روستا به جاده ی بی روحی که دل مزارع را بی رحمانه و ناشیانه شکافته بود ترجیح می دادم. سه روز تعطیلی و دوری از مدرسه و اشتیاق دیدار دوباره ی بچه ها بر سرعت گام هایم می افزود. رابطه ی من و دانش آموزانم تنها رابطه ی معلم و شاگردی نبود. برای من آنها اعضای خانواده ام بودند.انگار سال ها با هم زندگی کرده بودیم. هر روز با کلاس اولی ها روبوسی می کردم. برای صبحانه بوی روغن محلی و آش و نان تازه ای که بچه ها با خودشان می آوردند تا مهمانشان شوم در مدرسه می پیچید.از ساعت هشت صبح  تا پنج بعد از ظهر در مدرسه بودم. در بین کلاس اولی ها دختری بنام میدیا۱ بود که چشمان زیبا و موهای بلند طلایی و شیرین زبانی اش از او فرشته ای معصوم ساخته بود تا برای من و همه ی روستا دوست داشتنی باشد.
هر روز میدیا زنگ تفریح همراه با دوستانش مرا به اجبار از دفتر مدرسه به حلقه ی عمو زنجنیر باف کلاس اولی ها می کشاند و من ناخواسته تسلیم بازی کودکانه ی آنها می شدم. مادر میدیا زن جوان و مهربانی بود که به تحصیل و تربیت فرزندش اهمیت بسیار می داد. هفته ای یک بار به مدرسه می آمد، و اما پدر میدیا مردی بود خشن که سایه ی هولناکش زیادی بر زندگی آن زن سنگینی می کرد. هرگاه میدیا مادرش را در مدرسه می دید مانند پروانه ای به دور او می چرخید و او نیز محو تماشای دخترش می شد. گاهی به دور دست ها خیره می شد و آه سوزناکی از اعماق وجودش می کشید. رفتار او و عشقش نسبت به میدیا برایم به صورت معما در آمده بود. همیشه در چشمانش درد یا غصه ای جا خوش کرده بود.
آن روز مزارع خلوت بود، از کنار چشمه گذشتم، خبری از عطر چای تازه دم نبود، اصلاَ بر خلاف همیشه کسی مشغول کار نبود. دلهره ای عجیب به سراغم آمده بود. از کنار قبرستان روستا گذشتم، قبر جدیدی توجهم را به خود جلب کرد. با خودم گفتم طبق قانون نانوشته ی طبیعت، سال خورده ای ساکن جدید این مکان شده است. به مدرسه که رسیدم کسی از سر و کولم بالا نرفت. یک راست وارد کلاس شدم، سلام کردم، چند نفری به آرامی جواب دادند، می خواستم علت را جویا شوم که در کلاس بواسطه ی سنگی که پشت آن گذاشته بودیم تا باز نشود با سر و صدا باز شد و میدیا وارد کلاس شد. من که متوجه غیبت او نشده بودم لبخندی زدم و میدیا سرش را پایین انداخت و با چشمانی پر از اشک سلام کرد و سر جایش نشست. پرسیدم چی شده میدیا؟ به من هم بگین. کژال دوست و همسایه ی میدیا گفت : آقا مگه نمی دونی دادا۲ خیال خودسوزی کرده؟ گفتم خیال؟ گفت بله،مادر میدیا.
با دیدن چشمان گریان میدیا من بی اختیار به گریه افتادم و همه ی کلاس با اشک های میدیا گریستند. میدیا مادرش را در حال سوختن دیده بود. از آن روز به بعد نه من و نه هیچ کس دیگری خنده های کودکانه ی میدیا را ندید. چشم های او شباهت عجیبی به چشمان مادرش پیدا کرد، یک زن ، یک درد در چشمانش جا خوش کرد و کلاس شاد ما تا آخر سال به رنگ چشم های خزان زده ی میدیا در آمد.                                                                           ‎
فرزاد کمانگر / زندان اوین
اردیبهشت ماه ۱۳۸۹
————————-
‎۱ ـ میدیا نامی دخترانه یا پسرانه است به معنای فرزند ماد.
‎۲ـ  دادا کلمه ای که برای احترام به خانم های جوان در زبان کردی به کار می رود.
منبع: مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران

فشار بر لاله‌ حسن‌پور برای اخذ اعتراف تلویزیونی




کمیته گزارشگران حقوق بشر - روز گذشته، سه‌شنبه هفتم اردیبهشت، لاله حسن‌پور طی تماس تلفنی از زندان اوین اعلام کرد که «تحت فشار شدید برای اخذ اعتراف تلویزیونی» قرار دارد.
به گفته خانواده این فعال حقوق زنان، پس از اعلام این موضوع از سوی لاله حسن‌پور، «مامور همراه لاله بر سر او فریاد زد و تماس قطع شد.»
از سوی دیگر، اعتراض حسن‌پور به «بدرفتاری نگهبان بند» سبب شده تا برخی وسایل سلول از جمله «تلویزیون» را از او بگیرند.
به نظر می‌رسد این فعال مدنی در وضعیت نامناسب روحی و جسمی قرار داشته باشد و تماس تلفنی وی حاکی از ادامه فشار بر اوست.
لاله حسن‌پور، نویسنده و فعال جنبش زنان، سه‌شنبه ۲۵ اسفندماه طی یورش نیروهای امنیتی به منزلش بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

آخرین وضعیت سعید سودملی، از متهمان وقایع پس از انتخابات


کمیته گزارشگران حقوق بشر - سعيد سودملی، از متهمان وقایع پس از انتخابات، از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
وی در تاریخ ۱۰ دی سال ۸۸ در خیابان فلسطین در حال فيلم‌برداری از ترافيک خيابان توسط نیروی انتظامی دستگیر شده و به زندان اوین منتقل شد.
به گزارش منابع آگاه، سودملی که دارای مدرک لیسانس کشاورزی است، در یکی از پيتزافروشی‌های اطراف میدان فلسطین مشغول به کار بوده که با مشاهده ترافیک سنگین خیابان از مغازه خارج شده و با تلفن همراه خود شروع به فیلم‌برداری می‌کند که بلافاصله بازداشت می‌شود.
به گفته نزدیکان این زندانی سیاسی، بازجوی سعید سودملی از وی به صورت چهار جوابی بازجویی کرده است.برای مثال در بازجويی از وی پرسیده شده «به نظر شما کدامیک از عوامل زیر در حوادث اخیر و بازداشت شما مقصر بوده اند؟ موسوی، احمدی نژاد، خودتان یا دولت.»
دادستان با استناد به بازجویی‌هایی از این قبیل برای سعید سودملی کیفرخواستی صادر کرده که در آن وی به «اقدام علیه امنیت ملی، تبليغ علیه نظام و اجتماع و تبانی» متهم شده است.
قاضی پیرعباسی در دادگاه بدوی وی را از اتهام‌های تبلیغ عليه نظام و اجتماع و تبانی تبرئه کرد ولی به اتهام اقدام علیه امنيت به يک سال حبس تعزیری محکوم شد.
پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و در پی اعتراض‌های مردمی به نتیجه انتخابات، تعداد زیادی از شهروندان بازداشت شدند که از اسامی و محل نگهداری بسیاری از آنان اطلاعی در دست نیست. خبرگزاری‌ها تعداد بازداشت‌شدگان را هزاران نفر تخمین زده‌اند.