۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز ، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

فراسوی خبر...سه شنبه 30 شهریور دروغگو در نیویورک

زینت میرهاشمی
ششمین سفر پاسدار احمدی نژاد به نیویورک، همچون سفرهای قبلی اش به این شهر، واکنشهای بیشماری را در میان افکار عمومی آمریکا و نیز ایرانیان مخالف رژیم برانگیخته است. واکنش احمدی نژاد در برابر پرسشهای خبرنگاران و دروغهایی که تحویل می دهد، مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد. احمدی نژاد به ویژه در این سَفر با موجی از اعتراض و تنفر روبرو شده است. احمدی نژاد در برابر تنفر جهانی حتا شهامت دفاع از عملکردهای رژیمی که به آن تعلق دارد را هم ندارد. موضع گیریهای او در نیویورک نه از موضع قدرت بلکه دقیقا از موضع ضعف است.
وی در پاسخ به سوال خبرنگاری که از او در مورد توهین به همسر رئیس جمهور فرانسه را می پرسد، می گوید که توهین به کارلا برونی یک جرم است و خواهان محاکمه توهین کنندگان شده است. در حالی که توهین به همسر سرکوزی و حتا شایسته قتل دانستن وی از طرف کیهان شریعتمداری سخنگوی ولی فقیه، صورت گرفته است. احمدی نژاد تا زمانی که در ایران بود نسبت به این موضوع هیچ موضعی نگرفته بود.
وی در باره پرونده سکینه محمدی آشتیانی که اعتراض جهانی علیه حکومت ایران را برانگیخته است، بی شرمانه حکم سنگسار وی را انکار کرد. وی باز هم شهامت دفاع از ارگانهای حکومت ولایت فقیه را نداشت. زیرا حکم سنگسار سکینه محمدی توسط ارگانهای وابسته به همین رژیم اعلام شده است، اگر چه این حکم به علت فشارهای بین المللی در پرده ای از ابهام برای اجرایی شدن قرار گرفته است. از سخن پراکنیهای تکراری و عوامفریبانه همراه با دروغگوئیهای شرم آور او در وجود آزادی بیان برای مخالفان و یا استقلال قوه قضائیه می گذریم زیرا دروغهای او را در طی سال اخیر مردم ایران با هزینه زیاد همراه با شکنجه، تجاوز و اعدام فرزندانشان برای افکار عمومی جهان افشا کرده اند.
رئیس گماشته شده ولی فقیه در سَفر امسال به نیویورک باز هم دچار معضلی به نام اقامت در هتل شده است. زیرا به دلیل منفوریت و نیز اعتراض نهادهای مدافع حقوق بشر، هتلهای ویژه مقامات کشوری از دادن محل اقامت به احمدی نژاد خودداری می کنند. در مقابل این میزان منفوریت است که وقتی احمدی نژاد به ایران بر می گردد برای لطیف کردن حوادث تلخ پیش آمده موضوع هاله نور و آب افتادن دهان دیگران در مقابل حرفهایش را مطرح می کند.

 

گفتگوی رضا بهرامی نژاد و پیروز کلانتری: درباره مستندهای انقلاب


20_8711060485_L600.jpg
رضا بهرامی نژاد(***) دو سال پیش وقتی فیلم «در خیابان های ناتمام » تو که در مورد رابطه ی شعر و شهر تهران بود را مونتاژ می کردیم ، وقتی برای اولین بار فیلم «تازه نفس ها» ی کیانوش عیاری را برای ام آوردی که فصلی از آن را در فیلمت استفاده کنیم، بلافاصله به فضای شهری آن فیلم و تهران انقلابی اش
دلبسته شدم. در واقع از آنجا بود که به فیلم های انقلاب علاقه پیدا کردم. اما بعد دیدم که این مساله به یک روند همگانی در بین مستندسازها تبدیل شده و خیلی ها در این دو سه سال اخیر مثل  محمد شیروانی، محمد فرزاد، نادر تکمیل همایون، روبرت صافاریان، احمد میراحسان و خود تو و خیلی های دیگر دارید دوباره با ماتریال انقلاب کار می کنید . فکر می کنی چرا در این دو سه سال اخیر این موضوع تا این حد بخصوص برای نسل  جوان جذاب شده است ؟
 پیروز کلانتری-  یکی از دلایلش این است که الان سه چهار سالی است که تلویزیون آرشیوش را باز گذاشته و  تصاویر متفاوت تری از انقلاب  نمایش داده می شود. پارسال هم به مناسبت سی سالگی انقلاب این توجه خاص تر شد و کارهای زیادی به همین مناسبت ساخته شد .به همین خاطر بود که ما سال گذشته مجموعه « تصویرگران انقلاب » را کار کردیم و امسال هم مجموعه « گفت و گو با انقلاب » را.
*** ولی فکر می کنم این قضیه قبل از سی سالگی انقلاب شروع شد.
خب فیلمهایی که تو اشاره کردی فیلم های پارسال بود که در مجموعه «تصویرگران انقلاب» جا داشت.
*** اما خود تو و چند نفر دیگر از دو سه سال پیش ساخت مستند های انقلاب را شروع کردید. بحث من بیشتر بر سراین موضوع است که آدمها در این سالهای اخیر خیلی با مواد خام و ماجراهای آن دوران کار کردند.
آره ... خب برای خود من چیزی که در تولید این مجموعه جذابیت داشت این بود که نسل تازه فیلمسازی و نسل جوان تر با این موضوع درگیر بشود . البته تا حدودی کار سختی است. به یک معنا خوانش تصاویر انقلاب و یا خود انقلاب است . برای ما این مهم بود که اگر نسل تازه فیلمی درباره انقلاب می سازد صرفا  یک گزارش و یا فقط فیلمی مبتنی بر توان تکنیکی و فنی نباشد. بلکه فیلمسازخودش را در برخورد با ماجرا قرار بدهد که در برخی کارهای مجموعه هم این اتفاق افتاد. یک مورد دیگر این بود که ما به سراغ فضاهای مفغول مانده و کمتر دیده شده رفتیم . مثلاامسال یکی از موضوعاتمان مادر و دخترهایی بودند که آن روزها توی خانه می نشستند و با جمع شدن توی کوچه ها انقلاب را دنبال می کردند و می بینیم همین آدمها هم به نوعی درگیر انقلاب بودند. و یا  از بین 10 فیلم پارسال ، فیلمی که عباس امینی ساخت فیلمی بود که دو فضا در آن قرار داشت. یعنی  کسانی که در انقلاب بودند و خود انقلاب را دیده اند و جوان های امروز و نوجوان هایی که انقلاب را فقط در تصاویر دیده اند . فیلم بر اساس واکنش این دو نسل به ماجرای انقلاب شکل می گرفت . انقلاب برای گروه اول یک جور نوستالژی است و برای گروه دوم یک خوانش به شمار می رود. و یا فیلم روبرت صافاریان در مورد 14 آبان بود و این مساله را مطرح می کرد که این تصاویر چه تعریفی از آن روز می دهند .این  نوعی پرسش دوباره است . از همه مشخص تر هم فیلم محمد رضا فرزاد است که یک تصویر واحد از روز 17 شهریور- که فقط همان تصویر را هم از آن روز  داریم - مدام تکرار می شود و آرشیو را فعال و زنده می کند . یعنی آرشیو نوعی فضا و لحن تازه در این فیلم پیدا می کند و شکل امروزی به خودش می گیرد.
***و یا در  فیلم احمد میراحسان که بیشتر فیلم براساس گفتگوی میراحسان با گلابدره ای و در خیابان های امروز می گذرد. آنها اتفاقات دیروز را تعریف و زنده می کنند ،مثلا گلابدره ای ماجرای سی سال پیش را توی خیابان ولی عصر امروز دارد برایمان بازسازی می کند.
درست است . چون گلابدره ای هنوز آن شر وشور را دارد و در تعریف دوباره ی آن روزها هم همان شوریدگی را دارد. البته من فکر می کنم حتی اگر در همین کار هم عکس های آرشیوی همان زمان استفاده می شد این خوانش بیشتر صورت می گرفت .
***ولی در همین شکل فعلی هم خصلت گفت و گوی امروز و دیروز را در خودش دارد.
درست است. و یا فیلم احمد ی مقدم درباره آدمهایی معمولی است که دوربین به دست گرفتند واز آن روزهافیلمبرداری کردند . موضوعی که تا به حال با آن روبرو نشده ایم و خیلی جذاب است. مثلا در این فیلم یک آدم بازاری هست که می گوید من روزی دوربین به دست شدم که مطمئن بودم انقلاب پیروز می شود .و تعریف می کند که رفتم توی یک  عکاسی و گفتم به من یاد بده چطور با این دوربین  کار کنم. و جالب اینکه تصاویر همین آدم واقعا دیدنی و پخته بود. من فکر می کنم دلیلش به نگاه خود این آدم به انقلاب برمی گردد . این مساله نشان می دهد که چنین تصاویر و راش ها یی در مورد موقعیت های حساسی مثل انقلاب ،  نیاز به این ندارد که کسی فیلمساز حرفه ای باشد . مهم این است که تکلیفت با خودت  روشن باشد و بدانی که داری چه کار می کنی.
***اتفاقا برای همین است که لازم است آدمها دوباره با آن تصاویر کار کنند. یک سری تصاویر الان وجود دارد که  خیلی از آنها را مردم عادی گرفته اند و خیلی هایشان  را  هم فیلمبردارها . اما الان فیلمسازها و یا دیگر هنرمندها می توانند از همه ی آن تصاویر به اشکال مختلفی و راه های متفاوتی استفاده کنند.
7-8 سال پیش انجمن مستندسازان هفته ای به نام  سینمای مستند برگزار کرد که  یک روز آن به فیلم های انقلاب و جنگ تعلق داشت و اتفاقا پیدا کردن فیلمسازها و انتخابشان بر عهده من بود.  آنجا برای اولین بار بود که راش های کامران شیردل از انقلاب را نمایش دادیم و همان موقع و حتی قبل از آن هم این  فکر مطرح بود که کاش مثلا راش های شیردل را هم بدهیم خودش تدوین کند و هم اینکه بدهیم دست یک جوان امروزی که آنها را تدوین کند و بگذاریم هر دو فیلم با تدوین های مختلف دیده بشود. مسلما این خیلی می تواند جذاب باشد. بخشی از فیلم های این دو مجموعه  تا حدودی به این مقصود نزدیک شد که صرفا گزینش نباشد و خوانش و گفت و گو و رابطه با موضوع هم در آنها دیده بشود. امسال اتفاقا بیشتر دنبال این نگاه بودیم که متاسفانه نه فیلم های پارسال که قرار بود دوباره نمایش داده بشود و نه فیلم هایی که امسال کار کردیم پخش نشد .
***چیزی که من معمولا به آن فکر می کنم این است که هر کشوری یک تاریخی دارد که مردم آن کشور مدام به مقاطع مهم آن تاریخ برمیگردند و به خصوص برای هنرمندانشان برخی از این مقاطع خیلی دراماتیک اند . یعنی آنها برمی گردند و دائما درباره این مقاطع تاریخی  حرف می زنند . ما بعد از انقلاب مقطع جنگ را هم داشته ایم. اما معمولا به صورت خود انگیخته  خیلی چیزها را با انقلاب و سال 57 مقایسه می کنیم. آدمهای زیادی در آن مقطع زندگی کرده اند ،شعار داده اند، عاشق شده اند ، بچه های شان متولد شده اند و هزاران قصه ریز و درشت دیگر ... امروزه به گمانم  آدمها همچنان در آن انقلاب دنبال خودشان می گردند. اگر خوب نگاه کنیم می بینیم قصه های جنگ ما دیگر تمام شده و روی آن کار نمی شود. البته شاید به غیر از ادبیات مان ... اما در مورد انقلاب واقعا هنوز جای کار هست. ما هنوز یک فیلم خوب که در دوره ی انقلاب بگذرد نداریم و فکر می کنم چقدر حیف است .من خودم در انقلاب به دنیا آمده ام وسال 57 همیشه برای من طنین خاصی دارد و دائما بهش فکر می کنم. این موقعیت برای ما جوان ها هم از نظر دراماتیک جذاب است و هم اینکه می خواهیم بدانیم چرا و از کجا به اینجا رسیدیم ؟
خب انقلاب یک تجربه عمومی تر بود که همه ی مردم با آن درگیر بودند. در مورد جنگ  اگرچه همه ی مردم در موقعیت آن حضور داشتد ، اما همه در عمل درگیر جنگ  نبودند .  اما در هر دوی این مقاطع و به طور شاخص تر در انقلاب ، همواره نوعی هویت یابی وجود دارد . اینکه تو می آیی و می گویی من رو ببین. این در انقلاب خیلی مهم بود . مثلا در فیلم  محمد رضا فرزاد  بخشی ازآن به سینمای داستانی در اوایل انقلاب می پردازد. مثلا در ابتدای انقلاب نمایش فیلم ها به جایی می رسد که گاه در طول یک هفته تنها یک فیلم اکران می شود و در مهر و آبان سینماها اصلا  نمایش فیلم ایرانی ندارند. از شهریور به بعد هم این فیلم مستند و گرفتن تصاویر مستند است که مهم می شود و مردمی که تماشاگر بودند ، حالا دیگرخودشان بازیگر صحنه اند و دوربین ها به جای اینکه برای مردم فیلم بسازند ،خود مردم را موضوع فیلم هایشان قرار می دهند . این قضیه نوعی تجربه عمومی تر بوده است . ولی به نظر می رسد که انقلاب بیشتر موضوع سینمای مستند قرار گرفت  و جنگ موضوع سینمای داستانی . البته هنوز هم روی هیچ کدام از این مقاطع  در سینمای مستند خیلی کار نشده است . به خاطر اینکه آرشیوهای صدا و سیما جز این دو سه سال اخیر دیده نشد و هنوز هم راش های دیده نشده ی  زیادی وجود دارد . به نظر می رسد تازه داریم شروع می کنیم.
***وقتی به مستندهای انقلاب به عنوان بخشی از تاریخ مستند سازی خودمان نگاه می کنیم ، به این نکته دست پیدا می کنیم که انگار مستند شهری با انقلاب آغاز می شود . یعنی مستندی که شهر و مردم شهر را مورد توجه قرار می دهد . تمام تصاویر انقلاب خیابان ها و کوچه ها و مردم آنها هستند که خودشان را بروز می دهند. بسیاری از عکس ها مردم پیروزی را نشان می دهد که برای دوربین ژست گرفته اند و خودشان را در معرض نمایش قرار داده اند .این قضیه مستندهای شهری و دیده شدن مردم در شهر مثلا در کار حسین ترابی به خوبی دیده می شود
همینطور است . در واقع اگر بخواهیم فیلم های مستند شهری  قبل از انقلاب را عنوان کنیم روی هم ده فیلم هم  نمی شود . تازه در 5 تای آنها هم خود شهر در رابطه با یک تاریخی تصویر شده است .  خیلی اتفاقی در سال 75 که من در آرشیو تلویزیون فیلم های مربوط به تهران را دنبال می کردم ، یک فیلم از خسرو سینایی پیدا کردم که سال 56 در مورد تهران ساخته و خب بعد هم  سال 58 فیلم «تازه نفس ها» ی عیاری را درباره تهران آن روزها داریم. وقتی به این دو فیلم نگاه می کنی تصویر تهران در آنها انگار تصویر دو شهر کاملا متفاوت است  که هیچ ربطی به هم ندارند. اتفاقا فیلمسازانی مثل کامران شیردل، محمد رضا اصلانی،  مقدسیان و .. درآن روزها تصمیم و یا تصویر ذهنی  از اینکه فیلمهایی که می گیرند حتما تدوین بشود نداشتند .همانطور که خیلی هایشان مثل فیلم های شیردل و  اصلانی تدوین نشد و جالب بود که خود مشیری و بهادری که شاید مهمترین فیلمبردارهای آن روزها به شمار می رفتند ، مخالف تدوین فیلم هایشان بودند و معتقد بودند که باید در زمان دورتری این اتفاق بیفتد .که البته فکر می کنم اصغر شه دوست با تدوین این کارها  لطف زیادی به آنها کرد و این دوساعت فیلمی که مانده همین راش های تدوین شده است و از آن 40 ساعتی که باقی فیلم گرفتند ، چیزی حدود 37-38 ساعت آن اصلا معلوم نیست کجاست. خلاصه می شود گفت انقلاب مهمترین شکل بروز انسان شهری در فیلم هاست . بعد از آن و در جریان سینمای جنگ خیلی کم به شهر و آدمهای شهر پرداخته می شود. اینکه مثلا در آن دوران روزگار این آدمهای شهری چگونه بوده و این آدمها چطور در شهر به جنگ کمک می کردند ... متاسفانه چیز زیادی از ان دوران نداریم.
***البته از آن دوره هم کارهای اندکی مثل کارهای کیارستمی و ... هست .
البته این ها تک و توک کارهایی است که به طور مستقیم هم به موضوع شرایط جنگ و انقلاب نمی پردازد. اما به جرات می توانم بگویم سه کارگردانی که در آن دوران فیلمهای طراحی شده ای می ساختند ، یعنی کیانوش عیاری، نادری و کیارستمی ، از بهترین کارگردان های بعد از انقلاب ایران هم بودند که از فضای انقلاب استفاده کردند و آثار بسیار جالبی ساختند. مثلا بحث مطالعات فرهنگی که امروز مورد توجه قرار گرفته و در آن دوره اصلا مطرح نبود ، در نگاه آن  روزهای عیاری وجود داشت.
***و حتی نگاه کیارستمی که در قضیه شکل اول – شکل دوم یک جور پرسش و جمع کردن آرا برای یک موضوع بود بی آنکه قضاوتی صورت بدهد . نگاه این دو نفر- عیاری و کیارستمی-  بخصوص خیلی بی پیرایه و ساده است. یعنی فقط نگاه کردن به موضوع است .من فکر نمی کنم ما نمونه دیگری مثل فیلم تازه نفس های عیاری داشته باشیم. فیلمی که فقط در تهران آن روزها ول می گردد و به همه جای زندگی روزمره سرک می کشد و البته با آن فیلمبرداری هوشمندانه ...  آن قدر این فیلم تازه است که دلم می خواهد از عیاری بپرسم چقدر آن موقع آگاهانه این کار را کرده است؟ به خصوص در آن فضای ایدئولوژیک .
به هر حال فیلمش را همان موقع تدوین کرد و بست. البته وقتی دو سال پیش ما فیلمش را پیدا کردیم و به خودش دادیم تعجب کرد و گفت من فکر نمی کردم این فیلم باقی مانده باشد و نمی دانست چه کسی روی این فیلم تیتراژ گذاشته و باعث سالم ماندن این فیلم تا به امروز شده است.
خب این قضیه را ما در مورد جنگ هم می توانستیم داشته باشیم . همیشه این سوال هست که در دوران جنگ آدمها در زندگی شهری و روزمره چه کار می کردند . این فضا را ما در مورد جنگ نداریم و در مورد انقلاب هم فقط در کار عیاری چنین نگاهی وجود داشت .
*** حالا نگاه خودتان  به مجموعه هایی که در این دوسال در تلویزیون کار کردید چگونه است ؟
همانطور که گفتم در تولید این مجموعه ها چند مساله مورد نظر ما بود که  مهمترین انها برخورد نسل جوان فیلمسازان با انقلاب و خوانش دوباره ی تصاویر آرشیوی ، در کنار نگاه کردن به موضوعات و جنبه های مغفول مانده ی انقلاب  بود که فکر می کنم تا حدودی حاصل شد .اگرچه گمان می کنم این  خوانش دوباره، زمان می برد و کار بیشتری می خواهد . از طرفی نسل تازه ای که خیلی درگیر انقلاب و مسائل آن نبوده ، باید فیلمهای بیشتری بسازد تا بتواند خودش را بروز بدهد . چون با ساختن یک فیلم تازه انقلاب برای او موضوع می شود.
***یکی از مشکلاتی که در تلویزیون ما وجود دارد این است که  در ارزیابی بودجه ها معمولا اگر فیلمی بیش از  10 تا 15 درصد تصاویر آرشیوی  داشته باشند ، برآورد بودجه اش پایین می آید . انگارخلق کردن  فقط در تولید اتفاق می افتند .این از روش های غلطی است که در تلویزیون جا افتاده و باعث شده که مستندهای آرشیوی ما اینقدر کم باشد. در حالیکه در دنیا مستندهای آرشیوی بسیار زیادی ساخته می شود . از جمله همین مستند سه قسمتی ایران و غرب که مستند جذابی است که گویا پرس تی وی هم در تولید ان مشارکت داشته است . جالب است که ما باید صبر کنیم که آنها برای ما چنین مستندهایی بسازیم.
من فکر می کنم اگر بخواهیم مساله انقلاب و جنگ مطرح بشود و نسلی تازه را درگیر این مضامین کنیم ، باید آرشیوها را در اختیار این نسل قرار بدهیم تا روی آن کار کنند. به هر حال اگر شما یک فیلمساز حرفه ای بیاورید ،  قطعا کاری انجام نمی دهد که به جایی لطمه بخورد.  اما نگاه فیلمسازان جوانتر در نهایت ممکن است جوری باشد که در سطح عمومی تری نتوانیم نمایش بدهیم. اما تجربه کار با آرشیو تجربه خیلی جذابی است. آن هم در جامعه ما که  انقلاب اسلامی  هنوز موضوع است  و همه هم  این را قبول دارند. در این زمینه باید هم در مورد انقلاب و هم جنگ حمایت هایی انجام بشود . چون واقعیت این است که هر سنتی را شما از طریق نو کردن و هر گذشته ای  را از طریق فعال کردن آن در امروز است که می توانید حفظ کنید . حالا تلویزیون هم در این زمینه در آرشیوها را باز کرده و هی تصاویر آرشیوی نشان می دهد که البته برای مخاطب تازگی دارد و جذاب است. اما همین تصاویر هم بعد از چند سال  به یک چیز خسته کننده تبدیل می شود . من فکر می کنم آن چیزی که کار را جذاب می کند این است که با اینها کار خلاقانه ای  انجام بگیرد .یعنی ساختن  فیلم آرشیوی .
***به خصوص که ما به عنوان نسل جوان این امکان را پیدا می کنیم که از طریق این آرشیوها ، سوالات خودمان را از تاریخ داشته باشیم وشاید از این راه فیلمهای تازه نفسی بیرون بیاید که اتفاقا تلویزیون باید از آن استقبال بکند.
بله . و به هرحال همه این فیلمسازها جوانهایی هستند که در سالهای انقلاب به دنیا آمده اند و حاصل همین  انقلاب هستند .
 رضا بهرامی نژاد ***

 

 

جنبش زنان ایران در جستجوی هویت: اسلامی یا سکولار
سهیلا وحدتی-28 شهریور 1389

مدرسه فمینیستی: جنبش زنان بسرعت در گستره و عمق خواسته های خویش رشد می کند. طرح روشن خواسته های زنان از سوی همه نامزدهای ریاست جمهوری در آخرین دوره انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که خواسته های زنان قابل انکار نیست. تظاهرات اخیر جنبش سبز نیز شاهد این واقعیت بوده که زنان یکی از مولفه های اصلی جنبش دمکراسی خواهی در ایران هستند.
با رشد و گسترش جنبش زنان پرسش هایی درباره این جنبش - هم از بیرون و هم از درون آن - مطرح می شود. پرسش اصلی این است که هویت این جنبش چیست و از چه راهکارهایی استفاده می کند؟
آیا جنبش زنان در ایران می تواند در چارچوب حکومت اسلامی رشد کرده و نمونه ی جنبش برابری خواهی زنان در یک کشور مسلمان باشد؟
آیا همانطور که انقلاب اسلامی ایران الگوی حرکت برخی مسلمانان در کشورهای در حال توسعه شده است، جنبش زنان ایرانی نیز الگوی حرکت حق خواهی زنان مسلمان خواهد شد؟
و یا اینکه این یک جنبش حق خواهی است که ربطی به مذهب ندارد، هویت سکولار دارد و بنا به شرایطی گاه با مذهب شانه به شانه می شود، ولی مستقل از حرکت و هویت مذهبی است؟
نگاهی به شرایط جهانی
نگاهی به وضعیت جهان و رشد بنیادگرایی اسلامی در جهان که با انقلاب ایران شدت هم گرفته است دورنمای جنبش زنان ایران را جالب توجه تر می سازد. زنان ایران در حالیکه هنوز با حجاب فعالیت می کنند، در بیشتر عرصه های زندگی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی وارد شده و هر روز جای خود را در ساختار جامعه بازتر می کنند.
رشد جنبش زنان از یک سو، و رشد جریان نواندیشی دینی و جنبش سیاسی اصلاح طلبی از سوی دیگر نوید پدیده جدیدی را می دهد که از درون همین حکومت بیرون آمده و به مبارزه با قلب بنیادگرایی اسلامی می پردازد.
زنان در کشورهای مسلمان از جنوب شرق آسیا گرفته تا بحرین و پاکستان، حرکت های حق خواهانه را - بویژه پس از کنفرانس پکن - شدت بخشیده و خواهان نقش جدی تر در زندگی اجتماعی هستند. بسیاری از این زنان اما هنوز در قید و بند قوانین و مقررات اسلامی قرار دارند و قربانی خشونت و تبعیض می شوند. در چنین شرایطی می توان به اهمیت این موج حرکت های جدید مقابله با بنیادگرایی در ایران پی برد که در تلاش است تا مفهوم اسلام را یک گام به پیش برده و از انحصار بنیادگرایی درآورد.
در این میان جنبش زنان بویژه دارای نقش پراهمیتی است چرا که با رشد و آگاهی خود می تواند در سطح بین المللی پیشگام و الهامبخش جنبش زنان در دیگر کشورهای منطقه و بویژه در کشورهای مسلمان باشد.
پیش از آنکه به جنبش زنان بپردازیم، اجازه دهید که ابتدا خیلی فشرده نگاهی به برنامه جمهوری اسلامی در ایران برای زنان بیندازیم و با توجه به آن ببینیم که اساسی ترین خواسته های زنان در ایران چیست.
تعریف جمهوری اسلامی از «زن مسلمان»
حکومت جمهوری اسلامی تلاش دارد تا الگوی «زن مسلمان» را برای دیگر کشورهای مسلمان ارائه کند و به دنیا نشان دهد که فرهنگ اسلامی حقوق زن را ضایع نمی کند، بلکه به او "شخصیت" می بخشد.
چهره ای که حکومت جمهوری اسلامی تلاش دارد از زن، یا بصورت ایده آل از «زن مسلمان» تعریف کند، زنی است که در صحنه فعالیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پا به پای مرد حرکت می کند و با مشکلی روبرو نمی شود. اما این زن فاقد هویت جنسی است. یعنی asexual است. حجاب عاملی است که همه مظاهر جنس زن را می پوشاند، و زن را به موجودی بدون هویت جنسی در جامعه تبدیل می کند. در نتیجه، زن فاقد هرگونه حقوق جنسی است و در قراردادهای مربوط به رابطه جنسی، یعنی در قانون خانواده، نیز تقریبا سهمی ندارد.*
حقوق جنسی زن و حقوق زن در خانواده از سوی بنیادگرایان اسلامی در ایران از آغاز انقلاب نادیده گرفته شده است. جالب اینکه زنان جوان ایرانی از همان آغاز به شیوه های گوناگون به دنبال استفاده از حقوق جنسی خود بوده اند. و اکنون شاهد هستیم که مبارزه برای حقوق زن در خانواده به شکل گسترده و با برنامه توسط گروه های فعال زنان انجام می گیرد.
خواسته های زنان
تکیه گاه اصلی بنیادگرایی – تقریبا در همه مذاهب ابراهیمی – کنترل برروی بدن و رفتار جنسی زن است. بنیادگرایی در ایران نیز میدان اصلی نمایش قدرت خود را در کنترل برروی بدن زن پیدا می کند. قانون حجاب، قانون خانواده و قانون سنگسار همه برای اعمال کنترل بر روی رفتار جنسی زن است. طبیعی است که زنان در تلاش برای استفاده از حقوق بشر خود – از حقوق حنسی گرفته تا حقوق فردی در خانواده - در مقابل بنیادگرایان قرار می گیرند. از این رو، توانمندسازی زنان و رشد جنبش زنان در جهت مقابله با بنیادگرایی قرار دارد.
اما در کشورهایی که بنیادگرایان اهرمهای قدرت را در دست دارند، آیا مبارزه زنان برای بدست آوردن حقوق شان باید از آغاز همراه با مبارزه علیه بنیادگرایی باشد، یا اینکه زنان می توانند بدون رودررویی مستقیم با حکومت های مذهبی برای بدست آوردن بخش هایی از حقوق خویش به شیوه ی گام به گام مبارزه کنند؟
تلاش زنان جوان برای کسب هویت جنسی و حقوق جنسی خود بصورت فردی، نیمه پنهان و ناگفته در همه جا در جریان است. اما هنوز هیچ یک از گروه های زنان به صورت آشکار به دفاع از این حقوق نپرداخته اند و حتی صحبتی علیه حجاب اجباری براه نیافتاده است. به بیان دیگر، با اینکه این مبارزه به شیوه های گوناگون بروز می یابد، اما از آنجا که بدون برنامه ریزی و هماهنگی جمعی صورت گرفته و می گیرد، از نظر تئوریک چندان به این جنبه از مبارزه زنان پرداخته نشده و امید است که در آینده مورد بحث قرار گیرد. اما مبارزه برای کسب حقوق برابر در خانواده، بصورت آشکار و برنامه ریزی شده در جریان است. از این رو، زنان در نشست ها و گردهمایی های جمعی و پژوهش های فردی به بازبینی تجربه ها و درس گرفتن از مبارزه جمعی خویش در این زمینه می پردازند و در تلاش هستند که از زاویه نظری (تئوریک) نه تنها به بررسی عملکرد گذشته خود بنشینند، بلکه چراغی فرا راه آینده بسازند تا با تاکتیک و استراتژی بهینه وارد عمل شوند.در ادامه ی این نوشتار بحث روی شیوه های مبارزه با تبعیض حقوقی است که عموما بصورت آگاهانه، برنامه ریزی شده و جمعی صورت می گیرد.
هویت جنبش زنان
زنان کنشگر تا کنون از شیوه های مدنی برای آگاه سازی عمومی استفاده کرده و تلاش کرده اند از هرگونه تعامل و رویارویی با حکومت و یا استفاده از شیوه های سیاسی پرهیز کنند. اما با رشد میزان آگاهی عمومی، این نیاز احساس می شود که مبارزه باید به سطح بالاتری ارتقاء پیدا کند و برخی از خواسته های زنان در سطح سیاسی مطرح می شود. اکنون بررسی لایحه چندزنی در مجلس یکی از مواردی است که این ضرورت را بشدت ایجاب می کند.
آیا زنان باید به گفتگو با حکومت بپردازند، کارگزاران حکومتی را بطور مستقیم مخاطب قرار داده و لابی کنند، از هر امکانی برای گفتگو با مقامات و طرح و پیشبرد خواسته های خود استفاده کنند؟ و نکته ی مهم دیگر اینکه در صورت گفتگو با حکومت، آیا راه عملی این است که خوانش اسلامی از خواسته های خود را به حکومت ارائه کنند؟
این پرسش ها معمولا در دو راستا مطرح می شود: یک هویت حرکت، و دو استراتژی و تاکتیک، که بی ارتباط با هویت نیست.
پرسش هویت اینست که آیا حرکت برابری طلبانه زنان برای بقای خویش در چارچوب یک حکومت اسلامی باید به مذهب تکیه کند و برای خود هویت مذهبی بتراشد؟ یا اینکه می تواند مستقل و یا به بیانی، سکولار باقی بماند؟ از نظر استراتژیک پرسش این است که آیا جنبش زنان می تواند از تعبیرهای متفاوت از آیه های قرآن و تفسیرهای مترقی مذهبی سودجوید و خواسته های خود را پیش ببرد؟ از نظر تاکتیکی، آیا این درست است که زنان نزد فقها و مراجع مذهبی رفته و از آنها بخواهند که با استفاده از نفوذ خویش به وضعیت آنان کمک کنند؟
مشکل لابی و گفتگو با حکومت
وجود حکومت مذهبی مرز بین لابی با حکومت و لابی با مذهب را در فرهنگ مبارزه مخدوش کرده است. آنچه که در هرکشوری به عنوان لابی و ابزار پیشبرد خواسته ها و مبارزه توسط هرگروهی شناخته شده است و همه تلاش دارند از آن استفاده کنند، در ایران به خاطر ماهیت مذهبی حکومت، مورد بحث های طولانی و گاه فرسایشی میان کنشگران قرار می گیرد و ربط داده می شود به هویت جنبش، استراتژی، تاکتیک و حتی هویت فردی اشخاصی که مایل به دیدار با مقامات و لابی کردن هستند. این از آن روست که هویت و ماهیت طرف گفتگو – یعنی حکومت - بر محور و کانال گفتگو بشدت سایه می افکند و گفتمان را مذهبی می سازد، صرف نظر از اینکه موضوع گفتگو مسائل اجتماعی باشد، یا فرهنگی، یا حتی هنر و ادبیات. سایه افکنی طرف گفتگو که دست بالا را دارد تا بدانجا پیش رفته که برخی بیم آن دارند که این رنگ مذهبی گفتمان بر ماهیت خود آنها هم سایه بیافکند. پس برخی اصلا وارد گفتگو با حکومت نمی شوند.
نمونه: تجربه کمپین «قانون بی سنگسار»
آنچه من در اینجا مطرح می کنم نه فقط نتیجه ی مطالعه و پژوهش، بلکه همچنین فشرده ی گفتگوهایی با برخی زنان کنشگر ایرانی در داخل و خارج کشور است که از جمله تجربه ی رویارویی با پرسش هویت را در کمپین «قانون بی سنگسار» نیز در بر می گیرد.
برخی از این پرسش ها در کمپین «قانون بی سنگسار» برای ما بصورت جدی مطرح شد و می دانم که برای برخی کنشگران دیگر هم مطرح شده است. هنگامی که کمپین بسرعت و با موفقیت رشد کرد و در سطح بین المللی مطرح شد، سازمان های زنان و حقوق بشر از سراسر جهان ما را حمایت کردند. موفقیت کمپین به درجه ای رسید که برخی سازمان های بین المللی برای ادامه ی حمایت و گسترش این کمپین در سطح جهانی، بر آن شدند که با تعریف پروژه های مشخص در این رابطه، از نهادهای سازمان ملل متحد کمک مالی درخواست کنند تا به کمپین ما کمک کنند.
آنگاه این پرسش بطور جدی برای ما مطرح شد که آیا مسیرآینده ی کمپین در کنار سازمان های بین المللی حقوق بشر و حقوق زنان است که بطور عمده ریشه در غرب دارند، مثل «عفو بین الملل» و «برابری اکنون» که بر حقوق بشر زنان تاکید دارند؟ و یا اینکه باید با سازمان هایی مثل «زنان تحت قوانین مسلمانان» که برای تحقق حقوق زنان در کشورهای مسلمان کار می کنند، پیوند خواهرانه برقرار کرده و در پیوند با سازمان های مشابه در دیگر کشورهای مسلمان جبهه ای قوی در مقابل بنیادگرایی بنا سازیم؟
از نظر استراتژیک، از یک سو یاران کمپین «قانون بی سنگسار» ما را با فعالان مذهبی - حتی در کشورهای دیگر- آشنا کردند که با استفاده از منابع مذهبی ثابت می کردند که سنگسار در دوران پیامبر اسلام وجود نداشته و پیرایه نازیبایی است که بعدها به دین اسلام آویخته شده است، و از سوی دیگر عفو بین الملل در اسپانیا بیش از نیم میلیون امضا در حمایت از کمپین جمع آوری کرد.
یک پرسش استراتژیک خیلی مهم دیگر که در مقابل ما قرار گرفت این بود که آیا این کمپین در ادامه ی راه خویش و پس از توقف اجرای سنگسارها باید به مقابله با اعدام بر می خاست، یا مخالفت با مجازات های جسمانی زنان به خاطر رفتار جنسی آنها، که شامل شلاق و اعدام نیز می شد. درهر دو صورت، کمپین قوانین مذهبی را به چالش می کشید. در حالت اول به جبهه ی گسترده با اعدام می پیوست، و در حالت دوم جبهه ی جدیدی را در مقابله با قوانین زن ستیز بنیادگرایی مذهبی می گشود.
از نظر تاکتیکی، یاران کمپین «قانون بی سنگسار» که در متن کمپین نبودند ولی جداگانه و در حاشیه به این کمپین کمک می کردند، از جمله رسانه ها به دنبال جمع کردن امضا و فتوا از برخی فقها و مراجع مذهبی بودند که اجرای سنگسار را منع می کردند.
از سوی دیگر، مردان مبارز اصلاح طلب مانند عیسی سحرخیز به یاری کمپین شتافته و در کنار فریده غیرت، مینو مرتاضی و رزا قره چولو به حقیقت یابی پیرامون سنگسار و مقابله با آن پرداختند.
این توضیحات برای این است که تاکید شود این پرسش هویت برای جنبش زنان یک پرسش مجرد و آکادمیک نیست. بلکه این پرسش عمده ای است که در عمل برای کنشگران حقوق زنان مطرح بوده و هست و تقریبا در هر گامی از عمل گریبانگیر فعالان زن است. و البته نداشتن پاسخ مناسب گاه واقعا به مانع بزرگی برای حرکت به جلو تبدیل می شود و یا حرکت را به بیراهه می برد.
شکل مجرد پرسش
پرسش اینست که آیا جنبش زنان در ایران باید تلاش کند تا حقوق خود را با استراتژی سکولار «حقوق زن حقوق بشر است» بدست آورد، بدین معنا که جدای از اینکه اسلام و یا حکومت اسلامی چه تعریفی از حقوق زن ارائه می دهد، بر تعریف های شناخته شده بین المللی پافشاری نموده و حقوق بشر زنان در همه ی زمینه ها را راهنمای عمل خود قرار دهد. یا این که می تواند در این راستا که «حقوق زن در چارچوب اسلام قابل تحقق است» حرکت کند؟ که در این صورت در حقیقت به گونه ای هویت اسلامی برای خود می پذیرد.
گروه های مختلف زنان در ایران پاسخ های متفاوتی به این پرسش دارند. جالب اینکه خانم شیرین عبادی با اینکه هیچگاه بر تعریف های مذهبی تکیه نکرد و بر حقوق بشر پای می فشرد، همواره بیان کرده که به اسلام اعتقاد دارد و حقوق زن در چارچوب اسلام قابل تحقق است. ایشان نمونه بارزی از تلاش برای آشتی دادن این دو گفتمان است.
نکته قابل توجه اینجاست که این پرسش فقط در میان زنان باورمند به دین اسلام مطرح نیست. بلکه پرسش درباره ی هویت جنبش حق طلبانه زنان است که می تواند مستقل از هویت تک تک زنانی باشد که این جنبش را می سازند. یعنی کنشگران زن می توانند خود به دین و مذهب و اسلام اعتقاد داشته یا نداشته باشند، اما از آنجایی که دریک حکومت اسلامی و با قوانین و مقررات اسلامی زندگی می کنند، از استدلال مذهبی برای بیان خواسته های خود استفاده کنند و در چارچوب استدلال شرعی و فقه اسلامی خواسته های خود را به پیش برند. و این پرسشی است که برای بسیاری مطرح است: آیا بهتر نیست به شیوه پراگماتیک عمل کرده و از توجیه مذهبی برای پیشبرد خواسته های خود استفاده کنیم؟
دلایل طرفداران حرکت با توجیه مذهبی
دلایلی را که طرفداران حرکت با توجیه مذهبی ارائه می کنند، می توان از نظر عملی به دو دسته تقسیم کرد. یک، در رابطه با حکومت و دیگر در رابطه با مردم. در زیر نگاهی گذرا به هر دو دسته از این دلایل می اندازیم. در ضمن، گذشته از دلایل عملی یک دلیل نظری و تئوریک نیز در این راستا مطرح می شود که بطور خلاصه به آن اشاره خواهد شد.
یک - در رابطه با حکومت
حاشیه امنیتی: در جمهوری اسلامی ایران رنگ و لعاب اسلامی اولین حفاظ موثر در مقابل ضربه های حکومتی و غیرحکومتی است. کنشگرانی که با ظاهر مذهبی و/ یا با استفاده از گفتمان مذهبی وارد میدان می شوند کمتر با مهر و انگ مخالف و ضد حکومت و تهدید امنیت ملی روبرو خواهند شد.
لابی: استفاده از گفتمان مذهبی راه را برای لابی کردن با مسئولین حکومتی و نهادهای قدرت هموارتر می سازد. از زنان نماینده مجلس گرفته تا دفاتر آیات عظام راحت تر می توانند مورد تماس و خطاب مستقیم قرار گرفته و از آنان تقاضای همراهی و پشتیبانی شود.
فشار بین المللی بر حکومت: زنان ایرانی در همکاری با سازمان های خواهر در دیگر کشورهای مسلمان می توانند به افشای موارد نقض شدید حقوق زنان در دیگر کشورهای مسلمان پرداخته و حکومت را تحت فشار قرار دهند تا به خواسته های آنان پاسخ دهد. این از آن روست که حکومت جمهوری اسلامی ایران بشدت تلاش دارد تا با دیگر کشورهای رو به توسعه روابط خود را بهبود سازد و از این رو به وجهه ی خود در دیگر کشورهای مسلمان اهمیت می دهد، ولی از آنجایی که با امریکا رابطه ندارد و کم و بیش مورد خشم و تحریم اقتصادی اروپاست، به قضاوت غرب اهمیت چندانی نمی دهد. بطور نمونه، در کمپین «قانون بی سنگسار» دست ما در امریکا واقعا بسته بود زیرا جلب توجه عمومی در اینباره پیامد سودمندی نمی توانست داشته باشد و حتی ممکن بود به فشار بیشتر برای حمله نظامی به ایران بیانجامد که البته ما با آن مخالف بودیم. از این رو نتوانستیم کمک موثری از سازمان های زنان در امریکا بگیریم.
مخالفت موثر با بنیادگرایی: از آنجایی که قدرتمندترین میدان عمل بنیادگرایان محدود کردن حقوق زنان است، خوانش نوین در راستای حقوق زنان از اسلام گامی پیشروانه است که می تواند در مقابل خوانش بنیادگرایان از اسلام بایستد. شکستن سد اقتدار بنیادگرایان و تغییر قوانین نابرابر و زن ستیز، راه را برای رفرم اجتماعی و سیاسی هموار می سازد.
دو - در رابطه با مردم
همخوانی با گرایش مذهبی مردم: اکثر مردم ایران مسلمانند و رشد باورهای مذهبی در دوران حکومت جمهوری اسلامی بویژه افزایش یافته است. استفاده از مذهب راحت ترین راه گفتگو با قشرهای وسیع زنان است بدون اینکه نیازی به استدلال تئوریک و روشنگری وجود داشته باشد.
چشم انداز گسترش جنبش زنان: حوزه های علمیه خواهران و نهادهای وابسته و مشابه آنها در دوران حکومت جمهوری اسلامی رشد فراوانی داشته است. اندیشه های برابری خواهانه می تواند در میان زنان مسلمانی که فرصت گردهمایی و مطالعه در این نهادها را دارند بسرعت رشد یابد و حتی توسط برخی زنان در حوزه های علمیه مورد بررسی قرار گرفته و مبانی تئوریک جدیدی را درباره حقوق زنان در دین اسلام وارد سازد همانطور که این تلاش اکنون توسط اصلاح طلبان در زمینه دمکراسی خواهی آغاز شده است. افزون بر آن، زنانی که امروز در حوزه علمیه تحصیل می کنند فردا در ارتباط بسیارگسترده تر با مردم هستند و می توانند در ترویج افکار مترقی در میان زنان نقش موثری ایفا سازند.
رشد همکاری با فمینیست های خارج از کشور: حکومت جمهوری اسلامی بشدت نگران تلاش های غرب برای براندازی نرم است. از این رو، هرگونه همیاری و همکاری میان فمینیست های داخل و خارج کشور را زیر نظر دارد. انجام پروژه های مشترک، بویژه اگر منابع مالی آن در غرب باشد، بشدت پرسش برانگیز بوده و حتی پیگرد قانونی بدنبال دارد. اما همیاری و همکاری میان فمینیست های مسلمان و پروژه های مشترک با سازمان های فمینیستی در کشورهای مسلمان چندان حساسیت برانگیز نیست. از این رو، تبادل تجربه و بحث و پروژه های مشترک با فمینیست هایی که در کشورهای در حال توسعه – بویژه مسلمان - فعال هستند تقریبا بدون دشواری می تواند در ایران عملی شود.
همکاری با زنان در دیگر کشورهای مسلمان: از آنجایی که بسیاری از زنان در دیگر کشورهای مسلمان نیز با مشکل نفی حقوق خویش توسط بنیادگرایی روبرو هستند، زنان ایرانی می توانند همکاری گسترده ای با نهادها وسازمان های خواهر در دیگر کشورهای مسلمان داشته باشند و از تجربیات آنها استفاده کرده و مبارزه را در سطح گسترده تری به پیش برند. یکی از نمونه های مشترک در برنامه کار زنان در بسیاری از کشورهای مسلمان حق طلاق برای زن و یا حق تابعیت برای کودک از طریق مادر است. حق تابعیت در حال حاضر فقط از طریق پدر به کودک می رسد. زنان ایرانی که بویژه با مردان افغانی ازدواج می کنند بشدت با این دشواره روبرو هستند. زنان در کشورهای دیگر، از بحرین گرفته تا لبنان، برای این خواسته تلاش می کنند که همکاری میان زنان در این کشورها می تواند نتایج مثبتی برای آنان دربر داشته باشد.
هم نیروزایی گروه های زنان: کنار گذاشتن اختلافات درباره مبانی عقیدتی و گفتگو درباره راهکارهای عملی پیشبرد امر حقوق زنان در حکومت اسلامی باعث می شود که زنان به جنبه های عملی گفتمان سازی برای جلب توجه حکومت اسلامی به مسائل زنان بپردازند و اینگونه کنار گذاشتن عقیده های شخصی به اتحاد قشرهای گوناگون زنان می انجامد و باعث افزایش نیروی زنان می گردد.
سه – در رابطه با تئوری
رشد فمینیسم بومی: با رشد فمینیسم در میان زنان با فرهنگ های گوناگون، کمتر کسی پیدا می شود که به خود اجازه دهد تعریف خاصی از فمینیسم ارائه دهد. فمینیسم غربی که مطابق با خواسته ها و نیازهای زنان غربی شکل گرفته است را نمی توان به کشورهای شرقی وارد کرد. زنان هر کشوری باید بر اساس نیازهای خود تئوری فمینیستی لازم را برای مبارزه عملی خود بسازند. و امروزه میدان فمینیسم به اندازه ای گسترده است که حتی واژه «فمینیسم اسلامی» نیز در آن گنجانده شده است و باکی نیست اگر تلاش کنیم و بتوانیم با گفتمان مذهبی بحث های فمینیستی را به پیش ببریم.
دلایل طرفداران حرکت سکولار
طرفداران حرکت سکولار نیز در موارد عملی در رابطه با حکومت و مردم یک سری دلایل خود را مطرح می کنند ضمن اینکه دلایل تئوریک نیز برای توجیه کار خود و پیشبرد نظریه فمینیسم بومی در ایران دارند. اما افزون بر آن، یک دلیل عمده دیگر نیز وجود دارد که آن شرط صداقت در رابطه با خود و دیگران است و اینکه فشار حکومتی نباید صداقت را که هم لازمه ی زندگی شخصی فرد و هم در پیشبرد امر جمعی ضروری است، قربانی سازد.
در رابطه با خود
صداقت و احترام به خود: آیا می توان بدون دفاع از حقوق عقیدتی خویش به دفاع از حقوق دیگران برخاست؟ برخی مایل نیستند مذهب حاکم را حتی به عنوان هویت عاریتی خود در میدان مبارزه بپذیرند. برخی اصولا باور مذهبی ندارند، برخی دیگر باور مذهبی دارند اما مذهب را امری خصوصی می دانند و آن را در فعالیت اجتماعی خویش دخالت نمی دهند و با قطب نمای حقوق بشر زنان به کار خود ادامه می دهند. انکار هویت خویش و پذیرش هویت عاریتی در مبارزه، آنهم به خاطر خوشایند حکومت، از نظر هویت فردی و عملکرد شخصی برای برخی افراد دشوار و برای برخی دیگر غیرقابل قبول است.
نفی اعتبار خویش: استفاده از توجیه مذهبی در حقیقت به نوعی انکار اعتبار کار خویش نیز هست. حافظه ی تاریخ چگونه هویت زنان سکولار و مبارزه آنان را به خاطر خواهد سپرد وقتی که خود آنان در پی انکار هویت خویش برآمده اند؟ اعتبار گرفتن به خاطر کار فقط پاداش کار نیست، بلکه هم اعتبار فردی و هم اعتبارجمعی در ادامه ی کار و در گام های بعدی مبارزه ضرورتی جدی است که خیلی به کار می آید و این چیزی نیست که بسادگی بتوان آن را به داو گذاشت.
در رابطه با حکومت
بی تاثیری سپر امنیتی مذهب: جمهوری اسلامی ایران نشان داده که ماهیت هر حرکتی را ورای رنگ و لعاب آن بسرعت شناخته و اگر آن را به زیان حکومت تشخیص دهد، در صدد سرکوب آن برمیآید. در شرایط کنونی، اصلاح طلبان و برخی مقامات برجسته مذهبی را می بینیم که زمانی خود از ستون های اصلی این رژیم بوده اند اما امروز بشدت سرکوب می شوند و مذهبی بودن مانع سرکوب شان نشده است.
لابی: تجربه نشان می دهد که گفتمان مذهبی برای گفتگو با حکومت و یا فشار آوردن به آن ضروری نیست. زنان توانستند حداقل سن ازدواج برای زن را که شرع 9 سال هجری مقرر کرده بود، به 13 سال شمسی افزایش دهند و در تلاشند که آن را بالاتر نیز ببرند. هنگامی که برخی فعالان کمپین «یک میلیون امضا» دستگیر و زندانی شدند، برخی زنان برای آزادی آنان لابی کردند و این زنان آزاد شدند. از سوی دیگر، «قانون بی سنگسار» موفق شد حکومت جمهوری اسلامی را تا آنجا در انجام شرعیات ضد زن به عقب نشینی وادارد که در لایحه پیشنهادی قانون مجازات اسلامی گفته شده است که سنگسار اگر موجب «وهن» اسلام می شود، نباید اجرا گردد. نمایندگان مجلس، صرف نظر از اینکه به آنها رای داده باشیم یا نداده باشیم، نمایندگان ما در مجلس هستند و موظف هستند که به خواسته های ما گوش دهند. لابی حق شهروندی هر فرد یا گروهی از شهروندان است و می تواند بصورت مستقیم و بدون حاشیه پردازی های دینی انجام پذیرد.
فشار بر حکومت: اما مهمتر از گفتگو با حکومت، اعمال فشار بر حکومت است. زنان به عنوان یک نیروی بزرگ اجتماعی می توانند راههای اعمال فشار را بیابند. حق رای زنان یکی از راههای اعمال فشار سیاسی آنان است. نیز هنگامی که یک خواسته ی مشخص اجتماعی توسط جمعی از شهروندان مطرح شود، فشار به حکومت ایجاد می شود و حکومت خواه ناخواه در نهایت متناسب با فشار ناشی از این خواست اجتماعی مجبور به پاسخگویی خواهد شد.
نکته مهم: حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت پراگماتیک است. برای درک جنبه ی پراگماتیک این حکومت کافی است که به قانونی کردن سقط جنین در موارد خاص توجه کنیم و آن را با واکنش کلیسای کاتولیک مقایسه کنیم، که اصلا قابل مقایسه نیست! حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت سیاسی است و مانند هر حکومت سیاسی دیگری تابع قوانین کنش و واکنش اجتماعی و سیاسی است. بنابراین توجیه مذهبی چندان ضرورتی ندارد و فشار اجتماعی است که تاثیرگذار است.
کمک به توجیه استبداد مذهبی: استفاده از توجیه مذهبی برای بیان خواسته های زنان در راستای مشروعیت بخشیدن به حکومت مذهبی است. حکومت مذهبی گفتمان مذهبی را در همه عرصه ها تحمیل کرده است. خواسته های زنان بخشی جدایی ناپذیر از خواسته های دمکراتیک مردم ایران است. تحقق حقوق زنان شرط گذار به دمکراسی است. حال تزئین کردن این خواسته ها به شرع، نوعی عقب نشینی از خواست گذار به دمکراسی و جدایی دین از حکومت است.
کمک به تبلیغات حکومتی: استفاده از توجیه و نماد مذهبی در توجیه برحق بودن خواسته های زنان تا حدودی به نماد «زن مسلمان» که برساخته جمهوری اسلامی است، صحه می گذارد. جمهوری اسلامی ادعا می کند که زن مسلمان هیچ چیزی در حکومت اسلامی کم ندارد و به همه حقوق خویش می رسد. حال اگر نیروهای سکولار نیز با گفتمان اسلامی وارد میدان شوند، نه تنها هرگونه پیروزی آنان به حساب پیروزی زن مسلمان گذارده می شود، بلکه حتی حضور آنان تایید بزرگی بر حضور فعال زن مسلمان در جامعه است.
کمک به سرکوب مذهبی: حکومت جمهوری اسلامی "در چارچوب اسلام نبودن" را سلاحی ساخته است که بر فرق مخالفین خویش می کوبد. ما باید به جای اینکه در چارچوب آن حرکت کنیم، به تدریج آن را خلع سلاح نموده و مبارزه بدون استفاده از گفتمان مذهبی و چارچوب اسلامی را رایج سازیم.
در رابطه با مردم
رشد آگاهی در میان زنان و مردان: درست است که اکثریت مردم ایران مسلمان هستند و رشد باورهای مذهبی در دوران حکومت جمهوری اسلامی بویژه افزایش یافته است، اما واقعیت این است که نیازی به استفاده از مذهب برای گفتگو با قشرهای وسیع زنان در مورد حقوق شان نیست. شاید در جامعه ای مذهبی که اکثر زنان بیسواد هستند، مثل افغانستان، کنشگران برای آشنا ساختن زنان با حقوقشان از طریق گفتمان مذهبی راحت تر کار خود را پیش برند، اما در ایران بیش از هشتاددرصد زنان باسواد هستند و تجربه ی انقلاب و رشد شهرنشینی، زنان را با بسیاری از مفاهیم سیاسی و اجتماعی و حقوقی آشنا ساخته است. در مورد اکثر این زنان، همانطور که تجربه کمپین یک میلیون امضا نشان می دهد، شاید تنها فرموله کردن خواسته ها به زبان حقوقی برایشان کافی باشد. رشد آگاهی عمومی در باره مسائل زنان بقدری موفق بوده که مردان نیز بصورت فعال به کمپین های زنان می پیوندند.
تاثیرگذاری هنر: در ایران کنونی هنر نقش بسیار قابل توجهی را در طرح مسائل اجتماعی و بیان خواسته های زنان ایفا می کند. زنان با استفاده از فیلم، تئاتر، شعر، موسیقی، نقاشی و ادبیات به رشد اندیشه و هنر کمک کرده و برای خود جا باز کرده و هویت خود را تثبیت می کنند. زنان با مطرح کردن خود، جایگاه خود در جامعه و خواسته های خود را به عنوان شهروندان برابر نیز مطرح می کنند و در هیچ یک از این عرصه ها از مذهب یاری نگرفته اند.
تجربه زنان از مذهب: در برخی کشورها مثل مصر، حکومت اسلامی بر سرکار نیست بلکه جنبش ضد استبدادی به شکل جنبش مذهبی بروز می کند و برای زنان نیز جذابیت دارد. از این رو، برخی زنان تحقق خواسته های خود را در مذهب می بینند. اما آیا خواست واقعی زنان فعال کشور ما این است که حتما در چارچوب اسلامی به مبارزه برای حقوق خویش ادامه دهند؟ در ایران یک حکومت مذهبی برسرکار است و در نتیجه، تبعیض علیه زنان قانونی شده است. این تجربه ی منفی و فشار قوانین نابرابر و زن ستیز شرعی باعث شده که زنان باور خود به نجات بخش بودن دین در این دنیا را از دست بدهند. زنان مسلمان ایرانی گرچه قواعد و اصول دین را برای رستگاری در زندگی فردی و آخرت رعایت می کنند، اما در زندگی روزمره خواهان حق ارث برابر، حق طلاق و سهم برابر با مردان از زندگی هستند.
هم نیروزایی: در مبارزه برای حقوق برابر، زنان با وجود اختلافات عقیدتی، از اصولگرا تا اصلاح طلب و رادیکال، در عمل به اختیار و اجبار در کنار هم قرار می گیرند. تجمع زنان در مقابل دانشگاه تهران در خرداد 1384، جمع های هم اندیشی زنان، و اتحاد موثر زنان از قشرها و گروه های عقیدتی گوناگون در مخالفت با لایحه چندزنی نمونه هایی از اینگونه اتحاد در عمل به خاطر برنامه مشترک است که نیاز به اتحاد عقیدتی ندارد.
همکاری با زنان در دیگر کشورها: واقعیت این است که ما وجوه فرهنگی مشترک فراوانی با دیگر کشورهای مسلمان، از عرب گرفته تا افریقایی یا خاور دور، نداریم. شاید برقراری شبکه همکاری میان زنان ایرانی و کشورهای همجوار و همسایه عملی تر و پربارتر باشد، تا همکاری میان زنان کشورهای مسلمان. اما این پیوند با غرب از طریق ترجمه کتابها و فیلم و تلویزیون و اینترنت برقرار شده است. ادامه ی سیل مهاجرت روشنفکران و قلم به دستان به کشورهای غربی، به پیوند ارتباطی با غرب از طریق اینترنت و نشریات و گفتگو کمک کرده است. این گروه حلقه پیوند و آشنایی بیشتر زنان ایرانی با فمینیسم غربی هستند. اگر کشورهای مسلمان در نقض حقوق زنان به بهانه ی اسلام وجه مشترک دارند، زنان همه ی کشورهای جهان در مبارزه برای حقوق خویش وجه مشترک دارند. صرف نظر از عقیده ی زنان یا عقیده ی حکومت ها این وجه مشترک مبارزه در میان زنان همه کشورها همواره وجود داشته و خواهد داشت. نکته مهم دیگر اینکه پیوندهای فراملیتی ما لزوما نباید تابع روابط خارجی حکومت ها باشد.
برخورد صادقانه و شفاف: نداشتن صداقت و شفافیت در برخورد با مردم – مانند استفاده ابزاری از مذهب - در دراز مدت به اعتبار فردی و جمعی و در نتیجه به مبارزه لطمه می زند حتی اگر در کوتاه مدت مسیر را اندکی هموارتر سازد. زیرا مردم در دراز مدت به این نتیجه می رسند که یا این افراد دروغگو هستند که ماهیت و هویت خود را انکار کرده اند، یا اینکه مردم را نادان و احمق تصور کرده اند. اعتماد مردم را با صداقت و شفافیت می توان بدست آورد. اگر نیازی به هویت عاریتی و استفاده از توجیه مذهبی در مقابل حکومت ضروری به نظر آید، می توان با شفافیت به این موضوع اشاره کرد که این هویت عاریتی به خاطر مصلحت و به گونه ای موقتی اختیار شده و برای گفتگو با حکومت است.
در رابطه با تئوری
فمینیسم بومی: امروز بسیاری از زنان مسلمانی که به حقوق برابر باور دارند و فمینیست هستند، به نادرست «فمینیست های اسلامی» خوانده می شوند در حالیکه بسیاری از آنان مسلمان های فمینیست هستند. یعنی زنان مسلمانی که به فمینیسم عقیده دارند. متاسفانه تبلیغات بر علیه اسلام و مسلمانان بقدری شدید بوده است که گویا مسلمانان باید برای دفاع از خویش گویش بشردوستانه و فمینیستی ارائه دهند و حتی «فمینیسم اسلامی» هم بسازند. مگر در هندوستان "فمینیسم هندویی" یا "فمینیسم بودایی" داریم که زنان از آن طریق به حقوق خود دست یابند؟ به جای آنکه یک فمینیسم جعلی تحت فشار حکومت ها برای خود بسازیم، بهتر است که باتوجه به شرایط بومی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشورمان، هم هدف های مبارزه زنان و شیوه های مناسب مبارزه جمعی را تعریف کنیم و به این ترتیب فمینیسم بومی واقعی خود را بسازیم.
زیان هویت تحمیلی یا عاریتی: از آنجایی که در نهایت هویت واقعی است که باید ساخته شود و کار درازمدت براساس آن انجام پذیرد، ساختن هویت عاریتی یا تحمیلی در واقع آسیبی است که به ساختن هویت واقعی در دراز مدت می رسد. این آسیب دو جنبه دارد. یک جنبه از آسیب در مرحله اول تلف کردن انرژی است که باید صرف هویت سازی واقعی شود ولی صرف هویت تحمیلی می شود. جنبه دیگر در مرحله بعدی است که روشن ساختن هویت واقعی و بازسازی آن نیازمند توهم زدایی و زدودن رسوبات هویت تحمیلی یا عاریتی است.
نو اندیشی دینی: با اینکه نواندیشی دینی در ایران خیلی رشد کرده، ولی کمکی به جنبش زنان نکرده و نه تنها از نظر تئوریک راهی جلوی پای زنان نگشوده است، بلکه یا مسائل زنان را نادیده گرفته و یا همواره چندگام عقب بوده است. ما شاهد هیچگونه گفتمان نوین حقوق زن در اسلام نیستیم. از سوی دیگر می بینیم که زنان هیچ نقشی در پیشبرد گفتمان های نواندیشی دینی ندارند و علاقه ای به آن نشان نمی دهند.
ضرورت ادامه بحث و انتقال تجربه
امید است که این بحث گسترده تر شود و دوستان دیگر نیز نظرات خود و همچنین تجربه ها و پژوهش ها و بحث ها و تصمیم گیری های خود را از زاویه های گوناگون مطرح کنند و این برخورد نظرات و بحث ها از دیدگاه های گوناگون ما را به آنجایی برساند که فمینیسم بومی را پیش ببریم و با قطب نمای درستی حرکت کنیم تا دچار چرخش های ناگهانی در تندبادهای حوادث اجتماعی و سیاسی نشویم. گاه شرایط چنان می شود که مساله جدی درمیان است و بحث و کنکاش و هم اندیشی می طلبد، اما فرصت نیست! روند جریانات یک گام پیشتر از ما حرکت می کند و ما را به دنبال خود می کشاند. اگر این بحث های دیدگاهی را در هنگامی که فرصت هست مطرح کنیم و به یک سری نتیجه گیری های قابل قبول برای خودمان برسیم، سربزنگاه غافلگیر نمی شویم و آمادگی بیشتری برای تصمیم گیری های فردی و جمعی درباره ی جهت گیری گام های آینده مان داریم. و این هم تجربه دیگری است از کمین «قانون بی سنگسار» که ما پیشینه و زمینه ی خیلی از بحث های لازم را نداشتیم، شاید به این دلیل که هنوز در سطح وسیع تر مطرح نشده بود و در میان زنان ایرانی داخل و خارج کشور به اندازه کافی مورد بحث قرار نگرفته بود، و متاسفانه هنوز هم مورد بحث قرار نگرفته است.
دستاورد تجربه کمپین «قانون بی سنگسار» در نجات جان برخی افراد از سنگسارو گامی به پیش جهت تغییر قانون خلاصه نمی شود. بلکه درس هایی که فعالان در طول این کمپین آموخته اند نیز درس هایی است که شایسته است به جنبش زنان منتقل شود. کمپین «قانون بی سنگسار» به سازمان «زنان تحت قوانین مسلمانان» سپرده شد و در داخل ایران به انفعال کامل کشانیده شد.سازمان زنان تحت قوانین مسلمان که قرار بود این کمپین را رشد دهد و فراملیتی سازد بر خلاف آنچه انتظار می رفت لبه تیز این کمپین را کند و بی اثر کرد و آن را چنان به خاموشی سپرد که بنیادگرایان حکومت هم نمی توانستند به این سرعت کمپین قانون بی سنگسار را خاموش سازند. *** از همین روست که درمیان گذاشتن تجربه ها و شرکت در بحث های گسترده و شفاف نظری و گاه مجرد درباره استراتژی مبارزه ضروری است تا احتمال لغزش های ناگهانی و تصمیم گیری های نادرست را به حداقل برسانیم و روند پیشرفت مداوم مبارزه حق طلبانه زنان را تا آنجا که به توان و تصمیم گیری های خود ما مربوط می شود، در حد امکان تضمین کنیم.
نقش حکومت مذهبی در تحمیل هویت
پرسشی که پیش روی بسیاری از کنشگران زن در ایران قرار دارد در واقع حتی خود هویت مذهبی نیست، چرا که بسیاری از زنان کنشگر اعتقادی به اینکه حقوق زن را باید و لزوما در چارچوب مذهب بدست آورد، ندارند. بلکه پرسش اصلی درباره میزان استفاده از مذهب برای رسیدن به حقوق خویش است. استفاده از مذهب یعنی تعبیر آیه های مذهبی به نفع حقوق زنان، یعنی لابی کردن با مسئولین با نفوذ در حوزه حکومت مذهبی و بطور خلاصه، یعنی با زبان مذهب به جنگ نابرابری و استبداد رفتن. نکته مهم این است که این پرسش فقط در میان زنان باورمند به دین اسلام مطرح نیست. بلکه پرسش درباره ی هویت جنبش حق طلبانه ی زنان است که می تواند مستقل از هویت تک تک زنانی باشد که این جنبش را می سازند. یعنی کنشگران زن می توانند خود به دین و مذهب و اسلام اعتقاد داشته یا نداشته باشند، اما از آنجایی که دریک حکومت اسلامی و با قوانین و مقررات اسلامی زندگی می کنند، از استدلال مذهبی برای بیان خواسته های خود استفاده کنند.
متاسفانه شرایط کار در ایران بقدری دشوار شده است که دیگر حتی برای خود کنشگران هم روشن نیست که با چه هویت واکنشی فعالیت می کنند. هنگامی که خاتمی بر سر کار است، هویت سکولار پررنگ تر می شود، و هنگامی که بنیادگرایان دست بالا را دارند، توجیه مذهبی ضرورت پیدا می کند.
آیا هویت مذهبی که در بخشی از جنبش زنان به چشم می خورد یک هویت اصیل است؟ یا اینکه هویت عاریتی است که به خاطر شرایط سرکوب تحمیل شده است؟ آیا اگر تهدید دائمی وجود نداشت، و فضایی برای بیان آزاد خواسته های زنان و فعالیت آنان وجود داشت، تعبیرهای مذهبی در زمینه ی توجیه خواسته های زنان کاربردی در جامعه می یافت؟
شاید جدا کردن مفهوم حکومت و مذهب راهگشا باشد و زنان بدون وارد شدن به حوزه مذهب بتوانند راحت تر با حکومت گاه لابی و گاه مبارزه کنند.
نتیجه گیری
استفاده از توجیه مذهبی در دفاع از حقوق زنان بطور عمده و فقط در گفتگو با حکومت است که مطرح می شود. تجربه کمپین یک میلیون امضا و قانون بی سنگسار نشان می دهد که نیروهای مدافع حقوق زنان در گفتگو با مردم نیازی به توجیه مذهبی احساس نکرده اند. مبارزه علیه اعدام نیز که در حال حاضر به تدریج به یک حرکت جدی تبدیل می شود با وجود مخالفت جدی برخی از نیروهای مذهبی راه خود را پیش می برد.
شاید اگر صد سال پیش این گفتمان در کشور ما مطرح می شد، تاثیرگذار بود. اکنون شاهد یک موج نوین به اصطلاح "فمینیسم اسلامی" هستیم که ظاهرا در برخی کشورهای مسلمان پا گرفته، ولی در واقع توسط آکادمیسین هایی که در کشورهای غربی زندگی می کنند دارد تئوریزه می شود. تئوری فمینیسم اسلامی به عنوان یک جبهه مبارزه با بنیادگرایی اسلامی یا به اصطلاح غربی ها "اسلام سیاسی" مورد تشویق غربیها قرار گرفته و از سوی آنها حمایت می شود و از همین روست که غلیظ ترین فمینیسم اسلامی در امریکا و اروپا به چشم می خورد. تقلید از این موج و پذیرش این مفهوم، زنان ایرانی را به جایی نمی رساند. گفتمان حقوق زنان بیش از یک سده است که در جهان مطرح شده و همواره در چارچوب حقوق فردی و حقوق شهروندی مطرح شده و گاه حتی همراه با شکستن تابوهای کهنه فرهنگی و سنت های مذهبی بوده است. در سطح جهان نیز گفتمان حقوق بشر زنان است که درحال حاضر بیشترین تاثیرگذاری و رشد را داراست. استفاده از نقاب مذهبی برای حقوقی که حقوق بشر ماست و هیچ نیازی به توجیه و توضیح ندارد، حتی بصورت موقتی و تحت فشار حکومت ها نیز نادرست است.
فعالان جنبش زنان در ایران با شرایط سخت و دشواری روبرو هستند. آنان نه تنها برای حقوق زنان مبارزه می کنند، بلکه باید هرآن مواظب باشند که خود گرفتار نشوند و یا حرکتی را که آغازکرده اند سرکوب نشود. متاسفانه در گیرودار شرایط بسیار بحرانی درون کشور که قابل پیش بینی نیست، همه ی حرکت ها نمی تواند سنجیده باشد، و همه ی تصمیم ها حاصل بحث منطقی و نتیجه گیری از روی دلیل و برهان نیست چرا که اصولا فرصت زمانی و مکانی برای چنین بحث هایی فراهم نیست. جنبش زنان اما همچنان ادامه دارد و برخی از زنان در چارچوب اسلامی کار می کنند. اما پرسش اینجاست که این حرکت آیا گزینه ی اختیاری آنان بوده است؟ و یا اینکه این انتخاب ناشی از ضرورت و شرایطی است که حکومت به زنان تحمیل کرده است.
زنان اصولگرا به میل خویش از خاستگاه اسلامی حرکت می کنند. از سوی دیگر، برخی از زنان سکولار هستند که مصمم اند به فعالیت خود به شیوه ی سکولار و بدون هیچگونه دستاویز مذهبی ادامه دهند. در میان این دو گروه اما بسیاری از زنان فعال در کشور ما هستند که بصورت فردی و یا گروهی فعالیت می کنند و هرروزه با پرسش های بسیاری درباره ی شیوه های عمل پراگماتیک و استراتژی و تاکتیک موثر روبرو هستند و در میان دو هویت مذهبی و سکولار در نوسان و تردید هستند.
طبیعی است که زنان در حرکت برای بدست آوردن حقوق بشر خود می توانند و باید از همه امکانات موجود استفاده کنند. همراهی و همیاری با زنان مذهبی و حتی بنیادگرا، مانند هم آوایی در مخالفت با لایحه چندزنی که شاهد آن هستیم، از جمله امکانات مبارزه است. لابی با مردان بنیادگرا هم گاه می تواند سودمند باشد. تا هنگامی که هویت یک گروه مشخص است، با حفظ هویت خویش و احترام به این هویت و دفاع از همین هویت که در پیوند با هدف های اوست، می تواند و حق دارد با همه نیروهای دیگر اجتماعی و سیاسی به گفتگو و لابی و مذاکره بنشیند. مهم این است که هویت یک گروه فدای مذاکره و لابی و مبارزه نشود.
در پایان، پرسش دیگری که در کنار پرسش هویت می توان مطرح کرد و خود بحثی جداگانه می طلبد اینست که اگر بخشی از حرکت زنان به همین ترتیب با دستاویز مذهب ادامه یابد، آیا به مبارزه برای حقوق بشر زنان لطمه نمی زند؟
پانوشت ها:
توضیح: فشرده ای از این مطلب در نشست انجمن بین المللی ایران شناسی، 2010، در شهر سانتامونیکا، بصورت شفاهی ارائه شد.
*توضیح بیشتردر این باره را می توانید در این دو مقاله پیدا کنید:
حجاب و جایگاه زنان پس از انقلاب اسلامی (۱)‏ نقش حجاب در برابری جنسیتی http://www.iran-emrooz.net/index.php?/zanan/more/11431/
حجاب و جایگاه زنان پس از انقلاب اسلامی (٢)‏ نقش حجاب در افزایش نابرابری جنسیتی‏ http://zanan.iran-emrooz.net/index.php?/zanan/more/11502
** فرصتی دیگر لازم است تا به بررسی کمپین «قانون بی سنگسار» پرداخته شود. برای مشاهده ی پایان کمپین «قانون بی سنگسار» در زیر چتر «کمپین بین المللی برای پایان دادن به کشتن و سنگسار کردن زنان» توسط «سازمان زنان تحت قوانین مسلمانان» به اینجا مراجعه کنید: http://www.stop-killing.org/

 

 

آی... نسرین، شیوا آزاد شد! (برای مهراوه ،نیما، رضا و همه موکلان نسرین ستوده)
منصوره شجاعی-27 شهریور 1389

مدرسه فمینیستی: اکثر روزنامه های آلمانی ،عکس شیوای زیبا وجسور ما را در کنارمطالب مفصلی درشرح مبارزات و شجاعت اش چاپ کرده بودند. بی اختیارشروع کردم به نوازش کردن کاغذی که به سیاه وسفیِدِ تصاویر و حروف اش ، دخترشجاع جنبش را درمیان دستانم نهاده بود. بی اختیار خبر را به زبان دل ترجمه کردم تا برای تمامی همدلان این سالها که چند صباحی از ایشان دور مانده ام با صدای بلند بخوانم .
هرچه کردم فقط یک نام به زبان آمد وبس ! آن هم نه به نجوا که به فریاد... فریادی که نامی را خطاب می کردو فقط یک نام نبود، زنجیره ای بود از بی نام و نشان کسان این روزگاران تلخ که این نام، خود سر سلسله اش بود و این زنجیر را به دستان ظریف و همیشه به خیرش ، به زبان سرخ و منطق سبزش ،به قلم روان و طنز پنهان اش ، به پندار نیک و کردار معتدلش ، به شکم برآمده و پستان پرشیرش، دست در دست "مهراوه "، سر درپی شیطنت های "نیما" و دوش به دوش "رضا"، خندان و فروتن به پیش می برد...نه، این فقط یک نام نبود این " همه موکلان من " بود .
همه چیز در ایران عجیب و غریب شده است ! وقتی که عشق به برابری و غمخواری برای عشاق جرم شناخته می شود، وقتی جسارت و تلاش کسانی در طلب دموکراسی وشایسته زیستن انسان، توجه جهانیان را معطوف خویش میکند و دریغ که دروطن آماج وهن و اتهام می شود ...ووقتی وکلایی ، چنان که نسرین بود، دربند می شوندو موکلانی، در پی دادخواهی و دفاع ازآزادی او به این در و آن در میزنند !!
همه چیز در ایران عجیب و غریب شده است !وقتی که درسال 2007 به قصد سفر به دوبی به فرودگاه رفتیم وسفر ناکرده بازگشتیم ... هفته ای بعداز آن هدیه ای برای "بامداد" فرستاد و مهربانانه گفت : آن شب خیلی برای تو نگران بود، وبعد به طنزو نغزهمیشه ادامه داد،.. به او بگو نگران نباشد ما بی سفر هم سوقاتی می دهیم ! و این چقدر برای آرام کردن جوانی که شور سالهای جوانی را با نگرانی برای مادر و دوستان مادر سپری کرده ،موثر بود... انگار که او نه مادر نیمای شیرخوار که مادر پسر جوان من نیز بود و رمز و راز دوستی با جوانان را چه خوب می دانست.
همه چیز در ایران عجیب و غریب شده است !وقتی که جایزه حقوق بشردر سال 2008 به او تعلق گرفت، همچون موکلان خویش ممنوع خروج بود. درهمان دوران ، با اعتراض و دادخواهی نسبت به این بی عدالتی و بی قانونی، این خسران را از یک سو به فرصتی برای بیان مطالبات شهروندی و دموکراسی خواهی تبدیل کرد و از سوی دیگر به فضایی برای آموزش متانت و اقتدار انسانی به دخترک اش!
مهراوه را در کنار پدر برای دریافت جایزه راهی سفر کرد... مهراوه می رفت و با نگرانی گهگاه سر بر می گرداند و از پشت شیشه های فرودگاه به بدرقه کنندگان نگران و به مادر و نیمای کوچک که حالا دیگر نه همسفران اش که به دقایقی پیش ، مشایعت کنندگانش شده بودند نگاه میکرد ونسرین با خنده وشوق با دست به او اشاره می کرد که برو و استوار برو! این دیگر مهراوه کوچولو با پیراهن های رنگارنگ و چین دار و تی شرت های "برق برقی" و عینک های آفتابی عجیب و غریب نبود این مهراوه ای بود که قرار بود امانتدار حقوق بشر بین المللی باشد، با همان پیراهن های رنگی و چین داروتی شرت های برق برقی و موهای ریخته برشانه های کوچک و پوشیده از گل ... به همان زیبایی و رنگارنگی !
همه چیز در ایران عجیب وغریب شده است!وقتی که درسالگرد روزهمبستگی زنان در22 خرداد همان سال ، نسرین ستوده درکنار تعدادی از موکلان اش دستگیر شد. تا ساعتی پیش از دستگیری نگران تنهایی یکی دونفری بود که در کوهپایه های دارآباد در محاصره پلیس امنیتی مانده بودند و درمعرض دستگیری، فقط به جرم پناه بردن از دیو ودد به دامان طبیعت، دامن به دامن دوستان !!... "جرم این است، جرم این است"...بااینکه خود چندان با دستگیری فاصله ای نداشت اما تلفنی آرام و مهربان می گفت : من پایین ایستادم همه منتظر هستیم تا شما برسید. لیکن تا که ما رسیدیم، نسرین دستگیر شد.. به رضا خبردادم و گفتم چه کنیم؟ من بیایم پیش بچه هاو شما به دنبال کارها بروید ؟ گفت نیما پیش هیچکس نمی ماند زحمتی اگر نیست بیا ییدو مدارک اش را بگیرید و هرزمان که باید بیایم بگویید که فورا با نیما و مهراوه بیایم....!
مدارکش در دستم بود، "پرونده وکالت" وکیل دربندم که بگویم او وکیل بود وهمیشه همراه و من موکلی بی دفاع که در پی آزاد کردن او بدین جا آمدم !! اما آنچه که از او آموخته بودم حق دفاع از انسان درمقابل نا برابری وبی عدالتی بود پس سینه جلو دادم و به مهراوه گفتم : من امشب خانه نمیروم و نمی خوابم تا مامان را به خانه بیاورم قول میدهم... آن شب نه من که باقی کسانی که به شانس و تصادف دستگیر نشده بودند به همراه خانواده ها ی دستگیر شدگان و دستگیر نشدگان ...تا نیمه های شب خانه نرفتیم و ماندیم تا که عزیزانمان را به قید کفالت و ضمانت و به شرط گرفتن شناسنامه و ... رها کردند. نسرین باخنده می گفت حالا من نه شناسنامه دارم نه گذرنامه !! و مهراوه گویا واقعا باور کرده بود که من مادرش را آزاد کرده ام !! و این را، گویا هم این بار که مادرش را برده بودند برای کسانی بازگو کرده بود.
همه چیز در ایران عجیب وغریب شده است ، وقتی از پس چهارسال محدودیت و فشارهای امنیتی ، ناگهان یکی دوماه اجازه پیدا میکنی که مثل یک شهروند عادی و خشونت پرهیز،آزادانه درپی طلب حقوق شهروندی و مدنی خویش باشی.. وهم بدین گونه جنبش زنان نیز در طی دوماه تجربه شهروند بودن خویش ، فرصت غنیمت شمرد وباتکیه به تجارب گذشته خویش به ویژه تجارب چهارسال گذشته و به طور مشخص درقالب "کمپین یک میلیون امضا"، طرح کرده بود ، تر وفرز ، جام طلب خویش به خمخانه این فضازدو "همگرایی زنان برای طرح مطالبات" را به راه انداخت. برنامه این ائتلاف اعلام دو مطالبه اصلی زنان ، نه از کاندیدایی خاص و نه در حمایت از کاندیدای خاصی بلکه برای بیان مطالبات برابری خواهانه وتبیین برنامه جنبش زنان به گوش حساس شده جامعه بود: پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض اززنان و تغییر مواد تبعیض آمیز قانون اساسی . در این ائتلاف بود که به قصد برگزاری ورکشاپ کنوانسیون در شهرهای مختلف با نسرین همسفر هم شدیم...
و چه کردند زنان شهرستانی با دیدن فروتنی و صمیمت اش و او که چه مسولانه پس از برگزاری پرقدرت کارگاه و سخنرانی محکم خویش در بیان مطالبات و خواست پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض اززنان در فرصتی بسیار کوتاه به دیدار پدر و مادر شوهرش شتافت، که ادب ذاتی او حکم می کردهیچ فرصتی را برای ابراز محبت و احترام به اعضای خانواده از دست ندهد .چگونه می توانست این همه مسول و مهربان باشد در مقام یک عروس ، یک مادر، یک همسر، یک دوست ، یک وکیل و ....
همه چیز در ایران عجیب و غریب است ... وقتی پرستوها بهار را جا می گذارند وسالیانی است به پاییز راه کوچ پی می گیرند ... و پرستوی پاییزه ایران بازهم آمده بود تا سربرخاکی گرانقدر و عزیز، پروازی بلند در آسمان دادخواهی را بیازماید .... همین پارسال بود سال 1388،حالا دیگر جنبش سبز نشان از بهاری سبز بود واما پرستوهمچنان به کوچ پاییزه آمده بود و رسالت به جای آورده و باز می گشت ....اما صدای پشت تلفن حکایتی دیگر می گفت نسرین بود که از ممنوعیت خروج پرستو در صبح همان روزخبر میداد و حالا میخواست که دستان پرخیر و قلب پرمهرش را در اختیار این پرنده ممنوع الکوچ بگذارد... وچقدرمنطقی و قانونی بود همه رفتارش و چقدر همه را به آرامش و اعتدال فرا میخواند. تا که پرستو را کوچ دهد و خود هنوز ممنوع خروج بود .
همه چیز درایران عجیب و غریب شده است . وقتی می نویسی چرا خشونت پیشه کرده اید... نیمه شب به خانه ات میریزند و به خشونت به زندان ات می اندازند ...همه چیز در ایران عجیب و غریب است وقتی اعضای خانواده ات ساعت 3.30 نیمه شب بعد ازدستگیری تو عکس العمل فی الفوراشان زنگ زدن به خانه وکیلی است که بی تردید تمام روزرا درکنار موکلان خویش بوده و حالا پس از گذراندن یک روز سخت و پردلهره کاری در کنار فرزندان کوچک اش کمی هم آرمیده .... پیش از آنکه با گروه ماموران "شب رو" عازم اوین شوم گفتم باید شماره هایی را برای اطلاع وضعیت ام به آنان در اختیار خانواده ام قرار دهم .و اولین اسم، که نسرین بود و به زبان چه آسان وصمیمی می لغزید. یکی از گزمگان شب به طعنه گفت اگر تا حالا دستگیرش نکرده باشند ..... و آنجا بود که معنای خالی شدن دل و لرزیدن تن را یک بار دیگر درکنار کرات دفعات این سالهای کبیسه تجربه کردم. اما به سرعت چنان که موکل نسرین می بایست، برخودمسلط شدم و اسم معدود دوستان دیگر را به زبان آوردم ، باز گفتند که دل نبندم که همه را دستگیر کرده اند ... و در آن لحظه باورکرده و باور نکرده ...من، زن، برای تنها زنی که در هیبتی نامرئی و نا شمردنی درمیان تیم عملیات برادران انجام وظیفه میکرد دل سوزاندم وروبه اوگفتم ... یعنی همه را گرفتند ؟ جنبش زنان تعیطل ؟ خانم حواست باشه شما خودت زنی، اینها ما را دستگیر میکنند که بتوانند راحت سرشما هووبیاورند!... و او که چقدر جا خورده بود و باچه تعجبی پرسید: "چراسرمن ؟!"... طفلک فکر میکرد قوانین ضد زن غریب و آشنا سرش می شود!.
پس از آزادی موقت -که کاش همین هم نبود-، وقتی نسرین باشوق به دیدارم آمد، اوکه خود با دانش گسترده حقوقی و اعتدال منطقی خویش نکات بسیاری را به من آموخته بود و هنوز می آموخت ،چقدر همه چیز را به دیده ارزش نگریست و به گوش جان شنید. چه عمیق می شنیدوچه خوب مهارت شنیدن را همپای مهارت گفتن می دانست. درمقابل ابراز پوزش و عذر من برای زحمات این مدت و تلفن های وقت و بی وقت نیمه شب و صبح زود و... فقط گفت: من خیلی هم خوشبختم وقتی بتوانم واقعا کاری برای کسی انجام دهم وخانواده های نگران زندانی هارا آرام کنم.!
و این همه را نه به شرط و منت که به عشق و رایگان می کرد، که حالا نیما ومهراوه تنها بمانند؟؟
همه چیز در ایران عجیب و غریب شده است . وقتی که بعد از چهارسال ممنوعیت خروج، سرانجام باتلاش های وکیل ات، دادگاه انقلاب حکم "منع تعقیب" ، فقط برای پرونده ممنوعیت خروج را صادر کرده و حالا شش ساعت دیگرباید درفرودگاه باشی و هنوز نمیدانی که عازم هستی یانه؟؟ تلفن ها واحضارها توهم اقدامات دیگررا برایت پیش آورده .. اما یک چیز را بدون هیچ توهم و تردیدی میدانی: باید به دیدن دوستی بروی که دو شب پیش آزاد شده و سخت بیمار است ... نسرین به شوخی و خنده به نوشین می گوید اگر نصفه شب دوباره زنگ نزند و بیدارمان نکند.... نگران از او می پرسم : پس خودت چی ؟ به مهربانی جواب میدهد من خیلی کار دارم به خدا اصلا نمی رسم برم دنبال کارخودم هرروز برای یک موکل باید به دادگاه بروم ...، حالا دیگر به سمت بیمارستان میرویم که نرگس خانه نبود وبا حالی وخیم به بیمارستان منتقل شده بود. اما دیگر غروب شده و شب نزدیک است . نسرین بچه ها را چه کند ؟ بیمارستان خیلی دورازخانه اوست ...پریشان است، هم برای تنهایی فرزندان اش هم برای انجام وظیفه انسانی و اجتماعی اش... وقت تمام است نوبت نیما و مهراوه رسیده.! وحالا دوهفته ای است که به لطف ماموران بی قانون نوبت ایشان سر آمده!
همه چیز درایران عجیب و غریب شده است . وقتی که دادگاه کسی را برگزار میکنند و حکم اش را اعلام نمی کنند و هفته ای بعد به قید وثیقه ای سنگین آزادش می کنند...،هرچند خوشا بازی ای که شیوا بدان آزاد شده است...اکثر روزنامه های آلمانی ،عکس شیوای زیبا وجسور ما را در کنارمطالب مفصلی درشرح مبارزات و شجاعت اش چاپ کرده بودند. بی اختیارشروع کردم به نوازش کردن کاغذی که به سیاه وسفیدِ تصاویر و حروف اش ، دخترشجاع جنبش را درمیان دستانم نهاده بود. بی اختیار خبر را به زبان دل ترجمه کردم تا برای تمامی همدلان این سالها که چند صباحی از ایشان دور مانده ام با صدای بلند بخوانم اولین نام ، نسرین بود که دیگر به زبان آسان نمی لغزید. سخت و سنگین بود و پربغض... اما باید صدایش کنم باید خبر را به او برسانم، تا که به خنده بگوید خوش خبر ،.... با ایمیل میانه ای ندارد. مکرر سرزدن به سایتها را نمی پسندد، خبرراهنوز به سبک آن سالهاباید تلفنی به او بگویی. هنوز باید صدا را بشنود صدا را دوست دارد : " حس خبر را منتقل میکنی ..." اینترنتی نیست، کاغذ وکتاب را هنوز ترجیح میدهد. واقعی است، مجازی نیست. حقیقت است، دروغ نیست. کارش زیاد است مادر دو فرزند، همسری مهربان و مسول، دخترنگران پدرومادری مریض احوال، خواهری دلسوز، عروسی با محبت ،و... وکیل " همه موکلان من".
باید خبر را به او برسانم چگونه صدایش کنم؟ وای چقدر سخت به زبان می آید این اسم صمیمی وساده و لغزان برزبان همه موکلان او... چاره نیست، چکنم؟ طفلک ام عادت دارد که خبرهای بد و خوب را بشنود....حتی با تلفن های کنترل شده این همه سخت نبود.... یعنی ازاین راه دورهم می شنود؟ دریا دریا فاصله را چکنم؟ گیریم که این فریاد صوراسرافیل باشد و از دریا هم گذرکند، دیوارهای اوین را چکنم؟ دیوارهای اوین سخت ،صعب است یاران! لیک ،این سینه عادت آواز داردوآن گوش عادت شنیدن ،اینک فریاد: آی... نسرین، شیوا آزاد شد!

 

نظام اسلامی: خطر تحول معکوس!


گسترش و تعمیق شکاف در صفوف حکومت کنندگان که مهار آن ناممکن به نظر می رسد؛ در شرایطی که سرکوب جنبش سبز مانع از آن شد تا این جنبش به وزن و ثقلی فرا بروید که تناسب قوای موجود را بسود خود دگرگون سازد، در کشور موقعیتی بوجود آمده است که در آن خطر سیطره-ی کامل فاشیسم اسلامی- سپاهی، می تواند از یک احتمال به واقعیت تبدیل شود.
جمشید طاهری پور


اول
چماق کشی و قداره بندی حزب الله علیه آقای کروبی که با تخریب و تیراندازی و آتش زدن درب خانه او همراه بود؛ اتفاقی است که نباید آنرا نامنتظر و خودسرانه و یا بی اصل و نسب، و بدون سابقه و تاریخ نامید. از آن زمان که آیت الله خمینی در راس خیزش توده دهها ملیونی مردم قرار گرفت و به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب برسمیت شناخته آمد و تا امروز…؛ چماقداران و قداره کشان حزب الله، از واقعیت های انکار ناپذیر رهبری نظام اسلامی و موجودیت جمهوری اسلامی بوده-اند.
از دوران آیت الله خمینی، قدر قدرتی دستجات چماقدار، علیرغم التفات “رهبر” به آنان – که از مخلص ترین پیروان تحت حمایتش بودند- با نکوهش و اعتراض گلایه آمیز مردم روبرو بود. خوب است به خاطر بیاوریم که همین دستجات و گردانندگان آنان، بعنوان گروههای فشار، نقش موثری در سقوط دولت بازرگان و قلع و قمع بنی صدر و ملی- مذهبی های حامل گرایش لیبرال بازی کردند. آنان که با شعار “حزب فقط حزب الله- رهبر فقط روح الله” اجتماعات دگراندیشان را تار و مار می کردند، دفاتر آنان را تخریب و به آتش می کشیدند و حتی در مواردی با سلاح سرد و گرم، مرتکب قتل و کشتار می شدند، از شمار پیروان خمینی و نیروهای انقلاب اسلامی بودند و شاید به همین دلیل از شناسائی بعنوان اندامی از دستگاه سرکوب نظام ولائی و استبدد دینی، برکنار می ماندند.
نقشی که “لباس شخصی ها” در سرکوب جنبش سبز و کشتار مردم برعهده داشتند و دارند، کاملا” آشکار کرد که این دستجات که دیگر یکسره مزدور و مواجب بگیر و رانت خوار، و اکنون بسیار سازمان یافته و مجهز به سلاحهای سرد و گرم هستند، اندامی از دستگاه سرکوب استبداد دینی هستند. بعلاوه اکنون می توان دید که این دستجات؛ از شمار عواملی هستند که دولت پادگانی کودتا در مسیر مرعوب و تسلیم و به زانو درآوردن سران نمادین جنبش، قبضه- ی بلامنازع و بی کم و کاست قدرت بر آن اتکاء دارد.
تجمع و محاصره پنج روزه خانه آقای کروبی توسط این دستجات، تخریب و تیر اندازی و آتش زدن درب خانه، هتاکی و تعرض آشکار به حریم زندگی خصوصی وی و ارعاب همسایگان و دیگر شهروندان، سکوت تائید آمیز خامنه- ای ، که مهاجمان پیروی خود را از او فریاد می زدند، اعلامیه سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ که در پی بی نتیجه ماندن واقعه، آنرا ” حادثه ای ساخته و پرداخته عناصر بی تدبیر و خود سر” اعلام کرد، بیشتر به یک طرح شباهت دارد که به دلیل برنامه ریزی خام و ناهمآهنگی عوامل اجرای آن، نصف و نیمه رها شد! به نظر می رسد بحران در نظام سیاسی کشور در حال گذار به مرحله ی تازه – ای است.
گسترش و تعمیق شکاف در صفوف حکومت کنندگان که مهار آن ناممکن به نظر می رسد؛ در شرایطی که سرکوب جنبش سبز مانع از آن شد تا این جنبش به وزن و ثقلی فرا بروید که تناسب قوای موجود را بسود خود دگرگون سازد، در کشور موقعیتی بوجود آمده است که در آن خطر سیطره- ی کامل فاشیسم اسلامی- سپاهی، می تواند از یک احتمال به واقعیت تبدیل شود. اگر این ارزیابی درست باشد، بیش از هر زمانی باید بر همبستگی و همرائی ملی همه- ی آزادیخواهان ایران در دفاع از جنبش سبز و پشتیبانی از سران نمادین آن، انگشت تاکید گذاشت.
دوم
کشاکش و منازعاتی که در صفوف حکومت کنندگان روز به روز گسترده تر و عمیق تر در تمام عرصه های حکومتی و همه لایه های حکومت کنندگان جاری و ساری است، بازتاب یک نبرد اجتماعی- اقتصادی عظیم است که امپراطوری صدها و هزاران میلیاردی غارت و قاچاق پرورشگاه آن است. در راس این امپراطوری، نهادهای سپاه و بسیج، امنیتی و اطلاعاتی و مرتجع ترین لایه های روحانیت حاکم و اصحاب مصباحیه و حجتیه قرار دارند که “بیت رهبر” مرکز هماهنگ کننده آنان است. افول آشکار اقتدار “رهبر” در برابر زیاده خواهی و جاه طلبی و قانون گریزی های قلدر منشانه احمدی نژاد، موِئید سرشت اجتماعی کشاکش نبرد قدرت در بالا است. اگر این نبرد با همین آهنگ و شتاب، و ترکیب نیروها و تناسب گرایش ها به پیش رود، صحنه سیاست کشور – دیرتر یا زودتر- عرصه نمایشی خواهد بود که طی آن “مقام معظم رهبری”، عبای قاضی عسکری دولت پادگانی بردوش می کشد! قاضی عسگری دولتی که نماینده احزاب پادگانی- امنیتی و ثروت اندوختگان نوکیسه است که سهم شیر بیشتر می طلبند و در عین حال با آرمانگرائی امام زمانی، و صدقه و صواب جمکرانی با جمعیت چند ملیونی عقب مانده ترین لایه های اجتماعی کشور که عمدتا” ساکن روستا ها و شهرستانها و حاشیه شهرهای بزرگ هستند، در ارتباط است. توده بی شکل مردمی که مصداق “امت شهید پرور ولایت مدار” هستند و تخت ولایت مطلقه فقیه بر دوش نحیف شان استوار است.
کسی که عبای قاضی عسکری دولت پادگانی را بر قامت خامنه-ای می پوشاند چه بسا ممکن است احمدی نژاد نباشد! اما این تغییر معنی داری نیست. تغییر معنی دار؛ تغییری است که ایران را بسوی آزادی پیش براند و این فقط یک حالت دارد و آن عملی ساختن خواست های حداقلی جنبش سبز ملت ایران است؛ خواست هائی که در بیانات و بیانیه های سران نمادین جنبش به تکرار تائید و تاکید، و مطالبه شده است. اکنون بیش از هر زمان؛ ایستادگی سران نمادین جنبش واجد اهمیت و اعتبار آینده ساز است.
اهمیت دارد که به جامعه شناسی سیاست که عوامل اجتماعی پایدار را بررسی می کند کم اعتناء باقی نمانیم. حاصل این کم اعتنائی گرایشی است که بحران فروپاشی در کشور را حول خامنه-ای و احمدی نژاد و اخیرا” مشائی، دور از قاعده و بیش از اندازه شخصی می کند. از سوی دیگر در لایه هائی از جنبش سبز به گسترش تمایلاتی دامن می زند که مستعد ترجیح منافع نظام بر منافع ملت اند. آنان با تحقیر و نکوهش “استقامت” سران نمادین جنبش در دفاع از آزادی، حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت، و اصل “انتخابات آزاد”، جنبش سبز را به راه تسلیم و رضا سوق می دهند و به این ترتیب تیغ استبداد را تیز می کنند!
سرکوب، به حضور توفنده جنبش در خیابان پایان داده است، اما آن را به زیر پوست شهر و عمق جامعه رانده است. جائی که در حال تعمیق است! دولت ولائی-سپاهی کودتا بر این امر وقوف دارد. برپایه بسیاری نشانه ها می توان دید که آنها با ترفندها و شگرد هائی نظیر هیاهو پیرامون “مکتب ایرانی” که به دولت کودتا و احزاب پادگانی، ظاهر مخالفت با “فقها” و نوعی همدلی با ملت را می دهد، دست در کار به صحنه آوردن نمایش های مردم فریب و ملت گول زن هستند. نقاط آسیب پذیر جنبش سبز، نقاط اتکای آنهاست و می کوشند در صفوف طبقه متوسط ایران تکیه گاه اجتماعی برای خود دست و پا کنند. باید یادآوری کنم که وابستگی بخش های موثری از اقشار متوسط جامعه به اقتصاد نفتی و دستگاه عریض و طویل بوروکراسی دولتی و درجه نفوذ بوروکرات ها و مدیران میانی “نظام” در صفوف آنان که علایق معینی در دوام و بقای “نظام” دارند، بر درجه آسیب پذیری اقشار متوسط می افزاید. زمینه دیگر؛ فلاکت اقتصادی و و خامت معیشت مردم و تهدیدات خارجی است که بدون اما و اگر حکومت ولائی و دولت پادگانی کودتا مسئول آن هست. به این منظره، باید گستردگی تباهی ناشی از فقر و فلاکت اقشار تهیدست جامعه را اضافه کرد که نظام صدقه دام گسترده- ای برای شکار آنهاست.
یاد آوری این ملاحظات برای نشانه گذاری نقاط قوت و ضعف جنبش، دستکم دارای ارزش متدیک است و بر این امر تاکید دارد که بحرانی که سراپای جامعه را در نوردیده محصول قشربندی اجتماعی و ترکیب نسلی و جمعیتی جدیدی است که طی دو دهه اخیر تکوین پیدا کرده و چهارمین دهه عمر جمهوری اسلامی، مرحله فرجام نهائی آن به نظر می رسد. تحولات اجتماعی عمیقی که فقر و فلاکت و فساد و انحطاط را دامنگیر بزرگترین بخش های اجتماعی کشور کرده و لایه اجتماعی نازکی را که اربابان امپراطوری غارت و قاچاق- اند بر سرنوشت کشور مسلط ساخته است. اما اشتباه بزرگی خواهد بود که جامعه امروز ایران را در این تصویر خلاصه کنیم. تحولات اجتماعی عمیق به گسترش طبقه متوسط شهری منجر شده که جمعیت ۳ ملیونی دانشجویان کشور که بیش از نیم آنان دختران ایرانند، نمادی از آنست. ۷۵ در صد جمعیت کشور را زنان و مردان جوان تشکیل می دهند. از صفوف این جمعیت جوان، نیروی بزرگی برخاسته که بر بستر ارتباطات شبکه های دیجیتالی، انفجاری از آگاهی های مدنی از خود به ظهور رسانده که مصمم تر از هر قشر اجتماعی دیگر، خواهان عبور مدنی و خشونت پرهیز، از استبداد دینی و فلاکت اقتصادی برای رسیدن به آینده-ای در دموکراسی و پیشرفت، برابر حقوقی شهروندی و حقوق بشر است.
متاسفانه در ماههای اخیر، خلاف روشنرائی که در آقایان کروبی و موسوی مشهود است، عمدتا” در برون مرز، شاهد تلاش هائی در برخی رسانه های سبز هستیم که بجای تقویت گفتمان مدنی، در راه سیطره گفتمان دینی در جنبش اهتمام می ورزند. در این رسانه ها آشکارا شاهد بازتولید اسلام سیاسی و قسما” اسلام فقاهتی هستیم و کار تا آنجا پیش رفته که شناعت رفتار و کردار لباس شخصی ها علیه کروبی و خانواده او، به رفتار “یزیدیان” با “اهل بیت حسین” و به آتش کشیدن خیمه هاشان در شام عاشورا، تمثیل می شود. این رسانه ها که “حکومت علی وار، پیکار حسینی و صلح حسنی و آزادی زینبی” را تبلیغ و ترویج می کنند، گفتمان مدنی و شهروندی جنبش سبز را تخریب می کنند و به همرائی ملی و همبستگی میهنی ایرانیان در دفاع از جنبش سبز آسیب های جبران ناپذیر وارد می آورند. اما قبل از هرچیز به سرخوردگی بخش های بزرگی از زنان و جوانانی کمک می رسانند که زندگی و بالندگی جنبش مدیون آزادیخواهی امروزین و پیکار مدنی و شهروندی استور آنهاست و نیروی محرک اصلی جنبش سبز ملت ایران به حساب می آیند.
*
پیش رفتن ایران در مسیر دموکراسی و سکولاریسم یک فرایند و جنبش سبز ملت ایران بمثابه “مشروطه دوم”، جریان این فرایند در اکنون جامعه ماست. تکثرگرائی که بجای طرد و نفی تفاوت، همزیستی خشونت پرهیز، درک متقابل و مدارای متفاوت ها درجنبش را برسمیت می شناسد، و گفتگوی نقادانه، شریان حیاتی هستند که زندگی و بالندگی جنبش سبز را در راه آزادی تامین و تضمین می کند. شرط تعین کننده برای آن که جنبش سبز، هدف آزادی را از احتمال به واقعیت بپوید؛ استحکام “گفتمان دموکراسی” در آن است. این یک گفتمان مدنی، حقوق بشری و شهروندی است که در آن آزادی برای همگان، برای همه ایرانیان است و نه دینی یا ایدئولوژیک که در آن آزادی برای خودی ها است.

روزی روزگاری نیویورک

حضور محمود احمدی‌نژاد ـ برای ششمین بار در طول دوره ریاست‌جمهوری‌اش ـ  در مجمع عمومی سازمان‌ملل، بار دیگر هم‌چون سال‌های قبل خبرساز شده است. این حضور در نیویورک نیز با حاشیه همراه بوده است.برخی منابع گفته‌اند بسیاری از هتل‌های شهر نیویورک از پذیرش احمدی‌نژاد و هیات همراه وی خودداری کردند؛اتفاقی که در دفعات پیش نیز تکرار شد. دولت آمریکا از صدور ویزا برای چهل تن از همراهان احمدی‌نژاد خودداری کرد؛مانند دفعات قبل و این بار هم مقامات جمهوری‌اسلامی اعلام کردند بیشتر این افراد نمایندگان مجلس و خبرنگاران بوده‌اند. در چنین شرایطی احمدی‌نژاد اکنون در یکی از هتل‌های درجه دوم نیویورک سکنی گزیده؛آن هم در حالی که یهودیان آمریکا تالار هتل محل اقامت او را در اختیار خود گرفته‌اند تا هیات جمهوری اسلامی امکان برگزاری مراسم نداشته باشد.
از سوی دیگر کمپین بین‌المللی حقوق‌بشر برای ایران جزوه‌ای با نام «چگونه با احمدی‌نژاد مصاحبه کنیم» منتشر کرده است. در این جزوه به موارد نقض حقوق‌بشر در ایران و همچنین نمونه‌هایی از اعتراضات منتقدان اشاره شده است. این جزوه برای آن طراحی شده که روزنامه‌نگاران آمریکایی، از طرح سئوالات کلی در مصاحبه با احمدی‌نژاد خودداری کنند و در مقابل سخنان و پاسخ‌های او، نمونه‌هایی از نقض حقوق‌بشر در ایران را در اختیار داشته باشند.با این حال وی در چند روز گذشته، همچون سال‌های قبل به انجام مصاحبه‌های گوناگون پرداخته و در آن‌ها از وجود عالی‌ترین نوع دموکراسی و آزادی در ایران سخن رانده است. سخنانی مشابه سخنان وی در سال گذشته.
وی در روزهای آینده به سخنرانی در مجمع عمومی سازمان‌ملل نیز خواهد پرداخت؛ سخنانی که از هم‌اکنون بسیاری از کارشناسان سیاسی، درباره محتوای آن توافق دارند: او باز از "مدیریت جهان" سخن خواهد گفت.

نیویورک، شهریور 84: آپارتاید هسته‌ای و استارت تحریم‌ها
احمدی‌نژاد برای نخستین بار در شهریور 84، و چند ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد 84 ـ که نتایج آن مورد اعتراض مهدی کروبی و اکبر هاشمی‌رفسنجانی قرار گرفته بود ـ وارد نیویورک شد. حضوری که برای نخستین بار دنیا را با رییس جمهور جدید ایران آشنا می‌کرد. رییس جمهور سابق، با سخنرانی درباره "ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها"، دنیا را به تحسین واداشته بود، اما با آنکه از حمایت میلیونی مردم برخوردار بود، از سوی "مقامات بالاتر" اجازه حضور در عکس دسته جمعی با حضور مسوولان کشورهای مختلف دنیا را نیافت.
احمدی‌نژآد در حالی وارد نیویورک شد که مذاکرات ایران ـ آژانس هسته ای در مراحل حساس خود بود. با روی کار آمدن احمدی‌نژاد و جانشینی علی لاریجانی ـ رقیب اصول‌گرای احمدی‌نژاد در انتخابات  ـ  در  سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی به جای حسن روحانی و تغییر تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، ایران سیاست‌های جدید خود را در قالب "نگاه به شرق"، "حضور طرف‌های بیشتر در مذاکرات هسته‌ای" و "نفی مذاکره هسته‌ای با آمریکا" تعریف کرد.
در این فضا، احمدی‌نژاد در سخنان خود بر لزوم اصلاح ساختار سازمان ملل و  فواید آن تاکید کرد، رویکردهای جدید هسته ای ایران را اعلام نمود و از  مخالفت با آنچه آن را "آپارتاید هسته ای" می‎‌نامید، سخن گفت.وی همچنین برای نخستین بار از "طرح  هسته ای برای ایجاد  کنسرسیومی از شرکت های دولتی و خصوصی برای غنی سازی" سخن گفت و  اظهار داشت ایران قصد استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای را دارد.
وی پس از انتقاداتی که درباره محتوای سخنان‌اش به وی شد، چنین اظهارنظر کرد: "ما رفتيم سازمان ملل. خب مواضع ملت ايران را گفتيم. تازه بخشى از حرف‌هاى دل ملت ايران را ما زديم. بخشى از حرف‌هاى دل ملت‌هاى آزاد را زديم. آمديم، خب ما دشمنان را مى‌شناسيم. شروع كردند فرياد زدن كه بله فلانى تند صحبت كرده، حالا ما پدر ايران را در آژانس در مى آوريم. جمع شدند و دست به دست هم دادند و نشستند و مشورت كردند و به خيال خودشان يك قطعنامه‌اى صادر كردند، قطعنامه‌اى صددرصد ظالمانه... اخيرا بعضي‌ها تريبون گرفته‌اند كه بله، فلانى در سازمان ملل تند حرف زد. كدام تند؟اين‌ها تند بود؟ ما خيلى خوددارى كرديم. واقعا ملت ايران در سازمان ملل نجابت به خرج داد والا ما فهرست بلندى از ادعاهاى مستند عليه قدرت‌هاى سلطه گر داريم."
موضع احمدی‌نژاد موجب آن شد تا فيليپ دوست بلازي، وزير امور خارجه  وقت فرانسه از پيشنهاد جمهوری اسلامی ابراز ناخرسندي كند و بگويد: "آنچه كه امروز من شنيدم مرا وادار به گفتن اين سخن مي‌كند كه ارجاع پرونده هسته‌اي ايران از آژانس بين المللي انرژي اتمي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد همچنان در دستور كار قرار دارد."

نیویورک، شهریور 85: اسراییل، فلسطین و دیگر هیچ
احمدی‌نژاد در سال 85، مجددا برای حضور در مجمع عمومی سازمان‌ملل و سخنرانی، وارد نیویورک شد. حضور دوم وی در سازمان‌ملل همراه بود با آغاز فشارها و زمزمه‌های ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت. در حالی که اجماع جهانی علیه ایران شکی می‌گرفت، برخی امیدوار بودند که سخنان احمدی‌نژاد در سازمان ملل، گره از کار فروبسته پرونده هسته‌ای بگشاید. از سوی دیگر بحث جنگ 33 روزه میان اسراییل و حزب‌الله لبنان نیز از مسایل داغ روز بود.
اما احمدی‌نژاد برای سال دوم از اصلاح ساختار سازمان ملل، البته این بار شورای امنیت سخن گفت. وی همچنین به طرح چند سئوال درباره هولوکاست مبادرت کرد و با این بخش از سخنانش جنجال آفرید.
احمدی نژاد در این خصوص گفت: "ریشه مسائل فلسطین به جنگ جهانی دوم بر می‌گردد. به بهانه حمایت از بخشی از بازماندگان جنگ، سرزمین فلسطین را با جنگ و تجاوز و آواره کردن میلیون‌ها نفر از ساکنان بومی اشغال کردند."
او در ادامه پرسید: "آیا هیچ منطق و قانون و استدلال حقوقی وجود دارد که چنین رویدادی را تایید کند؟ آیا هیچ‌یک از اعضای سازمان ملل متحد می‌پذیرند چنین فاجعه‌ای در کشور آنان اتفاق بیفتد؟ آن قدر بهانه تاسیس رژیم اشغال‌گر قدس سست است که مدعیان اجازه نمی‌دهند کسی درباره آن سخن بگوید، چون با آشکارشدن حقیقت موضوع فلسفه وجودی این رژیم از بین می‌رود، چنان‌که از بین رفته است."
وی مروری کوتاه بر اهم مسایل جهان آن روز هم کرد و گسترش بی وقفه سلاح‌های اتمی، میکروبی و شیمیایی، اشغال کشورها و توسعه درگیری‌ها و رعایت‌نکردن حقوق اعضای سازمان‌های بین‌المللی را به سران کشورها یادآور شد.
در حاشیه این اجلاس، خبری نیز از ملاقات احمدی‌نژاد با جرج بوش منتشر شد که توسط مقامات دو کشور تکذیب شد.

نیویورک، مهر 86: درخواست پرستیدن خداوند و در انتظار فرج
سال 86، شاید پرحاشیه‌ترین سال حضور احمدی‌نژاد در نیویورک بود. این جنجال‌ها نه تنها به خاطر سخنان وی، که برنامه‌های وی در نیویورک بود. در حالی که سال پیش از آن، دانشگاه کلمبیا سخنرانی احمدی‌نژاد در این دانشگاه را لغو کرده بود، وی این بار فرصت حضور و سخنرانی در این دانشگاه را یافت. همچنان که درخواست حضور در محل انفجار برج‌های دوقلو را نیز ارائه داد.
در حالی که موج اعمال تحریم‌ها از سوی کشورهای مختلف آغاز شده بود و پرونده هسته‌ای در شورای امنیت، مراحل بحرانی خود را سپری می‌کرد، وی در سخنرانی خود در مجمع عمومی بار دیگر از ناکارآمدی شورای امنیت سخن گفت. با چالش های مهم و متعدد بشریت امروز آغاز کرد و آخر سر به برنامه هسته ای ایران پرداخت و این موضوع را امری تمام شده و عادی در آژانس دانست.
احمدی نژاد گرچه در تشریح چالش های پیش روی بشریت به نکات متعددی اشاره کرد اما قصد داشت تا آنجا پیش رود که به ناتوانی سازو کارهای بین المللی برای رفع چالش های پیش گفته و برپایی صلح و امنیت پایدار برسد تا بار دیگر همانند دو سال گذشته از لزوم تغییر در ساختار شورای امنیت و اصلاح سازمان ملل بگوید. او در بخش عمده ای از سخنرانی اش به این بحث پرداخت. در نهایت هم دوران تاریکی ها را رو به پایان دانسته و نوید آزادی سرزمین های اشغالی را داد.
احمدی نژاد در سخنرانی اش بیش از هر چیز به بی عدالتی ها پرداخت و از ناکارآمدی های ساز و کارهای بین المللی شکایت کرد. این در حالی بود که روزهای پر التهاب هسته ای ایران سپری و شورای امنیت روز به روز به صدور قطع نامه سوم علیه ایران نزدیک تر می شد.
محمود احمدی نژاد در این سفر در نظر داشت از محل حملات یازدهم سپتامبر دیدن کند و این خود به موضوعی رسانه ای به نیویورک بدل شد.  اعتراض ها در مقابل این درخواست در درون جامعه امریکا بلند شد. اوباما و هیلاری کلینتون که در آن زمان از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 بودن به مخالفت با این درخواست برخاستند. دولت بوش تصمیم گیری در این باره را در محدوده اختیارات مقام های شهر نیویورک دانست اما اعلام کرد "از این خواسته کاملا متعجب شده است". سرانجام این درخواست رد شد.
سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا نیز بسیار خبرساز بود؛ او در پاسخ به دعوت رسمی این دانشگاه به آنجا رفت اما با واکنش و اعتراض رسانه ها و محافل سیاسی امریکا مواجه شد. سخنرانی تند رییس دانشگاه کلمبیا و سپس سخنان احمدی‌نژاد، واکنش‌های بسیاری را موجب شد.
یکی از نمايندگان جمهوري‌خواه  كنگره اعلام کرد از اينكه احمدي نژاد اجازه يافته در دانشگاه كلمبيا سخنراني كند به قدري ناخرسند است كه مي‌خواهد بودجه فدرال اين دانشگاه را قطع كند.  جرج بوش، رییس جمهور وقت آمریکا، گفت كه اميدوار است احمدي‌نژاد حقايق را بگويد و "نوت گينگريچ" رئيس سابق كنگره آمريكا نيز با انتقاد از عملكرد دانشگاه كلمبيا در دعوت از احمدي‌نژاد، اقدام اين دانشگاه را اشتباهي مهلك برشمرد. "جان بولتون" سفير سابق آمريكا در سازمان ملل نیز پس از سخنراني احمدی‌نژاد گفت: "احمدي‌نژاد دقيقا هر آنچه را كه از اين حضور مي‌خواست به دست آورد كه آن همان داشتن مشروعيت سخنراني در يكي از معتبرترين دانشگاه‌هاي آمريكا و به دست آوردن پوشش مطبوعاتي گسترده بود."
گرچه سخنان احمدی‌نژاد و رفتارهای وی در دانشگاه کلمبیا با انتقادهای فراوانی در داخل مواجه شد، اما رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با احمدی‌نژاد که پس از این سفر صورت گرفت، اين سفر، را سفري "خوب، پربركت و مايه سرافرازي ملت ايران" دانست و گفت: "سخنراني شما در دانشگاه كلمبيا و مسئله‌اي كه در اين دانشگاه پيش آمد و همچنين سخنراني شما در مجمع عمومي سازمان ملل در مجموع مايه سرافرازي ملت ايران شد. [درباره سخنرانی در دانشگاه کلمبیا نیز] محتواي اين سخنان و برخورد و منشي كه شما در مواجهه با مسائل مختلف داشتيد، خوب بود."
خود وی هم این سخنرانی و دیگر سخنرانی‌ها و دیدارهایش در این سفر را "موفقیتی بزرگ" برای ایران خواند و در اطلاعیه ای رسمی از مردم ایران خواست تا "به جای مراسم استقبال از بازگشت وی با حضور در مساجد، حسینه‌ها و شرکت در نمازهای جمعه و جماعات به شکرانه این موفقیت بزرگ سجده شکر به درگاه ایزدمنان بسائیم"

نیویورک، شهریور 87: درس معارف‌اسلامی در سازمان ملل
سال 87 چهارمین سالی بود که محمود احمدی نژاد به امریکا سفر می کرد تا در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند و در حاشیه این حضور، مانند سال های قبل دیدارها و گفت و گوهایی داشته باشد. در روزهای اول مهر ماه آن سال تیم دولت و رئیس جمهور راهی نیویورک شدند. در این سال تحولات داخلی ایران همچنان حول محور برنامه هسته ای ایران می چرخید و در صحنه بین المللی آثار و تبعات جنگ در گرجستان بر مناسبات درون منطقه ای و جهانی کشورها سایه انداخته بود. بحث تشدید تحریم‌ها علیه ایران همچنان در شورای امنیت مطرح بود.
احمدی‌نژاد اما در سخنان خود، با تشریح برخی معارف دینی، بار دیگر به انتقاد از شورای امنیت پرداخت، از لزوم توجه به مردم فلسطین سخن گفت و به انتقاد از حضور نیروهای بین‌المللی در عراق و افعانستان پرداخت.
وی با اعلام اینکه "امپراتوري آمريكا به پايان راه خود رسيده است"، گفت: "امروز رژيم صهيونيستي در سرزمين‌هاي اشغالي در سراشيبي قطعي سقوط قرار دارد و راهي براي نجات او در منجلاب ساختگي خود و حاميانش وجود ندارد."

نیویورک، مهر 88: انتخابات، و وعده سقوط لیبرالیسم
سال 88 احمدی نژاد در حالی برای پنجمین بار روانه نیویورک شد که تنها چند ماه پیش از آن، در انتخاباتی مناقشه برانگیز به عنوان رییس جمهور انتخاب شده بود. بسیاری از مردم به نتیجه انتخابات معترض بودند و موسوی و کروبی نیز رهبری مخالفان را به عهده داشتند. تصاویر و فیلم‌هایی که از معترضان در سطح جهان منتشر شده بود، جوی بی سابقه علیه وی به وجود آورده بود. در این میان، ایرانیان مقیم آمریکا نیز تجمعات گسترده و پرتعدادی را در اعتراض به حضور احمدی نژاد در نیویورک ترتیب دادند.
در هنگام سخنرانی احمدی‌نژاد بسیاری از سران کشورها، سالن جلسه را ترک کردند و حتی اشیایی نیز به سمت وی پرتاب شد.
با این حال وی در سخنان خود بار دیگر موضوع فلسطین، عراق و افغانستان را مورد توجه قرار داد، از لیبرالیسم به عنوان عامل اصلی فقر در جهان نام برد و شورای امنیت را تحت سلطه چند کشور خاص دانست. وی همچنین با اشاره به انتخاب اوباما به عنوان رییس جمهور آمریکا اعلام کرد: "مردم امريكا در انتظار تغييرات گسترده، عميق و واقعي هستند."
وي با بيان اينكه پيامبران الهي و صالحان آمده‌اند تا حقيقت انساني و مسئوليت‌هاي فردي و اجتماعي انسان را در برابرش قرار دهند، گفت: "پاكي، ايمان زلال به خداي يكتا و به حساب و كتاب آخرت و به اجراي عدالت در دوجهان، جستجوي سعادت حقيقي در سعادت ديگران و رفاه و امنيت در رفاه و امنيت ديگران، احترام به نوع انسان و تلاش براي توسعه محبت و مهر به جاي كينه‌ورزي و خودخواهي و ترويج خدمت به ديگران به جاي تسلط بر آنان در رأس تعليمات انبياء الهي از آدم تا نوح و از نوح تا ابراهيم و موسي و عيسي و رسول خاتم حضرت محمد(ص) بوده است."
وی در سخنان خود با اشاره به برگزاري رياست‌جمهوري، با بيان اينكه "ملت ايران با پشت سرگذاشتن انتخاباتي بسيار با شكوه و كاملاً آزاد فصل نويني را براي شكوفايي ملي و تعاملات گسترده‌تر جهاني رقم زده‌اند"، خاطرنشان كرد: "ملت ايران با رأي قاطع خود، بار سنگين مسئوليت را بر دوش اينجانب نهاده‌اند و من اعلام مي‌كنم كه ملت بزرگ و تمدن‌ساز و نظام جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از مردمي‌ترين حكومت‌هاي مترقي جهان آماده‌اند تا با استفاده از همه ظرفيت‌هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي خود و برپايه راه‌حل‌هاي انساني در يك برنامه عادلانه و احترام‌آميز جمعي، براي رفع نگراني‌ها و چالش‌هاي جامعه بشري مشاركت فعال و تاثيرگذار داشته باشد."
سخنان احمدی نژاد در حال بیان شد که پرونده هسته ای ایران در وضعیت بحرانی قرار داشت و از سوی دیگر بازداشت سه توریست امریکایی در مرزهای ایران و عراق، توجه جهانی را به خود جلب کرده بود.

نیویورک: مهر 89
دعا برای ظهور امام زمان، سخن گفتن از لزوم عدالت برای دنیا، تشریح معارف دینی، لزوم بازگشت به فطرت الهی انسان، انتقاد از وضعیت عراق و افغانستان و محکوم کردن حمله آمریکا به این دو کشور، انتقاد از جامعه جهانی برای بی توجهی به فلسطین، بی فرجام بودن سیاست های لیبرالی در اقتصاد دنیا، لزوم اصلاح شورای امنیت و سازمان ملل و...
آیا محورهای دیگری برای سخنرانی احمدی‌نژاد مدنظر دارید؟

تهران دیشب یکصدا اعتراض بود

در پی فراخوان سایت های هوادار جنبش سبز و برخی از دانشجویان و اعضای ستاد های انتخاباتی میرحسین موسوی و  مهدی کروبی برای سردادن شعار "الله اکبر" در اعتراض به افزایش فشارهای امنیتی بر رهبران جنبش سبز، شب گذشته و پس از ماه ها سکوت، صدای شعار "الله اکبر" و "مرگ بر دیکتاتور" از بام خانه های شهر تهران برخاست.
بنا به گزارش خبرنگاران روز شهروندان تهرانی، شب گذشته، حوالی ساعت ٢٢ به وقت تهران برای دقایق متمادی شعار الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور سر دادند وبدین ترتیب اعتراض خود را به تشدید فشارها علیه رهبران جنبش سبز اعلام کردند
به گزارش شاهدان عینی صدای شعار های "الله اکبر"، "مرگ بر دیکتاتور"، "یا حسین، میرحسین"، "کروبی زنده باد، موسوی پاینده باد" و... برای دقایق طولانی در بسیاری از مناطق شهر تهران شنیده شد.حرکت غافلگیر کننده تهرانی ها در سردادن شعار الله اکبر، تعجب همگانی را برانگیخت و سپس به عابران و رهگذرانی که  در ساعات پایانی شب در خیابان ها بودند نیز سرایت کرد.
در بعضی از خیابان های اصلی غرب تهران، شهروندان علاوه بر سردادن شعار بر سر پشت بام ها، با به صدا در آوردن ممتد بوق خودروهای خود، اعتراض شان به افزایش فشارهای امنیتی بر رهبران جنبش سبز را نشان دادند.
گزارش های مردمی از سطح شهر تهران حاکی از حضور پراکنده نیروهای پلیس و ماموران نیروی انتظامی در برخی از مجتمع های مسکونی جهت وادار کردن شعاردهندگان به سکوت بود.
مامورین امنیتی و نظامی پس از اوج گرفتن شعارهابه داخل این مجتمع ها رفته و با فریاد و یا سوت اخطار، کوشیدند صدای اعتراض ها را ساکت کنند.
مناطقی چون سعادت آباد، میدان کاج، شهرک کوثر، تهرانپارس، میرداماد و خیابان ظفر بیشترین استقبال را از این فراخوان اعتراضی داشتند.
گفتنی است، با وجود فاصله زمانی کوتاه میان موعد مقرر سردادن شعار و فراخوان آن، استقبال قابل توجهی از طرح سایت های هوادار جنبش سبز شده است.
سایت بالاترین نیز از شب گذشته، مملو از فیلم هایی  است که گستردگی اعتراض شهروندان از طریق سردادن شعار الله اکبر و مرگ بردیکتاتور را نشان می دهد.
گستردگی اعتراضات شب گذشته به حدی بود که به گفته یک شهروند تهرانی دوباره امید راپررنگ تر کرد تاجایی که بسیاری از وبلاگ ها و صفحات توییتر شهروندان به قدردانی از این استقبال اختصاص یافته است.
اعتراض شهروندان از طریق سر دادن شعار الله اکبر در روزهای پس از انتخابات آغاز شد و تا چندین هفته ادامه داشت. از آن تاریخ و پس از برخورد های خشن نیروهای امنیتی و انتظامی با شهروندان از طریق شکستن شیشه خودرو ها و یا حمله به منازل مسکونی و نیز صدور احکام حبس برای شعار دهندگان، این اعتراض فروکش کرد، اما هم اکنون و در آستانه سال تحصیلی جدید و با وجود فرصت اندک اطلاع رسانی، این شیوه اعتراضی مجددا با استقبال شهروندان مواجه شده است.
شعارهای اعتراضی شهروندان در شب گذشته در حالی داده می شد که محمود احمدی نژاد به عنوان "رئیس جمهور" در  اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک حضور  دارد و روز گذشته و ساعاتی قبل از اعتراضات شبانه، مدعی شده بود که "مخالفان" اش از "برخورد های مردمی وحشت دارند" و دولت وی هیچ محدودیتی بر آنان اعمال نکرده است.

 

 

اوباما: جنگ بهترین گزینه در مقابل ایران نیست


باراک اوباما با تاکید بر اینکه جنگ بهترین گزینه در مقابل ایران نیست، گفت که همه گزینه‌های در تعامل با ایران بر روی میز است. محمود احمدی‌نژاد نیز طی سخنانی از اوباما خواست تا به قدرت ایران اعتراف کرده و آن را بپذیرد.

باراک 
اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا باراک اوباما، رئیس‌‌جمهور آمریکا دوشنبه (۲۰ سپتامبر / ۲۹ شهریور) در مصاحبه‌ای با شبکه CNBC تاکید کرد که واشنگتن در مقابل ایران به سیاست‌های دیپلماتیک و گشایش در برابر این کشور پایبند است تا بدین ترتیب مشکل پرونده هسته‌ای حل شود.
وی در مورد احتمال بروز جنگ بین اسراییل و ایران گفت:‌ «من فکر نمی‌کنم جنگ میان اسراییل و ایران یا استفاده از گزینه نظامی، راه‌حل مناسبی برای حل و فصل مشکل پرونده هسته‌ای ایران باشد؛ ولی به هر ترتیب ما تمامی گزینه‌ها را بر روی میز نگاه خواهیم داشت».
این در حالی‌ست که بن رودس، معاون مشاور امنیت ملی کاخ سفید گفت که اوباما از حضورش در مجمع عمومی سازمان ملل استفاده خواهد کرد تا به ایران تاکید کند که درها بر روی این کشور به منظور ادامه ارتباط با جهان باز است؛ ولی تهران برای رسیدن به این هدف باید صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود را ثابت کند.
محمود احمدی‌نژاد، رئیس دولت دهم که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بسر می‌برد نیز روز دوشنبه در مصاحبه‌ای تلویزیونی گفت که روشن است آینده به ایران تعلق دارد.
آمادگی ایران برای گفت‌وگو با گروه ۱+۵
 وی تاکید کرد که پیام ایران به مجمع عمومی سازمان ملل چیزی جز این نیست که شرایط در جهان تغییر کرده و آمریکا باید به قدرت ایران اعتراف کند. احمدی‌نژاد در بخش دیگری از سخنان خود گفت که ایران هیچگونه ملاحظه‌ای در مورد جلسه با گروه ۱+۵ ندارد.
احمدی‌نژاد در این زمینه افزود که ملت ایران همیشه آماده گفتگو است و هر گاه شرایط برای مذاکره با گروه ۱+۵ مهیا شود، ایران ملاحظه‌ای برای شرکت در این گفتگوها ندارد.
احمدی‌نژاد در مصاحبه با آسوشیتدپرس گفت: «کسانی که اصرار به دشمنی با ایران دارند باید بدانند که فرصت دوستی با ما در آینده را از دست خواهند داد و این امر بسیار تاسف‌برانگیز است چرا که آینده به ایران تعلق داشته و این دشمنی‌ها نتیجه‌بخش نخواهد بود».
در حالیکه اظهارنظرهای مختلفی در مورد همکاری ایران با آمریکا در افغانستان به گوش می‌رسد، احمدی‌نژاد تاکید کرد که تهران از عملیات سیاسی در افغانستان حمایت می‌کند تا وضعیت این کشور به ‌آرامش نزدیک شود.
وی در این زمینه گفت: «در شرایط کنونی برای همگان روشن شده که وضعیت افغانستان مناسب نیست. مردم به شکل روزمره کشته شده و نفرت و دشمنی و درگیری روز به روز قوی‌تر می‌شود. موضوع افغانستان نیاز به شناخت دقیق مشکل دارد و راه‌حل‌های نظامی در افغانستان فایده‌ای نخواهند داشت، بلکه افغانستان باید مطابق قانون اساسی، دموکراسی و عدالت اداره شود».
دیدار 
احمدی‌نژاد با بان کی مون در نیویورک
اثرگذاری تحریم‌ها
از سوی دیگر و در حالی که تحریم بین‌الملل علیه ایران روز به روز گسترش بیشتری پیدا می‌کند، ستوارت لیوی معاو، وزیر خزانه‌داری آمریکا در امور مربوط به تروریسم و پیگیری تحریم‌ها گفت که تدابیر مالی اتخاذ شده از طرف آمریکا و دیگر کشورهای جهان علیه ایران باعث شده تا این کشور متحمل هزینه و قید و بند زیادی شود.
به گفته لیوی، آمریکا بر این باور است که رهبران ایران، با غرور بسیار عمل می‌کنند و قدرت اراده جامعه بین‌المللی را خوب درک نکرده‌اند.
در همین حال، سرلشکر حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران در واکنش به اظهارات رئیس‌جمهور آ‌مریکا مبنی بر مطرح بودن تمامی گزینه‌ها علیه ایران، تاکید کرد که چنانچه اسراییل دست به هرگونه حمله نظامی به ایران بزند در واقع مرتکب یک دیوانگی شده و در وضعیت کنونی آمریکا و اسراییل قادر به هیچگونه عملیات نظامی علیه ایران نیستند.
چندی قبل و در واکنش به تهدیدهای روز افزون در مورد جنگ علیه ایران، آیت‌الله خامنه‌ای گفته بود که آمریکا باید بداند که اگر ایران هدف هرگونه حمله نظامی قرار گیرد، دامنه پاسخگویی آن از منطقه فراتر رفته و تمامی جهان را شامل می‌شود.

 

احمدی‌نژاد ایران را قدرتی هم‌تراز آمریکا اعلام کرد

 احمدی‌نژاد در جمع ایرانیان در نیویورک مدعی شد که ایران در کنار آمریکا دومین قدرت جهانی به شمار می‌آید. وی افزود، ایران از نظر علمی در دنیا اول است، بورس ایران جزو فعال‌ترین بورس‌هاست و آزادی در ایران در سطح بالایی است.
به گفته 
احمدی‌نژاد ایران و آمریکا دو قدرت بزرگ جهانی هستند محمود احمدی‌نژاد که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد هم‌اکنون در نیویورک به سر می‌برد در روز دوشنبه (۲۰ سپتامبر/ ۳۰ شهریور) ایران را یک قدرت بزرگ خواند و از دولت آمریکا خواست تا که این واقعیت را بپذیرد.
 احمدی‌نژاد در جمع ایرانیان ساکن آمریکا افزود: «ایران یک قدرت بزرگ است و آینده متعلق به ایران است.» احمدی‌نژاد اعتراف کرد که آمریکا بزرگترین قدرت اقتصادی جهان است، اما ایالات متحده به لحاظ سیاسی قادر به هدایت وقایع جهانی نیست و در این عرصه شکت خورده است.
 به گفته احمدی‌نژاد آینده جهان بستگی به نحوه تقابل میان ایران و آمریکا داشته و تمامی نمایندگان جهان در مجمع عمومی سازمان ملل «در انتظار سخنان نمایندگان آمریکا و ایران هستند.»
 رئیس ‌دولت دهم با اشاره به افغانستان و عراق ناتوانی آمریکا در حل مشکلات جهانی را یاد‌‌‌‌‌‌‌آور شد. به گفته احمدی‌نژاد، جمهوری اسلامی بر خلاف آمریکا با توجه به سیاستی مبتنی بر «صلح‌، دوستی و عدالت» بیش از پیش در جهان اعتبار می‌یابد.
 احمدی‌نژاد در روز دوشنبه در مصاحبه‌ای با شبکه تلویزیونی "پی‌بی‌اس" مدعی شد که «ایران از نظر رشد علمی در دنیا اول شده است.» وی تاکید کرد که «بر تعداد دانشمندانی که در ایران کار می‌کنند هر روز افزوده می‌شود.»

مناقشه اتمی بهانه‌ای در دست کشورهای غربی

احمدی‌نژاد نزاع بر سر برنامه اتمی ایران را بهانه‌ای بیش ندانست و تصریح کرد که آمریکا به خوبی می‌داند که ایران تسلیحات اتمی در اختیار نداشته و درصدد ساخت چنین جنگ‌افزارهایی هم نیست.
 این سخنان در حالی ابراز می‌شود که ایران در کار بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اخلال به وجود آورده و برخی پلمب‌های این آژانس را شکسته است. گزارش اخیر آژانس اتمی نیز ایران را به عدم همکاری متهم کرده است.
 احمدی‌نژاد بر خلاف اظهارات اخیر مقامات آمریکایی مبنی بر تاثیر‌گذاری تدریجی تحریم‌ها بر اقتصاد ایران گفت: «شرایط ما رو بهبود است؛ بخصوص در دوران تحریم. این یک واقعیت است و با حرف نمی‌شود واقعیت را پوشاند.»
 وی «بورس ایران را جزو فعالترین بورس‌ها» در جهان دانست و از رشد سرمایه‌گذاری در ایران خبر داد. احمدی‌نژاد گفت: «کسانی که اقدام به وضع این تحریم‌ها می‌کنند دنیا را بخوبی نمی‌شناسند و تفکرات و ذهنیات‌شان مربوط به سال‌های قبل است.» احمدی‌نژاد افزود: «۹ عضو از ۱۵ عضو شورای امنیت به ما گفتند ما قطعنامه را قبول نداریم ولی تحت فشار هستیم و فشار به ما زیاد است.»
 شورای امنیت سازمان ملل متحد با ۱۲ رای موافق، دو رای مخالف و یک رای ممتنع تحریم‌های جدیدی را علیه ایران در خرداد ماه امسال تصویب کرد. تمامی اعضای دائم شورای امنیت به قطعنامه‌ی جدید رای مثبت دادند و حتا ترکیه و برزیل نیز به عنوان مخالفان این تحریم‌ها پس از چندی اعلام کردند که از مصوبات شورای امنیت پیروی خواهند کرد.

احمدی‌نژاد: آزادی در ایران در سطح بالایی است

احمدی‌نژاد در بخشی از سخنان خود بار دیگر نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری را درست دانست و موسوی و کروبی را متهم کرد که در پی شکست انتخاباتی «به رای اکثریت احترام نگذاشته‌اند» و رفتار آنان را مغایر با دموکراسی خواند.
 به گفته احمدی‌نژاد مخالفان وی در ایران آزاد بوده و قوه قضاییه نیز از استقلال کامل در جمهوری اسلامی برخوردار است. وی بار دیگر دولت آمریکا را متهم کرد که از آشوب‌ها در ایران حمایت کرده و می‌کند.
 احمدی‌نژاد از پاسخ به ایجاد محدودیت و اعمال فشار بر موسوی و کروبی شانه خالی کرد و قوه قضاییه را مسئول شکایات و بازداشت‌ها دانست و دستگاه سیاسی را از دخالت در این امور مبرا خواند.
 در پی اعتراض به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری تاکنون هزاران نفر در ایران بازداشت شده‌اند. تعداد زیادی از معترضان نیز به مجازات‌هایی سنگین محکوم شده‌اند. تهاجم به همکاران و فشار بر خانواده موسوی و کروبی همچنان ادامه داشته و نگرانی‌از بازداشت این دو تن در محافل معترضان نیز افزایش یافته است.

 

سبك رهبرى خامنه‌اى: غيبت اميد و فقدان درايت راهبردى

هدف خامنه اى به عنوان يك رهبر در ۲۲ سال گذشته عبارت نبوده است از 
يافتن بهترين راه جهت پاسخ به نيازهاى شهروندان ايرانى.
مركز پژوهش‌هاى مجلس شوراى اسلامى گزارشى را تحت عنوان «بيست و يك فرمان حكومتى در كارآمدى نظام جمهورى اسلامى ايران» (تهيه شده در تير ماه و عرضه شده در پايان شهريور ۱۳۸۹) منتشر كرده است.

اين بيست و يك فرمان حكومتى از پيام‌هاى آغاز سال و سخنرانى‌هاى خامنه‌اى در فروردين هر سال در مشهد يا در مكان‌هاى ديگر انتخاب شده‌اند. مركز پژوهش‌ها براى ارائه‌ى چهره‌اى مدير و مدبر و دور انديش از رهبرى اين گزارش را تهيه كرده است تا از ديگر دستگاه‌هاى حكومتى در مداحى ولى فقيه عقب نماند.
اما على خامنه اى حدود ۲۲ سال است كه رهبرى كشور ايران را به دست دارد. او مستقيما در هزينه كردن هزاران ميليارد دلار در كشور نقش و جان و مال و آبروى دهها ميليون ايرانى را در كف خود و نيروهاى وفادار به خود داشته است. اگر از گفته‌هاى به ظاهر دين مدارانه و عمل ناشده يا عمل ناشدنى خامنه‌اى و مدعيات افراد ذوب در ولايت در مورد ساده زيستى ادعايى وى (نعلين پاره پاره و ترك خورده‌ى سيد على در گزارش على اكبر رشاد، تابناك، ۳۰ شهريور ۱۳۸۹) گذر كنيم، او چگونه كشور را در اين ۲۲ سال اداره كرده است؟ جايگاه خامنه اى در ميان رهبران امروز دنيا از نظر سبك رهبرى كجاست؟ او كشور را در شرايط بحرانى چگونه اداره كرده است؟ كشور در بيست و يك سال گذشته به چه طرفى هدايت شده و به چه اطرافى هدايت نشده است؟ وى در ميان رهبران مستبد و ديكتاتور دنيا چه جايگاهى دارد؟

فقدان آرمانگرايى و عقلانيت

خامنه اى فاقد خصيصه‌ى اصلى رهبران آرمانگرا يعنى آينده نگرى و درايت ديپلماتيك است. او مسائل كليدى و بنيادى كشور يعنى نياز به تاسيس و گسترش و سرمايه گذارى در زير ساخت‌ها را نمى بيند و نمى تواند با گروه‌هاى مختلف مردم بالاخص نخبگان علمى و تكنوكرات ها براى گرد آوردن آنها و شروع فرايند اصلاح امور ارتباط برقرار كنند.

بنا به ادعاى رسانه‌هاى شبه دولتى و دولتى در ايران مشكل خامنه‌اى فقدان اطلاعات نيست (اطلاعات و اخبار چگونه به رهبرى مى رسد، الف، ۲۹ شهريور ۱۳۸۹) بلكه فقدان چشم انداز و بصيرت در كشوردارى است. سخنان وى فاقد هر گونه اميد به فردايى بهتر است. وى با ايجاد و تداوم بخشيدن به ترس بر جامعه حكومت مى كند.
خامنه‌اى قادر نيست مردم را بر موضوعات اصلى كشور يعنى توسعه‌ى اقتصادى، افزايش سرمايه‌ى اجتماعى، مشاركت همگانى و تقويت بنيه‌هاى دفاعى ( ونه تهاجمى) متمركز نگاه دارد و از پيوستگى و همبستگى عمومى مورد نياز براى توجه به چالش‌ها پاسدارى كند.
همكارانى كه وى انتخاب كرده و اهل خلوت وى در تصميم گيرى‌ها هستند عناصر امنيتى و نظامى هستند كه هيچ يك چشم انداز دراز مدت ندارند و تنها به بقاى رژيم با سركوب مى انديشند.
خامنه‌اى همچنين فاقد خصيصه‌ى اصلى رهبران عقلانى يعنى درايت راهبردى است. به دليل خود بزرگ بينى و خود معصوم پندارى، وى قادر نبوده تا سيستم‌ها يا راهبردهاى تازه اى براى مشكلاتى كه هرگز مورد توجه نبوده‌اند شكل دهد يا با روش‌هاى تازه به سراغ حل مسائل هميشگى برود. او هرگز در پى آن نبوده تا آنچه را كه در كشور «كار نمى كند»- مثل دستگاه قضايى يا نظام ادارى- درست كند يا امور به هم ريخته را سروسامان دهد. خامنه‌اى به دليل همين فقدان درايت راهبردى تخصص عجيبى در فرصت سوزى و از دست دادن فرصت‌ها داشته است.

درك تاكتيكى و تداركاتى از سركوب

اما خامنه‌اى از جنس رهبرانى با درايت تاكتيكى در حوزه هاى امنيتى و نظامى و مهندسى و دستكارى فرهنگى است. او به نحو غريزى بهترين گام‌ها را براى حفظ خود در قدرت در كوتاه مدت با بستن صداهاى مختلف و كنترل تمام عيار مخالفان جدى خود برداشته است. او مى تواند واقعيات جارى امنيتى را ارزيابى كند و مى داند چگونه در بهترين لحظات مخالفان را به عقب براند. وى همچنين در اِعمال قوه‌ى قاهره داراى درايت تداركاتى است. او مى داند چه كسانى حفظ نظام را به نحوى كارا و موثر محقق مى سازند و بواسطه‌ى آگاهى از روش‌هاى سركوب در نظام‌هاى كمونيستى و فاشيستى (اعتراف گيرى با شكنجه، ترور، ارعاب و ارهاب با استفاده از نيروهاى غير رسمى)، براى مواجهه با اقتضائات روزمره‌ى امنيتى كاملا آمادگى دارد.

تغيير به زور و ناديده گرفتن تفاوت‌ها

خامنه اى رهبر گروه بسيار كوچكى از جامعه‌ى ايران است چون صرفا به هماهنگى در ميان وفاداران اندك خود جهت به ميدان آوردن مهارت‌هاى آنها در سركوب و ارعاب و تبليغات سياسى نياز دارد. همين‌ها هستند كه به بيت وى راه دارند و بر سر سفره‌هاى افطار حكومتى مى نشينند. خامنه‌اى بر آن است تا در غير خودى‌ها تغيير مورد نظر خود را به وجود آورد، كارى كه از هيچ حكومتى ساخته نيست.
خامنه‌اى و ديگر اسلامگرايان نمى خواهند بپذيرند كه تغيير افراد به خود آنها وابستگى دارد و ديگران در صورت رابطه‌اى انسانى و محترمانه با ديگران تنها مى توانند الهام بخش باشند. خامنه‌اى به اين امر وقوف ندارد كه هر شهروند چيزى براى ارائه به جامعه دارد و وقتى مشاركت ديگران ارزشمند تلقى شود، آنها خود را با اشتياق وقف توسعه‌ى كشور مى كنند. خامنه‌اى هيچ گاه براى پيشرفت كشور الهام بخش نبوده است بلكه رفتارش منابع انسانى و مالى را از كشور فرارى مى دهد.

فقدان مديريت اختلاف

حاكمان جمهورى اسلامى و بالاخص شخص رهبرى تضاد و اختلاف را به معنى نزاع يا جنگ مى دانند و در اين جنگ حتى حاضرند با همه‌ى مردم روبرو شوند. اكثر ايرانيان داخل كشور در چنين جوى نمى توانند ظرفيت‌هاى بالقوه‌ى خود را بالفعل سازند چون نظام تبليغاتى حكومتى مدام آنها را از اختلاف و تنوع مى ترساند.
خامنه‌اى و وفادارانش متوجه نيستند كه اختلاف و تنوع امرى طبيعى و غير قابل اجتناب است چون افراد تجربه‌ها و انتظارات متفاوتى دارند. حاكمان در حكومت ولايت فقيه به درك اين موضوع نرسيده‌اند كه اختلاف و تنوع در انديشه‌ها و سبك‌هاى زندگى افراد با تجربيات مختلف و مهارت‌ها و استعدادهاى منحصر به فرد مى تواند يك فرصت براى يافتن راهى بهتر براى عمل باشد و نه تهديد عليه افرادى ديگر.
به عنوان يك رهبر، خامنه‌اى احساس مسئوليت مى كند كه فراتر از ديگر افراد باشد. او احساس مسئوليت نمى كند كه شهروندان را قدرت بخشيده و استعدادها، شور و اشتياق و قواى آنان را آزاد كند. او اين كار را تنها خطاب به وفاداران بسيجى خود صرفا براى تحريك آنها براى سركوب مى كند.

تفكر برد- باخت

خامنه‌اى بر تضاد منفى تمركز دارد كه معمولا نتيجه‌ى تفكر برد- باخت است. او فكر مى كند كه تنها يك پاسخ درست مى تواند وجود داشته باشد كه همانا پاسخ خود وى است. او هرگز تلاش نكرده تا با كمك به شهروندان جهت ديدن منحصر به فرد بودنشان و آنچه مى توانند عرضه كنند اختلاف و تنوع را به فرصت رشد تبديل كند. در جهان ذهنى خامنه‌اى و هوادارانش جايى براى رهيافت برد- برد كه با پذيرش تنوعات و اختلافات و تضادها و مديريت آنها حاصل مى شود وجود ندارد. به همين دليل، گزينه‌هاى نظام سياسى موجود در مواجهه با بحران‌ها و چالش‌ها مرتبا رو به كاهش داشته است.

مديريت خُرد

خامنه‌اى به در اختيار داشتن سكان مديريت كلان كشور، نظارت بر سياستگذارى در حوزه‌هاى سياست داخلى و خارجى، اقتصاد و جامعه و فرهنگ، جهت دادن به سه قوه، كنترل تام و تمام نهادهاى دينى، هدايت دستگاه‌هاى نظامى، انتظامى، امنيتى و قضايى و در اختيار داشتن بخش عمده‌اى از اقتصاد كشور قانع نيست بلكه در ريز ترين امور كشور دخالت مى كند. همين امر باعث غفلت وى از امور كلان و زير ساخت‌هاى كشور شده است.
او در اين كه فلان فيلم را چه كسى بسازد، فلان كتاب چاپ بشود يا نشود، به خانه‌ى فلان روحانى حمله شود يا حساب بانكى ديگرى مسدود شود، مدير كل فلان اداره بر سر كارش باقى بماند يا برود، و رايزن فرهنگى در فلان كشور چه كسى باشد دخالت مى كند. از همين جهت مديرانى كه وى به آنها اعتماد دارد هيچگاه رشد نمى كنند و قدرت تصميم گيرى ندارند. همچنين مديران باتجربه و موفق از گرد وى پراكنده مى شوند.
مديران كشور در همه‌ى رده‌ها بايد توان استمزاج (تخمين مزه‌ى دهان و هماهنگى با) نظرات خامنه‌اى را داشته باشند تا بتوانند بر سر كار خود باقى بمانند. از همين جهت مديران باقى مانده‌ى كشور در دو دهه‌ى فوق مرتبا بر اين توانايى خويش افزوده‌اند و از توانايى‌هاى ديگر آنها كاسته شده است. همين امر است كه دولت و ملت را رو به قهقرا برده است.

خود محورى

هدف خامنه اى به عنوان يك رهبر در ۲۲ سال گذشته عبارت نبوده است از يافتن بهترين راه جهت پاسخ به نيازهاى شهروندان ايرانى. او تلاش نمى كند نيازهايى را كه تضاد مى آفرينند درك كرده و از همه‌ى اطلاعات موجود براى اشاره به نيازهاى پايه بهره گيرى كند. وى در دوره‌ى رهبرى، خود را در امور مربوط به خود محورى‌ها و چگونگى‌ فراتر قرار گرفتن از ديگران گير انداخته است. او اكثر انرژى خود را بر حذف رقبا و جاه طلبى در منطقه صرف كرده است.
وى حتى هيچ توجهى به خصوصيات روحى همراهان خود در انقلاب ۱۳۵۷ و جمهورى اسلامى نمى كند، و بر احساسات، نيازها و محرك‌هاى خود تمركز دارد. افرادى كه احساس مى كنند شنيده نشده و درك نمى شوند در برابر خامنه‌اى سد دفاعى ساخته شده در گذر زمان را تحكيم كرده و براى مشاركت با مخالفان وى با همه‌ى قوا آماده مى شوند. او به عنوان يك رهبر نتوانسته فردى موثر، و مورد احترام باشد و نحوه‌ى رهبرى خود را مورد نياز جلوه دهد.

 

 

نقش تاریخی عمان در میانجی گری بین ایران و آمریکا


فهد بن 
محمود ال سید (چپ) نماینده ویژه سلطان قابوس در دیدار با محمود احمدی نژاد،
 رییس جمهور اسلامی ایران. روز يكشنبه كمى پس از آنكه هواپيماى سارا شورد، شهروند آمريكايى كه هفته پيش با ميانجيگرى عمان پس از حدود ۱۴ ماه حبس از زندان اوين ايران آزاد شد، در نيويورك بر زمين نشست، او كنفرانس خبرى خود را با اين جمله آغاز كرد:
«مى خواهم بار ديگر حرفهايم را با سپاسگزارى صميمانه از دولت و رهبران روحانى ايران آغاز كنم. به ويژه آيت الله خامنه اى و محمود احمدى نژاد رئيس جمهور براى لطفى كه در آزادى من از زندان كردند. عميقاً اميدوارم كه جهان اين ژست بشردوستانه دولت و قوه قضاييه ايران را از قلم نياندازد.»
جمله خوشايند براى رهبر جمهورى اسلامى ايران و تلطيف كننده جو نيويورك براى حضور رییس جمهور ايران در مقر سازمان ملل در اين شهر براى مجمع عمومى سالانه اين سازمان.
جمله اى كه شبيه آن را محمود احمدى نژاد خود همان روز پس از ورود به نيويورك در پاسخ پرسش كريستين امانپور، خبرنگار ايرانى تبار شبكه اى بى سى آمريكا درباره آزادى سار شورد بر زبان آورد.
سارا شورد در كنفرانس خبرى خود با يادآورى اينكه نامزدش شين بائور و دوستش جاش فتال دو آمريكايى ديگر هنوز در ايران به اتهام جاسوسى زندانى اند، گفت هنوز وقت جشن گرفتن نيست و افزود:
«ما جرمى مرتكب نشده ايم و جاسوس نيستيم. ما به هيچ وجه قصد لطمه زدن به دولت و مردم ايران را نداشتيم. و من معتقدم يك بدفهمى بزرگ به دستگيرى و ادامه بازداشت مان منجر شد.»
آزادى سارا شورد در هفته گذشته با استقبال مقام هاى آمريكايى رو به رو شد. بخشى از امتياز اين تحول در پرونده سه آمريكايى ياد شده به عمان داده شد. وزن اين سلطان نشين خليج فارس در زدودن تنش ميان تهران و واشنگتن در چه حد است؟
در لندن، مهرداد خوانسارى، ديپلمات ايرانى در دوران پيش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ مى گويد آنچه عمان را در ميان كشورهاى خليج فارس براى ميانجيگرى ممتاز مى كند، مناسبات ديرين امنيتى و منطقه اى نزديك به چهل سال عمان و ايران است.

مهرداد خوانسارى: ايران و عمان هميشه داراى روابط ويژه اى بودند. يعنى از زمانى كه مسئله جنگ داخلى در عمان بود و قضيه ظفار رژيم سلطان قابوس را در عمان تهديد مى كرد، اوايل دهه هفتاد ميلادى دولت وقت ايران مى شود گفت كه تنها كشورى بود در منطقه كه على رغم اينكه عرب نبود به داد عمان رسيد و شاه فقيد در آن زمان نيروهاى نظامى كمك به سلطان قابوس به عمان فرستاد و غائله ظفار در آن مملكت پايان يافت. از آن همان زمان عمان داراى روابط فوق العاده نزديك با ايران بود و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى عمان به طور جدى سعى مى كرد كه روابط حسنه خود را با دولت ايران حفظ كند. هر گاه كه مسائل منطقه اى هم پيش مى آمد كه كشورهاى ديگر عربى در ارتباط با ايران مواضعى مى گرفتند، عمان سعى مى كرد كه خودش را از مواضع آنها به دور نگاه دارد و نگذارد كه روابط حسنه اش با ايران خدشه دار شود. اين روشى است كه همواره در ظرف سى و يك سال گذشته بين ايران و عمان وجود داشته.»
مناسباتى كه پيش از انقلاب بهمن ۵۷ ايران تحكيم شد، بعد از انقلاب هم به گفته عليرضا نورى زاده، روزنامه نگار و كارشناس امور خاورميانه در لندن تداوم يافت:
«سلطان نشين عمان در ميان كشورهاى حاشيه خليج فارس و همينطور اعضاى شوراى همكارى هاى خليج فارس شايد تا حدودى قطر را هم مى شود گفت، ولى سلطان نشين عمان واقعاً بايد گفت تنها كشورى است كه در طول ۳۱ سال گذشته كم و بيش همان روابطى را كه با ايران در دوران پادشاهى داشته، حفظ كرده و اين سياست در چارچوب اين مسئله بوده كه سلطان نشين عمان بين فشار عربستان سعودى كه تلاش مى كند بين كشورهاى شبه جزيره عربستان را هماهنگ با سياست هاى خودش كند و نفوذ و قدرت جمهورى اسلامى... يك بازى بسيار پيچيده و دقيق ديپلماتيك كرده كه مهارتش در اين نوع بازى هاى بسيار حساس است. كشورهاى ديگر هم شايد تلاش كردند اين بازى را بكنند ولى موفق نشدند. در نتيجه در منطقه تنگه هرمز كه سلطان نشين عمان و ايران در دو طرف آن قرار گرفته اند، ما شاهد همكارى هاى اين دو كشور نه فقط در زمينه هاى تجارتى و اقتصادى يا فرهنگى و غيره حتى در زمينه هاى نظامى و امنيتى در طول اين سالها بوديم. در دوران جنگ ايران و عراق سلطان نشين عمان و بعد از آن قطر دو كشورى بودند در حاشيه خليج فارس كه مداخله مستقيمى در يارى رساندن به عراق نداشتند و اگر احتمالاً در شرايطى مجبور مى شدند امتيازى به عراق بدهند، همزمان اين امتياز را به جمهورى اسلامى هم مى دادند. اين باعث شد كه روابط دو كشور روابط بسيار دوستانه اى باشد و ملاقات هايى كه در سطح مسئولان بلندپايه دو كشور صورت گرفته، حكايت از اين مى كند كه اين روابط در يك مسير معتدل بدون اينكه درجه حرارتش بالا و پائين برود، ادامه پيدا كرده و طى سه چهار سال اخير بازديد نيروى دريايى ايران از بنادر سلطان نشين عمان و همينطور كشتى هاى عمانى از سواحل ايران، شركت نظاميان عمانى در مانوورهاى ارتش و سپاه و همين طور همكارى هاى دو كشور در زمينه هاى دستيابى به دانش استراتژيك و همكارى هاى امنيتى... اينها نشان دهنده اين است كه در بين دو طرف اراده اى وجود دارد كه اين روابط ثابت و مثبت باشد و هيچ نوع خللى در آن وارد نشود.»
با اين همه در گذشته عمان در مورد جزاير سه گانه خليج فارس همان حرفى را زده كه ديگر كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس و كشورهاى عربى زده اند.
اما به گفته مهرداد خوانسارى لحن و رفتار عمان موجب شده كه اين موارد موجب بروز مشكلى در مناسباتش با ايران نشود.
«البته مواقعى بوده مانند جلساتى كه در كميسيون شوراى همكارى هاى كشورهاى خليج فارس كه عمان يكى از آنهاست. مثلاً عمان به قطعنامه هايى كه مثلاً در آن شورا در ارتباط با جزاير سه گانه ايران صادر مى شده، راى مثبت داده ولى خوب هميشه به طور ضمنى به مقام هاى ايرانى هم مى گفت كه ما در اصل چاره اى نداريم و علاقمند نيستيم كه خودمان را وارد اين مجادلات بين شما و امارات متحده عربى وارد كنيم. لذا عمان هميشه سعى داشته در اصل اگر در توانايى اش هم بوده باشد، يك نقشى را در رابطه با ايران با كشورهاى غربى مثل آمريكا و انگليس هم ايفا كند و على الاصول كانديد خوبى بوده براى اينكه در اين شرايط فعلى بخواهد به آن روند مذاكرت پشت پرده اى كه براى آزادى اين گروگان آمريكايى بوده، ايفا كند.»
با اين حساب نقش عمان در تنش زدايى ميان ايران و آمريكا و متحدانش تا چه اندازه بوده است؟

عليرضا نورى زاده: آقاى بن علوى كه مدتهاست دستگاه ديپلماسى عمان را در اختيار دارد داراى احترام ويژه اى نزد دولتمردان غربى است و همينطور معمولاً در نقاط مختلف منطقه وقتى مشكلاتى ايجاد شده، حضور او هميشه حضور مثبتى بوده. به او خيلى احترام مى گذارند. خود سلطان قابوس كه تاج و تخت خود را مديون ايران مى داند به خاطر حضور ارتش ايران در سلطان نشين عمان قبل از انقلاب و شكست دادن شورشيان ظفار، يك نوع نگاه ويژه اى نسبت به ايران دارد و اين را به دفعات اعلام كرده و در مسئله بحران روابط ايران و آمريكا در جريان گروگانگيرى سلطان نشين عمان تلاش هايى را بدون سر و صدا دست زد براى اينكه فضاى عارى از تشنج ايجاد كند.
علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار مقیم لندن
بعد از عمليات طبس و سپس در جريانى كه به ايران گيت مشهور شد، نقش عمان يك نقش ثانوى ولى بسيار موثر بود. عمان به خاطر اينكه داراى شبه روابطى با اسرائيل است، در مواردى موفق شده آن حالت تنشى را كه بين ايران و اسرائيل به وجود آمده، تاحدى فرونشاند.
در زمينه روابط با ايالات متحده طبيعتاً عمان داراى روابط بسيار ويژه اى است با آمريكا. حتى گفته مى شود بين عمان و آمريكا قراردادهاى دفاعى هم هست. منتها برخلاف قطر كه بزرگترين پايگاه نظامى آمريكا در آنجاست، در عمان چنين حضور نظامى ديده نمى شود. اما اين به معناى آن نيست كه در سلطان نشين عمان آمريكا حضور نظامى ندارد. نه. آنجا هم هست منتها در اشل خيلى پائين تر.»
اما هرچه بر مدت رويارويى تهران و آمريكا بر سر برنامه هسته اى ايران افزوده شده، كشورهاى حاشيه خليج فارس هم كمتر نگرانى خود را از اتمى شدن ايران و احتمال خدشه دار شدن ثبات خود پنهان كرده اند.
مهرداد خوانسارى مى گويد گرچه عمان استثنايى بر اين قاعده نيست، اما آنچه عمان را از ديگر كشورهاى عربى متمايز مى سازد، نحوه برخوردش با اين نگرانى است:
«عمان سعی می کند نگرانى هايى را كه در ارتباط با اتمى شدن ايران دارد در مذاكرات دو جانبه يا به طور بى سر و صدا با مقامات ايرانى مطرح كند. سعى نمى كند به صورت تحريك آميز مثلاً مواضعى بگيرد كه آن مناسبات ديپلماتيكش با ايران را خدشه دار كند. ولى در نهايت عمان همان قدر نگران اتمى شدن ايران و سلطه يافتن نظام اسلامى ايران به مسائل در خليج فارس است كه ديگران. ولى شيوه و نحوه برخوردش با آنهاى ديگر متفاوت است.»
با اين همه مهرداد خوانسارى مى افزايد بعيد است نقش عمان در ميانجي گرى ميان ايران و آمريكا در حد نقشى باشد كه تركيه و برزيل به ويژه از بهار امسال به اين سو بازى كرده اند:
«من تصور نمى كنم كه عمان بتواند آن نقشى را كه برزيل يا تركيه در ارتباط با موضوع اتمى داشته، ايفا كند. بايد در نظر داشت كه خود احمدى نژاد علاقمند بود كه حداقل اين مسئله مربوط به اين گروگان آمريكايى قبل از مسافرتش حل شود. خود دولت ايران هم مى خواست كه كشور ثالثى نقش ميانجى را به نوعى ايفا كند. اين نقش عمان نمى توانست بدون خواست خود دولت ايران موثر باشد. ولى دولت ايران دوست ندارد كه كشورهايى مثل عمان يا ديگر كشورهاى كوچك كه در منطقه خليج فارس هستند در ارتباط با مسئله مهمى كه براى ايران يك مسئله بزرگ قلمداد مى شود، دخالتى داشته باشند و يا به آنها نقشى را بدهد كه بيش از گنجايشى است كه جمهورى اسلامى براى اين نوع كشورها در نظر دارد. چون دولت جمهورى اسلامى هم مى داند كه دولت عمان نهايتاً مواضعش در ارتباط با مسائل كلان با ديگر كشورهاى عربى تفاوتى ندارد فقط نحوه برخورد آنهاست كه متفاوت است. چون از اين موضوع آگاهى كامل دارد، ميزان اعتمادش در ارتباط با مسائل كلان فوق العاده محدود است و مى داند كه نهايتاً عمان و ديگر كشورها متكى به وجود آمريكا و كشورهاى غربى به عنوان بزرگترين مدافع خودشان در مقابل ايران تكيه مى كنند و اين وضعيتى است كه به هر حال وجود دارد.»
از سويى ديگر عليرضا نورى زاده، مى گويد عمان حساب شده به ميدان ميانجيگرى وارد شده است:
«يك موقعيت ويژه اى سلطان نشين عمان دارد براى اينكه بتواند بدون جنجال... از نكات مميزه ديپلماسى عمان اين آرام بودن و دور از جنجال عمل كردن است. اين اميد هست كه الان اگر تلاش هايى را بهش دست زده اند، زمينه هاى مناسبى در دو طرف ديده اند. به معناى ديگر دولت سلطان نشين عمان دولتى نيست كه خود را سبك كند و به ميدان بپرد و بعد دست خالى بازگردد. اين است كه مسلم اشارات مثبتى را از دو طرف ديده كه قدم در اين راه گذاشته. به هر حال موفقيتش در مورد خانم شورد مى تواند استمرار داشته باشد و ما شاهد اين باشيم كه بدون سر و صدا ديپلماسى عمان بتواند به كمك جمهورى اسلامى بيايد و اين فضاى پرتنش را تعديل كند.»
پژواك اين اميدوارى را مى توان در اين گفته هاى سارا شورد سراغ گرفت:
«معتقدم داستان تراژيك ما فرصتى است براى آمريكايى ها و ايرانى ها كه دريابند بهبود مناسبات به نفع همه است.»

آمریکا از چین خواست فشار بر تهران را افزایش دهد

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه ایالات متحده

پی. جی. کرولی، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا، اعلام کرد که هيلاری کلينتون ، وزير امور خارجه آمريکا، روز دوشنبه در ديدار با یانگ جی چی، همتای چينی خود، از پکن خواسته است تا فشار بر ايران و کره شمالی را افزايش دهد تا اين دو کشور به پای ميز مذاکرات هسته‌ای بازگردند.
چين هم‌پیمان اقتصادی ايران است و  تلاش زیادی برای عدم تصویب یا تلطیف تحریم‌های تازه علیه ایران داشته است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، اوايل ماه میلادی جاری، چين سفر رابرت آينهورن، يک مقام ارشد آمريکايی، برای گفت‌وگو در مورد اعمال تحريم‌ها علیه ایران و کره شمالی را به تعویق انداخت. آقای کرولی در همین زمینه گفت که سفر آینهورن به چین هفته آینده صورت می‌گیرد.
از سوی دیگر ملاقات وزیران خارجه دو کشور چین و آمریکا در حالی صورت می‌گیرد که این هفته در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، قرار است با ون جیابائو، نخست وزیر چین، گفت‌وگو کند.
در همین حال، هاوارد برمن، رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، به خبرگزاری رویترز گفت: «شرکت‌های نفتی چینی می‌توانند تحریم‌های جدید آمریکا علیه تهران را تضعیف کنند.»
به گفته آقای برمن، کمیته زیر نظر او از دولت اوباما خواهد خواست تا درباره این شرکت‌ها تحقیق کند.
به گزارش رویترز، هفته گذشته یک مرکز پژوهشی در آمریکا در گزارشی از ۱۰ شرکت بزرگ نفتی چینی که همچنان مشغول تجارت با ایران هستند نام برد.
پیشتر استوارت لوی، معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا، نیز در واشینگتن اعلام کرده بود گزارش‌ها حاکی از آن است که تحریم‌ها به شکلی مطلوب ایران را تحت فشار قرار داده است.
استوارت لوی که در سال‌های اخیر وظیفه هماهنگی تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران را بر عهده داشته روز دوشنبه، ۲۹ شهریورماه، گفت که اقدام‌های مالی که در قالب تحریم‌ علیه ایران به کار رفته محدودیت‌ها و هزینه‌های سنگینی برای جمهوری اسلامی داشته است.
با این حال آقای برمن در این مورد گفته است که «من نمی‌دانم که در دراز مدت این فشارها موفق خواهند بود یا نه».
آقای برمن نامی از شرکت‌های چینی که تحریم‌ها علیه تهران را نقض می‌کنند نبرده، ولی گفت: «برخی از آنها دارای شعبه‌هایی آمریکایی هستند.»
وی افزود برای واشینگتن آسان‌تر است که شرکت‌های چینی را که در آمریکا شعبه دارند مورد تحریم قرار دهد.
 رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا افزود به جز این شرکت‌ها می‌شود کشورها را نیز به دلیل تجارت با تهران مورد تحریم قرار داد.
جمهوری اسلامی ایران که از سوی غرب به تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای در قالب فعالیت‌های اتمی خود متهم است تاکنون با چهار دور تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل روبه‌رو شده است.
علاوه بر ايالات متحده، کشورهای ديگر نظير کانادا، استراليا،ژاپن، کره جنوبی و همچنين اتحاديه اروپا نيز پس از تصويب قطعنامه شماره ۱۹۲۹ شورای امنيت سازمان ملل در ماه ژوئن، تحريم‌‌های يک‌جانبه‌ای را عليه جمهوری اسلامی ايران وضع کرده‌اند.
تحریم‌کنندگان  سعی دارند با تحت فشار قرار دادن ایران، مقام‌های تهران را به دست کشیدن از فعالیت‌های اتمی خود، که به باور آنها ماهیت نظامی دارد، وادارند.
این در حالی است که جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده است تحریم‌ها بر وضع اقتصادی کشور هیچ اثری نداشته است.
در همین زمینه محمود احمدی‌نژاد، رئس جمهور اسلامی ایران، در گفت‌وگو با خبرگزاری آسوشیتدپرس در نیویورک گفته است: «آينده از آن ايران است و تحريم‌ها در اراده ملت ايران تاثيری ندارد.»
نامه مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی

خبرگان رهبری ازظرفیت های قانونی خود به درستی استفاده نمی کند


مهدی کروبی، در نامه‌ای خطاب به رئیس مجلس خبرگان با یادآوری وظیفه نظارتی آن مجلس، گلایه کرده است که چرا نمایندگان مجلس خبرگان، به مهمترین وظیفه خود که نظارت بر اعمال و رفتار رهبر و نهادهای زیر نظر رهبری است، آن طور که باید عمل نمی‌کنند. به گزارش سحام نیوز، مهدی کروبی همچنین با اشاره به دخالت آشکار نظامیان – به ویژه سپاه – در عرصه سیاست و اقتصاد، خاطرنشان کرده است که “آیا این روش، کشور را به سراشیبی سقوط و انحطاط رهنمون نمی کند؟”
وی در این نامه آورده است: با توجه به امکان طرح ده‌ها سوال از عدم رعایت حقوق حقه مردم و بی‌کفایتی مدیران اجرایی و قضایی و به ویژه تجاوز به حقوق عمومی توسط نهادهای تحت پوشش رهبری صرفا به چهار سوال کلیدی بسنده می‌کنم.
کروبی از رئیس مجلس خبرگان خواسته است تا با توجه به اصول قانون اساسی مبنی بر منع شکنجه و هتک حرمت دستگیرشدگان، ضرورت علنی بودن محاکمات و ضرورت مستند بودن احکام دادگاه‌، برای انجام وظایف قانونی مجلس چاره‌ای اندیشیده شود.
نظارت استصوابی شورای نگهبان حتی پس از انتخاب نمایندگان، ورود بی‌قید و شرط سپاه به عرصه سیاست همچنین ورود گسترده و انحصارطلبی این نهاد در حوزه اقتصاد و عملکرد ضعیف مدیریت قوه مقننه دیگر سوالات مطرح شده توسط کروبی در این نامه است.
متن کامل این نامه بشرح زیر است:
حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی
ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری
سلام علیکم؛
با آرزوی توقیق روزافزون برای حضرت‌عالی و اعضای محترم مجلس خبرگان در راستای تحقق آرمان‌ها و ارزش‌های متعالی اسلام، انقلاب مقدس جمهوری اسلامی و حاکمیت عدل علوی و به ویژه وظایف خطیری که در این مقطع حساس از تاریخ جمهوری اسلامی ایران به عهده دارید، فرصت را مغتنم شمرده و در آستانه هشتمین اجلاس خبرگان در دوره چهارم، نکاتی را یادآور می‌شوم و امیدوارم با تدبیر آن جناب و اعضای محترم مورد توجه قرار گیرد و رسیدگی لازم در رابطه با مسائل معروضه انجام شود و نتیجه جهت رفع ابهام و شبهات موجود در جامعه به صورت شفاف به اطلاع ملت شریف ایران برسد.
خاطر آن همرزم دیرین و یار باوفای انقلاب اسلامی را به این نکته مهم معطوف می‌دارم، در زمانی که علیه رژیم شاهنشاهی مبارزه می‌کردیم به زندان محکوم و شکنجه می‌شدیم به جوانان مبارز و ملت ایران که در آرزوی آزادی سیاسی و اجتماعی به سر می‌بردند وعده حکومت اسلامی مبنی بر موازین عدالت، آزادی‌های مشروع و ارزش‌های متعالی اسلام را می‌دادیم.
حضرت‌عالی و سایر خطبا و سخنرانان و رهبران سیاسی جامعه، شیوه حکومتی موعود را نظامی مبتنی بر عهدنامه مالک اشتر عنوان می‌کردیم که حضرت علی (ع) اجرای آن را از فردی غیرمعصوم خواسته است. برخی ویژگی‌های این حکومت بر گرفته از نامه معروف حضرت به مالک اشتر را چنین می‌شمردیم:
الف) پاسخگویی حکومت در مقابل مردم.
ب) رعایت عدالت مطلق بین آحاد جامعه.
پ) مساوی دانستن خود با دیگران حتی افراد غیر مسلمان در برابر قانون.
ج) خوشرویی با دیگران و اجتناب از بدزبانی و تندی در سخن گفتن.
چ) صاحب حق دانستن مردم و شفافیت در مقابل آنان.
د) دعوت از مردم به نظارت عمومی بر حکومت و انتقاد از حاکمان.
ر) احترام به افکار عمومی.
ز) جلوگیری از ورود متملقان و چاپلوسان به ارکان حکومت.
م) ضرورت مشورت و تعامل با علما، دانشمندان و صاحب نظران و کارشناسان با دیدگاه‌های مختلف.
ه) پرهیز از درنده‌خویی و اجتناب از ریختن خون بی‌گناهان.
ی) ضرورت توسعه دایره مهر و محبت حکومت به همه شهروندان.
آقای هاشمی رفسنجانی
پیشتازان انقلاب اسلامی، روحانیت و روشنفکران مبارز و در راس آن‌ها رهبر فقید انقلاب اسلامی با وعده تشکیل چنین نظامی، مردم مسلمان و معتقد ایران را به میدان مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی کشاندند و بحمدالله با رهبری داهیانه امام راحل و حضور یک‌پارچه امت مسلمان و با شعار حکومت عدل علی، نظام شاهنشاهی ساقط و نظام جمهوری اسلامی بر مبنای احکام نورانی اسلام در ایران اسلامی حاکم شد که طبق وعده‌های بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و خواسته ملت مسلمان قرار بوده است که این نظام بر اساس مرام علی (ع) شکل گیرد و عمل کند و برای این که از هر گونه انحرافی از موازین اسلامی در این نظام جلوگیری شود، تدابیری اندیشیده شده است که از جمله آن ها، تعبیه نهادی به عنوان مجلس خبرگان با اختیارات: انتخاب آزاد بهترین و نظارت مستمر بر او و اعمال و رفتار و مجموعه‌های زیرفرمانش و نیز با دارا بودن حق عزل رهبری در صورت ناتوانی در انجام وظیفه یا فقد شرایط.
اینک بعد از این مقدمه نکاتی را در چند محور معروض می‌دارم و از حضرت‌عالی و اعضای محترم مجلس خبرگان می‌خواهم که با تامل و تحقیق لازم درباره آن‌ها شبهات موجود را مرتفع و بخشی از مطالبات ملت ایران را برآورده سازید.
آقای هاشمی رفسنجانی همانطور که مستحضرید مجلس‌ خبرگان رهبری یکی از حساس‌ترین مسئولیت‌ها یعنی، انتخاب رهبر را در نظام جمهوری اسلامی بر عهده دارد. بر اساس اصل ۱۰۷ قانون اساسی “تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقها واجد شرایط مذکور در اصل یک‌صدو نهم بررسی و مشورت می‌کنند؛ هر گاه یکی از آن ها را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یک صدو نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می‌کنند و در غیر این‌صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می‌نمایند.
رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت‌های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.”
و بر همین اساس است که مجلس خبرگان عالی‌ترین مرجع نظارتی در جمهوری اسلامی است که هیچ یک از نهادهای نظارتی دیگر نمی‌توانند مانع انجام وظیفه قانونی و شرعی آن در انتخاب رهبر و حتی عزل وی شوند. توجه داشته باشید که عنوان صحیح، نهاد مجلس خبرگان است و قید رهبری به معنی انجام وظیفه در امور رهبری است نه قید مالکیت.
بر اساس اصل ۱۰۸ قانون اساس، “قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آن‌ها و آیین نامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهای این نهاد تهیه و با اکثریت آرای آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر نظام برسد. از آن پس هر گونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان در صلاحیت خود آنان است.”
و باز بر اساس اصل ۱۰۸ قانون اساسی، مجلس خبرگان رهبری تنها نهادی است که علاوه بر مجلس شورای اسلامی حق قانون‌گذاری، البته فقط در حیطه وظایف و امور مربوط به خبرگان را دارد و قوانین مصوب مجلس خبرگان نیازی به تصویب شورای نگهبان و حتی رهبر ندارد، و تنها نهادی است که نه تنها تحت نظارت رهبر نیست، بلکه نظارت بر عملکرد رهبر و تشخیص صلاحیت و بقای شرایط رهبر به عهده او است و هم در ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی آمده است رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت‌های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.”
توجه داشته باشیم بر اساس ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی مقام رهبری در نظام جمهوری اسلامی، مقامی تشریفاتی، همانند شاه در نظام مشروطه سلطنتی نیست. بلکه همان‌طوری که اختیارات گسترده‌ای توسط قانون اساسی به عهده این مقام گذاشته شده، همه مسئولیت‌های ناشی از این اختیارات نیز بر عهده او است و در طریق انجام وظایف و استفاده از اختیارات و پاسخگویی با سایر افراد کشور در برابر قوانین مساوی دانسته شده است.
جناب آقای هاشمی
من همیشه بر این عقیده بوده و هستم که باید به گونه‌ای رفتار شود که ضعف و نقص و خطاها به عهده‌ دستگاه‌های عمل کننده باشد و مردم اگر ایراد و اشکالی می‌بینند آن را متوجه جایگاه رفیع ولایت فقیه نکنند و به یاد داریم در عهد رهبری امام با توجه به رهبری‌های حکیمانه و مدبرانه ایشان علی‌رغم کوه‌هایی از مشکلات از جمله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و مشکلات ناشی از آن در سراسر کشور مخصوصا در پنج استانی که در آتش جنگ می‌سوختند، آن همه خرابی و ویرانی، از شهادت جوانان در جبهه یا کشتار مردم در بمباران شهرها و اشغال سرزمین و هدم و نابودی تاسیسات زیربنایی و آوارگی و دربه‌دری مردم جنگ زده و آواره و خانواده شهدا ذره‌ای تزلزل و تردید نسبت به امام و جایگاه ولایت فقیه در آنان ایجاد نمی‌شد و ستون اصلی خیمه انقلاب نه با زور و سرکوب و نه با تظاهر و تبلیغ رسانه‌ای که در قلب و دل آحاد مردم مصون از تعرض بود.
اکنون از آنجایی که مجلس خبرگان رهبری وظیفه سنگین نظارت بر عملکرد رهبری و تشخیص بقای شرایط را در وی بر عهده دارد و رهبر اختیارات و وظایف خویش را از طریق قوه مقننه، قوه قضاییه، قوه مجریه، شورای نگهبان قانون اساسی، نیروهای مسلح، سازمان صدا و سیما، ائمه جمعه و… اعمال می‌کند. لذا بر مجلس خبرگان رهبری است که عملکرد کلیه قوا و نهادهای مذکور را نحوه تعامل رهبری با آنان را به دقت مورد نظارت قرار دهد و در راستای اصلاح قوا و نهادهای مزبور از طریق نظارت بر عملکرد رهبر بکوشد تا مانع بروز فساد و گسترش آن در ارکان نظام و موجبات تزلزل جایگاه ولایت فقیه و رهبری به واسطه اهمال در انجام وظایف و یا استفاده نادرست از اختیارات گردد.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی
اندک تامل در وضعیت حاکم بر کشور نشان‌گر آن است که متاسفانه شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی کشور در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و مجلس خبرگان رهبری به دلیل برخی اعمال نفوذ‌ها و دخالت فراقانونی بعضی فقهای شورای نگهبان و برخی کاستی‌ها در انتخاب اعضا و عملکرد ضعیف و قصور و تقصیرهای متعدد نتوانسته است از ظرفیت‌های قانونی اصول ۱۰۷ و ۱۰۸ و ۱۱۱ قانون اساسی بهره کافی ببرد.
جناب آقای هاشمی
آیا جنابعالی به همین مقدار که سالی دوبار اجلاس‌هایی تشکیل داده و چند نطق قبل از دستور که عمدتا ثناخوانی و توجیهی و زیارتی از مرقد و دیداری از موضع عرض اخلاص با رهبری و صدور قطعنامه‌ای کلیشه‌ای و صرف هزینه‌های مالی و معنوی و تبلیغاتی و زمانی از بیت‌المال هستید؟!
و اجازه بدهید با توجه به امکان طرح ده‌ها سوال از عدم رعایت حقوق حقه مردم و بی‌کفایتی مدیران اجرایی و قضایی و ویژه تجاوزه به حقوق عمومی توسط نهادهای تحت پوشش رهبری صرفا به چهارسوال کلیدی بسنده نموده و امیدوارم بوسیله حضرتعالی و اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری، با درنظر گرفتن خدای خویش، برای پاسداری از نظام جمهوری اسلامی، که حاصل مجاهدت، شهادت و ایثارگری میلیونها آزادی خواه مذهبی و ملی بوده است و همچنین برای حل مشکل جاری، با توجه به وظیفه خطیر قانونی که آن مجلس محترم به عهده دارد، چاره ای اندیشیده شود.
یک: نفی و محو استبداد یکی از اهداف اصلی و مهم انقلاب اسلامی بود، که در بندهای ششم تا هشتم اصل سوم قانون اساسی به آن تصریح شده است.
“محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی، تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی و … و مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.”
اینجانب از حضرتعالی و اعضای محترم خبرگان می پرسم، کدامیک از مفاد فوق را، امروز در جامعه ساری و جاری می دانید؟ آیا عدم استقلال قوه قضاییه و فرمایشی بودن احکام دادگاههای سیاسی، مطبوعاتی را شاهد نیستید؟ آیا نامه های تکان دهنده زندانیان سیاسی و رنجنامه کارگزاران نظام جمهوری اسلامی و انحلال احزاب، انجمن های مستقل و توقف فعالیت سیاسی منتقدان را، از مصادیق سلب حقوق شهروندی و بی توجهی قوه قضاییه به وظایف خطیر نمی دانید؟ شما را به این جمله امام خمینی یادآور می شوم که فرمودند “سربلندی جمهوری اسلامی، در گرو قوه قضاییه مستقل و مجلس نیرومند است.”
آیا وقتی احکام در دادگاههای سیاسی به طور فرمی و نسخه از قبل تهیه شده توسط بازجو و دستگاههای امنیتی به قضات تحمیل می شود و یا اکثر جلسات به صورت غیر علنی و بدون حضور هیئت منصفه صورت می گیرد، جایی برای استقلال در قوه قضاییه باقی می گذارد؟ در اصل ١۵۶ قانون اساسی آمده است “قوه قضاییه، قوه ای است مستقل، که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار وظایفی از جمله احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع است.”
از شما به عنوان ریاست مجلس خبرگان تقاضا دارم، بفرمایید در رابطه با مفاد حقوق، آیا اصول ٣۸ در مورد شکنجه و ٣۹ در مورد منع هتک حرمت دستگیر شدگان و ١۶۵ پیرامون ضرورت علنی بودن محاکمات و ١۶۶ راجع به ضرورت مستند بودن احکام دادگاه ها، در شرایط امروز چگونه اجرا می شود. در حالیکه عدم استقلال و ضعف قوه قضاییه و رفتارهای ضابطین امنیتی و انتظامی، موجب خلق و شهرت جهانی کهریزک می گردد و این ظلم و ستمی که بر افرادِ مشمول مفاد فوق می رود را، چه کسی پاسخگو است؟ آیا تا کنون پاسخی در رابطه با تظلم شهروندان، به ویژه زندانیان سیاسی از طریق قوه قضاییه و یا …، دریافت کرده و یا شنیده اید؟ امیدوارم در این راستا، به حداقل وظیفه خطیر خود، که اطلاع رسانی شفاف به مردم است، بپردازید.
دوم: شورای نگهابان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبر، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد. این نظارت در اصلِ ۹۹ قانون اساسی، بر اساس تفسیر شورای نگهبان، استصوابی بیان شده است و شامل مراحل اجرایی انتخابات، از جمله تایید و یا رد صلاحیت کاندیداها می شود.
به این ترتیب کلیه نامزدها در دو مرحله امکان شرکت در انتخابات را دارند؛ مرحله اول احراز صلاحیت توسط منتخبین شورای نگهبان(که البته از نظر آنان و اطاق های فکر حاکم بر ایشان، اصل نه بر برائت، که بر فساد است) و پس از احراز توسط افرادِ مذکور، صلاحیت شرکت در انتخابات را دارد خواهند بود. اخیرا دو نکته قابل توجه در محافل تصمیم گیری مطرح شده است که جا دارد به آن توجه شود.
اول اینکه اگر نماینده ای احراز صلاحیت شد و پس از کسب آرا، واجد شرایط برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی و یا خبرگان بود و شورای نگهبان بعد هم بفهمد اگر موارد دیگری بوده است که توجه به آن نشده است، می تواند نماینده محترم را رد صلاحیت کنند. (وا اسفا)
نکته دیگر، چنانچه نماینده ای در طول نمایندگی صحبت، نقد و یا مطلبی را بیان کند که به تشخیص شورای نگهبان مناسب نبوده است، باز هم رد صلاحیت وی منطقی است. بدیهی است این گزافه گویی و بیهوده سخن به این درازا، و این تیر خلاص به آزادی و دموکراسی و اینگونه به توپ بستن مجلس، نه می تواند اتفاقی باشد و نه می تواند بدون پشتوانه محکم اجرایی. که اگر مایل بودید، اخبار پشت صحنه آن را به جنابعالی خواهم گفت؛ گرچه یقین دارم شما بهتر از من در جریان هستید. شما از محققین تاریخ هستید، آیا این نوع رفتار، ما را به سوی حکومت داری در قرون وسطی رهنمود نمی کند؟ آیا دیگر جایی برای نقد و بررسی و آزادی بیان مانده است؟
آیا امنیت اجتماعی و سیاسی افراد می تواند به همین سادگی دستخوش حوادث شود؟ تا جایی که مجلس خبرگان رهبری نیز، به سکوت تاریخی فرو رود و صرفا اندکی نماینده، که در مناصب دیگر نیز حضور دارند، گرداننده همه تصمیمات باشند.
آیا مجلس شورای اسلامی با آنچه در ساخت و ادامه کار آن اعمال می شود، همان مجلسی است که امام آن را در راس امور می دانست؟ و آیا این مجلس می تواند به وظایف خطیر خود در راستای تحقق اصولی چون ۷١ و ۷۶ و ۷۷ عمل نموده و آیا این است نوع مصونیتی که در اصل ۸۶ قانون اساسی به آن داده شده؛ که آزادانه حرف و نظر خود را اعلام نمایند.
سوم: مجموعه اصل ١۵۰ قانون اساسی و قوانین جاری کشور و نیز بیانات و وصیت نامه امام خمینی، ورود سپاه و نیروهای مسلح را به عرصه سیاست منع نموده است و بر این اساس، در این اصل آمده است “سپاه پاسداران، که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن بر جا می ماند.”
این نهاد مقدس، امروز با دو عارضه جدی روبرو شده است، که هم برای این نهاد بسیار خطرناک بوده و ماهیت وجودی آن را خدشه پذیر می کند و هم امروز آینده کشور و نظام را تهدید می نماید: یک- ورود بی قید و شرط به عرصه سیاست دوم – ورود گسترده و انحصار طلبی در حوزه اقتصاد. در عرصه سیاست، رفتار سیاسی تعدادی از فرماندهان سپاه و سازماندهی و مهندسی انتخابات، با بکارگیری نیروهای بسیج، همه و همه، نتیجه ای را جز بی ثباتی سیاسی و ایجاد فضای استبدادی و حذف حاکمیت مردم و در نهایت نفی جمهوریت نظام در بر نداشته است.
نکته قابل توجه اینکه به پاس این خدمت بزرگ به گروه خاصی در انتخابات ریاست جمهوری، اکنون سپاه از طرفی به قیم و حاکم مطلق کشور و از طرفی به بنگاه بزرگ اقتصادی تبدیل شده است، که بیم آن می رود که با توجه به قدرت نظامی و حضور در عرصه سیاست، به صورت جامع و کامل و با پشتوانه عظیم اقتصادی، روزی سپاه به صورت کامل در مقابل مردم قرار گیرد و نظامیان به صورت رسمی به کشور حاکم شوند و آن شود که نباید. هرچند هم اکنون تعداد کثیری از وزرا، استانداران و نمایندگان محلی و جمعی از کارگزاران کشور، از بین نیروهای نظامی و بویژه سپاه انتخاب و یا اینکه توسط سپاه انتخاب می شوند.
امروز شاهد هستیم که با حذف مناقصه های عمومی، واگذاری های غیرقانونی صنایع بزرگ و کلیدی کشور همچون مخابرات، خودرو سازی و دهها پروژه بزرگ نفتی و راهسازی و …، به سپاه واگذار می شود. آیا این نوع نگاه به سیاست و اقتصاد، در قاموس جمهوری اسلامی جایی داشته است؟ آیا این روش، کشور را به سراشیبی سقوط و انحطاط رهنمون نمی کند؟ آیا این روش رانت خواری نظامیان و نورچشمیان در بهره برداری از سود هنگفتِ ناشی از عدم رقابت و انحصار طلبی را باعث نمی شود؟ آیا بیکاری حاکم بر جامعه، با توسعه فعالیت های اقتصادی سپاه، گسترش نمی یابد؟
با توجه به اقدامات سوال برانگیز سپاه و بسیج در سازماندهی افراد تحت امر برای سرکوب خواسته های به حق قانونیِ سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی مردم، و هزینه کرد بخش عمده ای از درآمدهای اقتصادی در جهت به ظاهر “امنیت داخلی” توام با سرکوب، دیگر امیدی به اینکه بخش اصلی این درآمدها که از کیسه ملت هزینه می گردد، در جهت توسعۀ زیر ساختها و شکوفایی اقتصاد ملی صرف شود، وجود ندارد و در عوض این سرمایه گذاری، به صورت رانت در اختیار افراد خاصی قرار گرفته است، که جز فساد اقتصادی و اداری، خیری را به ارمغان نیاورده است.
چهارم: ریاست جمهوری، پس از مقام رهبری، دومین شخصیت سیاسی و اجتماعی کشور است. در این مقام، کسانی شایستگی تکیه زدن بر این مسند را دارند، که علاوه بر توانایی لازم برای اداره کشور، از عدالت، تقوی و تعهد بالا در رعایت ارزش های اخلاقیِ جوامع انسانی برخوردار باشند. از این رو هر چند ارزیابی عملکرد و نقد دولت حاکم در این نامه نمی گنجد و خود مثنوی دیگری را نیازمند است، ولی بدلیل اهمیت پاره ای از تصمیمات و روش های اجرایی دولت و تاثیر آن بر زندگی آحاد مردم و از طرف دیگر مسئولیت خطیر خبرگان رهبری در هدایت تمام ارگان هایی که به نحوی زیر فرمان رهبری قرار دارند و از جمله دولت، در مسیر منافع ملی به نکاتی چند به اختصار اشاره می شود. حکمرانی خوب یعنی کارآمدی و صداقت مدیریتی، که این موارد، در دولت نهم و دهم کمتر دیده شد.
آنچه از عملکرد مدیریتی این دولت بر می آید، آشفتگی در تصمیم سازی در تمام عرصه های مدیریتی است، به طوری که تمامی اصول و مفاهیم مدیریتی، در آن شکل دیگری به خود گرفته است؛ البته دولت مکرر اعلام نموده است با این روش آزمون وخطا و اظهارنظرهای غیر مسئولانه که یک روز موضوع کشور می شود هولوکاست و روز دیگر غرامت جنگ جهانی دوم و روز سوم مدیریت بر جهان و …، که جز آشفتگی در سیاست و کیاست، چیزی را شاهد نیستیم و بیچاره ملتی که باید هزینه سنگین این بی خردی ها را بپردازد و لب نیاورد. و صد البته که با هزینه ای که از اسلام و بیت المال مسلمین و کیان کشور و بالاخره به قیمت آلودگی زمزم، برای خود نام و نشانی فراهم می کنند. برای مثال به چند مورد از اِعمال روش های مدیریتی این دولت که به واقع جز شرمندگی و بی اعتباری ملت بزرگ ایران، در بین جهانیان چیزی را در بر نداشته است، را بر می شمارم:
الف- عدم اتکا به تئوری مشخص مدیریتی و سردرگمی در تصمیم گیری و تصمیم سازی
ب- بی توجهی به برنامه چشم انداز و برنامه های میان مدت و حتی کوتاه مدت
ج- تصمیم گیری فردی و عدم اتکا به خرد جمعی
د- قانون گریزی و عدم تمایل به نظارت و کنترل قانونی
نتیجه عوامل فوق، رکود اقتصادی، عدم وجود امنیت اقتصاد، رشد بیکاری و فقیرشدن جامعه و … که آمارهای رسمی، گویای واقعیت تلخ بحران اقتصادی و اجتماعی در کشور است. هرچند که دولت مکررا هر گونه ادعا در این راستا، حتی آمارهای رسمی را نیز منکر می شود، و به اعتراض نمایندگان محترم مجلس در دستکاری کردن آمار رسمی کشور، توجهی نمی شود. تضعیف موقعیت کشور در جهان را نه از منظر دولت، بلکه از منظر ملت بنگریم. آیا جایگاه ایران و ایرانی، در جهان هیچگاه حتی به این اندازه تضعیف شده است؟ آیا می دانید امروز ما با توجه به تحریم های متعدد سازمان ملل که تماما نه به دلیل حمایت ملت ایران از انرژی هسته ای، بلکه از بی خردی، بی تجربگی و گزافه گویی مکرر دولت، به ویژه رئیس جمهور، اینگونه منافع ملی و هویت ایرانی خدشه دار گردیده است؟
جناب آقای هاشمی رفسنجانی
همانطور که عرض شد، قصد آن نیست که عملکرد و یا چگونگی به سر کار آمدن این دولتِ غیر مردمی را برشمارم؛ ولی چند نکته را از آن جهت مطرح کردم، که یادآور این مهم باشم که اگر مجلس خبرگان به مسئولیت خطیر خود در راستای بی کفایتی، گزافه گویی، خرافه گویی، بی ادبی و گستاخی این دولت در موقع و زمان آن نپردازد، شاید زمانی به این نکته واقف شود، که نوشدارو پس از مـــرگ سهـــراب باشد.
والسلام علی من یخدم الحق لذات و یسعی لاقامه العدل و القسط
مهدی کروبی
بیست و دوم شهریور ماه هشتاد و نه

 

 

دیدار خانواده آیت الله طالقانی و فعالین سیاسی با نورانی نژاد و تقدیر از مقاومت او + عکس


خانواده آیت الله طالقانی و اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات دیروز با حسین نورانی نژاد زندانی که به تازگی از زندان اوین آزاد شده دیدار کردند .
به گزارش خبرنگار کلمه،  در دیداربا حسین نورانی نژاد اعظم طالقانی و محسن آرمین و فیض الله عرب سرخی نیز حضور داشته و از مقاومت این زندانی سیاسی در دوران حبسش تقدیر کردند.
حسین نورانی نژاد پس از گذراندن یک سال محکومیت از زندان اوین آزاد شد. این فعال سیاسی و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی ۲۶ شهریور ماه سال ۸۸ بازداشت و در دادگاه تجدید نظر به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال زندان محکوم شد. اینک او پس از گذراندن دوران محکومیت خود از زندان آزاد شده است.
نورانی نژاد جز هفده زندانی اعتصاب کننده اوین بود که به خاطر رفتارهای نامناسب ماموران زندان اوین به سلول انفرادی منتقل و دست به اعتصاب غذا زد.

 
 

اخراج ۵ فعال دانشجویی دانشگاههای مازندران و صنعتی بابلجـــرس: بنا به گزارش منابع دانشجویی، مسئولین دانشگاه های مازندران و صنعتی نوشیروانی بابل، طی احکامی جداگانه اقدام به اخراج ۵ تن از فعالین سیاسی- دانشجویی آن دو دانشگاه نمودند.
به گزارش سامانه خبری- تحلیلی کلمه، عماد بهاور، سارا خادمی، اشکان ذهابیان، سیاوش سلیمی نژاد و ایمان صدیقی، از جمله فعالین سیاسی و دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل و دانشگاه مازندران بوده اند که طی هفته های اخیر و با صدور احکام جداگانه ای حکم قطعی اخراج خود را دریافت کرده اند.
گفتنی است طی روزهای اخیر، مسئولین دو دانشگاه مذکور، موج جدیدی از برخوردها را با فعالین دانشجویی آن دو دانشگاه آغاز کرده اند.
بر اساس این گزاش، بخشی از فعالیت های فعالان دانشجویی اخراج شده از دانشگاه، به شرح زیر است:

١- عماد بهاور: وی مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران و عض هسته ی مرکزی «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» و «موج سوم» بوده است که در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب بازداشت گردید. اتهام وی توسط مقامات قضایی ، تبلیغ علیه نظام ذکر شد.
بهاور پس از ۹۶ ساعت آزاد شد اما پس از اعلام نتایج انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری دستگیر گشت. عضو شاخه ی جوانان نهضت آزادی در روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه ۱۳۸۸ پس از تحمل ۴۶ روز زندان انفرادی از زندان آزاد شد و برای بار سوم در طول یک سال اخیر در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ در حالی که به دادگاه انقلاب برای آخرین دفاعیات احضار شده بود، بازداشت شد.
وی فارغ التحصیل رشته مهندسی صنایع از دانشگاه یزد و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ی علوم سیاسی از دانشگاه مازندران بوده که در ماه های اخیر به دستور ریاست سابق دانشگاه مازندران (علیزاده) از دانشگاه اخراج گردید.

۲- سارا خادمی: وی فعال دانشجوئی دانشگاه مازندران و دانشجوی رشته جامعه شناسی در مقطع کارشناسی ارشد بوده است.
خادمی در آخرین روز انتخاب رشته طی تماسی تلفنی به اطلاعات سازمان سنجش احضار شد و بعد از بازجوئی طولانی که از سوی مقام های حراستی و اطلاعاتی سازمان سنجش از او به عمل امد، وی را مردود گزینشی عنوان کردند.
این فعال دانشجوئی دانشگاه مازندران در سال ۸۶ همراه تنی چند از دیگر دانشجویان این دانشگاه در آذر ماه ۸۶ دستگیر شده و روانه بازداشتگاه اداره اطلاعات استان مازندران گردید.
وی در طول دوران فعالیت دانشجوئی خود ۲ بار به دادگاه انقلاب شهرستان بابلسر احضار گردیده بود.

۳- اشکان ذهابیان: وی دانشجوی رشته شیمی محض از دانشگاه فردوسی مشهد می باشد که به دستور رئیس دانشگاه فروسی (عاشوری) در سال ۸۷ به ۲ ترم محرومیت از تحصیل محکوم شد.
عضو سابق شورای مرکزی فراکسیون مدرن انجمن های اسلامی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد در بهمن ۸۷ به دانشگاه مازندران تبعید شد و پس از مدتی از سوی ریاست وقت دانشگاه مازندران ( دکتر علیزاده) از تحصیل محروم شد. اشکان ذهابیان در تاریخ ۲۶ خرداد ۸۸ در جریان اعتراضات دانشجویان دانشگاه مازندران نسبت به روند برگزاری انتخابات ریاست جمهوری از سوی نیروهای لباس شخصی موسوم به انصار ضرب و شتم شده بود و به مدت ۳ روز در بیهوشی به سر برد. این فعال دانشجوئی شمال کشور دوره یک ماهه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساری و متی کلای بابل سپری کرد.
وی در شهریور ۸۸ از سوی دانشگاه فردوسی به ۲ ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محکوم شد. عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت در تاریخ ۱۱ آبان ۸۸ برای دومین بار دستگیر شد و سپس از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد. اشکان ذهابیان پس از سپری کردن ۲ سال محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات از دانشگاه اخراج شد. گفتنی است منابع اگاه دانشجوئی بابل گرارش می دهند که این دانشجو در هنگام اخراج از دانشگاه، تنها ۲۰ واحد معادل ۱ ترم تحصیلی برای اخذ مدرک لیسانس خود، از درسش مانده بود.

۴- سیاوش سلیمی نژاد: وی دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل می باشد که در تاریخ ۳۰ خرداد ۸۸ توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده بود و دوره یک ماهه بازداشت خود را در زندان متی کلای بابل سپری کرد.
وی از سوی دادگاه انقلااب شهرستان بابل به ۱۰ ماه حبس تعزیری به مدت ۳ سال تعلیق و ۱ سال محرومیت از تحصیل محکوم شده بود.
وی در آزمون کارشناسی ارشد سال ۸۸ موفق به پذیرش در رشته مهندسی کامپیوتر مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه علم و صنعت شود ولی در ایام امتحانات پایان ترم خرداد ۸۸ که آخرین ترم تحصیلی دوره لیسانس این فعال دانشجوئی محسوب می شد در زندان بسر می برد و مسئولین دانشگاه از برگزاری مجدد امتحانات پایان ترم برای دانشجویانی که در آن ایام در زندان به سر می بردند و موفق به برگزاری امتحانات پایان ترم نشدند، خودداری کردند و این دانشجو به مدت ۲ سال از شرکت در امتحانات آزمون کارشناسی ارشد محروم شد.
 طبق قوانین و آئین نامه وزارت علوم، دانشجوئی که در مقطع کارشناسی ارشد در مقطع روزانه پذیرفته شود و نتواند مدارک تکمیلی تحصیلی دوره لیسانس خود را به دانشگاهی که در مقطع کارشناسی ارشد تحویل دهد، به مدت ۲ سال از شرکت در آزمون کارشناسی ارشد محروم خواهد شد.

۵- ایمان صدیقی: وی دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر در مقطع کارشناسی از دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بوده که در سال تحصیلی ۸۷ از سوی کمیته انضباطی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل به ۲ ترم محرومیت با احتساب سنوات محکوم شد. ایمان صدیقی دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بوده که در حوادث پس از انتخابات در تاریخ ۲۸ خرداد توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده بود و دوره ۱ ماهه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای سپری کرد.
وی از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ۱۰ ماه حبس تعزیری و ۱ سال محرومیت از تحصیل محکوم شد. عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت در اسفند ۸۸ برای گذراندن دوران محکومیت ۱۰ ماهه خود راهی زندان متی کلا شد. ایمان صدیقی به تازگی پس از گذراندن نیمی از دوران محکومیت خود از زندان متی کلای بابل آزاد شد. وی پس از گذزاندن ۲ سال محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات به دستور رئیس دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل ( دکتر جانعلی زاده ) از دانشگاه اخراج شده است.
همزمان با اخراج این پنج فعال دانشجویی دانشگاههای بابل و مازندران، بنا به گزارش منابع خبری آذربایجان، فاطمه نصیرپور سردبیر نشریه دانشجویی آذربایجان قاینی و عضو تشکل دانشجویی توقیف شده آرمان دانشگاه آزاد تبریز نیز، از سوی دادگاه انقلاب مرند به شش ماه حبس تعزیری محکوم گردید.


جرس: در پی فراخوان جمعی از کنشگران و حامیان رسانه ای جنبش سبز، در اعتراض به افزایش فشارهای امنیتی و تهدیدات وارده بر رهبران جنبش سبز و همچنین واکنش به اِعمال محدودیت های تازه علیه فعالان جنبش، مردم سبز تهران امشب، ٢۹ شهریورماه، با ندای "الله اکبر"، اعتراضات مدنی خود را بار دیگر به گوش جهان رساندند.   به گزارش جرس، از ساعت 10 تا 11 شب، فریاد الله اکبر در محله های سعادت آباد و میدان کاج این منطقه به وضوح شنیده می شد. همچنین در شهرک کوثر در شرق تهران و محله های تهرانپارس غریو الله اکبر از پشت بام ها و کوچه ها بلند شد. علاوه بر این در میدان انقلاب و میدان محسنی و خیابان میرداماد نیز ندای الله اکبر و تظلم خواهی مردم به آسمان بلند شد. همچنین از تهران خبرهایی از حضور نیروهای امنیتی در برخی خیابان ها به گوش می رسد.  

یا حسین میرحسین - کروبی زنده باد موسوی پاینده باد

کشته شدن کودکی چهار ساله در درگیری مسلحانه نیروهای امنیتی

خبرگزاری هرانا - درگیری مسلحانه بین افراد ناشناس و نیروهای امنیتی صبح امروز درشهر سقز چندین کشته و زخمی به جای گذاشت.
به گزارش روانیوز، در پی درگیری پنج تن از افراد ناشناس با نیروهای امنیتی در خیابان "استاد شیرازی" شهر سقز  یک نفر از نیروهای امنیتی کشته و چند تن دیگر از پرسنل این نیروها زخمی شدند.
همچنین در این درگیری که یک ساعت به طول انجامید، کودکی چهار ساله بنام " متین ابراهیمی" فرزند "عطا" بعلت اثابت گلوله جان خود را از دست داد.
به دنبال این رویداد شمار چشم گیری از نیروهای امنیتی در شهر سقز مستقر شدند و هنوز جزئیات بیشتری در مورد تلفات دو طرف در دست نیست.
شاهدان عینی می گویند، این درگیری پس از محاصره افراد ناشناس از سوی نیروهای امنیتی رخ داده است.

 

تایید حکم پنج سال زندان مهدی محمودیان توسط دادگاه تجدیدنظر

خبرگزاری هرانا - حکم پنج سال حبس تعزیری مهدی محمودیان عضو جبهه مشارکت، در دادگاه تجدیدنظر تایید و به وکیل وی ابلاغ گردید.
به گزارش جرس، حکم محمودیان که هم اکنون در زندان رجایی شهر به سر می برد، به وکیل وی ابلاغ شده است. این فعال مطبوعاتی، ٢۵ شهریورماه سال گذشته و در جریان حوادث بعد از انتخابات و وقایع کهریزک، بازداشت گردید و از آن زمان حتی یک روز هم به مرخصی اعزام نگردید.
محمودیان نقش مهم و اساسی در افشای جنایت کهریزک، انتشار اسامی بالغ بر ۷۰ تن از شهدای پس از انتخابات و همچنین فیلم منتشر شده از دفن پنهانی و  دسته جمعی شهدای جنبش سبز در قطعه ٣۰٢ بهشت زهرا داشت.
مهدی محمودیان همچنین از اعضای انجمن دفاع از حقوق زندانیان می باشد.

 

استفاده از مچ بند سبز، علت ضرب و شتم ابوالفضل عابدینی

خبرگزاری هرانا – ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در زندان کارون اهواز به شدت از سوی دو تن از مسئولین زندان به دلیل استفاده از مچ بند سبز مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، روز جمعه 26 شهریور ماه دو تن از مسئولین زندان کارون اهواز به نامهای قلندری و ورمزیاری در پی مشاهده مچ بند سبز رنگ بر روی دست ابوالفضل عابدینی ضمن توهین اقدام به ضرب و شتم شدید وی در محوطه زندان کردند، به طوری که آثار ضرب و شتم در بدن این زندانی به راحتی قابل مشاهده است.
قلندری یکی از مسئولین در حین ضرب و شتم این روزنامه نگار در بند که از درج اخبار و گزارشات در خصوص اعمال فشار و محدودیت برای وی در رسانه ها خشمگین شده بود از ابوالفضل عابدینی خواست برای پایان ضرب و شتم، از وی طلب بخشش نماید.
لازم به یادآوریست پیشتر نیز این فعال حقوق بشر در حین بازداشت در 11 اسفند ماه سال گذشته به شدت از سوی ماموران امنیتی به دلیل مقاومت در برابر بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
اعمال فشار بر ابوالفضل عابدینی از بدو ورود این زندانی به زندان کارون اهواز روند صعودی طی کرده و نامبرده از حقوق یک زندانی نیز برخوردار نیست.

 

 محکومیت فرشاد دوستی پور به دو سال زندان

خبرگزاری هرانا - فرشاد دوستی پور دانشجوی کرد دانشگاه بوعلی همدان از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا،  این فعال دانشجویی که در سال 86 به دلیل شرکت در مراسم روز دانشجو بازداشت و مدت دو ماه در بند 209 زندان اوین نگهداری شده بود از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهام ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.
این حکم  از طریق وکیل نامبرده، صالح نیکبخت به آقای دوستی پور ابلاغ شده و نامبرده در گفتگو با گزارشگر هرانا مصداق برخی اتهامات وارده در حکم ابلاغی را ناشی از توهمات دستگاه اطلاعاتی عنوان و آن را رد نمود.
تصویر حکم:

 

 

درخواست حکم اعدام برای حسین درخشان

خبرگزاری هرانا - برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که دادستانی تهران برای حسین درخشان تقاضای  اعدام کرده ولی قاضی هنوز حکمی صادر نکرده است.
پیشتر برخی از سایت‌های اینترنتی از درخواست حکم اعدام برای این وبلاگ‌نویس ایرانی که از حدود دو سال پیش در بازداشت به سر می‌برد، خبر داده بودند. در همین زمینه، رادیو فردا، تایید این خبر را از یک منبع آگاه گرفته است، با این حال هنوز هیچ مقامی در جمهوری اسلامی درباره این خبر اظهار نظر نکرده است.
در اوایل مرداد ماه سال جاری گزارش‌هایی در باره برگزاری جلسه دادگاه رسیدگی به اتهام‌های حسین درخشان، منتشر شده بود.
آقای درخشان در مهر ماه سال ۱۳۸۷ پس از بازگشت به کشور بازداشت شد.
وی که علاوه بر تابعیت ایران، شهروند کانادا نیز محسوب می‌شود، در مدت حضور خود در خارج از کشور به اسرائیل نیز سفر کرده بود که گفته می‌شود، از جمله اتهام‌های وی «ارتباط با اسرائیل» است.
علیرضا جمشیدی، سخنگوی وقت قوه قضاییه جمهوری اسلامی، در دی ماه سال ۱۳۸۷ با تایید خبر بازداشت حسین درخشان، اتهام وی را «توهین به مقدسات» اعلام کرده بود.
همچنین «تبلیغ علیه نظام» از دیگر اتهام‌های مطرح شده علیه حسین درخشان به شمار می‌آید.
هر چند برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که حسین درخشان در بند دو الف سپاه در زندان اوین نگهداری می‌شود، اما از هنگام بازداشت این وبلاگ‌نویس اطلاعات چندانی در باره وضعیت وی و نیز محل نگهداری‌اش منتشر نشده است.
در اواخر سال گذشته خورشیدی عذرى كیارش‌‌پور، مادر حسین درخشان با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به صادق لاریجانى، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، خواستار تعیین تکلیف پسرش شده بود.
مقام‌های قضایی جمهوری اسلامی تاکنون از اظهار نظر صریح درباره پرونده حسین درخشان و اتهام‌های وارده علیه وی خودداری کرده‌اند.
این در حالی است که در اوایل سال گذشته خورشیدی، محمود احمدی‌نژاد، رئیس  جمهور ایران از طریق رئیس وقت دفتر خود از سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران،‌ خواسته بود، حسین درخشان از «کلیه آزادی‌ها و حقوق قانونی برای دفاع از اتهامات» وارد شده به خود بهره‌مند شود.

 

هرانا؛ اسامی بازداشت شدگان در شهریور ماه

خبرگزاری هرانا - در طی شهریور ماه دست کم 33 تن از فعالین سیاسی، مدنی و قومی و مذهبی در ایران از سوی نهاد ها و ارگان های اطلاعاتی و امنیتی بازداشت شدند، اسامی این افراد که توسط واحد آمار و نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران جمع آوری شده است به قرار زیر است:

1-حمید محسنی مسئول دفتر میر حسین موسوی در تاریخ 22 شهریور 89 در تهران بازداشت شد
2 آیت کریمی فعال کرد در تاریخ 12 شهریور 89 در روانسر بازداشت شد
3 صالح کریمی فعال کرد در تاریخ 12 شهریور 89 در روانسر بازداشت شد
4 اکبر غلامی فعال کرد در تاریخ 12 شهریور 89 در روانسر بازداشت شد
5 صابر محمدی فعال کرد در تاریخ 12 شهریور 89 در روانسر بازداشت شد
6 واحد رحمانی فعال کرد در تاریخ 12 شهریور 89 در روانسر بازداشت شد
7 ملا محسن حسینی امام جمعه اهل سنت شهر کامیاران در تاریخ 22 شهریور 89 در کامیاران بازداشت شد
8 سجاد اکبری فعال دانشجویی در تاریخ شهریور 89 در تهران بازداشت شد
9 سینا چگینی فعال دانشجویی در تاریخ شهریور 89 در تهران بازداشت شد
10 پیام صالحی فعال دانشجویی در تاریخ شهریور 89 در تهران بازداشت شد
11  حسینی فعال دانشجویی در تاریخ شهریور 89 در تهران بازداشت شد
12  قیصری فعال دانشجویی در تاریخ شهریور 89 در تهران بازداشت شد
13  شریفی فعال دانشجویی در تاریخ شهریور 89 در تهران بازداشت شد
14 رضا کرمانی عضو سابق شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست در تاریخ 19 شهریور 89 در اصفهان بازداشت شد
15 حسین شهریاری عضو سابق شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست در تاریخ 19 شهریور 89 در اصفهان بازداشت شد
16 حجت کلاشی مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در تاریخ 19 شهریور 89 در تهران بازداشت شد
17 توحید رحیمی شهروند آذربایجانی در تاریخ 19 شهریور 89 در تبریز بازداشت شد
18 ایرج نصیرزاده  شهروند آذربایجانی در تاریخ 19 شهریور 89 در تبریز بازداشت شد
19 سینا پارسیان عضو حزب پان ایرانیست در شیراز در تاریخ 21 شهریور 89 در شیراز بازداشت شد
20 فرزانه رضوی شهروند کرد در تاریخ 14 شهریور 89 در بانه بازداشت شد
21 محمد مروی درویش سلسله نعمت اللهی در تاریخ 15 شهریور 89 در گناباد بازداشت شد
22 عزیز ناصری شاعر ومترجم کرد در تاریخ 16 شهریور 89 در مریوان بازداشت شد
23 نسرین ستوده وکیل دادگستری و فعال جنبش زنان در تاریخ 13 شهریور 89 در تهران بازداشت شد
24 هادی شيرپور شهروند حامی کربی در تاریخ 11 شهریور 89 در تهران بازداشت شد
25 آزاد کمانگر دانشجوی دانشکده فنی در تاریخ 12 شهریور 89 در سنندج بازداشت شد
26 حسن بالایی فعال مدنی آذربایجانی در تاریخ 13 شهریور 89 در پارس آباد مغان بازداشت شد
27 امیر  کاوه شهروند کرد در تاریخ 9 شهریور 89 در مریوان بازداشت شد
28 مختار افرا  شهروند کرد در تاریخ 9 شهریور 89 در مریوان بازداشت شد
29 مصلح بدخش شهروند کرد در تاریخ 9 شهریور 89 در مریوان بازداشت شد
30 حمید حسن زاده رییس شورای شهر اهواز در تاریخ 9 شهریور 89 در اهواز بازداشت شد
31 مژگان عبادی شهروند بهایی در تاریخ 3 شهریور 89 در اصفهان بازداشت شد
32 بهزاد  کردستانی  شاعر سرشناس کرد در تاریخ 3 شهریور 89 در مریوان بازداشت شد
33 عابد توانچه فعال دانشجویی در تاریخ 1 شهریور 89 در اراک بازداشت شد

 

حکم اعدام سه مرد در زندان کارون اهواز اجرا شد

خبرگزاری هرانا - حکم اعدام دو زندانی به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر و یک تن نیز به اتهام قتل در زندان کارون اهواز اجرا شد.
به گزارش روابط عمومي دادگستري كل استان خوزستان، حكم اعدام دو تن از قاچاقچيان مواد مخدر امروز در محل زندان كارون اهواز به اجرا درآمد و مجرمان به دار  آويخته شدند.
براساس اين گزارش، «ع.غ» به اتهام خريد يك كيلو و 24 گرم هروئين و نگهداري 985 گرم هروئين و «س.ف» به اتهام در معرض فروش قرار دادن، حمل و نگهداري 146 گرم هروئين از سوي دادگاه انقلاب آبادان به اعدام محكوم شدند.
حكم صادره درخصوص آنان، پس از تاييد از سوي دادستاني كل كشور، صبح امروز در زندان كارون اهواز اجرا شد.
همچنين امروز حكم قصاص «ق. ج» كه به اتهام قتل عمد «احمد.م» از سوي شعبه 17 كيفري استان به اعدام محكوم شده بود، پس از تاييد از سوي مراجع ذي‌صلاح، در زندان كارون اهواز اجرا شد.

 

بان کی مون: دولت ایران به حقوق شهروندان احترام بگذارد

خبرگزاری هرانا

«پایگاه اطلاع‌رسانی دولت» و نیز «پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری» مشروح اظهارات محمود احمدی‌نژاد در دیدار با دبیرکل سازمان ملل را گزارش کرده‌اند، اما از گزارش جزئیات اظهارات بان کی مون خودداری کرده‌اند.
بنابر گزارش منابع دولتی در ایران،  در دیدار دبیرکل سازمان ملل و محمود احمدی‌نژاد «مهم‌ترین موضوعات بین‌المللی از جمله ناامنی، خطر تروریسم و مواد مخدر و نیز آخرین وضعیت منطقه خاورمیانه» مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته است.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، احمدی‌نژاد در دیدار با دبیرکل سازمان ملل «برضرورت اصلاح ساختارهای این سازمان به منظور دفاع از حقوق همه ملت‌ها و مشارکت همگانی در اداره جهان» تأکید کرده است.
احمدی‌نژاد از برخورداری تعدادی از دولت‌ها از حق وتو انتقاد کرده و گفته است: «معنای حق وتو محدود کردن سایر ملت‌ها در اداره و مدیریت جهانی است.»
رئیس دولت دهم همچنین در خصوص بحران برنامه‌ی اتمی دولت ایران گفته است: «بیانیه تهران بسیار روشن و منطقی بود... اما متأسفانه گروه ۱+۵ با صدور قطعنامه، اقدام زشتی را در مقابل حسن نیت جمهوری اسلامی ایران از خود نشان داد... ما آمادگی ادامه گفت‌وگوها را براساس بیانیه تهران داریم.»
بنابراین گزارش، احمدی‌نژاد همچنین به دبیرکل سازمان ملل گفت: «تحریم تأثیری در اقتصاد ایران ندارد و ملت ایران قادر است نیازهای خود را به راحتی تأمین کند.»
تاکیدهای بان کی مون
پس از دیدار بان کی مون و احمدی‌نژاد، سخنگوی دبیرکل سازمان ملل در بیانیه‌ای که برای خبرنگاران قرائت کرد، گفت، آقای بان در این دیدار درباره مناقشه‌ی دولت ایران با جامعه‌ی جهانی بر سر برنامه‌ی اتمی و نیز مسائل حقوق بشر در ایران صحبت کردند.
بنابر این گزارش، دبیرکل سازمان ملل در این دیدار ابراز امیدواری کرده که ایران در مذاکره بر سر برنامه هسته‌ای خود شرکت سازنده داشته باشد و به توافق قابل‌قبولی در چارچوب قطعنامه‌های شورای امنیت برسد.
دبیرکل سازمان ملل همچنین بر اهمیت احترام دولت ایران به حقوق سیاسی و مدنی شهروندان تأکید کرده است.
گفت‌وگوی احمدی‌نژاد با آسوشیتدپرس
احمدی‌نژاد روز یکشنبه هم‌چنین در گفت‌وگویی با خبرگزاری آسوشیتدپرس در نیویورک  تاکید کرد که «ایران حجم اورانیوم غنی سازی خود را افزایش خواهد داد.»
احمدی‌نژاد افزود: «بدون تردید ایران حجم اورانیوم غنی سازی خود را افزایش خواهد داد چرا که اولین نیروگاه اتمی به زودی راه اندازی می‌شود که سالانه به ۲۷ تن اورانیوم سه‌ونیم درصد نیاز دارد.»
اورانیوم مورد نیاز نیروگاه بوشهر که گفته می‌شود بزودی راه‌اندازی خواهد شد مطابق قرارداد تا ده سال پس از راه‌اندازی از سوی روسیه تامین خواهد شد.
احمدی‌نژاد در پاسخ به اینکه وزیر خارجه آمریکا عنوان کرده که وزرای خارجه گروه ۱+۵ در مورد مسأله هسته‌ای آماده دیدار با مقامات عالی ایران هستند، آیا ایران آمادگی گفت‌وگو در این زمینه را دارد، گفت: «ملت ایران همیشه آماده گفت‌وگو بوده است و هرگاه جلسه‌ای هماهنگ شد ایران از حضور در این جلسه ابایی ندارد.»
محمود احمدی‌نژاد درباره آزادی سارا شورد و احتمال آزادی دو تبعه‌ی دیگر آمریکایی گفت: «از اینکه این خانم با نگاه محبت‌آمیز جمهوری اسلامی ایران آزاد شد خوشحال هستیم و امیدواریم دو نفر بعدی نیز به دادگاه اثبات کنند که نظر سوءیی از ورود غیرقانونی به خاک ایران نداشتند، آزاد شوند.»
احمدی‌نژاد در پاسخ به پرسشی درباره مخالفین دولت و رقبای سیاسی خود، اظهار داشت: «رقبای انتخاباتی من کاملا آزاد هستند و مانند بقیه مردم ایران مشغول زندگی و فعالیت هستند. آنان با آزادی نظرات و دیدگاه‌های خود را ابراز می کنند. محدودیتی برای فعالیت‌های قانونی وجود ندارد و مانند بقیه مردم ایران می‌توانند نقش آفرینی داشته باشند.»
این اظهارات احمدی‌نژاد در حالی است که در دو هفته‌ی اخیر، محل سکونت و دفاتر مهدی کروبی و میرحسین موسوی، رقبای محمود احمدی‌نژاد مورد تاخت‌وتاز ماموران امنیتی در لباس شخصی بود و هنوز دهها نفر از اطرافیان این دو نفر و نیز شمار زیادی روزنامه‌نگار، روشنفکر و فعال سیاسی در زندان به‌سر می‌برند. همچنین برخلاف گفته‌ی آقای احمدی‌نژاد رقبا و منتقدان وی از هیچگونه امکان رسانه‌‌ای قانونی و یا فعالیت سیاسی بدون مزاحمت برخوردار نیستند.

 رادیو دویچه وله

 

 

اعتراض 220 تن از فعالان سیاسی و اجتماعی به نقض حقوق قانوني و حياتي زندانیان سیاسی

خبرگزاری هرانا - جمعی از کنشگران سیاسی و اجتماعی ایران در بیانیه به نقض حقوق قانوني و حياتي زندانیان سیاسی اعتراض کردند.
به گزارش «میزان خبر» این بیانیه که به امضای 220 تن از فعالان سیاسی و اجتماعی رسیده است، با تصریح این نکته که «ده‌ها نفر از فرهيختگان سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه ایران به دلیل اعتراض به مشي و تصميم‌سازي‌هاي مغاير منافع ملي دولت دهم و مراجع رسمي هم‌سو با رييس دولت، در زندان به سر می‌برند»، با بررسی شرایط زندانها  و نقض آیین نامه ی زندانها و قوانین کشوری «محبوس نمودن جمعي از دل‌سوزترین فرزندان ایران در چنین زندان‌هایی ظلمی آشکار و خطایی جبران ناپذیر ‌و از مصاديق بارز آسيب‌رساني به سرمايه‌هاي عظيم انساني اين سرزمين» تلقی کردند و خواستار «پيگرد قضايي عاملان و آمران واقعي نقض حقوق قانوني ملت ايران و آزادی تمامي زندانیان عقیدتی و سیاسی و باز کردن فضای سیاسی کشور» شدند.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
به نام خدا
اعتراض و اعتصاب غذای جمعی از زندانیان سیاسی در هفته‌های اخیر و واکنش غيرمسوولانه برخي مسوولان سازمان زندان‌ها و قوه قضائیه به آن‌ها یکی از مهم‌ترین جلوه‌های وضعیت وخیم فضاي سياسي کشور در كل و زندان‌ها به طور اخص و نقض مسلم حقوق اولیه نخبگان ایران بود که اين روزها در زندان اسیرند.
امروزه ده‌ها نفر از فرهيختگان سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه ایران به دلیل اعتراض به مشي و تصميم‌سازي‌هاي مغاير منافع ملي دولت دهم و مراجع رسمي هم‌سو با رييس دولت، در زندان به سر می‌برند و در شرایطی که زندان‌های ایران بنا به تصریح مسوولان فاقد امکانات و استانداردهای اولیه از نظر سرانه فضا و امکانات است، محبوس نمودن جمعي از دل‌سوزترین فرزندان ایران در چنین زندان‌هایی ظلمی آشکار و خطایی جبران ناپذیر ‌و از مصاديق بارز آسيب‌رساني به سرمايه‌هاي عظيم انساني اين سرزمين محسوب مي‌شود.
با تاسف بايد اذعان داشت كه در طول يك سال گذشته، در نتيجه بي‌توجهي مسوولان قضايي، حقوق قانوني و "حق حیات" زندانیان سیاسی كه تنها به اتهام طرح پرسش " راي من كجاست؟ " محبوس گشته‌اند، در حدي گسترده و به نحوي كم‌سابقه و به صورت مستمر مورد نقض قرار گرفته و منجر به بروز نگراني جدي از وضعيت سلامت جسمي و رواني اين زندانيان آرمان‌گرا در افكار عمومي ملت ايران و جهانيان شده است.
برخی از زندانیان بازداشت شده از بیش از یک‌سال گذشته تاکنون از مرخصی محروم  و از اين حق قانوني منطبق بر فصل سوم آيين‌نامه اجرايي سازمان زندان‌ها بي‌بهره بوده‌اند و حتی برخي مسوولان قضايي و مقامات سازمان زندان‌ها ابايي ندارند كه صراحتاً بر نقض این حق تاکید  كرده و رسماً اعلام دارند كه بهره‌مندی زندانیان سیاسی از مرخصي و يا آزادي مشروط، منوط به ابراز ندامت، استرداد شكايت و عدم اعتراض به دولت و در نهايت، اخذ موافقت نهادهای امنیتی مي‌باشد و در صورت موافقت با مرخصی معدودي از زندانیان سياسي از آنان وثیقه‌ای درخواست مي‌شود كه تا 20 برابر بهاي  تاميني است كه از مجرمان جرايم عمومي مانند كلاه‌برداران و سارقان اخذ می‌شود.
جمعی از زندانیان سیاسی به صورت تنبیهی به زندان رجایی شهر منتقل شده‌اند، جایی که هیچ تفکیکی مابین قاتلان، جانیان و روزنامه‌نگاران وجود ندارد و حال آن كه اولاً وفق اصول و قواعد معتبر كيفري، اعمال هرگونه تنبيه بر مجرمان سياسي ممنوع بوده و دوم آن كه انتقال زندانيان تنها بايد منطبق با مقررات موجود در فصل چهارم آيين‌نامه ياد شده به عمل آيد و بديهي است كه مقامات زندان بايد استدلال و توجيه متناسب با اين تصميم را ابراز دارند.
ماده 191 آيين‌نامه يادشده حق نامه‌نگاري به خانواده و مقامات قضايي براي زندانياني كه ممنوع‌الملاقات نيستند را به رسميت شناخته و حال آن كه تا كنون زندانيان سياسي از اين حق برخوردار نبوده‌اند و متاسفانه گزارشات رسيده از وضعيت زندانيان سياسي حكايت از آن دارد كه استاندارد غذايي و بهداشتي مندرج در مواد 91 و فصل دوم آيين‌نامه ياد شده هرگز رعايت نمي‌شود.
جامعه ايران و افكار عمومي جهانيان انتظار دارد مسوولان قوه قضائیه براي یک‌بار هم كه شده، وضعیت زندانیان سياسي را بررسی نمایند تا مشخص شود چه تعداد از بازداشت شدگان یک‌ساله اخیر، تحصیلات عالیه و یا تجربه مدیریت و خدمات ارزشمندی در سطوح کلان کشور دارند ؟ آیا محبوس نگهداشتن این افراد با زندانیانی که با جرایم قتل، تجاوز ، سرقت و مواد مخدر به زندان افتاده‌اند، در راستای اصول كرامت انساني و منافع ملی قرار دارد؟
در بند زنان زندان اوین بحران  عظيم‌تري وجود دارد و زندانیان عقیدتی و سياسي زن در این بند که آن را " بند متادون" می نامند حتی از بسیاری از حقوق و امکانات سایر بخش‌های زندان نیز بی بهره‌اند.
فقدان رسیدگی پزشکی و آیین نامه‌های عجیب و غریب ممنوعیت تجویز داروهایی نظیر اسید فولیک که به دلایل پزشکی حتی در مدارس دخترانه نیز به صورت عمومی توزیع می‌شود و حتی جلوگیری از توزیع این داروها در داروخانه زندان و ممانعت تهیه این داروها توسط خانواده‌هاي زندانیان با هزینه شخصی آنها نیز عملاً موجب تردیدهای جدی در مورد اهداف مسوولان قوه قضائیه از اعمال این محدودیت‌ها شده است.
آیین‌نامه‌های ملاقات زندانیان به صورت کاملاً سلیقه‌ای اعمال می‌شود. تبصره 1 ماده 182 آيين‌نامه مذكور تصريح دارد كه برنامه ملاقات بايد به گونه‌اي تنظيم شود كه هر زنداني حداقل هفته‌اي يك بار ملاقات داشته باشد و مدت آن كم‌تر از 20 دقيقه نباشد و حال آن كه طبق اخبار رسيده از خانواده‌هاي زندانيان سياسي، اولاً در موارد متعددي كه هم‌اكنون نيز استمرار دارد، در زندان رجایی شهر هر هفته نیمی از خانواده ها از ملاقات با عزیزانشان محرومند و ملاقات‌های هفتگی بند 209 اوین نیز بدون هیچ دلیلی به دوهفته یکبار کاهش پیدا کرده و به دفعات ديده شده است كه يك زنداني بدون نظر و تصميم مقام قضايي و تنها به تشخيص رييس بند و يا كارشناس امنيتي مربوطه كه قاعدتاً ضابط قضايي بوده و بر اساس قانون، از حق سلب ملاقات‌هاي زندانيان برخوردار نيست،  به يك باره و بدون هيچ علتي از ملاقات محروم شده است.
خبر تاسف‌آور ديگري كه در روزهاي اخير منتشر شده است حكايت از آن دارد كه مقامات شبه قضايي زندان اوين رسماً اعلام كرده‌اند كه قصد دارند بند 350 اوين را به بازداشتگاه موقت امنيتي تبديل كرده و بدين طريق در كنار بند 209 فضاي امنيتي حاكم بر زندان اوين و امكان‌گسترده‌تر نقض حقوق زندانيان سياسي را افزايش دهند و حال آن كه اين كار خلاف آشكار مقررات حاكم در خصوص زندان‌ها تلقي مي‌شود.
امضا کنندگان ذیل این بیانیه از باب فریضه امر به معروف ونهی از منکر به مسوولان قوه قضائیه يادآوري مي‌كنند که زندانیان سیاسی عموما از سرمایه‌های اجتماعی و ملی کشور هستند که در برابر منکراتی که در اداره جامعه می‌دیدند سکوت را جایز ندانسته و بسیاری از آن‌ها فقط به اتهام اظهار نظر در شکل نهی از منکر کلامی و یا قلمی از حاکمان به زندان افتاده‌اند . هرگونه بی توجهی نسبت به حقوق قانوني و سلامت آنان، افزون بر نقض اصول 20، 23، 24، 26، 27، 32، و 36، 38 و 39 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و برخورداري از عناوين مجرمانه موضوع مواد 570، 572، 575، 578 و 579 قانون مجازات اسلامي لطمات جبران ناپذیری برای این ملک و ملت و همچنین برای نظام سياسي كشور در پی خواهد داشت و هنوز هم سنجیده‌ترین کار در فرصت باقي‌مانده براي اصلاح امور این است که حاكميت و قوه قضاييه به عنوان مسوول احياي حقوق عامه و گسترش عدالت و آزادي‌هاي مشروع و نظارت بر حسن اجراي قوانين، ضمن پيگرد قضايي عاملان و آمران واقعي نقض حقوق قانوني ملت ايران و آزادی تمامي زندانیان عقیدتی و سیاسی و باز کردن فضای سیاسی کشور، خود را از نصایح مشفقانه و مشاوره دلسوزانه کسانی که دغدغه‌ای جز خدمت به ایران عزیز و تقویت مبانی اخلاقی و باورهاي انساني مردم ندارند بهره‌مند سازد.
27 شهریور 1389

حميد آصفي، سعید آل آقا، فریدون آقاسی، ادیب برومند، لقا اردلان، فرشید افشار، عباس امیر انتظام، فرهاد امیر ابراهیمی، احمد آریانفرد، حسین اعرابی، محمد اسدی، اعظم اکبر زاده، محمد ابرهيم زاده،  حميد احراري،  علی رضا اکبرزادگان، علی اکرمی، مهدي اميني زاده، بهروز برومند، جهانشاه برومند، داود هرمیداس باوند، پروين بختيار نژاد،  ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، محمد نويد بازرگان،  ایمان براتیان، ، رحمت الله برهانی، مرتضی بدیعی، محمد بسته نگار، مهدي بسته نگار، محمد حسین بنی اسدی، حميد بهشتي، محمد بهزادى، محمد بهفروزى،  مسعود پدرام، حبيب الله پيمان، مجيد پيمان،  مصطفى تنها، محمد تهوری، غلامعباس توسلى، محمد توسلى، محمد رضا توسلی، مجيد جابرى، ،عیسی خان حاتمی، اسماعیل حاج قاسمعلی، علی حاج قاسمعلی، رضا حاجى، جلال الدین حجتی،   حسین حريرى، ، فاطمه  حقیقت جو،  ابوالفضل حكيمى، عبدالكريم حكيمى، محمد رضا حمسی، محمد حيدري، فخرالدین حیدریان، ، جعفر خائف، ، امير خرم، مصطفی خسروی،  علی اصغر خطیب، حمید رضا خادم، محمد خطيبي،  ابراهيم خوش سيرت سليمي،   محمدعلى دادخواه، محمد دادفر، رسول دادمهر، پرویز دبیری، جمال درودی، فریبا درودی، سعيد درودى، محمود دل آسايى،  مصيب دوانى، حسین راضی، علی رشیدی، آرش رحمانی، اشکان رضوی، تقي رحماني،  جواد رحیم پور، روح الله رحیم پور، محمدجواد رجائيان، عليرضا رجايى، محمد صادق رسولی، احد رضائى،  محمد رضائی،  بهمن رضا خانى، سعيد رضوى فقيه، حسين رفيعى،  رضا رئيس طوسى، کورش زعیم، نفیسه زارع کهن، جمال زره ساز،  محمد ابراهيم زمانى، سید مجتبی سادات، عليرضا ساريخانى، احمد ساعى، عزت الله سحابى، فريدون سحابى، هاله سحابى، محمود سعیدزاده، بیوک سعيدي، عبدالفتاح سلطاني، علی اشرف سلطانی آذر، مرتضی سلطانیه ، علی سیاسی راد، ، محمدعلي سيدنژاد، خسرو سیف،  محمود بصير شاددل، ابراهيم شاكرى، تقى شامخى، على شاملومحمودی ، حسين شاه حسينى، حسین شاه اویسی، علی شجاع، حجت شریفی، جواد شرف‌الدين، الله وردى شمبورى، حسن شهیدی، صابرشيخلو،  آمنه شیرافکن، محمد صادقی، هاشم صباغيان، یوسف صحفی، احمد صدر حاج سيدجوادى،  سمیرا صدری، مسعود صفاریان، مهدى صراف، على اشرف ضرغامى، فريدون ضرغامى، اعظم طالقانى، طاهره طالقانى، اكبر طاهرى، امير طيراني،  حسین عزت زاده، روئين عطوفت،  جواد علائی،  محمدباقر علوى، رضا علیجاني، محمود عمرانى، هما عابدي، على اصغر غروى، علی غفرانی، فریده غیرت ، باقر فتحعلی بیگی، ناصر فربد، محسن فرشاد، پویان فخرایی، مهدي فخرزاده، حسن فرح آبادی،غفار فرزدى، مهرآوه فردوسی، اصغر فنی پور، بهرام فیاضی، علی قادری،  لیلی قاسم زاده، حسن قاضی مرادی،  باقر قدیری اصلی، حسن قدیانی،  عبدالحسین قمی زاده،  عبدالمجيد قندى زاده، نظام الدين قهارى،  مرتضى كاظميان، هادي كحال‌زاده،   محسن کدیور، فریدون کشکولی، ناصر كميليان، فاطمه گوارايي ، حسين لقمانيان، پریچهر مبشری، حسین مجتهدی، سعید محمدی، نرگس محمدی، نوشين محمدي، محمد محمدى اردهالى، فرزین مخبر، حسين مدني، سعيد مدنى، ماشاءالله مديحى،  فريد مرجائي، ، صادق مسرت، مصطفى مسكين، ضیاء مصباح، عباس علی مصلحى، مهدي معتمدي مهر، احمد معصومي، ضياء مصباح، ياسر معصومي،  کاظم ملکی، محمد ملکی، منوچهر ملک قاسمی، حمید منزه، محمد ابراهیم منتصری، خسرو منصوريان، هرمز ممیزی، ، سید علي اكبر موسوي خوئيني، سید حسین موسویان، مهدی موید زاده، سراج الدین میردامادی، وحيد ميرزاده، مرضيه مرتاضي لنگروي، اسماعیل ناطقی،  مهدی ناطقی، رضا نخشب، حسن نراقی، علی اکبر نقی پور، محمود نكوروح،  بهرام نمازی،  حسین نوری زاده،  ابوالفضل نیماوری، خسرو وحیدی منش، محمد هاشمی،  ناصر هاشمي، عليرضا هندى، احسان هوشمند، رسول ورپايى،  صديقه وسمقي، رحیم یاوری،  ابراهيم يزدى،  مير محمود يگانلي ، حسن یوسفی اشکوری.

 

 

نه کارگر در یکماه کشته شدند؛ کسی پاسخگوی بازماندگان نیست

خبرگزاری هرانا - یک فعال کارگری می‌گوید باگذشت نزدیک به چهل روز از کشته شدن پنچ کارگر در جریان حادثه انفجار پتروشیمی پردیس هنوز مسوولان این حوادث مشخص نشده‌اند.
مازیار گیلانی‌نژاد در گفتگو باخبرنگار ایلنا افزود: این درحالی‌است که در همین یک هفته گذشته شاهد کشته شدن جهار کارگران دیگر در حادثه انفجار خط لوله گاز سرخس- مشهد بوده‌ایم.
وی بایادآوری اینکه باید پاسخگوی خانواده کارگران قربانی شده در حوادث اخیر بود؛ گفت: بعوان مثال باید مشخص شود که چگونه در بزرگترین مجتمع تولیدی آمونیاک خاور میانه در اثر ازکار افتادن فیوزهای ایمنی انفجار روی می‌دهد و گروهی از کارگران کشته می‌شوند.
این فعال کارگری گفت: بجاست مسوولان مربوطه اعلام کنند که برای مشخص شدن دلایل و عوامل این حادثه چه اقداماتی کرده‌اند و تاکنون از خانواده‌هایی داغدیده چه حمایت‌هایی به عمل آورده اند.
گیلانی نژاد خواستار برخورد قانونی با مسببینی شد که خواسته یا ناخواسته باعث وقوع چنین حوادثی شده‌اند.
این فعال کارگری گفت: با یادآوری درسالهای گذشته حوادث مشابهی در معادن زغال سنگ و کارخانه‌‌شازند اراک روی داده‌است؛ در تمامی این حوادث این کارگران بودند که قربانی شدند.
وی افزود: صرفه‌نظر از این حوادث هر روز شاهد وقوع حوادث کار در کارگاه‌های ساختمانی هستیم بطوری که همواره درگزارش‌های سالانه از کارگران ساختمانی به عنوان بزرگترین گروه قربانیان حوادث حین کار می‌شوند.
این‌فعال کارگری یادآور شد: تنها در هفته گذشته ۲ کارگر ساختمانی دیگر بر اثر وقوع حادثه‌ای در منطقه شهر زیبا جان خود را از دست دادند.
گیلانی نژاد گفت: این درشرایطی است که در نتیجه اعتراض‌های گروه‌های ذی نفوذ هنوز تکلیف قانون بیمه اجباری کارگران ساختمانی مشخص نیست.


برای تبعید یک زندانی سیاسی، از خانواده وی هزینه نقل و انتقال مطالبه می کنند

خبرگزاری هرانا - سه هفته از تبعید احمد کریمی ،زندانی سیاسی حوادث انتخابات به زندان گنبد کاووس می گذرد و مادر پیر این زندانی سیاسی ۳۱ ساله که از دوری فرزندش بی تاب است؛ می گوید در این جریان هدف ، تنها مجازات زندانیان سیاسی نیست بلکه خانواده های این زندانیان هم به مراتب بیشتر مجازات می شوند و این دور از انصاف است .
برای ملاقات با احمد نه ساعت راه را باید بروی تا به زندان گنبد کاووس برسی . اما فاطمه باغچه غازی، مادر احمد بعید می داند که توان آن را داشته باشد که هر هفته بتواند برای ملاقات به انجا برود . چرا که حتی از نظر اقتصادی هم توان رفتن به گنبد را ندارد. خانواده کریمی از نظر اقتصادی در فقر شدید به سر می برند ،آنچنان که وقتی از زندان با آنها تماس می گیرند که ۶۰ هزار تومان به عنوان هزینه سفر برای فرزندشان واریز کنند تنها می توانند سی هزار تومان را با قرض فراهم و برای او واریز کنند.
احمد کریمی، زندانی سیاسی که به اعدام محکوم شده بود در دادگاه تجدید نظر ، محکومیتش به ۱۵ سال حبس توام با تبعید به گنبد کاووس تقلیل یافت. اما خانواده کریمی انتظار نداشتند که این حکم اجرا شود .
خبرنگار کلمه ،گفت و گویی با مادر احمد کریمی انجام داده است :
چگونه از تبعید پسرتان به شهرستان گنبد کاووس خبردار شدید؟
سه هفته پیش ، احمد به خواهرش زنگ زد و گفت که می خواهند او را به گنبد کاووس تبعید کنند و به ۶۰ هزار تومان پول نیاز دارد که ما باید زودتر به حسابش واریز کنیم. ما هر چه به سربازی که تلفنش را در اختیار احمد گذاشته بود، اصرار کردیم ک صبر کنند تا ما بیاییم احمد را ببینیم فایده ای نداشت. بعدازظهر جمعه احمد از گنبد کاووس به ما زنگ زد که به زندان آن شهرستان رسیده است.
۶۰ هزار تومان پول برای چه بود؟
این پول کرایه ماشین و خورد و خوراک احمد برای بین راه بوده . فکر کنید زندانی را با پول خودش به تبعید می برند و این خیلی خنده دار است که کرایه ماشین را خود زندانی باید بدهد. هر چند ما هم نتوانستیم این پول را فراهم کنیم و تنها ۳۰ هزار تومان توانستیم به حسابش واریز کنیم.
گفته می شود همه وسایل احمد را در زندان اوین ضبط کرده اند. آیا این درست است؟
بله. پسرم را تنها با یک دست لباسی که بر تنش بود به گنبد تبعید کردند و بقیه وسایلش را به او ندادند .
از وقتی که احمد به گنبد تبعید شده ،آیا تماسی با شما داشته است؟
بله. او می تواند هر روز عصر به ما تلفن بزند . منتهی حال احمد بسیار بد است. او به سرماخوردگی شدید مبتلا شده و اصلا صدایش در نمی آید. تغییر آب و هوا و دلتنگی پسرم را به این روز انداخته است.
آیا از این اوضاع گلایه ای هم می کند؟
احمد ، هیچ وقت در زندگی اش گلایه نمی کرد . حتی موقعی که در اوین بود همیشه سعی می کرد خودش را خندان وشاد نشان بدهد و به ما اطمینان خاطر می داد که حالش خوب است . اما برای اولین بار دیدم که بغض احمد ترکید و گریه کرد. چه انتظاری دارید از یک مادری که این صحنه را می بیند؟ من هم از زمان تبعید پسرم مریض شده ام. شب ها خوابم نمی برد و سرم آنقدر درد می گیرد که هر لحظه احساس می کنم می خواهد منفجر شود. شش ماه است ملاقات حضوری با پسرم نداشتم و بدون بغل کردنش و بدون دیدنش او را به گنبد تبعید کردند . آخر گناه پسرم چیست؟ حتی به فرض اینکه او گناهی مرتکب شده باشد اما چرا اینقدر خانواده ها را عذاب می دهند؟ خانواده ها دیگر چه گناهی کرده اند؟
زمان ملاقات با پسرتان چه روزهایی است و از اسلام شهر در جنوب تهران تا گنبد کاووس را چگونه می خواهید بروید؟
دوشنبه ها وقت ملاقات است . واقعا هنوز نمی دانم که چطور می توانم دوری پسرم را تحمل کنم. اخر زندان ، زندان است و چه فرقی می کند اوین باشد یا گنبد . پس چرا پسر مرا به راه دوری مثل گنبد تبعید کرده اند؟ از اسلام شهر تا آنجا نه ساعت راه است و هزینه رفت و آمدش هم بسیار گران است و نمی توانم هر هفته به ملاقات پسرم بروم . می خواستم بروم آنجا زندگی کنم تا نزدیک احمد باشم . اما شهر غریب است و من پیرزن چگونه می توان تک و تنها زندگی کنم؟
اتهام فرزندتان چیست؟
پسرم سه سال پیش سفری غیرقانونی به کردستان عراق داشت و چند ماهی هم آنجا بود .وقتی بازگشت چند هفته ای وزارت اطلاعات از او بازجویی کرد و در آخر به او گفتند تو از نظر ما مشکلی نداری و می توانی بروی دنبال زندگی ات.پسرم دوباره به همان کار نجاری اش مشغول شد که با اتفاقات انتخابات دوباره بازداشتش کردند که ما خیلی تعجب کردیم و تحت فشار از او اعترافات خلاف واقع در دادگاه تلویزیونی گرفتند .به او گفته بودند اگر به چیزهایی که ما به تو می گوییم اعتراف کنی آزادت می کنیم و پسرم تحت فشار به مسائلی اعتراف کرد که اصلا واقعیت نداشت.اتهام پسرم محاربه از طریق ارتباط با گروههای غیرقانونی است اما اصلا واقعیت ندارد.



بیانیه گروههای دانشجویی خارج از کشور در حمایت از رهبران جنبش سبز و
 فعالان دانشجویی داخل
جـــرس: در آستانه بازگشایی دانشگاه‌ها و آغاز سال تحصیلی جدید، تشکل ها و انجمن های دانشجویان ایرانیِ خارج از کشور، با انتقاد از تشدید فشار بر رهبران جنبش سبز، تهدید و تداوم بازداشت فعالان دانشجویی کشور و همچنین حاکمیت فضای ارعاب بر جامعه و دانشگاههای کشور، از رهبران جنبش حمایت کرده و همگامی خود را با جنبش دانشجویی داخل کشور اعلام داشتند.
به گزارش منابع خبری جـــرس، متن بیانیه این تشکل ها و انجمن های دانشجویی و همچنین لیست امضا کنندگان بیانیه، به شرح زیر است:
در آستانه بازگشایی دانشگاه‌ها و آغاز سال تحصیلی جدید، نیروهای امنیتی و قضایی اعمال فشار بر دانشجویان را آغاز کرده اند. یورش سیاسی و نگاه امنیتی به نهاد دانشگاه که در ادبیات وزیر علوم دولتِ کودتا به صراحت مشهود است، نشانگر مجموعه جدیدی از اقدامات تبلیغی، ایدئولوژیک و سیاسی حاکمیت برای تسخیر نهاد دانشگاه است.
تسخیر دانشگاه و ایجاد رعب و وحشت در راستای جلوگیری از اندیشیدن و گسترش فرهنگ تک‌صدایی در دانشگاه‌ها و مقابله با وجه روشنگرانه و اعتراضی دانشجویان به عنوان یکی از موثرترین مراجع اجتماعی در جامعه ایران است.
حاکمیت بر این باور است که با اقداماتی همچون احضار گسترده ساکنین کوی دانشگاه به صورت تلفنی و بدون وکیل به سازمان قضایی نیروهای مسلح، مداخلات آمرانه در مسایل مربوط به هيات های علمی ، فشار بر فعالین دانشجویی و تداوم بازداشت و اجرای احکام ناعادلانۀ فعالان جنبش دانشجوئی و از طرفی اجرای طرحهائی همچون بومی کردن دانشگاه ها در کنار سهمیه بندی جنسیتی می تواند از یک سو نقش کلیدی جنبش دانشجویی ایران در گسترش حرکت آزادیخواهانۀ مردم ایران را تحت تاثیر قرار دهد و از سوی دیگر حضور بالنده زنان ایران در علوم و عرصه های عمومی را بکاهد. غافل از آنکه پافشاری بر حق و ایستادگی در برابر حاکمیت دروغ، نطفه امید جدیدی در سپهر سیاسی ایران است و جنبش دانشجویی ایرانیان در سراسر جهان به عنوان نقطه اتصال جنبش های مردمی و مرکز تحولات سیاسی و اجتماعی هرگز تسلیم تک صدایی و سرکوب نخواهد شد. ما تا آزادی تمامی دانشجویان و دانشگاهیان آزادیخواه از زندان از جمله فعالین دانشجوئی مستقل و اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت)، تشکل های دانشجویی دانشگاه های آزاد و تا رسیدن به دانشگاه هائی رها از تهدید و هجوم اوباشان و سلطه نظامیان و مستبدان، و تا بر پا داشتن دانشگاه هائی حامی آزادی اندیشه و تفکر انتفادی به روشنگری و مبارزات حق طلبانه خود ادامه خواهیم داد.
حکومت سرکوبگر علاوه بر این فشارها بر علیه دانش و دانشگاهیان، در آستانۀ سفر رئیس جمهور انتصابی دولت کودتا به سازمان ملل، پس از حملات وحشیانه لباس شخصی های سازماندهی شده به منزل مهدی کروبی، با هجوم نیروهای امنیتی به دفتر مهندس میرحسین موسوی و بازداشت رئیس دفتر وی و جلوگیری از حضور مراجعان دور تازه ای از محدودیت ها برای این دو همراه سبز مردم ایران آغاز گشته است. ستاد کودتا بر این خیال است که با تشدید خفقان، افزایش محدودیت ها و حذف همراهان جنبش سبز، مشروعیت نداشتۀ خود را در صحنه های جهانی و مذاکرات پنهانی جبران کند و پایان حرکت اعتراضی مردم ایران را اعلام نماید.
ما امضا کنندگان این بیانیه، ضمن حمایت از پرسشگری لازم از رئیس دولت کودتا در جریان اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل نسبت به نقض سیستماتیک وفزاینده حقوق بشر درایران، اعلام می داریم همچنانکه موسوی و کروبی در هنگامۀ سخت ترین فشارها و سرکوب ها بر پیمان خود د دفاع از حقوق مردم در کنار مردم ایستادند، در صورت کوچکترین تعرض و اقدامهای نابخردانۀ حاکمیت از تمامی ظرفیتهای بین المللی و اعتراضی در دفاع از موسوی و کروبی استفاده خواهیم کرد.

- آستین برای ایران (Austin for Iran) –شاخه دانشجوئی
- انجمن دانشجویان ایرانی دموکرات در دانشگاه جورج واشنگتن
(Iranian Democratic student association in George Washington University)
- انجمن دانشجويان ايرانی در رم ((Studenti Iraniani di Roma ITALY
- پُرسا - پویش راه سبز دانش‌آموختگان ایرانی خارج از کشور
- تشکل دانشجویان سبز حامی دمکراسی در ایران - کالیفرنیای جنوبی
(Green Students for a Democratic Iran, So Cal –GSDI)
- تشکل دانشجویان برای حقوق مدنی در ایران – سن دیگو
(Students for Civil Rights in Iran-San Diego)
- جمعی از دانشجويان وفارغ التحصيلان دانشگاههای بوستون (هاروارد- ام آی - تافت-يومس(
- جمعی از دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاهای کاليفرنيای شمالی (استنفورد –برکلی)
- جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاههای پاریس
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های مجارستان
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های هلند
- جمعی از دانشجویان سبز دانشگاههای کارلتون و اتاوا – کانادا
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های اتریش
- جنبش سبز دانشجوئی ونکوور- کانادا
- رای من کجاست- نیویورک (Where Is My Vote-NY)
- رسام- راه سبز ایرانیان مالزی
- راه سبز اتاوا - کانادا
- گروه دانشجویان سبز دانشگاه تگزاس اِی اَند ام
- گروه همبستگی با جنبش دموکراتیک ایران – ادمونتون (sidme)
- سبز هیوستون (Sabze Houston)
- شبکه همیاری با جنبش سبز مردم ایران در شیکاگو
(Chicago Green Coalition in Support of People of Iran)
- مجمع دانشجویان سبز دانشگاه های لبنان

 در بیانیه مذکور، نام تعدادی از فعالان دانشجویی زندانی در ایران به شرح زیر مورد اشاره قرار گرفته بود:
بهاره هدایت، میلاد اسدی، شبنم مددزاده، مهدیه گلرو، مجید توکلی، حسن اسدی زیدآبادی، بهروز جاوید تهرانی‌، علی‌ ملیحی، علی‌ جمالی، عماد بهادر، عابد توانچه، مهدی خدایی، ارسلان ابدی، سید ضیا نبوی، ابوالفضل قائمی، سینا گلچین، محسن عبدی، امیر حسین توکلی، محمد پور عبدالله، فرامرزعبدالله نژاد، جواد علیخانی، کوهیار گودرزی، آرمین رضاخانی، آیدین خواجه ای، آرش صادقی، ایمان آذربان، بابک ساران، فرزاد مدد زاده، حامد روحی‌ نژاد، کیارش کامرانی، حسین سرشومی، علی‌ پرویز، حشمت الله تبریزی، نیما نحوی، مجید دری، احمد محمد نیا، محمد ولیان، عاطفه نبوی، حامد امیدی و...