۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

مهمترین خبرهای روز چهار شنبه بخش سوّم تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


سوسن گل محمدی

اخبار روز: 

حوالی نیمه شب بود.
ظلمت شب چادر سیاهشو روی کوچه ها و خیابانهای مصیبت زده ایران پهن کرده بود.
بعد از گذراندن ۶ ماه در سلول انفرادی ٢٠٩ به جرم بی دینی، اولین شبهایی بود که توی بند عمومی ٢٤۶سپری می کردم. افکارم بهم گره خورده بود. مدام توی گذشته در جست و خیز بودم، گذشته های دور، گذشته های نزدیک، آینده مبهم...!
چهار ماه بیشتر از تولد ایمان نگذشته بود که اونو از آغوشم جدا کرده بودند. دست های کوچکش را بی هدف توی هوا تکان می داد و معصومانه به من نگاه می کرد. دختر کوچکم ایده تازه شیرین زبان شده بود. ان روز لعنتی بغض فرو خورده اش، تو چشاش تجلی یافته بود. آروم از ترس پاسدارها کنارم اومده بود و دستاشو دور پاهام حلقه کرده بود. نمی خواست ازم جدا بشه.
آه انگار همین دیروز بود... اون روزهائی که با تب و تاب، اخبار ایران رو از تلویزیون های امریکا دنبال می کردیم و به جوش و خروش می آمدیم. ان روزها که توی خیابان های لوس انجلس صف می کشیدیم و شعار می دادیم و فریاد می زدیم... بیقرار بودیم که به مردم توی خیابان های ایران به پیوندیم و ندای آزادی رو فریاد بزنیم. آزادی... چه وآژه دلنشینی و چه طعم گوارائی و حالا توی اسارت و سردر گمی... چه دور و دست نایافتنی ست آزادی...
یادمه اسفند ۵۷ بود. با اولین پروازی که از امریکا به سمت ایران حرکت می کرد، خودمونو رسوندیم ایران. روزی که خواستیم بریم، هیچ چیز نتونست جلومونو بگیره. با تمام مخالفت ها اومده بودیم. اومده بودیم تا بمونیم و جون بدیم برای آزادی...!

توی افکارم غوطه ور بودم که صدائی از بلندگو توجهم را جلب کرد.
سوسن گل محمدی با حجاب کامل به دفتر بند مراجعه کند.

سردی و خشکی صدا و لحن آمرانه اش احساس کرختی در وجودم برانگیخت.
هم بندی هایم با نگاه های پرسشگر به من خیره شده بودند. نیمه شب، زمانی بود که اعدامی ها را صدا می کردند و برای آخرین طلوع زندگی شان می بردند. نگاه های کنجکاو قدم هایم را بدرقه می کرد.
چشم بند حالا دیگه جزئی از پوششم شده بود. آرام و ناامید قدم برداشتم. سنگینی نگهبان را در کنارم احساس کردم.
- برادر حکم من آمده؟
- نه شوهرت...

زانوهایم سست شد. چند ماهی بود که از ایرج بی خبر بودم.
کلمات بریده و ناتمام نگهبان برایم قابل هضم نبود. می شنیدم ولی نمی فهمیدم. گوئی مسخ شده باشم. مشتاق دیدار و بیمناک از آنچه در انتظارمان بود گام برمی داشتم. صدای دم پائی که به سختی باهاش راه می رفت در فضا پیچید. نفس هایم به شمارش افتاد، تنها چیزی بود که توی اون ظلمات می شنیدم. به ناگاه گرمی صدای آشنا اندامم را به لرزه انداخت. صدای او بود. چقدر پر صلابت و قاطع.
- توبه کن، توبه کن. به او بگو که توبه کند. خودت رو نجات بده!
و او چه صادق و پاک جواب داده بود...
- حرفی برای گفتن ندارم.
چقدر تکیده شده بود و لاغر و زرد. با اینکه ضربات شلاق تلاش در فرو ریختن اش داشتند، اما هم چنان پرابهت و استوار ایستاده بود. سیل اشک بی اختیار بر گونه هایم جاری شده بود. به سختی روی پاهایم ایستاده بودم. دلم می خواست از ته دل از اعماق وجود فریاد بزنم.
- چرا؟ چرا؟
چهره گندمگونش را غباری از غم پوشانده بود.
- سوسن چقدر ضعیف شده ای؟ من امشب مسافرم. سفری بی بازگشت. بچه های مان را به تو می سپارم. قوی باش واز آن ها نگهداری کن.

دست هایم دست هایش را طلب می کرد. سردی دست هایش تا ابد یادگار این آخرین دیدار است. اندام کشیده اش در اثر شکنجه های شبانه روزی نحیف و رنجور شده بود. اما هنوز پرغرور بود و زمین زیر پاهایش به آسمان فخر می فروخت.
کلماتم قبل از تولد می شکستند و مجالی نمی یافتند تا ادا شوند. اشک می شدند و می باریدند.
مگر چه کردیم! چه خواستیم؟ جز آزادی.
دزدان سر گردنه، آزادی را از ما مردم دزدیدند. چرا که خود شریکان آن مرتجعین سابق بودند. سرم به دوران افتاده بود. تمامی خاطرات به آنی از جلوی چشمانم رد می شد. دستهای مان را از هم جدا کردند.
- وقت تمام است.
با صدائی که شنیدنش برای خودم هم دشوار بود با نفس های بریده بریده گفتم:
- ایرج، ایرج! کودکان مان را چون تو می پرورانم، به تو قول می دهم.

تمام انرژیم و هستیم و تمامیتم ته کشیده بود. با دشنام و ناسزا به سمت بند هدایت شدم. هر آنچه داشتم از من گرفتند.
زیباترین چشم های دنیا را برای همیشه بستند و مرا تا همیشه داغدارش رها کردند.
- سردمه، سردمه. انگار که خورشید خاموش شده.
قدرتی توی پاهام احساس نمی کردم. نیمه بیهوش خودم رو به بند رسوندم. هم بندی هام از ماجرا مطلع شده بودند و بی توجه به قوانین ظالمانه زندان، که ابراز احساسات انسانی را منع می کرد، با چشمانی اشکبار مرا در آغوش کشیدند. دنیا را بر سرم آوار کرده بودند. فریادها و شیون هایی که در سینه ام خفه کرده بودم، چون زخم کهنه ای سر باز کرده بود. بخش اعظمی از وجودم را از من جدا کرده بودند. سر به دیوار می کوبیدم تا درد دلی که از من کنده بودند را قدری تسکین دهم اما افسوس...
نگهبان ها هشدار می دادند و می تازیدند"
- خفه شید! خفه شید!
آنشب تا سپیده دم برسر و سینه کوفتم و از هوش رفتم. از زندگی بدون او بیزار بودم. نمی خواستم هیچ طلوعی را ببینم. نمی خواستم در هوایی که او نفس نمی کشد، نفس بکشم. بدون او چگونه؟
دیدار آخر با همسر و وداع در واقع نه تنها برای من، برای همه ی یاران ایرج که دستگیر و زندانی و شکنجه شده بودند، اتفاق افتاده بود. رژیم غاصب جمهوری اسلامی زندگی را از آن ها و فرزندان شان غصب کرد... حکم شان اعدام بود.
آن روز که شمع وجود ایرج را خاموش می کردند، همراه او ٢١نفر دیگر را همان شب برای اجرای حکم آوردند، که هریک از آنها مظهری از آزادی، انسانیت و رسالت بودند.
بهروز فتحی، فریبرز لسانی، حسین ریاحی، رضا وثوق، فریدون علی آبادی، روحام زرقام، نسرین جزایری...
و صدها نفر دیگر از آنها که در زندگی انتخاب شان مبارزه در راه آزادی و عدالت واقعی برای زحمت کشان بود و [می خواستند] علیه ظلم بجنگند و نگذارند حق و مال مردم را پایمال و تارومار کنند.
ما نسلی بودیم مصیبت زده،جرممان آزادگی!
هریک داغدار غم بزرگی در سینه بودیم. زندگی های مان،عشق های مان، فرزندان مان و آینده مان را از ما ربوده بودند.
رژیم کثیف جمهوری اسلامی هدفش خرد کردن ما، خصوصا زنان بود. تا آنجا که قدرت داشت، تلاش می کرد ما را حقیر و خرد و بی هویت جلوه دهد. رژیم زن ستیز اسلامی از بدو پیدایش، نقش سرکوب زنان و بی ارزش کردن آن ها را داشته است، در بند و اسارت که جای خود دارد.
یارای زندگی نداشتم. چه بسیار روزهایی را که رو به دیوار می نشستم. زمان را گم کرده بودم. علاقه ای به خوردن و حرف زدن نداشتم. به دنیای بی عدالت پشت کرده بودم. هر روز ضعیف وضعیف تر می شدم. روزها و شب های زیادی را در بهداری سپری کردم. بدنم به کالبدی بدل شده بود که بسختی تحمل اش را داشتم. آثار کبودی از تزریق های ناشیانه بهداری روی بدنم تا سال ها به جا مانده بود.

یک سال گذشت...
اتاق های نمور بازجویی، بازجوهایی که گویی پوستین هایی بودند برای حمل عقده، راهروهای باریک آغشته به خون شکنجه شدگان، توهین و تحقیر، نمازها و دعاهائی که شبانه روز از بلندگو پخش می شد، تواب ها، دوستانی که نیمه های شب یا به وقت ناهار اسم شان را می خواندند و هرگز بر نمی گشتند، زندگی روزمره ما در زندان بود.
تنها محرکی که مرا به جلو می راند عشق به فرزاندانم و قولی بود که به ایرج داده بودم. از من خواسته بود قوی باشم. چه سخت بود تحمل آن همه ظلم و بی عدالتی بر شانه های رنجورم.
آن ها هرگز از روی عواطف انسانی به ما ملاقات نداده بودند. سعی به خاک کشیدن ما تا حدی که دیگر توان بلند شدن را نداشته باشیم، داشتند.
روزهای ملاقات با حسرت به دیگران نگاه می کردم. آرزو می کردم که ای کاش فرزندانم رو ببینم. کسی را نداشتم به ملاقاتم بیاد. همسرم رو از من گرفته بودند. پدرومادرم در زندان و در بندهای دیگر به سر می بردند. اجازه نداشتم اون ها رو ببینم. به خواهرهایم ملاقات نمی دادند.
در یکی از روزهای ملاقات، در حالی که خسته و فرسوده از بیدادگری های اسارت در خلوت تنهائی نشسته بودم، ناگهان اسم ام رو شنیدم که در فضای خاکستری بند طنین افکن شد:
ــ سوسن گل محمدی... ملاقاتی داره!
سر از پا نمی شناختم. بعد از یک سال چه کسی به ملاقاتم اومده؟
نگهبان مرا به سمت دری هدایت کرد. در باز شد.
از دور دو کودک خردسال را می دیدم، که کودکانه قدم بر می داشتند. پسرکی شیرین با چشمانی درشت و خندان همراه دختری مغرور و جدی.
به ناگاه پسرک که گویی اولین قدم های زندگی اش رو بر می داشت لغزید و به زمین افتاد. پاسداری که در کنارشان بود دستش را دراز کرد تا کمکش کند، اما دخترک که بیش از چهار سال نداشت، با غرور دست پاسدار را پس زد و برادرش را از زمین بلند کرد و به راهش ادامه داد.
در قلبم طوفانی به پا بود.چه می دیدم.
این ایمان بود که راه می رفت... و دیگری دخترم ایده!
تمام انرژیم را جمع کردم. آن ها را در آغوش کشیدم و با تمام وجود بوئیدم و هزاران بار بوسیدم شان. این ها هدیه های ایرج بودند که خواسته بود مراقبشان باشم!

سال ها از آن روزها می گذرد و این رژیم پلید با دست های خون آلودش هنوز داره ریشه هاشو با خون جوان ها آبیاری می کنه.
امروز این ایمانه که دست در دست هم نسلی هایش آزادی را طلب می کنند و خواستار محاکمه تمامی جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی هستند.
من با تمام وجود از "کارزار تدارک دادگاه بین المللی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در ایران" حمایت می کنم و از همه قربانیان این جنایات می خوام با پیوستن به این کارزار فریاد دادخواهی خود را بگوش جهانیان برسانند.
بگذاریم دنیا به احترام ایستادگی مردم مبارز ایران از جای برخیزد.

منبع: دادگاه دهه ی خونین




محمود خادمی

اخبار روز: 

وقتی ملتی اراده حیات آزاد کند
بر تقدیر است که تسلیم شود
شب سیاهِ استبداد باید برود
و رنجیرهای فقر و بندگی باید گسسته شوند
«از شاعر فقید تونسی: ابوالقاسم الشابی»


اگر چه قیام مردم تونس هنوز در آغاز راه است و قضاوت کردن در باره آینده آن مشکل است، ولی می توان با بررسی داده های موجود در رابطه با حوادث این کشور؛ تا حدودی در باره آن اظهار عقیده کرد و پیش بینی نمود که آرزوهای شاعر جوان و انقلابی تونس تا چه حد و تحت چه شرایطی دست یافتنی است. آیا آنگونه که وی سروده است؛ مردم تونس اراده زندگی آزاد کرده اند؟ شب سیاه استبداد روشن می شود؟ زنجیرهای فقر و بندگی گسسته خواهند شد؟ و...
تونس کشوری است در شمال افریقا؛ 50 سال پیش از قید استعمار فرانسه آزاد گردیده و در طول حاکمیت رها شده از استعمار؛ دو رئیس جمهوری ــ حبیب بورقیبه و زین العابدین بن علی ــ بر این کشور حاکمیت داشته اند. در دوران این دو رئیس جمهور؛ کشور به شیوه دیکتاتوری اما از نوع لائیک و غیردینی اداره می شده است؛ مردم تونس از سطح فرهنگی و آگاهی سیاسی نسبتا" بالائی برخوردار بوده و هستند؛ بدلیل برخورداری از همین فرهنگ و آگاهی سیاسی بالا است که علیرغم اینکه مردم تونس اکثرا" مسلمان هستند ولی آنان؛ لیبرال با مدارای دینی بوده و از تعصبات و سخت گیریهای مذهبی در کشور و در میان مردم خبری نیست.
حیطه برابری زن و مرد در این کشور گسترده و با هیچ یک از کشورهای منطقه و مسلمان قابل مقایسه نبوده و نیست. از قوانین دست و پاگیر و محدود کننده مربوط به سرکوب و آزار زنان در تونس خبر چندانی نبود. حتی برای کسانی که مانع حضور دختران خود در مدارس شوند؛ از طرف دولت مجازات تعیین شده بود.
در زمان رئیس جمهور فراری ــ بن علی ــ تونس به کشوری تقریبا" توسعه یافته تبدیل شد. نظام آموزشی با کیفیت و تحصیلات بالا؛ کشوری با ثبات سیاسی و رشد اقتصادی نسبتا" قابل قبول؛ بطوریکه می توان این کشور را باثبات ترین و توسعه یافته ترین کشور منطقه دانست. کشوری تقریبا" جوان بطوریکه دو سوم جمعیت 11 میلیونی آن زیر 30 سال هستند.
در حاکمیت "بن علی" به همان میزانی که در توسعه و رشد اقتصادی کشور کوشش شده است؛ راههای توسعه سیاسی و ترویج دمکراسی در کشور بسته بوده است. به همین دلیل؛ از احزاب و سازمانهای سیاسی پیشرو و دمکرات در کشور چندان خبری نیست؛ احزاب سیاسی مخالفِ موجود؛ ناشناخته و بدون برنامه ای برای تغییر و جانشینی اند؛ در چنبی بستری است که می بینیم؛ احزاب و انجمن های موجود ــ مانند دیگر جوامع استبداد زده؛ آسیب دیده از استبداد حاکم ــ دیرتر و در پی انبوه مردم به صحنه آمده اند.
در چنین کشوری؛ شعله مظلومیت جوان تحصیلکرده ای که ــ از سرِ ناچاری از فقر و تنگدستی به میوه فروشی با گاری دستی خود را مشغول کرده بود ــ در اعتراض به اجحافات پلیس این کشور خود را به آتش کشیده بود؛ تونس را شعله ور کرد. در واقع فاصله طبقاتی فزاینده؛ فقر گسترده و بیکاری مردم و جوانان محرک اصلی و نیرومند قیام مردم تونس بود. یعنی در واقع قیام تونس؛ شورش گرسنگان برای زندگی و معیشت بهتر بود. پس آنچه در واقع در تونس اتفاق افتاده است ریشه در بی تابی مردم در تهیه نان و کار در سالهاِ فقر شدید داشته است.
پلیس و نیروهای گارد ویژه به دستور رئیس دولت به سوی مردم معترض آتش گشودند ــ نایب از حزب اپوزیسیون: پلیس حتی به تشیع جنازه ها هم تیراندازی می کند ــ و درست بدلیل همین سرکوب گسترده؛ مطالبات اقتصادی مردم به سرعت به مطالبات سیاسی بدل گردید و در ادامه؛ اعتراضات مردم منجر به فرار رئیس جمهور تونس از کشور گردید. با نگاهی به شعارهای مردم در جریان اعتراضات چند هفته اخیر به روشنی این روند دیده می شود.
مردم معترض در روزهای اول اعتراضات؛ شعارهای "رفاه را در کشور تقسیم کنید" و "به فشار و ستم خاتمه دهید" سر میدادند؛ بعد از سرکوب شدن اعتراضات آرام آنان؛ شعارها تغییر جهت داده و دشمن اصلی مردم یعنی "بن علی" را آماج خشم خود قرار میدهند "بن علی برو؛ قیام ادامه دارد" و "بن علی نه؛ اراده مردم شکست ناپذیر است"، "سرنگون باد حزب دستور"، "سرنگون باد جلاد مردم" و... اکنون تنها صدای مردم است که بلندترین و تعیین کننده ترین است؛ گاهی پیش از آنکه دیکتاتور مفلوک فکر کند اتفاق می افتد و اکنون در تونس اتفاق افتاده است. این تحولات آنقدر سریع اتفاق افتاده است که با جرأت میتوان گفت که در کمتر نقطه ای از جهان با این سرعت تحولات منجر به نتیجه شده. سرانجام بساط "بن علی" ــ رئیس جمهور تونس ــ یکماهه بر چیده شد.
قیام تونس تا همین لحظه؛ آزادی سیاسیِ را برای مردم تونس به ارمغان آورده است که به نظر می رسد برای یک دوره دستاوردی پایدار و ماندگار باشد و برای مردم کشور ما ــ ایران ــ و مردم منطقه و کشورهای دیگر سقوط سریع رئیس جمهور یک کشور؛ می تواند تحریک کننده و بهترین مشوق برای مبارزه با دیکتاتوری و رهائی از جور و فقر و استبداد باشد ــ عمر موسی رئیس اتحادیه عرب : وقایع تونس حوادث خطرناکی است که از نظر تاریخی شروع یک دوره و پایان عصر دیگری است ــ .
اما این قیام هنوز در ابتدای راه خود است و با خیل بی شماری از کمبودها و نواقص دردسر ساز مواجه است که اگر از طرف مسئولین مربوطه چاره ای برای برطرف کردن آنها اندیشیده نشود؛ برای مردم تونس دمکراسی و عدالت اجتماعی به رویائی دست نیافتنی تبدیل شده و برای مردم منطقه به جای بشارت دمکراسی؛ حاکمیت ملی و سکولاریسم؛ گرد بنیادگرائی و تروریسم پاشیده خواهد شد و به مشوقی برای ترویج اسلام سیاسی در کشورها بدل خواهد گردید.

الف ــ کمبودها و تهدیدهای قیام:
1ــ حرکت اعتراضی مردم تونس آنقدر سریع منجر به سرنگونی "بن علی" شد که قیام مردم فرصت تولید و عرضه رهبران و آلترناتیو مطلوب خود را نیافت. با رفتن سریع "بن علی" در واقع؛ در انقلاب مردم تونس کودتا صورت گرفت. وضعیتی که اکنون مردم تونس با آن مواجه اند؛ قیامی بدون رهبر و بدون آلترناتیو و بدون سخن گو؛ یعنی بدون آنکه انقلاب فرصت پرورش و معرفی رهبران خود را بیابد؛ زمینه برای ادامه حکومت بوسیله افراد باقیمانده از حکومت سابق فراهم گردیده است. این کمبود در حالی است که در تاریخ گذشته ی کشور تونس هم؛ رهبران شناخته شده؛ مقبول و کارآمدکه بتوانند امروز کشتی سرگردان قیام مردم را به ساحل نجات برسانند یافت نمی شود. در واقع بدلیل همین نقیصه است که اکنون جنبش مردم تونس مانند گوشت قربانی در دست احزاب ناشناخته و بعضا" مشکوک و بقایای رژیم سابق سر در گم مانده است. متأسفانه در نبود یک رهبری ذیصلاح و آلترناتیو مردمی و رادیکال برای قیام مردم هر سناریوئی متصور است و حتی می تواند تمام آرزوهای دمکراتیک مردم در مسلخ بند و بستهای دار و دسته به جا مانده از حکومت قبلی به خاکستر تبدیل شوند و حاکمیتی بر سر کار آید که تفاوت کیفی با حاکمیت سابق نداشته و با تغییراتی فرمالیستی اوضاع سابق را احیاء کند.
بنابراین شکل گیری هر چه سریعتر یک آلترناتیو مدرن و آراسته به حقوق بشر به عنوان بدیلی ملی و مردمی تنها پاسخ ضروری این مقطع از قیام مردم است؛ آلترناتیوی که به جای فکر به جاه و مقام برای خود و اطرافیانش به فکر سعادت مردم و کشورش باشد. یعنی این توده ناراضی باید فرصت بیابد تا خود را منسجم کند؛ تحزب بیابد و از درون خود رهبران و آلترناتیو شایسته خود را به مردم عرضه کند؛ بدون آن امید چندانی به تغییر اساسی در اوضاع کشور تونس وجود ندارد.
2 ــ اگر چه تا این لحظه در میان انواع شعارهای داده شده مردم؛ گفتگوها و تصاویر تلویزیونی دیده شده از قیام مردم تونس؛ نشانه ای از مدهبی بودن جنبش و یا رد پائی از اسلام سیاسی دیده نمی شود و اگر چه شکست انقلاب اسلامی و دروغ بودن وعده های داده شده به مردم؛ برای مردم مسلمان کشورهای منطقه آشکار شده و به خصوص بعد از رویدادهای انتخابات ریاست جمهوری در ایران ماهیت رژیم اسلامی حاکم بر ایران هویدا گشته است و از جذابیت شعارهای اسلامی برای مردم مسلمان منطقه بشدت کاسته شده است و همچنین اگر چه راشد الغنوشی رهبر جنبش اسلامی تونس از خمینی و دار و دسته آخوندها تبری جسته و در مصاحبه باشبکه الجزیره گفته است: جنبش تحت رهیری وی اسلام گرا؛ معتدل و دمکراتیک است؛ من نه خمینی و نه شیعه هستم. با این حال؛ محدودیت های اعمال شده ــ در سالهای حکومت بن علی ــ برای احزاب و گروههای سیاسی از جمله گروههای اسلامی؛ گروههای وابسته به جریانات اسلامی را ــ در شرایط خلاء سیاسی ــ مستعد خیز برداشتن برای کسب قدرت سیاسی در کشور می نماید .
شاید همین موضوع؛ رژیم آخوندها را به طمع واداشته است تا شانس خود را برای مصادره قیام مردم تونس هم بیازمایند و برای ملا خور کردن آن برنامه ریزی نمایند. در این رابطه امام جمعه های رنگارنگ رژیم؛ خطبه های نماز جمعه هفته گذشته خود را به انقلاب اسلامی!!! تونس ــ به قول آنان ــ اختصاص دادند و ابلهانه ولی با اصرار مدعی شدند که قیام مردم سودان برای نان و کار نبوده بلکه برای اسلام و پخش اذان از بلندگوهای مساجد بوده است. حرفی که در گذشته بنیانگذار این رژیم قرون وسطائی ــ خمینی ــ مردم ایران را به آن متهم می کرد؛ خمینی می گفت: مردم ایران برای نان و خربزه انقلاب نکرده اند؛ بلکه برای اسلام انقلاب کرده اند.
3 ــ مداخلات خارجی و توطئه های داخلی: اتحادیه اروپا و به خصوص کشور فرانسه شرکای اصلی اقتصادی و متحد نزدیک رئیس جمهور سابق تونس می باشند؛ آلمان سومین شریک تجاری تونس بوده است؛ این کشورها همگی از سقوط "بن علی" متضرر خواهند شد؛ به همین خاطر به نظر می رسد که این کشورها وقتی اوضاع کشور را بحرانی یافته اند برای کنترل و مهار اوضاع و قبل از رادیکالیزه شدن جنبش ترجیح داده اند که دور مصرف از "بن علی " را به پایان رسانده و این مهره سوخته راهر چه زودتر وادار به کناره گیری و خروج از کشور نمایند.
همچنین عناصر وابسته به ساختار موجود حاکمیت و اپوزیسیون داخلی رژیم به کمک قدرتهای خارجی و رسانه های وابسته به آنان؛ سعی در نا امن نشان دادن اوضاع کشور بعد از رفتن "بن علی" دارند؛ تا با ترساندن مردم آنان را مجبور به ترک خیابانها نمایند و خود سوار بر موج اعتراضات مردم کنترل قیام مردم را در دست بگیرند. برنامه ای که تاکنون خوشبختانه موفق به انجام آن نشده اند و مردم با حضور در خیابانها و تشکیل "کمیته های مردمی" ــ بنام " لجان شعبیه ــ که تقریبا" همه جا تشکیل شده اند و به نهادهای قدرت مردمی تبدیل گردیده اند سعی در خنثی سازی توطئه های دشمنان قیام مردم نموده اند.

ب ــ ویژه گی ها و دستاوردها:

1 ــ از ویژه گیهای قیام؛ برخوردار نبودن آن از رهبری فرهیخته و رهبری اصلاح طلبان حکومتی است؛ بنابراین هیچ ترمز و مانعی برای گسترش قیام وجود ندارد و این اصلی ترین دلیل پیش روی قیام تا به امروز می باشد. ادامه پیروزی نیز به حضور و تداوم قیام و اینکه مردم چه نقشی برای خود قائل می شوند بستگی دارد. آیا مردم به خانه ها می روند تا سرنوشتان در چرخشی در بالا و در میان به اصطلاح نخبگان رقم بخورد و یا با تشکیل نهادهای دمکراتیک و مردمی تا سر برآوردن رهبران ذیصلاح؛ خود سرنوشت خود را در دست می گیرند. مردم به قدرت تغییر خود ایمان آورده اند و ادامه اعتراضات و حضور بی وقفه آنان در خیابانها؛ نشان می دهد که فعلا" مردم به خود و قدرت خود برای دگرگونی ایمان دارند و متکی اند.
آنان خوب میدانند که پیشرفت جنبش تا سر بر آوردن رهبران ذیصلاح در گرو ابتکار عمل؛ تشکل یابی و تشکیل کمیته ها و شوراهای مردمی برای کنترل اوضاع و پیشبرد امور قیام است.
2 ــ شورش مردم تونس علیه "بن علی" در قاره ای که بسیاری "بن علی" های دیگر نیز حکومت می کنند؛ زنگ ها را برای کشورهای خودکامه و مستبد منطقه به صدا در آورده است. ابراز خشم و نارضایتی از حاکمان نالایق منطقه در این کشورها شدت گرفته و تظاهرات در اعتراض به بالا رفتن قیمتها و گرانی و بیکاری اکثر کشورهای منطقه را فرا گرفته است. در اردن؛ مصر؛ یمن؛ الجزایر و موریتانی به حمایت از مردم تونس و در اعتراض به گرانی و بیکاری؛ مردم این کشورها تظاهرات بر پا کرده اند در مصر؛ مردم جلوی سفارت تونس در مصر تجمع کرده و مخالفت خود را با دیکتاتوری طولانی مدت حسنی مبارک ابراز داشته اند.
در شهرهای الجزایر تظاهرات و درگیری های پراکنده به حمایت از مردم تونس و در اعتراض به گرانی و اوضاع معیشتی مردم همه روزه در جریان است و... آیا قیام مردم تونس میتواند دومینوی پایان دیکتاتوری در منطقه باشد؟
بدون تردید شورشی که در تونس اتفاق افتاده است؛ می تواند به آتشفشانی از شعله ها در کل منطقه تبدیل شود و شعله امید به تغییر را در دل توده های عرب روشن نماید؛ هر پیروزی و دستاوردی در قیام تونس؛ مشوق مردم کشورهای دیگر برای حرکت و مبارزه است.

ج ــ نتیجه:

یقینا"؛ فرار رئیس جمهور به تنهائی؛ فردائی بهتر؛ عادلانه تر و آزادتر برای مردم تونس به ارمغان نخواهد آورد؛ برای ما ایرانیان تجربه تلخ فرار شاه ــ در حالی که هنوز رهبرانی ذیصلاح و آلترناتیو شایسته برای قیام معرفی نشده بود ــ در جریان انقلاب 57 پیش رو است. پیشرفت جنبش مردم تونس به ابتکار عمل مردم و جوانان تونس در یافتن راهِ حل برای حل بحران جانشینی بستگی دارد؛ جانشین و بدیل مناسب باید خارج از باقیمانده رژیم سابق و مستقل از قدرتهای خارجی باشد.
تا آن تاریخ مردم باید با تشکیل کمیته های مردمی و تشکیل شوراها به عنوان ارگانهای اعمال قدرت ملی و مردمی بر حسن اجرای امور نظارت و برای برطرف کردن موانع اقدام نمایند.

محمود خادمی
25.01.2011   
Arezo1953@yahoo.de




اخبار روز - گزارش دریافتی: ابوالحسن بنی صدر در یک گفتگو پیرامون تحولات تونس به برخی پرسش ها پاسخ گفت:

علت اینکه جنبش مردم تونس توانست موفقیت آمیز باشد ولی جنبش مردم ایران که از ۱۲۶ سال پیش هم در انقلاب مشروطه، انقلاب ملی کردن صنعت نفت، انقلاب ۵۷ و جنبش سبز، شروع کنندگان جنبش های اجتماعی در منطقه بوده اند موفقیت آمیز نبوده است چیست؟

بنی صدر:
دو دلیل عمده که در تونس تحول شد ولی در ایران تحول نشد را شرح می دهم.
دوباره می بینیم که انقلاب ارزش شده است و می بینید که مردم دنیا در همه جا انقلاب مردم تونس را ارج می نهند و ارزش می دانند و به آن مردم می گویند کاری که کردید عالی بوده است. تونسی ها مرحله اول را انجام دادند ما هم درانقلاب خودمان این مرحله را انجام دادیم. مرحله دوم یعنی تغییر ساخت دولت مانده است و یک مرحله سوم هم هست که جامعه با فرهنگ آزادی و دمکراسی تحقق بیابد.
جامعه ایرانی طی دو دهه بمباران فکرهای جمعی جبار شده بود یعنی فکرهایی که در جامعه القا می کنند که جامعه را فلج می کند و از حرکت می اندازد چند تا از این فکرهای جمعی جبار را شماره می کنم:
یکی اینکه انقلاب مساوی خشونت است، تنها راه حل اصلاح است آنهم در محدوده رژیم!
ضعف بزرگ رژیم که انعطاف ناپذیری است را تبلیغ می کردند که این رژیم در خشونت تا آخر می رود پس در برابر او نمی شود ایستاد، حال اینکه درست به همین دلیل که تا آخر می رود می توان در برابرش ایستاد، چون ظرفیت سیاسی-فکری لازم برای اینکه شیوه دیگری را حتی در لحظه بحران بر عهده بگیرد ندارد، ضعفش کامل است منتها اگر جامعه ای این ضعف را قوت دید، طبیعتا بیرون نمی آید و جنبش همگانی نمی شود تا نتیجه بدهد.
اسفند امسال انتخابات ریاست مجلس خبرگان رهبری رژیم برگزار می شود و این امر آقای هاشمی را که چند ماهی سکوت اختیار کرده بود را به تکاپو واداشته است، باندهای رسانه ای او نیز در خارج کشور، هاشمی را پل پیروزی می خوانند و سعی در ترمیم وجهه او در افکار عمومی دارند، در حالیکه همانطور که هاشمی چند روز پیش گفت، در اصول که ولایت فقیه و حفظ رژیم به هر وسیله ایست با آقای خامنه ای اختلافی ندارد و اختلافشان جزیی است!
بنی صدر: امید اصلاح طلبان هم هاشمی است تا براساس تز "فشار از پایین، چانه زنی در بالا!" برایشان چانه زنی کند، البته عده ای از آنها هم هستند که در محافل خصوصی می گویند هرچه می کشیم از دست این هاشمی است و هر بلایی سرش بیاید حقش است، عده ای حتی از سکولارها بر این باورند که اگر هاشمی ریاست خبرگان را از دست بدهد، رژیم، فاشیسم اسلامی را وسعت بخشیده، حکومت اسلامی را برقرار می کند، پس باید از هاشمی در برابر جناح خواهان گسترش فاشیسم، حمایت کرد.حال پرسش من اینستکه:

آیا حمایت احتمالی افکار عمومی از هاشمی تاثیری روی انتخاب او به ریاست خبرگان در دوره بعدی دارد؟
موضع پیشنهادی شما به مردم و فعالین سیاسی داخل کشور در قبال این انتخابات چیست؟
چه عواملی انتخابات ریاست خبرگان را در اسفند امسال اینقدر محل توجه کرده است که در تاریخ این مجلس سابقه ندارد؟
با توجه به سیر اتفاقات تا به امروز، بنظر شما هاشمی رفسنجانی در پست ریاست خبرگان ابقا خواهد شد؟
بنی صدر: اینکه یک ملتی خود را معطل این بکند که "آیا آقای سید علی خامنه ای بیمار هست، اگر بیمار هست، آیا این بیماری او را خواهد کشت، کی خواهد کشت، یا اینکه اگر پشت سر آقای هاشمی رفسنجانی برویم، او می تواند خامنه ای را مهار کند یا نمی تواند؟ بر فرض که بتواند، خود او بلای جان ما نمی شود یا می شود؟"، یعنی مستاصل و ناتوان شده است، اینها سوالهای آدم مستاصل است نه یک ملتی که صاحب حق است و باید حقش را از آن خود کند.
هاشمی رفسنجانی همان کسی که این وضعیت را ساخته است، دستیار اول آقای خمینی در کودتای خرداد ۶۰ است بترتیبی که خودش در کارنامه اش در عبور از بحران نوشته است. در جنگ ٨ ساله نیز همه کاره بوده است، به ولایت فقیه باور دارد و آنچه که برایش مطرح است فقط قدرت است آنهم قدرتی که خودش داشته باشد، اگر شما توجه بکنید در رژیم نظیر او کم مانند است که اصلا عقیده و دین برایش مطرح نیست، فقط قدرت برایش مطرح است. شما می خواهید نقشی که به خود می دهید این باشد که این دو طرفی که می خورند و می برند یعنی مافیاهای سنتی و مافیاهای نظامی-مالی با هم گلاویز کنند، شما هم پشت یک طرف را بگیرید بلکه یک مقداری فشار بر شما کم بشود، آخر توجه می کنید که اگر قرار شود این دو طرف با هم تفاهم کنند و بخورند، چه برای شما می ماند؟ این هم شد راه حل، که شما پشت هاشمی بروید که او جلوی خامنه ای بایستد یا نایستند؟
راه حل اینستکه حق خودتان را بخواهید و روی حقتان بایستید.
هرگاه رژیم یعنی مافیاهای نظامی-مالی و بیت رهبر ببینند مرگ خامنه ای نزدیک است و مساله جانشینی آقا مجتبی است و هاشمی مزاحم است او را کنار خواهند گذاشت، اگر نه خامنه ای سلامت باشد و در حال تصدی ولایت مطلقه اش باشد و حتی فکر می کنند از طریق آقای هاشمی می تواند اصلاح طلبان نظام را کنترل کنند سر جایش نگه می دارند، ربطی هم به شما مردم ندارد که پشت آقای هاشمی بیایید یا نیایید، مساله از دید قدرت است که حل می شود، هرگاه شما مردم بودید و توانایی از خود نشان می دادید اصلا مساله بصورت دیگری طرح می شد که این نظام چگونه برود، چگونه نظام دموکراسی که حاکمیت شما مردم است جای آنرا بگیرد، به این بیاندیشید.



چرا انقلابيون ديکتاتور می‌شوند؟ 

احمد فعال

احمد فعال
وقتی يک سازمان و يا يک مبارز می‌گويد، من می‌خواهم از راه کسب قدرت به آزادی برسم، چشمان خود را هم بر تجربه بشری و هم بر قواعد قدرت می‌بندد. اين قاعده را ناديده می‌گيرد که قدرت تنها در از خود بيگانه کردن آزادی است که وسيله رسيدن به آزادی می‌شود. و الا هيچ قدرتی نه تنها وسيله آزادی نمی‌شود، بلکه وسيله هيچ چيز ديگر جز خود نمی‌شود
آقای بيژن عبدالکريمی در سرمقاله روزنامه شرق در "تأملی فلسفی بر حوادث اخير تونس" پس از شرح رژيم سياسی تونس از آغاز استقلال تا کنون و مبارزه انقلابيون برای استقلال، اين مسئله را مطرح کرده است که "چه می‌شود که در جوامعی چون تونس، الجزاير، کوبا و... قهرمانان ملی و ضداستعماری پيروزمند ديروز به مستبدين و خودکامگان امروز تبديل می‌شوند". بی‌ترديد نويسنده پرسش مهمی را مطرح کرده است. اما با توجه به اين پيش‌فرض که " اين مساله‌ای است که دانشگاهيان و روشنفکران کمتر به آن انديشيده، صورت‌ مساله را تا سر حد يک پاسخ ساده يا يک مساله فردی و اخلاقی (مثل انحرافات اخلاقی، مال‌پرستی و قدرت‌پرستی رهبران و...) تقليل می‌دهند."، پرسش او گزارشگر اين حقيقت است که وی نسبت به بسياری از تحليل‌های روشنفکران و انديشه‌گران سياسی و فلسفی تقريباً بی‌اطلاع است. اينجانب در نوشته‌های خود اغلب بطور مستقيم و غير مستقيم به آسيب‌شناسی همين مسئله پرداخته است. اکنون در اين نوشتار بطور مشخص به همين موضوع بازمی‌گردم.
شفاف کردن هدف مبارزه پيشاپيش به ما می‌گويند که رژيم آينده يک رژيم ديکتاتوری است و يا يک رژيم آزادی‌خواه و مردم‌سالار؟ توضيح اين نکته لازم است که نه تنها هيچ مبارزه‌ای، بلکه هيچ عملی بدون انديشه راهنما در واقعيت صورت عينی به خود نمی‌گيرد. هريک از مبارزان سياسی، از روشنفکران گرفته تا سياست‌ورزان حرفه‌ای، از انقلابيون گرفته تا اصلاح‌طلبان، از چپ‌گرايی افراطی گرفته تا راست‌گرايی افراطی، و از ليبراليزم گرفته تا مارکسيسم و تا مبارزان وابسته به نحله‌های قومی و دينی، هر يک در پهنه مبارزه اجتماعی و سياسی دارای يک "انديشه راهنما" هستند. "انديشه راهنما" در واقع يک تابلو تمام عياری است که هرگاه اجزای آن شفاف شوند، ترسيمی از نظام سياسی و اقتصادی آينده را بدست می‌دهد. در اين تابلو، ميزان مبارزه کردن، شکنجه شدن، زندانی رفتن، تحصيل کردن، پايبندی به دين و آئين خاص بودن، سلامت مالی و اخلاقی داشتن و يا نداشتن، تقريبا هيچ نقشی در تبديل يک رژيم انقلابی و يا رفرميستی به يک رژيم ديکتاتوری وجود ندارد. زيرا بنا به تجربه‌ها، بسياری از مبارزان سياسی در مشارب مختلف فکری و فلسفی و دينی دارای همين مشخصات کم يا بيش و همين سوابق و لواحق مبارزاتی بوده‌اند، اما خيلی زود با اسباب کشی در آرمان‌های خود، رژيم سياسی را به ديکتاتوری برگردانده‌ا‌ند.
نويسنده در مطالعات خود به دو واقعيت مهم دست يافته که اغلب با خوانندگان خود در ميان گذاشته است. اکنون دريافت‌های خود را در تحليلی ديگر از نظر خوانندگان محترم خواهد گذراند:
۱- نخستين دريافت نويسنده اين است که هرگاه از ميان دهها "انديشه راهنمای" مبارزان و فعالان سياسی و نيز "انديشه راهنمای" فعالان حقوق بشر و آزادی و دموکراسی، به تحليل و شفاف‌سازی دقيق‌تر اقدام کنيم، به دو "انديشه راهنمای" اساسی و بنيادی دست خواهيم يافت. به ديگر سخن، بيان انديشه‌های مختلف فکری و فلسفی، در ادعاها درباره عدالت، آزادی، دموکراسی، اخلاق‌گرايی و دين‌خواهی، صورت‌هايی بيش نيستند، که محتوای اين صورت‌ها چندان آشکار نيست. هرگاه به محتوای اين انديشه‌ها راه پيدا کنيم، به هسته‌ای سخت و بنيادينی دست خواهيم يافت که اين هسته، محتوا و معنای واقعی صورت چيزها را بر ما آشکار می‌کنند. در واقع آن زمان که از مفاهيم صورت‌برداری می‌کنيم و از آنجا به هسته انديشه‌ها راه می‌يابيم، به دو اصل بنيادين آزادی و قدرت دست می‌يابيم. حاصل سخنان بالا اين است که همه انديشه‌های راهنما، همه آرمان‌ها و اهداف مبارزان و فعالان سياسی و فکری، در يک شفاف‌سازی و تحليل نهايی به دو "انديشه راهنمای" قدرت و آزادی تقليل و يا تحويل پيدا می‌کنند. همچنانکه با "حلوا حلوا" گفتن دهانی جز به توهم شيرين نمی‌شود، با "آزادی آزادی" گفتن و با افسانه‌های عدالت سرودن، نه کسی آزادی‌خواه می‌شود و نه دولتی به صفت عدالت‌خواهی متصف می‌شود. بسياری از انديشه‌های آزادی‌خوهانه وقتی به درستی تحليل و شفاف می‌شوند، مرادی جز قدرت در مخيله گوينده آن يافت می‌نشود. و نيز هرگاه بسياری از شعارها و انديشه‌های عدالت‌خواهانه تحليل نهايی می‌شوند و پرده ابهام از چهره آنها برداشته می‌شود، جز تبعيض‌ها، تضادها و انواع نابرابری‌ها، چيز تازه‌ا‌ی در محتوای آنها نخواهيد يافت.
شفاف‌سازی و ابهام‌زدايی از واژه‌ها و مفاهيم به ما می‌گويند، بسياری از کنش‌گران و مبارزان سياسی وقتی از آزادی سخن می‌گويند، مرادی جز قدرت در ذهن خود ندارند. برای اين منظور کافی است، در ذهن و انديشه راهنمای اين مبارزان جستجو و پرسيده شود، که آيا هدف آنها از مبارزه با يک رژيم ديکتاتوری چيست؟ خيلی ساده است که يکايک مبارزان و فعالان سياسی پاسخ بگويند، هدف آنها آزادی، عدالت و استقرار يک نظام دموکراتيک است. اما اين صورت مسئله است، زيرا وقتی فعالان و مبارزان سياسی، به مشخصه‌های آزادی و عدالت توجه و دقت کافی به خرج ندهند، در وقت پيروزی به جای آزادی، قدرت و به جای عدالت، تبعيض را برای مردمانشان به ارمغان می‌آورند. اين توضيح لازم است که موضوع بحث در باره انديشه راهنمای قدرت، چيزی در حد يک بحث تقليل‌گرا، که موضوع را تا حد يک پند اخلاقی يا يک صفت انتزاعی اخلاقی مانند هوس قدرت‌پرستی داشتن يا نداشتن فرو می‌کاهد، نيست. پندهای اخلاقی ناظر به بی‌اعتنايی به مال و جاه دنيايی است، اما به عناصری چون تصميم‌گيری، هژمونی‌گرايی، روابط سلسله مراتبی سلطه، بی‌توجه است. لازم نيست يک فرد به مال و جاه دنيا بی‌اعتنا باشد يا نباشد، يک تصميم‌گيری در سلسله مراتب قوا، همه مال و جاه دنيا را با يک چشم بهم زدن، کم يا زياد می‌کند.
مشخصه‌های آزادی و قدرت را در نوشته‌های ديگر توضيح داده‌ام، اما از جهت توضيحی که در اين نوشتار ايجاب می‌کند، اين دو مفهوم در يک يک مشخصاتشان ناقض و نافی يکديگر هستند. اما متاسفانه نه جامعه و نه فعالان و مبارزان سياسی، و نه بسياری از انديشه‌گران فکری و فلسفی، به اين مشخصات يا توجه ندارند و يا باور ندارند. به عنوان مثال، کجا شما قدرتی را خواه در حوزه سياست، خواه در حوزه اقتصاد و خواه در حوزه فرهنگ، خواهيد يافت که جز در ابهام و تاريکی و در سانسور، هم نطفه آن به عنوان قدرت بسته شود و هم آنکه رشد و گسترش پيدا کند؟ متقابلاً، کجا شما به آزادی در قلمروهای مختلف سياسی، اقتصادی و فرهنگی دست خواهيد يافت، جز آنکه محيط اين قلمروها در روشنايی و در عدم سانسور، افقی باز در ذهن و پيشاروی افراد و جامعه باز نکند؟ به عنوان يک مشخصه ديگر، کجا شما قدرتی را در حوزه‌های ياد شده خواهيد يافت که جز در انواع تضادها و تبعيض‌ها در وجود نيامده باشد؟ اگر نيک به طبيعت قدرت توجه کنيم، خواهيم يافت که هر قدرتی هم مولد و هم مولود انواع تضادها و تبعيض‌هاست. کافی است ذهن خود را بطور فرضی از تمام تضادها و تبعيض‌ها آزاد کنيد، آنوقت ملاحظه خواهيد کرد که تصور قدرت محال است. متقابلاً، هيچ آزادی‌ای در تضاد و تبعيض در وجود نخواهد آمد. تصور آزادی در برابری است. هر گاه برابری‌ها بطور مطلق در تمام حوزه‌ها جای به تضاد و تبعيض می‌دهند، قدرت جانشين آزادی می‌شود. از اشاره به خاصه‌های ديگر به دليل تطويل کلام پرهيز می‌کنم، اما هر گاه رفتار و انديشه‌های مبارزان و فعالان سياسی را با اين دو مشخصه مورد سنجش قرار دهيم، به پاسخ اين پرسش اساسی دست می‌يابيم: "که چرا و چگونه اين مبارزان پس از پيروزی انقلاب، خود جانشين ديکتاتوری‌ها می‌شوند؟".
علاوه بر شفاف‌سازی و تحليل مفاهيم و واژه‌هايی که مبارزان به عنوان هدف خود انتخاب می‌کنند، دانستن اين نکته بسيار اهميت دارد که هدف‌ها در دو عامل روش‌ها و منش‌ها شفاف‌سازی می‌شوند. در اين سطور به توضيح عامل روش‌ها اقدام خواهم کرد و در بخش ديگر به عامل منش‌ها می‌پردازم. نشان خواهم داد که چگونه هدف‌ها در روش‌ها شفاف‌سازی وگزارش می‌شوند. اين بدان معناست که روش‌ها گزارشی روشن و شفاف از معانی اهداف بدست می‌دهند. امروز اگر از هر مبارز سياسی و يا از هر انديشه‌گر سياسی بپرسيد، آيا هدف وسيله را توجيه می‌کند و يا خير؟ خيلی آسان می‌گويند، نه، هدف وسيله را توجيه نمی‌کند. بازهم اينجا نقش شفاف‌سازی و ابهام‌زدايی است که به ما می‌گويد که اغلب گويندگان اين ادعا راست نمی‌گويند. به عنوان مثال، يک سازمان و يا يک حزب سياسی و يا يک فعال و مبارزه سياسی وقتی برای کسب قدرت و ‌تصرف دولت مبارزه می‌کند تا از راه استقرار يک دولت مردم‌سالار و يا يک دولت دين‌سالار به آزادی يا اخلاق و دين‌ورزی و... دست بيابد، پيشاپيش هم خود را فريب می‌دهد و هم جامعه را. نخست آنکه، هيچ دولتی در جهان و حتی در ذهن، در ذات خود نه مردم‌سالار است و نه آزادی‌خواه و نه دين‌سالار و نه عدالت‌خواه. دولت بنا به تعريف خود، جز يک سازمان تشکل يافته قدرت و پيچيده‌ترين سازمان قدرت، بيش نيست. و هر قدرتی بنا به طبيعت خود ضد آزادی، ضد عدالت و ضد اخلاق و ضد دين است. دولت‌ها جز با از خود بيگانه کردن دين، و از خود بيگانه کردن عدالت و آزادی در قدرت، آزادی‌خواه، عدالت‌خواه و دين‌خواه نمی‌شود. دولت‌ها تنها بنا به ميزان و گستره وجود آزادی، عدالت و دين و دموکراسی در بنيادهای اجتماعی (مانند نقش خانوده، مدرسه، احزاب و ساير بنيادهای اجتماعی)، تنها به رعايت پاره‌ای از آزادی‌ها و حقوق مجبور می‌شوند. و الا اگر دموکراتيک‌ترين دولت‌ها را در همين جهان غرب بدون تاثير و فشار بنيادهای اجتماعی به حال خود رها کنيد، کم از بدترين رژيم‌های ديکتاتوری و توتاليتر نخواهند بود.
از همين روست که نويسنده معتقد است، هرگاه پرده ابهام از صورت اهداف برداشته شود، خواهيم يافت که چگونه و چرا راه انقلابيون و مصلحين در استقرار نظام جديد به ديکتاتوری دچار می‌شوند. زيرا وقتی يک سازمان و يا يک مبارز می‌گويد، من می‌خواهم از راه کسب قدرت به آزادی برسم، چشمان خود را هم بر تجربه بشری و هم بر قواعد قدرت می‌بندد. اين قاعده را ناديده می‌گيرد که قدرت تنها در از خود بيگانه کردن آزادی است که وسيله رسيدن به آزادی می‌شود. و الا هيچ قدرتی نه تنها وسيله آزادی نمی‌شود، بلکه وسيله هيچ چيز ديگر جز خود نمی‌شود. قدرت هيچگاه وسيله نمی‌ماند، بلکه با از خودبيگانه کردن هدف (آزادی، عدالت و يا دين) و نفوذ در هسته مرکزی هدف، رابطه خود را با هدف وارونه می‌کند. بدين‌ترتيب کسانی که به قدرت دست می‌يابند، جامعه خيلی زود متوجه می‌شود که ديری نمی‌پايد که بنده قدرت شده‌اند. قدرت خود هم وسيله و هم هدف خويش است. قدرت تنها از قواعد ذاتی خود تبيعت می‌کند و نه از قاعده‌ای که مبارزان و آزادی‌خواهان برای آن ترسيم می‌کنند. هيچ هدفی نمی‌تواند بر قدرت چيره شود. اينکه در تفسير اخلاقی بگوييم، افراد اخلاقی مقهور قدرت نمی‌شوند، اين سخن درذات خود متناقض آميز و بيهوده است. مثل اينکه بگوييم آدم خوب هر قدر بدی بکند، آدم بدی نمی‌شود. آدم خوب همينکه به قدرت دست می‌يابد و از راه کسب قدرت بخواهد به اهداف متعالی‌ای مثل آزادی، عدالت و... دست پيدا کند، از همان آغاز به توليد بدی اقدام کرده است. اگر کسی بگويد، بنا به آموزه‌های اخلاقی و مبارزاتی بر قدرت چيره می‌شود، بازهم خود را فريب می‌دهد، زيرا ذات قدرت خود چيرگی و تسلط است. لذا هيچ چيزی به چيرگی و تسلط بر قدرت، به خود قدرت نزديکتر نيست. کسی و يا حزبی که بخواهد بر قدرت چيره شود، خود ابزار و وسيله چيره شدن قدرت می‌شود. کافی است ذهن و انديشه او را بکاويد، خواهيد يافت که تک تک عناصری که به آزادی و به عدالت نسبت می‌دهد، از جنس خود قدرت هستند.
تنها کافی نيست بگوييم هدف وسيله را توجيه نمی‌کند، تا خود را از بار ماکياوليسم برهانيم. وسيله بايد از جنس هدف و از محتوای واقعی هدف باشد. وقتی انديشه‌های راهنما در نهايی‌ترين تحليل ودر بنيادی‌ترين تفسير، به دو انديشه راهنمای قدرت و آزادی تقسيم می‌شوند، هدف‌ها نيز در تحليل نهايی به دو هدف آزادی و قدرت تقسيم می‌شوند. همچنانکه پيشتر شرح دادم، دستيابی به آزادی با وسيله و روش قدرت محال و ممتنع است. برای آنکه آزادی و قدرت از جنس يکديگر نيستند. هدف وقتی آزادی است، وسيله و روش آن نيز بايد از جنس آزادی باشد. برای اين منظور فعالان سياسی بايد از هر گونه ابهام، هر گونه سانسور، هر گونه پنهانکاری، هرگونه وسط بازی و بازی کردن ميان حق و باطل، که از ويژگی‌های گروه‌بندی‌هايی است که سياست را جز فن چيرگی بر نهادهای اجتماعی و تصرف دولت نمی‌شناسند، هرگونه مصلحت انديشی که ويژگی گسستن از حقيقت‌گرايی است، هرگونه تضاد و تبعيض، هرگونه اعمال نابرابری در درون خود و غير خود، هرگونه هژمونی‌گرايی، هرگونه مرکز‌گرايی تحت عنوان سانتراليزم دموکراسی، و ساير ويژگی‌هايی که ويژگی‌های قدرت است، به شدت پرهيز کنند. بر آنچه که بايد پرهيز کرد، مبارزان سياسی بايد ايده‌ها و برنامه‌های خود را کاملاً شفاف و بدون ابهام در معرض ديد جامعه قرار دهند. بدين‌ترتيب هرگونه زد و بند‌های پنهانی با قدرت‌های داخلی و خارجی، و گرفتن کمک‌های مادی و معنوی از قدرت‌های خارجی، نبايد از ديد جامعه پنهان بماند. اما از آنجا که زد و بندها و کمک‌های مادی و غير مادی با و از قدرت‌های خارجی، نمی‌توانند بدون پنهانکاری دوام پيدا کنند، خود به خود در شفاف‌سازی و ابهام‌زدايی از برنامه‌های مبارزه، دست آنهايی که بنا دارند تا کالای قدرت را به جای آزادی نمايش دهند، خيلی زود بر ملا می‌شود. بنابراين، تنها کافی نيست بگوييم هدف وسيله را توجيه نمی‌کند، هر نوع زد و بند با قدرت‌های خارجی و داخلی و پنهانکاری، ضد آزادی، و از روش‌هايی است که قدرت را هدف قرار می‌دهد. کسی که آزادی را هدف قرار نمی‌دهد و سودای قدرت و تصرف دولت در سر ندارد، هيچ نيازی به رابطه‌های پنهانی و هيچ نيازی به کمک گرفتن از قدرت‌ها ندارد.
در هدف قرار دادن آزادی، عدالت ميزان و سنجش رفتار کنش‌گران و فعالان سياسی قرار می‌گيرد. لذا تنها کافی نيست بگوييم، هدف وسيله را توجيه نمی‌کند تا خود را پاک و منزه نشان دهيم. هدف زمانی توجيه گر وسيله نمی‌شود که عدالت در هر موضعگيری و در هر کنش سياسی، به عنوان سنجش مورد توجه قرار گيرد. رفتار عادلانه و برابر با مخالفان و حتی دشمنان از هنرهايی است که تنها با هدف قرار دادن آزادی ظهور پيدا می‌کند. اگر کسانی حقوق مخالفان و دشمنان خود را در وقت مبارزه رعايت نکنند، در مسند دولت به کمتر از حذف، سرکوب و ای بسا شکنجه کردن آنها قانع نمی‌شوند. اگر کسانی تحمل شنيدن کمترين ناسزا را ندارند، در وقت دولت‌داری کمترين انتقاد را توهين تلقی می‌کنند. اگر شنيدن ناسزا بد است، گفتن ناسزا به مخالفان بدتر است. از باب فايد، اشاره کنم که شيوه قرآن بهترين بيان در انديشه راهنمای آزادی است. می گويد: "به آنها که جز خدا را برمی‌گزينند، ناسزا نگوييد، اين کار شما موجب واکنش آنها به ناسزا گفتن و دشمنی از روی غير علم آنها می‌شود (سوره انعام ۱۰۸)". بنا بر اين انديشه راهنما، از جمله در اثبات حقوق ديگری است که حق انتقاد برای مخالفت، مقدم و مرجح است بر حقوق ناشی از انتقاد در موافقت. چنين انديشه راهنمايی پيشاپيش معين می کند که انقلابيون و مصلحين در تدارک بازتوليد ديکتاتوری هستند يا آزادی.
۲- دريافت ديگر به ساخت تربيتی و روانشناختی فعالان و کنشگران سياسی باز می‌گردد. در واقع آنچه که تحت عنوان "انديشه راهنما" می‌شناسيم، چيزی جز تفسير عقلانی ساخت روانی انسان نيست. آزادی و قدرت تنها دو مقوله فلسفی و جامعه شناختی نيستند. مسائل روانشناختی انسان نيز نقش مهمی ‌در تفسير آزادی و قدرت دارند. همچنانکه نوع انديشه راهنما به ما می‌گويند که رژيم آيند يک رژيم ديکتاتوری است و يا يک رژيم حقوقمدار، علائق انسان نيز بنا به ساخت روانی و تربيتی، به ما می‌گويند که رژيم آينده به کدام سمت و سو حرکت می‌کند: به سوی آزادی و يا به سوی قدرت. نويسنده در اين دريافت کوشش ندارد تا ساخت‌های جامعه شناختی را به ساخت‌های روانشناختی تقليل دهد. اگر نيک دقت شود، مراد نويسنده اصلا چنين مباحثی نيست. مراد نويسنده تنها نشان دادن اين واقعيت است که مجموعه عقايد و آرمان‌هايی که به عنوان ايدئولوژی و يا به عنوان يک مشرب فکری در مبارزه سياسی انتخاب می‌کنيم و جامعه را به آن عقايد و آرمان‌ها فرا می‌خوانيم، بيشتر از آنکه به عنوان يک عقيده و يا يک آرمان مطرح باشند، بازتابی از تمنيات و علائق شخصی خود مبارزان و کنشگران سياسی هستند. ساده‌ترين استدلال در اين باب، اين است که انسان هرگز نمی‌تواند به چيزی معتقد باشد که بدان علاقه‌ا‌ی نداشته باشد. چنين نيست که ابتدا عقيده به وجود آيد و سپس علاقه بر آن مترتب شود. اين مثل اين می‌ماند که انسان ابتدا "بَه بَه و يا اَخ و کِخ" بگويد و بعد چيزی را به ذائقه بچشد. اگر کسی قبل از چشيدن چيزی "بَه بَه و يا اَخ و کِخ" بگويد، اين بدان روست که پيشتر تصوير خوشايند و يا ناخوشايندی از آن در ذائقه ذهنی خود داشته داشته است. اگر عقيده‌ای برابر با ذائقه انسان نباشد، و الزامات سياسی يا فرهنگی و حتی الزامات خانوادگی، همه يا هريک مقتضی پذيرفتن اين عقيده باشند، انسان صورت عقيده را حفظ و محتوا را بنا به ذائقه خود تغيير می‌دهد. در اغلب خانواده‌های مسلمان و يا مسيحی و آئين‌های ديگر، افراد خانواده ملزم به پذيرش دين و آئينی هستند، که آئين پدران و مادران خود آنهاست. در صورت انکار و يا ارتداد، و عدم مهيا بودن شرايط برای اظهار آن، افراد ممکن است با حفظ صورت، عقيده ديگری در محتوای آن بگنجانند و يا اينکه، با حفظ صورت، آن عقيده را برابر با ذائقه خود تفسير و مورد پذيرش قرار دهند. بنابراين، مهم نيست که کثيری از مردم در اقشار مختلف، و در طبقات مختلف و در مراتب مختلف فرهنگی و اقتصادی، مسلمان هستند و يا مسيحی هستند و يا اصلاً به هيچ دين و آئينی پايبند نيستند. مهم اين است که آنها هر يک بنا به منافع خود و يا بنا به درک خود از حقوق، هر چند صورت يکسانی در مسلمان بودن و يا مسيحی بودن برتابند، اما محتواهايی به فراخور دريافت‌های خود از منافع و يا از حقوق، به عقايد خود می‌دهند. به عنوان مثال، يک نفر که در بازار تجارت دارای منافع اقتصادی است، اسلام او اسلامی ‌است که مفسر و توجيه کننده منافع اوست.
با اين وجود ممکن است خواننده‌ای بپرسد، آيا در اين گزاره برای رهايی از تقليل جامعه شناختی به روانشناختی، يکسر در دام تحليل مارکسی نافتاده‌ايم؟ تحليلی که عقايد انسان را روبنايی از منافع طبقاتی او می‌شناسد؟ بازهم جهت توضيح خوانندگان يادآور می‌شوم که تحليل نويسنده همچنانکه ناظر به تقدم ساخت‌های روانی انسان بر ساخت اجتماعی نيست، به هيچ رو ناظر بر وارونه کردن آنها هم نيست. تنها معتقد است که مجموعه علائق و تمنيات و کشش‌های طبعی انسان که می‌توانند فرآورده عوامل مختلف اجتماعی، سياسی و اقتصادی باشند و نيز عوامل فردی که شامل آزادی و اختيار هر فرد در تصميم گيری و انتخاب او، نقش مؤثری در شکل‌گيری عقايد و آرمان‌های انسان دارند. با اين وجود، عقايد و آرمان‌ها می‌توانند نقش ثانوی و تشديد کننده در انسان پديد آورند. اينها در مجموع مباحثی است که ادامه آن هم نويسنده و هم خواننده را به جاهای ديگر می‌کشاند. اما از حاصل چنين مباحثی چنين بر می‌آيد که وقتی يک عقيده و يا يک آرمان را در مبارزه سياسی انتخاب می‌کنيم، علائق و تمنيات انسان هم نقش تعيين کننده در تفسير عقايد او ايفاء می‌کنند و هم در انتخاب روش‌ها مؤثر هستند. به عنوان مثال، يک مبارز سياسی که طبيعت او به شدت تحت تأثير اقتدارگرايی است، و همين فرد در سازمان کار، يا در رابطه با فرزند و همسران خود روابط اقتدارآميز دارد، مبارزه او در راه آزادی و مردم‌سالاری، جز صورتی از واژه‌ها نيست. استدلال‌های چنين شخصيت‌هايی در اثبات عقايد و آرمان‌های خود، چيزی جز پوشش عقلانی شده علائق و تمنيات آنها نيست. از آزادی مرادی جز قدرت در سر ندارند. بدين سياق است که انتخاب روش‌ها نيز گزارشگر واقعيتی می‌شوند که به اهداف و آرمان‌های مردم‌سالاری معنا می‌بخشند.
از جمله مواردی که موجب تفوق تمنيات و علائق مبارزان و فعالان سياسی بر عقايد و آرمان‌های آنان می‌شود، تقدم بخشيدن به مصلحت‌هاست. به عنوان مثال، پاره‌ای از فعالان سياسی ممکن است در قدرت موجود دارای پيوندها و منافع ارگانيک باشند، در اين حال کوشش دارند تا روشی درمبارزه انتخاب کنند که مانع از تأمين اين منافع نگردد. در يک مثال عينی‌تر، پاره‌ای از فعالان اصلاح‌طلب وجود دارند که بنا به پيوندهايی که ساليان مديد در ساختار قدرت يافته‌اند، دارای منافع ارگانيک در دستگاه‌های اداری و اقتصادی کشور هستند و بخشی از آنها نيز به دليل اعتياد به زيست انگلی در ساخت مديريت کشور، درک درستی از زندگی در استقلال ندارند و لذا مشی اصلاحات را به عنوان روش، تنها پوشش بازگشت به هسته‌های قدرت قرار داده‌اند. بنابراين، انتخاب مشی اصلاحات نه بنا به راه حل‌های حقمدارانه، و نه بنا به تحليل حقيقت از خطا، بلکه بنا به ذائقه‌های شخصی خود انتخاب می‌کنند. پاره‌ای ديگر بنا به طبع خود قادر به ادامه يک مبارزه فعال و جدی نيستند، از اين نظر مشی اصلاحات را تنها وسيله پوشش طبع خود می‌سازند.
بدين‌ترتيب، يک مبارز سياسی بايد پيش از مبارزه انديشه و رفتار خود را به اصول حقمداری بيارايد. در انديشه حقمداری، انتخاب مشی مبارزه بنا به کشف حقيقت از خطا صورت می‌گيرد و نه بنا به طبايع و منافع شخصی. از جمله يکی از مسلم‌ترين اصول حقمداری، چسبيدن به اين قدرت و آن قدرت داخلی و خارجی، بنا به منافعی است که بعضی می‌توانند برای خود تعريف کنند. وابستگی به قدرت‌های خارجی و داخلی و کمک گرفتن از آنها به هر شکلی ناقض استقلال و در نتيجه ناقض حقمداری است. يکی از اصول ديگر حقمداری، تصديق حق ديگری است. افرادی که کارنامه مثبتی در دفاع از حقوق ديگری در پيشينه خود ندارند، به سادگی می‌توانند با تفاسير غلط و از راه پنهانکاری و سانسور، و نيز از راه تقدم و تأخر بخشيدن به حقوق، حقی را پوشش نقض حقوق ديگر گردانند. اسطوره کردن يک حق و ناديده گرفتن حقوق ديگر، از جمله روش‌های قدرتمداری است. بنابراين آنها که مصلحت‌ها را مقدم بر حقيقت می‌شناسند و در بيان حقيقت، به تصديق حقوق ديگری مبادرت نمی‌کنند، پيش يا پس از انقلاب وجود ندارد، آنها ديکتاتورهايی هستند، که يا بنا به خودفريبی و يا بنا به دگرفريبی، لباس آزادی‌خواهی و عدالت‌خواهی به تن کرده‌اند.
بنا به اينکه يک مبارزه سياسی قدرت را هدف قرار نمی‌دهد و هرگز با هدف تصرف دولت مبارزه نمی‌کند، اکنون يک پرسش مهم، وضعيتی است که يک شخصيت و يا گروه‌های انقلابی بنا به شرايط انقلابی و شرايط دگرگونی، به ضرورت مسئوليت تشکيل يک دولت و يا تأسيس يک نظام سياسی را بر عهده می‌گيرند. آيا بنا به همان عواملی که آقای بيژن عبدالکريمی در خاتمه مقاله خود فهرست می‌کند، مانند عدم تعادل ميان سطح تکنولوژی و پاسخ به تقاضاهای مادی جامعه، انتقال بحران از کشورهای توسعه يافته به کشورهای انقلابی و فقدان توانايی و کارآمدی نيروهای انقلابی در اداره کشور و عوامل ساختاری ديگر، موجب نمی‌شوند که نيروهای انقلابی ناگزير از بازگشت به ديکتاتوری شوند؟ پاسخ اين است که
الف) حاصل دريافت‌های که گذشت اين است که: "انديشه راهنما" آميزه‌ای از دو جهان درونی و بيرونی انسان است. به ديگر سخن، انديشه راهنما، چيزی جز جهان زيست انسان در تجربه استقلال و آزادی نيست. کسانی که فاقد اين تجربه در دوران مبارزه هستند، از همان ايام مبارزه کردن، در ديکتاتوری زيسته و الفاظی چون آزادی، حقوق بشر، دين و اخلاق و خالی بودن از هواهای دنيوی، تنها پوششی عقلانی شده بر تمنيات و هواهای خويشتنی در جستجوی استيلا بر تمامت جهان بوده است. در انديشه راهنمای آزادی و تجربه زيست در آزادی است که انسان خويشتنی را از زندان قدرت آزاد، و بنا به اينکه دولت را ماهيتاً جز سازمان يافته‌ترين شکل قدرت نمی‌شناسد، هرگز مبارزه را و پيروزی را، به ترک کردن از يک زندان به زندانی ديگر نمی‌شناسد.
ب) هرگاه بنا به دموکراسی بر اصل مشارکت باشد، مسئوليت‌ها متوجه خود جامعه می‌شود. در نتيجه در مردم‌سالاری بر اصل مشارکت، چنين معضلاتی متوجه جامعه نمی‌شود، آنچنان که نويسنده محترم به آنها اشاره می‌کند.
ج) از نقطه نظر تجربه و نيز از نقطه نظر انسان شناختی، کسانی تن به استقرار يک دموکراسی بر اصل مشارکت می‌دهند، که پيشتر اصول راهنمای آنها آزادی است. بنابراين، انديشه راهنمای آزادی، مقتضی دموکراسی بر اصل مشارکت است. اين راه حل، هيچ انقلا‌بی‌ای را پس تأسيس دولت به ديکتاتوری سوق نمی‌دهد، و نگرانی‌ها از اين رو از ميان می‌روند.
د) فرد و يا افرادی که در دوران مبارزه انقلابی، دارای انديشه راهنمای آزادی بوده‌اند، پس از تأسيس دولت بنا به اينکه می‌دانند، دولت بنا به طبيعت قدرت ضد آزادی است، هرگز موقعيت اپوزسيونی خود را حتی در مقام دولتمداری، به وسوسه قدرت، به پوزسيون وضع موجود تقليل نمی‌دهند.
بدين‌ترتيب، پس از انقلاب و پيش از انقلاب ندارد. "انديشه راهنمای" آزادی هرگز تسليم ديکتاتوری نمی‌شود و متقابلاً انديشه راهنمای قدرت، نيازی به تأسيس دولت ندارد، پيش از تأسيس دولت، فرآيند ديکتاتوری را در جای جای زندگی خود به کرسی تجربه نشانده است.
Ahmad_faal@yahoo.com

www.ahmadfaal.com



خامنه‌ای در بن‌بست! 

علی کشتگر

علی کشتگر
کارگزاران دولت نظامی- امنيتی با آگاهی از بی‌اعتبار شدن اسلام فقاهتی در صدد جانشين کردن آن با ايدئولوژی نوينی هستند که قرار است از ترکيب مهدويت شيعه با اجزايی از هويت و ناسيوناليسم ايرانی سرهم‌بندی شود و جانشين اسلام فقاهتی گردد. نام اين نوزاد نامشروع "مکتب ايرانی" است. نامی بی‌مسما برای نوعی از فاشيسم مذهبی. نامه احمدی‌نژاد و لحن برخورد آن هم نشانه وارفتگی شيرازه امور و هم نشانه تدارک دولت نظامی برای دوره پس از خامنه‌ای است. زمان برای فراگير شدن اعتراضات در ايران از هر زمان ديگر مناسب‌تر است
هرچه از کودتای انتخاباتی ۲۲خرداد دورتر می شويم، بحران نظام حاکم حادتر، شکاف ميان طيف حکومتگران ژرفتر و بن بست رهبر کودتا آشکارتر می شود.
"بصيرت" علی خامنه ای در آن بود که تصور کند می شود با دستبرد زدن به رای دهها ميليون ايرانی و پس از آن با سرکوب، خونريزی وشکنجه و طرد "خواص بی بصيرت" هم دستگاه قدرت خود را منسجم ترکند،هم سيطره و کنترل خود را بر دستگاه روحانيت و کل نظام گسترش دهد وهم موقعيت داخلی و بين المللی حکومت خود را بهبود بخشد!
او اما امروز شاهد آن است که محاسبات وی يکی پس از ديگری برعکس از کار درمی آيند. گزاف نيست اگر بگوئيم بازنده اصلی کودتای ۲۲ خرداد نهاد ولايت فقيه و شخص آقای علی خامنه ای است.اوالبته مدعی پيروزی تمام عيار بر "فتنه داخلی" و دشمن خارجی است وهم چنان از "بصيرت" نبوغ آميز خود و "ترفندهای خنثی شده دشمن" حرف می زند.اما اکثر هواداران پروپا قرص ولايت فقيه، از جمله بسياری ازاصول گرايان در دل به ريش او ميخندند، چرا که می دانند هرگز دشمنان جمهوری اسلامی در موقعيتی نبودند که بتوانند تيشه ای به ريشه جمهوری اسلامی و نهاد ولايت فقيه بزنند که او زده است.
از کودتا به اين سو نفوذ و اعتبار رهبر ۷۲ ساله و بيمار جمهوری اسلامی نه فقط در ميان مردم ايران که ديری است او را دشمن شماره يک آزادی و آرزوهای خود می دانند بلکه درميان روحانيون و مراجع شيعه، درمتن نظام حاکم و در محفل آب رفته و کوچک شده "خودی ها"سيرنزولی پيموده است.
شايد هيچ حکومت گری در کل تاريخ نشود پيدا کرد که به اندازه خامنه ای درعمل اسلام را به عنوان مکتب دروغ گويی، چاپلوس پروری، قدرت پرستی و حقه بازی به جوانان کشور خويش معرفی کرده باشد. کافی است اعتباروآبروی دين و روحانيت را در زمان شاه با امروز که بيش از سی سال از عمر حکومت اسلامی می گذرد مقايسه کنيم تا ببينيم سران جمهوری اسلامی و در راس آنها خامنه ای با مذهبی که مدعی دفاع از آن است چه کرده اند؟
- امروزتنها تکيه گاه قابل اتکای خامنه ای جناح تندروی اصول گرايان (اقتدارگرايان) يعنی مافيای نظامی- امنيتی حاکم به رهبری احمدی نژاد است. اما او در ميان همين جريان نيز از چنان نفوذ و اعتباری که پيش از کودتای ۲۲ خرداد داشت، برخوردار نيست. احمدی نژاد و مشايی آشکارا در برابر خواسته های او سرکشی می کنند. آنها با اطلاع از اين واقعيت که خامنه ای منفور ملت است و در بخش بزرگی از بدنه نظام حاکم و در ميان مراجع و روحانيون نيزبيش از بيش اعتبار خود را از دست داده و به ناچار برای حفظ موقعيت خود به آنان متکی است، روزبه روز بخش بيشتری از قدرت وی را از آن خود می کنند. رهنمودها و فرامين وی را ناديده می گيرند و در مواردی حتی برعکس عمل می کنند! دولت نظامی – امنيتی احمدی نژاد با زير فشار قرار دادن همه گرايش ها و محافل درونی طيف اصول گرايان به تسليم وتبعيت ازخود و با فتح سنگر به سنگر مواضع کليدی قدرت، دامنه مانور خامنه ای را در نظام جمهوری اسلامی محدود تر می کنند. احمدی نژاد و مافيای نظامی امنيتی پشت سراو تا مقطع کودتای ۲۲ خرداد به حمايت خامنه ای برای دزديدن رای ملت و صدور فرمان سرکوب های خونين احتياج داشتند. اما پس از کودتا وضع عوض شده و حالا اين خامنه ای است که به حمايت آنان نياز دارد. به نظر می رسد که اين جريان ازهم اکنون برای دوران پس از خامنه ای خيزبرداشته و درصدد آن است که پس از او درگزينش جانشين وی دستی قوی تر از مجلس خبرگان و روحانيون و مراجع شيعه دارا باشد تا بتواند مهره مورد نظر خود را به همه آنان تحميل کند. کارگزاران دولت نظامی- امنيتی با آگاهی از بی اعتبار شدن اسلام فقاهتی به عنوان ايدئولوژی نظام در صدد جانشين کردن آن با ايدئولوژی نوينی هستند که قرار است از ترکيب مهدويت شيعه با اجزايی از هويت و ناسيوناليسم ايرانی سرهم بندی شود و جانشين اسلام فقاهتی گردد. نام اين نوزاد نامشروع که درتجاوز خامنه ای به جمهوريت نظام نطفه آن بسته شده "مکتب ايرانی" است. نامی بی مسما برای نوعی از فاشيسم مذهبی. اگر قرار است سلطه نيروهای نظامی – امنيتی جانشين حکومت روحانيون گردد، طبعا ايدئولوژی جديدی نيز که متولی آن نه روحانيون بلکه خود نظاميان هستند ضرورت دارد. اين مسايل البته از چشم روحانيون و محافل ناراضی طيف اصول گرای حاکم پنهان نيست.
برای نمونه هاشمی رفسنجانی به بهانه سالگرد ۱۹ ديماه )چاپ مقاله رشيدی مطلق عليه آيت اله خمينی در۱۹ ديماه ۵۶( نگرانی خود را از اهداف دولت احمدی نژاد اعلام می دارد.او می گويد نهاد ولايت فقيه که اين گروه امروز در پناه او سنگر گرفته، آخرين سنگری است که قصد تسخير آن را دارند.
" اينک ۳۰ سال از پيروزی انقلاب اسلامی می گذرد و بقايای فکری دين زدايی و روحانيت ستيزی که در بهار هوشياری مردم ايران، چون مارهای افسرده سردر خاک انتقام فرو برده بودند، در پائيز بد اخلاقی های سياسی و اختلافات سليقه ای، پوست اندازی کرده و سر برآورده اند و خاکريز به خاکريز جلو می آيند و شاهديم که پس از توهين و تهمت به سران روحانی عرصه سياست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسيده اند."
"تاسف آور است که اين بار برای توهين و تهمت، لباس رشيدی مطلق ها را درآورده و خرفه دوستی و ارشاد پوشيده اند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهين را جهاد می دانند، مزورانه پشت خاکريزی پناه گرفته اند که مطمئنا آخرين و بالاترين هدف آنها خواهد بود." )پايگاه اطلاع رسانی آيت اله هاشمی رفسنجانی(
هاشمی رفسنجانی اخيرا نيز بر مواضع خود که در موعظه های آخرين حضورش در نماز جمعه (روز قدس ۸۸) بيان داشت تاکيد کرد.
اما يک روز پس از اين اظهارات نامه بسيار تند احمدی نژاد عليه شخص هاشمی انتشار يافت. انتقاد تند احمدی نژاد به هاشمی و روسای مجلس و دستگاه قضايی که همه آنان را به خروج از قوانين اساسی متهم کرده بسيار معنی دار است. احمدی نژاد در اين نامه نه فقط در مقام رئيس جمهور بلکه در مقام کسی که خود را متولی و سخنگوی ولی فقيه می داند و حق دارد از موضع وی ديگران را تهديد کند حرف زده است. اين نامه و لحن برخورد آن با مجلس و قوه قضائيه هم نشانه عميق تر شدن بحران حاکميت است و هم نشانه تهاجم جديد دولت نظامی برای قبضه کردن کامل قدرت است.
دولت احمدی نژاد از ماهها پيش حرکت خود را برای قبضه کردن کامل مجلس نهم از طريق حذف نمايندگان اصلاح طلب و بيرون آوردن کرسی رياست مجلس از دست اصول گرايان آغاز کرده است.
واکنش تند اين جريان در برابر پيشنهادات سه گانه خاتمی از يکسو نشانه عصبانيت آن از هم آوايی و وفاق ميان رهبران اصلاح طلب و از سوی ديگر نشانه عزم اين جريان در برگزاری انتخاباتی کاملا نمايشی و غيررقابتی است.
پيشنهادات سه گانه خاتمی که در واقع اعلام صريح همراهی وی با ميرحسين موسوی و مهدی کروبی در نامشروع خواندن دولت احمدی نژاد و نتايج انتخابات ۲۲ خرداد بود، شکست احمدی نژاد و خامنه ای را در ايجاد شکاف ميان سران اصلاح طلب به نمايش گذاشت. خامنه ای و رسانه های رسمی او مثل کيهان و صداوسيما در يکسال گذشته همه روشهای ارعاب، تطميع و شايعه سازی را برای جدا کردن محمد خاتمی از ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به کار بردند تا دست کم وی را به سکوت وادارند. فضای شايعه سازی درباره شکاف ميان خاتمی با موسوی و کروبی تا به آنجا رواج يافت که برخی از تحليل گرايان اپوزيسيون نيز ندانسته و يا دانسته با اين شايعات همراه شدند و به آن دامن زدند.
طرفه آن که برخلاف تبليغات و انتظارات حکومت حتی طرفداران ميانه رو نظام مثل خاتمی نيزتا به امروزحاضر به جدا کردن راه خود از جنبش سبز نشده اند.جنبش سبز و رهبران و فعالان آن در بيرون و درون زندان بيش از پيش متحد و همراه اند در حالی که برعکس دربالا چه درميان اصول گرايان حاکم و چه در ميان مراجع و روحانيون حامی آنان اختلافات روزبه روز آشکار تر و عميق تر شده و به موازات آن اقتدار خامنه ای در ميان آنان کاهش يافته است. بی ترديد ادامه فضای اعتراضی کنونی، مقاومت زندانيان سياسی و خانواده های آنان و ايستادگی و همبستگی فعالان جنبش سبز، همراه با افزايش تحريم های اقتصادی و سياسی جهانی و در اين اواخر انقلاب سياسی در تونس در نگرانی های سران حاکميت و تشديد بحران در بالا نقش تعيين کننده ای ايفا کرده است. جنبش سبز ايران آن چنان که بسياری از صاحبنظران گفته اند برجنبش جوانان تونس که به انقلاب ياس انجاميد تاثير داشته است. و حالا اين پيروزی تونسی ها در سرنگونی ديکتاتور اين کشور و سرايت انقلاب سياسی تونس در کشورهای منطقه است که می تواند جنبش سبز ايران را اميدوارتر کند و همزمان نگرانی حکومت گران ايران را از شعله ور شدن آتشی که هرگز از کودتا به اين سو خاموش نشده افزايش دهد.
در چنين شرايطی، دستگيری ومحاکمه سران جنبش سبز حکم آتش زدن به انبار باروت دارد که می تواند حکومت را با اعتراضاتی وسيع تر از آنچه در روزهای پس از ۲۲خرداد رخ داد، روبه رو کند. دستگيری و محاکمه آنها حتی اگر به فرض بعيد با اعتراضات وسيع و فوری مواجهه نشود، بازهم اعتبار دستگير شدگان را به عنوان رهبرانی که با مردم در برابر حکومت گران ايستادند بالا می برد، جامعه را بيش از پيش به حمايت آنان برمی انگيزد و شکاف های درونی نظام حاکم را ژرف تر می کند. امری که اولا نهاد ولايت فقيه و شخص خامنه ای را به وسيله ای در دست نظاميان تبديل خواهد کرد و ثانيا نظام را به آستانه فروپاشی خواهد برد. نارضايتی گسترده و عميق مردم، ادامه فضای اعتراضی،هم بستگی جنبش سبز و تشديد بحران و کشمکش قدرت در بالا می تواند در ماههای آينده شرايط را برای روشهای نافرمانی مدنی و نيز اعتصابات سراسری فراهم نمايد. خامنه ای بصيرت آن را ندارد که با پذيرش اين سه شرط، از بن بستی که خود برای خود پديد آورده با کم ترين هزينه خارج شود. او که بسياری از پل ها را پشت سر خود خراب کرده و نيروهای نظامی و امنيتی را ميدان دار نظام حاکم کرده ديگر اين قدر از خود اختيار ندارد که به خواسته های حداقلی خاتمی که به هر حال به معنای دور زدن در جاده يکطرفه است تن دردهد. حاکميت بدون آن که زير فشار يک جنبش اعتراضی بزرگ ملی مجبور به عقب نشينی شود، اين شرايط را نخواهد پذيرفت. برگزاری انتخابات آزاد در حکومت کنونی شوخی است. اما اهميت طرح شعارانتخابات آزاد در آن است که افکار عمومی را به واکنش های اعتراضی در برابر انتخابات دروغين آماده می کند.حکومت می خواهد انتخاباتی بی سروصدا و کم هزينه برای چيدمان مجلس نهم برگزار کند، در حالی که برای جنبش سبز اعتراض به اين نمايش و توسل به شعار انتخابات آزاد فرصتی است برای بسيج مردم عليه حاکميت و فراگير شدن جنبش اعتراضی.اگر جنبش اعتراضی فراگير شود و به يک اعتصاب سراسری بيانجامد هيچ بعيد نيست که رژيم ناچار به عقب نشينی بشود، امری که مقدمه پيروزی جنبش دموکراسی خواهی است.
چهارشنبه ۶ بهمن ماه ۱۳۸۹
علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr




ویکی‌لیکس: شرکت‌های اتریشی جنگ‌افزار پیشرفته به ایران داده‌اند


بر اساس برخی از اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه آمریکا، شرکت‌های اتریشی در سطح گسترده‌ای در ارسال جنگ‌افزار و ارایه فن‌آوری‌های پیشرفته به ایران دست داشته‌اند و برخی از مقام‌های عالی‌رتبه دولت اتریش به طور مخفیانه اطلاعاتی در این باره به سفارت آمریکا در وین ارایه کرده‌اند.
هفته‌نامه اتریشی «نیوز» در آخرین شماره خود با استناد به گزارش‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا در وین که به تازگی توسط سایت اینترنتی ویکی‌لیکس منتشر شده است، از همکاری شرکت‌های اتریشی با جمهوری اسلامی در زمینه تامین جنگ‌افزار و فن‌آوری پیشرفته خبر داده است.
بر اساس این گزارش در یادداشت‌های سفارت آمریکا در وین به حجم جنگ‌افزارهای ارسال شده از سوی شرکت‌های اتریشی به ایران و نیز به میزان همکاری این شرکت‌ها با جمهوری اسلامی در زمینه فن‌آوری‌های پیشرفته اشاره شده است.
همچنین در این اسناد آمده‌است که مقام‌های آمریکایی در برخی موارد با اطلاع یافتن از قصد شرکت‌های اتریشی برای ارسال اسلحه به ایران، مانع از انجام آن شده‌اند.
در اوایل سال ۲۰۰۷ میلادی ارتش آمریکا اعلام کرده بود، حدود ۱۰۰ قبضه تفنگ بسیار پیشرفته با کالیبر ۵۰ که قابلیت نفوذ به خودروهای زره‌پوش را نیز دارد، از افراد مسلح در عراق کشف کرده است.
پیشتر شرکت اتریشی اشتایرمنلیشر ۸۰۰ قبضه از این تفنگ‌های دوربین‌دار را با وجود مخالفت آمریکا برای استفاده در مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده بود.
در این میان گزارش‌های سفارت آمریکا در وین حاکی از آن است که برخی از کارکنان عالی‌رتبه دولت اتریش که نام آنها در این گزارش‌ها نیز ذکر شده، به طور مخفیانه سفارت آمریکا را از قراردادهای تسلیحاتی میان شرکت‌های اتریشی و جمهوری اسلامی آگاه کرده‌اند.

هفته‌نامه نیوز در گزارش خود در این باره اعلام کرده است، به تمام گزارش‌های سفارت آمریکا در وین در این باره دست یافته و جزئیات مربوط به اسناد ویکی‌لیکس درباره ارسال اسلحه و ارایه فن‌آوری به ایران توسط شرکت‌های اتریشی را در شماره آینده خود منتشر خواهد کرد.
در گزارش‌های سفارت آمریکا در وین که توسط سایت اینترنتی ویکی‌لیکس منتشر شده است، به طور مفصل به پرونده یک کارخانه‌دار اتریشی به نام دانیل اف نیز پرداخته شده، که گفته می‌شود، فن‌آوری پیشرفته مورد نیاز در برنامه اتمی و موشکی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده است.
دانیل اف که هم اکنون متواری است، از سوی پلیس بین‌الملل تحت تعقیب قرار دارد و آخرین بار در امارات متحده عربی مشاهده شده است.
بر اساس اسناد منتشر شده توسط ویکی‌لیکس، مقام‌های اتریشی در این باره نه تنها با آمریکایی‌ها همکاری کرده‌اند، بلکه پای سرویس اطلاعات خارجی بریتانیا را نیز به این پرونده باز کرده‌اند.



دولت جدید لبنان و سود و زیان ایران

نجیب میقاتی با حمایت حزب‌الله لبنان نخست وزیر این کشور شد. رسانه‌های دولتی ایران از این انتخاب اظهار خرسندی کرده‌اند. آیا توازن قوا در لبنان به سود جمهوری اسلامی تغییر کرده است؟


«موفقيت ميقاتی؛ شكست توطئه‌های غرب در صحنه سياسی لبنان» این عبارت، تیتر اول خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا بعد از انتخاب نجیب میقاتی به نخست‌وزیری لبنان بود. شاید همین جمله برای نشان دادن خشنودی دولتمردان جمهوری اسلامی از انتخاب نخست‌وزیر لبنان کافی باشد.
 دو هفته بعد از سقوط دولت سعد حریری با استعفای اعضای حزب‌الله از کابینه، نجیب میقاتی سیاستمدار ۵۵ ساله لبنانی مسئول تشکیل کابینه جدید در لبنان شد. وی از حمایت کامل شیعیان حزب‌الله برخوردار است. از زمان اعلام این خبر، مناطق سنی‌نشین لبنان صحنه‌ی اعتراض به این انتخاب و ناآرامی‌های شدید شده است.
 شیخ حسن نصرالله رهبر حزب‌الله لبنان،  متحد قدیمی دولت ایران، روز سه‌شنبه پنجم بهمن در سخنرانی خود اعلام کرد: «ما از نامزدی میقاتی حمایت کردیم اما این دولت، دولت حزب‌الله نیست و حزب‌الله آن را رهبری نمی‌کند».
 اما این موضع‌گیری، ظاهرا نگرانی غرب و متحدان سعد حریری را برطرف نکرده است. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا پس از اعلام خبر نخست‌وزیری میقاتی گفت: «دولتی که از جانب حزب‌الله کنترل شود می‌تواند مشخصا روابط دوجانبه ما را تحت تاثیر قرار دهد».
 غرب از چه چیزی نگران است؟ از نزدیکی احتمالی دولت میقاتی به جمهوری اسلامی؟ آیا صرف انتخاب نخست‌وزیری که مورد تایید حزب‌الله لبنان است، می‌تواند موجب این نگرانی باشد و آیا به واقع نفوذ جمهوری اسلامی بر دولت جدید لبنان افزایش خواهد یافت؟
 مهرداد خوانساری رئیس مرکز مطالعات جهان عرب در لندن معتقد است این مسئله که نفوذ جمهوری اسلامی ایران روی دولت جدید لبنان زیادتر خواهد بود، مسئله‌ی قابل بحثی‌ست و در شرایط فعلی به‌هیچ‌عنوان معلوم نیست. اما انچه که به نظر وی مسلم است این است که ترکیب دولت فعلی بیش‌تر در جهت تأمین خواسته‌های جمهوری اسلامی است.  
آقای خوانساری از سوی دیگر به خوشنام بودن میقاتی در صحنه سیاست لبنان اشاره می‌کند و می‌گوید: «من تصور نمی‌کنم که نخست وزیر فعلی شخصی باشد که بخواهد خودش را کاملاً در اختیار سوریه یا ایران قرار دهد. نباید فراموش کرد که او در سال ۲۰۰۵ به مدت سه ماه پست نخست وزیری را به صورت موقت اداره می‌کرد. او دارای یک شهرت است و علاقه‌مند است که این شهرت را حفظ کند و این شهرت در اطاعت از ایران و سوریه، علی‌رغم روابط نزدیکی که با آن‌ها دارد، ختم نمی‌شود».

سرنوشت لبنان با دادگاه رفیق حریری گره خورده است
نتیجه‌ی دادگاه ترور رفیق حریری می‌تواند آینده سیاسی لبنان را رقم زندمئیر جاودان‌فر روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی مقیم تل‌آویو از منظر دیگری به حمایت جمهوری اسلامی از نخست‌وزیر جدید لبنان نگاه می‌کند. به عقیده‌ی وی مخالفت نجیب میقاتی با دادگاه رفیق حریری یکی از دلایل اصلی حمایت حزب‌الله و جمهوری اسلامی از اوست: «تا آنجایی که واضح است، یکی از بزرگترین دلایلی که نصرالله و نبیه بری از میقاتی حمایت کردند، این است که ایشان موضع ضد دادگاه حریری دارند و به نظر می‌آید طبق اظهارات خودشان و طبق موضع‌شان، تا الان آقای میقاتی بر ضد این دادگاه باشند و اجازه ندهند که این دادگاه جلو رود».
 مهرداد خوانساری نیز می‌گوید که میقاتی از مخالفان دادگاه رفیق حریری است اما به عقیده‌ی وی شاید بودن او در کرسی ریاست دولت لبنان بهتر از ماندن فرزند رفیق حریری در این سمت باشد: «چه بسا برای دولت سعد حریری خیلی بهتر است در زمانی که رأی محکمه صادر می‌شود، خود او در رأس دولت قرار نداشته باشد و ضمنا نباید فراموش کرد که انتخابات لبنان دو سال دیگر برگزار می‌شود و این اتفاقاتی که الان رخ داده، می‌تواند زمینه را فراهم کند که سعد حریری و فراکسیون او با قدرت بیش‌تری در دو سال دیگر به صحنه‌ی سیاسی برگردند».
 در هر صورت دلیل حمایت جمهوری اسلامی از نخست‌وزیر جدید لبنان هرچه که باشد باید دید آیا می‌تواند توازن قوا در لبنان را به نفع دولت ایران تغییر دهد؟
 پاسخ آقای خوانساری به این پرسش منفی است: «به‌هرحال اگر سیاست جمهوری اسلامی در درازمدت این باشد که برای پیشبرد نفوذش بخواهد از حزب‌الله به‌عنوان یک عامل استفاده کند، این در درازمدت جواب نخواهد داد. چون به‌هرحال حزب‌الله تبدیل به یک جریان سیاسی لبنانی شده و باید مقاصد و منافع مردم لبنان را رعایت کند. هرچه قدر هم که از نظر ایدئولوژیک با ایران اسلامی انقلابی نزدیک باشد، به‌هرحال حد و حدودی دارد. در شرایط فعلی من تصور نمی‌کنم که توازن عوض شده باشد. دولتی که در لبنان است در دیدگاه‌هایی که امروز دارد به دولت ایران نزدیک‌تر است، ولی این دیدگاه‌ها می‌تواند خیلی زود تغییر پیدا کند».

اسرائيل: نگران اما امیدوار

اظهار خشنودی دولتمردان ایران از انتخاب نجیب میقاتی به نخست‌وزیری لبنان، موجبات نگرانی اسرائیل را نیز فراهم کرده است. دولت اسرائیل بیشتر نگران قدرتمندتر شدن حزب‌الله و تبدیل آن از یک نیروی صرفا نظامی به یک وزنه تعیین‌کننده سیاسی است. این قدرتمندتر شدن احتمالی حزب‌الله، نفوذ ایران را به مرزهای شمالی اسرائیل نزدیک‌تر می‌کند.
 مئیر جاودان‌فر روزنامه‌نگار مقیم اسرائیل می‌گوید: «یکی از دلایلی که نجیب میقاتی انتخاب شد، این بود که حزب‌الله از دولت سعید حریری بیرون آمد و آن را ترک کرد و باعث متلاشی شدن آن دولت شد و این به دولت اسراییل نشان می‌دهد که الان حزب‌الله فقط یک قدرت نظامی نیست و یک قدرت سیاسی است و این که حزب‌الله توانست تحولات سیاسی لبنان را دیکته کند، منطقی‌است که باید برای دولت اسراییل نگران‌کننده باشد. مخصوصاً وقتی که آقای نصرالله خودشان دو روز پیش اظهار کردند که هدف ما مسائل داخلی لبنان نیست، هدف ما اسراییل است و ما برای این مسئله داریم تمرینات می‌بینیم».
 اما آقای جاودان‌فر هم همانند آقای خوانساری معتقد است باید منتظر ماند و در آینده دید که چه اتفاقاتی می‌افتد. وی معتقد است انتخاب نجیب میقاتی در درازمدت حتی می‌تواند به نفع دولت اسرائیل باشد: «میقاتی هم به حزب‌الله نزدیک است و هم به بعضی از طرفداران سعد حریری. نباید فراموش کنیم که ایشان نماینده‌ی شهر طرابلس بودند، شهری که اکثریت ساکنانش اهل سنت هستند و ایشان یک چهره متعادل‌تری دارند و به نظر من شاید در آینده این انتخاب باعث کاهش اغتشاشات سیاسی و لفظی مخصوصاً بین اسراییل و لبنان شود».

میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی
 




اخبار روز: 

بر اساس گزارش کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری و دیگر خبر گزاری ها، بر اثر برخورد یک کامیون حامل بار در محوطه کارخانه ایران خودرو با صف کارگران حداقل ۸ کارگر بطرز فجیعی کشته و ۱۳ نفر نیز زخمی شده اند.به دنبال این حادثه تاثر برانگیز کارگران دست به اعتراض وتظاهرات در محوطه کارخانه زده اند. نیروی حراست مستقر در کارخانه، به همراه نیروهای ضدشورش که بلافاصله از تهران و کرج و از مناطق دیگر به محل کارخانه آورده شده بودند، اعتراضات کارگران را سرکوب کرده اند. شرایط، مناسبات ومیحط کار در کارخانجات ایران و به ویژه در کارخانه ایران خودرو، و به طوراخص پس از روی کارآمدن دولت احمدی نژاد به شدت امنیتی و ناامن گردیده است. حداقل های استاندارد ایمنی در آن ها رعایت نمی شود. بازرسی کار به فراموشی سپرده شده، قانون کار مسخ وهرج و مرج بر محیط کار حاکم است. کارگران از برپائی تشکل های خود به شدت منع و مورد سرکوب فرار می گیرند. کارگران با قرارداد های چندروزه و یا هفتگی و به خصوص مطابق منافع پیمانکاران و شرکت های کاریابی که با مدیران شرکت ارتباط دارند، به کارگمارده می شوند. حوادثی از نوع آن چه شب گذشه در کارخانه ایران خودرو رخ داده است، برای اولین بار و غیرمترقبه نیست .اتفاقاتی از این دست قبلا نیز برخی از کارگران ایران خودرا به کام مرگ فرستاده است. مبارزه متحد کارگران می تواند مدیران و دولت ضد کارگری احمدی نژاد را برای اجرای خواست ها و مطالبات کارگران به عقب براند.
کمیته مرکزی سازمان اتحادفدائیان خلق ایران، در همدردی با کارگران کارخانه ایران خودرو این ضایعه را به آنان به ویژه به خانواده کارگرانی که در این حادثه جانشان را از دست داده اند، صمیمانه تسلیت می گوید و از خواسته های آنان دفاع می نماید. شکی نیست مسئولیت اصلی بروز اینگونه ناامنی ها و این حوادث، از جمله کشته شدن کارگران در محوطه کارخانه ایران خودرو با دولت جمهوری اسلامی است، که برای امنیت محیط کار هیچ قدمی بر نداشته است.


کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۹برابر ۲۶ ژوئن ۲۰۱۱




خبر اوّل

ايلنا: 

هشت کارگر در ايران خودرو کشته شدند، ايران خودرو: تعداد قربانی بيش از چهار نفر غلط است

خبرآنلاين

حوادث > داخلی - انحراف يک کاميون هووو حامل بار در محوطه کارخانه ايران خودرو منجر به کشته شدن ۸ کارگر و مصدوم شدن چندين کارگر شد.
به گزارش ايلنا، به گفته شاهدان ‌اين حادثه در زمان ورود کارگران شيفت شب کارخانه روی داد. بعد از اين حادثه شماری از کارگران کارخانه به شرايط سخت کار اعتراض کردند.
کارگران تاسيس يک تشکل کارگری را برای حمايت از حقوقشان در کارخانه ايران خودرو را خواستار شدند. برخی از کارگران در مصاحبه با خبرنگاران به کار اجباری در ايام تعطيل مانند روز اربعين اعتراض داشتند.
به دستور جواد نجم الدين، مديرعامل گروه صنعتی ايران خودرو، تيم ويژه ای برای پيگيری اين حادثه تشکيل شده است.
۶ نفر در شرکت فوت کرده‌اند و ۲ نفر در بيمارستان فوت کردند.
کاميون هووو کاميون مشکل داری است که رانندگان آن بارها نسبت به کيفيت آن اعتراض داشته‌اند. اين کاميون چينی است و توسط شرکت ايران خودرو ديزل مونتاژ می شود.
مسئولين ايران خودرو البته می‌گويند که تاکنون ۴ نفر در اين حادثه کشته شده‌اند و آماری غير از اين کذب است اما منابع خبری کشته شدن ۸ نفر را تاييد می‌کنند.



خبر دوّم

معاون دبيرکل خانه ‌کارگر خواستار برخورد با مسببين حادثه ايران خودرو شد

ايلنا

وی تاکيدکرد در روزهای تعطيل و غير تعطيل هرگونه افزايش زمان ۲ ساعته اضافه کاری تنها از طريق توافق و پيمان با تشکل صنفی کارگری مقدور است.
ايلنا: معاون دبير کل خانه کارگر تهران با ابراز تاسف از حادثه شب گذشته کارخانه ايران خودرو، گفت: مطابق قانون، کارفرما نمی‌تواند بدون پيمان دسته جمعی معتبر برای کارگران بيش از۲ ساعت اضافه کاری تعيين کند.
حسن صادقی در گفت وگو با خبرنگار ايلنا با يادآوری اينکه در شرکت ايران خودرو هيچ تشکل صنفی کارگری فعاليت ندارد،گفت: روز اربعين حسينی، ‌روز تعطيل رسمی است که مطابق قانون کار، بدون توافق با کارگر ، کارفرما نمی‌تواند در اين روز کارگاه را داير کند.
وی افزود: مطابق قانون کار، در صورت نبود پيمان دسته‌جمعی کارفرما فقط می‌تواند به صورت توافقی برای هر کارگر تنها تا سقف ۲ ساعت اضافه کاری تعيين کند.
وی تاکيدکرد در روزهای تعطيل و غير تعطيل هرگونه افزايش زمان ۲ ساعته اضافه کاری تنها از طريق توافق و پيمان با تشکل صنفی کارگری مقدور است.
وی با ياداوری اينکه در شرکت ايران خودرو تنها در سال‌های حسين کمالی در وزارت کار و امور اجتماعی، شورای اسلامی کار برای مدت کوتاهی تشکيل شد، گفت: در حال حاضر به دليل نبود هرگونه تشکيل صنفی کارگری در مجموعه ايران خودرو مديران اين شرکت نمی‌توانند برای کارگران خود بيش از ۲ ساعت اضافه کاری تعريف کنند.
به گفته صادقی صرفه نظر از ايرادی که به اضافه کاری کارگران ايران خودرو وارد است در صورت رعايت شدن نکات ايمنی در اين شرکت حادثه شب گذشته نبايد به هيچ وجه رخ می‌داد.
وی گفت: در واقع در سال‌های گذشته مسوولان ايران خودرو به جای بازنگری در ساختار سازمانی، برای انجام تعهدات خود تنها با تعريف اضافه کاری‌های طاقت فرسا بر کارگران فشار آورده‌اند.
صادقی خواستار روشن شدن دليل واقعی اين حادثه، برخورد با مسببين و جبران خسارت مادی و معنوی وارد شده به کارگران قربانی اين حادثه شد.



خبر سوّم

گزارش "کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری" از وقايع ايران خودرو

بر اساس خبری که صبح امروز (۶/۱۰/۸۹) به دست ما رسيده است، از ساعت ۱۲ ديشب تا ۵ صبح امروز بين کارگران ايران خودرو و حراست کارخانه درگيری بوده است.
واقعه به اين صورت روی داده است که يکی از کارگران شرکتی شيفت شب را، که در قسمت حمل و نقل داخل کارخانه کار می کند، با وجود بيماری مجبور به کار می کنند. اين کارگر پس از اين که با حال ناخوش خود چند سرويس کار می کند حدود ساعت ۱۱ و نيم ديشب با خودرو خود به کارگرانی، که برای زدن کارت ساعت در محل کارت ساعت جمع شده بودند، می زند و ۸ نفر از آنان را می کشد و ۱۳ نفر را زخمی می کند.
پس از اين حادثه، مسئولان کارخانه بلافاصله جنازه ها را با آمبولانس از محل حادثه جمع می کنند. اما کارگران جنازه يکی از کارگران را که سر از تن اش جدا شده بود از دست آنان می گيرند و با روی دست گرفتن آن در داخل کارخانه با شعار «مرگ بر نجم الدين» (مدير عامل ايران خودرو) تظاهرات می کنند.
در پی اين حرکت، بين کارگران و نيروهای حراست درگيری ايجاد می شود. حراستی ها ابتدا کارگران را از کارخانه بيرون می کنند اما بعد که می بينند کارگران در بيرون کارخانه تظاهرات می کنند درها را می بندند و مانع پيوستن کارگران داخل به کارگران بيرون کارخانه می شوند.
کارگران چند تن از مديران را کتک می زنند. تجمع و تظاهرات کارگران هم در داخل و هم در بيرون کارخانه توسط نيروهای ضدشورش، که بلافاصله از تهران و کرج و جاهای ديگر به محل کارخانه آورده شده بودند، سرکوب می شود.
هم اکنون کارخانه ايران خودرو در محاصره کامل نيروهای ضدشورش است. به سرويس هايی که کارگران شيفت صبح را به کارخانه می آورده اند گفته شده است که آن ها را به خانه هايشان برگردانند زيرا کارخانه تعطيل است و عزای عمومی اعلام شده است.
امروز صبح هيچ کارگری را به داخل کارخانه راه نداده اند و برخی از کارگرانی نيز که از ديشب در کارخانه محبوس شده اند هنوز نتوانسته اند بيرون بيايند. اخبار بيشتر را در اطلاعيه های بعدی منتشر خواهيم کرد.
کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری
۶ بهمن ۱۳۸۹

اخبار روز: 

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری: طی یک ماه گذشته کارفرمایان شرکت کشت و صنعت مهاباد اقدام به تعدیل نیرو نموده و بیش از ٣۰ نفر از کارگران خود را اخراج نموده است که بالغ بر ۲۰ نفر از این کارگران بین ۵ تا ۱۰ سال سابقه کار در این شرکت را داشتند.
کشت و صنعت مهاباد یکی از بزرگترین مجتمع‌های تولیدی موجود در منطقه مهاباد است که تولیدات آن شامل مرغ مادر، مرغ گوشتی و جوجه یک روزه میباشد. همچنین بزرگترین کشتارگاه مرغ، گاو و گوسفند منطقه در این شرکت قرار دارد.
هر چند طی نیمه اول سال ٨۹ شرکت مذکور ، از طرف بانک کشاورزی بیش از ۵ میلیارد تومان وام جهت ساماندهی و ارتقا سطح کیفی کارخانه دریافت نموده است ، اما با این وجود ، روز به روز فشار بر کارگران را افزایش داده ودر حال حاضر نبود امنیت شغلی یکی از بزرگترین مشکلاتی است که کارگران با آن درگیر هستند . به گفته یکی از این کارگران، اگر طی روز های آینده کارفرمایان نسبت به جوجه ریزی واحد ۲ شرکت اقدام ننمایند، روز های آتی شاهد موج وسیعتری از اخراج کارگران خواهیم بود.
فرار پسر رئیس جمهور مصــر در پی گسترش اعتراضات مردمی
جرس: همزمان با گسترش موج اعتراضات مردم مصر و سرکوب معترضین در پایتخت و چندین شهر دیگر آن کشور، رسانه های خبری ضمن اعلام شعله ورتر شدنِ اعتراضات مردمی، از فرار «جمال» فرزند حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر به لندن خبر داده و برخی منابع خبری در بریتانیا نیز، به نقل از شاهدان عینی، گریختن عروس و همسر حسنی مبارک به لندن و حضور آنها در فرودگاه «هیترو» را گزارش کرده اند.
این رخدادها بعد از آن رخ می دهد که جنبش دموکراسی خواهی مردم کشورهای عربی، در پی پیروزی انقلاب مردم تونس و شعله ور شدن قیام ها در اردن و الجزایر، وارد فازی جدید شد و هزاران تظاهرکنندۀ مصری، روز سه‌شنبه در نقاط مختلف قاهره - پایتخت مصر- با حضور در خیابان‌ها، فراتر از خواست های قبلی خود – مبنی بر اصلاحات سیاسی و اقتصادی- خواستار برکناری حسنی مبارک، رئیس جمهور و همچنین انحلال هیات دولت شدند که برخورد نیروهای پلیس با مردم معترض، حداقل سه کشته – از جمله یک مامور پلیس- دهها زخمی و صدا بازداشتی بر جای گذاشت.
در ادامه اعتراضات و همزمان با هشدارهای دولت مبنی بر سرکوب هرگونه اعتراض مجدد، امروز چهارشنبه ٢۶ ژانویه (ششم بهمن ماه) نیز، اعتراضات ادامه یافته و در پی بالا گرفتن موج آشوب ها، خبرگزاری رویترز به نقل از وبگاه اخبار العرب گزارش داد که جمال، فرزند حسنی مبارك رئیس جمهوری مصر و از گزینه های اصلی برای انتصاب به ریاست جمهوری آینده، در بحبوحه تظاهرات، همراه با همسر و فرزند خود به لندن گریخته است.
این منبع خبری همچنین خاطرنشان کرد که بارگیری وسایل همراه جمال مبارك تحت تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه قاهره انجام شده است.
منابع آگاه خبری همچنین از فرار «احمد عز» دبیركل حزب ملی مصر و از حامیان رئیس دولت نیز خبر داده و اعلام كردند: «احمد عز» با هواپیمایی اختصاصی مصر را به سمت نامعلومی ترك كرد.
وبگاه اینترنشنال بیزینس تایمز همچنین خاطرنشان کرد که گزارش های تائید نشده از فرار احتمالی سوزان مبارك بانوی اول مصر به لندن و ورود او به فرودگاه هیثرو حكایت دارد.
رویترز به نقل از وبگاه اخبار العرب همچنین آورده است "خبر فرار پسر مبارک اكنون به طور گسترده در سایت های اجتماعی مانند فیس بوك و توئیتر در مصر رد و بدل می شود و موجب خشم هرچه بیشتر شهروندان مصری شده كه این روزها با الگوگیری از انقلاب تونس، دست به اعتراض و تظاهرات گسترده علیه «حسنی مبارك» زده اند."
بر اساس گزارش رویترز، حکومت حسنی مبارك هم اکنون تحت فشار شدید معترضان خشمگین در این كشور قرار گرفته و برخی از معترضان به طور خاص كناره گیری وی را خواستار شده اند.
تحولات اخیر سیاسی در تونس که منجر به گریز زین العابدین بن علی، رئیس جمهور پیشین آن کشور به خارج شد، تأثیرات مختلفی در اوضاع سیاسی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه گذاشته‌ وراهپیمایی‌های اخیر در کشورهای یمن، الجزایر، اردن، سوریه و مصر از جمله این تأثیرات دانسته می‌شود.
گفتنی است «محمد البرادعی»، رقیب انتخاباتی «حسنی مبارک»، روز سه شنبه گفته بود كه مردم مصر هم می‌توانند مانند تونس در سرنگونی حکومت این کشور موفق شوند.
برادعی از حسنی مبارک خواسته است از نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری آینده خودداری کند و اجازه اصلاح قانون اساسی را به منظور برگزاری انتخابات آزاد بدهد. وی همچنین بر لزوم لغو حالت فوق العاده در مصر که از زمان به قدرت رسیدن حسنی مبارک در سی و نه سال پیش اعلام شد، تاکید کرد.



خلاف سال‌های قبل؛ داووس ایران را دعوت نکرد

امسال ایران غایب اجلاس مجمع جهانی اقتصاد (‌داووس)‌ است و هیچ یک از مقامات ایرانی در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد شرکت نمی‌کنند.
بر اساس تصمیمی که در ماه جولای سال گذشته در ستاد برگزاری اجلاس گرفته شد محور بحث‌های نشست ۲۰۱۱ مجمع جهانی اقتصاد، بررسی اقتصاد جهان بعد از بحران سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و تاثیر آن برکشورهای گروه ۲۰ تعیین شده است و از آنجایی که کشورهایی مانند ایران، تاثیر و تاثر چندانی بر این بحران نداشته‌اند، از هیچ یک از مقامات ایرانی برای شرکت در این اجلاس، که از امروز به مدت ۴ روز در داووس سوئیس برگزار می‌شود، دعوت به عمل نیامده است. این در حالی است که بدون توجه به عناوین نشست‌ها در ۵ سال گذشته همواره یک یا چند نماینده از ایران به این اجلاس دعوت شده و در آن شرکت نموده‌اند.
البته هنوز علت عدم دعوت از ایران جهت شرکت در اجلاس داووس، مشخص نشده اما به نظر می‌رسد که مسایل سیاسی و ادامه روند تقابل با ایران در این امر دخیل باشد.
بر اساس بیانیه رسمی اجلاس، در نشست سالیانه مجمع جهانی اقتصاد ۲۰۱۱ که تحت عنوان «ارزش‌های مشترک برای واقعیت جدید» نام‌گذاری شده، بیش از ۳۰ نفر از سران دولت‌ها (شامل سران کشورهای گروه ۲۰ و سایر کشورهای کلیدی درگیر در بحران اقتصادی ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹)، مدیران ارشد بیش از ۱۰۰۰ بنگاه اقتصادی، مدیران مهم‌ترین سازمان‌های بین‌المللی، روسای ۷۲ انجمن متولی تغییرات اقلیمی، زیست محیطی و … به نمایندگی از ۱۲۰۰ متخصص فعال در این حوزه به عنوان مهم‌ترین اولویت‌های جامعه جهانی، مدیران مهم‌ترین بنگاه‌های خبرپراکنی جهان، پیشگامان قن آوری، رهبران فرهنگی و … شرکت خواهند نمود.
مجمع جهانی اقتصاد در هفته پایانی ژانویه هر سال در دهکده‌ای سرد در شرق سوئیس، به نام داووس، برگزار شده و میزبان بسیاری از رهبران جهان است.

ایران خودرو تعطیل شد/ کارگران تجمع کرده‌اند

جهان نیوز در گزارشی، از تجمع کارگران ایران خودرو در مقابل دفتر مدیرعامل شرکت خبر داد و فاش کرد که: مدیران شرکت برای منتشرنشدن اخبار داخل ایران خودرو امروز را برای تمام کارگران ستادی ایران خودرو و شرکت های تابعه تعطیل اعلام کرده و سرویس ها هم به دنبال کارگران نرفته اند.
بر اساس این گزارش، دکتر فولادی پزشک معالج اورژانس در این باره گفت: در ساعت ۲۳:۳۰ شب گذشته (سه‌شنبه) امدادگران شیفیت اورژانس از طریق تماس شهروندانی در جریان حادثه تصادفی در بلوار ایران خودرو مابین جاده مخصوص و جاده قدیم قرار گرفتند.
وی ادامه داد: امدادگران با حضور در صحنه حادثه دریافتند که یک دستگاه کامیون متعلق به شرکت ایران خودرو با پرسنل ایران خودرو که در محل سرویس ایستاده بودند، برخورد کرده که این حادثه چهار کشته بر جای گذاشته است.
یک منبع آگاه در ایران خودرو نیز گفت: رویه ای که ایران خودرو در سال های اخیر و به دلایل نامعلوم در پیش گرفته نشان می دهد که مسئولان این شرکت به بهانه افزایش تولید، کارگران را مجبور به کار در روزهای تعطیل رسمی کشور از جمله در روزهای اربعین و تاسوعای حسینی کرده اند. اقدامی که هم از نظر شرعی و هم ازنظر قانونی به نظر خلاف می رسد.
حادثه ای که شب گذشته در ایران خودرو رخ داد ناشی از همین نوع نگاه به کارگران بوده و نشان می دهد که مسئولان ایران خودرو به کارگر صرفا به عنوان یک عامل تولید نگاه کرده و برای وی ارزش انسانی قائل نیستند.
گزارش ها حاکی است پس از این حادثه کارگران در مقابل دفترمدیرعامل شرکت تجمع کرده و نسبت به رویه در پیش گرفته شده توسط مدیران ایران خودرو اعتراض کردند.
گفتنی است که اتفاقات اخیر با توجیهاتی اعم از افزایش تولید رخ داده است که می توان گفت با توجه به عدم تغییر تکنولوژی در این سال ها، این افزایش تولید فقط بر گرده کارگران فشار وارد خواهد کرد.



اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری: چه کسی پاسخگوی جان کارگران است؟

به‌دنبال وقوع حادثه شب گذشته برخورد کامیون در کارخانه ایران خودرو که به کشته و زخمی شدن جمعی از کارگران این کارخانه منجر شد؛ اتحادیه پیش کسوتان جامعه کارگری بیانیه ای صادر کرد.
به گزارش ایلنا، متن بیانیه اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری به مناسبت حادثه دلخراش کشته و زخمی شدن تعدادی از کارگران ایران خودرو در اربعین حسینی به شرح ذیل است:
در روز تعطیل رسمی – اربعین حسینی که باید مسلمانان در حال عزاداری باشند، مهمترین و بزرگترین کارخانه خودرو سازی ،کارگران را سر کار می برند و در حوالی نیمه شب تریلری که معلوم نیست به چه دلیل کنترلش خارج می شود تعداد زیادی کارگر را کشته و زخمی می کند چه کسی مقصر است !؟
چه کسی باید پاسخ گو باشد؟ آیا می توان جان انسانهایی که هر یک سر پرست یک خانواده بوده اند را بازگرداند؟ آیا می توان جواب قانع کننده ای برای آنها داشت؟ تا کی باید منتظر وقوع چنین حوادثی باشیم.
مقصر مدیریت کارخانه است که کارگران را در شب اربعین حسینی به سر کار می کشاند؟ یا مقصر راننده تریلر است که نتوانسته خودرو خود را کنترل کند، یا اشکال ازتریلربوده که شاید مشکل فنی داشته و ترمزها به موقع عمل نکرده،هر چه که باشد مهم این است که در پی این حادثه دل خراش جان انسانهایی که قصد داشتند شبانه کار کنند گرفته می شود و تعداد قابل توجهی هم زخمی و روانه بیمارستان می شوند.
به یاد می‌آوریم کارگران معدنی در شیلی را که در زیر زمین حبس شده بودند و طی چند ماه کار شبانه روزی همه آنها سالم از فاصله صدها متر زیر زمین سالم بیرون آورده شدند در آن حادثه رئیس جمهور شیلی حاضر و ناظر عملیات نجات بود، اما در ایران بارها معادن و کارخانجات ما دچار حادثه می شوند و تعدادی از کارگران جان می بازند و رسانه های ما در حد گفتن یک حادثه کوچک از آن می گذرند و مسئولی راجع به آن کنجکاوی نمی کند، بیانیه ای حداقل به بهانه دلجویی از کسی صادر نمی شود انگار این گونه وقایع طبیعی است و اگر اتفاق نیافتد اشکال دارد اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری مراتب تاسف و تاثر خود را از حادثه شب گذشته اعلام و به خانواده های متوفی تسلیت می گوید و برای بازماندگان صبر و سلامتی آرزو می کند و منتظر است ببیند وجدان های بیدار چه توضیحی برای این حادثه دارند آیا سوالی طرح می شود؟ آیا تحقیقی صورت می گیرد؟ و در نهایت آیا صادقانه علت وقوع حادثه به افکار عمومی گفته می شود و هزاران آیا های دیگر….

از سرگیری صادرات بنزین ونزوئلا به ایران


موسسه تحقیقاتی انرژی اینتلیجنس گروپ به نقل از منابع آگاه اعلام کرد ونزوئلا از بهمن ماه سال جاری صادرات بنزین خود به ایران را از سر خواهد گرفت.
به گزارش بلومبرگ این موسسه تحقیقاتی در ادامه افزود شرکت نفت دولتی ونزوئلا موافقت خود را با صادرات ماهانه ۳۰ هزار تن بنزین به ایران اعلام کرده است .
این موسسه تحقیقاتی منبع خبر خود را منابع آگاه بازار نفت خاور میانه اعلام کرده است .
این خبر در حالی منتشر می شود که بر اساس گزارش رویترز دو هفته پیش وزیر انرژی ونزوئلا گفت این کشور روزانه ۲۰ هزار بشکه بنزین به ایران صادر می کرد که در ماه های اخیر به علت بی نیاز شدن ایران متوقف شده است.
بر اساس گزارش انرژی اینتلیجنس گروپ قرار است نخستین محموله بنزین صادراتی ونزوئلا به ایران اوایل فوریه،بهمن ماه، به بندر عباس برسد .


طرح افتتاح حساب آتیه برای نوزادان نیامده متوقف شد


روزنامه خراسان در گزارشی نوشت:تقریبا روزی نیست که پیامکی به روزنامه نرسد مبنی بر این که طرح تامین آتیه مهر و افتتاح حساب یک میلیون تومانی برای نوزادان هنوز اجرا نشده، متوقف شده است. پدران و مادران بسیاری نیز تماس می گیرند و پیگیر وعده افتتاح این حساب برای نوزادشان هستند و این که در این زمینه هیچ کسی پاسخ گو نیست. دو نماینده مجلس نیز از تعداد زیاد تماس ها و مراجعه های مردمی می گویند که نسبت به محقق نشدن وعده افتتاح حساب یک میلیونی تامین آتیه گلایه مندند و خواستار پی گیری تحقق این وعده.
تامین نشدن اعتبارات موردنیاز
اما واقعیت این است که با گذشت ۶ ماه از وعده رئیس دولت و افتتاح رسمی این حساب در نیمه شعبان، این طرح به دلیل کمبود اعتبار متوقف شده است و یک مقام مطلع در بانک مرکزی و همچنین یک مسئول در بانک ملی که مجری اجرای طرح تامین آتیه و افتتاح حساب های یک میلیون تومانی است، دلیل محقق نشدن این وعده را تامین نشدن اعتبارات موردنیاز طرح ذکر کردند.روز گذشته و روزهای قبل پیامک ها و تماس هایی از سوی مردم توسط روزنامه دریافت شد مبنی بر این که وعده افتتاح حساب یک میلیون تومانی برای نوزادان محقق نشده است. در پیامکی که روز گذشته در ستون حرف مردم درج شد، آمده است چرا حساب یک میلیون تومانی متولدان سال ۱۳۸۹ که مسئولان قاطعانه آن را بیان کرده اند، پرداخت نمی شود؟پدری نیز گفت: چند وقتی است که پی گیر افتتاح حساب برای نوزادمان هستیم که بانک ملی می گوید فعلا افتتاح حساب متوقف شده، هر جا می روم هیچ کس پاسخگو نیست. پدر و مادران دیگری نیز در تماس با روزنامه خراسان خواستار پی گیری دلیل اجرا نشدن این طرح شدند.
یک نماینده :مراجعات مردمی بسیاری داریم
داریوش قنبری، عضو کمیسیون اجتماعی نیز در این باره به خراسان گفت: تماس ها و مراجعات مردمی بسیاری داریم که از محقق نشدن وعده افتتاح حساب یک میلیون تومانی گلایه مندند.وی افزود: پی گیری ها نیز حاکی از این است که هنوز اعتباری برای اجرای طرح در اختیار بانک مرکزی قرار نگرفته است.قنبری گفت: از همان ابتدا بسیاری از نمایندگان این طرح را قابل اجرا نمی دانستند چرا که افتتاح حساب برای نوزادان در هر سال نیاز به اعتبارات کلانی دارد که از توان دولت خارج است.بنا به گفته عضو کمیسیون اجتماعی در حال حاضر اعتباری برای اجرای طرح تامین آتیه اختصاص نیافته است.
دولت توان تامین اعتبارطرح را ندارد
خباز، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس نیز با اشاره به این که طرح تامین آتیه، طرحی غیرکارشناسی و غیرعلمی است به خراسان گفت: از همان ابتدا که دولت پیشنهاد طرح تامین آتیه را مطرح کرد، نمایندگان بسیاری آن را غیرکارشناسی می دانستند که در اجرا با اشکال مواجه می شود.وی افزود: اجرای این طرح نیاز به اعتبار زیادی دارد و دولت توان تامین این اعتبار را ندارد.بنا به گفته عضو کمیسیون اجتماعی این طرح به دلیل تامین نشدن اعتبار آن، اجرایی نشده است.وی افزود: چنین وعده هایی جز ایجاد انتظار و سرگردانی مردم نتیجه ای در بر ندارد. یک مقام مطلع در بانک مرکزی نیز در پاسخ به این که آیا اعتبارات طرح تامین آتیه مهر تامین شده است به خراسان گفت: اعتبار مرحله اول و مورد نیاز اجرای این طرح تامین نشده است. وی درباره اجرای طرح نیز گفت: من از اجرای این طرح بی اطلاعم اما تا اعتبار مورد نیاز تامین نشود طرح نیز اجرا نمی شود.همان زمان که طرح تامین آتیه در نیمه شعبان با حضور رئیس جمهور افتتاح شد بودجه مورد نیاز اجرای آن، ۱۴ هزار میلیارد ریال برآورد و قرار شد در مرحله اول اجرای طرح تامین آتیه ۵ هزار میلیارد ریال اختصاص یابد اما اواسط دی ماه یک مسئول در بانک ملی که کارگزار و مجری این طرح است گفت: اعتبار مورد نیاز اجرای طرح تامین آتیه در سال جاری هنوز تامین نشده است. جمال دامغانیان عضو هیئت مدیره بانک ملی اظهار کرد: اگر صندوق مهر امام رضا (ع) بودجه طرح آتیه مهر را تامین کند، این طرح توسط بانک ملی اجرا خواهد شد.وی افزود: قرار بود ۵ هزار میلیارد ریال از بودجه این طرح در سال جاری از محل فروش سهام تامین شود که متولی انجام آن معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهوری بود.دامغانیان گفت: برای اجرای کل این طرح در سال جاری ۱۴ هزار میلیارد ریال پیش بینی شده که البته هنوز مبلغی به بانک ملی ارائه نشده است.بنا به گفته وی از ابتدای امسال تاکنون ۹۶۰ هزار نوزاد متولد شده و تا پایان سال پیش بینی می شود که این تعداد به یک میلیون و ۴۰۰ هزار برسد.
اجرای طرح دور از انتظار است
زمانی سخنگوی عضو کمیسیون اجتماعی نیز با اشاره به این که اجرای این طرح به دلیل اعتباراتی که نیاز دارد دور از انتظار است به خراسان گفت: مجلس در این مدت در جریان اجرای این طرح قرار نگرفته و تاکنون نیز گزارشی درباره اجرا شدن یا نشدن این طرح به مجلس ارائه نشده است.وی افزود: اجرای این طرح نیاز به اعتبارات بسیاری دارد که اگر قرار باشد دولت برای ۲۰ سال آینده آن را تامین کند، اولویت های مهمی که در حال حاضر در زمینه ایجاد اشتغال، ازدواج و مسکن جوانان وجود دارد بر زمین می ماند. بنا به گفته زمانی در حال حاضر مشکلات بسیاری در حوزه اشتغال، مسکن و ازدواج جوانان وجود دارد که دولت باید با برنامه ریزی برای رفع آن ها اقدام کند چرا که سن ازدواج افزایش یافته و سن استخدام بسیاری از افراد جویای کار گذشته است. بنابراین نباید اصراری نیز به اجرای این طرح شود.




پیگیری خط تخریبی کیهان علیه « مجمع » توسط رئیس دولت !

آیا نامه احمدی نژاد را کیهان نوشت ؟

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی  گزارشی درباره نامه اخیر احمدی نژاد علیه مجمع تشخیص مصاحت نظام منتشر کرده و جملات احمدی نژا در این نامه را با جملات تفسیر کیهان در سال ۸۲ علیه جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام مقایسه کرده است. مقایسه ای که باعث پیدا شدن شباهت های بسیار نزدیک آنها شده است . این پایگاه این پرسش را مطرح کرده است که آیا نامه احمدی نژاد را کیهان نوشت. متن این گزارش به شرح زیر است:
اینکه کیهان از درک قلم آیت الله هاشمی غافل بماند نکته تازه ای نیست چرا که وقتی پس از قریب ۲۳ سال بعد از نوشتن نامه سال ۵۹ هاشمی به امام در مورد رئیس جمهور منحرف متحیرانه پرسش کردند که واقعا در زمان نوشتن آن نامه و آن جملات به امام چه حالی داشتید ؟ می توان بر عمق آن واقف شد. اما نکته عجیب در آن است که همین ها چند سال بعد به خود اجازه بدهند که در نگارش شخصی یادداشت آیت الله هاشمی تشکیک کنند و مدعی شوند که این قلم ، قلم هاشمی نیست ! ولی بر این هم چندان نباید خرده گرفت چرا که اصولا برای این جریان میزان حال افراد است و شاخص تعیین این میزان هم خود اینها ! وگرنه مگر اینها نمی دانند قلم هاشمی بیش از نیم قرن سابقه دارد و قریب به اتفاق اطلاعیه های جامعه روحانیت مبارز در دوران مبارزه به همین قلم مستظهر است که اینها هنوز بر بصیرت و نفوذش غافلند! ولی وقتی ناگهان وقتی امروز با شباهت بسیار عجیب تفاسیر سال ۸۲ کیهان و نامه احمدی نژاد در سال ۸۹ علیه مجمع تشخیص مصلحت نظام مواجه می شویم دچار تشکیک عجیبی می شویم چرا که این شباهت آنقدر نزدیک و عینی است که یا باید بپذیریم سوالات ۸۲ کیهان را احمدی نژاد نوشته و یا نامه ۸۹ ایشان را کیهان !؟ البته این را هم نه چندان عجیب باید دانست چرا که قلم کیهان آنچنان در خدمت است که اولین انتقاد علیه بیانیه ۱۹ دی ماه هاشمی در دفاع از کیان روحانیت ، مرجعیت و ولایت فقیه را می تراود! امیدواریم دامنه این اشتراک قلم خدای ناکرده به تحلیل کیهان در سال ۸۲ علیه اصل « ولایت مطلقه فقیه » و ادعای طراحی آن برای تابع کردن فقهای شورای نگهبان از امام راحل (ره) نیانجامد چرا که مهم ترین هدف جریان ضد روحانیت بعد از تخریب روحانیت ، ساحت مراجع و ارکان قانونی نظام به یقین جایگاه ولایت فقیه است با نگاهی به سطور ذیل این شباهت قلم در حمله به جایگاه مجمع مشهود است :
بخشهای از نامه احمدی نژاد در بهمن ماه ۱۳۸۹ علیه جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام و ارکان قانونی نظام :
“این چه روشی است که استثنا تبدیل به قاعده می‌شود و مجمع تشخیص که تدبیر رهبری کبیر انقلاب برای تشخیص مصلحت و ارائه مشورت در رفع معضل ارجاعی در موارد خاص و استثنایی است برخلاف حکمت تشکیل آن، بزرگترین مصلحت نظام را که همانا التزام به قانون اساسی و اصل قانون‌گرایی است زیر پا می‌گذارد و این خود تبدیل به چالش برای نظم و مدیریت کشور می‌شود……
………استثنا نمی‌تواند اصل قاعده را مخدوش کند. متاسفانه رویکرد به نحوی است که گویا با تمسک به مصلحت نظام که در یکی از اصول قانون اساسی آمده است- خارج از حدود صلاحیت قانونی مقرر در همین اصل- می‌توان تمامی اصول قانون اساسی را دستخوش تغییر قرار داد…..
………همان‎طور که می‌دانید در دولت‌های گذشته معمولا مجالس جهت تامین نظر دولت اصرار به ارجاع مصوبه به مجمع تشخیص مصلحت می‌کردند و غالبا این مجمع نیز در راستای تامین نظر دولت مصوبه مجلس را تأیید می‌کرد(!!؟)
……..قانون اساسی میثاق دینی و ملی مردم است و هر سه قوه و نهادهای سیاسی مانند مجمع تشخیص باید فقط در حدود صلاحیت‌های تعریف‌شده در قانون اساسی عمل نمایند و هیچ‎یک از اصول قانون اساسی نباید به نحوی مورد استناد و کاربرد قرار گیرد که اصل قانون اساسی و قانون‎مداری نظام اسلامی را مورد خدشه قرار دهد…
………تلاش مدیریت مجمع (آیت الله هاشمی ) و برخی اعضای آن ( فقها و بزرگان نظام منصوب مقام معظم رهبری ) به ویژه رئیس محترم مجلس ( دکتر علی لاریجانی ) و متاسفانه همراهی رئیس محترم قوه قضائیه ( آیت الله آملی لاریجانی ) در دخالت دادن مدیریت مجلس و قوه قضائیه در اموری مانند تصمیم‌گیری‌های صندوق توسعه ملی و عزل و نصب رئیس کل بانک مرکزی یک بدعت آشکار و متضمن تغییر قانون اساسی و مخدوش‌کردن روند مدیریت کشور است……
……..تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبان است، آیا مجلس می‌تواند اصلی از اصول قانون اساسی را تفسیر کند و بعد از ایراد شورای نگهبان، مجمع صلاحیت مجلس را به تفسیر قانون اساسی تسری دهد؟ یا فی‌المثل آیا قانون اساسی اجازه می‌دهد مجلس تصویب آیین‌نامه اجرایی را در صلاحیت خود اعلام کند و بعد از ایراد شورای نگهبان مجمع تشخیص مصلحت نظام، برخلاف اصل یکصد و سی و هشتم و هفتاد و یکم قانون اساسی صلاحیت مجلس را به تصویب آیین‌نامه اجرایی گسترش دهد؟
بخشهایی از مصاحبه سال ۸۲ کیهان با آیت الله هاشمی که ناظر بر انتقاد و زیر سوال بردن جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام و اصل ولایت مطلقه فقیه است :
” ……این چه روشی است که اکنون در مجمع جاری است و از حالت استثناء خارج و تبدیل به قاعده شده است یعنی به بهانه حذف و اصلاح قانونی که مورد اختلاف مجلس و شورای نگهبان است کل قانون را بر هم بریزد و قانون جدیدی را تشکیل دهد و تبدیل به چالش برای مدیریت کشور نماید مثل همین کاری که با بودجه سال ۸۱ دولت آقای خاتمی کردید ؟
…….در اینجا یک نکته فقهی وجود دارد. در قانون اساسی در اوصاف فقهای شورای نگهبان گفته شده که آگاه به مقتضیات زمان و مکان باشند. این بحث مطرح است که اگر اعضای شورای نگهبان با توجه به این دو عنصر رای می دادند، کار به اینجا کشیده نمی‌شد. یعنی بر اساس احکام اولیه نظر نمی‌دادند. ولی شورای نگهبان روی احکام اولیه مقاومت می‌کرد. از طرف دیگر گفته می‌شود که برخی از اعضای شورای نگهبان می‌گفتند: ما موظف نیستیم از نظر امام تبعیت کنیم. چون در قانون اساسی خصیصه «مجتهد بودن» برای اعضای شورای نگهبان گفته شده و مجتهد باید رای خودش را بدهد و تبعیت از نظر امام وجاهتی ندارد. بعدها در مسئله «ولایت مطلقه» معلوم شد که حتی اگر مجتهد هستند، باید در مسایل حکومتی از ولایت تبعیت کنند نکته مورد نظر این است که یک سال پس از تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام باز هم امام ( ره) بر اصل بودن شورای نگهبان تاکید می کنند یعنی در سال ۶۷ و بعد از جنگ و قبل از بازنگری قانون اساسی که می خواستند اختیارات تعزیرات را به مجمع بدهند و اصلاحاتی در بندهای مربوط به مجمع انجام دهند باز به شورای نگهبان تاکید می کنند که شما خودتان قبل از هر چیز مصلحت را در نظر بگیرید چون در آن زمان مجمع هنوز در قانون اساسی نیامده بود و وجودش شبهه نقض قانون اساسی را ایجاد کرده بود؟



سوء استفاده از سرمایه بانکی و موقعیت دولتی برای خودمانی‌سازی

تلاش مشایی و شرکا برای تصاحب شرکت‌های در حال واگذاری

در حالی که گزارش‌های مجلس و دیگر نهادهای نظارتی درباره تخلفات گسترده در روند خصوصی‌سازی به توقف یا تغییر در این روند منجر نشده است، گزارش‌های رسیده، از تلاش رئیس دفتر احمدی نژاد در جهت سوء استفاده از سرمایه بانکها برای به دست گرفتن برخی شرکتهای در حال واگذاری حکایت می‌کند.
به گزارش خبرنگار کلمه، چندی پیش اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدی نژاد، مدیران بانکهای دولتی و خصوصی را در جلسه‌ای گرد هم جمع کرده و  از آنان خواسته است بخشی از سهام دو شرکت هلدینگ را به صورت خرده سهام، بخرند.
این گزارش حاکی است این دو شرکت قرار است با سرمایه‌ای کلان و  میلیاردی یکی در زمینه نفت و دیگری در حوزه صنعت و به ویژه خودروسازی وارد شوند و هدف آنها نیز خرید برخی شرکت‌هایی است که در فهرست خصوصی‌سازی قرار دارند.
بر اساس این گزارش، مشایی از مدیران بانکها خواسته است که به سرعت و در عرض چند روز، برای خرید سهام این دو شرکت اقدام کنند.
این ماجرا، جدیدترین نمونه از روند ناسالم خصوصی‌سازی در کشور است که در چند سال اخیر با تحریف اصل ۴۴ قانون اساسی و نیز تخلفات متعدد از قانون در واگذاری‌ها، رواج داشته است.
پیش از این هم نهادهایی همچون دیوان محاسبات و سازمان بازرسی کل کشور از تخلفات کم‌سابقه در روند خصوصی‌سازی گزارش داده بودند.
مجلس شورای اسلامی نیز در گزارشی از خصوصی‌سازی مخابرات، به تخلفات گسترده یکی از نهادهای منتسب به سپاه پاسداران اشاره کرده بود؛ هرچند در عمل، نه تنها تغییری در نتیجه‌ی آن واگذاری حاصل نشد، بلکه گزارش‌هایی از پرداخت اقساط خرید مخابرات با سود این شرکت نیز منتشر شد.
روند غلط و پر از تخلف خصوصی‌سازی، در بسیاری از موارد به نحوی صورت گرفته که در عمل، به گفته نمایندگان مجلس، دولت شرکت‌ها را از این جیب به آن جیب کرده؛ و با به گفته اقتصاددانان، نوعی “خودمانی‌سازی” اتفاق افتاده است.
تلاش مشایی در جهت استفاده از سرمایه بانکهای دولتی و خصوصی برای به دست گرفتن شرکت‌های در حال واگذاری را نیز می‌توان یک نمونه دیگر از مصادیق متعدد روند پرتخلف خصوصی‌سازی دانست.



دستور خروج دانشگاه خواجه‌نصیر و علامه از تهران

محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدی‌نژاد دستور خروج دانشگاه‌های خواجه نصیر طوسی و علامه طباطبایی از تهران را به وزیر علوم ابلاغ کرد.
به گزارش فارس، این دستور پس از تصمیم نمایندگان ویژه احمدی‌نژاد در کارگروه انتقال کارکنان دولت از تهران، به وزیر علوم ابلاغ شده است.
دولت احمدی‌نژاد سیاست کاهش جمعیت شهر تهران را در دستور کار خود قرار دارد. دولت دهم در یک سال گذشته برخی شرکت‌ها و نهاد‌های دولتی به همراه کارمندان خود را موظف به خروج از شهر تهران کرده است.
وب‌سایت جهان‌نیوز اخیرا گزارش کرده که بسیاری از شرکت‌ها و ادارات دولتی از تهران خارج خواهند شد.
این سایت نوشته که معاونت دانشجویی وزارت علوم به سمنان، سازمان بنادر به بندرعباس و سازمان حج و زیارت به قم منتقل می‌شوند.



ضرب و شتم و بازداشت معترضان به برکناری امام جمعه اهل سنت تایباد

خبرگزاری هرانا - در پی برکناری مولوی محمد فاضلی موحد، امام جمعه اهل تسنن، اعتراضات گسترده ای در شهر مرزیِ تایباد، در استان خراسان رضوی بوقوع پیوست، که منجر به زد و خورد و بازداشت گروه زیادی از شهروندان شد.
به گزارش میزان خبر، بنابر گزارشهای رسیده از تایباد، اعتراضات هموطنان سنی مذهب به محدودیتهای ایجاد شده برای ایشان که در روز جمعه با خلع و اخراج امام جمعه جدید منصوب از جانب مقامات امنیتی آغاز شده بود همچنان ادامه دارد.
بر اساس این گزارش ها، در پی ابلاغ حکمی مبنی بر برکناری امام جمعه محبوب این شهرستان مولوی محمد فاضلی موحد در نماز جمعه هفته گذشته اهل سنت این شهرستان حضور چشمگیری داشته و شعارهایی همچون "مرگ بر منافق" و "یا مرگ یا فاضلی" سردادند.
همچنین زمانی که امام جمعه انتصابی جدید دولت، شروع به سخنرانی نموده بود جمعی از نمازگزاران با حمله به وی او را از مسجد اخراج نمودند.
در ادامه درگیری ها که منجر به آتش کشیدن یک ماشین نیروهای امنیتی و تخریب دو دستگاه دوربین که در حال فیلمبرداری از مسجد بودند بنا به درخواست شورای تامین شهرستان مولوی محمد فاضلی مجدد به مسجد بازگشته و ضمن دعوت مردم به آرامش نماز جمعه را اقامه کرده بود.
از ساعاتی بعد دهها تن از افرادی که در جریان تشنجات در نماز جمعه حضور داشتند توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند، که از تعداد و هویت دستگیر شدگان خبری در دست نیست.
همچنین روز یکشنبه نیز مولوی فاضلی توسط دادگاه ویژه روحانیت خراسان احضار شده بود که پس از مراجعه تا این لحظه خبری از وضعیت وی ارسال نشده است.
مولوی موحد فاضلی فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی مدینۀ می باشد و در ماه های اخیر از پذیرش درخواستهای مکرر نیروهای امنیتی و دادگاه ویژه روحانیت خراسان برای استعفا از سمت امام جمعه خودداری کرده بود.



سازمان بین المللی کار: یك‌چهارم جوانان خاورمیانه بیكار هستند

خبرگزاری هرانا - سازمان بین‌المللی کار متوسط بیکاری را در جهان ۶.2 درصد اعلام کرد، که در این میان منطقۀ خاورمیانه یک‌چهارم جوانان آن بیکار گزارش شده اند.
به گزارش ایلنا، طبق اعلام سازمان بین المللی كار (ILO)، با وجود جهش بالا در رشد اقتصادی بسیاری از كشورها، آمار رسمی بیكاران در جهان سال میلادی گذشته به ٢۰۵ میلیون نفر رسید كه نسبت به سال ٢۰۰٩ تغییر نكرده بود و ٢٧.6 میلیون نفر بیشتر از دوران قبل از بحران اقتصادی جهانی در سال ٢۰۰٧ بود.
این سازمان اعلام کرد كه میزان متوسط بیکاری در جهان همچنان در حد ۶.2 درصد باقی مانده است که در مقایسه با سال گذشته به میزان جزئی کاهش پیدا کرده است با وجود این هنوز میزان بیکاری در جهان بسیار بیشتر از رقم ۵.6 پیش از بحران مالی جهان است.
بنا بر این گزارش، معضل بیکاری بیشتر مربوط به جوانان است. آمارها نشان می‌دهد كه بیشتر افزایش بیکاری مربوط به کشورهای توسعه یافته و اتحادیه اروپا است.
بر اساس پژوهش و گزارش فوق، در آفریقا ٢٣ درصد و در خاورمیانه نیز یک‌چهارم جوانان بیکار هستند.

ایران، آمار متناقض مسئولین
چندی پیش معاون سرمایه انسانی و توسعه اشتغال وزیر کار جمهوری اسلامی، جمعیت جوینده کار در ایران در سال گذشته را حدود دو میلیون و ۹۰۰ هزار نفر اعلام کرده و نرخ بیکاری را ۱۱ و ۹ دهم درصد ذکر نموده بود.
به گزارش مهر، محمدحسین فروزان مهر خاطرنشان کرده بود: در سال ۸۸، جمعیت مرد جویای کار در سراسر ایران، ۱۰ و هشت دهم درصد از جمعیت مردان سراسر کشور را شامل شده و جمعیت زنان جویای کار در سراسر ایران ۱۶ و هشت دهم درصد می باشد.
آخرین رقمی که از سوی مرکز آمار ایران منتشر شده، مربوط به نرخ بیکاری در بهار امسال بود که نرخ بیکاری را ۱۴ و شش دهم درصد نشان می‌داد و این آمار گویای این بود که برخلاف ادعای مقام های دولت محمود احمدی نژاد، از جمله رئیس مرکز آمار، نرخ بیکاری روندی صعودی دارد. با این همه، عبدالرضا شیخ الاسلامی، وزیر کار ، این آمار را اشتباه و غیر واقعی دانسته بود .
چند روز پیش حسن روحانی، رئیس مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه "یکی از شاخص‌هایی که براساس آن می‌توان در رابطه با وضعیت معیشت مردم قضاوت کرد، بیکاری است"، گفته بود "در حال حاضر بالای ٣۰ درصد از جوانان کشور بیکار هستند. یعنی بیش از ٣۰ درصد از جوانان کشور درآمد صفر دارند."
گفتنی است آمار دقیق بیکاری در کشور، کماکان با نرخ های متناقضی از سوی مرکز آمار ایران و مراکز رسمی مشابه اعلام می شود و هنوز وزارت کار و مرکز آمار ایران، میزان دقیق بیکاران کشور را اعلام نکرده اند.
اما محمود احمدی نژاد بارها مدعی شده است که نرخ بیکاری تا دو سال دیگر یا تا پایان دوره ریاست جمهوری اش، "به صفر کاهش خواهد یافت."



اخراج کارگران برای فرار از پرداخت مزایای آخر سال

خبرگزاری هرانا - دبیراجرایی خانه کارگر قزوین می‌گوید: با نزدیک شدن به روزهای پایان سال برخی کارفرمایان برای فرار از پرداخت حقوق و پاداش پایان سال اقدام به آغاز تعدیل کارگران خود کرده اند.
عید علی کریمی در گفت و گو با ایلنا گفت: ‌همه ساله با آغاز ماه‌های پایانی سال شاهد تعدیل گروهی کارگران کارخانه‌ها هستیم.
وی با بیان اینکه این کارگران به صورت قراردادی و پیمانی مشغول به کار هستند گفت: کارفرمایان برای صرفه‌جویی در هزینه‌های خود با این کارگران زودتر از موعد اتمام قرارداد تسویه حساب می‌کنند.
این فعال کارگری گفت: البته در صورت وخیم نشدن شرایط تولید، بخشی از این کارگران با آغاز سال جدید توسط همان کارفرمایان به مرور جذب محیط‌های کاری می‌شوند.


نیاز فوری حسین رونقی به عمل جراحی

خبرگزاری هرانا – حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر به دلیل وخامت حال جسمی‌اش به بهداری زندان اوین منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران «هرانا» مسئولین بهداری معتقد‌اند وی باید در بیمارستانی مجهز در خارج از زندان مورد درمان قرار گیرد.
این در حالی است که وزارت اطلاعات از تودیع وثیقه جهت مرخصی استعلاجی این زندانی علی رغم موافقت دادگاه انقلاب؛ ممانعت به عمل می‌آورد.
حسین رونقی به دلیل عفونت کلیه قادر به تحمل شرایط زندان نیست و می‌بایست هر چه سریع‌تر به خارج از زندان جهت عمل کلیه منتقل شود.
مسئولین زندان با هشدار مسئولین بهداری در خصوص وضعیت وخیم جسمی این زندانی صبح امروز قصد داشتند وی را با دست بند و پابند به بیمارستانی در خارج از زندان منتقل کنند که با مخالفت حسین رونقی و خانواده وی روبرو شده است.
علت مخالفت حسین رونقی با انتقال به بیمارستان استفاده از حق مرخصی جهت درمان بیماری و عدم اعتماد به پزشکان تحت امر وزارت اطلاعات است که تاکنون با کارشکنی این نهاد این امر میسر نشده است.
حسین رونقی ملکی مسئول کمیته ایران پرکسی، وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر در ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ توسط اطلاعات سپاه درملکان بازداشت و به بند ۲ – الف سپاه پاسداران در زندان اوین منتقل شد.
نامبرده پس از تحمل ۱ سال سلول انفرادی و شکنجه‌های روحی و جسمی جهت اخذ مصاحبه تلویزیونی سرانجام در تاریخ ۲۸ آذر ماه سالجاری از سوی قاضی پیرعباسی رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
اتهامات این زندانی از سوی دادگاه انقلاب عضویت در شبکه ایران پروکسی، توهین به رهبری و ریاست جمهوری اعلام شده است، حکم مذکور از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران عینا تائید شد.