۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبه

روز یکشنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

از ثابتی تا موسوی تبریزی
سهراب مبشری
اخبار روز: 

حدود یک ماه پیش «اخبار روز» در نوشته ای به قلم همین نگارنده، از جامعه سیاسی ایرانی دعوت کرد در برابر دروغهای پرویز ثابتی رئیس اداره امنیت داخلی ساواک ساکت ننشینند تا به جنایت عادت نکنیم. خوشبختانه در چهار هفته گذشته مستقل از آنچه اخبار روز درباره مصاحبه ثابتی با صدای آمریکا درج کرد، شهادتنامه های بسیاری درباره جنایاتی که تحت مسئولیت ثابتی توسط ساواک روی داده است، منتشر شد. نگارنده امیدوار است واکنشها در برابر ادعاهای ثابتی به فضای مجازی و مطبوعاتی محدود نشود و شاکیان پرونده ثابتی بتوانند در دادگاهی دعاوی خود را علیه یکی از مسئولان اصلی نقض فاحش حقوق بشر در حکومت پهلوی مطرح کنند. این امر از جمله از این رو اهمیت دارد که هنوز کشور ما گرفتار کسانی مانند ثابتی است. اگر پرویز ثابتی کماکان، مانند سی سال گذشته، از پاسخگویی در برابر دادگاه بگریزد، کسانی که سی سال است در پناه حکومت فقها گوی سبقت را در جنایت، سبعیت و درنده خویی از ثابتی ربوده اند، از بابت عواقب اعمال خود دچار هیچ دغدغه ای نخواهند شد.
یکی از این کسان، که البته سالهاست از گردونه قدرت به حاشیه پرتاب شده است، سید حسین موسوی تبریزی است. آنچه توجه نگارنده را دوباره به این فرد جلب کرد، مصاحبه ای است که «یادآور، کتاب ماه فرهنگی – تاریخی»، منتشره از سوی «موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» (از نهادهای وابسته به حکومت جمهوری اسلامی) با موسوی تبریزی انجام داده است. شاید در میان خوانندگان این سطور، همگان آشنایی کامل با سوابق موسوی تبریزی نداشته باشند. از این رو لازم به توضیح است که وی از هنگام ترور قدوسی در شهریور ۱٣۶۰ عهده دار سمت «دادستان کل انقلاب» شد و تا ۱٣۶۲ یعنی هنگامی که این دادستانی در دادستانی کل کشور ادغام گردید، این سمت را بر عهده داشت. شمار کسانی که در دوره مسئولیت موسوی تبریزی به تقاضای دادستانی های انقلاب محکوم به اعدام شدند و حکم در مورد آنها اجرا شد، سر به هزاران می زند. هنگامی که موسوی تبریزی همه کاره دادستانی کل انقلاب (و تا مدتی مافوق اسدالله لاجوردی دادستان وقت دادگاه انقلاب تهران) بود، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هنوز تأسیس نشده بود. دستگاه تحت مسئولیت موسوی تبریزی و امثال لاجوردی، در اغلب موارد، حاکم بر جان ده ها هزار زندانی از بدو دستگیری تا همه مراحل بازجویی و شکنجه و زندان و اعدام بود. در سالهای سیاه ۱٣۶۰ تا ۱٣۶۲، سالهای مسئولیت موسوی تبریزی، هزاران انسان را گزمه های رژیم یکراست از محل دستگیری به شکنجه گاه هایی می بردند که دستگاه تحت مسئولیت موسوی تبریزی در آن به «تکمیل پرونده» مشغول بود. البته در بسیاری از این موارد، این «رسیدگی» بسیار کوتاه بود. موسوی تبریزی در آستانه انتخابات مهرماه ۱٣۶۰ که به رئیس جمهور شدن سیدعلی خامنه ای انجامید، در مقام دادستان کل انقلاب گفت: «کسانی که در روز انتخابات، قصد ایجاد اغتشاش و رعب و وحشت داشته باشند، توسط پاسداران و ماموران انتظامی دستگیر و بلافاصله دردادگاه‌های انقلاب محاکمه و اعدام خواهند شد، چون برای این گونه افراد محارب در زندان ها جایی نیست و نگه داشتن این اشخاص محارب باعث اتلاف وقت است.» برای موسوی تبریزی کافی بود که دادگاه انقلاب تشخیص بدهد فردی «قصد ایجاد اغتشاش و رعب و وحشت» داشته باشد تا این فرد «بلافاصله» اعدام شود. این سخنان در زمانی ایراد شد که دانش آموزان هوادار مجاهدین خلق از نخستین روزهای بازگشایی مدارس پس از تابستان خونین ۱٣۶۰، دست به تظاهرات خیابانی زده بودند. اگر به آمار کسانی که دستگاه تحت مسئولیت موسوی تبریزی در پاییز ۱٣۶۰ به جوخه های اعدام سپرد، مراجعه شود، شمار زیاد اعدامی هایی که به سن قانونی نرسیده بودند جلب توجه می کند. همه این فجایع، همراه با تجاوز زندانبانان به دختران نوجوان زندانی، کشتن بسیاری از زندانیان زیر شکنجه، نگهداری ده ها زندانی در سلولهایی که حتی برای یک نفر هم خفگی آور است، همه و همه شاهکاری های دادستانی های انقلاب در سالهای ۱٣۶۰ تا ۱٣۶۲ است، یعنی سالهایی که در رأس این دادستانی کسی نبود جز سید حسین موسوی تبریزی.
این فرد اکنون در مصاحبه با «یادآور» مدعی شده است که در فاصله ۱٣۵۷ تا ۱٣۶۰ با مجاهدین خلق «برخورد حذفی نشد». او حدود شش سال پیش در مصاحبه ای با «تبریز نیوز» گفته بود: «بعد از آن که منافقین دست به مبارزه مسلحانه زدند ، من در آغاز اعدام های سال ۶۰ به عنوان دادستان کل انقلاب به تهران رفتم . دادستان کل کشور هیچ وقت حکم اعدام صادر نمی کند. احکام اعدام را قضات در سال های ۶۰ تا ۶۲ صادر می کردند. قیام مسلحانه تقریبا اواخر خرداد شروع شد. اولین ترورها در ٨ تیر آغاز شد . در ٨ شهریور هم آقای رجایی و ۱۶ شهریور ماه آقای قدوسی شهید شدند. از لحاظ قوانین، آن هاییکه حرکات مسلحانه کردند اعدامشان حق است، ولی گاهی ممکن است از قاضی اشتباهی رخ داده است که از آن بی اطلاعم. از آمار اعدام شدگان واقعا بی خبرم. ما در آن زمان نیز معتقد بودیم اعدام ها به هر تعداد هم که باشد از تعداد ترورهای مسلحانه بیشتر نیست.»
خواندن مجدد این ادعاها، که مصاحبه اخیر موسوی تبریزی انگیزه آن بود، مرا بی اختیار یاد سخنان اخیر پرویز ثابتی انداخت. ثابتی گفته است در دوره مسئولیتش هرگز شاهد شکنجه در دستگاه تحت مدیریت خود نبوده است. موسوی تبریزی هم می گوید دادستانی که تقاضای حکم اعدام می کند در صدور این حکم بی تقصیر است، اگر هم اشتباهی رخ داده است از سوی حکم شرع بوده که حکم اعدام را صادر کرده است. ثابتی جنایات خود را با تروریست خواندن قربانیانش توجیه می کند، موسوی تبریزی هم می گوید قیام مسلحانه مجاهدین به او حق می داده است که هواداران مجاهدین را به کام مرگ بفرستد. البته امروز موسوی تبریزی این گفته سی سال پیش خود را که صرف ظن «قصد ایجاد اغتشاش و رعب و وحشت» هم برای اعدام «بلافاصله» افراد دستگیر شده کافی است، فراموش کرده است. اما هم بسیاری از شاهدان جنایت ثابتی و هم برخی بازماندگان کشتارهای ۶۰ تا ۶۲ در زندانهای جمهوری اسلامی خوشبختانه هنوز در میان مایند. آنچه تاریخ از کردار و گفتار ثابتی و موسوی تبریزی ثبت کرده است، با هیچ ترفند آنان ناپدید نمی شود. در تاریخ ثبت شده است که از بهمن ۱٣۵۷ انحصارطلبی و سرکوب توسط روحانیون حاکم آغاز شد و نه تنها گریبان مجاهدین را گرفت، بلکه امکانات ابراز عقیده و فعالیت سیاسی را از هر حزب، جمعیت و گروه سیاسی منتقد حکومت سلب کرد. کیست که نداند ده ها عضو و هوادار مجاهدین خلق از مدتها پیش از روی آوردن آنان به مبارزه مسلحانه، به دست عوامل و مزدوران روحانیت حاکم کشته شدند. اما موسوی تبریزی مدعی است با مجاهدین تا خرداد ۱٣۶۰ «برخورد حذفی نشد».
نگرانی این است که ملاحظات زودگذر سیاسی، باعث زدودن حساسیت ما در قبال جنایت علیه بشریت شود. موسوی تبریزی در کشاکشهای درون حکومت پس از مرگ خمینی در صف آن دسته از حواریون خمینی قرار گرفت که بعدها به اصطلاح «اصلاح طلب» شدند. هنگامی که میلیونها ایرانی در اعتراض به برگماری مجدد احمدی نژاد به ریاست جمهوری در سال ۱٣٨٨ قیام کردند، امثال موسوی تبریزی خود را تا مدتی همراه با این قیام نشان دادند. در آن روزها بسیاری از قربانیان و شاهدان جنایات جمهوری اسلامی در دهه ۱٣۶۰، برای احتراز از هر گونه تضعیف جبهه مقابل حکومت، درباره کارنامه امثال موسوی تبریزی سکوت کردند. این سکوت و مماشات با این دسته از «اصلاح طلبان» قلابی، متأسفانه مدتهاست به عادت بخش بزرگی از جامعه سیاسی ایرانی تبدیل شده است. این سکوت و مماشات، به مبارزه برای پایان دادن به نقض حقوق بشر در ایران لطمه می زند. امروز عامل هر جنایت و ددمنشی در دستگاه سرکوب حکومت، وقتی به موسوی تبریزی می نگرد، بر این گمان می ماند که اگر لازم شد می توان روزی مانند موسوی تبریزی به صف «منتقدان» پیوست و در چنین روزی، هر کارنامه ای، هر قدر هم که سیاه باشد، فراموش خواهد شد.
ببینیم چه مقدار از حساسیتی که جامعه سیاسی ایرانی به حق در مورد ادعاهای پرویز ثابتی از خود نشان داد، در مورد کسی نشان خواهد داد که اگر هم دوره مسئولیت او در دستگاه سرکوب کوتاه تر از دوره ریاست ثابتی بوده، در همان دوره کوتاه بسیار بیش از ثابتی دستان خود را به خون آلوده است.

 

اخبار روز: 

دفاع از بیانیه‏ ی کانون نویسندگان ایران یا توضیح درباره‏ ی آن به عهده‏ ی هیأت دبیران کانون است. من عضو هیأت دبیرانم اما برای این پاسخگویی نماینده‏ ی آن نیستم. من فقط نظر خودم را درباره‏ ی مقاله‏ ای که صادق افروز به نام «با هم نگاه کنیم به این بیانیه که تعجب مرا برانگیخت» در تاریخ ۴ شنبه ۱۰ اسفند نوشته است مطرح می‏کنم. مقاله‏ ی یاد شده در پاسخ به بیانیه‏ ی کانون به نام «بیانیه‏ ی کانون نویسندگان ایران به مناسبت اهدای جایزه‏ ی اسکار به فیلم جدایی نادر از سیمین» درست در همان روز انتشار این بیانیه منتشر شده است. شاید هم این شتاب برای پرخاش به کانون نویسندگان و بیرون ریختن کدورت فرو خورده‏ ی سالیان دراز نویسنده، که به عنوان «برانگیخته شدن تعجب» فرا نمود یافته است، موجب شده است که آن پاسخ کم‏ مایه و بی‏ توجه به مقصود واقعی کانون از آب درآید. شاید هم مایه‏ ی اصلی این شتاب رنجش و دلخوری روحی نویسنده بوده است از این که موفقیتی جز آن چه ایشان می‏ پسندد حاصل شده است، به ویژه آن که این کانون پرآوازه و سنگر دفاع از آزادی اندیشه و بیان هم چنین موفقیتی را به رسمیت شناخته است.

اما چند نکته اصلی که در بیانیه‏ ی کانون مورد اعتراض نویسنده قرار گرفته است عبارت بوده‏ اند از گفته‏ هایی چون:
- «گذشته از بهره برداری‏ های مرسوم جناح‏ های غالب و مغلوب حمایت کننده از فیلم»
- «فارغ از ماهیت جوایز بین‏ المللی»
- «ارزش‏ های نهفته در این فیلم»
- «ارائه‏ ی تصویر واقعی‏ تر از جامعه‏ ی ایران»

نویسنده آورده است که جناح‏ های مغلوب شامل اصلاح طلبان و... می‏ شود، چه آنهایی که در زندانند و از زندان بیانیه می‏ فرستند و چه آنهایی که در خارج از کشور هستند. حال خواهش من این است که یک نفر بر دارد این بیانیه را بخواند و ببیند در کجا آمده است و چگونه می‏توان استنباط کرد که منظور کانون از «جناح‏ های مغلوب» همان زندانیانی‏ اند که هم از زندان بیانیه می‏نویسند و هم از فیلم بهره‏ برداری می‏ کنند. منظور کانون این کسان نبوده‏ است . تازه اگر هم باشد آن را می‏گوید زیرا هیچ رو در بایستی و گیر افتادگی در حصار این و آن را ندارد. از زندان بیانیه دادن هم به خودی خود آن فضیلتی نیست که هر حقیقت دیگر باید در پایش قربانی شود. ضمناً آن ها که در زندانند یا در خارج‏ سکنا گزیده‏ اند و فیلم را پسندیده‏ اند و جز بیان شجاعانه‏ ی آرایشان هیچ بهره‏ برداری تنگ نظرانه‏ ی سیاسی هم در کارشان نبوده است از دوستان خوب من (و کانون هم) به شمار می‏ آیند و سالهاست در اینجا ما برای آزادی آنها به قدر وسع خود تلاش کرده‏ ایم. آقای افروز چه می‏گویند که گویا ما خواسته‏ ایم زندانیان عقیدتی را دوست نداشته باشیم و ایشان داشته باشند. وانگهی، ایرانی‏ هایی سال ها در عراق در اسارت بوده‏ اند و بیانیه هم علیه حکومت و ارتش صدام به بیرون می‏فرستادند. از طرف دیگر کسانی سالها است که در خارج‏ اند و از یاران نزدیک نومحافظ‏ه کاران آمریکایی‏ اند آنها هم ممکن است چیزهایی علیه جمهوری اسلامی گفته باشند. به نظر من نه همه‏ ی آنها لزوماً «بهره بردارند» و نه اهل فضیلت و استقلال و مبارزه‏.
در بیانیه‏ ی کانون اصلاً نشانی از آنچه افروز مطرح می‏کند وجود ندارد و این که چه کسانی «احساس غرور» از این فیلم می‏ کنند مورد نظر کانون نبوده است، به خصوص این که این احساس غرور ممکن است با معیارهایی درست یا نادرست باشد. در واقع در این موارد بحث معیارها به میان می‏ آید که یکی از میان همه‏ ی آنها معیار افروز است. هر چه هست، اما، کانون به این مسئله نپرداخته است. به نظرم می‏رسد هدف کانون در این بیانیه کسانی بوده است که تقریباً هیچ احساس و درکی از این فیلم با معیارهای بیان، آزادی و مسائل اجتماعی ندارند و صرفاً در پی یافتن پایگاهی برای جناح خودند.
آقای افروز به کانون هشدار داده است یا آن را نقد کرده است چون به فیلمی تبریک گفته است که زیر کنترل شدید امنیتی و با سرمایه‏ ی سپاه و بانک پاسارگاد ساخته شده است. من شخصاً از این گونه نگرانی‏ ها برای سلامت و استقلال فعالیت کانون بسیار خشنودم، اما به این بهانه که دستم آلوده نشود برای همیشه دست از کار نمی‏شویم. یک وقت هست که کسی می‏رود سراغ بخش‏ های قدرت و کار هنری و اجتماعی او فقط بهانه‏ ی دروغ گویان ه‏ای برای سود و مال شخصی و قدرت یابی است که در آن صورت موضوع کاملاً روشن است و اصلاً قابل بحث ما نیست زیرا آن کار یک انحراف و خیانت محرز است. اما آیا همه‏ ی فیلم سازی‏ ها (شامل آنها که سعید امامی می‏ ساخت از یک سو و فیلم‏هایی که در مثل تقوایی می‏سازد از سویی کاملاً متضاد) به خاطر منشاء تأمین سرمایه‏ اشان یک جایزه و یک سره فاسد دور انداختنی‏ اند. تا آنجا که به کنترل‏ های امنیتی مربوط می‏شود، همین کنترل و چه بسا بسیار شدیدتر از مورد فیلم «جدایی...» در فعالیت‏های دیگر فیلم‏سازی، صنفی، کانونی، انجمنی، سندیکایی، کارگری، فعالان اجتماعی، زنان، نویسندگی، تولید آثار هنری (به ویژه مستندسازی و موسیقی) وجود دارد. آیا انصاف است که همه‏ ی آنها در زمره‏ ی وابستگان مشکوک به حساب آورده شوند. یعنی به زعم برخی از ساکنان پرمدعای بهشت امن که درد بی عملی خود را با پارانویای مزمن درآمیخته به هر فعال اجتماعی ساکن این سرزمین تهمت روا می‏دارند، باید این جا قبرستانی باشد که هر کس سر برون می‏آورد، حتماً یک جایش هم به «جایی» وصل است. بخصوص به یاد می‏آورم که کانون تاکنون چندین بار با بیمارانی این چنین رو به رو بوده و ناگزیر سکوت کرده است یا پاسخی داده است اما آن‏ها را در تاریخ دشمن خویان مبارزه‏ ی مردم به ثبت رسانده است. البته به هیچ وجه من بر آن نیستم که باید این داوری را درباره‏ ی افروز هم داشته باشم و تا آنجا که گمان می‏برم، تعلق خاطر او به جاهایی بسیار ارزشمند به من چنین اجازه‏ ای را نمی‏دهد.
مجبور به توضیحی هستم که شاید اظهارنظر افروز را از شر وسواس‏ های بی عمل ساز یا شتاب‏ مندی‏ های بی‏دلیل و عصبی برهاند. می‏پرسم مگر فیلم سینمایی شعر است، که صرف نظر از آموزش و تجربه اندوزی، مایه‏ اش یک خودکار و چند ورق کاغذ باشد. فیلم سازی به میلیون ها یا میلیاردها سرمایه نیاز دارد. این سرمایه زمانی برای فیلم «حماسه‏ ی یک سرباز» یا «وقتی که لک لک‏ ها پرواز می‏ کنند» از بودجه دولتی اتحاد شوروی که بخشی از مازاد اجتماعی بود بیرون می‏ آمد. ندرتاً فیلم‏هایی با یاری افراد خیّر سرمایه فراهم می‏آورند که اگر آن فیلم ضرر کند آن وقت آن فرد خیّر هم از میان برخاسته می‏شود. گاه فیلم‏ها با سرمایه‏ ی شخص تهیه کننده ساخته می‏شود که کمتر کسی از منشاء دارایی و نیّت و وابستگی‏شان می‏پرسد. مگر سعید اسلامی پولش را از کجا آورده بود که آن فیلم را ساخت. بخش اعظم فیلم‏ ها از سوی سرمایه‏ داران اصلی این رشته یا شرکت‏ های عظیم و تقریباً انحصاری هالیوودی یا مراکز تولید فیلم فرانسه و ایتالیایی و هندی و ایرانی و جاهای دیگر تأمین مالی می‏شوند. آنها در جستجوی سودند. این موضوع تقریباً حرف ندارد.
من هم مثل صادق افروز فیلم‏های خوب با بازی مارلون براندو را بسیار دوست دارم. من هم کار و دلیل مارلون براندو را در رد کردن جایزه‏ ی اسکار می‏پسندم. اما به یاد دارید در فیلم «در بارانداز» با بازی محشر مارلون براندو، الیاکازان کارگرانی که زیر فشار دستگاه ضدچپ و ضدکمونیستی مک کارتی (و همکاری ریگان، رئیس جمهور بعدی) مجبور به عقب نشینی یا وادادگی شده بود چگونه در انتها فیلم را به نفع مک کارتیسم و هیستری ضدکمونیستی آن چرخاند. با این وصف همه‏ ی اینها معنایش این نیست که فیلم‏سازی و جایزه پذیری، در جوامعی این چنین، حالا می‏شود یک ننگ و خیانت ابدی. (الیاکازان فیلم بومرنگ را هم ساخت که اعتراضی مستقل بود). در جایزه‏ ی نوبل ادبی، که ماهیت آنهم مانند جایزه اسکار جای مناقشه دارد، ژان پل سارتر جایره را رد کرد، اما گابریل گارسیا مارکز آن را گرفت. من یکی که اولی را عصاره‏ ی فضیلت و الگوی والا نمی‏دانم، ضمن آن که او را از خیلی جهات به ویژه آزادی خواهی و لایه‏ ی انتقادی فلسفه‏ اش تحسین می‏کنم. اما دومی را نه تنها خائن و سازشکار نمی‏دانم بلکه داستان‏ نویسی می‏دانم با گرایش عالی انسانی و انتقادی و با مهارت نویسندگی بی‏ نظیر که همیشه به عرصه‏ های محافظ کارانه و ریاکارانه‏ ی قدرت و نیرنگ، پر نفوذ، تاخته است و کارهای ماندگار کرده است. یادتان هست که داریوفو به هنگام دریافت جایزه‏ ی نوبل ادبی چه سخنرانی نقدآمیز و سختی علیه نظام سرمایه داری کرد؟
بله محور قراردادن کتاب مقدس دینی از نظر من هم انتخاب نقطه‏ ی عطف و بزنگاه مناسبی نبود. اما مگر «من» باید ژدانف وار یا مک کارتی‏ وار دستور صادر کنم که قالب ادبی و هنری و زیبایی شناسی چگونه ملاط سازی شود. من باید ارزش ها را بیرون بکشم. من باید به سهم خود وجدان آگاه سازی جامعه‏ ام باشم، نقد کنم، هشدار دهم و سخن‏ های درست‏تر و والاتر را بپراکنم. کانون به گواهی تمامی کارنامه‏ ی خود هماره چنین کرده است و در مورد این فیلم هم فقط به جنبه‏ ی بیانگری آن و به بیرون آمدنش از پیله‏ های به زورتنیده و بیان واقعی‏تر، و نه مطلقاً واقعیِ، جامعه اشاره کرده است و خوب کاری هم کرده است.
راستی واقعاًٌ آیا نسل امروز کارگران، کارکنان خدماتی و بخش مهمی از جامعه‏ ی ایران، به ویژه در تحولات ثلث قرن اخیر، با وجود آن ریشه‏ های ژرف گذشته‏ اش، به کتاب مقدس و پروردگار نازل کننده‏ ی آن تکیه ندارند. آیا صرف نظر از آن بخش از این طبقه که گرسنگی و فشار و فقر و نکبت و واماندگی ایمانشان را بریده است، و به یمن بی‏ عملی و ترس خوردگی روشنفکران خودبین، ایمان دیگری هم نیافته‏ اند و به جز بخش محدودتری که به آگاهی‏ های ریشه‏ ای‏ تر رسیده‏ اند، از میان کارگران، به ویژه زنان، ارزش های درونی مبتنی بر «وجدان ناظر» نیروی الهی بیرون نمی‏ جوشد؟ بله می‏ جوشد و این واقعی‏تر است. البته من اگر فیلم ساز بودم در این مقطع از واقعیت درجا نمی‏زدم و به ریشه می‏رفتم و از ۱٥-۱۰ دقیقه فیلم می‏زدم و نیم ساعت به آن می‏افزودم تا چنین کنم. اما من فقط یک بیننده‏ ی ناقدم و نه فیلمساز. تا آنجا که می‏ دانم کانون هم چنین ادعایی نکرده است و بیشتر از این جهت که این فیلم توانست شاخه‏ ای بالنده‏ تر باشد و از میان شمار زیادی فیلم‏ های سطحی، وابسته، مبتذل، با مأموریت کاملاً ویژه سر بیرون آورد و به اصطلاح «خود را بیان کند» به آن تبریک گفته است. کانون کار درستی کرده است و کارِ همانقدر درستش هم این بود که آرزوی استقلال بیشتری برای هنر فیلم‏سازی ایرانی کرد. گمان می‏کنم در این آرزو همان چیزی را هدف داشت که افروز دارد: نا وابسته شدن به منابع قدرت و ثروت‏های دولتی و خصوصی تحمیل‏گر.
من هم ارزش‏های جالبی در فیلم «بارانداز» با هنرپیشگی مارلون براندو تشخیص دادم، و احتمال می‏دهم صادق افروز هم چنین تشخیص داشته باشد. اما آن فیلم‏ هم منابع مالی و کارگردانی و پیام پایانی‏ ای دارد که جای نقد و تردید و مخالفت جدی‏ ای را باقی می‏گذارد. آن فیلم در ژانر کارگری بود، اما نتیجه‏ اش ضد کارگری از آب در می‏آمد. فیلم «هنوز وقت باقی است برادر» ضد جنگ (اتمی) بود با هنرپیشگی گریگوری پک. این فیلم خوب از نتایج هولناک جنگ نوترونی پرده برداشت اما شاید به عمد سر نخ جنگ افروزی و مسئولیت آمریکا را در خطر این گونه جنگ‏ها در غبار عاطفه گم کرد. فیلم «رقصنده با گرگها» که فیلمی تجاری بود پیام‏های انسانی نسبت به تاریخ خونبار ضد سرخ پوستی آمریکا داشت. این فیلم پر خرج و تولید آن مبتنی بر منابع مالی سرمایه‏ داران خصوصی و البته سودیاب بود. در ایران هم بانک‏ های خصوصی که برای فیلم‏سازی سرمایه‏ گذاری می‏ کنند و بنگاه‏ های خصوصی دیگر هم بندشان به خیلی جاها بند است. واحدهای دولتی نیز که جای خود دارند. استقلال فیلم سازی از سلطه‏ ی همه‏ ی آنها آرزوی کانون بوده است. من هم که اقتصاد دانم عرض می‏کنم چنین استقلالی به لحاظ سیاست‏های اقتصادی کاملاً ممکن است اما در شرایط سیاسی فعلی نا امید کننده. به هر حال از جهنم هم ممکن است گل‏هایی بیرون آید.
چشمک زدنهای هنرمند، از جمله فیلم ساز، به این و آن قدرت البته انحراف است و خلاف هنر زایا و مستقل. اما این در کار هنرمند کشف می‏شود و البته اگر آگاهی‏های اجتماعی کم باشد این چشمک زدن گم می‏شود. ریاکاری و نیرنگ، و در مثل با هدف تسلیم‏ سازی کارگران، ممکن است در دوره‏‏ هایی موثر بیفتد. من هم مانند افروز این چشمک زدن‏ها را در می‏یابم اما گمانم این است که همه‏ ی مردم این فیلم را شاید با معیارهای مطلق گرایانه‏ ی من و افروز مقایسه نکرده‏ اند. توده‏ ی طبقه‏ ی متوسط و کارگری شهرنشین این فیلم را در مقابل اخراجی‏ ها قرار می‏دهد و به مسابقه‏ ای که واقعاً نه فیلمساز بلکه نیروی واکنش منفی اعتراضی اجتماعی آن را سامان می‏دهد، دست می‏زند و برنده می‏شود. در این جا باید به انتخابی از سوی مخاطبان باور داشت که در آن سمت و سوی آگاهی بخشی بسیار قوی‏تر از سمت و سوی تسلیم طلبانه به کار افتاده است. البته این را هم تصدیق می‏کنم که در اهدای این جایزه، دادن پاسخ مثبت به افکار عمومی معترضان در ایران انگیزه‏ای مهم برای دستگاه اسکار بوده است. با این وصف تفسیر و تحلیل فیلم باید پویا هم باشد و نه صرفاً مبتنی بر کشف نیات پنهان دستهای ناآشکار.
من که بالاخره درحد توانم فعال و مشاور تشکل‏ های کارگری هستم بلاهایی را که بر سر کارگران ایران می‏آید می‏شناسم و با مسائل کارگری ایران کم آشناتر از صادق افروز نیستم. کمتر از خیلی کسان هم هزینه‏ ی این دلبستگی و فعالیت را نپرداخته‏ ام و در انتظار پرداخت بیشتر هم هستم. اما فیلم، فیلم است دیگر، و لازم نیست صددرصد فیلم کارگری یا مستقیماً سیاسی و مربوط به مبارزان آزادیخواه باشد، آنهم از نوعی که نتیجه‏ ی اخلاقی اش را فقط این و آن تحلیل گر و صاحب نظر سیاسی می‏پسندد. مگر فیلم‏ های خوب سناریست‏ ها، کارگردانان، تهیه کننده و بازیگران همه از ژانر کارگری بوده‏ اند. فیلم مورد بحث هم کارگری نبوده است و در آن هم به نظر من و دوستانم ادعا هم نشده است که کارگران ایران خرافی‏ اند. اما به گواهی من درست گفته بود که کمک خانه‏ داری چون راضیه در فیلم، که کارگر خدماتی است، نمونه‏ ی اجتماعی از چنین باورمندی بوده است. می‏توانسته است شوهری هم داشته باشد به تنگ آمده از فقر و محرومیت و محکوم شدن به ناداری و زاری و خواری و فقر خانواده، ناگزیر به فرصت جویی متقلبانه روی آورد.
آقای افروز هیأت دبیران کانون را موعظه داده است که در مقامی نشسته‏ اند که زمانی سعید سلطانپور نشسته بوده است. به ایشان یادآور می‏شوم که به جز سعید بسیار عزیز ما، راد زنان راد مردان دیگر هم در این کانون جای داشته‏ اند با اندیشه و رویکردها و آرمان‏ های متفاوت اما با فصل مشترک دفاع از آزادی اندیشه و بیان. البته همه‏ ی آنها از سعید سلطانپور تا محمد مختاری از ما هم رأی و حمایت می‏ گرفتند و خودشان هم در جای لازم به ما رأی می‏دادند و حمایت می‏کردند. خیلی‏ ها هم که اکنون در جستجوی تعرض به کانونند در آن میان نبوده‏ اند، البته اشکالی هم ندارد و این غیاب حق اظهارنظر را از ایشان نمی‏ گیرد ولی به آنها هم حق موعظه و پرخاش و توی ذوق زدن نمی‏دهد. اکنون هم کانون پر است از ارزش آفرینان و آزادی خواهانی که به نظر ما حتماً نباید کشته شوند تا قدرشان را در پا بر جا نگه‏داشتن این سنگر ریشه‏ دار و پایدار آزادی اندیشه و بیان بدانیم.
کانون برخلاف آنچه افروز می‏گوید، به گواهی سراسر تا ریختن دچار وسوسه‏ ی لیبرالیستی نیست و در آن البته وسوسه‏ ی سوسیالیستی هم غلبه ندارد. کانون تشکل صنفی برای دفاع از آزادی اندیشه و بیان و قلم است و دیدگاه‏هایی از لیبرال تا چپ در آن برای این آزادی، که نیاز مبرم توسعه‏ ی فرهنگ و دانش و آگاهی و تأمین حقوق انسانی همگانی به ویژه محرومان است، همزیستی و همکاری می‏کنند. ببینید فیلم «جدایی...» به خاطر موفقیتش در بیان گوشه‏ ای از درد اجتماعی که «واقعی‏تر» از فیلم‏های دیگر بیان شده و از حیث موازین هنری بسیار برتر از فیلم‏های سفارشی و مهندسی شده‏ ی قدرت و ثروت و حمایت شده‏ های رسمی از آب درآمده است از سوی کانون مورد تبریک گویی قرار گرفته است. بله در این فیلم اصرار «سیمین» برای گریز از ایران به سمت بهشت غرب، به دروغ کشانده شدن «ترمه»، قسم خوردن «راضیه» به کتاب مقدس و وابسته بودن راست گوئیش به این کتاب و رفتار عصبی که «شوهر راضیه» کارگری بیکار شده است و تعهدات سنتی – انسانی «نادر» همه و همه در متن جامعه و روابط آسیب دیده و نابهنجار اجتماعی واقعی‏ تر از آدم های اخراجی و صدها فیلم دیگرند. حتماً اعضای هیأت دبیران کانون با تبحری که در تحلیل اثر هنری دارند و با وسواس بسیار زیادتر از وسواس افروز پای بند استقلال و آزادی مانده‏ اند می‏دانند که این «واقعی‏ تر» بودن برای موفقیت نسبی فیلم لازم بود اما کافی نبود . به جز آن لازم بود چیزهای دیگر هم از حیث هنری و غنای بیان در میان باشد. ضمناً واقع گرایی در اثر هنری اساساً ایدئولژی حاکم در کانون نیست و موضوع مهم برای این شکل ارزش آفرینی مستقلانه و بیانگری هر چه آزادتر آن اثر است. ضمناً این که سید شهاب، بازیگر فیلم، مرید کیست، از نظر کانون نباید در حق او برای هنرپیشه شدن خللی ایجاد کند. از نظر کانون فقط کسانی که کارگزار سانسور و قدرت فرهنگی بوده‏ اند جایی در کانون نخواهند داشت. در داوری برای یک فیلم در آن سطحی که کانون داوری کرده است، تکیه کردن بر گرایش و سلیقه و رویکرد سیاسی یک هنرپیشه کار به دردخوری نیست؛ در سطوح دیگر شاید.
من هم مانند صادق افروز مثبت نمایی بی‏جهت و یک طرفه‏ ی نادرست چهره‏ ی قضاوت و قضا را مورد انتقاد قرار می‏دهم و آن را انحرافی از بیان آزاد اندیشه‏ ی هنری می‏دانم، مگر آن که فیم‏ساز به آن باور داشته باشد و پای آن بایستد که البته بحث دیگری است و جای گفتگوی زیاد هم دارد. به هر حال حق با افروز است اما آیا کانون در اعلامیه‏ اش اصلاًٌ به این جنبه‏ ها توجه داشته یا باید بنا به خواست ایشان داشته باشد؟ اگر هیأت دبیران کانون پای تحلیل کامل می‏نشست به نظر من هم باید به این جنبه‏ ها می‏ پرداخت و آنها را در ترازوی نقد هنری می‏گذاشت اما این هیأت فقط به جنبه‏ ای از فیلم که به منشور آن مربوط می‏شود پرداخته است. کانون با چهل و چهار سال عمر خود و سالها سابقه‏ ی تلاش برای تشکل نویسندگی که در پشت سر این سال‏ ها دارد نمی‏آید این گونه جهت گیری‏ ها در آثار هنری را به عمد و به نفع قدرت نادیده بگیرد. کاش صادق افروز آن قدرها از کانون می‏دانست که نه تعجب می‏کرد و نه این چنین در انتظار می‏نشست.
بله ممکن است درست است فیلم‏ های دیگر خارجی در مورد ایران ساخته شود که بهتر از فیلم «جدایی...» باشند که البته برای مقایسه و داوری در رده‏ ی فیلم‏ های سینمایی داستانی باشند و نه مثلاًٌ فیلم‏ های مستند. اگر هم چنین باشد، آن فیلم‏ ها البته در همان فضای آزادی که افروز هم در آن زندگی می‏ کند ساخته می‏ شوند و نه فضای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ایران. حال خواست من این است که آقای افروز لطفاً چند تا از این فیلم‏ها را نام ببرند تا ما هم با آنها آشنا شویم. به هر حال هیأت دبیران کانون لابد وظیفه و در حد منشور خود هم نمی‏داند که در میان این همه گرفتاری و فشار و کنترل بنشیند و مدام برای این و آن فیلم اعلامیه‏ ی تبریک و تسلیت صادر کند. اما شما به هر حال از آن فیلم‏ های خارج ساخته‏ ی بهترتان درباره‏ ی جامعه‏ ی ایران نام ببرید و اگر خواستید استدلال و تحلیلتان را هم اضافه کنید.
باری اگر صادق افروز از منشاء نابسامانی‏ ای و گره‏ خوردگی‏های پیشینه‏ دار در درون خود علیه کانون حرکت نکرده است، که باید چنین بوده باشد، پس خوب بود این گونه شتاب زده ندود وسط صفحه‏ ی سایت‏ ها و تفسیری نادرست، و چه بسا عمداً نادرست، علیه آن به ارائه بدهد. وقتی کانون می‏گوید «فارغ از ماهیت جوایز» مقصودش این نبوده است که دچار «فراغت» است و نمی‏داند جایزه‏ ی اسکار چه ماهیت و سوابقی دارد و نمی‏خواهد هم بداند (البته در این موارد بهتر است خود هیأت دبیران، اگر صلاح و لازم می‏داند و وقت هم دارد، جواب بدهد). اتفاقاً به نظر من مقصود هیأت دبیران این بوده است که می‏دانیم آن پشت‏ ها ممکن است چه خبرهایی باشد اما فرصت‏ هایی هم در کار بوده است و تجربه شده است. کانون خوب می‏داند اسکار چیست و چگونه آمریکایی جایزه‏ ی است و بخش خارجی و داخلی‏ اش تحت تأثیر کدام نیرو قرار گرفته، چه تجربه‏ هایی را نمایش داده و چه قانونمندی کلی‏ ای دارد، اما استثناء‏های ناکم شمار آن را هم می‏داند. این که کانون گفته است «فارغ» یعنی این که نمی‏خواهد در چارچوب اعلامیه‏ اش و ظرف زمانی موجودش به بحث محتوایی آن جایزه بپردازد ضمن آن که خیلی چیزها را هم می‏ داند. بله البته که به نظر من هم سابقه‏ ی جهت گیری بسیار و تبعیض آشکار، به نفع سلطه و ستم سرمایه و نظام آمریکایی (و راست نو در چهره‏ ی نولیبرالی و نومحافظ کاری) در اسکار وجود داشته است. اما توجه هیأت دبیران تلاش فیلم مورد بحث ما در حضور و بیان موفقیت آمیز و موقعیت‏ های استثنایی بوده است.
راستی نمی‏دانم نظر صادق افروز درباره‏ ی جایزه‏ های ادبی و صلح نوبل چیست. من می‏دانم که آنها هم بسیار جهت دار بوده‏ اند (شاید البته نه به اندازه‏ ی اسکار). اما در همین عرصه مارکز در ادبیات و شوایتزر در صلح هم جایزه‏ ی نوبل را برده‏ اند. در مقابل، ماریوس بارگاس یوسا در ادبیات و مناخیم بگین در صلح هم جایزه برده‏ اند. تکلیف کانون چیست اگر یک عضو آن، شیرین عبادی، جایزه‏ ی صلح را می‏برد. کانون به این عضو خود که بخشی از درد و رنج کودکان را در سطح جهانی بیان کرده است، فارغ از گرایش سیاسی او، و همان دستگاهی که مثلاً اوباما را هم که فرمانده ارتش‏ های در حال جنگ در جهان است مستحق جایزه صلح می‏داند، تبریک می‏گوید.
در همین جایزه‏ ی اسکار آن طور که افروز اشاره کرد فیلم فاشیستی شکار گوزن جایزه می‏برد. اما می‏دانید که هالیود که بخشی وابسته و پیوسته به اسکار است و واقع هر دو، به وجه غالب، نه نولیبرال نه نوفاشیست و نه نومحافظ کارند بلکه «لیبرال» به شمار می‏آیند چون از آن طریق صنف فیلم‏سازی می‏تواند آزادانه‏ تر حرف بزند، تولید کند و به فروش برساند. در همین هالیود، وارن بیتی (آن هنرپیشه‏ ی معروف فیلم قدیمی عاشقانه‏ ی «شکوه علفزار») فیلمی تهیه کرد به نام ردز (سرخ ها) درباره جان رید نویسنده و تاریخ نگار انقلاب روسیه و نویسنده‏ ی سوسیالیستی که بارها حضوری فعال و مدافعه جویانه در شوروی داشته است و اساساً در دفاع از بلشویک‏ ها و کمونیست ها سفر کرده و کتاب نوشته است. این فیلم در ۱۹٨۱، پنج جایزه‏ ی اسکار را برد. وارن بینی در ۱٥-۱۰ سال بعد در فیلمی که نامش را خوب به یاد ندارم (بول ورک، شاید) آشکارا و به خوبی بیان کرد که بدیل او در انتخابات نیرنگ بازانه لیبرالی دو حزبی، «سوسیالیسم» است. اشاره‏ ای هم به فیلم جولیا به بازیگری جین فوندا می‏ کنم که در ۱۹۷۷ (اگر اشتباه نکنم) اسکار گرفت و فیلمی منتقد و مترقی بود و می‏گذرم.
به هر حال «فارغ از هر گرایش» جایزه‏ ی اسکار به ارزش‏ های تکنیکی هم توجه می‏کند، تحت اثرگذاری جریان لبیرال ‏هالیوود هم هست و هر «اخراجی‏ ای» را به خود راه نمی‏دهد. اما اگر نظر مرا می‏خواهید، این نظر همانست که کانون آرزو کرده بود، یعنی استقلال هر چه بیشتر از مبانی قدرت و سلطه‏ ی انحصاری و سیاسی و فرهنگی. و باز اگر نظر می‏ خواهید این است که در همه‏ ی این گونه جوایز امکان فرار و فرصت هم پدید آمده است. به هر حال آقای افروز بسی نامنصفانه داوری کرد و برای خودش (و گرایشی که شنیده‏ ام گویی به آن منتسب است) بسیار بد شد که جوری نوشت که گویا کانون آماده است تا از فیلم طرفدار سلطه‏ گری و فاشیستی و نولیبرالیستی جهت‏ دار و ضد آزادی هم دفاع کند و تبریک بگوید. اگر موردش رسید و چنین شد، آنگاه این شما و این هیأت دبیران و اما تا این لحظه آیا ایشان به اندازه‏ ی سرسوزنی خدشه یا کلکی در کار کانون و هیأت دبیران دیده‏ اند. خواهش می‏کنم موی سفید از ماست بیرون بکشند و سر فرصت داوری کنند.
کانون نویسندگان امکان عملی حرف زدن و انتقاد کردن و برون‏داد ارزش های بی‏شمار و پرتوان اعضا و جمع و تجربه و تاریخ خود را ندارد. با این وصف آن همه عمر و جان و وقت و زندگی را فدا کرد تا ارزشمندترین نویسندگان این جامعه را به لحاظ معنوی و صنفی پناه دهد و بتواند به رغم همه‏ ی ناملایمت‏ های مصیبت‏ بار باز حرف بزند.
آقای افروز، که از آن بیانیه تعجب کرده است، تاکنون از این ارزش آفرینی‏ ها در روزگاری که ترس و بیداد از در و دیوار می‏ ریزد تاکنون ذره‏ ای هم به شگفتی نیامده‏ است. راستی را که «بر کشورم چه رفته است».
بله من گواهی می‏دهم که اندکند شمار نویسندگانی که به واقع و ریشه یابانه می‏ دانند در هالیود و در عرصه جایزه‏ های اسکار فیلم‏ های گمراه کننده، توجیه‏ گر ستم، جنایت‏ آموز، سلطه گرانه آمریکایی، دفاع و توجیه نژادپرستی اسرائیلی – صهیونیستی فراوانند. در سینمای فرانسه و ایتالیا نیز با وجود آن همه ارزش های هنری به یادماندنی دهه‏ های گذشته چنین بوده است. جنگ، آدم کشی، مصرف گرایی، تبلیغ برای کالاهای به دردنخور و اضافی، مواد مخدر، دفاع از تسلیم طلبی به قدرت جادویی علمی – نظامی و نژادی آمریکا، همه و همه بارها در میان دوستان ما و کانون به بحث گذاشته شده‏ اند، چنان که در عرصه‏ های دیگر و هنری و ادبی هم. این کار گوشه‏ ی از اشتغال ماست. با این وصف دیده‏ ایم که در زیر سلطه و سیطره‏ های بومی امکان بیان گری و ارزش آفرینی هم پدید می‏آید. باید دید و تمایزها را شناخت و نقد کرد و تشویق کرد. کانون امروز چنین می‏کند و صادق افروز باور داشته باشد که فارغ از ایدئولژی، چنین می‏کند. این کار هم در عرصه‏ های هنر نولیبرالی و هم استالینی و نواستالینی، به ویژه که نامستقل هم باشند، صورت می‏گیرد اما هرگز کانون به خود اجازه نمی‏دهد رویکرد و بینش و نظر و ابتکار نویسنده و هنرمند را با معیارهای «ویژه‏ ای» نفی کند یا به گونه‏ ای تبعیض آمیز بپذیرد. کانون رادیکال و انتقادی است اما برای دفاع از آزادی اندیشه و بیان و قلم بی‏ هیچ حصر و استثنا.
کاش افروز در نشان گرفتن ما شتاب و بی‏ انصافی نمی‏ کرد و انتقادی و منصفانه موی سفید از ماست بیرون می‏ کشید و ارج و جایگاه کانون را به دلایل شاید شخصی هدف قرار نمی‏داد. کاش آن چند حرف حسابی این نویسنده لا‏ی استهزا و تهمت به نویسندگان مقدم جبهه‏ ی آزادی اندیشه و بیان ساندویچ نمی‏ شد. کانون برای هیچ قدرت و هیچ مجیزگوی قدرت و هیچ برخوردار از نعمتی کف نزده هورا نگفته است و نمی‏ زند اما از آزادی اندیشه و گفتار مخالفان خود تا انتها دفاع می‏ کند. بعضی‏ ها دلشان می‏خواهد از کانون انحراف و اشتباه‏ هایی ببینند و آن را نابخشوده تشخیص دهند و با حمله به این مرکز مقاومت در برابر سانسور، بی‏ عملی خود را توجیه کنند. به نظر من و همه اعضای کانون هم این کانون هرگز در انتخاب مسیر مستقلانه از اشتباه بری نبوده است، اما این جور حرفها که افروز و چند نفری چون ایشان میان آورده‏ اند نشد اشتباه‏ یابی و نقد، شد کینه‏ جویی و نیش زدن و خود را خلاص کردن و البته به خاطر سوابق و تعلق و چند مقاله‏ اش، دلم می‏خواست صادق افروز با آن کسان مشتبه نشود. کانون حرف برای گفتن زیاد دارد، آقای افروز، و در حد توان هم سخن‏ ها گفته است که بسیار هم بلند و ماندگار بوده‏ اند. باز هم مکتوب‏ ها و گفته‏ ها خواهیم داشت. بی حرف نمانده‏ ایم. روزگار زبان همه‏ ی ما را نبریده است. کاش زندگی به ما امان می‏داد.

 

تعطیلی تلویزیون رسا؛ شکست دوم

 محمدرضا یزدان پناه

rasatv.jpg
اعلام تعطیلی تلویزیون رسا پس از شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات دوره نهم مجلس که شکست مدیریت اصلاح طلبانه دوم خردادی بر بخش سیاسی جنبش سبز به شمار می آید، شکست همین مدیریت در بخش رسانه ای جنبش سبز نیز محسوب می شود. 
ویژه خبرنامه گویا yazdanfree@gmail.com
تلویزیون رسا "تا اطلاع ثانوی" تعطیل شد. این "اطلاع ثانوی" معمولا هیچ وقت مشخص نمی شود که دقیقا چه زمانی است اما به هر حال عبارت مناسبی است برای احاله دادن مخاطب به زمانی نامشخص تا امکان هرگونه تغییر احتمالی در آینده با توجه به تغییرات احتمالی در شرایط کماکان وجود داشته باشد.
نکته جالب توجه درباره خبر توقف پخش برنامه های تلویزیون رسا این بود که مسئولان این تلویزیون حتی از تایید و اعلام رسمی این خبر خودداری کرده اند و خبر تعطیلی رسا توسط سایت جرس که نزدیک ترین رسانه اینترنتی به دیدگاه های گردانندگان رسا است، اعلام شده است.
حتی سایت اینترنتی تلویزیون رسا نیز هیچ خبر یا اطلاعیه ای درباره توقف فعالیت آن منتشر نکرده است تا مشخص نباشد تلویزیونی که یکی از اهدافش را "شفاف سازی اطلاع رسانی حکومت و پاسخگو کردن آن در برابر عملکرد و تصمیماش" عنوان کرده بود، به چه دلیل تعطیل شده است.
تنها منبع در این خصوص، همان خبر کوتاه و مبهم سایت جرس است که آنهم به نقل از "منابع خبری" نامشخص، دلیل تعطیلی رسا را "مشکلات مالی" عنوان کرده که به "ناتوانی در پرداخت هزینه آنتن ماهواره ای" و در نتیجه ناتوانی در پخش برنامه های آن منجر شد.
تاسیس و آغاز به کار تلویزیون رسا (رسانه سبز ایران) در فضای خبری و سیاسی ایران، اتفاق مهمی بود. خبر تاسیس تلویزیونی که قرار بود و وعده داده بود دیدگاه های متنوع و مختلف درون یکی از بزرگترین جنبش های اجتماعی – اعتراضی یکصد سال اخیر ایران را نمایندگی کند، با استقبال طرفداران جنبش سبز روبرو شد؛ همانگونه که واکنش تند رسانه های نزدیک به حکومت را به دنبال داشت.
مدتی پس از آغاز به کار این شبکه اما دیگر خبری از آن هیاهوی نخستین نبود. ضعف مفرط در برنامه سازی، کیفیت نازل بخش های خبری که صرفا به روخوانی اخبار سایت های سبز می پرداختند، استفاده نکردن از نیروهای حرفه ای، پایین بودن کیفیت تصاویر و به طور کلی در نظر نگرفتن معیارهای ضروری حرفه ای و مدرن بین المللی برای راه اندازی و ادامه کار یک تلویزیون ماهواره ای، باعث شد تا در حضور غول های رسانه ای رقیب مانند تلویزیون های فارسی بی بی سی و صدای آمریکا، رسا جای چندانی در خانه مخاطبان ایرانی پیدا نکند.
آمار دقیقی از بینندگان تلویزیون رسا به خصوص در داخل کشور در دست نیست اما به نظر نمی آید که خود مسئولان این تلویزیون نیز اعتقاد داشته باشند که در جذب مخاطب حتی به طور نسبی موفق بوده باشند.
این شکست اما تنها دلایل حرفه ای نداشت. تلویزیون رسا بر خلاف وعده اولیه گردانندگانش، هرگز نتوانست در بر گیرنده و منعکس کننده تمام دیدگاه ها و افکار درون جنبش سبز باشد. این تلویزیون صرفا بازتاب دهنده اخبار و مواضع آن بخش از جنبش سبز بود که در نمایی کلی، بخش اصلاح طلب آن را نمایندگی می کردند.
مسئولان و تصمیم گیران رسا، خود اصلاح طلبانی هستند که تمام سابقه و هویت آنها در مفاهیمی مانند خط امام، مردم سالاری دینی، اسلام رحمانی و دیگر کلیدواژه های جریان اصلاح طلبی دینی با محوریت سیاسی فردی به نام سید محمد خاتمی، تعریف می شود.
این دیدگاه با شدت و قدرت در تار و پود تلویزیون رسا اعمال شد. گردانندگان این تلویزیون در توجیه دیدگاه و عملکرد خود می گفتند که مبنای پیش گرفتن این روش، مفاد و اصول سندی است که تحت عنوان "منشور جنبش سبز" به امضای میرحسین موسوی و مهدی کروبی رسیده است.
منتقدان آنها اما همواره می گفتند که میرحسین موسوی و مهدی کروبی چه در بحث و چه در عمل، نگاهی وسیع، همه جانبه و کلان به جنبش سبز داشتند و بر مبنای این نگاه، بسیاری از ایرانیان در سرتاسر جهان، با دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد جزو جنبش سبز محسوب می شوند.
چنین نگاهی به هیچ وجه نمایی در تلویزیون رسا نیافت. شاید بتوان برنامه "نقد و نظر" این تلویزیون را تنها برنامه آن دانست که با حدود نیم ساعت پخش در هفته، تلاش می کرد تا طیف وسیع تری از دیدگاه ها و نظرات در درون و حتی بیرون از جنبش سبز را پوشش دهد و جالب اینکه این برنامه پربیننده ترین برنامه رسا بود.
بی توجهی به سبک های زندگی متفاوت به خصوص برای جوانان و طبقه متوسط غیر مذهبی یا کمتر مذهبی ایران، یکی دیگر از اشکالات اساسی "رسانه سبز ایران" در راه برقراری ارتباط و جذب مخاطب بود.
تعدد برنامه های دینی و مذهبی، انعکاس مطلق نگاه های جریان به اصطلاح روشنفکری دینی و مسائل دیگری مانند حجاب شرعی مجریان تلویزیون، همه و همه حاکی از توجه صرف گردانندگان این تلویزیون به سبک زندگی دینی و مذهبی و بی توجهی مطلق به سبک های متفاوت زندگی ایرانی بود.
به نظر می آید در این زمینه خاص حتی صدا و سیمای حکومتی جمهوری اسلامی هم عملکرد بهتری از تلویزیون جنبش سبز داشته است.
وجود چنین مسائلی، انتقادات و اعتراضات زیادی را در بین بسیاری از هواداران جنبش سبز به دنبال داشت که تغییر نکردن آنها تا روز آخر فعالیت این شبکه تلویزیونی، نشاندهنده اصرار گردانندگان رسا بر نگاه و عملکرد اولیه خود حتی به قیمت زمین خوردن این رسانه با اهمیت بود.
تعدادی از منتقدان سبز رسانه سبز به این دلیل، اکنون از تعطیلی تلویزیون رسا ابراز خوشحالی می کنند اما از هر زاویه ای که به این مسئله نگاه شود، به نظر می آید که توقف فعالیت این شبکه در کلیت به نفع جنبش سبز نباشد.
رسا در نهایت بخشی از اخبار مربوط به زندانیان سیاسی، رهبران در حصر جنبش و اخبار مشابهی را که تلویزیون های رقیبی مانند بی بی سی فارسی و صدای آمریکا به دلایل متعدد از کنار آنها می گذرند، در اختیار مخاطب در داخل ایران قرار می داد و اگرچه این کار با کیفیت ضعیف و ضعف های متعدد انجام می شد اما می شد.
از نظر رسانه ای نیز بی شک تعطیلی هر رسانه برای اصحاب خبر، اتفاقی متاثرکننده و دردناک است که به انسداد بیش از پیش جریان آزاد اطلاعات کمک خواهد کرد.
اعلام تعطیلی تلویزیون رسا پس از شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات دوره نهم مجلس که شکست مدیریت اصلاح طلبانه دوم خردادی بر بخش سیاسی جنبش سبز به شمار می آید، شکست همین مدیریت در بخش رسانه ای جنبش سبز نیز محسوب می شود.

 

برابری، صلح، آزادی
گزارشی از مراسم هشت مارس در تهران 
 اخبار روز: 


تا قانون خانواده برابر: مراسم هشت مارس امسال، ۱٣۹۰، توسط جمعی از فعالان حقوق زن در تهران و با حضور تعدادی از کنشگران و فعالان برابرخواه دیگر شهرهای کشور برگزار گردید. در ابتدای مراسم نیکزاد زنگنه با تبریک این روز، تاریخچه مختصری از چگونگی پیدایش این روز و تصویب قطعنامه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۷ و نامگذاری هشتم مارس به نام روز جهانی زن خواند و اظهار امیدواری کرد که در سالهای آینده امکان برگزاری اینگونه مراسم در شرایط بهتر و آزادتری فراهم گردد. همچنین یادی کرد از زنان دربندی که این هشت مارس و هشت مارس های گذشته به علت حضور در زندان و احکام سنگینی که گرفته اند، امکان حضور و بودن در این گونه مراسم ها را نداشته اند. به همین مناسبت از ژیلا بنی یعقوب فعال حقوق زنان که به تازگی کتابی را در خصوص زنان زندانی با عنوان «زنان دربند ۲۰۹ اوین» که توسط انتشارات باران در سوئد منتشر شده است، دعوت گردید تا به عنوان اولین سخنران مراسم توضیحاتی را در خصوص این کتاب و دلایل نگارش آن ارائه دهد.

دوره قهرمان ها به سر نرسیده است
ژیلا بنی یعقوب در مورد کتابش گفت: "این کتاب صرفاً به موضوع زنان در زندان نپرداخته است بلکه سعی شده به زمینه های چگونگی شکل گیری تجمع ۲۲ خرداد سال ٨۵ که منجر به دستگیری ۷۰ نفر از زنان و مردان برابری خواه گردید، پرداخته شود. بخشی از کتاب به این موضوع و بخش دیگری به وقایع بعد از دستگیری و ورود به بند ۲۰۹ زنان زندانی می پردازد." ژیلا بنی یعقوب در مورد این بخش گفت: "قسمت دیگری از کتاب خاطرات «بهمن احمدی امویی» همسرم در باره ۲۲ خرداد ٨۵ است او از جمله مردانی بود که به همراه ٣۰ مرد برابری خواه و مدافع حقوق زنان دیگر که در تمام خبرها فقط نام سه چهار نفر از آنها برده شده است و اسمی از بقیه آنها برده نشده است ولی در همان روز دستگیر و روانه زندان شده اند.ب ا چاپ خاطرات بهمن در این کتاب امیدواریم که گام کوچکی برای زنده نگه داشتن خاطره و یاد فداکاری این مردان برابری خواه برداشته باشیم."
در ادامه بنی یعقوب یادی کرد از نازنین خسروانی روزنامه نگار، که به تازگی برای اجرای حکم شش سال زندانش، به اوین فراخوانده شده است و گفت: "قصد قهرمان پروری ندارم و در شرایطی که مقاومت نکردن به ارزش تبدیل شده است، وجود افرادی چون نسرین ستوده، نازنین خسروانی، عالیه اقدام دوست و... به ما یادآوری می کند که عصر مقاومت به پایان نرسیده و برخلاف حرفهایی که زده می شود دوره آرمانگرایی به سر نیامده است و هنوز هستند مردان و زنانی که به خاطر باورها و آرمانها و اهداف حقوق بشری که دارند، در زندان ها مقاومت می کنند و تن به سازش نمیدهند" .
بنی یعقوب در ادامه گفت: "اتفاقاً ارزش کار نسرین ستوده در شرایطی که همسر و دو فرزندش تنها هستند، بیشتر مشخص میشود که چه جانانه مقاومت میکند و از زندگی شخصی خود میگذرد."

در ادامه برنامه، از محبوبه کرمی فعال حقوق زنان که در حال حاضر برای اجرای حکم ٣ سال زندانش، در بند زندان زنان اوین به سر می برد، یاد شد.

پیشکش زنان بند نسوان برای جشن عروسی لیلا توسلی
سپس از رضا خندان، همسر نسرین ستوده دعوت شد تا برای دقایقی در ارتباط با وضعیت نسرین ستوده صحبت کند. رضا خندان در ابتدای سخنان خود سلام نسرین ستوده را به تمامی همراهان و دوستان او رساند و این روز را به تمامی میهمان ها تبریک گفت و تشکر کرد از تمامی کسانی که خانواده زندانیان سیاسی و عقیدتی را تنها نگذاشته اند و در این دو سه سال گذشته همواره در کنارشان بوده اند. در ادامه هدیه ساخت دست زنان بند نسوان اوین را که برای جشن عروسی لیلا توسلی ساخته بودند، به میهمانها نشان داد و یادی کرد از خانواده توسلی که همواره عزیزانی را در پشت میله های زندان داشته اند.

فعالان حقوق زن با فشارهای روز افزون عقب نمی نشینند
بعد از سخنان کوتاه آقای خندان، از عالیه اقدام دوست فعال حقوق زنان که بعد از طی طولانی ترین دوره محکومیت در بین فعالان حقوق زن در ایران به تازگی آزاد شده است، برای ایراد سخنرانی دعوت شد. عالیه اقدام دوست در ابتدا این روز را به تمامی زنان و فعالان حقوق زن تبریک گفت و اظهار خوشحالی کرد که فعالان حقوق زن در این سالها به تلاش خود برای رسیدن به برابری ادامه داده اند و حتی یک قدم هم عقب ننشسته اند.
اقدام دوست همچنین یادی کرد از مراسم هشت مارس هایی که در زندان به همراه دیگر زنان زندانی از جمله مرحوم هاله سحابی در سال های ٨٨ و ٨۹ برگزار کرده اند.
به هر دوی این عزیزان هدیه ای به رسم تقدیر توسط برگزارکنندگان مراسم اهدا شد.

بعد از سخنان عالیه اقدام دوست، یادی شد از عبدالفتاح سلطانی وکیل دادگستری که به تازگی حکم ۱٨ سال زندان و تبعید به برازجان را دریافت کرده است.

لازمه صلح، شادی و امیدواری است
در ادامه برنامه، نوبت به مادران صلح رسید و از شهلا فروزانفر یکی از مادران صلح دعوت شد تا در ارتباط با جنگ و تحریم ها و تأثیرات آن بر زندگی زنان صحبت کند. فروزانفر در ابتدای سخنان خود از جنگ ایران و عراق گفت. از مجروحان و جانبازانی یاد کرد که در دوران جنگ به دلیل صدمات جدی، چهره های خود را از دست داده اند به طوری که حتی خانواده و بچه های آنها از روبرو شدن و هم صحبت شدن با آنها واهمه داشتند.
شهلا فروزانفر در ادامه سخنان خود از شهر ایلام گفت که در جنگ ایران و عراق در تمام دوران هشت ساله جنگ مردمانش مجبور بودند که در جنگل های بلوط زندگی کنند. و از بچه هایی گفت که در ایلام همچنان قربانی مین های به جا مانده از جنگ هستند. کودکان بدون دست و پایی که همچنان در شهر ایلام دیده می شود.
خانم فروزانفر ادامه داد که فرآیند دموکراسی و جریان دموکراسی خواهی اولین قربانیان جنگ هستند. از آنجا که زنان جزء بزرگترین گروه دموکراسی خواه در هر جامعه ای هستند، در زمان جنگ با بیشترین برخوردها و محدودیت ها و سرکوب ها مواجه می گردند.
شهلا فروزانفر همچنین از تحریم و عواقب آن گفت. اینکه ایران ٣۱ سال است که درگیر تحریم های همه جانبه بوده و در شرایط تحریم خدمات آموزشی و بهداشتی ضربه های جدی می بینند. و غالباً کشورها برای افزایش بودجه های نظامی خود، بودجه های آموزش و بهداشت را کاهش می دهند.

جنبش زنان امروز، رهبر محور نیست
بعد از سخنان شهلا فروزانفر، از مینو مرتاضی دعوت شد تا به این سوال که "آیا جنبش زنان مرده است؟" پاسخ گوید. مینو مرتاضی در ابتدای سخنان خود گفت به عنوان یک عضو از خانواده ملی- مذهبی که همواه برای برگزاری این چنین مراسمی با مشکل روبرو بوده و در دو سال اخیر نه تنها اجازه برگزاری این دست مراسم را در محیط عمومی که حتی در محیط خصوصی هم نداشته است، اما امروز توانسته است با وجود تمام این محدودیت ها در مراسمی شرکت کند که برای بزرگداشت هشتم مارس روز جهانی زن در ایران برگزار گردیده؛ می گوید: "جنبش زنان به علت همین انعطاف پذیری که دارد، همیشه زنده می ماند."
خانم مرتاضی تفاوت فعالان حقوق زن هم نسل خود با نسل فعلی را در عدم رهبر محور بودن نسل جدید فعالان حقوق زن دانست و اضافه کرد: "هم نسلان او به عنوان نسل انقلاب، آرمان گرا و رهبر محور بودند. رابطه آنها با رهبرانشان همانند رابطه مراد و مرید بود. اما در جنبش فعلی زنان به جرات می توان گفت در سی ساله گذشته با وجود کنشگران فعال و شاخص در حوزه زنان، جنبش زنان هیچ گاه رهبری نداشته است."
او ادامه داد بسیاری از مادران و زنان زندانی که در حال حاضر در زندان هستند، از نگاه کلاسیکی که در گذشته داشته اند به شیوه نو و مدرن اجتماعی امروز تغییر نگرش داده اند.
در ادامه مراسم یادی شد از نرگس محمدی عضو کانون مدافعان حقوق بشر در ایران که حکم شش سال زندان او در دادگاه تجدید نظر تأیید شده است.

زنان پنهان، زنانی که دیده نمیشوند
در ادامه از هاله صفرزاده فعال حقوق زنان و کارگری، دعوت بعمل آمد تا برای تشریح اثرات تحریم و فشارهای روز افزونی که بر زنان وارد می گردد، چند دقیقه ای به سخنرانی بپردازد. خانم صفرزاده در ابتدای سخنان خود با اشاره به پرسشی که مرتاضی مطرح کرده بود، گفت تا زمانی که در جوامع نابرابری و بی عدالتی وجود دارد هیچ جنبشی نخواهد مرد. آنقدر تبعیض و نابربری علیه زنان در جامعه ما زیاد است که امکان ندارد جنبش زنان دیگر وجود نداشته باشد.
هاله صفرزاده همچنین به دهه شصت اشاره کرد که در اوج فضای سیاه آن روزها، اولین حرکت هایی که انجام گرفت توسط زن هایی در مناطق محروم مثل اسلامشهر بود که برای آب به خیابانها ریختند. همان زنانی که از حداقل آگاهی ها برخور دار بودند و غالباً از چشم بسیاری پنهان می مانند در آن زمان به خیابانها ریختند و بیشترین هزینه ها را پرداختند.

خدمت نیمه وقت زنان، طرح جدیدی برای به حاشیه راندن زنان
مریم رحمانی سخنران بعدی مراسم بود که با اشاره به طرح های محدود کننده ای که برای زنان در زمینه اشتغال در چند ساله اخیر توسط دولت ایجاد شده است، به طرح جدید خدمت نیمه وقت زنان در ادارات، اشاره نمود که قرار است در بودجه سال ۹۱ لحاظ گردد و خواستار کنشی سریع از سوی کنشگران و فعالان حقوق زن در این زمینه شد.

افزایش خشونت علیه زنان در سایه جنگ و تحریم
ناهید جعفری از اعضای کمپین یک میلیون امضاء نیز ضمن تبریک این روز گفت: خشونت علیه زنان با وجود تمامی تلاش هایی که برای متوقف کردن آن توسط گروه های مختلف زنان از جمله کمپین یک میلیون امضاء صورت گرفته است، همچنان ادامه دارد و این خشونت ها در سایه تحریم ها، جنگ و فشارهایی که بر زنان و مردان و افراد خانواده وارد میشود، بیشتر گسترش می یابد.

ضعف قوانین در زمینه مقابله با خشونت علیه زنان
در ادامه برنامه از ستاره هاشمی، دانشجوی حقوق خواسته شد که در ارتباط با قوانین حقوقی و جزایی مرتبط با زنان در ایران صحبت کند. ستاره هاشمی در ابتدای سخنان خود احکام صادره برای نسرین ستوده، عبدالفتاح سلطانی و نرگس محمدی را مایه شرم نظام قضایی ایران دانست و در ادامه گفت: "متأسفانه خشونت علیه زنان در حقوق کیفری ایران جرم محسوب نمی شود و چه بسا قانون گذار به صور مختلف سعی کرده که سلطه مردان بر زنان را گسترش دهد. وجود قوانینی چون تمکین، سنگسار و عدم مقابله با قتل های ناموسی را می توان از جمله این قوانین برشمرد."
او در ادامه اظهار داشت که قوانین قضایی فعلی در ایران به دلیل عدم مواجهه قانون گذار با زنان خشونت دیده، اثر بازدارندگی و منع خشونت علیه زنان را ندارد. و از سوی دیگر احکام صادره برای جرایمی نظیر اسیدپاشی و تجاوز چنان سنگین و مغایر با اصول اولیه حقوق بشری است که مجالی را برای دفاع فعالان حقوق زن باقی نمی گذارد.
ستاره هاشمی در خاتمه اظهار امیدواری کرد که امیدوار است که در آینده دیوارهای میان قوانین و زندگی روزمره زنان برداشته شود و شاهد اصلاح قوانین جزایی و کیفری در ایران باشیم.

زنان بی چهره، قربانیان خاموش اسیدپاشی در ایران
به دنبال بحث خشونت علیه زنان در ایران و سایر کشورها از عالیه مطلب زاده از اعضای کمپین حمایت از قربانیان اسیدپاشی در ایران دعوت شد تا در خصوص قربانیان اسیدپاشی و دلایل تشکیل این کمپین به سخنرانی بپردازد. مطلب زاده اسیدپاشی را غیر انسانی ترین شکل خشونت دانست که متأسفانه آمار آن در کشور در حال افزایش است و هر روز شاهد موارد جدید و دردناکی از اسیدپاشی هستیم. خانم مطلب زاده از قربانیان اسیدپاشی که ۹۰ درصد آنها را زنان تشکیل می دهند، یاد کرد که بعد از این هجوم های وحشیانه با ازدست دادن بینایی و چهره خود گویی هویت و خود واقعی خود را از دست می دهند و به دلیل طولانی و پرهزینه بودن مراحل درمانی خود غالباً در میانه راه حتی از حمایت اعضای نزدیک خانوده خود نیز محروم می شوند.
مطلب زاده در ادامه صحبت های خود به ابهامات قانونی برای پیشگیری و کاهش این نوع خشونت اشاره داشت و اظهار امیدواری نمود تا با تلاش های بیشتر بتوان این موانع را جهت بازدارندگی این خشونت در کشور بوجود آورد.
در انتها خانم مطلب زاده به راه اندازی کمپین حمایت از قربانیان اسیدپاشی در ایران اشاره کرد که برای بازگشت به زندگی نیاز به حمایت های همه جانبه دارند. افرادی که غالباً از اقشار فرودست جامعه هستند و توانایی پرداخت هزینه های درمانی سنگین بعد از مواجهه با این تهاجمات را ندارند.

قم، پرتبعیض ترین شهر علیه زنان در ایران
در خاتمه مراسم از فعالان حقوق زنان در سایر شهرها که در این مراسم حضور بعمل آورده بودند، دعوت شد تا گزارش کوتاهی از عملکرد خود و همراهانشان در شهرهای خود ارائه دهند.
در ابتدا فعالان حقوق زن شهر رشت به شرح برنامه و فعالیت های خود در این شهر پرداختند و جمع آوری امضاء برای کمپین یک میلیون امضاء و اعتراض به قانون جنجالی حمایت از خانوده، برگزاری گلگشت های ماهیانه را از جمله فعالیت های فعالان شهر رشت برشمردند.
نماینده شهر مشهد و ساری نیز که در این در مراسم حضور داشت به برگزاری کارگاه های مختلف در این شهر و برگزاری مراسم در روزهای خاصی نظیر ۲۵ نوامبر، ٨ مارس و سالروز تأسیس کمپین یک میلیون امضاء اشاره کرد.
در ادامه یکی از فعالان قم، این شهر را یکی از پرتبعیض ترین شهرهای ایران علیه زنان دانست که بسیاری از زنان این شهر، به شرایط تبعیض آمیز زندگی خود خو گرفته اند و یا آن را تحمل می کنند. همچنین به فاطمه مسجدی و مریم بیگدلی از فعالان حقوق زن در قم اشاره کرد که به خاطر فعالیت های برابر خواهانه خود شش ماه حبس را تحمل کرده اند.
از کرج هم فعالانی حضور داشتند که کوتاه به چگونگی فعالیت های خود در این شهرها پرداختند.

گزارش: بنفشه جمالی
عکس: مریم رحمانی و زارا امجدیان

 

نگاهی به رویدادهای زیست‌محیطی ایران در سال ۱۳۹۰

افزایش آلودگی‌ها، نابودی دریاچه ارومیه و تالاب‌ها، سقوط ۳۶ پله‌ای جهانی ایران، ممنوعیت کاربرد آزبست از جمله رویدادهای خوب و بد زیست‌محیطی سال ۹۰ است. همراه با محمد درویش مهم‌ترین این رویدادها را بر می‌شماریم.
سال ۹۰ با هجوم ریزگردها به آسمان اغلب شهرهای غربی، جنوبی و مرکزی ایران آغاز شد. ریزگردها که ذراتی با بزرگی کمتر از ۲ میکرون هستند برای سلامتی انسان خطرناک‌تشخیص داده شده‌اند و می‌توانند باعث انواع بیماری‌ها، از جمله بیماری‌های تنفسی شوند.
میزان ذرات گرد و غبار موجود در هوا در برخی از شهرهای ایران در سال ۹۰ چنان افزایش یافت که چند شهر کشور از نظر میزان سالانه این ذرات در هوا از میان ۱۱۰۰ شهر از ۹۱ کشور دنیا در رده ‌آلوده‌‌ترین شهرهای دنیا قرار گرفتند.
در این میان اهواز گوی سبقت را از دیگر شهرها ربود و در مقام آلوده‌ترین شهر دنیا قرار گرفت.
سال آلودگی هوا
سال ۹۰ سالی بود که در آن مردم بسیاری از کلان‌شهرهای ایران، به ویژه‌تهران وضعیت هشدار را تجربه کردند.
بسیاری از روزها تهران به علت افزایش بیش از حد آلاینده‌های هوا تعطیل بود. روزنامه همشهری در یکی از گزارش‌های خود در نیمه دوم سال ۹۰ با استناد به آمار سازمان بهشت زهرای تهران‌اعلام کرد: «تنها در دو ماه اول پاییز امسال ۷ هزار و ۶۱۱ شهروند تهرانی بر اثر ایست قلبی که ارتباط نزدیکی با آلودگی هوا دارد جان خود را از دست داده‌اند.»
سال مرگ دریاچه ارومیه
دریاچه ارومیه نیز اوضاع بهتری را تجربه نکرد. اوضاع این دریاچه تا حدی بحرانی شد که علی نظری‌دوست، رئیس ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه در گفت‌وگو با خبرآنلاین، هشدار داد که در صورت بی‌توجهی، طی دو تا سه سال آینده این دریاچه خشک شده و از بین خواهد رفت.
مردم شهرهای مختلف آذربایجان ایران بارها به خیابان‌ها آمده و نسبت به سال ۲۰۱۰ میلادی ۳۶ پله سقوط کرد.
بر اساس معیارهای شاخص جهانی عملکرد زیست‌محیطی (EPI) ایران در سال ۲۰۱۲ در میان ۱۳۲ کشور جهان در رتبه ۱۱۴ قرار گرفت.
محمد درویش، کارشناس محیط زیست ایران با ابراز تأسف در این مورد به دویچه‌وله می‌گوید: «یادمان باشد که فقط سه کشور وضعیت بدتری از ایران داشتند، یعنی قزاقستان، روسیه و سوریه. ولی نکته‌ی تأمل‌برانگیزتر این است که اگر به گزارش‌های سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۶ نگاه کنیم می‌بینیم که شیب نسبتا نگران‌کننده‌ای در وضعیت عملکرد محیط زیستی ایران وجود دارد. یعنی ما در سال ۲۰۰۶ رتبه‌‌مان ۵۳ بود، بعد رسیدیم به ۶۷ و حالا رسیده‌ایم به ۱۱۴. یعنی در طول شش ساله‌ی اخیر، بین ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲، ما ۶۱ پله سقوط کرده‌ایم که از این نظر هیچ کشوری قابل رقابت با ایران نیست.»

محمد درویش‌‌، کارشناس محیط زیست ایران
درویش با مطرح کردن مشکل دیگری در سال ۹۰ ادامه می‌دهد: «ولی چرا این اتفاق افتاد؟ شاید یکی از مهم‌ترین دلایلش برگردد به این که ما با بدترین طراز سطح آب زیرزمینی در طول یک دهه‌اخیر روبه‌رو هستیم. گزارش‌هایی که شرکت مدیریت منابع آب منتشر کرده می‌گوید که سطح آب زیرزمینی در بیش از ۷۰ دشت کشور سالانه بیش از دو متر دارد افت می‌کند که این روند واقعا کم‌نظیر است و در بسیاری از کشورهای دنیا چنین چیزی اتفاق نیفتاده و این مسئله سبب شده است تا میزان ناپایداری اکولوژیک در کشور ما به طرز معنی‌داری افزایش پیدا کند و برای نخستین بار در مناطقی مثل اردبیل یا کبودر آهنگ و قهانوند در همدان هم ما با نشست زمین روبه‌رو شده‌ایم. حتی نشست زمین در بستر دریاچه‌ پریشان هم گزارش شده و رقم‌اش به ۵ سانتی‌متر در سال می‌رسد.»
محمد درویش، عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع می‌افزاید: «یادمان باشد که اگر میزان نشست از ۴ میلی‌متر در سال بیشتر شود در بسیاری از کشورهای دنیا وضعیت بحرانی اعلام می‌شود و حالا ما می‌بینیم که در دشت طوس در خراسان شمالی این رقم ۳۰ سانتی‌متر است، در فارس و در بسیاری از مناطقش بین ۲۰ تا ۳۰ سانتی‌متر است و در جنوب تهران تا ۳۶ سانتی‌متر گزارش شده است. یعنی بیش از ۹۰ برابر آنچه که ما به آن می‌گوییم بحرانی.»

تظاهرات مردم آذربایجان در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه
افت کیفیت آب
افت کیفیت آبهای سطحی و زیرزمینی ایران از مسائل بارز دیگری بود که محیط زیست ایران در سال ۹۰ با آن روبرو بود. درویش می‌گوید، افت کیفیت آب باعث شد که "اغلب ۱۲۳ رودخانه‌ی دائمی ما دیگر حتی برای وحوش قابل استفاده نباشند". وی این موضوع را "نگران‌کننده" و ناشی از "ورود مستقیم پساب‌های بخش صنعت، کشاورزی و شرب به داخل آبهای سطحی و زیرزمینی‌" می‌داند.
سال بیابان‌زایی و مرگ تالاب‌ها
در سال ۱۳۹۰ نیز روند نابودی تالاب‌ها ادامه یافت و تالاب‌هایی همچون گاوخونی، بختگان، ارژن، پریشان، آجی‌گل و تالاب‌های سه‌گانه هامون مسیر خشکی و نابودی را طی کردند. تالاب‌های شادگان، هورالعظیم، هویزه و هورالحمار نیز وضعیت بهتری نداشتند.
محمد درویش می‌گوید، خشک شدن تالاب‌ها "چشمه‌های تولید گرد و خاک در کشور" و در نتیجه "کانون‌های بحران فرسایش بادی" را افزایش می‌دهد.
او در توضیح گسترش بیابان‌زایی می‌گوید: :«ما در سال ۹۰ مشکل خشک شدن رویشگاه زاگرس را داشتیم و گزارش‌ها حاکی از این بود که دست‌کم ۳۰درصد از این رویشگاه در معرض خشکیدگی کامل قرار گرفته و در برخی از استانها مثل استان ایلام خسارت‌های بسیار سنگینی به رویشگاه زاگرس وارد شده که منشأ آب ۴۰ درصد از ایرانیان به‌حساب می‌آید.»

تظاهرات زیست‌محیطی اعتراضی مردم آذربایجان ایران
درویش ادامه می‌دهد: «این‌ها همه نشان‌دهنده‌ی این است که روند بیابان‌‌زایی در کشور ما به شدت در حال افزایش است و ضریب امنیت غذایی ایرانیان به شدت در حال کاهش است که این امنیت غذایی می‌تواند در حقیقت کارآیی سرزمین و کارایی راندمان ایرانیان را به شدت کاهش دهد. خشک شدن زاینده‌رود، قطب تمدنی مرکز کشور یکی دیگر از مؤلفه‌های بسیار نگران‌کننده‌ای بود که به‌هرحال نشان‌دهنده‌ی این است که وضعیت محیط زیست در کشور در سال ۹۰ وضعیت مطلوبی نبوده است.»
سال ضجه‌های توله‌خرس‌های قهوه‌ای
در شهریور ماه سال ۱۳۹۰ ویدئوکلیپی تکان‌دهنده بر روی برخی از وب‌سایت‌های زیست‌محیطی ایران قرار گرفت که برای‌مدت‌ها خبرساز شد و بسیاری بر آن شدند که قوانین مربوط به حمایت از حقوق حیوان‌ها در ایران را بازبینی کنند. فرهنگ حیوان‌‌آزاری و بررسی چرایی لذت ناشی از آن بار دیگر در رسانه‌ها مطرح شد و جان گرفت.
در این ویدئو کلیپ دیده می‌شود که چند شکارچی در منطقه سمیرم اصفهان ماده‌خرسی را با شلیک گلوله زخمی کرده و شکم دو توله او را می‌درند و خود از صحنه‌های جان دادن ماده‌خرس و دو توله‌اش فیلم‌‌برداری می‌کنند.
اما چندی بعد درست در همین منطقه واقعه دیگری رخ داد که برای مردم سمیرم که شرمگین از این واقعه بودند "شوق‌برانگیز" بود.


تهران، پایتخت ایران به فاصله یک ماه از کشتار این سه خرس، اهالی روستای ونک سمیرم خرسی ماده که در استخری افتاده و در حال مرگ بود را نجات داده و به او کمک کردند تا به جفت خود در ارتفاعات منطقه محلق شود.
اتفاقات خوب سال ۹۰
در دی ماه ۹۰ استفاده از ماده سمی آزبست در کشور برای همیشه ممنوع اعلام شد. قرار شد که از شهریور سال ۹۱ ممنوعیت استفاده از آزبست در مصالح ساختمانی به اجرا در بیاید.
محمد درویش، کارشناس محیط زیست ایران در توضیح دیگر موارد مثبت این حوزه می‌گوید: «یکی دیگر از اتفاقات مثبت این بوده که دو تالاب‌ ایران با نام‌های چغاخور بلداجی و کانی برازان وارد سیاهه کنوانسیون رامسر شدند.»
رخداد مثبت دیگر این بود که مستند زیست‌محیطی "در جستجوی پلنگ ایرانی" جایزه بهترین فیلم مستند جشنواره فجر را از آن خود کرد.
این مستند که کارگردانی آن را فتح‌الله امیری بر عهده دارد نخستین مستند زیست‌محیطی است که برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره فجر می‌شود.

ماده خرسی که در ارتفاعات سمیرم کشته شد
درویش که خود به تماشای این فیلم رفته است در مورد آن می‌گوید: «این فیلم حکایت عشق یک آدم است که به مدت شش سال از زندگی خودش می‌گذرد، سخت‌ترین شرایط را تحمل می‌کند، برای این که بتواند پلنگ ایرانی را ببیند و همین نکته است که در ذهن تماشاچی تلنگری را ایجاد می‌کند. پلنگی که ما به آن توجه نمی‌کنیم، پلنگی که در ضرب‌المثل‌های‌مان انکارش می‌کنیم و می‌گوییم، ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستمکاری بود بر گوسفندان الان وضعیتش بسیار ترحم‌برانگیز شده و در نهایت این گروه زمانی به آن پلنگ می‌رسد که قبلا شکارچی سنگدلی آن را با دو توله‌اش کشته است.»
سال ۱۳۹۰ سالی بود که محیط زیست ایران دو کوشنده از کوشندگان به‌نام و خستگی‌ناپذیر خود را از دست داد.
یاسر انصاری کجوری، مدیر سبزپرس و بنیان‌گذار کانون عالی فضای سبز و محیط زیست ایران در ۳۲ سالگی در تیرماه ۹۰ در مرگی نابهنگام از دنیا رفت.
کامبیز بهرام سلطانی، از چهره‌های نامدار حوزه محیط زیست ایران نیز در دی‌ماه ۹۰ پس از سپری کردن دوره طولانی بیماری سرطان دنیا را وداع گفت.

فریبا والیات
تحریریه: فرید وحیدی



سازمان ملل متحد رسما از مقامات جمهوری اسلامی ایران خواست صدور مجازات مرگ و حکم اعدام برای پرونده‌هایی که بر اساس استانداردهای تعریف‌شده حقوق بین‌الملل «ارتکاب جرایم سنگین» در آنها رخ نداده را متوقف کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه٬ این اطلاعات از خلال گزارش جامع دکتر احمد شهید٬ گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل به‌دست آمده است. این گزارش‎ قرار است روز دوشنبه (۱۲ مارس/ ۲۲ اسفند) به‌صورت رسمی در شورای حقوق بشر سازمان ملل ارائه شود تا نمایندگان کشورهای مخالف و موافق به ابراز نظر درباره آن بپردازند.
احمد شهید در این گزارش با تأکید بر فوریت موضوع اعدام‌ها٬ از دولت ایران خواسته است که ضمن تجدیدنظر در روند صدور احکام اعدام و مرگ٬ افرادی که جرایم‌شان با استانداردهای حقوق بین‌المللی برای «جرایم سنگین» هم‌خوانی ندارد را از «اشد مجازات» معاف کند. به گفته او جرایم مرتبط با تجارت و قاچاق مواد مخدر بر اساس استانداردهای حقوق بین‌المللی جزو «جرایم سنگین» به حساب نمی‌آید و صدور حکم اعدام برای متهمان این پرونده‌ها ناعادلانه است.

شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد ادامه مأموریت احمد شهید تصمیم‌گیری خواهد کرد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل برای ایران همچنین با اشاره به افزایش نگران‌کننده و هشداردهنده اعدام‌ها در این کشور از سال ۲۰۰۳ میلادی، از دولت و مقامات جمهوری اسلامی ایران خواسته است که علاوه بر متوقف کردن صدور حکم اعدام و مجازات مرگ٬ در همه مراحل دادرسی اجازه دسترسی به حقوق قانونی متهم را فراهم کنند.
به گفته او٬ تهران همچنین باید هرچه سریع‌تر تلاش‌هایی جدی برای توقف کامل اعدام مجرمان زیر سن قانونی را آغاز و از صدور احکام برای این دسته از مجرمان خودداری کند.
آقای شهید نسبت به شیوه‌های اعدام در ایران نیز به شدت ابراز نگرانی کرده و از مقامات جمهوری اسلامی خواسته روش‌های بدوی اجرای مجازات مرگ٬ نظیر سنگسار را متوقف کنند. او تاکید کرده که هیچ شکلی از روابط نامشروع میان انسان‌ها بر اساس تعاریف حقوقی بین‌المللی جزو «جرایم سنگین» محسوب نمی‌شود.

«حاکمیت قانون»؛ ضرورتی فراموش‌شده در جمهوری اسلامی
گزارش جامع ۳۶ صفحه‌ای احمد شهید درباره وضعیت حقوق بشر در ایران٬ که روز دوشنبه در شورای حقوق بشر سازمان ملل٬ مستقر در ژنو٬ ارائه خواهد شد٬ هفته گذشته پس از چند ماه بررسی مستمر٬ منتشر شد. او در این گزارش٬ از این‌که مقامات جمهوری اسلامی  اجازه سفر و بازدید رسمی او را صادر نکردند٬ ابراز تاسف کرده و آن را نشانه‌ای از هراس مقامات ایرانی از نظارت جامعه جهانی خوانده است.
احمد شهید برای تدوین این گزارش با بسیاری از سازمان‌های غیردولتی و فعالان اجتماعی و مدنی و کنشگران سیاسی ایرانی گفت‌وگو کرده و با بسیاری از قربانیان نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی در تماس بوده است. او در ماه نوامبر و دسامبر ۲۰۱۱ برای ملاقات با چهره‌های ایرانی فعال در عرصه‌های گوناگون سیاسی٬ فرهنگی و اجتماعی٬ به فرانسه٬ آلمان و بلژیک سفر کرد.
بخوانید: گفت‌وگوی اختصاصی دویچه‌وله با احمد شهید: «انکار نقض حقوق بشر در ایران٬ نشانه وخامت اوضاع است»
آقای شهید می‌گوید با ۸۰ نفر از قربانیان و شاهدان نقض حقوق بشر در ایران مصاحبه کرده است. گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل برای ایران می‌گوید اطلاعاتی جمع‌آوری کرده که نشانگر «الگوی خیره‌کننده‌ای از نقض حقوق اساسی تضمین‌شده در قوانین بین‌المللی» است.
در گزارش احمد شهید به‌تصریح آمده که «حاکمیت قانون به‌عنوان ابزاری برای حفاظت از حقوق اساسی بشر» در ایران به‌صورت سیستماتیک نقض می‌شود و ناقضان حقوق بشر در ایران در برابر محاکم قضایی مصونیت دارند و با سرکوب و محدودیت‌های گسترده اعمال‌شده از سوی حاکمیت٬ عملا امکان نظارت افکار عمومی بر سیاست‌ها و اقدامات قوه قضاییه از بین رفته است.

احمد شهید در گزارش خود تأکید می‌‌کند امکان نظارت افکار عمومی بر سیاست‌ها و اقدامات قوه قضاییه در ایران از بین رفته است
احمد شهید در گزارش خود تأکید می‌‌کند امکان نظارت افکار عمومی بر سیاست‌ها و اقدامات قوه قضاییه در ایران از بین رفته است
او در این گزارش تاکید کرده که «جمهوری اسلامی ایران چارچوب قانونی بدوی و نیز کم‌ترین ابزارها را برای ترویج احترام به حقوق بشر در اختیار دارد.» به گفته او وضعیت زندان‌ها و بازداشتگاه‌های ایران «از حداقل استانداردهای اعلام‌شده از سوی سازمان ملل هم پایین‌تر است.»
خلاصه‌ای از مهم‌ترین نکات مطرح‌شده در گزارش احمد شهید را اینجا بخوانید: «گزارش تازه احمد شهید از نقض حقوق بشر در ایران»

جمهوری اسلامی: «احمد شهید مامور آمریکاست»
مقامات جمهوری اسلامی که هرگز مجوز ورود احمد شهید به ایران را صادر نکردند٬ در واکنش به انتشار متن گزارش گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل٬ او را «عامل و مأمور آمریکا» خوانده و گفته‌اند او در این گزارش «دروغ‌های مخالفان ایرانی را منعکس کرده است.»
پیش‌تر صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضاییه ایران نیز گزارش احمد شهید را «سراسر کذب» خوانده بود. جواد لاریجانی٬ رئیس ستاد حقوق بشر و سرپرست هیات اعزامی ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز گفته بود: «تنها با صرف پنج دقیقه وقت می‌توانیم دریابیم که گفته‌های احمد شهید همان گفته‌های وزیر خارجه آمریکاست.»
دکتر عبدالکریم لاهیجی٬ از فعالان سرشناس حقوق بشر٬ در گفت‌وگو با دویچه‌وله تصریح کرد با توجه به آنچه در گزارش احمد شهید آمده٬ مقامات جمهوری اسلامی چاره‌ای جز انکار آن ندارند.
مصاحبه با دکتر عبدالکریم لاهیجی را اینجا بخوانید: «راه ندادن احمد شهید٬ مهم‌ترین دلیل نقض حقوق بشر است»
شورای حقوق بشر سازمان ملل در روزهای آینده درباره سرنوشت مأموریت احمد شهید تصمیم‌گیری خواهد کرد. ماموریت یک‌ساله او اکنون به پایان رسیده است. مقامات ایرانی تاکنون تلاش بسیاری کرده‌اند که از تمدید ماموریت گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران جلوگیری کنند.



چشم‌انداز اصلاح الگوی تولید برق ژاپن، پس از فاجعه اتمی


Foto: Daniel Maurer/dapd
یک سال از فاجعه‌ اتمی فوکوشیما در ژاپن می‌گذرد. در حال حاضر تمام ۵۴ رآکتور هسته‌ای این کشور از مدار خارج شده‌اند. جدایی ژاپن از انرژی هسته‌ای اما دست‌کم در کوتاه‌مدت دور از انتظار به نظر می‌رسد.
نائوتو کان، نخست‌وزیر پیشین ژاپن، یکی از معدود سیاستمداران این کشور است که از جدایی از انرژی هسته‌ای دفاع می‌کند. در زمان مدیریت او تغییر در سیاست تأمین انرژی در ژاپن آغاز شد.
به گفته‌ی کان، بر اساس برنامه‌ی کنونی تأمین انرژی ژاپن، تا سال ۲۰۳۰ باید نیمی از انرژی مورد نیاز این کشور از رآکتورهای هسته‌ای و تنها ۲۰ درصد از آن از منابع تجدیدپذیر تأمین شوند. او معتقد است که سهم منابع مختلف تولید باید در سبد انرژی ژاپن تغییر کند.
نخست‌وزیر پیشین ژاپن اندکی پیش از استعفا قانون حمایت از انرژی‌های تجدیدپذیر را از تصویب پارلمان گذراند. جای قوانین تکمیلی اما هنوز خالی‌ست. برنامه‌ی جدید انرژی در ژاپن بایست تا نیمه‌ی سال جاری میلادی آماده باشد.
به گفته‌ی آکیکو یوشیدا از انجمن "دوستداران زمین" (نهادی بین‌المللی و فعال در زمینه حفاظت از محیط زیست) سه راه پیش پای ژاپن قرار دارد. نخستین راه وداع بلافاصله با انرژی هسته‌ای است.

تظاهرات بر ضد استفاده از انرژی هسته‌ای در توکیو، پایتخت ژاپن
او می‌افزاید: «از آن‌جا که در صورت وجود سه راه‌حل همواره راه‌حل میانی برگزیده می‌شود، به احتمال جدایی مرحله به مرحله از انرژی اتمی به اجرا گذاشته خواهد شد». به اعتقاد این کارشناس، مسئله‌ی اساسی سرعت جدایی از انرژی هسته‌ای است.

آیا وداع در شرایط کنونی میسر است؟
احزاب بزرگ سیاسی در ژاپن فعلا هوادار استفاده از انرژی هسته‌ای هستند. مخالفانی چون کان (نخست‌وزیر پیشین) هم که قدرت سیاسی ندارند.
یوشیهیکو نودا، نخست‌وزیر کنونی ژاپن، تأکید می‌کند که نیروگاه هسته‌ای جدیدی در کشورش ساخته نخواهد شد. وی در عین حال بهره‌گیری دوباره از نیروگاه‌های اتمی موجود را اجتناب‌ناپذیر می‌داند، البته زمانی که ایمنی این نیروگاه‌ها در "آزمایش تنیدگی" تأیید شود. آزمایش تنیدگی (Stress testing) برای سنجش ایمنی نیروگاه‌ها صورت می‌گیرد.
از سوی دیگر قانون نانوشته‌ای در ژاپن وجود دارد که ورود یک نیروگاه هسته‌ای به مدار را مشروط به رضایت اهالی منطقه می‌کند. پس از حادثه‌ی فوکوشیما مخالفت ساکنان مناطق اطراف نیروگاه‌ها با راه‌اندازی دوباره‌ی آنها افزایش یافته است.
در ابتدا بیم آن می‌رفت که خروج نیروگاه‌های هسته‌ای از مدار، کشور ژاپن به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان را با مشکل تأمین برق مواجه کند؛ نگرانی‌ای که تاکنون بی‌اساس بوده است.

در غیاب نیروگاه‌های هسته‌ای، نیروگاه‌های حرارتی به سرعت وارد مدار شدند. بهای نسبتا بالای نفت و گاز و برق نه‌چندان ارزان در ژاپن را گران‌تر کرده است. برای جلوگیری از بروز خاموشی در ماه‌های پرمصرف تابستان هم از مردم خواسته شده در مصرف برق صرفه‌جویی کنند.
اخیرا هیئتی کارشناسی در ژاپن بهای تولید برق از منابع مختلف را بار دیگر محاسبه کرده است. قیمت برق هسته‌ای در پی فاجعه‌ی فوکوشیما اندکی افزایش یافته است. به اعتقاد کارشناسان در درازمدت اما بهای برق فسیلی به مراتب بیشتر از برق هسته‌ای خواهد بود.
هیئت محاسبه‌کننده لزوم وجود برق هسته‌ای در سبد تولید انرژی ژاپن را، با وجود اعتماد از دست‌رفته، اجتناب‌ناپذیر می‌داند.


وزیر خارجه آلمان در سفر به یمن و عربستان، خواستار استفاده از "راه‌حل یمنی" در سوریه شد. درحالی‌که گیدو وستروله طرح کناره‌گیری بشار اسد در برابر مصونیت قضایی رامطرح کرده، عربستان در فکر تسلیح مخالفان سوری است.
وزیرخارجه آلمان راهکار مسالمت‌آمیزی برای پایان دادن به بحران سوریه مطرح کرده است. گیدو وستروله معتقد است "راه‌حل یمنی"، یعنی کناره‌گیری بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه از قدرت در مقابل مصونیت قضایی مانند علی عبدالله صالح، رئیس‌جمهور پیشین یمن، راهکار مناسبی برای پایان دادن به بحران سوریه است.
گیدو وستروله معتقد است: «اگر در سوریه هم این روش به تغییر سیاسی مسالمت‌آمیز منجر شود، خبر خوشی برای مردمی (در سوریه) خواهد بود که تا کنون رنج بسیاری متحمل شده‌اند.»
وزیر خارجه آلمان بی‌تردید نسبت به این امر آگاه است که واگذاری قدرت به شیوه "یمنی"، یعنی کناره‌‌گیری فرد رئیس‌جمهور به عنوان رهبر یک نظام سیاسی، فقط به معنای جدا کردن سر از بدنه است.
چنین روشی با توجه به حضور نیروهای وفادار به سیستم در بدنه قدرت، ممکن است به نتیجه مطلوب نرسد و‎ در نهایت خطرات بسیاری برای خیزش مردمی و حرکت به سوی دمکراسی به همراه خواهد داشت. همزمان مشخص نیست که آیا مخالفان بشار اسد در سوریه پذیرای چنین پیشنهادی هستند یا خیر.‎

گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان در دیدار با عبد ربه منصور هادی، رئیس‌جمهور یمن گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان در دیدار با عبد ربه منصور هادی، رئیس‌جمهور یمن
با این‌حال وزیرخارجه آلمان بر این باور است که هرچند پذیرش مصونیت قضایی برای بشار اسد "وحشتناک" است اما اگر جان هزاران نفر از شهروند سوریه را نجات دهد باید به آن فکر کرد.

حمایت آلمان از تغییر مسالمت‌آمیز قدرت
گیدو وستروله معتقد است که واگذاری مسالمت‌آمیز قدرت در یمن مدلی است که می‌تواند با کمی تغییر در سایر کشورها نیز پیاده شود. وزیر خارجه آلمان می‌گوید: «مسئله مهم اینجاست که از جان شهروندان غیرنظامی محافظت شود و به مردم این کشور‌ها کمک شود تا فصل تاز‌ه‌ای در سرنوشت خود رقم زنند.»
وزیرخارجه آلمان در نظر دارد با راهکار سیاسی خود مانع جدی شدن بحث بر سر گزینه نظامی در سوریه شود. وی که روز یکشنبه (۱۱ مارس/ ۲۱ اسفند) پس از یمن، وارد عربستان سعودی شد بر این راهکار تأکید دارد.
عربستان سعودی در مقابل، همچنان مسلح کردن مخالفان بشار اسد را مد نظر دارد. این کشور حتی دخالت خارجی نظامی در سوریه را مطرح کرده است. پادشاه عربستان سعودی، ملک عبدالله که پیشتر گفته بود آنچه در ناتو می‌گذرد خوب نیست، تأکید کرده است: «ما همواره به سازمان ملل متحد افتخار می‌کردیم اما اکنون دیگر نمی‌توانیم به جامعه جهانی اعتماد کنیم.»
  عربستان سعودی با توجه به مخالفت روسیه و چین با قطعنامه شورای امینت سازمان متحد در محکومیت سوریه، آمادگی خود را برای استفاده از گزینه نظامی برای پایان دادن به عملیات کشتار مخالفان بشار اسد در سوریه مطرح کرده است. این کشور که خود را حامی مسلمانان سنی‌مذهب از جمله اکثریت مردم سوریه می‌داند، همزمان در پی افزایش نفوذ خود در سوریه است.

مخالفت سازمان ملل با ارسال سلاح به سوریه
سازمان ملل متحد تا کنون با پیشنهاد ارسال سلاح برای نیروهای اپوزیسیون سوریه مخالف کرده است. ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد تأکید کرده است: «ارسال سلاح برای نیروهای اپوزیسیون سوریه خشونت در این کشور را شدت می‌بخشد و این هدفی نیست که ما دنبال می‌کنیم.»
منصف مرزوکی، رئیس‌جمهور تونس که برای نخستین بار پیشنهاد استفاده از "راه‌حل یمنی" در سوریه را مطرح کرده نیز معتقد است که ارسال سلاح برای مخالفان سوری می‌تواند به "یک فاجعه ‌در منطقه ختم شود".
با این‌حال وزیر خارجه آلمان که یکشنبه با شماری از مقامات عربستان سعودی در ریاض دیدار و گفتگو می‌کند، می‌داند که پیشنهاد "راه‌حل یمنی" در عربستان طرفدار چندانی ندارد.


در پی حملات هوایی اسرائیل به نوار غزه و کشته شدن ۱۶ فلسطینی، بیش از یکصد راکت به خاک اسرائيل پرتاب شدند. نگرانی‌‌‌ها نسبت به افزایش تنش و برافروخته‌شدن آتش جنگی دیگر میان اسرائیل و فلسطین افزایش یافته است.
حملات هوایی جنگنده‌های اسرائیلی به نوار غزه٬ برای دومین روز متوالی ادامه یافته است. در نتیجه این حملات هوایی که از صبح جمعه (۹ مارس٬ ۱۹ اسفند) آغاز شد٬ دست‌کم ۱۶ فلسطینی کشته شده‌اند که گفته می‌شود اکثر آنها از مبارزان اسلام‌گرا بوده‌اند.
یکی از کشته‌شدگان٬ زهیر القیسی٬ دبیرکل «کمیته‌های مقاومت مردمی» بود. چهار نفر دیگر از اعضای «کمیته‌های مقاومت مردمی» (PRC) نیز در میان کشته‌شدگان بودند و بقیه از اعضای شاخه نظامی «سازمان جهاد اسلامی» بودند.
زهیر القیسی از فرماندهان اصلی مبارزان اسلام‌گرا در فلسطین محسوب می‌شد و به گفته مقامات اسرائیل٬ از طراحان اصلی حمله به جنوب اسرائیل از صحرای سینا در مصر بود. در این حملات که در ماه اوت ۲۰۱۱ صورت گرفت٬ هشت اسرائیلی کشته شدند. ارتش اسرائیل می‌گوید این فرمانده پیکارجویان و گروه وابسته به او در صدد اجرای حمله‌ای مشابه در روزهای آینده بودند.

تعطیلی موقت مدارس اسرائیلی در مناطق مرزی

نوار غزه در جنوب غربی اسرائیل و در ساحل دریای مدیترانه نوار غزه در جنوب غربی اسرائیل و در ساحل دریای مدیترانه
مبارزان فلسطینی در واکنش به حملات هوایی جنگنده‌های اسرائیلی٬ بیش از ۱۰۰ راکت به درون مرزهای اسرائیل پرتاب کرده‌اند که در نتیجه آن دست‌کم چهار شهروند اسرائیلی زخمی شده‌اند.
آنها اعلام کرده‌اند که انتقام این حملات هوایی را خواهند گرفت. سیستم دفاع ضدموشکی اسرائیل تا کنون دست‌کم ۲۷ موشک را منحرف و خنثی کرده است.
روزنامه واشنگتن‌پست در گزارشی پیرامون بالاگرفتن تنش در ناحیه مرزی اسرائیل و غزه گفته است احتمال برافروخته شدن آتش و آغاز موج جدیدی از درگیری‌های جدی میان اسرائیل و فلسطین وجود دارد.
مقامات اسرائیلی به صدها هزار ساکن مناطق مرزی توصیه کرده است که از منازل خود خارج نشوند. مدارس این منطقه نیز موقتأ تعطیل شده‌اند.
ارتش اسرائیل با انتشار ویدئویی از حملات هوایی٬ گفته است که هدف این حملات دو مرکز تولید تسلیحات و پرتاب موشک در غزه بوده‌اند. به گفته مقامات اسرائیلی٬ قربانیان این حملات همگی از شبه‌نظامیانی بوده‌اند که در پرتاب راکت به سمت اسرائیل نقش داشته‌اند.
واشنگتن‌پست به نقل از شاهدان عینی گزارش داده که در نتیجه حملات هوایی اسرائیل٬ برخی از مناطق پرجمعیت نیز هدف قرار گرفته‌اند و دست‌کم ۲۰ غیرنظامی نیز در اثر این حملات مجروح شده‌اند.

امکان برافروخته‌شدن آتش جنگی دیگر میان اسرائیل و فلسطین
وزیر خارجه مصر٬ حملات هوایی اسرائیل به نوار غزه را محکوم کرد و خواستار توقف فوری حملات برای متوقف کردن خون‌ریزی‌های بیشتر شد. حماس٬ سازمان نظامی حاکم بر غزه نیز اقدام اسرائیل را محکوم و اعلام کرده که در پرتاب راکت به اسرائیل نقشی نداشته است.
طاهر النونو٬ یکی از سخنگویان حماس٬ در عین‌حال گفته است «مردم فلسطین حق دفاع از خود را دارند.» او از جامعه جهانی خواسته است که هرچه سریع‌تر «تجاوز اسرائیل به فلسطین را متوقف کند.»
با این حال٬ بنیامین نتانیاهو٬ نخست‌وزیر اسرائیل٬ اعلام کرده است که «ما به حمله به کسانی که شهروندان اسرائیلی را هدف قرار می‌دهند٬ ادامه خواهیم داد.» مقامات اسرائیلی می‌گویند حماس با در اختیار قرار دادن پایگاه‌های خود٬ امکان پرتاب راکت را برای مبارزان اسلام‌گرا فراهم کرده و «باید منتظر پی‌آمدهای این اقدام باشد.»

مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا می‌خواهد از طریق مذاکره با ایران مانع از حمله نظامی اسرائيل به این کشور شود. وزیر خارجه لوکزامبورگ نیز این مذاکره را آخرین شانس برای جلوگیری از جنگ دانست.
به گزارش هفته نامه آلمانی "اشپیگل" (شماره روز ۱۲ مارس ۲۰۱۲) کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا، درصدد است چندین دیدار با سعید جلیلی، رئیس هیئت مذاکره کننده درباره برنامه هسته‌ای ایران داشته باشد تا مانع از یک حمله نظامی به ایران شود.
طبق اطلاعاتی که "اشپیگل" در اختیار دارد قرار است مذاکراتی که خانم اشتون به نیابت از سوی گروه مذاکره‌کننده مشتمل بر نمایندگان آلمان، فرانسه، بریتانیا، چین، ‌روسیه و آمریکا (گروه ۱+۵) انجام می‌دهد تا جایی که ممکن است تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا طول بکشد.
این تصمیم مبتنی بر این ارزیابی است که در صورت انتخاب دوباره باراک اوباما به عنوان رئيس جمهور آمریکا، این امکان بوجود می‌آید که اوباما بی‌آنکه زیر فشار مسائل مربوط به سیاست داخلی کشورش باشد، بتواند فشار بیشتری بر دولت اسرائيل وارد آورد.
اشتون: ایران مذاکرات را جدی بگیرد!
کاترین اشتون از ایران خواسته است این مذاکرات را جدی بگیرد. او در مصاحبه با "اشپیگل" گفت: «ما نمی‌خواهیم مذاکره کنیم فقط برای اینکه مذاکره کرده باشیم.» وی افزود: «ما باید در مذاکرات به پیشرفت برسیم.»
همچنین ژان اسلبورن، وزیر امور خارجه لوگزامبورگ، در گفت‌وگو با "اشپیگل" گفت که معتقد است مذاکره با ایران حتی در صورتی که نزدیکی‌ای به لحاظ محتوایی دست ندهد باید ادامه داشته باشد تا بتوان جلوی جنگ را گرفت.
اسلبورن در این رابطه گفت: «این مذاکرات آخرین شانس ماست. حتی اگر به لحاظ محتوا پیشرفتی نداشه باشیم، باید مذاکره را ادامه دهیم.» وی افزود: «اگر این مذاکرات به‌جایی نرسند، حمله نظامی اسرائيل به ایران در عمل حتمی است. ما باید به هر قیمتی شده مانع این حمله بشویم.»
از انکار فشار تحریم‌ها تا استقبال از مذاکره
در همین حال محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران، در روز یکشنبه (۲۱ اسفند/۱۱ مارس) حین سخنرانی در کرج مدعی شد که تحریم‌های مقرر علیه ایران تنها تاثیر "روانی" داشته است. وی همچنین گفت که ملت ایران ترسی از بمب و کشتی و هواپیمای جنگی ندارد.
پیش از این آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی هم اعلام کرده بود تلاش‌هایی که از طریق تحریم‌های بین‌المللی برای زیر فشار قرار دادن ایران صورت می‌گیرد، بیهوده است.
ولی محمد نهاوندیان، رئيس اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران روز یکشنبه در پیوند با  «محدودیت‌های اعمال شده بر اقتصاد ایران» گفت باید از فرصت مذاکره با غرب استفاده کرد تا «بتوان کار را مدیریت نمود».
محمود احمدی‌نژاد در سخنرانی خود که از تلویزیون دولتی ایران پخش می‌شد گفت که کشورهای اروپایی و آمریکا بایست به جای نشان دادن دندان، اسلحه و بمب، محترمانه صحبت کنند و به حق سایر ملل احترام بگذارند.
قرار است مذاکرات درباره مناقشه هسته‌ای ایران به زودی از سر گرفته شود، اما هنوز تاریخ آغاز آن مشخص نشده است.
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا چند روز پیش اعلام کرد که ایران خواهان از سرگیری مذاکراتی است که بیش از یک سال پیش قطع شده است.
سعید جلیلی، رئیس هیئت مذاکره‌کننده درباره برنامه هسته‌ای ایران، در تاریخ ۲۵ بهمن (۱۵ فوریه) در نامه‌ای خطاب به کاترین اشتون آمادگی ایران برای ازسرگیری مذاکرات اتمی را خبر داده بود.

دومین جلسه دادگاه متهمان پرونده اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی در ایران در حالی برگزار شد که متهم ردیف اول این پرونده به دلیل انصراف وکیل مدافعش از خود دفاع نکرد. مطرح شدن این دفاعیات به جلسه آینده موکول شد.
به گزارش‌رسانه‌های ایران روز یکشنبه (۱۱ مارس/۲۱ اسفند) در دومین جلسه برگزاری دادگاه "بزرگترین پرونده فساد مالی ایران" متهم اصلی این پرونده به دلیل انصراف وکیل مدافعش از خود دفاع نکرد. مه‌ آفرید خسروی که از سوی قاضی برای ادامه دفاعیاتش به جایگاه فرا‌خوانده شده بود، دلیل انصراف وکیلش را "نداشتن وقت کافی برای مطالعه پرونده" اعلام کرد.
وی خواستار موکول کردن دفاعیات خود به جلسه بعدی دادگاه شد که این درخواست با موافقت ناصر سراجی، قاضی این پرونده، روبرو شد.
به گفته‌ی دادستان تهران چهار برادری که "گروه امیر منصور آریا" را تشکیل داده‌اند متهمان اصلی پرونده هستند. دادگاه رسیدگی به اتهام‌های ۳۲ نفر را در دستور کار دارد که همه از نزدیکان متهمان اصلی و مدیران شرکت‌های زیرمجموعه آنها هستند.
در این جلسه که تمامی ۳۲ متهم پرونده در آن حضور داشتند، "س.ر" رئیس شعبه گروه ملی بانک صادرات اهواز و متهم ردیف دوم پرونده از سوی نماینده دادستان «به خاطر گشایش ۲ هزار و ۸۵۵ میلیارد تومان ال‌سی سازمان یافته برای انتشار، ۱۳۶ فقره گشایش اسناد اعتباری، دریافت ۲ میلیارد و ۴۵۰ میلیون تومان رشوه از مه آفرید خسروی، دریافت ۵۶ میلیون تومان و ۱۱ سکه طلا رشوه از آقای (ع. ر)، پولشویی از طریق خرید املاک برای بستگان، ایجاد شبکه تبانی بانکی و پرداخت ۴۷ میلیون تومان رشوه» متهم شد.
نماینده دادستان این اتهامات را از مصادیق "فساد فی‌الارض" دانست و خاطر نشان ساخت که متهم «پیش از این دارای سابقه تخلفات اداری بوده و از تاریخ ۱۵ مرداد امسال در بازداشت به سر می‌برد.»
به گزارش خبرگزاری مهر این فرد بخشی از اتهامات را قبول کرده اما مدعی آن شد که پول‌هایی را که به عنوان رشوه دریافت کرده بوده، "صرف امور خیریه" شده‌‌اند.

ممنوعیت انتشار اسامی و تصاویر متهمان
در حالی که دومین جلسه‌ی این دادگاه نیز به صورت علنی برگزار می‌شد، اما انتشار اسامی و عکس متهمان در رسانه‌های داخلی ایران ممنوع اعلام شده است. در نخستین جلسه دادگاه که نزدیک به یک ماه پیش برگزار شد، تنها به یک خبرنگار رسانه‌های تصویری اجازه حضور داده شده بود. ظاهرا این فرد عکاس خبرگزاری فارس، منسوب به نیروهای نظامی و امنیتی، بوده است.
در کیفرخواست پرونده اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی به «ارتباط‌های ناصحیح متهمان با برخی عناصر اجرایی و سیاسی» و «ده‌ها مورد پرداخت رشوه به برخی از کارکنان، مدیران بانک‌ها و افراد و برخی دستگاه‌های اجرایی» اشاره شده است. اما با این حال نامی از این دستگاه‌ها و عناصر اجرایی و سیاسی در این محاکمه در میان نیست.
جلسه بعدی رسیدگی به این پرونده ۲۷ اسفندماه ادامه خواهد یافت.


هفت نماینده مجلس: کنار گذاشتن طرح سوال از احمدی نژاد «کام مردم را شیرین می کند»

سه روز مانده به حضور محمود احمدی‌نژاد در صحن علنی مجلس برای پاسخ به سوالات نمایندگان، هفت نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی خواستار آن شدند تا به جای سوال از رییس جمهوری، مشکلات «از طریق تعامل دو جانبه» حل شود.
احمد توکلی، الیاس نادران، علیرضا زاکانی، پرویز سروری، زهره الهیان، حسین نجابت و حسین فدایی با انتشار بیانیه‌ای ابراز نگرانی کردند که سوال از رییس جمهوری اسلامی ایران در مجلس به «اغراض متعارف سیاسی آلوده شود» و فضا را «احتمالا ناشفاف‌تر» کند.
این نمایندگان در ادامه با تاکید بر این‌که کنار گذاشتن طرح سوال از رییس جمهوری «کام مردم را شیرین و دشمن را مایوس می‌کند»، پیشنهاد کردند تا به جای به جریان افتادن این طرح، محمود احمدی‌نژاد در همین هفته به مجلس «دعوت شود» و با نمایندگان به گفت‌و‌گو بنشیند.
نمایندگان خواستار آن شدند که نمایندگان مجلس با دولتمردان به گفت‌و گو بنشینند و «با تعاملی دوجانبه برای چاره‌جویی مشکلات واقعی، اهتمام ورزند».
این درخواست در حالی مطرح شده که قرار است محمود احمدی‌نژاد روز چهارشنبه با حضور در مجلس شورای اسلامی به سوالات نمایندگان که حول ۱۰ محور مطرح شده است، پاسخ دهد.
همزمان با انتشار بیانیه این هفت نماینده مجلس، روح‌الله حسینیان، نماینده تهران از «حتمال منتفی شدن» طرح سوال از رییس جمهوری در روز چهارشنبه سخن به میان آورده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، آقای حسینیان روز یکشنبه گفت: «بگومگوها و جدال‌های سیاسی شیرینی انتخابات را به کام مردم تلخ‌ می‌کند. پیشنهاد می‌کنم که سوال از رییس جمهوری بعد از برگزاری دور دوم انتخابات مطرح شود... احتمال منتفی شدن سوال از رییس جمهوری در جلسه علنی روز چهارشنبه وجود دارد.»
وی افزود: «بسیاری از دوستان در حال تلاش و مذاکره هستند که سوال از رییس جمهوری قبل از تعطیلات عید در صحن علنی مجلس مطرح نشود.»
محمدرضا باهنر، نایب رییس مجلس، بیستم اسفند‌ماه، احتمال موکول شدن سوال از رییس جمهوری ایران به مجلس نهم را رد کرد و گفت که بر اساس آیین نامه، مسائلی نظیر سوال و استیضاح «اصلا» به مجلس بعدی منتقل نمی‌شود.
وی افزود: «سوال از رییس جمهوری نمی‌تواند آثاری برای مجلس بعد باقی بگذارد و به هر حال در مجلس هشتم به اتمام خواهد رسید.»
آقای باهنر تاکید کرد: «در طول ۳۳ سال گذشته هيچ‌گاه موضوع سوال از رييس‌جمهوری مطرح نشده و يك تابو بوده است.»
طرح سوال از محمود احمدی نژاد از سال ۸۹ بارها به جریان افتاده و در نیمه راه متوقف شده است.
خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، ۲۱ اسفندماه گزارش داد که به گفته برخی از نمایندگان، به تعویق افتادن این طرح و عدم اعلام وصول طرح سوال از رییس جمهوری از سوی هیات رییسه مجلس، ممکن است به دلیل نگرانی از «رو شدن پرونده‌هایی باشد که زیر دست» آقای احمدی‌نژاد است.
این طرح در نهایت آذرماه سال جاری، بار دیگر با ۷۹ امضا به هیات رییسه مجلس ارائه شد و بر همین اساس محمود احمدی نژاد برای پاسخگویی به صحن علنی مجلس فراخوانده شد.
علی لاریجانی ۲۰ اسفندماه درباره حضور محمود احمدی در مجلس در روز چهارشنبه گفت: «این موضوع مسئله پیچیده‌ای نیست. سوالی هست که چند بند دارد. به نظر من یک رفتار دموکراتیک و منطقی است و خیلی نباید آن را بزرگ کرد.»
محمود احمدی‌نژاد روز چهارشنبه به مدت یک ساعت فرصت دارد تا با حضور در صحن علنی مجلس به سوالات نمایندگان پاسخ دهد که مشروح این جلسه نیز به طور زنده از رادیو فرهنگ پخش خواهد شد.


افزایش قیمت انواع خودرو در ایران؛ مگان «۴.۸ میلیون تومان» گران شد

کميته قيمت‌گذاری خودرو در ايران بهای انواع خودرو در ايران را افزايش داد و اعلام کرد که قيمت خودروها می‌تواند به طور متوسط شش درصد و تا سقف ۹ درصد افزايش بها داشته باشد. به دنبال اين تصميم قيمت خودروی مگان، چهار ميليون و ۸۰۰ هزار تومان افزايش يافت.
به گزارش خبرگزاری مهر، شهرام میرآخورلو، عضو کمیته قیمت‌گذاری خودرو در ایران، اعلام کرد: «با توجه به این‌که اکثر واحدهای تولیدی خودروساز، متقاضی افزایش قیمت انواع خودرو بودند، مدارک و مستندات از سوی کمیته خودرو مورد بررسی قرار گرفت و قرار بر این شد که قیمت خودروها تولید داخلی، به طور متوسط تا شش درصد افزایش یابد و در نهایت، سقف افزایش قیمتی برخی از مدل‌های خودرو، از ۹ درصد تجاوز نکند.»
به دنبال این تصمیم کمیته خودرو، خبرگزاری فارس از افزایش چهار ميليون و ۸۰۰ هزار تومان خودروی «مگان» خبر داد. با این افزایش قیمت، بهای هر دستگاه مگان دنده اتوماتیک از «۳۳ میلیون و پنج هزار تومان» به «۳۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان» افزایش یافت.
خودروی مگان ساخت شرکت پارس خودرو است که فروش آن از طریق خودروسازی سایپا صورت می‌گیرد.
خبرگزاری فارس اعلام کرده است که در حال حاضر محصولات ایران خودرو از نظر تعداد، رتبه اول را در تغییر قیمت به خود اختصاص داده اند.
شرکت ایران خودرو قیمت هفت مدل از خودروهای تولیدی خود را شامل تندر ۹۰، پژو ۲۰۶ تیپ دو، وانت پیکان، پژو ۴۰۶، پژو ۲۰۶ صندوق‌دار، پرشیا و سمند بنزینی را افزایش داده است.
همچنین به گزارش خبرگزاری فارس یک مقام مسئول در ایران خودرو اعلام کرد که قیمت محصولات این شرکت به طور میانگین «۴.۱ درصد» افزایش یافته است.
این در حالی است که شهرام میرآخورلو افزایش قیمت ایران خودرو را نزدیک به پنج درصد ارزیابی کرده و گفته است: «هم اکنون، متوسط افزایش قیمت برخی از خودروسازان حتی کمتر از شش درصد نیز پیش‌بینی شده است که بر این اساس، ایران خودرو، افزایش قیمتی در حدود ۴.۸ درصد خواهد داشت.»
وی پس از تشکیل جلسه کمیته قیمت‌گذاری تاکید کرد که شرکت‌هایی نظیر «مدیران خودرو» و «زامیاد» که دو ماه پیش قیمت‌های خود را تغییر داده‌اند شامل افزایش قیمت جدید نمی‌شوند.
آقای آخورلو افزود شرکت «پارس خودرو» نیز که پیشتر تغییر قیمت داشته است، مشمول این افزایش قیمت نمی‌شود و این‌بار تنها قیمت خودروی «تندر ۹۰» که محصول مشترک ایران خودرو و پارس خودرو است حدود «۱.۵ میلیون» افزایش یافته است.
این عضو کمیته قیمت‌گذاری در عین حال تاکید کرد که تغییرات در بهای خودرو به دلیل تغییر نرخ پایه ارز مرجع و رسیدن آن به ۱۲۲۶ تومان صورت گرفته است.
کمیته قیمت گذاری خودرو افزایش قیمت را مشروط به این دانسته که خودروسازان با توزیع گسترده، بازار را به تعادل رسانده و تا اردیبهشت ماه سال ۹۱، تفاوت قیمت خودرو در حاشیه بازار را با قیمت کارخانه‌ای به صفر برسانند.
این کمیته همچنین مقرر کرده است که تمام خودروسازان باید مهلت تحویل خودروهای خود را از «۶۰ روز و ۴۵ روز به کمتر از ۳۰ روز برسانند.»



فوکوشیما؛از مافیای هسته ای تا فاجعه ای ناتمام

 يکشنبه، ۱۱ مارس، اولين سالگرد زمين لرزه و سونامی در ژاپن و خطر عظيمی است که برای نيروگاه های اتمی اين کشور پيش آمد. به همين مناسبت مراسمی با يک دقيقه سکوت به ياد هزاران کشته و ناپديد شده برگزار شد و مخالفان استفاده از انرژی اتمی نيز تظاهراتی برپا کردند.
به دنبال زلزله و سونامی در ژاپن که علاوه بر تخریب شدید به کشته و ناپدید شدن بیش از ۲۱ هزار نفر انجامید و به نیروگاه اتمی داییچی نیز به شدت صدمه زد، دولت ژاپن از سوی مردم به ضعف مدیریت در این دوران بحرانی متهم شد.
يوکيترو ناکا، متخصص ژاپنی انرژی هسته ای، به تلويزيون آلمان گفته است که نيروگاه فوکوشيما، پيش از سونامی  نيز دچار سانحه شده بود ولی مخفی نگهداشته بود
فوکوشیما؛از مافیای هسته ای تا فاجعه ای ناتمام
وی می گوید در ژاپن مافیای هسته ای وجود دارد که به آن دهکده اتمی می گویند.

رادیو فردا در مورد فاجعه فوکوشیما، عواقب آن و انرژی هسته ای در جهان، با محسن مسرت، استاد در دانشگاه آلمان، بهروز بیات، مشاور پیشین سازمان بین المللی انرژی اتمی در اتریش و نصرت واحدی، کارشناس فیزیک هسته ای در آلمان گفتگو کرده است.



آيا بحران ايران سرنوشت انتخابات آمريکا را رقم خواهد زد؟

يکی از ستون نويسان وب سايت «سی ان ان» در تشريح موقعيت دشوار باراک اوباما ، رئيس جمهور آمريکا،در قبال ايران می نويسد که اکثر کشورهای جهان در اين اصل توافق نظر دارند که نبايد به ايران اجازه داد که به سلاح هسته ای دست يابد. با اين همه تمامی اين کشورها و از جمله ايالات متحده آمريکا نمی توانند از پس هزينه های يک جنگ ديگر برآيند.
  در يک چنين موقعيت پيچيده ای رقبای سياسی باراک اوباما از تمام فضای رسانه ای در آمريکا بهره جسته و تمام اقدامات و موضع گيريهای وی را به باد حمله می گيرند.
بعيد است که رهبران ايران به اين فکر بوده باشند که با پيشبرد برنامه های هسته ای خود عملا مبارزات انتخاباتی رياست جمهوری در آمريکا را در چنگ خود بگيرند ولی اين حالت واقعا اتفاق افتاده است.
  ستون نويس شبکه خبری « سی ان ان » می افزايد که باراک اوباما به عنوان يک فرد آزمايش خود را پس داده ولی به عنوان يک سياستمدار بايد بتواند از اين بحران پيروزمندانه خارج شده و انتخاب مجدد خود به عنوان رييس جمهوری آمريکا را تضمين کند. واقعيت اين است که در اين زمينه صداقت و يا توانايی های سياسی وی نقش چندانی ايفا نخواهد کرد.
اخيرا باراک اوباما در سخنرانی خود در جلسه کميته روابط عمومی آمريکا و اسرائيل « آيپک» تاکيد کرد که ضمن پيشبرد اقدامات ديپلماتيک در برخورد با بحران هسته ای ايران در به کارگيری قدرت نظامی برای جلوگيری از دستيابی آن کشور به سلاح هسته ای ترديد نخواهد کرد.
به فاصله کمی پس از سخنرانی رييس جمهور آمريکا « ميت رامنی » يکی از نامزدهای حزب جمهوری خواه در انتخابات رياست جمهوری در سخنرانی خود به دروغ گفت:« باراک اوباما نتوانسته است نشان دهد که گزينه نظامی هنوز روی ميز و در حقيقت در اختيار ما است و دستيابی ايران به سلاح هسته ای برای آمريکا غير قابل پذيرش است.»
  تحليلگر شبکه خبری « سی ان ان » سپس يادآوری می کند که بقيه ماههای سال ۲۰۱۲ نيز به همين ترتيب برای باراک اوباما دردسر آفرين خواهد بود. وی بارها و بارها شاهد آن خواهد بود که رقبای جمهوری خواه وی ، سخنانش را در زمينه سياست خارجی و يا بحران ايران جعل کنند. رقبای باراک اوباما از اين موقعيت ويژه برخوردار هستند که برای اظهار نظرهای خود لازم نيست مالياتی بپردازند. آنها هر حرفی که بخواهند می توانند بزنند چون مجبور نيستند هيچ تصميمی بگيرند.
البته فراموش نکنيم که حدود پنج سال پيش نيز باراک اوباما به عنوان يک سناتور کم سابقه در موقعيت مشابهی قرار داشت. وی به شدت از عمليات ارتش آمريکا در عراق موسوم به « تجسس و تعقيب » در دوران رياست جمهوری جورج بوش انتقاد می کرد. اما چند ماه بعد با شروع کارزار انتخاباتی به عنوان نامزد رياست جمهوری از اين عمليات به عنوان يک موقعيت بزرگ تمجيد کرد.
باراک اوبامايی که پنج سال پيش به رقبای خود می تاخت اکنون قربانی تاخت و تاز رقبای فعلی خود است. در بهار سال گذشته رقبای باراک اوباما به خاطر عدم به کارگيری ارتش آمريکا در درگيری های ليبی وی را به شدت مورد انتقاد قرار می دادند. ولی اکنون که ديگر اثری از معمر قذافی باقی نمانده رقبای باراک اوباما موضوع ايران و سوريه را به ميان کشيده اند.
  تحليلگر شبکه خبری « سی ان ان » تاکيد می کند که بين سال ۲۰۰۷ و شرايط کنونی يک تفاوت بنيادی وجود دارد.
باراک اوباما در کارزار انتخاباتی خود در سال ۲۰۰۷ از پايان دادن به دو جنگ عراق و افغانستان دفاع می کرد در حاليکه امروزه رقبای وی طرفدار آغاز يک جنگ پيشدستانه عليه ايران هستند. اين يعنی پيشبرد همان سياست های اشتباه جورج بوش که بودجه آمريکا را از ۲.۳ تريليون دلار پس انداز به حالت ورشکستگی و بدهی ۱۵ تريليون دلاری رساند.
امروزه رقبای باراک اوباما ديگر نمی توانند از استدلال های کهنه شده دوران جورج بوش استفاده کنند. تمام آنچه که آنها برای گفتن دارند اين است که رييس جمهور آمريکا در قبال ايران ضعيف عمل کرده و آمريکا بايد با تمام قوا به جنگ ايران برود.
تحليلگر شبکه خبری « سی ان ان» در پايان يادآوری می کند که رای دهندگان و افکار عمومی آمريکا به سختی می توانند در مورد حقانيت و اصوليت موضع گيری های هر يک از طرفين تصميم بگيرند چون مضمون انتقادها و فضای مباحث مخالفان باراک اوباما بيش از آنکه ارائه استدلال و تکيه بر حقايق سياسی باشد صرفا انتقاد و حملات تند و تيز است. اما در فرهنگ سياسی جامعه آمريکا که اکثر مردم به خورده نقل قول های اين و آن و يا تفسير و جعل حرف های ديگران عادت کرده اند شايد چنين روشی کارساز باشد و در نهايت به نفع رقبای باراک اوباما تمام شود. رقبای باراک اوباما بدون آنکه ملزم باشند حقايق و واقعيت ها را بگويند به رقيب خود حمله می کنند و بدون آنکه شرايط واقعی و الزامات سياسی را در نظر بگيرند بر طبل جنگ می کوبند.
در مقابل باراک اوباما به عنوان رييس جمهور و فردی که سخنان و تصميم های وی تاثيرات عملی بر جای می گذارد مجبور است تمام اين هياهوها را بشنود و در نهايت بين سرنوشت سياسی خود و شرايط سياسی واقعی در منطقه خاورميانه راهی برای برون رفت ازاين موقعيت دشوار پيدا کند.



محمود احمدی نژاد
سه روز مانده به طرح سئوال از رئیس جمهور ایران در مجلس این کشور، اختلافات دولت و مجلس بر سر بودجه سال آینده، اجرای مرحله دوم طرح هدفمندکردن یارانه ها و اشتغال بالا گرفته است. همزمان گروهی از نمایندگان مجلس ایران طرحی را امضا کرده‌اند که بر اساس آن طرح سئوال از رئیس جمهور به دعوت از او برای گفت و گو با نمایندگان تغییر یابد.
نمایندگان مجلس ایران صبح امروز یکشنبه ۲۱ اسفند (۱۱ مارس) با تصویب طرحی به دولت اجازه دادند که در دو ماه اول سال ۱۳۹۱ به ۲۳ هزار میلیارد تومان تنخواه دسترسی داشته باشد تا بعدا بودجه این سال را تصویب کنند.
عده ای از نمایندگان در جریان بررسی طرح این تنخواه، به تندی از تأخیر دولت در ارائه لایحه بودجه و رفتار "بی اعتنا" به مجلس انتقاد کردند.
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران نیز در یک سخنرانی در کرج مخالفان سیاسی خود را به تلاش برای اخلال در برنامه های دولت برای رسیدن به عدالت متهم کرد.
او گفت که هدف آنچه در ماه های اخیر در بازار ارز و طلا اتفاق افتاد، ضربه زدن به طرح تحول اقتصادی و قانون هدفمند کردن یارانه ها بود و مخالفان دولت را متهم کرد که "طرح ها و مصوباتی می آورند" که جلوی ثبات و آرامش اقتصادی را بگیرند.
آقای احمدی نژاد همچنین مخالفان خود را به مانع تراشی در راه تلاش‌های دولت برای حل مشکل اشتغال متهم کرد.
در همین حال الیاس نادران، نماینده اصولگرای منتقد دولت در مجلس ایران از مطرح شدن طرحی خبر داد که بر اساس آن، آقای احمدی نژاد به جای پاسخ دادن به سئوال نمایندگان، با آنها به گفت و گو بنشیند.
او گفت: "نگرانی ما این است که... [طرح سئوال] به حاشیه ها و اغراض متعارف سیاسی آلوده شود که در این صورت هیچ دستاوردی برای ملت نخواهد داشت و به تعامل دو قوه نیز آسیب می زند، به ویژه با توجه به وقت نامتوازن میان رئیس جمهور و سئوال‌کنندگان".

مضامین طرح سئوال از احمدی نژاد

  • عدم تخصیص تسهیلات ارزی مصوب مجلس به متروی تهران و شهرهای بزرگ ایران
  • تعلل در معرفی وزیر ورزش به مجلس
  • کاهش شدید نرخ رشد اقتصادی ایران
  • نحوه هزینه شدن ۱۵۰۰ میلیارد تومان بودجه مصوب برای ارتقاء شاخص های فرهنگی
  • حذف یارانه سوخت با شتابی بیش از شتاب در نظر گرفته شده در قانون مصوب مجلس
  • "مقاومت ۱۱ روزه" در مقابل دستور رهبر ایران مبنی بر ابقای حیدر مصحلی در سمت وزیر اطلاعات
  • برکناری تحقیرآمیز منوچهر متکی از وزارت امور خارجه
  • اظهار این سخن که "مجلس در رأس امور نیست"
  • و انتقاد علنی از نحوه اجرای قانون عفاف و حجاب و "ترویج مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام"
بر اساس آئین‌نامه داخلی مجلس ایران، سئوال‌کنندگان برای طرح سئوال خود ۱۵دقیقه فرصت دارند، اما رئیس جمهور می‌تواند به مدت یک ساعت به آنها پاسخ دهد.
پیشنهاد تبدیل سئوال به دعوت از رئیس جمهور را علاوه بر آقای نادران، احمد توکلی، حسین نجابت، علیرضا زاکانی، حسین فدایی، زهره الهیان و فاطمه رهبر امضا کرده‌اند.
علی مطهری، از طراحان اصلی سئوال از آقای احمدی نژاد، با این پیشنهاد مخالفت کرده است.

'لجبازی'

در جریان بررسی طرح ارائه بودجه تنخواه برای دو ماه اول سال ۱۳۹۱ به دولت در مجلس ایران، نصرالله کمالیان، یکی از نمایندگان جناح اصولگرا گفت: "کمتر از ۱۰ روز به پایان سال باقی است، اما دولت اصلا نگران بودجه سال بعد خود نیست و هیچ تلاشی برای ارائه لایحه بودجه چند دوازدهم نکرده است".
او تأخیر دولت در ارائه لایحه بودجه سال ۱۳۹۱ را "نوعی لجبازی با مجلس و نشانه اختلاف با مجلس" دانست و گفت که به دلیل لزوم حفظ "مصالح ملی"، نمی‌تواند دلیل این رفتار را در صحن علنی مجلس بیان کند.
علی‌اصغر یوسف‌نژاد، یک نماینده دیگر مجلس ایران هم گفت که دولت موظف است برای بودجه چند ماه اول سال به مجلس لایحه بدهد و اگر مجلس طرح تنخواه را تصویب کند، بر تخلف دولت "صحه می‌گذارد".
اما در نهایت این طرح به تصویب مجلس رسید و برای اظهارنظر به شورای نگهبان ارسال شد.
در بخشی از این طرح، دولت موظف شده است که قانون هدفمند کردن یارانه‌ها را در دو ماه اول سال ۱۳۹۱، معادل سه ماه پایانی سال ۱۳۹۰ اجرا کند.
به این ترتیب به نظر می‌رسد که مجلس تلاش کرده است که اجرای مرحله دوم طرح حذف یارانه سوخت را به تأخیر بیندازد.
آقای احمدی نژاد پیش‌تر چند بار قول داده بود که مرحله دوم قانون هدفمند کردن یارانه‌ها را در سال ۱۳۹۰ اجرا کند.
بعضی از رسانه‌های خبری ایران این احتمال را مطرح می‌کنند که دولت قصد دارد قیمت سوخت را از فروردین ماه افزایش دهد.
بیژن حاج محمدرضا، رئیس اتحادیه جایگاه‌داران سوخت به خبرگزاری فارس گفته است: "بر اساس دستورالعملی که از طرف دولت به جایگاه‌‌داران داده شده، قرار است در ساعت ۲۴ روز ۱۴ فروردین سال ۹۱ کلیه جایگاه‌های بنزین برای اندازه‌گیری در جهت افزایش قیمت فراورده‌ها آماده و این عملیات در ساعت صفر انجام شود."
او این امر را نشانه‌ای از عزم دولت برای افزایش قیمت سوخت از روز ۱۵ فروردین دانسته است.



نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه در یک گردهمایی انتخاباتی در نزدیکی پاریس گفت که اگر در قوانین مربوط به مهاجرت بازنگری نشود، این کشور مشارکتش را در توافقنامه شنگن به حال تعلیق در می‌آورد.
رئیس جمهور فرانسه که در تلاش است برای یک دوره دیگر ریاست جمهوری این کشور را در اختیار بگیرد، بر ضرورت اقداماتی فوری برای مقابله با روند رو به افزایش مهاجرت به این کشور تاکید کرد.
آقای سارکوزی گفته است که اتحادیه اروپا باید این توانایی را داشته باشد تا هر کشوری را که در حوزه شنگن نمی تواند کنترلی جدی بر مرزهایش داشته باشد، مجازات کند.
در ۲۵ کشور حوزه شنگن بیش از ۴۰۰ میلیون اروپایی زندگی می کنند که می توانند بدون هر گونه محدودیتی در این کشورها رفت و آمد کنند.
در حال حاضر اتباع کشورهای غیر عضو اتحادیه اروپا هم در صورت دریافت ویزای ورود به هر یک از کشورهای امضا کننده پیمان شنگن، اجازه رفت و آمد به سایر کشورهای عضو این پیمان را دارند.
اما پس از هجوم مهاجرانی که از بحران های اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا به اروپا گریخته اند، اختلاف نظرهایی در مورد چگونگی کنترل مرزها در کشورهای عضو پیمان شنگن به وجود آمده است.


مدیرکل ریالی و نشر بانک مرکزی ایران از آغاز فروش سکه‌های یک گرمی به قیمت ۱۰۴ هزار تومان در روز یکشنبه، ۲۱ اسفند، خبر داده است.
عباس کمرئی به خبرگزاری رسمی ایران (ایرنا) گفته است که سکه یک گرمی براساس نرخ‌های جهانی طلا و فروش در حراج بانک کارگشایی، به صورت روزانه قیمت‌گذاری می‌شود.
او اضافه کرده است که قیمت هر سکه یک گرمی در روز یکشنبه، ۲۱ اسفند، بدون ارزش افزوده ۱۰۰ هزار تومان تعیین شده است و با اضافه شدن مالیات بر ارزش افزوده، این قیمت به ۱۰۴ هزار تومان رسیده است.
بانک مرکزی ایران پیش از این اعلام کرده بود که فروش سکه‌های گرمی که "سکه‌های طلای خرد" هم نامیده می‌شوند تا ۲۱ اسفند ماه ادامه خواهد داشت، ولی هر فرد می‌تواند تنها دو قطعه سکه گرمی دریافت کند.


محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران امروز یکشنبه ۲۱ اسفند، بعد از دو روز مرخصی، دوباره به زندان بازگشته است.
آقای توسلی روز ۱۸ اسفند ماه، بعد از چهار ماه بازداشت، از زندان آزاد شده بود. گفته شد که او برای شرکت در مراسم ازدواج دخترش توانسته است از زندان مرخص شود، ولی مدت مرخصی او تمدید نشده است.
فرید طاهری، داماد آقای توسلی نیز که در بازداشت بود، برای شرکت در این مراسم، به همراه آقای توسلی توانسته بود برای دو روز از زندان مرخص شود، ولی او نیز روز یکشنبه، ۲۱ اسفند، دوباره به زندان بازگشته است.
محمد توسلی که اولین شهردار تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۳۵۷ بود، تاکنون بارها بازداشت و زندانی شده است. او آخرین بار در ۱۲ آبان‌ماه امسال توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.



شبکه تحلیلگران افغانستان اسامی پنج عضو ارشد زندانی گروه طالبان در گوانتانامو را، که قرار است به زودی در قطر آزاد شوند، اعلام کرده است.
کیت کلارک، از تحلیلگران ارشد این شبکه نامهای این افراد را این گونه اعلام کرد: خیرالله خیرخواه، فاضل مظلوم، نورالله نوری، عبدالحق وثیق و عبدالنبی عمری.
خانم کلارک به بی‌بی‌سی گفت که اخیراً در محافل متعددی از این افراد به عنوان کسانی یاد شده که قرار است از بازداشتگاه گوانتانامو به قطر منتقل شوند.
او افزود: "از این پنج تن به صورت مکرر در نه ماه گذشته از سوی مقامات محلی، مقامات دولتی، طالبان و به شکل عام در روزنامه ها و به گونه خصوصی نام برده شده است."
خیرالله خیرخواه والی گروه طالبان در هرات بود و از او به عنوان یکی از رهبران "میانه‌رو" این گروه یاد شده است. خیرخواه در سال ۲۰۰۲ میلادی در پاکستان بازداشت شد و دولت این کشور او را به نیروهای آمریکایی تحویل داد.
این مقام پیشین طالبان مدتی در زندان قندهار بود و پس از آن تا حال در بازداشتگاه گوانتانامو به سر برده است.
فاضل مظلوم رئیس ارتش طالبان و از ساکنان شهر ترینکوت، مرکز ولایت ارزگان در جنوب افغانستان بود. گفته شده که او فرماندهی حمله گروه طالبان به منطقه شمالی در کابل در سال ۱۹۹۹ را به عهده داشته که در اثر در آن صدها خانه ویران و هزاران جریب کشتزار تخریب شد.
عبدالحق وثیق معاون پیشین اداره استخبارات گروه طالبان بود و در سال ۲۰۰۱ در جریان عملیاتی توسط نیروهای آمریکایی بازداشت شد.
نورالله نوری از ساکنان ولایت خوست است که سمت ریاست اداره حوزه شمال و ولایت بلخ را در زمان حاکمیت گروه طالبان به عهده داشته است. او قبل از رسیدن به این سمت، به عنوان والی میدان-وردک، بغلان و لغمان نیز کار کرده است.
عبدالنبی عمری آخرین فرد در این فهرست پنج نفری، قاضی طالبان در ولایت خوست بوده و گفته شده که زمانی در وزارت اقوام و قبایل تحت امر جلال الدین حقانی کار کرده است.
در تحلیلی که شبکه تحلیلگران افغانستان ارائه کرده، از انتقال این پنج زندانی گوانتانامو به عنوان تلاشی برای پیدا کردن راه حلی برای پایان جنگ ۱۰ ساله افغانستان یاد شده است.
در این تحلیل این احتمال هم مطرح شده که ممکن است که این افراد در ازای آزادی باو رابرت برگدال، سرباز آمریکایی که در سال ۲۰۰۹ توسط اعضای شبکه حقانی به گروگان گرفته شد، آزاد شوند.
پیش از این گروه طالبان آزادی این افراد را به عنوان پیش‌شرط ادامه مذاکرات با آمریکایی‌ها مطرح کرده بود.
عبدالوکیل متوکل وزیر خارجه سابق رژیم طالبان گفته است که انتقال این افراد می تواند تاثیر مثبتی بر روند گفتگو با طالبان داشته باشد.
برگدال در ماه ژوئن سال 2009 در شرق افغانستان ناپدید شد و پس از آن طالبان تصاویر ویدئویی او را منتشر کردند
او افزود: "قرار بود که چنین مبادله ای صورت بگیرد، ولی متاسفانه تا حالا به تعویق افتاده بود، اگر این تبادله صورت بگیرد، طبیعی است که اثرات آن بسیار مهم است. از یک سو آنها با فامیلهای خود یک جا می شوند و از سوی دیگر از محبوبیت آنها استفاده موثر در راه صلح صورت می گیرد."
انتظار می رود که این پنج عضو گروه طالبان با شماری دیگر از اعضای این گروه به نمایندگی از طالبان پشت میز مذاکره با آمریکایی‌ها بنشینند.
پس از گفتگوی مقامهای آمریکایی با نمایندگان گروه طالبان در قطر، موضوع انتقال و آزادی شماری از اعضای گروه طالبان به قطر به بحث های رسانه ای تبدیل شد.
اما مقام های دولت افغانستان تاکید کردند که آن عده از اعضای گروه طالبان که از گوانتانامو آزاد می شوند، باید به افغانستان منتقل شوند.
ولی روز شنبه (۲۰ حوت) ایمل فیضی سخنگوی رئیس جمهوری گفت که دولت افغانستان با انتقال اعضای زندانی طالبان از گوانتانامو به قطر موافقت کرده است، اما او نامهای این افراد را فاش نکرد.



متهم ردیف اول "بزرگ‌ترین پرونده فساد مالی ایران" گفت که به دلیل انصراف وکیلش نمی‌تواند دفاعیات خود را به دادگاه ارائه کند
دومین جلسه رسیدگی به اتهامات متهمان پرونده‌ای که "بزرگ‌ترین فساد مالی در ایران" خوانده شده است، امروز یکشنبه ۲۱ اسفند (۱۱ مارس) در تهران برگزار شد.
به گزارش رسانه‌‌های داخلی ایران، این جلسه در دادگاه انقلاب اسلامی برگزار شد و تمام ۳۲ متهم پرونده در آن حضور داشتند.
در پرونده فساد بزرگ اقتصادی در ایران، گروهی از فعالان اقتصادی و دست‌اندرکاران سیستم بانکی متهم هستند که با صدور غیرقانونی اسناد اعتباری به ارزش حدود سه هزار میلیارد تومان، به کسب سود پرداخته‌اند.
گزارش شده است که متهم ردیف اول این پرونده که رسانه‌های ایران نام او را مه‌آفرید امیرخسروی اعلام کرده‌اند، به دلیل انصراف وکیلش، نتوانست در جلسه روز یکشنبه از خود دفاع کند و نماینده دادستان کیفرخواست متهم ردیف دوم پرونده را به دادگاه ارائه کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، نماینده دادستان در جلسه دادگاه دومین متهم پرونده را که "س ر" و رئیس پیشین شعبه گروه ملی بانک صادرات ایران در اهواز خوانده شده است، به پولشویی و دریافت و پرداخت رشوه متهم کرد و گفت که این اتهامات از مصادیق "افساد فی‌الارض" است.
او گفت که این متهم از روز ۱۵ مرداد امسال در بازداشت بوده است.
در کیفرخواست نماینده دادستان، آقای "س ر" به گشایش دو هزار و ۸۵۵ میلیارد تومان ال‌سی سازمان‌یافته برای انتشار، ۱۳۶ فقره گشایش اسناد اعتباری، دریافت دو میلیارد و ۴۵۰ میلیون تومان رشوه از مه‌آفرید خسروی، دریافت ۵۶ میلیون تومان و ۱۱ سکه طلا رشوه از آقای "ع ر"، پولشویی از طریق خرید املاک برای بستگان، ایجاد شبکه تبانی بانکی و پرداخت ۴۷ میلیون تومان رشوه متهم شده است.

انصراف وکیل

به گزارش رسانه‌های ایران، متهم ردیف اول این پرونده به دلیل انصراف وکیل مدافعش، نتوانسته است دفاعیات خود را ارائه دهد. دفاعیات آقای امیرخسروی در جلسه اول این دادگاه نیز نیمه تمام مانده بود.
خبرگزاری رسمی ایران (ایرنا) گزارش داده است که متهم ردیف اول پرونده در جلسه روز یکشنبه، ۲۱ اسفند، به ناصر سراج، قاضی دادگاه گفت: "چهارشنبه غروب در بازداشتگاه به من اعلام کردند که وکیل من از وکالت در این پرونده انصراف داده است و من وکیلی ندارم."
او اضافه کرد: "طبق ادعای وکیلم، وی به علت کمبود وقت و عدم مطالعه پرونده، از پذیرش وکالت من انصراف داده است."
با این حال، ایرنا گزارش داده است که نماینده دادستان در جلسه دادگاه گفته است که "هیچ منعی برای مطالعه پرونده‌ها توسط موکلین وجود ندارد."
نماینده دادستان گفت: "در مورد وکیل متهم ردیف اول، پیغام داده شد تا بیاید و پرونده را مطالعه کند، اما گویا وی به دوستان خود اعلام کرده است که حق‌الوکاله این پرونده ممکن است حرام باشد و دوست ندارد مال نامشروع وارد زندگیش شود و استعفای وکیل متهم ردیف اول پرونده درست است."
نماینده دادستان عمومی و انقلاب تهران در اولین جلسه رسیدگی به این پرونده، در کیفرخواستی، متهم ردیف اول را به "افساد فی‌الارض از طریق شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور از طریق تبانی و فساد در شبکه بانکی کشور" متهم کرده بود.
براساس گزارش‌ها، متهم ردیف اول این پرونده برای ارائه دفاعیات خود، از دادگاه مهلت خواسته است که مورد موافقت قاضی قرار گرفت و به این ترتیب، متهم ردیف اول این پرونده فرصت دارد تا در جلسه بعدی دادگاه، دفاعیات خود را ارائه کند.
در پایان جلسه این دادگاه اعلام شد که سومین جلسه محاکمه متهمان این پرونده روز شنبه هفته آینده (۲۷ اسفند)، در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی برگزار خواهد شد.
گزارش و تحلیل‌های بیشتر درباره پرونده بزرگ‌ترین اختلاس در تاریخ ایران را در کلیک صفحه ویژه این پرونده در سایت فارسی بی‌بی‌سی بخوانید.



کوفی عنان، نماینده مشترک سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه،نسبت به دومین دور مذاکراتش با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه،که امروز یکشنبه ۱۱مارس (۲۱ اسفند ماه) انجام شد، ابراز خوشبینی کرده است.
آقای عنان گفت که برای خاتمه خونریزی ها "پیشنهاداتی اساسی" ارائه داده اما در عین حال اذعان کرد که هنوز توافقی در این باره به دست نیامده است.
بشار اسد در دیدار پیشین با آقای عنان، انجام هر گونه مذاکره‌ای با مخالفان خود را رد کرد و گفت تا وقتی که به گفته او "گروه‌های تروریستی" در کشور فعال هستند، چنین مذاکراتی انجام نمی‌شود.
کوفی عنان که برای یافتن راه‌حلی به منظور پایان دادن به خشونت‌ها در سوریه، روز شنبه ۱۰ مارس، وارد دمشق شد، به دنبال برقراری آتش‌بس بین ارتش و مخالفان دولت و نیز فراهم شدن امکان امداد و ارائه کمک‌های بشردوستانه در مناطق آسیب‌دیده سوریه است.
همزمان با ادامه تلاش‌های دیپلماتیک برای حل بحران سوریه، مخالفان دولت گفته‌اند که نیروهای ارتش به حملات خود به شهر ادلب در نزدیکی مرز ترکیه ادامه داده‌اند. گفته می‌شود که ادلب به پایگاه اعضای "ارتش آزاد سوریه"، از گروه‌های مخالف دولت، تبدیل شده است.
یک سخنگوی سازمان ملل متحد اعلام کرده است که آقای عنان پس از سفر دوروزه خود به دمشق، شامگاه یکشنبه، ۱۱ مارس، راهی قطر می‌شود.
بر اساس گزارش‌ها، انتظار می‌رود کوفی عنان به ترکیه نیز سفر کند.
ارتش سوریه به دنبال مهار شورش‌هایی است که به طور فزاینده، شکلی مسلحانه به خود می‌گیرند. این مخالفت‌ها نزدیک به یک سال پیش، ابتدا به صورت تظاهرات مسالمت‌آمیز دموکراسی‌خواهانه آغاز شد، ولی به دنبال برخورد نیروهای امنیتی با تظاهرکنندگان، دو طرف به خشونت روی آوردند.
بر اساس اعلام سازمان ملل متحد، از زمان آغاز خشونت‌ها در سوریه بیش از ۷ هزار و ۵۰۰ نفر جان خود را از دست داده‌اند.
مخالفان دولت گفته‌اند که روز یکشنبه، ۱۱ مارس، همزمان با رایزنی‌های کوفی عنان در دمشق، دست‌کم ۱۷ غیرنظامی و ۱۶ پیکارجو در شهر ادلب کشته شده‌اند. آنها می‌گویند که ۲۰ نفر از سربازان دولتی نیز جان خود را از دست داده‌اند.
خبرنگاران خارجی برای فعالیت در داخل سوریه با محدودیت قابل توجهی روبه‌رو هستند و تایید این ارقام به طور مستقل امکان‌‎پذیر نیست.



مردم ژاپن در سالگرد زمین‌‎لرزه و سونامی مرگبار سال گذشته در شمال شرق این کشور، یاد هزاران نفر از قربانیان این سوانح را گرامی داشته‌اند.
آنها در ساعت ۱۴ و ۴۶ دقیقه به وقت محلی (زمان وقوع زمین لرزه در روز ۱۱ مارس سال گذشته) یک دقیقه سکوت کردند؛ تمام خودروها و وسایل حمل و نقل در ژاپن از حرکت ایستادند و مردم در سکوت، فعالیت‌های خود را متوقف کردند.
به دنبال زمین‌لرزه و سونامی سال گذشته ژاپن، نزدیک به ۲۰ هزار نفر کشته یا ناپدید شدند.
بزرگی زمین‌لرزه‌ای که سال گذشته در شمال شرق ژاپن رخ داد، نزدیک به ۹ ریشتر گزارش شد که شدیدترین زمین‌لرزه از زمان ثبت زلزله‌ها در این کشور به شمار می‌رود.
وقوع زمین‌لرزه، زمینه‌ساز جاری شدن سونامی در این مناطق نیز بود که به بحران در نیروگاه اتمی فوکوشیما منجر شد و بازبینی درخط مشی‌های ژاپن در بخش انرژی را به دنبال داشت.
امپراتور آکیهیتو (امپراتور ژاپن) و یوشیهیکو نودا، نخست وزیر ژاپن، در مراسم یادبود ملی که روز یکشنبه، ۱۱ مارس، در توکیو برگزار شد، حضور داشتند.
امپراتور ۸۷ ساله ژاپن که به تازگی تحت عمل جراحی قلب قرار گرفته است، در این مراسم گفت که این کشور هیچگاه نباید حرکت به سمت آینده‌ای بهتر و ایمن را فراموش کند.
کمی بعد از زلزله سال گذشته در روز ۱۱ مارس ۲۰۱۱ میلادی، موجی عظیم از آب، ساحل شمال شرقی ژاپن را فرا گرفت و سونامی خودروها، کشتی‌ها و ساختمان‌ها را با خود برد و مناطق ساحلی را ویران کرد.
گزارش شده است که زمین‌لرزه و سونامی سال گذشته در ژاپن مرگ ۱۵ هزار و ۷۰۰ نفر را به دنبال داشت و سرنوشت ۴ هزار و ۵۰۰ نفر نیز نامعلوم مانده است.
خبرنگار بی‌بی‌سی در توکیو می‌گوید که همزمان با مراسم یادبود قربانیان زمین‌لرزه و سونامی سال گذشته، مخالفان استفاده از انرژی هسته‌ای در ژاپن در شهرهای مختلف این کشور تجمعاتی اعتراضی برگزار کرده‌اند.


سه نگرش به رابطه ولی مطلقه فقیه و کارگزارانش

همه کارگزاران ولی مطلقه فقیه (در مجلس، دولت و قوه قضائیه و دیگر نهادهای حکومتی) در دوره کارگزاری خویش در جمهوری اسلامی (از سال ۱۳۶۰ به بعد) ولی فقیه را نائب پیامبر و ائمه دانسته (یا چنین وانمود کرده) و از وی اطاعت کرده‌اند. اما تقسیم کار در جهان خارج در چارچوب نهاد دولت در دوران جدید مسئله اطاعت را به موضوعی چالش برانگیز و دارای ابعاد مختلف تبدیل کرده است به طوری که در میان وفاداران به ولایت، همیشه در رقابت‌های سیاسی، گروهی توسط گروهی دیگر به سستی در اطاعت یا عدم اطاعت یا مقدم دانستن نظر خود بر اطاعت متهم شده‌اند.
پیروان ولایت نگاهی یکسان نسبت به نوع رابطه خود با ولی فقیه ندارند.
با فرض آن که همه کارگزاران منصوب رهبر باشند (که سیر تحولات بدین سو بوده و انتخاب مردم به تدریج بی معنی شده است) و قانون اساسی نیز ملاک تنظیم روابط میان نهادها و مقامات نباشد (که چنین کارکردی نداشته) این پرسش وجود دارد که تقسیم کار میان رهبر و کارگزارانش چگونه انجام می شود؟ ولی فقیه اول و دوم چه رابطه‌ای با کارگزارانشان داشته‌اند و کارگزاران این رابطه را چگونه تعریف می کرده‌اند؟
تفکیک فتوی، حکم و نظر
دسته‌ای از کارگزاران جمهوری اسلامی بر این باور بوده‌اند که اگر ولی فقیه فتوای شرعی صادر کند، نظرش برای همه کارگزاران واجب الاطاعه می شود و اگر حکم صادر کند کارگزاران و مجتهدان (چه درون و چه بیرون دولت) باید از آن تبعیت کنند اما حالت سومی هم وجود دارد: "حالا اگر تنها با نظر رهبری مواجه شدیم چه؟ یعنی به طور مثال در مورد لایحه‌ای در مجلس رهبری تنها نظر خود را بیان کرده باشند و مشخصاً دستوری نداده باشند. بنابراین شرعاً بر من واجب نیست تا از این نظر تبعیت کنم." (احمد توکلی، حقوق متقابل شهروندان و ولی فقیه در مردمسالاری دینی، ۱۰ اسفند ۱۳۹۰)
نظر رهبر کشور غیر از فتوا و حکم حکومتی ممکن است در سه قلمرو قابل مقوله بندی باشد. مقوله اول راهبردها و سیاست‌هاست: "گاهی هم نظر و دیدگاه رهبری ناظر به یک نقشه و یک استراتژی کلی برای وقایع و حوادث جامعه است. وقتی ما به عنوان یک سیاست‌ورز و یک مسئول دولتی با آن مواجه می‌شویم حتی اگر امر یا نهی نباشد، نباید به گونه‌ای عمل کنیم که نقشه رهبر جامعه به هم بریزد." (همانجا) همه پیروان ولایت در دوران آیت الله خامنه‌ای این حیطه را به وی واگذار کرده‌اند.
مقوله دوم دستورات اداری است: "یک مجتهد جامع‌الشرائط در مقام ولی فقیه، در مقام اداره حکومت امر و نهی می‌کند. قطعا مطاع است. ممکن است امر و نهی‌ای که می‌کند، به دلایل مختلفی این برداشت برای شما در حوزه اجرایی پیش بیاید که به نظرتان برسد این اشکال دارد. خوب این هم خیلی بد است که شما بگویید که خوب ما تنها وظیفه اطاعت داریم و نباید به این کار داشته باشیم که فرمان ولی فقیه درست است یا اشتباه است." (همانجا) راه حل این رهیافت این است که افراد شبهه دار تلاش کنند با تماس خصوصی با ولی فقیه یا مشاورانش نظر او را تغییر دهند: "تا جایی که می‌توانیم به رهبر جامعه دینی کمک کنیم تا تصمیمات بهتر و دقیق‌تری اتخاذ کند" (همانجا) و اگر موفق نشدند نظر وی را بر خود ترجیح دهند: "پس از ارائه اطلاعات و مشورت چه نظر ولی فقیه برگردد و چه بر نظر خود اصرار کند، در هر صورت اطاعت از او بر ما واجب است." (همانجا)
و قلمرو سوم پسندها و ناپسندهاست که هر فردی با فرد دیگر ممکن است اختلافاتی داشته باشد. در این قلمرو اختلاف میان ولی فقیه و کارگزارانش افزون می شود: "حالا ممکن است شما بگویید که اگر میزان این اختلاف عقیده زیاد شد چه؟ اگر مواردی که نظرما با نظر رهبری مطابقت ندارد تعدادش بالا برود، باید در خود جستجو کنیم که بر ما چه رفته است که این مقدار نسبت به رهبری جامعه دینی که می‌دانیم دارای آن صفات برجسته چون عدالت و تقوا و تدبیر هستند، زاویه پیدا کرده‌ایم." (همانجا)
چنانکه دیده می شود افراد باید در هر سه قلمرو، به نظر ولی فقیه تن در دهند. چرا؟ برای آن که کارگزاران ولایت با استبداد خو کرده اند و روشی غیر از دخالت یک فرد را برای حل اختلافات درونی خود نمی شناسند: "آن‌هایی که می‌گویند حکومت ولی فقیه در عصر غیبت نباشد، باید جواب این سوال را بدهند، که رفع اختلاف که قطعی و ذاتی زندگی جمعی است، در مدل جامعه پیشنهادی آن‌ها با چه مرجعی است؟ آیا اینکه در راس جامعه یک فقیه مدبر و با تقوایی که دارای ملکه عدالت است مثل امام یا رهبر معظم انقلاب رافع اختلاف باشد واقعا بد است؟ یا حتی رهبران دیگری مثل حافظ اسد در جوامع دیگر؟ من از آدم‌های خیلی بد مثال نمی‌زنم آدم‌هایی که نسبتاً خوب هستند و تا اندازه زیادی وفادار به ملتشان بودند مثال می زنم. بالاخره در همه جوامع بشری و در تمام حکومت‌ها یک نفر حرف آخر را می‌زند." (همانجا) در این میان آنها که ولایت فقیه را قبول ندارند چه جایگاهی و حقی دارند؟ تنها حقی که برای آنها می ماند بیعت یا سکوت است و اختلاف آنها با پیروان ولایت نادیده گرفتنی است.
اما حل اختلاف کافی نیست تا استبداد دینی را توجیه کند. در بسیاری از جوامع که رهبر در مقام نائب خداوند ننشسته و حکومت مادام العمر هم ندارد، اختلافات حتی با هزینه کمتر و بر سر صندوق‌های رای رفع می شود. توجیه دیگر این است که ولی فقیه دین را برای کارگزاران تفسیر می کند و کارگزاران خود را در معرض نسیم هدایت وی قرار می دهند: "او با این ویژگی‌ها دین را برای ما تفسیر می‌کند و ما هم خودمان را در مسیر نسیم هدایتش قرار می‌دهیم و بدین ترتیب یک تصویر ذهنی از اسلام پیدا می‌کنیم که اجزایش به هم می‌خواند. آن وقت از این زاویه که به قرآن رجوع می‌کنیم، احساس آرامش بیشتری می‌کنیم. درک ما از دین و جامعه خود تا حدی افزایش می‌یابد که فکر می‌کنیم بعضی آیات همین امروز و برای حل معضلات و مشکلات عصر ما نازل شده‌اند." (همانجا) آنها نیز که چنین نسیمی را نمی بینند و به طرق دیگری ارامش کسب می کنند حقی در این میان ندارند.
بدین ترتیب در نهایت اثری بر مشورت مشورت دهندگان غیر از برخورداری آنها از منابع عمومی (اختصاصا در اختیار رهبر) بدون هیچ گونه حسابرسی باقی نمی ماند. اگر قرار باشد نظر ولی فقیه در سه مقوله گفته شده در نهایت اجرا شود معلوم نیست که این حق اندک مخالفت یا مشورت دهی در عرصه تصمیم گیری و اجرا (که اتفاق آن با توجه به تعداد زیاد کارگزاران و قلت مشاوران خاص رهبر نادر است) چه تاثیری دارد؟ همچنین آیا رهبری در ایران (در نظام سلطنتی یا ولایت فقیه) سراغ داریم که فقط نظر بدهد و تصمیم گیری را به دولت و مجلس و قوه قضائیه واگذار کند؟ محدوده‌ای که ولایت فقیه نظر نمی دهد تا چه حد گسترده است که اصولا کارگزار مستقل و صاحب نظر شکل بگیرد؟ بنا براین فرض زیر اصولا سالبه به انتفاع موضوع است: "جاهایی هست است که ما می‌دانیم آقا دستور نمی‌دهند چون نمی‌خواهند مستقیم وارد بشوند، بنابراین ما بین نظر خود و رهبری یکی را بر مبنای حجت‌های شرعی که در اختیار داریم، آن را که درست تر می دانیم، انتخاب می کنیم." (همانجا)
کسب تکلیف
قائلان به این دیدگاه به دلیل منش و روش کار با مقام بالاتر (مثل برآمدن از نهادهای نظامی و امنیتی و خو کردن با عدم چون و چرا)، فقدان سرمایه فکری و پایگاه اجتماعی، یا مشاهده سرنوشت چون و چرا کنندگان، اصولا استقلال نظر را وا می گذارند و در تصمیماتی که مهم و جدی بینگارند از دفتر ولی فقیه یا شخص وی پیش از تصمیم گیری کسب تکلیف می کنند تا مبادا تصمیمی بگیرند که ناخواسته موجب کدورت ولی فقیه شود.
اعضای مجلس هفتم و هشتم اکثرا از همین قبیل بودند: "در جلسات رسمی و غیر رسمی مجلس جملاتی از این قبیل زیاد تکرار می‌شود که: «نظر آقا این نیست، آقا با این طرح مخالف‌اند، فلان عضو دفتر رهبری گفته است رهبری این نظر را قبول ندارند و...». در نتیجه بسیاری از افراد از اظهارنظر خودداری می‌کنند و بسیاری از طرح‌ها با یک جمله باد هوا می‌شود، و این یک آفت برای مجلس است. مجلس و نماینده باید نظر خودش را بدهد و کاری نداشته باشد که با نظر رهبری مطابقت دارد یا نه." (علی مطهری، الف، ۷ آبان ۱۳۹۰)
سبک کار این دسته از کارگزاران کسب مزه دهان رهبری قبل از هر گونه تصمیم گیری است، حتی اگر برخی این روش را نپسندند و ظنی بدانند: "همانطور که به دلیل اعتقاد مسوولان به ولایت فقیه نمی‌توان استمزاج شخصی آنان را از مواضع ایشان بطور کلی تخطئه کرد، از سوی دیگر باید گفت که چنین گمانه‌زنی‌هایی صرفا برای خود شخص آن هم بطور ظنی معتبراست و نباید از آن به عنوان اهرم فشاری برای دیگران استفاده کرد." (محسن غرویان، فرارو، ۱۴ آبان ۱۳۹۰)
استدلال پشت سر این دیدگاه آن است که رهبر کشور در مقام نائب امام زمان و پیامبر نمی تواند در امور کشور بی نظر باشد. بنا بر این بهتر است به جای آن که پس از تصمیم گیری با نظر مخالف وی مواجه شویم از پیش نظر وی را بپرسیم: "رهبری معظم انقلاب با توجه به جایگاه شرعی و قانونی خود نمی‌توانند در خصوص برخی از امور و از جمله انتخاب وزرا و بویژه برخی از وزرای خاص در دولت همچون وزارت کشور، اطلاعات و ارشاد بدون نظر باشند. قطعا ایشان نیز همچون تمام دلسوزان این انقلاب و حتی به دلایل شرعی و قانونی جایگاه ایشان بیش از همه در این خصوص دقت نظر دارند و بدیهی است که روسای جمهور در خصوص برخی از انتصاباتشان قبل از ارائه به مجلس، از رهبری انقلاب استمزاج کنند که این رابطه در دوره حضرت امام نیز مسبوق به سابقه بوده است و البته همانطور که در یادداشت کیهان اشاره شده، معظم له در مواقعی که ملاحظه قابل توجهی داشته باشند و صلاح بدانند در موافقت یا مخالفت با موضوعی و یا بینابین اعلام نظر می‌کنند و با کسی تعارف ندارند و بدیهی است که این ابراز نظر در برابر استمزاج روسای جمهور، به معنای دخالت نیست. (حمید رضا رسایی، فارس ۱۶ مرداد ۱۳۸۷)
این دسته از کارگزاران دیده‌اند که مثلا آقای خامنه‌ای رهبری است که در بسیاری از حوزه‌ها خود را صاحب نظر می داند و در نتیجه شاخک‌هایشان باید بسیار حساس بوده و یک باره پا روی دم بسیار پهن و همه جا گسترده وی نگذارند. آنها هر روز نظرات ولی فقیه را از این و آن پرس و جو می کنند یا به استمزاج رهبر می پردازند و سخنان گذشته‌اش را نیز مرور می کنند تا مبادا بر خلاف منویات وی سخنی را به زبان آورده یا عملی را انجام دهند.
در دوران آیت الله خمینی همه کارگزاران مجموعه‌ای از گفتارهای وی را (صحیفه نور) در اتاق کار خویش داشتند و در هر موردی که لازم می دیند به آن رجوع می کردند. در دوران آیت الله خامنه‌ای نیز مجموعه‌هایی از سخنان وی چاپ شده و در اختیار مدیران قرار گرفته است.
جهت دهی به ولی فقیه
دسته‌ای دیگر از کارگزاران حکومت دینی بر این باورند که ولی فقیه اختیارات گسترده دارد، امر و نهی می‌‌کند، تدبیر می‌کند، نقشه می‌کشد، طراحی راه و هدایت می‌کند و بنا بر این نباید چنین سرمایه ای را به دست تقدیر رها کرد، بنابراین تلاش می کنند که همه مجراهای ارتباطی و نهادهای مربوط به رهبری را در اختیار داشته باشند تا نخست اراده خود را به رهبر منتقل کنند و سپس این اراده را به صورت مطلق در لباس حکم الهی صادر شده از ولی فقیه به اجرا در بیاورند.
نظریه ولایت فقیه برای این دسته در عمل ابزاری برای استخدام یک فرد در جهت بهره برداری از وی در کسب قدرت و ثروت بدون هیچ مانع و رادعی است. این گروه آن قدر صبور و مداح هستند تا در یک دوره ده یا بیست ساله اعتماد فرد قدرتمند را جذب کرده و وی را به خدمت خود بگیرند. هنگامی که حلقه پیرامون صاحب قدرت همه از این دست باشند (که معمولا چنین اتفاقی افتاده است) خود وی نیز به تدریج برای حفظ خود از نظرات افراد حلقه پیروی می کند تا وفاداری آنان را پاداش دهد. آنها که اطرافیان یک رهبر مطلقه را برای اعمال و تصمیماتش ملامت می کنند در دیدن این حلقه محق هستند اما در رفع مسئولیت از مرکز حلقه، نامحق. آنها نیز که اصولا با چنین نهادی (سلطنت یا ولایت) مخالف‌اند به همین امکان شکل گیری حلقه بسته پیرامون قدرت تمرکز یافته استناد می کنند.
این دیدگاه بر خلاف دیدگاه اول و دوم اصولا توسط صاحبان آن قابل بیان در عرصه عمومی نیست اما هزاران سال است توسط کارگزاران و مباشران حاکمان و خان‌ها و صاحب منصبان در ایران در عمل دنبال می شده است.
به همین دلیل است که ناظران بیرونی ممکن است یک لحظه از خود سوال کنند آیا این آقای خامنه‌ای است که اصغر میرحجازی و محمد محمدی گلپایگانی و وحید حقانیان و مجتبی خامنه‌ای و دیگر اعضای دفتر و حلقه نزدیکان (حسین شریعتمداری، محسنی اژه‌ای، حسین طائب، حسین محمدی) را اداره می کند یا آنها هستند که او را اداره می کنند.
عین همین پرسش را می توان در مورد آیت الله خمینی نیز پرسید: او انصاری‌ها، سید احمد خمینی، جمارانی، توسلی و اشراقی را اداره می کرد یا بالعکس؟ پاسخ آن است که اولا دنیای امروز را نمی توان به صورت فردی اداره کرد و سرانجام تیمی شکل می گیرد (بر اساس انتخاب مردم یا انتخاب یک گروه کوچک و محفل) که این کار را انجام می دهد. و ثانیا با گذشت زمان و شرایط، رابطه رهبر و کارگزارانش دچار تحول می شده است. در مورد آقای خمینی، در دو سال آخر که وی در بستر بیماری افتاده بود قطعا اعضای دفتر و حلقه حواریون (علی خامنه‌ای، سید احمد خمینی، اکبر هاشمی رفسنجانی، عبدالکریم موسوی اردبیلی و میر حسین موسوی) دست بازتری داشتند. در شرایط بحران سیاسی (مثل ماه های خرداد و تیر ۱۳۸۸) نیز نقش این اعضا افزایش می یابد چون تصمیمات بسیار زیادی باید به سرعت گرفته شود.
جناح راست مذهبی در دوران آیت الله خمینی عمدتا بر اساس نگرش مشورتی عمل می کرد ولی با مرگ وی و با روی کار آمدن آیت الله خامنه‌ای بخشی از آنها به نگرش مشاورتی و بخشی (آنها که از قبل به وی نزدیک بودند) به نگرش استخدامی روی کردند.
جناح چپ مذهبی در دهه شصت خورشیدی بر اساس نگرش‌های مشاورتی و استخدامی با آقای خمینی برخورد می کرد اما در دوران آقای خامنه‌ای نخست با دیگاه مشورتی با وی مواجه می شد و به تدریج بسیاری از اعضای این جناح از این دیدگاه و اصل ولایت فقیه گذر کردند.
نگرش استمزاجی متعلق به مصباح و شاگردان وی و نیروهای نظامی و امنیتی است. مصباحیان نه آن قدر به ولی فقیه نزدیکند که نگرش استخدامی را دنبال کنند و نه آن چنان برای خود استقلال رای قائلند که به دیدگاه مشاورتی رو کنند. نظامی-امنیتی‌ها نیز بنا به اقتضای کارشان باید دیدگاه استمزاجی را دنبال کنند تا از پلکان قدرت بالا بروند.


موقعیت بشار اسد در شمال و جنوب خلیج فارس

*فرهمند علیپور روزنامه نگار ساکن ایتالیاست
با گذشت حدود یک سال از اعتراضات در سوریه، نه روزنه ای از توفیق حکومت بشاراسد در سرکوب و خاموش کردن اعتراضات دیده می شود و نه نشانی از موفقیت مخالفان.
اما آنچه که به چشم می آید مایوس کننده است. تبدیل شدن تظاهرات مردمی به یک جنگ داخلی فرقه ای و فراخوانی رسمی برای مداخله نظامی خارجی از سوی یکی از دو جناح اصلی مخالفین اسد در کنار حضور جنگجویان خارجی همگی نشانه هایی است نگران کننده برای قابلیت تبدیل شدن این بحران به یک بحران منطقه ای در یکی از ناآرام ترین مقاطع تاریخی خاورمیانه دارد.
در خاورمیانه بزرگترین حامیان و مخالفان اسد کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند. ایران در شمال سواحل خلیج فارس مهمترین حامی اسد و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، به رهبری عربستان و قطر در جاشیه جنوبی خلیج فارس، سرسخت ترین دشمنان اسد هستند.
به طور کلی در میان ۲۲ کشورعضو اتحادیه عرب، تندترین مواضع علیه حکومت سوریه را کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس اتخاذ می کنند، آنها در تصویب قطعنامه ها پیش قدم هستند، راه حل را بیشتر در شورای امنیت و ارسال "نیروهای خارجی" می بینند و حتی سفرای خود را سریعتر از کشورهای غربی و یا حتی دمکراتیک ترعربی از دمشق فراخواند و سفرای سوریه را از خاک کشورهایشان اخراج کردند.
در نشست "کشورهای دوست سوریه" که مدتی قبل در تونس برگزار شد نیز وزیر خارجه عربستان تندترین مواضع را داشت و اعلام کرد کشورش تنها در برنامه ای شرکت می کند که به خلع اسد از قدرت بینجامد. "چه داوطلبانه و چه بالاجبار"
رسانه های کشورهای جنوبی خلیج فارس، که قدرتمند ترین و تاثیر گذارترین رسانه های جهان عرب ، همچون الجزیره قطر و العربیه عربستان، به همراه دهها روزنامه موثرعربی هستند تحولات سوریه را با حرارتی بی مانند دنبال می کنند. برخلاف پوشش انقلاب مصر که درعملکرد الجزیره و العربیه تفاوت های آشکاری دیده می شد، در مورد سوریه اما این دوشبکه همگام به نظر می رسند.
تسویه حساب با ایران در زمین سوریه؟
اگر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس دغدغه دمکراسی ندارند و در خصلت دیکتاتوری حکومت سوریه فاصله ای ندارند پس چه چیز باعث می شود تا این کشورها سخت ترین مواضع را علیه رئیس جمهور اسد و حکومتش اتخاذ کنند؟
در حالی که اتحادیه عرب حاضر نشد برای بررسی جنگ داخلی سومالی به عنوان یکی از کشورهای عضو این اتحادیه، که منجر به کشته شدن دهها هزار نفر و آوارگی بیش از یک و نیم میلیون نفر شد، حتی یک نشست ویژه برگزار کند چگونه است که اکنون در مورد عضو دیگر این اتحادیه یعنی سوریه نقشی بسیار جدی و پررنگ ایفا می کند؟
اینها پرسش هایی است که تاکنون پاسخی چندان روشن و قاطع لااقل به آن داده نشده است.
گرچه هیثم مناع از بلندپایه ترین اعضای "شورای هماهنگی ملی" یکی از دو جبهه اصلی مخالفان اسد چنین برداشتی دارد :" مشکل اساسی این است که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس وارد یک جنگ رسانه ای شده اند. در خلیج فارس کمپینی علیه ایران شکل گرفته است. به این معنی که این کشورها در صدد هستند که سوریه را به میدان نبرد خود با ایران تبدیل کنند. اما ما نمی خواهیم قربانی جنگ دیگران شویم. ما به دنبال آزادی و دمکراسی در سوریه هستیم و نمی پذیریم که هیچ قدرتی برای حفظ منافع خود از ما سوءاستفاده کند. روشن است که پس از سقوط اسد ما خواهان روابط خوب نه تنها با برادران عرب خود که با ترکیه و ایران هم هستیم."
این رهبر بلند پایه مخالفین اسد که به بهانه عقد پیمان نامه همکاری با برهان غلیون رهبر " شورای ملی سوریه" ، دیگر جناح مخالفین اسد، در قاهره با روزنامه الاخبار لبنان مصاحبه می کرد، حمایت از یک حمله خارجی به سوریه، مشابه آنچه در لیبی رخ داد را به شدت رد می کند و باز انگشت اشاره اش را به سواحل جنوبی خلیج فارس نشانه می رود :" ایده استقبال از یک نیروی بین المللی در سوریه را رسانه های کشورهای خلیج فارس تلقین می کنند. این امر به هیچ وجه حقیقت ندارد. من گروه هایی را که نیروهای خارجی را فرا می خوانند را "حزب شیطان بیا" می دانم. من دو هفته پس از سقوط صدام در عراق بودم و با پل برمر (حاکم وقت امریکا بر عراق) دیدار داشتم از او پرسیدم شما برای بازسازی عراق چه برنامه ای دارید؟ او گفت: بازسازی عراق کار ما نیست."
وی در خصوص حمایت مخالفان اسد از اعزام ناظران خارجی غیرعرب به سوریه نیز می گوید: " این موضوع درست نیست، ما ناظران خارجی را بر ناظران عرب ترجیح نداده ایم. این پروپاگاندای رسانه های کشورهای خلیج فارس است.ساده ترین دلیل هم این است که بسیاری از مردم سوریه نمی توانند به زبانهای خارجی حرف بزنند، و برقراری ارتباط میان ناظر خارجی و شهروند سوری مشکل است."
برادران شیعه وفادار
"از خود بپرسید که چرا مردم ما در سوریه به پا نمی خیزند؟ مسئله ایدئولوژی است، اعتقادات و باورهاست، آرمانی است که به دفاع از آن برخاسته اید." اینها را بشار اسد به روزنامه وال استریت ژورنال می گوید درست زمانی که تونس،مصر و الجزایر در اوج نا آرامی ها و سوریه جزیره ای دور افتاده از بهار عربی به نظر می رسید.
بشار اسد شاید به خاطر همین "مسئله ایدئولوژی" بود که در نظرسنجی شبکه تلویزیونی سی ان ان عربی با جذب ۶۷ درصد آرای عربها به عنوان محبوب ترین شخصیت سال ۲۰۰۹ جهان عرب برگزیده شد آنهم با تفاوتی چشمگیر از رقیبش رجب طیب اردوغان که تنها توانست ۲۸ درصد از آرا را به خود جذب کند و نفر دوم باشد.
اسد اما امروز تنها و کشورش غرق در خون است. تنها حامیان او در منطقه در حاشیه شمالی خلیج فارس هستند، کشورهای ایران و عراق و البته دولت نحیف لبنان که تحت نفوذ شدید حزب الله است. گروهی که علنا وابسته به ایران است.
جمهوری اسلامی ایران گرچه خود با سخت ترین تحریم ها در طول حیاتش روبه رو است و خطر یک حمله نظامی خارجی به این کشور همواره در صدر گمانه‌زنی ها و خبرهای چند ماه گذشته بوده است اما از هیچ تلاشی برای حمایت از حکومت اسد دریغ نمی کند.
رهبر ایران مخالفان اسد را ابزار دست آمریکا و اسرائیل و قیام آنان را متفاوت از بهار عربی می خواند و رسانه های ایرانی همچون پرس تی وی و العالم و البته المنار وابسته به حزب الله لبنان یا حوادث خونینی را که ارتش اسد مرتکب می شود، انکار می کننند یا تحولات سوریه را به یک "توطئه خارجی" نسبت می دهند. البته صدای این رسانه‌ها در رقابت با غول های خبری کشورهای عربی و غربی چندان شنیده نمی شود.
عراق دیگر کشور حاشیه شمالی خلیج فارس، کشوری است که خود از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به شدت بیمار است، حرفش در اتحادیه عرب خریداری ندارد و علاوه بر کشورهای عربی و آمریکا از سوی همسایه قدرتمند شمالی، ترکیه که دشمنی آشکار با اسد پیشه کرده است نیز تحت فشار است.
با این وجود عراق تحت رهبری اکثریت شیعیان گرچه نمی تواند در تصمیمات اتحادیه عرب رای مخالف صادر کند و شاید همین موضوع موجب شد تا بشار اسد در آخرین سخنرانی اش از برخی حکومت های عربی بگوید که" دلشان با ما و مردم سوریه است اما تحت فشارهای خارجی ناچار به رای موافق در اتحادیه هستند"، اما به نظر می رسد که بغداد نمی خواهد اجازه بدهد اقتصاد سوریه در زیر بار تحریم ها بیش از این کمر خم کند و اینگونه است که به کمربندی میان تهران - دمشق تبدیل شده است تا اقتصاد سوریه مدتی بیشتر دوام بیاورد.
دولت عراق که از توانایی برقراری امنیت در مرزهای خود نیز درمانده است همچنین نمی تواند از نفوذ القاعده و انتقال سلاح از مرزهایش به سوریه جلوگیری کند. اما با این حال حمایتش از دمشق هنوز برای اسد دلگرم کننده است.
در لبنان اما مسیحیان و شیعیان یکبار دیگر بر سر موضوعی اتحاد نظر دارند مسیحیان لبنان همچون هم کیشان خود در سوریه به شدت نگران دوران پس از اسد هستند و حزب الله از فقدان پشتوانه ای محکم چون اسد هراسناک است. سنی های لبنان در دوراهی حمایت از ریاض یا دمشق دو دسته شده اند و اینگونه است که دولت لبنان تلاشی برای پنهان کردن حمایتش از سوریه به خرج نمی دهند، در اتحادیه به صراحت رای مخالف می دهد و در تحریم اقتصادی سوریه نیز خود را دخیل نمی کند.
خلیج فارس و تنگه هرمز در ماههای اخیر به مرکز ثقل خبرها تبدیل شده است جایی که ایران از یکسو و آمریکا و متحدان عربش در سوی دیگر به یک مچ اندازی روی آورده اند . هم در عرصه نظامی و سیاسی و هم در عرصه رسانه ای و اقتصادی. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس ایران و شبکه عرب زبان این کشور - العالم - را مسبب ناآرامی های بحرین و تحریک شیعیان عربستان معرفی می کنند، عربستان ایران را متهم می کند که قصد بسط نفوذ در کشورهای عرب و به گروگان گرفتن این کشورها را دارد.
تحریم های گسترده اخیر بر ایران و اعلام اینکه عربستان قصد دارد تا کمبود نفت ایران را جبران کند و به نوعی شکستن کمر اقتصاد ایران را آسانتر کند، موجب شده است تا ایران دست به مانورهای نظامی در خلیج فارس بزند، اعلام کند که در صورت لزوم تنگه هرمز را خواهد بست و همچون همیشه این کشورها را پیاده نظام و آلت دست دشمن بزرگ - آمریکا - معرفی کند.
آیا سوریه به میز قمار و عرصه رویارویی خطرناک ایران و کشورهای عربی به ویژه عربستان تبدیل شده است؟



به گزارش رسانه‌های دولتی مصر، دادگاهی نظامی در این کشور، حکم به برائت پزشک مردی داده است که متهم شده بود زنان معترض زندانی را مورد "معاینه بکارت" قرار داده است.
خبرگزاری رسمی مصر (منا) گزارش داده است که قاضی دادگاه به دلیل یافتن تناقضاتی در اظهارات شاهدان پرونده، دکتر احمد عادل را تبرئه کرده است.
پرونده قضایی مربوط به این اتهامات پس از آن تشکیل شد که سمیرا ابراهیم، یک زن مصری، گفت که بعد از آن که در جریان اعتراضات سال گذشته در مصر بازداشت شد، نظامیان او را مجبور کرده‌اند مورد معاینه بکارت قرار بگیرد.
جان لاین، خبرنگار بی‌بی‌سی در قاهره می‌گوید که معترضان به حکم تبرئه این پزشک مصری، در حال تجمع برای اعتراض هستند.
بعد از آن که خانم ابراهیم و چند زن دیگر درباره نوع برخورد با آنها پس از بازداشت در جریان اعتراضات در میدان تحریر قاهره در ماه مارس سال ۲۰۱۱ میلادی، لب به سخن گشودند، اعتراضات شدیدی در مصر شکل گرفت.
تجمعات میدان تحریر که این زنان در جریان آن بازداشت شده بودند، چند هفته بعد از سرنگونی حسنی مبارک، رئیس جمهور پیشین مصر، برگزار می‌شد.
این زنان گفتند که ارتشیان مصر آنها را وادار کرده‌اند تا در زمانی که در بازداشت بودند، توسط یک پزشک مرد مورد معاینه بکارت قرار بگیرند و این معاینه گاه برای ۵ دقیقه طول کشیده است.
مقامات ارتش مصر در ابتدا انجام چنین معاینه‌هایی را تکذیب کردند، ولی یک افسر ارشد که نامش فاش نشد، بعدا تایید کرد که چنین اقداماتی انجام شده است.
خانم ابراهیم برای آن که از وقوع اتفاق مشابهی در آینده جلوگیری شود، پرونده‌ای حقوقی در این باره تشکیل داد و در نهایت، در ماه دسامبر گذشته دادگاهی در قاهره حکم داد که انجام چنین معاینه‌هایی غیرقانونی بوده است.
خانم ابراهیم می گوید شاهدانی که امیدوار بود در دفاع از او در دادگاه روز یکشنبه ۱۱ مارس، حاضر شوند، در آخرین لحظه، نظر خود را درباره کل ماجرا تغییر داده‌اند.
به گزارش خبرگزاری منا، قاضی دادگاه گفت که حکم تبرئه احمد عادل را "بر اساس آنچه که در اسناد به اثبات رسیده و با مراجعه به وجدان خود" صادر کرده است.
او اضافه کرد که برای صدور این حکم "تحت هیچ فشاری" نبوده است.