۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

مهمترین خبرهای روز جمعه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

ياد عاشقان

رضا مقصدی

رضا مقصدی
امشب از زبانه های آتشم
امشب اين دلِ تپنده ی به خون نشسته ام
ياِد عاشقانِ سالهای سر بلندِ دور را
نغمه ای، دوباره ساز کرد.
با بلندِ آتشی که در دلم زبانه می کشد
در کشاکشم.
امشب اين دلِ مشوّشم
ره، به سوی آرزوی تازه باز کرد.
خون ِ من اگر که ريخت
گر سرود ِ سينه ام دوباره رنگ ِ غم گرفت
شادی ِ زمانه از دلِ اميدوار ِ مردمم اگر گريخت
باغ را به خنده ، مژده آوريد
لاله های دشت را خبر کنيد
آن بهار ِ بی قرار ِ برگ ُ بار ِ ما
می رسد ز راه.
با دلی ،پُر از ترانه های سبز ِ دوستی
با تنی ،شکفته از شکوفه های عشق
با طراوتی ،ز خنده ی بنفشه های صبحگاه.
آه ... ای دل ِ غمين ! ببين!
امشب از اميدهای تازه، سرخوشم
در سپيده های آسمانِ ميهنم
بال می کشم.
ای شما بهار را در انتظار !
اين زمان ، شکفته ام چو باغ ِ پُرشکوفه ی بهار .

 

زنان در يک انقلاب پيروز

نوال السعداوی، ترجمه از نروژی: نريمان رحيمی

نوال السعداوی
نوشته ی نوال السعداوی – اختصاصی برای نشريه نروژی عصر جديد – ۳ فوريه ۲۰۱۱
narimanr@gmail.com
مصر- قاهره
آنچه را در روزهای اخير در مصر و پيش از آن در تونس شاهد بوده ايم اثبات کننده ی وجود يک انقلاب مردمی است. من شخصا در خيابان بوده و حضور توده های مردم را تجربه کرده ام. پليس از مردم می خواهد که به اعتراضات شان پايان دهند اما مردم اين کار را نخواهند کرد. اولين خواسته ی آنها برکناری حسنی مبارک از قدرت است و دومين خواسته شان برکناری دولت مصر.
مدت کوتاهی اين شايعه پيچيده بود که اسرائيل نيروی پليس مصر را مجهز می کند ولی اين فقط شايعه ای بود که از طرف مقامات حکومتی پخش می شد. آنها آگاهانه از ترساندن مردم برای توقف انقلاب استفاده می کنند. دوشنبه ی پيش که به بيمارستانی در قاهره رفته بودم دانشجوی جوانی را ملاقات کردم که چشمانش مورد اصابت گلوله های لاستيکی قرار گرفته بود. اين دانشجو يکی از تعداد زياد جوانانی است که با اين روش مورد حمله ی پليس واقع شده اند. آيا می توانيد تصور کنيد که از روی قصد چشمان مردم را هدف قرار می دهند؟
هم حکومت های عرب و هم بويژه آمريکا و اسرائيل از گرايش انقلابی رويدادها در هراس افتاده اند- مثل آنچه در تونس رخ داد و زين العابدين بن علی ديکتاتور روز ۱۴ ژانويه از کشور فرار کرد. آن کشورها دقيقا از تحولات مردمی ديگر کشورها - مثل آنچه که مردم مصر از ۲۵ ژانويه در اعتراض به خودکامگی سی ساله ی حسنی مبارک آفريده اند، می ترسند.
اين حکومت ها که هم در درون و هم در بيرون با هم همکاری می کنند تجربه ی زيادی در سازمان دادن کودتا عليه خواسته های مردم دارند. آنها زبان توطئه و کودتای نظامی را می فهمند- هم در تئوری و هم در عمل و با اين حال هنگام رو در رويی با انقلابی که توسط خود مردم انجام می شود دچار ترس و سردرگمی می شوند، همانطور که در ژانويه ی امسال در تونس اتفاق افتاد.
انقلاب تونس عليرغم مانورهای سياسی و دخالت کشورهای ديگر پيروز خواهد شد. اين انقلاب مردمی پيروز می شود چرا که هم زنان و هم مردان و کودکان و جوانان – از دبستان تا دانشگاه را درگير و بسيج کرده است. زيرا انقلابی است که خود مردم تونس پشت آن قرار دارند و فريادهای آزادی، کرامت انسانی و عدالت بلندتر و بلندتر می شود.
سه واژه ی زيبا
شعارهای حقوق بشر و برابر-حقوقی بدون در نظر گرفتن جنسيت، دين، موقعيت اجتماعی، گرايش سياسی، رنگ پوست، زبان و صرف نظر از همه ی تفاوت های ديگر، شعارهايی والا و عالی هستند و بازگو کننده ی رويای عدالت و اخلاق سياسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی. اين رويا بر فراز تعريف های تنگ و محدود از تعلقات قومی، دينی و ملی بازمانده از دوران پدرسالاری قرار می گيرد. اين همان چيزی است که يک انقلاب مردمی را از جنبش های نظامی گرايانه و نيروهای طرفدار تبعيض جدا می کند. اين جنبش های نظامی گرايانه و تبعيض گذار را گروه های مذهبی و قومی و يا گروههای سياسی که توسط اعضا و دسته های مردانه رهبری می شوند به راه می اندازند. اين گروهها وابسته به همان قشرهای قدرتمند اقتصادی، ناسيوناليستی و يا فرهنگی هستند.
صدای ميليونها مردم تونس سه واژه را فرياد زده است، فريادی که ذهن و قلب ما را تکان می دهد: "آزادی، عدالت و کرامت انسانی". سه واژه ی زيبا که با ميليونها صدای زنان، مردان، کودکان، جوانان و دانشجويان صرف نظر از جنسيت شان، در فضا طنين انداز است. صداهايی که اين روزها الهام بخش ما در مصر شده است.
تنها روشی که تضمين کننده ی پيروزی انقلاب هاست، شرکت همه ی مردم است: زنان و مردان و جوانان. اينگونه است که انقلاب مردمی نمی ميرد. نه مانند آن انقلاب هايی که بوسيله ی تعداد اندکی از نخبه گان فرهنگی پدرسالار به بيراهه می افتند. نگاه کنيد که چگونه وزيران و نخبه گان در قدرت برای نفوذ در جنبش و بدست گرفتن کنترل دولت انتقالی و جلوگيری از پيشرفت انقلاب شعار می دهند: "مرگ بر رژيم بن علی!". ولی مردم تونس رويدادها را دنبال می کنند. مردان و زنان و جوانان تونسی دوباره به خيابان ها آمدند و توطئه ها را افشا کردند و بالايی های فرصت طلب را از دولت انتقالی بيرون راندند.

با اين حال هنوز نيروهايی وجود دارند که هم در درون و هم در بيرون برای نابودی انقلاب تونس فعاليت می کنند.
حال پرسش اين است: جای زنان سختکوش تونسی در دولت موقت آن کشور کجاست؟ بيشترين چهره هايی که می بينيم مردان هستند. پس زنان تونسی چگونه در اين انقلاب شرکت کرده اند؟ به تازگی در جايی خواندم که يک کارگردان زن تونسی در دولت جديد وزير فرهنگ شده است. اين به هرحال خبر خوبی است ولی آيا همين زن بودن و فيلمساز بودن کافی است که مخالف سرکوب طبقاتی پدرسالارانه هم باشد؟ آيا همين انتخاب يک وزير زن برای تحکيم انقلاب کافيست؟
وفاداری به انقلاب
آيا تضمينی وجود دارد که وزيران دولت طرفدار انقلاب باشند؟ آيا وزيران زن انقلابی بخشی از سيستم حاکميت تازه نخواهند شد، همانگونه که مردان می شوند؟ آيا زنان وزير و نماينده ی مجلس در کشور ما (همانند آمريکا و اروپا که شامل اسکانديناوی هم می شود) زير نام دموکراسی، مدافع منافع طبقاتی قومی و پدرسالارانه نخواهند شد؟
افزودن تعداد زنان در دولت بصورت سهميه بندی چه نقشی خواهد داشت؟ آيا صرف افزودن تعداد وزيران زن يک تحول اساسی خواهد بود يا طرز فکر زنان را درباره ی تبعيض پدرسالارانه ی طبقاتی تغيير خواهد داد؟ اگر به تاريخ رهبران انقلابی در کشور خودمان و در جهان نگاه کنيم چه می بينيم؟ آيا همان وزيران سوسياليست پس از رسيدن به قدرت به مدافعان سرمايه داری تبديل نشدند؟
آيا مواضعی که هم زنان و هم مردان به آن اعتقاد دارند با تغيير جايگاه سياسی شان، دگرگون نخواهد شد؟ آيا همين رئيس جمهور سابق تونس بن علی در سال ۱۹۸۷ حبيب بورقيبه را پس از سی سال در قدرت، به نام انقلاب مردمی از کار برکنار نکرد؟
از هنگامی که بن علی در سال ۱۹۸۷ در تونس به قدرت رسيد ديکتاتوری زير نام دموکراسی رشد کرد. درست مثل مصر زير سلطه ی انور سادات (۱۹۸۱-۱۹۷۰)، وقتی که مناسبات تجاری با آمريکا و اسرائيل برقرار شد. مردم در مصر به زندان افتاده اند و اجازه ی تفکر آزاد را نداشته اند، چه در کشورشان و چه بيرون از آن. اين بازی استعمار و طبقات پدرسالار بوده است، با لباس دموکراسی و نئوليبراليسم. برای نمونه من خودم زمان انورسادات، هنگام قتل عام مخالفان در سال ۱۹۸۱ در زندان بودم و در تمام طول مدت رياست جمهوری بن علی در تونس، از ورود به آن کشور محروم شده بودم.
پيش از آن توسط زنان و مردانی که کتاب ها و نوشته های مرا خوانده بودند به تونس دعوت شده بودم. هزاران نفر برای شنيدن سخنرانی هايم جمع می شدند. حتی يک بار در سال ۱۹۸۰ در راه محل سخنرانی من بخاطر صف طولانی مردم ترافيک سنگينی ايجاد شده بود، بطوری که برگزارکنندگان مجبور شدند محل و وقت سخنرانی را تغيير دهند و در روزهای بعد مردم مجبور بودند با قطار به محل سخنرانی در کايروان بيايند.
رئيس اخراجی تلويزيون
روزی ياسر عرفات رهبر فلسطينی ها در جلسه ای با سران کشورهای عربی در تونس شرکت داشت. يکی از حاضران جلسه محمد فيق وزير اطلاعات مصر دوران ناصر بود. محمد فيق پس از يکی از سخنرانی هايم با من درباره ی تونس مدرن صحبت می کرد. در آنجا از عرفات نقل قول کرد که به شوخی گفته بود نوال السعداوی همانقدر در تونس نامطلوب تلقی می شود که ام کلثوم! (ام کلثوم آنقدر در تونس پر طرفدار بود که موجب برقراری رابطه ی دوستانه ی مصر و تونس در سال ۱۹۷۰، دوران رقيب بن علی، شده بود). من به محمد فيق پاسخ دادم که "محبوبيت يک نويسنده را نمی شود با محبوبيت يک فوتباليست، يک رقصنده و يا يک خواننده ی معمولی مقايسه کرد، و حالا مگر ام کلثوم چه عيبی دارد؟"
خود بورقيبه پيش از آنکه در سال ۱۹۸۷ سرنگون شود ممنوعيت ورود مرا به تونس امضا کرده بود. من در يکی از مصاحبه های تلويزيونی ام گفته بودم که جنبش زنان تونس صد سال است که برای رهايی مبارزه کرده، و نه برای سوء استفاده ی افراد از قدرت. پرزيدنت بورقيبه تصادفا مصاحبه را شنيده بود دستور اخراج رئيس تلويزيون را صادر کرده و همزمان اعلام کرده بود که او خودش رها کننده ی زنان تونسی است. روزنامه های مراکشی اين جريان را نوشتند و دموکراسی قلابی بورقيبه را افشا کردند.
اکنون چه کسی می تواند تضمين کند که انقلاب تونس برای رسيدن به آزادی، کرامت انسانی و عدالت برای زنان و مردان تونسی رو به جلو خواهد رفت؟ مگر چند بار پيش آمده است که زنان در مبارزات مردمی شرکت نکرده باشند؟ آنها در مبارزات فلسطين، مصر، لبنان، سودان و جاهای ديگر فعالانه حضور داشته اند.
اگر انقلاب مصر و تونس در عمل به انجام برسد، يک سوال بزرگ بر جا خواهد ماند: آيا سرانجام اينبار زنان به حقوق شان خواهند رسيد؟

 

سپاه النصر و بالرعب خامنه‌ای از تاج‌زاده چه می‌خواهد؟

ماشاالله عباس‌زاده، کارشناس ارشد وزارت کشور در دولت اصلاحات

ماشاالله عباس‌زاده
ويژه خبرنامه گويا سيد مصطفی تاجزاده معاون امور بين الملل سيد محمد خاتمی در زمان وزارت فرهنگ و ارشادش و پس از استعفای آن وزير و حضور وزيری ديگر به نام مصطفی ميرسليم که از قضا از مهندسين موتور‌های درون سوز حوزه صنعت موتلفه بود ، به کتابخانه رفت و بی‌ هيچ مقاومتی از مقام معاون وزيری به کتابداری قناعت نمود و به خدمت مشغول شد. پس از دوم خرداد سال هفتاد و شش به معاونت سياسی وزارت کشور دولت اصلاحات راه يافت و حال آن دانش آموخته مدرسه نخبگان و هوشمندان علوی تهران همنشين وزير بی‌ باک و زيرک اصفهانی به نام عبدالله نوری شده بود . عبدالله نوری از نخستين مردان خاتمی بود که همراه با معاون محبوب و منطقی‌ اش در ميدان فاطمی تهران ، به مقابل قانون گريزی‌های خامنه يی برخاسته بود.
شبی‌ سرد و زمستانی که به مناسبت ۲۲ بهمن در ايلام از همراهان ايشان بودم ، در جلسه شبانه که تا دير هنگام نشسته بوديم ، ضمن اينکه يک دست نهج‌البلاغه و دستی‌ ديگر قران داشت ، ميگفت من خيلی‌ پيشتر از اينها انتظار استيضاح را داشتم. درست يک ماه مانده بود به استيضاح رسمی‌ ايشان و شنيده هايی از بهارستان به فاطمی ميرسيد . صبح هنگام در ميدان مرکزی شهر - که نخستين بارم بود پس از اتمام درس و مدرسه و دانشگاه رويارويی گروهی از نظام دوستان را با نظام دوستانی ديگر ميديدم - به يکباره شعار‌های ضدّ اصلاحات و مرگ بر ولايت فقيه شروع شد تا جاييکه نظم جلسه کاملا بهم ريخته شده بود و سخنرانی نيمه‌ تمام ماند. ادامه اين داستان در استان کرمانشاه نيز از سوی "نئو اوباشان" وقت - که هنوز اوباشان سازماندهی گسترده نشده بودند و در مجلس حضوری عظيم نيافته بودند- تکرار شد . عبدالله نوری پس از چند ماهی‌ از سوی مجلس وقت استيضاح شد و در اولين هفته پس از خروج از ساختار قدرت ، خامنه يی ، شادمانه از طبيعی بودن ريزش و رويش نيرو‌ها سخن راند و در کلامی‌ طعن آکند عبدالله اصلاحات را از همگنان طلحه و زبير صدر اسلام ناميد. روز استيضاح در تمامی طبقات وزارت کشور بيشتر کارکنان ارشد و مديران ميانی وزارت خانه با شوری و دغدغه يی عجيب پيگير ماجرا بودند تا اينکه استيضاح انجام شد. البته که عبدالله پيشتر ميدانست که "اراده آقا" امر بر اين است و بدين روی خيلی‌ از نکات و مطالب را که ميبايد ميگفت بيان نکرد و تاکيد داشت که به خاطر مصلحت نظام است که نمی‌گويد. اندکی‌ پس از آن ، رئيس جمهور با بالای بيست مليون رای ايرانی، در حکمی سيد مصطفی تاجزاده را به عنوان سرپرست وزارت کشور تا انتخاب وزير تازه به مجلس ،برگزيد .
نگارنده در اين مقال قصد آن ندارم که از ويژيگيهای والای انسانی‌ تاجزاده و يا خانم فخرالسادات محتشمی پور اشاراتی کنم . تنها به کنش‌های اساسی‌ و نهادينه سازی بنيادين اقداماتی اشاره خواهم داشت که در دوره زمانی‌ بيش از سی‌ سال عمر رژيم بلامنازع جمهوری ولايت فقها، کم نظير بود و بعضا سيد مصطفی تاجزاده آغاز گر اين نوع تحولات بوده است . آنگونه که خوانندگان محترم ميدانيد معاون سياسی اجتماعی وزارت کشور (که البته قبل از تشکيل معاونت امنيتی در وزارت کشور، به نام معاون سياسی - امنيتی ناميده ميشد که پس از راه اندازی حوزه معاونت امنيتی - انتظامی ، به نام سياسی اجتماعی نام گرفت ولی‌ نظر به نقش استراتژيک اين معاونت ، کماکان به غلط مصطلح سياسی امنيتی هم ناميده ميشد) همزمان رئيس ستاد انتخابات کشور هم هست که به تناسب انتخابات‌های مختلف ، ستاد انتخابات کشور را راه اندازی مينمايد و عملا پس از وزير کشور،عالی‌‌ترين مقام سياست گذاری در حوزه انتخابات کشور بوده که بر تعيين تمام مراحل هيات‌های اجرائی نظارت دارد.
انتخابات
انتخابات مجلس ششم که در واقع نخستين تجربه انتخاباتی وزارت کشور دولت اصلاحات آنهم با مديريت مصطفی تاجزاده بود يکی‌ از هسته‌های آغازين شکل گيری "کينه " شتری رهبر خراسانی تبار آذری زبان به نام " خامنه ای" و فقيه مادام العمر شورای شش نفره نگهبان " آقای جنتی " عليه تاجزاده شکل گرفت . قبل از انتخابات ، جلسات هماهنگی در طبقه طلايی بيستم وزارتخانه، برگزار ميشد ، تنی چند از فقهای شورا، "فرموده"‌های سپاه زخم خورده از رای "نه " ميليونی مردم را تحت عنوان "فرامين فقهی‌ آقا" ، گوشزد ميکردند. و تاجزاده به تنهايی بود که با درايت و ذکاوت حيرت آوری تلاش داشت از فرايند انتخابات محافظت کند. صبر و حوصله و تدبير و پويايی و انصاف و حق همه را محترم شمردن رکن رکين حوزه مسئوليت شناسی‌ اش بود. بسيار تلاش کرد در برابر فرمان رد صلاحيت گسترده يی که از خيابان کاخ به ميدان فاطمی ميرسيد ، بايستد. تا حد زيادی نيز موفق بود.
استقرار ستاد خبری خبرنگاران در کنار ستاد خبری وزارت اطلاعات
تاجزاده نخستين بار بود که در وزارت کشور ايران در کنار ستاد خبری وزارت اطلاعات که امری بود مرسوم و معمول ، ستاد خبری ديگری داير ساخت به نام " ستاد اطلاع رسانی و امور خبرنگاران " که تمامی نمايندگان رسانه‌های گروهی کشور که تعداد‌شان نيز به يمن فضای نيمه‌ باز پس از دوم خرداد ، دهانی باز کرده بودند بيشمار بود، از صدر تا ذيل همه مراحل انتخابات را پوشش خبری ميدادند . و اين گام اساسی‌ مصطفی تاجزاده داغی بود بر دل اهالی بيت آقا. البته منصفانه است که در اين مسير سترگ ، نقش ، ديگر زندانی شده پس از انتخابات اخير که سخنگوی ستاد اطلاع رسانی مير حسين موسوی نيز بود،يعنی‌ آقای خانجانی را يآداور شوم که کوششی بی‌ وقفه داشت و در گذار شکار ، ايشان نيز صيد شد و دمی در ۲۰۹ مصلحی آسود.
شب شمارش آرا

ماجرای سی‌ و يکم شدن يکی‌ از بلند پايگان وقت که اين روز‌ها از سوی دوستان آن روز ، مورد نقد و تخريب و تخفيف هست و تا جايی‌ که "از هر سؤ که می‌بيند کمين از گوشه‌ای کردند و تيری در کمان دارند" ، داستان ديگری است از نمونه شهامت و صداقت تاجزاده . فشار از همه سؤ بود که " عليرضا رجايی " به هيچ وجه نميبايد راهيافته اعلام شود و از سوی ديگر با ششمين نفر اعلام نمودن نامزدی که " عاليجناب سرخپوش " ناميده ميشد، مسير رياست مجلسی ايشان را مهيا سازند . هر چند اصرار‌های "آقا" از ورود دادن هاشمی ، مهر به " يار ديرين " نبود ، بلکه ، مهار مطالبات تحول خواهانه ملتی‌ بود که شبهايش را آشفته ميساخت . آن شب شوم و غوغايی ، از همه سؤ به طبقه هفدهم وزارت خانه زنگ ميخورد و مقاومت مصطفی بود که تا ` شکايت " از شخص "جنتی "، از يکسو و حبس مصطفی تاجزاده از سوی ديگر ادامه يافت. هر چند معمم - نظامی ارشد نظام حکم حکومتی کرده بود به لزوم ورود حداد عادل که اگر چنين نمی‌شد نظاميان نشسته در ستاد انتخابات همانجا کودتا ميکردند .
کوی دانشگاه تهران و هجدهم تير ماه

در نخستين لحظه‌های بامداد يورش شاخک‌های نظامی قوم فقها به ساکنان معصوم کوی دانشگاه ، مصطفی تاجزاده بود که يک هفته تمام بی‌ هيچ وقفه يی به استمداد دانشجويان پاسخ ميداد. در آن ايام که پس از قتل‌های خونريز پائيز هفتاد و هفت ، يکی‌ از شعار‌های کليدی دانشجويان همان: قاتلين فروهر زير عبای رهبر " بود، آمران و عاملان آن قتل‌ها که به دخمه‌ها و محافل زير زمينی‌ خزيده بودند ، به يکباره در يورش به دانشجويان تقبل مسئوليت کرده و " مجروح ربا يی" از تخت بيمارستان‌ها را شروع کردند . با اين تفاوت که ياران کودتايی‌شان اين روز‌ها با حمايت همه جانبه مقتدايشان "سيد علی‌ " ، از زخمی دزدی به " جنازه ربا يی " روی آورده اند . تاجزاده با حمايت از شاخه متحصنين کوی دانشگاه ، به آزاد سازی اسيران ، مجروحان و شناسای جانباختگان ميکوشيد ک ادر اين راه بسيار با دست اندرکاران عاليرتبه وزارت اطلاعات، به چالش ميفتاد. به ياد دارم که کاهش ميزان کشتار و سرکوب و آزاد سازی گمنامان راه آزادی و معترضين به مقام کبريائی " آقا " ، مرهون تلاش‌های شبانه روزی تاجزاده بود.
تاجزاده و انتخابات اخير

پيش از انتخابات اخير، کميته صيانت از آرا که با مشارکت وزير کشور اسبق که همزمان پسرعموی فخرالسادات محتشمی پور که دو روزی است که اسير بند الف سپاهيان پاسدار بيت خامنه يی شد، راه اندازی گرديد، از ديگر کنش‌های کارآمدی بود که از سوی سيد مصطفی تاجزاده راهبری ميگرديد . هر چند ، چندی بعد، تاجزاده راهی‌ زندان شد و علی‌اکبر محتشمی پور که به طور سنتی‌ دبير خانه دفاع از انتفاضه را بر عهده داشت ، معزول گرديد و در خفا راهی‌ نجف شد. اصرار تاجزاده بر ضرورت بررسی مفاد نواری منصوب به سردار مشفق، و پيگيری بی‌ وقفه شکايت از جنتی و حمايت بی‌ شائبه از کنشگران و کوشندگان مدنی ميهن که مقام مطلقه را محدود ميخواهد از اهم مواردی است که عناد و عتاب و خصم و خشم و کين و نفرت را بيش از پيش متوجه سبز‌ترين مرد ميهن و شير بانوی شجاع ايران که در دوران حضور در وزارت کشور که اداره کول امور بانوان را مديريت مينمود که منشا خير و برکت بيشماری در نهادينه سازی حقوق بانوان کشور بودند.
پروژه نوار سازان و رودست خوردن خامنه يی از تاجزاده

افشاگری‌های جوانی‌ پيشتر وفادار به حوزه ولايت در خصوص ماجراهای کوی دانشگاه ، نقش شخص جنتی در تشکيل تيم‌های عمليات‌های ايذائی ، حمايت‌های مادی و معنوی رهبری از گروها‌ی فشار در سالهای اصلاحات ، و مواردی از ايندست که دهان به دهان ميپيچيد ، با تدبير تاجزاده و همراه با سه شخصيت سياسی آن هنگام ، ديگر داغی بود که بر پيشانی خامنه‌ای و همسويانش حک شد.
در بهار بازداشت سال هشتاد و چهار تنها چند ماه پس از حضور دولت احمدی‌نژاد که "اصلاح انديشان" آسيب پذير به اتهام‌های واهی ، از ناموسی تا جاسوسی سلول‌های ۲۰۹ را پر کرده بودند ، گمان می‌کردم که تنها بازداشت يی هستم که قربانی احمدی‌نژاد گريزی شدم که به ناگهان از سوراخ پنجره سلول، منشی‌ دفتر مدير کل سياسی وزارت کشور که خود از برادران شهيد نيز بود را ديدم و دريافتم که قصه تاجزاده ستيزی از اين منشی‌ دفتر شروع شده بود و همانگونه که بازجويان ميگفتند تا پالايش اين "ايده "، اين مسير ادامه خواهد يافت .مسيری که پس از منشی‌ مذکور، همينک " تاجزاده " ، " فخری محتشمی پور" ، و " علی‌ باقری " مدير کل سياسی وزارت کشور دولت اصلاحات نفرات بعدی پروژه‌های مردان نامرئی تاريک خانه‌های اشباح بودند .
تاجزاده تاوان تلاش‌هايی‌ را ميدهد که در دوران مسوليتش، عبور از خط قرمز ترسيمی از سوی کيهان برای همه مطلقه خواهان را نقض ميکرد و از سؤيی هيمنه کذائی هاله محوران را ميشکست و رويکرد شهروند حق محور را جای قديسان آسمانی مينشاند . با کمی‌ اغماض ، ميتوان گفت ، تاجزاده‌ها ، مسير "عرفی سازی نظام" را از داخل هموار مينمودند و کنون اينهمه عناد و کينه و کدورت و خشم و خصومت از سوی سپاهيان زخم خورده از او، قابل فهم هست .

 

 

کنگره‌ای که جانشين مجلس مؤسسان نمی‌شود

جمعه‌گردی‌های اسماعيل نوری‌علا

اسماعيل نوری‌علا
esmail@nooriala.com
مانع اش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح
ورنه، گر بشنود آه ســحرم، باز آیــد... (حافظ)
اين نکته ظاهراً سخت بديهی ست که: «اختلاف مانع اتحاد است!» ـ چيزی در حدود اين ضرب المثل که: «از کرامات شيخ ما چه عجب / شيره را خورد و گفت شيرين است!» اما می توان، در عين حال، پرسيد که اگر، در برهه ای از زمان، برای نجات کشور از سقوط به اعماق هرج و مرج، «اتحاد» تبديل به يک «ضرورت ملی» شده باشد، و همگان اذعان کنند که در اين لحظات خطير تاريخی بايد به تحقق آن انديشيد، آنگاه آيا نبايد به اين امر نيز انديشه کرد که چگونه می توان اختلافات عايق اتحاد را حل و فصل نمود؟ بخصوص که شايد بتوان به اين نتيجه رسيد که اختلافات ـ بر خلاف ظاهر سنگوار خود ـ چندان هم جدی نيستند و يا می توان مطرح کردن آنها را به زمان غير اضطراری ديگری موکول کرد؟
من فکر می کنم که، برای اين کار، توجه به ماهيت «نظری» و «عملی ِ» اختلاف بسيار اهميت دارد؛ چرا که در عالم نظر می توان اختلاف را در همهء زمان ها و مکان ها مطرح کرد اما، هنگامی که پا به عرصهء عمل بگذاريم، می بينيم که برای طرح هر اختلافی توجه به ابعاد زمانی و مکانی مسئله نيز مهم است. يعنی ممکن است دريابيم که «جا»ی طرح خيلی از اختلاف ها، يا «زمان» طرح شان، می تواند «اکنون و اينجا» نباشد و، لذا، عدم توجه به اين «نابهنگامی و بی وقتی» می تواند ما را در گير جدل هائی کند که اساساً نمی توانند در «اکنون و اينجا» حل و فصل شوند يا جنبهء عملی پيدا کنند.
مثلاً، بيائيد تصور کنيم که «پادشاهی خواهان مشروطه طلب» و «جمهوری خواهان دموکرات» را در مکانی ـ بگيريم پاريس ـ جمع کنيم و از آنها بخواهيم که عليه حکومت اسلامی با هم اتحاد کنند. حال اگر آنها روزهای متمادی نيز مشغول بحث در اين مورد شوند که برای کشور ما پادشاهی مشروطه مطلوب تر است يا جمهوری دموکرات، کارشان حاصلی عملی نخواهد داشت. چرا که هيچ کدام از آن ها قادر نيستند خواست خود را در اکنون و اين زمان عملی کنند ـ حتی اگر معجزه ای صورت گرفته و يکی از طرفين ديگری را قانع کرده باشد! «جا»ی طرح اين مسئله ايران و پای صندوق رأی ِ «رفراندوم تعيين نوع حکومت»، و «زمان» آن هم بعد از انحلال حکومت اسلامی و فراهم آمدن زمينهء انجام چنين رفراندومی است.
پس، هر پادشاهی خواه و هر جمهوری طلبی که اتحاد نيروهای مخالف حکومت اسلامی را به تعيين نوع حکومت در «اکنون و اينجا» موکول کند، در واقع، هم وقت خود را تلف کرده است و هم فرصتی را که برای اتحاد نيروهای اپوزيسيون عليه حکومت اسلامی پيش آمده باشد سوزانده است.
يا بگيريم موردی را که سراغ يکی از تشکلات مربوط به اقوام ايرانی (که اين روزها عده ای معتقدند بجای «اقوام ايرانی» بايد گفت «مليت های ايرانی») برويم و از آنها بخواهيم که، در يک روند اتحاد عمل عليه حکومت اسلامی، با ديگران مذاکره کنند. اغلب اولين سئوالی که از جانب اين تشکلات مطرح خواهد شد آن است که «آيا شما موافق فدراليسم هستيد يا خواهان يک حکومت متمرکزيد؟» اما وقتی همين عده را با تشکلات سراسری و فراگير موجود گرد هم آوريم تا امکانات اتحاد عمل خود با يکديگر را بسنجند، بلافاصله در می يابيم که جا و مکان پاسخ دادن به اين پرسش «اکنون و اينجا» نيست. گيرم که همه توافق کرديم که حکومت آيندهء ايران يک حکومت فدرال باشد؛ اما مگر ما (و آنها) از جانب ملت ايران نمايندگی داريم که نوع حکومت آينده را از لحاظ مسئلهء تمرکر / عدم تمرکز تعيين کنيم؟ و آيا مگر نه اين است که اين مورد نيز تنها وقتی قابل پاسخگوئی می شود که حکومت اسلامی نباشد، قانون اساسی اش لغو گشته و قرار هم آن شده باشد که نمايندگان مجلس مؤسسان برگزيدهء مردم داخل کشور به مباحثه در مورد ساختار حکومت ايران بنشينند و در اين راستا به پرسش اين دوستان نيز پاسخ دهند و عاقبت هم قانون اساسی جديد کشور را به رأی عمومی بگذارند؟ يعنی بحث کردن در اين مورد نيز در «اينجا و اکنون» حاصلی جز وقت تلف کردن و فرصت سوزی نخواهد داشت و اختلاف با چيرگی يافتن بر خرد و منطق اتحاد را ناممکن می سازد.
مورد سومی را هم شرح دهم. بنظر من، ديگر همهء نيروهای اپوزيسيون «حکومت اسلامی» (و نه «دولت اسلامیِ») قبول کرده اند که جايگزين حکومت مذهبی در ايران بايد يک حکومت غير مذهبی (و نه لامذهب) باشد که در آن مذهب و حکومت از هم جدا شده باشند و حکومتی سکولار در کشور برقرار گردد. اما می دانيم که برای يک «حکومت سکولار» مدل های مختلفی وجود دارد؛ مثلاً:
- مدلی که در آن حکومت حق دخالت در مذهب را ندارد، اما مذهب می تواند در حکومت دخالت کند (نظر اغلب اصلاح طلبانی که از «استقلال مذهب از حکومت» سخن می گويند چنين است).
- مدلی که در آن مذاهب آزادند اما حق دخالت در حکومت را ندارد (مدل امريکائی؛ نظر اغلب سکولارهائی که به آزادی مذاهب اعتقاد دارند اما نفوذ آن در قوای سه گانه را بر نمی تابند).
- مذهب حق دخالت در حکومت را ندارد اما حکومت می تواند در مذهب دخالت کند (مدل حکومت ترکيهء آتاتورکی)
- و...
در واقع می توان گفت که سکولاريسم در هر کشوری، بنا بر مقتضيات خاص آن کشور، مدل خاصی را ايجاد کرده است. حال اگر شما به سراغ گروهی سکولار برويد و بگوئيد که «ما می خواهيم اتحادی از نيروهای سکولار ايجاد کنيم و آيا شما هم در اين اتحاد شرکت می کنيد؟» آنها ممکن است به شما بگويند که: «لطفاً مشخص کنيد در ايران آينده کدام مدل از حکومت های سکولار پياده خواهد شد؛ چرا که ما فقط به اتحادی رأی می دهيم که، مثلاً، سکولاريسم نوع امريکا را بخواهد».
حال شما خود قضاوت کنيد که آيا اين پرسش نوعی وقت کشی و فرصت سوزی نيست؟ ما چگونه می توانيم در يک اتحاد وسيع، که در «اينجا و اکنون» صورت می پذيرد، در مورد برقراری يک حکومت سکولار نوع امريکائی در «ايران فردا» اقدام کنيم و موفق شويم؟ ما، چه بصورت انفرادی و چه به شکل گروهی می توانيم صاحب عقيده و سليقهء ويژهء خود باشيم؛ اما روشن است که جای طرح اينکه کشورمان به چگونه حکومت سکولاری نيازمند است نه اکنون است و نه اينجا؛ و بايد منتظر سقوط حکومت اسلامی، برقراری يک دولت دوران گذار و تشکيل مجلس مؤسسان باشيم تا آنگاه، با توجه به نيازهای خاص کشورمان، بهترين و مناست ترين نوع حکومت سکولار برای ايران بوسيلهء نمايندگان مردم در مجلس مؤسسان انتخاب شود.
همين گونه است مطالبی همچون تصميم گيری برای تعيين يا عدم تعيين زبان رسمی اداری و آموزشی و رسانه ای، يا مسائل مربوط به سياست خارجی کشور در پی سقوط حکومت اسلامی و...
بنظر من، هرکس که، در دعوت به اتحاد عمل عليه حکومت اسلامی، اينگونه مطالب را مطرح کرده و حضور خود در اتحاد عمل را منوط به حل و فصل اينگونه «اختلافات نظری» کند، اساساً قصد پيوستن به چنين اتحادی را ندارد و سرگرم بهانه تراشی است تا از گرفتار شدن در قيود الزام آور و متعهد کنندهء چنين اتحادی پرهيز کند.
بنابراين، منصفانه خواهد بود که ما، در خارج کشور، و ديگران در اپوزيسيون سکولار داخل کشور، نخست دست به تقسيم بندی خواست ها و توقعات مان بزنيم و آنچه را که به دوران پس از سقوط حکومت اسلامی و تشکيل مجلس مؤسسان آينده مربوط است به همان «زمان و مکان» واگذاريم و بکوشيم تا نيروهای خود را در راستای رسيدن به آن «زمان و مکان» تنظيم و آماده کنيم.
اين عمل به معنای آن است که فهرستی از «وظايف» يک مجلس مؤسسان ِ تشکيل شده در دوران پس از حکومت اسلامی را تهيه کنيم و ببينيم که اجزاء اين فهرست چيست. يقيناً بزودی در خواهيم يافت که رسيدگی و تصميم گيری در مورد مسئلهء تعيين نوع حکومت، نوع سکولاريسم، نوع اداره کشور، سياست خارجی کشور و نظاير اينها همگی تنها و تنها بوسيلهء يک مجلس مؤسسان منتخب عموم ملت ايران انجام پذير است و لاغير؛ و ما اگر در «اکنون و اينجا» قصد بررسی امکانات اتحاد عمل را داريم نمی توانيم شرکت در اين اتحاد را منوط به حل و فصل آن اختلافات کنيم.
آنگاه، بنا بر برهان خلف، در اين سوی لحظهء سقوط حکومت اسلامی که ما در آن ايستاده ايم، هدف اصلی نيروهای سياسی اپوزيسيون خارج کشور بايد آن باشد که به آنچه به مجلس مؤسسان آينده مربوط است نپردازند و بر وظايفی تمرکز کنند که در «اينجا و اکنون» قابل تحقق اند. چرا که اگر اين تمرکز صورت نپذيرد و اختلافات فرامکانی و فرازمانی سد راه اتحاد شوند آنگاه هيچ نيروئی نخواهد توانست به رسيدن آن لحظهء دلکش که پايه های حکومت اسلامی فرو می ريزد دلخوش باشد.
توجه کنيم که اين سخنان به معنی دعوت به فراموش کردن هويت های سياسی فردی و گروهی و عدول از عقايد و نظرات نيست. اما همين «هويت ها» نيز نه در اينجا و اکنون، که در آنجا و آن هنگام، معنا خواهند داشت.
در «اينجا»، احزاب و گروه ها و دسته ها بيشتر حکم اطاق های فکر را دارند که اشخاص همعقيده را گرد هم می آورند. اما در فردای ايران همهء اين هويت ها بايد توان تبديل شدن به «برنامه های حزبی» را داشته باشند؛ برنامه هائی که به مردم ارائه می شوند و اين مردم هستند که، با رأيی که در جيب دارند، ميان آنها ـ آن هم برای دوره ای معين ـ دست به انتخاب می زنند. ما، با گروه ها و حزب هامان، تا در «اينجا و اکنون» هستيم هيچ وظيفه ای بالاتر از شرکت در «اتحادی که نمی خواهد جانشين مجلس مؤسسان شود» نداريم.
اما من همهء اين سخنان را بدان خاطر طرح کردم که بتوانم چند نکته ای را به طرح «انتخابات آزاد در خارج کشور»(*) برای «تشکيل کنگرهء ملی ايرانيان» و انتخاب يک «دولت موقت در تبعيد» بيافزايم. بنظر من، اين طرح و روند تکوينی آن نيز زمانی اجرائی و ممکن و پيروزمندانه متحقق می شود که در همهء سطوح کاری اش همين پرهيز و اجتناب لازم الاجرا از دخالت در کار مجلس مؤسسان آينده باشد. در اين مورد هم توضيح مختصری بدهم و تمامش کنم:
چنين «طرح» دارای سه سطح تشکيلاتی است:
- نخست آفرينش يک «کميتهء تدارکات» از اتفاق و همکاری گروه های فراحزبی و فراايدئولوژيک که هم از آغاز، با اجتناب از ورود به آنگونه بحث های سياسی که بر شمردم، کار خود را در راستای فراهم آوردن امکانات برگزاری يک انتخابات آزاد وسيع در خارج کشور دنبال می کند و انتخابات آزاد را انجام می دهد.
- در پی آن، نوبت تشکيل «کنگرهء ملی ايرانيان» می رسد که حکم «پارلمان در تبعيد» را دارد؛ اما پارلمانی که بر خلاف مدل های مشابه اش در گذشته خودانگيخته نيست و بوسيلهء مردم انتخاب می شود. با افتتاح اين کنگره کار آن کميتهء تدارکات به پايان می رسد و از آن پس کنگره، برای ادارهء امور خود، از سازمان های عاملهء داوطلب، و از جمله سازمان های در گير در کميتهء تدارکات، کمک می گيرد.
- سطح تشکيلاتی ِ نهائی به «دولت موقت در تبعيد»برآمده از « پارلمان در تبعيد» مربوط می شود که از آن پس ادارهء امور اپوزيسيونی را که در روند انتخابات شراکت داشته بر عهده می گيرد.
در همهء اين سه سطح توجه به اين نکته ضرورت حياتی دارد که از کوشش برای قرار دادن اين سه تشکل به جای مجلس مؤسسان خود داری شود و هر سهء اين ارکان حد و حدود خود را رعايت کند.
اين سخن البته بدان معنا است که نه کميتهء تدارکات، نه کنگرهء ملی، و نه دولت موقت در تبعيد، هيچ کدام نمی توانند در مورد نوع حکومت آيندهء ايران به شور و تصميم گيری بپردازند، يا در مورد فدراليسم موضع گيری نمايند.
بنظر من، تنها با اين اجتناب و پرهيز و «دم فروبستن از طرح بی مورد اختلافات» است که گروه های مختلف العقيده خواهند توانست، در راستای هدفی مشترک، که همانا انحلال حکومت اسلامی و برقراری حکومتی سکولار ـ دموکرات و بر پايهء اعلاميهء جهانی حقوق بشر باشد، با يکديگر اتحاد عمل و همکاری داشته باشند و هيچ کدام از اختلافات عقيدتی و نظری شان (که سازندهء ايران فردا است) در «اکنون و اينجا» نتواند سد راه شان شود.
بقول سعدی شيراز: «دو چيز طيره (**) ی عقل است: دم فرو بستن / به وقت گفتن و، گفتن به وقت خاموشی!»
*. http://www.newsecularism.com/2011/02/18.Friday/021811.Esmail-Nooriala-Free-election-outside-of-Iran.htm
**. «طيره» يعنی پرواز دهنده و رماننده (طياره نيز با همين واژهء عربی همريشه است).
با ارسال ای ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد:
NewSecularism@gmail.com

 

 

جبر يا آزادی؟

ابوالحسن بنی‌صدر

ابوالحسن بنی‌صدر

پاسخ به پرسشهای ايرانيان

با سلام و آرزوی سلامتی برای شما
مدتها بود که قصد داشتم نامه ای به شما بنويسم که محتوای آن شامل سوالاتی از شما، نقد بعضی عقايد شما و بيان نظرات خودم باشد بنحوی که شايد شما بتوانيد ابهامها در اعتقاد را هم برای من و نيز برای خودتان و شايد خوانندگان اين نوشته شفاف سازيد. نوشتن اين نامه به دلايلی که فهرست شده است می باشد:
۱- استقبال شما از طرح عقايد و بحث های عقيدتی حتی در شرايط نا متعارفی نظير بحث های عقيدتی با مجاهدين در مخفی گاه پس از کودتای خمينی( مصاحبه با ابراهيم نبوی) و توضيح شما در يک سخنرانی يا مصاحبه که بايد مانند علی عمل کرد که در پاسخ به شبهه ها در ميدان جنگ نيز اصلاح عقيده مقدم است بر جنگ.
۲-شخصيت باز و بی تعصب شما در مواجهه با عقايد مختلف و اعلام اينکه شما دوستانی مسيحی و يهودی و شايد بی دين داشته يا داريد. شعار قرآنی شما با آيه ای که همواره در لوگوی نشريه انقلاب اسلامی همراه است.
۳- شنيدن يا ديدن مصاحبه ها و سخنرانی های شما دراينترنت ومطالعه بعضی کتابها و مقالات و مخصوصاً شنيدن بحث وگفتگو در مورد سکولاريزم در "ويرچو آل کاميونيتی" virtual comunity".
۴- نياز جامعه امروز ايران به شناخت صحيح دين، مرام، بی دينی، سياست واجتماع و نزديک شدن به شرايطی نزديک به اجماع عقيدتی يا حداقل کاهش اصطکاک و تنش در برخورد عقايد با يکديگردر کنشهای سياسی.
لازم به ذکر است که اين نوشته نه به منظور تفتيش عقيده، بی احترامی به دين يا مرام يا شخص و نه تلاش برای حقيقت شمردن و اثبات يک عقيده، نوشته شده است. چنانچه سهوا و بطور غير عمد يا اشتباهاً چنين چيزی صورت گرفت پيشاپيش پوزش ميطلبم.
با علم به اينکه از نظر من آقای بنی صدر در دوران معاصر، مبارز سياسی و متفکر و تحصيل کرده مسلمانی است که نبوغ وحضور ذهن و معلومات او شهره عام و خاص است و با توجه به تلاش و کوشش صادقانه و بی وقفه او، پايداری و استوارماندن او بر حقوق انسان وکوشش های او در زمينه های سياسی وعقيدتی وعلمی از او شخصيتی منحصر به فرد ساخته است، با اينحال نه از اشتباه خاليست ونه غير قابل نقد. حتی نقد او و سئوال از او توسط همچو منی که سرمايه کمی از دانش وعلم و تجربه دارد ممنوع نيست..
تقاضا دارم صريح و روشن پاسخ دهيد. اينک از شما ميپرسم:
۱-در تفکر شما آزادی جايگاه خاصی دارد. صرفنظر از آزاديهای اجتماعی، سياسی، آن آزادی که معتقديد خداوند به انسان داده است که کفر يا ايمان را برگزيند و شما از آن به لا اکراه ياد ميکنيد چگونه با جبر تاريخی يا جبر اجتماعی قابل توضيح است؟
از شما بارها شنيده ام گذشته از بين نرفته است واين حقيقت است. گذشته در من، شما، جامعه، جهان و طبيعت همچنان جاری است. همينطور عمل امروز، تداومی هميشگی در آينده دارد. اگر هر کس محصول گذشته است و در حال، بذر آينده را ميکارد وگذشته ايکه زمانی« حال» بوده است وحال که آينده گذشته می باشد، ر ا بپذيريم بنابر اين:
اگر شما نه در همدان، نه در يک خانواده روحانی شيعه بلکه، در پاريس و در يک خانواده مسيحی کاتوليک به دنيا ميآمديد باز هم به عنوان مسلمانی که اسلام به مثابه بيان آزادی را يافته است آن را می يافتيد؟ و حال که اينطور شده است، اگر اسلام و قرآن حق وحقيقت باشند تا شما آن را بدينگونه بيابيد، چه ميزان جبر تاريخ يا عواملی خارج از کنترل شما در اعتقاد و ايمان شما موثر بوده اند وآيا شما آزادی انتخاب و گزينش داشته و داريد؟
نسلهايی که به تولد شما در سرزمين خاص و در خانواده ای خاص انجاميده يا وقايعی اجتماعی، اقتصادی، سياسی يا طبيعی که منجربه سلسله وقايعی شده که تولد شما را يا هر کسی را متعين کرده است وعوامل محيطی و هر گونه عاملی که از اراده انسانی خارج است به چه ميزان در اينکه شما به چه معتقد باشيد موثر است؟
همانطور که محيط وتربيت ودرون داده ها ومصالح ذهنی اوليه، تربيت عمومی شما و نحوه پردازش و تجزيه و تحليل ذهن شما که باز هم متاثر از درون داده های قبلی و بعدی محيط درونی و برونی شما بوده است در شکل گيری اعتقادات شما نقش داشته و دارد. آيا افرادی که دين گريز يا دين ستيز هستند، نيز همان پروسه را طی نکرده اند؟ آيا آنچه را شما يافته ايد حقيقت محض است و ديگران بر خطايند؟ آيا به کسی که يافته ای متضاد با يافته شما يافته است، حق ميدهيد که خود را محق بداند؟
امروزه می بينيم عملکرد رژيم اسلامی تا چه ميزان منجر به دين گريزی و دين ستيزی شده است. از آن سو می بينيم عملکرد سياسی و فرهنگی رژيم چه ميزان از خرافات و اعتقادات عجيب و غريب را دامن زده است.
بسياری از خصومتها و انزجارها از اسلام يا هر دينی، نتيجه اثراتی منفی است که دين بر جوامع داشته و دارد. قرون وسطا و حاکميت کليسا و فجايع آن را شما بهتر ميدانيد. دستاوردهای حکومت اسلامی در ايران را نيز پيش چشم داريم، ميدانم که ميگوئيد اين حقيقت اسلام نيست. در ابتدای انقلاب نيز وعده های بسياری داده شد و از جامعه بهشت گونه اسلامی سخن بسيار گفته شد اما در عمل جهنمی ساخته شده است که هر روزه مشاهده ميکنيم. همان که شما تجربه کرده ايد و از آن به کرات ياد کرده ايد، برای من نيز عينا روی داد و معتقدم بسياری از مردم در دوران انقلاب نيز همين تجربه را دارند و آن تجربه اينست که هر چه زمان از پيروزی انقلاب ميگذشت و نابسامانی ها و ظلمها بيشتر پديدار می گشت، خمينی و ياران انقلاب را مسئول نميدانستيم و اين امور را به ضد انقلاب يا افراد فرودست در مسئولان نسبت ميداديم. کم کم ديديم آنچه ميگذرد خواست روحانيون و انقلابيو ن اسلامی است. اما هنوز خمينی را مسئول نميدانستيم و او را موافق با وضعيت موجود نميدانستيم. البته روزی رسيد که با اين حقيقت تلخ روبرو گشتيم که از اول نيز خمينی مسئول بوده و ما حقيقت را به دليل ذهنيتی که از خمينی داشتيم نميديديم. به نظر من تصور اينکه اسلام نيز خود صحيح و بی نقص است اما توسط متوليان نا صالح معرفی يا اجرا ميشود، همان ذهنيت غلط است که حقيقت را نمی بيند.
ممکن است بگوئيد من قياس صوری کرده ام، بهر حال آيا فکر نميکنيد که همان باوری را به اسلام داريد که زمانی به خمينی داشتيد؟
چه چيز در اسلام هست که آن را از آئينی انسان ساخته و آئينی الهی متمايز ميکند؟
۲- در مقاله ای نوشته ايد: «مخالفان اسلام» آيه ها را بر اصل ثنويت معنی ميکنند. عقل قدرتمدار به آيه ها از ديدگاه قدرت می نگرد و لاجرم، به آنها معانی را می دهد که ندارند و معانی را نمی بيند که آيه ها دارند. آيا نسبت دادن عقلهای قدرتمدار به کسانی که معنای ديگری از قرآن می بينند و آنگونه که شما ميانديشيد نمی انديشند، با تفسير شما از لا اکراه در تضاد نيست؟
چرا ادبيات دين داران همواره ادبياتی تحکم آميز و از موضع برتر سخن گفتن است؟ البته من پاسخ سئوال را ميدانم و پاسخ معلوم خواهد کرد که دينداری هيچگاه با آزاد انديشی همنشين نخواهد شد. با اينحال سئوال اين است که وقتی انديشه ای به طور کامل برحقانيت خويش ايمان دارد و عدول از اين انديشه يا پذيرفتن نقص در آن را مساوی با کنار نهادن آن می انگارد (مخصوصا اديان وپيروان آنها که انديشه خود را دارای منشائی الهی ميدانند و باور دارند که نقصی در آن نيست و حقيقت و حق کامل است)، چگونه ميتواند آزاد انديشی را بپذيرد يا با آن موافق باشد؟
اگر معنا کردن قرآن بر اصل ثنويت معنايی مغاير با معنا کردن بر اصل بيان آزادی به دست ميدهد، بنابر اين کسی که بيان آزادی را قالبی برای معنا کردن قرآن می سازد، او نيز معنايئ را که می پسندد به قرآن ميدهد. اگر چنين است شما نيز در جستجوی معنايئ هستيد که در قالب بيان آزادی بگنجد همانطور که عقل قدرت مدار به آيه ها از ديدگاه قدرت مينگرد، معتقد به بيان آزادی نيز به آيه ها از ديدگاه بيان آزادی می نگرد. حال چرا شما معنايئ را که خود يافته ايد درست ميدانيد ؟
۳- در گفتگوی "ويرچوال کاميونيتی" virtual comunity". در پاسخ به شخصی که ميخواست شما از گفتمان دينی در موضوعات سياسی پرهيز کنيد تا امکان گفتگو بين شما و سکولارها برقرار شود، پاسخ معقولی داديد. اما فراموش کرديد که با تفسيری از قرآن که کافران را نادان ميشمارد و نه همه مردم را (در پاسخ به آقای رجوی) ناخواسته اعتقاد خود را به اينکه کافران به اسلام نادان هستند نشان داديد. اگر شما به قرآن ايمان داريد و می پذيريد که حق ميگويد و شما نيز آن قول را تکرار ميکنيد، ديگر بی معناست که از جمله «هر کس خود خويشتن را رهبری ميکند» استفاده کنيد. اگر يک کافر و بی دين قرار باشد خود خويشتن را رهبری کند و با يافته های خويش انديشه راهنمايی بسازد و از نظر شما نبايد با چماق نادانی و نفهمی نواخته شود، جايی برای قضاوت شما بر مبنای قرآن نمی ماند. در اينجا تناقضی در گفتار شما («هر کس خود خويشتن را رهبری ميکند») و اعتقاد دينی شما آشکار ميشود که مجبور به انتخاب خواهيد شد. يا قرآن را می پذيريد و معتقد ميشويد کافران نادانند و بنابر اين هر که دين شما را نپذيرفت گمراه است و يا بايد از گفتمان دينی عدول کنيد و به نقص قرآن اعتراف کنيد. يا اگر قرآن بی نقص است و شما اعتقاد خود را صحيح ميدانيد بايد گفت در محدوده اسلام «هر کس خود خويشتن را رهبری ميکند». يک ديندار و يک بی دين در فهم از جهان هستی آزاد و مساوی هستند اما وقتی يک ديندار با تکيه به متنی که آن را الهی و بی نقص ميداند و بر اساس حکمی الهی فهم خود را کاملتر ميداند و اصل عدم هژمونی در رابطه يک ديندار با يک بی دين به نفع ديندار نقض ميشود، چه بايد کرد؟ در واقع به همان تئوری ولايت فقيه ( برتری در دانايی از اسلام و احکام آن ) نميرسيم؟
در همان گفتگو که در جواب همان سوال بود، فرموديد:« اگر بخواهيم بحث کنيم در اموری يا مثلا اگر بخواهيم در بيان آزادی بحث کنيم خب اين نظر های گوناگون گفته شده؟ به اونا حق داريم رجوع کنيم به قرآن حق نداريم؟ سکولاريزم جونم ممنوعيت نيست. ....».
به نظر ميرسد که شما در اين استدلال يک موضوع اساسی را فراموش کرده ايد و آن اينستکه شما ليبراليسم، سوسياليزم و ديگر نظر های گفته شده را که همگی منشاء انسانی دارند، با قرآن که منشاء الهی دارد هم سطح و هم تراز قرار داده ايد. مگر اينکه قرآن را نيز دارای منشاء انسانی بدانيد که ديگر جايی برای ايمان به حقانيت آن نميماند و همانند تمام فرآورده های فکری انسان قابل نقد و در صورت نادرستی قابل دور انداختن است. لطفا مشخص کنيد قرآن و اسلام هم تراز ديگر مکاتب است؟ اگر نيست قبو ل ميفرمائيد که فقط در گفتگو های بين اديان الهی امکان استفاده از قرآن و متون اسلامی وجود دارد و در گفتگوهای عرفی و سکولار محلی برای آن نيست. و چنانچه در خواست شود که در گفتگوهای عرفی از متون دينی استفاده نشود (چون هم تراز نيستند و بر اساس ديدگاه مومنان به دين، کلام الهی حقيقت محض است و ناخواسته هژمونی طلب هستند) نبايدسکولاريزم يا کسی که خواستار گفتگو بدون استفاده از متون دينی و الهی است را به ديکتاتوری متهم کرد؟
۴- در پاسخ به انتقادات آقای ژيژک به اسلام فرموده ايد:
«آقای ژيژک بر اصل ثنويت تک محوری در قرآن نگريسته و در نتيجه، واقعيت را وارونه ديده است.»
لطف فرموده معنی و مفهوم و واقعيت آيه زير را برای من و ديگرانی که واقعيت را وارونه می بينيم، شفاف و روشن مشخص کنيد. اگر ترجمه از عربی به فارسی غلط است بفرمائيد! تمنا دارم اگر ترجمه درست است معنای تسلط، برتری، مطيع، نافرمانی، زدن و تنبيه را برای ما و کسانيکه بر اصل ثنويت تک محوری به همه چيز نگاه ميکنند تبيين کنيد!.
« مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بواسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آن که مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند، پس زنان شايسته و مطيع آنهايند که در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا بحفظ آن امر فرموده نگهدارند و زنانی را که از مخالفت و نافرمانی آنان بيمناکيد، بايد نخست آنها را موعظه کنيد، اگر مطيع نشدند، از خوابگاه آنها دوری گزينيد. ديگر بار چنانچه مطيع نشدند آنها را بزدن تنبيه کنيد. چنانچه اطاعت کردند، حق هيچگونه ستم نداريد که همانا خدا بزرگوار و عظيم الشان است.»
اگر بر اصل ثنويت تک محوری در اين آيه ننگريم، برتری بعضی بر بعضی ديگر را که خدا مقرر داشته، يعنی تبعيض را، چگونه معنا کنيم که تبعيض معنی ندهد؟
۵-آيا اگر روزی پی برديد اسلام برآمده از فرهنگی انسانی- عربی است، فکر ميکنيد ميتوانيد آن يافته را در علن در اختيار افکار عمومی قرار دهيد يا اساسا چنين چيزی برای شما متصور هست؟
( نقدهايی بر انديشه اسلامی آقای بنی صدر)
اگر جبر را در مسلمان بودن خود بپذيريد اذعان ميکنيد که:
تکيه شما بر دين به مثابه بيان آزادی، يعنی دفاع از دينی که به شکل موروثی به آن معتقد گشته ايد و دچار نقايصی است که آن را غير قابل قبول مينمايا ند و شما همچون يک اصلاحگر در تلاش برای نجات دينی هستيد که از مرگش بيمناکيد. تنفس مصنوعی به دين است آنهم به اين دليل که می بينيد آنچه به عنوان آيين رهايی بخش بشر در دنيا و آخرت مطرح بوده و هست، توسط جمعی متولی رسمی دين، له و لگد مال و لجن آلود شده و مورد نفرت روزافزون مردم ايران و جهان قرار گرفته است. از طرفی اين دين همه روزه مورد انتقاد است. همانگونه که ساير اديان نيز از انتقاد در امان نيستند.
شما اين تجربه را با آقای خمينی نيز داشته ايد؛ هنگامی که اعتقاد داشتيد معنويت و پاکی مرجعيت دينی، آلوده به قدرت طلبی نمی شود، اما اعتقاد شما درست نبود. آنچه شما( همينطور من و بسياری ديگر از ايرانيان) در آقای خمينی نمی ديديد و خود را سانسور ميکرديد، در آقای خمينی وجود داشت اما شما عينک خوشبينی به چشم داشتيد و هشدار اطرافيان در شما اثری نداشت. شما بهتر ميدانيد که علاقه به چيزی مانع از نگاه بی طرفانه به آن چيز ميشود، برعکس اين نيزممکن است. عدم علاقه به امری موجب ميشود نگاه منفی به آن امر غالب شود. ای بسا دين يا دينهايی که دينداران آن را دارای منشايئ الهی ميدانند، فر آورده ا ی از فرآورده های فرهنگ بشری باشند که در زمان خود، هم رشد دهنده و هم موثر بوده اند و اينک نيز عناصری از آن به کار بشر امروز بيآيند، اما نگاه ايمانی به آن سبب ميشود عناصر نادرست و معيوب را نديد يا کتمان و توجيه کرد. يعنی همان کاری را که شما در حال انجامش هستيد.
روش شما تجربی است. امروز بعد از تجربه هستيم. انقلاب ايران با موافقت اکثريت بزرگی از متوليان رسمی دين اسلام، روشنفکران اسلامی و مردم مسلمان ايران برای تاسيس نظامی اسلامی به پيروزی رسيد. انقلاب ايران تلاشی بود برای احيای دينی که به حاشيه رفته بود. با قرآن در صحنه با آقای طالقانی، قرآن از گورستانها به صحنه اجتماع و سياست آورده شد. قرار شد دينی که جامعه آرمانی را نويد می داد، زمام اموررا به دست گيرد. عدالت علی گونه که سالها تبليغ شده بود برقرار شود. پاکی و قداست، امانتداری وصداقت صفات مسئولان آن باشد. حکومت اسلامی الگوی جهانی شود و جمهوری های اروپايی را شرمنده سازد. اسلام آنروز چهره« رحماء بينهم» از خود نشان داد غافل از اينکه« اشداء علی کفار» در پشت آن پنهان بود. اقتصاد اسلامی شما الگوی بانکداری واقتصادی شد که نه سرمايه داری غرب ونه اقتصاد مارکسيستی شرق را بر نمی تابيد و آنها را به چالش ميطلبيد تا ربا و بهره کشی و استثمار را از بين ببرد. اما در بازار و معاملات اقتصادی، نرخ بهره رو به آسمان داشت و امروزه دارای اقتصادی که نياز به توضيح ندارد. شايد دلايل مختلفی چون سلطه استبداد بر دولت را دليل عدم موفقيت تئوريهای اسلامی در ساختن جامعه ای ايده آل عنوان کنيد اما نيک ميدانم که از کوزه همان برون تراود که دروست. مارکسيستها، لببرالها و بسياری از ايدئولوژی ها وعده های بسيار داده و در عمل هيچ يک موفق نشدند. حکومت اسلامی را هم ايران و جهان تجربه کرد، قرون وسطی نيز آزمايش مسيحيت در ساخت دنيايی دينی سپری شد.
کمک به سازمانهای آزاديبخش، کمک به مستضعفان و ستم ديده گان عنوان شد ولی بعد و امروزه به اشاعه تروريسم اسلامی انجاميد. اگرچه شما، علی شريعتی و پدر او، طالقانی، منتظری، مهندس بازرگان، يزدی و بسياری ديگر که همه مسلمان بودند و از ياران خمينی، در بسياری از فجايع پس از انقلاب نقشی نداشته بلکه از قربانيان آن هستند ولی فراموش نکنيد که بذز و تخم آن را شما(مجموعه روشنفکران اسلامی وروحانيون)کاشتيد. البته منظور اين نيست که هر آنچه شده است، تنها شما يا ديگر روشنفکران مسلمان مسئول هستيد. نه، اکثريت مردم ايران وروشنفکران غير دينی نيز هر يک سهم خود را دارند. اما اگر قرار است تجربه، گذشته را تصحيح کند چرا شما ماله به دست گرفته ايد و به ترميم چهره اسلام دل بسته ايد؟
متاسفانه می بينيم شما با تمام ادعا ها در زمينه احترام به عقايد ديگران، همانند تمامی مذهبيون اعم از مسلمان يا مسيحی و غيره که منکران دين را گمراه، فريب خورده، احمق، سياه دل و......... ميشمارند، شما نيز به هر کس که از قرآن معنايی غير از معنايی که شما استنباط کرده ايد بدهد يا اسلام را نه يک دين الهی بلکه فرآورده ای انسانی بشمارد، بر چسب عقل قدرت مدار ميزنيد و او را يکسره بر خطا می بينيد. اگر نيک بنگريم، شما و آقای خامنه ای (منظور اين نيست که شما و آقای خامنه ای مساوی هستيد چنين توهينی به شما روا نيست. فقط در اين وجه که بر يافته خود تعصب داريد و هم روش هستيد قابل مقايسه هستيد) و ديگر عقل کل ها در يک صف و صفت، مشترکيد و آن اينست که بر پايه دريافت و فهم خويش از دين، دايره ای می سازيد که هر کس خارج از آن دايره بود برچسبهايی چون بی بصيرت، منحرف، دين ستيز و دارای عقل قدرت مدار دريافت ميکند.
شما در بسياری موارد با بکار بردن اصطلاحاتی مثل ثنويت تک محوری و دو محوری، ديگران را متهم به نديدن واقعيت ميکنيد. در بسياری موارد از پاسخ صريح به اشکالات و انتقادات نسبت به اسلام ( مثلا برده و کنيز داری که در اسلام مجاز شمرده شده و بنا بر اعتقاد شيعه دوازده امامی، امام زمان زاده يک کنيز است) طفره ميرويد و با ناديده گرفتن انتقادات، با کلمات و جملات کليشه ای پاسخ هايی ميدهيد که کوشش شما برای دفاع از اسلام را حتی با ناديده گرفتن واقعيات نشان ميدهد. گويی شما فقط وظيفه داريد از اسلام و قرآن دفاع کنيد و چشم بر همه اشکالات و نارساييها می بنديد. به کرات ديده ام سوالاتی که بی پاسخ گذاشته ايد. در پاسخ به آقای ژيژک که مطالبی را ميگويد که مردم ايران و مسلمانان ديگر هر روز و هر لحظه در جوامع خويش با گوشت و پوست خويش لمس ميکنند وجزئی از زندگی روزمره آنان است. سالهاست که اسلام اينگونه فهميده و قبول شده اما شما ميگوييد نه اسلام و قرآن اين نيست و آنچه هست اسلام اصيل و واقعی نيست، يا گاهی عناصر خوب و مطلوب را که در اسلام و قرآن آمده جدا کرده و بيان ميکنيد اما عناصر نامطلوب را از اسلام نميدانيد.گويی شما اسلام و قرآن را آنگونه که هست نمی ينيد بلکه آنچه را که خوب و نيکواست و دوست داريد در اسلام ببينيد، به آن نسبت ميدهيد وآنچه زشت و نامطلوب است، ميخواهيد از دامن اسلام پاک کنيد.
در پايان، ضمن تشکر از توجه شما به نوشته، ياد آور ميشوم بنده از لحظه ای که در سال سوم دبيرستان بودم و اولين سخنرانی شما در دانشگاه علم و صنعت را شنيدم، يکی از علاقه مندان به شما بوده و هستم و شما همواره خاطره پدرم را بيادم ميآوريد که با او نيز چنين بحث هايی داشتم. .بنابراين نوشتن اين مطالب از روی کينه توزی يا مخالفت با شما نيست. مدعی نيستم حقيقت نزد من است و بس. اميدوارم شبهه ها روشن شوند. نيک ميدانيد که همواره سوال و ترديد در زمينه خدا، دين و جهان بوده و خواهد بود. گاهی پاسخها از نظر مدافعين دين کافی تلقی ميشوند ولی مخالفان را قانع نميکند و دينداران مخالفين را به عناد و دشمنی با دين متهم ميکنند وگاهی پاسخ قانع کننده است اما عناد باعث نپذيرفتن ميگردد. با اينحال ميتوان گفت دين در کليت با سوالات بسياری مواجه است که پاسخی برای آنها ندارد و جز توصيه به ايمان و اقرار به نادانی انسان و حواله به قيامت و آشکار شدن اسرار در آن روز، کاری از او بر نمی آيد. از طرفی ترس از قضاوت مردم و بر چسب بيدين و کافرگرفتن نبايد مانع از انتقاد و زير سوال بردن دين گردد يا به تظاهر به دينداری اکتفا گردد.
همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند.
اگر انتقاداتی صريح نوشته ام عذر ميخواهم و اميدوارم حمل بر بی احترامی نگردد.
‏۱۱‏-ژانويه‏-۲۰ کريمی

•پاسخ به پرسش اول:
۱ – جبر زمان اگر وجود می داشت يعنی گذشته محکوم به ادامه بود، رشد نيز نبود. اين انسان است که با گذشته و حال و آينده، يکی از چهار رفتار عمده را در پيش می گيرد:
- در گذشته می ماند يعنی حال و آينده را ادامه گذشته می کند،
- با گذشته قطع رابطه می کند و حال را غنيمت می انگارد و آينده را حالی که تکرار می شود، می انگارد،
- با گذشته قطع رابطه می کند (به گمان) و تصوری از خود در آينده می سازد و حال ها را مرحله هائی برای رسيدن به آن آينده گمان می کند و،
- گذشته را نقد می کند و سرمايه می گرداند و گذشته نقد شده و حال و آينده را بستر پيوسته زمان رشد می شمارد و راست راه رشد را در پيش می گيرد.
بديهی است انتخابها منحصر به اين چهار انتخاب نيستند. با گذشته و حال و آينده فراوان زمانها می توان تصور کرد. وجود اين انتخابها به شما می گويند انسان در بند جبر زمان نيست. زيرا او است که به زمان معنی می دهد و زمان انديشه و عمل خود را انتخاب می کند. راه و روشی که من تجربه کرده ام، چهارمی است. بر شما است که انتخاب ها را تجربه کنيد. تجربه به شما می گويد: شما هستيد که انتخاب می کنيد و شما هستيد که يا زمان درخور با استقلال و آزادی خويش را انتخاب می کنيد و يا زمان سازگار با زندگی در جبر قدرت را. اين تجربه شما را از ترديد بدر می برد. زيرا نيک در می يابيد که در هستی موجود، جباری جز قدرت وجود ندارد و اين جبار را نيز انسانها با غفلت از استقلال و آزادی خود می سازند و خود را برده آن می کنند. چون به اين جا رسيديد، هشدارهای قرآن را نسبت به سه رفتار اول، بس ارزشمند می يابيد و تقدم تدبير بر تقدير را مسلم می جوئيد و تغيير کن تا تغيير دهی را قاعده ای صحيح می يابيد و بسا افسوس می خوريد چرا انسانها، آسان از استقلال و آزادی خود چشم می پوشند و خويشتن را گرفتار جبر جباری می کنند که قدرت است.
۲ – می پرسيد: اگر در يک خانواده روحانی مسلمان و در ايران بدنيا نمی آمدم و برای مثال، در فرانسه و در يک خانواده مسيحی بدنيا می آمدم، آيا باز به سراغ اسلام می رفتم تا آن را بمثابه بيان آزادی بازيابم؟ اين پرسش ) که استدلال بسود جبری گری نيز هست)، تازه نيست. روش بکار رفته در پرسش نيز، منطق صوری است. زيرا نخست انسان و استقلال و آزادی او را ناديده می گيرد و آنگاه رابطه انسان با خدا (محدود با نامحدود يا متعين با نامتعين) را ناديده می گيرد و، در نتيجه، در نمی يابد که آزادی اينهمانی با هستی هوشمند است و، سرانجام، اشتراکات انسانهائی را که در جامعه های گوناگون می زيند (در استقلال و آزادی و حقوق ذاتی)، ناديده می گيرد تا تفاوتها را جباری حاکم بر انسان بگرداند.
و شما بدانيد که من از اسلام شروع نکردم. از نقد ثنويت بمثابه اصل راهنمای سامانه های فلسفی آغاز کردم و به موازنه عدمی رسيدم. مدرس و مصدق از موازنه عدمی (مدرس) و منفی ( مصدق) سخن گفته بودند. اما اگر نقد ثنويت نبود، اگر در روش شناسی، کتاب توحيد و تضاد نوشته نمی شد ( ديالکتيک فرآورده غرب بود و کتاب نيز در فرانسه تأليف شد و نه در ايران )، موازنه عدمی تبيين نمی گشت و امکان يافتن بيان آزادی به تصور نيز نمی آمد. می دانيد که فوکو، فيلسوف فرانسوی، بر اينست که بيانهای دينی و غير دينی، همه بيانهای قدرت هستند. با او، در باره موازنه عدمی و ارائه بيان آزادی بر اين اصل گفتگو کردم. پس اگر در يک کشور غربی به دنيا می آمدم و انتخابی را می کردم که کردم، باز به دنبال بيان آزادی می رفتم. فرض کنيم به جای اسلام، با دين مسيحی انس می گرفتم، هرگاه در پی بيان آزادی می شدم، برآن می شدم که مسيحيت را بمثابه بيان آزادی بازجويم و يا خود چنين بيانی را، بر اصل موازنه عدمی، بيانديشم.
و شما بدانيد که در مسيحيت نيز مطالعه کرده ام تا که بيان آزادی را در آن دين نيز بازجويم. قسمتی از سير تحول انديشه دينی در غرب را به رشته تحرير نيز درآورده ام. راستی اينست که هرگاه دين بيان حقوق و استقلال و آزادی انسان نباشد، قابل ارائه نمی شود و کسی نيز به آن نمی گرود. جريان از خود بيگانه شدن دين در بيان قدرت را در دين های ديگر نيز می توان تحقيق کرد و با باز شناختن دين ها بمثابه بيان آزادی، مرزها را از ميان برداشت و فضای صلح و رشد را گسترش داد. به ياد می آوريم که نمايندگان سه دين با منشور جهانی حقوق بشر توافق کردند. به ياد می آورم که کرامت انسان پذيرفته شده است. بياد می آورم که...
۳ – در باره پندار ايرانيان در باره آقای خمينی و رفتار ايرانيان با امر و نهی او، باز از اين واقعيت غافليد که در انقلاب ايران، گل بر گلوله پيروز شد. انقلابهای تونس و مصر واقعيتی را در برابر نسل امروز قرار داد که يکسره از آن غافل هستند:
- در جريان انقلاب ايران، آقای خمينی، از موازنه عدمی و اسلام بمثابه بيان آزادی سخن گفت. با آنکه در نجف، ولايت فقيه را تدريس کرده بود، در نوفل لوشاتو، از ولايت جمهور مردم سخن گفت. از استقلال و آزادی و حقوق انسان سخن گفت. از عدم مداخله روحانيان در دولت سخن گفت. از آزادی جريان انديشه ها و آزادی جريان اطلاعات سخن گفت. اسلام استبداد گرا را نفی کرد. و...
- در انقلاب تونس، حزب النهضت و رهبر او، آقای قنوشی، در همان حال که مقايسه خود با آقای خمينی را خطا خواند، از حقوق انسان و استقلال و آزادی او و ... سخن گفت.
- در انقلاب مصر، رهبری اخوان المسلمين، انقلاب مصر را اسلامی ندانست چون اخوان المسلمين آن را رهبری نمی کند و از «دولت مدنی» سخن گفت. از حقوق انسان و... سخن گفت.
بدين سان، هرگاه اسلام بيان قدرت (ولايت فقيه) بود، و چنين بيان قدرتی پيروزی ببار می آورد، در نوفل لوشاتو، نه از ولايت جمهور مردم که از ولايت فقيه سخن می گفت. و اگر تجربه ولايت مطلقه فقيه موفق بود، در تونس و مصر، دست کم اين دو سازمان، از دولت اسلامی جانبداری می کردند.
بدين سان، اين واقعيت که در فاصله ۳۲ سال و در سه کشور، اسلام جانبدار استقلال و آزادی و حقوق انسان، با انقلاب سازگار می شود، در همان حال که بيانگر موفقيت کوششی گرانقدر، در بازيافتن اسلام بمثابه بيان آزادی است، کوششی که در طول زمان و در همه جا، بکار رفته است. گويای اين واقعيت نيز هست که اسلام قدرت محوری که زور را برای رسيدن به قدرت و يا حفظ آن توجيه می کند، در هيچ کشوری، به رضايت جمهور مردم پذيرفته نمی شود و اگر هم در کشوری، زورپرستها، از راه نقض عهد و نيرنگ، دولت را تصرف کردند و زور را رابط اصلی خود با جامعه گرداندند، سرانجام، از هدف خالی و ناقض اسلام می شوند و از پا در می آيند. بنگريد که در جريان انقلاب، هدف ولايت جمهور مردم بود. بتدريج که ستون پايه های قدرت ساخته شدند، ولايت فقيه درکار آمد برای اجرای اسلام. اما قدرت در شخص آقای خمينی متمرکز می شد. سرانجام دم از ولايت فقيه زد و رابطه ولايت فقيه با اسلام را تغيير داد: ولايت فقيه مقدم و حاکم بر احکام دين و حفظ آن تقدم مطلق يافت. يعنی، ولايت فقيه برای اسلام، جای به اسلام برای ولايت فقيه داد. بدين سان، ولايت مطلقه فقيه از هدف خالی و ضد هدفی شد که خود را در خدمت آن می شمرد. پس تجربه ولايت مطلقه فقيه در ايران و تجربه طالبان در افغانستان و نيز تجربه القاعده، جامعه ها را نسبت به خطر دين وقتی در بيان قدرت، آنهم از نوع استبداد فراگير، از خود بيگانه می شود، حساس کرده است. يادآور می شود که در طول ۳۲ سال، رژيم ملاتاريا – که به مافياهای نظامی – مالی تحول کرده است -، در جامعه ايرانی، همچنان در اقليت است.
اما آقای خمينی و دستياران او، تنها با نقض عهد و نيرنگ، دولت را تصرف نکردند. ستون پايه های دولت استبدادی ساخته شدند و در اختيار آنها قرار گرفتند. بخش بزرگی از جامعه، به جای آنکه پندار و گفتار و کردار آقای خمينی را با حق بسنجند، حق را با پندار و گفتار و کردار او سنجيدند. بدين قرار، هرگاه ستون پايه ها ساخته نمی شدند و اگر گروگانگيری و جنگی که به دنبال آورد، روی نمی دادند، امکان جلوگيری از باز سازی استبداد وجود داشت. از اين رو، جامعه می بايد خود را انتقاد کند. از اعتياد به اطاعت از قدرت رها شود. از استقلال و آزادی و حقوق خويش غافل نشود. بداند که نوع باور او، نوع زندگی او را معين می کند و برآن شود که بيان آزادی را انديشه راهنمای خود کند.
۴ - بدين قرار، شخص موضوع باور نمی شود. باور به اين که آقای خمينی به عهد خود وفا می کند، از نوع باور به انديشه راهنما نيست. دومی تجربه کردنی است و انسان از راه تجربه بيان آزادی را از بيان قدرت تشخيص می دهد و هرگاه بخواهد برخوردار از استقلال و آزادی و حقوق، بنا بر اين، کرامت خويش، زندگی کند، آن بيان را راهنمای پندار و گفتار و کردار خويش می کند. اعتماد به آقای خمينی داشتم، بدين خاطر که او را به دين می سنجيدم. دين عهد است و ديندار کسی است که به عهد خود وفا می کند. او گرفتار جبر قدرت شد و تا دم زدن از ولايت مطلقه فقيه، پيش رفت. نپنداريد که احتمال عهد شکنی او را نداده ام. چرا اين احتمال را هم از زمانی که آقای خمينی در نوفل لوشاتو بود داده ام. از اين رو، بطور پيوسته در ايجاد يک محور سياسی کوشيدم. اگر آن محور پديد می آمد و اداره کشور را در دست می گرفت و بجای ساختن ستون پايه های قدرت، دستگاه نظامی و اداری را مردم سالار می کرد و ستونهای دولت حقوقمدار را ايجاد می کرد و به باز و تحول کردن نظام اجتماعی می پرداخت، آقای خمينی نيز امکان شکستن پيمان نمی يافت. اگر گروه های سياسی خشونت را روش نمی کردند و درپی انقلاب دوم نمی شدند، اگر...، آقای خمينی فرصت دم زدن از ولايت مطلقه فقيه را نمی يافت.
می بينيد وقتی منطق صوری روش می شود، عقل را از واقعيت های بسيار غافل می کند. کار را ساده می کند و بارگناه را بر دوش اسلامی می اندازد که خود قربانی اول قدرتمداری آقای خمينی و دستياران او شده است.
پاسخ به پرسش دوم:
۱ – شما اين سخن را که مخالفان اسلام بر اصل ثنويت، قرآن را معنی می کنند و به آنها معنائی می دهند که ندارند و معانی را که دارند نمی بينند، ناقض اصل لااکراه دانسته ايد. در جا، نسبت نادرستی را که به من داده ايد، از ياد برده و اين حکم عمومی را صادر کرده ايد:
« چرا ادبيات دين داران همواره ادبياتی تحکم آميز و از موضع برترسخن گفتن است؟ البته من پاسخ سئوال را ميدانم و پاسخ معلوم خواهد کرد که دينداری هيچگاه با آزاد انديشی همنشين نخواهد شد»
در حکمی که صادر کرده ايد نيک تأمل کنيد و از خود بپرسيد: چرا خود، کاری را می کنيدکه انجام آن را از سوی ديگری، عيب می دانيد؟ حال آنکه آنچه را من نوشته ام، کمتر شباهتی به حکم محکوميتی ندارد که شما در باره دين داری دين داران صادر کرده ايد. کار من ارزيابی يک واقعيت است (معنی کردن آيه های قرآن). آيه قرآن را اگر بر اصل ثنويت معنی کنی يک معنی می دهد و اگر بر اصل توحيد (= موازنه عدمی) معنی کنی، معنائی ديگر می دهد. بديهی است با وجود اينکه اصل راهنمای دين توحيد است، کس يا کسانی که قرآن را بر اصل ثنويت، معنی می کند يا می کنند، کارش يا کارشان موافق روش علمی نيست. تصديق واقعيت کجا و حکم بدون دليل و آنهم بر ضد دين داری صادر کردن کجا؟
۲ – اما تصديق درستی يا نادرستی سخنی، کار علم است. هرگاه بر علم ممنوع باشد تشخيص صحيح از غلط، علم رشد نمی کند و با جهل برابر می شود. نقد علمی جدا کردن راست از نا راست و پذيرفتن راست و احتمالا ˝ کامل کردن آنست. افزون بر اين، حق يک تعريف بيشتر ندارد. اما دانشهای انسانها نسبی هستند و برداشتهای آنها از حق می توانند حتی متضاد با يکديگر باشند. لاجرم، به تعبير دقيق قرآن (نقض حکم شما)، هرکس آنچه را خود می داند صحيح می انگارد و برداشت ديگری را غلط می پندارد. برداشت خود را صحيح و برداشت ديگری را غلط دانستن، مشکل ايجاد نمی کند. حتی اگر انسانها به نسبی بودن دانش خود و ديگران قائل باشند و احتمال بدهند تعريف آنها تعريف يگانه حق نيست، باز، هرکس تعريف خود را به آن تعريف يگانه نزديک و برداشت ديگری را دورتر می داند. برای مثال، يکی آزادی را به حد معنی می کند (آزادی کسی تا آنجا است که آزادی ديگری از آن جا شروع می شود) و ديگری به بی حد و يا نامتعين تعريف می کند (آزادی اين همانی جستن با هستی هوشمند است). اين دو تعريف متضاد هستند. يکی تعريف آزادی به قدرت است و ديگری تعريف آزادی به عدم قدرت. تعريف آزادی به قدرت براصل ثنويت است و تعريف آزادی به عدم قدرت بر اصل موازنه عدمی. حال اگر من تعريف آزادی به حد را انتقاد کنم و بگويم: در تعريف، منطق صوری بکار رفته تا انسانها متوجه نشوند که
الف – آزادی تعريف نشده است و
ب – چون حد را قدرت (= زور) ايجاد می کند، به آزادی همان معنی داده شده است که قدرت دارد و
ج- ...، بنا بر اين، تعريف غلط است، حق تعريف کننده را بر تعريف کردن انکار نکرده ام، بلکه تعريف او را نقد کرده ام. حال اينکه شما دين داری را محکوم به حکمی می کنيد که، بنا بر آن، هرچه يک ديندار بگويد، از موضع بالا و انکار حق ديگری به داشتن تعريف ديگر و... است.
و اگر، بنا بر جريان آزاد تعريفها و برداشتها باشد، تعريفها به يکديگر نقد می شوند و به تعريف يگانه حق نزديک می گردند. بدين سان، باب نقد و انتقاد تا بی نهايت باز می ماند. زيرا در بی نهايت است که انسانها آن تعريف يگانه را می يابند و در آن به اجماع می رسند.
بدين قرار، در رابطه اين اندر يافت از حق با آن اندريافت از حق، زور محل پيدا نمی کند. آزادی، در اين جا، بمعنای فراخنای لااکراه محل پيدا می کند. پس هرکس زور درکار آورد (بر قرار کردن سانسور و بکار بردن ديگر اشکال زور )، برداشت خود از حق را همان تعريف يگانه ای می انگارد که حق دارد و قصد او از اين کار، رسيدن به قدرت و يا حفظ قدرت از راه تخريب است. فرق نمی کند که اين کار را در طرفداری از اسلام بکند و يا در مخالفت با آن. يادآور می شوم که از روشهای عقل قدرتمدار که همواره بکار می برد، آغاز کردن با تخريب است.
۳ – آيات قرآن بر وفق بيان آزادی معنی نمی شوند. زيرا اين بيان را آيه ها بدست می دهند. هيچ کجا نيز نگفته و ننوشته ام که آيات قرآن، بنا بر بيان آزادی، اين معانی را دارند. در قلم شما، اصول راهنمای قرآن با بيان آزادی جانشين شده اند. اسلام اصول راهنما دارد و اين اصول در قرآن تعريف شده اند. معانی آيه های قرآن، وقتی همان معانی را دارند که مراد صاحب کلام هستند، که با آن اصول سازگار باشد. چنانکه فروع هر سامانه ای را به اصول راهنمای آن می سنجند. بدين سان، نه به قالب ريختن که رها کردن از قالب و مستقل کردن معانی آيه ها از ذهنيت آدمی، روش کار من بوده است.
۴ – و هرگاه کسانی باشند – هستند و بسيار – که دعوی دين داری می کنند و خود را صاحب غيرت دينی و... می دانند و دين را بر اصل ثنويت تک محوری، به بيان قدرت بدل می کنند. در کاری که می کنند، فرقی با مخالفانی که بر اصل ثنويت به آيه ها معانی دلخواه را می دهند، ندارند. اين تصديق، انکار حق آنها بر برداشت دلخواه خود از دين نيست. انتقاد اين برداشت است.
امر مهمی که منطق صوری عقول را از توجه بدان غافل می کند، اينست که قرآن می گويد در دين اکراه نيست. اما چون آن را در بيان قدرت از خود بيگانه کنند، اوامر و نواهی آن را جز با زور بکار نمی توان برد. اين ضابطه، بکار تميز دين بمثابه بيان آزادی از دين بمثابه بيان قدرت می آيد. دين وقتی بيان آزادی است، مجموعه ای از حقوق می شود که عمل کردن به آنها نياز به زور ندارد و انسان را از اعتياد به بندگی قدرت رها می کند. از اين رو، هرکس بخواهد تجربه را روش کند و زندگی را عمل به حقوق خويش کند، نيازمند بيان آزادی بمثابه انديشه راهنما می شود.
به نقدها و پرسشهای ديگر شما در نوبتی ديگر پاسخ می دهم.



جــرس: 
رئیس سازمان اطلاعات سپاه ادعا کرد: ما بهترین وضعیت امنیتی و اشراف اطلاعاتی در حوزه تهدیدات دشمن را داریم و با همگرایی سیستم‌های اطلاعاتی در ابعاد مختلف، رصد ما بر بیگانگان، رصدی كاملاً مسلط و مناسب است.
به گزارش فارس، حسین طائب با اشاره به نقش و جایگاه نیروهای امنیتی اطلاعاتی در دوران جنگ و پس از آن، اظهار عقیده کرد: آن چیزی كه انقلاب ما را حفظ كرده و باعث تداوم آن در مقابل تهدیدات مختلف بوده، "قدرت نرم و حضور مردم" بوده است.
وی ادامه داد: امام در این قدرت نرم، بازتولید قدرت كرد و به این قدرت سازمان داد و در جایی فرمودند ارتش بیست میلیونی، و در جایی دیگر به اطلاعات ٣۶ میلیونی اشاره كردند؛ مگر می‌شود ملتی بخواهد روی پای خود بایستد ولی نداند كه در اطرافش چه اتفاقی رخ می‌دهد و دشمنان داخل سرزمنیش چه كار می‌كنند؟ قطعاً چنین ملتی باید به محیط پیرامونی خود اطلاعات و اشراف داشته باشد و تحركات دشمن را رصد كند.
رئیس سازمان اطلاعات سپاه با بیان اینكه سیستم‌ اطلاعاتی مانند دیدبانی به‌هنگام است كه تمام تهدیدات و آسیب‌های انقلاب را رصد می‌كند و برای مقابله با آن اقداماتی را انجام می‌دهد، یادآور شد: بحمدالله سیستم اطلاعاتی پس از ٣٢ سال از پیروزی انقلاب به سرعت در مقابل انواع تهدیدات نیروهای ماركسیستی، حزب توده، شبكه‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی، سیا، انگلیس و جنگ نرم دشمن ایستادگی كرده است.

در آینده اخبار خوبی در زمینه فعالیت‌های سایبری اعلام می‌شود
وی در ادامه با اشاره به آمار عملكرد اطلاعات سپاه در فضای سایبری و مجازی، اظهار داشت: اطلاعات سپاه مأموریت‌های متعددی دارد و یكی از مأموریت‌ها این است كه در صورت فعالیت دشمن در فضای سایبری، بر آن فعالیت‌ها اشراف خوبی داشته و در آینده اخبار خوبی را در این زمینه خواهیم داد.
اشاره وی به گروههای اطلاعاتی و سرکوبگر سپاه در فضای اینترنت و همچنین هکرهای وابسته به حکومت است، که به شناسایی و بازداشت و اختلال در زمینه آزادی اطلاع رسانی مشغول می باشند.
رئیس سازمان اطلاعات سپاه درباره خیزش های سال گذشته که از آن بعنوان "فتنه ٨٨ و پسماندهایی كه در سال جاری نیز اقداماتی انجام دادند" یاد کرد و گفت "در فتنه و فضای غبارآلود بخشی از نیروی خودی نیز راه را گم ‌كردند؛ امروز پس از گذشت نزدیك دو سال از جریان فتنه می‌بینیم كه غبارها برطرف شده و حتی كسانی كه مسیر را گم كرده بودند، مسیر را یافته‌اند و نقش سیستم‌های بیگانه در چگونگی به چالش كشیدن انقلاب را می‌بینند. "
وی مدعی شد: با كنار رفتن غبارها، دیگر مسأله انقلاب و ضدانقلاب مطرح است؛ امروز ما با جریان ضد انقلاب و شبكه‌های سازماندهی شده از سوی منافقان و سلطنت‌طلبان رو در رو هستیم و ملت ما نیز آگاه شده‌اند كه سرویس اطلاعاتی موساد سوژه‌سازی‌هایی از جمله ترور دانشمند هسته‌ای را طراحی می‌كند و طبیعی است كه ما در این مسیر كار اطلاعاتی خود را انجام می‌دهیم و به محورهای آنها اشراف داریم.
فرمانده سابق بسیج افزود: متناسب با حجم تهدیداتی كه بر كشور ما وجود دارد، تمام دنیای كفر درصدد لطمه زدن به جمهوری اسلامی و ستون خیمه انقلاب است؛ با این حال ما بهترین وضعیت امنیتی و اشراف اطلاعاتی در حوزه تهدیدات دشمن را داریم؛ در واقع با همگرایی سیستم‌های اطلاعاتی در ابعاد مختلف، رصد ما بر بیگانگان، رصدی كاملاً مسلط و مناسب است.

خیزش‌های مردمی در خاورمیانه از انقلاب اسلامی تأسی گرفته است
رئیس سازمان اطلاعات سپاه در پایان به تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه اشاره كرد و اظهار عقیده کرد: اكنون در خاورمیانه خیزش‌های مردمی صورت می‌گیرد كه تمام اینها از مقاومت ملت‌ها به خصوص انقلاب اسلامی تأسی گرفته‌اند؛ در نتیجه یادآوری جهاد و شهادت‌، انرژی را در مردم بازتولید می‌كند كه وعده الهی زودتر تحقق می‌یابد.




چرا عقلاي قوم اجازه مي دهند يك گروه بسيار اندك و خشن اينچنين با سرنوشت كشور و نظام و مردم بازي كند؟

اين روزها حبس خانگي دو چهره¬ي ملي و داراي سابقه¬ي درخشان و خدمات فراموش نشدني به انقلاب و كشور يعني جناب مهندس موسوي و حجه-الاسلام و المسلمين كروبي و همسران فرهيخته و خدمتگزار آنان زبانزد خاص و عام در داخل و خارج كشور مي¬باشد.
طبيعي است كه اين حبس خانگي اين عزيزان انسان را به ياد حبس خانگي مرحوم والد آيت الله العظمي منتظري مي¬اندازد. آنچه موجب تاسف شديد است اين كه چرا حاكميت تمام راههاي عقلاني كه به نفع نظام و كشور است را مسدود مي كند و تنها راه خشونت و سركوب و زنداني كردن فعالان سياسي و در نهايت دو چهره¬ي سرشناس و محبوب مردم را انتخاب مي¬نمايد!؟
چرا عقلاي قوم اجازه مي دهند يك گروه بسيار اندك و خشن اينچنين با سرنوشت كشور و نظام و مردم بازي كند و كشور را بيش از پيش ملتهب سازد؟
آيا حاكميت از حصر و حبس خانگي بيش از پنج سال آيت الله منتظري جز بدنامي و نارضايتي قشر عظيمي از مردم حاصل ديگري را به دست آورد؟
آيا حبس خانگي آن مرجع شجاع و مبارز موجب فراموش شدن ايشان و يا بدبيني مردم به آن پير فرزانه شد؟
به يقين حبس آقايان موسوي و كروبي و بردن آنان به جاي نامعلومي هراندازه طول كشد حاصلي جز حاصل حبس خانگي مرحوم والد را درپي¬ نخواهد داشت و محبوبيت آنان را در بين مردم مضاعف خواهد نمود.
من نمي دانم ارزيابي حاكميت از موج بيداري ملي كشورهاي همسايه و دور چيست؟
آيا حاكميت مي تواند اين موج عظيم و رو به گسترش اعتراض در كشورهاي ذكر شده را به كشورهاي خارجي و به قول خودش ضد انقلاب نسبت دهد؟
بديهي است ماهيت اين موج عظيم جز اعتراض و به پاخاستن مردمي كه ساليان متوالي آزادي و حقوق آنان سركوب و تضييع شده است نمي¬باشد.
البته حاكمان مستبد و منفور كشورهاي مذكور، اعتراض مردم خود را به كشورهاي خارجي و ايادي آنان نسبت داده و مي¬دهند و خيال مي-كنند با اين ترفند مي توانند موج اعتراض و خيزش مردمي را از بين ببرند.
از طرف ديگر سقوط اخلاقي فحاشي و تهمت زدن و ناسزا گفتن به هر منتقد سياسي آن هم به نام اسلام يك هنجار مقبول حاكميت شده و پليدي آن متاسفانه موجب بدنامي ديگري براي نظام و حاكميت ديني گشته است. و عمق اين سقوط اخلاقي تا آنجا پيش رفته است كه متاسفانه اهانت ها و فحاشي¬هاي عده¬اي خشن و بي¬اطلاع از آرمانهاي انقلاب و رهبر فقيد آن توسط رسانه ملي و رسانه هائي منتشر مي¬شود كه با سرمايه¬ي بيت المال تاسيس شده و اداره مي شوند . مگر رهبر فقيد انقلاب كرارا تاكيد نكردند كه اگر از رسانه¬ي ملي به هرشخص حقيقي و يا حقوقي اهانت شد و مورد اتهام قرار گرفت آن شخص و شخصيت بايد بتواند توسط همان رسانه از خود دفاع نمايد؟ چرا اينقدر به رهبر فقيد جفا مي¬شود و از ايشان سوء‌استفاده و استفاده¬ي ابزاري به عمل مي آيد؟
اميدوارم هرچه زودتر عقلاي قوم به خود آيند و از حوادث كشورهاي مجاور و دور عبرت گيرند و آزادي و دموكراسي را فقط براي همسايگان خود نخواهند و توجه نمايند كه سنت هاي الهي مرز و بوم نخواهد داشت و تا دير نشده صداي اعتراض مردم را بشنوند و چاره¬اي بينديشند.

" الملك يبقي مع الكفر و لايبقي مع الظلم." (پيامبر اكرم(ص) )

اشرف منتظری- 13/12/1389



  آقای مهدوی کنی شاید برای آخرین تصمیم بزرگ زندگی خود آماده می‌شود. تصمیمی بر سر یک دو راهی

رابطه‌ی آقای مهدوی کنی و آقای هاشمی رفسنجانی هیچ‌وقت رابطه‌ای از سر ارادت و مودت نبود. نه این‌که دشمنی ویژه‌ای هم در میان باشد، اما دوستی خاصی هم وجود نداشت. از خاطر نمی‌برم وقتی در زمان ریاست فعال ایشان بر جامعه‌ی روحانیت مبارز بنا شد «جامعه» نامزدی را از میان نامزد‌های مطرح برای ششمین انتخابات ریاست جمهوری معرفی کند، تنها حجتی که آقای مهدوی برای حمایت از ریاست جمهوری مجدد آقای هاشمی رفسنجانی آورد بیش‌تر از آنکه مدح او باشد هم متضمن قدح او بود هم مستلزم مذمت کاندیداهای رقیب او. در پاسخ به پرسش عتاب‌آمیز یکی از حضار او با زبانی که طنز و طعن و ظرافت و صراحت و آداب سخن گفتن دیپلماتیک همه را یک جا با خود داشت گفت: «حمایت ما از آقای هاشمی از باب اکل میته است.» روشن است که چنین حمایتی اولًا حمایتی بود از سر اضطرار؛ ثانیا، حداقلی و مشروط به انواع شرط‌ها؛ و ثالثاً، موقت و تا اطلاع ثانوی.

مشی سیاسی آقای هاشمی راهی نبود که آقای مهدوی در سیاست‌ورزی می‌پسندید، اما همواره مصالحی ایشان را از انتقاد صریح و روشن از آقای هاشمی باز‌می‌داشت. این، نه تنها مورد از این قبیل مصلحت‌سنجی‌های آقای مهدوی بود و شاید، نه مهم‌ترین آن‌ها. بسیاری لابد شنیده‌اند سخن صریح ایشان را در نفی مرجعیت آقای خامنه‌ای در یکی از حلقه‌های درس‌شان. سخنی که نه تنها مرجعیت رهبر را به تمسخر می‌گرفت بلکه علمیت و سواد او را هم به چالش می‌کشید. این البته فقط موضع او نبود. آقای مصباح یزدی هم که هنوز از خزانه‌ی ذخار ولایت و رهبری چندان برخوردار نشده بود رهبرِ خود-مرجع خوانده را در موسسه‌ی خود (که آن ایام ساختمان محقری بیش نبود) تمسخر کرده بود و به‌تندی به چالش خوانده بود که «این آقا (یعنی آقای خامنه‌ای) بعید است از روی متن لمعه هم بتواند درست بخواند، و بهتر است برای مدتی فعلاً در اثبات اجتهاد خود بکوشد؛ مرجعیت پیش‌کش.» مرجعیتی که چندی پس از برکشیده‌شدنِ ایشان به رهبری نظام سیاسی، از تریبون‌های رسمی مطرح شد و با بذل هزینه‌ی بسیار و صرف سرمایه‌هایی از اندوخته‌ی آبروی حوزه و برخی مدرسان حوزوی پی‌گیری شد. هرچند هیچ‌گاه این طرح آن‌طور که طراحان آن آرزو داشتند به نتیجه نرسید، اما نباید از نظر دور داشت که کسان بسیاری مانند آقایان مهدوی کنی و مصباح یزدی هر یک بنا به مصلحتی متفاوت دربرابر آن سکوت کردند، و اگر در آن زمان در تحکیم آن نکوشیدند هیچگاه مخالفتی علنی هم با آن ابراز نکردند. به برکت همین بذل‌ها، همان آقای مصباح که به روبوسی هم رضایت نمی‌داد، چه رسد به دست‌بوسی، نه تنها اعلام سربازی کرد که سر از پابوسی «آقا» هم در آورد.

اما در مقابل، کسانی مانند آقای موسوی اردبیلی و مرحوم آقای منتظری، البته در میان روحانیانی با جایگاهی سیاسی، بیش از دیگران مخالفت خود را علناً ابراز کردند. مخالفتی که اگر برای آقای اردبیلی به محرومیت از امامت جمعه‌ی پایتخت و کوچی ناگزیر به قم انجامید، برای آقای منتظری، که بنا بر طبعش بی‌پرواتر سخن می‌گفت، حبس خانگی و تحمل دشواری‌های دیگری را در پی داشت. دشواری‌هایی که خود هم مایه‌ی عبرتی برای دیگران شد و هم تبعاتی مانند محرومیت از امامت جمعه و کوچ به قم در مقابل آنها نه عقوبت که عفو و عنایت محسوب می‌توانست بشود.

اما حکایت آقای مهدوی حکایت دیگری بود. آقای مهدوی برای گردش امور «جامعة الامام الصادق» با منابعی که خود برانگیخته بود به بذل و بخشش بیت‌المال و برخورداری از خزانه‌ی ذخار ولایت نیازمند نبود که بتوان او را از این طریق به سکوت واداشت. سودای مرجعیت هم نداشت که اگر او را به خود وانهند تا در قم گوشه‌ای بگیرد و درسی بگوید و بابت عدم همراهی‌اش عقوبتی مانند آنچه بر آقای منتظری روا داشتند، نبیند، همین‌ها برای ساکت کردنش کافی باشد. آقای مهدوی برای سکوت دربرابر سودای سبکسرانه‌ی مرجعیت ولی‌فقیهی که در فقاهت‌اش هم تردید بود به حجتی فراتر از این قبیل بخشش‌ها یا بخشودگی‌ها نیاز داشت. این حجت از همان جنس بود که او در حمایت از نامزدی آقای هاشمی رفسنجانی گفت، یعنی «اکل میته از سر اضطرار.» اما او خوب می دانست که همراهیش با آقای هاشمی و خامنه‌ای، ولو صرفاً با سکوتی معنادار، بی هزینه نیست. هزینه‌ای که او به زعم خود از آبرویش نزد مردم و خداوند می‌‌پرداخت. هزینه‌ای که فقط وقتی به پرداختنش می‌ارزد که خداوند آن را از خزانه‌ی فضل خود جبران کند. هزینه‌ای که به این ترتیب صرفاً در راه خداوند و برای حفاظت از دین او یا جامعه‌ی دینی و حکومت شیعی آن هم در شرایط اضطرار می‌توان پرداخت. سکوت آقای مهدوی دربرابر ناراستی‌ها و ناروایی‌های محنت محمودی در این سالهای اخیر هم نه اثر معجزه‌ی سلطانی و نه از سر رضا که بنا به مصلحت بود. سکوتی که آقای مهدوی با آن خود را و اعتبارش را برای مصلحتی قربانی می‌کرد. نه برای مصلحت شخصی یا خانوادگی یا مصلحت جامعة الامام الصادق، بلکه مصلحت حفظ یک‌پارچگی کشور و بقای اعتبار و آبروی ولایت فقیه که به زعم او ضامن بقای وحدت و تمامیت نظم و نظام سیاسی کشور است و هیچ جایگزین مشروع و مقبول دیگری هم به نظر او برای آن وجود ندارد.

اما گویی یک بار دیگر آن هم در زمانی که بعید است وقت جبرانی باقی مانده باشد، آقای مهدوی باز بر سر دوراهی مصلحت‌سنجی دشوار دیگری قرار گرفته است. مصلحت‌سنجی‌ای که اهمیت آن و نیز خطری که در آن است با آنچه در حمایت از نامزدی آقای هاشمی یا سکوت در برابر سودای مرجعیت رهبر نظام سیاسی کرد به هیچ رو قابل مقایسه نیست. آقای مهدوی بر سر دوراهی ریاست بر مجلس خبرگان رهبری یا وانهادن آن به آقای هاشمی است. اما این تنها ظاهری از ماجرا ست. لایه‌ی پنهان این دو راهی در واقع چالش بزرگتری است که نه تنها آقای مهدوی با آن رو به رو ست بلکه چالشی است برای حیات و بقا و آینده ی نظام جمهوری اسلامی، همان نظامی که تضمین حفظ و بقای آن مهمترین حجتی بوده است که آقای مهدوی را در سال‌های گذشته به انتخابهایی مخالف نظر شخصی‌اش واداشته است. در این انتخاب هم نه منافع شخصی و خانوادگی آیت‌الله مهدوی درمیان است نه لزوما منافع صنفی جامعة الامام الصادق یا جامعه‌ی روحانیت. در واقع، همه‌ی اینها هم در میان باشد، در قبال آن انتخاب بزرگی که در برابر نظام است چیزی به حساب نمی‌آید. آن چالش بزرگ در واقع چالشی است برای رفتن به یکی از این دو راه: یا به سوی نظامی سیاسی که در آن ولی فقیه بیش از آن که جانشین امام عصر باشد دست‌چین و دست‌نشانده‌ی و بازیچه‌ی نظامیان و تندروان هم حلقه با کیهانیان خواهد بود؛ یا به سوی نظامی سیاسی که علیرغم همه‌ی ضعف‌هایش هنوز چندان یک‌دست و یک‌پارچه در چنگال بازجویان و عربده‌جویانی نیفتاده که پرده‌دری‌ها و تندروی‌های ایشان همین حالا هم آبرویی برای حامیانشان باقی نگذاشته‌است.

بدون تعارف و بی‌پرده‌پوشی باید دید و گفت که حذف آقای هاشمی از ریاست مجلس خبرگان و هیأت حاکمه اگر از هر راه دیگری جز نامزدی آقای مهدوی برای ریاست خبرگان میسر می‌شد، به دلایل بسیاری از جمله سوابقی که ذکر شد، به هیچ روی سراغ ایشان نمی‌رفتند. ماه‌ها فشار بر تک‌تک اعضای خبرگان و رای‌زنی‌های شخص رهبر و اطرافیان او با بسیاری از علما و مراجع در این باب حاصلی جز نومیدی و البته باز هم بذل و بخشش‌های فراوان ولی بی‌ثمر نداشت. همین هم شد که خشونت‌ورزانی که موقتاً با حلقه‌ای از اطرافیان رهبر نظام سیاسی هم‌منفعت و همراه شده‌اند آقای مهدوی را به عنوان تنها کلیدی یافتند که با آن می‌توانند آخرین در‌ها و دریچه‌های سرای قدرت را هم به روی نخبگان باتدبیر‌ و بقیةالسلف نسل‌های اول و دوم انقلاب برای همیشه قفل کنند. او را تنها کسی یافتند که در برابر آقای هاشمی اگر قرار بگیرد آقای هاشمی از ریاست خبرگان حذف خواهد شد. آقای هاشمی در واقع مانند مانعی که بین در و درگاه گیر کرده باشد تا کنون مانع شده‌است که میل به خشونت و انحصار و تصفیه و حذفْ آخرین درهای سرای قدرت را هم به روی دوستداران معتدل‌تر و معقول‌تر نظام ببندد و آنان را هر یک به اتهامی یا نیرنگی یا تهمتی به خود یا خویشانشان براند یا در بند کنند.

اکنون آقای مهدوی کنی شاید برای آخرین تصمیم بزرگ زندگی خود آماده می‌شود. تصمیمی بر سر یک دو راهی. تصمیمی که در هر حال مستلزم تضحیه و از خود گذشتگی او است: چه با تسلیم به اصرار‌ها و فشار‌های اطرافیان (و چه بسا امر مستقیم رهبر نظام سیاسی) نامزد ریاست مجلس خبرگان بشود و به سوی حذف آقای هاشمی از این سمت برود، و چه با رد این همه، از نامزدی این سمت خودداری کند. او برای تثبیت ولایت فقیه ممکن است باز برخلاف رأی شخصی‌اش به سوی حذف هاشمی برود و علیرغم میلش در رقابت با هاشمی قرار گیرد و بدنامی چنین تصمیمی را برای همیشه از خود به جای بگذارد. اما او با حذف هاشمی در واقع ناخواسته آخرین سنگ را از پیش پای افراطی‌ترین بخش حاکمیت سیاسی برخواهد داشت که به ولایت فقیه صرفاً نگاهی ابزاری دارد و طرح‌اش تغییر جمهوری اسلامی به نظامی شبه‌نظامی است که در آن ولی فقیه هم مهره‌ای بیش نخواهد بود و در آن نه روحانیت دیگر روی عزت را خواهد دید و نه مجلس خبرگان در آن شأنی خواهد داشت و اولین قربانی دانه‌درشت آن هم پس از هاشمی شخص رهبر کنونی خواهد بود. ایشان برای فهم این موضوع خوب است نگاهی بیندازند به تحولات شش سال اخیر و ببینند آیا خط مقدم جبهه‌ی حذف هاشمی به نظر ایشان واقعاً نشانی از ولایت‌پذیری یا روحانیت و تشرع با خود دارند. آیا ایشان احتمالاً آخرین انتخاب زندگی سیاسی اش را می‌خواهد به میل و خواست این زیاده‌خواهان آلوده‌ و این تشنگان قدرت صورت دهد؟

اما آخرین تصمیم بزرگ زندگی سیاسی ایشان می‌تواند مستلزم ایثاری به مراتب بزرگتر باشد. اگر با بصیرت و درایتی که در میان اطرافیان‌شان شاخصه‌ی همیشگی ایشان دانسته می‌شود، آقای مهدوی در نامزدی برای این سمت، با از خود گذشتگی‌ای به مراتب دشوارتر، تجدید نظر کند، به احتمال زیاد آقای هاشمی در این سمت باقی خواهد ماند. در این صورت، ایشان موجب شکست طرح خطرناک این افراطیان قدرت‌طلب می شود. حذف هاشمی طرحی است که دست کم شش سال از عمر آن می‌گذرد. طرحی که ناخواسته یا خواسته حاصلی نخواهد داشت جز دستکم حذف ولی فقیه کنونی و بی‌اثر کردن ولایت فقیه و جانشین کردن آن با استبدادی شبه‌نظامی و متکی بر درآمد نفت. نه گفتن به همه‌ی تقاضا‌ها، فشار‌ها و چه بسا اوامری که در این مدت متوجه آقای مهدوی شده است می‌تواند عواقبی داشته باشد که کمترین آن افزوده شدن نام ایشان به فهرست بلند نخبگانی است که با افراطیان تشنه‌ی قدرت همراه نشدند و به وصف «بی بصیرتی» مفتخر شدند. اما در این صورت ایشان بزرگترین و درخشان‌ترین تصمیم حیات سیاسی خود را برای تضمین همان ارزش‌هایی که خود به آنها وفادار است گرفته است. تصمیمی که هرچند ممکن است در کوتاه مدت پاره‌ای را ناخوش آید اما هر چه بر آن بگذرد آشکارتر می‌شود که ایشان با این تصمیم بزرگترین خدمت را کرده است به آرمان‌هایی که عمری در سودای آنها زیسته است، ‌به انقلابی که برای تحققش شکنجه شد، به نظامی که برای استقرار و دوامش کوشید و به رهبرانی که بقای خود را به غلط در قربانی کردن او و آقای هاشمی در پای افراطیان تشنه‌ی خون و قدرت می‌دیدند اما او خود را به قربانگاه دیگری برد که تنها ناظر و خریدار آن خداوند است.

آنها که دهه‌ها ست در قامت آقای مهدوی نمونه‌ای از یک رجل ممتاز دینی و سیاسی یافته‌اند، از هر دو سو، چه موافقان و چه منتقدان او، نگران تصمیمی هستند که او خواهد گرفت. ای کاش این فرصت خطیر تصمیم‌گیری به چنان تصمیمی از سوی آقای مهدوی منتهی شود که همه‌ی آنها که روحانیت سیاسی در ایران را یک‌سره گرفتار بازی منافع قدرت و خطای محاسبه می‌بینند و لذا ایشان را در معرض انقراض دایمی از صحنه ی اجتماع می‌یابند بار دیگر به آینده‌ی روحانیت سیاسی و نقشی تصحیحی و اصلاحی که روحانیت می‌تواند بر عهده گیرد امیدوار شوند. از دبیر بزرگترین و دیرپاترین تشکل روحانیت سیاسی کشور انتظاری در این پایه ناروا نیست. اگر پیشتر، ضرورت اکل میته آقای مهدوی را یک بار به همراهی با هاشمی رفسنجانی و بار دیگر به همراهی با رهبر نظام سیاسی متقاعد کرد، این بار دیگر موضوع اکل میته حمایت از این یا آن رجل سیاسی نیست، موضوع این بار تضمین آینده ی نظام از افتادن به سیاه چال خشونت و نظامی گری است، سیاه چالی که هر نوع بازگشت معقولانه‌ی دین به سیاست را در آینده ی سیاسی ایران غیرممکن خواهد کرد ولی در عوض به جای دین نظامی‌گری را خواهد نشاند.




تحلیل خطیبان نماز جمعه ازحصر سران جنبش

جــرس: خطیبان نماز جمعه سیزدهم اسفند ماه با اعلام مجدد این که قیام های اعتراضی و آزادیخواهانۀ مردم منطقه، به تاسی و الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران بوده و تداوم راه آن است، همزمان اعتراضات مردم ایران که در راستای همان خواسته ها و مطالبات مطرح می شود را، همانند دیکتاتورهای منطقه، "تحت تاثیر و بازیچۀ غرب و استکبار جهانی" ذکر می کنند.
 نمایندگان رهبر جمهوری اسلامی در استانها و نمایندگان خبرگان رهبری، در خطبه های مشترک خود همچنین با اشاره و حمله به جنبش سبز و راهبران و فعالان آن، اظهار عقیده کرده اند که "حصر خانگی سران فتنه یك محاكمه قاطع نیست بلكه این حصر ارتباط فتنه گران با آمریكا، استكبار و ضد انقلاب را قطع می كند و از سوی دیگر به منزله حفاظت از این فریب خوردگان است تا منافقین نتوانند در راستای سناریوی شهید سازی آنان را كشته و آن را به گردن نظام بیندازند. "
 تهران: افتخار می کنم در لیست تحریم استکبار هستم
امام جمعه موقت تهران قرار گرفتن نامش در فهرست تحریمی اتحادیه اروپا – بدلیل نقش داشتن در نقض حقوق انسانی و شهروندان - را مایه مباهات خود دانست و گفت به خود می بالد و افتخار می كند كه مورد نفرت و بغض استكبار است.
 احمد خاتمی كه در خطبه دوم نماز جمعه این هفته تهران سخن می گفت، خاطر نشان كرد "اتحادیه اروپا در هفته گذشته نام ٨٠ نفر از شخصیت های ایرانی را در فهرست تحریم ها قرار داد كه یكی از آن ها اینجانب است و بنده به عنوان همراه مردم! به خود می بالم كه مورد نفرت و بغض استكبار باشم."
 وی با بیان اینکه "این هفتادمین خطبه نماز جمعه است كه می خوانم و پس از هر خطبه، رسانه های غربی با فحاشی بنده را روحانی تندرو خوانده اند. اگر تندروی حركت در مسیر اسلام و ولایت باشد، به آن افتخار می كنم"، افزود "به این كه مورد نفرت استكبار باشم، مباهات می كنم و این امر شامل سایر افراد تحریم شده نیز می شود."
  امام جمعه موقت نماز جمعه این هفته تهران گفت: در تابستان امسال دو دفعه سفیر انگلیس تقاضای ملاقات با بنده را كرد كه آن را نپذیرفتم و تودهنی به مامور انگلیس زدم و این تقاضا، تطمیع بود و این تحریم نیز تهدید است.
احمد خاتمی بر "بی اثر بودن" تحریم های خود تاکید کرد و گفت "اینجانب تنها یك حساب سیبا در بانك ملی دارم و تحریم برای مسدود كردن حساب بانكی در سایر كشورها بی معنی است. "
وی مدعی شد "تحریم ها نشانه كامل هماهنگی اصحاب و سران فتنه با دنیای استكبار است و هشتاد نفر تحریم شده همان هایی هستند كه در طول سال های گذشته در مقابل فتنه ایستاده اند و این مایه افتخار است و نفرت مردم از سران فتنه ننگ ابدی است."
  ایران امن ترین‌، مقتدرترین و آرام ترین كشور است
خطیب جمعه این هفته تهران در ادامه خطبه دوم نماز جمعه تهران، ایران را به عنوان "امن ترین‌، مقتدرترین و آرام ترین كشور" و الهام بخش قیام های اخیر كشورهای منطقه ارزیابی كرد و گفت "استكبار چه بخواهد و چه نخواهد این یك واقعیتی است كه قیام های اخیر كشورهای منطقه در تداوم انقلاب اسلامی است ."
 وی بدون اشاره به خواسته های نادیده گرفته شدۀ مردم و سرکوب اعتراضات آنان، با ادعای اینکه "استكبار در تلاش است به دروغ القا كند كه در ایران اغتشاش است"، گفت: "آنها با آوردن چند ضد انقلاب در صحنه تلاش دارند این الگو را مشوه جلوه دهند."
 احمد خاتمی‌ با ادعای اینكه ‌"سران فتنه در ٢۵ بهمن بیشترین خیانت را به نظام اسلامی، استقلال ، تمامیت ارضی و مردم!" كرده اند گفت‌: تعداد اندكی كه در شعاع تهران ده میلیونی عددی نیستند ، خوراك برای بیگانگان تهیه كرده اند."
وی گفت " آن نظام ها دیكتاتوری هستند اما آنچه ایران اسلامی می كند مبارزه با دیكتاتورها است و شعار مرگ بر آمریكا از زبان مردم نمی افتد و در جریان بیش از بیست ماه فتنه، این نظام با پیاده نظام دیكتاتورها جنگیده است.
 عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان همچنین با اشاره به قیام مردم لیبی گفت "دولت های فرانسه، ایتالیا و آمریكا، عقبه حمایت از دیكتاتور لیبی به شمار می آیند و باید دولت های فرانسه، آمریكا و ایتالیا را در خط مقدم مجرمین قرار داد."
 وی همچنین در بخش دیگری از سخنانش ضمن حمله به مراسم باستانی چهارشنبه سوری گفت "در شان یك ملت بزرگ مثل ایران نیست كه اعتنا و پایبندی به خرافات بی اساسی مثل چهارشنبه سوری داشته باشد."
 اصفهان: اكنون كه ارتباط سران فتنه با مردم قطع شده رسانه های غربی خود به میدان آمده اند
نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اصفهان گفت: خیزش هایی كه در روزهای اخیر در كشورهای اسلامی شاهد هستیم، درس بزرگی است كه این ملت ها از انقلاب اسلامی گرفته اند.
 یوسف طباطبایی در خطبه های نماز جمعه این هفته اصفهان افزود: گذشت بیش از سی سال از عمر انقلاب اسلامی و موفقیت الگوی ارایه شده در نظام جمهوری اسلامی، امروز ثمرات خود را نمایان كرده و موج بیداری مردم در كشورهای منطقه بدون شك متاثر از انقلاب ایران است.
وی بدون اشاره به شعارها و مطالبات مردم منطقه از جمله ایران مبنی بر "نفی دیکتاتوری" گفت"شواهد بیانگر آن است كه دیگر دوران 'آل' ، 'شاه' و 'سلطان' ها به سرآمده است و مردم می خواهند خود برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند. "
 خطیب جمعه اصفهان افزود: "دشمنان در شرایط كنونی سعی دارند تا دامنه این اعتراضات به ایران نیز كشیده شود و اكنون كه ارتباط سران فتنه با مردم قطع شده رسانه های غربی خود به میدان آمده اند و برای تحریك مردم به اعتراض تلاش می كنند. "
 مشهد: حصر سران فتنه برای حفاظت جان آنهاست
امام جمعه مشهد گفت:‌ "پرونده سران فتنه به صراحت و شفافیت بیانگر مزدوری و جاسوسی آنها برای مستكبران است و لذا باید این افراد محاكمه شده و به سزای اعمال خود برسند."
 احمد علم الهدی امروز درخطبه های نماز جمعه مشهدافزود:‌ "آنهایی كه عنوان نخست وزیری دوران امام راحل را یدك می كشند و یا مدعی هستند كه پنج حكم از ایشان گرفتند، امروز بازیچه دست اوباما رییس جمهور آمریكا ، معاندان و استكبار جهانی شده اند و در راستای اهداف دشمنان حركت می كنند. رییس جمهوری آمریكا هفت روز بعد از بركناری مبارك و برای تحت الشعاع قرار دادن خیزش های اسلامی مردم در كشورهای عربی و در راستای اهداف خصمانه خود علیه نظام جمهوری اسلامی، هواداران فتنه را به اغتشاشات در كشورمان فراخواند و‌ سران فتنه با لبیك به ندای دشمنان با صدور بیانیه از هواداران خود خواستند كه ٢۵ بهمن ماه به خیابانها بیایند و دست به اغتشاش بزنند. "
علم الهدی اظهارداشت : حصر خانگی سرانه فتنه یك محاكمه قاطع نیست بلكه این حصر ارتباط فتنه گران با آمریكا، استكبار و ضد انقلاب را قطع می كند و از سوی دیگر به منزله حفاظت از این فریب خوردگان است تا منافقین نتوانند در راستای سناریوی شهید سازی آنان را كشته و آن را به گردن نظام بیندازند.
 عضو مجلس خبرگان افزود:‌ آمریكا و كشورهای غربی بعد از تجربه نافرجام رواج اصلاحات در ایران از مردم كشورهای اسلامی می خواهند كه اسم قیام خود را به جای انقلاب، اصلاحات بگذارند و در این رابطه تلاشهای زیادی می كنند اما به یقین به اهداف خصمانه خود نخواهند رسید.
قم: امروز به جای فتنه گران، ضد انقلاب در صحنه است
امام جمعه موقت قم با اشاره به اینكه آمریكا به دنبال فعال كردن ضدانقلاب در كشور است، گفت: استكبار جهانی پس از شكست های پی در پی به این فكر افتاده كه با دامن زدن به اغتشاشات، ضد انقلاب را در داخل كشور فعال كند.
 هاشم حسینی بوشهری در خطبه های نمازجمعه این هفته قم افزود: دشمنان می خواهند، انقلاب اسلامی به عنوان الگوی مردم منطقه باقی نماند لذا با مشغول كردن ما به مسایل داخلی، اهداف شوم خود را دنبال می كنند.
وی اظهار داشت: خطی كه پس از راهپیمایی ٢٢ بهمن در كشور آغاز شده بر اساس تحقیقات مستند، از طریق آمریكا و رژیم صهیونیستی تعقیب می شود و امروز دیگر حرف از فتنه نیست چرا كه در شرایط فتنه، فضا غبارآلود بود، در شرایط كنونی شاهد حضور ضد انقلاب در عرصه كشور می باشیم.
شیراز: در آن کشورها به جای قانون، اراده حاکم حکومت می کرد
نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز گفت: كشورهای اسلامی باید از خیزش عمیق و انقلابی كشورهای منطقه در رسیدن به وحدت واقعی بهره گیرند.
 اسدالله ایمانی در خطبه های نمازجمعه این هفته شیراز افزود: خیزش اسلامی در این كشورها به لحاظ ایستادگی مردم در مقابل حكمرانان دیكتاتور، محكوم كردن دخالت آمریكا، شعارهای اسلامی و صف آرایی آمریكا در مقابل آنها مشترك هستند.
 وی همچنین گفت: در این كشورها بجای قانون، اراده حاكم حكومت می كرد و اینك كه خیزش اسلامی آغاز شده آمریكا در مقابل آنها ایستادگی می كند.
امام جمعه شیراز گفت: مقام رهبری نیز، اکنون افسران اطلاعاتی را به رصد هرچه بیشتر حوادث دعوت كرده اند.



جــرس:
در پی عدم تبعیت دولت از مصوبات قانونی جهت تامین بودجۀ مترو، محسن هاشمی مدیرعامل شرکت راه آهن شهری تهران و حومه (مترو) با ارسال نامه ای به محمدباقر قالیباف ضمن تشریح عملکرد خود و قدردانی از حمایت های شهردار تهران ، محدودیت هایی را که مانع توسعه خدمات مطلوبتر به شهروندان تهرانی است را برشمرد و از سمت خود استعفا کرد .

به گزارش «فردا نیوز» به نقل از "تهران سما" محسن هاشمی در نامه ای به محمدباقر قالیباف شهردار تهران، استعفای خود را از سمت مدیرعاملی مترو تهران اعلام کرد .

دربخشی از نامه استعفای محسن هاشمی خطاب به شهردار تهران آمده است : عطف به استعفاهای مکرر گذشته و پیرو مصوبه اخیر در مورد ابقای این جانب برای یک دوره جدید ، ضمن قدردانی از عنایات و اطمینان مجدد آن بزرگواران ، همانگونه که مستحضر می باشید ، ۱٧ سالی است که به عنوان عضو ، رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت مترو تهران انجام وظیفه می کنم . خوشبختانه با حمایت اعضای محترم مجمع ، هیئت مدیره و همکاری و تلاش کارگران ، کارکنان ، مشاوران ، پیمانکاران و صنعت گران موفق به راه اندازی حدود ۱٢۵ کیلومتر از خطوط مترو در چهار خط با ٧۵ ایستگاه شده ایم . اخیرا هم انجام سه میلیارد سفر با حدود ٨٠٠ واگن در شهر تهران را جشن گرفتیم . در طول این سال ها هم سیستم حمل و نقل ریلی تهران توانست کارایی خود را نشان داده و مورد استقبال همشهریان قرار گیرد .

در بخش دیگری از این نامه آمده است : هم اکنون نیز 15 کیلومتر از تونل و ایستگاه های مترو آماده ریل گذاری و نصب تجهیزات بوده و در صورت حمایت ، راه اندازی حدود ۱۵ کیلومتر مترو در سال به راحتی امکان پذیر خواهد بود و سرعت ساخت تونل با چهار دستگاه حفار اتوماتیک به بیش از بیست کیلومتر در سال خواهد رسید.

در ادامه این نامه آمده است : متاسفانه علی رغم حمایت مجلس شورای اسلامی ، شورای اسلامی شهر و شهرداری تهران برای تامین نقدینگی از طرق مختلف از جمله بودجه سالیانه ، فاینانس بین المللی ، حساب ذخیره ارزی و اوراق مشارکت ، به دلایل مختلف از جمله تحریم خارجی ومشکلات داخلی امکان استفاده از اعتبارات قانونی فراهم نمی گردد و با وجود درآمد ارزی در سال های اخیر ، برنامه های مهم مترو در امر توسعه خطوط با عدم همکاری دولت دچار تاخیر در تجهیز می شود .

وی در این نامه با اشاره به مشکلات نقدینگی برای خدمت رسانی به مردم آورده است : متاسفانه هم اکنون به دلیل کمبود و تجهیز ناقص واگن از نصف ظرفیت خطوط استفاده می شود ، این در حالی است که واگن ها و تجهیزات آن در گمرک در حال خاک خوردن هستند.

در این نامه تاکید شده است : اکنون مردمی که خدمت رسانی عزت مدارانه به آن ها آرزوی نظام اسلامی و بالاترین عبادت برای مسئولان است و زنان ، کودکان و سالخوردگان که از آلودگی هوا و ترافیک به ایستگاه های مترو پناه آورده اند از فشار و ازدحام که ناشی از کم لطفی مسئولان دولتی در تامین خواسته های قانونی مترو است ، رنج می برند و تمام پیگیری ها از وزارت کشور ، ستاد مدیریت حمل و نقل و مصرف سوخت ، شورای اسلامی شهر ، مجلس و دولت به نتیجه مناسبی که در شان پروژه حیاتی چون مترو باشد نرسیده است.( گزارش دقیق تر مشکلات و پیگیری ها به پیوست این نامه تقدیم می شود.)

هاشمی در ادامه این نامه ضمن عرض پوزش ، با بیان اینکه قطعا قبول مسئولیت مجدد در این وضعیت به نفع توسعه و بهره برداری از خطوط مترو نخواهد بود و با اشاره به اینکه برخی مشکلات به وجود آمده و عدم حمایت ها از مترو ممکن است به دلیل حضور وی در مدیریت این شرکت باشد آورده است : برای این که بیشتر از این مردم ، مسافران و توسعه مترو در فشار قرار نگیرند ، علی رغم اعتقاد به خدمت و اعتماد به توان جناب عالی و همکارانم خواهشمند است موافقت فرمایید فرد دیگری که امکان ایجاد هماهنگی بیشتر خواهد داشت در راس مدیریت این شرکت قرار گیرد . بدیهی است اینجانب از ادامه هرگونه همکاری با شهرداری و شرکت مترو دریغ نخواهم کرد.

دولت محمود احمدی نژاد، طی ماههای اخیر، از پرداخت بودجه مصوب مجلس در مورد مترو خودداری کرده است.

لازم به یادآوری است هفته گذشته سردار محمدرضا رویانیان، رئیس ستاد حمل و نقل سوخت کشور، با تاکید مجدد بر واگذاری مترو به دولت، مدعی شده بود "صراحتاً اعلام می‌کنم دولت این آمادگی را به صورت کامل دارد که با هدف دفاع از حقوق مردم و حفظ آرامش و آسایش آنها با قیمتی کمتر از ۴۰۰ تومان برای هر بلیت که سهم مردم از آنها ۱۵۰ تومان و کمتر خواهد بود تمام فعالیت‌های مترو اعم از اقدامات زیربنایی توسعه ناوگان و خطوط و فعالیت‌های جاری و بهره‌برداری را برعهده بگیرد و برای همیشه به ۵ سال جوسازی و فراکنی سیاسی برخی افراد پایان دهد."
 



بدهی ۷۲۰۰میلیارد تومانی صنعت برق

جمع کلی بدهی قطعی صنعت برق تاکنون به ۷۲۰۰ میلیارد تومان رسیده است که بیشترین آن به پیمانکاران و سیستم بانکی و سپس به وزارت نفت از بابت پرداخت نقدی و هزینه سوخت یارانه‌ای است.
به گزارش خبرگزاری فارس، از آمارهای رسمی وزارت نیرو حاکی است، ارزش نزولی فروش برق به قیمت ثابت سال ۸۳ در ۷ سال گذشته ارزش واقعی فروش برق کمتر از نصف شده است.
بنابراین گزارش، کاهش درآمد حاصل از فروش انرژی و انشعاب، عدم تخصیص منابع ریالی و ارزی مورد نیاز بخش خصوصی توسط سیستم بانکی و عدم پیش‏بینی پرداخت مابه التفاوت نرخ در سال از دلایل عمده این ارزش نزولی است.
براساس این گزارش، جمع کل بدهی قطعی صنعت برق تاکنون ۷۲۰۰ میلیارد تومان است که به‏طور تفکیک این بدهی‎ها به پیمانکاران، سازندگان و تولیدکنندگان بخش خصوصی۳۷۰۰ میلیارد تومان ، طلب وزارت نفت بابت پرداخت نقدی پایان سال گذشته ۴۰۰میلیارد تومان، مطالبات وزارت نفت بابت هزینه سوخت یارانه ای۴۰۰ میلیارد تومان و مطالبات سیستم بانکی از صنعت برق۲۷۰۰ میلیارد تومان است که جمع بدهی‏ها را به ۷۲۰۰ میلیارد تومان می رساند.


واردات دام زنده؛ تیشه‌ به ریشه دامپروری کشور می زند

یک کارشناس صنعت دامپروری گفت: امسال واردات دام زنده ضربات بسیار سنگین تری از گوشت یخ زده و گوشت گرم وارداتی به کشور وارد کرد.
احمد مقدسی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: واردات بی‌رویه گوشت و به خصوص واردات دام زنده از پاکستان و هند و کشورهای همسایه باعث شده که بسیاری از دامداران پرواربند ضربات سنگینی را ببینند چرا که گوشت آنها خریداری ندارد.
وی خاطرنشان کرد:‌ در سال جاری با واردات دام زنده بیماری های مختلفی از جمله تب برفکی وارد کشور شد که درنتیجه آن برخی واحدهای پرواربندی به‌جای کشتارگاوهای نر در وزن‌های بالا دام‌های خود را به ناچار در وزن‌های پایین به کشتارگاه‌ فرستادند این در حالی بود که مسوولان حتی با واردات گوشت هم نتوانستند بازار گوشت داخل کشور را کنترل کنند و واردات نه تنها نتوانست بازار را اشباع کند بلکه تولید گوشت نیز با خلا بیشتر مواجه شد.
وی با بیان اینکه گله‌های دامداری‌ها پایه‌های ژنتیکی کشور هستند، ادامه داد: دامداران سال گذشته به دلیل اقتصادی نبودن شیر، مجبور بودند به‌ازای هر پنج راس گاو یک الی دو راس گاو را به کشتارگاه بدهند تا بتوانند هزینه‌های خود را تامین کنند در حالیکه باید گاوهای نر که ۵۰ درصد گاوهای دامداری‌ها را تشکیل می‌دهند باید پروار شوند.
مقدسی با یادآوری اینکه سال گذشته در مقطعی دامداران به علت نداشتن خریدار شیر خام به ناچار شیرهای خام را دور می‌ریختند، افزود: در این بین دولت مجبور شد برای حفظ صنعت دامپروری روزانه هزار تن شیر تازه را توسط شرکت پشتیبانی امور دام خریداری کرده و خشک کند و البته یکسال نیز طول کشید تا بهای شیر دامداران را پرداخت کند و هنوز هم برخی از دامداران از این جهت طلبکار هستند.
او با اشاره به واردات بی‌رویه و حذف تعرفه واردات شیر خشک در سال گذشته، اظهار کرد: این گونه واردات لطمات بسیار سنگینی به صنعت وارد کرده و البته همچنین نیز این واردات ادامه دارد.
مقدسی با بیان اینکه بالا رفتن قیمت مواد غذایی همچون جو، سویا، سبوس، گندم و…، باعث افزایش قیمت تمام شده تولید شیر و گوشت می‌شود، ادامه داد: در این صورت انگیزه‌ای برای پرواربندی موجود نخواهد داشت و گوساله‌ها را به جای وزن ۵۰۰ کیلو در وزن ۳۰۰ کیلو به کشتارگاه می‌فروشند در نتیجه ضریب تبدیل و تولید گوشت پایین می‌آید.
وی گفت: در حال حاضر با اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها، داستان سوخت، گازوئیل و کرایه حملها هشت درصد به قیمت تمام شده شیر را گران کرده است و این در حالی است که دامداران همواره نسبت به افزایش نیافتن قیمت شیر خام خود معترض هستند.
این کارشناس صنعت دامپروری، تاکید کرد: اگر یارانه تمام حامل‌های انرژی برای دامداران قطع شود بالغ بر ۳۳ درصد به قیمت تمام شده یک کیلو شیر خام اضافه می‌شود که اگر فکری برای این موضوع صورت نگیرد به‌طور قطع صنعت دامپروری در سال آینده ضربات سنگینی را خواهد دید.
وی تاکید کرد: دولت باید در تصمیم‌گیری‌های خود از تولیدکنندگان حرفه‌ای استفاده کند و نظرات آنها را بخواهد تا این صنعت آسیب نبیند چراکه با آسیب دیدن صنعت دامپروری در حقیقت تولید ناخالص ملی و اشتغال‌زایی بالای این صنعت از بین خواهد رفت و تلاش‌های حدود پنجاه ساله نیاکان نیز از بین می‌رود.



اخلاق، گمشده حاکمیت

ایران امروز؛ فحش و ناسزای بیشتری بدهید تا قابل احترام بمانید

کلمه- سعید محمدپور: قرائت گزارش آقایانِ با بصیرت، تحقیق و تفحص از غائله ی ۲۵ بهمن ۸۹، یک بار دیگر حقانیت خواست مردمی را منعکس کرد که در مقابل عده ای ایستاده اند که دروغگویی و وارونه جلوه دادن امور مشخصه ی بارز آنان است.
جدا از بُعد حقوقی این تحقیق و تفحص که باید متشکل از افرادی بی طرف و بی غرض باشد، اما از طنز روزگار همه این هیئت ۵ نفره بارها موضع هایی غرض ورزانه نسبت به خواست معترضین داشته اند – تصور کنید حداد عادل، حسینیان و بروجردی، نکونام و شاهرخی چگونه می توانند ادعای بی طرفی و عدالت کنند؟! – سؤال این است، نمایندگانی که فردای ۲۵ بهمن در خانه ی قانون گذاری این کشور که باید نماد قانون و عدالت باشد و پاسدار قانون اساسی، از روی بغض و کین حنجره می درانند که موسوی و کروبی و خاتمی باید اعدام شوند و بدیهی ترین حق قانونی مخالفان را نیز به رسمیت نمی شناسند، ارائه چنین گزارشی از سوی آنان چه وجهه ی قانونی و رسمی می تواند داشته باشد؟؟
نکته بارز این گزارش را چندی قبل وزیر اطلاعات در نمایش ساختگی “دیروز، امروز، فردا”، ارائه داد و عملاً نشان داد که دست حاکمان خالی تر از همیشه است و پرونده سازی ها و تواب سازی نیز نتوانسته برای ایشان اسناد قابل اعتنایی فراهم آورد، این بار نیز همان ادبیات و همان حرف های تکراری از تریبون مجلسی که دیگر خانه ملت نیست بیان شد.
جالب اینجاست که آقای لاریجانی رئیس مجلس فرمایشی، سخن از پایداری مجلس در قبال حقوق ملت می نماید و گزارش قرائت شده را سخن ملت می داند ولی چشم بر حقایق و واقعیات جامعه بسته است. ایشان حتماً به اصطلاح خودشان مجازات سران فتنه را خواست و حقوق مردم می داند اما آدم کشی ها، تجاوز، زندان های غیرقانونی، شهید دزدی و دروغ، دزدی از بیت المال، سیاست های غلط اقتصادی را که هر روز فشار بیشتری بر مردم وارد می آورد نمی بیند و خواست مرم نمی داند.
امروز در این کشور که روزگاری صحنه ی مبارزه با مجلس فرمایشی و حکومتی بود کار به جایی کشیده است که باید از آن مجلس ها با عزت و افتخار یاد کرد چرا که در آنها حداقل مصدق و مدرسی بودند که حقیقت را فدای مصلحت نکنند و دین خود را به دنیایشان نفروشند. امروز حب جاه و مقام آنقدر در نزد آقایان بالاست که حاضرند دین و حتی خودشان را فدای مسندی کنند که بنا به فرموده ی مولایمان امام علی (ع) اگر ماندنی بود به آنان نمی رسید.
امروز از تریبون مجلسی که روزگاری خانه ی ملت بود از تلاش های سپاه و بسیج و صدا و سیما تقدیر می شود، چرا که حتماً کتک زدن مردم اعم از زن و مرد و پیر و جوان در این سرزمین جای تقدیر دارد!! حتماً نشان دادن یک نفر به عنوان پدر، به جای پدر اصلی شهید صانع ژاله در رسانه غیر ملی باید تقدیر شود!! حتماً جاسوسِ خود خواندن یک جوان بیگناه – شهید ژاله – که برای دفاع از حق آزادی و عدالت و مخالفت با آقایان به شهادت رسید باید مورد تحسین قرار گیرد!! حتماً حمله با چوب و چماق برای شهید دزدی باید مورد حمایت و احسنت گویی آقایان قرار گیرد!! و…
جالب اینجاست که اینان از فرط دروغگویی خودشان را هم ضایع کرده اند. به قول معروف دروغگوی کم حافظه اند. از سویی وزیر اطلاعات اعلام می کند ۲۵ بهمن مردم برای خرید عید به خیابان آمده بودند. از سوی دیگر مجلسی ها گزارش تحقیق و تفحص از غائله ی ۲۵ بهمن ارائه می دهند!؟ از سویی از نظر آقایان همه اینها فتنه بوده است و کار آمریکا و اسرائیل و غرب که با تدبیر و هوشمندی ایشان خاموش شده است ولی هر روز یگان ویژه و نیروی انتظامی را بسیج می کنند که مانع از حرکت های اعتراضی مردم شوند؟! حتماً شلیک گاز اشک آور و گلوله به سمت مردم نیز جزو برنامه های خرید شب عید است و یا آقایان زودتر به استقبال مراسم سنتی چهارشنبه سوری رفته اند و اینها جشن آتش افشانی بوده است؟! البته برای دولتی که بیش از یک سال، تمام توان و نیروی خود را همراه با ارعاب و خشونت و زندان و حصر رهبران جنبش به کار بست تا به قول خودشان آتش فتنه را خاموش کند، تظاهرات ۲۵ بهمن، ۱ اسفند و ۱۰ اسفند رسوایی بزرگی است که حتی دیگر کاری از دست دروغگویی های ایشان نیز بر نمی آورد.
متأسفانه صحنه ی حاکم بر  ایرانِ امروز، صحنه ای پر از دروغ و فریب و ریاکاری و نان به نرخ روز خوردن است. امروز هر که بتواند فحش و ناسزای بیشتری بدهد آدم محترم تری است و پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی می کند. امروز اخلاق گم شده ی حاکمیت این سرزمین است و همه به فکر حفظ مسند خویش اند و برای ماندن دست به هر کاری می زنند. امروز دین پوششی برای بازی های پشت پرده ی آقایان شده است اما فراموش کرده اند که روزی این پرده فرو خواهد افتاد و ملت پرده از اسرار آنان برخواهند داشت. البته این فراموشی مُهری است که خداوند بر دل و گوش و چشم و جان اینان زده است و چه عذاب دردناکی است.
سحر نزدیک و خداوند همیشه یاور صابران است.



جوانان احزاب اصلاح طلب:

هر ایرانی یک رهبر؛ به ادامه راهی که در پیش داریم بیاندیشیم

جوانان احزاب اصلاح طلب در اعتراض به حصر رهبران جنبش و خشونت علیه مردم در دومین بیانیه ی خود آورده است: مشاهدات و تصاویر حرکت اعتراضی مردم در شامگاه سه شنبه دهم اسفند متاسفانه نشان از استفاده گسترده غیر قانونی و غیر اخلاقی حاکمیت از کودکان و نوجوانان در فعالیتهای سرکوبگرانه و خشن نظامی داشت. کودکانی که لباس فرم به آنها پوشانده و مسلح به انواع تجهیزات نظامی شده بودند. این اقدام مجموعه حاکمیت ناقض تمامی معاهدات بین المللی در زمینه حقوق کودکان است و یک بار دیگر نشانگر عدم تعهد آنان به تمامی اصول اخلاقی انسانی و دینی است.
جوانان اصلاح طلب در بخشی از این بیانیه با اشاره به آنکه مشاهدات نشان می دهد حاکمیت برای مقابله با مردم به مرحله استیصال رسیده و چاره ای جز به مسلخ فرستادن کودکان فریب خورده و تطمیع شده پیدا نکرده است، تاکید می کند: از نهادهای مسئول بین المللی درخواست کنیم که در این باره واکنش لازم برای بازداشتن حکومت ایران از این رفتار به شدت غیر انسانی را نشان دهند.
به گزارش کلمه متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:
به نام خداوند امید و آزادی
“از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست.”
“میرحسین موسوی”
مردم شریف و بزرگ و آزاده ایران، حضور سراسر شور و شعور شما در روز ۱۰ اسفند در اعتراض به بازداشت یاوران سبزمان میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، مهدی کروبی و فاطمه کروبی برگی زرین در تقویم سبز ایستادگی ما بود. در این روز با وجود افزایش فشارها و تحدید ها و خشونت های غیر انسانی ِ بازوی نظامی کودتاگران، بار دیگر در کنار هم نشان دادیم که برای آرمان و عقیده مان استوار ایستاده ایم و از رهبران و یاورانمان در هر شرایطی حمایت می کنیم و آنها را تنها نمی گذاریم.
به خوبی به یاد می آوریم که موسوی عزیز در ابتدای حضور در صحنه انتخابات شعار هر ایرانی یک ستاد را داد، در آن زمان این حرف ِ نو شاید به مذاق بعضی از ما خوش نیامد، اما این حرف موسوی یک شعار نبود بلکه نشان از باور عمیق او به توانمندی و خلاقیت تک تک مردم داشت، با این بیان ِ موسوی بار دیگر خلاقیتی که به طرق گوناگون در سطوح مختلف جامعه سرکوب شده بود بیدار و به تدریج شکوفا شد، تا جایی که اکنون می بینیم هر ایرانی یک میرحسین است، هر ایرانی یک کروبی است، هر ایرانی یک رهنورد است و هر ایرانی یک رهبر برای جنبش است. می بینیم که هر ایرانی می اندیشد و ایده می دهد و در کنار همه این تکثر ها به برآیند نظر جمع احترام می گذارد. آری، اینک بر ماست در این زمانه ظلم، که ارتباط ما با رهبران جنبش قطع شده است با شعار هر ایرانی یک رهبر به ادامه راهی که در پیش داریم بیندیشیم، و به روشنگری و آگاهی بخشی لایه های مختلف مردم اقدام کنیم و به بزرگتر و فراگیر تر کردن اندیشه سبزمان بپردازیم و با تکیه بر خرد جمعی راست قامت تر از پیش در مسیر دستیابی به آزادی و شرافت و عزت گام برداریم تا بزودی ایران را برای همه ایرانیان، در هر کجای جهان و با هر اندیشه و مسلک و دین و آیینی وطن و مامن کنیم.
هموطنان عزیز
مشاهدات و تصاویر حرکت اعتراضی مردم در شامگاه سه شنبه دهم اسفند متاسفانه نشان از استفاده گسترده غیر قانونی و غیر اخلاقی حاکمیت از کودکان و نوجوانان در فعالیتهای سرکوبگرانه و خشن نظامی داشت. کودکانی که لباس فرم به آنها پوشانده و مسلح به انواع تجهیزات نظامی شده بودند. این اقدام مجموعه حاکمیت ناقض تمامی معاهدات بین المللی در زمینه حقوق کودکان است و یک بار دیگر نشانگر عدم تعهد آنان به تمامی اصول اخلاقی انسانی و دینی است. مضاف بر آنکه نشان می دهد حاکمیت برای مقابله با مردم به مرحله استیصال رسیده و چاره ای جز به مسلخ فرستادن کودکان فریب خورده و تطمیع شده پیدا نکرده است. از این رو لازم می دانیم از نهادهای مسئول بین المللی درخواست کنیم که در این باره واکنش لازم برای بازداشتن حکومت ایران از این رفتار به شدت غیر انسانی را نشان دهند.
همچنین ما جوانان احزاب اصلاح طلب ضمن تشکر و سپاس از مراجع شجاعی که مردم را تنها نگذاشته اند و همواره در کنار مردم بوده اند از دیگر مراجع عزیز می خواهیم که همچون گذشته به صحنه بیایند و وظیفه تاریخی و دینی خود را فرو نگذارند و سکوت خود در برابر رفتارهای غلط و خشن حاکمیت با مردم و هزینه کردن بیت المال برای سرکوب مردم را بشکنند و به مردم بپیوندند. مراجع عالی قدر، ما شما را پیرو امامانی می دانیم که همواره در سختی ها در کنار مردم و در صف اول مقابله با ظلم ایستاده اند، و نیز در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران بارها دیده ایم که روحانیت و مراجع چگونه با فتواهایی که علیه ظالمین داده اند لایه های مختلف جامعه را نسبت به ظلم و ظالمین حساس تر کرده و نیز وجاهت دین های ابزاری حاکمان را از بین برده اند. ما به همراه فرزندان کروبی و موسوی از شما می خواهیم که در برابر بازداشت غیر قانونی و غیر دینی و غیر انسانی رهبران جنبش و نیز سایر زندانیان مهر سکوت را از لبان خود برداشته و تذکرات دینی و اخلاقی لازم را بدهید، اجازه ندهید که عده ای دین را ابزاری برای هوس های دنیوی و قدرت طلبی های خود کنند و از طریق آن کودکان و جوانان را ابزار حفاظت از جاه و مقام خود کنند و بی گناهان را روانه زندان کنند وخون پاک مردم را بر زمین بریزند، به راستی حفاظت از دینی که در ایران چنین به مسلخ قدرت رفته است وظیفه کسی جز شماست؟ ما دور نمی بینیم زمانی را که تیر این مستان قدرت گریبان مراجع و روحانیانی که جز تایید آنان حرفی بر زبان می آورند را بگیرد. از شما می خواهیم که سکوت خود را بشکنید و به این رفتارهای غلط و غیر اسلامی و غیر انسانی اعتراض کنید و باور داشته باشید که همراهی حقطلبانه شما با مردم، با در نظر گرفتن همه اصول دینیتان، همراهی عظیم مردم با شما را در پی خواهد داشت.
در پایان با یادآوری این گفته فرزندان ستودنی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد که ” با اطمینان به استقامت و همت و مهرورزی مردم بود که والدینمان خرداد ۸۸ دل و جان به راهی دادند که ناهمواری و تلخیش از پیش حدس زدنی بود. آنها چنان که می بایست و سزاوار راستگویان بود بر عهد دیرین خود با خدای خود و شما باقی مانده اند” ما نیز اعلام می کنیم که در این مسیر تنهایشان نمی گذاریم و به امید خدا ما نیز به همراه مردم بر عهد خود با خدا و ایشان باقی خواهیم ماند و به زودی آزادی آنان و دیگر زندانیان و ایران عزیزمان را جشن خواهیم گرفت.
ما بار دیگر به حاکمیت هشدار می دهیم که تداوم بازداشت رهبران جنبش و خشونت و ارعاب خیابانی به رادیکال تر کردن فضا دامن می زند، به نظر می رسد که بخشی از حاکمیت بقا و دوام و نفع خود را درخشن تر کردن فضای جامعه می بیند و تلاش در به خشونت کشیدن مردم فهیم جنبش سبز دارد تا بتواند بهتر اهداف خود را پیش ببرد، لذا از مردم هوشیار جنبش بزرگ سبز ایران می خواهیم که مرام و مسلک مسالمت آمیز خود را کنار نگذارند و همچون همیشه هوشمندانه در برابر تحریکات ایستادگی کنند.
فاالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
جوانان احزاب اصلاح طلب



مدیر روابط عمومی معاونت حمل و نقل و ترافیک شهرداری در واکنش به اظهارات رویانیان در خصوص تدابیر و تمهیدات جمعی از نمایندگان مردم در مجلس برای واگذاری مترو به دولت گفت: هر وقت یک خط مونوریل ساختید در مورد واگذاری مترو به دولت فکر می کنیم.
به گزارش مهر، شهرام جباری زادگان اظهار کرد: روند توسعه رو به رشد مترو مرهون اهتمام و مساعی مدیریت شهری، پیگیری های مجدانه مجلس شورای اسلامی و حمایت های بی دریغ شورای اسلامی شهر تهران بوده و همه اینها به رغم تمامی بی مهری ها و کم لطفی هایی بوده که باعث شده مردم تهران از اعتبارات قانونی خود در بخش مترو محروم نگاه داشته شوند.
وی افزود : نمایندگان مردم در مجلس بر اهمیت و ضرورت توسعه حمل و نقل عمومی به ویژه مترو تاکید دارند و همچون موکلان خود بر دلایل مانع تراشی ها و کارشکنی هایی که بر سر راه توسعه مترو صورت می گیرد کاملا واقف هستند و به این منظور بر گنجانده شدن اعتبارات قانونی مترو در بودجه سال 1390 کل کشور تاکید کردند.
جباری زادگان با بیان اینکه کاش رئیس ستاد مدیریت سوخت کشور به جای بیان بخشی از آمال و آرزوهای دولت محترم در به دست گرفتن مدیریت مترو، به وظایف قانون خود در این بخش عمل می کرد، خاطرنشان ساخت: به عنوان نمونه به جای پرداخت تنها 16 میلیارد تومان یارانه بلیت مترو در سال 89 کل سهم 60 میلیارد تومانی خود از اعتبارات این بخش را پرداخت می کرد.
این مقام مسئول ادامه داد : بهتر بود رئیس ستاد مدیریت سوخت کشور به جای مقایسه اعتبارات نقدی مترو با گذشته ، فاینانس های بین المللی را که مترو در سال ها گذشته ا ز آن ها برخوردار بود اما در شرایط موجود امکان استفاده از آن ها را ندارد را نیز مطرح می کردند، ضمن اینکه آیا تورم امروز با 10 یا 15 سال پیش قابل مقایسه است؟
وی گفت : رئیس ستاد مدیریت سوخت کشور به جای دخالت در تشخیص نمایندگان مجلس و تشکیک در روند قانون گذاری به وظایف قانونی خود عمل کند و اعتباراتی را که از محل بودجه عمومی برای مترو به تصویب رسیده را پرداخت کنند.
جباری زادگان با بیان اینکه اگر بپذیریم دولت محترم با مدیریت شهری تهران مشکل دارد، چرا در خصوص سایر شهرها ادعای های مطروحه محقق نشده و در 6 سال گذشته چند کیلومتر مترو در سایر شهرها ساخته شده و به بهره برداری رسیده است؟ گفت : به عنوان نمونه متروی یکی از کلانشهرها چرا پس از 6 سال معطلی به دلیل نداشت قطار به صورت نصفه و نیمه راه اندازی شده و یا پروژه سوال برانگیز مونوریل قم همچنان بلا تکلیف باقی مانده است.
وی اظهار کرد: در نهایت به رئیس محترم ستاد مدیریت مصرف سوخت کشور پیشنهاد می کنیم به جای اعلام اشتیاق دولت در به دست گرفتن مترو تهران و این گونه جو سازی ها و فراکنی ها ، قدری به افتتاحیه های بی سرانجامی که در حوزه راه آهن، راه سازی و… در اقصی نقاط کشور اتفاق افتاده نظر اندازند.
مدیرروابط عمومی معاونت حمل و نقل و ترافیک تاکید کرد : به رئیس ستاد مدیریت سوخت کشور قول می دهیم هر وقت موفق شدند یک خط مونوریل بسازند در مورد واگذاری مترو تهران به دولت فکر کنیم !



سحام نيوز: امام جمعه مشهد گفت: جريان بيداری و خيزش اسلامی در شمال آفريقا و خاورميانه، يک استکبار ستيزی به تمام معنا با الگوی اسلامی و ايرانی است.
به گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) – منطقه خراسان، حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد علم الهدی در خطبه‌های امروز نماز جمعه با بيان اين مطلب افزود: اولين کس و اولين جريانی که آمريکا ستيزی را به راه انداخت امام (ره) و انقلاب ايران بود و امروز استکبارستيزی در دنيا به گونه‌ای توسعه يافته که در ابتدای خط آن کشورهای اسلامی مرد و مردانه ايستاده‌اند.
وی بيان داشت: از روزی که انقلاب اسلامی ايران به پيروزی رسيد، آمريکا درصدد برآمد اسلام ستيزی را آغاز کند. آمريکا و غرب پس از انقلاب اسلامی ايران به اين نتيجه رسيدند که دوره آقايی آنان بر دنيا ديگر تمام شده زيرا اسلام در و ديوار حسينيه و مسجد را شکست و بيرون آمد و امروز در راس معادلات سياسی جهان قرار گرفته است.
علم الهدی ادامه داد: در اسلام ستيزی کاری از آن ها بر نيامد، به طور مثال هاليوود با آن گستردگی و سرمايه‌گذاری عظيم را استخدام کردند که با توسعه فيلم‌های ستيز و خشونت و توسعه توحش و عياشی و شهوت‌رانی‌های بی بند و بارانه به جنگ اسلام بيايد، بازار مصرف فيلم‌های آنها کشورهای اسلامی بود و يقين داشتند جوانانی که از دل اين فيلم‌ها در کشورهای اسلامی بيرون بيايند، جوان غربی خواهند بود.
وی افزود: اما آنجا که خدا اراده می‌کند با وجود بارش بی بند و باری و تلاش برای توسعه فساد در جوامع دينی، از دل قضيه جوانانی به وجود می‌آيند که لباس سنتی اسلامی پوشيده و با سينه خشک به استقبال گلوله می‌روند و “يا حسين” و” مرگ بر آمريکا ” می‌گويند.
امام جمعه مشهد با بيان اينکه آمريکا و غرب در برابر اين حرکت غافلگير شده‌اند، تصريح کرد: آن ها طرح و برنامه‌ای ندارند و با اتفاقات کشورهای اسلامی به صورت انفعالی برخورد می‌کنند و مثل روسپی‌های ولگرد از اين کشور به کشور ديگر می‌پرند و می‌خواهند اين خيزش را مهار کنند، اما مگر می‌توانند.
وی افزود: آوردن ناوگان جنگی در ساحل ليبی برای مهار اين خيزش مثل آوردن هايزر آمريکايی، فرمانده ناتو به ايران برای مهار انقلاب بود.
علم الهدی با بيان اينکه خيزش اسلامی در کشورهای آفريقايی و خاورميانه خيزش دموکراسی خواهی نيست، بلکه يک خيزش اسلام خواهی است، بيان داشت: اين مردم نماز جماعت می‌خوانند و به استقبال گلوله می روند و با ندای “الله اکبر” مقابل تانگ می‌ايستند و با گفتن”لا اله الا الله” زير بمباران قذافی ايستادگی می‌کنند و در بحرين “يا حسين” می‌گويند و در عربستان زير خشونت‌های خائين آمريکايی مانند ملک عبدالله ايستاده‌اند، مگر اينها را می‌شود با اسلحه و ناوگان مهار کرد و اين به اين معناست که يک سرّ خدايی در قضيه وجود دارد.
امام جمعه مشهد تصريح کرد: غربی‌ها از طرفی فکر کردند با لابی‌گری مساله انقلاب خواهی و اسلام خواهی ايران را به اصلاح طلبی تبديل کنند، اما اصلاح طلبان آنها در اين مملکت شکست خوردند و حالا می‌خواهند اين برنامه را در ساير کشورهای اسلامی انجام دهند.
وی اضافه کرد: آنها گفتند نگوييد انقلاب، بلکه بگوييد اصلاحات، چون می‌ديدند اگر اسلام خواهی در کار باشد ضربه اول مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل است، اما اگر دموکراسی‌خواهی باشد، می توانند نفوذ کنند و مردم بيچاره به پاخاسته را در زير سايه سياه ديوهای بدتر از ملک عبدالله، حسنی مبارک و قذافی بياورند.
امام جمعه مشهد تاکيد کرد: اينجاست که به بينش عظيم امام (ره) پی می‌بريم که گفت “جمهوری اسلامی” و اجازه نداد واژه دموکراتيک به اسلام بچسبد چون اگر دموکراسی اضافه می‌شد پنجره‌ای برای نفوذ دوباره آمريکا باز می‌شد.
وی با بيان اينکه اولين ميوه استقلال مصر را ايران چيد، اظهار داشت: ايران ناوگان جنگی خود را پس از استقلال مصر از کانال سوئز رد کرد که اين قدرت به برکت دين و وابستگی به بقیة‌الله است. اسلام، شيعه بودن و دوست داشتن امام زمان (عج) اين قدرت را به ما داده، نه ايرانی بودن و از نسل يک مشت استخوان‌های پوسيده سه هزار سال قبل.
علم‌الهدی اضافه کرد: اينها فکر کردند که می توانند از توسعه قدرت ايران جلوگيری کنند و اين کار را با يک مشت اراذل و اوباش الکلی در خيابان‌ها انجام دهند و قدرت ايران را مهار و به خود مشغول نمايند.
وی بيان داشت: ۷ ساعت بعد از کناره گيری حسنی مبارک، اوباما به ستاد مطبوعاتی کاخ سفيد دستور داد که موسوی و کروبی دستور فتنه ۲۵ بهمن را بدهند. اگر امام (ره) کسی را که خود را نخست وزيرش می‌داند، بازخواست کند چه جوابی دارد که بدهد؟
علم الهدی دليل حصر خانگی موسوی و کروبی را قطع رابطه با آنان اعلام کرد و گفت: آنان را حصر خانگی کردند تا بيشتر از اين برای آمريکا مزدوری و نوکری نکنند، اين حصر خانگی زندان نيست بلکه برای قطع رابطه با آمريکا و حفظ جان خودشان است. چون ممکن است مردم به پا خاسته آنها را تکه تکه کنند يا منافقانی که سناريو شهيد سازی ايجاد کردند، اين دو نفر را بکشند و به عنوان شهيد بر دست بگيرند.
وی اظهار داشت: جاسوسی شفاف‌تر و واضح‌تر از اين نمی‌تواند باشد، اينها بايد محاکمه شده و به جزای اعمالشان برسد.
امام جمعه مشهد خاطرنشان کرد: جای امام (ره) و شهدا خالی است که ببينند ندای امام(ره) از حلقوم کشورهای مسلمان شنيده می‌شود.



سحام نيوز: شورای هماهنگی راه سبز امید در تقدیر ازحضور مردم و پاسداشت روز  جهانی زن بيانيه اي را منتشر نمود. متن اين بيانيه بدين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مشارکت پرشور مردم در اعتراض به زندانی کردن رهبران جنبش سبز و همسرانشان از سوی حاکمیت در روز 10 اسفند در خیابانهای تهران و شهرستانها پویایی و زنده بودن این جنبش مدنی و حقوق محور را به رغم فضای پلیسی و امنیتی حاکم و تمهید هزاران نیروی نظامی و شبه نظامی برای جلوگیری از این حضور به نمایش گذاشت . جنبشی که بیش از بیست ماه است به رغم همه سرکوبها و زندانها و شکنجه ها با صبر و استقامت راه بسوی آزادی و عدالت و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نفی هرگونه استبداد و خود کامگی را به مدنی ترین وجه همپای رهبران خود پیموده و در رسیدن به این اهداف لحظه ای تردید بخود راه نداده است و قطعا تا دستیابی به نتیجه از پای نخواهد نشست . شورای هماهنگی راه سبز امید وظیفه خود می داند از اینهمه احساس وظیفه و شور نسبت به وضعیت رهبران جنبش آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و حضور خیابانی سبزها تقدیر و تشکر نموده وبراین امر تاکید نماید که تا آزادی این رهبران باید به اعتراضات به هر شیوه ای که ممکن است ادامه داد تا حاکمیت در یابد که فکر و اندیشه آنان در ذهن و دل ما جاری است و به بند کشیدن آنها جز اینکه برگ سیاه دیگری برکارنامه حاکمیت اقتدارگرا اضافه کند اثر دیگری ندارد و فقط یک مطالبه دیگر بر فهرست مطالبات تاریخی جنبش سبز می افزاید و آنهم ازادی رهبران جنبش است که درستی راه و انگیزه پایداری سبزها را در برابر وضعیت نامطلوب کنونی دامن می زند .
در روزهای پیش روی « روز جهانی زن » را داریم . حضور فعال زنان در جنبش سبز را می توان با شهادت « ندا آقاسلطان » در روزهای آغازین و در پیشانی آن شناسایی کرد بگونه ای که به نماد این جنبش در سراسر جهان تبدیل شد ، و این حضور را در همه روزهای سخت پشت سر گذاشته شده می توان در همه جا دید ، از کهریزک تا اوین ، از صبوری مادران وهمسران هزاران زندانی ، و از همراهی دکتر زهرا رهنورد و فاطمه کروبی همپای رهبران جنبش میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، که اینروز به همین دلیل به بند اسارت و زندان گرفتار آمده اند . ایندو بانوی سبز جلوه ای نو به جنبش داده و آنرا از همه جنبش های تاریخ معاصرمان متمایز ساخته اند و اینکه این جنبش در پی دستیابی به جامعه ای است که در آن زنان همپای مردان از همه حقوق انسانی و منزلت اجتماعی و سیاسی برخوردار شوند و هیچگونه تبعیضی آنها را از حضور فعال درعرصه عمومی محروم نکند .
در ویراست دوم منشور جنبش که به امضای دو رهبر زندانی رسیده ، تصریح شدده است :” حضور مؤثر زنان در جنبش سبز را باید فرصتی برای برداشتن گام هایی بلندتر در جهت رفع تبعیض های جنسیتی و تحقق مطالبات برحق آنان شمرد. جنبش سبز حمایت همه جانبه و همراهی با جنبش زنان را در زمره اولویت های بنیادین خویش می داند و معتقد به این ضرورت تاریخ اجتماعی ایران است که زنان علاوه بر ایفای نقش مهم خود در خانواده، بعنوان هویتی مستقل، جایگاه بایستة خویش را در جامعه بازیابند.” روزسه شنبه 17 اسفند(8 مارچ) فرصت دیگری برای پیوند « روزجهانی زن » با جنبش سبز مردم ایران در پیگیری مطالبات جامعه زنان ماست ، از اینرو شورای هماهنگی راه سبز امید همراهی و همگامی خود را با برنامه های فعالان و نهادهای حوزه زنان برای پاسداشت اینروز اعلام و از تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش حمایت می نماید و از همراهان سبز می خواهد که فعالانه در برنامه های اینروز شرکت نمایند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
13/12/1389



سحام نيوز: دکتر محمد تقی کروبی در واکنش به ادعای وزیر خارجه ایران مبنی بر آزاد بودن مهدي کروبی و مير حسين موسوی در وب سایت خود از این خبر کذب اظهار تعجب و تاسف کرده است. به گزارش خبرنگار سايت سحام نيوز، در بخشی از این نامه آمده است که شاید شما همچون لباس شخصی ها در  یک حرکت برق آسا  و انقلابی از فرزندان کروبی و موسوی سلب نسب کردید و ماموران امنیتی و زندانبانان را جایگزین ما کردید.
متن كامل اين نامه بدين شرح است:

يا اَيُّهَا الَّذين آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصادِقين.
جناب آقای دکتر صالحی
وزیر محترم امور خارجه
با سلام
خبری دیروز از شما نقل شد که در حاشیه اجلاس حقوق بشر در ژنو مدعی شده اید که آقایان موسوی و کروبی آزاد هستند و خانواده هایشان با آنها دیدار می کنند. انتشار این خبر کذب موجب تعجب و تاسف گردید.  شنیدن این خبر آن هم از لسان شخصیتی نظیر شما و در مقابل چشم تیزبین رسانه های بین المللی و مردم باهوش ایران همگان را متعجب کرد.  جنابعالی به خوبی میدانید که  22 روز است تمامی اعضای خانواده های  کروبی و موسوی نه تنها نتوانسته اند پدر و مادر خود را ببینند بلکه 12 روز است که نمی دانند بر سر آنان چه آمده است. بعید می دانم ایرانی پیدا شود و نداند 12 روز از ناپدید شدن این بزرگان می گذرد. آیا رنجنامه فرزندان مهندس موسوی را  نخوانده اید؟ آیا فریاد های اعتراض مردم را در این روزها نشنیده اید؟ آیا روند محکوم کردن این حرکت را از سوی تعدادی از مراجع و شخصیت های مطرح کشور ندیده اید؟
دوست دارم  خودم را به عوامی زده و فرض را بر عدم اطلاع جنابعالی از ماجرا بگذارم زیرا  دروغ در شریعت اسلامی به شدت مذمت شده، در روایات علاوه بر نهی آن برای مرتکب عذاب مقرر گشته و در فرهنگ غنی و کهن ایرانی جایگاهی ندارد. اما در این حالت توان شما را در اداره دستگاه دیپلماسی کشور، آنهم در این برهه حساس زیر سوال برده ام. مگر می توان قبول کرد کسی که  بر راس دستگاه دیپلماسی کشور تکیه زده از مهمترین حادثه کشورش که به یکی از جنجالی ترین اخبار رسانه های مستقل جهان  تبدیل شده است، بی خبر باشد. اگر این فرض را بپذیریم آنگاه باید به این سوال پاسخ داد که آیا چنین فردی که از بدیهیات جامعه خود بیگانه است می تواند منافع ملی کشوری را با عزت، مصلحت و حکمت در دنیای پیچیده امروز استیفاء کند؟ آیا این فرد و زیر مجموعه اش می تواند اعتماد جامعه بین دالمللی را به صلح آمیز بودن برنامه های هسته ای کشور جلب کند؟ و دهها سوال بی پاسخ دیگر.
اما فرض دیگری نیز هست و  آن سلب نسب از همگی ماست. شاید شما نیز به مانند جماعت لباس شخصی هائی که در 14 خرداد امسال در مرقد امام نسب فرزند امام را از وی گرفتند و به سید حسن نصرالله دادند، در یک حرکت برق آسا  و انقلابی از فرزندان کروبی و موسوی سلب نسب کردید و ماموران امنیتی و زندانبانان را جایگزین ما کردید. آری آنان روزانه این  بزرگان را در بازداشت می بینند. حکایت شما من را یاد داستان سوهان فروش قمی می اندازد که شاگردی بنام عبدالله استخدام کرد و بلافاصله ابائی برای وی خرید و تن وی کرد و سپس آن را در جا رختی آویزان کرد. هرگاه کسی از کیفیت سوهان  ها سوال می کرد با فریاد پاسخ می داد به اباعبدالله چنین و چنان است. او به ابای شاگردش قسم می خورد و مشتری ها قسم به فرزند رسول خدا را می شنیدند.
جناب آقای صالحی
موقعیت خانوادگی، تحصیلات، افتخار معلمی دانشگاه و مهمتر از همه روح و روان انسانی شما باید مانع از توسل به چنین روش هایی گردد. آری می دانم شما سال ها بعنوان یک دپلمات فعال در اروپا  بودید و آثار زیان بار چنین رفتار هایی را بخوبی می دانید، اما راه فرار را  در توسل به دروغ نمی بینم.
با تشکر
محمد تقی کروبی



سحام نيوز: روز گذشته خانواده مهدي كروبي براي چندمين مرتبه با مراجعه درب منزل پدرشان، مجددا با درب بسته روبرو شدند. يكي از اعضاي خانواده مهدي كروبي به خبرنگار ما گفت “طي دو روز گذشته براي اثبات دروغگويي ها ادعاهاي واهي دادستان تهران مبني بر اينكه “آقايان كروبي و موسوي در منازلشان هستند” چندين مرتبه به منزل آقاي كروبي مراجعه نموديم. هرچقدر درب زديم هيچ شخصي پاسخگو نبود. از همسايگان در مورد رفت و آمد ها پرس و جو نموديم و آنها به ما گفتند چراغ هاي ساختمان طي اين مدت هميشه خاموش بوده است و مشخصا كسي در آن سكونت ندارد”.
در همين خصوص خبرنگار سحام نيوز طبق اخبار بدست آورده برخي ابعاد ديگر اين آدم ربايي حكومتي را فاش نمود. به گزارش خبرنگار سحام نيوز:” در شب آدم ربايي، آقاي وحيد از مسئولين رده بالاي دفتر رهبري و معاون اجرايي ايشان؛ به همراه چندين نفر ديگر با حضور در منزل آقاي كروبي، شخصا فرماندهي اصلي اين كار را به عهده داشته و آقاي كروبي و خانم فاطمه كروبي را از منزل بيرون نموده و به مكان نامعلومي منتقل كردند. همچنين نيروهاي تحت فرمان ايشان تمامي كتاب ها، اسناد شخصي،داروها و حتي برخي اجناس و اسباب هاي منزل را نيز خارج نموده و به تاراج بردند. همچنين اين نيروها شروع به تعويض تمامي قفل هاي منزل نمودند. ما معتقديم مسئوليت اين آدم ربايي سياسي بر عهده شخص رهبري بوده و آقاي وحيد به عنوان عاليترين مقام دفتر و نيز معاون اجرايي ايشان، مجري اين طرح بوده است”
لازم به توضيح است “وحيد حقانيان” يا بنا به قول مشهور “وحيد” معاون اجرايي دفتر رهبري است که به عنوان يک چهره بسيار بانفوذ و قدرتمند وظيفه ابلاغ تصميمات و نقطه نظرات آيت الله خامنه اي به دستگاه هاي مختلف سياسي، امنيتي و نظامي و ايجاد هماهنگي ميان آنها را بر عهده دارد. از وحيد حقانيان به عنوان دست راست رهبر جمهوري اسلامي يا به عبارت دقيق تر مباشر اصلي ايشان نام برده مي شود. با وجود اين هيچ اطلاعاتي درباره اين او در رسانه ها به چشم نمي خورد و هيچ کدام از مسئولان ارشد نزديک به آيت الله خامنه اي در خاطرات، نقل قول ها يا اظهار نظرات خود اشاره اي به اين فرد نکرده اند.
نخستين تصاويري که از وحيد در رسانه ها به چشم خورد مربوط به مراسم تنفيذ حکم رياست جمهوري احمدي نژاد در دور دوم است که او حکم تنفيذ را به دستان آيت الله خامنه اي مي دهد و سپس همانجا مي ايستد.این کار معمولا توسط رئیس جمهور قبلی یا رئیس مجلس خبرگان یا افرادی در رده‌های مشابه انجام می‌گرفته‌است. وی همچنین در مراسم تحلیف احمدی نژاد در مجلس شورای اسلامی حضوری بسیار پر رنگ داشت.



در ادامه دخالت های نظامیان در روند مسائل سیاسی و انتخاباتی کشور، فرمانده ارشد سپاه قزوین با بیان اینکه “اگر نتیجه انتخابات مجلس نهم نتیجه‌ای در راستای ارزش‌های ما نداشته باشد، سال ٩۱ سالی بسیار خطرناک و حتی خونین است”، اظهار عقیده کرد “صاحب‌نظرانی که قدرت تحلیل دارند و تاکنون مسائل را به درستی پیش‌بینی کردند، گفته اند که اگر مجلس بعد مجلس سالمی نباشد، سال ٩۱ فتنه خونین است زیرا با هم می‌جنگیم و جریان انحراف سردرمی‌آورد. ”
فرمانده سپاه موسوم به «صاحب‌الامر» در استان قزوین، همچنین خطاب به شورای نگهبان گفت: باید دقت بیشتری شود و اسناد و مدارک و اطلاعات صحیح در این خصوص جمع شود و کسی که باید پذیرفته نشود، رد شده و به کسی که باید تذکر داده شود نیز تذکر داد.
به گزارش فارس، ، فرمانده سپاه صاحب‌الامر استان قزوین پنج‌شنبه شب در همایش ناظران شورای نگهبان گفت: در عصر موسی کسانی منحرف و گوساله‌پرست شدند و این گوساله‌پرستی ننگی است که پاک نمی‌شود. در آن زمان با وجود موسی و آن همه نشانه و دلیل مردم گوساله ‌پرستیدند و در عصر ما نیز آدم‌هایی مانند موسوی و کروبی سامری ما بودند که عده‌ای گوساله آنها را پرستیدند.
فرمانده سپاه صاحب‌الامر استان قزوین اعلام کرد: ما مسئولیت خطیری داریم، باید مواظب باشیم که این انقلاب به انحراف کشیده نشود، تا چند روز قبل وحشت‌مان از فتنه بود، البته فتنه واقعی و عمیقی بود و خداوند متعال عنایت کرد و در سایه مدیریت و صفای وجود موسای زمان، فتنه خاموش شد.
وی عنوان داشت: همان فتنه در حال ائتلاف با جریان دیگری به نام انحراف است و ریشه هر دو دارد یکی می‌شود و در انتخابات آینده پیچیدگی و سختی از انتخابات قبلی بیشتر است.
آبنوش مدعی شد: ما گروهی داشتیم که با عناوین اصلاحات، دوم خرداد و فتنه که همه یکی بود طرف مقابل ما بودند و امروز چیزی وسط به نام انحراف درست شده که باید با چشمان تیز و ارتباط صاف با خدا از پروردگار مدد بخواهیم زیرا پیچیدگی آنقدر بالاست که تشخیص دادن بسیار سخت است.
وی اعلام کرد: اگر نتیجه انتخابات مجلس نتیجه‌ای نباشد که در راستای ارزش‌های ما باشد سال ٩۱ سالی بسیار خطرناک و حتی خونین است به طوریکه صاحب‌نظرانی که قدرت تحلیل دارند و تاکنون مسائل را به درستی پیش‌بینی کردند، بیان داشتند که اگر مجلس بعد مجلس سالمی نباشد سال ٩۱ فتنه، خونین است زیرا با هم می‌جنگیم و جریان انحراف سردرمی‌آورد.
فرمانده سپاه صاحب‌الامر استان قزوین خطاب به ناظران شورای نگهبان گفت: باید دقت بیشتری شود و اسناد و مدارک و اطلاعات صحیح در این خصوص جمع شود و کسی که باید پذیرفته نشود، رد شده و به کسی که باید تذکر داده شود نیز تذکر داد.
وی با اشاره به کسب رأی به واسطه پرداخت پول افزود: این اهانت به ملت ماست که پول دارد انتخابات را رقم می‌زند و هدایت‌های اینچنینی دارد می‌شود و باید توجه داشت جریان انحراف پیچیده‌تر از فتنه است و با اسم ولایت، ارزش‌ها، امام زمان و انتظار جلو می‌آیند و نقاب‌شان، نقاب مهدویت است.
آبنوش اعلام کرد: ریشه جریان انحراف و فتنه یکی است و امروز جریان انحراف دارد افراد کم‌ظرفیت و دارای دو چهره را جذب می‌کند، آنها که از پست و مقام تنزل یافتند و کم‌ظرفیت هستند، شناسایی می‌شوند و اینها اصحاب جریان انحراف هستند و بعضا نیز نشانه‌های جانبازی و سابقه جبهه دارند و یا از خانواده شهدا و ایثارگر هستند.
فرمانده سپاه صاحب‌الامر استان قزوین تأکید کرد: جریان انحراف زیرک و هوشمند است و باید دقت داشت، فتنه در فرآیندی بیست ساله عمل کرد به طوریکه در نخستین نماز جمعه بعد از رحلت امام گفتند چون امام یکی بود دیگر به کسی دیگر امام نمی‌گوییم و ما این سخن را صداقت دانستیم در حالی که آغاز فتنه بود.
وی بیان داشت: پنج واژه اصلی که امام انقلاب را روی آنها بنا نهاده بود را از ما گرفتند و این مسیر فتنه بود و امروز نیز در قالب جریان انحراف دارند پیش می‌آیند و باید توجه داشته باشیم.
وی اعلام کرد: این مار چند سر همه جای نظام را گرفته ولی کنارش نمی‌زنیم و مردم باید آنها را به انزوا بکشند و برخی می‌گویند چرا اینها دستگیر نمی‌شوند در حالی که پشت صحنه مهم است و دشمن اصلی آنها هستند.



دادستان كل كشور با اشاره به سخنان روز چهارشنبه رییس قوه قضاییه گفت: “ما نباید سیاسی‌كار باشیم اما باید مسائل سیاسی را بفهمیم. افرادی در همین قوه قضاییه بوده‌اند كه جاهایی بد تصمیم گرفته‌اند و به دلیل آشنا نبودن با شرایط زمان با جریان فتنه همراهی كرده‌اند. ”
به گزارش ایسنا، غلامحسین محسنی اژه‌ای در اختتامیه همایش دادستان‌های عمومی و انقلاب و نظامی سراسر كشور، با ادعای “داشتن صبر و حوصله در برخورد با ارباب رجوع”، به موضوع شناخت زمان اشاره كرد و گفت: رییس قوه قضاییه روز چهارشنبه گفتند كه ما نباید سیاسی‌كار باشیم اما باید مسائل سیاسی را بفهمیم. افرادی در همین قوه قضاییه بوده‌اند كه جاهایی بد تصمیم گرفته‌اند و به دلیل آشنا نبودن با شرایط زمان با جریان فتنه همراهی كرده‌اند.
وی درباره طبقه‌بندی مسائل گفت: جایی كه می‌خواهیم حرف بزنیم، مطلبی را بنویسیم یا ارسال كنیم باید حواسمان به كاربرد واژه‌ها باشد؛ مثلا در كیفرها، احكام، نامه‌ها و استعلامات مراقب باشیم زیرا در دنیا سوءاستفاده می‌شود و باید جوری عمل كنیم كه سوژه‌ دشمن قرار نگیریم.
دادستان كل كشور بدون اشاره به قانون شکنی های دستگاه امنیتی و همچنین زیر پا گذاشتن استقلال قوه قضاییه، با ادعای اینكه “ما همه بر قانون پافشاری داریم”، گفت: چگونگی فهم و اجرای قانون نیز اهمیت دارد. وقتی خلافهایی در كشور وجود دارد باید برای جلوگیری از آن، راه آن را بیابیم تا قانون را به نحوی اجرا كنیم كه جلوی مفسده گرفته شود. همه باید بر پایه قانون و توسعه فرهنگ قانونگرایی عمل كنیم ولی جوری فهم نكنیم كه مصالح كشور زمین بماند و جوری اجرا نكنیم كه مشكلات جدی ایجاد شود.
محسنی اژه‌ای بر ضرورت مدیریت پرونده‌ها از سوی دادستان‌ها تاكید و خاطرنشان كرد: اگر پرونده‌ها را به درستی مدیریت نكنیم باید هزینه بپردازیم.
وی اظهار كرد: كمبودها فراوانند. در سالهای گذشته جذب قاضی و كارمند نداشته‌ایم. بحث بودجه نیز از مسائل اساسی است و بحث نظارت هم از مسائل و سیاست‌های جدی این دوره‌ قوه قضاییه است.
دادستان كل كشور با بیان اینكه “تراكم زندانی ما مطلوب نیست”، تصریح كرد: خواهش من این است كه در كنار مبارزه با مجرمان خطرناك، نهایت تلاش، دقت و مراقبت صورت گیرد و دادستان‌ها نظارت كنند تا كسانی كه ضرورت ندارد، به زندان نروند و به كسانی كه هم ضرورت ایجاب می‌كند، هیچ ارفاقی به آنها نشود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: برخی در قوه قضاییه در زمینه اطلاع‌رسانی خرده می‌گرفتند. در نتیجه بحث سخنگویی مطرح شد كه من طالب آن نبودم و اصرار داشتم سخنگویی برعهده كس دیگری باشد. به هر حال تاكید داریم كه باید اطلاع‌رسانی مفید و سریع داشته باشیم اما عمده كار به دست شما دادستان‌هاست. اگر بگوییم هیچ دادستانی مصاحبه نكند، درست نیست اما می‌خواهیم اطلاع‌رسانی را ساماندهی كنیم تا مفید و سریع باشد و تشتت نظرات ایجاد نشود.
دادستان كل كشور خطاب به دادستان‌ها درخواست كرد تا مسائل كاری كه در هر حوزه دادستانی اتفاق می‌افتد، سریعا به دفتر سخنگو اطلاع‌رسانی شود و تاکید کرد که باید جایگاه دادستان را ارتقا ببخشیم.”


در ادامه حملات و اهانت های لباس شخصی های حامی دولت علیه سید حسن خمینی، روز پنجشنبه نیز گروهی از این افراد با سر دادن شعارهایی در حمایت از رهبری، قصد هتاکی و مزاحمت برای حسن خمینی را داشتند، که با دخالت و حمایت مردم قم، قصد آنان ناکام ماند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، شامگاه پنجشنبه ۱٢ اسفند ماه، در پایان مراسم هفتم مرحوم دکتر محمود بروجردی (در مسجد اعظم قم) گروهی اندک که از ابتدای جلسه به طور هماهنگ شده در کنار هم نشسته بودند و با فریاد “نواده روح الله، سید حسن نصر الله ” قصد اخلال در نظم جلسه را داشتند، با اقدام مردمی مواجه شدند که ضمن اعلام انزجار از آشوبگران، با شعار “نواده خمینی، سید حسن خمینی” از وی حمایت کردند.
بر اساس این گزارش، این همه در شرایطی بود که آیات جوادی آملی و شبیری زنجانی در جلسه جاضر بودند و در حال تسلیت گویی به نوۀ رهبر فقید جمهوری اسلامی بودند.
گفتنی است طی روزهای گذشته نیز، گروهی از لباس شخصی های حامی رهبر جمهوری اسلامی، با حضور در جماران، شعارهایی علیه هاشمی رفسنجانی و سید حسن و سیدیاسر خمینی سر دادند، که دقایقی پس این تجمع ماموران نیروی انتظامی برای کنترل شرایط در این محل حضور یافتند اما این ماموران برای متفرق کردن این جمع و یا متوقف کردن شعارها اقدامی نکردند.
طی چند روز گذشته بدنبال تظاهرات مردم در ٢۵ بهمن، حامیان حکومت با بدترین کلمات علیه حامیان جنبش سبز اهانت کرده اند، که سیمای جمهوری اسلامی نیز این شعارها را در بخشهای مختلف خبری پخش کرده است.
چندی پیش نیز گروهی از افراد ناشناس بار دیگر نوه آیت الله خمینی را مورد هتک حرمت و اهانت قرار دادند و بنا به گزارش سایت مشرق نیوز وابسته به اصولگرایان، این افراد هنگام حضور سید حسن خمینی در مجلس ختم پدر امیر عابدینی مدیر اسبق پرسپولیس در مسجد صاحب الزمان محله اختیاریه، علیه وی به شعار دادن پرداختند و علیه وی شعار دادند : سیدحسن سیدحسن بصیرت بصیرت !!
خاطر نشان می شود گروههایی که از طرف افراد و نهادهای خاص امنیتی و دولتی حمایت می شوند بارها سیدحسن خمینی را مورد هتک حرمت قرار دادند که نقطه شروع اصلی این بدعت، نماز جمعه ۱۴ خرداد سال جاری در حرم آیت الله خمینی بود که عده ای از هواداران دولت و رهبری، به شعار دادن علیه وی مبادرت کردند.



اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی روز پنجشنبه، سوم مارس (۱۲ اسفند) با حضور در یک کنفرانس خبری به سوالات خبرنگاران فرانسوی و ایرانی پاسخ داد.
امیرارجمند با تأکید بر حبس غیرقانونی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همرانشان خبرهای ضد و نقیض حکومت را دلیلی بر ترس و دروغ‌گویی آن‌ها دانست و گفت «هیچ‌کس حتی خانواده این عزیزان از وضعیت آنان خبر ندارد و حاکمیت هم در انتشار این خبر اقدام به دروغگویی و فرافکنی کرده است به طوریکه  ابتدا دادستان تهران اعلام کرد که رهبران جنبش مردمی ایران در منزلشان محبوس‌اند و تنها وسائل ارتباطی آنان قطع شده است در حالیکه خبر انتقال مهدی کروبی و همسرش پیش از انتقال میرحسین موسوی و زهرا رهنورد تایید شده بود و از سوی دیگر وب‌سایت فارس که وابسته به سپاه ایران است چنین خبری را  از قول منبع معتبری که نخواست نامش فاش شود کذب خواند در حالیکه اگر حاکمیت جرات اعلام این خبر را داشت حداقل ترتیب دیدارشان با خانواده‌شان را می‌داد».
اعتصاب و تحصن؛ راه‌های دیگر اعتراض
مشاور ارشد میرحسین موسوی در بخش دیگری از پاسخ به پرسش‌ها، راه‌های مبارزه با نظام سرکوبگر ایران فقط تظاهرات خیابانی نیست و مردم نیز روش‌های خود را تغییر داده‌اند اظهار داشت «حاکمیت ایران در روند سرکوب نتوانست به موفقیت دست‌ یابد که اگر چنین بود بعد از قریب به دو سال سرکوب، زندانی کردن و حبس رهبران جنبش، سران احزاب، دانشجویان، خبرنگاران و به کار بردن اعمال شنیعی مثل تجاوز، نتوانست این جنبش را متوقف کند و البته باید گفت که نیرو و امکانات بالایی دارند که به جای هزینه برای توسعه ایران صرف سرکوب مردم می‌شود اما ما باید بدانیم که تظاهرات خیابانی تنها نوع ابراز اعتراض نیست و تظاهرات خیابانی هم میتواند مانند قبل نباشد و با به وجود آوردن شبکه‌های جدید محلی و انوع دیگر مقاومت مدنی، تحصن و اعتصاب وضعیت را تغییر داد».
وی در پاسخ به خبرنگار جرس با اشاره به اعتصاب بازاریان در مقابل افزایش مالیات بر درآمد افزوده تاکید کرد «اقشار متفاوت، منافغ و مطالبات خاص خودشان را دارند و باید بین مطالبات و مجموعه حرکت جنبش هماهنگی ایجاد کرد و این کار جز با ایجاد شبکه‌ و اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نیست».
تاثیر جنبش زنان بر جنبش سبز
اردشیر امیر ارجمند با اشاره بر دعوت گروهها برای تجمع اعتراضی همزمان با 8 مارس روز جهانی زن گفت «مهم این است که جنبش سبز تاثیر زیادی از شبکه‌های زنان و ابتکارات هسته‌های آنان گرفته و این دو جنبش بر یکدیگر تاثیرگذار بوده‌اند و طبیعتا حامی هم هستند در نتیجه اگر در هشتم مارس اقدامی از سوی فعالان جنبش زنان طرح‌ریزی شود مردم با قرارگیری در کنار آن‌ها از اصل برابری‌خواهی حمایت خواهند کرد».

دفاع از خود آری؛ خشونت نه
خبرنگار جرس ضمن اشاره به هزینه‌های فراوانی که مردم در تظاهرات خیابانی پرداخته‌اند نظر مشاور ارشد میرحسین موسوی را درباره راهکارهای موجود برای مهار سرکوب خشونت‌آمیز حکومت و ضرورت دفاع مردم از خود پرسید.
امیرارجمند در ابتدا هرگونه خشونتی را محکوم کرد و گفت «مردم با صبوری نشان خواهند داد که راهکار حاکمیت در سرکوب مردم در خیابان‌ها دوامی  نخواهد داشت اما از نظر حقوقی برای دفاع از خود دو مساله‌ی تفکیک شده از هم وجود دارد؛ یک بحث مقابله به مثل است و دیگری دفاع مشروع. دفاع مشروع یک حق ذاتی است و کسی نمی‌تواند از دیگری سلب کند، اگر کسی خواست دیگری را بکشد طرف مقابل نباید بایستد و مقاومتی نشان ندهد و لزوما باید از خود دفاع کند و اجازه چنین کاری را ندهد اما اگر این روش بخواهد بستری برای توجیه خشونت در لوای دفاع شود، ما با آن مخالفت خواهیم کرد».

مقایسه ایران و مصر، اشتباه است
در بخش دیگری از کنفرانس، خبرنگار دیگری، سوال خود را مبنی بر تاثیر حمایت خارجی از مردم و موفقیت معترضان درمصر و تونس مطرح کرد که مشاور ارشد میرحسین موسوی در پاسخ گفت: «ارتش مصر وابسته به آمریکا است و فشار آمریکا بر ارتش مصر تعیین کننده است، اگر ارتش مصر به دیگران وابسته بود فشارها از او برداشته می‌شد و به راحتی سقوط می‌کرد اما نمی‌توان عنوان کرد که سپاه پاسداران ایران مانند ارتش مصر است لذا وضعیت ایران با مصر کاملا متفاوت است و مقایسه این دو با هم اشتباه استراتژیک خواهد بود، ما نیز همه افرادی را که با مردم مخالفند را دشمن نمی‌دانیم، برخی افراد بینش متفاوتی با ما دارند و از آن‌جا که ما نمی‌خواهیم مانند احمدی‌نژاد عمل کنیم خواستار این هستیم که آن‌ها نیز چنین تفاوتی را باور کنند، من معتقدم که بحث نیروهای انتظامی ما با سپاه پاسداران متفاوت است به طوریکه نیروهای انتظامی دسته‌ای از افراد هستند که آلوده به منافع اقتصادی  شده‌اند به طوریکه کاری به ایدئولوژی، دین و منافع ملی ندارند و دستشان نیز به خون مردم آلوده شده است اما از نظر من بدنه سپاه آمادگی پیوستن به مردم را دارد و به همین دلیل نیز امروز حکومت به نهادهای غیررسمی روی آورده است و بچه‌های ۱۴ ساله را همه‌جوره مجهز می‌کند و به خیابان‌ها می‌فرستد».
اردشیر امیرارجمند در پایان کنفرانس خبری در پاسخ به پرسشی درباره هویت اعضای شورای هماهنگی جنبش سبز گفت: «شورا  با پیش بینی و نظر رهبران جنبش تشکیل شده است و سعی میکند که نقش هماهنگ سازی را اجرا کند اما اطلاعات بیشتر با توجه به ملاحظات امنیتی نمیتوان داد و باید چنین مساله ای درک شود؛ زیرا ممکن است جان این افراد مورد خطر قرار گیرد،  باید صبور بود و شورا نیز در موقعیت مناسب حتما اطلاعات بیشتری در اختیار همه قرار خواهد داد».
گزارش خبری: آیدا قجر



مدیر روابط عمومی معاونت حمل و نقل و ترافیک شهرداری در واکنش به اظهارات رویانیان در خصوص تدابیر و تمهیدات جمعی از نمایندگان مردم در مجلس برای واگذاری مترو به دولت گفت: هر وقت یک خط مونوریل ساختید در مورد واگذاری مترو به دولت فکر می کنیم.
به گزارش مهر، شهرام جباری زادگان اظهار کرد: روند توسعه رو به رشد مترو مرهون اهتمام و مساعی مدیریت شهری، پیگیری های مجدانه مجلس شورای اسلامی و حمایت های بی دریغ شورای اسلامی شهر تهران بوده و همه اینها به رغم تمامی بی مهری ها و کم لطفی هایی بوده که باعث شده مردم تهران از اعتبارات قانونی خود در بخش مترو محروم نگاه داشته شوند.
وی افزود : نمایندگان مردم در مجلس بر اهمیت و ضرورت توسعه حمل و نقل عمومی به ویژه مترو تاکید دارند و همچون موکلان خود بر دلایل مانع تراشی ها و کارشکنی هایی که بر سر راه توسعه مترو صورت می گیرد کاملا واقف هستند و به این منظور بر گنجانده شدن اعتبارات قانونی مترو در بودجه سال 1390 کل کشور تاکید کردند.
جباری زادگان با بیان اینکه کاش رئیس ستاد مدیریت سوخت کشور به جای بیان بخشی از آمال و آرزوهای دولت محترم در به دست گرفتن مدیریت مترو، به وظایف قانون خود در این بخش عمل می کرد، خاطرنشان ساخت: به عنوان نمونه به جای پرداخت تنها 16 میلیارد تومان یارانه بلیت مترو در سال 89 کل سهم 60 میلیارد تومانی خود از اعتبارات این بخش را پرداخت می کرد.
این مقام مسئول ادامه داد : بهتر بود رئیس ستاد مدیریت سوخت کشور به جای مقایسه اعتبارات نقدی مترو با گذشته ، فاینانس های بین المللی را که مترو در سال ها گذشته ا ز آن ها برخوردار بود اما در شرایط موجود امکان استفاده از آن ها را ندارد را نیز مطرح می کردند، ضمن اینکه آیا تورم امروز با 10 یا 15 سال پیش قابل مقایسه است؟
وی گفت : رئیس ستاد مدیریت سوخت کشور به جای دخالت در تشخیص نمایندگان مجلس و تشکیک در روند قانون گذاری به وظایف قانونی خود عمل کند و اعتباراتی را که از محل بودجه عمومی برای مترو به تصویب رسیده را پرداخت کنند.
جباری زادگان با بیان اینکه اگر بپذیریم دولت محترم با مدیریت شهری تهران مشکل دارد، چرا در خصوص سایر شهرها ادعای های مطروحه محقق نشده و در 6 سال گذشته چند کیلومتر مترو در سایر شهرها ساخته شده و به بهره برداری رسیده است؟ گفت : به عنوان نمونه متروی یکی از کلانشهرها چرا پس از 6 سال معطلی به دلیل نداشت قطار به صورت نصفه و نیمه راه اندازی شده و یا پروژه سوال برانگیز مونوریل قم همچنان بلا تکلیف باقی مانده است.
وی اظهار کرد: در نهایت به رئیس محترم ستاد مدیریت مصرف سوخت کشور پیشنهاد می کنیم به جای اعلام اشتیاق دولت در به دست گرفتن مترو تهران و این گونه جو سازی ها و فراکنی ها ، قدری به افتتاحیه های بی سرانجامی که در حوزه راه آهن، راه سازی و… در اقصی نقاط کشور اتفاق افتاده نظر اندازند.
مدیرروابط عمومی معاونت حمل و نقل و ترافیک تاکید کرد : به رئیس ستاد مدیریت سوخت کشور قول می دهیم هر وقت موفق شدند یک خط مونوریل بسازند در مورد واگذاری مترو تهران به دولت فکر کنیم !


راهی که مردان و زنان مصلحی چون تو برگزیده‌اند پرهزینه‌تر و سخت‌تر از راه‌های دیگر است. شیوه‌ای مدنی و مسالمت‌آمیز و مصلحانه. مصلحان هر سرزمینی رنجدیده‌ترین انسان‌های آن سرزمین‌اند. به ویژه اگر در آن سرزمین قدرت، زبان خشونت را بر زبان مهرورزی و قانون‌مداری ارجح دارد. چنین انسان‌هایی هم خشونت عریان می‌چشند و هم خشونت پنهان می‌بینند و چه سخت است در این سرزمین، همواره مسالمت‌جو و مصلح باقی ماندن.
بخشی از نامه نرگس محمدی است که در سالگرد ازدواجش به همسرش تقی رحمانی نوشته است.
به نام خدایی که رحمت او وسیع و دائم است بر همه بندگان
تقی؛
14 اسفند سالگرد ازدواج من و توست. 14 اسفند روز تولد دکتر محمد مصدق است. 14 اسفندهای طولانی تو در زندان بودی و باز 14 اسفندی دیگر، تو در زندانی. به یاد این روز لبخندی بر لب دارم و خدای را سپاسگزارم اما چشم‌هایم در این شادی همراهی‌ام نمی‌کنند و اشک‌ها دل‌نوشته‌ام را بی‌رنگ می‌کنند. از این که باز در حصارها به بند کشیده شدی، دلم می‌سوزد. سهم تو در پرداخت بهای آزادی در این سرزمین چقدر خواهد بود؟ 15 سال زندان و باز هم زندان؟ زندان در دوران دهه 60. هنوز کف پاهایت حس کامل ندارد. به یاد می‌آورم خاطره‌ای را که برایم بازگفتی. آنقدر شلاق خورده بودی که کف پاهایت چند برابر شده بود. در سلول، رها شدی. زندانبان در را گشود و شام را کنار داخل سلول گذاشت و رفت. بعد از زمانی طولانی قدری که توانستی برخیزی، برخاستی و کاسه را نزدیک کشیدی و غذا را خوردی. فردا صبح ناباورانه دیدی که پاهای خونین‌ات به کاسه چسبیده بود و خون داخل کاسه و غذایی که شب خورده بودی ریخته بود و تو شام و خون را با هم خورده بودی و بهتر و دقیق‌تر و مهم‌تر از آن را به یاد می‌آورم تا بیاموزم. صمیمانه می‌گفتی «من هیچ کینه‌ای از بازجو و شکنجه‌گرهایم ندارم حتی کسی که کابل را بر تنم می‌کوفت. هیچ حس انتقامی نسبت به آنها ندارم و خداوند از گناهانشان بگذرد. ما باید بتوانیم با هم زندگی کنیم. زندگی کنیم.»
ماه‌ها در سلول انفرادی تنهای تنها بوده‌ای. دهه 60 و 70. به یاد دارم سال 79 که با دوستان ملی –مذهبی‌ات بازداشت شدی 7 ماه متوالی در انفرادی بودی. سه ماه از هفت ماه را حتی کتاب مقدس قرآن را هم نداشتی که در هر سلولی می‌گذارند. تنهایی مطلق در سلولی به اندازه قامتت و دو دست گشوده‌ات. سال 82 باز به زندان افکنده شدی. 3 ماه متوالی در سلولی به اندازه قامتت و دو دستی که گشوده نگه داری. شنیدم اکنون باز در انفرادی هستی. تنهای تنها. 14 اسفند سال 1389، در کنج سلولی سرد و تاریک در زندان.
شکنجه و اذیت و آزار می‌شوی، اما می‌‌بخشی و باز مهم‌تر از آن با خود تکرار می‌کنم تا بیاموزم. هر وقت از زندان رها می‌شوی نه ترک راه آزای و عدالت و رسیدن به کرامت انسان می‌کنی و به گوشه‌ای می‌کشی تا نفس تازه کنی. نه خشمگین و افراطی و خشونت‌طلب می‌شوی و نه حس انتقام در تو برانگیخته می‌شود. تو هر بار آزادیخواه‌تر و عدالت‌جوتر و باگذشت‌تر، مصمم‌تر راه باقی مانده را می‌پیمایی. تو تنها نیستی اما چون تو کم هستند. و این طریق حیات را عیسی چه زیبا می‌گوید: از در تنگ داخل شوید. زیرا تنگ است آن در و دشوار است آن طریقی که مؤدی به حیات است و یابندگان آن کم‌اند.
سهل نیست آن کس که رنج بسیار از نااهلان تحمل می‌کند و نااهلان را می‌بخشد. دشوار است همواره مورد کینه و خشونت بی‌اخلاقان باشی و برایشان آمرزش طلب کنی و این را در تو دیده‌ام. این یک ادعا نیست. 35 سال مبارزه، 15 سال زندان و تمام عمر محرومیت. محرومیت از ادامه تحصیل، محرومیت از نداشتن شغل، آن هم نه پست حکومتی بلکه یک شغل برای کسب درآمد، محرومیت از داشتن محلی برای انجام کارهایت، نه دفتری، نه نشریه‌ای، نه انتشاراتی و نه حتی زیرپله‌ای. فقط کیفی داشتی  که بر دوش می‌نهادی و از این سو به آن سو می‌رفتی، می‌نوشتی، می‌گفتی و تنها دارایی‌‌ات قلم بود.
تا 47 سالگی فرصت فرزنددار شدن نیافتی. و اکنون 50 سال داری و امکان با خانواده بودن نداری. چه می‌گویم در هیچ دورانی برخوردار نبودی بلکه در هر زمانی محروم بودی و محروم. محرومیت همواره همراه زندگی تو بوده است. سهم تو زندان بود در هر دوره‌ای حتی در بهترین دوران‌ها. این یک ادعا نیست. این یک واقعیت است، زندگی 50 ساله یک انسان. کینه را در خود کشتن و دوست داشتن را پروراندن. باز کردارت را گواه می‌گیرم تا گفته نشود این یک ادعاست. زمان اصلاحات، تشنه‌تر از هر اصلاح‌طلبی، به دنبال اصلاح شتافتی. حتی مکث هم نکردی. برخی از بزرگواران اصلاح‌طلب، مسندنشینان دوران سختی‌های تو در دهه 60 بودند، اما برایت مهم نبود. چون نیت و قصد انتقام و گروکشی نداشتی. برای تو ایران و رسیدن به آزادی مهم‌تر از مسائل فردی بود. زمان انتخابات‌ها بسیاری شاهدند که برای داشتن انتخاباتی سالم و عادلانه و پرشور ملی از این شهر، به آن شهر شبانه و روزانه می‌رفتی و مردم را به حضور در تعیین سرنوشت خود تشویق می‌کردی و لحظه‌ای آرام نبودی. تو مرد مبارزه هستی. اما بر اساس اخلاق، و نیکوترین راه شیوه مدنی و مسالمت‌آمیز است. راه رسیدن به دموکراسی نمی‌تواند راهی مبتنی بر خشونت و خونریزی و خشم و کینه باشد چون به یقین محصولش آزادی و عدالت نخواهد بود.
راهی که مردان و زنان مصلحی چون تو برگزیده‌اند پرهزینه‌تر و سخت‌تر از راه‌های دیگر است. شیوه‌ای مدنی و مسالمت‌آمیز و مصلحانه. مصلحان هر سرزمینی رنجدیده‌ترین انسان‌های آن سرزمین‌اند. به ویژه اگر در آن سرزمین قدرت، زبان خشونت را بر زبان مهرورزی و قانون‌مداری ارجح دارد. چنین انسان‌هایی هم خشونت عریان می‌چشند و هم خشونت پنهان می‌بینند و چه سخت است در این سرزمین، همواره مسالمت‌جو و مصلح باقی ماندن.  اکنون در این سرزمین و وطن زخم‌خورده و در این دوران مردان و زنانی چون تو تنها رنج کشیدگان این راه نیستند. در طول تاریخ نیز چنین بوده، ماندلا، گاندی، طالقانی، سحابی، مارتین لوتر، کینگ و … گام‌ها جلوتر از همه ایستاده‌اند و چراغ بر دست گرفته‌اند تا به بیراهه نرویم. نیایش زیبای امام سجاد یکی از انسان‌هایی که روحی والا و کلامی آرامش‌بخش دارد گویای این طریق است: خدایا مرا توفیق ده تا با آن کسی که مرا محروم سازد، به بخشش عوض دهم.
تقی؛
همسر من، فرزند زهرا و پدر علی و کیانا
ای همراه ملت ایران و ای تشنه آزادی و عدالت
اکنون ما نیز از بودن با تو محرومیم. اما می‌خواهیم مثل تو، نگذاریم تا محرومیت‌ها و خشونت‌ها و بی‌مهری‌هایی که ناجوانمردانه و بی‌امان علیه ما یعنی حتی دو طفل 4 ساله‌ام به کار گرفته می‌شود، لحظه‌ای ما را به خشم و کینه نزدیک سازد. اگر رنج را بر ما تحمیل می‌کنند نباید هیچ رنجی را بر دیگری روا دانست. چنین رنجی، انسان می‌آفریند. بسیار با آن فاصله دارم اما در این راه تلاش می‌کنم. به یاد سخنی از مرد و انسانی بزرگوار، دکتر علی شریعتی می‌افتم: روحی که هم معنی «دوست داشتن» را می‌فهمد، و هم زیبایی «اشک» را؛ هم می‌جنگد، هم می‌داند که سر بر زانوی مهربان «او» نهادن و در زیر دست‌های نوازشگرش– که دو مسیح خاموش‌اند – به لذت تسلیم، رام بودن، از شکوه آدمی نمی‌کاهد.
اکنون شما، عزیزان و نور چشمان ملت در زندان هستید. اما همه نیک می‌دانند و باور دارند که یقین‌دارندگان به حق و صلح و کرامت انسان قوی‌تر از مسلطان به خشونت و کینه و بی‌رحمی هستند حتی اگر به ظاهر آنها پیروز و ما شکست خورده باشیم.


فرانسه خواستار آزادی فوری آقایان کروبی و موسوی است

خبرگزاری هرانا - سخنگوی وزارت امورخارجۀ فرانسه، در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت فرانسه اعمال فشارهای غیر قابل قبول مقامات جمهوری اسلامی ایران بر نمایندگان اپوزیسیون در این کشور را قویاً محکوم کرده و بار دیگر از دولت ایران می خواهد اقایان کروبی و موسوی را فوراً آزاد کنند.
به گزارش رادیو فرانسه، سخنگوی وزارت امورخارجۀ فرانسه امروز (جمعه) گفت این کشور از سرنوشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز ایران، که در "مکانی نامعلوم" نگه داری می شوند "عمیقاً نگران" است.
برنار والرو، تأکید کرد که کشور متبوع او کماکان به گونۀ عمیق نگران وضعیت این دو سیاستمدار ایرانی است که از مدتی پیش در مکانی نامعلوم در بازداشت هستند.
خبرگزاری فرانسه پس از مخابرۀ سخنان امروز سخنگوی وزارت امورخارجۀ این کشور یادآوی می کند که به رغم آن که اعضای خانوادۀ آقایان کروبی وموسوی می گویند از سرنوشت آنان و همسران شان هیچ اطلاعی ندارند و براین باورند که نیروهای امنیتی آنان را از منازل شان به جائی نا مشخص برده اند، مسئولان قضائی جمهوری اسلامی ایران مصرانه می گویند که آقایان موسوی و کروبی درکنار همسران شان درمنازل خود به سرمی برند.



چهار عضو يک خانوادهٔ در زاهدان کشته شدند

خبرگزاری هرانا - بر اثر بارندگی و رطوبت خانه ای خشت و گلی در زاهدان، سقف گنبدی این خانه بامداد امروز تخریب شد و اعضای چهار نفرهٔ یک خانواده کشته شدند.
مسئول روابط عمومی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی زاهدان در گفتگو با مهر در زاهدان، اظهار داشت: "بارندگی دیروز و شب گذشته موجب سست شدن برخی خانه‌های خشت و گلی در زاهدان شد بطوری که یک باب منزل در خیایان شهید رجایی (جاده قدیم زابل) در ساعت ۲ و ۳۰ دقیقه بامداد امروز تخریب شد."
فرهاد فراهی بیان داشت: "با وقوع این حادثه و اعلام آن به آتش نشانی بلافاصله نیروهای شش ایستگاه عازم محل شدند اما به رغم تلاش های زیاد به علت اینکه سقف خشت گلی بر سر خانواده تخریب شده بود، نتوانستند جان آنان را نجات دهند."
فراهی گفت: "متاسفانه در این حادثه یک مرد و همسرش و دو دختر آنان جان خود را از دست دادند."



صدور حکم اعدام برای سه نفر در کرمان

خبرگزاری هرانا - به تازگی شعبهٔ دوم دادگاه انقلاب اسلامی کرمان برای سه نفر حکم اعدام صادر کرده است.
به گزارش ایسنا، دو شهروند کرمانی به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر به اعدام محکوم شده‌اند.
فرج الله کارگر، رئیس شعبهٔ دوم دادگاه انقلاب اسلامی کرمان گفته است که حکم این ۲ نفر جهت تایید نهایی به دادستانی کل کشور ارسال شده است.
وی از صدور رأی پروندهٔ فرد دیگری به نام‌ "الف.ج" نیز خبر داد و گفت: پرونده این متهم، پس از رسیدگی در این شعبه، به جهت کسب مال از راه قاچاق به ضبط اموال به ارزش ۵۷ میلیون ریال، به جهت نگهداری مواد مخدر به پرداخت جریمه دو میلیون پانصد هزار ریالی و ۳۰ ضربه شلاق و به جهت نگهداری و فروش آن به اعدام محکوم شده است.



ادامهٔ جمع‌آوری دیش های ماهواره‌ در تهران

خبرگزاری هرانا - خبرها حامی از آن است که طرح جمع‌آوری ديش‌های ماهواره توسط نيروی انتظامی در سطح شهر ادامه دارد.
به گزارش گویا نیوز، در منطقه‌ی "زعفرانيه" و "فرشته" مأموران به چندين خانه حمله کرده و ديش و ماهواره‌ی ساکنان را شکسته‌اند.
به گفته شاهدان عينی اين مأموران حتی مجوز ورود به خانه‌ها را نیز در دست داشته‌اند.
روز سه‌شنبه گذشته سردار اسماعيل احمدی‌مقدم، فرمانده نيروی انتظامی درباره موضوع استفاده از تجهيزات ماهواره‌ای در کشور گفته بود: "وظيفه قانونی پليس تغييری نکرده و ما همچنان اجرای قانون ممنوعيت استفاده از تجهيزات ماهواره‌ای را تعقيب می‌کنيم و همه مردم و دستگاه‌ها بايد تابع قانون باشند."
وی افزوده بود: "عمده آن چيزی که الآن در دستور کار است، تجری از قانون و کسانی که علناً از اين تجهيزات استفاده می‌کنند در اولويت برخورد است و هيچ زمانی هم اين کار تعطيل نشده و هيچ ربطی هم به الآن ندارد و اين يک روال دائمی داشته که اين روال ادامه دارد."
شایان ذکر است که پیشتر خبرگزاری هرانا از یورش ماموران نیروی انتظامی به برخی مناطق غربی تهران نظیر شهرک غرب و اکباتان خبر داده بود.



بازگرداندن محسن دکمه چی به زندان علی رغم وضعیت حاد جسمانی

خبرگزاری هرانا - علی رغم اینکه محسن دکمه چی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در وضعیت حاد جسمانی قرار دارد، روز گذشته مسئولان وی را از بهداری زندان به بند بازگردانده‌اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محسن دکمه چی که به تازگی به سرطان پاندراس از نوع بدخیم آن مبتلا شده در حالی به بند ۴ زندان رجایی شهر کرج بازگردانده شده است که پزشکان بهداری زندان گفته‌اند قادر به انجام هیچ کاری نبوده و وی بایستی هرچه سریع‌تر در بیمارستان بستری شود.
این زندانی سیاسی هم اکنون وضعیت جسمانی فوق العاده وخیمی دارد تا جایی که از روز گذشته حتی قادر به غذا خوردن و انجام کارهای شخصی خود نیز نیست.
هم چنین علائم بیماری به شدت در ظاهر آقای دکمه چی بروز یافته تا جایی که شکمش متورم شده است.
این بازاری زندانی که به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم است، بنا به تشخیص متخصصان از چندی پیش بایستی تحت شیمانی درمانی قرار می‌گرفت اما به علت مخالفت شخص دادستان تهران، عباس جعفری دولت آبادی، از رسیدگی پزشکی بازمانده است.



تداوم بازداشت محمد ایلخانی زاده و هیوا مجیدزاده،فعالان دانشجویی دانشگاه تهران

خبرگزاری هرانا - با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت محمد ایلخانی‌زاده و هیوا مجیدزاده، دو تن از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران، از سوی سازمان قضایی نیروهای مسلح در ادامه رسیدگی به پرونده حمله به کوی دانشگاه تهران، همچنان از وضعیت این فعالان دانشجویی خبری در دست نیست.
به گزارش دانشجونیوز، محمد ایلخانی‌زاده، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و همیچنین از اعضای منتخب انتخابات پیشین شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، که در ۱۶ بهمن ماه در پی احضار و مراجعه به سازمان قضایی نیروهای مسلح، که پس از مراجعه نیروهای امنیتی به منزل وی بود، در شهرستان بوکان بازداشت شد و به زندان اوین انتقال پیدا کرد. همچنین مراجعه اعضای خانواده وی برای پیگیری وضعیت وی تاکنون بی‌نتیجه بوده است و قاضی پرونده از تداوم بازداشت وی به علت "عدم همکاری" خبر داده است. به نظر می‌رسد تداوم بازدشت برای فشار بیشتر بر این فعال دانشجویی برای اخذ اعترافات غیرواقعی باشد.
همچنین هیوا مجیدزاده از اعضای سابق انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران، و مدیرمسئول نشریه "نوروز" دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز از ۲۲ دی ماه سال جاری در بازداشت به سر می‌برد.
علیرغم تودیع وثیقه برای این دانشجوی محروم از تحصیل در روزهای اخیر و هچنین اخذ مبلغ ده میلیون ریال، همچنان قرار آزادی وی صادر نشده است و از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست.
در پی حمله به کوی دانشگاه تهران در جریان اعتراضات شکل گرفته پس از انتخابات مخدوش سال گذشته و رسیدگی به پرونده مربوطه، تاکنون تعداد بسیاری از دانشجویان با بازداشت‌های چندین ماهه از سوی سازمان قضایی نیروهای مسلح مواجه شده‌اند که با فشارهای گوناگون جهت اخذ اعترافات دروغین از دانشجویان در جهت تبرئه آمران و عاملان اصلی این واقعه همراه بوده است.



دو نفر در زندان مرکزی ارومیه اعدام شدند

اسامی ۸ تن از اعدامیان نهم اسفندماه
خبرگزاری هرانا - در پی موج اعدام های بی رویه در ارومیه، روز پنج شنبه ۱۲ اسفندماه نیز، دو زندانی کرد در زندان مرکزی ارومیه اعدام شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، "ایرج حسن نژادیان" اهل روستای "انبی" و "بهروز شکوهی" اهل روستای "نیچلان" منطقهٔ "ترگور" ارومیه، در زندان مرکزی شهر ارومیه به دار آویخته شدند.
اتهام این دو شهروند "جرایم مربوط به مواد مخدر" عنوان شده است.
هم چنین طی روزهای گذشته اعلام شده بود تعدادی از زندانیان عادی در محوطهٔ زندان مرکزی شهر ارومیه در روز دوشنبه نهم اسفندماه به صورت جمعی اعدام شده‌اند؛ که اسامی ۸ تن از ایشان به شرح زیر است.

۱ـ صیاد انصاری
۲ـ بهزاد هناره‌
۳ـ حمید بهاری
۴ـ ابراهیم شریفی
۵ـ بهلول کاظم زاده‌
۶ـ حسن نصیری
۷ـ سعید عثمان بانی
۸ ـ مصطفی ملک زاده‌
 
۷ تن از این افراد از اهالی شهر مرزی "سرو"(استان آذربایجان غربی) بودند.
گزارش‌های تایید نشده حاکی از اعدام تعداد بیشتری(تا ۱۵ نفر) در روز نهم اسفندماه است. این در حالیست که دستکم اعدام ۱۱ تن در تاریخ مذکور تاکنون مورد تایید گزارشگران هرانا قرار گرفته است. گفته می شود دو زن نیز در میان اعدامیان بوده‌اند.
مقامات قضایی اتهامات تمامی این افراد را نیز "جرایم مربوط به مواد مخدر" عنوان کرده‌اند.



محمد طالبی دانشجوی مشهدی آزاد شد

خبرگزاری هرانا – محمد طالبی از بازداشت شدگان تجمعات دهم اسفند در مشهد پس از تودیع وثیقه از زندان آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این فعال دانشجویی در پی درگیری‌های روز دهم اسفند در سه راه راهنمایی مشهد توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت و پس از انتقال به نقطه نامعلوم با استفاده از شکنجه‌های فیزیکی از جمله ضرب و شتم و شوک الکتریکی مورد بازجویی قرار گرفته است.
وی پس از بازجویی به زندان وکیل آباد مشهد منتقل شد و با تودیع وثیقه ۱۵ میلیون تومانی روز پنج شنبه دوازدهم بهمن ماه از زندان آزاد شده بود.




محاکمه‌ دسته جمعی ۱۸۹ درویش گنابادی در بروجرد

خبرگزاری هرانا - دادگاه انقلاب بروجرد پس از گذشت ۳ سال از تخریب حسینیه دراویش طریقت نعمت­اللهی گنابادی در آن شهرستان، ۱۸۹ درویش را که از آسیب‌دیدگان این واقعه‌ بوده‌اند، ۱۴ اسفند ماه محاکمه می‌کند.
به گزارش مجذوبان نور، اتهامات این افراد که در جریان تخریب حسینیه بروجرد، آماج سنگ و گاز اشک‌آور و ضرب و شتم نیروهای امنیتی و افراطیون مذهبی قرار گرفته‌اند، اخلال در نظم عمومی، اجتماع و تبانی برای بر هم زدن امنیت داخلی کشور، شرکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت به مراجع و رهبر انقلاب اسلامی عنوان شده است.
گفتنی‌ است، حسینیه دراویش گنابادی در بروجرد که تا ساعت ۲ بامداد یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶ شاهد درگیری نیروهای افراطی مذهبی و بسیجی با دراویش محصور در حسینیه بود، سرانجام ساعت ۵ بامداد‌‌ همان روز زیر تیغ بولدوزرهای دولتی رفت و به طور کامل تخریب شد.
گزارش‌های وقت از حادثه تخریب حسینیه بروجرد حاکی‌ست که این عمل تندرو‌ها نه دفعتا و ناگهانی که مسبوق به نقشه­ای از پیش برنامه­ریزی شده بوده است. فتوای برخی مراجع دولتی و کسانی چون علاءالدین بروجردی نماینده و عضو وقت کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی و جمعی از روحانیون متحجر همچون عبدالرحیم بیرانوند، کشوری و لایقی، ‌، ‌ زمینه سازان و محرکان حمله به حسینیه دراویش بروجرد بوده‌اند.
افراد یاد شده، از مدت‌ها پیش از وقوع حادثه، طوماری را با موضوع حمله به دراویش گنابادی در سطح شهر و در نماز جمعه شهرستان بروجرد پخش کرده بودند که در آن اظهار شده بود: «هر کس می‌خواهد بی‌سؤال وجواب به بهشت برود این طومار را امضا نماید». این جماعت، با سخنرانی‌های تند علیه عرفان و تصوف به تحریک نیروهای تندروی مذهبی و بسیجی پرداخته و پس از ناکامی در برانگیختن دراویش به پاسخ متقابل با پشتیبانی لباس شخصی‌ها و عناصری از اطلاعات و سپاه، طلاب کفن پوش را از مسجدالنبی به سمت حسینیه دراویش گسیل داده و این مکان مقدس را تخریب کردند.
در این حادثه، علاوه بر تخریب حسینیه، شمار زیادی از دراویش نیز که به دلیل حمله وحشیانه تندرو‌ها در حسینیه محاصره شده و قادر به خروج نبودند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و جراحت‌های جدی برداشتند.
اسامی دراویشی که ۱۴ اسفند ماه در دادگاه انقلاب بروجرد محاکمه خواهند شد:
رضا گودرزی- سعید عسگریان - غلامرضا فیروزه - حسین روزبهانی - مسعود نیک اعتقاد - ناصر کرکی - داوود کمره‌ای - اسدالله فتاحی راد - محمد امیدی - علیرضا ظفری - علی محمد گودرزی - پرویز بیرانوند - علی پیریایی - علی صحرایی - آرین پیامنی - شهرام مقدسی - امین عزیزی - رضا حسینی- ایرج قربانی - مصطفی پیمویی - علی صالحی - الهیار ساکی - مهدی فیروزه - علیرضا گودرزی - علی مشتاق الائمه - رضا روزبهانی - حیدر می‌ناپور - احمد خسروی - قدرت امیر - مرتضی شریفی - جعفر امیدعلی - علی رحم رحیمی - امیرفرهنگ بیرانوند - هادی پیمویی - کوروش محتشمی - علی اکبر نعمتی - علی روزبهانی - محمد تقی شیرویه - مهدی فتحی - محسن فیروزه - علیرضا شاکری - سعید گودرزی - سامان باقر باغی - امیدعلی شیرزادی - عادل عادلی - مسعود جعفری نوکنده - مصطفی سلیمی - جواد میان رودی - مرتضی یعقوبی - علیرضا قمی - عبدالمحمد گودرزی - ایمان گودرزی - عباس سعیدی کیا - منوچهر عزیزی - مهدی پارسا - ناصر کردی‌پور - یدالله محمدزاده - منوچهر شعوری - افشین قیصری - عباس روزبهانی - محمد حسین قیاسی - اصغر صارمی - محمدرضا شهبازی - حجت الله مرادی - علی اکبر هداوند - احسان نعمتی فرد - بهروز حیدری - امید حسن‌زاده - یونس ساکی - غلامحسن نعمتی - محمد گودرزی - علی کاکاوند - علی جودکی - فتح الله حق نیا - عباس کردی‌پور - سعید رحیم‌زاده - مسعود جلیلی - غلامرضا خجسته - شهاب عزیزی - مسعود خسروی - منوچهر بهمنی - محسن آلویی - محمد حسن جنت - پرویز رازانی - مراد کوچک‌زاده - محمد کشوری - گودرز ترکاشوند - مهدی کولیوند - حسین کرکی - غلامعلی معرف - علی گودرزی - شاهرخ عزیزی - علی گودرزی - محمد آسترکی - حسن مقدسی - محمد حق نیا - سعید گودرزی - محمد می‌انرودی - علی حسین نیک اعتقاد - سمیع یگانه - عباس شعوری - علیرضا صلاحی یگانه - امیر افشاری - محمد مددی - علی جنت- محمد گودرزی - غلامحسین مهدوی - احسان کریمی - محمدرضا یاراحمدی - مسعود کزازی - رضا می‌انرودی - علی می‌انرودی - پرهام جهانی‌زاده - عباس حق نیا - حسین باقری - محمد فرید - محمود قدیمی - رضا زیار - حجت الله شهبازی - احمد استرکی - محمد حسینی - عبدالمجید غنی‌پور - سعید روزبهانی - قباد شهسواری - حمید رحیمی - حسین خدایی- محمدرضا گودرزی - یژن امینی - عباس گودرزی - احمد پیرحیاتی - سهراب یاری یگانه - حمیدرضا رحیم‌پور نهاوندی - محمد یگانه پرش کش - علیرضا گودرزی - جلال ابرازی - داوود بیرانوند - امین صفار - افشین معظمی گودرزی - محمد اسعدی - محمد علی سمندر - حسن گودرزی - محد ناصر مداح موحدی - امیر نصراللهی - علیرضا جمالی مقدم - امیرابراهیمی - حسین دولتشاهی - سید جعفر آهوقلندری - صادق دریایی -مهدی شجاعی - سیاوش یعقوبی - مصطفی صادقی - محمد حسین‌پور - محسن عالی‌نژاد - حسن لک - علیرضا کردی - بابک یاراحمدی - إنشاء الله جبرکش - میثم پارسا - رضا کمره‌ای - غلامرضا جبرکش - حمید محمودی - عباس میرزایی - داریوش سرسیوند - محمدرضا معظمی گودرزی - مسعود حسین‌پور - جمشید بهره بر - علی طهماسبی - محمدرضا یاری - محمدرضا مهربان - کاوه نظام السلامی - حسین گودرزی - بهرام رحیمی - رضا سلگی - احسان امینی - موسی دیناروند - احمد زند لشنی - غلامعباس الحاقی - حسین قائد رحمت - حیدر موسیوند - شاهین کاووسی - مرتضی یاراحمدی - حبیب پیریایی - داوود معظمی گودرزی - محمد گودرزی- محمدرضا رضایی فرد - عبدالعلی هوشمندی - عبده سلیمی - محسن جهازی- محمود طهماسبی



لغو مراسم انجمن صنفی معلمان کردستان در سنندج

خبرگزاری هرانا - مراسم تقدیر و تجلیل از اسکندر لطفی فرهنگی مریوانی، لغو و چند تن از اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان توسط نیروی انتظامی دستگیر و بازداشت شدند.
به گزارش آژانس خبری موکریان، صبح امروز، سیزدهم اسفند ماه قرار بود مراسمی به منظور تقدیر و تجلیل از اسکندر لطفی معلم تبعیدی اهل مریوان برگزار شود که با حضور نیروی انتظامی در محل، از برگزاری آن ممانعت به عمل آمد.
هم چنین چند تن از اعضای این انجمن از جمله پیمان نودینیان دستگیر و بازداشت شدند.
این مراسم که توسط انجمن صنفی معلمان کردستان ترتیب داده شده بود، قرار بود در کوه آبیدر سنندج و با حضور اعضای این انجمن برگزار شود.



ادامه اعتراضات کارگران کارخانه کیان تایر در تهران

خبرگزاری هرانا - گزارش های رسیده از تهران حاکی است که اعتراضات کارگران کارخانه کیان تایر که از مدتی پیش آغاز شده است، ادامه دارد.
به گزارش بی بی سی، گروهی از کارگران این کارخانه که ماه هاست حقوق دریافت نکرده اند، چند روزی است که با تجمع درون کارخانه، نصب پارچه نوشته های اعتراضی به نرده های بیرونی کارخانه، روشن کردن آتش و سر دادن شعار، اعتراض خود را نشان می دهند.
به گفته این شاهدان، شعارهایی چون "مرگ بر ستمگر"، "یا حجت ابن الحسن، ریشه ظلم رو بکن" و "مرگ بر دروغگو" از جمله شعارهای کارگران معترض بوده است.
این کارگران با حضور در حاشیه بزرگراه آیت الله سعیدی در منطقه چهاردانگه (جنوب غرب تهران) از رانندگان خودروهای عبوری درخواست می کردند که با به صدا در آوردن بوق اتومبیل های خود با آنها همراهی کنند، که به گفته شاهدان، بسیاری از رانندگان به این درخواست عمل می کردند.
منابع خبری روز دهم اسفند گزارش داده بودند که کارگران کارخانه کیان تایر، همزمان با تجمع های مخالفان دولت در اعتراض به بازداشت یا حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالفان، به تحصن دست زده بودند.
گفته می شد"به علت جمعیت زیاد متحصنان، نیروهای پلیس و یگان ویژه از حمله به متحصنان و درگیری با آنها خودداری کردند و تنها با محاصره کامل متحصنان، از پیوستن مردم به آنها جلوگیری می کردند."



دکتر ایرج افشار در بیمارستان بستری شد

دکتر ایرج افشار از بزرگان عرصه ادب و ایران‌شناسی در بخش آی سی یو بستری شد.
به گزارش آفتاب، ایرج افشار از پژوهشگران صاحب‌نام و پیشکسوت کشورمان که از شامگاه پنجشنبه ۱۲ اسفندماه در بیمارستان جم تهران بستری شده است، حال مساعدی ندارد.
وی همچنین اشاره کرد ایرج افشار در حال حاضر در آی سی یو بستری است و زمان انتقال وی به بخش عمومی مشخص نیست.
ایرج افشار محقق، ایران‌شناس و کتاب‌شناس است که در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۰۴ در تهران متولد شد. او فرزند دکتر محمود افشار بنیادگذار موقوفات دکتر محمود افشار یزدی و یکی از استادان مدرسهٔ دارالفنون است. اسکندرنامه، پرونده صالح، گاهشماری در ایران قدیم، ریاض‌الفردوس و جستارها درباره نسخه خطی از جمله نزدیک به ۳۰۰ عنوان کتاب منتشرشده‌ او در زمینه‌های تصحیح، تألیف و ترجمه هستند.
وی در سال ۱۳۱۲ آموزش دبستانی را در دبستان زرتشتیان آغاز کرد. تحصیلات خود را در رشته حقوق به پایان رساند و دوره دکتری را نیز دیده است.
افشار پس از آن در مدرسه شاهپور تجریش و در دبیرستان فیروز بهرام تحصیلات متوسطه را پی‌گرفت و با اتمام این دروه در سال ۱۳۲۴ وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۲۸ تحصیلات خود را با گرایش قضایی به پایان برد.
افشار از ذخایر ادبی و علمی کشور شمرده می‌شود و در فن کتاب‌شناسی و کتابداری بی‌مانند است.
وی زبان انگلیسی و فرانسه را خوب می‌داند. ده سال کتابدار دانشکده حقوق بود و سپس رئیس کتابخانه دانش‌سرای عالی شد. یک سال نیز ریاست کتابخانه ملی را بر عهده داشت و چهار سال هم رئیس اداره کل انتشارات دانشگاه بود.
افشار مدتی به عنوان کتابدار وارد کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و با کسب تجربیات این دوره مدتی ریاست کتابخانه ملی را به عهده گرفت.
وی عضو انجمن ایران‌شناسی، عضو انجمن کتابداران ایران، عضو هیات اجرایی انجمن تاریخ نیز هست.



امیر گل، دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بازداشت شد

امیر گل که از سوی دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار شده بود، روز هفتم اسفندماه جاری در پی مراجعه به این مرکز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، در پی تجمع ۲۵ بهمن ماه امسال در دانشگاه شریف دست‌کم ۱۸ نفر از دانشجویان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده‌اند. امین مهدوی، شقایق حیرانی، فرزانه کرمی، پوریا نادری، سامان فرحت، محمد نراقی، محمد سلحشور، عارف بلندنظر و سیاوش جباریان نه نفر از دانشجویان دانشگاه شریف شامگاه ۲۵ بهمن دستگیر شدند. شیما وزوایی، ۲۶ بهمن‌ماه و در پی مراجعه ماموران امنیتی به محل کارش، دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شد.
حسین سالمکار دانشجوی ورودی سال ۸۳ دانشگاه خواجه نصیر در رشتهٔ مهندسی مکانیک و دانشجوی کار‌شناسی ارشد ورودی سال ۸۹ دانشگاه صنعتی شریف در رشته هوافضا نیز ۲۶ بهمن ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
همچنین در روز ۲۶ بهمن ماه ماموران حراست در هماهنگی کامل با نیروهای امنیتی اقدام به بستن تمامی درهای دانشگاه نموده و دانشجویان را مجبور به خروج از در اصلی نمودند. در پی این اقدام نیروهای امنیتی/ شبه نظامی مستقر در جلوی در اصلی اقدام به بازداشت علی اکبر محمد‌زاده، جواد سوهانکار، امیر هوشنگ نوایی، بهزاد عالی‌پور و محمد افخمی اعضای انجمن اسلامی دانشگاه، نادر رضایی، عضو شورای صنفی دانشگاه و علی مرشدلو دیگر دانشجوی شریف نمودند. بنابر گزارش شاهدان عینی بازداشت علی اکبر محمدزاده، دبیر و جواد سوهانکار عضو هیٱت رئیسه انجمن اسلامی دانشجویان با اعمال خشونت و ضرب و شتم همراه بوده است. این دو طی ماه‌های گذشته بار‌ها به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و مورد تهدید واقع شده‌ بودند.


حسن رضایی از فعالین سیاسی اصلاح طلب، آزاد شد

خبرگزاری هرانا - حسن رضایی از فعالین سیاسی اصلاح طلب استان گلستان، آزاد شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، حسن رضایی، مسوول شاخه جوانان جبهه مشارکت استان گلستان که روز ۱ اسفند در گرگان بازداشت شده بود، یکشنبه ۸ اسفند با قرار وثیقه از زندان آزاد شده است.
آزادی این فعال سیاسی در حالی صورت گرفته که در پی دور جدید اعتراض‌ها در ایران، ده‌ها نفر از فعالان سیاسی و دانشجویی و نیز صدها نفر از شهروندان عادی دستگیر و در بازداشت به سر می‌برند.


تداوم بازداشت علی صابری دانشجوی دانشگاه بهار مشهد

خبرگزاری هرانا - علی صابری دانشجوی دانشگاه بهار همچنان در بازداشتگاه اطلاعات مشهد و در سلول انفرادی نگه داری میشود.
به گزارش دانشجو نیوز، سید علی صابری دانشجوی دانشگاه بهار مشهد که در اقدامی نادر از کلاس درس در داخل دانشگاه به آموزش دانشکده فراخوانده شد و داخل دانشگاه توسط ماموران اداره اطلاعات مشهد بازداشت شده بود، هم چنان در بازداشت اداره اطلاعات مشهد به سر میبرد.
این فعال دانشجویی و عضو ستاد مهندس موسوی در روزهای پس از ۲۵ بهمن بازداشت شده است.
شایان ذکر است درحالیکه آقای صابری همچنان در بازداشت نیروهای امنیتي به سر میبرد، صفحه فیس بوک وی اپدیت شده و استاتوس آن تغییر کرده است. امری که نشاندهنده این مساله است که نام کاربری و رمز عبور فیس بوک علی صابري در اختیار نیروهای امنیتی قرار گرفته است.
تغییر استاتوس فیس بوک آقای صابري این نگرانی را در بین دوستان و خانواده این فعال دانشجویی ایجاد کرده است که وی تحت فشار مجبور به افشا اطلاعات شخصی و رمز عبور فیس بوکش شده است.
به جز علی صابری چندين دانشجوی دیگر دانشگاه های آزاد و فردوسی مشهد نیز همچنان در بازداشت کودتاچیان قرار دارند.
پس از تجمع اعتراضی گسترده ۲۵ بهمن، روند دستگیری فعالین دانشجویی شتاب بیشتری گرفته است و از آن تاریخ تا کنون بیش از یک صد فعال دانشجویی توسط دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده اند.



خطر بیکاری برای ۲ میلیون قالیباف در کشور

خبرگزاری هرانا - طی سال های اخیر هزاران تن از قالیبافان ایرانی از کار بیکار شده و گفته می شود ۲ میلیون قالیباف دیگر، به دلیل واردات بی رویهٔ فرش در معرض بیکاری قرار دارند.
فرش ایرانی از مجلل‌ترین و باکیفیت‌ترین فرش‌های جهان به شمار می‌آید؛ اما این در حالیست که قالیبافان ایرانی از این مهم بهرهٔ خاصی نمی‌برند و از سویی دیگر نیز کارفرمایان از عدم رونق بازار جهانی فرش ایران طی سال های اخیر گله مند اند.
به گزارش روزنامهٔ دنیای اقتصاد، رئیس اتحادیهٔ صادرکنندگان فرش دستباف نسبت به خطر نابودی اشتغال دو میلیون فرشباف کشور به دلیل گسترده شدن عرضهٔ غیرقانونی فرش‌های دستباف بی‌کیفیت هشدار داد و تصریح کرد: "به دلیل بالابودن قیمت تمام شدهٔ فرش‌های ایرانی در مقایسه با محصولات دیگر کشور‌ها که آن هم از تورم ۱۰ تا ۲۰ درصدی واقعی در کشور ناشی می‌شود، واردات فرش دستباف به شدت رونق گرفته است."
هریسچیان ادامه داد: "این واردات عمدتا از کشورهایی چون چین، هند و پاکستان صورت می‌گیرد که محصولات تولیدیشان به هیچ وجه از شاخصه‌های استاندارد بهره‌مند نیست و اصالت فرش دستباف ایران را زیر سوال برده است."
رئیس اتحادیهٔ صادرکنندگان فرش دستباف، "نپرداختن حقوق گمرکی، سود بازرگانی کم و فشار مالیاتی سنگین بر بخش رسمی تولیدی کشور را از عوامل رونق گرفتن واردات رسمی و قاچاق فرش دستباف به کشور برشمرد."
شایان ذکر است که بیشتر قالیبافان ایرانی در شهرهایی نظیر تبریز، قم، اصفهان و کاشان ساکن اند.



فریدون صیدی راد بازداشت شده است

خبرگزاری هرانا - فریدون صیدی راد، عضو ستاد مهدی کروبی شاخه اراک روز دهم اسفندماه بازداشت شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، این فعال مدنی روز دهم اسفند به همراه مهسا امرآبادی بازداشت و بلافاصله به زندان اوین منتقل شده است. این در حالی است که ماموران پس از بازداشت فریدون صیدی راد، به منزل وی رفته و اقدام به تفتیش و توقیف برخی لوازم وی کرده اند.
گفتنی است که فریدون صیدی راد ساعت سه نیمه شب دهم اسفند طی تماس تلفنی، موضوع بازداشت خود را به خانواده اطلاع داده است، اما از آن زمان تا کنون خبر دیگری از او در دست نیست.
روز دهم اسفندماه، تعدادی از فعالین مدنی، سیاسی، از جمله فخرالسادات محتشمی پور، مهسا امرآبادی و شهین جهادی نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
مسئولان قوه قضاییه در اظهار نظرهای اخیر خود، اعلام کرده اند که در روز دهم اسفندماه هیچ اتفاق خاصی در تهران رخ نداده است، اما منابع خبری مستقل از بازداشت صدها تن از شهروندان در این روز خبر داده اند که به دلیل کمبود جا در بازداشتگاه های تهران، به اماکن دولتی از جمله پادگان جی منتقل شده اند.



چهار تن در اردبیل و در ملاءعام اعدام خواهند شد

خبرگزاری هرانا - دادستان عمومی و انقلاب اردبیل از اعدام در ملاءعام چهار نفر در اردبیل در آینده‌ای نزدیک خبر داده است.
به گفتهٔ فردین ارژنگی، دادستان عمومی و انقلاب اردبیل این چهار تن "سر‌دستگان باندهای تهیه و توزیع مواد مخدر در اردبیل" بوده‌اند. وی زمان دقیق اجرای این احکام را اعلام نکرده است.
ارژنگی با بیان این‌که صدور احکام این افراد در روزهای اخیر با تایید مقامات قضایی به استان ابلاغ شده است، افزود: "در رویکرد جدید قوه قضاییه برخورد جدی با مجرمان و متخلفان دانه‌درشت در اولویت و اساس کارهاست و معتقدم با چند دهه حضور در فضای قضایی کشور این اعدام‌ها جنبه ارعابی و پیشگیری دارد."
دادستان اردبیل تصریح کرد: "در قانون جدید برخورد با معتادان و مصرف‌کنندگان مواد مخدر بخث درمان اجباری معتادان به صورت اثر‌بخش در نظر گرفته شده و این تکلیف دستگاه‌های خدمات‌رسان نظیر بهزیستی است که بتوانند در ایجاد فضای ترک و درمان معتادان شایسته عمل کنند."
وی مدعی ست "اگر اعدام این افراد در ملاءعام اجرا شود به یقین جنبه ارعابی و پیشگیری آن فوق‌العاده است و دیگر متخلفان نیز که اقدام به ضربه زدن به امنیت روحی و روانی جامعه دارند، هشدار می‌گیرند."
این در حالیست که امروزه اعدام در ملاء عام از مصادیق بارز بازتولید خشونت در جامعه به حساب می آید.



ادامه اعتراضات کارگران کارخانه کیان تایر در تهران

کارخانه کیان تایر
گزارش های رسیده از تهران حاکی است که اعتراضات کارگران کارخانه کیان تایر که از مدتی پیش آغاز شده است، ادامه دارد.
به گفته شاهدان عینی، گروهی از کارگران این کارخانه که ماه هاست حقوق دریافت نکرده اند، چند روزی است که با تجمع درون کارخانه، نصب پارچه نوشته های اعتراضی به نرده های بیرونی کارخانه، روشن کردن آتش و سر دادن شعار، اعتراض خود را نشان می دهند.
به گفته این شاهدان، شعارهایی چون "مرگ بر ستمگر"، "یا حجت ابن الحسن، ریشه ظلم رو بکن" و "مرگ بر دروغگو" از جمله شعارهای کارگران معترض بوده است.
کارخانه کیان تایراین کارگران با حضور در حاشیه بزرگراه آیت الله سعیدی در منطقه چهاردانگه (جنوب غرب تهران) از رانندگان خودروهای عبوری درخواست می کردند که با به صدا در آوردن بوق اتومبیل های خود با آنها همراهی کنند، که به گفته شاهدان، بسیاری از رانندگان به این درخواست عمل می کردند.
سایت های خبری نزدیک به مخالفان دولت ایران روز دهم اسفند خبر داده بودند که کارگران کارخانه کیان تایر، همزمان با تجمع های مخالفان دولت در اعتراض به بازداشت یا حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالفان، به تحصن دست زده بودند.
سایت کلمه در این مورد نوشته بود: "به علت جمعیت زیاد متحصنان، نیروهای پلیس و یگان ویژه از حمله به متحصنان و درگیری با آنها خودداری کردند و تنها با محاصره کامل متحصنان، از پیوستن مردم به آنها جلوگیری می کردند".



تاکید رهبر ایران بر نقش بلندمدت وزارت اطلاعات

آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در بازدیدش از وزارت اطلاعات، مهم ترین وظیفه این وزارتخانه را تهیه "طرح های عمیقِ بلند مدت" دانسته است.
به گزارش وب سایت آیت الله خامنه ای، او روز پنجشنبه طی شش ساعت، از نمایشگاه فعالیت های وزارت اطلاعات بازدید و با مدیران، کارشناسان و کارکنان آن دیدار کرد.
رهبر ایران در این دیدار بر "لزوم نگاه کلان، راهبردی و عمیق وزارت اطلاعات" تاکید کرده است.
او گفت: "طرح های بلند مدت خوبی در وزارت اطلاعات تهیه شده است، اما باید طرح های جامع و راهبردی در دیگر موضوعات مهم تهیه و کامل شود زیرا اساسی ترین وظیفه این دستگاه تهیه طرح های عمیقِ بلند مدت است."
رهبر ایران تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه را "حادثه ای فوق العاده عظیم" دانست و خواهان آن شد که وزارت اطلاعات این وقایع را "فعالانه رصد" و و ابعاد مختلف آنرا به دقت بررسی کند.
این در حالیست که آیت الله خامنه ای خود در جریان اعتراضات اخیر ایران هدف شعارهای معترضانی بوده که گفته اند او نیز باید مانند رهبران مصر و تونس از قدرت کناره گیری کند.
بازدید وی از وزارت اطلاعات در حالی انجام می شود که سازمان اطلاعات سپاه روز چهارشنبه درباره امکان وقوع "کودتای مخملی" در ایران هشدار داد.
حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه گفته است: "آمریکایی‌ها در پی آن هستند تا در فصل اول سال ۱۳۹۰ با گره زدن تحریم‌ها به موج جدید هدفمندی یارانه‌ها، مردم را ناراضی جلوه دهند و سپس در فصل چهارم به کودتای مخملی دست بزنند."
آیت الله خامنه ای چند ماه پس از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ معاونت اطلاعات سپاه پاسداران را به سازمان اطلاعات ارتقا داد و حسین طائب، فرمانده سابق بسیج را به ریاست آن برگزید.
گفته می شود بخشی از فعالیت هایی که در گذشته در حیطه وزارت اطلاعات بوده به سازمان اطلاعات سپاه واگذار شده است.
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران سال گذشته غلامحسین محسنی اژه ای، وزیر اطلاعات وقت را عزل کرد و گفت که این وزارتخانه در پیش بینی و جلوگیری از وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری کوتاهی کرده است.
حیدر مصلحی جانشین آقای محسنی اژه ای در چند مصاحبه از آنچه که وی دستاورده های این وزارت خانه خواند دفاع کرده است.
وزیر اطلاعات ایران پنجشنبه گذشته مدعی شد که مخالفان دولت با کشورهای غربی از جمله آمریکا رابطه دارند. فعالان و رهبران "جنبش سبز" این اتهام را بی اساس می دانند.


ایران در هفته‌ای که گذشت؛ ۱۳ اسفند

زندان حشمتیهواکنش ها نسبت به انتشار خبر بازداشت یا حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، از رهبران مخالفان دولت و تجمع های اعتراض آمیز مخالفان، سایر رخدادهای سیاسی ایران در روزهای گذشته را تحت الشعاع خود قرار دادند.
جنبش اعتراضی؛ 'ناپدید شدن' رهبران
روز دوشنبه نهم اسفند، سایت کلمه، نزدیک به جنبش اعتراضی مردم ایران، موسوم به جنبش سبز، اعلام کرد که میرحسین موسوی و مهدی کروبی، از رهبران این جنبش، به همراه همسران خود، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، بازداشت و به زندان حشمتیه در شرق تهران منتقل شده اند.
پیشتر، منابع نزدیک به مخالفان دولت ایران از حبس خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و قطع شدن کلیه ارتباطات آنان با بیرون از خانه، خبر داده بودند.
حصر خانگی رهبران مخالفان دولت واکنش تند برخی از چهره های سرشناس سیاسی و مذهبی منتقد دولت را به دنبال داشت.
آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب، مرجع تقلید مقیم شیراز، در نامه ای به اعضای مجلس خبرگان، این حصر را "غیرقانونی و غیر شرعی" خواند و آیت الله یوسف صانعی، مرجع تقلید مقیم قم در بیانیه ای این اقدام را نشانه "درماندگی و ضعف سیاسی عاملان و آمران آن" دانست."
محمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین ایران، هم میرحسین موسوی و مهدی کروبی را افرادی دارای سابقه درخشان در انقلاب و جمهوری اسلامی توصیف کرد و حصر خانگی آنان و اقدام های "تخریبی" علیه آنها را مورد انتقاد قرار داد.
علیرغم این انتقادها،حصر خانگی رهبران مخالف دولت پایان نیافت و خاموش بودن چراغ های خانه های آنان نشانه هایی از بازداشت آنان تلقی شد.
روز یکشنبه هشتم اسفند، گروه "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" با اشاره به "ناپدید شدن" رهبران جنبش سبز، حکومت ایران را به خاطر نگهداری رهبران مخالفان و همسران آنها در محلی نامعلوم، به "آدم ربایی" متهم کرد.
روز بعد و به دنبال انتشار خبر قطعی انتقال رهبران جنبش اعتراضی به یک زندان نظامی، اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی، در گفت وگو با بی بی سی فارسی، مقام های عالی کشور را به گروگان گرفتن این چهار نفر و نداشتن شجاعت برای قبول مسئولیت و دادن توضیحات در این مورد، متهم کرد.
مجتبی واحدی، از مشاوران مهدی کروبی، هم در مصاحبه با بی بی سی فارسی تأکید کرد که دستگیری آقایان موسوی و کروبی، بنا به صلاحدید آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران انجام شده است.
در مقابل، خبرگزاری فارس به نقل از یک مقام قضايی، خبر بازداشت رهبران مخالف دولت را تكذيب و اعلام کرد که آنها در منازل خود هستند و تنها "محدوديت‌هايی در تماس‌های آنان با عناصر مشكوك اعمال شده است."
اما فرزندان دو رهبر بازداشت شده، تکذیبیه خبرگزاری فارس را نپذیرفتند و اسماعیل گرامی مقدم، از مشاوران مهدی کروبی به بی بی سی فارسی گفت: "بازداشت آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان یکی از پرمسئله ترین رخدادهای تاریخ جمهوری اسلامی است."
روز چهارشنبه ۱۱ اسفند، عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، در حاشيه همايش دادستان‌های عمومی و انقلاب و نظامی كل كشور، رسانه هایی را که از انتقال رهبران جنبش سبز به زندان حشمتيه خبر داده بودند به دروغگویی متهم کرد و گفت که "آقايان كروبی و موسوی به همراه همسران خود در منازلشان هستند."
غلامحسين محسني‌اژه‌اي، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه هم بار دیگر بازداشت رهبران محالفان دولت را تکذیب کرد و گفت: "آنها در منازلشان هستند ولي محدوديت‌هايی در ارتباطات آنها ايجاد شده است."
در مقابل، روز پنجشنبه ۱۲ اسفند، دختران میر حسین موسوی با انتشار بیانیه ای، بار دیگر تأکید کردند که والدین آنها "در اسارتند و ربوده شده اند."
عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر وضعیت کنونی رهبران جنبش سبز را "مصداق آشکار ناپدید شدن قهری یا ناخواسته" دانست و سازمان گزارشگران بدون مرز هم با صدور بیانیه ای، از مقامات ایران خواست که محل "بازداشت" آقایان کروبی و موسوی و همسران آنها را فورا و رسما اعلام کنند.
جنبش اعتراضی؛ فراخوان راهپیمایی
جبهه مشارکت

در ادامه اعتراضات نسبت به محدودیت های اعمال شده علیه رهبران مخالفان دولت، در آغاز هفته اعلام شد که شورای هماهنگی راه سبز امید، تشکل هماهنگ کننده اعتراضات علیه دولت، در بیانیه ای از مردم برای راهپیمایی در روز سه شنبه دهم اسفند دعوت کرده است.
در این بیانیه زمان راهپیمایی، ساعت پنج بعد از ظهر و مکان آن در تهران از میدان امام حسین به سوی میدان آزادی و در سایر شهرها میدان و خیابان اصلی شهر تعیین شده بود.
در این راستا، جبهه مشارکت ایران اسلامی، یک تشکل سیاسی اصلاح طلب، نیز حصر رهبران جنبش سبز را "ناجوانمردانه و غیر قانونی" خواند و از تصمیم شورای هماهنگی راه سبز امید برای راهپیمایی در روز دهم اسفند تلویحا حمایت کرد.
فعالان هوادار جنبش اعتراضی ایران در برخی از شهر ها هم از مردم برای شرکت در راهپیمایی دعوت کردند.
انتشار خبر ناپدید شدن آقایان موسوی و کروبی و انتقال آنان به زندان در روزهای آغازین هفته، بر التهاب موجود در جامعه افزود و زمینه را برای یک حرکت اعتراضی دیگر فراهم ساخت؛ به طوری که در شامگاه دوشنبه نهم اسفند از تکبیر گفتن معترضان در پشت بام های برخی از محله های تهران و چند شهر دیگر، گزارش هایی منتشر شد.
روز سه شنبه دهم اسفند ماه، سایت خبری رهانا نوشت که تهران بار دیگر به یک پادگان نظامی تبدیل شده و سایت سی ان ان به نقل از یک شاهد عینی، تهران را به یک پادگان نظامی تشبیه کرد؛ زیرا انبوهی از نیروهای انتظامی و امنیتی مجهز به انواع وسایل ضد شورش به خیابان ها آمده بودند تا از شکل گرفتن هر گونه تجمع اعتراضی جلوگیری کنند.
علیرغم حضور پر تعداد نیروهای دولتی و نامناسب بودن هوا در تهران، باز هم هسته های پراکنده ای از تجمع کنندگان معترض شکل گرفت. این تجمع ها تا تاریک شدن هوا همچنان ادامه داشت. علاوه بر تهران، برگزاری تجمع‌های اعتراضی در شهرهای مختلف از جمله در اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، اهواز، کرج و سمنان هم گزارش شد.
گزارش هایی هم از درگیری های پراکنده بین نیروهای دولتی و تظاهر کنندگان منتشر شد و برخی از شاهدان عینی برخورد نیروهای دولتی با تجمع کنندگان را بی رحمانه توصیف کردند.
در قطعه فیلم هایی که از این تجمع ها به شبکه اینترنت راه یافت، تظاهر کنندگانی دیده می شدند که علاوه بر درخواست آزادی رهبران جنبش سبز و سایر زندانیان سیاسی، علیه دیکتاتوری و علیه رهبر ایران هم شعار می دادند.
منابع خبری نزدیک به مخالفان دولت به نقل از شاهدان عینی اعلام کردند که در روز دهم اسفند، صدها تن از شرکت کنندگان در تجمع های اعتراضی بازداشت شده اند؛ اما عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران گفت که "دستگیری خاصی" در این روز انجام نشده و دستگاه های امنیتی و انتظامی موظف به اعلام آمار بازداشت شدگان نیستند.
اعتراضات دهم اسفند، بار دیگر نشان داد که اعمال محدودیت های گسترده علیه معترضان و حتی حصر و بازداشت رهبران آنها هم نتوانسته از ادامه حیات جنبش اعتراضی مردم ایران جلوگیری کند.
جنبش اعتراضی؛ "اصحاب سکوت و اصحاب تردید"
احمد منتظری

در آغاز هفته، متن نامه احمد منتظری، فرزند آیت الله حسینعلی منتظری، خطاب به آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران منتشر شد که در آن تشکیل یک جلسه پنج نفره و گفتگوی مستقیم و دوستانه بین رهبر جمهوری اسلامی و آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان برای حل مشکلات سیاسی کشور پیشنهاد شده بود.
احمد منتظری در گفت و گو با بی بی سی فارسی تشکیل این جلسه و حل و فصل دوستانه مشکلات را برای جلوگیری از قوت گرفتن فکر براندازی در ذهن جوان ها، ضروری دانست.
در حالی که نامه احمد منتظری به سابقه همکاری اکبر هاشمی رفسنجانی با رهبر ایران اشاره داشت، همزمان از تلاش های برخی از حامیان دولت برای کنار گذاشتن آقای رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان هم گزارش هایی منتشر شد.
روز شنبه هفتم اسفند، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان از تبلیغات منفی "برخی محافل سیاسی و رسانه های خاص و صدا و سیما" علیه خودش، انتقاد کرد و گفت که فارغ از نتیجه، در انتخابات ریاست مجلس خبرگان شرکت خواهد کرد.
آقای هاشمی که در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام سخن می گفت، همچنین با اشاره به وجود افراد و گروه های مخالف نظام، گفت: "تكليف نظام اسلامی و مردم برای مقابله با اين‌ گونه افراد و گروه‌های معاند كه ممكن است هنوز هم عوامل اندک آنها با اعلام مواضع و شعارهای تند و تخريبی در پی تضعيف نظام باشند، روشن است كه نمونه آن در 25 بهمن ماه به روشنی اتفاق افتاد."
ناظران سخنان رئیس مجلس خبرگان را واکنشی به رسانه های حامی دولت تلقی کردند؛ رسانه هایی که پیوسته اکبر هاشمی رفسنجانی را تلویحا به عدم موضع گیری روشن و شفاف در قبال جنبش اعتراضی مردم ایران متهم می کنند.
در بیانیه پایانی اجلاسیه سراسری جامعه مدرسین و علمای بلاد، که در آغاز این هفته منتشر شد بار دیگر بر لزوم مرزبندی شفاف نخبگان و خواص با "جریان فتنه" تاکید شد و روز سه شنبه دهم اسفند، روزنامه کیهان از آمادگی آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، برای نامزدی ریاست مجلس خبرگان خبر داد.
مجلس خبرگان رهبری در روزهای هفدهم و هجدهم اسفندماه جلسه خواهد داشت و در این نشست رئیس دور بعدی این مجلس انتخاب خواهد شد.
روز چهارشنبه ۱۱ اسفند، گزارش هیات ویژه رسیدگی به تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی قرائت شد که در آن "آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی" به ایجاد اغتشاش و آوردن همه گروهک‌های ضدانقلاب اعم از منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، بهاییان و قوم‌گرایان به صحنه تظاهرات ۲۵ بهمن متهم شده بودند.
در این گزارش همچنین آمده بود: "بی تفاوتی اصحاب سکوت موجب طمع دشمنان گردیده است. اتخاذ مواضع مبهم توسط اصحاب تردید به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. امروز حجت بر همگان تمام گشته و انتظار اینست که به صورت قاطع، شفاف و بی ابهام صف بندی خود را مشخص نمایند."
در مقابل، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم با انتشار بیانیه ای در سایت رسمی خود از حوادث چند هفته گذشته به شدت انتقاد کرد و از هیئت حاکمه خواست حقوق شرعی و قانونی ملت را به رسمیت بشناسد و متجاوزان به حقوق و حریم مردم را تأدیب نماید.
از سوی دیگر، این هفته، از تجمع مخالفان آقای هاشمی رفسنجانی در مقابل منزل او در جماران و فحاشی علیه اعضای خانواده اش گزارش هایی منتشر شد.
قطعه فیلمی هم به اینترنت راه یافت که نشان می داد چگونه چند جوان در شهر ری با رکیک ترین الفاظ به فائزه هاشمی، دختر اکبر هاشمی رفسنجانی، و همراهان او توهین می کنند.
به دنبال انتشار این قطعه فیلم، آیت الله اسدالله بیات زنجانی، از مراجع تقلید منتقد حکومت ایران، روز یکشنبه هشتم اسفند، در پایان جلسه درس خارج فقه "چنین پرده‌دری هائی در مناظر عمومی" را مورد انتقاد قرار داد.
روز چهارشنبه ۱۱ اسفند، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران در همایش دادستان های سراسر ایران با اشاره تلویحی به اهانت های صورت گرفته علیه اکبر هاشمی رفسنجانی و دختر او، از دادستان تهران خواست که به این موضوع رسیدگی کند.
جنبش های اعتراضی؛ هشدارهای متقابل ایران و آمریکا
هیلاری کلینتون
وزیر امور خارجه امریکا از دولت ایران درخواست کرد که به ارعاب مخالفان خود و تماس با مخالفان در مصر و بحرین و یمن پایان دهد
انتشار خبر بازداشت سران مخالفان دولت ایران، واکنش برخی از مقامات سیاسی کشورهای خارجی را هم به دنبال داشت.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، گفت که دولت ایران باید به مردم اجازه دهد از حق آزادی بیان و آزادی تجمعات برخوردار شوند و باید بلافاصله به ارعاب سازمان یافته مخالفان پایان دهد.
اما علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران که برای شرکت در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل به ژنو رفته بود اعتراضات مخالفان دولت در ایران را تلویحا از نوع حرکت های مدیریت شده توسط قدرت های خارجی دانست و اعتراضات ساکنان سایر کشور های منطقه را حرکت های اصیل مردمی نامید و تأکید کرد که دولت های منطقه باید به خواسته های مردم توجه کنند.
در مقابل جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید رفتار حکومت ایران را "منافقانه" خواند و حبس رهبران مخالفان را "غیرقابل پذیرش" دانست.
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان هم از علی اکبر صالحی خواست تا سلامت دو رهبر مخالفان دولت را تضمین کند.
در واکنش، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، روز سه شنبه دهم اسفند، رسیدگی قضایی به پرونده افراد را یک مسئله داخلی خواند و تأکید کرد که "هیچ کشوری اجازه ندارد در آن دخالت کند."
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، از سوی دیگر، با اشاره به سرکوب معترضان در کشورهای منطقه، تأکید کرد که این سرکوب ها "نباید به توجیهی برای مداخله نظامی توسط کشورهای دیگر تبدیل شود."
روز بعد، در حالی که رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحده از اعزام دو کشتی جنگی آمریکا به دریای مدیترانه خبر داد، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در خرم آباد، کشورهای غربی را به زمینه چینی برای دخالت نظامی در برخی کشور‌ها متهم کرد و خطاب به سران کشورهای غربی هشدار داد که اگر در شمال آفریقا و خاورمیانه دخالت نظامی کنند، ملت های منطقه "گور سربازان آن‌ها را می کنند."
در مقابل هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه ایالات متحده، روز چهارشنبه در مجلس سنای آمریکا ایران را به تماس مستقیم یا غیرمستقیم با معترضان در مصر، بحرین و یمن و تلاش برای تأثیرگذاری بر سیر تحولات در این کشورها، متهم کرد.

ادامه کشمکش‌ها در مورد حمله به فائزه هاشمی

فائزه هاشمی
هویت شخصی که به فائزه هاشمی توهین کرده است، توسط همفکران خود او فاش شده است
در حالی که انتقاد چهره های حکومتی ایران از حمله و فحاشی به دختر اکبر هاشمی رفسنجانی ادامه دارد، گروهی از هواداران حکومت به دفاع از این حمله ادامه می دهند.
تازه ترین نمونه انتقاد به این حمله، سخنان احمد خاتمی، امام جمعه تهران در خطبه های امروز ۱۳ اسفند (۴ مارس) نمازجمعه پایتخت بود که در آن تلویحا از تندروی حمله کنندگان انتقاد کرد.
او گفت: "در عرصه های سیاسی نباید دچار افراط و تفریط شویم، موضع داشتن و حمایت از ولایت و محکوم کردن فتنه گران و روشنگری مستدل و مستند خوب و شایسته است، اما فحاشی و هتاکی، آن هم فحاشی ای که حد شرعی دارد و اهانت و هتاکی در شأن یک حرکت انقلابی نیست و هیچ کس حق ندارد از حدود شرع و قانون تخطی کند".
به نظر می رسد که اشاره او به حملات لفظی و فحش های ناموسی ای است که اخیرا در پارکینگ حرم عبدالعظیم در جنوب تهران به فائزه هاشمی داده شد.
در فیلمی که از این واقعه در اینترنت منتشر شده است، افرادی دیده می شوند که خود را "بچه حزب اللهی های شاه عبدالعظیم" معرفی می کنند و به خانم هاشمی و پدرش ناسزا می گویند.
گفته می شود که خانم هاشمی و همراهانش برای شرکت در تشییع جنازه یکی از بستگان خود به حرم عبدالعظیم رفته بود.
گروهی از معترضان به این حملات، دشنام های داده شده به خانم هاشمی را مصداق "حد قذف" دانسته اند که به معنای متهم کردن دیگران به زنا یا لواط است.
در همین حال، هویت شخصی که ظاهرا رهبری حمله کنندگان را به عهده داشته، توسط یکی از وبلاگ نویسان سرشناس هوادار حکومت معرفی شده است.
حسین قدیانی، وبلاگ نویس و نویسنده "بسیجی" در وبلاگ خود، قطعه ۲۶، نوشته است که این فرد سعید تاجیک، از بسیجیان دوره جنگ است که کتاب خاطرات خود را به نام "جنگ دوست داشتنی" منتشر کرده است.
گفته می شود که آقای تاجیک مسئول ایثارگران پالایشگاه نفت تهران است.
آقای تاجیک در مصاحبه ای که بهمن ماه سال گذشته با آقای قدیانی داشته و در وبلاگ قطعه ۲۶ منتشر شده است، در پاسخ به معترضانی که تظاهرات خیابانی شعار داده بودند "توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد" گفته بود: "مهم ترین اثر بسیج این است که اجازه نداد صدام پدر بعضی ها باشد. اگر بسیج نبود، این هتاکان باید به خواهر صدام می گفتند عمه".
او در همین مصاحبه نامه سرگشاده اکبر هاشمی رفسنجانی به رهبر ایران را که پیش از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری منتشر شد، عامل اصلی "غبارآلود" شدن فضای سیاسی کشور و سوءاستفاده "دشمن" دانسته است.
آقای قدیانی هم در حمایت از حمله آقای تاجیک و همراهانش به خانم هاشمی، نوشته است: "سزای فائزه همین [...] است و چیزهای دیگری که سعید و اطرافیانش کف دست این آقازاده ولگرد و همه جا اهل خرید گذاشتند".
او آقای تاجیک را "موظف به خشم انقلابی خویش" دانسته و از کسانی که خواستار مجازات او شده اند، به تندی انتقاد کرده است.
در خبری که در وبلاگ قطعه ۲۶ از حمله به خانم هاشمی منتشر شده بود، آمده بود که موبایل او در جریان کشمکش ها، به دست "امت حزب الله" افتاده است.
خانم هاشمی در بسیاری از تجمع های اعتراضی پس از انتخابات سال گذشته ایران حضور یافت و چند بار بازداشت و آزاد شد.
صدای سخنانی منسوب به او در اینترنت منتشر شده است که در آن به صراحت از آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران انتقاد می کند.



شورای هماهنگی راه سبز: تا آزادی رهبران مخالفان باید به اعتراض ادامه داد

زنان در جنبش اعتراضی ایران
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن تقدیر از هوادارانی که به وضعیت نامعلوم دو رهبر مخالفان دولت ایران اعتراض کرده اند، خواهان تداوم این اعتراضات شده است.
این شورا امروز جمعه ۱۳ اسفند (۴ مارس) با انتشار بیانیه ای اعلام کرد که تا آزادی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، "باید به اعتراضات به هر شیوه ای که ممکن است ادامه داد".
در بیانیه این شورا از "حضور فعال زنان" در جنبش اعتراضی پس از انتخابات تجلیل شده و با یادآوری کشته شدن ندا آقا سلطان و تبدیل او به یکی از نمادهای اصلی این جنبش، به حضور زنان در تمام حرکت های مهم اعتراضی و تحمل عواقب آن توسط آنان اشاره شده است.
شورای هماهنگی راه سبز امید "روز جهانی زن" را فرصتی برای پیگیری مطالبات جامعه زنان دانسته و از هواداران جنبش اعتراضی ایران خواسته است که در برنامه های این روز فعالانه شرکت کنند.
این شورا همراهی و همگامی خود را با برنامه های فعالان و نهادهای حوزه زنان برای پاسداشت روز جهانی زن اعلام کرده است.
پیش تر آسیه امینی، یکی از فعالان حقوق زنان با انتشار یادداشتی از این که هواداران جنبش اعتراضی روز سه شنبه ۱۷ اسفند (۸ مارس) را از "سه شنبه های اعتراضی" اسفندماه مستثنی کرده بودند، انتقاد کرده بود.
انتقاد خانم امینی هم در میان فعالان مدنی و هم در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی اینترنتی با استقبال قابل توجهی روبرو شد.

دعوت خانم عبادی

این در حالی است که شیرین عبادی، حقوقدان و برنده ایرانی جایزه صلح نوبل با انتشار بیانیه ای از ایرانیان دعوت کرده است که در روز جهانی زن به منظور حمایت از حقوق برابر زن و مرد به خیابان ها بیایند.
او با انتقاد از عملکرد حکومت جمهوری اسلامی در تضییع حقوق زنان و رواج فرهنگ مردسالاری و قوانین تبعیض آمیز در ایران، هشدار داده است که حوادث سیاسی نباید زنان را از پافشاری بر "خواسته برحق و همیشگی خود که تساوی حقوق است" غافل کند.
خانم عبادی در بیانیه خود نوشته است: "در روز جهانی زن همگام و همدوش با برادران هموطن خود به خیابان ها آمده و از خواست همگانی حمایت می کنیم، زیرا که دسترسی به حقوق برابر جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست".



درگیری شدید در لیبی برای تصرف شهر زاویه

تلاش ارتش لیبی برای بازپس گرفتن شهر زاویه از مخالفان به درگیری سنگین نظامی بین دو طرف تبدیل شده است.
گزارش ها از کشته شدن حداقل پنجاه نفر در درگیری های زاویه خبر می دهد.
در بندرنفتی رأس لانوف هم درگیری سنگین بین هواداران معمر قذافی و مخالفان گزارش شده است.
همزمان، نیروهای امنیتی لیبی با استفاده از گاز اشک آور به تظاهرات آرام مخالفان در طرابلس، پایتخت، حمله کرده اند.
مخالفان حکومت لیبی در تلاش هستند به 41 سال زمامداری معمر قذافی پایان دهند.

درگیری سنگین

گزارش های ارسالی از زاویه، بیانگر کشته شدن فرمانده شورشی ها در این شهر است.
تلویزیون لیبی از تصرف این شهر به وسیله ارتش خبر داده است ولی گزارش های دیگر بیانگر ادامه مقاومت پراکنده مخالفان در محله های مختلف است.
شاهدان عینی در گفت و گو با خبرگزاری رویترز از حجم بالای کشته شدگان و مجروحان منتقل شده به بیمارستان خبر داده اند.
یک شاهد عینی گفت: "ما همین الان از بیمارستان برگشتیم و حداقل سی کشته دیدیم." به گفته او بیمارستان پر از مجروح بوده است.
دولت لیبی همچنین از بازپس گیری بندر رأس لانوف خبر داده است ولی گزارش های مستقل این خبر را تایید نمی کند.
همزمان، مأموران امنیتی دولت لیبی برای متفرق کردن صدها معترضی که پس از نمازجمعه در خیابان های طرابلس، پایتخت، به تظاهرات پرداختند، به پرتاب گاز اشک آور متوسل شدند.
یک خبرنگار بی بی سی که در حومه شرقی شهر حضور دارد، می گوید که معترضان پرچم لیبی را به آتش کشیده اند.
پلیس پیش تر تدابیر امنیتی وسیعی در منطقه در نظر گرفته بود و هواداران آقای قذافی در خیابان ها ایستگاه های بازرسی مستقر کرده بودند.
توقف فعالیتهای نفتی ایران در لیبی
در خبری دیگر در مورد لیبی، خبرگزاری مهر به نقل از یک مقام شرکت ملی نفت ایران گزارش کرده که فعالیت های نفتی ایران در لیبی تا اطلاع ثانوی به حالت تعلیق در آمده است.
به گفته این مقام نفتی، روز پنجشنبه، تمامی پانزده عضو شرکت ملی حفاری ایران در لیبی با یک فروند کشتی متعلق به شرکت ملی نفتکش ایران بندر بنغازی در شمال لیبی را ترک کردند و قرار است پس از توقف کوتاهی در جزیره مالت، راهی ایران شوند.
از زمان آغاز اعتراضات علیه حکومت لیبی، مقامات و رسانه های جمهوری اسلامی موضعی انتقادی نسبت به رهبر لیبی اتخاذ کرده اند و از جمله محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری، برخورد خشونت آمیز ماموران امنیتی با تظاهرکنندگان را به شدت محکوم کرده و از معمر قذافی خواسته است تا به خواست مردم این کشور تن در دهد.
اظهارات آقای احمدی نژاد با انتقاداتی از سوی برخی رسانه ها و شخصیت های خارجی مواجه شد که با اشاره به نحوه برخورد نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با تظاهرات مردم و چگونگی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، از او خواستند به توصیه خود عمل کند.
پس از اعلام نتیجه بحث برانگیز انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران، معمر قذافی از جمله چند رهبر خارجی بود که با وجود اتهامات مربوط به تقلب گسترده در این انتخابات، آغاز دومین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد را به او تبریک گفتند.
در عین حال، با وجود اینکه حکومت های جمهوری اسلامی و لیبی همواره مواضع به شدت غربی داشته اند، این دو کشور هرگز به هم چندان نزدیک نبوده اند.
دستگاه های تبلیغاتی هر دو کشور رهبران خود را شایسته رهبری جهان اسلام دانسته اند و از آغاز استقرار جمهوری اسلامی در ایران هم، برخی مقامات و رسانه های جمهوری اسلامی معمر قذافی را مسئول ناپدید شدن امام موسی صدر، از رهبران شیعی لبنان معرفی کرده اند.
با آغاز اعتراضات سیاسی در لیبی، گروه های مخالف در جمهوری اسلامی از تلاش مردم لیبی برای دستیابی به دموکراسی حمایت کرده اند و همزمان، گروه ها و رسانه های طرفدار حکومت در ایران، این اعتراضات را نشانه تاثیر پذیری مردم منطقه از انقلاب سی سال پیش در ایران و علامت علاقمندی آنان به نظام حکومتی جمهوری اسلامی دانسته اند.