۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

مهمترین خبرهای روز، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

آزادی دو نفر از بستگان مادران پارک لاله

 شب گذشته پس از ۱۲ روز مریم نجفی دختر ژیلا مهدویان ( ترمسی )و الناز زینالی دختر اکرم نقابی از مادرانی که در یورش ماموران امنیتی به منازل شان بازداشت شده بودند به قید کفالت آزاد شدند. ماموران در حالی این دو نفر را آزاد کرده اند که مادران شان هنوز در بازداشت به سر می برند.
ماموران امنیتی ۱۷ مهرماه با یورش به منازل ژیلا مهدویان و اکرم نقابی از اعضای مادران پارک لاله (مادران عزادار) ضمن تفتیش منازل و دستگیری این دونفر دختران‌شان مریم نجفی و الناز زینالی را نیز بازداشت کردند. خبرگزاری‌های رژیم ایران علت این دستگیری‌ها را ارتباط با سازمان‌های سیاسی از جمله "سازمان مجاهدین خلق "عنوان نموده اند.
خبر‌آنلاین یکی از خبرگزاری‌های حکومتی ایران در شرح این دستگیری می‌نویسد:"۴ نفر از اعضای گروهی که به سرکردگی رهنورد [زهرا رهنورد] نام مادران عزادار برخود نهاده‌اند، طی روزهای گذشته به علت ارتباط داشتن با اعضای گروهک تروریستی منافقین هنگام سفر به آلمان جهت تماس با این گروهک دستگیر شدند. طبق اعترافات اولیه این افراد قصد داشتند در آلمان با رابط مهم منافقین [سازمان مجاهدین خلق] ملاقات و دستورات لازم جهت ادامه فعالیت خود را دریافت کنند."
مادران پارک لاله (مادران عزادار) در واکنشی سریع ضمن اعلام محکومیت این دستگیری‌ها، اقدامات این نوع رسانه‌ها را شایعه پراکنی و توطئه برای پرونده‌سازی و سرکوب دانسته‌اند و در بیانیه‌ای که به همین مناسبت انتشار داده‌اند ، آمده است :"پس از بازداشت این عزیزان و تهدید و فشار بر خانواده‌های آنان مبنی بر مسکوت گذاشتن خبر، متاسفانه شاهد خبر‌های دروغ توسط سایت‌ها و روزنامه‌های دولتی مبنی بر ارتباط مادران عزادار با خانم"زهرا رهنورد" و "سازمان مجاهدین خلق" می‌باشیم.
این در حالی است که مادران پارک لاله(مادران عزادار) ضمن احترام به خانم زهرا رهنورد، تا کنون هیچ ارتباطی با ایشان نداشته اند و به صورت خودجوش و مردمی برای رفع هر گونه خشونت در جامعه، خواسته‌هایی داشته و دارند.
از دیگر سو، چون این مادران خواسته‌هایی مدنی دارند، طبیعتاً نمی توانند و نمی‌خواهند با هیچ سازمان سیاسی در ارتباط باشند. بنابراین اتهام‌های وارده به مادران با روح حرکت مسالمت‌آمیز و مدنی مادران در تضاد است و به بند کشیدن و مورد اذیت و آزار قرار دادن خانواده‌ها، تعرض به حقوق اولیه تمامی انسان‌ها و نقض آشکار حقوق مدنی و شهروندی افراد است. "
گفتنی ست ماموران امنیتی یک بار دیگر نیز در تاریخ ۱۹ دی ماه سال گذشته با یورش به تجمع این گروه سی نفر را بازداشت کردند که پس از طی مراحل پلیسی ، امنیتی و قضایی ازاد شده اند.



اخبار روز: 

مشاور وزیر و دبیر ستاد همکاری های آموزش و پرورش و حوزه علمیه از اجرای طرح روحانی مدرسه در مدارس سطح کشور خبر داد و افزود: این طرح در صورت اعلام آمادگی ائمه جماعات مدارس اجرا می شود. این طرح تربیت دینی دانش آموزان را در مدارس مدیریت می کند. وی در توضیح ضرورت این طرح گفت: متاسفانه تعدادی از مدیران مدارس از نظر ذوق و سلیقه با ما تفاوت دارند و ما نمی توانیم با بخشنامه خواسته های خود را به آنان تحمیل کنیم از این رو باید به دنبال راه کارهای جدید در قالبی کوتاه و بلند مدت باشیم و بتوانیم آنان را با خود همراه کنیم.
حجت الاسلام علی ذوعلم در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به جزئیات جدید طرح این وزارتخانه برای حضور مستمر و دائمی روحانیون در مدارس اعلام کرد: در حال حاضر پس از بررسی های بسیار، به این نتیجه رسیده ایم که مشکلات تربیتی دانش آموزان با حضور روحانی مدارس رفع می شود، که در حال حاضر متاسفانه عدم هماهنگی عوامل مدرسه با یکدیگر مشکلاتی را ایجاد کرده است که امروزه نماز جماعت بریده‌هایی از این زنجیر است و حضور طلبه و روحانی در نماز جماعت مدارس یک حضور حداقلی است.
وی با بیان این مطلب که متاسفانه در برخی مدارس نماز جماعت با حضور تعدادی انگشت شمار از دانش آموزان برپا می شود، گفت: کار ما سوری و زوری نیست و تلاش می کنیم که حضور حداقلی امام جماعت به حداکثر برسد.
وی با تاکید بر اینکه در صورتی که ائمه جماعات مدارس آمادگی خود را اعلام کنند، طرح روحانی مدرسه به اجرا در می آید، به طوریکه مسئولیت روحانی مدرسه شخصی جدا از مسئولان، مدیر، معاون، مربی پرورشی، مداح و امام جماعت است به این معنا که این روحانی به نوع تربیت دانش آموزان توجه دارد و تربیت دینی دانش آموزان را مدیریت می کند.
وی مدیر مدرسه را راهبر آموزشی و پرورشی مدرسه دانست و اظهار کرد: متاسفانه تعدادی از مدیران مدارس از نظر ذوق و سلیقه با ما تفاوت دارند و ما نمی توانیم با بخشنامه خواسته های خود را به آنان تحمیل کنیم از این رو باید به دنبال راه کارهای جدید در قالبی کوتاه و بلند مدت باشیم و بتوانیم آنان را با خود همراه کنیم.
وی با تاکید بر اینکه وجود روحانی مدرسه به ما کمک می کند تا در مدارس تربیت دینی مستمر داشته باشیم و بتوانیم به فرهنگ غربی مدارس غلبه کنیم، اظهار کرد: در حال حاضر اشکالاتی در کار اعزام مبلغ به مدارس وجود دارد که دانش آموزان این برهه از زمان حسابگر هستند، نباید این باور در میان دانش آموزان تقویت شود که یک روحانی یا مبلغ برای اقامه نماز در مدارس هزینه دریافت می کند، در واقع آموزش و پرورش می بایست این هزینه را در اختیار مرکز اعزام کننده قرار دهد.

 

 

زمین لرزه در استان‌های گیلان و اردبیل


حدود ظهر روز جمعه (۳۰ مهر/۲۲ اکتبر) دو زمین‌لرزه به فاصله ۳۵ دقیقه، یکی به بزرگی  ۶/ ۴ درجه ریشتر و دیگری به بزرگی ۴/۴ درجه ریشتر، دو استان‌ گیلان و اردبیل را تكان داندد. به گزارش خبرگزاری ایرنا به نقل از مقامات دولتی ایران، این زمین‌لرزه‌ها خسارت‌های جانی برجای نگذاشته‌اند. علی اسلامی، مدیر كل مدیریت بحران استان اردبیل گفت که كانون این زمین‌لرزه‌ها در ۲۴ كیلومتری شمال شرق شهر هشتپر در استان گیلان و در بستر دریا بوده است و هرچند ساكنان قسمت وسیعی از نقاط جنوبی و مركزی استان اردبیل در شهرستان‌های اردبیل، نمین، خلخال و كوثر تكان‌های ناشی از این زلزله را احساس كردند، اما این حادثه خساراتی در این نقاط برجای نگذاشته است. افشین عزیزی، مسئول ستاد حوادث غیرمترقبه استانداری گیلان نیز اعلام کرد که زمین ‌لرزه گیلان تلفاتی نداشته است.

دگراندیش کوبایی برنده‌ جایزه‌ ساخاروف شد

گی‌یرمو 
فارینیاس

گی‌یرمو فارینیاس به عنوان برنده‌ی سال ۲۰۱۰ جایزه‌ی ساخاروف معرفی شد. پارلمان اروپا علت این تصمیم را تلاش بی‌وفقه‌ی این دگراندیش کوبایی برای دستیابی به آزادی بیان و احترام به حقوق بشر ذکر کرده است.

پارلمان اروپا جایزه‌ی ساخاروف برای حمایت از آزادی بیان را در سال ۲۰۱۰ به گی‌یرمو فارینیاس، روان‌شناس و روزنامه‌نگار کوبایی اهدا می‌کند. یژی بوزک، رئيس پارلمان اروپا، روز پنج‌شنبه (۲۲ اکتبر / ۳۰ مهر) اعلام کرد که این مخالف دولت کوبا با دست زدن به چند بار اعتصاب غذای بلندمدت در زندان، زندگی خود را به خطر انداخت تا در کشور خود تغییرات سیاسی ایجاد کند.
تلاش برای آزادی
فارینیاس پس از دریافت خبر برنده شدن این جایزه، بی درنگ خواست خود مبنی بر "پایان دیکتاتوری" در کشورش را بار دیگر تکرار کرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، فارینیاس در شهر محل سکونت خود، سانتا کلارا، درباره‌ی این جایزه گفت: «جهان متمدن از طریق پارلمان اروپا پیام آشکاری برای دولت کوبا فرستاد. زمان پذیرش دموکراسی و آزادی بیان فرا رسیده است. جایزه‌ی ساخاروف بیشتر برای ملت کوبا اهمیت دارد که نیم قرن برای رهایی از دیکتاتوری در این کشور مبارزه کرده است.»
بوزک، رئیس پارلمان اروپا، این دگراندیش و منتقد دولت کوبا را "امید همه‌ی تلاش‌‌گران راه آزادی، حقوق بشر و دموکراسی" نامید. وی همزمان ابراز امیدواری کرد که فارینیاس روز ۱۵ دسامبر در استراسبورگ، در مراسم اهدای جایزه‌ی خود شرکت کند.
گی‌یرمو 
فارینیاس در درمانگاه
مخالفی سرسخت
فارینیاس، فعال سیاسی ۴۸ ساله کوبایی، پس از ۲۳ بار اعتصاب غذا به شدت دچار ضعف شده است. او تابستان سال جاری نیز پس از ۱۳۵ روز به اعتصاب غذای خود پایان داد. هدف او از آن اعتصاب، آزادی ۵۲ زندانی سیاسی از بازداشتگاه‌های کوبا بود. او با اعتصاب‌های پیشین خود به فساد مالی و پایمال شدن آزادی بیان اعتراض کرده بود.
فارینیاس ۴ سال پیش نیز در دفاع از حق برابر مردم کوبا در دسترسی به اینترنت دست به اعتصاب غذا زده بود که در رسیدن به خواسته‌ی خود موفق نشد.
بانوان 
سپیدپوش، از برندگان کوبایی جایزه‌ی ساخاروف
این سومین بار است که دگراندیشان و مخالفانی از کوبا جایزه‌ی ساخاروف را دریافت می‌کنند. در سال ۲۰۰۲ این جایزه به اوسوالدو پایا، دیگر منتقد دولت کوبا و ۳ سال بعد، به "بانوان سفیدپوش"، گروهی متشکل از بستگان زندانیان سیاسی کوبا رسید. البته دولت کوبا به آن‌ها اجازه نداد که به خارج سفر کنند و جایزه را دریافت کنند.
اهمیت جایزه
جایزه‌ی ساخاروف معادل ۵۰ هزار یورو ارزش دارد و به یاد آندری ساخاروف، دگراندیش روسی نام‌گذاری شده است. این جایزه از سال ۱۹۸۸ هر ساله به مدافعان آزادی بیان و تلاش‌گران حقوق بشر اعطا می‌شود.
در میان برندگان پیشین این جایزه، نام‌های برجسته‌ای به چشم می‌خورد: نلسون ماندلا، رئيس جمهوری پیشین آفریقای جنوبی، الکساندر دوبچک، سیاستمدار فقید چکسلاواکی سابق و آنگ‌‌سان سوچی، از رهبران برجسته مخالف دولت برمه.



روسیه خواستار پاسخ مثبت تهران به پیشنهاد آغاز مذاکرات هسته‌ای شد

سرگی
 ریابکوف، معاون وزارت خارجه روسیه
روسیه روز جمعه از جمهوری اسلامی خواست به پیشنهاد از سرگیری مذاکرات با شش قدرت جهانی در مورد برنامه هسته‌ای خود در نیمه ماه آینده میلادی، نوامبر، پاسخ مثبت دهد.
کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، که نمایندگی کشورهای ۵+۱ را در گفت‌وگوهای هسته‌ای با ایران بر عهده دارد، پنج‌شنبه هفته گذشته، پس از دیدار با ‌وزیر خارجه آمریکا در بروکسل پیشنهاد کرد که دور جدید مذاکرات با ایران «در اواسط نوامبر» و با حضور ایالات متحده، بریتانیا، چین، فرانسه، روسیه و آلمان در شهر وین، پایتخت اتریش، برگزار شود.
منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران، نیز یک روز بعد یعنی جمعه هفته گذشته این پیشنهاد را «خبری خوش» نامید و گفت که تهران طی هفته‌های آینده آماده ازسرگیری گفت‌وگوها بر سر برنامه هسته‌ای خود با جامعه بین‌الملل است.
با این حال مقامات جمهوری اسلامی هنوز رسماً و با قاطعیت به این پیشنهاد پاسخ مثبت نداده‌اند.
این در حالی است که پیشتر سخنگوی آقای متکی کاترین اشتون را مسئول به تعویق افتادن هر چه بیشتر مذاکرات دانسته و به او توصیه کرده بود که از خود «تحرک بیشتری» نشان دهد.
خانم اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اما در پاسخ اعلام کرد که تاکنون هیچ پاسخ کتبی از جمهوری اسلامی به پیشنهادهای اتحادیه اروپا برای مذاکره دریافت نکرده ‌است.
در همین زمینه سرگی ریابکوف، معاون وزارت خارجه روسیه، روز جمعه از مقامات ایران خواست که با آغاز مذاکرات در هفته‌ای که روز دوشنبه، ۱۵ نوامبر، ۲۴ آبان‌ماه، آغاز می‌شود موافقت کنند.
آقای ریابکوف در مصاحبه با خبرگزاری روسی اینترفکس در شهر بروکسل، پایتخت بلژیک، گفت: «ما دوستان و همکاران ایرانی خود را ترغیب می‌کنیم که رسماً به این دعوت واکنش مثبت نشان دهند.»
مذاکرات جمهوری اسلامی با شش قدرت جهانی یا گروه موسوم به ۵+۱ درست یک سال پیش یعنی در اکتبر سال ۲۰۰۹ با تعلل تهران در پاسخ دادن به پیشنهاد مبادله سوخت اتمی به بن‌بست رسید، و دو ماه بعد شورای حکام در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه‌ای صادر کرد و در آن ایران را به دلیل پنهان کردن دومین پروژه خود برای غنی‌سازی اورانیوم در فوردوی قم به باد انتقاد گرفت.
جمهوری اسلامی همواره در واکنش به این انتقادات بر ادامه غنی‌سازی اورانیوم در خاک خود پافشاری کرده و انرژی هسته‌ای را «حق مسلم» خود دانسته است.
در مقابل آمریکا و متحدانش، به‌ویژه اسرائیل، بر این عقیده‌اند که این پافشاری می‌تواند نشانه تمایل مقامات حکومت اسلامی ایران به ساخت تسلیحات اتمی باشد، اتهامی که تهران همواره رد کرده است.


منشور "سومکا" در پوشش مشروطه خواهان لیبرال دموکرات

هدایت سلطان زاده

hidayet-soltanzadeh.jpg
در دنیای سیاست ، گاهی کلمات در معنای متضاد خود بکار گرفته می شوند .وقتی کسی خود را سلطنت طلب می نامد، تکلیف آدم با او روشن است .زیرا بلافاصله در ذهن او این ایده را زنده می کند که سر و کار او با یک رژیمی خواهد بود که شان نزول خود را از اراده و انتخاب مردم بر نمی گیرد. حتی در کشور های اروپائی که سلطنت یک نقش مهر لاستیکی را ایفاء می کند ، باز در همان حوزه محدود خود بر آرای مردم استوار نیست.
ولی همیشه چنین نیست، گاهی افراد و جریان های سیاسی، بنا به مصلحت زمان، خود را در پوشش دیگری معرفی می کنند که نام بیان شده آنان در تعارض با ایدوئولوژی و هدف های سیاسی اعلام شده آنها دارد. نئو- فاشیست های ایتالیا برهبری دختر موسولینی ، تحت عناوین " جنبش اجتماعی ایتالیا" ،و اتحاد ملی" و " اقدام اجتماعی" و غیره فعالیت می کنند و دست راستی های افراطی در اطریش که از ایدوئولوژی نئو-نازی تغذیه می کنند ،نام خودرا " حزب آزادی "نهاده اند. ودر فرانسه ، نام حزب دست راستی افراطی و نژادپرست ژان ماری لوپن ، " جبهه ملی" است! استفاده از نام های غلط انداز ، شیوه تازه همه احزاب دست راستی افراطی است.همین گرایش را در در کشورهای دیگر نیز می توان مشاهده کرد.
"مشروطه طلب" و " لیبرال " ودموکرات " شدن امثال داریوش همایون و یک مشت پان ایرانیست نیز از جنس همان همتایان اروپائی خود با نام مبدل است. ولی بگذارید اول به جنگ صلیبی ای که پان ایرانیست ها علیه ملیت ها در ایران راه انداخته اند بپردازیم ، و در آخر اشاره ای خواهم داشت باینکه اینها تا چه حدی " مشروطه طلب" ،" لیبرال" و" دموکرات "هستند.
اخیرا ، داریوش همایون، عضو سابق حزب سومکا [1]و دبیر کل حزب رستاخیز در دوره شاه ، در گفتگوئی که با دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات ) و نیز با سایت انترنتی " تلاش" داشته ، به نفی ایده فدرالیسم در ایران پرداخته و آنرا مقدمه ای برای تجزیه ایران دانسته است. و در این رابطه ، حتی رضا پهلوی را نیز مورد انتقاد قرار داده است که چرا بطور ضمنی ،از ایده فدرالیسم بعنوان شکلی دموکراتیک برای ایران نام برده و بر واقعیت جامعه چند ملیتی و چند فرهنگی در ایران اشاره کرده است. حتی اگر این اشارات رضا پهلوی ، ممکن است بنا بر آگاهی بر مساله ای حساس و یا بنا به مصلحت روز بوده باشد.
اینکه آقای همایون فرموده است که برای تشکیل یک حکومت فدراتیو در ایران ، نخست ایران باید چند تکه شود و بعد این تکه های جدا شده ازهم دوباره گردهم آمده و یک حکومت فدرال بوجود آورند ، نشان دهنده عدم آشنائی کامل ایشان با موضوع ، حتی در حد معلومات لغت نامه ای است. ایشان وارد بحث در موضوعی شده اند که متاسفانه دانش اولیه ای هم در باره آن ندارند. نه بلژیک اول تجزیه شد که حکومت فدرال بوجود آورد و نه برزیل و نه خیلی از کشورهای دیگر ، که امروز بشیوه فدراتیو اداره می شوند. لازمه فدرالیسم ، تجزیه مقدماتی کشور نیست.ولی مشکل قضیه در اینجا نیست . ایشان اگر هم متخصص تئوریک در زمینه فدرالیسم بودند ، بازهم همان ایده هائی را عنوان می ساختند که در این گفتگوها و نوشته های قبلی و بعدی خود مطرح کرده اند. هر روشنفکر سیاسی ، و امروز حتی مردم عادی در کوچه و بازار نیز میداند که در ایران مساله ملی وجود دارد ، که ممکن است سرنوشت کشور را بشیوه دیگری رقم بزند. مهم نیست که روی این مساله چه نامی نهاده می شود ، مساله ملیت ها ، اقوام یا قبیله یا هرنام دیگری . هرچند که هرکسی که مردمِ ساکن در شهر های چند ملیونی را قوم بنامد ، عدم آشنائی با تعاریف جامعه شناسی ویا فقط عناد خود را عیان می سازد. واقعیت این است که مساله ای وجود دارد و داریوش همایون و افراد شبیه ایشان ، بر این واقعیت معترف بوده و نسبت به آن ابراز نگرانی می کنند.
طبیعی است که جریان ها و احزاب سیاسی ، برای مسائل متفاوت سیاسی و اجتماعی ، بنا به اصول ایدوئولوژی سیاسی خود ، راه حل های متفاوتی را پیشنهاد کرده و آنرا موضوع فعالیت و تبلیغ خود قرار می دهند.روشن است که راه حل پیشنهادی کارل مارکس و آدولف هیتلر برای مساله یهود ، پاسخ یکسانی نخواهد بود و عواقب اجتماعی متفاوتی را در پی خواهد داشت. بهمین ترتیب است پاسخ به مساله ملی در کشورهائی که ترکیب جمعیتی چند ملیتی دارند و ایران نیز از این مقوله ساختاری جدا نیست. میتوان راه حل میلوسویج و رادوان کارازویج هارا اتخاذ کرد و بنام دفاع از تمامیت ارضی بروی ملیت های غیر صرب اسلحه کشید و عواقب آنرا پذیرفت[2]، و یا راه حل های دیگری را درپیش گرفت که پاسخ دموکراتیک تر و انسانی تری است ، نظیر بلژیک وهند و اسپانیا و غیره ، حتی اگر نظیر چک و اسلواک ، منتهی به تقسیم یک کشور به دو کشور شود. ولی چهارچوب فکری و ایدوئولوژیک آقای داریوش همایون ، فرسنگ ها با اندیشه دموکراتیک فاصله دارد. ایشان همچنان با منشور حزب سومکا به مساله ملیت ها در ایران می نگرند . این نگرش ضد دموکراتیک ، فقط به مساله ملیت ها در ایران محدود نمی شود .ایشان در مورد یکی از بزرگترین فاجعه های سیاسی ، یعنی در مورد قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 نیز ، با دریک یک ترازو قرار دادن قاتلین و قربانیان فاجعه سال 67 که هزاران نفر از زندانیان را مخفیانه به چوبه های دار سپردند، از همان منطق آمرین و عاملین این قتل عام تبعیت کردند .[3]
واقعیت این است که داریوش همایون، دقیقا از منشور حزب سومکا به مساله ملیت ها در ایران می نگرد و را حل او نیز سومکائی است. مساله داریوش همایون نه فدرالیسم است و نه عدم تمرکز. او عمیقا به برتری نژادی و سلطه یک ملت بر ملیت های دیگر اعتقاد دارد و جانمایه ایدوئولوژی او را تشکیل می دهد. او این تفکر خود را در قالب " ایران یک هسته سخت دارد و لایه های پیرامونی" عنوان می سازد و میگوید " این هسته سخت هنوز پا برجاست ". کدام اندیشه ای جمعیت کشور خود را برا ساس "هسته سخت و لایه های پیرامونی" طبقه بندی میکند، جز اندیشه ای که معتقد است که یک لایه نسبت به لایه های دیگر برتری دارد؟ اندکی دقت ، تفکرِ در لفافه پیچیدهِ او بروشنی بیرون می زند: این هسته سخت ، ما را ازمخاطرات وجودی مانند هجوم بنیان کن " بیابانگردان عرب و ایلغار " توندار"اهای آسیای مرکزی .. نگهداری کرد"[4].اشاره روشن او به عرب ها و ترک هاست ، که اکنون جزو حاشیه و پیرامون این "هسته سخت " در منظومه شمسی آقای همایون بشمار می روند و این هسته سخت از نظر او جز حکومت فارس ها نیست که داریوش همایون می گوید که عنصر "ثابت" در تصویر دگرگون شونده تاریخ ما هست و آن پابرجائی پیوند ها و اراده شکست ناپذیر نگهداری این ملت است که یک نگاه به سه هزار ه گذشته نیازی به اثبات دوباره آن نمی گذرد". از لابه لای این "نگاه به سه هزاره گذشته " می توان نژاد آریا را براحتی کشف کرد.داریوش همایون فقط فراموش می کند یاد آوری کند که این" اراده شکست ناپذیر" در امکان تبلیغ تئوری نژادی ، بعد از چند صد سال حکومت عرب و هزاره ای از حکومت ترک ها در ایران ، ببرکت کودتای اسفند 1299 توسط انگلیسی ها و بقدرت نشاندن رضا خان میر پنج بعنوان پادشاه میسر گردیده است .
داریوش همایون میگوید :
" آغازگر ما" ملیت" ها نیستد ، زیرا گذشته از آنکه ملت ایران را نفی میکنند،فرد ایرانی را بخودی خود بدلیل سخن گفتن به یک زبان معین ، دارای حق می شناسند".
آقای همایون ،ایران ، نام یک نقطه ای ازجغرافیا در گوشه ای از خاورمیانه در جهان است که ملیت های متفاوتی ، با خاستگاه قومی ، زبانی ، مذهبی و کانون های تمرکز زندگی خود در مناطقی مشخص ، در طی چندین قرن در کنارهم زیسته اند.این مناطق ، کا نون ها یا مناطق اصلی زندگی آنان بشمار میرود که نسل اندرنسل ، این پایه قومی و زبانی را بازتولید کرده اند. چنین ترکیب اجتماعی ، فقط ویژگی ایران نیست ، بلکه بسیاری از کشور ها نیز از چنین خصیصه ای برخوردار هستند. همانگونه که نام های بلژیک و یا کاناد ، نام های دال بر ملت نیستند، بلکه دلالت بر نام سرزمین هائی دارند که ملیت های متفاوتی در زیر یک چتر سیاسی در آنها زندگی می کنند.
همه ساکنین در جغرافیای معینی بنام ایران را نیز که هرگز حدود و ثغور تاریخی ثابتی نداشته و منشاء قومی و زبانی متفاوتی دارند و هر کدام از آنها در طی هزاره ای در مناطقی جداگانه ازهم زندگی می کنند ، درست مثل سیب زمینی در کیسه واحدی نمی توان ریخت و عنوان " ملت ایران" به آن داد. منشاء قومی ، و زبان و زیستن در یک محیط اجتماعی مشخص ، از شاخص های اصلی ملیت هستند. وقتی منِ ترکِ آذربایجانی با آقای همایون هیچگونه اشتراک قومی نداریم و اقای همایون بصراحت آنرا با " پیرامون" نامیدن غیر فارس ها و " هسته سخت" ، یعنی مرکز دانستن خودشان بیان میکنند . همچنین زبان واحدی نداریم. اگر زبان یکی از معیار های تشخیص و تعریف کننده یک ملت است ، وقتی ما زبان واحدی باهم نداریم ، چگونه ملت واحد، ولی بدون زبان واحد ی هستیم؟ و اگر همه ساکنین ایران یک ملت هستند ، که به زبان های متفاوتی حرف میزنند ، کجای دنیا و در کدام تعریف جامعه شناسی ، وجود هویت ملی با چند زبان تعریف شده است؟ خاستگاه تئوری ملت ، اروپا بوده است و مرز زبانی همیشه یکی از شاخص های ملیت درآن بوده و هست. امروز کسی اروپائی ها را بدلیل زیستن در زیر یک چتر فراملیتی ، ملت نمی نامد. آلمانی ها تمام آلمانی های ساکن در زیر چتر سیاسی دولت لهستان را جزو شهروندان آلمان نامیده اند ، باین دلیل ساده که ژرمن بوده اند و به زبان آلمانی حرف میزدند.
داریوش همایون ، ادعای آنچیزی را میکند که هرگز نبوده است:
" آشتنباه " ما در این است که اصول جهانروای universal دموکراسی لیبرال را که در اسناد ملل متحد رسمیت یافته است ومبنای حقوق بین الملل و حقوق افراد و ازجمله " افراد متعلق به اقلیت های قومی و مذهبی" شده است " بیش از اندازه ای" که آنها تعیین می کنند ، جدی میگیریم".
جناب همایون! شما کی پایبند اصول دموکراسی لیبرال و رعایت بیش از اندازه اصول مندرج در اسناد سازمان ملل در باره حقوق افراد واز جمله "افراد متعلق به اقلیت های قومی و مذهبی" بوده اید که امروز متاسف از این رعایت بیش از اندازه آنها شده اید؟ آیا در هنگامی که عضو حزب سومکای طرفدار نازیهای آلمان بوده اید و وظایف امروزی انصار حزب الله را انجام می دادید؟ یا در هنگامی که وزیر اطلاعات و رئیس حزب رستاخیز بودید و دسته دسته جوانان مملکت را روانه زندان ها می ساختید و هرکسی که عضو حزب شما نمیشد باید پاسپورت میگرفت و می رفت کشور بیگانه؟ [5]و یا اینکه حالا که که حاضرید در کنار جمهوری اسلامی و احمدی نژاد ،" گوشت " ملیت های غیر فارس را بگفته خودتان برای زنده ماندن بخورید؟ این چه نوع دموکراسی لیبرالی است که شما ادعای طرفداری از آنرا دارید؟ چرا اسم علاقه خود به آدمخواری و همراهی با سیاه ترین و خشن ترین حکومت تاریخ معاصر در ایران را که شکنجه و اعدام و ستگسار و تجاوز و فساد ، جزو اعمال روزانه آنست ، لیبرال دموکراسی گذاشته اید؟ این نشان می دهد که لیبرال دموکراسی شما تا چه حدی ظرفیت سازگاری با یک رژیم توتالیتر مذهبی را دارد .شما ملیت های دیگر را تهدید می کنید که نشان خواهید داد که ایران یک ملت است ! ایکاش از تجربه تاریخی و سرنوشت آنهائی که آدمخوارتر از شما ها بوده اند ، درس می گرفتید . آنها نیز درس های خوبی به امثال شماها نشان داده اند! بقول معروف ، من جرب المجرب ، حلت به الندامه! البته خود شما و طیف افرادی نظیر شما ، ناتوان تر ازآن هستید که کاری انجام دهید و به همین دلیل است که به جمهوری اسلامی پناهده شده اید که آنها ما را سرکوب کنند و "سبز "شدن امثال شما دقیفا در این رابطه است و گرنه اگر در قدرت بودید، زندگی هر طرفدار سبز را سیاه می کردید و چیزی کمتر از احمدی نژاد ها نداشتید! ولی خیالتان راحت باشد ، توصیه های شما را قبل از شما ، حکومت اسلامی در طی این سی و یک سال گذشته ، خشن تر از شما بمورد اجرا گذشته است و بهمین دلیل است که به نیروهای گریز از مرکز ، بیش از هر زمان دیگری دامن زده است! و درست همین امر بموجب شده است که حکومت اسلامی نیز همانند پان ایرانیست ها ، امروز به روح نژاد آریا در برابر خواسته های دموکراتیک ملیت ها متوسل شود.
حکومت اسلامی که در اوایل انقلاب میخواست تخت جمشید را خراب کند و اگر بست نشینی اهالی طوس نبود، شیخ صادق خلخالی با تایید ضمنی "امام راحل" قبر فردوسی را نیز با خاک یکسان کرده بود، حکومتی که بعد از تخریب قبر رضا شاه میخواست آنرا به توالت عمومی تبدیل سازد، حکومتی که هر روز از ادامه حیات آن یک فاجعه است، بتدریج درجهت یک ائتلاف ایدوئولوژیک با ایدوئولوژی آریائی سلطنت پهلوی، اما بدون تاج شاهی حرکت می کند.[6] محمد خاتمی، جشن نوروز را در تخت جمشید میگیرد که قبل ازاینکه وقوف به حفظ بناهای تاریخی را بیان کرده باشد، آغاز حرکت به بازیابی هویت نژادی حاکمیت تک ملیتی را نشان می دهد. و یا احمدی نژاد ناگهان به کشف "لوحه حقوق بشر کوروش" نائل می گردد و بمرافعه با موزه بریتانیا برای استراد آن به ایران می پردازد و سرانجام آنرا در ایران به نمایش گذاشته و "رنیس جمهورمنتخب" از آن پرده برداری می کند. !و یا نام تیم ملی فوتبال را " ستارگان پارسی " می گذارد ، ودر پیام نوروزی خود ، سال نو را به همه " پارسی زبانان جهان" تبریک میگوید ! و یا در تاجیکستان برای عروس و داماد ها پول هدیه می دهد. مثلی است که می گویند دیزی می غلطد و درش را پیدا می کند. این نشان می دهد که ایدوئولوژی نژادی رهبران جمهوری اسلامی و امثال داریوش همایون تا چه حدی ظرفیت و قابلیت تبدیل بهمدیگر را دارند و درواقع از منشاء واحدی تغذیه می کنند! این همگرائی باطنی ، از ماهیت حاکمیت تک ملیتی در ایران نشات می گیرد.و همه اینها نشان دهنده اینست که جمهوری اسلامی به انتلاف ایدوئولوژیک با تفکر آریائی سلطنت پهلوی ، اما بدون تاج شاهی آن رسیده است . و در مقابل ، پان ایرانیست ها در رنگ سبز ، عنصر بالقوه ای برای بی اعتنائی به حقوق ملیت ها پیدا کرده و از آن یک کانال عبوری در تصور خود برای نزدیک شدن به بخش هائی از جمهوری اسلامی می بینند ، که می توان ازآن استفاده کرد. زیرا فکر می کنند که اگر موسوی یا کروبی ، بدلایلی ، روزی موقعیتی پیدا کردند ، شاید بتوان از پتانسیل جنبش سبز علیه ملیت ها در ایران استفاده کرد . البته ، آقای همایون ، نقد را به نسیه نفروخته است و با رها اعلام کرده است که حاضر است همراه جمهوری اسلامی علیه آنان تفنگ بردارد ، که معنی روشن آن چیزی جز در کنار احمدی نژاد ایستادن نیست. واقعیت این است که برای پان ایرانیست ها ، نه موضوع رنگ سبز معنی دارد و نه هیچ رنگ دیگری. مساله اساسی آنها ، امکان استفاده از دستگاه سرکوب حکومتی علیه ملیت ها در ایران بوده ، و محور اصلی این نزدیکی ایدوئولوژیک پان ایرانیست و جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد.
در کنار این همگرائی ها، آقای همایون سعی می کند که همانند سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی، بین ملیت های کرد و ترک نیز، اختلاف بر انگیخته و با بجان هم انداختن هردو ملت تحت ستم، مانع از مبارزه مشترک و همبستگی در بین آنان شود، و این برعهده فعالین سیاسی هردو ملیت کرد و ترک است که هشیاری سیاسی بخرج داده و همانند دوره قاضی محمد و پیشه وری، مانع از چنین دسیسه هائی شده و درجهت همبستگی و نزدیکی هرچه بیشتری گام بردارند.
آقای همایون در به تمسخر گرفتن حقوق دموکراتیک ملیت ها در ایران ونفی آنرا جزو اصول " دموکراسی لیبرال" خود می شمارد و در طرح مساله ، به شیوه تردستی آخوند ها متوسل می شود:
" بنظر ما رواداری و آزادیخواهی به این معنی نیست که ازمردم بپرسیم آیا میخواهید تبعیض مذهبی باشد؟ میخواهید زنان همچنان انسان درجه دوم بمانند؟ میخواهید آخوند بجای شما تصمیم بگیرد؟ میخواهید ایران به شش " ملیت و منطقه ملی و بعدا شش کشور شناخته شود؟ اینهاست آنچه نه قابل مذاکره است و نه رای گیری".
اگر کسی روال سؤال پرسی را بشیوه استفهام منفی در مضمون آغاز کرد ، اصولا باید بهمان شیوه نیز ادامه دهد. وقتی عبارت بصورت آیا میخواهید تبعیض مذهبی باشد؟ درست تر اینست که در آخر پرسیده شود: " آیا میخواهید تبعیض ملی باشد"؟ آیا میخواهید ما بجای ترک و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن ، تصمیم بگیریم"؟ تا همگونی در سؤال پرسی نیز رعایت شده و پاسخ درست را دریافت کرده باشید. شاید امثال همایون و پان ایرانیست های همجنس او ، بخاطر رعایت بیش از حد حقوق افراد " اقلیت های قومی و مذهبی" ، موضوع حقوق ملیت ها را اصلا قابل بحث ندانند. ولی می گویند که رجبی بمدرسه نمی رفت و کشان کشان بردند!
آقای همایون ، پروژه ساختن" یک ملت و یک زبان" درایران، که از هشتاد و پنج سال پیش توسط حکومت مرکزی که با تکیه بر سرکوب مستقیم ،و با وجود در اختیار داشتن ارتش و نظام قانونگذاری و سیستم قضانی کشور، عدم سرمایه گذاری در مناطق ملی، دامن زدن به مهاجرت ها، ممنوعیت آموزش و فرهنگ و زبان محلی، موقعیت انحصاری دادن به زبان و فرهنگ فارسی و غیره ،شروع گردیده بود، امروز با شکست قطعی روبرو شده است، و هرچه جمهوری اسلامی در تداوم همان سیاست شکست خورده ای که قبلا امثال شما پیش میبردند، حرکت می کند ، و هرچه عناصر عقب مانده پان ایرانیست برای توجیه سیاست های نادرست و کوبیدن برطبل خطر تجزیه و ازبین رفتن تمامیت ارضی می کوبند ، در عمل به امکان تجزیه ، بیشتر شتاب می دهند. زیرا علنا به ملیت های غیر فارس ثابت می کنند که در چهارچوب سیاست تاکنونی حاکم بر حکومت مرکزی ، از هیچگونه حقوقی برخوردار نبوده و نخواهند بود ، بنابراین بهتر است در جستجوی راه حل دیگری برای خود باشند. در هیچ کجا ملت ها دربرابر بی حقی و ستم برخود ، بی تفاوت نمی مانند و به بی هویتی سیاسی وفرهنگی تحمیل شده بر خود تن نمی دهند. حتی ضعیف ترین ملت ها نیز با چنگ و دندان ازخود دفاع می کنند، و اگر نسلی سرکوب شد ، نسل دیگر سربلند می کند و برای حقوق خود می جنگد. ملیت ها در ایران بطور متوالی توسط حکومت های مرکزی سرکوب شده اند و لی نه تسلیم شده اند و نه ساکت. تاریخ صد ساله ایران شاهد جنین مدعائی است.
آقای همایون می گوید که حاکمیت نباید تجزیه شود. حاکمیت کدام ملیت نباید تجزیه شود؟ اگر ایران را یک ملت می نامید ، که نیست، چرا اراده این ملت فرضی شما در حاکمیت منعکس نیست؟ آیا ترکمن ها ، عرب ها و بلوچ ها و کردها و آذربایجانی هم جزو این ملت مفروض هستند؟ در کجای این حاکمیت ، اراده سیاسی آنان در این صد سال بازتاب داشته است؟ آیا سهم آنان از این " ملت ایران" بودن ، چیزی جز سرکوب و بی حقی بوده است؟ حاکمیت زمانی محکم و استوار خواهد بود که برپایه حقوق مشترک همه ملیت ها در ایران استوار بوده باشد ، و گرنه ملیت هائی که هیچگونه نقشی در این حاکمیت مفروض شما را نداشته اند ،چرا باید ذیعلاقه به " تجزیه ناپذیری" حاکمیت شماها باشند؟بلکه بر عکس ، این حاکمیت باید حاکمیت مشترک همه آحاد ملی تشکیل دهنده آن باشد. در آنصورت ، آن حاکمیت تک ملیتی تجزیه ناپذیر شما ها نیز نخواهد بود.
استبداد و سیاست نژاد پرستی ، امروز کشور را به آستانه ای سوق داده است که خود نژاد پرستان را را نیز نگران کرده است. با اینهمه ، گوئی آنها هنوز نیز ازنتیجه اعمال خود درسی یاد نگرفته اند . بنابراین ، ایران برای حفظ موجودیت خود و زندگی صلح آمیز ملیت ها در ایران ، نیازمند داشتن یک نظام دموکراتیک است که پاسخگوی نیاز ها و حقوق همه ملیت ها ، بدون تبعیض سیاسی و زبانی و مذهبی باشد و همه آنها بتوانند در سرنوشت و تصمیم گیری ها در آن شریک باشند ، و این نمی تواند جز یک نظام فدراتیو باشد. اگر امروز کسی به ندای عقل گوش ندهد ، فردا شاید دیگر خیلی دیر باشد!
در خاتمه ، باید اضافه کنم که پان ایرانیست هائی نظیر داریوش همایون ، نه مشروطه خواه هستند ، زیرا در تمام عمر ، عضو نظامی بوده اند که هدف های انقلاب مشروطه را ازبین برد ، نه لیبرال و نه دموکرات ، زیرا یک لیبرال و از آن یک گام فراتر ، یک دموکرات کسی است که به حقوق دیگران احترام می گذارد و آنها را برسمیت می شناسد. کسی نمی تواند از ایدوئولوژی سلطه نژادی طرفداری کرده و نشان دموکرات بودن برسینه آویزان کند! ادعای اینان شبیه داستان آن مردی است که به او گفتند بنویس منار ، و او نوشت چنار ، و آنرا دوباره خواند خیار. گفتند که فقط سه غلط داشتی! و مشروطه خواه و لیبرال و دموکرات بودن آقای همایون و امثال ایشان ، سه کلمه غلط اندازی بیشتر نیست!
هدایت سلطان زاده
20 اکتبر 2010( 22مهرماه 1389)
______________________________
[1] سومکا ، علامت اخنصاری برای " حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران" که یک نسخه براداری از نام " حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان" ، و با همان ایدوئولوژی نژادی و ضد کمونیست و ضد یهود بود و بشیوه قهوه ای پوشان اس.آ. ها ، پیراهن های سیاه به تن می کردند و بازوبند هائی بشیوه نازی ها می بستندو به تجمعات دموکراتیک حمله می بردند. با عروج نازیسم در آلمان ، عده ای در ایران شیفته ایدوئولوژی نژادی شدند و حاکمیت تک ملیتی و ضد دموکراتیک در ایران نیز آبشخور مناسبی برای آن فراهم می ساخت. داریوش همایون ، یکی از شیفتگان این ایدوئولوژی نژادی و از اعضای فعال آن بود. کسانی مثل سرهنگ منوچهری ، نام خود را عوض کرده وبه " آریانا" تبدیل کرد که به مقام ارتشبدی نیز رسید.محمد رضا پهلوی ، در اواخر دهه 1340، لقب " آریا مهر"را بنام خود اضافه کرد.در جشن های " دوهزار و پانصد ساله" ، میلیارد ها دلار از درآمد های نفتی صرف سریشم زدن سلطنت به ایدوئولوژی" آریا "ها گردید و امین الله حسین ، سمفونی " آریا" را برای شاه ساخت تا یک فضای روانی برای پرستش گذشته پارس ها و نژاد آریا فراهم شود. قبل از سلطنت پهلوی، هیچیک از پادشاهان ایران ، هویت خود را با ایدوئولوژی نژادی مشخص نساخته بود. این میراث امروز به احمدی نژاد و بسیاری ازگردانندگان جمهوری اسلامی رسیده ا ست.ضمن اینکه سومکائی های سابق و پان ایرانیست ها ، همچنان ولایت بر این ایدوئولوژی را نیز دارند.
[2] باعتقاد من خطاست که تصور شود که نا آرامی های ملی در یوگسلاوی را قدرت های خارجی بوجود آوردند. قدرت های خارجی به آن شتاب دادند و از آن بهره برداری کردند، و لی عامل ایجادی نا آرامی ملی در یوگسلاوی نبودند.درسال 1972 که من در زندان یزد درتبعید بودم ، در یکی از شماره های ماهنامه لوموند دیپلوماتیک ، مقاله مفصلی درمورد نا آرامی ملی در مورد ایالت زاگراب که کروات نشین بود ، منتشر شده بود و نشان میدهد که مساله جدی تر از آن بود که با نسبت دادن آن به بیگانگان ، راهی که میلوسوویچ ها بعدا در پیش گرفتند ، راه حل دموکراتیکی پیدا کرد.
[3] رجوع شود به شماره 1022 کیهان لندن . مقاله داریوش همایون تحت عنوان " پیروزی خشم و کین".1383 که آب تطیری بود براین جنایت . این نوشته ایشان ، همخوانی کاملی داشت با نوشته یکی از ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی تحت عنوان " واقعه شهریور 67 و مرثیه خوان های آن"، که در آنزمان در سایت های انترنتی منتشرگردید.با تکیه برچنین منطقی ، می توان هرمخالف سیاسی را کشت ، باین بهانه که تو اگر بقدرت می رسیدی ، توهم مرا می کشتی. این چیزی جز توجیه قانون جنگل نیست.
[4] در شهر تبریز، ما آخوندی داشتیم که به " عربی خوان" معروف بود. او کلمات فارسی را به غلط ولی با تلفظ غلیظ عربی بکار می برد تا خود را عالم نشان دهد. بکار بردن کلمه " توندرا" در جمعِ جماعت سلطنت طلب و پان ایرانیست از طرف جناب داریوش همایون نیز ازجنس همان آخوند عربی خوان ما در شهر تبریز است. البته در شهر کوران ، یک چشمی ها پادشاهی می کنند.دربین سلطنت طلبان سابق و لاحق نیز مطلب سواد و مطالعه و استدلال چندان خریدار ندارد و استفاده از چماق جای آنرا می گیرد.زیرا مرحوم فردوسی گفته است : گر آوند خواهی ، به تیغم نگر! جائیکه تیغ ، کار حجت و استدلال را می کند، عاقل آنست که اندیشه کند پایان را. در قضیه فدرالیسم ، میزان اطلاعات ایشان روشن است! میماند درمورد تاریخ و جغرافیا ، که ایلات ترک را از توندراهای (آسیای مرکزی؟) روانه ایران می کند.باید به محضر ایشان عرض کرد که " توندرا" که آنرا بخاطر طنطنه کلمه و بقصد تمسخر بکار میبرند، با استپ که منظورشان است ، فرق دارد. توندرا بعد از نقطه ای که کلاهک ها و یخ های دائمی به قطر چند کیلومتر هستند ، شروع می شود.توندرا ، درخت ندارد و حتی بوته نیز ندارد و اساسا از خزه و بندرت از علف کوتاه تشکیل میشود.پس از آن ، تایقا شروع می گردد که درختان سوزنی برگ دارند و نه برگ پهن.بعد از آن استپ شروع می شود که علف های کوتاه و ناهمگون دارد. بطوریکه مشاهده می شود ، توندرا از نظر طبیغی برای زیست انسان و حیوان محیط مناسبی نیست و هیچ مدنیتی نیز درآن دیده نشده است. پس ایلغار این قبایل از " توندرا" ها، که منظور ایشان همان ترکان باشد ، بیشتر علامت کورذهنی و بی خبری آقای همایون نه فقط از تاریخ ، بلکه نسبت به جغرافیا نیز هست. .و اگر واژه "توندارا" را آگاهانه و بقصد تحقیر ترک های آذربایجان بکاربرده باشد، در اینصورت خود دلیل دیگری بر نظرات نژاد پرستانه و سومکائی اوست.
[5] حتی اگر کسی میخواست بگوید که من حاضر نیستم عضو حزب رستاخیز بشوم ، و بمن پاسپورت بدهید بروم و شرم رستاخیزی بودن را حاضر نیستم بپذیرم ، درست در همان دوره ریاست شما بر وزارت اطلاعات و حزب رستاخیز، گرفتند و به زندان انداختند. آقای حاجی زاده، معلم نقاشی در تبریز را بمدت چهارسال در زندان های قصر و اوین نگهداشتند ، باین دلیل ساده که گفته بود حاضر نیستم عضو حزب رستاخیز شوم و پاسپورتم را بدهید که برم به شوروی. من حودم چند سال با این آدم در زندان قصر و اوین بودم.
[6] این گرایش ، بوضوح از زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی قابل مشاهده است . فعال کردن " بنیاد محمود افشار" که نقش قابل توجهی در اشاعه ایدوئولوژی یک ملت و یک زبان و نفی وجود ملیت ها در دوره سلطنت پهلوی داشت، از آنجمله است.





 گفت‌وگو با دکتر جلال ایجادی درباره‌ی بحران و اعتراض‌های اخیر در فرانسه

سه‌شنبه‌ی سیاه در فرانسه

ایرج ادیب‌زاده
برخی رسانه‌های خبری فرانسه روز گذشته را به دلیل تشدید بحران و اعتراض‌ها به طرح تغییر سن بازنشستگی، «سه‌شنبه‌ی سیاه» لقب داده‌ بودند.
Download it 
Here!
قرار است سن بازنشستگی در فرانسه از ۶۰ سال به ۶۲ سال برسد. مجلس ملی فرانسه این طرح را تصویب کرده و قرار بود چهارشنبه در مجلس سنا به رأی گذاشته شود، اما به عقب افتاد.
حداقل سن قانونی بازنشستگی در فرانسه از سال ۱۹۸۳ شصت سالگی و برای برخی مشاغل سخت مثل مأمورین پلیس و ژاندارمری ۵۰ سالگی، برای مأمورین آتش‌نشانی و مرزبانان و کارهای سخت دیگر ۵۵ سالگی تعیین شد.
دولت نیکولای سارکوزی می‌گوید وضع بهداشت و زندگی مردم حالا بهتر شده است، بیش‌تر عمر می‌کنند و باید بیش‌تر کار کنند. مهم‌تر از همه بعد از سال ۲۰۲۰ صندوق بازنشستگی جوابگوی این جمعیتی که پیر می‌شوند نیست.
سندیکاهای نیرومند فرانسه هم می‌گویند این لایحه غیرعادلانه است، چون می‌خواهد همه‌ی حقوق‌بگیران به طور مساوی تا ۶۲ سالگی کار کنند، چه کارهای سخت چه کارهای نه چندان سخت.
سه شنبه پیش سندیکاهای فرانسه برای ششمین بار در این ماه همه را به اعتصاب عمومی و راهپیمایی در همه‌ی شهرها فراخوانده‌ بودند.
ورود سه عامل زندگی را در فرانسه فلج کرده است: نبود بنزین در نزدیک به هزار ایستگاه فروش بنزین و صف‌های طولانی و بی‌سابقه‌ی اتومبیل‌داران. دوم ورود دانش‌آموزان مدارس به صحنه‌ی اعتصاب‌ها.
وزارت آموزش فرانسه ظهر روز گذشته اعلام کرد ۳۹۷ دبیرستان در فرانسه درهم ریخته‌اند، یک رکورد از آغاز تظاهرات.
درگیری این جوان‌ها با پلیس دیشب در شهر نانتر اتومبیل‌های سوخته به‌جای گذاشت. پرتاب گاز اشک‌آور و زخمی‌شدن چند نفر نیز به بحران دامن زده است. مسئله‌ی سوم ورود کامیون‌ها به صحنه است که جلوی راه‌های ورودی بنزین از مراکز ذخیره را سد کرده‌اند. زندگی مردم به‌ویژه در شهرهای بزرگ تقریباً فلج شده است و بسیاری سر کارهای خود حاضر نشده‌اند.
از دکتر جلال ایجادی استاد دانشگاه در پاریس و عضو حزب سبزهای فرانسه می‌پرسم: خود شما با این مشکلاتی که در این سه‌شنبه‌ی سیاه ایجاد شده است چگونه روبه‌رو شده‌اید؟


وضعیت من به طور مشخص این است که بنزین در ماشینم نیست. برای رفتن به دانشگاه که مسافت آن هم بسیار دور است مشکل دارم. معلوم نیست سرنوشت این جریان به کجا می‌انجامد. این که آیا بنزین خواهم داشت یا نخواهم داشت؟ از سوی دیگر، کلاس‌ها هم به حالت پریشان و ناروشنی درآمده است و در عمل وضعیت دانشگاهی، گرچه حرکت اعتصابی هنوز در داخل خود دانشگاه خیلی گسترده نشده، آشفته است. به‌هرحال این که ساعت‌های دانشگاهی و سازماندهی‌اش به‌هم بریزد، از چند وقت پیش کاملاً محسوس بود.
به نظر شما این اعتصاب‌ها در فرانسه ابعاد جدیدی پیدا کرده است؟
مسلماً. همان‌طور که می‌دانید از چند وقت پیش اعتراضات سندیکاها علیه طرح دولت آقای سارکوزی در ارتباط با مسئله‌ی بازنشستگی مطرح شد. از آنجایی که سندیکاها هم با مضمون این طرح دولت مخالف بودند و هم به لحاظ شیوه‌های دولت که مبتنی بر این بود که با سندیکاهای فرانسه وارد مذاکره نشود، سندیکاها را برآن داشت تا به شکل فعالانه وارد میدان مخالفت شوند و فعالیت‌های خودشان را تشدید کنند. به همین دلیل امروز ما با گسترش این اعتصاب‌ها مواجه شده‌ایم.

مسئله این است که اشکال حادتری را در این‌سو و آن‌سوی جامعه مشاهده می‌کنیم. ازجمله مثلاً دیروز فعالیت‌های خیلی خشونت‌باری بین بعضی از افراد یک منطقه به‌نام نانتر و نیروهای انتظامی صورت گرفت. اعتصاب در پالایشگاه‌ها و راه بندان‌ها برای جلوگیری از خروج کامیون‌های بنزین از مراکز ذخیره‌ی سوخت. همه‌ی اینها هم بیانگر نوعی گسترش جنبش اعتصابی اخیر است که شرایط را برای دولت سارکوزی بسیار مشکل می‌کند.
به این خاطر که دولت او در حال حاضر در بن‌بست قرار گرفته است. این بن‌بست هم به این معناست که اگر رها کند، باید یکی از طرح‌های اصلی را، که آقای سارکوزی در برنامه‌اش قرار داده بود، رها کرده است. اگر رها نکند، وجهه‌ای که دولت می‌خواهد در ارتباط با مردم و در جامعه‌ی جهانی از خود نشان دهد، شکسته خواهد شد. بنابراین دولت در مقابل این معضل بسیار گسترده که سندیکاها و مردم و اپوزیسیون در فرانسه در آن شرکت می‌کنند، کاملاً به استیصال کشیده شده است.
دلیل مهمی که نیکولای سارکوزی برای اجرای این رفرم عنوان می‌کند، صندوق بازنشستگی توزیع است و می‌گوید، بعد از سال ۲۰۲۰ جوابگوی این جمعیتی که پیر می‌شوند نیست. این مسئله به نظر شما واقعیت دارد؟
این مسئله واقعیت دارد. یعنی حدوداً ۳۰ میلیارد یورو صندوق بازنشستگی کسری بودجه دارد و نتوانسته است تعادل خود را در ارتباط با پول‌هایی که در این صندوق ریخته می‌شود و هزینه‌هایی که در مقابلش هست حفظ کند و همان طور که اشاره کردید، برمی‌گردد به این وضعیت که میزان سالمندان جامعه بیش‌تر می‌شود و در مقابل کسانی که کار می‌کنند، به تناسب ضعیف‌تر می‌شوند.
امروز ما در جامعه‌ای هستیم که به‌هرحال نرخ بیکاری بالاست و این مجموعه، مشکل اساسی مربوط به صندوق بازنشستگی و مسئله‌ی بودجه‌ی آن را مطرح می‌کند. البته بخش‌های مختلفی از جامعه، چه سیاسیون، چه سندیکاها، همه اذعان دارند که مشکل اساسی در این زمینه وجود دارد. به‌هرحال این که سن بازنشستگی از ۶۰ سال به ۶۲ سال ارتقا پیدا کند، مورد اعتراض قرار گرفته است و همه نظر واحدی درباره‌ی آن ندارند.
از سوی دیگر، آن‌چه مطرح است شیوه‌های دولت آقای سارکوزی است. مثلاً شما جامعه‌ی فرانسه را در نظر بگیرید. دراین جامعه حدود یک قرن است که سندیکالیسم و فعالیت‌های سندیکالیستی وجود دارد. از حدود ۴۰ سال پیش به این‌سو در هر یک از واحدهای تولیدی و اداره‌ها، واحد سندیکایی وجود داشته است. اینها به شکل آزادانه فعالیت و کار خودشان را می‌کنند و بر اساس قانون هم پیوسته پنج سندیکای اصلی وجود دارد.

این سندیکاها به طور طبیعی در زمان‌هایی که مشکلی پیش می‌آید مورد مذاکره‌ی دولت قرار می‌گیرند. امروز در ارتباط با این طرح آقای سارکوزی اختلافاتی وجود دارد. نسبت به این امر که وارد مذاکره با سندیکاها شود و با مذاکره ماجرا را پیش ببرد هم اختلاف وجود دارد. برخورد خودسرانه‌ای آقای سارکوزی منجر به این شد که تصویب این طرح به تشنج کشیده شود. البته طرح‌های دیگری هم در ارتباط با مسئله‌ی صندوق بازنشستگی هست ولی‌ به‌هرحال اینها بحث درونی این جامعه‌ی دموکراتیک است. در درون این جامعه‌ی دموکراتیک اگرچه آقای سارکوزی براساس انتخابات روی کار آمده است، ولی به‌هرحال مدتی گذشته است و نارضایتی‌هایی از او وجود دارد.
عدم توجه وی به منطق سندیکایی و عدم توجه‌اش به نیازهای کنونی، منجر به این شده است که این وضع به‌وجود بیاید. یعنی نخواست مذاکره کند و نیروهای سندیکایی، نیروهای سیاسی و مردم جامعه تنها راه را در این دانستند که وارد صحنه‌ی مبارزاتی شوند و از طریق اعتصاب و تظاهرات به دولت بفهمانند که به‌هیچ‌وجه با چنین طرح و با چنین شیوه‌ای موافقت ندارند.
مردم فرانسه در این میان با مشکلات زیاد روبه‌رو هستند. همه‌پرسی‌ها البته نشان می‌دهد که مردم هنوز از اعتصاب‌کننده‌ها حمایت می‌کنند. فکر می‌کنید سارکوزی عقب بکشد؟
همه‌پرسی‌هایی که صورت گرفته، تمایل اغلب مردم در حمایت از این جنبش است. امروز همسویی گسترده‌ای بین سندیکاها و توده‌ی عظیم مردم وجود دارد و این برای دولت آقای سارکوزی یک خطر مهم محسوب می‌شود.




واکسیناسیون با اعمال شاقه

بیمار در حالی که سوار بر یک ماشین است و تعدادی آدم در حال ساندیس خوردن دنبال ماشینش می دوند، خودش را به درمانگاهی ولی عصر قم رسانده، وارد اتاق پزشک می شود.
پزشک: بفرمائین تو و خودتون رو معرفی کنید.
بیمار: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن.....( تا آخر دعای فرج را می خواند.) اسمم جمهوری اسلامیه، ولی تو خونه دیکتاتور صدام می کنند، می تونید بهم بگید دیکی جون.
پزشک: خیلی ممنون، دیکی جون! شما پرونده پزشکی دارین؟
بیمار: نه، توی این سی سال هر وقت خواستن منو درمان کنن، مقاومت کردم، ندارم.
پزشک: مشکل تون چیه؟
بیمار: خودم فکر نمی کنم مشکلی دارم، ولی دشمنان می گن مشکل دارم.
پزشک: پس احساس می کنید دشمن دارید؟
بیمار: خوب! طبیعیه، همه دشمن دارن، شما هم دشمن دارید، ممکنه کسی بصیرت نداشته باشه و نتونه دشمن رو تشخیص بده، ولی همه دشمن دارند.
پزشک یادداشت می کند: لطفا بگید دشمن تون کیه؟
بیمار: خیلی ها، آمریکا، اسرائیل، کشورهای اروپایی، البته بعضی هاشون نشون می دن دشمن نیستن، ولی دروغ می گن، کشورهای منطقه، اکثر کشورهای آفریقا، تقریبا همه کشورهای آسیا، چی بگم دکتر، خیلی زیاده.
پزشک: این مواردی که گفتین خیلی مهمه، ولی آیا توی خونه و بین اطرافیان هم احساس می کنید دشمن دارید؟
بیمار: بعله دکتر، من تا مدتی قبل تعدادی دوست داشتم، ولی اخیرا متوجه شدم که اونها هم دشمن من هستند، توی دانشگاه، زنها، کارگرها، شهری ها، مغازه دارها، طلافروش ها، وزرای سابق، وکلای سابق، رژیم سابق، فامیلایی که می رن خارج، فامیلایی که از خارج می آن.( صدایش را آهسته می کند) دکتر جان! تا مدتی قبل علی آقا که توی مجلسه، خیلی باهام دوست بود، اما اخیرا اونم دشمنم شده، سفرا، حتی افرادی در دفتر خودم، خیلی ها، خیلی ها.
پزشک: مثلا به نظرتون منم دشمن می آم؟
بیمار: نمی خوام بی ادبی کنم، ولی شما هم به هر حال دشمن هستید، شما یا خارج درس خوندید، یا داخل، اگر خارج درس خوندید که حتما در اونجا با دشمن رابطه داشتید، اگر داخل درس خوندید یا دانشگاه آزاد بودید یا دانشگاه دولتی، اگر دانشگاه آزاد درس خوندید که معلومه که دشمن هستید، اگر دانشگاه دولتی خوندید یا سهمیه بودید یا نبودید، اگر سهمیه نبودید که حتما دشمن هستید، به هر حال تونستید درس رو تموم کنید و همین نشون می ده که آدمی هستید که مواظب رفتارتون بودید، یعنی کاری که همه جاسوس ها می کنند.
پزشک( یادداشت می کند): حالا فرض کنید سهمیه ای باشم.
بیمار: دیگه بدتر، حتما اگر سهمیه ای باشید پدر مرحوم تون جزو فرماندهان جنگ بودند، یا مثل باکری و همت هستید، یا مثل بقیه که طرفدار اونها هستند، اینها از همه بدترند، اونها دشمنانی هستند که نمی ترسند.
پزشک: کسی در اطراف تون هست که دشمن تون نباشه؟
بیمار: چند نفری هستند، خیلی هم خوب اند، ولی مطمئنم که مثل همون دوستان یک سال قبل که حالا معلوم شده دشمن هستند، اینها هم تا یک سال دیگه معلوم می شه دشمن هستند.
پزشک: خیلی خوب، من یکی از بیماریهای شما رو تا حدی تشخیص دادم. نشانه اول شو دارید، نشانه دومش رو هم باید چک کنم. ببینم، دیکی جان! شما احساس عظمت و بزرگی می کنید.
بیمار: تا بیست سال قبل کمتر بود، ولی الآن بیست ساله که متوجه شدم که همه افراد رو می شناسم، یکی از بزرگترین رهبران جهان هستم، مردم خیلی منو دوست دارند، همه پیش بینی هام درسته، وقتی انگشتم رو بطرف کسی می گیرم و عصبانی می شم، طرف پودر می شه. الآن کسی که خودش رو نوکر من می دونه و الحق خدمتگذار خوبی هست، خودش یکی از رهبران مهم جهانه، اگر من اراده کنم می تونم اروپا و آمریکا و اسرائیل رو نابود کنم. در میان همه دوستانی که با اونها بزرگ شدم، من از همه باتقواتر، پاک تر، زیباتر، هنرمندتر، باشعورتر، جالب تر و شاید اگر تعریف از خودم نباشه، دیگران بارها گفتند که من مهم ترین رهبر جهان هستم. به هر حال آدم احساس عظمت می کنه.
پزشک: خوب، شما نشانه دوم بیماری رو هم دارید.
بیمار: البته من پزشک بزرگی هم هستم، ولی ترجیح می دم شما بگید بیماری من چیه.
پزشک، ببینید! دیکی جان! شما پارانویای مزمن دارید.
بیمار: فقط همین؟
پزشک: نه، این فقط اولین بیماری بود که بررسی کردیم. حالا می ریم به سایر بیماری های جسمی. اول معاینه چشم. لطفا این نشانه ها رو نگاه کنید و بگید این حرف به کدوم طرفه.
بیمار: کدوم نشانه ها؟
پزشک: همین نشانه هایی که روی تابلو هست.
بیمار: کدوم تابلو؟
پزشک: همین تابلویی که روی دیواره.
بیمار: کدوم دیوار؟
پزشک: خب، متوجه شدم. شما بینایی تون رو از دست دادید. الآن منو می بینید؟
بیمار: ریز می بینم، ولی یک چیزهایی حس می کنم.
پزشک: رنگ پیراهن من چه رنگیه؟
بیمار: معمولا سبزه، ولی من مدتهاست که رنگ سبز رو نمی بینم.
پزشک: پس کوررنگی هم دارید.
بیمار: نه، فقط در مورد رنگ سبز من مدتیه که فکر می کنم این رنگ دیگه وجود نداره. این غیرطبیعیه؟
پزشک: یعنی درخت ها رو چه رنگی می بینید؟
بیمار: اکثرا درختایی که می بینم مشکی هستند، از دوستان هم پرسیدم، نظر من رو تائید کردند.
پزشک: از نزدیک می تونید بخونید؟
بیمار: چیزهایی که دوست دارم رو می تونم بخونم، مثلا اشعاری که دوستان در مورد من می سازند، خیلی با خط خوش می بینم.
پزشک: روزنامه رو از چه فاصله ای می بینید؟
بیمار: روزنامه کیهان رو از فاصله سی سانت تا نیم متر می بینم، ولی روزنامه های دیگه رو خیلی وقته ندیدم، یک بار نمایشگاه کتاب رفتم که می گفتند روزنامه اونجاست ولی من چیزی ندیدم.
پزشک: تلویزیون می بینید، از چه فاصله ای؟ آیا تار می بینید یا دقیق؟
بیمار: تا پارسال که یک مناظره دیدم معمولا مشکلی برای دیدن تلویزیون نداشتم، ولی بعد از اون مناظره، اصولا نمی دونم چرا تصویر تلویزیون رو نمی تونم ببینم.
پزشک چشمهای بیمار را نگاه می کند: من فکر می کنم شما دچار نزدیک بینی شدید هستید و فقط چیزهایی که اطراف خودتون هست می بینید، باید کسانی که اطراف تون هستند از خودتون دور کنید، شاید چشم تون بتونه دورتر رو ببینه. ببینم، نوک دماغ تون رو می بینید؟
بیمار: بله، خیلی قشنگه. ولی دور تر رو نمی تونم ببینم.
پزشک: به نظرم مشکل اساسی بینایی دارید، گوش تون چطوره؟
بیمار: خیلی خوب. صدای غلامعلی و آقا محمود رو خوب می شنوم.
پزشک: امتحان می کنیم، من چند جور حرف می زنم که لطفا بگید می شنوید یا نه.
بیمار: متوجه نشدم.
پزشک با صدایی نجواگونه می گوید: شما چقدر لحن زیبایی در گفتار دارید.
بیمار می خندد: بله، دیگران و بخصوص آقای حداد عادل همین نظر لطف رو دارند.
پزشک با صدای عادی می گوید: چه استقبال با شکوهی بود در قم.
بیمار دستی به ریشش می کشد: بله، مردم خادم خودشان را می شناسند.
پزشک با صدای بلند می گوید: ولی مراجع تقلید به استقبال شما نیامدند.
بیمار با حالت سووالی به دکتر نگاه می کند: البته آقای احمدی نژاد هم در بیروت مورد استقبال خوبی قرار گرفت.
پزشک فریاد می زند: مرگ بر دیکتاتور
بیمار: آفرین! همین فریادهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل ما را زنده نگه داشته.
پزشک داد می زند: این مردک اصلا حالش خرابه.
بیمار: چرا داد می زنید، من هم می دانم هاشمی حالش خراب است، ولی نمی خواهم این موضوع را به میان مردم بکشم.
پزشک یادداشت می کند. بعد نواری را می گذارد و صدای شجریان را پخش می کند که ترانه " ایران ای سرای امید را می خواند": اینو می شنوید؟
بیمار: بله، خیلی زیباست، من اصولا صدای آقای افتخاری رو دوست دارم، بخصوص این ترانه را( زیر لب زمزمه می کند): ای نامت از دل و جان......
پزشک: ببینید دیکی عزیز! شما دچار سندروم " نمخامبشنوم" هستید، در این بیماری، بیمار دستگاه شنوایی اش سالمه، ولی فقط چیزهایی که دوست داره می شنوه.
بیمار: قطره ای، چیزی برای درمان می دید؟
پزشک: مشکل شما با قطره حل نمی شه، شما باید ماهی یک بار چیزهایی که دوست ندارید، روزی سه ساعت گوش کنید تا کم کم بهبود پیدا کنید.
بیمار: باید روی این موضوع فکر کنم. بقیه اعضای بدن سالمه الحمدالله؟
پزشک: بویایی خیلی مهمه، شما چه بویی رو خوب حس می کنید؟
بیمار: بوی توطئه رو خیلی خوب تشخیص می دم، بوی رجایی رو تشخیص می دم، وقتی آقای احمدی نژاد می آد. تا مدتی قبل بوی خمینی و بوی بهشتی رو هم تشخیص می دادم، ولی اخیرا قاطی می کنم.
پزشک یک ادوکلن را روی دستش می زند و می گوید: چه بویی احساس می کنید.
بیمار بو می کشد: بوی سرمایه داری و استکبار.
پزشک ظرف قهوه را جلوی بینی بیمار می گیرد: چه بویی حس می کنید؟
بیمار بو می کشد: بوی مرفهین بی درد.
پزشک یک شاخه گل محمدی را جلوی بینی بیمار می گیرد: این چه بویی می ده؟
بیمار بو می کشد: بوی شیرینی دانمارکی، یاد دانمارک می افتم.
پزشک یادداشت می کند: ببینید، بینی شما بوها رو نمی شنوه، احتمالا در یکی دو سال اخیر زیاد بو کشیدید، یا بوی خاصی زیاد اطرافتون بوده، به همین دلیل نمی تونید بوی همه چیز رو احساس کنید، باید دارویی براش پیدا کنم. حالا باید مغز رو بررسی کنیم. باید سیتی اسکن کنیم.
( بیمار مورد سیتی اسکن قرار می گیرد و دکتر بررسی عکس ها را آغاز می کند)
پزشک: می تونم راحت حرف بزنم؟
بیمار: اگر می خواهید حرفی بزنید که مردم رو به فتنه دعوت کنید نه، ولی اگر باعث اتحاد مسلمین و اقتدار نظام می شین، بفرمائید.
پزشک: نه، فقط می خوام در مورد مغزتون حرف بزنم.
بیمار: مغز؟ منظورتون چیه؟ مگه فرار نکرده؟
پزشک: نه، ظاهرا مغز هنوز سرجاش هست، ولی شش تا غده باعث شده که دیگه کار نمی کنه، به نظر می رسه سالهاست که شما از مغزتون درست استفاده نکردین، بخشی که مربوط به خلاقیت هست بکلی نابود شده، بخشی که مربوط به غریزه حفظ خود هست، خیلی بزرگ شده. به نظر می رسه باید عوارض " هالوسیناسیون" رو داشته باشید. ضمنا بخشی از مغز که قلب رو کنترل می کنه، کاملا از کار افتاده.
بیمار: آیا با این وضع ممکنه مشکلی برام ایجاد بشه؟
پزشک: خوب، همین سووال نشون می ده که مغز کارکردشو از دست داده. مشکل سالهاست ایجاد شده، ولی بهش بی توجهی کردید. آیا در سالهای اخیر کسی به شما نگفته رفتارتون عقلانی نیست؟
بیمار: چرا، افراد زیادی گفتند.
پزشک: اونها کجا هستند؟
بیمار: تعدادی شون زندانی اند، ولی بیشترشون رفتند خارج.
پزشک: کسی بهتون نگفته که رفتارهاتون منطقی نیست و به ضررتونه؟
بیمار: چند نفر گفتند، مثلا محمد و اکبر و میرحسین و خیلی از دوستان گفتند.
پزشک: واکنش شما چی بود؟
بیمار: اکثرا دیگه باهاشون تماس نگرفتم و دیگه ندیدم شون.
پزشک: به نظرم مشکل مغزی شما جدیه، ولی باید ببینم وضع اعضای بدن تون چطوره؟
بیمار: ممنون، کدوم عضو؟
پزشک: موقع راه رفتن مشکل ندارید؟
بیمار: وقتی می خوام جلو برم خیلی اذیت می شم، درد شدید دارم، ولی وقتی عقب می رم خیلی حس خوبی دارم و با قدرت به عقب می رم.
پزشک: موقع عوض کردن مسیر چی؟ مثلا وقتی جهت حرکت تون رو عوض می کنید؟
بیمار: درد شدید دارم، معمولا هر وقت این اتفاق می افته زیاد سخنرانی می کنم و معمولا چند نفر زندانی یا کشته می شن.
پزشک: وقتی سرجاتون نشستید پاتون احساس درد نمی کنه؟
بیمار: وقتی روی صندلی خودم می شینم هیچ دردی ندارم، حتی وقتی مجتبی پسرم هم روی صندلی من می شینه احساس درد نمی کنم. وقتی خودم روی صندلی نشستم و دیگران روی زمین نشستند، خیلی راحتم، ولی وقتی بقیه روی صندلی می نشینند، پام شدیدا درد می گیره.
پزشک: روی صندلی کلا راحت می شینید؟
بیمار: بله، البته اوایل که روی صندلی ام می نشستم، صندلی برام بزرگ بود و پام به زمین نمی رسید و همه اش احساس می کردم آویزونم، اما بعدا پایه های صندلی رو کوتاه کردیم، درست شد. الآن خیلی احساس راحتی می کنم.
پزشک: وقتی توی اتاق راه می رید یا توی باغ یا کوه، مشکلی ندارید؟
بیمار: چرا، درد دارم، همیشه احساس نگرانی می کنم که معمولا با درد همراهه، سوزدل و سوزش در نقاط مختلف، اما وقتی به اتاقم می رسم و می بینم صندلی ام سرجاشه درد ندارم.
پزشک یادداشت می کند: شما یکی از دستاتون رو از دست دادید، دست راست، در این مورد مشکلی ندارید؟
بیمار: اتفاقا این یکی از مشکلات بزرگ منه. بخاطر حفظ ظاهر و برای اینکه کسی احساس یکدستی در اوضاع نکنه، سالها قبل اکبر آقا مثل دست راستم بود، بعد از سه چهار سال احساس خارش می کردم، گاهی دلم می خواست بکنم و بندازم کنار، ولی بعدا دیدم حرکتی نمی کنه، بهتر شدم. تا اینکه دست راستمو عوض کردم و محمد آقا نقش دست راستمو بازی می کرد، ظاهرش خوب بود، حتی تا مدتی مردم متوجه نمی شدند که اون دست مصنوعی دست منه یا دست چپم که دست حقیقی خودم بود. ولی بعد از یکی دو سال احساس خارش و درد شدید داشتم. مدتی تلاش کردم تا اونم تکون نخوره. اون اواخر خیلی اذیتم می کرد، اما بالاخره یک دست جدید استفاده کردم و آقا محمود نقش دست راستمو بازی می کرد. الآن دیگه همه چیز یکدست شده و گاهی احساس می کنم جزو خودمه. یعنی چیزی که توی مغزم می گذره این دست مصنوعی انجام می ده، جالب نیست؟
پزشک: در دست چپ مشکل ندارید؟
بیمار: نه، مشکل خاصی ندارم، البته وقتی با یک اشاره می تونم کارها رو انجام بدم راحت ترم، اما وقتی مجبور می شم خودم یک کاری بکنم، اون وقت اشتباه زیاد می کنم، یعنی دستم بیشتر از قلبم فرمان می بره تا مغزم.
پزشک: باید قلب تون رو هم معاینه کنم.
بیمار: من خیلی قلب مهربانی دارم، خیلی عاطفی و حساس هستم.
پزشک: بله، می دونم، کلا شما خیلی بزرگ هستید، ولی من باید قلب تون رو معاینه کنم. ببینم، نفس عمیق بکشید!
( بیمار نفس عمیق می کشد.)
پزشک( شگفت زده): شما قلب تون سمت راسته؟( گوشی را سمت راست می گذارد): عجیبه، هیچ صدایی نمی شنوم. قبلا قلب تون مشکلی نداشت.
بیمار: من مشکلی احساس نمی کنم. البته تا چند سال قبل گاهی قلبم برای مردم می تپید، گاهی قلبم از خیانت دشمنان و دوستان بی بصیرت دچار سوزش شدید می شد، ولی بطور خاص از یک سال و نیم قبل که خیلی از دوستان رو نمی بینم و بعد از یک سری وقایعی که پیش آمد، دیگه احساس نمی کنم دردی دارم. خیلی راحتم، گاهی احساس می کنم قلبم نیست.
پزشک: اتفاقا منم همین حس رو می کنم. سووال آخر رو بکنم. شما مزاج تون خوب کار می کنه؟
بیمار: بله، خیلی خوب. البته قدرت جذب رو خیلی از دست دادم، ولی قدرت دفع بسیار بالاست، شکمم خوب کار می کنه. قبلا وقتی می خواستم بخورم احساس عذاب وجدان می کردم، ولی الآن خوب می خورم و خیلی خوب دفع می کنم.
پزشک یادداشت می کند: خوب! ببینید، شما تقریبا همه بخش های قلب و مغز و حواس و دست و پاتون مشکل داره، قلب هم ندارید، فقط شکم تون خوب کار می کنه. به نظرم یا باید رژیم تون رو بکلی عوض کنید، یا با این وضع مدت زیادی دوام نمی آرید.
بیمار: خیلی ممنون، ولی من پارسال یک واکسیناسیون کامل کردم و فکر می کنم حداقل تا بیست سال دیگه مشکل نداشته باشم.
پزشک: البته واکسیناسیون کار خوبیه، ولی معمولا برای عامل خارجیه، مشکل شما عامل خارجی نیست، مشکل شما عوامل داخلی یه. اون رو باید یک فکری کرد.
بیمار تشکر می کند، دکتر 2640 صفحه نسخه می نویسد، اما بیمار نسخه را پاره می کند و از در بیرون می رود. پزشک یک روز بعد در حال رفتن به مطب با یک موتور سیکلت تصادف می کند و می میرد.





گفت‌وگو با محمد برقعی درباره‌ی سفر آیت‌الله خامنه‌ای به قم

«سفری برای تبدیل حوزه‌ به بخشی از دولت»

مریم محمدی
آیت‌الله علی خامنه‌‏ای، رهبر جمهوری اسلامی، تاکنون سه سفر رسمی به قم داشته است که آخرین آنها ده سال پیش از این، در سال ۱۳۷۹ بوده است. روز یکم مهرماه جاری، در برخی سایت‏های داخل کشور، از احتمال سفر او برای چهارمین بار به شهر قم، خبر داده شد.
Download it 
Here!
در گزارش خبری یکسانی که در همه‏ی سایت‏‌ها منتشر شده بود، آمده بود: «رهبر معظم انقلاب در این سفر دو روزه، ضمن دیدار با مردم و قشرهای مختلفی هم‏چون هنرمندان، نخبگان و برخی خانواده‏های شهدا، بیانات مهمی در خصوص حوزه‏های علمیه، نهاد روحانیت و نقش آنها در فضای فعلی و آینده‏ی کشور ایراد خواهند کرد.»
این سفر، سرانجام روز سه‏شنبه بیست و هفتم مهرماه، انجام شد. در حالی‏که پیش از آن، انتشار نامه‏ای منتسب به صادق لاریجانی، رئیس قوه‏ی قضاییه، به آیت‏‏الله خامنه‏ای، فضای ویژه‏ای را در رابطه با او و مراجع، از جمله آیت‏الله وحید خراسانی، پدر همسر لاریجانی، به‏وجود آورده بود.
با اینکه برخی از سایت‏ها، مانند «جهان‏نیوز» از حمایت آیت‏الله وحید خراسانی از آیت‌الله علی خامنه‏ای خبر داده بودند، اما هیچ نشانی از حضور او یا نمایندگانش یا مراجع دیگری هم‏چون آیت‏الله شبیری زنجانی، موسوی اردبیلی٬ بیات زنجانی و دیگر مراجع سرشناس، در استقبال از آقای خامنه‏ای یا در دیدار روز دوم پیدا نشد.
مطبوعات دولتی در ایران نیز بیشترین تاکید خود را بر استقبال گسترده‏ی مردمی از آقای خامنه‏ای گذاشته‏اند. او در جمع مردم قم سخنرانی کرد، بار دیگر وقایع پس از انتخابات سال گذشته را «فتنه» خواند و گفت که مردم با آنها برخورد کرده و در واقع، کشور را واکسینه کرده‏اند. در حالی‏که آیت‌الله علی خامنه‏ای به نقش روحانیت در میان مردم تاکید فراوان و کسانی را که خواهان جدایی روحانیت از مردم هستند، نکوهش کرد، دکتر محمد برقعی، پژوهشگر و نویسنده‏ی ملی- مذهبی در امریکا، معتقد است:

من معتقدم سفر آقای خامنه‏ای به قم، سفری تاریخ‏ساز است. حداقل از جهتی که مد نظر ایشان است. ایشان می‏رود که بساط حوزه را به‏طور کامل جمع کند و تمام حوزه‏ی سنتی را به‏هم بریزد و حوزه را کاملاً دولتی کند. انگیزه‏اش هم تنها خودخواهی شخصی‏اش نیست که بخواهد بزرگ‏ترین مرجع بشود. بلکه آقای خامنه‏ای به این نتیجه رسیده است که دوام این حکومت فقط از یک طریق ممکن است و آن این است که همه‏ی قدرت در دست رهبریت متمرکز شود؛ و مجلس یا هر نهاد دیگری که در کشور وجود دارد، باید زیر مهمیز دولتی برود که رهبر دارد. رهبر هم با اتکا به قدرت نظامی بماند.
به نظر شما نکته‏ی محوری در سفر آیت‌الله خامنه‏ای این است؟
بله ...
اما نشانه‏های این را چگونه باید پیدا کنیم؟ در این سفر یا در موضع‌گیری‏های قبلی آیت‌الله خامنه‌ای؟
در هردوی اینها. اولاً در موضع‌گیری‏های قبلی، آقای خامنه‏ای حتی سعی کردند فاتحه‏ی مجلس را هم بخوانند و گفتند که مجلس باید بر خودش نظارت داشته باشد که با مخالفت‏هایی هم مواجه شد. یعنی بعد از آنکه این‏همه تصفیه می‏شود تا نماینده‏ای به مجلس برود، اگر نماینده‏ای مخالفت کرد، اخراجش کند.
علاوه بر نظامی کردن مجلس و کشور، به تازگی معاون وزارت کشور گفت: «ان‏جی‏او‏ها و نهادهای غیر دولتی هم حق ندارند حرف بزنند. برای اینکه حرف زدن اینها، روحیه‏ی ملت را ضعیف می‏کند.» عین این حرف را آقای خامنه‏ای الان زدند. مرتب هم می‏گویند: نقد نکنید، انتقاد از دولت نکنید و ...
به طور مشخص در رابطه با حوزه‏ها، در عملکرد او چه نشانی از این تصمیمی که شما به آن اشاره کردید وجود دارد؟
در جهت دولتی کردن حوزه، دیروقت است شروع کرده‏اند که اولاً نگذارند کسی توی حوزه بیاید، مگر این‏که مانند دانشگاه، از تصفیه بگذرد. بعد هم تمام اینها را با مسئله‏ی پولی به خودشان وابسته کنند. به این طریق که هر طلبه‏ای از چندین مرجع شهریه می‏گیرد، شهریه‏ی دولتی طلبه‏ها را بالا می‏برند که آنها دیگر احتیاج نداشته باشد از مراجع شهریه بگیرد و بنابراین باز رابطه‏ی بین مرجعیت و بدنه را قطع کنند.
در حال حاضر هم علاوه بر اینکه امکاناتی را که به مراجع می‏دادند قطع می‏کنند برای اینکه فعالیت‌های فلان مرجع نتواند با حمایت مردمی تداوم پیدا کند، به نوعی در حمایتی که به‏طور تاریخی وجود داشته اخلال ایجاد می‌کنند. در چند مورد نیز اجرا کرده‏اند. باقی را هم تهدید کرده‏اند که جلوی بانک‏های‏ آنها را بگیرند و اجازه ندهند مردم حقوق شرعی به مراجع بدهند.
یعنی درواقع، اگر یک مرجع، حاضر شد چشم بر امتیازات دولتی بپوشاند، اجازه ندهند که بتواند از مردم پول بگیرد و دوام پیدا کند. خب اگر مرجع پول نداشته باشد، نمی‏تواند شاگرد و کلاس داشته باشد و به این ترتیب قدرتش را جمع می‏کنند. این همه‏ی فکری است که آقای خامنه‏ای دارد.

به‏نظر شما، او در پیاده کردن این تصمیم، چقدر موفقیت خواهد داشت؟
من معتقدم که نمی‏توانند این کار را بکنند. برای اینکه فقه شیعه و اعتقادات مردم شیعه، هزار و خرده‏ای سال است که شکل گرفته. این‌طور نیست که بتوانند آن را خیلی سریع به سیستم دولتی تبدیل کنند. طرح آقای خامنه‏ای این است که حوزه را به بخشی از دولت تبدیل کند. یعنی این‏بار به‏جای اینکه ولی‏فقیه به حکومت مشروعیت بدهد، حکومت معلوم کند که چه کسی ولی فقیه می‏شود و حکومت معلوم کند چه کسی مرجع شود.
این فکر در تئوری ممکن است درست باشد، اما در عمل با دو مشکل مواجه است. تمام فقه شیعه با این ایده در تضاد است. من اهل شیعه، ممکن است با قدرت به شما سمتی بدهم، اما مردم به سراغ کسی خواهند رفت که به او مؤمن باشند. مانند اینکه ممکن است من قدرت داشته باشم و شما را رئیس بیمارستان بکنم، ولی کسی جانش را دست شما نمی‏دهد که رئیس بیمارستان‏ هستید، چون این یک کار تخصصی است.
ولی از آن مهم‏تر، چه تضمینی وجود دارد که حکومت او را انتخاب کند؟ در حال حاضر با حکومتی طرف هستیم که رئیس جمهور آن صحبت‏هایی می‏کند که از نظر بعضی بدعت در اسلام است و حتی شائبه‏ی کنار گذاشتن روحانیت هم در رفتار او دیده می‏شود. چه تضمینی برای آیت‌الله خامنه‏ای وجود دارد، اگر بخواهد ولایت را حکومتی کند؟
خود آقای خامنه‏ای که قدرت را در دست دارد و این خطر برای شخص آقای خامنه‏‌ای، اصلاً وجود ندارد. ایشان که سرجایش هست. من دارم صحبت نسل بعد را می‏کنم. آقای خامنه‏ای می‌‏خواهد این نهاد رهبریت را که تمام قدرت در آن خلاصه می‏شود، عین سیستم پادشاهی کند و به جایی برسد که او تعیین کند مرجعیت کجاست. برایش هم خیلی مهم نیست که این بخش یا آن بخش کارهایی انجام بدهد.
مسئله‏ای هم که راجع به آقای احمدی‏نژاد گفته می‏شود، شوخی است. آقای احمدی‏نژاد در مرزی نیست که آقای خامنه‏ای را به مقابله بخواند. اینها جزو بازی‌های داخلی است. هر مجموعه‏ای دارند با هم بازی می‏کنند.
آیت‌الله خامنه‌ای با این نیات وارد قم شده‏اند. قبل از آن هم، همان‏طور که در جریان هستید، در مورد فضای میان مراجع و او، صحبت‏‌هایی در افکار عمومی مطرح بود. به این ترتیب برخورد مراجع قم با سفر او را چگونه ارزیابی می‏کنید؟
روحانیت هم مانند هر قشر دیگری است. عده‏ای ترسو هستند، عده‏ای محافظه‌‏کارند، عده‏ای منافع دارند، عده‏ای ذهن‏شان تیز نیست. الان در حوزه هم یک مشت فرصت‏طلب، عین زمانی که شاه به دانشگاه می‏رفت و استادان دانشگاه خدمت‏شان ردیف می‏شدند، ردیف می‌شوند و می‌خواهند دست آقا را ببوسند.
ولی مراجع بزرگ به دیدن ایشان نخواهند رفت. فشار فوق‏العاده سنگین هم روی آنها گذاشته‏اند، اما تا به‏حال موفق نشده‏اند و به‏نظر من، موفق هم نخواهند شد. حتی اگر به‏اجبار یکی دو تا را هم ببرند، عمده‏ی مراجع بزرگ‏تر که شجاعت دارند، تقوا دارند و مورد اعتماد جامعه هستند، نخواهند رفت. دو سه دیدارشان هم این را نشان داده است.
خیلی جالب است که آقای نوری همدانی به صراحت می‏‌گویند: «سرنوشت بشریت به‏دست آیت‏الله خامنه‏ای است.» گفته‌‏اند: «به‏خاطر مسائل امنیتی به من اجازه ندادند، والا من می‏خواستم بروم بیرون از شهر به استقبال آقا» که حرفی بی‏معنی است. یعنی چه که امنیتی‏ها اجازه نداده‏اند؟ چطور امنیت خود آقای خامنه‏ای را حفظ می‏کنند، ولی شما را نتوانسته‏اند تا آنجا ببرند؟
پس علت واقعی چه بود که به استقبال آیت‌الله خامنه‏ای نرفت؟
به‏نظر من، علت جو حوزه بود. ایشان نمی‏خواسته‏اند تا این حد خود را کوچک کنند، ولی بعداً رفته‏ا‏ند و با ایشان دیدار کرده‏اند. آقای جوادی آملی هم به دیدار ایشان رفته‏اند.
آقای نوری همدانی شاید اعتقاداتی به‏نوعی داشته باشند، ولی در هرحال می‏دانیم که ایشان امتیازات خیلی بزرگی گرفته‏اند، کارخانه‏های بسیاری به ایشان داده‏اند و هم به ایشان و هم به آقای مصباح یزدی خیلی چیزها داده‏اند. اینکه آیا اینها نقش دارند یا نه را من نمی‏دانم، ولیکن ایشان تنها کسی است که به‏‏صورت یک پشتیبان محکم ایستاده است.
در مورد تصاویر و فیلم‏هایی که از استقبال مردم قم از آیت‌الله خامنه‏ای دیدیم، چه توضیحی دارید؟
این تصاویر امریکایی‏ها را می‏تواند گول بزند، نه من ایرانی را. کدام کشور جهان سومی را سراغ دارید که وقتی رهبرشان به جایی می‏رود، دو میلیون جمعیت برنمی‏دارند بیاورند آن‏جا؟ در کره‏ی شمالی نمی‏آورند؟ در کجا این اتفاق نمی‏افتد؟ بالاخره یک حکومت است. از همه‏ی کشور می‏تواند بسیج کند به آنجا بیاورد و بعد هم مردم را تهدید کند. مردم هم مقداری سودطلبی دارند، مقداری تماشاچی هستند و ...
در کشورهای جهان سوم، هر زمان رهبری بخواهد، بخش عظیمی از جمعیت را می‏تواند جلوی دوربین بیاورد. سابقه‏ی این کار در ایران تازه نیست. به عنوان نمونه یک سال پیش از انقلاب، جمعیت عظیمی برای شاه جمع شده بودند.
جمعیت در این کشورها، لزوماً مسئله‏ی انتخاب و تاییدیه نیست. حکومت غیر از اینکه همه‏ی ارکانش را به تمام‏ کشور بسیج می‏‌کند تا مردم را در نقطه‌ای که می‌خواهد جمع کند، مردم سودجویی هم دارند، تماشاچی هم هستند و فضا را پرمی‏کنند. همه‏جا این اتفاق می‏افتد. در ایران هم افتاده است. در کشور ما، این نشان دهنده‌‏ی هیچ‏چیزی نیست.


«مخالفت وزارت اطلاعات با مرخصی زیدآبادی»

مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار زندانی در ایران می‌گوید که وزارت اطلاعات اجازه نمی‌دهد تا همسرش از مرخصی استفاده کند.
محمدی که با تارنمای کلمه گفت‌وگو کرده، افزود: «ما تا به حال پنج-شش بار درخواست مرخصی کرده‌ایم. حتی یکی از این درخواست‌ها را آقای جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران شخصاً از آقای زیدآبادی گرفتند. اما جالب اینکه ایشان گفتند من کاری نمی‌توانم انجام دهم، چون وزارت اطلاعات باید اجازه بدهد که همسرم به مرخصی بیاید و وزارت اطلاعات هم درباره آزادی ایشان موضع دارد.»
وی با اشاره به آنچه که «ظلم» علیه خودش، همسرش و فرزندانش نامیده، گفت که در یک سال و نیم گذشته که همسرش در زندان بوده، به اندازه ١٠ سال پیر شده است.
همسر زیدآبادی از لحظه بازداشت همسرش در سال گذشته به عنوان «تلخ‌ترین» لحظه زندگی‌اش نام برده و افزوده «از طریق آیفون تصویری دیدم که مأموران همسرم را کشیدند و به زور با خود بردند.»
همسر احمد زیدآبادی گفته که با آزادی همسرش، باز همیشه «نگران» خواهند بود که وی دوباره بازداشت شود
مهدیه محمدی دلیل نامه ننوشتن همسرش را در یک سال گذشته، «التزام عملی وی به قانون» اعلام کرد و افزود: «از آنجایی که (احمد زیدآبادی) به طور مادام‌العمر از نوشتن محروم شده‌اند، گرچه این حکم را قبول ندارند اما ترجیح می‌دهند در شرایط فعلی جامعه آن را رعایت کنند.»
وی همچنین گفته که هر دو هفته، یک بار اجازه ملاقات با همسرش را دارد.
محمدی ابراز امیدواری کرده که همسرش زودتر از پایان یافتن دوران حبس‌اش از زندان آزاد شود.
وی گفته که نمی‌تواند تصور کند که همسرش باید چهار سال و شش ماه دیگر در زندان بماند.
همسر احمد زیدآبادی همچنین گفته که با آزادی همسرش، باز همیشه «نگران» خواهند بود که وی دوباره بازداشت شود.
همسر این روزنامه‌نگار زندانی افزوده «این حس از سال ۷۹ یعنی اولین باری که همسرم بازداشت شد، در خانه ما و همراه ما بوده است. یعنی یک احساس ناامنی دائمی. با هر زنگ در و یا تلفن بی‌موقع، قلبمان به تپش افتاده است.»
وی اهدای جایزه «قلم طلایی آزادی» به همسرش را باعث «خوشحالی و افتخار» خواند ولی در عین حال آن را «نگران‌کننده» دانست.
مهدیه محمدی از «افزایش حساسیت» مقامات جمهوری اسلامی نسبت به همسرش و «محروم شدن» وی از «یکسری امتیازات» و احتمال «سخت‌تر شدن شرایط زندان» برای وی به عنوان دلایل نگرانی‌اش از اهدای جایزه «قلم طلایی آزادی» نام برده است.
احمد زیدآبادی یک روز پس از انتخابات ٢٢ خرداد سال گذشته بازداشت شد و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت همیشگی از هر گونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی محکوم شد.
وی هم‌اکنون در زندان رجایی‌شهر دوران حبس خود را می‌گذراند.
زیدآبادی پیش از این نیز در سال ۱۳۷۹ به اتهام «تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام» ۱۳ ماه زندانی بود.
موسسه بین‌المللی مطبوعات که سال گذشته احمد زیدآبادی را برنده جایزه «قلم طلایی آزادی» سال٢٠١٠ اعلام کرده بود، این جایزه را ١٤ مهرماه جاری به وی اهدا کرد.
اکبر گنجی، روزنامه‌نگار این جایزه را به نمایندگی از زیدآبادی دریافت کرد.



اخبار روز: 

سندیکاهای CFDT, CFE/CGC, CFTC, CGT, FSU, UNSA طی نشست جمعی ۵شنبه ۲۱ اکتبر ۲۰۱۰
- با تاکید به یک اصلاحات عادلانه بازنشستگی و اهمیت آن و گشودن باب مذاکره با سندیکاها وکل جامعه در همین رابطه،
- با اشاره به اعتراضات هفته اخیر که نشان داد مشکلات فراتر از اصلاحات بازنشستگی است و مسایلی چون کار، دستمزد، شرایط کاری و آینده جوانان بی پاسخ مانده است و پس از بحران مالی سال ۲۰۰٨ وخیم تر هم شده است و تصمیم همکاری سندیکاها برای به چالش کشیدن دولت و کارفرمایان در این موارد در هفته های آینده،
- با توجه به اعتصابات، تظاهرات های خیابانی و نظرسنجی های اخیر که نشان دهنده حمایت حقوق بگیران، جوانان و اکثریت مردم فرانسه از این اعتراضات و ادامه آن در مقابل لجاجت دولت و رئیس جمهور می باشد،
- با درخواست از دولت و نمایندگان مجلس از پس گرفتن این اصلاحات و یادآوری مسئولیت کامل دولت در رابطه با پیامدهای این حرکات اعتراضی،
تصمیمات زیر را در راستای ادامه و گسترش حرکات اعتراضی گرفتند:
روز ۵شنبه ۲٨ اکتبر روز ملی اعتصاب و تظاهرات در هفته رای مجلس به این اصلاحات و روز شنبه ۶ نوامبر روز اعتراض و تظاهرات در آستانه اعلام این قانون توسط رئیس جمهور و روز ۴ نوامبر در همین رابطه سندیکاها مجددا جلسه ای برگزار خواهند نمود.

گزارش از ناصر - پاریس




پاریس، ۱۹ اکتبر ۲۰۱۰ (۲۷ مهر ۱٣٨۹): فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران امروز گزارشی را در باره تبعیض ضد جوامع قومی و اقلیت های مذهبی در ایران منتشر کرده اند. این گزارش با عنوان «رُویه پنهان ایران» به جنبه ناشناخته ای از ایران می پردازد: تبعیض شدید علیه جوامع قومی و اقلیت های مذهبی در تمام زمینه ها.
عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران گفت: «ایران یک موزائیک واقعی است: این کشور دارای اقلیت های زیادی است ـ آذری ها، کُردها، عرب ها و بلوچ ها و دیگران تمامی جمعیت در استان های مختلفی از ایران را تشکیل می دهند، گرچه هیچ آمار رسمی در باره ترکیب جمعیت در دست نیست؛ این موضوع برای دولتمردان تابو است.» او افزود: «اقلیت های مذهبی نیز علاوه بر این که از طریق بازداشت خودسرانه، اعدام های فراقضایی، تخریب گورستان ها و اماکن مقدسشان قربانی آزار و اذیت هستند، مورد تبعیض نیز قرار دارند.» قربانیان این اذیت و آزار هم پیروان آیین بهایی ـ اقلیتی مذهبی که قانون اساسی ایران به رسمیت نشناخته است ـ و هم مسیحیان، مسلمانان اهل سنت، دراویش و دیگران هستند.
رژیم ایران با سرکوب و ایجاد وحشت به خواست مسالمت آمیز پایان دادن به تبعیض ضد اقلیت ها پاسخ می دهد: با خشونت، دستگیری های خودسرانه، شکنجه، محاکمه های ناعادلانه و حتا اعدام.
فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در این گزارش خود توصیه های مشخصی را به دولتمردان ایران ارائه کرده اند که شامل اصلاحات اساسی در قانون اساسی و قوانین ایران است. این قوانین همگی به شدت تبعیض آمیز هستند. فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران اقدامات مشخصی را به ویژه در زمینه های آموزش، اشتغال، دسترسی به خدمات عمومی و مسکن توصیه کرده اند تا تبعیض دائمی ضد جوامع قومی و اقلیت های مذهبی پایان یابد. به علاوه، دولتمردان ایران باید توصیه های کمیته رفع تبعیض نژادی سازمان ملل و توصیه هایی را که در بررسی عمومی ادواری سازمان ملل مطرح شده به طور کامل به اجرا بگذارند.
در شرایطی که اجلاس کنونی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک باید قطعنامه ای را در باره شرایط حقوق بشر در ایران به تصویب برساند، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشراز جامعه بین المللی می خواهند تضمین کند که موضوع جوامع قومی و اقلیت های مذهبی در ایران بخش اساسی چنین قطعنامه ای را تشکیل خواهد داد. علاوه بر این، این سازمان ها خواست خود را تکرار می کنند که چنین قطعنامه ای باید سرانجام شامل یک راه کار نظارت بر وضعیت حقوق بشر در ایران باشد.



بهای سنگین روزنامه‌نگاری در ایران

محمد قوچانی 
(چپ) در کنار عباس کوثری، عکاس روزنامه‌ی

سانسور، آزارهای سیاسی و برخوردهای خشن با روزنامه‌نگاران و فعالان مطبوعاتی منتقد، در ایران روندی شناخته شده است. اکنون دو گزارشگر آلمانی نیز در ایران در زندان به سر می‌برند و فعالیت‌ها برای آزادی آن‌ها ادامه دارند.

 هفته‌نامه‌ی آلمانی "اشپیگل" در آخرین شماره‌ی خود در روز دوشنبه ۲۷ مهر (۱۸ اکتبر)، در گزارشی، به وضعیت روزنامه‌نگاران در ایران پرداخته است.
این نشریه نوشته است، نهادهای امنیتی با محمد قوچانی تماس گرفته و او را به خاطر تدارک انتشار مجدد روزنامه‌ی "هم‌میهن "  تهدید کرده‌اند.
"هم‌میهن" که ۳ سال پیش توقیف شد، قرار است به مدیرمسئولی غلام‌حسین کرباسچی، شهردار سابق تهران بار دیگر بر پیشخوان روزنامه‌فروشی‌ها قرار بگیرد.
احمد زید 
آبادی در صحنه‌ای از دادگاه‌های موسوم به نمایشی علیه روزنامه‌نگاران و 
فعالان سیاسی
ظاهراَ در دور جدید انتشار "هم‌میهن" نیز قرار است قوچانی همراه با ۳۰ همکار دیگر این روزنامه را بگردانند. با این‌ حال همه‌ی آنها می‌دانند انتشار یک مطلب انتقادی علیه دولت احمدی‌نژاد یا آیت‌الله علی خامنه‌ای در این روزنامه‌ی کافی‌ست تا شکایت‌ها از روزنامه آغاز شود و بار دیگر در خطر توقیف قرار گیرد.
قوچانی سال گذشته در جریان اعتراض‌ها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری و رخدادهای پس از انتصاب احمدی نژاد به این سمت بازداشت شد.
روندی که تشدید برخوردهای حکومت ایران پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری با روزنامه‌نگاران به دنبال داشت، باعث فرار ده‌ها روزنامه‌نگار و عکاس شد.
«برخورد و اجازه‌های تشریفاتی»
فشار حامیان احمدی‌نژاد در نهادهای امنیتی و سپاه پاسداران شامل روزنامه‌نگاران خارجی نیز می‌شود. به نوشته‌ی "اشپیگل"، گزارشگر روزنامه‌ی اسپانیایی "ال‌پائیس" از تهران اخراج شده؛ زیرا با فرزند آیت‌الله منتظری، از مراجع تقلید  و معترضان به سیاست‌های حکومت ایران مصاحبه کرده بود.
کلاودیا روت،
 رئیس فراکسیون سبزهای آلمان، با برخی نمایندگان پارلمان این کشور 
به‌‌منظور تلاش برای آزادی دو روزنامه‌نگار آلمانی در تهران هستندالبته نشریه‌ی اشپیگل به دعوت دولت ایران از روزنامه‌نگاران خارجی  برای تهیه‌ی گزارش‌هایی با کارکرد تبلیغاتی به سود حکومت ایران، در مکان‌های از پیش تعیین شده نیز اشاره می‌کند. برای نمونه ایران در بهار سال جاری ۳ روزنامه‌نگار آلمانی را به‌منظور شرکت در همایش خلع سلاح هسته‌ای تهران پذیرفت.
دستگیری روزنامه‌نگاران غربی
هفته‌ی گذشته دو همکار روزنامه‌ی "بیلد" آلمان برای تهیه گزارشی به این کشور سفر کردند و در حین مصاحبه با فرزند سکینه محمدی آشتیانی که به سنگسار محکوم شده، همراه با وکیل و فرزند وی در تبریز دستگیر شدند.
"فرانکفورتر آلگماینه‌تسایتونگ"، روزنامه‌ی آلمانی چاپ فرانکفورت، پیش‌تر سفر دو روزنامه‌نگار یاد شده به ایران را ناشیانه و خطرناک توصیف کرده بود. به نظر هفته‌نامه‌ی "اشپیگل" دو همکار روزنامه‌ی پرتیراژ بیلد که یکی از آن‌ها عکاس و دیگری گزارشگر بوده با مشکلات کار خبرنگاران خارجی در ایران آشنایی نداشتند.
پیش از این رکسانا صابری، روزنامه‌نگار آمریکایی، با وجود آن‌که سال‌ها در ایران فعال می‌کرد، با اتهام جاسوسی به زندان افتاده و پس از تلاش‌های دیپلماتیک بسیار آزاد شده بود.
تلاش برای یافتن راه حل
هفته‌نامه‌ی اشپیگل احتمال داده که علی‌رضا شیخ عطار، سفیر جمهوری اسلامی در آلمان‌، برای یافتن راه‌حلی سریع جهت آزادی دو خبرنگار آلمانی علاقه‌مند باشد؛ زیرا او برای برقراری تماس‌های دیپلماتیک فعال بوده است.
به نوشته اشپیگل، ممکن است این دو روزنامه‌نگار با اخذ وثیقه آزاد شوند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، پایان سفر عجیبی برای یک گزارش مطبوعاتی نزدیک می‌شود. روندی که به نوعی پرداخت بهای کار روزنامه‌‌نگاری را نیز نشان می‌دهد و گفته‌ی محمد قوچانی را مبنی بر «خطرناک بودن کار روزنامه‌نگاری در ایران» تأیید می‌کند.




روزنامه آلمانی: قدرت استبداد در ایران تحلیل می‌رود

آیت‌الله 
خامنه‌ای در کنار فرماندهان سپاه

برپایه تحلیل روزنامه هندلزبلات حمله نظامی به ایران منتفی شده و به همین دلیل است که روسیه دیگر در برابر تحریم‌های اقتصادی مقاومت نمی‌کند. هندلزبلات می‌نویسد:«دشواری دیکتاتوری حاکم بر ایران آرام نگه داشتن مردم است.»


دکتر یوزف یوفه (Josef Joffe)، یکی از روزنامه‌نگاران سرشناس آلمانی در تحلیلی که برای روزنامه‌ی اقتصادی هندلزبلات نوشته، ارزیابی خود از اثرات تحریم‌ها بر ایران را با اشاره به انفجار هفته گذشته در یک انبار مهمات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر ایلام آغاز می‌کند. تحلیل‌گر، با طرح این پرسش که «آیا انفجار ناشی از شلختگی بوده یا خرابکاری» می‌نویسد: «پیش از آن کرم کامپیوتری استاکس‌نت به درون تاسیسات اتمی ایران خزید، تاسیساتی که زیمنس آلمان تحویل داده است». اما جالب‌تر از همه پیام روسیه است، که تاکنون همواره تلاش می‌کرد تحریم‌ ایران را رقیق کند: «ایران سیستم دفاع موشکی اس ۳۰۰ را دریافت نخواهد کرد.»
حمله نظامی منتفی است، اما...
در ادامه این تحلیل آمده است: «اوباما بیش از همه این اقدام روسیه را ستود. روسیه سال‌ها نه آری می‌گفت و نه نه. مستندات تازه نشان می‌دهند که برنامه حمله نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران منتفی شده است. در نتیجه، جنگ به سایه می‌رود، خرابکاری جای آن را می‌گیرد و طناب تحریم‌ها بیشتر کشیده می‌شود. احتمالا چشم‌پوشی اعلام‌نشده واشنگتن از جنگ، اقدامات دیپلماتیک را آسان‌تر کرده است.»
هندلزبلات در بخشی دیگر از مقاله تحلیلی خود، در اشاره به مناسبات بازرگانی آلمان با ایران می نویسد:«آلمان، پس از چین و امارات متحده عربی سومین صادرکننده کالا به ایران است. اما فشار آمریکا دارد اثرات خود را برجای می‌گذارد. آخر سپتامبر امسال کنسرن "تیسن کروپ" به معاملات خود با ایران پایان داد. پیش از آن زیمنس، آلیانس و لینده این کار را کرده بودند. چرا؟»
تحریم‌ها، آلمان و بازار آمریکا
در پاسخ به همین پرسش هندلزبلات می‌نویسد: «روز ۹ ژوئن سال جاری شورای امنیت تحریم‌های خود را، به ویژه در عرصه صدور تسلیحات و نقل و انتقال ارز تشدید کرد. چند روز بعد، یک دوجین شرکت ایرانی به لیست سیاه آمریکا راه یافتند. کسی که با این شرکت‌ها همکاری کند، از بازار آمریکا بیرون رانده خواهد شد. در پایان ژوئيه، اتحادیه اروپا ضربه دیگر را با ممنوعیت سرمایه‌گذاری در بخش انرژی وارد کرد، که مهمترین منبع درآمد رژیم است.»
به نوشته هندلزبلات، جای تعجب نیست که زیمنس از بازار ایران عقب می‌نشیند. حجم معاملات این کنسرن در ایران ۴۰۰ میلیون یورو است که در مقایسه با درآمد ۲۰ میلیارد دلاری آن در آمریکا رقمی نیست. همین قاعده در مورد خودروسازی کیای کره جنوبی نیز صادق است که نمی‌خواهد بازار آمریکا را از دست بدهد. ژاپن هم مثل کره جنوبی تحریم‌های یک‌جانبه را اعمال کرده است.»
ضعف بیشتر یک اقتصاد ضعیف
در ادامه می‌خوانیم: «تجربه نشان می‌دهد که جنگ اقتصادی در چندین دهه  گذشته، به استثنای آفریقای جنوبی، هیچ کشوری را به زانو  در نیاورده است. اما یک چیز در این میان در حال آشکار شدن است: ایران از این فشار فزاینده رنج می‌برد، زیرا دارای اقتصادی ضعیف است.»
احمدی‌نژاد 
در آغاز دومین دور ریاست جمهوری
  هندلزبلات سپس آماری را ارائه می‌دهد که نشان‌دهنده وخامت بحران اقتصادی ایران است: «درآمد ناشی صادرات انرژی ایران، که در سال گذشته ۸۰ میلیارد دلار بود، در سال ۲۰۱۰ حدود ۲۰ میلیارد دلار کمتر است. رشد اقتصادی این کشور در سال ۲۰۰۷ نزدیک به ۸ درصد بود، اما در سال ۲۰۱۰حتی به ۲ درصد هم نخواهد رسید.»
تحلیل‌گر هندلزبلات با ارائه یک مثال دیگر نشان می‌دهد که موانع مبادلات اقتصادی چقدر بزرگ شده‌اند. او می‌نویسد:« یک سرمایه‌گذار هامبورگی که یک کارخانه در ایران ایجاد کرده، باید قطعات ایتالیائی را ابتدا به آلمان بیاورد، در آنجا برایش اجازه صدور بگیرد. بعد قطعات را به جنوا (در ایتالیا) بازگرداند و از آنجا با کشتی به ایران بفرستد. او باید بهای قطعات را به صورت نقدی  بپردازد و هزینه‌های بیمه اضافی را نیز تحمل کند.»
کمک احمدی‌نژاد به غرب
تحلیلگر آلمانی در ادامه می‌نویسد: «مشکلات اقتصادی به تحریم‌ها محدود نیست. احمدی‌نژاد به‌گونه طنزآمیزی بهترین متحد غرب است. او باید نیروهای تحت‌امر خود، یعنی کادرهای سپاه پاسداران را، که یک چهارم اقتصاد را تحت کنترل دارند، تغذیه کند. این، یعنی امتیازات، انحصارات و از دست دادن توان رقابت  و در بیان کوتاه، ترمز رشد اقتصادی. از سوی دیگر، او مجبور است مردم را با دادن یارانه مواد غذائی اصلی و انرژی آرام نگه ‌دارد. یک خانواده ۴ نفری باید از این طریق سالانه ۴ هزار دلار جداگانه دریافت کند. این، بر اقتصاد فشار می‌آورد. اگر این یارانه با بهای نفت و گاز کاهش یابد، احمدی‌نژاد مجبور است افیون کمتری میان جامعه پخش کند.»
رژیم می‌خواهد ۱۰۰ میلیارد دلار یارانه را قطع کند و قیمت‌ها را بالا ببرد. در همینجا دو سنگ آسیاب به گردن دارد: «تورم بیشتر و خشم فزاینده فقیرترین اقشار که پایه‌های قدرت او را تشکیل می‌دهند. اگر او همانطور که نقشه کشیده مالیات‌ها را بالا ببرد، بازاری‌ها و کسبه نیز وارد صحنه می‌شوند. این ها ۳۲ سال پیش به سرنگونی شاه کمک کردند و تابستان امسال، دست به اعتصاب زدند.»
نقش غرب در جنگ قدرت داخلی
تحریم‌ها هرگز کشنده نیستند، اما هزینه مبادلات را بالا می‌‌برند. این را هم یک دیکتاتور می‌تواند برطرف کند. اما، ایران سرزمینی است که در آن حاکمان درگیر جنگ قدرت دائمی با جامعه مدنی و مخالفان محافظه‌کار هستند. اگر رژیم حاکم، به این دلیل که تحریم‌ها اقتصاد فلج‌اش را فلج‌تر می‌کنند، نتواند مردم را آرام نگه دارد، قدرتش را از دست خواهد داد. رژیم، عنوان را دارد، اما دیگر صاحب قدرت نیست. در سال ۱۹۷۹ شاه نیز در چنین موقعیتی قرار گفت، کسی که ظاهرا همه قدرت را در دست داشت، از ارتش گرفته تا منابع سرشار نفت.
در مورد نقش غرب در تحولات داخلی ایران، هندلزبلات می‌نویسد: «غرب شریک خاموش جنگ قدرت داخلی است. این سکوت، ممکن است به لحاظ دیپلماتیک پرمعنا باشد، اما به‌لحاظ سیاسی نیست. زیرا مردم باید بدانند که تحریم‌ها رژیم را هدف گرفته است، نه آن‌ها را.»
در پایان مقاله توصیه می‌شود: «اوباما، مرکل و شرکا باید صدای خود را بلند کنند و بگویند: ما علیه رژیمی هستیم که جهان را مثل مردم خودش آزار می‌دهد. این یک سیاست واقعی خوب است. تاریخ استبدادهای مدرن نشان می‌دهد که مخالفان، بالاخره روزی برنده می‌شوند.»
جواد طالعی
تحریریه: مصطفی ملکان

وکلایی در جایگاه متهم

دو وکیل دادگستری هم‌اکنون در زندان به سر می‌برند. به یک وکیل دیگر نیز اتهام تبلیغ علیه نظام و نگهداری سلاح تفهیم شده. در عین حال دو وکیل در شهر تبریز نیز تهدید شده‌اند که باید از پروند‌ه‌های سیاسی و اجتماعی استعفا دهند.

"وکیل" در اصطلاح حقوقی به کسی گفته می‌شود که صرف‌نظر از نوع اتهام یک متهم، در دادگاه از وی دفاع می‌کند. اتهام این فرد می‌تواند قتل، قاچاق، دزدی و یا در حکومت‌های غیرآزاد، دگراندیشی باشد. در هر صورت، وکیل با توجه به دانش علمی خود و نیز توانایی‌هایی که در دوره کارآموزی گذرانده، وظیفه دارد از متهم دفاع کند حتی اگر مطمئن باشد که او مجرم است.
 در جمهوری اسلامی ایران اما دفاع از متهمان دگراندیش و مخالفان حکومت، تبدیل به نوعی جرم شده است. در حال حاضر، دو وکیل در زندان هستند و برای یک وکیل دیگر نیز دادگاه تشکیل شده و بسیاری از وکلای ظاهرا آزاد نیز حق وکالت ندارند.
 محمد اولیایی‌فرد یکی از این وکلای زندانی است. وی وکیل پایه یک دادگستری و عضو و مشاور حقوقی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، وکیل مدافع تعدادی از زندانیان سیاسی و نوجوانان محکوم به اعدام است.
 آقای اولیایی‌فرد در اسفندماه گذشته یک  فرصت ده روزه از دادگاه تجدیدنظر گرفته بود تا لایحه دفاعیه ناصح فریدی، عضو کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی را به شعبه تجدید‌نظر تسلیم کند. ناصح فریدی، به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود. اما پس از احضار  آقای اولیائی‌فرد به این شعبه، از وی خواسته شد تا به منظور رفع برخی ابهامات در پرونده موکلش، در یکی از شعب اجرای احکام دادگاه انقلاب حاضر شود.
 در اجرای احکام اما نه در مورد پرونده موکلش بلکه درباره پروند‌ه‌ی خود او با وی صحبت شد. این وکیل دادگستری در پی اعدام بهنود شجاعی، در مصاحبه‌ای، اجرای حکم موکلش را به دلیل پائین بودن سن وی، غیرقانونی خوانده بود. آقای اولیایی‌فرد، پس از این مصاحبه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس محکوم شد.
محمد 
اولیایی‌فرد پس از اعدام موکلش و دفاع از وی به یک سال حبس محکوم شددر اجرای احکام به او گفته شد که حکم یک سال حبس او، از همین لحظه قابل اجراست. در حقیقت این وکیل دادگستری به بهانه پرونده موکلش به اجرای احکام برده و در آنجا دستگیر شد. با دستگیری او، پرونده ناصح فریدی نیز بدون لایحه دفاعیه به مرحله تجدید نظر رفت.

آقای اولیایی‌فرد از تاریخ ۱۷ اسفندماه در زندان به سر می‌برد. اخیرا اخباری مبنی بر ابتلای وی به سرطان خون در برخی سایت‌ها منتشر شد. برادر او مسعود اولیایی‌فرد در گفت و گو با دویچه‌وله ضمن تکذیب خبر ابتلای برادرش به سرطان، تاکید کرد که وی در بهداری زندان اوین است: «در این چند وقت اخیر، اخبار کذبی از قول خانواده منتشر کرده بودند که در همین‌جا تکذیب می‌کنم. ایشان فعلا هیچ بیماری خاصی ندارند و حال عمومی‌شان هم رضایت بخش است. منتهی یکسری آزمایشاتی داده‌اند تا مشخص شود مشکل کجاست. ایشان در حال حاضر در بهداری اوین تحت درمان هستند».

دست از دفاع بردار!

از روز ۱۳ شهریورماه نام "نسرین ستوده" سرتیتر بسیاری از خبرهاست. این نام این بار البته نه به عنوان یک وکیل در دفاع از متهمان دگراندیش، بلکه در جایگاه متهمی در تیتر اخبار نشسته که انجام وظیفه‌قانونی‌اش، اتهام اوست.
 نسرین ستوده قبل از دستگیری‌اش در تاریخ ۱۳ شهریور ماه، به دویچه‌وله گفته بود که بازجویان وزرات اطلاعات در تماس‌های تلفنی با همسرش به او گفته‌اند، خانم ستوده باید دست از دفاع از شیرین عبادی بردارد.
 شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل در شهریورماه سال گذشته، از سوی دادگاه متهم به نپرداختن مالیات جایزه نوبلش شد. در همان زمان نسرین ستوده وکالت او را بر عهده گرفت. در اردیبهشت ماه امسال حکم قطعی خانم عبادی مبنی بر پرداخت یک میلیارد تومان مالیات اعلام شد.
نسرین ستوده همان زمان در گفت و گو با دویچه‌وله گفت: «به دو دلیل اطمینان راسخ دارم که این پرونده بیش از این که یک پرونده‌ی مالیاتی باشد، یک پرونده‌ی سیاسی است. اول این که اساسا این برگ تشخیص جعلی است و در این مورد من دلیلم را تامین کردم و کارشناس صراحتا اعلام کرد که این برگ تشخیص در دبیرخانه‌ی اداره‌ی مالیاتی ثبت نشده و این دلیل بارزی است براین که اساسا از ابتدا این پرونده به طور جعلی ساخته و پرداخته شده است».
به نسرین 
ستوده گفته شده باید دست از دفاع از پرونده شیرین عبادی بردارد وی دلیل دومش را برای سیاسی بودن پرونده خانم عبادی اینگونه بیان کرد: «دومین دلیلم این است که به فاصله‌ی یکساعت پس از ابلاغ اوراق مالیاتی، با تلفن همراه همسرم تماس گرفته شده و کسی که خودش را مأمور یکی از نهادهای امنیتی معرفی کرده، ضمن تهدید همسرم، از ایشان خواسته که به من توصیه کند تا از دفاع پرونده‌ی خانم عبادی دست بردارم. این‌ها همه نشان‌دهنده‌ی این است که اساسا این قضایا و پرونده‌های خانم عبادی را یکسری مأموران امنیتی پیگیری می‌کنند که باعث تأسف است».
 نسرین ستوده از دوم مهرماه در اعتراض به جلوگیری از تماس تلفنی او با دو کودک خردسالش دست به اعتصاب غذا زده است. همچنین زندانیان دیگر بند ۲۰۹ به خانواده‌هایشان اطلاع داده‌اند که صدای فریادهای شبانه خانم ستوده را هنگام بازجویی می‌شنوند.
 رضا خندان همسر این وکیل در آخرین گفت‌و گو با دویچه‌وله (شنبه ۲۴ مهر) گفت که نه او و نه وکلای همسرش مطلقا هیچگونه خبری از وی ندارند.

وکلا: شریک جرم موکلان

محمدعلی دادخواه، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر روز ۲۵ مهرماه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران حاضر شد. وی در این جلسه نه در جایگاه وکیل که بر صندلی متهم نشسته بود. پرونده‌ی وی مربوط به ۱۷ تیرماه ۱۳۸۸ است که ماموران امنیتی به دفتر او  مراجعه کردند و اعلام کردند که در دفتر وی اسلحه‌ی کمری، مواد مخدر  و نیز مشروبات الکلی پیدا شده که به گفته‌ی آقای دادخواه شربت شاتوت را به جای نوشیدنی الکلی اشتباه گرفته بودند.
 بر همین اساس پرونده‌ای برای این وکیل دادگستری تشکیل شد و سعید مرتضوی نیز در رسانه‌ها اعلام کرد که تعداد پرشماری فشنگ جنگی در دفتر وی پیدا شده است. وی از آن تاریخ تا ۲۲ شهریور در زندان بود.
محمدعلی 
دادخواه شریک جرم موکلانش اعلام شده است روز ۲۵ مهرماه قاضی پیرعباسی اتهام تبلیغ علیه نظام و نیز نگهداری اسلحه را به این وکیل دادگستری تفهیم کرد.

آقای دادخواه درباره اتهاماتش چنین می‌گوید: «من قبلا هم گفته بودم که اسلحه‌ها را به کشف علمی جرائم ببرید و ببینید آثار دست چه کسی روی این اسلحه‌ها هست. من مرتب این را گفته بودم و گفته بودم چرا در هنگام کشف این اسلحه‌ها من در اتاق نبودم. ولی مثل این که حالا یک جواب جدید آورده‌اند و گفته‌اند هرچه می‌خواستند من را در آن اتاق حاضر کنند، من می‌گریختم. به آقای رئیس دادگاه پاسخ دادم که چه طوری امکان دارد ۱۵ نفر نتوانند یک آدم را در یک آپارتمان به اتاق دیگر ببرند؟ وقتی این‌ها توان آن را داشتند که من را از دفترم به اوین ببرند، امکان این را نداشتند که من را از این اتاق به آن اتاق ببرند؟».
 آقای دادخواه همچنین تاکید می‌کند که علاوه بر این موارد در دادگاه، پرونده‌های موکلان او را که تحت تعقیب دادگاه‌های مختلف بودند، مطرح کرده و جرائم آن‌ها را به حساب این وکیل گذاشته‌اند. وی می‌گوید: «پس هر وکیلی از هر کسی دفاع کند، شریک جرم او هم محسوب می‌شود».

تهدید وکلا در شهرستان‌ها

ارگان خبری انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان گزارش داده که دو وکیل در شهر تبریز از سوی نیروهای امنیتی تهدید شده‌اند.
 به گزارش این پایگاه خبری، ماموران اداره اطلاعات تبریز در روزهای گذشته ضمن تماس تلفنی با نقی محمودی و عباس جمالی دو وکیل دادگستری، از آنها خواسته‌اند تا دست از دفاع از زندانیان سیاسی و فعالان مدنی بردارند.
 این گزارش اضافه کرده که صراحتا از این دو وکیل خواسته شده تا از پرونده فعالان مدنی‌ای که در ماه‌های اخیر بازداشت شده‌اند استعفا دهند.
بنا بر این گزارش همچنین قوه قضائیه از تمدید پروانه وکالت نقی محمودی خودداری کرده و دادگستری آذربایجان شرقی نیز طی بخش‌نامه‌ای به دادگاه‌های استان دستور داده تا وکالت این وکیل را در پرونده‌های قضایی قبول نکنند.
 نقی محمودی و عباس جمالی دو وکیلی هستند که از سال‌های گذشته دفاع از روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی استان آذربایجان را بر عهده داشته‌اند.

محدودیت وکلا: نقض  قوانین داخلی و بین‌المللی

طبق قوانین بین‌المللی و نیز مطابق قوانین داخلی ایران، وکلا مصونیت قضایی دارند. این بدان معناست که وکیل در مقام دفاع از موکلش آزاد است هرچیزی را به زبان آورد و هر عملی را که برای آزادی موکلش شایسته  می‌داند انجام دهد.
 محمد دادخواه به این نکته اشاره می‌کند که تحدید و بازداشت هر وکیل، محروم کردن چندین متهم از حق دفاع است. او می‌گوید: «قانون اساسی براین مسئله پای فشرده که همه‌ی افراد باید در دادگاه‌ها وکیل داشته باشند و اگر نتوانند وکیل انتخاب کنند، تکلیف دادگاه است که برای آن‌ها وکیل انتخاب کند، پس، این گونه اعمال از ناحیه‌ی کسانی است که قانون‌گریزند نه قانون‌مدار. چون چه از دریچه‌ی حقوق بین‌الملل و حقوق بشر و چه از منظر حقوق داخلی، وکیل جزء غیرقابل حذف دادگاه محسوب می‌شود. امکان دارد منشی‌ یا رئیس‌ دادگاه عوض شود، اما امکان ندارد وکیلی که از ناحیه‌ی متهم انتخاب شده و وکیل انتخابی است عوض شود و یا اعمال اراده‌ی خاصی بر وی تحمیل شود».
 وی همچنین به وظیفه‌ی قانونی کانون وکلا اشاره کرده و می‌گوید: «قاعدتاً کانون وکلا به‌عنوان یک نهاد صنفی تکلیف دارد که نسبت به این موارد حساس باشد و دقت کند. چون اصولاً نهاد صنفی یعنی حفظ و حمایت صنفی. اما فکر می‌کنم کانون هم در چنبره‌های خاصی گیر افتاده که فعلا شاید صلاح و شاید توان آن را ندارد که از وکلایی که در کار حرفه‌ای‌شان خلل ایجاد شده دفاع کند».

میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی




تلاش ایران برای مقابله با تحریم‌های بین‌المللی

 شعبه بانک 
ملی ایران در هامبورگ

آمریکا می‌گوید، ایران می‌کوشد با ایجاد بانک‌های بی‌نام و نشان در کشورهای اسلامی تحریم‌های بین‌المللی را دور بزند. مقامات آمریکایی همچنین اعلام کردند که همکاری جدید ایران و ونزوئلا در بخش انرژی را به دقت زیر نظر دارند.

ایران با تاسیس بانک‌‌ها و موسسات مالی در کشورهای اسلامی می‌کوشد از فشار تحریم‌های بین‌المللی بکاهد و آن‌ها را بی‌اثر کند. مارک تونر، یکی از سخنگویان وزارت امورخارجه آمریکا در روز پنج‌شنبه (۲۹ مهر / ۲۱ اکتبر) ضمن تایید خبر رسانه‌های آمریکایی گفت که «تلاش‌های ایران در این زمینه موضوع جدیدی نیست، ما این اقدامات را در گذشته نیز دیده بودیم.»
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست، پیشتر از قول یک مقام دولت آمریکا گفته بود که ایران با تاسیس بانک‌ها و موسسات مالی بی نام و نشان تلاش می‌کند خود را در چرخه مالی بین‌المللی نگاه دارد و از این طریق به معاملات خود با شرکت‌های خارجی ادامه دهد.
 رسانه‌های آمریکایی همچنین گزارش‌ داده بودند که جمهوری اسلامی تاکنون در کشورهای مالزی و عراق دست به تاسیس چنین بانک‌هایی زده است. بر اساس همین گزارش‌ها، بانک‌های جدید‌التاسیس ایرانی در بغداد مناسباتی نیز با بانک ملی ایران دارند.
فیلیپ 
کراولی، سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا بسیاری از بانک‌های ایرانی، ازجمله بانک ملی، سپه، صادرات بر روی فهرست بانک‌های تحریمی‌آمریکا و اتحادیه اروپا دیده می‌شوند.
 حال تایید رسمی این خبر از سوی یکی از سخنگویان وزارت امور‌خارجه آمریکا به گمانه‌زنی‌ها در این زمینه پایان داده است. مارک تونر در یک نشست مطبوعاتی تصریح کرد که تلاش‌های ایران، بیانگر موفقیت تحریم‌های جهانی علیه جمهوری اسلامی است. تونر گفت که آمریکا برای اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران با تمام «متحدان و شرکای خود در سراسر جهان گفت‌وگو خواهد داشت.»
 در پی برقراری تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد، برخی کشورهای جهان دست به اعمال مجازات‌‌های یک‌جانبه و شدیدتری علیه تهران زدند. آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن، کانادا، کره‌جنوبی، استرالیا، روسیه و امارات متحده عربی از جمله کشورهایی هستند که با تحریم‌ بانک‌ها و بخش انرژی ایران قصد دارند که تهران را به اجرای تعهدات بین‌المللی خود وادار کنند.
 در همین راستا مقامات آمریکایی در هفته‌های گذشته با سفر به کشورهای آسیایی و منطقه تلاش کردند که دامنه‌‌ی تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی را گسترش دهند. سفر استوارت لوی، معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا به چین، جمهوری آذربایجان و ترکیه از جمله این اقدامات به شمار می‌آید.

نظارت آمریکا بر قراردادهای انرژی میان ونزوئلا و ایران

آمریکا نگران
 نقض تحریم‌های بین‌المللی از طریق عقد قراردادهای دوجانبه میان ایران و 
ونزوئلا است فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا در روز پنج‌شنبه (۲۹ مهر/۲۱ اکتبر) اعلام کرد که واشنگتن با هشیاری تمام همکاری‌های ایران و ونزوئلا در بخش انرژی را زیر نظر داشته و مانع از آن خواهد شد که ونزوئلا تحریم‌های بین‌المللی را نادیده بگیرد.
 فیلیپ کراولی تصریح کرد که «ونزوئلا همچون دیگر کشورهای جهان مسئولیتی روشن» در این زمینه دارد. سخنگوی وزارت آمور خارجه آمریکا افزود: «ما می‌خواهیم ببینیم که آیا این قراردادها به نحوی تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران را نقض می‌کنند یا خیر؟»
 هوگو چاوز، رئیس‌جمهور ونزوئلا در روز چهارشنبه (۲۸ مهر) در تهران با عقد ۱۱ قرارداد در بخش انرژی دور جدیدی از همکاری دو جانبه میان تهران و کاراکاس را رقم زد. ایران و ونزوئلا هر دو از صادرکنندگان نفت و از اعضای اوپک به شمار می‌آیند.
 چاوز و احمدی‌نژاد در دیدار خود در تهران باردیگر از «امپریالسیم آمریکا» انتقاد کردند و خواستار «نظم جدید جهانی» شدند. چاوز خواهان گسترش مناسبات تجاری ونزوئلا با کشورهای اروپای شرقی و خاورمیانه است.
 فیلیپ کراولی با اشاره به فروش یک نیروگاه اتمی از سوی روسیه به ونزوئلا گفت: «این حق ونزوئلا است که از انرژی اتمی برای مصارف صلح‌آمیز بهره برد، اما این کشور همچنین مسئولیت دارد که از خطر گسترش تسلیحات اتمی جلوگیری کند.»
 پیشتر باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در پی عقد قرارداد اتمی میان مسکو و کاراکاس، از تلاش‌های ونزوئلا برای دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای حمایت کرده بود.




چک‌های برگشتی در ایران رکورد شکست

۲ میلیون و چهارصد هزار برگ چک فقط در ۵ ماه اول سال ۱۳۸۹ در ایران برگشت خورده است. یک وکیل دادگستری در تهران می‌گوید که کشورهای دیگر در زمان جنگ جهانی دوم، وضعیت اقتصادی مشابه ایران داشته‌اند.

رکورد جدیدی از میزان چک‌های برگشتی در ایران ثبت شد. ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار برگ چک، به مبلغ ۱۰۷ هزار میلیارد تومان، فقط در پنج ماه اول سال ۱۳۸۹ در ایران برگشت خورده است.
خبرگزاری داخلی «مهر» به نقل از بانک مرکزی ایران، نوشته که در همین بازه زمانی، ۱۹ میلیون و ۲۰۰ هزار برگ چک در ایران مبادله شده است.
سالانه بیش از یازده میلیون پرونده قضایی در دادگاه‌های ایران تشکیل می‌شود که بیشترین آمار این پرونده‌ها مربوط به طلاق و چک است.
افزایش آمار زندانیان
بر اساس قوانین ایران، کسی که از چک به‌عنوان وسیله پرداخت پول استفاده کرده باشد و چک او در تاریخ معین در بانک موجودی نداشته باشد، در صورت محاکمه، تنبیه کیفری و به زندان محکوم می‌شود.
با بالا رفتن آمار زندانیان به علت صدور چک‌های بی‌محل، کارشناسان و مسئولان قضایی ایران، درباره تغییر قانون چک صحبت می‌کنند. بنا به گزارش بانک مرکزی ایران و بر اساس آخرین تغییرات قانون چک در ایران، سوابق مربوط به یک فقره چک برگشتی تا ۶ ماه در مخازن اطلاعاتی بانک‌های ایران نگهداری می‌شود و بعد از آن به اصطللاح مشمول قانون مرور زمان خواهد شد.
در همین زمینه اعظم شفائی، وکیل پایه یک دادگستری در تهران در گفت و گو با دویچه وله به افزایش پرونده چک‌های برگشتی موکلان خود اشاره می‌کند و می‌گوید: «بانک مرکزی، تضمینات بیشتری برای افرادی که چک‌های بی‌محل صادر می‌کنند در نظر گرفته بود. ولی معمولا آیین‌نامه‌های اجرایی با زمان مصوب شدن آن قانون فاصله زیادی دارد. در حال حاظر، به‌خاطر تورم، کسانی سواستفاده می‌کنند. تضمین صدور چک بی‌محل مثل کشورهای دیگر نیست که اگر برگشت خورد مثلا کارت‌های اعتباری‌شان لغو شود.»
این وکیل دادگستری در تهران، وضعیت پیش آمده را با زمان جنگ جهانی دوم مقایسه می‌کند و می‌گوید: « در جامعه‌ای که تورم دارد و امور اقتصادی در آن متزلزل است، طبیعی است که افرادی هم سواستفاده می‌کنند. این قضیه فقط مربوط به کشور ما نیست. در کشورهای دیگر هم، هنگام جنگ جهانی دوم، وقتی اوضاع اقتصادی‌شان متزلزل شده بود، انواع این مسائل، مثل بازار سیاه، صدور چک بی‌محل و کلاه‌برداری رخ می‌داد.»



«مردم ایران برنج و روغن ذخیره می کنند»

روزنامه انگلیسی فاینشنال تایمز می نویسد همزمان با نزديک شدن زمان اجرای طرح حذف يارانه ها که برای ايرانيان يک حق طبيعی و ابدی قلمداد می شد، مردم آن کشور شروع کرده اند به ذخيره مواد غذايی و تبديل اندوخته های خود به ارزهای خارجی.
نجمه بزرگمهر خبرنگار فاينشنال تايمز از تهران می نويسد هر ساله ميلياردها دلار از بودجه دولت به شکل يارانه صرف پايين نگاه داشتن بهای مواد غذايی و سوخت می شود. در کشوری مثل ايران که صاحب سومين ذخاير بزرگ نفت جهان و دومين ذخاير بزرگ گاز طبيعی است در چندين دهه گذشته دولت بخشی از اين درآمد را برای پرداخت سوبسيد کالاهای اساسی هزينه کرده و مردم به پرداخت بهای نازلتری برای اين کالاها عادت کرده اند.
به نوشته این روزنامه انگلیسی، اکنون با اجرای طرح هدفمند کردن يا حذف يارانه ها مردم ايران بخش عمده ای از اين امتياز خود را از دست داده و اکثر صاحبنظران می گويند اين اقدام پيامدهای بسيار مهمی خواهد داشت. مجلس ايران در ماه مارس با تصويب قانونی دولت را موظف ساخت اين يارانه ها را که هزينه آن برای دولت غيرقابل پرداخت است متوقف کند. انتظار می رود که دولت قبل از پايان مهرماه اجرای اين طرح را شروع کند.
خبرنگار فاينشنال تايمز می افزايد اين يارانه ها به مروز قطع خواهند شد اما هنوز دقيقا مشخص نيست که تحت تاثير آن قيمت اجناس ضروری تا چه حد افزايش خواهد يافت. بسياری از مردم نگران هستند که بهای اين محصولات يکباره به شکل نجومی افزايش يابد.
در حال حاضر از روی مشخصات مندرج در قبض های گاز و برق می توان ديد که بهای اين محصولات در صورت حذف يارانه ها حداقل ده برابر قيمت فعلی خواهد بود.
مغازه ها هنوز خالی نشده اند ولی اکثر ايرانيان در هراس از افزايش سرسام آور بهای مواد غذايی از هم اکنون شروع کرده اند به ذخيره کردن محصولاتی مثل شکر ، برنج و روغن. گروه ديگری نيز اندوخته های خود را از ريال به دلار و يا يورو تبديل می کنند.
به نوشته فاينشنال تايمز صندوق بين المللی پول پيش بينی می کند که در صورت قطع يارانه ها نرخ تورم رسمی در ايران که هم اکنون حدود ۸ درصد است سه برابر شده و حداقل به ۳۰ درصد خواهد رسيد.
محمود احمدی نژاد رييس جمهور ايران وعده داده است که همزمان با اجرای طرح قطع يارانه ها اقداماتی برای حمايت از خانواده های فقير و کم درآمد به اجرا گذاشته خواهد شد. قرار است دولت از محل ۱۰ ميليارد دلاری که با قطع يارانه ها صرفه جويی خواهد کرد مبلغی را به صورت ماهانه به شهروندان ايران پرداخت کند. طبق اين وعده دولت حدود ۶۰ ميليون نفر از جمعيت ۷۳ ميليونی ايران هر ماه مبلغی حدود ۴۰ تا ۴۵ دلار از سوی دولت دريافت خواهند کرد. اما هنوز نحوه اجرای اين طرح کاملا مشخص نيست.
خبرنگار فاينشنال تايمز از تهران می نويسد يکی از خطراتی که حکومت ايران با آن مواجه است احتمال بروز ناآرامی های سياسی شبيه به آن حوادثی است که در هفته های پس از انتخابات سال گذشته در ايران روی داد.
نيروی انتظامی ايران در مورد « فتنه اقتصادی» هشدار داده و اعلام کرده است که آماده مقابله با هر گونه ناآرامی است. اسماعيل احمدی مقدم فرمانده نيروی انتظامی ايران چند هفته پيش گفت:« فتنه به اشکال ديگر از جمله فتنه اقتصادی ادامه دارد و برخی در فکر اعتصاب و تعطيل کردن اقتصاد هستند ولی نيروی انتظامی به خوبی از مراکز برنامه ريزی و رهبری اين فتنه ها با خبر است.»
شايد به دليل نگرانی حکومت از گسترش نارضايتی و اعتراضات مردمی است که در هفته های اخير محدوديت های اعمال شده در مورد ميرحسين موسوی افزايش يافته است.
بسياری از صاحبنظران معتقدند که دولت در هراس از بروز ناآرامی های اجتماعی قطع يارانه ها را يکباره اجرا نخواهد کرد و ممکن است به مرور و طی يک دوره طولانی بخشهای مختلف اين طرح را به اجرا بگذارد. اما در اين حالت نيز ابهامات و آشفتگی های ناشی از اجرای طولانی مدت اين طرح ممکن است پيامدهای مخربی داشته باشد.
يکی از مقامات سابق دولت به خبرنگار فاينشنال تايمز می گويد: « آنچه که دولت دارد انجام می دهد تبديل کردن طرح حذف يارانه ها به يک شير بی يال و بی دم و بی شکم است که به احتمال زياد اختلال و سردرگمی فراوانی به بار خواهد آورد.»
همزمان تشديد تحريم های بين المللی تاثيرات خود را بر اقتصاد ايران نشان می دهد . سياستمداران اصلاح طلب می گويند مثلث تحريم های خارجی، نارضايتی های سياسی و مشکلات اقتصادی فشار خود را بر حکومت بيشتر خواهد کرد.
يک سياستمدار اصلاح طلب معتقد است :« همه چيز به ميزان فشار ناشی از اين مثلث بستگی خواهد داشت. تحت تاثير اين فشارها حکومت مجبور است بين ادامه سياست های تندروانه خود و يا برگزيدن يک روش متعادل تر در سياست داخلی و خارجی يکی را انتخاب کند.»





zerehi-Hassan.jpgکاخ های میلیون ها دلاری وابستگان بیت خامنه ای در آمریکا

حسن زرهی
حکومت ها هنگام که حمایت مردمی را از دست می دهند، می کوشند به زور سلاح و خشونت نظامی ها در قدرت باقی بمانند، و آنگاه که در مملکت پایگاه مردمی مهمی برایشان باقی نمی ماند با تاراج ثروت های ملی، در خارج مرزها به دنبال حامی می روند. زمانی که سرهنگ معمر قذافی در لیبی نامحبوب شد و هم در انزوای بین المللی قرار گرفت، کوشید در خارج مرزها برای خود طرفدار دست و پا کند و تا حدودی هم موفق شد. صدام حسین هم به همان دلایل از همین شیوه بهره جست، و حالا خامنه ای و احمدی نژاد به جای تهران و تبریز و مشهد و شیراز و شهرهای دیگر ایران در بیروت و غزه با هزینه ی میلیارد ها دلار از ثروت ملی ایرانیان می کوشند برای خود هوادار و شعار دهنده و مستقبل و مجیزگو دست و پا کنند.

طرح از جوادی
اما دولت های فاسد و رهبران خودفریفته، زمانی که از موهبت حمایت مردم خویش محروم می شوند، هر روز بیشتر در منجلاب فساد فرو می روند، و چاره ای ندارند غیر آن که اندک وفاداران به خویش را در کنار خود با دادن سهمی از تاراج ثروت ملی برای مدتی بیشتر نگاه دارند.
خبرهایی که از ولخرجی های باور نکردنی رهبر جمهوری اسلامی در حوزه های علمیه قم و آن هم در کلاس های درس آخوندهای طرفدار ایشان به بیرون درز کرده است نشان از آن دارد که رهبر رژیم تنها با دست در جیب ملت کردن و به مزدوران خود سهام میلیونی و میلیاردی پرداخت کردن است که می تواند همچنان در قدرت بماند. تارنمای خبرنگاران سبز صورت دیگر و زشت تری از دست و دلبازی گردانندگان حکومت و بیت رهبری او را منتشر کرده است که حکایت از چوب حراجی دارد که دولتمردان جمهوری اسلامی بر ثروت ملت ایران زده اند.
خبرنگاران سبز در گزارش یکشنبه 25 مهر 1389 خود نوشته است: “تلاش وابستگان به بیت رهبری برای اقامت در آمریکا… به عنوان مثال یکی از زنان این گروه به نام خانم نیره محمدی گلپایگانی اخیراً خانه ای به قیمت 12 میلیون دلار خریده که فقط 4 باغبان رسیدگی به باغ بزرگ خانه را بر عهده دارند. شخص دیگری در این گروه به نام عزیز خوشوقت خانه ای به مبلغ 8میلیون دلار خریداری کرده و فرد دیگری از اعضای همین گروه خانوادگی، شرکت های معاملات املاک را مأمور خرید خانه ای به قیمت 50 میلیون دلار نموده و رقابت بزرگی را بین این شرکت ها ایجاد کرده است ….”
این همه در حالی رخ می دهد و این گروه 25 نفره از وابستگان بیت خامنه ای در شرایطی میلیون ها دلار از ثروت ملت ایران را در آمریکا برای خرید کاخ های خود بر باد می دهند که رهبر و دولت دست نشانده ی او و رئیس جمهوری بد دهان و بی ادب همه روزه گلویشان را پاره می کنند تا با توهین و دشنام به آمریکا و تهدید جهان، خود را مخالف غرب و بویژه آمریکا نشان دهند. تا همین دیروز یکی از دشنام های همیشگی آقایان به ایرانیان تبعیدی و پناهنده و مهاجر به آمریکا “در دامن دشمن زیستن” بود. و حالا نه تنها خودشان در دامن دشمن می زیند، بلکه با خرید کاخ های گران قیمت و حیف و میل ثروت ملت ایران سوار بر لیموزین های گران قیمت و با راننده و محافظ در بوتیک های گران قیمت لس آنجلس و نیویورک دلارهای باد آورده را هزار هزار خرج می کنند، و پز گرین کارت های آمریکایی شان را می دهند. خبرنگاران سبز می نویسند: “….گروه شامل چندین خانواده مرتبط با یکدیگر می شود که وجه اشتراک آنان، پیوندهای گسترده با دفتر علی خامنه ای و یا ارتباط فامیلی با ایشان است. همه ی این خانواده ها با پیگیری یکی از قوی ترین شرکت های خدمات حقوقی و با هزینه سرسام آوری توانسته اند در کمترین زمان ممکن گرین کارت اقامت در ایالات متحده را به دست آورند و از حدود پنج ماه پیش تا کنون تسهیلات ویژه آمد و رفت بین آمریکا را به دست آورند. این گروه طی مدت اقامت خود در آمریکا میلیونها دلار هزینه کرده اند تا نشان دهند که قابلیت بالایی برای سرمایه گذاری دارند و به عنوان مهاجر میلیونر شناخته شوند …”
از افراد دیگری نیز در این گزارش نام برده شده که همگی از وابستگان به بیت خامنه ای هستند، از جمله: “محمود خرازی و سید محمد چراغی که برای آنکه بتوانند توان مالی و میزان درآمدهای سرشار خود را اثبات کنند و زودتر به گرین کارت دست یابند با گرانترین شرکت های بیمه خصوصی در آمریکا و معتبرترین کلینیک های درمانی برای حداقل 5 سال قرارداد کلی و همه جانبه امضا کرده اند تا از خدمات ویژه برخوردار شوند … این گروه 25 نفره همچنین فرزندان خود را در بهترین مدارس آمریکا ثبت نام کرده اند که تنها شهریه ثبت نام هر ترم تحصیلی یک دانش آموز در این مدارس بالغ بر 18 هزار دلار است. علیرغم تلاش این افراد برای ملموس نبودن حضورشان در آمریکا و نیز حضور در محله های بسیار گران قیمت میلیونرنشین، اما مهاجرت و اقامت جمعی آنان، داشتن حجاب چادر خانمها، ماشین های لوکس و راننده و نقل و انتقال های کلان پولها در بانک ها و هزینه های چشمگیر و روزافزونشان باعث جلب توجه مقام های محلی و دیگران شده است…”
این ها نمونه های کوچکی است از باتلاق فسادی که حکومت اسلامی آلوده ی آن است، و تازه اینها از وابستگان به بیت رهبری هستند، آلوده ترها را در دولت و سپاه و نیروهای انتظامی رژیم به راحتی می توان دید. کاش شرم و حیا داشتند و با این همه فساد و آلودگی آنهمه ادعا نمی کردند!



خامنه‌ای علیه منتظری؛ جدال با فقیه تیزبین


از سال ۱۳۸۳ که قبل از جلسه شورای حکام آژانس بين‌المللی انرژی اتمی اعلام شد آيت‌الله خامنه‌ای فتوايی در مورد حرمت «استفاده» از سلاح هسته‌ای صادر کرده است هنوز متن اين فتوا منتشر نشده است. آيت‌الله خامنه‌ای پنج سال بعد در پيامی به کنفرانس خلع سلاح‌ نظر خود را اعلام کرد.
دولت‌های اروپايی و ايالات متحده هيچگاه چنين فتوايی و پای بند بودن حکومت جمهوری اسلامی به آن را نخريدند چون می‌دانستند علی خامنه‌ای علی‌رغم ادعای مرجعيت برای خارج کشور اصولاً در مقام فتوا نبوده و نيست، اکثريت مردم ايران اين فتوا را نمی‌خرند (چون خامنه‌ای را در مقام مرجعيت نمی‌بينند) و وی به دليل سنت دروغ‌گويی و پرده‌پوشی رايج در جمهوری اسلامی حتی در صورت صدور اين نظر آمادگی نقض آن را در هر لحظه‌ای دارد.

اظهار لِحيه
پس از يک سال که از اظهار نظر مرحوم منتظری در مورد سلاح‌‌های کشتار جمعی می‌گذرد، خامنه‌ای در سفر به قم برای اظهار لِحيه فقهی و فراتر نشاندن خود نسبت به يکی از بزرگترين فقهای معاصر، آيت‌الله منتظری، و اين که در اين موضوع و نيز سياست بين المللی صاحب نظر است به رد آن نظر با استفاده از ادبيات سلاطين قاجاری («غلط می‌کند») می‌پردازد: «کسی فتوا داده است که تلاش صلح‌آميز هسته‌ای ايران به خاطر اينکه مورد سوءظن قدرت‌های بزرگ است مشروع نيست اما ما می‌گوييم استکبار غلط کرده است که به ملت ايران سوء ظن دارد.» (علی خامنه‌ای، تابناک، ۲۹ مهر ۱۳۸۹)
مرحوم منتظری اصولاً با مفروضات مشخص و در نظر گرفتن پيامدهای اين سلاح‌ها برای منافع و امنيت ملی کشور نظر خود را در اين زمينه عرضه کرد و اين گونه گزارش نظر وی مبين شان ناقل نظر است و نه بيان کننده‌ی ديدگاه اصلی. فقيه ديگری نيز در اين زمينه فتوايی صادر نکرده است تا سخن خامنه‌ای به نظر وی راجع باشد.

تغيير محل نزاع

خامنه‌ای در برخورد ظاهراً تحکم آميز خود با استکبار و در واقع و تلويحاً اظهار بی‌ادبی به نظر يک عالم شيعی ديگر از چارچوب‌های اخلاقی بحث طلبگی فراتر رفته و برای رسيدن به نتيجه مورد نظر خويش نظر طرف مقابل را تحريف می‌کند. خامنه‌ای اصولاً در چارچوب کثرت‌گرايی فقهی شيعه نمی‌تواند برای ديگر فقها در فتاوايی که می‌دهند تعيين تکليف کند اما ولايت مطلقه فقيه و قوه قاهره آن، که ذاتاً اين کثرت‌گرايی را به حاشيه می‌برد وی را در مقام نفی نظرات ديگر فقها با ادبياتی غير علمی قرار داده است.
مرحوم منتظری با فرض عاری شدن دنيا از سلاح هسته‌ای که وجه بازدارندگی آن را منتفی می‌کند و با لحاظ ابعاد مختلف اين موضوع حکم به ممنوعيت آن می‌دهد: «در فرضی که عملاً هيچ کشوری از چنان سلاح‌هايی بهره‌مند نباشد، اگر‏ ‏کشوری خاص در جهت سرمايه‌گذاری، توليد، نگهداری و به‌کارگيری انرژی‏ ‏هسته‌ای در فناوری تسليحاتی و ساخت سلاح‌های کشتار جمعی گام‏ ‏بردارد، نه تنها مرتکب اسراف در ذخائر ملی خود شده بلکه موجب تهديد‏ ‏برای کشورهای ديگر و در نتيجه بی‌اعتمادی آنها گرديده و بسا موجب‏ ‏تيرگی روابط شود [ظاهراً خامنه‌ای به اين قسمت اشاره دارد] و از اين جهت نيز آسيب‌های ديگری را به کشور خود و‏ ‏نسل‌های آينده وارد نمايد. و در اين فرض عقلاً و شرعاً بايد خود‏ ‏سردمداران آن کشور از هرگونه اقدام در جهت آن سلاح‌ها پرهيز کنند.» (پايگاه شخصی آيت‌الله منتظری، ۲۲ مهر ۱۳۸۸) وجوه و ابعاد نظر آن مرحوم در اظهار نظر تبليغاتی و غير تحليلی خامنه‌ای مغفول گذاشته شده است.
تهديد و بی‌اعتمادی دنيای خارج در نظر مرحوم منتظری به عنوان «نتايج» پیگيری ساخت و به‌کارگيری سلاح‌های کشتار جمعی مد نظر قرار گرفته شده‌اند نه «ملاک اصلی» در ابراز اين نظر، اما خامنه‌ای که از سوی مداحان وی به باريک‌بينی توصيف می‌شود اين تفاوت آشکار را ملاحظه نکرده است.
در هر سنت علمی و از جمله سنت فقهی شيعه عدالت و انصاف اقتضا می‌کند که ردکننده يا منتقد، نخست با تقرير يا تحرير محل نزاع مطلب طرف مقابل را به درستی بيان کرده و حق آن را ادا کند و بعد به رد و نقد آن بپردازد. در ذيل حکومت ولايت فقيه که قدرت بر حق غلبه دارد طبعا اين روش جايی ندارد.

وسعت ديد در برابر تبليغات سياسی

مرحوم منتظری با وسعت ديد، سرمايه‌گذاری، توليد، نگهداری و به‌کارگيری انرژی هسته‌ای در فناوری تسليحاتی را ممنوع اعلام می‌کند: «لازم است‏ ‏سرمايه‌گذاری، توليد، نگهداری و به‌کارگيری انرژی هسته‌ای در فناوری‏ ‏تسليحاتی و ساخت سلاح‌های کشتار جمعی از ناحيه همه کشورها ممنوع‏ ‏باشد و بشريت رفته رفته به اين سمت و سو رود که نه تنها اين گونه سلاح‌ها،‏ ‏بلکه حتی ديگر سلاح‌هايی را که برای کشتن افراد به کار ‎می‌رود، در همه ‏ ‏جهان ممنوع نمايد.» (پايگاه شخصی آيت‌الله منتظری، ۲۲ مهر ۱۳۸۸)
اما در فتوای ادعايی و در واقع نظر حکومتی خامنه‌ای تنها استفاده از سلاح هسته‌ای منع شده است: «به اعتقاد ما افزون بر سلاح هسته‌ای، ديگر انواع سلاح‌های کشتار جمعی، نظير سلاح شيميايی و سلاح ميکروبی نيز تهديدی جدّی عليه بشريت تلقی می‌شوند. ... ما کاربرد اين سلاح‌ها را حرام، و تلاش برای مصونيت بخشيدن ابناء بشر از اين بلای بزرگ را وظيفه همگان می‌دانيم.» (پيام به اجلاس بين‌المللی خلع سلاح، ۲۷ فروردين ۱۳۸۹)
مقايسه اين دو نظر حکايت از نگاه عالمانه منتظری به اين موضوع با لحاظ شرايط دنيای امروز و فريبکاری و پنهانکاری حکومت خامنه‌ای در اين مورد دارد.

دلالت ضمنی در برابر انکار صريح
‌نظر خامنه‌ای در مورد سلاح‌های هسته‌ای به تنهايی بر پیگيری جدی جمهوری اسلامی برای ساخت و انبار کردن سلاح‌های شيميايی دلالت دارد. يک رهبر سياسی در صورت استفاده از مشاوران خبره (حتی در صورت در جريان بودن برنامه مخفی توليد سلاح هسته‌ای) چنين نظری را صادر نمی‌کرد.
اين نظر در کنار پنهانکاری رژيم تحت قدرت وی در دو دهه اخير و اقدامات گونانون آن در تأمين قطعات با کاربرد دوگانه و غنی‌سازی تا حد ۲۰ درصد، راهبرد کسب سلاح هسته‌ای توسط اين رژيم اسلامگرا را گواهی می‌دهد. اين پروژه هنگامی کليد خورد که محسن رضايی در نامه خود به آیت‌الله خمينی در مورد شرايط ادامه جنگ به سلاح اتمی به عنوان يکی از سلاح‌های مورد نياز سپاه اشاره کرد. (نامه محرمانه خمينی در مورد پايان جنگ، بازتاب، ۹ مهر ۱۳۸۵)

نظريه توطئه به عنوان يکی از قواعد استنباط در فقه شيعه

خامنه‌ای نه تنها در برابر منتقدان به سياست‌های جمهوری اسلامی و تصميمات رهبران آن همواره به نظريه توطئه متوسل می‌شده، که در يک بحث فقهی نيز نمی‌تواند از اين نظريه صرف نظر کند و نظر مخالف خود را به القای مستکبران نسبت می‌دهد: «برخی افراد ... برای رعايت پسند وعرف عمدتاً مادی دنيا و حتی برای خوشامد استکبار فتوا صادر می‌کنند.» (علی خامنه‌ای، تابناک، ۲۹ مهر ۱۳۸۹)
از اين حيث وی تنها فقيهی است که نظريه توطئه و انگيزه يابی و نيت سنجی را به عنوان دسته‌ای از اصول استنباط در فقه شيعه مورد استفاده قرار می‌دهد و بايد اين ابداع را به حساب وی گذاشت. فقهايی که به مرجعيت خامنه‌ای باور دارند بايد در کنار «حجيت ظواهر»، «تعادل و تراجيح»، «خبر واحد»، «اجماع محصل و منقول» و مباحث اوامر، نواهی، عام و خاص، مطلق و مقيد، مفاهيم، مجمل و مبين، ناسخ و منسوخ بابی را نيز به نظريه توطئه اختصاص دهند.
شايد نيز بتوانند توطئه انديشی را در کنار اصول عمليه کليه يعنی برائت، احتياط، تخيير و استصحاب قرار دهند در حالی که حداقل نافی اصل برائت و احتياط است.




انتقاد آيت الله خامنه‌ای از «فتوايی» درباره مشروعيت برنامه هسته‌ای ايران


آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران، روز پنجشنبه در قم از فتوايی که  برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را «نامشروع» خوانده، انتقاد کرده است.
به گزارش خبرگزار ی مهر، آيت‌الله خامنه‌ای که در مسجد اعظم قم سخنرانی می کرد، گفته است: «برخی افراد برای رعايت پسند و عرف عمدتاً مادی دنيا و حتی برای خوش آمد استکبار، فتوا صادر می کنند.»
رهبر جمهوری اسلامی همچنين گفته است: «کسی فتوا داده است که تلاش صلح آميز هسته‌ای ايران به خاطر اينکه مورد سوءظن قدرت‌های بزرگ است مشروع نيست، اما ما می‌گوييم استکبار غلط کرده است که به ملت ايران سوءظن دارد.»
آيت الله خامنه‌ای نام روحانی را که چنين فتوايی را صادر کرده نگفته است. این در حالی است که گزارشی در دست نیست که نشان دهد یک مرجع تقلید شیعه، فتوایی در جهت «نامشروع بودن فعالیت های هسته ای ایران» صادر کرده باشد.

دیدگاه آیت الله منتظری در مورد فعالیت هسته ای و بمب اتمی

آيت الله حسينعلی منتظری، از مهم‌ترين مراجع تقليد منتقد حکومت ايران که دی ماه سال ۱۳۸۸ در گذشت، دو ماه پيش از درگذشتش به پرسش‌هايی در خصوص توليد سلاح هسته ای پاسخ داده بود. ولی اين مرجع تقليد درباره «مشروع» نبودن برنامه هسته‌ای ايران فتوايی صادر نکرده بود.
آيت الله منتظری پیشتر از «شعارهای تحريک آميز و بدون خاصيت» در  مناقشه هسته‌ای ايران  و غرب انتقاد کرده بود.
آيت الله منتظری در فروردين ماه سال ۱۳۸۶ در پاسخ به پرسش‌هايی در باره راه حل‌های پيش روی مناقشه هسته‌ای ايران گفته بود: «‏البته در چنين امری (برنامه هسته‌ای ايران) که قدرت‌های جهان نسبت به آن حساسيت پيدا کرده‌اند‏ ‏برای عبور از بحران جاری نبايد با شعارهای تحريک آميز و بدون خاصيت‏ ‏حساسيت آنها را تشديد نمود و آنها را به اجماع و مقابله با کشور واداشت.‏»
آيت الله منتظری اضافه کرده بود: «گاه در تزاحم ميان اهم و مهم عقل حکم می‎کند که برای حفظ امر اهم از مهم‏ ‏صرف نظر کرد و اگر "انرژی هسته‌ای" حق ماست - گذشته از اين که ما حقوق‏ ‏ديگری هم به جز اين داريم - قطعا با شعارهای تند و گاه بی محتوا نمی‌توان از‏ ‏آن حراست کرد، بلکه سرمايه عظيم حمايت مردمی می‎تواند در اين راستا‏ ‏کارساز باشد.»
آيت الله منتظری همچنين در ۲۲ مهرماه سال ۱۳۸۸ در پاسخ به پرسش‌های محسن کديور در خصوص سرمايه گذاری بر روی توليد سلاح‌های هسته‌ای گفته بود: «در فرضی که عملا هيچ کشوری از چنان سلاح هايی بهره مند نباشد، اگر‏ ‏کشوری خاص در جهت سرمايه گذاری ، توليد، نگهداری و به کارگيری انرژی‏ ‏هسته‌ای در فناوری تسليحاتی و ساخت سلاح‌های کشتار جمعی گام‏ ‏بردارد، نه تنها مرتکب اسراف در ذخائر ملی خود شده بلکه موجب تهديد‏ ‏برای کشورهای ديگر و در نتيجه بی‌اعتمادی آنها گرديده و بسا موجب‏ ‏تيرگی روابط شود؛ و از اين جهت نيز آسيب‌های ديگری را به کشور خود و‏ ‏نسل های آينده وارد نمايد.»
آيت الله منتظری اضافه کرده بود: «در اين فرض عقلا و شرعا بايد خود‏ ‏سردمداران آن کشور از هرگونه اقدام در جهت آن سلاح‌ها پرهيز کنند؛ و اگر‏ ‏نکردند، مردم از حاکمان خود بخواهند که از آن پرهيز کنند، و در صورت‏ ‏تخلف، ديگر کشورها از آنان به هر شکل ممکن ممانعت نمايند.»
آيت الله منتظری در  ادامه پاسخ خود از مسلمان خواسته بود در «راه ممنوعيت قانونی» توليد سلاح‌های اتمی‏ ‏برای هر کشوری با تضمين سازمان‌های معتبر و معتمد بين‌المللی پيشگام‏ ‏ شوند.

سرنوشت نظام و حوزه

آیت الله خامنه ای که برای یک سفر ۹ روز ه به قم سفر کرده، همچنین گفته است که سرنوشت «حوزه های علمیه و نظام اسلامی» یکی است و ضربه به نظام « موجب لطمه شديد به حوزه‌ها و اهل دين خواهد بود».
آیت الله خامنه ای  به مساله کمک های نظام جمهوری اسلامی به «حوزه های علميه»   و استقلال  حوزه ها پرداخت  و گفت:«عده ای می خواهند به نام «استقلال» رابطه حوزه ها را با نظام قطع کنند اما واضح است که وابستگی غير از حمايت و همکاری است و می توان در عين استقلال، به همکاری متقابل نيز پرداخت.»
آیت الله خامنه ای همچنین گفت: نظام موظف است بدون اينکه در مسائل حوزه ها دخالتی کند به آنها کمک نمايد .
رهبر جمهوری اسلامی  سپس گفت :«دشمنان» در صددند   با مطرح کردن مسایلی چون «حکومت آخوندی» و نيز «تقسيم روحانيت به آخوند حکومتی و غيرحکومتی» ، « روحانيت انقلابی » را  منزوی و بدنام  کنند.
 در همین حال خبرگزاری فارس گزارش داده است که پیش از سخنرانی آیت الله خامنه ای  تعدادی از طلاب حاضر در این مراسم  شعار «مرجع تقليد ما، رساله، رساله» سر داده اند و خواستار   انتشار رساله عملیه رهبرجمهوری اسلامی شده اند.


فشار آمريکا بر ترکيه برای اجرای تحريم های ايران


استوارت لوی، معاون وزیر خزانه داری آمریکا استیوارت لوی، معاون وزير خزانه داری آمريکا در امور مبارزه با تروريسم مالی که در ترکيه به سر می برد، روز پنجشنبه گفت که از آنکارا می خواهد تحريم های جهانی عليه ايران را اجرا کند.
به گزارش خبرگزاری رويترز، آقای لوی گفت:« ما فقط خواهان اين هستيم که تحريم های جهانی عليه ايران از سوی ترکيه به اجرا گذاشته شود و بیش از آن چیزی مطرح نکرديم.»
آقای لوی که برای ديداری دو روزه در ترکيه به سر می برد، پس از ديدار با مقامات دولتی و بانکی ترکيه در گفت وگو با شبکه تلويزيونی «ان تی وی» گفت:« هدف از اين ديدار، بالا بردن شانس تاثير تحريم ها بر ايران است تا امکان موفقيت اين فشارها بيشتر شود.»
معاون وزير خزانه داری آمريکا افزود: « البته ترکيه با توجه به همسايگی اش با ايران، نقش خيلی مهم و موثری دارد ولی اجرای تحريم ها در ترکيه به اندازه اجرای اين فشارها در تمامی کشورهای جهان، اهميت دارد.»
ترکيه که کشوری مسلمان و عضو ناتو (سازمان آتلانتيک شمالی) و خواهان عضويت در اتحاديه اروپا است، روابط نزديکی با ايران دارد. هياتی آمريکايی در ماه اوت (حدود سه ماه پيش) با پيام مشابهی راهی آنکارا شده بود و از اين کشور خواسته بود در تحريم ها عليه ايران همکاری کند.
شورای امنيت سازمان ملل تاکنون طی شش قطعنامه، چهار قطعنامه تحريمی، از ايران خواسته فعاليت های حساس غنی سازی اورانيوم را تعليق کرده و صحت صلح آميز بودن فعاليت های هسته ای را به آژانس بين المللی انرژی اتمی ثابت کند. ايران اين قطعنامه ها را رد کرده و به غنی سازی اورانيوم ادامه می دهد.
کشورهای غربی فعاليت های هسته ای جمهوری اسلامی را تلاشی برای دستيابی به بمب اتمی می دانند. ايران می گويد فعاليت های اتمی را برای توليد برق دنبال می کند.
در جريان دور چهارم تحريم های شورای امنيت عليه ايران، ترکيه و برزيل رای منفی به قطعنامه داده و پس از آن اعلام کردند فقط تحريم های شورای امنيت را اجرا می کنند و حاضر نيستند فراتر از آن تحريم هايی را به اجرا بگذارند.
آمريکا، اتحاديه اروپا، کانادا و استراليا فراتر از تحريم های شورای امنيت، اقدامات تنبيهی عليه ايران به اجرا گذاشته اند.
به گزارش رويترز، طبق قوانين آمريکا، بانک های ترکيه که در ارتباط با مالی با ايران هستند، مورد مجازات قرار می گيرند.
رجب طيب اردوغان، نخست وزير ترکيه ماه پيش گفت که خواهان سه برابر کردن حجم روابط تجاری با ايران است.
علی باباجان، معاون نخست وزير ترکيه روز چهارشنبه از تاثير تحريم‌های ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا عليه ايران بر روابط بانک‌های ترک با ايران خبر داده بود.
وی که در جمع خبرنگاران در واشينگتن سخن می‌گفت، با اشاره به تحريم‌های بين‌المللی عليه نهادها و افراد مرتبط با برنامه هسته‌ای ايران، گفته بود دولت ترکيه تصميم‌گيری درباره معامله با ايران را به خود بانک‌های اين کشور محول کرده است.
علی باباجان در اين باره گفته است:‌ «برخی از بانک‌های ترکيه در اين زمينه با ترديد عمل می کنند، برخی هم به معاملات خود ادامه می‌دهند و برخی ديگر نيز معاملات خود را متوقف کرده، تا در اين باره تصميم بگيرند.»
آقای لوی پيش از سفر به ترکيه به جمهوری آذربايجان رفت و در مورد اجرای تحريم ها با مقامات باکو گفت وگو داشت.
استوارت لوی، در ماه اوت هم به امارات متحده عربی، بحرين و لبنان سفر کرده تا کشورهای خاورميانه را به کاهش مناسبات بانکی و تجاری خود با ايران متقاعد کند. او در مصاحبه‌ای به هنگام ديدار خود از منطقه گفت: «دولت‌ها و موسسات مالی در کشورهای خاورميانه به نسبت گذشته در مورد رعايت موازين تحريم‌ها عليه ايران جدی‌تر شده‌اند.»



ابراز تردید نخست‌وزیر ایتالیا در مورد اثربخشی تحریم‌ها بر جمهوری اسلامی


سیلویو برلوسکونی (چپ) معتقد است که روسیه در کنار چین می‌تواند 
«رویکرد معتدل» مورد نظر او در مورد ایران را اجرا کند
سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر ایتالیا، در گفت‌وگو با نشریه‌ای آلمانی‌زبان ضمن ابراز تردید در مورد اثربخشی تحریم‌ها بر جمهوری اسلامی ایران چنین اظهار نظر کرد که «رویکردی معتدل» احتمالاً مفیدتر خواهد بود.
این اظهار نظر آقای برلوسکونی یک روز پس از آن منتشر شده است که دولت آمریکا با تأیید گزارش روزنامه واشینگتن ‌پست از تلاش مخفیانه ایران برای تأسیس بانک‌ در کشورهای اسلامی این اقدام مقامات جمهوری اسلامی را نشانه تأثیرگذار بودن تحریم‌ها دانست.
اشاره مقامات وزارت امور خارجه آمریکا به یک گزارش این روزنامه آمریکایی بود که در روز چهارشنبه خبر داد جمهوری اسلامی برای دور زدن تحریم‌های بین‌المللی تلاش می‌کند مخفیانه بانک‌هایی در کشورهای اسلامی تأسیس کند.
بر اساس این گزارش، این بانک‌ها در کشورهایی مانند عراق و مالزی و با استفاده از اسامی ساختگی تأسیس می‌شوند و جزئیات مربوط به مالکیت آنها افشا نمی‌شود.
ایران تاکنون به دلیل اصرار بر ادامه غنی‌سازی اورانیوم در خاک خود هدف چند دور تحریم اقتصادی و سیاسی از سوی شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفته است.
ایالات متحده و متحدانش، به‌ویژه اسرائیل، بر این عقیده‌اند که پافشاری جمهوری اسلامی بر ادامه غنی‌سازی اورانیوم می‌تواند نشانه تمایل تهران به تولید تسلیحات اتمی باشد، اما مقامات در تهران بارها این اتهام را رد کرده و هدف خود را صرفا صلح‌آمیز توصیف کرده‌اند.
اکنون سیلویو برلوسکونی در مصاحبه‌ای با روزنامه آلمانی‌زبان «فرانکفورتر آلگماینه» که روز جمعه منتشر شد چنین ابراز عقیده کرده است که به‌رغم مشارکت ایتالیا در تحریم‌ها علیه ایران «ترسم از این است که تحریم‌ها موفقیت‌آمیز از آب درنیاید».
به گفته آقای برلوسکونی، اعمال تحریم از سوی شورای امنیت معمولاً باعث تقویت حکومت‌ها در کشورهایی چون کوبا شده و به همین دلیل «رویکردی معتدل و محتاطانه می‌تواند مفیدتر باشد».
کوبا تحت رهبری فیدل کاسترو بیش از ۵۰ سال است که مشمول تحریم‌های شورای امنیت و همچنین ایالات متحده به طور یک‌جانبه بوده است.
نخست وزیر ایتالیا در مصاحبه خود با نشریه آلمانی با اشاره به این که دو کشور روسیه و چین می‌توانند سردمدار رویکرد مورد نظر او باشند همچنین گفته است که از همتای چینی خود خواسته است «از نفوذ خود در این زمینه بهره بگیرد».
احتمالاً آقای برلوسکونی به این دلیل بر دو کشور روسیه و چین انگشت گذاشته است که به دلیل روابط اقتصادی گسترده خود با جمهوری اسلامی و منافع فراوانی که در خاک ایران دارند همواره در مورد اعمال تحریم‌ها با تردید رفتار کرده و سعی کرده‌اند تهران را از راه دیپلماسی به مدارا با جامعه بین‌الملل وادار کنند.
ایتالیا نیز خود با جمهوری اسلامی روابط اقتصادی گسترده و پرمنفعتی دارد و حجم معاملات تجاری بين دو کشور در حدود شش ميليارد دلار تخمین زده می‌شود.



پرز: صلح با فلسطینی‌ها به سیاست آمریکا در قبال ایران کمک می‌کند


شیمون پرز، 
رئیس جمهوری اسرائیل
شیمون پرز، رئیس‌جمهور اسرائیل روز جمعه گفت که برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطینیان می‌تواند به سیاست ایالات متحده در قبال ایران کمک کند.

آقای پرز در سخنرانی خود خطاب به رهبران یهودیان اسرائیل که از رادیوی دولتی این کشور پخش شد اظهار داشت که پایان نزاع اسرائیل و فلسطین باعث تقویت وضعیت امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه و به انزوای ایران کمک خواهد کرد.
اظهارات شیمون پرز در زمانی بیان می‌شود که از سرگیری شهرک‌سازی در کرانه باختری باعث شده تا ادامه گفت‌وگوهای صلح اسرائیل و فلسطین با بن‌بستی دیپلماتیک روبه‌رو شود.
رئیس‌جمهور اسرائیل در ادامه سخنرانی روز جمعه خود گفت: «ما تنها جنگیدیم اما نمی‌توانیم تنها دوام بیاوریم. ما برای موجودیت خود به دوستی ایالات متحده نیاز داریم. این امر آسانی نیست اما واقعیت این است.»
وی افزود: «همان‌طور که ایالات متحده سعی می‌کند نیازهای امنیتی ما را بفهمد، ما اسرائیلی‌ها هم باید نیازهای ایالات متحده را درک کنیم.»
رهبران ایالات متحده در ماه‌های اخیر نیاز به برقراری آشتی با فلسطینی‌ها را با منافع امنیتی آمریکا مرتبط دانسته‌اند و ادامه تنش در خاورمیانه را از دلایل اصلی ادامه ستیزه‌جویی گروه‌های مختلف اسلام‌گرا علیه ایالات متحده توصیف کرده‌اند.
شیمون پرز در ادامه سخنرانی خود گفت: «ما هم می‌توانیم برای کمک به این مسئله سهم کوچک خود را ایفا کنیم و معنی کمک این است که بتوانیم تشکیل یک ائتلاف ضد ایرانی در خاورمیانه را ممکن بسازیم. و ایفای چنین سهمی از طریق صدور اعلامیه نیست بلکه از طریق توقف کشمکش بین ما و فلسطینیان است، کشمکشی که در درجه دوم اهمیت قرار دارد.»
بر طبق قوانین اسرائیل، شیمون پرز به عنوان رئیس‌جمهور از قدرت اجرایی برخوردار نیست اما در محافل سیاسی از او اغلب به عنوان پرچم‌دار جناح چپ اسرائیل یاد می‌شود که با سیاست‌های دست راستی دولت نتانیاهو مخالفت دارند.
مذاکرات مستقیم رهبران اسرائیل و فسطینی‌ها روز دوم سپتامبر، با حضور هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه ایالات متحده، در واشینگتن آغاز شد. این مذاکرات، ‌پس از بیست و یک ماه رکود در روند مذاکرات رو در روی رهبران اسرائیلی و فلسطینی، و برای نخستین بار از زمان روی کارآمدن دولت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل صورت گرفت.
این مذاکرات هم‌اینک به خاطر ادامه شهرک‌سازی اسرائیل در کرانه باختری رود اردن متوقف شده‌است. بنیامین نتانیاهو برای تمدید توقف ساخت‌وساز این شهرک‌ها به حمایت وزیران وابسته به احزاب دست راستی نیاز دارد.
با این وجود شیمون پرز، ماه پیش در گفت‌وگویی تلفنی که با ابتکار محمود عباس، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطینی، انجام شد از او خواست که در «صلح‌خواهی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل تردید نکرده، مذاکرات صلح را تا رسیدن به پیمان نهایی ترک نکند».


جرس: مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی با ارزیابی "طرح تأمین آتیه مهر"، این طرح که با مصوبه دولت اجرایی شده را مغایر قانون دانست.
  دفتر مطالعات برنامه و بودجه این مرکز با بیان این مطلب که "طرح تأمین آتیه مهر امام رضا" با تصویب آیین‌نامه‌‌ای توسط دولت ایجاد شده است، افزود: طبق این طرح قرار است برای نوزادان متولد سال ۱۳۸۹ به بعد 10 میلیون ریال موجودی اولیه در سال اول و مبلغ یک میلیون ریال در سال‌های بعد به مدت 20 سال به حساب‌های غیرقابل برداشتی (تا۱۸ سال) واریز شود.
 مرکز پژوهش‌ها افزود: محاسبات نشان می‌دهد که تصمیم مزبور موجب متعهد شدن دولت‌ها به پرداخت ۷۵۴ هزار میلیارد ریال برای بیست سال آینده خواهد شد. بنابراین ماهیت عمل پیشنهادی دولت در مورد طرح مزبور به‌گونه‌‌ای است که نه تنها برای دولت کنونی بلکه برای دولت‌های بعد نیز تعهدات فراوانی به دنبال خواهد داشت که بر مبنای ساختار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصمیم‌گیری در مورد ایجاد چنین تعهداتی صرفاً در صلاحیت مجلس شورای اسلامی است.
از سوی دیگر اجرای این طرح به دلیل انتفاع بخش خاصی از افراد جامعه (افراد متولد ۱۳۸۹ به بعد) طبق اصول متعدد قانون اساسی با اصول عدالت و عدم تبعیض بین آحاد جامعه مغایر است و پیامدهای ناخواسته اجتماعی و اقتصادی زیادی خواهد داشت.
ضمن اینکه اجرای این طرح به شکل مصوبه دولت با مواد گوناگونی از قوانین و مقررات مالی لایحه قانون محاسبات عمومی، قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی و … مغایر است.
 مرکز پژوهش‌ها اضافه کرد: اجرای طرح در سال جاری با کسری حداقل ۸ هزار میلیارد ریالی روبه‌رو است و طبق محاسبات انجام شده ارزش اسمی مبلغ پرداخت شده برای متولدین سال اول اجرای طرح، در سال بیستم (با فرض پرداخت نرخ سود ۱۵ درصدی به مبلغ واریز شده توسط دولت) حدود ۲۵ میلیون تومان خواهد بود. در صورتی که نرخ تورم سالیانه به ترتیب ۱۰، ۱۵ و ۲۰ درصد باشد، ارزش حال (واقعی) ۲۵ میلیون تومان سال ۱۴۰۹، به ترتیب حدود ۷/۳ میلیون تومان، ۵/۱ میلیون تومان و ۶۶۰ هزار تومان خواهد بود.
پیش از این نیز، احمد توکلی، عضو كميسيون برنامه و بودجه‌ مجلس با انتقاد از طرح دولت در پرداخت یک میلیون به هر نوزاد سال 89، آن را اقدامي غيرقانوني دانست و خواستار توقف اجراي آن از سوي دولت شد.

چندی پیش احمدی‌نژاد با این مدعا که "دولت قصد کرده از اول سال 89 برای هر نوزادی که در ایران به دنیا می‌آید حسابی با موجودی یک میلیون تومان افتتاح کند"، گفت: هدفمان از افتتاح این حساب تأمین آینده فرزندانمان است.
 حسابی در صندوقی بنام صندوق آتیه باز می‌شود که یک حساب سرمایه‌گذاری است و هر سال سود سرمایه‌گذاری به آن اضافه می‌شود.



هاشمی: هرگونه سازشی بدون بازگشت آوارگان فلسطینی، محكوم به شكست 
استجرس: رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام تاكيد كرد: هرگونه سازشي كه بازگشت كليه آوارگان فلسطيني به كشور خود را به همراه نداشته باشد، محكوم به شكست است.

به گزارش ايلنا، آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در ديدار با صلاح زواوي سفير فلسطين در تهران، با تأكيد بر مقاومت به عنوان راه اساسي اعاده حق مردم مسلمان فلسطين، اظهار داشت: تجارب قبلي مشخص كرد، بدون مقاومت نمي‌توان حقوق از دست رفته مردم فلسطين را به آنها بازگرداند.
وي مهمترين حق مردم فلسطين را زندگي در سرزمين مادري خود عنوان و تأكيد كرد: هرگونه سازشي كه بازگشت كليه آوارگان فلسطيني به كشور خود را به همراه نداشته باشد، محكوم به شكست است.
هاشمي رفسنجاني تأكيد كرد: ملت و دولت ايران در كنار مردم فلسطين ايستاده و آنها را در احقاق حقوقشان ياري مي‌دهد.
صلاح زواوي سفير فلسطين در تهران نيز در اين ديدار با تقدير از مواضع مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران آخرين تحولات منطقه فلسطين را به اطلاع رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام رساند.



یک کشته و دو زخمی، بر اثر انفجار در تأسیسات دریایی خرمشهر


بر اثر انفجار مهمات باقی مانده از جنگ تحمیلی در تاسیسات دریایی خرمشهر یک نفر جان باخت.
به گزارش واحد مرکزی خبر، مدیر شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی ایران شعبه خرمشهر با بیان این خبر، افزود: در این حادثه کـه در سکوهای یکی از انبارهای قدیمی لوله در این شرکت روی داد، دو کارگر دیگر نیز مجروح شدند.
اصلاحی افـزود: کارخانه بتن اندود این شرکت لوله های ۱۲ متری خود را در محوطه بـاز بندر خرمشهر انبار می کند.
شرکت تاسیسات دریایی ایران شعبه خرمشهر در زمینه طراحی و ساخت سکوهای نفت وگاز دریایی و نیز بتن اندود لوله های دریایی فعالیت دارد.




رییس اتحادیه طلا و جواهر کشور گفت: اگر اعضای صنف طلا و جواهر کشور با دیگر اعضای کارگروه به نقطه نظر مشترکی دست پیدا کنند، پس از هفدهم آبان ماه که زمان ارائه نتیجه دیدگاه‌های ما به مجلس است شاهد اعمال تغییراتی در اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده برای طلافروشان خواهیم بود.
به گزارش ایلنا، وی خاطرنشان کرد: کارگروهی متشکل از نمایندگان مجلس، اعضای مرکز پژوهش‌ها، مسوولان وزارت امور اقتصادی و دارایی و اعضای صنف طلا و جواهر فروشان کشور مسوول رسیدگی به اعتراض اعضای صنف شده‌اند و باید تا ۱۷آبان ماه نتیجه جلسات خود را به کمیسیون اقتصادی مجلس ارائه دهند.
کشتی‌آرای با اشاره به برگزاری جلسات متعدد اعضای صنف طلا و جواهر کشور با نمایندگان مجلس، اعضای مرکز پژوهش‌ها و مسئولان وزارت امور اقتصاد و دارایی برای رسیدگی به اعتراض اعضای این صنف گفت: قرار است طی سه هفته برگزاری نشست‌های تخصصی با کارشناسان، مسئولان امر و نمایندگان مجلس به دیدگاه اصولی در رابطه با نحوه اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده برای اعضای صنف طلا و جواهر کشور دست پیدا کنیم.
وی افزود: با سپری شدن یک هفته از زمان یاد شده نشست‌هایی را با اعضای صنف طلا و جواهر کشور در برخی استان‌ها صورت داده‌‌ایم و تا دو هفته دیگر کارگروه متشکل از اعضای مرکز پژوهش‌های مجلس، مسئولین وزارت امور و اقتصاد دارایی و اعضای صنف طلا و جواهر نتیجه را به کمیسیون اقتصادی اعلام خواهند کرد تا نمایندگان مجلس در رابطه با اعتراض اعضای صنف تصمیم‌گیری کنند.
رئیس صنف طلا و جواهر کشور، تصریح کرد: قانون مالیات بر ارزش افزوده از اول مهرماه در کلیه استان‌های کشور به مرحله اجرا رسیده است و اعضای صنف طلا و جواهر نیز از آن مستثنی نبوده‌اند.
وی متذکر شد: اگر اعضای صنف طلا و جواهر کشور با دیگر اعضای کارگروه به نقطه نظر مشترکی دست پیدا کنند، پس از هفدهم آبان ماه که زمان ارائه نتیجه دیدگاه‌های ما به مجلس است شاهد اعمال تغییراتی در اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده برای طلافروشان خواهیم بود.
به گفته کشتی‌آرای اعضای صنف طلا و جواهرفروشان کشور با پذیرش درخواست مسئولان دولتی برای بررسی اعتراض‌شان از سیستم قانونی نسبت به اجرای قانون تمکین کرده‌اند اما همچنان منتظر رسیدگی به دیدگاه‌هایشان هستند.



گلایه مهدیه محمدی از محرومیت زید آبادی از مرخصی

همسر زیدآبادی: رویای هر روز ما آزادی همسرم است


کلمه :یک سال و نیم از بازداشت احمد زید آبادی ، روزنامه نگار و دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی می‌گذرد. اما هنوز این روزنامه نگار حتی یک روز هم از حق مرخصی استفاده نکرده است. زیدآبادی که به تازگی جایزه قلم طلایی آزادی بیان را هم به خود اختصاص داده، یکی از سنگین ترین حکم های روزنامه نگاران زندانی را گرفته است؛ او به شش سال حبس، محرومیت مادام‌العمر از فعالیتهای مطبوعاتی و سیاسی و همچنین ۵ سال تبعید به شهر گناباد محکوم شده است. با این همه، همسر و سه فرزند احمد زیدآبادی هر روز رویای آزادی او را در سر می پرورانند و با این امید روزهایشان را به شب می رسانند.
مهدیه محمدی، همسر احمد زید آبادی، درباره آخرین وضعیت او گفت و گویی با خبرنگار کلمه انجام داده است که در ادامه می خوانیم:
خانم محمدی! از آخرین وضعیت احمد زیدآبادی برای ما بگویید؟
آقای زید آبادی هنوز در زندان رجایی شهر و در کنار دیگر زندانیان سیاسی از جمله عیسی سحرخیز و مسعود باستانی زندانی هستد. ملاقات هایمان هم هر هفته است. اما چون یک هفته به مردان و یک هفته به زنان اختصاص دارد، من هر دو هفته یک بار به ملاقات ایشان می روم. دو بار در روز هم، یک بار صبح و یک بار عصر، با منزل تماس تلفنی دارند. به هر حال این گونه روزهای دوری از ایشان را می گذرانیم.
آقای زید آبادی از جمله زندانیانی هستند که تاکنون از حق مرخصی استفاده نکرده اند؟ چرا؟
حقیقتا ما هم نمی دانیم چرا اجازه نمی دهند ایشان از این حق قانونی استفاده کنند. البته شرایط ایشان هم مانند بقیه زندانیان مطبوعاتی و سیاسی در زندان رجایی شهر است و آنها هم نتوانسته اند تا به حال به مرخصی بیایند، به جز آقای سلیمانی که چند روز پیش به یک مرخصی کوتاه آمد. دلیل عدم اعطای مرخصی به همسرم واقعا برای خودمان هم نامشخص است، با اینکه مرخصی یک حق قانونی برای هر زندانی است.
شما یا وکیلشان در این باره چه اقداماتی انجام داده اید؟
ما تا به حال پنج – شش بار درخواست مرخصی کرده ایم. حتی یکی از این درخواست ها را خود آقای جعفری دولت آبادی دادستان تهران شخصا از آقای زیدآبادی گرفتند. اما جالب اینکه ایشان گفتند من کاری نمی توانم انجام دهم، چون وزارت اطلاعات باید اجازه بدهد که همسرم به مرخصی بیاید و وزارت اطلاعات هم درباره آزادی ایشان موضع دارد. یعنی دادستان به همسرم گفته روی شما حساسیت زیاد است.
همسرتان موفق شد جایزه جهانی آزادی بیان را به خود اختصاص دهد. با شنیدن این خبر چه احساسی پیدا کردید؟
من دو حس کاملا متفاوت داشتم. از یک طرف واقعا خوشحال شدم و افتخار می کنم به اینکه سالها در کنار چنین آدمی زندگی کرده ام؛ کسی که همه دنیا استعداد و توانایی اش را تحسین می کند.
اما از طرفی هم نگران و مضطرب شدم از اینکه با دادن این جایزه به همسرم، مطمئنا مقامات جمهوری اسلامی نسبت به او حساس تر می شوند و حتما ایشان را باز هم از یکسری امتیازات محروم می کنند، مثل حق استفاده از مرخصی. یعنی می ترسم شرایط زندان برای همسرم سخت تر شود.
خود آقای زیدآبادی با شنیدن این خبر چه واکنشی داشتند؟ چه گفتند؟
البته این جایزه پارسال به همسرم تعلق گرفته بود و مراسمش امسال برگزار شد. اما به هرحال ایشان هم از اینکه چنین جایزه ای گرفته، خوشحال شد. آقای زیدآبادی یک روزنامه نگار توانا و با استعداد است. مملکت ما به خوبی نخبه پروری می کند، اما متاسفانه چگونگی استفاده از نخبگان را بلد نیستند. به عبارتی دانشگاه های ما نخبه به جامعه تحویل می دهد، اما همین نخبگان دانشگاه رفته را می اندازند زندان و این طور اسیر می کنند.
خانم زید آبادی، شما سه فرزند پسر دارید. می خواهم بدانم زندانی بودن همسرتان چه تاثیری بر زندگی فرزندانتان گذاشته است؟
خودتان بهتر می دانید وجود پدر در کنار فرزندان به ویژه پسران چقدر می تواند مفید باشد، خصوصا وقتی در سن بلوغ باشند. دو پسر ما در سن بلوغ هستند و دیگری هم که کوچک تر است، هرکدام به نوعی به پدرشان نیاز دارند. ولی متاسفانه فرزندان بیگناه من، یک سال و نیم است که از داشتن نعمت پدر محروم شده اند.
خود شما این روزها را چطور می گذرانید؟ در این مدت و به خاطر دوری از همسرتان هیچ وقت گریه کرده اید؟
طبیعتا بله. بارها و بارها به خاطر ظلم هایی که نسبت به همسرم، خودم و فرزندانم روا داشته می شود، گریه کرده ام. من در این یک سال و نیم شاید به اندازه ده سال پیر شده ام. به لحاظ روحی همه انسان ها به یک همدم و همراه در زندگی نیاز دارند، چه برسد به ما که بیست سال لحظه به لحظه در کنار هم بوده ایم. هیچ وقت لحظه دستگیری همسرم را فراموش نمی کنم. من از پشت “آیفون تصویری” دیدم که چطور ایشان را کشیدند و بردند. یادآوری آن لحظه، همیشه برایم سخت است. از طرفی بار زندگی سه فرزند هم بر دوشم است و این موضوع، شرایط را برایم چند برابر سخت تر کرده است. اما به هرحال توکلمان به خداست و سعی می کنیم صبر کنیم که خداوند پاداش صابرین را می دهد.
آقای زیدآبادی در این مدت که در زندان بوده اند، کمتر نامه ای نوشته یا سخنی گفته اند؟ دلیلش چیست؟
ایشان اساسا التزام عملی به قانون دارند. از آنجایی که به طور مادام العمر از نوشتن محروم شده اند، گرچه این حکم را در واقع قبول ندارند، اما ترجیح می دهند در شرایط فعلی جامعه آن را رعایت کنند. ایشان قبلا هم در سال ۷۹ به مدت پنج سال از فعالیت مطبوعاتی محروم شدند. در آن زمان هم عملا نه مصاحبه ای کردند و نه کار مطبوعاتی انجام دادند.
شما چقدر امیدوارید که ایشان زودتر از موعد آزاد شود؟
ما خیلی امیدواریم و با همین امید هم زندگی می کنیم. همیشه به دوستان می گویم روز اولی که آقای زیدآبادی بازداشت شد، اگر به ما می گفتند یک سال و نیم دوری را باید تحمل کنید، واقعا نمی توانستیم. ولی ما هر روز امیدواریم که فردا او آزاد می شود. شب را با امید آزادی اش می خوابیم. همین طور و با این امیدها یک سال و نیم گذشت. واقعا حتی یک لحظه هم نمی توانم تصور کنم که ایشان چهار سال و نیم دیگر هم باید در زندان بماند.
تاکنون به لحظه آزادی همسرتان فکر کرده اید؟
رویای هر روز و شب ما لحظه آزادی آقای زیدآبادی است.

تلخ ترین و شیرین ترین لحظات زندگی تان در این مدت چه بوده است؟
تلخ ترین و سخت ترین لحظه، همان وقتی بود که از پشت “آیفون تصویری “دیدم ماموران همسرم را کشیدند و به زور با خود بردند. اما شیرین ترین اش همین تماس های تلفنی است. با هر تماس او انرژی می گیریم. بالاخره با همین تلفن ها می توانم در مورد مسائل بچه ها با ایشان مشورت کنم و در مورد برخی مسایل زندگی مان تصمیم گیری کنیم.
فکر می کنید وقتی دوباره همسرتان به خانه برگردد، شرایط زندگی تان چه تغییری می کند؟
من فکر می کنم حتی اگر همسرم آزاد هم شوند، ما همیشه نگرانیم که هر لحظه زنگ در به صدا در بیاید و دوباره او را ببرند. این حس از سال ۷۹ یعنی اولین باری که همسرم بازداشت شد، در خانه ما و همراه ما بوده است؛ یعنی یک احساس ناامنی دائمی. با هر زنگ در و یا تلفن بی موقعی، قلبمان به تپش افتاده است.
از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، متشکرم.




دستور تشدید تدابیر امنیتی در ارگان های دولتی

خبرگزاری هرانا - در آستانه آغاز اجرای طرح هدفمند سازی یارانه ها و احتمال وقوع اعتراضات اجتماعی، فرماندهی نیروی انتظامی کل کشور، طی روزهای اخیر با ابلاغ دستورالعملی به سازمانها، نهادها، وزارتخانه ها و شهرداریها اعلام نموده است که "با توجه به در پیش بودن تحولات اقتصادی"، ضمن برخورداری از "آمادگی کامل"، اقداماتی را جهت مقابله با بحران های احتمالی به اجرا گذارند.
بنا به گزارش خبرنگار جرس از تهران، چند مورد از اقدامات فوق الذکر که به صورت دستورالعمل "محرمانه" ابلاغ شده، به شرح زیر است:
- راه اندازی و تقویت سیستم های امنیتی، حفاظتی و حراستی
- تقویت نگهبانی ها
- انجام مانور جهت کنترل و مهار هرگونه بحران
- جلوگیری از سقوط ساختمان و مکان مقر- آماده باش مراکز آتش نشانی وستادهای بحران
- کنترل دوربینها، انبارها، فروشگاهها
- جمع آوری اقلام و مواد آتش زا
همچنین در این گزارش آمده است "فرماندهی نیروی انتظامی با این اعلام محرمانه به همه مراکز انتظامی، امنیتی، اداری و دولتی، استانداریها و شهرداریها، احتمال وقوع بحران و درگیری، هرج و مرج و سرنگونی و سقوط اماکن، پاسگاه ها، مقرها و پادگانهای نظامی را داده است و با نگرانی فراوان به انجام مانورهای متعدد سعی در کنترل اوضاع دارد.
گفتنی است روز گذشته اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران گفته بود "نگرانی پلیس این است که در اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها مانند طرح سهمیه بندی بنزین، غافلگیر شود."
از سوی دیگر بسیج نیز طی مانورهای مشترک با نیروی انتظامی، خود را برای شورشهای احتمالی آماده کرده است.
همزمان تشکیل ۱۵۰۰ گردان عاشورا از سوی سپاه پاسداران نیز، از عمق نگرانی های آنان حکایت دارد، و در این راستا فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران که به نظر می رسد تامین امنیت تهران به وی واگذار شده، از نقش جدید در نظر گرفته شده برای یکی از ارکان زیر مجموعه سپاه پاسداران سخن می گوید.
سردار همدانی گفته است: علاوه بر گردان‌هایی كه در سپاه تهران بزرگ فعالیت می‌كنند به ما اجازه داده شده تا گردان‌های جدیدی را تشكیل بدهیم . و رسما از اعلام آماده باش غیر عادی گردان ها بدون اشاره به زمان قریب الوقوع حذف یارانه ها سخن گفت و افزود: سقف برنامه‌هایی كه برای گردان‌های عاشورای سپاه محمد رسول الله تعیین كرده‌اند، اجرا شده و این گردان‌ها كاملا آماده هستند.
این فرمانده ارشد سپاه، از عملیات برخورد با مردم در نا آرامی های پس از انتخابات، با عنوان "آزمون عملی گردانهای عاشورا" نام برده و گفته است "در سال گذشته گردان‌های عاشورای سپاه تهران بزرگ در یك كارگاه عملی، امتحان خود را بخوبی پس دادند."
طبق شواهد، همه چیز در حال آماده شدن است تا سپاه، نهادهای امنیتی و نیروی انتظامی برای فرو نشاندن هرگونه اعتراض وارد عمل شوند و ابراز نگرانی مسئولان ارشد نظام بابت گرانی ها و اظهارات چندی پیش احمد جنتی مبنی بر اینکه "جراحی خون ریزی دارد"، نشان می دهد که نظام خود را برای رویدادی آماده کرده است.



کسبه پاساژسعيد در شهرک وليعصرِ جاده ساوه دست به اعتراض زدند

خبرگزاری هرانا - کسبه پاساژسعيد واقع در شهرک وليعصرِ جادة ساوه روز يکشنبه25مهر در اعتراض به مسدود كردن  ورودي اين پاساژ توسط شهرداري دست به اعتراض زدند.
به گزارش وب سایت های خبری، شهرداري اين شهرك با بلوك  , ورودي  پاساژ را مسدود کرده و قصد فروش پاساژ را دارند آنها هم چنین سعی دارند با اين شيوه كسبه رو از پاساژ خارج کنند،
كسبه نیز در اعتراض به این اقدام روي بلوكهاي شهرداري با خط درشت شعارهای اعتراضی نوشتند: ” مرگ بر دولت ضد مردمي” و ” اين است مهر ورزي احمدي نژاد” و ”مرگ بر شهردار نان بُر”!
با بالاگرفتن اعتراض كسبه، ساير مردم هم به حمايت از آنها برخاستند و نيروي  انتظامي از كلانتري 153به صحنه آمد و  در جلوگیری از گسترش اعتراض مردم اقدام به برداشتن بلوكهاي سيماني شهرداري با جرثقيل نمودند.



جـــرس: به گزارش منابع خبری جرس، سید نوید کامران، از بازداشت شدگان حوادث عاشورای ٨٨، که در دادگاه بدوی به ٣٣ ماه حبس و ٧۴ ضربه شلاق محکوم شده، بود، توسط اجرای احکام دادسرای مستقر در زندان اوین احضار شد.
احضار سید نوید کامران، از متهمان و محکومان حوادث عاشورای ٨٨
بر اساس این گزارش، کامران که طی اعتراضات عاشورای ٨٨ دستگیر و ماهها در بازداشت به سر می برد، بعد از آزادی موقت با قرار وثیقه ای سنگین، در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب - توسط قاضی پیرعباس - به اتهام "اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرائم علیه امنیت کشور" و "اخلال در نظم عمومی"، به دو سال و نه ماه حبس تعزیری و ٧۴ ضربه شلاق محکوم گردید.
گزارش مذکور خاطرنشان می سازد با اینکه هنوز شعبه ٣۶ دادگاه تجدیدنظر حکم مذکور را مورد تایید قرار نداده است، اما طی روزهای گذشته، بخش اجرای احکام دادسرای مستقر در زندان اوین، کامران را احضار کرده، که هنوز مشخص نیست دلیل این احضار تایید و اجرای حکم زندان و شلاق وی یا موارد دیگر می باشد.
 نوید کامران در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، از فعالان سایت "انجمن هواداران میرحسین موسوی" بود، که بعدها به "انجمن هواداران جنبش سبز" تغییر نام داد.
کماکان جمع وسیعی از بازداشت شدگان حوادث خونین عاشورای ٨٨، در بلاتکلیفی و بازداشت های طولانی مدت به سر می برند.


یورش نیروهای امنیتی به منزل عروس اسانلو

خبرگزاری هرانا - نیروهای امنیتی چهارشنبه 28 مهرماه به منزل زویا صمدی عروس زندانی سیاسی منصور اسانلو یورش بردند.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" نیروهای امنیتی به همراه یک موتور سیکلت و یک دستگاه خودرو پژو به منزل خانم زویا صمدی مراجعه کردند که  به دلیل عدم وجود وی موفق به دیدار و یا بازداشت وی نشدند. نیروهای امنیتی که به اذعان خودشان برای ارایه احضاریه به دادگاه به منزل زویا صمدی مراجعه کرده بودند به گونه ای رفتار کرده اند که باعث ترس همسایگان شدند.
عروس اقای اسانلو که پیش از این توسط ماموران امنیتی از ایستگاه مترو طرشت توسط نیروهای امنیتی ربوده شده بود و در اثر ضرب و شتم ها وارده بر وی بچه اش سقط شد که شدت جراحت به طوری بود که پس از مراجعه به پزشک معالج، ایشان را توصیه به استراحت مطلق و پرهیز از انجام هرگونه کاری کردند.
بر اثر جراحات وارده و ضعف شدیدی که در ناحیه کمر وی به وجود آمده ایشان خانه نشین شدند و کار خود را از دست دادند.
پس از یورش به منزل زویا صمدی خانواده وی به دادگاه انقلاب مراجعه کردند ولی قضات مربوطه از چنین ابلاغیه ای اظهار بی اطلاعی کردند.
لازم به ذکر است که پیش از این عروس آقای اسانلو بارها به صورت تلفنی و با الفاضی توهین آمیز تهدید به مرگ شده بود که در پی تماس های تلفنی تهدید امیز خانواده اقای اسانلو به نزد قاضی محمدی رفتند که ایا شما مسبب این تماس ها هستید و از ایشان میخواهید که به پیش شما بیایند؟ که قاضی محمدی از این موضوع اظهار بی اطلاعی میکند.
در این رابطه خانواده اقای اسانلو به دادستان دادگاه انقلاب گفته اند: "اگر ایشان جرمی مرتکب شده است خوب بیاید برایش دادگاهی تشکیل دهید و ایشان را به زندان بفرستید دیگر ضرب وشتم سقط بچه و خانه نشین کردن چیست؟ اگر میخواهید زندانی کنید بیایید زندانی اش کنید پس چرا ایشان را به این وضعیت دراوردید که دیگر نمیتواند کار کند؟"
پس از یورش به منزل زویا صمدی خانواده آقای اسانلو به مسئولین مربوطه مراجعه کردند که همگی از پیش آمدن این مسائل و فرستادن احضاریه اظهار بی اطلاعی کردند.



نگرانی از وضعیت سلامتی اوليايی فر

خبرگزاری هرانا - محمد اوليايی فر، وکيل دادگستری و حقوقدان که از شش ماه پيش در زندان اوين است در وضعيت جسمانی نامساعدی بسر می برد.

شيوا طاقتی يکی از وکلای مدافع آقای اوليايی فر در گفتگويی با راديو فردا می گويد: «آقای اوليايی فر اکنون در بهداری زندان اوين بستری شده و آزمايشاتی از ايشان به عمل آمده است، اما هنوز سرطان خونش تاييد نشده و پزشکان آقای اوليايی فر جوابی به ما نداده اند. از ايشان نمونه برداری و ام. آر.آی شده و وضعيت جسمانيش زياد مساعد نيست، غدد لنفاويش متورم شده است. ولی هنوز به طور قطعی تاييد نشده که بيماری ايشان سرطان است.»

خانم طاقتی! شما به عنوان يکی از وکلای آقای اوليايی فر برای انتقال ايشان به بيمارستان يا گرفتن مرخصی برای معالجه خارج از زندان اقدامی انجام داده ايد؟

بله، تقاضای مرخصی استعلاجی برای ايشان کرده ايم. آقای پيرعباس، قاضی پرونده، با اين مرخصی موافقت کرده است اما هنوز از طرف زندان اوين جوابی در اين رابطه به ما داده نشده است. قرار است هفته آينده در اين باره جواب قطعی به ما بدهند.

آخرين بار که شما يا خانواده آقای اوليايی فر با ايشان ملاقات کرده ايد چه زمانی بود و ايشان در چه وضعی بود؟

دوشنبه گذشته خانواده آقای اوليايی فر با ايشان ملاقات حضوری داشتند که وضعيت جسمانيش زياد مساعد نبوده و اکنون هم در بهداری زندان اوين بستری است، ولی خانواده اجازه ملاقات دارند.

به عنوان يک حقوقدان بگوييد در اين گونه موارد، زندانی بيمار چه حقوقی دارد و چه امکاناتی بايد در اختيار داشته باشد؟
در حال حاضر ايشان در بهداری مورد مداوا قرار می گيرد، يعنی طوری نيست که به ايشان رسيدگی نشود و اميدواريم که با مرخصی استعلاجی آقای اوليايی فر موافقت کنند.

وضعيت پرونده ايشان چگونه است و آيا حکمی صادرکرده اند؟


حکم ايشان صادر شده که شش سال حبس تعزيری است و ايشان در حال گذراندن دوران محکوميت خود است. آقای اوليايی فر شش ماه از محکوميتش را گذرانده و ما تقاضای آزادی مشروط برای ايشان داده ايم، اما هنوز به ما جوابی نداده اند وموافقتشان را اعلام نکرده اند.

اتهام آقای اوليايی فر چه بوده است؟

ايشان به اتهام تبليغ عليه نظام در حال حاضر دوران محکوميت خود را می گذراند.



بی خبری از وضعیت و شرایط دانشجوی زندانی شبنم مددزاده

خبرگزاری هرانا - هشت روز است که از وضعیت و شرایط دانشجوی زندانی شبنم مددزاده هیچ خبری در دست نیست و مراجعات مکرر خانواده اش برای اطلاع یافتن از وضعیت و شرایط فرزندشان تا به حال بی نتیجه بوده است.

به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، دانشجوی زندانی شبنم مددزاده در اعتراض به دستگیری خانم ستوده یکی از وکلایش و ادامه بازداشت آقای اولیایی فر با انتشار بیانیه ای ضمن محکوم کردن دستگیری و ادامه بازداشت آنها اقدام به اعتصاب غذا نمود.
او 22 مهرماه به اطلاعات زندان و دفتر علی محمدی معاون زندان برده شد و پس از تهدید به تبعید و تحت فشار قرار دادن وی، او را ممنوع الملاقات و ممنوع تماس نمودند و از آن تاریخ تاکنون از وضعیت و شرایط او هیچ خبری در دست نیست.گزارشهای تایید نشده ای حاکی از آن است که او در اعتراض به ایجاد محدودیتهای غیر انسانی اقدام به اعتصاب غذا نموده است.



تمديد قرار بازداشت نويد محبی دانش آموز وبلاگ نويس مازندرانی


خبرگزاری هرانا - مقامات قضائي استان مازندران پس از گذشت 35 روز از بازداشت نويد محبي دانش آموز و وبلاگ نويس مازندراني، قرار بازداشت وي را تمديد كردند.

به گزارش جرس، تاكنون مقامات قضائي و امنيتي مازندران اتهام اين فعال دانش آموزي را مشخص نكرده اند و خبرها حاكي از عدم اجازه ملاقات و ديدار خانواده نويد محبي با فرزندشان است.
تاكنون خانواده محبي و مينا جعفري وكيل مدافع وي هيچ پاسخي از سوي مقامات دادگستري استان مازندران مبني بر تفهيم اتهام و يا صدور قرار وثيقه براي آزادي وي دريافت نکرده‌اند.
يك منبع نزديك به خانواده نويد محبي اعلام کرده است كه مقامات اطلاعاتي استان مازندران در تماسي تلفني با خانواده وي، با بیان این که "تاكنون نويد محبي از اقدامات و فعاليت هاي خود ابراز پشيماني نكرده و از عملكرد خود دفاع مي كند" عنوان كردند: تا نويد از كارهاي گذشته خود ابراز پشيماني نكند همچنان او را دربند انفرادي نگه خواهيم داشت.
نويد محبي فعال دانش آموز و وبلاگ نويس مازندراني كه در مقطع پيش دانشگاهي مشغول به تحصيل بوده در روز 27 شهريور ساعت 11 طي يورش نيروهاي امنيتي مازندران در منزل پدريش در شهرستان آمل دستگير شده و به زندان اداره اطلاعات ساري (شهيد كچوئي) منتقل شد.
گفتني است در هنگام دستگيري، وي از سوي نيروهاي امنيتي مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. اين در حالي است كه قبل از بازداشت، نويد محبي از ناحيه بيني تحت عمل جراحي قرار گرفته بود و ضربات وارده به وي از سوي نيروهاي امنيتي منجر به خونريزي شديد او شد.
نويد محبي پس از انتخابات در جريان اعتراضات سال گذشته روز جهاني زن ( 8 مارس ) و مراسم چهارشنبه سوري دو بار توسط اداره اطلاعات آمل به مدت چند روز بازداشت شده و تحت بازجوئي قرار گرفته بود.


تفتیش و توقیف وسایل دفتر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی توسط ماموران لباس شخصی

خبرگزاری هرانا - عده‌ای از ماموران لباس شخصی، بعدازظهر روز گذشته با حمله به دفتر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، تمامی کیس‌های کامپیوتر، اسناد و مدارک موجود در دفتر را با خود بردند.
به گزارش جرس، حمله به دفتر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و تفتیش آن در شرایطی صورت گرفت که دو تن از کارمندان سازمان در دفتر حضور داشتند اما تا پایان کار لباس‌شخصی‌ها در اتاقی حبس شدند.
چندی پیش غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه و دادستان کل کشور اعلام کرد که پروانه فعالیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به همراه حزب مشارکت باطل است و دادگاه خواستار انحلال آنها است.
پس از آن محمد سلامتی، دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم در مصاحبه ای با سایت خبر آنلاین به محدودیت هایی که بعد از انتخابات سال گذشته برای این سازمان به وجود آمده اشاره کرد و گفت: “جلوی برگزاری کنگره سالانه حزب توسط وزارت کشور گرفته شد که این خلاف قانون است. هیچ مستمسکی برای این امر وجود ندارد.”
پس آن و در واکنش به اظهارات سخنگوی قوه قضاییه مبنی بر اتخاذ تصمیم دادگاه نسبت به انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، این سازمان با صدور بیانیه‌ای اظهارات سخنگوی قوه قضائیه را دارای “ابهامات اساسی حقوقی و قانونی” خواند و آن را نشانگر “نفوذ و تلاش باندهای غیرقانونی و آزادی ستیزی” دانست که از اساس مخالف اصل قانونی تحزب بوده و “رویای استحاله نظام جمهوری اسلامی و ایجاد نظامی تک حزبی را می بینند”.


دستگیری عوامل بمب گذاری مسجد جامع زاهدان

خبرگزاری هرانا - دادستان عمومی وانقلاب زاهدان گفت چهار نفر از عوامل بمب گذاری مسجد جامع با تلاش نیروهای امنیتی دستگیر شده اند.

محمد مرزیه گفت : این افراد نقش موثری در خصوص انتقال 2 عامل انتحاری از آن سوی مرز به داخل استان سیستان و بلوچستان و تهیه جلیقه های انتحاری ومواد منفجره وهمچنین اسکان عوامل انتحاری داشته اند. دادستان عمومی وانقلاب زاهدان افزود این افراد اعتراف کرده اند که تحریکات دشمنان انقلاب واسلام در آن سوی مرز در زمینه اختلاف افکنی بین شیعه وسنی وهمچنین تبلیغات مسموم داخل استان سیستان و بلوچستان در ارتکاب جنایت نقش مهمی داشته است .

محمد مرزیه همچنین گفت عوامل شهادت شهید شهرکی( یکی از شهر وندان ربوده شده زاهدانی) وپرسنل راهور استان سیستان و بلوچستان دستگیر شده اند که پرونده عوامل شهادت شهید شهرکی تحت عنوان محاربه و فساد فی الارض در دادسرای زاهدان باقرار مجرمیت بسته وبه دادگاه فرستاده شده است اما حکم پرونده عوامل پرسنل راهور صادر شده وبه محض قطعیت اجرا خواهد شد.



شلاق جواب قلم/ حشمت الله طبرزدی

خبرگزاری هرانا - حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی که از سوی دادگاه انقلاب با حکمی مبنی بر نه سال و هفتاد و چهار ضربه شلاق مواجه شده است، در اعتراض به شرایط نامساعد اجتماعی کشور عموما و حکم غیرانسانی خود خصوصا، یادداشتی را از درون زندان رجایی شهر کرج نگاشته است.
متن یادداشت مذکور که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:

مهرماه در حالی که به رسم همیشگی دو سرباز با دو دستبند در دستان چپ و راستم،از زندان رجایی شهر من را به دفتر شعبه ی 26 دادگاه انقلاب بردند، آقای ستاری رییس دفتر دادگاه متنی را پیش روی من گذاشت تا زیر آن بنویسم که در این تاریخ،رای دادگاه به من ابلاغ شد. البته ایشان اصرار داشت که حتما چیزی بنویسم که او انشا می کند، ولی این روش من نیست. حکم مربوطه به این شرح مکتوب شده بود: "مواد 500 و514 و610 و618 قانون مجازات اسلامی حکم بر محکومیت متهم به تحمل یک سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبلی به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهور اسلامی ایران و دو سال حبس تعزیری به جهت توهین به مقام معظم رهبری و پنج سال حبس تعزیری به جهت اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و یک سال حبس تعزیری و تحمل 74 ضربه شلاق تعزیری به اتهام اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی که تصویر آن ضمیمه پرونده می باشد صادر و اعلام می نماید.این رای ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در محاکم تجدید نظر استان تهران می باشد.پیر عباسی"
من با مشاهده ی حکم ظالمانه ی مذکور،این یادداشت کوتاه را زیر آن نوشتم:"همان گونه که پیش تر گفته بودم،این دادگاه را صالح ندانسته و رای آن را قبول ندارم.از دادگاه نظامی - امنیتی،انتظار چنین احکامی هست اما این چوب الف ،در مرحله ی نخست عدالت،در مرحله ی بعد متهم و در مرحله ی سوم،قاضی قربانی می شوند.به امید اصلاح."
پس از آن، آقای ستاری متن حکم را به من تحویل داد تا بخوانم.متن طولانی و در چند برگ انشا شده بود.آن را مطالعه کردم اما دریغ از یک امر مجرمانه که سزای آن 9سال حبس با 74 ضربه ی شلاق باشد؟!
بخشی از متن مذکور عبارت بود از؛

-مقاله ای از من تحت عنوان:این یک ماه ،شعر است یا شعور».مقاله ی مذکور در تاریخ یکشنبه17خردادماه 1388 یعنی 5روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری،تحریر شده بود که در وبلاگ پیام دانشجو منتشر شد.جرم من این بوده است که در این مقاله،حوادث پس از انتخابات را پیش بینی کرده و از آن به انقلاب نرم تعبیر کرده بودم.

-مصاحبه با نشریه ی کردی از کردستان عراق که سه شنبه 17 آذر ماه1388 انجام گرفته بود.در این مصاحبه من درباره ی ویژگی های یک جنبش مسالمت امیز حرف زده بودم و البته در آن تاکید شده بود که در یک جنبش مسالمت آمیز،ممکن است حرکت های مسلحانه مثل 21 و 22بهمن 1357 نیز به وجود بیاید.

و همینطور موارد دیگری که شامل صحبت از اولین نافرمانی مدنی که توسط ما و دوستانمان انجام شده بود و یا مقاله جنبش دانشجویی در مقابل فاشیسم تا دندان مسلح و یا گزارش از روز عاشورادر مصاحبه ای با صدای امریکا و ...
جالب این است که در هیچ یک از این مقاله ها،بیانیه ها و مصاحبه ها که همگی در وبلاگ پیام دانشجو درج گردیده،به کسی توهین نشده و به تبانی علیه امنیت کشور دعوت نگردیده است،اما همین آثار قلمی و گفتاری موجب شد تا دادگاه امنیتی،من را به 9سال حبس تعزیری و 74 ضربه شلاق محکوم کند.جالب تر این که،آقای احمدی نژاد اعلام کرده است که؛جمهوری اسلامی آزادترین کشور در دنیاست و زندانی سیاسی ندارد،این ها پلیس کشته اند؟!
من از همگان دعوت می کنم متن این مصاحبه ها ،مقاله ها و بیانیه ها را مطالعه و داوری کنند که آیا از طریق آن ها به کسی توهین شده یا دعوت به کشتن پلیس یا تخریب اموال عمومی یا اقدام به خشونت و اقداماتی علیه منافع ملی گردیده است؟!
من در انتخابات ریاست جمهوری سال1388  به دلیل این که می دانستم، عادلانه، آزاد، سالم و دموکراتیک نخواهد بود شرکت نکردم ولی پیشاپیش هم گفته بودم به رای کسانی که در این انتخابات به قصد تغییر بهتر به صندوق میاندازند احترام میگذارم، اما آنگاه که مشاهده کردم میلیون ها زن و مرد ایرانی در اعتراض به تقلب،و به صورت مسالمت آمیز به خیابان ها آمدند از حقوق قانونی آن ها پشتیبانی کردم.
من به عنوان سخنگوی«همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران»،«دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران»و یک روزنامه نگار مستقل،از حقوق شهروندان ایرانی و جنبش سبز پشتیبانی کردم و به این کار خود افتخار می کنم.
گویا رژیم و دستگاه امنیتی اش از این بابت ناراضی بود که در 4 خرداد 1387 حبس 11 ساله ی (برخلاف اذعان این حکم اخر ، که مجموع حبس های گذشته در ان 9 سال میشود) من به پایان رسید و در کمین بودند تا پرونده ی دیگری برایم تشکیل داده و به زندان برگردانند.

فعالیت من در جنبش سبز،این بهانه را به دست کمین کنندگان داد.
از دیدگاه من،رژیم برنده ی این بازی نیست.
اگرچه اینک از میلیون ها دختر و پسر جوان در خیابان ها خبری نیست،اما جنبش سبز نمرده و نخواهد مرد.
این جنبش به خواسته های خود دست خواهد یافت و مبارزینی چون من را نیز فراموش نخواهد کرد.من به هم میهنان آگاه و شجاع خود می بالم و به وِیژه در آستانه ی 13 آبان و16آذر،به جنبش دانشجویی امیدوار هستم.
حبس های طولانی و ظالمانه،کسانی چون من را از پا در نخواهد آورد.
بیش ار 16 سال است که در کسوت روزنامه نگار و مبارز سیاسی با هرگونه ظلم.،فساد،تبعیض و بی عدالتی مبارزه می کنم و حدود 11سال است که زندانی این رژیم هستم.با این حکم اخیر،قرار است 9سال دیگر در زندان بمانم و عملا حبس ابدی باشم. زیرا پس از اتمام این حبس هم دوباره به کمین من خواهند نشست.
به اعضای خانواده ام گفته ام که اگر قرار است،همین مناسبات ظالمانه بر کشور حاکم باشد،زندان و بیرون از زندان تفاوتی نخواهد داشت.برای رسیدن به دموکراسی،حقوق بشر و سکولاریزم می بایست هزینه داد.
البته رژیم با این اقدامات خشن و ضد حقوق بشری،مواجهه ی دموکراسی خواهی با دیکتاتوری نظامی-امنیتی را جدی تر و سرنوشت ساز خواهد کرد.
تصمیم گیران نظامی-امنیتی،کشور را به پرتگاه برده اند.
اگرچه آقایان خامنه ای و احمدی نژاد،سخنگویان رسمی این ساختار هستند که آقای خامنه ای با مواضع متصلب،غیر دموکراتیک و فرقه گرایانه مانع از حضور شخصیت ها و تشکل های ملی و خیرخواهانه در صحنه ی سیاسی-اجتماعی می شود و احمدی نژاد با مواضع ماجراجویانه و غیر مسئولانه،جهان را علیه ایران تحریک و بسیج می نماید،ولی تصمیم سازان پشت صحنه،کشور را به پرتگاه کشانده اند.
اکثریت ملت ایران از حوزه ی مشارکت و تصمیم گیری ملی بیرون رانده شده و اقلیتی حاکم شده اند با ویژگی قدرت طلبی،جرم اندیشی،فرقه گرایی و خشونت طلبی.
هرکس در موافقت با نظرات و منافع اقلیت حاکم،سخنی بگوید به صورت افراطی و تصنعی مورد تجلیل دستگاه های تبلیغی حاکمیت قرار می گیرد اما به محض ابراز کم ترین نظر انتقادی،به فتنه گر،میکروب سیاسی ، وطن فروش و عامل بیگانه متهم می شود.
اقلیت حاکم که خشونت،جهالت و قدرت طلبی،از ویژگی های اصلی او است،هیچ صدای مخالفی را بر نمی تابد.این تنگ نظری و انحصار طلبی فرقه ای و میلیتاریستی،حتی کسانی چون هاشمی رفسنجانی،رییس خبرگان رهبری را تحمل نمی کند تا چه رسد به منتقدان و مخافینی چون مراجع تقلید،رهبران جنبش سبز،هنرمندان،اساتید دانشگاه ها و احزاب و تشکل های صنفی،دانشجویی،کارگری،زنان،اقوام و فرهنگیان.
از همه بدتر،بی تدبیری دولت حاکم،بلند پروازی های هسته ای رژیم،ماجراجویی های احمدی نژاد و سیاست های غیر کارشناسی تحت عنوان«حذف یارانه ها»شرایط اقتصادی کشور را بحرانی کرده است.تحریم های اقتصادی ناشی از سیاست های ناصحیح رژیم مزید بر علت شده و اقلیت حاکم،ملک و ملت را در آستانه ی فقر،گرسنگی تا جنگ و نابودی قرار داده است.
تاسف انگیز تر از هر چیز،مسئولیت نا پذیری حاکمیت در مقابل کشور و ملت است.گویا کشور را به اشغال و مردم را به گروگان گرفته اند! از خود نمی پرسند،ادامه ی سیاست های کنونی و اقدامات ماجراجویانه و مقابله با جامعه ی جهانی، ممکن است چه خسارت های غیر قابل جبرانی بر یک کشور تاریخی و 70 میلیونی تحمیل کند.
هرگاه کسی در این زمینه ها چیزی بگوید یا بنویسد از سوی دستگاه نظامی-امنیتی به اقدام علیه امنیت ملی و فتنه گری محکوم و زندانی می شود.
اما هیچ کس اجازه ندارد از دستگاه حاکم و شخص خامنه ای پرسش نماید که کشور را به کدام سو می کشانید؟ چرا باید تصمیم گیران اصلی در کشور، نیروهای نظامی-امنیتی باشند و چرا باید، شهروندان بی رحمانه سرکوب شوند؟
حکومت در شرایطی آماده ی اجرای قانون کارشناسی نشده ی «حذف یارانه ها» است و در شرایطی کشور را به انزوا کشانیده است که اکثریت مردم ناراضی هستند.
بازاریان که ناراضی هستند و حکومت تصمیم دارد از راه تهدید و فتنه گر اقتصادی قلمدادکردن و بگیر و ببند،شهروندان را وادار به پرداخت مالیات و اجرای قوانین اقتصادی ظالمانه نماید.
حکومتی که در هیچ زمینه به ویژه امور مالی،شفاف و پاسخگو نیست،تلاش می کند با توسل به تهدید و زور،شهروندان و اصناف را وادار به تمکین در مقابل تصمیم های اقتصادی خود نماید؛با صدور احکام سنگین زندان برای شهروندان،در صدد ایجاد وحشت در بین تشکل ها و فعالان حقوق بشری، صنفی و سیاسی اند.
در حالیکه حکومت خود را دینی و علوی معرفی می کند،اما عملا بر خلاف آیین مذهبی حکم می راند که محاکم قضایی آن ها ،به ویژه دادگاه های انقلاب نمونه های بارز این بی عدالتی ها است.
شگفتی من از این جهت است که اقلیت نظامی –امنیتی و حاکم چگونه قرار است همزمان، مقابله با جهان و سرکوب مخالفین داخلی را به پیش ببرد؟!
اگر اندکی درایت و دور اندیشی در ساحت دستگاه حاکم بود،می بایست پیش از تصمیم به مقابله با جهان و نیز اجرای قوانین کارشناسی نشده و بلند پروازانه ی اقتصادی،حداقل از شدت سیاست مشت آهنین در برخورد با مخالفین و منتقدین داخلی می کاست.
نگرانی عمیق من نه از جهت حکم ظالمانه ی زندان و ظلم مضاعف علیه مادر پیر و همسر و فرزندان مظلوم و ستمدیده ام وبرادارانم است،بلکه به این دلیل است که حاکمیت غیر پاسخگوی نظامی-امنیتی و دیکتاتوری خشن، جزم اندیش، کوتاه اندیش، منفعت گرا و فرقه گرا،مردم ایران را به پرتگاه فقر،گرسنگی و جنگ به پیش می برد.
از شخصیت ها،نخبگان،احزاب و تشکل های مسئول، مردمی، ملی، وطن پرست و آگاه درخواست می کنم در مقابل بی مسئولیتی و ماجراجویی های اقلیت حاکم سکوت نکرده و چون امیرانتظام، ملکی، ستوده، کروبی، رهنورد، موسوی، دستغیب، خاتمی، هاشمی رفسنجانی، صانعی و سایر ایران دوستان،خطرات ناشی از سیاست های ماجراجویانه ی اقلیت حاکم را افشا نمایند.
ما زندانیان سیاسی جنبش سبز که همان جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشری است، از این که زندگی خود را در پشت میله های زندان سپری می کنیم،واهمه ای نداریم.اما در مورد سرنوشت ملت و کشور به شدت نگران هستیم.و ما خود را با وجود ارمان های حداقل در این جنبش سبز می بینیم.
اقلیت نظامی-امنیتی حاکم تلاش می کند از راه تهدید منتقدین و مخالفین اقتصادی-اجتماعی،همگان را به سکوت و تمکین وا بدارد.
اما تجربه ی تاریخی-اجتماعی ملت های زیر سلطه ی دیکتاتوری نشان داده است،سرکوب و تهدید،کارایی نداشته و پیروزی و سرافرازی با ملت ها است.
امروز در حالی دستگاه امنیتی-قضایی رژیم جمهوری اسلامی،پاسخ قلم را با شلاق و پاسخ گفتار را با زندان می دهد که برخوردهای خشونت آمیز حکومت با شهروندان، آستانه ی عمل مردم را به انتها رسانده و هیچ امکانی برای مصالحه یا آشتی ملی به جا نگذاشته است.

حشمت الله طبرزدی

زندان رجایی شهر/مهرماه/1389


مجتبی دری: خانواده ما هنوز در شک اجرای حکم تبعید مجید است

خبرگزاری هرانا – مجید دری بدون رعایت اصل تفکیک جرایم در زندان بهبهان و در میان زندانیانی با جرایمی چون قتل و مواد مخدر نگهداری می شود.
مجتبی دری در گفتگو با گزارشگر هرانا می گوید به دلیل مصافت طولانی زندان و عدم اطلاع از روزهای ملاقات در زندان بهمبهان هنوز موفق به ملاقات با وی نشدیم.
وی در ادامه تلاش های خانواده برای انتقال مجید دری به زندانی در نزدیکی محل سکونت خانواده اش گفت ما هنوز در شک انتقال مجید به بهبهان هستیم ولی قصد داریم مجددا با دادستانی ملاقات کنیم و با توجه به قول هایی که دادستان تهران در خصوص پرونده مجید به ما داده بود همچنان امید داریم که پیگیری ها نتیجه داشته باشد.
وی هم چنین خاطر نشان کرد که تا کنون پاسخ روشنی از مقامات قضایی برای جلوگیری از اجرای حکم تبعید وی دریافت نکرده است وی ضمن گله مندی از مسئولین می گوید آنها تنها نامه های ما را دریافت میکنند ولی پاسخی نمی دهند.
مجتبی دری در خصوص وضعیت کنونی مجید دری در زندان بهبهان گفت: زندان بهبهان به دلیل مصافت طولانی که با محل سکونت ما (کرج) نا مناسب ترین گزینه ای است که مقامات در نظر گرفته اند و آن را جریمه ای برای پدر و مادرش دانست زیرا که برای ملاقات با فرزندشان می بایست کیلومترها دور تر از محل سکونت خود برای ملاقات چند دقیقه ای با فرزندشان بروند.




رضا خندان: کسی نیست بگوید چرا همسر من هنوز ممنوع الملاقات و ممنوع التلفن است؟

خبرگزاری هرانا - رضا خندان، همسر نسرین ستوده، امروز پنچ شنبه 29 مهرماه، در پی این همه «بی خبری» از وضعیت همسرش، ناگزیر به سالن ملاقات زندان اوین مراجعه کرد تا شاید با تقاضای ملاقات همسرش موافقت کنند، اما مثل همیشه جواب شنید که نسرین ستوده ممنوع الملاقات است. رضا خندان می گوید که نامه آقای علیرضا آوایی، رئیس دادگستری تهران را بالاخره پس از چند بار مراجعه به دادسرای اوین به دفتر معاون دادستان تحویل دادم، اما باز هم هیچ جوابی به من ندادند. در آن نامه آقای آوایی تذکر داده بودند که طبق قانون پس از 40 روز بازداشت، خانواده نسرین ستوده باید حق ملاقات با وی را داشته باشند. اما به رغم این نامه آقای آوایی، امروز که باز هم به سالن ملاقات اوین رفتم و تقاضای ملاقات با همسرم را کردم، جواب شنیدم که ایشان ممنوع الملاقات هستند. معمولا روزهای پنج شنبه خانواده های بند 209 می توانند با عزیزان شان ملاقات داشته باشند به همین دلیل امروز باز هم مراجعه کردم تا شاید نامه آقای آوایی و تذکر قانونی ایشان تاثیری گذاشته باشد، ولی متاسفانه هیچ گشایشی صورت نگرفته بود.

رضا خندان در ادامه با اندوه فراوان می گوید: هیچ کس در این مملکت پیدا نمی شود که بگوید چرا همسر من ممنوع الملاقات و ممنوع التلفن است؟ مگر نه این که پرونده اش تکمیل شده و مراحل بازپرسی به اتمام رسیده، پس چرا نباید نه تلفنی بزند و بعد هم ممنوع الملاقات باشد؟ آن هم وقتی ما نمی دانیم واقعا او سالم است یا نه؟ نزدیک به یک ماه اعتصاب غذا شوخی نیست، من واقعا نمی دانم الان چه سرنوشتی انتظار فرزاندان ام را می کشد و مادرشان چه بلایی سرش آمده است. آخر جواب این دو بچه را چه بدهم که هر روز از مادرشان می پرسند؟

لازم به یادآوری است که نسرین ستوده از 13 شهریور ماه در سلول انفرادی بند 209 است و از 3 مهرماه در اعتصاب غذا بسر می برد و از آن زمان تاکنون به غیر از یک تماس سه ثانیه ای که خبر اعتصاب غذایش را داده، هیچ اطلاعی از او در دست نیست.