۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی و منافع مردم ایران 

علی جلال

برای جمهوری اسلامی چیزی بنام "منافع ملی"، یا منافع مردم ایران وجود ندارد. یک چیز و فقط یک چیز، یک منفعت و فقط یک منفعت برای این رژیم ارتجاعی معنی دارد و آن حفظ حیات ننگینش بهر قیمت است و این همان "فرمول" معروف "حفظ نظام اوجب واجبات است"، میباشد. جمهوری اسلامی از آغاز بر پایی خود همواره از "منافع نظام"، "مصلحت نظام" صحبت کرده، این رژیم هرگز سخنی از "منافع ملی" نمیگوید
مطلب زیر پاسخهای اینجانب به پرسشهای نشریه کار- آنلاین میباشد که پیشتر در آن نشریه درج شده و به تقاضای من سایت عصر نو نیز آن را منتشر می کند
فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی و:
منافع مردم ایران
ابرقدرتها
سازمان ملل متحد
و نیروهای ترقیخواه ایران

اهداف جمهوری اسلامی از فعالیت های اتمی اش چیست

مساله مرکزی این مبحث، بمب اتمی است، کشورهایی که قدرتهای بزرگ نامیده میشوند اکنون نزدیک به ۶۰ سال است که به بمب اتمی دست یافته اند، هدف نهایی اکثر این کشورها از دستیابی به بمب هسته ای، تامین جایگاه برتر سیاسی خود در جهان و استثمار کشورهای دیگر بوده و هست، این کشورها معاهده منع گسترش سلاح های اتمی را امضا کرده اند ولی هرگز به آن پایبند نبوده و سلاح های اتمی خود را گسترش داده اند، و حتا آنرا به دیگران نیز رسانده اند(آمریکا و فرانسه به اسرائیل، آگاهانه تکنولوژی تولید بمب اتمی داده اند )، در دهه های اخیرغیر از اسرائیل کشورهایی دیگری مانند هند و پاکستان هم بمب اتمی ساخته اند، بنا به نظر منابع غربی، اسرائیل ۲۰۰ موشک مجهز به کلاهک اتمی آماده پرتاب دارد. بدیهی است که ما همراه با همه نیروهای صلح طلب جهان مخالف سلاح های اتمی و خواهان نابودی همه آنها میباشیم. ما بویژه خواهان نابودی سلاح های اتمی دولت اسرائیل و پاکسازی منطقه خاور میانه از سلاحهای اتمی هستیم، ما کشورهایی که اسرائیل رابه بمب اتمی مجهز کرده و همین امروز قطعنامه هایی را که خواهان انجام بازرسی آژانس بین المللی اتمی از تاسیسات اتمی اسرائیل هستند را رد میکنند و مانع اعمال آن قعطنامه ها میشوند، را محکوم میکنیم (در صدر این کشورها ، آمریکا، فرانسه، انگلستان و ...؛قرار دارند)، ما کشورهای مزبور و دولت اسرائیل را مسولین اصلی قرار دادن منطقه ما (خاور میانه) در معرض خطرات اتمی میدانیم.

و اما وضعیت رژیم حاکم بر ایران
من میکوشم موضوع را با با طرح پرسش هایی دنبال کنم

پرسش ۱- جمهوری اسلامی در فعالیت های اتمی خود تا کجا میخواهد پیش برود؟

۱/۱-جمهوری اسلامی میگوید بدنبال دستیابی به بمب اتمی نیست
۱/۲-جمهوری اسلامی میگوید میخواهد به فن آوری هسته ای در چارچوب قوانین جهانی ، دستیابد، اما نهادهای جهانی(آژانس بین المللی انرژی اتمی) که باید رعایت این "قوانین جهانی" را کنترل کنند اعلام میکنند که جمهوری اسلامی فعالیت اتمی خود را از چشم آنان پنهان کرده و هنوز هم ابهاماتی وجود دارد.
۱/۳-رئیس جمهور این رژیم بارها از هسته ای شدن کشور، ابرقدرت بودن ایران ، ورود ایران به باشگاه کشورهای هسته ای به صراحت و پی در پی حرف زده ، معنی حداقلی حرفهای احمدی نژاد میتواند: دستیابی به توانمندی فراهم کردن(تولید) بمب اتمی، باشد.
۱/۴-آقای اوباما ریس جمهور آمریکا از هنگام روی کار آمدن همواره صریحاگفته که: "حق ایران در فعالیت های اتمی صلح آمیز را به رسمیت میشناسد، فقط جمهوری اسلامی در مذاکراتی مستقیم و بدون پیش شرط، اطمینان های لازم دایر بر اینکه جمهوری اسلامی بسوی بمب اتمی نخواهد رفت، را ارائه دهد". این رویکرد دولت اوباما جمهوری اسلامی را آشفته کرد بطوری که این رژیم دست به هر کاری برای برهم زدن این جهت گیری دولت آمریکا زد. اخیرا نیز آقای اوباما در مصاحبه با BBCی فارسی، همین نظر را باز به صراحت تکرار نمود. پاسخ جمهوری اسلامی این بود که: "دولت آمریکا عامل فاجعه ۱۱ سپتامبر است"
۱/۵-جمهوری اسلامی ایران ماهیتا با عصر کنونی در تضاد است از این روی ماهیتا میرااست ، دست اندرکاران رژیم طی این سالها به تجربه، میرندگی خود رالمس کرده اند اما علت آنرا در بیرون خود و ناشی ازدشمنی دو دشمن خود می پندارند: مردم ایران و غرب(...آمریکا). آنها فکر میکنند که با "قدرت اتمی" شدن خواهند توانست غرب و آمریکا را به تعامل با خود واداشته و در اینصورت "باخیال راحت به سرکوب مردم پرداخته آنها را به انقیاد محض وادار کنند" . خلاصه: آنها میپندارند که با اتمی شدن رژیم را از مرگ می رهانند.
مجموعه رفتار و کردار جمهوری اسلامی، یک آدم سیاسیِ ترقی خواۀ مردم دوستِ ایرانخواه را به این نتیجه میرساند که جمهوری اسلامی منطقا میخواهد اقلا به "امکانات تهیه" بمب هسته ای دست یابد.

پرسش ۲: -اگر جمهوری اسلامی امکان دستیابی به سلاح اتمی را داشته باشد آیا میتوان در حد آسایش بخشی امید داشت که به آن مجهز نخواهد شد، یعنی از تجهیز به آن خود داری خواهد کرد؟"

۲/۱-جمهوری اسلامی از بدو تاسیس در امور کشورهای دیگر دخالت میکند، خواهان اعمال زور و فشار به دولت های کشورهای مسلمان نشین (و در واقع جهان عرب ) میباشد، خود را مرکز و مرجع کشورهای عرب منطقه (تحت عنوان کشورهای مسلمان)، ام القرا، میداند.
۲/۲- این سیاستهای تحریک آمیز جمهوری اسلامی از جمله عوامل جنگ ۸ ساله بود. که جمهوری اسلام ۶ سال از آن را با تلاش برای تصرف خاک عراق و رفتن بسوی بیت المقدس، یعنی کاملا تجاوز کارانه و با هزینه نابودی ایران، به درازا کشاند.
۲/۳-کشور اسرائیل با ما هم مرز نیست تا بحال هیچ اقدام تجاوزکارانه علیه ایران انجام نداده است. همه سران رژیم اسلامی ازبدو تسلط شوم خود بر میهن ما ایران، رسما و علنا و مکررا، میگویند که میخواهند "اسرائیل نابود شود" و تعجب آور است که آنها در عین حال مرتب یادآوری میکنند که اسرائیل یعنی آمریکا(و حتی میگویند که اداره آمریکا، بدست اسرائیل است) بدین ترتیب آنها باور دارند که سخنانشان علیه اسرائیل در واقع علیه آمریکا است.
۲/۴- دولت اسرائیل رسما با دولت سوریه درحالت جنگ است زیرا پس از جنگ رمضان ۱۹۷۱ ، بین دو کشور صرفا آتش بس برقرار است. . جمهوری اسلامی به اصرارخود با سوریه، کشور درحال جنگ با اسرائیل، پیمان حمایت نظامی استراتژیک میبندد.
آری رژیم حاکم بر ایران با دست خود و تعمدا کشور ما را در صف مقدم جنگ(احتمالی) با اسرائیل قرار میدهد. بدون اینکه اسرائیل تا بحال هیچ عمل تجاوز کارانه ای علیه کشور ما کرده باشد. واین در حالی است که سران رژیم مرتب اعلام میکنند که اسرائیل یعنی آمریکا.
۲/۵- در دین اسلام حکمی است که بنا بر آن مسلمانان باید به اندازه دشمن خود و بیشتر به سلاح مجهز باشند. در "قانون" اساسی جمهوری اسلامی آمده است 1؛ . و جمهوری اسلامی شب و روز فریاد دشمنی بینان کن با اسرائیل سر میدهد، و اسرائیل به سلاح اتمی پیشرفته مجهز است.
۲/۶- در آخرهای جنگ با عراق وقتی جمهوری اسلامی همه موجودی ایران را در راه سراب تصرف کربلا، رفتن به بیت المقدس و ...بر باد داد، سرکرده وقت پاسدارهابه خمینی نامه مینویسد و خواهان دستیابی به بمب اتمی میشود(این نامه را رفسنجانی منتشر کرده است)
۲/۷- اکثریت غالب مردم ایران بنا به تجارب سی ساله خود به این باور قطعی رسیده اند که جمهوری اسلامی به هیچ قول و قرار و عهد و پیمانی وفادار نیست برای حفظ "نظام" (حفظ حکومت خود) دست به هرکاری میزند، یعنی بفرض اگر امروز همه سران رژیم چیزی را قبول کنند، انجام یا عدم انجام کاری را لازم و واجب بدانند، همین فردا میتوانند، بر عکس آن عمل کرده و حکم به لزوم و وجوب عکس آنها را صادر کنند
بنا به این موارد، پاسخ من به پرسش ۲، نه! است. یعنی از جوابهایم به دو سوال پیشین، رویهم چنین نتیجه میگیرم که:

۳- خطر تجهیز جمهوری اسلامی به بمب اتمی مردم ما را تهدید میکند و این خطرجدی است، این خطری است بنیان کن که در تاریخ ما سابقه نداشته. توضیحات بیشتر:
۳/۱- اکثریت مردم به تجربه سی ساله خود میدانند که جمهوری اسلامی احترام هیچ اصل و اساسی، هیچ آیین و منش انسانی را ندارد، جان انسانهابرای اوهیچ ارزشی ندارد. بویژه آماده است تاجان ایرانیان از کودک و جوان و پیررا فدای "بقای" خود و یا "اسلام" کند.
۳/۲- جمهوری اسلامی از آغاز تسلط خود بر ایران، با فتنه گری های خود در رابطه با کشورهای خارجی، میهن ما را همواره زیر تهدید جنگی کشورهای دیگر قرار داده است: عراق، اسرائیل، آمریکا. اگر جمهوری اسلامی به بمب اتمی دستیابد، آنگاه کشور ما، مردم ما و بودوداشت مابطور پیوسته زیر تهدید حمله اتمی خواهند بود.
۳/۳-در نبرد دو کشور اتمی برنده وجود نداشته، هرکشوری که زودتر و ناگهانی حمله کند شانس پیروز شدن دارد.
۳/۴- جمهوری اسلامی و منافع ملی
برای جمهوری اسلامی چیزی بنام "منافع ملی"، یا منافع مردم ایران وجود ندارد. یک چیز و فقط یک چیز، یک منفعت و فقط یک منفعت برای این رژیم ارتجاعی معنی دارد و آن حفظ حیات ننگینش بهر قیمت است و این همان "فرمول" معروف "حفظ نظام اوجب واجبات است"، میباشد. جمهوری اسلامی از آغاز بر پایی خود همواره از "منافع نظام"، "مصلحت نظام" صحبت کرده، این رژیم هرگز سخنی از "منافع ملی" نمیگوید جز در مواردی که افراد و سرکردگان زبون آن شخصا احساس تهدیدی علیه زندگی خود بکنند( مثلا وقتی دولت آرژانتین حکم جلب بین المللی برخی از آنان را صادر کند و ....). اینجانب با قطعیت میگویم تا بحال یک مورد و یک مورد نبوده که جمهوری اسلامی از منافع ملی ایران به صرف منافع ملی وبا هدف دفاع از "منافع ملی" ، دفاع کرده باشد. نسبت برخورد رژیم جمهوری اسلامی با "منافع ملی" ایران در بسیاری موارد همان نسبت برخورد سران مرتجع برخی کشورهای عربی منطقه با "منافع ملی" ایران است. که این اتفاقی یا نسبتی من درآوردی نیست پایه های آن به چند مساله بر میگردد، تیتروار:
۳/۴۱-آموزش ملاها: که در تمام آن یک برگ راجع به ایران و تاریخ، جغرافیا، هنر، ادبیات و... آن؛ نیست و همه اش عربی و راجع به زبان، تاریخ، ادبیات و ...؛ عرب است.
۳/۴۲- دشمنی حوزه و ملاهای نوع خمینی، (و آموزش دیدگان این دیدگاه) با ملی گرایی، و مفهوم مدرن "ملت ایران" که لزوما با ایران باستان و عظمت های آن پیوند می یابد. و اینکه آنها، بر شمردن ارزش های ایرانِ پیش از مسلمان شدن را، در تقابل با اسلام میبینند.
۳/۴۳-بنا به آنچه گفته شد و بنا به آموزش های ملایان(که گفته شد) و بنا به آرزوهای سران رژیم در بدست آوردن سرکردگی "مسلمانان"،( که عمل امنظور اعراب هستند و نه مثلا افغانستان یا اندونزی و ...؛) جمهوری اسلامی در رعایت تمایلات ارتجاعی سران عرب نیز، از هرچه بوی ایرانیت میدهد، ابراز بیزاری میکند.
۳/۴۴- وزارت خارجه رژیم از آغاز ضمن اینکه مثل کلیت آن، اجتماع آدمهای بیسواد، ملاها، و لمپنها بوده اما بویژه از کسانی پر شده بود، که در محیط های عربی خارج از ایران بزرگ شده بودند.حتی شواهدی است که نشان میدهد که بعضی از آنان میتوانند اصلا عرب غیر ایرانی بوده باشند. از خوانندگان میخواهم لحظه ای سه کشور را در نظر بگیرند:الف، سین و جیم، جیم خیلی قوی است، شاید از نظر نظامی قویترین، و با سین در وضعیت جنگی قرار داردو امروزه بخشی از خاک سین را نیز اشغال کرده است ، جیم تا بحال هیچ اقدام نظامی علیه الف نکرده، اما سین هر سال در اتحاد با پنج کشور همسایه الف برای جدا کردن بخشی از خاک کشور الف بیانیه امضا، و صادر، میکند. آنگاه الف مصرف نفت سالانه سین را مجاناتقدیم میکند و بطرز باور نکردنی خود داوطلبانه متعهد میشود که برای باز پس گیری خاک سین، حتی با جیم وارد جنگ، شود. آری در اینجا، الف جمهوری اسلامی، سین سوریه و جیم اسرائیل است. هیچکس نمیتواند درتاریخ جهان دولتی مانند جمهوری اسلامی که تا این حد علیه منافع ملت،"منافع ملی" و خائن به آن باشد، پیدا کند.
دولت سوریه اکنون ۲۰ سال است که هر سال با کشورهاهی عرب خلیج فارس علنا پیمان میبندد که بخشی از خاک ایران (جزایر سه گانه) را جدا کرده و به کشور امارات بدهد.

۴-ما و فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی
بنا به آنچه عرض شد نتیجه میشود که فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی آبستن خطرات بنیان کنی برای میهن ما و مردم ما است. فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی، بودوداشت ایران را به نابودی تهدید میکند، تهدیدی که در سراسر تاریخ پر فراز و نشیب ما، بی سابقه می باشد، اپوزیسیون ترقی خواه باید آگاه سازی، افشاگری، بسیج نیرو و اعمال فشارعلیه رژیم، پیرامون فعالیت های هسته ای اش را در صدر برنامه خود قرار دهد، دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی، که هرگزمباد، مساوی است با گروگان گرفته شدن کل ایران و مردم آن توسط حکومتی بغایت جنایتکار است که در اینصورت ، نجات بسیار مشکل وکم بخت خواهد بود، متاسفانه تا امروزنیروهای ترقی خواه ایران به میزان درخور به این مساله نپرداخته اند که جدا از ضعف عمومی ما، دو علت دیگر میتواند داشته باشد: ضعف معرفت و نابینایی در "منافع ملی". به نظر من بخش بزرگی از اپوزیسیون و حتی نیروهای کمونیست و سوسیالیست در مقابل چنین موضوع سرنوشت ساز تاریخی، درآز "منافع ملی"، بیناییِ خرد خود را از دست داده اند. در حالیکه اینجا عرصه ای است که کمونیست ها باید ضمن آگاه کردن مرتب و وسیع مردم از خطرات نابودکننده فعالیتهای اتمی رژیم ماهیت ضد مردمی و ضد ملی "منافع ملی" مورد نظر سیاسی-مذهبی های ایران را افشا کنند.

۵- ابر قدرت ها و فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی
ابرقدرت بودن یعنی داشتن توانی بطور عینی بالاتر از بسیاری دیگر، این توان از وسعت خاک، داشتن جمعیت بالا ،داشتن اقتصادی قوی وشکوفا، دارا بودن توان نظامی بر تر و...؛ میباشد از این میان "قدرت اقتصادی" نقش درجه اول دارد. ابر قدرت ها منافع استراتژیک جهانی دارند. دستیانی کشور جدیدی به بمب اتمی، تجدید نظر در این استراتژی را الزامی میکند.
کشوری جدید که میخواهد یا ممکن است به بمب اتمی دستیابد میتواند در یکی از سه حالت زیر باشد : یا در روند توسعه خود بطور واقعی در حال قدرتی برترشدن است، مثل هند، که در این صورت روند مذاکرات و معاملات و هماهنگ سازی ها با او پیشتر و در روند توسه آغاز شده، و این با روند ترمیم استراتژی جهانی ابرقدرتها منطبق است. و یا کشور دستیابنده به بمب اتمی در مدار یکی از ابرقدرتهای موجود است مثل اسرائیل که در مدار آمریکا است (بود)، کره شمالی که در مدار چین است، و پاکستان که دولت آمریکا رسما اعلام کرده که بر تسلیحات اتمی پاکستان کاملا کنترل دارد، محاسبه پذیر بودن رفتار نظامی-اتمی احتمالی این کشورهارا همان ابر قدرتی که کشور مزبور در مدارش است توضیح میدهد. بیرون از این دو حالت یعنی دولتی همچون جمهوری اسلامی که از نظر توان بالفعل تولید اقتصادی در یکی از پایینترین سطح ها در دنیاست، از نظر رعایت حقوق بین الملل سوابق بسیاربدی دارد، هیچ کشوری در دنیا به سیاست خارجی آن اعتمادی ندارد، از روز اول روی کار آمدنش برای همه شاخ و شانه میکشد.از روز اول دستیابی به قدرت به تهدید کشورها و فتنه انگیزی در آنها پرداخته. از روز اول تا کنون همه سرکردگانش رسما و علنا آرزوی نابودی یکی از کشورهای منطقه را سر میدهند، پس بدیهی است که رفتار اتمی جمهوری اسلامی با موقعیت ابرقدرتها در تضادی آشتی ناپذیر قرار میگیرد. تا جاییکه ابر قدرت در تاریخ بوده، معنی اش بر "سر جای خود" نشاندن دیگران ولو بزور نظامی بوده است. بویژه زمانی که آنها احساس کنند که این "دیگران" با منافع استراتژیک آنها در رویارویی قرارگرفته اند.

۶- سازمان ملل متحد
ارگانی جهانی برای تنظیم روابط بین ملت ها درعرصه بین المللی، پس دارای سه بخش، داوری، قوانین(تدوین قوانین) و اجرایی، میباشد . تا کنون در تنظیم روابط بین افراد یک جامعه، در تحلیل نهایی، این تعادل موجود بین استوانه های قدرت در آن جامعه است. که قانون را "اجرا" میکند، و حتی تا حدی "داوری" را تعیین میکند. قدرت اجرایی سازمان ملل، "شورای امنیت" آن است. در پایان جنگ دوم، برای اینکه دیگر جنگ جهانی رخ ندهد. یا امکان رویداد آن کنترل شود، نخست باید ابر قدرتها کنترل می شدند. در شرایط آن موقع جهان ابر قدرت ها را ابر قدرتها میتوانند "کنترل" کنند ، پس شورای ابرقدرتها، شامل قدرتهای پیروز در جنگ باضافه "چین" تشکیل شد، با این قرار اساسی بین خودکه: « آنها حق دارند که همه مسائل جهان رابین خود به بحث گذاشته، تصمیم گیری کنند، به شرط اینکه هیچکدام رای مخالف نداشته باشند(حق وتو)، در اینصورت تصمیمات آنها برای جهان "لازم الاجرا" است» .سپس منشور و قوانینی ناظر بر حقوق پایه ای انسانها و ملتها و روابط بین ملتها تدوین شد، و شورای "ابرقدرتها" بر خود نام "شورای امنیت" نهاد. براین پایه "سازمان ملل متحد" با عضویت داوطلبانه ملل، تبعا بر پایه پذیرش آن "شورای امنیت" و منشور و قوانین، شکل گرفت. آیا چنین سازمان مللی دمکراتیک بود یا هست و اینکه انسانهای دمکرات و ترقی خواه و همچنین ملتها چگونه باید به آن برخورد کنند؟
در شرایط آن موقع جهان و وجود بلوک کشورهای سوسیالیستی، و تضاد آن با بلوک امپریالیستی، اعضای شورای امنیت(قوه مجریه سازمان ملل)، در بسیاری موارد همدست نبودند، در نتیجه ملتها نیزمیتوانستند ازآن سودمند شوند. با پایان جنگ دوم، ملل مستعمرۀ کشورهای امپریالیستی، یعنی اکثریت ملل جهان، با مبارزاتی سخت، خود را آزاد کردند، تاریخ آنها بخوبی نشان می دهد که تقریبا همه آنها، در تمام دوره نبرد رهایی بخش خود، و مهمتر از آن در پی ریزی کشور و ملت نوین خود، به کمکهای سرشار کشورهای ی سوسیالیستی متکی بودند. به بیان دیگر شورای امنیت سازمان ملل عملا به مثابه ارگانی جهانی، کم و بیش دمکراتیک عمل کرده است. اما امروزه همسویی منافع دولتهای تشکیل دهنده شورای امنیت خیلی زیاد است. اقتصاد همه آنها مبتنی بر سرمایه داری است، آنها میتوانند در غارت جهان همدست شوند. حکومت پیشین آمریکا اعلام کرد که مفهوم سازمان ملل، پی افکنده پس از جنگ دوم، به پایان رسیده، با نادیده گرفتن شورای امنیت، آمریکا به عراق حمله کرد و ادعای خود را واقعیت بخشید. شورای امنیت سازمان ملل کنونی، سر انجام، عملا، به تجاوز آمریکا و انگستان به عراق جنبه "قانونی" بخشید. حمله نظامی کشورهای عضو "ناتو" و سایرین(کانادا، استرالیا، ژاپن، چک(به ریاست جمهوری واس لاوهاول!)، لهستان و..)، به افغانستان با تصویب شورای امنیت سازمان ملل بوده است. تمام "دلایل" و یا ادعاهایی که این حمله را توجیه میکند از "دلایل" وادعاهایی که "اتحاد شوروی" در توجیه دخالت نظامی در ۱۹۷۹ در افغانستان می آورد ضعیف تر است. امروزه شورای امنیت در آفریقا علیه برخی آفریقایی های جنگ سالارو دیکتاتور دخالت کرده ، حتی برخی از آنان را دستگیر محاکمه و زندانی میکند، در حالیکه این دولت های اروپایی هستند که در اکثر این کشورها نیروی نظامی داشته و در همه امور آنها، دخالت مستقیم دارند، درکشورهای غنی آفریقای سیاه جنگهای ویرانگر داخلی سالها است در جریان است، اکنون ۱۵ سال است آمریکا در سومالی حضور نظامی داشته و این کشور( شاخ آفریقا) که اهمیت استراتژیک دارد در جنگ داخلی خون چکان است. شورای امنیت در رابطه با سودان و مساله "دارفور"، غوغا کرد، دستوردستگیری رئیس جمهور سودان را صادر نمود. مردم دنیا میزان آگاهیشان از زمان ومکان و چگونگی در گیریها در آفریقا بسیار کم است در حالیکه همه مردم شاهد جنایات ضد بشری دولتها اسرائیل در رابطه با فلسطینی ها هستند. اما تا به حال حتی یک اعلامیه در محکومیت اعمال اسرائیل، از سوی شورای امنیت صادر نشده. به نظر من در شرایط جهان امروزی، ما به عنوان یک سازمان سیاسی خواهان دمکراسی و عدالت،نمیتوانیم شورای امنیت سازمان ملل را تائید کنیم. اما دولتها از لحاظ دیپلماتیک نباید با شورای امنیت مخالفت کنند. سطح رشد نیروهای مولده جهان کنونی، مدتهاست به حدی رسیده که "جهانی شدن" عینیت یافته، که از جمله نمود های آن شکل گیری "هم اندیشگی جهانی" است. امروزه جهان از جنبه بنیانهای عینی خود بسیار دمکراتیک تر از گذشته است. اما روبنا های آن هنوزکهنه مانده اند، که باید نو شوند. ما باید به اتکای هم اند یشگی جهانی، در پرتو انقلاب "رسانه "ای، جانب عینیت بالنده جهان را گرفته، و برای نوسازی بنیاد های جهانی (مانند سازمان ملل و ...) مبارزه کنیم.

۷- ما و تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل (در رابطه با فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی)
۷/۱-بنا به آنچه پیش ازاین گفتم، تصمیمات شورای امنیت، در چارچوب منافع ابر قدرتهااست.
۷/۲- منافع جهانی ابر قدرتها در کل با منافع ملتها در تضاد است.
۳/ ۷- ماها بطور بالفعل سازمانهای کوچکی هستم، به این معنی که پیوند کمی با مردم خود داریم. ۷/۴- حتی اگر ما در برخی تصمیمات شورای امنیت همسویی هایی با منافع مردم ما ببینیم باید کاملا توجه کنیم که در واقعیت و به طور کلی، این تصمیمات در چارچوب منافع استراتژی ابرقدرتها است و تابع آن "کلیت" میباشند . ۷/۵-بنابه آنچه گفته شد، تایید "ما"( "ما" در مختصات کنونی خودمان ) بر تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل نمیتواند در سوق دادن آن "تصمیمات" کمی به این سو و یا آن سو تاثیری داشته باشد، در عوض آنها(ابرقدرتها) میتوانند نیروی ما(ولو تاثیرات معنوی-سیاسی ما) را به میل خود "مصرف" کننده، و البته که با ما بسیار دشمن هستند، وامکانات تبلیغی و خبر پراکنی اشان برجهان مسلط است. ۷/۶-آنچه گفته شد به این معنی نیست که ما باید "شورای امنیت " را بایکوت کنیم! نه! بر عکس من معتقدم ما باید با تکیه به نیروی "هم اندیشگی جهانی"، سازمانها و بنیادهای دمکراتیک جهان، و در ائتلاف با سازمان ها و احزاب ترقی خواه ایرانی، پیشنهادهای خودمان برای اعمال فشار کشورهای جهان به جمهوری اسلامی، را به سازمان ملل ارائه داده، و برای تصویب آنها تبلیغ و مبارزه کنیم. ۷/۷- این سخنان به این معنی نیست که هیچوقت، در هیچ شرایط و تعادل قوایی، نمیتوان و نباید به بهره گیری از سازمان ملل و مصوبات آن پرداخت، خیر! مثلا بر خورد احزاب کرد در عراق دررابطه با حمله آمریکا به آن کشور، را باید به عنوان حالت ویژه پنداشت. ۷/۸- در سطرهای پیشین گفتم که فعالیت های اتمی رژیم با منافع استرتژیک آمریکا (و ابرقدرتها) در تضاد است از این روی آمریکا و همپیمانانش بهر قیمت در برابر آن میایستند ولو به بهای جنگ ، من در مقالات پیشین خود در باره این جنگ احتمالی، که در حد نابود کننده ای ویرانگر خواهد بود توضیح داده ام، مسئول درجه اول چنین وضع احتمالی جمهوری اسلامی است،اما ما نباید دنبال چنین استراتژیی بیافتیم. ما نمیتوانیم نادیده بگیریم که در آمریکا(و جاهای دیگر و در جمهوری اسلامی هم)،نیروهای جنگ طلبی هستند که حیاتشان در بمباران کردن جهان و کشتن مردمان است.آیا در میان ما کسی است که به اهداف حمله آمریکا و انگلیس و...به افغانستان اعتماد داشته باشد..

۸-"راه حل" ها
۸/۱-برای باز داشتن کشوری از فعالیت های اتمی مشکوک راه حل قطعی وجود ندارد ۲ /۸- فعالیت های کنونی اتمی جمهوری اسلامی خطر نابود کننده علیه مردم ایران دارد، برای مردم جهان بسیار خطرناک است، با منافع استراتژیک ابرقدرتها بویزه آمریکا در تضاد آشتی ناپذیر است. ۸/۳-باید با همه توان علیه فعالیتهای اتمی رژیم مبارزه کرد، تنها راه، عقب راندن جمهوری اسلامی در کلیت آن است. ۸/۴- جمهوری اسلامی تا بحال نشان داده که فقط در مقابل زور عقب نشینی میکند . جمهوری اسلامی میگوید "حفظ نظام واجبترین واجبات است" اساس فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی نیزاز جمله برای این واجب ترین واجبات یعنی برای نجات "جمهوری اسلامی" از "میرایی" است !! پس تا رژیم، "خودِ نظام" را در خطر نبیند از فعالیتهای اتمی خود عقب نشینی نمیکند. ۸/۵- بدین ترتیب برای بازداشتن جمهوری اسلامی، به "زور" نیاز است منبع اصلی این "زور"، دو نیرو میتواند باشد: یا مردم ایران به اضافه نیروهای "هم اندیشگی جهانی" یا "ابرقدرتها" ، این جانب در مورد ابرقدرتها و اهداف آنها توضیح دادم ، من با هیچکدام از اقدامات آنها اصولا موافق نیستم، با هر اقدامی که به ضرر مردم ما باشدمخالفم. ماضمن اینکه جمهوری اسلامی را مسئول اصلی هر اقدام ابرقدرتهاعلیه کشور خود میدانیم، اعلام میکنیم که در برابر هر اقدام نظامی علیه کشورما، میایستیم و همزمان درمبارزه علیه جمهوری اسلامی، در برابر مهاجمان نیز خواهیم ایستاد.

۹-چه باید کرد
همانطور که گفتم: "تنها راه، پس زدن جمهوری اسلامی است" و تنها نیرویی که به بهترین روی توانا بر این کار است ، مردم ایران میباشند. همه باید با کمک مردم ما، بطور پیوسته جمهوری اسلامی را پس برانیم، در همه زمینه ها و بر سر همه مسائل اجتماعی و نه فقط مستقیما بر سر مسائل اتمی. اینجانب از سالها پیش همین نظر راداشتم، به گمانم قیام سال ۸۸ هم نشان داد که چگونه مردم ایران آماده اند و قوی وآگاه هستند و چگونه میتوانند جمهوری اسلامی را عقب برانند که از جمله به تضعیف او در فعالیتهای اتمی اش منجر میشود، که شد. جمهوری اسلامی بلای مرگ زا برای مردم ایران و حتی جهان است. تنها راه، از میان برداشتن آن است و او عقب نمینشیند مگر هستی ننگین خود را در خطر احساس کند.

۱۰-چه خواهد شد .
آنچه مسلم است است مردم ما جمهوری اسلامی را ازمیان خواهند برداشت و خود و جهان را آسوده خواهند کرد ما آرزو میکنیم و همه تلاش خود را بکار میبریم که با زور مردم ما مانع از سرانجام یابی کردو کارهای اتمی مشکوک جمهوری اسلامی شویم. بنا به آنچه گفته شده، و تجربه نیز نشان میدهد این احتمال که جمهوری اسلامی در برابر زور و هنگامی که "نظام" را درخطر ببیند تسلیم شود(با خفت) کم نیست. اما اگر به هر دلیل آمریکا به ایران حمله نظامی کند، این حمله احتمالا محدود به مراکزمعدودی نخواهد بود. زیرا: فرض کنیم حمله احتمالی آمریکا محدود باشد ، آنگاه یا جمهوری اسلامی علیه آمریکا واکنش نظامی انجام میدهد یا نه، اگر حرکتی نکند آنگاه باید تا آخر عقب برود، که این تقریبا به معنی پایان کارش است. اما اگر واکنش جنگی نشان دهد، آنگاه یک رشته حملات متقابل رخ میدهد، خب چنین روندی به چه سمت میرود؟ شکست آمریکا ؟، پاسخ ما به این سوال مهم نیست! مهم پاسخی است که استراتژیست های آمریکا از هم اکنون به چنین "روند" احتمالی میدهند. منطقا و متاسفانه پاسخ آنها این خواهد بود که درصورت حمله باید کاری کرد که رژیم نتواند "جُنب" بخورد! حالا اگر تهدیدهای تا کنونی جمهوری اسلامی، دایربر: "حملات استشهادی بر علیه آمریکا در همه جهان"، "حمله به قوای آمریکا در عراق، افغانستان و شیخ نشین ها"، "بستن تنگه هرمز مسیر عبور ۴۰% نفت منطقه" و ....؛ رانیزبیافزاییم، میتوان به یکی ازحالات احتمالی حمله آمریکا، که احتمالش کم هم نیست، اندیشید: بمبباران بسیارسنگین، از جمله بمبهای هفتصد تنی، ناگهانی، شدید، بی وقفه، شبانه روزی، همه مراکز نظامی، بیوت "آقایان"، بویژه "رهبر"، سکونتگاه سرکردگان سپاه و رژیم، مراکزاحتمالی اتمی، همه تاسیسات ارتباطی، مخابرات،، تمام شبکه برق، راه ها، پلها، صنایع...؛ و متاسفانه تجربه نشان میدهد(یوگوسلاوی، عراق و ...) که: بیمارستانها، مراکز آموزشی و یقینا مناطق مسکونی و خانه و زندگی مردم نیز بمباران خواهد شد. در طول این عملیات بی امان خبرگزاری ها و رونامه های معروف کشورهای "دمکراسی" در دفاع از "منافع ملی" دولتهای متبوع خود "تحت عنوان نداشتن خبرنگار در ایران، سکوت خواهند کرد.

۱۱- انجمن ها و گرههای مدافع صلح
بدیهی است ما نیز همراه اکثریت مردم صلح دوست جهان، ضد "جنگ" و جنگ طلبان هستیم. ما ضمن مخالفت شدید با هر اقدام نظامی علیه کشورما، نیز اعلام میداریم که خطر اصلی علیه مردم ایران، خطرنا بود کننده علیه ایران، فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی است، از اینروی به نظر ما صلح طلبی واقعی باید همراه با محکوم کردن فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی باشد. بویژه از طرف انجمن ها ایرانی، در غیراین صورت تلاشهای آنان مورد بهره برداری رژیم در جهت توسعه فعالیتهای اتمی اش قرار خواهد گرفت.
این نوشته تلاشی بود برای پاسخ به پرسشهایی، فکر میکنم به اساس آنها پرداخته ام،و اما دیگرسوالها :

*س -فکر می کنید تحریمها این بار نتیجه مورد انتظار کشورهای اعمال کننده را به بار آورند؟

ج - نمیدانم

*س-آیا در این "کشاکش هسته ای" شانس بردی برای جمهوری اسلامی می بینید؟

ج - نه. سیاست جمهوری اسلامی عین سیاست آن در جنگ با عراق است، در آن موقع از "حق تنبیه متجاوز، خون بر شمشیر پیروز است و ...." صحبت میکرد.و اکنون هم از "حق هسته ای و... "؛ در حالیکه در سیاست و بویژه در سیاست بین المللی این نه، "حق" بلکه تعادل قوا و برآیند "منافع" و.. ...است که حرف آخر را میزند.

*س-آیا وضع به طور اجتناب ناپذیری دارد به سمت افزایش تنشها و احتمالاً خشونت و درگیری کشیده می شود یا راه حل مسالمت آمیزی هست؟

ج - رییس جمهور آمریکا بارها و به صراحت گفته که مساله اصلی این است که جمهوری اسلامی در مذاکرات مستقیم، بدون پیش شرط، به قدرتهای بزرگ اطمینان دهد که که فعالیت های اتمی اش مسالمت آمیز است. جمهوری اسلامی از آغازروی کار آمدن اوباما با تمام توان خود کوشید تادر روش برخورد صلحجویانه او اخلال کند، سران رژیم به سرکردگی شخص خامنه ای و دستگاه های تبلغاتی آن با دروغ پراکنی های هیستریک از آغاز میکوشند که مثلا اوباما را "دروغگو" جلوه دهند و ...؛ آنان با تمام توان میکوشند تا مگر آمریکا را "عصبانی" کرده و از "شر" پیشنهادهای صلح آمیز آنها "رها" شوند. همانطور که گفتم جمهوری اسلامی در فعالیت های اتمی خود اهداف شومی دارد از این روی از مذاکرات شفاف و بیواسطه صلح آمیز، گریزان است. افزون براین، تجربه نشان میدهد، که جمهوری اسلامی بدون زور وفشار بر سر "عقل" نمیاید.(نگاه کنید به بند "چه خواهد شد" در این مقاله)

*س - نظرتان نسبت به تحریم 8 تن از مسئولان جمهوری اسلامی به خاطر نقض حقوق بشر توسط امریکا چیست؟

- در این مورد که خامنه ای و احمدی نژاد و دیگر سران جمهوری اسلامی نیز باید مشمول این تحریمها شوند، چیست؟
- (در صورت توافق با این ایده) آیا این موجب محدودیت امکانات برای دیپلماسی نمی شود؟
ج- رژیم ایران رژیمی ارتجاعی و فتنه گراست چه بسا حکومت کشورهای دیگر حق داشته باشند از لحاظ حقوق بین الملل و یا حتا درمواردی در دفاع از حقوق بشر علیه این رژیم اقدام کنند، اما، ما همچون حزبی سیاسی مردمی ایرانی، نمیتوانیم تصمیمات حکومت کشورهای خارجی علیه رژیم حاکم بر ایران را تایید کنیم. ما خودمان و پیشاپیشِ مردم مان، همراه آنان، همراه همه نیروهای مردمی و پیشرو ایرانی، این رژیم را کنار خواهیم زد. ( در شرایطی که یک برآمد نیرومند مردمی درمیدان پدید باشد. و نیرویی سیاسی در جایگاه رهبری آن، موضوع دگرگون خواهدبود).
پایان علی جلال ۱۶/۱۰/۲۰۱۰ ؛ ۲۴/مهرماه /۱۳۸۹

پاورقی:
1* جمهوري اسلامي در قانون اساسي خود در اصل 151 چنين نوشته :
و اعدو الهم ما استطعتم من قوه . .

 

پیروزی موسوی یا تقلب در انتخابات؟ 

اکبر گنجی

اکبر گنجی

اکبر گنجی ـ ويژه خبرنامه گويا
۱- طرح مسأله: اختلاف نظر ميان سبزها امری طبيعی است. مگر سبزها آدم نيستند؟ مگر اختلاف نظر ميان انسان ها(دگر انديشی) جزيی از آدميت آدميان نيست؟ پس چرا نگران سخن گفتن از اختلافات نظری/عملی هستيم؟ آيا اگر ميان چهره های شاخص جنبش اختلاف نظر وجود داشته باشد و تحليل گران پيرامون اين اختلافات واقعی سخن بگويند، جنبش آسيب خواهد ديد؟ آيا تحليلی که آگاهانه چشم بر واقعيات ببندد،به رويکردی ايدئولوژيک تبديل نخواهد شد؟ آيا استراتژی که واقعيات را ناديده بگيرد،استراتژی کارايی خواهد بود؟ محل نزاع کجاست؟ آيا اختلاف نظر و تفاوت عمل بين سبزها وجود ندارد؟ يا اختلاف نظر و عمل وجود دارد و نبايد درباره ی آن حرف زد؟ مثلاً به اين دليل که رژيم و نيروهايش از آن سوء استفاده می کنند؟يا باعث اختلاف بيشتر ميان سبزها می شود؟
اگر اختلافی وجود ندارد، نبايد تحليل را بر اختلافاتی که وجود ندارد متکی ساخت.اما اگر اختلاف وجود داشت، تحليل گر سياسی چه وظيفه ای دارد؟ روشنفکر قلمرو عمومی چه بايد کند؟ رهبری جنبش چه اقدامی بايد صورت دهد؟ روشن است که اين سه گروه در يک جايگاه قرار ندارند و طبعاً وظايف واحدی هم ندارند.سخنان بيان شده در "سبز بودن چه معنايی دارد" و ديگر مقالات، از موضع "تحليل گر سياسی" و "روشنفکر قلمرو عمومی" ايراد گرديده اند، نه از موضع "رهبری سياسی". نويسنده هيچ گاه رهبر سياسی نبوده تا از آن موضع بخواهد يا بتواند سخن بگويد. رهبری سياسی سبز ها با موسوی/کروبی است و رهبری سياسی اصلاح طلبان با سيد محمد خاتمی است[۱]. اگر سخن گفتن از موضوعی برای رهبری سياسی به مصلحت نباشد، سخن گفتن از همان موضوع از سوی روشنفکر قلمرو عمومی و تحليل گر سياسی ممنوع نمی شود.تحليل گر به دنبال تحليلی مطابق با واقع و تقرب به حقيقت است. شايد تحليل او نادرست باشد،اما کار او رهبری سياسی و از موضع رهبری سخن گفتن نيست.رهبری سياسی مصالح/مقتضياتی دارد که لزوماً با حقيقت طلبی يکسان و سازگار نيست.
با توجه به اين تمايز مهم، از موضع يک "تحليل گر سياسی" و "روشنفکر قلمرو عمومی" به بررسی اين پرسش می پردازيم:انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ چه جايگاهی در جنبش سبز دارد؟ به تعبير ديگر، سبز بودن چه ارتباطی با نتيجه ی انتخابات رياست جمهوری دارد؟ آيا سبز بودن محصول تصور/تصديق خاصی از نتيجه ی انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ است؟
۲- پيروزی موسوی در انتخابات رياست جمهوری: مدعای "سبز بودن چه معنايی دارد؟ " اين بود که جنبش سبز و سبز بودن را نمی توان به مدعای "پيروزی موسوی در انتخابات" فروکاست يا هويت سبز را بر اين اساس برساخت. آن نوشتار مدعای "تقلب در انتخابات" را مدعايی قابل دفاع و متکی بر شواهد و قرائن به شمار می آورد، اما مدعای "پيروزی موسوی در انتخابات" رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ را مدعايی بلادليل دانسته و می داند که سبزها هچ نيازی به آن ندارند.در طيف سبزها، سه مدعای متفاوت درباره ی نتيجه ی انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ بيان کرده اند:
الف- عدم تقلب در انتخابات رياست جمهوری.
ب- تقلب در انتخابات رياست جمهوری.انتخابات به احتمال زياد به دور دوم می رفت.اين رأيی است که "سبز بودن چه معنايی دارد" از آن دفاع می کرد و می کند.
ج- پيروزی موسوی در انتخابات رياست جمهوری.
مدعای "سبز بودن چه معنايی دارد" اين بود که هيچ يک از اين سه مدعا هويت سبزها را نمی سازد. می توان سبز بود و به هر يک از اين سه مدعا باور داشت.اما دوستان ديگری وجود دارند که به گونه ی ديگری می انديشند. به نظر آنان:
"جنبش سبز، درپاسخ به يک تقلب بزرگ...پديد آمد...اين که ميرحسين موسوی در ۲۲ خرداد بسيار بيش از احمدی نژاد رای داشته و حکومت آرای وی را به حساب احمدی نژاد گذاشته مهمترين بخش از ادعانامه ی جنبش سبز دربرابر حکومتی است که ۱۶ ماه است پاسخ اين ادعا را با کشتار و خونريزی و زندان و شکنجه و دروغ داده است...موسوی در ساعات پايانی رأی گيری خود را برنده ی قطعی انتخابات اعلام کرد"[۱].
اين مدعا،اولاً: جنبش سبز را محصول تقلب در انتخابات به شمار می آورد(تحويل جنبش به يک واقعه ی خاص). ثانياً:موسوی را برنده ی انتخابات معرفی می کند.ثالثاً:نقشی محوری برای اين پيروزی در جنبش سبز قائل است به طوری آن را "مهمترين بخش ادعا نامه ی جنبش سبز" معرفی می کند.
۳- "سبز بودن چه معنايی دارد" نشان می داد که مدعای پيروزی موسوی در انتخابات نمی تواند(نبايد) به عنوان "مهمترين بخش ادعانامه ی جنبش سبز" قرار گيرد.اولين پيامد منفی چنين ملاکی اين است که هر کس را که چنين باوری نداشته باشد،از جنبش سبز بيرون می راند و "ناسبز" می کند.سهل است، سبزهايی وجود دارند که به صراحت حتی تقلب در انتخابات را انکار کرده اند.با اين که راقم اين سطور هميشه از وقوع تقلب در انتخابات دفاع کرده و می کند،در اين بند کوشش خواهد شد تا آرايی متفاوت از سبزها به اطلاع رسانده شود. اين نظرات نه تنها تفاوت ديدگاه سبزها پيرامون نتيجه ی انتخابات را بر ملا می کنند،بلکه به خوبی نشان می دهند که نمی توان "سبز بودن" را به "پيروزی موسوی" يا "تقلب در انتخابات" تقليل داد.
۱-۳- مصطفی تاج زاده- معاون سياسی وزارت کشور دوران خاتمی و از اعضای برجسته ی جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی- در فيلمی که بازجوها از گفت و گوهای وی با صفايی فراهانی و رمضان زاده تهيه کرده اند،خطاب به اندو گفته است:
"برای بنده که تجربه انتخابات رو دارم، می دونم که تقلب نشده. ممکنه يکی دو ميليون عقب جلو بشه ولی ما نتيجه ی انتخابات رو باختيم. حالا به جای ۲۵ ميليون و ۱۴ ميليون، شده باشه ۲۴ ميليون و ۱۵ ميليون مثلاً. ما انتخابات رو باختيم"[۲].
تاج زاده تجربه ی برگزاری انتخابات را در توشه ی خود دارد. وی به جای واژه ی "تقلب" از مفهوم "کودتای مخملی" استفاده می کند که ناظر به مجموعه اقداماتی است که لزوماً به معنای دست کاری در آرا نيست. تاج زاده يک زندانی سياسی شجاع است که هر هفته بيانيه های سياسی جديد عليه زمامداران حاکم صادر می کند.وی نه تنها صاحب نظر سياسی است، بلکه با ساز و کار انتخابات در ايران از نزديک آشناست و نظرش می تواند ياری بخش باشد."کودتای مخملی" مورد نظر او، به معنای پيروزی موسوی در انتخابات نيست. اگر از نظر او موسوی در انتخابات پيروز شده بود، يک بار آن را با ذکر دلايل بيان می کرد تا مدعای پيروزی موسوی موجه شود. متن تاج زاده درباره ی "کودتای مخملی" را به دقت بخوانيد. در بخشی از آن آمده است:"صرف نظر از اين‌که در اين انتخابات ميزان تخلف و تقلب چقدر بود، به باور من آرايش حزب پادگانی در انتخابات سال ۸۸ برای تخلف و تقلب گسترده بود"[۳]. پس سخن بر سر پيروزی موسوی نيست، سخن بر سر "آرايش گسترده" برای تخلف و تقلب است، که ميزان آن هم روشن نيست.به تعبير ديگر،اگر ۴ ميليون به رأی احمدی نژاد افزوده باشند، باز هم او پيروز انتخابات بوده است. به همين دليل، اين مقاله ی تاج زاده با آن سخن بيان شده ی از سوی وی در فيلم، تعارضی ندارد.
۲-۳- عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت خاتمی و قائم مقام جبهه ی مشارکت،نيز تقلب در انتخابات را انکار کرده است. وی گفته است:
"قبل از انتخابات هم گفتم هر وقت مشارکت مردم به حداکثر برسد تقلب در انتخابات غيرممکن است و مشارکت در اين دوره نيز بسيار بالا بود"[۴].
رمضان زاده هم انسان شجاعی است که از هيچ يک از آرمان و مدعيات اطلاح طلبان/سبزها دست بر نداشت و گوشزد کرد که در زمان بازداشت او را مورد ضرب و شتم قرار داده اند.در اين جا هم او سخن تازه ای نگفته است. اصلاح طلبان هميشه برای جلب تحريم گران و بی طرف ها به شرکت در انتخابات می گفتند،اگر ميزان مشارکت مردم در انتخابات زياد باشد، امکان تقلب وجود نخواهد داشت.ظاهراً انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بالاترين ميزان مشارکت را داشته است. البته می توان مدعای پيشين را کاذب قلمداد کرد و مدعايی جديد به شرح زير طرح کرد: "اگر صد در صد واجدان حق رأی در انتخابات شرکت کنند و به کانديدای ديگری رأی دهند، باز هم رژيم می تواند کانديدای مقبول خود را پيروز انتخابات معرفی کند.توانايی تقلب رژيم هيچ ارتباطی با ميزان بالای مشارکت مردم در انتخابات ندارد". در اين صورت،از اين به بعد، دعوت به شرکت در انتخابات با مشکل اساسی مواجه خواهد شد.
۳-۳- سخنان بهزاد نبوی در کيفر خواست هم قابل توجه است. همه می دانند که نبوی فردی بسيار شجاع است. به مرخصی هم آمد و تاکنون مدعای بيان شده ی از سوی خود را تکذيب نکرده است.در کيفرخواست به نقل از او آمده است:
"ما هيچ سندی دال بر وجود تقلب نداشته ايم وبايد به رأی شورای نگهبان التزام داشته باشيم...[اما]
من[با اعلام اين موضوع] به آقای موسوی خيانت نمی کنم"[۵].
۴-۳- تا حدی که من اطلاع دارم و تعقيب کرده ام،خاتمی تاکنون از تقلب در انتخابات سخن نگفته است.تندترين مواضع خاتمی درباره ی انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ به قرار زيرند:
۱-۴-۳- خاتمی در ۱۰/۴/۱۳۸۸ در ديدار با خانواده های دستگير شدگان پيشنهاد رسيدگی به انتخابات توسط "يک هیأت کاملاً بی طرف" را مطرح کرد و گفت:
"مردم با رأی خود برای تغيير ساز و کارهای غلط به عرصه آمدند، نه برای تغيير نظام و اعتراضشان هم به اين بود که سرنوشت رأيشان چه شده است...پيشنهاد مشخص ما برای برون رفت از اين وضعيت تشکيل يک هیأت کاملا بی طرف برای بررسی تمامی جوانب اين انتخابات بود تا پس از بررسی دقيق و موشکافانه اگر به تخلفی پی برد نظام با شجاعت به آن اعتراف کند و اگر مسأله ای در ميان نبود با استدلال منطقی اذهان مردم اقناع شود.فلسفه انتخابات با همه ی هزينه هايش اين است که نماينده ی مردم بر مسند امور گماشته شود، اما زمانی که ذهن جامعه از نتايج انتخابات اقناع نشده است فلسفه ی اصلی انتخابات زير سؤال خواهد رفت و نظام شکست خواهد خورد...دلسوزان نظام از هر دو جناح در مورد نتايج اعلام شده ی انتخابات يک صدا گفتند اعتراض مردم بايد مورد توجه قرار گيرد و با اکتفا به قضاوت مرجعی که بی طرفی اش با جانبداری چند تن از اعضاء سرشناس آن از يک طرف اين ماجرا به کلی زير سؤال رفته جامعه اقناع نخواهد شد و نشد و مرحمی بر اين زخم نخواهد گذاشت و نگذاشت"[۶].
۲-۴-۳- خاتمی در ۲۸/۴/۸۸ در ديدار با خانواده های بازداشت شدگان پيشنهاد برگزاری "همه پرسی" درباره رضايت يا عدم رضايت مردم از شرايط کنونی را مطرح کرد و گفت:
"من به صراحت می گويم اتکا به آراء مردم و برگزاری همه پرسی قانونی تنها راه برون رفت نظام از بحران فعلی است. اين همه پرسی را بايد نهادهای بی طرفی نظير مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزار کنند و از مردم سؤال شود آيا آنچه پيش آمده، مطلوب و رضايتبخش است؟ اگر اکثريت مردم اين وضع را قبول داشته باشند، ما هم تسليم هستيم...راه برون رفت از بحران فعلی، اتکا به آرای مردم و برگزاری همه پرسی قانونی است"[۷].
۳-۴-۳- خاتمی در ۷/۵/۸۸ در ديدار با فراکسيون خط امام مجلس پيشنهاد "تحقيق و تفحص از روند برگزاری انتخابات" به وسيله ی مجلس را مطرح کرد و گفت:
"نمايندگان مردم در مجلس شورای اسلامی امروز می توانند طرح تحقيق و تفحص از روند برگزاری انتخابات و حوادث پس از آن را در دستور کار خود قرار دهند و مطمئنا اگر هیأت بيطرفی اين مهم را عهده دار شود، نتيجه کار می تواند بسياری مسائل را روشن کند. ما و ساير خيرخواهانی که صدای اعتراضشان شنيده می شود دلسوز انقلاب و نظام و ...انديشه های امام و اصول و معيارهايی هستيم که قانون اساسی به صراحت بر آنها تأکيد ورزيده"[۸].
۴-۴-۳- محمد خاتمی در ۲۶/۸/۸۸ در ديدار با فعالانی دانشجويی تهران، تهديد به عدم شرکت در انتخابات بعدی می کند، مگر آن که قانون انتخابات عوض شود.اما به جای طرح موضوع "تقلب" در انتخابات،از "سئوال" درباره ی انتخابات حرف می زند. وی طی ۱۶ ماه گذشته سخنان بسيار راديکالی بيان کرده است. تعبير "فتنه" را هم که علی خامنه ای مطرح ساخت، معکوس کرد و به خودشان بازگرداند.ولی از تقلب سخن نمی گويد:
"نتيجه ی انتخابات مورد سئوال بسياری از افراد جامعه بود.اين سئوال با انکار آن از بين نمی‌ رود يا امر باطل با فرياد کردن آن درست نمی‌شود، با برچسب زدن خائن،با برانداز و سرکوب کردن او، سئوالی در جامعه از بين نمی‌ برد.بايد بررسی کرد و ديد که آيا اين سئوال درست است يا خير... اگر ما بخواهيم در عرصه حضور داشته باشيم بايد انتخابات هم از نظر ضوابط و هم از نظر اجرا طوری باشد که اطمينان‌بخش باشد و اگر نباشد ديگر حضور ما معنا ندارد، بر فرض که، مردم را دعوت کنم به حضور در انتخابات؛ چه کسی پای صندوق‌ها می ‌آيد؟اگر دلشان می‌ سوزد و ما هم می ‌خواهيم مردم بيايند بايد وضعيت سياسی و نحوه ی برگزاری انتخابات تغيير کند و اين تغيير دقيقا در چارچوب قانون اساسی و نيز معيارهای اصيل انقلاب اسلامی مردم است،ما مردم‌سالاری به معنای واقعی‌اش را می ‌خواهيم که انقلاب نويد آن را داد"[۹].
۵-۴-۳- خاتمی در ۴/۹/۸۸ در ديدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه ی پزشکی، می گويد"اگر در انتخابات مشکلاتی وجود دارد"،بايد از آنها انتقاد کرد. يعنی،او حتی حاضر نيست به صراحت بگويد که در انتخابات مشکلاتی وجود داشته است:
"ما افتخار می کنيم که از آزادی دفاع می کنيم، افتخار می کنيم که از انتخابات آزاد دفاع می کنيم، افتخار می کنيم از اين‌که اگر در عرصه انتخابات و مسائل ديگر مشکلاتی وجود دارد، انتقاد می کنيم...ما از مردم دفاع می کنيم. دفاع کردن ما از مردم و آزادی آن‌هاست.دفاع از انتخابات سالم و آزاد دقيقا دفاع از ارزش هايی است که برای آن انقلاب شد، خون ها داده شد، محروميت ها کشيده و هزينه ها پرداخته شد...انتخاباتی در پيش روست، مردم بايد بتوانند آزادانه رای بدهند و تضمين شود که نتيجه ای که بيان می شود؛همان است که مردم می خواهند اگر فضای اعتماد بود مردم که نتيجه کارشان چيز ديگری می شد اعتراض نداشتند"[۱۰].
۶-۴-۳- خاتمی در ۱۹/۱۰/۸۸ ، بی اعتمادی و اعتراض مردم نسبت به انتخابات را معلول "اشکالات اساسی" قانون مطبوعات قلمداد می کند که بايد اصلاح شود:
"من معتقدم تمام بزرگان کشور خيرخواه نظام هستند. پس از انتخابات اعتراضاتی وجود داشت. نمی شود با ناديده گرفتن حق مردم همه ی معترضان را يک مشت آدم پَستِ اغتشاش گر يا يک اقليت ناچيز خواند يا تعابير نادرستی که گفته شده و متأسفانه هنوز هم به کار می رود. با اين تعابير و ادبيات و جوی به دنبال آن در بخشهايی از جامعه ايجاد می کنند و به نوعی اصل اعتراضات را ناديده می گيرند وضع را بدتر می کنند...راهکارها خيلی وقت پيش گفته شده و آسان هم هست... مهمترين آن تضمينی برای انتخابات آزاد و قانونی و احترام به رأی مردم و تنظيم ضوابط و ساز و کارهايی برای انتخابات آزاد و اجرای درست آن ساز و کارها.بنده هم معتقدم نحوه برگزاری انتخابات و ساز و کارهای آن اشکالات اساسی دارد که در نتيجه ی آن نقصها و اشکالات کار به اينجا می رسد و مردم بی اعتماد می شوند.انتخابات بايد آزاد، عادلانه و قانونی برگزار شود"[۱۱].
۷-۴-۳- خاتمی در ۱/۳/۸۹ به اعتراض مردم به نتيجه ی انتخابات اشاره می کند و می گويد حتی اگر زمامداران اعتراض مردم را "وارد تشخيص" ندادند بهتر بود "به شيوه ای معقول مردم قانع" می کردند، نه آن که آنها را بی رحمانه سرکوب کنند:
"حضور بانشاط مردم در انتخابات ۲۲ خرداد نيز که با کمال تاسف حوادث تلخی را در پی داشت چشمگير بود و نشانه زندگی و نشاط مردمی بود که بر حقوق خود پای می ‌فشارند و ای کاش قدر اين مردم دانسته می‌شد.بالاخره روز ۲۵ خرداد يکی از اوج‌های حضور مدنی مردم و طرح مسالمت‌آميز خواست‌ها و اعتراض‌ها و پرهيز از خشونت بود و چه خوب بود که نفس اين حضور مترقيانه گرامی داشته می ‌شد.چه خوب بود اعتراض مردم ولو اين که از نظر مسئولان وارد تشخيص داده نشود به ديده احترام نگريسته می‌شد و با کمک خود ملت مشکل به صورتی موجه و با رعايت نظر مردم حل می‌شد يا به شيوه‌ای معقول مردم قانع می ‌شدند که با کمال تاسف نه ‌تنها مردم بيدار؛" خس و خاشاک" ناميده شدند بلکه رفتار مسالمت‌جويانه و مدنی آنان با خشونت پاسخ داده شد، زندان‌ها پر و فشارها روزافزون گشت و خسارت‌های جانی، مالی و روانی فراوان وارد آمد و حرکتی در جهت جبران آن نيز صورت گرفت و حتی فاجعه‌ای در پاره‌ای بازداشتگاه‌ها رخ داد و به شهادت و آسيب ديدن عده‌ای از جوانان و مردم عزيز منجر شد.علی‌رغم دستور رهبری و اصرار مجلس و حتی ادعاهای قوه قضايی برای برخورد جدی، مورد اعتنا قرار نگرفت و در مقابل بر شدت بازداشت‌ها و محاکمات و محکوميت‌ها و محدود کردن فعاليت‌های قانونی افزوده شد و به جای جبران اندکی از رنج‌ها و التيام اندکی از زخم‌ها، بازار دروغ ‌پردازی و تهمت‌زنی و ناسزاگويی و جنگ روانی از سوی کسانی که متاسفانه نه پايبند قانون و اخلاقند و نه بيمی از برخورد قانونی دارند داغ شد و ترفه اين که اخيرا عنوان "محاربه"
 نيز بر انواع عنوان‌های ناپسند اتهامی به کسانی که سرمايه‌های کشور و انقلابند افزوده شد"[۱۲].
خاتمی در اين دوران به "جنايات" و "فجايع" اعتراض کرد،زندانيان سياسی را بی گناه دانست و خواهان آزادی سريع آنها شد، اما از تقلب سخن نگفت. چرا؟ اگر پيروزی موسوی "مهمترين بخش از ادعانامه ی جنبش سبز" است، خاتمی که حتی حاضر به تأييد وقوع تقلب در انتخابات نيست، چه نسبتی با سبزها دارد؟
۴- ديدار نمايندگان کانديداها با رهبر و مستندات آنها: در روزهای اول پس از برگزاری انتخابات نمايندگان کانديداها با سلطان علی خامنه ای ديدار کردند. در اين ديدار آنان مستندات خود را درباره ی انتخابات به اطلاع رهبری رساندند. منتجب نيا، نجفی،خباز، خانم کروبی و الويری به نمايندگی از سوی کروبی و دکتر محمد رضا بهشتی از سوی مير حسين موسوی در جلسه شرکت داشتند. مرتضی الويری بعدها گزارشی از اين جلسه ارائه کرد.الويری به علی خامنه ای می گويد:

"اشکالات ما به انتخابات طی نامه‌ای به امضای آقای کروبی ديروز به شورای نگهبان تقديم شده است. اين اشکالات در چهار سرفصل خلاصه می‌شود. سر فصل اول عدم صلاحيت فردی احمدی‌نژاد در تطبيق با مفاد اصل ۱۱۵ قانون اساسی است. در اينکه ايشان رجل سياسی هستند يا نه ما وارد نمی شويم زيرا سليقه‌ها فرق می کند. اما در همين اصل آمده که رئيس جمهور بايد امانت‌دار و با تقوی باشد... فصل دوم، تخلفات پيش از برگزاری انتخابات است. يکی از آنها توزيع هزاران ميليارد تومان پول به صورت نقدی و کالايی بين مردم از منابع عمومی است... فصل سوم مربوط به تخلفات روز انتخابات است... فصل چهارم تخلفات مربوط به نحوه اعلان نتايج انتخاباتی است... به نظر می‌آيد طبق طرح از پيش تنظيم شده قرار بوده است که آقای احمدی‌نژاد قدری بيشتر از ۲۴ ميليون که رأی آقای خاتمی بوده رأی بياورد. قرار بوده است آقای کروبی که قدری زبان‌درازی کرده و بحث اصلاح قانون اساسی و حقوق شهروندی را مطرح کرده بيش از ۳۰۰ هزار رأی نياورد".
نماينده ی موسوی هيچ دليلی مبنی بر وقوع تقلب در انتخابات ارائه نمی کند، چه رسد به پيروزی موسوی. فقط به مسائل مطرح شده از سوی احمدی نژاد در مناظره های تلويزيونی اعتراض می کند. مطابق گزارش الويری، بهشتی به سلطان می گويد:
"نکته اساسی اين است که نبايد بگذاريم جمهوريت نظام مخدوش شود. برخوردهای هتاکانه و پرده ‌دری هايی که در اين انتخابات صورت گرفت فضای مسمومی را بر جامعه حاکم کرد. در فضای مسمومی که دروغ و نيرنگ است نمی‌توان انتظار انتخابات سالم داشت. با اين وضعيت جمهوريت نظام قربانی شده است. احيای جمهوريت ايجاب می‌کند که اين انتخابات ابطال شود".
نماينده ی احمدی نژاد گزارش بيشتری از سخنان بهشتی ارائه کرده است. می گويد:
"نفر بعدی آقای محمدرضا بهشتی به نمايندگی از ستاد موسوی صحبت کردند و گفتند اکثر مطالبی که مدنظر بود، آقای الويری گفتند. بعد مطالبی راجع به اخلاق گفتند و اين که اسلام برای اخلاق آمده است. اخلاق خيلی مهم است و ... بعد طبيعتاً و قاعدتاً مطالبی گفتند راجع به اين که مظهر تام و تمام بداخلاقی در دنيای کنونی، در طرف مقابل حلول کرده است و ايشان از ديدن اين‌همه بداخلاقی خيلی ناراحت هستند، اصلاً ما به چه سمتی داريم می رويم؟ بعد گفت که مردم را به اشتباه انداختند که ... کل بحث اين بود که چرا آقای احمدی‌نژاد در مناظره گفتند موسوی يعنی همان هاشمی و مردم به ‌خاطر اين بداخلاقی فريب خوردند و به آقای موسوی رأی ندادند(البته اسم آقای هاشمی را نمی آوردند)بعد گفت که انتخابات به خاطر اين بداخلاقی ها مخدوش است و نتايج و ميزان آرای اعلام شده بيان کننده ی ميزان نظر و آرای مردم نيست و بايد انتخابات ابطال شود"[۱۳].
سخنان بهشتی دليل بر وقوع تقلب در انتخابات نيست، چه رسد به دليل پيروزی موسوی بر احمدی نژاد. در انتخابات رياست جمهوری آمريکا هم اوباما دائماً مک کين را دست پرورده ی بوش و خود بوش قلمداد می کرد. يک بار مک کين به او گفت: "آقای اوباما، شما با من در حال مبارزه هستيد، نه بوش. اگر می خواستيد با بوش مبارزه کنيد، بايد چهار سال پيش در انتخابات شرکت می کرديد، نه امروز. کارهای بوش به من چه ارتباطی دارد". هيچ کس،حتی جمهوری خواهان، به دليل وصل کردن دائمی مک کين به جرج بوش از سوی اوباما،مدعی تقلب در انتخابات رياست جمهوری نشد. ضمن آن که مير حسين موسوی در آن مناظره نگفت: کارهای هاشمی به خودش ربط دارد، من هم ادامه دهنده ی راه او نيستم.اگر سخنان بيان شده از سوی احمدی نژاد در مناظره های تلويزيونی دليل تقلب در انتخابات باشد، همه ی انتخابات آمريکا متقلبانه است. اينها از هر موضوعی برای افشاگری عليه هم استفاده می کنند. تمام دوران کودکی و نوجوانی اوباما را در آوردند و افشا کردند. می گفتند در دبستانی درس می خوانده که اسلاميست بودند، به کليسايی می رفته که کشيش اش ضد آمريکايی است، همسرش سالانه صدها هزار دلار درآمد دارد و در عين حال می گويد تاکنون احساس نمی کرده که آمريکايی است. آنچه خانم کلينگتون با اوباما در رقابت های اوليه کرد، کمتر از آنچه احمدی نژاد با موسوی و کروبی کرد نبود.اوباما، تام دشل (tom daschel) نماينده مجلس نمايندگان و سخنگوی حزب دموکرات در مجلس را به عنوان وزير بهداری خود معرفی کرد.جمهوری خواهان افشا کردند که ۱۴۰ هزار دلار عقب ماندگی مالياتی دارد.اوباما قبل از آنکه نوبت بررسی مجلس فرا رسد،او را کنار گذارد.اوباما می خواست بيل ريچاردسون را به عنوان وزير بازرگانی کند، اما مخالفان وی را متهم کردند که در دوران مبارزات انتخاباتی برای فرمانداری نيومکزيکو از شرکتی کمک گرفته و در مقابل بعداً آنها را به عنوان پيمانکار در پروژه های ايالتی به کار گرفته بود.با وجود اين که اوباما اين اتهامات را دروغ می پنداشت، اما نام او را از ليست وزرا حذف کرد. پس از افشای رابطه ی الی يوت اسپيتزر،فرماندار نيويورک، با يک گروه فاحشه، وی مجبور به استعفا گرديد و کار سياسی اش تمام شد.در انتخابات رياست جمهوری سال ۲۰۰۴ جان ادوارذ معاون جان کری بود. سپس افشا شد که يک معشوقه دارد و از آن معشوقه صاحب فرزند هم شده است. کار سياسی او هم پايان يافت.افشای سوء استفاده های مالی امری طبيعی و مطابق با فرايندهای پذيرفته شده ی انتخابات است.
در آمريکا، به عکس ايران، اگر ارتباط مخفيانه ی سياستمداران با زنان افشا شود،کار آن سياستمدار تمام است، نه آنکه با پررويی مدعی شوند اين حوزه ی خصوصی دولتمرد است و نبايد وارد آن شد. حوزه ی خصوصی دولتمردان،حوزه ی عمومی شهروندان است. برای آن که در اينجا رابطه ی قدرت در ميان است و دولتمرد می تواند با سوء استفاده ی از قدرت،کارمند زير دست خود را مجبور به روابط نامشروع سازد.
اما در باب دلايل ارائه شده ی از سوی الويری چه می توان گفت؟ دليل اول و دوم الويری ربطی به تقلب در انتخابات ندارد.موضوع مهم، دليل سوم است که شواهد و مستندات آن در اين گزارش نيامده است.
۵- گروه تحليل نظر سنجی های سبزها: آقايان عباس عبدی، محسن گودرزی، حسين قاضيان و محمد فاضلی مسئول تحليل نظر سنجی ها از سوی سبزها بودند.نتيجه ی کار آنها همان است که از سوی حسين قاضيان در سخنرانی ونکور بيان شد و در "سبز بودن چه معنايی دارد" درج گرديده است. تحليل نظر سنجی های آنها هيچ دليلی دال بر پيروزی مير حسين موسوی ندارد. اين گروه وقوع تقلب در انتخابات را تأييد می کند،نه پيروزی موسوی در انتخابات را. بر مبنای تحليل آنها از نظرسنجی ها، در سراسر کشور، محمود احمدی نژاد با اندکی رأی از موسوی پيش بود، اما در تهران موسوی از احمدی نژاد جلو افتاد.نتايج تحليل های اين گروه از دو جهت اهميت دارد. اولاً: اينها متخصص نظر سنجی هستند. نتايج به دست آمده از نظر سنجی های آنها در انتخابات رياست جمهوری سال های ۷۶ و ۸۰ بهترين تأييد عملکرد آنان است. ثانياً: اين کار را رسماً برای ستاد آقای موسوی و آقای کروبی انجام می دادند.
عباس عبدی در انتخابات رياست جمهوری مشاور ارشد مهدی کروبی بود و در تعيين برنامه ها و طرح های وی نقش موثری داشت.وی بعدها دو نوع تقلب را از يکديگر متمايز ساخت: تقلب ناموثر، تقلب تأثيرگذار. عبدی ضمن پذيرش وقوع تقلب در انتخابات، به گونه ای حرف می زند که گويی تقلب صورت گرفته ی در انتخابات رياست جمهوری تأثيرگذار نبوده است. اگر روايت من از سخنان عبدی درست باشد، مقتضای سخن او اين است که احمدی نژاد برنده ی انتخابات بوده است:
"اين که در انتخابات تقلب شده و يا نشده مشکل اصلی ذهن بنده نيست. ضمن اين که تصور نمی کنم کسی هم بتواند بگويد که به هيچ وجه در انتخابات هيچ تقلبی نشده است. مسئله مهم تقلب تأثير گذار در نتيجه است که بايد روشن شود. آن ها که می گويند حتی يک رأی هم جا به جا نشده، قاعدتاً شناخت صحيحی از روند برگزاری انتخابات در ايران ندارند. به عنوان مثال در انتخابات سال ۷۶ من يادداشتی درباره تقلب در انتخابات در يکی از استان ها نوشته و در اين زمينه عدد و رقم و مدرک دقيق ارائه کردم اما به دليل اين که تقلب صورت گرفته در نتيجه نهايی تأثير گذار نبود، کسی هم اين موضوع را به طور جدی پيگيری نکرد. بنابراين، اين که در انتخابات تقلب شده و يا نشده است و يا حتی اين که در انتخابات تقلب تأثير گذار بوده است و يا خير مشکل اصلی نيست. مشکل اصلی اين است که هيچ راهکاری برای اثبات و يا رد اين موضوع در ساختار انتخابات ايران طراحی نشده"[۱۴].
عبدی در گفت و گوی ۳/۶/۸۹ با روزآن لاين، می گويد:"تأکيد کنم که نظر شخصی من درباره ی تقلب با ساير دوستان متفاوت است".سپس رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان را پارادوکسيکال به شمار می آورد. می گويد آنها در انتخاباتی شرکت می کنند که از پيش مدعی هستند رژيم در آن "تقلب تأثيرگذار" می کند و می خواهند در آن پيروز شوند.اگر از پيش روشن است که آنها "تقلب تأثيرگذار" می کنند و نمی گذارند شما پيروز شويد، چرا در انتخابات شرکت می کند. اما اگر چنين نيست،پس از اعلام نتايج نمی شد زير بار آن نرفت. می گويد:
"فرض کنيم که آنان[موسوی،کروبی، خاتمی، هاشمی و...] رژيم را دموکراتيک می‌ دانستند و هيچ مشکلی نداشتند، و منطقاً هم برای پيروزی آمدند، ولی پس از انتخابات که مدعی تقلب موثر شده‌اند، بايد مشخص کنند که چرا در تحليل خود از حکومت تا اين حد اشتباه کرده‌اند؟...از پيش بايد مسلم می ‌دانستند که کسی غير از رييس دولت فعلی، رييس جمهور نخواهد شد، چه رأی داشته باشد و چه رأی نداشته باشد. هر کس که وارد انتخابات شده است بايد می ‌دانست که حتی اگر رأی دارد، بايد منتظر اين نتيجه‌ای که گفتم باشد...اما اگر با هدف پيروزی آمده‌اند و يک باره خود را با چنين وضعی مواجه ديده‌اند، ابتدا بايد به خطای تحليل خود بپردازند"[۱۵].
حسين قاضيان قبل از ميزگرد ونکور، در مصاحبه ی ۲۱/۲/ ۱۳۸۹ به طور مبسوط در اين زمينه سخن گفت که نتايج تحليل نظر سنجی ها چه بود و رژيم در اين خصوص چه کرد؟ شايد بتوان مدعی شد که نظر ابراز شده از سوی قاضيان،نظر عبدی هم باشد[۱۶].
۶- مهندس مير حسين موسوی و نسبت انتخابات با سبز بودن: مير حسين موسوی در نامه ی ۳۰/۳/۸۸ به شورا نگهبان، دلايل خود را درباره ی تقلب در انتخابات بيان می کند.موسوی در اين نامه از "تخلفات"، "خلاف کاری ها" و "وارونه نشان دادن نتيجه ی" انتخابات سخن گفته است، اما نه از پيروزی خود. موسوی در پايان گفته است که اين تخلفات "موجبات ابطال انتخابات در سراسر کشور می باشد"[۱۷].موضع موسوی ابطال انتخابات بود، نه سخن گفتن از پيروزی خود.
وقتی شورای نگهبان نتيجه ی انتخابات را تأييد کرد، مير حسين موسوی در ۱۰/۴/۸۸ بيانيه ی شماره ۹ را منتشر کرد. می نويسد شورای نگهبان،"با چشم بستن بر روی انبوه تقلب‌ها و تخلف‌های صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دورة انتخابات رياست جمهوری را تاييد کرد". موسوی می افزايد:"از اين پس ما دولتی خواهيم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر می‌برد و اکثريتی از جامعه، که اينجانب نيز يکی از آنان هستم، مشروعيت سياسی آن را نمی ‌پذيرد".اما او به سرعت در همين نامه از انتخابات عبور می کند و به تحليل شرايط کشور، روابط دولت و جامعه، و راه طی شده می پردازد و خطرات بی شمار را گوشزد می کند. مطالبات و اهدافی که موجب آن حرکت شد را تک به تک بر می شمارد.سبز را به انتخابات و نتيجه ی آن پيوند نمی زند، بلکه می نويسد:"اين خط سبز جوشيده ی از فطرت‌های مردم و واقعيت‌های تاريخی کشور و انقلاب" است."اميدی که هويت ما را شکل داده است...اميد معطوف به لطف و فضل الهی است".
آری او سبز بودن را به پيروزی خود در انتخابات گره نمی زند، بلکه می نويسد:"ما به دنبال آينده‌ای هستيم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خيابان‌ها کتک زده است، سعادتمندتر، معنوی‌تر، سالم‌تر و زيباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کرده‌ايم يک معنايش هم اين است؛ رنگ سبزی که ما را به اهل‌بيت نور، اهل بيت راستی، اهل‌بيت خرد، اهل بيت کرامت و فضيلت پيوند می ‌دهد".
موسوی بر اين نکته تأکيد می نهد که حرکت با اهدافی کوچک شروع شد اما "در ميانه مسير به اهدافی بسيار بلندتر هدايت شديم".سپس مطالبات سبزها را به شرح زير بيان می دارد:
"توقف برخوردهای امنيتی، فوق امنيتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبيعی سياسی. اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بين ببرد و بی‌طرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمين کند.رعايت اصل ۲۷ قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات.آزادی مطبوعات و رفع توقيف از آنها.فعاليت مجدد سايت‌های خبری مستقل.ممنوعيت مداخلات غيرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظير اينترنت، پيام‌های کوتاه، و جلوگيری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس ديگر.توقف برخوردهای يک‌جانبه، افترا، دروغ‌پردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور.برخورداری از کانال‌های مستقل تلويزيونی در خارج و داخل کشور.صدور مجوز برای تشکيل جمعيت‌های سياسی،‌ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی.آزادی همه دستگيرشدگان سياسی، ابطال پرونده‌سازی‌های جعلی امنيتی و دخالت ندادن پرونده‌های جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی"[۱۸].
آری موسوی در روز انتخابات خود را برنده ی انتخابات اعلام کرد. شايد شور و شوقی که در مردم تهران می ديد،چنان واکنشی را برانگيخت. شايد اين سخن به قصد تأثير گذاری بر مردمی که در حال رأی دادن بودند، بيان شد.شايد گرفتار "فريب عده ی کثير" خودشان شد[۱۹]. اما ديگر هيچ گاه از پيروزی در انتخابات حرف نزد. از آن مهمتر، هيچ گاه آن را "مهمترين بخش ادعانامه ی جنبش سبز" قلمداد نکرد.
۷- مهدی کروبی و انتخابات: مدعای مهدی کروبی هم تقلب در انتخابات بود، نه پيروزی مير حسين موسوی در انتخابات.سلطان برای تحقير همه ی روشنفکران و زندانيان سياسی حامی کروبی و نشان دادن اين که آنها هيچ پايگاهی در ميان مردم ندارند، آرای کروبی را کمتر از آرای باطله اعلام کرد.آنان که موسوی را برنده ی انتخابات اعلام می کنند- يعنی مدعی هستند که موسوی حداقل ۲۰ ميليون رأی کسب کرده است- خوب است ميزان آرای کروبی را هم معين سازند. هر چه ميزان آرای کروبی را بالا بريم،از ميزان آرای مورد نياز موسوی برای پيروزی(حداقل بيست ميليون رأی)کاسته خواهد شد. آيا کروبی چيزی بين پنج تا ده ميليون رأی نياورده بود؟ نمی دانم. اما می دانم که بايد نسبتی بين آرای موسوی/کروبی/احمدی نژاد برقرار باشد که مجال پيروزی در انتخابات را به موسوی نمی داد. به احتمال زياد، مجموع آرای موسوی/کروبی بيش از آرای احمدی نژاد بوده است،اما اين مدعا کجا و مدعای اخذ حداقل ۲۰ ميليون رأی توسط موسوی کجا؟ از اثبات تقلب در انتخابات، نمی توان بيست ميليون رأی برای موسوی را استنتاج کرد. به تعبير ديگر، نمی توان گفت:
مقدمه ی اول: موسوی، کروبی، رضايی و احمدی نژاد کانديداهای رياست جمهوری بودند. چهل ميليون تن در انتخابات شرکت کرده و به اينها رأی دادند.
مقدمه ی دوم: در انتخابات تقلب وسيعی صورت گرفت(فرض را بر اين می گذاريم که اين مقدمه اثبات شده است).
نتيجه: موسوی بيست ميليون رأی آورد و رئيس جمهور منتخب مردم است.
اين نتيجه گيری، عقيم است.
۸- مجمع روحانيون مبارز: مجمع روحانيون مبارز در اولين واکنش به نتيجه ی انتخابات، طی بيانيه ای اعلام کرد که شاهد: "اعمال نوعی مهندسی آراء گسترده در اين دوره [بوده]است"، به همين دليل خواستار ابطال و تجديد آن شد. پس از انتشار سخنان سردار مشفق، مجمع روحانيون مبارز طی بيانيه ی مورخ ۲۵/۶/۸۹ ، با استناد به سخنان وی، از "مهندسی انتخابات" سخن گفت،اما سخنی از "تقلب در انتخابات" نيست. "تقلب در انتخابات" می تواند بخشی از "مهندسی انتخابات" باشد و می تواند نباشد. می نويسند:
"يک جريان نظامی امنيتی که خارج از حدود وظايف خود دست به اقدامات غير قانونی از دو سال قبل از انتخابات و نيز پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری زده ميدان دار اصلی عرصه ی انتخابات بوده و با استفاده ی از تمامی ابزار پيشرفته و امکانات و سرمايه های ملی وارد عمل شده و با شيوه‌های غير قانونی، غير شرعی و غير انسانی و غير اخلاقی به مهندسی انتخابات پرداخته‌اند و با به کارگيری عوامل و ابزار اطلاعاتی به کنترل و خنثی سازی جريانهای رقيب مشغول بوده‌اند. از يکسو برای منصرف کردن و بيرون راندن رقبای اصولگرا از صحنه کانديداتوری تلاش کرده‌اند و از سوی ديگر برای تخريب چهره ی نامزدهای احتمالی و سپس قطعی اصلاح طلبان و نيز اخلال همه جانبه در کار احزاب و گروه های حامی آنان تلاش کرده‌اند گوينده[سردار مشفق] با صراحت و افتخار از مداخله ی مستقيم در تخريب و متلاشی کردن نظام و ساختار ستادهای انتخاباتی کانديداهای اصلاح طلبان و مشخصاً ستادهای حامی جناب آقای مهندس موسوی سخن گفته است و از ايجاد اختلال در شبکه نمايندگان ناظر آقای مهندس موسوی بر سر صندوقهای رای (که مطابق قانون انتخابات از حقوق مسلم کانديداهاست) و متلاشی کردن سيستم ارتباطی ميان آنان با کميته مرکزی نمايندگان ناظر قانونی که با نام کميته ی صيانت آراء انجام وظيفه می‌ کرد، به عنوان عملياتی پيروزمندانه و افتخارآميز ياد می ‌کند"[۲۰].
۹- مجمع مدرسين و محققين حوزه ی علميه ی قم: اين گروه در اولين بيانيه ی خود نوشت:
"نگران تخلفات بهت آور و مهندسی گسترده آراء در اين دوره هستيم...راهکار منطقی و قانونی برای بررسی تخلفات ايجاد شود و با تشکيل هيات حقيقت ياب قاطع و بی طرف و با حضور نمايندگان کانديداها، نتيجه يافته های خود را به ملت رهبری اطلاع دهند"[۲۱].
پس از تأييد نتيجه ی انتخابات توسط شورای نگهبان، اين گروه طی بيانيه ی ديگری با اشاره ی به بی طرف نبودن شورای نگهبان،صدا و سيما، ارکان نظام،به تخلفات اشاره کرد و پرسيد:
"با همه اين اشکالات آيا می شود مشروعيت انتخابات را به صرف تأييد شورای نگهبان پذيرفت؟ آيا با اين وضعيت می توان دولت برآمده از اين همه تخلفات را مشروع دانست؟ آيا دولت می تواند به عنوان نماينده مردم در اموال و سرنوشت آنان دخالت نمايد"[۲۲].
۱۰- نتيجه: سبز بودن نه محصول مدعا/باور "پيروزی موسوی در انتخابات" است و نه بقا/دوام آن منوط به باور به اين مدعاست. اعلام نتيجه ی انتخابات عامل شتاب دهنده ی(به تعبير اسملسر) به تبديل "نارضايتی" به "اعتراض سياسی" بوده است. اين جنبش معلول علل و دلايل ساختاری و مطالبات تاريخی محقق نشده ی بسيار است. اگر سبز بودن تنوع/تکثر/تفاوت را در بر می گيرد،نبايد يک تحليل متفاوت، يا يک مدعای متعارض(و حتی غلط)، موجب رنجيدگی عميق گردد و واکنش هايی غير قابل انتظار پديد آورد.نمی توان ابتدا مدعی شد که سبز همه ی نظرات و گرايش های مختلف و متفاوت را در بر می گيرد و چند دقيقه ی بعد به شدت اعتراض کرد که چرا کسی گفته است که مدعای پيروزی موسوی در انتخابات رياست جمهوری بلادليل است و هويت سبزها بر اين اساس ساخته نمی شود.
در بعدازظهر چهارشنبه ۱۴ مهر در مراسم دريافت جايزه ی قلم طلايی احمد زيدآبادی،در هامبورگ، به ششصد تن را صاحبان روزنامه های جهان گفتم:
"ولی فقيه و کارگزارانش در انتخابات تقلب نکردند، اساساً رأی مردم را نشمردند تا بخواهند آن را کم يا زياد کنند. آنها به فرمان ولی فقيه بدون آنکه آرای مردم شمارش شود، لحظه به لحظه آماری ساختگی را اعلام کردند. اين اقدام پيامی روشن بود به تمام بازيگران سياسی داخل رژيم: سياست تازه ای در راه است، دوران تازه ای آغاز شده است، انتخابات حتّی به معنای محدود گذشته آن هم ديگر وجود نخواهد داشت. تمام بازيگران عرصه ی سياست از اين پس بايد با سياستهای ولی فقيه کاملاً هماهنگ باشند يا جايشان در زندان خواهد بود. حتّی افراد بی طرف يا خاموش هم تحمل نخواهند شد و از ساختار سياسی حذف خواهند شد. فقط کسانی می توانند در ارکان رژيم حضور داشته باشند که راهبرد جديد و نتايج آن را تأييد کنند"[۲۳].
در بعدازظهر يکشنبه ۱۸ مهر در سخنرانی "سبز بودن چه معنايی دارد"، در برلين، به حاضران گفتم:
"آيا باور به پيروزی مير حسين موسوی در انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ يکی از ملاک های سبز بودن است يا فردی می تواند سبز باشد و در عين حال معتقد باشد مير حسين موسوی برنده ی انتخابات نبود. اگر چه مجموع آرای موسوی و کروبی بسيار بيشتر از آرای محمود احمدی نژاد بود. رژيم سرکوبگر متقلب برای بی پايگاه نشان دادن روشنفکران، آرای مهدی کروبی را از آرای باطله کمتر اعلام کرد. در اينجا بايد بين دو مدعا تمايز قائل شد. مدعای اول: رژيم در انتخابات تقلب کرد و پيروزی محمود احمدی نژاد با آرای بيش از ۲۴ ميليون دروغی بيش نبود. احمدی نژاد و موسوی به دور دوم رقابت می رفتند. مدعای دوم: مير حسين موسوی با آرای بالا در انتخابات پيروز شد".
بدين ترتيب، تقلب در انتخابات يا پيروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات محل نزاع نبود. احمدی نژاد در انتخابات پيروز نشد(آرای وی بالای بيست ميليون نبود)، بدون شمارش آرا، وی را با بيش از ۲۴ ميليون رأی برنده اعلام کردند(همين مدعا برای تأييد نيازمند ارائه ی شواهد و قرائن است. بدين ترتيب، راقم اين سطور مدافع وقوع "تقلب تأثيرگذار" در انتخابات است و احمدی نژاد را برنده ی انتخابات نمی داند).اما حتی يک دليل بر پيروزی موسوی(اخذ بيش از بيست ميليون رأی) وجود نداشته و ندارد. تمامی شواهد و قرائن، حداکثر، تقلب در انتخابات را تأييد می کنند، نه پيروزی موسوی را در انتخابات. وقتی دائماً از دروغ گويی احمدی نژاد و زمامداران حاکم بر ايران ناله می شود،نبايد بی پروا مدعيات بلادليل بيان کرد.دروغ چيزی جز بيان مدعيات کاذب به قصد فريب نيست. اين گونه مدعيات خطرناک است. افراد را گرفتار توهم می سازد.
اگر موسوی بيست ميليون و کروبی هفت ميليون رأی آورده اند، اين ۲۷ ميليون تن کجا هستند؟ آنها بايد از وضعيت موجود "ناراضی" باشند که به اين دو رأی داده اند، نه به احمدی نژاد يا محسن رضايی. چرا "نارضايتی" اينان، در همان هفته ی اول به "اعتراض سياسی" بدل نشد و فقط در کلان شهرها،خصوصاً تهران و مناطق ميانی به بالای آن، شاهد تظاهرات اعتراض آميز سياسی بوديم؟ رژيم چگونه توانسته است "اعتراض سياسی" را سرکوب کند، با اين که ميليونها "ناراضی" در سراسر کشور وجود دارد؟ اگر موسوی/کروبی ۲۷ ميليون رأی آورده باشند، محمود احمدی نژاد ۱۳ ميليون رأی به دست آورده است. اين ميزان از رأی را چگونه می توان تبيين کرد؟ پاسخ به اين پرسش بسيار مهم است. از کجا معلوم که احمدی نژاد ديگری در پستو نباشد و به همين شيوه ها هشت سال سوار کار نشود؟ چرا ميليونها تن به چنين فردی رأی می دهند؟
از اين پرسش ها نمی توان گريخت. هر گونه تعيين استراتژی منوط به برآورد موازنه ی قواست. موازنه ی قوا را نمی توان بر مبنای مدعيات بلادليل روشن کرد. اعداد هم در تبيين سير حوادث ۱۶ ماه گذشته نقش اساسی دارند. آری، رژيم سرکوبگر است. اگر سرکوبگر نبود،اگر انتخابات آزاد و تبعيت از خواست و ترجيحات مردم را می پذيرفت، مسأله حل بود. اما مهمترين مسأله ی ما، همچنان مسأله ی رژيم خودکامه ی سلطانی است که تن به مطالبات برحق مردم نمی دهد. برای گذار به دموکراسی، بايد مردم را قدرتمند ساخت. دموکراسی محصول موازنه ی قوا بين دولت و جامعه ی مدنی است.افراد مهم هستند. بايد با همين افراد واقعی کار را پيش برد، نه افرادی که فقط در ذهن ما وجود دارند.
سخن گفتن از گسترش نارضايتی ها و عميق تر شدن آنها يک چيز است،و سخن راندن از گسترش اعتراض سياسی و عميق تر شدن آن چيزی ديگر.رژيم اعتراضات سياسی را سرکوب کرد، نه نارضايتی را که سرکوب پذير نيست. در ماه های منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷،با اين که رژيم شاه مخالفان را سرکوب می کرد و تعداد زيادی را در خيابان ها کشت، اعتراضات سياسی روز به روز گسترش يافت و عميق تر شد.اما پس از تظاهرات ۲۵ خرداد ۸۸ در تهران،نه تنها چنان تحولی صورت نگرفت، بلکه فرايند معکوس شد.مهدی کروبی در گفت و گو با مجله ی نيويورکر در اين باره گفته است:
"به دليل سرکوب گستردهٔ حکومت، مردم در خيابانها در حال شعار دادن و تظاهرات نيستند، ولی‌ جنبش بسيار‌ عميق است. اگر حکومت اجازهٔ هر گونه تجمعی در خيابانها را می داد، دنيا شاهد حضور ميليونها نفر می بود. محافل قدرت اين را به خوبی‌ ميدانند و به همين دليل است که به شدت در اين شانزده ماه سرکوب کردند و به بی رحم ترين صورت ممکن هر مخالفتی را ساکت کردند...در ماههای و روزهای اوليه‌ بعد از انتخابات تعداد بسيار زيادی از چهره ها از رده های بالا تا پائين زندانی شدند و اين روش ادامه دارد. تمام اينها نشان اين است که جنبش هنوز زنده است...من هيچ امنيتی در منزلم ندارم. اخيرا، برای پنج روز مداوم، سنگ و نارنجک دست ساز به منزلم پرتاب می شد. همسايه های ما ترسيده بودند، منزلشان سوخت و تخريب شد. مخالفان ما از هيچ کاری واهمه ندارند، آنها دفتر حزب من و حتی دفتر شخصی من را بستند"[۲۴].
کاهش شديد اعتراض سياسی را نمی توان فقط و فقط با متغير سرکوب توجيه کرد. بايد به اين مسأله انديشيد و علل و دلايل اين امر را به دقت تمام جست و جو کرد.برای تعيين استراتژی مبارزه بايد به پرسش های مهمی پاسخ گفت. اگر رژيم توانايی و اراده ی تغيير بيش از ده ميليون رأی را دارد و اين "تقلب تأثيرگذار" را در چند انتخابات گذشته انجام داده است،چه برنامه ای برای پيشبرد دموکراسی بايد طراحی کرد؟
۲۶ مهرماه ۱۳۸۹

 

 

هشداری بزرگ در مورد سفر آیت الله خامنه ای به قم

 آیت الله خامنه ای می رود که نهاد مرجعیت موجود را برچیند. برای روشن شدن این ادعا نخست توضیحی چند پیرامون جایگاه دین و نقش مرجعیت لازم است.
آنان که سخن از جدایی دین از سیاست و رفتن دین به حوزه شخصی می کنند نه تنها با هویت دین بیگانه اند بلکه از ابتدایی ترین اصول سیاست غافلند. هر جا گروهی تشکیل می شود و جمعی پیرامون خواسته ایی مشترک فعال می شوند در قلمرو سیاست خواسته یا نا خواسته وارد می شوند حتی اگر این جمعی برای حمایت از حیوانات یا حفظ جنگل ها یا واحدهای صنفی باشند. از این روی دین در تمامی طول تاریخ بشریت ودر تمامی جوامع در سیاست ونظم امور جامعه نقش داشته است .این ویژگی را امیل دورکهایم به خوبی تشریح کرده و همه جامعه شناسانی که حتی پیرو مکتب ساختاری- کاربردی نیستند هم اصل نظرش را قبول دارند.

از سویی ورود دین در حکومت و حکومت دینی به هر شکلش به دو دلیل اساسی برخطا ست:

أ‌-   حکومت ملک مشاع یک ملت است لذا به پیروان هیچ ایدئولوژی و مکتبی نمی تواند تعلق داشته باشد این نظر را آقای مهدی حائری در کتاب "حکمت وحکومت" خود به خوبی بیان کرده است.

ب‌-    همانگونه که ماکیاول به خوبی بیان کرده لازمه حکومت کردن، گاه چشم پوشی یا مخالفت با اخلاق که اساس آموزش همه ادیان و لازمه رشد معنویت فرد و جامعه هست می باشد.از این روی دخالت دین در حکومت منتهی به "حکومت دینی " نمی شود بلکه حاصل آن " دین حکومتی" خواهد شد. در تاریخ نیز نمونه ای جز این نتیجه منطقی اتفاق نیفتاده است؛

برای نمونه به این فتوای آیت الله خمینی توجه کنید که می گوید حفظ حکومت از اوجب واجبات است و همه احکام دینی حتی نماز وروزه نسبت به آن ثانوی هستند لذا برای حفظ حکومت نه تنهاجاسوسی مجاز است بلکه دروغ گفتن و خوردن شراب هم جایز است.             
 با این استدلال چرا زنا و تطمیع جنسی مجاز نیست همان کاری که جاسوسه ها می کنند و در هفته گذشته به گزارش بی بی سی هم یک خاخام معتبر اسراییلی این کار را برای حتی زنان شوهردار با استناد به تورات مجاز دانسته است و آن را در مقاله اش با عنوان"زنا برای امنیت ملی" توصیه کرده است . به همین روال چرا دزدی، تجاوز، رشوه خواری و اتهام و سایر گناهان مجاز نیست؟ و بالاخره بر طبق این فتوا چرا قتل، ترور، تجاوزجنسی، شکنجه و دیگر اعمالی که در زندان کهریزک ودیگر زندانها درایران انجام شده مجاز شرعی نیست و حتی در نامه اخیر آیت الله صادق لاریجانی به آیت الله خامنه ای به همین اجازت شرعی اشاره شده است . آیا وقتی حفظ حکومت اصل می شود ومابقی احکام نسبت به آن ثانوی می شوند ترور فجیع فروهرها و دهها شخصیت دیگر از نظر شرعی مجاز نمی شود؟ چرا بمب گذاری القاعده در حرم امام حسین یا امام رضا وکشتن صدها زوارخلاف دین است ؟ بر طبق این فتوا تنها ایرادی که بر القاعده می توانیم بگیریم آنست که بگوییم این اعمال شما به نظر ما به نفع حفظ یا برقراری حکومت اسلام نیست به عبارتی اصل حکم را می پذیریم ولی در اینکه این عمل مصداق درست آن حکم است اختلاف نظر داریم.
با توجه به این پیآمد ها و آنچه در صدر اسلام پیش آمده بود که در اهل تسنن مفهوم" امیر المومنین" ایجاد شد و هیچ یک از چهار تن فقیهان پایه گزار چهار فرقه اهل تسنن سمت حکومتی نپذیرفتند و آخرین آنان امام مالک آنسی فتوا داد که اطاعت از امیر مومنان واجب است آن هم فقط به دلیل آنه حاکم مسلمین است وافزود حتی اگر امیر المومنین فاسق یا فاجر باشد. شیعیان نیز با طرح مسئله عصمت تشکیل حکومت اسلامی را به زمان آمدن امام معصوم موکول کردند.

ولایت فقیه خطرناک ترین نوع حکومت دینی

معمول است که ولایت فقیه را با حکومت پاپ ها در قرون وسطی ویا خلفا در تاریخ اسلام مقایسه می کنند اما باید توجه شود مسیحیت شریعت ندارد و قوانین آن بطور عمده قوانین رومی و تا حدودی احکام تورات است که به طور کلی مربوط به حوزه عمومی است در حالیکه شریعت اسلام برای تمامی ابعاد زندگی مسلمانان از خصوص ترین تا عمومی ترین ها دستور العمل دارد. اما تمایز ولی فقیه با فقه اهل تسنن در آنست که اهل تسنن مرجع تقلید ندارند و فتوای یک فقیه یک نظر کار شناسانه است و بس در حالیکه بر طبق فقه شیعه اطاعت از فتوای یک مرجع برای مقلدان واجب شرعی است لذا برای اهل تسنن مسئله ای به نام حکومت فقیه مطرح نیست.
غفلت از این نکات است که وقتی نهضت آزادی به قلم مهندس بازرگان کتاب "ولایت مطلقه فقیه" را در سال 1367 چاپ کرد و در آن با استدلالات قرانی و دینی گفت که این نظریه خلاف اسلام وعقل ومنافع ملی ایران است مورد توجه لازم قرار نگرفت. وبا توجه بهمین خطرات و آفات بزرگ است که ایت الله کاظم خراسانی در دوران مشروطه رساله مفصلی در پاسخ به آیت الله نایینی نوشت که چرا به هیچ قیمتی حتی برای مصالحه با آیت الله یزدی هم حاضر نیست اسم حکومت ایران بشود حکومت اسلامی و بالاخره دکتر کدیور در کتاب بسیار با ارزش خود "نظریه های دولت در فقه شیعه" به تفصیل استدلالات همه فقهای صاحب نام شیعه را در رد ولایت فقیه ابداعی آیت الله خمینی را آورده است.

جایگاه دین

با توجه به اجتناب نا پذیر بودن نقش دین به ویژه اسلام در سیاست از سویی و عوارض و آفات آن در حکومت از سوی دیگر است که علمای شیعه دین را به حوزه مدنی بردند تا به عنوان یک نهاد گسترده و نیرومند اجتماعی با استقلال کامل از حکومت مثل هر نهاد مدنی دیگر به شکل ناظر برعملکرد حکومت عمل کند نقشی که در طول تاریخ ایران ومبارزات اجتماعی- سیاسی با همه اشکالات و نا رسایی هایش بسیار فایده ها داشته است و آخرین عملکرد این چنینی را در عمل آیتالله منتظری شاهد بودیم.
تا پیش از حکومت شیعه دوازده امامی صفوی شیعیان به عنوان یک اقلیت مطرود حکومت زندگی می کردند لذا سازمان دینی آنان با همین شرایط خود را هماهنگ کرده بودازنظر مالی مستقل از دولت از نظر فلسفی مخالف حکومت و با امر تقلید رهبریت را درمیان خود سامان داد و مانع از هم پاشیدگی جمعیت زیر فشار حکومت شد.با تشکیل دولت صفوی علما شیعه از همه جا بویژه لبنان که رشد بیشتری کرده بودند به ایران آمده وهمراه علما در ایران به خدمت حکومت شیعه رفتند کارگزار حکومت شدند و در موسسات دولتی به کار مشغول شدند.
اما علما به زودی دریافتند که در راهی قدم گذاشته اند که علمای اهل تسنن سده ها آن راه رفته و تبدیل به کارگزار مطیع دولت شده اند واین در تضاد با تمام سنت شیعه وفلسفه حاکم بر فقه آن بود .لذا دیری نپایید که بر راه گذشته رفته و کم کم حساب خود را از حکومت جدا کردند . سهم امام را گسسترش دادند و بااستقلال مالی حاصل از آن خود را از زیر بار حکومت بیرون کشیدند و با تقلید و نوشتن رساله های عملیه پایگاه قدرت خود را در میان مردم محکم کردند وهر زمان که حکومت ضعیفتر میشد قدرت واستقلال انان بیشتر میشد. استقلالی که حکومت ولایت فقیه به بدترین وجه ممکن در پی نابودی آن است.
حاکمان کنونی که خود از درون حوزه ها آمده و برمسند حکومت نشسته اند بخوبی می دانند روحانیت مستقل از حکومت که حیاتش در گرو حمایت داوطلبانه مالی مردم ومقبولیت اجتماعی آنان است ناگزیر در اختلاف میان حکومت ومردم جانب مردم را خواهد گرفت واین را هیچ حکومتی اعم از دینی و غیر دینی دوست ندارد با این تفاوت که اگر حکومت غیر دینی به روحانیت برای کسب مشروعیت و یا فریب و تحمیق مردم نیاز دارد یک حکومت دینی از این بابت هم به یک روحانیت مستقل نیاز ندارد زیرا او نه تنها خود مدعی مشروعیت و پاسداری دین است بلکه همه ابزار لازم برای بهره گیری از اعتقادات دینی مردم را در مجهزترین شکلش در دست دارد ولذا در اوجش روحانیت را به عنوان مبلغ و کارگزار می خواهد.

مرجعیت با زور: عمل بی سابقه در اسلام

برمبنای گزارشات وشواهد و ترتیبات بسیار گسترده برای سفر آیت الله خامنه ای به قم ظاهرا قراراست ایشان خود را مرجع تامه اعلام کنند؛ موردی که تنها دوبار در مورد ایت الله بروجردی وآیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در یکروند طبیعی فوت مرجع عظام همزمان و اعتبار بسیار بالای این دو مرجع بدون هیچ فشار و تمهید صورت گرفته زیرا گزینش مرجع تقلید امری اختیاری توسط مقلدین است مثل مراجعه به یک پزشک.
اما چرا آقای خامنه ای دست به چنین اقدامی که هیچگونه سابقه ای در اسلام ندارد و برخلاف تمام اصول فقهی وسنت شیعه زده است؟ آنچه در نگاه نخست به نظر می اید یک بلند پروازی و جاه طلبی شخصی است؛ چاله ای که تمام مستبدین در آن می افتادند از همین قماش ادعای محمد رضا شاه پهلوی بود که با صرف هزینه سنگین در یک کشور نیازمند جهان سومی جشن دو هزار و پانصد ساله پادشاهی ایران را بگیرد و خود را کورشی دیگر بینگارد و باد در غبغب بگوید که رهبران سیاسی جهان باید حکومت کردن را از او یاد بگیرند این برنامه آیت الله خامنه ای یک گزافه گویی از همان دستی است که "کورش آسوده بخواب ما بیداریم" کسی که ادعای مرجعیت او از سوی تقریبا تمام مراجع قم و نجف با چنان افتضاحی رد شد که ناگزیر گفتند من مرجع شیعیان خارج از ایران هستم زیرا ایرانیان در حد کافی مرجع دارند آن وقت معلوم نمی شوند با این همه مشغله رهبریت کشور کجا فرصت افزایش دانش خود شده اند که حال مرجع تامه شوند ضرب المثلی است که یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا میگرفت بی جهت نیست که آقای احمدی نژاد نیز با همین جنون خود بزرگ بینی ادعا میکند که سران کشورهای جهان از او می خواهند که به آنان راه ورسم مملکت داری را بیاموزد. بهر حال برای این اجرای این طرح حکومت فشار زیادی را بر مراجع وارد کرده به این امید که مراجع چندی را با انواع تهدید ها و رشوه ها مجبور به همراهی کنند نوشته هایی چند در جرس بخوبی چگونگی این تمهیدات شرح داده است...

انگیزه اصلی سفر اقای خامنه ای به قم

با آنکه بسیار دیده ایم که مستبدین آن چنان بر خود غره می شوند که خامترین خیالها در سر می پرورند و چون کم کم جز مجیز گویان یاری برای خود باقی نمی گذارند خوش خیالی های خود را باور می کنند اما بهر حال ایشان می دانند تقلید برای مومنان امری است شخصی و اعتقادی لذا اگر ظاهر را به زور بتوان تحمیل کرد در عمل یک سمت تهی و پوشالی میشود مثل مراجعه به پزشک که کسی برای معالجه به یک وزیر بهداری کم سواد مراجعه نمی کند و جان خود را به د ست تشخیص او نمی سپارد حتی متملقان آن وزیر. پس باید به دنبال انگیزهای دیگر به عنوان هدف اصلی گشت بویژه که با تمام کج بینی ها وغفلت های سیاسیشان ایشان نشان داده اند که سیاستمداری زیرک هستند .
آقای خامنه ای به روشنی می دانند که در میان پیروانشان آخرین کسی است که می توانند ادعای ولایت فقیه را بکنند. اگر برای دستیابی ایشان به این سمت مجبور به اصلاح قانون اساسی و حذف شرط "اعلمیت" شدند یاران ایشان به ویژه پسر شان همین حد صلاحیت را هم ندارند پس باید شرط مرجعیت بطور کلی از شرایط لازم برای کسب سمت ولایت فقیه حذف شود که اگر چنین کردند نه تنها دیگر اطاعت از احکام ولی فقیه برای مومنان که رکن حکومتند واجب نمی شود و بدینسان تمامیت فلسفه ولایت فقیه از بین می رود بلکه حضور مراجع و تقلید از آنان دردسر بزرگی برای حکومت دینی مدعی جانشینی امام زمان خواهد شد. نباید فراموش کرد که هر حکومتی حتی زور گوترین آنها نیاز به مشروعیت دارد آنچه این حکومت را بعنوان یک حکومت دینی بر سر پای نگه می دارد همین مشروعیت دینی آن است.
از این روی چاره در آن است که سمت ولایت فقیه تابعی از حکومت وسمتی از سمت های حکومتی بشود تا هر کس را حکومت تعیین کرد همان بر مسند ولی فقیه بنشیند مثل سلطان در نظام سلطنتی و خلیفه یا امیر المومنین از حکومت بنی امیه به بعد در تاریخ اسلام . بدین ترتیب دیگر این وجود ولی فقیه نیست که به حکومت مشروعیت می بخشد بلکه این حکومت است که ولی فقیه را مشروع می کند. از همین زاویه بودکه همان گونه که پیشتر آمد فقهای اهل تسنن از قرن سوم فتوا دادند که اطاعت از امیر المومنین واجب است حتی اگر فاسق یا فاجر باشد زیرا اصل حفظ حکومت اسلام است ومخالفت با یک خلیفه نا صالح نباید به قیمت به خطر افتادن کیان حکومت اسلامی را تمام شود.عدم فهم این نظریه در اهل تسنن پس از انقلاب باعث مشکلات بسیاری برای علما اهل تسنن شد زیرا انقلابیون بر مبنای باور خود آنان را آخوند درباری و جیره خوار دولت میدانستند در حالیکه علمای اهل تسنن مدعی بودند که بر طبق دستور دینی خود از حکومت وقت اطاعت کرده اند.
 از آنجا که آقای خامنه ای بر آن شده اند که تنها راه ادامه حکومت ولایت فقیه سپردن حکومت به دست نظامیان است لذا این راه حلی عملی برای این مقصود بر چیدن بساط حوزه مستقل و بردن همه نهادهای دینی حتی مرجعیت و ولایت فقیه در زیر سلطه حکومت خواهد بود. این گونه نظامی کردن حکومت را به اشکال دیگرش در کره شمالی داریم و در ترکیه هم آتا تورک تقریبا همین راه راگزید .و در اسلام هم امویان همین راه را برگزیدند واز این طریق حکومت اسلامی مورد نظر خود را حفظ کردند.ودر حقیقت جمهوری اسلامی ایران در چند ساله اخیر به ویژه پس از تقلب انتخاباتی اخیر کاملا از همان الگوی تاریخی اسلام پیروی می کند.
 از این روی شاهدیم که در ماههای اخیر آقای خامنه ای به طرق مختلف برای این هدف برنامه ریزی می کند از جمله طرح " استاد محور" ،" طرح نظارت بر اداره حوزه توسط سپاه، طرح برنامه ریزی دروس حوزه و اصلاح و به روز کردن دروس آن توسط دولت که آیت الله مکارم شیرازی هم آن را مفید ولازم دانسته اند. برای دستیابی به این مهم است که حکومت در این وسیع برای این سفر آیت الله خامنه ای تجهیز شده است از ان جمله فشار بسیار بر مراجع که بهر قیمتی شده به دیدار آقای خامنه ای بروند وشاید سفر اخیر اقای احمدی نژاد به لبنان و سر و صدای تبلیغاتی بسیار وسیع پیرامون ان هم می تواند در اجرای این برنامه نقش داشته باشد.

 


حضرات آیات عظام!
 سفر آیت الله خامنه ای به قم برای دیدار مراجع شیعه که در این شهر اقامت دارند، در پیش است و این سفر اگرچه برای رهبری کشور اهمیت ویژه ای دارد، اما برای مردم مسلمان و مراجع تقلید در ایران و شیعیان جهان اهمیت بیشتری دارد. چرا که آیت الله خامنه ای با رفتاری که در چند سال گذشته و بخصوص در یک سال گذشته از خود نشان داده است، مخالفت بخش وسیعی از مردم کشور را برانگیخته و کشور را با خطر مواجه کرده و چنانکه از اخبار تاسف بار آینده حدس زده می شود، هنوز وقایع بدتر و تلخ تری در راه است. لذا توجه مراجع بزرگ شیعه را به نکاتی چند جلب می کنم.
 آیت الله خامنه ای، با دخالت در انتخابات ریاست جمهوری، و حمایت تلویحی و مشخص از آقای احمدی نژاد، بخش وسیعی از دلسوزان کشور را از صحنه سیاسی کشور حذف کرده و با گماردن شخصی ناتوان، بی مایه، بی ادب، ماجراجو، دروغگو به عنوان رئیس جمهور، عملا عدالت را که شرط اصلی رهبری است، زیر پا گذاشت. ایشان پیش از آنکه انتخابات از نظر قانونی به نتیجه برسد و شورای نگهبان منتخب خود ایشان انتخابات را تائید کند، پیروزی فردی را که هنوز آرایش شمرده نشده و صحت انتخابات تائید نشده بود، تبریک گفت. تنها به این دلیل که شخص مذکور، ثابت کرده بود که افکار خطرناک خود و موقعیت رهبر را به همه چیز، حتی ایران و اسلام و همه مردم ترجیح می دهد. از همین رو عامه مردم و بخش اعظم نخبگان و دانشمندان و اهل فرهنگ و سیاست کشور، به مخالفت با شیوه ناپسند رهبری پرداخته و اکنون بسیاری از آنان در زندانها شکنجه می بینند و در سلولهای انفرادی تاوان عشق به میهن و عقلانیت در روش و خدمت به مردم را می دهند.
 آیت الله خامنه ای عدالت را که شرط اصلی ولایت است از دست داده است و روحانیون را بی منزلت و مردم را حقیر و ایران را با خطر مواجه کرده و تمام عالم اسلام را به سوی گسترش رابطه با آمریکا و اسرائیل سوق داده است، اکثر کشورهای مسلمان از ترس دخالت ایران در منطقه به آمریکا و اسرائیل پناه برده اند. ایشان نه صلاحیت علمی برای افتاء دارد، نه تقوای لازم برای رهبری مسلمانان. وقایع چند سال اخیر نیز ثابت کرده است، ایشان بینش سیاسی و اجتماعی ندارد، چرا که باعث دشمنی مردم با دین و دولت شده، موقعیت ایران را در جهان به عنوان کشوری تروریست و بی منزلت به ثبت رسانده و همین باعث شده است که تنها دوستان ایران در جهان، یا دزدان و کودتاچیان و دیکتاتورها باشند، یا دولت هایی که مسلمانان را می کشند و اخلاق را زیر پا می گذارند و به هیچ چیز جز قدرت پای بند نیستند. ایشان مدیریت و قدرت کافی برای رهبری را ندارد، چرا که، برای یک انتخابات گروهی از بدنام ترین افراد مثل آقای طائب و نقدی که از نظر قانونی بارها به عنوان مجرم خلاف شان ثابت شده، گمارده است تا بهترین فرزندان ایران، اعضای کابینه مرحوم آیت الله خمینی، وزرای زحمتکش دولت آقایان هاشمی و خاتمی را به زشت ترین و غیرعادلانه ترین شیوه ها مجازات کنند.
 آیت الله خامنه ای هشتاد درصد وزرای سابق جمهوری اسلامی و هفتاد درصد وکلای هشت مجلس جمهوری اسلامی و شصت درصد علمای مهم و تقریبا همه متفکرین و نخبگان کشور را کنار گذاشت و از حکومت حذف کرد، برای اینکه آقای احمدی نژاد سه کار بکند؛ اول اینکه فقر را کاهش دهد، دوم اینکه جلوی رفتارهای ضد دینی را بگیرد، سوم اینکه در سطح جهان و منطقه ایران را به کشوری بزرگ تبدیل کند. نتیجه شش سال دولت نهم و دهم این شد که اولا ایران در بدترین وضع اقتصادی سی سال گذشته خود قرار گرفته و همه اقتصاددانان معتقدند این وضع جز به فروپاشی اقتصادی نمی انجامد و کار چنان از حد گذشته که تقریبا همه وزرای اقتصادی منسوب رئیس جمهور بعد از یکی دوسال از کابینه رفته و به انتقاد از وی پرداخته اند، و در حال حاضر میلیونها مردم فقیر روستاها و کارگران و معلمان زحمتکش و کم درآمد و کارکنان دولت و گروه زیادی از مزد و حقوق بگیران، ماههاست حقوق شان را نگرفته و دائما به این موضوع اعتراض می کنند و دولت جز اعمال خشونت پاسخی به آنان نمی دهد. شرکت های داخلی و تولید کنندگان بخاطر بی سیاستی دولت عملا کارشان متوقف شده و اگر طرح یارانه ها هم اجرا شود کشور در آستانه تورمی بزرگ و ویرانگر است. دولتی که قرار بود نان به سفره مردم بیاورد، جز فقر و بیکاری برایشان نیاورده است.
 در ساده زیستی مسوولان دولتی همین بس که وزیر رفاه بزرگترین میلیاردر تاریخ ایران است که به وزارت رسیده و همسر سفیر آقای احمدی نژاد در فرانسه که در خانه لوئی شانزدهم زندگی می کند، در مصاحبه اش گفته است که خانه من در تهران 1500 متر است، در حالی که مردم با آبرو و عادی کشور بزحمت می توانند اجاره یک خانه شصت متری را بدهند. از سوی دیگر خود می دانید که این دولت که به این نمط قرآن می خواند، آبروی هرچه مسلمانی است برده است. فساد جنسی، مصرف مواد مخدر، رشد باندهای سرقت و جنایت و تجاوز به زنان چنان افزوده شده که در هیچ زمانی تا این حد نبوده. پلیس به جای اینکه جلوی فساد و جرم و دزدی را بگیرد، دانشجویان و مردمی که با دیکتاتوری و بی قانونی مخالفند زندانی می کند و شرم آور است که فرزند مسلمان مدیر مسلمان یک موسسه علمی توسط اراذل و اوباشی کتک می خورد و شکنجه می شود و کشته می شود که خودشان مجرمند.
 وقتی سرکوب بهترین مردم توسط بدترین مردم باشد، چه چیزی از دین باقی می ماند. در دفاع آقایان از دین همین بس که مردم از ام القرای اسلام می گریزند تا ظالمانه کشته نشوند، بازجویان مسلمان مورد حمایت شخص رهبر زندانیان مسلمان نمازخوان را مورد تعرض قرار می دهند، با گاز اشک آور به محل نماز حمله می کنند و دولت مدعی اسلام از مجتهدی که از مردم دفاع می کند شکایت می کند. از سوی دیگر، آقای احمدی نژاد باعث شده است چهار بار تمام دولت های جهان با اتفاق نظر ایران را بخاطر برنامه هسته ای کم نتیجه و کم فایده اش محکوم کنند. رئیس جمهور هر سال به نیویورک می رود و برای صندلی های خالی سازمان ملل دعای فرج می خواند. و هر جا می رود مورد بی احترامی قرار می گیرد، جز آنجایی که پول بیت المال از گلوی مردم بریده می شود و به حامیان معدود دولت داده می شود. تنها دوستان دولت ایران هم کمونیست های سابقی هستند که مسلمانان خودشان را می کشند و با پول ایران تجارت می کنند. همه اینها به آن معناست که دولت احمدی نژاد در هر سه سیاستی که بخاطر آن گمارده شده، شکست خورده است، اما آقایان حاضر نیستند این شکست را بپذیرند و این موجود ناتوان و دروغگو را کنار بگذارند، تنها به این دلیل که قدرت را در انحصار خود می خواهند.

حضرات مراجع عظام

نیک می دانید که زمانی مرجعیت حریم امنی برای مظلومان بود و دولت در این چهارصد سال همیشه احترام مراجع را حفظ می کرد، حتی وقتی آیت الله خمینی با حکومت پهلوی علنا درگیر شد، کسی جرات نکرد به ایشان دست بزند. اما این بی احترامی به مراجع و روحانیون و حتی دراویشی که صدها سال در ایران بدون اذیت و آزار مردم زندگی کرده اند، تحفه این دولت است. خود می دانید که حمایت برخی روحانیون در سالهای بعد از انقلاب از رفتارهای درست و غلط دولت، عملا آنان را از محل رجوع بسیاری از عموم مردم دور کرد. مردم احساس می کردند به روحانیت نمی توانند اعتماد کنند و از آنان دل خوشی نداشتند. پس از دوران حجت الاسلام خاتمی و در جریان اعتراضات یک سال گذشته، مجددا روحانیت در کنار مردم قرار گرفت تا جایگاهی را که از دست داده بود به دست بیاورد. اینجانب مانند بسیاری از اهل قلم و نویسندگان، به عنوان کسی که جامعه ایران را می شناسد، به آن بزرگواران باید بگویم که جامعه ایران، چون پیکری زخم خورده، چون انسانی مورد اهانت واقع شده، چون مردمی رنجور و ناتوان از فرط فرود آمدن مصائب مختلف بر سر ایرانیان، به حکومت آیت الله خامنه ای و دولت وفادارش بی اعتماد است. ایشان می خواهد مشروعیتی را که در انتخابات از دست داد به دست آورد و تقریبا همه مجتهدین و مراجع جز چند نفری که با پول دولتی ارتزاق می کنند، هیچ کس حاضر به تائید جنایات آقایان نشد.
 از شما انتظار داریم آبروی خود و روحانیت را به خطر نیاندازید. تائید شما بر دولتی که دست هایش به خون مردم آلوده است، به آن دولت مشروعیت نمی دهد، بلکه احترام شما را هم از بین می برد. بسیاری از مردمی که بیست سال با احترام از روحانیون حرف نزده بودند، حالا میان روحانی حامی ظلم و روحانی حامی حقوق ضعفا و مظلومین تفکیک قائل می شوند. شما در معرض امتحانی بزرگ هستید. امتحانی که یک سوی آن قدرت رو به زوال استبداد است و یک سوی آن مردمی که چشم امید به تغییر اوضاع دارند. مردمی که ایران و اسلام و فرهنگ و جامعه خود را دوست دارند، مردمی که آسایش و آرامش می خواهند. می خواهند روحانیت محترم باشد و دادرس مردم باشد نه توجیه کننده جنایت و خونریزی و سفاکی.
قرنهاست گفته اند علی بن ابیطالب قربانی ظلم شد و حسین بن علی برای عدالت و شرافت انسانی قیام کرد. نگذارید مردمی که چند سال است روحانیون را در موقعیتی جدا از مردم می بینند، با دین بکلی قهر کنند. آیت الله خامنه ای آبروی خود و جمهوری اسلامی و روحانیت و مرجعیت را برده است. نگذارید با سوء استفاده از نام شما مردم را سرکوب کنند و خون بریزند و زندان کنند و نان مردم را ببرند. شاید روز بزرگ امتحان علمای شیعه همین امروز باشد. شما می توانید با استقبال از ظالم و عمله و اکره اش چند سالی در وضع راحت زندگی کنید، اما نه فقط یک ملت، بلکه تمام تاریخ شیعه شما را جزو آنانی قرار خواهد داد که از حق مردم دفاع نکردید. آن هم مردمی که برای گرفتن حق قانونی خود، با مسالمت به خیابان آمدند، با الله اکبر و آوردن نام حسین اعتراض کردند و بسیاری از آنان در خیابان به گلوله بسته شدند و برخی نیز در زندان شکنجه شدند و در اثر شکنجه کشته شدند.

آقایان علما، مراجع محترم

در تاریخ معاصر ایران چندین گروه خواستند تا به نام دین، سیاست شان را پیش ببرند، برخی از آنان مانند گروه مجاهدین خلق بسیاری را به دام تشکیلات کشیدند و دینی دیگر ساختند. بعضی روشنفکران نیز تلاش کردند تا دین را تبدیل به ابزار انقلاب کنند و همین باعث شد تا برخی شاگردانشان به همان راهی بروند که بیراه بود و ربطی به دین نداشت. اکنون نیز آقای احمدی نژاد برخی روشهای پوسیده کمونیست ها را در اقتصاد ایران دنبال می کند، مثل همان کمونیست های پنجاه سال قبل قصد نابودی امپریالیسم را دارد و مثل همانها از مردم بدبخت و ضعیف همه جای دنیا سوء استفاده می کند. کشتی نوحی درست کرده اند از مسلمانان سابقا بعثی سوریه و عراق، اراذل و اوباش ساکن اروپا که فقط اسم شان مسلمان است و هر خلافی می کنند و عده ای فقیر و بیچاره در آمریکای لاتین که از آنان به عنوان گوشت دم توپ جنگ ایران و آمریکا استفاده شود.
 این جانشینی ایران به جای کمونیست های سابق در سوق دادن مخالفت به سوی آمریکا و اسرائیل و دنیای غرب، عملی بسیار غیرعاقلانه و در نهایت دروغ است. چگونه می شود که دولت آقای احمدی نژاد شعار نابودی آمریکا را بدهد، ولی هفته ای یک نامه فدایت شوم برای رئیس جمهور آمریکا بنویسد که با این کشور رابطه برقرار کند. و حالا کار به جایی رسیده که این ما نیستیم که مخالف برقراری رابطه با آمریکا هستیم، بلکه این آمریکاست که حاضر نیست با دولتی که نماینده مردم اش نیست، رابطه برقرار کند. این دروغ بزرگ را تا کی می توان گفت؟ اگر به فرض آمریکا با ایران صلح کند، ما چه جوابی داریم به مسلمانانی که از احمدی نژاد پشتیبانی کردند بدهیم.
 آیا ایشان همانطور که علنا موضوع " هاله نور" را که جلوی چشم آیت الله جوادی آملی اتفاق افتاده بود، تکذیب کرد، در مقابل همه مردم خواهد گفت، ما با آمریکا مخالف نبودیم و نیستیم؟ چگونه می شود که دولتی همه مخالفانش را بخاطر رابطه با آمریکا زندانی کند، ولی خودش بیشترین رابطه را با آمریکا برقرار کند؟ همه کارشناسان می گویند که در پنج سال گذشته دولت اسرائیل کمترین فشار را از سوی فلسطینی ها تحمل کرده است، چرا که دولت ایران اگر چه ظاهرا شعارهای تند ضد اسرائیلی می دهد، اما عملا به نفع آنان کار می کند.
گفتنی ها بسیار است و فرصت برای همه ایرانیان محدود. حکومت آیت الله خامنه ای هم خود را و هم ایران را و هم اسلام را و هم اتحاد مردم ایران را نابود خواهد کرد و ویرانه ای چون عراق و افغانستان از این کشور باقی می گذارد. حضرت آیت الله سیستانی با درایت و متانت باعث شد که کشور عراق تاکنون حفظ شود و نقش تاریخی خود را بازی کرد. امروز ملت ایران منتظرند تا ببینند مراجع تقلید قم با مردمی که چشم امید به آنان دارند چه می کنند. مجددا تکرار می کنم، این امتحان بزرگ نه امتحان مردم و دولت، بلکه آزمون بزرگ علما و مراجع است. نگذارید حکومتی که دهها برابر اسرائیل در پنج سال گذشته به اسلام و مسلمانان لطمه زده، از نام مراجع سوء استفاده کند و دست های جنایت کاران را با آبروی شما پاک کند. اگر چه این جنایت که آقایان کرده اند به آب زمزم و کوثر نیز نتوان شست.


هوگو چاوز به ایران سفر کرد


چاوز پیش از ایران از روسیه، بلاروس و اوکراین دیدار کرده است
هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا، در رأس هیاتی بلندپایه به تهران سفر کرده تا با محمود احمدی نژاد و سایر مقام های ارشد جمهوری اسلامی دیدار کند.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، هوگو چاوز شامگاه دوشنبه به وقت تهران در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال علی اکبر محرابیان، وزیر صنایع و معادن ایران قرار گرفت.
آقای چاوز دارای روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی بوده و به خصوص از زمان آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، روابطی بسیار دوستانه را با او برقرار کرده است.
ایرنا می گوید که نهمین دیدار رئیس جمهوری ونزوئلا از ایران، دو روز طول خواهد کشید.
رییس جمهوری ونزوئلا پیشتر در مسکو با دیمیتری مدودف، رئیس جمهوری روسیه دیدار کرده بود.
روسیه جمعه گذشته با احداث اولین نیروگاه هسته ای ونزوئلا موافقت کرد.
هوگو چاوز می گوید قصد دارد با احداث نیروگاه هسته ای ۱۲۰۰ کیلوواتی از وابستگی خود به سوخت های فسیلی بکاهد.
ونزوئلا یکی از صادرکنندگان عمده نفت خام در جهان است.
هوگو چاوز و محمود احمدی نژاد بارها به کشورهای یکدیگر سفر و قراردادهای متعددی را برای همکاری های اقتصادی و سیاسی امضا کرده اند.
دولت ونزوئلا از برنامه هسته ای ایران حمایت می کند و دولت ایران نیز در تعدادی طرح های اقتصادی در ونزوئلا سرمایه گذاری کرده است.



نامه سرگشاده شيرين عبادی به نسرين ستوده: به تو نيازمنديم، اعتصاب غذای خود را بشکن!


همکار ارجمند، نسرين عزيز
نوجوانان و کودکان شهادت می‌‌دهند که از حق آنان دفاع کرده ای و تا پای جان ايستادی تا اجازه ندهی افرادی را که در سنين کمتر از ۱۸ سال مرتکب جرم شده اند، به چوبه دار سپرده شوند.
زنان همه جا نام تو را بر زبان می‌‌آورند، که ساليانی دراز برای حقوقی که از آنان تضييع شده بود، سينه سپر کردی.
آزادی خواهان نامت را بسان سرود در شامگاه بيداد و ستم زمزمه می‌‌کنند تا در طلوع ديگر، رهايی را جشن گيرند.
همگان گواهی می‌‌دهند که خواسته کوچک تو- هر چند که در چشم دولتيان بسيار بزرگ می‌‌نمايد- اجرای صحيح قوانين است.
ايرانيان می‌‌دانند که چه سان در قبال قانون شکنان ايستادی و حصار انفرادی نيز نتوانست مانع از فرياد رسای عدالت خواهی تو شود.
همکاران عافيت طلب ات، به خوبی‌ آگاهند که زبان در کام نکشيدی تا آبروی از دست رفته وکالت را باز خری.
موکلين بی‌ شمارت شهادت می‌‌دهند که چه سان بر آزادی آنان پای فشردی تا عاقبت اسير قانون شکنان شدی. هر چند اسارت هم ميدان رزم ديگری شد برای تو، که: "عار نايد شير را از سلسله"
مبارز خستگی‌ ناپذير
فرياد عدالت خواهی تو توسط موکلين و پيروانت به سراسر دنيا مخابره شد و جهانيان آگاه شدند که در دادگاه‌ها و زندان‌های ايران چه می‌‌گذرد.
تو پيروز شدی و توانستی رفتار قانون شکنان را در برابر قضاوت افکار عمومی‌ قرار دهی‌ تا فردائی ديگر پاسخگوی اعمال خلاف بشری خود باشند.
همکار از جان گذشته
به تو نيازمنديم، اعتصاب غذای خود را بشکن زيرا بی‌ پناهان هنوز به پناهی مطمئن و کوهی استوار چون نسرين ستوده نيازمندند.
شيرين عبادی


بازرگانی خارجی ايران: آيا ترکيه جای امارات را ميگيرد؟


فریدون خاوند، استاد اقتصاد در پاریس به رادیو فردا می گوید  «افزايش حجم مبادلات ترکيه با ايران را شايد بشود، به نوعی، يکی از نتايج شدت گرفتن تحريم های اقتصادی عليه جمهوری اسلامی به شمار آورد...به نظر ميرسد با وجود رونق در روابط بازرگانی دو کشور، ترس از واکنش منفی آمريکا و اتحاديه اروپا به شدت بر شماری از واحد های اقتصادی ترکيه سنگينی می کند.»

 به گفته منابع رسمی جمهوری اسلامی، حجم مبادلات بازرگانی ميان ايران و ترکيه در ماه های اخير به گونه ای قابل ملاحظه افزايش يافته. با وجود مسايل ناشی از تحريم اقتصادی جمهوری، چرا آنکارا از لحاظ بازرگانی اين همه به تهران نزديک شده است؟

 افزايش حجم مبادلات ترکيه با ايران را شايد بشود، به نوعی، يکی از نتايج شدت گرفتن تحريم های اقتصادی عليه جمهوری اسلامی به شمار آورد.


اين افزايش از قرار معلوم خيلی هم چشمگير هست. بابک افقهی، رييس سازمان تجارت و معاون وزير بازرگانی جمهوری اسلامی ديروز گفت واردات از ترکيه در شش ماه اول سال جاری خورشيدی، صد و بيست و هفت در صد رشد داشته و اين، به گفته ايشان، به دليل تغيير مسير واردات ايران به سمت ترکيه هست. حتی در محافل اقتصادی تهران اين فکر قوت گرفته که ايران می خواهد به تدريج در بازرگانی خارجی خودش، جای امارات عربی متحده را بدهد به ترکيه ...

مسئولان سياسی و اقتصادی ترکيه نسبت به اين روابط چه نظری دارند؟ ايا آنها حاضرند، به رغم مسايل ناشی از تحريم جمهوری اسلامی، به مهم ترين شريک بازرگانی ايران تبديل بشوند؟


اگر مساله را صرفا از ديدگاه اقتصادی بررسی کنيم، برای توليد کنندگان و بازرگانان ترکيه ايران بازاری است بسيار عالی.
ترکيه در حال حاضر بزرگ ترين قدرت اقتصادی منطقه هست و نفوذ بازرگانی خودش را به سرعت گسترش ميدهد در کشور های پيرامون، از قفقاز و آسيای ميانه گرفته تا عراق و افغانستان و چه فرصتی برای ترکيه ای ها مناسب تر از امروز که با استفاده از انزوای روز افزون جمهوری اسلامی، سيل کالا های خود را روانه بازار ايران کنند و چون امارات زير فشار قدرت های غربی در صدد محدود کردن روابط با ايران است، ترکيه طبعا ميخواهد اين جای خالی را پر کند.
دو کشور قصد دارند حجم روابط بازرگانی خودشان را که فعلا حدود ۲.۵ ميليارد دلار هست، تا سال ۲۰۱۵ سه برابر بکنند. گويا در حال حاضر حدود هزار و سيصد شرکت ايرانی حضور دارند در ترکيه و حتی قرار است يک منطقه آزاد تجاری در مرز های دو کشور به وجود بيآيد.

آيا شرکت های ترکيه ای، به دليل ايجاد روابط نزديک با ايران، با خطر واکنش های منفی از سوی آمريکا و اتحاديه اروپا روبرو نيستند؟

به نظر ميرسد با وجود رونق در روابط بازرگانی دو کشور، ترس از واکنش منفی آمريکا و اتحاديه اروپا به شدت بر شماری از واحد های اقتصادی ترکيه سنگينی ميکند.
روزنامه فرانسوی «لوموند» می نويسد شرکت «توپراس»، متخصص توليد فرآورده های نفتی، زير فشار آمريکا صدور بنزين به ايران را متوقف کرده. بعضی از بانک های ترکيه، به دليل دست داشتن در معاملات با ايران، زير ذره بين آمريکايی ها هستند. بانک ها و شرکت های معظم ترکيه، به دليل روابط نزديک خودشان با اقتصاد آمريکا، در ايجاد رابطه با ايران به شدت احتياط ميکنند مثل گروه بانکی گارانتی که ۲۱ در صد سهامش به جنرال الکتريک تعلق دارد و يا شرکت تلفن تورک سل که در بورس نيويورک حضور دارد.


ایران پیشنهاد تازه آرژانتین برای محاکمه متهمان آمیا را رد کرد

عکس منتشره از سوی دادستانی آرژانتین

عکس 
منتشره از سوی دادستانی آرژانتین
جمهوری اسلامی پیشنهاد آرژانتین برای انتخاب کشور سوم به عنوان محل محاکمه افراد مظنون به دخالت در انفجار مرگبار مرکز یهودیان در سال ۱۹۹۴ که ۸۵ کشته بر جای گذاشت را رد کرد.
دستگاه قضایی آرژانتین برخی از مقام‌های عالی‌رتبه وقت ایران را به دست داشتن در این بمب‌گذاری و طراحی آن متهم کرده است.
احمد وحیدى، وزیر دفاع دولت محمود احمدى‌نژاد و فرمانده وقت سپاه قدس، از جمله مقام‌های ایرانی است که در همین ارتباط تحت تعقیب قرار گرفته‌ و نام وی در کنار کسانی چون محسن رضایی و علی فلاحیان در میان افراد تحت تعقیب پلیس بین‌الملل به چشم می‌خورد.
کریستینا فرناندز، رئیس جمهور آرژانتین، در اوایل مهرماه با طرح پیشنهاد انتخاب کشور ثالث به عنوان محل محاکمه چنین اظهار نظر کرد که «برگزاری دادگاه در خارج از آرژانتین امکان محاکمه عادلانه متهمان را فراهم می‌آورد».
به گزارش خبرگزاری رویترز، نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل در نامه‌ای که روز دوشنبه در رسانه‌های آرژانتین به چاپ رسیده «هر گونه درخواست برای همکاری قضایی» را رد کرده است.
در این نامه آمده است: «دولت جمهوری اسلامی ایران اطمینان حاصل کرده است که هیچ شهروند ایرانی، مستقیم یا غیرمستقیم، در انفجار آمیا دخالت نداشته است.»
تاکنون کسی برای اجرای طرح بمب‌گذاری در ساختمان آمیا، انجمن همکاری اسرائیل و آرژانتین، محکوم نشده است، اما کشورهای آرژانتین و آمریکا و اسرائیل نیروهای حزب‌الله تحت حمایت ایران را مسئول این کار می‌دانند.
آرژانتین نیز رسماً ایران را به طراحی این بمب‌گذاری متهم کرده و چندین مقام عالی‌رتبه جمهوری اسلامی از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی را تحت تعقیب قرار داده است. اما تهران بارها دخالت در این بمب‌گذاری را که در تاریخ ۱۸ ژوئیه (۲۸ تیرماه) ۱۹۹۴ رخ داد رد کرده است.
به دنبال پیشنهاد رئیس جمهور آرژانتین که ماه گذشته میلادی در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد، آلبرتو نیسمن، دادستان آرژانتینی، در گفت‌وگو با خبرگزاری رویترز چنین اظهار نظر کرد که پیشنهاد خانم فرناندز می‌تواند باعث پیشرفت این پرونده گره‌خورده باشد و بر تهران فشار مضاعف وارد آورد.
خانم فرناندز، رئیس جمهور آرژانتین، مهرماه سال گذشته نیز در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل از ايران خواسته بود که شهروندان ايرانی متهم به دست داشتن در این بمب‌گذاری را به بوئنوس آیرس تحويل دهد.
گفته می‌شود که رئیس جمهور آرژانتین مسئله انفجار آمیا و رسیدگی به آن را به عنوان یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های سیاست خارجی خود مد نظر قرار داده است.


آمریکا و اسرائیل: ایران از بزرگ‌ترین چالش‌ها برای ثبات خاورمیانه است


ایالات متحده و اسرائیل روز دوشنبه ایران را یکی از «بزرگ‌ترین چالش‌ها» برای ثبات در خاورمیانه نامیدند و بار دیگر بر تعهد خود برای جلوگیری از هسته‌ای شدن تسلیحات ایران تأکید کردند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، مقام‌های ارشد آمریکایی و اسرائیلی پس از دیدار در واشینگتن در یک بیانیه مشترک اعلام کردند که برنامه هسته‌ای ایران و حمایت جمهوری اسلامی از گروه‌های مسلح ضداسرائیلی باعث «نگرانی عمیق» است و مقام‌های دو کشور عهد کردند که از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کنند.
دیدار مقام‌های دو کشور در چارچوب گفت‌وگوهای راهبردی میان ایالات متحده و اسرائیل صورت گرفت که هر شش ماه یک‌بار انجام می‌شود.
در بیانیه روز دوشنبه وزارت خارجه آمریکا که به نام جیمز استاینبرگ، معاون وزیر خارجه ایالات متحده، و دانیل آیالون، معاون وزیر خارجه اسرائیل، منتشر شده آمده است: «با این که در گفت‌وگوی راهبردی امروز موضوعات بسیاری مطرح شد، اما روشن است که ایران در میان بزرگ‌ترین چالش‌هایی است که ما امروزه در خاورمیانه با آن روبه‌رو هستیم.»
این بیانیه ادامه می‌دهد: «ادامه سرپیچی ایران از رعایت تعهدات بین‌المللی خود در زمینه برنامه هسته‌ای‌اش و هم‌چنین ادامه حمایت از گروه‌های تروریستی، مایه نگرانی‌های عمیقی برای دو کشور ما و جامعه بین‌الملل است.»
بیانیه مشترک آمریکا و اسرائیل می‌افزاید: «ادامه تلاش‌ها توسط جامعه بین‌الملل که می‌کوشد هم از طریق اعمال فشار و هم از راه تعامل، محاسبات راهبردی ایران را تغییر دهد و از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کند از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.»
قدرت‌های غربی همواره از کاربردهای احتمالی نظامی از برنامه هسته‌ای ایران ابراز نگرانی کرده‌اند، ولی ایران این نگرانی را بی‌پایه می‌داند.
دیدار روز دوشنبه مقام‌های ایالات متحده و اسرائیل در حالی صورت گرفت که گفت‌وگوهای صلح میان اسرائیل و فلسطینیان به خاطر مسئله ادامه شهرک‌سازی در کرانه باختری توسط اسرائیل در حال حاضر با بن‌بست روبه‌رو است.
با این وجود بیانیه مشترک این مقام‌ها اشاره‌ای به دشواری‌های پیش آمده بر سر راه مذاکرات صلح نکرد، ولی در این باره نوشت: «دو کشور بار دیگر بر تعهد خود به برقراری صلح پایدار میان اسرائیل و فلسطینیان و اسرائیل و تمامی همسایگانش تأکید می‌کنند.»
مذاکرات مستقیم صلح میان رهبران طرفین نزاع خونین و دیرینه میان اسرائیل و فلسطینیان، روز دوم سپتامبر، در پی همایش رهبران که اول سپتامبر در کاخ سفید برگزار شد، پس از ۲۱ ماه وقفه از سر گرفته شد، ولی هم‌اینک با مشکلات جدیدی روبه‌رو شده ‌است.


هجوم به صرافی‌ها برای خرید ارز، سقوط آزاد ریال

عباس عبدی، 
کارشناس مسائل ایران در تهران

صف متقاضیان خرید ارز در ایران همچنان دراز و نرخ حواله‌های ارزی هم رو به اوج است. به عقیده عباس عبدی، تحلیل‌گر مسائل ایران، دو سه عامل شکاف بحران‌زای میان قیمت واقعی و اسمی ارز را تشدید کرده و به وضعیت کنونی انجامیده است.


در پی رشد ارزش انواع ارزهای خارجی در برابر ریال ایران، بانک مرکزی ایران اعلام کرده است بیشتر از دو هزار دلار به افراد حقیقی ارز فروخته نمی‌شود. عده‌ای از تحلیل‌گران محدودیت‌های ایجاد شده برای انتقال حواله‌های ارزی از ایران به امارات را یکی از دلایل افزایش قیمت ارزهای‌های خارجی عنوان می‌کنند. بعد از افزایش ناگهانی ارزش دلار آمریکا برابر ریال ایران، این‌بار نوبت درهم امارات است.
در همین زمینه مدیر یکی از صرافی‌های ایرانی در دبی به دویچه وله چنین می‌گوید:« چون شرکت ما در دبی است و ما از طریق دبی انتقال این حواله‌ها را انجام می‌دهیم، حواله‌ها به قیمت درهم امارات حساب می‌شود. در این مدت قیمت درهم به شدت بالا رفته است. یعنی قیمت درهم از دویست و هشتاد تومان رسید به سیصد و بیست تومان. بعد از تحریم‌ها، حتی ما برای انتقال ارز از دبی به امریکا هم مشکل داریم و نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. نرخ حواله‌ها خیلی بیشتر شده است. کسی که مجبور باشد الان باید یک سوم بیشتر از مبلغی که قبلا می‌پرداخته برای حواله‌ها بپردازد.»
صف‌های طولانی برای خرید ارز در صرافی‌های ایران هر روز طولانی‌تر می‌شود. عباس عبدی، تحلیل‌گر مسائل ایران در گفت و گو با دویچه وله معتقد است، حتی در زمان جنگ ایران و عراق هم چنین صف‌هایی برای خرید ارز تشکیل نمی‌شد.
دویچه وله: آقای عبدی، آیا شما بین اتفاقی که الان درباره‌ی نوسانات نرخ ارز افتاده، این‌که در برخی از صرافی‌ها مردم برای خرید ارز در صف‌های طولانی ایستاده‌اند، با سال‌های دور و زمان جنگ ایران و عراق که ارز به دو نرخ فروخته می‌شد و باز صف‌های طولانی تشکیل می‌شد، شباهتی می‌بینید؟
بانک مرکزی 
ایران اعلام کرده است بیشتر از دو هزار دلار به افراد حقیقی، ارز فروخته 
نمی‌شود.عباس عبدی: زمان جنگ ما اصلاً این وضع را نداشتیم. آن موقع ارز دو نرخی بود و صفی وجود نداشت. به خاطر این‌که دولت به‌صورت رسمی ارزی عرضه نمی‌کرد که آدم‌ها بروند برای خرید ارز در صف بایستند. تمام ارزهای رسمی از طریق بانک مرکزی ارائه می‌شد، آن هم برای شرکت‌های بخش خصوصی و دولتی که مجوزهای خاص خودشان را داشتند. ارزی هم که در خیابان به فروش می‌رسید از کانالی کاملاً غیررسمی بود. از سال ۷۲ این اتفاق افتاد که ارز را تک‌نرخی کردند. از همان زمان این صف‌ها شکل گرفت.
صرافی‌ها فعال شدند، بانک مرکزی به آن‌ها دلار داد که آن‌ها هم بتوانند به مردم عرضه کنند ولی چون نتوانستند و کشش وجود نداشت، بین قیمت ارز در بازار آزاد و قیمت رسمی شکاف افتاد. به همین دلیل همه رفتند در صف ایستادند تا دلار مفتی گیرشان بیاید. حالا هر قیمتی که داشت، کمی که آن‌جا می‌ایستادند، مبلغ قابل توجهی گیرشان می‌آمد. این وضعیت ادامه داشت تا این‌که به مرور ارز تک نرخی شد و کل این بساط برچیده شد. تفاوت قیمت ارز در بازار آزاد و قیمت رسمی، آن قدر کم شده بود که بعضی مواقع ممکن بود که حتی قیمت ارز در بازار آزاد، ارزان‌تر هم باشد.اگر منظورتان دوره‌ی جنگ است، با آن دوره خیلی نمی‌شود مقایسه کرد. این‌چنین صف‌هایی آن موقع وجود نداشت. صف به شکل پنهانی بود. یعنی عده‌ای آن پشت لابی می‌کردند برای این‌که ارز بیشتری گیرشان بیاید.
دویچه وله: فکر می‌کنید، مهم‌ترین دلیل کمبود ارز در بازار ایران، خواست مردم برای تبدیل کردن دارایی‌هایشان به ارزهای خارجی است؟

طی سال‌های گذشته، برای آدم‌هایی که خارج از ایران هستند یا آدم‌هایی که داخل ایران هستند ولی در خارج از ایران دلار و ارز دارند، صرف می‌کرد که آن را به داخل ایران بیاورند. این کار کاملاً به صرفه بود، خیلی هم به صرفه بود. یعنی کافی بود شما یک میلیون دلار خارج از ایران داشته باشید و آن را تبدیل به ریال کنید. در داخل سود خیلی خوبی داشت. ضمن این که ارزش دلار هم افزایشی پیدا نمی‌کرد. مثلا اگر کسی سه یا پنج سال پیش، یک میلیون دلار به داخل ایران آورده باشد، اگر کار کرده باشد الان بالای چهار، پنج میلیون دلار دارد. اما الان اگر مردم حس کنند که ممکن است دیگر این سوددهی در داخل زیاد نباشد و احیاناً قیمت ارز بالا برود، به صرفه است که فوری دارایی‌هایشان را تبدیل به دلار کنند و مجدداً به خارج از ایران ببرند.
این تقاضا وقتی پیش می‌آید، خود این تقاضا قیمت‌ارز را بالا می‌برد. چون تقاضای خیلی سنگینی خواهد بود. بنابراین دلیل اصلی‌اش، شکافی است که از قبل بین نرخ واقعی دلار و آن نرخی که بانک مرکزی اعلام می‌کرد، وجود داشت. وقتی بحران و اختلاف‌هایی که بین ایران و کشورهای خارجی، ازجمله امارات روی انتقال هزینه‌های ارزی تاثیر می‌گذارد و از طرفی نگاهی که به یارانه‌ها وجود داشت، این که یارانه‌ها می‌خواهد حذف شود پس ما با یک تورم جدی مواجه خواهیم بود، مجموع این مسائل موجب این وضعیت شد.
دویچه وله: در این میان بانک مرکزی ایران هم اعلام کرده، به عمد و با برنامه‌ریزی قبلی، ارزش ریال را پایین نگه داشته است. همان‌طور که شما هم اشاره کردید عده‌ای معتقدند، مردم می‌خواهند دارایی خودشان را به ارز تبدیل کنند. عده‌دیگری می‌گویند محدودیت در ارسال حواله‌های ارزی به امارات باعث این اتفاقات شده است. عده دیگری هم می‌گویند این قضیه به هدفمندسازی یارانه‌ها ربط دارد. پس فکر می‌کنید همه این عوامل باعث کمبود ارز در بازار ایران است؟
این موضوعات وقتی کنارهم قرار می‌‌گیرند، مسئله را تشدید می‌کنند اما واقعیت این است که دو مسأله خیلی تأثیرگذار است. یک این که منابع درآمدی ایران در اصل وابسته به نفت است. صادراتی که ما داریم، به نحوی متأثر از صادرات نفت است. عمده‌ی ارز ما ارز نفتی است. مصرف داخلی هم به شدت وابسته به این درآمدهای ارزی است. نکته‌ی دیگر، دخالت سیاست‌های دولت در قیمت ارز است. هنگامی که درآمدهای دولت خیلی بالاست، سعی می‌کند با پایین نگه داشتن قیمت ارز مانع تورم شود.
بنابراین شکاف ایجاد می‌شود بین قیمت واقعی و قیمت صوری و اسمی ارزی که دولت عرضه می‌کند. این شکاف همیشه مستعد است که به صورت یک بحران خود را نشان دهد. حالا اگر دولت در مقاطعی با کمبود ارز مواجه شود یا با مشکلات سیاست خارجی مواجه شود، مردم خیلی علاقمند می‌شوند که به‌سرعت اموال و پول‌شان را به ارز تبدیل کنند و از کشور خارج کنند. وقتی این اتفاق می‌افتد، تقاضا برای ارز بالا می‌رود. آن موقع قاعدتاً دولت نمی‌تواند به میزان لازم ارز ارائه کند. وقتی که این اتفاق می‌افتد، دولت چاره‌ای ندارد جز این که یا قیمت ارز را بالا ببرد و بین عرضه و تقاضا توازون ایجاد کند، یا این‌که سیاست دو نرخی را پیش بگیرد. یعنی عرضه‌ی ارز را کنترل کند. این‌بار دو، سه مسئله باهم قاطی شد و این اتفاق به‌وجود آمد.
حسین کرمانی
تحریریه: فرید وحیدی

 

 

«توزیع هدفمند بی‌عدالتی و ناهنجاری»


 

"سازمان هدفمندی یارانه‌ها" اعلام کرده که پرداخت کمک‌های نقدی به خانوارهای سه استان از ۲۷ مهر آغاز می‌شود. کارشناسان ابهام‌های موجود در اجرای این طرح را سبب اختلال‌های اقتصادی، سردرگمی مردم و رشد "تورم انتظاری" می‌دانند.


بهروز مرادی، مدیرعامل "سازمان هدفمندی یارانه‌ها" از واریز ۸۱ هزار تومان یارانه نقدی به حساب هر فرد در استان‌های خراسان رضوی، شمالی و جنوبی خبر داده است. 
آقای مرادی گفته است که این مبلغ، یارانه‌ی دو ماه افراد است و کمک‌های نقدی شهروندان سایر استان‌ها نیز تا هفته اول آبان، به حساب سرپرستان خانوارها ریخته خواهد شد.
 مدیرعامل "سازمان هدفمندی یارانه‌ها" تاکید کرده که مبالغ واریز شده "تا زمان اجرای قانون و آزادسازی قیمت‌ها" قابل برداشت نخواهند بود.
 پرداخت یارانه‌های نقدی در سفر استانی محمود احمدی‌نژاد به اردبیل در روز جمعه ۲۳ مهر عنوان شد. پایگاه اطلاع‌رسانی دولت پس از آن اعلام کرد که یارانه‌های نقدی به صورت منطقه به منطقه واریز می‌شوند. به گزارش رسانه‌ها، مردم استان‌های گیلان، ایلام، اردبیل، سمنان، سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، مازندران و هرمزگان، دریافت‌کنندگان بعدی یارانه نقدی خواهند بود.
 دولت اعلام کرده که ۶۰ میلیون و ۵۰۰ هزار ایرانی، یارانه نقدی دریافت می‌کنند. پیش‌بینی می‌شود که درآمد دولت در سال جاری از محل افزایش قیمت کالاهایی چون بنزین، گازوییل، برق و گاز، ۲۰ هزار میلیارد تومان (۲۰ میلیارد دلار) باشد.
 اعلام رقم یارانه نقدی نشان می‌دهد که هر ایرانی در ماه‌های باقی‌مانده سال، باید حدود ۴۰۰ هزار تومان اضافه برای مصارف خود بپردازد و نیمی از این مبلغ را از سوی دولت به صورت نقدی دریافت کند.

پیامدهای آشکار و پنهان طرح

مدیرعامل "سازمان هدفمند کردن یارانه‌ها" یادآوری کرده که واریز ۸۱ هزار تومان پول به حساب شهروندان در مرحله کنونی، علی‌الحساب و برای همه یکسان است. کارشناسان اقتصادی با اشاره به تورم انتظاری موجود و نگرانی مردم از جهش قیمت‌ها، بروز یک شوک در بازار را نامحتمل نمی‌دانند.
دکتر احمد 
علوی احمد علوی، استاد اقتصاد در گفتگو با دویچه‌وله از بیدارشدن تورم خفته و تغییر الگوی مصرف مردم می‌گوید. به نظر این اقتصاددان، مردم  در تلاش استفاده بهینه از این پول سراسیمه می‌‌شوند و به ذخیره کردن مایحتاج خود روی خواهند آورد:
«ما خواهیم دید که مصرف ناهنجارتر خواهد شد و کیفیت زندگی پایین‌تر خواهد آمد. می‌توان گفت که عوامل اقتصادی، اعم از خانواده‌ها یا شرکت‌ها و موسسات ولو دولتی، در رفتار خود دچار گیجی و اختلال می‌شوند. در حالی‌که شرط اصلی بهبود زندگی و رشد اقتصادی این است که بتوان از منابع اقتصادی، استفاده مناسب کرد.»
 قرار است یارانه بنزین، گازوییل، گاز، نفت، برق، آب، گندم، شکر، برنج و شیر در ۵ سال آینده حذف شود و این کالاها با قیمت بازارهای منطقه خلیج فارس دراختیار مردم قرار گیرند. حمید علیخانی، معاون وزیر بازرگانی با اعلام حذف یارانه نان، گفته است که مصرف‌کنندگان از این پس با دریافت یارانه‌های نقدی، خود تصمیم بگیرند که نان را به چه قیمتی بخرند.
 سعید مدنی، پژوهشگر اجتماعی در گفتگو با دویچه‌وله از نارسا بودن نام این طرح یاد می‌کند و می‌گوید که مفهوم هدفمندی، معمولا شناسایی خانوارهای نیازمند است، و نه پرداخت یک‌سان کمک نقدی به همه مردم. وی با تاکید بر تورم ساختاری موجود در اقتصاد ایران، اولین پیامد حذف یارانه‌ها را، حذف کالری لازم از سفره مردم کم درآمد می‌داند: «بخش عمده تغذیه خانواده‌های کم درآمد با توجه به افزایش بهای گوشت و میوه و لبنیات، از راه نان و نشاسته و روغن است. حذف یارانه‌ی آرد یا روغن، به ناعادلانه‌تر شدن وضع آنها منجر می‌شود. آب و برق و انرژی‌های دیگر، ملزومات اولیه هستند و خانواده‌های کم‌درآمد، ناچار خواهند شد که کسری مالی را با صرفه‌جویی در مواد غذایی و کالری لازم برای بدن خود جبران کنند.»

آغاز طرح در بدترین شرایط

دکتر سعید 
مدنیقرار بود طرح هدفمند کردن یارانه‌ها از فروردین سال ۱۳۸۹ عملی شود. برخی ناظران، اجرای ناگهانی و شتابزده‌ی این طرح را تلاشی برای به‌ تعویق انداختن پیامدهای چندجانبه آن و کنترل صوری بازار عنوان می‌کنند.
  مسئولان دولت دهم در شرایطی اقدام به حذف یارانه‌های دولتی کرده‌اند که حلقه ‌تحریم‌ها تنگ‌تر شده و نرخ بیکاری با توجه به تعطیلی روزافزون واحدهای تولیدی و صنعتی رو به افزایش است.
  دکتر احمد علوی دراین باره می‌گوید: «اصطلاحی به‌نام "دومینو افکت" وجود دارد که ورشکستگی یک شرکت می‌تواند به ورشکستگی زنجیره‌ای دیگران بیانجامد. دولت باید تدابیری اتخاذ می‌کرد که درآمدش از هزینه‌هایش بیشتر باشد. اما با تورم انتظاری و ساختاری موجود و تحریم‌‌های جاری، بسیار محتمل است که دولت در آینده دچار شکاف در درآمد و هزینه‌های خود شود. اگر کسر بودجه از حد معینی بالاتر برود، دولت نه تنها نخواهد توانست یارانه‌ها را پرداخت کند، بلکه ممکن است در گردش کارهای خود نیز دچار مشکل شود.»
 به نظر سعید مدنی، بدیهیات اقتصادی، جای توجیه برای عملکرد دولت دهم را باقی نمی‌گذارند. این جامعه‌شناس می‌گوید که پرداخت نقدی یارانه‌ها در بدترین شرایط ممکن صورت می‌گیرد و می‌تواند به یک فاجعه اقتصادی منجر شود: «بانک جهانی بارها گفته که بحث آزادسازی قیمت‌ها مشروط به یک تور ایمنی و یک امنیت اجتماعی مقتدر است. نظام بیمه و تامین اجتماعی در ایران به دلیل مدیریت ضعیف آن در حال ورشکستگی است. تاثیر تحریم‌ها روزانه بالاتر می‌رود. قیمت‌ها به شدت شناور هستند و میزان درآمد خانوارها در اقتصادی که در سه سال گذشته رشد متوسط یک تا دو درصد داشته، دردناک است. این وضع دیری نخواهد پایید و دولت متوجه خواهد شد که نقدینگی لازم را ندارد و تزریق نقدینگی موجود نیز در نهایت نرخ تورم را بالاتر می‌برد و مردم فقیرتر و درمانده‌تر می‌شوند.»

مهیندخت مصباح
تحریریه: علی امینی

 

قول یاری رئیس مجلس ایران برای آزادی دو خبرنگار آلمانی

علی لاریجانی
 به هیئت آلمانی قول داده است که در جهت آزادی دو خبرنگار آلمانی کمک کند.

رئیس مجلس شورای اسلامی به هیئتی از نمایندگان مجلس آلمان قول داده است که در جهت آزادی دو خبرنگار آلمانی زندانی در ایران تلاش کند. هیئت آلمانی به خاطر مسائل مربوط به حقوق بشر و همچنین همکاری‌های فرهنگی به ایران رفته است.


اعضای کمیسیون روابط فرهنگی خارجی پارلمان آلمان که برای سفری پنج روزه به تهران رفته‌اند، روز دوشنبه (۱۸ اکتبر) با علی لاریجانی، سخنگوی مجلس شورای اسلامی دیدار و گفت‌وگو کردند. اعضای هیئت ضمن طرح مشکلات حقوق بشر در ایران، از آقای لاریجانی تقاضا کردند که به آزادی دو خبرنگار آلمانی که در ایران بازداشت شده‌اند، کمک کند.
بنا به گزارش منابع خبری، علی لاریجانی به هیئت آلمانی قول داده است که در جهت آزادی دو خبرنگار آلمانی کمک کند. صادق لاریجانی، برادر رئیس مجلس ایران، رئیس قوه قضائیه ایران است.
اعضای هیئت علاوه بر نمایندگان مجلس ایران، با برخی مقام‌های دولتی، گروه‌های مدافع حقوق بشر و هنرمندان ایرانی دیدار خواهند داشت. در اطلاعیه نمایندگان پارلمان گفته می‌شود که هيئت آلمانی امیدوار است همکاری‌های فرهنگی به حل کشمکش‌ها کمک کند.
هیئت پنج نفره به ریاست پتر گاوایلر، نماینده پارلمان از حزب سوسیال مسیحی روز یکشنبه وارد تهران شد. در این هیئت افرادی برجسته مانند کلاودیا روت، رهبر حزب سبزهای آلمان، حضور دارند. خانم روت پیش از سفر به ایران، دستگیری دو روزنامه‌نگار آلمانی را محکوم کرد و آن را نشانه نبود آزادی بیان در ایران دانست.
تقاضای آزادی دو روزنامه‌نگار

دو خبرنگار آلمانی ۸ روز پیش (یکشنبه ۱۰ اکتبر) توسط ماموران امنیتی در تبریز، مرکز استان آذربایجان شرقی، بازداشت شدند. این دو خبرنگار برای تهیه گزارش و گفت‌و‌گو با پسر سکینه آشتیانی، زن ایرانی محکوم به مجازات سنگسار، به ایران رفته بودند. دو ایرانی، فرزند خانم آشتیانی و همچنین وکیل مدافع او نیز به همراه دو خبرنگار آلمانی دستگیر شدند.
غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل و سخنگوی قوه قضائیه، به خبرگزاری‌ها گفته است، دو تبعه آلمانی بازداشت شده در تبریز "به جرم خود اعتراف کرده‌اند." به گفته محسنی اژه‌ای: «دو تبعه خارجی که با روادید توریستی در تبریز حضور یافته بودند، بدون مدرک، از نام خبرنگار سوءاستفاده و با خانواده سکینه آشتیانی ارتباط بر قرار کرده بودند.»
در ایران هرگونه فعالیت خبرنگاری بدون مجوز رسمی از مقام‌های "وزارت ارشاد اسلامی" ممنوع است. خبرنگارانی که بدون جواز رسمی با افراد مخالف دولت تماس بگیرند، معمولا به "اخلال در امنیت ملی" متهم می‌شوند. جمهوری اسلامی تا کنون چند روزنامه‌نگار را با همین اتهام از فعالیت در ایران باز داشته و از کشور اخراج کرده است.

 

فرانسه در آستانه بحران فراگیر سوخت

اعتصاب‌کنندگان راه‌های ورودی به پالایشگاه‌ها را مسدود کرده‌اند

یک هفته پس از گذشت اعتصاب و تظاهرات در فرانسه در اعتراض به اصلاح نظام بازنشستگی ، با ورود کامیون‌‌داران به اعتصاب جاده‌ها بسته شده و فرانسه در آستانه بحران فراگیر سوخت قرار گرفته است. دولت نیز حاضر به عقب‌نشینی نیست.

مخالفت و اعتراض علیه اصلاح نظام بازنشستگی در فرانسه، روز دوشنبه (۱۸ اکتبر / ۲۶ مهر) به اوج خود رسید، بطوریکه رانندگان کامیون‌ها نیز به موج اعتراض‌ها پیوستند و فشار از طرف کارکنان پالایشگاه‌های سوخت نیز افزایش یافت.
این در حالی‌ست که قرار است روز سه‌شنبه نیز فرانسه شاهد تظاهرات و اعتصاب سراسری باشد. مهم‌ترین مشارکت‌کنندگان در این اعتصاب سراسری، کارکنان شرکت‌های حمل و نقل عمومی، پالایشگاه‌ها، کامیون‌داران و سندیکاهای کارگری هستند.
به نظر می‌رسد که دولت فرانسه هنوز قصد ندارد تصمیم خود مبنی بر بالا بردن حداقل سن بازنشستگی از ۶۰ به ۶۲ سال را تغییر دهد.
فرانس‌پرس به نقل از یک منبع آگاه خبر داد که عصر دوشنبه نیکلا سارکوزی، رئیس‌جمهور فرانسه جلسه‌ای را با نخست‌وزیر و تعدادی از وزیران برای بررسی سوخت‌رسانی در شرایط اضطراری برگزار کرد. سارکوزی پیش از این اصلاح نظام بازنشستگی را یکی از اولویت‌های خود در پایان ریاست‌جمهوری‌اش عنوان کرده بود.
در حالی که بحران در عرصه استراتژیک حمل و نقل افزایش یافته، خشونت‌ها نیز روز دوشنبه بالا گرفت که بیشتر آنها از طرف دانش‌آموزان دبیرستانی بود که هیچ ارتباطی با سندیکاها نداشته و به روایت دولت، تنها برای «خراب کردن» آمده‌اند.
در پاسخ مثبت به دعوت عمومی برای اعتصاب و افزایش اعتراض‌ها، در حالی که مجلس سنا هنوز از تصویب نهایی طرح خودداری کرده، رانندگان کامیون‌ها وارد عرصه شده و راه‌های منتهی به انبارهای نفتی را بسته و با تکیه بر «عملیات لاک‌پشتی» اتوبان‌ها را بند آوردند. این کامیون‌ها با آهسته حرکت کردن در اتوبان‌ها عملا عبور و مرور خودروها در این بزرگ‌راه‌ها را با مشکل جدی و ترافیک گسترده مواجه کردند.
  نظاهرات 
علیه اصلاح نظام بازنشستگی
این در حالی‌ست که پس از اعلام خاتمه ذخیره بنزین نزدیک به ۱۵۰۰ پمپ‌بنزین، فرانسه در آستانه بحران سوخت نیز قرار گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بطوریکه رانندگان خودروها به شکل سراسیمه خود را به ۳۵۰۰ پمپ‌بنزین موجود در شهرستان‌ها رسانده تا با توجه به شرایط بسیار بحرانی موجود، باک خودروهای خود را پر کنند.
مجلس سنا، رای‌گیری در مورد طرح را به تعویق انداخت
به‌رغم اینکه مجلس سنا اعلام کرده جلسه رای‌گیری در مورد طرح اصلاح نظام بازنشستگی که قرار بود چهارشنبه انجام شود را به تعویق اندخته، سندیکاهای فرانسه که از طرف احزاب چپ حمایت می‌شوند، هنوز هم مشغول جمع‌آوری هواداران خود برای گسترده‌تر کردن اعتصاب هستند.
فرانسوا ویون، نخست‌وزیر فرانسه روز یک‌شنبه اعلام کرده بود که طرح جدید نظام بازنشستگی علیرغم «بحران اجتماعی»‌به تصویب خواهد رسید.
این در حالی‌ست که قطارهای سریع‌السیر فرانسه نیز از حرکت باز ایستاده و تنها نزدیک به نیمی از آنها هنوز به فعالیت خود ادامه می‌دهند.
درگیری 
جوانان با نیروهای پلیس به خشونت گرایید
خشونت میان دانش‌آموزان دبیرستانی و پلیس
اعتراض و اعتصاب شامل دبیرستان‌ها نیز شده است. بنا به اعلام دولت، ۲۶۱ موسسه از مجموع چهار هزار موسسه آموزشی موجود در فرانسه به اعتصاب پیوسته‌اند. اما بر اساس اعلام سندیکای دانش‌آموزان دبیرستانی، ۸۵۰ واحد آموزشی اعتصاب کرده‌اند.
برخی خشونت‌ها از طرف دانش‌آموزان دبیرستانی روز دوشنبه منجر به برخورد پلیس با آنها شد. در حومه لانی پاریس، یک پلیس به ضرب سنگ مجروح شد و دانش‌آموزان در این منطقه با کوکتل مولوتوف به نیروهای پلیس حمله کردند.
اپوزیسیون دست چپی فرانسه از اصرار دولت بر تصویب طرح اصلاح نظام بازنشستگی ابراز تاسف کرده و خواستار گفتگوی دولت با سندیکاها شد. بنوا آمون، سخنگوی حزب سوسیالیست فرانسه در گفتگو با خبرنگاران اعلام کرد که فرانسه با هفته‌ای سرنوشت‌ساز مواجه است. وی از فرانسوی‌ها خواست تا در برابر سخنان بدون انعطاف دولت، تسلیم نشده و به آرامی در تظاهرات گسترده مردمی شرکت کنند.

 

ادعای یک مقام ناتو درباره کشف مخفیگاه بن‌لادن

اسامه بن‌لادن
 و ایمان الظواهری، رهبران شبکه تروریستی القاعده

یک مقام ناتو اعلام کرد، محل سکونت اسامه بن‌لادن، رهبر شبکه تروریستی القاعده مشخص شده است. به گفته این مقام آگاه، هم‌اکنون بن‌لادن و الظواهری، جانشین وی در مناطق کوهستانی شمال‌ غربی پاکستان به سر می‌برند.

 یکی از مقامات ناتو اخیراَ مدعی شده است که فرماندهان نظامی ناتو از محل اختفاء بن‌لادن، رهبر القاعده آگاهی دارند. به گفته وی اسامه بن‌لادن در حال حاضر در شمال‌ غربی پاکستان زندگی می‌کند.
 این مقام ناتو در گفت‌وگویی با شبکه خبری "سی ان ان" اذعان داشته که ایمان الظواهری، جانشین بن‌لادن نیز در کشور پاکستان مخفی شده است. وی ‌می‌گوید، رهبران القاعده در دو منزل جداگانه در شمال‌ غربی پاکستان اقامت دارند. محل اقامت اسامه بن‌لادن در "خرم دره" در منطقه‌ای کوهستانی و صعب‌العبور در شمال ‌غربی پاکستان ذکر شده است.
به نظر این مقام ناتو، هیچ‌یک از رهبران اصلی القاعده بر خلاف شایعات گذشته در «غارها»ی کوهستانی مخفی نشده‌اند. این خبر در روز دوشنبه (۲۶ مهر/۱۸ اکتبر) از سوی خبرگزاری "سی ان ان" انتشار یافته است.
 حدود ۹ سال از تعقیب بن‌لادن توسط سازمان‌های امنیتی آمریکا می‌گذرد و یکی از اهداف جنگ در افغانستان که دستگیر رهبران القاعده بود، تاکنون برآورده نشده است.
 جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا چندین بار وعده داده بود که آمریکا دستگیری و محاکمه مسئولان فاجعه ۱۱ سپتامبر را وظیفه خود می‌داند.

یکی از آخرین
 تصاویری که از بن‌لادن در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شده استمحافظت نیروهای امنیتی پاکستان از رهبر القاعده؟

"خرم دره" در منطقه‌ای کوهستانی در پاکستان و در نزدیکی مرز افغانستان قرار دارد. این مقام ناتو می‌افزاید که زندگی رهبران القاعده «نسبتاَ راحت» بوده و «افراد محلی و برخی از اعضای سازمان امنیت پاکستان» از رهبر القاعده محافظت می‌کنند.
 دولت پاکستان تاکنون هرگونه آگاهی از محل اقامت بن‌لادن را تکذیب کرده است. حتا مقامات رسمی پاکستان حضور بن‌لادن در خاک این کشور را بعید می‌دانند.
 این مقام ناتو در توضیحات خود افزود که در سال‌های گذشته بن‌لادن در منطقه‌ای در پاکستان به مساحت چند صد کیلومتر مربع دائماَ در تردد بوده است. این منطقه در کوهستان‌های نزدیک "چیترال" نزدیکی مرز چین و "خرم دره" ذکر شده است.
محل سکونت بن‌لادن از منطقه معروف "تورا بورا" در افغانستان چندان فاصله‌ای ندارد. در زمان حمله نیروهای آمریکا به افغانستان نبردهای شدیدی در این منطقه صورت گرفته و هواپیماهای آمریکایی بارها غارها و مخفیگاه‌های احتمالی نیروهای القاعده و طالبان را در این منطقه بمباران کرده‌اند.
 بنا به این گزارش نیروهای طالبان بارها از منطقه تورا بورا به عنوان مخفیگاه و منطقه عقب‌نشینی خود استفاده کرده و می‌کنند. در پایان سال ۲۰۰۱ اسامه بن‌لادن پیش از فرار خود نیز در این منطقه اقامت داشته است. دولت آمریکا جایزه‌ای به میزان ۲۵ میلیون دلار برای دستگیری بن‌لادن تعیین کرده است.

این مقام ناتو حتا درباره محل اقامت "ملا عمر"، رهبر طالبان افغانستان گفت که وی در ماه‌های گذشته میان شهرهای "قطا" در شمال‌ غربی پاکستان و کراچی در حال تردد بوده است. این مقام ناتو فاش نساخت که چگونه این اطلاعات به دست وی و ناتو رسیده است. وی تنها اشاره کرد که «امکان دسترسی به این اطلاعات حساس ناتو» را داشته است.
تظاهرات 
اسلام‌گرایان در روالپندی پاکستان در حمایت از بن‌لادن  
"امکان دستگیری زنده بن‌لادن توهم است"

رولف توپ‌هوفن، کارشناس تروریسم در آلمان درباره گزارش‌های منتشر شده گفت: «فکر نمی‌کنم که بزودی شاهد دستگیری بن‌لادن باشیم.» وی افزود: «۱۰۰ تا ۱۵۰ محافظ عرب و متعصب مراقبت از رهبر القاعده را همواره برعهده دارند.»
 توپ‌هوفن در گفت‌وگویی با روزنامه پرتیراژ آلمانی "بیلد" تاکید کرد که «نمی‌توان بن‌لادن را زنده دستگیر کرد» و این امکان توهمی بیش نیست. وی تصریح کرد که احتمال خودکشی بن‌لادن در صورت محاصره‌اش وجود دارد.
این کارشناس تروریسم درباره دلایل انتشار خبر در شرایط کنونی گفت: «یا آمریکایی‌ها واقعاَ می‌دانند که بن‌لادن در کجا مخفی شده و انتشار خبر برای اعمال فشار بیشتر بر وی است و یا اینکه بدرستی نمی‌دانند و تنها می‌خواهند دولت پاکستان را تحت فشار قرار داده و اسلام‌آباد را به واکنش وادارند.»

 

جرس:  دادستان زاهدان از دستگیری همه عوامل دو انفجار مقابل مسجد جامع زاهدان خبر داد.

به گزارش ایسنا، محمد مرزیه در پاسخ به سوالی درباره آخرین وضعیت پرونده انفجارهای مقابل مسجد جامع زاهدان گفت: عوامل این حادثه به اتفاق دو فردی که کشته شده،  عواملی که بمب را وارد کرده‌ و کسانی که آنان را تا لحظه انفجار همراهی کردند، دستگیر شدند.
وی با بیان این‌که هنوز کیفرخواست این پرونده صادر نشده است، گفت: پرونده این حادثه تشکیل شده و بعدا نتیجه آن اعلام می‌شود.
دادستان زاهدان درباره حادثه تروریستی اخیر در محور خاش- زاهدان نیز گفت: در این حادثه چند نفر در خودروی گشتی نیروی انتظامی بودند که در محور زاهدان- خاش هدف قرار گرفتند و یک نفر شهید شد.
وی افزود: عوامل این حادثه نیز دستگیر می‌شوند و با آنان برخورد می‌شود.
مرزیه خاطرنشان کرد: گروهک ریگی تا کنون مسوولیت این اقدام را بر عهده نگرفته است.

 

دادگاه محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع زندانیان سیاسی برگزار شدجـــرس: جلسه دادگاه محمد علی دادخواه وکیل پایه یک دادگستری و عضو شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران در تاریخ ۲۵ مهر ماه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی پیر عباس برگزار شد .
به گزارش روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران، در این جلسه از دادگاه که سارا صباغیان و امیر رییسیان وکلای محمد علی دادخواه و کورش زعیم و عیسی خان حاتمی به نمایندگی از شورای همبستکی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران نیز حضور داشتند، اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "نگهداری اسلحه" به این وکیل دادگستری تفهیم شد.
پیر عباس، قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران پس از شنیدن دفاعیات دادخواه و وکلای وی، صدور رای دادگاه را به چند روز آینده موکول کرد .
گفتنی است محمدعلی دادخواه وکیل پایه یک دادگستری، یکی از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر و سخنگوی آن تشکل و از بنیانگذاران آن است.
از پرونده‌های مهمی که او وکالتش را بر عهده داشته و دارد می‌توان از پروندهٔ واقعهٔ حسینیه دروایش گناباد، پروندهٔ عبدالفتاح سلطانی و پروندهٔ ملی-مذهبی‌ها نام برد.
او در مواردی مانند آبگیری سد سیوند و ساختن برج جهان‌نما در اطراف میدان نقش‌جهان اصفهان نیز نقشی فعال داشته‌است. پرونده‌های متعددی مربوط به دانشجویان دانشگاههای ایران را هم وکالت کرده‌است. از جمله: وکالت پرونده، علیرضا فیروزی و سورنا هاشمی ۲ نفر از دانشجویان دانشگاه زنجان- که در پی تحصن خرداد ماه سال ۸۶ دانشگاه زنجان، بعد از اقدام معاون سابق دانشجویی این دانشگاه، حسن مددی برای هتک حرمت به یکی از دختران دانشجو شکل گرفت- نیز بر عهده وی بوده است.
وی سال گذشته در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۸۸ محمّدعلی دادخواه به همراه ملیحه دادخواه، سارا صباغیان، بهاره دولو و امیر رئیسیان در دفتر کارش توسط پلیس امنیت بازداشت و دفتر او پلمپ شد.

 

به دليل قطع عرضه مواد اوليه مورد نيازاز سوي پتروشيمي ،

فعالیت کارخانه یزد تایر متوقف شد

دبیر انجمن صنعت تایر ایران خبر داد که فعالیت کارخانه یزد تایر متوقف شده است.
اکبر توانا در گفت‌وگو با ایسنا با بیان این خبر، افزود: عرضه کائوچو مصنوعی در پتروشیمی بندر امام (ره) از هفته گذشته قطع شده است.
وی با بیان این‌که این پتروشیمی تنها واحد داخلی تولیدکننده این نوع از کائوچوی مصنوعی است، خاطرنشان کرد: به دلیل قطع عرضه کائوچو در این شرکت، ‌تولید کارخانه لاستیک یزد متوقف شده است.
وی ادامه داد: در حال حاضر برخی کارخانه‌های دیگر، موجودی اندکی از کائوچو مصنوعی داشته و در صورت عدم تامین سریع کائوچو مصنوعی مورد نیاز، ممکن است تولید برخی از کارخانه‌های دیگر نیز متوقف شود.
دبیر انجمن صنعت تایر افزود: در این شرایط شرکت بازرگانی پتروشیمی اعلام آمادگی کرده که ارز مورد نیاز برای واردات کائوچو مصنوعی از خارج از کشور را تامین کند.
وی تصریح کرد: کائوچو مصنوعی به طور میانگین ۱۸ درصد از مواد اولیه تولید تایر را به خود اختصاص می‌دهد و روزانه حدود۱۲۰ تا۱۳۰ تن کائوچو مصنوعی در کارخانه‌های تایرسازی مصرف می‌شود.

 

 سردار جزایری: فرانسه باید خود را از دست آمریکا نجات بدهد

معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح اظهار داشت: تبعیت کور سارکوزی از دستورات دولت اوباما و لابی صهیونیستی مشکلات جدیدی برای فرانسوی‌ها به وجود آورده و مردم این کشور برای رهایی از ناهنجاری‌های آن چاره‌ای جز سرنگون کردن دولت سارکوزی ندارند.
به گزارش فارس، سردار سیدمسعود جزایری  به مشکلات پیش آمده در کشور فرانسه اشاره کرد و گفت: فساد اخلاقی و مالی سارکوزی و همینطور ناکارآمدی دولت فرانسه به حدی است که مردم این کشور برای رهایی از ناهنجاری‌های آن چاره‌ای جز سرنگون کردن دولت سارکوزی ندارند.
وی افزود: مشکلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و امنیتی فرانسه هر روز که می‌گذرد بیشتر می‌شود و دولت سارکوزی توان مهار این سقوط و سراشیبی را ندارد و یکی از راه‌های کند کردن این حرکت ساقط کردن سارکوزی است.
معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح اظهار داشت: مردم فرانسه و به خصوص دانشگاهیان و نخبگان اجازه ندهند آوازه فرانسه با دلال بازی‌های امثال سارکوزی بیش از این تخریب شود.
جزایری در پایان تصریح کرد: ‌دولت فرانسه تاب تحمل در برابر گسترش اعتصابات و تظاهرات را ندارد و چنانچه بر ابعاد این تحرکات مردمی افزوده شود سارکوزی چاره‌ای جز دست زدن به خشونت بیشتر و یا ترک قدرت ندارد. فرانسه باید خود را از دست آمریکا نجات بدهد.

 

سبزهای گمنام / دیدار زهرا رهنورد با مهرداد اصلانی، از زندانیان حوادث پس از انتخابات

زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه تهران به دیدار مهرداد اصلانی از زندانیان گمنام حوادث پس از انتخابات رفت .در این دیدار جمعی از زنان اصلاح طلب نیز رهنورد را همراهی می کردند .
به گزارش کلمه، مهرداد اصلانی یکی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری است که مدتی پیش از زندان اوین آزاد شده است . وی ۳۱ خرداد ماه ۸۸ به دلیل شرکت در تجمع های اعتراضی پس از انتخابات بازداشت و پس از تحمل یازده ماه حبس از زندان آزاد شد .
زهرا رهنورد در این دیداربا اشاره به مقاومت زندانیانی که در جریان حوادث پس از انتخابات به خصوص تجمعهای اعتراضی دستگیر شده اند، گفت :صبر و مقاومت این زندانیان مثال زدنی است و مهرداد اصلانی نیز یکی از همین زندانیان است که توانسته روزهای سخت و شرایط بد زندان را به خوبی تحمل کند هر چند این صبر و استقامت مختص او نبوده و خانواده اش نیز در طول دوران بازداشت مهرداد همواره صبر و استقامت به خرج داده اند .
در ادامه، این استاد دانشگاه با ابراز خوشحالی از آزادی مهرداد اصلانی ، تاکید کرد: این روزها و شرایط سخت گذراست و سرانجام روزی خواهد رسید که جنبش آزادی خواهی مردم به پیروزی می رسد و دیگر شاهد ظلم بر مردم و جوانان این سرزمین نخواهیم بود . این امر جز با پایداری ، صبر و استقامت نیز به دست نخواهد آمد .
وی همچنین با انتقاد از برخوردهای غیرانسانی و غیرقانونی با زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان در ماه‌های اخیر گفت : من امیدوارم که هر چه زودتر این رفتارهای غیر انسانی با زندانیان و خانواده هایشان پایان یابد و هرچه زودتر شاهد آزادی همه اسرای در بند جنبش سبز باشیم.

 

واکنش به ادعاهای دولت و حامیانش در نهادهای امنیتی و انتظامی

کروبی: ادعای «فتنه اقتصادی» بهانه‌ای برای حیف و میل اموال عمومی است

مهدی کروبی در خصوص اظهارات یکی از فرماندهان نظامی- انتظامی مبنی بر احتمال وقوع فتنه اقتصادی، گفت: فتنه اقتصادی بهانه‌ای برای حیف و میل اموال عمومی است و دولت می خواهد تقصیرها را گردن دیگران بیاندازد.
وی همچنین گفت: سخن این آقا که از “فتنه اقتصادی” نام می برد مجوزی است برای سرکوب گسترده مردم در مقابل اعتراض به افزایش چشم گیر قیمت ها! خودشان می دانند که چه مصیبت های اقتصادی در پیش دارند، می گویند فتنه اقتصادی در راه است.
به گزارش سحام نیوز، جمعی از روزنامه نگاران و خبرنگاران طی دیداری با آقای کروبی به طرح سوالات خود پرداختند. در این دیدار خبرنگاران پیرامون برخی رخدادهای اخیر در جامعه سوالاتی را مطرح کردند. در ابتدای این دیدار ، خبرنگاران در مورد ”آینده جنبش سبز” و نیز اظهارات اخیر یکی از فرماندهان نظامی-انتظامی پیرامون “شروع ضرب‌آهنگ فتنه اقتصادی” و همچنین اظهارات یکی از تئوریسین های جناح حاکم مبتی بر” اگر رهبری نبود یاران انقلاب، انقلاب را منحرف کرده بودند” سوالاتی را مطرح کردند.
در این دیدار مهدی کروبی ضمن خیر مقدم به این عزیزان و آرزوی آزادی زندانیان خبرنگار دربند به تشریح سوالات آنان پرداخت.
حجت الاسلام مهدی کروبی با بیان اینکه جنبش سبز ادامه دارد و شبهه ای در ادامه آن وجود ندارد، یادآور شد: هر حادثه ای یک جا منفجر می شود، اما باید همه عوامل قبل از آن نیز مورد بررسی قرار گیرد؛ حوادث انتخابات دهم نیز تنها به خاطر یک انتخابات نبود بلکه انتخابات نقطه انفجارآن جریان بود و جنبش سبز حاصل یک سلسله اتفافات و رخدادهای قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم و مجلس هشتم بوده که در انتخابات دهم ریاست جمهوری نمود پیدا کرد.
آقای کروبی با بیان اینکه توده مردم ناراضی هستند، تصریح کردند: چه آنکه به خیابان آمد و چه آنکه نیامد، ناراضی است. مردم هشت ماه با وجود همه فشارها ایستادگی کردند و وقتی با صدای تکبیر، ماموران به خانه می ریختند و زن و بچه را می زنند و می برند فعلا تحفظ می کنند، اما فکرشان که عوض نشده است. وقتی در چنین شرایطی به خانه ی یکی از شهدای جنگ تحمیلی یورش می برند و فرزند وی را جلوی چشم خانواده اش به شدت مورد ضرب و شتم قرار می دهند یا فعالین دانشجویی را تعلیق، اخراج و زندان می کنند خود گویای این است که جنبش زنده است. ترس حکومت از این جنبش تا آنجاست که از برگزاری یک مراسم ختم و ترحیم ساده نیز ترس دارند.
وی در ادامه افزود: مردم باید قاطع و مصمم در صحنه حضور داشته باشند تا از این مسیر سخت عبور کنیم. شاید به نفع مردم هم باشد که یک مقدار حرکت طول بکشد تا متولیان جریان آنچه را که توسط مردم بدست آورده اند مانند اصلاحات که خیلی ساده بدست آمد؛راحت از دست ندهند.
مهدی کروبی در بخشی دیگر از بیانات خود به اظهارات یکی از فرماندهان نظامی- انتظامی پرداخت و افزود: فتنه اقتصادی بهانه‌ای برای حیف و میل اموال عمومی است و دولت می خواهد تقصیرها را گردن دیگران بیاندازد. این دولت از درآمد سرشار نفت به درستی استفاده نکرد و کارهای زیربنایی و بنیادی در این سالها کمتر دیده شد. دولت با صرف هزینه در طرح های غیرکارشناسی ضمن هدر دادن سرمایه ها به رکود اقتصادی و فقر مردم نیز اضافه گردید. به طوری که اکنون شاهد رکود بی سابقه ای در بخش تولید و تورم اقتصادی هستیم.
کروبی در ادامه افزود: ربط دادن ناتوانی های اجرایی و اقتصادی و ناکامی های حاصل از آن به مردم، جنبش و کشورهای خارجی تنها بهانه ای است برای رفع مسئولیت! ما ۳۰ سال استکبار جهانی را باعث عقب ماندگی و مشکلات اقتصادی خود به مردم معرفی کردیم، حالا به تعبیر آنان “فتنه و سران فتنه” هم به عاملان این ناکامی ها اضافه شدند.
وی تصریح کرد: آقایان باید بدانند که مسئله اقتصاد با زندگی روزمره مردم عجین شده است و حتی تغییرات اندک قیمت ها در زندگی آنان تاثیر بسزایی دارد. این آقایان می گویند تحریم ها اثری ندارد اما چگونه است که به قول رئیس اتاق بازرگانی ایران ” تحریم ها هزینه واردات را ۳۰ درصد افزایش داده است” ؟
کروبی ادامه داد: سخن این آقا که از “فتنه اقتصادی” نام می برد مجوزی است برای سرکوب گسترده مردم در مقابل اعتراض به افزایش چشم گیر قیمت ها! خودشان می دانند که چه مصیبت های اقتصادی در پیش دارند، می گویند فتنه اقتصادی در راه است.
چند ماه قبل به طور اتفاقی شاهد ربوده شدن کیف یک خانم در خیابان بودم و ناخودآگاه به دنبال متولی امنیت در آن خیابان گشتم!
وی گفت: سخن بنده با ایشان این است که به جای جلوگیری از دزدیده شدن اموال مردم در روز روشن به امنیت آنان بپردازید و نه به سرکوب شان! بهتر است شما به جای پرداختن به مسائل اقتصادی؛ به معضلات ناشی از گسترش مواد مخدر و توزیع کنندگان آن، بپردازید و در جهت امنیت اجتماعی مردم گام بردارید. اگر هم قرار باشد حرفی زده شود، وزیر اقتصاد و رییس بانک مرکزی آن هم با ارائه شواهد و مدرک بگویند؛ اما چون احساس می کنند عرصه دارد تنگ می شود و احتمال اعتراضات مردمی وجود دارد می خواهند فضا را امنیتی و پلیسی کنند.
آقای کروبی همچنین در بخشی دیگر از سخنان خود به سوالی پیرامون اظهارات یکی از آقایان که گفته بود ” اگر رهبری نبود یاران انقلاب، انقلاب را منحرف کرده بودند” پرداخت و افزود: اینگونه اظهارات به ضرر خود حاکمیت است. من فکر می کنم منظور او بیشتر به آقای هاشمی و بنده است و این ها می خواهند افرادی را از تاریخ انقلاب حذف کنند، درحالی که این افراد هر صفحه ای از تاریخ انقلاب را که باز کنند، حضور دارند. آنها خیال کرده اند که می توانند این افراد را محو کنند، اما نمی شود.
وی افزود: البته بنده معتقدم از اظهارات این آقا می شود دو برداشت نمود. اول اینکه یاران انقلاب در جریان حوادث سخت پس از آن کم آوردند و از ادامه راه آن ناتوان شدند، مانند طلحه و زبیر در صدر اسلام! دومین برداشت از این سخن این است که اکنون سرنوشت کشور به دست نامحرمان و نااهلان افتاده و یاران انقلاب در مقابل این انحراف از جمهوریت و اسلامیت، ایستادگی کرده اند. مانند ابوذر غفاری! حالا مردم باید قضاوت کنند که کدام برداشت از این سخن درست است.
دبیرکل حزب اعتمادملی در این دیدار با جمعی از خبرنگاران اصلاح طلب، در مورد موضوع رفراندوم، تداوم جنبش سبز، انحراف نظام، آینده اقتصاد کشور، اظهارات برخی سران و…، نیز سخن گفت.

 

خاتمی: امروز شاهد یک جامعه اخلاقی نیستیم


رئیس‌جمهور اصلاح طلب سابق با بیان اینکه «زندگی واقعی اجتماعی از نظر ما که مسلمانیم،وجود جامعه اخلاقی است»، گفت:« در این جامعه نباید دروغ، زور و تهمت و تحقیر و ستم به دیگران باشد، در آن کرامت انسان ها لکه دار نشود و برای زندگی انسان محدودیت ایجاد نشود.»
به گزارش پارلمان‌نیوز، همزمان با سالروز تولد ۶۷ سالگی سیدمحمد خاتمی، جمعی از جوانان و دوستداران رئیس‌ بنیاد باران برای عرض تبریک این روز، به دفتر وی رفتند.
در این دیدار صمیمانه، رئیس دولت اصلاحات ضمن تشکر از لطف و بزرگواری حاضران، سخنانی کوتاه ایراد کرد.
متن کامل سخنان حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدخاتمی در این جمع بدین شرح است:
در آموزش‌های دینی ما هست که به گذشته بنگرید و به فکر مرگ باشید و راه زندگی را تسهیل کنید.
آن تعبیر حضرت امام سجاد که “لقد افنیت فی التسویف و الامال عمری” (عمرم را با آرزوها و از دست دادن فرصت ها و موکول کردن کار نیک به آینده فناکردم) تذکر بسیار مهمی است برای انسان که باید در لحظه لحظه زندگیش بهره درست بگیرد تا در نهایت دچار خسران و تأسف نشود.
اگر هر سال به سالروز تولدمان بنگریم؛ می‌بینیم که یک سال به مرگ نزدیک شده ایم و مرگ یقینی‌ترین حادثه‌ای است که برای همه پیش خواهد آمد، ولی مهم این است که معنی مرگ را بدانیم و نحوه بهره‌گیری از فرصت‌هایی که به شتاب می‌گذرد را در یابیم.
در تعبیرات دیگری “در آموزش‌های دینی ما هست که وای بر کسی که دو روزش یکسان باشد ؛یعنی گام بعدی او گام تکاملی نباشد.
مرگ اندیشی درست انسان را به زندگی می رساند.درست است که مرگ پایان یک مرحله زندگی است؛زندگی فیزیکی و زندگی این جهانی؛ امااگر در مرگ تامل کنیم مرگ پایان زندگی نیست چون انسان موجودی جاودانه است و نیز اندیشیدن به مرگ لازمه اش اندیشیدن به زندگی دیگران نیز هست.زندگی در این جهان و زندگی در آن جهان!
این تعبیری که قرآن کریم دارد “یا ایها الذین آمنو استجیبو الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم” آیا ایمان عین زندگی است؟ خیر ایمان با همه اهمیتش زندگی نیست چون خطاب به همه مومنان است که ایمان دارند و می‌گوید با اینکه ایمان دارید خدا و رسول شما را به زندگی فرا می‌خوانند و لازم است آنان را اجابت کنید.
ایمان مقدمه و دروازه ورود به حیات و زندگی واقعی است. زندگی واقعی آن است که با فلاح و رستگاری همراه باشد که هم در الهیات اسلامی مسیحی و همه عرفان ها روی آن بحث شده که فلاح یعنی چه؟
ما را به فلاح می‌خوانند؛ایمان مقدمه فلاح است و باید اجابت کنیم دعوت پیامبران را برای فلاح و رستگاری.
این رستگاری متوجه زندگی این جهانی هم هست یعنی ایجاد زندگی و محیط زندگی که شایسته وجود انسان است یعنی فضای اخلاقی؛فضایی که در آن انسان دارای حرمت و کرامت باشد فضایی که در آن آزادی ها برای انسان تامین شده باشد و فضایی که در آن دروغ و تهمت و جفا و ستم وجود نداشته باشد. زندگی که بر اساس و محور عدالت برای همگان بچرخد این حیات، رستگاری این جهانی است که البته اگر انسان در این محیط قرار گرفت طبعا رستگاری آن محیطی هم برایش فراهم می‌شود.
به هر حال مرگ اندیشی در واقع اندیشیدن به زندگی واقعی است و به اینکه مرگ پایان زندگی اصلی نیست و فقط این توجه را به انسان می دهد که فرصت ها به زودی می گذرد باید از آنها بهره گرفت.
به خصوص برای شما جوانان فرصت ها خیلی زود می گذرد.انسان وقتی به پشت سرش نگاه می‌کند احساس می‌کند آنچه گذشت از یک لحظه هم کمتر بود و مهم این است که انسان چقدر از این لحظه ها استفاده بکند.استفاده هم به صورت تحمل رنج‌ها و مشکلات در راه آرمان نه میل‌ها و تو همات و تلاش برای تغییر اوضاع و احوال به نفع آن آرمان ها و ارزش هایی که وجود دارد.
زندگی واقعی اجتماعی از نظر ما که مسلمانیم بخصوص وجود جامعه اخلاقی است که متاسفانه ما الان شاهد آن نیستیم.
اخلاق یعنی در آن دروغ، زور و تهمت و تحقیر و ستم به دیگران نباشد.در آن کرامت انسان ها لکه دار نشود برای زندگی انسان محدودیت ایجاد نشود.اگر هدف بعثت پیامبر تکمیل مکارم اخلاقی است طبیعتا چه از نظر فردی متخلق شدن به اخلاق الهی و انسانی یک شرط برای زندگی سعادت مندانه است وچه از نظر اجتماعی و اینکه جامعه نیز جامعه اخلاقی باشد و نیز ساز و کارهای حاکم بر جامعه ساز و کازهای اخلاقی باشد.
صرف نظر از اینکه عدالت هم از هدف نهضت پیامبران است و عدالت هم در ذیل و ظل اخلاق قرار دارد و وجود زندگی عادلانه که حق انسان‌ها در آن ادا شود و حق انسان ها پایمال نشود آبرو و حیثیت انسان ها آزادی انسان‌ها لطمه‌دار نشود علاوه بر اینها اخلاق برای اینکه یک زندگی سعادتمندانه و رستگارانه تحقق پیدا کند و مقدمه‌ای برای رستگاری جاوید باشد شرط مهم است.
به هر حال اگر این سالروزهای تولد به این معنا باشد که انسان به مرگ بیاندیشد و احساس کند یک گام به مرگ نزدیک‌تر شده و به خود بیاید و بتواند خودش را احساس کند و اگر قدرت دارد در صدد اصلاح وضع جامعه باشد خیلی مبارک است والا یک سال نزدیک شدن به مرگ اگر این نتایج را نداشته باشد نباید برای آن جشن گرفت.
ان شاء الله همه زنده باشید و خدا به همه تان طول عمر با عزت دهد و شاهد بهبود امور در همه عرصه ها باشیم و روز و رزوگاری هم بتوانیم جشن هایی بگیریم با دلی خوش تر و اهتمام و امید بهتری به آینده مان و احساس کنیم کشورمان در مسیر سربلندی و خیر و پیشرفت بیش از آنچه تاگنون داشته دارد حرکت می کند.
خداوند به همه شما عزت و سعادت و سلامت دهد.شاد و خوش و خرم باشید.
سید محمد خاتمی همچنین از همه افرادی که به مناسبت این روز اظهار محبت کردند و با پیام‌ها و حضور خود مهربانی و بزرگی خود را نشان دادند تشکر کرد.

 

اقدامات فرهنگي به روش شيعه آن لاين

سیما بهمنی

چند روز پيش در جستجوي اينترنتي به مطلبي در سايت شيعه آن لاين برخورد كردم كه تعجبم را برانگيخت . عنوان مطلب چنين بود " رهايي بيش از 2 هزار نفر از چنگال فرقه ضاله بهائيت "  ( 1 ) در مطلب مذكور آمده است كه بر اثر اقدامات فرهنگي صورت گرفته بيش از دو هزار نفر از كساني كه بهايي شده اند ( يا به زعم سايت مزبور در دام گرفتار شده اند ) دوباره به دامن اسلام بازگشته اند ( يا به قول شيعه آن لاين از چنگال مبلغين بهايي رهايي يافته اند ) . با خواندن مطلب فوق تصميم گرفتم يادداشتي براي روشن كردن اذهان با واقعيت اين اقدامات فرهنگي براي سايت مزبور ارسال كنم ولي چون از سابقه سرنوشت چنين يادداشتهايي اطلاع داشتم و مي دانستم كه سايت شيعه آن لاين در راستاي همان اقدامات فرهنگي از چاپ نوشته هاي دگر انديشان خودداري يا سانسور مي كند لذا نوشته خود را براي چاپ به اين سايت فرستادم .
در ابتدا بايد خدمتتان عرض كنم كه نگارنده يك شهروند ايراني  هستم كه از ظلم وارده بر هموطنان بهايي ام بسيار ناراحت و همواره سعي كرده ام در احقاق حقوق و خبررساني براي بهاييان ايران ساعي باشم چه كه اعتقاد دارم صاحبان انديشه هاي مختلف از بهايي ، مسلمان ، يهودي ، مسيحي ، لائيك و هر گروه ديگري مي توانند در كنار هم زندگي كنند بدون آنكه وجود يكي مزاحم ديگري باشد و با تفاهم و گفتگوي فرهنگي مي توان به حقيقت دست يافت نه با زور و اجبار ( يعني همان چيزي كه همه انديشه هاي بشري به دنبال آن هستند ) . به همين دليل بود كه تصميم گرفتم در مورد مظالم وارده بر بهاييان ايران شروع به تحقيق كرده تا شايد بتوانم با انعكاس آنها جلوي اين روش نادرست را گرفته و بجاي آن ، تفاهم فرهنگي و دوستي بين باورهاي مختلف را جايگزين كنم . اما يادداشت ذيل يك نمونه از اين تحقيقات مي باشد كه مربوط به شهر مشهد مي شود و به بهانه خبر سايت شيعه آن لاين آن را در اينجا چاپ مي كنم ( بزودي يادداشتهاي ديگري مربوط به شهرهاي ديگر ايران هم چاپ خواهم كرد ) همه نمونه هاي فوق داراي شواهد و مدارك مستند هستند و قابل ذكر است تاكنون هيچ كدام از نمونه هاي مذكوردر يادداشت ذيل  توسط نهادي مانند اداره اطلاعات يا قوه قضائيه نفي يا تكذيب نشده است .
اما در خبر چاپ شده در سايت شيعه ان لاين اشاره به اقدامات فرهنگي اي شده كه موجب رهايي نوبهاييان از اين ديانت و اسلام آوردن اين شهروندان گشته است ولي وقتي به جريان دستگيري آقاي قنواتي و سونيا احمدي در سال پيش نگاه مي كنيم نه تنها اثري از اقدام فرهنگي در آن نمي بينيم بلكه بيشتر شبيه آنچه صاحبان كليسا در قرون وسطي با غير مسيحيان و دگرانديشان مي كردند ، مي باشد . دو فرد مذكور ابتدا دستگير مي شوند سپس تحت انواع فشارها و شكنجه ها از آقاي قنواتي خواسته مي شود دوباره به دامن اسلام بازگردد ( اين فرد سالها قبل از بهايي شدن ، مسلمان بوده است ) در غير اينصورت حكم مرتد بر وي جاري و اعدام خواهد شد ( چنين برخوردي را اين روزها  با دو نومسيحي در مشهد هم شاهد هستيم كه اين دو فرد مرتد شناخته شده اند ) آنطور كه از خبرهاي منتشره در هرانا مستفاد مي گردد ( 2 ) بازجويان از اين اقدام فرهنگي طرفي نبسته اند پس پسر آقاي قنواتي را هم دستگير مي كنند تا در طي بازجويي به روش خاص خودشان بتوانند آقاي قنواتي را راضي به مسلماني كنند . ( 3 ) البته بر حسب ظاهر اين موفقيت دست مي دهد چه كه بعد از يك ماه آقاي قنواتي آزاد و به خيل 2000 نفره رهايي يافتگان از آئين بهايي بر اثر اقدامات فرهنگي آقايان مي پيوندد .
نمونه ديگر خبر تصادف ساختگي براي سه تازه بهايي مي باشد كه سرويس خبري جامعه بهايي اين خبر را منتشر كرد  ( 4 ) اين نوبهايي شدگان ابتدا با حركتي فرهنگي به وسيله تلفن تهديد مي شوند تا ار تباطشان را با بهائيان قطع كنند ولي چون اين اشخاص وقعي به اين تهديدات نمي گذارند با يك تصادف ساختگي دو نفر از اين اشخاص كشته و يك نفر از ايشان كه خانمي بوده به شدت مجروح مي شود كه وي نيز پس از چند ماه بستري شدن و بازيافتن سلامت خود ، دوباره به اسلام رومياورد و نامش در جمع 2000 مسلمان رهايي يافته بر اثر اقدامات فرهنگي ثبت مي شود . متاسفانه تاكنون عاملان اين تصادفات پيدا نشده اند ولي بايد ياددآوري شود كه ناظران صحنه گفته اند پلاك يكي از اتومبيلهايي كه اين اقدام شديد فيزيكي فرهنگي را انجام داده  دولتي بوده است !؟
ظاهرا روش فوق يعني اقدامات فرهنگي توام با روشهاي علمي البته از نوع فيزيكي اش ( مانند تهديد ، زندان و قتل ) در مشهد خوب پاسخ گرفته مي شود چرا كه سه نوبهايي ديگر – احتمالا افراد بيشتري هم بوده اند كه به دليل مسائل فرهنگي از نوع بالا كسي خبردار نشده – در يك سال و نيم گذشته ، بازداشت و به تناوب طي سه تا 10 روز در بازداشتگاه اداره اطلاعات نگهداري مي شوند كه پس از آزادي دوباره مسلمان شده ( 5) و نامشان در ليست 2000 رهايي يافته  ثبت مي گردد جالب توجه اينستكه يكي از اين شهروندان از ترس دوباره مواجه شدن با اقدامات شديد فرهنگي ، قبول مي كند رفت و آمد خود را به منزل بهاييان قطع نكند تا با بهايي نشان دادن خود اطلاعاتي را از بهاييان كسب كرده و در اختيار اداره اطلاعات مشهد قرار دهد و البته پس از خاتمه ماموريت ، اين فرد نيز به جمع 2000 نفره رهايي يافته از دام بهائيت مي پيوندد !!! شنيده ها حكايت بر اين دارند كه بعضي دستگيري هاي سال گذشته تعدادي ازشهروندان بهايي در مشهد ارتباطي نزديك با دستگيري هاي سه فرد فوق الذكر دارد .
موارد فوق نمونه هايي از اقدامات فرهنگي مذكور در سايت شيعه آن لاين مي باشد كه موجبات مسلماني تعدادي از شهروندان بهايي ساكن مشهد را فراهم آورده است .اما آنچه پس از اين اقدامات فرهنگي و به دنبال آنها صورت گرفته نيز جالب توجه است چه كه در همين راستا تعداد زيادي از شهروندان بهايي  در مشهد به دليل ارتباط با اين اشخاص و شناساندن ديانت بهايي به ايشان با اتهام تبليغ بهائيت راهي زندان شده اند .اين عمل معنايي ندارد جز آنكه مجريان اقدامات فرهنگي آنچناني ! چون كار فرهنگي خود را نارسا و كم تاثير مي دانند از ترس رجوع مجدد رهايي يافتگان به آئين بهايي ، به دستگيري و بازداشت بهائياني كه مرتبط با اين اشخاص بوده اند نيز پرداخته تا راه بازگشت كاملا مسدود و مقطوع گردد .
در خاتمه بايد بگويم چقدر شايسته تر بود كه اقدامات فرهنگي به معناي گفتگوي فرهنگي انديشه ها محسوب مي شد تا انسانها بتوانند در كمال آزادي بي هيچ رعب و ترسي عقايد و باورهاي خود را اظهار دارند نه آنكه از ترس حبس و شكنجه دست از عقيده اي برداشته و موافقت دروغين خود را با عقيده اي ديگر ابراز كنند .


1 ) http://shia-online.ir/article.asp?id=14607&cat=1
2 ) http://hranews.org/news/9777.aspx
3 ) http://hranews.info/news/10767.aspx
5 ) براي حفظ حرمت و امنيت اين اشخاص از بردن نام كامل اين شهروندان خودداري مي شود و فقط به حروف اوليه نام يكي از ايشان كه " ح – ميم " مي باشد بسنده مي كنم چرا كه به نظر نگارنده اين فرد يا افرادي نظير وي هنوز بهايي هستند حتي اگر برخلاف آيه شريفه قرآن ( لا اكراه في الدين ) به جبر و زور مسلمان شده باشند نه با استدلال و گفتگوي فرهنگي .



گروه پارلمانی آلمان خواستار میانجیگری لاریجانی برای آزادی دو شهروند این کشور شد

خبرگزاری هرانا - گروه پارلمانی آلمان که در تهران به سر می‌برد روز دوشنبه از علی لاریجانی خواسته است برای آزادی دو شهروند آلمانی که هفته پیش دستگیر شدند، پادرمیانی کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، یک منبع آگاه که خواسته نامش فاش نشود به این خبرگزاری گفته است در دیدار نمایندگان آلمانی با علی لاریجانی «این هیأت خواستار حمایت علی لاریجانی در این مورد شد» و «لاریجانی نیز قول داد که آن را بررسی کند.» 
روز دوشنبه هفته گذشته 2 شهروند آلمانی در تبریز بازداشت شدند.
در پی این دستگیری، غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور گفت: «این دو تبعه آلمانی خود نیز به کار خلافشان اذعان، و اعلام کرده‌اند که استفاده از عنوان جعلی خبرنگار کار خلافی بوده‌است.»
سخنگوی قوه قضاییه گفت: «این دو تبعه که با روادید توریستی در تبریز حضور یافته بودند بدون مدرک از نام خبرنگار سوءاستفاده کرده و با خانواده سکینه آشتیانی ارتباط برقرار کرده بودند.»
در همین حال برپایه گزارشی که هفته‌نامه اشپیگل منتشر کرده است این دو شهروند آلمانی، برای گروه چاپ و نشر «اشپرینگر» در آلمان کار می‌کنند و با ویزای توریستی وارد ایران شده بودند.
برپایه مقررات ایران، فعالیت خبرنگاران خارجی، منوط به کسب مجوز رسمی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد است.
پیش از این، گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان در دیدار با همتای ایرانی خود منوچهر متکی، خواستار آزادی هرچه سریع‌تر دو شهروند آلمانی شده بود.
وزیر امور خارجه آلمان پس از دیدار با منوچهر متکی در بروکسل در این‌باره به خبرنگاران گفت: «یک بار دیگر خواسته فوری خود را مبنی‌بر لزوم آزادی هر چه زودتر دو شهروند آلمانی و بازگشت آنها به کشورمان به وزیر امور خارجه ایران اطلاع داده‌ایم.»
وزیر خارجه آلمان افزود: «من تصور می‌کنم که منوچهر متکی،‌ وزیر امور خارجه ایران نیز این مسأله را شخصاً‌ دنبال خواهد کرد.»


تجمع پزشکان بیمارستان سینا در اعتراض به بازداشت علی شکوری راد

خبرگزاری هرانا - صبح امروز پزشکان بیمارستان سینا در اعتراض به بازداشت دکتر علی شکوری راد تجمع کردند.

به گزارش جرس از تهران، این تجمع بدنبال بازداشت هفته گذشته دکتر علی شکوری راد در بیمارستان سینا انجام شد و پزشکان با تجمع خود به دستگیری این عضو جامعه پزشکی کشوراعتراض کردند.
این گزارش می افزاید از صبح امروز حضور نیروهای امنیتی در بیمارستان کاملا مشهود بود و آنان مانع ورود سایر پزشکان که برای پیوستن به همکاران خود به بیمارستان سینا آمده بودند، می شدند.  منابع خبری از داخل بیمارستان خبر داده اند که پزشکان به تجمع اعتراضی خود ادامه داده و خواستار آزادی همکار خود دکتر علی شکوری راد شدند.
بر اساس این گزارش، مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت در تماسی با پزشکان تجمع کننده، بر پیگیری این وزارتخانه برای آزادی شکوری راد خبر داده است.
پیش از این نیز، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران با صدور بیانیه‌ای، ضمن اعتراض به بازداشت دکتر علی شکوری راد و محکوم کردن آن، این عضو شورای مرکزی خود را انسانی دیندار و حق جو و حق گو، شجاع، منطقی و مستدل، آزادیخواه و صریح اللهجه توصیف کرده و خاطرنشان ساخته بود که عاملان بازداشت او "با آزادی، منطق، گفتگو، راستی و صداقت مخالف‌اند."
جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز در واکنش به بازداشت عضو شورای مرکزی خود، علی شکوری راد، با صدور بیانیه ای تاکید کرد: بازداشت فردی چون دکتر شکوری نشانه شکست قطعی و محتوم و در ماندگی کودتا گرانی است که در برابر منطق و استدلال جز تیغ و درفش در کف ندارند و البته نشانه پیروزی جریان اصیل اصلاحات و جنبش سبز مردم ایران است که در سال صبر و استقامت، مظلومانه همه این نامردمی ها را تحمل می کنند.
شکوری راد سه شنبه بیست مهرماه بعد از انتشار یادداشتی در اعتراض به سخنان محسنی اژه ای مبنی بر غیر قانونی بودن فعالیت جبهه مشارکت بازداشت شد.
وی در نوشته خود تحت عنوان "افتضاح روی افتضاح؛ تناقض‌گویی و دروغ‌های جدید"، خاطرنشان کرده بود "آقای محسنی اژه ای کم کم نشان می دهد، بعد از قاضی مرتضوی که حقیقتاً یک پدیده تاریخی در دستگاه قضا بود، تمایل به پدیده شدن دارد با این تفاوت که قاضی مرتضوی، هم با هوش بود و هم مسائل را شخصی نمی کرد و به همین دلیل بموقع لیز می خورد و توانست ده سال بر کرسی دادستانی تکیه بزند اما آقای اژه ای بر حسب اشتهار این قابلیت ها را ندارد. لذا بعید است دوام چندانی بخصوص در سمت سخنگویی داشته باشد."


استمداد كارگران يك شركت قطعه ‌ساز از وزراي‌كار و رفاه

خبرگزاری هرانا - از وزراي كار و امور اجتماعي و رفاه و تامين اجتماعي مي‌خواهيم كه شخصا با فرستادن تيمي زبده و مورد اعتماد به مشكلات كارگران شركت مهرآريا پليمر پاريس رسيدگي كنند.
جمعي از كارگران شركت مهرآريا پليمر پارس درگفت‌وگو با خبرنگار ايلنا افزودند: مديريت شركت قراردادهاي 15 روزه با كارگران منعقد مي‌كند و حتي از ارائه نسخه‌اي از قرارداد به كارگر و به اداره كار منطقه طفره مي‌رود كه اين كار بر خلاف نص صريح قانون است.
آنان با بيان اينكه در مواقع كمبود سفارش و كار مرخصي‌هاي اجباري به كارگران تحميل مي‌شود، تصريح كردند: البته اضافه كار اجباري هم در اين واحد وجود دارد كه اگركارگري حتي به دليل موجه ان را انجام دهد به مدت يك الي 2 هفته از كار معلق مي‌شود.
اين كارگران با بيان اينكه طبق قانون كار هركارگر ماهانه 2 روز و نيم مرخصي دارد، افزودند: در عمل كارگران شركت مهرآريا پليمر پارس يك روز و 7 ساعت مرخصي دارند.
آنان با بيان اينكه چرا مسوولان ارشد تامين اجتماعي نسبت به بازرسي‌هايشان بي‌تفاوت هستند، افزودند: مديريت اين شركت سوانح و گزارش‌هاي كارگري را به سازمان تامين اجتماعي ارائه نمي‌دهد و دست ما هم از انجام اين كاركوتاه است اما همين‌جا از وزير رفاه و مديرعامل تامين اجتماعي مي‌خواهيم كه عدالت‌طلبي را در اين شركت نشان داده و مانع تضييع حقوق كارگران شوند.
اين كارگران 2 فيشه بودن پرسنل ستادي و اداري شركت مهرآريا پليمر پارس را امري محرض دانستند واظهار داشتند: اين كار براي فرار از ماليات و پرداخت نكردن حق بيمه واقعي به سازمان تامين اجتماعي است.
آنان مدعي شدندكه اين شركت با سوءاستفاده از اعتماد مشتري با مواد آسيابي درصد و مواد بازيافتي توليد قطعه اتومبيل مي‌كند.
آنها با اشاره به اشتغال حدود 80 كارگر در شركت مهرآريا پليمر پارس افزودند: ما 60 ساعت اضافه‌كاري دريافتي بيشتر كارگران حدود 430 هزار تومان است.
اين كارگران تصريح كردند: سنوات كارگران هر ماهه به آنان پرداخت مي‌شود.
آنان گفتند: سرويس اياب و ذهاب كارگران از ميدان آزادي است.
با توجه به اينكه شركت مهرآريا پليمر پارس در محدوده‌اداره كل كاراستان البرز واقع است خبرنگار ايلنا در تماسي با ميراحد حسيني مديركل كاراستان البرز خواستار پاسخگويي اين مقام مسوول به اظهارات كارگران شدكه وي تاكيدكرد: در دولت عدالت‌محور اجازه تضييع حقوق كارگران به احدي داده نمي‌شود و ما حتما بازرسان خود را براي تحقيق به شركت مذكور اعزام خواهيم كرد.


یک شهروند سنندجی به اعدام محکوم شد

خبرگزاری هرانا - یک شهروند کرد از سوی یک دادگاه نظامی در سنندج به اتهام جاسوسی به اعدام محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، عبدالله سروری یکی از ساکنان شهر سنندج که دارای سابقەی 25 سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران است اخیرا توسط دادگاه نظامی این شهر به اتهام جاسوسی به اعدام محکوم شده است.
عبدالله سروری که آخرین محل خدمت وی لشکر 28 سنندج بوده، سال گذشته به منظور دیدار با یکی از اقوام خود به اقلیم کردستان سفر نموده بود که پس از بازگشت توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است.


اخراج ارسلان صادقی دانشجوی چپگرای دانشگاه اصفهان

ارسلان صادقی از دانشگاه اخراج شد
خبرگزاری هرانا - کمیته مرکز وزارت علوم، طی حکمی ارسلان صادقی دانشجوی رشته مهندسی IT دانشگاه اصفهان را به 2 نیمسال محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محروم کرد که با توجه به اتمام سنوات این دانشجو حکم مزبور به منزله ی اخراج وی می باشد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این اخراج در حالی صورت گرفته است که ارسلان صادقی تمامی واحدهای درسی خود را گذرانده و مشغول نوشتن پروژه پایانی خود بوده است.
 شایان ذکر است، ارسلان صادقی مدیرمسئول نشریه اشتراک در دانشگاه اصفهان بوده است که پیش از این به خاطر شرکت در تجمعات روز دانشجو و روز زن و همچنین اعتصاب غذای 8 روزه در دانشگاه، به دو نیمسال محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محروم شده بود و با وجود کناره گیری از فعالیت های سیاسی مجدداً با محرومیت مواجه شده است.
نامبرده همچنین سابقه 2بار بازداشت در زندان دستگرد اصفهان در مهر و اسفند سال 87 را در پرونده دارد و پرونده وی همچنان در دادگاه انقلاب شهر اصفهان در حال رسیدگی است.


بازداشت یک فعال دانشجویی چپ

بی خبری مطلق از سرنوشت یک دانشجوی محروم از تحصیل
خبرگزاری هرانا – محسن وفایی، فعال دانشجویی چپ یازده روز پیش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، بیش از 11 روز است که از بازداشت محسن وفایی، سردبیر و مدیر مسئول نشریه بیان آزاد در دانشگاه یزد می گذرد و تا کنون هیچ خبری از وضعیت، محل بازداشت و علت دستگیری وی به دست نیامده است.
 گفتنی است این دانشجوی چپ در زمانی که برای تصفیه حساب فارغ التحصیلی به دانشگاه مراجعه نموده بود دستگیر شده است.
محسن وفایی کارشناس ادبیات انگلیسی است که در سال جاری از ورود وی به مقطع کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی ممانعت شد.



در یک سال اخیر، نیم میلیون نفر بیکار شده‌اند

خبرگزاری هرانا - براساس تازه ترین یافته های مرکز آمار ایران - که اجازه انتشار آن به صورت رسمی صادر نشده است- طی یک سال گذشته بیش از سیصدهزار نفر از تعداد شاغلان کشور کاسته شده است، که این امر با احتساب آغاز به کار دست کم ۲۰۰ هزار نفر از نیروهای غیر شاغل طی یک سال گذشته، به معنای بیکار شدن ۵۰۰هزار نفر از شاغلان در ۱۲ماه اخیر می باشد.
این درحالیست که سال جاری با وعدۀ محمود احمدی نژاد، رئیس دولت، مبنی بر "ایجاد یک میلیون و صد هزار شغل در کشور" آغاز شد و وزیر کار نیز چندی پیش در واکنش به اعلام نرخ بیکاری اعلام کرده بود "رقم موجود بیکاری را می‌پذیرید، اما آنرا قبول ندارد"، و اکنون با گذشت نزدیک به یک ماه از فصل پائیز، مرکز آمار ایران – بدلایل نامعلومی- هنوز نرخ بیکاری تابستان را اعلام نکرده است.
به گزارش آینده نیوز، بنابر یافته های مرکز دولتی آمار ایران، تعداد شاغلان بخش های مختلف اقتصادی طی سال ۸۸ تا ۸۹ تا حدی کاهش یافته که از حدود ۲۱٫۹میلیون نفر در سال قبل به۲۹٫۶ میلیون نفر در زمان حاضر رسیده است .
بر اساس گزارش نتایج طرح آمارگیری نیروی کار فصل بهار که از سوی مرکز آمار ایران انجام می شود، تعداد شاغلان در بخش کشاورزی در فاصله دو بهار ۸۸ و۸۹ بیش از ۶۰۰ هزار نفر؛ بخش صنعت بیش از ۳۴۰ هزار نفر و بخش خدمات اندکی بیش از ۲۸۰ هزار نفر کاهش یافته است.
کاهش تعداد شاغلان در بخش های مختلف اقتصادی نشان می دهد نرخ فعالیت اقتصادی در کشور از ۴۰٫۵ به ۳۹ درصد رسید و این در حالی است که نرخ بیکاری از ۱۱٫۱به ۱۴٫۶ درصد در فاصله بین دو بهار سال های ۸۸ و ۸۹ افزایش یافته است .
بر اساس این گزارش، بخش کشاورزی در میان سایر بخش های اقتصادی شاغلان بیشتری را از دست داده که بخشی از این کاهش می تواند بعلت خشکسالی سال های اخیر باشد بطوری که حمید حاجی عبدالوهاب معاون وزیر کار بخشی از علت افزایش نرخ بیکاری در بهار امسال را ناشی از خارج شدن نیروی کار از این بخش ؛ ذکر کرده است
این درحالیست که براساس برنامه چهارم توسعه قرار بود چهار میلیون و ۴۸۰ هزار فرصت شغلی طی پنج سال برنامه در کشور ایجاد شود تا نرخ بیکاری به۸٫۴درصد برسد اما این مهم نه تنها تحقق نیافت بلکه به نرخ بیکاری نیز نسبت به شروع برنامه؛ افزوده شده است.
گزارش مذکور خاطرنشان کرد ارقام نشان می دهد سالانه بیش از یک میلیون نفر به بازار کار کشور وارد می شوند در حالیکه هم اکنون حدود ۵,۳ میلیون نفر در کشوربیکار هستند.
لازم به ذکر است برخی کارشناسان نرخ بیکاری واقعی را چند درصد بالاتر از نرخ بیکاری مرکز آمار می دانند و برخی نیز حتی نرخ واقعی را تا دو برابر اعداد و ارقامی که اعلام می شود ذکر می کنند. آنها فکر می کنند "سربازان"، "زنان خانه دار"، "دانشجویان" و "دانش آموزان" نباید در گروه شاغلین قرار بگیرند.
همچنین چالش دیگری که در زمینه نرخ بیکاری وجود دارد، ناشی از این است که مرکز آمار هر شخصی را که تا دو ساعت در هفته کار داشته باشد را شاغل می داند در صورتی که در قانون کار میزان ساعت کار هفتگی ۴۴ ساعت برآورد شده است.
درحالی که گزارش های قبلی مرکز آمار ایران و کارشناسان نشان داده بود که نرخ بیکاری بهار امسال نسبت به بهار سال گذشته، ۳٫۵ درصد افزایش داشته، چند روز پیش عضو شورای‌عالی کار گفته بود "بیکاری در کشور ما وجود ندارد. "
ولی‌الله صالحی، خاطرنشان کرده بود "همه افراد صبح که از خواب بیدار می‌شوند به دنبال انجام کاری هستند و همیشه در بازار کار، افرادی هستند که برای پیدا کردن شغل جدید یا بهتر با میل خود از کار خارج یا اخراج می‌شوند. "



صدور حکم اعدام پیش از رفتن به دادگاه

همسر سعید ملک پور در مصاحبه با روز خبر داد:
چهارمین جلسه دادگاه سعید ملک پور در حالی چهارم آبان ماه برگزار خواهد شد که همسرش به "روز" میگوید: قاضی مقیسه به وکیل سعید گفته حکم او اعدام است.سعید ملک پور، فارغ التحصيل رشته مهندسی متالورژی دانش‌گاه صنعتی شريف و ساکن کشور کانادا بود که مهرماه 87 پس از ورود به ایران و در ارتباط با پرونده‌ موسوم به "مضلین ۲" مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد.

سایت گرداب، متعلق به سپاه پاسداران، ملک پور را متهم به عضویت در چندین "شبکه فساد اینترنتی" کرد و سپس از او به عنوان مدیر بزرگترین سایت های مستهجن، ضد دین و ضد امنیت نام برده شد.
ملک پور پیشتر با انتشار نامه ای، شرح شکنجه ها و نحوه اخذ اعترافات ازخود را مفصل شرح داده واعلام کرده بود که زیر شکنجه وادار به اعتراف علیه خود شده است. اکنون در حالی که بیش از دو سال از بازداشت سعید ملک پور می گذرد خانم افتخاری، همسر این زندانی به "روز" میگوید: سعید را متهم کرده اند که مفسد فی الارض است و دو هفته پیش قاضی مقیسه به وکیل سعید گفته حکم او اعدام است؛همین نشان میدهد که حکم از قبل صادر شده است بدون اینکه سعید امکان دفاع از خود را بیابد.
گفتگوی "روز" باهمسر سعید ملک پور را در ذیل بخوانید:
خانم افتخاری ممکن است بفرمایید آخرین خبری که از همسرتان دارید چیست و ایشان در چه وضعیتی هستند؟
بله سعید در بند 350 زندان اوین است و خانواده او هر هفته به صورت کابینی با او ملاقات میکنند. من نیز تنها ارتباطم تلفن های یکی دو دقیقه ای بود که از سه ماه پیش تلفن های بند 350 قطع شد و دیگر صدایش را نیز نمی شنوم. سعید از نظر روحی انسانی بسیار قوی است و من واقعا او را تحسین میکنم که توانسته یک سال انفرادی و دو سال بلاتکلیفی را تحمل کند. خانواده سعید هم میگویند که روحیه سعید خوب است.
تا جایی که میدانم جلسه سوم دادگاه همسر شما قرار بود در تیرماه برگزار شود؛ ممکن است درباره دادگاه و روند رسیدگی به پرونده همسرتان توضیح دهید؟
تاکنون سعید سه دادگاه داشته؛البته در اصل دادگاهی نبوده و قاضی مقیسه بیشتر مثل یک بازجو رفتار کرده تا یک قاضی عادل و بی طرف. گویا ایشان به گزارش هایی که نیروهای امنیتی در پرونده و کیفرخواست نوشته اند اعتماد کامل دارد و نیازی نیست بررسی انجام دهد و هیچ توجهی به دفاعیات سعید ندارد. در اصل جلسه اول دادگاه سعید اسفند ماه برگزار شد که اجازه حضور وکیل را نداده وبا وجودی که گفته بودند برگزار نمی شود اما سعید را به دادگاه برده بودند. جلسه دوم اواخر فروردین ماه و حدود 15 دقیقه بود و جلسه سوم نیز به خاطر عدم حضور بازجویان سعید برگزار نشد. اکنون منتظریم تا جلسه چهارم دادگاه در 4 آبان برگزار شود؛هر چند هیچ امیدی به رسیدگی عادلانه نداریم.
روند رسیدگی به چه صورتی بوده که به رسیدگی عادلانه امیدی ندارید؟
شما ببینید قاضی رسما نقش بازجو را بازی میکند و به هیچ یک از دفاعیات یا خواسته های همسرم توجهی نمی شود. سعید در دادگاه درخواست کرده است که برای بررسی شکایت هایش او را به پزشکی قانونی بفرستند، اما قاضی این مساله را رد کرده است.برای ما واقعا جای سئوال است که سعید هنوز آثار شکنجه را دارد، وقتی حرف میزند فک او به شدت صدا میدهد که به دلیل در رفتگی فک اوست که حاصل شکنجه هایی است که در زندان اعمال شده؛او همچنین سکته خفیفی در زندان کرد که نیمی از بدن او موقتا فلج شده بود.خود سعید در نامه ای که نوشت همه شکنجه ها را تشریح کرد و اکنون با گذشت دو سال از بازداشت سعید همچنان آثار این شکنجه ها مشهود است. شکنجه هایی که سعید را ناچار کرد علیه خود اعتراف کند اما قاضی حتی اجازه نمیدهد پزشکی قانونی او را ببیند. مورد بعدی درخواست سعید برای آوردن کارشناسان متخصص زیر نظر قوه قضائیه است که پرونده را بررسی کنند اما قاضی با این مورد نیز مخالفت کرده این در حالیست که قاضی مقیسه هیچ اطلاعی از اینترنت و آی تی و.... ندارد. در همان 15 دقیقه دادگاه، قاضی مقیسه به سعید گفته از خانه تو وبلاگ پیدا کرده ایم. شما ببینید آخر این چه حرفی است؟ سعید چه باید بگوید و از چه باید دفاع کند؟ اجازه نداده اند سعید حتی پرونده اش را بخواند که بتواند از خود دفاع کند. اجازه ملاقات با وکیل را هم ندارد؛در اصل گویا این دادگاه حالت تشریفاتی دارد و گرنه از نظر حق و حقوق و دفاع و... هیچ کمکی به سعید نمیکند و برگزاری یا عدم برگزاری آن هیچ فرقی ندارد. شرایط بلاتکلیفی آزار دهنده ای است.
خانم افتخاری اتهامات زیادی در موردآقای ملک پور در رسانه ها مطرح شده است. در اصل اتهام همسر شما چیست؟
ملغمه ای از اتهامات است. اگر می گفتند که مدیریت سایت های مستهجن را داری خب سعید هم تکلیفش روشن بود میدانست باید در این زمینه از خود دفاع کند اما هر بار چیز جدیدی می گویند. قاضی در دادگاه گفته تو با 10 – 12 گروه معاند نظام ارتباط داشتی. سعید پرسیده است چه گروههایی؟ قاضی پاسخ داده که خودت میدانی. خب سعید از چی دفاع کند؟ گویا این آدم یک مجرم و گناهکار است و باید بگردند یک چیزی پیدا کنند تا به عنوان جرم اعلام کنند. یک روز گفتند ارتباط با بیگانگان و روز دیگر گفتند سایت های مستهجن و... در کیهان نوشتند که همسرم برای پروژه های نظامی کانادا کار میکرد در حالی که دروغ محض بود. از نظر قانونی هم امکان ندارد کسی که شهروند کانادا نباشد و یا در این کشور متولد نشده باشد بتواند در پروژه های نظامی به کار گرفته شود. در اصل سعید هم به درستی نمیداند اتهامش چیست که روی آن متمرکز شود و از آن دفاع کند.
غیر از این مسائلی که درسطح رسانه ها مطرح شده، چه اتهاماتی در دادگاه و کیفرخواست رسما به آقای ملک پور تفهیم شده؟
تبلیغ علیه نظام، مدیریت سایت های مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، توهین به رئیس جمهور، ارتباط با گروههای معاند نظام و ارتباط با بیگانگان و به صورت کلی اتهام مفسد فی الارض زده اند.
این اتهاماتی که در دادگاه رسما مطرح شده اتهاماتی سیاسی است اما رسانه های حکومتی ادعا میکنند اتهام همسر شما تنها مدیریت و دایر کردن سایت های پورنو و مستهجن است.
این اتهام سایت های مستهجن کاملا دروغ است. سعید مدیریت هیچ سایتی را بر عهده نداشته و با گردانندگان آنها نیز هیچ گونه ارتباطی نداشته است. همه کسانی که سعید را می شناسند از دانشگاه شریف تا کانادا شهادت می دهند که سعید اصلا اهل هیچ یک از این مسائلی که ادعا می کنند نبوده. این نوع اتهام یعنی سایت های مستهجن را به حسین درخشان هم زدند اما او وبلاگ نویس شناخته شده ای بود و کسی این اتهام را باور نکرد در حالیکه سعید هیچ سابقه ای در زمینه وبلاگ نویسی و فعالیت حقوق بشری و... ندارد لذا راحت تر می توانند برچسب بزنند. اینکه سعی میکنند اتهامات همسرم را فقط اخلاقی جلوه دهند برای توجیه خودشان است.سر خود من، وقتی در مورد پرونده همسرم بازجویی میکردند، داد می زدند که شما با بیگانگان ارتباط دارید. در جواب گفتم که من در یک کشور بیگانه زندگی میکنم اما چه ارتباطی مد نظرتان است؟بعد می گفتند شما با سفارت امریکا ارتباط دارید و... بله درست است من و همسرم عضو هیچ حزب و گروه سیاسی نبودیم. هیچ فعالیت سیاسی نداشتیم و ادعایی هم نداریم که سیاسی هستیم اما نوع اتهاماتی که زدند سیاسی است و نوع برخوردی که با پرونده همسرم می کنند نشان میدهد که یک سناریو ریخته اند وکاملا دارند سواستفاده سیاسی می کنند.
خانم افتخاری برای من سئوالا ین است که چرا همسر شما؟ یعنی شغل همسر شما چه بود:چرا همسر شما را برای این سناریو انتخاب کرده اند؟
برای اینکه ما کاملا گمنام هستیم و افراد گمنام و بی نام و نشان بیشترین آسیب پذیری را دارند. مطلبی که روزنامه کیهان در خصوص همسرم نوشته بود به من کمک کرد تا دیدگاه ماموران امنیتی را بشناسم و بفهمم که چرا همسر مرا انتخاب کردند. بیشتر پرداخته بودند به تهاجم فرهنگی غرب.ما سالها بود خارج از کشور و در کانادا زندگی می کردیم. از نظر سیاسی هم فرد شناخته شده ای نبودیم. آنها دنبال قربانی بودند برای پروژه و سناریویی که درباره اینترنت داشتند. سعید هم وب دیزاینر بود و در سایت فری لنسر اکانت داشت. در این سایت پروژه می گذاشتند و سعید و کسان دیگری که اکانت داشتند درخواست پروژه میکردند و انجام میدادند و اگر مورد پذیرش واقع می شد حق الزحمه را پرداخت می کردند. سناریویی ریختند که فیلترینگ های گسترده خود را توجیه کنند و به مردم بگویند که اینترنت، چیز خطرناکی است. شما ببینید سعید را زیر شکنجه وادار به اعتراف علیه خود کردند و این اعتراف ها را از تلویزیون پخش کردند. در بخشی از این اعترافات سعید را مجبور کرده اند بگوید که در حالیکه کامپیوتر خاموش بود با وب کم کامپیوتر از اتاق خواب مردم فیلم می گرفت. این یعنی ایجاد رعب و وحشت در میان مردم ازاینترنت. در حالیکه چنین چیزی محال است. از سعید خواسته بودند بگوید یک نرم افزاری از انگلستان خریداری کرده که وقتی کامپیوتر شما خاموش است نیز می تواند فیلم بگیرد و اگر کامپیوتر در اتاق خوابتان است از اتاق خوابتان فیلم می گیرد. این از نظر علمی غیر ممکن است اما خب هدف آقایان این بود که بگویند اینترنت چیز خطرناکی است و ما خوبی شما را می خواهیم که فیلتر کردیم چون افراد می توانند از اتاق خواب شما فیلم بگیرند و.... در اصل این توجیهات است و سناریویی ساختند؛همسر من هم قربانی این سناریو است.
اشاره کردید به پخش اعترافات همسرتان در تلویزیون؛ در همین مورد میخواستم بپرسم نظرتان درباره این اعترافات چیست؟
ببینید چند دفعه اعترافات سعید را از تلویزیون پخش کرده اند در حالیکه او فعلا یک متهم است نه مجرم. اما گویا از نظر آقایان مجرم است و حکم از قبل صادر شده، برای همین به خودشان اجازه میدهند اعترافات فردی راکه هنوز در دادگاه از خود دفاع نکرده و هیچ حکمی هنوز صادر نشده، بارها از تلویزیون پخش کنند. این اعترافات کاملا زیر فشار و شکنجه گرفته شده و واقعیت ندارد.سعید در دادگاه نیز همین را گفته. سئوال من این است که چطور اعترافات را از تلویزیون پخش میکنند اما وقتی همسرم میخواهد در دادگاه از خود دفاع کند، دادگاه را غیر علنی می کنند؟
شما پیشتر اعلام کرده بودید که خانواده همسرتان به شدت از سوی دستگاه امنیتی تحت فشار هستند. آیا هنوز این فشارها ادامه دارد؟ چه نوع فشارهایی؟
بله هم پدر و مادر من و هم خانواده همسرم به شدت تحت فشار هستند. تلفن های تهدید آمیز به آنها می شود و رسما به آنها گفته اند که اگر مصاحبه کنید پرونده سعید سنگین تر می شود. ما هم که جایی را نداریم صدای اعتراضمان را بلند کنیم. وقتی هم که حرفی میزنیم همسرم از یکسو و خانواده ام از سوی دیگر تحت فشار قرار می گیرند. باز اعترافات سعید را پخش می کنند و هر دفعه به یک بهانه ای و تحت یک عنوانی. همین دو هفته پیش هم باز پخش کرده اند. خانواده ام واقعا جرات ندارند تلویزیون را روشن کنند. سعید هنوز حکمی نگرفته، مجرم نیست، خانواده چه گناهی دارند؟ بعد از انتشار نامه سعید او را به انفرادی برده و به دروغ به او گفته بودند که خواهرت را بازداشت کرده ایم. به شدت تحت فشار بود وقتی از انفرادی خارج شد داغون بود و می گفت حاضر بودم هر اتهامی را بپذیرم تا خواهرم را آزاد کنند و خانواده را اذیت نکنند. این اعترافات را وسیله ای برای آزار خانواده و تهدید آنها قرار داده اند.
با این حال شما تصمیم گرفتید مصاحبه کنید. چرا اوایل سکوت کردید؟ به دلیل همین فشارها و تهدید ها؟
اوایل مدام وعده وعید میدادند که اگر حرفی نزنید و مسکوت بگذارید سعید زود آزاد می شود. تا سه ماه هم نمی دانستیم سعید کجا است. پلیس امنیت، دادگاه انقلاب و... همه سلب مسئولیت میکردند و نمیدانستیم از کجا باید پی گیری کنیم. اما وقتی شب عید که سوم رحلت پدر سعید بود اعترافات او را پخش کردند فهمیدیم که دروغ می گویند. الان هم تصمیم دارم حرف بزنم. دیگر سکوت نمی کنم؛تنها کاری که از دستم بر می آید اطلاع رسانی دقیق است تا افکار عمومی در جریان قرار بگیرند و بدانند هیچ یک از این اتهاماتی که به همسرم نسبت داده اند واقعیت ندارد و همه دروغ محض است. شاید افکار عمومی باعث شود حداقل دادگاه عادلانه تر باشد.
اکنون خواسته شما در ارتباط با همسرتان و پرونده او چیست؟
تنها چیزی که می خواهیم ـ ما نمی گوییم سعید را الان آزاد کنندـ این است که دادگاه عادلانه برای او برگزار کنن؛د دادگاهی علنی و عادلانه که امکان دفاع از خودش را داشته باشد. ما درخواست بخشش نمی کنیم چون همسر من هیچ کاری نکرده و جرمی مرتکب نشده که درخواست بخشش کنیم تنها میخواهیم استانداردهای کشور و قانون اساسی را رعایت کنند.به همان قوانین کشورمان پایبند باشند. اجازه دهند کارشناسان فنی بی طرف پرونده را بخوانند. نه سربازان گمنام گردابی که کیفرخواست را نوشته اند. کارشناسان بیطرفی که حداقل مسائل تکنیکی را بدانند.
در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
در آخرین گفتگویی که وکیل همسرم با قاضی مقیسه داشته، قاضی گفته برای او حکم اعدام را در نظر دارد و این حکم را صادر خواهد کرد. ما به شدت نگرانیم و از همه میخواهیم تنهایمان نگذارند. شما نگاه کنید حتی وکیل ما آقای علیزاده طباطبایی به خاطر پرونده همسرم تحت فشار قرار گرفته چندین بار از سایت گرداب او را تهدید کرده اند. تنها نگذارید همسر مرا و کمک کنید. او واقعا بی گناه است.
فرشته قاضی - روز آنلاین



احضار پویان محمودیان به دادگاه انقلاب

خبرگزاری هرانا - عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر و مدیرمسئول نشریه دانشجویی ریوار به دادگاه انقلاب احضار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در احضاریه ای که برای محمودیان صادر شده است بدون ذکر تاریخ در سربرگ احضاریه، عنوان گردیده است که وی می بایست به منظور ارائه ی "پاره ای از توضیحات" به دادسرای انقلاب تهران، واقع درخیابان معلم، مراجعه کند.
محمودیان شهریور ماه سال گذشته ایران را به منظور ادامه تحصیل ترک کرد. به همین علت و با موافقت قاضی پرونده، جلسه دادگاه عمومی در مورد سایر اتهامات وی به صورت غیابی برگزار شد. در خلال رسیدگی به اتهامات محمودیان در موضوع توهین به مقدسات،  قاضی به علت نقص پرونده از نمایندگان وزارت اطلاعات در خواست کرد تا در دادگاه حضور به هم برساند. اما نماینده وزارت اطلاعات مکررا از حضور در دادگاه سرباز زده  و متقابلا بر حضور متهم در دادگاه اصرار ورزید. اما قاضی دادگاه عمومی این درخواست دادستانی انقلاب را مکررا رد می کند. تا اینکه درپی غیبت مکرر نمایندگان وزارت اطلاعات سرانجام قاضی پرونده ارسالی به این دادگاه را مختومه اعلام می کند. وکالت محمودیان ا در این پرونده را نسرین ستوده بر عهده داشته است که هم اکنون در بازداشت وزارت اطلاعات به سر می برد.
پس از آن دادستانی دادگاه انقلاب، با وجود اتمام مراحل قضائی پرونده و صدور حکم حبس قطعی تعلیقی، درعملی غیرقانونی تا مدتی از استرداد وثیقه گرو گذاشته شده به بهانه ی مفتوح باقی ماندن یک پرونده جدید سرباز زده است. این درحالی است که این فعال دانشجویی از اتهامات خود در پرونده جدید بی خبر بوده و تا کنون تفهیم اتهامی هم در مورد پرونده جدید صورت نگرفته است.
لازم به یادآوریست، پویان محمودیان از فعالین دانشجویی و عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر است که در سال 1386 و در پی ماجرای جعل نشریات دانشجویی پلی تکینیک به همراه 8 تن  دیگر از دانشجویان بازداشت و پس از حدود سه ماه بازداشت در بند 209 زندان اوین با قرار 80 میلیون تومانی از زندان آزاد شد. وی در سال 1387 در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کرد اما با وجود دریافت کارنامه و اخذ رتبه 6 از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد محروم شد.
در اردیبهشت سال گذشته ودر جریان بازداشت 9 تن از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر وی به دفتر پی گیری وزارت اطلاعات احضار شد اما از حضور امتناع نمود. سال گذشته و به فاصله یک هفته پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به دادگاه انقلاب فراخوانده شد و قاضی مقیسه وی را به دو سال حبس که به مدت 3 سال به حالت تعلیق در آمده است، محکوم کرد. اتهام وی در دادگاه انقلاب توهین به رهبری عنوان شد. قاضی دادگاه انقلاب سایر موارد اتهامی وی چون توهین به مقدسات، اقدام علیه امنیت ملی، توهین به مراجع قم، توهین کارمندان شریف نیروی انتظامی و ... را به دادگاه عمومی شعبه مقابل دانشگاه تهران ارجاع داد.




وضعیت نگران کننده اولیایی فر، زندانی سیاسی مبتلا به سرطان خون

خبرگزاری هرانا - وضعیت جسمانی محمد اولیایی فر ،وکیل دربند به دلیل ابتلا به سرطان خون نگران کننده گزارش می شود .
یکی از اعضای خانواده اولیایی فرد در گفت و گو با کلمه با بیان اینکه بر اساس آخرین آزمایشها ابتلا اولیایی فر به سرطان خون تایید شده، از وضعیت جسمانی او ابراز نگرانی شدید کرد . محمد اولیایی فر وکیل دربند به علت وخامت حالش چند روزی است که به بیمارستان منتقل شده اما با این حال خانواده اش از حق ملاقات با او محرومند .
به گفته خانواده وی چند مامور در بیمارستان در حالی که اسلحه به دست دارند به صورت شبانه روزی در کنار تخت او نگهبانی می دهند و با یک بیمار مبتلا به سرطان که حالش به شدت بد است رفتارهای نامناسبی دارند .
خانواده اولیایی که از این برخوردها با یک زندانی بیمار متعجب شده اند، می گویند: «نمی دانیم برخورد های این گونه با یک بیمار مبتلا به سرطان خون که حتی زمان زنده بودنش هم معلوم نیست، چه معنایی می تواند داشته باشد .چنین انسانی آن هم بر تخت بیمارستان چه خطری می تواند برای امنیت یک نظام داشته باشد که ۲۴ ساعته در کنار تختش کشیک می دهند و خانواده را نیز از دیدار با وی محروم می کنند . این رفتارها هم با انسانیت مغایرت دارد و هم با اسلامیت.چرا با ما چنین می کنند؟»
آنها از دادستان تهران می خواهند که به ملاقات این زندانی بیمار برود و حتی از نزدیک همه آزمایشهای پزشکی او را ببیند تا مطمئن شود که این بیمار در این وضعیت هیچ خطری برای آنها ندارد .
محمد اولیایی فرد وکیل مدافع تعدادی از زندانیان سیاسی است . وی به اتهام مصاحبه در مورد وضعیت یکی از نوجوانان محکوم به اعدام به یک سال حبس محکوم شد. او از تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ برای گذراندن این حکم به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد . وی به دنبال تایید ابتلا به سرطان خون مدت کوتاهی است که دربیمارستان بستری است.



وضعیت وخیم جسمانی یک زندانی سیاسی کرد

خبرگزاری هرانا - دو فعال مدنی اهل مریوان که بیش از دو ماه پیش از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند همچنان در سلول انفرادی اداره اطلاعات سنندج به سر می برند و وضعیت جسمانی یکی از آنان وخیم گزارش شده است.
به گزارش کردیش پرسپکتیو، هژیر ابراهیمی و بختیار معماری که حدود یازده هفته پیش توسط ماموران امنیتی مریوان بازداشت و جهت ادامه بازجویی ها به اداره اطلاعات سنندج منتقل شدند همچنان در شرایط نامشخصی تحت شدیدترین فشارها قرار دارند.
هژیر ابراهیمی که از عفونت کلیه، لثه و همچنین از بیماری معده رنج می برد با شرایط بسیار و خیمی روبەرو شده و تاکنون هیچ اقدامی جهت مداوای وی صورت نگرفته است.
گفتنی است که مراجعەهای مکرر خانوادەهای این دو فعال دربند به دستگاههای قضایی و امنیتی تاکنون نتیجەای در پی نداشته و این ارگانها از ارائه هرگونه توضیحی در خصوص دلایل احتمالی بازداشت و وضعیت آنان خودداری می کنند.



مهدی خزعلی در اوين نگه داري مي شود

خبرگزاری هرانا - دکتر مهدی خزعلی چشم پزشک و فرزند آیت الله ابوالقاسم خزعلی که از چهره‌های سرشناس جناح اصولگرا و منتقد عملکرد دولت محمود احمدی‌نژاد به شمار مي آيد، چهار شنبه شب گذشته دستگیر و به اوين منتقل شد.
محمد حسین آقاسی وکیل مدافع مهدی خزعلی درباره آخرین وضعیت پرونده موکل اش در گفت‌و‌گویی در خصوص آخرين وضعيت وي گفته است: اتهامی که برای آقای خزعلی در نظر گرفته شده یکی انتشار مطالبی برخلاف حیثیت روحانیت و در واقع اهانت به روحانیت است و اشاعه اکاذیب در وبلاگشان که دارند. بنابراین موکل من الان در بازداشت قرار دارد و وثیقه‌ای از ایشان قبول نشد و قرار شد در آینده باز ایشان به بازپرسی احضار شوند و من هم در خدمتشان باشم تا ببینیم که چه تصمیمی می‌گیرند.
وکیل مدافع مهدی خزعلی  افزود:او فعلاً در زندان اوین در بند امنیت است و تا زمانی که پرونده از دادسرا به دادگاه نرود، بعید می‌داند که برای وي آزادی به قید وثیقه صادر شود



صدور کیفرخواست برای نسرین ستوده با ۳ اتهام، و دیدار همسر وی با رئیس کل دادگستری تهران

خبرگزاری هرانا - امروز 25 مهرماه، وکیل نسرین ستوده موفق به دیدار بازپرس پرونده موکل اش شد. بازپرس شعبه سه دادسرای اوین در این دیدار اطلاع داد که برای نسرین ستوده کیفرخواست صادر شده و پرونده اش به دادگاه ارسال شده است.
رضا خندان همسر نسرین ستوده در مصاحبه با سایت مدرسه فمینیستی افزود که : کیفرخواست نسرین ستوده شامل 3 اتهام: اقدام علیه امنیت ملی، اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت و همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر است.
رضا خندان در ادامه گفت : همچنین بازپرس شعبه سه دادسرای اوین به نسیم غنوی، وکیل نسرین ستوده، گفته است که وی قرار فک بازداشت برای نسرین ستوده صادر کرده است اما دادستان (و یا معاون وی) با آن مخالفت کرده اند. این دومین بار است که دادستان (و یا معاون وی) با اعلام نظرهای بازپرس مخالفت می کند، دفعه پیش در جریان آزادی موقت نسرین ستوده برای شرکت در مراسم ختم پدرش، بازپرس با این آزادی موقت موافقت کرده بود اما دادستان با آن مخالفت کرد و در نهایت نسرین ستوده نتوانست در مراسم ختم پدرش حضور بیابد.
نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال جنبش زنان است که از 13 شهریورماه سال جاری در زندان اوین بسر می برد و از سوم مهرماه در اعتصاب غذاست. متاسفانه به رغم تلاش وکیل و خانواده نسرین ستوده و نیز نامه کانون وکلای دادگستری، هنوز هیچ کس موفق به دیدار و یا تماس تلفنی با نسرین ستوده نشده است و از این رو ابهام در مورد سلامتی وی همچنان باقی است.
لازم به یادآوری است که محمدعلی دادخواه و محمد علی سیف زاده نیز به دلیل همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر در طی ماه های گذشته به دادگاه احضار شده اند.
دیدار رضا خندان، همسر نسرین ستوده با رييس کل دادگستری استان تهران
امروز 25 مهرماه، رضا خندان، همسر نسرین ستوده، به دادگستری استان تهران مراجعه کرد. رضا خندان در مورد این دیدار گفت: من هفته پیش نامه ای خطاب به آقای علیرضا آوایی در مورد وضعیت پرونده همسرم نوشته بودم که امروز برای پیگیری نامه ام به دفتر ایشان مراجعه کردم و توانستم آقای آوایی را ملاقات کنم.
رضا خندان سپس افزود: « من در آنجا وضعیت همسرم را شفاهی نیز توضیح دادم و ایشان در زیر نامه من خطاب به سرپرست دادسرای اوین نامه ای نوشتند که من این نامه را به دادسرای اوین بردم، اما متاسفانه نتوانستم معاون دادستان را ملاقات کنم و حتا نامه را از من نگرفتند.» رضا خندان گفت: حالا دوباره باید مراجعه کنم و معلوم نیست چه موقع بالاخره این نامه مرا، دریافت می کنند.



سه نفر در زندان کارون اهواز اعدام شدند

خبرگزاری هرانا -  بامداد دیروز شنبه ۲۴ مهرماه ۱۳۸۹، سه نفر در زندان کارون اهواز به دار آویخته شدند. بنا به این گزارش ها اتهام دو نفر از افراد اعدام شده قاچاق مواد مخدر واتهام فرد دیگر عمل منافي عفت عنوان گردیده است.
به گزارش روابط عمومي دادگستري کل استان خوزستان ک. ش به ارتکاب مباشرت در خريد و معاونت در حمل و نگهداري ۵۲۵ کيلو و ۴۵۰ گرم تریاک و ۲۲۷ کيلو ترياک و ۸۵۰ گرم حشيش و م. خ به ارتکاب مباشرت در حمل و نگهداري مواد مخدر مذکور از سوي دادگاه انقلاب اهواز به اعدام محکوم شدند و حکم صادره درخصوص آنان از سوي دادستاني کشور تاييد شد. همچنين ح. د به ارتکاب عمل منافي عفت از سوي شعبه ۱۷ کيفري استان خوزستان به حد شرعي اعدام محکوم شد و راي صادره از سوي ديوانعالي کشور مورد تاييد قرار گرفت.