۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

روز جمعه بخش چهارم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

بیانیه‌ی شماره 1 شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر سال 1390 

سال ستیز طبقاتی به جای جهاد اقتصادی

در آستانه ی روز جهانی کارگر، اول ماه مه در سال 1390 قرار داریم.سالی که رهبر ِحاکمیت سرمایه‌داری ایران در ادامه‌ی طرح‌ها و اقدامات هر چه بیشتر برای سرکوب مطالبات و منافع طبقه‌ی کارگر و برای تکمیل برنامه‌ی سرمایه داری، آن را سال "جهاد اقتصادی" اعلام کرده است. اما طبقه‌ی کارگر در این سال باید بیش از پیش در مقابل این حاکمیت سرمایه داری ایستاده و سال 1390 را به سال تقویت و گسترش " ستیز طبقاتی" و " نبرد کارگری" تبدیل کند.
کارگران در ایران در بدترین وضعیت معیشتی، اقتصادی و سرکوب سیاسی قرار گرفته اند؛ قراردادهای موقت، بیکار‌سازی، دستمزد‌های تا چند مرتبه زیر خط فقر و شرکت‌های پیمان‌کاری و قراردادهای اسارت آورشان به طبقه‌ی کارگر تحمیل می‌شود؛ با طرح حذف یارانه‌ها حاکمیت سرمایه‌داری در ایران هم‌گام و مطابق با نسخه‌های نهاد‌های جهانی سرمایه داری هم‌چون صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، هجوم گسترده و وحشیانه‌تری را به زندگی و هستی کارگران آغاز کرده است و هم اکنون قیمت های برخی اقلام اساسی تا ده برابر افزایش یافته در حالی که دستمزد ها کماکان برده وارانه است و پرداخت مبالغ اندک و مضحک یارانه ی نقدی حتا چاره ی یک دهم هزینه ی زندگی کارگران را نمیکند؛ کارگران و فعالان کارگری و فعالین تشکل‌های مستقل در جنبش کارگری به حبس، اخراج، تهدید، ارعاب و بیکاری محکوم می‌شوند؛ هر گونه اعلام نظر، بیان اندیشه، اعتراض، تظاهرات و هر نوع فعالیت اجتماعی-سیاسی سرکوب می‌شود.
برای دعوت کارگران به تحمل استثمار و بردگی و از طرفی برای حفظ سودآوری سرمایه‌داران، کارگران را به "جهاد اقتصادی" دعوت می‌کنند و با استفاده از این واژگان مذهبی- ناسیونالیستی قصد تخدیر و فریب کارگران را دارند تا شاید کسی فکر کند تحمل این فلاکت " جهاد" است و لازم! نه! کارگران فریب این بازی‌ها را نمی‌خورند!
در سایر نقاط جهان نیز کم و بیش و با همین محتوا، وضعیت به همین صورت است و کارگران به صورت روز افزون به مبارزه مشغول‌اند.
در بسیاری کشورها کارگران علیه افزایش سن بازنشستگی، افزایش ساعت کار، اخراج کارگران، کاهش دستمزد‌ها و ... دست به اعتراض و اعتصاب زده‌اند؛ درست شبیه به همپالکی‌های سرمایه داری اسلامی ایران، سرمایه‌داران در دیگر نقاط جهان نیز کارگران را به "ریاضت اقتصادی" و در واقع به تحمل فلاکت و نکبت موجود دعوت می‌کنند.
نظام سرمایه‌داری و دموکراسی‌های صوری و ننگین آن که عامل فقر و بدبختی، فلاکت، حبس، دیکتاتوری، سرکوب، جنگ افروزی و خرافه‌ پروری ا‌ست و به خاطر سود محوری و پاسبانی از نظام استثمار گرانه‌ اش، امروزه در سرتاسر دنیا شرایطی بی نهایت غیر انسانی‌ ایجاد کرده و موج اعتراض مردمی به مشکلات و مصائب در نقاط مختلف دنیا از جمله آمریکا، انگلیس، سایر نقاط اروپا، مصر و ... بر انگیخته شده است. لازم است به کارگران و هم طبقه‌ای‌های‌مان هشدار بدهیم که آنان باید اصل نظام سرمایه داری را آماج حملات خود قرار دهند و نه فقط جناح‌های اکنون حاکم را؛ باید به هوش باشیم که ما کارگران نباید نیروی اعتراضی و طبقاتی خود را تبدیل به ابزاری برای سرنگونی یک جناح سرمایه‌داری و به قدرت رسیدن جناحی دیگر و احتمالن خوش رنگ و لعاب سرمایه‌داری کنیم. کارگران باید با اتکا بر نیروی طبقاتی خود و با حملات سازماندهی شده و متشکل علیه نظام سرمایه‌داری، هم به سرنگونی حاکمیت‌های موجود و دیکتاتوری های حاکم بپردازند و هم بتوانند نیروی طبقاتی و سیاسی خود را به جای آن حاکم کنند. در صورتی که اعتراضات و نبرد و ستیز کارگران به صورت متشکل و سازمان‌یافته باشد در کمترین حالت ممکن، آنان خواهند توانست بسیاری از خواسته‌ها و مطالبات خود را به حاکمیت‌های سرمایه داری تحمیل کنند.
ما کارگران برای دگرگون کردن وضعیت سیاسی-اقتصادی در ایران، به هر جنگ خارجی علیه خود نه میگوییم، ما هرگز تسلیم فریب و توهم پراکنی هیچ کدام از جناح‌های داخلی و خارجی سرمایه‌داری نمی‌شویم. ما به کمک و یاری هیچ دولت سرمایه‌داری اعم از آمریکا، چین، روسیه، انگلیس، فرانسه و... باور نداریم. برای ما سرمایه‌داری احمدی نژاد-خامنه ای- سپاه با جناح دیگر که فعلن اندکی از قدرت رانده شده یعنی اصلاح‌طلبان و لیبراال‌ها از جمله کروبی- موسوی- خاتمی و یا هرگونه سرمایه‌داری از نوع کراواتی، لیبرال، نولیبرال، ناسیونالیست، مذهبی، سلطنتی و یا هر شکل دیگری از سرمایه‌دارن فرقی نمی‌کند! ما تنها و تنها باید با اتکا بر نیروی طبقاتی خودمان و با ایجاد و تقویت و گسترش تشکل‌های خودساخته و مستقل از دولت، کارفرما و سرمایه داران و با ایجاد و یا تقویت سازمان‌ها و نهاد‌های سیاسی و کارگری خود، با نبردی فراگیر علیه کلیت نظام سرمایه‌داری ستیز کنیم.
ما کارگران باید به دقت اَشکال مبارزه‌ سازمان‌یافته و متشکل خود را بر اساس شرایط و بر اساس توازن قوا انتخاب کنیم. اکنون علاوه بر مبارزات علنی، متشکل، متحد، گسترده، توده ای و اجتماعی و فراگیر و به موازات آن، بعضی از ما کارگران باید بتوانیم هسته‌های مخفی، کمیته‌ها و محافل مخفی را در محل کار و زندگی خود ایجاد کنیم. ما نباید تمام نیرو و امکانات خود را در معرض دید و حمله‌ی نظام سرمایه‌داری قرار دهیم.
بار دیگر تاکید می‌کنیم که برای مقابله با معضلات پیش رو، ما کارگران هیچ چاره‌ای جز ایجاد تشکل‌های خود ساخته و مستقل نداریم و لازم است به افشا و مبارزه با باورهای آشتی‌جویانه با نظام سرمایه داری بپردازیم زیرا خواسته‌های ما با چانه‌زنی و امید و توهم به سرمایه‌داری و با مذاکره و خواهش به دست نمی‌آید!
در این راستا و در آستانه‌ی روز جهانی کارگر – یازده اردیبهشت – که روز جشن و خروش جهانی کارگران و اعلام و تجدید همبستگی بین‌المللی طبقه‌ی جهانی کارگر است، ضمن این که تمامی کارگران را به مبارزه‌ی متشکل و سازماندهی شده علیه نظام سرمایه‌داری در ایران فرا می‌خوانیم، در تقابل با نام گذاری این سال به "سال جهاد اقتصادی" توسط رهبر حاکمیت سرمایه داری اسلامی، ما سال 1390 را سال تقویت و گسترش "ستیز طبقاتی" و " نبرد کارگری" اعلام می‌داریم و مطالبات هشت گانه ی ذیل را به عنوان اهم مطالبات کارگران ایران اعلام می‌داریم.
ما از تمامی کارگران، فعالان کارگری، تشکل‌ها، رسانه‌ها، نهاد ها و سازمان‌هایی که به امر تقویت مبارزه‌ی طبقاتی باوردارند می‌خواهیم که با انتشار و گسترش بیانیه‌های این شورا و مطالبات هشت گانه‌ی اعلام شده، ما و مبارزه‌ی مشترک‌مان را یاری رسانند.
به علاوه هرگونه نظر و یا پیشنهاد درباره ی مفاد بیانیه‌ها، مطالبات هشت گانه و یا هر پیشنهاد درباره‌ی برگزاری مراسم در روز 11 اردیبهشت از طریق ایمیل رسمی ما ( (1may1390@gmail.com قابل دریافت، بررسی و اقدام است.

مطالبات هشت گانه‌ی کارگران ایران – سال 1390

1- ما کارگران برای مقابله با قراردادهای موقت، سفید امضا و قراردادهای شرکت‌های پیمان‌کاری با اتحاد و آگاهی و با ایجاد تشکل های خود دست به مبارزه خواهیم زد.

2- حذف یارانه‌ها هجوم به سفره‌ی خالی کارگران است؛ ما ضمن گسترده کردن اقدام برای نپرداختن قبض‌های آب، برق، تلفن و گاز از هر طریق ممکن دیگر و به صورت متحد و متشکل با این اقدام و طرح ِ ضد کارگری مبارزه خواهیم کرد.

3- ما اعلام و تعیین حداقل دستمزد 330 هزار تومان که چندین برابر زیر خط فقر است و توسط نهاد سرمایه‌داری شواری‌عالی کار تعیین شده و نیز روش ضد کارگری و خائنانه‌ی سه جانبه گرایی را محکوم می‌کنیم؛ در روش سه جانبه گرایی، مذاکره و توافق بین نمایندگان کارفرمایان و نماینده دولت (که همگی از طبقه‌ی سرمایه‌دار هستند) از یک سو و ازسوی دیگر نماینده‌ی کارگران انجام می‌گیرد و کارگران در مقابل دو رای سرمایه داری بازنده خواهند بود. ما اعلام می‌داریم که افزایش دستمزد با خواهش و توافق و مذاکره حاصل نمی‌شود. کارگران باید با اعتراض و نمایش قدرت و اعتصاب و با مبارزه‌ی متشکل و متحد دستمزدهایی متناسب با استاندارهای زندگی را به سرمایه‌داری تحمیل کنند.

4- کارگران و فعالان کارگری زندانی باید آزاد شوند و ما هر گونه دستگیری، اخراج و تحت فشار قرار دادن کارگران را محکوم نموده و به صورت گسترده برای آزادی آنان مبارزه خواهیم کرد.

5- ما کارگران برای دست‌یابی به آزادی بیان، آزادی تشکل، تحزب، اعتصاب، آزادی قلم و آزادی تمامی زندانیان سیاسی و پایان یافتن احکام ضد انسانی اعدام ،همزمان با دیگر مطالبات‌مان مبارزه خواهیم کرد.

6- پیروزی کارگران جز با اتحاد متشکل و سازمان‌یافته‌ی تمامی اقشار طبقه‌ی کارگر اعم از کارگران صنعتی، معلمان، پرستاران، کارگران بخش خدمات، معادن، کارگران کشاورزی و ... ممکن نیست. ما ضمن اتحاد با تمام کارگران ایران و منطقه و حمایت از مطالبات کارگران مهاجر در ایران از جمله کارگران افغانی ،خود را متحد و پشتیبان مبارزات کارگران در سراسر جهان می‌دانیم.

7- ما برای دست‌یابی به مطالبات اقتصادی-سیاسی خود بر علیه تمامی جناح‌ها و حاکمیت‌های داخلی و خارجی سرمایه‌داری اعم از اصول‌گرا و اصلاح‌طلب در ایران و اعم از دولت‌های سرمایه‌داری آمریکا،چین، روسیه، اروپایی و ... تنها و تنها با اتکا بر نیروی طبقاتی کارگری خود، مبارزه خواهیم کرد.

8- نظام سرمایه‌داری از تبعیض جنسیتی-اقتصادی- سیاسی- اجتماعی علیه زنان بهره و سود می‌برد، همچنین کار کودکان منبع سود‌های سرشار برای نظام انگلی سرمایه داری‌ست؛ ما برای متشکل کردن هر گونه مبارزه برای دست‌یابی زنان به مطالبات طبقاتی خود و نیز برای تقویت جنبش لغو کار کودک از هیچ مبارزه‌ای فروگذار نخواهیم کرد.

شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر سال 1390
بیانیه شماره1 - سال ستیز طبقاتی به جای جهاد اقتصادی
18 فروردین‌ماه 1390

1may1390@gmail.com

 

امان از دستت ای مقام معظم رهبری....!


از مهم‌ترین ویژگی‌های نظام جمهوری اسلامی یکی این است که در مقابله و برخورد با کسانی که مطابق میلش نمی‌اندیشند و رفتار نمی‌کنند، به هیچ اصل و مبنایی پایبند نیست و مرز و حدی نمی‌شناسد. زمانی که بنیان‌گذارش ترک واجبات دینی را به بهانه حفظ اصل نظام(بخوانید بقای خودش) جایز می‌شمارد، قطعا هر کاری، هر نقل قولی و هر نوع برخوردی مجاز است. دیروز در فضای مجازی، ویدئویی به اشتراک گذاشته شد که در آن امام جمعه ی قم با یک واسطه از مادربزرگ من، جزئیات زمان تولد علی خامنه ای، برادرش را نقل می کرد. در مفتضح بودن اصل ماجرا شکی نیست، من هم مانند شما ابتدا خندیدم و بعد ناباورانه از خودم پرسیدم چه کرده ایم که هر خزعبلی را به خوردمان می دهند و ما هم لابد باید باور کنیم! اما آنچه به نظرم جالب آمد و شد دلیل این یادداشت، ورسیون آقای سعیدی بود از ماجرا. اینکه تحت چه شرایطی و به چه صورتی مادربزرگ هشتاد و چهار ساله ی بیمار من این گفته های عجیب را نقل کرده و اساسا حافظه در این سن چقدر می تواند قابل اطمینان باشد، بماند. تاکید چندین باره ی آقای سعیدی در آن چند دقیقه بر ناتنی بودن این خواهر که ظاهرا نکته‌ای فرعی است در اصل ماجرا و اینکه آقای خامنه‌ای حاصل ازدواج دوم است، برای من به عنوان عضوی از خانواده که در چند مصاحبه مشاهداتم را با سایت خودنویس بیان کرده‌ام، جالب توجه بود. احتمالا در ذهن آقایان، نوه ی خواهر ناتنی آقا را چه به این حرف‌ها؟ اساسا حرفی نمی تواند داشته باشد برای گفتن و اگر هم بگوید اعتباری نخواهد داشت. شاید با طرح این موضوع بخواهند صحت آن حرف ها را زیر سوال ببرند و احیانا زهرش را بگیرند.
از مهم‌ترین ویژگی‌های نظام جمهوری اسلامی یکی این است که در مقابله و برخورد با کسانی که مطابق میلش نمی‌اندیشند و رفتار نمی‌کنند، به هیچ اصل و مبنایی پایبند نیست و مرز و حدی نمی‌شناسد. زمانی که بنیانگذارش ترک ترک واجبات دینی را به بهانه حفظ اصل نظام( بخوانید بقای خودش) جایز می‌شمارد، قطعا هر کاری، هر نقل قولی و هر نوع برخوردی مجاز است.
دیروز در فضای مجازی، ویدئویی به اشتراک گذاشته شد که در آن امام جمعه‌ی قم با یک واسطه از مادربزرگ من، جزئیات زمان تولد علی خامنه‌ای، برادرش را نقل می‌کرد. در مفتضح بودن اصل ماجرا شکی نیست، من هم مانند شما ابتدا خندیدم و بعد ناباورانه از خودم پرسیدم چه کرده‌ایم که هر خزعبلی را به خوردمان می‌دهند  و ما هم لابد باید باور کنیم! اما آنچه به نظرم جالب آمد و شد دلیل این یادداشت، ورسیون آقای سعیدی بود از ماجرا. اینکه تحت چه شرایطی و به چه صورتی مادربزرگ  هشتاد و چهار ساله‌ی بیمار من این گفته‌های عجیب را نقل کرده و اساسا  حافظه در این سن چقدر می‌تواند قابل اطمینان باشد، بماند. تاکید چندین باره ی آقای سعیدی در آن چند دقیقه بر ناتنی بودن این خواهر که ظاهرا نکته‌ای فرعی است در اصل ماجرا و اینکه آقای خامنه‌ای حاصل ازدواج دوم است، برای من به عنوان  عضوی از خانواده که در چند مصاحبه مشاهداتم را با سایت خودنویس بیان کرده‌ام، جالب توجه بود. احتمالا در ذهن آقایان، نوه‌ی خواهر ناتنی آقا را چه به این حرف‌ها؟ اساسا حرفی نمی‌تواند داشته باشد برای گفتن و اگر هم بگوید اعتباری نخواهد داشت. شاید با طرح این موضوع بخواهند صحت آن حرف ها را زیر سوال ببرند و احیانا زهرش را بگیرند.
به گواهی همه‌ی برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها، اگر هنوز صادق باشند، در نسل دوم و سوم این خانواده موضوع  یک پدر و دو مادر هیچ گاه مطرح نبوده و تا آنجا که من می‌دانم آقای سید جواد خامنه‌ای هنگام ازدواج دوم، سه دختر خردسال به نامهای علویه، بتول و فاطمه ( مادربزرگ من)  را داشته‌اند که همسر دوم هم ، خدیجه خانم میردامادی، آنها را بزرگ کرده است. این سه دختر و فرزندان بعدی، چهار پسر و یک دختر، تمام دوران طفولیت، کودکی و نوجوانی خود را با هم گذرانده‌اند و طبیعتا فرزندان آنها و فرزندان ِفرزندان آنها هم در یک خانواده بوده‌اند. این همه تاکید بر ناتنی بودن( وصله ی ناجور بودن؟) را نمی‌فهمم.
زمانی که آن مصاحبه را انجام دادم، قصدم بازکردن یک روزنه  به زندگی فردی بود که بیست و دو سال است  در راس این حکومت قرار دارد و تا به حال با یک خبرنگار مصاحبه  نکرده است و همه ی آنچه ما از او می‌دانیم، همانی است که همیشه می خواسته‌اند به نوع خاصی بدانیم. ذره‌ای در بیان مشاهداتم اغراق نکرده‌ام و به هیچ عنوان نخواسته ام به شعور مخاطبم توهین کنم و یا او را دست کم بگیرم. آنچه را دیده‌ام به قدر درک و فهم خود بیان کرده‌ام، با این امید که دیگرانی که بیشتر از من می دانند بیایند و الباقی را حکایت کنند و حالا خوشحالم این روایت از بدو تولد و اتاق زایمان شروع شده است. سریال سید خراسانی/ پادشاه لخت مدتی است کلید خورده است. پیشاپیش تقاضا می‌کنم شعور مخاطب راهنگام نقل ماجراهاتان جدی بگیرید.

 

نامه جمعی از بستگان پناهندگان اشرف به فعالین حقوق بشر

در این نامه آمده است: «زمان آن رسیده است که هر کسی که دل در گرو انسانیت و حقوق بشر دارد پای پیش بگذارد تا از ادامه یا تکرار این فاجعه انسانی جلوگیری نماید. امیدواریم این نامه را ورای مسائل پیچیده‌ی سیاسی به سادگی از دیدگاه مادران دردمند پناهندگان اشرف بنگرید و بی تفاوت از کنار آن نگذرید...به شما از طرف مادرانی می‌نویسیم که از کشته یا مجروح شدن عزیزشان در حمله نیروهای عراقی با خبر می‌شوند و هیچ کاری از دستشان ساخته نیست. مادری را تصور کنید که کابوس شبانه‌اش استرداد فرزندش به رژیم جمهوری اسلامی و اعدام بلادرنگ عزیزش می‌باشد. »
متن کامل نامه که به خودنویس ارسال شده، به شرح زیر است:

ما از بستگان نزدیک تعدادی از پناهندگان اشرف هستیم که نه می‌توانیم از رژیم جمهوری اسلامی ایران تقاضای کمکی  کنیم و نه سازمان مجاهدین خلق و سازمان های بین المللی به ما  توجهی می‌کنند، که اگر توجهی  بود، امروز برای چندمین بار شاهد کشتار در کمپ اشرف  نبودیم. متاسفانه این نامه را زمانی برای شما می‌نویسیم که سکوت مدافعین حقوق بشر منجر به فاجعه ای برگشت ناپذیر در اشرف شد و هر لحظه امکان گسترش دامنه این فاجعه بیشتر و بیشتر می‌شود. شاید اعلام ۳۵ کشته و ۳۰۰ مجروح که ۲۵۰ نفر آنها احتیاج مبرم به امکانات پزشکی دارند و تعدادی از آنان با خطر مرگ مواجه می‌باشند، برای بسیاری تنها خبری باشد در میان انبوه خبرهای نا گوار. ولی برای خانواده هایی که عزیزانشان در آنجا هستند و هیچ خبری از آنها ندارند، به معنی عذاب و دردی وصف نا شدنی است.
  زمان آن رسیده است که هر کسی که دل در گرو انسانیت و حقوق بشر دارد پای پیش بگذارد تا از ادامه یا تکرار این فاجعه  انسانی جلوگیری نماید. امیدواریم این نامه را ورای مسائل پیچیده‌ی سیاسی به سادگی از دیدگاه  مادران دردمند پناهندگان اشرف بنگرید و بی تفاوت از کنار آن نگذرید. مادرانی که تنها راه با خبر شدن از سلامت فرزندانشان، جستجو در لیست کشته شدگان و مجروحین حمله نیروهای عراقی به اشرف است. مادرانی که  درک عمیقی از نقض حقوق بشر دارند و آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده‌اند. تصور چهره‌ی تکیده و قامت خمیده این مادران، از انتظار و نگرانی بی پایان، کار سختی نیست. مادرانی که در کوچه پس کوچه‌های ایران با تمام درد ها و رنجهایشان فراموش شده‌اند، نقض بسیاری از بندهای حقوق بشر را در نگاه منتظر و ملتمس تک تک آنان میتوان دید، مادرانی که نگرانی و انتظار نه بخشی از زندگی آنها که تمام زندگی آنان شده است. این مادران درد مند چشم انتظار اقدام شما هستند تا آنها را از زیر شکنجه شبانه روزی دلهره و بی خبری بدر آورید.
از طرف مادرانی به شما نامه مینویسیم که بیش از ۱۰ ، ۱۵ یا ۲۰  سال از جگر گوشه‌های خود، خبری ندارند و تمام تلاش آنها  و خانواده‌شان  برای تماس با فرزندانشان  با بن بست مواجه شده است، سال‌هایی  که لحظه لحظه‌ی آن در انتظار خبری از آنان سپری شده است. بی خبری‌ای که هر شایعه  یا خبر حمله به اشرف را  به اندازه خبر  بردن عزیزانشان به پای چوبه‌ی دار، برای آنان سخت و طاقت فرسا می‌کند. با هر خبر یا شایعه‌ای می‌میرند و زنده می‌شوند. در همه‌ی این سال‌ها نه می‌توانند درد خود را با کسی در میان بگذارند و نه می‌توانند از کسی تقاضای کمک کنند. مادرانی  که چاره‌ای جز گریستن بر این درد و رنج  بی‌پایان در تنهایی خویش ندارند. به شما از طرف مادرانی می‌نویسیم که از کشته یا  مجروح شدن عزیزشان  در حمله نیروهای عراقی  با خبر می‌شوند و هیچ کاری از دستشان ساخته نیست. مادری را تصور کنید که کابوس شبانه‌اش استرداد فرزندش به رژیم جمهوری اسلامی و اعدام بلادرنگ عزیزش می‌باشد. مادری را تصور کنید که از خانه اش خارج نمی‌شود تا شاید خبری از فرزندش به او برسد و آنگاه که به اجبار از خانه بیرون می‌رود، دلشوره‌ای تمام وجودش  را در بر می‌گیرد که نکند فرزند دلبندش تماسی بگیرد و او در خانه نباشد.
دردناکتر اینکه چنین  دلشوره‌ای برای  سال‌ها بطول می‌انجامد و پایانی ندارد. آیا می‌دانید چه بر سر این مادر‌ها و خانواده‌های‌شان می‌آید و روزگارشان چگونه می‌گذرد؟ در بند عمومی  زندان اوین، زندانیان می‌توانند هر از گاهی با خانواده‌ی خویش تماس بگیرند و آنها را ملاقات کنند، ولی خانواده‌هایی را می‌شناسیم که برای سال‌ها حتی کوچکترین خبر و اطلاعی از فرزندانشان و  سلامتی آنان ندارند. بر این درد و آلام، نگرانی‌های روز افزون این خانواده‌ها ازکشته شدن عزیزانشان در حملات نیرو های عراقی وعدم دسترسی فرزندانشان به ابتدایی‌ترین احتیاجات انسانی اعم از آب و دارو و کمک پزشکی را اضافه کنید.  آیا تنها از بیم سوء استفاده رژیم کنونی  یا هر گروه سیاسی، باید چشم بر یک فاجعه انسانی ببندیم. براستی چه چیزی مهم‌تر از جان انسان‌هاست.
ساکنان اشرف از جنس ما و شما هستند که به اجبار در چنین شرایطی  قرار گرفته‌اند و دست‌شان به جایی بند نیست. متاسفانه تا کنون ملاحضات سیاسی مانع از اقدامات موثر فعالین و سازمان‌های  حقوق بشری برای نجات جان بیش از ۳۰۰۰ نفر از ساکنان اشرف شده است و با کمال تاسف برای چندمین بار شاهد کشتار آنان بدست نیرو های عراقی بودیم.  هر کدام از این نام هایی که در لیست کشته شدگان می‌بینید انسان‌هایی بودند دارای حق حیات و خانواده‌ای که به جان دوست‌شان دارند. ما از شما فعالین و تمامی  سازمان‌های حقوق بشری  تقاضا داریم که  تلاش نمایید تا کشتار پناهندگان اشرف متوقف شده و مجروحین از امکانات پزشکی بر خوردار گردند. همچنین استدعا داریم تمام توان خود را بکار گیرید تا ساکنان اشرف به مکانی امن در کشوری غیر از عراق و ایران منتقل گردند تا  خانواده‌های آنها با آزادی کامل بتوانند جهت انتقال عزیزان‌شان به کشورهای دلخواه‌شان  اقدام نمایند.

جمعی از بستگان پناهندگان اشرف

 

هفته‌ای که گذشت...از «عورت احمدی‌نژاد» تا دشمن «نادان»

image
در هفته‌ای که گذشت، باز همه به یاد آوردند که اسفندیار رحیم مشایی «عورت» احمدی‌نژاد خوانده شده...رجب‌علی مزروعی باز هم سوژه درست کرد و مقام «ولایت» برای شورای هماهنگی قائل شد و منتقدان را «نادان» خواند، ۳۲ نفر از مقام‌های ایرانی مشمول تحریم اتحادیه اروپا شدند و ...

آه... اسفندیار مرموز!
تنها یک روز پس از انتشار فایل صوتی صحبت های سعید حدادیان از مداحان سرشناس تهران در خصوص اسفندیار رحیم مشایی که در آن با به کار بردن الفاظ رکیک از او به صراحت با عنوان «عورت احمدی‌نژاد» و «آدم بی شعور» ياد می‌کرد و با لعن و نفرين خواستار مرگ رحيم مشايی شد، سرانجام محمود احمدی‌نژاد دستور برکناری مشایی از مسئولیت سرپرستی نهاد ریاست جمهوری را صادر و حمید بقایی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را با حفظ سمت جایگزین وی نمود.
گفتنی است سرپرستی نهاد ریاست جمهوری یکی از ده ها مسئولیت اسنفدیار رحیم مشایی در دولت دهم بود.
رحیم مشایی هم اکنون علاوه بر ریاست دفتر ریاست جمهوری ایران، دبیر کمیسیون فرهنگی دولت، ریاست شورای هماهنگی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی، نماینده رئیس‌جمهور در شورای نظارت بر صدا و سیما، مسئولیت انتصاب مدیر عامل صندوق مهر امام رضا، دبیر کمیسیون فرهنگی دولت،ریاست گروه مشاوران جوان ریاست جمهوری، رئیس کارگروه زیارت و فرهنگ رضوی، جانشین رئیس‌جمهور در شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور، رئیس مرکز ملی جهانی‌شدن، رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت ایران و نماینده ویژه رئیس‌جمهور در امور خاورمیانه و چندین سمت دولتی دیگر است.
سابقه آشنایی احمدی نژاد و رحیم مشایی به دوران فرمانداری احمدی نژاد در شهرستان ماکو و عضویت رحیم مشایی در شورای تامین استان آذربایجان غربی با مسئولیت معاون اطلاعات واحد کومله اطلاعات سپاه مستقر در قرارگاه حمزه سیدالشهداء با نام مستعار «مرتضی محب الاولیاء» بر می‌گردد.
پس از آن در ایامی که احمدی نژاد مسئولیت شهرداری تهران را بر عهده داشت،رحیم مشایی را به عنوان ریاست ‏سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران منسوب نمود و از آن زمان تا کنون علی‌رغم انتقادات شدید ائمه جمعه،نمایندگان مجلس،مراجع تقلید،نیروهای بسیجی و حامیان رهبری اما رحیم مشایی به عنوان مغز متفکر جریانی که بیش از ۵ سال است مدیریت اجرایی کشور را بر عهده دارد شناخته می‌شود و نقش کلیدی در تصمیم گیری های دولت احمدی نژاد ایفا می‌نماید.
گمانه زنی ها در خصوص علت برکناری رحیم مشایی توسط احمدی نژاد حاکی از نوعی عقب نشینی تاکتیکی توسط دولت به منظور کاهش اعتراضات مراجع تقلید و روحانیون سنتی از دولت است که با انتشار و توزیع فیلمی مستند با عنوان «ظهور بسیار نزدیک است» که گفته می‌شود با سفارش رحیم مشایی با اغراض تبلیغی -انتخاباتی تهیه شده بالا گرفته است.
در این فیلم ادعاهایی درباره نقش آفرینی خامنه‌ای و احمدی نژاد در ظهور امام زمان مطرح که با واکنش تند منتقدین اصولگرای دولت مواجه شده است.
تمامی این ها در شرایطی اتفاق می‌افتد که طی ماه‌های گذشته برخی از اصول‌گرایان از فعالیت‌های رحیم‌مشایی برای حضور در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری، ابراز نگرانی کرده‌اند.
اما رحیم مشایی بی تفاوت به این نگرانی ها در صدد انتشار روزنامه ای پر تیراژ با حضور همه طیف‌های روزنامه‌نگاران و از جمله روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب است و از سوی دیگر به گفته یک عضو کمیسیون ماده ده احزاب، هفت تشکل که مورد حمایت رحیم‌مشایی هستند در آستانه انتخابات درخواست مجوز کرده‌اند.

هلی کوپتر پرسپولیس: عرب‌ها نوکر امریکا هستند
در هفته گذشته تنش‌های سیاسی میان ایران و سعودی به مستطیل سبز هم کشیده شد و فدراسیون فوتبال عربستان، کنفدراسیون فوتبال آسیا را به عدم حضور تیم‌های باشگاهی خود در برابر ایران تهدید کرد!
روزنامه الریاض چاپ عربستان سعودی خبر داد در صورتی که کنفدراسیون فوتبال آسیا نتواند تضمینات و حمایت‌های لازم امنیتی را برای مسابقات پیش روی لیگ قهرمانان آسیا را ارائه نماید، فدراسیون فوتبال این کشور بازی‌های خود در برابر تیم‌های باشگاهی ایران را لغو خواهد کرد. این تقاضای فدراسیون فوتبال عربستان از یوسف السرکال رئیس سازمان لیگ قهرمانان آسیا، در حالی خواسته شد که دلیل آن حملات پراکنده صورت گرفته به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد در تاریخ ۲۰ مارس، عنوان شده است.
پیش از این نیز عربستان از کنفدراسیون آسیا درخواست کرده بود تا این دوره از مسابقات از ایران به یک کشور دیگر انتقال یابد و یا تیم‌های شرکت کننده تضمینات لازم را داشته باشند.
اما این اظهارات مقامات سعودی با واکنش شدید از سوی اهالی فوتبال در ایران مواجه شد. خبر گزاری دولتی فارس علاوه بر گفتگو با مسئولان وزارت امور خارجه  و مقامات رسمی فدراسیون فوتبال ایران در اقدامی خارج از عرف به سراغ بازیکنان و مربیان تیم های باشگاهی فوتبال ایران رفت و از آنها خواست در این باره به اظهار نظر بپردازند.
وحید هاشمیان مهاجم تیم فوتبال پرسپولیس درباره گفته است: « تيم‌هاي عربستاني نيايند، مگر چه مي‌شود؟! عرب‌ها چه فكري مي‌كنند كه اين حرف‌ها را مي‌زنند. اين‌ها نوكران آمريكا هستند و پايگاه‌هاي آمريكا در اين كشورها است. آنها فقط نوكري آمريكا را مي‌كنند. حال خواستند بيايند، خواستند نيايند.»
علی فتح الله زاده خویی سرپرست پرحاشیه باشگاه استقلال تهران هم که همواره نیم نگاهی نیز به عرصه سیاست دارد و در چند دوره انتخابات مجلس و شوراهای شهر ناکام مانده در این زمینه گفته است: « تیم استقلال در زمانی در عربستان حاضر شد که در این کشور مردم علیه آل سعود تظاهرات داشتند و درگیری مردمی در آنجا وجود داشت. اینجا چه اتفاقی افتاده که عرب ها ما را تهدید می‌کنند. ما درگیری با مردم داریم؟ ما در این کشور زندگی می‌کنیم. ایران امن ترین کشور دنیا است.»
لازم به ذکر است چهار تیم عربستانی الهلال، الاتحاد، النصر و الشباب به ترتیب حریف تیم‌های سپاهان، پرسپولیس، استقلال و ذوب آهن در لیگ قهرمانان آسیا هستند.

دشمن «نادان» بلندت می‌کند...
اما در هفته گذشته گفتگوی رجبعلی مزروعی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت ایران اسلامی و سخنگوی شاخه تازه تاسیس برون مرزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با تارنمای "روزآنلاین" و اظهارات او در خصوص ماهیت و مطالبات جنبش سبز و ترکیب اعضای "شورای راه سبز امید" که پس از حصر میر حسین موسوی و مهدی کروبی به منظور هدایت جنبش سبز اعلام موجودیت کرد با انتقادات بسیاری از سوی برخی فعالین سیاسی و روزنامه نگاران مواجه گشت.
مزروعی در این گفتگو در خصوص اهداف جنبش سبز گفت: «اجرای کامل و بدون تنازل قانون اساسی از جمله اهداف جنبش سبز است.»
او در پاسخ به پرسشی در این باره گفته است: «جنبش سبز تمرکز خود را بر روی اجرای قانون اساسی گذاشته است. این بدان مفهوم نیست که قانون اساسی موجود یک قانون بی نقص است ولی تمرکز باید بر روی قانون اساسی فعلی به عنوان پایه حرکت باشد. وقتی تمرکز شما روی قانون موجود باشد بنابراین دیگر نمی توان جنبش سبز را جنبش براندازانه و به دنبال یک ساختار حقوقی جدید عنوان کرد. ما می‌خواهیم در مرحله اول همین قانون اساسی موجود را اجرایی کنیم و اگر این اتفاق افتاد مراحل بعدی برای اصلاح قانون اساسی و در نظر گرفتن تمام مطالبات مردم هم پیش‌بینی می‌شود. بنابراین جنبش سبز از منظر کسانی که آن را نمایندگی می‌کنند و اکثریت افرادی که در آن شرکت داشتند یک "جنبش اصلاح طلبانه" است.»
این اظهارات اما با واکنش بسیاری از فعالین سیاسی منتقد جریان اصلاحات روبه رو شد. آنها معتقدند مزروعی و حامیان جریان اصلاحات به دنبال نوعی تمامیت خواهی در جنبش سبز و باز تعریف مناسبات غلط دوران اصلاحات به عنوان تجربه‌ای ناموفق در سپهر سیاست ایران هستند.
آنها می‌گویند :«سخنان آقای مزروعی در واقع قرایتی جدید است از جنبش سبز که به راحتی می‌توان تناقضات آن با سخنان کروبی و موسوی را نشان داد.»
اما بیشتر واکنش ها به سخنان علی مزروعی به آن بخش از اظهارات او مربوط می‌شود که در پاسخ به پرسش خبرنگار روزآنلاین که پرسیده بود «یکی از انتقادات به شورای راه سبز امید، اتهام انحصارطلبی به مسئولان آن است و اینکه درهای این شورا را به روی تمام گروه ها و افرادی که خود را حامی و همراه جنبش سبز می‌دانند باز نکرده است» گفته بود: «آنهایی که این حرفها را می‌زنند خودشان را به نادانی می‌زنند.»
آرش بهمنی از اعضای تحریریه روزآنلاین در مقاله‌ای با انتقاد از سخنان علی مزروعی در این‌باره می‌نویسد:« منتقدان دیروز و امروز اصلاح‌طلبان، همان‌هایی هستند که آقای مزروعی آن‌ها را متهم کرده است که "خود را به نادانی می‌زنند." این "نادان‌ها" همانانی هستند که سال‌های گذشته، مشفقانه به نقد اصلاحات نشستند و از اصلاح‌طلبان خواستند در روش و نگاه خود تغییراتی دهند تا اقبال اجتماعی را از دست ندهند. این نادانان همان افرادی هستند که تا پیش از کودتای ۲۲ خرداد، یا در زندان‌ها تحت فشار بودند یا محروم از حقوق اجتماعی خویش و باز هم بر سر عهد و پیمان خویش ماندند. این نادانان از حق داشتن روزنامه محروم شدند، ممنوع‌القلم شدند، از تحصیل محروم شدند، از دانشگاه اخراج شدند، حقوق اجتماعی خود را از دست دادند... زیرا نمی‌خواستند با حقوق مردم و آرزوهای آنان را معامله کنند. این نادان‌ها افرادی هستند که هرگز نه پشت میزی نشستند و نه حاضر بودند به هر قیمتی پشت میز بنشینند. ما امروز همان نادان‌های گذشته‌ایم جناب مزروعی، همانانی که هم‌چنان باز هم «نادان» مانده‌آیم، چون به نادان بودن خود افتخار می‌کنیم.»

ده نمکی،فرهادی،شریفی نیا،پرچمی...
در روزی که مسعود ده نمکی در شبکه سوم سیما در واکنش به صحبت‌های مسعود فراستی کارشناس برنامه «هفت»  که بیان می‌داشت منظور ده‌نمکی را از بعضی صحنه‌ها و روند داستان در «اخراجی‌ها ۳» نفهمیده است گفت: «به نظرم شما خودت را به دکتر نشان بده.»
اما کمی آن طرف تر اصغر فرهادی کارگردان برجسته ایرانی که جهت برنامه ریزی  برای پیش اکران ساخته تحسین برانگیز خود «جدایی نادر از سیمین» در شهر پاریس حضور یافته بود در بخشی از پرسش و پاسخ علاقه مندان فیلم جدید او در پاسخ به فردی که پرسیده بود: «آقای فرهادی، نظر شما راجع به اتفاقایی که حول فیلم شما افتاده چیه؟»
گفت: «اینجا پاریسه، ایران نیست، حرفت رو راحت بزن، هر چی تو دلته بپرس»
آن فرد هم سوالش را این گونه پرسید که: «نظرتون رو میخواستم بپرسم راجع به حمایتی که جنبش سبز از فیلم شما کرد و فکر می‌کنید جنبش سبز در این زمان نیاز داشت که از فیلم شما حمایت کنه؟»
در نهایت فرهادی نیز چنین پاسخ گفت: «من فقط خیلی خوشحالم که جنبش سبز وجود داره، همین برای من کافیه. بعد خواهش می‌کنم عظمت جنبش سبز رو در سطح فیلم‌هایی مثل مال من پایین نیاریم.حتی اگر لطف می‌کنید،فکر می‌کنید که این فیلم عالیه و فیلم خیلی خوبیه. جنبش سبز خیلی بزرگتر از اونه که درقالب چنین چیزهایی بگنجه. این جنبش سبز نیست که به ما نیاز داره، این ما هستیم که به جنبش سبز محتاجیم.»
 و درست در روزی که محمد رضا شریفی نیا بازیگر فیلم ده نمکی مشغول گفتگو با خبرگزاری دولتی فارس در خصوص ابعاد شخصیتی نقش «حاجی گرینف» بود کمی آن طرف تر رامین پرچمی بازیگر مطرح کشورمان برای برگزاری جلسه محاکمه خود به دلیل شرکت در اعتراضات مردمی روز ۲۵ بهمن با «دست بند» از زندان اوین به دادگاه انقلاب اسلامی منتقل شد.

اتحادیه اروپا و کف دستی که ظاهراً «مو» ندارد!
 هفته گذشته ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا اعلام کرد :«بر اساس توافق وزیران امور خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا، صدور ویزا برای ۳۲ مقام ایرانی ممنوع شده و دارایی های این افراد در کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز مسدود خواهد شد.»
هیگ گفت: «اتحادیه اروپا امروز توافق کرد تا اقدام های شدیدتری علیه ۳۲ نفر که به اعتقاد ما مسئول و عامل نقض حقوق بشر در ایران هستند به مرحله اجرا در آورد.»
 در فهرست منتشره اتحاديه اروپا نام ۱۳ فرمانده نيروهای امنيتی و انتظامی جمهوری اسلامی و ۱۹ قاضی و مقام قضايی که در سرکوب‌های دو سال اخير در ايران و صدور احکام زندان و اعدام برای معترضان دست داشته‌اند به چشم می‌خورد.
در سپتامبر سال گذشته نیز ایالات متحده امریکا هشت تن از مقام‌های ایرانی از جمله عزیز جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه، سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران و حسین طائب معاون اطلاعات سپاه پاسداران را که گفته می‌شود در نقض حقوق بشر و به ویژه در کشتار معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران دست داشتند، مورد تحریم قرار داد بود.
واشینگتن در اسفندماه گذشته، نام عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، و محمدرضا نقدی، فرمانده نیروی مقاومت بسیج را نیز به این فهرست اضافه کرد.
اعلام مسدود کردن دارایی مقامات جمهوری اسلامی از سوی امریکا و اتحادیه اروپا در شرایطی اعلام می‌شود که تا کنون اطلاعاتی در خصوص این که آیا اساساً این افراد حساب بانکی در کشورهای اروپایی و امریکایی داشته اند یا خیر منتشر نشده است و هر بار پس از اعلام این اخبار، با واکنش های تمسخرآمیزی از سوی برخی از این افراد که گفته می‌شود دارای ثروت‌های هنگفت در داخل کشور و بعضاً کشورهای منطقه هستند روبه رو می‌شوند.
پیش از این نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین هم در واکنش به تحریم خود از سوی آمریکا خندیده و با تمسخر گفته بود: «اگر ثروتمند بودم، پولم را در یک کشور امن نه آمریکا سرمایه گذاری می‌کردم! آمریکا به حدی از خواری رسیده است که باید کل شورای امنیت را برای مسدود کردن حساب نداشته مسئولان جمع کند.»
 احمد خاتمی خطیب نماز جمعه تهران نیز در این باره گفته بود: « خنده‌دار است كه آنها گفته‌اند اموال اين ۸۰ نفر در بانك‌هاي خارجي مصادره مي‌شود. من فقط يك حساب بانكي سيبا در بانك ملي و يك كارت دارم كه مراجع عظام در آن شهريه مي‌ريزند؛ اگر مايليد اين حساب را مصادره كنيد!
ما چه كار به بانك‌هاي شما و چه كار به مسافرت به كشورهاي شما داريم. من يك ساعت زندگي در ايران اسلامي را به يك عمر زندگي در بلاد كفر شما نمي‌دهم.»
عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران نیز در واکنش به انتشار اخباری مبنی بر تحریم دادستان تهران و توقیف اموال و دارایی‌هایش در آمریکا گفته بود: «بنده اموالی در آمریکا ندارم و این اخبار و احکام نشان از ناتوانی آمریکاست.»



ارزیابی جایگاه مجاهدین خلق در تحولات سیاسی ایران
جنگ مسلحانه - انقلاب بهمن

نوشتۀ رضا تقی زاده
تجارب سازمان مجاهدین خلق می‌تواند درافزایش کارآیی اپوزیسیون سیاسی جمهوری اسلامی موثر واقع شود. اما وفادار ماندن به الگوهای کهنۀ عقیدتی، مجاهدین را از ایفای نقشی جدی درآینده سیاسی ایران محروم نگاه داشته است. به نظر می‌رسد تاکنون مجاهدین خلق  درجلب همدردی سیاستمداران غربی موفق تر بوده اند تا جلب توجه و همراهی هموطنان خود...
بروز چند رویداد مرتبط و خبر ساز طی هفته های اخیر، وضعیت موجود مجاهدین خلق و نقش احتمالی آنها را در آینده سیاسی جمهوری اسلامی بار دیگر مورد توجه ناظران امور ایران قرار داده است. تحریر این مقاله با انگیزه بررسی تحلیلی جوانب این دو پرسش صورت گرفته است.
پیشینه مجاهدین خلق حاکی از سازمان یافتن یک گروه زیر زمینی در سال ۱۳۴۴ خورشیدی توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بمنظور براندازی حکومت وقت از راه مبادرت به اقدامات مسلحانه و ایجاد یک "حکومت خلقی" بجای آن است.
گرایش‌های نظری گروه یاد شده از عقاید تلفیقی مارکسیستی و اسلام افراطی تاثیر گرفته و از این لحاظ، یافتن یک هویت اعتقادی واحد و قابل تعریف برای گروه و هواداران آن، همواره مشکل و موضوعی مطرح بوده است.
درمسیر دگردیسی این گروه مسلح شبه‌نظامی، به یک حزب سیاسی متعارف و مشروع، و جایگزین ساختن نظریه کهنه توسل به جنگ مسلحانه به عنوان ابزار اصلی تغییر در ایران، با روشهای مسالمت آمیز و دمکراتیک، مجاهدین خلق نه تنها با ابهام‌های درون گروهی، که همچنین با تردید های جدی افکار عمومی مردم ایران دست به گریبان بوده و هستند.
همراهی با انقلاب
در جریان شکل گرفتن انقلاب سال ۱۳۵۷، مجاهدین خلق به رهبری موسی خیابانی، محمد رضا سعادتی و مسعود رجوی به یارگیری نزد جوانان ایران پرداخته و به نیت یافتن فرصتهای بعدی برای بدست گرفتن قدرت انحصاری از درون، رهبری آیت الله خمینی را موقتا مورد پشتیبانی قرار دادند. تضاد های عقیدتی مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی و سوء ظن رهبران جمهوری اسلامی نسبت به هدفهای نهایی این گروه مسلح و سازمان یافته، آغاز درگیری زود هنگام مابین آنها را غیر قابل اجتناب ساخت.
پس از رویداد های ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی جنگ مسلحانه اعلام کردند. استقرار مجاهدین خلق در عراق را، در حالی که دولت صدام حسین با ایران در حال جنگ بود، میتوان بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی مجاهدین خلق دانست.
به اشتباه بودن این حرکت، مریم رجوی، همسر مسعود، در گفتگویی که سال گذشته در نروژ داشت به گونه ای اعتراف کرد. شش سال پس از استقرار نیم بند مجاهدین در عراق، دولت فرانسه رهبری سیاسی و فعالان گروه را اخراج کرد و از آن تاریخ مجاهدین پس از ساختن شهرکی در استان دیاله عراق که نام "شهر اشرف" به آن داده شد، ابواب جمعی خود را یک کاسه کردند.
در کنار صدام
در سال ۱۳۶۶ صدام حسین که همچنان با ایران در جنگ بود، مجاهدین خلق را با سلاحهای سنگین مجهز ساخت. مجاهدین نیروهای مسلح خود را که "ارتش آزادیبخش ملی" می نامیدند، در مرزهای ایران مستقر ساختند.
این گروه مسلح طی دوران جنگ با عراق، عملیات نظامی کوچک و بزرگی را علیه ایران سازمان داد. عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان از جمله آنها است.
طی عملیات فروغ جاویدان که تنها شش روز بعد از اعلام آتش بس بین ایران و عراق ترتیب داده شده بود، نیروهای مجاهدین، همزمان با حمله مجدد ارتش صدام حسین به خرمشهر، از مرزهای غربی به خاک ایران وارد شده و تا نزدیکی کرمانشاه پیشروی کردند. هدف آنها در مرحله اول جدا سازی یک بخش از ایران و اعلام منطقه خود مختار و در مرحله بعد حرکت بسوی تهران بود.
بعد از شکست عملیات فروغ جاویدان، علاوه بر تعداد کثیری از مجاهدین که در طول جنگ به قتل رسیدند، جمهوری اسلامی نیز تعداد زیادی از آنها را که در زندان بسر می‌بردند به جوخه اعدام سپرد.
مجاهدین خلق با حضور در عراق، هم‌پیمانی با صدام و جنگ علیه ایران نه تنها عموماً همدردی ایرانیان را از دست دادند، که بخصوص کردهای ایران و همچنین عراق را به دشمنان سوگند خورده خود تبدیل ساختند.
حضور مجاهدین خلق در عراق و اردوگاه اشرف با این وجود تا سال ۲۰۰۳ بدون اشکال عمده ولی با تحرکی بسیار کمتر از پیش همچنان ادامه یافت.
از تاریخ سقوط صدام در ماه مارس ۲۰۰۳ تا سال ۲۰۰۹ ارتش آمریکا حمایت از اردوگاه اشرف را عهده دار بود. از آن سال نیروهای امنیتی و ارتش عراق کنترل مجاهدین را عهده دار شدند و این گروه پناهنده را تحت فشارهای شدید قرار دادند.
صدام حسین از کارت مجاهدین در مقابل ایران همان استفاده ای را می‌برد که جمهوری اسلامی از مخالفین صدام، منجمله "مجلس اعلاء اسلامی عراق" به رهبری خانواده حکیم.
علاوه بر از دست دادن دولت حامی در عراق، تغییر وضعیت اقتصاد و سیاست جهان بعد از سقوط امپراطوری کمونیستی در دهه نود نیز بر وضعیت عمومی مجاهدین که همچنان به اقتصاد متمرکز و نظریه های مارکسیستی پا برجا مانده بود، اثر منفی داشت.
در حالی که گروه‌های مسلح چپ گرای افراطی مشابه مجاهدین مانند ببر های تامیل در سریلانکا، و ارتش آزادیبخش ایرلند در بریتانیا سلاح را زمین نهاده و یا بطور کامل انحلال خود را اعلام و در قالب یک گروه سیاسی متعارف (شین فین در ایرلند) حیات تازه ای را آغاز کرده بودند، مجاهدین همچنان به نقطه نظر های قراردادی خود اصرار می‌ورزیدند.
تجدید نظر راهبردی
بالا گرفتن موج تازۀ ترک اردوگاه اشرف توسط مجاهدین سرخورده بعد از سقوط صدام، و افزایش انتقادها توسط "تجدید نظر طلبان درون سازمانی" از رهبری و طرز فکر این گروه، که همچنان به گرایش ها و نظم فرقه ای وفادار مانده بود، تجدید نظر در نگرش و راهکرد گروه را اجتناب ناپذیر ساخت.
در این تغییر جهت، مجاهدین اعلام داشتند که خواهان ادامه فعالیت سیاسی بدون توسل به اقدامات تروریستی هستند. اگرچه این تغییر آرایش هرگز به معنای ترک چارچوب فکری مارکسیستی - اسلامی افراطی آنها نبوده است.
در نتیجه اقدامات سازمانی گسترده و ایجاد تماس با نمایندگان و گروههای سیاسی در اروپا، جامعه اروپا در سال ۲۰۰۸ و بریتانیا در سال ۲۰۰۹ با استناد به حکم دادگاه و بر این اساس که سازمان مجاهدین خلق از سال ۲۰۰۱ تاکنون در اقدامات تروریستی شرکت نداشته است، نام سازمان یاد شده را از فهرست گروههای تروریستی مربوط بخود خارج ساختند.
به منظور فراهم ساختن زمینه خروج نام مجاهدین خلق از سیاهه "گروههای تروریست" توسط دولت آمریکا، کنفرانس بزرگی در ۱۹ فوریه سال جاری در واشنگتن برگزار شد که در آن تعدادی از مقامات برجسته نظامی، سیاسی و امنیتی آن کشور شرکت کردند.
کنفرانس واشنگتن که "تغییر در خاورمیانه؛ چشم انداز ایران" نام گرفته بود، اگر چه به تهدید های تروریستی، اتمی و موارد نقض حقوق بشر در ایران نیز پرداخت، ولی هدف اصلی آن فراهم ساختن زمینه تغییر نحوه برخورد دولت آمریکا با سازمان مجاهدین خلق و شناسایی غیر رسمی آن بود.
در ماه ژوئیه سال گذشته، دادگاهی در آمریکا به وزارت خارجه آن کشور اعلام داشته بود که تا ماه ژوئن سال جاری به موضوع تجدید نظر در وضعیت سازمان مجاهدین خلق و امکان خارج کردن نام آن از فهرست سازمانهای تروریستی بپردازد.
شرکت ۴۰۰ مقام آمریکایی در یک کنفرانس تخصصی مربوط به یک کشور خارجی و شنیدن صداهای هماهنگ کلیه سخنرانان کنفرانس در حمایت از یک پیشنهاد واحد، تاکنون در واشنگتن بی سابقه بوده است.
در میان دهها شرکت کننده صاحب نام آمریکایی در کنفرانس واشنگتن، نام بیل ریچاردسن، سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل، ژنرال پیتر پیس، و ژنرال هیو شلتون، دو فرمانده پیشین ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات متحده، و ژنرال مایکل هیدن رییس سابق سازمان جاسوسی سیا دیده می‌شد.
جیمز ووزلی، یکی دیگر از روسای سابق سازمان جاسوسی سیا، همراه با مایکل موکاسی دادستان کل پیشین، تام ریج رییس سابق امنیت داخلی (سازمانی متشکل از کلیه سازمانهای امنیتی آمریکا که در زمان جورج بوش پسر و بدنبال حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ تشکیل شد) و همچنین لوئیس فریه رییس سابق سازمان اف-بی-ای نیز اخیرا به حمایت از پیشنهاد خارج ساختن نام مجاهدین خلق از فهرست سازمانهای تروریستی برخاسته بودند.
نام سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۹۹۷ توسط دولت بیل کلینتون در لیست سازمانهای تروریستی قرار گرفت. دولت کلینتون با مبادرت به این اقدام امیدوار بود که بتواند تهران را به انجام مذاکرات گسترده و در نهایت عادی سازی مناسبات با واشنگتن تشویق سازد.
هشدار مخالفان
طی کنفرانس واشنگتن، سخنرانی لی همیلتون، عضو قدیمی مجلس نمایندگان آمریکا و نایب رییس کمیته تحقیق حادثه ۱۱ سپتامبر کنگره در پشتیبانی از مجاهدین خلق بیش از سخنرانان دیگر جلب توجه کرد. علت اهمیت فراوان موضع‌گیری خاص همیلتون در جانبداری از مجاهدین خلق نقشی است که او در کسوت مشاور غیررسمی اوباما عهده دار است.
در مقابل این گروه با نفوذ هوادار حمایت از مجاهدین خلق، چهره هایی مانند فلینت لورت و همسر او هیلاری من، که هر دو از حامیان مذاکره، مدارا و همکاری آمریکا با جمهوری اسلامی بشمار می‌روند، این تغییر سیاسی احتمالی واشنگتن را زیانبار و حتی خطرناک می‌خوانند.
پاره ای از ناظران و مقامات مسئول در واشنگتن بر این اعتقاد‌ند که مجاهدین خلق سازمان یافته ترین گروه مخالف جمهوری اسلامی است. در صورت اتخاذ تصمیم در مورد تعقیب سیاست افزایش فشار علیه جمهوری اسلامی تا مرحله درهم شکستن نظام، حمایت از مخالفان داخلی جمهوری اسلامی و افزایش همکاری در جهت تحقق هدفهای این سیاست مورد توجه قرار خواهد گرفت. در چنین شرایطی گروههای سازمان یافته تر به نسبت تاثیر گذاری آنها، توجه بیشتری را جلب می‌کنند.
مجاهدین خلق در افکار داخلی
در عین حال مجاهدین خلق همچنان از سوء ظن عمیق افکار عمومی در داخل ایران رنج میبرد. به نظر می‌رسد مجاهدین خلق که ترجیح میدهند از آنها با نام "شورای ملی مقاومت" یاد شود، تاکنون در جلب همدردی سیاستمداران و مقامات آمریکایی و اروپایی موفق تر بوده اند تا جلب توجه و همراهی هموطنان خود.
مجاهدین خلق بعد از شکل گرفتن جنبش سبز در داخل و خارج از ایران، همچنان در حفظ استقلال سازمانی خود مجاهدت داشته و از هر نوع همگرایی با سایر گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی پرهیز کردند.
با وجود تغییر ارزشها در دوران تازه، و افزایش تاثیر قدرت نرم (فرهنگ، ارتباطات، سرمایه) در مقابل قدرت سخت (زور)، حتی در معادلات قدرت مابین کشورها، مجاهدین خلق بی اعتنا نسبت به ارزش افکار عمومی و تبلیغات فراگیر، ‌همچنان سعی در حفظ ساختار فرقه ای خود داشته و بقیه گروه‌ها را دشمن قلمداد می‌کنند.
به دلیل وجود تضاد آشکار در این چارچوب فکری قراردادی، بخصوص در عصر اقتدار اطلاعات و فیس بوک و توئیتر، افکار عمومی ایرانیان از تجدید نظر نسبت به نگرش خود در قبال مجاهدین خودداری می‌ورزد.
به عنوان مثال، در حالی که مجاهدین به داشتن ارتباط با سیاستمداران آمریکا و اروپا اصرار ورزیده و حمایت آنها از خود را به هر قیمت خواستار میشوند، از داشتن ارتباط نزدیک با تلویزیون فارسی بی بی سی، صدای آمریکا و رسانه های دیگری که با سرمایه همان دولتهای خارجی اداره می‌شوند، پرهیز می‌کنند.
طی تظاهرات مخالفان نظام سیاسی حاکم بر ایران نیز مجاهدین گروه خود را جدا از تمامی گروه‌های دیگر نگاه می‌دارند. بی شک این انزواجویی مجاهدین ریشه در تمامیت‌خواهی اولیه آنها دارد که در جهان تغییر یافته امروز کهنه و نزد بسیاری از ایرانیان بی خریدار مانده است.
نیرویی که بی مصرف خواهد ماند؟
بی شک مجاهدین خلق تحت هر نامی، یک گروه سازمان یافته اند. تجارب سازمانی این گروه می‌تواند در تجهیز و افزایش کارآیی اپوزیسیون سیاسی جمهوری اسلامی موثر واقع شود.
در عین حال وفادار ماندن به الگوهای کهنه عقیدتی، عدم قابلیت شکستن قالب‌های تجریدی گذشته که برای آن در هیچ گوشه پیشرفته ای در جهان نمی‌توان خریداری یافت، مجاهدین را همچنان از ایفای نقشی جدی در آینده سیاسی ایران محروم نگاه می‌دارد.
با توجه به یگانه بودن نحوه تغییر در نظام‌های اقتدارگرا، حتی تجارب نظامی و عملیاتی مجاهدین بیش از آن که به عنوان عاملی مثبت و یاری‌دهنده مورد ارزیابی قرار گیرد، می‌تواند به ایجاد ترس در اذهان و نگرانی عمومی از قصد تکرار یک حکومت پلیسی تازه یاری دهد.
نحوه تغییر نظام سیاسی ایران الزاما دارای الگویی شبیه لیبی نخواهد بود که از یک منطقه خود مختار آن بتوان به تهران رفت (از بن‌غازی به طرابلس).
تونس و مصر بر این تردید ها و متفاوت بودن نحوه تغییر نظام‌های اقتدار گرا شهادت می‌دهند. مجاهدین خلق برای ایفای نقش موثر در فردای سیاسی ایران به تجدید نظر ساختاری در اصول عقیدتی خود و پذیرش واقعیت‌های ملموس و علمی و اجتماعی جهان امروز نیازمند اند- تغییری که تاکنون حتی نشانه های ابتدایی آن نزد آنها دیده نشده است.
 





دو دهه پیام نوروزی آیت الله خامنه ای: ممنوعیت طرح پرسش از رهبری
در نوروزسال ۱۳۸۹ آیت الله خامنه ای درشرایطی مقابل دوربین تلویزیون نشست که "جنبش سبز" همچنان به اعتراضات خود نسبت به نتایج انتخابات دولت دهم ادامه می‌داد. رهبر جمهوری اسلامی این سال را "سال همت مضاعف وکار مضاعف" نامید...
دلبر توکلی
بخش دوم
با توجه به آن که نامگذاری سال ها از سوی عالی ترین مقام جمهوری اسلامی صورت می گیرد از همان نخستین لحظات تحویل سال، تکاپویی در همه نهاد های دولتی وخصوصی ایجاد می شود. از آنجایی که دولت در جامعه ایران، نهاد وسازمان های عریض وطویل بسیاری دارد وبه تبع آن، سر و کارش با مردم هم زیاد است، آیت الله خامنه ای برای تعیین نام سال ها در دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی، درواقع بر توقعات مردم ازدولت تاکید داشته است .
ارتباط نامگذاری سال ها با دولت خاتمی
نامگذاری سال 1380 با عنوان "اقتدار ملی واشتغالزایی" از سوی رهبر جمهوری اسلامی، موجب تعجب بسیاری از دولتمردان شد، چرا که سخنرانی محمد خاتمی (رئیس جمهور وقت) در مجمع عمومی سازمان ملل واستقبال سران کشورها از پیشنهاد او برای نام نهادن اولین سال، درقرن بیست ویکم با عنوان "گفت وگوی تمدن ها" موجب شده بود تا برخی از دولتمردان و حتا روشنفکران، به این باور برسند که آیت الله خامنه ای نیز این سال را "گفت وگوی تمدن ها" نامگذاری خواهد کرد.
البته نا گفته نماند که او برای نخستین بار در متن سخنرانی خود کشورهای حوزه نوروز را مورد خطاب قرار داد، آیت الله خامنه ای همچنین برای نخستین بار به وقایع ناگواری که در سال 79 رخ داد اشاره ای هرچند گذرا، داشت.
در سال "اقتدار ملی واشتغال آفرینی" هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با حضور 10 نامزد نهایی از جمله : محمد خاتمی، احمد توکلی، علی شمخانی، عبدالله جاسبی وحسن غفوری فرد برگزار شد. با آن که طیفی از اصلاح طلبان به دلیل عقب ماندن از مطالبات تندتر اصلاحات، خواستار عبور از خاتمی بودند، مراسم تنفیذ دومین دوره، حکم ریاست جمهوری او در 11 مرداد سال 1380 توسط آیت الله خامنه ای برگزار شد.
از مهم ترین وقایع بین المللی این سال می توان به حادثه11 سپتامبردر آمریکا ونام بردن ايران، در کنار عراق و کره شمالي به عنوان یکی از محورهای شرارت، توسط "جورج بوش" رئیس جمهور وقت ایالات متحده اشاره داشت.
از سوی دیگر در سالی که قرار بود اشتغال آفرینی در کشور صورت گیرد (بر اساس گزارش مرکز آمار ایران) 20/15 درصد از جمعیت فعال 64-15 ساله ی جامعه نمونه طرح آمارگیری را، بیكاران تشكیل می دادند. از مجموع این بیكاران، 37/62 درصد مربوط به گروه سنی 15 تا 24 ساله بود.
مصادف شدن نوروز سال 1381 با عاشورای حسینی، موجب شد تا از سوی رهبر جمهوری اسلامی سال "عزت و افتخار حسینی" نامگذاری شود.
تداوم نامگذاری سال ها موجب شد تا هر سال، ستادهایی با همان عنوان درنهاد ها و سازمان های مختلف دولتی در کشور راه اندازی شود و ردیف بودجه های در خور توجهی را به خود اختصاص بدهد، همچنین همایش های بسیاری درهمین راستا در طی هر سال برگزار می شده است. در سال 1381 نیز بسیج اقدام به برگزاری همایشی با عنوان "همایش علمی وافتخار حسینی" فرهنگ وتفکر بسیجی نمود .
با آن که رهبر جمهوری اسلامی در بیشتر پیام های نوروزی خود تاکید بر صرفه جویی در هزینه ها ودوری از اسراف داشت هرگز در تمامی این سال ها نسبت به بودجه های کلانی که درستادها هزینه شده است اعتراض نکرد، همان طور که هرگزدستاورد این ستادها را در پیام های نوروزی اش مورد پرسش قرار نداد.
اما در پنجم خرداد ماه سال "عزت وافتخارحسینی" يك بار طرح استيضاح کمال خرازي وزیر وقت وزارت امورخارجه، به دليل عدم دخالت قاطعانه اين وزارتخانه در سياست خارجي ‏نوشته شد و باردیگردر اواخر آن سال، به دليل سفرهاي پي درپي مسئولان وقت دولت عراق به ايران، طرح ‏استيضاح خرازی به مجلس ارائه شد، دكتر مصطفي معين وزير علوم نيز از طرح استيضاح درآن سال در امان نماند.
ازجمله مهم ترین وقایع بین المللی در آن سال می توان به حمله آمریکا به عراق در روزهای پایانی سال 1381 اشاره داشت.
خط قرمز پرسش از رهبری، درسال پاسخگویی
آیت الله خامنه ای درپیام نوروزی سال1382 باردیگر به طور مستقیم دولت وقت، وسران سه قوه را مورد خطاب قرار داد و آن را سال "خدمت گذاری" او تاکید کرد که همه‌‌ مسئولان در سه قوّه، باید نهضتى را براى خدمت‌‌رسانى به مردم شروع کنند.
اما دوره دوم رياست جمهوری خاتمی، حكايتی ديگر دارد. دراين 4 سال صف بندی ميان اصلاح طلبان و محافظه كاران به طور آشکارا شکل گرفت.همچنین در اين دوره، تلاش بي وقفه خاتمی و اصلاح طلبان در استقرار ديدگاه مردم سالاری ديني با سد نفوذناپذير و مقاومت سرسختانه مراكز تحت كنترل محافظه كاران از جمله شورای نگهبان و قوه قضاييه مواجه شد. محافظه كاران به قدری بر دامنه اين قبيل اقدامات خود افزودند كه خاتمي مجبور شد برای كنترل قدرت نهادهای تحت كنترل محافظه كاران، دو لايحه "افزايش اختيارات رياست جمهوری" و"كنترل قدرت شورای نگهبان" را به مجلس ششم ارايه دهد كه در سال 1382 مورد تأييد اكثريت قريب به اتفاق مجلس اصلاحات قرار گرفت؛ اما اين دو لايحه هم با موافقت شورای نگهبان روبه رو نشد وبه سرانجام نرسيد.
درسال "خدمت گذاری" زهراکاظمی، خبرنگار کانادایی- ایرانی، به جرم عکس‌برداری حین تجمع برخی از خانواده‌های زندانیان در مقابل زندان اوین، بازداشت ودر زندان کشته شد.
همچنین در دی ماه سال 1382 در پی ردصلاحیت گسترده نامزدهای انتخابات مجلس هفتم، برخی از نمایندگان دست به تحصن زدند .
درپیام نوروزی سال 1383 بازهم روی صحبت آیت الله خامنه ای با سران سه قوه بود واین بارآنان را "موظف" به پاسخگویی کرد وآن را سال"پاسخگویى" به ملت ایران نامگذاری کرد.
درسال "پاسخگویی" احمد خرم وزیر وزارت راه وترابری استیضاح واز کار برکنار شد، مجلس هفتم با اکثریت اصولگرا آغاز بکار کرد وپس از چالش های بسیار، تعليق غني سازی اورانيوم توسط ايران آغاز شد.
همچنین برخلاف آن که بیشتر سازمان های دولتی سعی کردند تا با تهیه بولتن و جزواتی درباره عملکرد سازمان شان، خود را پاسخگو نشان ‏دهند و برخی سازمان ها جلسات مردمی برپا کردند، پیام نوروزی سال 1384 نشان داد که رهبر جمهوری اسلامی از عملکرد مسئولان چندان راضی نبوده است و تنها برخی از آنان را در پاسخگویی موفق می داند.
رهبر مذهبی ایران اگرچه انتظاراتش از سال پاسخگویی برآورده نشده ‏بود اما این نامگذاری را موجب تقویت روحیه پرسشگری در ميان مردم دانست .
‏آیت الله خامنه ای البته روی این پرسش را بیشتر به سمت دولت و تا حدودی قوه قضاییه می گرداند، اما هرگزتقویت روحیه پرسشگری در جامعه به معنی جواز ‏انتقاد از رهبر جمهوری اسلامی نبوده است و هرپرسشی درخصوص عملکرد رهبر همواره عملی ضد "نظام جمهوری اسلامی" بشمار رفته است.
درآن سال، باردیگر فشار بر مطبوعات زیاد شد وبستن روزنامه های منتقد موجب شد تا مطبوعات ایران وارد حیطه پرسشگری از رهبر نشوند. از آخرین مورد این پرسش ها می توان به ‏نامه سرگشاده "یدالله سحابی" (از بنیانگذارن نهضت آزادی ایران) خطاب به آیت الله خامنه ای اشاره داشت که درروزنامه نشاط منشرشد، روزنامه ای که ‏اندک زمانی پس از انتشار این نامه توقیف شد .
سال 1384تحت عنوان سال "همبستگی ملی و مشارکت عمومی" نامگذاری شد که برخی آن‌را از دلمشغولی‌های ‏رهبر جمهوری اسلامی دانستند. تهدیدات ایالات متحده و کشمکش اروپا و جمهوری اسلامی بر سر فعالیت های هسته‌ای ایران ‏موجب شد تا آیت الله خامنه ای تمامی مطبوعات، احزاب و سیاست‌مداران داخلی را به همبستگی و دوری از مناقشات داخلی ‏دعوت کند.آن سال با التهاب نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد. در روزهای منتهی به انتخابات اکبرگنجی به مرخصی آمد . درکنارزندان اوین مردم بی آنکه باسرکوب شدید مواجه شوند دست به تحصن زده وخواستارآزادی زندانیان سیاسی شدند اما همین اندک آزادی دوام چندانی نداشت، بلافاصله پس از انتخابات و روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد، گنجی به زندان بازگردانده شد و در فردای انتخابات تجمع مقابل دانشگاه تهران با سرکوب شدید مواجه شد.
بار دیگر مناقشات ایران درعرصه بین المللی بالا گرفت، محمود احمدی نژاد موضوع "هولوکاست" را مطرح کرد وپس از ایراد سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل دردیداری که با آیت الله جوادی آملی داشت، حکایت شگفت زدگی حضار ازهاله نوری، که حین سخنرانی اش او را در برگرفته بود، روایت کرد.
چرخش نامگذاری سال ها از پاسخگویی به معنویت، دردولت احمدی نژاد
با روی کار آمدن جناح راست روند نامگذاری سال ها بار دیگر از پاسخگویی فاصله گرفت وبه سوی معنویت ومذهب تغییر کرد.آیت الله خامنه ای درپیام نوروزی سال 1385 آن را سال "پیامیر" نامگذاری کرد وملت ایران را مورد خطاب قرار داد و تاکید کرد تا درس های پیامبر را مرور کنند و آنها را به زندگی و برنامه های جاری خود تبدیل کنند.
دراولین سال دوره نخست ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در اولین لایحه بودجه دولت نهم اعتبارات پیشنهادی برای بسیج 173 میلیارد تومان اعلام شد و دولت وقت در لایحه بودجه بسیج را به عنوان یکی از پیمانکاران طرح های عمرانی دولتی به رسمیت شناخت.
در ماه های پایانی سال"پیامبر" طرح سوال از احمدی نژاد رئیس جمهور وقت، درمجلس هفتم به صورت جدی مطرح شد اما باوجود تلاش فراوانی که صورت گرفت و بدلیل ترکیب نمایندگان مجلس هفتم و هراس و وابستگی های آنان و دلبستگی شدیدشان به حفظ موقعیت خود، تا پایان این دوره از مجلس، تعداد امضاهای گردآوری شده از مرز 50 تجاوز نکرد و این در حالی بود که براساس نظرسنجی صورت گرفته در مجلس، حدود 122 تن از نمایندگان (یعنی 50/8 درصد کل نمایندگان جامعه آماری) درخفا مایل به احضار احمدی نژاد بودند، مشروط بر اینکه کوچکترین هزینه ای برای انجام وظایف قانونی اشان نپردازند!
رهبرجمهوری اسلامی درسال 86 نیزبدون هیچ اشاره ای به عملکرد دولت درسالی که گذشت وتاکید وتعیین حدود وظایف برای سه قوه، بار دیگر ملت را مورد خطاب قرار داد وبا توصیه به ملت بر هوشیاری، آن را سال "اتحاد ملی وانسجام اسلامی" نامید.
درآن سال بیش از 55 اقتصاد دان مطرح کشوردر نامه‌ای مستند و انتقادی به محمود احمدی‌نژاد با تشریح عملکرد دولت نهم در یک سال گذشته، هشدار دادند که هزینه تصمیمات شتابزده دولت، غیرعلمی و غیر قابل بازگشت است ودرنهایت توسط مردم ایران وبه ویژه گروه های کم در آمد جامعه پرداخت می شود.
اما پاسخ دولت وقت به نامه سرگشاده اقتصاد دانان تصویب وبه اجرا درآوردن سهمیه بندی شدن بنزین، درتابستان همان سال بود.
در سال "اتحاد ملی وانسجام اسلامی" با تصویب مجلس هفتم، سازمان بسیج اقتصادی به طور رسمی به عنوان شاخه اقتصادی بسیج و یکی از مجریان اصلی طرح های عمرانی دولت معرفی شد.
پیام آیت الله خامنه ای در نورز1387 در حساس ترین روزهای نظام جمهوری اسلامی اعلام شد روزهایی که نه تنها شکاف میان اصلاح طلبان واصولگراها آشکارا و عمیق بود، بلکه حتی اصولگراها هم آرام، آرام به صف بندی مقابل یکدیگر پرداختند. این بار، رهبر جمهوری اسلامی بی آن که دولت وقت، را موظف کند تا درمقابل میزان تحقق شعارهایی که طی دوران تصدی گری اش داده، پاسخگو باشد، آن را سال "نوآوری و شکوفایی" نامید و از فراهم آوردن فرصتی برای شکوفایی سرمایگذاری دولت و ملت سخن گفت.در آخرین روزهای آن سال چها رنامزد نهایی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری (محمود احمدی نژاد،مهدی کروبی،محسن رضایی،میرحسین موسوی) معرفی شدند.
سال "نوآوری و شکوفایی"با پرسش بی پاسخ "درآمدهای ایران به کجا رفته است" به پایان رسید .
ناگفته نماند که در آن سال فرمانده بسیج، از افزایش 200 درصدی بودجه پایگاه های مقاومت بسیج خبر داد.هفته نامه صبح صادق، ارگان دفتر سیاسی سپاه نیز، بدون ذکر رقم بودجه بسیج در سال 1378 افزایش بودجه این نیروی وابسته به سپاه را تائید کرد.
نامگذاری سال ها برسنت گذشته خود در سال 1388 نیز تداوم یافت، سالی که بهار آن مصادف شد با برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، آیت الله خامنه ای آن را سال "اصلاح الگوی مصرف" نامگذاری کرد.
در آن سال از زمان آغازتبلیغات انتخاباتی، باردیگراندک آزادی به خیابان های شهر تهران و برخی شهرهای دیگر راه یافت. ماشین های گشت ارشاد از سطح شهر جمع شدند و برای نخستین بار شاهد مناظره تلویزیونی میان نامزد های انتخاباتی بودیم.
در پی اعلام نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعلام پیروزی دوباره محمود احمدی‌نژاد، تظاهرات و راهپیمایی‌های بی‌سابقه‌ای در خیابان‌ها و میدان‌های تهران و همچنین شهرهای دیگر ایران، توسط معترضان به نحوه شمارش آرا و حامیان میرحسین موسوی، رقیب اصلی احمدی‌نژاد در انتخابات، در ماههای خرداد و تیر ۱۳۸۸ به راه افتاد که بزرگترین راهپیمایی‌های اعتراضی در تاریخ ۳۰ سال جمهوری اسلامی ایران بود.
در جریان سرکوب معترضان توسط نیروهای پلیس و شبه‌نظامیان بسیج و سپاه پاسداران، به ویژه در روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، تعدادی از معترضین و عابرین کشته و مجروح شدند..
هیچ آمار رسمی در مورد تعداد کشته شدگان این حوادث از سوی دولت ایران منتشر نشده‌است. اما کمیته پیگیری امور آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات که توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی، تشکیل شده در شهریور ماه ۱۳۸۸، فهرستی شامل نام ۷۲ تن از کسانی که در خشونت‌های پس از انتخابات کشته شدند را به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد. شمار زیادی از این افراد وسیله گلوله کشته شده و شمار قابل توجهی نیز بر اثر ضرب و شتم و از جمله اصابت باتوم جان خود را از دست داده‌اند و از این تعداد هفت نفر در حمله نیروهای امنیتی به کوی دانشگاه تهران از شامگاه روز ۲۴ خرداد تا بامداد ۲۵ خرداد جان باختند. مرگ عده‌ای نیز بر اثر ضرب و جرح و بدرفتاری زندانبانان با آنان در بازداشتگاه‌هایی از جمله بازداشتگاه کهریزک بوده‌است..
روزنامه گاردین چهل روز پس از انتخابات از کشته شدن حداقل ۸۰ نفر از معترضان در جریان ناآرامی‌های ایران خبر داد. هرچند نهادهای حقوق بشری و معترضان کشته‌شدگان را بیش از این و بالغ بر صدها نفر می‌دانند. تعداد ۷۸ نفر از جانباختگان شناسایی شده‌اند.
دادگاه های گروهی تشکیل شد ورهبرجمهوری اسلامی در این سال بیشترین سخنرانی را داشت ودرسخنرانی هایش نه تنها معترضان را به طور مستقیم مورد خطاب قررا داد بلکه هشدار داد که در صورت ادامه اعتراضات، آنان باید نسبت به اتفاقات ناگوار پاسخگو باشند!
اما ماجرای زندان "کهریزک" آیت الله خامنه ای را مجبور کرد تا شخصا دستور تعطیلی آن را بدهد وعاملان کشتار تجاوزهای صورت گرفته درکهریزک نیز مانند عاملان قتل های زنجیره ای، کوی دانشگاه وقتل زهرا کاظمی هنوزنسبت به آن چه که انجام داده اند واین که از کجا دستور می گرفتند پاسخی روشن به افکار عمومی وخانواده ای جان باختگان ندادند.
در روز عاشورای 1388طی اعتراضات گسترده معترضان از شعار "رای من کجاست" عبور کردند و خواستار تغییر نظام جمهوری اسلامی وسرنگونی ولایت فقیه شدند. همچنین برای نخستین بار در تلویزیون دولتی ایران طی اقدامی بی سابقه، تصویری ازسوزاندن عکس آیت الله خمینی ( رهبر پیشین جمهوری اسلامی ) نشان داده شد.
سال 1388 با پرسش بی پاسخ "رای من کجاست" به بخشی از تاریخ ایران سنجاق شد.
درنوروزسال 1389 آیت الله خامنه ای درشرایطی مقابل دوربین تلویزیون دولتی ایران، نشست که جنبش مردمی، موسوم به "جنبش سبز" همچنان به اعتراضات خود نسبت به نتایج انتخابات دولت دهم ادامه داد اما رهبر جمهوری اسلامی آن را سال "همت مضاعف وکار مضاعف" نامید و از کارهای ارزنده مجلس هشتم قدردانی کرد او همچنین تحریم ها علیه ایران را بی اثر دانست و از نتیجه انتخابات اظهار رضایت کرد آیت الله حامنه ای حضور مردم را پای صندوق های رای بی سابقه دانست و در اشاره به حوادث پس از اعلام نتایج انتخابات و اعتراض گسترده مردم آن را حاصل تلاش دشمنان نظام جمهوری اسلامی و کشورهای بیگانه دانست او درخصوص دستگیری های گسترده وکشته شدگان سکوت کرد.
در آن سال، نهاد آمار، نشروآثارمجموعه فعالان حقوق بشردرایران درگزارشی از شش میلیون نقض موردی حقوق بشر در ایران خبر داد.
درآن سال موج دستگیری وسرکوب معترضان ادامه یافت وموسوی وکروبی به حصر خانگی در آمدند و باردیگر تعدادی از اقتصاد دانان کشور طی نامه ای سرگشاده، خواستارعدم تصویب افزایش قیمت حامل های انرژی که درکمیسیون تلفیق مجلس به تصویب رسید شدند.
ازجمله حوادث مهم بین المللی آن سال می توان به جنبش مردمی تونس ومصر اشاره داشت .
اما آیت الله خامنه ای درآستانه ورود به دهه سوم نامگذاری سال ها همچنان دولت را در جایگاه پاسخگویی ندید و بدون تاملی برجنبش مردمی تونس و مصر، حوادثی را که در بحرین، یمن و لیبی رخ داد تلخ دانست و سال 1390 را سال"جهاد اقتصادی" نامگذاری کرد. اگرهرگزدرهیچ کجا نسبت به این که انتخاب نامگذاری سال ها مشورتی است یا این که تصمیم شخص خود رهبر است اشاره ای نشده است نگاهی به این امر که از همان اولین سال دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، بلافاصله پس از ارائه پیام نوروزی آیت الله خامنه ای، تابلوهای تبلیغاتی بزرگ با تصویر و شعار سال جدید، د رسطح شهر تهران و سایر شهرهای ایران نصب می شده است، حکایت از آن دارد که حتی اگر نامگذاری سال ها مشورتی نبوده است اما در 6 سال گذشته، پیش ازارائه پیام توسط آیت الله خامنه ای درتلویزیون دولتی ایران، عده ای ازآن با خبربوده و برای انجام تبلیغات گسترده درسراسر کشوردراین خصوص آماده می شدند.






همن سیدی

اخبار روز: 

این هردو برای خود وکیلان و مدافعانی دارند، انچه در برنامه دیروز صدای امریکا، با هزار پا لگدمال شد، نه پژاک و نه پ کاکا و نه هیچ حزب و حکومتی که حرمت تحقیق و عنوان محقق بود. میهمانی خوش‌خوانده در معیت استادش و در غیاب هر منتقد و مخالفی، هر انچه خواست با عنوان محقق گفت وهر انچه تحقیق نبود، به نام تاریخ معاصر به بینندگان خود قالب کرد. این بدعتی ناپسند است که در یک برنامه سیاسی دو کارشناس یا تحلیلگر، کاملا همسو باهم به بررسی یک رویداد بپردازند و مرتبا بر نظرات همدیگر صحه گذارند.
عرفان قانعی‌فرد، ردیف کردن چند نام چند فرد مخوف و شخصیت دست‌نیافتنی را در پایان کلام و نوشتار خود، سندی بی برو برگرد بر عقلانیت و حقانیت خود می‌پندارد. او قبلا در مقدمه خاطرات جلال طالبانی هم چنین کرده بود. فرقی ندارد سوژه احزاب کردستان ایران باشد یا ترکیه یا حکومت منطقه‌ای کردستان، نتایج باید به یک نقطه ختم شود، انچه در اغاز ادعا کرده بود! یعنی هدفی تعیین می‌شود، بعدا نام چند وزیر امریکایی و چند جاسوس و گماشته و مقام امنیتی و... مسیر رسیدن به ان هدف را هموار می‌کنند. این محقق برنامه دیشب افق که به صورت کاملا اتفاقی همواره نسخه‌ای از نوشته‌هایش در سایت محسن رضایی هم منتشر میشود، سبک نوین تحقیق خود را با ابتکاری در نحوه انتشار مطالبش به اوج می‌رساند. قبلا شنیده بودیم که محققان در مواردی اجازه می‌دهند که دیگران هم با ذکر نام و منبع و بدون دستکاری در متن، مطالبشان را منتشر کنند، اما اقای قانعی‌فرد معتقد است که سایت مذکور با حذف بخشی از مطلب و حتی با تغییر عنوان و همچنین با حذف نام او هم، باز در انتشار مطالب ایشان مجاز است! البته نمی‌گوید این تنها یک اشتباه تکنیکی بوده و دست‌اندرکاران سایت تابناک که بارها مطالب ایشان را به صورت انحصاری و بدون نیاز به ذکر نام منتشر می‌کردند، این بار از انتشار ان در سایت گویا خبر نداشتند که چنین ابتکاری لازم امد!
قانعی فرد که علاقه زیادی به مباحثی دارد که می‌پندارد تنها او از ان اگاه است، در مورد مطالبی هم به اشتباه اظهار نظر می‌کند که همه از ان اگاهند! مثلا مدعی است که حکومت کردستان از ایران گله دارد که چرا در سرکوب ناراضی‌یان انها را کمک نمی‌کند (بدون ارائه هیچ مدرکی) و یا این‌که حتی نخست وزیر و وزیر دارایی هم از درامد نفت و گمرک کردستان مطلع نیستند (باز بدون ارائه دلیلی).
نگارنده قصد دفاع از حکومت کردستان را ندارد که خود از منتقدان ان است اما مطلع است که نه تنها مقامات حکومت منطقه‌ای بلکه مسئولین حکومت مرکزی بغداد هم از درامد و فروش نفت کردستان اگاهند و همه مبلغ ان، از بودجه ۱۷ درصدی ارسالی از بغداد به کردستان کاسته می‌شود، و یا باز، افشا می‌کند که پاراستن (دستگاه امنیتی حزب دمکرات کردستان عراق) سعی در تشویق انشعابات مکرر در دمکرات و کومله داشته. این محقق محترم در این جا به زیرکی پای اتحادیه میهنی را کنار می‌کشد و باز بدون ذکر دلیلی، نگاه‌ها را متوجه پارتی و پاراستن می‌کند. ایشان که سابقه طولانی در فرافکنی مقوله تروریزم و دورکردن این عنوان از جمهوری اسلامی هم دارد، بدون هیچگونه نیازی به ریشه‌یابی، معتقد است هرجا سخن از تروریزم است [تنها] نام پژاک و پ کاکا می‌درخشد! این در واقع بزرگترین سرقت عنوان از جمهوری اسلامی است و سایر محققان او را نخواهند بخشید، این البته در پی سالها تلاش ناکامی است که سعی می‌کرد ترور دکتر قاسملو را هم به هر‌انچه غیر جمهوری اسلامی است نسبت دهد، که متوجه شد کار بسیار دشواری است (چرا که گشآدهای جمهوری اسلامی در این مورد یکی دوتا نبودند)، پس پروژه فرافکنی تروریزم را اغاز کرد.
اما شاه‌کارهای این محقق جویای نام به همین جا ختم نمی‌شود. او در اخرین نوشته خود به تحریف رویداد قتل شوانه سیدقادری هم پرداخته و غیر از محتوا، حتی به جعل تاریخ ان هم پرداخته است. در بررسی رویدادهای متاخر که می‌بایست حتی ساعت رویدادها هم به درستی ثبت شوند، این محقق تاریخ معاصر، به عمد قتل این جوان کرد را در سالروز ترور دکتر قاسملو ذکر می‌کند تا زمینه‌‌ای برای بررسی علت اعتراضآت بعدی ببافد، در حالی که شوانه در ۱٨ تیرماه به قتل رسید و سالروز ترور دکتر قاسملو ۲۲ تیرماه است، این رویداد مربوط به دوهزار سال پیش یا اوایل هجوم اعراب به ایران نیست، به دوران احمدی‌نژاد بر‌می‌گردد! و این از کرامات محقق ما است.
در دورانی که شگرد دیکتاتورها در خلق وحشت از انچه بعد از انها بر سر مردم می‌اید، نخ‌نما شده است، تازه این محقق بی‌طرف، کشف کرده است که مردم ایران باید شاکر باشند که کمونیست ها به قدرت نرسیدند و مردم کردستان هم ممنون که پ کاکا و پژاک هنوز ناکامند
این احزاب هر انچه کرده‌‌اند و هر انچه از خوب و بد که در کارنامه دارند، بررسی ان در صلاحیت جمهوری اسلامی و محققان و تاریخ‌دانانش نیست، اما بررسی کارنامه جمهوری اسلامی و عواملش در صلاحیت محققان و پژوهشگران ازاد و مستقل است، نگارنده ان چه در توان دارد در این راستا انجام خواهد داد، به فرصت و به میزان اهمیت.



اخبار روز: 

اتحاد بین المللی درحمایت از کارگران در ایران: بامداد روز یکشنبه ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، بهزاد کاظمی دچار سکته مغزی شد و از آن زمان تا کنون در بخش مراقبت های ویژه در بیمارستانی در لندن بستری است و تحت درمان قرار دارد. به گفته پزشکان معالج، وضع سلامتی او تحت کنترل است. پزشکان از روز چهارشنبه تلاش می کنند که با کاهش داروی بیهوشی، او را به هوش بیاورند اما تا این لحظه او همچنان در بیهوشی بسر می برد. به گفته پزشکان، سکته مغزی شدید بوده و آنها هنوز از میزان صدمات سکته اطلاع دقیقی ندارند.
بهزاد کاظمی یکی از فعالین سخت کوش و پر کار جنبش سوسیالیستی است. او از بنیان گذاران و عضو هیئت تحریریه نشریه "سامان نو" و از فعالین قدیمی "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" است.
ما ضمن تاسف بسیار عمیق از این حادثه ناگوار، با نگرانی و بی صبرانه در انتظار شنیدن خبر بهبودی رفیق بهزاد بسر می بریم.
برای اطلاعات بیشتر و آگاهی از آخرین خبر در مورد وضع سلامتی بهزاد کاظمی می توانید با ایمیل زیر تماس بگیرید:
Ettehad_ma@yahoo.co.uk


نقل مکان حامی معنوی احمدی‌نژاد به اردوگاه مخالفان محافظه‌کار

محمدتقی مصباح یزدی از حامیان معنوی محمود احمدی‌نژاد در سال‌های اخیر، در اظهاراتی کم‌سابقه به اطرافیان محمود احمدی‌نژاد حمله کرده و از جمله گفته است که امروزه در درون جامعه تشکیلات فراماسونری با شعارهای انقلاب و اسلام در حال شکل گرفتن است.
مهدی خلجی پژوهشگر و کارشناس مسایل دینی و سیاسی در واشنگتن، درباره این مواضع آقای مصباح یزدی به پرسش‌های رادیو فردا پاسخ داده است.
  • آقای خلجی، چطور این بار آقای مصباح یزدی برای حمله به اطرافیان رئیس‌جمهور از مفهوم فراماسونری استفاده کرده و آیا اساساً فراماسونری با مفاهیم اسلامی پیوند دارد؟
اصولاً رهبران و هوادارن جمهوری اسلامی، مثل آقای مصباح یزدی، کلمات را به دقت انتخاب نمی‌کنند و خیلی بعید است اگر فکر کنیم که درباره آن می‌اندیشند. آنها کلمه «فراماسونری» را به کار می‌برند به دلیل اینکه این کلمه در تبلیغات جمهوری اسلامی بار منفی به همراه دارد و به معنای گروهی است که مخفیانه در پی برنامه‌ریزی برای رسیدن به هدف خاصی هستند.
این برداشت در واقع با آن مفهوم تاریخی فراماسونری در حقیقت هیچ ارتباطی ندارد. بلکه استعاره‌ای است برای گروهی که به شکلی مرموز و رانت‌آمیز در پی رسیدن به اهداف مشخص سیاسی هستند.
در این مورد خاص هم آقای مصباح یزدی ظاهراً به گروه آقای مشایی و ثمره هاشمی که جزو رهبران فکری و معنوی جریان وابسته به آقای احمدی‌نژاد به شمار می‌آیند، اشاره می‌کند.
البته گفتنی است این سخنان آقای مصباح یزدی می‌تواند بر علیه خودش به کار برود، این مسئله نشان می‌دهد که مردم نمی‌توانند به سخنان آقای مصباح یزدی و داوری‌هایش اعتماد کنند. چرا که ایشان همان کسی است که چهار یا پنج سال پیش، چنان پر شور از آقای احمدی‌نژاد حمایت می‌کرد که گویا مخالفت با آقای احمدی‌نژاد، مخالفت با اسلام و مخالفت با امام زمان است.
اما الان چنان تیشه برداشته و به ریشه جریان آقای احمدی‌نژاد می‌زند که گویی آقای احمدی‌نژاد اکنون مهم‌ترین دشمن اسلام است و کسانی که دور و بر او هستند هم مهم‌ترین دشمن جمهوری اسلامی هستند. این نشانه‌دهنده متزلزل بودن و یا به تعبیر دیگر، سرگردان بودن آقای مصباح یزدی است و همچنین نشان‌دهنده این است که نمی‌شود به داوری و فهم او، حتی در مورد منافع جمهوری اسلامی، اعتماد کرد.
  • به نظر شما چه اتفاقی افتاده است که آقای مصباح یزدی به عنوان یکی از مهم‌ترین تئوریسین‌های دینی حکومت، از احتمال پیش آمدن شدیدترین خطری که تا کنون اسلام را تهدید کرده است، سخن می‌گوید؟
اتفاق مهمی که امسال تقریباً می‌شود گفت که همه اظهار نظرهای مقام‌های ایرانی و یا افراد ذی‌نفوذ را شکل و تحت تأثیر خود قرار خواهد داد، انتخابات مجلس شورای اسلامی در اوایل سال آینده – یعنی تقریباً ۱۱ ماه دیگر- است.
به نظر می‌رسد که آقای مصباح یزدی به عنوان یکی از هواداران سرسخت و پرشور آقای احمدی‌نژاد، از اردوگاه او در حال نقل مکان کردن به اردوگاه محافظه‌کاران منتقد آقای احمدی‌نژاد است. یعنی دارد به اردوگاه برادران لاریجانی که دو قوه قضائیه و مقننه را رهبری می‌کنند، متمایل می‌شود.
البته این اولین باری نیست که آقای مصباح یزدی چنین حرفی می‌زند. سال گذشته نیز ایشان نسبت به ایجاد فتنه جدیدی هشدار داده بود که ممکن است از میان یاران نزدیک کنونی جمهوری اسلامی بروز کند.
  • شما فکر می‌کنید این گونه سخنان نقادانه و تند علیه جریان‌های پیرامون آقای احمدی‌نژاد، طی ماه‌های آینده از سوی چهره‌های دینی و روحانی هوادار حاکمیت ادامه پیدا کند؟
طبیعتاً جنگ قدرت در میان دو اردوگاه محافظه‌کاران ، یعنی اردوگاه محافظه‌کاری که آقای احمدی‌نژاد آن را رهبری می‌کند و اردوگاه دیگری که در دست برادران لاریجانی است، در ماه‌های آینده شدت پیدا خواهد کرد.
یکی از مهم‌ترین دستاویزها بر علیه جریان آقای احمدی‌نژاد، همین ایدئولوژی «آخرالزمانی دوران قبل» و«ایدئولوژی ناسیونالسیتی دوران جدید» آقای احمدی‌نژاد است. آنچه که میان این دو ایدئولوژی مشترک است، «روحانیت‌سیتزی» هر دو این تفکر است.
یعنی هم آخرالزمانی‌ها روحانی‌ستیز هستند و با نهاد رسمی روحانیت مشکل دارند و هم ناسیونالیزم در ایران تفکری است که از دوره رضا شاه پهلوی و هم در دوران دکتر مصدق، سنتاً با سکولارییزم پیوند خورده است.
روحانیت با هیچ کدام از از روایت‌های ناسیونالیزیم ایرانی نتوانسته است کنار بیاید. چه با روایت دوران رضاشاه پهلوی و چه  با روایت دکتر مصدق. بنابراین، این مسئله، یکی از ابزارهایی است که منتقدان آقای احمدی‌نژاد از آن استفاده می‌کنند برای اینکه محبوبیت بیشتری در میان بخش مذهبی و روحانی جامعه به دست بیاورند، تا اکثریت مجلس آینده را از آن خودشان کنند.


«تظاهرکنندگان یمنی به روش‌های غیرخشونت‌بار پای‌بندند»

تظاهرکنندگان یمنی در شهر تعز
با وجود واکنش خشونت‌بار دولت علی عبدالله صالح به اعتراضات مردمی در یمن، برخی از رهبران جنبش اعتراضی در این کشور بر استفاده از روش‌های غیرخشونت‌آمیز برای پیشبرد اهداف سیاسی خود تاکید می‌کنند.
علا جبران، یکی از فعالین جنبش جوانان یمن، به رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی می‌گوید: «تصویری که حکومت از معترضان می‌دهد عده‌ای خلافکار و خشونت‌طلب است. ولی حقیقت این است که معترضان فقط برای تغییر و دست یافتن به خواسته‌‌های خود تظاهرات می‌کنند. برای تاکید بر صلح‌آمیز بودن اعتراضات در یمن من یک صفحه در توضیح اهداف خود روی فیس‌بوک راه‌اندازی کرده‌ام و به سرعت گروه زیادی از جوانان یمن به آن پیوستند.»
از ماه ژانویه که علا جبران صفحه موسوم به «کنش جوانان یمنی» را روی فیس‌بوک راه‌اندازی کرده است این گروه به یکی از بخش‌های فعال در صحنه سیاسی یمن بدل شده است. صد‌ها هزار نفر از مردم یمن با شعارهای مشابهی در سایر کشورهای عربی به خیابان‌ها آمده و خواستار تغییر رژیم و سیستم سیاسی حاکم بر کشور شده‌اند.
علی عبدلله صالح از سال ۱۹۷۸ بر یمن حکومت می‌کند و در این دوران مشکلات کشور بر هم انباشته شده است. نرخ بیکاری در یمن حدود ۶۰ درصد است و حدود ۴۵ درصد از مردم با درآمدی کمتر از دو دلار در روز زندگی می‌کنند. اکثریت کودکان این کشور از سوء تغذیه رنج می‌برند و بیش از نیمی از زنان یمنی بی‌سوادند.
اما به نظر می‌رسد که حکومت علی عبدالله صالح حاضر به عقب‌نشینی در برابر خواسته‌های تظاهرکنندگان نیست و از هر وسیله‌ای برای سرکوب آن‌ها استفاده می‌کند.
علا جبران می‌گوید که در چنین فضایی تاکید بر روش‌های صلح‌آمیز بسیار مهم است. «کنش جوانان یمنی»، گروهی که جبران از رهبران آن است، فقط بخشی از یک جبهه فراگیر از نیروهای اپوزیسیون یمن است. یکی دیگر از مدافعان اصلی جنبش غیرخشونت‌بار توواک کرمان است که در سازمان‌دهی و رهبری تظاهرات ضددولتی که از ۲۴ ژانویه در یمن آغاز شده است نقش فعالی بر عهده داشت.
توواک کرمان زن جوان ۳۲ ساله‌ای است که اکثر ساعات روز را مشغول تماس با فعالان دیگر و برنامه‌ریزی برای تظاهرات و اجتماعات است. او همسر و سه کودک خردسال دارد.
او خواسته‌‌های معترضان یمنی را چنین توضیح می‌دهد: «ما خواستار مسدود کردن و ضبط تمام دارایی‌های علی عبدالله صالح هستیم که همه آن‌ها را از راه‌های غیرقانونی به دست آورده است. و همین طور دارایی فرزندان، برادران و دیگر اعضای خانواده وی. تمام این ثروت و دارایی‌ها متعلق به مردم یمن است.»
توواک کرمان که از نزدیک شاهد تیراندازی و حملات خشونت‌بار نیروهای دولتی به سوی معترضان بوده است می‌گوید که او و هم‌فکرانش به روش‌های غیرخشونت‌بار که قهرمانان وی مثل نلسون ماندلا، مارتین لوتر کینگ و مهاتما گاندی توصیه کرده‌اند وفادار است.
تاکنون تظاهرات در یمن در مجموع غیرخشونت‌آمیز بوده و برخلاف مواردی مثل مصر یا تونس معترضان به ساختمان‌های دولتی حمله نکرده‌اند و حتی افراد مسلح قبایل که به تظاهرات می‌پیوندند قبل از شرکت در راه‌پیمایی اسلحه‌های خود را کنار می‌گذارند.
اما در مقابل رژیم علی عبدالله صالح از روش‌های خشونت‌بار استفاده می‌کند. به عنوان نمونه روز هجدهم ماه مارس با شلیک تک‌تیرانداز‌ها به سوی مردم در میدان تغییر صنعا حداقل پنجاه نفر به قتل رسیدند. با این همه هنوز هم بخش عمده رهبران جنبش اعتراضی به روش‌های مسالمت‌آمیز پای‌بند هستند.
اما صحنه رویارویی معترضان با نیروهای حکومتی در یمن بسیار گسترده و پیوسته است و بنابراین شاید جلوگیری و کنترل خشونت کار ساده‌ای نباشد. شهر صنعا تاکنون شاهد چند مورد رویارویی مسلحانه بین معترضان و نیروهای دولتی بوده است. و در مواردی نیز بین دسته‌های نظامی مختلف زد و خوردهایی روی داده است. در بخش جنوبی یمن که تا سال ۱۹۹۳ به عنوان جمهوری دموکراتیک یمن یک کشور مستقل بود، نیروهای ارتش به سوی تظاهرکنندگان آتش گشوده‌اند. همزمان نیروهای وابسته به القاعده به جنگ با نیروهای دولتی ادامه داده و حتی توانسته‌اند کنترل چند شهر کوچک را به دست بگیرند.
گسترش خشونت‌ها ممکن است زمینه‌های بروز جنگ داخلی در یمن را فراهم کند. ولی توواک کرمان و علا جبران از فعالین جنبش که طرفدار روش‌های غیرخشونت‌آمیز هستند احتمال وقوع چنین حالتی را بسیار ضعیف می‌دانند. آن‌ها معتقدند که اقشار و لایه‌های مختلف مردم یمن تاکنون نشان داده‌اند که راه‌های غیرخشونت‌آمیز را ترجیح می‌دهند.



خاطرات ملک عبدالله: هشدار یکی از رهبران منطقه

تظاهرات حامیان پادشاه اردن در امان
کتاب زندگی‌نامه و خاطرات ملک عبدالله، پادشاه اردن، به قلم خود وی که اخیرا منتشر شده است «آخرین فرصت: تلاش برای صلح در دورانی پرمخاطره» نام دارد.
در این کتاب پادشاه اردن استدلال می‌کند که اگر بحران در روابط اسرائیل و فلسطینیان از طریق صلحی عادلانه حل نشود خاورمیانه شاهد ناآرامی و جنگ خواهد بود. با این وجود او نیز همچون بسیاری دیگر از سیاستمداران و کار‌شناسان منطقه هرگز نتوانست موج گسترده قیام و انقلاب‌ در کشورهای عربی خاورمیانه را پیش‌بینی کند.
وب‌سایت «نشنال اینترست» در بررسی زندگی‌نامه و خاطرات سیاسی ملک عبدالله یادآوری می‌کند که عدم پیش‌بینی حوادث اخیر توسط نویسنده این کتاب نه انتقاد، بلکه یادآور این درس مهم است که منطقه خاورمیانه همیشه آبستن حوادثی غیر قابل پیش‌بینی و بحرانی است و به همین خاطر باید پیام ملک عبدلله را در مورد احتمال وقوع جنگ جدی و به‌موقع تلقی کرد.
بدون صلح بین فلسطینیان و اسرائیل به احتمال زیاد نیروهای تندرواسلام‌گرا، از جمله القاعده، از حوادث و ناآرامی‌های اخیر بهره‌برداری خواهند کرد و آن چه که به «بهار عرب» و سال امید شهرت یافته ممکن است به شکست و ناامیدی مطلق بینجامد.
کتاب خاطرات ملک عبدالله ترکیبی است از زندگی‌نامه‌ای شخصی و سیاسی و همین طور پیام و درخواستی برای اقدامات و راه حل‌های سیاسی. در بخش زندگی‌نامه و خاطره‌نویسی ملک عبدالله علاوه بر زندگی خود و همسرش، ملکه رانیا، به بخش‌هایی از زندگی ملک حسین، پدر خود، نیز می‌پردازد.
ملک حسین از ابتدا سعی کرد که عبدالله جوان را از پیچیدگی‌های زندگی در خانواده سلطنتی دور نگاه دارد و به همین خاطر وی را برای تحصیل به بریتانیا و آمریکا فرستاد. ملک حسن، برادر شاه سابق اردن، نزدیک به سه دهه ولیعهد کشور بود و قرار بود پس از ملک حسین به پادشاهی برسد، ولی در آخرین روزهای حیات خود ملک حسین تصمیم گرفت که عبدالله پسر ارشدش را به جانشینی خود برگزیند.
وب‌سایت «نشنال اینترست» می‌افزاید که ملک عبدالله در طول بیش از یک دهه که از آغاز پادشاهی‌اش می‌گذرد کشور کوچک اردن را در دورانی پرمخاطره هدایت کرده است. او در این کتاب از دیدار‌ها و مذاکرات خود با سه رئیس جمهور آمریکا، بیل کلینتون، جورج بوش و باراک اوباما می‌گوید. او می‌افزاید که همیشه سعی کرده اهمیت صلح بین فلسطینیان و اسرائیل را برای رهبران آمریکا توضیح دهد و ثابت کند که چنین صلحی نه فقط برای دو طرف بلکه برای کل منطقه و منافع استراتژیک آمریکا ضروری است.
ملک عبدالله در کتاب زندگی‌نامه خود از میان این روسای جمهور آمریکا بیش از همه جورج بوش را مورد انتقاد قرار می‌دهد. به گفته وی، رئیس جمهور آمریکا هیچ گاه مشورت و هشدارهای ملک عبدالله را درک نکرد و مسئله اصلی او در خاورمیانه عراق و صدام حسین بود. این یک‌جانبه‌نگری جورج بوش در ‌‌نهایت باعث شد که عراق به منطقه فعالیت القاعده و منبعی برای سرازیر شدن تروریسم به منطقه بدل شود و از سوی دیگر حکومت ایران در منطقه تقویت شود.
در بخش دیگری از این کتاب، ملک عبدالله پادشاه اردن به توطئه و عملیات القاعده برای ترور خود اشاره کرده و با ذکر جزئیات در مورد شیوه کار دستگاه امنیتی اردن تشریح می‌کند که این کشور در تعقیب «ابومصیب الزرقاوی» یکی از فرماندهان اردنی‌تبار شبکه القاعده نقش موثری داشته است.
به نوشته وب‌سایت «نشنال اینترست»، هدف اصلی از نوشتن این کتاب دعوت به اقدامی جمعی است. ملک عبدالله همچون پدرش ملک حسین طرفدار صلح بوده و همواره از اعراب خواسته است تا در این راه سازش‌های لازم را بپذیرند.
ملک حسین در برخی موارد عبدالله را همراه با خود به مذاکرات پنهانی صلح با اسرائیل می‌برد که در ‌‌نهایت در سال ۱۹۹۴ به صلح بین دو کشور انجامید. بنابراین ملک عبدالله از ابتدا در جریان روند و مذاکرات صلح قرارداشت. ملک عبدالله خود در این زمینه فعالیت‌های زیادی داشته و طرح صلح مورد حمایت ۵۷ کشور مسلمان در دوران ریاست جمهوری جورج بوش توسط ملک عبدالله تنظیم و ارائه شد، گرچه این طرح هنوز روی کاغذ مانده است.
ملک عبدالله در بخش دیگری از کتاب خود به روش و سیاست‌های بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، پرداخته و با صراحت اعلام می‌کند که او مرد صلح نیست. او به ملاقات‌های مکرر با نتانیاهو و عدم وفاداری نخست وزیر اسرائیل به وعده‌هایش اشاره کرده و می‌نویسد که نخست وزیر اسرائیل با استفاده از بهانه ایران و عمده کردن خطر آن کشورعملا از پرداختن به اصلی‌ترین مسئله منطقه یعنی صلح بین اسرائیل و فلسطینیان طفره می‌رود.
در بخش‌های پایانی نقد زندگی‌نامه پادشاه اردن، نویسنده وب‌سایت «نشنال اینترست» اشاره می‌کند که در حال حاضر کشور اردن نیز تحت تاثیر تحولات سیاسی و قیام‌های مردمی در منطقه خاورمیانه قرار دارد. به نظر می‌رسد که اکثریت مردم اردن خواستار ادامه حکومت پادشاه خود هستند، ولی در عین حال یک سیستم شفاف و دموکراتیک‌تر طلب می‌کنند.
ملک عبدالله در کتاب خود اظهار امیدواری می‌کند که ریاست جمهوری باراک اوباما فرصتی باشد برای جدی گرفتن روند صلح خاورمیانه. او ریاست جمهوری باراک اوباما را دوران جدیدی از هدایت امور در آمریکا تلقی کرده و یکی از پیامدهای آن را بخشیدن جان تازه‌ای به مذاکرات صلح در خاورمیانه می‌داند.
در ‌‌نهایت باید گفت که کتاب «آخرین فرصت: تلاش برای صلح در دورانی پرمخاطره» در حقیقت هشداری است از سوی یکی از رهبران منطقه که معتقد است زمان چندانی برای اقدام باقی نمانده است.



«یا علی» گفتن خامنه‌ایِ در بغل قابله و افزایش داستان‌های تقدس‌آفرین

روزانه صد‌ها ساعت از وقت رسانه‌های دولتی، ده‌ها هزار صفحه از رسانه‌های مکتوب و الکترونیک و ده‌ها هزار ساعت از وقت تریبون‌های رسمی جمهوری اسلامی به روحانیون اختصاص دارد. در این ظرف بسیار بزرگ و پرهزینه چه مواد و مطالبی و با چه اهداف و مقاصدی ریخته می‌شود؟ روحانیون با این سرمایهٔ بزرگ ملی چه می‌کنند؟

داستان‌گویان، مسئله‌گویان، و مقابله‌جویان روحانیت شیعه در سال‌های قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ با برخی برهم‌افتادگی‌ها به سه پاره تقسیم می‌شد:
الف) وعاظ و منبری‌ها که برای مردم عمدتا داستان تعریف می‌کردند (از داستان کربلا و ظهور امام زمان تا داستان برآمدن اسلام و داستان‌های قرآن و دیگر متون دینی) تا به زندگی آنان معنی ببخشند و تقدس را در جامعه مدیریت کنند،
ب) امامان جماعت که عمدتا مسئله‌گویی می‌دانستند و باورمندان برای مسائل شرعی خود به آنان رجوع می‌کردند، و
ج) گروهی دیگر، اما کوچک (مشهور به فضلا و روحانیون مبارز) که برای مقابله با رقبای مارکسیست و لیبرال و ملی‌گرا به مطالعهٔ علوم انسانی و اجتماعی از یک سو و فلسفه و کلام و عرفان اسلامی رو کرده و می‌دانستند که مسئله‌گویی و داستان‌پردازی زبان مناسب برای ارتباط برقرار کردن با تحصیل‌کردگان و دانشگاهیان نیست و باید به «سلاح روز» مسلط شوند (و وقتی قدرت به چنگ آمد آن سلاح را زمین گذاشته و بعد به آن به عنوان کفریات غربیان حمله آورند).
 
داستان‌ مذهبی در خدمت حکومتدر سال‌های بعد از انقلاب، گروه سوم به تدریج منقرض شد، چون دیگر نیازی به مقابلهٔ فکری با رقیب نبود و رقبا را می‌شد با نظریهٔ توطئه وابسته به غرب معرفی کرد یا به زندان انداخت یا با فتوا دادن به دست سربازان امام زمان از سر راه برداشت.
همهٔ مباحث نظری روحانیون نیز به بحث ولایت فقیه اختصاص یافت تا هم پاداش‌های حکومت برقرار بماند و هم حکومتی که امتیازات ویژه و همهٔ فرصت‌ها را برای روحانیون فراهم می‌آورد برقرار باشد.
مباحثی مثل رابطهٔ دین و علم (موضوع تکامل انسان) یا دین و فلسفه (امکان دفاع عقلانی از آموزه‌های دینی) یا عدل الهی (وجود ظلم و محنت با وجود خیر مطلق بودن خداوند) به کلی از مباحث روحانیون کنار گذاشته شد. بر اساس قواعد بازی شکل گرفته برای کسب و حفظ قدرت (خشونت و نه گفت‌وگو و تمسک به افکار عمومی) دیگر محافظت از حکومت با اندیشه و مبادلهٔ اندیشه‌ها در عرصهٔ عمومی ممکن نبود.
با باسواد شدن مردم نیاز به مسئله‌گویی نیز در شهر‌ها به شدت کاهش یافت، چون افراد با رجوع به رساله‌ها می‌توانند بخش عمدهٔ پاسخ‌های خود را دریافت کنند. بنابراین می‌ماند داستان‌گویی که همواره خریدار دارد و می‌توان در ذیل آن بسیاری از امور را غیرمستقیم انتقال داد. با مسئله‌گویی یا مباحثات کلامی و علمی نمی‌توان پیرو و وفادار ساخت یا افراد را بسیج کرد، اما داستان‌گویی چنین ظرفیتی را داراست. گرچه مباحث کلامی عقل را در جهت خاصی به کار می‌گیرند، فرد را به استدلال و شک و تردید عادت می‌دهند.
اما داستان‌ها تغییر شکل داد: داستان امام زمان به عنوان دنباله‌ای از داستان جمهوری اسلامی عرضه شد و نه حکومت آرمانی؛ امام حسین و یارانش برای استقرار جمهوری اسلامی کشته شدند و نه برقراری عدالت و مبارزه با ظلم و امر به معروف و نهی از منکر و در جمهوری اسلامی دوران امر به معروف و نهی از منکر خطاب به حکومت پایان یافت؛ مخالفان علی به مجاهدین خلق و بعدا اصلاح‌طلبان، و معترضان به انتخابات و نیروهای ملی و مذهبی به منافقان جدید تقلیل یافتند؛ داستان پیامبران برای آن گفته می‌شد که نشان داده شود وفاداران به نظام از همراهان پیامبران بهتر بوده‌اند. همهٔ داستان‌های مرتبط با ائمهٔ شیعه در کتب روایی (روایات داستانی) نیز در خدمت مقدس‌سازی رهبران حکومت قرار گرفتند.

داستان و نتایج اعتقادی‌اشاما چرا داستان‌گویی وجه غالب را در سخنان روحانیون یافته است؟ در داستان‌گویی مذهبی می‌توان غیرمستقیم به چهار موضوعی که روحانیون می‌خواهند به اذهان القا کنند اشاره کرد:
الف) نمایندگی خدا از سوی روحانیون بر روی زمین و ارتباط بی‌واسطهٔ آن‌ها با عالم غیب که در داستان‌هایی با عناصر فرازمینی در هم آمیخته می‌شود (به عنوان نمونه نگاه کنید به این داستان بسیار کوتاه: «از معجزه خودم به‌تان بگویم. در دفتر به کارمندم می‌گویم محمد دارند باد ماشینم را خالی می‌کنند. می‌رود می‌بیند که بله خالی کرده‌اند.» جعفر شجونی، دبیر جامعه وعاظ تهران، همشهری ماه به نقل از تابناک، ۲۸ دی ۱۳۸۹)
ب) اسطوره‌سازی از آدم‌های عادی (بردن آن‌ها به فراتر از زمان و مکان) و دادن نیروهای خارق‌العاده به آنان (داستان‌های ملاقات خامنه‌ای یا برخی دیگر از روحانیون با امام زمان یا روایت شجونی از هالهٔ نور احمدی‌نژاد، تابناک، ۲۲ فروردین ۱۳۹۰)
ج) بی‌اهمیت جلوه دادن مسیرهای عادی، تجربی و عقلانی برای رسیدن به اهداف و آمال و ضرورت تمسک به نماد‌ها و امور مذهبی در رسیدن به سعادت دنیوی (داستان‌های شفا گرفتن از قبور ائمه)، و
د) سوق دادن مردم به نهادهای دینی و تحت نظارت روحانیت برای محقق شدن خواسته‌هایشان (داستان‌های مربوط به معجزات رخ داده در مساجد و زیارتگاه‌ها).
داستان زیر که هزاران مورد آن از زندگی ائمه و بالاخص روحانیون در رسانه‌های ایران بیان می‌شوند به خوبی چهار موضوع فوق را القا می‌کند:
«به امام رضا عرض کردم آمده‌ایم زیارت و باید زود برگردیم و به جلسهٔ کاشان برسیم، ولی دوست داریم چند روزی در مشهد بمانیم. هنوز از حرم بیرون نیامده بودیم که یک سید روحانی که در آن زمان دبیر بود، من را دید. او من را می‌شناخت. گفت این‌جا سمینار دبیران تعلیمات دینی است و من به آن‌جا می‌روم، شما هم با ما بیا. من گفتم من که دبیر نیستم. گفت باشد، بیا برویم.
ما به فلکهٔ آب رفتیم و منتظر تاکسی بودیم که یک ماشین ترمز کرد. یک روحانی پشت فرمان بود. آن سید را شناخت و سوارش کرد. ما را هم سوار کرد. بعد معلوم شد این روحانی عزیز دکتر باهنر است... بنده اسم دکتر باهنر را شنیده بودم. وقتی این دوست ما به ایشان گفتند که این قرائتی است، گفت عجب، آن قرائتی که در کاشان جوان‌ها را جمع می‌کند، شمائید؟ گفتم: من هستم.
... پشت عبای آقای باهنر به سمینار رفتیم. دیدیم جمعیت سنگینی از دبیران تعلمیات دینی جمع شده‌اند و افرادی را دعوت کرده‌اند؛ از جمله دکتر بهشتی، استاد مطهری، آقای خامنه‌ای و... ما صحنه را که دیدیم، گفتیم می‌شود ۵ دقیقه هم به ما وقت بدهید؟ من یک طرحی دارم. گفتند باشد... صادقی نامی... وقتش را به من داد. من آنجا معرکه‌ای گرفتم... بعد از این بحث، حضرت آقای خامنه‌ای آمدند. خب من آن‌ وقت ایشان را نمی‌شناختم. گفتند من یک مسجدی دارم در مشهد؛ مسجد امام حسن مجتبی که رژیم آن را تعطیل کرده است. من منبرم ممنوع است. شما بیا و بعد از نمازِ من همین تخته‌سیاه را بگذار و کلاس‌داری کن. الان هم بیا برویم خانهٔ ما.
از‌‌ همان جلسه آیت‌الله خامنه‌ای ما را برد خانه‌اش. چند شبی در خانه‌ ایشان می‌خوابیدم و صبح‌ها در مسجد صحبت می‌کردم. به این ترتیب آغاز آشنایی ما با ایشان این بود که ما به امام‌رضا متوسل شدیم که جلسه می‌‌خواهیم. سیدی ما را از حرم به فلکهٔ آب برد و از فلکهٔ ‌آب به همراه شهید باهنر به سمینار رفتیم، از سمینار به همراه آیت‌الله خامنه‌ای به خانه‌شان رفتیم. صبح جلسه‌ای برای بچه‌ها می‌خواستیم، شب جلسه برای جوان‌های انقلابی جور شد.» (محسن قرائتی در مصاحبه‌ای با سایت خامنه‌ای، ۲۲ دی ۱۳۸۹)

واسطه‌های فیض الهیبر اساس داستان فوق (که در ضمن نشان می‌دهد براندازان رژیم پهلوی چه قدر در آن رژیم آزادی داشتند و کتب درسی می‌نوشتند)، روحانیت شیعه و سادات نزدیک به آنان گروهی هستند که
الف) دعا‌هایشان محقق می‌شود (آن‌ها از دعاهای مستجاب نشده حرفی نمی‌زنند چون نشان می‌دهد خدا با آن‌ها ارتباط مستقیمی ندارد)؛ روحانیون صبح دعا می‌کند و تا شب دعایشان مستجاب می‌شود؛
ب) واسطهٔ فیض الهی هستند و خداوند آن‌ها را به عنوان ذخیره برای امت نگاه می‌دارد (مثل خامنه‌ای که واسطهٔ تحقق دعای قرائتی در این داستان است)؛
ج) جای متون مقدس و امکنهٔ مقدس را اشغال می‌کنند (این سید است که واسطهٔ فیض است و نه متن دینی یا حرم امام رضا)؛ ولی فقیه یا مراجع دینی خود به متن مقدس و فضای مقدس تبدیل می‌شوند و روحانیون رده‌ دوم و سوم به جای تفسیر قرآن و هدایت مردم به مکان‌های مقدس، به تفسیر سخنان و رفتار چهره‌های مقدس می‌پردازند و مردم را به سوی آن‌ها می‌رانند؛ و
د) در برابر نیروهای شیطانی (نه ظلم و بیداد و حق‌کشی و فقر و بیماری و بیکاری) ایستاده و مردم را به راه راست هدایت خواهند کرد (معجزات الهی مثل برآورده شدن دعای قرائتی برای هدایت نسل جوانی است که بدون روحانیت گمراه می‌شود).

بسامد و شدت داستان‌گویی‌هادر دوره‌ای که فاصله‌گیری مردم عادی از چهره‌های مذهبی نهادهای دینی- حکومتی بیشتر می‌شود و روحانیون احساس می‌کنند که دارند اذهان و قلوب مخاطبان خود را با اعمال قساوتمندانه و فساد و سوء‌استفاده از قدرت از دست می‌دهند این داستان‌گویی‌ها بیشتر و متمرکز‌تر می‌شود. از همین جهت حدود یک سال است که دفتر خامنه‌ای در حال مصاحبه با روحانیون و مداحان در مورد معجزات و مناقب خامنه‌ای است و آن‌ها نیز مرتبا داستان می‌گویند. داستان سید خراسانی و فیلم «ظهور نزدیک است» با همین هدف تولید و توزیع شده است.
بیان داستان «یا علی گفتن» علی خامنه‌ای پس از تولد نیز با همین روال قابل فهم است. (نقل شده توسط سعیدی، امام جمعه قم، به نقل از مادر شهید زین‌الدین به نقل از خواهر ناتنی خامنه‌ای به نقل از قابله که پس از یاعلی گفتن خامنه‌ای نوزاد فریاد می‌کشد، فیلم این سخنرانی در یوتیوب گذاشته شده است)
روحانیون و وفاداران به آن‌ها که از بازار دولتی دین بیشترین سرمایه را اندوخته‌اند در این فعالیت داستان‌گوییِ معطوف به کسب مشروعیت دینی برای رهبران سیاسی بیشترین حضور را داشته‌اند.
این داستان‌گویی‌ها اتفاقی و تصادفی نیست. دفتری در بیت خامنه‌ای این جریان را هدایت کرده و مدام برای رسانه‌های دولتی و شبه‌دولتی و سایت‌های اینترنتی از جمله یوتیوب داستان‌های مرتبط با تقدس «آقا» را تولید و توزیع می‌کند. حکومتی که سالانه صد‌ها میلیارد دلار درآمد ملی کشور را به خود اختصاص داده نمی‌تواند پایه‌های مشروعیتش را سست شده در میان مردم ببیند و باید به باورهای چند صد سالهٔ مردم کوچه و بازار برای مقدس‌سازی خود تمسک جوید.



سیندرلا دخترم را قاپید!

ونداد زمانی
ونداد زمانی - سه سال پیش در سفر به ایران، وقتی برای دیدن فامیل خود همراه با خانواده‌ام به شهر کوچکی در شمال کشور رفتیم، این امکان به طور تصادفی نصیب دختر پنج ساله ما شد تا به اتفاق دخترعمو‌یش به مراسم جشن تولدی دعوت شود.
 ما هم خوشحال بودیم از این‌که دخترمان تجربه حضور در یک میهمانی در بین دختران همسن و سال شمالی را پیدا کرده است. در ضمن تردیدی نداشتیم که دخترمان لباس قشنگی پوشیده است. او حتی به اصرار مادرش به شانه زدن موهایش نیز رضایت داده بود. به هر صورت او را به منزل برادرم بردم تا از آنجا به جشن تولد بروند.
  بر اساس قرار اعلام شده، از ساعت شش بعد از ظهر دخترم آماده و منتظر بود ولی از دختر عموی او خبری نبود و هنوز او و مادرش از آرایشگاه برنگشته بودند. من و همسرم فکر کردیم که شاید برادرزاده‌ام به خاطر آرایش مادرش از برنامه عقب مانده است. ساعت از هفت بعد از ظهر گذشته بود که چشم‌مان به دختری شش ساله افتاد که در لباس مجلسی و زنانه و البته آرایشی بسیار غلیظ، مانند یک عروس در برابر ما ایستاده است و ذوق زده از دخترم می‌پرسد: به اندازه کافی خوشگل شدم؟
این دیدار در آن لحظه برای دختر من کمی غیرمنتظره بود ولی روز بعد فهمیدیم که او هم بدش نمی‌آمده با همان وضعیت در آن جشن تولد شرکت کند.
  من و همسرم به مراسم تولد دعوت نشده بودیم ولی از خلال توضیحات دخترم وعکس ‌و ویدئویی که از مراسم دیدیم متوجه شدیم که بیش از ٣٠ درصد از دختران حاضر در مراسم تولد، لباس و آرایشی شبیه عروس‌ها بر تن و صورت و موهای‌شان داشتند. کیک تولد هم شبیه یک «عروسک باربی» بود. دخترها نیز با دامن‌های کوتاه، لباس‌های براق، آرایش‌های غلیظ و موهای آراسته شده در مراسم شرکت کرده بودند. در بازگشت از ایران، برای دختر ما بسیار مهم بود که لباس دختر عمویش را که شبیه لباسِ عروس‌ها بود بپوشد و چند عکس یادگاری با آن بگیرد که البته گرفت!
  و اما: خانم «ریچل کومب» مقاله‌ای دارد با این عنوان: «چرا دختران کوچک ادای سکسی درمی‌آورند؟»[۱]
  تشویش‌های خانم کومب که به نگارش این مقاله می‌انجامد از زمانی آغاز می‌شود که دخترش هنگام تولد دوسالگی‌‌اش چند جفت کفش پاشنه بلند زرق و برق‌دار هدیه می‌گیرد. او تفاوت زیادی بین کودکی خودش که عاشق «لباس بازی» بود و پوشاک مادربزرگ را در حین بازی خلاقانه به تن می‌کرد، با«لباس بازی»‌های امروز می‌بیند که توسط شرکت‌های تبلیغاتی و اسباب‌بازی فروشی‌ها به دختربچه‌ها تحمیل می‌شود.
  خانم کومب اعتراف می‌کند که هیچگاه رفتارهای افراطی ستارگان نوجوان هالیوود در برابر دوربین خبرنگاران، نظیر لباسِ بیش از حد بزرگسالانه و سکسی «نوآه» خواهرِ نه ساله خوانند‌ه معروف «میلی سایروس» که همان «هانا مانتانا»ی معروف است او را تا بدین‌حد نگران نکرده بودند. حتی مشاهده ویدئوی منتشرشده دختران زیر ١٠ سال در « یوتیوب» در مسابقات رقص با لباس‌های بدن‌نما و نیمه لخت نیز حساسیتی در او ایجاد نکرده بوده است.
  او می‌نویسد دیدن دخترکان مشهور سینما و تلویزیون که ادا و حرکات یا حتی بدن‌نمایی سکسی «بیانسه»، خواننده معروف را تقلید می‌کردند نیز برایش نگران‌کننده نبوده؛ چون همیشه فکر می‌کرده این نوع «کودکانِ هالیوودی» در زندگی معمولی دختران معمولی نقشی ندارند.
  این نویسنده البته تاکید کرده که به عنوان ژورنالیست، از سر و صدای رفتار سکسی دختر بچه‌ها در رسانه‌ها خبر داشته، اما وقتی متوجه عمق ماجرا و گسترش این نگرانی در سطح جامعه و بین دوستان دور و برش شده که متوجه تاثیر تبلیغات روی دختر چهارساله‌خودش می‌شود.
  ریچل کومب در مقاله خود سخنان یکی از دوستانش را آورده که گفته است دختر نوجوانش می‌خواهد با هر کلکی شده حتی با گذاشتن پارچه اضافی در زیر لباسش به برآمدگی‌های بدنش جنبه سکسی بدهد. یکی دیگر از دوستانش از شلوار رقص بسیار چسبانِ دخترش گله کرده است. به گفته او، روی این شلوار در دو طرف قسمتی که باسن این دختر شش ساله را می‌پوشانده نقش قلب حک شده است. مادر این دختر گفته است: دیوانه‌بازی‌های نوجوانان در فیلم‌های هالیوودی به زندگی دختران معمولی نیز سرایت کرده است.
  بر اساس آمار «کانون جلوگیری از حاملگی نوجوانان»[٢]، ٢٢ درصد از دختران ١٣ تا ١٩ ساله آمریکا، تصاویر لخت و نیمه لخت خود را در شبکه‌های اینترنتی قرار داده‌اند.
  خانم کومب در مقاله خود نوشته است که عزم خویش را جزم کرده تا بتواند تدابیر مختلف کمپانی‌های تبلیغاتی را به ویژه در دنیای سرگرمی‌ها و بازار مصرف از دید یک مادر مورد بررسی مجدد قرار دهد. او امیدوار است با این دانش گردآوری شده قبل از هرکس دیگر، از غلتیدن دختر خودش به دنیای سکسی‌نمایی زودرس جلوگیری کند.
  او با تهیه سئوالاتی در این زمینه و ارسال آن به صاحب‌نظران آموزشی، متخصصین و حتی والدین به چند واقعیت اساسی پی‌برده است. قبل از هر چیز این‌که شست‌وشوی مغزی دختران کوچک خیلی زودتر از آن‌که تصور می‌کنیم شروع می‌شود. او از طریق خواندن کتابی که «پگی اورنستاین»[٣] نوشته است پی برده که دختران همسن فرزند خودش از سال‌ها قبل توسط کمپانی‌های ذی‌نفع در بازار مصرفی، مورد هدف قرار گرفته‌اند.
  به اعتقاد خانم اورنستاین نویسنده کتاب «سیندرلا دخترم را قاپید»، از همان سال‌های اولیه زندگی، راه برای بلوغ زوردرس، سکس و سکسی شدن و مصرفی شدن زودرس دختران توسط کمپانی‌های سینمایی (و به عنوان نمونه با «پرنسس‌های والت دیسنی»)، شبکه‌های تلویزیونی و صنعت سودآور اسباب بازی‌ها هموار می‌شود.
  این پژوهشگر برای آن که والدین متوجه شوند بزرگ کردن دختر سالم و طبیعی چقدر سخت است و چه هوشیاری عظیمی را طلب می‌کند تحقیقاتی را جمع‌آوری کرده است که به عنوان نمونه نشان می‌دهد سهم تبلیغات کالا برای دختران خردسال در سال ١٩٨٣ به ١٠٠ میلیون دلار می‌رسیده ولی در حال حاضر به ١٧ بیلیون دلار رسیده است. این افزایش غیر قابل باور برای این است که سیستم همه جانبه‌ای طراحی شود تا برای دختران از روز اول زندگی، دام تبلیغاتی عظیم و صورتی رنگی را بگستراند؛ دامی که نتیجه طولانی مدت آن، جنسی شدن روح و روان دختر بچه‌ها در سریع‌ترین فرصت ممکن است.
  خانم ریچل کومب این تردید منطقی را هم مطرح می‌کند که بعضی‌ها معتقدند لباس‌ها و اسباب بازی‌های بچه‌گانه صورتی‌رنگ نمی‌توانند سکسی باشند، اما باید به این نکته توجه کرد که البته می‌توان یک عروسک بچه‌گانه را سکسی نپنداشت ولی ساخت به غایت زیبا و گاه تاکید بر سکسی جلوه دادن شمار زیادی از آنها و همچنین طراحی وسایل دور و بر دختران با توجه به الگوهای سکسی، آن‌هم قبل از آن که خود کودکان معنای سکس را تشخیص دهند، ارزش‌هایی را به ذهن آنها تحمیل می‌کند و در درازمدت به آنها می‌قبولاند که خودشان نیز یک وسیله سکسی هستند و به همین دلیل، زیبا بودن ‌باید مهم‌ترین آرزو و تصورآنها از خودشان باشد.

او از قول خانم اورینستون نویسنده کتاب «سیندرلا دخترم را قاپید»، اینطور می‌نویسد: «شاهزاده کوچک افسانه‌ها بودن، دوره موقت و گذرایی از زندگی دختران است» ولی همان دوره کوتاه تاثیر خود را برای همیشه بر شخصیت دختران خردسال می‌گذارد. آنچنان که می‌بینیم روح مستتر در پرسش معروف داستان «سپید برفی» در اکثر داستان‌های افسانه‌ای و «باربی» نیز تکرار می‌شود: آه ای آینه! زیباترین فرد این سرزمین کیست؟

این است که برای دختران، باهوش‌تر بودن، مهربان‌تر بودن، خلاق‌تر بودن و شجاع‌تر بودن هدف اصلی در زندگی قرار نمی‌گیرد بلکه مهم‌ترین توقع و آرزو و هدف‌ دختران این می‌شود: می‌خواهم زیباتر از دیگران باشم. می‌خواهم سپیدبرفی باشم.

پی‌نوشت‌ها:
  1- Rachael Combe, Little Girls Gone Wild: Why Daughters Are Acting Too Sexy, Too Soon

2- National Campaign to Prevent Teen and Unplanned Pregnancy and cosmogirl.com

3- Peggy Orenstein, , Cinderella Ate My Daughter: Dispatches From the Front Lines of the New Girlie-Girl Culture.



پرونده دل‌آرا دارابی و دایره ابهام

بهنام دارا‌یی‌زاده
بهنام دارا‌یی‌زاده- نزدیک به دوسال پیش، در صبح یک روز جمعه، یازدهم اردیبهشت‌‌ماه سال ۱۳۸۸"دل‌آرا دارابی" دختری که در نوجوانی، متهم به قتلِ یکی از اقوام پدرش شده بود، در زندان مرکزی شهر رشت به دار آویخته شد.

دل‌آرا نقاش بود و تا آخرین لحظه بر بی‌گناهی‌اش اصرار می‌ورزید. در آن هنگام، خبر محاکمه و اعدام دل‌آرا، بازتاب گسترده‌ای در میان رسانه‌های فارسی زبان داشت.در پیوند با این پرونده، از همان ابتدا، فرد دیگری نیز همراه با دل‌آرا بازداشت شد؛ فردی که نشریاتِ ایران از او با نام "امیرحسین" و یا "معاون در جرم دل‌آرا" یاد می‌‌کردند.
دل‌آرا تنها مدت کوتاهی پس از اقرار به قتل، در نامه‌ای به قاضی پرونده‌‌اش مدعی شد که او قاتل نیست و وی تنها برحسب خواست و تمایل امیرحسین که به او گفته بود: "چون تو زیر ۱۸سال هستی و در نهایت مجازات نخواهی شد"، حاضر شده است که مسئولیتِ عملِ او را بر عهده بگیرد.
به تازگی محمد مصطفایی که در ماه‌های آخر وکالتِ پروند‌ه دل‌آرا دارابی را بر عهده داشته، نامه‌ای منتشر کرده و در آن نامه خبر داده است که «امیر حسین» دوست و هم‌پرونده‌ی دل‌آرا دارابی پس از نزدیک به دوسال از مرگ او در زندان مرکزی رشت، خودش را حلق آویز کرده است.
در این زمینه، گفت‌وگویی کوتاهی با محمد مصطفایی داشته‌ام و ابتدا از او درخواست کرده‌ام که شرح مختصری از رونده پرونده دل‌آرا را برای خوانندگانِ زمانه بازگو کند.

محمد مصطفایی:
از همان زمانی که پرونده‌ی "دلارا دارابی" در دادگستری رشت به جریان افتاد، آقای خرمشاهی در مقام وکیل ایشان همواره تاکید داشتند که موکل‌شان بی‌گناه‌ است و بی‌گناه نیز دارد محاکمه می‌شود.
در این پرونده، آقای "ج" قاضیِ رسیدگی کننده به پرونده بودند. به باور من، او به رغم آن که می‌دانستند دلارا قاتلِ اصلی نیست، حکم به اعدام ایشان دادند. در پی صدور این حکم، جناب خرمشاهی بارها نسبت به آن اعتراض کردند و به دنبال آن پرونده‌ دلارا دارابی در مطبوعات ایران مطرح شد؛ اما به واسطه آن که دستگاه دادگستری در ایران مستقل نیست و همیشه به نوعی تحت تاثیر قدرت‌های مختلف عمل می‌کند، این بار نیز در نهایت، حرفِ آقای "ج" به کرسی نشست و حکمِ قصاصِ خانم دلارا دارابی در «دیوان عالی کشور» تایید شد.
بعدها هم که خود آقای "ج" دادستان رشت شدند، توانستند با نفوذی که در دستگاه قضایی به دست آورده بودند «اذنِ در اجرای حکم» را نیز از آقای شاهرودی (رئیس وقت قوه قضایه ) بگیرند. در نهایت حکم در یک شرایط کاملاً غیر عادی، در هفت صبح یک روزِ تعطیل (جمعه ۱۱اردیبهشت‌ماه سال۸۸ ) در زندان مرکزی رشت به اجرا درآمد.

این اطلاعات تازه‌ای که در نامه‌ی شما به آن اشاره شده است از چه منبعی به دست آمده و ارزیابی کلی‌تان از اقدام تاثربرانگیز هم‌پرونده دل‌آرا چیست؟

در این پرونده، "امیرحسین" یا همان هم‌پرونده‌ای دلارا دارابی، به عنوان "معاون در جرم" و یا "معاون در قتل" دستگیر و محاکمه شد. در جریان رسیدگی به این پرونده، ایشان با همین اتهام به ۱۰سال حبس محکوم شد. در واقع زمانی که این حادثه اتفاق افتاد، ایشان مشغول گذراندن دوران محکومیت خود در زندان رشت بودند. علی‌الاصول با توجه به گذشتِ زمان و امکان برخورداری از مقررات "آزادی مشروط" این امکان برای ایشان وجود داشت که در آینده‌ای نزدیک آزاد شوند که متاسفانه خودشان را حلق‌آویز کردند.
قبل از آن که دلارا دارابی اعدام شود (و همین طور بعد از اعدام دلارا) ایشان به طور رسمی و علنی هیچ حرف خاصی نزده بود، اما اخیراً یکی از همبندان او- که اصرار زیادی نیز داشت که نامی از او نبرم- به من خبر داد که امیرحسین، نامه‌های متعددی به قاضی رسیدگی‌کننده پرونده نوشته و در آن نامه‌ها گفته است که دلارا بی‌گناه است. متاسفانه آقای "ج" بنا به دلایل خاصی، از جمله پافشاری بر مواضع خودشان و نیز مخالفت با خواست و اقدامات وکیلِ پرونده، نه تنها هیچ ترتیب اثری به مفاد این نامه‌ها نداند، بلکه امیرحسین را نیز تهدید می‌کنند که اگر سکوت نکند عواقب ناگواری در انتظار او خواهد بود و ... تا این‌که در ماه گذشته، امیرحسین در زندان رشت بر اثر عذاب وجدان و فشارهای روحی که به دنبال اعدام دلارا بر او متحمل شده بود، خودش را حلق‌آویز کرد.
به اعتقاد من، امیرحسین با این اقدام خودش می‌خواست که پیام روشنی داده باشد به همه کسانی که درباره مجازات اعدام‌ تصمیم‌ می‌گیرند و بگوید که در دادگستری‌های ایران، افراد زیادی به مانند دلارا وجود دارند که بی‌گناه محاکمه و اعدام می‌شوند. به نظر من، امیرحسین با «اعدام» خود قصد داشت نشان دهد که دلارا بی‌گناه بود و بی‌گناه نیز اعدام شد و اگر بنا بوده کسی در آن پرونده اعدام شود، او است که می‌بایستی اعدام می‌شد( هرچند که من به طور کلی با اعدامِ هرکسی مخالف هستم).
به هر روی، من گمان می‌کنم اگر در ایران ما دستگاه قضایی عادل و مستقلی داشتیم، اگر دادگستری‌ای داشتیم که به طور واقعی به حقوق و جان انسان‌ها احترام می‌گذاشت، می‌بایستی نسبت به اقدامات و تصمیم‌های افرادی نظیر آقای "ج" و نیز سایر کسانی که در این پرونده مسئول بوده‌اند واکنش شایسته‌ای نشان می‌داد و آن‌ها را به پای میز محاکمه می‌کشید.


پی‌نوشت:
متن نامه‌ی اخیر محمد مصطفایی را در اینجا می‌توانید بخوانید:




راز امتناع

در نقد آرامش دوستدار − ۳۷
محمدرضا نیکفر
محمدرضا نیکفر − هم دوستدار و هم طباطبایی با نادیده گرفتن وجه فردی و تجربی آگاهی انسان‌های ایرانی فقط وابستگی آنان را به سنت دیده و آزادیشان را از سنت نمی‌بینند.
  دوستدار و طباطبایی حال را با گذشته توضیح می‌دهند و چشم بر نقش تزیینی و ابزاری سنت بر روی صحنه‌ی بازی قدرت می‌بندند.
  در طرح هر دو نقد قدرت غایب است، چون آزادی غایب است، و این از آن روست که آنان وجود فردی و تجربی انسانها را نادیده می‌گیرند و دانستگی انسان‌ها را از مغزهای خودشان و موقعیت‌های مشخص زیستی‌شان جدا کرده و اختیار آن را در دست پدیده‌ی مرموزی به نام تاریخ می‌گذارند.
  جمله‌های بالا از بخش پیشین برگرفته شده‌اند.
این بحث را ادامه داده و به پایان می‌رسانیم.

سهم تاریخ و سنت

۸۹. سهم تاریخ در وجود مشخص ما و اجبار آن در سمت‌دهی به اراده‌ی ما چه‌قدر است؟ هم دوستدار و هم طباطبایی اراده و دانستگی ما را در برابر جبر تاریخ و منطق تکاملِ روح قومی ناچیز می‌کنند. این باور آنان بر کدام داده‌های تجربی که بازآزمایی‌شان ممکن باشد، استوار است؟
  به نظر می‌رسد که آنان چند پندار رایج را بیش از اندازه جدی گرفته‌اند: اینکه مردم ایران وجود تاریخیشان را در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به تمامی نشان داده‌اند و اینکه حکومتی را بر فراز سر خود نشانده‌اند که پرچم سنت را برافراشته است و ایرانیان را به خود بازگردانده است.
  توسل به سنت برای توضیح کردار و پندار سیاسی مردم ایران کفایت نمی‌کند. سنت نه جانمایه‌ی فکر حاکمان را می‌سازد و نه محکومان را. به عنوان نمونه می‌توانیم خطبه‌‌های نماز جمعه را برداریم و با روش تحلیل گفتمان کلمه‌به‌کلمه‌ی‌شان را بکاویم. آنچه در این خطبه‌ها مفهومها و گزاره‌ها را به هم پیوند می‌دهد، منطق مدرنِ قدرت است. این موضوع را که در ایران فقیهان به حکومت رسیده‌اند نباید حادثه‌ای دانست با پایه‌های بتونی در گذشته. حادثه‌ای رخ داده است که می‌توانست رخ ندهد و سهم تاریخ در آن در همان حدودی است که مثلاً در نشستنِِ رضاخان بر تختِ پادشاهی بود.
  با روی کار آمدن فقیهان تاریخ این مرزبوم سویه‌هایی از خود را به نمایش نهاده که پیشتر با این شدت به چشم نمی‌آمدند. گذشته از طریق حال بازسازی می‌شود و فقیهان استاد این بازسازی‌اند. هر مرقدی را که بخواهند، "مرقد آقا" می‌کنند و برفراز آن گنبد و مناره برپامی‌سازند. اینک تمام تاریخ این سرزمین را موقوفه تلقی کرده و در گوشه‌گوشه‌ی آن امام‌زاده و تکیه درست کرده‌اند. آنها کار خود را با جدیت انجام می‌دهند، ولی رواست که ما تا چه حد سنت‌گرایی آنان را جدی بگیریم؟
مردم ایران، اگر وجودی تاریخی داشتند، به این بلا گرفتار نمی‌شدند. اگر سنتی بودند، با سنت‌سازی هرروزه مقابله می‌کردند. آنچه شاخص فضای ایران است هردمبیلی بودن و بوی آش هفت‌جوشی است که در آن هر چیز ممکنی را ریخته‌اند و به هم می‌زنند. تاریخ غایب است، گذشته درگذشته است و اکنون بن‌بستی است بسته به روی آینده.

مسئله‌ای جدید

مسئله‌ی ایران مسئله‌ای است جدید و درک آن بیشتر مستلزم درک عامل‌های جدید است و کمتر عامل‌هایی که گذشته‌گرا هستند و سبقه‌ی‌شان را با رجوع به سابقه‌ی‌شان بهتر می‌توان فهمید.
  فهم مسئله‌ی ایران، هم مستلزم درک این مسئله است که چرا سنت دینی در متن مدرنیت فعال و بسیج‌گر گشت و ایدئولوژیِ ملیِ قوی شدن را به‌عنوانِ تقویت دین تعبیر کرد، و هم مستلزم کنکاش این موضوع است که چرا حرکتِ مدرنیت چنین تحریک و تحرکی را موجب شد و چه شد که ترکیبِ ایمان و تکنیک مدرن (تکنیک به‌عنوانِ سازمان و شیوه‌ی سرکوب مدرن، دیوان‌سالاری مدرن و کالای مدرن) پایداری‌ای را نشان داد که خلاف انتظار بود.

ایده و ساختار

منظور از این سخنان، نه بی اهمیت جلوه دادن نقد دین است، نه کاستن از مسئولیت دین در قبال وضع کنونی. و همچنین این سخنان برخاسته از کم‌توجهی به رشته‌هایی نیست که وضع کنونی دین و مسئولیت آن در قبال وضع کنونی را به تاریخ و سرچشمه‌های آن پیوند می‌دهند.
ممکن است امروزه اینجا و آنجا، موقعیت‌هایی عرصه‌ی جلوه‌ی کامل پدیدارهایی باشند که در تاریخ دین بارها جلوه‌گر شده‌اند. اما فراوانی چنین موقعیت‌هایی ایجاب نمی‌کند که ما تحلیل پدیدارشناسانه‌ی آنها را مبنای جامعه‌شناسی سیاسی و نقد فرهنگی‌ای بگذاریم که بجاست در درجه‌ی نخست از آنها انتظار روشنگری داشته باشیم.
ایده‌ها، سنت‌ها و اعتقادها نه به صورت مستقیم و بدانسانی که ایده‌شناسانه تحلیل می‌شوند، بلکه از طریق رابطه‌ها و ساختارها تأثیر می‌گذارند. سنت در وجود آنها وجود دارد، از طریق آنهاست که احیاناً تداوم می‌یابد، تأثیرگذار می‌شود، دگرگون می‌گردد.
ایده و ساختار در درازنای تاریخ با یکدیگر رابطه‌ی علی ندارند، آن هم به این دلیل ساده که ایده و ساختار به عنوان دو پدیده‌ی تاریخی مجزا وجود ندارند. همواره‌ی کلیتی انضمامی وجود دارد که ایده‌ها و مناسبات به صورتی درهم‌تنیده، به آن متعلق هستند. این کلیت انضمامی را نباید به یک سویه‌ی آن، یک جلوه‌ی آن و موقعیتی در آن فروکاست. امتناع تفکر و امتناعی در تفکر، در سطح اجتماعی به عنوان امتناعی در تحرک در مناسبات و قفل‌شدگی ساختارها موجودیت انضمامی دارد.

رد تأکید مطلق‌گرا بر گذشته

هدف از این بحث همچنین بی‌اهمیت قلمداد کردن پژوهش‌های تاریخی نیست؛ هدف رد این نظر است که کلید درک و حل مسئله‌ی امروز ایران در گذشته‌ی آن است. این تأکید بر گذشته سرچشمه گرفته است از مطلق کردن وجه گذشته‌گرای حکومت اسلامی و باور به این که موجبیتی ظهور آن را واجب کرده است، موجبیتی که باید با رجوع به گذشته بازش شناخت.
  دوستدار معتقد است با کشف این موجبیت به پوچی هر تلاشی در ایران برای آغازی دوباره پی می‌بریم، زیرا گذشته پیشاپیش امروز و فردای ما را مسموم و ذهن ما را فلج کرده است‌. طباطبایی در مقابل خوش‌بین است. او می‌پندارد که انحطاط فعلی ناشی از انحطاطی کهن است که چون آن را بازشناسیم، می‌توانیم طلسمش را باطل کنیم و یک نوزایش فرهنگی و تمدنی را در ایران برانگیزیم.
این‌سان بسته دیدن تاریخ و فرهنگ در قرن بیست و یکم و در هنگامه‌ی بحث در باب پساتاریخ شگفت‌انگیز است. سروش نیز با این نوع شگفتی‌آفرینی همراهی می‌کند. طباطبایی در اندیشه‌ی اصلاح مسیر تاریخی ایران از راه بازاندیشی آن است، سروش می‌خواهد مسیر تاریخی اسلام را اصلاح کند. او برمی‌گردد تا لحظه‌ی آغاز سلطه‌ی فقه، و کاروان اسلام را فرا می‌خواند این بار قافله‌سالاری متفکران عقل‌گرا را بپذیرد و پا در مسیر معتزله بگذارد.
 
امتناع و شکست

۹۰. جبرباوری تاریخی دوستدار و طباطبایی گذشته‌بین است، نگاه آنان به گذشته دوخته است. بینشی که پیشتر در قالب روایت‌های مارکسیستی در ایران رواج داشت، آینده‌بین بود و اساس را بر وجوب تحولی مثبت در آینده می‌گذشت. پیشتر، اغلب روشنفکران ایرانی می‌گفتند: می‌شود، چون باید بشود و شدنش حتمی است. اکنون این نظر در میان آنان رواج یافته که نمی‌شود، چون شدگی گذشته‌‌ی‌مان امکان شدن را نمی‌دهد؛ رازِ امتناعِ حال، در گذشته است. برنهشتِ امتناع ناشی از شکست است، شکست اندیشه‌‌هایی که آینده‌بین بودند و ورود به آینده را مستلزم عبور از دروازه‌ی انقلاب می‌دانستند. چه خواستیم و چه شد.

امتناع، این دره‌ی دهان‌گشوده میان خواست ماست و آن چه رخ داد. طباطبایی و سروش تصور می‌کنند می‌شود با از سرگرفتنِ بازی در عالم نظر جبرانِ مافات کرد. امتیاز دوستدار بر آن دو این است که می‌داند در تاریخ هیچ بازی‌ای را نمی‌توان دو بار بازی کرد. نوزایش (رنسانس) در اروپا نه تکرارِ یک بازی، بلکه استفاده از امتیازهای پیشین در یک بازی تازه بود، آن هم نه آنسان که در اصل بودند، بلکه در برداشتهایی تازه از آنها. مهمترین دستاورد فکری شایسته‌ی تثبیت دوستدار این است: هرگونه احیاگری در ایران بازتولید بلاهت و فلاکت است. از این نظر طباطبایی و سروش در مقابل دوستدار اند. آنان هنوز به احیا فکر می‌کنند.

پایان سخن

با این بخش، انتشار "نقد آرامش دوستدار" در "اندیشه زمانه" پایان می‌یابد.
متن کامل کتاب، که شامل یک فصلِ نتیجه‌گیرِ پایان‌بخش هم خواهد بود، در آینده‌ی نزدیک منتشر خواهد شد.

 
بخش پیشین:
رهایی از تاریخ




ايران خواستار اقدام فوری شورای امنيت در بحرين شد

علی‌اکبر صالحی، وزير امور خارجه جمهوری اسلامی ايران در نامه‌ای خطاب به دبيرکل سازمان ملل و رئيس شورای امنيت خواستار اقدام جدی شورای امنيت برای «توقف کشتار مردم بحرين» شد.
به گزارش خبرگزاری‌های ايران، علی‌اکبر صالحی در نامه خود به بان کی‌مون آورده است که جمهوری اسلامی ايران با توجه به روابط ديرينه تاريخی و فرهنگی دو ملت ايران و بحرين و همسايگی اين دو کشور نمی‌تواند نسبت به اين تحولات و عواقب ناشی از آن بی‌تفاوت بماند.
صالحی نوشته است: «ادامه روند جاری و عدم حل بحران بحرين به‌گونه‌ای مردم‌پسندانه، عادلانه، منصفانه، منطقی و مبتنی بر تأمين مطالبات مردمی می‌تواند اوضاع را از کنترل خارج و از اين طريق، منطقه خليج فارس را بی‌ثبات کند.»
وی از «شيوه‌های غيرقابل تصور سرکوب مردم» در بحرين، به روش‌های «حمله به خانه‌ها، ربودن انسان‌ها، تخريب مساجد، اخراج کارمندان و کارگران و در نهايت مختل‌کردن زندگی روزمره مردم اين کشور» اشاره کرده است.
وزير امور خارجه ايران نوشته است: «متأسفانه احساس می‌شود شورای امنيت نسبت به اين مسأله توجه و اقدامات لازم را به عمل نياورده در صورتی که در موارد مشابه در تحولات ساير کشورهای منطقه شاهد عملکرد متفاوتی از اين شورا بوده‌ايم.»
وی همچنين گفته است که مسأله بحرين راه‌ حل نظامی ندارد و «توسل به رويکرد نظامی و استفاده از نيروهای نظامی خارجی» راه حل نيست و موجب پيچيده‌تر شدن مشکل و غير قابل کنترل شدن اوضاع می‌شود.
مردم بحرين، به دنبال اعتراضات گسترده در جهان عرب، از روز ۱۴ فوريه سال جاری ميلادی با هدف برکناری شيخ خليفه بن‌سلمان آل خليفه، نخست‌وزير و پسرعموی امير بحرين که از سال ۱۹۷۱ رياست دولت را در اختيار دارد، همچنين آزادی زندانيان سياسی و تدوين يک قانون اساسی جديد دست به تظاهرات زدند.
ده‌ها تن از شهروندان معترض بحرينی در جريانات اعتراضات توسط نيروهای حکومتی کشته، صد تن مفقود و بيش از هزاران نفر نيز زخمی شدند.
مقامات دولتی بحرين، جمهوری اسلامی ايران را متهم به دخالت در رويدادهای داخلی اين کشور می‌کنند و در هفته‌های اخير بارها تنش‌های ديپلماتيک ميان اين دو کشور همسايه رخ داده است.
در آخرين مورد آن خبرگزاری بحرين‌نيوز چهارشنبه گذشته خبر داد که به‌زودی جلسه رسيدگی به اتهامات دو تبعه ايرانی و يک بحرينی به اتهام جاسوسی برای جمهوری اسلامی ايران در منامه برگزار می‌گردد.
  اين خبرگزاری نوشت «جمع‌آوری اطلاعات اقتصادی و نظامی و انتقال آن به مقامات ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به قصد آسيب رساندن به مصالح ملی بحرين طی سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰» از جمله اتهامات اين افراد ذکر شده است.
بنا بر اين گزارش دادگاه رسيدگی به اين پرونده ۲۰ آوريل ۲۰۱۱ برگزار خواهد شد.
  اين در حالی است که دعيج بن‌سلمان آل خليفه، فرمانده ارتش بحرين چندی پيش در گفت‌وگو با روزنامه الشرق‌الاوسط، چاپ لندن، اعلام کرده بود منامه به‌طور رسمی يادداشت اعتراضی را عليه دخالت ايران در امور اين کشور تسليم نهادهای بين‌المللی، از جمله سازمان ملل متحد کرده است.
ايران در رخدادهای سياسی اخير در کشورهای عربی، به دليل حضور پررنگ شيعيان معترض در اعتراضات بحرين، بيش از معترضان هر کشور عربی ديگری، از مخالفان حکومت بحرين پشتيبانی کرده است.
 




مخالفان حکومت سوريه باز هم به خيابان‌ها آمدند

هزاران نفر از مردم سوريه در چندين شهر اين کشور بار ديگر به خيابان‌ها آمده و خواهان آزادی شدند.
به گزارش آسوشيتدپرس، شاهدان عينی گفته‌اند نزديک به ۱۰ هزار نفر با فريادهای «آزادی، آزادی» در شهر درعا، واقع در جنوب سوريه به خيابان‌ها آمدند.
شاهدان ديگری که نخواستند نام‌شان فاش شود از تظاهرات‌های مشابه در شهرهای بيضا در شمال شرقی سوريه و دوما، در نزديکی دمشق، پايتخت اين کشور خبر داده‌اند.
با وجود سرکوب شديد حکومتی که بنا به گفته گروه‌های مخالف حکومت تاکنون ۲۰۰ کشته به‌جا گذشته است، اعتراضات مردم سوريه که از يک ماه پيش آغاز شده، همچنان ادامه دارد.
عادل صفر، نخست‌وزير جديد سوريه روز گذشته کابينه جديد خود را معرفی کرد اما مخالفان حکومت اين تغييرات و وعده‌های اخير بشار اسد، رئيس جمهوری سوريه، در مبارزه با فساد و فقر و همچنين برچيدن قانون وضعيت فوق‌العاده را ناکافی ارزيابی می‌کنند.
دو هفته پيش محمد ناجی عطری، نخست‌وزير سابق سوريه به‌منظور آرام ساختن اوضاع در اين کشور، از سمت خود استعفا کرده بود.
امروز وزارت امور خارجه فرانسه در بيانيه‌ای خبر داد که روز گذشته سفيران کشورهای آلمان، بريتانيا، فرانسه، ايتاليا و اسپانيا با وليد معلم، وزير امور خارجه سوريه در مورد «وضعيت رو به وخامت اين کشور» گفت‌وگو کرده‌اند.
اين بيانيه مطبوعاتی افزوده است که سفيران پنج کشور اروپايی «نگرانی جدی مقامات خود را در مورد ادامه خشونت و کشتار در سراسر سوريه» به وزير امور خارجه سوريه ابلاغ کرده‌اند.
در همين حال مارک تونر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا، روز گذشته اعلام کرد که اين کشور «اطلاعات و شواهد موثقی» درباره پشتيبانی ايران از سوريه در سرکوب معترضان به‌دست آورده است.
پنج‌شنبه گذشته نيز روزنامه وال‌استريت جورنال از قول مقامات آمريکايی گزارش داد حکومت ايران به دولت سوريه تجهيزات ضدشورش تحويل می‌دهد و دمشق را کمک می‌کند تا مخالفان را روی اينترنت تحت نظر گيرد.
مقامات آمريکايی می‌گويند جمهوری اسلامی ايران درس‌هايی را که طی سرکوب مردم خود در وقايع پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در اين کشور آموخت، اکنون به ديگران می‌آموزد.
سخنگوی وزارت خارجه آمريکا همچنين گفت دولت سوريه در صورت تقاضای کمک از ايران نمی‌تواند مدعی جدی بودن اصلاحات در اين کشور باشد.
تهران و دمشق اين اتهامات واشنگتن را رد کرده و آن را بی‌اساس خوانده‌اند.



رهبران مذهبی و قبيله‌ای يمن خواهان برکناری صالح شدند

رهبران پرنفوذ مذهبی و قبيله‌ای يمن اعلام کردند که خواهان «برکناری فوری» علی عبدالله صالح، رئيس جمهور اين کشور هستند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، پس از گردهمايی روز گذشته اين رهبران در صنعا، بيانيه‌ای از سوی آنان منتشر شد.
در اين بيانيه آمده است: «رئيس جمهور کشور می‌بايست به خواسته‌های شورش مسالمت‌آميز جوانان پاسخ گويد و در نخستين گام استعفای خود و همه نزديکان‌اش در سازمان‌های نظامی و امنيتی را اعلام کند.»
گردهمايی روز گذشته از سوی رهبر «حاشد»، بزرگ‌ترين قبيله يمن که خاندان علی عبدالله صالح را نيز شامل می‌شود، برگزار گرديد. در اين نشست شخصيت‌های برجسته قبايل اصلی يمن و بيشتر اعضای شورای علمای اين کشور نيز شرکت داشتند.
اين رهبران سنتی در بيانيه خود تأکيد کرده‌اند که اگر رئيس جمهور فوری کنار نکشد آن‌ها «رهبری تظاهرات‌ها و تجمع‌های مخالفان اين کشور را در دست خواهند گرفت.»
آن‌ها همچنين اعلام کردند «هرگونه طرحی پيش از کناره‌گيری صالح» را قبول ندارند. اشاره رهبران قبيله‌ای و دينی يمن به طرحی است که همسايگان عرب يمن ارائه داده‌اند.
شش کشور پادشاهی عرب در خليج فارس طرحی را برای خروج يمن از بحران کنونی ارائه داده‌اند که بر مبنای آن رئيس جمهور صالح قدرت را به معاون خود واگذار کند و زمينه را برای يک دولت وحدت ملی که توسط نيروهای مخالف هدايت می‌شود آماده سازد تا اين دولت تغييرات لازم در قانون اساسی و همچنين برگزاری يک انتخابات آزاد را فراهم نمايد.
امروز از سوی مخالفان حکومت تظاهرات‌های متعددی در شهرهای يمن سازمان‌دهی شده است اما تاکنون در صنعا طرفداران علی عبدالله صالح دست به تجمع زده‌اند.
صالح در اين گردهمايی با رد طرح کناره‌گيری خود گفت که وی «مشروعيت قانون اساسی» را نمايندگی می‌کند.
علی عبدالله صالح از ۳۲ سال پيش تاکنون حکومت يمن را در دست دارد و از روزهای پايانی ماه ژانويه، اعتراضات مردمی عليه حکومت وی در اين کشور آغاز شده است. در اين اعتراضات خيابانی تاکنون بيش از صد نفر کشته شده‌اند.
رهبران قبيله‌ها که شامل دو قبيله مهم اين کشور، «حاشد» و «بقيل» نيز می‌شود؛ پيش از اين در روز ۲۶ فوريه امسال همبستگی خود با معترضان در گردهمايی‌ای که در صنعا برگزار شده بود اعلام کرده بودند.
 



زنان معترض در بانیاس
زنان معترض سوری روز چهارشنبه در بانیاس جاده اصلی ساحلی سوریه را بستند
در پی دعوت مخالفان دولت در سوریه، هزاران تن از معترضان، امروز، جمعه ۱۵ آوریل (۲۶ فروردین) در شهرهای درعا، بانیاس، قامشلی و دمشق تظاهرات کردند و خواستار اصلاحات سیاسی شدند.
بزرگترین تظاهرات از شهر درعا در جنوب سوریه گزارش شده است که به گفته شاهدان، معترضان در آن فریاد "آزادی" سر داده اند.
تظاهراتی هم در شهر ساحلی بانیاس برگزار شد.
برگزاری تظاهرات کوچکتری هم از شهر دمشق، پایتخت سوریه گزارش شده است.
مهرداد فرهمند، خبرنگار بی بی سی در بیروت می گوید که کردهای سوریه هم در روزهای اخیر به جمع معترضان پیوسته اند و گروهی از آنها امروز در شهر دامشلی تظاهرات کردند.
به گفته او، گروهی از شرکت کنندگان در این تظاهرات سعی کردند شعار "مردم خواهان سقوط حاکمیت هستند" سر بدهند، اما جمعیت با آنها همراهی نکرد.
ناآرامی ها در سوریه از چند ماه پیش آغاز شد و به گفته فعالان حقوق بشر، تا کنون حدود ۲۰۰ نفر از معترضان در جریان آن کشته شده اند.
دولت آمریکا دیروز حکومت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه را متهم کرد که برای سرکوب معترضان از ایران کمک گرفته است.
دولت های سوریه و ایران این اتهام را رد می کنند.
آقای اسد در هفته های اخیر کوشیده است با اجرای اصلاحاتی خشم مخالفان را فرو نشاند.
اعطای تابعیت به تعدادی از کردهای بدون تابعیت ساکن منطقه حسکه و تغییر دولت از جمله این اقدامات بوده است.





سبحانی
آیت الله جعفر سبحانی می گوید باید مشکل متون درسی، اساتید و "دوجنسیتی" بودن دانشگاهها حل شود
آیت الله جعفر سبحانی، یکی از مراجع تقلید شیعه در قم، مشکل دانشگاههای ایران را متون درسی، اساتید و مختلط بودن دانشگاهها دانست.
به گزارش خبرگزاری مهر، آقای سبحانی در دیدار با فراکسیون دانشگاهیان مجلس گفت: "وزیر علوم دو سال قبل پیش من آمد و من به ایشان گفتم تا مشکل دوجنسیتی و علوم انسانی حل نشود، دانشگاههای فعلی با زمان شاه فرقی ندارد."
او به روایاتی اشاره کرد که "غضب و شهوت" را دشمن انسان دانسته اند و گفت که "دختر دارای جاذبه است و پسر نیز در دوران جوانی خود به سر می برد"، پس برای جلوگیری از پیش آمدن مشکل، باید دانشگاههای آنها را از هم جدا کرد.
وزیر علوم، پیش از این گفته بود که که طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، تفکیک جنسیتی باید در دانشگاههای ایران اعمال شود.
کامران دانشجو سال گذشته و در مراسم سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی در وزارت علوم گفته بود: "در مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۶ که درباره حدود اخلاق اسلامی است، آمده است که دانشجویان زن و مرد باید در کلاسهای درس، در دو ردیف جداگانه بنشینند."
آقای دانشجو گفته بود که باید حتی المقدور کلاس های دختران و پسران از هم جدا شوند و آنها از آزمایشگاه ها، کارگاه ها و سالن های تشریح جداگانه استفاده کنند.
آیت الله جعفر سبحانی درباره تغییر متون درسی دانشگاهی هم گفت: "در ابتدا باید متون درسی اسلامی شود و پس از آن به اساتیدی نیاز است که متون جدید را بتوانند تدریس کنند."
آقای سبحانی راه حل پیشنهادی برای اجرای این کار را بازنشسته کردن اساتید قدیمی عنوان کرد و گفت: "البته این کار باعث بهانه جوئی دشمنان می شود."
او در ادامه افزود: "اصلاح متون درسی نباید تنها به رشته های علوم انسانی خلاصه شود و تاریخ نیز باید عوض شود و به جای آنکه شاه محور باشد، انبیا محور شود."
پیش از این آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی نیز از آموزش علوم انسانی غربی در دانشگاه ها ابراز نارضایتی کرده و گفته بود: "آموزش بسیاری از علوم انسانی در دانشگاه ها باعث بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی می شود".
آیت الله خامنه ای از مراکز تصمیم گیری از جمله دولت، مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی خواسته بود که به این موضوع رسیدگی کنند.
پس از آن بود که محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی این کشور را در حوزه علوم انسانی برای اجرا به دستگاه های ذیربط ابلاغ کرد.
محمود احمدی نژاد که از ابتدای ریاست جمهوری اش بر لزوم تصفیه دانشگاههای ایران از اساتید سکولار تاکید کرده بود، مصوبه ای را برای اجرا به بخش آموزشی دولتی و خصوصی ابلاغ کرد که به موجب آن شورایی تخصصی زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تحول و ارتقای علوم انسانی تشکیل شود.
سعید قدیمی، مدیرکل دفتر پشتیبانی و حمایت آموزش عالی وزارت علوم ایران نیز از بازنگری سرفصل دروس دانشگاهی در سطح گسترده خبر داده بود.


 
ساکنان اطراف فوکوشیما یک ماه است که در پناهگاه ها به سر می برند
دولت ژاپن از شرکت تپکو (TEPCO)، گرداننده نیروگاه هسته ای فوکوشیما که ماه گذشته در اثر زلزله و سونامی آسیب دید، خواست که به افراد متاثر از این حادثه، غرامت بپردازد.
به این ترتیب حدود ۴۸ هزار خانوار که در فاصله ۳۰ کیلومتری اطراف پایگاه فوکوشیما زندگی می کنند مشمول دریافت معادل دوازده هزار دلار غرامت اولیه خواهند شد.
این میزان غرامت "علی الحساب" توصیف شده و پرداخت آن روز ۲۸ آوریل ۲۰۱۱ آغاز می شود.
تخمین زده می شود که شرکت تپکو تا پایان سال جاری میلادی بابت این غرامت ها ۲۴ میلیارد دلار بدهکار شود.
هنوز معلوم نیست که دولت ژاپن چطور می خواهد به این شرکت در تأمین این پول کمک کند.
تلاش برای ایمن سازی و تحت کنترل در آوردن نیروگاه فوکوشیما هنوز ادامه دارد.
یوکیو ادانو، سخنگوی ارشد شرکت تپکو گفته است که این شرکت قرار است به سرعت به هر خانواده یک میلیون ین، معادل دوازده هزار دلار بابت هزینه اجرای حکم تخلیه خانه ها و حکم ماندن در خانه ها پرداخت کند.
وی در ادامه گفت: "به نظر ما پرداخت دوازده هزار دلار به عنوان پرداخت اولیه به هر خانواده ضروری است و باید به سرعت انجام گیرد."
تظاهرات
شرکت تپکو و دولت ژاپن هر دو برای آنکه زودتر پیشنهاد پرداخت غرامت نداده اند، مورد انتقاد قرار گرفتند.
کسانی که وادار به ترک نواحی نزدیک به نیروگاه هسته ای شده اند هنوز بعد از یک ماه در پناهگاه ها به سر می برند.
با بسته شدن مراکز کسب و کار، رها شدن مزارع و مشاغلی مثل ماهیگیری، بسیاری از مردم علاوه بر خانه هایشان، وسیله معاش خود را نیز از دست داده اند.
در مجاورت دفاتر شرکت تپکو تظاهراتی نیز بر پا شده است. بسیاری از ژاپنی ها از نقاط دور دست به آنجا سفر کرده و در طول یک ماه گذشته اعتراض خود را ابراز کرده اند.
ماساتاکا شیمیزو، رئیس تپکو، ضمن اعلام پرداخت غرامت از ساکنان این ناحیه "عمیقا عذر خواهی کرده" و گفته است که شرکت، هزینه ها را کاهش خواهد داد تا از پس پرداخت ها بر آید.





آنچنان که منابع حکومتی در ایران خبر داده اند، بعد از گذشت چند ماه از پخش گسترده سی دی ظهور بسیار نزدیک است، مسوولان امنیتی تصمیم گرفته اند تا از توزیع و پخش آن جلوگیری کنند.
"علی اصغر سیجانی" مسوول گروه مبشران ظهور و تهیه کننده وکارگردان و مجری این فیلم است.
آقای سیجانی بنابر گفته خودش ۱۲ سال است به کار تحقیق درباره پدیده ظهور و نشانه های آخر الزمان پرداخته و عاقبت به این نتیجه رسیده که سید خراسانی همان رهبر جمهوری اسلامی و شعیب صالح، محمود احمدی نژاد است.
این گروه بعدها به این نتیجه رسید که از فضای اینترنت استفاده کند که هزینه کمتر و فایده بیشتر داشته باشد و به گفته سیجانی چرا باید اجازه داد که همیشه دشمنان از این امکان استفاده کنند.
وبلاگ "ظهور نزدیک" است با هدف قرینه سازی روایت های ظهور به راه افتاد و در اندک زمانی بیندگان بسیاری پیدا کرد و عاقبت فیلتر شد.
اما گروه مبشران ظهور دست بردار نبودند و سایتی به راه انداختند که اخبار ظهور را در ستونی با عنوان "شمارش معکوس" پیگیری می کرد. مقالات مفصل اثبات سید خراسانی بودن آیت الله خامنه ای و شعیب صالح بودنِ احمدی نژاد برای اولین بار در همین سایت منتشر شد.
'شاید این جمعه بیاید'
بنابر روایات شیعه، امام دوازدهم در نیمروزِ جمعه ای که ممکن است در نوروز یا ماه رمضان و یا روزعاشورا باشد و در سالی فرد، ظهور خواهد کرد.
روایت ظهورِ موعود در روز جمعه، در تبلیغات رسمی جمهوری اسلامی ، کاملا معتبر گرفته شده است و هر هفته شبهای جمعه و تا ظهر فردا، برنامه هایی از شبکه های تلویزیون دولتی ایران پخش می شود، با این احتمال که ممکن است، روز آدینه آن اتفاق بزرگ رخ دهد.
برنامه "به سوی ظهور" از معروفترین برنامه های تلویزیون ایران در این باره است، که حوالی ظهر جمعه، پخش می شود و به علائم ظهور و بیان وظایف منتظران می پردازد.
این برنامه سعی می کند تا با بیان آنچه از نظر تهیه کنندگان، فسادی عالمگیر است و ارائه آمار از زلزله ها و حوادث طبیعی به بیندگان تذکر دهد که در دوران آخر الزمان به سر می برند.
پخش شعرخوانی "محمد رضا آقاسی" با کلیپی غم انگیز جمعه ها از سوی شبکه های صدا و سیما متداول است و مثنوی این شاعر، درباره امام دوازدهم به معروفترین شعرش تبدیل شده است. مثنوی که ظهور موعود را هر هفته و به جمعه ها انتظار می کشد: خبر آمد خبری در راه است/ سر خوش آن دل که از آن آگاه است/ شاید این جمعه بیاید شاید/ پرده از چهره گشاید شاید
محمدرضا آقاسی، سال ۱۳۸۴ خورشیدی درگذشت و فرصت نکرد تا ببیند که در سالهای بعد، این موضوع به یقینی در بین منتظران ظهور تبدیل شده است.
از سال ۸۲ و زمانی که محمود احمدی نژاد به شهرداری تهران انتخاب شد، پدیده نزدیک بودن ظهور در تبلیغات رسمی فزونی گرفت.
این قرائت از روایات شیعه ظهور امام دوزادهم را نه برهه ای در ناکجا آبادِ زمان، بلکه در همین سال های نزدیک می داند.
محمود احمدی نژاد، تمامی سخنرانی ها و کنفرانس های خبری اش را با دعای ظهور آغاز می کند و حتی در آخرین حضورش در سازمان ملل و شهریور ماه سال گذشته، از امام دوازدهم شیعیان با ذکر نام یاد کرد، آن هم در میانِ سران و دولتمردانِ کشورهای جهان، که قریب به اتفاق آنها نه شیعه بودند و نه مسلمان.
آقای احمدی نژاد بشارت داد که به زودی دنیا شاهد اتفاقات بزرگی خواهد بود و حوادث رو به سوی برپایی دولت جهانی عدل و خداپرستی دارد.
گسترش مسجد جمکران و بنیاد های دولتی که مساله ظهور را آنچنان که اعلام کرده اند به صورت علمی دنبال می کنند، از آغاز دولت احمدی نژاد سیری شتابنده گرفت و همین موسسه مبشران ظهور نیز در سال ۸۴ اعلام وجود کرد.
انتشار کتاب و جزوه ها و اقلامِ صوتی و تصویری که همه به گونه ای علائم آخر الزمان را نشانه گذاری می کنند، در بازرا کساد کتاب ایران پر رونق است.
انتشارات مسجد جمکران به نوبه خود بیشترین کتابها را در این زمینه به چاپ رسانده و جدای از تاریخچه مسجد و دلیل قداستش که بارها منتشر شده است، کتابهایی که سرگذشت کسانی است که به حضور امام غایب رسیده اند از خواندنی های جذابِ مومنین به امام زمان است.
در کنار مسجد جمکران که قداستش به واسطه تبلیغات حکومتی و حضور مکرر رهبر جمهوری اسلامی از سوی دستگاه های فرهنگی حکومت اثبات شده به نظر می رسد، مکان های دیگری نیز دیده می شود.
در قم، کوه سفید در چند کیلومتری مسجد جمکران قداستی یافته است با این مدرک که بنابر روایات، دامنه کوه در زمانه ظهور پادگان نیروی نظامی موعود خواهد شد.
از سویی دیگر دو سالی است که بانیان مسجد محدثین در بابل و شمال ایران مدعی شده اند که این مسجد هم چند صد سال پیش به دستور امام زمان ساخته شده است و به آن جمکران ثانی لقب داده اند.
به واسطه دور بودن مسجد جمکران قم از شمال ایران، مسجد محدثین بابل توانسته است بسیاری از زائران جمکران را در همان مازندران و بابل جذب کند.
گرچه دوسال پیش علی اکبر ناطق نوری، رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی، از مدعیان قداستِ مسجد محدثین، انتقاد مفصلی کرد و آنها رابه ترویج خرافات متهم ساخت، اما این مسجد همچنان معتبر مانده و از تعداد زائران آن کاسته نشده است.
ولی اماکن بی جانِ مقدس، هیچ گاه جای انسانهای مقدسی که به زیارت موعود و در عصر غیبت رسیده اند را نخواهد گرفت. اینکه چه کسانی امام دوازدهم را درک کرده اند و توانسته اند او را ببینند، فهرست طویلی است که بنا بر کتابهای منتشر شده در ایران بسیاری از روحانیان را شامل می شود.
در تازه ترین روایت های دیدار، گفته شده است که رهبر جمهوری اسلامی نیز به دیدار نائل آمده است.
مهدی احدی از مدرسین حوزه علمیه قم که به تفسیر قرآن و درس اخلاق اشتغال دارد، اعلام کرده که آیت الله خامنه ای ، امام زمان را ملاقات کرده است و این خبر را از قول کاظم صدیقی امام جمعه تهران شنیده است. نسخه دیداری و شنیداری این گفته ها مهم در اینترنت موجود است و بازدید کننده فراوان دارد.
با اینکه دیدار با موعود شیعه، ادعای بزرگی است و بنابر آنچه فقیهان می گویند لازم است تا تکذیبی شود، اما تا کنون نه دفتر رهبر جمهوری اسلامی و نه کاظم صدیقی، این خبر را تکذیب نکرده اند.
سکوت آیت الله علی خامنه ای درباره خبرهای این چنینی و عنوان سید خراسانی که سالهاست در میان علاقمندانش پسوند نام رهبری است، دلیلی است که به گفته علی اصغر سیجانی نشان می دهد که کشف گروه منتظران ظهور و قرینه سازی شخصیت های روایت های آخر الزمانی، از سوی رهبر جمهوری اسلامی پذیرفته شده است.

ظهور صغری
بنابر آنچه در سایت "ظهور بسیار نزدیک" است آمده است، جهان در دوران ظهور صغری به سر می برد، به این معنا که علائم آمدنِ موعود شیعه رخ داده است. بنا بر فرضیه ظهور و تطبیق روایات شیعه که زحمت تحقیق آن را گروه مبشران ظهور و محقین لبنانی کشیده اند، آغاز پر شتاب اتفاقات با مرگ ملک عبدالله، پادشاه عربسان سعودی است.
فرض گرفته شده است که آیت الله خامنه ای سید خراسانی دست راست امام دوازدهم شیعیان است و احمدی نژاد سردار و فرمانده کل قوای سپاه سید خراسانی است. با این احتساب دیگر شخصیت های روایی نیز معلوم شده اند و دبیرکل حزب الله لبنان سید حسن نصر الله، لقب سید یمانی گرفته است.
بر اساس باور گردانندگان این سایت، مرگ پادشاه سعودی تمامی منطقه آشفته خاورمیانه را برهم خواهد ریخت و بنابر پیشگویی ها بعد از ملک عبدالله چنان هرج و مرجی در عربستان حکمفرما می شود که اصولا با ظهور موعود در کنار کعبه، حکومتی از آل سعود باقی نیست تا با امام شیعیان برخوردی کند.
شخصیت های منفی ظهور هم مشخص شده اند و سرآمد آنان، ملک عبدالله دوم، شاه اردن است که با نام سُفیانی مشخص شده و قرار است تا به تمامی همسایگانش حمله کند و در آخر کار از محمود احمدی نژاد یعنی شعیب صالح شکست را پذیرا شود.
آنچنان که علی اصغر سیجانی، دهم فروردین ماه و در مشهد متذکر شده گویا این علم تطبیق روایات با وقایع معاصر را شیعیان لبنانی ابداع کرده اند و سر سلسله این علم، روحانی لبنانی "علی کورانی" است که سایت منتظران ظهور از او به عنوان علامه کورانی یاد کرده است.
سیجانی سال گذشته دیداری با این روحانی ظهورپژوه داشته و در این مصاحبه شیخ علی کورانی، سید خراسانی بودن آیت الله خامنه ای و شعیب صالح بودنِ محمود احمدی نژاد را تایید کرده است.
بنا بر آنچه آقای سیجانی و دوستانش می گویند شمارش معکوس برای ظهور سریع آخرین امام شیعیان آغاز شده است. اما به نظر می رسد فیلم ظهور بسیار نزدیک است، شمارش معکوس برخورد با گروه مبشران ظهور را نیز نزدیک کرده است.

روایت ها سند نداشت

فیلم ظهور بسیار نزدیک است در ۷۵ دقیقه به دست مخاطبان رسیده است. دو مجری که یکی علی اصغر سیجانی و دیگری بانویی چادر به سر است پس از شرح آنچه ستمهای آمریکا و اسرائیل و فساد در دنیا می شمرند، روایات ظهور را شرح می دهند و مجری محجبه بر روی نقشه خاورمیانه با نشانه ای خط سیر نیروهای سفیانی و خط مقدم جبهه خودی و شعیب صالح را نمایان می کند و آنگاه روایات اندک و کلی شیعیان درباره شعیب صالح، یکایک با صورت و سیرتِ آقای احمدی نژاد تطبیق داده می شود.
این تطبیق البته جنجالی میان دیگر موسسات مهدویت شناسی ایران برپا کرد و مرکز تخصصی مهدویت که زیرمجموعه حوزه علمیه قم است، در بیانیه ای گفت که این فیلم به کلی جعلی است و این قبیل ادعاها ممکن است اصل ظهور منجی را در نظر شیعیان خدشه دار کند.
روحانیان این مرکز حوزوی پس از آن یکایک اظهار نظر کردند و فیلم را مورد نقد قرار دادند. اما در کنار تمام نقدهای روحانیان که از منظر روایات و حرمتِ ادعاهای کارگردان فیلم بود.
نقد حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان در این روزنامه، به نوعی سخره آمیز به شمار می رفت. آقای شریعتمداری نوشته بود که این چگونه شعیب صالحی است که از سفیانی دعوت به دیدار می کند.
اشاره نماینده آیت الله خامنه ای در روزنامه کیهان، به دعوت محمود احمدی نژاد از شاه اردن بود. نقدها همچنان ادامه دارد و در آخرین اظهار نظرها، حسن معلمی از مدرسین حوزوی اعلام کرده است که این فیلم اعتقادات را سست می کند.
بااین حال هنوز خبری از روحانیان بلند پایه و مراجع تقلید قم نشده است تا دستاورد مبشران ظهور را تکفیر کنند.
از دولت احمدی نژاد هم که همه این جنجال بر سر قدیس خواندن رئیس دولت است، صدایی شنیده نشده و تنها اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور، در قبال سوالی در این باره، به کلی از وجود چنین فیلمی اظهار بی اطلاعی کرده است.
ولی به نظر می رسد که علی اصغر سیجانی و دوستانش عقب نشسته اند. موسسه مبشران ظهور در اطلاعیه ای اعلام کرده است که در ساخت این فیلم مشاوره های لازم با اکابر حوزوی صورت نگرفته و در برخی جاها اسناد ضعیفی ارائه شده است.
با این حال در این اطلاعیه اشاره ای نشده است که آیا آنها همچنان محمود احمدی نژاد را شعیب صالح می دانند یا خیر.




خط انتقال برق
وزارت نیروی ایران گزارش داده که قیمت برق دوباره افزایش پیدا کرده و بر اساس آن خانوارها برای هر کیلووات ساعت باید بین ۳۰ تا ۷۵۰ ریال اضافه بر قیمت قبلی بپردازند.
محمد بهزاد معاون وزیر نیرو گفته که بخش دولتی نیز برای هر کیلووات ساعت باید ده ریال اضافه بپردازد ولی از قیمت برق بخش کشاورزی برای هر کیلووات ساعت ۳۰ ریال کم شده و تعرفه بخش صنعت نیز ثابت مانده است.
الگوی مصرف برق که تا پیش از این ۲۰۰ کیلووات ساعت در یک ماه بود و اگر خانواری این الگو را رعایت می کرد، پول کمتری بابت پرداخت می کرد با گرم شدن هوا این رقم برای هفت ماه اول سال جاری به ۳۰۰ کیلوات ساعت افزایش پیدا کرده است.
قیمت برق به صورت منطقه ای و پلکانی محاسبه می شود و چنانچه مشترکان بیشتر از میزان متوسط تعیین شده (الگوی مصرف)، برق مصرف کنند باید قیمت بیشتری بپردازند.
معاون وزیر نیرو می گوید که بنابر تعرفه های جدید کسانی که ماهانه تا یکصد کیلووات ساعت برق مصرف کنند به ازای هر کیلووات ساعت ۳۰۰ ریال پرداخت می کنند که نسبت به ماه آخر سال گذشته، ۳۰ ریال افزایش پیدا کرده است و قیمت برق برای مازاد مصرف تا ۲۰۰ کیلووات ساعت نیز از هر کیلووات ساعت ۳۲۰ به ۳۵۰ ریال و برای مصارف ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلووات ساعت نیز به ازای هر کیلووات ساعت از ۷۲۰ به ۷۵۰ ریال رسیده است.
بنابر محاسبه وزارت نیروی ایران، مشترکان مناطق عادی ماهانه بین شش هزار و ۷۵۰ ریال تا ده هزار ریال نسبت به سه ماه سال گذشته باید پول بیشتری بابت مصرف برق همان مقدار برق پرداخت کنند.
البته به مشترکان پرمصرف هشدار داده شده که اگر الگوی مصرف را رعایت نکنند قیمت هر کیلووات برق مصرفی شان تا دو هزار و ۱۵۰ ریال افزایش پیدا می کند.
قیمت برق حدود چهار ماه پیش وقتی طرح حذف یارانه ها به اجرا گذاشته شد، چندین برابر شد و اکنون وزارت نیرو مرحله دیگری از افزایش قیمت های برق را به اجرا گذاشته است.
چهار ماه پیش وزارت نیرو حداقل قیمت هر کیلوات ساعت برق را ۲۷ تومان تعیین و اعلام کرد کسانی که بیشتر از ۶۰۰ کیلووات ساعت برق در ماه مصرف کنند باید برای اضافه مصرف خود برای هرکیلووات ساعت ۲۱۰ تومان بپردازند.
نرخ هر کیلووات ساعت برق تا پیش حذف یارانه ها ۱۶.۵ تومان بود ولی در اولین مرحله از برنامه حذف یارانه ها، قیمت هر کیلووات ساعت برق برای خانوارهای پرمصرف تقریبا دوازده برابر شد.
این رقم برای مصرف کنندگان معمولی که بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ کیلووات ساعت برق در ماه مصرف می کنند بیشتر از ۸۰ تومان برای هر کیلووات ساعت بود.
این رقم با توجه به قیمت های تازه، بیشتر از هزینه تولید برق است که دولت آن را ۷۷ تومان برای هر کیلووات ساعت اعلام کرده است.
قیمت برق در حالی افزایش می یابد که با گرم شدن هوا، مصرف برق نیز نسبت به ماههای سرد سال بیشتر می شود.
آقای بهزاد گفته که الگوی مصرف برق در فصل سرد سال ۲۰۰ کیلووات ساعت است که ۳۰ کیلووات ساعت برای روشنایی، ۷۰ کیلوات برای مصرف برخ یخچال، ۳۰ کیلووات برای تلویزیون و لوازم صوتی، ۷۰ کیلووات ساعتب رای مصارف دیگر نظیر ماشین لباسشویی و جارو برقی بود و در فصل گرم ۱۰۰ کیلووات ساعت برای لوازم سرمایشی به الگوی مصرف اضافه شده است.
معاون وزیر نیرو به شهروندان تهرانی پیشنهاد کرده که برای مدیریت مصرف به جای کولر گازی از کولر آبی استفاده کنند.
ایران در سالهای گذشته چندین بار در تابستان دورههای خاموشی را پشت سر گذاشته است و این نگرانی وجود دارد که دوباره این وضع شود.