۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز ، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

گزارش آ ب ث از زنان در زندان های ایران

چوبه دار برای سکینه

میکل آیستاران
جمهوری اسلامی با یک اقدام "بشردوستانه" و برای خاتمه دادن به فشارهای بین المللی، مجازات سنگسار سکیه محمدی آشتیانی را به طناب دار کاهش داد.
روز ۹ ژوئیه یک اتفاق دلخراش در سلول های زندان تبریز روی داد. سودابه احمدی، که در زمان قتل تنها ۱۶ سال داشته و به اعدام محکوم شده بود، در سلولش خودکشی کرد. این هشداری بود تا توجهات به سرنوشت سکینه معطوف شود. کشورهای غربی طی تنها سه ماه توانسته اند سکینه محمدی آشتیانی را به نماد مبارزه با سنگسار تبدیل کنند. به گفته کمیته جهانی مبارزه با سنگسار و اعدام، در همان زندانی که این مادر در آن محبوس است و احتمالاً آخرین روزهای زندگی اش را می گذارند، ۳۵ زن دیگر با وضعیتی مشابه بسر می برند. این نهاد که ازسوی مینا احدی، مبارز و کمونیست ایرانی، رهبری می شود نهادی است که کمپین بین المللی برای نجات سکینه را به راه انداخته.
سکینه ۴۳ ساله اهل آذربایجان، ۵ سال است که در این زندان در غرب ایران بسر می برد. او در ماه مه ۲۰۰۶ پس از کشته شدن شوهرش، به جرم "رابطه نا مشروع" با دو مرد به ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد. چهار ماه بعد، پرونده او بار دیگر به دلیل قتل شوهرش، در دادگاه باز شد و سکینه مجدداً محکوم شد و این بار به جرم "زنای محصنه در زمان ازدواج" که طبق قاونین اسلامی در ایران مستوجب سنگسار است. تا ماه گذشته نام او در لیست زنانی بود که همگی به سنگسار محکوم شده اند.
فشارهای بین المللی، عدم وجود مدرک، و اتهامات وارد شده در زمانی که رسیدگی پرونده به درستی انجام نشده، همگی در محکومیت او خدشه وارد کرده اند. ازنظر محافل بین المللی، سکینه و خانواده اش در این نبرد پیروز شده اند، ولی اوضاع به همین سادگی نیست.  تصویر او از برخی ساختمان های رسمی اروپایی آویزان شده و به نماد مخالفت و اعتراض علیه محمود احمدی نژاد تبدیل گشته، به طوری که در سفر اخیر او به نیویورک نیز شاهد اعتراض گروهی از مردم با تصویر سکینه بودیم. سکینه درحقیقت به ندای سال ۲۰۱۰ تبدیل شده است. البته بهای این اقدامات تا حدودی گزاف بوده و سجاد پسر ۲۲ ساله او، و فریده دختر ۱۷ ساله او، دیگر هر پنج شنبه نمی توانند مادرشان را ملاقات کنند. مقامات نیز به نوبه خود در چند برنامه تلویزیونی نامشخص "سکینه" را وادار به اعتراف کردند تا جرم خود را بپذیرد. گفته می شود که این اعترافات "پس از روزها شکنجه" انجام شده است.
محمد مصطفایی، وکیل پیشین سکینه که پرونده او را در سایت خود برای همگان آشکار کرد، به دلیل فشارهای داخلی مجبور به جلای وطن شد و به نروژ رفت. ولی دولتمردان جمهوری اسلامی او را به این متهم کردند که "قصد داشته از رسانه ای شدن پرونده سکینه محمدی آشتیانی به نفع خود سود ببرد". وکیل فعلی او جواد هوتن کیان است که از سوی دولت انتخاب شده. او طی هفته اخیر شاهد تغییر نوع جرم از "زنای محصنه" به "قتل" بوده است.
بدین ترتیب با تغییر محکومیت، می توان از فشارهای بین المللی غیرقابل باوری که در این پرونده به وجود آمده دوری جست.
رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت خارجه، در این رابطه گفت: "مشارکت او در قتل ثابت شده است." ولی حرف آخر را چه کسی می زند؟ به نظر می رسد که چنددستگی به وجود آمده در حکومت جمهوری اسلامی، به ویژه پس از انتخابات سؤال برانگیز سال گذشته که منجر به انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد شد، در تصمیم گیری نهایی ایجاد مشکل کند.

منبع: آ ب ث، ۲ اکتبر

 

  اعتراضات دانشجوئی، دیدار از دانشگاه تهران را منتفی کرد

احمدی نژاد، روز تعطیل، "سرزده" در دانشگاه شاهد

پس از اعلام لغو مراسم حکومتی "آیین بازگشایی دانشگاه ها با سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه تهران"، سرانجام وی به بهانه تدفین دو تن از قربانیان جنگ عراق، در روز تعطیل و بدون اعلام قبلی به "دانشگاه شاهد" رفت و حاضر به قدم گذاشتن به دانشگاه تهران و مواجهه با اعتراضات احتمالی دانشجویان نشد.
 برنامه حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران در روز شنبه، در حالی لغو شده بود  که طی تابستان گذشته، تصفیه های گسترده ای در ترکیب اعضای هیات علمی دانشگاه ها صورت گرفته و نهادهای امنیتی وابسته به سپاه و دولت بیش از صدها دانشجو را به بهانه های مختلف از دانشگاه اخراج و یا تعلیق کرده اند و بر اساس گزارش خبرگزاری "هرانا"  بیش از 70 دانشجو در سراسر کشور در زندان به سر می برند.
مجموعه این سرکوب ها مانع از آن نشده بود که وزارت علوم دیدار احمدی نژاد  را از دانشگاه تهران برنامه ریزی و اعلام کند، در حالی که  آخرین حضور وی  در یک محیط دانشگاهی با اعتراض گسترده دانشجویان مواجه شده بود. اما  به نظر می رسد اعلام برنامه های اعتراضی  انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و نیز نامه هشدار آمیز مجید دری، یک فعال دانشجویی زندانی، دولت را از انجام این دیدار باز داشت و به جای حضور در دانشگاه تهران در روز شنبه، تحت تدابیر شدید امنیتی، در روز تعطیل و نیز بدون هر گونه اطلاع رسانی قبلی، به دانشگاه شاهد رفت و از آنجا "آغاز سال تحصیلی" را اعلام کرد.
خبرگزاری فارس که خبر حضور احمدی نژاد در دانشگاه شاهد را به عنوان "سرزده" منتشر کرده، مدعی شده است که او با "استقبال بی نظیر دانشجویان" مواجه شده است. در حالی  که روز گذشته تمامی مراکز عمومی در ایران از جمله دانشگاه ها تعطیل بودند.
پیش از این  فردی به نام محمد صادق ضیایی که خبرگزاری مهر او را "مدیرکل حوزه ریاست و روابط عمومی دانشگاه تهران" معرفی کرده بود، از لغو مراسم سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه تهران خبر داده بود  و گفته بود: "آیین آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور که طبق اعلام قبلی قرار بود روز شنبه 10 مهر با حضور احمدی‌نژاد در دانشگاه تهران برگزار شود، به تعویق افتاده است و به زودی زمان جدید حضور احمدی نژاد در یکی از دانشگاه ها اعلام می شود".
شاهدان عینی، در سایت های اینترنتی نوشته اند  شب قبل از حضور احمدی نژاد در دانشگاه شاهد، که گفته می شود  اکثر دانشجویان آن "سهمیه ای" هستند، شرکت کنندگان در این برنامه حکومتی از ساعت های اولیه بامداد دیروز و با برنامه ریزی سازمان بسیج مستضعفان و بنیاد شهید و با اتوبوس های دولتی  به محل منتقل شده بودند.
طفره رفتن احمدی نژاد از حضور در دانشگاه تهران موجب شد تا سایت کلمه، سایت نزدیک به میرحسین موسوی در گزارشی به گفته های وی در نیویورک درباره "مدیریت جهانی" از یکسو و تناقض آن با عدم  حضور در دانشگاه تهران از دیگر سو اشاره  کند و ادامه دهد: "احمدی‌نژاد که سایت های حامی اش از مدیریت جهانی او دم می زنند و وی را توانمندترین سیاست مدار جهان می خوانند، حاضر نشد تا به دانشگاه تهران برود. حضور او در دانشگاه ها در تمام سالهای گذشته، منشأ تنش و درگیری بوده و اعتراضات دانشجویی را برانگیخته است. او در اردیبهشت ماه سال جاری، شاهد تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بود و سال قبل هم در دوران انتخابات مجبور به فرار با خودرو از بین دانشجویان معترض شده بود. دانشجویان دانشگاههای امیرکبیر و تهران نیز در سال های قبل‌تر، احمدی‌نژاد را با تجمع و اعتراض بدرقه کرده بودند".
کلمه افزوده است: "به خاطر همین اعتراضات، او هیچ‌گاه در برنامه‌هایی که طبق برنامه قبلی در دانشگاهها برگزار شود، حضور نیافته است تا خود را از احتمال مواجهه با دانشجویان معترض، دور نگه دارد".
گفتنی است، مجید دری، یکی از دانشجویان زندانی در زندان اوین، چند روز قبل در نامه ای سرگشاده خطاب احمدی نژاد و با عنوان "خبرهای بدی برایت دارم"  به نکات مورد اشاره در گزارش "کلمه" پرداخته و به وی پیشنهاد کرده بود که "اگر شجاعتش را داری، یک روز قبل از رفتن به دانشگاه، خبر آن را اعلام کن تا شاهد واکنش دانشجویان باشی".
دری نوشته "پیشنهادی برایت دارم که به عینه ببینی در اجرای پروژه ات چقدر موفق بوده ای. ۵ سال با تمام ابزارهای قدرت کوشیده ای که دانشگاه را ساکت کنی. تعداد زیادی از دانشجویان فعال یا در زندانند یا ستاره دار یا تعلیقی و محروم از تحصیل و اخراج شده. حال که دیگر باید خیالت آسوده باشد، پس قدم رنجه فرما و تنها یک روز قبل اعلام کن که می آیی. فقط یک روز قبل و نه بیشتر!"
بنا بر این گزارش، انتشار این نامه سرگشاده از داخل زندان اوین که بنا به نوشته هرانا با افزایش فشارها بر این دانشجو و لغو مرخصی وی از زندان همراه بوده است.
سایت خبری آفتاب نیز پیش از اعلام رسمی لغو برنامه احمدی نژاد  از "برنامه های انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران" درباره این مراسم خبر داده و به نقل از اسماعیل باقرپور، دبیر سیاسی این تشکل اصلاح طلب نوشته بود: "انجمن اسلامی دانشگاه تهران تصمیم دارد برنامه‌ریزی‌هایی را برای طرح دغدغه‌های دانشجویان، همزمان با برگزاری مراسم رسمی آغاز سال تحصیلی داشته باشد که البته اين امر منوط به همکاری دانشگاه و اعطاء مجوزهای لازم است".
محمود احمدی نژاد در سال اول روی کار آمدن دولت نهم، به دانشگاه امیر کبیر رفت و در آنجا، با وجود حضور گسترده عوامل امنیتی بسیج دانشجویی با اعتراض گسترده دانشجویان مواجه شد. دانشجویان خشمگینی که وی را "فاشیست" دانستند و عکس های او را آتش زند. چند هفته بعد، سه تن از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه به نام های احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری بازداشت و بیش از یکسال را تحت شکنجه هایی قرار گرفتند که داستان آن ها سال 87 در قالب یک "رنجنامه" از سوی خانواده های آنان منتشر شد. از آن زمان تا کنون، هر بار حضور احمدی نژاد در دانشگاه ها با تدابیر بسیار شدید امنیتی و بدون اطلاع رسانی قبلی همراه است و عوامل وی می کوشند تا مترضان را قبل از دیدار وی به بهانه های مختلف بازداشت، اخراج  و سرکوب کنند.

 

گفتگو با محمد سیف زاده و خانواده های زندانیان سیاسی

حبس در تبعید؛ مجازات مضاعف یا آزار خانواده ها؟

حبس در تبعید که  در ماههای اخیر، چنان که از گفته خانواده زندانیان سیاسی و وکیل آنان بر می آید، به واژه ای آشنا در ادبیات قضایی ایران تبدیل شده اما نگرانی شدید خانواده های زندانیان سیاسی و سازمان های حقوق بشری را برانگیخته است.
بعد از انتخابات 22 خرداد سال گذشته و بازداشت گروهی از فعالان سیاسی، مدنی و مطبوعاتی، اکنون تعدادی از این زندانیان به حبس های طولانی مدت در تبعید محکوم شده اند و در این میان،  حامد روحی نژاد به زندان زنجان، احمد کریمی به زندان گنبد کاووس و ضیا نبوی به زندان کارون اهواز منتقل شده اند، مجید دری نیز در انتظار تبعید به زندان کارون اهواز است و شیوا نظر آهاری نیز به از6 سال حبس درتبعید در زندان ایذه محکوم شده و در انتظار حکم دادگاه تجدید نظر است.
از سوی دیگررضا خادمی، جمشید صادق حسینی، مجید توکلی، عیسی سحرخیز، احمد زید آبادی، حشمت الله طبرزدی، رسول بداقی، مسعود باستانی، داوود سلیمانی، رضا رفیعی فروشانی و مهدی محمودیان از جمله زندانیانی هستند که از زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل شده اند.
این تبعید ها و انتقال ها در حالی صورت می گیرد که حقوقدانان، تبعید زندانیان سیاسی را مجازات تکمیلی برای آنها دانسته و خلاف قانون میدانند.

حبس در تبعید مجازات تکمیلی و خلاف قانون
دکتر محمد سیف زاده، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر  به "روز" می گوید: در آیین نامه زندان ها، هر فردی که محکوم به زندان می شود باید محکومیت اش را در زندانی بگذراند که نزدیک خانواده اش باشد و بتواند با او ملاقات داشته باشد.
این حقوقدان در خصوص حبس در تبعید برای زندانیان سیاسی و مطبوعاتی توضیح میدهد: حبس در تیعید را مجازات تکمیلی می گویند که برای زندانیان سیاسی و مطبوعاتی نمی توان علاوه بر مجازات هایی که دارند، مجازات های تکمیلی اعمال کرد اما در جرایم عادی، وقتی حداکثر مجازات برای متهم کافی نباشد و تغییری در رویه و اخلاق رفتارش ندهد می توان غیر از مجازات خودش، مجازات تکمیلی هم در نظر گرفت.
عضو کانون مدافعان حقوق بشر می افزاید: در جرایم سیاسی و مطبوعاتی امتیازی هست که در جرایم عادی نیست و حقوقدانان و علمای حقوق می گویند که داعی و انگیزه این نوع جرایم شرافتمندانه است و همین نوعی امتیاز محسوب می شود، لذا در قانون تاکید شده که جرایم سیاسی و مطبوعاتی باید در محاکم دادگستری، با حضور هیات منصفه و علنی باشد و غیر ازین یعنی محاکمه در دادگاههای انقلاب و ویژه روحانیت و غیر علنی و بدون هیات منصفه، غیر قانونی است.
این حقوقدان درباره حبس در تبعید زندانیانی که اتهام محاربه دارند نیزمیگوید: برای محاربه، تبعید در زندان نداریم. یعنی تبعید به شهری دیگر داریم اما حبس در تبعید نداریم وآقایان از خود در آورده اند و گویا فتوایی گرفته اند و براساس آن فتوا به این افراد حبس در تبعید می دهند که این امر کاملا خلاف قانون است.
همزمان خانواده های زندانیان سیاسی که فرزندانشان به حبس در تبعید محکوم شده اند، این مجازات را به نوعی مجازات خانواده ها و ظلمی مضاعف به زندانیان سیاسی میدانند. خانواده های احمد کریمی، حامد روحی نژاد، ضیا نبوی و مجید دری در گفتگو با "روز" از سازمان های بین المللی و کسانی که می توانند کمک کنند در خواست کرده اند کمک کنند تا فرزندانشان به زندان اوین بازگردند.

کسی نمیخواهد دردها را بشنود
احمد کریمی، یک از زندانیان سیاسی است که به حبس در تبعید، یعنی 15 سال حبس در زندان گنبد کاووس محکوم شده و اکنون دو ماه است که از بند 350 زندان اوین به این زندان منتقل شده است.
فاطمه باغچه غازی، مادر احمد کریمی به "روز" می گوید که اگر فرزندش حکم تبعید دارد باید تبعید به شهر دیگر باشد نه تبعید به زندان شهر دیگر.
او می افزاید: من واقعا توان این را ندارم که این همه راه را بروم سن ام از 70 سال گذشته و من چه گناهی دارم؟ آقایان بچه مرا مجازات می کنند یا مرا نیز با او مجازات می کنند؟ تا وقتی اوین بود با اینکه از اسلام شهر که ما زندگی می کنیم دو ساعتی راه بود اما هر هفته می رفتم و او را می دیدم حالا گنبد کاووس را مجبور هستم از دیدن فرزندم در هر هفته که ملاقات کابینی است چشم بپوشم و 4 هفته یکبار که ملاقات حضوری دارد بروم و کسی باید باشد تا بتواند مرا ببرد و بیاورد. گاهی اوقات هم این ملاقات حضوری مثل دیروز که روز تعطیل بود کنسل می شود و ناچار می شوم دو ماه یکبار فرزندم را ببینم.
خانم باغچه بازی، حبس در تبعید فرزندش را مجازات خانواده او میداند: خانواده ها را خیلی اذیت می کنند. بچه های ما که در زندان اذیت می شوند اما اکنون گویا خانواده ها را هدف گرفته اند. من تمام زندگی ام با حقوق بازنشستگی همسر مرحومم می گذرد که باید همه آن را هزینه رفت و آمد بکنم تا جگر گوشه ام را ببینم. احمد کمک خرج من بود و مدام می گوید من الان باید به شما کمک کنم نه شما به من و خیلی ناراحت است.
هزینه های انتقال احمد کریمی به زندان گنبد کاووس را از خانواده او گرفته اند. مادرش توضیح میدهد: 6 یا 7 شهریور بود که زنگ زد گفت 60 هزار تومان به حساب بریزیم و او را به زندان گنبد کاووس منتقل می کنند. پنج شنبه او را از اوین بیرون آورده بودند و شب را در کاخ دادگستری مانده بودند. من هم به ماموران گفتم بچه ما که نمی خواهد برود شما دارید او را می برید چرا ما باید پولش را بدهیم اما پول را ریختیم وهفته بعد به گنبد کاووس رفتیم و فقط 20 دقیقه او را دیدیم. خیلی وضعیت بدی داشت. هیچ امکاناتی ندارد و تمام وسایل شخصی اش را حتی لباس های زیرش را از او گرفته بودند. لیف، مسواک و کتاب هایش را نیز گرفته  و تنها دو تی شرت با شلوار به او داده بودند. وسایلش را به ما دادند گفتیم اینها را لازم دارد قبول نکردند گفتند ببرید لازم ندارد.
خانم باغچه غازی می افزاید: احمد در اوین با بچه های همفکر خودش بود اما آنجا نگران هستییم معلوم نیست چه زندانیانی هستند. از طرفی امکانات هم نیست. در اوین فروشگاه بود چیزی که لازم داشت را می خرید اما در زندان گنبد کاووس نیست و ما باید برویم بخریم و به ماموران بدهیم تا به دستش برسانند یخچال هم که ندارند میوه بخریم دو سه روزه باید مصرف کند و تا یکماهه دیگر صبر کند که باز ما برویم.
مادر احمد کریمی سپس با بیان اینکه اگر تبعیدی است باید تبعید به شهر دیگر باشد می گوید: اگر حکم زندان دارد خب بگذارند در همین اوین باشد اگر تبعید دارد بفرستند شهر دیگر ما حرفی نداریم اما تبعید در زندان واقعا غیر قابل تحمل است. مسائل اقتصادی را کنار بگذاریم که خیلی مهم است امامن یک پیرزن 70 ساله ام چگونه می توانم این همه راه  که 9 ساعت است بروم و برگردم؟
خانم باغچه غازی با اشاره به عدم پاسخگویی مسولان می گوید: هر چه به دادستان نامه دادیم هیچ جوابی نداد خود احمد هم بارها درخواست ملاقات با دادستان را کرد که بگوید تمام اعترافاتش زیر فشار بوده اما دادستان حاضر به ملاقات با او نشد. اینجا کسی به حرف ما گوش نمی دهد، کسی نمیخواهد درد ما را بشنود شما درد ما را بنویسید. بگویید که من دردم را به چه کسی باید بگویم؟

بچه ها را به اوین برگردانید
ضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل است که به حبس در تبعید در زندان ایذه محکوم شده، حکم تغییر یافته و او را به زندان کارون اهواز منتقل کرده اند.
این دانشجوی محروم از تحصیل دردادگاه بدوی با پانزده سال حبس روبروشد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به یازده سال حبس در زندان ایذه تبدیل شد.
سید رباب نبوی، مادر ضیا نبوی نیز همچون مادر احمد کریمی، حبس در تبعید فرزندش را مجازات خانواده او ارزیابی می کند.
خانم نبوی می گوید: ما چگونه می توانیم این همه راه دور را برویم رفت و آمد مشکل است، من بیماری قلبی دارم و نه می توانم دیدن عزیزترین فرد زندگی ام نروم و نه می توانم با مشکلاتی که داریم و دوری راه بروم و نمیدانم چه باید بکنم.
خانواده ضیا نبوی ساکن سمنان هستند و مادرش می گوید: اوین که بود باز نزدیک تر بود می توانستیم برویم اما اکنون از سمنان تا اهواز 15 ساعت راه است من چه باید بکنم؟ چرا خانواده ها را اینقدر اذیت میکنند؟ چرا خانواده ها را مجازات می کنند؟
بعد از انتقال ضیا نبوی به زندان کارون اهواز، کمیته گزارشگران حقوق بشر از ضرب و شتم شدید و انتقال این زندانی سیاسی به سلول انفرادی خبر دادند. از مادر ضیا نبوی در این مورد می پرسم. می گوید: ضیا تا به حال دو سه بار زنگ زده و فقط احوالپرسی کرده هیچ حرفی به ما نمی زند نمی خواهد ما را ناراحت کند همیشه می گوید حالم خوب است و می خندد ما هم این خبرها را از جاهای دیگر شنیدیم و نمیدانم با بچه ام چه کرده اند. ضیا تنها پسر من است و من از همه میخواهم از رسانه ها، سازمان های بین المللی و کسانی که می توانند کمکی کنند، کمک کنند به پسر من و پسران ما که هیچ فرقی ندارند، بچه های ما را فراموش نکنید کمک کنید به زندان اوین برگردند.

وضعیت وخیم حامد روحی نژاد در بازداشتگاهی در زنجان
حامد روحی نژاد یکی دیگر از زندانیان سیاسی است که به حبس در تبعید محکوم شده است. او دانشجوی رشته فلسفه دانشگاه شهید بهشتی است که به ده سال حبس در زندان زنجان محکوم شده و از 4 هفته قبل از زندان اوین به این زندان منتقل شده است. انتقال آقای روحی نژاد به زندان زنجان در حالی صورت گرفته که تاکنون اجازه مرخصی به او داده نشده است.
محمدرضا روحی نژاد، پدر این زندانی سیاسی به "روز" می گوید که با توجه به وضعیت جسمانی فرزندش و ابتلای او به بیماری ام اس  و انتقال او به زندانی کیلومترها دور از محل سکونت خانواده اش، این رویه ظلمی مضاعف به این زندانی سیاسی و خانواده اش است.
او می افزاید: وضعیت من و مادر حامد طوری نیست که بتوانیم برای ملاقات به زنجان برویم. مادرش دیسک کمر دارد و من دچار دیسک گردن هستم اما با این حال 800 کیلومتر می رویم و برمیگردیم تا بچه ام را فقط برای یک ربع ببینیم که از هفته گذشته گفته اند نیایید و ممنوع الملاقات است و خودمان خبرتان می کنیم.
پدر حامد روحی نژاد خبر میدهد که فرزندش در سلولی دو نفره در بازداشتگاهی کنار زندان مرکزی زنجان به سر می برد.
او می گوید: تا هفته گذشته از وضعیت حامد خبر داشتیم اما هفته گذشته گفتند که حامد ممنوع الملاقات است، اجازه تلفن کردن هم ندارد و نمیدانیم اکنون چرا چنین برخوردی با او می کنند، دلیل اش را نیز به ما نمی گویند. پیش معاون دادستانی و مدیر کل دادستانی هم رفتند هیچ پاسخی نمی دهند.
آقای روحی نژاد با اشاره به وضعیت جسمانی فرزندش می افزاید: متاسفانه وضعیت جسمانی حامد افتضاح است. بیماری ام اس روی شنوایی اش تاثیر گذاشته، بینایی یک چشم را از دست داده و این بیماری روی کبد، معده، روده و کلیه هایش نیز تاثیر گذاشته است. متاسفانه از نظر دفع مدفوع و دفع ادرار هم به شدت مشکل دارد و تنها هفته ای یکبار معده اش کار میکند. برای او آمپول می گرفتیم و به زندان میدادیم که اکنون می گوید آمپول نیاورید چون تاثیری ندارد و فقط هزینه می کنید چون وقتی عصبی می شوم و آرامش ندارم این آمپول ها هم هیچ تاثیری ندارد.
پدر حامد روحی نژاد می گوید که فرزندش تا قبل از زندان تحت درمان بوده و بیماری ام اس او تحت کنترل بوده است.
او می گوید: خودشان میدانند که حامد "ام اس" دارد پزشکان زندان تایید کرده اند و قرار است امروز هم کمیسیون پزشکی 7 نفره او را ببینند و امیدوارم اجازه دهند تا این دیدار صورت بگیرد چون حامد گفته است که اگر رویه همین طور ادامه داشته باشد دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
آقای روحی نژاد سپس از سازمان ملل و صلیب سرخ می خواهد که به داد فرزندش برسند: اینجا که کاری برای بچه من نمی کنند من خواهش میکنم از سازمان ملل، صلیب سرخ و هر نهادی که می تواند کمک کند. بروند بچه مرا ببینند، وضع و حال او را ببینند که بیماری ام اس روی حافظه اش هم تاثیر گذاشته و حافظه اش کم کم کند می شود، کمک کنند حداقل برای درمان به او مرخصی بدهند و او را به زندان اوین منتقل کنند زندان زنجان از نظر امکانات و وضعیت غذایی زیر صفر است و الان هم که از زندان مرکزی زنجان به بازداشتگاه کنار این زندان و به سولی دو نفره منتقلش کرده اند و یک هفته است از او بی خبر هستیم. این اتوبان را 400 کیلومتر می رویم و 400 کیلومتر برمیگردیم تا فقط یک ربع بتوانیم او را ببینیم الان آن را هم از ما گرفته اند و واقعا نمیدانیم چه باید بکنیم.

حبس در تبعید؛ ظلم به خانواده ها
مجید دری نیز فعال دانشجویی است که ابتدا از سوی دادگاه بدوی به یازده سال و سپس از سوی دادگاه تجدید نظر به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده و 5 سال از این حبس را باید در تبعید بگذراند.
او در بند 350 زندان اوین به سر می برد و خانواده اش به شدت از احتمال انتقال او به زندان کارون اهواز نگران هستند.
منور هاشمی، مادر مجید دری به "روز" می گوید: برای مجید تبعید به زندان ایذه را حکم دادند که ایذه زندان ندارد و وقتی شنیدیم ضیا نبوی را به زندان کارون اهواز برده اند نگرانی مان بیشتر شد که اگر با مجید هم چنین کنند چکار کنیم؟ من و پدر مجید دیگر پیر شده ایم چگونه می توانیم این همه راه را تا اهواز برویم و برگردیم؟ مجید امید زندگی ماست نور چشم من است که زندانش کردند دلم تنها با این خوش است که هفته ای یکبار با هر شرایطی که وجود دارد می روم ملاقات او اما اگر به اهواز ببرند چه باید بکنم؟ ما چه گناهی کرده ایم؟ خانواده ها چه گناهی دارند؟ چرا پدر و مادرها را مجازات می کنند؟ به چه کسی باید مراجعه کنیم و دردمان را به چه کسی بگوییم؟
خانم هاشمی که هفته گذشته فرزندش را ملاقات کرده می گوید: از هفته گذشته هیچ خبری از مجید نداریم تلفن های بند 350 قطع است و دیروز ملاقات داشتیم که چون روز تعطیل بود ملاقات هم لغو شد.
با تاکید بر اینکه بر حکم صادره برای فرزندش اعتراض دارد می گوید: ما این حکم را قبول نداریم این حکم بر اساس اتهاماتی واهی صادر شده است. بچه های ما هیچ کاری نکرده اند که چینن مجازات های سنگینی را تحمل کنند. خود مجید هم می گوید که مشکلی با زندان ندارد و تا آخر می ایستد و تحمل میکند اما ناراحتی او از اتهامات واهی یعنی محاربه است که به او زده اند.
مادر مجید دری می افزاید: وکیل مجید می گوید که در پرونده پسرم هیچ مردک و مستنداتی دال بر محاربه وجود ندارد حتی قاضی پرونده پسرم هم گفته بود که دلایل پرونده برای محاربه کافی نیست اما چنین اتهامات واهی بستند و چنین احکام سنگین دادند. از پارسال تا امروز هم که ملاقات حضوری نداده اند و ملاقات هایمان کابینی بوده بعضی موقع ها هم که مثل دیروز تعطیل بوده و ملاقات ندادند تلفن ها قطع است و تاکنون بارها از وزیر دادسگتری تا دادستان و مقامات دیگر قضایی درخواست مرخصی کرده ایم اما حتی یک روز هم مرخصی نداده اند.
خانم هاشمی سپس رفتار های صورت گرفته با فرزندش را "ظلم" می داند و می گوید: نمیدانم آقایان چه هدفی دارند میخواهند فشارها را روی خانواده ها زیاد کنند؟ فرستادن بچه ها به زندان های شهر های دور و تبعید آنها ظلم واقعی است به خصوص به خانواده ها و متاسفانه کسی هم جوابی به ما نمیدهد هر جا می رویم به در بسته می خوریم. میگویند به ما ربطی ندارد.
مادر مجید دری در پایان ممی گوید: ای کاش مسولان یک لحظه ف فقط یک ساعت، یک روز خود را جای ما بگذارند و ببینند که آیا این شرایطی که ما داریم را می توانند تحمل کنند؟ اگر کسی با بچه خودشان چنین کند چکار می کنند؟ یک لحظه خودشان را جای ما بگذارند شاید، شاید به حرف ما هم گوش کنند و درد ما را هم بشنوند.

 

 

وضعيت پژوهش و نيروی انسانی در صنعت نفت ايران

ژاله وفا، رنگين کمان

ژاله وفا
ژاله وفا - ويژه خبرنامه گويا تقديم به کارگران شريف پتروشيمی پرديس و خانگيران که در آتش سوزی جان باختند و دولت حتی به وضع خانواده آنها کوچکترين رسيدگی نکرده است.
در بخش چهارم سلسله نوشتارهايی که به بررسی وضعيت صنعت نفت و گاز کشور اختصاص داده ام ،طبق درخواست ۳ تن از کارکنان شرکت نفت و گاز ايران به بررسی وضعيت پژوهش و نيز نيروی انسانی صنعت نفت و گاز کشور ميپردازم.
قبل از پرداختن به مساله پژوهش در صنعت نفت مقدمتا بايستی خاطر نشان سازم که در هر جامعه ای که تنها منبع اصلی و اتکای دولت بر يک صنعت تک محصولی است ( همانند نفت در ايران )کل کشور و اقتصاد با مجموعه ای از عوارض روبرو است و مسلما در اين نوع اقتصاد وابسته بخشهای مولد اقتصاد ، مقهور بخشهای غير مولد خواهند بود .معروف است که در کشورهای صنعتی برای توليد ثروت در کشورتکيه بر علم و دانايی ۷۰ درصد می باشد،اين امر در ايران با در نظر گرفتن وضعيت پژوهش کمتر از ۲۰ درصد است.در کشور ما که اقتصاد آن رانتی است ، حتی بخش خصوصی نيز برای توليد ثرو ت تمايلی به تحقيق و پژوهش نشان نمی دهد .و از آنجا که دولت در کانون و مرکز توزيع رانت قرار گرفته است ،حتی بخش خصوص نيز در عوض کاهش هزينه ها سعی دارد از طريق نزديکی به حوزه های رانتی ، بهره وری خود را افزايش دهند. خصوصا در صنعت نفت و گاز چه در دروه رفسنجانی و چه در دوره خاتمی( با وزير نفتی همانند بيژن زنگنه ) و نيز در دوره احمدی نژاد استراتژی اصلی در سياستهای وزارت نفت ، استخراج هر چه بيشتر نفت و گاز و فروش آن و کسب در آمد بوده است .در اين دولتها فقدان برنامه ای منسجم و سنجيده در راستای مديريت صحيح ذخاير نفتی کشور که به بهينه سازی توليد و کاهش آن اهميت بايسته را داده و پژوهش و تحقيق در طرح ها و پروژه های صنعت نفت با هدف تبديل منابع نفت و گاز به ارزش افزوده صورت گيرد ، بسيار آشکاربوده و است .
پژوهش و فناوری در صنعت نفت
پژوهش و فناوری در صنعت نفت موضوعی کليدی، استراتژيک و حساس است. برای رسيدن به موقعيت ممتاز جهانی به لحاظ شاخص های توليد علم و فناوری، امروزه کشورها و شرکتهای کوچک وبزرگ نفتی دنيا، هر يک به تناسب سهم خود از اقتصاد نفت و گاز، بخشهای ويژه ای را به امر پژوهش و تحقيق اختصاص داده اند.بودجه ای که شرکتهای بزرگ نفتی دنيا، صرف امور تحقيقاتی خود می کنند، بهترين گواه بر اهميت امرپژوهش و دستيابی به تکنولوژی های نوين و کاربردی نزد آنهاست. من باب مثال کشورهايی نظير فرانسه بدون داشتن نفت حجم تحقيقات و پژوهش بسيارگسترده ای را در شرکت Total دارد.
آمار کشـورهای مختلف صنعتی جهان اين تقيسم بندی را نشان می دهد که حدود ۶۰% بودجه تحقيقاتی کشورها صرف تحقيقات توسعه‌ای می‌شود، حدود ۲۵% به تحقيقـات کاربردی و بقيه به تحقيقـات بنيادی اختصـاص می‌يابد . در حالی که براساس آمارهای ارائه شده، فقط حدود ۱۱% بودجة تحقيقاتی در کشور ما صرف تحقيقات توسعه‌ای می‌شود (شيخان و رضايی ۱۳۸۱،بررسی روند برنامه تحقيقات صنعتی در ايران و مقايسه آن با ساير کشورها. فصلنامه سياست علمی و پژوهشی رهيافت شماره ۲۸ : ۱۲۳ص)
تعداد محققين و پژوهشگران نسبت به جمعيت حتی طبق بر آورد پرويز نوری مديرکل پژوهش و فناوری وزارت نفت بدينسان است :"در کشورهای پيشرفته بيش از ۲۵۰۰ نفر، در کشورهای توسعه يافته بيش از ۱۰۰۰ نفر، در کشورهای در حال توسعه ۵۰۰ نفر و در کشورهای عقب مانده بيش از ۲۰۰ نفر محقق در ۱ ميليون نفر جمعيت وجود دارد که در ايران با حدود ۷۵ ميليون نفر جمعيت بايد ۱۵ هزار محقق وجود داشته باشد. "
اما در جامعه جوان ما، که از مهاجرت مغزها رنج می‌برد، دستيابی به اين ميزان به علت فقدان فضای مناسب پژوهش که امنيت سياسی ، اجتماعی وقضايی يکی از پايه ترين آن شرايط است ،متاسفانه امری محال جلوه می نمايد. محمد رضا مقدم معاون " وزير" نفت در امور پژوهش و فناوری نيز اقرار می کند ( شانا ۱۹ مرداد ۸۹ )که": هم اکنون به لحاظ فناوری نسبت به ساير صنايع نفت کشورهايی جهان در جايگاه مناسبی قرار نداريم. "
نوآوری در صنعت نفت تا کنون بيشتر در استفاده متفاوت از يک تکنولوژی قديمی، توليد از ميدانهای با عمر زياد و برداشت از ميدانهايی که تاکنون توليد آنها مقرون به صرفه نبوده، نمود داشته است. در اين نگاه نوآوری تنها بکارگيری روشهای پيشرفته‌ای است که افزايش درآمد حاصل از منابع نفت و گاز کشور را به دنبال داشته باشد ، اما نوآوری همراه با رشد و از طريق بهبود کيفيت، توسعه محصول، کاهش هزينه توليد، بهبود مراحل توليد، کاهش مصرف انرژی، رعايت عمران محيط زيست، ايجاد مزيت رقابتی و گسترش سهم بازار وايجاد بازار جديدو... تعريف می‌شود.
قبل از پرداختن به مشکلات و ضعفهای امر پژوهش در صنعت نفت و گاز کشور به معرفی مختصر پژوهشگاه صنعت نفت ميپردازم.
پژوهشگاه صنعت نفت در وب سايت خود اين پژوهشکده را اينسان معرفی نموده است :
پژوهشگاه صنعت نفت يکی از مراکز تحقيقاتی پرسابقه کشور است که اولين بار در سال ۱۳۳۷ شمسی در دانشکده فنی دانشگاه تهران با عنوان «آزمايشگاه‌های تحقيقاتی در زمينه نفت»، شروع به کار کرد. در سال ۱۳۳۹ با نام «آزمايشگاه‌های مهندسی و بهره‌برداری» و در سال ۱۳۴۴ با عنوان «آزمايشگاه‌های تحقيقات موتوری سوخت و روغن» درتأسيسات ری (محل فعلی سازمان ) مشغول به کار شد. اين سازمان تا شروع انقلاب اسلامی زير نظر امور توسعه و تحقيقات شرکت ملی نفت قرار داشت. با تغييرات عمده‌ای که در طرحهای تحقيقاتی (در جهات کيفی و کمی) و ميزان فعاليتهای خدماتی، آزمايشگاهی و مشاوره‌ای و نيز با شناخت تواناييها و خدمات اين مرکز و تثبيت و تأييد توان بالقوّه و بالفعل آن به عمل آمد، اين مرکز پژوهش و خدمات علمی، طبق موافقت نامه اصولی سال ۱۳۶۸ شورای گسترش وزارت فرهنگ و آموزش عالی، «پژوهشگاه صنعت نفت» ناميده شد. اين پژوهشگاه، در زمينه تحقيقات بنيادی، کاربردی و توسعه‌ای فعاليت دارد. پژوهشگاه ياد شده اکنون تعداد قابل توجهی نيروی انسانی متخصص دارد که شامل ۲۲۷ نفردر سطح دکتری و فوق ليسانس، ۱۶۷ نفر ليسانس و ۳۱۷ نفر نيروی پشتيبانی می‌باشد. از اين ميان، ۲۶۷ نفر عضو هيئت علمی پژوهشگاه می باشند.
جالب اينکه گرچه پژوهشگاه صنعت نفت حدود ۵۰ سال است که فعاليت دارد، ولی به طور رسمی از سال های ۷۸ -۷۷ واحد پژوهش به چارت سازمانی وزارت نفت راه يافته است. به گفته مديرعامل شرکت پژوهش و فن‌آوری پتروشيمی حدادی اصل (هفته نامه دانش نفت ۳۰مارس ۲۰۰۸ ):" بحث پژوهش در پتروشيمی بسيار جوان است. بطوريکه پژوهش به صورت عملی و منسجم از حدود پنج سال پيش در پتروشيمی شروع شده است."و دکتر محمدرضا مقدم معاون " وزير "نفت در امور پژوهش و فناوری تازه در ۱۹ مرداد ۸۹ ( شانا ) اعلام ميدارد که :" نظامنامه جديد پژوهش و فناوری صنعت نفت از شهريور امسال در اين صنعت اجرا خواهد شد!
مشکلات و ضعفهای تحقيق و پژوهش در صنعت نفت و گاز ايران بطور کلی از قرار ذيلند :◄۱- جدی نگرفتن نياز به پژوهش و خلق فناوری در صنعت نفت.
همانگونه که اشاره شد تا زمانی که هدف اول در سياستهای نفتی ، استخراج هر چه بيشتر نفت از چاهها باشد ، کمتر به امر نياز به خلق و توسعه تکنولژی به مثابه ابزار کسب منافع اقتصادی بها داده می شود وايجاد قابليت توليد يعنی افزايش توان طراحی و مهندسی و نو آوری فناوری در اين صنعت نهادينه نخواهد شد.در واقع مديران مسئول در شرکتهای نفت و گاز حتی دانش فنی برای توليد يک محصول را چندين بار و با پول نفت خريداری می کنند .آنهم در عصری که بعلت رشد علم و تکنولژی ، عمر مفيد هر تکنولژی را ۲ سال بيشتر نمی دانند. تازه در مرداد ماه امسال آقای دکتر مقدم معاون "وزير" نفت در امور پژوهش و فناوری با تاکيد بر اين که کشورهای غربی هميشه فناوری های قديمی و از رده خارج شده خود را به ايران می دهند( وفراموش می کند به نقش مديريت تاکنون مسئولان اين رژيم نيز اشاره کند که ما نيز بعلت نداشتن برنامه تا کنون نيز خريده ايم !) وعده می دهد :" بر اساس نظام نامه جديد پژوهش و فناوری صنعت نفت، تلاش می شود از خريداری مکرر دانش های کنونی مشابه در صنايع مختلف جلوگيری شود!"
تا زمانی که مهندسين نفت ما در بسياری از کارخانجات صنعت نفت متاسفانه تنها در حکم کاربران و يا تعميرکاران دستگاههای وارداتی هستند و در جريان توليد و ماهيت آن قرار نمی گيرند وحتی قرار دادهای انتقال تکنولژی نيز غالبا بصورت خريد است و موجب توسعه تکنولژيک در اين صنايع نمی گردد ، صنعت نفت جانمايه خود را از منابع خارجی خريداری خواهد کرد و بدان وابسته خواهد بود .
◄۲-وابستگی عملکردهای پژوهشی به سليقه های مديريتی و سياسی.
متاسفانه درشرکتهای نفت و گاز بسياری از مديران به امر پژوهش اعتقادی ندارند و به آن به عنوان يک امر صوری نگاه می کنند و در تصميم گيری های انتقال تکنولوژی و سياست گذاری های کلان ،پژوهش حضور ندارند. يک نمونه آشکار آن تصميم گيری سياسی يکباره در باز نگری در توليد گاز طبيعی مايع (ال ان جی ) و صادرات آن در پس تحريمها و تکيه را صرفا بر صادرات گاز از طريق خط لوله گذاشتن است که نگارنده در نوشتار قبلی به بررسی آن پرداختم و توضيح دادم که با اينگونه باز نگريهای يکباره تمامی انرژی انسانی و سرمايه و پژوهشهايی که در باره توليد و صادرات گاز مايع طبيعی بکار رفته بی اثر می گردند . همچنين يکی ديگر از ايرادات ،ناتمام ماندن کار و برنامه پژوهش پس ازتغيير مديران است .در برخی از موارد مشاهده شده است که مديران جديد،برنامه های مديران قبلی را رها و برنامه های تازه ای را شروع می کنند که اين امر خود باعث از دست دادن زمان و افزايش هزينه می شود و به نتيجه نرسيدن و ابتر ماندن طرحهای پژوهشی ميشود.
◄۳- کمبود بودجه پژوهشی و موانع ساختاری در امر پژوهش
در دو نوشتار قبلی از قول محمد علی عمادی مدير پژوهش و فناوری شرکت ملی نفت ايران( ۲۴ تير ۸۹ پترو نت ) نقل کردم که بودجه پژوهش تنها ۲ درصد بودجه عملياتی شرکت نفت همانا ۵۰ ‬تا ‪ ۵۵‬ميليارد تومان می باشد که با اين حساب در واقع بودجه حوزه علميه (۱۷۳ ميليارد تومان ) سه برابر بودجه پژوهشی شرکت نفت می باشد ! آقای باقر مهاجرانی رئيس پژوهشگاه صنعت نفت در ۲۲ ديماه ۸۶ در مصاحبه با روزنامه مردمسالاری عنوان می کند :"کدام بودجه؟! ما بودجه پژوهشی نداريم. وزارت نفت فقط حقوق و دستمزد ما را می دهد و بس. بقيه را بايد خودمان درآمدزايی کنيم. بعد اجازه خرج از همان درآمدی که ايجاد کرده ايم را از هيات امنا می گيريم که وزير نفت و وزير علوم عضوش هستند. "
مهندس پرويز نوری مديرکل پژوهش و فناوری وزارت نفت نيز( ۱ بهمن ۸۷ جام جم)اعلام کرده است که بودجه پژوهش که از يک درصد درآمد عملياتی شرکت ها تامين می شود ، بعلت وجود قوانين و مقررات ناسخ و منسوخ در اين مسير، بازدارنده و محدوديت زاست. به عنوان مثال، قانون مناقصات همان گونه که درباره ديگر موضوعات قابل اجراست، درباره پژوهش براحتی اعمال شدنی نيست. به همين دليل ما با دانشگاه ها طرف قرارداد شده ايم. برای بخش خصوصی هم مصوب شده است که از وزارت علوم مجوزی بگيرند و برای جذب بودجه با ما طرف قرارداد شوند. وزارت نفت در سال ۱۳۸۵، ۲۰۷ ميليارد تومان بودجه پژوهش داشت که تنها ۵۹ درصد از آن جذب شد و موانع موجود بر سر راه عقد قراردادهای پژوهشی اجازه جذب تمام بودجه را نداد. در سال ۱۳۸۶ بودجه پژوهش وزارت نفت ۲۲۰ ميليارد تومان بوده و امسال نيز کمی بر آن افزوده شده است. مشخص است که جذب تمامی بودجه پيش بينی شده در سال جاری همچون سنوات گذاشته به دلايل مختلف امکانپذير نخواهد شد."ناگفته پيداست که طبيعتاً وقتی مديريتی توانا و قوی و با برنامه بودجه پژوهشی را هدايت نکندو مشکلات بوروکراتيک و ساختاری برجا بمانند ،بودجه کافی هم تأثيری بر پژوهش و در نتيجه بر توسعه کشور نخواهد گذاشت و اين بودجه به هدر خواهد رفت.
◄۴-کمبود نيروی انسانی متخصص
آقای باقرمهاجرانی رئيس پژوهشگاه صنعت نفت (ايسنا ۸ آبان ۸۶ ) در اولين ماههای حضور خود در پژوهشگاه اعلام کرد: وجود حدود ۶۰ متخصص PhD در پژوهشگاه با برنامه‌های استراتژيک صنعت نفت تناسب ندارد و اين تعداد افراد برای تحقق اهداف پژوهشگاه در سال ۸۷ کافی نيست و برای توسعه فعاليتهای پژوهشی به حداقل ۳۰۰ متخصص دکتری نياز است. اين در حالی است که دکتر مقدم معاون "وزير" نفت در امور پژوهش و فناوری (شانا ۱۹ مرداد۸۹) در نخستين نشست مديران پژوهش و فناوری صنعت نفت با يادآوری اين که بر اساس چشم انداز ۲۰ ساله، ايران بايد در زمينه فناوری در سال ۱۴۰۳ رتبه نخست منطقه خاورميانه را در اختيار داشته باشد!! گفت: برای ارتقای پژوهش و فناوری در صنعت نفت ۵ نسل پيش‌بينی شده که هم‌اکنون در برخی شاخص‌ها در نسل يک و در برخی ديگر در نسل ۲ قرار داريم، ولی برنامه ريزی شده تا دو سال آينده به نسل سوم و تا ۵ سال آينده به نسل چهارم برسيم که در اين صورت می‌توانيم اميدوار باشيم تا پايان چشم‌انداز به رتبه نخست فناوری در خاورميانه دست پيدا کنيم!
◄۵- عدم ارتباطات بين المللی وتماس با تجربيات شرکتها و پژوهشگران خارجی
از ديگر مشکلات و کمبودهای پژوهش در صنعت نفت و گاز کشور است.که مساله تحريمها نيز بسيار بدان دامن زده است .در حال حاضر پژوهشگران در اين زمينه با محدويتهای مالی و اقتصادی و سازمانی دست به گريبانند،در حالی که داشتن ارتباطات بين المللی يکی از راه های تسريع در دستيابی به فناوری است.
◄۶- دور ماندن پژوهش در صنعت نفت از گردونه رقابت، بازار و مشتری
يکی ديگر از دلايل عقيم ماندن پژوهش درصنعت نفت کشورمان است. فصل مشترک همه سرمايه گذاری ها در بخش پتروشيمی و نفت و گاز، اين است که هيچ کدام مطالعه بازار نيست .نبايستی در اختراع وپژوهش تنها در حد و سطح خلق يک ايده و طرح جديد ماند بلکه بايستی در راستای نو آوری به بهره برداری و استفاده تجاری از يک ايده در جهت توليد يک محصول جديد يا بهبود محصول موجود در بازار نيز گذر کرد.و با در نظر گرفتن استراتژی بازار مصرف ميزان ريسک را به حداقل رسانده و فرصت های جديد برای توسعه و تاثيرگذاری در بازار ايجاد کرد .چرا که در واقع پيشرفته‌ترين تکنولوژی‌ها و تکنيک‌‌ها زمانی می ‌توانند منشأ رشد اقتصادی باشند، که در توسعه محصولات و خدمات نوآورانه، به نياز‌های بازارنيز توجه شود. وقتی که گسترش دواير پژوهشی بدون تقاضای حقيقی صنعت انجام ميگيرد و نيز تحقيقاتی هرگز به نتيجه نميرسند و يا ناظر به حل مساله صنعت نمی شوند و يا قابل انتقال به صنعت نيستند ، همه با هم موجب اتلاف سرمايه و تخريب فضای رقابتی می شوند.
جالب توجه است که طرح رساندن ايده تا بازار در پژوهشگاه صنعت نفت عمر چندانی ندارد و تازه ۲ سال است که اجرايی ميشود !! زيرا آقای باقرمهاجرانی رييس پژوهشگاه صنعت نفت (نفت نيوز ۱ ۲خرداد ۸۷) معتقد است:" در گذشته فرايند "ايده تا محصول" مطرح بود که تنها به ايجاد واحد صنعتی منجر می‌شد و تضمينی وجود نداشت که محصول به بازار برسد، اما فرايند "ايده تا بازار" که اينک در برنامه‌ها به کار گرفته می‌شود ، تکميل کننده حلقه تامين ارزش توليدات پژوهشگاه است. در همين ارتباط در جهت بهبود عملکرد پژوهشگاه در اين بخش، واحد تحقيقات بازار در درون مجموعه پژوهشگاه صنعت نفت راه اندازی شده است که وظيفه شناسايی نياز سنجی بازار و هم بازاريابی محصولات را بعهده دارد."
اما از آنجا که در هر نظام استبدادی منجمله نظام ولايت فقيه ،مجموعه نگری اصل نيست و بر اساس اصل تقدم ايده ای بر ساير ايده ها رفتار ميشود ،به جايی اينکه راه حل مشکل نگرش صرف به تحقيقات و پژوهشهايی که در طی فرايند خود از ايده راه به بازار نميبرند نگريسته شود ،اظهاراتی از اين قبيل را از زبان باقر مهاجرانی رئيس پژوهشگاه صنعت نفت ميشنويم( ۲۲ آبان ۸۶ در مصاحبه با روزنامه مردمسالاری ):"سوال خبرنگار : در صحبت های خود از لفظ پژوهشگر صنعتی استفاده کرديد. چه تفاوتی ميان پژوهشگر صنعتی و دانشگاهی می بينيد؟ تفاوت بسيار زياد است. من اصلا پژوهشگر دانشگاهی را قبول ندارم، چون وقتی در دوران بحران بوديم، وارد ميدان نشدند و حال آنکه پژوهشگر صنعتی ما ايثار کرد و درجه علمی ارتقاء مقام در هيات علمی و رشد جايگاه شخصی خود را فدای کمک به صنعت کرد."
ناگفته پيداست که اين نوع نگرش سلبی نسبت به همه پژوهشگران دانشگاهی فضای ارتباط دانشگاه با صنعت را در ايران که خواه نا خواه بسيار سرد و کدر است را خرابتر نيز می سازد .بی دليل نيست که جديدا ( ۲۷ شهريور ۸۹ ) در خبر ها از قول آقای روستا آزاد رئيس دانشگاه صنعتی شريف در گفتگو با خبر گزاری مهرميخوانيم که :" وزارت نفت در يکسال گذشته بحث بازنگری نحوه تعامل وزارت نفت با دانشگاهها را مطرح کرده است. اعتقاد دانشگاهها اين است که برای اين بازنگری نيازی به توقف طرحها و تسويه حساب طرحها نيست اما وزارت نفت نه تنها قراردادهای جديدی با دانشگاهها اجرا نکرد بلکه قراردادهای گذشته را نيز متوقف کرد! و بر اساس يک طرح ، لايه ای در وزارت نفت متشکل از دانشگاه صنعت نفت، پژوهشگاه نفت، يک پژوهشکده و مرکز مطالعات انرژی اين وزارتخانه تشکيل شده است که قرار است وزارت نفت هر پروژه پژوهشی را ابتدا به اين چهار مرکز ارجاع دهد و اگر آنها گفتند نمی توانيم انجام دهيم ،آنگاه پروژه به دانشگاهها ارجاع شود. از ظاهر اين تئوری ممکن است چيزی به نظر نيايد ، اما واقع قضيه اين است که اين چهار مرکز پژوهشی وابسته به وزارت نفت ظرفيت انجام کل توان پژوهشی نفت را ندارند و وقتی اين ظرفيت را نداشته باشند حاضر به گفتن "نمی توانيم" هم نمی شوند. لذا اينطور رفتار می کنند که معمولا پروژه ها را می گيرند و دست دوم به دانشگاهها رد می کنند. اين يعنی واسطه گری صرف."
و اما وضعيت نيروی انسانی صنعت نفت و گاز
ابتدا به آمار ها در اين زمينه نظری بيافکنيم :گزارش های رسمی وزارت نفت نشان می دهد که مجموع نيروی انسانی صنعت نفت در سال گذشته را ۹۱ هزار و ۴۵۴ نفر تشکيل داده اند که اين تعداد ۸۷ هزار و ۳۲ نفر کارمند و حدود ۴ هزار و ۴۱۵ نفر کارگر هستند .پانا نيوز پايگاه اطلاع رسانی نفت انرژی طی گزارشی اعلام کرده است " از نظر ميزان تحصيلات در يک دهه گذشته نشان می دهد که در سال ۱۳۷۸ حدود ۸۰ درصد نيروی انسانی شاغل دارای تحصيلات زير ديپلم (۵۵ درصد) و ديپلم (۲۵ درصد) بوده اند. اما در حال حاضر ۳۴ درصد از سمتهای صنعت نفت ديپلم پذير و پايين‌تر (۱۶.۴ درصد زير ديپلم پذير، و۱۷.۴ درصد ديپلم پذير) بوده ضمن آنکه ۲۶.۹ درصد سمتها دارای شرايط احراز تکنسينی (فوق ديپلم پذير)، ۳۴.۱درصد ليسانس پذير و ۲.۱ درصد فوق ليسانس پذير و بالاتر و ۲ درصد سمت‌ها نيز فاقد شرايط احراز بوده که تحت بررسی هستند. همچنين جمعيت زنان شاغل در صنعت نفت حدود چهار هزار و ۴۱۹ نفر بوده که ۶۸ درصد زنان شاغل در صنعت نفت دارای تحصيلات دانشگاهی ليسانی و بالاتر هستند. بررسی وضعيت سنی در صنعت نفت کشور حاکی از آن است در حال حاضر حدود يکهزار و ۴۴۰ نفر نيرو کمتر از ۲۵ سال در صنعت نفت خدمت می‌کنند و اين در حالی است که کارکنان گروه سنی ۴۵ تا ۵۰ سال بالاترين آمار را در صنعت نفت دارند. از سوی ديگر هم اکنون در کل مجموعه صنعت نفت تعداد ۷۸۸ نفر از کارکنان با بيش از ۶۰ سال سن کماکان مشغول به فعاليت هستند.
همچنين هم اکنون حدود ۱۷ هزار نفر با سابقه زير ۵ سال و حدود ۶ هزار نفر با سابقه ۱۰ تا ۱۴ سال در خدمت صنعت هستند که بيشترين تعداد از نظر سابقه خدمت بين ۲۰ تا ۲۴ سال را شامل می شوند.بررسی ميزان ورود و خروج نيروی انسانی در ۵ سال گذشته حاکی از آن است که در اين مدت ۱۵ هزار نفر از صنعت نفت خارج و ۱۸ هزارنفر وارد اين صنعت استراتزيک شده اند. پيش ‌بينی‌های انجام شده از خروج عادی کارکنان صنعت نفت در ۵ سال آينده به تفکيک مقطع تحصيلی در سال ۸۹ کمترين خروجی را خواهيم داشت و بيشترين خروج در سالهای ۹۱ و ۹۲ و بعد از آن اتفاق خواهد افتاد. بر اين اساس کارشناسان معتقدند که اگر امروز شروع به جذب نيروی انسانی جايگزين شود ، با احتساب دوره آموزشی، زودتر از يک سال آينده نمی‌توان اين نيروها را به کار گرفت و بايد به سرعت دراين مورد تصميم گيری و اقدامات لازم در وزارت نفت انجام شود.
همچنين پانا نيوز۲۴ مرداد۱۳۸۹ با سيد عليرضا ميرمحمد صادقی مديرکل دفتر وزارتی"وزيرگ نفت انجام داده است . کسی که حضورش مايه گلايه های شديدی از طرف بسياری از کارکنان نفت شده است .و در نامه يکی از کارکنان شرکت نفت به نگارنده نيز آمده است که وی قرار است با تجديد نظر و جايگزينی نيروهای کارکشته و متخصص نفت با بسيجی ها و کادرهای سپاه در سطح مديريتی فاتحه شرکت نفت را بخواند.که اين ظن با هشداری که نگارنده نسبت به سلطه سپاه بر صنعت نفت و گاز کشور در ۳ نوشتار قبلی داده ام نسبت به تسری اين سلطه در سطح مديريتی شرکت نفت نيز نفت محل و ميدان می يابد .پانا نيوز نيز اذعان ميکند که بسياری از کارشناسان نفتی معتقدند حضور فردی مثل ميرمحمد صادقی که از حوزه بازرگانی است در حوزه منابع انسانی نفت ، بدون شناخت از بدنه اين صنعت بسيار غير کارشناسی است.ميرمحمد صادقی در اين مصاحبه اعلام می کند که ميانگين سنی مديران و کارکنان نفتی در حال حاضر بين ۵۵ تا ۵۹ سال است در حالی که افراد در ۶۰ سالگی بازنشسته می شوند. در حال حاضر ۷۸۸ نفر در نفت کار می کنند که سنی بالای ۶۰ سال دارند و حدود ۱۱ هزار و ۵۰۰ نفر هم بين ۵۵ تا ۶۰ سال هستند .بنابراين تا ۵ سال آينده بايد منتظر خروج بيش از ۱۲ هزار نفر از کارکنان صنعت نفت باشيم که تعدادی از اين افراد قطعا از پست های مديريتی بازنشسته می شوند.
وی به پايين بودن حقوق و دستمزد کارکنان شرکت نفت در مقايسه با حقوق و دستمزد کارکنان ديگر کشورها در سکوهای نفتی و دکل های حفاری اذعان می کند و اعلام می کند :حقوق کارکنان شرکتهای خارجی بين ۷ تا ۱۰ برابر حقوقی است که ما به کارشناسان فعال بر سکوهای خود می دهيم!
وضعيت نيروی انسانی صنعت استراتژيک نفت ايران را از زبان مسئولين آن در اين نظام مشاهده کرديم. اما وقتی اظهار نظرات کارگران و کارمندان شرکت نفت را ملاحظه می کنيم ،می بينيم که فصل مشترک حرف آنها اين موارد است : کاهش خدمات رفاهی، کاهش حقوق پايه ، کاهش ساعات اضافه‌کاری،فقدان امنيت حقوقی و شغلی نزد کارمندان و کارگران پيمانی ،کاهش سرمايه گذاری خارجی در بخش نفت بر اثر تحريمها و در نتيجه از بين رفتن موقعيتهای شغلی و و اخراج کارکنان در اثر راکد ماندن بسياری از طرحهای نفتی ، و تسلط شرايط رکودی بر مناطق نفتی کشور در پی اجرای سياست‌های بی خردانه احمدی نژاد در سطح خارجی و داخلی .
در ۸ خرداد ۸۹ عيسی کمالی دبيراجرايی خانه کارگر بوشهر از رشد ميزان بيکاری در اين استان خبر داد و گفت:" استان بوشهر صنايع بزرگ و تاثيرگذاری ندارد و تنها مرکزی که می‌توانست بيکاری استان را کاهش دهد منطقه عسلويه بود که آن هم با بحران بيکاری و تعطيلی واحدهای اين منطقه روبرو شده است.در گذشته ۶۰‌هزار نفر در منطقه عسلويه کار می‌کردندکه در حال حاضر هشت‌هزار نفر در عسلويه کار می‌کنند، گفت: طی چهار سال گذشته ۵۲‌هزار کارگر در اين منطقه شغل خود را از دست داده‌اند و اين در حالی است که دولت همچنان ادعا دارد پروژه‌های متعددی در حال راه‌اندازی در اين منطقه است!"
بدينسان ملاحظه می شود که در نظام ولايت فقيه تسلط استبداد ضد رشد باعث شده است که فقدان برنامه ريزی صحيح استراتژيک ترين صنعت ايران را هم در امر پژوهش و هم در زمينه وضع معيشت و شغل نيروی انسانی آن با مشکلات عديده ای دست بگريبان سازد.

به نقل از سايت رنگين کمان

 

«حماقت حد و مرز ندارد»

محمود 
احمدی‌نژاد به هنگام سخنرانی در اجلاس عمومی سازمان ملل در نیویورک در ۲۳ 
سپتامبر ۲۰۱۰

یک مفسر آلمانی ‌می‌گوید، غرب باید به رفتار کج‌دارومریز با ایران پایان دهد. دمکراسی‌های غربی باید در قبال ایران موضعی قاطع و روشن اتخاذ کنند، آنهم نه فقط در مورد مناقشه‌ اتمی بلکه همچنین در روابط تجاری و مسئله حقوق بشر.

ریچارد هرتسینگر، مفسر روزنامه‌ی آلمانی "دی ولت" در شماره روز یکشنبه (۲۶ سپتامبر / ۴ مهر) این روزنامه در تفسیری می‌نویسد که رهبری جمهوری اسلامی بارها با یک شگرد تکراری با غرب برخورد کرده است.

«شگرد رهبری تهران»

هرتسینگر شگرد رهبری جمهوری اسلامی را این گونه توصیف می‌کند: «آنها نخست غرب را که از آن نفرت دارند با لفاظی‌های تهاجمی دچار شوک‌ و بهت‌زدگی می‌کنند؛ و سپس درحالی که غرب در جستجوی واکنش دپیلماتیک مناسب برای برانگیختگی و حیرت خویش است، به سرعت اعلام می‌کنند که آماده گفت‌وگو در مناقشه‌ی اتمی هستند؛ مناقشه‌ای که پایانی برای آن نیست.»
 از نظر این مفسر، واقعیت‌ها نشان داده که رهبری تهران هر بار در این شگرد خود موفق بوده است. وی می‌نویسد که دولت‌ها و دیپلمات‌های غربی هم هربار تسلیم وعده‌ی پیشنهادی تهران می‌شوند و با ارزیابی نظراتی که در ایران پیرامون این پیشنهاد می‌شود، می‌کوشند دریابند که این پیشنهاد تا چه اندازه جدی بوده است.
 هرتسینگر معتقد است که این بار هم چنین بود: «سخنان گستاخانه‌ی احمدی‌نژاد در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل که وی در طول آن خودش را با تئوری توطئه گرم کرد و گفت که جناحی از دولت آمریکا خود عامل رویداد ۱۱ سپتامبر بوده است، کافی بود که دیپلمات‌های غربی در واکنش ‌نسبت به آن سالن را ترک کنند. آدمی از خود می‌پرسد، چرا این قهرمانان (دیپلمات‌های غربی) از همان آغاز تکلیف خود را با نفرت‌پراکنی این رئیس خونتای ایران روشن نمی‌کنند؟»
 مفسر "دی ولت" می‌نویسد، مهم نیست که احمدی‌نژاد به نابودی اسرائیل فرامی‌خواند، یا هولوکاست را انکار می‌کند، یا ایران را قدرتی هم‌تراز آمریکا قلمداد می‌کند. وی می‌پرسد، آیا اظهارات او به قدر کافی حماقت‌آمیز نیست که بتواند ته‌مانده‌ی امید غرب در یافتن ذره‌ای عقلانیت در احمدی‌نژاد را نقش برآب کند؟

محمود 
احمدی‌نژاد به هنگام یک کنفرانس مطبوعاتی در نیویورک در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۰
نویسنده به اظهارات وزیر خارجه‌ی آلمان اشاره می‌کند که پس از اعلام آمادگی احمدی‌نژاد برای از سر گرفتن مذاکرات، به سرعت واکنش نشان داد و آن را «نشانه‌ای مثبت» تلقی کرد. از نظر مفسر "دی ولت"، تا زمانی که ایران به غنی‌سازی اورانیوم خود خاتمه ندهد و بازرسی کامل تأسیسات اتمی را امکان‌پذیر نسازد، آنچنانکه شورای امنیت سال‌هاست خواستار آن است، محملی برای مذاکره با این کشور وجود ندارد.
 هرتسینگر معتقد است، ورای این خواست‌های حداقلی عمل کردن، چیزی جز فرصت‌سوزی نخواهد بود و «تهران همواره این شگرد را به عنوان ابزاری برای خریدن زمان به کار می‌بندد تا فن‌آوری خود را برای ساخت بمب اتمی تکمیل کند.»

«رژیمی که مخالفان داخلی را "دشمنان خدا" اعلام می‌کند»

مفسر "دی ولت" می‌نویسد که «رژیم اسلام‌گرای ایران فقط به این دلیل بزرگترین تهدید و ننگ تمدن بشری نیست که احتمالا به زودی به سلاح اتمی دست می‌یابد، یا اینکه با صادر کردن ترور، منطقه‌ی خاورمیانه را بی‌ثبات می‌کند و یکی از موانع اصلی در برابر صلح خاورمیانه است.»
 از نظر هرتسینگر، «با نظامی که منتقدان داخلی خود را "دشمنان خدا" اعلام می‌کند، آنها را به طور سیستماتیک شکنجه می‌کند و صدها نفر را به اعدام می‌سپارد، زنان را به خاطر رابطه‌ی نامشروع به مرگ از طریق سنگسار محکوم می‌کند، همجنس‌گرایان را به جرثقیل‌ها آویزان می‌کند، نه فقط نمی‌توان گفت‌وگوهای دیپلماتیک "عادی" داشت، بلکه حتا نمی‌توان با این نظام مناسبات اقتصادی و تجاری عادی نیز برقرار کرد.»

«توتالیتاریسم دینی ایران به سبعیت آغازین بازگشته»

مفسر "دی ولت" مناسبات تجاری آلمان و ایران را به باد انتقاد گرفته و می‌نویسد: «به ویژه آلمان باید از خود بپرسد که چرا در نیمه نخست سال جاری، با وجود تحریم‌ها، حتا به میزان ۱۴ درصد به حجم صادرات خود به ایران افزوده است؛ و اینکه چرا بانک تجارت ایران و اروپا در هامبورگ تعطیل نشده است.»
 از نظر این مفسر آلمانی، ده‌ها سال است که کارشناسان راهبرد تنش‌زدایی در رؤیای "لیبرالیزه" شدن نظام جمهوری اسلامی به سر بردند، ولی عکس آن رخ داده است. «توتالیتاریسم دینی ایران، اگر بتوان گفت که اصلا تعدیلی در آن صورت گرفته بود، امروز به سبعیت آغازین آن بازگشته است. این رژیم باید در تمام سطوح بین‌المللی منزوی شود. تحریم‌های تاکنون کافی نیست. باید به طور هدفمند تمام جریان‌های پولی به سوی ایران بسته شود.»
 از نظر هرتسینگر، تمام تماس‌های رسمی با نمایندگان ایران باید قطع شوند، مگر آنکه پیش از هر تماس مسئولان این کشور را با نقض شدید حقوق بشر و پایمال کردن شأن انسانی در ایران رویارو ساخت. وی می‌گوید که نه فقط به خاطر برنامه‌ی اتمی این کشور، بلکه جمهوری اسلامی باید پیامدهای نقض حقوق بشر خود را لمس کند.
 نویسنده هشدار می‌دهد، در صورتی که نتوان این نیروی غیرقابل پیش‌‌بینی مخرب را مهار کرد، آنگاه باید در انتظار بروز فاجعه‌ای در خاورمیانه، و شاید هم در سطح جهان بود.

 

کشورهای آسیا و اروپا: ایران جلب اعتماد کند!

شمار کشورهای
 عضو آسم به ۴۶ کشور رسیده است

رهبران کشورهای شرکت‌کننده در اجلاس "دیدار آسیا و اروپا" از دولت ایران خواستند که سیاست اتمی خود را تغییر دهد. این کشورها از ایران انتظار دارند که "به شکل سازنده و مثبت" گفت وگوهای خود را با گروه ۱+۵ از سر گیرد.

 سران ۴۶ کشور شرکت‌کننده عقیده دارند که اعمال تحریم‌های اقتصادی بر ایران، به نتایج محسوسی رسیده است و نباید در آن خللی وارد آید تا جمهوری اسلامی برنامه هسته‌ای خود را متوقف کند. ورنر هویر، معاون وزارت خارجه آلمان در بروکسل گفت: «حق ایران در دسترسی به انرژی هسته‌ای برای مقاصد مسالمت‌آمیز محترم است، اما ایران هر فعالیتی را باید به نحو شفاف و زیر نظارت آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای پیش ببرد.»
به دنبال تصویب چهارمین قطعنامه علیه ایران با هدف اعمال تحریم‌های شدیدتر، همکاری ایران با نهادهای بین‌المللی قطع شده است. کشورهای شرکت‌کننده در نشست "دیدار آسیا و اروپا" در بروکسل اکنون از ایران می‌خواهند که در جهت جلب اعتماد جامعه بین‌المللی، برنامه هسته‌ای خود را شفاف کند. این کشورها گفته‌اند از ایران انتظار دارند که "به شکل سازنده و مثبت" گفت وگوهای خود را با پنج عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل و آلمان فدرال از سر گیرد.
کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده جمهوری اسلامی را متهم می‌کنند که زیر پوشش غنی‌سازی اتمی برای استفاده‌های مدنی، به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ایست. ایران این نظر را رد کرده و تأکید می‌کند که قصد دارد از نیروی هسته‌ای در راه‌های صلح‌آمیز استفاده کند.
"تحریم‌ها بی‌اثر است"
محمود احمدی‌‌نژاد، رئیس جمهوری ایران روز سه‌شنبه اظهار داشت که تحریم‌های جامعه بین‌المللی علیه ایران هیچ اثری نداشته است. آقای احمدی‌نژاد طی سخنانی در ورزشگاه آزادی گرگان، مرکز استان گلستان، با اشاره به سفر اخیر خود به نیویورک و گفت‌وگو با خبر‌نگاران گفت: «آنها به فكر اين هستند كه اگر تحريم‌ها در دو سال اخير اثر نكرد، فشارها را بيشتر كنند، من به آنها گفتم تحريم‌ها هيچ اثری ندارد و هر غلطی را كه می‌‌خواهيد دو سال ديگر انجام دهيد، اکنون انجام دهید تا ببینیم چند مرده حلاج هستید..»
رئیس جمهوری ایران در همین سخنرانی نظر خود را تکرار کرد که احتمال می‌دهد دستگاه امنیتی ایالات متحده در ماجرای انفجارهای ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ دست داشته باشد.
انتقاد از اسرائیل
اجلاس دوروزه‌ی "دیدار آسیا و اروپا" ASEM در قطعنامه نهایی خود از اسرائیل نیز به خاطر تصمیم این دولت مبنی بر ادامه شهرک‌سازی در زمین‌های فلسطینی انتقاد کرد. ۴۶ عضو این مجمع بین‌المللی گفته‌اند: "ادامه شهرک‌سازی طبق قوانین بین‌المللی غیرمجاز است.»
اسرائیل که برنامه شهرک‌سازی را به طور موقت متوقف کرده بود، روز ۲۶ سپتامبر اعلام کرد که قصد ندارد این وقفه را تمدید کند. تشکیلات خودگردان فلسطینی روز شنبه (دوم اکتبر) اطلاع داد در صورتی که اسرائيل شهرک‌سازی را از سر گیرد، گفت و گوهای مستقیم صلح متوقف خواهد شد. کشورهای عضو "دیدار آسیا و اروپا" در بروکسل از اسرائيل و فلسطینی‌ها خواستند که "با احساس مسئولیت بیشتر راه صلح را انتخاب کنند."
 

 

"نقش پنهان‌کارانه دولت" در نوسان بهای ارز

بانک مرکزی ایران از دهم مهر، دلار را به بهای ۱۰۷۰ تومان عرضه کرده است. به گفته قائم‌مقام این بانک، دلار در روزهای آینده به ۱۰۵۰ تومان خواهد رسید. یک کارشناس نوسان بهای ارز را ناشی از طرح هدفمند‌کردن یارانه‌ها می‌داند.

مدیر اداره نظارت بر موسسات پولی غیربانکی بانک مرکزی اعلام کرده که قیمت دلار در روز سه‌شنبه ۱۳ مهرماه بین پنج تا ده تومان کاهش خواهد یافت. وی از تحویل ده میلیون دلار ارز به متقاضیان توسط صرافی بانک ملی در روز ۱۱ مهر خبر داده و صرافی‌های خصوصی را از عدم فروش ارز برحذر داشته است.
هم‌زمان با این خبر، محمود احمدی‌نژاد در حاشیه سفر به استان گلستان یادآوری کرد که اختلال دربازار ارز ناشی از تبلیغات، پیش‌‌فرض‌ها و اطلاعات غلط برخی افراد به منظور ایجاد مشکل در بازار صادرات و واردات بوده است. وی افزود که دولت بر اوضاع مسلط است و اگر تقاضای ارز در بازار ایران ۵۰ برابر امروز شود، باز هم ذخیره ارزی کافی وجود دارد.
احمد علوی، کارشناس اقتصاد در گفتگو با دویچه‌وله تاکید می‌کند که اقدامات آمرانه‌ و تبلیغاتی بانک مرکزی برای مهار بازار ارز ناکارآ و موقتی است. به عقیده وی، جهش بهای ارز به تحریم‌های بانکی، کاهش ذخایر ارزی ایران و پنهان‌کاری دولت در چگونگی اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها باز می‌گردد.

دویچه‌وله: بانک مرکزی ایران به صرافان هشدار داده که اگر به سیاست عدم فروش ارز ادامه بدهند، جواز آنها را باطل می‌کند. آیا مسئولیت بازار ارز و نوسان‌های مربوط به آن بر عهده صرافی‌هاست یا دولت؟

دکتر احمد 
علوی
  احمد علوی: کنترل بازار ارز در دست دولت است و بحران فعلی بر اساس گره خوردن چند عامل ایجاد شده است.  اولین عامل مربوط به گسترده‌شدن تحریم‌هاست و این‌که بانک‌های دوبی، همکاری با بانک‌های ایرانی را متوقف کرده‌‌‌اند و ارزی به بازار عرضه نمی‌کنند. از طرف دیگر ذخایر ارزی ایران به دلیل همین تحریم‌ها رو به کاهش است. عدم دخالت فعال دولت در زمان بالارفتن بهای ارز نیز موجب شد که برخی این را به حساب آن بگذارند که خود دولت هم از شرایط کنونی سود می‌برد.

گفته می‌شود که دولت به این ترتیب به ذخایر ریالی خود می‌افزاید. این گمانه زنی تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟

نشانه‌هایی برای تایید این فرض هست اما کامل نیست. بالا رفتن قیمت ارز به گسترده شدن تحریم‌ها و واردات بی‌رویه و ناکارآیی استفاده از منابع ارزی بر می‌گردد که منجر به ته کشیدن منابع ارزی شده‌اند. بعید نیست که دولت از این شرایط مساعد برای ذخایر ریالی خود بهره برده باشد. ما می‌دانیم که دولت برای اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها مشکل نقدینگی دارد و به‌خاطر همین کسری بودجه است که با وجود وعده اجرای این طرح از اول مهرماه، آن را هنوز اجرا نکرده است.

و آیا قابل پیش‌بینی هست که عملی شدن دیر یا زود این طرح، چه اثری به صورت پایدار در بازار ارز می‌گذارد؟

یکی از پیامدهای اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها افزایش تورم است و در این صورت ارزش ریال کاهش خواهد یافت.  حتی اگر دولت به شکل فعالی هم در بازار ارز دخالت کند، باز ما شاهد آن خواهیم بود که تورم خفته، به محض فرا رسیدن شرایط مناسب، خود را نشان خواهد داد. تاثیر اجرای قانون یارانه‌ها، افزایش قیمت ارز و کاهش ازرش ریال است و این یکی از نگرانی‌هایی است که باعث شده  دلالان ارز و صرافی‌ها از معامله خودداری کنند تا مبادا  دارایی خود را از دست بدهند.

فکر می‌کنید به همین دلیل است که زمان دقیق اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها را اعلام نمی‌کنند؟

دولت بر خلاف اصول شناخته شده و به‌جای این‌که شفاف عمل کند، به صورت مخفی طرح هدفمند کردن یارانه‌ها را اجرا می‌کند. مثلا قیمت بلیط هواپیما یا قطار را بالا برده‌اند بدون این‌که اعلام کنند این‌ها مستقیما به این طرح ربط دارند.  ترس دولت این است که فعالان اقتصادی با اعلام این موضوع، قیمت‌ها را قبلا بالا ببرند و تورم زودتر آشکار شود.

تمهیدی که اینک بانک مرکزی به کار می برد آیا اثری در تثبیت بهای ارز  خواهد داشت؟

این اقدامات آمرانه نمی‌تواند بحران کنونی را حل کند. صد سال تجربه نشان می‌دهد که هرگاه دولت‌ها چنین عمل می‌کنند، نگرانی‌ها بیشتر می‌شود. ما شاهد فرار سرمایه‌ها  در این شرایط هستیم و این رفتارها نه به سود تولید داخلی است و نه موجب آسودگی بازار ارز می‌شود.

مهیندخت مصباح
تحریریه: فرید وحیدی
 

انفجار بمب صوتی در بیمارستان الغدیر تهران

نیروی انتظامی تهران از انفجار یک بمب صوتی در صبح روز سه‌شنبه در بیمارستان الغدیر تهران خبر داده و اعلام کرده است، این انفجار به دلیل «اختلاف شخصی» مظنون بازداشت شده با مالک داروخانه بیمارستان صورت گرفته است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، صبح روز سه‌شنبه یک بمب صوتی در بیمارستان الغدیر تهران منفجر شده است که بر اثر آن تمام‌ شیشه‌های ورودی بیمارستان شکسته شده است.
به دنبال این حادثه نیروی انتظامی تهران بزرگ با اعلام این که بمب منفجر شده یک بمب دست ساز بوده که به «صورت ابتدایی ساخته شده و با فیتله کار می‌کرد»، از دستگیری «مظنون این انفجار» توسط ماموران پلیس خبر داده است.
همچنین براساس اعلام پلیس تهران، در این انفجار که «به خاطر اختلاف شخصی مظنون دستگیر شده با مالک داروخانه این بیمارستان صورت گرفته است» کسی زخمی یا کشته نشده است.
از سوی دیگر یکی از مسئولان بیمارستان الغدیر واقع در شرق تهران نیز، با اعلام این که این حادثه ساعت هشت صبح روز سه‌شنبه روی داده، گفته است:‌ «صدایی در سالن ورودی بیمارستان الغدیر در ساعت هشت صبح به گوش رسید که با حضور حراست این بیمارستان مشخص شد، یک بمب در این سالن جاسازی شده است».
وی که نمی‌خواست، نامش فاش شود، همچنین افزوده است:‌ «صدای این انفجار موجب وحشت بیماران و پرسنل بیمارستان شد».
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در حالی «انگیزه شخصی» را علت انفجار روز سه‌شنبه در بیمارستان الغدیر تهران دانسته است که هفته گذشته و به دنبال کشته شدن دو پزشک، اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده این نیرو انگیزه شخصی و «انتقام‌گیری» را علت قتل این پزشکان اعلام کرده بود.
حدود دو هفته پیش دکتر غلامرضا سرابی ، متخصص داخلی و پزشک بیمارستان خاتم‌الا نبیا، وابسته به سپاه پاسداران، هنگام خروج از مطب خود در حوالی نارمک، هدف تیراندازی قرار گرفت و دو روز بعد در بیمارستان در گذشت.
یک روز قبل هم دکتر عبدالرضا سودبخش ، دانشیار بیمارستان امام خمینی و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران، هنگام خروج از مطب خود به ضرب گلوله فرد یا افراد ناشناسی کشته شده بود.
بر اساس اعلام پلیس آگاهی تهران ضاربان هر دو پزشک موتورسوار بوده‌اند.
همچنین در روز ۲۲ دی‌ ماه سال گذشته خورشیدی نیز، مسعود علی‌محمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران بر اثر انفجار یک بمب هدایت شونده در مقابل خانه خود در شمال تهران کشته شده بود.


برگزاری نخستين جلسه رسيدگی به پرونده حوادث کوی دانشگاه تهران


گزارش ها حاکی است نخستين جلسه رسيدگی به پرونده حوادث کوی دانشگاه تهران که سه روز پس از انتخابات رياست جمهوری روی داد،  برگزار شده است.
به گزاش خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا، در جريان اين جلسه، صدور کيفرخواست در مورد اتهامات ۲۷ تن از متهمان حوادث کوی دانشگاه روز سه شنبه برگزار شده است.
اين گزارش حاکی است در جريان اين جلسه از دادگاه، فقط ۲۳ تن از متهمان به همراه وکلا و «برخی از شاکيان» حضور داشتند و رييس دادگاه گفته که تنها پس از پايان مراحل دادرسی و قطعی شدن حکم دادگاه، انتشار اسامی متهمان ممکن خواهد بود. 
گزارش شده که در اين جلسه از دادگاه، نماينده حقوق وزارت علوم و نيز نماينده حقوقی دانشگاه تهران هم حضور داشته اند که شکايت خود را مطرح کرده اند. ضمن اين که يکی از متمهان و وکيلش از خود دفاع کرده اند و نماينده دادستان نيز از کيفرخواست خود دفاع کرده است. 
 جزييات بيشتری از اين جلسه دادگاه اعلام نشده و حتی زمان جلسه بعدی دادگاه هم اعلام نشده و فقط گفته شده «طی روزهای آينده» جلسات بعدی برگزار خواهد شد. به گزارش ايسنا به جز اين ۲۷ تن، پرونده ۱۷ متهم ديگر هم در دادگاه نظامی پايان يافته و قرار است با صدور کيفرخواست به دادگاه ارسال شود.
در ۲۵ خردادماه ۱۳۸۸، سه روز پس از انتخابات رياست جمهوری که آقای احمدی‌نژاد پيروز آن اعلام شد، تحصن دانشجويان ساکن کوی دانشگاه تهران در خيابان اميرآباد، با حمله و تيراندازی نيروهای امنيتی جمهوری اسلامی و لباس‌شخصی‌ها به خشونت کشيده شد.
معترضان می گویند که درحمله به کوی دانشگاه تعدادی از دانشجویان کشته شده اند، اما انتظامی ایران چنین مساله ای را رد می کنند.
چندی پس از آن، فيلم روايت حوادث آن حمله از شبکه تلويزيونی بی بی سی فارسی پخش شد که در آن و از ديد يکی از مهاجمان، جريان حمله و ضرب و شتم در کوی دانشگاه به تصوير کشيده شده بود.
پرونده حمله به کوی دانشگاه به موازات پرونده بازداشتگاه کهريزک تشکيل شد. اين نخستين بار است که گزارش می شود اين پرونده در جريان رسيدگی حقوقی و قضايی قرار گرفته است.
 
 
 
شیرین عبادی در دیدار با نمایندگان نوکیا - زیمنس، خواستار توضیحات 
آنان شد
جـــرس: 
با گذشت چندین ماه از شکایت عیسی سحرخیز از شرکت مخابراتی نوکیا- زیمنس، بدلیل فروش تجهیزات شنود و کنترل ارتباطات شهروندان، و علیرغم رد شکایت از سوی آن شرکت، شیرین عبادی، وکیل مدافع ایرانی و فعال حقوق بشری، ضمن دیدار با نمایندگان و عضو ارشد هیئت مدیره نوکیا زیمنس، خواستار آن شد که در خصوص فعالیتشان در ایران توضیحاتی را ارائه دهند.
عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت اول محمد خاتمی که در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته دستگیر شد، در دادخواستی علیه شرکت مخابراتی نوکیا – زیمنس، آن شرکت را به دلیل فروش فن‌آوری کنترل ارتباطات تلفنی و اینترنتی به جمهوری اسلامی، به مداخله در "نقض حقوق بشر در ایران و فراهم سازی شناسایی و بازداشت مخالفان" متهم کرده بود. این شکایت علیرغم اعتراف سخنگوی آن شرکت به ارسال تجهیزات به ایران، بعدا رد شد.
لازم به ذکر است سخنگوی شرکت نوکیا - زیمنس، چندی پیش از شکایت رسمی سحرخیز، ضمن تایید فروش و صدور محصولات فوق به دولت ایران، اعتراف کرده بود "امکانات محصول ارسال شده، به کاربران آن اجازه می دهد روی ای میل، تماس های تلفنی، پیام های متنی، پیام های ارسال شده توسط ابزارهایی مانند یاهو مسنجر و شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک «شنود» داشته باشند.
به گزارش منابع خبری جرس، در همین راستا، چندی پیش نمایندگان شرکت فوق الذکر، بعلاوه بری فرنچ (عضو هیئت مدیره)، با شیرین عبادی وکیل ایرانی و مدافع حقوق بشر دیدار و طبق خواستۀ وی، گزارشی از فعالیت های خود را به این برنده جایزه صلح نوبل ارائه نمودند.
بری فرنچ از طرف شرکت نوکیا زیمنس مواردی را به شیرین عبادی به شرح زیر ارائه و خاطرنشان کرد:
- شرکت نوکیا زیمنس نت ورکس از گزارش های موکد آگاه است که مقامات ایرانی از تکنولوژی ارتباطات برای فعالیتهای سیاسی در مسیری استفاده می کنند که با قوانین حقوق بشر سازگاری ندارد.
در نتیجه این گزارش های موثق، شرکت نوکیا زیمنس تمام کارهای مرتبط به مانیتورینگ در ایران را در سال 2009 متوقف کرده و از آن پس هیچ مرکز مانیتورینگ را برای هیچ کشوری راه اندازی نکرده و کار خود را با ایران از طریق عدم پذیرش مشتریان جدید و منحصر کردن فعالیتهای مشتریان فعلی محدود کرده است.
- قبل از ایجاد مرکز مانیتورینگ برای اپراتور موبایل در ایران در سال2008 این شرکت معتقد بود مفاهیم حقوق بشر در ایران بهتر درک می شود.
- شرکت نوکیا زیمنس انتظار دارد در جایی که تکنولوژی جدیدی را تامین کرده است از آن بصورت قانونی و در راستای حقوق بشر استفاده گردد.
این شرکت با ایجاد هر تکنولوژی سعی دارد تطابق با آئین نامه انضباطی شرکت و سیاستهای حقوق بشررا تضمین کند.
عضو هیئت مدیره این شرکت ارتباطی، برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد فعالیت شرکت نوکیا زیمنس در ایران، لینک آن شرکت را نیز برای علاقه مندان معرفی نمود.
گفتنی است شیرین عبادی در اسفندماه گذشته نیز، شرکت نوکیا زیمنس را به ارائه فن‌آوری کنترل مکالمات تلفنی به ایران و همکاری با جمهوری اسلامی در جریان "سرکوب و سانسور" اعتراض‌های پس از انتخابات متهم کرده بود؛ که آن شرکت پس از اظهارات خانم عبادی اعلام نمود که فن‌آوری این شرکت "به تقویت آزادی بیان، توسعه جوامع و پیشرفت دموکراسی کمک می‌کند" و سوء استفاده از تجهیزات ارتباطاتی" به هیچ وجه مورد تأیید این شرکت نیست."
گفتنی است شکایت‌نامه سحرخیز علیه شرکت نوکیا زیمنس، اوایل هفته گذشته توسط مهدی سحرخیز، فرزند او، و به نیابت از پدر خود که از ژوئیه ۲۰۰۹ در زندان به‌سر می‌برد، تنظیم شده بود، که بر اساس آن، دولت ایران با به ‌دست آوردن فن‌آوری‌های لازم از نوکیا- زیمنس، توانسته بود "مراکز جاسوسی" بر پا کرده و تماس‌های تلفنی عیسی سحرخیز و مخالفان را شنود کند.
و در حالیکه سخنگوی شرکت نوکیا – زیمنس نیز، فروش محصولات شنود وکنترل تماس های تلفنی و مجازی به جمهوری اسلامی را پذیرفته و اظهار تاسف کرده بود، روز جمعه ٢۹ امرداد ماه، آن شرکت اروپایی اعلام کرد که شکایت مذکور رد شده است.
 
 

هشت هزار بازرس برای اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها

بازار تهران
جزئیات اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها منتشر نشده است اما کارشناسان از افزایش قیمت ها می گویند
در آستانه اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها در ایران یک مقام وزارت بازرگانی از آمادگی هشت هزار بازرس برای مراقبت از بازار همزمان با اجرای این قانون خبر داد.
حسن رادمرد، رئیس مرکز امور اصناف و بازرگانان وزارت بازرگانی ایران روز سه شنبه ۱۳ مهر (۵ اکتبر) گفت که در حال حاضر دو هزار نیروی رسمی، سه هزار نیروی افتخاری و سه هزار نیروی پاره وقت در بازرسی اصناف مشغول به کار هستند.
او با اشاره به نقش "محوری و موثر" این افراد در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها و "پایش و تنظیم" بازار ابراز امیدواری کرد که با مشارکت اصناف قانون هدفمند کردن یارانه ها به نحو شایسته ای اجرا شود.
همزمان محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در سخنرانی در استان گلستان در شمال ایران گفته بود که هدف دولت این است که از همان روز اول اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، بهبود وضعیت در زندگی مردم آغاز شود.
اما او در ادامه با اشاره به کسانی که قصد "ایجاد ستاد و لطمه وارد کردن" در زمان اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها دارند، خطاب به مردم گفت که اگر در نقطه ای مشاهده کردند که فردی با شایعه و بازی به دنبال ایجاد اخلال در بازار است آن را به ستاد های استانی خبر دهند.
از سوی دیگر حسین ابراهیمی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران نیز به خبرگزاری مهر گفت که در رسانه ها مطرح شده است که جریاناتی داخلی و خارجی در صدد ایجاد اختلال در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها هستند.
او گفت: "بخشی از این فعالیت ها، جنگ روانی است، یعنی با ایجاد فضای روانی در مردم سعی می کنند نرخ ها شکل صعودی پیدا کرده و تحمل شرایط را برای مردم سخت کنند."
دولت ایران در حال برنامه ریزی نهایی برای اجرای قانون حذف یارانه هاست و این نگرانی وجود دارد که افزایش قیمت ها پیامدهای سیاسی و اجتماعی به دنبال داشته باشد.
برخی کارشناسان می گویند که اظهارات آقای احمدی نژاد و سخنان چند روز گذشته برخی مقامات دولتی و پلیس، نوعی هشدار به کسانی است که ممکن است نسبت به افزایش قیمت ها اعتراض داشته باشند.
دو روز پیشتر سرتیپ احمد رضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی گفته بود: "با اجرای قانون هدفمندی یارانه ها، افرادی در صدد برپایی فتنه جدید هستند ولی این دسته از افراد بدانند، پلیس با اقتدار در کنار دولت ایستاده است."
پیش از آن نیز سرتیپ اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی گفته بود: "فتنه، امروز در اشکال دیگری همچون فتنه اقتصادی ادامه دارد و ممکن است عده‌ای قصد داشته باشند که هر روز جایی را به اعتصاب و تعطیلی بکشانند، اما نیروی انتظامی بر کانون شکل دهی این فتنه اشراف کامل دارد."
اواخر اردیبهشت ماه امسال آقای احمدی نژاد اعلام کرده بود که قانون هدفمند کردن یارانه ها، بزرگترین طرح اقتصادی ۵۰ سال اخیر است که نیمه دوم امسال اجرا می شود.
 
 
انتقادات صریح نمایندگان به احمدی‌نژاد در خصوص اجرای هدفمندسازی  
یارانه ها و عدم اجرای مصوبات
جـــرس: 
در حالیکه حدود دو سوم نمایندگان مجلس شورای اسلامی دعوت اخیر احمدی نژاد را نپذیرفته و از حضور در دفتر وی استنکاف ورزیده بودند، از میان همان معدود حاضران در مراسم نیز، انتقادات تندی نسبت به عملکرد و اظهارات رئیس دولت پیرامون هدفمند سازی یارانه ها و عدم اجرای مصوبات صورت گرفت.
شامگاه یكشنبه یازدهم مهرماه، اعضای فراكسیون انقلاب اسلامی (حامیان دولت) به همراه چند تن از نمایندگان مجلس، با حضور در دفتر محمود احمدی‌نژاد، با وی دیدار و گفتگو كردند.
 با آنکه احمدی‌نژاد از تمامی نمایندگان مجلس برای شرکت در جلسه دعوت به عمل آورده بود، اما تنها اعضای فراکسیون حامیان دولت به همراه چند نماینده دیگر به آن جلسه رفتند و از رئیس مجلس و نایبان وی و حدود ۲۰۰ نماینده دیگر مجلس خبری نبود.
به گزارش ایلنا، از میان حاضران در جلسه مذکور، سید علی محمد بزرگواری نماینده كهکیلویه در مجلس بود، که در مورد جزییات نشست اظهار داشت: در این جلسه كه طبق روال گذشته برگزار شد، پنج نفر از نمایندگان صحبت كردند. موضوعات مطرح شده از سوی آنها غالبا درباره تعامل دولت با مجلس و توجه به مسائل اساسی نظام و مطالبات اصلی مردم بود. همچنین تاكید شد كه باید بیان مسائل تفرقه افكن كنار گذاشته شود.
وی افزود: بنده نیز در سخنان خود تاكید كردم كه در اظهار نظرات نباید وارد حریم فرمایشات امام و رهبری شد كه منظور موضوع در راس امور بودن مجلس بوده است. اما احمدی‌نژاد در این مورد چیزی نگفت و در سخنان خود موضوعات كلی از جمله اینكه در صدد مدیریت جهان هستیم و اینكه ایران جای خود را در دنیا باز كرده و فقط ما در مقابل آمریكا هستیم و گزارشی از سفر نیویورك و توجه رسانه‌های آمریكایی به هیات ایرانی ارائه داد.
بزرگواری در ادامه گفت: یكی از نمایندگان بر ضرورت توضیح شفاف دولت در مورد اجرایی شدن هدفمند كردن یارانه‌ها سخن گفت و تاكید كرد: همانطور كه رئیس دولت در مجامع مختلف سخنرانی می‌كند، برای نمایندگان نیز توضیح دهد. لذا پیشنهاد داد شد كه احمدی نژاد و مجریان هدفمند كردن یارانه‌ها طی یك جلسه غیر علنی به تشریح موضوع هدفمند كردن یارانه‌ها بپردازند.
نماینده كهکیلویه در مجلس در پاسخ به اینكه با توجه به مسائل مطرح شده در این جلسه، اجرایی شدن هدفمند كردن یارانه‌ها را در مورد مقرر ممكن می‌دانید یا خیر؟، تصریح كرد: وزیر اقتصاد قول 15 مهر را برای اجرای این قانون داده است. اما من به این مساله خوشبین نیستم. این درحالی است كه خود دولت می‌گوید مقدمات را فراهم كرده‌ایم.
عضو فراكسیون اصولگرایان مجلس با اشاره به اینكه در این جلسه موضوع سفرهای استانی مطرح شد، ادامه داد: نمایندگان از این كه بخش اعظم مصوبات هر سه دوره سفرهای استانی اجرایی نشده گلایه كردند.
بزرگواری در ادامه با بیان اینكه در این جلسه قریب صد نفر از نمایندگان اصولگرا حضور داشتند، فضای این نشست را انتقادی خواند.
وی در پاسخ به سوال دیگری در مورد واكنش‌های نمایندگان به اظهار نظرهای اخیر رحیم مشایی و پاسخ احمدی‌نژاد به این انتقادات گفت: مشایی در جلسه حضور نداشت و پس از انتقادات نمایندگان در این مورد نیز احمدی‌نژاد درباره ظهور امام زمان و اینكه ما در محضر امام هستیم سخن گفت و مطلبی كه به معنای مقابله با سخنان مشایی در مورد مكتب ایرانی باشد، بیان نكرد.
 در جلسه مذکور، علی‎اکبر آقایی رئیس کمیسیون عمران نیز، از عدم تخصیص اعتبارات پروژه‏‌های عمرانی علی‎رغم گذشت بیش از ۶ ماه از سال جاری گلایه کرد.
ولی اسماعیلی از نمایندگان حامی دولت به سایت خبرآنلاین گفته بود که علاوه بر سخنان رسمی منتشر شده در رسانه‌های دولتی، احمدی‌نژاد در این جلسه از نمایندگان خواسته است که: "با حضور در حوزه‎های انتخابیه خود از مردم بخواهند که در اجرای این قانون با دولت همکاری کنند."
 احمدی نژاد در دیدار مذکور، با بیان اینكه تمام اركان نظام اعم از مجلس و دولت باید خودشان را در فضای حاكمیت جهانی و اثرگذاری در تحولات جهانی تعریف كنند، طی یک اظهارات کلی گفته بود:‌ تحولات بزرگی در جهان در حال وقوع است و باید نگاه خود را به افق‌های دور دست بدوزیم و كاروانی كه به راه افتاده است، تمام توطئه و فتنه‌ها را زیر چرخ‌های خود خواهد گرفت و با استحكام به راه خود ادامه خواهد داد.
 
 
جرس: میرحسین موسوی  گفت: " نظام امروز دچار توهمات خطرناکی است و مشغول خراب کردن همه پل های کوچک و بزرگ پشت سر خود است" . او همچنین خواهان برگزاری یک رفراندوم در کشور شد و تاکید کرد که " رفراندوم برگزار کنید ببیند آیا مردم این سیاست های ویرانگر را قبول می کنند یا خیر".

آخرین نخست وزیر ایران در گفتگویی که دقایقی قبل در وبسایت کلمه منتشر شد به تشریح ویژگی های جنبش سبز پرداخته و این جنبش را ما حصل مطالبات معطل مانده یکصد ساله اخیر و جنبشی سر زنده، آزادی خواه و رهائی بخش و معاصر با نگاه به سنت و گذشته توصیف کرد که روز به روز ریشه های آن عمیق تر می شود. موسوی در این مصاحبه که به تازگی انجام شده، خطاب به اقتدارگرایان گفته است که «فرض کنید ما همه دشمن و یا فریب خورده دشمن باشیم، شما با بازگشت به سمت مردم و قانون و دوری از استبداد خودتان پرچم سبز را بلند کنید.»
میرحسین در همین مصاحبه از دولتمداران پرسیده است که «چه کسی به شما اختیار داده است که با ماجراجوئی واستبداد رای کشور را در مقابل همه جهان قرار دهید واین شرایط وخیم را در وضع اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کنید؟ و در ادامه به آنها گفته که خودتان برای خودتان هورا نکشید! رفراندوم برگزار کنید تا ببینید آیا مردم این سیاستهای ویرانگر را قبول می کنند یا نه؟»
موسوی آبروی امروز نظام را در گرو عمل به قولها و قانون در مورد پرونده هایی چون فجایع کهریزک و یا جنایات حمله به کوی دانشگاه و پیگیری نامه های زندانی های مظلوم سیاسی از جمله عبدالله مومنی و حمزه کرمی و آریا آرام نژاد و فعالین مازندرانی دانسته است. نخست وزیر دوران جنگ در این گفتگو به مشکلات اقتصادی کشور نیز پرداخته و گفته است که گذشته از خطرات امنیتی و اقتصادی بیرونی که کشور در معرض آن قرار دارد، یک مشکل اساسی امروز«کوتاه شدن دست کشور در استفاده ازنیروهای کارآمد برای مدیریت بحران در سطح سیاسی و اقتصادی و احتماعی است.نیروهای کارآمدی که به عوض انکه مشغول حل مشکلات و از بین بردن اثرات خرابکاریهای اقایان باشند یا در زندانها هستند و یا در انزوا.»
مشروح مصاحبه  وبسایت کلمه با میرحسین موسوی را در ادامه می خوانید:

یکی از بحثهای حساس در فضای ملی وضعیت جنبش سبز در شرایظ کنونی است . تحلیل شما از وضعیت کنونی جنبش چیست و آینده انرا چگونه پیش بینی می کنید؟


 جنبش سبز سر زنده است و روز به روز ریشه های آن عمیق تر می شود. جنبش سبز کلمه سبزی است که از دل پرمهر ملت ما جوشیده و ماحصل مطالبات بر زمین مانده یکصد سال اخیر بویژه مطالبات بر آمده از انقلاب اسلامی است . ازهمه مهمتر یک جنبش مدرن و متناسب با شرایط و ضروریات جهان امروزی است. اگر دقت کنید شعار ها و مطالبات در جنبش به گونه ای بیان شده است که مخالفت علنی با آن را برای اقتدار طلبان مشکل می کند.

دقیقتر بفرمایید که چه شعار و مطالبه ای است که مخالفت علنی با آن را برای جناح اقتدارگرا دشوار می کند ؟


 چه کسی می تواند آشکارا با آزادیخواهی و عدالت طلبی و یا انتخابات غیر گزینشی آزاد و رقابتی مخالفت کند. یا چه کسی می تواندتکیه بر ارزشهای فرهنگهای متنوع قومی را رد کند و یا به به راحتی و باصدای بلند بگوید که کرامت ذاتی انساتها را قبول ندارد و یا نمی خواهد مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند و یا بگوید باز تولید استبداد آن هم به قول مرحوم علامه نائینی بد ترین نوع استبداد امر مطلوبی است؟

ما می دانیم درضمیر و باطن انسانی هیچ کس حتی در میان نیروهای امنیتی، نظامی و بسیجیان سیاهپوش امروزی راضی به کشتن و سرکوب ومحبوس کردن فرهیختگان، معلمان، کارگران و زنان و مردان نیست، مگر یک عده بیمار و یا وابستگان به قدرت و سودبرندگان از غارت منابع ملی. به همین دلیل وقتی مخالفان جنبش نمی توانند با خواسته های جنبش مقابله کنند دشمن تراشی می کنند. دشمن تراشی هایی از جنس آنچه در نوار سردار مشفق بود. از این نظر نوار سردار مشفق به عنوان یک سند تاریخی دارای اهمیت هم هست.

 برای چندمین بار است که شما به اهمیت نوار سخنان سردار سردار مشفق اشاره می کنید، همان سخنانی که موجب شکایت هفت اصلاح طلب علیه کودتای انتخاباتی نیز شد، اولا اهمیت آن سخنان در چیست ؟ ثانیا به نظر شما دلیل عصبانیت اقتدارگرایان از شکایتی که بر پایه سخنان سردار مشفق استوار بود، چیست؟


 سخنان سردار مشفق علاوه برآنکه سندی برای اثبات تقلب و کودتای انتخاباتی است برای نشان دادن انحطاط فکری دشمنان مردم بسیار مهم است. دلیل عصبانیت اقتدار طلبان از شکایت بر پایه سخنرانی کذائی همین است. اما ما در مقابل این عصبانیت می توانیم بگوییم که فرض کنید ما همه دشمن و یا فریب خورده دشمن باشیم شما بدون توجه به ما میثاق بین خود و مردم را که رعایت حقوق مردم و حفظ آزادی ها واجرای بدون تنازل قانون اساسی و حق حاکمیت مردم بر سر نوشت خودشان است، رعایت کنید. شما با بازگشت به سمت مردم و قانون و دوری از استبداد خودتان پرچم سبز را بلند کنید. چه کسی به شما اختیار داده است که با ماجراجوئی واستبداد رای کشور را در مقابل همه جهان قرار دهید واین شرایط وخیم را در وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کنید. خودتان برای خودتان هورا نکشید! رفراندوم برگزار کنید ببینید آیا مردم این سیاستهای ویرانگر را قبول می کنند یا نه؟

 مهم ترین ویژگی های جنیش سبز را در شرایط فعلی چگونه بیان می کنید؟


 در خلاصه ترین حالت باید بگویم جنبش سبز یک جنبش آزادی خواه و رهائی بخش کاملا معاصر است و نگاه به سنت و گذشته درآن به شیوه ای است که دست و پای آنرا نبسته و امید به آینده هم به نوعی نیست که آنرا دچار خیالپردازی کرده باشد. سیاستهای ویرانگر دولتمداران هم البته نقش اساسی در توجه دادن مردم به شعارها جنبش داشته است و بتدریج انرا بصورت تنها بدیل برای وضعیت موجود در آورده است

 می شنویم که آقایان در تبلیغات رسمی خود می گویند که جنبش سبز را جمع کرده اند البته برخی اوقات خیلی راحت هم از لفظ «سرکوب» استفاده می کنند؟ نظر شما در باره این ادعا چیست؟


امتحان این ادعاخیلی ساده است. بگذارند بدون پر کردن خیابانها از نیروهای سیاهپوش و مسلح در مراسمی مثل شانزده آذر و یا بیست پنچ خرداد مردم نظر خود را با استفاده از حقوقشان که در اصل بیست و هفت قانون اساسی آمده است، نشان بدهند. با دلخوشی به تجمعاتی که با حاضر غایب کردن در ادارات و یا تشویق و ترساندن و با هدایت احزاب و تشکلهای پادگانی ترتیب داده می شود، مشکل حل نمی شود.

همین تکبیرهای خودجوش روز دوشنبه آخر شهریور به تنهائی پاسخ آن همه تجمعات مهندسی شده را داد. بنده به اختصار در پاسخ این ادعا بگویم که اثراتی که جنبش سبز تاکنون داشته جمع کردنی نیست. شما به ترک هائی که در بدنه آلوده به فساد و ظلم ایجاد شده نگاه کنید. این ترکها در جاهایی به شکافهای غیر قابل ترمیم تبدیل شده است.


آنها برای پوشاندن این شکافها بطور مرتب به دروغگوئی وادار می شوند. آبروی نظام امروز در گرو عمل به قولها و قانون در مورد پرونده هائی چون فجایع کهریزک و یا نامه های زندانی های مظلوم سیاسی و یا جنایات حمله به کوی دانشگاه درآمده است و کاملا مشهود است که دولتمداران راه حلی را در این زمینه ندارند و برای همین دروغ ها هر روز درحال افزایش است و هر روز بیشتر از روز پیش مشت اینان در مقابل مردم ایران و جهانیان باز می شود. به نظر من تبدیل دروغ بعنوان روش اداره کشور هم نشان خوف است و هم نشان زوال. اینها نه تنها از تجمع ها و راهپیمایی های خیابان که حتی از مچ بند سبز هنرمندان و ورزشکاران و جوانان نیز می ترسند.


باید به یاد داشته باشیم که در نبود جنبش این فساد و ظلم ساختاری و خودرایی ممکن بود برای مدت طولانی پنهان بماند ودر آینده کشور را در معرض خطرهای علاج ناپذیر قرار دهد. خلاصه بگویم اینکه ما در مقابل میلیاردها انسان در مقر سازمان ملل بگوییم در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد و اینهائی که زندانی هستند می خواسته اند پلیسها را بکشند و یا ترس خود را از مچ بند سبز ورزشکاران و هنرمندان نتوانیم پنهان کنیم نشان می دهد که جنبش در همه حال و همه جای ایران و جهان حضور دارد و اینان را راحت نمی گذارد و عرصه را آن چنان برای ظالمان تنگ کرده است که تصدیق بدیهیات از سوی اینان مساوی رها کردن قدرت خواهد بود وبه همین دلیل بسط آگاهی ها برای آینده کشور و جنبش نقش حیاتی دارد. نیروهای مسلحی که درآستانه روز قدس برای ترساندن مردم به خیابانها آورده شدند نشان می دهد که اقتدار گرایان از سرزندگی جنبش اطلاع کامل دارند. حالا اگر یک وزیر بی اختیاری تعادل خودرا در مقابل مچ بند سبز سینماگرها از دست می دهد نباید آنرا جدی گرفت.

 به مساله ی اقتصادی بپردازیم. در کشور علاوه بر بحران سیاسی نشانه های آشکاری از بحران اقتصادی دیده می شود. نرخ ارز و طلا و توقف گشایش اعتبارها و کم شدن فروش نفت و اعتصاب ها در چند ماه اخیر در بازارهای کشور اتفاق افتاده است وبیکاری، تورم ومشکلات روز افزون معیشتی نیز کاملا برای مردم ملموس است. اما در مقابل گفته می شود این تحریم ها به نفع کشور است و ما تحریم ها را دور می زنیم و از این قبیل بحثها. نظر شما به عنوان کسی که در هشت سال از بحرانی ترین دوران کشور دولت را اداره کردید در باره بحران های فعلی اقتصادی و ادعاهای دولت چیست؟


 بنده بلافاصله بعد از قطعنامه ۱۹۲۹ در یاداشتی گفتم که این قطعنامه و قطعنامه های قبلی قابل اجتناب بودند و گزافه گوئی هاو ماجراجوئی ها در سیاست خارجی برای استفاده داخلی منجر به صدور این قطعنامه و پیامدهای آن شد و متاسفانه هنوز هم رویه سابق ادامه دارد. می شود سخنرانی هاو مواضع اخیر در نیو یورک را از زاویه تامین منافع ملی بین استادان و صاحبنظران و حتی کارشناسان زبده وزارت خارجه به بحث و گفتگو گذاشت تا معلوم شوداین مواضع چقدر به نفع مصالح ملی ما بوده است.

البته ممکن است در قهوه خانه های بعضی از کشور های عربی به به و چه چه هم بشنویم. ولی اثرات واقعی این مواضع درسفره های محرومان و مستضعفان جامعه و بازار و اقتصاد ملی روز بروز بیشتر حس خواهد شد. گذشته از خطرات امنیتی و اقتصادی بیرونی در داخل هم ما مشکل اساسی تری داریم که ممکن است در نگاه اول به نظر نیاید و آن کوتاه شدن دست کشور در استفاده از نیروهای کارآمد برای مدیریت بحران در سطح سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است. نظام امروز دچار توهمات خطرناکی است و مشغول خراب کردن همه پلهای کوچک و بزرگ پشت سر است و گرنه در داخل این معرکه بزرگ به فکر حذف روز گفتگوی تمدنها از تقویم های کشور نمی افتادند.همین اقدام به ظاهر کوچک به خوبی نگاه کوتاه نگرانه و جناحی را که کشور دچار آن شده است، بخوبی نشان می دهد. حضرات فکر می کنند عرصه سیاست داخلی و خارجی مثل سر گذرهای کوچک محلات قدیمی است که با اشتلم و فحش و دعوا حریف را از میدان بدر می کردند.

مشکل در این است که مقیاسها اشتباه گرفته شده است و بین منافع بزرگ ملی و منافع حقیرانه شخصی و صحنه پیچیده بین المللی و جدالهای کوچک سرمحله ای خلط شده است وگرنه با احتیاط و تدبیر بیشتر عمل می شد. در این بین فریاد شعارهای ارزشی و دینی بیش از همیشه بلند است و من میگویم اگر واقعا اسلام و ایران برای ما اهمیت داشت این همه نیروهای نخبه را از نظام نمی راندیم آیا امروز جای امین زاده باید در زندان باشد یا وزارت خارجه ؟ و آیا امروز صفائی فراهانی در زندان و بیمارستان باید باشد و یا در وزارت اقتصاد و دارایی؟ اقتدارگرایان خواه خوششان بیاید و یا بدشان بیایداکثریت نیروها و مدیرانی که امروز می توانستند در این بحران نقش آفرین باشند درحزب مشارکت و مجاهدین انقلاب و کارگزاران واعتماد ملی و سایر تشکلهای مشابه هستند و در این بین مساله عمده دادستان کشور و سخنگوی قوه قضائیه و در حقیقت سخنگوی کل نظام اعلام غیر قانونی بودن این تشکیلات ها و دستگیری اعضای آنهاست.

بنده متاثر می شوم وقتی می بینم مدیران برجسته کشور عوض آنکه مشغول حل مشکلات و از بین بردن اثرات خرابکاریهای آقایان باشند یا در زندانها هستند و یا در انزوا. همه ما شاهد آن بوده ایم که بعضی از این مدیران در سطح اجرا چه معجزاتی آفریده اند. امروزهمه زنان و مردانی که گمنام و یا مشهور تحت تعقیب و یا در زندان هستند می توانستند گره های بسیار ازمشکلات کشور باز کنند. بنده از روی دلسوزی توصیه میکنم که این روزهای سخت که سختتر هم خواهدشد تاجائی که میتوان آن هزاران مدیر و نیروی کار امدی که از همه دستگاهها تصفیه شدند مورد توجه قرار گیرند و از تجربیات آن ها استفاده شود. گرچه می دانم که نباید انتظار داشته باشم که میخ‌ آهنین رود در سنگ.

 در مورد ادعاهای رسمی در مورد حل مشکلات کشور که زیاد این روزها از رسانه های رسمی شنیده می شود ،چه نظری دارید؟


 در این باره باید بگویم شفافیت و اذعان بوجود بحران بخشی جدائی ناپذیر از راه حل است. با پوشاندن مسائل و رجزخوانی نفتی نخواهیم داشت که آنرا بر سر سفره های مردم ببریم و یا امنیت ایران عزیز را تامین کنیم. دروغ و وارونه سازی حقایق باید متوقف شود تا ما همه مردم را پشت نظام داشته باشیم. باید بدانیم در دراز مدت برای مردم مهم تر از اسم حکومت تامین حقوق حقه آنان و احترام به کرامت ذاتی آنهاست. اگر می خواهید اسلام را حفظ کنید بطور عملی باید نشان بدهید که اسلام از تامین حقوق مردم و حق حاکمیت انان بر سرنوشت خود وحل مشکلات کشور عاجز نیست ومخالف ظلم وفساد و زورگوئی وفامیل بازی و اختناق است. هیچ دولت و نظام سیاسی نمی تواتد جز با ایجاد وحدت بین ملت خود در خطرات جدی از خود دفاع کند.

راه حل جذب مردم در این است که به آنها اطمینان داده شود که رای آنها دزدیده نخواهدشد و آنها خواهند بود که باید تصمیم بگیرند نماینده اشان در سازمان ملل چگونه سخن بگوید و با کدام کشور دوست باشد و با کدام دشمن. ونمایندگان آنها خواهند بود که تصمیم بگیرند چه زمانی ازدولتمداران حمایت کنند و چه زمانی استیضاح. وگرنه با دادن دو اطلاعیه متناقض دریک روز در مدح و ذم دولت مردم از جنبش سبز جدا نخواهند شد.

 به تازگی یکی از سخنگویان موتلفه گفته است که باید بدنه مردم را از موسوی و خاتمی و کروبی جدا کنیم تا مشکل فتنه حل شود. به نظر می رسد این استراتژی تازه آقایان باشد. ارزیابی شما از استراتژی تازه شان چیست؟
   به نظر من استراتژی عاقلانه ای است ولی مردم جذب تشکلهایی می شوند که مردم را بخاطر منافع خودشان با دگر سازیهای بی مورد خودی و ناخودی نکنند واز حقوق مردم دفاع کنند. چه اشکالی دارد موتلفه هم از رسیدگی به نامه های حمزه کرمی و عبدالله مومنی و به دفاعیه آریا آرام نژاد و فعالین مازندرانی توجه و رسیدگی کند و هم مخالفت صریح خود را با شکنجه و اعتراف گیری و تواب سازی اعلام کند. و یا بعنوان یک حزب قدیمی به دستگیری غیر قانونی اغضای نهضت آزادی که آن هم یک تشکل و حزب قدیمی است اعتراض کند؟ مشکل موقعی حل می شود که ما چشممان را به تمایزهائی که خودی و ناخودی کردن ایجاد می کند ببندیم و از حق دفاع کنیم، حتی اگر به ضرر خودمان باشد. من یقین دارم اگر شهید بزرگوار عراقی امروز زنده بود از حق وعدالت دفاع می کرد حتی اگر به ضررخود ویا دوستانش بود.
 
 
جرس: 
پدر  معنوی جنبش سبز سالها در حصر خانگی بود. سالها در محافل خانوادگی و سیاسی از او به عنوان یکی از مسئولان کنار گذاشته شده جمهوری اسلامی یاد می شد که قربانی صداقت شده است. اما پس از حوادث انتخابات، مردم آنچه را درباره این مرجع عالی قدر در دل داشتند بیان کردند. او کسی نبود جز آیت الله منتظری. مردی که آسایش خود و خانواده اش را در راه به ثمر نشاندن درخت نظام جمهوری اسلامی از دست داد و سالها به دلیل پایداری و اصرار بر حق، گوشه نشینی و انزوا  در خانه را به جان خرید. او سالها در حصر خانگی ماند اما از سخن حقش کوتاه نیامد.به مناسبت سالروز تولد ایت الله منتظری عده ای از همراهان جنبش سبز با  حجت الاسلام والمسلمین احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری درباره زندگی  و کنار گیری این مرجع عالی قدر  گپ و گفتی داشتند که در پی می آید:  
 
امام از قتل های سال 67 مطلع بودند یا خیر؟
آنچه ما می دانیم اینست که در آن زمان تصویر متن حکم ایشان در مورد اعدام آنان را بر روی هر پرونده  می گذاشتند. اگر تشخیص می دادند که زندانی به اصطلاح سر موضع است اعدام می شد. می گفتند زندانی مصاحبه کند تا اعدام نشود. متاسفانه اعمال قبیح خود را به اسم دین و تشیع انجام می دهند. آقای منتظری  تا آخرین لحظه امیدوار بودند که کسانی که در راه انقلاب زحمت کشیدند رنگ تحول را ببینند  اما هنوز متاسفانه خبری از تحول نیست. به اسم دین و مذهب شکنجه صورت می گیرد.
 یک بار آخر شب به اتاق آیت الله منتظری رفتم. دیدم پدر در حال نوشتن نامه ای هستند. پیش نویس آن را به من دادند. یک نامه به امام درباره قتل های 67 نوشته بودند. من به ایشان گفتم که اینها را صلاح نیست که در کاغذ بنویسید. اینها مطالب فوق سرّی است که باید شفاهی به امام بگویید نه اینکه مکتوب کنید. ایشان فرمودند همه چیز تمام شده است. آیت الله منتظری گفتند که با خونی که به ناحق ریخته می شود همه چیز تمام می شود، این محرمانه نیست و حق کسی که خونش ریخته شده نباید پایمال شود.

یعنی شما فکر می کنید که امام از قتل های 67 مطلع نبود؟
نامه ها را مسئول دفتر یا حاج احمد آقا می گرفتند. به همین دلیل ممکن است برخی از نامه ها به امام نرسیده باشد. به طور مثال آیت الله منتظری در تاریخ 4/1/ 68 نامه ای به امام نوشتند که من شرعا و قانونا نظر شما را بر نظر خودم مقدم می دانم. امام می توانست زیر آن نامه بنویسد خودت گفتی برو کنار و سیاست و ریاست را کنار بگذار. اما ایشان در تاریخ 6/1/68 نامه ای نوشتند که والله من بازرگان و بنی صدر را از اول قبول نداشتم، واللّه من از اول با قائم مقامی تو مخالف بودم. خلاصه اینکه جواب آن نامه متواضعانه، این نامه تند نبود. علاوه براین نامه 6/1/68 صد در صد دست خط امام نیست.

اختلافات احمد آقا و آیت الله منتظری از کجا ریشه می گرفت؟
حاج احمد آقا همواره می خواست تاکید کند که امام اشتباه نمی کند. به طور مثال امام گفته بود که این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستادگی می کنیم. ایشان به کسانی که می خواستند نزد امام بروند می گفتند که از جنگ صحبتی نکنید. در جلسات سران سه قوه می گفتند که حرف صلح را مطرح نکنید. حتی آیت الله طاهری اصفهانی می خواست نزد امام برود و درباره کمبودهای جبهه صحبت کند. خیلی از  وضع جبهه ها گلایه داشت اما در ملاقات هیچ صحبتی از جبهه نکرده بود چون حاج احمد آقا گفته بود که  درباره مسایل جنگ به امام حرفی نزنید.

آیا آقای حاج احمد خمینی به دلیل اینکه مواضع درستی درباره آیت الله منتظری نداشتند، پیش از مرگ ابراز پشیمانی کردند و پیش آیت الله منتظری آمدند؟
ابراز پشیمانی نکردند. در مجلس ختمی که به قم آمده بودند آیت الله منتظری و احمد آقا خمینی همدیگر را می بینند و خیلی احمد آقا به ایشان احترم گذاشته بود و مثل سابق رفتارشان نبود. اما اینکه نزد پدرم بیاید و ابراز پشیمانی کند نبوده است. همچنین تنها آیت الله منتظری گفته بودند که استقراض از کشورهای خارجی نکنید که احمد آقا خمینی در سال پایانی عمرش - در مصاحبه یا سخنرانی - گفته بود که دوستداران واقعی انقلاب گفته بودند که استقراض از کشورهای خارجی نکنید.

بعد از بایکوت کردن آقای منتظری چه واکنش هایی صورت گرفت؟ کاری انجام نشد و اعتراضی صورت نگرفت؟ چرا بعد رسانه ای نداشت؟
حملات یکطرفه بود. رنجنامه احمد آقا در تیراژ بالا منتشر شد اما امکان پاسخگویی برای ما وجود نداشت. این جوی که  در فضای سایبری و اینترنتی الان هست آن زمان نبود که به راحتی بتوان اطلاع رسانی کرد. فضای مجازی نبود و دوستان آیت الله منتظری بایکوت خبری صد در صد بودند.
 در تاریخ 18/2/68  نامه ای را آیت الله منتظری نوشتند که من به همراه آقای دری نجف آبادی که آن زمان مسئول دفتر بودند رفتیم  که نامه را برسانیم. اما گفتند  که حال امام خوب نیست و امکان ملاقات نیست. حاج احمد آقا نامه را گرفت ولی اجازه ملاقات نداد. آقای دری به حاج احمد آقا گفت که "دیگر آیت الله منتظری قائم مقام رهبری نیست  ولی این فضاحتی که روزنامه ها درست کرده اند کل روحانیت را خراب می کند. مردم می گویند این شخص که دومین شخصیت انقلاب بوده است اگر واقعا اینقدر آدم بدی است پس وای به حال بقیه آنان". حاج احمد آقا در جواب گفت "ببین آقای دری بالاخره آقای منتظری گفته که امام زن های بچه دار را اعدام کرده است حالا ما باید بگوییم کسی که این حرف را زده یک مجتهد جامع الشرایط است و یا یک ضد انقلاب؟"

چه کسانی از عزل آیت الله منتظری حمایت نکردند؟
روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین قم از عزل آیت الله منتظری حمایت نکردند اما مجمع روحانیون مبارز بیانیه تندی دادند که الفاظ زشتی هم در آن به کار بردند.

در زمان آقای خاتمی آیت الله منتظری در چه وضعیتی قرار داشتند؟
نامه حصر آیت الله منتظری را آقای خاتمی امضا کرده بودند و در این باره دستور داده بودند.

آیت الله منتظری چه شد که نظریه ولایت فقیه را ارایه دادند؟
نظر آیت الله منتظری این چیزی نبود که امروز اجرا می شود. اینکه یک نفر بگوید و بقیه اجرا کنند نبود. ایشان می گفتند فقیه یعنی متخصص فقه، یعنی فقیه باید نظارت کند که مجلس و دولت و دستگاه قضایی مطابق شرع عمل کنند.

دو سال پیش آیت الله منتظری از چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری  حمایت کرد؟
همیشه ایشان می گفتند که رای مخفی است و نمی گفتند به چه کسی رای داده اند. اما علی القاعده ایشان به آقای موسوی و یا آقای کروبی رای دادند.

بعد از انتخابات ریاست جمهوری چه شد که مردم نسبت به آیت الله منتظری نظرشان تغییر کرد و دوباره به گفته های این بزرگوار استناد کردند؟
فکر می کنم در طول بیست سال به تدریج مردم آگاه شده بودند که بسیاری از تبلیغات علیه آیت اللّه منتظری یکطرفه و خلاف واقع بوده است. بعضی هم که آگاه بودند فرصت اظهار نظر پیدا کردند. ان شاءاللّه موفق باشید.

 

فعالین مازندرانی در دادکاه
فشارهای روحی و روانی در زندان بابل


اخبار روز: 

اخبار روز - گزارش رسیده: بنا به اخبار رسیده از منابع آگاه در مازندران طی روزهای اخیر دادگاه چند تن از فعالین سیاسی سرشناس استان مازندران تشکیل شد. به گزارش این خبر این دادگاه دومین جلسه رسیدگی به پرونده متهمین حوادث پس از انتخابات بوده است. جلسه دادگاه در شعبه ۱۰۱دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ریاست قاضی باقریان تشکیل شده بود. منابع آگاه گزارش می دهند که در این دادگاه علیرضا شهیری، دکتر احمد میری، دکتر علی اکبر سروش، آریا آرام نژاد، علیرضا فلاحتی، محمدرضاکربلائی آقاملکی، محمد معصومیان و مصطفی ابراهیم تبار حضور داشتند و ازخود دفاع کردند.
در ابتدای جلسه معاون دادستان اتهام هر یک از فعالین سیاسی را اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ و تبانی علیه نظام عنوان کرد و سپس هر یک از این متهمین به دفاع از خود پرداختند. گفتنی است اغلب متهمین دادگاه روزهای اخیر از اعضای ستاد مهندس میر حسین موسوی در استان مازندران بوده اند که در بهمن و اسفند ٨٨ توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده و دوران بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساری و متی کلای بابل سپری کرده بود.
دفاعیات هر یک از متهمین حوادث پس از انتخابات در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ترتیب زیر می باشد:
 
علیرضا شهیری: "با پیشکسوتان نظام به گونه ای برخورد نکنید که بگویند روزهای خوب همه خواب بود"
یکی از متهمین سرشناس این پرونده علیرضا شهیری رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در بابل بوده که در اظهارات خود عنوان داشت : " فردی که در مقابل شما ایستاده در حقیقت زندانی ۲ نظام است یک بار در رژیم شاه و به جرم پیروی از امام و دیگری درعصر جمهوری اسلامی ای که خودم برای استقرار آن تلاش و جان فشانی کرده ام. " مسئول سابق روابط عمومی استانداری مازندران افزود : " آیا مسوولان و متولیان امنیتی کشور شرایط بعد از انتخابات ۲۲ خرداد را به دقت و هوشمندانه آسیب شناسیکرده و فهمیده اند که چرا بعد از گذشت ۳۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران فرزندان انقلاب اینگونه محاکمه می شوند؟ آیا این نظریه که انقلاب فرزندان خود را میخورد صحیح است؟ آیا از کارآمدی یا ناکارآمدی مسئولان نظام و دولت در حل مشکلات و ... باخبرند؟ و می دانند در زیر پوست شهر بابل و شهرهای دیگر کشور چه میگذرد؟ آیا می خواهند با پیشکسوتان انقلاب به گونه ایبرخورد کنند که دیگران عطای انقلاب و سیاست را به لقایش بخشیده و از خیر همه چیز بگذرند و بگویند آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود! "
سپس شهیری اجمالا به معرفیخود پرداخت و به التزام خود به امام و راه او اشاره کرد و حضور مردم در صحنه و مشارکت آنان در تعیین سرنوشت شان را برگرفته از همین تفکر و تضمین کننده حیات جامعه دانست و اذعان داشت که اگر امثال بنده و سایر فعالان سیاسی نبودند شور و حالی در جامعه ایجاد نمیشد، آنوقت بزرگان نظام نمی توانستند از بلندای نماز جمعه تهران حضور میلیونی مردم را در صحنه انتخابات به رخ جهان بکشند.
رئیس سابق اداره آموزش و پرورش شهرستان بابل در ادامه گفت : " بگذارید همین جا بگویم که شرط انصاف نیست که از وجود من و امثال من برای به صحنه آوردن مردم استفاده نمائید اما بعد به بهانههای عجیب برخی را دستگیر و زندانی کنید. "
شهیری در رد اتهامات خود که برگزاری جلسات قرآن در منزلشان بود خطاب به قاضی باقریان گفت : " از کی تا به حال خواندن قرآن و تفسیر و ذکر خاطرات دوران انقلاب و صحبت در مورد مسائل روز جرم محسوب می شود؟ "

احمد میری: "اگر راه اصلاحات بسته شود را انقلاب هموار می شود"

متهم دیگر این پرونده احمد میری از اعضای ستاد مهندس میر حسین موسوی بود که در ابتدای اظهارات خود عنوان داشت:
" تمام بازجویی ها در زیر زمین اطلاعات مازندران را ساخته و پرداخته سناریو از پیش تعیین شده آن اداره میدانم که با القاء فرضیات خود در صدد اثبات آن بوده است و هیچ اعتبار حقوقی و قانونی برای آن قائل نیستم و قابل استناد هم نمی دانم زیرا در فشار روحی و روانیو در شرایط خاص قرار داشتم.
فرماندار سابق رامسر و بابلسر خطاب به قاضی باقریان گفت : " آیا کسیکه از خانواده ایبرخواسته است که مجموعا ۱۷ سال در جبهههای جنگ علیه اشغال گران مبارزه کرده اند و بارها در راه استقرار نظام جان فشانی کرده اند، می تواند امنیت کشور را تهدید کند؟ آیا کسیکه ۱۵ ماه در جبهههای ایران - لبنان حضور داشته، به نظام وفادار نیست؟ کسیکه دوران جوانی، دانشگاه و زندگیرا رها و ۵ ماه در جنوب لبنان در سختترین شرایط علیه صیهونیستیها مبارزه کرده، می تواند امنیت ملیرا تهدید کند؟ "
دکتر احمد میری از اینکه بعد از انتخابات از تدریس در دانشگاه محروم شد انتقاد کرد و وفادارترین افراد را در حال حاضر به نظام، راحت طلبان دانست و افزود : " آیا هیچ نظامی با فرزندان خویش که در سختترین شرایط در راه آن ، جانبازی و جان فشانی کرده اند و دهها بار عملا وفاداری خود را به نظام ثابت کرده اند ، چنین برخورد می کند ؟ آیا این است مزد مایی که در بحرانیترین شرایط ، به نظام خدمت کردیم ؟ امروز رقبا ما را متهم به مخالفت به نظام میکنند؟ مردم خواهند پرسید نظامی که با فرزندانش این گونه برخورد میکند با دیگران چه میکند؟ آیا این به نفع نظام است؟ انقلابیون دیروز ، مخالفان امروز؟"!
قائم مقام جبهه مشارکت مازندران خاطرنشان کرد: " اگر راه اصلاح بسته شود، راه انقلاب هموار می گردد. این به نفع نظام و آینده کشور نیست. "


دکتر علی اکبر سروش: " آقای قاضی! اگر شما هم تحت فشار و شکنجه و سلول انفرادی قرار می داشتید علیه مسئولین ارشد نظام هم اعتراف می کردید."

در ادامه دکتر علی اکبر سروش عضو ستاد مهندس میر حسین موسوی در اظهارات خود خطاب به قاضی گفت: "من یک کنشگر سیاسی هستم، جرمی را مرتکب نشده ام لذا قضاوت شما امروز بسیار مهم است و در تاریخ این کشور و این شهرستان ثبت خواهد شد و مردمان روی آن نظر خواهند داد.
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت مازندران عنوان کرد: " آقای قاضی! من نمی دانم شما با چه روحیه ای این پرونده را پذیرفته اید. خداوند در امر قضاوت بسیار دقیق است. در مرحله ای از تاریخ می بینیم که مساله ای بین یهودیان و مسلمانان پیش آمده است و طوری جلوه گر شد که گویا پیامبر در این امر می خواهد یک طرفه به نفع مسلمانان رای بدهد. خداوند به او نهیب می زند و هشداری جدی می دهد."
رئیس سابق اداره آموزش و پرورش شهرستان بابل پس از اشاره تاریخی قضاوت در صدر اسلام خاطرنشان کرد:
" آقای باقریان! شما فرض کنید که ما همه یهودیم اما عدالت و وجدان خود را زیر پا مگذارید."
این استاد دانشگاه در بخشی از دفاعیات خود در حالی که قاضی پرونده سوالات مکرر از متهمین می پرسید، افزود: " آقای قاضی اگر شما هم تحت فشار و شکنجه و سلول انفرادی قرار می داشتید علیه مسئولین ارشد نظام هم اعتراف می کردید."
وی در پایان خاطرنشان کرد که هیچ گونه اتهامی در پرونده اش وجود ندارد و تمامی کارهای انجام گرفته توسط خود و دوستانش را شایسته تقدیر خواند و نه مجازات.


محمدرضا ملکی: "اگر با عاملین حمله به آقای کروبی برخورد می شد شاید فجایعی همچون حمله به بیت آیت الله صانعی اتفاق نمی افتاد"

یکی دیگر از متهمان این پرونده محمد رضا کربلائی آقا ملکی بود که در اظهارات خود به مواردی در کیفر خواست، دادستان و گزارش اداره اطلاعات اشاره کرد و افزود : " نکات اشتباهی در پرونده بنده وجود داشته که در بازجوئی های بنده نبوده است. به عنوان مثال او به مورد شهادت خانم سمسارزاده اشاره کرد که اداره اطلاعات در گزارش خود به اشتباه نوشته بودند سمسار پور و محل دفن او را هم اشتباه ذکر کرده بودند!! اداره ای که در این سطح اشتباه می کند چگونه در مورد جریان پرونده نظر داده و ادعای اشراف کامل برشهر و امور آن را دارد؟! "
از اتهامات دیگر محمد رضا ملکی ارسال فیلم حمله به مهدی کروبی در روز ۲۲بهمن به سایت جرس و انتشار آن در اینترنت بود که کربلایی ملکی ضمن پذیرفتن آن اشاره کرد : " اگر با عاملین حمله به آقای کروبی برخورد می شد شاید فجایعی همچون حمله به بیت آیت الله صانعی اتفاق نمی افتاد. "
وی خواستار توضیح قاضی در مورد چرایی غیر قانونی بودن این حرکت شد و خاطرنشان کرد : " چرا باید او به جای حمله کنندگان، ۲۵ روز را در بدترین شرایط زندان متی کلای بابل در کنار بیماران ایدزی و معتادان سپری کند؟! "
او در ادامه به فشارهای اداره اطلاعات بابل بر او و دوستانش برای اعتراف بر علیه آقایان شهیری سروش و میری اشاره کرد که وقتی با مقاومت او روبرو شدند با برگزاری جلسه شبه بازجویی دیگر در دفتر رییس زندان متی کلای بابل "ناصر بابازاده" اشاره کرد و خطاب به قاضی باقریان گفت:
" بابازاده سعی کرد با روبرو کردن بنده با خانواده ام، مرا وادار به اعتراف علیه آقایان سروش و میری و شهیری کند تا آزادیم را به دست بیاورم که باید عرض کنم در این امر موفق نشد. "


آریا آرام نژاد: "آیا وزارت اطلاعات تبدیل به وکیل مدافع معاویه و یزید گردیده است؟!"

آریا آرام نژاد فعال هنری شهرستان بابل در مجموع دفاعیات خود عنوان داشت: " بنده درتاریخ ۲۶ بهمن طی یورش نیروهای امنیتی در منزل شخصیم دستگیر شدم و مدت ۴۴ روزه دوران بازداشت خود را در بند انفرادی زندان متی کلا سپری کردم. نیروهای وزارت اطلاعات پس از برهم زدن اسباب و اثاثیه کلیه وسایل شخصی و کاری مرا ضبط کردند."
وی در ادامه از مصداق های فشاری که در دوران بازداشت متحمل شد، خطاب به قاضی گفت:
0- توهین به برادر جانبازم، بنده و خانواده ام از سوی مقامات امنیتی – ایجارعب و هراس بنده مبنی بر بازداشت همسرم – تهدید به اعدام از سوی مقامات زندان متی کلای بابل – نگهداری ام در سلول انفرادی ۵/۱ در ۲ بدون کوچکترین امکانات – سهل انگاری در دادن داروهای قلبی - همجواری در کنار سلول کسی که مبتلا به بیماری ایدز بود و وادار نمودن برای عبور پا برهنه از روی خونهای که به واسطه خود زنی آن شخص در کف سلول ریخته بود - عریان کردن بدن به بهانه بازرسی در حالی که ماموری در دستش دوربین عکاسی بود ٬ وی در جواب اعتراض مکرر و امتنای من، وقیحانه و با خنده می گفت : " میترسی" - ضرب و شتم بسیار شدید و غیر انسانی توسط مامور زندان متی کلا در جواب درخواست ملاقاتم با پزشک ٬ بگونه ای که تا مدتها آثارش روی بدنم قابل مشاهده بود - بستن دست و پایم با زنجیر به هم برای مدت طولانی در زندان متی کلا از مصداق های بارز شکنجه بنده در دورا ن بازداشت بوده است."
وی در ادامه دفاعیات خود گفت : " بنده پس از حوادث عاشورا که منجر به کشته شدن تعدادی از هموطنان عزیزمان گردید و پس از دیدن تصاویر تکان دهنده و جانسوزش ٬ احساس وظیفه کردم که ضمن محکوم کردن این عمل غیر انسانی ـ رسالت هنری ام را به بجای آورم ٬ لذا دست به انتشار ترانه و آهنگی زدم که به " علی برخیز" معروف گردید. محتوای این آهنگ اشاره دارد به سو استفاده عده ای دغل باز از نام خدا و قرآن و ائمه برای رسیدن به مقاصدی شیطانی و استمداد خواستم از ائمه برای برچیدن و خشکاندن ریشه های دروغ و نیرنگ و ریا . عجبا که امروز گویا توسل به دین و ایمان نیز در کشور ما جرم محسوب می شود !"
من رئیس جمهور را به رسمیت نمی شناسم. آیا این جرم است؟ !
آرام نژاد در ادامه گفت: " باید روشن شود که نقش قانون اساسی ما چیست ؟ قانون به من اجازه انتقاد می دهد ، قانون به من اجازه تجمع بدون حمل سلاح میدهد ، قانون به من آزادی بیان و عقیده می دهد و من به بواسطه همین قانون که پدران ما به آن رای داده اند آزادم که نسبت به سرنوشت کشورم و ملتم بی تفاوت نباشم . متاسفانه در گزارش اداره اطلاعات امده است که شعری توهین آمیز خطاب به معاویه در وبلاگ قرار داده ام ! آیا وزارت اطلاعات تبدیل به وکیل مدافع معاویه و یزید گردیده است؟"
آریا آرام نژاد در پایان دفاعیاتش خطاب به قاضی باقریان افزود: " نگرانی بنده امروز از قضاوت شماست ! زیرا بازجوهایم قاطعانه گفتند که شما مهره آنها می باشید و هر آنچه آنها بخواهند شما اجرا می کنید ! امیدوارم که خداوند به شما حقیقت را آشکار نماید تا خدایی ناکرده در دنیای دیگر مجبور به پاسخگویی آنچه دیگران از شما خواسته اند، نشوید.


علیرضا فلاحتی: "بازجویم می گفت که قاضی پرونده ام مهره و بازیچه دست آنهاست"

دیگر متهم این پرونده علیرضا فلاحتی مسئول شاخه جوانان جبهه مشارکت مازندران بود که در دفاعیات خود عنوان داشت: " جناب آقای قاضی !اداره اطلاعات شهرستان بابل در نامه ایخطاب به دادستان که در آن تقاضای دستگیری مرا داشت، و بنده را از عوامل اصلی فتنه در قبل و بعد از انتخابات دانستند. جناب آقای قاضی! تمام نکته در همین یک خط خلاصه می شود!! عوامل اصلیدر قبل و بعد از انتخابات ؟!! در قبل از انتخابات مگر فتنه ایبود ؟ و یا اتفاقی افتاده بود؟ قبل از انتخابات ما چه کردیم جز تلاش شبانه روزی برای گرم تر کردن فضای انتخاباتی کشور؟ اداره ا طلاعات دولت احمدی نژاد که ستاد انتخاباتی رقیب و عوامل آن را فتنه گر می داند، نمیتواند ارگان بیطرفی در رسیدگی و تنظیم این پرونده باشد."
دبیر ستاد ٨٨ استان مازندران بخشی از فعالیت های خود در قبل از انتخابات را فریاد اصل دوم قانون اساسی، که درآن نفی هر گونه ستمگری و ستمکشی و سلطه پذیریست دانست و افزود : " گویا حضور امیدوارانهٔ ۸۵% مردم در انتخابات برای برخیمایه دردسر شده که اینگونه فعالیت قبل از انتخابات را فتنه می خوانند. "
وی در اظهارات خود انتقاد از دولت را حق مسلم خود دانست و خاطرنشان کرد: " اقدام علیه امنیت ملی را کسانیانجام می دهند که سرنوشت دولت را به تار و پود این نظام گره می زنند و نقد دولت را مساوی براندازی نظام می دانند تا به این وسیله به تسویه نیروهای وفادار به انقلاب بپردازند. "
علیرضا فلاحتی نسبت به برخوردهای بازجویان اداره اطلاعات استان مازندران خطاب به قاضی باقریان گفت : " بازجویم به گونه ایدر مورد قوه قضاییه صحبت می کرد که گویی قاضی مهره و بازیچهٔ اوست. اقدام علیه امنیت ملیرا کسانی انجام می دهند که رسانه به اصطلاح ملی را در چنگال گروهی اندک قرار داده اند به گونه ای که بازجویانم آن را حیاط خلوت خود می دانستند و می گفتند اگر در صدا و سیما اعتراف کنی کار و آینده ات را تامین میکنیم. "
این فعال سیاسی استان مازندران در پایان تمام دفاعیاتش اعتراف بر علیه خود و دیگران را در شرایط سخت شکنجه روحی دانست و گفت : " به عنوانه یک ایرانی اصلاح طلب تمام بازجویین و کسانی که این شرایط را به وجود آوردند می بخشم که در راه اصلاح طلبی، گذشت حرف اول را می زند. "
از نکات حاشیه ای دفاعیات علیرضا فلاحتی این بود که به موارد دیگری از بی قانونی ها در دوران بازجویی خود اشاره کرد! او گفت در اواسط بازجویی ها رییس اطلاعات بابل شخصا به سراغ او آمد و از او خواست که برعلیه آقایان شهیری سروش و میری اعتراف کند و وقتی که با مقاومت او در مقابل دادستان و معاون او اکبرزاده مواجه شد در حضور دادستان با عصبانیت گفت که او را به انفرادی برگردانند، فلاحتی خواستار توضیح شد که این چه قانونیست که رییس اطلاعات در حضور دادستان خواستار اعتراف بر علیه دیگران است!
محمد معصومیان: "اگر صلاح آقایان و مملکت این است که ما جوانان به زندان برویم من و دوستانم خود را برای آن آماده کردیم."
در ادامه دادگاه محمد معصومیان با رد درخواست قاضی مبنی بر نوشتن اظهارات خود در برگه صورت جلسه با تشبیه خود به یک بیمار اختلال پس از آسیب عنوان کرد: " آقای قاضی! من با دیدن این برگه ها یاد برگه های بازجوئی «انجاه فی الصدق» و دوران سخت انفرادی می افتم. خواهشا مرا از نوشتن آن معذور بدارید."
او در ابتدای دفاعیات خود با حالتی بغض آلود گفت: " آقای باقریان! ما که در دوران بازجوئی و انفرادی برای تخفیف در حکم خود برای بازجوها هر طور که می خواستند رقصیدیم، حال شما بفرمائید که برای شما چگونه برقصیم که در احکاممان تخفیف به عمل بیاورید؟!! "
وی با رد تمامی اتهامات خود افزود: " ما تحت فشار روحی و روانی شدید مجبور به اقرار گفته هائی شده ایم که اکنون ابدا آنرا نمی پذیریم. "
محمد معصومیان در ادامه گفته های خود خاطرنشان کرد: " اگر صلاح آقایان و مملکت این است که ما جوانان به زندان برویم من و دوستانم خود را برای آن آماده کردیم."
وی در جواب سوال قاضی باقریان مبنی بر نقش وی در روز عاشورا و حوادث بابل گفت: " این حرکت کاملا خود جوش و مردمی بود."

مصطفی ابراهیم تبار: "این اعترافات در شرایط بد زندان انفرادی و تحت فشار شدید روحی و روانی نوشته شده است."

دیگر متهم این پروند مصطفی ابراهیم تبار با رد اتهامات وارد اعترافات خود را در دوران بازجویی و زندان انفرادی فاقد ارزش قانونی دانست و با اشاره به این نکته که در کیفر خواست نیز این اعترافات را اقرار گونه خوانده اند به غیر قانونی بودن این اعترافات پا فشاری کرد. وی نسبت به شرایط نامناسب دوران بازجوئی گفت:
"این اعترافات در شرایط بد زندان انفرادی و تحت فشار شدید روحی و روانی نوشته شده است."
از نکات حاشیه ای این دادگاه دفاع شجاعانه آریا آرام نژاد آهنگ ساز و خواننده بود که دادگاه را تحت تاثیر قرار داد به طوری که دکتر احمد میری خطاب به قاضی باقریان گفت: " اگر شما به آهنگ او گوش دهید حکم برائت او را می دهید." همچنین جملات و دفاعیات بغض آلود و احساسی محمد معصومیان باعث تاثر حاضرین شد.همچنین احمد میری قائم مقام جبهه مشارکت خواستار شکایت از اداره اطلاعات و لباس شخصی ها شده بود.
گفتنی است حضور نیروهای امنیتی و انتظامی در راهروهای دادگاه انقلاب شهرستان بابل در حین جلسه بسیار محسوس بود به طوری که از ورود همراهان و خانواده های فعالین سیاسی جلوگیری به عمل آمده است.

 

عصرما؛ "ايدئولوژي فراموشی" و "خودسانسوري"/ خسرو صادقی بروجنی

مي‌توان رشته اين چنگ گسست
مي‌توان كاسه اين تار شكست
مي‌توان فرمان داد :
‹‹هان !
اي طبل گران
زين پس خاموش بمان!››
به چكاوك اما
نتوان گفت: ‹‹مخوان!›› (1)
‹‹سانسور››(Censorship) و ‹‹خودسانسوري›› (Self-censorship) عمري به درازناي تاريخ بشريت دارند. از آن روز كه هابيل قرباني خصم قابيل گشت تا همين ‹‹اكنون›› كه  نگارنده قادر به بيان تمامي آنچه مي‌بايست بگويد نيست اين دو مقوله بر ذهن و جسم و انديشه ‹‹انسان››، اين مغموم  هميشه‌ی تاريخ سنگيني كرده و چون بختكي بر ما مستولي بوده‌است.
‹‹سانسور›› و ‹‹خودسانسوري›› مفاهيمي تفكيك ناپذيرند كه قائل ‌شدن به عدم ارتباطي ديالكتيكي في مابين آنان خود نوعي سانسور شمره مي‌شود، چرا كه همچنان كه ‹‹خودسانسوري›› محصول بلافصل ‹‹سانسور›› بوده، ‹‹سانسور›› نيز تنها در فضاي مشحون از آن ديگري (خودسانسوري) قادر به تداوم بقاست، همچنان كه در غياب ‹‹نقد››.
‹‹جهان مدرن›› پيام آور ارزش‌هاي مدرن بود، جهاني كه در آن ‹‹هر آنچه سفت و سخت است دود مي‌شود و به هوا مي‌رود و هر‹‹مقدسي››، ‹‹نامقدس›› مي‌گردد وسرانجام آدمي ناگزير مي‌گردد با ديدگاني هوشيار با شرايط واقعي زندگي و مناسبات خويش با نوع خود روبرو شود››(2) و مرگ ‹‹امر قدسي›› را در‹‹خدا مرده استِ›› (3) نيچه متجلي كرد و به ‹‹انسان›› ارزشي دگرباره داد. سوژه‌اي خود بنياد كه بر ابژه‌یِ پيراموني‌اش چيره گشت.
ما را اما نصيبي از سرور و خوشي اين جهان نبوده‌است كه پاي در زنجير ‹‹مطلق‌هاي سفت و سخت›› داريم و درگير اوهام و افسانه‌ها، اذهان‌مان را به ‹‹ازخودبيگانگي›› وانهاده‌ايم و لاجرم ‹‹خودسانسوري›› را چون مرگي خود خواسته از بيم ‹‹مثله شدن توسط ديگري››(سانسور) برگزيده‌ايم. جهاني كه ‹‹آزادي››اش نيز پيامي به  دهشتناكيِ  پيام استبداد دارد. از همين آزاديِ ‹‹نيم بند››  نيز نصيبي نبرديم. ‹‹نيم يند›› چرا كه  از ‹‹آزادي بيان و انتقاد›› براي استحکام ‌بخشيدن به خود بهره مي‌برد؛ و حتي خودش در نقد خودش پيش‌قدم مي‌شود زيرا در صورتي که سيستم سرمايه‌داري، خود قادر به توليد نقد خود باشد، نشان‌دهنده آن است که خود واقعاً بي‌بديل و غيرقابل قطع نظرکردن است. هدف تمام نقدها و طنزهاي نمايشي عليه سيستم، آگاهانه يا ناآگاهانه همين است: ‹‹شريک‌شدن در قدرت نقد، براي آسيب‌ناپذيرکردن سيستم.›› يک ديکتاتوريا يك سيستم استبدادي  با سرکوب مستقيم و عريان نقدها، در حقيقت اقرار مي‌کند که تغيير ناممکن نيست و نقدها مي‌توانند مؤثر باشند، در حالي‌که سرمايه‌داري كه خود را هم پيوند دائمي دموكراسي و آزادي مي‌پندارد با اعطاي بيشترين آزادي به مطبوعات و سهيم‌شدن در انتقاد، پيام وحشتناکي صادر مي‌کند که در چند جمله خلاصه مي‌شود:
‹‹ البته که نقد کنيد، ما همه مخالف بيماري هستيم، ولي نقد فايده‌اي ندارد››
درچنين ناسامانه‌اي است كه در پس پشت  ادعاهاي ‹‹حقوق بشري››اش نيز مي‌توان سياست سانسور را كه لامحاله ‹‹خودسانسوري›› رادرپي دارد، ديد.
‹‹منطق حقوق حقوق بشري››اش تنها ‹‹نفس شكنجه›› را عدول از حقوق بشر ارزيابي مي‌کند و بر ريشه‌هاي آن چشم مي‌پوشد چرا كه اساساً ‹‹راديكال›› بودن که به معناي ‹‹دست در ريشه بردن›› و به ريشه و اساس امور پرداختن كه همانا ‹‹انسان›› است فارغ از حصارهاي تنگ و دگم ايدئولوژيك، در انديشه‌ی هوادارانِ نظمِ نوين ِجهاني مفهومي است ناشناخته و تهديدگرِ منافع كلان، انساني كه ‹‹دست مرئي اش›› اساس تغيير است و به مناسبات ‹‹دست نامرئي بازار ››(4) دل خوش نمي‌کند.
ريشه‌هاي شكنجه را مي‌توان در سياست‌هاي صندوق بين المللي پول (IMF)  و ديگر نهادهاي جهانی نولیبرال محور جستجو كرد كه به شورش انسان‌هاي بي سر پناه و تحقير شده و ‹‹ناديده انگاشته شده›› مي‌انجامد. روایج رایج حقوق بشر ناديده مي‌گيرد كه اگر انسان شكنجه مي‌شود، به دليل قيام عليه تجاوزات است، لذا غالباً به علل و ریشه‌ی اعتراضات نمی‌پردازد اما مي‌توان پي برد كه در پشت اين سرو صداهاي حقوق بشريسم هدفي پنهان است: ‹‹با انتقاد از زياده‌روي‌هاي يك نظام سياسي، مي‌توان كل نظام را مطلوب تلقي نمود››.
و ‹‹سانسور›› را مگر معنايي جز ‹‹ناديده انگاشتن حقايق›› دارد؟ حال چه با داغ و درفش و سركوب يا ‹‹ عدمِ اعمالِ نقد››. بدين گونه است كه در وراي كلام نافيان پست مدرن و پسامدرنِ روايات اعظم (Grand narratives) ومنتقدان راسخ ‹‹ايدئولوژي›› كه جهان مدرن را به چالش مي‌کشند، آن‌چه چون كوه يخ در پي فريبمان است همانا ‹‹ايدئولوژي فراموشي››(Forget ideology) است كه  روايت مسلط عصر ماست (5) و با ظاهر دلفريب غير ايدئولوژيك بودن، ايدئولوژيك ترين ِ ايدئولوژي‌ها را به رخمان مي‌کشد. ايدئولوژي كه تنها آن‌چه به ارمغان آورده  ازخود بيگانگي‌اي است دهشتناك.
بايد ببينيم و فراموش كنيم و ‹‹خود سانسوري››  را پيشه سازيم. چرا كه ‹‹گردش روزگار همين است كه هست و فكر كردن درباره اين كه  گردش روزگار چگونه بايد باشد فايده‌اي ندارد.››(6) و اين همان ‹‹واقع بيني››! عصرِ ماست و  پيام به غايت ايدئولوژيكِ واضعانِ ‹‹پايان ايدئولوژي››(7) و بشارت دهنگانِ ‹‹پايان‌تاريخ››(8) و بدرودگويانِ دوزخيانِ رويِ زمين(9).
اما آيا اين ‹‹انفعالِ›› زاييده سانسور به باور پاي كوبان وسرخوشان نظم نوين،  ‹‹پايان تاريخ›› است؟ قطعاً نه. چرا كه «سانسور مبارزه را نابود نمي‌کند بلكه آن را يك جانبه مي‌کند، مبارزه‌اي آشكار را به مبارزه‌اي پنهان تبديل مي‌کند، مبارزه بر سر اصول را به مبارزه‌اي بدون قدرت با قدرتي بدون اصول تبديل مي‌کند»(10)
پانوشت :
1-   فريدون مشيري
2-   لئوپانيچ، كالين ليز، مانيفست؛ پس از150 سال، ترجمه حسن مرتضوي، نشر آگه ، ص 280
3- ‹‹ شعارپيامبرگونه‌یِ نيچه كه «خدامرده است» سرآغاز فلسفه مدرن بوده است.›› ( ‹‹ ماكس وبر وكارل ماركس››، كارل لوويت، ترجمه شهنازمسمّي پرست، نشرققنوس،1385 ، ص 18)
4-  اشاره‌ای است به منطق حاکم بر نظام سرمايه‌داری که به تبع از آدام اسميت «دست نامرئی بازار» را تعيين کننده مناسبات حاکم بر جامعه می‌دانند.
5-  ‹‹مقاومت، آفرينش  است››، ميشل بن سايق، فلورانس اوبنا، ترجمه حميد نوحی، نشر چشمه، 1384
6- Harper Colins ,1990, p-3 Howard zinn , Decloration of  Independence,
7-  ‹‹پايان ايدئولوژي››؛ عنوان كتابي است از ‹‹دانيل بل››.
8-  ‹‹پايان تاريخ››؛ عنوان  كتاب و نظريه‌اي است از ‹‹فرانسيس فوكوياما››.
9- اشاره‌اي است به كتاب ‹‹بدرود طبقه كارگر›› از « آندره گور» كه در آن  ضمن اشاره به گسترش بخش خدمات، محوِ كارگران صنعتي را نويد مي‌دهد- ‹‹دوزخيان روي زمين››  نيز عنوان كتابي است از فرانتس فانون.
10- ‹‹سانسور وآزادی مطبوعات››، کارل مارکس ، ترجمه حسن مرتضوی، نشر اختران،1384، ص 94

خسرو صادقی بروجنی
منبع: هرانا

 

شرح شکنجه های جسمی و محکومیت یک زندانی محکوم به اعدام

خبرگزاری هرانا – زندانی سیاسی محکوم به اعدام سید سامی حسینی که در زندان مرکزی ارومیه بسر می برد در نامه ای به شرح شکنجه های خود و روند حقوقی طی شده برای محکومیت وی به اعدام پرداخته است.
وی در بخشی از نامه اش به افشای شکنجه های خود پرداخته و می گوید، ساعت ها با مشت و لگد و آویزان کردن از پا و شک الکتریکی شکنجه شده است و در اثر این شکنجه ها 18 روز در بی هوشی بسر برده است.
متن این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
 اتهام و جرم سیاسی دو واژه‌ کلیشه‌ای و در ضمن عمیق و دردسرساز. البته‌ دردسرساز در کشوری که ‌ادبیات حقوقی آن چنان گند نوشته‌ شده‌ است که ‌در شرایطی خاص اتهام با جرم تفاوتی که ‌ندارد هیچ، بلکه ‌در یک معنا تلقی می‌شوند. در حالیکه‌ تفاوت این دو واژه ‌هم در ظاهر(نوشتار)و هم در باطن (‎معنی) می‌باشد. بنده‌ جوشکاری روستازاده‌ و روستا‌نشین بودم. ولی بخاطر همین ماجرای در یک کفه ‌قرار دادن دو کلمه‌ اتهام و جرم، تبدیل به‌ مجرمی با حکم اعدام شدم.
حال اینجانب ایرادهای مراحل بازجویی، بازپرسی و دادگاهی را در این نامه‌ ذکر می‌کنم تا هر گوش شنوایی در این گیتی هست آنرا بشنود. یا اگر هنوز در این قرن بیست و یکم وجدانی بیدار و نهادی حقوقی بر پا هست که ‌ندای مظللومی را بشنود و حس کند و بلرزه‌ درآید. و اگر در مورد ناعدالتی که ‌در حق من روا داشته‌اند را بر طرف نکنند، حداقل صدای تظلم خواهی مرا به‌ تمامی بشریت رسانده ‌و عمق فاجعه ‌انسانی و ضد حقوق بشری موجود در ایران را به ‌سمع و نظر ابنای بشر برسانند. حال آن ایرادهای قانونی موجود در پرونده‌سازی بنده ‌عبارتند از:
-در جریان بمبگذاری روستای حاجی جفان سلماس پس از درخواست حکم بازداشت بنده‌ از سوی اداره‌ اطلاعات سلماس در تاریخ 14. 3 . 87  دستور قضایی در مورخه‌15 ،3 ،87  صادر گردیده ‌و بنده ‌در ساعت 5/4 صبح آنروز در ایست بازرسی شهید شیرازی دستگیر شده‌ام و این در حالیست که‌ منزل بنده‌ در روستای هفتوان سلماس با اداره ‌اطلاعات سلماس حدود 1800 الی 1900 متر یعنی کمتر از 2 کیلومتر فاصله ‌دارد. پس چرا به‌ محض شناسایی من و دریافت حکم قضایی مرا در منزل دستگیر نکردند و هیچوقت جهت دستگیری و بازداشت به ‌منزلم مراجعه‌ نشد؟
-بنده‌ و آقای جمال‌الدین محمدی در ایجاد تور بازرسی دستگیر نشدیم، بلکه‌ در ایست بازرسی شهید شیرازی که ‌قریب 40 سال در آن محل واقع گردیده‌، دستگیر شدیم در حالیکه ‌هنوز 24 ساعت از صدور حکم بازداشتمان نگذشته‌ بود. در صورتیکه ‌فاصله‌ ایست بازرسی و اداره‌ اطلاعات سلماس بیش از 10 برابر فاصله‌ منزل من با اداره‌ اطلاعات سلماس می‌باشد. پس اگر اطلاعات سلماس این اندازه‌ به‌ موضوع (بمبگذاری) اهمیت می‌دادند چرا در منزلم مرا دستگیر ننمودند؟
-به‌ هنگام دستگیری من تنها دو عدد گوشی تلفن همراه ‌با خطوط مربوطه ‌ضبط گردیده‌ و آنها را  مجددآ در دادسرا به‌ پدرم تحویل دادند و چیز دیگری در بازرسی از من و رفیقم و اتومبیلم کشف نشد.
-دستگاه‌ ریموت ادعایی اداره‌ اطلاعات در هنگام دستگیری کشف و ضبط نگردید که ‌هیچ، اصلآ همچنین چیزی در پرونده ‌نیست، یعنی ادعا می‌شود که ‌هست ولی موجودیت خارجی ندارد، که ‌در دادگاه حداقل نشان می‌دادند تا ببینیم این ریموت چیست و چگونه‌ است؟
-از بدو دستگیری نه‌ منزل من و نه‌ منزل آقای جمال‌الدین محمدی هم جرم بنده‌ بازرسی نشده‌، در کجای پرونده‌ ضبط و درج گردیده‌ است، حال آنکه ‌در پرونده ‌ادعا شده‌ است که‌ ریموت دستگاه کنترل از راه‌ دور برای انفجار بمب در بازرسی از منزل بنده‌ کشف شده ‌است.
-بنده ‌در مورخه‌15 .3 .87 دستگیر شده‌ام و در صفحه‌ 1 پرونده ذکر شده‌ که‌ مورخه‌16 .3 .87 در بازپرسی شعبه ‌اول حضور داشتم، حال آنکه ‌بنده‌ در آن زمان در اداره ‌اطلاعات سلماس بودم و 6 الی 7 روز زیر سخت‌ترین شکنجه‌های جسمانی اداره ‌اطلاعات سلماس بودم که‌ بخاطر شدت شکنجه‌ قادر به‌ تکلم نشدم و مرا به‌ بیمارستان امام خمینی ارومیه‌ اعزام کردند .پس با این وضعیت چطور من در 16 .3 .87 در بازپرسی شعبه ‌اول دادگاه‌ سلماس بودم؟ بنده ‌از 16 .3 .87  تا 3 .6 .87  در شعبه‌ بازپرسی حاضر نبوده‌ام و کاملآ در اختیار اداره‌ اطلاعات سلماس و اداره‌ کل اطلاعات ارومیه‌ بودم و در این مدت یعنی در ایام شکنجه‌ در اداره‌ کل اطلاعات استان آذربایجان غربی به‌ مدت 18 روز به‌ حالت بیهوشی کامل رفته ‌و در بیمارستان خصوصی اداره‌ اطلاعا ت بستری بودم.
-بنده‌ سامی حسینی و رفیقم جمال‌الدین محمدی هیچ موقع با شهود ادعایی اداره‌ اطلاعات  و دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی مواجهه‌ حضوری نشدیم، در حالیکه ‌با استناد به‌ شهادت شهود فرضی محکوم به‌ اعدام شده‌ایم.
-برابر صورت جلسه ‌مورخه‌2 .6 .87 فرماندهی پاسگاه‌ خوناوین صفحه‌ 229 پرونده‌ و گزارش فرماندهی هنگ مرزی سلماس صفحه‌249  پرونده‌ بر حسب تحقیقات بعمل آمده‌ از آن 2 مرجع انتظامی که‌ بیش از سایر مراجع به‌ منطقه ‌آشنایی و تسلط دارند، تاریخ انفجار بمب را 29 .4 .87 تأیید کرده‌اند، در حالیکه ‌بنده ‌و رفیقم 44  روز قبل از زمان بمبگذاری تحت اختیار اداره‌ کل اطلاعات ارومیه‌ بودیم .
-بنده‌ و رفیقم هیچ اقرار و اعترافی به‌ اتهام انتصابی نه‌ شفاهی و نه‌ کتبی نکرده‌ایم. نه‌ در مراحل بازجویی و نه‌ در دادسرا و نه‌ در دادگاه‌.
-درخواست توقف حکم عدم اجرای اعدام از سوی شعبه ‌بدوی یعنی شعبه ‌اول دادگاه انقلاب اسلامی خوی که‌ در آن به‌2مورد ایراد اساسی و قانونی استناد شده‌ است که‌ همان ایرادها از طرف خود قاضی صادر کننده‌ حکم آقای نوروزی به ‌دیوان عالی کشور گوشزد شده ‌است.
-عدم امضای حکم محاربه‌ صادره‌ از سوی شعبه‌ یک دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی توسط نماینده‌ دادستان .
-مغایرت استناد مواد قانونی با جرم انتصابی و اعتراف قاضی صادر کننده‌ حکم به‌ مغایرت جرم و حکم صادره.
-ارجاع پرونده‌ به ‌هنگام اعتراض به ‌رأی اولیه‌ به ‌دادگاه‌ تجدید نظر استان آذربایجان غربی، حال آنکه‌ احکام صادره‌ که ‌منجر به‌ صدور حکم اعدام می‌‌شوند طبق آیین داد رسی کیفری پس از اعتراض متهم مستقیمآ به‌ دیوان عالی کشور ارسال می‌گردند، نه ‌به ‌دادگاه‌ تجدید نظر استان. حال پرونده‌ بنده‌ چرا این روال غیر معمول و غیر قانونی را طی نموده‌ است؟
-در پرونده ‌260 صفحه‌ای بنده‌ فقط دو جلسه‌ یکی در مورخه‌20 .7 .87 در بازپرسی شعبه ‌اول و دیگری در وقت رسیدگی در شعبه ‌اول دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی مورخه‌14 .9 .87 تشکیل جلسه‌ دادگاه‌ گردید. در واقع تمامی این تصمیمات در اداره‌ اطلاعات سلماس و اداره‌ کل اطلاعات ارومیه‌ انجام پذیرفته ‌بود.
اکنون به‌ نحوه‌ بازجویی مسئولان اداره‌ اطلاعات سلماس و ارومیه‌ توجه‌ نمائید:
برخورد فیزیکی از قبیل ساعتها با مشت و لگد بنده‌ را می‌زدند،_ آویزان کردن بوسیله ‌طناب از ناحیه‌ مچ دستها_  استفاده ‌از جریان برق یعنی با جریاندهی برق به‌ بدنم کل سیستم عصبی بنده‌ را به‌ هم می‌ریختند‌_ پارگی کتف به‌ حدود 20 سانتی متر در اثر شکنجه‌ که‌ هنوز با گذشت 2 سال آثار آن موجود است و  خود قاضیهای دادگاه ‌تجدید نظر استان این آثار را در جلسه ‌دادگاه‌ تجدید نظر استان مشاهده‌ و تأیید کردند _ شلاق زدن از ناحیه‌ کف پا و ران _ در زیر این شکنجه‌های فیزیکی اعمال شکنجه‌های روحی و استرس‌زا که ‌شدت شکنجه‌های فیزیکی به ‌حدی شد که‌ به‌ مدت 18 روز به‌ حالت بیهوشی کامل رفته ‌بودم و مدت یک هفته ‌بعد از هوشیاری قادر به‌ خوردن غذا نبودم بلکه ‌از طریق سرم تغذیه ‌می‌کردم و حال آنکه‌ مسئولان بازجویی این وضعیت بنده ‌را در پرونده‌ به‌ عنوان اعتصاب غدا در بازداشتگاه ‌ذکر کرده‌اند_ عدم ملاقات با خانواده‌ و حتی تماس تلفنی به ‌مدت 3 ماه ‌و نیم_ ساعتهای بازجویی که‌ بعضی مواقع حدود 48 ساعت بیدار نگه می‌داشتند تا کاملآ تعادل فکری و روحی و فیزیکی بنده‌ به‌ هم بخورد تا هر چیزی را که ‌دوست دارند به‌ من بقبولانند _ حال برگردیم به‌ مطلبی که‌ در شروع نامه‌ام ذکر کردم: آری الان می‌بینم که ‌همان مساوی انگاشتن اتهام با جرم چقدر راحت انجام می‌پذیرد و ماحصل آن می‌شود فاجعه‌ای که‌ هیچ اسمی نمی‌توان بر آن گذاشت. البته‌ در این میان فعالیت وزارت اطلاعات ایران در راستای پوشش گذاشتن بر عدم توانایی پرسنلش و عدم دستیابی به ‌اطلاعات درست را می‌توان مشاهده‌ کرد. چرا سیر روند طبیعی پرونده‌ و نحوه‌ برخورد ایشان نمایانگر آن بود که ‌ایشان در مقابل عمل انجام شده‌ قرار گرفته‌اند که ‌بایستی به‌ نحوی عامل یا عاملان ساختگی آنرا معرفی کنند و در غیر این صورت پرنسیب اطلاعاتیشان خدشه‌دار می‌گردد. حال این مسئله‌ چقدر به ‌افراد معمولی جامعه‌ آسیب می‌رساند و زندگیشان را تباه‌ می‌سازد. توجهی که‌ ندارند هیچ، علاقه‌ای هم به‌ فکر کردن به‌ این مسائل نشان نمی‌دهند. البته‌ جای تعجب نیست، که‌ این اداره‌ اطلاعات دستگاه امنیتی رژیمی است که‌ خود را وابسته‌ به‌ ایدئولوژی می‌داند که‌ در جهان بینی‌اش هیچ نوع حقی برای آزاد اندیشی وجود ندارد.  بایستی در یک چارچوب خاص و در یک خط ترسیمی طی طریق نمایید و چون متفاوت اندیشیدن باعث تغییر در نوع نگاه و در نتیجه‌ دگرگونی ساختار فکری و اجتماعی می‌شود و آن باعث پیشرفت فکری، اجتماعی  فرهنگی سیاسی می‌گردد و این پیشرفت رفته‌ رفته ‌پرده‌های تعصب و تحجر را به‌ هم می‌زند و در نتیجه‌ جایی برای عرض اندام سیستمهای استبدادی و واپسگرا نمی‌ماند که‌ با پوشش دین و تقدس بخشی به‌ خود و اطرافیانش دژی غیر قابل نفوذ بر خودشان درست نموده‌اند. وجود منافع شخصی چنین افراد و گروههایی مستقیم با زور ، جهالت و تزویر در ارتباط  تنگاتنگ می‌باشد. حال چه‌ انتظاری از چنین نظامی می‌توانیم داشته‌ باشیم؟ منظور اساسی کلام بنده‌ سیستم حاکم فعلی در ایران می‌باشد که‌ به‌ اندک توصیف محدودی که ‌از این سیستم برایتان نوشتم خواستم بدانید که‌ واقعآ در جامعه‌ فعلی ایران چه ‌در زندانها و چه‌ در متن جامعه‌ که ‌به‌ ظاهر افراد آن آزاد هستند این تحجر و فشار و سرکوب چه‌ بلاها که‌ بر سر مردم ایران نیاورده‌ است؟ در آخر از تمامی مجامع و محافل حقوق بشری، دبیر کل سازمان ملل متحد، سازمان دیده‌بان حقوق بشر، دادگاه عالی حقوق بشر اروپا تقاضا مندم که‌ نسبت به‌ پرونده ‌سازی که ‌علیه‌ بنده‌ و رفیقم نموده‌اند و با آنکار شنیعشان ما را به ‌اعدام محکوم کرده‌اند، اعتراض خود را اعلام نمائید و مقدمه‌ تشکیل دادگاهی علنی و بی طرف حتی بوسیله‌ خود قضات دستگاه قضایی ایران را فراهم نمائید. با توجه‌ به‌ همه ‌این تناقضهای آشکار در پرونده‌ که ‌تیتروار نوشته‌ام بیگناهی خودمان را ثابت کنیم.
با عرض احترام
زندانی سیاسی سید سامی حسینی زندان ارومیه‌ بند12

 

برای نجات خواهرم شبنم کوتاهی نکنید

خبرگزاری هرانا - فرزاد مددزاده، برادر شبنم مددزاده که هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج در حبس است، برای خواهر خود نامه ای نگاشته است.
شبنم مددزاده نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم تهران و برادرش فرزاد مددزاده به تحمل پنج سال حبس تعزیری با تبعید به زندان رجایی شهر محکوم شده اند.
در این نامه که در زندان رجایی شهر نوشته شده، آمده است: خواهرم، من شاهد بودم که چگونه زیر فشار بدترین شکنجه ها و تهدید های خانوادگی خصوصا وقتی که نمی دانستی، که این جنایت کاران چه بر سر خانواده ات آورده اند.ماهها سلول انفرادی را تحمل کردی و هنگامی که در اتاق بازجویی بازجویان گردن کلفت، کف به لب دوره ات کرده و نعره ها و فحش های رکیک که تنها شایسته خودشان بود به تو و خانواده ات نسبت می دادند معصومانه سکوت می کردی و وقتی تو را به اعدام تهدید می کردند بارها می خندیدی و می گفتی این درخواست خودم است، حال به اعدام تهدیدم می کنید!؟

متن این نامه که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:


خواهر عزیزم شبنم

اگر از بهترین و بدترین خاطراتم بپرسند، بی شک هر دو را من در یک لحظه دیدم و آن هم لحظه ی دیدن تو در اتاق بازجویی بعد از ماهها انفرادی و بی خبری در سلولهای مخوف ۲۰۹ بود. وقتی که چشمم به چهره ات افتاد که در زیر فشار و شکنجه های روحی و جسمی داغان شده بود، در اوج خوشی حاصل از دیدنت می خواستم که با تمام وجود گریه کنم. در همان حال دیدم در چشمان گودافتاده ولی درخشانت، روح بزرگت را که باز امید و یقین را در من می تاباندی.
در سکوتت به من می گفتی که این بیچاره بازجویان، حقیرانه گمان می کنند که می توانند بر باور و ایمان من خطشه ای وارد کنند. ای کاش می توانستم که آن لحظه روحیه تو را به همه نشان دهم تاعظمت و توان زنان ایرانی را بشناسند و درس آزادگی و تقوا و فداکاری را یکجا فرا گیرند و نظاره گر باشم که چگونه می توانند آن همه شهامت و ایستادگی تو را توصیف کنند.
خواهرم، من شاهد بودم که چگونه زیر فشار بدترین شکنجه ها و تهدید های خانوادگی خصوصا وقتی که نمی دانستی، که این جنایت کاران چه بر سر خانواده ات آورده اند.ماهها سلول انفرادی را تحمل کردی و هنگامی که در اتاق بازجویی بازجویان گردن کلفت، کف به لب دوره ات کرده و نعره ها و فحش های رکیک که تنها شایسته خودشان بود به تو و خانواده ات نسبت می دادند معصومانه سکوت می کردی و وقتی تو را به اعدام تهدید می کردند بارها می خندیدی و می گفتی این درخواست خودم است، حال به اعدام تهدیدم می کنید!؟
بعد از ماهها بازجویی وقتی استواری تو را دیدند با سنگین ترین حکم تو را به بدترین بندی فرستادند که با خیال خودشان در میان قاتلان، معتادان، منحرفین جنسی تو را به زانو در آوردند و وقتی از این هم ترفی نبستند به بدترین زندان یعنی گوهر دشت (رجایی شهر کرج) تبعیدت کردند چون تصور می کردند که آنجا احتمال زنده ماندن بسیار کم است و تازه بعد از انتقال هم فشار پایان نیافت. درست هنگامی که احمدی نژاد در سازمان ملل از درد مردم حرف می زد! و برای عوام فریبی، به دیدار خانواده سارا شورد تظاهر می کرد و صحبت از عدالت و مهر و محبت می کرد عیادی اش بر سر تو دختر جوان، دانشجو، ایرانی، مسلمان و همچنین خانواده ات چه ها که نمی آوردند. غافل از اینکه نقطه اتکا تو ایمان تو بود درست همان چیزی که آنها با آن بیگانه اند. به همین خاطر از یک متر جسم تکیده و داغان شده تو در یک قبر به نام سلول انفرادی وحشت داشتند. خواهر عزیزم اینها را نوشتم که بگویم که اگرمن هیچ اعتقاد و هدفی هم نداشتم به خود می بالیدم و افتخار می کردم که تنها به خاطر برادر تو بودن حکم ابد داشته و اعدام شوم. باز هم به خودم می بالم و افتخار می کنم که خواهری چون تو دارم. و در مقابل این همه احساس مسئولیت، آزادگی، عشق به مردم و ایمانت سر تعظیم فرود می آورم.
در پایان از تمام انسان هایی که قلبشان برای بشریت می تپد و در این مدت دو سال با تو همدردی کرده و برای رساندن فریاد تو به جهانیان کمک کرده تشکر می کنم و ازتمام وجدان های بیدار جهان می خواهم برای نجات خواهرم از چنگال هیولای زن ستیز کوتاهی نکنند. و در پایان می خواستم شعری را که شبنم همیشه زمزمه می کرد را به مزدوران رژیم بگویم.

دیگر این داس خموشی تان زنگار گرفت
به عبث هر چه درو کردید آواز مرا
باز هم سبز تر از پیش، می بالد، آوازم

فرزاد مددزاده
۱۰ مهرماه ۸۹ – زندان رجایی شهر کرج

 

محاکمه متهمان حمله به کوی دانشگاه در دادگاه غیرعلنی

خبرگزاری هرانا - اولین جلسه‌ رسیدگی به پرونده‌ حمله به کوی دانشگاه در شعبه‌ دوم دادگاه نظامی یک تهران برگزار شد؛ این محاکمه، با هشدار قاضی دادگاه به حضار در خصوص عدم انتشار اسامی متهمان آغاز شد.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی سازمان قضایی نیروهای مسلح، متعاقب اطلاعیه‌ مورخ ۹/۴/۸۹ سازمان قضایی نیروهای مسلح پیرامون صدور کیفرخواست در مورد اتهامات ۲۷ نفر از متهمان حوادث کوی دانشگاه، اولین جلسه‌ دادگاه رسیدگی به این پرونده صبح امروز ـ سه‌شنبه ـ برگزار شد.

در این جلسه که ۲۳ نفر از متهمان حوادث کوی دانشگاه و وکلای آنان و تعدادی از شکات حضور داشتند، رییس دادگاه با اشاره به روند رسیدگی به این پرونده و بیان برخی از مقررات آیین دادرسی کیفری، با تاکید بر ضرورت رعایت ماده‌ ۳۲۷ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۲۹۰ اعلام کرد که مطابق قانون، انتشار اسامی متهمان پس از قطعی شدن حکم دادگاه میسر خواهد بود.
در ادامه، کیفرخواست صادره علیه متهمان پرونده قرائت شد و موضوع اتهامات و دلایل آن توسط رییس دادگاه به متهمان تفهیم شد.
سپس شاکیان و وکلای آنان و نماینده‌ حقوقی وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری و نماینده‌ حقوقی دانشگاه تهران شکایت خود را مطرح کردند، یکی از متهمان و وکیلش به دفاع پرداختند و نماینده‌ دادستان نیز از کیفرخواست دفاع کرد.
جلسات بعدی دادگاه جهت رسیدگی به اتهامات متهمان در روزهای بعد برگزار خواهد شد.
گفتنی است علاوه بر رسیدگی به اتهامات ۲۷ نفر از متهمان که رسیدگی به اتهام آنان در دادگاه آغاز شده است، تحقیقات در مورد ۱۷ متهم دیگر پرونده نیز در دادسرای نظامی پایان یافته و پرونده‌ این متهمان به زودی با صدور کیفرخواست به دادگاه ارسال خواهد شد.

 

مهدی جلیل‌خانی به سه سال حبس محکوم شد

خبرگزاری هرانا - دادگستری زنجان مهدی جلیل‌خانی نویسنده، منتقد ادبی و روزنامه‌نگار مستقل زنجانی را به سه سال حبس محکوم کرده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، جلیل‌خانی در محاکمه‌ی نخستین در شعبه‌ی اول دادگاه انقلاب زنجان مورخ 23 مردادماه که به ریاست قاضی صادقی و بدون حضور هیأت منصفه به اتهام "توهین به رهبری" محاکمه شده بود، به دو سال حبس تعزیری با تعلیق پنج ساله محکوم و در دومین جلسه‌ی رسیدگی به اتهامات‌اش، در 29 شهریور ماه در شعبه‌ی 102 دادگاه عمومی جزایی دادگستری زنجان به ریاست قاضی خان‌محمدی، به اتهام "تشویش اذهان عمومی" به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
مهدی جلیل‌خانی فرزند نماینده‌ی مردم زنجان در مجلس پنجم است که پس از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88 و در پی حمایت از مردم و مهدی کروبی نامزد معترض و از مخالفان دولت، بارها توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی مورد بازجویی قرار گرفته است.
جلیل‌خانی در 28 دی‌ماه سال گذشته نیز در مراجعه‌ی نیروهای امنیتی به منزلش ضمن تفتیش وسایل شخصی و توقیف کامپیوتر و برخی لوازم شخصی بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شد.

 

در بيمارستان الغدير تهران بمب منفجر شد

خبرگزاری هرانا - بامداد امروز، سه شنبه، یک بمب دستساز و ابتدائی در بيمارستان الغدير تهران منفجر شد و مسئولان یک مظنون به این بمبگذاری را بازداشت کرده اند.
«ايرنا» از قول مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی تهران نوشته است: "اين انفجار به خاطر اختلاف شخصی مظنون دستگير شده با مالك داروخانۀ اين بيمارستان صورت گرفته است."
این مرکز، بمب منفجر شده را از نوع "فتیله ای" توصیف کرده که "خسارت جانی در بر نداشته، ولی خسارت جزئی مالی بر اثر شكسته شدن شيشه های بيمارستان بر جای گذاشته است."
این سومین باریست که جامعه پزشکی ایران در روزهای اخیر هدف عملیات خشونتبار قرار می گیرد. در دو مورد قبلی، دو پزشک ایرانی را «موتور سواران مسلح» در تهران به گلوله بستند و کشتند. فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی انگیزه قتل این دو پزشک را نیز«شخصی و خصوصی» اعلام کرده است.
برپایه برخی گزارش ها، یکی از آن دو پزشک، سابقه کار در بازداشتگاه «کهریزک» داشته است.

 

خودکشی يک زندانی محکوم به اعدام در زندان ارومیه

خبرگزاری هرانا - يک زندانی محکوم به اعدام به نام بهرام ک بر اثر خودکشی در زندان ارومیه جان خود را از دست داد.
به گزارش خبرنگار آژانس خبری موکریان، اين زندانی که برای اجرای حکم به قرنطینه  منتقل شده بود شب گذشته اقدام به خودکشی نمود و جان باخت.
شایان ذکر است این زندانی که بیش از 5 سال است در زندان به سر می برد به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر از طرف دادگاه به اعدام محکوم شده بود.

 

بازداشت شش شهروند دهگلانی

خبرگزاری هرانا - در ادامه بازداشت فعالان مدنی و سیاسی در کردستان، شش شهروند دهگلانی روز چهارشنبه هفته گذشته از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و به اداره اطلاعات شهر قروه انتقال داده شدند.
به گزارش کردیش پرسپکتیو، صالح محمدی و سامان کریمی اسامی دو تن از این بازداشت شدگان است و از هویت دیگر دستگیر شدگان تاکنون اطلاعی به دست نیامده است.
گفتنی است با گذشت شش روز از بازداشت این شهروندان تا کنون از دلیل یا دلایل بازداشت ایشان و سرنوشت آنان اخباری حاصل نشده است.

 

کارگران شرکت واگن پارس دو سال است که حقوق نگرفته‌اند

خبرگزاری هرانا - عضو کمیسیون صنایع و معادن در تذکری به وزیر صنایع، از تجمع کارگران شرکت واگن پارس در جلوی مجلس خبر داد و گفت: کارگران شرکت واگن پارس ۲ سال است که حقوق خود را دریافت نکردند.
به گزارش خانه ملت، احمد لطفی آشتیانی نماینده اراک و کمیجان در جلسه علنی امروز مجلس در تذکر شفاهی مطابق ماده ۱۹۲ و اصل ۸۸ قانون اساسی با اشاربه به برخورد کشور کره جنوبی با تجار ایرانی گفت: انتظار ما از وزیر امور خارجه این است که به دلیل برخورد نامناسبی که دولت کره جنوبی با تجار و صنعت گران انجام دادند با احضار سفیر کره به آنها تذکرات لازم را بدهند.
نماینده اراک، کمیجان در مجلس شورای اسلامی درخصوص تذکر دوم خود گفت: باتوجه به مشکلات زیادی که صنایع و ایران کو، واگن پارس و آوانگان و استان وجود دارد انتظار ما از وزیر صنایع این است که مشکلات را حل کند.
وی با بیان اینکه کارگران شرکت واگن پارس ۲ سال است که حقوق خود را دریافت نکردند گفت:‌ این کارگران در حال حاضر در خیابان و جلوی مجلس تجمع کرده اند این تجمعات برای دولت خوب نیست و راه را برای کسانی که به دنبال سوءاستفاده هستند باز می کنند.
شهاب الدین صدر نایب رئیس مجلس شورای اسلامی که ریاست جلسه را برعهده داشت در پاسخ به این تذکر گفت:‌ انشاءالله همکاران وزارت خارجه در ارتباط با تذکر اول آقای لطفی و برخورد نامناسبی که از طرف کره جنوبی به تجار ما صورت گرفته اقدامات لازم را انجام داده و گزارش آن را به مجلس منعکس کنند و همینطور درخصوص تذکر به وزیر صنایع انشاءالله ایشان توجه می کنند.

 

بیش از 1600 نفر در نیمسال اول سالجاری بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا – در طی نیمسال اول سالجاری 1630 نفر از فعالین سیاسی و مدنی و شهروندان معترض بازداشت شدند.
به گزارش واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ، در طی نیمسال اول 25 فعال رسانه ای، فرهنگی و مطبوعاتی 140 نفر از  اقلییت های مذهبی که شامل بهائیان، مسیحیان، اهل سنت و دراویش هستند بازداشت شدند.
 در شش ماه نخست سالجاری هم چنین 119 نفر از فعالین سیاسی و مدنی و 28 تن از فعالان حقوق بشر و حقوق زنان بازداشت شدند.
در ادامه این گزارش آمده است،  86 تن از فعال دانشجویی و 45 فعال صنفی و کارگری که اکثرا معلمان را شامل می شود بازداشت شدند.
دست کم 1172 تن از شهروندان نیز در تجمعات مختلف اعتراضی توسط ارگان های انتظامی و امنیتی بازداشت شدند و 13 نفر نیز تنها به دلیل ارتباط خانوادگی با فعالین بازداشت و یا به گروگان گرفته شده اند.
لازم به ذکر است 1172 تن از بازداشت شدگان که  به صورت فله ای بازداشت شده اند به دلیل عدم وجود اسامی ایشان در این لیست لحاظ نشده است.

لیست 321 تن از بازداشت شدگان که توسط واحد آمار، نشر و آثار جمع آوری شده است به قرار زیر است:

1 . آبتین پگاه ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 22 خرداد در کرمانشاه بازداشت شد.
2 . آتنا علوی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 20 خرداد در شیراز بازداشت شد.
3 . آرام ویسی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 23 اردیبهشت در مریوان بازداشت شد.
4 . آرتین غضنفری ؛ شهروند بهایی در تاریخ 23 فروردین در  تهران  بازداشت شد.
5 . آزاد خواجه زر ؛ فعال سیاسی و مدنی در تاریخ 20 تیر در سنندج بازداشت شد.
6 . آزاد کمانگر ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 12 شهریور در سنندج بازداشت شد.
7 . آمانج زیبایی ؛ فعال سیاسی در تاریخ تیر ماه در مهاباد بازداشت شد.
8 . آیت کریمی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 12 شهریور در روانسر بازداشت شد.
9 . آیدین خواجه ای ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 29 اردیبهشت در تبریز بازداشت شد.
10 . ابراهیم رشیدی ؛ روزنامه نگار و وبلاگ نویس در تاریخ 24 خرداد در تبریز بازداشت شد.
11 . اجلال قوامی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 23 اردیبهشت در سنندج بازداشت شد.
12 . احسان دشتی ؛ درویش در تاریخ 16 تیر  در کرج بازداشت شد.
13 . احسان رمضانی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
14 . احسان میرزا پور ؛ درویش در تاریخ 25 مرداد در الشتر بازداشت شد.
15 . احمد قلی پور ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین  در ارومیه بازداشت شد.
16 . احمد محمد نیا ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 10 خرداد در بابل بازداشت شد.
17 . احمد میری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 8 فروردین در بابل بازداشت شد.
18 . احمد نجف زاده ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 22 بهمن88 در تهران بازداشت شد.
19 . احمد والایی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه  بازداشت شد.
20 . اختیار کاوه ؛ فعال سیاسی در تاریخ 23 مرداد در مریوان بازداشت شد.
21 . ارسلان زارعی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
22 . اسماعیل احمد زاده ؛ فعال سیاسی در تاریخ 1 تیر در مهاباد بازداشت شد.
23 . اسماعیل افشین ؛ فعال سیاسی در تاریخ 8 خرداد در مهاباد بازداشت شد.
24 . اسماعیل عبدی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 29 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
25 . اشکان مسببیان ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 11 خرداد در کرمانشاه بازداشت شد.
26 . اعظم ویسمه ؛ خبرنگار در تاریخ 10 خرداد در تهران بازداشت شد.
27 . افروز  ؛ شهروند بهایی در تاریخ 17 مرداد در اصفهان بازداشت شد.
28 . اکبر آزاد ؛ نویسنده و روزنامه نگار در تاریخ 4 خرداد در تهران بازداشت شد.
29 . اکبر غلامی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 12 شهریور در روانسر بازداشت شد.
30 . امیر امانی ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در سقز بازداشت شد.
31 . امیر امانیان ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در سقز بازداشت شد.
32 . امیر جلالیان ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در سقز بازداشت شد.
33 . امیر کاوه ؛ فعال سیاسی در تاریخ 9 شهریور در مریوان بازداشت شد.
34 . امین عزیزی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 1 تیر در اردبیل بازداشت شد.
35 . امین فرید یحیایی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 21 خرداد در تبریز بازداشت شد.
36 . امير احسان  تهراني سخاوت ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 17 اسفند 88 در تهران بازداشت شد.
37 . ایرج جوادی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت  در ابن باویه بازداشت شد.
38 . ایرج ملک شاهی ؛ درویش در تاریخ 25 مرداد در الشتر بازداشت شد.
39 . ایرج نصیر زاده ؛ فعال سیاسی در تاریخ 19 شهریور در تبریز بازداشت شد.
40 . ایمان زاده ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت در ابن باویه بازداشت شد.
41 . بابک ساران ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 خرداد در تهران بازداشت شد.
42 . بابک غیاثی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 22 خرداد در کرمانشاه بازداشت شد.
43 . برومند رستمی ؛ روزنامه نگار در تاریخ 16 فروردین در قصر شیرین بازداشت شد.
44 . برهان خسروی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 23 مرداد در مریوان بازداشت شد.
45 . برهان درخشان ؛ فعال سیاسی در تاریخ 23 مرداد در مریوان بازداشت شد.
46 . بریار کاوه ؛ فعال سیاسی در تاریخ 23 مرداد در مریوان بازداشت شد.
47 . بهرام چگینی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 1 خرداد در اراک بازداشت شد.
48 . بهزاد باقری ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 8 خرداد در اصفهان بازداشت شد.
49 . بهزاد حیدری ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 22 خرداد در تهران بازداشت شد.
50 . بهزاد کردستانی ؛ فعال فرهنگی در تاریخ 3 شهریور در مریوان بازداشت شد.
51 . بهمن خدادی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 18 اردیبهشت در اصفهان بازداشت شد.
52 . بهمن فتاح زاده ؛ فعال سیاسی در تاریخ 23 مرداد در مریوان بازداشت شد.
53 . بهمن نصیر زاده ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 1 خرداد در ماکو بازداشت شد.
54 . بهنام ابراهیم زاده ؛ فعال کارگری در تاریخ 22 خرداد در تهران بازداشت شد.
55 . بهنام ایرانی ؛ شهروند مسیحی در تاریخ 25 فروردین در کرج بازداشت شد.
56 . بهنام روحانی فرد ؛ شهروند بهایی در تاریخ 9 فروردین در یزد بازداشت شد.
57 . پدر علی پرویز ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 17 مرداد در تهران بازداشت شد.
58 . پرویز ملک شاهی ؛ درویش در تاریخ 12 مرداد در لرستان بازداشت شد.
59 . پژمان روشن کوهی ؛ شهروند بهایی در تاریخ 5 خرداد در ساری بازداشت شد.
60 . پشتکوهی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 3 خرداد در نامعلوم بازداشت شد.
61 . پوپک ناظمی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 22 بهمن 88 در تهران بازداشت شد.
62 . پیام صالحی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ شهریور  در تهران بازداشت شد.
63 . پیمان حاجی زاده ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 20 خرداد در شیراز بازداشت شد.
64 . پیمان نودینیان ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 19 اردیبهشت در سنندج بازداشت شد.
65 . تاری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 21 فروردین در بابلسر بازداشت شد.
66 . تراب ذاکری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 14 تیر در هرمزگان بازداشت شد.
67 . توجید رحیمی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 19 شهریور در تبریز بازداشت شد.
68 . توفیق  پرتوی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 23 اردیبهشت در مریوان بازداشت شد.
69 . توفیق مرتضی پور ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 8 اردیبهشت در تبریز بازداشت شد.
70 . تهمینه مومنی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 13 اسفند 88 در ساری بازداشت شد.
71 . جاوید نظمی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
72 . جعفر پناهی ؛ کارگران در تاریخ 11 اسفند88 در تهران بازداشت شد.
73 . جعفر یاوری ؛ فعال مدنی در تاریخ 10 مرداد در تبریز بازداشت شد.
74 . جلال رنجبری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 12 مرداد در سالار دیوان دره بازداشت شد.
75 . جلیل بداقی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
76 . جمال جلایی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 1 تیر در مهاباد بازداشت شد.
77 . جمال رحمتی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 9 خرداد در تهران بازداشت شد.
78 . حاج احمد یزدان فر ؛ محافظ ارشد میر حسین موسوی در تاریخ 28 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
79 . حافظ سردار پور ؛ فعال فرهنگی در تاریخ 27 اردیبهشت در موغان بازداشت شد.
80 . حامد شفیعی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ تیر ماه در تبریز بازداشت شد.
81 . حامد صابر ؛ عکاس خبری در تاریخ 1 تیر در تهران بازداشت شد.
82 . حامد کرمی ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 20 خرداد در قم بازداشت شد.
83 . حجت الله نیکوئی ؛ فعال فرهنگی در تاریخ 27 تیر در تهران بازداشت شد.
84 . حجت کلاشی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 19 شهریور در تهران بازداشت شد.
85 . حجت منتظری ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 13 اسفند 88 در کرج بازداشت شد.
86 . حسن بالایی ؛ فعال مدنی در تاریخ 13 شهریور در پارس آباد مغان بازداشت شد.
87 . حسن رحمانی ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در لون صادات بازداشت شد.
88 . حسن رحیمی بیات ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 12 تیر در تبریز بازداشت شد.
89 . حسن لاهوتی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 1 فروردین در تهران بازداشت شد.
90 . حسین حسین زاده ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 22 بهمن 88 در تهران بازداشت شد.
91 . حسین رئیسیان ؛ استاد دانشگاه در تاریخ 13 ارديبهشت در قزوین بازداشت شد.
92 . حسین سرشومی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 7 مرداد در اصفهان بازداشت شد.
93 . حسین شهریاری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 19 شهریور در اصفهان بازداشت شد.
94 . حسین کاوه نوش آبادی ؛ درویش در تاریخ 9 تیر در کاشان بازداشت شد.
95 . حسین مرعشی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 29 اسنفد 88 در تهران بازداشت شد.
96 . حسین نبی زاده ؛ فعال دانشجویی در تاریخ خرداد در مهریز یزد بازداشت شد.
97 . حسین نصیری ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
98 . حسین نوجوان ؛ فعال سیاسی در تاریخ 1 تیر در مهاباد بازداشت شد.
99 . حسینی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ شهریور  در تهران بازداشت شد.
100 . حسين محمدي الوار ؛ فعال مدنی در تاریخ 14 اردبیهشت در تبریز بازداشت شد.
101 . حمزه بنام ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 22 خرداد در شیراز بازداشت شد.
102 . حمزه ملک شاهی ؛ درویش در تاریخ 12 مرداد در لرستان بازداشت شد.
103 . حمید حسین زاده ؛ رئیس شورای شهر اهواز در تاریخ 9 شهریور در اهواز بازداشت شد.
104 . حمید رضا مسببیان ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 11 خرداد در تهران بازداشت شد.
105 . حمید محسنی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 شهریور در تهران بازداشت شد.
106 . حمید نادری ؛ درویش در تاریخ 12 مرداد در لرستان بازداشت شد.
107 . حمید والایی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
108 . حمیده فرج زاده ؛ فعال حقوق زنان در تاریخ 4 خرداد در تبریز بازداشت شد.
109 . حمیده مردای  ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 20 خرداد در شیراز بازداشت شد.
110 . حیدر کریمی ؛ روزنامه نگار و فعال مدنی در تاریخ 18 خرداد در همدان بازداشت شد.
111 . خانم باد پر ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت در ابن باویه بازداشت شد.
112 . خسروی ؛ روزنامه نگار در تاریخ 12 ارديبهشت در نامعلوم بازداشت شد.
113 . دانا لنجاوایی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 23 اردیبهشت در مریوان بازداشت شد.
114 . دانیال شهری ؛ شهروند مسیحی در تاریخ 22 فروردین در اصفهان بازداشت شد.
115 . دانیال صبحی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 11 اسفند88 در تهران بازداشت شد.
116 . داود خدا کرمی ؛ روزنامه نگار در تاریخ 28 فروردین در زنجان بازداشت شد.
117 . داود روشنی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 خرداد در تهران بازداشت شد.
118 . داور عباسی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 22 بهمن 88 در تهران بازداشت شد.
119 . دیاکو ستاری ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در سقز بازداشت شد.
120 . رئیس زاده ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت در ابن باویه بازداشت شد.
121 . راضیه عالمی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 13 اسفند 88 در تهران بازداشت شد.
122 . رامین پشتکوهی ؛ فعال سیاسی  در تاریخ 9 مرداد در شاهین شهر بازداشت شد.
123 . رامین جباری ؛ روزنامه نگار در تاریخ 27 اردیبهشت در اردبیل بازداشت شد.
124 . ربین نبردی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 27 خرداد در مهاباد بازداشت شد.
125 . رحمت الله باستانی ؛ استاد دانشگاه در تاریخ 8 فروردین در قم بازداشت شد.
126 . رستم ؛ فعال سیاسی در تاریخ 24 فروردین در کرمانشاه بازداشت شد.
127 . رشید بازباز ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
128 . رضا شهابی ؛ فعال کارگری و حقوق بشر در تاریخ 11 خرداد در تهران بازداشت شد.
129 . رضا عبدی ؛ فعال مدنی در تاریخ 21 اردیبهشت در تبریز بازداشت شد.
130 . رضا فرید یحیایی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 21 خرداد در تبریز بازداشت شد.
131 . رضا کرمانی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 19 شهریور در اصفهان بازداشت شد.
132 . رهبر اسماعیلی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین  در ارومیه بازداشت شد.
133 . زارع ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 19 اردیبهشت در سنندج بازداشت شد.
134 . زندی نیا ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 19 اردیبهشت در سنندج بازداشت شد.
135 . زهرا شمس ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 16 اردیبهشت در مشهد بازداشت شد.
136 . زهرا فرج زاده ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 29 خرداد در تبریز بازداشت شد.
137 . زینال زاده ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت در ابن باویه بازداشت شد.
138 . ژینوس جوشنیان ؛ شهروند بهایی در تاریخ 14 مرداد در ویلا شهر اصفهان بازداشت شد.
139 . سارا محبوبی ؛ دانشجوی محروم از تحصیل بهایی در تاریخ 3 تیر در ساری بازداشت شد.
140 . سالار شباهنگ ؛ فعال سیاسی در تاریخ خرداد در مهاباد بازداشت شد.
141 . سالار قهرمانی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 1 تیر در مهاباد بازداشت شد.
142 . سامان زندی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 23 اردیبهشت در مریوان بازداشت شد.
143 . سپهر صوفی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 13 اسفند 88 در کیش بازداشت شد.
144 . سجاد اکبری ؛ فعال دانشجویی در تاریخ شهریور  در تهران بازداشت شد.
145 . سجاد بنام ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 22 خرداد در شیراز بازداشت شد.
146 . سجاد عالم زاده ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 22 بهمن 88 در تهران بازداشت شد.
147 . سرور سروریان ؛ شهروند بهایی در تاریخ 4 خرداد در همدان بازداشت شد.
148 . سعید بیدخت ؛ فعال مدنی در تاریخ 26 خرداد در تبریز بازداشت شد.
149 . سعید ترابیان ؛ فعال کارگری  در تاریخ 19 خرداد در تهران بازداشت شد.
150 . سعید جهان آرا ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 4 اردیبهشت در همدان بازداشت شد.
151 . سعید دشتی ؛ درویش در تاریخ 16 تیر  در کرج بازداشت شد.
152 . سعید فدایی اصل ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 خرداد در تهران بازداشت شد.
153 . سلمان حسینی  ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 14 اسفند 88 در تهران بازداشت شد.
154 . سلمان سیما ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 22 خرداد در تهران بازداشت شد.
155 . سمیه اجاقلو ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 13 اسفند 88 در اصفهان بازداشت شد.
156 . سوران خضری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 25 تیر در بوکان بازداشت شد.
157 . سوری ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت در ابن باویه بازداشت شد.
158 . سوسن تبیانیان ؛ شهروند بهایی در تاریخ 9 تیر در سمنان بازداشت شد.
159 . سهیل روحانی فرد ؛ شهروند بهایی در تاریخ 9 فروردین در یزد بازداشت شد.
160 . سیامک قادری ؛ روزنامه نگار فعال حقوق بشر در تاریخ 14 مرداد در تهران بازداشت شد.
161 . سید احمد میری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 8 فروردین در مازنداران بازداشت شد.
162 . سیمین گرجی ؛ شهروند بهایی در تاریخ 15 اردیبهشت در قائمشهر بازداشت شد.
163 . سینا پارسیان ؛ فعال سیاسی در تاریخ 21 شهریور در شیراز بازداشت شد.
164 . سینا چگینی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ شهریور  در تهران بازداشت شد.
165 . شراره صبحی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 11 اسفند88 در تهران بازداشت شد.
166 . شریفی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ شهریور  در تهران بازداشت شد.
167 . شعله منصوری ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 17 اسفند 88 در تهران بازداشت شد.
168 . شکرالله قهرمانی فرد ؛ فعال مدنی در تاریخ 1 تیر در کلیبر بازداشت شد.
169 . شهرام شکوفائیان ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 11 اسفند88 در تهران بازداشت شد.
170 . شهناز رنجبر ؛ شهروند بهایی در تاریخ 17 خرداد در قائمشهر بازداشت شد.
171 . شیرکو سبیلی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 10 خرداد در مهاباد بازداشت شد.
172 . شیرین فیروزی ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 30 خرداد در قم بازداشت شد.
173 . شیرین قرچه داغی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 6 فروردین در تهران بازداشت شد.
174 . شیورانی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت در ابن باویه بازداشت شد.
175 . صابر محمدی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 12 شهریور در روانسر بازداشت شد.
176 . صالح کریمی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 12 شهریور در روانسر بازداشت شد.
177 . صدیق خضری اقدم ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در بوکان بازداشت شد.
178 . صدیقی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
179 . صهبا خادمی ؛ شهروند بهایی در تاریخ 4 خرداد در همدان بازداشت شد.
180 . عابد توانچه ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 1 شهریور در اراک بازداشت شد.
181 . عباس احمدلو ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 18 تیر در اراک بازداشت شد.
182 . عباس صالحیان برزکی ؛ درویش در تاریخ 9 تیر در گلپایگان بازداشت شد.
183 . عبدالله خضری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 23 مرداد در سردشت بازداشت شد.
184 . عبدالله علی مدد کاشی ؛ درویش در تاریخ 9 تیر در کاشان بازداشت شد.
185 . عبدالهادي ؛ فعال سیاسی در تاریخ 24 فروردین  در کرمانشاه بازداشت شد.
186 . عدنان زاهدی  ؛ فعال سیاسی در تاریخ 24 تیر در پاوه بازداشت شد.
187 . عزیز ناصری ؛ فعال فرهنگی در تاریخ 16 شهریور در مریوان بازداشت شد.
188 . عسگر صدوقی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
189 . عسگر فروتنی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
190 . علی اکبر باغانی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 8 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
191 . علی باغبانی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
192 . علی بدرقه ؛ رئیس دانشگاه آزاد در تاریخ 26 خرداد در تهران بازداشت شد.
193 . علی بهزادیان نژاد ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ نامعلوم در تهران بازداشت شد.
194 . علی تاری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 17 خرداد در بابلسر بازداشت شد.
195 . علی رستمی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 تیر در بوکان بازداشت شد.
196 . علی رضا حسین زاده ؛ فعال مدنی در تاریخ 21 اردیبهشت در تبریز بازداشت شد.
197 . علی رضا هاشمی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ تیرماه در تبریز بازداشت شد.
198 . علی ناظری ؛ فعال سیاسی و حقوق بشر در تاریخ 8 تیر در تهران بازداشت شد.
199 . علی نجفی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 4 اردیبهشت در همدان بازداشت شد.
200 . علیرضا اخوان ؛ فعال کارگری در تاریخ 14 خرداد در تهران بازداشت شد.
201 . علیرضا شیرازی ؛ روزنامه نگار در تاریخ 23 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
202 . علیرضا عبداللهی ؛ فعال مدنی در تاریخ 1 خرداد در ارومیه بازداشت شد.
203 . علیرضا هاشمی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 8 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
204 . عليرضا رهنمايی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ نامعلوم در گرگان بازداشت شد.
205 . عماد بهاور ؛ فعال سیاسی در تاریخ 1 فروردین در تهران بازداشت شد.
206 . غلامعباس زارع حقیقی ؛ متصدی مزار سلطانی بیدخت در تاریخ نامعلوم در بيدخت بازداشت شد.
207 . فخرالدین صمیمی ؛ شهروند بهایی در تاریخ 10 خرداد در قائم شهر بازداشت شد.
208 . فراز روحی ؛ شهروند بهایی در تاریخ 14 مرداد در ویلا شهر اصفهان بازداشت شد.
209 . فرج الله زنده دلان ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 8 خرداد در کردستان بازداشت شد.
210 . فرزانه رضوی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 14 شهریور در بانه بازداشت شد.
211 . فرشته حایمی ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 2 مرداد در تهران بازداشت شد.
212 . فرشید رضا زاده ؛ فعال سیاسی در تاریخ 20 خرداد در شیراز بازداشت شد.
213 . فرقانی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت   در ابن باویه بازداشت شد.
214 . فرهاد فتحی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 10 خرداد در قزوین بازداشت شد.
215 . فواد  مرادی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 23 اردیبهشت در مریوان بازداشت شد.
216 . فیصل ضرغامی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 خرداد در هرمزگان بازداشت شد.
217 . قادر شیری ؛ فعال فرهنگی در تاریخ مرداد در سقز بازداشت شد.
218 . قدرت محمدی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 خرداد در کرمانشاه بازداشت شد.
219 . قوام الدین ثابتیان ؛ شهروند بهایی در تاریخ 27 تیر در ساری بازداشت شد.
220 . قیصری ؛ فعال دانشجویی در تاریخ شهریور  در تهران بازداشت شد.
221 . کامبیز ابراهیم زاده ؛ فعال سیاسی در تاریخ 23 تیرماه در مهاباد بازداشت شد.
222 . کامران آسا ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 10 خرداد در کرمانشاه بازداشت شد.
223 . کامیل سالم ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در سالار دیوان دره بازداشت شد.
224 . کامیل قادری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 24 تیرماه در پاوه بازداشت شد.
225 . کاوه گل محمدی ؛ فعال کارگری در تاریخ 13 خرداد در کامیاران بازداشت شد.
226 . کوروش جنتی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 22 خرداد در تهران بازداشت شد.
227 . لطیف حسنی ؛ فعال مدنی در تاریخ 3 خرداد در کرج بازداشت شد.
228 . لقمان احمدیان ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد  در سقز بازداشت شد.
229 . مادر آرمان رضا خانی ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 7 تیرماه در تهران بازداشت شد.
230 . متین فتاحیان ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 اردیبهشت در تبریز بازداشت شد.
231 . مجتبی بیات ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 13 اسفند 88 در قم بازداشت شد.
232 . مجتبی لطفی ؛ روزنامه نگار در تاریخ 28 فروردین در قم بازداشت شد.
233 . مجید اسلامی ؛ شهروند بهایی در تاریخ 9 اردیبهشت در یزد بازداشت شد.
234 . مجید شفیعی ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در سالار دیوان دره بازداشت شد.
235 . محبوبه خوانساری ؛ خبرنگار در تاریخ 10 خرداد در تهران بازداشت شد.
236 . محسن آرمین ؛ فعال سیاسی در تاریخ 26 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
237 . محلا معین زاده ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 22 بهمن 88 در تهران بازداشت شد.
238 . محمد اصلانی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ تیرماه در تبریز بازداشت شد.
239 . محمد بهشتی لنگرودی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 8 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
240 . محمد تاج دهی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
241 . محمد تقی فلاحی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت  در ابن باویه بازداشت شد.
242 . محمد خانی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 4 اردیبهشت در همدان بازداشت شد.
243 . محمد رضا جلایی پور ؛ فعال سیاسی در تاریخ 24 خرداد در تهران بازداشت شد.
244 . محمد رضایی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
245 . محمد سلام جوشن ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 5 خرداد در تهران بازداشت شد.
246 . محمد علی برزگر ؛ فعال سیاسی در تاریخ 24 فروردین در کرمانشاه بازداشت شد.
247 . محمد علی شاهدی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 5 خرداد در یزد بازداشت شد.
248 . محمد علی شیرازی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 2 خرداد در یزد بازداشت شد.
249 . محمد غزنویان ؛ فعال حقوق کودک و زنان در تاریخ 16 فروردین در قزوین بازداشت شد.
250 . محمد فرجیان ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 29 اردیبهشت در پارس آباد(مغان) بازداشت شد.
251 . محمد فیض ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 2 خرداد در مشهد بازداشت شد.
252 . محمد کرمی ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 20 خرداد در قم بازداشت شد.
253 . محمد محمدلو ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
254 . محمد مروی ؛ درویش در تاریخ 15 شهریور در گناباد بازداشت شد.
255 . محمد ملک شاهی ؛ درویش در تاریخ 12 مرداد در لرستان بازداشت شد.
256 . محمدی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت در ابن باویه بازداشت شد.
257 . محمود باقری ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 8 تیرماه در تهران بازداشت شد.
258 . محمود صادقی اشرافی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ تیرماه در اردبیل بازداشت شد.
259 . محمود فضلی ؛ فعال مدنی در تاریخ 18 خرداد در ارومیه بازداشت شد.
260 . مختار اسدی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 7 تیر در تهران بازداشت شد.
261 . مختار افرا ؛ فعال سیاسی در تاریخ 9 شهریور در مریوان بازداشت شد.
262 . مختار هوشمند  ؛ فعال مدنی در تاریخ 2 خرداد در مریوان  بازداشت شد.
263 . مراد حسن لو ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 15 اسفند 88 در تهران بازداشت شد.
264 . مرتضی عوض پور ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
265 . مریم عباسی نژاد ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 12 ارديبهشت در تهران بازداشت شد.
266 . مژگان عبادی ؛ شهروند بهایی در تاریخ 3 شهریور در اصفهان بازداشت شد.
267 . مسعود حیدری ؛ روزنامه نگار در تاریخ 26 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
268 . مسعود شمس ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 20 خرداد در شیراز بازداشت شد.
269 . مسعود علوی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 8 تیرماه در ارومیه بازداشت شد.
270 . مسعود کدخدایی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ خرداد در تهران بازداشت شد.
271 . مشتاق سمندری ؛ شهروند بهایی در تاریخ 18 خرداد در بابل بازداشت شد.
272 . مصطفی پاپی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 10 تیر ماه در تهران بازداشت شد.
273 . مصطفی جمشیدی ؛ روزنامه نگار در تاریخ 28 اردیبهشت در مغان بازداشت شد.
274 . مصطفی شعار ؛ استاد و مفسر قران در تاریخ 16 اردیبهشت در تبریز بازداشت شد.
275 . مصلح بدخش ؛ فعال سیاسی در تاریخ 9 شهریور در مریوان بازداشت شد.
276 . معتمدیان ؛ فعال صنفی در تاریخ 15 تیرماه  در نامعلوم بازداشت شد.
277 . ملا محسن حسینی ؛ امام جمعه اهل سنت در تاریخ 22 شهریور در کامیاران بازداشت شد.
278 . ملکی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 19 اردیبهشت در سنندج بازداشت شد.
279 . منت رحمانی ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در لون صادات بازداشت شد.
280 . منتجبی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 12 ارديبهشت در ابن باویه بازداشت شد.
281 . منصور سیفی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
282 . مهدی زینالی ؛ فعال فرهنگی در تاریخ 28 اردیبهشت در اردبیل بازداشت شد.
283 . مهدی فرحی شاندیز ؛ فعال کارگری در تاریخ 11 خرداد در تهران بازداشت شد.
284 . مهدی کامرانی ؛ ارتباط خانوادگی در تاریخ 17 خرداد در تهران بازداشت شد.
285 . مهرداد رزم جویی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 20 خرداد در شیراز بازداشت شد.
286 . مهرنوش رزقی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 22 خرداد در نامعلوم بازداشت شد.
287 . مهناز کریمی ؛ فعال فرهنگی در تاریخ 28 اردیبهشت در مغان بازداشت شد.
288 . میلاد یوسفی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 24 تیرماه در پاوه بازداشت شد.
289 . نادر احسنی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 30 فروردین در تهران بازداشت شد.
290 . نادر درویشی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 22 تیرماه در مهاباد بازداشت شد.
291 . نادر عزیزی ؛ فعال فرهنگی در تاریخ 27 اردیبهشت در مغان بازداشت شد.
292 . ناصر خضری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 25 تیرماه در بوکان بازداشت شد.
293 . ناصر رحیمی ؛ دراويش گنابادي  در تاریخ 9 تیرماه در کاشان بازداشت شد.
294 . ناصر نبی زاده ؛ فعال دانشجویی در تاریخ خرداد 89 در مهریز یزد بازداشت شد.
295 . نجمه ستوده ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 20 خرداد در شیراز بازداشت شد.
296 . نرگس محمدی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 20 خرداد در تهران بازداشت شد.
297 . نسرین ستوده ؛ وکیل دادگستری فعال حقوق زنان در تاریخ 13 شهریور در تهران بازداشت شد.
298 . نسیم روحی ؛ شهروند بهایی در تاریخ 14 مرداد در ویلا شهر اصفهان بازداشت شد.
299 . نعمت اسدی ؛ فعال صنفی معلمان در تاریخ 1 تیر در سنندج بازداشت شد.
300 . نفیسه مجتهدی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 15 اسفند 88 در تهران بازداشت شد.
301 . نورا نبیل زاده ؛ شهروند بهایی در تاریخ 1 تیر در مشهد بازداشت شد.
302 . نیلوفر مهرابی ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 11 اسفند در تهران بازداشت شد.
303 . نيما  گلزاري ؛ فعال حقوق بشر در تاریخ 18 اسفند 88  در تهران بازداشت شد.
304 . واحد رحمانی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 12 شهریور در روانسر بازداشت شد.
305 . وحید اسماعیل زادگان ؛ شهروند بهایی در تاریخ 11 اردیبهشت در تنکابن بازداشت شد.
306 . وحید طلایی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 14 اردیبهشت در تهران بازداشت شد.
307 . وهاب خاتمی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 8 خرداد در مهاباد بازداشت شد.
308 . هادی خدابنده ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در  ارومیه بازداشت شد.
309 . هادی شیر پور ؛ فعال سیاسی در تاریخ 11 شهریور در تهران بازداشت شد.
310 . هاوژین رنجبری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 12 مرداد در سالار دیوان دره بازداشت شد.
311 . هژیر رنجبری ؛ فعال سیاسی در تاریخ 12 مرداد در سالار دیوان دره بازداشت شد.
312 . هومن هوربد ؛ شهروند بهایی در تاریخ 23 تیرماه در ساری بازداشت شد.
313 . هیوا خضری اقدم ؛ فعال سیاسی در تاریخ مرداد در بوکان بازداشت شد.
314 . هیوا غزال ؛ فعال سیاسی در تاریخ 1 تیر در مهاباد بازداشت شد.
315 . یاسر ترکمن ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 18 تیرماه  در تهران بازداشت شد.
316 . یاور جمالی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
317 . یحیی صمدی ؛ روزنامه نگار در تاریخ 5 مرداد  در سنندج بازداشت شد.
318 . یعقوب جوانی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در  ارومیه بازداشت شد.
319 . یعقوب رمضانی ؛ فعال محیط زیست در تاریخ 13 فروردین در ارومیه بازداشت شد.
320 . یونس رستمی ؛ فعال سیاسی در تاریخ 19 خرداد در آبدانان بازداشت شد.
321 . یونس سلیمانی ؛ فعال دانشجویی در تاریخ 27 خرداد در اردبیل بازداشت شد.

 

محکومیت کارمند سابق سفارت بریتانیا در تهران به یک سال حبس

خبرگزاری هرانا - حسین رسام، کارمند ایرانی سفارت بریتانیا در تهران، که پس از انتخابات سال گذشته به جاسوسی برای دولت بریتانیا متهم شده بود از این اتهام مبرا و حکم او از چهار سال حبس تعزیری به یک سال حبس تعلیقی تبدیل شد.
خبرگزاری فرانسه به نقل از وکیل آقای رسام می‌گوید که این کارمند سابق سفارت بریتانیا در تهران به دلیل این که سابقه کیفری و پست مدیریتی نداشته تنها به جرم "تبلیغ علیه نظام" به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
با این حال به حکم دادگاه تجدیدنظر حسین رسام تا پنج سال حق کار کردن برای هیچ یک از سفارتخانه‌های خارجی را ندارد.
به گزارش رادیو فردا، حسین رسام، تحلیل‌گر سیاسی سفارت بریتانیا در تهران، به همراه هشت نفر دیگر از کارمندان ایرانی این سفارت در روزهای پس از انتخابات به اتهام دخالت در امور داخلی ایران دستگیر شد.
در حالی که هشت کارمند سفارت بریتانیا پس از چند روز آزاد شدند، آقای رسام در دادگاه «کودتای مخملی» به محاکمه کشیده شد و علیه خود و دولت بریتانیا اعتراف کرد.
به دنبال این اعترافات و به‌رغم اعتراض فراوان مقامات دولت بریتانیا، آقای رسام به حکم دادگاه بدوی به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد، مجازاتی که به گفته وکیل او در روز یک‌شنبه لغو شده است.
در آبان‌ماه سال گذشته دیوید میلی‌بند، وزیر خارجه وقت بریتانیا، حکم صادر شده توسط دادگاه برای کارمند سفارت بریتانیا در تهران را «کاملا غیرعادلانه» و حمله‌ای به «کل جامعه دیپلماتیک» در ایران دانسته و از مقام‌های ایرانی خواسته بود که این حکم را لغو کنند.
مقامات جمهوری اسلامی اعلام نکرده‌اند که مبرا شدن آقای رسام از اتهام جاسوسی پاسخی است به خواسته دیوید میلی‌بند، اما در دولت محمود احمدی‌نژاد بارها اتفاق افتاده که خارجی‌ها یا افراد دارای تابعیت دوگانه ابتدا به جاسوسی متهم شده و سپس از این اتهام مبرا شناخته شده‌اند.
آخرین نمونه این افراد سارا شورد، جوان آمریکایی محبوس در اوین، بود که ماه گذشته پس از نزدیک به ۱۴ ماه حبس و وارد شدن اتهام جاسوسی برای آمریکا به او از زندان آزاد و از ایران خارج شد.
آزادی یا رفع اتهام از افراد مرتبط با دولت‌های خارجی در ایران که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته زندانی شدند در حالی است که عده زیادی از اصلاح‌طلبان، روزنامه‌نگاران، فعالان سیاسی و دانشجویان ایرانی هم‌چنان در زندان‌های ایران به سر می‌برند، در حالی که حتی خانواده‌های بعضی از آنها قادر به ملاقات با آنها نیستند.
مبرا شدن حسین رسام از اتهام جاسوسی در حالی است که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در نخستین نماز جمعه پس از انتخابات ریاست جمهوری دولت بریتانیا را «خبیث» خوانده و این کشور را به ایجاد آشوب در ایران متهم کرده بود.

 

هرانا؛ شرح شکنجه های جسمی و محکومیت یک زندانی محکوم به اعدام

خبرگزاری هرانا – زندانی سیاسی محکوم به اعدام سید سامی حسینی که در زندان مرکزی ارومیه بسر می برد در نامه ای به شرح شکنجه های خود و روند حقوقی طی شده برای محکومیت وی به اعدام پرداخته است.
وی در بخشی از نامه اش به افشای شکنجه های خود پرداخته و می گوید، ساعت ها با مشت و لگد و آویزان کردن از پا و شک الکتریکی شکنجه شده است و در اثر این شکنجه ها 18 روز در بی هوشی بسر برده است.
متن این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
اتهام و جرم سیاسی دو واژه‌ کلیشه‌ای و در ضمن عمیق و دردسرساز. البته‌ دردسرساز در کشوری که ‌ادبیات حقوقی آن چنان گند نوشته‌ شده‌ است که ‌در شرایطی خاص اتهام با جرم تفاوتی که ‌ندارد هیچ، بلکه ‌در یک معنا تلقی می‌شوند. در حالیکه‌ تفاوت این دو واژه ‌هم در ظاهر(نوشتار)و هم در باطن (‎معنی) می‌باشد. بنده‌ جوشکاری روستازاده‌ و روستا‌نشین بودم. ولی بخاطر همین ماجرای در یک کفه ‌قرار دادن دو کلمه‌ اتهام و جرم، تبدیل به‌ مجرمی با حکم اعدام شدم.
حال اینجانب ایرادهای مراحل بازجویی، بازپرسی و دادگاهی را در این نامه‌ ذکر می‌کنم تا هر گوش شنوایی در این گیتی هست آنرا بشنود. یا اگر هنوز در این قرن بیست و یکم وجدانی بیدار و نهادی حقوقی بر پا هست که ‌ندای مظللومی را بشنود و حس کند و بلرزه‌ درآید. و اگر در مورد ناعدالتی که ‌در حق من روا داشته‌اند را بر طرف نکنند، حداقل صدای تظلم خواهی مرا به‌ تمامی بشریت رسانده ‌و عمق فاجعه ‌انسانی و ضد حقوق بشری موجود در ایران را به ‌سمع و نظر ابنای بشر برسانند. حال آن ایرادهای قانونی موجود در پرونده‌سازی بنده ‌عبارتند از:
-در جریان بمبگذاری روستای حاجی جفان سلماس پس از درخواست حکم بازداشت بنده‌ از سوی اداره‌ اطلاعات سلماس در تاریخ 14. 3 . 87  دستور قضایی در مورخه‌15 ،3 ،87  صادر گردیده ‌و بنده ‌در ساعت 5/4 صبح آنروز در ایست بازرسی شهید شیرازی دستگیر شده‌ام و این در حالیست که‌ منزل بنده‌ در روستای هفتوان سلماس با اداره ‌اطلاعات سلماس حدود 1800 الی 1900 متر یعنی کمتر از 2 کیلومتر فاصله ‌دارد. پس چرا به‌ محض شناسایی من و دریافت حکم قضایی مرا در منزل دستگیر نکردند و هیچوقت جهت دستگیری و بازداشت به ‌منزلم مراجعه‌ نشد؟
-بنده‌ و آقای جمال‌الدین محمدی در ایجاد تور بازرسی دستگیر نشدیم، بلکه‌ در ایست بازرسی شهید شیرازی که ‌قریب 40 سال در آن محل واقع گردیده‌، دستگیر شدیم در حالیکه ‌هنوز 24 ساعت از صدور حکم بازداشتمان نگذشته‌ بود. در صورتیکه ‌فاصله‌ ایست بازرسی و اداره‌ اطلاعات سلماس بیش از 10 برابر فاصله‌ منزل من با اداره‌ اطلاعات سلماس می‌باشد. پس اگر اطلاعات سلماس این اندازه‌ به‌ موضوع (بمبگذاری) اهمیت می‌دادند چرا در منزلم مرا دستگیر ننمودند؟
-به‌ هنگام دستگیری من تنها دو عدد گوشی تلفن همراه ‌با خطوط مربوطه ‌ضبط گردیده‌ و آنها را  مجددآ در دادسرا به‌ پدرم تحویل دادند و چیز دیگری در بازرسی از من و رفیقم و اتومبیلم کشف نشد.
-دستگاه‌ ریموت ادعایی اداره‌ اطلاعات در هنگام دستگیری کشف و ضبط نگردید که ‌هیچ، اصلآ همچنین چیزی در پرونده ‌نیست، یعنی ادعا می‌شود که ‌هست ولی موجودیت خارجی ندارد، که ‌در دادگاه حداقل نشان می‌دادند تا ببینیم این ریموت چیست و چگونه‌ است؟
-از بدو دستگیری نه‌ منزل من و نه‌ منزل آقای جمال‌الدین محمدی هم جرم بنده‌ بازرسی نشده‌، در کجای پرونده‌ ضبط و درج گردیده‌ است، حال آنکه ‌در پرونده ‌ادعا شده‌ است که‌ ریموت دستگاه کنترل از راه‌ دور برای انفجار بمب در بازرسی از منزل بنده‌ کشف شده ‌است.
-بنده ‌در مورخه‌15 .3 .87 دستگیر شده‌ام و در صفحه‌ 1 پرونده ذکر شده‌ که‌ مورخه‌16 .3 .87 در بازپرسی شعبه ‌اول حضور داشتم، حال آنکه ‌بنده‌ در آن زمان در اداره ‌اطلاعات سلماس بودم و 6 الی 7 روز زیر سخت‌ترین شکنجه‌های جسمانی اداره ‌اطلاعات سلماس بودم که‌ بخاطر شدت شکنجه‌ قادر به‌ تکلم نشدم و مرا به‌ بیمارستان امام خمینی ارومیه‌ اعزام کردند .پس با این وضعیت چطور من در 16 .3 .87 در بازپرسی شعبه ‌اول دادگاه‌ سلماس بودم؟ بنده ‌از 16 .3 .87  تا 3 .6 .87  در شعبه‌ بازپرسی حاضر نبوده‌ام و کاملآ در اختیار اداره‌ اطلاعات سلماس و اداره‌ کل اطلاعات ارومیه‌ بودم و در این مدت یعنی در ایام شکنجه‌ در اداره‌ کل اطلاعات استان آذربایجان غربی به‌ مدت 18 روز به‌ حالت بیهوشی کامل رفته ‌و در بیمارستان خصوصی اداره‌ اطلاعا ت بستری بودم.
-بنده‌ سامی حسینی و رفیقم جمال‌الدین محمدی هیچ موقع با شهود ادعایی اداره‌ اطلاعات  و دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی مواجهه‌ حضوری نشدیم، در حالیکه ‌با استناد به‌ شهادت شهود فرضی محکوم به‌ اعدام شده‌ایم.
-برابر صورت جلسه ‌مورخه‌2 .6 .87 فرماندهی پاسگاه‌ خوناوین صفحه‌ 229 پرونده‌ و گزارش فرماندهی هنگ مرزی سلماس صفحه‌249  پرونده‌ بر حسب تحقیقات بعمل آمده‌ از آن 2 مرجع انتظامی که‌ بیش از سایر مراجع به‌ منطقه ‌آشنایی و تسلط دارند، تاریخ انفجار بمب را 29 .4 .87 تأیید کرده‌اند، در حالیکه ‌بنده ‌و رفیقم 44  روز قبل از زمان بمبگذاری تحت اختیار اداره‌ کل اطلاعات ارومیه‌ بودیم .
-بنده‌ و رفیقم هیچ اقرار و اعترافی به‌ اتهام انتصابی نه‌ شفاهی و نه‌ کتبی نکرده‌ایم. نه‌ در مراحل بازجویی و نه‌ در دادسرا و نه‌ در دادگاه‌.
-درخواست توقف حکم عدم اجرای اعدام از سوی شعبه ‌بدوی یعنی شعبه ‌اول دادگاه انقلاب اسلامی خوی که‌ در آن به‌2مورد ایراد اساسی و قانونی استناد شده‌ است که‌ همان ایرادها از طرف خود قاضی صادر کننده‌ حکم آقای نوروزی به ‌دیوان عالی کشور گوشزد شده ‌است.
-عدم امضای حکم محاربه‌ صادره‌ از سوی شعبه‌ یک دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی توسط نماینده‌ دادستان .
-مغایرت استناد مواد قانونی با جرم انتصابی و اعتراف قاضی صادر کننده‌ حکم به‌ مغایرت جرم و حکم صادره.
-ارجاع پرونده‌ به ‌هنگام اعتراض به ‌رأی اولیه‌ به ‌دادگاه‌ تجدید نظر استان آذربایجان غربی، حال آنکه‌ احکام صادره‌ که ‌منجر به‌ صدور حکم اعدام می‌‌شوند طبق آیین داد رسی کیفری پس از اعتراض متهم مستقیمآ به‌ دیوان عالی کشور ارسال می‌گردند، نه ‌به ‌دادگاه‌ تجدید نظر استان. حال پرونده‌ بنده‌ چرا این روال غیر معمول و غیر قانونی را طی نموده‌ است؟
-در پرونده ‌260 صفحه‌ای بنده‌ فقط دو جلسه‌ یکی در مورخه‌20 .7 .87 در بازپرسی شعبه ‌اول و دیگری در وقت رسیدگی در شعبه ‌اول دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی مورخه‌14 .9 .87 تشکیل جلسه‌ دادگاه‌ گردید. در واقع تمامی این تصمیمات در اداره‌ اطلاعات سلماس و اداره‌ کل اطلاعات ارومیه‌ انجام پذیرفته ‌بود.
اکنون به‌ نحوه‌ بازجویی مسئولان اداره‌ اطلاعات سلماس و ارومیه‌ توجه‌ نمائید:
برخورد فیزیکی از قبیل ساعتها با مشت و لگد بنده‌ را می‌زدند،_ آویزان کردن بوسیله ‌طناب از ناحیه‌ مچ دستها_  استفاده ‌از جریان برق یعنی با جریاندهی برق به‌ بدنم کل سیستم عصبی بنده‌ را به‌ هم می‌ریختند‌_ پارگی کتف به‌ حدود 20 سانتی متر در اثر شکنجه‌ که‌ هنوز با گذشت 2 سال آثار آن موجود است و  خود قاضیهای دادگاه ‌تجدید نظر استان این آثار را در جلسه ‌دادگاه‌ تجدید نظر استان مشاهده‌ و تأیید کردند _ شلاق زدن از ناحیه‌ کف پا و ران _ در زیر این شکنجه‌های فیزیکی اعمال شکنجه‌های روحی و استرس‌زا که ‌شدت شکنجه‌های فیزیکی به ‌حدی شد که‌ به‌ مدت 18 روز به‌ حالت بیهوشی کامل رفته ‌بودم و مدت یک هفته ‌بعد از هوشیاری قادر به‌ خوردن غذا نبودم بلکه ‌از طریق سرم تغذیه ‌می‌کردم و حال آنکه‌ مسئولان بازجویی این وضعیت بنده ‌را در پرونده‌ به‌ عنوان اعتصاب غدا در بازداشتگاه ‌ذکر کرده‌اند_ عدم ملاقات با خانواده‌ و حتی تماس تلفنی به ‌مدت 3 ماه ‌و نیم_ ساعتهای بازجویی که‌ بعضی مواقع حدود 48 ساعت بیدار نگه می‌داشتند تا کاملآ تعادل فکری و روحی و فیزیکی بنده‌ به‌ هم بخورد تا هر چیزی را که ‌دوست دارند به‌ من بقبولانند _ حال برگردیم به‌ مطلبی که‌ در شروع نامه‌ام ذکر کردم: آری الان می‌بینم که ‌همان مساوی انگاشتن اتهام با جرم چقدر راحت انجام می‌پذیرد و ماحصل آن می‌شود فاجعه‌ای که‌ هیچ اسمی نمی‌توان بر آن گذاشت. البته‌ در این میان فعالیت وزارت اطلاعات ایران در راستای پوشش گذاشتن بر عدم توانایی پرسنلش و عدم دستیابی به ‌اطلاعات درست را می‌توان مشاهده‌ کرد. چرا سیر روند طبیعی پرونده‌ و نحوه‌ برخورد ایشان نمایانگر آن بود که ‌ایشان در مقابل عمل انجام شده‌ قرار گرفته‌اند که ‌بایستی به‌ نحوی عامل یا عاملان ساختگی آنرا معرفی کنند و در غیر این صورت پرنسیب اطلاعاتیشان خدشه‌دار می‌گردد. حال این مسئله‌ چقدر به ‌افراد معمولی جامعه‌ آسیب می‌رساند و زندگیشان را تباه‌ می‌سازد. توجهی که‌ ندارند هیچ، علاقه‌ای هم به‌ فکر کردن به‌ این مسائل نشان نمی‌دهند. البته‌ جای تعجب نیست، که‌ این اداره‌ اطلاعات دستگاه امنیتی رژیمی است که‌ خود را وابسته‌ به‌ ایدئولوژی می‌داند که‌ در جهان بینی‌اش هیچ نوع حقی برای آزاد اندیشی وجود ندارد.  بایستی در یک چارچوب خاص و در یک خط ترسیمی طی طریق نمایید و چون متفاوت اندیشیدن باعث تغییر در نوع نگاه و در نتیجه‌ دگرگونی ساختار فکری و اجتماعی می‌شود و آن باعث پیشرفت فکری، اجتماعی  فرهنگی سیاسی می‌گردد و این پیشرفت رفته‌ رفته ‌پرده‌های تعصب و تحجر را به‌ هم می‌زند و در نتیجه‌ جایی برای عرض اندام سیستمهای استبدادی و واپسگرا نمی‌ماند که‌ با پوشش دین و تقدس بخشی به‌ خود و اطرافیانش دژی غیر قابل نفوذ بر خودشان درست نموده‌اند. وجود منافع شخصی چنین افراد و گروههایی مستقیم با زور ، جهالت و تزویر در ارتباط  تنگاتنگ می‌باشد. حال چه‌ انتظاری از چنین نظامی می‌توانیم داشته‌ باشیم؟ منظور اساسی کلام بنده‌ سیستم حاکم فعلی در ایران می‌باشد که‌ به‌ اندک توصیف محدودی که ‌از این سیستم برایتان نوشتم خواستم بدانید که‌ واقعآ در جامعه‌ فعلی ایران چه ‌در زندانها و چه‌ در متن جامعه‌ که ‌به‌ ظاهر افراد آن آزاد هستند این تحجر و فشار و سرکوب چه‌ بلاها که‌ بر سر مردم ایران نیاورده‌ است؟ در آخر از تمامی مجامع و محافل حقوق بشری، دبیر کل سازمان ملل متحد، سازمان دیده‌بان حقوق بشر، دادگاه عالی حقوق بشر اروپا تقاضا مندم که‌ نسبت به‌ پرونده ‌سازی که ‌علیه‌ بنده‌ و رفیقم نموده‌اند و با آنکار شنیعشان ما را به ‌اعدام محکوم کرده‌اند، اعتراض خود را اعلام نمائید و مقدمه‌ تشکیل دادگاهی علنی و بی طرف حتی بوسیله‌ خود قضات دستگاه قضایی ایران را فراهم نمائید. با توجه‌ به‌ همه ‌این تناقضهای آشکار در پرونده‌ که ‌تیتروار نوشته‌ام بیگناهی خودمان را ثابت کنیم.
با عرض احترام
زندانی سیاسی سید سامی حسینی زندان ارومیه‌ بند12

 

 

حامد روحی نژاد در شرایط اسفبار ممنوع الملاقات شد

خبرگزاری هرانا - حامد روحی نژاد به سلول دو نفره در بازداشتگاه نزدیک زندان مرکزی زنجان منتقل شده و ممنوع الملاقات است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این زندانی سیاسی که به 10 سال حبس در تبعید محکوم شده است از بیماری ام اس رنج می برد و وضعیت وی پس از تبعید به زندان مرکزی زنجان به دلیل عدم رسیدگی پزشکی و محدودیت امکانات پزشکی رو به وخامت گذاشته است.
حامد روحی نژاد و خانواده اش بارها به مسئولین مختلف دستگاه قضایی نامه نگاری کرده و وضعیت اسفبار این زندانی را به مسئولین از جمله دادستانی تهران و قاضی پرونده اطلاع داده اند اما تا کنون موافقتی در خصوص مرخصی استعلاجی برای این زندانی صورت نگرفته است.
حامد روحی نژاد به صورت محسوسی در حال فلج شدن است و تا کنون 50% بینایی و شنوایی خود را از دست داده است و می بایست تحت مراقبت پزشکی قرار گیرد.
خانواده این زندانی می گوید پس از تبعید وی به زندان زنجان ملاقات با فرزند بیمارشان نیز سخت تر شده است و از هفته گذشته نیز به دلیل انتقالش به یک بازداشتگاه در نزدیکی زندان ممنوع الملاقات شده است.
علت انتقال این زندانی به سلول انفرادی هنوز مشخص نشده است اما نامبرده در آخرین ملاقات با خانواده اش اعلام کرد در اعتراض به وضعیت جسمی اش اعتصاب غذا خواهد کرد.

 

اعدام یک زن و سه مرد در خراسان

خبرگزلری هرانا - یک زن در خراسان شمالی و سه مرد در خراسان جنوبی بدون اعلام رسمی در مطبوعات و رسانه های داخلی  در طی شهریور و مهر ماه اعدام شدند.
به گزارش سایت محلی شهر شیروان یک زن در آخر هفته گذشته در این شهر به اتهام تهیه و توزیع مواد مخدر اعدام شد. بنا به گزارش های دیگر سه نفر در ماه رمضان در خراسان جنوبی بدون فرصت جهت دفاع از خود به اتهام تجاوز به عنف و با دستور شخص لاریجانی و در ماه رمضان که اعدام زندانیان معمولا متوقف می شود اعدام شدند.

 

حکم اعدام حبیب‌الله گلپری پور تایید شد

خبرگزاری هرانا - در روزهای گذشته حکم اعدام حبیب‌الله گلپری پور، جوان بیست و هفت ساله‌ی سنندجی از سوی دیوان عالی کشور تایید شد.
گلپری پور در تاریخ دوم اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ به اتهام محاربه از طریق فعالیت تبلیغی و عضویت در یک حزب مخالف نظام به استناد ماده‌ی ۱۸۶ و ۱۹۰ قانون مجازات اسلامی از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم و در شهریورماه این حکم توسط دیوان عالی کشور تایید شد.
او از یک سال قبل در بازداشت است و هم اکنون در زندان مهاباد به سر می‌برد. خانواده‌ی او به نجات فرزندشان امیدوار هستند و از انتشار اخبار نادرست درباره‌ی او گلایه می‌کنند.
به گزارش رادیو زمانه، بهرامیان ضمن تائید حکم قطعی اعدام برای موکلش گفت: «اتهام حبیب‌الله گلپریپور عضویت در گروه پژاک بوده و دادگاه بر این اساس وی را محکوم به اعدام کرده است.»
او افزود «اتهام محاربه و عضویت در گروه پژاک با گفته‌های موکلم به هیچ وجه همخوانی ندارند.»
این وکیل هم‌چنین اضافه کرد که صدور چنین حکمی در حالی است که به گفته وی هیچ‌گونه سلاحی از موکلش کشف نشده است. ظاهراً حبیب‌الله گلپریپور در زمان دستگیری تنها چند کتاب در دست داشته است.
بهرامیان درباره‌ی اتهام محاربه گفت: «به اعتقاد من اساساً ماده ۱۸۳ و ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی با یکدیگر در تضاد هستند و بر اساس موازین فقهی اصولاً صدور حکم اعدام در چنین مواردی مبنای فقهی و قانونی ندارد.»
وی با تاکید بر اینکه تمام تلاشش را با استفاده از اختیارات قانونی دیگر مانند ماده‌ی ۱۸ در جهت لغو حکم اعدام برای موکلش حبیب‌الله گلپریپور به کار خواهد گرفت، از احتمال قریب‌الوقوع اجرای حکم اعدام موکلش خبر داد و افزود: «در تمام موارد احکام قطعی شده توسط دادگاه، احتمال اجرای حکم در هر زمان وجود دارد و در رابطه با موکلم حبیب‌الله گلپریپور هم باید بگویم که احتمال اعدام قریب‌الوقوع وی نیز با توجه به قطعی شدن حکم دادگاه وجود دارد.»
محمد مصطفایی وکیل و حقوقدان نیز در این زمینه گفت: «رویه و روال دستگاه قضایی و دستگاه‌های امنیتی در جمهوری اسلامی ایران از گذشته تا حال در خصوص زندانیان سیاسی و امنیتی چنین بوده است که اگر در یک مرحله‌ی زمانی ناتوان از مقابله با آزادی بیان و عقیده بوده‌اند، سلاح و ابزار اعدام را به بهانه‌ی محارب بودن متهمین پیش کشیده و در راستای اهداف حفظ قدرت از سرکوب به شیوه‌ی اعدام استفاده می‌کردند.»
وی افرادی چون حبیب‌الله گلپری پور را قربانی تفکر خشونت‌طلبانه‌ی دستگاه‌های امنیتی و قضایی دانست و گفت: «والا صدور چنین دادنامه و حکمی وجاهت قانونی ندارد و برخلاف عدالت و انصاف کیفری است.»
این وکیل توضیح می‌دهد: «اگر مبنای حقوقی چنین پرونده‌هایی را تبیین و تحلیل کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که افرادی همچون گلپریپور صرفا قربانی خشونت‌طلبی عده‌ای برای حفظ جایگاه قدرت خود شده‌اند. چرا که هرچند قانونگذار چهار مجازات را برای محاربه تعیین کرده و قاضی می‌تواند محکوم علیه را تبعید کند، ولی دستگاه‌های امنیتی و قضایی با استفاده از مجازات اعدام می‌خواهند پشتوانه‌ی قدرت خود را تقویت کنند.»
وی ادامه می‌دهد: «مهم‌تر اینکه در حدود شرایط بسیار خاص و دلایل بسیار قوی و مبرهنی می‌بایست ارائه شود تا جرم به اثبات برسد. این حکم و دیگر حکم‌های این چنینی به هیچ وجه استوار نیستند و پشتوانه‌ی محکمی ندارند و از نظر افکار عمومی مردود هستند. حتی دیده و شنیده‌ایم که محکومین چنین احکامی محبوبیت و مشهوریت بسیار بالایی در جامعه کسب می‌کنند که ناشی از این تحلیل حقوقی است.»
دکتر محمود امیری مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران در مورد فعالیت‌هایی که این سازمان برای کمک به حبیب‌الله گلپریپور انجام داده، می‌گوید: «مخالفت با اعدام موضوع اصلی فعالیت سازمان حقوق بشر ایران است و ما عضو جنبش جهانی مخالفت با اعدام هستیم. در کشور ما هر روز بیش از یک اعدام صورت می‌گیرد.»
او با اشاره به اینکه بیش از هزار زندانی در نوبت اعدام قرار دارند و اعدام زندانیان در سال‌های اخیر شدت گرفته است، می‌گوید: «سازمان حقوق بشر ایران در حال سازماندهی یک راهپیمایی در مخالفت با اعدام است. ما امیدواریم بسیاری از ایرانیان ساکن نروژ و فعالان حقوق بشر نروژی ما را حمایت کنند. این سازمان قصد دارد تا روی زندانیان محکوم به اعدام تمرکز کند و با اطلاع‌رسانی در جهت نجات آنها از اعدام تلاش کند. یکی از افرادی که در مورد آنها اطلاع‌رسانی خواهیم کرد حبیب‌الله گلپریپور است که با اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است.»
حبیب‌الله و بسیاری از زندانیانی که در ایران با خطر اعدام روبه‌رو هستند از یک محاکمه‌ی عادلانه برخوردار نبوده‌اند و دادگاه احکام وحشیانه‌ای چون اعدام را برای آنها صادر می‌کند.
در سال گذشته اعدام احسان فتاحیان و سپس فرزاد کمانگر، شیرین علم‌هولی و سه زندانی دیگر موجی از خشم ایرانیان را برانگیخت. بازاری‌های کرد دست به یک اعتراض سراسری زدند و بازارها و مغازه‌ها در شهرهای کردستان به تعطیلی کشیده شد. همزمان ایرانیان ساکن اروپا با تظاهرات در برابر سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی اعتراض خود را نشان دادند.
فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی موفق شدند تا رنج‌نامه‌های خود را به دست مطبوعات برسانند و در این نامه‌ها به شرح شکنجه‌های وحشیانه برای اعتراف‌گیری بپردازند.
به عقیده‌ی وکیل فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی، هر دوی این زندانیان بی‌گناه بودند و به ناحق اعدام شدند.

 

اتحاديه کارگران حمل و نقل بلژيک، منصور اسانلو را به عضويت افتخاری خود درآورد

خبرگزاری هرانا - اتحاديه کارگران حمل و نقل بلژيک، منصور اسانلو، رئيس زندانی هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران، را به عضويت افتخاری خود درآورد.
به گزارش رادیو فردا، اين اقدام در نشست شورای مرکزی اتحاديه کارگران حمل و نقل بلژيک صورت گرفت.
آقای اسانلو از سال ۱۳۸۶ به اتهام های امنيتی زندانی است و چند هفته پيش نيز دوباره محاکمه و به يک سال زندان ديگر محکوم شد.
اتحاديه کارگران حمل و نقل بلژيک اعلام کرد که در نامه ای به سفارت جمهوری اسلامی ايران در بروکسل، خواستار آزادی منصور اسانلو خواهد شد.
پيش از اين نيز اتحاديه های کارگری در هلند، بريتانيا، فرانسه، اندونزی و فيليپين، به آقای اسانلو عضويت افتخاری داده اند.

 

نسرین ستوده احتمالا در اعتصاب غذاست

خبرگزاری هرانا - بنا به اعلام همسر نسرین ستوده، این وکیل زندانی احتمالا در اعتصاب غذا به سر می‌برد. پدر ضیا نبوی خواستار اعاده دادرسی فرزندش شده و نامه‌‌ی تقاضای مرخصی مجید دری نیز به گفته دادستانی گم شده است.
به گزارش دویچه وله، نسرین ستوده، وکیل که از تاریخ ۱۳ شهریور ماه در زندان به سر می‌برد به گفته‌ی همسرش رضا خندان از ۲۷ شهریور هیچ‌گونه تماسی با خانواد‌ه‌اش نداشته است.
آقای خندان می‌گوید همسرش تاکید کرده بود که اگر فاصله تماس‌های تلفنی‌اش بیشتر از چهار روز شود، دست به اعتصاب غذا خواهد زد. به این ترتیب او احتمال می‌دهد که نسرین ستوده از تاریخ اول مهرماه در اعتصاب غذا به سر می‌برد.
به گفته‌ی آقای خندان، نگرانی وی از آنجا نشات می‌گیرد که مقامات قضایی اجازه شرکت خانم ستوده در مراسم ختم پدرش را نیز نداده‌اند. او می‌گوید: «علی‌الخصوص نگرانی من از آنجا بیش‌تر شد که ما تمام مدارک مربوط به فوت پدرشان را که از ما خواسته بودند ارائه کردیم تا این که به ایشان برای شرکت در مراسم ختم پدرشان مرخصی بدهند. حتی وثیقه‌ای هم خواسته بودند که سند ملکی آماده شد و بردیم آنجا ارائه کنیم تا مرخصی بدهند که لحظات آخر مخالفت شد. در حالی که خود بازپرس در ابتدا موافقت کرده بود. من تصورم براین است و نگرانی‌ام از آنجاست که ایشان احتمالاً شرایط مناسبی نداشته که بتوانند مرخص‌شان کنند برای مراسم ختم پدرشان بیایند».
رضا خندان می‌گوید که طی این مدت دوبار به دادستانی مراجعه کرده و یک بار هم تقاضای ملاقات با دادستان را داده ولی به هیچیک از نامه‌ها و درخواست‌هایش پاسخی داده نشده است.
وی می‌گوید: « چندین بار به دادسرای اوین مراجعه کردم که یکبار نپذیرفتند من بازپرس را ببینم و بار دوم اشتباهی به تصور این که وکیل پرونده هستم من را فرستادند بالا که بازپرس از دیدن من به‌شدت متعجب شد و گفت چطور توانستم بروم بالا. در این دیدار اظهار داشت که من هیچ سمتی در پرونده ندارم و قاعدتاً نباید پیگیر پرونده شوم یا ازشان سئوال و جوابی کنم. در حالی که من همسر متهم هستم و حق هرگونه پیگیری را دارم».
آقای خندان همچنین از ناآگاهی بازپرس پرونده از وضعیت خانم ستوده ابراز نگرانی می‌کند و می‌گوید: «در آخرین مراجعه‌ای که خانم غنوی وکیل همسرم، دو روز پیش به بازپرسی داشتند، آقای بازپرس به ایشان که پیگیر تلفن خانم ستوده بودند، گفتند که واقعا خانم ستوده این چند روز تماس نگرفتند؟ معنایش این است که قاضی پرونده اطلاع ندارد که چنین شخصی که در بازداشت به‌سرمی‌برد و زیر نظر ایشان است، تاکنون با خانواده‌اش تماس گرفته یا نگرفته. از وکیل متهم باید سئوال کند که آیا تماس گرفته یا نه. من خیلی برایم عجیب بود. یعنی ایشان از زندانی‌اش اطلاع ندارد که آیا بالاخره توانسته‌اند با منزل‌شان ارتباطی برقرار کنند یا نه».
نسرین ستوده وکیل بسیاری از پرونده‌های پس از انتخابات از جمله ضیا نبوی و محمدصدیق کبودوند است. آرش رحمانی‌پور یکی از اعدام‌شدگان پس از انتخابات نیز موکل او بود. وی همچنین وکالت شیرین عبادی را در پرونده مالیات جایزه نوبل صلح بر عهده دارد.
همچنین به گزارش سایت جـــرس: با گذشت حدود دو هفته از آخرین تماس تلفنی نسرین ستوده، وکیل مدافع گروهی از زندانیان سیاسی و فعال حقوق بشری بازداشتی در زندان اوین، اخبار نگران‌کننده‌ای در خصوص وضع جسمی وی شنیده می‌شود.
این فعال حقوق بشری در آخرین تماس تلفنی خود تاکید کرده بود چنانچه اجازه تماس تلفنی منظم (هر چهار روز یک‌بار) به وی داده نشود، اعتصاب غذا خواهد کرد و بنا به شواهد و قرائن، احتمال اینکه وی در اعتصاب غذا به سر می برد، قوی بوده و تا کنون نیز از وضعیت روحی و جسمی وی نیز خبری در دست نمی باشد.
گزارش منابع خبری جرس حاکی از آن است که وی مادر دو کودک سه و ده ساله می باشد؛ که از هنگام بازداشت تاکنون، نتوانسته با پسر خردسالش صحبت کند.
نسرین ستوده که از حدود یک ماه پیش در بازداشت به سر می‌برد، حتی موفق به شرکت در مراسم تدفین پدرش، که پنجشنبه‌ دو هفته پیش درگذشت، نیز نشد و با وجود تامین وثیقه‌ اعلام شده از سوی مراجع قضایی، و پیگیری‌های حقوقی و گفت‌وگوهای فراوان خانواده‌ ستوده با مسئولان قضایی و امنیتی مرتبط با پرونده‌اش، با اعطای مرخصی موقت به وی نیز موافقت نشده است.
همسر نسرین ستوده، هفته گذشته نامه ای به دادستان تهران نوشته و نسبت به ادامه روند فعلی هشدار داده بود.
رضا خندان طی نامه ای به عباس جعفری دولت آبادی، عدم دسترسی این وکیل زندانی به فرزندانش را "مجازات كودكان به خاطر عملكرد بزرگترها" و "شیوه‌ای كاملا غیر انسانی" دانسته و خاطرنشان کرده بود "قطع ارتباط با خانواده و محبوس كردن در سلول انفرادی، توهین (توسط بازپرس اولیه و بازجو) به فرض محال اگر هم نتیجه دهد بی‌پایه و بی‌اعتبار است."
گفتنی است نسرین ستوده از وکلایی است که سابقه‌ دفاع از بسیاری متهمان کودک و نوجوان را در کارنامه‌ خود دارد و از حقوقدانان مدافع حقوق بشر در ایران است. وی همچنین وکیل بسیاری از فعالان سیاسی و مطبوعاتی و مدنی ایران، از جمله شیرین عبادی، عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی و حشمت‌الله طبرزدی است.
ستوده همچنین برنده جایزه‌ حقوقدان مدافع حقوق بشر در سال ۲۰۰۸ از سازمان بین‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر ایتالیا می باشد.

 

گزارش هایی از وضعیت نگران کننده نسرین ستوده در زندان اوین

خبرگزاری هرانا - با گذشت حدود دو هفته از آخرین تماس تلفنی نسرین ستوده، وکیل مدافع گروهی از زندانیان سیاسی و فعال حقوق بشری بازداشتی در زندان اوین، اخبار نگران‌کننده‌ای در خصوص وضع جسمی وی شنیده می‌شود.
این فعال حقوق بشری در آخرین تماس تلفنی خود تاکید کرده بود چنانچه اجازه تماس تلفنی منظم (هر چهار روز یک‌بار) به وی داده نشود، اعتصاب غذا خواهد کرد و بنا به شواهد و قرائن، احتمال اینکه وی در اعتصاب غذا به سر می برد، قوی بوده و تا کنون نیز از وضعیت روحی و جسمی وی نیز خبری در دست نمی باشد.
به گزارش جرس، وی مادر دو کودک سه و ده ساله می باشد؛ که از هنگام بازداشت تاکنون، نتوانسته با پسر خردسالش صحبت کند.
نسرین ستوده که از حدود یک ماه پیش در بازداشت به سر می‌برد، حتی موفق به شرکت در مراسم تدفین پدرش، که پنجشنبه‌ دو هفته پیش درگذشت، نیز نشد و با وجود تامین وثیقه‌ اعلام شده از سوی مراجع قضایی، و پیگیری‌های حقوقی و گفت‌وگوهای فراوان خانواده‌ ستوده با مسئولان قضایی و امنیتی مرتبط با پرونده‌اش، با اعطای مرخصی موقت به وی نیز موافقت نشده است.
همسر نسرین ستوده، هفته گذشته نامه ای به دادستان تهران نوشته و نسبت به ادامه روند فعلی هشدار داده بود.
رضا خندان طی نامه ای به عباس جعفری دولت آبادی، عدم دسترسی این وکیل زندانی به فرزندانش را "مجازات كودكان به خاطر عملكرد بزرگترها" و "شیوه‌ای كاملا غیر انسانی" دانسته و خاطرنشان کرده بود "قطع ارتباط با خانواده و محبوس كردن در سلول انفرادی، توهین (توسط بازپرس اولیه و بازجو) به فرض محال اگر هم نتیجه دهد بی‌پایه و بی‌اعتبار است."
گفتنی است نسرین ستوده از وکلایی است که سابقه‌ دفاع از بسیاری متهمان کودک و نوجوان را در کارنامه‌ خود دارد و از حقوقدانان مدافع حقوق بشر در ایران است. وی همچنین وکیل بسیاری از فعالان سیاسی و مطبوعاتی و مدنی ایران، از جمله شیرین عبادی، عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی و حشمت‌الله طبرزدی است.
ستوده همچنین برنده جایزه‌ حقوقدان مدافع حقوق بشر در سال ۲۰۰۸ از سازمان بین‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر ایتالیا می باشد.