۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

رای دادگاه تجدید نظر درخصوص کیوان صمیمی اعلام شد

اخبار روز: 

شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران رای خود را درخصوص "کیوان صمیمی بهبهانی " اعلام کرد.
به گزارش سه شنبه شب پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران ، شعبه ۲۶دادگاه انقلاب اسلامی تهران پیشتر متهم را به استناد مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی مجموعا به ۶ سال حبس و به استناد ماده ۱۹قانون یاد شده به محرومیت مادام العمر از فعالیت های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی محکوم کرده بود.
شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر ضمن تایید مدت حبس محکوم ، محرومیت وی از فعالیت های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی را به ۱۵ سال کاهش داد.
دادگاه تجدید نظر همچنین رای شعبه ۲٨ دادگاه انقلاب اسلامی تهران در مورد "آرمان رضاخانی"‌ را تایید کرد.
رضاخانی به استناد مواد ۵۱۴ ، ۵۰۰ و ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی به ٣ سال حبس و پرداخت یک میلیون ریال جزای نقدی محکوم شده بود.

فعالان حقوق بشر تلاش مي کنند جلوي سنگسار یک زن ایراني را بگیرند

گزارش سي ان ان از تلاش ها برای نجات سکینه محمدی
روزآنلاین:

یک فعال با سابقه حقوق بشر هشدار داد که هرلحظه امکان دارد سکینه محمدي آشتیاني، مادر دو فرزند، طبق حکمي که برایش در نظر گرفته شده است، سنگسار بشود.
به گفته مینا احدي، رئیس کمیته بین المللي مبارزه به سنگسار معتقد است که فقط یک کمپین بین المللي مي تواند با فشار بر ایران اجراي حکم را متوقف کند. "از لحاظ قانوني همه چیز تمام شده است. هر لحظه امکان دارد که سکینه سنگسار شود. به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم که یک کمپین بین المللي درست کنیم. این تنها راه است."
اگر تلاش ها به نتیجه نرسد آشتیاني را  که 42 سال دارد  تا سینه در خاک فرو خواهند کرد. به گفته عفو بین الملل سنگ هایي که به سمت او پرتاب مي شود باید به اندازه اي باشد که باعث زجر کشیدنش بشود نه اینکه او را فورا بکشد.
سکینه  که اهل تبریز در شمال ایران است، در سال 2006 به زنا محکوم شد.
محمد مصطفایي، وکیل حقوق بشري روز سه شنبه اعلام کرد که او را بعد از اینکه 99 ضربه شلاق زدند، مجبور به اعتراف کردند. سکینه بعد ها این اعترافات را تکذیب کرد. مصطفایي مي گوید حکم او بر پایه شواهد نیست بلکه بر اساس راي سه قاضي از پنج  قاضي است. او از دادگاه درخواست بخشش کرده است اما قضات با این درخواست موافقت نکرده اند.
دادگاه تجدید نظر در سال 2007 حکم را تایید کرد.
مصطفایي معتقد است که موانع زباني باعث شده است که موکلش نتواند روند دادگاه را متوجه بشود. او که اهل استان آذربایجان است به زبان ترکي حرف مي زند و زبان فارسي را متوجه نمي شود.
به گفته عفو بین الملل وضعیت سکینه یک وضعیت استثنایي در ایران نیست. این سازمان در گزارش سال 2008 خود  اعلام کرده است که اکثریت محکومین به سنگسار را زنان تشکیل مي دهند.
روز چهارشنبه عفو بین الملل بار دیگر از دولت ایران خواست که سریعا حکم اعدام در ایران را لغو کند. این گروه اعلام کرده است که 126 نفر در سال گذشته تا روز 6 ژوئن در ایران اعدام شده  اند.
در این بیانیه آمده است: "سازمان عفو بین الملل از مقامات ایراني خواسته است در قانون اعدام تجدیدنظر کنند و همه احکام اعدام را لغو کنند و به مجامع بین المللي که قانون اعدام را فسخ کرده اند، بپیوندند".
احدي که اوایل دهه 80 از ایران خارج شد به سي ان ان گفت که تنها راه براي نجات آشتیاني فشار سازمان عفو بین الملل و سازمان ها و افراد مختلف است. تجربه نشان داده است که زماني که فشار زیادي وارد مي شود، حکومت ایران تصمیمش را عوض مي کند.
در آمریکا، وزارت امور خارجه سنگسار را در ایران محکوم کرده است و گفته است که این روند نقض حقوق بشر توسط حکومت ایران محسوب مي شود.
جي پي کرولي، معاون وزارت امور خارجه آمریکا، گفت: "نگراني ما این است که این مجازات تناسبي با جرم ندارد. در یک جامعه مدرن مثل ایران چنین مجازات هایي ناقض حقوق بشر است."
وي سیستم قضایي در مورد زنان را نا متناسب خواند و گفت که از دید آمریکا سنگسار زنان به جرم زنا تنبیه مناسبي نیست.
فعالان حقوق بشري به ایران فشار مي آوردند تا حکم اعدام را لغو کند و مي گویند که در ایران زنان حتي در مورد مجازات هم با مردان حقوق برابر ندارند. شهادت یک زن نصف یک مرد ارزش دارد.
طبق قانون 74 مجازات در ایران براي دادن حکم شهادت چهار مرد با سه مرد و دوزن براي دادن حکم سنگسار کافي است. اما در مورد آشتیاني هیچ شاهدي وجود نداشته است. احدي مي گوید غالبا مردان از همسرانشان شکایت مي کنند تا از قید ازدواج آزاد شوند.
مصطفایي گفت که من نمي توانم درک کنم که چطور ممکن است در سال 2010 هنوز چنین مجازات هاي سبوعانه اي وجود داشته باشد یا اینکه چطور مي شود یک مادر را از دختر و پسرش گرفت. آنها براي دادگاه نامه نوشته بودند و درخواست عفو مادرشان را از دادگاه کرده بودند.
مصطفایي گفت که حکم در ملا عام اجرا نمي شود زیرا دولت از محکوم شدن چنین احکام وحشیانه اي مي ترسد. او امیدوار است که این حکم اجرا نشود.
مصطفایي که خود در جریان اعتراضات به نتیجه انتخابات زنداني شده بود مي گوبد که او متوجه خطرهایي که در پي دفاع از آشتیاني و حقوق بشر باید با آن مواجه بشود شده بود، اما این باعث نشد که دچار ترس بشود.
او پنج ماه پیش با آشتیاني در زندان تبریز ملاقات کرد و گفت که در جستجوي راهي است تا بتواند سنگسار او را لغو کند.

سي ان ان ، 6 ژوئیه

خانواده تاجیک: احساس خطر می کنیم

بی خبری مطلق از یک روزنامه نگار
روزآنلاین:

خانواده عبدالرضا تاجیک در مصاحبه با "روز" ضمن ابراز بی خبری از وضعیت این روزنامه نگار، اعلام کردند نسبت به وضعیت جسمانی و روحی او احساس ترس و احساس خطر می کنند.همزمان شیرین عبادی به"روز" گفت عبدالرضا تاجیک از زمان بازداشت مفقود شده و هیچ خبری از او نیست.
عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و همکار رسانه ای کانون مدافعان حقوق بشر بعد از انتخابات مخدوش 22 خرداد، دو بار بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شد؛او اما یک ماه پیش برای سومین بار بازداشت شد و از آن پس خانواده اش هیچ اطلاعی از وضعیت، محل نگهداری و اتهام او ندارند.

پروین تاجیک: اگر برادرم سالم است چرا خبری نمی دهند؟
پروین تاجیک، خواهر عبدالرضا تاجیک که روز گذشته به زندان اوین مراجعه کرده بود درپاسخ چنین شنید:" اسمی از عبدالرضا تاجیک در رایانه زندان اوین نیست و تنها مورد در رایانه مربوط به بازداشت قبلی او است."
خانم تاجیک به "روز" می گوید:" یک ماه است که رضا در بازداشت به سر می برد اما نه تماسی نگرفته، نه دادستان تهران از بازداشت او خبر دارد، نه اسم او در کامپیوتر زندان اوین است و نه دادسرا جوابی به ما میدهد؛ ما واقعا احساس ترس و نگرانی می کنیم و می ترسیم بلایی سر او آمده باشد.
پروین تاجیک که روز دوشنبه با دادستان تهران دیدار داشته توضیح میدهد: "بعد از یک ماه موفق شدم با دادستان تهران ملاقات کنم اما او کاملا از بازداشت رضا بی خبر بود. وقتی وارد اتاقش شدم و از رضا پرسیدم، از من پرسید که رضا کی و برای چی بازداشت شده است؟ گفتم من آمده ام از شما بپرسم برادرم چرا بازداشت شده و کجا است. آقای جعفری به من گفت بیرون بنشینید تا پرونده را ببینم اما یک ساعتی گشتند و هیچ پرونده ای نبود."
وی می افزاید: "ایشان سپس به من نامه ای دادند تا برای ملاقات با رضا به زندان اوین مراجعه کنم اما دیروز که به زندان اوین رفتم گفتند نام رضا در رایانه زندان اوین نیست وپرونده جدیدی ندارد و تنها پرونده مربوط به بازداشت قبلی اش است. رفتم دادسرای زندان اوین تا خبری بگیرم اما آنها هم بی خبر بودند و هیچ پاسخ درستی به من ندادند. مجددا به دادستانی برگشتم و قضیه را گفتم و پرسیدم چه باید بکنم که مدیر دفتر دادستان گفت که آقای دادستان هم نمیدانند که کجا و در کدام بند است."
خواهر عبدالرضا تاجیک سپس با ابراز نگرانی شدید از وضعیت جسمی و روحی برادرش می گوید:" بی خبری دادستان از بازداشت برادرم، به این معنی است که خطری جان رضا را تهدید می کند. در اصل او بدون مجوز دادستانی بازداشت شده است؛ تاکنون هر بار بازداشت شده، زنگ میزد، اما اکنون هیچ کسی حتی از بازداشت اش هم خبری ندارد و جواب درستی به ما نمی دهند. این بی خبری به شدت ما را آزار میدهد."
خانم تاجیک که روز گذشته به ملاقات نرگس محمدی در بیمارستان رفته بود می افزاید:" حال نرگس اصلا خوب نیست و من نمیدانم چرا به این روز افتاده است؛ از زمانی که او را دیدم نگرانی ام برای رضا بیشتر شده است. نرگس می گفت زیاد به او دارو میدادند و آمپول میزدند و حالا من واقعا نسبت به وضعیت برادرم به شدت احساس ترس و احساس خطرمیکنم."
خواهر عبدالرضا تاجیک سپس با بیان اینکه قصد نداشته مصاحبه کند اما وضعیت خطرناک برادرش او را وادار به مصاحبه کرده است می پرسد: "اگر برادرم سالم است چرا هیچ تماسی با ما نمی گیرد؟ چرا نمی گویند کجاست؟ چرا هیچ خبری به ما نمی دهند؟"
عبدالرضا تاجیک، یک ماه پیش در پی احضار به دفتر پی گیری وزارت اطلاعات بازداشت شد. خواهرش می گوید: "بازجوی پرونده دوم رضا به او زنگ زد و گفت باید به دفتر پی گیری برود و رضا رفت و برنگشت. ما در اصل نمی دانیم که آیا زارت اطلاعات، رضا را بازداشت کرده یا ارگان دیگری؛ تنها میدانیم که رضا با تلفن بازجوی قبلی اش رفت."
خواهر آقای تاجیک پیشتر درخصوص پرونده های بازداشت های اول و دوم این روزنامه نگار به "روز" گفته بود: "یک ماه پیش از بازداشت سوم، زنگ زدند و گفتند پرونده مربوط به بازداشت اول رضا، منع تعقیب خورده و پرونده مختومه می شود. بیایید وثیقه تان را بردارید. ما هم رفتیم و وثیقه پرونده و بازداشت اول رضا را گرفتیم. منتظر تعیین تکلیف پرونده بازداشت دوم رضا بودیم اما به یکباره با بازداشت رضا برای سومین بار در طول یکسال مواجه و واقعا گیج شده ایم و نمیدانیم اصلا برای چه چنین برخوردهایی صورت می گیرد."
وی توضیح داده بود: "وقتی رضا را بار دوم گرفتند رفتم پیش دادستان وگفتم ک برادر من فرد صادق و سالمی است. او یک روزنامه نگار است و تمام فعالیت هایش نیز شفاف است. آقای دادستان هم حرفهای مرا تایید کرد و گفت رضا آدم سالمی است اما حاضر نیست از مواضع اش کوتاه بیاید. پرسیدم مواضع اش چیست که باید کوتاه بیاید؟ دادستان گفت مدافع حقوق بشر است. در اصل من شگفت زده شده ام که اتهام برادرم دفاع از حقوق بشر است. این در کجای دنیا جرم است آخر. فرض کنید در همین پرونده دوم برادرم، اتهام او این بود که از خانم شیرین عبادی دفاع کرده و گفته است خانم عبادی، آدم خوبی است!"

شیرین عبادی: آیا تاجیک زنده است؟
همزمان شیرین عبادی، برنده ایرانی نوبل صلح در مصاحبه با "روز" ضمن ابراز نگرانی شدید از وضعیت آقای تاجیک می پرسد: "آیا نیروهای رسمی دولتی این روزنامه نگار را دستگیر کرده اند؟ آیا حالش خوب است؟ آیا اساسا او زنده است؟"
خانم عبادی می گوید: "گزارش دهندگان موارد نقض حقوق بشر به شدت تحت فشار قرار گرفته اند از جمله آقای تاجیک که همکار مطبوعاتی کانون مدافعان حقوق بشر است و دو بار بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده اما از 23 خرداد که برای بار سوم که کاملا برخلاف قانون و ضوابط بازداشت شده، در حقیقت مفقود شده و هیچ خبری از او نیست."
به گفته خانم عبادی"طبق آیین نامه زندان ها، هر کسی که بازداشت می شود این حق را دارد که ظرف 24 ساعت با خانواده خود تماس گرفته واطلاع دهد کجا است اما این حق را از آقای تاجیک دریغ کرده اند."
خانم عبادی می افزاید: "هیچ کس نمیداند آقای تاجیک کجا است؟ آیا دستگیری او به وسیله ماموران رسمی صورت گرفته یا گروهی خودسر او را ربوده اند؟ تا همین میزان هم هیچ کسی نمی تواند اظهار نظر کند چون نامش در لیست کامپیوتر زندان اوین نیست و هر بار خانواده آقای تاجیک به اوین مراجعه میکنند می شنوند که این روزنامه نگار آنجا نیست و دادستان تهران هم از او بی خبر است و آیا حال آقای تاجیک خوب است؟ و اساسا او زنده است؟"
برنده جایزه صلح نوبل، مسئولیت هر اتفاقی را بر عهده رئیس قوه قضائیه میداند: "مسئولیت بر عهده آقای لاریجانی است که بر ارگان های زیر مجموعه خودش هم نظارت نمی کند. ایشان باید بدانند که ماموران قضایی باید بیش از مردم عادی به قانون احترام بگذارند اما می بینیم که قوانین به کرات توسط آنها نادیده گرفته می شود و این نادیده گرفتن قوانین، کمک به ایجاد اغتشاش و خودسری خواهد کرد و حکومت هم از آن سود نخواهد بود."
خانم عبادی در پایان هشدار می دهد: "افرادی که دیگران را متهم به براندازی می کنند، با چنین شیوه هایی، خود اقدام به براندازی کرده اند و رژیم سیاسی با این گونه اقدام ها، دوام پیدا نمی کند."
عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار باسابقه بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب، از جمله خرداد، فتح، بنیان و شرق بوده و با کانون مدافعان حقوق بشر نیز همکاری دارد.

تماس تلفنی ناتمام محمدرضا، باز هم از جایی نامعلوم

کلمه:
فاطمه شمس ، همسر محمد رضا جلایی پور در وبلاگ خود خبر از تماس تلفنی  این زندانی سیاسی داد.
متن این نوشته  همسر جلایی پور درباره آخرین وضعیت محمدرضا  و تماس وی در پی می آید:
همین الان، ۱۱:۲۴ دقیقه شب مادر محمدرضا خبر داد که حول و حوش ساعت ۸ شب محمدرضا تماس کوتاهی با موبایل برادرش علیرضا داشته. تماس کمتر از دو دقیقه بوده و ظاهرن صدای مامورانی که محمدرضا را وادار به تکرار حرف‌های خودشان پشت خط می‌کردند آنقدر واضح و بلند بوده که برادر محمدرضا کاملن شنیده است چه می‌گویند. او را وادار کرده‌اند بگوید حال‌اش “خیلی” خوب است و جای نگرانی هم “اصلن” نیست.
ظاهرن چون خیلی وسط حرف‌اش دویده‌اند نتوانسته همان دو دقیقه را هم درست حرف بزند و فقط گفته که خوبم و خودم را با قرآن آرام می‌کنم . بعد هم وسط مکالمه و به محض این‌که خبر آزادی عبدالله را به او داده‌اند تلفن را قطع کرده‌اند. بعد از ۲۱ روز باز هم نگذاشتند بگوید که کجا و تحت اختیار چه نیروهایی‌ست.
متاسفانه این‌قدر ظلم‌ و دریدگی‌شان بی‌پرده شده که نوشتن این جمله که شنیدن صدای زندانی و دیدن او حق خانواده زندانی‌ست انگار مبتذل محض است. به جز کسانی که تجربه تلخ را داشته‌اند و طعم بی‌خبری را چشیده‌اند بعید می‌دانم کسی بفهمد هر یک ثانیه‌اش چه بر روح و روان آدم می‌گذرد. امروز این را خواندم و دلم خیلی گرفت. با این‌که سه هفته از محمدرضا بی‌خبر بودم، وقتی دیدم چه بر این زن و امثال او می‌رود، ساکت شدم و از ته دل آرزو کردم همه تماس‌ها و ملاقات‌های محمدرضا را بگیرند و بدهند به این زن. گرچه می‌دانم آرزوی محالی‌ست. امیدوارم توانسته باشد پسرش را ببیند.
دیگر نه علاقه‌ای دارم و نه ضرورتی می‌بینم که مسوولان امر را مورد خطاب قرار دهم و بگویم که مسوولیت این همه خسارت روحی و روانی با شماست چراکه می‌دانم هیچ‌یک حتی ذره‌ای انسانیت و وجدان در وجودشان نمانده که بخواهند واکنشی نشان دهند. به مشتی آهن‌واره بدل شده‌اند که از شکنجه جسمی و روحی انسان‌های بی‌گناه لذت می‌برند. آدم عاقل که با چنین کسانی حرفی برای گفتن ندارد. دارد؟ مادر محمدرضا با چشم گریان امروز زنگ زده به دفتر بازپرسی که حکم بازداشت محمدرضا را امضا کرده و منشی‌اش برای بار دهم گفته که ایشان مرخصی هستند! بچه مردم را می‌تپانند توی انفرادی در ناکجاآباد و می‌روند هالیدی! مادر محمدرضا صدایش پشت خط می‌لرزید. تازه از قم رسیده بود خانه. خسته و مانده. اما صدای‌اش هنوز می‌لرزید. گفت به منشی‌اش گفتم: “شما را به عدالت خدا واگذار می‌کنم”.
خواستم بگویم مادر! برای این جماعت مدت‌هاست که خدا مرده است.
ای کاش داوری… داوری… داوری…
در کار…
در کار …
در کار…
پ.ن. محمدرضا! می‌دانم که نمی‌گذارند این‌جا را نمی‌خوانی. ولی برای دل خودم دارم این را گوش می‌دهم و هی یاد تو می‌افتم. می‌گذارمش اینجا که وقتی آمدی بیرون گوش کنی.

بازار تهران همچنان در اعتصاب


خبرگزاری هرانا - بازار تهران صبح امروز نیز دستخوش نا آرامی و اعتصاب بازاریان بود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، به گزارش شاهدان عینی از بازار تهران، جمعی از بازاریان در اعتراض به سیاستهای مالیاتی دولت صبح امروز بازهم  دست از کار کشیدند.
این گزارش حاکیست که نیروی انتظامی با بلندگو از بازایان خواست که در مغازه های خود را بازکنند.
با این حال از دالان های سرای پارچه فروشان، پاساژ قائم، بازار قماش و پرده ، بازار عباس آباد صدای هو کردن نیروی انتظامی توسط بازاریان و مرگ بر دیکتاتور می آید.
هم چنین در لحظه تنظیم خبر نیز بازار کیلویی ها به اعتصابات پیوست، بازار زرگران نیز اعلام کردند که روز یکشنبه به اعتصاب خواهند پیوست.


تصاویر روز گذشته اعتصاب بازاریان
تصاویر روز گذشته اعتصاب بازاریان

در خواست مجدد دادستان از زندانیان جهت نوشتن توبه نامه

خبرگزاری هرانا - در حالیکه بی خبری از وضعیت برخی زندانیان سیاسی و مطبوعاتی در کنار بیماری های شدید برخی دیگر از آنان، نگرانی خانواده ها و افکار عمومی را برانگیخته است، دادستان تهران در دیدار با زندانیان از آنها می خواهد، ندامت نامه بنویسند.
برخی از خانواده های زندانیان سیاسی و مطبوعاتی به "روز" گفته اند دادستان تهران در ملاقات هایی که از سه هفته پیش با زندانیان و خانواده هایشان داشته به آنها گفته است باید ندامت نامه بنویسند.

به گفته این خانواده ها، دادستان تهران از طرفی به خانواده ها فشار می آورد که آنها مصاحبه نکنند تا زندانیان آنان برای مدتی به مرخصی بیایند و از طرف دیگر می کوشد زندانیان را به نوشتن ندامت نامه وادارد.
این فشارها در حالی صورت می گیرد که دادستان تهران تاکنون درباره بیماری برخی از زندانیان هیچ توضیحی نداده است.
دادستان تهران در دیدار اخیر خود با زندانیان سیاسی و مطبوعاتی رجایی شهر نیز چنین مساله ای را مطرح کرده است. جعفری دولت آبادی، روز یکشنبه با عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، داود سلیمانی، حشمت‌الله طبرزدی، منصور اسانلو، مهدی محمودیان، رضا رفیعی‌فروشانی، مصطفی اسکندری، مسعود مرادی باستانی و رسول بداغی در زندان رجایی شهر دیدار کرده بود.

عقب‌نشينی دولت در پی اعتصاب در بازار تهران

خبرگزاری هرانا - به دنبال اعتصاب در بخشی از بازار تهران دراعتراض به افزايش اعلام شده ماليات ها از سوی دولت، مسئولان وزارتخانه‌های بازرگانی و اقتصاد و هم چنين شورای اصناف روز سه شنبه نشستی برگزار کردند و معاون وزير بازرگانی می گويد که افزايش 70 درصدی ماليات منتفی است.

محمد علی ضيغمی، معاون وزير بازرگانی، درباره نشست سه جانبه در خصوص تعيين ماليات گفته است: "افزايش 70 درصدی ماليات اصناف منتفی شده و تنها يک اشتباه در انتقال مطلب و برداشت از قانون بودجه بوده است در حالی که آنچه در بودجه به عنوان افزايش ماليات واحدهای صنفی در سال 89 بيان شده و مبنای ارزيابی قرار گرفته، نسبت به سال قبل کمتر از 30 درصد افزايش داشته است."

روز سه شنبه خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا، گزارش داده بود که در پی توافق نکردن سازمان امور مالياتی و اصناف درخصوص تعيين ماليات سال 88، بازار بزرگ تهران شاهد تعطيلی و بسته بودن بسياری از واحدهای صنفی بود.

بر اساس اين گزارش ها، اکثر واحدهای صنفی از جمله طلافروشان و پارچه‌فروشان، روز سه‌شنبه واحدهای صنفی خود را بسته بودند.

رادیو فردا می نویسد: به دنبال اعتصاب در بخش هایی از بازار تهران روز سه شنبه بعداز ظهر  نشست سه جانبه مسئولان وزارتخانه‌های بازرگانی و اقتصاد و همچنين شورای اصناف برگزار شد و درباره تعيين مالیات توافق شد.

محمد علی ضيغمی در این زمینه گفته است: "اين توافق در جلسه امروز به امضای طرفين رسيده است و فردا نيز در اجلاس شورای اصناف کشور رئيس سازمان امور مالياتی حضور می يابد و اصناف را توجيه و به سئوالات آنها پاسخ می دهد."

معاون وزير بارزگانی در توضيح تعيين ماليات نيز گفته است: "با توجه به اينکه تعيين ماليات بر مبنای درآمد واقعی و فعاليت واحد صنفی توسط اتحاديه ها تعيين می شود، لذا ميزان درصد افزايش وابسته به اين تعيين اتحاديه ها است. به عنوان مثال، اگر ماليات يک واحد صنفی سال گذشته 100 هزار تومان بوده است بايد تا 31 تيرماه جاری 40 هزار تومان آن اظهار و نسبت به پرداخت آن نيز اقدام کنند."

پیشتر محمد طحان‌پور، رئيس اتحاديه کشوری لوازم خانگی، گفته بود که "تعطيلی امروز بازار تهران، به دليل اعتراض به عملکرد سازمان امور مالياتی و عدم توافق با اصناف اتفاق افتاده و به جرئت اعلام می‌کنم اگر مسئولان هر چه سريع‌تر چاره‌ای نينديشند، وضع بازار بدتر از اين خواهد شد."

وی اضافه کرده  بود که به رغم دستور رئيس‌جمهور در خصوص اضافه نشدن ماليات در سال 87، "اصناف ماليات خود را حتی بيشتر از حد انتظار پرداخت کردند."

پیش از اين نيز در مهرماه 87، همزمان با ابلاغ قانون ماليات بر ارزش افزوده از سوی دولت محمود احمدی‌نژاد، برخی از اصناف اصفهان دست به اعتصاب زدند که با وارد شدن اين اعتصاب به روز چهارم، طلافروشان شهرهای تبريز، تهران، مشهد و برخی شهرهای ديگر نيز به آنها پيوستند.

اعتراض مهرماه 87 بازاريان شهرهای مختلف ايران، موجب عقب‌نشينی دولت محمود احمدی‌نژاد را از اجرای طرح ماليات بر ارزش افزوده شد به گونه‌ای که محمود احمدی‌نژاد ابتدا خواستار اجرای تدريجی اين قانون شد و پس از آن اجرای قانون ماليات بر ارزش افزوده به تعويق افتاد.

اتحاديه‌ی اروپا خواستار توقف اجرای احکام اعدام و سنگسار در ايران شد

کترين اَشتون، نماينده‌ی ارشد اتحاديه‌ی اروپا در امور خارجه و سياست امنيتی، در بيانيه‌ای خواستار توقف اجرای احکام اعدام برای محمدرضا حدادی و زينب جلاليان، و نيز ملغی شدن حکم سنگسار سکينه محمدی آشتيانی شد.

خانم اشتون با اشاره به اينکه محمدرضا حدادی در زمان وقوع جرم زير ۱۸ سال سن داشته و حکم سنگسار سکينه‌ی محمدی آشتيانی به معنی اعدام از طريق شکنجه است، به مقام‌های جمهوری اسلامی يادآور شده که احکام اين افراد نقض صريح تعهدات بين‌المللی ايران است.
به گزارش رادیو فردا، در اين بيانيه آمده: اتحاديه‌ی اروپا مخالف صدور و اجرای حکم اعدام در هر شرايطی است و از ايران می‌خواهد که بر طبق قطعنامه‌های مجمع عمومی سازمان ملل صدور احکام اعدام را ملغی کند.

صدور حکم پنج سال حبس تعلیقی برای مازیار شکوری

خبرگزاری هرانا - مازیار شکوری، دانشجوی رشته حقوق دانشگاه پیام‎نور رشت، عضو نهضت آزادی و از اعضای ستاد شهروند آزاد مهدی کروبی، به 5 سال حبس تعلیقی محکوم شد.
این عضو ستاد کروبی در گیلان، در اعتراضات روز 6 دی ماه(عاشورا) در رشت بازداشت شد و مدتی را در زندان سپری کرد.

به گزارش روزآنلاین، وی پیش از بازداشت نیز بارها به اداره کل اطلاعات استان گیلان احضار شده بود.
دادگاه اتهامات مازیار شکوری را "اقدام علیه امنیت ملی" و هم چنین "تبلیغ علیه نظام" ذکر کرده است.

محکومیت قطعی نخبه ی جوان به سی و شش ماه حبس

خبرگزاری هرانا - آرمان رضا خانی، دانشجوی رشته ی آی تی، بر اساس رای دادگاه تجديدنظر به سی و شش حبس محکوم شد.
این نخبه ی 19 ساله پیش تر بر اساس راي شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه، در اردی بهشت سال جاری، راي  توهين به رهبري 2سال –توهين به نظام 1 سال و توهين به رئيس جمهور 100هزار تومان به سی و شش ماه حبس تعزیری و پرداخت یک میلیون ریال جزای نقدی محکوم شده بود.
رضاخانی در اواخر آذر ماه سال 88 در حالی که برای مصاحبه پیرامون موفقیت های علمی کسبی به یکی از روزنامه های کثیر انتشار دعوت شده بود بازداشت شد.
وی در 40 روز نخست بازداشت در بازداشتگاه های سپاه از جمله کاخ جوانان و 2- الف، تحت شرایط سخت بازجویی و فشار شکنجه مجبور به اعترافات ساختگی شد و با وعده ی آزادی، راهی زندان اوین شد.
آرمان رضا خانی دانشجوی رشته مهندسی آی تی، برگزیده ی دوم جشنواره خارزمی، نخبه ریاضیات ممتاز کشوری در المپیاد ریاضی، مکتشف قانونی در ریاضی به نام قانون مربعات و مثلثات "رضا خانی" و مخترع جوان در زمینه هایی چون سازه های معماری و کمک آموزشی پیکتال است.
آرمان در سال های گذشته کتبی در زمینه ریاضیات، ادبیات و جامعه شناسی تعلیف کرده که در انتظار چاپ است. وی به زبان های انگلیسی و ایتالیایی تسلط دارد و با زبان های روسی و اکراینی آشناست و در مسابقات مختلفی چون سازه های ماکارونی حضور موفقی داشته است. از دیگر موفقیت های رضاخانی حل یکی از مسائل اوپن ریاضیات است که مورد تعیید اساتید دانشگاه های مطرح کشور قرار گرفته است. وی هم چنین فعالیت های دیگری در زمینه ی برنامه نویسی و آی تی و ریاضیات نیز دارد .
محمد رضا رضاخانی پدر آرمان مترجم کتاب معروف "امپریالیسم ژاپن" است که در سال 71 با شلیک گلوله ای جلال الدین پارسی، کاندیدای دوره نخست ریاست جمهوری و از حامیان سرسخت جمهوری اسلامی، به قتل رسیده است.
گفتنی است مادر آرمان رضا خانی که به مدت شش ماه از ملاقات با فرزندش محروم بود پس از انتقال وی به بند 350 موفق به دریافت اجازه ملاقات حضوری از دادستان تهران شده بود، در تاریخ هفتم تیرماه و پس از ملاقات با فرزندش به دلیل نامعلومی بازداشت شد.

ديدار مادران عزادار با مادر مجيد توكلي

ديدار مادران عزادار با مادر مجيد توكلي

جمعي ازمادران عزادار در آستانه 18 تير،‌ سالروز حمله به كوي دانشگاه توسط نيروهاي انتظامي و لباس شخصي ها به ديدار خانواده مجيد توكلي، شرف جنبش دانشجويي ايران رفتند تا همدردي مادران را با مادر مجيد كه اين روزها يكبار ديگر سخت نگران سلامتي اوست اعلام نمايند.
در مسير سفر خود به شيراز مادران عزادار به مناسبت سالروز درگذشت كوروش كبير، از اولين بنيان گذاران حقوق بشر در جهان به پاسارگاد رفتند تا ضمن زيارت آرامگاهش با او درددل كرده و از حال و روز فرزندانش بگويند، با او بگويند پس از گذشت 2500 سال از ثبت اولين منشور حقوق بشر توسط او ايران در حسرت تحقق ابتدايي ترين فرمانهاي حقوق بشريش شاهد تحمل چه ظلم ها و جناياتي عليه بهترين فرزندان اين تمدن كهن است. در دادخواستي كه مادران براي كوروش نوشتند آمده است:
كوروش آسوده نخواب زيرا ما مادران داغدار براي دادخواهي به پيش آمديم، چرا كه:
بعد از گذشت 2500 سال از فرمان حقوق بشر توسط تو، در كشورت به اسيران دربند تجاوز و شكنجه روا مي دارند،‌ زنان كشورت را وحشيانه به بند مي كشند و آنها را به اسارت مي گيرند.

مادران عزادار (پارك لاله)

همچنين در ادامه شعر بزرگ بانوي شعر ايران، سيمين بهبهاني، توسط يكي از مادران خوانده شد:

هرگز نخواب كوروش

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد

رستم در اين هياهو گرز گران ندارد

روز وداع خورشيد زاينده رود خشكيد

زيرا دل سپاهان نقش جهان ندارد

بر نام پارس دريا نامي دگر نهادند

گويي كه آرش ما تير و كمان ندارد

درياي مازني ها بر كام ديگران شد

دارا كجاي كاري؟!

دزدان سرزمينت بر بيستون نويسند

اينجا خدا ندارد!

هرگز نخواب كوروش اي مهر آريايي

بي نام تو وطن نيز نام و نشان ندارد

پس از آن مادران سفر خود را ادامه داده و به ديدار خانواده مجيد رفتند و با استقبال صميمانه خانواده او روبرو شدند.
در اين ديدار مادران به مادر مجيد گفتند چقدر آرزوي اين ديدار را داشتند و در طول اين ده ماه به ازاي هر خبري كه از دردها و رنج هاي مجيد به گوششان رسيد همراه با خانواده او دلشان به درد آمد و با شنيدن اندك خبر خوش از حال مجيد مثل توقف اعتصاب غذاي او يا انتقال به بند عمومي كمي نفس راحت كشيدند. مادران گفتند مجيد به درستي شرف جنبش دانشجويي لقب گرفت ولي علاوه بر آن او مايه افتخار و سربلندي تمامي مادران و پدران ايران است و ما به داشتن فرزنداني چون مجيد چقدر به خود مي باليم. به او گفتند وقتي نامه مجيد را پس از اعدام فرزاد كمانگر و ... مي خواندند احساسي توام با غم سنگين و سرمستي داشتند، غم و دردي سنگين براي از دست دادن فرزند و معلمي چون فرزاد و سرمست از غرور داشتن فرزندي شجاع و انديشمند چون مجيد.
مادر مجيد از دردهايش گفت، از دوران سخت و طولاني انفرادي مجيد كه بيش از 4 ماه طول كشيد و در طول اين مدت مجيد هيچ تماسي با خانواده نداشت و از فرزاد گفت كه در طول اين مدت چند بار با خانواده مجيد تماس گرفت، از اولين باري كه خود را معرفي كرد و گفت مجيد در بند انفرادي است و من هر خبري كه از او بگيرم به شما اطلاع مي دهم و از دفعات بعدي كه هر بار خبري از مجيد به او ميداد و ديگر خود را معرفي نمي كرد ولي او را از صدايش مي شناخت و اينكه از شنيدن خبر اعدام فرزاد براي 24 ساعت مات و مبهوت بود و حتي مجيد را از ياد برده بود و هنوز هم نمي تواند آن را باور كند.
بعد از گذشت بيش از 4 ماه مجيد اولين تماس را با مادرش گرفت و او چقدر بي تاب شنيدن صدايش بود و اينكه هيچ وقت دلش نمي خواهد منزل را ترك كند، نكند مجيد زنگ بزند و او نباشد،‌ از گريه هاي دلتنگيش گفت، از تن بيمار و رنجورش گفت كه اجازه مسافرت ندارد از اين رو نمي تواند حتي به ملاقات مجيد برود. از سختي مسافرت 13 تا 15 ساعته براي داشتن ملاقات 10 دقيقه اي و آن هم كابيني توسط پدر و يا برادر مجيد با مجيد گفت.
از مكالمات خود با مجيد مي گويد كه يكبار به مجيد گفت: خدايا آخه 4 ماه انفرادي و جواب مجيد كه به طنز مي گويد: مادر خدا را هم در انفرادي به بند كشيدند و صداي تو را نمي تواند بشنود، از روحيه بالاي مجيد گفت و اينكه مجيد هيچگاه از دردهاي خود نمي گويد و هميشه مي گويد كه خوب است و جاي نگراني نيست ولي مادر دردها و بيماري هايش را از صدايش مي شناسد.
مادر از تلاش خستگي ناپذير مجيد براي ورود به دانشگاه مي گويد، از بي خوابي هاي شبانه و اينكه گاهي وقتي پدرش ساعت سه يا چهار نيمه شب به مجيد سر ميزد مي ديد او درحالي كه كتابش بر روي سينه اش قرار گرفته به خواب رفته است.
مادر مي گويد مجيد 6 سال پيش براي ثبت نام در دانشگاه اميركبير به تهران آمد اما انگار اسمش را در زندان اوين نوشته باشيم چون از اين 6 سال، چهار سال را در اوين بسر برده و ما ياد شعار پر مغز مردم افتاديم كه: ايران شده بازداشتگاه، اوين شده دانشگاه.
مي گويد از دادستاني زنگ زدند كه چرا با رسانه هاي خارجي صحبت مي كني و من گفتم: چه كنم؟ من چطور بايد صدايم را به شما برسانم؟ چطور بايد دردهايم را بگويم، مجيد 4 ماه انفرادي بود و من به اندازه 40 ماه حرف دارم اگر گوش كنيد الان همه آنها را به شما هم مي گويم.
مادر از نگراني فعليش مي گويد از بيماري مجيد و اينكه پزشكان زندان مي گويند امكانات و تخصص درمان مجيد را ندارند. از مسئولان مي خواهد تا اجازه دهند مجيد زير نظر پزشكان متخصص درمان شود و شماره حسابي بدهند كه هزينه درمان او را واريز كنند تا مجيد درمان شود. او مي گويد وقتي بچه ام را دستگير كردند او كاملا سالم بود پس آنها مسئول سلامتش هستند.
او مي گويد ما كه به هر صورت اين همه درد و غم را تحمل مي كنيم ولي آنها بيشتر لطمه مي خورند. آنها چه خواهند كرد؟ چه دارند تا جواب خدا و ملت را بدهند؟
مادران در پايان ديدارشان از مادر مجيد خواستند تا سلام گرم همه مادران را به مجيد برسانند و آرزو كردند تا هرچه زودتر شاهد آزادي مجيد باشند و به استقبال آزاديش بروند.
مادران عزادار ضمن آرزوي سلامتي هرچه سريعتر براي مجيد، آزادي بي قيد و شرط مجيد و مجيدها را خواستارند.

مادران عزادار

تیر 1389

انتشار:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران