۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

آغاز اعتصاب غذا / زندانیان ایستاده اند


• فشار بر روز زندانیان سیاسی افزایش یافته است. گزارش ها از آغاز اعتصاب غذا در زندان اوین خبر می دهند ...

 اخبار روز: به دنبال انتشار نامه های افشاگرانه ی زندانیان سیاسی از زندان های کشور و اعلام اعتصاب غذا، فشار بر روز زندانیان سیاسی برای شکستن مقاومت و روحیه ی اعتراضی آن ها افزایش یافته است. در همین حال گزارش ها از آغاز اعتصاب غذا در زندان اوین خبر می دهند

به گزارش ادوار نیوز، درپی انتشار نامه تکان دهنده زندانیان سیاسی بند ٣۵۰ زندان اوین در خصوص تشریح شکنجه ها و رفتارهای غیرقانونی بازجویان با آنها خطاب به مراجع تقلید، فشارها بر این زندانیان به شدت افزایش یافته و شرایط اسارت آنها دشوارتر از پیش گردیده است.
بنابر این گزارش، طی روزهای اخیر تراکم زندانیان به شدت بالا رفته و در هر اتاق این بند ٣۵ تا ۴۰ زندانی اسکان داده شده اند. همچنین زمان تماس های تلفنی زندانیان نیز کاهش یافته است.
این گزارش می افزاید، ماموران و بازجویان اطلاعات از روز گذشته با حضور در این بند تعدادی از زندانیان را احضار و به بازجویی از آنها پرداخته اند.
این درحالی است که زندانیان سیاسی بند ٣۵۰ اوین که پیش از این اعلام کرده بودند روزه های سیاسی خود را در اعتراض به اعمال شیوه های غیرقانونی دستگاه های قضایی و امنیتی آغاز خواهند کرد، روز چهارشنبه دوم اردیبهشت در اقدامی جمعی روزه گرفته اند.

مطابق اطلاعیه هایی که از سوی زندانیان سیاسی منتشر شده است، قرار است در ابتدا روزهای پنجشبنه اعتصاب غذا صورت بگیرد و همزمان با نزدیک شدن سالروز انتخابات ۲۲ خرداد بر شدت اعتصابات اضافه شود. در خارج از کشور نیز گروهی از فعالین سیاسی و مدافعین حقوق بشر به پشتیبانی از زندان سیاسی در ایران اعلام اعتصاب غذا و روزه ی سیاسی کرده اند.

اخباری از زندانیان سیاسی
کمیته ی گزارشگران حقوق بشر در اران در گزارش های جداگانه، اخبار تازه ای از وضعیت عده ای از زندانیان سیاسی را منتشر کرده اند:


میلاد فدایی به یک سال حبس تعزیری محکوم شد
میلاد فدایی، فعال دانشجویی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به قضاوت مقیسه به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
پیش از این اتهام این دانشجوی دانشگاه آزاد، «تبلیغ علیه نظام» اعلام شده بود.
حکم یک سال حبس تعزیری درحالی به فدایی ابلاغ شده که بیش از چهارماه از بازداشت موقت او می‌گذرد و دادستان با تبدیل قرار بازداشت وی به وثیقه یا کفالت موافقت نکرده است.
وی بیش از ۳۵ روز از بازداشتش را در بند ۲۰۹ زندان اوین مبحوس بود و پس از آن تا امروز در بند ۳۵۰ زندانی است.
میلاد فدایی دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب روز ۱۱ آذر ماه سال گذشته در منزلش توسط پنج تن از ماموران لباس شخصی با حکم دادگاه انقلاب پس از تفتیش منزل و توقیف کتاب‌ها و هارد کامپوترش بازداشت شد.


تایید حکم پنج سال حبس تعزیری منیره ربیعی در دادگاه تجدیدنظر
شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، حکم پنج سال حبس تعزیری برای منیره ربیعی را عینا تایید کرد.
ربیعی به اتهام «محاربه» به تحمل پنج سال زندان در تبعید به برازجان محکوم شد.
دایی و خاله این زندانی سیاسی در اردوگاه اشرف ساکن هستند. به گفته نزدیکان وی: «منیره هیچ‌گونه ارتباط خارج از چهارچوب خانوادگی با اعضای خانواده ساکن در اشرف نداشته و حتی همان ارتباط خانوادگی را هم مدتها پیش از احضار قطع کرده بود. به همین دلیل کارشناس پرونده، وی را مستحق تخفیف دانست اما قاضی پیرعباسی بدون توجه به نظر کارشناس پرونده و دفاعیات وکلای وی او را به اتهام محاربه به پنج سال حبس در تبعید به برازجان محکوم کرد.»
پس از صدور حکم دادگاه بدوی با توجه به اینکه از مدتها قبل قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی برای این زندانی سیاسی صادر شده بود و کارشناس پرونده هم با تیدیل قرار او موافقت کرده بود خانواده برای تامین وثیقه اقدام کرد.
اما ستاری، ریس دفتر قاضی پیرعباسی از تبدیل قرار ممانعت به عمل آورد. منیره ربیعی دو ماه دیگر نیز در زندان ماند و در نهایت روز ۲۶ اسفند با «فشار معاون دادستان» نامه آزادی وی به زندان ارسال شد.
منیره ربیعی، ۳۲ ساله و دارای مدرک مهندسی شیمی است. وی در مهر ماه سال ۸۸ در پی احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت و در اسفندماه به قید وثیقه آزاد شد.


صدور احکام امید یاوری، آرش و ابولفضل قاسمی؛ از بازداشت شده‌های روز عاشورا
حکم سه نفر از بازداشت شده‌گان روز عاشورا صادر شده است.
بنا به گزارش یک منبع آگاه، بر طبق این احکام آرش قاسمی در دادگاه تجدید نظر به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است, ابولفضل قاسمی نیز از سوی شعبه ی ۲۸ دادگاه انقلاب به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
امید یاوری که به همراه آرش قاسمی و ابولفضل قاسمی از بازداشتی های روز عاشورا هستند از سوی مقیسه، قاضی شعبه ی ۲۸ دادگاه انقلاب، به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است.
ابوالفضل قاسمی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه علامه است.
لازم به ذکر است میلاد فدایی اصل دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب که روز ۱۱ آذر ماه سال گذشته در منزلش بازداشت شده بود نیز از سوی شعبه‌ی ۲۸ به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
در حال حاضر بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان سیاسی در کنار شمار زیادی از زندانیان گمنام در طی چندماه گذشته به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده و در شرایطی دشوار دوران بازداشت را سپری می کنند.
تراکم زندانیان و ایجاد محدودیت های بسیار از جمله برقراری ارتباط با خانواده ها و دسترسی به تلفن، وضعیت نامناسب بهداشتی و کیفیت نامناسب غذا که توسط خود زندانیان و با هزینه ی بالا تهیه می شود و کمبود فضای استراحت از جمله مشکلاتی هستند که در بند ۳۵۰ زندان اوین مشاهده شده است.


شیوا نظرآهاری تفهیم اتهام شد: «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی»
دادسرای مستقر در زندان اوین، پس از «اخذ آخرین دفاعیات» از شیوا نظرآهاری، اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمع‌های ۱۳ آبان و ۱۶ آذر» را به وی تفهیم کرد.
نظرآهاری، شرکت در تجمع‌های ۱۳ آبان ۱۶ آذر را رد کرده و ابراز داشته در زمان برگزاری این تجمع‌ها «در محل کار خود حضور داشته است.»
بیش از ۱۲۰ روز از دومین بازداشت این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر می‌گذرد و از ۲۴ خردادماه سال گذشته که او برای اولین بار بازداشت شد، به پرونده‌اش رسیدگی نشده بود.
شیوا نظرآهاری، فعال برجسته حقوق بشر و دانشجوی ستاره‌دار از خردادماه سال گذشته نزدیک به ۲۲۰ روز را در بازداشت به سر برده که حدود ۱۰۰ روز آن در سلول‌های انفرادی زندان اوین بوده است.
نظرآهاری، برای دومین بار در سال گذشته در ۲۹ آذرماه بازداشت شد. این درحالی است که در اول مهرماه با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود.
در حال حاضر، نوید خانجانی، کوهیار گودرزی و شیوا نظرآهاری سه عضو بازداشت‌شده کمیته گزارشگران حقوق بشر هستند.

قوی باش رفیق نامه فرزاد کمانگر به معلمان دربند

  اخبارروز:
• همکار دربند، مگر می توان پشت میز صمد شدن نشست و به چشمهای فرزندان این آب و خاک خیره شد و خاموش ماند؟ مگر می توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ حالا چه فرقی می کند از ارس باشد یا کارون، سیروان باشد یا رود سرباز، چه فرقی می کند وقتی مقصد دریاست و یکی شدن، وقتی راهنما آفتاب است. بگذار پاداشمان هم زندان باشد. مگر می توان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و چهره ی نحیف آنان را دید و دم نزد؟

فرزاد کمانگر معلم محکوم به اعدام محبوس در زندان اوین، نامه ای را خطاب به سایر معلمان دربند نگاشته که توسط خبرگزاری هرانا انتشار یافته است. این نامه در پی می آید:


"قوی باش رفیق"*


یکی بود یکی نبود ماهی سیاه کوچولویی بود که با مادرش در جویبار زندگی می کرد ، ماهی از ۱۰۰۰۰ تخمی که گذاشته بود تنها این بچه برایش مانده بود بنابراین ماهی سیاه یکی یک دانه ی مادرش بود، یک روز ماهی کوچولو گفت: مادر من می خواهم از اینجا بروم. مادرش گفت کجا؟ می خواهم بروم ببینم جویبار آخرش کجاست.



هم بندی، هم درد سلام

شما را به خوبی می شناسم. معلم، آموزگار، همسایه ی ستاره های خاوران، همکلاسی ده ها یار دبستانی که دفتر انشایشان پیوست پرونده هایشان شد و معلم دانش آموزانی که مدرک جرمشان اندیشه های انسانیشان بود. شما را به خوبی می شناسم، همکاران صمد و خان علی هستید.
مرا هم که به یاد دارید

منم، بندی بند اوین

منم دانش آموز آرامِ پشت میز و نیمکت های شکسته ی روستاهای دورافتاده ی کردستان که عاشق دیدن دریاست،
منم به مانند خودتان راوی قصه های صمد اما در دل کوه شاهو،
منم عاشق نقش ماهی سیاه کوچولو شدن،
منم، همان رفیق اعدامیتان،

حالا دیگر کوه و دره تمام شده بود و رودخانه از دشت همواری می گذشت. از راست به چپ رودخانه های کوچک دیگری هم به آن پیوسته بودند و آبش را چند برابر کرده بودند... ماهی کوچولو از فراوانی آب لذت می برد... ماهی کوچولو خواست ته آب برود. می توانست هرقدر دلش خواست شنا کند و کله اش به جایی نخورد ناگهان یک دسته ماهی را دید، ۱۰۰۰۰ تایی میشدند، که یکی از آنها به ماهی سیاه گفت: به دریا خوش آمدی رفیق.


همکار دربند، مگر می توان پشت میز صمد شدن نشست و به چشمهای فرزندان این آب و خاک خیره شد و خاموش ماند؟


مگر می توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ حالا چه فرقی می کند از ارس باشد یا کارون، سیروان باشد یا رود سرباز، چه فرقی می کند وقتی مقصد دریاست و یکی شدن، وقتی راهنما آفتاب است. بگذار پاداشمان هم زندان باشد.


مگر می توان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و چهره ی نحیف آنان را دید و دم نزد؟


مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما "الف" و "بای" امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟


نمی توانم تصور کنم در سرزمین "صمد"، "خانعلی" و "عزتی" معلم باشیم و همراه ارس جاودانه نگردیم. نمی توانم تجسم کنم که نظاره گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟


می دانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختی ها و مرارت های آن نشان افتخاری خواهد شد "برای تو معلم آزاده"، تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سدّ راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام، که آموزگار نامش را، و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیده اند، نه مرغان ماهیخوار.


ماهی کوچولو آرام و شیرین در سطح دریا شنا میکرد و با خود می گفت: حالا دیگر مردن برای من سخت نیست، تأسف آور هم نیست، حالا دیگر مردن هم برای من... که ناگهان مرغ ماهی خوار فرود آمد و او را برداشت و برد. ماهی بزرگ قصه اش را تمام کرد و به ۱۲۰۰۰ بچه و نوه اش گفت حالا دیگر وقت خواب است. ۱۱۹۹۹ ماهی کوچولو شب بخیر گفتند و مادر بزرگ هم خوابید اما این بار ماهی کوچولوی سرخ رنگی هرکاری کرد خوابش نبرد. فکر برش داشته بود...


معلم اعدامی زندان اوین

فرزاد کمانگر - اردیبهشت ماه ۱۳۸۹

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* قوی باش رفیق؛ مادربزرگ دانش آموزم یاسین در روستای "مارآب" که هشت سال پیش داستان معلم مدرسه "ماموستا قوتابخانه" را با نوار کاستی برایم گذاشت گفت: می دانم سرنوشت تو هم مانند معلم این شعر و نوار اعدام است، اما "قوی باش رفیق ". مادر بزرگ این را گفت و پک عمیقی به سیگارش زد و به کوهستان خیره شد.