۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها

اگر کسی در برنامه‌های قرآنی شرکت نکند، خبری از عفو و مرخصی نيست

رئيس سازمان زندان‌ها اظهار کرد: در حوزه اصلاح و تربيت سطح فعاليت‌ها را ارتقا داده‌ايم به ويژه وضعيت بهداشت زندان‌ها ارتقا يافته است اما در اکثر زندان‌ها با کمبود فضا مواجهيم.
به گزارش ايسنا، اسماعيلی در جمع مددجويان زندان کاشان گفت: در آئين نامه جديد راه مرخصی را برای مددجويان نبسته‌ايم بلکه گفته‌ايم با شرکت در فعاليت‌های فرهنگی و قرآنی و مذهبی و پيدا کردن راه صحيح تسهيلات زمينه آزادی خود را فراهم کنند.
رئيس سازمان زندان‌ها در سومين و آخرين روز سفر به استان اصفهان از بازداشتگاه و زندان‌های شهرهای شاهين شهر،خمينی شهر،لنجان(زرين شهر) و کاشان بازديد کرد و مسائل و مشکلات و برنامه‌های زندان‌های موصوف را مورد بررسی قرار داد.
اسماعيلی با اشاره به تعداد اردوگاه‌های نگهداری جرايم مواد مخدر در کشور گفت:زندانيان جرايم مواد مخدر موجب افزايش تراکم و آمار در زندان‌ها شده است که اميدواريم با تامين اعتبارات و ساخت و تکميل اردوگاه‌های کشور و مخصوصا اصفهان اين معضل بر طرف شود.

 

محسن آرمین آزاد شد

خبرگزاری هرانا - محسن آرمین، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با تودیع وثیقه پس از گذشت 70 روز از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش پارلمان‌نیوز، محسن آرمین سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از 26 اردی بهشت ماه سالجاری در بازداشت بوده است با تودیع وثیقه 200 میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
او از اعضای بنیان‌گذار، عضو شورای مرکزی، و نیز سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است و  پیش‌تر در دورهٔ ششم مجلس شورای اسلامی نمایندهٔ تهران بوده است.

 

 

عبدالرضا تاجیک: در زندان هتک حرمت شده ام

خبرگزاری هرانا - عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر که از ۲۲ خرداد ۸۹ در بازداشت است، در ملاقات با خواهرش از "هتک حرمت" خود در زندان اوین و در حضور معاون دادستان خبر داده است.
پروین تاجیک، خواهر عبدالرضا تاجیک، به بی بی سی فارسی گفت روز پنجشنبه ۲۴ تیر برای اولین بار بعد از بازداشت اخیر برادرش توانسته او را ملاقات کند و او در این ملاقات گفته است که شب اول بازداشت در حضور معاون دادستان و بازپرس شعبه اول دادسرا، "هتک حرمت" شده است.
به گفته خانم تاجیک برادرش در جواب سوال های او که خواهان توضیح این "هتک حرمت" شده، پاسخی نداده و گفته است: "شما به آقای دادستان و وکیلم، آقای شریف، بگویید. آنها خودشان متوجه می شوند که یعنی چه."
خانم تاجیک گفت برادرش درخواست فوری داشته که با عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، و محمد شریف، وکیل مدافعش، در زندان دیدار کند تا آنها را در جریان جزئیات این اتفاق قرار دهد.
خانواده عبدالرضا تاجیک همچنین روز شنبه ۲ مرداد ۱۳۸۹ (۲۴ ژوئیه ۲۰۱۰) نامه ای به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران، نوشتند و از او خواستند به وضعیت برادرشان رسیدگی کند.
خانواده اقای تاجیک در این نامه ادعای "هتک حرمت" عبدالرضا تاجیک را به رئیس قوه قضائیه اطلاع داده اند و از او خواسته اند پیگیر حقوق برادرشان باشد.
خانواده تاجیک گفته اند مشابه این نامه را به دادستان تهران فرستاده اند، اما آقای جعفری دولت آبادی با وجود گذشت ده روز از دریافت نامه، پاسخی به آن نداده است.
پروین تاجیک گفت دفتر رئیس قوه قضائیه از تحویل گرفتن نامه آنها خودداری کرده، اما او نامه را برای دفتر ریاست قوه قضائیه پست کرده است.
عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر است که بعد از انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری سه بار بازداشت شده است.
او ابتدا روزهای اول بعد از انتخابات بازداشت شد و ۴۶ روز را در بازداشت گذراند.
آقای تاجیک مجددا در موج بازداشت های بعد از عاشورای سال ۸۸ بازداشت شد و ۶۰ روز در زندان بود.
او بار سوم در روز ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۹ بازداشت شد که تا روز شنبه ۲ مرداد در حالی که ۴۲ روز از بازداشتش گذشته، هنوز آزاد نشده است.
او در این دوره از بازداشت خود تنها یک بار با خواهرش ملاقات کرده است.

 

 

دادگاه تجديد نظر، احکام زندان بهاره هدايت و ميلاد اسدی را تاييد کرد

خبرگزاری هرانا - دادگاه تجديد نظر تهران، حکم زندان ميلاد اسدی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت، را تاييد کرد.
به گزارش دانشجو نیوز، آقای اسدی به ۷ سال و نيم حبس تعزيری محکوم شده اند.
اين فعال دانشجويی سال گذشته و پس از آغاز اعتراض ها به معرفی محمود احمدی نژاد به عنوان رئيس جمهوری ايران بازداشت شدند.
ظهر امروز هم چنین وب سایت ادوار نیوز اعلام کرد حکم بهاره هدایت دیگر عضو  شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت نیز از سوی این شعبه تائید شده است.
به گزارش وبسايت « دانشجونيوز»، اتهامات بهاره هدايت، تبليغ عليه نظام، اقدام عليه امنيت ملی از طريق صدور بيانيه و انجام مصاحبه، شکستن درب دانشگاه اميرکبير در روز حضور مهدی کروبی در اين دانشگاه، توهين به رهبری و توهين به رئيس جمهوری بوده است.
بر اساس اين گزارش، اتهامات ميلاد اسدی نيز اقدام عليه امنيت ملی، تبليغ عليه نظام و توهين به رهبری بوده است.

 

حکم صادره برای پیمان عارف عینا تایید شد

خبرگزاری هرانا - حکم صادر شده توسط شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران برای پیمان عارف روزنامه نگار و فعال دانشجویی  که در حال حاضر به صورت مشروط و موقت بیرون از زندان به سر میبرد عینا توسط شعبه 54 تجدیدنظر دادگاه انقلاب تایید شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در این پرونده  قاضی پیرعباسی به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار مقالات و نوشته ها و نیز مصاحبه با رسانه های خارجی به تحمل یک سال زندان و به اتهام اهانت به رییس جمهور از طریق نگارش نامه سرگشاده به احمدی نژاد در مقطع رقابتهای انتخاباتی سال گذشته به تحمل 74 ضربه شلاق محکوم گردیده است. هم چنین شعبه 54 تجدیدنظر در خصوص محرومیت مادام العمر این سردبیر ماهنامه توقیف شده ایرانمهر از حرفه روزنامه نگاری و هرگونه فعالیت مطبوعاتی که رای بدوی صادره توسط قاضی پیرعباسی آمده بود ،به استناد نص ماده 19 قانون
مجازات اسلامی ضمن تایید محرومیت مذکور ،مدت زمان آن را به 15 سال کاهش داده است. رای شعبه 54 تجدیدنظر قطعی بوده و لازم الاجرا میباشد.
گفتنی است پیمان عارف که به دلیل شرایط زندان با تشدید بیماری قلبی اش مواجه است در حال حاضر در حال مداوای بیماری اش در خارج از زندان میباشد.

 

سالگرد شاملو برگزار نشد

خبرگزاری هرانا - همچون سال‌های پیش، دوستداران آثار شاملو در دهمین سالروز درگذشت وی در امامزاده طاهر(ع) حاضر شدند.

به گزارش ایلنا؛ تعدادی از آشنایان و چهره‌های ادبی و هنری در این مراسم تكریم، از ساعات ابتدایی بعدازظهر امروز(شنبه 2 مردادماه) برای شادی روح این هنرمند بر مزارش حضور یافتند.

این مراسم در شرایطی برگزار شد كه از همان ساعات ابتدایی؛ ماموران انتظامی قصد كنترل و جلوگیری از تجمع علاقمندان به این شاعر را داشته و آنان را دعوت به ترك كردن محل می‌كردند. آیدا شاملو(همسر زنده‌یاد احمد شاملو) طی گفتگوی كوتاهی كه با خبرنگار ایلنا داشت، افزود: من و تعدادی از دوستان و آشنایان همچون سال‌های گذشته بر مزار شاملو حاضر شدیم اما از ما خواستند تا محل را ترك كنیم.

وی گفت: ما قصد داشتیم تا با دعا خواندن و شعرخوانی بر مزار شاملو، روح وی را شاد كنیم اما ماموران نگذاشتند هیچیك از این فرصت‌ها حاصل شود و به همین دلیل من در همان دقایق نخست محل را ترك كردم.
هوای تازه، آیدا در آینه، آیدا، درخت و خنجر و خاطره، ققنوس در باران، ابراهیم در آتش، دشنه در دیس، مدایح بی‌صله و .. در حوزه شعر، داستان زنِ پشتِ درِ مفرغی، زیر خیمه گر گرفته شب، درها و دیوار بزرگ چین و میراث در حوزه داستان، رمان و فیلم‌نامه و مجموعه کتاب کوچه كه واژه‌نامه‌ای است از ضرب‌المثل‌ها، تکیه‌کلام‌ها، خرافه‌ها و اصطلاحات زبان عامیانه مردم ایران ازجمله آثار برجسته این نویسنده و شاعر برجسته است.

احمد شاملو در ۲۱ آذر، ۱۳۰۴ در تهران متولد شد و در سن هفتاد و پنج سالگی در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۷۹؛ بعداز مدت‌ها تحمل بیماری درگذشت.

 

نگارخانه چلیپا همچنان پلمپ است

خبرگزاری هرانا - سیدحمید شریفی آل‌هاشم اعلام کرد: «روز گذشته پس از حدود یک هفته پلمپ برخی از کارگاه‌های حوزه هنری اتاق هنرمندان، شکسته شده و وسایل موجود در آنها برداشته‌اند و نگارخانه «چلیپا» همچنان پلمپ است.»
به گزارش ایسنا، این نقاش و هنرمند حوزه هنری ضمن این ادعا گفت: «امروز نیز تعدادی کارگر مشغول کشیدن داربست هستند تا روی آ‌ن‌ها گونی نصب شود و تخریب‌های به‌عمل‌آمده دیده نشود.»
وی یادآور شد: «روز شنبه هفته گذشته تقریبا از 12 شب به بعد تا صبح، درها را شکسته بودند و قفل‌ها را عوض کرده و دوباره درها را پلمپ کرده بودند و روی درها دوربین‌های مخفی مداربسته کار گذاشته بودند و صبح روز یکشنبه که دوباره به حوزه هنری آمدیم، شاهد این شرایط بودیم و چون پلمپ بعضی از اتاق‌هایی که وسایل شخصی‌مان در آن جا بود را باز کردیم، می‌خواستند ما را به نیروی انتظامی تحویل دهند.»
شریفی آل‌هاشم اذعان داشت: «روز جمعه قرار بود که با تعدادی از دوستان برای ختم مرحوم باقرآشتیانی برویم که با این شرایط روبه‌رو شدیم. همه درهای پلمپ‌شده را شکسته بودند و نیمه‌شب تمام اموال شامل آثار و اسناد هنری، کارهای تحقیقاتی، اسناد شخصی و خانوادگی ما را به غارت برده بودند و کسی پاسخگو نبود.»
او سپس به کارگرانی که درحال نصب داربست در این فضا بودند، اشاره کرد و ابراز عقیده کرد:«امروز با نصب داربست قصد پوشاندن این عمل وقیح را دارند و هنوز نه رییس سازمان تبلیغات اسلامی و نه رییس حوزه هنری هیچ‌کدام در این‌باره صحبتی نکرده‌اند و یا حتی برای بازدید به این مکان نیامده‌اند.»
شریفی توضیح داد:‌ «روز گذشته در اعتراض به چنین اقدامی هنرمندانی چون کاظم چلیپا، مصطفی گودرزی، علی شاه‌حاتمی، عطا سلمانیان، محمود فرهنگ، مرتضی اسدی، نادر قشقایی، حسین نیرومند، کامیار صادقی، ناصر هاشم‌زاده و ... در حوزه هنری حضور یافتند.»
او گفت: «در ضلع شمالی حوزه هنری کتابخانه تخصصی شهید مرتضی آوینی، رواق هنرمندان، کارگاه هنری شهید سعید جان‌بزرگی، سالن شهید آیت سیفی، آبدارخانه، کارگاه مجسمه‌ علی‌اصغر یوزباشی، حسینیه شهدا، نگارخانه چلیپا، اتاق و کارگاه هنری ابوالفضل عالی و کارگاه گرافیک مورد آسیب قرار گرفته و اشیای موجود در آنها ناپدید شده است.»
وی به آتش‌سوزی دو هفته‌ی اخیر در ساختمان حوزه هنری اشاره کرد و مدعی شد: «این آتش‌سوزی روز 18 تیر اتفاق افتاد و متأسفانه حوزه هنری آن را 25 تیرماه اعلام کرد و اگر به سایت آتش‌نشانی مراجعه کنید، می‌بینید که تاریخ این آتش‌سوزی مربوط به روز 18 تیرماه می‌شود.»
شریفی توضیح داد: «من به همراه حسین نیرومند، آرشیو اصلی حوزه هنری را درست کردیم و بیش از 200 تابلو در شبستان نگهداری می‌شد. چون آرشیو اصلی برای آنها جا نداشت؛ قرار بود برخی از این آثار به ساختمان موزه انقلاب در ساختمان حوزه هنری منتقل شود و به جای آنها آثاری که در شبستان نگهداری می‌شد به آرشیو اصلی برود که با سوختن این آثار این اتفاق نیافتاد.»
شریفی درباره دلایلی این اتفاق اخیر فقط این جمله‌ی سئوالی را مطرح می‌کند که؛ «آیا مسئولان حوزه هنری تمایل ندارند که هنرمندان انقلاب در این فضا دورهم جمع شوند و با یکدیگر تبادل‌نظر کنند.؟!»
این هنرمند با اشاره به این مطلب که اتفاق اخیر برای ما قابل درک نیست و منشاء آن مشخص نیست، افزود: «اینگونه شایع شده است که تغییر اخیر مدیریت حوزه هنری به این دلیل بود که هنرمندان انقلاب مشکلات‌شان را مطرح کردند و در این راستا گویا مسوولان فعلی حوزه نیز شاید واهمه دارند که با مطرح شدن موضوع سوختن آثار هنری برای مدیریت آنها نیز مشکل ایجاد شود و از این بابت احساس خطر می‌کنند.»
شریفی تأکید کرد: «عرصه هنر، عرصه تفکر است، نه نزاع و گروه و سیاست و ما اگر اندیشه‌ای داشته باشیم با زبان هنر بیان می‌کنیم، اما متأسفانه عده‌ای تنگ‌نظر هستند و فقط منافع خودشان را می‌بینند.»
علی‌اصغر یوزباشی هنرمند مجسمه‌ساز نیز به آتش‌سوزی اخیر در حوزه هنری اشاره کرد و گفت: «مسئولان حوزه هنری می‌گویند آثار سوخته شده در آتش‌سوزی اخیر متعلق به جوانان بوده است، آیا آثار جوانان ارزشمند نیست و نباید از آنها نگهداری شود؟! اگر ارزشمند نیست چرا نگهداری می‌شود.»
هفته‌ گذشته با انتشار اخباری مبنی بر آتش‌سوزی در حوزه هنری تعدادی از خبرنگاران به بازدید از آرشیو اصلی حوزه هنری پرداختند که در این بازدید اعلام شد: «تابلوهای آتش‌گرفته در شبستان حوزه‌ هنری مربوط به آثار هنرجویان جشنواره‌ هنرهای تجسمی جوان می‌شود که دوسال پیش قرار بوده آثارشان را از حوزه هنری پس بگیرند که مراجعه نکرده بودند و تعداد آن‌ها حدود 30 اثر بوده است.
شهاب‌الدین شکیبا ـ روابط عمومی و ستاد خبری حوزه هنری ـ با بیان این مطلب در حاشیه بازدید از آثار آرشیو اصلی حوزه هنری گفت: «تابلوهایی که در شبستان بوده مربوط به هنر انقلاب نمی‌شود و تابلوهای مربوط به هنر انقلاب در طبقه منفی دو ساختمان اداری حوزه‌ی هنری قرار دارد و هیچ آسیبی به آنها وارد نشده است.»

 


اعتصاب کارگران سد داریان پاوه و سد ژاوه سنندج

خبرگزاری هرانا - کارگران شرکت "پایاپ کوثر" که در سد داریان پاوه مشغول به کار هستند در تاریخ ۱۳۸۹/۰۴/۲۸ دست به اعتصاب زده اند.
بنا به گزارش کمیته‌ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‏های کارگری، ۵۰۰ نفر از کارگران شرکت پایاپ کوثر که در این سد مشغول به کار هستند به دلیل عدم دریافت ۴ ماه حقوق خود از تاریخ ۱۳۸۹/۰۴/۲۸دست به اعتصاب زده وتا تاریخ دریافت این خبریعنی تا روز ۱۳۸۹/۰۴/۲۹ اعتصاب این کارگران همچنان ادامه داشته است . لازم به ذکر است که "سد داریان" در ۱۵ کیلومتری شهرستان پاوه واقع شده است .
از سوی دیگر کمیته‌ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‏های کارگری از اعتصاب کارگران سد ژاوه سنندج برای چندمین بار متوالی خبر داد.
این کارگران در روزهای گذشته به دنبال پرداخت نشدن حقوق عقب افتاده در تاریخ ۱۳۸۹/۰۶/۱۴ دست به اعتصاب زدند و اعلام کردند که تا پرداخت نشدن حقوق خود به اعتصاب ادامه خواهند داد.
متا سفانه حقوق این کارگران تا به امروز پرداخت نشده و این کارگران مجدداً از روز سه شنبه ۱۳۸۹/۰۴/۲۹ به دلیل پرداخت نشدن ۵ ماه از حقوق شان دست از کار کشیدند.
این کارگران برای احقاق حقوق خود پا فشاری می‏کنند واعلام کرده اند تا پرداخت نشدن حقوق به اعتصاب ادامه خواهند داد.

 

معاون امنیتی وزیر کشور مدعی دستگیری عوامل انفجار زاهدان شد

خبرگزاری هرانا - معاون امنيتي وزير کشور مدعی شناسايي و دستگيري تعدادي از عوامل مرتبط با انفجار در مسجد جامع زاهدان شد.
علي عبداللهي در گفتگو با ايرنا با اعلام اينکه تعدادي از کمک کنندگان به عوامل انتحاري جنايت زاهدان شناسايي و تعدادي هم دستگير شده اند، گفت: شناسايي افرادي که به نوعي کمک کننده به عوامل انتحاري بوده اند، همچنان ادامه دارد. معاون وزير کشور اظهار داشت: وابستگي افرادي که اين عمليات را در مسجد جامع زاهدان انجام دادند به گروهک ريگي تقريبا براي ما محرز است.
وي ادامه داد: همانگونه که وزير کشور و رييس جمهور در مصاحبه هاي خود عنوان کرده اند به طور قطع و يقين تمام دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي کار را تا مراحل نهايي دنبال خواهند کرد و برخورد جدي و شديدي با همه عوامل و عناصري که به نوعي به اين افراد پناه داده و يا کمک کرده اند و در جريان کار آنان بوده اند، خواهد شد.

 

 

اقدام به خودکشی ارباب رجوع در سازمان تامین اجتماعی/ به همراه تصویر

خبرگزاری هرانا - شخصی که به دلیل اعتراض به طولانی شدن امور مربوط به بازنشستگی اش قصد داشت با پریدن از طبقه هشتم ساختمان صندوق تامین اجتماعی در تهران خودکشی کند توسط ماموران آتش نشانی قانع و به پایین منتقل شد و نجات یافت.
به گزارش مهر، پیش از ظهر امروز شنبه در پی اقدام به خودکشی مردی حدودا 48 ساله که کارمند شرکت مخابرات بوده در ساختمان صندوق تامین اجتماعی، ماموران نیروی انتظامی، اورژانس، مشاوران مرکز آسیبهای اجتماعی بهزیستی و ماموران آتش نشانی تهران به این محل اعزام شدند و پس از متقاعد کردن این کارمند وی را پایین آوردند. به گفته برخی شاهدان وی از صبح امروز در پی بی نتیجه ماندن اقداماتش برای بازنشستگی پیش از موعد روی پنجره طبقه هشتم صندوق تامین اجتماعی ایستاد و اعلام کرد که قصد خودکشی دارد.
وی ساعاتی پس از این اقدام توسط ماموران آتش نشانی به پایین منتقل و برای رسیدگی به موضوع به ماموران نیروی انتظامی تحویل داده شد.

تصاویر مستند از واقعه

 

شرایط وخیم جسمی خالد حردانی در سومین روز اعتصاب غذا

خبرگزاری هرانا – خالد حردانی زندانی امنیتی در زندان رجایی شهر کرج در سومین روز اعتصاب غذا و در شرایط وخیم جسمی به سر می برد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خالد حردانی زندانی امنیتی که به اتهام هواپیما ربایی در زندان رجایی شهر کرج محبوس است از 3 روز پیش به دلیل نامعلوم به انفرادی سالن 2 این زندان منتقل شده است.
وی در اعتراض به نگهداری اش در انفرادی از بدو ورود به انفرادی دست به اعتصاب غذا زده است و در اثر ضعف جسمانی در شرایط جسمی وخامت باری بسر می برد.
خالد حردانی به اتهام اخلال در امنیت پرواز جهت هواپیما ربایی ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شده است.


نه و نیم سال حبس بهاره هدایت تایید شد

خبرگزاری هرانا - شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر تهران حکم صادره از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی در خصوص محکومیت بهاره هدایت عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت را عینا تایید کرد.

به گزارش ادوارنیوز، دادگاه تجدیدنظر بدون توجه به دفاعیات خانم هدایت و وکلای وی حکم 7.5 سال حبس را همراه با قطعی شدن 2 سال حبس تعلیقی عینا تایید کرده است. خانم هدایت به اتهام "اجتماع و تبانی علیه نظام" به 5 سال حبس، به دلیل توهین به رهبری به دو سال حبس و به دلیل توهین به رئیس‌جمهوری و تبلیغ علیه نظام به شش ماه حبس محکوم شده است. هم‌چنین حکم دو سال حبس تعلیقی بهاره هدایت به اتهام اقدام علیه امنیت از طریق برگزاری تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۵ نیز به اجرا درآمده و به این حکم افزوده شده است.

حکم بهاره هدایت بی سابقه ترین محکومیت یکی از اعضای شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشگاه های سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت) از ابتدای تشکیل این انجمن ها است.

 

٣٧ روزنامه‌نگار زندانی در ایران

خبرگزاری هرانا - «کمیته حمایت از روزنامه نگاران» با انتشار گزارشی در خصوص وضعیت روزنامه‌نگاران ایرانی ضمن اعلام این‌که بنابر سرشماری آن‌ها حداقل ٣٧ روزنامه‌نگار ایرانی در زندان هستند از بازداشت‌های اخیر روزنامه‌نگاران انتقاد کرد.
به گزارش رادیو زمانه، این کمیته با اشاره به وضعیت عبدالرضا تاجیک، حامد صابری و محمدصدیق کبودوند از جمهوری اسلامی خواست که «ضمن آزاد کردن روزنامه‌نگاران زندانی به گزارشگران اجازه دهد بدون محدودیت کار خود را انجام دهند.»
در این گزارش در خصوص وضعیت عبدارضا تاجیک روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب می‌خوانیم که او در دوازدهم ژوئن بار دیگر بازداشت شد. خواهر او در یک گفتگو اظهار کرده که وی پس از احضار به وزارت اطلاعات تهران بازداشت شده است.
خانواده تاجیک پس از یک ماه بی‌خبری سرانجام در ١٥ ژوئن متوجه می‌شوند که پسرشان در زندان اوین است.
این برای سومین بار پس از اعتراضات رخ داده به نتیجه انتخابات سال ٢٠٠٩ است که تاجیک بازداشت شده است. چند روز پس از انتخابات او بازداشت شد و به مدت ٤٦ روز در اوین زندانی بود. وی همچنین مجددا در ٢٩ دسامبر بازداشت شد و دو ماه بعد در ٢٨ فوریه آزاد شد. این بار اما او به اتهام «تبلیغ علیه نظام» از طریق عضویت در «کانون مدافعان حقوق بشر» که شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل رهبری آن را بر عهده دارد بازداشت شد.
کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران افزوده: به گزارش «کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران» که سازمانی غیر دولتی در آمریکا است جمهوری اسلامی اخیرا اعضای کانون مدافعان حقوق بشر را به خاطر گزارش‌های‌شان در خصوص خشونت دولت و نقض حقوق شهروندان تحت فشار قرار داده است.
در گزارش کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران همچنین به وضعیت حامد صابر اشاره شده است. حامد صابر عکاس خبری است که پس از آن‌که عکس‌هایش ازتظاهرات های خیابانی تهران در سایت های چون« فیکر» و «پیکاسا» منتش شد بازداشت گردید.
عکس های او در نشریات مختلف دنیا منتشر شد که یکی از آنها روی جلد یکی ازشماره های مجله آلمانی «اشپیگل» قرار گرفت. به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» او در ٢١ ژوئن بازداشت شده است.
کمیته حمایت ازروزنامه نگاران در گزارش خود اشاره ای هم به وضعیت محمد صدیق کبود وند رهبر سازمان حقوق بشر کردستان و سردبیر هفته نامه پیام مردم کرده است.
بنابر اعلام نسرین ستوده وکیل مدافع کبودوند، وی هفته پیش سومین حمله قلبی خود در زندان را از سر گذراند. کبودوند در سال ٢٠٠٧ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شده است. وکیل وی می گوید که جان کبودوند در خطر است و او نمی تواند به درستی ببیند و صحبت کند.
محمد عبدالدائم هماهنگ کننده برنامه خاور میانه‌ای کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران می‌گوید که آن‌ها از تهران خواسته‌اند که بازداشت و شکنجه روزنامه‌نگاران منتقد را متوقف کند.
او تاکید کرد که روزنامه‌نگاران فقط به خاطر انجام کار خود بازداشت شده و در زندان تحت شدیدترین رفتارها قرار دارند. او همچنین افزود که اکنون زمان آن است که اقتدارگرایان تمام روزنامه‌نگاران را آزاد کنند.

نرگس محمدی در دیداربا کروبی:در طول یک روز پنج بار دچار حمله می شوم

خبرگزاری هرانا - مهدی کروبی روز چهارشنبه به عیادت نرگس محمدی رفت دراین دیدار که تقی رحمانی همسرنرگس محمدی حضورداشت آقای کروبی  از نزدیک درجریان وضعیت بیماری و سلامت او قرار گرفت.
نرگس محمدی در این دیدار بیماری خود را مسبوق به سابقه ندانست و گفت:« اولین بار در سلول انفرادی دچار حمله شدم و دست و پایم از کار افتاد و تقریبا فلج شدم. این حمله ها ادامه داشت تاجایی که در برخی موارد علاوره بر فلج دست و پا حتی امکان حرف زدن نیز برایم وجود نداشت.» محمدی در ادامه تاکید کرد:« پس از حمله اول در روزهای بازداشت، روزی یک تا سه بار دچار حمله می شدم و برزمین می افتادم و حتی یکبار نیز از چند پله سقوط کردم و بعد از آزادی درحالیکه درحال انتقال به بیمارستان بودم در خیابان دچار حمله شدم و برزمین افتادم و یازده روز تحت نظر پزشک متخصص اعصاب و روان در بیمارستان گذراندم.»
نرگس محمدی در این دیدار از عدم بهبود بیماری خود خبر داد و اضافه کرد:« متاسفانه هنوز پزشکان به نتیجه خاصی نرسیده اند و نتوانسته اند منشا بیماری را تشخیص دهند و لذا باید به صورت مداوم تحت نظر آنها باشم  در طول یک روز پنج بار دچار حمله می شوم.»
نرگس محمدی که دو کودک سه ساله دارد از وضعیت پیش آمده برای خود ابراز نگرانی کرد و گفت:« نمی دانم چگونه باید از کودکان خود مراقبت کنم و نمی دانم که آیا کسی درقبال به خطرانداختن سلامت جسم و روح من و ۲ فرزند خردسالم احساس مسئولیت میکند یا جان زندانیان سیاسی و خانواده آنها برای آقایان اهمیتی ندارد؟»
نرگس محمدی که مدت ۲۲ روز را در بند امنیتی زندان اوین گذرانده بود درحالی او رابه زندان بردند که فرزند خردسالش تنها یک روز بعد ازعمل جراحی از بیمارستان مرخص شده بود . محمدی پیشتر نیز در آبان ماه ۱۳۸۸ از محل کار خود به اتهام انجام فعالیت های حقوق بشری اخراج شده و تذکر دریافت کرده بود که درصورت تداوم فعالیت های حقوق بشری، بازداشت خواهد شد
آقای کروبی درحا لی که از وضعیت پیش آمده برای این فعال سیاسی به شدت متاثر شده بود اظهارامیدواری کرد که این رفتارهای غیرانسانی واسلامی در زندانهای جمهوری اسلامی کنار گذاشته شود



علت احضار محمد مصطفایی/ اعلام شماره حساب برای نجات جان نوجوانان بزهکار

خبرگزاری هرانا – محمد مصطفایی وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق کودکان صبح امروز پيرو احضاريه اي که از سوی شعبه دوم بازپرسي دادسراي شهيد مقدس زندان اوين صادر و ابلاغ شده بود به محل این دادسرا مراجعه نمود
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، آقای مصطفایی در توضیح علت این احضار در وب سایت شخصی خود عنوان داشت که سوالات پیرامون نحوه کمک به نوجوانان بزهکار در انتظار اجرای حکم اعدام بوده است و ارائه شماره حسابی جهت دریافت کمک های مالی برای پرداخت دیه به بازماندگان و شاکیان یکی از محور های اصلی گفتگو بوده است.

آقای مصطفایی در سالهای اخیر وکالت حدود چهل نفر از کساني که در سن کمتر از هجده سال مرتکب جرم شده و در آستانه اعدام قرار داشتند را به عهده گرفته است از اين تعداد موفق به نجات جان هجده نفر نیز شده است.
رضاعلي نژآد،مصطفي نقدي، مهدي پوران، امير پهوان فر،محمد شنبه زاده، مهاباد فاتحي،احمد بهاري،ايمان هاشمي، امير خالقي، حسين ترنج، محمد لطيف، سعيد جزي، ايمان شيرواني،ابراهيم مصيبي،احمد مرتضويان،رضا پاداشي ، حسين حقي و علي مهين ترابي و همگي اسامی 18 نوجوانی است که از مرگ به وسیله طناب دار نجات یافته اند.





همبستگی مادران میدان مایو، با مادران عزادار ایرانی


• مادران میدان مایو (مه)، مادران ناپدیدشدگان آرژانتینی که معروفیت جهانی دارند، با مادران عزادار ایرانی اعلام همبستگی کرده اند ...


 










 
 اخبار روز: 
مادران میدان مایو (مه)، مادران ناپدیدشدگان آرژانتینی که معروفیت جهانی دارند، با مادران عزادار ایرانی اعلام همبستگی کرده اند.
در پیامی که رئیس انجمن مادران ماه مه منتشر کرده و توسط آقای بهرام قدیمی ترجمه شده چنین آمده است:

انجمن مادران میدان مه (مایو) با مادران عزادار در ایران همبستگی می کند. این تشکل با سرکوب دولت احمدی نژاد مواجه است، دولتی که جان ۵۷ نفر را گرفته و بیش از چهار هزار نفر را زندانی کرده است. مادران ایرانی که برای نخستین بار در ۲۸ ژوئیه ۲۰۰۹ در تهران گرد هم آمده اند، شنبه ها، لباس سیاه بر تن، با مطالبهء آزادی تمام زندانیان سیاسی و خواست محاکمه تمام کسانی که مسئول سرکوب هستند تظاهرات می کنند.
شب ۸ فوریه نیروهای مسلح به منزل بسیاری از این مادران رفتند و آنان را دستگیر کردند. ما مادران میدان مه خواستار آزادی فوری آنان هستیم. و همراه با آنان خواستار آزادی تمام زندانیان سیاسی و محاکمه و مجازات سرکوبگران هستیم.

مبارزهء خلق های جهان مبارزهء خود ماست
ابه د بونافینی
رئیس انجمن مادران میدان مه
۵ مارس ۲۰۱۰


مادران میدان مایو چه کسانی هستند؟

٣۰ آوریل امسال مادران میدان مایو ٣٣ ساله می شوند. آنها مادران ناپدید شدگانی هستند که سی و سه سال پیش، اولین راهپیمائی خود را دور میدان مایو آغاز ‌کردند. این میدان که بعدها نام مادران، آن را به شهرت جهانی رساند، مرکز سیاسی شهر بوئنوس آیرس و مشرف به مقر روسای جمهور آرژانتین است. در همین میدان بود که در مه سال ١٨١٠ مردم آرژانتین استقلال خود را از اسپانیا جشن گرفتند .
نخستین راهپیمائی علنی آنها یک سال پس از کودتای نظامی صورت گرفت. پیش از آن، آنها در کلیسائی در مرکز شهر جمع می‌شدند. بنا به پیشنهاد خانم آزوسنا ویلافلور، که خود نیز بعدها به جرگه ”ناپدیدشدگان“ پیوست، مادران محل تجمع شان را به میدان مایو، میدان اصلی شهر انتقال دادند. در نخستین راهپیمائی تنها ١٤ مادر شرکت داشتند. اما پس از مدت کوتاهی بر تعداد آنها افزوده شد.
آنها سالهای زیادی، روزهای پنجشنبه هر هفته، ساعت پانزده و سی دقیقه راهپیمائی خود را دور این میدان ادامه دادند. در شرایطی که ارعاب ناشی از کودتا همه جا حکمفرما بود و هیچ مطبوعات آزادی وجود نداشت که مفقودالاثر شدن آدمها را انعکاس دهد، حرکت مادران در ملا عام، که در نفس خود اعتراض و فریاد دادخواهی بود، اقدامی بسیار شجاعانه محسوب می‌شد. خشم و درد ناشی از دست دادن فرزند چنان سنگین بود که آنها در حرکت خود درنگ و پروا نکردند. بیشتر این مادران، زنان خانه دار و عامی بودند که پیشترها علاقه چندانی به سیاست نداشتند. اما همین مادران ”غیر سیاسی“ یکی از بزرگترین حرکات سیاسی آمریکای لاتین را در دو دهه آخر قرن بیستم به راه انداختند.

سربند سفید، سمبل مادران
آنها در ادارات دولتی و مقرهای پلیس همدیگر را شناخته‌ و از سرگذشت مشترک یکدیگر آگاه شده ‌بودند. در راهپیمائی‌ها سربند سفید را برای خود برگزیدند که ابتدا چیزی نبود جز مانده‌هائی از قنداق کودکی فرزندان گمشده‌شان. بعدها این سربندهای سفید سمبل صلح، زندگی، رابطه مادرانه و ضدیت با خشونت شد.
بزودی بر تعداد آنها افزوده شد و آوازه‌شان به مطبوعات خارجی هم کشید. اما در روزنامه‌های آرژانتین در باره آنها همچنان سکوت حاکم بود. تجمع منظم آنها در مرکز شهر، خود برای جلب توجه دیگران کفایت می‌کرد. حرکت آنها ضمنا مقابله با سکوتی بود که حاکمان نظامی بر همه جا حاکم کرده بودند.

”ما چیزی نمی‌خواهیم جز حقیقت"
در اواخر سال ١٩٧٧ حدود ١٥٠ تن از مادران در محلی خارج شهر بوئنوس آیرس نشستی برگذار کردند تا بر سر گامهای بعدی تصمیم‌گیری کنند. آنها نیاز به یک تشکل را برای گسترش حرکتشان احساس می‌کردند و می‌خواستند موجودیت‌شان را رسما اعلام کنند. پس بیانیه‌ای نوشتند که با این عنوان شروع می‌شد ”ما چیزی نمی‌خواهیم جز حقیقت“، و آن را به یکی از روزنامه‌های پرتیراژ آرژانتین فرستادند.
عکس العمل نظامیان در مقابل این حرکت جسورانه به شیوه همیشگی بود. سه تن از بنیادگزاران مادران میدان مایو، آزوسنا ویلا فلورا، یک راهبه فرانسوی الاصل و یک زن هنرمند جوان ناپدید شدند و هیچگاه اثری از آنها بدست نیامد. قتل این سه نفر ضربه بزرگی بر پیکر ”مادران“ بود. تعدادی خود را کنار کشیدند و ادامه دهندگان باید خود را برای خطرهای بزرگ آماده می‌ساختند. خوش خیالی بود این فرض، که تیغ نظامیان گلوی مادران سالخورده و دردمند را نگیرد. بعدها خانم هبه بونافینی، جانشین ویلا فلورا در باره ادامه حرکتشان چنین نوشت:
”نیرویی که به ما توان داد تا حرکتمان را همچنان ادامه دهیم، بچه‌هایمان بودند. ما نخستین مادرانی بودیم که از فرزندانمان زاده شدیم. ما نمی‌خواستیم خون آنها بیهوده هدر رود.“
در سال ١٩٧٨ که مسابقات جهانی فوتبال در آرژانتین برگزار می‌شد، این کشور میزبان هزاران میهمان خارجی و در بین آنها صدها خبرنگار از چهار گوشه جهان بود. به رغم تدابیر امنیتی که در سراسر کشور پدید آمده بود، مادران کوشیدند از موقعیتی که پیش آمده بود، بهره جسته و صدای خود را به گوش جهانیان برسانند. آنها صدها کارت و نامه به سیاستمداران و خبرنگاران خارجی فرستادند. این تلاشها ثمر زیادی بهمراه نداشت. این بار علاقه‌ها به تمامی متوجه فوتبال بود. آرژانتین عنوان قهرمانی را از آن خود ساخته‌ بود و این پیروزی برای مدتی هر چند کوتاه بیشتر مردم را در رویائی شیرین فرو برد.

بازتاب صدای مادران در هلند
به زودی اما صدای مادران را گوش های شنوا در کشور دوردست هلند شنیدند. با حمایت خانم دن اویل، همسر نخست وزیر هلند، گروه حمایت از مادران مایو تشکیل گردید و به دنبال آن سفرهای تبلیغاتی خانم هبه بنافینی، نماینده مادران، به کشورهای خارج آغاز شد. او در نخستین سفر خود به آمریکای شمالی و اروپا با سیاستمداران و خبرنگاران ملاقات کرد و از آدم‌ربائی‌ها توسط نظامیان کشورش سخن گفت. در سال ١٩٧٩ بنافینی موفق به دیدار پاپ و همچنین رئیس جمهور ایتالیا گردید. این توجه و حمایت بین‌المللی، مادران را در حرکتشان امیدوارتر و مصم تر ساخت و نیز باعث شد تا حاکمان نظامی آرژانتین دیگر نتوانند به راحتی آنها را سر به نیست کنند. آنها ”انجمن مادران میدان مایو“ را به ثبت رساندند و یک کمیسیون یازده نفره از بین خود به ریاست انجمن برگزیدند. شدت یافتن حرکت مادران تشدید فشار نظامیان را به همراه داشت. نظامیان می‌خواستند با ایجاد موانع مختلف مانع راهپیمائی هفتگی در میدان مایو شوند.
در سال ١٩٨٠ جایزه صلح نوبل به آدولفو پرز، فعال و مبارز در راه احقاق حقوق بشر، تعلق گرفت. این حادثه توجه جهانیان را متوجه آرژانتین ساخت. مادران به همراه آدولفو پرز راهی اسلو شدند تا دنیا را متوجه ناپدیدشدگان در آرژانتین قرار دهند. در همین سال آنها نخستین بولتن خود را با عنوان ”عدالت، عشق و صلح“ منتشر کردند. اولین بولتن نه در چاپخانه، بلکه در منزل هبه بنافینی به چاپ رسید و توزیع آن حتی به خیابانهای کشور همسایه، اروگوئه، هم کشیده شد. در تمام این کارها مادران از پشتیبانی گروه هلندی ”حمایت از مادران میدان مایو“ برخوردار بودند.

راهپیمایی مقاومت
در سال ١٩٨١ مادران حرکت خود را تشدید کردند. در دسامبر آن سال ٨٠ تن از مادران یک راهپیمائی ٢٤ ساعته را در میدان مایو ترتیب دادند و آن را ”راهپیمائی مقاومت“ نامیدند و آن را در دسامبر هر سال تکرار کردند. آنها شعار می‌دادند:
ناپدیدشدگان به زندگی باز گردانده شوند/ عاملان و مقصران مجازات گردند/ فاتلان مردم زندانی شوند/ مقاومت ادامه دارد/ عقب نشینی نمی‌کنیم/ نه فراموشی و نه عفو/ پایدار باد مبارزه، عقب نشینی هرگز/ اتحاد و مبارزه یا گرسنگی و سرکوب/ فکر روشن، قلب متحد، مشت مبارز/ مقاومت و مبارزه برای پیروزی فردا / پرچم ما برافراشته خواهد ماند در دستان فرزندان امروز.
با شروع جنگ مالویناس در مارس ١٩٨٢ موجی از ناسیونالیسم کشور را فرا گرفت. مادران از شرکت در تظاهرات ”وحدت ملی“ خوداری کردند. هبه بنافینی در این باره به صراحت اعلام داشت: ”جزیره مالویناس متعلق به آرژانتین است، همینطور هم ناپدیدشدگان“ تسلیم بی قید و شرط نظامیان در مقابل دولت انگلیس زنگ خطری برای نظامیان بود. موجی از حرکت های مخالف دولت، کشور را فرا گرفت. نظامیان از ترس محاکمه و مجازات که قابل پیش بینی بود، پیشاپیش برای خود قانون عفو گذراندند. دهها هزار نفر به دعوت مادران در اعتراض به این قانون راهپیمائی کردند. نظامیان ناچار شدند به انتخابات آزاد تن دهند.
یک سال بعد، شب پیش از واگذاری قدرت به رائول آلفونسین، اولین رئیس جمهور منتخب بعد از حکومت نظامیان، مادران آخرین راهپیمائی خود را در حیات نظامیان با حمل اسامی ٣٠٠٠٠ زن و مرد ”ناپدید شده“ برگذار کردند. آلفونسین رسما از مادران میدان مایو برای شرکت در مراسم تودیع ریاست جمهوری دعوت به عمل آورد. موجودیت آنها به خاطر شجاعت و پایداری‌شان چه در سطح کشور و چه در سطح بین المللی قابل انکار نبود.

مادران مرگ فرزندانشان را به رسمیت نمی‌شناسند
نظامیان، زمانی که هنوز بر سر کار بودند، اعلام کرده بودند که مفقودشدگان در مبارزه کشته شده‌اند و برای اثبات مدعای خود اجسادی را برای شناسائی خانواده‌هاشان از گورهای دسته جمعی بیرون کشیده بودند. چه در آن وقت و چه بعدها مادران با اعلامیه‌های خشک و خالی و نیز نبش قبرها به مقابله برخاستند و حتی از پذیرش غرامت مالی برای وابستگان خودداری ورزیدند و همچنان بر خواست بازگرداندن فرزندان‌شان به زندگی پای فشردند. از نگاه بسیاری، این کار خارج از منطق و یک لجاجت تلقی می‌شد. از جنبه روانشناسانه می‌توان گفت که شاید تب و تاب‌های ناشی از ابهام و ناروشن بودن سرنوشت فرزندانشان و نیز عدم قبول از دست دادن آنها به مادران نیروی تحرک می‌بخشید و آنها برای حفظ موجودیت خود به این باورها نیاز داشتند. برخلاف تعدادی از خانواده‌ها که امیدشان را از دست دادند و مرگ فرزندشان را پذیرفتند، مادران مایو هیچوقت مرگ فرزندانشان را به رسمیت نشناختند و همچنان بر خواست خویش پای فشردند. آنها نمی‌خواستند که مسئله تنها در اشکال جنائی و آدم‌کشی خلاصه شود.
می‌خواستند که ریشه‌های سیاسی ناپدید کردن انسان‌ها روشن شود و مسئولان آن محاکمه و مجازات شوند. آنها با هر نوع مصالحه‌ای در این راه مخالف بودند و به حرکت خود ادامه دادند. آنها حتی از برگزاری مراسم یادبود و بزرگداشت برای عزیزان ناپدیدشده خودداری می‌کردند. آنها با اقدام دانشجویانی که می‌خواستند به احترام دختر هم دانشکده‌شان، که توسط نظامی‌ها سر به نیست شده بود، سالنی را به اسم او نام گذاری کنند، مخالفت کردند. به نظر مادران این گونه مراسم و یادبودها بی ارزش و به معنای پذیرش مرگ عزیزانشان بود. می‌گفتند ”هیچ دردی وجود ندارد که بی ثمر بماند.“ به بیان دیگر درد اجتماعی باید ثمری برای تغییر حال و آینده داشته باشد.
در سال ١٩٨٧، دهمین سالگرد شروع حرکتشان، مادران بار دیگر موجودیت و حضور خود را به نمایش گذاشتند و شدیدا به سیاست‌های کارلوس منم در آزاد کردن جنایتکاران نظامی اعتراض کردند.

مادران میدان مایو؛ نیروی مدافع حقوق بشر، برابری و صلح جهانی
امروز مادران میدان مایو حرکت خود را از مسئله ناپدیدشدگان و قربانیان دیکتاتوری نظامیان فراتر برده‌اند. آنها از طریق نشریه و رادیو به انتقاد از وضع زندان ها، شکنجه، بدرفتاری توسط پلیس و سانسور مطبوعات می‌پردازند و خواستار رعایت تمامی جنبه‌های حقوق بشر و اجرای عدالت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند. به حقوق کودکان و به سیاست‌های آموزشی توجه ویژه‌ای دارند. صلح جهانی نیز یکی دیگر از محورهای مهم توجه مادران بوده و هست.
امروز مادران مایو حضور خود را در ترکیب گسترده تری به نمایش می‌گذارند. مادرانی هم که فرزندانشان در حوادث خشونت بار به قتل رسیده‌اند مثلا در برگذاری بازی‌های فوتبال، در دیسکوتک ها و یا در خدمت سربازی، خود را در حرکت مادران سهیم می‌دانند. آرژانتین در زمره جوامعی قرار دارد که در آن آمار جنایت و خشونت بسیار بالاست. تجربه نشان داده است که در کنار فقر و بیکاری این مسئله یکی از عوارض و میراث دیکتاتوری‌ها است. در سال ١٩٩٧ انجمن مادران مایو حدود ٢٥٠٠ نفر عضو داشت. انجمن با چندین ”زیرگروه“ و گروه‌های موازی در سراسر آرژانتین نماینده دارد از جمله آنها:
- گروه ”مادربزرگ ها“ که در تلاشهای مشترکشان برای جستجوی نوه‌های گم شده، که پدر و مادرشان بدست نظامیان به قتل رسیده‌اند، دور هم جمع شده‌اند . نظامیان کودکانی را که در زندان به دنیا آمده بودند یا هنگام دستگیری والدین شان، خردسال بودند، پنهانی به خانواده‌هائی از بین خود می‌سپردند. ” مادربزرگ ها“ خواستار باز گرداندن این افراد- البته در صورت تمایل خویش- به خانواده‌های واقعی شان هستند.
- سازمان خودیاری وابستگان قربانیان دیکتاتوری نظامیان.
مادران از پشتیبانی گروه‌های مختلفی برخوردارند. مثلا در مجله مادران آنها گروه‌هائی از پزشکان، روانشناسان، وکلا، هنرمندان و غیره هر کدام در حوزه تخصص خود مقاله و مطلب می‌نویسند.

تاثیر مادران آرژانتین در دیگر کشورها
تاثیر حرکت مادران مایو از مرزهای آرژانتین فراتر رفته ‌است. حرکت آنها الگوئی شد برای مادرانی از دیگر کشورهای آمریکای لاتین مثل شیلی و اروگوئه و غیره، که سرنوشتی مشابه داشتند. بعدها تاثیر اقدامات آنها از مرزهای آمریکای لاتین هم فراتر رفت. بیست سال بعد از شروع تجمع مادران آرژانتیتی در میدان مایو، مادران مفقودشدگان ترکیه حرکت مشابهی را آغاز کردند. آنها هر شنبه در زمان و مکانی معین در استانبول بر روی سنگفرش خیابان می‌نشستند و عکس فرزاندان‌شان را به دست می‌گرفتند. روی پلاکاردی که معرف آنها برای رهگذران بود، نوشته شده بود: ما اینجا هستیم برای انسانهای مفقود شده/ ما فرزندان خود را می‌خواهیم.
در چین هم مادران کشته‌شدگان میدان تیان من گردهم آمده‌اند و تلاش می‌کنند که دولت چین به آمار رسمی قربانیان اعتراف کند و جای دفن آنها را به خانواده‌ها اطلاع دهد. حرکت دیگر که در زمان خود تاثیر گذار بود، تجمع مادران سیاهپوش صرب علیه جنگ بود.

شبکه جهانی انجمن مادران ناپدیدشدگان
انجمن مادران ناپدیدشدگان از کشورهای مختلف با هم ارتباط دارند و شبکه‌ای را تشکیل می‌دهند. این انجمن ها همراه با سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر خواستار تصویب کنوانسیونی از طرف سازمان ملل علیه سربه‌نیست کردن انسانها هستند و خواستار آنند که عاملان این جنایتها در هر گوشه جهان، که باشند، محاکمه و ‌مجازات شوند. این انجمن‌ها گردهم‌آئی‌های سالانه دارند. در یکی از این گردهم‌آئی‌ها، که در نوامبر ٢٠٠٤ در برلین برگذار شد، آنها از دولت آلمان خواستند که از تصویب کنوانسیون علیه ناپدید کردن انسان ها حمایت کند.

* در تهیه ی این متن از وبلاگ «جوانیم» استفاده شده است.