۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

روز چهار شنبه بخش چهارم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

استرداد متین ارجان زندانی سیاسی کرد به کشور ترکیه

خبرگزاری هرانا – متین ارجان زندانی سیاسی کرد تبعه ترکیه که از سوی دادگاه انقلاب به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شده بود پس از تحمل شش سال حبس به کشور ترکیه استرداد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این زندانی ۳۵ ساله که در اردیبهشت ماه ۸۴ در ارومیه به اتهام فعالیت برای یک حزب کردی بازداشت شده است پس از تحمل شش سال حبس در زندان‌های ارومیه، اوین و چوبین قزوین طی روزهای اخیر از این زندان به فرودگاه منتقل و جهت تحمل ادامه حبس به کشور ترکیه منتقل شد.
گفتنی است، وی از سوی دستگاه قضایی آن کشور نیز به ۱۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
لازم به ذکر است، نامبرده در طول دوران ۲۲ ماه بازداشت به شدت مورد شکنجه قرار گرفته به طوری که زبان وی توسط بازجویان بریده شد و پس از ۲۲ ماه از سوی دادگاه انقلاب به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شد که در طی سالهای اخیر از بیماری کلیوی و گوارشی نیز در رنج بود.

 

ششمین روز «تحصن» رئیس دولت دهم

مذاکرات خامنه‌ای و احمدی‌نژاد شکست خورد

علی خامنه‌ای شروط سه‌گانه احمدی‌نژاد را نپذیرفت و رئیس دولت دهم نیز در واکنش به این مخالفت٬ از حضور در جلسات هیات دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی خودداری کرد.
آن‌طور که گفته شده٬ احمدی‌نژاد شرط کرده در صورت معاونت اولی رحیم‌مشایی و برکناری حیدر مصلحی و سعید جلیلی حاضر به بازگشت است؛ شروطی که به نظر می‌رسد با مخالفت خامنه‌ای مواجه شده است.
احمدی‌نژاد در اعتراض به ابقای حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات از سوی رهبر جمهوری اسلامی، شش روز است که در نهاد ریاست جمهوری حاضر نمی‌شود.
ادامه غیبت احمدی‌نژاد در جلسات دولت و نهاد ریاست جمهوری نشانه‌ روشنی از شکست مذاکرات دو روز گذشته وی با رهبر جمهوری اسلامی است.
محافظه‌کاران نزدیک به خامنه‌ای برای بازگشت احمدی‌نژاد به کار و قبول حکم رهبری٬ از سیاست تهدید و ترغیب بهره می‌برند.
گروهی از نمایندگان در پی جمع‌آوری امضا برای طرح سئوال از احمدی‌نژاد هستند (تهدید) و گروهی دیگر همچون خوشوقت٬ آقاتهرانی و خزعلی تلاش می‌کنند در پس پرده رئیس دولت دهم را راضی به بازگشت کنند.
گروهی دیگر از نمایندگان نیز نامه‌ای در دست تهیه دارند که گفته می‌شود در این نامه توصیه‌هایی به احمدی‌نژاد شده است.
شب گذشته هم  ۱۰ وزیر کابینه نیز با احمدی‌نژاد دیدار داشته‌اند که از محتوای این دیدار اطلاعی در دست نیست.
رسانه‌های نزدیک به احمدی‌نژاد گزارش کرده‌اند که رئیس دولت دهم بزودی از طریق تلویزیون با مردم سخن خواهد گفت.

 

یک فرمانده سابق سپاه پاسداران:

تیم احمدی‌نژاد برای شکست ولایت فقیه تلاش می‌کند


پرویز سروری از فرماندهان سابق سپاه و نماینده کنونی مجلس گفت که تیم محمود احمدی‌نژاد مخالف ولایت فقیه است و رئیس دولت دهم تا دیر نشده تکلیف خود را با نزدیکانش روشن کند.
آقای سروری به هفته‌نامه «یالثارت الحسین» گفته که تیم احمدی‌نژاد «قبل از آنکه قصد شکست دادن جریان اصولگرایی را داشته باشد، در حال برنامه‌ریزی برای مقابله با ولایت فقیه و شکست آن است.»
این نماینده مجلس همچنین افزوده که جریان انحرافی در دولت دهم از سه سال پیش فعالیت‌های انتخاباتی خود را آغاز کرده است و به صورت آشکار از امکانات دولتی سوءاستفاده می‌کند.
به گفته سروری این جریان انحرافی در کنار بدنه دولت «از هرگونه استفاده از امکانات و سرمایه بیت‌المال رویگردان نیست» و این مسئله باعث نگرانی مجلس شده است.
وی اظهار داشته که «این ابهام برای شخص من وجود دارد که چرا با وجود شواهد زیاد و انکارناپذیر، آقای احمدی‌نژاد همچنان به حمایت خود از این جریان انحرافی ادامه می‌دهد.»
این نماینده مجلس افزوده است: «ما امیدواریم آقای احمدی‌نژاد تا دیر نشده با اعلام رسمی دال بر انحراف جریان نفوذی به دولت، مانع از هدر رفت زحمات بی‌شائبه دولت شوند.»
تنش‌ها میان حامیان علی خامنه‌ای و طرفداران محمود احمدی‌نژاد در هفته‌های اخیر بر سر ادامه کار حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات افزایش یافته است.
احمدی‌نژاد خواستار برکناری مصلحی است٬ اما آقای خامنه‌ای با این خواسته رئیس دولت دهم مخالفت کرده است. احمدی‌نژاد نیز در واکنش به رد این درخواست٬ بیش از پنج روز است که به نهاد ریاست جمهوری نرفته است.
حامیان خامنه‌ای در هفته‌های اخیر بار‌ها به احمدی‌نژاد به خاطر حمایت از نزدیکان خود هشدار داده‌اند و به صراحت اعلام کرده‌اند که او باید به دستورات رهبر جمهوری اسلامی احترام بگذارد.

 

 


نوشتۀ شهلا رستمی
تجمع اعتراضی دانشجويان دانشگاه صنعتی اميرکبير تهران، در اعتراض به محدوديت های اعمال شده از سوی مديريت دانشگاه برگزار شد.
تجمع اعتراضی دانشجويان دانشگاه صنعتی اميرکبير تهرانبه گزارش دانشجونيوز، اين تجمع در حالی صورت گرفت که از صبح دیروز، سه شنبه، اعضای شورای صنفی دانشگاه و همچنين تعدادی از فعالين دانشجويی به دانشگاه ممنوع الورود شدند.
گفتگو با یک دانشجوی
دانشگاه صنعتی امیر کبیر
 
27/04/2011
by شهلا رستمی
 
 

از یک دانشجوی دانشگاه امیر کبیر که در این تجمع حضور داشت پرسیدم این محدودیت هائی که علیه آنها شماری از دانشجویان به تجمع اعتراضی دست زدند کدام هستند ؟ او از جمله بر نامطلوب بودن کیفیت غذا، افزایش قیمت سکونت در خوابگاه، افزایش هزینه زندگی دانشجوئی در دانشگاه به طور کلی و هزینه سازی های دیگر مسئولان در ارتباط با طولانی شدن سالهای تحصیل تکیه می کند ومی افزاید که هیچ کدام از خواست های دانشجویان مورد توجه مسئولان قرار نگرفته است. وی به محدود شدن هر چه بیشتر حوزه آزادیها در دوران محمود احمدی نژاد و اعتراضات قبلی این دانشجویان به جدا کردن دختران از پسران و ایراد گیری از پوشش آنها نیز اشاره می نماید و در پایان می گوید آزادیخواهی های جوانان در کشور های عربی نیز که خود تأثیر گرفته از جنبش قبلی جوانان و دانشجویان ایران است، مسلمأ جوانان ایرانی را هم که هشیار و آگاه از این مبارزات هستند، تشویق خواهد کرد که شرایط به وجود آمده در آن کشور ها را باز سازی کنند.
گفتنی است که پس از انتشار بیانیه اول در اعتراض به وضع موجود در دانشگاه و ادامه برخوردهای غيرقانونی مديريت، در بخشی از بيانيه دوم خود، دانشجويان دانشگاه اميرکبير که خبر تجمع خود را می دادند، می نویسند : "تهديد دانشجويان و به کارگيری روش های کاملا غير قانونی از سوی عوامل دانشگاه، ما دانشجويان دانشگاه صنعتی اميرکبير را بر آن داشته است که مصمم تر از گذشته و با تکيه بر حقوق قانونی خود، در تجمع فردا که به صورت کاملا قانونی برگزار خواهد شد شرکت کرده و اعلام ميکنيم از حقوق مسلم خود هرگز نخواهيم گذشت. ما از مديريت دانشگاه مصرانه ميخواهيم که با عوامل رفتارهای غيرقانونی در درون دانشگاه به شدت برخورد کرده و گزارش آن را به نهادهايی دانشجويی اعلام کنند. هم چنين خواستار آنيم که موضع خود را در برابر خود برتر بينی از قانون توسط برخی از عوامل که ادعای پشتيبانی مديريت دانشگاه را دارند، اعلام کنند. اميدواريم در تجمع روز سه شنبه، مسئولان دانشگاه حضور داشته و پاسخگوی درخواست ها و مشکلات دانشجويان از نزديک باشند. هرگز به ديگران اجازه نخواهيم داد که از دانشگاه اميرکبير تهران، حمام فين ديگری بر پا کنند و دانشجويان را "قربانی کج انديشی ها و نابخردی های خود کنند.
در روزهای گذشته معاونت فرهنگی، نيروهای حراست و انتظامات دانشجویان را تهديد کرده بودند که در صورت شرکت در تجمع با آنها برخورد خواهد شد. اين در حالی است که دانشجویان می گویند برگزاری اين تجمع مطابق با قوانين مصوب وزارت علوم انجام گرفته و کاملا قانونی است

 

ادامه اعدام جوانان زیر 18 سال در ایران

نوشتۀ شهلا رستمی
سازمان حقوق بشر ایران، خبر می دهد که دستکم دوتن از چهار تن از محکومین به اعدام که اول اردیبهشت ماه 1390 در بوستان ساحلی غدیر بندر عباس با جرثقیل در ملاءعام اعدام شدند، در سنین 16 تا 17 سال بوده اند.
سه نفر از آن‌ها به اتهام قتل یک پسر 15 ساله در آذر ماه 1387 و نفر چهارم (یک جوان ۲۲ ساله) به اتهام تجاوز به یک دختر 17 ساله در اردیبهشت ماه 1388 محکوم به اعدام شده بودند.
این در حالی است جمهوری اسلامی، کنوانسیون بین المللی حقوق کودک را امضا کرده و در نتیجه نباید افراد زیر ۱۸ سال را اعدام کند.
گفتگو با عبدالکریم لاهیجی
 
27/04/2011
by شهلا رستمی
 
 

از عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر پرسیدم سازمان آنها چه کاری می تواند در برابر سرپیچی ایران از کنوانسیون یاد شده انجام دهد چون نه تنها ایران در صدر لیست کشور‌هایی قرار دارد که به اعدام نوجوانان بزهکار می پردازد بلکه به این اعدام ها ادامه می دهد؟
 

 

 

ادامۀ نقل و انتقالات نظامی در سوریه برای مقابله با مخالفان
نوشتۀ فواد روستائی
نقل و انتقال تانک ها و نفربرهای زرهی ارتش برای مقابله با مخالفان دولتبه گفتۀ شاهدان عینی امروز (چهارشنبه) نیز "درعا" صحنۀ تیراندازی نیروهای امنیتی به مردم بوده است.
در اعتراض به سرکوب خشونت بار تظاهرات در سوریه، امروز چند دولت اروپائی از جمله فرانسه، آلمان، انگلیس و ایتالیا سفیران سوریه را به وزارت امورخارجه احضار کرده و ضمن ابراز نگرانی از این سرکوب و نقض حقوق بشر در آن کشور، رویکرد دمشق را محکوم کردند.
در حالی که شمارقربانیان سرکوب خونین تظاهرات اعتراضی مردم در سوریه از آغاز این اعتراض ها در ١٥ مارس تا کنون به حدود ٤٠٠ نفر رسیده است و تنها در دو روز اخیر بیش از ٣٠ نفر در شهر "درعا" جان خود را از دست داده اند، نقل و انتقال تانک ها و نفربرهای زرهی ارتش برای مقابله با مخالفان دولت امروز هم ادامه داشت.
به گزارش خبرگزاری فرانسه از امان، پایتخت اردن، کامیون های تانک بر ارتش که از جنوب غرب دمشق در نزدیکی بلندی های جولان به راه افتاده اند صبح امروز از طریق جادۀ کمربندی دمشق عازم "دوما" حومۀ شمال پایتخت و "درعا" بودند.
افزون بر این واحدهای گارد جمهوری نیز در اطراف دمشق مستقر شده و یک لشکر زرهی نیز در ٢٠ کیلومتری جنوب غرب دمشق موضع گرفته است. این لشکر مأمور حفاظت از جولان در مرز سوریه و اسرائیل بوده است که از سال ١٩٧٤ تا کنون در آن آتش بس برقرار است.
به گفتۀ شاهدان عینی امروز (چهارشنبه) نیز "درعا" صحنۀ تیراندازی نیروهای امنیتی به مردم بوده است.
در اعتراض به سرکوب خشونت بار تظاهرات در سوریه، امروز چند دولت اروپائی از جمله فرانسه، آلمان، انگلیس و ایتالیا سفیران سوریه را به وزارت امورخارجه احضار کرده و ضمن ابراز نگرانی از این سرکوب و نقض حقوق بشر در آن کشور، رویکرد دمشق را محکوم کردند.
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز قرار است در روز جمعه برای رسیدگی به اوضاع  سوریه تشکیل جلسه دهد. این جلسه به درخواست ایالات متحدۀ آمریکا برگزار خواهد شد.

 

جرس: احمدی‌نژاد رای خود را ۳۵ میلیونی می‌داند

image
بر اساس گزارش سایت جرس، احمدی‌نژاد در دیدار با گروهی از اعضای شورای شهر گفته است که رای واقعی او ۳۵ میلیون بوده است. منبع این خبر احتمالا در دسترس نیست.
بر اساس این گزارش که امروز در سایت جرس منتشر شد، احمدی‌نژاد چند بار  در اين ديدار بر آمار ۳۵ ميليوني خود تاكيد داشته و گفته است كه حتي در برابر اعلام آمار كمتر راي واقعي‌اش نيز سكوت كرده است.
همچنین در این گزارش آمده است: «محمود احمدی نژاد همچنين در اين ديدار به اعضاي شوراي شهر گفته است كه پس از ترور دانشمندان هسته‌اي قصد داشته تا سه وزير دفاع، كشور و اطلاعات را بركنار كند اما صبر پيشه كرده و تلاش داشته تا وضعيت را بهبود بخشد.»

به گزارش جرس، احمدی‌نژاد خطاب به اعضاي شوراي شهر كه در اين ديدار بر بازگشت او به جلسه هاي هيات دولت تاكيد داشتند گفته است: «شما چطور از من مي خواهيد كه بيش از اين صبور باشم. اختيارات من در دولت در حد تعيين و تغيير وزير بود كه اين اختيار نيز حالا از من سلب شده است.»
با توجه به سختی کسب خبر از درون اردوی احمدی‌نژاد، ممکن است کسب این خبر با اشکالاتی همراه بوده باشد. معلوم نیست منبع این خبر همان منبع خبر زندان حشمتیه و یا نامه رئیس قوه قضاییه به رهبری باشد یا نه؟

 

وزیر ارشاد به تعداد زیاد ناشران محروم از نمایشگاه اعتراف کرد

در حالی‌که رییس نمایشگاه کتاب می‌گوید تعداد ناشرانی که از حضور آنان در نمایشگاه کتاب جلوگیری شده، از انگشتان دو دست هم تجاوز نمی‌کند، وزیر ارشاد از فهرست بلند ناشرانی که در نمایشگاه حضور ندارند خبر داده است.
  مقام‌های وزارت ارشاد همواره درباره موضوع جلوگیری از حضور بعضی از ناشران در نمایشگاه کتاب، سعی کرده‌اند با سانسور خبری و عدم ارائه آمارهای واقعی، تعداد این ناشران را کم اعلام کنند و به این وسیله این موضوع را کم‌اهمیت جلوه دهند.
 اما امروز در نشست خبری بیست و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، وزیر ارشاد و معاونش که ریاست این نمایشگاه را بر عهده دارد ناخواسته به ارائه‌ی دو آمار مختلف در این زمینه پرداختند و عملا نشان‌ دادند که تعداد زیادی از ناشران از حضور در نمایشگاه کتاب منع شده‌اند.
 بهمن دری، رییس نمایشگاه کتاب، امروز بدون اعلام تعداد و نام ناشران و موسساتی که از حضور در این نمایشگاه محروم شده‌اند، گفت: «ناشرانی که نمی‌توانند در نمایشگاه حضور یابند، بسیار قلیل‌اند و تعداد آنها از انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کند.»
 اما پس از اظهارات دری، وزیر ارشاد وقتی داشت درباره آماده بودن فضای نمایشگاه سخن می‌گفت، ناخواسته اعلام کرد که تعداد ناشران محروم از نمایشگاه بسیار زیاد است.
 وی گفت: «ناشران از امروز (۶ اردیبهشت) می‌توانند غرفه‌هایشان را در اختیار بگیرند و باید از روز ۱۲ اردیبهشت- دو روز مانده به آغاز بازدید عموم- آماده باشند. اگر برخی از غرفه‌ها آماده نباشد ما لیست بلند بالایی داریم که می‌توانیم ناشران دیگری را جایگزین کنیم.»
 مشخص نیست این «لیست بلند بالای» آقای وزیر دقیقا چیست، اما آن چه مشخص است افزایش محدودیت ناشران در نمایشگاه امسال است، به عنوان نمونه در آخرین خبری که درباره حذف بعضی از ناشران از نمایشگاه منتشر شده، آمده است که وزارت ارشاد از شرکت بنیاد بهشتی در نمایشگاه کتاب تهران جلوگیری کرده است.

به نظر می‌رسد این حذف به علت نزدیکی فرزند آیت‌الله بهشتی به میرحسین موسوی است.

 

احمدی‌نژاد: اختیارات سلب شده و علیه من توطئه می‌کنند

 
image
محمود احمدی‌نژاد در پی اختلاف با رهبر جمهوری‌اسلامی بر سر ابقای حیدر مصلحی٬وزیر اطلاعات٬برای پنجمین روز متوالی از شرکت در جلسات رسمی خودداری کرده است.
احمدی‌نژاد روز گذشته از شرکت در جلسه شواری عالی انقلاب فرهنگی نیز خودداری کرد تا عدم حضور وی در جلسات رسمی وارد پنجمین روز خود شود. وی البته پیش از این نیز به دنبال اختلافات بر سر اساس‌نامه دانشگاه آزاد دو ماه در جلسات این شورا شرکت نکرده بود. علت عدم حضور احمدی‌نژاد در ۵ روز گذشته به اختلافات وی با رهبر جمهوری‌اسلامی بر سر ابقا یا عزل حیدر مصلحی بر می‌گردد.
با این حال روز سه‌شنبه یکی از نویسندگان وب‌سایت رجانیوز اعلام کرد که احمدی‌نژاد در دیدار با آیت‌الله خامنه‌ای سه شرط برای ادامه دادن کار خود اعلام کرده است. انتصاب رحیم‌مشایی به سمت معاون اولی٬ عزل حیدرمصلحی و همجنین عزل سعید جلیلی از دبیری شورای عالی امنیت ملی از جمله شروط احمدی‌نژاد بوده‌آند. 
از سوی دیگر خبرگزاری برنا - وابسته به سازمان ملی جوانان - به نقل از یکی از نمایندگان اصول‌گرای مجلس اعلام کرده است که احمدی‌نژاد در دیدار با برخی نمایندگان مجلس خبر از توطئه‌ علیه خود داده است. به گفته این نماینده مجلس و به نقل از احمدی‌نژاد٬ آیت‌الله خامنه‌ای نیز در جریان این توطئه‌ها قرار دارد. 
وی به نقل از احمدی‌نژاد گفته است: «در این چند وقت اخیر رفتارها و موضع گیری هایی توسط مجلس و بعضی از نمایندگان صورت گرفته است. همچنین توطئه‌هایی علیه من وجود دارد که توسط برخی در این چند وقت اخیر انجام شده است.»
از سوی دیگر وب‌سایت سحام‌نیوز نیز اعلام کرده است که احمدی‌نژاد در دیداری با اعضای شورای شهر تهران از سلب اختیارات خود گله کرده است. به گزارش این سایت٬ احمدی‌نژاد در این دیدار گفته است: «شما چطور از من مي‌خواهيد كه بيش از اين صبور باشم. اختيارات من در دولت در حد تعيين و تغيير وزير بود كه اين اختيار نيز حالا از من سلب شده است.»
گزارش دیدارهای مخلف با احمدی‌نژاد در حالی منتشر می‌شود که به دنبال انتشار خبری مبنی بر احتمال استیضاح احمدی‌نژاد، محمد جواد ابطحی، نماينده خمينی شهر به خبرآن‌لاین کفته است: «استيضاح منتفی است اما آقای مطهری قصد سوال از رييس جمهور را دارد و تاکنون ۵۲ امضاء هم جمع آوری کرده است.»

 

بهاره علوی، فعال حوزه زنان و وبلاگ نویس كرد درگذشت

image
بهاره علوی وبلاگ نویس و فعال حوزه زنان  و كمپین یک میلیون امضا و فعال حقوق بشر کرد شامگاه روز دوشنبه پنج ادریبهشت درگذشت.

بهاره علوی متولد ۱۳۶۹، که به همره خانواده اش در ۱۰ فروردین  ماه در محور سقز سنندج دچا سانحه راننندگی شده و بعد از ۲۶ روز  به علت شدت آسیب‌دیدگی نخاع و عفونت ناشی از حراحات تصادف در سنندج درگذشت.

اين وبلاگ نویس جوان از فعالان مدنی  كرد بود که در جریان اعتراضات به اعدام حبیب الله لطیفی نقش بارزی ایفا کرد و پس از آن نیز از جمله افرادی بود که به صورت مستمر به پیگیری اوضاع زندانیان سیاسی کرد در مناطق کرد نشین می پرداخت.

بهاره علوی فعالیتهایش را از سن ۱۶ سالگی آغاز کرد و نوشته های خود را در وبلاگ «دختر خورشید» منتشر می‌کرد.

پیکر خانم علوی دوشنبه شب به زادگاهش شهر سقز منتقل و روزهای سه شنبه و چهارشنبه مراسم یادبود وی برگزار خواهد شد.

مرگ این وبلاگ نویس جوان بازتاب وسیعی در شبکه های اجتماعی داشت و تاثر بسیاری از فعالان رسانه ای، حوزه زنان و حقوق بشری به دنبال داشت.

 

 

مرثيه برایِ بهاره علوی که با بهار رفت...



bahare-alavi1.jpg

محمد فلاح نیا
مدرسه فمینیستی: امروز 6 اردیبهشت ماه، خبر رسید که بهاره علوی، از فعالان جنبش زنان و همراهان کُرد کمپین یک میلیون امضا، و نویسنده وبلاگ دختر خورشید در تصادفی جان باخته است. او که در 11 فروردین ماه همراه با خانواده اش در جاده سنندج تصادف کرده بود، پس از روزها بستری بودن در بیمارستان و عواقب ناشی از این تصادف بالاخره امروز درگذشت. او پیش از فوت اش مرگ پدرش را و بستری شدن مادرش را به واسطه این تصادف شاهد بود. اندوه از دست دادن پدر که روح بهاره را خراش می داد به همراه عفونت های ناشی از جراحت که جسم او را می آزرد، همگی دست به دست هم داد تا این که پس از کمتر از یک ماه از آن تصادف، این دختر پرشور بهاری، در فصل بهار، دوستان و بستگان خود را ترک کند.
این دختر جوان 21 ساله و پرشور، «درباره ما» وبلاگ اش را با این شعر مزین کرده بود:

باید این ناله ی خشم آلودت/ بی گمان نعره و فریاد شود/ باید این بند گران پاره کنی/ تا تو را زندگی آزاد شود/ خیز از جا پی آزادی خویش/ خواهر من، ز چه رو خاموشی/ خیز از جای که باید زین پس/ خون مردان ستمگر نوشی

متن زیر به قلم محمد فلاح نیا است که در رسای بهاره علوی، این دختر پرشور و متعهد میهن مان، به نگارش درآمده است. یادش گرامی باد و راهش پررهرو.


مرثيه برایِ بهاره علوی که با بهار رفت...

تویِ عکس هایِ يادگاری که لبخند می زنی،
جگرم خورشيدِ سوزانی می شود
که همه چيزم را به آتش می کشد
و نبودنت را فرياد می کشم.

مثلِ سنگ، صبوریِ بسيار کرده ايم اين روزهایِ سردِ بهارِ بی نصيب را

اما طاقتمان هم اندازه ای دارد

طاق شده ام

و داغِ دلم را با تو می گويم که هميشه لبخند می زدی:
پوپک پرنده شد و پريد،
تو پرکشيدی ميانِ آسمانِ بعد از ما
و از مثلثِ تثليثمان
خطی به جای مانده که بيهودگی را هنوز ادامه می دهد.

ادامه می دهم راه هایِ جهان را

تا روزی که نمی دانم کی از راه می رسد.
مثلِ تو که نمی دانستی
و مثلِ همه یِ ما که نمی دانستيم:
مرگ، پتياره ديوِ دريوزه ما را نظاره می کند.

محمد فلاح نيا

6 ارديبهشت ماه 1390

 

بیانیه  سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور بمناسبت روز معلم

روز معلم فرخنده باد؛ ما پایگاه معلم و شأن تعلیم و تربیّت را گرامی می داریم!

 به هر زبان و به هر راه و وسیله از معلمان، یعنی این توسعه دهندگان فرهنگ عمومی قدردانی شود، بازهم حق مطلب ادا نشده و منزلت معلم را بازگویه نکرده ایم.
 روز 12 اردیبهشت ماه را روز معلم نام نهاده اند. مناسبت این روز و این نامگذاری به این است که در 12 اردیبهشت سال 1340 خورشیدی، به هنگام نخست وزیری یکی از مهره های بزرگ رژیم سلطنتی و فراماسون اعظم «شریف امامی»، معلمان تهران به عنوان اعتراض به اندک بودن حقوق و تنگی معیشت خود و خانواده شان، در برابر مجلس شورای ملی جمع شدند تا صدای خود را به گوش نمایندگان مجلس برسانند و احقاق حق کنند. البته مجلس شورائی که نمایندگانش نه نماینده ی مردم، بل همه دست چینهای حاکمیّت و ساواک بودند. متاسفانه به جای شنیدن صدای اعتراض معلمان و رسیدگی به وضع معیشت این خادمان اجتماع، در این روز پلیس و ساواک رژیم پهلوی سبعانه به تجمع مسالمت آمیز معلمان و فرهنگیان حمله کرد که درنتیجه ابوالحسن خانعلی دبیر عربی و ادبیات دبیرستانهای تهران کشته و چندین نفر زخمی شدند. فرهنگیان از همان زمان این روز را به نام «روز معلم» نام نهادند و آن را گرامی داشتند.
 گرچه رژیم معلم ستیز و آدمکش حکومت اسلامی در ایران مناسبتی دیگر برای این روز جُسته و ساخته است و فریبکارانه آن را به ترور و مرگ شیخ مرتضی مطهری وصل کرده است، اما همگان می دانند و تاریخ گواه است که شیخ مرتضی در روز 11 اردیبهشت سال 1358 ترور و کشته شد؛ و روز 12 اردیبهشت 1340روز تجمع اعتراضی فرهنگیان و جان باختن خانعلی است که معلمان ایران از همان سال و 18 سال پیش از آن تاریخ، این روز را به نام «روز معلم» نامیده اند.
 متاسفانه در هر دو رژیم شاهی و آخوندی، هیچگاه زمامداران و دولتیان عنایتی و توجهی نسبت به رفاه این قشر نداشته اند و هیچ گامی در جهت رفع نیاز قشر تعلیم دهندۀ دانش برنداشته اند. از آن زمان تاکنون، در هر دو رژیم شاهی و آخوندی، آموزگاران و دبیران و دانشگاهیان و اهل تعلیم، پیوسته و لاینقطع برای رسیدن به یک رفاه نسبی، در تکاپو و مبارزه بوده اند و پاسخی جز زندان و شکنجه و حتا اعدام نیافته اند.
شأن و مقام معلم از نظر والائی جای انکار ندارد؛ و احترام همگان نسبت به این قشر زحمتکش و خدمتگذار، از هر نظر روشن و چشمگیر است. تلاش و زحمت و خدمت معلمان و تعلیم دهندگان دانش و معرفت را نمی توان با هیچ گروه و قشری مقایسه کرد؛ و جایگاه معلم و مدرس، چنان بلند است که که همانندی برایش نمی توان یافت. یک ساعت تدریس و آموزش را با یک روز کار بدنی نیز نمی توان برابر گرفت. باید معلم بوده باشی تا بدانی و بتوانی تفاوت بین این دو را دریابی. این را به یقین بدانیم و باور کنیم که معلمان و آموزش دهندگان، انسانسازان واقعی اند و باید با دیگر سازندگان متفات باشند؛ و لاجرم از احترامی بیشتر برخوردار شوند.
 سازمانهای جبهه ملی ایران در برون میهن، روز معلم را به تمام آموزگاران، دبیران و استادان دانشگاه ها خصوصاً؛ و به تمام دانش آموزان و دانشجویان و ملت بزرگ ایران عموما، شادباش می گوید. روز معلم را و مقام معلم را بسیار گرامی داشته و آن را پاس می دارد.

هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری - دکتر همایون مهمنش
هفتم اردیبهشت 1390 برابر بیست و هفتم آوریل 2011

 

 

 

قیام آزادیخواهانه وضد دیکتاتوری ملت سوریه


سرمقاله نشریه پیام جبهه ملی ایران



امواج بلند اقیانوس متلاطم خیزش های آزادیخواهانه ملت ها در کشورهای خاورمیانه و قیام علیه حکومت های استبدادی وحکام دیکتاتور سرانجام سوریه راهم درهم نوردید . کشوری که سالهاست درآن از آزادیهای سیاسی مثل آزادی احزاب واجتماعات و آزادی انتخابات خبری نیست و سالهاست که حکومت در اختیار تنها حزب مجاز یعنی حزب بعث است . ودرحقیقت به نام « جمهوری » یک حکومت مادام العمر وموروثی با خشونت تمام در این کشور مستقراست . سوریه کشوری است با تمدن وفرهنگ درخشان با بیش از پنج هزار سال تاریخ که در قلب خاورمیانه و تقریبا درمحل تلاقی سه قاره آسیا ، اروپا وآفریقا قرار گرفته است . وپایتخت آن دمشق که همان شام قبلی است به عنوان نخستین پایتخت جهان شناخته میشود . خاک سوریه بین کشورهای ترکیه ، عراق ، اردن ، اسرائیل ولبنان وبخشی از آن هم درکنار دریای مدیترانه واقع شده است . سوریه 185180 کیلومتر مربع مساحت دارد که بخش کوچکی از آن که اهمیت استراتژیک ویژه ای دارد یعنی بلندیهای جولان ازسال 1967 تحت اشغال اسرائیل میباشد . سوریه حدود بیست ویک میلیون نفر جمعیت دارد که 74 درصد آنان مسلمان سنی ، 13 درصد علوی وشیعه ، 10 درصد مسیحی و 3 درصد دروزی میباشند . اقتصاد سوریه بر پایه کشاورزی ، صنایع ،تجارت ، توریسم ومقداری هم فروش نفت بنا نهاده شده است . حاکمیت در سوریه در طول تاریخ تحولات بسیاری راپشت سرگذاشته وچندین بارتوسط قدرت های مختلف منطقه دست به دست گشته است . پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی سوریه هم مثل بسیاری از کشورهای خاورمیانه به صورت کشوری پادشاهی ازدل امپراطوری تجزیه شده عثمانی بیرون آمدوپس ازآن سالها تحت استعمارو قیمومت فرانسه قرار داشت . درسال 1946 سوریه استقلال یافته ونظام آن جمهوری شد ودرهمین سال حزب بعث با ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی همراه با سوسیالیسم توسط میشل عفلق و صلاح الدین بیطاربنیان گذاری شد . با تاسیس حزب بعث حافظ اسد 16 ساله به این حزب پیوست وپس از 24 سال یعنی درسال 1970به مقام رهبری حزب تکیه زد . سپهبد حافظ اسد رهبر حزب بعث درسال 1971 با یک کودتای نظامی حکومت سوریه را دراختیارگرفت وسپس درانتخاباتی که او تنها نامزد آن بودبا 2 / 99 درصد آراء ریاست جمهوری سوریه را بدست آورد وپس ازآن هم بابرگزاری چهار بار انتخابات فرمایشی دیگر و هردفعه با کسب نزدیک به صد در صد آراء به ریاست جمهوری خود تداوم بخشید . وبمدت سی سال رئیس جمهور مادام العمر سوریه گردید . حافظ اسد ازهمان ابتدا با بهره گیری از مقررات وضعیت فوق العاده ، با ممنوعیت فعالیت احزاب وبرگزاری اجتماعات و ممانعت از انتشار مطبوعات آزاد دیکتاتوری سنگین و جامعه ای بسته ومختنق وحاکمیتی شبه استالینیستی را به کشور سوریه تحمیل نمود . ازنظر سیاست خارجی ، بندبازی سیاسی وجلب حمایت مالی وسیاسی بعضی ازکشورهای منطقه به بهانه مبارزه با اسرائیل و همچنین برقراری پیوند قوی با اتحاد جماهیر شوروی سابق را وجهه همت خود قرارداد واز نظر سیاست داخلی اعمال وضعیت فوق العاده وپایمال کردن آزادی های ملت سوریه و سرکوب وحشیانه مخالفان و استفاده از داغ ودرفش را شیوه حکومت خود نمود. او درسال 1982 برای سرکوب اعتراضات وشورش مردم شهر «حماه» با بمباران هوائی و استفاده از آتش توپخانه این شهر را درهم کوبید وبیش از ده هزار نفر راکشت . این شبیه همان حرکتی است که چند هفته پیش ، سرهنگ معمر قذافی دربرخی از شهرهای لیبی انجام داد که مورد اعتراض جامعه جهانی وسازمان ملل متحد قرارگرفت وقطعنامه پرواز ممنوع برای دولت قذافی صادر گردید درحالیکه حافظ اسد بدون اعتراضات جهانی چشم گیر و قطعنامه سازمان ملل ، 29سال قبل همین جنایات را در ابعادی بسیار گسترده تر مرتکب شد. او در برخورد بیرحمانه با مخالفان خود درنک نمیکرد وحتی برادرش « رفعت اسد » را که اورا در رسیدن به قدرت بسیار حمایت کرده بود برای همیشه از خاک سوریه اخراج نمود. او نه تنها آزادی احزاب و اجتماعات و آزادی انتخابات رابدست فراموشی سپرده بود بلکه به مردم سوریه حتی اجازه استفاده از تلفن موبایل رانیز نمیداد . ازطرف حافظ اسد حرکات سیاسی متناقض بسیار دیده میشد. او ازیک طرف برطبق اصول اعتقادی حزب بعث طرفدار ناسیونالیسم عربی ونوعی پان عربیسم بود وازطرف دیگر دیدیم که قبل از ریاست جمهوری خود در سال 1961 همراه با چندنفر افسر سوری کودتائی را ساماندهی کرد که جمهوری متحد عربی نو پا را که از اتحاد مصر وسوریه وبه همت «جمال عبدالناصر» تشکیل یافته بود از هم گسیخت . حافظ اسد از یک سو خودرا در صف نخست مبارزه با اسرائیل و صهیونیسم قلمداد میکرد واز سوی دیگر اسلام گرایان سوریه و مخالف با اسرائیل را تحت سبعانه ترین سرکوب ها قرار میداد که این سرکوب ها تا هم اکنون هم ادامه دارد . با درگذشت ناگهانی حافظ اسد در ژوئن سال 2000 پسرش بشار اسد جانشین او و رئیس جمهور سوریه گردید ولی کارنامه حکومت حدود یازده ساله او تفاوت چندانی رابا حکومت پدرش نشان نمیدهد . بازهم بند بازی درسیاست خارجی وسرکیسه کردن کشورهای منطقه و بهره گیری از سرکوب واختناق در داخل . درسال 2004 در تظاهرات وشورشی که بدنبال یک مسابقه فوتبال در شهر «قامشلی » روی داد نیروهای سرکوب گر بشاراسد بیش از30 نفر راکشته وصدها نفررا مجروح کردند وتعداد زیادی رانیز بازداشت وروانه زندان ها نمودند . درهفته های اخیر وبدنبال جنبش های آزادیخواهانه درکشورهای تونس ، مصر، یمن وبحرین درسوریه نیز اعتراضات وقیام های مردمی علیه حکومت حزب بعث وخاندان اسد نمایان شده است. این تحرکات ضد دیکتاتوری و آزادیخواهانه که ازشهرهای « درعا » ، «دمشق »، «لاذقیه »، «بانیاس » و«حمص » آغاز شد اکنون به سرتاسر سوریه وحتی به روستاها گسترش یافته است. اعتراضات به حکومت خودکامه سوریه قبلا در روزهای جمعه صورت میگرفت ولی به تدریج اعتراضات وتظاهرات ضد دولتی به امری روزانه تبدیل شده است . طی این اعتراضات وتظاهرات آزادیخواهانه وضد دیکتاتوری تاهنگام رقم خوردن این سطور بیش از سیصد نفر کشته وصدها نفرزخمی وهزاران نفر بازداشت شده اند . تظاهر کنندگان مجسمه های حافظ اسد را سرنگون وعکس های بشاراسد رابه آتش میکشند وفریاد « آزادی ، آزادی » سر میدهند.


«بان کی مون » دبیرکل سازمان ملل متحد با محکوم کردن خشونت ها علیه مردم معترض سوریه خواستار انجام تحقیق در مورد قتل های اتفاق افتاده گردیده است . «مارتین نسیرکی » سخنگوی دبیر کل سازمان ملل نیز گفت که باید تحقیقاتی شفاف درمورد این قتل ها صورت بگیرد واشخاص مسئول این قتل ها باید با پیگرد قانونی مواجه شوند .


نخست وزیر ترکیه میگوید که بشاراسد رانصیحت کرده که هرچه زود تر اصلاحاتی قابل لمس را برای آرام کردن مردم سوریه بعمل آورد . مقامات مهم سیاسی آمریکا وکشورهای اروپائی همگی بامحکوم کردن خشونت وسرکوب درسوریه خواستار رعایت حقوق بشر وتن دادن حکومت سوریه به حقوق سیاسی مردم این کشور شده اند. دراین میان دولت بشاراسد ظاهرا اصلاحاتی را آغاز کرده است. اسد دولت «ناجی عطری» را برکنار و«عادل سفر» را مامور تشکیل دولت جدید نمود. اودستورداد کازینوی تازه ای را که در حومه دمشق افتتاح شده بود تعطیل کنند . او دستور داد به کردهای شمال سوریه که فاقد تابعیت سوریه بودند ، تابعیت سوری داده شود . اودستور داد تعدادی از کردها را که به جرم برگزاری مراسم نوروز زندانی شده بودند و همچنین تعدادی از زندانیان تظاهرات اخیر را آزاد نمایند. اوگفت که آزادی مطبوعات را میپذیرد . بشاراسد در روز پنجشنبه اول اردیبهشت ما ه جاری لایحه لغو وضعیت فوق العاده را که مورد درخواست معترضان بود امضاء کرد ولی روز بعد یعنی روز جمعه دوم اردیبهشت باز هم تظاهرات اعتراضی صدهاهزارنفری مردم ادامه یافت وبازهم حدود یکصد نفر دیگر از مردم توسط نیروهای سرکوب گر حکومت کشته شدند. و این روزبنام جمعه بزرگ یاجمعه خونین نام گرفت . درروز شنبه سوم اردیبهشت در جریان تشییع جنازه کشته شدگان روز جمعه خونین بازهم 9 نفردیگر در شهرهای مختلف سوریه کشته وده هانفرمجروح شدند.اکنون اینطور به نظر میرسد که دیگر برای انجام این اقدامات اصلاحی و این وعده و وعید های فریبنده خیلی دیر شده باشد .آتش بغض ونفرت مردم از سرکوب ها وفسادها واز حکومت به ظاهر جمهوری ولی دراصل حکومت مادام العمر وموروثی خاندان اسد واز این همه خشونت وکشتار های اخیر ودروغ گوئی های بعد ازآن ، آنچنان مشتعل شد ه که با این اصلاحات سطحی و این وعده ها خاموش شدنی نیست . دیکتاتورهائی مثل بشاراسد وعلی عبداله صالح ومعمر قذافی وآل خلیفه سرنوشتی غیراز سرنوشت «بن علی» و «مبارک» نخواهند داشت



نظراتی در باره اودیسه* چریکی

bijan-baran.jpg

بیژن باران
پرفسور وهابزاده، جامعه شناس مدرس دانشگاه ویکتوریای کانادا، کتاب اودیسه چریکی به زبان انگلیسی را در 2010 منتشر کرد؛ در سایت شهرگان هم مصاحبه ای در باره کتاب داشت. نیز 2 سخنرانی نویسنده در باره این کتاب، نوامبر 2010، در کانون کتابخوانی تورنتو و انجمن فلسفی اگورا نشر شده اند. آقای سیاوش آزاد برای معرفی کتاب، خلاصه ای از آن را در سایت عصر نو ارایه داد. این آثار گامهایی ارزنده در شناخت از فداییان دهه 50 بوده؛ با تبیین امر فداییان، خواننده را به اندیشیدن، پرسیدن، نظردادن وا میدارند. نظرات بنده در باره برخی مقولات این کتاب بمرور نشر می شوند.

کتاب اودیسه چریکی در خور مدح است؛ نباید آنرا ذم کرد؛ ولی نقد آن – اگرچه شتابزده- به 2 دلیل مورد نیاز است: اول روشن است که پرسشها و برخی نکات دیگر منقد در نوشته کنونی تاثیری در متن کتاب نخواهند داشت. ولی برای برخی خوانندگان ممکن است این نقد به اندیشیدن، ابراز نظر و تحلیل نوین بیانجامد.
دلیل دیگر حق ابراز نظر خواننده بخاطر حقیقتگویی از دید خودش است. این حقیقتگویی توهم تغییر متن کتاب را نداشته؛ مگر در چاپهای بعدی که نویسنده کتاب را به غور بیشتر کشانده؛ نظرات جدلی خوانندگان را مد نظر قرار دهد. بهرجهت هر نویسنده در محدودیت "روح زمانه" خود اثری می آفریند که نکاتی را روشن می کند؛ ولی نکات دیگری در تاریکی می مانند.
برخی تاریخنویسان برونمرزی، در آغاز کار ادبیشان، شاعر یا کنشگر سیاسی بوده؛ سپس بدلایلی به گذشته نویسی یک رجل یا سازمان سیاسی یا کشور در یک بازه زمانی می پردازند. این نوع نویسش در حقیقت اظهار نظر شخصی است نه تاریخ. زیرا دانش تاریخ تخصص، تدریس، تجربه، شرکت در کنفرانسهای علمی و نشریات ژوری دار علوم انسانی می طلبد. نتیجه این گونه کتب آثار مکاشفه ای، ذهنی، باشیوه غیرعلمی، تسبیح نقل قولها، تزریق عقاید شخصی نویسنده یا سازمان متبوعش در لابلای اوراق کتاب می باشند.
این گونه افراد گاهی یک تیتر دکتر هم جلوی نام خود می گذارند. فارغ از این که دکتر نیاز به پذیرش تزی مستقل موجود در نهادی معتبر، فارغ التحصیلی از یک دانشگاه مشخص، تدریس و پژوهش شغلی در نهادی علمی، حضور ادواری در کنفرانسهای تخصصی جهانی دارد. روشن است که برای آنها "دکتر" یک عنوان اشرافی است؛ بدون چند دهه آموزش و تدریس تخصصی، پژوهش و مشارکت در مجامع علمی برای دفاع از اظهار نظر خود که در آغاز ذهنی، اشراقی، مکاشفه ای، فردی می باشد. این نظرات فردی با معیارهای معتبر و علمی محک خورده تا هرچه بیشتر عینی تر شوند.
در غرب رسم است: پس از 30 سال اسناد دولتی که بخرج مردم تهیه شده؛ از طبقه بندی خارج شده؛ در دسترس شهروندان قرار می گیرند. ولی در جوامع گذاری خاورمیانه بخشی از دولت قیم شده؛ اسناد طبقه بندی را گزینه ای با تفسیرهای جهتدار دولتی بصورت کتابی بخرج ملت نشر می کند. گاهی هم بهنگام تلاشی دولت، کارکنان ارشد نهاد امنیتی برخی از این اسناد را آتش می زنند و پاکسازی می کنند.
تحلیل یک سازمان انقلابی نیاز به 2 شرط دارد. 1- تمام اسناد مربوطه ساواک از طبقه بندی محرمانه، سری، فوق سری به آرشیو ملاء عام ترخیص شده؛ مسقیما در دسترس محققان و تاریخنویسان قرار گیرند؛ تا بتوانند آنها را با اسناد منتشره خود سازمان و خاطرات بازماندگانش تطبیق کنند. 2- تحلیلگر هم نیاز به یک کمینه فعالیت تشکیلاتی دارد؛ تا شرایط مشخص خانه تیمی و پیگرد ساواک را تجربه کرده باشد؛ تا تحلیلگر در تجسم اوضاع روزمره یک کنشگر انقلابی، گاهی اشتباه لُپی، غلفتی/ غفلتی نکند.
آثار خود سازمان مانند مهره های تسبیح در نخ زمانند. نیز در اثر حملات ساواک کلی از اسناد درونی سازمان نابود شده اند. ولی در مرکز آرشیو زندانها یا ساواک بازجوییها و اطلاعات جنبی تل انبار شده؛ پنجره ای مرکزی به عملکرد سازمان برای پژوهشگر می گشاید. لذا تحلیل می تواند جمعبندی یک دوره از حیات سازمان را همه جانبه تر ارایه دهد تا یک اثر تاریخدار سازمان.
البته تحلیل آکادمیک رویدادنگاری صرف نبوده؛ بلکه شمای کلی تر از روند یک سازمان می باشد. تحلیل رئوس اصلی سازمان را در یک بازه زمانی برجسته می کند. در واقع تحلیل نوعی فشرده کردن پندار، گفتار، کردار یک سازمان است. کسروی در تاریخ مشروطه ایران و فخرایی در سردار جنگل، با وجود سانسور دولت وقت، نمونه های ارزنده از رویدادنگاری مشارکتی تاریخند. یعنی نویسنده خود یا ناظر حوادث بوده؛ یا دسترسی به رجل سیاسی می دارد.
روشن است که برای تحلیل نیاز به یک 4چوب نظری می باشد. این 4چوب از تعمیم قیاسی حوادث مشابه اجتماعی در جهان با برخی اصول منطق، علیت، علل، عوامل، خصایل، تقیل گرایی، خصلتنمایی/ کاراکترایزه کردن بدست می آید که در تحلیل برخی حوادث دیگر هم می تواند صدق خود را اثبات کند. معمولا این 4چوب را فیلسوفی در قبل تهیه و نشر کرده است.
لذا با این 4چوب به تحلیل اجزا و کارکرد یک سازمان می توان پرداخت؛ آنرا در یک الگو/ مدل تلخیص کرد. این نوع مدل سازی در مهندسی پروژه های بزرگ با شرکت هزاران انسان و ماشین مانند ساختن هواپیما، کارکرد سهام بورس، همکنشی نوترون در نیروگاه اتمی، و هزاران نمونه دیگر کاربرد دارند. مدلهای مهندسی همراه با 4چوب کیفی کمییات اندازه پذیر را هم در بر دارد.

تحلیل یک سازمان بیشتر بر عوامل کیفی تکیه میکند. ولی باید از تعمیم استثناء به کل پدیده حذر شود. روشن است که تحلیل آکادمیک با جمعبندی سیاسی عملکرد سازمان در یک بازه زمانی مشخص تفاوت دارد. این جمعبندی- برای تقلیل خطاهای کارکردی، تدقیق راهبرد/ استراتژی، تصحیح راهکار/ تاکتیک، گاهی رویکرد نوین مثلا از منطقه روستایی به شهری- بوسیله کادرها بکار می رود.

تحلیلهای آکادمیک برای آموزش در دانشگاهها، سلسله مراتب آموزشی، مطالعه علاقمندان در امور دیپلماتیک و سیاسی، و نیز کنجکاوی نویسنده پدید می آیند. البته نویسنده باید از تخصص و رفاه برخوردار باشد تا بتواند به کنجکاوی خود و برای مدارج آکادمیک تحقیقات خود را بانجام رساند. این نوع تحلیل برای خود سازمان ارزش چندانی ندارد؛ یعنی چون بسیار دیر است؛ روی کارکرد سازمان تاثیر نمی گذارد. شاید برای سازماندهی آینده بتوان تحلیل سازمان را مطالعه کرد.
ولی بهرجهت شرایط مبارزه در جامعه گذاری نرخ تغییر شدید داشته؛ با گذشته چندان همگن نیست. این را بطور تلویحی می توان در نوآوری لنین در آغاز سده 20م در روسیه، اندیشه مائو در نیمه سده 20م در چین، رهنمودهای هوچی مین در ویتنام، و قرائت جدیدتر کاسترو و گوارا در کوبا دید. این نوآوریها در سده 21م در آمریکای لاتین، بوِیژه برزیل بوسیله لولا و روسف تاحدودی مبارزه برای حقوق مدنی در بهار عربی در خاور میانه کنونی دید.
کنشگران ایده الوژیک بخاطر اصول اعتقادی و عاطفی در کورتکس مغز خود، میانه چندانی با تحلیل آکادمیک نداشته؛ زیرا اولا صاحب اطلاعات تخصصی نیستند؛ ثانیا اغلب نظرات و نتایج آکادمیک توهین به عصمت آنها قلمداد می شود. لذا بطور غریزی به نیت نویسنده شک کرده؛ او را با برچسبها، معمولا مزدور در خدمت یک دشمن خارجی تجریدی، قرار می دهند.
در یک محفل ایده الوژیک سیاسی، یک سازمان خودی تا سطح اسطوره تصعید کرده؛ در شبکه اعتقادی مغز کادرها مستقر شده؛ و با عصبهای ربط به شبکه حاوی عواطف لیمبیک حب و بغض متصل می شوند. لذا فحاشی نخستین واکنش این نوع خوانندگان نسبت به تحلیل بیرونی از سازمان خودی است؛ البته اگر این خوانندگان در قدرت باشند، شکنجه و اعدام نویسنده امری بدیهی است. این تصویه فیزیکی در تاریخ مستند سده 20م، کاملا طبیعی و بر"حق" برایشان جلوه می کند. این را در اعدام سقراط، حلاج، لورکا، گلسرخی، سعید در هزاران نام دیگر در سراسر گیتی می توان دید.


‏2011‏.04‏.25


*اودیسه، شاه اسطوره ای ایثاکا در یونان، نیز نام دیگر اولیس است. اودیسه و ایلیاد 2 اثر ادبی هومر می باشند که در قرن 8 ق.م. در یونان پدید آمدند. اولیس با اودیسه مترادف بوده؛ او در سفری 30 ساله دور از میهن، با رویدادهای خطرناکی مواجه شد. این داستان تمثیل تولد در زادگاه و حیات یک انسان در غربت است. نمونه های این نوع "سفر" را در دیگر اساطیر از جمله گیلگمش، هبوط آدم از خانه پدری، گذر هرکول از 12 خوان، سفر رستم در مواجه با 7 خوان می توان دید. در ادبیات اودیسه کنایه از سفری مخاطره آمیز و طولانی است. پس عنوان کتاب می تواند سفر مخاطره آمیز چریکی را القاء کند











اخبار روز: 

اخبار روز: محمود احمدی نژاد رئیس دولت، برای دومین بار در جلسه ی هیات دولت شرکت نکرده و جلسه ی امروز دولت به ریاست رحیمی معاون او تشکیل شده است.
به گزارش خبرگزاری ها، در این جلسه وزرا و معاونین احمدی نژاد ضمن تصویب برخی از طرح‌ها و لوایح در خصوص موضوعات مختلف به بحث و تبادل نظر پرداختند. حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز در این جلسه حضور داشته است.
بسیاری از مفسران و تحلیل گران، غیبت احمدی نژآد در جلسه ی هیات دولت را با نارضایتی او از حضور دوباره ی مصلحی در کابینه مرتبط می دانند. با غیبت امروز احمدی نژاد از جلسه ی هیات دولت، از زمانی که او استعفای مصلحی وزیر اطلاعات را پذیرفته است، تا به امروز از شرکت در جلسه ای با حضور او خودداری کرده است. محمود احمدی نژاد بعد از آن که آیت اله خامنه ای حیدر مصلحی را به دولت برگرداند، ابتدا از دعوت او به جلسه ی هیات دولت خودداری کرد و بعد از افزایش فشارها برای «پذیرفتن حکم ولایت»، خود از شرکت در جلسات خودداری کرد.

مطابق گزارش خبرگزاری ها، اعتصاب محمود احمدی نژاد تنها به عدم شرکت در جلسات کابینه محدود نشده است.
بی بی سی به نقل از خبرگزاری مهر نوشته است که جلسه دیروز شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز بدون حضور محمود احمدی نژاد رئیس این شورا و به ریاست علی لاریجانی رئیس مجلس هشتم برگزاری شده است.
همین گزارش می افزاید علی بنایی نماینده قم در مجلس هشتم اعلام کرده است که سفر پیش بینی شده محمود احمدی نژاد و هیات دولت به این شهر که قرار بود هفته جاری صورت بگیرد، انجام نخواهد شد.
بنایی در حالی در گفت‌وگو با خبرآنلاین از "قطعی" بودن تعلیق این سفر خبر داده که قرار بود هیات دولت، این هفته در آخرین مرحله از دور سوم سفرهای استانی خود، به استان قم برود. 

سوال از احمدی نژاد با ۵۲ امضا
در همین حال نماینده خمینی​شهر از جمع آوری ۵۲ امضا برای طرح سوال از احمدی نژاد خبر داده است. محمد جواد ابطحی در حاشیه جلسه علنی امروز مجلس در گفت​وگو با خبرآنلاین در پاسخ به این سوال که شایع شده با توجه به اتفاقات رخ داده بعد از موضوع تغییر وزیر اطلاعات احتمال استیضاح رئیس جمهور وجود دارد، گفت: استیضاح منتفی است اما آقای مطهری قصد سوال از رئیس جمهور را دارد و تاکنون ۵۲ امضا هم جمع آوری کرده است.

دیدار احمدی‌نژاد با مقام
محمود احمدی‌نژاد شب گذشته با آیت اله خامنه ای دیدار و گفتگو کرده است. حجت الاسلام سیدعلی محمد بزرگواری، عضو فراکسیون اصول‌گرایان مجلس در گفت‌و‌گو با برنا از این دیدار خبر داده و گفته است: شب گذشته این دیدار صورت گرفته است و رییس‌جمهور دغدغه‌های خود را برای آقای خامنه ای مطرح کرده است.
این نماینده مجلس همچنین از دیدار قریب‌الوقوع برخی بزرگان کشور و تعدادی از علما با احمدی‌نژاد خبر داد.
سایت آیین‌نیوز نیز نوشت: به گزارش «هفت صبح»، یک منبع مطلع در دفتر احمدی نژاد به هفت صبح خبر داد که رییس‌جمهور روز گذشته برای تجدید بیعت به دیدار رهبر انقلاب رفت.
این منبع نزدیک به اصول‌گرایان پیش رو افزود، اقتدارگرایان داخلی از یک سو و اپوزیسیون رادیکال بیرونی از سوی دیگر در تلاشند با رادیکالیزه کردن تنش‌های ساختاری، مسیر اصلاحات را به بن‌بست بکشانند که با اقدامات رییس‌جمهور این تلاش به سرانجام نخواهد رسید.





رحیم همتی


اخبار روز: 

ماه می است؛ یادآور اقشار زحمتکش جامعه، اقشار پینه دستان جامعه، اقشاری که با جانی آسیب دیده و روحی زجر کشیده روزها را به شب می رسانند. اقشاری که حق شان توسط اژدهای استبداد مورد استثمار قرار گرفته است.
اول ماه می یادآور کارگرانی هست که توسط غول سرمایه داری به استثمار کشیده و به صورت برده ای از آنان بیگاری کشیده می شد. در سـال ۱٨۵۶ایده هشت ساعت کار در روز برای نخستین بار در استرالیا زاده شـد . تا این که کارگران تصمیم گرفـتند این خواسـت خود را (هشـت سـاعت کار در روز) با توقـف دسـته جمعی یک روز کامل کار را عملی نموده و آن را با جلسـات و تفریحات سـازماندهی نمایند. این روز مصادف بود با۲۱ اپریل؛ و فقط برای یکسـال (۱٨۵۶) در نظر گرفته شـده بود. ولی این نخسـتین جشـن کارگران چنان اثری نیرومند بر کارگران اسـترالیا به جا گذاشـت که منجر به نوعی تهیج گشـت و تصمیم گرفـته شـد تا همه سـاله این جشـن تکرار گردد.
روشن اسـت که یک روز توقف کار سـراسـری خسـارات جدی را بر پـیکر سـرمایه داری ــ که از هـر ثانیه کار کارگران نفع می برد ــ در پی داشـت، و از جانب دیگر شـهامت و ایمان بیشـتر در کارگران ایجاد شـد، مبنی بر قـدرت خود شـان در انتخاب سـاعات کار. این شـهامت و پایداری در برابر سـرمایه داری و کارخانه داران به فـراخوان وسـیع از توده های کارگری در جنبش داد خواهی و کارگری گردید و ایده جشـن کارگری به سـرعـت در سـراسـر اسـترالیا پذیرفـته شـد؛ و به سـایر کشـور ها گسـترش یافـت تا این که تمام جهان وجود جنبش کارگری را به رسمیت شناخت.
اما نخسـتین گروههایی که به دنبال کارگران اسـترالیا رفـتند کارگران آمریکایی بودند، که در سـال ۱٨٨۶ در اول ماه می با خواسـت هـشـت سـاعت کار در روز خواهان توقف کامل کار در یک روز در سـطح جهانی شـدند. در این روز که در شـهر شـیکاگوی آمریکا تظاهراتی وسـیع برگزار شـد؛ دو میلیون نفـر از کارگران کارشـان را ترک کرده و ٨ سـاعت کار را در روز طلب نمودند. این تظاهرات توسـط پلیس امریکا به خاک و خون کشـید شـد. چهار تن از کارگران دراین تظاهرات کشـته شـدند. در روز ۴ می همان سـال، یعنی سـه روز بعـد، زمانی که کارگران مشغول به خاک سـپاری کشـته شـده گان بودند و تظاهراتی به پا نموده بودند، توسـط عوامل سرمایه داری بمبی در میان جمعیت منفجر گردید که منجر به قـتـل ده ها تن از تظاهر کننده گان شـد و یک تن پلیس هم به قتل رسـید. متعاقباً موج وسـیعی از دسـتگیر های کارگران و به محاکمه کشـانیدن رهـبران کارگران آغاز شـد و عـده یی را به اعدام محکوم نمودند. در پای چوبه دار یکی از رهـبـران کارگــران فـریاد کشـید که « صـدای کارگران را نمی توان خفـه کرد! »
به دنبال این تضیقات پلیسی، موانعی در تکرار تظاهـرات ــ با این وسـعـت ــ ایجاد گردید. کارگران تصمیم خود را در سـال ۱٨٨٨ تجدید کردند و جشـن بعـدی را در او ماه می سـال ۱٨۹۰ تعـیین نمودند. از آن سال ها به بعد هر ساله به مناسبت اول ماه می در اکثر کشورهای جهان تجمعاتی در دفاع از حقوق قشر کارگر جامعه برگزار می شود و نسبت به وضعیت وخیم کارگران اعرتاض می گردد.
گرامی داشت روز کارگر در دولت ملی مصدق با ایجاد سندیکاها همراه شد و پس از دولت آن بزرگمرد برای مدت ها از جنبش کارگری و این روز خبری نبود. پس از انقلاب پنجاه و هفت هر ساله این روز از سوی حاکمیت که خود را حامی پا برهنگان جامعه معرفی می کرد تجمعاتی برگزار می گردید در واقع به نوعی حکومتی برگزار می گردید آن هم در غیاب سندیکاها و گروهها و تشکل های کارگری. زیرا که حاکمیت سرکوبگر تاب و توان هیچ گونه ایجاد سندیکا و یا تشکل کارگری را نداشت. اما طی سال های اخیر مخصوصا در دوران صدارت سیاه دولت احمدی نژاد که تمامی عرصه های اقتصاد به دست انحصارطلبان سپاه سپرده شد و در این سال ها قشر کارگر بیش از پیش تحت فشار قرار گرفت و آن چیزی که زحمتکشان جامعه با دستان پینه بسته و تن خسته خود به دست می آوردند از دست دادند.
اول ماه می امسال؛

جامعه کارگری ایران امروزه علاوه بر بی توجهی ها و بی مهری هایی که خصلت حکومت استبدادی و ضد مردمی ایجاب می کند، با مشکلات و معضلات ناخواسته و تحمیلی دیگری نیز مواجه است که جایگاه و منزلت آنان را حتی از سطح متوسط منزلت مورد پذیرش جهانی و معاهدات مرتبط با آن از جمله کنوانسیون بین المللی کار بسیار پایین آورده است.
جامعه کارگری ایران امروز با مشکلاتی از جمله معضل رو به گسترش بیکاری و مولود نامیمون آن یعنی فقر که علاوه بر سلب شرایط امنیت شغلی برای کارگران، زندگی آنان و خانواده هایشان را دچار تنش های دائمی ساخته است. واردات بی رویه و بی سابقه کالاهای مصرفی با مشابه داخلی طی سال گذشته به ایران که بخشی از آن که می توان معلول سیاست های خاص در روابط بین المللی حاکمان ایران دانست، منجر به ورشکستگی و فروپاشی چندین هزار واحد تولیدی و بیکاری نیروهای کار آنان شده است.
و از طرفی عدم توجه به نقش فعالیت های صنفی و اتحادیه های کارگری در ساماندهی وضعیت حقوق و معیشت کارگران و جلوگیری از تشکیل آنها و حتی دستگیری فعالین این عرصه و برخوردهای خشن با اجتماعاتی که صرفاً جنبه صنفی داشته و ارائه تلقی سیاسی از آنها موجب بی ثباتی وضعیت نابسامان قشر کارگری شده است. از سویی دیگر خصوصی سازی که حاکمیت ایران در پیش گرفته خصوصی سازی که بیشتر به شخصی سازی شبیه هست تبدیل گرده است در واقع خصوصی سازی به شیوه نامناسب و غیر اصولی، همان واگذاری بی حساب و کتاب صنایع، کارخانجات و واحدهای اقتصادی بدون در نظر داشتن ارزش واقعی آنها، با بهای نازل به عده ای خاص از جمله وابستگان به قدرت سیاسی و یا همان سرکوب گران که تجمعات اعتراضی مردم را به خاک و خون کشیدند می باشد و عدم نظارت بر سرنوشت آتی آنها بعد از واگذاری، به گونه ای که بخش زیادی از این صنایع به دلیل عدم تناسب قیمت خرید با ارزش واقعی آنها، به فاصله کوتاهی از طرف صاحبان جدید آنها مضمحل و با فروش ماشین آلات و اموال منقول و غیر منقول آنها، بخش عظیمی از سرمایه های کشور را از بخش صنعت به بخش های دیگر از جمله واسطه گری، ساخت و ساز نیز مجوب شده است که طیف وسیعی از کارگران در اقصا نقاط میهن مان از کار بیکار شده و یا ماههاست که از دریافت حقوقی بی بهره بوده اند.
کارگران که صاحبان اصلی نیروی کار شاغل در واحدهای اقتصادی و صاحبان واقعی آنها هستند اما حاکمیت که می بایست با اولویت قرار دادن تعاونی های کارگری، تعاونی هایی با نام هایی با برچسب نهادها متصل به حاکمان فاسد زندگی سختی را برای قشر کارگر به وجود آورده است.

کارگران ایرانی که طی سال های اخیر باتنی رنجور و خسته با سیاست های نادرست دولت و حاکمیت کودتا اندک نان خود از سفره هایشان را از دست دادند.اول ماه می امسال نماد همبستگی کارگران و نیروهای مولد جامعه و پیوستگی آنان با جنبش آزادی خواهی ایران جهت رسیدن به حقوق از دست رفته خویش خواهد بود.








اخبار روز: 


اعلامیه حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)
اول ماه مه روز کارگر

کارگران ایران امسال اول ماه مه را در زمانی بزرگ می‌دارند که برداشته شدن یارانه‌های دولتی که دولت اسلامی دیگر توان پرداختن آنها را حتی اگر هم بخواهد ندارد همراه با رکود اقتصادی تورمی بی‌سابقه بیشترین فشارها را بر دوش این بخش مهم و حیاتی از جامعه ایران نهاده است.
جمهوری‌اسلامی و سردمداران فاسد و تبهکارش از بزرگ و کوچک تلاش بسیار کرده و می‌کنند تا جنبش سبز ملت ایران را جنبشی محدود به طبقه متوسط و رو به بالای کلان شهرهای ایران جلوه دهند و وانمود کنند که توده‌های بزرگ کارگری و محروم و آنچه آنان مستضعفان می‌نامند هنوز با رژیم سراپا فساد جمهوری‌اسلامی‌اند و از آن دفاع می‌کنند.
تنها نگاهی کوتاه به وضعییت فاجعه بار کارگران و صنایع ایران در دوران جمهوری‌اسلامی و آنچه بر این بخش از جامعه ایران آمده کافیست که هر بییننده‌ای را به عمق فاجعه‌ای که بر ایران و ایرانی در طول این سی و دو سال حکومت اسلامی آمده است آگاه سازد.
ماه مه امسال هنگامی فرا می‌رسد که کارگران ایران هر روز بیش از روز پیش خود را با خواست‌های جنبش سبز همراه و هم سو می‌یابند. کارگران ایران به خوبی در یافته‌اند که کلید رهائی آنان در رهائی کل ایران از دست این رژیم اسلامی و حاکمان تبهکار و بی‌لیاقت آن است.
هر روز بیش از روز پیش شاهد اعتراضات و اعتصابات کارگری که از هم امروز به صنایع حیاتی نفت و پتروشیمی نیز رسیده است خواهیم بود. این اعتراضات و اعتصابات هر روز گسترده‌تر خواهد شد و باید چنین شود.
بر جنبش سبز و همه تلاش‌گران ایران است که با پیوستن و حمایت همه جانبه از تلاش‌های کارگران ایران توان ابتکار را از دست رژیم تبهکار جمهوری‌اسلامی بیرون آورده و حلقه را بر این رژیم سیاه اسلامی تنگ‌تر کنند.
راهپیمائی‌های بزرگی که به مناسبت بزرگداشت اول ماه مه امسال، کارگران و تلاشگران ایران در سرتاسر ایران در پی تدارک آنها هستند از هم اکنون نوید دمیده شدن جان تازه‌ای به جنبش رهائی بخش سبز ملت ایران را می‌دهد.
روز کارگر بر همه کارگران و صنعتگران و همه تلاش‌گران جنبش سبز ایران که کارگران ایران هر روز بیش از روز پیش بخش بزرگتری از بدنه آنرا تشکیل می‌دهند گرامی باد.

پاینده ایران
زنده باد ملت ایران
حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)






اخبار روز: 

ضمن تبریک روز جهانی کارگر(اول ماه می)، مبارزات حق طلبانه و خستگی ناپذیر کارگران کشورمان را در راه رسیدن به آرمانهای والای شان گرامی می داریم.
متاسفانه در شرایطی به روز جهانی کارگر نزدیک می شویم که اکثریت کارگران کشورمان از کمترین حقوق کارگری یعنی داشتن تشکل مستقل کارگری، انجمن های مستقل صنفی، امنیت شغلی، دستمزد منصفانه، حق اعتراض و ... محروم اند. در این بازار آشفته، کارفرمایان با غیرانسانی ترین شیوه بستن قراردادهای کوتاه مدت، عدم تأمین امنیت شغلی، ندادن ماهها حقوق کارگران، تعدیل نیرو به بهانه ورشکستگی، تعطیل شدن کارخانجات و کارگاه ها و اخراج های دسته جمعی و نداشتن بهداشت مناسب و . . . کارگران را هرچه بیشتر زیر فشار قرار می دهند.

مردم شریف و آزاده!
در شرایطی که خود مسئولین جمهوری اسلامی پایین تر از ششصد هزار تومان حقوق را زیر خط فقر عنوان می کنند، حداقل حقوق کارگران سیصد و سی هزار تومان است و تازه همین حقوق را هم ماهها به کارگران پرداخت نمی کنند و زندگی مشقت بار کارگران هر لحظه دشوارتر و امکان زندگی برای آنان سخت تر می شود.
در شرایطی که شعار عدالت اجتماعی و حمایت از کارگران گوش جهانیان را پر کرده است، حذف سوبسیدها و به تبع آن گرانی سرسام آور، نصیب کارگران و اقشار پایین جامعه شده که از کمترین درآمد برخوردارند و با پرداخت یارانه هم گوشه کوچکی از زخم های اقتصادی شان التیام نمی یابد؛
در شرایطی که هر روز خبر تعطیلی و ورشکستگی کارخانه ها یا کارگاه های کوچک یا تعدیل نیروی انسانی یا عدم پرداخت حقوق معوقه کارگران و غیره را می شنویم، می بینیم که کارگران گاهی برای گرفتن حداقل حقوق اولیه شان دست به اعتصاب و اعتراض می زنند ولی پاسخی جز زندان و شکنجه و کشتار دریافت نمی کنند و صدای حق طلبانه شان خاموش می گردد؛ ما مادران پارک لاله که خود را از این کارگران می دانیم و نگران زندگی سخت و طاقت فرسای خود و فرزندان مان هستیم، ضمن اعلام حمایت از کارگران و پشتیبانی از مبارزات آنان، خواهان رسیدگی به وضعیت معیشتی و زندگی انسانی کارگران هستیم.

- خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی از جمله کارگران زندانی ؛
- خواهان داشتن تشکل مستقل کارگری و سندیکا و انجمن های صنفی کارگران ؛
- خواهان لغو قراردادهای کوتاه مدت کار ؛
- خواهان رفع انواع تبعیض از کارگران؛
- خواهان داشتن امنیت شغلی کارگران ؛
- خواهان لغو حکم اخراج به هر بهانه ای هستیم؛

ما مادران، از بند و حبس و زندان بیزاریم و نمی گذاریم که هیچ انسان آزاده ای به بند کشیده شده، یا برای گرفتن حقوق انسانی خود کشته شود.
ما مادران، مانند هر انسان آزاده ای، فشارها و تبعیض های روزافزون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را حس می کنیم و با همین احساس و همدلی مان که هسته اصلی وجودی انسان است، جلوی هر نوع تبعیض و ظلمی را خواهیم گرفت و راه بهروزی را به دست خواهیم آورد.
ما مادران پارک لاله ایران و حامیان، همراه و همدوش با کارگران و سایر مردم شریف و آزاده ایران و جهان برای گرامی داشت روز جهانی کارگر و اعتراض به وضعیت موجود، در روز ۱۱ اردیبهشت (اول ماه می) فریاد برخواهیم آورد و خواهان زندگی بدون تبعیض و انسانی خواهیم شد.

مادران پارک لاله(عزادار)
شششم اردیبهشت۱٣٨۹







اخبار روز: 

اول ماه مه، یازدهم اردیبهشت‌ماه، روز جهانی کارگر بر کارگران ایران و جهان مبارک باد

کارگران سراسر جهان روز اول ماه مه هر سال، یاد و خاطره همه آنانی را که در راه مبارزات طبقه کارگر، و برای برقراری مناسبات انسانی میان همه اقشار و طبقات جامعه، جان خود را فدا کرده‌اند گرامی میدارند. در این روز طبقه کارگر و همه زحمت‌کشان جهان که تحت خشن‌ترین مناسبات قرار دارند، با اعلام همبستگی و پیوند با دیگر زحمت‌کشان برای پایان بخشیدن به نابرابری‌های اجتماعی و استقرار دموکراسی و برقراری حاکمیت متکی بر اراده مردم تجدید میثاق می‌کنند. کارگران کشور ما نیز در این روز همگام با دیگر زحمت‌کشان ایران به اشکال گوناگون، برگزاری راهپیمایی و تجمعات و شرکت در سخنرانی‌ها و اطلاع‌رسانی گسترده، یاد و خاطره همه مبارزان راه آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را گرامی می‌دارند. زحمت‌کشان ایران هر سال یازدهم اردیبهشت ماه بر آرمان بلند انسانی خود که متضمن دنیای دور از ظلم و ستم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و قومی است تاکید مجدد می‌کنند. طبقه کارگر ایران همواره و بویژه در سالهای اخیر دوشادوش جنبش ملی- دموکراتیک مردم ایران متشکل از همه اقشار و طبقات جامعه برعلیه خودکامگی مبارزه کرده‌ است. مبارزات و اعتراضات کارگران به شیوه‌های گوناگون با آغاز سال ۱٣۹۰ نیز نویدبخش اتحاد و همبستگی سازمان‌یافته طبقه کارگر با جنبش ملی- دموکراتیک مردم ایران است.
کارگران وزحمت‌کشان ایران می‌دانند که منشاء قدرتشان اتحاد آنان است، و این محقق نمی‌شود جز با سازماندهی نیروی کار در قالب تشکل‌های کارگری که نقش تعیین‌کننده نه فقط در تحقق مطالبات طبقه کارگر بلکه مقدم بر آن در تحقق مطالبات دموکراتیک مردم ایران دارد.
با چنین رویکردی، طبقه کارگر ایران وظایفی بس دشوار در پیش رو دارد. اگر چه کارگران و زحمت‌کشان میهن‌مان دشواریهای ناشی از بیکاری، شرایط سخت کار، به تعویق افتادن پرداخت دستمزدها و عدم تناسب میان هزینه‌های زندگی و دستمزدها، گرانی و تورم، را با پوست و گوشت خود حس می‌کنند، اما برای پایان بخشیدن به فقر و بیکاری و غلبه بر تورم و گرانی و ... در جامعه، فقط و فقط با اتحاد و همدلی و فراهم کردن شرایط مناسب برای ایجاد تشکلهای صنفی – سیاسی، که در پیوند با مبارزات دیگر اقشار و طبقات و همراه با جنبش ملی – دموکراتیک و تحمیل اراده ملی بر حاکمیت خودکامه عینیت می‌یابد، عملی میدانند. کارگران میهن ما با کاربست تجربه مبارزات خود و کارگران دیگر کشورها در یکصدسال اخیر می‌کوشند تا به اتفاق دیگر زحمت‌کشان، حاکمیت متکی بر زور سرنیزه را که همواره در برابر مطالبات بدیهی مردم به سرکوب و کشتار و زندانی کردن آنان متوسل می‌شود، وادار به تسلیم نمایند. مبرم‌ترین وظیقه و هدف مقدم طبقه کارگر در شرایط کنونی ایجاد تشکل های صنفی با هدف پی‌گیری مطالبات کارگران است. در پرتو ایجاد تشکلهای صنفی- سیاسی و پیوند آن با دیگر اقشار و طبقات جامعه، آزادی و دموکراسی قابل تحقق است. امروز کارگران میدانند که درد مشترک را با رزم مشترک میتوان درمان کرد، گزاره‌ای که درستی آن را کارگران پتروشیمی بندر امام (ماهشهر) چند روز پیش اثبات کردند و دیگر هم‌سنگران آنان نیز برای پیروزی راهی جز اتحاد با هم ندارند. با شادباش به کارگران پتروشیمی بخاطر پیروزی‌هایشان در آستانه روز جهانی کارگر تاکید می‌کنیم که حفظ دستاوردها‌ی‌شان نیازمند تعمیق و توسعه اتحاد و همبستگی آنان در سراسر کشور با هم از یک سو، و پیوند آنان با جنبش ملی- دموکراتیک مردم ایران از سوی دیگر است. کارگران آگاه ما بخوبی می‌دانند که مطالبات آنان با اتکاء به نیروهای سازمان یافته طبقه کارگر در چارچوب تشکلهای صنفی، سیاسی - سندیکاهای کارگری- که در پرتو حاکم بودن آزادی و دموکراسی در کشور میتواند گسترش یابد، قابل تحقق و پی‌گیری است. از این رو اطمینان داریم که امسال کارگران زحمت‌کش میهنمان مبارزه برای ایجاد سندیکاهای کارگری را با حضور سازمان‌یافته خود در جنبش قدرتمند ملی – دموکراتیک مردم ایران در زیر پرچم مبارزه برای آزادی، دموکراسی، صلح و عدالت اجتماعی تا رسیدن به اهداف‌شان ادامه خواهند داد. عملکرد یک ساله طبقه کارگر ایران، برغم فقدان سازماندهی بایسته بدلیل شدت فشارهای سرکوب دولت کودتا، نویدبخش گسترش مبارزات سازمان یافته طبقه کارگر و پیوند آن با جنبش ملی – دموکراتیک مردم ایران است. جنبش سبز نیز بنابر سرشت دموکراتیک خود که دفاع از آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی است و بنابر ضرورت توسعه و تعمیق مبارزه مشترک علیه حاکمیت تمامیت‌خواه می‌بایست نسبت به اطلاع‌رسانی مشکلات کارگری در سطح جنبش با برنامه‌ریزی روشن، و دفاع از منافع کارگران به عنوان بخش قدرتمند و تاثیرگذار در تحولات جاری کشور، همواره از مطالبات دموکراتیک آنان، همچون بخشی از مطالبات جنبش که زمینه‌ساز استقرار حاکمیت ملی و دموکراتیک است، پشتیبانی ‌نماید.

گسترده باد مبارزه طبقه کارگر ایران برای تحقق مطالبات صنفی – سیاسی کارگران
مستحکم باد پیوند طبقه کارگر با جنبش ملی – دموکراتیک (جنبش سبز) مردم ایران
برقرارباد حاکمیت ملی – دموکراتیک مردم ایران

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)- هواداران داخل کشور
گروه خرداد- چهارم اردیبهشت ماه ۱٣۹۰




فرماندهان در حال دادن فرمان آتش

انتقاد سپاه از ناسپاسی احمدی نژاد

با جدی تر شدن اختلافات محمود احمدی نژاد با سیدعلی خامنه ای، به دنبال برکناری وزیر اطلاعات، از ابتدای هفته جاری فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و همچنین منصوبین رهبر جمهوری اسلامی  به بحث اختلاف دولت با رهبری "ورود" کرده و با اظهاراتی این دست که "سپاه براي دفاع از انقلاب در عرصه غيرنظامي منتظر دستور نخواهد ماند" به تدریج با ادبیات تندتری در برابر رئیس دولت دهم ظاهر می شوند.
در تازه ترین این اظهار نظرها محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در مراسم صبحگاه ستاد فرماندهی کل سپاه گفت: "مردم، مسئولان و نيروهاي انقلابي به ويژه در سپاه با بصيرت انقلابي و هوشمندي لازم جريان پيچيده نفاق داخلي را بشناسند و آن جايي كه بايد صبر انقلابي داشته باشند صبر و آن جايي كه نياز به عمل انقلابي است، به آن عمل كنند."
او در ابتدای هفته جاری هم در مصاحبه ای  با خبرگزاری فارس، از رسانه های نزدیک به نهاد تحت فرماندهی اش گفته بود:" جريان انحرافي يعني كساني كه از مسير اصولگرايي منحرف شدند که البته ما تعارف مي‌كنيم  به آنها جريان انحرافي مي‌گوييم اما هرچه جلوتر مي‌رويم و زاويه اين انحراف با مسير اصلي انقلاب بيشتر مي‌شود، عمق اين شكاف نمايان‌تر خواهد شد."
محمدعلی جعفری همچنین با اشاره به اعتراضات مردمی در دوسال اخیر به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و گفتن این جمله که "جريانات قبلي از نظر مردم تمام شدند و دست آنها براي ملت رو شده" همچنین تاکید کرد که "جريان انحرافي جديد با سر دادن شعارها و بكارگيري ترفندهاي جديد قصد رويارويي با انقلاب را دارد و اين جريان در آينده به طور قطع به مقابله با انقلاب بلند خواهد شد."
او همچنین بدون ذکر نام محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی که بسیاری از رسانه های جریان حاکم بر کشور او را عامل اختلافات اخیر احمدی نژاد و خامنه ای بر سر ماجرای عزل و ابقای حیدر مصلحی می دانند تصریح کرده بود: "جريان انحرافي جديد خودش را پشت يك چهره موجه، مقبول و محبوب مردم پنهان كرده و البته اينكه چطور اين اتفاق افتاده و چرا اين شخصيت‌هاي اصلي و محبوب اجازه مي‌دهند جريان باطل از آنها سوءاستفاده كنند نيز طبيعي نبوده و يك موضوع خارج از روال است."

اعلام مجدد تبعیت از رهبری
محمدعلی جعفری همچنین در مراسم افتتاح محل جدید سپاه سیدالشهدای تهران که به شهر ری منتقل شده است نیز برای چندمین بار در اظهاراتی که حاوی پیام هایی برای احمدی نژاد و حلقه نزدیکان او بود با  اعلام اینکه "سپاه هرچه دارد از انقلاب اسلامی است نه ایران و  مکتب ایرانی" گفته بود: "افرادي هستند كه مي خواهند حاصل خون شهيدان را به وسيله انحرافاتي كه دارند از ما بگيرند، كه اين نگاه، نگاهي كاملا خطرناك است."
محمدعلی جعفری همچنین با تاکید بر اینکه "فهم اينكه چه كسي يا چه اقدامي به باورهاي مردم ضربه مي زند با رهبر انقلاب است و ما در مسير رهبري و ولايت حركت مي‌كنيم" خطاب به نیروهای تحت امرش اعلام کرد که " ين اشتباه بزرگي است كه فرماندهان فكر كنند، بايد براي دفاع از انقلاب منتظر دستور باشند، البته اين مسئله فقط در جنبه‌هاي غير نظامي است، ولي در بعد نظامي بايد حتما از دستورات پيروي كرد."
او البته درهمین مراسم با گفتن جملاتی نظیر"مقام معظم رهبري بارها از خدمات دولت تمجيد كرده اند" و یا اینکه "ولايت‌پذيري احمدي‌نژاد خيلي بيشتر از مسئولان جديدي است كه تازه زبان باز كرده‌اند" در عین حال اظهار امیدواری کرده بود که "خداوند انقلاب را از تهديدات داخلي دور نگه دارد."
اظهارات اخیر فرمانده کل سپاه و هشدارهای ضمنی او به محموداحمدی نژاد و حلقه نزدیکانش در دولت پس از شدت گرفتن ماجرای اختلاف نظر بر سر عزل و ابقای وزیر اطلاعات در شرایطی است که محمدعلی جعفری در اسفند 86 چند ماه پس از منصوب شدن به سمت فرماندهی سپاه گفته بود: "ما همان تعریف رهبری از «اصولگرائی» را قبول داریم که تعبیر فراحزبی و فراجناحی اما بسیار مهم و جدی است. سپاه قطعاً اصولگرا ست و درکنار اصولگرایان خواهد بود ولی نه به معنی حزبی آن، اصولگرا به معنای اعتقاد قلبی و التزام عملی به اسلام، انقلاب و امام و مقام معظم رهبری است. هرکس در این تعریف قرار می گیرد، با ماست و ما با او هستیم."
او در همین اظهارات که در گفت و گویی با روزنامه همشهری مطرح شد تاکید کرده بود: "سپاه خودش را هزینۀ منافع سیاسی این و آن، فرد یا گروه نمی کند اما طبیعی است کسانی که از امام و رهبری و از هویت انقلابی فاصله بگیرند، چه چپ و چه راست و چه میانه باشند در واقع، سپاه با آنها زاویه می‌گیرد."

ناسپاسی احمدی نژاد
از سوی دیگر هفته نامه صبح صادق، ارگان سیاسی سپاه پاسداران نیز در مقاله ای بصورت مفصل به ماجرای اختلافات احمدی نژاد با آیت الله خامنه ای بر سر عزل و ابقای حیدر مصلحی پرداخت و ماجرای برکناری وزیر اطلاعات را حاصل "نفوذ جريان نفاق پيوند خورده با تفكر انجمن حجتيه براي مصادره نظام جمهوري اسلامي" دانست.
صبح صادق در این باره نوشت: "عدم مشورت و هماهنگي با رهبر معظم انقلاب  در واقع نقض يك رويه منطقي و معطوف به منافع و مصالح نظام به حساب مي آيد."
صبح صادق با این توضیح که "ترجيح ملاحظات عاطفي و خواسته هاي باندي مسئول دفتر خويش بر مصالح مملكتي و يا تأثيرپذيري از القائات اين باند كه سطح اراده و تصميم رئيس جمهور را به علقه هاي جناحي تنزل مي دهد" احمدی نژاد را به "ناسپاسی" متهم کرد و نوشت: "ناسپاسي و ناديده گرفتن زحمات همكاران كه با توجه به عملكرد نزديك به موفقيت مصلحي در وزارت اطلاعات و تقدير رهبر معظم انقلاب از اين عملكرد در ديدار با سربازان گمنام امام زمان، چنين عزلي نه تنها نشان ناسپاسي، بلكه ترجيح رابطه و علقه باندي بر هر گونه واقعيت به حساب مي آيد."
نویسنده این مطلب همچنین با اشاره به اینکه "جريان انحرافي تصور مي كرد مي تواند با اين عزل، اقتدارگرايي خويش را توسعه دهد" از "برملا شدن مغايرت سياست ها و روش هاي اين باند با تدابير و سياست هاي نظام و رهبری" خبرداد و نوشت که این مسایل اخیر "احساس خطر جدي نسبت به آفات و تهديدات حضور اين باند در دولت و تأثيرپذيري رئيس جمهور از آن" را برانگیخته است.
این اول بار است که سپاه پاسداران در نشریه خود به صورت علنی از محمود احمدی نژاد انتقاد کرده و او را  فردی ناسپاس  و تحت تاثیر اطرافیان خوانده است. البته پیش از این در آبان ماه سال گذشته نیز نشریه پیام انقلاب، ماهنامه متعلق به سپاه پاسداران ضمن مقاله ای اظهارات محمود احمدی نژاد مبنی بر اینکه "دیگر مجلس در راس امور نیست" را به نقد کشیده بود.
این نشریه نوشته بود: "استنباطي چنين غلط و خطايي چنين آشكار براي چه چيزي صورت مي گيرد؟ فقط براي آنكه سپري باشد در برابر نظارت و حساسيت هاي گاه به گاه مجلس اصولگرا در مقابل انحرافات دولتمردان؟ اين روش غلطي است كه اگر نتوانستيم با منويات خميني كبير هماهنگ و هم راستا شويم به تحريف و تحليل نادرست سخنان آن مراد شهدا دست بزنيم."
گفتنی اینکه  سپاه پاسداران در دوسال گذشته به جذب افرادی که محمود احمدی نژاد آنها را اخراج کرده نیز دست زده است که ناظران آن را نیز نمونه ای از تقابل سپاه با نظر و آرای رییس دولت مستقر دانسته اند. پس از انتصاب محمدحسین صفارهرندی وزیر برکنار شده ارشاد اسلامی به سمت مشاور فرمانده کل سپاه، در سال گذشته پرویز فتاح وزیر سابق نیرو به عنوان جانشین قرارگاه  خاتم‌الانبیا و مدیر عاملی بنیاد تعاون سپاه منصوب شد و همچنین مهرداد بذرپاش از فعالان ستاد انتخاباتی احمدی نژاد و رییس سازمان جوانان پس از برکناری از سمتش با حکم فرمانده سپاه به عنوان قائم مقام پرویز فتاح در بنیاد تعاون سپاه منصوب شد.

سکوت نکنید
از سوی دیگر همزمان با موضع گیری های فرمانده کل سپاه، نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه پاسداران نیز در همايش اساتيد و مربيان عقيدتي سياسي سپاه پاسداران در قم طی اظهاراتی تاکید کرد: "اكنون با سخت‌ترين و پيچيده‌ترين شرايط روبه‌رو هستيم، بين اصولگرايان با اصولگرايي تفاوت وجود دارد، بايد اين تفاوت‌ها براي پاسداران شفاف و روشن بيان شود."
حجت‌الاسلام علي سعيدي افزود: "امروز وضعيت اصولگرايان با ابتداي كار تفاوت كرده است، نمي‌توان چشم خود را در برابر اشتباهات برخي از كساني كه با عنوان اصولگرايي وارد عرصه سياست شده‌اند، بست و چيزي به زبان نياورد.اين شرايط نقش مربيان و اساتيد عقيدتي و سياسي را بيش از پيش كرده است و شما بايد با بينش و آگاهي بالا، در راستاي افزايش بينش و بصيرت سياسي پاسداران تلاش كنيد."
محمدرضا نقدی فرمانده کل بسیج نیز پس از اظهارات نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه مبنی بر "عدم سکوت دربرابر برخی اشتباهات" طی اظهاراتی در جمع بسیجیان با اشاره به اوضاع منطقه و ناآرامی ها در کشورهای عربی، بدون اشاره مستقیم به نام و جریان خاصی گفت: "لعنت خداوند بر كساني كه در اين شرايط خطير كه ملت‌هاي مظلوم نيازمند ياري جمهوري اسلامي هستند مي كوشند تا ما را به برخي مسائل داخلي سرگرم كنند."




شعبده ای بنام مشائیزم

ماجرای سر شاخ شدن احمدی نژاد  و یارانش با رهبری و طرفدارن نظام ، کم کم  در حال  اوج گیری است که  هر روز با نشر اخبار تازه تری از  پشت پرده این اختلافات ، و  افشاگری هایی که هریک  از طرفین برای  کم رنگ کردن یکدیگر انجام می دهند ، ماجرا را  همچون سریال های فیلم های جاسوسی جذاب  کرده است مانند ماجرای   اخیر ارسال پیامک های  وزارت اقتصاد و دارائی که  برای هزاران تن فرستاده  شد و در آن پرده از  ارتباطات خارجی رییس دفتر احمدی نژادبر می دارند ورحیم مشایی ملیجک رئیس جمهور را  در  گذاشتن دستگاه  جاسوسی شنود در  بیت رهبر متهم  می سازند که این خود  باعث ، جنجال تازه ای در میان هواداران  هر دو طرف  میگردد تا جائیکه دیگر  مفری برای گریز و حاشا کردن برای هر دو گروه نمی گذارد  خاصه که بعد از ابقای دوباره وزیر اطلاعات از سوی  رهبری ،  رئیس جمهور منتخب  ایشان ، همچون طفل مدرسه ای  ، قهر می کند و در جلسه  هیات دولت به دلیل حضور وزیر اطلاعاتی که او  استعفایش را پذیرفته بود ، شرکت نمی کند که همه این ماجرا ها از پا گذاشتن  بر روی دم اقا سرچشمه دارد و کمانشان  نبود  که  فرد کمنامی را بر خلاف خواست و رای مردم  بر مسند قدرت نشانند  و او روزی چون امروز ، این چنین خواب شان را اشفته سازد آن هم نه به نبت  صلاح  و فلاح مملکت  و ایضا اسلام که برای فریب    فریب ،  تا در آخرین  روز های پایانی عمر دولت مستعجل  خود ، مقبولیتی  برای خود و ملیجکش  دست و پا نماید تا بلکه  در  دور بعد   او را پس از خود بر  گرده  ملت نشاند
از جمله طرفند های این  دو کوتوله ی سیاسی ( احمدی نژاد و مشایی ) بغیر از  تشکیل جبهه ای مخالف با رهبری ، فریب ملت برای جلب و جذب  آرای آنها در  انتخابات دور بعد ریاست جمهوری است که ،  سکوت  شک بر انگیز این دو  پس از  تظاهرات 25 بهمن  ، خود از نشانه های این  فریب می تواند باشد در حالیکه  تمام گروههای اصولگرا مشغول حمله به این خیزش همگانی ملت  هستند ، این دو لب فرو بسته  و دم نمی زنند تا بدانجا که چند سایت اصولگرا هم به این سکوت ،  اعتراض می کنند، اما آنانکه موی در اسیاب تجربه  سپید کرد ه اند بخوبی  می دانند که پشت پرده این سکوت فریب انگیز  ، تدارک   فضای سیاسی جدید برای جایگزین کردن جریان فراموش  شده  اصلاح طلبی است تا در دور بعد،  تنها جریان مقابل با اصولگرایان باشند و  به همین منظورنا گهان پس از انتشار  روز نامه ای منتسب به خود، درخواست تاسیس 7 حزب از طرف مشائی به وزارت کشور ارائه می شود  که به غیر از جامعه وعاظ ولایی یک حزب با عنوان جبهه رفاه و عدالت  تا کنون مجوز گرفته و مابقی در انتظار دریافت مجوز هستند .
اما این همه تلاش  این دو برای تحقق ارزو های محالشان نیست چرا که برای برانگیختن حس ناسیو نالیستی مردم به نفع خود ، به یک باره با چرخشی  نا باورانه  مدافع   اسلام  ایرانی و مکتب  ایرانی  در مقابله  با مکتب  اسلامی  می شوند  غافل  که با  این تزویرنا بخردانه  ، هر شنونده عاقلی را بیاد این شعر خواهد انداخت  که:
از واعظ نامتعظی پند شنیدن
چون قبله نما ساختن اهل فرنک است
بازی احمدی نژاد و یار غار او  رحیم مشایی که در حال  حاضر در محافل  سیاسی ،  از ان  به نام  طرح  مشائیزم یاد می کنند  آنقدرناشیانه و به دور از درایت است که حتی رسانه های خارجی هم دست این دو کوتوله ی متوهم از دانایی را خوانده و می نویسند احمدی‌نژاد رییس دفترش را برای بر عهده گرفتن ریاست جمهوری دور بعد از خود  آماده می‌کند.
حکایتی از ملانصرالدین مشهور است که میگویند روزی به حمام رفت و جون حمام را خلوت دید شروع به آواز خواندن کرد و از صدای خودش خوشش آمد و با خود گفت حیف این صوت داودی نیست که مردم نشنوند ؟ فی الحال از حمام بیرون آمد و بر مناره مسجد رفت و به مصداق ” ان انکرا الاصوات لصوت الحمیر ” شروع به اذان خواندن کرد ، شخصی عبور می کرد با شنیدن صدای نکره ملا به داخل مسجد رفت و به ملا گفت ، این چه صوتی است با این صوت منحوس وقت و بی و قت  مردم را آزار می دهی؟...حال حکایت  این دو کوتوله سیاسی در عرصه  سیاست  امروز این اب و خاک است که نه تنها مردم را از  آواز  گوشخراش  خود عاصی کرده اند  بلکه  سران  نظام  ا ز شعبده این دو  دست پروره خود  به حیرت افتاده اند.




نزاع گرگ ها

ماشین سرکوب و حذف مخالفان و منتقدان همیشه به نفع باند حاکم ولانه زده در بیت رهبری عمل کرده است. کارنامه سیاسی دستگاه رهبری از اول انقلاب تاکنون مملو از حذف مخالفان و رقبای سیاسی بوده است. این سیستم نه تنها به بنی صدروهم سلکانش رحم نکرد، بلکه کسی چون خاتمی را هم که در بازی  قدرت جانب حکام را می گرفت، به سختی تحمل کرد. همینطور هاشمی که سالیان درازو شاید بیش از همه در تمرکز قدرت کوشیده، خود مغضوب حکومت استبدادی شده است.
دریک نگاه کلی، مخالفان استبداد، ونیز توجیه گران آن همگی در کنج عزلت و برخی درخفا و هجرت روزگار سپری می کنند. جدا ازکم و کیف برخوردها هم مخالفان و هم همراهان قدیمی هم اینک همه در صف محذوفان قدرتند. این، قاعده ثابت چنین نظامی است که دوست و دشمن نمی شناسد و در حذف دوستانش نیز به همان اندازه دشمنانش  کوشاست.
در تحلیل دعاوی درونی اقتدارگرایان  تعبیر برخی از صاحبنظران هنوز هم بر این ایده استوار است که نوعی جنگ زرگری ودعوای حیدری -نعمتی در میان است. اما کارنامه 6 ساله افراطیون راست نشان می دهد که هیچ تعارفی در میان نیست. حتی افرادی که همراه با احمدی نژاد وبه عنوان شرکا و یاران او وارد امور اجرایی شدند اما دل در گرو تمام خواسته های او نداشتند، به بیرحمانه ترین شیوه از اسب قدرت به زیرکشیده شدند. داستان برکناری تحقیر آمیز متکی، وزیر خارجه دولت کودتا هیچگاه از خاطره ها پاک نخواهد شد. برکناری هرندی وزیر ارشاد ومحسنی اژه ای وزیر اطلاعات  دولت اول احمدی نژاد در چند روز مانده به پایان عمر کابینه اول احمدی نژاد وهمینطور پورمحمدی وزیر سابق کشور از شاخصهای برجسته رفتاری یک مستبد در مقام ریاست جمهوری است.
ذکر نام افراد فوق از این جهت درخور توجه است که هر کدام از آنها در رقیت و بندگی و عملگی استبداد مدام کمرهمت بسته وسر از پا نشناخته اند و سخیف ترین رفتارهای سیاسی رانیز در برخورد با مخالفان از خود ابراز داشته اند. جالبتر اینکه تمام افراد فوق به جرم هواداری از رهبری نظام که ظاهرا قدرت مطلقه در دستان اوست، برکنار شده اند. بر اثبات این مدعا همین یک نکته کافی است که همه افراد فوق پس از برکناری مشمول عنایات ویژه ولی امر قرار گرفتند و هر کدام در یکی از مناصب مهم و حساس قدرت ازطرف رهبری به کار گماشته شدند.
با این حال شواهد نشان می دهد که تاکنون رهبرجمهوری اسلامی موفق نشده است تمام مزدوران مستبد خود را بر سر یک میز بنشاند تا بدین روش و با استفاده از قانون جمع بردارها، نیروی استبدادی خود را قوت ببخشد.
اینک چندی است که نام مصلحی، از اصحاب کودتا وفتنه بر سر زبانهاست. وزیر اطلاعات دولت تقلب و دروغ اینبار خبرساز شده است. اودر یک فرایند زورگویانه  از طرف احمدی نژاد مجبور به استعفا  و نهایتا بر کنارشده است. پس از برکناری او، قوای نامریی و لشکریان گمنام به تکاپو افتاده وازدستان مبارک ولی امر، حکم حکومتی برای ابقا او گرفته اند. نامه های خامنه ای برای ابقا او تاکنون علنی شده اما گویا کارگزار نبوده است. دعوا بسیار مهم است. جنگ بر سر حساس ترین نهاد اجرایی کشور است. از وزارت اطلاعات شاید بتوان به عنوان اتاق فرمان نظام یاد کرد. چون تصمیم گیریها و برنامه ریزیهای رهبران نظام و مسوولان قوای سه گانه و دیگر نهادها مستقیما و یا به طور غیر مستقیم بر اساس کارشناسیهای این مجموعه است. به قول خودشان این وزارت چشم نظام است. جناحین اقتدارگرا سخت مشغولند. خامنه ای و اعوانش از یکطرف، احمدی نژاد و همکارانش از سوی دیگر. خامنه ای تاکنون از همه ظرفیتهای قانونی و فرا قانونی اش برای حفظ این نهاد و استیلا بر آن استفاده کرده است. احمدی نژاد اما بر سر هر کوی و برزن فریاد می زند که مصلحی دیگر وزیر نیست.
مصلحی چه برود و چه بماند، خامنه ای بازی را تا اینجا واگذار کرده است. خامنه ای  یکی از بزرگترین خطاهای خود را مرتکب شده که در تاریخ ولایت فقیه سابقه نداشته است. او وزیر برکنار شده ای را که عملا هیچ جایگاه قانونی نداشته، بر کرسی وزارت گمارده است. این فراتر از احکام حکومتی است که در گذشته صادر شده است. نصب وزرا تنها با معرفی رییس جمهور و رای نمایندگان مجلس امکان پذیر است و همینطور عزل آنان با دستور رییس جمهور یا از طریق استیضاح در مجلس. حتی اگر مصلحی در کابینه بماند آقای خامنه ای برگ برنده خود را به حریف واگذار کرده است. او گرچه قدرت مطلقه نام دارد، اما بدیهی است قدرت او در برابر ضعیفان و ناتوانان امکان فعلیت دارد. او در مواجهه با زورمندانی دیگر، نمی تواند قدرتش را به رخ بکشد. او مجبور است یک سری ظواهر قانونی را به نمایش بگذارد. خامنه ای با زیر پا گذاشتن این ظواهرقانونی عملا یک فرصت بزرگ را به حریفان زورمندی داده است تا آنها هم در صورت لزوم از آن استفاده کنند.
توانایی ایستادگی خامنه ای در برابر خواسته ها و رفتارهای طیف احمدی نژاد عملا بسیارمحدود و تقریبا ناممکن است. خامنه ای در حمایت غیر عادلانه از احمدی نژاد تمام آبرو و اعتبارش را صرف کرده و تن به یاغیگری داده است.
او شاید از نادر رهبران دیکتاتوری باشد که به خاطر منافع سیاسی اش مردم را مستقیما به قتل و کشتن تهدید کرده است. او برای حفظ دستاورد کودتای مهندسی شده خود در نماز جمعه مشهور بعد از تقلب، به صراحت گفت مسئولیت خونهای ریخته شده به عهده افرادی است که مردم را به خیابان دعوت می کنند. ازآنجاییکه مردم در قریب به اکثریت اعتراضات به صورت خود جوش به خیابان آمدند و در واقع خودشان خود را دعوت می کردند، بر اساس ادعای رهبر جمهوری اسلامی مقتولین خودشان قاتل خودشان بوده اند.
در موردی دیگر وقتی کارگزاران احمدی نژاد در سومین سال دولت اولش به مناسبت هفته دولت به دیدار او رفته بودند به صراحت گفت شما به جای یک سال برای 5 سال برنامه ریزی کنید. این جمله که از حالتی آمرانه نیز برخورداربوده، اصلا تفسیر بردار نیست و نص صریح انتصاب کودتاچیان برای یک دوره دیگر بود.
از اینگونه موارد بسیار است که خامنه ای تمام دارایی وآبروی خود را صرف این دروغگویان کرده است. آنچه که در 22 خرداد 88 اتفاق افتاد تنها یک نمونه بزرگ از تخلفات و دهن کجیهای آشکار او به ملت بوده است. شاید بتوان گفت از بزرگترین دستاوردهای حضور موسوی در انتخابات همین بوده است که چهره واقعی خامنه ای را برای بسیاری که هنوز به او امید بسته بودند و هاله ای از قداست به دورش تنیده بودند کاملا برملا کرد.
به هر تقدیر خامنه ای اینک وارد یک بازی جدید شده است که نه تنها پایه های قدرتش را سست می کند، بلکه  در صورت ادامه، او را به نفی و انکار گذشته خود نیز وامی دارد. انکار گذشته نه چندان دوری که  فقط در 2 سال اخیر بزرگترین بحران را برای جامعه رقم زد. ایستادگی دیگران در برابر احمدی نژاد، امری موجه و برای همگان قابل درک بود، اما  خامنه ای نه توان ایستادن دارد و نه از نظر طرفدارانش قابل توجیه خواهد بود. یا باید تن به خواسته مشاییون بدهد که در اینصورت کاملا بازنده است، یا دربرابر آنها مقاومت کند که باز هم توانایی آن از عهده وی خارج است و در این حالت  نیز بنا بر آنچه که گفت، از پیش باخته است.
اگر ایستادگی هاشمی در برابر احمدی نژاد به مثابه غسل تعمیدی بود که خطاهای او را تا حد زیادی پوشاند، اما مقاومت خامنه ای در برابر احمدی نژاد به مثابه فرورفتن در مردابی است که باغفلت طولانی مدت او از واقعیتهای جامعه با دستان خودش ساخته است و گواهی آشکار و سندی تاریخی بر مسیر پر اشتباه کسی است که توهم رهبری جهان اسلام را دارد.





نگاهی متفاوت به رودررویی تهران-تل‌آویو

نزاع در "سکوت رادیویی"

شاید تصور بسیاری از "جنگ" این باشد که دو گروه، رو‌در‌روی هم بایستند و تفنگ در دست به سمت هم آتش بگشایند و از زمین و هوا، توسط جنگ‌افزارهای مختلف حمایت شوند. تا همین چند سال پیش هم این تصور، بی خلل درست بود.
اما دنیای امروز، حتی دنیای دیروز هم نیست، گفته می‌شود سرعت تولید علم در قرن بیست و یک، هر روز به اندازه کل تاریخ بشری است.
«براین اروند» استاد فلسفه دانشگاه بروکلین در مقدمه کتاب خود
 با نام «morality of war» می‌نویسد: "دیگر باید مفهوم جنگ، به مثابه عملی شناخته شود که منجر به "درگیری" بین دو سیستم سیاسی مختلف است." 1
با استناد به تعاریف گسترده‌ای که می‌توان از "جنگ‌های مدرن" و "درگیری" بین دو "سیستم سیاسی" در دنیای امروز ارایه داد؛ به دوران جنگ‌های "پراکیسکال" خوش آمدید.
منازعاتی‌ که حتی شاید در آن یک گلوله شلیک نشود ولی میلیاردها دلار هزینه در‌بردارند؛ نقاط حساس و کلیدی طرف مقابل مورد حمله قرار می‌گیرند و هدف هم همانند تمامی جنگ‌های بشری از دوران غارنشینی تاکنون، به خاک سیاه نشاندن "دشمن" است.
با  تعاریف مدرن از "منازعه" و "جنگ" که امروزه با آن مواجهیم، باید گفت بی‌برو‌برگرد، ایران و اسراییل در یک "جنگ"  و یا "منازعه" اعلام نشده هستند.
شاید در ابتدا ادعای بزرگی به نظر رسد ولی اگر کمی به هزینه‌ها و حجم حملات "پراکسیکال" طرفین، که به علت تقابلات ژئوپلتیک و ایدوئولوژیک دو نظام سیاسی "محافظه‌کار"، "مذهبی" و "تندروی" تهران و تل‌آویو بر هر دو وارد شده  و می‌شود مداقه شود، احتمالا بسیاری با این جمله موافق خواهند بود که وضعیت ایران و اسراییل، "جنگی" است.
-    شبکه‌های جاسوسی و صرف هزینه‌های هنگفت در برآوردهای نظامی-اطلاعاتی
-    تامین اسلحه و جنگ‌افزار برای گروه‌ها و میلیشیاهای مخالف اسراییل که هزینه‌های اقتصادی-‌دیپلماتیک فراوانی برای تهران دربرداشته
-    تعارض تمام‌عیار دیپلماتیک برای جلوگیری از نفوذ طرف مقابل در نقاط مختلف دنیا از افریقا گرفته تا امریکای لاتین
-    حملات رایانه‌ای طرفین، به خصوص حمله رایانه‌ای اسراییل توسط ویروس "استاکس‌نت" به تاسیسات هسته‌ای ایران که از آن به "اولین جنگ نرم‌افزاری دنیا" نام برده می‌شود.
-    جو وحشت از قدرت روزافزون حزب‌الله لبنان و حماس در توانایی مورد هدف قرار‌دادن اهداف بیشتر و حساس‌تر در اسراییل، به خصوص "تل‌آویو" و صرف هزینه‌های سنگین برای خنثی سازی این حملات احتمالی که در پروژه "گنبد آهنی" اسراییل نماد یافته‌است.
و مگر جنگ چیست غیر از این؟

جنگ تسلیحاتی
ایران در سال‌های متمادی تلاش فراوان داشته تا گروه‌های نظامی معارض اسراییل را با سلاح‌های خود تجهیز کند.
با این کار توانسته‌است جبهه "جنگ" را از مرزهای خود دور و به مرزهای اسراییل و سرزمین‌های اشغالی  بکشاند. مسیله‌ای که اعضای حماس در سال‌های اخیر درسفر به تهران و جلسه با دانشجویان در دانشگاه تهران به آن اشاره کردند.
طبق اسنادی که اخیرا پایگاه "ویکی‌لیکس" در این مورد دراختیار عموم قرارداده، براساس مذاکرات آقای بشار اسد رییس‌جمهور سوریه و مکالمات او با چند دیپلمات بلند‌پایه فرانسوی از جمله یکی از مشاوران آقای نیکولا سارکوزی رییس‌جمهور فرانسه که جزییات این مکالمات در اختیار مقامات امریکایی قرار گرفته، آقای اسد رسما تایید کرده از عبور محموله‌های سلاح از طریق کشورش به حزب الله لبنان و غزه با خبر است. در این اسناد آمده: "بشار اسد رییس‌جمهور سوریه رسما اعلام کرد از محموله‌های سلاحی که به حزب‌الله لبنان داده می‌شود مطلع است و این کار را تسهیل می‌کند. و در ادامه قول داده اگر بلندی‌های جولان به سوریه بازگردانده شود، این روند را متوقف می‌کند."2
به نظر می‌رسد مبدا تقریبا تمامی این سلاح‌ها ایران است.  
"یوگنی ساتانوفسکی" مدیر انستیتوی خاور نزدیک امریکا در این مورد معتقد است: "این ایران است که امروزه پشت‌سر حماس ایستاده، همین ایران است که تا این اندازه جنگجویان حماس را به نیروهای متخصص و زبده‌ای بدل کرده. این تهران است که امروز وظیفه سازماندهی، تامین مالی و تسلیحاتی حماس را بر عهده دارد، مانند آنچه پیش از این برای حزب‌الله انجام داده بود. جنگ قبلی در لبنان با حزب‌الله عملا اولین جنگ ایران و اسراییل بود که اسراییل در آن بازنده شد. حال اسراییل حاضر به شکست نیست اما در آینده مشکل به‌مراتب بزرگ‌تری پیش روست. با توجه به اینکه درگیر شدن با ایران با توجه به داشتن حماس در جبهه جنوب و حزب‌الله در شمال بی‌فایده است روشن است که حمله به ایران، اگر رخ دهد، فقط بعد از آن خواهد بود که اسراییل دو نیروی پشتیبان ایران را در کنار خود در هم شکند."
درهمین راستا، طبق اسنادی که به تازگی توسط ویکی‌لیکس افشا شده، براساس مذاکرات بین یک مقام عالی‌رتبه نظامی اسراییل وسفیر امریکا در اسراییل، تل آویو معتقد است ایران نوع خاصی از موشک را برای گروه حماس طراحی کرده که توانایی دارد از تونل‌های باریکی که در نواز غزه بین مرز فلسطین و مصر ایجاد شده به غزه انتقال داده شود.3
مجله تایم نیز حدود یک هفته پیش در مقاله‌ای در مورد نقش ایران در تحولات اخیر منطقه نوشت: "ایران می تواند دردسر ایجاد کند. حمایت آنها از حزب‌الله لبنان و حماس تهدیدی برای اسراییل است و اسراییل این حق را دارد  که به هرنحو با حمله به آنها این تهدید را نابود کند."4
این‌ها مثال‌های بسیار کوچک و متاخر حمایت نظامی-مالی ایران از حماس و حزب الله لبنان است و یا تصور امریکا و اسراییل از این حمایت‌ها.
تهران در مسیر قوی نگه داشتن حماس و حزب‌الله لبنان هزینه‌های اقتصادی و دیپلماتیک فراوانی پرداخته و همواره به این علت مشکلات و کشمکش‌های فراوانی با کشورهای "غرب" داشته است و همواره به آن متهم شده که از گروه‌های تروریستی حمایت می‌کند -نکته مهم این که این ادعاهای کشورهای غرب مبنی بر تروریستی بودن گروه‌های نظیر حماس و حزب الله لبنان جای بحث دارد. -
قطع ارتباط ایران با کشورهای افریقایی که یکی از اصلی‌ترین مسیرهای انتقال این سلاح‌ها بوده از این جمله است. قطع ارتباط و سردی تمام عیار ارتباط‌های دیپلماتیک ایران با نیجریه، گامبیا وسنگال از این دست است.
افریقا قاره‌ای است که دستگاه سیاست خارجی ایران به‌خصوص به‌علت "نگاه به کشورهای جنوب" که هدیه شخص آقای احمدی‌نژاد و مشاوران او در عرصه سیاست‌خارجی به سیستم سیاست خارجی ایران در این شش سال بوده، سرمایه‌گذاری سنگینی روی آن شده ولی به علت اینکه افریقا به جاده ابریشم سلاح‌های ایران بدل شده، این سرمایه گذاری‌ها بی‌تاثیر و روابط تهران و پایتخت‌های افریقایی به سرمای سیاهی گرفتارآمده.
ارسال گزارش کشورهای افریقایی از کشف محموله سلاح از ایران، به شورای امنیت سازمان ملل متحد، باعث خواهد شد تا تهران مشمول تحریم‌های بیشتر و یا تحرکات تنبیهی دیگر شورای امنیت شود که میزان و حدود آن هنوز نامشخص است. تهران برای کسب اجازه عبور کشتی‌ها و کاروان‌های زمینی سلاح‌های خود مجبور به بذل و بخشش‌های فراوان در این منطقه بوده. حتی به دلیل اجازه گرفتن از کشوری مانند "شبه‌جزایر کومور" برای عبور کشتی‌های تسلیحاتی خود از یک آبراهه استراتژیک این کشور، به این کشور کمک‌های فراوان مالی کند؛ کشوری که سفیرآن در تهران چندی پیش رسما گفت: دوستی کومور با تهران برای ما هزینه‌های فراوانی داشته است.5
.- کومور عضو کنفرانس عرب است.- و نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر این کشور چند صد هزار نفری، پیروز شد که وعده قطع ارتباط با ایران را به هواداران خود داده بود.6
این تنها بخشی از هزینه‌هایی است که تهران برای  کمک تسلیحاتی به شبه نظامیان مورد حمایت خود پرداخته. اما از سوی دیگر اسراییل نیز هزینه‌های فراوان اقتصادی و دیپلماتیک برای خنثی کردن این قدرت نظامی پرداخته.
حمله به غزه و محکوم شدن به جنایت جنگی توسط سازمان ملل متحد از این دست است.
یا حمله اسراییل به کاروان کشتی کمک‌های انسان دوستانه "مرمره" که اسراییل مدعی بود اعضای آن با حماس و ایران در ارتباط هستند و باعث شد وجهه اسراییل آسیب جدی ببیند و روابط استراتژیک تل‌آویو با آنکارا به سردی بی سابقه ای گراییده شود.
پس از این واقعه بود که مقامات اسراییلی رسما اعلام کردند اسراییل در یک انزوای جهانی قرار گرفته.
اسراییل که همواره با مشکلات شدید اقتصادی روبرو بوده است، -12 درصد مردم اسراییل زیر خط فقر زندگی می‌کنند.این در حالی است که این رقم در میان اعراب حاضر در مناطق اشغالی 42 درصد است.- مجبور بوده بخش بسیار زیادی از بودجه سالانه خود و کمک‌های امریکا را صرف تاسیسات و افزارهای دفاعی کند و یا سن آماده‌باش نظامی را در کشور خود تا میان‌سالی بالا ببرد تمامی این مسایل، مشکلات فراوان اجتماعی–اقتصادی برای اسراییل به وجود آورده.7

عملیات جاسوسی
اسراییل همواره برای کسب اطلاعات و یا احتمالا وارد آوردن ضربه‌های تاکتیکی هزینه‌های هنگفتی صرف جاسوسی و کسب خبر از ایران کرده است.
در کنار اخباری که هر از گاهی مقامات اطلاعاتی ایران از کشف، دستگیری و یا حتی اعدام تیم‌ها و حلقه‌های جاسوسی اسراییلی در داخل کشور می‌دهند و یا ارتباطی کهگفته میشود بین اسراییل و دانشمندان هسته‌ای ایران وجود دارد که نمی‌توان بر صحت کامل آنها صحه گذاشت، آنچه که واضح است این است که ایران به عنوان اولین خطر خارجی اسراییل در دنیا اریابی می‌شود و به تبع هدف اول برنامه‌های جاسوسی اسراییل نیز هست که هزینه‌های فراوانی برای اسراییل دارد. یکی از مهمترین هزینه‌ها راضی نگه داشتن کشورهای همسایه ایران برای حمایت آنها از تیم‌ها و تجهیزات جاسوسی اسراییل است.
ویکی‌لیکس در این زمینه عنوان‌کرده: "اسرائیل از خاک جمهوری آذربایجان علیه ایران جاسوسی می‌کند."
براساس این اسناد اسرائیل و جمهوری آذربایجان قراردادهای چند صد میلیون دلاری خرید اسلحه امضا کرده‌اند. اسرائیل تلاش می‌کند هم‌پیمانی خود را با جمهوری آذربایجان که دارای مرزهای طولانی با ایران است؛ حفظ کند.
در این اسناد آمده: "هدف اساسی اسرائیل از این روابط، حفظ آذربایجان به عنوان یک هم پیمان علیه ایران، استفاده از این کشور برای دست‌یابی به اطلاعات جاسوسی و بهره‌مندی از جمهوری آذربایجان به عنوان بازاری برای تولیدات نظامی است."8
در لیستی که نام کشورهایی که با اسراییل در عرصه جاسوسی از ایران همکاری می‌کنند می‌توان نام بسیاری از کشورها در امریکای جنوبی مانند شیلی و حتی همسایه‌های ایران  را اضافه کرد.
حدود دو سال پیش روزنامه "ساندی‌تایمز" انگلیس حتی نام ترکیه را نیز وارد این لیست کرد. این روزنامه نوشت: "ترکیه میزبان یکی از بزرگترین سایت‌های جاسوسی اسراییل با هدف(رصد) ایران است." و خبر از حضور مرکزجاسوسی اسراییل در خاک ترکیه در نزدیکی مرزهای ایران داد. حتی خبرگزای "پرس‌تی‌وی" متعلق به جمهوری اسلامی  نیز این اخبار را تایید کرد.9
به‌نظر می‌رسد طی اتفاقاتی که بین ترکیه و اسراییل افتاده و روی کار آمدن رییس جدید دستگاه جاسوسی ترکیه که رابطه بسیار خوبی با تهران دارد، این مرکز تعطیل شده باشد.
حتی ترکیه اجازه‌داده بود اسراییل از حریم هوایی خود برای استفاده هواپیماهای جاسوسی برای کسب اطلاع از ایران استفاده کند.11
 پس از حمله اسراییل به کاروان کمک‌های انسان‌دوستانه مرمره و روی کار آمدن فردی در مقام ریاست دستگاه جاسوسی ترکیه که رابطه خوبی با ایران دارد به‌نظر میرسد این روابط اطلاعاتی قطع شده است.12

تقابل دیپلماتیک
تهران و تل‌آویو در عرصه بین‌المللی نیز برای به خاک مالیدن پشت طرف مقابل تلاش‌ها و هزینه‌های هنگفتی پرداخت‌ کرده‌اند. بارزترین عرصه‌های تقابل ایران و اسراییل در سال‌های اخیر در قاره افریقا و امریکای جنوبی بوده‌است.
از ظواهر امر و اطلاعاتی که در رسانه‌ها در دسترس همگان قرار دارد می‌توان گفت ایران کم‌کم دارد بازی را در قاره سیاه به اسرائیل می‌بازد اما از سوی دیگر دست برتر را در زمین بازی امریکای جنوبی در اختیار دارد.
تهران سعی کرده با سرمایه‌گذاری در عرصه‌های مختلف، دل دولتمردان قاره سیاه را به دست آورد. سنگال را تاکسی‌های سمند فراگرفته. در دو سال گذشته آقای احمدی‌نژاد بارها به آفریقا سفر کرده است. ایران قصد دارد در این کشور سدی برای تولید برق بسازد. در اوگاندا نیزطرح‌هایی در زمینه‌های نفت و پالایش دارد. این سرمایه‌گذاری‌ها باعث شده حتی تعداد شیعیان درقاره افریقا افزایش یابد.
براساس اعلام نهاد ایرانی "مجمع اهل بیت" شمار شیعه شدگان در آفریقا به چند ده میلیون نفر رسیده این در حالی است که پیش از این، شمار آنها بسیار محدود بود.13
نفوذ ایران در آفریقا باعث شد تا  روابط سیاسی اسراییل با کشورهای قاره سیاه در تنگنا قرار گیرد.
حتی نفوذ ایران باعث شد موریتانی در شمال غرب آفریقا سفارت اسراییل را در این کشور تعطیل کند. سفارت اسرائیل پس از سفر منوچهر متکی وزیر امور خارجه ایران به موریتانی تعطیل شد. گفته می‌شود فروش سلاح ایران به سودان به 12 میلیون دلار رسیده. این در حالی است که سودان تحت تحریم واردات سلاح قرار دارد.
ایران اعلام کرده بیمارستان نیمه تمام اسرائیل در شهر "نواکشوت" پایتخت موریتانی را تکمیل خواهد کرد.
از آن سو نیز آقای "اویگیدور لیبرمن" وزیرامور خارجه اسرائیل سفرهای دوره‌ای فراوانی به قاره افریقا دارد.
تل‌آویو هم برنامه‌های کشاورزی را در کشور آفریقایی اوگاندا آغاز کرده و به طور جدی مشغول فعالیت در کشور گینه استوایی است-این کشور از جمله صادرکنندگان نفت است.- اسرائیل خدمات امنیتی به گینه استوائی ارائه می‌کند و در حال ساخت مجتمع بیمارستانی به ارزش 100 میلیون دلار در این کشور است. بسیاری از کشورهای آفریقایی نیازمند تجربه اسرائیل در زمینه آبخیزداری، فناوری نظامی و امنیتی هستند اتیوپی یکی از این کشورهاست که با افراط گرایان اسلامی در حال مقابله است.
هم اکنون بزرگترین مشتریان تولیدات نظامی اسراییل و مورد اعتماد‌ترین هم پیمانان تل‌آویو در آفریقا هستند.
کنیا هم از افراط‌گرایان اسلامی در کشور همسایه خود یعنی سومالی نگران است به کمک های نظامی و اطلاعاتی اسراییل پناه برده. نیجریه نیز در سال‎های اخیر 500 میلیون دلار سلاح از اسرائیل خریداری کرده که از جمله مهمترین آن می‌توان به هواپیماهای بدون سرنشین اشاره کرد.
نکته مهم آنکه هر‌گاه ایران به افریقا نیاز داشته؛ به طور مثال در رای‌گیری در سازمان ملل و شورای امینت، کشورهای افریقایی به علت فشار امریکا و منافع مشترک در داشتن حمایت اسراییل، پشت ایران را خالی کرده‌اند.
به تازگی با کشف محموله سلاح متعلق به سپاه پاسداران ایران در نیجریه که گفته می‎شود مقصد آن نواز غزه بوده، روابط ایران و قاره سیاه به راستی سیاه شده و اسراییل تا‌کنون مشت ایران را در افریقا خوابانده است.
اسراییل برای انهدام محموله‌های سلاح که گفته می‌شود از سوی ایران راهی نوار غزه بوده، چند بار مجبور به ورود غیرقانونی و عملیات نظامی در برخی کشورهای افریقایی از جمله سودان شده است. همین چند هفته پیش حمله‌ای هوایی به یک خودروی غیرنظامی در شهر پورت در سودان به کشته شدن دو شهروند سودانی منجر شد.
مدتی پس از این اتفاق "علی کرتی" وزیر امور خارجه سودان، اسراییل را به دست داشتن در این حمله متهم کرد و تهدید کرد، خارطوم در این زمینه شکایتی را علیه تل آویو در سازمان ملل متحد مطرح خواهد کرد.
 در سال 2009 نیز جنگنده‌های اسراییلی به کاروانی از خودروها در «پورت» سودان حمله کردند.
مسئولان سودانی درآن زمان گفتند جنگنده‌های ناشناس به کاروانی از قاچاقچیان اسلحه حمله کردند.
مقامات اسراییلی عنوان کردند این حمله توسط هواپیماهای بدون سرنشین اسراییل صورت‌گرفته و طی آن 50 نفر از جمله تیم اسکورت ایرانی این محموله کشته شده اند.14
اما در امریکای‌جنوبی شرایط کمی متفاوت است. همواره امریکا و اسراییل از موج روز‌افزون نفوذ ایران در منطقه امریکای‌جنوبی شکوه کرده‌اند و نسبت به آن هشدار داده‌اند و تلاش کرده‌اند با هم‌پیمانانی در منطقه، تلاش ایران را خنثی کنند. کشورهایی مانند شیلی، آرژانتین و برزیل از این دست هستند.15
اما شاید به نوعی ایران در این منطقه دست برتر را به علت ترکیب دولت‌های چپگرا و ضدیت آنها با امریکا و به تبع اسراییل داشته باشد، کما اینکه ایران کمک‌ها و سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی نیز در این مطقه از جهان کرده است.
به تازگی هشت کشور امریکای لاتین، کشور فلسطین را با مرزهای سال 1967 به رسمیت شناخته‌اند.
رفت و آمدهای دیپلماتیک و حتی نظامی بسیار زیادی از تهران به کشورهای امریکای لاتین صورت می‌گیرد و تهران قرارداد لغو لزوم ویزا با برخی از این کشورها به امضا رسانده است و حتی اخبار و گزارش‌های فراوانی از حضور نیروهای حزب‌الله لبنان در امریکای لاتین به خصوص در ونزوئلا در رسانه‌ها دیده می‌شود. آرژانتین به تازگی پیشنهاد بهبودی روابط با ایران را ارایه داده روابطی که پس از عملیات تروریستی مرکز یهودیان این کشور و مقصر معرفی  شدن تهران در آن به سردی شدیدی گراییده بود. از سوی دیگر رابطه تهران با برزیل نیز داشت روزهای بسیار گرمی را تجربه می‌کرد که نفوذ اسراییل و قدرت اپوزسیون حزب حاکم این کشور برای زیر فشار قرار دادن لولا داسیلوا رییس جمهوری سابق این کشور و دیلما روسف هم حزبی او که اکنون رییس جمهوری این کشور است برازیلیا را از تهران تا حدودی دور کرده است.
لازم به ذکر است اسراییل در کشورهای آرژانتین و برزیل نفوذ فراوانی دارد. آرژانتین یکی از بزرگترین جمعیت‌های یهودی جهان را پس از خود اسراییل در خود جای داده است.
نکته مهم دیگر، تاثیر رابطه اسراییل در رابطه تجاری- نظامی تهران با مسکو است. در حالی که کرملین کم‌کم داشت نرم می‌شد تا سامانه دفاعی اس-300 را به تهران بفروشد. سفرهای مخفی و رسمی مقامات مختلف اسراییل باعث شد تا روسیه این سلاح ها را به تهران نفروشد.16

جنگ رایانه‌ای
نباید شک کرد دومین جایگاه را در رودررویی ایران و اسراییل در بین تمامی منازعات را جنگ رایانه‌ای دو کشور در برمی‌گیرد که اسراییل در آن "بسیار –هیچ" از ایران جلو است.
علت آن "بدافزاری" به نام "استاکس‌نت" است. کرم رایانه‌ای که توانسته رایانه‌های تاسیسات هسته‌ای ایران را تحت تاثیر قرار دهد و بارها شروع به کار نیروگاه هسته‌ای ایران را متوقف کند.
البته ایران بارها و بارها هرگونه تاثیر این کرم رایانه‌ای را بر تاسیسات هسته‌ای خود تکذیب کرده اما متخصصان بی طرف از جمله متخصصان موسسه امنیتی "سایمنتک" از تکنولوژی فوق پیشرفته‌ای که در این کرم به کار رفته اظهار تعجب کرده‌اند. این موسسه اعلام کرده این کرم بلاشک پیشرفته‌ترین بدافزاری است که تاریخ به خود دیده و با توجه به توانایی این کرم برای تاثیر گذاری فیزیکی روی تاسیسات هسته‌ای از جمله راکتورها و سانتریفیوژها و نابودی آنها اولین سلاح نرم‌افزاری دنیا به حساب می‌آید.17
این کرم آنقدر پیشرفته بوده که مجله "نیویورکر" نام استاکس‌نت را پس از ویکی‌لیکس در دومین جایگاه واقعه و تکنولوژِی برتر در عرصه رایانه جهان قرار داده، مقامی بالاتر از فیسبوک.18
طبق اسناد ویکی‌لیکس اسراییل در سال 2005 پس از آنکه به این نتیجه رسید نمی‌تواند به ایران حمله کند که در اسناد ویکی‌‌لیکس مهمترین علت آن درسی عنوان شده که ایران از حمله اسراییل به نیروگاه هسته‌ای "اوزیراک" عراق گرفته و تاسیسات خود را در مناطق مختلف کشور پخش کرده است. راه دیگری برای حمله به تاسیسات‌هسته‌ای را یافت. سلاح نرم‌افزاری. 19
 ولی می‌توان دیگر دلایلی نیز به این لیست اضافه کرد. این دلایل می‌توانند مخالفت‌های ایالات متحده امریکا در هر دو دولت جمهوری‌خواه و دمکرات از سویی و دیگر غیر قابل پیش‌بینی بودن هزینه‌های جنگ با ایران باشد. اسراییل سپس سعی کرد راه‌های دیگر "حمله" به تاسیسات هسته‌ای ایران را بیازماید که "جنگ‌نرم افزاری" یکی از این روش‌ها بوده که طبق اطلاعاتی که روزنامه نیویورک‌تایمز در این زمینه ارایه داد در این مسیر امریکا نیز شریک جرم او بوده است.
اما از سوی دیگر قدرت جنگ نرم‌افزاری ایران به هک و تخریب سایت‌های خبری و یا دولتی اسراییل که آن هم معدود دفعاتی بوده، محدود شده است.
ذکر این نکته حایز اهمیت است که اسراییل با حمله رایانه‌ای به نیروگاه هسته‌ای بوشهر یکی از قوانین مهم سازمان ملل را نیز زیر پا گذاشته. طبق مصوبات سازمان ملل متحد هرگونه حمله به تاسیسات هسته‌ای صلح آمیز هر کشوری پس از سوخت‌گذاری در آنها به کلی ممنوع است که نیروگاه بوشهر در حالی مورد حمله قرار گرفت که تمامی کشورهای دنیا از جمله امریکا بر صلح‌آ امیز بودن این سایت هسته‌ای ایران معترف هستند و حمله زمانی صورت گرفت که میله‌های سوختی برای اولین بار در قلب نیروگاه قرار گرفته بود و عملا مراحل آغاز به کار نیروگاه شروع شده بود.
اسراییل به همین دلیل هیچگاه به طور رسمی مسوولیت تولید استاکس‌نت را نپذیرفت اما آقای "گابی اشکنازی" فرمانده وقت ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش اسرائیل بارها و بارها به طور تلویحی با تبختر از این حمله به عنوان یکی از افتخارات زمان مدیریت خود نام برده است.20
طبق اسناد ویکی‌لیکس، آقای گابی اشکنازی کسی بوده که در مقابل فشارهای آقای "ایهود باراک" وزیر جنگ اسراییل برای حمله نظامی به ایران مقاومت کرده بوده.
سایه وحشت
شهر نه‌چندان بزرگی مانند تل‌آویو پایتخت اسراییل را تصور کنید که تا کنون هیچ موشکی از حزب‌الله لبنان و یا حماس به آنجا نرسیده و تعداد عملیات‌های صورت گرفته از سوی هرکدام از سازمان‌های نظامی فلسطینی شاید به تعداد انگشت‌های دو دست نیز نرسد.
حالا خود را جای اسراییلی‌ها بگذارید که به این جمع‌بندی رسیده‌اند، حزب‌الله لبنان در جنگ آتی با آنها، توانایی شلیک روزانه 100 موشک تنها و تنها به تل‌آویو را به دست آورده؛ بی‌پرده وحشتناک است.
طبق اخرین اسنادی که ویکی‌لیکس منتشر کرده، اسراییل انتظار دارد جنگ آتی اسرائیل علیه حزب‌الله لبنان "بسیار دردناکتر" از قبلی‌‌ها باشد، تاجایی که انتظار می‌رود حزب‌الله لبنان چیزی بین 24000 تا 36000 موشک طی دو ماه به سمت اسراییل شلیک کند.
در اسناد ویکی‌لیکس که در اختیار روزنامه "هاآرتص" چاپ اسراییل قرار گرفته است آمده: "اسراییل انتظار دارد بین 24000 تا 36000 موشک طی دو ماه به سمت اسراییل شلیک شود که هدف 6000 تای آنها  پایتخت اسراییل یعنی تل آویو است."
طبق این اسناد که به مکالمات یک مقام امنیتی امریکایی و اسراییلی مربوط می‌شود مقامات موساد انتظار دارند روزانه بین  400 تا 600 موشک به سمت اسراییل شلیک شود که سهم تل‌آویو روزانه 100 موشک برای دو ماه تمام است.
در ادامه اسناد ویکی‌لیکس در این رابطه آمده: "اسراییلی‌ها عنوان می‌کردند  قاچاق سلاح از ایران و سوریه به حزب‌الله یک چالش استراتژیک برای اسراییل است و این اتفاق به شدت گزینه‌های دیپلماتیک برای رسیدن به صلح را محدود می‌کند."-صلح با اعراب شاید بزرگترین دغدغه تمامی اسراییلی‌ها در نیم قرن گذشته باشد.-
بر اساس اسناد فاش شده، مقامات اطلاعاتی-نظامی اسراییل معتقد هستند، حزب‌الله لبنان( تا آن زمان) 20000 عدد از راکت‌های 220 و 302 میلی‌متری و چند صد موشک "فجر" و صدها موشک ضد‌تانک و صدها موشک ضد تانک قابل ردیابی. تعداد متنابهی موشک‌های ضد هواپیمای "اس‌ای 14" و "اس‌ای‌7 " و "کیو دبلیو" و... و مقدار غیر قابل ارزیابی مواد منفجره در اختیار دارد."21
این برآوردهای عظیم از سلاح‌های در اختیار حزب‌الله لبنان جدا از توانایی‌های حماس و دیگر گروه‌های معارض اسراییل، تل آویو را در موقعیتی که وضع اقتصادی آن نامناسب است، وادار کرده دست به خرج‌های کلان و سرمایه گذاری‌های سرسام‌آور، روی پروژه‌های دفاعی بسیار پیشرفته مانند پروژه "گنبد آهنی" بزند.-پروژه گنبد آهنی نمونه کوچک برنامه دفاع موشکی آمریکا است که توانایی دارد چند لحظه پس از شلیک موشکی به سمت اسراییل آن را در آسمان مورد هدف قرار دهد.- و همین امر باعث ایجاد مشکلات اجتماعی و بروز ناآرامی‌ها و نارضایتی‌های اجتماعی در اسراییل شده. اسراییل باید پولی را که صرف رشد اقتصادی شهروندان خود کند- بخش زیادی از مردم اسراییل زیرخط فقر زندگی می‌کنند- صرف اهداف نظامی کند و از سوی دیگر دولت‌های مختلف درتل‌آویو به علت عدم توانایی در به دست آوردن صلح و یا آتش‌بس پایدار با بی ثباتی سیاسی مواجه می‌شوند. از سوی دیگر همواره هراس از شلیک شدن موشک در دل مردم اسراییل وجود دارد که این خود به تنهایی هزینه‌های انسانی-روانی و اجتماعی فراوانی برای مردم اسراییل دارد.
و نکته پایانی آنکه نباید حمایت‌های تمام و کمال ایالات متحده امریکا را به هر نحو از اسراییل و در مقابل تلاش این کشور، برای محدود کردن روابط و توانایی‌های بین‌المللی تهران، در این رویارویی  فراموش کرد.
شاید در کنار تمامی "کارزارهای" تهران و تل‌آویو، حمایت امریکا، جنگ افزاری است که به مثابه سلاح هسته‌ای اسراییل است و گاهی با به‌کار بردن آن و گاهی ایجاد هراس از به‌کار بردن احتمالی آن، تهران را تحت فشاری قرار داده که این خود، به تنهایی ماجرایی دیگراست.




تهدید سپاه، حملات اصول‌گرایان

احمدی نژاد در خانه، یارانش در خیابان

در حالی که برخی خبرگزاری‌ها - هم‌چون آفتاب نیوز، نزدیک به حسن روحانی - خبر دیدار محمود احمدی‌نژاد با رهبر جمهوری‌اسلامی را تایید کرده‌اند، یکی از نویسندگان سایت رجانیوز، باانتشار مطلبی در وبلاگ خود، مدعی شد که احمدی‌نژاد برای بازگشت به نهاد ریاست جمهوری سه شرط تعیین کرده است. در همین حال سایت‌های دیگر اعلام کرده‌اند  احمدی‌نژاد از مصطفی محمدنجار،  وزیرکشور، که به گفته این سایت‌ها از افراد نزدیک به بیت رهبری است، خواسته از سمت خود استعفا دهد. 
در تحولی دیگر، و هم‌زمان با اوج گرفتن اختلافات میان آیت‌الله خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد،  پارلمان‌نیوز - متعلق به فراکسیون اقلیت مجلس - خبر از آن داد که طرح استیضاح احمدی‌نژاد با دوازده امضا در مجلس کلید خورده است. 

شروط سه‌گانه برای بازگشت
امیر حسین ثابتی از نویسندگان وب‌سایت رجانیوز - حامیان احمدی‌نژاد - و از جمله همکاران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با انتشار مطلبی در وبلاگ خود مدعی شد که در دیدار محموداحمدی‌نژاد با آیت‌الله خامنه ای، احمدی نژاد سه شرط برای حضور مجدد در نهاد ریاست جمهوری گذاشته است. این سه شرط عبارتند از: انتصاب اسفندیار رحیم‌مشایی به مقام معاونت اولی، برکناری حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات و  سعیدجلیلی از شورای عالی امنیت ملی.
اما چند ساعت پس از انتشار گسترده مطلب این وبلاگ در رسانه‌ها، وبلاگ وی از دسترس خارج شد و سپس  نویسنده آن در گفت‌وگو با برخی سایت‌های اصول‌گرا خبر از آن داد که وبلاگ وی هک شده و باسختی موفق شده آن را از دسترس خارج کند:  "وبلاگ من از روز گذشته مورد حمله هکر‌ها قرار گرفته و بر همین اساس مطالبی به نقل از این وبلاگ به صورت گسترده در سایت‎های ضد انقلاب منتشر شده است".
 این در حالی است که مطلب مورد اشاره وی کدگذاری شده و تنها برای کسانی قابل دسترسی بوده است که این رمز را در اختیار داشته‌اند. 
از سوی دیگر و هم‌زمان با انتشارخبر شروط سه گانه احمدی‌نژاد برای بازگشت به نهاد ریاست‌جمهوری، وب‌سایت فرارو -  از جمله وب‌سایت‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان - خبر از آن داد که احمدی‌نژاد از مصطفی محمدنجار درخواست کرده از سمت خود استعفا دهد. فرارو در معرفی نجار چنین نوشته است: "مصطفي محمدنجار، مسووليت‌هاي پيشنهادي رييس‌جمهور را هنوز نپذيرفته است. وي از حلقه حاميان رييس دفتررييس جمهور، خارج است و رابطه خوبي با دفتر رهبر معظم انقلاب دارد". 
در همین حال  خبرآن‌لاین نیز نوشت که سفر احمدی‌نژاد به استان قم لغو شده است. این سایت بدون آن‌که توضیحی درباره علت لغو این سفر استانی دهد، به نقل از علی بنایی، یکی از نمایندگان شهر قم در مجلس، نوشته است: "قطعا سفر هیات دولت به قم در هفته جاری انجام نمی‌شود".
در همین حال وب‌سایت صراط‌‌ نیوز اعلام کرده است که اسفندیار رحیم‌مشایی - رییس دفتر احمدی‌نژاد - و حمید بقایی - معاون اجرایی و سرپرست نهاد ریاست‌جمهوری - مشغول مذاکره با یکدیگر بوده‌اند. این سایت اعلام کرده است که صحبت‌های این دو در خیابان انجام گرفته و نوشته است: "مشخص نیست محتوای مورد بحث این دو فرد نزدیک به رئیس جمهور چه چیزی بوده است که در دفتر کار، خودرو و یا محل دیگری قابل بیان نبوده است".
در همین حال و هم‌زمان با تحرکات دو طرف درگیری، محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، در سخنانی با اعلام  این نکته که سپاه پاسداران "ارگانی صرفا نظامی نیست بلکه ماموریت های امنیتی، فرهنگی و نظامی را در دستور کار خود دارد"، اضافه کرده است: "این اشتباه بزرگی است که فرماندهان فکر کنند، باید برای دفاع از انقلاب منتظر دستور باشند، البته این مسئله فقط در جنبه‌های غیر نظامی است، ولی دربعد نظامی باید حتما از دستورات پیروی کرد". 
وی سه روز پیش نیز در گفت‌وگویی با خبرگزاری فارس، اعلام کرده بود که یک جریان انحرافی در میان اصول‌گرایان خود را پشت یک چهره موجه پنهان کرده است.

طرح استیضاح احمدی‌نژاد در مجلس
 پارلمان‌نیوز - متعلق به فراکسیون اقلیت مجلس - با انتشار خبری اعلام کرد که برخی از نمایندگان با امضای نامه ای خواستار آن شده‌اند که طرح استیضاح احمدی نژاد در دستور کار مجلس قرار بگیرد. این سایت با اشاره به درخواست این افراد از علی لاریجانی، دلایل این کار را "پاره ای اشکالات در عملکرد رییس قوه مجریه، عدم تبعیت از قوانین و برخی اظهارات  که دال بر تعمد دولت در نادیده گرفتن قانون و مطالبه اختیاراتی فراقانونی می باشد، وهمچنین  نقض مکرر سوگند موضوع اصل 121 قانون اساسی در خصوص اهتمام به ترویج دین و اخلاق و پرهیز از خودکامگی و حمایت از آزادی و حرمت اشخاص و به استناد اصول متعدد قانون اساسی"  اعلام کرده و افزوده ‌اند ادامه چنین روندی به "دیکتاتوری" منجر می‌شود. 
این نمایندگان همچنین "بی اعتنایی به قانون برنامه چهارم توسعه، پا فشاری بر نظرات شخصی در حد سیاستهای کلی نظام، ایجاد تعهدات مازاد بر اعتبارات مصوب، بلا اقدام ماندن مصوبات مجلس ودولت، عدم ارایه گزارش عملکرد سالانه برنامه، تخلفات عدیده در اجرای قانون بودجه، عدم پایبندی به قانون سیاستهای اصل چهل و چهارو استنکاف از ابلاغ برخی مصوبات مجلس" را از دیگر موارد درخواست خود برای در دستور کار قرار دادن استیضاح احمدی‌نژاد ذکر کرده ‌اند. پارلمان‌نیوز گرچه اشاره‌ای به نام این افراد نکرده  اما خبر داده  که این نامه توسط دوازده نماینده مجلس امضا شده است. 
روزنامه کیهان نیز در سرمقاله خود نوشته است: "يك نكته را به اجمال بايد گفت و گذشت. اختلاف سليقه سياستمداران امري طبيعي است. 
تا هر جا هم كه به حريم ها و قوانين آسيب وارد نشود، حق دارند به رقابت سياسي سالم- از جمله در مقاطع انتخابات- بپردازند. اما به اقتضاي عقل و شرع و قانون، هيچ كس مجاز نيست… اين اختلاف ها و دلخوري ها را بر سر سفره مردم بگذارد".
در همین حال برخی از وب سایت‌های خبری اقدام به بازنشر نامه علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای کرده‌اند که چند روز پیش از انتخابات جنجالی سال ۸۸ منتشر شده بود. هاشمی در این نامه هشدار داده بود که احتمال دارد سرنوشتی چون بنی‌صدر در انتظار احمدی‌نژاد باشد. 
 آیت‌الله شجونی، از اعضای جامعه روحانیت مبارز، در گفت‌وگویی با روز‌آن‌لاین سخنان مشابهی را بر زبان آورده بود: "خدای نکرده اگر هر کسی، احمدی نژاد یا غیر احمدی نژاد، از فرمان ولایت کج بشود به سرنوشت بنی صدر و منافقین و قطب زاده و شریعتمدار و منتظری و  بقیه دچار می شود. ما احترام مان برای آقای احمدی نژاد سر جای خودش هست  ولی یک لجبازی او را دوست نمی داریم و آن قصه، قصه مشایی است".
این در حالی است که برخی از وبلاگ‌نویسان حامی احمدی‌نژاد نیز در مطالبی از احساس ناامیدی خود سخن گفته‌اند و صراحتا با اشاره به لزوم  تغییر احمدی‌نژاد خواستار آن شده‌اند که اصول‌گرایان آلترناتیوی به جای وی بیابند. امیرحسین ثابتی در همین زمینه در وبلاگ خود نوشته است: "همه ما این روز‌ها از هم می‌پرسیم که چرا دکتر این کار‌ها را می‌کند؟ همه به نوعی به دنبال جواب هستیم و من هم اینجا می‌نویسم چند 
خطی را که دیگر دارم ۱۰۰درصد مطمئن می‌شوم پاسخ سئوالات این روزهای همه ماست: دکتر الان هر چه که هست، دیگر آن احمدی‌نژادی که ما می‌خواهیم و انتظار داشتیم، نیست. بخواهیم یا نخواهیم، خوشمان بیاید یا بدمانبیاید یا هر چیز دیگر، محمود احمدی‌نژاد تغییر کرده است. من به این اعتقادی ندارم که دکتر از ۸۴ در بین ما با شعارهای مختلف و... نفوذ کرد و الان خودش را
 دارد نشان می‌دهد، بالعکس معتقدم تغییر کرده است و این تغییر آنقدر جدی است که امروز علنا در برابر آقا ایستاده است. حکم آقا برای وزارت مصلحی را بر نمی‌تابد و می‌گوید او وزیر
 رهبری است، نه رییس جمهور، در جلسات هیئت دولت حاضر نمی‌شودو از همه بد‌تر سه شرط برای بازگشت به دفتر کارش گذاشته است…  اگر هنوز هم روزهای پر التهاب قبل ۳ تیر ۸۴ را فراموش نکرده باشیم و یادمان باشد خدا چطور نصرتش را شامل حالمان کرد، می‌توانیم برای انتخابات بعدی گزینه‌ای بهتر از دکتر را بیاوریم. حالا از سعید جلیلی بگیرید تا باقری لنکرانی یا صفار هرندی یا هر کس دیگر که الان شاید حتی اسمش را ندانیم! اما فراموش نکنیم یک نفر مدل احمدی‌نژاد ۸۴ را باید رو کنیم و به کمتر از آن هم قانع نباشیم ".
محمدمهدی اسلامی روزنامه‌نگار اصول‌گرا نیز در وبلاگ خود با اعلام اینکه "به نظر می‌رسد این روزها آزمایشی جدید فراروی ماست" نوشته است: "اینک عقل جمعی اصولگرایان مسیر وحدت را می‌جوید و آن را به عنوان یک امر واجب العطاعه از رهبری دنبال می‌نماید. در این مسیر، بیش از پیش نیازمند آن هستیم که همه در کنار هم در سایه همدلی و صمیمت به پیش رویم، گذشت نماییم و نگهبان اصول باشیم".
حمیدرضا بیانی نیز در وبلاگ خود با اشاره به اختلافات اخیر نوشته است: "فتنه و آزمایش و نیز وسوسه و دشمنی همیشه برای همگان و از جمله آقای احمدی نژاد و سایر مسئولین وجود دارد. اگر در ایمان خود دقت و مراقبت نماید، بصیر باشند، فریب سخنان به ظاهر آراسته و فریبنده‌ی دشمنان آشکار و پنهان خود را نخورند، غرور نکنند، تابع و مطیع ولایت باشند، به مملکت وجودشان و مسئولیت‌شان و مجموعه‌ی تحت مدیریتشان آسیبی نخواهد رسید، اما اگر غرور کنند، چند کار خوب فریب‌شان دهد، احساس کنند که دیگر نیازی به اطاعت از ولایت ندارند، تشخیص خودشان بهتر است و...، آن وقت هر چرخش و انحرافی ممکن است… البته امیدواریم و دعا می‌کنیم که هیچ‌گاه چنین اتفاقی نیافتد، اما دلیل نمی‌شود که کسی از انحراف مصون بماند".
احسان رستگار نیز در مطلبی با عنوان "احمدی نژادی های سابق؛ قربانیان صداقت و زود باوری" اعلام کرده است که "این ما بودیم که احمدی نژاد را به قدرت رساندیم، ولی او ما را شکست. ما از اوّلشاحساساتی بودیم، ولی احمدی نژاد هم از اوّلش اشتباهی بود". وی اضافه کرده است: "در ۸۸ ما دفع افسد از فاسد کردیم ولی به اشتباه؛ به جای رأی به رضایی
 به احمدی نژاد رأی دادیم تا آراء شکسته نشودو موسوی رأی نیاورد. ولی اشتباه کردیم… احمدی نژاد برای ما سرابی بود که نه بهر رسیدن آب و نان به خود بلکه برای عدالت گستری برای همه به او رأی دادیم. احمدی نژاد برای ما 
سرابی بود که گولظاهرش را خوردیم".
این در حالی است که برخی دیگر از وبلاگ‌نویسان اصول‌گرا سکوت را ترجیح‌ داده‌آند. مجدالدین معلمی دبیرگل سابق جامعه اسلامی دانشجویان در این‌باره نوشته است: "امر به سکوت شده ایم. حجم این درماندگی باور کردنی نیست. فقط می توان امیدوار بود که همه خبرها دروغ باشد".
به نظر می‌رسد اشاره این وبلاگ‌نویس به ناخرسندی رهبر جمهوری‌اسلامی از انعکاس اخبار اختلافات میان مسوولان باشد. وی پیش از این از انعکاس این اخبار در رسانه‌ها و صحبت از اختلافات میان مسوولان گله کرده بود. پس از سخنان رهبر جمهوری‌اسلامی،  وب‌سایت رجانیوز نیز با انتشار مطلبی نوشت طبقه‌بندی اطلاعات در کشور از میان رفته است و صحبت‌های خصوصی مسوولان با یکدیگر و یا اخبار ویژه خبرگزاری‌ها که مختص مقامات عالی‌رتبه نظام است،  سر از رسانه‌ها در می‌آورد،  مساله‌ای که باعث شگفتی کارشناسان امنیتی شده است. 
در روزهای گذشته برخی سایت‌های خبری هم‌چون الف،  ازادی،  دولت‌یار و … مجبور به حذف برخی اخبار خود درباره اختلافات میان رهبر جمهوری‌اسلامی و محموداحمدی‌نژاد شده اند. این در حالی است که حدود ده سایت نزدیک به اسفندیار رحیم‌مشایی فیلتر شده و کار آن‌ها نیز متوقف شده است. در عین حال سردبیر وب‌سایت دولت‌یار با انتشار سرمقاله‌ای در این سایت،  خبر از آن داده است که برخی همکاران این سایت به نهادهای امنیتی احضار شده‌آند. 




«‌پست‌مدرن چیزی جز مدرن بودن نیست»


بخش نخست گفت‌و‌گوی رضا دانشور با یدالله‌ رویایی
رضا دانشور
دفتر خاک - از میان مقالات و گفت‌و‌گوهای منتشر شده در زمانه می‌بایست به‌تدریج برخی از نوشته‌ها و برنامه‌های رادیویی به‌یادماندنی بازیافت شوند و از نو انتشار یابند. در این چارچوب است که اکنون بخش نخست گفت‌و‌گو رضا دانشور با یدالله رؤیایی پیرامون مدرنیسم، پست مدرنیسم و شعر حجم یک بار دیگر، این‌بار در دفتر خاک از نظر خوانندگان می‌گذرد. این گفت و گو در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷در پاریس برای پخش در رادیو زمانه انجام شده است. توجه شما را به این گفت‌و‌گو جلب می‌کنیم:


دیدم برای جامعه‌ی آب‌ها
نظم بزرگِ آزادی‌ست
آزادی است و عریانی

یک لحظه از زمینِ عادت
یک لحظه از زمینِ عُرف
از جامعه‌ی عدالت و قانون
عریان شدم

در آب‌های آزاد عریان شدم
در آب‌های عریان
نظمِ بزرگِ آزادی‌ست

رضا دانشور- به‌جز نیما یوشیج، هیچ شاعر مدرنی در قلمرو فارسی معاصر به‌ اندازه‌ی یدالله رؤیایی موضوع گفت‌وگو بر سر شعر نبوده و به‌قدر او در باب شعر سخن نگفته است. گمان من براین است که اگر نگوییم او تاثیرگذار‌ترین، به جرأت می‌توان گفت یکی از تاثیرگذارترین‌هاست بر نسل شاعران پس از دهه‌ی پنجاه. و یکی از ستوده‌ترین‌ها، حتی، از سوی عیب‌گویانش که‌گاه برخی شعرهای او را دشوار یافته‌اند. باری.

دریا زبانِ دیگر دارد.
با موج‌ها - هجوم هجا‌ها -
با سنگ‌ها - تکلم کف‌ها -
دریا زبان دیگر دارد

شور حباب‌ها
در ازدحام و همهمه‌ی آب
غلیان واژه‌های مقدس
در لهجه‌های مبهم گرداب

ای خطبه‌های آب
بر میزهای مفرغی دریا
ایکاش با فصاحتِ سنگینِ این کبود
اندام من
تلفظِ شیرینِ آب بود

آقای رؤیایی، یک‌جایی از بلانشو نقل می‌کنید که «آیا انسان ظرفیت طرح آن سؤال اصلی (‌رادیکال‌) را دارد؟» و پاسخی که آن‌جا می‌دهید این است که بله دارد و می‌گویید که پاسخ شعر است یا در شعر است. سؤال من این است که الان در روزگاری که ما زندگی می‌کنیم و به‌خصوص چون داریم فارسی حرف می‌زنیم، در قلمرو زبان فارسی و فرهنگ فارسی، «‌سؤال اصلی‌» چیست؟

اشاره‌ی خوبی می‌کنید. برای اینکه خب مقدار زیادی از خوانش من‌ صرف خواندن بلانشو بوده و کشف او هم برای من مهم بوده است. او در این جمله‌ای که می‌گوید‌: «آیا انسان ظرفیت طرح سؤال اصلی‌ را دارد‌؟» که به‌نظرم در متنی‌ است که از مرگ صحبت می‌کند، و شاید اشاره‌اش به مسأله‌ی مرگ‌، مسأله‌ی برخورد انسان با مرگ باشد. ولی اینکه او «ظرفیتِ طرح سؤال» را می‌گوید، برای من جالب است. چون نوشتن و نویسش، آنکه می‌نویسد، چه شاعر و چه نویسنده‌، کاری جز طرح سؤال ندارد. ولو این‌که متنی که می‌نویسد خود جوابی باشد به مسایل صریح و روزمره؛ و مگر اینکه نویسش او ظرفیت طرح سؤال را نداشته باشد، یعنی آن متن در خود واقعاً طرح سؤال نکند. و کار متن هم بیشتر این است، و این اشاره‌ی من هم به بلانشو از این جهت به نظرم مهم آمد.

«تفکر دروازه‌ی جهنم است»
خب حالا از بحث بلانشو که بگذریم، وضعیتی که شما به‌عنوان یک شاعر ایرانی در پاریس، شاعری که چشم‌های خیلی زیادی - از نسل جوان به‌خصوص - به‌طرفش هست، ایجاب می‌کند که به این سؤال من پاسخ بدهید که به نظر شما چه سؤال اساسی یک نویسنده و یک شاعر در روزگار ما دارد که طرح کند؟
این مسأله‌ی طرح سوال را به نظر من نمی‌شود در قلمرو خاصی محدود کرد. اما برای من یکی از مهم‌ترین قلمروهای طرح سؤال، بازهم اشاره می‌کنم، مساله‌ی ecriture و مسأله‌ی نویسش است و در این مسأله بیشتر زبان است که مطرح هست.


من خیال می‌کنم که انسان امروز هرچه با زبان و زندگی زبان زندگی کند، زندگی واژه‌ها و آن حیات کلمه را، در کار و در حیات خود مطرح کند طرح سؤال برایش بیشتر می‌شود و سرانجام به سؤال اساسی خود، و یا به آن «سؤال اساسی» می‌رسد. از ازل هم همیشه این بوده است. از ابتدای دنیا که می‌خوانیم «در ابتدا کلمه بود»، هنوز هم کلمه است. یعنی خود کلمه طرح سؤال می‌کند، بدون اینکه ما به محتوای کلمه، به معنای آن پیله کنیم. چون نویسش و استیل آن خودش طرح سؤال می‌کند. و من جایی هم نوشته‌ام‌، آن‌جا که صحبت از نثر می‌کنم، که استیل و شیوه‌ی نثر من، جزیی از محتوای نثر من است. یعنی من واقعاً دو زبان دارم. یکی که با آن می‌نویسم، یکی هم آن زبانی که نثر من ارایه می‌کند و حرف‌هایی می‌زند که در اختیار من نیست. و‌گاه سؤال اساسی را هم‌‌ همان مطرح می‌کند‌.

وقتی صحبت از زبان می‌شود، به‌خصوص حالا که اشاره کردید به نثر، به‌هرحال زبان یک ‌سویش تفکر است. می‌گویید که‌ (جمله مال خود شماست): «تفکر، دروازه‌ی جهنم است». منظور چیست؟

البته این حرف یک پارادوکس است، یعنی عادتی‌ست که من غالباً دارم و در تفکر من هم همیشه محور خاصی مطرح نیست. محور حاکمی تفکر من را اداره نمی‌کند و به همین جهت بیشتر «پارادوکس»، فارسی‌اش چه می‌شود... «نقیضه» یا.، «حرف عجیب» یا هر چی.. نمی‌دانم معادل فارسی «پاردوکس» را چه می‌توانیم بگوییم، در حرف‌های من زیاد هست. یا به‌عنوان aphorism یا به‌عنوان طرح معنی. اینکه «تفکر دروازه‌ی جهنم است»، شاید یک اغراق باشد برای ما شاعر‌ها و نویسنده‌ها، برای ما که مشغله‌ی کلامی داریم، مشغله‌ی واژه‌ها را داریم. گو اینکه برای خود متفکر‌ها و فیلسوف‌ها هم تفکر دری به بهشت باز نمی‌کند.

ولی ظاهراً تفکر سخت است دیگر! و اسم یک کتاب دیگرتان هم هست «هلاک عقل به‌وقتِ اندیشیدن». به ‌هرحال، یک‌جایی می‌گویید: «و شعر من (ما) می‌خواهد تا پا‌هایش را در اخلاق تازه‌ای محکم کند» به گمان من این، آن سؤال اساسی است، می‌ماند این‌که بگویید این اخلاق تازه، چه هست‌؟

این عبارت یادم می‌آید. عبارتی ا‌ست از متن مانیفست دوم شعر حجم‌. زیرا ما در مانیفست اول، بیانیه‌ی حجم‌گرایی، بیشتر به استتیک و به زیبا‌شناسی شعر پرداخته‌ایم و در قلمرو فرم و زبان حرف زدیم، و بیشتر به ساختمانِ استعاره و تصویر‌ تکیه کردیم‌. در حالی‌که اِتیک (ethique) اگر برابر نباشد، قسمتی از زندگی نویسش را اداره می‌کند. به‌خصوص که در تفکر هوسرلی هم سهمی از تعریف اتیک را حضور «غیر» و دیگری می‌سازد. یعنی حرمت «انسان دیگر» ‌. و ما نمی‌خواستیم جای اخلاق و اتیک در بینش حجم‌گرایی خالی باشد. یعنی در طرح اخلاق هم منظورم واقعاً اخلاق و عادات روزمره نیست. این خب، پیشنهادی بود که دوستان دیگر ما هم در موقع نوشتن این متن دوم بیانیه و یا مانیفست عنوان کردند. ‌ اینکه ما می‌گوییم شعر ما باید پا‌هایش را در اخلاق تازه‌ای محکم کند، یعنی ما باید اتیک را در مقابل استتیک فراموش نکنیم.

«چاره‌ای جز مدرن بودن نداریم»
آقای رؤیایی در جایی گفته‌اید که «چاره‌ای جز مدرن بودن نداریم». این حرف هنوز مدرن است؟ آیا مدرن هنوز مدرن است؟

بله. این حرفی‌ست که به نظرم ریشه‌اش در حرف‌های آرتور رمبوست. طرح من هم از این جمله‌ که «ما چاره‌ای جز مدرن بودن نداریم»، برای این است که سوءتفاهم یا تعبیر بدی در ایران از چیزی به‌نام «پست مدرن» شده است که تعریفی هم ندارد، نه در اروپا و نه در آمریکا و نه در ایران که بیشتر از همه جا اغراق می‌کنند. یعنی این همه حرفی که در مورد پست مدرن می‌زنند که یا می‌خواهند ‌پسامدرن یا پست‌مدرن باشند، این آکتیویته‌ را از این زاویه ما در اروپا و آمریکا نمی‌بینیم. خیلی کم، سایه‌ی کمی هست. من می‌گویم، برای اینکه آدم پست‌مدرن باشد چاره‌ای جز مدرن بودن ندارد، پست‌مدرن یعنی مدرن بودن، یعنی در حالتی یکی می‌خواهد پست‌مدرن باشد که می‌خواهد مدرن‌تر از مدرن باشد. به‌هرحال این را می‌گوییم که ما همیشه چاره‌ای جز مدرن بودن نداریم، وگرنه این اسم گذاشتن‌ها بیهوده و باطل است. به‌خصوص که هیچ فیلسوفی‌، هیچ متفکری، هیچکس تعریفی از پست مدرن نداده است! و در تفکر متفکرانی هم که به آن اندیشیده‌اند، امر سر‌گردانی‌ست‌، حرف لقی است‌. پست مدرن چیزی جز مدرن بودن نیست.

شعر حجم در سال‌های چهل ایرانی، که در حقیقت مصادف است با سالهای شصت اروپا، در ایران عرضه شد. و می‌دانیم سال‌های چهل، سال‌هایی‌ست که یک تمایل عمومی برای مدرن شدن در تمام سطوح جامعه خودش را نشان می‌دهد- حالا شکل دولتی‌اش را می‌گویند یک‌جور مدرنیزاسیون شتاب‌زده بوده است، ولی در عرصه‌ی فرهنگ با اتفاق‌هایی که افتاد در جامعه، این تمایل خیلی شدید دیده می‌شد. طرح شدن شعر حجم - رویکرد به نحوه‌ی دیگری سخن‌ گفتن و ارزش‌گذاری افزون‌تری به فرم و بقیه‌ی عوامل سازنده‌ی کار هنری که در شعر حجم خودش را تعریف می‌کند - در این سال‌ها اتفاق افتاده است. و این تقارن من را به این سؤال نزدیک کرد که آیا اتفاق‌ها و حوادث سال‌های شصت در اروپا - که یک چرخش است به طرف مدرن‌ترشدن و نوع جدید مدرنیت، به‌خصوص در می‌ ۶۸ که تبلور این اراده به مدرن‌ترشدن در جنبش می ‌۶۸ فرانسه خودش را نشان می‌دهد؛ آیا روی شما اثر گذاشته بود؟ چون به گمانم، اگر اشتباه می‌کنم تصحیح کنید، بالاخره مقدار زیادی از بینشتان را شما وامدارِ فرهنگ فرانسه هم هستید!

اگر از آخر شروع کنم، اول باید این را تصحیح کنم که برخلاف آن‌چه مشهور است که من تحت تأثیر فرهنگ فرانسه هستم، باید بگویم که من بیشتر تحت تأثیر فرهنگ آلمان هستم تا فرانسه. الان توضیح می‌دهم چرا. نه اینکه تربیت من از فرانسه، از فرهنگ فرانسه تغنی یا تغذیه نکرده باشد، چرا! همیشه آن زبان خارجی که من را به بیرون از دیوارهای شهر و کشورم می‌رساند، زبان فرانسه بوده است. بنابراین از دریچه‌ی این زبان بوده که به دنیا نگاه و نزدیکی کرده‌ام. اما این‌که می‌پرسید سال‌های چهل چه تاثیری در من کرده است و یا توضیحاتی که دادید، باید بگویم که خود این شعر حجم و بیانیه‌ی حجم‌گرایی که می‌گویید در متن سال‌های چهل به‌وجود آمد و یا سال‌های شصت فرنگی، درست می‌گوئید، در آن زمان حتی در سال‌های شصت فرنگی هنوز شاعران اروپایی به این بینشی که ما در ایران رسیده‌ بودیم، نرسیده بودند. یعنی بیانیه‌ی شعر حجم در سالهای چهل (در ایران)، تازه حالا در اروپا دارد شاخه‌های مختلف پیدا می‌کند. چرا؟ برای اینکه آن چیزی که دید و زوایه‌ی دید من را باز کرد و یا چشم من را در دیدن و نوع دیدن من باز کرد، هوسرل بود. ادموند هوسرل و فنومنولوژی‌اش که حالا به «پدیدار‌شناسی» ترجمه‌اش می‌کنند، یا هر چی، فنومنولوژی حالا تازه در اروپا شاخه‌های مختلفی به‌خصوص در مورد شعر و نویسش پیدا کرده است و روی سیستم تفکر هوسرل و برداشت‌های مختلفی که از آن سرزده است، گروه‌های مختلف روی جنبه‌های مختلف فنومنولوژی شرکت و کار می‌کنند. در سال‌های شصت و هفتاد، هنوز هوسرل رادرفرانسه در این درجه از اهمیت نمی‌شناختند. شاگرد او هایدگر بیشتر از او مطرح و مد روز بود‌. ‌ تازه‌ حرف‌های تازه‌ای از ژان پل سار‌تر در باره‌ی او را، آن هم به یمن جزوه‌ای که به ترجمه‌ای لویناس از آلمانی به او رسیده بو‌د، خوانده بودم‌. کتاب کوچکی از او درآمده بود که شانسی به من رسید، و من هم آن را در‌‌ همان سال‌ها خواندم و برای من جرقه‌ای بود، برقی بود؛ و محور این قضیه هم مکانیسم شک و نوع کارکردِ آن است که در واقع چیزی جز نوع تازه‌ای ازنزدیکی به واقعیت نیست. یعنی طرز نزدیک‌شدن من به جهان اطرافم را عوض کرد، و اینکه گفتم چشم‌های من را فنومنولوژیِ هوسرلی باز کرد، برای اینکه چطور ببینم و این «چطور ببینم» چیزی جز دیدن آن چیزی که ندیدنی‌ست نیست! یعنی (همانطور که گفته‌ام)، پشت واقعیت را شناختن، و در پشت واقعیت واقعیت‌های دیگری هست. آن «چیزی» که ما می‌بینیم امر محسوس را عوض می‌کند، بدون اینکه حذفش بکند. یعنی «واقعیت مادر»، اصطلاحی که تنها در بیانیه‌ی شعر حجم است، «واقعیت مادر» همیشه وجود دارد. اما اینکه چطور ما از واقعیت به پشت واقعیت برسیم؟ اینکه گذر ازیک فاصله‌ی حجمی هست و یا اسپاسمان هست از این گذر، و این فاصله را به‌عنوان اسپاسمانتالیسم که ما اسم گذاشتیم، یعنی حجم‌گرایی به طور کلی و نه شعر حجم. چون اسپاسمانتالیسم یعنی حجم‌گرایی. ولی شعر حجم اسپاسمانتالیسمی است در قلمرو شعر. ما در‌‌ همان بیانیه هم نقاش داریم، معمار داریم، قصه‌نویس داریم، و هم سینماگر داریم. و تمام این دید‌ها یک دید است که در تمام هنر‌ها (زندگی) می‌کند و (رشد) می‌کند؛ و در قلمرو شعر شعر حجم است که در ایران، همانطوری که اشاره کردید، خیلی تأثیر کرد. برای اینکه به‌خصوص نسل جوان که دیدِ تازه‌ را می‌فهمید، تشریح و تبلور این دید تازه بود، و هنوز هست. تازه‌ای که تازه می‌ماند. البته غیر از کلاسیک‌ها، طبقه‌ای از جوان‌ها و غیرجوان‌هایی که بیشتر اسیر کلاسیسیسم هستد، و مانده‌اند و یا نمی‌توانند هضم بکنند. چون خود شعرحجم یک بینش اعلایی است که آدم اگر به آن بینش اعلا نرسد، خب نمی‌تواند هضم بکند. به همین جهت هم حجم‌گرایی منکر زیاد دارد، چه در نقاشی، چه در سینما و چه در شعر. و بعد این مسأله که خود شعرموضوع خودش باشد، چیزی جز مسأله‌ی زبان نیست. یعنی حذف ارجاع بیرونی و درونی در شعر. ولی این برای ما این نبود که ارجاع‌های قلمروهای دیگر در شعر به‌کلی و از بن حذف بشود. یعنی با تکیه بر دنیای زبان، دنیای درون و دنیای بیرون را برانیم و از قطعه‌ی شعر تبعیدشان کنیم‌. بر عکس همیشه پیمانه‌ای‌، اندازه‌ای‌، از «من»، از منِ سوژه (دل، درون، احساسات) قطعه‌ی شعر را معاف از خود نمی‌کند. و همینطور حضور جهان خارج، باز هم سهمی از خود را در قطعه باقی می‌گذارد‌. بدون این سهم و آن پیمانه قطعه - شعر موفق نمی‌شود تمام خودش را به زبان بدهد‌، و خودش را موضوع خودش کند.

تمام مکتب‌ها‌ی ادبی و جنبش‌هایی هم که ما در ادبیات و نویسش می‌شناسیم، از رئالیسم تا دادائیسم‌، و از سوررئالیسم تا اسپاسمانتالیسم، همه ‌به همین طریق به وجود آمده‌اند‌: یعنی کسی که تمام شعرش، تمام متن‌اش چیزی جز روایت دنیای خارج نیست، یک رئالیست است، ‌و آنکه قلمروی مسلط را در شعرش دل و درون و سانتیمان می‌سازد یک رمانتیک است. رمانتیسم وجود دارد، همیشه وجود دارد‌، ما نمی‌توانیم آن را نفی کنیم، و نمی‌کنیم‌، که زبان و فقط زبان را به‌کار گرفته باشیم‌، با حذف تمام آن چیزی که در دنیای خارج ودنیای درون ما هست‌. آن‌ها، در یک کار صرفاًزبانی هم‌، همیشه سهم کوچکی از خود ار به قطعه تحمیل می‌کنند‌. سمبولیسم، رمانسیسم و سوررئالیسم و تمام این مکتب‌ها هم طرز همین نزدیکی شاعر و هنرمند را به امر واقع، به چیز، نشان می‌دهد‌، بسته به این‌که آن واقعیت را نقل و روایت بکند، یا پله‌ای بکند برای پرتاب، سکویی بکند برای پرش به جهان‌های دیگر...

در شعر حجم البته زبان، غالب است. زبان است که مشرف است. منتها یک «دوز» کوچکی هم همیشه از «من» و از دنیای خارج دارد. به علت این‌که آن «واقعیت مادر» که گفتم در شعر حجم حذف نمی‌شود. حالا این‌ها را من نمی‌خواهم به‌عنوان تئوری بگویم، چون خسته می‌کند شنونده‌ها را و برنامه‌ی رادیویی‌ هم برای این قضیه نیست. چون طرح این سؤال‌های شما خیلی حرف برمی‌دارد. حالا جواب‌های من هم به همه‌ی آن سؤال‌های شما جواب نمی‌دهد. اما این را بگوییم که تازه در سال‌های اخیر است که مسأله‌ی پدیدار‌شناسی و فنومنولوژی هوسرل دارد روی شعر اثر می‌گذارد. یعنی مسأله‌ی حضور شک‌ و نقش پرانتز، که یکی از تکنیک‌های مغلق و پیچیده‌ی تفکر هوسرل است، و چیزهای دیگرِ فنومنولوژی هوسرلی بسته به تاندانس‌های مختلف، تمایلات مختلفی که گروه‌ها دارند‌، هوسرل برای این‌کار خیلی دریچه باز کرده است‌، و باید دریچه‌هایش را فهمید. اولین باری هم که این دریچه‌ها را برای من باز کرد... که حالا ادامه نمی‌دهم حرفم را، برای اینکه می‌ترسم شما را و شنونده‌هایتان را...

ممکن است که خواهش کنم یک مثال از سینما و از نقاشی برای ما بزنید که این دید، این بینش درآن وجود داشته باشد؟

البته مثال کافی نیست که تمام coteها و تمام جنبه‌های این حرکت را درهنرهای را نشان بدهد و یا الان در حافظه‌ی من نیست‌. اما در سینما‌ که اشاره می‌کنید، نمونه‌هایی من دیده‌ام‌. چه آن‌هایی که در‌‌ همان گروه ما در سال‌های چهل و پنحاه ساخته می‌شد، یادم هست نصیب نصیبی، که روانش شاد‌، خُب، او دو یا سه تا فیلم ساخت بر اساس همین دیدهای حجمی. مثل فیلم سینمایی و درازمدت «چه هراسی دارد ظلمت روح‌!»، و یا فیلمی سی و پنج میلیمتری و بلندی که به سفارش تلویزیون از من و برنار نوئل، شاعر فرانسوی تهیه کرد، و به‌خصوص‌ فیلم‌های کوتاه‌ سه تا پنج دقیقه‌ای که بزای برنامه‌ی «شعر معاصر» در تلویزیون می‌ساخت، روی بعضی شعر‌ها، که عجیب آوانگارد بود...

بخش دوم و پایانی این گفت‌و‌گو به‌زودی در همین صفحات منتشر خواهد شد.



جايزه بين‌المللی کتاب حقوق بشر ۲۰۱۱ به هوشنگ اسدی برای کتاب "نامه‌هائی به شکنجه‌گرم" رسيد

جايزه بين المللی کتاب حقوق بشر سال ۲۰۱۱ به نويسنده ايرانی هوشنگ اسدی برای کتاب" نامه هائی به شکنجه گرم" تعلق گرفت.
برنده اولين دور اين بخش که توسط صاحبان صنعت نشر و رسانه اطريش از سال گذشته به مراسم "جشن کتاب" اتريش افزوده شده،خانم چانگ جانگ، نويسنده کتاب «قوهای وحشی[سه نسل از زنان چينی]» بود .امسال ،بر اساس اعلام سايت رسمی " جشن کتاب" از ميان ۲۰ کتابی که برای دريافت جايزه" کتاب حقوق بشر سال" ۲۰۱۱ نامزده شده و يکی ازانها ماريا وارگاس يوسا ـ برنده نوبل ادبيات ـ بود،هيات داوران يک نويسنده ايرانی را برگزيد.
" جشن کتاب" اطريش از سال ۲۰۰۶ به معرفی و تجليل از بهترين و پرخواننده ترين کتاب های سال اختصاص دارد. " شب کتاب " از سال گذشته، با همکاری صاحبان "صنعت نشر کتاب و رسانه" و وزارت آموزش، فرهنگ و هنراين کشور " جايزه جهانی بهترين کتاب حقوق بشر" رانيز اهدا می کند. هدف از ارائه اين جايزه تاکيد براهميت حقوق بشر بعنوان مقوله ايست که مطابق منشور سازمان ملل، بنيان " آزادی، عدالت و صلح "در جهان است.

منتخبين اين جشنواره،نويسندگان وروزنامه نگارانی هستند که خشونت و پايمالی حقوق بشر را بصورت خبر، گزارش و کتاب عرضه وجهانيان را از ناديده انگاشتن قوانين بين المللی مطلع کنند. برخی ازاين نويسندگان و روزنامه نگاران خود در معرض خشونت می گيرند و گاه جانشان هم بخطر می افتد.
جايزه بين المللی" کتاب حقوق بشر سال" برای قدردانی و بزرگداشت ارزنده ترين اين فعاليت ها که در قالب کتاب (چه مستند و چه داستانی) ارائه شده اند، اختصاص يافته است.
هرسال هياتی بين المللی شامل ۱۹ نفر از شاخص ترين روزنامه نگاران و معتبرترين اهالی رسانه تحت مديريت وزير فرهنگ اتريش کتاب هائی را که از سال ۲۰۰۵ به بعد به زبان های انگليسی يا آلمانی منتشر شده اند، بعنوان نامزد دريافت جايزه به هيات داوران معرفی می کنند.هيات داوران هم که شامل شش روزنامه نگار برجسته اطريشی است کتاب برنده را بر می گزيند.
برای انتخاب کتاب برگزيده حقوق بشر امسال ۲۰ کتاب که نويسنده يکی از آنها مارياوارگاس يوسا برنده نوبل ادبيات است، در اختيار هيات داوران قرار گرفت:
ايشمئيل بيه: «راهی دراز پيموده، خاطرات پسرک سرباز» -رومئو دالاير: «سربازوار می جنگند، کودک وار می ميرند» -باربارا دميک: «هيچ برای غبطه، زندگی های پيش پا افتاده در کره شمالی» - ايوگن فريوند: « کانون های سياست جهانی- چگونه همه چيز به هم مربوط است»- پيتر گادوين: «روزی که يک کروکوديل خورشيد را بلعيد- مجموعه خاطرات»پريسيلا ب. هاينر: «حقايق غيرقابل بيان- عدالت انتقالی و چالش های مربوط به کميسيون های حقيقت» - هوشنگ اسدی: «نامه هايی به شکنجه گرم- عشق، انقلاب و زندان در ايران» -آتنا جفری: «در تعقيب رنگين کمان- دوران انتقال افريقای جنوبی از ماندلا به زوما» - جيکوب کلنبرگر: « قوانين بين المللی بشردوستانه» - ساری ماکديسی: «فلسطين از تمام زوايا- اشغال هميشگی» - ساموئل موين: «آخرين سرزمين آرمانی- تاريخچه ی حقوق بشر» -کوتا نيليما: «مرگ يک رباخوار» -سامانتا پاور: «در تعقيب شعله ی آتش: سرجيو دی ملو و مبارزه برای نجات جهان» -رناتا سرليت: «فرزندان هيولای ريش آبی» (عنوان ترجمه از ليتوانيايی به آلمانی: « جهنم کورنليوس»- راجا شيهاده: «گام های فلسطينی- يادداشتی بر يک چشم انداز گمشده» - بن شفارد: «راه درازی تا خانه: عواقب دومين جنگ جهانی» - ماريو وارگاس لوسا: «ضيافت بزغاله»- گونتر والراف: «از دنيای دلير نوين- سفری به درون» -راب وودوارد: «نبردهای اوباما»
هيات داوران از ميان کتابهای فوق، کتاب " نامه هائی به شکنجه گرم" نوشته هوشنگ اسدی را برگزيد.مراسم اهدای جايزه روزاول ژوئن ( ۱۱خرداد )در وين، پايتخت اتريش برگزار می شود. جايزه در سالن شهر وين توسط شهردار اين شهر به نويسنده ايرانی اهداء خواهد شد.




مهدی کروبی، چهره‌ی شاخص سياسی دهه‌ای که گذشت

مجيد محمدی

مجيد محمدی - ویژه خبرنامه گویا
با نگاهی به تحولات سياسی ايران در دهه‌ی هشتاد خورشيدی، آيا می توان به چهره‌ای شاخص در اين دهه اشاره کرد؟ آيا اين دهه که با بر آمدن يک دولت نظامی امنيتی و به قدرت رسيدن اقتدارگرايان تماميت خواه از دهه‌‌های قبل تفاوت می يابد اصولا چهره‌ی سياسی شاخص و موثری را که در تاريخ ايران از او به عنوان تاريخ ساز ياد شود عرضه کرده است؟ با چه معيارهايی می توان چهره‌های شاخص اين دهه را تميز داد؟
معيارها
چهره‌های سياسی برجسته در تاريخ جوامع انسانی با پنج معيار شناخته می شوند:
۱) تغيير در منش و باورها به سوی حريت و ديگرخواهی در حالی که از آنها انتظار نمی رود (نمونه‌ی جالب توجه اين امر، بودا است)،
۲) برملا کردن فساد و نقض حقوق بشر توسط حکومت‌ها در شرايطی که فضا بسته و اين گونه برملا کردن‌ها پر هزينه است (مثل دانيل اِلزبِرگ در ايالات متحده که اسناد جنگ ويتنام در پنتاگون را افشا کرد)،
۳) ايستادگی مستمر بر مواضع در برابر حکومت‌هايی که بر اساس تبعيض بنا شده‌اند (ماندلا در برابر حکومتی نژاد پرست)،
۴) ارزش و احترام قائل شدن به جان و آبروی انسان‌های معمولی و تحت سلطه و قدرت بخشيدن به آنها (مارتين لوتر کينگ جونيور قهرمان جنبش مدنی در ايالات متحده) ، و
۵) مطالبه‌ی حاکميت مردم، پاسخ به انتظاری که نيروهای آزاديخواه و عدالتگرا دارند و نيز استقامت در بيان و به عمل آوردن ديدگاه‌ها با کمترين هزينه‌های انسانی (گاندی).
چهره‌هايی که مطرح شدند با عمل و ايده‌های خود معيارهای فوق را تجسم بخشيدند. با لحاظ معيارهای فوق، کدام چهره‌ی شاخص سياسی در دهه‌ی هشتاد ايران برخی و سطحی (حتی محدود) از هر يک از اين معيارها را تجسم می بخشد؟
از کروبی نماينده‌ی امام تا کروبی فتنه گر و ضد انقلاب
تحول طلبه‌ی پيری که در طی سه دهه زبان افکار عمومی و ادبيات جامعه‌ی مدنی و دمکراسی و حقوق بشر را فرا گيرد خود پديده‌ای قابل توجه است. کروبی که روزی از خاصان درگاه خمينی بود و دو دهه بعد از وی نيز به نظريه‌ی ولايت فقيه در عمل وفادار ماند به تدريج تاثيرات و فعل و انفعال‌های حکومت مطلقه‌ی فردی را درک کرد و در نهايت در برابر آن ايستاد. در ميان سياستمداران امروز ايران از نسل حاکمان جمهوری اسلامی، کروبی بيشترين آمادگی را برای پذيرش يک حکومت سکولار داراست (علاقه‌ی وی به خمينی بيشتر شخصی است تا ايدئولوژيک). کروبی با فاصله گرفتن از ولی مطلقه‌ی فقيه، در کنار موسوی ضربه‌ای به نظام ولايت فقيه زده‌اند که پس از دو سال هنوز خامنه‌ای در نطق روز اول عيد سال ۱۳۹۰ در مشهد به آنها با عنوان "عوامل فرومايه و گرفتار هواهای نفسانی" (تابناک، ۱ فروردين ۱۳۹۰) ناسزا می گويد.
نامه‌ی تاريخی به هاشمی در مورد تجاوزها
بدون نامه‌ی کروبی به هاشمی رفسنجانی شايد تجاوزهای عوامل ولی فقيه به پسران و دختران در سرکوب‌های بعد از انتخابات هنوز آشکار نشده بود يا حکومت می توانست شهادت زندانيانی را که بدان‌ها تجاوز شده بود با اطمينان خاطر بيشتری انکار کند. بدون اين نامه، رسانه‌های خارجی و بسياری از نيروهای فعال سياسی بالاخص اصلاح طلبان مذهبی که مدعای حاکميت را بر فراز مدعيات مخالفان می نشاندند نمی توانستند اين رفتار وفاداران به ولايت فقيه را در عرصه‌ی عمومی با اعتماد قابل توجه منتشر سازند. طبل رسوايی اخلاقی حکومت را نخست مرحوم منتظری در دهه‌ی شصت و سپس کروبی در دهه‌ی هشتاد در ميان دينداران وفادار به نظام به صدا در آوردند و زبان فروخفته‌ی قربانيان را باز کردند. اين دو روحانی شجاع با طرح اين گونه موضوعات به قربانيان اين شجاعت را بخشيدند که نبايد بر اساس شرم جنايات حکومت را مخفی کرد.
کروبی بر اساس حساسيتی که به نقض حقوق زندانيان بالاخص در دهه‌ها‌ی هفتاد و هشتاد پيدا کرده بود توانست مدارک لازم برای اين اعمال را جمع آوری کرده و به موقع عکس العمل نشان دهد تا آن حد که خامنه‌ای خود به بی آبرو شدن نظام در منظر جهانيان اعتراف کرد: "عده‌ای، ظلم بزرگی را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامی شد و هتک آبروی نظام در مقابل ملت‌ها را ناديده می گيرند." (پايگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری، ۴ شهريور ۱۳۸۸)
اردوگاه اراذل در فرمانيه
حدود دو سال است که اراذل و اوباش تحت فرمان بيت خامنه ای در مقابل منزل کروبی در فرمانيه مشغول عمليات ايذايی بوده‌اند. کسی که سه دهه در جمهوری اسلامی مورد احترام دستگاه‌های دولتی و مقامات بوده اکنون به ضد انقلاب تبديل شده و فرزندش را در مسجد به تجاوز تهديد می کنند. با او و خانواده‌اش همان رفتاری می شود که سه دهه است با تک تک شهروندان ناهمرنگ با سبک زندگی روحانيت و ايدئولوژی حکومتی صورت گرفته است. در برابر کروبی بايد صدها فقيه و مرجع را گذاشت که يا همچنان از حکومت جور دفاع می کنند يا در برابر نقض هر روزه‌ی حقوق مردم سکوت کرده‌اند. کروبی تنها سياستمدار جريان چپ مذهبی بود که دو دهه مستمرا با نظارت استصوابی شورای نگهبان مخالفت کرد و جنتی و مصباح را علنا به چالش کشيد.
پناه زندانيان سياسی
کروبی در دوران رياست مجلس ششم و پس از آن از قدرت سياسی خود برای کمک به خانواده‌های زندانيان سياسی از طيف‌های مختلف بهره می گرفت. او در مواردی به چهره‌های بدنامی مثل مرتضوی رو می انداخت تا به يک زندانی مرخصی داده شود يا حقی از حقوق وی استيفا شود. خانواده‌های زندانيان سياسی در نيمه‌ی دوم دهه‌ی هفتاد و نيمه‌ی اول دهه‌ی هشتاد می توانند به موارد بسياری از باز بودن دفتر و تلفن کروبی به روی آنها شهادت دهند. کروبی "مرد مردم" بوده است و از همين جهت سنگر در حال فرو ريزی ولی فقيه را واگذاشت و به سوی آنها شتافت.
گوشِ شنيدن
کروبی بر خلاف بسياری از سياستمداران معاصر ايران گوش شنيدن داشته است. بسياری از نيروهای مذهبی، سکولار و چپ می توانند گواهی دهند که ملاقاتی فردی يا جمعی با وی داشته و در اين ملاقات‌ها نظرات و مواضع و انتقادات خود را به صراحت به وی انتقال داده‌اند. بر اساس همين باز بودن در برابر نيروهای فعال اجتماعی و روشنفکران و نويسندگان و تحصيلکردگان بود که وی بالاخص پس از تجربه‌ی مجلس چهارم و رد صلاحيت‌های گسترده‌ی نيروهای چپ مذهبی متوجه شد که بدون اتکا بر نيروی مردم نمی تواند سياستمداری کارا و شايسته باشد و نبض مردم نيز افراد مستقل اهل فکر و انديشه‌اند، کسانی که در قدرت، برای قدرت و در خدمت قدرت نيستند.
***
چهره‌های ديگر سياسی که در سال‌هايی از دهه‌ی هشتاد در سمت مردم قرار گرفتند نه استقامت و تداوم عمل کروبی را داشته‌اند و نه شجاعت وی را در زدن کوس رسوايی حکومت ولايت فقيه را، نه مشاورانی متکثر و متنوع و مسئله دار (از منظر حکومت) مثل مشاوران کروبی را می توانسته‌اند تحمل کنند (از مجتبی واحدی، عباس عبدی، عمادالدين باقی و احمد زيد آبادی تا تقی رحمانی، علی معلم، بهروز افخمی و غلامحسين کرباسچی)، نه قدرت سياسی خود را برای مردم عادی و تحت ستم هزينه کرده‌اند، نه خود و اعضای خانواده را در معرض حملات اوباش تحت امر بيت رهبری قرار داده‌اند، و نه با موقعيت شناسی از فرصت های ايجاد شده به نفع جريان دمکراسی خواهی در ايران بهره‌ی کافی گرفته‌اند.
مرحوم منتظری کم و بيش دارای همين مشخصه‌ها در دهه‌ی شصت خورشيدی بود و می توان وی را شاخص ترين سياستمدار ايرانی در اين دهه ناميد. نکته‌ی جالب اينجاست که اين دو به نقاط بسيار مشترکی رسيدند: دفاع از حقوق زندانيان سياسی، دفاع از آزادی‌های مذهبی ايرانيان از جمله حقوق شهروندی بهاييان، ايستادگی در برابر ولی فقيه زمان و در نهايت حصر خانگی. 




۳۰ عضو حزب بعث سوريه استعفا کردند


در اعتراض به «شيوه‌های نيروهای امنيتی» ۳۰ عضو حزب حاکم سوريه استعفا کردند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، اين اعضای معترض حزب بعث سوريه از منطقه بانياس واقع در شمال غرب اين کشور هستند که در آن تظاهرات مخالفان حکومت چندين بار برگزار شده است.
در اين بيانيه آمده است: «روش‌های نيروهای امنيتی عليه شهروندان بدون سلاح در بانياس و شهرک‌های اطراف، به‌ويژه بيضا، بر خلاف همه ارزش‌های انسانی و آرمان‌های حزب است.»
آن‌ها از «بازرسی‌ خانه‌ها، شليک بی‌هدف گلوله‌های واقعی به سوی مردم، خانه‌ها، مسجدها و کليساها» توسط نيروهای امنيتی نوشته‌اند.
اين اعضای مستعفی حزب بعث همچنين «کاربرد خشونت» عليه ساکنان بيضا و رفتار نيروهای امنيتی و طرفداران حکومت را محکوم کرده‌اند.
آن‌ها نوشته‌اند اين رفتارها «موجب تحريک فرقه‌گرايی و دامن‌زدن به احساسات خصومت‌آميز ميان ساکنان کشور می‌شود.»
شش هفته پس از آغاز اعتراضات مردم در سوريه، حکومت بشار اسد از روز دوشنبه پنجم ارديبهشت‌ماه جاری با ارسال تانک‌ها و نيروهای نظامی به شهر درعا، فشار خود را بر مخالفان افزايش داده است.
در طول اين دو روز بيش از ۳۰ نفر کشته شده‌اند و درعا، شهری که اعتراضات عمومی از آن‌جا آغاز شد از بامداد دوشنبه در تصرف نيروهای نظامی است.
برخی از مخالفان از «قتل عام» مردم توسط نيروهای نظامی در درعا خبر داده‌اند. آن‌ها می‌گويند «تانک‌ها در درعا رفت‌وآمد می‌کنند؛ نيروهای نظامی به خانه‌های مردم می‌ريزند و آن‌ها را به قتل می‌رسانند.»
حکومت سوريه مدعی است که نيروهای نظامی «به درخواست شهروندان درعا» به اين شهر رفته‌اند تا به‌ فعاليت‌های «گروه‌های تندروی تروريستی که به نيروهای نظامی حمله می‌کنند و خيابان‌ها را می‌بندند» پايان دهند.
بان کی مون، دبير کل سازمان ملل متحد روز گذشته نگرانی عميق خود را نسبت به سرکوب خونين معترضان سوريه، به‌ويژه استفاده از تانک‌ها و شليک گلوله‌های واقعی توسط نيروهای ارتش، ابراز داشت.
   دبير کل سازمان ملل در حاشيه نشست شورای امنيت در نيويورک برای رايزنی در مورد انتشار بيانيه‌ای در محکوميت خشونت در سوريه، گفت: «مقامات سوريه موظف‌اند از مردم و غيرنظاميان حفاظت کنند.»
شورای حقوق بشر سازمان ملل نيز اعلام نمود که دو روز ديگر نشست ويژه‌ای در مورد وضعيت سرکوب و کشتار غيرنظاميان در سوريه برگزار خواهد کرد.
به گفته ديده‌بان حقوق بشر سوريه از روز ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ (۱۵ مارس) تا کنون ۴۵۳ نفر در اعتراضات خيابانی اين کشور کشته شده‌اند.
بيشتر اين افراد در شهرهای درعا، اطراف دمشق، حمص و لاذقيه کشته شده‌اند.