۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

مهمترین خبرهای روز چهارشنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


انقلاب فرهنگی،ابزار بازسازی استبداد(۲)

( آقای گنجی،دانشگاه ها اطاق جنگ نبودند!) 

فرید راستگو 

به علت جباریت حاکمین و سلاطین، از قدیم در فرهنگ ایرانی، رسم بر این بوده است که دولتها ظلمه و غیرخودی به حساب می آمده اند. بدین دلیل اگر ایرانیان دروغی، تقلبی، جعلی از طرف دولتمردانشان شنیده اند یا بشنوند، برایشان تعجب آور نبوده و نیست و از آنجائیکه به ندرت دولتهای حاکم محبوب مردم بوده اند، ایرانیان بدرستی فکر می کنند که دروغگوئی با ذات مستبدین و قدرتمداران عجین می باشد. همه می دانیم احمدی نژاد در حضور جوادی آملی، مدعی شد که هنگام سخنرانی در سازمان ملل، هاله نوری او را احاطه کرده است(1) از آنجائیکه دروغگو کم حافظه و مستبد اصولاً دروغگو است، او در جای دیگری حرف خود را نفی می کند (2).
اما دروغگوئی و تحریف وقتی از طرف مخالفین مستبدین و مدعیان دمکراسی صورت می پذیرد، ناباورانه و تعجب آور میشود که دیگر از سوی اینان چرا؟. این افراد نمی توانند هم دروغ و تحریف را پیشه خود سازند و هم سعی کنند در کوی نیکنامان، جا و مقامی برای خود دست و پا کنند، اینان غافل از این واقعیت هستند که با بی اخلاقی و ترور فکری یعنی با همان سلاح استبداد نمی توانند در این کوی، منزلتی کسب نمایند و به جنگ استبداد حاکم بروند. فرضاً اگر هم زمانی با کمک اجانب در جنگ با استبداد حاکم پیروز شوند، مطمئناً و بدون کوچکترین شک و تردیدی باید گفت نظام جایگزینی آنان، نظامی استبدادی خواهد بود و در اینصورت معلوم می شود که دعوا بر سر اینکه چه کسی قدرت را داشته باشد بوده است و نه اینکه مردم به آزادی و حقوق ذاتی خود برسند.
اکبر گنجی که مدعی آزادیخواهی و دموکرات منشی است و کوشش می کند تا جامعه استبداد زده و غیردمکرات ایرانیان را دمکرات و به دموکراسی برساند و یا اینکه در این مسیر گام بر می دارد. ولی من نمی دانم چرا در عمل، در صدد القای دروغ و تحریف برخی از وقایع تاریخی- سیاسی بعد از انقلاب که اسناد خدشه ناپذیر هم دارد، می باشد. شاید فکر می کند با زیرکی خاص خود، دیگران متوجه تحریفهای تاریخی او نمی شوند. از برخی از تحریفها و نادرستی های او که در چند ماهه اخیر رسانه ای و برملا شده است در می گذرم و در این مقال به نادرستی و تحریفهایش در مورد انقلاب فرهنگی می پردازم.
آقای گنجی که خود را همواره تحلیل گر سیاسی و تاریخ دان معرفی می نماید، در مقاله پیروزی موسوی یا تقلب در انتخابات می گوید: " تحلیل گر بدنبال تحلیلی مطابق با واقع و تقرب به حقیقت است" (3). وی در همین مقاله در باب مضرات دروغ می نویسد: " دروغ چيزی جز بيان مدعيات کاذب به قصد فريب نيست. اين گونه مدعيات خطرناک است. افراد را گرفتار توهم می سازد." (4) اما خود ایشان با کمال تأسف دست به همان اعمالی می زند که فریب و قبح آن را به دیگران گوشزد می کند.
یکی از حوادث تاریخی بعد از انقلاب که توسط آقای گنجی مورد تحریف واقع شده است و میشود، فاجعه بستن دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی است. او راجع به بستن دانشگاه می گوید: دانشگاه از محل توليد دانش به مرکز گروههای چريکی و اتاق جنگ تبديل شد. " کردستان اولین مکانی بود که انقلابیون با اسلحه رویاروی یکدیگر قرار گرفتند. جنگ گنبد به همان سرعت از راه رسید و مکان دیگری برای زد و خورد و کشتار فراهم آورد. خوزستان هم شکل دیگری از خشونت را به نمایش گذارد. در حالی که درگیری همه جا را فرا گرفته بود، سفارت آمریکا توسط گروهی از دانشجویان اشغال شد. این پروژه، موقتاً گروه های متعارض را حول محور مبارزه ی با امپریالیسم در جبهه ای که وجود خارجی نداشت، گرد آورد(منظور شعاری است که در آن دوران چپ ها سر می دادند:"جبهه ی ضدامپریالیستی به رهبری امام خمینی"). درگیریها در همه جا ادامه داشت. دانشگاه از محل "تولید دانش" به مرکز گروه های چریکی و "اتاق جنگ" تبدیل شد. (5) در اینجا آقای گنجی با بیان این جمله به چند تحریف بزرگ دست می زند: هم ازعلل بستن دانشگاه ها طفره می رود و آن را بدرستی بازگو نمیکند و هم وقایع قبل و بعد از بستن دانشگاه ها را چنان تحریف می کند که با مدعیات کاذب، مخاطبین خود را یا گرفتارتوهم و یا آن چیزی را که در ذهن دارد به آنها القاء کند.
او حتی در سری مقالات زبان روشنفکری معاصر و سلطانیسم فرهنگی به خیال خود در تبیین چرائی انقلاب فرهنگی سخن می راند بدون آنکه بحث اش از انسجام و حتی ارتباط ساده و منطقی برخوردار باشد. درعوض خواننده احساس می کند که مشتی جملات بی ارتباط تحویلش داده شده بدون آنکه بتواند به چرائی انجام انقلاب فرهنگی بپردازد مثلاً در سلطانیسم فرهنگی 5 می نویسد "همین که نزیه به لیبرال دموکراسی متصل شد، کارش تمام شد. ضدیت با امپریالیسم و غرب، به ضدیت با دموکراسی و لیبرالیسم هم تعمیم یافته بود. حبیب الله پیمان، آن روزها، زیر عنوان "لیبرالیسم جاده صاف کن امپریالیسم"، بیشترین حمله‌ها را به بازرگان وارد می‌آورد. می‌نوشت:
"... همانطور که بارها خطر لیبرالیسم را که همسایه‌ی دیوار به دیوار با ارتجاع بوده و غالباً همراه آن راه را برای سلطه‌ی مجدد امپریالیسم باز کرده و سعی می‌نماید به خاطر تثبیت موفقیت و حفظ تسلط سیاسی خود آب رفته را به جوی باز گرداند، معرفی نموده ایم ..."
معلوم نیست ارتباط نزیه و حبیب الله پیمان با انقلاب فرهنگی و جمله احتمالاً گفته شده از طرف پیمان چه ربطی با انقلاب فرهنگی دارد. مراد از آن روزها چه روزهائی می باشند، و تازه اگر منظور نویسنده از آن روزها روزهای انقلاب فرهنگی می باشند در آن روزها بازرگان نقش تعیین کننده ای در قدرت سیاسی نداشته است؛ فاجعه فرهنگی دو ماه بعد از انتخاب شدن بنی صدر بعنوان رئیس جمهور رخ داد. چون گنجی مرادش بیان حقیقت و بازگوئی صادقانه تاریخ نیست او حاضر و یا قادر به بازگو کردن و معرفی و شناخت دلائل و مسببان واقعی انقلاب فرهنگی نیست و این پدیده می تواند از جمله ریشه در ذهنیت قدرت مآبانه اش داشته باشد. در حقیقت، او واقعیات تاریخی را بررسی و تحلیل نمی کند، تا آن را برای نسل جدید و نیروهای محرکه سیاسی جوان بازگو نماید. بلکه با استدلال های سست و ضعیف و نهایتاً مغالطه حقایق را قلب می کند. یکی از شگردهای او این است که با چنین ذهنیتی فاکت ها و جملات عدیده ای را که بعضاً هیچ ارتباطی با هم ندارند جمع آوری کرده و کنار هم می گذارد تا با پنهان کردن حقیقت افراد را گیج و سر درگم کند. که از آن جمله فاکت جعلی "دانشگاه اطاق جنگ" بوده است، می باشد . آقای گنجی در اولین مقاله خود بنام سلطانیسم فرهنگی در شنبه 5 تیر 1389 می نویسد:
« تاریخچه انقلاب فرهنگی ایران: طی ماه های اول پیروزی انقلاب، دانشگاه از محل علم و دانش، به مرکز گروه های سیاسی معتقد به مشی مسلحانه و رادیکال تبدیل شد. هیچ کس به دنبال علم و حقیقت نبود. علم و دانشگاه اموری طبقاتی و بورژوایی محسوب می شد که اگر در خدمت پرولتاریا قرار نمی گرفت، فاقد ارزش بود. دانشگاه هم زمین جنگ و مبارزه بر سر قدرت بود. همه گروه ها به دنبال تسخیر دولت یا مشارکت در قدرت بودند. حداقل کاری که در آن دوران تمام گروه ها ( مسلمان و غیر مسلمان) در دانشگاه ها انجام می دادند، تبلیغ ایدئولوژی ( آگاهی کاذب در معنای مارکسی) بود. "کلاس های درس" به "اتاق های جنگ" تبدیل شد.»(6)
لازم نیست بسیار فکور باشیم تا به ادعای کذب آقای گنجی پی ببریم. ایشان در خارج کشور و در محیط نسبتاً باز و آزاد و در مقابل چشم مخالفان نظام ولایت مطلقه فقیه و آنهم در جلسات هواداران آزادی و حقوق بشر و دمکراسی همان حرفهایی را که پاسدار صادق محصولی، خامنه ای و رفسنجانی در مورد فاجعه دانشگاه و انقلاب فرهنگی می زنند، بازگو و تکرار می کند. نباید از آقای گنجی پرسید که در خارج از کشور چرا آب به آسیاب آقای خامنه ای و رفسنجانی می ریزد و آیا سخنگوی آن ها است؟
توجه کنید. آقای خامنه ای در تاریخ 24 آذر 1387 در ديدار با اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت،‏ دقیقاً همان سخن گنجی را در باره دانشگاه می گوید:
" موج دوم حضور دانشجويان در مواجهه و مقابله‌ با عناصر مسلحى بود كه دانشگاه را لانه‌ خودشان كرده بودند، كه اتفاقاً خيلى از آنها غير دانشجو بودند و همين دانشگاه تهران تبديل شده بود به مركز تسليحات و تفنگ و مهمات و نارنجك! آنها اين وسائل را جمع كرده بودند براى اينكه با انقلاب مبارزه كنند. كسى كه توانست اينها را از دانشگاه تهران ازاله كند، خود دانشجوها بودند. حركت عظيم دانشجوها كه اينجا هم خودش را نشان داد." (7)
آقای گنجی در سلطانیسم فرهنگی 6 در سایت روز آنلاین جمله ای از آقای خامنه ای نقل می کند که بی شباهت به نظر خود آقای گنجی در مورد دانشگاه نیست و در حقیقت یکی است.
" يک نمونه‏اش، همين قضايای دانشگاه تهران بود که گروهک های الحادی آمدند دانشگاه تهران را تصرّف کردند و از اتاقها و سالنها و مراکزش به‏عنوان اتاق های جنگ، انبارهای سلاح و مرکز توطئه عليه اصل انقلاب و عليه نظام استفاده کردند.! فضا را قُرق هم کردند. يعنی يک حالت ارعابی نه فقط در مسؤولان آن روز - مسؤولان آن روز، دولت موقّت بودند که اصلاً جان و توان و دل و جگرِ ورود در اين ميدان ها را نداشتند. آنها که هيچ! - که حتّی در دل بسياری از افراد انقلابی هم ايجاد کرده بودند. در محيط خودِ دانشگاه تهران، اينها بيشترين رعب را ايجاد کردند. من يادم نمی ‏رود که در يکی از سخت‏ترين آن روزهايش، اتّفاقاً خودم در دانشگاه بودم و يک برنامه هفتگی داشتم. در مسجد دانشگاه تهران، آن روز طبق معمول، روزِ برنامه بود. آمدم، ديدم دانشگاه خلوتِ خلوت است. به مسجد آمدم؛ شايد بيست نفر، سی نفری در مسجد بيشتر نبودند. وقتی وارد مسجد شدم، چند نفر آمدند و گفتند: آقا! زود از اين‏جا برويد! گفتم مگر چه شده؟! معلوم شد که بله، دانشگاه را قُرق کرده‏اند و از زدن و کشتن و اين چيزها هم اصلاً ابايی ندارند! چه کسانی در مقابل اينها ايستادند؟ خودِ دانشجويان. اوّلين، يا يکی از اوّلين نشانه‏های بروز فعّاليت مؤثّرِ بسيار کارساز جوشش دانشجويی، در همين قضيه بود. دانشگاه نيمه تعطيل بود، اما دانشجويان - يعنی يک مجموعه انقلابی محض - همه زنده و فعّال آمدند و داخل دانشگاه ريختند و آن‏ جا را تطهير کردند. اين قضيه، مربوط به سال پنجاه و هشت است که آن را عرض می ‏کنم. اين يکی از نمونه‏هاست"[60].
آقای رفسنجانی که همچون خامنه ای یکی از مهمترین عوامل مرکزی استقرار استبداد مذهبی که با دست آقای خمینی بر کشور و بر انقلاب آزادیبخش 57 ملت ایران، حاکم است، می باشد و ام الفسادی و خیانت او برای همه وطن پرستان و آزادیخواهان و مردم ایران آشکار است می گوید: " دانشگاه تهران که نماد هر حرکت دانشجویی در کشور بود، در آن روزها به جای تحصیل و تدریس، میدان نزاع گروهک‌ها بود، به‌گونه‌ای که هر یک از آنان اتاق جنگی مملو از سلاح‌های مختلف برای خود داشتند. (8).
سخنان گنجی در وین را با سخن پاسدار محصولی مقایسه کنید: " سید صادق محصولی ، عضو شورای مركزی آن زمان انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت هم در این باره می گوید: در آن شرایطی كه ضد انقلاب می‌رفت در گنبد ، بلوچستان و... در اهواز به عنوان خلق عرب، در كردستان به عنوان خلق كرد، در گنبد به اسم خلق تركمن علیه نظام و انقلاب كه هنوز كاملاً تثبیت نشده بود می‌جنگید و بعد برای درمانش از امكانات بهداری دانشگاه استفاده می‌كرد، از اتاق‌های دانشگاه به عنوان ستادش استفاده می‌كرد یعنی جو سیاسی این چنین بود كه دانشگاه یك مأمنی برای گروه‌های مخالف انقلاب شده بود كه به راحتی می‌آمدند و می‌رفتند و سلاح می‌آوردند. زمانی كه انقلاب فرهنگی صورت گرفت از دفاتر این گروه‌ها و طرفداران مجاهدین خلق یعنی منافقین در دانشگاه‌ها كلی اسلحه پیدا شد."(9)
اگر تاملی در جملات چهار گوینده فوق نمائیم نزدیکی فکری قابل ملاحظه ای را بین آنان مشاهده خواهیم کرد. به منظور نشان دادن اینکه در تمامی جملات چهار گوینده فوق در مورد قضیه دانشگاه، تاریخ تحریف شده است و مسئله بر همگان روشن شود وحرفی باقی نماند به بررسی ادعای گنجی می پردازم تا نشان دهم او چگونه حقیقت را پنهان می کند.
آمار رسمی سال تحصیلی 1358-59 ، شمار دانشجویان را 174,417 نفر نشان می‌دهد(10). در دانشگاه های ایران همچون دانشگاه های سراسر جهان همواره عده ای از دانشجویان غیر سیاسی هستند که کاری به مشکلات اجتماعی ندارند، آنان پیوسته در کلاس درس حاضر میشوند تا مدرک تحصیلی خود را دریافت کنند و به زندگی خود بپردازند و سال تحصیلی فوق هم از این قاعده مستثنی نبوده است. اما در همان سال یعنی اولین سال انقلاب عده کثیری از دانشجویان که علاقه مند به مسائل سیاسی بودند و عمدتاً و خوشبختانه عقایدشان با عقاید سیاسی آقای خمینی و عصا بدستانش در تضاد بوده است و همین نشان می دهد در همان زمان هم لااقل دانشجویان ایرانی برخلاف آقای گنجی و امثالهم موافق آخوندهای سیه فکر و مرتجع حاکم نبوده اند و باز هم بر خلاف گتجی ها در لباس پاسداری تلاش نمی کرده اند تا استبداد بازسازی شود، در حفظ و دفاع از آزادی های بدست آمده بعد از انقلاب کوشا بودند.
گنجی بخاطر اینکه با دانشجویان آزادیخواه آن زمان مرزبندی کند و جعل خود را برای مخاطبین اش قابل هضم تر نماید، در جمله خود در باب تاریخجه انقلاب فرهنگی دانشجویان را متهم می کند که : هیچ کس به دنبال علم و حقیقت نبود. علم و دانشگاه اموری طبقاتی و بورژوایی محسوب می شد که اگر در خدمت پرولتاریا قرار نمی گرفت، فاقد ارزش بود.
چگونه ممکن است دانشجویان و سیاسیونی که در ایران و در خارج از ایران در بهترین دانشگاه ها و رشته های دانشگاهی تحصیل می کرده اند و جزء سر آمدان جامعه ایرانی بودند و امروز هم هستند به دنبال علم نبوده اند؟؟. دانشجو از نامش معلوم است به دنبال دانش است و کسی که بدنبال دانش باشد در پی حقیقت می گردد مگر اینکه کند ذهن و ذهنی معتاد به قدرت داشته باشد. ضمناً در کدام جزوه و یا کتب کمونیستی یا مسلمانان دمکرات و یا مجاهدین آمده است که علم و دانشگاه اموری طبقاتی و بورژائی محسوب میشوند که اگر در خدمت پرولتاریا قرار نگیرند فاقد ارزش هستند. نمی شود که هر برچسبی که میل مان باشد به دیگران به چسبانیم و هر ملغمه و مغلطه ای را سرهمبندی کنیم و به خورد مخاطبین خود بدهیم. كدام ایرانی- هر قدر كم اطلاع و از همه جا بی خبر باشد، باور كند، كسانی که در ابتدای انقلاب مدعی بوده اند، علم و دانشگاه امور بورژوایی اند و بعد هم همان افراد با تلاش خود در کنکور موفق شده اند تا وارد دانشگاه "بورژوایی" شوند و همانها با تعطیلی آن دانشگاه و علوم بورژوائی تا حد از دست دادن جان خود مخالفت کنند و در مقابل عناصر مرتجع و تبهکار كه علم و دانش را "بورژوایی" نمی دانستند خواهان بسته شدن و بیرون كردن آنها از این دانشگاه بورژوایی بوده اند؟ جملات آقای گنجی بیشتر به طنز شباهت دارد تا واقعیت آیا او با این جملات مخاطبان خود را نادان فرض نمی کند و آنها و حافظه تاریخی شان را به تمسخر نمی گیرد؟ کافی است نگاهی به زندگی و تحصیلات بنیانگذاران و اکثریت اعضاء گروه های ( مسلمان و غیر مسلمان) مخالف رژیم سلطنتی مثل مصدقی ها، مجاهدین خلق، فدائی خلق، سازمان پیکار و.... در داخل ایران و یا اکثر اعضاء و رهبران گروه های سیاسی خارج کشور مثل سازمان انقلابی حزب توده، اتحادیه کمونیستها، جریان کادرها و هواداران آقای بنی صدر و .... بیاندازیم تا شاهد عدم صحت گفتار فوق باشیم.
طبیعی است که بعد از 25 سال استبداد مطلق محمدرضا شاهی با پیدایش فضای آزادی، دانشجویان در فضای آزاد دانشگاه به بحث و گفتگو و گاه به جر و بحث بپردازند. در آن دوران بالاترین کار دانشجویان نمایش فیلم یا برگزاری جلسات سخنرانی بود که آن جلسات هم با همراهی جوانان تفنگ بدست پاسدار و چماقدار حزب اللهی با شعار حزب فقط حزب الله / رهبر فقط روح الله- و لبیک یا خمینی برهم زده می شدند. از لحاظ فکری چیزی که گنجی و سایرین را عذاب می دهد، اینست که چرا بعد از انقلاب دانشجویان صاحب فضای آزادی شده اند و بر خلاف ایشان مخالف بازسازی استبداد بوده اند. در سراسر دنیا دانشجویان هر دانشگاهی وظیفه روشنگری علیه استبداد را بعهده دارند که اگر این را بگوئیم اطاق جنگ بله آن ها اطاق جنگ داشتند. طبیعت دانشجویان در سراسر دنیا آگاهی بخشیدن و از حقوق محرومان دفاع کردن است. دانشجویان یکی ازمهمترین نیروهای محرکه اجتماعی است که مردم را فرا می خوانند تا از آزادی و حقوق خود دفاع نمایند و در مقابل زورمداران و جنایتکاران قد علم کنند. آقای گنجی دانشجویان دلاور و آزادیخواه ایرانی در آن زمان نه اطاق جنگ بلکه اطاق دفاع از حقوق مردم و آزادیهای بدست آمده بعد از انقلاب شکوهمند ضد استبدادی سال 1357 تشکیل داده بودند که متاسفانه توسط امثال شما سرکوب و نابود شدند.
آقای گنجی بر خلاف حرف خودشان که می گوید کار تحلیل گر سیاسی تحلیل مسائل منطبق با واقع و تقرب به حقیقت است. سی سال پس از واقعه بستن دانشگاه هنوز اصرار دارد همان سخنی را علیه دانشجویان دگر اندیش آن زمان به زبان آورد که در آن دوران از طرف انجمن های دانشجوئی وابسته به حزب جمهوری اسلامی، دانشجویان پیرو خط امام شایع و تبلیغ می شد که دانشگاه محل انبار اسلحه گروه های مسلح است و آنان دانشگاه را مبدل به مرکز مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی کرده اند و باید بساط آنها را درهم ریخت. همین امروز از زبان مستبدین و سخنگویانشان مثل خامنه ای، مصباح یزدی، صادق محصولی، کامران دانشجو، مرتضی نبوی، حسین شریعتمداری و انبارلوئی همین گفته ها تکرار میشود.
آقای گنجی در ادامه جملات خود که در فوق آمد و برای اثبات آن گفتار جمله ای از کتاب آقای تقی حمیدیان را می آورد(11) و می نویسد « یکی از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق وضعیت آن دوره را اینگونه توضیح داده است: "روحانیون ستاد های رهبری خود را در مساجد متمرکز کردند. با تلاش و ابتکار مهدی فتاپور و بخش دانشجویی سازمان[ چریکهای فدایی خلق] ، ساختمان دانشکده ی فنی تهران اشغال و به ستاد فعالیت های سازمان تبدیل شد. عده بسیار زیادی از هواداران و مبارزان چپ در آنجا جمع شدند...تمام درهای ورودی دانشگاه تهران توسط انقلابیون مسلح کنترل می شد. به یکی از آن ورودی ها که توسط مجاهدین خلق نگهبانی می شد نزدیک شدم... در ستاد سازمان دائماً رفت و آمد جریان داشت. شعبه های مختلفی تشکیل شد". »(12)
اگر به گفتۀ آقای حمیدیان دقت کنید، آشکار است که این گفته ها راجع به همان روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب است و او در حال توصیف آن روزها است و نوشته اش اصلاً به دوران انقلاب فرهنگی مربوط نمی شود و این آقای گنجی است که گفتار او را به آستانه انقلاب فرهنگی متصل می‌کند تا به مخاطب خود القا کند که گویا دانشگاه پادگان بوده است. و دانشجویان غیر حزب الهی هم افراد غیردمکرات و خشونت طلبی بودند که به اتکای تفنگ در دانشگاه حضور داشتند. آنچه او تلاش می کند تا در کلیه مقالات و گفتارش راجع به وقایع سالهای اول انقلاب اثبات کند این است که همه در دوران انقلاب و بعد از انقلاب خشن، خشونت طلب، غیر دمکرات و انقلابی بوده اند تا خشونت و خشونت طلبی خود و یارانش را در دهه او انقلاب توجیه کند. او برای ثابت کردن این ادعا و اقناع کردن شنوندگان و خوانندگان گفتار خود به تحریف وقایع و لا پوشانی حقایق پناه می برد. آیا بقول خود او دروغ چيزی جز بيان مدعيات کاذب به قصد فريب نيست.
پس از سخنرانی آقای گنجی در وین مبنی بر اینکه دانشگاه از محل توليد دانش به مرکز گروههای چريکی و اتاق جنگ تبديل شد، به دو مقاله برخورد کردم.

ادامه دارد
Fa_rastgou@yahoo.com

1 ) http://www.youtube.com/watch?v=M1iqFe2nNnk
2 ) http://www.youtube.com/watch?v=HCbSX1bLRGY
3 ) http://news.gooya.com/politics/archives/2010/10/112201.php
4 ) همانجا
5) http://news.gooya.com/politics/archives/2010/09/110475.php
6) http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/june/29//-729fb08ed4.html
7) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=4992
8) http://www.hashemirafsanjani.ir/?id=2419〈=1&type=dynamic
9) http://www.irdc.ir/fa/content/9340/default.aspx
10) ماهنامه تحلیلی آموزشی لوح شماره 7 ص 56
11) تقی حمیدیان، سفر بر بال های آرزو، چاپ آرش، سوئد، استکهلم، سپتامبر2004، ص 214.
12) http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/june/29//-729fb08ed4.htm

 

مصاحبه‌ی اینترنتی با داریوش آشوری
کامران ميرهزار

 

 

شايد از همان ابتدايی که می توانستم کتاب بخوانم، دو کتاب در کتابخانه ی خانوادگی مان بيشتر مرا به خود جذب کرده بود؛ "سه خواهر"  آنتوان چخوف را يادم می آيد و "فرهنگ سياسی" از داريوش آشوری را. آن زمان کلمات و عبارت های سياسی برايم سنگين بود و اين کتاب سالها بعد در جوانی بکارم آمد. کتاب های "شعر و انديشه" و " عرفان و رندی در شعر حافظ" مجال بيشتری بودند که با قلم او آشنا شوم و به عنوان نويسنده و پژوهشگر حرفه ای ديدگاه هايش را بخوانم.  گفتگويی هم درباره ی جريان روشنفکری ايران در مجله ی گردون از او خواندم که کمک می کرد با نظرياتش درباره ی اين جريان بيشتر آشنا شوم.   "چنين گفت زرتشت"  ترجمه ی او از کار "  نيچه " می باشد که با شکل تازه ای از واژه سازی به جهان متن نيچه نزديک شده است. تلاش های او برای واژه سازی و توسعه ی زبان فارسی در دو کتاب "بازانديشی زبان فارسی" و "فرهنگ علوم انسانی" منحصر به فرد و درخور ستايش است. اين دو کتاب وضعيت زبان را بگونه ای ديگر طرح می کند و نيازهای برآمده از زبان فارسی را شناسايی کرده و پيشنهاد های ارزشمندی را ارايه می کند.

برای گفتگو با داريوش آشوری می توان از زوايای گوناگونی وارد شد و آرای او را شنيد. گفتگو با داريوش آشوری به عنوان زبان شناس و کسی که سال ها در زمينه ی پيشرفت و توسعه ی زبان فارسی تلاش کرده است و داريوش آشوری که همراه با نوشته هايش در جريان روشنفکری ايران سهيم است. اينکه جريان روشنفکری را چگونه می توان در سطح منطقه يکپارچه کرد و روشنفکران منطقه بويژه افغانستان و ايران را در رابطه ی نزديک تری قرار داد، مجالی ديگر می خواهد.
زبان فارسی در افغانستان اکنون، گاه دوران مشروطيت ايران را تداعی می کند و گاه زبان تاريخ بيهقی را.  زبان فارسی در افغانستان رشدی نداشته است و  همچنين ما نتوانسته ايم زبان را در برخورد با جهان مدرن به شکل علمی و کارشناسی شده درآوريم و متاسفانه مصرف کنندگانی هستيم که، با توجه به هجوم و گسترش جهان مدرن، از زبانی بهم ريخته و بی‌سامان استفاده می کنيم. زبانی که نمی تواند به نيازهای جامعه ی مدرن پاسخ گويد. از اين رو همت و تلاش اهلِ فن را می طلبد. گفتگو با داريوش آشوری می تواند در کشورمان آغازی باشد برای گفتارهای دقيق و راهبردی. 
اين گفتگو تلاش خواهد کرد که سمت های تازه ای را در پژوهش در باره ی زبان بگشايد. ما در روند زايش زبان و سامان دادن نشانه ها، چه می توانيم انجام دهيم؟ گاهی تفاوتی چندانی نمی کند که در خيابان های کابل باشيم و يا سرک های تهران. اين نوع نگاه از جغرافيای اهل سياست درگذشته است. ما برای پيش بردن دقيق اين گفتگو دوران نو فارسی را انتخاب کرده ايم. فارسی رو به توسعه‌ای که بتواند بر پهنای خود بيفزايد.
آقای آشوری، مقالات و نوشته های شما در کتاب "بازانديشی زبان فارسی" وضعيت اين زبان را در جغرافيای ايران ترسيم می کند. شما خود می دانيد که فارسی به پهنه ی جغرافيايی‌ای که ايران می نامندش منحصر نمی شود. بيرون از اين جغرافيا، شما چه گستره ای برای فارسی ترسيم می کنيد؟
آشوری: آقای میرهزار عزیز، این نکته درست است که من به زبانِ فارسی در پهنه یِ جغرافیاییِ ایران توجه دارم و این مسأله طبیعی ست. زیرا من آگاهیِ چندانی از وضع زبان فارسی در میانِ همزبانانِ افغانی و تاجیکمان ندارم، اگرچه گاهگاهی کتابها و مقاله هایی به قلم نویسندگانِ دری و تاجیکی خوانده ام. باری، واقعیت این است که ما، دستِ کم در قلمروِ نوشتار، با سه زبان سر- و- کار نداریم، زیرا می توانیم نوشته ها و گفته های یکدیگر را کم و بیش به آسانی بفهمیم. به رغم گوناگونی گویشها یا لهجه ها، فارسی نوشتاری یا ادبی، چه فارسی خوانده شود، چه دری، چه تاجیکی، یک میراث ادبیِ تاریخی مشترک دارد که در دوره های گوناگون تاریخی، در تاریخی هزار ساله، در پهنه ی هر سه کشورِ کنونی پدید آمده و بالیده است. این میراث مشترک خواه در سمرقند و بخارا و کاشغر و فرغانه پدید آمده باشد یا هرات و بلخ و غزنین یا توس و تبریز و اصفهان و شیراز، همگی آن را از آنِ خود و همزبانان خود می دانیم، اگرچه مرزهای سیاسی میانِ ما جدایی انداخته باشد. در واقع، زبانِ فارسیِ نوشتاری روزگارِ درازی نه تنها زبان مشترکِ سخنگویان به تمامی گویش های فارسی __ یا دری یا تاجیکی__ که زبانِ مشترکِ فرهنگی، ادبی، اداری، و بازرگانی برای سخنگویان به زبان های ترکی و هندی، و جز آن ها، در آسیای میانه و هندوستان و افغانستان و ایران،  و پهنه های جغرافیایی و فرهنگیِ دوردست‌تر، در قفقاز تا بالکان بوده است.
به هر حال، عواملِ سیاسی، جغرافیایی، فرهنگی در طول زمان همیشه سبب شده اند که گویش‌هایِ یک زبان از هم دور و دورتر شوند. در موردِ زبانِ فارسی، اگر روزگارِ درازی نبوغ و آفرینندگیِ رودکی و فردوسی و بیهقی و سعدی، و ده‌ها نامِ بزرگ و کوچکِ دیگر، زبانِ ما را در این پهنه‌ی جغرافیاییِ عظیم، دستِ کم در قلمروِ نوشتار، به هم پیوسته نگاه داشته است، امروز نفوذِ فرهنگ‌های مدرن و علم و تکنولوژی آن از سرچشمه‌های گوناگون و مرزبندی‌های سیاسی ناگزیر ما را از هم دور می‌کند. تنها راه شاید آن باشد که همتِ نویسندگان و اهلِ علم در این زبان، به‌ویژه در ایران، که امکاناتِ بیشتری دارد، بتواند آنچنان مایه‌ی تازه‌ای در این زبان به وجود آورد که بتواند آن را همچنان به عنوانِ زبانِ مشترک زنده نگاه دارد. برای چنین کاری همرایی و همکاریِ سه کشور و سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزانِ آن‌ها ضروری ست. اما در این شرایط بحرانی و بی‌سامانی که در هر سه کشور دیده می‌شود، چنین افق روشنی به چشم نمی‌آید، مگر امکاناتِ ارتباطیِ جدید از راهِ اینترنت روشنفکران و اهلِ قلمِ فارسی‌زبان را با یکدیگر در ارتباط نگاه دارد.
میرهزار: در مراکز رسمی افغانستان از فارسی با عنوان "دری " ياد می شود. می دانيم که دری شکل کلاسيک را نشان می دهد. گاهی در بافتِ زبانی مردم همان بافتِ زبانِ تاريخ بيهقی را به روشنی می توان دید. اما در کنار مراکز رسمی در افغانستان که از این زبان با عنوانِ دری ياد می کنند، مردم در بسياری نقاط آن را همان فارسی می نامند. شما فکر می کنيد که می توانيم با نوعی صورت بندی زبانی که مثلا زبان را به دوران کلاسيک (دری) و نو ( فارسی) تقسيم کند، دوران فارسی نو را سريعتر رشد دهيم؟
آشوری: می‌بینم که شما با نام گذاریِ دو دورانِ "دری" و "فارسی" برای زبان‌مان، و با سبک نو و سرزنده و پیراسته ای که در نثرنویسی در پیش گرفته اید، و در وب سايت تان دیده می‌شود، به این نکته ها و مسائل بسیار آگاه هستید و در این راه می کوشید. اما همان طور که خانم کابلی هم در گفت-و-گو با شما اشاره کرده اند، این نام گذاری برای دو دوره می تواند سبب مقاومت ها و مخالفت های سیاسی شود. به هر حال، این زبان را گویندگانِ بزرگِ آن هم دری گفته اند و هم فارسی. تنها "تاجیکی" عنوانی ست که سیاست رژیم  سوویتی برای جدایی افکنی، و در واقع نابود کردنِ این زبان و نشاندنِ زبانِ روسی به جای آن، در تاجیکستان بر آن زورآور کرده است. امروز با گذر کردن از مرزبندی های سیاسی و نامیدن  این زبان به نامِ مشترک‌اش میان همه ی مردمانی که به آن سخن می گویند، یعنی فارسی، و فهمِ ضرورتِ نوسازیِ آن، و با ایجادِ همسخنی میانِ اهلِ قلمِ پیشرو در هر سه کشور، می‌توان به رشدِ آن یاری رساند.
ما اهل قلمِ فارسی__یا دری یا تاجیکی__ زبان  باید هم به پاسداری از این میراث مشترک و هم چه گونگیِ آموخته کردنِ آن با نیازهایِ دنیای مدرن بیندیشیم. ما نمی توانیم گویش ها یا عادت های زبانی مردم را دگرگون کنیم، مگر آن که با بازسازی این زبان و پراکندنِ آن از راه مطبوعات و ادبیات و آموزشِ رسمی در زبانِ همگانی نیز اثر بگذاریم. این زبان، همچنان که شما هم باور دارید، تنها نمی تواند با یک میراث ادبی کهن زنده و شاداب بماند.
میرهزار: اهلِ سياست مرزبندی های سياسی خود را دارند؛ در حالی که من فکر می کنم هرچند مرزبندی ها ی سياسی تاثير می گذارد، اما می توان بی اعتنا به اين مرزبندی ها کار دقيق علمی کرد و زبان را به رشد رساند. البته اين کار باز هم در کشورهايی مثل ما روشنفکری خاصی می طلبد که شما از آن آگاهيد. به هر حال، فارسی زبانی ست که گويش های گوناگونی دارد: فارسی در گويش کابلی، هراتی، اصفهانی، تهرانی، شيرازی، مشهدی، خجندی، بدخشانی، دوشنبه و ... اين فارسی با گستردگی که دارد و فراتر از مرزهای جغرافيايی ست، چگونه می تواند در هم تنيده تر شود و بر پهنايش بيفزايد؟
آشوری: کاری که من بیش از سی سال است به آن مشغول ام همین کوشش برای بازسازی زبان فارسی ست در حدِ امکان، برای پاسخگویی به نیازهای زبانیِ آن در جهان مدرن، در قلمروِ علومِ انسانی. این کوشش ناگزیر "بازاندیشی زبان فارسی" را می طلبد که هم توسعه و گسترش واژگانِ آن را در بر دارد و هم بازاندیشیِ سبک و شیوه ی نگارش را. این کار آسیب شناسی زبان را هم می طلبد، یعنی هم توجه به مایه های گرانقدرِ میراثِ ادبیِ این زبان و بهره گیری از آن برای گسترش دامنه ی آن بر حسب نیازهای علمی و فنی مدرن، و هم شناخت بیماری هایِ سبکیِ این زبان، به ویژه در زبان نثر، که آن را از بسترِ طبیعی‌اش بسیار دور کرده و زبانِ چالاک و ساده شده‌ی فارسی را به زبانی سنگین و درشتناک و بدهنجار بدل کرده است. این بازسازیِ زبانی کارِ اهلِ قلم است و برای آن البته آشنایی به علومِ زبانیِ مدرن و شناختِ ماهیتِ کاربردِ زبان در جهانِ مدرن ضروری ست.  
میرهزار: در کابل زبان های گوناگون بکار برده می شود و در روابط روزانه جاری ست. زبان های گوناگون با گويش های گوناگون فارسی، پشتو، ازبکی، انگليسی، اردو و گاهی فرانسه، روسی و آلمانی. بسياری از روابط به زبان هايی غير از زبان های بومی برقرار می شود. گاهی کابل شبيه لابراتواری ست برای زبان شناسی. گرچه رفتار سنتی زبان هنوز نقش عمده ای را بازی می کند، اما انرژی نهفته ای را نيز به رخ می کشاند که در آميختگی و دست يافتن به اشکال ترکيبی بهتر بديده می آيد. ما می‌خواهيم اين انرژی را بهتر بشناسيم و بهترين نتيجه بدست آيد. شما می توانيد چه امکان هايی را در اين آميختگی بيابيد؟ در برخورد با تنوع زبان و گويش های آن در افغانستان امروز، چطور می توان انديشيد که زبان غنی تر شود؟
 توجه شما را به برخی از جملات و عباراتی توجه می کنيم که در افغانستان امروز بکار برده می شود. نام فروشگاه ها، شرکت های تجاری، نثر و شيوه ی انشای نامه های اداری، گفتگوی روزانه، نام خبرگزاری و ...
-          کابل پرس
-          د آريانا افغان هوايی شرکت
-          الحاج محی الدين سوپر مارکت
-          ورکشاپ تعمير دستگاه های فوتوکاپی
-          دی تو دی
-          شرکت انجينری مسعود
-          چکن کارن سوپ
-          کابل بانک
-          بعد ار شنيدن اين اطلاعيه پيام صوتی تان را بگذاريد و يا همين حالا تلفن تان را بدون مصرف قطع نماييد
-          بدون کدام پرابلمی از کابل برآمدم و حالی کابل می باشم
-          سفارتکبرای دولت بريطانيه
-          کورس عالی لسان انگليسی و کمپيوتر
-          مرکز تربيوی زنان
-          دولت انتقالی افغانستان/وزارت اصلاعات و فرهنگ/رياست عمومی نشرات/امريت نشرات مرکز
محترم.......
(...........) به امتياز شما و بمديريت مسوول محترم............. تحت نمبر........مورخ........بدفتر راجستر اسناد، ثبت گرديد.
با احترام
..................
رئيس عمومی نشرات و همکاری با وسايل ارتباط جمعی
آقای آشوری، با برسی موارد بالا می توان براحتی يافت که زبان به چه شکلی دچار آشفتگی شده است. چگونه می توان به زبان در چنين شرايطی سامان درست داد؟
آشوری: نفوذِ زبان ها در هم و الگوبرداری از هم و وام گیری از هم امری ست طبیعی و در طولِ تاریخ همیشه بوده است. زبان‌ها بر اثرِ همجواری و نیز روابط قدرت زیر نفوذ و سلطه‌ی یکدیگر قرار می‌گیرند. روابط قدرت در جهانِ امروز ناگزیر زبان‌های جهانِ پیشروِ مدرنیت را فرادست کرده و عوامل روانی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی همگی در گشودنِ راهِ نفوذِ آن‌ها نقش دارند. همچنان که در گذشته زبانِ فارسیِ در رابطه‌ی قدرت نخست به دلایلِ سیاسی و سپس به دلایلِ فرهنگی و دینی زیرِ نفوذِ شدیدِ زبانِ عربی قرار داشت، امروز این رابطه‌ی قدرت از سوی انگلیسی و روسی ست که خود را زورآور می‌کند. باز کردنِ مرزهای زبان و پذیرفتنِ واژه‌های  بیگانه به خودی خود اشکالی ندارد اگر که بی‌حد‑و‑مرز نباشد و سببِ فسادِ ساختارِ زبان نشود. در موردِ زبانِ اداری و بازار و کسب‑و‑کار هم نباید انتظار داشت که زبانِ آراسته و پیراسته‌ای باشد. این‌ها زبان‌مایه‌هایی ست برای انجامِ کارها و در آن‌ها تنها کارکردِ حرفه‌ای و روزانه‌ی زبان موردِ نظر است.
آنچه ما امروز به‌راستی در هر سه کشور کم داریم، زبانِ توانای علم و فرهنگ و ادبیاتِ مدرن است که برای زیست در دنیای امروز و جذبِ درستِ فرهنگِ آن ضروری ست. این بخشِ بسیار دشوارِ کارِ ما اهلِ قلم است. در این راه باید بر بسیاری از عادت‌های دست‑و‑پاگیرِ گذشته و ضعف‌ها و نادانی‌های "جهانِ سومی"مان چیره شویم. با همه کوشش‌هایی که در این یک قرن اخیر، به ویژه در ایران برای بهبود و توان‌بخشی زبانِ فارسی شده است، من گهگاه چیزهایی به قلمِ "نویسندگانِ" مان می بینم، که حکایت از سرسری‌نویسی و بی‌مایگی و گاه نادانیِ حیرت‌انگیز دارد. ما چه گونه می‌توانیم بر تنبلی‌ها و نادانی‌ها و کودنی‌های "جهانِ سومی"مان چیره شویم؟ این جاست که ما نه تنها با یک مسأله‌ی فرهنگی و زبانیِ بزرگ که با یک مسأله‌ی اخلاقیِ بزرگ هم رو به رو هستیم. در شرایطی که هیچ کس و هیچ چیز دست ما را نمی‌گیرد و یاری نمی‌کند، ما چه گونه می‌توانیم بارِ مسئولیت خود را به دوش بگیریم و کاری را بکنیم که گمان می‌کنیم باید بکنیم. می بینید که: شیرِ خدا و رستمِ دستان‌ام آرزو ست! و چه آرزویِ محالی!
میرهزار: من با کارهای شما در زمينه ی واژه سازی آشنا هستم. کتاب "فرهنگِ علوم انسانی" مجموعه ای از واژگان زيبا و رسای فارسی را پيشنهاد کرده است. همچنين در نثر شيوه ی مخصوص خود را دنبال می کنيد که در کتاب های شما چه درباره ی حافظ و شعر،  چه  چنين گفت زرتشت، و ... با این شيوه برخورد می کنيم. اميدوار ام  رساله ی "زبان باز" بزودی نگاشته و منتشر شود تا بتوانيم آن را بخوانيم. می توانيد بگوييد که نوشتن اين رساله چه زمانی به پايان خواهد رسيد و منتشر می شود؟
آشوری: امیدوار ام این کارِ سنگین و طاقت‌فرسا را بتوانم تا پایانِ سال تمام کنم، چون خود‑ام هم از طولانی شدنِ کار خسته شده ام. برای آگاهی شما این را هم بگویم که نشرِ تازه‌ای از "فرهنگِ علومِ انسانی" با بازبینی و افزایشِ چندهزار درایندِ تازه نیز در جریانِ چاپ و انتشار است.
میرهزار: آقای آشوری؛ سيستم آموزشی افغانستان بايد به شکل اساسی تغيير کند. ما اين را می دانيم که سيستم فرسوده ی آموزشی در بدنه ی سياست بايد دگرگون شود تا برنامه ی کاری منسجم، جهشی و اثرگذار برای رفع بی سوادی سنجيده و انجام شود. چه شمايی می توانيد از جريان همگانی خواندن و نوشتن در افغانستان بدست دهيد؟ جريانی که بی سوادی را به صفر برساند.
آشوری: من تنها در زمینه ی ترمینولوژی و توسعه ی زبان دارای تجربه و دانشی هستم و پرسش های شما در زمینه‌های دیگر را نمی توانم پاسخ بدهم، مانند این پرسش در باره‌ی روش های مبارزه با بی سوادی یا روش های آموزشی. اگر پرسش ها در قلمرو دانش و آشناییِ من باشد، البته پرسش و پاسخ ما سودمندتر خواهد بود.
میرهزار: بسيار خب؛ ما تلاش می کنيم تا جنبه ی تازه ای از زبان را به میان بکشانيم که در قلمرو دانش و آشنايی شما باشد: زمانی در مواجهه با زبان عربی خط آن را پذيرفتيم و فارسی مان را با استفاده از آن پرورانديم. در شرايط کنونی، در جهانی که علم در آن این‌همه گسترش يافته است، تکلیف ما با کم و کاستی‌های این خط چيست؟
آشوری: گمان می‌کنم نظرِ شما به تغییرِ خط فارسی باشد. من تغییر خط، یا به اصطلاحِ خود‑ام "زبان نگاره" را با توجه به مسائل پیچیده‌ی فراوانی که در پی دارد، ضروری نمی‌دانم، اما بهکردِ خط کنونی را برای کارکردِ بهترِ آن در زمینه‌ی انتقالِ علوم و فرهنگِ مدرن و درست تر و سریع‌تر خواندن و فهمیدن ضروری می‌دانم و در این موردِ پیشنهادهایی دارم که نوشته و منتشر کرده ام.
من، در عینِ حال، فکر می‌کنم که هیچ اشکالی ندارد که یک زبان به دو زبان‌نگاره نوشته شود. چنان که در گذشته فارسی به خطِ عبری و خط های دیگر نیز داشته ایم. برای کاربردهای کامپیوتری می‌توان از زبان‌نگاره‌ی لاتینی استفاده کرد. ولی باید این کار به دستِ اهلِ فن در زبان‌شناسی با توجه به ساختمان و نیازهای خط فارسی طرح‌ریزی شود نه این گونه "هر دَم بیل" که اکنون می شود.
میرهزار: شرکت های کلان کامپيوتر، سازندگان نرم افزارها، سرورهای بزرگ الکترونيکی و داد و ستدهای ديجيتال و... احساس می شود که چون گردبادی در جريان تاثيرگذاری بر فارسی می خواهد فضاها و پی های خود را بگذارد. گاهی استفاده از تکنولوژی يعنی اجبارا بايد  زبان انگليسی بکار برده شود و گاهی ذهنيت فارسی مان را سوار بر کارکتر های انگليسی می کنيم. مانند انبوه نامه های الکترونيکی يا ای ميل هايی که فرستاده می شود. در افغانستان زبان انگليسی پيشرفت روزافزونی دارد. متاسفانه زمانی عربی مآبی در جامعه ی مان گل کرده بود (که هنوز هم رگه هايی از آن هست) و اکنون انگليسی يکه تازی می کند. نفوذ و گسترش انگليسی در زبان های بومی ما مثل فارسی و پشتو نگران کننده است. اين نفوذ تنها از طريق انبوه کلمات وارد شده ی انگليسی نيست. " د آريانا افغان هوايی شرکت" يعنی روابط جديد تری در نحو و ساختمان دستوری و ميدان تازه ای که با الفبای فارسی اجرا شده است. نظرتان درباره ی اين ميدان های جديد آوايی و نحوی چيست؟
 آيا زمان آن نرسيده است که ما در کنار استفاده ی درستی که از کلمات بيگانه می کنيم و يا برابرهای فارسی برای آن می يابيم، دستور زبان را بر اساس موازين علمی جديد بنا کنيم؟
آشوری: زبان‌ها هم مثلِ همه‌یِ پدیده‌های فرهنگی دورانِ بالندگی و سپس تباهی و مرگ دارند. زبانِ فارسی در همه‌ی شاخه‌های آن چند قرن است که، به نظرِ من، در دورانِ تباهی به سر می‌برد. در برخورد با مدرنیّت و خواسته‌های زبانیِ آن هم دچار بحران و سرگشتگی شده است. اگر این زبان بناست که بماند و این مردم از جهل و واپس‌ماندگی بدر آیند، زبان شان می‌باید بازسازی و نوسازی شود. برای این کار می‌باید در آسیب‌شناسی این زبان و شناخت کمبودها و بیماری‌های آن کارِ اساسی کرد، که نمی‌کنیم و بیشتر به گزافه گویی‌های پا در هوا در باره ی آن دل‌خوش ایم. من در مقاله‌هایی که به صورت مجموعه‌ی "بازاندیشیِ زبانِ فارسی" منتشر شده است، و شما می‌شناسید، و در مقاله‌های دیگر، در حدِ توانِ خود، به این مسأله پرداخته ام. در رساله‌یِ "زبانِ باز" هم آن را کامل‌تر و پرورده‌تر خواهم کرد. ولی، بدیهی ست که کارِ یک تن و یک دست به هیچ وجه کافی نیست و باید جنبشی همگانی در این جهت به وجود آید.



ديکته ناموفق عشق در ايران

طرح اختصاصی علیرضا درویش برای رادیو فردا

اسلامگرايان حاکم بر ايران در حوزه‌ی روابط صميمی با چهار واقعيت اجتماعی روبرو هستند: ۱) بسط روابط ميان دختران و پسران پيش از ازدواج حتی در خانواده‌های مذهبی و مکتبی و نيز در مناطق فقير نشين و طبقه‌ی زير متوسط، ۲) افزايش ميزان طلاق (از يک طلاق به دوازده ازدواج در سال های گذشته به يک به هفت در سراسر کشور و يک به چهار در تهران) بالاخص ميان زوج‌های جوان که افراد را از روابط خانوادگی رها کرده و فراهم آورنده‌ی روابط آزاد تر ميان زنان و مردان مطلقه است، ۳) دشوار شدن ازدواج با هزينه‌های سنگين مراسم و مهريه‌های غير قابل پرداخت (اکثرا بالای ۵۰۰ سکه طلا)، و ۴) تنوع يابی روابط صميمی از نوع زندگی مشترک يک دختر و پسر بدون ازدواج (در خانه‌ی يکی از والدين يا جدا از آنها)، زندگی مشترک همجنسگرايان زن و همجنسگرايان مرد، خانواده‌های با سرپرستی زنان، و افرادی که تنها زندگی کرده و روابط آزادی با جنس مخالف خود دارند.
دستگاه‌های دولتی با نگرش دولت- محور به چهار راه حل برای مقابله با اين واقعيات رسيده‌اند: ۱) تشويق به ازدواج در سنين پايين تر (که اکنون به طور متوسط ۲۸ سال برای مردان و ۲۳ سال برای زنان است)، ۲) آموزش ايدئولوژيک زناشويی قبل از ازدواج که به زعم مقامات تحکيم کننده‌ی روابط خانوادگی است، ۳) تلاش جهت تعيين سقف برای مهريه که در بررسی قانون خانواده در مجلس متوقف شد، و ۴) محروم کردن افرادی با روابط صميمی ناهمرنگ از خدمات عمومی و مشاغل دولتی و وارد کردن فشار بر آنها در محيط‌های عمومی.

خانواده‌ی اسلامیخانواده‌ی مکتبی در نگاه اسلامگرايان عبارت است از مرد به عنوان رئيس، خدايگان و نان آور خانواده، زن به عنوان ماشين توليد مثل برای افزايش سربازان امام زمان (طرح هديه‌ی يک ميليونی دولت به نوزادان برای همين امر تعبيه شده است)، خانه دار و برده‌ی جنسی مرد، و فرزندان به عنوان نسل تازه که بايد با آموزه‌های مکتبی پرورش داده شوند. غير از اين نهاد نيز هيچ شکل ديگری از خانواده و روابط صميمی به رسميت شناخته نمی شود. برای شکل گيری اين الگو بايد دختران در سنين پايين ازدواج کنند، هزينه‌های ازدواج پايين بيايد تا همه گير شود، و مردان نيز باورمند به حکومت دينی و ارادتمند روحانيت باشند تا هزينه‌های زندگی يک خانواده‌ی عائله مند را با صدقات حکومت دينی تامين کنند.
خانواده‌ی الگو که مردش مقامی در حکومت اسلامگرا ندارد تحت پوشش کميته‌ی امداد است، به نامزدهای موتلفه و آبادگران رای می دهد، سالی چند مرتبه با تورهای دولتی به زيارت آستان‌های مقدسه فرستاده می شود، مخاطب رسانه‌های دولتی است، مسجدها، نمازهای جمعه و پايگاه‌های بسيج را پر می کند و پشت سر اتومبيل رهبر و رئيس دولت می دود. آنها که جزء طبقه‌ی حاکمه هستند و از منابع سرشار برخوردار نبايد وانمود کنند که با الگوی فوق متفاوت هستند. دولت اسلامگرا در پی شکل دادن و بسط چنين خانواده‌هايی است.

کاهش سن ازدواج دختران برای منع روابط صميمی و تحکيم خانواده‌ی مردسالاراسلامگريان بر اين اعتقادند که ازدواج زود هنگام دانش‌آموزان دختر (چشم و گوش بسته) باعث جلوگيری از روابط آزاد ميان دختران و پسران و شکل گيری شخصيت مطيع و مورد نظر فقها در آنها شده و در اين حال هرگونه نقض حقوق خود را در خانواده‌ی مرد سالار به سادگی پذيرا می شوند و در نتيجه آمار طلاق کاهش پيدا می کند. گنجاندن بحث‌های مربوط به آموزش مهارت‌های زندگی و راهکار‌های ازدواج سالم از منظر اسلامگرايان به دختران دانش آموز ( نه پسران) با همين هدف صورت می گيرد.
در همه‌ی اين آموزش‌ها درجه دو بودن زن و تبعيض نهادينه در سنت‌های جاری و شريعت واقعا موجود تحت عناوين ظاهرا خنثايی مثل "شيوه زندگی و آداب زناشويی، آداب معاشرت ازدواج‏، آشنايی با رفتارهای صحيح در زندگی زناشويی و مهارت سخن گفتن با ديگران و اقوام" به دختران انتقال می يابد. توجيه نيز آن است که "بسياری از مشکلاتی که در حال حاضر در رفتارهای اجتماعی شاهد آن هستيم به خاطر بالا رفتن سن ازدواج در جامعه است، چرا که در حال حاضر به دليل اينکه کانون خانوادگی دير شکل می‌گيرد،مشکلات اجتماعی دير شکل می‌‌گيرد." (حميدرضا حاجی ‌بابايی، وزير آموزش و پرورش، ايلنا، ۱۸ آبان ۱۳۸۹) نتيجه‌ی منطقی اين سخن آن است که اگر مشکلات ميان زن و شوهر در سنين پايين تر ايجاد شود با امکان دستکاری آسان تر دختران در اين سن نظام مرد سالار در ذهن آنها جای گرفته و خانواده‌ی مرد سالار قوام می يابد. اين نوع مواجهه چشمان خود را بر علل واقعی طلاق يعنی اعتياد، فقر، بيکاری و اختلافات قومی و قبيله‌ای می بندد. آمارهای دستگاه قضايی اين امور را به عنوان علل طلاق مطرح می کنند (معاون پارلمانی وزارت دادگستری، الف، ۱۵ شهريور ۱۳۸۹) و نه روابط آزاد قبل از ازدواج يا ازدواج در سنين بالاتر.

اجباری، اما مجازیپس از اعتراض عمومی به آموزش‌های اجباری قبل از ازدواج توسط سازمان ملی جوانان و عدم استقبال جوانان از اين طرح حتی در خانواده‌های مذهبی و مکتبی (تنها ۳۰۰ زوج در اين دوره ها مشغول به آموزش بوده‌اند: خبرگزاری مهر، ۱۹ آبان ۱۳۸۹)، مديران اين مجموعه به دو نوآوری در پيشبرد طرح گذشته‌ی خود دست زده‌اند: ۱) اين که نام اين دوره‌های اجباری برای انتقال تعاليم ايدئولوژيک خود جهت شکل دادن به خانواده‌های مکتبی را "دانشگاه" بگذارند تا از بار منفی آموزش‌های مکتبی خود بکاهند (درست مثل آن که حکومت می خواهد نام گشت‌های ارشاد را به گشت حقوق شهروندی تغيير دهد)؛ و ۲) اين دوره‌ها را به شکل مجازی ارائه کنند تا جوانان علاقه‌مند به تکنولوژی و اينترنت را به اين دوره‌ها جذب کنند و از طريق مجازی شدن اين آموزش مکتبی، امکان بسط آن به همه‌ی اقشار فراهم آيد تا اين امر بستر مناسبی برای اجباری شدن آن قرار گيرد.

نوشتن ديکته از روی دست مکتبی‌های منقرض شدهتصور مقامات جمهوری اسلامی از علل بالا رفتن سن ازدواج و اصولا کاهش ازدواج در ميان جوانان (۹.۵ ميليون مرد مجرد درسنين ۲۰ تا ۳۴ ساله و هفت ميليون دختر مجرد در سنين ۱۵ تا ۲۹ ساله: ايلنا، ۱ شهريور ۱۳۸۹) بالا بودن مهريه و گران بودن مراسم ازدواج است. به همين علت، سازمان ملی جوانان به دنبال اِعمال سياست‌های تشويقی برای ترويج مهريه کم و شروع زندگی ساده و بی آلايش در کشور بوده است. از جمله‌ی اين تشويق‌ها ‌اعزام زوج‌های جوان با مهريه کم به سفرهای زيارتی و بازديد از اماکن تاريخی و گردشگری کشور و پرداخت وام قرض‌الحسنه به زوج‌های جوان پس از گذشت سه يا چهار سال از آغاز زندگی مشترک بوده است. اين سازمان نيز سايتی را به نام "چهارده سکه" برای تامين اين هدف راه اندازی خواهد کرد. (پايگاه اطلاع رسانی دولت، ۱۸ آبان ۱۳۸۹)
اما ازدواج‌های آسان و کم خرج به نسلی از نيروهای مکتبی تعلق داشت که پيش از قبضه‌ی قدرت به شير نفت و امتيازات و رانت‌های حکومتی دسترسی نداشت. امروز کسانی به مردم درس ساده گيری مراسم ازدواج و مهريه‌های پايين می دهند که سالن هتل‌های بزرگ برای ازدواج فرزندان آنها رزرو می شود و فرزندانشان پس از ازدواج به ماه عسل می روند و آپارتمان و اتومبيل پيش از ازدواج برای آنها خريداری شده است. روحانيت و نيروهای مکتبی ساده زيستی که مراسم ازدواجشان با دعوت بيست تا سی نفر برگزار می شد و مهريه‌ی زنانشان يک جلد قران و حداکثر پنج تا چهارده سکه‌ی طلا بود حتی در سال های قبل انقلاب نيز نادر بودند چه برسد به سه دهه‌ی اخير که همه‌ی منابع کشور در اختيار اين نيروها بوده است. امروز نسل ساده زيستان مکتبی به کلی منقرض شده است. اما تبليغاتچی‌های حکومتی در لباس مشاور خانواده آن مدل را به عنوان سبک زندگی روحانيت حاکم امروز به جوانان عرضه می کنند. جوانان نيز البته اين سخنان را نمی خرند.

فقدان اميد و اشتياق به ناهمرنگیطرح های فوق همه قبلا در قالب‌هايی ديگر در جمهوری اسلامی تجربه شده و ناموفق بوده‌اند. روحانيت و هواداران آن در سه دهه‌ی گذشته تلاش کرده‌اند با الگو قرار دادن سبک پيشين زندگی بخش کوچکی از روحانيت جامعه را از روی آن مدل بسازند و جامعه نيز در برابر اين دستکاری عظيم مقاومت کرده است. اين مقاومت در محدوده‌هايی آگاهانه و ارادی و در محدوده‌هايی ناشی از شرايط و واقعيت های اجتماعی بوده است.
در جامعه‌ای که بالای سی درصد فارغ التحصيلان دانشگاهی بيکار هستند و نرخ بيکاری واقعی دو برابر ارقام ۱۰ تا ۱۵ درصدی دولت است با دادن يک سکه توسط رهبری به دانشجويان مزدوج (پايگاه اطلاع رسانی دولت، ۱۶ آذر ۱۳۸۸) يا وام‌های چند صد هزار تومانی نمی توان افراد را به ازدواج ترغيب کرد. آموزش‌های ايدئولوژيک قبل از ازدواج يا دروس مربوط به زناشويی اسلامی نيز به سرنوشت همه‌ی دروس مکتبی سه دهه‌ی گذشته دچار خواهند شد. فشار بر زندگی‌های مشترک ناهمرنگ با ايدئولوژی رسمی نيز از تعداد آنها نکاسته بلکه بر اشتياق به آن افزوده است.
انتظارات نسل امروز از زندگی بسيار بالاست و با اين خاصه خرجی‌ها يا تبليغات ايدئولوژيک يا فشار قوای قهريه نمی توان آنها را راضی و رام کرد. جوانانی که در ايران اميد به آينده‌ای روشن تر ندارند خود را به سادگی درگير مشکلات و بار خانواده نمی کنند. سکه‌های رهبری نيز تنها هديه‌ی ازدواج به دانشجويان بسيجی يا فقيری است که يا در دستگاه‌های نظامی و امنيتی و دولتی به کار تمام وقت و پاره وقت مشغولند يا دولت برای جذب آنها به دستگاه‌های امنيتی و شبه نظامی خاصه خرجی می کند.


نگرانی آمریکا از روند برخورد با زندانیان سیاسی و حقوق بشری

فیلیپ 
کراولی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا

با انتشار خبر بازداشت چند وکیل دعاوی در ایران، دولت آمریکا نسبت به «تهدید» و «بازداشت» فعالان حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرد. از سوی دیگر خانواده ابراهیم یزدی از مسلمانان جهان خواست تا برای آزادی وی تلاش کنند.

وزارت خارجه آمریکا با صدور بیانیه‌ای به مناسبت بازداشت چند وکیل در ایران و محاکمه نسرین ستوده، روند این محاکمه را مخالف با موازین حقوقی ایران اعلام کرده و ابراز نگرانی کردند.

در این بیانیه آمده است «ایالات متحده آمریکا همچنان نگران تهدید، بازداشت و زندانی کردن فعلان حقوق بشر در ایران است.»

فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز ضمن اشاره به بیانیه ‌منتشر شده نسبت به «ادامه تهدید و بازداشت فعالان حقوق بشر در ایران» ابراز نگرانی کرد.

وی در این بیانیه خاطرنشان کرد که رهبران جمهوری اسلامی ایران در تلاش‌اند تا افرادی را که از حقوق شهروندان دفاع می‌کنند، ساکت کنند.

تهدید مداوم وکلای دادگستری

نسرین ستوده،
 وکیل دعاوی حقوق بشری در ایران
خبر صدور بیانیه دولت آمریکا در ارتباط با نقض حقوق وکلا و فعالان حقوق بشر در حالی در رسانه‌ها انتشار یافت که سه روز قبل، یکشنبه (۲۳ آبان / ۱۴ نوامبر) به گزارش خبرگزاری فارس، عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران خبر بازداشت پنج وکیل دادگستری در ایران را تایید کرده بود.
 جعفری دولت‌آبادی ضمن اشاره به بازداشت سه وکیل دادگستری به نام‌های سارا صباغیان، مریم کیان ارثی و مریم کرباسی گفت که این سه نفر به هنگام بازگشت از ترکیه در فرودگاه "امام خمینی" بازداشت شده‌اند. دادستان تهران افزود که دو وکیل دیگر نیز در تهران دستگیر شده‌اند که با این سه وکیل نامبرده در ارتباط بودند. از نظر دادستان، جرم همگی آنها «ارتکاب جرایم امنیتی و انجام اعمال خلاف شئونات جمهوری اسلامی در خارج از کشور» است.
 از سوی دیگر نسرین ستوده، وکیل شیرین عبادی نیز از ۱۳ شهریور ماه سال جاری در زندان اوین به سر می‌برد.
 وی پس از نزدیک به سه ماه بازداشت و اعتصاب غذا، روز دوشنبه (۱۵ نوامبر / ۲۴ آبان) با برگزاری دادگاه‌اش به اعتصاب غذای خود پایان داد.
ستوده به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی، اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی و همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر» در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه شد و مهناز پراکند، مینا جعفری، عبدالفتاح سلطانی و نسیم غنوی که وکالت وی را برعهده داشتند اعلام کردند به علت اشکالات پرونده قرار بعدی دادگاه نسرین ستوده سوم آذر ماه تعیین شده است.
محمد اولیایی فرد یکی دیگر از وکلای حقوق بشری در ایران نزدیک به یک‌سال است که به جرم «تبلیغ علیه نظام» و اعتراض به حکم بهنود شجاعی و دیگر نوجوانان، بازداشت و زندانی شده است.
 این درحالی است که به گزارش روز ۲۷ مهرماه وب‌سایت "کلمه"، اولیایی‌فرد به سرطان خون مبتلا شده و از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیست.
 از دیگر وکلای احضار شده به دادگاه، محمدعلی دادخواه است که وکالت بیش از بیست نفر از دانشجویان، اساتید و دیگر بازداشت‌شدگان پس از انتخابات را بر عهده دارد.

از نظام دقیق حقوقی ایران تا مقاومت ابراهیم یزدی

ابراهیم 
یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایراندرحالی‌که تعداد زیادی از وکلا و فعالان حقوق بشر در زندان به ‌سر می‌برند جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر ایران در قوه‌ی قضائیه در مصاحبه با تلویزیون سی‌ان‌ان، ادعاهای دیگر کشورها درباره بحران حقوق بشر در ایران را دروغ خواند.
 به گزارش خبرگزاری فارس، (۲۶ آبان، ۱۷ نوامبر) لاریجانی نظام قضایی جمهوری اسلامی را پیچیده و دقیق خواند و اعلام کرد حکم سنگسار در ایران بسیار نادر به اجرا درآمده است.
وی در ادامه مدعی شد که اعتراضات اخیر در ایران نشانه‌ای از وجود دموکراسی در این کشور است و انتخاب خاتمی در مقابل ناطق نوری در سه دوره پیش انتخابات ریاست جمهوری ایران را گواه تصمیم بر اساس رای مردم عنوان کرد.
 دبیر ستاد حقوق بشر ایران با اشاره به اعدام‌های صورت گرفته در ایران مدعی شد که ۷۰ درصد اعدام‌ها مربوط به قاچاقچیانی است که قصد خارج کردن محموله‌های مواد مخدر به کشورهای غربی را دارند.
 به گزارش وب‌سایت "کلمه"، در روز چهارشنبه (۲۶ آبان / ۱۷ نوامبر) با ادامه یافتن بازداشت ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران، وضعیت جسمانی وی وخیم گزارش شده است.
 خانواده ابراهیم یزدی طی نامه‌ای از همگان خواسته‌اند تا برای آزادی وی تلاش کنند.
 در بخش‌هایی از این نامه آمده است که ابراهیم یزدی به جرم گفتن و نوشتن حقیقت برای بار سوم در یک سال اخیر بازداشت شده و حکومت ایران برای منحل کردن یکی از قدیمی‌ترین جناح‌های سیاسی (نهضت آزادی ایران) او را تحت فشار قرار داده‌ است تا دست از مخالفت در برابر سیاست‌های سرکوب‌گر حاکم بردارد.

پیش‌نویس قطع‌نامه نقض حقوق بشر در ایران

قطع‌نامه دیگری بر پایه نقض حقوق بشر در ایران از سوی کشورهای شرکت‌کننده در شصت‌و‌پنجمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دست اقدام است.
 جواد لاریجانی با «غیرحقوقی» خواندن این قطع‌نامه کشورهای غربی را به سوء‌استفاده از تریبون‌های سیاسی متهم کرد.
 از سوی دیگر عبدالکریم لاهیجی، حقوق‌دان ایرانی مقیم پاریس با اشاره به نقض کامل حقوق بشر در ایران، ادعای جواد لاریجانی را زیر سوال برده و ابراز داشت که «لاریجانی همان کسی است که در شورای حقوق بشر گفت، سنگسار شکنجه نیست و چون اصول دینی و قانونی فقه شیعه آن را به عنوان مجازات تلقی می‌کند جامعه بین‌المللی نیز باید اجازه سنگسار را به ما بدهد.»
 عبدالکریم لاهیجی، نائب رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر معتقد است که نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی ایران باعث انزوای این کشور شده و ایران هرگز در طول تاریخ خود چنین منزوی نبوده است.

هدف استاکس‌نت: اخلال در غنی‌سازی اورانیوم ایران

به نظر می‌رسد که سرانجام از نرم‌افزار مخرب استاکس‌نت رمزگشایی شده است. پژوهشگران ویروس‌های اینترنتی متقاعد شده‌اند که این نرم‌افزار، گونه‌ای «مامور مخفی» هدفمند است که باید سانتریفوژهای اورانیوم ایران را تخریب می‌کرد.


استاکس‌نت چه هدفی را دنبال می‌کند؟ به گزارش اشپیگل‌آنلاین، این پرسشی است که کارشناسان، از ماه ژوئيه که این نرم‌افزار مخرب یا «بدافزار» کشف شد مطرح می‌کنند.
به سرعت آشکار شد که این ویروس، تاسیسات هدایتی صنایع ساخت شرکت زیمنس را مورد حمله قرار داده است. این‌که این ویروس چگونه این کار را می‌کرد و چه صدماتی وارد می‌کرد، حتا برای پژوهشگران ویروس‌های اینترنتی ناروشن بود.
اکنون کارشناسان نرم‌افزارهای زیانمند، شیوه‌ی کارکرد ویروس مهاجم را تحلیل کرده و به این نتیجه رسیده‌اند که استاکس‌نت موذیانه‌تر از آن است که تصور می‌شد. این ویروس می‌تواند سال‌های طولانی هدف‌های خود را دستکاری کند، بدون این‌که از خود ردی برجای گذارد.
رمزگشایی با تاخیر
«ولت‌آنلاین» در این زمینه می‌نویسد، پنج ماه پس از خرابکاری استاکس‌نت در تاسیسات هدایتی صنایع، اکنون کارشناسان کد پیچیده‌ی آن را رمزگشایی کرده‌اند. تقریبا‌همه‌ی آنان مطمئن‌اند که استاکس‌نت برای خرابکاری در صنایع اتمی ایران و بويژه تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم ساخته و پخش شده است.
این ویروس از برنامه‌ای چندلایه و پردردسر ساخته شده که از نقاط ضعف کامپیوتر مورد هدف استفاده می‌کند. کارشناسان شرکت سیمانتک که از تولیدکنندگان نرم‌افزارهای ایمنی است، کشف کرده‌اند که استاکس‌نت دور گردش انبوهه‌های غنی‌سازی اورانیوم را مختل می‌کند. دستگاه‌هایی که این برنامه بطور ویژه برای آن‌ها ساخته شده، در سراسر جهان فقط در فنلاند و ایران به کار می‌روند.
شرکت سیمانتک همچنین در سایت اینترنتی خود توضیح داده که حتا ترکیب کامپیوترهایی که این برنامه فقط کار آن‌ها را مختل می‌کند، حاکی از همین واقعیت است. در سایت یادشده، با یک فیلم ویدیویی، جزئیات کارکرد استاکس‌نت نمایش داده شده است.
کارکرد موفق این ویروس در تاسیسات هدایتی برای غنی‌سازی اورانیوم، کیفیت مواد سوخت هسته‌ای غنی‌شده را از طریق اخلال در دور گردش موتورهایی خاص تحت تاثیر قرار می‌دهد. نتیجه‌‌ای که از این اختلال حاصل می‌شود، اورانیوم کم‌ارزش است.
رمزگشایی از استاکس‌نت و مرزبندی دقیق هدف‌های آن، بار دیگر گمانه‌زنی درباره‌ی سازنده‌ی این برنامه را دامن خواهد زد. «ولت‌آنلاین» نوشته که تاکنون بیشترین گمانه‌ها متوجه سرویس‌های مخفی اسرائيل و آمریکا بوده است.
«بدافزاری فوق‌العاده»
به گزارش «اشپیگل‌آنلاین»، کارشناسان متفق‌القول‌اند که استاکس‌نت نرم‌افزاری فوق‌العاده است. هزینه‌ی ساخت آن میلیون‌ها دلار تخمین زده می‌شود. تیم برنامه‌ریزی آن قطعا بزرگ بوده است. فقط کسب دانش در این زمینه که چگونه می‌توان از حفره‌های ایمنی برنامه ویندوز استفاده کرد، هزینه‌هایی هفت رقمی دربرداشته است. ولی این هزینه‌ها میسر کرده‌اند که استاکس‌نت بتواند حتا از تازه‌ترین نرم‌افزارهای ایمنی عبور کند و بدون جلب توجه وارد کامپیوتر مورد نظر شود.
در جریان اخلال در برنامه‌ی اتمی جمهوری اسلامی، این نرم‌افزار زیانمند، بسیار پیچیده عمل کرده است. به گفته‌ی کارشناسان سیمانتک اگر چه استاکس‌نت توانسته مخفیانه وارد ۱۰۰ هزار کامپیوتر بشود، ولی تنها هنگامی فعال می‌شود که بتواند شرایط معینی را بیابد.
اینکه آیا استاکس‌نت ماموریت خود را آغاز کرده یا نه، هنوز روشن نیست. مقامات جمهوری اسلامی تاکنون اختلالات در برنامه‌ی اتمی ایران را تکذیب کرده‌اند. شرکت سیمانتک معتقد است که می‌توان رد پیدایش استاکس‌نت را دست‌کم تا ژوئن سال ۲۰۰۹ تعقیب کرد.
از ماه اوت همان سال، شمار سانتریفوژهای آماده‌ی کار در ایران به گونه‌ای دراماتیک کاهش یافت، در حالی که همزمان شمار کل سانتریفوژها در این کشور افزایش یافته بود. این امر حاکی از آن بود که در روند غنی‌سازی اورانیوم ایران، مشکلاتی با سانتریفوژها بروز کرده و مقامات ایرانی می‌کوشند از طریق راه‌اندازی سانتریفوژهای جدید، به جای سانتریفوژهای از کار افتاده، این مشکلات را برطرف سازند.
کارشناسان سیمانتک معتقدند که ماموریت استاکس‌نت هر چه بوده، باید آن را نقطه‌ی عطفی در تاریخ تکامل نرم‌افزارهای زیانمند ارزیابی کرد، نقطه‌ی عطفی که دیگر به این زودی‌ها تکرار نخواهد شد. اشکال استاکس‌نت در آن است که ماه‌هاست کشف شده و درباره‌ی آن بطور علنی صحبت می‌شود. در حالی که قرار بود سال‌ها پنهان بماند و تاثیر بگذارد. براین پایه، کارشناسان می‌گویند که استاکس‌نت هر چه بوده، ناکام مانده است. این نرم‌افزار مانند «ماموری مخفی» بوده که لو رفته است، دست‌کم بخشی از فعالیت‌های آن.


بایدن در مورد عدم تصویب «استارت جدید» از سوی سنا هشدار داد


جو 
بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا
جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا، روز سه شنبه در مورد امکان تصویب نشدن معاهده «استارت جدید» در سال ۲۰۱۰ هشدار داد و اعلام کرد که این امر امنیت ملی ایالات متحده را به خطر می‌اندازد.
گزارش‌ها حاکی است که به دنبال تاخیر مجلس سنای آمریکا در تصویب معاهده «استارت جدید» که با هدف کاهش تسلیحات هسته‌ای روسیه و آمریکا تنظیم شده است، جو بایدن گفت که اگر این معاهده در سال میلادی جاری به تأیید سنا نرسد، امنیت ملی ایالات متحده به خطر خواهد افتاد.
وی افزود که در صورت عدم تصویب این معاهده از سوی سنا در سال جاری، ایالات متحده اجازه بررسی میزان تسلیحات هسته‌ای روسیه را نخواهد داشت و این امر به تضعیف همکاری میان دو کشور در زمینه کاهش تسلیحات هسته‌ای خواهد انجامید.
روز سه شنبه، یکی از نمایندگاه پرنفوذ جمهوری‌خواه در سنا اعلام کرد که به نظر نمی‌رسد این معاهده تا پایان سال جاری میلادی، کمتر از دو ماه دیگر، به امضاء برسد.
این در حالی است که باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، در تلاش است تا پیش از تغییر و تحولات در مجلس سنا، که به دنبال انتخابات اخیر میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا صورت خواهد گرفت، این معاهده را به منظور اجرایی شدن به تأیید نمایندگان برساند.
در انتخابات اخیر، اگرچه اکثریت کرسی‌های سنا همچنان در اختیار دمکرات ها باقی ماند، اما حزب جمهوریخواه توانست نسبت به سال گذشته تعداد کرسی‌های بیشتری را در مجلس نمایندگان در اختیار گیرد.
معاهده «استارت جدید» برای اجرایی شدن باید به تصویب سنای آمریکا و پارلمان روسیه برسد و برای تصویب آن در سنا، دو سوم نمایندگان مجلس سنا باید این معاهده را تأیید کنند. این در حالی است که این مجلس تا کنون در تصویب این معاهده تعلل به خرج داده است.
از سوی، دمیتری مدودیف، رئیس جمهور روسیه، از پارلمان روسیه، دوما، خواسته است تا پیش از موافقت سنای آمریکا با این معاهده، از تأیید این توافق خودداری کنند.
معاهده کاهش استراتژیک تسلیحات هسته‌ای یا استارت، نخستین بار در سال ۱۹۹۱ میان روسیه و آمریکا به امضاء رسید و در سال ۱۹۹۴ اجرایی شد.
این معاهده در دسامبر ۲۰۰۹ منقضی شد که به دنبال آن روسای جمهور آمریکا و روسیه در آوریل ۲۰۱۰، برابر با فروردین ماه ۸۹، معاهده «استارت جدید» را در شهر پراگ به امضاء رساندند.
به موجب این معاهده، دو کشور متعهد شدند تا در طول هفت سال، تعداد کلاهک‌های هسته‌ای خود را تا حد ۱۵۵۰ کلاهک کاهش دهند.
آمریکا و روسیه حدود ۹۰ درصد از تسلیحات هسته‌ای جهان را در اختیار دارند.


پرستو فروهر: ماموران امنیتی اجازه برگزاری مراسم فروهرها را نمی دهند

پرستو فروهر، دختر داریوش و پروانه فروهر پرستو فروهر، دختر داریوش و پروانه فروهر که در جریان قتل های زنجیره ای کشته شدند، به رادیو فردا گفت که ماموران امنیتی جمهوری اسلامی به او و برادرش اجازه برگزاری مراسم سالگرد قتل پدر و مادرشان را نمی‌دهند.
خانم فروهر که ساکن آلمان است و به روال هر سال، این بار نیز برای برگزاری مراسم دوازدهمین سالگرد قتل پدر و مادر خود در اول آذرماه به تهران رفته است، روز چهارشنبه گفت که مسئولان امنیتی اجازه برگزاری این مراسم را در خانه فروهرها در تهران نمی‌دهند.
وی که می‌گوید خط تلفن ثابتش نیز از سوی مسئولان امنیتی قطع شده است، در گفت‌و‌گو با رادیو فردا از طریق تلفن همراه اعلام کرد: پس از ورود به ایران، مقامات امنیتی وی را احضار و به او اطلاع دادند که برگزاری هر گونه مراسم برای بزرگداشت داریوش و پروانه فروهر ممنوع است و هیچ اجازه‌ای برای دعوت رسانه‌ای از مردم داده نخواهد شد.
خانم فروهر اظهار کرد که مأموران امنیتی در چند سال گذشته از صدور مجوز برگزاری این مراسم خودداری کرده و اکنون شش سال است که علاوه بر عدم صدور مجوز برای برگزاری مراسم در اماکن عمومی، با استقرار در اطراف منزل فروهرها در تهران، مانع از برگزاری هر گونه تجمعی در منزل شخصی آن‌ها نیز می‌شوند.
وی افزود: «به هر صورت همچنان که اعتراض داشتم، اعتراض خواهم داشت. این روند ناعادلانه است. همچنان که قتل پدر و مادر من فاجعه‌ای بود. آن‌چه که دستگاه قضایی روی پرونده قتل انجام داد، در واقع بی‌عدالتی مضاعفی بود در حق قربانیان این قتل‌ها و امروز هم که می‌بینیم حتی بزرگداشت آن‌ها برای ساعات محدودی در یک سال محدود می‌شود، این هم حق کشی است از آن‌ها و بازماندگان آن‌ها و تمام کسانی که می‌خواهند یاد آن‌ها را زنده نگاه دارند.»
به گفته خانم فروهر، پاسپورت وی در بدو ورود به ایران از سوی مقامات امنیتی ضبط شده و این در حالی است که مقامات هیچ توضیحی در مورد این توقیف نداده‌اند.
وی می‌افزاید که سال گذشته نیز تا زمان خروج وی از کشور، پاسپورتش در توقیف مقامات امنیتی بوده است.
داریوش فروهر، رهبر حزب ملت ایران، و همسرش، پروانه اسکندری، اول آذرماه سال ۱۳۷۷ در منزلشان در تهران به وسیله ضربات چاقو به قتل رسیدند و قتل آن‌ها سرآغاز قتل شماری از روشنفکران و دگراندیشان ایرانی بود که به قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد.
وزارت اطلاعات ایران در دوران محمد خاتمی در بیانیه ای اعلام کرد که «عناصر خودسر» در این وزارتخانه مسئول این قتل‌ها بوده اند.


موافقت اسرائیل با خروج نیروهایش از دهکده مرزی لبنان

دهکده غجر
در جریان جنگ شش روزه سال۱۹۶۷ دهکده غجر به اشغال اسرائیل درآمد
کابینه اسرائیل با خروج نیروهای این کشور از نیمه شمالی دهکده ای که سازمان ملل آن را داخل مرزهای لبنان اعلام کرده است، موافقت کرده است.
روستای غجر از طریق خط آبی، مرز موقتی که توسط سازمان ملل متحد نشانه گزاری شده، به دو قسمت و بین اسرائیل و لبنان تقسیم شده است.
دفتر ریاست جمهوری اسرائیل اعلام کرده است که جزئیات این برنامه در ماه آینده و پس از مذاکره با نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد مشخص می شود.
مقام های اسرائیلی می گویند خروج این کشور از این دهکده نشان می دهد که اسرائیل به تعهدات خود در مقابل سازمان ملل متحد عمل می کند
اما این اقدام اسرائیل موجب می شود که این دهکده به دو بخش تقسیم شود.

تقسیم دهکده و تاثیر آن بر خانواده ها

در غجر که یک دهکده زیبا در دامنه کوه است و زمانی بخشی از سوریه بوده است، حدود ۲ هزار نفر زندگی می کنند.
اسرائیل در جریان جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ دهکده غجر را در کنار بلندی های جولان اشغال کرد.
چندی بعد و در جریان سرحدگذاری مرزهای لبنان از سوی سازمان ملل متحد، شمال این دهکده در مرزهای لبنان قرار داده شد و جنوب آن تحت کنترل اسرائیل قرار گرفت.
وایر دیویس، خبرنگار بی بی سی که در این محل حضور دارد می گوید خانواده ها در هر دو طرف خط آبی زندگی می کنند و مدرسه و ساختمان شهرداری در بخش تحت کنترل اسرائیل قرار دارند.
اغلب اهالی این دهکده با وجود اینکه در طی این سالیان طولانی اشغال، تابعیت اسرائیل را دریافت کرده اند، اما هنوز خود را اهل سوریه می دانند.
اغلب آنها با کنترل این دهکده توسط لبنان مخالف اند.

طرح پیشنهادی

به دنبال رای گیری کابینه اسرائیل در روز چهارشنبه (۱۷ نوامبر ۲۰۱۰) کنترل شمال غجر به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در لبنان واگذار می شود که موظف به تامین صلح در این مرزهای پرتنش هستند.
منابع اسرائیلی به بی بی سی گفته اند که بر اساس تازه ترین قرارداد، نیروهای حافظ صلح لبنان در بخش شمالی این دهکده مستقر خواهند شد در حالی که سربازان اسرائیلی به جنوب این دهکده اعزام می شوند.
نخست وزیر اسرائیل و فرمانده نیروهای حافظ صلح لبنان طی چند هفته آینده جزئیات این برنامه را مشخص خواهند کرد.
به گفته این منابع، سپس کابینه امنیتی اسرائیل آخرین توافق را تایید خواهد کرد.
اسرائیل و لبنان هنوز در جنگ هستند و در اوایل سال جاری میلادی نیز، تنها چند مایل دورتر از دهکده غجر، در جریان یک درگیری مسلحانه سربازان اسرائیلی و لبنانی کشته شدند.


مهمانپرست
مهمانپرست: پلیس دیپلماتیک علیه حضور برخی اشخاص در مراسم هشدار داده بود
ایران اعتراض دولت فرانسه به رفتار خشونت آمیز ماموران امنیتی با کارمندان سفارت فرانسه در تهران را رد کرده است.
شبکه خبری انگلیسی زبان پرس تی وی، متعلق به دولت ایران، روز چهارشنبه ۲۶ آبان (۱۷ نوامبر) گزارش داد که رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه این کشور، "این ادعای مقامات فرانسوی را رد کرد که ماموران امنیتی علیه پرسنل دیپلماتیک سفارت فرانسه در تهران دست به خشونت زده اند."
آقای مهمانپرست در مصاحبه با این شبکه تلویزیونی گفته است که حادثه مورد نظر مقامات فرانسوی، به برگزاری یک مراسم فرهنگی در سفارت فرانسه در تهران ارتباط داشته است.
به گفته وی، این ماجرا باعث شد تا کارمندان سفارت در این مورد ابراز نگرانی و شکایت کنند، اما مساله اکنون حل و فصل شده است.
اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در پی احضار سفیر جمهوری اسلامی در پاریس به وزارت امور خارجه آن کشور در روز ۱۴ نوامبر منتشر می شود.
مقامات وزارت خارجه فرانسه در ملاقات با سفیر ایران، نسبت به حادثه ای که در برابر در ورودی اقامتگاه سفیر فرانسه در تهران روی داده بود اعتراض کردند.
وزارت امور خارجه فرانسه روز سه شنبه با صدور اطلاعیه ای اعلام کرده بود که در روز یکشنبه این هفته، ماموران امنیتی ایران که هویتشان مشخص نبود، ورودی اقامتگاه سفیر فرانسه در تهران را هنگام ورود میهمانان سفیر مسدود کردند.
هشدار پلیس دیپلماتیک
به نظر می رسد که منظور وزارت امور خارجه فرانسه، اقدام گروهی از ماموران لباس شخصی جمهوری اسلامی در ممانعت از ورود برخی از مهمانان ایرانی سفیر فرانسه به داخل اقامتگاه و بازداشت تعدادی از آنان بوده است.
وزارت خارجه فرانسه
وزارت خارجه فرانسه رفتار ماموران امنیتی را مغایر تعهدات دیپلماتیک ایران دانسته است
وزارت امور خارجه فرانسه همچنین از برخورد تهدید آمیز ماموران با یکی از دیپلمات های فرانسوی در این ماجرا خبر داده و به آن اعتراض کرد.
به گفته مقامات فرانسوی، نحوه رفتار ماموران امنیتی در این ماجرا با تعهدات جمهوری اسلامی در مورد رعایت موازین و شئون دیپلماتیک مغایرت داشته است.
خبرگزاری فرانسه در مورد این واقعه به نقل از یک منبع آگاه، که از او نام نبرده، نوشته است که افراد بازداشت شده میهمانانی بودند که برای شرکت در "شب موسیقی ایرانی" به اقامتگاه برنار پولتی، سفیر فرانسه در جمهوری اسلامی دعوت شده بودند.
به گزارش پرس تی وی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفته است که "پلیس دیپلماتیک ایران پیشتر در مورد حضور بعضی اشخاص در این مراسم هشدار داده بود."
این گزارش، در مورد هویت این اشخاص و دلیل هشدار پلیس دیپلماتیک درباره حضور آنان در میهمانی سفیر فرانسه توضیحی نداده است.
مقامات فرانسوی گفته اند که ماموران پلیس مستقر در برابر اقامتگاه سفیر، در برابر اقدامات افراد لباس شخصی واکنشی از خود نشان ندادند.



قریب الوقوع بودن اجرای حکم اعدام حسین خضری

خبرگزاری هرانا - دیوان عالی کشور در نامه ای به شعبه 9 اجرای احکام دادگاه انقلاب ارومیه خواهان اجرای حکم اعدام حسین خضری شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این نامه ارسالی که به روئیت وکیل حسین خضری نیز در آمده است آخرین راه های قانونی برای لغو حکم اعدام وی بوده است، از سوی دیگر وکیل نامبرده پس روئیت نامه به طرز مشکوکی از برعهده گرفتن وکالت این زندانی انصراف داده است.
گفتنی است، شعبه 9 اجرای احکام دادگاه ارومیه جهت اجرای حکم، پرونده این زندانی را به دادستان استان ارسال کرده است که در صورت موافقت دادستانی اجرای حکم اعدام حسین خضری قریب الوقوع خواهد بود.
حسین خضری زندانی محکوم به اعدام پیشتر در نامه ای به افکار عمومی و سازمان ها و نهاد های حقوق بشری که از سوی این خبرگزاری منتشر شد، خواهان پیگیری طرح شکایت خود از دستگاه اطلاعاتی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دستگاه قضایی شده بود.
وی در بخشی از نامه خود می گوید به مدت 49 روز در سلول های انفرادی سپاه و در بازداشتگاهی مخفی که زیر نظر سازمان زندان های نیست به شدت شکنجه و وادار به اعتراف غیر واقعی شده است.
با توجه به تهیه پیش نویس قطعنامه سازمان ملل در خصوص نقض حقوق بشر در ایران و بنابر سنت همیشگی جمهوری اسلامی،  اجرای حکم اعدام برخی از زندانیان سیاسی و یا زندانیان عادی که در افکار عمومی ایران و جهان شناخته شده هستند همواره در دستور کار مقامات برای کم اهمیت جلوه دادن این قطعنامه ها قرار می گیرد.

هرانا؛ تهدید یک فعال سیاسی از سوی نیروهای امنیتی

خبرگزاری هرانا - سعيد درخشندي از سوی نیروهای امنیتی به دلیل آنچه ادامه فعالیت های سیاسی وی خوانده شده است تهدید به بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" نیروهای امنیتی با تماس های تهدید امیز با منزل این فعال دانشجویی سابق به وی گفتند: "اگر فعالیت خود را ادامه دهی با تو برخورد خواهیم کرد".
لازم به یادآوری است وی عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه یزد و از فعالان دانشجویی در ایران است که در ۳۰ مرداد ۱۳۸۵ به همراه ابوالفضل جهاندار بازداشت شدند. اتهامات این دو ابتدا موارد عجیبی همچون برنامه ریزی برای تسخیر صدا و سیما، رابطه نامشروع از طریق داشتن عکس یادگاری دسته جمعی با دانشجویان و غیره عنوان شد اما پس از چندی متهم به اقدام علیه امنیت ملی شدند.
او به ۲/۵ سال حبس محکوم شد که دادگاه تجدید نظر نیز آنرا تایید کرد، گرچه قاضی دادگاه تجدید نظر از تحت فشار قرار گرفتن برای تایید حکم خبر داد.

 

همسر یک زندانی سیاسی در رشت بازداشت شد

خبرگزاری هرانا - خانم مهری جوان محجوب دوست از زندانیان سیاسی دهۀ 60 و همسر زندانی سیاسی "عابدی با خدا" روز گذشته دستگیر و به زندان لاکان رشت منتقل گردید.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، خانم مهری جوان محجوب دوست 52 ساله از زندانیان سیاسی دهۀ 60  روز سه شنبه 25 آبان ماه به شعبۀ 4 بازپرسی دادگاه انقلاب رشت احضار و پس از بازجویی طولانی بخاطر داشتن کامپیوتر ، رسیور ماهواره در منزل و تشریح وضعیت و شرایط همسرش با رسانه های بین المللی و سازمانهای حقوق بشری قرار وثیقه 50 میلیون تومانی صادر شده است.
نامبرده به دلیل عدم تامین قرار وثیقه و اعتراض به صدور آن در کلانتری 5 شهر رشت بازداشت و از آنجا به بند زنان لاکان رشت منتقل شد.

 

 

حسین سرشومی همچنان در سلول انفرادی نگهداری می شود

خبرگزاری هرانا - حسین سرشومی، فعال دانشجویی دانشگاه اصفهان، پس از تحمل نزدیک به ۱۵۰ روز سلول انفرادی، همچنان در بند «الف-ط» حفاظت اطلاعات در زندان مرکزی اصفهان، و در سلول انفرادی نگهداری می‌شود.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، برای این فعال دانشجویی طیف چپ، در ابتدا وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی صادر شد و سپس این مبلغ به ۶۵ میلیون تومان کاهش پیدا کرد اما خانواده وی توانایی پرداخت این مبلغ را ندارند. یکی از فعالان دانشجویی که پیش از این در زندان مرکزی اصفهان و در بند «الف-ط» محبوس بوده به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت: «وضعیت این زندان بسیار نامناسب است و به همین دلیل به کهریزک معروف شده است.»
وی در مورد وضعیت غذایی زندان ابراز داشت: «غذاهایی که در زندان سرو می‌شود، کیفیت خوبی ندارد و من همچنان از مشکلات گوارشی ناشی از شرایط بد غذایی در زندان رنج می‌برم.»
حسین سرشومی، فعال دانشجویی طیف چپ، ۳۱ خرداد توسط ماموران اداره کل حفاظت اطلاعات استان اصفهان بازداشت شد و از آن تاریخ در زندان مرکزی اصفهان به سر می‌برد.
به دلیل وضعیت نامناسب بازداشتگاه امنیتی «الف-ط» واقع در زندان مرکزی اصفهان (دستگرد) در مورد سلامتی جسمی و روحی وی نگرانی جدی وجود دارد.
سرشومی دوبار دیگر نیز در شهریور‌ماه و اسفند‌ماه ۸۷ توسط اطلاعات اصفهان بازداشت و نهایتا با وثیقه‌ی ۵۰ میلیونی آزاد شده بود.


فعال کارگری داود صالحی آزاد شد

خبرگزاری هرانا - فعال کارگری زندانی پس از طی یکسال محکومیت غیر انسانی شب گذشته از زندان آزاد شد.
داود صالحی رئیس انجمن صنفی کارگران فنی ایران پس از طی 1 سال محکومیت غیرانسانی و غیر قانونی سه شنبه غروب 25 آبان ماه از بند 3 زندان گوهردشت کرج آزادشد.در حالی که او به یک سال زندان محکوم شده بود ولی علاوه بر 1 سال زندان 3 روز بیشتر وی را در زندان نگه داشتند.
آقای صالحی علاوه بر 1 سال زندان همچنین محکوم به 3 سال و 1 ماه معرفی ماهیانۀ خود به دادگاه انقلاب است.
فعال کارگری داوود صالحی رئیس انجمن صنفی کارگران فنی ایران است و به خاطر دفاع از حقوق کارگران 8 سال پیش از کار اخراج شد و در طی این مدت او و خانواده اش از شرایط سخت معیشتی رنج می بردند. آقای صالحی خود یکی از کارگران فنی کارآزموده بود و در حیطۀ کاریش از مهارتهای بالای برخوردار بود.
او در طی مدتی که از کار اخراج شده بود به پیگیری حقوقی برای بازگشت به کار به وزارت کار و دیوان عدالت اداری و سایر مراجع دولتی مستمرا مراجعه نمود و اثبات نمود که اخراج او غیر قانونی بوده است ولی به خواسته های به حقش رسیدگی نشد.
آقای صالحی در طی مدت بیکاریش شروع به آگاهی سازی کارگران بخصوص کارگران فصلی و پروژه ای نسبت به حقوق ضایع شدشان نمود.به این خاطر چندین بار توسط اداره اطلاعات  احضار و مورد تهدید قرار گرفت و چند بار بازداشت شد.
داود صالحی در تاریخ 21 فروردین ماه به شعبۀ 1 دادگاه انقلاب برده شد و توسط عاصف حسینی رئیس این شعبه محکوم به 1 سال زندان و 3 سال و 1 ماه معرفی ماهیانه خود به این فرد گردید.

 

 

وبسایت حبیب الله پیمان ساعاتی پس از راه اندازی مشمول فیلترینگ شد

خبرگزاری هرانا - وبسایت شخصی حبیب الله پیمان، دبیر کل جنبش مسلمانان مبارز ساعاتی پس از راه اندازی فیلتر شد.
به گزارش منابع خبری جرس، این وبسایت که شامگاه دوشنبه ٢۴ آبان ماه راه اندازی شده بود، بعد از گذشت کمتر از بيست و چهار ساعت فیلتر گردید و این درحالی بود که بسیاری از علاقه مندان و عموم مردم، هنوز اطلاعی از راه اندازي اين سايت نداشتند.
گفتنی است که این سایت جنبه فکری - راهبردی دارد (در حوزه سیاسی، اجتماعی، معرفت شناختی و دینی ) و محتوای آن کوچکترین حواشی سیاسی نداشته است؛ اما مورد عملیات فیلترینگ نهادهای امنیتی ایران قرار گرفته است.
طی هفته های اخیر وبسایت شخصی محمد خاتمی، بنیاد باران و همچنین تارنمای اطلاع رسانی آیات عظامی چون دستغیب و بیات زنجانی و صانعی نیز، مشمول فیلترینگ مستقر در دادستانی کل کشور شده اند.

 

 

  اعتراض تا ازدحام کوچه خوشبخت، به بهانه آزادی مجدد مهدی خزعلی، مهرداد نصرتی

گاهی اعتراض دارم .اعتراض به نحوه اعتراض.اعتراض به اينکه بهتر از اينها می شد اعتراض کرد .به گونه ای که اينقدر هزينه نمی داديم.اعتراض بگونه ای که لااقل هنوز برايمان تريبونی می ماند تا از دريچه آن بتوانيم صدايمان را به گوش مردمانمان برسانيم اما ...
اما وقتی می بينم آنچه در سقيفه ها گفتند و شنيدند .بريدند و دوختند و بر تن کردند (و به روی خود نياوردند که امارت بر مردم ايران زمين ، اين لباس فاخر بلند ، به قد و شآن کوچک شان نمی آيد)... اما وقتی می بينم آنچه گذشت و الغرض ، اينچنين ما را ناچار کرد تا امروز روزگار خانه نشينی را تجربه کنيم چه برکاتی داشت و ما غافل مانده بوديم. بياد نمی آوری؟!
گويی همين ديروز بود . هر جا بحثی در می گرفت ( و تو مثل هميشه به صدای مردمت گوش می کردی) و آنها از تنگنای روزمرّه گی ها و روز_مرگی هايشان می ناليدند و شرح ماجراها می گفتند(و تو همواره خاموش آنچنان که گويی تو گوش های شنوای تاريخ بودی که می شنيدی و ثبت می کردی) تمام آنچه بر زبانها جاری بود تنها "به چه چيز اعتراض داريم " خلاصه بود و بس :
به معيشت تنگ :قصه پدری که غيرت ، عقلش را ربود و فرزندش را به مرگ تنبيه کرد تا بار ديگر مادرش از همسايه کاسه ای برنج قرض نگيرد.به صداهای در گلو خفه:قصه صاحب مقامی که بخاطر همرايی نکردن با جور عزل شد و رسانه های روز مزد او را به هر چه نکرده بود محکوم کردند.
به انديشه های سوخته:که ديروز وعده اجر و قربت گرفتند و با سلام و صلوات به منابر دعوت شدند و امروز يا به ديرک ها بسته اند ( تا فرمان آتش صادر شود) و يا به حجره های انفرادی (تا در آن غربت، فراموش کنند تمام آنچه را باور دارند و يا انکار).
به فرهنگی محتضر:که ديروز درس گوی مردمان جهان بود و امروز( به اعتراف قاتلانش)، سرازير درّه مرگ.ديروز "به چيز اعتراض داريم " دايره ای بود که هر چيز را که بر آئينه ذهن نقش می بست ، در خود داشت.
و اما امروز:خانه نشينی ، حکايت نيلوفری شد که از مرداب روئيد و به مرداب آلوده نگشت.کودکان ما بزرگ شدند و نوجوان و جوان ما اينک مردانی رشيد.اگر باور نداری چنين معجزه ای را دمی با آنها همکلام شو !
همآنانکه ديروز فقط " به چه چيز اعتراض داريم "را می شناختند، اينک فرهيختگانی کم نظيرند که فلسفه "چرا اعتراض داريم" را آموخته اند.گوشه نشينی، غنچه های بينش را شکفت و در پيشگاه منظر تو امروز ، گلستانی است از زيباترين گلهای خودرو ، که آموخته اند خود بايد همت کنند و آب را از اعماق زمين بيرون کشند و بلکه از فراز آسمان ها بر خود نازل نمايند تا تشنه نمانند.گلهايی که از منت باغبان بری هستند و می دانند هنگام حادثه چگونه بايد به هم گره بخورند تا طوفان نوح نيز از پای در نياردشان.
با هريک از آنان که به گفتگو می نشينی گمان می کنی عمری را در کلاس درس، پای صحبت استاد سياست نشسته است که اينچنين ماهرانه زوايای قضايا را بر تو می شکافد.
آری !محصول اجبار به خانه نشينی ، از نوباوگان سياست ، انديشمندانی ساخت که هر يک بهتر از ديگری تحليل می کند و راهکار می دهد.کجايند آنان که می پنداشتند اگر دانايان اين قوم را در عزلت انفرادی ها زندانی کنند ، دست اين قوم از چشمه های تفکر کوتاه خواهد شد و تشنگی آخر، از پای درخواهد آوردشان؟!
کجايند آنانکه می پنداشتند اگر متفکران را به باد اتهام بگيرند از دل های مردمان بيرون می کنندشان و شايسته تحقير؟! آنانکه به گلوله بستند مردم را ، تا بترسانند و گوشه گير کنند کجايند تا ببينند "عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد" دوباره تجلی کرد؟!
کجايند تا ببينند " و لايحيق مکر السيی الا باهله " گرچه از عهدی کهن است ، برای عهد کهن نيست .وعده خداست که فرمود " وعدالله ، لايخلف الله وعده" و اينک او دوباره وعده را به جای آورد.
آری دوباره شرّ "چاه کندن بر سر راه مردمان" باعث شد تا چاه کن کمر شکسته در قعر چاه بيافتد و مردمان راه به سلامت برند؟!
مانده ام.مانده ام هنوز تا فرداهای بزرگتری را ببينم.می مانم تا صبحگاهی را ببينم که ميهمان فروغ (حذف ناپذير)، هديه اش را تقديم کند و تا آن روز هر شامگاه سفارش او را می خوانم تا مبادا فراموش گردد آن خواهش:

" به خانه من اگر آمدی ای مهربان!
برای من چراغ بياور
و يک دريچه
که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم"
می مانم .
می مانم تا اعتراض کنم.
می مانم تا آخر، روزی، ازدحام کوچه خوشبخت را به چشمهای منتظر فروغ هديه کنم!

مهرداد نصرتی (مهرشاعر)

 

آيت‌الله العظمی مكارم شيرازي در خطبه‌هاي عيد سعيد قربان:

مساله اقتصادی برای مردم ایجاد دردسر کرده/دولت چند قلم کالا را کنترل می کند اما مابقی کالاها به زندگی مردم فشار می‌آورد


نماز عید سعید قربان در شهر قم با امامت “آیت‌الله مکارم شیرازی” برگزار شد.
به گزارش ایسنا، آیت‌الله مکارم شیرازی در خطبه‌های عید سعید قربان که در شبستان امام خمینی (ره) حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار شد گفت: بهترین ذخیره روز قیامت تقوای الهی است که هم خود و هم شما را به تقوای الهی توصیه می کنم.
وی با بیان اینکه در اسلام دو عید از اعیاد مهم وجود دارد، افزود: عید قربان و عید فطر ویژگی‌های خاصی دارند که هر دو از عبادت‌های مهم الهی است.
این مرجع تقلید عنوان کرد: ما مسلمانان در ماه مبارک رمضان روزه می‌گیریم و از گناه توبه می‌کنیم و در پایان ماه نیز این توفیق افتخار را جشن و عید می‌گیریم.
مکارم شیرازی افزود: زوار خانه‌ی خدا نیز مناسک حج را به جا می‌آورند و بعد از پایان مراسم نیز عید می‌گیرند که البته برنامه‌های آنها تنها برای خودشان نیست. بلکه عظمت برای اسلام می‌آفرینند و کنگره حج باعث عظمت جهان اسلام است.
این مرجع تقلید با بیان اینکه این هر دو عبادت به عنوان ضیافت و مهمانی خدا انتخاب شده است افزود: در مراسم زیارت خانه خدا همه زوار مهمان ضیات خدا هستند که باید بعداز مهمانی خدا جشن برپا کرد.
وی در ادامه با اشاره به سخنی از حضرت علی(ع) گفت: امام علی(ع) می‌فرماید ” شما می‌توانید تمام ایام سال را عید بگیرید و آن در صورتی است که در آن روز گناه صورت نگیرد”.
آیت‌الله مکارم شیرازی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اهمیت تقوا عنوان کرد: تقوا احساس مسوولیت درونی است و انسان‌ها نباید در انجام کارها منافع خود را در نظر بگیرند بلکه باید رضایت پروردگار را مدنظر داشته باشند.
وی افزود: کسانی که پیش از حساب رضای خدا حساب خلق و خود را در نظر می‌گیرند افرادی بی‌تقوا هستند.
این استاد درس خارج فقه حوزه با بیان اینکه تقوا در مرحله عالی عصمت را به دنبال دارد اظهار کرد: انسان‌ها به آن مقام نمی‌رسند و انتظار هم این نیست اما باید حالت بازدارندگی از گناه و اطاعت از پروردگار وجود داشته باشد.
وی در ادامه به ابعاد مختلف تقوا اشاره کرد و افزود: تقوای کارمندان، تقوای رسانه‌ها، تقوای مسوولین که منافع مردم را به خودشان مقدم شمارند و رعایت تقوا در عالم سیاست نمونه‌هایی از تقوا است که انسان‌ها باید به آن توجه کنند.
وی تصریح کرد: تا تقوا در جامعه بشری زنده نشود تجاوزها، کشتارها، ظلم‌ها و قصد حقوق همچنان جریان خواهد داشت.
مکارم شیرازی در ادامه با بیان ینکه دعوای دشمنان ما بر سر انرژی هسته‌یی و حقوق بشر نیست، افزود: اینها تنها بهانه است چرا که مزاحم منافع نامشروع آنها در منطقه هستیم. آنها سالها خورده‌اند و برده‌اند اما در این میان نظامی پیدا شده است که شعار نه شرقی و نه غربی سر داده و این شعار به همسایگان نیز سرایت کرده است.
این مرجع تقلید اضافه کرد: امروز کار به جایی رسیده است که لبنان به عنوان مرکز امن آنها ناامن شده است و شاه نماینده آنها یعنی رژیم اشغال‌گر قدس نیز در منطقه شکسته شده است.
وی ادامه داد: دشمنان رفتار استکباری دارند که می‌خواهند همه را تسلیم خود کنند و در این راستا هر روز یک مساله‌ای را ایجاد می‌کنند و انسان‌های ساده‌اندیشی هستند کسانی که می‌گویند اگر دست از انرژی هسته‌یی برداریم آنها مزاحم‌مان نمی شوند.
وی در ادامه با اشاره به انتخابات عراق اظهار کرد: اکثریت شیعیان نقش خودشان را به دست آوردند پس اهل تسنن نیز نقش خودشان را در کشور عراق دارند که در این میان بعثی‌ها نتوانستند نقشی داشته باشند که همه اینها نتیجه انقلاب اسلامی است.
مکارم شیرازی افزود: اگر با یکدیگر متحد باشیم و به خداوند توکل کنیم احدی از آنها نمی‌توانند مزاحمتی برای انقلاب اسلامی و جامعه ما ایجاد کنند.
این مرجع تقلید در ادامه به مسائل موجود در کشور اشاره کرد و خطاب به مسوولان نظام گفت: مردم امروز از دو چیز ناراحتند مردم امروز از دو چیز ناراحتند مفاسد فرهنگی و مفاسد اخلاقی وضع بدی پیدا کرده‌ است و آمار طلاق رو به افزایش است و مواد مخدر در مسیر جوانان زیاد شده است و آنان را تهدید می‌کند.
وی ادامه داد: مساله اقتصادی برای مردم ایجاد دردسر کرده و دولت اعلام کرده است که چند قلم کالا را کنترل می کند اما مابقی کالاها بدون کنترل به زندگی مردم فشار می‌آورد و طبقات ضعیف در زحمت‌اند که اگر مسائل اقتصادی و اخلاقی حل شود مردم در این صورت همواره کنار دولت خواهند بود.

 

معاون استاندار تهران: تهرانی‌ها با ۴ میلیون تومان، صاحب خانه می‌شوند


معاون امور عمرانی استانداری تهران گفت:در طرح مسکن مهر در استان تهران هر فرد با پرداخت حداکثر ۴ میلیون تومان و اقساط ماهیانه ۱۳۵ هزار تومان صاحب خانه خواهد شد.
محمدرضا محمودی در گفت‌و گو با باشگاه خبرنگاران با اشاره به اهمیت و جایگاه مسکن مهر در استان تهران افزود: ۱۹۴ هزار واحد مسکن مهر ۹۹ ساله و ۴۵ هزار واحد مسکن خود مالک که دارای سند قطعی است در حال ساخت است.
وی در ادامه بیان کرد: قرارداد مسکن به صورت کلید تحویل است و به طور تقریبی متری ۲۹۰ تا ۳۰۰ هزار تومان محاسبه خواهد شد که البته برای هر واحد صنعتی ساز ۲۵ میلیون تومان و هر واحد سنتی ساز ۲۰ میلیون تومان وام در نظر گرفته شده است.
معاون امور عمرانی استانداری تهران تصریح کرد: هر فرد با حداکثر ۴ میلیون تومان و پرداخت اقساط ۱۳۵ هزار تومان در هر ماه می‌تواند صاحب خانه شود که البته برای جوانان یک موقعیت ایده آل محسوب می‌شود.

  

آیت الله خامنه ای: منفی بافی 'خیانت واضح' است

آیت الله خامنه ای
رهبر جمهوری اسلامی هدف از فشار اقتصادی بر ایران را "خسته کردن مردم" از حکومت می داند
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی با انتقاد شدید از افرادی که با "منفی بافی و ایجاد بدبینی و یأس و تفرقه"، حکومت را به "مسائل دلخواه بیگانگان" متهم می کنند، اقدام آنها را یک "خیانت واضح" دانست.
آیت الله خامنه ای امروز ۲۶ آبان (۱۷ نوامبر) در دیدار با جمعی از مردم اصفهان گفت که دشمنان جمهوری اسلامی با جنگ و تهدید نظامی به نتیجه نرسیده اند و اکنون هم نمی توانند با تحریم، ایران را به زانو دربیاورند.
آقای خامنه ای یک ماه قبل و در نخستین روز از سفر خود به قم هم گفته بود که تحریم های بین المللی بر سر پرونده هسته ای "اثر قابل توجهی بر زندگی مردم نخواهد داشت".
شخص اول حکومت ایران، مدتی پیش از آن نیز در سخنانی در جمع فعالان اقتصادی تاکید کرده بود که ایران "بدون تردید تحریم ها را نیز دور می زند" و "ناکام می گذارد".
وی در عین حال هدف از اعمال تحریم و فشار اقتصادی علیه ایران را "خسته کردن مردم از جمهوری اسلامی" دانسته و خواستار ایجاد "یک اقتصاد مقاومتی واقعی" در کشور شده بود.
آیت الله خامنه ای مدتی پیش در سخنانی در جمع فعالان اقتصادی تاکید کرد که ایران "بدون تردید" تحریم ها را دور می زند و ناکام می گذارد.
سخنان جدید آیت الله خامنه یک روز پس از اظهارات رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا منتشر می شود که گفته بود تحریم های وضع شده علیه ایران ممکن است باعث ایجاد شکاف میان محمود احمدی نژاد و آیت الله علی خامنه ای شده باشد.
آقای گیتس افزوده بود که "شواهدی" وجود دارد که نشان می دهد رهبر جمهوری اسلامی به تدریج دچار تردید می شود که شاید رئیس جمهوری این کشور در مورد میزان تاثیر تحریم ها بر اقتصاد ایران، به او "دروغ" گفته باشد.
وزیر دفاع ایلات متحده، توضیح بیشتری در مورد "شواهد" مورد اشاره خود نداد.
همزمانی تحریم های بین المللی با اجرای مرحله نهایی قانون هدفمندکردن یارانه ها، در داخل و خارج کشور گمانه زنی هایی را در مورد احتمال بروز بحران در اقتصاد ایران برانگیخته است.
این در حالی است که مسئولان حکومت ایران، می گویند که با وجود تحریم های بین المللی و نیز اجرای هدفمند کردن یارانه ها، قادر به کنترل وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران خواهند بود.

 

لیست تکمیلی دادخواست برای آزادی فوری و بی قید و شرط مادران پارک لاله

بیش از 600 نفر از فعالان بین المللی سیاسی،مدنی،زنان و حقوق بشر با امضای دادخواستی خواستار آزادی مادران در بند و رعایت حقوق بشر در ایران شدند:
)مادران عزادار ایران)
ژیلا ترمسی (مهدویان)و اکرم زینالی ( نقابی)

نقض بی شمار موارد حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران مسئله ای است که خصوصاَ پس از سرکوبهای وحشیانه بدنبال انتخابات مخدوش ریاست جمهوری سال 1388 هرروزه توجه بیشتری از وجدانهای بیدار را در جهان به خود معطوف ساخته است؛ از جمله اعدامهای گسترده ، زندان و شکنجه مخالفان سیاسی و دگراندیش، دستگبری فعالین حقوق بشر، روزنامه نگاران،... و حتی وکلای آنان. اینک در پی این همه ظلم و بیدادگری، حکومت جمهوری اسلامی سرکوبها و فشار های داخلی خود را به آنجا رسانده که حتی" مادران عزادارایران" (مادران پارک لاله) راکه به طرق قانونی و مسالمت آمیز به دادخواهی از فرزندان خود برخاسته اند، به بندمی کشد. مادرانی که در مقابل کشتار های بیرحمانه ، زندانی، شکنجه شدن و ناپدید شدن فرزندانشان عدالت را طلب می کنند، اینک پاسخشان میله های زندان است!
شنبه17 مهر1389( نهم اکتبر 2010) دو تن از این مادران ژیلا ترمسی و اکرم زینالی به همراه دختران جوانشان به طور همزمان در خانه های خود مورد یورش مأموران حکومتی قرار گرفته و بازداشت شدند. گرچه پس از 12 روز دختران آنان که حتی سابقه هیچگونه فعالیت حقوق بشری نیز نداشتند به قید کفالت آزاد شدند، اما این مادران همچنان با اتهامات واهی در زندان به سر می برند. خانواده های آنان نیز شدیداَ تهدید شده، تحت فشار هستند که هیچ گونه تماسی با خبرگزاری ها و دیگر مراجع نداشته باشند.
خانم ژیلا ترمسی مادری است که یکسال حبس و شکنجه ء پسر 19 ساله اش ،حسام ، آرام و قرار را از او و خانواده اش گرفته بود و مدت ها در پشت دیوار های زندان اوین همراه با دیگر مادران بست نشسته بود. حسام ترمسی که به دنبال دستگیری در اعتراضات سال گذشته مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، پس از یکسال تازه از زندان آزاده شده بود ،بلافاصله پس از آزادی، به منظور تهدید به سکوت، مورد حمله عوامل لباس شخصی حکومتی قرار گرفت و با ضرب چاقوی زهرآ گین شدیداَ مسموم و بیمار شد.
نیز خانم اکرم زینالی، مادر دیگر دربند ، مادر سعید زینالی است که یازده سال پیش در پی نا آرامی های دانشگاه پسر 21 ساله دانشجویش را در مقابل چشمان او و خانواده اش در منزل بازداشت کردند و سالها جستجو ومراجعه وی را به مراجع قانونی گوناگون برای یافتن فرزند ناپدید شده اش بی پاسخ گذاشتند.
تنها"جرم" این مادران آن است که علیرغم تمام زخمهایی که خود بر دل داشتند در کنار دیگر "مادران عزادار ایران" (مادران پارک لاله ) که به صورتی خود جوش گرد هم آمده بودند پرچمدارعدالت ، و آزادی بودند.
"جرم" این مادران آن است که دست در دست دیگر مادران ستم رفته ایران با حمل عکس فرزندان خود و شاخه گلی یا شمعی، هرهفته در پارک لاله ، پشت زندانها و یا در گورستانها با سکوت در کنار یکدیگر جمع می شدند تا ضمن دادخواهی برای فرزندان خود خواستار آزادی کلیه زندانیان سیاسی، لغو احکام اعدام، و شناسایی مسئولین قتل ها و شکنجه های تمامی سی و یک سال گذشته شوند . .
بدیهی است حکومت جمهوری اسلامی برای توجیه به زندان افکندن و فشار روز افزون خود به این مادران دادخواه جز افترا زنی و ارتباط دادن آنان به صورت کذب با سازمانهای سیاسی دیگر و گاهاَ دارای مشی خشونت ورز، چاره ای ندارد.
مادران پارک لاله (مادران عزادار) طی اطلاعیه ای دستگیری دو تن از همراهان خود اکرم زینالی وژیلا ترمسی را شدیداَ محکوم نموده اند و اینگونه شایعه پراکنی ها را توطئه ای اعلام می کنند برای پرونده سازی و توجیه سر کوب هر حرکت حق طلبانه. آنان تصریح می کنند" از آنجا که این مادران خواسته‌هایی مدنی دارند، طبیعتاً نمی توانند و نمی‌خواهند با هیچ سازمان سیاسی در ارتباط باشند. بنابراین اتهام‌های وارده به مادران با روح حرکت مسالمت‌آمیز و مدنی مادران در تضاد است و به بند کشیدن و مورد اذیت و آزار قرار دادن خانواده‌ها، تعرض به حقوق اولیه تمامی انسان‌ها و نقض آشکار حقوق مدنی و شهروندی افراد است. "
ما امضا کنندگان این دادخواست از تمامی وجدانهای بیدار جهان تقاضاداریم تا دستگیری این دو مادر، ژیلا ترمسی( مهدویان) و اکرم زینالی (نقابی)، را محکوم کنند و اعلام می کنیم همراه با مادران دردمند و حق طلب ایران خواهان رعایت موازین حقوق بشر در ایران و هم چنین خواستار آزادی فوری و بی قید شرط این مادران باشیم.
جمعی از مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران )
گروه حامیان مادران پارک لاله – اسلو /گروه حامیان مادران پارک لاله – ایتالیا//گروه حامیان مادران پارک لاله – بن /گروه حامیان مادران پارک لاله– دورتموند /گروه حامیان مادران پارک لاله–فرانکفورت/گروه حامیان مادران پارک لاله - کلن /گروه حامیان مادران پارک لاله – لندن /گروه حامیان مادران پارک لاله – لوس انجلس (وللی)/ حامیان مادران عزادار - لوس آنجلس (سانتا مونیکا) /گروه حامیان مادران پارک لاله – وین/گروه حامیان مادران پارک لاله – هامبورگ
به همراه امضا کنندگان زیر: :
Adriana Flauto/Aisan Afschar/Aliebrahimi/Ana Maria Reyes Montano/Arta Parsiyan/Birgitte Axster/Birgit Moxter/Bettina Klisch/Bob Hatami/Bruno Cazauran/Catherine Avak/cazauran Bruno/Chanel Sarhangi/Cyrus Kamrava/Daniel Zeinali/Donatella Mendolicchio/Elisabeth Scott/ Fransoico Piepko/Gabriele Botte/Genevieve Bailey/Gertrud Samjeske/Gesila Kramm/Gunnel Hinrichsen/Hanna Marie/Helmut N. Gabel/Hemn Seyedi/ Huettez Edith/J. Vadovic/jacqueline Hobert/Julia Alkanaan/Jansen Menchtila/Jamileh Kalmijn/Janet Abdollahi/Jeannette Hanna /Jens Grünberg/John S. Burke/Johnson Teoh/Kamal Aras/karin atashak/Karin Friend/Kathleen Holmes/Kerstin Kirschner / Leonie Baumbusen/Marco Curatolo/Margit Appel/Mariacarmela Ribecco/Mahram Dorri/Maya Maeder/Merze Javanmard/Mohsen Elahin/Monika Miller/Nathalie Roche/Peter Marburger/Petra Wittek/Parviz Jahavani/Petra Mueller/Petra Plötz/Pia Gluek/Ray haye/Ray Safar/Roman Baryalay/Samira Kenawi/Samjeske Gertrud/Shak Sher/Sherry Jam/Sonja Jo/Soran Rashi/Steinar Strandheim/Steve Moralee/Susan Navissi/sylvie sevigny/uli vsanden/Ulrike Hasselbecher/Ute Bechtcoff/Waana Kaneschka
/افشین جم/آ. ناظرین/آبتین زینالی/آذر محلوجیان/آذر منصوری/آذر مهرابی /آذر فارسی/ آسیه امینی /آراز م.فانی/آرام ملکشاه/آرزو آزادی/آزاد کردی/آزاد مراديان/آزاده دواچی/ آزاده چرم فروش/آزرم نوروزی/آزیتا رضوان/آزیتا کیانی/آناهیتا اخوان/آناهیتا رحمانی/آينده آزاد/آیدا ابروفراخ/آیدا سعادت/ابراهیم سبزواری/احمد اندریاری/ احمد باطبی /احمد ثوابی/احمد سزاوار/اردوان نعیمی/ارزو حسینی/اصغر اصغری/اصغر آهنین/اصغر ایزدی/اصغر برزو/اعظم اشراقی/اعظم قریشی/اعظم مظاهری/اقبال اقبالی/قدس شعبانی /اقدس چرونده/اکبر حقیقی/اکبر عطری/اکرم آزادطلب/اکرم ابویی/اکرم خانلالقلو/اکرم محمدی/اکرم موسوی/البرز سعیدی/الهام قیطانچی/الهه مشعوف/الیزا آذرلی/اميد كوهي/امیر خواجه اولیا/امیر رشیدی/ امیر حسین گنج بخش/انسيه سلماني/انور میرستاری /ایدا ابروفراخ/ایران امانی
بابک عظیمی/بانو ایرانی/ بانو صابری/بتول عزیزپور/بلال مرادویسی/بهار مسافر/بهارا بهروان/بهاره شرقی/بهرام آبتین /بهرام امامی/بهرام نعیمی/بهروز سوران/بهمن امینی/بیژن آل کنعان /بیژن افشار/بیژن حکمت/بیژن پیرزاده/پدرام رضازاده/پرتو نوری علا/پرویز مختاری/پروین ابراهیم زاده/پروین اردلانپروین پرتویی/پروین پیروزی/پروین ذبیحی/پری خشنود/پریچهر نعمانی/پرستو فروهر/پرستو عاشق /پروانه حمید/پروانه سرودی /پروین اردلان /پروین شهبازی /پری رفیع/ پریسا ابوالقاسمی/پریسا احمدیان/پوران رضایتی/پوری صدیق/پویا عزیزی
تقی ممکن/توران ناظمی / ثریا سبزواری/ثریا عامری/ثریا مانی / جاوید پاینده/جاوید صحرایی/جلیل بهار/جمال نجاری/جمشيد اسدی/جمیله شاهبخشی /جمیله ناهید/جمیله نیرومندی/جواد تعالی/جواد قاسمی/جهانگیر/حامد انصاری/حجت کسرائیان/حسام همدانی/حسن پرورش/حسن جعفری/حسن نايب هاشم/حسن شریعتمداری/حسین رزاق /حسین علوی/حسین نقی پور/حسین والا منش/حميد روشن/حمید بی ازار/حمید حمیدی/حمیده نظامی/حمیلا نیسگیللی/خدیجه مقدم /خسرو تجربه کار/خسرو رحیمی/خسرو زمانی/خسرو گلستانی / داریوش مجلسی/داریوش مظاهری/راضی رضوی/راضیه ابراهیم زاده/راما هاشمی علیا/رامین امن گستر /رامین نیکو/ربابه لقیمی/رحمان جوانمردی/رخشنده حسین پور/رضا امامیان /رضا بی شتاب/رضا چرندابی/رضا سجادیان/رضا سیاوشی/رضا ناصحی/رضا صالح/رضا کاویانی/رضا کریمی/رضا هیوا/رضوان مقدم/راضیه اکبرقلی/رها گوهری/روح الله سوری/ روحی شفیعی/روز معصومی/روزین شریفی/روشنک استرکی/روشنک حمیدی/رویا ایرانی/رویا تیموری/رویا ملکی
زری اسپرم /زرین شقاقی/زهره اسدپور/زهره رحمانیان/زهره ماهر/زویا اسکندریان/زیبا شکیب/زیبا خطابخش/زینب پیغمبرزاده/زینب قار اویسکی/زینب قاسمی/زینت تربیتی / ژاله حریری/ژاله سحر خیز/ژیلا گلعنبر/ژیلا مهدی پناه / سارا آذرلی/سارا اسمی زاده/سارا زارع/ساسان امجدی/سام فاضل /ستاره هاشمی/سرور صاحبی/سعید جلالی فر/سمیرا پوراندخت/سمیه رشیدی/سوده سلطانراده/سوسن طهماسبی/سوسن فدایی/سوسن محمدخانی غیاثوند/سوسن میلانی/سوسن نویسی/سوفیا صدیق پور/سولماز ایکدر/سهراب مختاری/سهیلا ابطحی /سیامک حیدری/سیامک سهراب منش/سیاوش جلیلی/سیاوش چگنی/سیاوش کوهرنگ/سیروان جلال/سیروس رزاقی پور/سیما دینی/سیمین نصیری/سینا حشمتی/سید میثم گلستانی/ سیمین بهبهانی/ سیمین جام پولاد/ شبنم همایون /شبنم اسداللهی/شعله زمینی/شکوفه امیری/شکوفه کاوانی/شکیلا دانشمند/شمس تولایی/شهاب الدین شیخی/شهرام بنی هاشمی/شهرام تهرانی /  شهرزاد آل داود/ شهره محبی/ شهزاد کلاهی/ شهلا آبغاری/ شهلا انتصاری/ شهلا بهار دوست / شهلا دباغی/ شهلا شفیق/ شهلا صادقی/شهلا فیضی/شهلا عبقری/شهناز بیات/شهناز مرتب/شهین نوائی/شيرين اردلان/شیرکو جهانی اصل/شیرین دخت دقیقیان/شیرین فامیلی/شیلا مصطفی زاده/شیوا امین پور/شیوا نوجو / صاعقه امانی/صباح نصری/صبرا رضایی/صبری نجفی/صحر صنیعی/صدیقه مقدم/صفا مرادی/طاهره خرمی/طوبا صابری /طلعت تقی نیا/طیبه اسدی عارف نادری/عاطفه جعفری/عباس اکرمی/عباس رحیمیان/عباس فتاح/عباس مظاهری/عزیز کرم لو/عسگر آهنین/عسل اخوان/عفت ماهباز/علی ابراهیمی/علی افشار/علی اکبر خسروشاهی/علی پورنقوی/علی رنجبر/علی شاکری/علی عزیزی/علی فروزنده/علی مالک زاده/علی ماهباز/علی هاشمی/عطیه موسوی / غزاله مهدوی / فاطمه ابراهیمی/فاطمه اسماعیلی/فاطمه رستگار/فاطمه مسافر/فاطمه رضایی/فاطمه سادات سید مفیدی/فتانه صادقی/فرح شریفی /فرح حاجی/فرح طاهری/فرحناز محمدی/فردوس تاجدینی/فرزانه عظیمی/فرشته فراهانی/فرشته گلچین/فرشته قاضی/فرشید یاسایی/فروغ رسولی/فروغ سمیع نیا/فریبا تحقیقی/فریبا عظیمی/فریبرز سروش/فریبرز مرزبان/فرید فراهان/فریده کرملویی / کاتی آذرفر/کاروان راد/کاظم علمداری/کامران عالمی نژاد/کاوه رضائی شیراز/کاوه کرمانشاهی/کاوەیس دانشیار/کتایون آذرلی/کتایون خسروشاهی/کتایون عظیمی فرد/کتی شیبانی/کورش صحتی /کریم دانشیار/کیان امانی /کیانوش سنجری /کیهان یوسفی/کیواندخت قهاری/کیومرث کیانی / گلرخ جهانگیری/گلی آریا / لادن بازرگان/لیلا اصلانی/لقمان فاروقی / مارال ایرانپور/مانی ایرانی /م. مظاهری/م.فاضل/ماریا رشیدی/ماهور وجدی/مجید حکی/مجید سعادت پور/محبوبه حسین زاده/محبوبه محبی/محراب درو / محسن کاک آرش/محسن نژاد/محمد اعظمی /محمد برزنجه /محمد بهبودی/محمد حسین جعفری/محمد شیرزاد/محمد علی محسنی پور/محمد قندجی/محمد نجف زاده /محمد نصیری/محمد هادی امینیان/محمدتوفیق اسدی/محمدرضا اسکندری/محمدرضا روحانی/محمود پرک/محمود رفیع/مدیا بایزیدپور/مرتضی ضیا بری/مرجان گرکانی / مرسده هاشمی/مرضیه بخشی زاده/مریم اهری/مریم بهادران /مریم برای علی/مریم بهرمن /مریم بیدگلی / /مریم حکمت شعار/مریم رحمانی/مریم رهنما/مریم شانسی/مریم قاسمی/مریم صارمی/مریم کاویانی/مزدک نصیری/مژگان ثروتی/مسعود صدیق پور/مسعود فتحی/مسعود فروتن/مسعود مولوی/مصطفی مهماندار فرد/منصوره بهکیش/منصوره خسروشاهی/منوچهر رادین/منیره برادران/منیره حاجی /منیره کاظمی/منیژه ناظم/ملک افشار/ملیحه شریف زاده/مهتاب داراب/مهدی خانبابا تهرانی/مهدی ماهباز/مهدیه فراهانی/مهران براتی /مهران ماهویی/مهران مهدوی/ مهرانگیز مکی/مهرداد حسینی /مهرداد مشایخی /مهرداد عمادی/مهرنوش اعتمادی/مهناز غزالو /مهسا حسینی خواه/مهشید پگاهی/مهین رنجبر/میترا ابراهیمی/میترا بهراد/میترا زاهدی/میرعلیرضا میرمحمدی/مینا محمدزاده/مینا نیک/مینو فروغ/مینو خواجه الدین/مینو فروغ/میهن روستا / نائمه اصفهانیان/نادر حاجی محسن/نادره مجددپور/نازنین افشین جم/نازی عظیما/ناصح فریدی/ناصر پاکدامن/ناصر رحمانی نژاد/نامدار بقایی یزدی/ناهید بلند همت /ناهید پرسون /ناهید جعفری/ناهید حسینی/ناهید خیبری/ناهید کشاورز/ناهید مکری/ناهید میرحاج/ناهید نصرت/ناهید همت پور/نجمه راد/ندا فرخ/نریمان رحیمی/نرگس یلاقی/نسرین ابراهیمی/نسرین بصیری/نسرین مجددپور/نسرین حسین پور/نسرین یگانه/نسیم خاکسار/نسیم خسروی مقدم/نگار یوسفی/نگین راستی/نگین شیخ الاسلامی وطنی /نوشین بلوریان/نوشین خاکی/نوشین شاهرخی/نوشین فاطمی/نوشین ناظمی/نیره توحیدی/نیره جلالی(مادر بهکیش)/نیکی احمدی/نیکزاد زنگنه / هادی جواهری لنگرودی/هادی شمس حائری/هادی شیخی/هایده تابش/هایده درآگاهی/هایده قهرمانی/هایده صنعتی/هلن منشی زاده/همایون مهمنش/هنگامه بهادر/هنگامه هویدا/هیلدا نیک بخت / وجیهه مقدم/وهاب کرد قراچالو/وحید وحدت حق / یاسمین درویش پور/یاشار حاجبی/یاور خسروشاهی


جمعی از خانواده های سیاسی در مقابل اوین و مرکز قلب تهران گوسفند 
قربانی کردند

 
 جرس: 
جمعی از خانواده زندانیان سیاسی به همراه شاخه جوانان مشارکت صبح امروز همزمان با عید قربان، در مقابل زندان اوین و مرکز قلب تهران تجمع کردند.
  به گزارش رسیده به جرس، خانواده زندانیان سیاسی صبح امروز در مقابل زندان اوین برای گرامی داشت زندانیان سیاسی پس از انتخابات جمع شده و گوسفندی قربانی نمودند.
 بر اساس این گزارش، این جمع سپس در مقابل مرکز قلب تهران که محسن صفایی فراهانی در آنجا بستری است، گوسفند قربانی کردند.
 محسن صفایی فراهانی، چندی پیش بر اثر شدت فشارهای ناشی از بازداشت دچارعارضه قلبی شد و چند بار در بیمارستان بستری شد. وی اواخر شهریور ماه بدنبال حمله قلبی بار دیگر در بیمارستان بستری شد.  







گزارشگران بدون مرز خواستار آزادی دو روزنامه نگار آلمانی در ایران 
شدندجرس: در پی پخش تلویزیونی اعترافات دو روزنامه نگار آلمانی بازداشتی در ایران، که برای تحقیقات پیرامون سکینه آشتیانی به ایران سفر کرده بودند، و وارد آمدن اتهام "جاسوسی" به آنها از طرف مقامات قضایی – امنیتی جمهوری اسلامی، سازمان گزارشگران بدون مرز، ضمن "پروپاگاند دولتی" خواندن اقدام مقامات ایران، خواستار آزادی فوری و بی قيد و شرط این دو روزنامه‌نگار شد.
تلویزیون جمهوری اسلامی طی شب های گذشته در  برنامه بیست و سی، با پخش اعترافات فرزند سکینه محمدی، بانوی محکوم به اعدام در ایران و وکیل مدافع وی (هوتن کیان)، و همچنین دو روزنامه نگار آلمانی که برای مصاحبه و گزارش پیرامون این موضوع به ایران آمده و دستگیر شده اند، فشارهای جهانی و حقوق بشری پیرامون حکم سنگسار و سپس اعدام سکینه را، "جنجال تبلبغاتی" دشمنان نظام خوانده بود.
به گزارش سایت سازمان گزارشگران بدون مرز، "جرم" اين دو روزنامه‌نگار از سوی مقامات قضايی استان آذربايجان شرقی "جاسوسی " اعلام شده است. گزارش‌گران بدون مرز اين اتهامات و "مجرم" خواندن آنها را نقض قوانين بين‌المللی و آئين دادرسی ايران می‌داند.
ژان فرانسوا ژوليارد دبير اول گزارشگران بدون مرز در اين باره اعلام کرد که" اين دو روزنامه نگار فقط از حقوق بينادين خود برای آزادی اطلاع رسانی استفاده کرده اند و اطلاع رسانی جاسوسی نيست." آنها وظيفه خود را در کشوری انجام داده‌اند که دولت آن اجازه پوشش خبری آزادنه‌ی هيچ رويدادی را نمی‌دهد و به شکل جدی مانع ورود روزنامه‌نگاران خارجی به کشور می‌شود .
بازداشت دو روزنامه نگار آلمانی در روز دوشنبه ۱۹مهر از سوی مقامات قضايی ايران اعلام شد. آنها به هنگام مصاحبه با فرزند و وکيل سکينه محمدی آشتيانی، زنی زندانی که محاکمه و محکوميت وی در ايران و در جهان به شکل گسترده رسانه ای شده است، بازداشت شده بودند.
به گزارش وبسایت این سازمان غیردولتی که مقر آن در پاریس است، وزارت خارجه آلمان نیز از طرق ديپلماتيک در پی آزادی اين دو روزنامه‌نگار است. سه‌شنبه ۲۵ آبان مالک اژدر شريفی، رئيس کل دادگستری آذربايجان شرقی اعلام کرد که "جرم جاسوسی دو تبعه آلمانی که با هدف جوسازی و جاسوسی در ايران حاضر شده بودند محرز و ثابت شده است" دوشنبه شب تلويزيون دولتی ايران تصوير دو روزنامه نگار آلمانی را پخش کرد. اين تصاوير بدون صدای اصلی خبرنگاران و با ترجمه فارسی اظهارات آنها پخش شد.
گزارشگران بدون مرز" نمايش اعترافات" روزنامه‌نگاران در تلويزيون را، "اقدامی در چارچوب پروپاگاند دولتی" دانست و خاطرنشان کرد "این اقدام تلویزیونی در حالیست که تا امروز هيچ اطلاعی از برگزاری دادگاه اين دو روزنامه‌نگار آلمانی منتشر نشده است و زمان و چگونگی تهيه اين مصاحبه ويدئويی نيز مشخص نيست. "
 شامگاه دوشنبه (۲۴ آبان / ۱۵ نوامبر) تلویزیون دولتی ایران تصاویری از دو آلمانی بازداشت شده در ایران را نشان داد و از قول آنان گفته شد که مرتکب "خطا" شده ‌و مورد سوء‌استفاده‌ یک فعال ایرانی حقوق بشر در آلمان قرار گرفته‌اند.
این دو آلمانی ماه گذشته هنگامی که می‌خواستند با سجاد قادرزاده، فرزند سکینه محمدی آشتیانی مصاحبه کنند، در شهر تبریز بازداشت شدند. مقامات جمهوری اسلامی این دو آلمانی را متهم کردند که با روادید توریستی به ایران سفر کرده، ولی در این کشور به عنوان روزنامه‌نگار فعالیت کرده‌اند.
دو آلمانی بازداشت شده به عنوان عکاس و گزارشگر برای یک رسانه‌ی آلمانی کار می‌کرده‌اند.


آيت‌الله العظمی مكارم شيرازي در خطبه‌هاي عيد سعيد قربان:

مساله اقتصادی برای مردم ایجاد دردسر کرده/دولت چند قلم کالا را کنترل می کند اما مابقی کالاها به زندگی مردم فشار می‌آورد

نماز عید سعید قربان در شهر قم با امامت “آیت‌الله مکارم شیرازی” برگزار شد.
به گزارش ایسنا، آیت‌الله مکارم شیرازی در خطبه‌های عید سعید قربان که در شبستان امام خمینی (ره) حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار شد گفت: بهترین ذخیره روز قیامت تقوای الهی است که هم خود و هم شما را به تقوای الهی توصیه می کنم.
وی با بیان اینکه در اسلام دو عید از اعیاد مهم وجود دارد، افزود: عید قربان و عید فطر ویژگی‌های خاصی دارند که هر دو از عبادت‌های مهم الهی است.
این مرجع تقلید عنوان کرد: ما مسلمانان در ماه مبارک رمضان روزه می‌گیریم و از گناه توبه می‌کنیم و در پایان ماه نیز این توفیق افتخار را جشن و عید می‌گیریم.
مکارم شیرازی افزود: زوار خانه‌ی خدا نیز مناسک حج را به جا می‌آورند و بعد از پایان مراسم نیز عید می‌گیرند که البته برنامه‌های آنها تنها برای خودشان نیست. بلکه عظمت برای اسلام می‌آفرینند و کنگره حج باعث عظمت جهان اسلام است.
این مرجع تقلید با بیان اینکه این هر دو عبادت به عنوان ضیافت و مهمانی خدا انتخاب شده است افزود: در مراسم زیارت خانه خدا همه زوار مهمان ضیات خدا هستند که باید بعداز مهمانی خدا جشن برپا کرد.
وی در ادامه با اشاره به سخنی از حضرت علی(ع) گفت: امام علی(ع) می‌فرماید ” شما می‌توانید تمام ایام سال را عید بگیرید و آن در صورتی است که در آن روز گناه صورت نگیرد”.
آیت‌الله مکارم شیرازی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اهمیت تقوا عنوان کرد: تقوا احساس مسوولیت درونی است و انسان‌ها نباید در انجام کارها منافع خود را در نظر بگیرند بلکه باید رضایت پروردگار را مدنظر داشته باشند.
وی افزود: کسانی که پیش از حساب رضای خدا حساب خلق و خود را در نظر می‌گیرند افرادی بی‌تقوا هستند.
این استاد درس خارج فقه حوزه با بیان اینکه تقوا در مرحله عالی عصمت را به دنبال دارد اظهار کرد: انسان‌ها به آن مقام نمی‌رسند و انتظار هم این نیست اما باید حالت بازدارندگی از گناه و اطاعت از پروردگار وجود داشته باشد.
وی در ادامه به ابعاد مختلف تقوا اشاره کرد و افزود: تقوای کارمندان، تقوای رسانه‌ها، تقوای مسوولین که منافع مردم را به خودشان مقدم شمارند و رعایت تقوا در عالم سیاست نمونه‌هایی از تقوا است که انسان‌ها باید به آن توجه کنند.
وی تصریح کرد: تا تقوا در جامعه بشری زنده نشود تجاوزها، کشتارها، ظلم‌ها و قصد حقوق همچنان جریان خواهد داشت.
مکارم شیرازی در ادامه با بیان ینکه دعوای دشمنان ما بر سر انرژی هسته‌یی و حقوق بشر نیست، افزود: اینها تنها بهانه است چرا که مزاحم منافع نامشروع آنها در منطقه هستیم. آنها سالها خورده‌اند و برده‌اند اما در این میان نظامی پیدا شده است که شعار نه شرقی و نه غربی سر داده و این شعار به همسایگان نیز سرایت کرده است.
این مرجع تقلید اضافه کرد: امروز کار به جایی رسیده است که لبنان به عنوان مرکز امن آنها ناامن شده است و شاه نماینده آنها یعنی رژیم اشغال‌گر قدس نیز در منطقه شکسته شده است.
وی ادامه داد: دشمنان رفتار استکباری دارند که می‌خواهند همه را تسلیم خود کنند و در این راستا هر روز یک مساله‌ای را ایجاد می‌کنند و انسان‌های ساده‌اندیشی هستند کسانی که می‌گویند اگر دست از انرژی هسته‌یی برداریم آنها مزاحم‌مان نمی شوند.
وی در ادامه با اشاره به انتخابات عراق اظهار کرد: اکثریت شیعیان نقش خودشان را به دست آوردند پس اهل تسنن نیز نقش خودشان را در کشور عراق دارند که در این میان بعثی‌ها نتوانستند نقشی داشته باشند که همه اینها نتیجه انقلاب اسلامی است.
مکارم شیرازی افزود: اگر با یکدیگر متحد باشیم و به خداوند توکل کنیم احدی از آنها نمی‌توانند مزاحمتی برای انقلاب اسلامی و جامعه ما ایجاد کنند.
این مرجع تقلید در ادامه به مسائل موجود در کشور اشاره کرد و خطاب به مسوولان نظام گفت: مردم امروز از دو چیز ناراحتند مردم امروز از دو چیز ناراحتند مفاسد فرهنگی و مفاسد اخلاقی وضع بدی پیدا کرده‌ است و آمار طلاق رو به افزایش است و مواد مخدر در مسیر جوانان زیاد شده است و آنان را تهدید می‌کند.
وی ادامه داد: مساله اقتصادی برای مردم ایجاد دردسر کرده و دولت اعلام کرده است که چند قلم کالا را کنترل می کند اما مابقی کالاها بدون کنترل به زندگی مردم فشار می‌آورد و طبقات ضعیف در زحمت‌اند که اگر مسائل اقتصادی و اخلاقی حل شود مردم در این صورت همواره کنار دولت خواهند بود.



زینت میرهاشمی
مجازات سنگسار، قصاص و اعدام به عنوان اعمالی غیر انسانی و قرون وسطایی محکوم است. این چنین احکامی پایه قوانین جزایی دیکتاتوری ولایت فقیه را نشان می دهد و تا روزی که این قوانین وجود دارند، بنا به شرایط، واکنشها و فشارهای بین المللی، شاید دیرتر اما انجام می گیرد. حتا بعضی مواقع پایوران رژیم این قوانین را در دهن کجی به اعتراضهای نهادهای بین المللی اجرا می کنند.

پرونده سکینه محمدی به عنوان زنی که محصول آسیبهای اجتماعی یک جامعه مردسالار، گرفتار در پنجه قوانین ضد زن است تبدیل به موضوعی جهانی شده است. تصور سنگهای پرتاب شده برای به قتل رساندن این زن، از طرف مشتی لمپن که خود را نماینده خدا بر روی زمین می دانند، تنفر افکار عمومی جهان و نهادهای مدافع حقوق بشر را برانگیخته است.
روز دوشنبه 24 آبان، دستگاه تواب سازی رژیم بار دیگر به سراغ سکینه محمدی رفت و این بار پسر و وکیل او و همچنین دو تبعه آلمانی را هم به بازیگران نمایش تلویزیونی اضافه کرد. نویسندگان سناریوی نمایش فوق کار دشواری برای کپیه برداری از اعتراف گیریهای قبلی نکردند. زیرا موضوع مشخص است. از نگاه شکنجه گران هر کس که پایش به سیاهچالهای رژیم می رسد و در برابر بازجو قرار می گیرد، نادم شده و خودزنی می کند. این دم و دستگاه عجب جهنمی باید باشد که انسان علیه خودش توطئه کند و کارهای ناکرده را بپذیرد.
نمایش اعتراف به «گناهان» خود از طرف سکینه محمدی و همچنین اعتراف پسر وی، واکنش حقیرانه رژیم در برابر منفوریت جهانی نسبت به احکام ظالمانه و از طرف دیگر بیانگر این واقعیت است که فشارهای بین المللی و فعالیتهای مدافعان حقوق بشر در خارج از مرزهای ایران در اجرای کمی این احکام تاثیرگذار است. پرونده سکینه محمدی باید تبدیل به از بین بردن حکم سنگسار و دیگر احکام غیر انسانی در جمهوری اسلامی شود.