۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز سه شنبه بخش چهارم تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


کمپین آزادی رئیس دانا:
سراج‌الدین میردامادی
سراج‌الدین میردامادی- کمپین آزادی دکتر فریبرز رئیس‌دانا، با انتشار چند نامه‌‌ی سرگشاده خواستار آزادی این اقتصاددان سرشناس شد که از هفته‌ی گذشته، در پی انتقاد از طرح هدفمندی یارانه‌ها در زندان به‌سر می‌برد. در این نامه‌ی سرگشاده، ده‌ها تن از نویسندگان، اندیشمندان و کوشندگان حقوق بشر و فعالان سیاسی داخل و خارج از ایران خواستار آزادی فریبرز رئیس‌دانا شدند.



از فرشین کاظمی‌نیا سخنگوی «کمپین آزادی رئیس دانا» پرسیده‌ام: سوابق علمی و تحصیلی فریبرز رئیس‌دانا چیست و در عین حال پیشینه و تبار سیاسی و فکری او قبل و بعد از انقلاب اسلامی چه بوده است؟

فرشین کاظمی‌نیا: آقای رئيس‌دانا پیش از انقلاب در دانشگاه شهید بهشتی فعلی، دانشگاه ملی آن زمان، در مقطع لیسانس و فوق لیسانس اقتصاد خواندند و بعد برحسب مسائل سیاسی‌ای که داشتند، ترجیح دادند که هم برای ادامه‌ی تحصیل و هم برای کارکردهای سیاسی بیشتر به خارج از کشور بیایند. تا جایی که من می‌دانم خاستگاه سیاسی ایشان شاخه‌ی چپ جبهه‌ی ملی است. یعنی بعد از نشست عمومی جبهه‌ی ملی انشعابی پیش می‌آید که عده‌ای از چپ‌ها- نه با تقسیم‌بندی‌های بعدی، در واقع منتقدین چپ‌گرایی که به شکل رادیکال‌تر به نقد رژیم شاه می‌پرداختند، شخصیت‌هایی مثل بیژن جزنی، حسن ضیا ظریفی و دیگران- در این نحله قرار می‌گیرند. چپ‌ها و این افراد رادیکال‌ به‌طور جداگانه یک نحله‌ی سیاسی را شکل دادند که بعدها به گروه‌های دیگر سیاسی و بیشتر مشهور منتهی شد.


آقای رئیس دانا به لحاظ خاستگاه سیاسی و اجتماعی به شاخه‌ی چپ جبه‌ی ملی تعلق دارند. ایشان یک فرد ملی هستند و همیشه از زنده‌یاد دکتر مصدق با احترام یاد می‌کنند و به ایشان بسیار علاقه‌ دارند. از سوی دیگر سوسیالیست هستند و علاقه‌مند هستند که با انگاره‌های علمی و با دستاوردهای علمی- بشری، تمدن مادی بشر ارتقا پیدا کند. در واقع در دورانی که به خارج از کشور آمدند، در ارتباط با کنفدراسیون، در همین نحله جای می‌گرفتند. ایشان در دانشگاه LSE (London School of Economics)، دانشگاه اقتصاد لندن که از معتبرترین دانشکده‌های اقتصاد دنیا به شمار می‌رود، به تحصیل در دوره‌ی دکترای اقتصاد مشغول شدند و در رشته‌ی Econometric یا اقتصادسنجی فارغ‌التحصیل شدند. تز دکترای ایشان در مورد اقتصاد کارگران مهاجر در اروپا بوده است. این پایان نامه، با توجه به تعدد کارکردهای محاسبات ریاضی در آن، یکی از بهترین‌ پایان‌نامه‌های زمان خودش در آن دوره شناخته شده بود.

در واقع رئیس دانا، اقتصاددان و ریاضی‌دان برجسته‌ای است که دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی دارد و همیشه نیز کوشیده‌ است که طبقات فرودست جامعه و محرومان در دایره‌ی توجه ویژه‌ای قرار گیرند تا بلکه تغییر مادی در وضع زندگی و معیشت آنها به وجود آید. بعد از انقلاب ایشان وقتی وارد ایران شدند، به کارکردهای سیاسی‌شان ادامه دادند و پس از چندسال تا جایی که می‌دانم در همان دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تدریس بودند. مدتی بعد از آنجا به طور رسمی اخراج شدند و بعد هم دیگر دعوت به کار نشدند. در دوره‌های مختلف، حتما مطلع هستید که موضعگیری‌های سیاسی خاص خودشان را داشته‌اند و از موضع یک چپ‌گرای ملی به مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران می‌‌نگرند.


آیا فریبرز رئيس‌دانا بعد از انقلاب هم به زندان افتاد یا درگیری مستقیمی با حاکمیت داشت که منجر به دستگیری او و چنین تضییقات و تنگناهایی شود؟

بله. قبل از انقلاب ایشان مدتی دستگیر شدند. در ارتباط با یکی دو گروه چریکی که طبعاً برحسب مقتضیات زمانه بود. دستگیری‌های کوتاه مدتی هم داشتند که همان دستگیری‌ها مقدمه‌ای برای خروج ایشان از ایران شد. درواقع به توصیه‌ی یکی از استادانش ترجیح دادند که از ایران خارج شوند. بعد از انقلاب هم دستگیری‌هایی داشته‌اند. تا جایی که می‌دانم به حکم و زندان‌های طویل‌المدت نکشیده است. یکی، دوبار در دوره‌های قبل ایشان را دستگیر کردند؛ برحسب روابطی که در دوره‌هایی با برخی گروه‌های سیاسی داشتند، تا جایی که می‌دانم چندبار بازداشت شده‌اند.

دلایلی هم که برای بازداشت‌شان برشمرده می‌شد، در ارتباط با مثلاً کانون نویسندگان ایران یا مسائلی از این دست بود. البته بارها من در جریان هستم که ایشان را فرامی‌خواندند و تحت بازپرسی‌های طولانی‌مدت قرار می‌گرفتند. در زمینه‌های مختلف، در مورد «قتل‌های زنجیره‌ای» و کانون نویسندگان، انتقاداتی می‌کردند و موضوعاتی از این دست مطرح بود. در مجموع تا جایی که می‌دانم آقای رئیس دانا به‌عنوان یک فرد منتقد چپ‌گرا در ایران به طور شخصی اظهار نظر می‌کردند و صاحب‌نظر اقتصادی و اجتماعی بودند و وابستگی گروهی و سازمانی نداشتند. شاید هم به همین دلیل تاکنون به‌طور مشخص حکمی نداشتند. ناگفته نماند که بعد از بازگشت از کنفرانس برلین که ایشان هم جزو سخنرانان بودند، با همان گروه، تحت تعقیب قرار گرفتند و دادگاهی شدند. حکم ایشان هم مشمول حکمی بود که برای حاضران در آن کنفرانس داده شد.

می‌شود اشاره‌ای هم به تألیفات و کارهای نوشتاری او کنید؟

آقای رئیس دانا از اقتصاددانان جامع‌الاطراف ایرانی‌ است. در واقع اقتصاد را تنها به‌ مثابه روابط و معادلات ریاضی نمی‌بیند. اقتصاد را در بستر اجتماعی‌ آن تعریف می‌کند. آقای رئيس دانا کتاب‌های متعددی در زمینه‌های مختلف و طبعاً اقتصادی دارد، اما مهم‌تر از آن مقالات پرشماری است که به‌هرحال قابل بازیافت هستند. ایشان سال‌هاست به‌عنوان یک صاحب نظر مطلب می‌نویسند. از کتاب‌هایی که من الان در خاطر دارم و می‌توانم از آنها نام ببرم، مثلا کتابی است که در مورد جهانی‌سازی نوشته‌اند. ایشان تأکید دارند که واژه‌ی جهانی‌سازی «Globalizing» را به‌جای جهانی‌شدن یا «Globalization» به‌کار ببرند.

نام کتاب‌شان «جهانی‌سازی، قتل‌عام اقتصادی» است. کتاب قطوری هم هست. همچنین کتاب بسیار مفیدی برای اقتصاددانان نوشته‌اند در سه جلد تحت عنوان «بررسی‌های کاربردی و توسعه‌های اقتصادی ایران» که در واقع کاربرد عملی اقتصاد به‌ویژه در نحله‌های مدل‌سازی و اقتصادسنجی است که نشر «چشمه» منتشر کرده است. همین‌طور از سایر کتاب‌های ایشان می‌توانم به کتاب «ناموزونی‌ها»، « اقتصاد سیاسی ‌‌ـ توسعه»، «رویکرد و روش در اقتصاد» و «دموکراسی در برابر بی‌عدالتی» نام ببرم. ناگفته نماند که همین کتاب «رویکرد و روش در اقتصاد» که نشر «آگاه» منتشر کرده است، به نظر من کتاب ویژه‌‌‌ای حاوی نقطه‌نظرهای تئوریک اقتصاد سیاسی و در واقع نقطه‌ی عزیمت فکری رئيس دانا به مقوله‌ی اقتصاد و اقتصاد اجتماعی است.

فریبرز رئیس‌دانا علاوه بر وجه‌ اقتصاددانی، یکی از اعضای کانون نویسندگان نیز هستند و در زمینه‌ی ادبیات و نویسندگی هم فعالیت‌هایی داشته‌اند. ممکن است از این بعد شخصیت او هم برای‌مان بگویید؟

در واقع عضویت در کانون نویسندگان ایران فقط محدود به نویسندگان ادبیات به معنای کلاسیک خودش نیست، اما طبعاً آقای رئیس دانا با توجه به علایقی که به ادبیات هم داشته‌اند، کتاب‌هایی هم در مسایل غیر اقتصادی دارند. اخیراً دو کتاب در زمینه‌ی ادبیات منتشر کرده‌اند تحت عنوان «گفت‌آمدهایی در ادبیات» و همچنین «گفت‌آمدهایی در شعر ایران» که در هر دوی این کتب به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی ادبیات، آن چیزی که خودشان ادبیات متعهد برمی‌شمرند اشاره می‌کنند. در کانون نویسندگان ایران ایشان بسیار فعال بوده‌اند. همان‌طور که مطلع هستید ایشان جزو هئیت دبیران کانون هستند و در دوره‌ها و مقاطع مختلف کانون نقش ویژه‌ای داشتند. همان‌طور که گفتم بارها از طرف نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی به همین دلیل بازخواست و احضار شدند و کارهایی از این دست کرده‌اند.

در سالگرد «قتل‌های زنجیره‌ای» یا در اعلامیه‌های مشترکی که کانون می‌داد، ایشان فرد فعالی بودند. در کل در حوزه‌های مختلفی مطالعه و کار کرده است. مثل اقتصاد شهری و مواد مخدر. ایشان مطالعه‌ی بسیار جامعی در زمینه‌ی اقتصاد مواد مخدر در غرب آسیا دارد. مثلا در مورد جهانی‌سازی، مشروطه و مشروطه‌خواهی و انقلاب مشروطه در ایران، چند مقاله‌ی مفصل دارند. کتاب دیگری که الان یادم آمد که فکر می‌کنم بدنیست به آن اشاره کنم، چند بحث و نظر است تحت عنوان «سوسیالیسم و آزادی» که کتاب خوبی است و بی‌ربط به اوضاع فعلی جامعه‌ی ایران نیست.


آخرین وضعیت این اقتصاددان در زندان چیست و چه تلاش‌هایی برای آزادی او در داخل و خارج از کشور از سوی کوشندگان حقوق بشر و فعالان سیاسی صورت گرفته است؟

برحسب آن چیزی که آقای رزافشان به‌عنوان وکیل رئیس‌دانا گفته است، ایشان در زندان اوین و تحت بازجویی هستند. کوشش ما به‌عنوان «کمپین آزادی رئیس دانا» که پس از دستگیری ایشان در پاریس تشکیل شده این است که با همراهی دوستان داخل و خارج از کشور و علاقه‌مندان، به یک برایند یا مخرج مشترک از ایده‌ها و نظرگاه‌های مختلف معطوف به حقوق بشر و آزادی بیان در ایران و متمرکز بر آزادی رئیس دانا برسیم. کارهایی که انجام شده است در واقع جلب نظر افکار عمومی ایرانیان و غیر ایرانیان اعم از دانشگاهیان و غیردانشگاهیان و علاقه‌مندان در داخل و خارج از کشور بوده است.

کوشیده‌ایم طی بیانیه‌هایی اطلاع‌رسانی کنیم و خواست خودمان را دال بر آزادی ایشان مطرح کرده باشیم. امیدوار هستیم که این‌ کارها نتیجه دهند و سیستم قضایی ایران، صدای کوشندگان منادی حقوق بشر و آزادی بیان را تا اندازه‌ای بشنود و ایشان را، که به‌زعم ما هیچ جرم مشخص سیاسی ندارند، آزاد کنند. ایشان به عنوان یک صاحب‌نظر در دوره‌ی اخیر تنها اظهار نظر کرده‌اند. به نظر می‌رسد که او به خاطر اظهار نظر صریح و انتقادی نسبت به طرحی که در دولت اخیر ایران موسوم به « هدفمندی یارانه‌ها» اجرا شده است ، دستگیر شده اند. این اظهار نظر کارشناسی طبعاً جرم محسوب نمی‌شود. امیدواریم که این کارها نتیجه دهد و با حمایت دوستان در اقصا نقاط دنیا «کمپین آزادی رئيس دانا» بتواند تأثیرگذار باشد و ایشان آزاد شوند.

 

درخواست ۳۵۰ نفر برای آزادی فریبرز رئیس دانا

فريبرز رئيس دانا
شمار امضاکنندگان بيانيه کمپين آزادی فريبرز رئيس دانا به حدود ۳۵۰ نفر رسيد.
فعالان مدنی و سياسی، روزنامه نگاران و پژوهشگران اقتصادی ايرانی و خارجی که اين بيانيه را امضا کرده اند، خواستار آزادی فوری و بی قيد و شرط فريبرز رئيس دانا، اقتصاددان منتقد دولت، شده اند.
آقای رئيس دانا روز ۲۸ آذر ماه در منزل خود در تهران توسط تعدادی از ماموران امنيتی بازداشت شد و اکنون در بازداشت موقت در زندان اوين به سر می برد.
فرشين کاظمی نيا، سخنگوی اين کمپين، به راديو فردا می گويد: « عده زيادی از دوستان در داخل و خارج از ايران، بيانيه را امضا کرده اند» و در مورد اسامی امضاکنندگان آن، از جمله به داريوش آشوری، فرهاد نعمانی، يوسف اردلان، رضا براهنی، سعيد پيوندی، مهدی خانبابا تهرانی، عباس سماکار، رضا علامه زاده، ژاله وفا، شهلا شفيق، کاظم علمداری، مهرداد مشايخی، احمد سيف، جمشيد اسدی، محمدرضا شالگونی، پرويز قليچ خانی، حسن ماسالی و مرتضی محيط اشاره می کند.
وی همچنين می گويد که مهدی خزعلی نيز به اين کمپين پيوسته است و می افزايد: اين نکته خوشحال کننده است که افرادی از نحله های گوناگون فکری در اين مورد مشخص همکاری کرده اند.
سيمين بهبهانی، شاعر نامدار ايرانی، نيز در گفت و گو با کمپين آزادی فريبرز رئيس دانا، از بازداشت او انتقاد کرده و گفته است:« گناه آقای رئيس دانا فقط اظهار نظر بوده است و پاسخ اظهار نظر، بازداشت و زندانی کردن نيست. »
خانم بهبهانی ابراز اميدواری کرده است که آقای رئيس دانا هر چه زودتر آزاد شود.
وی همچنين با تاکيد بر اين موضوع که هر صاحب نظری بايد اين آزادی را داشته باشد تا نظر خود را ابراز کند، اضافه کرده است: اگر اين نظر قابل قبول بود که پذيرفته می شود و اگر نبود که رد می شود و چاره کار، گرفتن و زندانی کردن نيست.»
۳۵۰ امضاکننده بيانيه کمپين آزادی فريبرز رييس دانا با توصيف او به عنوان اقتصاددانی که در تحليل آسيب های اقتصادی ايران، همواره به طبقات فرودست و کم بضاعت نظر دارد، نوشته اند: می توان فريبرز رئيس دانا را «  اقتصاددان طبقه کارگر و زحمتکش ايران »  ناميد.
آنان بازداشت اين عضو هيات دبيران کانون نويسندگان ايران را هشداری به مردم عدالتخواه دانسته اند که پايان دادن به نقض گسترده حقوق بشر و آزادی بيان را در صدر مطالبات مدنی و دموکراتيک خود قرار داده اند.
در بيانيه کمپين آزادی فريبرز رييس دانا همچنين، بازداشت اين اقتصاددان چپ و منتقد برنامه های دولت فعلی ايران، مبين جريان ويژه سرکوب اجتماعی، در آستانه اجرای قانون هدفمند شدن يارانه ها توصيف شده است؛ طرحی که به باور امضاکنندگان بيانيه، در راستای تحکيم اقتدار نظامی و سياسی حاکم بر ايران است و منجر به کاهش رفاه همگانی و افزايش فشار بر طبقات زيرين جامعه خواهد شد.
اين در حاليست که عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، روز يکشنبه در مصاحبه با خبرنگاران، درباره بازداشت فريبرز رئيس دانا، به صراحت اتهام وی را اخلال در اين طرح دانست.
اين مقام قوه قضاييه گفت: «اين شخص پرونده‌اش در دستور کار نيروهای اطلاعاتی و قضايی است که مصاحبه اش با رسانه‌های بيگانه، دستگيری وی را تسريع کرد، چون وقتی در آستانه اجرای طرح بزرگی هستيم حق نداريم در آن اخلال ايجاد کنيم.»
فرشين کاظمی نيا درباره اتهامی که عباس جعفری دولت آبادی به فريبرز رئيس دانا وارد کرده است، عقيده دارد:« نمی دانم که مرز بين انتقاد و اخلال کجاست و با چه معيارهايی می توان سنجيد که يک کارشناس اقتصادی، هنگامی سخن می گويد، اخلال است يا انتقاد.»
او با اشاره به نمونه های کشورهای اروپايی که ابراز مخالفت های زيادی از سوی کارشناسان عليه طرح های رياضت کشانه دولت های اين کشورها صورت گرفت، اضافه می کند: مطلبی که از سوی دادستان تهران مطرح شد، بيشتر يک بهانه است تا دليلی منطقی برای بازداشت آقای رئيس دانا.
بازداشت آقای رئيس دانا با اعتراض هايی در داخل و خارج از ايران مواجه شده است.
از جمله، انجمن اقتصاددانان خاورميانه، ۴۰ استاد ايرانی دانشگاه های خارج از کشور،
کانون مدافعان حقوق کارگر و کانون نويسندگان ايران به بازداشت وی اعتراض کرده اند.




تلاش‌ برای توقف حکم اعدام حبیب‌الله لطیفی

افزایش فشار بر فعالان سیاسی کرد
بهداد بردبار
بهداد بردبار- اگرچه مجازات اعدام حبیب‌الله لطیفی، زندانی سیاسی کرد، صبح روز یکشنبه اجرا نشد، اما وضعیت این دانشجوی محکوم به اعدام همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.اعدام حبیب‌الله لطیفی در حالی متوقف شد که جمعی از شهروندان سنندج همراه با اقوام وی در برابر زندان مرکزی سنندج تجمع کرده بودند. نیمه‌شب، اخباری از احتمال توقف حکم اعدام در رسانه‌های مجازی منتشر شد و صبح روز یکشنبه اعضای خانواده‌ی لطیفی توانستند با او در زندان دیدار کنند. در همین رابطه، گزارش‌های ارسالی از سوی شاهدان عینی از تجمع ده‌ها تن از مردم سنندج در برابر زندان خبر دادند.
از سوی دیگر خبر توقف حکم اعدام لطیفی، موجی از شادی و امیدواری در میان فعالان مدنی برانگیخت؛ چراکه از زمان انتشار احتمال اجرای حکم اعدام لطیفی گروهی از روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی با تشکیل کمپین بین‌المللی تلاش داشتند مجازات اعدام این دانشجوی زندانی را لغو کنند و این تلاش‌ها همچنان ادامه دارد. با این‌همه روز یکشنبه اعضای کمپین نجات ضمن ابراز خوشحالی از توقف اجرای حکم، نسبت به اجرای آن در زمانی نامعلوم ابراز نگرانی کردند.
در ادامه‌ی تلاش‌ها برای توقف حکم اعدام این زندانی سیاسی، نعمت احمدی و صالح نیکبخت، وکلای لطیفی از ارسال مجدد پرونده به دیوان عالی کشور خبر داده‌اند. روز گذشته صالح نیکبخت در مصاحبه با تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی «از مقامات قضایی و اجرایی استان کردستان که اجرای حکم را برای مدتی متوقف کرده‌اند» تشکر کرد.


بازداشت اعضای خانواده‌ی حبیب‌الله لطیفی

به گزارش وب‌سایت خبری کوردیش پرسپکتیو، بازداشت اعضای خانواده‌ی حبیب‌الله لطیفی در آخرین ساعات روز دوشنبه به نگرانی‌های گسترده‌ای دامن زده است. هنوز انگیزه‌ی مسئولان امنیتی و نیز تعداد دقیق بازداشت‌شدگان مشخص نیست. علاوه بر اعضای خانواده‌ی لطیفی گروهی از فعالان سیاسی شهر سنندج نیز روز گذشته بازداشت شدند.

واکنش‌ها و بیانیه‌ها

محمود امیری‌مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران در رابطه با تعویق اجرای حکم اعدام لطیفی می‌گوید: «ما نگران وضعیت آقای لطیفی و خانواده‌ی او هستیم. ما باید دقت کنیم که اجرای حکم اعدام آقای لطیفی تنها به تعویق افتاده است و نمی‌دانیم توقف این حکم تا چه زمانی ادامه خواهد داشت.»او می‌افزاید: «امکان دارد مقامات امنیتی اقوام حبیب‌الله لطیفی را دستگیر کرده باشند تا صدای اعتراض آنها خاموش شود و همزمان فرزند آنها را در خفا اعدام کنند.»
او تصریح می‌کند: «ما از جامعه‌ی جهانی می‌خواهیم که به دقت پرونده‌ی آقای لطیفی را دنبال کنند و مقامات ایرانی را همچنان تحت فشار قرار دهند.»حامد انصاری، فعال مدنی کرد در مورد تشدید فضای سیاسی شهر سنندج و فشار به فعالان سیاسی می‌گوید: «عصر روز یکشنبه علاوه بر بازداشت اعضای خانواده‌ی لطیفی، شماری از فعالان مدنی شهر سنندج نیز بازداشت شدند. این بازداشت‌ها موجب نگرانی است. در وضعیت موجود بدترین حالت ممکن اعدام مخفیانه‌ی حبیب‌الله لطیفی است. اقدام حاکمیت در بازداشت فعالان سیاسی و اقوام این زندانی را می‌توان پیشدستی مقامات اطلاعاتی برای جلوگیری از تنش‌های احتمالی در شهر سنندج دانست. خوشبختانه مقامات شهر سنندج به عواقب منفی اعدام این جوان کرد آگاهی دارند. در صورتی که حکم اعدام لطیفی اجرا شود به افزایش التهاب و بروز اعتراض‌های مردمی منجر خواهد شد.»
این فعال مدنی کرد می‌افزاید: «تجمع مسالمت‌آمیز گروهی مردم شهر سنندج نشانگر حساسیت مردم نسبت به اجرای حکم اعدام زندانیان سیاسی است. خوشبختانه با اطلاعاتی که کمپین حمایت از حبیب‌الله لطیفی کسب کرده وی در سلامت جسمی، در زندان سنندج به سر می‌برد. همین‌طور بر اساس اعلام منابع، پرونده‌ی حبیب‌الله قرار است دوباره در دیوان عالی کشور به جریان بیفتد.»
آقای انصاری می‌گوید: «امیدواریم مسئولان با تدبیر درست و بررسی عادلانه‌ی پرونده حکم اعدام را لغو کنند و با آزادی فعالان سنندجی اجازه دهند آرامش در این شهر برقرار شود.»به عقیده‌ی وی، «اعتراض گسترده‌ی مردم کردستان در پی اعدام پنج زندانی سیاسی در خردادماه گذشته که به شکل اعتراض سیاسی گسترده و اعتصاب بازاریان و دانشجویان بروز پیدا کرد، شاید نزدیک‌ترین هشدار و اخطار به مسئولان باشد که مردم مبارز و متحد کرد در برابر اعدام‌های حکومتی واکنش نشان خواهند داد و در برابر اعدام جوانان کرد قطعاً سکوت نخواهند کرد. مردم کردستان در دفاع از جان جوانان‌شان مصمم هستند و چنان‌چه مقامات ایرانی خواستار برقراری آرامش در این منطقه باشند، باید با تدبیر و هوشیاری بیشتری رفتار کنند و به حقوق شهروندان کرد احترام بگذارند.»
روز گذشته نشریه‌ی «گاردین» نیز به پوشش خبری دستگیری‌های شهر سنندج پرداخت.
این نشریه از به تعویق افتادن اجرای حکم اعدام لطیفی به دلیل اعتراض‌های گسترده خبر داد و نوشت: حبیب‌الله لطیفی که از سه سال پیش در زندان به سر می‌برد روز یکشنبه اعدام نشد.»گاردین با اشاره به بازداشت اعضای خانواده‌ی لطیفی خبر داد: «حداقل ده تن از فعالان مدنی شهر سنندج پس از تجمع اعتراض‌آمیز در برابر زندان سنندج دستگیر شدند. در میان بازداشت‌شدگان نام سیمین چایچی شاعر کرد نیز به چشم می خورد.»
همچنین رسانه‌های متعلق به اتحادیه‌ی میهنی کردستان گزارش کردند: «جلال طالبانی، رئیس جمهور عراق که از اعضای کمپین ضد اعدام است در روزهای گذشته مقامات ایرانی را ترغیب کرده تا اجرای اعدام این زندانی را متوقف کنند.»
در همین رابطه خبرگزاری دولتی ایلنا به نقل از صالح نیکبخت، وکیل لطیفی ادعای رسانه‌های اقلیم کردستان را رد کرد.نیکبخت در این مصاحبه ادعای دخالت مقامات کشورهای همسایه در متوقف کردن اجرای احکام را مردود دانست. شهاب‌الدین شیخی، فعال مدنی کرد و از اعضای کمپین دفاع از حبیب‌الله لطیفی اما گفت: «من تردید ندارم به تعویق انداختن حکم اعدام به دلیل تجمع اعتراضی مردم در برابر زندان و همچنین توجه افکار عمومی بین‌المللی به این پرونده است. اجرای مجازات اعدام لطیفی در شرایطی که فشارهای اقتصادی نارضایتی‌های عمومی را بالابرده می‌تواند برای حاکمیت کارکرد داشته باشد. اعدام مخالفان می‌تواند نمایش قدرت از سوی حاکمیت باشد.»
بر اساس گفته‌های این روزنامه‌نگار کرد، شب یکشنبه تماس‌های تلفنی با کردستان با اختلال همراه بوده و هم‌زمان مقامات امنیتی به منزل چندین تن از مخالفان اعدام لطیفی یورش بردند. مقامات ایران، حبیب‌الله لطیفی را متهم می‌کنند که در تصویربرداری از دو انفجار در شهر سنندج دخیل بوده است. همچنین دادگاه او را با گروه پژاک مرتبط می‌داند. دادگاه پیشتر وی را با استناد به آیاتی از قرآن به محاربه محکوم کرده بود.
این در حالی است که اعضای خانواده‌ی لطیفی اتهامات وارده را رد می‌کنند و منکر هرگونه ارتباط فرزندشان با گروه سیاسی پژاک هستند.

اطلاعیه‌ی خبری کمپین سراسری نجات حبیب‌الله لطیفی

به گزارش روا نیوز، شماری از شهروندان سنندجی از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدەاند که تاکنون از وضعیت آنها اطلاعی به دست نیامده است.بنا بر اطلاعیه‌ی خبری کمپین سراسری نجات حبیب‌الله لطیفی، تاکنون دستگیری دست کم ۱۲ نفر از این فعالان مورد تائید کمپین است که اسامی آنها به شرح زیر اعلام می‌شود: ۱.سیمین چایچی ، شاعر و نویسنده ۲. حميد ملك الكلامي ، فعال محيط زيست ۳. سعید ساعدی ، روزنامه‌نگار ۴. حمید ساعدی ، فعال مدنی ۵. افشین شیخ‌الاسلامی وطنی از اعضای انجمن‌های محیط زیست سنندج ۶. هاشم رستمي، فعال كارگری ۷. زاهد مراديان، فعال کارگری ۸. واحد مجيدی ۹. یحیی قوامی .۱۰ ژیان ظفری از زندانیان سیاسی سابق ۱۱. محمود محمودی، روزنامه‌نگار ۱۲. پدرام نصراللهی، فعال كارگري و زنداني سياسي سابق.
لازم به یادآوری است روز گذشته مختار زارعی، روزنامه‌نگار و فعال مدنی اهل سنندج نیز از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و پس از ساعاتی آزاد شد.


«اوباما همچنان محبوبترين مرد آمريکا»

سال ۲۰۱۰ برای باراک اوباما از جهات گوناگون سال بسیار دشواری بود و شايد کمتر کسی آرزو می کرد که در جايگاه اوباما قرار داشته باشد. با اين حال وی سال جاری را با نتايج خوبی به پايان می‌برد و تا کنون توانسته است علیرغم مخالفت جمهوری خواهان در کنگره آمریکا، بسیاری از طرح ها و لوايح مورد نظر خود را به تصويب برساند.
همچنین، طبق نتايج نظرسنجی موسسه « گالوپ» و « يو اس تودی » که روز دوشنبه منتشر شد، وی از نظر مردم آمریکا، همچنان محبوبترین مرد آمریکا است.
طبق نتايج اين نظرسنجی، حدود ۲۲ درصد از پاسخ دهندگان گفته اند که به نظر آنها رييس جمهور آمريکا تحسین‌برانگیزترین در اين کشور است. اين سومين سال متوالی است که باراک اوباما در نظر سنجی های سالانه چنين موقعيتی را در افکار عمومی اين کشور کسب می کند.
دراين نظر سنجی ، جورج دبليو بوش با اخذ پنج درصد از نظر پاسخ دهندگان در مقام دوم قرار گرفته است و پس از وی به ترتیب بيل کلينتون، نلسون ماندلا و بيل گيتس در مقام های بعدی قرار دارند.
هيلاری کلينتون وزير خارجه نيز در ميان زنانی که از سوی مردم آمريکا مورد تحسين هستند در مقام اول جای دارد. پس از هيلاری کلينتون و در مقام دوم، يکی از رقبا و دشمنان سرسخت باراک اوباما يعنی سارا پیلين، فرماندار سابق ايالت آلاسکا و از چهره های اصلی حزب جمهوری خواه در قرار دارد.
دليل تحسين از خانم پیلین تاثير او بر ارزش‌های مذهبی در جامعه آمريکا قيد شده است. همچنین در نظرسنجی ديگری که توسط روزنامه «يو اس تودی» انجام شده است سارا پیلين در صدر فهرست کسانی قرار دارد که از نظر فعاليت و موضوعات مذهبی در سال ۲۰۱۰ خبر ساز بوده اند.
بر اساس نظرسنجی «یو اس تودی» پس از خانم پیلين، دو نفر ديگری که مشترکا در اين نظر سنجی در مقام دوم قرار گرفته اند پاپ بنديکت، رهبر کاتوليک های جهان و عبدالفيصل رئوف روحانی مسلمانی است که طرح بنای مرکز اسلامی را در کنار ساختمانهای يادبود حملات يازده سپتامبر پيشنهاد کرده است.


حرفه ناامن روزنامه‌نگاری


آمارها نشان می‌دهند که حرفه روزنامه‌نگاری از مشاغل خطرناک به شمار می‌رود. تنها در سال ۲۰۱۰ میلادی، ۱۰۵ روزنامه‌نگار در حین انجام وظیفه به قتل رسیده‌اند. خطر جانی بیش از همه در پاکستان و مکزیک در کمین اهل رسانه است.

سازمان PEC که نهادی غیردولتی در حمایت از حریم جانی و حقوقی روزنامه‌نگاران است، روز دوشنبه (۲۷ دسامبر/۶ دی) گزارشی از وضعیت اهل رسانه در سراسر جهان منتشر کرد. در این گزارش قید شده که ۱۰۵ روزنامه‌نگار از ۳۳ کشور، جان خود را در سال ۲۰۱۰ در راه شغل خویش از دست داده‌‌اند.
این آمار هرچند از شمار روزنامه‌نگاران کشته شده در سال ۲۰۰۹ کمتر است، اما نسبت به سال ۲۰۰۸ افزایش نشان می‌دهد. تعداد خبرنگاران و گزارشگران قربانی در سال ۲۰۰۹ به ۱۲۲ نفر رسید، اما در سال ۲۰۰۸ از ۹۱ نفر فراتر نرفت.
در سال ۲۰۱۰ تنها در مکزیک و پاکستان ۱۴ تن از کارکنان حوزه رسانه به قتل رسیده‌اند. درگیری‌های خونین بین باندهای قاچاق مواد مخدر در مکزیک و ناآرامی در مرز پاکستان و افغانستان، اصلی‌ترین عوامل در جان باختن خبرنگاران در این دو کشور محسوب می‌شوند.
آمریکای لاتین، خطرناک‌ترین حوزه
هندوراس، عراق، فیلیپین، روسیه و کلمبیا از دیگر کشورهایی هستند که شمار روزنامه‌نگاران به قتل رسیده در آنها زیاد است. آمار سال ۲۰۱۰ سازمان PEC نشان می‌دهد که در هندوراس ۹ نفر، در عراق ۸ نفر، در فیلیپین ۶ نفر و در روسیه و کلمبیا ۵ نفر از روزنامه‌نگاران جان خود را در هنگام اطلاع رسانی از خشونت‌ها و حوادث سیاسی از دست داده‌اند. آمار این قربانیان در نپال، سومالی و اندونزی به سه نفر در هریک از این کشورها می‌رسد.
سازمان PEC، آمریکای لاتین را خطرناک‌ترین حوزه برای روزنامه‌نگاران معرفی کرده‌ و از قتل دستکم ۳۵ ژورنالیست در سال ۲۰۱۰ در این قاره خبر داده است. آفریقا با ۱۴ و اروپا با ۱۲ قربانی از بین روزنامه‌نگاران‌، در رده‌های بعدی فهرست این سازمان قرار دارند. صحنه قتل این ۱۲ قربانی در اروپا، کشورهای بلغارستان، قبرس، یونان و اوکراین بوده‌ است.
فراخوان به حفظ جان روزنامه‌نگاران
بلیس لمپن، دبیر کل سازمان PEC که خودش نیز روزنامه‌نگار است، در خطر بودن جان خبرنگاران و گزارشگران را یک "اپیدمی" خوانده که دولت‌ها فکری برای درمان آن نمی‌کنند. وی جامعه جهانی را متهم به سکوت یا کم‌کاری برای محاکمه عوامل قتل روزنامه‌نگاران کرده است.
به نقل از سازمان یادشده، تنها در ۵ سال گذشته ۵۲۹ روزنامه‌نگار جان خود را بر سر شغل خویش گذاشته‌اند. عراق صحنه قتل یک پنجم این عده بوده و مقام نخست را در فهرست کشورهای ناامن برای اهل رسانه دارد. پس از عراق، فیلیپین با ۵۹، مکزیک با ۴۷، پاکستان با ۳۸، سومالی با ۲۳ و روسیه با ۱۹ خبرنگار و گزارشگر کشته شده، در صدر جدول کشورهای خطرناک قرار گرفته‌اند.
Press Emblem Campaign سازمانی غیر دولتی است که تابستان سال ۲۰۰۴ توسط گروهی از روزنامه‌نگاران مستقل در شهر ژنو بنیان نهاده شد. هدف این سازمان حفاظت ‌حقوقی و تامین امنیت روزنامه‌نگاران در مناطقی است که کشمکش‌آفرین و ناامن معرفی می‌شوند.



«تقاضای عفو حبیب‌الله لطیفی در دست بررسی است»


حبیب‌الله لطیفی، دانشجوی کرد که قرار بود روز یکشنبه پنجم دی ماه اعدام شود، با تقاضای وکلایش برای بخشودگی، موقتا از مرگ نجات پیدا کرد. نعمت احمدی، یکی از وکلای آقای لطیفی، می‌گوید، احتمالا با این درخواست موافقت شده است.


در پی اعلام خبر قرار اجرای حکم اعدام حبیب‌الله لطیفی در روز پنج‌شنبه دوم دی ماه، وکلای او  تمامی تلاششان را برای پیدا کردن راه حل قانونی توقف اجرای حکم آغاز کردند.
صالح نیکبخت در همان روز ابلاغ حکم به سنندج سفر کرد تا در دیدار با مقامات قضایی بتواند جلوی اجرای حکم را بگیرد.
روز شنبه چهارم دی‌ماه یک روز قبل از قرار اجرای حکم، نعمت احمدی و صالح نیکبخت، وکلای آقای لطیفی، نامه‌ای به رئیس قوه قضائیه نوشتند. آقای احمدی به دویچه وله گفت: «ضمن ایراد شکلی و ماهیتی به نحوه رسیدگی که هم شامل اشکال در سازمان قضایی رسیدگی‌کننده و هم در ماهیت قانون مورد استناد برای صدور حکم است، و با توجه به انکارهای مکرر موکلمان و این که عفو حق هر زندانی است، ما از ریاست محترم قوه قضائیه درخواست کردیم تا امکان بخشودگی آقای لطیفی را فراهم کنند».
آقای احمدی می‌گوید، با توجه به شرایط موجود و نیز وضعیت پرونده، این تنها راه موجود برای نجات جان حبیب‌الله لطیفی است.
درباره امکان اعاده دادرسی، نعمت احمدی چنین می‌گوید: «امکان اعاده دادرسی از نظر ما میسر است، چرا که بررسی این پرونده در مرحله تجدیدنظر در دادگاه تجدیدنظر استان انجام شده و نه در دیوان عالی کشور. بنابراین امکان رسیدگی مجدد در دیوان عالی کشور از نظر ما وجود دارد».
به نظر آقای احمدی، همین که حکم در روز مقرر اجرا نشده، به معنای آن است که با این درخواست موافقت شده و مقدمات آن در حال انجام است. این وکیل دادگستری می‌گوید، مقامات قضایی استان کردستان نیز پذیرفته‌اند که در صورت قبول بخشودگی، یک درجه تخفیف در حکم داده شود.
خانواده و دوستان حبیب‌الله لطیفی و نیز عده‌ای از مردم سنندج از شنبه شب، چهارم دی ماه تا صبح روز یکشنبه مقابل زندان سنندج تجمع کرده بودند. به گفته‌ی نعمت احمدی، خانواده لطیفی ساعت ۸ صبح روز یکشنبه موفق شده‌اند با وی ملاقات حضوری کنند. آقای لطیفی در این ملاقات از وکلایش و تمامی کسانی که برای لغو حکم اعدام او تلاش کرده‌اند، سپاسگزاری کرده است.
حبیب‌الله لطیفی، دانشجوی سال آخر رشته مهندسی صنایع در دانشگاه ایلام، روز اول آبان سال ۱۳۸۶ بازداشت شد. وی به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و "محاربه" به اعدام محکوم شد. این حکم قرار بود سحرگاه یکشنبه پنجم دی ماه اجرا شود.
میترا شجاعی
تحریریه: بابک بهمنش

جنجال و کشمکش بر سر پرونده رحیمی


گفت‌وگو با علیرضا نوری‌زاده، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی
سراج‌الدین میردامادی
سراج‌الدین میردامادی-کشمکش بر سر پرونده‌ی جنجالی محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس‌جمهور همچنان ادامه دارد.پس از آن که هفته‌ی گذشته، محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضاییه و دادستان کل کشور اتهامات را متوجه رحیمی دانست، کسانی چون الیاس نادران و علی توکلی از اصول‌گرایان منتقد دولت نیز انتقادات تند خود را از یک‌سو متوجه دولت کردند و از سوی دیگر به تعلل قوه قضاییه در برخورد با متهم اصلی این پرونده پرداختند.

از دکتر علیرضا نوری‌زاده، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی در لندن پرسیده‌ام: ارزیابی شما از تنش درون جناح اصولگرا چیست و در این میان جایگاه رهبری نظام چیست؛ با توجه به این‌که رئیس قوه قضاییه تأکید کرد‌ه‌ است که فقط از رهبری سفارش می‌پذیرد؟

علیرضا نوری‌زاده: بافت قدرت در ایران حتی قبل از انقلاب معمولاً براین روال بوده که یک رأس قدرت بوده و دو جناح هم وجود داشتند که باهم درگیر می‌شدند. شاید یکی از دلایلی که رژیم شاه سقوط کرد، به خاطراین بود که همین معادله را به‌هم زد. یعنی در واقع بازیگران صحنه به‌جای این که دو دسته باشند، تبدیل به یک دسته شدند و همه در خدمت رأس قدرت قرار گرفتند و در نتیجه آن نظم و ترتیب به‌هم ریخت. همان حزب مردم، حزب ملی، حزب ایران نوین و حزب مردم، به هرحال نظمی را دنبال می‌کردند.
بعد از انقلاب هم خود آقای خمینی متوجه این امر شد. وقتی فکلی‌ها را راندند و عمامه‌داران و بی‌عمامه‌های در واقع عمامه‌ای در قدرت ماندند، رضایت داد به این که آقای کروبی و دوستانش بروند و مجمع را درست کنند. این دوگانگی قدرت اولاً به رأس قدرت امکان می‌دهد که همیشه سیطره‌ی خود را حفظ کند و یک موازنه ایجاد کند. بعدهم هیچکدام از گروه‌های رقیب قادر نخواهند بود سلطه‌ی کامل برقرار کنند.
  این نظم وجود داشت تا زمان آمدن آقای احمدی‌نژاد. به نظر من این نظم بعد از آن به‌هم ریخت. به جهت این که آقای احمدی‌نژاد به ظاهر به عنوان یکی از جناح‌ها حاضر شد و شماری هم از آن جناح اصول‌گرا، در برابر اصلاح‌طلب‌ها دنبالش بودند. احمدی نژاد وقتی به قدرت رسید، تلاش کرد یک جناح سوم ایجاد کند. الان ما در کشور شاهد این امر هستیم که اصول‌گرایان در عمل دو دسته شده‌اند. آن اصول‌گرایان سنتی و مجموعه‌ای که جناح راست سنتی هستند، بافت‌هایی مثل مؤتلفه، مثل گروه‌هایی که الان اطراف آقای علی لاریجانی هستند، در واقع حساب خودشان را به مرور از آقای احمدی‌نژاد جدا کرده‌اند.
  یا به‌ عبارت بهتر این آقای احمدی‌نژاد بود که آنها را رها کرد و برای خودش یک مرکز قدرت درست کرد. الان ما شاهد درگیری این مراکز قدرت باهم هستیم؛ به اضافه‌ی این که خود آقای خامنه‌ای هم در این وسط تکلیف خودش را نمی‌داند. چراکه تمام اعتبار و سرمایه‌ی خودش را خرج آقای احمدی‌نژاد کرده است، به جهت این که تصورش این بوده که اصلا‌ح‌طلبان خطرناکند و او باید با یک بولدوزر به سراغ آنها برود.
  حالا این بولدوزر دیگر اکتفا به اصلاح‌طلبان نمی‌کند و آمده است بافت‌های قدرتی را هم که در واقع به تمامی وفادار به آقای خامنه‌ای بودند، هدف قرار داده است. ما حالا شاهد این وضع هستیم که آقای رحیمی به عنوان پاشنه‌ی آشیل آقای احمدی‌نژاد و چشم اسفندیار او، در معرض حمله‌ی اصلاح‌طلبان نیست. چون دعوای اصلاح‌طلبان با کل حکومت احمد‌ی‌نژاد و با آن مجموعه است. درگیری او الان با اصول‌گرایانی‌ست که گاه خود او را هم حمایت کرده‌اند و آقای خامنه‌ای هم در این وسط، همان طور که گفتم، در حیرت است. کاری کرده است که به تمامی به ضرر خودش بوده و حالا نمی‌داند چطور به این خطای بزرگ اعتراف کند. کاری که آقای احمدی‌نژاد با متکی کرد نیز در واقع یک نقطه‌ی عطف بود که بلافاصله دیدیم محسن اژه‌ای آمد و گوش او را با طرح قضیه‌ی رحیمی پیچاند. الان قضیه‌ی رحیمی پنج سال است جریان دارد، ولی باز خود آقای خامنه‌ای جلوی طرح شدن آن را گرفته بود.

ولی در عمل در سنت خانواده‌ی اصول‌گرایان در جغرافیای سیاسی جمهوری اسلامی، مقام رهبری، از همان ابتدا نقش فصل‌الخطاب و یا به نوعی نقش نخ تسبیح را داشت که همه‌ی اصول‌گرایان را دور هم جمع می‌کرد. به نظر می‌رسد که کم‌کم این کارکرد آیت‌الله خامنه‌ای در درون خانواده‌ی اصول‌گرایان ضعیف شده و علی‌رغم حمایت‌های گسترده‌ای که از دولت مستقر می‌کند، کسانی چون احمد توکلی و دیگر منتقدان دولت هم از حملات خودشان نسبت به دولت و شخص محمدرضا رحیمی دست برنمی‌دارند. ارزیابی شما چیست؟

به جهت این که آنها می‌دانند که حمایت آقای خامنه‌ای از احمدی‌نژاد نه به دلیل هماهنگی و همدلی‌شان بوده است. به این دلیل که آن جمله‌ی معروف آقای خامنه‌ای در قم به مدرسین گویای این مسئله است. آیت‌الله خامنه‌ای در برابر اعتراض به حمایت ایشان از آقای احمدی‌نژاد به مدرسین گفته بود احمدی‌نژاد حاکمیت دوگانه را قبول ندارد. یعنی آقای خامنه‌ای تصور می‌کرد با بودن احمدی‌نژاد کار تمام است. احمدی‌نژاد کارگزار ایشان است و اوامرش را اجرا می‌کند، اما احمدی‌نژاد می‌گوید نه. اگر آقای خامنه‌ای را ۵۷ نفر انتخاب کرده‌اند، ایشان- البته تصورش این است- ۲۴ میلیون رأی دارد. این است که او برای خودش دارد حساب‌سازی می‌کند. در ضمن احمدی‌نژاد یک پروژه‌ی درازمدت دارد و بنابراین نمی‌خواهد اکتفا کند به این که دوسال دیگر برود. می‌خواهد برای تثبیت قدرت خود زمینه‌سازی کند. این است که در این راه رقبای اصلی خودش را می‌بیند. اصلاح‌طلبان را نمی‌بیند. برای این که می‌گوید آنها از نظام خارج شده‌اند و دشمن هستند و باید نابودشان کرد.
او رقبای اصلی خودش را همین آقای توکلی می‌داند؛ برادران لاریجانی می‌داند. این است که در این گیرودار خیلی طبیعی است که آقای خامنه‌ای اگر به مصلحت خودش هم بیاندیشد، نباید در جایگاه مدافع احمدی‌نژاد قرار گیرد. الان است که آقای خامنه‌ای به یک بن‌بست رسیده است. به نقطه‌ای رسیده است که اگر تکلیف خود را روشن نکند، در این بازی بازنده‌ی اصلی خواهد بود و همان طور که شما گفتید، دیگر حنای ایشان برای کسی رنگی ندارد. در واقع در مورد رحیم مشایی کاملاً آشکار شد که ایشان حنایش نزد احمدی‌نژاد رنگی ندارد. هرچه هم که در برابر آقای خامنه‌ای دولا و راست می‌شود، از سر تزویر است و واقعاً اعتقادی به این ندارد که حرف او فصل‌الخطاب است. در حالی که آن گروه دیگر نه. آنها همچنان تکیه‌شان به آقای خامنه‌ای است و همه‌ی امیدشان این است که ماجرای متکی دست آنها را باز کند برای این که بتوانند احمدی‌نژاد را به طور کامل زیر سئوال ببرند؛ به‌خصوص که روز به روز هم تأثیر سیاست‌های غلط احمدی‌نژاد بیشتر دامنگیر نظام می‌شود.

اگر تا پایان چهارسال دوم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد هم آیت‌الله خامنه‌ای دست از حمایت‌های گسترده‌ی خود از او برندارد، ممکن است شکاف بین رهبری، طیف احمدی‌نژاد و اطرافیان او در انتخابات بعدی ریاست جمهوری خود را نشان بدهد.

بله. یک نکته‌ی خیلی‌ جالب‌ در این میان هست که من چندی قبل در دو، سه مقاله به آن اشاره کردم. روحانیت به طور کلی جایگاهش را از دست داده است. یعنی الان کسی دیگر اعتنایی به روحانیت و موضعگیری روحانیت ندارد. به مرور وقتی روحانیت اعتبار خود را از دست دهد، آقای خامنه‌ای هم در مقام یک روحانی ارشد و این که خودش را نایب امام زمان می‌داند، اعتبار خودش را از دست داد خواهد داد. هم‌چنان که تا امروز نیز داده است و بیشتر نیز خواهد شد. من مطمئنم این جریان اگر ادامه پیدا کند، پایان آن به ضرر مردم ایران نخواهد بود. به این معنا که وقتی قدرت آقای خامنه‌ای کمرنگ شود و محدوده‌ی عملکردش کوچک‌تر و کوچک‌تر شود، این در نهایت به نفع مردم و دموکراسی‌ خواهد بود.




سنگسار چیست؟

بخش پنجم-نگاهی انطباقی به فقه و حقوق بین‌الملل
حمید حمیدی
حمید حمیدی-سنگسار یک نوع مجازات دینی- مذهبی (شرعی) است که «دانشنامه‌ی آزاد ویکی پدیا» ذیل کلمه اعدام، سنگسار را یکی از عناوین و موارد اعدام نام برده و نوشته است: «دار زدن، تیرباران، سوزاندن در آتش، زنده به گور کردن، سر بریدن، سنگسار، اتاق گاز، تزریق سم، خفه کردن، صندلی الکتریکی، گیوتین و شمع آجین» از مصادیق اعدام است.
سنگسار در مورد زنای با شرایط خاص به کار می‌رود. روش آن بدینگونه است که زانی و یا زانیه، با شرایط خاص در ملاء عام سنگباران می‌شوند، تا آنگاه که زیر باران سنگ بمیرد. یکی از غیرانسانی‌ترین صحنه‌های اجرای حدود شرعی، سنگسار است.

سنگسار، فقه و حقوق بشر

اصل خبر: دبیر ستاد حقوق بشر ایران گفت: ما درباره حقوق بشر حدوداً چهار سند امضا کرده‌ایم که هیچ کدام از اینها مخالف سنگسار نیست.موضوع از چه قرار است؟ پیش از تحلیل، ابتدا به چند نکته باید توجه داشت؛ اولاً محمدجواد لاریجانی که اساساً به تعدد مذاکرات «سیاسی» مطرح است، چگونه اسناد «حقوقی» بشر را تجزیه و تحلیل کرده است که این چنین با قاطعیت از عدم مخالفت سنگسار با این اسناد سخن می‌گوید؟ آیا به همین دلیل نیست که با وجود معدود بودنِ این اسناد، دبیر ستاد حقوق بشر ایران از واژه‌ی «حدوداً» برای شمارش این اسناد امضا شده، استفاده می‌کند؟!
ثانیاً، در پاراگراف پنجم از مقدمه‌ی توجیهی ایجاد ستاد حقوق بشر، به وضوح از ضرورت وجود «نهادی ملی» در این زمینه تاکید شده، اما در میان اعضای اصلی ستاد- مطابق ماده‌ی دوم آیین‌نامه‌ی آن- حتی یک مقام غیر دولتی یا یک نماینده از نهادهای مدنی و حقوق بشری ایران دیده نمی‌شود! حتی کمیسیون حقوق بشر اسلامی- که خود از دل همین قوه ایجاد شده و «مدنی» شده است- در میان اعضای این ستاد غیبت دارد! آیا با وجود این غیبت قابل تامل و عضویت مطلق مقامات حکومتی در این ستاد، باز هم می‌توان از «ملی» بودنِ آن سخن راند؟!
تحلیل موضوع: و اما عجالتاً دو دلیل و مستند قانونی برای رد ادعای دبیر ستاد حقوق بشر مبنی بر این‌که هیچکدام از اسناد حقوق بشری مخالف سنگسار نیست را ارائه می‌کنیم:
ماده‌ی ۵ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و ماده‌ی ۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، به طور کلی هرگونه مجازات برخلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن را مطلقاً ممنوع کرده است. با این توضیح که وقتی ماده‌ی ۶ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، حق حیات را از حقوق ذاتی هر انسان می‌داند، آن را صرفاً شامل زندگی کردن عادی نمی‌داند؛ بلکه رفتارهای ترذیلی و مجازات‌های بدنی موهن را نیز تعرض به کرامت انسانی برمی‌شمارد. این همان موضوعی است که اگرچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به سکوت برگزار شده، لیکن مقررات بین‌المللی با همان صراحتی که اشاره شد، بر ممنوعیت آن تاکید دارد. هرچند، نباید از اصل ۲۲ قانون اساسی غافل شویم که مصونیت حیثیت افراد را در مقام بالایی قرار داده است.
تکمله: راستی! حال که دبیر ستاد حقوق بشر، از یک سو اجرای حکم سنگسار را مخالف با تعهدات بین‌المللی ایران و مغایر با حقوق بشر نمی‌داند، و از سوی دیگر، «ایرادگیری غربی‌ها» را نیز بی‌تأثیر می‌شمارد؛ این پرسش مطرح می‌شود که اساساً، فلسفه‌ی صدور بخشنامه‌ی توقف اجرای حکمی به نام سنگسار (که لاریجانی آن را کاملاً مبتنی بر شریعت اسلام می‌داند) توسط رئیس قوه‌ی قضاییه به عنوان رئیس این ستاد، چه بوده است؟!»(سعید دهقان- سایت وکیل‌الرعایا)
«اصل خبر: نماینده‌ی مركز تحقیقات فقهی قوه‌ی قضاییه گفت: در مورد رجم (سنگسار) تحقیقاتی در مركز صورت گرفته است و مشكلات اجرایی آن مورد بررسی قرار گرفته و با گرفتن استفتا از مراجع، به این سمت رفته‌ایم كه رجم از مجازات كیفری ما حذف شود، اما متاسفانه این مسئله مورد قبول واقع نشد.»
موضوع از چه قرار است؟ حجت‌الاسلام فتحی در میزگرد علمی بررسی ضرورت یا عدم ضرورت بازنگری در برخی مواد قانون مجازات اسلامی، از نظر معیارهای پیشبرد حقوق انسانی و رعایت موازین دینی اظهار داشت: «احكام ثانویه این قدرت مانور را در فقه ما ایجاد كرده كه بتوانیم از پارامترهای مختلف استفاده كنیم و این طور نیست كه لزوماً مجازات زنای محصنه، سنگسار باشد؛ بلكه آرای متعددی در این باره از فقهای مختلف وجود دارد كه می توان آن را تبدیل به انواع دیگری از مجازات كرد.»
تحلیل موضوع: اگرچه یكی از خصیصه‌های مجازات، قدرت ارعاب آن است تا با اجرای آن عبرتی باشد برای همگان و همین عبرت، موجب بازداشتن سایرین از ارتكاب جرم شود، لیکن بحث اینجاست كه این قدرت بازدارندگی، در تمام اعصار و در همه‌ی جوامع باید یه یك صورت باشد.
آیا بشر امروزی كه با دانش فوق‌العاده خلاقش به موشكافی جهان هستی برخاسته، این قدر اراده‌اش ضعیف و متزلزل است كه فقط كیفر های بسیار سنگین باید عامل بازدارندگی وی قلمداد شود؟
آیا با اعمال چنین مجازاتی، به دنبال چنین تصوری هستیم كه منزلت و جایگاه بشر كنونی را به مثابه اعصار گذشته تلقی کرده و از این منظر، از یادگارهای مقنن در آن اعصار به عنوان عامل بازدارنده برای عصر حال استفاده كنیم؟! چرا به این نتیجه نمی‌رسیم که بدون خدشه به اصول و مبانی، فضا برای مانور و ایجاد تغییرات در برخی از كیفرها وجود دارد؟
البته در زمینه‌ی جایگزینی مجازات‌ها باید تحقیقات گسترده‌ای صورت گیرد. چرا که اصولاً برای هر جرمی، باید با رعایت تناسب جرم و مجازات، كیفرِ جایگزین تعیین شود. در غیر این صورت رفتن به سمت مجازات بدنی، كوتاه‌ترین راه است، اما نه الزاماً درست‌ترین راه!
تكمله: برگزاری میزگردهایی از این دست، بستری برای اندیشیدن مجدد روی تحولات زندگی بشر امروز و تكامل بسیار چشمگیر شعور انسانی ایجاد می‌کند كه موجب می‌شود به جای تكرار تجارب گذشتگان، جایگزین‌های مناسبی برای جامعه‌ی امروز- خصوصاً در بحث مجازات‌ها- ایجاد شود.راستی، آیا می‌توان مدعی شد که «مجازات سنگسار» تنها و آخرین حربه برای مقابله با یكی از قدیمی‌ترین جرم‌های بشر یعنی زنا است؟!»(میترا ضرابی- قدیمی‌ترین جرم بشر- سایت وکیل‌الرعایا)

«صدور و اجرای حکم سنگسار در غیبت امام معصوم جایز نیست.»
این جمله تیتر درشت و عنوان مصاحبه‌ای با آیت‌الله شیخ یوسف صانعی۱ از مجتهدین و فقهای شیعه است که در روزنامه‌ی اعتماد ملی در سال ۱۳۸۷منتشر شده بود.اگر به ذهن گروهی از مردم و به روان و ذهن گروهی از مسلمان مراجعه کنیم، مشروعیت سنگسار و همچنین مشروعیت اعدام یک امر مسلم و قطعی و انکارناپذیر است. یعنی این غالب دیدگاه فقهی است. مجازات سنگساری را که در نقاط مختلف ایران در سال‌های اخیر رخ داده است، کمابیش از آن اطلاع داریم. بر هیچ انسان متشرع و مسلمان پنهان نیست که سنگسار، نابرابری مرد و زن در دیه، ممنوعیت پیش نمازی زن، ممنوعیت قاضی شدن زن، یک امر عادی و شرعی است. لیکن آیا واقعاً کل موضوع همین است؟
آیت‌الله صانعی در بخشی از این مصاحبه چنین می‌گوید: «ایجاد تغییرات در قانون مجازات اسلامی ضروری است اما نه به دلیل نسخ، بلکه بر همان مبنایی که میرزای قمی۲ فرموده که حدود تنها اختصاص به زمان حضور امام معصوم (ع) دارد که از چند و چون آگاه است اما در زمان غیبت، تنها راهکار مقابله با جرایم در بخش مجازات‌ها تکیه بر تعزیر است که در آن مجلس می‌تواند با استفاده از کارشناسان، روانشناس، جامعه‌شناسان و رعایت تناسب بین جرم و جزا، مجازات‌هایی را معین کند. شیوه‌ای که در همه‌ی دنیا اعمال می شود و در کاهش جرم هم تأثیرگذار است.»( خضر حیدری، فهیمه، صدور و اجرای حکم سنگسار در غیبت امام معصوم جائز نیست، روزنامه‌ی اعتماد ملی، سال۱۳۸۷، شماره‌ی ۶۲۹، صص۸ و ۸)
همان‌طوری که دیدیم آیت‌الله شیخ یوسف صانعی به نقل از میرزای قمی گفته است که «حدود تنها اختصاص به زمان حضور امام معصوم (ع) دارد.» بنابراین اگر هم این نظریه را فتوای آیت‌الله صانعی ندانیم طبق دیدگاه فقهی میرزای قمی در عصر و زمانه ما سنگسار جایز نیست. همچنین آیت‌الله شیخ یوسف صانعی در جواب خبرنگار که می‌پرسد: «پس پرتاب کردن از کوه یا سنگسار که الان انجام می‌شود در زمان غیبت امام معصوم (ع) مجاز نیست؟»(همان)
می گوید: «طبق مبنای میرزای قمی مجاز نیست و از طرف دیگر هم طبق آیین دادرسی اثبات اموری که منجر به اجرای چنین مجازات‌هایی شود بسیار مشکل است چرا که اقامه شهادت توسط افراد متدین و معتدلی که از نگاه به صحنه وقوع چنین جرایمی پرهیز می‌کنند قابل تحقق نیست و تنها راه آن چهار مرتبه اقرار خود افراد آن هم اقراری که از روی وجدان دینی و متأثر از ایمان به قیامت و فرار از عذاب آخرتی باشد و چنین افرادی بسیار نادرند هرچند در زمان ائمه گاهی اتفاق می‌افتاده و در روایات مذکور است که در آن صورت هم محکمه می تواند او را عفو کند.»(همان)
خبر نگار می‌پرسد: «حتی اگر حکمش سنگسار باشد؟»(همان)
آیت‌الله صانعی می‌گوید: «هرچه می‌خواهد باشد. در صورت اثبات به وسیله‌ی چنین اقراری که در آن صورت هم محکمه می‌تواند او را عفو کند.»(همان)

علم قاضی

یکی از معیارهای قضاوت، علم قاضی محکمه است. یعنی اگر قاضی به چیزی علم و یقین پیدا کرد، طبق هدایت علم و قطعیتش حکم می‌کند. این، یک اصل در اصول محاکمات به حساب می‌آید. آیا علم قاضی در همه جا یعنی چه موضوعات جزایی و چه موضات مدنی حجت دارد یا خیر؟ به نظر آیت‌الله صانعی علم قاضی در حدود حجت نیست: «ماعلم قاضی را در این بخش از حدود حجت نمی‌دانیم. چگونه حجت باشد و حال آن‌که به حسب طبع با اقرار دو مرتبه یا سه مرتبه با شرایط ذکر شده موجب علم می‌شود ولی در عین حال باید اقرار مرتبه چهارم هم باشد تا حد جاری شود.
  پس معلوم می‌شود که علم قاضی و حاکم در حدود حجت نیست و برای اطمینان زیادتر به این معنا باید به روایتی که که در مورد اقرار زنی در نزد امیر مؤمنان در کتب روایی ما وارد شده که شاهد محکمی است بر عدم حجیت علم قاضی در حدود توجه نمود. چراکه در این داستان با آن‌که با یک یا دو مرتبه اقرار برای قاضی علم حاصل می‌شود اما حضرت چهارمرتبه اقرار را لازم دانست و علاوه بر آن‌که بعد از دستور به تحقیق در مورد عقل زن و سلامتی او در هر مرتبه هیچ اقدام تأمینی انجام نداد بلکه بعد از اطلاع از حامله بودن زن۳ به او فرمود برو تا وضع حمل کنی و بعد از وضع حمل که زن دوباره نزد حضرت آمد، به او فرمود: برو تا بچه‌ات بزرگ شود و راه و چاه را یاد بگیرد و بعد از آن‌که از محضر امام خارج شد فردی به دلیل ناآگاهی - که متأسفانه عاملی از عوامل بدبختی‌هاست- ضمانت کرد که از فرزند زن نگهداری می‌کند. زمانی که به محضر حضرت برگشتند با صورت برافروخته و چشمان غضبناک امام رو‌به‌رو شده؛ چرا که حضرت مقصودش از آن کار این بود که فرد از اجرای حد بر خودش آن هم بعد از ثبوت در محکمه منصرف شود و برود و برنگردد.
حال با توجه به این روایت که عمل حضرت را نشان می‌دهد آیا می‌توان گفت حضرت با سه بار اقرار علم و یقین پیدا نکرد؟ یا این‌که با توجه به یقین به وقوع جرم می‌فرمودند برو که دلیل بر عدم حجیت علم قاضی در حدود است. با شهادت سه نفر عادل تردیدی در عدالت‌شان نیست اجرای حد جایز نیست با آن‌که بر حسب عادت چنین شهادتی علم‌آور است بلکه در مقابل برای جلوگیری از تضییع آبروی دیگران سه شاهدی که شاهد چهارم‌شان به هر دلیل مانند ترافیک تأخیر کرده و یا نیامده است شلاق را می زنند.»(همان)
دیدگاه فقهی آیت الله صانعی مبین چند نکته است:
اولا، فهم دقیق از ماوقع عمل دشوار و سخت است. یعنی قاضی محکمه به علم و قطع و یقین نمی‌رسد تا اجرای حدود الهی را بر اساس علمش جاری سازد و حیات فردی که پرونده‌اش را در دست دارد به سوی سلب حیات رهنمون سازد.
یادآوری این نکته لازم است که یکی از ده‌ها دلیلی که مخالفین اعدام و سنگسار و یا مدعیان لغو اعدام و سنگسار پافشاری و اصرار بر لغو سنگسار و اعدام دارند، همین امر است. از کجا معلوم می‌شود که واقعاً ماوقع همین است که برای جناب قاضی موجب علم و قطع شده است!؟ حالا آمدیم و به اصطلاح مجرم را سنگسار کردیم و خلاف آن برملا شد. آن وقت چه می توان کرد؟

هماهنگی با معیارهای حقوق بین‌الملل
موضوع ممنوعیت اعدام وسنگسار و تأمل در «اجرای حدود با علم قاضی» حداقل چند چیز را در متن خود دارد:
اولا، این ممنوعیت به یک نحوی هماهنگی با نظم ممنوعیت اعدام و یا لغو اعدام است که با آهنگ جامعه‌ی جهانی همخوان است.
دوم، با معیارهای پذیرفته شده نزد برخی از کشورها راجع به لغو اعدام چه به برخوردی می توان داشت؟
دانشنامه‌ی آزاد ویکی پدیا می‌گوید:«اعدام می‌تواند حکمی باشد که از سوی دستگاه قضایی کشورها صادر شده‌است و یا اینکه مستقیماً توسط نیروهای مسلح و نظامی کشورها صادر شده و به اجرا درآید. امروزه در اکثر کشورهای پیشرفته و مترقی حکم اعدام لغو شده‌است و یا در دست بررسی جهت الغاست. هر ساله به طور متوسط سه کشور مجازات اعدام را لغو می‌کنند. از سال ۱۹۸۵ (۱۳۶۴)، تاکنون چهل کشور مجازات اعدام را از قوانین خود حذف کرده‌اند. از سال ۱۹۸۵ چهار کشور نپال، گینه نو، گامبیا و فیلیپین دوباره مجازات اعدام را به قانون خود بازگردانیده‌اند. نپال این مجازات را دوباره لغو کرده‌است. گامبیا و گینه نو بعد از برگرداندن، اجرا نکرده‌اند. فقط فیلیپین این مجازات را اجرا کرده است، ولی در سال ۱۹۹۹ یک مهلت قانونی برای توقف این قانون تعیین کرده‌است.»
این نوشته استدلال و سخن افرادی است که بدون هیچ پیش‌شرطی خواهان لغو یا حذف اعدام و سنگسار از فرهنگ رژیم حقوقی جمهوری اسلامی ایران هستند و خواستار یک فراخوان بی طرفانه برای طرح این موضوع که سیستم جزایی سنگسار یا به معنای کامل آن اعدام در برابر اقدامات هماهنگ کشورهای مختلف جهان که ملاک عمل شان ابعاد فرهنگ حقوق بشری است قرارگرفته و سالانه باعث سلب حیات گروهی از انسان‌ها می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- دیدگاه‌های آیت‌الله صانعی یک نوع بازخوانی و قرائت مجدد دیدگاه‌های مراجع و فقهای ادوار فقه اسلامی نیز است. این، به نحوی شبیه به رنسانس علمی است که متون علمی و فقهی و دیدگاه‌های صاحبان اندیشه و رأی را بازخوانی می‌کند. در رابطه با جدال زن و مرد برای موقعیت‌های برابر، به طور خاص درباره‌ی «حق‌الارث زن از شوهر»، آیت‌الله صانعی به رأی فقیه بسیار بزرگ شیعه استناد کرده و می‌گوید: «فقیهی مانند ابن جنید هزار و صدسال قبل می‌گوید زن از همه‌ی اموال منقول و غیر منقول شوهر ارث می‌برد و یا فقیه عارفی نظیر حاج‌آقا رحیم ارباب برای زن حق‌الارث از همه‌ی اموال شوهر قائل است.»(همان)
ابن جنید کیست؟
محمد ابن‌جنید عالم و فقیه قرن سوم و چهارم هجری قمری و از علمای دوره‌ی اول ادوار فقه و صاحب کتاب فقهی و کلامی است. از جمله کتاب‌های او «الافهام»، «الاستخراج المرداد من مختلف الخطاب»، «النسخ و القیاس» است. او کتاب فقهی دارد به نام تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه. البته قابل یادآوری است این‌که تا زمان ابن جنید فقه، همان روایات بوده است، اما به تقریر مورخین شخصیت‌هایی مانند ابی‌عقیل عمانی و ابن جنید کسانی هستند که فقه شیعه را نوشته‌اند و به طور مسئله طرح کرده‌اند و جواب داده‌اند.
  به این دو نفر در فقه شیعه قدیمین گویند و برخی این دو عالم را عقل‌گرایان افراطی عنوان داده‌اند. ابن جنید از علمای بزرگ و ارجمندی است که ویژگی‌های قابل طرحی دارد از جمله این‌که وی در حوزه‌ی فقهی شیعه اولین کسی است که فقه مقارن را انجام داده است؛ یعنی فقه شیعه (امامیه) و سنی را به طور تطبیقی کار کرده است. دیگر اینکه معروف است ابن جنید به قیاس عمل می‌کرده است. «قیاس» ازجمله ابزار استنباطی است که در حوزه‌ی علمی اسلام بخصوص حوزه‌ی فقهی سنت و جماعت کاربرد ویژه‌ای دارد.
  معروف است اولین کسی که برای استنباط حکم شرعی به قیاس متوسل شد ابوحنیفه رئیس محترم مذهب حنفی است. بدین معنا که ابوحنیفه و شاگردان‌شان مانند قاضی ابویوسف و محمدبن حسن شیبانی به قیاس عمل می کردند تا آنجا که ابوحنیفه به رأس القیاسین معروف شده است. ابن جنید در حوزه‌ی اجتهاد و استنباط احکام شرعی جایگاه عقل‌گرایانه‌ای دارد. به حدی که گفته‌اند: برخی از علمای قدیم شیعه وی را به سنی‌گری متهم می‌کرده‌اند.
  زیرا او کسی است که در حوزه‌ی فقهی شیعه (امامیه) برای استنباط حکم شرعی به قیاس متوسل می‌شده است و همانند فقهای حنفی با ابزار قیاس دست به استنباط احکام شرعی می‌زده است. مرحوم شیخ مفید در رساله‌اش ابن‌جنید را نقد کرده است، اما علامه بحرالعلوم در کتاب «الرجال» به دفاع از ابن‌جنید برخاسته و گفته است که ابن‌جنید به «قیاس منصوص العلت» تمسک می‌جسته است که ورود به این بحث موجب انحراف بحث است.
آیت‌الله صانعی با بازخوانی دیدگاه و رأی ابن‌جنید و قرائت مجدد و بیرون کشیدن دیدگاه این عالم عقل‌گرا عنان «حق‌الارث زن از شوهر» را به رویکرد متفاوتی سوق داده است که به نحوی رنگارنگی آرا و دیدگاه‌ها را در عرصه‌ی اجتهاد و استنباط رقم می‌زند.
این است که حضرت آیت‌الله صانعی در مورد برابری زن و مرد برای تصاحب موقعیت‌های مساوی در عرصه‌های مختلف حیات اجتماعی در جواب خبرنگار که می‌پرسد: «شما می‌فرمایید زن و مرد در دین اسلام برابرند و جایگاه زن در قرآن جایگاه والایی است ولی در عمل من به عنوان یک زن مدام با تضییع حقوقم در قوانین نوشته شده بر اساس اسلام روبرو می‌شوم.»(همان)
می‌گوید: «در بسیاری از مسائل مانند دیه گفته‌ایم. حتی بالاتر از آن ما می‌گوئیم زن می‌تواند امام جمعه و امام جماعت و ولی فقیه بشود.»(همان)
2- میرزای قمی کیست؟
میرزا قاسم ابن محمد مشهور به میرزای قمی یکی از صاحب نظران مبرز علم اصول فقه و فقه است که به حوزه‌ی علمی و اجتهادی کربلا واقع در کشور عراق در دوره‌ی پنجم ادوار فقه برمی‌گردد و از شاگردان زبده وحید بهبهانی است. کتاب این عالم مشهور که قوانین الاصول نامیده می‌شود، از متون درسی حوزه‌های علوم دینی است. وی در این کتاب دیدگاه‌های نو ارائه داده است که عبارت است از حجیت مطلق ظن، دلیل انسداد باب علم. به نظر وی خطابات قرآن مختص به مشافهان است. این فقیه و عالم دینی چندین قرن پیش می‌زیسته است و به مکتب وحید بهبهانی منتسب است.
  3- اوریانا فالاچی، خبرنگار و نویسنده‌ی ایتالیایی در تاریخ دوم مهرماه پنجاه و هشت، مصاحبه‌ای با آیت‌الله خمینی انجام داده است. در بخشی از مصاحبه فالاچی از آیت‌الله خمینی سئوالی در مورد قانون چهارهمسری می‌پرسد. آیت‌الله خمینی که قانون چهار همسری را کاملا مترقی می‌داند پاسخ می‌دهد:«قانون اینکه یک مرد بتواند با چهار زن ازدواج کند قانونی است خیلی مترقی و برای خوبی زن‌ها نوشته شده است. به خاطر اینکه تعداد زن‌ها از مردها خیلی بیشتر است. مونث بیشتر از مذکر متولد می‌شود. در جنگ‌ها، مردان بیشتر از زنان کشته می‌دهند. یک زن احتیاج به یک مرد دارد. پس باید چه کار کرد که در این دنیا زنان بیشتر از مردان هستند؟ آیا شما ترجیح می‌دهید که زنان اضافی بروند و فاحشه شوند؟ و یا اینکه با یک مرد که چند زن دارد ازدواج کنند؟ به نظر من صحیح نیست که زن‌ها تنها فاحشه شوند...»
در ادامه فالاچی می‌گوید: «ولی امام، این قوانین و رسوم مربوط به هزاران سال قبل است، به نظر شما فکر نمی‌کنید که دنیا پیشرفت کرده است؟» و البته که دیگر آیت‌الله خمینی توضیح بیشتری در مورد قانون چهار همسری نمی‌دهد.
در جای دیگری فالاچی نظر آیت‌الله خمینی را در مورد اعدام یک زن آبستن می‌پرسد: «زن هجده ساله آبستنی که چند هفته قبل به خاطر زنا دربهشهراعدام شد؟»
آیت‌الله خمینی پاسخ می‌دهد:«آبستن؟ دروغ است. دروغی است همانند اینکه می‌گویند سینه زنان را می‌برند. در اسلام چنین وقایعی اتفاق نمی‌افتد، زن آبستن را اعدام نمی‌کنند.» خوشبختانه فالاچی مثل لری‌کینک در برخورد با احمدی‌نژاد نادان بازی در نمی‌آورد. او ادامه می‌دهد: «دروغ نیست امام. تمام روزنامه‌های ایران درباره آن نوشتند و همچنین در تلوزیون میزگردی تشکیل شد، برای اینکه به مردی که با او زنا کرده بود فقط صدضربه شلاق زده بودند، و آیت‌الله خمینی که متوجه می‌شود با خبرنگاری آشنا به اوضاع کشور مواجه شده پاسخ می‌دهد: «اگر این طور است شاید حقش بوده،من چه می‌دانم. شاید آن زن کار دیگری کرده بود. از دادگاهی که آن را محکوم کرده سوال کنید. کافی است، از این مسائل صحبت نکنیم، خسته شده‌ام.»



امیدوارم ملت از بحران‌‏ جان سالم به‏در ببرد

گفت‏وگو با دکترمهدی خزعلی، از منتقدان سرشناس دولت محمود احمدی‏نژاد:
مریم محمدی
مریم محمدی- در حالی‏که هنوز برکناری منوچهر متکی، وزیر خارجه، آن‏هم به ترتیبی که اتفاق افتاد، بر سر زبان‏‌ها بود، دو برکناری یا عزل دیگر در کابینه‏ی محمود احمدی‏‌نژاد خبرساز شد.
برکناری محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد که برخوردش با مطبوعات حتی اصول‏گرا، موجب شد تا برای اولین بار در نمایشگاه مطبوعات بسیاری از این رسانه‏‌ها شرکت نکنند و باز تقریباً هم‏زمان، برکناری مهرداد بذرپاش از مسئولیت سازمان جوانان که تصور می‏شد از افراد هماهنگ با تیم دولت احمدی‏‌نژاد است. اما در این عزل و برکناری، نیافتن جانشین یا حتی سرپرست موقت برای مهرداد بذرپاش، هنوز جزو اخبار روزانه‏ی رسانه‏های داخل کشور است.
کشش و کوشش‏های فراوان در مورد انتصاب فرحناز ترکستانی به جانشینی بذرپاش، گویا هنوز به نتیجه منجر نشده و آخرین خبر این‏که فرزاد جمشیدی، گوینده‏ی تلویزیون، از جانب احمدی‏نژاد برای این سمت در نظر گرفته شده است.
در گفت‏وگویی با دکترمهدی خزعلی، فرزند آیت‏‌الله خزعلی و از منتقدان سرشناس دولت احمدی‏نژاد نگاهی به این عزل و نصب‏‌ها و انگیزه‏های آن کرده‌ایم.

دکترمهدی خزعلی: من اقدامات این دولت را عقلایی نمی‏دانم. در واقع‏، عقلا درمانده هستند از این‏که عملکرد این دولت، اقدامات و تصمیماتش را تحلیل کنند. من همه را ارجاع می‏دهم به روانشناسی احمدی‏نژادی که چند سال پیش نوشته‌‏ام.
واقعیت این است که من این عزل‏‌ها را از روی تدبیر و عقل نمی‏دانم. به‏خصوص عزل وزیر خارجه‏ای که در مأموریت برای دو پیام از طرف رئیس جمهور در یک کشور خارجی بوده است. به طوری که از رئیس جمهور سنگال بشنود که دیگر سمت ندارد و عزل شده است. کسی که پنج سال را صبر کرده بود، می‏شد یک روز را هم صبر کند تا وزیر خارجه‏اش که با هزینه‏ی بیت‏المال به آن‏جا رفته است، برگردد و بعد از تمام شدن مأموریتش عزل بشود.
اینها عزل‏‌های کاملاً احساسی و از روی عصبانیت است. به دنبال این نباشید که روی این‏گونه عزل‏ها تحلیل عقلانی بگذارید. ما اما برای همه‏ی این عزل‏ها خرسندیم. من عزل آقای متکی را به واسطه‏ی عملکرد ایشان در وزارت امور خارجه، به فال نیک می‏گیرم. آقای متکی سفرایی را بدون این‏که فرد جایگزین هنوز از آن کشورها موافقت حضور گرفته باشد عزل می‏کردند. مدتی سفارت‏خانه‏ی ما بدون سفیر بودند. ایشان هم از این کارها زیاد کرده‏اند و یا پست‏هایی را ایجاد کرده‏اند برای کسانی که نورچشمی بوده‌‏اند.

حالا صابون آقای احمدی‏‌نژاد به ایشان هم خورده است. ایشان حالا آزرده است، اما این آزردگی، مصداق آن است که می‏گوید: « کسی که ظالمی را اعانت کند، خداوند او را بر او مسلط می‏کند.» باید انتظار داشت امروز چنین اتفاقی بیفتد. ما همه‏‌ی اینها را به فال نیک می‏گیریم و دعا می‏کنیم که انشاالله ادامه داشته باشد.

در مورد سازمان جوانان، دیروز نامه‏‌ی مهرداد بذرپاش خطاب به محمود احمدی‏نژاد منتشر شد. مضمون این نامه، نوعی گله‏‌مندی از رئیس جمهور ایران را می‏رساند. مهرداد بذرپاش نوشته بود در این شرایط خاص مملکت و اجرای یارانه‏ها، ترجیح می‏دهد به مسائل حاشیه‏ای نپردازد و در پایان هم خود را سرباز رهبری و نظام ذکر کرده بود. آیا این می‏تواند حاکی از آن باشد که برکناری مهرداد بذرپاش با عدم رضایت او بوده است؟

تمام این عزل‏‌ها با نارضایتی افراد همراه بوده است. هیچ‏کدام موافقت نداشته‏ اند. این‏ها چسبیده‏اند به این قدرت و کندن‏شان از آن خیلی دشوار است. فکر نکنید که هیچ‏کدام از آن‏ها، آماده‏ی کنده شدن هستند، اما به‏هرحال ناف‏شان را یک موقعی می‏برند.
این هم که الان می‏گویند باید وحدت را حفظ کرد به این دلیل است که وقتی در قدرت هستند ناچارند این حرف‏‌ها را بزنند. وقتی پنج سال پیش ما می‏‌گفتیم کشور در وضعیتی است که ما بحران‏هایی در سر راه داریم و بایستی یک کهنه‏کار سیاست این سکان را دستش بگیرد و هدایت کند، می‏گفتند نه؛ هیچ بحرانی نیست و وضعیت عادی است. وضعیت اقتصادی عالی است و هیچ احتمال جنگی نیست. آقای احمدی‏نژاد شرایط بحرانی را نفی می‏کرد.
الان که حاکم‌ند، همه‌ی شرایط را بحرانی تصویر می‏کنند. دشمن داریم و هرکسی که حرف بزند، ضد نظام و هم‌‏صدای با دشمن و بیگانه است. این‌ها طبیعت کسانی است که بر اسب قدرت سوارند. وقتی پیاده شوند، شرایط عادی و وقتی سوار هستند، شرایط بحرانی است و می‏خواهند از شرایط بحرانی بهره‏برداری کنند.
قبل از این مورد هم عزل محمد علی رامین را از معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را داشتیم.

رفتن آقای رامین را به اصحاب مطبوعات تبریک می‏گویم. ایشان هیچ سنخیتی به مطبوعات نداشت؛ تفکر، روحیات و خاستگاه ایشان و این‏که ۲۰ سال، به‏‌خصوص در دوران جنگ در خارج از کشور و در آلمان بودند و حالا آمده بودند و در حساس‏ترین نقطه که رکن چهارم دمکراسی باشد، مستقر شده بودند مسئله‌ی مهمی بود.
واقعاً جای بسی تأسف بود که بچه‏‌های جنگ در اوین بودند و امثال آقای رامین مسئول مطبوعات کشور بودند. من این را به همه‏‌ی اصحاب مطبوعات تبریک می‏گویم، ولی همه‏ی این‌ها یک تشتت، یک تصمیم‏گیری غیر عقلایی و از روی عصبانیت است. فکر می‏کنم در دولت دهم، بیشتر از اینها شاهد عزل و نصب‏ها خواهیم بود.
این‏که نام رحیم مشایی پشت پرده‏ی همه‏ی این عزل و نصب‏ها برده می‏شود، تا چه حد واقعیت دارد؟

من فکر می‏کنم آقای احمدی‏‌نژاد یک رابطه‏‌ی مرید و مرادی با آقای مشایی دارد و این عروس را می‏خواهد به حجله‏‌ی یازدهم وارد کند و این قربانی‏ها، قربانی‏های پیش پای این عروس هستند که بتواند او را به حجله ببرد یا نبرد.
ولی من فکر می‏کنم عروس خوبی انتخاب نکرده و این ملت چنین عروسی را تایید نمی‏کند و رأی نخواهد داد. اگر مردم بخواهند رأی بدهند، به چنین عروسی رأی نمی‏دهند. این همه هم قربانی پایش نریزند. لازم ندارد.

سرپرستی خانم ترکستانی به سازمان جوانان با حاشیه‏‌های زیادی همراه شده است. او خواهر همسر بقایی، یکی دیگر از اعضای دولت محمود احمدی‏نژاد است و امروز البته باز نام دیگری به عنوان یکی از احتمالات برای این سازمان عنوان شده که ایشان هم گوینده‏ی تلویزیون است. این زمینه را چطور می‏بینید؟

واقعاً آقای احمدی‏نژاد در شرایطی قرار دارد که همکاری با ایشان دشوار است. قابل اعتماد نیست و چون ندارند، در دولت دهم قحط‏الرجال است. ناچارند بالاخره از فامیل و بستگان و آشنایان خود استفاده کنند. کسانی که سابقه‏ی هیچ کاری ندارند و فکر می‏کنند این یک سابقه‏ی فعالیت برای آنها می‏شود و در آینده می‏توانند بگویند که معاون رئیس جمهور بوده‏اند و یا فلان شغل را داشته‏اند.
اما از افراد سابقه‏‌دار در فعالیت‏های اجتماعی- سیاسی و مدیریت کلان کشور کسی پا پیش نمی‏گذارد تا با ایشان همکاری کند. چون آینده مشخص است. از الان طلیعه‏ی این نبرد و رویارویی زده شده است و ما تا آخر سال ۹۰، یک رویارویی جدی را بین طرفداران رهبری و ایشان خواهیم داشت.

یعنی پیش‏بینی شما این است که میان تیم محمود احمدی‏نژاد و رهبری، درگیری علنی پیش خواهد آمد؟

مسیری که آقای احمدی‏‌نژاد می‏رود، واقعاً مسیری برای مقابله با رهبری است. من در بازجویی‏‌هایم هم نوشته‏ام، امضا کرده‏ام و گذاشته‏ام برای یادگاری و به آقای بازجو گفته‏ام آن را در جیبش بگذارد که تا آخر سال ۹۰، قطعاً آقای احمدی‏نژاد در برابر رهبری صف‏آرایی می‏کند و طرفداران ایشان و طرفداران رهبری و ولایت، در مقابل هم خواهند ایستاد.

ممکن است در مورد شواهدی که در این مورد وجود دارد، بیشتر توضیح بدهید؟

آقای احمدی‏‌نژاد در طول این پنج سال باعث شد روحانیت جایگاهش را از دست بدهد و مرجعیت هتک حرمت شود. به ائمه‏‌ی خدا و امام زمان، گاه اساعه‏ی ادب و جسارت شد و در دوره‌ی ایشان به رهبری که اتفاقاً مدعی حمایت از اوست، بیشتر اساعه‏ی ادب و اهانت در خیابان‏ها شد.
در واقع، ایشان مسیری را رفته که موجب شده به مرجعیت، رهبری و روحانیت اساعه‏ی ادب شود. نمی‏‌توانیم بگوییم که ایشان طرف‌دارند. نتیجه‏ی کار ایشان هتک هر سه نهاد بوده است؛ نهاد روحانیت، نهاد مرجعیت و نهاد رهبری.

ولی ما شاهد تقریباً حمایت بی‏سابقه‏‌ی رهبری از محمود احمدی‏نژاد طی پنج سال گذشته هستیم. از این حمایت‏‌ها، چطور کاسته نمی‏شود، با توجه به نقدهایی که حتی اصول‏گرایان به رئیس جمهور دارند؟

من فکر می‏کنم که رهبری حجت را بر ایشان تمام کرده که بیشترین حمایت را از این دولت کردند و شاید به‏‌خاطر مواضع مذهبی ایشان بوده است. در نهایت اما می‏‌توانیم بگوییم که حداقل این است که حجت تمام شده و اگر از این به‏بعد، نافرمانی، خطایی و اشتباهی صورت بگیرد، عذری پذیرفته نیست، چون همه‏ی تاییدها شده است.
به‌‏قول یکی از این روحانیون تراز اول، تاییداتی که رهبری از ایشان کردند، اگر از فرد... می‏شد، بالاخره دولت را اداره می‏کرد. واقعیت این است که ایشان مستحضر به همه‏ی تاییدات بوده است، اما بازهم بحران‏ها زیاد است. امیدوارم ملت بتواند از این بحران‏ها جان سالم به‏در ببرد. الان ملت مسیر سختی را به‏واسطه‏ی حذف یارانه‏ها در پیش روی دارد، مردم سختی‏هایی زیادی را دارند، امیدواریم دود این بحران و این درگیری جناحین هم به چشم ملت نرود و بتوانند تحمل کنند.



اخبار روز: 

محمد خاتمی رییس جمهور سابق اسلامی در دیدار سه ساعته با اعضای فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی که یکشنبه شب صورت گرفت به تحلیل فضای داخلی و خارجی کشور و ارایه راهکارهای همگرایی نیروهای درونی نظام با توجه به اراده و خواست عمومی مردم پرداخت و بر ضرورت حضور فعالانه تمامی دلسوزان به اصل نظام و انقلاب برای عبور از شرایط کنونی تاکید کرد.
به گزارش پارلمان نیوز خاتمی با اشاره به اعتبار و جایگاه “مجلس” در نگاه امام و برداشت و تحلیل مردم از نقش خود در اداره کشور افزود: امروز شایسته مردم ما این است که نظامی مردم سالار و توام با ارزشهای الهی و معنوی از جمله کرامت انسان، عدالت و راستی و پاکی داشته باشند و مجلس در تحقق این خواسته نقش برجسته و غیرقابل انکاری دارد.
وی برگزاری انتخابات آزاد و سالم را در تشکیل مجلسی این چنین مورد تاکید قرار داد و افزود: اگر خیرخواهان و دوست داران انقلاب و مردم بر روی این مسئله تاکید می کنند بخاطر اهمیت مجلس و دیگر نهادهایی است که همه هویت، مشروعیت و اعتبار خود را از رای مردم می گیرند.
محمد خاتمی تاکید کرد که حرمت نهادن به اراده و خواست مردم مسئله مهمی است و مجلسی که بر آمده از اراده آزاد وتصمیم واقعی مردم باشد ، علاوه بر آنکه تدوین گر قوانین و سازو کارهای اداره کشور است و بر تمامی امور نظارت دارد، می تواند جلوی دیکتاتوری ها و انحرافات و بسیاری از مشکلات و کجرویها را بگیرد.
وی با اشاره به صلاحیت و امکان نظارت و تحقیق و تفحص مجلس برتمامی دستگاهها و نهادهای کشور افزود: در مجلس ششم زمانی که موضوع تحقیق و تفحص از نهادهای تحت نظر رهبری نیز مطرح شد،ایشان گفتند مجلس می تواند در این امور نیز وارد شود و این یعنی اینکه حوزه تحقیق و تفحص و نظارت مجلس بر همه ارکان اعم از نظامی، امنیتی، سیاسی و حقوقی و غیره است.
رییس جمهور سابق افزود: اگر ما بر برگزاری انتخابات سالم و آزاد تاکید می کنیم، در درجه اول برای این است که مجلسی نیرومند و برآمده از تمامی سلایق و تفکرات همه مردم ایجاد شود و از سوی دیگر مجلسی نیرومند تشکیل شود که در راس امور بوده و بر تمامی دستگاهها و ارکان نظارت داشته باشد و همچنین است وضع نسبت به سایر نهادهائی که بر آمده از انتخابات هستند.
خاتمی با تشکر از نمایندگان فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی گفت: شما علاوه بر نمایندگی مردم حوزه انتخابیه خود، بخاطر محدودیت هایی که در انتخابات ایجاد شد، وظیفه و مسولیت نمایندگی بخش های عظیمی از مردمی که از داشتن نامزد مورد نظر و در نتیجه نماینده محروم شدند و نتوانستند در انتخابات شرکت کنند را نیز بر عهده دارید.
همه نمایندگان با هر گرایش سیاسی قابل احترام هستند؛ اما اقلیت مجلس بدلیل حذف کاندیداهای اصلاح طلب که خواست و اراده اکثریت معنوی جامعه را نمایندگی می کند وظیفه سنگینی دارد.
وی افزود: مردم ضمن علاقه و پایبندی به انقلاب و سرنوشت کشور، سلایق و گرایشهای متنوعی دارند و متاسفانه در مواردی از جمله انتخابات اخیر مجلس ، دریغ شد از آن که بتوانند کاندیدای مورد نظرشان مورد تایید قرار گیردتا او را انتخاب کنند.
سید محمد خاتمی خاطر نشان ساخت: جریان اصلاحات در انتخابات مجلس هشتم از داشتن کاندیدا در تمامی حوزه ها ی انتخاباتی محروم شد و تنها توانست به جز تهران ۱۰۴ کاندیدای خود را در معرض رای و اراده مردم قرار دهد و با آنکه بسیاری از چهره های اصلاح طلبان حذف شدند، بیش از نیمی از کاندیداهای تائید شده اصلاح طلبان به مجلس راه یافتند.

می گویند اصلاح طلبان جایگاهی در نزد مردم ندارند..
رییس جمهور سابق گفت: به رغم محدودیتهای بسیار گفتند که اصلاح طلبان جایگاهی در میان مردم ندارند و ما می گوییم اگر ۲۹۰ کاندیدای ما در حوزه های انتخابیه را تایید صلاحیت می کردید ، امروز جریان اصلاحات جریان غالب مجلس هشتم نبود؟اگر آنها جایگاهی در میان مردم ندارند چرا تمهیداتی فراهم می کنید تا آنها در معرض رای مردم قرار نگیرند؟
خاتمی تصریح کرد که اقلیت مجلس با تمامی ملاحظات پیدا و پنهان خوب عمل کرد و شاید در بخشهایی می شد بهتر عمل کرد چرا که شما بار سنگین کسانی را که می توانستند آرای مردم را کسب کنند و در کنار شما باشند و محروم شدند نیز بر دوش دارید.
وی افزود: نمایندگان از هر جناح و گرایش سیاسی قابل احترام هستند اما اقلیت مجلس خواست و اراده اکثریت معنوی جامعه را نمایندگی می کند و باید با توجه به این وظیفه مهم خواست اکثریت را مورد توجه قرار دهد.
تاکید ما بر انتخابات سالم ، حفظ سلامت در تمامی مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخیص صلاحیتها ، حقوق کاندیداها در نظارت بر صندوقها و روند رای گیری و شمارش آرا است.
رییس جمهور سابق با اشاره به انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی گفت: خواست ما در گذشته و امروز موارد مشخصی بوده که حتی پس از حوادث انتخابات اخیر کشور نیز بر آن تاکید کردیم. باید شرایط حضور با نشاط مردم و تامین حقوق آنان تضمین شود وباید سازوکاری برای انتخابات تدوین شود که کمترین محدودیت برای آزادی رای مردم و بیشترین فضا برای تحقق خواست و اراده آنان فراهم شود.
وی تاکید کرد که منظور از انتخابات ناسالم فقط امکان وقوع تقلب در رای گیری نیست، بلکه تاکید ما بر انتخابات سالم ، حفظ سلامت در تمامی مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخیص صلاحیتها ، حقوق کاندیداها در نظارت بر صندوقها و روند رای گیری و شمارش آرا است.
خاتمی افزود: اگر خروجی انتخابات این باشد که مردم احساس کنند که اولا کاندیداهایشان در انتخابات حضور دارند و ثانیا آرای اعلام شده همان آرای داده شده است و مقدمات انتخابات مانع حضورشان نشده ، بر سلامت آن اطمینان خواهند یافت و همگی با اشتیاق در انتخابات شرکت می کنند.

کف و خواست اصلاح طلبان در گذشته و امروز
رییس جمهور سابق کف و خواست اصلاح طلبان را در گذشته و امروز چنین بر شمرد:
۱- آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها و رفع محدودیت های نا به جا
۲- پای بندی همگان بخصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و کامل آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی؛
۳- فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد.
وی افزود: نمی شود به جز یک سلیقه برای همه سلیقه ها انواع محدودیت ها را ایجاد و انواع اتهامات را ردیف کرد و بعد گفت آزادی و مردم سالاری وجود دارد.نمی شود کسانی را که در جبهه ها بودند، هشت سال از انقلاب و مردم دفاع کردند و در کنار امام خدمات شایسته ای به نظام داشته اند را به اتهام دروغ ضدیت با نظام حبس یا حذف کرد.
محمد خاتمی با تصریح این مطلب که بخش قابل توجهی از زندانیان سیاسی که منتقد و معترض به وضعیت موجود بودند و حتی اگر اشتباهی داشتند حق نبود که بازداشت و محکوم شوند، گفت :چرا با خانواده های زندانیان که متقاضی حقوق مسلم شرعی و قانونی زندانیان شان هستند برخورد ناروا می شود. رئیس جمهور سابق کشورمان از نمایندگان مجلس خواست تا برای حفظ نظام ودستاوردهای انقلاب و مردم سالاری که مورد تاکید امام بود، تلاش کنند تا ان شالله روند انتخابات در کشورسالم و آزاد گردد.
رئیس بنیاد باران گفت : من نمی گویم که برخی عمدا بنای نادیده گرفتن رای و اراده مردم را دارند و یا می خواهند در انتخابات تقلب شود، اگر چه صاحبان این تفکر کم نیستند، بلکه می گویم باید آنچه که متناسب با خواست و اراده مردم است و با روح قانون اساسی هماهنگی دارد مبنای کار قرار گیرد تا مردم با آزادی و امنیت در عرصه حضور یابند.
وی با اشاره به اینکه تا انتخابات زمان بسیاری مانده افزود: اگر این شرایط محقق شد تصمیم می گیریم که چگونه عمل کنیم.اما با توجه به روندی که هم اینک حاکم است به نظر می رسد شرایط در آینده سخت تر و راهها بسته تر و محدودیت ها گسترده تر خواهد شد.

افزایش اختیارات رییس جمهور بدون ارایه لایحه حل شد!
خاتمی در ادامه به تقدیم دولایحه دولت خود به مجلس ششم اشاره کرد و افزود یکی از این لوایح افزایش اختیارات رییس جمهور بود که این موضوع بدون ارایه لایحه حل شد!!! و دیگری تاکید بر برگزاری انتخابات آزاد و سالم بود که همچنان معطل است.

دروغ گویی ها مستند برخی برخوردها شده است
رییس جمهور سابق کشورمان در ادامه به فضای سیاسی کشور اشاره کرد و گفت:فضای امروز کشور نه متناسب با شان نظام جمهوری اسلامی است و نه به نفع افراد است. فضای امنیتی، سخت گیریهای عجیب و غریب و اتهام زنی ها، دروغ گویی ها که به نام نظام حاکم شده و با این دروغ ها و دروغ پردازی ها برخورد نمی شود؛ بلکه احیانا به عنوان مستند برخی برخوردها مورد توجه نیز قرار می گیرد.
وی افزود:از دروغگویان و از تهمت زنندگان شکایت می شود، اما رسیدگی نمی شود . حتی مراجع بزرگوار و شخصیت های برجسته را نیز مورد تعرض و اهانت قرار می دهند و برای مراجع دستور و تکلیف صادر می کنند یا به آنها تعرض می نمایند ولی کسی جلوی آنها را نمی گیرد و در مقابل دمادم نیروهای فعال اجتماعی را می گیرند یا محدود می کنند.
حد اهانت از اشخاص و افراد به نهادهایی چون مرجعیت رسیده است
خاتمی افزود: مراجع مهمترین مسئله شان دفاع از اصل دین و حقانیت آن است وهمواره ملجا و پناه مردم بوده اند و اگر عده ای به هر انگیزه ای مشکلاتشان را با آنها مطرح کرده اند نباید اینگونه مورد هجوم قرار گیرند.
وی ادامه داد:حد اهانت از اشخاص و افراد به نهادهایی چون مرجعیت رسیده است و هیچکس در مقابل اهانت کنندگان نمی ایستد و به راحتی دروغ می گویند، تهمت می زنند و متاسفانه برخی برخوردهای نهادهای رسمی قضایی و امنیتی نیز مبتنی بر همین دروغ ها و تهمت هاست و این مسئله خطر ناکی است که دودش به چشم نظام می رود.
خیال نکنند با حذف جریان منتقد و معترض اما پایبند به چارچوب موازین قانونی ودینی به نفع انقلاب کار می کنند
رییس جمهور سابق کشورمان تاکید کرد:خیال نکنند این روش های بر خلاف موازین قانونی و شرعی به نفع نظام تمام می شود. خیال نکنند با حذف جریان منتقد و معترض اما پایبند به چارچوب موازین قانونی ودینی به نفع انقلاب کار می کنند. ممکن است برخی از افراد و گروه ها که اصل نظام را قبول داشتند ولی ایراد و اعتزاضی دارند به دامن دیگر علاقمندان به نظام ولو منتقد بیایند. اما با این کارهابخش های مهمی از جامعه زده می شود ولی متاسفانه به دامن کسانی می افتند که اصل نظام را قبول ندارند.

سینه چاکان انقلاب به ضدیت با انقلاب متهم می شوند
وی افزود: ما با این روشها مخالف هستیم. ما می گوئیم بگذارید مردم آزادانه انتخاب کنند ما می گوئیم چرا به نام امام و از سوی کسانیکه هیچ مناسبتی با امام و خط امام نداشته اند از امام چهره زشت ترسیم می شود؟چرا کسانیکه از سینه چاکان نظام و انقلاب و امام بودند به ضدیت با انقلاب و نظام متهم شده اما کسانیکه هیچ علاقه ای و ربطی به امام و انقلاب نداشته اند مدعی خط امام (ره) می شوند.

می گوئیم نظام خوب است ولی روش ها و سیاست ها قابل نقد و اصلاح هستند
سید محمد خاتمی تصریح کرد:ادامه این شرایط تضعیف نظام است. ما از نظام دفاع می کنیم و می گوئیم نظام خوب است ولی روش ها و سیاست ها قابل نقد و اصلاح هستند ؛ با حذف و برخورد های خشن و نا روا صداهائی تقویت می شود که با اصل نظام و انقلاب مخالف است چه در بیرون و چه در درون.

انقلاب آمد تا به مردم ستم نشود
وی افزود: ستم و ظلم بد است و بدتر از آن این است که به نام نظام و انقلاب ستم شود. انقلاب آمد تا به کسی ستم نشود. امام آمد تا مردم روی پای خود بایستند.
وی گفت: دست عوامل بیگانه و دشمنان اصلی نظام در دامن زدن خشونت، ترور و تخریب فعال شده است. ترور دانشمندان هسته ای، عملیات تروریستی در جنوب کشور و شهادت جمع بسیاری از مردم نشان دهنده این است که جریانی که با نظام و انقلاب و ملت و کشور معارض است باز فعال شده است.
وی گفت: علاوه بر تحریم ها و فشارها به نظر می رسد که وارد فاز عملیاتی برای ضربه زدن به کشور شده اند.

هشدار به کشورهای غربی در خصوص حمایت از جریان فاسد تروریستی
رییس جمهور سابق کشورمان تصریح کرد:یک جریان فاسد که دستش آلوده به خون فرزندان پاک این کشور است و بدترین امواج تروریستی را بوجود آورده و در دامن بزرگترین دشمن این کشور جای گرفته و حتی از سوی آمریکا و غرب هم به عنوان گروه تروریست شناخته شده است دوباره مورد حمایت قرار گرفته تا فعال شود.دولت ها و شخصیت های سیاسی مختلفی به حمایت از آنان برخاسته اند تا از لیست تروریست ها خارج شوند و فعالیت گسترده داشته باشند.
در مجلس باید به کشورهای غربی بگوئید کسانیه جز خونریزی، کشتار و خیانت دستاوردی برای ملت نداشته اند، با این اقدامات سبب می شوید که ملت ما هم اعتراض و نفرت خود از این باندهای جنایتکاررا به حامیان آنها در غرب تسری دهند.

نباید با کج اندیشی و اشتباه فضای داخل نقد و اعتراض را بست
رییس جمهور سابق کشورمان تاکید کرد که نباید با کج اندیشی و اشتباه فضای داخل نقد و اعتراض را بست و فضای تهمت و دروغ و دغل را گشود و به بهانه آن با فرزندان انقلاب رفتارنارواداشت.
سید محمد خاتمی گفت: تلاش عمده دشمنان انقلاب بر روی این نکته متمرکز شده است که انقلاب همین است که با فرزندان خود اینگونه برخورد می کند و تحمل حتی اعتراض و انتقاد فرزندان خود را هم ندارد و متاسفانه در داخل نیز کسانی با برخوردهای تند و اشتباه مستندات این ادعا را فراهم و در اختیارشان قرار می دهند.هر دو این تفکر به اصل انقلاب و نظام لطمه خواهد زد.
رییس جمهور سابق با تاکید بر این نکته که انتقاد و اعتراض حق مردم است و اگر برخی دیدگاه و روش ها را نمی پسندند نباید مورد ستم قرار بگیرند ، افزود: بگذارید فضای داخل کشور فضای همگرایی و مودت و نقد باشد و توان و نیروهای کشور به جای برخورد با یکدیگر؛صرف خدمت به کشور و انقلاب و مقابله با تهدیدات خارجی شود.
آنچه باید امروز مورد توجه باشد اجرای موفق هدفمندی یارانه ها است و اگر این قانون به درستی و خوبی اجرا نشود همه زیان خواهیم دید
خاتمی در ادامه با توجه به آغاز هدفمندی یارانه ها و برخی نگرانی ها از شیوه اجرای این طرح گفت: هدفمند کردن یارانه ها کار بزرگی است و انجام آن همت خوبی می خواهد و خوشحال هستیم که نظام در این موقعیت تصمیم گرفت تا این کار صورت گیرد و همه باید تلاش کنیم تا این کار با کمترین هزینه و مشکل و با بیشترین فایده ادامه یابد و به سرانجام مطلوب برسد.
وی با اشاره به اینکه درست اجرا شدن این طرح بسیار مهم است، گفت: در دوره قبل هم بسیار تلاش شد تا هدفمند سازی بخصوص در مورد انرژی اجرا شود ومقرر بود منابع مالی حاصل از اجرای طرح که حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان بود در درون بودجه نیاید و برای اصلاح حاملهای انرژی و جبران آسیب فشاری که احیانا به برخی دهک ها وارد می آید هزینه شود.
رییس جمهور سابق یادآوری کرد: مجلس ششم در قالب برنامه چهارم این موضوع را تصویب کرد اما مجلس هفتم با اجرای آن مخالفت کرد. این مهم به بهترین وجه در برنامه چهارم دیده شده بود که سوال این است که چرا این برنامه اجرا نشد؟البته در آن برنامه ما رشد ۸ درصدی هم را برای اقتصاد در نظر گرفته بودیم.
خاتمی با اشاره به این که دولت او در طول ۸ سال حدود ۱۶۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشت و برای برنامه ۵ ساله حدود دویست میلیارد دلار درآمد ارزی نفتی و غیر نفتی در نظر گرفته بود ،افزود: ما پیش بینی رشد ۸ درصد را با همین درآمد ارزی داشتیم و کاملا قابل تحقق بود چرا که پیش از آن و با درآمد و کارآمدی کمتر رشد ۷٫۲ درصدی (بدون نفت) و ۶٫۲ درصدی با نفت را تجربه کرده بودیم و فکر می کنم متوسط رشد اقتصادی در ۴ سال دوم در دولت ما ۵٫۴ بود که خود یک رکورد بود.
وی افزود: طرح هدفمندی خوب است اما حتما باید تولید و رونق اقتصادی در کشور پدید آید و هر گونه اصلاح باید در متن و دامنه آن صورت گیرد.
وی افزود: در دولت اصلاحات تصمیم های مهمی اتخاذ شد از جمله قانون مالیاتهاو سرمایه گذاری خارجی اصلاح و تصویب شد و شرایط برای رسیدن به رشد ۸ درصد در دسترس بود.
رییس جمهور سابق تصریح کرد: می دانیم که در ۴-۵ سال گذشته متجاوز از ۴۰۰ میلیارد دلار از فروش نفت عاید کشور شده است و اگر ما این درآمد ارزی را داشتیم، هدف گذاری مان برای برنامه چهارم بهتر بود و مسیر اهداف بیست ساله چشم انداز ،۱۶ ساله یا کمتر قابل دسترسی بود اما با شرایط امروز آیا برای ۲۰ سال دیگر اهداف چشم انداز بیست ساله که ۵ سالش گذشته است، قابل تحقق است؟
خاتمی افزود: اینکه می گویند دیگران نخواستند ویا نکردند، معنی ندارد دیگران نیز تصمیم به اجرا داشتند اما شرایط فراهم نشد و همراهی ها میسر نبود.
وی گفت: با تمام این مباحث آنچه که باید امروز مورد توجه باشد اجرای موفق هدفمندی یارانه ها است و اگر این قانون به درستی و خوبی اجرا نشود همه زیان خواهیم دید.
محمد خاتمی افزود: درآمدهای ناشی از اجرای هدفمندی یارانه ها باید استحصال شده و به هیچ وجه صرف کسری بودجه سالانه به خصوص در امور جاری نشود و ضمن کمک به تامین زندگی افراد آسیب پذیر، به تولید لطمه نزند. و مجلس باید نظارت جدی و دقیق داشته باشد تا طرح به خوبی اجرا شود.




عبداله سهرابی

اخبار روز: 
دیشب نخوابیدم همراه با ملت کرد و همشهریان سنندجی و هم وطنان آزاداندیش ایرانی و عدالت جویان و انسان دوستان جهان در بیم و امید بیدار ماندم و شبی ظلمانی را به صبح امید رساندم. خبر توقف اعدام حبیب صبحی پر از انرژی و امید را به همراه داشت.
در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپید است.
شعر سعدی بر در سازمان ملل پیام جاودانه و نصیحتی ماندگار و حکیمانه به جامعه انسانی است:

چو عضوی بدرد آورد روزگار          دگر عضوهارا نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی          نشاید که نامت نهند آدمی

کیست که در قبال استمدادهای مادر رنج کشیده و خواهر مضطرب حبیب بی تفاوت باشد مگر کسانی که بی خبرند و یا از احساسات و عواطف انسانی بی بهره اند. مواضع و همدردی ایرانیان پاک سرشت و عدالت جو و جریانات سیاسی و فرهنگی و حقوق بشری در سراسر جهان نه تنها مرهمی بر آلام مزمن ملت کرد بود بلکه حاوی و حاکی از پاسداشت انسانیت و کرامت و ارزش ها و همدردی و یک رنگی جامعه انسانی بود.
بی گمان شنبه شب یکی از تاریک ترین و طولانی ترین شب سال بود، اما صبح یکشنبه را در پی داشت که روشنترین و پرامیدترین صبح سال بود.
آیا صبح یکشنبه می تواند نقطه عطفی و سرآغازی برای کرامت انسانی و عطوفت و توقف احکام اعدام بخصوص در حوزه های سیاسی-عقیدنی باشد؟
باید منتظر ماند و با امید به آینده بهتر به زندگی ادامه داد. البته زندگی با همه دست اندازها و پیچ و خم ها و گردنه ها با بیم و امید ادامه دارد. ناگفته پیداست ما در خاورمیانه ای زندگی می کنیم که در حال عبور از عصر رنسانس است. ترورها، اعدام ها و عملیات انتحاری و کشتارهایی که به بهانه های مختلف و غالبا بنام اسلام و مبارزه با کفر صورت می گیرد. و جز بدبینی و انزجار و تنفر و دوری از اسلام سودی در بر نداشته است، روزی به پایان میرسد و زندگی از نو آغاز خواهد شد، گرچه سنت جبری و نامبارک تاریخ است که نسل هایی فدای نسل های دیگر می شوند.
من حقوق دان و قاضی نیستم، نه قضاوت می کنم و نه از مجرم دفاع مینمایم. اصلا فرض می کنم تمام احکام متهمان جرائم سیاسی-عقیدتی با استقلال کامل قاضی و بر اساس قانون، مراحل دادرسی و دادگاهی آنها بدون اعمال نفوذ و قدرت طی میشود، اما چرا اعدام؟ بویژه اگر متهم شاکی خصوصی نداشته باشد چگونه میتوان اطمینان حاصل نمود متهم یا مجرم مستحق مرگ است؟ اگر بر خلاف انتظار و قوانین ملی و بین المللی مجازات جرائم سیاسی را بپذیریم آیا نمی توان با اعمال انواع و اقصام مجازات ها فقط از اعدام صرف نظر کرد؟ اصلا اگر صرف نظر از کرامت و ارزش حیات انسان ها که در اسلام بعنوان اشرف مخلوقات محسوب میشود حساب هزینه-فایده را کرد بر اساس تجارب حاصله چه نتیجه ای میتوان گرفت؟ افکار عمومی هنوز قانع نشده که چرا و چگونه شیرین علم هولی دختر کردی که بدون تسلط به زبان فارسی و برای اولین بار به تهران آمده است، صرف اتهام قصد بمب گزاری (براساس گزارش منابع رسمی) قصاص قبل از جنایت شود.
اگر اتهامات و جرایم سیاسی و بلکه حقوقی و مدنی و میلیون ها پرونده مفتوح و مختوم در دستگاه قضایی را معلول عللی بدانیم که ریشه در ساختار و قوانین و کردار و رفتار نظام سیاسی- اداری دارد، آیا چنانچه به درستی علت ها را اساس قرار دهیم بیشتر این متهمان تبرئه نخواهند شد؟ یا حداقل اتهامات و جرائم را بین علت ها و معلول ها تقسیم کنیم واژه سیاه اعدام در سیستم قضایی حذف نخواهد شد؟ و نباید علت ها بعنوان متهم ردیف اول قرار داد؟
هیچ انسان منصف، نوع دوست وعدالت جو و آزاداندیش ترورها و عملیات انتحاری امثال روز عاشورا را که جمعی زن و بچه و سنی و شیعه را هدف قرار میدهد تایید نمی کند، بلکه با قاطعیت محکوم می نماید؟ اما هرگز تجزیه و تحلیل نموده اید که چه عللی منجر به این معلول ها شده است؟ و چرا نوجوانان بلوچ در میان جمعیت خود را منفجر می کنند؟
به امید فردایی بدون اعدام و ترور و پر از عدالت و آزادی

* آقای عبداله سهرابی مدیر مسئول نشریه توقیف شده ی رو‍‍زهه لات است




اخبار روز: 

سالهاست که زندگی سیاسی –اجتماعی ما در عدم دریافت و درک متقابل از گوناگونی های اندیشه های سیاسی دستخوش جدایی ها گردیده است. سالهاست که وعده های وحدت و ارایش اینهمانی اپوزیسیون ایرانی در گمگشت واژه ها و ادراک گوناگون از اینده دور و نزدیک مقصد سیاسی سرگردانی را تجربه میکند. سالهاست که میشنویم اندیشه های گلایه و نقد این حضور از هم گسیخته را اما همان اندیشه در صحنه حقیقی سیاست پناه امنی در باور همسان و یا طاعت پذیر میجوید و در توجیه انزوای خود سرشت بدگمان بود یا نبود دگر اندیش را مسبب میخواند. سالهاست که کارنامه این و ان قوای اجتماعی فرصتی برای کتمان برنامه سیاسی گردیده و ذهنیت کنشگر سیاسی و مدیریت مبارزه را به نقد گذشته دلمشغول نموده است. سالهاست که اجزای گوناگون اپوزیسیون تجرید و تجزیه از یک مفهوم کلی را تجربه مینمایند و در همین فرایند خود را میزبان شکستها ، انشعابات و انزوای درونی مینمایند .
بلی، سالهاست که در معرکه مبارزه با رژیم اسلامی قتلگاه یگانگی خود را فراهم اوردیم و اجازه دادیم نظامی فروپاشیده سامانه ماندگاریش را تنها از گسست جمعی ما فراهم اورد. هنوز پس از سی و یکسال نتوانستیم در پایه ای ترین موضوعات مشترک پیوندی را پدید اوریم. نتوانستیم درک ساده ای به نام درد مشترک ، و نیاز مشترک را لمس کنیم، زیرا کارنامه پیشین ، و اهداف دورمنظر سیاسی گوناگونمان قادر نیستند شرایط زیست از هم گسسته ما را در زندگی معاصر سامانی اینهمان بدهند.
هر از گاه اگر اندیشه ای بخواهد این یگانگی را وعده اورد قوای درونمان یعنی جهان نگری های بسته و تجزیه شده از درک اجتماعی نیاز انسانی مشترک ما ، و قوای بیرون ، یعنی تدابیر نظامی که سرمایه اش اندوخته نادانی ماست و کنش و طرح دخالت مستقیم و غیر مستقیمش در گسستها ، انچنان موانعی پدید می اورند که اندیشه، فرصت تصویر اجتماعی نمی یابد.
این روند اپوزیسیون سنتی را به مفسر رویدادهای اجتماعی و راوی حوادث حادثه افرینان نظام مبدل نموده است در چنین شرایطی احزاب سیاسی حتی توان بازافرینی اندیشه و حادثه افرینی را نمی توانند در خود بپرورانند. بنابراین میدان مبارزه جولانگاه سه کنش سیاسی میگردد، نخست عربده مستانه دشمن که قتلگاه انسانی افریده است، دوم دلالان قدرت که نمایشی از بدیل را چه در ذهنیت مانده به انتظار اجتماعی و چه در صحنه و ارایش جهانی به تصویر می اورند و سوم حضور انفجارهای اجتماعی و سیاسیست که بدلیل عدم مدیریت سیاسی و نبود تدابیر مبارزاتی سر بر میکشند و سپس در زندان و دار مرگ ویا تبعید خاموشی را تجربه میکنند.
اگر اجزایی نیز از این پیکره از هم گسسته نمایشی از تلاش را به تصویر در اورد ، هدف اما افزودن اعتبار به سرمایه فرقه ای بیش نیست و هر گز هم اوایی و همزیستی مشترک با احترام به حضور حقوقی یکدیگر نمی باشد. میبینیم که چگونه در مبارزات اجتماعی خرد و کلان اندیشه ای سازمان یافته در غالب حزب و نهاد میخواهد تنها تصویرگر میدان باشد انهم با نفی وجود عینیت پذیر دیگران.
دقیقا در این شرایط از هم گسسته ، ذهنیت تسلیم پذیربه خود بیگانه پنداری و واماندگی از یک همایش تاریخی- اجتماعی قادر است رشد کند، و واقعیت را بدیل حقایق جاودانه سازد. بخشی از نیرو و توان ما در همین فرایند تسلیم بیهودگیها و دلمشغولیها گشت. بخشی در بی اعتباری و بخشی دیگر در برپایی هویت جدا از یکدیگر زمین و زمان را به چالش میکشانند و هراس از وجود یکدیگر را در قتلگاه نظام به گونه موازی به نمایش میگذارند. نتیجه اما ذهنیت تجزیه شده از یک درد و ارزوی مشترک بیش نیست. ذهنیتی که سروری و پایداری نظام فرو نشسته به شولات واماندگی را متحقق میسازد.
همایش خود جوش انسانی ما در نفی اعدام حبیب دانشجوی کرد همه این تصورات و کنشهای بیهوده را به چالش کشانید.
با تکیه بر درد و همچنین ارزویی مشترک قادر گردیدیم حرکت گسترده ای را در ایران و بویژه در برون از مرزهای ایران پدید بیاوریم. قادر گردیدیم وعده اعدام او را انکار نماییم. هنوز نمی دانیم فردای دلهره حبیب ها چگونه رقم زده میشود اما میدانیم که در سایه اندکی تلاش با نیرو و وحدت انسانی توانستیم به انکار مرگ او در این وعده بنشینیم. این اولین نشانه از یک همایش انسانی نیست بلکه هنگامه ای رخ داد که ذهنیت گسست داشت منشور خود را عملی مینمود و سرخوردگی از بی کفایتی مدیریت سیاسی میرفت تا منشور خود را بنگارد.
این اموزه انسانی بار دیگر چراغی را در ذهنیت تاریک و یا گمگشتگی ذهنیت از چگونگی هستی ما می افروزد، می اموزاند که باید بر درد مشترک ارزوی مشترکی را پروراند، با پذیرش گوناگونیهایمان و گذشتن از اندیشه تسخیر و نفی ارعاب همان گوناگونیها میتوانیم اغاز دیگری را تجربه نماییم اغازی که بیشک میتواند پایانه قدرت جبار حاکمیت کنونی باشد. باید بر بنیادهایی همایش و اندیشه اینهمان زیستی خود را بپرورانیم که لمس حقیقی ان در زندگی سیاسی-اجتماعی ممکن باشند. همه گونه های راه کارهای سیاسی ما برای فردای هستی تنها میتوانند در نبود و نابود نظام اسلامی امکان تصویر اجتماعی و یا گفتمان حقیقی یابند. مجادلات و پافشاری ما در طرح اندیشه های گوناگونمان ما را به هیچ معرکه ای جز قتلگاه امروزین نمی رساند.
ما نیازمند جبهه ای انسانی از همه نیروها و قوای انسانی هستیم که درد مشترک را درک میکند و از ان ارزوی مشترکی را میپروراند. ما نیازمند همایشی هستیم تا بتواند اینهمه درد اینهمه مرگ خواهی و شکنجه و درماندگی را فریاد رسی باشد.
انسان درهم شکسته و در حال غرق شدن در بستر سیلاب خشونت نظام اسلامی را چه حاجتیست که جهان بینی و کارنامه ناجی خود را طلب کند؟ او را تنها دستی نیاز است که اندیشه ای جز پرستش زندگی و نکوهش مرگ نداشته باشد. و این وعده میتواند دلیل یک همایش انسانی ما باشد بی انکه بخواهیم به کتمان دادخواهی های گوناگون یکدیگر بپردازیم. ایا قادریم این اموزه را به یک خرد جمعی تبدیل کنیم؟ ایا میتوانیم اغازی بر پایانه گسستهای عبث بدهیم؟


اخبار روز: 

۱ - بُرش ذهن از "ایده آلیسم سیاسی"
یکی از عوارض تمرکز انحصاری قدرت، تفوق "سیاست" بر سایر عرصه‌های اجتماعی، منجمله سلطه بر فلسفه و دین است. دراینجا سیاست بمعنی بیان نظام بندی شده ساختاری دولتی است. ازآنجا که درحال حاضر تکیه برروی فلسفه سیاسی است، فعلا قضاوت درمورد ارتباط دین و سیاست درمناسبات کنونی را بعهده خوانندگان واگذار کرده و باطرح پرسشی از روی موضوع می گذرم: آیا دراوضاع فعلی این دین و مراتب اخلاقی، انسانی و فضیلتمندانه متصور درآنست که سیاسی شده و یا این قدرت سیاسی است که جهت حفظ و تداوم خویش "دین" را یدک می کشد؟
تاآنجا که به فلسفه مربوط می شود، آنچه درفضای بغایت سیاسی شده ما موضوعیت دارد اینست که شکل مناسب تعقل و بیان فلسفی چیست؟ لذا حتی وقتیکه فلسفه از خدمتگذاری قدرتهای حاکم سرباز می زند ولی کماکان تمامیت یک منظومه فکری را به "فلسفه سیاسی" تنزل می دهد، نه فقط رابطه علت و معلول را پس و پیش می کند، بلکه ذهن آزاد و روش اندیشمندانه تعقل جهان را مشروط و محدود می سازد.
درست است که حقایق معین و مشخص ملاک نهایی صحت و سُقم ادراکات فلسفی اند، اما تعین یابی ذهن را نمی توان درآمیزش محض با دولت سیاسی، که خود ذاتی غیریت یافته می باشد، تحلیل برد. روشن است که موضوع برسر سیاست زدایی از فلسفه نیست. مساله اینست که سیاست، فلسفه را نبلعد و درشکل کنونی اش، در اوضاع معین فعلی، با "روح زمانه" مترادف نگردد.
وقتی فلسفه زائده‌ای از سیاست گردد، سرشت سیاسی که اصولا مبتنی بر "اراده" می باشد، خرد عملی را با خرد نظری به وحدت نمی رساند. برعکس، تئوری را بطور یکسویه وابسته به "عمل" می کند. ذهن آزاد به قیمت حذف کلیت، تعینی صرفا صوری می یابد، درحالیکه تعین یابی واقعی از سنتز عوامل و عناصری همه جانبه، متباین و متکثر مشتق می گردد.
چنانچه به رویکردهای روشنفکران ایرانی به اندیشمندانی چون اسپینوزا یا هگل درسالهای اخیر مراجعه کنیم، بوضوح درمی یابیم که وجه قالب، تمرکز بر روی فلسفه سیاسی آنهاست. لذا بجای فلسفه «اخلاق»، «رساله درباره سیاست» اسپینوزا برجسته می شود، و نیز ازکل پیکره اندیشه دائره المعارفی هگل، «فلسفه حق» استخراج می گردد، حال این رویکرد چه در تایید و چه در ردّ فلسفه سیاسی هگل باشد. دراینجا بازهم سیاست، فلسفه را تحت الشعاع قرار می دهد.
به باور این نویسنده، درحال حاضر دربین دگراندیشان ما دو گرایش کاملا تفکیک نشده مشهود است که هردو مستقیما متاثر از شرایط عینی موجودند. یکی "درونگرا"ست و دربرابر تجلی همه جانبه سلطه سیاسی و قدرت مادی جهان "بی روح"، به پارسایی، ایمان فردی و شک روآورده است، و دیگری درجدال با سامانه عینی قدرتهای موجود، درتکاپوی تکوین، تبیین و حتی "ساختمان" یک بدیل سیاسی ایده آل است.
این دوجریان هیچکدام حاصل ذهنیتی آزاد نیستند بلکه مرتبا تحت فشار و تعرض عینیتی بیگانه شده قرار دارند. هردو حامل عنصر "نفی" می باشند. ولی اولی با منزه طلبی، زهد و حتی توسل به "پوچی" دنیا، به آخرت گرایی و لذا به تایید منفی جهان بالواقع موجود می انجامد و دیگری بعوض تلاش جهت شناخت و تبیین محتوی روابط انسانی در یک اجتماع حقیقتا آزاد، افکارش را به تجسم بخشی صورتبندی یک "دولت آزاد" معطوف کرده است؛ حال این دولت ایده آلی چه با ایده "افلاطونی" رنگ آمیزی شود و چه درقامت نظمی "نئولیبرالی" ظاهرگردد.
تاآنجا که به هگل مربوط می شود، ما درحال حاضر با دو رویکرد متضاد روبرو هستیم که هردو در برداشت از فلسفه سیاسی هگل اتفاق نظر دارند با این تفاوت که یکی از این دو جریان با میانجیگری هایدگر ظاهرا "موافق" هگل و آندیگری با وساطت پوپر، مخالف اوست. نقطه اشتراک هردوی این گرایشات دریک بدفهمی رایج و سمج درباره «فلسفه حق» و تبیین جایگاه "سیاست" درفلسفه کلی هگل ریشه دارند.
دراینجا بدون ورود به کشمکش سی ساله ایندو جریان درصحنه سیاسی ایران، اولا باید تاکید کرد که درحال حاضر درنزد تمام هگل شناسان معتبر جهان، تشبیه کردن فلسفه سیاسی هگل به یک دولت تمامیت خواه بکل مردود شده است. ثانیا، صرفنظر از جنبه تدافعی، معرفت شناسی فلسفه هگل بوضوح نشان داده است که درنزد وی تفکر حاوی دو بُعد "ذهنی" و "عینی" بوده و "ایده مطلق" حاصل تقابل، امتزاج و اتحاد آنهاست.
هگلی‌های امروز حداقل به این تشخیص رسیده اند که درمنظر هگل، دولت و جامعه مدنی مجموعا در حیطه "ذهن عینی" قرارد دارند. بعلاوه، مطالعه دقیق «فلسفه حق» نمایانگر این حقتقت است که در نزد هگل، اولا "دولت ملی" تاریخا دربرهه زمانی معینی حق حیات پیدا می کند، و سپس شامل زوال و انقراض می شود؛ ثانیا "روح ملی" درحرکت تاریخ جهانی به "روح جهانی" استعلا می یابد.
بااینحال، هگل حتی در چارچوب حیات "ملی" نیز جامعه سالم را نه با دولت بلکه با "اجتماع اخلاقی" ( ethical society) شناسایی می کند. شاید در میان "شاگردان" هگل فقط این مارکس بود که فهمید "مطلق" هگلی به معنی فرآیند ازخود بیگانگی، خودآفرینی و بیان نهایی هستی انسانی است که "غایت" خویش را در خود حمل می کند. به تشخیس مارکس، در هگل عمل رفع (aufhebung) حاوی حرکتی عینی است. لذا در فلسفه حقوق "مالکیت رفع شده، اخلاق؛ اخلاق رفع شده، خانواده؛ خانواده رفع شده، جامعه مدنی؛ جامعه مدنی رفع شده، دولت؛ و دولت رفع شده، تاریخ جهانی است." («نقد دیالکتیک هگل»، مجموعه آثار، جلد۳، ص ۳۴۰)
پس آنچه دست کم ازاین تامل اجمالی عایدمان می گردد اینست که در فلسفه هگل، دولت سیاسی از جایگاهی "مطلق" برخوردار نیست. برعکس، دولت سیاسی همواره مشروط و گذرا بوده و بخودی خود فاقد "معنی" است. معهذا، "روح جهانی" هگل دربین زمین و آسمان معلق نیست و هدفش عینیت بخشی به خود، و از اینطریق رفع بیگانگی و وحدت یابی با خویش است.
غایت این خود یافتگی، جذب خرد در تاریخ تجربی (آمپریک) می باشد که تنها درعرصه‌ای ماورای ملی و درکل جامعه بشری قابل تحقق است. حرکت دائمی روح زمان درجهت بازیافتن "وطن" خویش است. اما بقول هگل، این منزلیابی، این "خاک اونیورسال" در جهان انسانی، "به ورای منطقه، ملیت، شرایط و اوضاع معین هستی" می رود («درسگفتارهای فلسفه دین»، جلد ۳، ص۱۰۹) و عرصه‌ای عالی تر از سیاست است.
بشریت باتدارک چنین "وطنی" به یک خودآگاهی جهانشمول نایل شده، و این شمولیت جهانی را بعنوان "جوهر خود" شناسایی کرده و بدینوسیله "به آگاهی از نامتناهی بودن خویش رسیده، درمی یابد که درخود و برای خود، اصالتی ذاتی دارد." (همانجا) در منظر هگل، این انسانیت خودآگاه که درآن هر فرد موجودیتی بیکران یافته است، نه در یک تشکل سیاسی بلکه در بطن همبایی (community) تجسم بالفعل یافته و با "آزادی مطلق" مترادف میگردد. (همانجا، ص ۱۳۵)
بنابر این خوانش اومانیستی از فلسفه هگل، انسان در روند تعین یابی خود در فرآیندی کاملا دنیوی، هرگونه محدودیتی، منجمله محدودیت دینی را برطرف ساخته، "قلمرو آسمانی" را قابل ادراک و زمینی نموده، و بقول هگل به "آزادی نامتناهی" میرسد. (همانجا، ص ۱۰۹)
با این اوصاف، درشرایط کنونی ما، اگر غوطه ور شدن در سیاست محض را بعنوان نقطه عزیمتی جدید محسوب نکنیم، بهر حال برای پیشبرد حرکت اجتماعی جاری، مجبوریم از جایی شروع کنیم. هگل درحین جذب و دفع کل نظامهای فلسفی ماقبل خود، عملکرد فیلسوفان یونانی را شایسته عصر خود نمی داند. بدیده وی، این فیلسوفان از امور دنیوی کناره گرفته و دردرون دنیای فکری خود عزلت گزیده بودند. ازاینرو مردم آنها را "بیکاره" خطاب می نمودند. («تاریخ فلسفه»، ص۵۲)
اما هگل معتقد است که ذهن حاوی بُعدی "عملی" می باشد. "تفکر آزاد فلسفی، رابطه‌ای مستقیم با آزادی عملی دارد." (همانجا، ص ۹۵) این "آزادی بالفعل" است که "آزادی سیاسی" را بهمراه می آورد، و این فقط درصورتی میسر می شود که "فرد خود را بعنوان موجودی مستقل ادراک نماید." (همانجا)
هگل در «پدیده شناسی روح»، بوضوح نشان می دهد که فلسفه نباید خود را از تداخل و درگیری با دنیای خارجی پیراسته کند: "هستی ذهن از مرگ روی نمی تابد، و از فروپاشی کناره نمی گیرد. مرگ را تحمل کرده و از آنطریق خود را ابقا می کند. تفکر موقعی به حقیقت می رسد که با یک ازخود گسیختگی تام مواجه شده باشد... ذهن فقط هنگامی قدرتی مقتدر می گردد که مستقیما با سلبیت در مصاف باشد، و دربطن آن سکنی گزیند." (ص ۸۳)

۲ - از کجا آغاز کنیم

سالیان سال، بلکه قرنهاست که دین و فلسفه برسر تعبیر و تبیین "هستی" و معنای آن درحال نزاع و جدال بسربرده اند. تاریخ مکتوب گواه انست که دین، اگر نه به تعقل بطور عام، لااقل بر فلسفه مقدم بوده و کهنسال تر از آن است. لاجرم، هرگاه که فلسفه اظهار وجود کرده و خودی نشان داده است، دربرابر خویش با قدرتهایی بالفعل مواجه شده که برآمده از قواعد و شعائر مرسوم دینی بوده اند.
چه کسانیکه سقراط را به مرگ محکوم نمودند و چه آنهایی که مسیح را به صلیب آویختند، بنام "اصول" مثبته، حفظ وضع موجود و دفاع از مناسک و آئین ادیان رسمی عمل کردند. لذا فلسفه تاریخا مغلوب دین بوده و درموضعی "منفی" یا نقاد قرار داشته است. اما قدرت و ظرفیت تعقل، فلذا توان نوآوری، بلحاظ درمندی فلاسفه، حتی در دورانهایی که در قالب دین و با زبان و استعاره‌های آن گفتمان کرده اند، معمولا از آن فلسفه بوده است.
به بیان هگل: "تفکر نهادهای موجود را از قدرت محروم ساخته است. قوانین اساسی طعمه تفکر شدند. دین بواسطه فکر دچار تعرض گردید. اعتقادات راسخ مذهبی که بعنوان وحی منزل پذیرفته شده بودند، توسط تفکر تخریب شده و ایمان کهنه دچار آشفتگی گردید. بعنوان مثال، فیلسوفان یونانی معارضین ادیان کهن شدند و باورهای رایج را منهدم نمودند. فلذا فیلسوفان بعنوان انقلابی هایی که براندازنده دین و دولت بودند، تکفیر شده و به هلاکت رسیدند. خلاصه کلام آنکه تفکر درجهان واقعی به قدرتی تبدیل گشت و تفوقی بارز یافت. ( «منطق»، پاراگراف ۱۹)
بااینهمه، هگل اظهار می کند که تعارض فلسفه و دین بدانجا ختم می شود که مآلا ادعاهای خود تفکر مورد مداقه قرار می گیرد، بوجهی که مردم می پرسند: تفکر شما علاوه بر واژگون کردن دین و دولت چه ثمره‌ای به بار آورده است؟ آیا قادر به درک "حقیقت" شده اید؟ درعصر حاضر، این واکاوی ماهیت تعقل و توجیه علت وجودی آن به یکی از معضلات اصلی فلسفه مبدل گردیده است.
ازسوی دیگر، هگل مفاهیم الهیات کهن را بزیر سوال می برد و اظهار می دارد که ادراکات تجسمی "خدا" در آموزه‌های دینی بصورت یک آئین مترتب شده و بشکل یک "دکترین" درآمده که ازجوانی بما ابلاغ می شود. فرد ایمان خویش را بر این دکترین بنا می نماید، احساس می کند که به کسب حقیقت نایل شده و هرآنچه لازم داشته را دریافت کرده است. اما تاوقتی که الهیات کماکان به برشمارن و جمع آوری محض چنین قواعدی بسنده کند، شایسته نام "علم" نیست. برای حصول به مرتبتی علمی، الهیات می بایست داده‌هایش را بواسطه عقل ادراک کند که درآنصورت مشغله‌اش فلسفی می شود. بدین لحاظ "الهیات راستین درعین حال یک فلسفه دین واقعی است." («منطق»، پاراگراف ۳۶)
مع الوصف اینکه فلسفه از کجا باید آغاز کند، حتی برای هگل معضلی اساسی بود. هگل پس از باتمام رساندن «پدیده شناسی روح»، یعنی بعداز جمعبندی ۲۵۰۰ سال تاریخ فلسفه، بهنگام نگارش «دائره المعارف علوم فلسفی»، تازه می پرسد، ازکجا آغاز کنیم؟ هگل پاسخگویی به این معضل را ابدا آسان نیافت. او در دیباچه «منطق کوچک» که کتاب اول «دائره المعارف» است ابراز می دارد که فلسفه "مطالعه فکورانه امور" جهان است و بااینکه "طبیعت به هر فرد قوه تعقل بخشیده است، تنها موضوعی که فلسفه بعنوان شکل مناسب مشغله‌اش ادعا می کند، اندیشیدن است."
بااین وصف، هگل شعور را ملک طلق فلاسفه نمی داند، بلکه آنرا "حق هر انسان" دانسته، با تعریف کهن انسان بعنوان موجودی "عقلانی" موافقت دارد. فلسفه برای هیچ پیش فرضی اصالت قائل نیست و هیچ موضوعی را بطور جزمی تصریح و تایید نمی کند، چرا که هر آغازی حاوی یک "پیش فرض" است. فلذا بنظر می رسد که یک آغاز نوین عملا غیر ممکن است. معهذا باید ازجایی شروع کرد.
هگل منطق را به سه بخش - وجود، ذات، و مفهوم - تقسیم می کند و باوجویکه مفهوم فلسفی را حقیقت متحد کننده وجود و ذات می داند، درپاسخ به این پرسش که چرا از مفهوم شروع نکرده است می گوید: "درجائیکه دانش بواسطه تعقل هدف ما باشد، نمی توانیم با حقیقت شروع بکار کنیم، چرا که حقیقت بعنوان نقطه آغاز مبتنی بر یک ادعای محض است." (همانجا، پاراگراف ۱۵۹) لذا هگل منطق را با "وجود" آغاز می نماید به این شرط که از وجود بی‌واسطه، انتزاعی عام نسازیم و آنرا در حرکت نفی و تحول دیالکتیکی بسوی "شدن" و نیز استحاله به ضد خود، یعنی "نیستی"، و ازآنجا به "ذات" و سپس به معنی وجود ارزیابی کنیم.
نه فقط هگل کتاب منطق را با وجود آغاز می کند، بلکه درانتهای علم منطق، پس از حصول به "ایده بمثابه وجود"، به نقطه آغاز باز میگردد و اظهار میکند که "این ایده‌ای که حاوی وجود می باشد، طبیعت است." لذا گذار به کتاب «فلسفه طبیعت» بعنوان دومین کتاب «دائره المعارف». بدیده او، "ذهن فقط موقعی ذهن است که ازطریق طبیعت وساطت شده باشد." (پاراگراف ۱۸۷) هگل مشخصا می گوید که "در درون تفکر هیچ چیزی نیست که احساس یا تجربه نشده باشد." (پاراگراف ۸)
درنظر او، حقیقت "کنکرت" است، و این فلسفه را وادار می سازد که "بسوی حقایق مشخص کنکرت روآوری کند." (پاراگراف ۱۲) ظهور فلسفه مدیون چنین گرایشی است و "تجربه، نقطه آغازش را می سازد." (همانجا) لذا، ازپس رفرماسیون لوتر، وقتیکه "روح اندیشمند دوباره بپا خاسته و درجهان مدرن استقلالش را می یابد، دیگر بمانند دوران نخستین فلسفه در یونان به کناری نایستاده و به یکباره انرژیهایش را بسوی جهان ظاهرا نامحدود مادی معطوف ساخت. بهمین خاطر، فلسفه از "علوم تجربی" غافل نبوده و گزاره‌های آنها را می پذیرد.
اما ذهن متفکر، خود تفکر را نیز گزاره و ابژه خویش ساخته، بخود واصل شده و ازاینرو خودش را گرفتار تضادی درونی می نماید. تفکر ذاتا دیالکتیکی است. بهمین خاطر به تعارض کشانده شده و نافی خود می گردد. مصاف شعور با ادراکی است که همه چیز را منجمد کرده باشد. برخلاف متافیزیک کهن، این تفکر بجای آنکه همه گزاره‌های موجود را مفروض دانسته و حاضر و آماده تصاحب کند، اجازه می دهد که ابژه‌ها آزادانه و بطور خودپو، خصائل خویش را برملا کنند.
پس فلسفه "روح جهان بالفعل است،" و هدفش "حذف غیریت جهانی عینی است که دربرابر ما ایستاده "، بوجهی که انسان بارفع این غیریت درجهان منزلگهی بیابد. یعنی جهان عینی را به خویشتن خود بازگرداند و "نامتناهی" را در "متناهی" بازیابد. معهذا هگل "تجربه گرایی" (empericism) را "دکترین بندگی" می نامد، چرا که "ما زمانی آزاد می شویم که نه با جهانی بیگانه بلکه با خویشتن خود بمثابه یک گزاره مواجه شده باشیم." (پاراگراف ۳۸)
درنزد هگل روند تاریخ نمایانگر "شدن اشیائی بیگانه به ما نیست بلکه روند شدن خود ما و دانش ماست." («تاریخ فلسفه»، ص ۴) بعلاوه، این فرآیند تاریخی، "ابدیتی مبهم"   و تکسویه نیست، بلکه چرخه‌ای است که انسان و نیز سیر حکمت را به خود بازگردانده، وی را از خردی خودآگاه بهره مند می سازد. این حرکت "دورانی" ماحصل فعالیت است. هستی "روح جهانی" درفعالیتش معنی یافته، و وجودش را مدیون کار و تلاشی خویش است. بعقیده هگل، غایت این روند خودآفرینی و فلسفه‌ای که تجلی بخش آنست، حصول به آزادی حقیقی است. "تشخیص این اصل بالواقع موجود، قرنهای متمادی است که بعنوان نیرویی محرکه، و قدرتی مشوق، عظیم‌ترین انقلابات را به بار آورده است." (همانجا، ص۴۹)
فلسفه درمواقعی پابه صحنه تاریخ می گذارد که مردمی به مرحله سقوط رسیده باشند، هنگامیکه بین تمنیات درونی انسان و واقعیت خارجی شکاف عمیقی ایجاد شده باشد، و اشکال قدیمی دین دیگر قانع کننده نباشند. زمانیکه ذهن ناخرسند شده و هستی اخلاقی مضمحل گردیده باشد. درچنین مواقعی، ذهن به فضای روشن اندیشه روآوری می کند تا دربرابر جهان بالفعل برای خود قلمرو پهناوری در خرد بیافریند. (همانجا، ص ۵۲)
این استقلال فکری، نقطه آغاز فلسفیدن یک کشور است. بنابراین وقتی هگل پس از «منطق» و «فلسفه طبیعت»، به ذهن آزاد در «فلسفه ذهن» می رسد، و دراینجا خود فلسفه را بعنوان یک نقطه عزیمت جدید، و واسطه بین انسان و آزادی انسان برمی نشاند، این روند ریشه‌های تاریخی داشته و معرف حرکتی عینی است.


۳ - جذب و رفع دین و دانش در فلسفه

برخلاف منطق و انبوه مقولات فلسفی اش، «درسگفتارهای فلسفه دین»، سراسر بر یک زمینه روشن تاریخی شکل بسته است. بااینکه هگل "هدف" این درسگفتارها را رفع دین و دانش در فلسفه ارزیابی می کند، آزادی انسان را هم معیار سنجش دین و هم دانش قرار می دهد. موضوع همایش و تعارض دین و فلسفه، حکایت قوام گرفتن ذهنیت مستقل انسانی، و سپس گذار و ارتقا این هویت انسانی به عرصه "نامتناهی" است. اما هگل تقابل و تعامل، و به یگانگی رسیدن متناهی و نامتناهی را نه در عرش و عالم سماوی، بلکه در بُعد زمان و برروی زمین شناسایی میکند. جامعه یا همبایی انسانی، خاک و بستر تحقق آنست.
هگل در این درسگفتارها بجای "خدای پنهان" خارجی، ابتدا "خدا" را بعنوان "روح" دربُعد تعقلی آن، یعنی "ایده" معرفی می کند، و سپس تحت عنوان "تاریخ خدا"، فرآیند تکوین ایده برروی زمین، یا عینیت یابی ذهن را بررسی می نماید. درمنظر هگل، ایده ذاتا در "پروسه"، در "سلبیت مطلق"، قابل فهم بوده و مشمول "دیالکتیک" می گردد. یعنی "روح، تولید شده است" (ص ۱۰۴) و فلسفه "شاهد" فعال حضور ناآرام و متغیر این روح تاریخی می باشد.
اگر "فنومنولوژی خدا" را به پیدایی ایده ترجمه کنیم، این پدیدار شدن نماد ظهور یک ذات است و نسبت به آن عاملی بیرونی نیست. هگل با "مبدا گرایی" بعنوان پیدایش بیواسطه و ناگهانی عالم از "هیچ" مخالف است و چنین بینشی را "متافیزیک انتزاعی" می نامد. بعقیده وی، ایده، فقط ایده مکشوف و ظاهر شده است ولی این را بعنوان "یک آغاز"، امری خاتمه یافته، یعنی کنشی واحد و یکبار برای همیشه که دیگر تکرار نمی شود و یا بعنوان یک "خطبه" نمی توان تلقی کرد. (ص ۶۳)
برعکس، عینیت یابی بمنزله فعالیت است و کل ایده، درفعالیت آن خلاصه می شود. ایده مضمون کل واقعیت موجود است و در ورای آن معنی و مفهومی ندارد. "ایده مطلق"، وحدت "ایده و واقعیت" یا وحدت وجود معنوی و طبیعی انسان است که در یک کنش دائمی تاریخی بازتولید شده، قوام و کمال می یابد ولی پایانی ندارد. پس اندیشه هگل نه قائل به یک "منشا" و نه یک "انتها"ست.
برخلاف برداشت ماتریالیستهای جزم گرا که "حرکت مطلق شدن" در فلسفه هگل را به "دیالکتیک الهی" تعبیر کرده اند، خود او "دیالکتیک خارجی" را برنمی تابد و حضور عقل در تاریخ را در بطن حرکت نهادینه می کند. طبیعت، هستی و روح اجزای کلیتی ارگانیک می باشند. او قویا مخالف این انگاره ثنوی است که خرد را نسبت به "واقعیت بیرونی" یا جهان عینی، عاملی خارجی قلمداد می کند. بنظر او "هدف دانش در این خلاصه می شود که از جهان عینی که درمقابل ما ایستاده است، رفع غیریت نماید، بطوریکه منزلگه ما گردد، یعنی در مفهوم یا خویشتن بنیادین خود، جهان برونی را جستجو نماید." («منطق»، پاراگراف ۱۹۴)
درنزد هگل، روح متحرک جهان ناشی از یک ذهنیت ( subjectivity)، یا تکاپوی انسان بعنوان "سوژه" تاریخ است که در ورای آن، عینیتی را نمی توان تصور کرد. اتفاقا وجه مشخصه فلسفه هگل و تفکیکش از دین و از فلسفه عصر روشنگری، درنحوه بررسی و شناسایی این سوبژکتیویته و ارتباط و تعاونش با عینیت یا ابژکتیویته است.
اومانیسم هگلی بهیچوجه دیدی تک بعدی از سوژه انسانی ندارد؛ نه وی را ذاتا "گناهکار" و پلید می داند و نه یکسره پاک، معصوم و نیک می انگارد. انسان در منظر هگل درواقع درحکم تقابل "پلیدی" و "نیکی" است. اصولا اگر انسان درچنین تعارضی بسر نمی برد، و وارد فرایند تفکیک آندو نمی گشت، فاقد "فعلیت" بوده و نمی توان به آن صفت "سوژه" را اطلاق کرد. انسان شدن، فرایند تاریخی این تخاصم دورنی است و از این طریق به "عقلانیت" می رسد.
بعقیده هگل، اینکه بگویم طبیعت بشری پلید یا نیک می باشد ناصحیح است. این روش غلط طرح سوال می باشد. درعین حال اینکه بگوییم بشریت هم "خوب" است و هم "بد"، نیز سرسری و ناشی از منطقی صوری است. خوب و بد هردو پیش شرط یکدیگرند و بدینسان ذاتا بمعنی حضور یک "تضاد" می باشند. پس اینطور نیست که هردو در انسان حضوری یکسان داشته باشند، بلکه در تعارض فعال بسر می برند. هگل دراینجا وهله "کار" انسانی را مطرح کرده و عنوان می کند که اوضاع نیازمندیهای انسانی هم از طریق "عرق جبین" و کار جسمانی و هم کار فکری، انسان را به شناخت خوبی و بدی نایل می کند و فلذا به خودسازی وی منجر می گردد. انسان به ادراک این تضاد درتاریخ رسیده، در می یابد که از یک هستی متضاد برخوردار است و بواسطه این شناخت دچار محنت و اندوه می شود.
اندوه فقط موقعی بوجود می آید که بین آنچه "هست" و آنچه "باید باشد" نزاعی درگرفته باشد. اندوه دقیقا بمعنی حضور عامل "نفی" در عنصر تایید است، یعنی آنچه تصدیق شده است دردرون خود تضادمند می باشد. لذا بشریت ازآنجا که در "وضع موجود" نشاط و خرسندی خود را نمی یابد، دچار "آگاهی اندوهبار" می گردد.
به نظر هگل، این ذهن ناراضی دربردارنده "خصلت نفی جهان موجود" است و "نسبت به جوانب معین دنیای خارجی، برخوردی انقلابی پیدا می کند. («فلسفه دین»، ص ۳۱۸) تلاش و مبارزه برای حصول به یک "جامعه اخلاقی" درزمره تعینات و نیازمندیهای "آزادی" است. پس درمنظری کلی، حضور "عقلانیت" در هستی، بمعنی وقوف بر گسستی درونی درجهان انسانی، فرایند حذف آن بعنوان "ضرورتی" تاریخی، و بازگشت انسان به خویشین خویش است اما بوجهی که دوباره تعارض نوینی را در عرصه ای تازه و عالی تر بر می نشاند. لذا باینکه "سلبیت مطلق" حاوی وهله "صلح" و "سکون" است، بهیچوجه بمعنی "معاد گرایی"، پایان تاریخ و حذف مطلق تعارض و حرکت دائمی نیست.

اما همانطور که پیشتر اشاره شد، وجه ممیزه فلسفه هگلی در طرز تلقی وی از این "سوبژکتیویته" است. "بنظر من همه چیز بستگی به این دارد که حقیقت نهایی، نه بعنوان جوهر (substance) بلکه همچنین بعنوان سوژه ادراک و ابراز گردد. («پدیده شناسی روح»، ص ۸۰) با چنین تعبیری، هگل هم اسپینوزا و هم فلسفه مدرن را به نقد می کشد.
به باور هگل، اسپینوزا بدون وساطت دیالکتیک، "جوهر را بمثابه یک قدرت منفی اونیورسال، بسان یک ژرفای تاریک بی شکل دریافت می کند که بطرزی رادیکال تمام مضامین معین را نابود کرده و از درون خود هیچ چیزی که موجودیت مثبت داشته باشد را تولید نمی کند." («منطق»، پاراگراف ۱۵۱) درواقع گرایش اسپینوزا بسمت دیدگاه "شرق" است که فاقد اصل "فردیت" می باشد.
این دیدگاه، جهان موجود را "فانی" و "گذرا" می داند. جوهر مطلق اسپینوزا "واقعیت مقدماتی" و علت العلل است. وحدت عالم وجود در آن جوهر "یکتا" می باشد که دربرابر آن سوژه انسانی فاقد موجودیتی درخود و برای خود است. دراینجا "نامتناهی" صرفا خصلتی منفی دارد و بمعنی "حذف" متناهی است. دستاورد اسپینوزا دراینست که هر تعینی را بمثابه نفی تببین می نماید. اما درنزد وی، این عمل نفی شامل نفی خود، یا "نفی نفی" نیست، یعنی درفرایند نفی، بدون وهله مثبت، معین و مشروط را بدون جذب، "منهدم" می نماید.
این نفی حرکتی "ذهنی" است. اما درواقعیت، آنچه "فانی" قلمداد شده بود دست از تلاش برنداشته، و دربرابر این "یکتای مطلق" قدافرازی می کند. در اسپینوزا جوهر مطلق فقط بطور صوری دربردارنده عامل نفی است. درنتیجه، جوهری که فاقد سوژه باشد، نهایتا مطلق اسرار آمیزی است که فقط در مخیله می گنجد؛ یک "دریافت ادراکی (intuition) پوچ و میان تهی است."
اما فلسفه معاصر، در مقابل این قدرقدرتی جوهر یکتا، بر اصل فردیت و ذهنیت وی اصرار می ورزد. این جریان که با فروپاشی قرون وسطی و از پس "رفرماسیون" لوتر پا به عرصه گذاشت، با لیبنیتز شکل گرفته، در فلسفه دکارت نظام بندی شد، و نهایتا در فیخته و شلینگ به اوج رسید. البته هگل این شکل گیری فردیت آزاد در عصر روشنگری را یک حرکت تاریخی پیشرو و اصیل ارزیابی می کند. به عقیده او "روشنگری با فراهم آوردن اسباب و اثاث متعلق به جهان اینجا و اکنون، نظم و ترتیب خانه ایمان را که روح در آن جاخوش کرده است، برهم می زند." («پدیده شناسی»، ص ۵۱۲)
درقرون وسطی و فلسفه "اسکولاستیک"، شاهد انفصال مفرط ذهن و کلیه امور دنیوی بودیم. مذهبی بودن و دنیوی بودن نسبت به یکدیگر ارتباطی کاملا بیرونی داشتند. در این رابطه خارجی، یکی می بایست دیگری را زیر سلطه خود قرار دهد. کلیسای کاتولیک درپوشش بعد دینی، دنیای خارجی را تحت سیطره خود قرار داد. بدینسان قدرت فائق عنصر دنیوی را تسخیر نمود و بدینوسیله در درون کلیسا دنیویتی ظهور یافت که فاقد بعد "روحانی" بود.
دراینجا سلطه ای برنشانده شده است که متکی بر عدم روحانیت دنیای مادی است. انسان درچنین شرایطی "بیرون از خویش" بسر برده، و تحت انقیاد بسر می برد. هرآنچه انسانی است، تمام قرایح و انگیزه های وی، تقبیح شده، فانی، بی ثبات و فاقد اصالت تلقی می گردد. بندگی و عدم آزادی، اصل حاکم است. به تعبیر هگل، نقطه اوج چنین وضعیتی "فساد کلیسا" و "تضاد مطلق بعد معنوی با خویش است."
به باور وی، رفرماسیون لوتر "انقلاب عظیمی" بود که بواسطه آن روح انسان در زمین حیاتی دوباره یافت. ابژه های جسمانی، فضائل و اخلاق انسانی، وجدان و عواطف وی، ارزشمند شدند. درمقابل اطاعت کورکورانه، نفس آزادی بعنوان "موهبتی الهی" به رسمیت شناخته شد. ازجنبه معرفتی نیز، انسان عرصه ماورا و تمکین به "اتوریته" را کنار زده، "عقل" را همچون عنصری "الهی" تایید نمود. بدینطریق، دین جایگاه راستین خود را در تفکر یافت و رهایی انسان جزو امور انسانی گشت.
در این زمان بود که اصل "ذهنیت" (سوبژکتیویته)، و ارتباطش با شخصیت و فردیت "من"، یعنی اصل آزادی، پایه گذاری شد. به نظر هگل، این "اصل سترگی" است که "ٔغیریت" را حذف کرده و اطاعت و بندگی فردی را برنمی تابد. اما ازسوی دیگر، این ذهنیت همپا با طرد "فرمالیسم" فلسفه اسکولاستیکی، به کل محتوی تاریخا تکامل یافته شده نیز پشت کرده، و "سوژه" را غرق فردانیت خویش می کند. درواقع، عصر روشنگری برچنین پیشینه تاریخی و زمینه ای است که ظهور پیدا می نماید.
آنچه هگل "دین روشنگری" می نامد، در ذهنیتی "خصوصی" ریشه بسته است. نقص چنین ذهنیتی در ادعای خود کفایی آنست که "عینیت" را دردرون خود مدفون می سازد. لذا این سوژه خود بنیاد، دربرابر جمود فکری و اتوریته دین رسمی، ارتباطی "بی واسطه" را با حقیقت برمی نشاند. درآنصورت، فقط آنچه "من" در ذهن خود کشف کنم ملاک اصلی قرار می گیرد. ازاینرو، این ذهن بمثابه رابطه با خودی بیکران، بجای وحدت ذهن و عین، دوباره بین آنها یک دوگانگی جدید برقرار ساخته، تمام تعینات عینی را درخود فرو می برد.
اما در منظر هگل، "حقیقت" بدان معنی است که ما با آنچه عینیت دارد، ارتباطی خارجی نداشته باشیم. لذا "وظیفه فلسفه" اینست که بین این دو شکل متباین ارتباط گیری عین و ذهن، فرد و جمع، بین "ایمان" و "ادراک بیواسطه"، میانجیگری کند. پس هگل، ادراک معرفتی "حقیقت" را به سه بخش تقسیم می کند: یکم دین بیواسطه و ایمان؛ دوم، روشنگری، و سوم امتزاج "روح" در همبایی یا "اجتماع فلسفی". («فلسفه دین»، ص ۲۴۷)
این وهله سوم، در این امر نمودار می گردد که سوبژکتیویته، ضرورت محتوی و عینیت را دریابد و آنرا از درون خود انکشاف دهد. این خاستگاه، فلسفی است که بر اساس آن، محتوی در "مفهوم" استقرار می یابد و بواسطه تعقل حقانیت پیدا می نماید. این تعقل صرفا فرایند تجرید و تعریف برپایه قوانین هویت نیست؛ به موازات "کنکرت" حرکت نمی کند بلکه خود از سرشتی کنکرت برخوردار است. "عقل آزاد"ی است که با وجود درآمیخته باشد. (همانجا، ص ۳۴۵)



هرانا؛ بیانیه مشترک جمعی از زندانیان سیاسی کرد

خبرگزاری هرانا – در پی تعویق حکم اعدام زندانی سیاسی حبیب الله لطیفی جمعی از زندانیان سیاسی محبوس در زندانهای کشور با صدور بیانیه مشترکی خواهان تغییر رویه حاکمیت در خصوص صدور حکم اعدام برای فعالین سیاسی و مدنی شده و خواهان تداوم حمایت مردم کردستان از زندانیان سیاسی اعدامی تا توقف کامل احکام اعدام ایشان شدند.
متن این بیانیه مشترک که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
شکوه ملت کرد؛ توقف اعدام
بار دیگر اراده رژیم بر آن بود که آزادی خواهی دیگر را از خطه قهرمان خیز کردستان به مصلح تحجر و خفقان ببرد و سند سیاه و شوم دیگری را بر تاریخ خویش بیافزاید ولی پشتیبانی مردم کرد و حمایت تمامی سازمانهای حقوق بشر بین المللی و عدم رضایت مسئولین محلی از اجرای حکم صادره، همراه با اعلام انزجار و حمایت تمامی زندانیان سیاسی در بند ایران باعث شده که فعلا به طور موقت از اجرای حکم اعدام دوست و همراهمان آقای حبیب الله لطیفی منصرف گردند.
در این بین از مسئولین اصلی نظام حاکم می خواهیم با توجه به پیامد اعدام شهیدانی همچون فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در تهران و اعدام دوستانمان شهید حسن حکمت دمیر و فصیح یاسمنی در شهرستان خوی این بار و این توقف موقت اجرای اعدام خود نقطه پایانی به صدور و اجرای احکامی سنگین در مورد متهمین سیاسی بوده باشد و هم چنین نقطه آغازی بر شروع فصل جدید و نگرشی نوین و انسانی و قانونمند به مسئله متهمین و زندانیان سیاسی کشور بلاخص محکومین سیاسی کرد باشد و به این قناعت رسیده باشند که با توجه به شرایط کنونی ایران چاره حل مشکلات کشور و ملت ها و قومهای ساکن در خاک کشورمان ایران با چنین برخورد های تند و یکجانبه ای نبوده بلکه با گوش دادن به صدای میلیون ها انسان که خواستار زندگی به شیوه فرهنگی و ملیتی و قومیتی خویش و گویش به زبان مادریشان و خیلی مسائل دیگر که در تمامی مجامع بین الملل به عنوان اساسی و اولی ترین حقوق مسلم و شناخته شده بوده و در کشورمان نیز قبول طبقه حاکم گشته و به شمار آید.
در پایان از سازمان دیدبان حقوق بشر و عفو بین الملل پیگیری حقوقی حکم اعدام صادره تمامی محکومین سیاسی در زندان های ایران را در جهت شکستن آن حکم ها را داشته، هم چنین از حضور پشتیبانی ملت فهیم کرد که آغوش خود را برای محافظت از فرزندشان حبیب الله لطیفی باز کردند و  نمایش فوق العاده و نمایش عالی از دموکراسی را به بهترین نوع ممکن آن اجرا و مرحله از تابع اعتراضات مسالمت آمیز در جهت دفاع از حقوق زندانیان سیاسی در بند را آغاز نمودند کمال قدردانی داریم.
در ضمن چون توقف موقت و نامشخص اجرای حکم اعدام دوستمان حبیب الله لطیفی به مصابه پایان موضوع اعدام او نمی باشد و هر لحظه امکان اجرای حکم به قوت خویش باقی است. لذا از مردم غیور کرد انتظار داریم تا اعلام صریح و روشن نقض کامل حکم اعدام ایشان دست از اعتراضات مسالمت آمیز خویش برنداشته و هر دم پیگیر قول مسئولین محلی در جهت نقض کامل حکم اعدام ایشان باشند. و از مسئولان نظام حاکم بر ایران می خواهیم که نسبت به بازبینی احکام سنگین صادره برای محکومین سیاسی اقدام نمایند. و اعلام می داریم که در مرحله بعدی اگر عملکرد دیگری و غیرانسانی اعمال شود نحوه برخورد ما با این نوع موضوعات فقط صرف به صدور بیانیه نخواهد شد.
بیانیه مشترک جمعی از زندانیان سیاسی سقز، ارومیه، تبریز، زنجان، اردبیل، قزوین، بندرعباس، مهاباد، بوکان
6 دی ماه 89



دلير اسکندری، فعال دانشجويی در سنندج بازداشت شد

خبرگزاری هرانا - در ادامه ی زنجيره بازداشتهای شهر سنندج، دلير اسکندری فعال دانشجويی و مدنی و دبير ادواری اتحاديه ی دانشجويان کرد، پس از چندين مرحله بازجويی غير قانونی، صبح امروز طی يک تماس تلفنی به ستاد خبری اداره کل اطلاعات استان کردستان احضار شد و تاکنون از مشاراليه اطلاعی در دست نيست. به گزارش روژهلات، احتمال می رود بازداشت نامبرده با برگزاری جلسات علمی کردستان شناسی با حضور نخبگان که با استقبال بسيار فعالان مدنی در محلِّ تشکل غير دولتی (N.G.O) "ژيانه وه" بی ارتباط نباشد.
از سوی ديگر ظهر روز سه شنبه ۷ ديماه، سه تن از اعضای خانواده ی حبيب لطيفی به اسامی عباس لطيفی (پدر)، شهين و بهار لطيفی ( خواهران)، آزاد شدند.
تاکنون هيچ اطلاعی از دليل بازداشت آن ها و چگونگی روند بازجويی ها به دست نرسيده است اما به نظر می رسد، چون بسياری از بازداشت شدگان، قربانی سياست "بازداشت " کور شده اند.



مقداد اصغرپور، دانشجوی کارشناسی ارشد، به هشت ماه حبس تعلیقی محکوم شد

خبرگزاری هرانا - حکم نهایی دادگاه تجدید نظر مقداد اصغرپور دانشجوی کارشناسی ارشد برق دانشگاه سمنان که بهمن ماه ۸۸ به اتهام توهین به مقدسات نظام از طریق ارسال ایمیل ، حدود ۲۰ روز در بازداشت بود صادر شد.
به گزارش دانشجو نیوز، وی به هشت ماه حبس تعلیقی، هفتاد و چهار ضربه شلاق و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد و در تاریخ ششم دیماه خود را به زندان اوین معرفی کرد.
اتهامات وی اقدام علیه امنیت ملی، تبانی علیه امنیت داخلی و توهین به مقدسات و ارکان نظام اعلام شده است.وی در دوره ی کارشناسی دانشجوی دانشگاه ارومیه بود و از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشکده فنی این دانشگاه به شمار می آمد.



الیاس نادران: رحیمی صدها میلیون تومان پول توزیع کرد

محمد رضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهوری ایران
با وجود مخالفت نمایندگان مجلس با این طرح، پرونده دیگری که آقای رحیمی از متهمان اصلی آن محسوب می شود و به پرونده "حلقه فاطمی" شهرت یافته است، همچنان خبرساز است
نمایندگان مجلس ایران با طرح تحقیق و تفحص از عملکرد محمدرضا رحیمی، در زمان ریاست او بر دیوان محاسبات کشور، مخالفت کردند.
نام آقای رحیمی که اکنون معاون اول رئیس جمهوری ایران است، طی ماههای گذشته بارها از سوی نمایندگان مجلس و مقام های دستگاه قضایی ایران در ارتباط با فساد مالی مطرح شده است.
طرح تحقق و تفحص از عملکرد آقای رحیمی امروز (هفتم دی - ۲۸ دسامبر) پس از ایراد سخنان موافقان و مخالفان در مجلس ایران به رای گذاشته شد و با اختلاف ۱۰ رای به تصویب نرسید.
مخالفان اجرای این طرح با ۱۰۴ رای در برابر ۹۴ رای موافق و هشت رای ممتنع، موفق شدند که اجرای این طرح را متوقف کنند.
الیاس نادران، از نمایندگان اصولگرای مجلس و طراحان اصلی این طرح، امروز در دفاع از آن گفت: "دیوان محاسبات از زیرمجموعه های مجلس است و اگر این موضوع در اذهان مردم متجلی شود که مجلس تحقیق و تفحص از همه نهادها به جز خود را تصویب می کند، به صلاح نیست."
این نماینده مجلس با اشاره به وقایع مربوط به پایان دوره قبلی مجلس ایران و ریاست آقای رحیمی در آن زمان بر دیوان محاسبات کشور گفت: "در اواخر مجلس هفتم شاهد باشیم که از سوی رئیس وقت دیوان محاسبات، میلیون ها تومان پول توزیع شود و صدها میلیون نیز بدون داشتن منبع مالی توزیع شد که این اقدام تامل برانگیز بود."
با وجود مخالفت نمایندگان مجلس با این طرح، پرونده دیگری که آقای رحیمی از متهمان اصلی آن محسوب می شود و به پرونده "حلقه فاطمی" شهرت یافته است، همچنان خبرساز است.
"حلقه فاطمی" به گروهی از متهمان به فساد اقتصادی اشاره دارد که خبر شناسایی و برخورد با آنها در اواخر سال ۸۸ منتشر شده بود.
در واقع اتهامات مالی محمدرضا رحیمی، از فروردین ماه امسال خبرساز شد که آقای نادران نماینده اصولگرای تهران در حاشیه جلسه علنی مجلس گفت: "محمد رضا رحیمی رئیس حلقه خیابان فاطمی است که در مورد منابع فاسد و توزیع آنها تصمیم گیری می کرد و تقریبا تمام اعضای این حلقه به جز وی دستگیر شده اند و این که کسی را به دلیل مسئولیت اجرایی مستثنی کنند، نه عادلانه است و نه اقدام درستی است."
یک ماه پیش از آن، دویست و شانزده نفر از نمایندگان مجلس ایران، در نامه ای سرگشاده، با اشاره به بازداشت اعضای یک "باند فساد اقتصادی" تاکید کرده بودند: "برخی افراد با مسئولیت‌های بالای اجرایی نقش موثرتری از اعضای بازداشت ‌شده در این پرونده ها داشته‌اند".
آقای رحیمی همواره این اتهامات رد کرده است و در تازه ترین اظهار نظر خود گفته است که به زودی در یک کنفرانس مطبوعاتی از خود دفاع خواهد کرد.
بعضی از تحلیلگران مسایل سیاسی ایران می گویند که طرح اتهام فساد علیه آقای رحیمی از سوی قوه قضاییه و بعضی از نمایندگان اصولگرای مجلس نشانه ای از تشدید شکاف بین جناح های تندرو و معتدل تر اصولگرایانی است که پس از بیرون راندن اصلاح طلبان از سمت های حکومتی، قوای سه گانه را در دست گرفته اند.





امید شریفی دانا کجاست؟در ۱۴ بهمن ماه سال گذشته در پی پخش سری دادگاه های فرمایشی، جوانی با چهره مات نشان داده شد که در دادگاه مشغول به اعتراف بود. همزمان با پخش اعترافات، تلویزیون ایران صحنه هایی از روز عاشورا را به نمایش گذاشت که وی را در حال شعار دادن علیه ولایت فقیه نشان می داد. در این فیلم وی در حالیکه صورت خود را با ماسک پوشانده در میان جمعیت شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه " رامطرح می کند و جمعیت خشمگین هم با اوهمراهی می کنند. فقط چند ثانیه لازم بود تا ماسک از صورت او کنار رفته و شناسایی شود. هم آن روز او با دیدن تصویر خوداز تلویزیون مو وریش خود را کوتاه کرده وبه سمت شمال ایران متواری می شود. اما چند روز بعد به تهران بازگشته و توسط نیروهای امنیتی بازداشت می گردد. نام این جوان در دادگاه مطرح نشد ولی دوستان او با توجه به تن صدا و تصاویر پخش شده از وی، او را شناسایی کردند: امید شریفی دانا!
 امید شریفی دانا بر اساس فیلم روز عاشورا و اعترافات خودش به اعدام محکوم شد. اتهام  او "اجتماع و تبانی به قصد جرایم علیه امنیت کشور"، "فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی با شرکت مستمر در اکثر تجمعات غیرقانونی و اغتشاشات پس از انتخابات به‌خصوص عاشورا و شعار دادن علیه نظام اسلامی"، "توهین به رهبری" و "استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره" عنوان شده بود.
 در مهر ماه سال جاری در دادگاه تجدید نظر  امید شریفی دانا  از سوی  شعبه‌ی 15 دادگاه انقلاب به تحمل شش سال  و در نهایت از سوی شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر استان تهران به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شد. اما نکته نگران کننده در مورد امید وبسیاری دیگر از زندانیان سیاسی این است که هنوز پس از گذشت قریب به یکسال از بازداشت او خبر مشخصی در مورد وضعیت این زندانی وجود ندارد. سایت ها و خبرگزاریهای مرتبط با حقوق بشر ایران اخبار واضح و قابل اعتمادی از وضعیت این جوان زندانی نداده اند و مکان و موقعیت او در هاله ای از ابهام قرار دارد.
 نگرانی در مورد وضعیت امید دانا همچنان در بین دوستان او وجود دارد. امید نیز همانند سایر جوانان ایرانی خواستار دموکراسی و آزادی مشروعی بود که در پی سرکار آمدن حکومت اسلامی با دیکتاتوری از مردم ایران گرفته شد. حکم او چه اعدام یا حتی حبس سه ساله باشد متناسب با جرمش نیست. امید شریفی دانا تنها یک فرد نیست. او نماینده نسلی است شریف که می داند و به آینده امیدوار است.



جرس: 
رهبر جمهوری اسلامی: برخی بعنوان مصلحت، دست و قلم و وبلاگشان را 
آزاد نکنند تا هر چه بگویندرهبر جمهوری اسلامی در جلسه فقهی امروز خود خاطرنشان کرد "به مردم باید بگوئیم، یاد بدهیم كه توجه كنند كه به صرف توهم این كه حالا كاری مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نكنند كه هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند."
به گزارش سامانه خبری «آینده»، رهبر جمهوری اسلامی در جلسه درس خارج فقه روز سه شنبه، هفتم دی ماه خود، طی بحثِ "موارد استثناء از حكم حرمت غیبت"، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذكر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن گفت "هیچ نیازى به غیبت كردن نیست كه برخی می گویند حالا ما براى اصلاح، غیبت می كنیم."
این سامانه خبری به نقل از سایت دفتر آقای خامنه ای، پاسخ های وی به برخی طلاب را چنین آورده است:
این كه اصلاً این كار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمی شود به طور مطلق یك چنین چیزى را پابند شد؛ كه ما بگوئیم ما چون می خواهیم در امر جامعه اصلاح كنیم، پس زیدى را، عمروى را یا یك جریانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت كنیم؛ حالا آن كسانى كه این كارها را می كنند، خیلى اوقات به غیبت هم اكتفاء نمیكنند؛ خب، ملاحظه می كنید دیگر. گاهى چیزهائى را مى‌آورند كه معلوم نیست حدِّ غیبت بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمی شود این را گفت كه اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است كه [در كتب فقهی] ذكر شده است.
منتها باید این موارد صدق كند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یكى از چیزهائى كه ما همه‌مان [باید توجه كنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم كه توجه بكنند این است كه: به صرف توهم این كه حالا این كار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نكنند كه هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حكم است. یعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن كاغذ است، كتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه‌ى اینها میشود؛ یعنى ملاك استماع در اینها وجود دارد مسلّماً. شنیدن به گوش خصوصیتى ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است كه ما در بحث استماع این را تأكید كردیم و عرض كردیم.
خب، دوربین هم همین جور است. فرض كنید كه اگر چنانچه انسان یك خطائى را از كسى دید، این را رفت با دوربین ثبت كرد، بعد آمد یك جائى نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقى می كند؟ یعنى بایستى واقعاً به اینها توجه كرد. محیط را باید محیط اخلاقى كرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بكنیم، این اصلاح فقط به این نیست كه انسان از افراد غیبت بكند. راه‌هاى دیگرى هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض می كنم. فضلاً از تهمت و افتراء و اینها.
بنده یك وقتى به یك مناسبتى در یك صحبت عمومى عرض كردم به مردم كه قرآن كریم میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛ یعنی وقتى افك را شنیدید چرا به همدیگر حسن‌ظن نداشتید؟ یعنى از اول رد كنید افك را. [اگر] آمدند به یك نفرى تهمت زدند، یك چیزى را گفتند - حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت - چرا قبول میكنید؟ ببینید این كلمه‌ى لولاى تحذیریه در قرآن و در كلام عرب خیلى معناى وسیعى دارد، فقط معنایش «چرا» نیست، كه ما بگوئیم چرا این كار را نكردى. چراى با تأكید است. یعنى آه، واى، چرا؛ معناى «لولا» این است؛ تحذیریه است. {چرا} «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خیراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نیك ندارید، چرا به هم حسن‌ظن ندارید. تا فوراً كسى آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستى‌اش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بكند. این درست نیست، این ممنوع است.
این چیزى كه امروز مورد ابتلاست در جامعه‌ى ما، از همان چیزهائى است كه بایست از همین ادله‌ى غیبت بفهمیم كه درست نیست؛ این وضعى كه وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهاى آشكار وجود دارد كه انسان اگر ذكر آنها را بكند، اصلاً هم غیبت نیست، و می تواند انسان نقد بكند. بله مسلّم است، امروز یك جریان صحیح و حقّى در جامعه‌ى ما وجود دارد، جریانهاى باطلى هم وجود دارد كه به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب كنند، انقلاب را منحرف كنند؛ در این شكى نیست. آدمهائى هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومى دارد كه انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد كه غیبت اینها را بكند. حرف آشكار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشكار را بیان بكنند، تبیین بكنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت كردن نیست كه آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً غیبت می كنیم.
بنابراین به نظر من همین ادله‌اى كه در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان میدهد؛ یعنى واقعاً همانى كه باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان میفهمد و تشخیص میدهد. باید بر طبق همین هم عمل كرد.