۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

صدای سایت الف هم در آمد

انتقاد اصولگرایان از "رهبر ماورایی"

در حالیکه مسئولان حکومتی و رسانه های طرفدار رهبر جمهوری اسلامی، حجم تعریف و تمجیدهای خود از آیت الله خامنه ای در چند ماه اخیر را به شکل بی سابقه ای افزایش داده اند، سایت اصولگرای "الف" از بخشیدن حالت "ملکوتی و ماورایی" به رهبر جمهوری اسلامی توسط صدا و سیما انتقاد کرد.
این سایت که زیر نظر احمد توکلی، نماینده و رئیس مرکز پژوهش های مجلس اداره می شود، در مطلبی با عنوان "صدا و سیما چگونه به جایگاه رهبری می پردازد؟" خواستار "پیگیری مطالبات و فرامین رهبر انقلاب" به جای "مداحی" آقای خامنه ای شد.
الف البته این روند را روندی سابقه دار که از چند سال گذشته آغاز شده، عنوان کرده و نوشته است: "در سالهاي گذشته صدا و سيما رويه اي را نسبت به رهبر انقلاب در پيش گرفته است كه بر اساس آن، با تمهيدات صوتي و تصويري به رهبر معظم انقلاب حالتي ملكوتي و ماورايي مي دهد و موضعي مداح درباره ايشان مي‌گيرد."
صدا و سیمای جمهوری اسلامی در چند سال گذشته و بخصوص پس از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری، حجم برنامه های تبلیغی و تمجیدی خود از آیت الله خامنه ای را به صورت قابل ملاحظه ای افزایش داده است.
در این مدت، ترانه ها، سرودها و برنامه های بسیاری در وصف و مدح آیت الله خامنه ای ساخته و توسط شبکه های مختلف رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی به شکل گسترده پخش شده اند.
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سازمان صدا و سیما از جمله سازمان هایی است که به طور مستقیم زیر نظر ولی فقیه اداره می شود و رئیس آن توسط رهبری انتخاب می شود.
آیت الله خامنه ای در برخی موارد نارضایتی خود از عملکرد و برنامه های این سازمان را به صورت علنی ابراز داشته تا جایی که در دیداری با تعدادی از دانشجویان بسیجی که از پخش موسیقی و برنامه های "خلاف ارزش های اسلامی" انتقاد می کردند، گفت: "من خودم بسیاری از برنامه های تلویزیون را تماشا نمی کنم."

"تمهیدات صوتی و تصویری" صدا و سیما
رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون در قم به سر می برد و آنگونه که سایت آقای توکلی نوشته، صدا و سیما با استفاده از "تمهیدات صوتی و تصویری" وسیع به انعکاس حواشی این سفر و استقبال از آقای خامنه ای می پردازد.
سایت زیر نظر آقای توکلی همچنین با اشاره به آنچه "ناراحتی و کدورت رهبر عزیز انقلاب" از "فرهنگ تملق و چاپلوسی به ویژه نسبت به خودشان" عنوان کرده، نوشته که آیت الله خامنه ای بارها و در مناسبت های مختلف "از همه مردم به ويژه خواص خواسته اند با ايشان صريح و شفاف و بدون تملق سخن بگويند."
پیش از این بسیاری از کارشناسان عنوان می کردند که تصویربرداران و مسئولان صدا و سیما با استفاده از امکانات فنی و تصویری خود، به بزرگ نمایی جمعیت های استقبال کننده از رهبر جمهوری اسلامی یا دیگر مقامات کشور مانند رئیس جمهور می پردازند.
این سایت خبری – تحلیلی جریان اصولگرا، با توصیف عملکرد صدا و سیما درباره آیت الله خامنه ای به عنوان "مداحی های اغراق گونه" نوشته: "خوشبختانه در كشور ما افكارعمومي و قاطبه مردم از بصيرت ديني و شعور سياسي بسيار بالايي برخوردارند و هم از نظر عملكرد حكيمانه رهبر انقلاب و هم تعلقات معنوي به جايگاه روحانيت و ولايت فقيه، ارتباطي بسيار صميمي و عاطفي با رهبر معظم انقلاب دارند. ارتباطي كه مداحي هاي اغراق گونه صدا وسيما، آنرا تقويت نمي كند."
الف، انگیزه صدا و سیما از اتخاذ چنین روشی را "احتمالا ارتقاء موضع رهبری نظام" عنوان کرده اما در عین حال افزوده است: "مسوولان رسانه ملي نبايد فراموش كنند كه بهترين دفاع از جايگاه رهبر معظم انقلاب؛ تبيين و پيگيري فرامين و مطالبات ايشان است."
سایت متعلق به رئیس مرکز پژوهش های مجلس "ارتقاي انضباط اجتماعي و فرهنگ كاري، نوسازي معنوي جامعه، مبارزه موثر و بي تبعيض با مفاسد اقتصادي و مفسدان بزرگ و خودباوري علمي و مرزشكني علم و فناوري" را برخی از مطالبات آیت الله خامنه ای دانسته که اگر صدا و سیما می خواهد "خدمتی به رهبری انقلاب بکند" باید آنها را پیگیری نماید.
این سایت در پایان مطلب خود با طرح سئوالی از صدا و سیما پرسیده است: "خوب است صدا وسيما به اين سئوال پاسخ دهد كه مطالبات و فرامين رهبر انقلاب را چقدر پيگيري كرده است و به تكاليف خود  در فرهنگسازي براي عملياتي شدن اين فرامين اساسي و كليدي چقدر عمل كرده است و فعاليت هايش در اين زمينه چقدر اثر بخش بوده‌اند؟"

الف از فتنه گران راضی نیست
سایت الف در پی نوشت مطلب انتقادی خود به طرح موضوعی پرداخته است که تاکنون در سایت های خبری – تحلیلی نمونه ای از آن به چشم نخورده بود.این سایت از رسانه هایی که آنها را "فتنه گر" توصیف کرده خواسته تا به نقل این مطلب نپردازند.
الف نوشته است: "به هيچ وجه راضي نيستيم حتي يك جمله از متن فوق در رسانه هاي فتنه گران منعكس شود. به كوري چشم بي بي سي و صداي آمريكا و اذنابشان، ما با رهبري انقلاب و نظام جمهوري اسلامي صميمي و راحت هستيم و براي بيان مشكلات و اصلاح نظام عزيزمان به كمك يا دلسوزي بيگانگان بدسابقه و سلطه گر هيچ نيازي نداريم و هرگز نمي خواهيم به ننگ حمايت يا همراهي ايشان آلوده شويم."

آیت الله معظم خامنه ای کبیر
انتقاد سایت اصولگرای الف از ملکوتی و ماورایی نمایش دادن آیت الله خامنه ای در صدا و سیما در زمانی مطرح می شود که رهبر جمهوری اسلامی به قم سفر کرده است.
همزمان با این سفر بر میزان تعریف و تمجیدهای رسانه های طرفدار آقای خامنه ای از وی افزوده شده است.این رسانه ها سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم رابا تیترهایی مانند "غدیر قم" یا "قیام قم" گزارش و همزمان از تعابیری مانند "سید خراسانی" در توصیف وی استفاده کرده اند.
در همین راستا، سایت "جهان" زیر نظر علیرضا زاکانی با انتشار تعدادی از تعاریف روحانیون برجسته از رهبر جمهوری اسلامی به تمجید از شخصیت وی پرداخت.
این سایت در مقدمه گزارش خود آورده است: "تعابیر و تمجیدهای عمیق درباره رهبر معظم انقلاب از سوی کسانی که در صدق و راستگویی آنها ذره ای شائبه و شک وجود ندارد، انسان را متوجه این حقیقت می نماید که آیت الله خامنه ای که اینک ولی امر مسلمین و بزرگ رهبر جبهه حق در مصاف با باطل است، جایگاه بسیار برجسته ای در نزد اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دارند."
سایت "رجانیوز" هم در مطلبی نوشت که آیت الله حسن زاده آملی در متنی که به عنوان اهدای کتابش به آیت الله خامنه ای نوشته، او را "آیت الله معظم خامنه ای کبیر" توصیف کرده است.
این در حالی است که سایت مرکز خبر حوزه، در گزارشی به نقل از حجت الاسلام مروی، معاون ارتباطات حوزوی دفتر رهبری، نوشته که آقای خامنه ای قبل از سفر به قم تاکید کرده : "در سفر قم به مسئولین بگویید حتماً، تبلیغات سفر غلو آمیز نباشد، تعریضی به علما، بزرگان و دیگران نباشد، تعریف ها بی جا نباشد؛ من می خواهم با طلبه ها صحبت كنم و با روحانیون حرف دارم."




دبیر تشکل جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف در مصاحبه با روز:

مراجع سکوت خود را بشکنند


جامعه مدرسین طلاب قم و نجف یکی از تشکل های روحانیت در کشورست که در یکسال اخیر علیه حکومت اسلامی و شخص آیت الله خامنه ای موضع گرفته و رهبر جمهوری اسلامی را به بی عدالتی متهم کرده است . این تشکل در آستانه سفر رهبرجمهوری اسلامی به قم، با انتشار نامه سرگشاده ای خطاب  به روحانیون و مراجع تقلید قم، از آنها خواست به دیدار آیت الله خامنه ای نروند. در این بیانیه همچنین آیت الله خامنه ای به جعل مرجعیت و فقاهت و ظلم در حکومت متهم شده بود؛در این مورد با حجت الاسلام سید مجید مصطفوی، دبیر این تشکل مصاحبه کرده ایم. وی ضمن ارائه تحلیل از وضعیت موجود، می گوید: "فشار حکومت ظلم نمی تواند و نباید بر برای انجام تکلیف ملی، دینی و شرعی خللی ایجاد کند و بر رفتار آقایان مراجع اثر گذارد. مرجعیت مستقل شیعه در طول تاریخ اسلام همیشه پشتیبان ملت مظلوم و مامن مردم در برابر ظلم بوده است. این انتقاد و سئوال را ما به حضرات مراجع نجف اشرف نیز وارد می دانیم و امیدواریم این سکوت را بشکنند و طعم شیرین اسلام رحمانی را به مردم بچشانند." 
متن این مصاحبه در پی می آید.

نامه اخیرجامعه مدرسین و طلاب قم و نجف در آستانه دیدار آقای خامنه ای از قم، بازتاب گسترده ای داشت و به نوعی به مخالفت روحانیون مستقل تلقی شد؛ شما به عنوان دبیرکل این تشکل روحانی، فکر می کنید اکثریت علمای قم با حکومت آیت الله خامنه ای مخالف هستند؟
علما، روحانیون و مراجع مستقل قم که اکثریت جامعه روحانی قم را در بر می گیرد از مخالفین بزرگ رفتار ها و حکمرانی شخص آقای خامنه ای می باشند؛ اندکی هم که اعلام بندگی و طرفداری ایشان را می کنند، مواجب بگیرانی هستند دست پرورده همین حکومت که اکثریت شان از نظر علمی و فقهی در سطح بالایی نیستند و همین قلیل افراد، با فشاری که حکومت آقای خامنه ای بر حوزه ها گذاشته است، گردانندگان حوزه شده اند.

در یکسال اخیر و پس انتخابات، از مراجع قم  به غیر چند تن از آیات از جمله آیت الله منتظری، صانعی و موسوی اردبیلی کسی موضعی نگرفت، این سکوت را حمل بر چه می کنید؟ آیا فشار حکومت بر حوزه و روحانیان را دلیلی برای خاموشی می دانید؟
لازم است توجه شود که تقریبا تمامی مراجع مستقل هرگز از رویه حکومت دفاع نکردند و حتی در مجالس خصوصی و کلاس های درس خود، انتقادات بسیار بنیادی، به عملکرد حکومت داشته اند و به جز مراجع عظام حضرات آیات مرحوم منتظری، صانعی و موسوی اردبیلی، حضرت آیت الله بیات زنجانی نیز در قم در حمایت از مردم و محکوم کردن جنایات دستگاههای حکومتی موضع گیری صریحی نموده اند. باید یاد آور شوم که در شهرهای دیگر نیز حضرات علما و فقهای مستقل همچون حضرت آیت الله دستغیب در شیراز و حضرت آیت الله طاهری در اصفهان، نه تنها موضع گیری و اعتراض کرده اند، حتی در مقابل حمله های وحشیانه و غیر انسانی و غیر اسلامی فرمانبران آقای خامنه ای از مواضع خود بازنگشتند. ما نیز در نامه ها و بیانیه هایی که منتشر نموده ایم دائما سکوت علما را نقد و خطاب به مراجع و علمای ساکت اعلام کرده ایم که اگر مصلحتی در سکوت خویش می بینید ما را نیز از این مصلحت خبردار کنند تا ما نیز سکوت کنیم. طبیعتا فشار حکومت ظلم نمی تواند و نباید بر برای انجام تکلیف ملی، دینی و شرعی خللی ایجاد کند و بر رفتار آقایان مراجع اثر گذارد که مرجعیت مستقل شیعه در طول تاریخ اسلام همیشه پشتیبان ملت مظلوم و مامن مردم در برابر ظلم بوده است. این انتقاد و سئوال را ما به حضرات مراجع نجف اشرف نیز وارد می دانیم و امیدواریم این سکوت را بشکنند و طعم شیرین اسلام رحمانی را به مردم بچشانند. 

در بیانیه تشکل طلاب قم و نجف آمده که آقای خامنه ای به قصد گرفتن حق اجتهاد برای مجتبی خامنه ای به قم می رود؛ در حالی که خود نیز مجتهد مطلق نیست. آیا به غیر از تشکل روحانی شما ، علمای نجف و قم هم معتقد به مجتهد نبودن آقای خامنه ای هستند ؟
در نامه آورده ایم که جناب آقای خامنه ای همچون اهالی حوزه و هم دوره ای های ایشان در حوزه کاملا واقف به سطح علمی و تحصیلات حوزوی خود می باشد. ما زمانی را که پس از فوت آیت الله خمینی ایشان را به یکباره از حجت الاسلام به آیت الله تغییر دادند، به یاد داریم. اعلام مرجعیت ایشان پس از رحلت مرحوم آیت الله اراکی هم یک دزدی تاریخی است؛این دزدی در طول تاریخ حوزه بی سابقه بوده است که خطیبی، خطابت خود را با فقاهت و اجتهاد اشتباه گیرد و با پایین آوردن مقام مرجعیت تا حد خطابت باعث وهن روحانیت و اهانت به ساحت مرجعیت شود.

آقایان مصباح یزدی و محمد یزدی ، آقای خامنه ای را متصل به امان زمان و دارای درجاتی از معصومیت دانسته اند. اولا نظر شما در این مورد این ادعاها چیست و دیگر اینکه چرا چنین تبلیغاتی در رسانه های رسمی آغاز شده و صریحا آقای خامنه ای را سید خراسانی و فرمانده لشگر امام زمان می نامند؟
در قرآن سوره 33 (احزاب) آیه 33 آمده است: "انَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا" یعنی: همانا خداوند می خواهد کوچکترین آلودگی را از شما خاندان پیغمبر بزداید، شما را پاک و پاکیزه قرار دهد.طبعا تمامی این ادعاهایی که شما مطرح نمودید کذب محض می باشد و به جز رسول گرامی اسلام حضرت محمد(ص) و ائمه اطهار(ع) هیچ شخصی در عالم معصوم نمی باشد. مقام عصمت، مقامی اکتسابی نیست و خدادادی است که در 14 نور تجلی پیدا کرده است. باید بدانیم هرگز کسی که بر مقام غصبی رهبری و مرجعیت دروغین تکیه زده است، دروغ می گوید و جنایات هولناکی به دستور مستقیم و یا غیر مستقیم وی از جمله تجاوز، شکنجه و قتل صورت گرفته است، جنایاتی که خود ناقض و نافی اقل ضروریات و مسلمات فقه و شرع اسلامی است، نمی تواند در مقام ارتباط با حضرت ولی عصر باشد و ادعای ارتباط آقای خامنه ای با حضرت مهدی(عج) اهانت واضح به مقدسات شیعی و اسلامی است. ادعا هایی نیز وجود دارد که رسانه های حکومتی مطرح می شود. این قبیل از ادعاها فقط برای مقدس جلوه دادن آقای خامنه ای است و جز نشر اکاذیب از تریبون دولتی، توهین به مقدسات، تشویش اذهان عمومی و از بین بردن وجهه روحانیت نتیجه دیگری ندارد. البته لازم به ذکر است که شخص آقای خامنه ای مسئول تمامی این انحرافات و تحریفات می باشد؛ اگر خلاف این امر بود، ایشان می توانست با اعتراض به این ادعاها و دروغ ها، عذری در درگاه خداوند داشته باشد.

تشکل طلاب نجف و قم آیا در یک سال اخیر شکل گرفته و یا در سالهای قبل نیز فعالیتی داشته است؟ آیا در این تشکل مراجع و علمای بنامی نیز هستند که نمی خواهند نامشان فاش شود و یا همگی این مجموعه طلاب و بدنه حوزه علمیه قم هستند؟
این تشکل، تشکلی است که همیشه بوده و هست، لیکن در وقایع اخیر و اتفاقات پس از انتخابات، و پس از هتک حرمتهای علنی و واضح به شعائر اسلامی و ظلم شدید حکومت بر مردم، بر آن شد تا اعتراض جمع کثیری از مراجع، فقها، عرفا، مدرسین و طلاب علوم دینی که در حوزه های علمیه قم و نجف و دیگر شهر های جهان می باشند به صورت علنی با توجه به ملاحظات امنیتی به گوش مردم ایران برسد. سایت متقن که به همت جمعی از مدرسین و طلاب مستقل حوزه های علمیه در قم و نجف، راه اندازی شده، بر آن است که به حول و قوه‌ی الهی صدای خاموش شده‌ی جمع عظیمی از مدرسین، طلاب و روحانیان سراسر جهان اسلام، خصوصا نجف و قم، را به تمامی رهپویان راه حق و آزادگی برساند. مدرسین، طلاب و روحانیونی که در همه‌ی این سالها در ایران و دیگر کشورها به انحای مختلف به استبداد ستبر دینی در داخل ایران واکنش نشان داده اند و حتی اگر ساکت بودند، نگذاشتند سکوتشان نشانه‌ی رضایت قلمداد شود. آنان در تمام این سالها مراتب مختلف امر به معروف و نهی از منکر را در قبال حکومت (مسمی به) دینی در ایران امروز به جا آورده و هیچ گاه تن به تحریف این اصل اصیل اسلامی توسط حکومت ایران نداده اند که کوشیده امر به معروف و نهی از منکر را در جزئیات شرعی مربوط به رفتار شهروندان محدود کند و عامدانه خود را از مشمولیت آن اصل اصیل استثناء کند.حکومتی که به اسم دین و در لوای فقه اسلامی کوشید اصل امر به معروف و نهی از منکر را از جوهره‌ی سیاسی و نقادانه‌ی آن تهی کند و آنرا از قشریگری‌ای بی اعتنا به نقد حکومت پر سازد. گویی فراموش کرده بودند و یا خود را به فراموشی زده بودند که مطابق حدیث مشهور «لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر» (بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۴۰۶) ترک امر به معروف و نهی از منکر، در همین دنیا نیز عذاب الهی را به دنبال دارد که همان گرفتار آمدن به ولایت اشرار است (فیولی الله أمورکم شرارکم) و درهای استجابت دعا را نیز مسدود خواهد کرد (ثم تدعون فلاتستجاب لکم دعاؤکم). مطابق این حدیث شریف امر به معروف و نهی از منکر علی الاصول متوجه مسئولین امر است، یعنی آنها که، به حق یا به ناحق، سرپرستی امور مردم را به عهده دارند. ترک چنین اصل واجب شرعی‌ای علاوه بر خرابی کار دنیا از طریق مسلط شدن صاحبان ولایت اشرار، عواقب آسمانی و متافیزیکی هم به دنبال دارد و آن بی پاسخ ماندن نیایشها و دعاهای بندگان تارک امر به معروف و نهی از منکر، به درگاه حضرت حق از سوی حق تعالی است.ما مدرسین و طلاب قم و نجف علنی نکردن امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد خویش نسبت به استبداد دینی حاکم در سرزمین پهناور ایران را بیش از این جایز نمی دانیم، امر به معروف و نهی از منکری که علنی کردن آنرا وظیفه شرعی خود می‌دانیم. عمل به چنین اصلی حتی اگر واجب کفایی باشد، واجبی است که بر زمین مانده است، چه رسد به آنکه واجبی عینی باشد. وظیفه خود می‌دانیم که آنچه در حوزه‌های علمیه آموخته‌ایم به کار بریم تا نشان دهیم که به تعبیر منسوب به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) «إن الله لا یقدس قوماً لا یعطی الضعیف حقه» (کنزالعمال، المتقی الهندی، ج۳، ص ۷۷) خداوند قومی را که حق ضعیف را عطا نمی کند، مقدس نمی شمرد.بر سر آنیم که به لطف پروردگار تقدس پوشالی و دین‌تراشی حاکمان استبدادخوی ایران را بر اساس مبانی فقه و الهیات اسلامی نشان دهیم و تشریح کنیم که چگونه دیانت اسلام برای حاکمان دیار ما، مطابق حدیث گویای امام حسین ابن علی (علیه السلام) لقلقه ای بر زبانشان است (لعقٌ علی ألسنتهم) که با آن نقص حجت شرعی و کفایت مملکت‌داری خویش را می‌پوشانند و آنگاه که پای عمل به مبانی شرعی و الهی به میان آید از زیرپاگذاشتن آن مبانی مسلم شرعی و الهی (همچون لزوم حفظ دم و عِرق و ناموس شهروندان حکومت اسلامی، اعم از مسلمان و غیرمسلمان) در جهت حفظ قدرت دو روزه‌ی دنیوی خود ذره ای ابا ندارند.در این راه و به حمد خدا علما و  مراجع بزرگی هستند که حسب مصلحت امنیتی صلاح می بینند که فعلا به صورت مخفیانه رهنمود های خویش را به ما بدهند.

آقای مصطفوی نظر آیت الله سیستانی درباره وضعیت حکومت ایران و شخص آقای خامنه ای چیست؟ گفته شده که آیت الله سیستانی از مدافعان ولایت فقیه و آقای خامنه ای هستند؛آیا این سخن مقرون به صحت است؟
حضرت آیت الله العظمی سیستانی ولایت فقیه با مضمون فعلی را بارها، چه علنا و چه خفیا رد نموده است و ولایت فقیه را بر امور حسبیه می داند. حضرت آیت الله سیستانی، بارها از مواضع حکومت انتقادات بنیادی داشته اند. پس با توجه به واقعیات چون گذشته و همیشه طبیعتا تبلیغات حکومت صحت ندارد.

در بیانیه طلاب حوزه علمیه قم و نجف آمده است که دیدارعلما با آقای خامنه ای شراکت در ستمی است که او بر مردم ایران رواداشته است. بااحتساب اینکه تعدادی از علمای قم به پیشواز و دیدار آقای خامنه ای رفتند، به گمان شما آیا شرط عدالت و دیانت برای این دسته از علما برقرار است؟ اگر نیست، بدنه حوزه علمیه قم باید چه واکنشی به این همبستگی برخی علما باآقای خامنه  ای نشان دهد؟
ما معتقدیم اشخاصی که به دیدار آقای خامنه ای می روند، از حقوق بگیران ایشان هستند و حکومت آنها را برای چنین روزی تربیت نموده؛ اکثراینها هم در مقام مرجعیت نیستند و فقط به دلیل خوش خدمتی ها و گوش به فرمان آقای خامنه ای بودن مقام مرجعیت را از جامعه مدرسین که سازمانی حکومتی است و نه حوزوی دریافت نموده اند. طبیعتا هر که همراه جنایات این حکومت باشد، نه دیانتی دارد و نه عدالتی و خود به خود از مقام خود منعزل است.

سی سال بعد از انقلاب اسلامی، گفته می شود ضربه عظیمی به اعتبار روحانیت شیعی وارد آمده است. به گمان شما احیای روحانیت نیازمند به چه تدبیری است؟ آیا با ماندن روحانیان در حکومت و  نظریه ولایت فقیه این خسران قابل جبران است؟
هدف حکومت و نظام ایران، انحصاری کردن تفکر است و بنده قویا اعلام می کنم که روحانیت واقعی همچنان در دل مردم جای دارد. وداع با شکوه مردم ایران با مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری(رض) خود گواه این امر است. حمایت عظیم مردمی از حضرات آیات صانعی، بیات و دستغیب نیز خود گواه این است که روحانیت واقعی و مستقل همیشه در دل مومنان جای دارد. نظریه ولایت فقیه، یک نظریه ای است که به انحراف کشیده شد و مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری(ره) نیز که از موسسین این نظریه بود، در اواخر عمر از منتقدان شدید ولایت فقیه بود. طبیعتا حکومت فقیه آنهم به سبک و سیاق امروزی چیزی جز استبداد و دیکتاتوری به بار نیاورده است و اصولا به اعتقاد ما دین از دولت جداست.

 با توجه به شرایط ایران، پیش بینی می کنید که هجرت علما به نجف آغاز شود و مرجعیت شیعه دوباره به نجف بازگردد؟
از یک سو حوزه علمیه نجف بعد از سقوط نظام صدام، بسیار رونق گرفته است و رفته رفته، جایگاه اصلی خود را پیدا می کند؛از سوی دیگر ما معتقدیم این حکومت دیکتاتوری دوام زیادی ندارد همانطور که رسول مکرم اسلام فرموده است:« الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.» لیک شاید، هجرت بتواند راه حلی برای اعتراض به وضع موجود باشد، به صورت کوتاه مدت؛ در حالی که به نظر ما با وجود وضع موجود نیز باید اعتراضات علنی از سوی مراجع اعلام شود و ما همه حضرات را به این امر دعوت می نماییم تا به وظیفه ملی، شرعی و میهنی خود عمل کرده باشیم.





کاظم علمداری در مصاحبه با روز:

تحریم کنندگان مدافع حقوق مردم ایران هستند

تحریم اقتصادی به نفع مردم ایران است یا نیست؟ با تحریم اقتصادی می توان با جمهوری اسلامی مقابله کرد؟ مضار و معایب تحریم ها چیست؟... سئوالاتی از این دست و ابهاماتی که در این زمینه وجود دارد، مارا برآن داشت تا با صاحب نظران در داخل و خارج کشور و موافقان و مخالفان تحریم گفت و گو کنیم. در اولین مصاحبه در این مجموعه، سراغ کاظم علمداری، استاددانشگاه، محقق و نویسنده رفته ایم که ضمن تحلیل شرایط موجود وبررسی جوانب مختلف تحریم ها، می گوید: "سازمان ملل متحد و کشورهای غربی پیشنهاد دهنده این تحریم ها با مردم ایران مشکل نداشته و ندارند. برعکس آنها مدافع خواست های قانونی و به حق مردم ایران هستند و روی رژیم ایران فشارمی آورند که حقوق مردم را رعایت کند."
این مصاحبه در پی می آید.

آقای علمداری در برخی تفسیر ها از تحریم های اقتصادی، گفته میشد که این تحریم ها هوشمند و در یک معنا تنها متوجه حکومت جمهوری اسلامی خواهد بود و مردم و شهروندان عادی از آن آسیب نخواهند دید. آیا  امروز که تحریم ها در مراحل اولیه اجرای خود هستند، شاهد همین وضعیت هستیم؟
تحریم های اقتصادی از روز نخست متوجه نهادهای امنیتی، نظامی و بانکی جمهوری اسلامی بوده و همه هدف این بود که در این تحریم ها مردم صدمه نبینند. سازمان ملل متحد و کشورهای غربی پیشنهاد دهنده این تحریم ها با مردم ایران مشکل نداشته و ندارند. برعکس آنها مدافع خواست های قانونی و به حق مردم ایران هستند و روی رژیم ایران فشارمی آورند که حقوق مردم را رعایت کند. به نظرمن  تا به حال نیز این مسئله رعایت شده است. اگر چه تحریم اقتصادی رژیم ایران می تواند به طور غیر مستقیم روی مردم هم تأثیر منفی هم داشته باشد و هزینه ساز باشد،اما باید دید کدام مبارزه و مقابله با حکومت های استبدای و کسب آزادی و دمکراسی بی هزینه بوده است؟ آیا جامعه ای را می شناسیم که بدون هزینه به دمکراسی رسیده باشد؟ خود جامعه ایران صد سال است که برای کسب دمکراسی هزینه می دهد. باید دید که تأثیر مثبت تحریم برای فشار بر جمهوری اسلامی چه بوده است. واکنش های سران رژیم و گزارش های مستقل نشان داده که اثرات تحریم ها حتی بیش از آنی بوده است که غرب و آمریکا انتظار داشتند. به نظر من همین روند اگر پیش برود با توجه به واکنشی که رژیم نشان داده است، مثل امنیتی کردن خرید و فروش ارز خارجی فرا تر از حد انتظار کشورهای تحریم کننده بوده است. ادامه این وضع می تواند جمهوری اسلامی راوادار به تجدید نظر در رفتار سیاسی و بین المللی خود کند.

شما به تأثیر غیر مستقیم تحریم ها روی مردم اشاره کردید. میزان این تأثیر ممکن است اهمیت داشته داشته باشد. صحبت از بسته شدن واحد های تولیدی است، صحبت از فشاری است که بر تجار و تولید کننده بخش خصوصی وارد می شود در مواجهه با تحریم های بانکی در امر صادرات، واردات یا تهیه کالاهای واسطه برای تولید و حتی در بسته شدن کارخانه های نیمه دولتی مثل تایر یزد مسئله بیکاری کارگران. از سوی دیگر دولت اعلام کرده که تحریم ها را دور می زند راه دور زدن هم که ظاهراً پرداخت به واسطه ها از ثروت مردم است. چرا فکر می کنید که دولت بیش از شهروندان در این تحریم ها آسیب می بیند؟
نخست اینکه فشارهایی که به مردم وارد می شود نیز می تواند انبوه بشود و به رژیم منتقل گردد. به نظر من بخشی از اهداف تحریم هم همین است. اما مواردی که شما به آن اشاره کرده اید پیش از این تحریم ها نیزوجود داشته است؛ حتی از آغاز پیدا شدن جمهوری اسلامی و مصادره کردن کارخانه ها و بنگاه های تولیدی و فراری دادن نخبگان مالی و صنعتی و فکری و انحصاری کردن تجارت برای وابستگان به رژیم. بنابراین تعطیل شدن کارخانه ها و بیکار شدن کارگران، امری تازه ای نیست و سالهاست اتفاق افتاده؛نه به دلیل تحریم های اقتصادی، بلکه به دلیل سیاست نادرست اقتصادی و مدیریت غلط و عقیدتی به جای بکار گیری مدیران حرفه ای و شایسته؛ و همینطور ایجاد تنش با جامعه جهانی در دوره ای که تمام اجزای اقتصاد یک کشور، مانند سرمایه، تکنولوژی، مهارت های حرفه ای و مدیریتی و بازار جنبه بین المللی دارد. همین ندانم کاری و زیان رسانی به بخش تولیدی سبب بیکاری مزمن و تورم دو رقمی شده که در 32 سال گذشته بطور فزاینده ای وجود داشته است. ولی شک نباید کرد که تحریم های اقتصادی به این مشکلاتی که زائیده نظام دینی است شدت خواهد بخشید. یکی از دلایل اصلی که مردم خواهان اصلاحات و تغییرات بنیادین در ایران هستند همین مشکلات است که از سرشت رژیم فقاهتی بیرون می آید. پدیدۀ به اصطلاح خصوصی سازی که از دوره ریاست جمهوری رفسنجانی آغاز شد، برای رفع این مشکلات بوده که آنهم چیزی جز فساد مالی و خرید و فروش بنگاه های تولیدی میان خودی ها، و دردوره احمدی نژاد سپردن آنها بدست سپاه پاسداران نبوده است. رژیم ایران دروازه های واردات را به روی کالای های ارزان وبی کیفیت باز نگهداشته است چون متحدان بازاری رژیم از آن سود می برند. برای آن تاجر بازاری مهم نیست که کالا داخلی است یا خارجی. چه بسا از واردات کالاهای خارجی سود بیشتری می برد؛  بنابراین آنها نگران تولید داخلی نبوده و نیستند. وضعیت اقصادی امروز ایران محصول همین نگرش بازاری رژیم است. رژیمی که حتی سنگ قبر، تسبیه و سیر را از چین وارد می کند نمی تواند نگران اثرات تحریم بر تولید داخلی باشد. آنها نگران سخت شدن راه واردات کالا و صادرات نفت و رد و بدل کردن پول هستند. کسانی که دلسوز تولیدات داخلی هستند باید از محدود شدن شبکه های واردات کالاها خوشحال باشند. تا زمانی که نفت منبع کنترل نشده ی در آمد و هزینه های دولت است، راهی جز وارد کردن کالاهای مصرفی و ارزان قیمت باقی نمی ماند. درچنین شرایطی تولید کنندگان داخلی توان رقابت با وارد کنندگان کالا را ندارند. به ویژه آنکه وارد کنندگان اصلی بازاریان متحد استراتژیک رژیم اند. بیکاری و عدم پرداخت حقوق کارگران هم پدیده جدیدی نیست. سالهاست که کارگران جلوی کارخانه های تجمع و اعتراض می کنند، و به دلیل پرداخت نشدن دستمزد شان اعتصاب می کنند، کتک می خورند، کارشان را از دست می دهند. خلاصه کلام اینکه جمهوری اسلامی اقتصاد ایران را کاملا سیاسی و ورشکسته کرده است. سیاسی کردن تولید، مسئله ارزی، مسائل بانکی... اینها صدماتی بوده که ویژگی های سرمایه داری فاسد جمهوری اسلامی و اقتصاد رانتی آن است. به همین دلایل تحریم اخیر سریع تر و بیشتر از آنکه تصور می رفت بر اقصاد ایران اثر گذاشته است.

یعنی شما تأیید نمی کنید که در حال حاضر برخی کالاها، از کالاهای مصرفی تا کالاهایی که در خط تولید مصرف می شوند، به دلیل تحریم وارد ایران نمی شود؟
تحریم شامل کالای های مورد نیاز مردم مانند مواد غذایی و دارو نمی شود. اما برخی کالا های دیگر هم که تحریم نشده اند وارد نمی شوند، برخی کالا ها سخت و گران تر وارد می شوند. ولی نه به دلیل اینکه آن کالاها لزوما تحریم شده اند، بلکه به دلیل اینکه سیاست های بانکی ایران تحریم شده؛ سیاست پولی ایران تحریم شده است، محدویت های حمل و نقل و بیمه کالا بوجود آمده است. چه بسا که این محدویت ها و گران تمام شدن ها به سود تولیدات داخلی تمام شود که مجبور نباشند با کالا های ارزان قیمت مشابه وارداتی رقابت کنند. جمهوری اسلامی اطلاعات اقتصادی را از مردم خودش پنهان می کند. اینکه جمهوری اسلامی میزان ذخیره ارزی را پنهان نگاه می دارد،  اینکه نرخ تورم، نرخ بیکاری، کمک مالی به کشورهای دیگر مانند لبنان و برخی از کشورهای آفریقایی برای کسب امتیاز سیاسی پنهان نگهداشته می شود، اینکه سفرهای پر هزینه احمدی نژاد به خارج کشور مانند سفر اخیرش به لبنان از چشم مردم دور نگهداشته می شود نشان می دهد که این رژیم می خواهد با ترفند های سیاسی از یکسو و سرکوب های نظامی و امنیتی از دگرسو عمر خود را طولانی کند. این دولت شفاف عمل نمی کند. مردم ایران نمی دانند که در آمد نفت و ذخیره ارزی در کجا و چگونه خرج می شود. دولت احمدی نژاد با پشتوانه سپاه و خامنه ای، حتی مجلسی که اکثریت نمایندگان آن برگزیده شورای نگهبان هستند را دور می زند و به مصوبات آن اهمیتی نمی دهد. رهبر برای آنکه مجلس در خود سری های او نتواند دخالت کند خواست های خود را به شورای انقلاب فرهنگی منتصب خود می دهد که به صورت قانون در آورد و در کنارش خود فتوا صادر می کند که مصوبات شورای انقلاب فرهنگی قانون است. این سیاست های مخرب محمد علی شاهی دیگر ربطی به تحریم ندارد. مردم ایران از این وضعیت صدمه ای به مراتب بیشتر از تحریم ها می برند.تحریم می تواند مردم را بیشتر متوجه فساد سیاسی، مالی و حقوقی و زورگویی این رژیم کند. همچنین با فشار تحریم ها و انتقال غیر مستقیم آن فشار به مردم، نزاع های درون حکومت نیز بالا می گیرد؛ و همچنین ممکن است سبب شود که دولت جمهوری اسلامی دست از تنش آفرینی بین المللی بر دارد و نتواند زیر سایه این تنش ها خواست های مردم را نادیده بگیرد و مبارزات آنها را به بیگانه نسبت بدهد. جمهوری اسلامی به جای میزان کردن سیاست خودش با خواست مردم و قوانین و موازین بین المللی، در پی یافتن  راههای قاچاق کالا و نقل و انتقال پول است. بنزین را قاچاق کند، ارز را قاچاق کند، بانک غیر قانونی براه می اندازد. همه این کارها را می کند که در نهایت تن به خواست های قانونی مردم ندهد. ممکن است گفته شود که غرب با تحریم به فکر رفع مشکل خود با جمهوری اسلامی است و اگر رژیم دست از مسأله اتمی بکشد غرب دیگر با آن کاری ندارد. ولی باید دانست که رژیم ایران با ایجاد تنش با غرب است که می خواهد مشکلات درونی را سر پوش بگذارد. اگر این تنش های فرو کش کند به سود جنبش مدنی و دمکراسی خواهی ایران است. جمهوری اسلامی هم همانگونه که در مورد گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی و جنگ ایران و عراق  و گروگان گیری ملوانان انگیسی تجربه شد بدون فشار و احساس خطر دست از تنش آفرینی بر نمی دارد.

ولی این فرض دیگر وجود ندارد. مگر اینطور نیست که در صورت اتخاذ روش های درست و اصولی از جانب جمهوری اسلامی اساساً نباید تحریم ها پیش می آمد؟
همین طور است. شما مطمئن باشید، اگر مسأله بحران اتمی میان جمهوری اسلامی و غرب هم حل بشود، رژیم در پی راه اندازی بحران جدیدی خواهند بود. جمهوری اسلامی با ایجاد بحران زنده مانده است. کما اینکه احمدی نژاد در سفر اخیرش به نیویورک چشمه های از بحران آفرینی جدید، یعنی تحقیق، - بخوانید تحریک -  پیرامون فاجعه 11 سپتامبر را پیش کشید. آنها در صدد رفع مشکلات جامعه 70 میلیونی ایران نیستند. آنها به دنبال آنند که ببینند چگونه می توانند حکومت خود را کش بدهند و زیر بار خواست های مردم نروند و دائم دشمن، دشمن بکنند. وگرنه بسیاری از مشکلات اقتصادی رژیم ربطی به تحریم های سازمان ملل ندارد. نکته من این است که تحریم ها می توانست روی مردم اثر کمتری داشته باشد، روی تولید اثر کمتری داشته باشد در صورتیکه جمهوری اسلامی یک روش درست و اصولی اقصاد تولیدی را از پیش ـ  نه امروزـ  اتخاذ کرده بود. رژیم ایران سیاست اقتصادی خود را نه بر اساس تولید، بلکه صادرت نفت و واردات کالا قرار داده است. به چین نفت می دهد چه می تواند جز کالای های ارزان بگیرد. مردم نمی دانند که بسیاری از کالاهایی که از چین وارد می شود، بیماری زا و سرطان زا هستند. من خودم چهل قلم از کالاهای چینی را از فروشگاههای ارزان فروش شهرمان در امریکا جمع آوری کرده ام که روی بسته های آنها برچسب هایی زده شده که قید می کند این کالاها سرطان زا ست، یا استفاده آن برای زنان حامله خطرناک است و  نوزاد آنها می تواند ناقص متولد بشود. حتی روی برخی از آنها نوشته شده است پس از دست زدن به این ابزار دست تان را بشوئید. این بر چسب های اخطاری مطابق قوانین کالیفرنیا به فروشندگان این کالاهای ارزان تحمیل می شود تا خریدار از خطری که متوجه اوست آگاه باشد. البته برخی به دلیل نا آگاهی و بی توجهی و برخی به دلیل فقر این کالاهای ارزان را می خرند. در ایران که چنین مقرراتی وجود ندارد و مردم با نا آگاهی کامل صرفا به دلیل ارزان بودن آنها را می خرند.

ولی آیا ورود هر چه بیشتر کالاهای چینی به بازار ایران در اثر تحریم ها تشدید نمی شود و با توجه به اینکه حکومت اعلام کرده که تحریم ها را دور می زند و راه دور زدن نیز ظاهراً متوسل شدن به چنین وارداتی است که هم به شهروند و مصرف کننده و هم به تولید کننده ایرانی صدمه می زند؟
بله؛ اگر تحریم ها سبب واردات بیشتر کالاهای چینی شود درست است. ولی من فکر نمی کنم این فرض درست باشد. منظور رژیم از دور زدن، نه اینکه بخواهد جای کالاهای صنعتی غربی را با بنجل های چینی پر کند، بلکه می کوشد کالا های صنعتی غرب را از راه های قاچاق وارد ایران کند؛ کالاهای چینی که در ایران قابل تولید اند. اما وقتی صحبت از صدمه به مردم طرح می شود، اجازه بدهید جنبه های مختلف آنرا در نظر بگیریم. مردم درمبارزه با جمهوری اسلامی برای کسب خواست های قانونی و به حق شان سال ها ست که صدمه می بینند. صدمه هایی به مراتب سنگین تر از تحریم. آیا مردم به دلیل آنکه صدمه می بینند مبارزه برای حق و حقوق شان را متوقف کرده اند؟ یا برعکس آنها مبارزه با رژیم را شدت بخشیده اند؟ مردم در مبارزه با رژیم مستبد ممکن است کارشان را از دست بدهند، ممکن است دستگیر و زندانی بشوند و ممکن است حتا کشته شوند که همه این اتفاق ها افتاده است، ولی آنها دست از مبارزه برنداشته اند. برای کسب حقوق و آزادی، باید به جمهوری اسلامی فشار وارد آورد. آنها راهی جز این برای مردم باقی نگذاشته اند. مردم فشار بین المللی بر جمهوری اسلامی را مهم می دانند و انتظار دارند که در برابر قلدری های رژیم به مردم کمک کنند. ما درعصر جهانی شدن زندکی می کنیم. مردم از جامعه جهانی انتظار دارند که رژیم ایران را زیر فشار قرار بدهند. درتظاهرات های خیابانی سال گذشته، مردم شعار« اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما» می دادند. یا علیه چین و روسیه که از رژیم دفاع می کردند، شعار«مرگ برروسیه و چین» می داند. مردم هم دوست و دشمن جهانی خود را می شناسند و هم می دانند که برای مبارزه با رژیم احتیاج به متحد جهانی دارند. کما اینکه جمهوری اسلامی نیز در به در به دنبال متحد جهانی خود می گردد و حاضر است برای آن میلیون ها دلار هزینه کند. به روسیه و چین باج می دهد، با برزیل و ترکیه قرار دادهای چند میلیاردی می بندد، برای حزب الله لبنان پول های کلان خرج می کند. همه اینها برای آنکه به خواست مردم ایران تن ندهد و با نیروی نظامی و امنیتی برمردم مسلط شود.

 شما فکر می کنید که در حال حاضر چقدر میان خواسته های غرب و خواسته های مردم ایران همسویی وجود دارد؟ یا به عبارتی چقدر منافع مشترک میان آنها هست؟ آنقدر هست که غرب در شرایط فعلی متحد ما محسوب شود؟
غرب بطور طبیعی حامی منافع مردم خودش است. مردم ایران هم باید به فکر منافع خودشان باشند. ولی جمهوری اسلامی هم مردم ایران را اذیت کرده و می کند وهم کشورهای غربی را. ما با غرب دشمنی نداریم. غرب هم با مردم ایران دشمنی ندارد. عصر استعمارگری نیز به پایان رسیده است. مردم ایران بسیار اگاه اند و می توانند با حفظ منافع خود با کشورهای دیگر رابطه متقابل داشته باشد. ولی جمهوری اسلامی نمی گذارد و بهانه گیری می کند. سیاست تنش آفرین جمهوری اسلامی به سود مردم ایران نیست. رژیم ایران سی و دو سال است که برای جهان و مردم خودش مشکل آفرینی کرده است. آغاز این رژیم با گروگان گیری 52 دیپلمات آمریکایی شروع شد. این عمل هزینه سنگینی بر مردم ایران تحمیل کرد و در پی آن سه دهه با شعار مرگ بر آمریکا و آتش زدن پرچم این کشور تلاش کرده است برای ایران دشمن تراشی بکند و تنش دائمی بوجود بیاورد. هنوز هم دست از این سیاست برنداشته است و دیپلمات، خبرنگار و تاجر وکوهنورد اروپایی و آمریکایی را گروگان می گیرد تا با قاتلین و قاچاقچی های جمهوری اسلامی در این کشور ها تاخت بزند. مردم ایران دارند خسارت این کارهای احمقانه رژیم را می پرداند. کارهای پنهان و آشکار جمهوری اسلامی همه جهان را نگران کرده است. آنها به روزی فکر می کنند که این رژیم به سلاح اتمی هم دست پیدا کند. آنها خطر آینده جمهوری اسلامی را در سخنان تحریک آمیز احمدی نژاد می بینند. برای انکه مردم ایران از فشار تحریم ها بکاهند، باید فشارعلیه جمهوری اسلامی را بیشتر کنند و از جامعه جهانی بخواهند که در راه کسب آزادی و حقوق حقه خود به آنها کمک نمایند.

 این کمک از نظر شما قطعاً حمایت های سیاسی و یا در نهایت همین تحریم های اقتصادی است آیا فکر نمی کنید که تحریم های اقتصادی در صورتی که به نتیجه نرسد، پیش در آمد حمله نظامی به ایران خواهد بود؟
 برعکس. تحریم های اقتصادی طرح توافقی میان آمریکا، اتحادیه اروپا، و چین و روسیه در برابر تهدید های نظامی اسرائیل علیه ایران است. اگر قطعنامه چهارم تصویب نشده بود، احتمال حمله نظامی به ایران بالا می رفت. من فکر می کنم کسانی که با حمله نظامی غرب به ایران مخالف اند باید از بدیل تحریم اقصادی که شیوه غیر خشونت بار فشار بر جمهوری اسلامی است، دفاع کنند. اگر تحریم اقتصادی کار آئی نداشته باشد امکان حمله نظامی بالا می رود. زیرا جامعه جهانی ایران اتمی را تحمل نخواهد کرد. آنها رفتار جمهوری اسلامی و تهدید های احمدی نژاد را همراه با داستان هایی که این روز ها در باره ظهور امام زمان از رسانه های دولتی پخش می شود و وعده های مدیریت جهانی توسط احمدی نژاد را جدی تلقی می کنند و می ترسند. آنها القاعده و طالبان را دیده اند و می دانند زمانی که دست شان از قدرت خالی شد تخریب می کنند. تخریب مشکل نیست. سازندگی مشکل است.  مردم ایران نشان دادند که حاضرند برای تغییر این وضعیت هزینه بدهند . هزینه تحریم اقصادی به مراتب از هزینه های که مردم تا به حال پرداخت کرده اند کمتراست. اثرات غیر مستقیم تحریم اقصادی هزینه ای است که مردم برای آینده بهتر می دهند. البته کسی انتظار ندارد که حکومت جمهوری اسلامی با تحریم اقصادی غرب بیفتد. این رژیم آنروز تسلیم اراده مردم می شود که مردم ایران، به ویژه کارگران شرکت نفت، رژیم ایران را تحریم کنند و دست ازکار بکشند.

 آیا اعتصاب کارگران یکی از نتایجی است که تحریم کنندگان و موافقان این سیاست از این تحریم ها انتظار دارند؟
 ببینید مخالفان رژیم جمهوری اسلامی که با تحریم اقتصادی مخالف اند اگر فردا بشنوند که کارگران شرکت  نفت اعتصاب کرده اند، بازاریان، کارمندان دست از کار کشیده اند تا به رژیم فشار وارد کنند بسیار خوشحال خواهند شد. می دانید اعتصاب کارگران کمرشکن خواهد بود و بی شک همه به ویژه فقیرترین بخش های جامعه از آن صدمه خواهند دید. حرکتی که نه برای کارگران، بلکه برای همه مردم ایران هزینه بسیار سنگینی خواهد داشت. ولی مخالفان رژیم بی شک خوشحال خواهند شد. حال چگونه است که از فشار تحریم اقتصادی سازمان ملل به دلیل آنکه زحمت کشان صدمه می بینند نگران می شوند؟ برای تغییر وضعیت اسف بار کنونی راهی جز فشار آوردن بر رژیم وجود ندارد. حال این فشار می تواند از طرف کارگران و کارمندان وارد شود و خواه از طرف جامعه جهانی، یا هردو. در مورد هزینه دادن هم همه می دانند که برای تغییر باید هزینه داد. در سی و دو سال گذشته هزاران نفر جانشان را هزینه کرده اند. در یک سال گذشته برای مبارزه با تقلب در انتخابات و کودتا بیش از صد نفر جان شان را از دست دادند، صد ها نفر دیگر زخمی شدند و هزاران نفر زندانی و شکنجه شده و چندین هزار نفر آواره در کشورهای دیگرشده اند. چرا باید نگران اثرمنفی تحریم اقتصادی که غیر خشونت بار ترین روش فشار وارد آوردن بر نظام مستبد است نگران بود؟ به نظر من هماگونه که اشاره کردم صد سال است، یعنی از زمان انقلاب مشروطیت تاکنون، مردم برای دستیابی به دموکراسی دارند هزینه می دهند. چرا باید معترض باشیم که مردم به دلیل تحریم اقتصادی صدمه می بینند و هزینه می دهند. اگر روش غیر خشونت بار تحریم ها بر روی جمهوری اسلامی فشار می آورد که به خواست مردم توجه کند باید اثرات منفی تحریم را پذیرفت. باید هزینه کسب آزادی سرشکن شود. چرا فقط عده خاصی زندان های دراز مدت بکشند، شکنجه ببینند، کارشان را از دست بدهند و آواره شوند؟ به نظر من هزینه تغییر، کسب آزادی، دمکراسی و پایان دهی به استبداد حکومتی باید میان همه مردم سرشکن بشود. سرشکن شدن هزینه های بیشتر قابل تحمل است. حاکمیت مردم تنها از همین راه ها بدست می آید.

نظر دیگری هم وجود دارد مبنی بر اینکه با تأیید همه این رفتارها از جانب جمهوری اسلامی، حالا با وضعیتی مواجه هستیم که حکومت با هزینه کردن از دارایی مردم قادر است از فشار تحریم ها بر خود بکاهد و به اصطلاح آنها را دور بزند.  در حالیکه مردم وسیله ای برای مقابله با مشکلات ناشی از تحریم ها ندارند. این وضعیت مردم را در موضع تدافعی قرار نمی دهد؟ آیا مردمی که درگیر سختی معیشت هستند قادر خواهند بود در حرکتی چون جنبش سبز که جنبش طبقه متوسط شهری ارزیابی شده است، بازهم فعال باشند؟
 برداشت من عکس برداشت شماست. ببینید؛ تمام تلاش جمهوری اسلامی برای آنست که بتواند طبقه فرودست جامعه  را راضی نگاه دارد و حتی بیشتر از آن. با دادن امتیاز های مالی آنها را اجیر و علیه طبقات میانی جامعه تحریک کند. رژیم به طبقه متوسط کاری ندارد. آنها ازطبقات میانی، شهری، تحصیل کرده و مدرن نفرت دارند. آنها توده های بی سواد وکم دانش و نا آگاه و از نظر دینی متعصب و حاشیه نشین را دوست دارند. آنها اگر می توانستند تمام نخبگان فکری جامعه را از ایران بیرون می کردند. آنها آن دسته از نخبگان را دوست دارند که حلقه به گوش حکومت باشند. برای آنها زانو بزنند. پول پرست و دو رو باشند. طبقات میانی جامعه آزاد زیستن را دوست دارد و حاضر است برای کسب آزادی بخشی از امتیاز های مالی خود را فدا کند. این اصلی جهانشمول است و به ایران محدود نمی شود. از طرف دیگر طبقات میانی و تحصیل کرده جامعه به دلیل آگاهی خود وظیفه اخلاقی پیدا می کند که در برابر زورگوی بایستند. به دانشگاهیان نگاه کنید که چگونه پیشگام مبارزات بوده اند. در تمام جوامع چنین بوده است. تفریبا تمام جنبش های اجتماعی و انقلاب ها با فدا کاری های بخش های میانی و تحصیل کرده جامعه ممکن شده است. بنابراین، چنین فرضی که با محدود شدن امکانات مالی طبقات میانی، آنها دست از مبارزه می کشند درست نیست و با واقعیت ها مطابقت ندارد.

 شما گفتید که حکومت برای راضی نگاه داشتن طبقات فرودست تلاش می کند این آیا به معنای آن است که حکومت نگران طبقات فرودست جامعه است؟
آنها خود بارها گفته اند که اگر مبارزه به کف خیابان برسد، یعنی به ندار ها سرایت کند، کارشان تمام است. به همین دلیل تمام تلاش رژیم این است که با توزیع پول نقد میان ندارها هم آنها را راضی نگهدارد که مبادا کارد به استخوان شان برسد وسر به شورش بدارند.رژیم می خواهداز آنها لشکرجیره خواری بسازد تا در نمایش های خیابانی و برنامه های عبادی – سیاسی رژیم شرکت کنند. مگر در لبنان بدون بدون پرداخت پول، احمدی نژاد می توانست نمایش استقبال از خودش را سازماندهی کند؟ با این کار او فقط خودش را فریفته است. کیست که نداند که او برای استقبال از خودش در لبنان صدها هزار دلار ازپول مردم ایران را هزینه کرده است.  بنابراین رژیم برای ادامه اینگونه عوامفریبی ها چه در داخل و چه د رخارج ایران سخت به پول نیاز دارد. ادامه این تحریم ها دست رژیم را می بندد تا نتواند با باج دهی به طبقه ای، آنها را علیه طبقات دیگر بشوراند. رژیم به دلیل اقتصادی دیگر قادر نیست که سیاست یارانه دهی را به سبک سابق ادامه دهد. بنابراین به سیاست هدفمند کردن یارانه ها، یعنی قطع یارانه های عمومی و پوشش دادن و پرداخت نقدی به بخش های مورد نظر دولت، روی آورده است. بسیاری از سیاست گزاران رژیم نگران این روش اند.زیرا می تواند به تورم گسترده علیه مردم،از جمله همان گروهی که از دولت پول نقددریافت می کنند بیانجامد و به شورش های خود به خودی منجر شود. نتیجه این سیاست افزاش قیمت خواهد بود که پرداخت یارانه را ختثی خواهد کرد. شما می بینید که جمهوری اسلامی تلاش می کند که نفت را در بازار های غیر قانونی و به شیوه قاچاق، یا به برخی خریداران با قیمت های نازل ترو تخفیف های چشم گیری بفروشد، دلیل این کاراین است که جمهوری اسلامی سخت به پول نقد نیاز دارد تا طبقه فرو دست جامعه را که تواسته است از طریق اعتقادات مذهبی شان، بخود وابسته کند، راضی نگاه دارد.رژیم برای فریفتن مردم و ادامه حکومت خود از یک سو به تنش آفرینی جهانی نیازدارد و ازدگرسو مقابله با تحریم و درامد نفت؛این هر دو یک جا به دست نمی آید.

پرسش آخر اینکه آیا توقعی که از تاثیر تحریم ها می رود،به تغییر رفتار حکومت ایران محدود می شود یااحتمالا سقوط آن را نیز در نظر دارد؟تجربه عراق نشان داد که هیچکدام از آنها در اثر تحریم حاصل نشد؛فکر نمی کنید در مورد جمهوری اسلامی نیز تحریم ها بی اثر باشد؟
همانگونه که در بالا اشاره کردم تحریم اقتصادی قرار نیست رژیم جمهوری اسلامی را بیاندازد. حتی در مورد تجربه موفق آفریقای جنوبی نیز تحریم به تنهایی رژیم آپارتاید را از پای در نیاورد. مبارزه مردم عامل تعیین کننده بود. اما ایران 70 میلیونی  عراق بیست میلیونی زمان تحریم نیست. ایران سی و دو سال است که در کشمکش دمکراسی خواهی باقی مانده است. حتی می توان گفت از زمان مشروطیت تا به کنون مردم در پی کسب دمکراسی از پای ننشسته  و از خیابان ها خارج نشده اند. در عراق از جنبش سبزخبری نبود. از شکاف عمیق درون حکومت خبری نبود و بر خلاف ایران نخست وزیر و رئیس جمهور و وزا و وکلای سابق و سازندگان جمهوری اسلامی در برابر باند جدید حکومت قرار نگرفته بودند. در عراق تجربه و اگاهی مردم برای پی گیری از حق و حقوق خود بسیارضعیف بود. حکومت عراق بر قشر باریکی ازتکنوکرات ها و بوروکرات ها و نظامیان شکل گرفته بود و به توده ها و طبقات فرو دست جامعه که از تحریم اقتصادی بشدت صدمه می دید کاری نداشت. رژیم عراق آنقدر نفت می فروخت که هزینه این قشر را تأمین کند. در ایران پایگاه اصلی رژیم طبقات فرو دست، متعصبان مذهبی و همراه شعارهای دفاع از مستضعفان است.  تمام امید رژیم این است که این بخش از جامعه را راضی نگهدارد. اگرپول نفت به اندازه کافی به رژیم نرسد قادر نخواهد که این بخش از جامعه که از نظر اقصادی بسیار شکننده است را نگهدارد. با فروکش کردن درآمد نفت رژیم نا چار خواهند شد که به خواست مردم تن بدهند.توجه داشته باشید که رژیم حتی حوزه های علمیه را هم که به طور سنتی به کمک های مالی مردم تکیه داشتندبه خود وابسته کرده است.با نرسیدن پول به آخوندهای حکومتی و نهادهای مواجب بگیر دولت،نارضایتی در میان آنها نیز گسترش خواهد یافت؛این ویژگی ها در عراق نبوده است.




 مهدی سامع

 وقتی احمدی نژاد در توصیف قیام مردم ایران مرزهای وقاحت را در نوردید و جنبش مردم را «خس و خاشاک» نامید، به نظر می رسید که خامنه ای این رکورد شکنی را به گماشته اش روا داشته و ترجیح می دهد با «فتنه» نامیدن خیزش مردم در سکوی دوم قرار گیرد. اما سخنان «مقام معظم» و «مرجع» خود خوانده در قم نشان داد که آن تصور و ارزیابی اشتباه بوده و ولی فقیه منتظر زمان مناسب برای غلبه بر رکورد شکنی گماشته اش بوده تا ثابت کند که کرسی اول به طور انحصاری در اختیار او باید باشد. خامنه ای در پایگاه آیات عظام و حجج اسلام کارت برنده خود را بر زمین زد و جنبش میلیونی مردم را «میکروب» نامید و به اراذل و اوباش تحت امرش پیام روشنی داد تا هیچ تردیدی باقی نماند که در ولایت ظلم و جور و در رکورد داری وقاحت صاحب بلامنازع مدال طلا شخص ولی فقیه است.
خامنه ای برای این قدرت نمایی، آگاهانه و به دو دلیل شهر قم را انتخاب کرد.
اول این که به همه آیات عظام و حوزه های مذهبی بفهماند که این شهر به شرطی می تواند نقش «واتیکان جهان اسلام» را بازی کند که خود را در چارچوب اُم القُرای جهان اسلام و زیر سیطره ولایت خامنه ای و تحت کنترل دربار ولی فقیه تعریف کند. هر کسی که در این کانون «شریعت سازی» نقشی بازی می کند، تنها پس از عبور از پل ولایت می تواند سهمی از وجوهات شرعیه ولی فقیه نصیب اش شود و در غیر این صورت به حساب اش با اُمت همیشه در صحنه و به وسیله خنجر و چماق رسیدگی می شود. آقایان صانعی و دستغیب به شکل خشونت آمیز از سهمیه بندی ولی فقیه برخوردار شده اند. این سهمیه بندی البته فقط به شهر قم محدود نمی شود. سراسر ایران، عراق، لبنان، افغانستان، فلسطین و حتی اروپا و آمریکا در حوزه بذل و بخشش یا شمشیر و خنجر ولی فقیه قرار دارند. سهم مردم و آزادیخواهان ایران گلوله، زندان، شلاق، کهریزک، طناب دار و البته فقر و فلاکت است. برای آقای رفسنجانی تهدید به از دست دادن موقعیت سیاسی اقتصادی در نظر گرفته شده است. چماق دستگیری سهم آقایان موسوی و کروبی است. مُنقدان محافظه کارِ گماشته دربار هم به فراخور اوضاع و احوال بی نصیب نمی مانند. در مقابل به شیفتگان ولی فقیه، مریدان مرجع خود خوانده و همه کسانی که تسلیم شرایط خامنه ای شوند با بذل و بخشش بی حساب و کتاب خوش آمد گفته می شود. در این رابطه هیچ حد و مرزی هم وجود ندارد. آقایان سید حسن نصرالله و نوری المالکی بیشتر دریافت می کنند، چون وظیفه آنها مستلزم پرداخت هزینه بیشتری است و برای آن خانمها و آقایانی که با عنوان محقق و کارشناس در یک سمینار تبلیغاتی برای یک کوتوله سیاسی ابراز احساسات می کنند، پذیرایی کامل چند روزه اختصاص داده می شود. خامنه ای با تهدید و تطمیع به آن دسته از سرکردگان حوزه های مذهبی قم که به بهانه بی طرفی ولایت او را به حساب نمی آورند هشدار می دهد که سرنوشت حوزه و ولایت به هم گره خورده است.
دلیل دوم برای رکورد شکنی و قدرتنمایی در قم، انتقام گرفتن از انبوه مردمی است که در مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری فریاد مرگ بر دیکتاتور سر دادند. خامنه ای که روز 23 خرداد سال قبل نتوانست اتوریته اش را به رقبا بقبولاند و شمشیر کشی او در روز 29 خرداد سال قبل با قیام 30 خرداد پاسخ داده شد، به دنبال فرصتی بود تا جنبش بیشماران را «میکروب» بنامد تا در این نبرد سرنوشت ساز هر کس وضع خود را روشن کند. هرچند آیت الله منتظری اکنون زنده نیست، اما در مورد دیدگاههای او علیه ولایت و مرجعیت خامنه ای در حوزه های قم به طور علنی بحث صورت می گیرد. این برای یک حاکم ظالم غیر قابل قبول است که عده ای در سایه ولایت اش آرمیده باشند و  مثل موریانه پایه های حاکمیت را سست کنند. طی سال گذشته ولی فقیه نظام با هر کوششی برای خدایی کردن جایگاه خود بیشتر زمینی شد. عکسهایش لگدکوب زنان و مردانی شد که برای آزادی دست به قیام زدند. فتوای خامنه ای در مورد جایگاه ولی فقیه و التزام به آن به سخره گرفته شد و آبی برای ولی فقیه گرم نکرد. تضاد در درون هرم قدرت و ثروت روز به روز تشدید شد. برای خامنه ای راهی جز ادامه سیاست بی دنده و ترمز باقی نمانده است. قبل از رفتن خامنه ای به قم یکی از مزدوران اش استقبال از خامنه ای را همچون استقبال از امام زمان دانست و ابوجهل زمان و یک دایناسور شُهره عام و خاص فرمود که «بزرگی تمامی نعمتهای خداوند در قبال ولایت فقیه در حکم صفر است». برای درک این دُرفشانی مصباح یزدی نیاز به دانش مذهبی زیادی نیست. همه ما در کتابهای درسی خوانده ایم که بر اساس اعتقادات مسلمانان همه هستی و منجله ظهور محمد بن عبدالله به عنوان آخرین فرستاده خدا و نزول قران به عنوان کتاب آسمانی از نعمتهای بزرگ خدا است. اکنون مصباح یزدی زبان گویای ولی فقیه می شود و در یک اظهار نظر بی دنده و ترمز جایگاهی برای خامنه ای تعریف می کند که حتی رسول خدا و کتاب آسمانی که این هر دو بر اساس اعتقاد مسلمانان از مهمترین نعمتهای خدا است، در مقابل آن صفر است. این حرف خامنه ای از زبان مصباح یزدی هست. این پیام ولی فقیه به همه طرفهای مورد خطاب است.
آن گروه از نظریه پردازان اسلامی که در مقابل یک رویا پردازی سلمان رشدی یقه دراندند و کف بر دهان دست به شورش زدند و حکم جبارانه خمینی را تائید کردند، لابُد نمی دانستند که روزی حاکم اُم القُرا خود را چنان نعمتی می داند که همه نعمتهای دیگر خدا در مقابل اش صفر است.
اگر این دو دلیل واقعی باشد که هست، می توان نتیجه گرفت که هدف سفر خامنه ای به قم نه حل و فصل اختلافات داخل آخوندهای شریک در قدرت است و نه تثبیت مرجعیت خود و یا گرفتن مجوز مرجعیت برای ولیعهداش. حرفهای خامنه ای بسیار صریح و روشن است. او می خواهد همه درک کنند که «آش کشگ» دربار است. اگر بخورند ریش و سبیل اشان چرب می شود و اگر نخورند ریشه کن می شوند.
مردم اما حرف خود را دارند و حکومت دینی و ولایت فقیه را بر نمی تابند و اشتباه محاسبه ولی فقیه در این است که فکر می کند می تواند با زور و زر ولایتش را واکسینه کند. طی یک سال گذشته ولی فقیه به جز سرکوب ددمنشانه هیچ کار دیگری نکرده است. همه چالشهای ولایتش به جای خود باقی مانده و مسیر تشدید روزافزون را طی می کند. لاف و گزاف و توپ و تشر  خامنه ای، واکسن مناسبی برای روزهای سیاهی که رژیم در پیش دارد، نیست.




تکذیب ها درست نبود

افشای دخالت رهبر در انتخاب احمدی نژاد

همزمان با سخنان یک عضو نزدیک به بیت رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه آیت الله خامنه ای از همه موارد رخ داده در نظام خبر دارد، رییس فراکسیون روحانیون مجلس از حمایت ائمه جمعه از احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری خبر داد.
محمد‌تقی رهبر نماینده اصفهان، رییس فراکسیون روحانیون مجلس هشتم  گفته است: "در روزهای پیش از انتخابات دهم هم چهره‌های اصول‌گرا و حتی نماینده‌های ولی‌فقیه و ائمه‌جمعه در شهرهای مختلف به حمایت از احمدی‌نژاد پرداختند. مردم با توجه به این حمایت‌ها و شعارهای او که همه ریشه در اصولگرایی داشت، بار دیگر به او رای دادند تا بتواند با عمل به بایدها و نبایدهای اصولگرایی، انتظارات اصول‌گرایان را برآورده کند."
وی همچنین با اعلام اصول گرا بودن احمدی نژاد و برخاستن وی از این جریان گفت: "احمدی‌نژاد در سال ۸۴ رسما به عنوان کاندیدای اصول‌گرایان وارد کارزار انتخابات نهمین دوره ریاست‌جمهوری شد.  احمدی‌نژاد با حمایت اصول‌گرایان توانست خود را در راس دولت ببیند و اینکه عده‌ای از دولتی‌ها او را منتخب اصول‌گرایی نمی‌دانند، نمی‌تواند در دایره انصاف جایی داشته باشد."
نکته حائز اهمیت در سخنان حجت الاسلام رهبر آن است که وی به طور رسمی خبر از حمایت "نمایندگان ولی فقیه و ائمه جمعه" از احمدی نژاد داده و این "حمایت"ها را دلیل پیروزی وی در انتخابات دانسته است.
پیش از این برخی از معترضان به نتیجه انتخابات، بر حمایت های پیدا و پنهان تریبون های رسمی از احمدی نژاد اعتراض کرده و آن را از جمله دلایل تخلف در انتخابات دانسته بودند؛ مساله ای که همواره با تکذیب نهادهای مسوول همراه بود.
این در حالی است که سایت "مرکزخبر حوزه" هم سخنان آیت الله مروی، معاون ارتباطات حوزوي دفتر رهبر جمهوری اسلامی را منعکس کرده است. مروی می گوید: "اينكه گفته مي شود، فلان قضيه اتفاق افتاد و رهبري خبر نداشتند يا به ايشان نگفتند و در جريان نبودند، كذب محض است، زيرا معظم له نسبت به همه موضوعات و مباحث اطلاع و اشراف كامل دارند."
ایت الله مروی در بخش دیگری از سخنان خود اضافه می کند: "معظم له، به رفت و آمدهايي كه وجود دارد كاملاً نظارت دارند و از هرچه در مجموعه ايشان مي گذرد مطلع هستند. ايشان رهبر اين نظام و انقلاب هستند، نبايد توقع داشت كه از منظر و زواياي كوچكي كه ما به قضايا نگاه مي كنيم نگاه كنند و تصميم بگيرند، خير، نگاه رهبري، نگاه وسيعي است، محدود و جناحي نيست."
در زمان انتخابات ریاست جمهوری، غلامحسین الهام عضو حقوقدان شورای نگهبان خلاف نص صریح قانون به نفع احمدی نژاد سخنرانی کرد و برخی از فقهای شورای نگهبان – که منصوب رهبر جمهوری اسلامی هستند – نیز صراحتا وارد میدان انتخابات شده و از احمدی نژاد حمات کرده بودند. ضمن اینکه سه کاندیدای دیگر و طرفدارانشان معتقد بودند صدا و سیما، که تعیین رئیس آن نیز برعهده رهبر است، به طور یک طرفه در اختیار احمدی نژاد است.
پیش از این رضا تقوی، رییس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه  خطاب به احمدی نژاد گفته بود: "سیاست‌های ما در راستای حمایت از دولت شماست. زیرا رهبری در این سال‌ها بیشترین حمایت‌ها را از دولت شما داشته‌اند و برخی مواقع نیز دلایل این حمایت را بیان کرده‌اند."
پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال گذشته، بسیار از اصلاح طلبان از سلامت انتخابات ابراز نگرانی کرده بودند. حمایت های مسوولان نظامی و روحانی از احمدی نژاد و اعتراف آنان به تلاش برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، از جمله علل این نگرانی ها بود.
از طرف دیگر، گزارش کمیته صیانت از آرای ستاد موسوی، که پس از انتخابات منتشر شد، به حمایت ها و دخالت های مسوولان نظامی – مملکتی در روند انتخابات اشاره و آن را از نشانه های تقلب و تخلف در انتخابات دانسته و خواستار ابطال آن شده بود. مساله ای که با قاطعیت از سوی شورای نگهبان رد شده بود. بیت رهبر هم از قول وی اعلام کرد آیت الله خامنه ای نظری به هیچ یک از نامزدها ندارد.
برخی ازحامیان موسوی پس از انتخابات اعلام کردند که با توجه به تحلیل نهادهای نظامی ،امنیتی از انتخابات – که در سخنرانی سردار مشفق به صراحت بیان شده بود –این نهادها عزم خودرا جزم کرده بودند که به هر شکل ممکن و برای حفظ نظام، احمدی نژاد پیروز این انتخابات معرفی شود. پیش از انتخابات، آیت الله سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه نیز اعلام کرده بود که در صورت شکست احمدی نژاد در انتخابات، دستاوردهای نظام زیر سئوال خواهد رفت.
اکنون با سخنانی که هر روز از تریبون های رسمی شنیده می شود، پرده های انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته – که اعلام نتایج آن با اعتراضات مردمی همراه بود – به تدریج بالاتر می رود.




فتنه فرانسوی

در راستای اینکه براساس گفته وب سایت های خودی مخالفان سارکوزی دارند فرانسه را می ترکانند، و مخالفان انگلیسی هم بزودی علیه دولت انگلیس تظاهرات خواهند کرد و احتمالا تظاهرکنندگان آلمانی هم ایکی ثانیه بعد می زنند همه چیز را به هم و ممکن است این راهها هم به رم ختم بشود، منتهی فعلا هیچ راهی چه برای چاوز و چه برای دیگران به قم ختم نخواهد شد. و با عنایت به اینکه رهبری رفته به قم و کنگر خورده و لنگر انداخته و تا یک انگشتی به کوزه عسل مراجع تقلید نزند، از آنجا با توپ و تانک و فیروزآبادی هم تکان نمی خورد، تا اطلاع ثانوی وبازگشت آرامش به شهر خون وم قیام و سوهان عسلی و لاستیک و شکر، به پرسشهای زیر پاسخ داده و اگر دوست نداشتید خودتان پرسشهایی طراحی کنید، و به مال خودتان جواب بدهید، فقط مهم این است که به یک چیزی جواب بدهید.

سووال اول: این جمله را کامل کنید؛ محسنی اژه ای گفت "تروریست ها در کشورهای غربی آزادانه در حال فعالیت هستند."
گزینه اول: تروریست ها در کشورهای غربی آزادانه در حال فعالیت هستند، ولی بزودی به وطن برمی گردند و همدیگر را می بینیم.
گزینه دوم: تروریست ها در کشورهای غربی آزادانه در حال فعالیت هستند، ولی ممکن است تا چند ماه دیگر کارشان طول بکشد و ما دلمان برایشان تنگ بشود.
گزینه سوم: تروریست ها در کشورهای غربی آزادانه در حال فعالیت هستند و ما هیچ نگرانی نداریم که مشکلی برای همکارانمان ایجاد شود.
گزینه چهارم: تروریست ها در کشورهای غربی آزادانه در حال فعالیت هستند و ما هم بزودی می رویم پیش شان که دور هم باشیم.

سووال دوم: در فرانسه میلیونها نفر علیه دولت تظاهرات کردند و همه جا را به هم ریختند و صد پلیس زخمی شدند، در ایران میلیونها نفر به تظاهرات مسالمت آمیز علیه دولت پرداختند و صد نفر از مردم کشته شدند. اصلا برای چی چه فرقی می کنند؟
گزینه اول: در فرانسه پلیس می گوید شعار بدهید، ولی مردم ماشین آتش می زنند.
گزینه دوم: در ایران مردم به هم می گویند شعار ندهید، ولی پلیس ماشین آتش می زند.
گزینه سوم: در ایران مردم حقوق شان را می خواهند در نتیجه کشته می شوند، در فرانسه مردم اضافه حقوق شان را می خواهند، در نتیجه پلیس زخمی می شود.
گزینه چهارم: در فرانسه پلیس تظاهرکنندگان را دستگیر و آزاد می کند، در ایران پلیس تظاهر کنندگان و فامیل و همسایه های شان را دستگیر و روزنامه نگاران را در خانه شان به اتهام شرکت در تظاهرات دستگیر می کند.

سووال سوم: چرا آیت الله مصباح گفت "نعمت وجود آیت الله خامنه ای از مجموع تمام نعمات جهان برتر است."
گزینه اول: چون اگر از نعمت خامنه ای برخوردار باشیم، تجارت شکر می کنیم و پولدار می شویم و هر نعمتی در جهان است می خریم.
گزینه دوم: چون اگر مثل آیت الله یزدی از نعمت آیت الله خامنه ای برخوردار باشیم، تجارت لاستیک می کنیم و پولدار می شویم و با پول آن همه نعمت های جهان را می خریم.
گزینه سوم: چون اگر مثل احمدی نژاد از نعمت خامنه ای برخوردار باشیم، می رویم نیویورک و خارج را می بینیم و از همه نعمت های جهان برخوردار می شویم.
گزینه چهارم: چون اگر نعمت وجود خامنه ای باشد، دیگر نمی توانیم از نعمت هایی مثل نفس کشیدن، زندگی کردن، آزاد بودن و چیزهای دیگر برخوردار شویم، پس از همه مهم تر است.

سووال چهارم: با توجه به اینکه جلالی نماینده مجلس گفت که "رفتار دولت سارکوزی در شان مردم فرانسه نیست." و بروجردی آن یکی نماینده مجلس گفت " پیروی از سیاست های آمریکا اروپا را متضرر می کند." کلا اگر نمایندگان مجلس ما نباشند که مصالح اروپا و فرانسه را تشخیص بدهند، چه اتفاقی می افتد؟
گزینه اول: بدبخت می شوند.
گزینه دوم: بیچاره می شوند.
گزینه سوم: هیچی از آنها باقی نمی ماند.
گزینه چهارم: به چنان فلاکتی می افتند که می شوند شبیه مملکت خودمان.

سووال پنجم: چرا کلهر گفته است "هر حکومتی که سانسور را راهبرد قرار بدهد، احمق است."
گزینه اول: به شناخت دقیق از خودش و حکومت دست پیدا کرده.
گزینه دوم: فکر می کند مشاور رئیس جمهور سوئد است.
گزینه سوم: دلش می خواهد به دولت فحش بدهد، ولی نه مستقیم.
گزینه چهارم: حرفهایی که مردم توی حمام با خودشان می زنند، در مصاحبه می گوید.

سووال ششم: آیت الله خامنه ای گفت "جامعه مدرسین خاستگاه مراجع محترم است." این را چه زمانی فهمید؟
گزینه اول: از زمانی که مراجع محترم با او مخالفت کردند.
گزینه دوم: اگر محترم نبودند که با دولت مخالفت نمی کردند.
گزینه سوم: چون خودش خاستگاهش جامعه مدرسین نیست.
گزینه چهارم: معمولا قبل از اینکه فحاشی کند، جملات اینطوری می گوید.

سووال هفتم: با توجه به اینکه سردار وحیدی گفت "اس 300 بومی بزودی تولید می کنیم." چه نتیجه ای می گیریم؟
گزینه اول: پوتین موشک های اس 300 را ملاخور کرد و دو تا لیوان آب هم روش.
گزینه دوم: چاوز موشک ها را از پوتین و تراکتور را از ایران گرفت و نرفت قم.
گزینه سوم: پولش را ما می دهیم، چاوز سر سبیل احمدی نژاد با دست پوتین نقاره می زند.
گزینه چهارم: پوتین گفته بود "تمام ویژگیهای مسیح را در آیت الله خامنه ای دیدم" مسیح هم که موشک لازم  نداشت.

سووال هشتم: با توجه به اینکه ایران پول نیروگاه بوشهر را به روسیه داده ولی هنوز بعد از ده سال خبری از سوخت هسته ای نیست، اگر سردار وحیدی که گفته است "هم اکنون در حال طی کردن مراحل حقوقی دریافت غرامت از روسیه هستیم." احتمالا این غرامت را چه زمانی خواهد گرفت؟
گزینه اول: هنگام عبور ستاره هالی در دفعه بعد.
گزینه دوم: همزمان با پایان یخبندان سوم زمین شناسی.
گزینه سوم: وقتی بعد از تغییر شکل کره زمین همه به مریخ رفتیم.
گزینه چهارم: 1235 سال بعد.

سووال نهم: سفر چاوز به قم به دلیل برنامه های پیش بینی نشده لغو شد. این دلیل پیش بینی نشده چه بود؟
گزینه اول: پیش بینی شده بود در خیابان چهارمردان سالسا برقصد، ولی دامنش آماده نبود.
گزینه دوم: قرار بود در قم ختنه کند، ولی درمانگاه تعطیل بود.
گزینه سوم: آقا تو خانه مراجع نمی رفت، چاوز هم بشکلی پیش بینی شده قرار بود به دمبش بسته شود.
گزینه چهارم: روم سیاه، مسجد که جای چاوزیدن نیست.

سووال دهم: کلهر گفت "چرا الاغ سواری زنان حرام نشده؟ الآن فرق پالان الاغ با زین دوچرخه چیست؟"
گزینه اول: چون الاغ خودی است و محرم تلقی می شود.
گزینه دوم: چون دوچرخه نظر بد دارد.
گزینه سوم: چون پالان یک ذخیره فرهنگی است، اما زین یک جایگاه استکباری است.
گزینه چهارم: چون الاغ با ساختار حکومت سازگارتر است.





بولتن خبری، سیاسی روزانه رادیو راه کارگر: شنبه 1 آبان 1389 برابر 23 اکتبر 2010

◄ اخبار روز
◄ گفتار سیاسی: جنبش کارگری فرانسه تداوم می یابد:جنگ گریلایی اجتماعی، مسالمت آمیز و مداوم. از: روبن مارکاریان
◄ گفتگو با یاسمین میظر در باره پیامدهای برنامه های ریاضت کشی اقتصادی در وضعیت مزد و حقوق بگیران در انگلیس
















قدرداني از اتحاديه هاي كارگري به خاطر حمايت از كارگران زنداني

<!---text begin ----->
wahed.jpg
سندیکای كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه از زمان بازگشايي در سال 1384 با دستگیریهای متعددي روبرو بوده است كه در این راستا برای آزادی فعالینش فعالیتهای بسیاری انجام داده است.
در کنگره امسال آی تی اف در کشور مکزیک قطعنامه ای به پیشنهاد سندیکا ي كارگران شركت واحد به تصویب رسید که ترجمه غیر ضروری این متن بر روی بعضی از سایتها موجود میباشد. موارد بسیار مهمی در این قطعنامه ذکر شده که آزادی بی قید و شرط تمامی کارگران زندانی سندیکاي كارگران شركت واحد یکی از موارد آن است.
فدراسیون جهانی كارگران حمل ونقل (آی تی اف) در جهت عملی کردن آزادی هر چه سریعتر آقایان مددی، شهابی، اسالو و ديگر كارگران زنداني از اعضایش خواست که تمامی اعضای زندانی سندیکاي كارگران شركت واحد را به عضویت افتخاری نهاد خودشان در آورند که تا به امروز چند اتحادیه اروپایي و آسیایي این کار را انجام داده‌اند.
سندیکاي كارگران شركت واحد از تمامی تلاشهای آی تی اف و اعضایش برای آزادی زندانیان کارگری تشکر میکند و ما نيز همگام با آنها در اینجا اعلام میکنیم هر زندانی کارگری که بخاطر بهتر شدن زندگی کارگران در زندان باشد مورد حمايت دائمي سندیکاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه میباشد و یکبار دیگر از وکلایي که وکالت فعالین کارگری را بعهده میگیرند تشکر میکنیم. خانواده و همکاران زندانیان رنج بسیاری کشیده‌اند و ما امیدواریم با کمک بیشتر، مشکلات آن‌ها را کم کنیم و میگوییم برای بهتر شدن زندگی تمامی زحمتکشان ایران چاره‌ای جز ادامه قويتر و پيگيرانه تر فعاليتهاي كارگري خود نداريم و براي دست يابي به حقوق مسلم خود و بدست آوردن زندگي شرافتمندانه تلاش مي كنيم.

با اميد به گسترش صلح و عدالت در همه جهان
سندیکاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه
مهر ماه 1389



نیویورک تایمز: رئیس دفتر کرزای از ایران پول می‌گیرد


به گزارش روزنامه "نیویورک تایمز"، شماره شنبه شب (۲۳ اکتبر / اول آبان)،  عمر داودزی، رئیس دفتر رئیس جمهور افغانستان به طور مرتب از ایران پول دریافت کرده است. این روزنامه با استناد به قول دیپلمات‌های غربی و افغانی می‌نویسد، ایران می‌کوشد نفوذ خود را در افغانستان گسترش دهد. طبق گزارش این روزنامه، پول‌های پرداختی توسط ایران به صندوقی مخفی واریز می‌شود که کرزای و داودزی به کمک آن سعی در جلب وفاداری نمایندگان مجلس، رؤسای قبایل و نمایندگان طالبان می‌کنند. "نیویورک تایمز" می‌نویسد، نه کرزای و داودزی و نه سفیر ایران در افغانستان، فداحسین مالکی، حاضر به موضع‌گیری درباره این موضوع نشده‌اند.


نقش ایران و سوریه در عراق از زبان اسناد محرمانه

 اسناد محرمانه انتشار یافته توسط "ویکی‌لیکس" بر نقش کشورهای همسایه عراق در جنگ این کشور هم نور می‌افکند: تروریست‌ها مرزی نمی‌شناخته‌‌اند؛ از سوریه تروریست و از ایران اسلحه به عراق وارد می‌شده است.
مرز شلمچه، 
میان ایران و عراقدر اسناد محرمانه نظامی در مورد جنگ عراق که به تازگی توسط سایت اینترنتی "ویکی‌لیکس" انتشار یافت، از چند کشور همسایه عراق به عنوان کشورهای مشکل‌آفرین حین جنگ نام برده شده ‌است. در آن میان ایران و سوریه جایگاهی خاص دارند.

«عاملان انتحاری با لهجه سوری»

آمریکا بویژه در دوره ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش به شدت به سوریه و رئیس جمهور آن، بشار اسد، حمله می‌کرد و رژیم سوریه را متهم می‌کرد که از تروریسم در عراق و تمام منطقه خاورمیانه حمایت می‌کند. اینک اسناد محرمانه منتشر شده نشان می‌دهند که ارتش آمریکا شواهدی در دست داشته دال بر اینکه برخی عملیات تروریستی توسط سوری‌تبارها صورت می‌گرفته است.
 "اشپیگل آن‌لاین"، سایت اینترنتی متعلق به هفته‌نامه آلمانی "اشپیگل"، از چند مورد پروتکل یاد می‌کند که می‌توانند نشانگر دست داشتن سوری‌ها در برخی عملیات انتحاری در عراق باشند. برای نمونه، در اول ماه مه ۲۰۰۹ ماموران پلیس عراق به مردی در برابر مسجد صحرا در شهر کرکوک، واقع در شمال عراق، مشکوک می‌شوند، چون پیراهن‌اش به درستی بر تنش ننشسته، بلکه باد کرده بوده است. پلیس این مرد را بازرسی می‌کند و بمبی را که به خود بسته بوده می‌یابد. در پروتکل آمده که این مرد مواد مخدر زیادی مصرف کرده بوده و به لهجه سوری سخن می‌گفته است.
 در چند سند محرمانه به دست داشتن احتمالی سوریه در عملیات ترور انتحاری در عراق اشاره شده است. همچنین سخن از کمک‌های آموزشی و مالی سوریه به تروریست‌هاست. البته در مورد این داده‌ها هنوز تحقیقی صورت نگرفته است. این گونه اسناد پروتکل‌هایی هستند که توسط سربازان آمریکایی نوشته شده‌اند؛ سربازانی که لزوما پیشینه و پیش‌زمینه فکری آنان روشن نیست.
 در اکتبر ۲۰۰۸ هواپیماهای آمریکایی اهدافی را در خاک سوریه مورد حمله قرار دادند. مسئولان آمریکایی گفتند که در پی تروریستی هستند که سرکرده گروه واردکننده‌ی تروریست‌های انتحاری به عراق است. سوریه در آن هنگام اعتراض کرد، اما کارشناسان مسائل منطقه تصدیق می‌کنند که تروریست‌های القاعده برای سال‌ها توانسته‌اند بدون ایجاد مانع از سوی ماموران امنیتی سوری، پس از انجام عملیات تروریستی در عراق از مرز سوریه بگذرند و در خاک این کشور پنهان شوند.
اردن، مأوای وابستگان رژیم سابق عراق

صحنه پس از 
وقوع سوء قصدی انتحاری در ۸ اوت ۲۰۱۰ در بصرهکشور دیگری که از آن به عنوان همسایه‌ی مشکل‌‌زا در اسناد محرمانه نام برده شده، اردن است. نام اردن به عنوان کشوری آمده که محل اقامت محبوب خانواده و وابستگان رژیم صدام حسین دیکتاتور سرنگون شده عراق است.
 "اشپیگل آن‌لاین" می‌نویسد، طیق اسناد محرمانه، ستیزه‌گران به کمک چنین تبعیدی‌هایی به طور غیرقانونی موشک‌های ضدهوایی، اسلحه و مهمات از اردن به عراق وارد می‌کرده‌اند.

واردات اسلحه به عراق از طریق ایران

به گزارش "اشپیگل آن‌لاین"، بسیاری از اسناد محرمانه انتشاریافته در مورد جنگ عراق راجع به ایران است. در اسناد آمده است، از طریق ایران نیز، از جمله از راه آبی، اسلحه وارد عراق می‌شده است. اسناد نشان می‌دهند، نیروهای ارتش آمریکا مرز عراق و ایران را با سوء ظن خاصی زیر نظر داشته‌اند.
 در یکی از گزارش‌ها نسبت به قایقی هشدار داده شده که در روز اول فوریه ۲۰۰۷ در بصره پهلو گرفته بوده است. قایق از ایران می‌آمده و به طور رسمی حامل مرغ و تخم مرغ بوده، اما نیروهای امنیتی وزارت دفاع عراق اطلاع داده‌اند که میان تخم مرغ‌ها و مرغ‌ها ۸۰ موشک کاتیوشا مخفی بوده است.
 پروتکلی دیگر حاکی از آن است که در روز ۱۷ آوریل ۲۰۰۸ در مرز ایران و عراق میان قاچاقچیان و نیروهای امنیتی عراقی تیراندازی صورت گرفته است. طبق پروتکل، عراقی‌ها اسلحه‌فروش‌ها را بیرون می‌رانند و آنها به طرف ایران می‌گریزند و بار سنگین خود را که بر پشت الاغ حمل می‌شده بر جای می‌گذارند. الاغ‌ها ۱۶۳ مین ضدتانک را حمل می‌کرده‌اند.
 همچنین طبق یکی از گزارش‌ها، "ارتش شیعی مهدی" در روز ۱۳ اکتبر ۲۰۰۶ تعداد زیادی موشک کاتیوشا، به بهای هر عدد ۵۰۰ دلار، از ایران خریده و آنها را در یکی از مساجد شهر بصره انبار کرده است. طبق این گزارش، این موشک‌ها سپس به پایگاه‌های مختلفی در شهر بصره منتقل شده‌اند. کمی پس از آن "ارتش مهدی" به مردم بصره هشدار داده است که اگر انگلیسی‌ها شهر را ترک نکنند، دست به انجام عملیات خواهد زد.
 به نوشته "اشپیگل آن‌لاین"، در اسنادی که منتشر شده، اینجا و آنجا به ارتباط با ایران اشاره شده است. اسناد حاکی از آن‌اند که آمریکا در پی دست یافتن به شواهد حمایت ایران از شبه‌نظامیان شیعی در عراق بوده است. پروتکل‌های محرمانه نشان می‌دهند که از طریق ایران اسلحه به عراق وارد می‌شده است. "اشپیگل آن‌لاین می‌نویسد، اما این اسناد یک چیز را به دست نمی‌دهند و آن هم مدرکی است دال بر اینکه دولت ایران به طور متمرکز هدایتگر فروش اسلحه است.


شیرین عبادی :ريتم زندگی ام بسيار سريع تر شده است


ميهمان اين هفته برنامه صدای ديگر خانم شيرين عبادی است که در حاشيه گردهمايی های فوروم ۲۰۰۰ در پراگ به ديدن او رفتيم.
خانم عبادی در آغاز اين گفت و گو می گويد بين شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل و شيرين عبادی ديگر تفاوتی نيست: «من قبلاً هم سخنرانی می کردم. مقاله می نوشتم. کتاب می نوشتم. از موکلانم دفاع می کردم. الان هم همان کارها را دارم می کنم. منتها ريتم زندگی ام بسيار سريع تر شده است. می توانم بگويم کار من شايد ده برابر شده است. بعد از اينکه اين جايزه را بردم، دو کتاب چاپ کردم. يکی خاطراتم است که اولين بار در آمريکا چاپ شد و سپس به ۲۷ زبان ترجمه شد. کتاب ديگر به نام قفس طلايی که اولين بار به ايتاليايی چاپ شد و سپس به زبان های ديگری ترجمه و چاپ شد و چاپ انگليسی آن هم تا يک ماه ديگر به بازار می آيد.»
خانم عبادی می گويد کتاب ديگری درباره تاثير انقلاب ايران بر کشورهای ديگر خاورميانه را در دست نوشتن دارد.
شيرين عبادی می گويد به شهرهای مختلف جهان سفر می کند و در سمينارهای گوناگون شرکت می کند و درباره وضعيت مردم ايران اطلاع رسانی می کند.
وی اين شيوه کار را مناسب سن و سال خود نمی داند. اما خود را ناگزير می داند: «اين وظيفه من است. تا زمانی که يک خبرنگار در زندان است، تا زمانی که يک زندانی سياسی در ايران است، تا زمانی که کسی در ايران به دليل نبود آزادی بيان در زندان است، من بايد سفر کنم و دائماً از اين شهر به آن شهر و از اين سمينار به آن سمينار و از اين کنفرانس خبری به آن کنفرانس بروم و بگويم که در ايران چه اتفاقی افتاده.»

رادیو فردا: در سفرهايتان قاعدتاً ملاقات هايی هم با افراد متتفذ داشتيد. از اين ملاقات ها بگوييد. بيشترين تاثير را روی چه افرادی می گذاريد؟ 
شیرین عبادی: «من چون سياستمدار نيستم و ليدر حزب نيستم و فقط يک مدافع حقوق بشر هستم به هيچ وجه علاقه ای به صحبت با افراد در قدرت ندارم. بيشترين علاقه من صحبت با مطبوعات است و تشکيل کنفرانس های خبری و صحبت با همتايان بين المللی و ان جی او ها و از اين طريق به مردم کشورها آگاهی می دهم که آنها در مورد تصميم گيری سياستمداران شان در ايران موثر واقع شوند.
 به عنوان مثال وقتی لولا که مدافع کارگران بود به ايران آمد، مردم برزيل بايد بدانند که در همان زمان آقای اسانلو رئيس اتحاديه اتوبوسرانی شهری تهران سالهاست در زندان است. بايد بدانند که تعدادی از کارگران ما صرفاً به جرم اعتراض به اين که ما دستمزدمان کافی نيست در زندان رفته اند. بايستی رئيس جمهورشان را به چالش بکشند که شما که داعيه طرفداری از حقوق کارگر را داريد چرا وقتی به ايران می رويد، سری به خانواده اسانلو نمی زنيد. چرا با کارگران زندانی صحبت نمی کنيد. آيا کارگر فقط در برزيل محبوب است؟
من با مردم کار دارم نه دولتمردان. من هميشه به خبرنگاران می گويم دوستان خوب مدافعان حقوق بشر. بدون کمک آنها نمی توانيم صدای خود را به مردم برسانيم.»
خانم عبادی که از زمان برگزاری انتخابات سال ۸۸ به ايران باز نگشته است، می گويد وقتی يک روز قبل از انتخابات ايران برای شرکت در يک سمينار به اسپانيا عزيمت کرد، يک ساک کوچک همراهش بود و قصد داشت پس از پايان سمينار سه روزه به ايران بازگردد: «هرگز فکر نمی کردم اين شرايط پيش بيايد. يک شب قبل از انتخابات چه کسی فکر می کرد که حتی آقای حجاريان را با صندلی چرخدار به زندان ببرند. چه کسی فکر می کرد که در سی سی یو، سرم از دست آقای دکتر ابراهيم يزدی بکشند و ببرند زندان.»
شيرين عبادی در پاسخ به اينکه چه پيش بينی برای بازگشت به ايران دارد می گويد: «ايران وطن من است و هيچکس حق ندارد وطن مرا از من بگيرد. تمام کارهايی هم که کرده ام مطابق قوانين ايران و در راستای وظايفم در زمينه حقوق بشر بوده. علت اين که به ايران نمی روم، برای اين که شرايط کار در ايران فراهم نيست. مهم نيست که من بروم زندان يا نه. مهم اينست که بتوانم جايی باشم که کار کنم. زندان بودن يا نبودن مهم نيست. مفيد بودن برای ايران مهم است. من فکر می کنم فعلاً در خارج از ايران می توانم مفيدتر باشم.»

طی يک سال و نيم که به ايران برنگشته ايد، زندگی خانوادگی شما چگونه بود؟
در اين مدت همسر من دستگير شد و تحت فشارهای جسمی و روحی کاغذی را به او دادند و مجبورش کردند بخواند. او هم اين کار را کرد. روزی که آزاد شد به من زنگ زد و در حالی که ناراحت بود عنوان کرد که اين کار را کرده و من به او گفتم خوب کاری کردی. الان از اين تريبون اعلام می کنم هر يک از بستگان من را دوباره گرفته اند و يا هريک از دوستان من که در ارتباط با من دستگير شده اند، لطفاً هر چه که بازجوی امنيتی از آنها می خواهد عليه من صحبت کنند، صحبت کنند. شايد فشار رويشان کمتر شود. عليه من هرچه می خواهند صحبت کنند.
همسر من پاسپورتش را گرفته اند و ممنوع الخروج است. همسر من در عمرش هيچ نوع فعاليت سياسی يا حتی اجتماعی نداشته و فقط کار مهندسی کرده. توی هيچ راهپيمايی هم شرکت نکرده چون اساساً اهل اين فعاليت ها نيست. خواهر من حدود ۵۰ ساله است، استاد دندانپزشکی است. او را هم دستگير کردند و در زندان در اثر فشار روانی ناراحتی قلبی گرفت و آزادش کردند. متاسفانه هر چند وقت يک بار ماموران امنيتی سراغ همسر، خواهر و برادر من می روند. هدف اينست که با فشار روی خانواده من، مرا از فعاليت باز بدارند وليکن من همواره گفته ام همسرم را دوست دارم اما عدالت را از او بيشتر. خواهرم را بسيار دوست دارم اما حقوق بشر را بيشتر از خواهرم دوست دارم. به برادرم احترام می گذارم اما به دموکراسی بيشتر احترام می گذارم. هيچيک از اين اذيت و آزار ها در کار من تاثيری نخواهد داشت. از جمله وقتی خانم ستوده وکالت من را در مورد پرونده های مالياتی من دنبال می کردند، مامور امنيتی مسئول به خانم ستوده زنگ زده بود چند بار تهديدش کرده بود که از وکالت من دست بردارد. »
خانم عبادی می گويد هرگز از فعاليت هايش دست نخواهد کشيد و در اين راه حاضر است هر گونه بهايی را بپردازد.

فکر می کنيد گرفتن جايزه صلح نوبل اين ارزش را داشت که بخواهد مسير زندگی شما را تغيير دهد؟
شیرین عبادی: «اين مشکلات ناشی از جايزه نوبل نبود. ناشی از ماهيت فعاليت های من بود. يعنی ناشی از فعاليت برای حقوق بشر بود. مگر خانم ستوده که الان در بدترين شرايط در زندان است جايزه نوبل برده بودند؟ مگر خانم نرگس محمدی که زندان رفت و مبتلا به فلج ادواری شد، جايزه نوبل برده بود؟ اين بلا ها نه به خاطر جايزه، به خاطر حکومتی که حقوق بشر را قبول ندارد سر من آمده و من برای حقوق بشر هر بهايی را حاضرم بپردازم.»

گفت وگو با همسر نسرین ستوده

اين روزها نام نسرين ستوده برای بسياری از فعالان حقوق بشر در جهان آشنا است. آن طور که رضا خندان همسر او می گويد حالا چهل روز از بازداشت او می گذرد که بيش از نيمی از آن را در اعتصاب غذا به سر برده است.

آقای خندان برای ما می گوييد آخرين اخباری که از نسرين ستوده داريد چيست؟
رضا خندان: غير از يک تلفن کوتاهی که حدود ده روز پيش داشتم و در آن خبر اعتصاب غذايشان را برای ما اعلام کردند و تلفنشان قطع شد، تماس و ارتباطی با ايشان نه بنده و نه وکلايشان و نه کانال ديگر اشخاص ديگر نداشتيم. پرونده ايشان الان دادستانی است. بازپرس گفته است شنبه گذشته به وکلای ايشان گفته اند که اظهار نظر کرده اند روی پرونده شان يعنی مفهومش اينست که تحقيقات و مراحل بازجويی و همه اينها تمام شده در حالی که خود ايشان همچنان در انفرادی است و وضعيتی که هيچگونه ارتباط و امکان تماس وجود ندارد. به نظر می رسد که ايشان و پرونده شان دو مسير جداگانه طی می کنند. پرونده ايشان يک روال ديگر دارد، تمام شده تحقيقات. از نظر پرونده. و قاضی نظرش را داده. منتها منوط به نظر دادستانی است که بعد از نظر دادستانی اعلام می شود که نتيجه چه بوده. ولی خودشان همچنان در وضعيت بی خبری مطلق است و ادامه اعتصاب غذا و محدوديت هايی که برايش در نظر گرفته اند.

آيا شما اطلاع داريد که حق قانونی ايشان برای ملاقات فرزندانشان چيست؟
ببينيد؛ حداقلش اينست که ايشان از وقتی که بازجويی شان تمام شده در مرحله بازجويی بايد تماس داشته باشند، قطعاً بايد ملاقات داشته باشند، تمامی زندانيان بايد اين حال را داشته باشند. اصلاً نبايد انفرادی باشند. ولی ايشان را از همه اين حق و حقوق محروم کرده اند.
هيچگونه دسترسی به هيچ امکانی ندارند ايشان. به لحاظ جسمی و روحی من الان مطمئنم که در وضعيت فوق العاده نامناسبی قرار دارند. نه تنها در آن مرحله بلکه الان که بازپرسی و تحقيقات پرونده ايشان تمام شده، الان از هفته گذشته که بازپرسی شان تمام شده، بايد قطعاً می رفتند مثل بقيه زندانيان توی بند عمومی و از تمامی حق و حقوقی که زندانيان بخش عمومی برخوردارند مانند ملاقات هفتگی، تماس های عادی،روابط عادی که يک زندانی دارد و حق و حقوق زندانيان عادی... منظورم از عادی اينست که مرحله بازپرسی تمام شده... از همه اين ها برخوردار می شدند. در حالی که ايشان همچنان در انفرادی قرار دارند. من نمی دانم که دقيقاً چه اتفاقی دارد می افتد. همين که هيچگونه امکان تماس را نمی دهند به نظر می آيد که مشکلاتی برای ايشان پيش آمده که نمی خواهند خبرش بيايد.

الان حدود يک ماه از بازداشت ايشان می گذرد. آيا در اين مدت بچه های ايشان موفق شده اند که با او صحبت کنند؟ تا آنجا که می دانم يک دختر ده ساله و يک پسر سه ساله داريد. آيا آنها توانسته اند که صدای مادرشان را در اين مدت بشنوند؟
امروز دقيقاً چهل روز از بازداشت ايشان می گذرد. ۱۳ شهريور بازداشت شدند و امروز چهلمين روز بازداشت شان است. پس کوچک من که سه سالش است يک لحظه صدايش را نشنيده. يعنی دوباری که با منزل تماس گرفته اند، پسرم وحشت زده بود و جو خانه اجازه نداده صحبت کند. چهل روز تصور کنيد يک بچه سه ساله يک لحظه صدای مادرش را نشنود و به همين نسبت مادر صدای بچه اش را نشنود. الان فشاری که ايشان هم در زندان از بابت دوری بچه ها می کشد، فشار فوق العاده زيادی است. دخترم ولی دوباری که اوايل تماس گرفتند صحبت کردند. الان نزديک به هفت هشت روز است که صدايش را نشنيديم. غير از آن تلفن خيلی کوتاهی که از محل کارم من با او صحبت کردم. من صحبت نکردم. ايشان يک نصفه نيمه ای گفتند و قطع شد.

ايشان بيش از بيست روز است که در اعتصاب غذا هستند. آيا وضعيت جسمانی شان طوری هست که بتوانند اين اعتصاب غذای طولانی را ادامه دهند؟
به هيچ وجه. ايشان ناراحتی معده داشتند. منهای بحث اعتصاب غذا در شرايط عادی هم مشکل داشتند برای تغذيه و مسائل گوارشی. نمی دانم در چه وضعيتی اند. دوستانی که تجربه چنين دارند يا از نزديکانشان بودند، می گويند از نزديک به ۱۷ يا ۱۸ روز به بعد شما فقط با سرم می توانيد فرد را نگاه داريد. بيشتر از آن افراد عادی توانايی ادامه ندارند. برای همين ما خيلی نگران وضعيت جسمی او هستيم.
هشت سازمان حقوق بشر، سازمان عفو بين الملل، ديده بان حقوق بشر، فدراسيون بين المللی حقوق بشر، کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران، کميسيون بين المللی قضات، ليگ ايرانی دفاع از حقوق بشر، اتحاديه بين المللی وکلا و سازمان جهانی عليه شکنجه با انتشار بيانيه ای ضمن محکوم کردن بازداشت خانم ستوده، خواستار آزادی سريع و بی قيد و شرط اين وکيل دادگستری شده اند. اين فعال حقوق زنان به اقدام عليه امنيت ملی و تبانی متهم شده است.



«هواپيماهای ايرانی در سه کشور برای تامين سوخت محدوديت دارند»


فرهاد پرورش، مديرعامل هواپيمايی جمهوری اسلامی ايران، هما، روز شنبه گفته است که هواپيماهای ايران به دليل تحريم برای تامين سوخت مورد نياز در سه کشور با محدوديت روبه رو هستند.
فرهاد پرورش به خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، گفته است: «هواپيمايی جمهوری اسلامی هفته‌ای ۳۵ پرواز به ۱۱ نقطه اروپا انجام‌ می‌دهد که تاکنون برای تامين سوخت مورد نياز در سه نقطه با محدوديت‌هايی رو به رو شده است و کار تحويل سوخت در بقيه فرودگاه‌های اروپا در جريان بوده و پروازها به راحتی انجام می‌شود.»
فرهاد پرورش همچنين از طرح شکايت در مجامع‌ بين‌المللی برای حل مساله سوخت هواپيماهای ايرانی خبر داده است.
مديرعامل هواپيمايی جمهوری اسلامی «ممانعت از تحويل سوخت به هواپيماهای ايرانی را خلاف قراردادهای بين‌المللی و کنوانسيون شيکاگو»  دانست و گفت بر مبنای کنوانسيون همه شرايط پرواز می‌بايست فراهم شود.
فرهاد پرورش همچنین گفته است در صورتی که شرکت‌های نفتی «تسليم فشارها» بشوند  هواپیماهای ایرانی «مجبور» خواهند شد مسيرهای پروازی خود را  تغییر دهند.
این در حالی است که دبیر انجمن صنفی شرکت‌های هواپیمایی پیشتر گفته بود تغییر مسیر هواپیما باعث «دو برابر» شدن هزینه‌های خواهد شد.
طی ماههای اخير گزارش‌هايی درباره مشکل هواپيماهای ايران برای تامين سوخت در فرودگاههای اروپايی منتشر شده است و مقامات ايران  نیز به این اقدام اعتراض کرده‌اند.
رامين مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ايران، ۲۷ مهرماه، در رابطه با خودداری از سوخت‌رسانی به هواپيماهای ايران در برخی فرودگاه‌های اروپايی از جمله فرودگاه هيتروی لندن، گفته بود که جمهوری اسلامی اين رفتار را تحمل نمی‌کند و در صورت تکرار، «مقابله به مثل» با اين برخوردها در دستور کار جمهوری اسلامی قرار می دهد.
درهمین زمینه، علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، با غیر قانونی خواندن این اقدام از پیگیری این مساله توسط مجلس خبر داد.
در تيرماه سال جاری نيز جمهوری اسلامی اعلام کرده بود که در چندين مورد کشورهای امارات متحده عربی، کويت، بريتانيا و آلمان از تحويل سوخت به هواپيماهای مسافربری ايرانی خودداری کرده‌اند که به دنبال انتشار اين خبر کاظم جلالی، مخبر کميسيون امنيت ملی مجلس شورای اسلامی، خودداری از تحويل سوخت به هواپيماهای ايرانی را با تحريم‌های يک‌جانبه آمريکا عليه ايران مرتبط دانست.
مهدی علياری، دبير انجمن صنفی شرکت‌های هواپيمايی در تيرماه  گفته بود در پی تصويب قانون يک جانبه آمريکا و تحريم اين کشور عليه ايران فرودگاه‌های «انگليس، آلمان و امارات از سوخت رسانی به هواپيماهای ايرانی امتناع می‌کنند».
با تصويب چهارمين قطعنامه تحريمی عليه ايران توسط شورای امنيت سازمان ملل متحد، آمريکا و اتحاديه اروپا به همراه چند کشور ديگر تحريم های مضاعف و يکجانبه ای را عليه ايران اعمال کردند.
به رغم اين که تحريم‌های شورای امنيت عليه جمهوری اسلامی شامل فروش فرآورده‌های نفتی به ايران نيست، اما تحريم‌های يکجانبه امريکا مجازات هایی  را در اين زمينه در نظر گرفته است.
پس از وضع اين تحريم‌ها، شرکت‌های بزرگ نفتی مانند شرکت رويال ‌داچ ‌شل اعلام کردند که تحريم‌های يک‌جانبه ايالات متحده عليه ايران را رعايت خواهند کرد.


بازنگری محتوای ۱۲ رشته علوم انسانی تا تابستان آینده نهایی می‌شود


یک روز پس از اعلام توقف صدور مجوز جدید برای ۱۲ رشته علوم انسانی با محتوای کنونی، مدیرکل دفتر گسترش وزارت علوم اعلام کرد که توسعه این رشته‌ها و پذیرش دانشجو در آن‌ها منوط به بازنگری است و این بررسی تا تابستان سال ۹۰ نهایی می‌شود.
به گزارش خبرگزاری مهر، ابوالفضل حسنی، مدیر کل دفتر گسترش وزارت علوم، روز یکشنبه، دوم آبان با اشاره به اینکه توسعه ۱۲ رشته علوم انسانی و پذیرش دانشجو برای آن منوط به «بازنگری، بومی‌سازی و به روز کردن» است، «به طوری که محتوای آنها که بیشتر غربی است با محورهای دینی و اسلامی هماهنگ شود»، افزود که بازنگری برخی از این رشته‌ها تا پایان سال جاری خورشیدی و برخی دیگر تا تابستان سال آینده نهایی خواهد شد.
وی در ادامه تصریح کرد: «دانشگاه‌هایی که این رشته‌ها را ندارند و می‌خواهند اقدام به راه‌اندازی آن‌ها کنند، باید اول صبر کنند تا طرح آمایش سرزمین مبنی بر نیاز سنجی آماده شود و ببینیم نیاز هست که این رشته‌ها در دانشگاه‌های متقاضی راه‌اندازی شود یا نه، سپس در مرحله بعدی باید بازنگری این رشته‌ها به اتمام برسد.»
بیشتر بخوانید:
به گزارش خبرگزاری‌ها این رشته‌ها عبارتند از حقوق، مطالعات زنان، حقوق بشر، مدیریت، مدیریت فرهنگی و هنری، جامعه‌شناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، روانشناسی، علوم تربیتی و علوم سیاسی و دفتر گسترش وزارت علوم روز گذشته اعلام کرده بود صدور مجوز جدید برای این رشته‌ها با محتوای کنونی متوقف و منوط به بازنگری شده است.
ابوالفضل حسنی روز شنبه، اول آبان اعلام کرده بود که این رشته‌ها در حال حاضر در دانشگاه‌ها دایر است و پذیرش دانشجو در این رشته‌ها ادامه دارد، اما «توسعه آن‌ها در دانشگاه‌های متقاضی تا زمان بازنگری در اولویت نمی‌باشد».
وی روز شنبه خاطرنشان کرده بود که «طبق مصوبات شورای برنامه‌ریزی وزارت علوم، هر برنامه آموزشی از زمان تصویب تا پنج سال قابلیت اجرا دارد» و اکنون «باید عنوان و محتوای دروس، منابع و مآخذ برنامه‌های آموزشی پس از پنج سال، حداقل تا ۷۰ درصد مورد بازنگری قرار گیرد».
این مقام وزارت علوم پیش از این و در تاریخ ۲۶ شهریور ماه نیز در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران،‌ایسنا، با اشاره به این ۱۲ رشته دانشگاهی تصریح کرده بود که «بیش از ۲۰ سال از آخرین بازنگری برخی از دروس دانشگاهی گذشته» و افزوده بود که بازنگری این ۱۲ رشته و تغییر سرفصل‌های آن در دستور کار وزارت علوم قرار دارد.
در همین زمینه، کامران دانشجو، وزیر علوم جمهوری اسلامی نیز روز شنبه، اول مرداد بر «بومی‌سازی» علوم انسانی تأکید کرد و افزود که وزارت‌ علوم در راستای «رهنمودهای» رهبر جمهوری اسلامی تصمیم بر «بازنگری» در «محتوای رشته‌های علوم انسانی» دارد.
رهبر جمهوری اسلامی، در شهریور‌ماه سال ۱۳۸۸ و در پیوند با رویدادهای پس از انتخابات، از تحصیل «دو میلیون» دانشجو در رشته‌های علوم انسانی انتقاد کرد و این علوم را مروج شکاکیت و تردید در مبانی اعتقادی و دینی دانست.
آیت‌الله خامنه‌ای، روز پنجشنبه، ۲۹ مهرماه نیز بار دیگر از علوم انسانی ابراز نگرانی کرد و با اشاره به «خلاء نظریه‌پردازی دینی در عرصه‌های مختلف اداره کشور و جامعه»، بر «ضرورت توجه به علوم انسانی در دانشگاه‌ها» تأکید دوباره کرد.


مالکی مخالفان خود را به بهره‌برداری سیاسی از اسناد ویکی‌لیکس متهم کرد


در پی انتشار نزدیک به ۴۰۰ هزار سند محرمانه نظامی در مورد عراق از سوی وب‌سایت ویکی‌لیکس، نوری‌المالکی، نخست‌وزیر این کشور، مخالفان خود را متهم کرد از این اسناد علیه وی بهره‌برداری سیاسی‌ می‌کنند.
فتر نخست‌وزیر عراق در همین باره با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد: «پشت کمپین رسانه‌ای که برای بهره‌برداری از این اسناد علیه رهبران کشور و به ویژه نخست‌وزیر به راه افتاده، اغراض سیاسی نهفته است.»
در اسنادی که سایت ویکی‌لیکس در مورد عراق روز جمعه منتشر کرده است از جمله به تخلفات و خشونت‌های نیروهای امنیتی عراقی اشاره رفته است.
  با این حال در بیانیه‌ای که دفتر نخست‌وزیری عراق منتشر کرده است، در مورد درستی و نادرستی این مدارک و اسناد سخنی گفته نشده است.
در این بیانیه همچنین از گروه‌ها و جریان‌هایی که از سوی نوری المالکی به سوءاستفاده از مدارک منتشر شده متهم شده‌اند، نامی برده نشده است.
تلویزیون الجزیره گزارش کرده است در اسناد ارتش آمریکا که در اینترنت منتشر شده، به ادعاهای مطرح شده در مورد ارتباط نوری المالکی با «جوخه‌های مرگ» اشاره شده است.
انتشار این اسناد در حالی است که اوضاع سیاسی عراق متزلزل است و با گذشت هفت ماه از انتخابات پارلمانی، گروه‌های سیاسی این کشور هنوز نتوانسته‌اند برای تعیین نخست‌وزیر آینده به توافق برسند.
دراین شرایط، ‌نوری المالکی همچنان تلاش می‌کند با جلب نظر گروه‌های مختلف،  نخست وزیر این کشور باقی بماند؛ رقیب اصلی وی در این صحنه، ایاد علاوی، نخست وزیر پیشین است.
دفتر نخست‌وزیری عراق  همچنین  انتشار اسناد محرمانه آمریکا از سوی ویکی‌لیکس را دارای اغراض سیاسی دانسته است.
در بیانیه دفتر نخست وزیری عراق آمده است: «زمان انتشار این اسناد به گونه‌ای طراحی شده که هجمه‌ای رسانه‌ای برای ضربه زدن به عراق و نخست وزیر عراق به راه بیفتد.»
این بیانیه می‌افزاید: «این همانند دیگر کمپین‌های رایج و با اغراض شناخته شده سیاسی است و دلیل آن هم عملکرد صادقانه این دولت است.»
دفتر نخست وزیر عراق تاکید کرده است که اسناد منتشر شده هیچ مدرکی قابل اثباتی ارائه نمی‌دهد که بازداشت‌شدگان عراقی هدف سوء رفتار و شکنجه قرار گرفته‌اند.


گزارش نیویورک تایمز از «پرداخت مالی ایران» به رئیس دفتر کرزی


روزنامه نیویورک تایمز روز یکشنبه گزارش داد که عمر داودزی، رئیس دفتر حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان، به طور مستمر «از ایران پول دریافت کرده‌است».
نیویورک تایمز از قول مقام‌های افغان و غربی در کابل گزارش داده‌است که ایران از این کار برای افزایش نفوذ خود در کاخ ریاست‌جمهوری افغانستان استفاده می‌کند و می‌کوشد تا از این راه میان افغان‌ها و هم‌پیمانان غربی آنها اختلاف ایجاد کند.
این گزارش بدون نام بردن از این مقام‌ها می‌نویسد پول‌های پرداختی ایران که بالغ بر میلیون‌ها دلار است به صندوق ذخیره عمر داودزی و حامد کرزی می‌رود و آنها از این مبالغ برای پرداخت پول به نمایندگان پارلمان، سران قبایل و حتی فرماندهان طالبان و کسب وفاداری آنها استفاده می‌کنند.
نیویورک تایمز از قول یک مقام آمریکایی می‌نویسد: «این صندوق در اصل یک صندوق کارچاق‌کنی است و مأموریت آقای داودزی این است که منافع ایران را تأمین کند.»
به نوشته نیویورک تایمز، حامد کرزی و عمر داودزی هر دو از پاسخ دادن به پرسش‌های کتبی این روزنامه در مورد روابطشان با ایران خودداری کرده‌اند و یکی از دستیاران آقای داودزی این اتهامات را «مزخرفات» نامیده است.
بر اساس این گزارش فداحسین مالکی، سفیر ایران در کابل نیز به پرسش‌های نیویورک تایمز پاسخ نداده‌است اما سخنگوی آقای مالکی این اتهامات را «بدگویی‌های شیطانی غرب و رسانه‌های خارجی» نامیده‌است.
مقام‌های افغان و آمریکایی همچنین به نیویورک تایمز گفته‌اند که عمر داودزی که از سفیران پیشین افغانستان در ایران بوده، بامداد هر روز با حامد کرزی جلسه دارد و پول‌های پرداختی ایران باعث می‌شود تا وی در این جلسات خط مشی ضد غربی را دنبال کند.
گزارش نیویورک تایمز می‌نویسد که اواخر ماه اوت زمانی که حامد کرزی از سفر خود به ایران بازمی‌گشت، آقای مالکی کیسه‌ای پلاستیکی مملو از بسته‌های اسکناس یورو را به هواپیما آورد و به دست آقای داودزی داد.
بنا بر این گزارش یکی از مقام‌های افغان در این مورد گفته‌است: «این پول ایرانی‌ها است و خیلی از ما متوجه آن شدیم.»
گزارش این روزنامه از قول یکی از مقام‌های افغانی می‌افزاید که اوایل سال جاری زمانی که آقای کرزی، محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری ایران را به کاخ ریاست‌جمهوری خود دعوت کرده‌بود آقای احمدی‌نژاد دو جعبه پول نقد همراه خود آورده بود که «یکی از این صندوق‌ها برای شخص داودزی بود و جعبه دیگر برای کاخ ریاست‌جمهوری.»
یک مقام افغان نیز به نیویورک تایمز گفته‌است که آقای داودزی از نفوذ خود بر رئیس‌جمهور افغانستان استفاده می‌کند تا مطمئن شود وی و دیگر مقام‌ها نسبت به حضور آمریکا در افغانستان شکایت کرده و به کشته شدن غیر نظامیان در جنگ اعتراض کنند.
مقام‌های دولت اوباما به تازگی در مورد «برنامه‌های نفوذی» ایران در افغانستان هشدار داده‌اند و ریچارد هالبروک، نماینده ویژه آمریکا در افغانستان و پاکستان نیز هفته پیش به حضرت عمر زاخیلوال، وزیر مالیه افغانستان در مورد نفوذ ایران بر عمر داودزی و کاخ ریاست‌جمهوری شکایت کرد.
آقای زاخیلوال در یکی از مصاحبه‌های خود گفته‌است: «چاره‌ای جز دوست بودن با ایران نداریم، [چرا که] این منطقه منطقه‌ای دشمن‌خیز است.»




«نشانه ها و معنا در سياست» / غدير بي جانشين، "قرباني" مي خواهد!


در سفر قم، سپاه و احمدي نژاد به رهبر فهماندند زمان "تعيين جانشين" و يا "تغيير شكل حكومت ولايت فقيهي" فرارسيده است! منتها اين سخن تلخ را، سپاهيان با همان روشي گفتند كه تاكنون بارها با خامنه اي سخن گفته اند، با همان بيان متملقانه و ولايت مدار كه كيهان و وطن امروز و صداوسيما مي گويند و آقاي خامنه اي هم آن را دوست دارد:"استقبال بزرگ در غدير قم!" سپاه به خامنه اي نشان داد مي تواند يك شهر خالي را با امواج انساني بسيج پر كند! به شرطي كه اين سفر، سفري مانند "غديرخم" باشد كه پيامبر براي خود جانشين تعيين و معرفي كرد و اندك زماني بعد از آن، رحلت فرمود! حالا مي شود آن گمانه ها را با ديده باور نگاه كرد؛ آنجا كه احمدي نژاد گفته بود:"رأي من از رهبر هم بيشتر است!" آيا براستي دوران واگذاري خلافت "ولي" به خلفاي سپاهي فرارسيده است؟
به اعتقاد من اگر تيم كودتاچي از خطر "سرنگوني كامل نظام" واهمه نداشتند، فرداي انتخابات كودتايي آقاي خامنه اي را هم از سر راه بر مي داشتند. نه به دليل آنكه شخص خامنه اي را بد مي دانند و يا او در جنايتها و آدمكشي ها مانع بوده، بلكه داستان قدرت و تصاحب آن اينگونه است كه "رقيب، در هر صورتي پذيرفتني نيست"!
در دوران بعد از كودتاي انتخاباتي و جنبش اعتراضي مردم، فقط نوعي "اتحاد استراتژيك" باعث شد تا همه طرفين ماجرا به تحمل موقتي همديگر ناگزير شوند. در اين مدت سپاه و خامنه اي مشتركا" توانستند موانع بزرگي از جمله "مراجع تقليد منتقد" را سركوب و خاموش كنند و جنبش را هم به نوعي زمينگير نمايند تا زمان مورد نظر براي تصميمات بزرگتر فرا رسد. شايد اتفاقات سال قبل باعث شد خامنه اي هم مدتي ديرتر به عاقبت بدفرجامي كه برايش تعيين شده بود، برسد. اما ظاهرا" آن فرجام تلخ در حال رقم خوردن است، آن هم با كنايات ديني "غديرقم" و "جانشيني پيامبر" و...! سئوال بزرگ اين است كه آيا خامنه اي هم به رفتن راضي شده؟ يا در اين سفر به واگذاري خلافت در قامت پيامبر و واقعه "غديرخم" رضايت داده است؟ و سئوال ديگر اينكه آيا دوران بعد از سقوط خامنه اي، لزوما" دوران بهتري براي مردم ما خواهد بود؟ نمي دانم پاسخ كدام است اگر بتوان حدس زد نقشه سپاه و تيم احمدي نژاد براي دوران بعد از خامنه اي چيست؟ فعلا" نكته اينجاست كه آقاي خامنه اي باز هم نشانه هاي تاريخي را اشتباه گرفته و گويا اصل واقعه "غديرخم" (واگذاري قدرت) را فراموش كرده و به فكر "بيعت گرفتن امام حسن" (آشتي با حوزه) افتاده است!
***
نشانه ها و معنا در سياست بي شمارند. مهم نيست "معناها" را از كدام "نشانه ها" دريابيم، اين مهم است كه در سياست، هيچ نشانه اي بي معنا نيست. حتي اگر آن نشانه ها، لابلاي جملات ساده يك گزارش روزنامه اي مخفي شده باشند! ابتدا قطعاتي از يك گزارش را از روزنامه "وطن امروز" چهارشنبه 28 مهر مرور مي كنيم. روزنامه اي كه نزديك به تيم احمدي نژاد است و افكار و منويات دروني كودتاچيان را مي توان در لابلاي صفحات اين روزنامه به سادگي رصد كرد و ديد. در گزارشي از "غديرقم!" گزارشگر اين روزنامه چنين نوشته است: (جملات داخل «گيومه» عينا" از وطن امروز نقل شده اند.)
« با 2 تا از بچه‌ها جوری راه افتادیم از تهران که نماز صبح در قم باشیم... وارد قم که شدیم انگار "سمفونی پوسترها" بود. ملت، قم را کرده بودند پر از پوسترهای حکومتی! دروغ نگفته باشم شهر، آرام بود و هنوز 3 ربع ساعت به نماز مانده بود. این سکوت زد توی ذوقم ناجور! فکر کردم هر ساعتی که به شهر برسم چه خبر است حالا! لااقل در مسیر محل تردد ما خبری نبود.»
كمي بعد اين شهر ساكت و آرام، كم كم از بسيجياني كه شايد مثل خود گزارشگر از تهران و اطراف آمده اند، پر مي شود. جماعتي كه اخيرا" به آنها بسيجيان سانديس خور لقب داده اند. گزارشگر وطن امروز درباره سانديس خوران هم با جسارت مي نويسد:«خیابان‌های منتهی به حرم، آرام‌آرام داشت پر می‌شد از ستاره‌های حضرت ماه و آرام‌آرام ستاره‌های آسمان، جای خود را به بسیجی‌ها می‌دادند. از چند‌تایی اتوبوس، تعدادی دانشجو، از دختر گرفته تا پسر پیاده شدند!... نوجوانی بسیجی میهمان‌مان کرد با 3 آب معدنی به تعداد نفرات،ولی فقط 2 تا ساندیس مانده بود! من چون درباره ساندیس، برادری خود را اثبات کرده‌ام، حق ارثم به دادم رسید و یک ساندیس را یک نفری خوردم و آن 2 دوست دیگر هر کدام به نیمی از ساندیس 7 میوه بسنده کردند.»
بعد "آقا" مي آيد و گزارشگر فاش مي كند كه جمعيتي كه گرداگرد شمع وجود رهبر فرزانه مثل پروانه مي چرخند، مردم نيستند، بلكه "بسيجيان" هستند!:« یک سو رهبری است که دارد دست تکان می‌دهد برای ملتش و دیگر سو ملتی که دارند دست تکان می‌دهند برای رهبرشان و هر که را می‌بینی، شعاری دست گرفته! اما شعاری که بیشتر شنیده می‌شود این است:"علمدار ولایت، بسیجیان فدایت"!» آقاي خامنه اي در قم، به مقام "علمدار ولايت" كاهش درجه داده، اين بدان معناست كه اين "علم ولايت" را دستان ديگري هم مي تواند بلند كند! گزارشگر ديدن اين صحنه هاي شورانگيز را از دست نمي دهد و مي نويسد:« بچه‌ها برایم قلاب گرفتند و رفتم بالای بلندی و دیدم هر انگشتری برای خودش نگین می‌خواهد و نگین بسیجی‌ها سیدعلی است!»
اين گزارشگر در "قيامت غديرقم!" با يك پيرمرد مواجه مي شود و با ظرافت مي نويسد:« از همه جالب‌تر آن پیرمرد دوچرخه‌سواری بود که فرت و فرت بوق دوچرخه‌اش را به صدا در‌می‌آورد. گفتم: بی‌قراری حاج آقا؟ گفت: "این دوچرخه تا پیش از این فقط یک‌بار اینچنین به شادی بوق می‌زد و آن روزی بود که خمینی برگشت به قم. امروز تکرار آن روز است برای من."» آيا اين برگشتن خميني و خامنه اي به قم، صرفا" اتفاقي از دست گزارشگر در رفته يا نشانه اتفاقات ديگري است؟ به خصوص كه گزارشگر خوش قريحه، قبل از اين ذوق خود را در قافيه سازي چندين بار به رخ كشيده است! آنجا كه نوشته:« دست بیعت با ولی‌الله بدهی، فرقی نمی‌کند؛ می‌شود غدیر خم. ما در راه کویر قم بودیم و مقصدمان غدیر خم بود. چه خوب که «خم» بر وزن «قم» است و چه خوب که خدا گاهی با تناسب میان واژه‌ها حرف می‌زند با آدمی.»  گزارشگر ساعتي بعد مجددا" اين پيرمرد و دوچرخه اش را مي بيند و مي نويسد:« وسطای یکی از این کوچه‌ها پیرمرد دوچرخه‌سوار را دیدم که گوشه‌ای نشسته. رفتم جلو. خودش بود. چه اشکی داشت می‌ریخت. گفتم: چت شده حاج آقا؟ گفت: "این مرد که من دیدم، خمینی است؛ خودِ خمینی است. شک نکنید. این نور را فقط خمینی داشت"».
گزارشگر وطن امروز، سپس شرح عشق يك دوست بسيجي(!) را با ادبياتي خاص بيان مي كند:«این دوست ما، نمی‌دانم چگونه شکافته بود آن همه ستاره به‌هم‌پیوسته را و خودش را به ماه رسانده بود؟ گریه می‌کرد و می‌گفت: "دستم را گذاشتم روی شیشه و آقا هم دستش را گذاشت روی شیشه و اگر بدانی چقدر زیبا بود ماه! آنقدر که وقتی به خود آمدم دیدم زیر دست و پای جمعیت دارم همین طور لگد می‌شوم!" شلوارش را زدم بالا و دیدم چه خونی دارد می‌آید از پایش اما عین خیالش نیست. واقعا درد نداشت. داشت می‌خندید و همه‌اش می‌گفت: "چقدر زیبا بود ماه!"»
***
در سفر رهبري به قم، چند نكته را بايد گوشه اي از ذهن سپرد تا به وقتش به كار آيند:
"پوسترهاي حكومتي" و "بسيجيان"، استقبال كنندگان واقعي از "آقا" بودند، و نه چيزي به نام "ملت". شايد از ديدگاه آنهايي كه اين صحنه هاي باشكوه(!) را كارگرداني كردند و چنان استقبالي را براي "آقا" ترتيب دادند، رهبري بايد بداند و بايد بفهمد اعتبارش را از چه كساني گرفته و مي گيرد! تا خداي ناكرده(!) نسبت به بسيجيان و سپاه و گردانندگان دولت كودتايي، هرگز غفلت نكند و اشتباها" دچار عصيان و طغيان احتمالي نشود و همواره بداند حتي در شهر مذهبي قم هم، خامنه اي فقط يك آخوند تنهاست! درست است كه او يك "ولي فقيه" است، اما اگر همين بسيجيان و سفرهايشان با اتوبوس و سانديس(!) نباشد، حتي همين شهر مذهبي قم هم مانند ساعات اوليه صبح كه گزارشگر "وطن امروز" توصيف كرده بود، خالي و سوت و كور مي ماند و كسي "قدر ولايت" را نمي داند؛ الا همين بسيجيان و پاسداران.
سئوال اينجاست كه اين خط و نشان كشيدن محترمانه و البته با روش متملقانه براي چيست؟ آيا قرار است خامنه اي را به تمكين و اطاعت از امري وادار نمايند كه خودش هنوز نمي خواهد؟ و آمادگي ذهني پذيرش آن را ندارد؟ به هر روي، روزنامه "وطن امروز" هنوز دارد علامت مي دهد كه رهبر در قم تنها مي ماند اگر بسيجيان نبودند! و كيست كه نداند سررشته فرماندهي بسيج و سپاه، امروز در دست "فرمانده كل قوا" نيست و اكيپي مركب از "مجتبي خامنه اي" تا "مصباح يزدي" و احمدي نژاد، سپاه و بسيج را مديريت مي كنند و البته تا به حال در "هماهنگي كامل" با شخص آقاي خامنه اي بوده اند! اما آيا احتمال "كودتا در كودتا" در نهادهاي متمركزي مثل سپاه پاسداران وجود ندارد؟ به خصوص با وجود تفكري مثل تيم احمدي نژاد كه در تماميت خواهي، بي نظير بوده اند. و به خصوص در زماني كه "قربان" دارد فرا مي رسد؟
ظاهر امر نشان مي دهد كه سفر تاريخي(!) رهبري به قم، مقدمه يك تغيير معنادار در بافت حكومت خواهد بود. ممكن است سپاه و احمدي نژاد بخواهند خامنه اي را از مدار رهبري خارج كنند. احتمال دارد گروهي از سپاه، براي بيرون رفتن از وضعيت پيچيده حكومت، به فكر "قرباني كردن" خامنه اي باشند تا بتوانند در شكلي غيرمذهبي و بدون داشتن ولايت فقيه به حكومت خود بر ايران ادامه دهند. شايد اين كودتا بر عليه فقيه، حتي موافقاني در اپوزيسيون و يا كشورهاي خارجي داشته باشد. اما براي اين كار، يا آقاي خامنه اي بايد به ميل و رغبت در قم ماندگار شود و رداي خلافت را به كناري بنهد و يا اينكه خورشيد عمرش يكباره سرد شود!
به عبارت ديگر، در "غديرقم!" قرار بود  آقاي خامنه اي دست جانشين خود را بلند كند و خلافت مسلمين را به فرد ديگري واگذار نمايد. اما اگر به هر دليلي چنين نشود، روي ديگر سكه "غدير بي جانشين!" قرباني مي خواهد و هفته بعد از واقعه غدير، "عيد قربان" در راه است و فصل قرباني كردن فرا مي رسد! آيا قرار است اگر خامنه اي به واگذاري خلافت رضايت نداد، لااقل به گفته آن پيرمرد دوچرخه سوار، مانند آيت الله خميني در سالهاي اول انقلاب "مقيم قم" شود و از حكمراني مستقيم كناره بگيرد؟ و يا اينكه اگر رضايت نداد مانند روزهاي بعد از واقعه غديرخم، به زودي زمان افول و رحلت اين "حضرت ماه!" هم از طرف سپاهيان فرا برسد؟
به عقيده من هنوز بايد درباره سفر رهبري به قم انديشيد. چون رخدادهاي اين سفر، "حل المسائل" پرسشهاي بسيار مهمي است. آنچه هويداست اينكه اتفاقات بزرگي در راه است كه بايد از ميان خطوط و نشانه هاي كوچك، معناهاي آن را رمزيابي كرد! و سياست با آنكه در مجموع، امري تهي و بي معناست، ولي سرشار است از نشانه ها!





بازسازي غدير خم توسط بسیجیان در قم با حضور رهبری
جرس: در ششمین روز حضور آقای خامنه‌ای در قم، سازمان بسيج مستضعفين اعلام کرد که در نظر دارد طي يك نمايش 120 هزار نفري، صحنه غديرخم را بازسازي كند.
 این خبر در حالی منتشر می‌شود که روزنامه دولتی وطن امروز نیز، خبر ورود رهبر به شهر قم را تحت عنوان "غدیر قم" منتشر کرده بود که با اظهارنظرات گوناگونی مواجه شد.
 به گزارش فارس، مصطفي ذباح مشاور سازمان اردويي و گردشگري سازمان بسيج مستضعفين که از برگزاری مراسم بازسازی صحنه غدیر به مناسبت عید غدیر خم خبر داد، در خصوص نحوه اجراي آن گفت: اين نمايش با شركت 120 هزار نفر از بسيجيان و مردم قم در منطقه پشت كوه خضر واقع در شمال‌شرق شهر قم برگزار مي‌شود.
ذباح با بيان اينكه حدود چهار ماه است كار روي اين پروژه آغاز شده، گفت: براي اجراي اين نمايش از نظرات و رهنمودهاي علما و مجتهدين نيز استفاده كرده‌ايم.
 مدير اجرايي پروژه نمايش غدير خم ادامه داد: به دليل وسعت اين نمايش تصميم گرفته شد تا يك فيلم تلويزيوني با كارگرداني مجيد شفيع‌زاده از اين پروژه تهيه و از طريق صداوسيما پخش شود.
 ذباح در پايان اظهار داشت: سازمان اردويي و گردشگري بسيج مجري برگزاري اين مراسم و اجراي نمايش بزرگ غدير است.
 





جـــرس: محمود احمدی نژاد اطلاعاتی که از مردم ایران پیرامون هدفمند كردن یارانه‌ها دریافت شده را، جزو "موفق‌ترین طرح‌های جمع‌آوری آمار و اطلاعات در دنیا" ذکر کرد و همزمان هشدار داد "كسانی كه اطلاعات را آن‌طور كه باید و شاید ندهند و پنهان‌كاری كنند باید بدانند كه این كار به ضرر خودشان است."
  به گزارش ایسنا، محمود احمدی‌نژاد در مراسم بزرگداشت آمار و برنامه‌ریزی، از همه دستگاه‌ها ‌خواست كه مركز آمار ایران را برای آماده‌سازی پایگاه اطلاعات جامع بیشتر كمك كنند و آخرین دستاوردها و آخرین آمارهای حوزه كاری خود را به مركز آمار ارائه دهند.
رییس‌ دولت همچنین گفت "كسانی كه اطلاعات را آن‌طور كه باید و شاید ندهند و پنهان‌كاری كنند باید بدانند كه این كار به ضرر خودشان است... و كسی كه تلاش كند با پنهان‌كاری مالیات كمتری دهد خود را مدیون ٧۵ میلیون نفر كرده است."
احمدی‌نژاد گفت: البته در كشور ما به دلیل بی‌اعتمادی به حاكمیت فاسدی كه در 150سال گذشته وجود داشته است، حاكمیتی كه درهم كوبنده شخصیت ملت بود، روند دادن اطلاعات مردم به دولت خدشه‌دار شده است؛ اما امروز مسوولان تمام هم و غم‌شان خدمت به مردم است به همین دلیل همه مردم اعم از كشاورز و كارمند و تاجر باید با دولت همكاری كنند.
وی در ادامه سخنان خود به اطلاعاتی كه برای هدفمند كردن یارانه‌ها از مردم دریافت شده بود، اشاره كرد و گفت: این طرح جزو موفق‌ترین طرح‌های جمع‌آوری آمار و اطلاعات نه تنها در ایران بلكه در دنیا بود .
وی در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از مدیریت مصرف انرژی در كشور، گفت: چرا ما باید دو شبكه انتقال انرژی به منازل داشته باشیم. یعنی باید هم گاز به خانه‌ها لوله‌كشی شده است و هم برق. در حالی كه می‌توانستیم با یكی از این‌ها انرژی را به درون خانه‌ها منتقل كنیم.
احمدی نژاد به حملات مجدد به نظام سرمایه داری، اظهار عقیده کرد "در نظام سرمایه‌داری اساس متكی بر مصرف بیشتر است. حتی تولید بیشتر نیز در راستای مصرف بیشتر است كه ما این مسئله را قبول نداریم."
وی خاطرنشان كرد: در 150 سال گذشته در كشور ما اتفاقات بدی افتاد و اگر شما عصر صفوی و خاطرات جهانگردانی كه در آن سال‌ها از كشور ما خاطره نوشته‌اند را بخوانید می‌بینید كه مردم چگونه در مصرف انرژی رفتار می‌كردند.
احمدی‌نژاد همچنین در ادامه سخنان خود گفت: دستگاه‌های دولتی وقتی آمار می‌دهند با هم هماهنگ باشند. ما سه دستگاه دولتی داریم كه آمار می‌دهند. این سه با هم هماهنگ باشند و یك آمار متحد بدهند. همچنین درباره سطح اطلاع‌رسانی هم می‌خواهم بگویم كه هر اطلاعاتی به درد هر كسی نمی‌خورد. گاهی برخی اطلاعات گمراه‌كننده و گاهی باعث می‌شود كه تقاضای اضافی درست شود. دادن اطلاعات باید سطح‌بندی شود. برخی آمارها منتشر می‌شود كه اصلا اهمیتی ندارد و باعث می‌شود كه مردم تنها احساس بدبختی كنند. در حالی كه زندگی‌شان با روز گذشته فرقی نكرده است اما باز هم چنین حسی به آنها دست می‌دهد.
سخنان احمدی نژاد درحالی ایراد می شود که یک ماه از فصل پائیز گذشته، مرکز آمار ایران هنوز مواردی همچون "نرخ بیکاری تابستان" را اعلام نکرده و شبهات زیادی در این مورد ایجاد شده است.
اخبار ضدو نقیض سازمانهای دولتی در مورد نرخ بیکاری و تورم مدتی است مورد منافشه قرار گرفته است. روز گذشته رئیس مرکز آمار گفته بود در صورتی که دولت اجازه دهد، آمار واقعی را اعلام می کند.





نامه جبهه مشارکت به هاشمی رفسنجانی :برای تشکیل کمیته حقیقت‌یاب 
اقدام کنید
جرس: جبهه مشارکت ایران اسلامی با نگارش نامه‌ای خطاب به هاشمی رفسنجانی از وی خواستند تا برای ایجاد و تشکیل کمیته حقیقت یاب و ریشه‌یابی حوادث و بیان حقایق یک سال و نیم گذشته اقدام کند.
به گزارش نوروز، در بخشی از این نامه آمده است: به هر نحو که صلاح می دانید برای ایجاد و تشکیل کمیته حقیقت یاب نه برای حوادث ۱١ سپتامبر بلکه برای بررسی آنچه در طول یکسال و نیم گذشته براین کشور رفته است و شمه ای از آنها را در ذیل بیان می کنیم اهتمام کنید و با دعوت از چهره هایی که استوانه های انقلاب اسلامی و مقوم هویت ایرانی و فرهیختگان علم و عمل و سیاست هستند، با ریشه یابی حوادث و بیان حقایق، اعتماد از دست رفته ملت به دولتمردان را که می رود به بی اعتمادی کامل به نظام جمهوری اسلامی تبدیل شود بازسازی کنید.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله جناب آقای هاشمی رفسنجانی
رئیس محترم مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام
با سلام و احترام
اخیراً آقای محمود احمدی نژاد در سفر سالانه خود به سازمان ملل متحد، با پیشنهاد تشکیل کمیته حقیقت یاب برای واکاوی عمق حوادث تروریستی ١۱ سپتامبر، سوالات و ابهامات زیادی را برای ما و بسیاری از ایرانیانی که از روند اداره امور کشور ناراضی هستند ایجاد کردند و به مصداق چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، اذهان بسیاری را مشغول کردند که چرا در زمانی که کوچکترین انتقاد و اعتراض و یا حتی پرسشی در درون کشور با شیوه های خشن پاسخ داده می شود عده ای اصرار دارند که با گردش ۱٨۰ درجه ای از خود چهره ای دموکرات، ٰانسان دوستانه و حق به جانب به نمایش بگذارند.

آنچه سبب شده است تامخاطب این نامه را حضرتعالی قرار دهیم هر چند در مقام اجرائی نیستید چند دلیل بوده است، اول نبودن گوش شنوا است که امروز تقریباً در هیچ یک از ارکان کشور وجود ندارد. در این گوشها، نه نجواها بلکه فریادهای بلند مردم هم اثر نکرده است و یا اگر هم شنیده اند آنچنان مسلوب الاختیار هستند که توان انجام کاری را ندارند. دوم نگرانی شما از سرنوشت کشور و انقلاب بخصوص در طول یکسال گذشته ،که دوران سختی برای کشورومردم بود ، به طرق مختلف ابراز داشته شده است و تلاش کردید تاشاید این کشتی طوفان زده به ساحلی آرام برسد، و بالاخره جایگاه معنوی و تاریخی شما در انقلاب و جمهوری اسلامی دلیل دیگری است برای مخاطب قراردادن شما، هر چند امروز خود مورد حمله و عتاب کسانی هستید که مصائب جاری کشور محصول اقدامات آنها می باشد.

با این توصیف از شما درخواست می کنیم بهر نحو که صلاح می دانید برای ایجاد و تشکیل کمیته حقیقت یاب نه برای حوادث ۱١ سپتامبر بلکه برای بررسی آنچه در طول یکسال و نیم گذشته براین کشور رفته است و شمه ای از آنها را در ذیل بیان می کنیم اهتمام کنید و با دعوت از چهره هایی که استوانه های انقلاب اسلامی و مقوم هویت ایرانی و فرهیختگان علم و عمل و سیاست هستند، با ریشه یابی حوادث و بیان حقایق، اعتماد از دست رفته ملت به دولتمردان را که می رود به بی اعتمادی کامل به نظام جمهوری اسلامی تبدیل شود بازسازی کنید.

۱- انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری:
علیرغم فضای سنگین تبلیغاتی و سرکوب همه منتقدان و معترضان، امروز باور عمومی بر مهندسی این انتخابات بیش از گذشته است. رفتارهای خشونت بار با مردم و نهادهای مدنی و تلاش و فشار عجیب و بی وقفه برای اینکه از زبان منتقدان و بخصوص زندانیان بی گناه، صحت انتخابات اعلام شود خود بهترین دلیل است که حاکمان،امروز نفوذ کلام خود را در جامعه از دست داده اند.آنچه صحت ادعای مهندسی انتخابات را اثبات می کند، فایل صوتی سردار مشفق است که بی محابا و با افتخار عملیات امنیتی ـ نظامی گروه خود را شرح می دهد. اما به جای برخورد با وی و همدستانش، شاکیان او به زندان برگردانده می شوند. بی شک گروه حقیقت یاب اگر بتواند بدرستی و بدون حب و بغض سیاسی، ادعای طرفین قضیه را بررسی و نتیجه قطعی را به ملت اعلام نماید، بزرگترین بحران نظام جمهوری اسلامی یعنی بحران مشروعیت را تخفیف خواهد داد. به نظر ما با برون رفت از این بحران، بحرانهای کوچک و بزرگ دیگری حل خواهد شد که از روز پس از انتخابات بر این کشور سایه افکنده است.

۲- حوادث پس از انتخابات:
مستحضر هستید که پس از انتخابات حداقل قریب به صدنفر در خیابانها به شهادت رسیدند و هزاران نفر مضروب و مجروح بر جای ماندند که گاهی بعضی از آنها از ترس، فرصت درمان نیز پیدا نکردند و هنوز افرادی هستند که برای بیرون آوردن گلوله از بدن خود بدنبال پزشکی آشنا و محرم می گردند. حاکمان هیچگاه نخواسته اند به این مسائل بپردازند چرا که پذیرش رسمی این فجایع را رسوائی بزرگتری ازکهریزک می دانند که آن جنایت را تحت الشعاع قرار خواهد داد و لذا سعی می کنند اصل ماجرا را با تبلیغات فراوان و دروغ گویی انکار و پاک کنند و فکر می کنند با این روش بر مشکلات خودشان مسلط شده اند. امروز جنایت و فاجعه کهریزک و کوی دانشگاه چون خاری در چشم باقی مانده است. ولی اراده ای قاهر و غالب نیست تا عاملان اصلی این جنایات را محاکمه نماید. کمیته حقیقت یاب باید به همه این جنایات و ظلمها رسیدگی کند. فجایع اتفاق افتاده در همه بازداشتگاهها از جمله اوین را بررسی کند و همه دست اندرکاران این وقایع را به دادگاههای صالحه بسپارد.

٣- ناکارآمدی در اداره کشور:
علیرغم تبلیغات اغراق آمیز رئیس دولت و همراهان ایشان که کشور را بهشت برین نشان می دهند،بر اساس امارهایی که مراجع رسمی مسئول ارائه می دهند،روشن است که اداره کشور در بدترین وضع ممکن قرار داردوعلیرغم در آمد نفت بی سابقه بیش از ۷۰ میلیارد دلار در سال،رشداقتصادی کشور در این سالها در خوشبینانه ترین برآوردها کمتر از ۲% بوده است.رکود،تورم،بیکاری، مفاسد اجتماعی و اقتصادی بیداد می کندبه طوریکه اکنون فساد در بالاترین سطح مقامات دولتی در تاریخ انقلاب اسلامی بی سابقه است.

بدیهی است که کمیته حقیقت یاب در اثبات این ناکارآمدی ،کاردشواری در پیش ندارد اما ریشه یابی این ناکارآمدی مهم است که به گمان ما در عدم مشروعیت قوه مجریه نهفته است. قانون گریزی و بی اعتنایی به نظر کارشناسان ، از جمله موارد دیگری است که به طور بی سابقه ای در دولتهای دهم و نهم خودنمائی می کند تا جایی که حتی وزارتخانه ها هم جایگاهی در تصمیم سازیها و پیشبرد امور ندارند. انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی نه برای حذف بوروکراسی و تسهیل امور ،بلکه برای مجال یافتن برای قانون گریزی و خودمحوری و حاکمیت سلیقه ی گروهی خاص و اندک بوده است که سبب شده است داد مجلس حامی دولت هم به آسمان برود.

آمارهای ارائه شده پیشرفت کشور و توسعه اقتصادی و اجتماعی از زبان رئیس دولت با واقعیتهای موجود جامعه کاملاً در تضاد است و کمتر کسی در کذب این آمارها تردید دارد و اصولاً اظهارات ایشان در هر زمینه ای مایه مزاح جمع های مختلف شده است. چنین وضعی برای کشور بسیار خطرناک است. بخصوص که حمایت بی شائبه و همه جانبه ودستوری از دولت ومنع همه ارکان نظام از نقد وانتقاد و عمل به وظیفه قانونی در برابر این تخلفات و قانون شکنی های قوه مجریه،روند بی اعتمادی به دولت را به کل نظام تسری خواهد داد.

کمیته حقیقت یاب باید تلاش کند تا آینده کشور را در صورت تداوم چنین وضعی ترسیم کند و به مسولان ارشد و مردم نشان دهد که چه سرنوشتی در انتظار آنها خواهد بود.

۴- تحریم اقتصادی و تهدید نظامی:
بدیهی است که جمهوری اسلامی در طول حیات سی ساله خود همواره در معرض تحریم و تهدید بوده است، فارغ از آنکه چقدر این وضعیت، خودساخته و چقدر حاصل توطئه های دشمنان بوده است، به لطف خداوند، تدبیر مسئولان و پشتیبانی مردم این تحریم و تهدیدها هیچگاه کیان نظام جمهوری اسلامی را در سخت ترین شرایط به خطر نینداخته است. اما در طول چند سال گذشته شاهد وضعیتی هستیم که بنا بر شنیده ها همه مسئولان نظام و ارکان کشور بجز رئیس دولت نگران شده اند. و تاسف بارتر اینکه این همه تهدید و تحریم در زمانی اتفاق افتاده است که کشور آماده جهش بزرگ برای توسعه و پیشرفت بود. از سوی دیگر مناسبات جهانی و تحولات بین المللی، بهترین فرصت را برای ایران فراهم کرده بود تا بر سرعت این توسعه و پیشرفت افزوده شود. اما رفتار و گفتار رئیس دولت و بی برنامگی در اداره کشور سبب شده است تا امروز کشور ما یکی از منزوی ترین کشورهای جهان باشد و جز اندکی ،کسی در فکر دوستی با ایران نباشد. به نظر می رسد فارغ از عواقب فوری تهدید و تحریم که همه ما باید در برابر آن مقاومت کنیم، تداوم چنین وضعی حتی اگر منجر به حوادث مهلک فوری نشود سبب از بین رفتن همه پایه های پیش نیاز پیشرفت کشورمی شود و همه دستاوردهای ایران در سی سال گذشته را از بین خواهد برد. کمیته حقیقت یاب می تواند این فرصت سوزیها و تبدیل فرصت ها به تهدیدها را بررسی کند و نشان دهد که در جهان امروز کلام نسنجیده یا رفتارنابخردانه یک دولتمرد چه اثرات مخربی بر حیات یک کشور خواهد داشت و این اصل بدیهی را یادآوری کند که خردورزی شرط اول تصدی یک مقام ارشد در یک حکومت است.

۵- استقلال قوه قضائیه:
نهاد قضا اصلی ترین نهاد برای استقرار نظم، امنیت و عدالت است. بدون دادگستری مستقل و آزاد، شاید اصلاً امکان برقراری یک حکومت مردمسالار وجود نداشته باشد. آنچه در نهایت می تواند جلوی دیکتاتوری را بگیرد قاضی شجاعی است که جز حق نمی بیند، مقهور قدرت حاکمه نمی شود و تنها بر طریق قانون،عدل و انصاف راه می پیماید.

هرچند اکثریت قضات، دادیاران، بازپرسان و کارمندان قوه قضائیه انسانهایی شریف، آزادمنش، درستکار و حق گرا هستند، اما سیستم حاکم بر این قوه چنان است که آنجا که تضاد منافع مردم و حکومت پیش می آید، دست چنین کسانی از قضاوت در پرونده های مهم کوتاه شده و امر قضا به کسانی سپرده شده است که جز وابستگی به کانون قدرت، هیچ ویژگی ندارند و به هیچ یک از مبانی حقوقی پایبند نیستند. امروز فقط ادعای ما نیست که بخشی از قوه قضائیه در اختیار نهادهای نظامی و امنیتی قرار گرفته است، بلکه بازجویان وابسته به سپاه و وزارت اطلاعات هم رسما به زتداتیان خود اظهار می کنند که قاضی هیچ کاره است و ما به او می گوئیم چه حکمی صادرکند. کمیته حقیقت یاب می تواند بررسی کند که به چه دلیلی زندانهای ما از اساتید دانشگاه، دانشجویان نخبه، سیاستمداران و روزنامه نگاران برجسته، روحانیان، نویسندگان،هنرمندان،فعالان نهادهای صنفی و مدنی و زنان شریف و پاکدامن و بلند نظر پر شده است که شاید در هیچ جای جهان و حتی از نظر تعداد با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست؟

کمیته حقیقت یاب می تواند رفتارهای خشن با زندانیان بی گناه و محرومیت آنان از کمترین حقوق یک زندانی را بررسی کند و مشخص کند به چه جرمی یک انسان شریف ماه ها در انفرادی نگه داشته می شود و به او گفته می شود تا وقتی نگویی در انتخابات تقلب نشده است از اینجا بیرون نمی روی و یا با نمایش صحنه اعدام ساختگی او را می شکنند. کمیته حقیقت یاب می تواند به دادگاه های نمایشی، احکام فرمایشی و مسلوب الاختیار بودن قوه قضا در این بخش که حتی رئیس قوه می گوید کاری از دست من ساخته نیست رسیدگی کند و به مردم گزارش دهد که میان آنچه مطلوب جمهوری اسلامی بوده است و آنچه امروز در آن به سر می بریم چقدر فاصله است؟

نمونه ای از این رفتار را در برخورد با جبهه مشارکت ایران اسلامی می توان یافت. بدون هیچ حکم قضائی، ساختمان حزب را پلمپ می کنند و هیچ مسئولی چه انتظامی، چه قضائی، چه امنیتی و چه نظامی حاضر نیست مسئولیت آن را بپذیرد. به بهانه های مختلف مانع از انجام فعالیت حزب می شوند بدون اینکه هیچ حکم قضائی یا حتی دستوری از کمیسیون ماده ۱۰ احزاب وجود داشته باشد (مستحضر هستید که اولین بار در تاریخ ۲۵/۱/۱٣٨٩ کمیسیون ماده۱۰احزاب طی نامه ای لغو پروانه حزب راابلاغ کرد) حتی از برگزاری کنگره عادی حزب جلوگیری می کنند. از دور هم نشستن دوستان قدیمی که در حزب گردهم آمده بودند جلوگیری می کنند و آنها را تهدید به حبس و زندان می کنند و حتی خانواده های آنها را به جرم وابستگی به اعضای حزب تحت فشار و تعقیب قرار می دهند. حتی وقتی دادگاهی مستقل و قاضی شجاعی رای به ابطال نظر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب می دهد، تلاش میکنند که مانع از ابلاغ حکم شوند و پرونده را از او می گیرند و جالب تر از همه آنکه در شعبه ای از دادگاه انقلاب که هیچ صلاحیت و سمت قانونی در رسیدگی به تخلفات حزب ندارد و قاضی آن از نظر استقلال رای شهره خاص و عام است، بدون امکان دفاع و حتی بدون تشکیل دادگاه و بدون رعایت اصول آئین دادرسی ، حکم به انحلال حزب می دهند و نکته مهم آن که آنقدر این رای فاقد استدلال حقوقی و بری از منطق است که حتی جرئت ابلاغ آن را ندارند.
کمیته حقیقت یاب اگر تنها همین مورد برخوردهای امنیتی ـ قضائی را با جبهه مشارکت ایران اسلامی مدنظر قرار دهد به این نتیجه می رسد که خراب آباد قوه قضائیه را تدبیری دگر باید کرد.

۶- برخورد با نهادهای مدنی:
لازم به توضیح نیست که اساس مدنیت جدید و دولت مدرن ، وجود نهادهای مدنی مردم نهاد ، مستقل و قوی است که موتور محرکه پیشرفت و مقوم برنامه آبادانی محسوب می شوند. در طول سالیان گذشته و بخصوص در یکسال گذشته برخوردهای غیرقانونی و ریشه کنی نهادهای صنفی و مدنی در سرلوحه کار دولت قرار گرفته است. مطبوعات راکه از قدیم پایگاه دشمن می خواندند ،قلع و قمع کرده اند و یا تعدادی نیمه جان که باقی گذاشته اند جز به دستور یا خودسانسوری چیزی نمی نویسند. رسانه های دیگر نیز وضع بهتری ندارند.احزاب و گروه های سیاسی نیز تکلیفشان روشن است و حال خوش تری ندارند که نمونه برخورد با جبهه مشارکت توضیح داده شد.

اصولاً حکومتی که تشکلهای مردمی را نه یاور و حتی نه رقیب بلکه دشمن بداند دیکتاتورترین حکومت محسوب می شود. کمیته حقیقت یاب می تواند بررسی کند که در طول سالهای گذشته چه بر سر نهادهای مدنی آورده اند. نهادهای صنفی مثل سندیکاهای کارگری ، انجمن صنفی روزنامه نگاران یا تشکلهای معلمان را به چه روزی انداخته اند و با فعالان آنها چه رفتارهای سخیف و غیرشرعی و غیر قانونی انجام داده اند و آنگاه به این نتیجه برسد که این روند آیا سرمایه های بزرگ معنوی و انسانی کشور را از بین نمی برد و کشور ایران را که مفتخر به نیروی انسانی کارآمد، مدیر و برنامه ریز بوده است به یکباره از این همه نیرو تهی نمی کند؟

۷- دانشگاه ها:
درطول سالیان قبل و بخصوص یکسال گذشته دانشگاه ها مهمترین عرصه تاخت و تاز گروه امنیتی- نظامی حاکم بوده است. گویی علم و عالم را دشمن خود می دانند و برای حاکمیت جهل و جاهلان به میدان آمده اند.
اخراج دهها استاد برجسته به بهانه بازنشستگی (اجباری) و یا عدم صدور حکم کارگزینی در تبدیل وضعیت استخدامی ، و جایگزینی آنها با صدها فردی که نوعاً با رانت های شناخته شده، مدارک علمی را در دانشگاه های وابسته به نهادهای نظامی و امنیتی کسب کرده اند اما فاقد صلاحیت علمی لازم هستند، خدمت به هیچ کس حتی خودحاکمان نیست و بزودی از این اعمال زیانی بزرگ خواهند دید. در کنار آن ، دستگیری و اخراج صدها دانشجوی نخبه و محرومیت آنها از ادامه تحصیل به جرم آزاد اندیشی و دگراندیشی در تاریخ دانشگاه های کشور بی سابقه است .مضاف بر این ، باید دردمندانه بگوئیم که امروز زندانهای کشور مملو از دانشجویانی است که چون جوان و حق پو هستند و فریاد اعتراض و انتقاد آنها بلندتر از سایر اقشار جامعه است، آنها را به زندان های طویل المدت و تبعیدو حتی اعدام محکوم می کنند. البته این نشانه اقتدار نظام نیست بلکه نشان از ترسی دارد که سراسر وجود آمران ، صادرکنندگان و مجریان این احکام را در برگرفته و خواب از چشم آنها ربوده است.

کمیته حقیقت یاب می تواند به دقت بررسی کند و به مردم اعلام کند که سرنوشت علم و عالمان در نظامی که به نام اسلام تاسیس شده چیست؟ و ادامه وضع موجود چگونه ریشه های یک ملت را خواهد سوزاند.

٨- حاکمیت نظامیان و نیروهای امنیتی:
حاکمیت بلامنازع نظامیان بر سیاست و قضا را همگان می دانند. اما دست اندازی آنها به اقتصاد فاجعه ای کمتر از مداخله آنها در سیاست نیست. سپردن همه پروژه های بزرگ به نظامیان و حیف و میل میلیاردها دلار درآمد نفتی توسط شرکتهای بی تجربه و وابسته به سپاه که تنها هنر آنها واسطه گری و سپردن کار به سایر شرکتهای درجه٣و۴وابسته به خودشان می باشد ، از این جمله است.در کنار آن ،دخالت گسترده نظامیان درسیستم بانکداری و بازاریابی و واگذاری شرکتهای مشمول اصل ۴۴، بخشی دیگراز این نظامی سازی اقتصاد ودر نتیجه رشکستگی اقتصادی است.

متاسفانه در گیرودار حوادث تلخ سیاسی، امکان پرداختن به این امور میسر نشده است و نهادهای مسئول نظارت نظیر مجلس و یا سازمان بازرسی و دیوان محاسبات نیز یا نخواسته اند و یا نتوانسته اند به وظیفه ذاتی و قانونی خود عمل کنند. حاصل این دست اندازی چیزی نبوده است جز تقویت بنیه مالی نهادهای سرکوب که درعوض،تعطیلی تقریباًتمام پروژه های بزرگ توسعه ای مانند عسلویه ومنطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی ماهشهر را به دنبال داشته است. بدیهی است که در سالهای آینده عوارض کمرشکن این سیاستها مشخص خواهد شد و البته دامنگیر دولتهای بعدی می شود که پس از این دولت بر سر کار خواهند آمد. کمیته حقیقت یاب می تواند به دقت و با کارشناسی عمیق، روند نظامی سازی اقتصاد و ورشکستگی اقتصادی و عقب افتادگی عظیم کشور را در سایه این سیاست های ویرانگر بررسی و هر چه سریعتر راهکارهای خروج از این بحران را به مردم ارائه نماید.

جناب آقای هاشمی
آنچه آمد نه تمام قصه پرغصه امروز مردم ایران است و نه با تشکیل کمیته حقیقت یاب می توان امید داشت در مدت کوتاهی این زخمهای عمیق التیام یابد. حجم تخریب آنچنان عظیم است که شاید جبران آنها پس از سالهای طولانی ممکن باشد اما آنچه مهم است با تشکیل این کمیته و بخصوص با محرم شناختن مردم، امکان بازسازی اعتماد از دست رفته بین حاکمیت و ملت به وجود آید و با یاری خدا و اتکا به قدرت لایزال مردم می توان در مدت کوتاهتری بر مشکلات غلبه کرد تا شاید آب رفته به جوی بازگردد.


جبهه مشارکت ایران اسلامی

۲٨/۷/۱٣٨٩




مهسا امرآبادی به یک سال حبس تعزیری محکوم شد


مهسا امرآبادی، روزنامه‌نگار و همسر مسعود باستانی روزنامه‌نگار دربند به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش سایت تا آزادی روزنامه‌نگاران زندانی، امرآبادی به اتهام اقدام تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه و گزارش‌ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اشد مجازات محکوم شد.
امرآبادی خرداد سال گذشته و تنها دو روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و پس از دو ماه و نیم با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. اتهامات این روزنامه‌نگار اقدام تبلیغی علیه نظام و توهیم به رییس‌جمهور عنوان شده بود که دادگاه انقلاب وی را از اتهام توهین به رییس‌جمهور تبرئه کرد.
گفتنی است مسعود باستانی روزنامه‌نگار دربند و همسر امرآبادی بیش از یک سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان به سر می‌برد و  دادگاه وی را به ۶ سال زندان و پرداخت ۳۶ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم کرده است.



رحیمی: تحریم‌ سوخت هواپیما با مقابله به مثل ایران شکست خورد


معاون اول احمدی نژاد اقدام برخی کشورهای غربی را در ارائه نکردن سوخت به هواپیماهای جمهوری اسلامی ایران ناشی از شکست آنان در پروژه تحریم اقتصادی ایران دانست و مدعی شد: با اقدام مقابله به مثل ایران این ترفند نیز با شکست مواجه شد.
به گزارش دفتر امور رسانه‌های ریاست جمهوری،‌ محمدرضا رحیمی امروز یکشنبه در مراسم رونمایی از ۴ دستاورد کشاورزی، حمایت قاطع دولت را از محققان و متخصصان بخش کشاورزی اعلام کرد و اظهارداشت: باید این دستاوردهای غرورآفرین به تمام کشاورزان در سراسر کشور ارائه تا از این تجربیات در بخش تولید استفاده شود.
وی پس از اهدای لوح تقدیر به مجریان چهار دستاورد جدید کشاورزی گفت: کسب این دستاوردها با دانش بومی، غرور آفرین و موجب افتخار و سرافرازی است.
معاون اول احمدی نزاد معتقد است: با فعالسازی همه ظرفیت‌ها و اصلاح روش‌های آبیاری، انقلابی بزرگ در بخش کشاورزی صورت خواهد گرفت.
رحیمی احیای تعاونی‌های کشاورزی را گام مهمی در تحقق شعار از تولید تا مصرف ارزیابی کرد و گفت: با حذف واسطه‌ها و دلالان، کشاورزان و روستاییان به شکل شایسته مورد حمایت قرار خواهند گرفت.
رحیمی با اشاره به ظرفیت‌های فراوان در بخش تولید گیاهان دارویی، از متخصصان و دست اندرکاران کشاورزی خواست در بخش تولید و صادرات این محصولات تلاش بیشتری صورت گیرد.
معاون اول احمدی نژاد در ادامه به تلاش کشورهای استکباری برای ایجاد رکود در کشور اشاره کرد و افزود: برغم همه توطئه‌ها امروز با اتکا به آرمان‌های حضرت امام خمینی (ره) و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و حمایت‌های رییس‌جمهور شاهد پیشرفت‌های بزرگی در همه عرصه‌ها هستیم.
رحیمی اقدام برخی کشورهای غربی را در ارائه نکردن سوخت به هواپیماهای جمهوری اسلامی ایران ناشی از شکست آنان در پروژه تحریم اقتصادی ایران دانست و گفت: با اقدام مقابله به مثل ایران این ترفند نیز با شکست مواجه شد.
* این دستاوردهای جدید عبارتند از:
- رقم جدید گندم نان «زارع» که برای کشت در شرایط آبی و تنش خشکی آخر فصل اقلیم سرد کشور مناسب است و نیز رقم جدید گندم نان «اروم» که برای کشت در مناطق سرد کشور مناسب است.
- دستیابی به دانش فنی تعیین اصالت ژنتیکی مهم ترین ارقام تجاری پسته ایران با استفاده از انگشت نگاری DNA ؛ با استفاده از روش های نوین بیوتکنولوژی امکان انگشت نگاری ارقام مهم زراعی پسته ایران براساس مولکول DNA تحت عنوان «انگشت نگاری DNA» میسر شده است که تعیین اصالت ژنتیکی، حفظ حقوق مالکیت معنوی، تولید نهال اصیل و گواهی شده، حفظ ذخایر توارثی و اشتغالزایی از جمله اهداف این طرح است. گفتنی است با این روش گونه های پسته ایرانی قابل شناسایی و ردیابی در بازارهای جهانی است.
- طراحی و ساخت واحد خاک همزن و رتیواتور تیلری برای عملیات پادلینگ در شالیزار؛ این دستگاه برای آماده سازی اراضی شالیزاری به ویژه در مرحله گلخرابی (پادلینگ) به تراکتور دوچرخ (تیلر) متصل شده و توان مورد نیاز آن از محور تواندهی تیلر تامین شود که کاهش مدت زمان انجام آماده سازی زمین و افزایش ظرفیت مزرعه ای در مقایسه با روش مرسوم، ساختمان ساده و قابل ساخت با امکانات کارگاه های روستایی، راحتی اپراتور در هنگام کار و کیفیت مناسب انجام پادلینگ از جمله مزیت های این دستاورد است.
- معرفی رقم جدید نارنگی یاشار؛ از ویژگی مهم این رقم قابلیت برداشت آن در اردیبهشت ماه است و این در حالی است که گونه های دیگر نارنگی در پاییز و زمستان برداشت می شود.



غيرقانوني بودن حبس در تبعيد

محمد مصطفايي

صدور احکام حبس تعزيري توام با تبعيد توسط قضات دادگاه انقلاب براي فعالان حقوق سياسي ومدني، در زندان هاي دور افتاده ايران، به طوري که خانواده زنداني نتواند به راحتي با محکوم عليه محبوس ارتباط نزديک داشته باشد، يکي از از جمله مباحث مورد مناقشه و چالش برانگيزي است که در ماههاي گذشته، نگراني و دغدغه هايي را ايجاد و اوج بيشتري به خود گرفته است. پدر سيد ضياء نبوي براي ملاقات فرزند خود مجبور مي گردد يک شبانه روز را در جاده هاي خطرناک ايران، طي کند تا شايد بتواند بيست دقيقه دلبند و جيگر کوشه خود را ملاقات کند و در نهايت نيز با برخورد ناشايست مامورين وزارت اطلاعات و امنيت مواجه مي گردد و يا ديگر کساني که چنين احکامي را دريافت کرده اند به جاي آنکه از امکانات يک متهم يا مجرم سياسي برخوردار گردند موقعيت آنها از مجرمان بسيار خطرناک نيز فراتر رفته و بسياري از حقوق زندانيان از آنها سلب مي گردد. در ماههاي گذشته چندين نفر از فعالان سياسي احکام حبس طولاني مدت در زندان‌هاي ناشناخته ايران گرفته و دادگاه‌هاي تجديدنظر نيز به‌دليل امنيتي بودن پرونده‌ها از ترس وزارت اطلاعات و دستگاه‌هاي موازي امنيتي، اين احکام را تاييد مي‌کردند. از جمله آن‌ها مي‌توان به احکام شيوا نظرآهاري، حامد روحي‌نژاد، کريمي، مجيد دري و اميرپيمان عارفي و بسياري ديگر اشاره کرد البته احکامي نيز عليه برخي از زندانيان سياسي صادر شده است که زنداني را مجبور مي‌نمايد تا در زندان رجايي‌شهر کرج (محل نگه‌داري مجرمان خظرناک که در انتظار اعدام هستند ) محبوس گردند.
اما لازم است با تامل بيشتر به اين احکام نگريست. آيا چنين احکامي از لحاظ حقوقي و قضايي داراي وجاهت قانوني است و يا اينکه با هدف خاص سياسي صادر شده است و جنبه رعب و وحشت و انتقام‌گيري دارد؟ در زير به اين موضوع خواهم پرداخت:
۱-ماده ۱۲ الي ماده ۲۱ قانون مجازات اسلامي به انواع مجازات‌ها و اقدامات تاميني و تربيتي اختصاص يافته است. بدين نحو که قاضي صرفا در چارچوب مواد قانوني ياد شده مي‌تواند متهمان به ارتکاب جرم را به مجازات مندرج در قانون محکوم نمايد و نمي‌تواند خارج از حدود مقرر و به صورت خودسرانه، تصميم‌گيري قضايي نموده و متهم را به مجازات‌هايي خارج از مجازات‌هاي مقرر در قانون محکوم کند. در ماده ۱۲ همان قانون مقرر شده است که: دادگاه مي‌تواند کسي را که به‌علت حکم تعزيري يا بازدارنده محکوم کرده است به‌عنوان تتميم حکم تعزيري و يا بازدارنده مدتي از حقوق اجتماعي محروم و نيز از اقامت در نقطه يا نقاط معين مجبور نمايد. به عبارت ديگر اقامت در محل معين( تبعيد ) صرفن به عنوان تتميم يا تکميل مجازات صورت مي‌گيرد و آن به دليل وضعيت خطرناک و آسيب‌رساني محکومان در آينده است که براي برقراي امنيت جامه اين اختيار به قاضي داده شده است تا در کنار مجازات حبس تعزيري متهم را به مجازات‌هاي ديگري از جمله ممنوعيت از حقوق اجتماعي و اقامت در محل معين- آن‌هم با شرط و شروطي خاص- مجبور نمايد. گاهي اوقات نيز شرايط متهم به گونه‌اي است که دادگاه صرفن حکم به محروميت اجتماعي و اقامت در محل معين را صادر مي‌کند نه اين‌که توام با صدور حکم به محکوميت متهم به حبس تعزيري، محل حبس را در زنداني خارج از محل وقوع جرم و يا محل اقامت متهم تعيين و محکوم عليه را براي گذراندن محکوميت به آن زندان اعزام نمايد.
۲-زندان را نمي‌توان محل اقامت قانوني شخص به حساب آورد، اقامت‌گاه اشخاص محلي است که اشخاص در آن‌جا آزادانه زندگي و امرار معاش مي‌کنند در حالي که زندان محلي است براي تربيت و تنبيه مجرمان عادي نه مجرمان سياسي. در اصل نوع و شرايط مجازات مجرمان عادي که دست به ارتکاب جرايمي هم‌چون سرقت، کلاه‌برداري، قتل، آدم‌ربايي، حمل و فروش موادمخدر و از اين دست جرايم مي زنند با مجرمان سياسي که عقايدي مخالف نظام سياسي کشور يا حاکمان آن دارند بسيار متفاوت است. دسته اول داراي انگيزه مجرمانه و مخل نظم و امنيت شهروندان کشور هستند و دسته دوم داري انگيزه شرافت‌مندانه بوده و هدف آن‌ها اصلاح امور سياسي يا بيان عقايد خود است به همين دليل در اصل ۱۶۸ قانون اساسي، براي اين‌گونه جرايم حضور هيت منصفه الزامي است هر چند در جمهوري اسلامي به دليل ترس از فروپاشي سيستم حکومتي، حکم رانان از تشکيل هيت منصفه و تصويب مقررات در راستاي مصاديق جرايم سياسي استنکاف مي‌ورزند ولي به هر حال نمي‌توان منکر وجود مجرمان سياسي شد و براي اين دست از متهمان، احکام خشونت‌آميز و به دور از اخلاق و وجدان و قانون صادر نمود. به هر تقدير – زندان محل اقامت قانوني افراد نيست به همين دليل اگر در دادخواست‌هاي حقوقي محل اقامت اشخاص زندان معين گردد دادگاه ايراد گرفته و از خواهان يا خوانده مي‌خواهد که آخرين محل اقامت طرف دعوا را مشخص کند مگر آن‌که فرد زنداني شخصن محل اقامت موقت خود را زندان اعلام کرده تا اوراق قضايي به محل زندان ارسال و ابلاغ گردد.
۳-در تاريخ ۱۴/۶/۱۳۸۰ آيين‌نامه اجرايي ماده ۲۹۷ قانون آيين دادرسي کيفري که مقرر مي‌دارد: اشخاصي که به تبعيد محکوم شده‌اند، به محل اعزام و مراتب به دادگاه و نيروي انتظامي محل ابلاغ مي‌شود؛ در ۱۶ ماده به تصويب رسيد. از صدر تا ختم مواد مصوب، جمله‌اي را نمي‌توان يافت که حکايت از تبعيد در زندان داشته باشد و محکوم به تبعيد در فضاي بسته محبوس گردد. به‌عنوان مثال در ماده ۱۴ اين آيين‌نامه آمده است: اشتغال محکومان به تبعيد به شغل و يا حرفه معين و مناسب در محل اقامت مطابق قوانين و مقررات بلامانع است. بنابراين از اين حيث نيز صدور حکم به حبس توام با تبعيد برخلاف مقررات قانوني است.
۴-ماده ۲۰ قانون آيين دادرسي کيفري با در نظر گرفتن شرايط و خصوصيات متهمان مقرر داشته است که: محروميت از بعض يا همه حقوق اجتماعي و اقامت اجباري در نقطه معين يا ممنوعيت از اقامت در محل معين مي بايست متناسب با جرم و خصوصيات مجرم در مدت معين باشد و اگر محکوم به تبعيد يا اقامت اجباري در نقطه‌اي يا ممنوعيت از اقامت در نقطه معين در اثناي اجراي حکم، محل را ترک کند و يا به نقطه ممنوعه بازگردد، دادگاه مي‌تواند در اين صورت با پيشنهاد دادسراي مجري حکم، مجازات مذکور را به جزاي نقدي يا زندان تبديل نمايد. ملاحظه مي‌فرماييد که طبق اين ماده قانوني حتي استفاده از مجازات تبعيد در محل معين نه در زندان، بايد متناسب با جرم و خصوصيات مجرم باشد همان‌گونه که مرقوم گرديد مجرمان سياسي با مجرمان عادي تفاوت‌هاي دارند و اين تفاوت در خصوص مجرمان عادي و مجرمان خطرناک نيز وجود دارد و اين ماده قانوني براي مجرمان عادي خطرناک مورد استفاده قضات دادگستري قرار مي‌گيرد و دقت نماييد که قسمت اخير اين ماده به صراحت عدم مراجعه به محل اقامت و فرار از آن‌جا را از جمله موارد صدور حکم به حبس و جزاي نقدي اعلام کرده است. اين مقرره، نشان مي‌دهد که تبعيد، به معناي حبس در محل معين دور از اقامت متهم و خانواده وي نيست هر چند در بسياري از مواقع طبق مقررات سازمان زندان‌ها براي سهولت ملاقات زنداني با خانواده‌اش، زنداني محبوس در زندان‌هاي دور از محل اقامت خانواده را به محل اقامت خود و خانواده‌اش منتقل مي‌نمايند.
۵-به زعم اين‌جانب، به‌طور کلي مجازات تبعيد هم‌چون مجازات‌هاي سنگ‌سار، اعدام و قطع دست و شلاق از جمله مجازات‌هاي برخلاف موازين حقوق بشر است چه رسد به اين‌که اين تبعيد به صورت حبس باشد چرا که در اين‌گونه مجازات‌ها خانواده محکومان به تبعيد نيز به گونه‌اي به‌دليل بعد مسافت و عدم توانايي در ملاقات محکوم به تبعيد، مجازات مي‌گردند. اين مجازات براي خانواده‌ها را در اجراي احکامي که اخيرا صادر شده است به روشني ملاحظه مي‌کنيم؛ چرا که به‌عنوان نمونه هنوز خانواده مجيد دري نتوانسته‌اند مجيد را در زندان بهبهان به دليل طولاني بودن مسافت ملاقات نمايند. در اصل ۳۳ قانون اساسي جمهوري اسلامي اصل بر عدم تبيعد است در اين اصل نيز مي‌خوانيم هيچ کس را نمي‌توان از محل اقامت خود تبعيد کرد و يا از اقامت در محلي مجبور ساخت، مگر در مواردي که قانون مقرر کرده است. بنابراين به طريق اولي به هيچ عنوان نمي‌توان متهمان را به حبس توام با تبعيد محکوم نمود چرا که اين‌گونه محکوميت‌ها مغايرت کامل با قانون اساسي نيز دارد و طبق اصل ۳۹ قانون اساسي هتک حرمت و حيثيت کسي که به حکم قانون دستگير، بازداشت و زنداني يا تبعيد شده، به‌هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است. ناگفته نماند که پيرو اصل منع تبعيد متهمان، بسياري از کشورها، چنين مجازاتي را از قوانينشان زدوده‌اند و يا اين‌که از بدو امر چنين مجازاتي در قوانينشان وجود نداشت، برخي از کشورهاي جهان سوم و يا در حال توسعه نيز مجازات تبعيد را منع نموده‌اند از جمله در اصل ۲۸ قانون اساسي افغانستان آمده است: هيچ افغان به سلب تابعيت و يا تبعيد در داخل يا خارج افغانستان محکوم نمي‌شود و هم‌چنين در اصل ۱۵ قانون اساسي نيجريه مي‌خوانيم: هيچ تبعه‌اي را نمي‌توان از وطن راند يا به جايي تبعيد نمود. حال ملاحظه مي‌فرماييد که جمهوري اسلامي، حتا در مجازات‌هاي پيش پا افتاده اين‌چنيني نيز از بسياري از کشورهاي جهان فاصله گرفته است و نه تنها حاکمان آن حاضر نيستند مجازات تبعيد را حذف کنند بلکه قضات را تکليف به صدور حبس توام با تبعيد مي نمايند.
۶-در برخي از مواد قانون مجازات اسلامي به صورت مستقيم به مجازات تبعيد اشاره شده است ولي باز هم منظور قانونگذار، تبعيد در محل و نقطه معين دور از زندان است. سالانه از جانب دولت نقاطي از کشور به عنوان تبعيدگاه به دادگستري‌هاي سراسر کشور معرفي مي گردد و قضات صرفن مي‌توانند متهم را به اقامت در اين نقاط محکوم کنند که اين خود نشان از وضعيت تاسف بار اقشاري است که در اين نقاط زندگي مي‌کنند. در ماده ۳ قانون مجازات جرايم نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي مقرر شده است: دادگاه‌هاي نظامي مي‌توانند مجازات حبس کمتر از يک سال را به شلاق تا ۷۴ ضربه يا جزاي نقدي و حبس‌هاي بيش‌تر از يک سال را به تبعيد در حال خدمت تبديل کند. (در اين‌جا قانون‌گذار تسامح و تساهل نموده و به قاضي اين اختيار را داده است تا مجازات حبس را به تبعيد تبديل نمايد). ماده ۸۷ قانون مجازات اسلامي مقرر مي‌دارد: مرد متاهلي که قبل از دخول مرتکب زنا شود به حد جلد و تراشيدن سر و تبعيد به مدت يک سال محکوم خواهد شد. ماده ۱۳۸ همان قانون مي‌گويد: حد قوادي براي مرد هفتاد و پنج تازيانه و تبعيد از محل به مدت سه ماه تا يک سال است. ماده ۲۲ لايحه تشديد مجازات مرتکبين جرايم مواد مخدر و اقدامات تاميني و درماني مقرر مي دارد: دادگاه مي‌تواند حکم به نگه‌داري اشخاصي را که به موجب مواد دوم، ششم، هفتم، يازدهم و سيزدهم اين قانون به حبس‌هاي جنايي محکوم شده است در تبعيدگاه صادر کند. محکومان به تبعيد در کارگاه‌هاي صنعتي و مزارع کشاورزي و يا اردوگاه‌هاي کار و غيره اشتغال خواهند داشت. ملاحظه مي‌فرماييد که در خصوص حبس‌هاي جنايي که شامل مجرمان خطرناک است دست قاضي باز گذارده شده تا محکوم به حبس را در فضاي باز و تبعيدگاه نگه‌داري کند.
نتيجه اين‌که:
حبس توام با تبعيد، نه تنها بر خلاف مقررات قانوني است، برخلاف وجدان و اخلاق نيز مي باشد. نمي‌توان صدور چنين حبس‌هايي را براي مجرمان با هيچ فلسفه و منطق و استدلال و استنباطي توجيه نمود.




فشار تازه بر زندانیان سیاسی: بیانیه‌های خود را تکذیب کنید

خبرگزاری هرانا - زندانیان سیاسی که از زندان اوین و یا دیگر زندان‌ها بیانیه‌هایی نوشته یا امضا کرده اند، توسط مسوولان زندان به دادسرا فراخوانده و از آنها خواسته شده تا امضاهای خود را تکذیب کنند و اگرنه سلول انفرادی و دیگر تنبیه ها در انتظارشان خواهد بود.
به گزارش کلمه، این زندانیان سیاسی همچنین تهدید شده اند که در صورت تکذیب نکردن امضاهایشان علاوه بر انتقال به سلول انفرادی ملاقات‌هایشان هم قطع و همچنین پرونده های جدیدی برای شان تشکیل خواهد شد.
محروم شدن از امکان مرخصی و آزادی مشروط نیز از دیگر مواردی است که زندانیان امضا کننده بیانیه ها به آنها تهدید شده اند.
۱۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین چندی پیش بیانیه ای را در واکنش به سخنان محمود احمدی نژاد، رییس دولت دهم که در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد کرده بود یک گروه مستقل حقیقت‌یاب بین المللی حادثه حمله تروریستی یازدهم سپتامبر را بررسی و عاملان واقعی و پنهان این جنایات را شناسایی کند ارایه دادند. این چهارده زندانی سیاسی خواستار تشکیل کمیته حقیقت‌یاب مشابه برای کشف حقایق مربوط به انتخابات و حوادث پس از آن شدند.
بهمن احمدی امویی، سید میلاد اسدی، محسن امین زاده، علی پرویز، علی تاجر نیا، محمد داوری، مجید دری، امیر خسرو دلیر ثانی، محمد فرید طاهری قزوینی، کیوان صمیمی، کوهیار گودرزی، علی ملیحی، عبدالله مومنی و محسن میردامادی از امضا کنندگان این بیانیه بودند .
عبدالله مومنی، کیوان صمیمی، بهمن احمدی امویی، محمد داوری و کوهیار گودرزی تاکنون متحمل بیشترین فشارها برای تکذیب بیانیه هایی که امضا کرده ،شده اند.
تعدادی از این زندانی ها در هفته گذشته به دادسرای اوین احضار و تحت فشار برای تکذیب امضاهای خود گرفته اند که تاکنون هیچ کدام جاضر به این کار نشده اند.
آنها در بخشی از این بیانیه تاکید کرده بودند: ما به عنوان بخشی از قربانیان بی گناه و در بند این حوادث که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به همان شیوه مورد اشاره آقای احمدی نژاد متهم، دستگیر و با احکام ناعادلانه زندانی شده ایم، پیشنهاد می کنیم یک گروه حقیقت یاب مستقل ملی، متشکل از افرادی معتبر و مورد اعتماد جامعه برای کشف حقایق مربوط به این انتخابات و حوادث پس از آن تشکیل شود.
همچنین پیش از این زندانیان همین بند در بیانیه ای به تبعید ضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل به زندان کارون اهواز اعتراض کردند آنها در این بیانیه تبعید ضیا را به زندان اهواز به دور از همه مبانی انسانی و قانونی ارزیابی کردند .
گفته می شود که برخی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر هم تهدیدهای مشابهی را به خاطر انتشار بیانیه های سیاسی دریافت کرده اند .
زندانیان امضا کننده این بیانیه ها همچنین علاوه بر تهدید، از طرف مسولان زندان پیشنهادهایی هم از سوی آنان دریافت کرده اند، از جمله اینکه اگر بیانیه های خود را تکذیب کنید، امکان استفاده از ملاقات حضوری، تلفن، مرخصی و ازادی مشروط را پیدا خواهید کرد .
زندانیان سیاسی اما تاکنون به هیچ یک از این خواسته ها و تطمیع ها تن نداده اند و اعلام کرده اند که روش های تطمیع و فشار بر زندانیان سیاسی بی فایده است .
آنها خطاب به مسوولانی که از آنها بازجویی کرده ، گفته اند "تا چه زمان می خواهید به این روشهای اجباری اخذ اعتراف، تایید و تکذیب ادامه بدهید؟ مگر آنچه در دادگاه های نمایشی پس از انتخابات انجام دادید جز همین روش ها بود. آیا از برگزاری چنین دادگاه هایی نتیجه ای گرفتید که اکنون دوباره قصد دارید با شیوه هایی مشابه زندانیان را در زندان تحت فشار برای اعتراف علیه خود قرار دهید ."




تحمل ۱۳ سال حبس بدون مرخصی

marg-mashkok-zendan.jpg
کردیش پرسپکتیو: یک زندانی سیاسی کرد، با گذشت ۱۳ سال حبس، تاکنون از مرخصی استفاده ننموده است.
به گزارش آژانس مکریان، یک فعال دربند کرد به نام والی درویی که بیش از ۱۳ سال را بدون امکان استفاده از مرخصی در زندان سپری نموده است، به دلیل عدم توانایی پرداخت وثیقه صد میلیون تومانی همچنان بدون مرخصی در حبس به سر می برد.
والی درویی آذر ماه سال ۱۳۷۵ توسط نیروهای دولتی دستگیر و پس از سپری کردن ماهها در بازداشتگاه، از طرف شعبه اول دادگاه انقلاب کرمانشاه به اتهام عضویت در یکی از احزاب غیرقانونی و اقدام علیه امنیت، به تبعید دائم در زندان یزد محکوم شد.
بنا به گزارش هفتگی نقض حقوق بشر در کردستان، یکی فعال دیگر کرد نیز با گذشت ۱۵ سال حبس در تبعید همچنان بدون هیچ گونه مرخصی و ملاقاتی در زندان گنبد کاووس به سر می برد.
جمال امین زاده که در سن ۱۵ سالگی به اتهام عضویت در یکی از احزاب اپوزیسیون کرد دستگیر و پس از گذشت ۱۵ سال همچنان در زندان گنبد کاووس به سر می برد به دلیل فوت پدر و مادر، عملا کسی را در بیرون از زندان جهت پیگیری وضعیت پروندەاش ندارد و طی این سالها دوران حبس را بدون مرخصی و ملاقات گذرانده است.
گفته می شود که وی دردوران صدور حکم و تحمل حبس از داشتن وکیل محروم بوده است


رضا خندان در ملاقات با رئیس دادگاه : حقوق ما چه می شود؟

خبرگزاری هرانا - حدود 50 روز از بازداشت نسرین ستوده و 30 روز از زمانی که او به همسرش گفت در اعتصاب غذاست می گذرد اما همچنان امکان دیدار یا تماس نسرین با خانواده اش ناممکن بوده است. همسر نسرین ستوده در گفتگو با تغییر برای برابری از ملاقات با رئیس دادگاه انقلاب خبر داد و این که پرونده نسرین به شعبه 26 دادگاه انقلاب ارسال شده است.
رضا خندان در گفتگو با تغییر برای برابری گفت :«سرانجام موفق به ملاقات با رئیس دادگاه شدم و به او گفتم وکلای خانم ستوده پیگیر پرونده ی او هستند، من با اتهام های ایشان و امور دادگاه کاری ندارم. آمده ام از حق خودم و فرزندان ام و نسرین ستوده دفاع کنم. ما باید حق تلفن و حق ملاقات داشته باشیم. بچه ها 50 روز است حتی صدای مادرشان را نشنیده اند. حقوق ما چه می شود ؟»
وی در ادامه گفت: «آقای لطفی نامه ای برای پیگیری به شعبه 26 که پرونده نسرین آنجا ارجاع شده دادند و گفتندخودشان هم پیگیری خواهند کرد.»



اسامی 12 رشته علوم انسانی که توسعه آنها منوط به بازنگری شد

مدیر کل دفتر گسترش آموزش عالی با اعلام اسامی 12 رشته علوم انسانی که توسعه و پذیرش دانشجو در آنها منوط به بازنگری شده است، گفت: 70 درصد محتوای این رشته‌ها با محوریت بومی و دینی بازنگری می‌شود که بازنگری تا تابستان سال آینده نهایی می‌شود.
ابوالفضل حسنی افزود: پذیرش و توسعه 12 رشته علوم انسانی شامل حقوق، مطالعات زنان، حقوق بشر، مدیریت، مدیریت فرهنگی و هنری، جامعه‌شناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، روانشناسی، علوم تربیتی و علوم سیاسی منوط به بازنگری، بومی‌سازی و به‌روز کردن شده است. وی اظهار داشت: این رشته‌ها باید با اولویت‌های بومی و دین محوری بازنگری شوند به طوریکه محتوای آنها که بیشتر غربی است با محورهای دینی و اسلامی هماهنگ شود.
مدیر کل دفتر گسترش آموزش عالی گفت: دانشگاه‌هایی که این رشته‌ها را ندارند و می‌خواهند اقدام به راه‌اندازی آنها کنند باید اول صبر کنند تا طرح آمایش سرزمین مبنی‌بر نیازسنجی آماده شود و ببینیم نیاز هست که این رشته‌ها در دانشگاه‌های متقاضی راه‌اندازی شود یا نه سپس در مرحله بعدی باید بازنگری این رشته‌ها به اتمام برسد.
وی با بیان اینکه محتوای این 12 رشته تا 70 درصد بازنگری می‌شوند، گفت: بازنگری برخی از رشته‌ها را تا پایان سال و برخی دیگر را تا تابستان سال آینده نهایی می‌کنیم.
حسنی اضافه کرد: این بازنگری در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری صورت می‌گیرد البته منوط شدن توسعه این رشته‌ها به بازنگری شامل دوره‌های کارشناسی نیز می‌شود.




تجمع معلمان مقابل مجلس

خبرگزاری هرانا - تعدادی از معلمان خرید خدمتی برای چندمین بار در طول چند ماه اخیر در مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.
به گزارش آفتاب، تعدادی از معلمان خرید خدمتی و ضمن خدمت با تجمع در مقابل مجلس شورای اسلامی نسبت به اقدام آموزش و پرورش در مورد اخراج خود تجمع کردند.  بر اساس این گزارش، برخی از معترضان سال‌هاست که به عنوان معلم تدریس کرده و در ابتدای امر نیز مراحل گزینش و آزمون ورودی را هم طی کرده‌اند.

گفتنی است پیش از این طی ماه‌های اخیر معلمان خرید خدمتی در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده‌ بودند.


سی و سه نفر از جمله یک نوجوان و دو زن در مهر ماه اعدام شدند

خبرگزاری هرانا - واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در گزارش ماهانه مهرماه از اجرای حکم اعدام دستکم 33 زندانی خبر داد.
بنا بر این گزارش، از میان اعدام شدگان دو تن زن و یک تن از نوجوانان بزهکار بوده است که در سن نوجوانی مرتکب جرم شده است.
در ادامه این گزارش آمده است، در طی ماه گذشته کرمان با اعدام 9 زندانی و اصفهان با اعدام شش زندانی در رتبه نخست قرار گرفته و شیراز و اهواز در رتبه های بعدی قرار دارند.
این گزارش می افزاید صدور حکم قطع دست یک نفر در تهران و اجرای این حکم در مشهد و هم چنین اجرای حکم شلاق در ملاء عام در اهواز و گنبد برای شش زندانی تحت عنوان اجرای " حدود الهی" از جمله این موارد بوده است.



صدور حکم حبس برای عضو ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی

خبرگزاری هرانا – روح الله محمدی معین از بازداشت شدگان وقایع پس از انتخابات در سالجاری به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، روح الله محمدی از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام: یک سال حبس، اجتماع و تبانی بر قصد بر هم زدن امنیت: شش ماه حبس و توهین به ریاست جمهوری به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
روح الله محمدی معین فعال ستاد مرکزی مهندس میر حسین موسوی (دفتر ایثارگران و دفتر سیاسی) در انتخابات سال گذشته بوده است که در 16 تیر ماه سال 89 توسط مامورین وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت شد.
شایان ذکر است کلیه اتهامات مطرح شده از طریق شنود تلفنی و ارسال پیام کوتاه مصداق یافته است و هیچگونه سندی دال بر شرکت وی در تجمعات و ... وجود نداشته است.



تایید حکم زندان و شلاق نوید کامران، از متهمان و محکومان حوادث عاشورا

خبرگزاری هرانا - شعبه ٣۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، حکم ٣٣ ماه حبس و ٧۵ ضربه شلاق دادگاه بدوی برای سید نوید کامران، از بازداشت شدگان حوادث عاشورای ٨٨ را مورد تایید قرار داد.
به گزارش جرس، پیش از این قاضی پیرعباس، رئیس شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، این معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری را به ٣٣ ماه حبس و ٧۵ ضربه شلاق محکوم کرده بود، که پس از تایید حکم مذکور توسط دادگاه تجدیدنظر، وی چند روز پیش به اجرای احکام دادسرای شهید مقدس مستقر در زندان اوین احضارشد و از حکم خود مطلع گردید. در زمان ابلاغ حکم قطعی دو سال و نه ماه حبس و ٧۵ ضربه شلاق به کامران، مقامات قضایی برخورد بسیار بدی با وی داشته اند.
اتهامات وی "اجتماع و تبانی با قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور" و "اخلال در نظم عمومی" اعلام شده است.
نوید کامران در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، از فعالان سایت "انجمن هواداران میرحسین موسوی" بود، که بعدها به "انجمن هواداران جنبش سبز"تغییر نام داد.



باز هم مجازات شلاق و قطع دست در ایران

خبرگزاری هرانا - حکم قطع دست یک زندانی در زندان یزد اجرا و حکم شلاق یک زندانی در سوسنگرد و در ملاء عام اجرا شد.
به گزارش روابط عمومي دادگستري شهرستان دشت آزادگان، حکم شلاق محکوم علیه ح. ب که به اتهام سرقت از سوي دادگاه عمومي(جزايي) صادر شده بود، ظهر روز شنبه ۲۴ مهرماه ۱۳۸۹ در کوي فرهنگيان سوسنگردو در ملاء عام به اجرا درآمد. همچنین خبرگزاری مهراز اجرای حکم قطع دست یک زندانی در زندان مرکزی استان یزد خبر داد . به گزارش خبرگزاری مهر در یزد، روز گذشته در زندان مرکزی یزد، حکم قطع دستیک زندانی ۳۲ ساله به نام "م" به اجرا گذاشته شد. بنا به این گزارش این حکم مقابل چشمان دیگر زندانیان متهم به سرقت در زندان مرکزی یزد به اجرا درآمد
هفته گذشته نیز حکم شلاق در ملا عام چهار نفر در گنبد کاووس اجرا شد و چند روز قبل از آن نیز دست یک زندانی در زندان مشهد قطع شد.


وزیر ارشاد: فیلترینگ سایت ها توسط ما نیست

خبرگزاری هرانا - در پی گسترش موج فیلترینگ و انسداد سایت های خبری، تحلیلی، اطلاع رسانی و وبلاگ ها، وزیر ارشاد اعلام کرد "فیلترینگ سایت‌ها دارای كمیته خاصی است كه به آن وزارتخانه ارتباطی ندارد یعنی در دادستانی كل كشور است و در آنجا تصمیم‌گیری می‌كنند، لذا نباید فیلتر شدن سایت‌ها را تصمیم وزارت ارشاد بدانند.
طی ماه های گذشته - بویژه هفته های اخیر- طیف وسیعی از سایت های اطلاع رسانی مراجع و شخصیت های کشور نیز، به خیل تارنماهای فیلتر و مسدود شده پیوستند.
به گزارش تهران امروز، سید محمد حسینی در گفت‌وگویی كوتاه با آن روزنامه، در پاسخ به اینکه "طی ماه گذشته شاهد فیلتر شدن سایت برخی افراد مشهور بودیم. چرا این سایت‌ها كه بعضا مراجعه‌كنندگانی هم داشت، فیلتر شد و اصولا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه نقشی در فیلتر كردن این سایت‌ها داشته است؟"، گفته است: "فیلترینگ سایت‌ها دارای كمیته خاصی است كه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارتباطی ندارد. یعنی در دادستانی كل كشور است و در آنجا تصمیم‌گیری می‌كنند لذا نباید فیلتر شدن سایت‌ها را تصمیم وزارت ارشاد بدانند."
وی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه "یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اصلا نقشی در فیلتر كردن این سایت‌ها و سایت‌های دیگر نداشته است؟"، گفت: "ما هم یك نماینده در این كمیته داریم، که دارای حق رای است اما بدانید كه ما دست‌اندركار فیلتر سایت‌ها نیستیم."
حسینی همچنین پیرامون اینکه "آیا وزارت ارشاد در جریان این فیلترینگ ها می باشد یا خیر؟"، می گوید :
"كمیته فیلترینگ مانند هیات نظارت بر مطبوعات نیست كه ما كامل در جریان بوده و به پرونده‌ها دسترسی داشته باشیم و در همین راستا، بتوانیم رسیدگی كنیم. دادستانی در جریان این فیلترهاست و بهتر است از آنها سوال كنید كه چرا این سایت‌ها فیلتر شدند."
وزیر ارشاد همچنین در پاسخ به پرسش تهران امروز که "آیا خودتان موافق فیلتر شدن این سایت‌ها كه گاه به افراد مشهوری تعلق دارد، هستید؟"، بدون ارائۀ جوابی صریح، مدعی شد : "گفتم كه ما دست‌اندركار فیلتر كردن سایت‌ها نیستیم."
كمیته فیلترینگ از ١٢عضو یعنی وزیر یا نماینده وزارتخانه‎های آموزش و پرورش، ارتباطات و فناوری اطلاعات، اطلاعات، دادگستری، علوم،‌ تحقیقات و فن‌آوری، فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، رئیس سازمان‎ صدا و سیما و فرمانده نیروی انتظامی، یك‌نفر خبره در فن‌آوری اطلاعات و ارتباطات به انتخاب كمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی و یك نفر نماینده مجلس شورای اسلامی به انتخاب كمیسیون حقوقی و قضایی و تایید مجلس شورای اسلامی تشكیل شده و ریاست آن بر عهده دادستان كل كشور است.
جلسات آن هر دو هفته یك‌بار در قوه‌قضائیه برگزار می‌شود اما ستاد اطلاع‌رسانی این كمیته كماكان غیرفعال است و اخبار مربوط به فیلتر شدن سایت‌ها از سوی مقامات قضایی و حقوقی به اطلاع عموم رسانده می‌شود.
دادستانی کل کشور هم اکنون زیر نظر غلامحسین محسنی اژه ای فعالیت می کند.