۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

مهمترین خبرهای روز پنجشنبه بخش چهارم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

Darioush-Homayoun4.gifگفت‌وگوی منتشرنشده مهرداد حريری با داريوش همايون

نشريه تلاش

آن‌چه که پشيمانم از آن، اين است که ضعف بنيادی و پوسيدگی درونی نظامی را که در آخرين روز‌ها و سال‌هايش به آن پيوستم، يعنی به درونش راه يافتم را نفهميدم و احساس نکردم. و فرصت‌های بسياری را از دست دادم. شايد پشيمانی ديگرم اين‌جاست که وقتی رفتم به درون دستگاه قدرت به مقدار زيادی شيفته قدرت و ظواهرش شدم و غافل ماندم از کاری که با قدرت می‌شد کرد. و آن رساندن پيامی بود که لازم بود و من می‌توانستم بکنم در درون دستگاه. مقداری غافل شدم
حريری ــ جناب آقای همايون اگر اجازه دهيد من چند سئوال شخصی دارم.
همايون ــ تمنا می‌کنم، بفرمائيد.

حريری ــ شما اگر بخواهيد زندگيتان را خلاصه کنيد، چگونه می‌بينيد؟
همايون ــ يک وقتی اصطلاح پويش والائی بکار بردم. والائی (excellence)، پويش هم تکليفش معلوم است. تلاش برای اينکه به يک جائی برسد اين زندگی! حالا نمی‌دانم چه اندازه رسيده، ولی از مراحل بسيار متفاوتی اين زندگی را گذراندم که خود اين ماجرائی که زندگی را تشکيل می‌دهد برايم جالب شده است. حالا يک مایة خرسندی است. زندگی گذشته است که به طور معمول دست نمی‌دهد. اما هدف هميشه اين بوده است که خودم و اين کشوری که همه زندگيم است، بهتر بشود و بالا‌تر برود. دومی‌ش نمی‌دانم چه بر سرش آمد، اولی‌ش هم چندان درخشان نشد.

حريری ــ اگر قرار باشد به چيزی افتخار کنيد و در مورد چيزی اظهار پشيمانی بکنيد، در طول شايد تمام پنجاه سال فعاليت، چه خواهد بود؟
همايون ــ افتخار اينکه تعداد قابل ملاحظه‌ای کارهائی که برای نخستين بار بود يا مدت‌ها تعطيل شده بود، دوباره زنده کرديم، به دست من انجام گرفت و اين مایة سربلندی من است. کارهای زيادی کردم که پاره‌اش باقی نماند ولی چند تائی که باقی ماند مایة سربلندی من خواهد بود.
آنچه که پشيمانم از آن، اين است که ضعف بنيادی و پوسيدگی درونی نظامی را که در آخرين روز‌ها و سال‌هايش به آن پيوستم، يعنی به درونش راه يافتم را نفهميدم و احساس نکردم. و فرصت‌های بسياری را از دست دادم. شايد پشيمانی ديگرم اينجاست که وقتی رفتم به درون دستگاه قدرت به مقدار زيادی شيفته قدرت و ظواهرش شدم و غافل ماندم از کاری که با قدرت می‌شد کرد. و آن رساندن پيامی بود که لازم بود و من می‌توانستم بکنم در درون دستگاه. مقداری غافل شدم.

حريری ــ من تحت تأثير اين پاسخ شما قرار گرفتم. تا به حال در اين مورد از شما چيزی نخوانده و نشنيده بودم. اين جواب شما فوق‌العاده من را تحت تأثير قرار داد. برخورد يک انسان صاحب‌نظر با گذشته‌اش که شايد بخشی از آن اشتباه بوده، و اين نگاه انتقادی شما بسيار زيباست به قضيه و تکان‌دهنده است حتی!
همايون ــ
خواهش می‌کنم! به هر حال اگر زندگی به آنجا که می‌خواستم نرسيد، با همة تلاشی که کردم، و حقيقتاً تمام زندگيم در تلاش گذشت، به همين دليل بود. به دليل ضعف‌هائی بود که به من دست داد. در برابر وسوسه‌ها و ظواهر قدرت. آن چند سال آخر شيوة زندگی و نگاهم به زندگی عوض شد. پيش از آن اعتنائی نمی‌کردم و کارم را دنبال می‌کردم و بهتر انجام می‌دادم کارم را. در دو سه سال آخر فرو رفتم در اسباب قدرت و ظواهر قدرت، نشانه‌هايش و سربلندی‌های کاذبش، لذت‌هايش. بايد جلوی خودم را می‌گرفتم، اگر می‌دانستم، اگر عميق‌تر نگاه کرده بودم به وضعيت، جلوی خودم را می‌گرفتم و مبارزه می‌کردم. من در دوسه سال آخر آنچنان که بايد مبارزه نکردم در موقعيتی که بودم اصلاح‌گر بودم. ولی آن موقعيت احتياج به مبارزه داشت و نه اصلاحات کوچک و مختصری که من از عهده آن برآمدم.

حريری ــ فکر می‌کنيد که آن موقع نيروئی بود برای يک فردی مثل شما که بتوانيد بدان بپيونديد و يک مبارزة اصولی بکنيد؟ غير از نيروهای راديکال چريکی، آن‌ها مورد نظر من نيست، بلکه نيروئی مدرن و امروزی که بتواند يک مبارزه سياسی درست را پيش ببرد؟
همايون ــ
بله! طبقه متوسط ايران منتظر يک ندايی بود! و من در موقعيتی بودم که می‌توانستم اين ندا را بدهم. به شرط اينکه از خيلی چيز‌ها می‌گذشتم. من بايد می‌گذشتم از خيلی چيز‌ها. من اتفاقاً وقتی رفتم در دولت، بهترين فرصت بود برايم که آن ندا را بدهم. به هر قيمت که برايم تمام بشود. و آن ندا بی‌پاسخ نمی‌ماند. من بايد از آن موقعيت استفاده می‌کردم، برای تأثير گذاشتن روی آن طبقه متوسط، بجای آنکه تأثير بگذارم روی لایة حاکم.
حالا طبقه حاکم که لغت دقيقی نيست، ولی من تمرکز کردم روی دومی و از اولی غافل ماندم. راه آن اولی بود. شايد اصلاً سرنوشت اين انقلاب هم چيز ديگری می‌شد. شايد.

حريری ــ من شديداً تحت تأثير قرار گرفتم. توصيه شما به جوانان چيست؟
همايون ــ
توصيه‌ام به جوانان اين است که بخوانند و به مسموعات و شنيده‌ها و حدسيات خودشان قانع نباشند. ما چوب بی‌سوادی را خورديم، در اين کشور هنوز هم داريم می‌خوريم. بسيار بايد خواند و بسيار بايد آشنا شد و با ذهن باز بايد خواند.
توصيه ديگر اينکه حتا در سنين سالخوردگی خوش‌بينی را از دست نبايد گذاشت، چه رسد به جوانی. بايد به آينده خوشبين بود. بايد مطمئن بود که ما از کارهای بسيار برخواهيم آمد. حتا ما و نسل ما چه رسد به جوانان. اين نسل جوان وارث بدبختی‌های بزرگ است ولی فرصت‌های بسيار حياتی برايش فراهم شده است و می‌تواند از آن فرصت‌ها استفاده کند.

حريری ــ اگر اجازه دهيد، و اگر قرار باشد که من زمانی اين‌ها را چاپ کنم، من ترتيب اين پرسش و پاسخ‌ را باز برمی‌گردانم به شخصيت خود شما. من اين اجازه را می‌خواهم که تقدم و تأخر سئوال‌ها را عوض کنم.
همايون ــ
اين مسئله شماست. دست شماست.

حريری ــ شما موقعی دستگير شديد و به زندان افتاديد، در زمان حکومت.....؟ ‌
همايون ــ
ازهاری

حريری ــ ازهاری بود يا شريف امامی
همايون ــ
ازهاری بود.

حريری ــ موقعی که به زندان رفتيد، به چه انديشيديد؟ چه شد؟ آيا اين امر باعث يک شوک شد، باعث نااميدی شد، باعث دشمنی شد؟ چه چيزی در شما غلبه کرد؟
همايون ــ
من بلافاصله آدم بهتری شدم. يعنی از آن جهانی که درش قرار داشتم، حتا از عالمی که از دولت بيرون آمده بودم، خارج شدم و شدم خودم. خودم بدون هيچ چشمداشتی به بازگشت به قدرت. چون تمام آن چند ماهی که بيکار بودم و خانه‌نشين، داشتم طرح بازگشت به قدرت را می‌ريختم. چه بکنم که جلوی اين سيل گرفته بشود. و فکر می‌کردم که من می‌توانم. برخورد من و ديد من به بحران هميشه فرق داشته و در آن شرايط، به کلی من برخورد ديگری داشتم که مؤثر‌تر بود از آنچه انجام گرفت. ولی وقتی که زندان افتادم همه اين توهمات را ديگر کنار گذاشتم و پرداختم به آنچه که هستم و موقعيتی که درش قرار داشتم و چرا اينطور شده است و چرا کشور به آن روز افتاده است. و آن مقدمه يک دورة طولانی انديشيدن در بارة مسايل شد که تا سال ۱۹۸۱ و نوشتن کتاب «ديروز و فردا» کشيد. يعنی در واقع من کتاب را از آن موقع که به زندان افتادم در ذهنم شروع کردم.

حريری ــ شما تصور می‌کرديد که نظام پادشاهی چنين سقوط بکند؟ ‌
همايون ــ
اندکی از زندان نگذشته ديگر به اين نتيجه رسيديم ــ من و دوستم دکتر مهدوی ــ که کار اين رژيم رو به پايان است و سياست‌های اين رژيم جز به سود انقلابيان نيست. البته نمی‌فهميديم که منطق، چه منطقی است و چه منطقی پشت اين سياست‌های ديوانه‌وار قرار دارد. ولی بعد متوجه شديم که اصلاً منطقی در کار نيست و سياستی در کار نيست. روز به روز است و کار ما هم تمام است. با اين وصف، يک اميد دور دستی به زنده ماندن و گريختن از اين مرحله داشتم. به همين دليل به خانمم اصرار شديدی کردم که از ايران برود و دخترمان را که آنجا بود همراهش ببرد، که من دستم باز‌تر بشود، کمتر به خطر بی‌افتم.

حريری ــ در ۲۲ بهمن موقعی که به هر حال رژيم سقوط کرد و درگيری مسلحانه بود و نهايتاً انقلابيون پيروز شدند، شما از زندان فرار کرديد، يعنی بيرون آمديد و ديگر زندانی نبود، تشکيلاتی نبود. موقعی که بيرون آمديد، احساس‌تان در آن لحظه که خيابان‌ها را ديديد، مردمی که مسلح هستند و جنگی که انقلابيون در آن برده‌اند، نگاه شما، برای من خيلی جالب است که بدانم در آن لحظه چه بود؟
همايون ــ
احساس ترحم می‌کردم. چون می‌ديدم که اين‌ها آغاز پايانشان است. من می‌ديدم که قدرت در دست آخوندهاست و اين‌ها ول معطلند و سرشان را گرم می‌کنند. و اين‌ها دارند روی جنازه آيندة خودشان می‌رقصند، روی گور آيندة خودشان. اصلاً اين سازمان‌های چريکی و چپ‌گرا را جدی نمی‌گرفتم. قدرتی که من در آن چند ماه ديدم، قدرت اسلام انقلابی بود و قدرت آدمی بود که زور هيچ کدام از اين‌ها به او نمی‌رسيد. مجموعه اين‌ها هم زورشان به او نمی‌رسيد. برای من فراآمد و نتيجة مبارزه‌ای که جريان داشت کاملاً روشن بود. پيروزی قطعی آخوند‌ها بود. منتها فکر می‌کردم که ۱۵ سالی بيشتر ما گرفتار آخوند‌ها نخواهيم بود. اشتباه کردم.

حريری ــ البته پيش‌بينی شما در آن موقع خوب بود. چون نيرو‌ها فکر می‌کردند؛ ما دو ماه گرفتار اين‌ها خواهيم بود و می‌گفتند؛ اين‌ها بعد از دو ماه خواهند رفت.
همايون ــ
چون من تاريخ زياد خوانده‌ام می‌دانستم که يک انقلاب با آن انرژی که آزاد کرده است و آن قدرتی که پشت سر دارد، کار يک روز و دو روز نيست که نيروی زندگيش را از دست بدهد.

حريری ــ اشاره‌ای کرديد به نيروهای چريکی. در مقطع ۲۱ و ۲۲ بهمن ديگر نيروهای چريکی نبودند، ديگر هزاران هزار جوانانی بودند که حمله کرده و پادگان‌ها را گرفته بودند. و آن‌ها اسلحه بدست بودند، يعنی در واقع توده مردم، اگر بخواهيم بگوئيم. ‌
همايون ــ
بخشی از توده مردم بودند که سازمان‌های چريکی را متورم کرده بودند. ولی سازمان‌های چريکی‌‌ همان روحيه را داشتند،‌‌ همان قالب ذهنی را داشتند. اندازه‌هاشان بزرگ‌تر شده بود، ولی ايده، نگرش و استراتژی هيچ عوض نشده بود. به همين دليل ديديم به آن آسانی فريب خمينی را خوردند و قربانی او شدند. يکی پس از ديگری کمک کردند به نابودی بقيه تا نوبت به خودشان رسيد. هيچ چيز در اين سازمان‌ها اصلاح نشده بود، با پيروزی انقلاب، با بزرگ‌تر شدن. نه مجاهدين و نه فدائيان، هيچ درسی نگرفته بودند. هيچ چشمانشان روشن‌تر و بينا‌تر نشده بود. ماه‌های بعدی ثابت کرد که اين نظر من درست بوده است.

حريری ــ تا چه حد وقايع روز را بعد از مقطع پيروزی انقلاب، زمانی که شما در ايران مخفی بوديد، دنبال می‌کرديد؟ اولاً رابطه‌تان با جهان بيرون و خارج چه بود؟ آيا روزنامه‌ها را هر روز می‌خوانديد؟ اخبار ايران چه بود و نگاه‌تان به آن وقايع به چه صورت بود؟ وقايع را چگونه می‌ديديد؟
همايون ــ
در بيشتر روز‌ها، آن موقع، روزنامه‌ها را می‌خواندم. در يک فاصله شايد ۶ ماهی هم چند روز به چند روز روزنامه‌ها را برای من می‌آوردند و من می‌خواندم. تلويزيون و راديو هم داشتم و کاملاً حوادث را دنبال می‌کردم. و مخصوصاً از قانون اساسی جمهوری اسلامی، که اين روشنفکران تاريک انديش اسلامی نوشته بودند، در حيرت بودم که چگونه ممکن است که اين‌ها خيال بکنند که با آن مقدمه احمقانه که برای اين قانون اساسی نوشته بودند و آن وقت آن اصولی که بدنبالش آمده است، اصلاً قدمی از قدم می‌توانند در راه آن آرمان‌ها بردارند. ولی نگاه می‌کردم و می‌ديدم که آخوند‌ها گام به گام نيروی خودشان را افزايش می‌دهند و جا پا‌ها را محکم می‌کنند. وقتی سفارت آمريکا را گرفتند، دانشجويان خط امام...

حريری ــ شما در ايران بوديد؟
همايون ــ
من در ايران بودم و آن وقت بود که به فکر افتادم از ايران بروم. چون ديگر اميدی به سرنگون کردن آخوند‌ها نداشتم. تا آن وقت خيال می‌کردم که با باز شدن مدارس و دانشگاه‌ها کار اين رژيم ساخته خواهد شد و نيروهای ديگری وارد ميدان خواهند شد، که من خودم را به پيوستن به آن نيرو‌ها آماده می‌کردم.

حريری ــ منظورتان چه نيروهائی است؟
همايون ــ
بيشتر نيروهای نظامی بود. آن موقع پاسخ مسئله نظامی بود و بس!

حريری ــ يعنی شما راه حل مسئله را در يک کودتای نظامی می‌ديديد؟
همايون ــ
در ۱۳۵۹ بله! من فکر می‌کردم که بايد ارتش به ميدان بيآيد و کار اين آخوند‌ها را بسازد.

حريری ــ حالا اين پروسه ۲۵ سال طول کشيده است. فکر می‌کنيد، اگر اول پروسه آن کودتا انجام می‌شد، و از خمينی يا آخوند‌ها چهره‌های شهيد يا قهرمان باقی می‌ماند بهتر بود يا اينکه به اينجا که رسيده است و ملت می‌تواند حسابش را از اسلام سياسی جدا بکند؟
همايون ــ
ما با شهيد و قهرمان ۱۳۰۰ يا ۱۴۰۰ سال است زندگی کرده‌ايم. اگر محکم بايستيم شهيد و قهرمان کاری بر ما نخواهد توانست بکند. خمينی شهيد و قهرمان می‌مرد و يا از ايران بيرون می‌رفت و جای ديگر می‌مرد ولی يک ميليون نفر ايرانی به صورت‌های مختلف جانشان را از دست نمی‌دادند، در اين ۲۵ سال. و کشور اين همه عقب نمی‌افتاد و بازسازی اين کشور ۲۰ ــ ۳۰ سال وقت لازم نمی‌داشت. با پيشرفت ايران، چون ايران در راه پيشرفت بود، با پيشرفت ايران به تدريج مسئله اسلام سياسی حل می‌شد. به هر حال وضعی بد‌تر از ترکيه نمی‌داشتيم.

حريری ــ برگرديم به زمانی که شما در زندان بوديد، بفرمائيد چه کسانی از مقامات رژيم سابق را می‌ديديد و در زندان در تماس‌ بوديد؟ روحيه آن‌ها را شما چگونه می‌ديديد؟ ديد آن‌ها، برخورد آن‌ها به پديده چگونه بود؟
همايون ــ
زندانيان مردانی بودند کار ديده و روزگار چشيده. روحيه‌هاشان را نگه داشته بودند. بسياری در پی تبرعه خودشان در دادگاه‌های انقلابی بودند و دفاعيه‌شان را می‌نوشتند. يکی دو نفر مثل من و دکتر مهدوی صرفاً به دنبال کردن و تحليل رويداد‌ها می‌پرداختيم. ولی فضای زندان فضای خوبی بود و فضای آبرومندی بود. با توجه به اينکه اين‌ها از اوج قدرت به ژرفای توهين و از دست دادن آزادی و احتمال هر روز فزايندة اعدام. نابودی روبرو بودند، ولی خودشان را خوب نگه داشتند! همه! و با اينکه من با بعضی از آنان دوستی زيادی نداشتم و سمپاتی خاصی در ميان نبود، ولی همه را تحسين کردم در آن موقع. با کسانی که بيشتر محشور بودم، خوب، دکتر مهدوی بود اساساً. بعد دکتر کيانپور، غلامرضا کيانپور، آمد و چند روزی، چند هفته‌ای بود.

حريری ــ ببخشيد، دکتر مهدوی پست‌شان چه بود؟
همايون ــ
دکتر فريدون مهدوی وزير بازرگانی بود و پيش از من قائم‌مقام حزب رستاخيز بود. با وليان، چون دوستی خانوادگی داشتيم، با منصور روحانی با دکتر شيخ‌الاسلام‌زاده که با همه اين‌ها دوستی‌های خانوادگی داشتيم. با بقيه هم سلام و عليکی و ارتباطی برقرار بود. با دکتر آزمون هم که پاريای جمع بود و همه او را مقصر می‌دانستند، در دستگيری همگانی و بی‌خود هم نمی‌گفتند، با او هم من تنها کسی بودم که صحبتی می‌کردم و خيلی وضع اسفناکی داشت در زندان.

حريری ــ زمانی که اولين گروه سران رژيم گذشته اعدام شدند، شما آن اعدام‌ها را چگونه می‌ديديد؟
همايون ــ
دردناک‌ترين روزهای زندگی من آن دو سه ماه اول بود که همين طور دوستانم را می‌ديدم، همکارانم را می‌ديدم، آشنايانم را می‌ديدم که اعدام می‌شوند. عکس‌های آنان را می‌انداختند در روزنامه‌ها، با منظره بسيار فجيع. حقيقتاً اعدام دوباره بود. يعنی به جسد آن‌ها هم بی‌احترامی می‌کردند با آن وضع عکس‌های آنان را می‌انداختند و آن روحیة توحشی که بر جامعه حاکم بود و مستولی شده بود در روزنامه‌ها هم ديده می‌شد. در روزنامه‌ها هم با قلم‌شان داشتند اعدام می‌کردند. شرم‌آور بود حقيقتاً، شرارت آن روز‌ها! و بد‌ترين دوره زندگی من آن مدت بود و اين سرود «بهاران خجسته باد» مثل شمشير در تن من فرو می‌رفت، هر وقت اين را در تلويزيون می‌شنيدم، در آن شرايط.
‌‌
حريری ــ خوب به هر حال شما مخفی بوديد و بعد به خارج از کشور آمديد. در خارج از کشور اولين چيزی که به ذهنتان رسيد، به لحاظ آيندة خودتان، به لحاظ شخص داريوش همايون، اينکه اين شخص چه بايد انجام دهد، چه به ذهنتان آمد؟
همايون ــ
من فکر کردم که بايد به ساده‌ترين زندگی، محدود‌ترين زندگی خرسند باشم و دنبال شغلی که تمام وقتم را بگيرد، برای گذران زندگيم، نروم. و مطلقاً در پی رسيدن به مقامی نباشم و تمام زندگيم را به انديشيدن و فعاليت سياسی و زندگی در دنيای ذهن و عمل سياسی صرف کنم و از اين راه بدهی را که به آن کشور داشتم و دارم بپردازم. و همين کار را کردم و اگر هم مشاغلی در اين مدت داشتم، چند سالی، طوری نبود که وقت من را بگيرد و نگذارد که به آن کاری که ميل داشتم و می‌پرداختم، نپردازم.

حريری ــ خيلی‌ها، با شرايط نسبتاً مشابه، وقتی که کارشان را آنجا از دست داده‌ و به خارج کشور می‌آيند، اتفاقاً برعکس شما، به فکر می‌افتند که بايد سياست را کنار گذاشت و بايد کاری را شروع کنند که گذران امور بکنند و زندگی را بسازند. دليل اينکه شما نتيجه عکس گرفتيد از وقايع تلخ که بر شما گذشت، چه بود؟ چه انگيزه‌ای باعث اين رفتار شد؟
‌همايون ــ
۱ــ احساس بدهی به آن کشور که بايد از اين تنگنا بدرش آورد. و آنچه از من برمی‌آيد، بايد انجام دهم.
۲ ــ شادی آزادی. برای نخستين بار، پس از سال‌های دراز، ديدم که آزاد هستم که هر کاری می‌خواهم و هر چه دلم می‌خواهد بنويسم و ملاحظه هيچ چيزی را نکنم. خود اين شادی بزرگ‌ترين انگيزه من بود برای پرداختن به کار سياسی. من هميشه در کار سياسی و مطبوعاتی از نداشتن آزادی کافی رنج می‌بردم و احساس می‌کردم که اگر آزاد‌تر باشم، خيلی بيشتر می‌توانم کار انجام بدهم. در شرايط تبعيد و خارج از ايران و فروريزی همه چيز، آن آزادی کامل به دستم آمده بود و تصميم گرفتم ‌‌نهايت استفاده را از آن بکنم دليل اصلی‌اش البته اين است که سراپای من با سياست و نويسندگی آميخته بوده است. و اصلاً من کارديگری دوست ندارم. هيچ کار ديگری را دوست ندارم، بيش از اين.

حريری ــ در اين سال‌های تبعيد اپوزيسيون را چگونه ديديد، اگر بخواهيم تحليل کوتاهی داشته باشيم از اپوزيسيون خارج کشور، چه چپ، چه راست و چه ميانه، به طور کلی مخالفان جمهوری اسلامی؟
همايون ــ
در وضعی يافتم همه آن‌ها را سراپا نااميدی. هيچ اميدی به هيچ گرايشی نمی‌شد داشت. برای اينکه عيناً جهان پيش از انقلاب و انقلاب را با خودشان به دنيای خارج آورده بودند و در‌‌ همان فضا زندگی می‌کردند؛ با تلخی بيشتر با کينه بيشتر، با ناتوانی بيشتر به ديدن واقعيت‌ها و زندگی کردن با يکديگر و ساختن ايران آينده در کنار يکديگر.
تمام تلاشم از‌‌ همان نخستين روز‌ها صرف اين شد که زمينه‌های اين بيماری سياسی را که گرفته بود سرتاسر نيروهای سياسی ايران را چه در درون و چه در بيرون، زمينه‌های سياسی اين بيماری را بشناسم و چاره‌‌هايش را عرضه کنم. رفتم ببينم چرا ما در چنين شرايط و موقعيتی هستيم و آن چرا‌ها را، تا جائی عقلم می‌رسيد، يافتم و در کتاب‌ها و مقالات بيشمار مدام بيان کردم و استدلال‌ کردم در باره‌اش. و حالا بعد از ۲۳ ــ ۲۴ سال نوشتن و فعاليت سياسی می‌بينم درست ديده بودم. آنچه که من انگشت گذاشته بودم رويش. ريشه‌های بيماری سياست در ايران که هنوز هم زنده هستند، درست بوده است. و اول بايد آن‌ها را چاره کرد که مشغول هستم. و اين ريشه‌ها ۱ ــ در حزبی شدن تاريخ و سياسی کردن نگرش طبقه سياسی ايران به همه چيز، به قدرت، به مبارزه، به دمکراسی، به درست کاری. يکی از دلايل عمده و يکی از ريشه‌های عمده فساد در ايران بود که هنوز هم با آن روبرو هستيم. ۲ ــ ناآگاهی و بی‌سوادی. با کمال فروتنی بايد عرض کنم که وقتی به نوشته‌ها و گفتار بسياری از اين رهبران و فعالان نگاه می‌کردم، گوش می‌دادم و می‌خواندم، می‌ديدم که اين‌ها در سطح‌های بسيار پائينی دارند عمل می‌کنند. و شايد علت اصلی آن باز اين بود که هميشه به دنبال يک سود سياسی بودند، نه دنبال انجام دادن کار جدی. و اين سود سياسی در همه مدت از آن‌ها گريخته است و چيزی در دست آن‌ها نگذاشته است. به اين نتيجه رسيدم که سود سياسی را بايد بگذارم کنار، منفعت‌طلبی را بگذاريم کنار و برويم دنبال يافتن حقيقت موقعيت خودمان، واقعيت موقعيت خودمان و گرفتاری‌هايش را بر طرف کنيم. اين مستلزم خواندن بود، خواندنِ لاينقطع و بی‌وقفه که همه ما اين کار را نمی‌کنيم. ولی من هر چه توانستم در اين سال‌ها خواندم.

حريری ــ نيروهايی که شما می‌توانيد به آن‌ها اميد داشته باشيد به عنوان يک نيروی مترقی می‌توانند نقشی در آينده ايران بازی کنند، به چه نيروهائی بيشتر اميدوار هستيد؟
همايون ــ
من سال‌های دراز، نزديک دودهه بسيار به فدائيان اکثريت اميدوار بودم. گروه به اصطلاح مورد پسند من بودند در طيف اپوزيسيون، البته غير از هواداران مشروطه. آن‌ها من را بار‌ها و بار‌ها، نمی‌گويم نااميد، ولی دلسرد کردند، نرسيدن، هيچوقت به ظرفيتی که درشان هست و بود. جبهه ملی را دارای يک ظرفيت و پتانسيل می‌ديدم، که هيچ در صدد استفاده از آن نيستند. و حالا می‌بينم که خوشبختانه جوانه‌هائی اين طرف و آن طرف در طيف بزرگی که جبهه ملی را تشکيل می‌دهد، پيدا شده است و دارد رشد می‌کند. نيروهای ملی و مذهبی را از آغاز بکلی کنار گذاشتم. برای اينکه استدلال می‌کردند با جمهوری اسلامی از راه مذهب بايد جنگيد. و درست بايد ضد آن را گرفت و ضد جمهوری اسلامی را گرفت که لائيسيته است و سکولاريسم و عرفی‌گرائی محض و آشتی ناپذير، بی‌هيچ امتيازی. آن‌ها را بکلی فراموش کردم و هرگز به آن‌ها نپرداختم و نخواهم پرداخت تا اينجا که می‌بينم. مگر آنکه نشان بدهند که اين‌ها مصلحتی است که مذهبی باقی مانده‌اند. و الا اگر اعتقاد داشته باشند که از راه مذهب عليه اين رژيم می‌شود کاری کرد به کلی از جريان اصلی سياسی ايران بيرون افتاده‌اند.
هواداران پرشور سلطنت، افراطی سلطنت، سلطنت‌طلبان افراطی، آن‌ها به نظرم بسيار پرت می‌آمدند و می‌ديدم که مثل بسياری از مخالفانشان، کمونيست‌ها، مثلاً در يک دوره‌ای منجمد شده‌اند و نيروی سياسی نيستند، بلکه يک جماعت نوستالژيک هستند که پيوسته از آن‌ها کاسته شده، هم از نظر شمار و هم از نظر تأثير، گفتمانشان بکلی بی‌اعتبار است. برای اينکه موضوع فعاليت‌هايشان، وارث پادشاهی پهلوی است که هر چه بيشتر از آنان فاصله می‌گيرد و اگر اين کار را نکند جامعه بزرگ‌تر ايرانی را از دست خواهد داد. در نتيجه، هيچ اميدی برای آن‌ها نمانده است و آن‌ها را نيز اصلاً هيچگاه به حساب نيآوردم.

حريری ــ فکر می‌کنيد، دوم خرداد در گفتمان اپوزيسيون خارج کشور چه تأثيری گذاشت، پديده دوم خرداد و جنبش اصلاح طلبی دوم خرداد درون کشور؟
همايون ــ
رويهمرفته آن‌ها را منحرف کرد از مبارزه با جمهوری اسلامی. چند سال از دست دادند. بخش‌هائی از آن‌ها هنوز چسبيده‌اند به اين توهم و حاضر نيستند که در مبارزه همکاری کنند. اما در ميان کسانی که دوم خرداد را يک مرحله سودمند در بهم خوردن اوضاع جمهوری اسلامی می‌ديدند و از مشاهده اختلافاتی که در کشور در دستگاه حاکم پيدا شده است و هم چنين از پرده‌دری‌هايی که دوم خرداد که موجب آن شد و آن انفجار مطبوعاتی دو سه سال اول آن‌ها بسيار اميدوار شدند. خود من به اين تحولات خيلی خوشبين بودم و فکر می‌کردم می‌توانيم از اين وضع تازه کشور استفاده کنيم. با بهره گيری از اصطلاحی که خودشان بکار می‌بردند، اسم آن را گذاشته بودم استفاده ابزاری از دوم خرداد. تا مدتی اين استفاده ابزاری خيلی خوب کار می‌کرد. ولی خوشحالم که گرايشی که من به آن تعلق دارم هرگز فريب دوم خرداد را نخورد و ارزش‌هايش را بيش از آنچه بود ندانست. من مقاله‌ای‌‌ همان فردای دوم خرداد نوشتم که چهار روز بعدش چاپ شد و در نيمروز هست. «رايی که منظره سياسی را دگرگون کرد» و من شايد اين مقاله را دوم خرداد سال آينده دوباره بعد از ۸ سال منتشر کنم. بسياری از تحليلی که در آن مقاله بود درست درآمد. دوم خرداد فرصت‌هايی به ما در خارج کشور داد که در جنبش دانشجويی ۱۹۹۹ به اوجش رسيد. با اينکه آن جنبش سرکوب شده است ولی دانه‌های بيشماری که از اين جنبش در سرتاسر جامعه ايرانی پراکنده شده است، دارد از زمين بصورت جوانه‌هايی بيرون می‌آيد و آينده ايران برخواهد گشت به آن جنبش دانشجويی که البته به نظر من خود جنبش دانشجويی فراورده دوم خرداد بود. ولی دوم خرداد خودش هيچ کاری نتوانست بکند.

حريری ــ قطعا شکستی هم که خوردند به همين دليل بود که در واقع کاری نتوانستند بکنند همانطور که شما هم فرموديد.
شما آينده ايران را و چهره سياسی ايران را چگونه می‌بينيد؟ به اين معنا که نيروهای مختلف مطرح در جامعه را چگونه می‌بينيد و کشور ايران را در چه مرحله‌ای می‌بينيد؟ ‌
همايون ــ
آينده ايران متعلق به نيروهای دمکراسی ليبرال است. به نيروهای عرفيگرا. آينده ايران جدايی دين است نه تنها از حکومت بلکه از سياست. و آينده ايران جامعه‌ای است که پيشرفته‌ترين جامعه‌ی منطقه جغرافيايی ما خواهد شد. همين الان هم طليعه‌هايش آشکار شده است، اگر مانع جمهوری اسلامی برداشته شود، که حتما برداشته خواهد شد. اين پيشرفته بودن فاصله ما را با منطقه به اندازه‌ای زياد خواهد کرد که ما عملا يک کشور اروپايی خواهيم بود. من به اين خيلی خوشبين هستم و اميدوارم. نيروهايی که الان دارند کار می‌کنند برای اين آينده ليبرال دمکرات، اصولا نيروهای جوان هستند. نسل انقلاب در خود ايران هم رو به پايان است. بيشترش نتوانسته است خودش را با اين گفتمان نسل تازه ايرانيان آشنا بکنند و آشتی بدهند و در‌‌ همان عوالم زندگی می‌کند. ولی آنهايی که توانسته‌اند بيرون بيايند از آن زندان در کنار اين جوانان قدرت سياسی آينده ايران را تشکيل خواهند داد.
از گرايش‌های مشخص سياسی من فقط می‌توانم مشروطه خواهان، بخشی از جبهه ملی و چپی که اصلاح شده است و دارد اصلاح می‌شود. اين‌ها بخت بزرگی برای کمک کردن به ساختن و بازسازی ايران دارند. ولی گرايش‌های افراطی در هرکدام از اين‌ها محکوم به فنا هستند. گرايش افراطی سلطنت طلب، گرايش افراطی جبهه ملی، گرايش‌های اصلاح نشده و افراطی چپ. اين‌ها بسرعت دارند از صحنه بيرون می‌روند و تاثيرشـان ناچيز خواهد شد در سـياست ايران اما گرايش‌های ليبرال دمکرات در ميان همه گروه‌های سياسی همه رو به بالا هستند.

حريری ــ موانع بزرگ همکاری و نزديکی ميان نيروهای اپوزيسيون، همين سه طيفی که شما فرموديد، نيروهای دمکرات هر سه جريان، چيست؟ آيا زمانی خواهد رسيد که اين‌ها با هم همکاری کنند؟
همايون ــ
فعلا اين موانع دوتاست. ۱ ـ اميد به همکاری با نيروهايی در جمهوری اسلامی. نيروهايی که يک آب شسته‌تر باشند. اميد به اينکه اين جمهوری از درون خودش به اندازه‌ای تحول پيدا کند که بسياری از اين نيروهای مخالف بتوانند برگردند به ايران و جايی در منظر سياسی پيدا کنند. ۲ ـ مانع دوم وجود ماست. بعنوان نيروی مشروطه خواه. مخالفان جمهوری اسلامی بسياری‌شان بقدری ناراحت‌اند از اينکه ما هستيم و قدرتی داريم و يکی از گزينه‌های آينده‌ايم که ترجيح می‌دهند وضع موجود همچنان ادامه پيدا کند تا تحول طولانی اوضاع هر بخت بازگشت ما را به گوشه‌ای از قدرت حتی از ميان ببرد تا آن‌ها بتوانند در پايان زندگيشان بگويند ما هر کار کرديم ولی بالاخره پادشاهی را در ايران از ميان برديم. اين هدف اول و سربلندی اول بسياری از اين نيروهای مخالف است و تا وقتی اين روحيه را عوض نکنند با ما همکاری نخواهند کرد و تا وقتی بکلی اميدشان را از جمهوری اسلامی حسابی قطع نشود ما را در کنار خودشان قبول نخواهند کرد.

حريری ــ می‌خواهم سئوال کنم رمان نويس محبوب شما کيست، رمان مورد علاقه شما چيست يا اگر دو سه تا هستند کدامند؟ و فيلسوف مورد علاقه شما کيست؟ و بالاخره شخصيت سياسی مورد علاقه شما؟
همايون ــ
شخصيت سياسی مورد علاقه من چرچيل است

حريری ــ چرا؟ ‌
همايون ــ
چرچيل فرد بسيار پيچيده‌ای بود و مرد هم فن حريف. روزنامه نگار درجه يک، تاريخ نگار درجه يک، يک صاحب سبک نثر انگليسی، يک سخنران بی‌همتا در قرن بيستم. سياستمدار و دولتمرد تراز اول، مرد بحران‌ها! انسان بزرگی بود. کسی بود که بار‌ها زمين خورد و خودش را از پائين‌ترين به بالا‌ترين کشاند.
فيلسوفان مورد علاقه من، فيلسوفان اخلاقی انگليس ـ اسکاتلندی قرن ۱۸ هستند و فيلسوفان ليبرال و رئاليست قرن ۱۷ انکليسی. از لاک تا هيوم بهترين راهنمايان من هستند در عرصه سياست.

حريری ــ قبل از اينکه به رمان پاسخ دهيد، تمايلی هست، همه چيز انگليسی شد. می‌خواهم بپرسم اين تمايل شما به اين جزيره چيست؟ از کجا می‌آيد؟ ‌
همايون ــ
من از ستايندگان نبوغ سياسی انگليسی هستم. از ستايندگان تمدن انگليسی هستم. از ستايندگان ميانه‌روی، خردگرايی و تجربه‌گرايی انگليسی هستم. انگليس‌ها سيستم ساز نيستند. انگليس‌ها ارگانيک فکر می‌کنند و اين‌ها را من بسيار می‌ستايم. انگليس دشمن ملی ما بوده است در طول ۲۰۰ سال، دو قرن. ولی آن بحث ديگری است. من انگليس را برای سهم گذاريش در تمدن جهانی که بزرگ‌ترين سهم را در تاريخ جهان ملت انگليس دارد، ستايش می‌کنم.
رمان نويس‌های مورد علاقه من متعددند. الان سائول بلو (Saul Bellow) به ذهنم می‌آيد. بسيار او را دوست دارم. گابريل گارسيا مارکز (Gabriel José García Márquez) را دوست دارم. از رمان نويس‌های گذشته، تمام رمان نويس‌های کلاسيک اروپايی را دوست دارم. از فرانسويان تا توماس مان (Thomas Mann) آلمانی. از رمان‌های محبوبم رمان‌های بلو (Bellow)، رمان‌های اْنوره دو بالزاک (Honoré de Balzac) را خيلی خيلی ستايش می‌کنم. با لئو تولستوی (Leo Tolstoy) خيلی دير آشنا هستم. ولی به نظر می‌رسد که تولستوی در‌‌ همان سنتی است که من دوست دارم و می‌پسندم. در رمان، من رويهمرفته رمان سخندانانه و سخندان را دوست دارم. رمان‌های انتلکتوئل را دوست دارم.

حريری ــ و موسيقی؟
همايون ــ
موسيقی عشق هميشگی من است. از يوهان سباستيان باخ (Johann Sebastian Bach) تا بارتوک (Béla Bartók) تا بنجامين بريتين (Beinjamin Britten) ، تا اين اواخر اين لهستانی خيلی خوب آندژِی پانوفنيک (Andrzej Panufnik). موريس راول (Joseph Maurice Ravel) فرانسوی را بسيار می‌پسندم. در اين اواخر خيلی سليقه وسيعی در موسيقی دارم. موسيقی کلاسيک موسيقی همه فصل‌هاست و شما در موقعيت‌های گوناگون و لحظه‌های گوناگون موسيقی‌هايی داريد که به آن‌ها پناه ببريد و از آن‌ها نيرو بگيريد.

حريری ــ ظاهرا يک رمان نويس ديگر هم هست که شما او را خيلی دوست داريد و من‌هم او را خيلی دوست دارم. ميلان کوندرا.
همايون ــ
ميلان کوندرا (Milan Kundera) را هم دوست دارم. ميلان کوندرا رمان نويس بزرگی در سطح جهان نيست. ولی زيبا می‌نويسد و لحظه‌های زندگی انسان امروزی را خيلی خوب تصوير می‌کند. انسان قرن بيستمی و بيست و يکمی را.

حريری ــ سياست را چگونه می‌بينيد؟
همايون ــ
سياست مثل هوايی است که شما تنفس می‌کنيد. ما در سياست بسر می‌بريم. انسان و فرد به محض اينکه چندتا می‌شود، وارد دنيای سياست می‌شود. سياست از زندگی ما جدايی ناپذير است. سياست آن عاملی است که انسان، گرگ انسان را به قول توماس هابز و انسان مرکب از گرگ و مار و کبوتر را به قول ديويد هيوم قادر می‌کند که همزيستی بکند. با هم کار کند و بهتر بشود و آن کبوتری که در کنار مار و گرگ است جان بسلامت بجهد و بسلامت بپرد. و اگر سياست نباشد آنان‌‌ همان در جهان پست و کوتاه و ددمنش وحشيانة هابزی بسر خواهند برد و حتی آن جهان هم بدرجه‌ای سياسی است.
سياست زيستن در فضيلت است چنانکه ارسطو می‌گفت. اين غايت سياست است که هرگز به آن نخواهد رسيد. ولی انسان بايد غايت‌های بزرگ داشته باشد. آرمان‌های بلند داشته باشد و آرمان سياسی بشر زيستن در فضيلت است.

حريری ــ از مردان بزرگ تاريخ ايران همان‌هايی که نامشان در تاريخ است شما کدام را بيشتر می‌پسنديد؟ و شايد دوست داشته و يا دوست داريد و تاثير پذيرفته‌ايد؟
همايون ــ
تازه‌ترين آن‌ها رضاشاه است. نخستين‌ش طبعا کورش است و هم‌نامم داريوش يکی از بزرگ‌ترين مردان دنيای کهن است و کورش که بکلی شخصيت استثنايی است. شاپور اول ساسانی برای من از اين جهت بزرگ است که نخستين پادشاه انتلکتوئل ايران بود با گرايش‌های انتلکتوئلی. نخستين پادشاه ايران بود که يک ديد و يک ويزيونِ دانشمندانه و دانش پژوهانه داشت و شاه سازنده بود. شاه شهرساز بود و شهرهای بسيار ساخت. به نظرم قدر شاپور اول ساسانی را ما در تاريخ‌مان کمتر شناخته‌ايم. شاهی بود که مانی را در مقابل آن کرتير موبد که خطرناک‌ترين خمينی و اولين خمينی تاريخ ايران بود، برکشيد. خطرناک‌ترين روحانی زرتشتی بود. اين‌ها شاهان محبوب من هستند.
شخصيت سياسی ديگری که احترام می‌گذارم به آن‌ها ولی نه به درجه آن چند نفر مصدق و اميرکبير هستند. از نظام‌الملک هيچ خوشم نمی‌آيد ولی بسيار احترام دارم به او. از نظر ظرفيت‌های اداری و انتلکتوئل‌ش گرچه بسيار ويرانگر بود ولی مردی فوق‌العاده بزرگ بود بعنوان يک مرد سياسی.

حريری ــ از بزرگان ادب سياسی چه در گذشته و چه امروز‌
همايون ــ
فردوسی نخستين و هميشه. سعدی، مولانا، حافظ، خيام، مقداری خاقانی، شاعران خراسانی، فرخی بويژه در ميان آن‌ها چشمه زلال و روشن و حيف از رودکی که کم ازش خواندم. شايد هم آثارش همه ماندنی نبوده است، نمی‌دانم. بيهقی در نثر و سعدی در نثر و از معاصران و نزديک تران صادق هدايت که بکلی استثنايی است و فروغ فرخزاد، در ميان شاعران نيما يوشيج به عنوان يک بنيادگذار، بدعت گذار و سنت شکن و قالب شکن و بت شکن که حقيقتا پيروزی نيمايوشيج يک پيروزی تاريخی است. برای اينکه يک سنت هزار ساله شعر فارسی را يک تنه دگرگون کرد و شد. و انقلابی که بوجود آورد موفق شد و اصلا باور کردنی نبود با اين محافظه کاری که ما داريم و بستگی به شعر کلاسيک‌مان داشتيم.
نويسندگان تازه‌تر، من متاسفانه نثر نويسندگان امروز ايران را کمتر آشنا هستم و فرصت خواندنش را نکردم ولی ابراهيم گلستان، خانم اميرشاهی، خانم پارسی‌پور اين‌ها بسيار نويسندگان نيرومندی هستند.

حريری ــ بعنوان آخرين سئوال، ايران به چه نيازمند است. شما فکر می‌کنيد که ملت ما به چه نيازمند است؟ ‌
همايون ــ
سپهری می‌گفت؛ ايران مادران خوب و سياستگران بد دارد. ما سياستگران خوب به اندازه مادران خوب نياز داريم. و روشنفکرانی که فکر روشنی داشته باشند. ما روشنفکر درست خلاف منظور واژه را فراوان داشته‌ايم و هنوز داريم، حالا نوبت روشنفکران واقعی است. انديشمندانی که روشن ببينند و از سياهی‌ها و تاريکی‌ها و سنت‌ها و سودجوی‌های حقير آگاه باشند. پاسخ مسئله ايران در سياست است و انديشه! و انديشه سياسی است و عمل سياسی انديشمند است.

حريری ــ اين پاسخ شما يک سئوال ديگری را به ذهن من آورد. بعضی‌ها معتقدند ما نياز به کار فرهنگی ريشه‌ای داريم بايد آن فرهنگ دمکراتيک در ميان ما جا بيفتد تا شايد بتوان از آن سياست‌گران خوبی را که شما می‌گوئيد پرورش دهد. تقدم و تأخر اين‌ها را چگونه می‌بينيد؟ ‌
همايون ــ
کوشش برای بالا بردن فرهنگ و فرهنگ سياسی باز يک عمل سياسی است، باز يک عمل روشنفکرانه است و عمل روشنفکرانه بخودی خود بنا به تعريف جنبه سياسی دارد، برای اينکه از عمل يک فرد بيرون می‌آيد و جامعه را در بردارد. هيچ کاری را شما نمی‌توانيد از سياست جدا کنيد. و اگر سياست روشنفکرانه باشد. سياست انديشيده باشد به آن منظور هم خواهد رسيد طبعا.

حريری ــ متشکرم آقای همايون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين گفت‌وگو در پائيز سال ۲۰۰۴ صورت گرفته و برای بارنخست در "يادنامه داريوش همايون" منتشر شده است.





هوا پس است احمدی نژاد به فکر جدایی است

مجتبی واحدی مجتبی واحدی

رئیس دولت کودتا در ماجراجویی های خارجی و در سرکوب های داخلی، شریک نخست برای رهبر جمهوری اسلامی بوده است اما اکنون با برخی اقدامات جدایی طلبانه، این پیام شفاف را به افکارعمومی در داخل و خارج از ایران ارسال می کند که از بحرانی بودن اوضاع کشور مطلع شده و به دنبال راهی برای نجات خویش است
ویژه خبرنامه گویا
این سؤال مدتی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که « اگر شرایطی مانند عراق برای ایران به وجود بیاید چند تن از یاران نزدیک احمدی نژاد به فوریت، خود را تسلیم حمله کنندگان خواهند کرد؟» اما اکنون سؤال جدی تر من اینست که « در صورت رسیدن به آن شرایط یا آشکار شدن علائمی از آن، احمدی نژاد با چه سرعتی حساب خود را از رهبر جمهوری اسلامی، جدا خواهد کرد؟» ممکن است این سؤال، در مرحله نخست برای عده ای عجیب به نظر برسد اما یقیناً پاسخ بسیاری از افراد به این پرسش همان چیزی است که در ذهن من می گذرد . برای پاسخگویی به این پرسش، نیم نگاهی به رفتار رئیس دولت کودتا در ماههای اخیرکافی است. او در این مدت تلاش فراوانی کرده تا در برابر رسانه های خارجی، اندیشه سیاسی و مذهبی خود را نسبت به آنچه مورد علاقه و تأکید رهبر جمهوری اسلامی است متفاوت نشان دهد.او پیش از این ، همین رویه را در خصوص برخی موضوعات داخلی در پیش گرقته و به نتایجی نیز دست یافته بود. مثلاً در برخورد با آنچه « بدحجابی » نامیده می شود احمدی نژاد در چند گفتگوی تلویزیونی، آنچنان با روش های پلیسی مخالفت کرد که گویی هیچ اطلاع قبلی از طراحی و اجرای طرح موسوم به « عفاف » نداشته است. او در زمینه اثبات بی خبری خویش، موفقیت هایی نیز کسب کرد زیرا تنها معدودی از مردم سخنان فرمانده نیروی انتظامی را شنیدند که « جزئیات طرح عفاف ،در سه جلسه به ریاست احمدی نژاد، بررسی و تصویب شده است.»
آنچه احمدی نژاد تا کنون در مورد طرح عفاف و برخی مسائل داخلی انجام داده تنها با هدف نشستن در جایگاه اپوزیسیون برای کسب آرای خاکستری در جامعه بوده است. او به درستی به این نتیجه رسیده که مهم ترین انگیزه برای بسیاری از ایرانیان، نشان دادن مخالفت خود با تصمیمات و اقداماتی است که با دستور یا حمایت رهبر انجام می شود. رئیس دولت کودتا که از این واقعیت به خوبی آگاه بود گمان می کرد با برخی مخالف خوانی ها قادر خواهد بود رأی این دسته از مخالفان رهبر را به نفع خود مصادره نماید. در واقع، غیبت اصلاح طلبان و منتقدان حقیقی، این توهم را برای احمدی نژاد ایجاد نموده بود که می تواند از « نمد مخالفت با رهبر» برای خود کلاهی فراهم نماید و سهم بیشتری از حکومت را نصیب خویش سازد.
اما اقدامات و موضع گیری های اخیر احمدی نژاد ـ که اغلب معطوف به تحولات در سایر کشورها یا مواضع سایر دولت ها در برابر جمهوری اسلامی است ـ دلایل و انگیزه های کاملاً متفاوت دارد .برای تبیین بیشتر موضوع، اشاره به چهار نمونه، مفید خواهد بود.
یک ـ سه سال قبل که رحیم مشایی از دوستی با مردم اسرائیل سخن گفت، اظهارات رهبر در رد سخنان مشایی ، به عنوان « فصل الخطاب » معرفی شد. احمدی نژاد که در ابتدا با صراحت اعلام کرده بود « حرف مشایی، حرف همه دولت است» ادامه پافشاری بر موضع اولیه خویش را متوقف کرد تا به « مخالفت با رهبری» متهم نشود. اما پس از تحولات اخیر در داخل و خارج از ایران، او دوباره به موضع پیشین بازگشت تا حتی در قضیه اسرائیل و فلسطین، خرج خود را از رهبر و حامیان او جدا کند. احمدی نژاد در اوائل پاییزامسال در گفتگو با فرید زکریا، سخن نزدیک ترین یار خود را تکرار وبار دیگر بر دوستی با مردم اسرائیل پافشاری کرد تا از طریق یکی از پُر مخاطب ترین برنامه های تلویزیونی، آغاز دوره جدید روابط خود با رهبر را به گوش جهانیان برساند.
دو ـ در موضوع سوریه، رهبر جمهوری اسلامی، صراحت توأم با وقاحت را به خدمت گرفت و علناً‌از دولت جنایت کار اسد حمایت کرد.او در توجیه این حمایت، مخالفان دولت اسد را « عامل امریکا و اسرائیل » معرفی کرد.اندکی بعد ازموضعگیری رهبر، احمدی نژاد بر لزوم «‌مذاکره دولت سوریه با مخالفان» تأکید کرد تا نشان دهد با رهبر جمهوری اسلامی اختلاف نظر دارد و حاضر به حمایت شش دانگ از دولت اسد نیست.
سه ـ درروزهای نخست پس از ماجرای سفارت انگلیس، همه یاران رهبر جمهوری اسلامی، رفتار حمله کنندگان را غیرتمندانه دانستند و از آنان حمایت کردند اما احمدی نژاد سکوت پیشه ساخت و عده ای از یاران نزدیک او، در همان ساعات اولیه حمله، رسماً به محکومیت آن پرداختند.
چهار ـ پس از بالا گرفتن تنش کلامی میان جمهوری اسلامی و امریکا، تعدادی از فرماندهان ارتش و سپاه، به رجز خوانی هایی پرداختند که اکنون «‌توخالی» بودن همه آنها آشکار شده است . تأکید مکرر بر بستن تنگه هرمز و ترور وابستگان به امریکا در سراسر جهان، از عادی ترین تهدید هایی بود که توسط اصولگرایان نزدیک به رهبر بیان می شد اما احمدی نژاد و همکاران نزدیک او در این ماجرا نیز به صورت کامل خرج خود را از یاران رهبر جدا ساختند.
الیته نیاز به توضیح نیست که دیدگاه احمدی نژاد در هیچیک ار موارد فوق با مواضع رهبر جمهوری اسلامی، تفارت اساسی ندارد. حتی نگاهی به مواضع پیشین احمدی نژاد نشان می دهد او تا همین اواخر، نسبت به موضوعات فوق الذکر دیدگاههایی به مراتب رادیکال تر از رهبر جمهوری اسلامی داشته است. مثلاٌ بسیاری از شعارهایی که در جریان حمله به سفارت انگلیس فریاد زده می شد واگویی شعارهایی بود که برای نخستین باراز زبان احمدی نژاد در تریبونهای رسمی شنیده شد. رجزخوانی ها در خصوص بستن تنگه هرمز هم شباهت بسیار به سخنانی دارد که در شش سال گذشته و بارها توسط احمدی نژاد مطرح شده است. ادعای دوستی با مردم اسرائیل هم اگرچه با هدف جلب توجه مقامات غربی بیان شده است اما هیچ کس را در دنیا نخواهد فریفت زیرا مدعی دوستی با مردم اسرائیل همان کسی است که بارها برای جلب رضایت تندروهای داخلی، شعار« لزوم حذف اسرائیل از نقشه زمین » را فریاد کشیده و با این سخن فاقد پشتوانه خود، هزینه های زیادی به کشور و ملت تحمیل نموده است .ادعای حمایت احمدی نژاد از « مذاکره میان دولت سوریه و مخالفان » هم چیزی جز یک طنز تلخ نیست زیرا احمدی نژاد همان کسی است که تداوم ریاست او بر دولت ، جز باسرکوب خونین منتقدان ایرانی ، امکان پذیر نبوده و وزارت اطلاعات در دولت او، سردمداری مقابله خشونت بار با معترضان و منتقدان را به عهده داشته است. احمدی نژاد هم به خوبی می داند که هیچکس ادعای حمایت او از « مذاکره دولت اسد با مخالفان » را باور نمی کند همانطور که تظاهر او به مخالفت با اوباش گری ها در برابر سفارت انگلیس نیز کسی را در داخل کشور نمی فریبد. عدم همراهی ظاهری با «طرفداران بستن تنگه هرمز» هم موجب فراموشی نقش احمدی نژاد در توسعه ماجراجویی های بین المللی نخواهد شد.
پس اگر احمدی نژاد در نیمه دوم از دومین دوره ریاست بر دولت، تظاهر به آزادیخواهی می کند یا در موضوعاتی که مورد حساسیت جامعه جهانی است مواضعی اتخاذ می نماید که متفاوت از دیدگاههای رهبر جمهوری اسلامی است بایستی علت آن را در انزوای جمهوری اسلامی در عرصه جهانی و آگاهی اواز این انزوا جستجو کرد. احمدی نژاد از یکسو شخصاٌرفتار سران دولت های مختلف باخود را شاهدبوده و تغییر این رفتار نسبت به دوره های پیشین ریاست جمهوری در ایران را درک کرده است و از سوی دیگر، هشدارهایی از مشاوران چندملیتی خود دریافت نموده که او را نسبت به وخامت شرایط جمهوری اسلامی در عرصه جهانی آگاه می سازد.او اکنون می داند که اراده ملت ایران ، مبارزه تا سقوط دیکتاتور است و البته در شرایط جدید، جامعه جهانی نیز به همراهی با ملت ایران، متعهد است. احمدی نژاد به یاد می آورد که هشت سال قبل، دولت های کوچک و بزرگ جهان برای توسعه روابط سیاسی و اقتصادی با ایران، با یکدیگر مسابقه گذاشته بودندو قراردادهای بزرگ اقتصادی با دولت ایران منعقد شده یا در شرف انعقاد بود. البته میزان سرمایه گزاری شرکت های بزرگ خارجی در ایران بسیار کمتر از علاقه مندی آنها بود که این تفاوت ، دلیلی نداشت جز سنگ اندازی های کینه توزانه رهبر و زیردستان او در نهادهای امنیتی و قضایی. البته علیرغم همه کارشکنی ها، قبل از روی کار آمدن احمدی نژاد، دهها میلیارد دلار سرمایه خارجی به طرف ایران سرازیر شد اما امروز شرایطی ایجاد شده که ابراز تمایل جمهوری تاتارستان برای سرمایه گذاری در مراکز نفتی ایران ، مقامات جمهوری اسلامی را دچار ذوق زدگی زایدالوصف می کند.

احمدی نژاد با حسرت فراوان، سالهای 76 تا 84 را به یاد می آورد که تصاویر دیدار خاتمی با شخصیت های بزرگ جهان به سراسر دنیا مخابره می شد و شنوندگان سخنرانی های او، دانشمندان خوشنام اروپایی، امریکایی، آسیایی، افریقایی و عرب بودند در حالی که هرسال بر تعداد خالی صندلی ها در جلسات سخنرانی خارجی احمدی نژاد اضافه می شود تا افزایش انزوای جمهوری اسلامی از این طریق هم بر سران نظام ضد مردمی و فاسدآشکار شود. خوش نام ترین دولتمردانی هم که با احمدی نژاد ملاقات می نمایند « عمرالبشیر» قاتل صدها هزار سودانی و «رابرت موگابه» پدر فقر و نابودی زیمبابوه هستند. رئیس دولت ایران حتی اگر درک صحیحی از تحولات جهانی مرتبط با ایران نداشته باشد از مشاوران ایرانی - امریکایی و مدیران اقتصادی دولت خود می شنود که « هوا پس است ». احمدی نژاد همچنین به خوبی درک کرده که رهبر جمهوری اسلامی برای قربانی کردن او در داخل و خارج از کشور، نقشه کشیده تا به خیال خود با انتساب همه مشکلات به رئیس دولت، سقوط محتوم خود را برای مدتی به تأخیر بیندازد. آگاهی از نقشه رهبر، احمدی نژاد را وادار ساخته تا او هم تدبیری بیندیشد.او که بی شک با ادبیات غیر دیپلماتیک و ماجراجویی های کلامی و رفتاری ،از اصلی ترین عوامل تربیت نسل ماجراجو و اوباش حکومتی بوده است در ماجرای سفارت انگلیس به صورت کامل خرج خود را از رهبر و حامیانش جدا کرد. او برای آنکه هرگونه شبهه نسبت به مخالفت خود با غارت سفارت را برطرف کند حتی مانع حضور دیپلماتهای اخراجی از انگلیس در جمع استقبال کنندگان در فرودگاه تهران شد زیرا می دانست این استقبال ، ادامه همان حمله و غارت است و جهانیان به خوبی از اصل ماجرا با خبرند.
پس از ماجرای سفارت لندن، احمدی نژاد با اتخاذ مواضع متفاوت در برابر حوادث سوریه، مرگ رهبر کره شمالی و رجز خوانی ها نسبت به حضور امریکا در خلیج فارس، تلاش کرد سرنوشت خود را از سرنوشت قطعی که برای بقیه دیکتاتورهای حاکم بر ایران رقم خورده و فشارهای جهانی آن را تسریع خواهدکرد جدا نماید.
رئیس دولت کودتا در ماجراجویی های خارجی و در سرکوب های داخلی، شریک نخست برای رهبر جمهوری اسلامی بوده است اما اکنون با برخی اقدامات جدایی طلبانه، این پیام شفاف را به افکارعمومی در داخل و خارج از ایران ارسال می کند که از بحرانی بودن اوضاع کشور مطلع شده و به دنبال راهی برای نجات خویش است. او احتمالا متناسب با وخامت بیشتر اوضاع، بر شفافیت پیام های ارسالی خویش خواهد افزودتا شاید از مهلکه ای که دستاورد همراهی شش ساله خود او با رهبر است بگریزد.
مهمترین انگیزه احمدی نژاد از اقدامات اخیر، ترسیم چهره ای متفاوت از خویش و اعلام آمادگی برای کنار آمدن با قدرت های جهانی است.اما یقینا ملت ها و دولت های جهان، هوشمند تر از آن هستند که ندانند تغییر لحن و رفتار احمدی نژاد در ماههای اخیر، نه به دلیل تفاوت عمده او با رهبر جمهوری اسلامی در ماجراجویی های خارجی و سرکوب داخلی، بلکه ناشی از وجود مشاورانی است که سالها در غرب زندگی کرده اند و انتهای راهی که غرب در برابر جمهوری اسلامی قرار داده را به احمدی نژاد گوشزد کرده اند. آنها به زبان احمدی نژاد به او گفته اند که « هوا واقعا پس است ».
راستی اگر فشارهای سیاسی و اقتصادی بر حکومت ایران بازهم افزایش یابد آیا به جای تظاهر به جدایی طلبی، احمدی نژاد به جدایی عملی و حقیقی از شریک حکومتی خود نخواهد اندیشید؟





"استشهادی‌های رژيم آماده انفجار در اروپا و آمريکا" (بخش چهارم)

مسعود نقره‌کار

مسعود نقره‌کار

در پادگان اميرالمومنين اهواز و لشکرحمزه‌ی سيدالشهدا در اروميه حدود ۵۰۰ نفر استشهادی آماده‌ی عمليات هستند. ۲۰۰ نفرشان ايرانی و بقيه لبنانی، فلسطينی و عراقی‌اند. اين‌ها از فرزندان بی‌سرپرست شهدای جبهه‌ها و يا عمليات استشهادی هستند. استشهادی‌های رژيم اسلامی يک بمب سيارند و در صورت بروز جنگ، نظام آن‌ها را برای انجام عمليات به اروپا و آمريکا و کانادا اعزام خواهد کرد تا در سطح شهرها خود را منفجر کنند" .....در پادگان اميرالمومنين اهواز و لشکرحمزه ی سيد الشهدا در اروميه حدود ۵۰۰ نفر استشهادی آماده ی عمليات هستند . ۲۰۰ نفرشان ايرانی هستند و بقيه لبنانی، فلسطينی و عراقی اند. اکثرا" جوان هستند. اين ها از فرزندان بی سرپرست شهدای جبهه ها و يا عمليات استشهادی هستند. از شيرخواره تا ۵ ساله تحت پوشش " ولايت" قرار گرفته اند و با " دانش دين و جهاد" پرورش يافته اند.(۱)( گويا اين روش قبلا" در فلسطين مرسوم بود. بچه های بی سرپرستی که پدر و يا مادر آن ها کشته می شدند تحت پوشش طرح " ابو عمار"( نام ديگر ياسر عرفات) قرار می گرفتند وبرای عمليات آموزش داده می شدند). استشهادی های رژيم اسلامی همه يک بمب سيارند و در صورت بروز جنگ نظام آن ها را برای انجام عمليات به اروپا و امريکا و کانادا اعزام خواهد کرد تا در سطح شهرها خود را منفجر کنند. البته از اين استشهادی ها قبلا" برای عمليات به عراق اعزام شده اند و بسياری از انفجارهايی که سبب کشته شدن سربازان امريکايی هم می شد توسط اين استشهادی های انجام می شد که از همين پادگان ها و از طريق سپاه قدس اعزام می شدند.
همه ی نيروهای ارتش و سپاه افراد استشهادی و انتحاری تربيت کرده اند، مانور هايی هم داده اند ، مثل اشتشهادی های نيروی دريايی ، ولی استشهادی هايی که برای انجام انفجار و کشتن مردم و ايجاد ترس و ترور تربيت شده اند بيشتر در پادگان هايی که نام بردم اسکان داده شده اند. البته در تظاهرات ها و مجالس مذهبی و سياسی که نظام راه می اندازد عده ای کفن پوش هم خودشان را استشهادی می خوانند يا برای انجام عمليات استشهادی ثبت نام می کنند که اين ها بيشتر جنبه تبليغی دارند(۲) ، استشهادی های واقعی همانگونه که اشاره کردم تربيت شده ازدوران کودکی و نوجوانی هستند. البته ممکن است بعضی از اين کفن پوش ها و ثبت نام کننده ها هم برای اينکار عضوگيری و تربيت شوند اما استشهادی های اصلی و آماده ی عمليات همان حدود ۵۰۰ نفر و يا گروه هايی مشابه آن ها هستند.
اگر نظام احساس خطر کند، حالا چه جنگ باشد چه شورش در داخل کشور، بدون شک در خارج از کشور عمليات خواهد کرد، ايجاد وحشت و ترور و انتقام گيری يک طرف قضيه هستند، رژيم دست به ترور مخالف ها هم خواهد زد. آدم هم توی مخالف ها در خارج از کشور زياد دارد و مزدور برای استخدام و آدم کشی هم کم نيستند. يادتان باشد که در جريان عمليات ميکونوس صاحب آن رستوران نفوذی بود. مراکز فرماندهی برای ترور علاوه بر امريکای جنوبی ( بوليوی و ونزويلا) در فرانسه و هلند و نروژ و بعضی از کشورهای اروپای شرقی هم هستند. برای نمونه بگويم که در جريان ترور قاسملو و همراهان او مرکزفرماندهی عمليات در بلغارستان بود. مسؤل عمليات هم امامی بود با اسم رمز هاشمی. فرمانده عمليات هم فردی به نام احمدی نژاد بود با نام خدمتی "گلپا" ( که به احتمال زياد همين آقای رياست جمهور بودند). دراين عمليات محمد جعفرصحرارودی ، اهل فسا، با سمت مشاور گروه وارد مذاکره و جلسه شد. صحرارودی از بچه های تعليم ديده در دره ی بقاع وشهربعلبک بود. تعليم ديده بود برای ترور های فردی، او مدتی در حزب الله لبنان فعاليت داشت و ازمحافظان شيخ فضل الله بود.عربی را خوب حرف می زند. طبق طرح عملياتی " گلپا" فرمانده عمليات در صورت شکست ترور می بايست افراد عمليات را اگر زنده می ماندند و يا عمليات را انجام نمی دادند، معدوم می کرد. صحرا رودی زخم برداشت و شانس آورد و الا معلوم نبود سرنوشتش چه می شد. بعد که به ايران مسترد شد به خاطر اين جنايت در ايران ترفيع و پول گرفت و در سپاه قدس و دفتر لاريجانی مسؤليت هايی به او دادند. صحرا رودی در حال حاضر در رابطه با سوريه فعال است و همراه با حاج قاسم سليمانی، عبدالرضا شهلايی، حسن مرتضوی ، غلامرضا باغبانی وحاج احمد وحيدی به سوريه رفت و آمد می کند .او و باغبانی با امکانات سپاه قدس به نظاميان ضد شورش سوری تعليم می دهند . البته کار سپاه قدس در سوريه فقط تعليم و آموزش نيست ، نيروهايی از اين سپاه در سرکوب مردم و کشتار آن ها شرکت دارند.
در صورت بروز جنگ و احساس خطر، رژيم علاوه بر استشهادی ها ، مجموعه ای که نام بردم را از طريق سپاه قدس و ساير شبکه های اش به اروپا و امريکا و کانادا اعزام خواهد کرد تابا ايجاد انفجار و ترور، هم انتقام بگيرد و هم قدرت نمايی کند...."
ــــــــــــــــــــــــــــ
زيرنويس:
* سلسله مطالبی که چهارمين بخش آن را خوانديد، اظهارات يکی از کارکنان سابق دستگاه قضايی حکومت اسلامی در شکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.
۱- " .... برای انجام عمليات استشهادی پس از باز سازی محل عمليات و تمرين درمحل بازسازی شده ، فرد استشهادی را از لحاظ روانی نيز برای عمليات آماده می کنند که اين خودش مراسم ويژه ای دارد. ابتدا فرد را به زيارت امام رضا و بعد سرقبر خمينی می برند. سپس او را به حضور رهبری می برند تا ضمن کسب اجازه عمليات برای اش دعا کند. در پادگان محل اعزام موهای تمام بدن فرد، به استثنای موی سرش، تراشيده می شود. پس از غسل و شستن بدن فرد استشهادی با آب و گلاب او را، در حالی که فقط يک شورت به پا دارد روی سنگی شبيه سنگ مرده شوی خانه می خوابانند. ابتدا سوره ی ياسين خوانده می شود و بعد " جوشن کبير" را می خوانند.چون جوشن کبير خيلی طولانی ست غالبا" بخش هايی از سوره آيت الکرسی خوانده می شود، معمولا" سه چهار نفر معتمد نيز حضور دارند و دعا ها و آيه ها را باهم می خوانند ( تکرار می کنند). اين مراسم به گونه ای انجام می شود که فرد استشهادی به لحاط روانی خيلی تحت تاثير قرار می گيرد و برای انجام عمليات آماده تر می شود.
۲- لينک ها و تصاوير زير مربوط به افراد و عمليات استشهادی ست.
http://news.gooya.com/politics/archives/2008/12/081611.php
http://www.ammariyon.ir/fa/pages/?cid=10869
http://news.gooya.com/politics/archives/013254.php
۳- فورم های ثبت نام استشهادی:




خانم بقراط زمان همبستگی است نه توهين و تحريف تاريخ

يدالله بلدیيدالله بلدی

در شرايطی که کشور در حال فروپاشی و اضمحلال است و بحران‌ها و خطرات عمده‌ای کشورمان را تهديد می‌کند، ملت ما برای رهائی از فقر و زندان و شکنجه و تحقير و هزاران مشکل اساسی ديگر نياز به همبستگی دارد و مسلماً روشنفکران نقش برجسته‌ای در اين عرصه دارند اما شما با قلم خود همواره روشنفکران را مورد توهين قرار می‌دهيدخانم الاهه بقراط در نشريه کيهان شماره ۱۳۹۰ در مقاله‌ای تحت عنوان «از چه می‌ترسيد؟! آمدن پادشاهی يا رفتن جمهوری اسلامی؟!» ديدگاه‌های خويش را به‌جای واقعيت نشانده‌اند و روشنفکران را عامل بر آمدن جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند و چنين استدلال می‌کنند که کسانی که خواهان بازگشت نظام پادشاهی نيستند پس خواهان ماندگاری جمهوری اسلامی‌اند. اينک به فرازهائی از نوشته ايشان اشاره می‌کنيم و به نقد آن‌ها می‌پردازيم: ۱- خانم بقراط معتقدند که «پهلوی‌ها برای انجام اقدامات حقوقی و اصلاحاتی از جمله در زمينه حقوق زنان و واقعيت‌های مذهبی در تقابل با آخوندها که می‌خواستند احکام شريعت را در جامعه اعمال کنند ناچار بودند اصل سلطنت مشروطه را زير پا بگذارند».
ايشان چنين توجيه می‌کنند که استبداد پهلوی‌ها بدين دليل بود که ناچار بودند که در برابر آخوندها بايستند يعنی آزادی ميليون‌ها انسان را سلب کنند و خودکامگی را نهادينه کنند تا آخوندها نتوانند شريعت را در جامعه اِعمال کنند.
۲- ايشان در ادامه می‌نويسند «کسانی‌ که انقلاب مشروطه را می‌ستايند اما سلسله پهلوی را در ادامه آن انقلاب نه تنها آگاهانه قيچی می‌کنند بلکه حتا مصيبت‌های آينده را نيز بر گردن آن می‌اندازند از يک‌سو نقش تفکر کج و معوج و ويرانگر خود را در شکل‌گيری جمهوری اسلامی و بقای آن منکر می‌شوند و از سوی ديگر نشان می‌دهند که نه تنها تاريخ نمی‌دانند و از آن نمی‌آموزند بلکه از مباحث حقوقی و فلسفی مسئوليت و علت و معلول نيز بی‌خبرند».
خانم بقراط مسلماً با جامعه‌شناسی سياسی آشنايی دارند و به خوبی آگاهند که انقلاب که بزرگ‌ترين حرکت اجتماعی است بر اثر خواسته و اراده روشنفکران به وقوع نمی‌پيوندد بلکه انقلاب کار توده‌هاست که در شرايط معينی به ثمر می‌رسد هر چند بديهی است که روشنفکران در هر انقلابی تاثير گذارند، انقلاب ايران نيز مانند ديگر انقلابات دارای عوامل و دلائل متعددی بود که بيش‌ترين آن‌ها نتيجه و پيامد عمل‌کرد رژيم شاه بود مانند زير پا نهادن قانون اساسی مشروطه، خودکامگی، تبعيض، دخالت ندادن مردم در سرنوشت خويش، اختلافات طبقاتی، غارت منابع ملی، جدايی حکومت از مردم، نقض حقوق بشر به‌ويژه در زندان‌ها، پايمال شدن حقوق اقليت‌های قومی، عمل‌کرد خشونت‌بار ساواک... اولين حرکت در انقلاب ايران، زمانی رخ داد که شهرداری آلونک‌های مردم فقير اسلامشهر را بر سرشان ويران کرد و اين اولين اعتراض توده‌ای بود که رو به گسترش نهاد.

۳- خانم بقراط ادامه می‌دهند که «دوران پهلوی هنوز از حافظه تاريخی معاصر فراموش نشده است و حقوق زنان، کشف حجاب و حق رای نه تصميم فردی و خودسرانه بلکه پاسخ به نياز و خواست موجود در جامعه رو به ترقی ايران بود و به همراه حقوق اقليت‌های مذهبی در کنار شکل‌گيری نهادهای مدرن سياسی و قضائی که بر تارک اقدامات دو پادشاه پهلوی می‌درخشد همان حقوقی که جمهوری اسلامی با خشونت زير پا می‌نهد و روشنفکران کوردل و تاريخ‌ستيز سال‌هاست آن‌را از رژيمی گدائی می‌کنند که اتفاقاً با همين هدف آمد که آن‌را پايمال کند».
بديهی است که نمی‌توان منکر برخی از اقدامات ترقی‌خواهانه پهلوی‌ها شد اما در ديگر کشورها نيز همين اقدامات با شدت و ضعف کم‌تری روی داده است. در کشور عقب‌مانده افغانستان زنان در سال ۱۹۱۹ در زمان امان‌اله‌خان صاحب حق رای شدند، اما قضاوت غيرمنصفانه و غيرعادلانه خانم بقراط به‌ويژه به‌کار بردن واژه کوردل برای روشنفکران واقعاً دردآور است. روشنفکرانی که هزاران هزار در خاوران‌ها خفته‌اند و تاريخ معاصر ايران شاهد عرضه گنجينه‌های پر باری از آثار علم و هنر و ادبيات به جامعه ايران بوده است و هنوز هم پرچم آزادی‌خواهی و انسان‌دوستی را بر پا نگه داشته است. کوردل آن‌هايی بودند که به خاطر حفظ موقعيت و منافع خود تنها فعاليت‌شان چاپلوسی و تملق و تاسيس زندان‌های گوهردشت و اوين و غارت دست‌رنج مردم بود.
۴- خانم بقراط بر اين باورند که «بله تلخ است ولی حقيقت تاريخی است آن‌که در برابر خمينی و زمام‌داران بعدی جمهوری اسلامی ايستاد روشنفکران و گروه‌های چپ نبودند بل‌که پهلوی‌ها بودند که اتفاقاً ديکتاتور شده بودند».
تاريخ معاصر ايران شاهد است که روشنفکرانی مانند ارانی، هدايت، مرتضی راوندی، آريان‌پور، و دکتر صديقی و صدها روشنفکر ديگر بودند که در برابر دين‌خواهان ايستادند و به افشاگری غيرعلمی بودن افکار آنان پرداختند و ديدگاه‌های واپس‌مانده و خرافی آنان را به نقد کشيدند نه آقای شجاع‌الدين شفا که ۲۵ سال پس از برپائی جمهوری اسلامی آثار روشنگرانه خويش را منتشر کرد. مردم هنوز تصويرهای شاه را در مراسم مکه و حرم امام رضا فراموش نکرده‌اند و شرکت شاه در مراسم روضه‌خوانی عاشورا را در مسجد سپهسالار به ياد دارند. کتاب‌های درسی تعليمات دينی را بهشتی و باهنر می‌نوشتند و مفتح و مطهری و داوری و فرديد در دانشگاه‌ها به تبليغ اسلام می‌پرداختند و عليه مارکسيسم داد سخن می‌دادند. در آن سال‌ها برخی از جوانان با استعداد در زندان بودند اما تعدادی از سران کنونی رژيم با بورسيه‌های بنياد پهلوی برای ادامه تحصيل به خارج از کشور اعزام می‌شدند و مدارس دينی در سراسر کشور در حال افزايش بود و انجمن حجتیّه در تمام کشور جلساتی بر پا می‌کرد و پايه‌های حکومت آينده را پی‌ريزی می‌کردند در حالی که دکتر آريان‌پور اين روشنفکر متعهد و انسان‌دوست را ممنوع‌التدريس می‌کردند.
پس از انقلاب نيز فردوست‌ها و جهانگيری‌ها ساواک را بازسازی می‌کردند و خود رژيم بود که زندان‌های مخوف کميته، اوين و گوهردشت را برای جانشينانش به ميراث گذاشت.
۵- ايشان در مورد زنده‌ياد شاپور بختيار بر اين باورند که «روشنفکران دست به دست هم دادند و در برابر بختيار ايستادند».
زنده‌يادان دکتر صديقی و شاپور بختيار ۲۵ سال يا در زندان بودند و يا تحت نظر و حق هيچ‌گونه اظهار نظری در باره اداره کشور نداشتند. اين انسان‌های آزاده به قانون اساسی مشروطيت نيز اعتقاد داشتند اما واقعيت اين بود که شاه به تملق نياز داشت نه به آزادی‌خواه. اين خصلت ديکتاتورهاست که دير بيدار می‌شوند.
۶- ايشان معتقدند که «روشنفکران برای دفاع از جمهوری در برابر پادشاهی زير عبای رژيم خواهند رفت».
استدلال ايشان اين‌گونه است که هر کس خواهان نظام پادشاهی نباشد ناگزير طرفدار جمهوری اسلامی است. خانم بقراط در تمام نوشته‌هايشان بر اين اعتقادند که از روشنفکران و جنبش چپ جز خطا و خيانت چيزی سر نمی‌زند. بديهی است که هر انسان و حزبی که فعال است دچار خطا خواهد شد اما خيانت، کار روشنفکران نيست. کسانی خيانت می‌ورزند که برای منافع خود منافع و مصالح مردم خود را ناديده می‌گيرند.
خانم بقراط!
در شرايطی که کشور در حال فروپاشی و اضمحلال است و بحران‌ها و خطرات عمده‌ای کشورمان را تهديد می‌کند، ملت ما برای رهائی از فقر و زندان و شکنجه و تحقير و هزاران مشکل اساسی ديگر نياز به همبستگی دارد و مسلماً روشنفکران نقش برجسته‌ای در اين عرصه دارند اما شما با قلم خود همواره روشنفکران را مورد توهين قرار می‌دهيد. اميدوارم از آقای رضا پهلوی که ايشان را شاهزاده می‌ناميد ادبيات سياسی و دمکراسی‌خواهی را بياموزيد. به کار بردن واژه‌های خائن و کوردل زيبنده روشنفکران آزاده نيست و فراموش نکنيد خود يکی از پرورش‌يافتگان مکتب چپ و روشنفکری ايران هستيد.





روحانیونروحانیت خود را در برابر رقیبان تازه‌ای دید که بر خلاف رضاشاه از محبوبیت مردمی برخوردار بودند. حزب توده چیزی را از روحانیت می‌گرفت که حکومت رضاشاه نتوانسته بود: مردم
رضاشاه پهلوی که برافتاد گمان می‌رفت روحانیت نفس راحتی می‌کشد و بی‌سخت‌گیری‌های دولت، آزادی رفته را باز می‌یابد. تا حدودی نیز چنین شد. سال بیست خورشیدی آغاز روییدن یک‌باره‌ موسسه‌های مذهبی و نشریه‌های اسلامی بود.
با این همه، رفتن ناگزیر رضاشاه برای دیگران نیز آزادی‌هایی آورد که روحانیت را خوش نمی‌آمد. از جمله، حزب توده نیز در همین هنگام تأسیس شد. روحانیت خود را در برابر رقیبان تازه‌ای دید که بر خلاف رضاشاه از محبوبیت مردمی برخوردار بودند. حزب توده چیزی را از روحانیت می‌گرفت که حکومت رضاشاه نتوانسته بود: مردم.

چپ؛ جهانی در نظریه، محلی در واقعیت

ژیل دولوز در پاسخ به پرسش کلر پرنه (Claire Parnet) درباره‌ معنای "چپ" این ایده را پیش می‌کشد که چپ بودن، "پیش از هر چیز فهمیدن جهان" است. در نتیجه، فرد چپ‌گرای اروپایی مشکلات جهان سوم را آن قدر نزدیک و جدی می‌بیند که حتا از مشکلات محله‌ خودش هم واقعی‌تر و مهم‌تر به نظر می‌آیند. از نظر دولوز "چپ نبودن" عکس آن است؛ یعنی توجه را متمرکز کردن بر خیابان یا کشوری که زندگی می‌کنیم.
اما دیدیه اریبون در کتاب "بازگشت به رنس" که روایتی خودکاوانه از زندگی اوست می‌نویسد پدر و مادرش کمونیست شدند اما نه به دلیل آن‌که اهمیت چندانی به جهان و آن‌چه در آن جاری است می‌دادند؛ بلکه کمونیست شدن آن‌ها و بسیاری از دیگر از عامه‌ مردم فرانسه - در فاصله‌ی دهه‌ پنجاه تا هفتاد میلادی سده‌ی بیستم - دلایل و انگیزه‌هایی یک‌سره محلی داشت.گرچه آن‌ها در برابر امپریالیسم آمریکا در کنار شوروی قرار می‌گرفتند، اما سیاست خارجی چندان ذهن مردم عادی به ویژه زنان را – که کمتر از مردها کمونیست نبودند – مشغول نمی‌کرد. در میان عامه‌ مردم، در میان "طبقه‌ کارگر"، سیاست چپ پیش از هر چیز نفی بسیار عمل‌گرایانه‌ آن‌چیزی بود که مردم در زندگی روزمره بدان تن می‌دادند. کمونیست شدن یا چپ‌گرا شدن عامه‌ مردم بیشتر از سر اعتراض بود تا پروژه‌ای سیاسی ‌که از چشم‌اندازی جهانی الهام گرفته باشد." (دیدیه اریبون، بازگشت به رنس، پاریس، انتشارات فایار، ۲۰۰۹، ص. ۴۴-۴۳).

مسأله‌ مردم؛ ایران نه جهان


حزب توده نه تنها توانست توده‌ مردم را جلب کند که روشنفکران را نیز شیفته‌ آموزه‌های خود کرد. یکی از تفاوت‌های مهم حزب توده با فرقه‌ کمونیستی یا دیگر احزاب چپ‌گرای پیش از خود، توانایی آن برای یارگیری از میان روشنفکران غیر آذری و غیر ارمنی بود. اما سرمایه‌ گران‌بهای این حزب مردم عادی بود. با سازمان‌دهی بی‌سابقه و مدرن، حزب توده ذهن و قلب بسیاری را خرید؛ حتا کسانی را که به درستی توانایی خواندن و نوشتن نداشتند چه رسد به فهم سیاسی و فلسفی کمونیسم.
توده‌ای بودن برای مردم عادی معنایی داشت متفاوت با آن‌چه رهبران سیاسی و روشنفکران از آن درمی‌یافتند. برای بسیاری از رهبران سیاسی چپ و نیز مخالفان آن‌ها، حزب توده ابزار مؤثر نفوذ ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی در ایران بود. اما همان‌طور که دیدیه اریبون درباره‌ مردم عادی فرانسه در اوائل نیمه‌ی دوم سده‌ بیستم میلادی می‌گوید برای مردم کوچه و بازار مسائل روزمره‌ اقتصادی و سیاسی کشور و شهرشان اهمیت بسی بیشتری داشت تا سیاست خارجی.
کارگرها و دهقان‌ها و اهل مشاغل خُرد دیگر به این سبب به حزب توده نمی‌گرویدند تا موازنه‌ قوا میان غرب و شوروی را به سود دومی برهم زنند. مسأله‌ آن‌ها نان و آب و بهداشت برای همه بود تا چیز دیگر. جهان‌وطنی و جهان‌شهری گفتاری انتزاعی و روشن‌فکرانه است و مردم عادی به دشواری با آن پیوند برقرار می‌کنند.

مسأله‌ نان، نه ایمان

در شعر "کسی که مثل هیچ کس نیست" قهرمانِ آرمان‌شهری فروغ فرخزاد، کسی است که می‌آید و "سفره را می‌اندازد و نان را قسمت می‌کند و پپسی را قسمت می‌کند و باغ ملی را قسمت می‌کند و شربت سیاه سرفه را قسمت می‌کند و روز اسم‌نویسی را قسمت می‌کند ...". این شعر آخر زمانی، بازتابی از روح زمانه است.
در دهه‌های بیست و سی (و حتا پس از آن) کمونیست شدن یا توده‌ای شدن بیش از آن‌که گرایش به مسلکی سیاسی با برد و باری جهانی باشد، اعتراض به بی‌عدالتی بود؛ بی‌عدالتی حکومت و همه‌ کسانی که هم‌پیمان و هم‌پیاله‌ آن بودند: بازاری‌ها، روحانیت، مالکان بزرگ و خوانین یا همان مثلث زر و زور و تزویر.
در میان عامه‌ مردم تأکید اکیدِ کمونیسم بر عدالت بود که پر جذبه بود، نه مبانی فلسفی ماده‌باورانه و الحادی آن یا رویکرد جهان‌وطنی آن به سیاست و اقتصاد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی روحانیان، بسیاری از هواداران حزب توده را به زندان انداختند و در زندان با آن‌ها به بحث نشستند تا آن‌ها را توبه‌کار کنند، در شگفت شدند وقتی دیدند که جدا از رهبران حزب توده، بسیاری از اعضای این حزب افرادی مسلمان‌اند و به خدا و پیامبر و بسیاری دیگر از معتقدات اسلامی باور دارند.
در آن‌ سال‌ها همان روحانیان می‌گفتند که بسیاری از توده‌ای‌ها کمونیست اقتصادی‌اند نه کمونیست اعتقادی. یعنی تنها به نظریه‌های اقتصادی کمونیسم باور دارند و منکر خدا و مابعد طبیعت نیستند.

تجدد، زنان و علم

حزب توده در دهه‌ بیست و سی یکی از نمادهای اصلی تجدد در ایران بود؛ خواست برابری البته برابری میان زن و مرد را نیز در برداشت. زنانی که هواخواهِ ایده‌های چپ می‌شدند، زنان تحصیل‌کرده‌ طبقه‌ متوسط و گاه طبقه‌ بالای جامعه بودند. در آن دوره به دشواری زنان تحصیل‌کرده‌ای می‌شد یافت که دلی در گروِ حزب توده و وعده‌های پیشرفت‌گرایانه‌ آن برای بشریت نداشتند. تنها بر پایه‌ دریافتی جدید از عدالت بود که زنان می‌توانستند حقوق و نقش اجتماعی تازه‌ای برای خود تعریف کنند.
حکومت رضاشاه پهلوی می‌کوشید زنان را با الگوی زن متجدد آشنا کند. اما خودکامگی آن حکومت، الگوهای آن را برای زنانِ حق‌خواه و برابری‌طلب بی‌کشش می‌کرد. گرایش و گروش به حزب توده، غربی‌شدنی بدون اتهام غرب‌زدگی و حتا همراه با غرب‌ستیزی بود؛ در حالی که الگوی زنِ متجدد حکومت رضاشاه یک‌سره غربی بود.
کمونیسم خود را ایدئولوژی علمی فرانمود. داروینیسم، نظریه‌ای بود که از زیست‌شناسی به جامعه‌شناسی سرایت کرده بود
داروین
روحانیتی که سخت از آزادی زنان می‌هراسید و از حکومت رضاشاه بدین رو بیزار بود، کمونیسم را ایدئولوژی خوش‌باشی و بی‌بندوباری می‌نگریست که در پی سوزاندن ریشه‌ی دین و دین‌داری است.
کمونیسم خود را ایدئولوژی علمی فرانمود. علم در آن سال‌ها چونان قدرت مطلقه‌ای جلوه‌ای می‌کرد که به سان رودی خروشان پیش می‌رود و دیر یا زود سد سدید خرافات را می‌شکافد و می‌شکند. داروینیسم، نظریه‌ای بود که از زیست‌شناسی به جامعه‌شناسی سرایت کرده بود.
در برابر علم و فهم علمی از جهان، تاریخ، جامعه و حکومت، بساط دیانت تنها خرافه شمرده می‌شد. روحانیان پاسداران اصلی خرافات و طامات به شمار می‌آمدند. موجی که از مشروطیت آغاز شده بود به ‌یکباره بالا گرفت. دانش حوزویان در چشم نسل جدید بی‌دانشی جلوه داده می‌شد. حزب توده، روحانیت را نیروی ارتجاع می‌نامید.
گرچه در عمل این حزب بارها با روحانیان مصالحه کرد و حتا در دوران انقلاب ایران از رهبری آیت الله خمینی پشتیبانی نمود و صادق خلخالی را نامزد خود در انتخابات مجلس معرفی کرد، در مقام نظر، روحانیان نیروهای پس‌رونده‌ای بودند که میان چرخ و دنده‌ تاریخی که مدام رو به پیش دارد خرد و خوار خواهند شد.
تجدد و علم جدید ملازم منطقی نفی روحانیت و دیگر تجلیات اجتماعی دین دیده می‌شد. حزب توده نه تنها سرمایه‌ اجتماعی روحانیت یعنی مردم که حتا سرمایه‌ نمادین دیگر آن‌ها را که شأن و جایگاه علمی‌شان بود آماج قرار داد.

اجتهاد در سرمایه‌داری و کمونیسم

شالوده‌ ایده‌ مارکسیسم، دریافتِ اقتصادی آن از تاریخ بود؛ اما برای روحانیان هم اقتصاد هم تاریخ رشته‌ها‌یی بیگانه بودند. روحانیت به درستی نمی‌توانست آموزه‌های بنیادی مکتب کارل مارکس را دریابد. برای روحانیان در دهه‌ بیست و سی، تحلیل اقتصادی یا فلسفه‌ تاریخ نه اهمیت داشت نه در سنت، نظریه‌ای برای آن موجود بود. توجه روحانیان بیش از هر چیز به سرشت الحادی کمونیسم عطف شد.
تنها سرمایه و دست‌مایه‌ روحانیان برای پیکار با فلسفه‌ ماده‌باورانه‌ کمونیسم، "حکمت الهی" یا فلسفه‌ اسلامی بود. مهم‌ترین نماینده‌ فلسفه‌ اسلامی در آن دوره، محمدحسین طباطبایی در خانه‌ خود در شهر قم مجلس درسی برقرار کرد در نقد مبانی فلسفی کمونیسم. اما آشنایی او و شاگردان‌اش از کمونیسم محدود به جزوه‌ها و مجله‌های فارسی حزب توده بود. حاصل این درس‌ها کتابی با عنوان "اصول فلسفه و روش رئالیسم" شد که با پانوشت‌های مرتضی مطهری در سال ۱۳۳۲ به چاپ رسید. این کتاب بر پایه‌ نوشته‌های تقی ارانی، بنیان‌گذار فکری حزب توده ایده‌های فلسفی کمونیسم را نقادی می‌کرد.
مطهری در پیش‌گفتار کتاب نوشت "با آنکه تقریباً پانزده سال از مرگ دکتر ارانی می‌گذرد، هنوز طرفداران ماتریالیسم دیالکتیک در ایران نتوانسته‌اند بهتر از او بنویسند. دکتر ارانی در اثر آشنایی به زبان و ادبیات فارسی و آشنایی فی الجمله به زبان عربی، ماتریالیسم دیالکتیک را سر و صورتی بهتر از آنچه مارکس و انگلس و لنین و غیرهم داده بودند داده است و از این جهت کتاب‌های فلسفی وی بر کتاب‌های فلسفی پیشینان‌اش برتری دارد."
سراسر کتاب پنج‌جلدی "اصول فلسفه و روش رئالیسم" بر این گمان استوار است که نوشته‌های ارانی بهترین نمونه‌ آثار درباره‌ مارکسیسم است. کسی که جهان‌بینی فلسفی مارکسیسم را از منابع اصلی آن بشناسد کتاب محمدحسین طباطبایی و پانوشت‌های شاگردش را نقدی کمابیش بی‌ربط می‌یابد.
اما روحانیان مدعایی بزرگ‌تر داشتند. اسلام برای آنان ایدئولوژی‌ای بود که همه‌ نیازهای این‌جهانی و آن‌جهانی انسان را برآورده می‌کند در حالی که ایدئولوژی‌های غیرمذهبی از جمله کمونیسم در پی تأمین رفاه و خوشبختی زمینی آدمی هستند. چنین ادعایی روحانیان را وادار کرد که در برابر هر چه ایدئولوژی‌های دیگر پیش می‌گذارند قرینه‌ای اسلامی بسازند.
در دهه‌های بعد بود که متکلمان اسلامی مانند مرتضی مطهری به نوشتن فلسفه‌ تاریخ با مبانی اسلامی روی آوردند و نویسندگانی چون علی شریعتی با گرته‌برداری از تبیین اقتصادی مارکسیستی تاریخ، تبیینی اقتصادی از تاریخ اساطیری اسلامی و شیعی به دست دادند. بحث درباره‌ اقتصاد اسلامی به تدریج آغاز شد؛ بدون آن‌که هنوز هم مایه و معنایی داشته باشد.
مطهری و طباطبائی کسی که جهان‌بینی فلسفی مارکسیسم را از منابع اصلی آن بشناسد کتاب"اصول فلسفه و روش رئالیسم" طباطبایی و پانوشت‌های شاگردش را نقدی کمابیش بی‌ربط می‌یابد
جدا از جنبه‌ الحادی کمونیسم که آشکارا ناپذیرفتنی بود، مذهبی‌هایی که سودای رویارویی با حزب توده و ایدئولوژی آن را داشتند به شکلی نهانی و ناهشیار زیر تأثیر آن قرار گرفتند. بخشی از این تأثیرپذیری به مرعوب‌شدن روحانیت در برابر قدرت حیرت‌انگیز حزب توده در سازمان‌دهی و بسیج اجتماعی بود. آرزوی روحانیت آن بود که روزی بتواند همان الگوی حزب توده در ایجاد شبکه‌ اجتماعی را در عمل برای خود پیاده کند. احتمالاً تأسیس حزب جمهوری اسلامی پس از انقلاب بر پایه‌ همین آرزو و الگوبرداری صورت گرفت.
پاره‌ای دیگر از اثرگیری‌ها نیز جنبه‌ای فکری داشت. برای نمونه، مرتضی مطهری در کتابی که پس از کشته شدن‌اش چاپ شد نوشت "فقهای عصر از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدث کم و بیش بحث‌هایی کرده و می‌کنند؛ ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه خود سرمایه‌داری است. زیرا ابتدا چنین تصور می‌رود که سرمایه‌داری یک موضوع کهنه‌ قدیمی است که شارع اسلام برای آن حدود و موازین مقرر کرده است. تجارت، اجاره، مستغلات، مزارعه، مضاربه، مساقات، شرکت‌ها همه‌ی این‌ها سرمایه‌داری است که در اسلام برای آن‌ها احکام و مقرراتی تعیین کرده است. اما این‌که مقدار سرمایه کمتر یا بیشتر باشد ربطی به مطلب ندارد. ولی حقیقت مطلب این طور نیست. سرمایه‌داری جدید یک پدیده‌ جداگانه و مستقل و بی‌سابقه‌ای است و جداگانه و مستقلاً باید درباره‌ی آن اجتهاد کرد." (ص ۵۷ و ۵۶ کتاب "بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی" انتشارات اسلامی وابسته به جامعه‌ مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ قم، ۱۳۶۰).
این کتاب تصویری از مطهری به دست می‌داد که سخت زیر تأثیر نظریه‌ اقتصادی مارکسیسم است. کتاب بی‌درنگ جنجال آفرید. روحانیانی چون محمدرضا مهدوی کنی، دبیر جامعه‌ی روحانیت تهران به آیت الله خمینی شکایت بردند و نسخه‌های برجامانده‌ کتاب از کتاب‌فروشی‌ها جمع‌آوری و خمیر شد.
روحانیان جز آن‌که دستگاهِ واژگانی و اصطلاحی مارکسیسم را عاریه بگیرند و در متون مذهبی به دنبال رد و قبول آن بگردند کار چندانی نمی‌دانستند. نه اقتصاد نه تاریخ با مفاهیم کهنه فهم‌شدنی نبود. پس کانون اصلی مبارزه با حزب توده و مارکسیست‌ها را مسائل اعتقادی قرار دادند تا اقتصاد و سیاست. حتا پس از پیروزی انقلاب، رهبران روحانی و نزدیکان آن‌ها می‌کوشید نزاع سیاسی با چپ‌ها را نبردی عقیدتی وانمایند تا کار هم از نظر فکری ساده‌تر باشد هم برای مردم مذهبی فریبنده‌تر.
در مناظره‌های تلویزیونی سال ۱۳۶۰، قصد اصلی بحث ایدئولوژیک به جای بحث سیاسی و اقتصادی برای از میان به در بردن رقیب‌های چپ بود. به جای نمایش جنگ قدرت با حزب توده و دیگر سازمان‌های چپ، روحانیان می‌خواستند به مردم بگویند مخالفان ما مشتی بی‌دین و لاابالی هستند و مسأله کفر و ایمان است نه رقابت سیاسی یا اقتصادی. آنان در این کار تا اندازه‌ بسیاری کامیاب شدند.

شکست رقیب با زور

مناظره‌های تلویزیونی میان رهبران حزب توده و ایدئولوگ‌های جمهوری اسلامی یکی از ابزارها برای تبدیل جنگ سیاسی به جدال میان کفر و ایمان بود
مناظره های تلویزیونی
روحانیت که به جذابیت فریبنده‌ حزب توده برای طبقه‌ تحصیل‌کرده و نیز قدرت بسیج‌گری این حزب در قبال عامه‌ مردم غبطه می‌خورد، رقیب را در مبارزه‌ای برابر از میدان به در نکرد. برای استقرار حکومت روحانیان پس از انقلاب سال ۵۷ نخست لازم بود از فضای ملتهب آن سال‌ها برای محبوبیت‌زدایی از حزب توده بهره گرفته شود.
مناظره‌های تلویزیونی میان رهبران حزب توده مانند احسان طبری و نورالدین کیانوری و ایدئولوگ‌های جمهوری اسلامی، یکی از ابزارها برای تبدیل جنگ سیاسی به جدال میان کفر و ایمان بود. روحانیان دریافته بودند که برای سرکوب سیاسی حزب توده باید نخست سویه‌ الحادی آن را برجسته کنند. چندی بعد بازداشت سران و اعضای حزب توده آغاز شد با آنکه سیاست رسمی حزب حمایت از روحانیان تندرو در برابر طرفداران لیبرالیسم و "امپریالیسم آمریکا" بود.
از نظر روحانیان آنچه زنگ پایان مرگ حزب توده را به صدا درآورد اعترافات تلویزیونی و مکتوب احسان طبری بود. پس از تقی ارانی، احسان طبری، پیامبر ایدئولوژیک حزب توده قلمداد می‌شد که نوشته‌هایش را روحانیان درگیر با حزب توده با دقت می‌خواندند. شکست چهره‌ او با ادعای گرویدن به مسلمانی و باور به حقانیت جمهوری اسلامی، ابهت چند دهه‌ حزب توده را فروریخت.
شاید اگر حزب توده در مقام سازمانی مخالف اما قانونی به حیات خود ادامه می‌داد با بی‌تدبیرهای رهبران‌اش و نیز فروپاشی شوروی خود به خود به حاشیه رانده می‌شد و اهمیت خود را از دست می‌داد. اما روحانیتِ تازه به قدرت رسیده کینه‌ای دیرینه از این حزب داشت و آن‌قدر آسیمه‌سر بود که نمی‌توانست اجازه دهد حزب توده به مرگی طبیعی چشم از جهان سیاست فروبندد.



رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران از ربوده شدن ۱۱ زائر ایرانی که از طریق زمینی عازم دمشق بودند خبر داد و از دولت سوریه خواست که همه امکانات خود را برای تأمین سلامت ربوده شدگان و آزادی آنها به کار گیرند.
آقای مهمانپرست امروز پنجشنبه ۶ بهمن (۲۶ ژانویه) ضمن اعلام این خبر، اقدام ربایندگان را "خلاف اصول انسانی و تعهدات اخلاقی و بین المللی" دانست و آن را محکوم کرد.
او از ربایندگان خواست که زائران ایرانی را به سرعت آزاد کنند.
مقامات ایران روز ۳۰ آذرماه هم از ربوده شدن ۵ مهندس و کارمند فنی ایرانی در شهر حمص سوریه خبر داده بودند.
مخالفان دولت سوریه از حکومت ایران به دلیل حمایتی که از بشار اسد می کند انتقاد می کنند و می گویند که سپاه پاسداران ایران در سرکوب مخالفان حکومت سوریه دست دارد.



توئیتر زبان فارسی را به سرویس های خود اضافه می کند

توئیتر اعلام کرد برنامه اضافه کردن زبان هایی که از سمت راست به چپ نوشته می شوند را آغاز کرده و تا چند ماه آینده، زبان های فارسی، عربی، عبری و اردو را به سرویس های خود اضافه می کند که علاوه بر نوشتن از سمت راست به چپ، امکانات اضافه کردن «تگ و مکان یابی محلی» را هم خواهد داشت.
سايت توئيتر در وبلاگ خود نوشته است: «نزديک به ۴۲۵ هزار داوطلب مشغول ترجمه موارد و مطالب لازم هستند تا بتوان علاوه بر اضافه کردن خدمات بيشتر در زبان های ياد شده، امکان ارتباط و مکان يابی محلی را هم به آن اضافه کرد.»
سايت توئيتر که يک نوع خدمات ميکروبلاگ (پيام های کوتاه) است، در حال حاضر به ۲۲ زبان عرضه شده و با اضافه شده اين چهار زبان، به ۲۶ زبان عرضه خواهد شد.
توئیتر اعلام کرد تلاش دارد برچسب یا تگ ها (هش تگ) را به نوعی به کار بگیرد که در راست به چپ نویسی همان کارایی را داشته باشند.
توئیتر می گوید به محض تمام شدن کار داوطلبان در ترجمه مطالب، کار افزودن این زبان ها دنبال می شود که تا بهار سال آینده، این پروژه تمام شده و هر چهار زبان فارسی، عربی، عبری و اردو به توییتر اضافه خواهد شد.
توئیتر از سایت هایی است که در ایران فیلتر شده و دسترسی آن بدون فیلتر شکن برای کاربران امکان پذیر نیست. تویتر، یکی از خدمات اینترنتی رو به رشد و گسترش گزارش شده است.
شبکه های اجتماعی، مانند فیس بوک و توئیتر، در اطلاع رسانی و سازماندهی تظاهرات در انقلاب های عربی نقشی کلیدی بازی کردند. شمار پیام های تویتری به زبان عربی، ظرف یک سال گذشته، ۲۲ برابر شده است.
چندی پیش اعلام شد ولید بن طلال، شاهزاده میلیاردر سعودی، ۳۰۰ میلیون دلار در شبکه اجتماعی توئیتر سرمایه گذاری کرده است.  مدیر شرکت سرمایه گذاری شاهزاده ولید گفت: «شبکه های اجتماعی، وضعیت  رسانه ها را در سال های آینده به کلی تغییر خواهند داد.»
شاهزاده ولید بن طلال یکی از ثروتمندترین مردان جهان است. وی اخیرا اعلام کرد که  یک شبکه خبری عربی زبان برای پیشبرد آزادی بیان تاسیس خواهد کرد.
در جریان اعتراض های مردمی به نتایج آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، توئیتر یکی از سرویس هایی بود که اخبار مرتبط با درگیری ها و سرکوب ها در آن منتشر می شد.




«اخطار بانک مرکزی به صرافی ها در ایران»

بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران طی بخشنامه ای به تمامی صرافی ها اعلام کرده فقط اجازه دارند بین سه تا پنج درصد بالاتر از نرخ اعلام شده ارز را تبدیل کنند. در غیر این صورت، مجازات شده و مجوز کاری آن ها باطل می شود. بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران همچنین روز پنجشنبه نرخ دلار را تک نرخی کرد.
محمود بهمنی، رییس کل بانک مرکزی ایران روز پنجشنبه اعلام کرد که دلار در ایران تک‌نرخی شده و قیمت دلار ۱۲۲۶ تومان است که که این نرخ از روز شنبه در تمام سیستم بانکی اعمال می‌شود.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، بانک مرکزی در بخشنامه ای که روز پنجشنبه صادر شده گفته است: « از تاريخ هشتم بهمن ماه سال جاری، صرافان سراسر کشور مجازند با در نظر گرفتن هزينه های نقل و انتقالات ارزی نرخ فروش ارز را حداکثر ۳ تا ۵ درصد بالاتر از نرخ مرجع بانک مرکزی تعيين کنند.»
به گزارش ایلنا، بانک مرکزی طی این بخشنامه به صرافان سراسر کشور اعلام کرده نرخ فروش نقدی ارز به صورت اسکناس نيز با در نظر گرفتن هزينه های تامين اسکناس ، حداکثر به ميزان يک درصد بالاتر از نرخ مرجع اعلام شده از سوی بانک مرکزی خواهد بود.
بانک مرکزی همچنین به تمامی صرافان سراسر کشور گفته اطلاعات مربوط به حواله ، اسکناس و هزينه های مربوطه را به طور دقیق ثبت و درج کنند و همچنين نرخ خريد و فروش ارز با شرايطی که به آن ها اعلام شده، به طور روزانه در تابلوی صرافی درج کرده و در معرض عموم قرار دهند.
در پی تحریم بانک مرکزی ایران از سوی آمریکا در ماه گذشته، بهای ارز و سکه در ایران جهش‌ شدیدی داشته‌است اما روز چهارشنبه اعلام خبر این که دولت نرخ حداکثری سود سپرده‌های بانکی را از ۱۵ درصد به ۲۱ درصد افزایش می‌دهد کاهش بهای ارز و سکه را به همراه داشت.
دولت محمود احمدی‌نژاد که از مخالفان افزایش نرخ سود بانکی بوده‌است، در روزهای اخیر و به دنبال بالا رفتن شدید نرخ دلار و سکه طلا هدف انتقادهای تند قرار گرفته بود و به سکوت در برابر نابسامانی در بازار طلا و ارز متهم شد.
در حالی که در چند روز گذشته بازار ارز و طلا آشفته گزارش شده و قیمت کالاهای اساسی در ایران هنوز در حال افزايش است، محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری اسلامی ايران روز پنجشنبه گفت: «به عنوان مطلع می گويم هيچ مشکلی در اقتصاد کشور وجود ندارد و ما از ثبات اقتصادی برخورداريم.»
اتحاديه اروپا در نشست هفته جاری خود تصويب کرد که خريد نفت از ايران را متوقف خواهد کرد و هرگونه مبادله در زمينه ارز و طلا و همچنين ارتباط مالی با بانک مرکزی ايران ممنوع خواهد شد. قرار است تحريم نفتی اين اتحاديه عليه ايران از ابتدای ماه ژوئيه اعمال شود تا واردکنندگان نفت از ايران جايگزينی برای آن پيدا کنند.
پيشتر و در روز ۳۱ دسامبر سال گذشته میلادی، باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا، لايحه ای را به امضاء رساند که بر اساس آن طرف های خارجی باید ميان معامله با بانک مرکزی ايران يا آمريکا، يکی را انتخاب کنند.
تحريم های جديد آمريکا و اتحاديه اروپا در يک ماه گذشته به شدت بازار ارز و طلا در ايران را متلاطم کرده و از ارزش ريال ايران تا ۵۰ درصد کاسته شده است.




احمدی‌نژاد: ایران هیچ مشکل اقتصادی ندارد!

در حالی که بسیاری از کارشناسان اقتصادی و نمایندگان مجلس نسبت به ورشکستگی اقتصادی ایران هشدار می‌دهند، محمود احمدی‌نژاد می‌گوید که کشور هیچ مشکل اقتصادی ندارد و از ثبات کامل برخوردار است.

  اقتصاد ایران به‌نظر احمدی‌نژاد با ثبات استآیا بانک مرکزی می‌تواند بحران ارز را حل کند؟ رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، پس از چندین روز سکوت در مورد افزایش نرخ بهره بانکی و نوسانات شدید در بازار ارز و سکه، سرانجام واکنش نشان داد و گفت:«من به عنوان مطلع می‌گویم که هیچ مشکلی در اقتصاد کشور وجود ندارد و ما از ثبات اقتصادی برخوردار هستیم!»

۱۴ پروژه جدید، گشایش یا بهره‌برداری؟

احمدی‌نژاد این سخن را در مراسم گشایش ۱۴ پروژه در مجتمع مس سرچشمه کرمان بیان کرد. خبرگزاری جمهوری اسلامی از این ۱۴ پروژه به عنوان «پروژه‌های عظیم صنعتی، معدنی و عمرانی» یاد کرده است. در حالی که بسیاری از کارشناسان اقتصادی و حتی مقامات رسمی می‌گویند در نتیجه تحریم‌ها، توسعه ایران متوقف شده است. همین کارشناسان، احمدی‌نژاد را متهم می‌کنند که با افتتاح نمایشی پروژه‌هائی که آماده بهره‌برداری نیستند، اعتماد عمومی را نسبت به طرح‌های دولت از بین‌برده است.

رئیس دولت‌های نهم و دهم، در کرمان ضمن تاکید بر این نکته که جمهوری اسلامی هیچ مشکل اقتصادی ندارد، اظهار داشت: «البته دشمنان فشار می‌آورند، اما باید بگویم که ملت آماده است.» وی با اشاره به طرح مسکن مهر وعده داد که این طرح «تا رفع کامل دغدغه‌های موجود در زمینه مسکن ادامه خواهد یافت.» دسترسی به مسکن مناسب در حال حاضر یکی از بزرگترین مشکلات مردم ایران است. در شهرهای بزرگ، اجاره ماهانه یک آپارتمان معمولی، اغلب از میانگین درآمد لایه‌های متوسط بالاتر است.

درحالی که احمدی‌نژاد و برخی از همکاران نزدیک او می‌کوشند وانمود کنند که تحریم‌نفت و بانک مرکزی اثر مهمی بر اقتصاد ایران نداشته است، کارشناسان اقتصادی و برخی از نمایندگان مجلس هشدار می‌دهند که این تحریم‌ها می‌تواند کشور را به مرحله ورشکستگی نیز برساند.


نتیجه منفی معاملات تهاتری

امحسین حسن‌تاش مدیر پیشین "مرکز مطالعات بین‌المللی انرژی" و استاد دانشگاه، در گفت‌وگوئی با سایت دیپلماسی ایرانی تحریم نفتی اروپا را بسیار مهم دانسته و گفته است:«بانک‌های اروپائی و آمریکائی مدت‌ها است هیچ پولی را برای ایران جا‌به‌جا نمی‌کنند. به این دلیل ایران قادر به دریافت پول نفت خود از چین و هند نیست.»

به گفته حسن‌تاش، در این شرایط ایران مجبور است بهای نفت صادراتی خود را به یوان و روپیه دریافت کند. این بدان معنا است که باید با این پول کالاهای هندی و چینی خریداری شود. اگر تولیدات این کشورها نیازهای جمهوری اسلامی را تامین نکند، بر حجم بدهی آن‌ها افزوده می‌شود.»

مدیر پیشین مرکز مطالعات انرژی بین‌المللی ایران کاهش شدید نرخ برابری ریال در مقابل دلار را تاثیر کوتاه مدت تحریم نفت و بانک مرکزی دانسته است. او ضمنا درباره تاثیر درازمدت این تحریم‌ها، هشداد داده که اقتصاد ایران با مشکلات بزرگی روبرو خواهد شد. کاهش درآمد ارزی، کاهش واردات، کمبود کالا، گرانی و تورم، بخشی از این مشکلات خواهد بود.


هشدارهای جدی نمایندگان مجلس

همزمان، جبار کوچک‌نژاد عضو اصول‌گرای کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس وعده‌های دولت را در زمینه ایجاد دو و نیم میلیون فرصت شغلی جدید یک شعار توخالی دانسته و گفته است: «این وعده در استان گیلان نیز داده شده بود، اما تنها قول بود و اجرا نشد.»

مقامات دولتی قبلا اعلام کرده بودند که در سال‌جاری ۹۰ هزار شغل جدید در گیلان ایجاد شده‌است. کوچک‌زاده به‌عنوان نماینده رشت در ادامه انتقاد از ارائه آمارهای نادرست گفت:«این‌رفتارها و وعده‌ها و آمارها، غم مردم را بیشتر می‌کند و بر نگرانی آن‌ها می‌افزاید.»
قدرت‌الله علی‌خانی نماینده دیگر مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با  وبسایت "اعتدال" دولت را عامل اصلی آشفتگی بازار ارز و طلا  و تشدید بحران اقتصادی دانسته است. این نماینده اصلاح‌طلب گفته است:« در زمینه اقتصادی و معیشتی یک بحران بزرگ در حال وقوع است که مسبب و عامل آن فقط دولت است.»

علی‌خانی در بخشی دیگر از گفت‌وگوی خود تصریح کرده :«وعده‌های زیادی که دولت در مورد اشتغال داده، عملی نشده است. در بخش‌های دیگر هم دولت تخلفات زیادی مرتکب شده که آثار سوئی بر کشور داشته است.»

احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی نیز هشدار داده است:«اگر به سرعت به داد اقتصاد نرسیم، وضع موجود بازار ارز و طلا کشور را به ورشکستگی می‌کشاند.»


دلار ۱۲۲۶ تومانی تا کی؟

محمود بهمنی رئیس‌کل بانک مرکزی روز پنج‌شنبه (۶ بهمن، ۲۶ ژانویه) وعده داده است که از روز شنبه آینده (۸ بهمن) دلار تک‌نرخی به قیمت ۱۲۲۶ تومان در اختیار خریداران و مسافران قرار خواهد گرفت. بهمنی تاثیر تحریم‌ها را انکار کرد و گفت:«ما هم‌اکنون ۳۲ سال است که تحریم شده‌ایم و این اقدامات به تازگی اتفاق نیفتاده است.»

بیشتر کارشناسان اقتصادی ایران، باور ندارند که بانک مرکزی بتواند دلار را بیش از چند روز با نرخ ۱۲۲۶ تومان به بازار تزریق کند.  آن‌ها معتقدند وعده بهمنی ممکن است برای چند روز نرخ دلار را اندکی کاهش دهد، اما با کاهش درآمد‌های نفتی، سیر صعودی قیمت ارزهای خارجی بار دیگر ادامه خواهد یافت.





مجلس ایران توقف فوری فروش نفت به اروپا را بررسی می‌کند

مجلس شورای اسلامی طرح قطع فوری صدور نفت را در دست بررسی دارد. در صورت تصویب این طرح دولت باید پیش از آغاز تحریم نفتی، فروش نفت به اروپا را متوقف کند. احمدی‌‌نژاد اعلام کرده که ایران نیازی به فروش نفت به اروپا ندارد.

سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس شواری اسلامی  از طی شدن مراحل نهایی طرحی خبر داد که در صورت تصویب، دولت جمهوری اسلامی را مکلف می‌کند پیش از آغاز تحریم نفتی ایران از سوی اتحادیه اروپا، فروش نفت به کشورهای اروپائی را قطع کند.
عماد حسینی سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس گفته است این طرح روز یکشنبه ۹ بهمن ماه در مجلس برسی خواهد شد.
روزنامه روزگار در گزارشی علی فلاحیان وزبر اطلاعات اسبق را پیشنهاد دهنده اولیه توقف فروش نفت به اروپا خوانده است.
برپایه این گزارش علی فلاحیان در تلوزیون دولتی ایران گفته است: «به‌جای این‌که منتظر بمانیم تا اروپاییان شش ماه دیگر نفت ما را نخرند، خود از همین الان فروش نفت به اروپا را متوقف کنیم تا بازار نفت به هم بریزد.»
ناصر سودانی عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی تحریم نفت ایران را "به بازی با دم شیر" تشبیه کرده و گفته است: «اروپا در ادامه بازی که آغاز کرده، در آتش چاه‌های نفت ایران خواهد سوخت و دود طرحی که ریخته‌اند، به چند دلیل به چشم خودشان خواهد رفت.»
سودانی در ادامه درباره دلایل سخنان خود مدعی شد، «ساختار پالایشگاه‌های برخی کشورهای اروپایی به گونه‌ای است که با ترکیب نفت ایران متناسب است و جایگزین کردن نفت ایران برای آن‌ها مشکل است.»
در همین زمینه محمود احمدی‌نژاد روز پنج‌شنبه و در مراسم افتتاح چند پروژه مجتمع مس سرچشمه کرمان در حالی که اعلام کرد ایران هیچ مشکل اقتصادی ندارد و از ثبات کامل برخوردار است به عدم نیاز فروش نفت ایران به اروپا اشاره کرد.
آحمدی‌نژاد با اشاره به عدم خرید نفت ایران توسط آمریکا در ۳۰ سال گذشته گفته است، «امروز هم به شما می‌گوییم نیازی به فروش نفت به چند کشور اروپایی نداریم.»
تحریم نفت ایران توسط اتحادیه اروپا
وزیران خارجه اتحادیه اروپا در اجلاس روز دوشنبه (۲۳ ژانویه)  در بروکسل تحریم نفت ایران و بستن حساب‌های بانک مرکزی ایران را به تصویب رساندند. به موجب این تصمیم، از هم‌اکنون انعقاد قرارداد با ایران در حوزه‌ی نفت ممنوع خواهد بود.
نمایندگان اتحادیه اروپا توافق کرده‌اند که کشورهای اروپایی فرصت دارند تا اول ژوئیه‌ی ۲۰۱۲ (۱۱ تیر ۱۳۹۱) از قراردادهای موجود نفتی با ایران خارج شوند و آن‌ها را فسخ کنند.
از سوی دیگر کلیه‌ی حساب‌های بانک مرکزی ایران در سطح اتحادیه اروپا مسدود خواهد شد.



سهم‌خواهی شبه‌نظامیان و گسترش نارضایتی‌ها در لیبی

پنج‌ماه از سقوط قذافی و جشن آزادی مردم در لیبی می‌گذرد، اما به نظر می‌رسد آتش خشم مردم از شورای حاکم کنونی هر روز شعله‌ورتر می‌شود. گروه‌های شبه نظامی همچنان به مبارزه ادامه می‌دهند و کنترل زندان‌ها را در دست گرفته‌اند.

نظامیان شورای موقت لیبی موفق شدند در ماه اکتبر به طور کامل بنی‌ولید را تحت اختیار خود درآورندجنگنجویان در پی احیای رژیم گذشته نیستند، بلکه آنچه طلب می‌کنند، داشتن سهم بیشتری از قدرت در لیبی نوپاست. تصاویر شادی مردم در لیبی که در ماه اوت سال ۲۰۱۱ پایان چهار دهه دیکتاتوری در این کشور را جشن می‌گرفتند، هنوز در اذهان باقی مانده است. سرزمینی که ۴۰ سال زیر لوای دیکتاتوری نفس کشیده بود، بار دیگر این فرصت را یافته بود تا شروعی تازه را تجربه کند.
حالا پنج ماه از آن نقطه آغاز می‌گذرد، اما روند اخیر حوادث در لیبی تنها طرح مبهمی از آن تصاویر و شادمانی را بر جای گذاشته است.

در بسیاری از مناطق این کشور نیروهای نظامی اداره‌امور را به دست گرفته‌اند و تشکیل یک دولت مرکزی کارآمد بسیار افتان و خیزان پیش می‌رود.

اغلب مشخص نیست که چه کسی در دولت موقت تصمیم گیرنده اصلی است. هر روز بخش بزرگ‌تری از مردم به این احساس می‌رسند که در تصمیم‌گیری‌های جدید از سوی رهبران کنونی‌ خود نادیده گرفته می‌شوند. نارضایتی از عملکرد شورای انتقالی موقت لیبی، به روشنی بالا گرفته است.

در چند روز گذشته جنگ‌جویان قبیله‌ای کنترل بنی‌ولید را بدست گرفتند و تبادل آتش میان این گروه با مبارزان شورای انتقالی موقت چهار کشته بر جای گذاشت. یکی از سخنگویان دولت موقت این افراد را "هواداران قذافی" خوانده در حالی که فرستاده ویژه سازمان ملل در امور لیبی، این درگیری را تنها "یک زد و خورد" توصیف کرده و طرفداری جنگجویان قبیله‌ای از قذافی را امری مردود دانسته است.


شورشیان دو جانبه

این افراد شورشی از قبیله‌"ورفله" هستند که عمدتا در منطقه بنی ولید ساکن شده‌اند. رابطه این گروه با دولت حاکم در زمان قذافی نیز متغیر بود. شمار زیادی از آنان در سازمان‌های مختلف جاسوسی و اطلاعاتی لیبی پست‌هائی در اختیار داشتند. اما شماری از آنان نیز، که در میانشان افسران رده بالا به چشم می‌خورد، چندین بار به تلاش‌هایی برای تحریک به شورش علیه دیکتاتوری قذافی دست‌زدند.


در زمان عملیات نظامی غرب در لیبی نیز اعضای قبیله ورفله رفتار دوگانه‌ای را در پیش گرفتند. آن‌ها یک زمان حمایت خود را از مخالفان قذافی اعلام می‌کردند و در زمانی دیگر با حضور در تلویزیون دولتی لیبی، بر وفاداری خود به قذافی تأکید داشتند.

شماری از جنگجویان این قبیله به انقلابی‌ها پیوستند و شماری دیگر تا آخرین نفس مبارزه علیه رهبران جدید لیبی را ادامه دادند.
تازه در ماه اکتبر بود که نظامیان شورای موقت لیبی موفق شدند به طور کامل بنی‌ولید را تحت اختیار خود درآورند. اما نکته‌ای که در این میان مسلم به نظر می‌رسد، اینست که این جنگنجویان در پی احیای رژیم گذشته نیستند، بلکه آنچه طلب می‌کنند، داشتن سهم بیشتری از قدرت در لیبی نوپاست.

در دوران مبارزه علیه قذافی، ده‌ها هزار جنگ‌افزار به طور قاچاق وارد لیبی شد. حالا گروه‌های شبه نظامی موجود قصد ندارند این جنگ‌افزار‌ها را بدون پاداشی درخور به دولت موقت باز پس دهند.


قانون‌های جدید و بحث‌برانگیز

آتش خشم مردم در لیبی نیز در حال شعله‌کشیدن است، به ویژه به دلیل قانون‌ها و طرح‌های تازه‌ای که ارائه‌ آن‌ها از سوی رهبران کنونی بحث‌برانگیز شده است. یکی از این موارد، طرح قانون انتخابات در لیبی است که نارضایتی‌های فراوانی را رقم زده است.

در این طرح،  نه تنها کسانی که حتی به طور غیر مستقیم با رژیم قذافی مربوط بوده‌اند از شرکت در انتخابات منع شده‌اند، بلکه افراد دو تابعیتی نیز اجازه ندارند تا خود را در انتخابات پیش‌رو نامزد کنند. به این ترتیب بسیاری از اعضای اپوزیسیون که در زمان قذافی مجبور به فرار شده بودند، حق شرکت در انتخابات را نخواهند داشت.

در این میان گروه‌های فعال حقوق بشری با نگرانی از شکنجه و اعدام‌های بدون محاکمه در لیبی گزارش می‌دهند. ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل روز چهارشنبه (۲۶ ژانویه/۶ بهمن) از شرایط نامناسب زندانیان خبر داده و گفته است، در نزدیک به ۶۰ زندان بیش از ۸ هزار زندانی نگهداری می‌شوند.

بر اساس گزارش‌ مقامات سازمان ملل، شورای موقت حاکم در لیبی بر روی بسیاری از این زندان‌ها نظارت ندارد و سرنوشت زندانیان در دستان گروه‌های شبه‌نظامی این کشور قرار گرفته است؛ پیکارجویانی که به نظر می‌رسد رفته رفته از کنترل خارج می‌شوند.


فتوای «شاه‌کلید»: صحبت از دارایی‌های مسئولان حرام است

image
علی فلاحیان، «شاه‌کلید» معروف مقاله‌های کتاب‌های اکبر گنجی که چند هفته‌ای است حضور پررنگی در رسانه‌ها دارد در تازه ترین اظهارنظر گفته است سخن گفتن از «اشرافی‌گری» مقام‌های جمهوری اسلامی در فضای عمومی «حرام» است.
به گزارش خبرگزای فارس، فلاحیان که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هست در این زمینه اظهار داشته است: «حرف زدن درباره اشرافی‌گری مسئولان نظام را حرام می‌دانم و معتقدم این مسائل باید به صورت خصوصی و فقط با خودشان مطرح شود.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه جمهوری اسلامی در حال حاضر «مردمی‌ترین» نظام در جهان است افزوده است: «کشور‌های مسلمان منطقه از ایران الگوبرداری می‌کنند و تمام مستضعفان جهان حتی در کشورهای غنی اروپایی و آمریکا امروز به‌ پا خواسته و ندای عدالت‌طلبی امام و مقام معظم رهبری را لبیک گفته‌اند.»
گفتنی است علی فلاحیان در هفته‌های اخیر حضور پررنگی را در رسانه‌ها داشته است و هفته‌پیش و به دنبال تحریم نفت ایران توسط اتحادیه اروپا هم گفت ایران باید قبل از مهلت اروپا، صادرات نفت به کشورهای اروپایی را قطع کند.



احمدی‌نژاد در زادگاه رفسنجانی: می‌دانم از من خوش‌تان نمی‌آید؛ پشت‌پا نزنید

image
محمود احمدی‌نژاد امروز در شهر رفسنجان به آمریکا، اروپا و کشورهای عربی منطقه حمله کرد و در بخش دیگری از سخنانش در خصوص وضعیت اقتصادی ایران، و برخی افراد که به وی «پشت‌پا» می‌زنند هم سخنانی اظهار داشت.
به گزارش خبرگزاری مهر محمود احمدی‌نژاد در شهر رفسنجان عده‌ای از افراد در داخل کشور را مورد خطاب قرار داد و گفت: «از ما خوش‌تان نمی‌آید، ولی ملت انتخاب کرده‌اند. می‌دانم که خیلی سخت است، اما چاره‌ای نیست، باید تا پایان دوره صبر کرد. اگر همراهی نمی‌کنید حداقل پشت پا نیندازید. دست و بال‌ها را که بریدید؛ ولی اگر شده سینه‌خیز هم جلو می‌رویم.»
رییس دولت دهم سپس با خطاب قرار دادن غرب و با اشاره به تحریم‌ها گفت:‌«این چه ادبیاتی است که در برابر ملت ایران به کار می‌برید؟ خجالت نمی‌کشید؟ به کجا می‌خواهید برسید؟ دور هم جمع می‌شوید و بیانیه صادر می‌کنید. خجالت بکشید و از این رفتار زشت دست بردارید اینجا کانون انسانیت و منطق است.»
وی سپس با اشاره به کشورهای منطقه و شرایطی که بر سوریه حاکم است به کشورهای عربی منطقه هشدار داد که دست از رفتار خود در قبال سوریه بردارند چراکه به گفته‌ی احمدی‌نژاد بعد از سوریه نوبت این کشورها هم فرامی‌رسد. وی‌گفت: «زمانی که سوریه نباشد شما اندازه یک دستمال هم برای آن‌ها [کشورهای غربی] ارزش ندارید.»
وضعیت اقتصادی: همه چیز خوب است
رییس‌جمهوری در بخش دیگری از سخنان خود به مردم گفت هیچ مشکلی در اقتصاد کشور نیست و این شرایطی که می‌بینید مصنوعی و تصنعی هستند.
احمدی‌نژاد بدون نام بردن از افراد خاصی گفت «برخی آشفته بازار درست کردند که سود ببرند».
وی افزود: ««بانک مرکزی قطعا دوست دارد که ارز‌هایش را بفروشد و به ریال تبدیل کند، اما به روش صحیح. آشفته بازاری را درست کرده‌اند. عده‌ای هم باور کرده‌اند اعلام شد که قیمت سکه یک میلیون تومان است چه خبر است مگر سکه خوردنی و یا نوشیدنی است؟»
گفتنی است در رویدادی دیگر امروز بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی از آغاز اجرای طرح دلار تک نرخی از روز شنبه آینده خبر داد و گفت در سیاست جدید هر دلار ۱۲۲۶ تومان خواهد بود.





کاظم صدیقی: «عمامه» نشانه سلطنت خداست

۰۶ بهمن ۱۳۹۰ سهند خوانساری

imageکاظم صدیقی، یکی از روحانیان نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی می‌گوید که «عمامه» (دستاری که روحانیان بر سر می‌گذارند) تاج فرشتگان است و نشانه سلطنت خداست و عمامه هیچ وقت به مردم خیانت نمی‌کند.
در فیلمی که به تازگی روی اینترنت منتشر شده، کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، «قربان عمامه می‌رود» و می‌گوید: «پیغمبر در غدیر عمامه سحاب با دست مبارک خودش به سر امیرالمؤمنین گذاشت که علامت حاکمیت امیرالمؤمنین بود.»
 وی می‌افزاید: «در روایت دارد که تاج ملک (فرشته) عمامه است. عمامه، آرم است. کسی که حاکم بر مردم است باید بنده خدا باشد. بنده خدا سرسپرده است. این علامت بی‌رنگی است.»
صدیقی می‌گوید: «عمامه کسی سرش می‌گذارد یعنی سرش مال خودش نیست. این سربدار است. این سرسپرده است. موسی‌بن‌جعفر به نقل از پیغمبر فرمود عمامه نشانه سلطنت خدا و حکومت خداست.»
صدیقی ادامه می‌دهد: «حکومت دینی وقتی به عمامه‌به‌سر داده شد، امانت‌داری می‌کند خیانت به مردم نمی‌کند، اما تاجها همیشه خیانت کردند.»





عامل عمده گرانی‌ها کشورهای خارجی هستند

احمد خاتمی: حامی فرد مورد نظر رهبر هستیم

احمد خاتمی با اعلام اینکه عامل عمده گرانی‌ها کشورهای خارجی هستند٬ گفته است «افشای ماهیت کسانی که با رهبری و گفتمان ایشان زاویه دارند، یک تکلیف است» و از کسانی باید حمایت کرد که رهبر می‌گوید.
به گزارش مرکز خبر حوزه٬ آقای خاتمی روز پنجشنبه (ششم بهمن) در قم گفته است: «گرانی‌های فزاینده اشک متدین جبهه رفته را هم درآورده و نباید همه گرانی‌های موجود را از داخل کشور بدانیم.»
وی «سوء تدبیرهای مسئولان» را یکی دیگر از عوامل گرانی‌های اخیر در ایران اعلام کرده و افزوده است: «حنجره روحانیت همیشه در خدمت مردم و با مردم بوده است.»
احمد خاتمی خظاب به روحانیون گفته که «اگر از برخی نارسائی‌ها انتقاد نکنیم مردم فکر می‌کنند وضع روحانیت خوب است که اعتراضی نمی‌کنند.»
اقتصاد ایران در هفته‌های اخیر بر اثر تحریم‌های بین‌المللی و بی‌اعتنایی دولت احمدی‌نژاد برای اصلاح این نابسامانی‌ها در وضعیت بغرنجی قرار گرفته است.
حامیان علی خامنه‌ای می‌گویند احمدی‌نژاد با این اقدام قصد دارد به رهبر جمهوری اسلامی ثابت کند جمهوری اسلامی بر اثر تحریم‌های غرب در شرایط «شعب ابی‌طالب» قرار دارد.
آقای خامنه‌ای با رد اظهارات مقام‌های دولتی گفته که ایران در وضعیت «بدر و خیبر» است.
گروهی از تحلیل‌گران سیاسی و اقتصادی نابسامانی موجود در بازار سکه و ارز را ناشی از ادامه جدال علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد می‌دانند که به حوزه اقتصاد نیز سرایت کرده است.
مخالفت‌های مستقیم و غیرمستقیم احمدی‌نژاد با نظرات و دستورات خامنه‌ای با خشم گسترده حامیان رهبر جمهوری اسلامی مواجه شده است.
احمد خاتمی از جمله روحانیون است که در ماه‌های اخیر انتقاد‌ها و حملات تندی علیه احمدی‌نژاد و نزدیکان وی داشته است.
وی در تازه‌ترین این انتقاد‌ها٬ به صراحت گفته است: «اگر زمانی مقام معظم رهبری بفرمایند از زیدی حمایت کنید اطاعت می‌کنیم و اگر زمانی دیگر دست از حمایت فردی بردارند دوباره از ایشان اطاعت می‌کنیم.»
بسیاری از محافظه‌کاران پیش از این با این استدلال که رهبر جمهوری اسلامی از احمدی‌نژاد و دولت وی حمایت می‌کند از مدافعان سرسخت دولت نهم و دهم بودند.
این دسته از محافظه‌کاران پس از بروز اختلاف‌ها میان احمدی‌نژاد و خامنه‌ای به صراحت اعلام کرده‌اند در حمایت از احمدی‌نژاد دچار اشتباه شده‌اند.




جـــرس: 
در ادامه موج بازداشت ها و صدور احکام قضایی برای فعالان دانشجویی، منابع حقوق بشری از صدور حکم حبس برای محسن صنعتی پور، دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد و دبیر طیف علامه انجمن اسلامی این دانشگاه خبر دادند.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، این دانشجوی شیمی دانشگاه مشهد، طی حکم شعبه ۵ دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی کاووسی، به یک سال زندان محکوم و حکم صادره نیز، هفته گذشته به وکیل صنعتی پور ابلاغ شده است.
محسن صنعتی پور از فعالان دانشجویی مطبوعاتی بود که سابقه فعالیت در نشریاتِ دانشجوییِ توقیف شده کیان امروز، ژاژ، تاک، نسل من، ریشه و… را داشته و به تازگی به عضویتِ هیئت تحریریه هفته نامه و ماهنامه اترک(نشریه اصلاح طلبان خراسان) در آمده بود.
بر اساس این گزارش، صنعتی پور در جریان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸, به دلیل حضور در فعالیت های اعتراضی، به دو ترم محرومیت از تحصیل از سوی کمیته انضباطی دانشگاه فردوسی محکوم شده و شهریور همان سال از سوی اداره اطلاعات مشهد بازداشت و مدت ۱۴ روز محبوس بود.
با نزدیک شدن به انتخاباتِ مجلس نهم، فشارها بر فعالان مطبوعاتی و سیاسی رو به افزایش است که در مواردی با احضار و یا تماسهای تهدیدآمیز از سوی ماموران امنیتی این امر صورت پذیرفته است. نشریه اترک نیز طی هفته های گذشته از سوی اداره ارشاد مشهد اخطاریه دریافت کرده است.





جـــرس: 
درحالیکه رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی، قیمت دلار تک نرخی را ۱۲۲۶ تومان اعلام کرده و قیمت های متفاوت را غیرقانونی و تحت پیگرد خوانده بود، منابع خبری گزراش داده اند که دلار روز پنج‌شنبه صبح به ۱۹۰۰ تومان و ظهر به ۱۷۳۰ تومان کاهش یافت، اما صرافان ارز ارزان ۱۴۰۰ تومانی نمی‌فروشند و دلالان هم در اطراف میدان فردوسی جولان می‌دهند.
به گزارش مهر، عقب نشینی تدریجی قیمت دلار در بازار آزاد همچنان ادامه دارد به طوری که این نوع ارز پنجشنبه صبح با نرخ ۱۹۰۰ تومان و ظهر با نرخ ۱۷۳۰ تومان دست به دست می‌شود. دلار دوشنبه هفته جاری تا ۲۲۲۰ تومان بالا رفته بود.
بر اساس این گزارش، اطراف میدان فردوسی که مرکز ارزفروشان تهران است، امروز پنجشنبه مملو از دلالانی بود که قرار شده بود بانک مرکزی با همکاری نیروی انتظامی آنان را از بازار جمع‌آوری کنند.
مهر نوشته است که رئیس کل بانک مرکزی که روز تعطیل یکشنبه برای سرکشی به بازار ارز رفت و با کرکره پائین صرافی‌ها مواجه شد، اگر امروز پنجشنبه به این بازار می‌رفت، تعداد زیادی از دلالان را می‌دید که خیلی راحت‌تر از همیشه در حال فعالیت بوده و هستند. دلالان، دلار را از مردم ۱۶۰۰ تومان خریداری می کنند.
صرافان هم درحالی نرخ دلار ۱۴۰۰ تومان را بر روی تابلوی فروش خود نوشته اند که هیچ دلاری با این نرخ فروخته نمی شود و معلوم نیست بانک مرکزی چرا با این تخلف آشکار صرافان برخورد نمی‌کند.
بر اساس گزارش ها، هجوم مردم برای فروش ارز و سکه روز پنج‌شنبه در بازار ارز و سکه تهران مشهود بود. ضمن اینکه بانک مرکزی نرخ دلار مرجع را ۱۱۲۹ تومان تعیین کرده است.
کارشناسان بازار ارز و سکه معتقدند وعده بانک مرکزی برای تک نرخی کردن نرخ ارز تا ۴۸ ساعت آینده - شنبه هفته آینده- بر بازار ارز سکه تاثیر گذار خواهد بود.
محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی در مصاحبه با شبکه یک سیما، در پاسخ به سوالی درباره زمان اعمال قیمت جدید نرخ ارز گفته بود: همین حالا نرخ ارز تک نرخی را اعلام می کنیم و این مبلغ ۱۲۲۶ تومان است که همکاران محاسبه کرده اند که این نرخ از شنبه هشتم بهمن در تمام نظام بانکی قابل عمل خواهد بود.






جـــرس:
درحالیکه رئیس دولت مدعی شده است "هيچ مشکلی در اقتصاد کشور وجود ندارد و از ثبات اقتصادی برخورداريم"، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر وضعیت بحرانی اقتصاد کشور گفت "دولتمردان و مجلس باید تلاش کنند وضعیت اقتصادی کشور و بازار‌ها را آرام کنند تا مردم با خیال راحت در انتخابات شرکت کنند، چرا که وضعیت اقتصادی کشور و تغییر و تحولات آن در یک ماه آینده بسیار مهم است."
به گزارش ایلنا، پاسدار محسن رضایی طی سخنان در دفتر آیت الله نوری همدانی در قم، با اشاره به انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی و رد صلاحیت‌هایی که توسط هیئت نظارت صورت گرفته، اظهار داشت: به نظر من شورای نگهبان در حال حاضر باید دقت و مراقبت بیشتری کند که عده‌ای از فرزندان انقلاب مورد ظلم قرار نگرفته و بدون دلیل رد صلاحیت نشوند.
این فعال اصولگرا بدون اشاره به عدم برقراری شرایط انتخابات آزاد و منصفانه در کشور، خواستار آن شد که هیات‌های انتخاباتی بی‌دلیل افرادی را که او آن‌ها را فرزندان انقلاب خواند، ردصلاحیت نکند.
محسن رضایی مدعی شد: لازمه این کار، مراقبت از سوی شورای نگهبان و تلاش رد صلاحیت شدگان است تا بروند و دلایل خود را ارائه کنند؛ البته ما هم در حد توان خود برای برطرف شدن مشکل‌شان، به آن‌ها کمک می‌کنیم تا انشاالله، تا آنجایی که ممکن است مسئله بهتر مدیریت شود.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، با بیان اینکه مهم‌ترین مسئله در انتخابات پیش رو مشارکت حداکثری در انتخابات است و مسئولان برای تحقق این امر مسئولیت دارند، گفت: وضعیت اقتصادی کشور و تغییر و تحولات آن در یک ماه آینده بسیار مهم است؛ یعنی دولت مردان و مجلس شورای اسلامی و دولت باید تلاش کنند وضعیت اقتصادی کشور و بازار‌ها را آرام کنند تا مردم با خیال راحت در انتخابات شرکت کنند.





جـــرس:
به گزارش منابع منطقه ای، یک دادگاه نظامی در اسرائیل حکم به زندانی شدن عزیز دویک، رییس مجلس قانون‌گذاری فلسطین، که عضو جنبش حماس است داده است.
به گزارش بی بی سی، حکم این حبس شش ماهه بدون محاکمه قبلی صادر شده است.
وکیل دویک، به خبرگزاری رویترز گفته است که در حکم بازداشت این سیاستمدار عضو حماس آمده که علت بازداشت "احتمال دخالت وی در اعمال خشونت‌آمیز علیه اسرائیل" است.
حماس اعلام کرده که بازداشت دویک توسط اسرائیل اقدامی است با هدف تخریب رابطه نزدیک و آشتی دو سازمان حماس و فتح.
بر اساس گزارش ها، دویک که یک چهره با نفوذ در محافل سیاسی فلسطینی است یکی از پنج نماینده حماس است که طی پنج روز گذشته توسط نیروهای امنیتی اسرائیلی بازداشت شده‌اند.
دویک پنجشنبه شب (نوزدهم ژانویه) در کرانه باختری رود اردن دستگیر شد.




هشدار هواشناسی به ۷ استان کشور؛ برف سنگین در راه است

سازمان هواشناسی کشور از بارش برف در استان‌های کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویر احمد، شمال فارس و نیمه‌شرقی خوزستان خبر داد.
سازمان هواشناسی کشور به شهروندان و مسافران استان‌ها و شهرهای کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، شمال فارس و نیمه‌شرقی خوزستان هشدار داد که در روز شنبه ۲۵ دی‌ماه با بارش برف مواجه می‌شوند و احتمال مسدود شدن راه‌های مواصلاتی وجود دارد.
این سازمان همچنین با صدور اخطاریه شماره ۳۵ اعلام کرد: در روز یکشنبه ۲۶ دی‌ماه نیز استانها و شهرهای کرمانشاه، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، بوشهر، هرمزگان و گیلان شاهد بارش برف و باران هستند و در استان‌های جنوبی احتمال آب‌گرفتگی وجود دارد.



افزایش ٤۵٠ درصدی «هزینه آموزش رایگان» توسط وزارت علوم برای دانشجویان دانشگاه های دولتی

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در اطلاعیه ای تحت عنوان "دستورالعمل اجرائی نحوه محاسبه هزینه های آموزش رایگان"، شهریه تحصیلی دانشجویان دانشگاه های دولتی را اعلام نمود. بر این اساس میانگین نرخ هزینه های تحصیلی دانشجویان توسط وزارت علوم با افزایش ٤۵٠ درصدی مواجه شده است.
به گزارش دانشجونیوز، شهریه مقاطع مختلف گروه های تحصیلی شاهد رشد چندین برابری در مقایسه با سال های قبل بوده است. به طور نمونه هزینه یک ترم تحصیل در مقطع کارشناسی علوم انسانی با  "٦ .۵" برابر افزایش از ١٣٨٧٧٣٠ ریال به ٧٣٦٢٦٠٠ ریال رسیده است.
بر اساس جدول زیر که از مقایسه بخش نامه های وزارت علوم در دو سال گذشته تهیه شده، نرخ هزینه های تحصیلی برای دانشجویان ورودی سال ٩٠-٩١، نسبت به ارقام اعلام شده در سال های ٨٨ و ٨٩ به طور میانگین ٤۵٠ درصد افزایش داشته است.
نرخ افزایش هزینه های تحصیلی برای دانشجویان ورودی سال ٩٠-٩١ نسبت به سال گذشته

کاردانی
کارشناسی
کارشناسی ارشد ناپیوسته
کارشناسی ارشد پیوسته
دکتری تخصصی

هر نیمسال
هر نیمسال
هر نیمسال
هر نیمسال
هر نیمسال
فنی و مهندسی
5.6  برابر
3.8 برابر
3.6 برابر
-
2.8 برابر
علوم پایه
6.1  برابر
4.9 برابر
4.7 برابر
-
3.1 برابر
کشاورزی
5.6 برابر
4.1 برابر
4.4 برابر
-
3.2 برابر
هنر
5.9 برابر
4.5 برابر
4.1 برابر
-
2.7 برابر
دامپزشکی
5.6 برابر
4.1 برابر
3.9 برابر
5.6 برابر
2.9 برابر
علوم انسانی
5.9 برابر
5.3 برابر
4.4 برابر
-
4.6 برابر
بر اساس قوانین وزارت علوم، دانش آموختگان دانشگاه های دولتی در قبال تحصیلات رایگان ملزم به تعهد خدمت به نسبت سال های تحصیلی می باشند. دانشجویانی که مایل به خرید تعهد خدمت و دریافت مدارک تحصیلی خود پیش از پایان سنوات اعلام شده می باشند، موظفند هزینه های تحصیلی اعلام شده از سوی وزارت علوم را پرداخت کنند. دانشجویانی که قصد ادامه تحصیل در خارج از کشور را دارند، معمولا ملزم به ارائه مدرک تحصیلی خود برای دریافت پذیرش می باشند.
هزینه تحصیلی دانشجویان در مقاطع مختلف برای سال تحصیلی ٩٠-٩١ بر اساس اعلام وزارت علوم به شرح زیر است:
(برای بزرگنمایی تصاویر بر روی آنها کلیک کنید)
ارقام اعلام شده از سوی وزارت علوم، که توسط محمود ملاباشی وزیر علوم ابلاغ گردیده، شاهد میانگین رشد ٤۵٠ درصدی در مقایسه با سال های  ٨٨ و ٨٩  می باشد:
هزینه تحصیلی دانشجویان در مقاطع مختلف برای سال های ٨٨ و ٨٩





دیده‌بان حقوق بشر: روزنامه‌نگاران بازداشتی را فورا آزاد کنید

خبرگزاری هرانا - سازمان دیده‌بان حقوق بشر در جدیدترین گزارش خود درباره ایران، از ۱۰ روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویسی نام برد که از ابتدای سال جاری میلادی تا کنون بازداشت شده‌اند. این سازمان از جمهوری اسلامی خواست که این افراد را فورا آزاد کند.
سازمان دیده‌بان حقوق بشر در گزارشی که روز پنجشنبه (۲۵ ژانویه / ۵ بهمن) منتشر شده، از جمهوری اسلامی خواست تا هرچه زودتر ۱۰ روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویسی را که از آغاز سال جاری میلادی تا کنون بازداشت شده‌اند، آزاد کند.
سایت رسمی دیده‌بان حقوق بشر به نقل از «جو استورک»، معاون بخش خاورمیانه این سازمان غیردولتی‌، نوشته است: «موج جدید دستگیری‏های روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان، تلاش بی‌شرمانه مقامات جمهوری اسلامی برای اعمال سلطه مطلق بر جریان آزاد اطلاعات است. مسئولین باید تمام روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسانی را که در حال حاضر بدون صدور اتهامات رسمی، وجود شواهد محکم علیه آنان و یا به دلیل استفاده از حق آزادی بیان، در زندان‌های ایران گرفتار شده‌اند، آزاد کنند.»
در این گزارش با نام بردن از روزنامه‌نگارانی چون پرستو دوکوهکی، مرضیه رسولی، سهام‌الدین بورقانی و شهرام محمودی که در روزهای اخیر بازداشت شده‌اند، خاطرنشان شده که مقامات رسمی تا کنون از ارائه دلیل بازداشت این افراد خودداری کرده‌اند. تها پرستو دوکوهکی طی تماسی که با خانواده‌اش داشته گفته است که اتهام «تبلیغ علیه نظام» به او تفهیم شده است.
سازمان دیده‌بان حقوق بشر همچنین از دستگیرشدگان دیگری نام برده از جمله سعید مدنی، استاد دانشگاه، محمد سلیمانی‌نیا، مترجم، فاطمه خردمند و احسان هوشمند، که هر دو روزنامه‌نگار هستند. به گزارش این سازمان، همچنین تعدادی از اعضای سایت «مجذوبان نور» که متعلق به دراویش گنابادی است نیز از ابتدای سال جاری میلادی دستگیر شده‌اند.
این دستگیری‌ها در حالی صورت می‌گیرد که روز سه‌شنبه (۴ بهمن / ۲۴ ژانویه) حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، اعلام کرد که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی افرادی را دستگیر کرده‌اند که قصد اخلال در جریان انتخابات آینده مجلس را داشتند و از طریق شبکه‌های اجتماعی «به دنبال اجرای طرح‌ها و برنامه‌های آمریکا» بودند.
هنوز ارتباط دستگیری‌های اخیر با این سخنان وزیر اطلاعات مشخص نشده و معلوم نیست که اتهامات این افراد در رابطه با انتخابات آینده مجلس در اسفندماه باشد.
در آخرین روزهای سال ۲۰۱۱ «کمیته حفاظت از روزنامه‌نگاران» در گزارش خود از وضعیت روزنامه‌نگاران در دنیا در سال ۲۰۱۱ اعلام کرد که ایران برای دومین سال متوالی عنوان «بزرگ‌ترین زندان روزنامه‌نگاران جهان» را از آن خود کرده است.
منبع : دویچه وله




برخورد پلیس فتا با جرايم اينترنتي درکافي نت ها

خبرگزاری هرانا - رئيس پليس فتا استان ايلام با اشاره به تهديدات استفاده نادرست از فضاي مجازي گفت:پليس با جرايم اينترنتي درکافي نت ها برخورد مي کند.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني پليس،سرهنگ نعمت قبادزاده رئيس پليس فتا انتظامي استان ايلام گفت:پليس نظارت مستمر برکافي نت ها را به صورت جدي دربرنامه کاري خودقرار داده است.
وي افزود:برخي از مسئولان کافي نت ها به منظور افزايش تعداد مشتريان خود اقدام به نقض قوانين واستفاده از آدرس هاي فيلترشکن مي نمايند.
سرهنگ قبادزاده تصريح کرد:اين کار بسترلازم رابراي بسياري از جرائم ديگر فراهم مي کند.
وي با اشاره به برگزاري جلسات ونشست هاي توجيهي وآموزشي با مسئولان کافي نت هاي مطرح استان گفت:پيامدها وتهديدات نقض قوانين ومقررات فضاي مجازي براي کليه مسئولان کافي نت ها بازگو شده است.
سرهنگ قبادزاده افزود:مديران کافي نت ها بايد از افراد مجرب ومتعهد براي تصدي اجرايي نت سراها بهره برده ونيز به هنگام مراجعه مشتريان مشخصات هويتي(بارويت مدارک شناسايي معتبر)آدرس کاربر،ساعت شروع وخاتمه کار کاربر را دردفتر روزانه ثبت کنند.
وي درادامه از شهروندان وکاربران خواست: صرفا از کافي نت هاي داراي مجوز بهره برده وبه هنگام انجام امور مالي اطلاعات مالي خود را دراختيار متصديان قرار ندهيد تا دچار چنين مشکلاتي نشويد.
رئيس پليس فضاي توليد وتبادل اطلاعات انتظامي استان ايلام درپايان با اشاره به برخورد قاطع با متخلفان جرائم اينترنتي گفت:متصديان کافي نت ها مسئول عواقب ارتکاب جرائم سايبري مي باشند.




انتقال ضارب یک روحانی به پزشکی قانونی برای بررسی قصاص چشم

خبرگزاری هرانا - ضارب فرزاد فروزش برای بررسی درخواست شاکی مبنی بر قصاص چشم به پزشکی قانونی منتقل شد.
به گزارش فارس، بعد از اینکه حجت‌الاسلام فرزاد فروزش، روحانی که خرداد امسال از ناحیه چشم توسط فردی و با اصابت شیشه نابینا شده بود، درخواست قصاص چشم کرد، قاضی پرونده نیز از مسئولان زندان خواست متهم را به پزشکی قانونی منتقل کنند.
برهمین اساس روز دوشنبه گذشته متهم به همراه مأموران زندان به پزشکی قانونی منتقل شد تا کارشناسان تحقیقات پزشکی روی چشم وی را انجام دهند که مشخص شود که قابلیت قصاص چشم وجود دارد یا خیر.
حجت‌الاسلام فرزاد فروزش امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران شامگاه 16 خرداد امسال در جریان نهی از منکر از سوی چند نفر مورد حمله قرار گرفت که در جریان این اتفاق بینایی چشم راستش را از دست داد.



عاملان حادثه آبپخش محکوم به اعدام در ملا عام شدند

خبرگزاری هرانا - رئیس کل دادگستری استان بوشهرگفت: به زودی و پس از سیر قانونی پرونده عاملان حادثه آبپخش حکم قصاص در ملاء عام این افراد اجرا می شود.
به گزارش خبرنگار مهر، ماه گذشته در حادثه سارقان مسلح در آب‌پخش، دو سارق مسلح در هنگام برگزاری مسابقات موتورسواری در پیست موتورسواری مجاور فرودگاه شهر آب‌پخش با استفاده از اسلحه کلاشینکف اقدام به سرقت موتورسیکلت یکی از حاضرین در این مسابقه کردند.
با مقاومت صاحب موتورسیکلت، سارقین اقدام به تیراندازی می‌کنند و با چند گلوله وی را از پای در می‌آورند.
به گزارش خبرگزاری مهر، حیدر بحرانی اظهار داشت: پرونده‌ عاملان حادثه آبپخش به طور ویژه در محاکم قضایی استان بوشهر پیگیری و هم اکنون با رای دادگاه کیفری استان هردو متهم، محکوم به قصاص درملاء عام درمحل وقوع حادثه شده که پس از سیر مراحل تجدید نظر و تایید دیوان‌عالی کشور به زودی این حکم اجراء خواهد شد.