۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

مهمترین خبرهای روز ، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

 

افزایش نرخ ارز، به نفع دولت است

در حالی که پیش از این محمود احمدی نژاد، قطعنامه های شورای امنیت را "ورق پاره" خوانده بود، شواهد حاکی از تاثیرگذاری تحریم های اقتصادی علیه ایران است؛تحریم هایی که با پیوستن بسیاری از کشورها و شرکت های بزرگ اقتصادی به آن، هر روز دایره گسترده تری می گیرد. در همین راستا دیروز هر دلار به بهای ۱۲۰۰ تومان، هر یورو به بهای ۱۴۷۰ تومان و هر پوند نیز به ۱۷۳۰ تومان در بازار تهران معامله شدو برخی از صرافی ها تابلوی قیمت ارزهای خارجی را از پشت ویترین های خود برداشتند.
خبرگزاری مهر روز دوشنبه از خیابان فردوسی تهران که مرکز بسیاری از ارز فروشان است گزارش داد که : "بازار ارز و سکه حال و هوای دیگر دارد و صرافی ها نیز از این وضعیت سردرگم شده اند."
 خبرگزاری مهر افزود فعالان بازار ارز احتمال می دهند بانک مرکزی برای کنترل و پایین آوردن بهای ارزهای خارجی وارد عمل شود؛ اتفاقی که تا دیروز روی نداد و قیمت ارزهای خارجی همچنان با صعود رو به رو بود.
افزایش قیمت ارزهای خارجی در حالیست که بهای سکه نیز در کشور افزایش یافته است. در پی تعطیلی بازار طلا فروشان تهران و اعتراض کسبه این بازار به نحوه دریافت مالیات بر ارزش افزوده، قیمت سکه افزایش بی سابقه ای یافته و در عین حال  برخی مغازه ها از خرید و فروش سکه خودداری می کنند.
به گزارش خبرگزاری فارس هر سکه بهار آزادی طرح جدید روز دوشنبه ۳۳۸ هزار تومان معامله شد؛خبرگزاری مهر اما بهای سکه طرح جدید را ۳۳۶ هزار تومان اعلام کرد. بهای این سکه روز یکشنبه ۳۲۸ هزار تومان بود. از سوی دیگر سکه قدیمی در بازار به سختی یافت می شود و برخی مغازه ها آن را به ۳۶۵ هزار تومان می فروشند.
محمود بهمنی، رييس کل بانک مرکزی، در واکنش به خبر افزايش بهای دلار در بازار ايران گفته است: "از روز چهارشنبه آغاز عرضه بدون محدوديت ارز و سکه طلا به بازار آغاز می شود و اين کار تا بازگشت قيمت ها به روند عادی ادامه خواهد داشت."
 وی همچنن اضافه کرده است که: "بانک مرکزی به همکاران خود در اين بخش ها اعلام کرده است که هر ميزان نياز صرافی ها به ارز از هر نوع را پاسخگو باشند و ارز در اختيار آنها قرار دهند تا آنها هم به مردمی که نياز دارند، ارائه کنند."
با این حال روز چهارشنبه هم بازار تهران شاهد افزايش لحظه به لحظه بهای ارزهای خارجی بود. به گزارش خبرگزاری مهر، دلار آمريکا در صرافي های واقع در ميدان فردوسی تهران چهارشنبه ۱۲۲۰ تومان فروخته شده، اين در حالی است که بانک مرکزی قيمت بانکی اين نوع ارز را ۱۰۲۰ تومان اعلام کرده است. خبرگزاری کار ايران، ايلنا، نيز گزارش داده است هر دلارآمريکا تا ظهر چهارشنبه در بازار تهران به قيمت ۱۲۴۰ تومان فروخته شده است. طبق اين گزارش، روز چهار شنبه در بازار تهران هر پوند انگليس نيز با۲۳۰ تومان افزايش به مبلغ ۲۰۰۰تومان فروخته شده و قيمت يورو در صرافی‌های فردوسی ۱۵۲۰ برای خريد و ۱۶۲۰ برای فروش اعلام شده است. براساس گزارش خبرگزاری های ايران، روز دوشنبه قيمت دلار از ۱۱۱۰ تومان، يورو ۱۴۷۰ تومان، پوند ۱۷۳۰ تومان، فرانک سوئيس ۱۰۶۰ تومان و دلار کانادا ۱۰۳۵ فروخته و مبادله شد.
افزايش بهای ارزهای خارجی در بازار تهران را به عوامل متعددی نسبت می دهند؛ برخی از کارشناسان اقتصادی بر اين باورند که تحريم بین المللی سيستم بانکی ایران از دلايل افزايش بهای ارزهای خارجی است، اما  رييس کل بانک مرکزی ايران آن را "ناشی از افزايش قيمت ها در بازارهای جهانی" دانسته  است.
به گزارش خبرگزاری مهر، رييس کل بانک مرکزی در پاسخ به اين پرسش که "آيا جلوگيری از افزايش قيمت های ارز برای جبران کسری بودجه است؟" گفته: "چنين موضوعی صحت ندارد ؛ گرچه اگر قيمت ارز افزايش يابد به نفع دولت است اما در همين حال، از افزايش کاذب قيمت ها جلوگيری می کند."
نگرانی از ورود یکباره بانک مرکزی به بازار ارز، باعث شده تا خرید و فروش ارز در صرافی ها متوقف شود. پیش بینی برخی از صرافی ها این است که بانک مرکزی با عرضه مقادیر زیادی ارز به بازار، قیمت ها را خواهد شکست و این احتمال وجود دارد که ارزهای معتبر به قیمت های پائین تر از قبل برسد.
همزمان برخی از کارشناسان افزایش قیمت سکه را به اعتصاب طلافروشان تهران مرتبط می دانند؛ اعتصابی که دامنه آن به شهرستان ها هم کشیده شده است. گزارش ها حاکی از آن است که طلافروشان مشهد، نیشابور، تربت حیدریه و سبزوار نیز با تعطیل مغازه هایشان به اعتراض کنندگان دیگر پیوسته اند.
سازمان امور مالیاتی در واکنش به این اعتراض ها گفته بود، طلافروشان موظف به اجرای قانون هستند. علی عسگری، رئیس سازمان امور مالیاتی چند روز پیش در یک نشست خبری در اعتراض به تعطیلی بازار طلا فروشان گفت: "این رسم جدیدی است که اگر گروهی نخواهند در کشور مالیات بپردازند، با اعتصاب و تجمع مسائل خود را مطرح می کنند."
از دو سال پیش که قانون مالیات بر ارزش افزوده به اجرا گذاشته شد، طلافروشان از جمله بخش هایی بودند که با اجرای آن مخالفت کردند و دولت هم در برابر خواسته آنان عقب نشینی کرد و اجرای این قانون را در برخی صنوف برای مدتی به تعلیق در آورد
 
 
 

نقش اسرائيل در حمله نرم افزاری به ايران

باتشوا سوبلمن

ماه ها طول کشيد تا ايران به گزارش های مربوط به شديدترين حمله يک کرم رايانه ای به نام استاکس نت عکس العمل نشان داد. بالاخره همين اواخر مقامات اين کشور اعتراف کردند حدود 30هزار آدرس رايانه ای در ايران هدف اين بدافزار رايانه ای قرار گرفته است. استاکس نت رايانه کارکنان نيروگاه هسته ای بوشهر و نيز شرکت های تأمين کننده خدمات اينترنتی را آلوده کرده است اما اين مقامات اعلام کردند به سيستم های بزرگ کشور آسيبی نرسيده است.
کارشناسان می گويند اين بدافزار با ويژگی های بی سابقه، منحصراً برای نرم افزاری صنايع خاص و در دست گرفتن کنترل آنها از راه دور طراحی شده است. اين بدافزار برای انتشار از اينترنت استفاده می کند اما کارکرد آن بر مبنای اينترنت نيست و به همين دليل، آلوده شدن سیستم ها احتمالاً از طريق اتصال حافظه  يو- اس- بی بوده است. استاکس نت که کاربرد خرابکارانه دارد و نه جاسوسی، رايانه ها را بلافاصله آلوده می کند اما می تواند تا پيش از فعال شدن، در وضعيت خفته به سر ببرد. گای گريملند در نشريه مارکر می نويسد،ميليون ها رايانه در سراسر دنيا وجود خواهند داشت که در انتظار لحظه فعال شدن باقی می مانند، درست مانند شيوه عمل نهادهای جاسوسی در بهره برداری ازعوامل و گروه های خفته.
وقتی اخبار مربوط به استاکس در ژوئيه گذشته منتشر شد، شرکت سيمانتک اعلام کرد از منبع انتشار اين کرم اطلاعی ندارد اما به درج چندين نظريه درباره عواملی که کم و بيش پشت اين ماجرا قرار دارند پرداخت و اعلام کرد اين حمله قطعاً کار يک هکر تازه کار نيست. در بين اين نظريه ها، از احتمال دست داشتن يک کارمند ناراضی، رقابت های تجاری، جاسوسی دولتی، افراد وطن پرست، انگيزه های سياسی و دينی و نيز تروريسم نامبرده شده است. 
اکنون که گزارش های بيشتری از سوی کارشناسان تحليلگر اين بدافزار منتشر شده و نيز معلوم شده رايانه های مربوط به برنامه بحث انگيز هسته ای ايران آلوده شده اند، آشکارتر شده که وظيفه استاکس نت خرابکاری و نه جاسوسی بوده است و حجم کاری آن بسيار بزرگتر از چيزی است که به نظر می آمد. آنطور که حميدرضا عليپور مقام ارشد تکنولوژی اطلاعات ايران می گويد، کارشناسان رايانه ای فکر می کردند ظرف يک تا دو ماه موفق به يافتن منبع آن شوند اما حملات همچنان ادامه دارد و اکنون نسخه های جديدی از اين بدافزار در حال انتشار است.
جری اگان مدير عاليرتبه شرکت سيمانتک به سی ان ان گفت سطح بالای طراحی و دانش تخصصی که در توليد اين کرم به کار رفته نمی تواند برای يک "هکر معمولی که در خانه يا پارکينگ خانه اش نشسته" قابل دسترس باشد. 
پيچيدگی استاکس نت بعلاوه هدف قرار گرفتن تأسيسات هسته ای ايران، به دامنه اين ترديدها اضافه می کند.
ريچارد فالکرنت از گروه چرت آف در هفته جاری به نشريه بلومبرگ گفت، نظريه ای که در ميان کارشناسان دهان به دهان می شود اين است که "برای ساخت يک بدافزار با چنين پيچيدگی، به امکانات يک دولت نياز است." از نظر تئوری اين احتمال وجود دارد که آمريکا پشت اين قضيه باشد اما به گفته وی، اين احتمال ضعيفی است. وی گفت احتمال بيشتری وجود دارد که اسرائيل توليد کننده اين بدافزار باشد.
آيآ شاخه اطلاعات تکنولوژی ارتش اسرائيل اين کرم رايانه ای را پيش از سال 2008 در ايران منتشر کرده است؟ اين سؤال توسط بسياری از افراد و نيز در مقاله نشريه مارکر پرسيده شده است اما هيچ جوابی  به آن داده نشده است. در اين مقاله آمده است: "ما احتمالاً هرگز نخواهيم دانست."
حدود يکسال پيش از کشف استاکس نت، گزارش هايی مبنی بر متوسل شدن اسرائيل به جنگ نرم افزاری برای ازکار انداختن برنامه هسته ای ايران منتشر شده بود. آموس يدلين فرمانده اطلاعات ارتش اسرائيل گفت توانايی جمع آوری اطلاعات و ترتيب دادن حملات سايبری به کشورهای کوچک، گروه های تروريستی و حتی افراد معمولی امکان وارد آوردن خسارت های بزرگ را می دهد. گفته می شود اطلاعات نظامی همانند نيروی دريايی يا هوايی به يک بازوی نبرد تبديل شده است.
نگرانی ها در خصوص اين حملات رو به فزونی است. ايالات متحده امسال از الحاق سايبرکوم به سيستم های نظامی برای هماهنگی پاسخ ها به تهديدات سايبری خبر داد و ماه آينده نيز ماه هوشياری امنيت سايبری ملی نامگذاری شده است.
اسرائيل در اوائل دهه 2000 يک نهاد مرکزی برای محافظت از رايانه های دفاعی و نيز زيرساخت های استراتژيک ملی نظير آب، انرژی و سيستم بانکی تأسيس کرد. اغلب اين مسؤوليت ها به اداره کل امنيت اسرائيل، شين بت، محول شده اند.

منبع: لوس آنجلس تايمز- 27 سپتامبر
 
 
 
 

گامی برای روشنائی

یکشنبه 26 سپتامبر به همت کمیته همبستگی با خواستهای دموکراتیک مردم ایران، کتابخانه مرکزی شهرک آرلینگتون [حاشیه واشنگتن پایتخت آمریکا] شاهد برگزاری مراسمی در یادبود کشتار سال  67 بود. این مراسم که با استقبال  ایرانیان و غیر ایرانیان بسیاری مواجه شد به تبیین جنایت سال 67، عاملان آن و ضرورت پرداختن به این موضوع  اختصاص یافت. الیز اورباخ، منیره برادران، رویا برومند و ایرج مصداقی سخنرانان مدعو در این مراسم بودند که به ایراد سخنرانی پرداختند.
در حاشیه این مراسم  مستندی از کشتار سال 67، ساخته حسن سربخشیان به نمایش درآمد و هنرمند جوان نیما سلحشور به اجرای موسیقی پرداخت.همچنین حسام یوسفی شعری از مینا اسدی در گرامیداشت جانباختگان 67 را دکلمه نمود.
الیز اروباخ مسئول بخش ایران سازمان عفو بین الملل که روی بسیاری از موارد اعدام در ایران کار کرده است  گفت: جهان هنوز باید در مورد اعدام های سال 67 سوال کند و پیگیر این اقدام ضد بشری باشد. اینک ایران دومین کشور در تعداد اعدام در جهان است. این در حالیست که چین رتبه نخست را به خود اختصاص داده  اما با مقایسه جمعیت دو کشور به وضوح می توان اعلام کرد که ایران رتبه نخست اعدام در جهان را به خود اختصاص داده‌است. وی همچنین با بررسی اعدام های اخیر و احکام صادره، حکم خطرناک محاربه که باعث اعدام تعداد زیادی از کسانی شد که فقط در تظاهرات شرکت داشته اند و تصاویری از آنها پخش شده که در حال سنگ انداختن هستند.
سخنران بعدی مراسم منیره برادران زندانی سیاسی دهه شصت  و نویسنده کتاب "حقیقت ساده" بود که با بررسی روزهای زندان و اعدام های سال 67 به بیان پاره هایی از خاطرات خود پرداخت. برادران ضمن برشمردن روزهای سخت زندان، فضای رعب و وحشت و اعدام ها  گفت:آن روزها کیسه های سیاهی دوخته می شد و در کمال ناباوری به خانواده ها می دانند، این کیسه های سیاه چیزی نبود جز تمام بازمانده زندانی سیاسی. برادران ادامه داد: جمهوری اسلامی دختران و پسران جوانی را اعدام کرد که هرگز گناهی جز باور به  اعتقادی خاص در وجودشان نبود. باید عاملین این قتل ها شناسایی شوند و در دادگاه صالحه حاضر. نباید این صفحات ازتاریخ این سرزمین به دست فراموشی سپرده شود.
رویا برومند موسس بنیاد عبدالرحمن برومند که چندین سال است در حال طبقه بندی و جمع آوری خاطرات و اسناد این کشتار بزرگ تاریخی است از گزارشی که چندی پیش بنیاد برومند منتشر کرد یاد کرد و گفت: جفری رابرتسون  وکیل  بلند پایه جهانی به دقت روی این مساله کار کرده است و ما توانستیم گزارشی جامع از این کشتار در سایت خود منتشر کنیم. زندانیانی که حکم داشتند و منتظر پایان دوران زندان خود بودند ناگاه به بهانه عملیات مرصاد به جوخه اعدام فرستاده شدند؛ بسیاری از آنها زنان و مردان جوانی بودند که حتی دست به هیچ اقدام مسلحانه نزده بودند.
وی با بیان نظرات مسئولین جمهوری اسلامی ایران و آیت الله خمینی که گفته بود کسانی که در زندان ها بر سر نفاق خود  پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام هستند  گفت: آنها معتقد بودند نظام اسلامی در حال پرداخت هزینه هنگفتی برای نگهداری زندانیان است و این زندانیان کافر در حال استفاده از منابع مسلمانان هستند و باید کشته شوند.
ایرج مصداقی، زندانی سیاسی  در دهه شصت که از اعدام نجات یافت، در ادامه مراسم به بیان چرایی روشن شدن عاملان کشتارهای دهه شصت برآمد و گفت: اگر امروز کهریزکی وجود دارد ادامه اوین و کشتارهای 67 است. اگر بخواهیم عدالت رعایت شود و حقیقت روشن گردد باید توجه کنیم که با فراموش کردن 67، نمی توان کاری از پیش برد
مصداقی ادامه داد: اینکه تاج زاده نامه می نویسد یک قدم بزرگ است. اینکه رهنورد از سال 67 می گوید خود بسیار خوب است اما خانم رهنورد می گویند واقعه 67 یک  خطای بزرگ بود، این یک خطا نبود یک جنایت بود. ایشان و همسرش باید روشن کنند این راه طلایی امام که از آن سخن می گویند مگر پر از اعدام و حبس و زندان نبود؟ مگر حکم حکومتی ایشان منجر به این اعدام ها نشد؟
مصداقی گفت: روشن شدن  هر چه بیشتر تصویر پرده 67 به نفع همگان و به نفع آزادی خواهی و دموکراسی است
آقای موسوی چطور می گویند از اعدام ها خبر نداشتند در حالی که وزیر اطلاعات ایشان و مسئول سپاه در هیات اجرایی اعدام ها در زندان اوین و دیگر زندان ها حضور داشتند ؟
آقای کروبی حتی با پسر آیت الله منتظری بر سر نامه ای که در سالگرد ماجرای 67 نوشته بود درگیر شدند، حالا چطور می خواهند به کهریزک رسیدگی شود در حالی که هنوز این بخش از تاریخ بی پاسخ مانده.
این مراسم که از ساعت 3 بعد ازظهر در جریان بود در ساعت هشت شب به پایان رسید.

شبهه ای در فعالیتهای حقوق بشری

هر از چندگاهی که بخشی خبری از سایت یا روزنامه ای از هر جای جهان را می گشاییم، شاهد اخباری هستیم که مضمون آن برخوردهای خشن، شکنجه، زندان انفرادی یا مواردی از این دست است که روح هر انسانی را آزرده خاطر می کند. اخباری که می تواند هر انسان به واقع انسانی را به خود وادارد که چه می شود و چگونه است که این اعمال ضد حقوق بشری بر سر مردمان می آید.
در این میان فعالین حقوق بشری در نشر این اخبار و تحلیل آن نقش بسیار بسزایی دارند. نشر اخباری که هر کدام از آنها موجبات آگاه شدن توده های مردم، چه در داخل و چه در خارج از کشورها را فراهم می آورد.
در واقع این نشر اخبار و گزارشات و حتی کار مدام روی یکی از موارد و به اصطلاح «بولد» کردن آن به یکی از کارویژه های فعالین حقوق بشری تبدیل شده است، تا جایی که نهادهای مختلف حقوق بشری بر سر این موارد از یکدیگر سبقت می گیرند و در تلاش اند تا مالکیت خبر را به عنوان یک رسانه در اختیار بگیرند و دیگران خبر را از ایشان نقل قول کنند.
چندی است که مشغول خواندن روایتی هستم از زندگی نامه صلاح خلف [ابو ایاد]. مردی که دوایر ویژه امنیتی و جاسوسی اسرائیل و سیا معتقدند رهبر سازمان ((سپتامبر سیاه)) است. مردی که صلاح زواوی، سفیر فلسطین در ایران او را "رکن عمده انقلاب فلسطین و مرکز ثقل جنبش ـ الفتح ـ می داند."
ابو ایاد متولد فلسطین و شهر یافاست و خاطرات بسیاری از این شهر دارد. اما امری که به مسئله این نوع فعالیت حقوق بشری ها و این کار ویژه مربوط می شود، بخشی است که در مورد تاثیرات روانی حمله به دیریاسین توسط اعضای جنبش "مناهیم بگین" به نام سازمان ایرگون در نهم آوریل 1948 انجام شد. هجومی وحشیانه که در آن بیش از 250 مرد و زن و کودک بی سلاح، به خاک افتاده، سر بریده شده، یا زنده زنده دفن شده بودند. تعداد زیادی از اجساد در این شهر با اسلحه سرد مثله شده بودند و شکم حدود سی زن حامله را دریده بودند.
مسئله ای که ابو ایاد در مورد این حمله بیان می کند شاید بتواند امروز کارگشای فعالین حقوق بشر باشد. ابو ایاد در صفحات 39 و 40 این کتاب می گوید:
"اخبار این آدمکشی ها به سرعت مثل انفجار باروت در یافا پیچیده و همین طور در سایر مناطق کشور منتشر شد. این اخبار از طرف وسائل خبری صهیونیستی که در صدد به وحشت افکندن اعراب بودند و ـ باید اقرار نمود که از طرف فلسطینی های که تصور می کردند به این ترتیب توده های عرب را به حرکت می آوردند- حتی چند برابر نیز شد. به عنوان نمونه، قبل از فراخواندن و مجهز نمودن هموطنان خود به دفاع از آنچه برایشان از همه چیز عزیزتر است ـ یعنی شرافت همسر و دخترانشان- اخبار تجاوز مهاجمان صهیونیست به زنان دیریاسین را تشدید و تقویت می کردند. این استراتژی تبلیغاتی در اغلب موارد در جامعه ای که هنوز عمیقا سنتی مانده بود نتایج عکس به بار آورد و بدین گونه بود که در اطراف خود، این جمله را که «شرافت بر سرزمین مقدم است» و این معنی را که، قبل از هرچیز باید زنان خود را از دسترس تجاوز سربازان خلاص کنیم، بارها شنیدم."
آنچه در این بخش ابو ایاد تذکر می دهد این است که نشر اخبار جنایت ها و تجاوزات در منطقه و در جامعه سنتی فلسطین، نه تنها موجب تحریک افکار عمومی خود فلسطینی ها و ملل عرب نشد، بلکه با نتیجه عکس آن موجبات ترس و فراری شدن مردم فلسطین را از خاک آباء و اجدادی خویش فراهم آورد. در واقع حرکت خیرخواهانه آن بخش از فعالین فلسطینی اینجا به ضرر تمامیت منافع ملی فلسطین تمام شد و تخم ترس را با تحریک رویکردهای سنتی جامعه وقت فلسطین در میان ایشان کاشت.
این حس ترس نه تنها برای مردم عادی که برای مجاهدان جنبش مقاومت فلسطین نیز امری مبتلابه بود. ابو ایاد در صفحه 237 این کتاب و هنگام شرح مسئله مواجه مجاهدان با زندانهای اسراییل می گوید: "دیگر چه چیزی می تواند بیش از آزمون های دائمی جانکاه و شرایط سخت ترحم بر انگیز برای وادار نمودن به توبه کردن ـ بنا بر قول خود مسئولان اسراییلی- و شکنجه هایی که به آنان می دهند، برای انسانی دردمند، هولناک تر و یاس آور تر باشد. علاوه بر آن، چه چیزی از این ناامید کننده تر خصوصا برای مجاهدان جنبش مقاومت، که از پیش می دانند در صورت دستگیری چه بر سر آنها خواهد آمد!"
در واقع اینکه در زندان چه بر سر مجاهدان فلسطینی که مسلحانه به جنگ با اسراییل بر خاسته اند، می آید برای خود این مجاهدان مسئله ای است که ذهن ایشان را به خود مشغول می کند. وقتی مسئله شکنجه برای مبارز مسلح که جان بر کف به میدان آمده است اینچنین ایجاد درگیری ذهنی می کند، برای مردم عادی که می بینند فعالین قانونی و مبارزه مدنی چنین تاوان سنگینی (مانند نامه عبدالله مومنی یا خاطرات و شواهد دیگری که در طی این سالها و این سه دهه دهان به دهان و سینه به سینه می چرخد) دارد، دیگر مسئله ای در درجه بالاتر اهمیت است. آنهم در جامعه ای شبهه مدرن با مبنایی سنتی که خوی خاص محافظه کاری نیز در آن ریشه دارد.
امروز در ایران اخبار فراوانی در مورد مسائل و برخوردهای تند در زندانها در ایران منتشر می شود. اخباری که با فرض صحت همه آنها و با در نظر گرفتن تجربه این مبارز چندین دهه فلسطینی این سئوال را در ذهن به وجود می آورد که نکند آنچه فعالین حقوق بشری می کنند ـ یعنی نشر اخبار برخوردها و شکنجه ها و موارد نقض آشکار حقوق بشر در زندانها- نتیجه عکس داده و نتیجه اش ترس مردم ایران از مبارزه و خزیدن ایشان به تنهایی و فردیت خودشان بشود؟
البته نشر این اخبار خروجی دیگری نیز دارد که آن آگاهی بین المللی از این وقایع ضد انسانی است. آگاهی بین المللی که موجب روشن شدن اذهان ملل جهان نسبت به غلط کاری های حاکمان می شود. اما مسئله اینجاست که اولا از آنجا که هر تحولی که در ایران روی بدهد، لزوما باید نشات گرفته از نیروهای داخلی باشد و رویکرد ملی نسبت به مسائل ایران ایجاب می کند که تحول در ایران درون زا و نه با دخالت کس دیگری به نفع استقلال ایران است. ثانیا بخش اعظمی از مردم ایران هنوز پا در سنت دارند. جامعه ایران جامعه ای با اختلاط فرهنگی از سنت و مدرنیزم است. با توجه به قدرت دین به عنوان یکی از مهمترین مولفه های فرهنگی مذهب و سنت دیرپای ایرانی و عدم تکوین مدرنیزاسیون در ایران، بخش اعظمی از جامعه ایران کاملا سنتی عمل می کنند. حال این جامعه سنتی، زمانی که با مولفه های برخوردهای خشن که بخصوص مسائلی مانند عنف یا ناموس یا هرگونه تماس با مواردی که در شریعت اسلامی جزو نجاسات تلقی می شود را می شنود یا می خواند، واکنش طبیعی این متن توده ای سنتی، گریز از حضور در سیر مبارزه و نجات دادن شرافت به جای سرزمین باشد. نتیجه می تواند این باشد که خود را دریابد و قید جامعه و خواست های اجتماعی و ملی را بزند. نتیجه می تواند این باشد که فرزند خانواده خود را از هرگونه فعالیت سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی که احیانا شائبه و بوی مخالفت یا برخورد با حاکمیت را بدهد، منع کند و در نتیجه بخش اعظمی از انرژی اجتماعی را پشت سد فرهنگ سنتی خود محبوس کند.
ترس یکی از عوامل اصلی انفعال است و نکته اینجاست که آیا آنچه نشر داده می شود، نتیجه ناخواسته اش ایجاد این عنصر منفعل کننده در میان توده ها باشد؟ توده هایی که می بایست بدنه اصلی عمل کننده برای نجات جامعه خویشتن باشند.
آنچه گفته شد تنها یک تشکیک از سوی یکی از کسانی است که همواره از فعالیت ها و فعالین حقوق بشری دفاع کرده و افتخار حضور در کنار ایشان در مقطع زمانی ای را دارد. شاید بهتر باشد که از سوی فعالین سابقه دار و اهل اندیشه حقوق بشری به سئوال یا شبهه یاد شده در بالا پاسخی در خور داده شود تا چنین بحثهایی به عمیق شدن فعالیت های حقوق بشری و روشن شدن راه منجر شود.

منبع:
فلسطینی آواره (خاطرات ابوایاد مسئول بخش اطلاعات و امنیت ساف)- اریک رولو- ترجمه حمید نوحی- انتشارات گام نو- چاپ اول پائیز 1381


"بخس بخس شو كه درازه"

"در عرصۀ نظامی هم بايد هميشه آماده باشيم". خبرنگار امريكا(یی) از من پرسيد: می گويند اين موشكهايی كه فرستاديد، تصويرها را با هم چسبانديد، واقعی نبوده، گفتم حالا عجله نكن "بخس بخس شوكه درازه" "احمدی نژاد"(1)
چند روز پیش، بعد از مدت ها، بالاخره احمدی نژاد، وادار شد یک کلمه حرف راست بگوید. البته فراموش نکنیم این بار هم برای گفتن این حقیقت ناچار شد، دوباره، دروغ های زیادی بگوید. او در مصاحبه با روزنامۀ ایران، ارگان رسمی دولت، مدعی شد مجلس دیگر در رأس امور نیست و دولت همه کاره است. او در ضمن اشاره کرد، اگر خمینی هم بر این نکته تأکید کرده مربوط به زمانی است که حکومت ایران از نظام پارلمانی پیروی می کرده است. اینکه قوۀ مقننه، به خاطر چند دلیل روشن و برخی دلایل پنهان، امروز از شأن و منزلتی بایسته و شایستۀ این بخش از حاکمیت برخوردار نیست، نکته ای واضح و مبرهن است. اما اینکه مدعی شویم نظام ایران زمانی "پارلمانی" بوده و امروز تغییر ماهیت داده و یا اینکه با توجه به اینکه نظام ما اسلامی است، اصل تفکیک قواباید به گونه ای دیگر تفسیر شود، بخشی از مجموعۀ حرف های نادرستی است که از احمدی نژاد شنیده شد. این سخنان وی باعث شد تا در میان کسانی که مسائل سیاسی را درایران دنبال می کنند، بحث های زیادی دربگیرد. این گفت و گوها به طور عمده در جهت آن بود که نظریات رئیس دولت را به لحاظ نظری رد یا اثبات کنند. اما به نظر می رسد نکته ای که باید بیشتر بر آن پافشاری کرد، هدف نهایی تیم حاکم بر دولت است. این مقصد غایی جایی نیست جز آنکه خاتمی چند روز پیش به آن اشاره کرد. وی گفت روشی که از طرف دولت و حامیان او اتخاذ شده، سرانجام به رویارویی با رهبری و نظام منجر خواهد شد. به عبارت دیگر، گروه نظامیان خیز برداشته اند تا با تغییر مناسبات، در فرم و محتوا، میخ آخر را بر تابوت پیکر رو به فوت آنچه که قبلاً از آن به عنوان جمهوری اسلامی یاد می شد، بزنند، تا از این طریق خود را حاکم مطلق العنان کشور بکنند. شاید این عده، به دنبال استقرار حکومت اسلامی مورد نظر خود، لازم باشد حتی لباس جمهوری اسلامی را از تن آن به در کنند و آن را لخت و عریان در مقابل دیدگان جهانیان به نمایش بگذارند. ژنرال ها خیلی پیش تر از اینها از زبان سخنگوی خود، رئیس دولت، اعلام کرده بودند: "حكومت اسلامي امروز لباس جمهوري اسلامي را برتن دارد".(2) آنها برای دستیابی به این نتیجه مدت ها است که به زمینه چینی، در عرصۀ داخلی و خارجی، مشغول هستند. آنها قصد دارند خود را به صورت تنها صدای لازم به شنیدن معرفی کنند.
از همان روزهای اول بعد از پیروزی در انتخابات، احمدی نژاد و شرکا، با در دست گرفتن پرچم عدالت خواهی و به بهانۀ بازگشت به شعارهای ابتدای انقلاب، در صدد برآمدند تا مناسبات قدرت را درداخل کشور تغییر داده و افراد شناخته شده را از دایرۀ حکومت خارج کنند. احمدی نژاد در جمع مردم میناب اعلام کرد:  "عدالت روح انقلاب اسلامی است"(3) و در جمع استانداران هشدار داد:  "مردم در انتخابات نشان دادند كه خواهان بازگشت به آرمانهای انقلاب هستند." (4) او در همین جا ادعا می کند: "حرکتی که مردم به آن رأی داده اند استمرار حرکت انبیا است." در ضمن وی مدعی شده بود: " در طول دو دهه گذشته به دليل عدم تحول در مديريت كشور، در ظرفيت‌های اقتصادی نيز تغيير محسوسی‌ايجاد نشده است."(5)  بنا بر این می توانست نتیجه بگیرد که: "فاصله طبقاتي و محروميت در بعضي از نقاط آن قدر زياد است كه وقتي اخبار آن را مي‌شنويد، واقعامتاسف مي‌شويد و عدالت به فراموشي سپرده شده‌است، "(6) بدیهی است مجموعۀ این تفکرات سخنران را به نتایجی دیگر برساند. از جمله اینکه به استانداران خود توصیه کند تا: "تمام جهت گيريهای اقتصادی، سياسی، اجتماعی و فرهنگی كشور بايد به سوی تحقق حكومت اسلامی باشد."(4) اما آیا با همان ماشین دولتی قدیمی و همان افراد سابق امکان تحقق این هدف ممکن است؟ روشن است که پاسخ این سؤال منفی است و باید تغییراتی اتفاق بیفتد. به همین منظور باید گروه جدیدی از افرادی که هیچ گاه نامی از آنها شنیده نشده است به میدان بیایند. در نتیجه رئیس قوۀ مجریه در جمع منتخبین استان ایلام و در پاسخ به رقبای خود در داخل نظام می گوید: "آيا نيروهای انقلاب همين‪ ۵۰، ۴۰نفر رفقای آنان هستند"(7 )  در همان زمان پا را فراتر از این گذاشته رقبا را متهم می کند که: "اين شما هستيد كه خود را مالك كشور می‌دانيد و به كسي اجازه اظهار نظر نمی‌دهيد." بنا بر همین نتیجه گیری ها و استدلال های مشابه تخریب چهره های گذشته آغاز شد. بهانه هایی نظیر حمله به "آقازادگان"، ناکارآمدی دولت های گذشته، دوری از مردم، عدم برخورداری از شجاعت در برخورد با سایر قدرت های جهانی و در نهایت ثروت اندوزی و دست اندازی به بیت المال، باعث شد تا او ترکتازی را علیه گذشتۀ جمهوری اسلامی و افراد مسئول در آن آغاز کند. اوج این حملات به کسانی که احتمال آن می رفت کوچکترین سرو سری با اصلاح طلبان داشته باشند در جریان مناظره ها پیش آمد. به گونه ای که ناطق نوری، یکی از مقامات مهم دفتر رهبری نیز در امان نماند.
با پیش آمدن انتخابات سال 88 و علنی شدن کودتایی که از مدت ها قبل آغاز شده بود، برخورد فیزیکی با "چپ"هایی که زمانی دستی در قدرت داشتند، صورت عملی گرفت، بخش بزرگی از آنها به زندان افتادند و عملاً امکان تحرک از آنها سلب شد. اما این پایان ماجرا نبود. چرا که هنوز گروهی که خود را "اصولگرا" می دانستند و از افراد سابقه دار حکومت بودند، به اندازۀ کافی مهار نشده بودند. اختلاف بین این گروه و "شرکت سهامی نظامیان" در همان دولت نهم هم هویدا بود. اما فرا رسیدن انتخابات دهم ریاست جمهوری و حمایتی که از احمدی نژاد توسط "راست" ها انجام شد، این شائبه را پیش آورد که شاید با کاهش خطر اصلاح طلبان بشود به تدریج مناسبات مودت آمیزی بین دولت دهم و اکثریت اصولگرای مجلس برقرار شود. اما سیر وقایع خلاف آن را به اثبات رساند، دامنۀ اختلافات بیشتر شد. به نحوی که هواداران احمدی نژاد، که مورد تفقد رهبری هم قرار گرفتند، تهدید کردند مجلس را به توپ خواهند بست تا بار دیگر خاطرۀ لیاخوف در اذهان زنده شود. این آخرین هنرنمایی دولت در برابر مجلس نبود. اعلام این مطلب از سوی رئیس دولت که مجلس در ریاست بر امور جای خود را به دولت داده است ضربۀ بزرگی بود که در زمانی مناسب بر پیکر مجلس فرود آورد. چرا که احمدی نژاد می دانست بعد از این مصاحبه به نیویورک خواهد رفت و مطمئن بود در مدت اقامت وی در آمریکا ملاحظاتی در ایران در نظر گرفته می شود. در ضمن او با راه اندازی یک بحث جنجالی بی فایده و در عین حال مخاطره آمیز برای کشورمان در محل سازمان ملل، باعث شد که در بازگشت نه تنها مورد شماتت مجلسیان قرار نگیرد، بلکه از طریق نامه ای از سوی 192 تن از نمایندگان مورد تشویق هم واقع شود. این در حالی بود که کمتر از دو سوم مجلس حاضر شدند از قوۀ مقننه در برابر دولت دفاع کنند. تا صدای کسانی نظیر توکلی و مطهری به جایی نرسد. با این تمهیدات نظامیان تلاش دارند در عرصۀ داخلی همۀ نگاه ها را متوجه خود کرده، بقیه را پیرو و تابعی از خود نشان بدهند.  داخل کشور تنها محل "هنرنمایی" تمامیت خواهان حاکم بر کشور نبود. آنها فضای بین المللی را نیز به واسطۀ بحث هایی هزل و بیهوده بر علیه منافع عالیۀ کشورمان مسموم ساخته اند، تا به مقاصدی در جهت منافع شخصی و گروهی خود دست پیدا کنند تا دنیا بداند که با قدر قدرتانی بی چون و چرا روبروست و به هر ترتیبی است آنها را باید تحمل کند.
احمدی نژاد و یارانش، باز از همان روز اول، نسخۀ "شفا بخش" عدالت را برای مسائل جهانی کارساز دانستند. احمدی نژاد در جمع نخبگان استان هرمزگان ضمن اعلام مخالفت با "سياستهاي استكباري و زور مدارانه" جهانی و تشنگی جهان برای "عدالت" و "فرهنگ ناب محمدی" افزود: "امروز همه ملتهای جهان تشنه فرهنگی هستند كه از سرزمين ايران متجلی است و ملت ما كه پرچمدار صلح و عدالت در جهان است نمي تواند در برابر زورگويی‌ها، تجاوزها وبی عدالتی‌ها بی‌تفاوت بماند. "(8) از همین رو او  با طرح این ادعا که جهان وارد دوران نوینی شده است، خودشان را به عنوان مصلحینی که مبشران این "صبح صادق" هستند معرفی کرد. رئیس دولت در جمع روحانیون سمنان ضمن اعلام این مطلب که "جهان امروز نيازمند تحركات بزرگ براي برقراري عدالت است" وعده داد که «نظام استكبار رفتنی است» تا به جای آن«حاكميت به امام معصوم» برسد. او در همانجا هشدار داد: "مقدمات يك تحول بزرگ در جهان قابل درك و مشاهده است. "(9)
مجموعۀ این صحبت ها رئیس دولت را وادار می کند تا در ديدار با علما و روحانيون استان كهگيلويه و بوير احمد بگوید: "امروز بشریت در آستانه عبور از یک دوران تاریخی به دورانی جدید است"(10)به همین دلیل برگزیدۀ نظامیان به اساتید بسیجی ضمن اعلام مژدگانی اینکه «ما الان در آستانۀ اين تحوليم» می پرسد: "وظيفۀ ما چيست؟" در پاسخ به این پرسش مدعی می شود که: " همۀ جهان می داند كه پرچمدار اين نوع نگاه به جهان و انسان ملت ايران و انقلاب اسلامی است."(11) اما برای این "پرچمداری" ناچار می شود اعتراف کند که: "امروز مأموريت بزرگ ما دل و دست شستن از سازوكارهای كنونی حاكم بر جهان است. (12)
مجموعۀ این اوهام و هذیان هایی که از احمدی نژاد گاه و بی گاه شنیده می شد، این سوتفاهم را برای او و دوستانش پیش آورده که ایران در جهان دارای موقعیتی ویژه است. او در جریان دیدار با مجلسیان مدعی شد: "ايران بايد همواره در قله عزت و اقتدار جهانی باشد. آرمان و مأموريت ديگر ما اصلاح ساختارها و نظامات ظالمانه جهانی است."(13) این نشخوارهای ذهنی باعث شده است که نمایندۀ علنی نظامیان در حکومت، هم زمان با آخرین حضور خود در نیویورک یک بار دیگر اعلام کند که تنها دو قدرت اصلی، ایران و آمریکا، در جهان وجود دارد. او در میان ایرانیان مقیم آمریکا می گوید: "صاحب‌نظران و صاحبان انديشه همه باور و اذعان می‌كنند كه در دنيا دو جريان است و آينده‌ی جهان از قبل تعامل اين دو جريان شكل می‌گيرد. اين دو جريان آمريكا و ايران هستند." (14) او که صندلی های خالی سازمان ملل را در زمان سخنرانی خود فراموش کرده بود، در ادامه مدعی می شود: "هر سال كه مجمع عمومی سازمان ملل متحد برگزار می‌شود كسانی كه پيگير هستند آمادۀ شنيدن دو سخنرانی هستند. يكي سخنرانی نماينده‌ی آمريكا و ديگری نمايندۀ ايران." ونهایتاً مدعی می شود "مديريت آمريكايی‌ها به پايان راه رسيده" و اقبال دنیا به سوی "دیریت ایرانی" است. اما توضیح نمی دهد این چه اشتیاقی از سوی رهبران جهان است که در نیویورک ناچار می شود به گفتگو با رؤسای جمهور کشورهای نه چندان مهم مثل سنت وینسنت، سوازیلند و کومور بنشیند و یا به ملاقات رؤسای جمهوری چون قبرس و عراق برود که در کشورهای خودشان بیشتر مقام تشریفاتی دارند. هم چنین تشریح نمی کند این چگونه اقتداری است که وقتی طرحی را برای جهانیان ارائه و تلاش می کند چون خاتمی سالی را به مناسبت پیشنهادات خود نامگذاری کند، ناموفق می ماند. حتی کلام جنجالی او در مورد حادثۀ 11 سپتامبر تنها با واژگانی نظیر نفرت انگیز، مشمئز کننده وزشت ارزیابی شده، موجب خشم دبیر کل سازمان ملل می شود. در این عرصه، نظیر آنچه در داخل اتفاق افتاده، نظامیان تلاش دارند مرکز توجه باشند و بحث ها را پیرامون خود، فارغ از علت آن، شکل دهند. گروه حاکم، راه هایی را برگزیده تا درپناه شعارهای عدالت طلبانه و از مسیر مرکز توجه و مطرح بودن در داخل و خارج، به هدف بقا و استیلای خود در داخل حکومت ایران برسد. این روش ها باید مورد توجه قرار بگیرند.
 در این رابطه چند محور بنیان سیاست های رئیس دولت و هم پیمانان او را شکل می دهند. ابتدایی ترین وسیلۀ آنها عوام گرایی است. احمدی نژاد خیلی زود، به نمایندگی از سوی سایر شرکا، مجبور شد اذعان کند به دنبال تابعیت از افکار عوام پسندانه است. او در 13 آذر 1384 چنین می گوید: "اين خط مشي ماست و هر كس كه اين را عوامانه مي داند، ما را هم عوام بداند و فراموش نكند كه ما مديون همين عوام هستيم، نه خواص".(15) این سیاست را درداخل و خارج هم دنبال می کنند تا به هواداران خود در میان فرودستان جهان بی افزاید. کافی است به کلام و رفتار او در میان مردم دقت کنیم. سفرهای استانی او را به یاد آوریم و برای کمی مزاح، عکس های مسافرت وی را به مالی مرور کنیم. دومین محور را بهتر است، هوچی گری و اتهام زنی نام بدهیم. آخرین آنها طرح مسئلۀ 11 سپتامبر بود. او به راحتی بدون ارائۀ هیچ مستند آماری مدعی شد که اکثریت مردم آمریکا و سیاستمداران آمریکا با او هم نظر هستند که آن فاجعۀ انسانی محصول کار بخش هایی از دولت پیشین آمریکا است. این روش مانع از آن می شود تا لازم باشد آقایان به سؤالی پاسخ دهند. تاکتیک دیگر این است که آنها سیاستمدار بودن را با شیادی اشتباه گرفته اند. به این معنی که تصور می کنند باید سر مردم دنیا کلاه گذاشت. در مقابل دوربین یا به عبارت بهتر در برابر چشم همۀ دنیا، با نگاهی خونسرد و حق به جانب، واقعیت های مسلم و مسجل را انکار می کنند. عملی که دیگر نمی توان با واژۀ دروغگویی خلاصه کرد. آنها با دغل بازی خاک به چشم مردم دنیا می پاشند. بهترین شاهد این مدعا پروندۀ خانم آشتیانی است. اما مهمترین بخش این پروژه را باید در نظامی گری افسار گسیختۀ آقایان جستجو کرد. کودتاچیان کوشش می کنند در پناه این سیاست در دل همۀ مردم جهان ترس و واهمه انداخته، و از این مسیر "آقایی و سروری" خود را اثبات کنند.
 این گروه در داخل با استفاده از نیروهای سرکوبگر داخلی جان و مال و هستی و نیستی مردم را به بازی گرفته اند. آنها با وارد کردن بسیج و سپاه در این بازی خطرناک انگشت تهدید را به سوی مردم نشانه گرفته، موجبات چند پارگی را در جامعه فراهم کرده اند. آنها از ابتدا سعی می کردند با دادن امتیازهای ویژه و تعریف و تمجید ازبسیجیان برای خود عملۀ جور تدارک ببینند. احمدی نژاد در تاریخ 5 آذر ماه 84 می گوید: "ما مفتخريم كه امروز تحت لوای بسيج، شناور در اقيانوس بيكران بسيجيان و برخوردار از فرهنگ مترقی بسيج هستيم. تجلی همۀ آرمانها در جامعه، وظيفۀ امروز است و اين مهم جز با اتكا به فرهنگ، روحيه و منش بسيجی محقق نمی‌شود." سران کودتا بعد ها با سرازیر کردن در آمد های کلان نفتی به جیب برخی فرماندهان سپاه، به بهانۀ پروژه های عمرانی و مشابه آن، نشان دادند که کشور را در اختیار آن دسته از نظامیان قرار داده اند که توانسته اند در مسیر کودتا قرار بگیرند. عملی که محصول آن را در جریان اتفاقات سال 88 برداشت کردند.
در عرصۀ جهانی نیز به همین تدبیر دست زده اند و عملاً وارد بازی خطرناکی شده اند که به تدریج ممکن است کشور را به درون پرتگاهی بی بازگشت پرتاب کند. احمدی نژاد به عنوان سخنگوی کودتاچیان سه سال بعد از به قدرت رسیدن برای دنیا رجز خواند. وی در در جلسۀ شورای عالی مديران دفتر تبليغات اسلامي حوزۀ علميه قم، در حالی که هیجان زده به نظر می رسید چنین "افاضۀ فیض" می کند: "اصلاً عزيزان من، فرهنگ شيعی يعنی هجوم به كانونهای اصلی فساد.... فرهنگ شيعه اين است. نه اينكه يك گوشه بنشين، دزدهای عالم مدعی سلامت بشوند و شما را به دزدی متهم كنند و شما بگوييد نه والله ما نيستيم، بايد بگوييد دزد خودتی، پدر جدت دزد است. شما می خواهيد ما را بزنيد؟ ما همۀ شما را می زنيم. شما می خواهيد ايران را از بين ببريد؟ در يك جايي در امريكا گفتم ايران به فضل الهي همۀ شما را از بين خواهد برد.... ريشۀ همۀ تان را خواهد زد. بايد هجوم كنيم. اين منطق است."(16)  اما این تهدیدات در حد حرف باقی نماند. در بحث مسئلۀ هسته ای چنان رفتار ماجراجویانه ای از خود به نمایش گذاشتند که حداقل از منظر بیرونی، دنیا بپذیرد ایران این امکان را دارد تا هر وقت که اراده کند به یک کره شمالی دوم تبدیل شود. از سوی دیگر با نمایش های روزمره از تجهیزات نظامی، شمیر داموکلسی بر سر جهان بیآویزند تا آن را مطیع خویش سازند. در ضمن با تجهیز گروه هایی چون حماس و حزب الله به دنیا تأکید کنند که با یک نیروی مهاجم منطقه ای طرف هستید. هم چنان که بارها در سخنان بسیاری از سران رژیم شنیده می شود که هر گونه تهدیدی علیه آنها جهان را به کام جنگ فرو خواهد برد. اما نباید فراموش کرد که اولاً صبر دولت های طرف مقابل حد و اندازه ای دارد. از آن گذشته کسانی چون جولیانی و بولتون در به در به دنبال این سخنان می گردند. و دریغ و صد افسوس از کسانی که خود را ایرانی می دانند و به دنبال آن هستند تا عکس برگردان ایرانی احمد چلبی باشند و با شور و اشتیاق از جنگ طلبانی نظیر بولتون  برای سخنرانی در گردهمایی های خود بهره می برند. این چلبی های وطنی نیازمند خوراکی هستند که نظامیان حاضر در حکومت برایشان تدارک می بینند.
احمدی نژاد در همان روزهای نخست که به دفتر کارش رسید، در جمع کارمندان خود چنین ادعایی کرد:"اينجا براى سيستم اجرايى نقطه پايان است. ديگر بعد از اينجا مردم بايد به دفتر مقام معظم رهبرى بروند. آنها هم كه در اجرا كارى دستشان نيست، اينجا نقطه پايان است."(17) او از طرف بقیه هم پالکی های خود، بدون تعارف، از همه می خواهد تا تخم مرغ های خود را در سبد او بگذارند. رهبر به همراه عده ای دیگر حرف او را شنیده اند. آن چنان که خامنه ای و دوستان مشترکش با احمدی نژاد به سادگی نه تنها می پذیرند دولت در رأس همۀ امور است و عکس العملی نشان نمی دهند، در ضمن برای خزعبلاتی که رئیس دولت در سازمان ملل بر زبان آورده و آبروی ملتی را به باد فنا داده او را مورد تشویق قرار می دهند. نظامیان در تلاش هستند تا سایۀ سیاه خودکامگی بر فراز کشور بیش از پیش مستولی شود. مسئولین دولتی با چشم دریدگی مردم را تنها به خاطر آرزوهایشان از کار بیکار می کنند. آن چنان که با فرهادی کردند و از اعلام آن ابائی ندارند. اعضای خانواده های هم قطاران قدیمی خود را تنها به خاطر اختلاف در فکر و نظر مورد آزار قرار می دهند. به خاطر عربده جویی های خود در صحنۀ بین المللی معیشت مردم را به مخاطره انداخته، سایۀ جنگ را بر سر ملت قرار داده و روز به روز بر شمار کشورهایی که در مقابل ایران صف کشیده اند می افزایند. تنها و تنها به خاطر آنکه چند صباحی بیشتر از خوان تنعم برخوردار باشند و ثابت کنند قدرت مطلقه در ایران هستند. این همه نشان می دهند که این عده دانش آموزان خوبی برای آموزگار بزرگی، چون گردش ایام نیستند. هر روز بیشتر بر باروت درون بشکه می افزایند و آتش فتیلۀ آن را شعله ورتر می سازند. شاید واهمه ای ندارند از اینکه حد خرابی این انفجار تا کجا می تواند گسترش یابد.
گوییا باور ندارند روز داوری.
    
1- سخنراني در جلسة شوراي عالي مديران دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم - پنج شنبه 7 شهريور 1387
2- سخنرانی در مدرسه امام خمینی خبرگزاری جمهوری اسلامی 6 مهرماه 84
3- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری(22 دی ماه 84)
4- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (23آبان 84)
5- (تهران. خبرگزاري جمهوري اسلامي 13 مهر ماه 84)
6- سخنرانی در جمع مردم میناب، پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (پنج شنبه 22 دي 1384)
7- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (10آذر 1384)  
8- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (21 دی ماه 84)
9- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (23 خرداد 86)
10- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (چهارشنبه 16 مرداد 1387)
11- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (5 مرداد 1387)
12-  سخنراني در ديدار با علما، نخبگان و هنرمندان عراق - پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (چهارشنبه 12 تير 1387)
13- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (سه شنبه 7 خرداد 1387)
14- ایسنا (۲۹ شهريور ۱۳۸۹)
15- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری
16- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (7 شهريور 1387)
17- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (12 مرداد 1384)


محمود دلخواسته

فرايند فراشد و فروشد فرديت در جمهوری اسلامی ايران، پاسخ به انتقادات اکبر گنجی (بخش آخر)، محمود دلخواسته

عصيان و اعتراض لجام گسيخته گنجی عليه بنيادهای فرهنگی و فلسفی و دينی جامعه، در فراچنگ انداختن به اقوال و نظريات فلاسفه مغرب زمين و حتی گاه ساده‌ترين تحليل‌ها و عبارات را به قول اين فلسفه و آن فلسفه گره بافتن، گذشته از عنصر ماجراجويی، نوعی واکنش به خويشتنی است که محتمل بيش از ديگران در چرخ‌دنده‌های ماشين جمهوری اسلامی دچار فرسودگی فرديت شده است

m_delkhasteh@yahoo.co.uk
در مقاله قبلی سعی بر اين شد که نشان داده شود که سعی آقای گنجی در پنهان کردن کودتای خرداد شصت و فرو کاستن علت و علل سرنگونی اولين رئيس جمهور در تکبر بنی صدر و نه برخورد حاميان گفتمان آزادی و استبداد فرو بکاهد، نشان از آن دارد که هم انديشه راهنمای ايشان بشدت آلوده به عناصر فرهنگ استبداد است و هم بر اين باورند که استفاده از اين روش برای ترور شخصيت، هنوز کارايی دارد. در اينجا لازم است برای درک بهتر مطلب، از منظر وسعيتری به مسئله نگاه کرد:
رژيم جمهوری اسلامی ايران بعد از تجربه جنگ و قدرت گرفتن ستون پايه‌های انقلاب و از جمله نقش سپاه پاسدارن در سياست، در جنگ، در ترورها و سرکوب‌ها، در امنيتی کردن فضای سياسی کشور، در راه انداختن زندانهای گوناگون و سرانجام در ستون پايه شدن استبداد و همچنين نقش روزافزون ستون پايه‌های استبداد در ضرورت نقش کاريزماتيک رهبری انقلاب، به گونه‌ای سامان يافت که کشور را بعد از جنگ به آستانه يک نظام توتاليتر نزديک کرد. سال ۱۳۶۰ را در يک تعريف می‌توان، سال کامل شدن آخرين حلقه‌های نظام توتاليتاريستی ياد کرد.

توتاليتاريسم ايرانی و تقدير گرايی الهی
توتاليتاريسم يک پديده قرن بيستمی است. زيرا پيش از اين قرن، اسباب گسترش همه جانبه دولت و چنبر زدن قدرت بر تأسيسات فرهنگی، سياسی، و تا حتی نقش يافتن مناسبات سلطه در علائق شخصی و پيوندهای خانوادگی وجود نداشت. تنها در قرن بيستم بود که سلطه دولت همراه با سلطه نظام رسانه‌ای و سلطه نظام کالايی، توانست به ظهور پديده توتاليتاريسم کمک کند. با اين توضيح، پيش از جمهوری اسلامی ايران، جهان دو تجربه توتاليتاريسم را از پشت سر گذرانده بود. اگر بخواهيم بطور مختصر فهرستی از مهمترين ويژگی‌های يک نظام توتاليتر را ياد کنيم، پيش از هر چيز بايد به عناصری چون : اتکاء به ايده تقديرگرايی، وجود يک جنبش توده‌ای نيرومند با ويژگی اعتياد به اتکاء کردن، نقش کاريزماتيک و اسطوره‌ای يک رهبری اقتدارگرا، ميليتاريزه کردن نهادهای مدنی، و سرانجام وجود يک ايدئولوژی تمامت خواه، اشاره کرد. دو نظام توتاليتاريستی در دهه ۳۰ و ۴۰ اروپا و در آستانه جنگ جهانی دوم، هر يک متکی و معتقد به تقدير طبيعت و تقدير تاريخ بودند. توتاليتاريسم استالينی به تقدير تاريخ معتقد بود و رژيم خود را برآمده از يک سرشت تاريخی می دانست. در همان ايام، رژيم فاشيسم آلمان با تکيه به تقدير طبيعت، نظام خود در هژمونی نژاد برتر برآمده از سرشت سرمدی طبيعت می دانست. اين رژيم را بنا به قاعده شکست ناپذيری، رژيمی که از داروينيسم ناهنجار تبعيت می کرد، توصيف می کنند. اينبار برای بار سوم، جهان شاهد بود که توتاليتاريسمی متولد می‌شود که با همان ويژگی‌ها برآمده از يک تقدير الهی است. سال ۵۹ را می‌توان سال ظهور يک جنبش شناخته توتاليتاريستی بر شمرد و سال ۶۰ را می‌توان سالی ناميد که با ناميدن سال قانون از سوی رهبری انقلاب، با هدف حذف آخرين رگه‌های آزاديخواهی و تفردگرايی در نظام جمهوری اسلامی، جنبش توتاليتاريستی از شلختگی بيرون آمده و ماهيت نظامند و قانونمند به خود گرفت. ميل بر تسلط همه جانبه بر تمام بخش‌های اقتصادی، توسط دولتی که از يک سوسياليزم ناهنجار تبعيت می کرد، تکيه بر نيروهای نظامی و ميليتاريزه کردن کشور، تک صدايی کردن جامعه در صدای رسای رهبری، ترويج اطاعت کورکورانه و ميل به تسلط بر جهان باشعارهای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، تسلط همه جانبه بر دانشگاه‌ها ‌و نهادهای اداری، با اين شعار و سخنرانی رئيس دولت که : انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها و سازمان‌های دولتی بازوان اجرايی دولت در دانشگاه‌ها و در ادارات دولتی هستند، بخشی از ويژگی های توتاليتاريسم برآمده از نظام جمهوری اسلامی بود. بخشنامه کردن پوشش زنان توسط ادارات و سازمان‌های دولتی، و حتی در يک نوبت بخشنامه کردن جنس و رنگ جوراب بانوان توسط وزارت کشور دولت موسوی، نمونه‌هايی از سير تکوين توتاليتاريسم در آغاز دهه ۶۰ محسوب می‌شد. در اين ميان، بيشترين چيزی که در تکوين اين توتاليتاريسم نقش پر اهميت داشت، نقش نمايندگان مجلس و خطيبان نماز جمعه در خطبه‌های پيش از دستور مجلس و در رسانه‌های جمعی بود. اغلب سخنرانان، سخنرانی‌های خود را با ايده اطاعت چشم و گوش بسته مزين می‌کردند. و اغلب استدلالشان اين بود که در برابر ايده‌های متعالی و فرمان الهی امام بايد "سمعا و طاعتاً" ، به محو ايده‌های فردی خود پرداخت. آقای حميد انصاری که از همان آغاز مسئوليت نشر انديشه و آثار آقای خمينی را بر عهده داشت، در يکی از سخنرانی‌های خود به آشکار می‌گويد: "هر گاه ما درباره يکی از سخنان امام فکر می‌کنيم، با همين فکر کردن مرتکب گناه بزرگ می‌شويم". بدين ترتيب، نه تنها چون و چرا کردن، که حتی در ذهن هم متصور نمی‌شد، و نه تنها انتقاد کردن، که حتی در خواب هم در رؤيای مديريت نظام جمهوری اسلامی نمی‌آمد، بلکه فکر کردن نيز در سخنان رهبری ذنب لايغفر شمرده می‌شد.
اين نظام بيش از همه و بيش از هر چيز، با گسترش نظام سلطه و معتاد کردن همه مناسبات و شؤنات زندگی فردی و اجتماعی در روابط قدرت، بيش و پيش از هر چيز، به عنصر استقلال و فرديت تک تک افراد جامعه آسيب جدی وارد کرد. توضيح اينکه، فرآيند توسعه و تکامل نظام اجتماعی و اقتصادی در جهان صنعتی و به تبع آن فرآيند توسعه و تکامل در نهادهای مدنی و سياسی، از زمانی آغاز شد که عنصر فرديت در انسان متولد شد. اگر چه ظهور عنصر فرديت، نتيجه تولد روشنگرايی می باشد، ولی پروسه ای بس طولانی را پيمود تا از نظام فئوداليته، که اجازه رشد چنين انديشه ای را نمی داد، خارج و نظام اقتصادی- اجتماعی که مناسب رشد چنين انديشه ای می شود را ايجاد کند. ماکس وبر تقريباً از نخستين انديشه‌ورزانی است که با نگاه جامعه‌شناسانه سير تکوين و تکامل عنصر فرديت را به موجب تقسيم کار اجتماعی و به موجب صنعتی شدن نظام اقتصادی، توضيح می‌دهد. همچنين اريک فروم از نخستين انديشه‌ورزانی بود که با يک نگاه روانشناسانه و در آستانه ظهور توتاليتاريسم، به فرآيند تکوين و تولد و تا گريز و ستيز انسان در و با عنصر فرديت، می‌پردازد. به موجب آنچه که اين دو انديشه‌ورز توضيح می‌دهند و به موجب آنچه که تجربه‌ها در تکوين آزادی انسان نشان می‌دهند، آزادی انسان و سير ورود او به عقلانيت توسعه و پيشرفت، چيزی جز گسستن از پيوندهايی نيست که شخصيت او را در امتداد اقتدار جامعه، اقتدار نظام خانوادگی، اقتدار روابط و پيوندهای خونی، اقتدار دين و آئين، و سرانجام اقتدار مرجعيت‌های دينی و سياسی تعريف می‌کرد. ظهور عنصر فرديت و منيت انسان در واقع نفی کليه روابط و پيوندهايی بود که عنصر مرجعيت و تصميم‌گيری را از واکنش‌های بيرون به کنش درون ذات خود انسان انتقال می‌داد. از يک نگاه، تاريخ تغيير فرماسيون‌های اجتماعی – اقتصادی و تحولات در جوامع مغرب زمين و مشرق زمين را، می‌توان از ديد فرآيند تاريخی تأخير و تعجيل ظهور و تولّد عنصر فرديت در انسان توصيف نمود.
فرد گرايی در تقابل با فرديت
توضيح اين حقيقت نيز مهم است که اغلب نظريه‏ها معطوف بر يکسان شمردن نظريه فردگرايی و ظهور فرديت است. توضيح ديگر می‌خواهد تا نشان دهم که چگونه فردگرايی با ظهور عنصر فرديت انسان، متفاوت است. فردگرايی ناظر بر عنصر رقابت و کشمکش‏هايی است که در نتيجه روابط از خودبيگانه افراد با يکديگر بدست می‏آيد. هر کشمکشی متضمن شکلی از رقابت است. متقابلاً هر رقابتی به شکل معينی از کشمکش اجتماعی تبديل می‏شود.
ظهور فرديت ناظر بر کشف سرشت انسانی انتخابگر است. اصل انتخابگری و تفسير حقوقی اين اصل، به مثابه حقوق اساسی و طبيعی انسان، شالوده چيزی است که شاکله فرديت انسان را بوجود می‏آورد. شايد بشود گفت که زمانی که آگاهی به عنصر فرد، در درون فرهنگ قدرت رخ می دهد، منجر به فرد گرايی می شود و وقتی در درون فرهنگ آزادی رخ می دهد، منجر به ظهور فرديت می شود. تفسير اجتماعی و اقتصادی اصل انتخاب‏گری در وضعيت امر اجتماعی "لازماً موجود"، تسری و نفوذ مصلحت‏ها، پايگان‏های طبقاتی، توزيع نامتوازن نيروهای محرکه اجتماعی، هر انتخاب را در مقابل انتخاب‏های ديگر می‏نشاند. از نقطه نظر روان شناختی، فرديت يا تفرد حالتی از سلامتی روانی است که وضعيت يکپارچه شدن تمام جنبه‏های هوشيار و ناهشيار شخصيت انسان را نشان می‏دهد.
رژيم‌های توتاليتر بزرگترين ضربه را به عنصر فرديت انسان وارد می آورند. چه آنکه نيک می‌دانند که توسعه و تکوين عنصر فرديت، فضای توسعه و تکوين نظام توتاليتاريستی و نظام‌های ديکتاتوری را بسيار تنگ و تاريک و بی‌آينده می‌سازد. وابسته کردن افراد جامعه از راه ناچيز شمردن و مذمت منيت و فرديت آنها، اسطوره‌ای کردن حوزه نجات و اقتدار رهبری، بطوريکه نزديک شدن به او، تنها راه رستگاری انسان و تنها راه استفاده از مواهب اجتماعی و اقتصادی محسوب می‌شود (سيطره گزينش‌ها در دانشگاه‌ها و سازمانهای کار)، حذف نهادهای مستقل و وابسته کردن آنها به چرخه ماشين ديوانسالاری توتاليتاريسم (مصوبه مجلس در از بين بردن استقلال سازمان نظام پزشکی و سازمان هلال احمر و به ويژه کار عجيب و غريب ادغام بانک مرکزی در دولت، با توجيه حذف لايحه فرمان همايونی و با هدف تسلط دولت بر مستقل‌ترين نهاد پولی کشور)، همه و همه با هدف از ميان بردن عنصر فرديت و منيت انسان صورت گرفت.
واقعيت اين است که در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰ رژيم جمهوری اسلامی در آستانه تکوين و تحول در يک نظام توتاليتاريستی بود، از اين نظر، تمام برنامه ريزی‌های ايدئولوژيک و فرهنگی و نظام تبليغاتی جمهوری اسلامی، زمينه اجتماعی و سياسی تحول در يک نظام توتاليتر را تدارک ديده بود. در اين ميان، نظام جمهوری اسلامی و دستگاه رهبری نظام، کوچکترين استقلال را که نشانه‌ای از تفرد باشد، با جارو جنجال‌های تبليغاتی و فشارهای سياسی از سر راه خود بر می‌داشتند. آنها کوشش داشتند تا شخصيت جامعه را در راستای اسطوره شکست ناپذيری رهبری ذوب کنند. رهبری چونان يک وجود مطلق تفسير می‌شد، که ساير افراد، گروه‌ها و طبقات اجتماعی، چونان موجودات ممکن در پرتو شخصيت قدسی او پا به عرصه وجود می گذاشتند. تبليغ عليه منيت انسان، موج جديدی بود که سراسر فضای سياسی و فرهنگی جامعه را به نفی استقلال و فرديت انسان متوج ساخت. از قول‌های معروف آقای خمينی است که "هی نگوييد من، اين من شيطان است". اين قول بخش مهمی از روش‌های تبليغاتی و سياسی دستگاه رهبری جمهوری اسلامی بود. پيرو همين نفی بود که در هر کوی و برزن سخن از اطاعت بی چون چرا و اطاعت محض به ميان آمد. پيرو همين ديدگاه بود که اصول راهنمای نظام سياسی بر يک اصل متصلب اطاعت و با ايده "سمعاً و طاعتاً" استوار گرديد. اسطوره اقتدار رهبری، چون سايه‌ای از وجود مطلق، چنان بر سرها سنگينی می کرد، که هواداران رژيم حتی در فکر خود، جرأت فکر مستقل به خود را راه نمی دادند. اگر به مکاتبات و اسناد آن ايام دسترسی يابيم، خواهيد يافت که در اغلب مکاتبات و سخنرانی‌ها و خطابه‌ها، وسواس شديدی ميان مسئولين نظام جمهوری اسلامی وجود داشت، تا از بکار بردن واژه "من" پرهيز کنند. اطلاق واژه "اين بنده" يا "اين حقير"، در فرهنگ سياسی و بعظا در فرهنگ اجتماعی چنان باب شده بود، که عنصر منيت و فرديت را به شدت نسبت به آنچه نبود، ضعيف تر می‌کرد. اگر سال‌ها بعد، به موجب برخورد با واقعيت‌ها، پاره‌ای از افکار گوناگون در ذهن بعضی از سران جمهوری اسلامی خطور می‌کرد، اينبار کس را جرأت بروز نمی‌يافت. مرحوم بازرگان در يکی از نامه‌های خود به آقای خمينی می‌‌گويد :" شنيده شده است که بعضی از سران نظام با ادامه جنگ مخالف هستند، اما هنگامی که نزد شما می‌رسند تظاهر به موافقت می‌کنند".
فرديت و استقلال بنی صدر، کيش شخصيت او تبليغ می شود
بدين‌ترتيب، در ايامی که نظام جمهوری اسلامی در آستانه تحول و تکوين در يک نظام توتاليتاريسم تمام عيار بود، مهمترين عنصر مزاحم خود را وجود شخصيتی می يافت که با انديشه‌های مستقل و آراء مستقل، بانگ بر طبل فرديت می‌کوبيد. از سخنان معروف رئيس جمهور است که در برابر خمينی همواره می‌گفت، "من رأی خودم را دارم". در واقع اين سخن از آقای خمينی که می گفت، هی نگوييد من، اين من من شيطانی است، خطاب به منيت بنی صدر بود. نکته با اهميتی که در اينجا خوانندگان محترم، خصوص نسل جوان، بايد از آن آگاه شوند، اين حقيقت است که بعد از برکناری بنی صدر و کامل شدن حلقه توتاليتاريسم جمهوری اسلامی، و به منظور پاک کردن وجدان عمومی از آنچه به دوران پيش از کودتای خرداد ۱۳۶۰ مربوط می شد، بزرگترين و فراگيرترين تبليغاتی که هم می‌توانست عوام فريبانه باشد و هم می‌توانست با استناد به پاره‌ای از دستورات دينی، وجدان عمومی را به شدت نسبت به بنی صدر مشوش و آلوده سازد، انتساب صفت منيت‌گرايی و کيش شخصيت به وی بود. حجم اين تبليغات در سال‌های متمادی چنان گسترده بود که در حافظه تاريخی آن ايام اندازه نمی‌شناخت. سران جمهوری اسلامی نيک می‌دانستند که هيچ صفتی جز با جعل سند و نسبت دروغ نمی‌توانست بنی صدر را در افکار عمومی منزوی سازد. صفت ليبرال بودن و غرب زده بودن، از آن صفاتی بود که با اقتصاد توحيدی وی سازگار نمی‌آمد. صفت وابستگی به آمريکا، از آن صفاتی بود که جز با جعل اسناد دروغ بکار نمی آمد. اين صفات خيلی هم نزد افکار عمومی چندان وجاهت روشن نمی‌يافت. اما تنها صفتی که می‌توانست و رژيم بيشترين تبليغ خود را روی اين صفت متمرکز کرد، عنصر منيت‌گرايی و کيش شخصيت وی بود. آقای جلال الدين فارسی در هر جا که سخنرانی می‌کرد، طومار شخصيت بنی صدر را با اين بيان که: کتاب کيش شخصيت بنی صدر، چيزی جز بيوگرافی خود وی نيست، باز می‌گشود. برابر با آنچه که در اين تحليل گذشت، انتخاب رياست جمهوری رجايی بعد از عزل بنی صدر، درست بر اساس نگرشی بود که حلقه نفی عنصر فرديت را در نظام جمهوری اسلامی تکميل می‌کرد. مقايسه دو شخصيت بنی صدر و رجايی بسيار با اهميت است. رجايی در همان آغاز رياست جمهوری، مهمترين مشخصه شخصيت خود را به عنوان مقلد رهبری بودن معرفی کرد. شخصيت او نشانه آشکار دون‌مايگی و فرومايگی يک شخصيت از حيث عنصر فرديت بود. انتخاب رجايی، که بنی صدر از او بعنوان خشک مغز نام می برد، يک کار حساب شده سران جمهوری اسلامی بود، تا از خلال فرآيند نيست شدن و محو شدن دومين مقام رسمی کشور، فره ايزدی رهبريت توتاليتر را در تمامت جمهوری اسلامی و در تمامت جامعه، چون خيمه‌ای استوار بر پا سازند.
از نقطه نظر آنچه که نويسنده درک می‌کند، جريان تبليغات دائمی و گسترده رژيم جمهوری اسلامی، نه تنها در فريب دادن مردم، بلکه در فريب دادن ذهن سياست ورزان تا روشنفکران بی‌تاثير نبود. اين تأثير تا هم امروز آثار خود را در اظهارنظرات پاره‌ای از سياست ورزان تا حتی روشنفکران به جا گذاشته است. اينکه آقای گنجی هنوز بعد از سی سال به اين اتهام متوسل می شود، تا نبرد دو گفتمان آزادی و استبداد را در شخصيت " متکبر" بنی صدر فرو کاهد، و بنا بر اين وقوع کودتا در خرداد شصت را از انظار نسل جوان پنهان، نشان از آن دارد که هم خود اشباع شده از ارزشهای توليد شده در ضد فرهنگ توتاليتر رژيم می باشد و هم باور دارد که جامعه نيز همين ارزشها را مقدس می پندارد و بنا بر اين با تلقين وجود چنين صفتی در بنی صدر، ترور شخصيت اولين رئيس جمهور کامل خواهد شد.
چگونه گنجی ها هنوز فاقد منيت و فرديت می باشند

از نابختياری تحولات و شکست‌های پی در پی جنبش‌های آزاديخواهی و مشروطه خواهی در ايران، يکی اين است که جامعه ايرانی هيچگاه فرصت و فراست نيافت تا منيت و فرديت خود را از زير سنگينی و هيمنه ماشين دولت آزاد سازد. دولت ها از ايام دور چونان آواری بودند که پيش از هر چيز بر روی عنصر فرديت انسان فرو ريختند. جريان لگد‌کوب کردن اين عنصر در دوران تکوين توتاليتاريسم جمهوری اسلامی روند فزاينده‌تری به خود گرفت. نکته با اهميت ديگری که در اينجا لازم است به خوانندگان محترم يادآور شوم، اين است که به موجب تبليغات گسترده و تضعيف روزافزون عنصر منيت و فرديت جامعه، بخش عظيمی از افراد جامعه تا سياست‌ورزان و روشنفکران، هيچگاه نتوانستند، فرديت خود را از زير آوار "جمهوری اسلامی" آزاد سازند. از اين رو بسياری از افراد و اقشار جامعه تنها در واکنش به آواری که بر سر روی آنها فرود آمده بود، و برای رها شدن از فشارهای ناشی از ريزش آور، نه به کنش بلکه تنها به رشته‌ای از واکنش‌های اجتماعی، سياسی و فرهنگی روی آوردند. وقتی انسان در درون خود نيروی محرکه فرديت را از دست می‌دهد، چنگ انداختن به بيرون، تنها راه واکنشی او برای خلاص شدن از زير بار ماشين برق آسای دولت است. وقتی عنصر منيت و فرديت در انسان در زير آوار جمهوری اسلامی محو می‌شود، جامعه و خيل عظيمی از سياست‌ورزان و روشنفکران، راه آزاد شدن خود را جز پناه جستن در بيگانگان، توجيه فلسفی و سياسی نفی استقلال تحت عنوان جهانی شدن، و پناه جستن در ايده‌ها و عقايد فلاسفه مدرن و پست‌مدرن مغرب زمين، راهی پيشاروی خود نمی‌يابند. اگر از نظريات و تحليل‌ها و نوشته‌های بسياری از اين روشنفکران و به ويژه در آثار خود شخص آقای اکبر گنجی، مجموعه اقوال اين و آن فيلسوف را حذف کنيد، شايد به جرأت بتوان چند سطر درست حسابی که واجد يک تحليل و يک نظريه درونزا، که از عنصر کنش‌گری و فرديت آنها سرچشمه گرفته باشد، پيدا کرد. در اين ميان اندازه واکنش‌ شدن و تبديل کنش‌ها به واکنش در افراد و گروه‌های سياسی متفاوت است. اين واکنش‌ها اغلب به ميزان و مدت فشاری بستگی پيدا می‌کنند، که فرديت انسان در زير آوار جمهوری اسلامی تحمل کرده‌ است. هر چه افراد و گروه‌ها به چرخ دنده‌های مرکزی ماشين قدرت نزديکتر بوده‌اند، و زمان و فشار زيست طفيلی آنها در زير آوار جمهوی اسلامی سنگين‌تر و مهيب‌تر بوده، درجه واکنش شدن آنها در فراچنگ جستن بيرون بيشتر و شديدتر شده است. يکی از دلايل ميل شديد افراد طرد شده از مرکز جمهوری اسلامی به سازگاری جستن با نظام بين‌الملل، سازگاری جستن با جهان غرب، سازگاری جستن با نظام بازار و همآوازی با خط مقدم ليبراليسم جهانی، از اين روست که رويکردهايی چون جهان ستيزی، غرب ستيزی و رقابت ستيزی نظام جمهوری اسلامی، بر هياکل فکری آنان فشار و سنگينی بيشتری انتقال داده است. در اين ميان، واکنش‌ها نسبت به ايده‌ها و علائقی که کارگاه توتاليتاريسم جمهوری اسلامی توليد می کرد؛ در عقايد و علائق شخص اقای گنجی به نسبت بسياری از طرد شدگان بيشتر است. اين واکنش‌ها و رها شدن از زير آوار جمهوری اسلامی را، اگر به روحيه ماجراجويی آقای گنجی الصاق کنيد، دلايل او در واکنش شدن و پشت پا زدن نسبت به هر آنچه که نام و نشان انقلاب و جمهوری اسلامی دارد، آشکار می‌شود. تنها در نقطه گرانيگاه ماجراجويی و واکنش‌گرايی است که می‌توان تحليل درستی از جهان تناقض‌نمای مقاومت کردن و شکنجه شدن، تا قلب نظام کالايی و بازرای شده ليبراليزم جستجو کرد. تحليل در اين باره به فرصت ديگر نياز است تا نشان دهم، چگونه در نظامی که به قول آلن فينکل کروت سرگرمی‌ها را به فرهنگ تبديل می‌کند، و در يک نگاه ديگر، فرهنگ را تا حد سرگرمی تقليل می‌دهد، مقاومت کردن و شکنجه شدن نه می‌تواند در اين فرهنگ توجيه درخور بيابد و نه در انديشه راهنمايی که خود آبشخور فلسفی اين فرهنگ بوده، يعنی ليبراليزم، توجيه فلسفی پيدا کند.
عصيان و اعتراض لجام گسيخته گنجی عليه بنيادهای فرهنگی و فلسفی و دينی جامعه، در فراچنگ انداختن به اقول و نظريات فلاسفه مغرب زمين و حتی گاه ساده‌ترين تحليل‌ها و عبارات را به قول اين فلسفه و آن فلسفه گره بافتن (به خصوص نگاه کنيد به مانيفست او و همچنين به مقاله قرمه سبزی ليبراليزم)، گذشته از عنصر ماجراجويی، نوعی واکنش به خويشتنی است که محتمل بيش از ديگران در چرخ دنده‌های ماشين جمهوری اسلامی دچار فرسودگی فرديت شده است.
ريشه مخالفت با بنی صدر
شايد بخش مهمی از مخالفت‌ها با انديشه‌های بنی صدر از اين روست که وی از جمله استثناء روشنفکران و انديشه‌ورزانی است که واجد يک دستگاه فکری جامع و فراگير است که تمام عناصر فلسفی، دينی، حقوقی و سياسی آن فرآورده خلاقيت‌های ذهن پويا و فردی خود اوست. اين دستگاه فکری، درست يا نادرست، بايد از نقطه نظر کنشگری مورد توجه ونقد انديشه‌ورزان قرار گيرد. پر واضح است، آن دسته از روشنفکرانی که به واکنش شدن معتاد شده‌اند، و آن دسته از روشنفکرانی که در چرخه دستگاه ذوب کننده جمهوری اسلامی فرديت خود را از کف داده‌اند، و در هر صورت به علت وجود و حضور عقده حقارت، قادر نيستند، تا با ديده استقلال و کنشگری به نقد انديشه‌های بنی صدر بپردازند. در خاتمه همين بحث برای آنکه خواننده محترم از دستگاه فکری بنی صدر مطلع شوند، لازم می دانم تنها به اظهار نظر ماسيمو کاچاری( Massimo Cassiari)، يکی از فيلسوفان معتبر ايتاليايی و شهردار ونيز، در کنفرانس موليانو ونتوری اشاره کنم:
" قبل از هر چيز، اجازه دهيد خوشحالی خود را به خاطر حضور مجدد در اين کنگره و در حضور پرزيدنت بنی‏صدر، برای دومين بار، اظهار کنم. خوشحالم که، دوباره، با بنی‏صدر، پرامون مسائلی صحبت می‏کنم که مسائل امروز و نيز آينده ما، نه فقط در حوزه مديترانه، که در تمامی نقاط جهان هستند. شما، همگی، سخنان آقای بنی‏صدر را شنيديد و ملاحظه کرديد که او از سنت فکری بزرگی برخوردار است. اصول و حقوقی که انديشه او برآن پايه گذاری شده است، بر اصل خداشناسی است. او اين مجموعه‏ای را که شامل فرهنگ، خداشناسی، سياست، انتروپولوژی است، بطور بسيار کامل، در نظام توحيد، بيان می‏کند. انديشه او، ترجمان اومانيسم اسلامی است. هيچ فکر کرده‏ايد کلام بنی‏صدر چه معنی می‏دهد و کدام معنی را می‏تواند داشته باشد؟ بخصوص برای ما که طرف سخن او هستيم. شايد نياز به آن باشد که با واقع بينی از خود بخواهيم اين انديشه را نيک درک کنيم. سخنان پرزيدنت بنی‏صدر بيانگر اصالت انسان اسلامی است. اسلامی که معلم بردباری، گفتگو و تفاهم است. اين اسلام اسلامی نيست که در حال حاضر، در ايران، حکومت می‏کند. اسلامی نيست که در کشورهای اسلامی معمول است. تقصير کيست که آن اسلام اين اسلام گشته است؟ پرسشی است که در فرصتی ديگر بايد بدان پرداخت. تمام اين کشورها در اسلامی زندگی می‏کنند که با سخن بنی‏صدر فاصله بسيار دارد.
کف زدنهای ما ايتاليائيها برای آقای بنی‏صدر، اميدوارم آگاهانه باشد. اميدوارم اين آگاهی وجود داشته باشد که در صحبتهای بنی‏صدر، نه نظر ماکياول ، نه قول ماکس وبر، نه فکر مارسيليو دی پادوا و نه انديشه اسميت وجود دارند. از فرهنگ سياسی سخن گفت که هيچ کلامی از اين شخصيتها در آن نبود. با سياست زدگی غربی ما که بر پايه بينشهای اين صاحب نظران است، تفاوت بسيار دارد. در ديد مدرن غربی معاصر، تمام سعی بر اينست که همه آنچه را بنی‏صدر سعی در توحيدشان می‏کند، از يکديگر جدا کنيم. سعی بنی‏صدر بر اينست که اينها به توحيد برسند در صورتی که ما غربيها، بر عکس، همه را از يکديگر جدا می‏کنيم".
نتيجه گيری
همانطور که پيشتر اشاره شد، آغاز دهه ۱۳۶۰ تا مرگ آقای خمينی را می توان دوران توتاليتاريسم در نظام جمهوری اسلامی دانست. يکی از ويژگی های رژيم های توتاليتاريستی جنگ و ستيزه جويی تا آستانه فتح تمامت جهان است. اين رژيم ها تنها در بحران می توانند به زندگی خود ادامه دهند. از اين رو، پس از ناتوانی رژيم برای از ميان بردن فتنه در سراسر جهان، تا زمان مرگ رهبری توتاليتر، ماشين جنگی رژيم هدف بحران ها و ستيزه جويی های خود را از عرصه جهانی به درون مرزها انتقال داد. تدارک سه بحران و نزاع داخلی از سوی آيه الله خمينی تا آستانه مرگ، از جمله کارهايی بود که رهبری توتاليتر انجام داد. بحران جانشينی رهبری با حذف آيه الله منتظری، بحران حذف ليبرال ها و بحران اوشين و صدور حکم اعدام برای فرد گمنامی که از الگوی اوشين ياد کرد، از جمله سه بحرانی بودند که هر يک، تا مدتها جامعه را به کام بحران فرو برد. با مرگ آيه الله خمينی و پايان جنگ و ضرورتها برای بازسازی کشور، رشته کار در دستان دولتی قرار گرفت که با زمينه های ايران گيتی و ضرورت توسعه در اقتصاد بازار و از جمله ضرورت پنهان کردن شبکه های ترور در شبکه های بين المللیِ مالی – تجاری، ماشين توتاليتاريسم عملا از کار افتاد. در اين وضعيت، هر چند جامعه از سيطره تماميت خواهی دولت توتاليتر رهايی جست، اما افراد جامعه ناتوان از يافتن فرديت خود بودند. فشار ناشی از آوار جمهوری اسلامی، تنها تا آنجا کاهش يافت که جامعه و افراد بتوانند، تنها در خويشتن مشوش به فراسوی فرديت خود چنگ بياندازند. ميل به منابع توليدی و ترجمه ای ملل مغرب زمين، تنها راه تسکين بخشيدن به خويشتن مشوش بود. از يک نقطه نظر جنبش دوم خرداد، جنبشی برای کسب فرديت بود. دولت خاتمی و همکاران ايشان، در خلاء کامل انديشه ای منسجم، هيچ سامانه فکری برای سامان دادن به فرديت جامعه در اختيار نداشتند. با اين وجود طبقه متوسط، از جمله دانشجويان و آزاديخواهان از تلاش برای بازيافتن فرديت خود بازنماندند. اما رژيم در هسته وجودی خود بنا به طبع تماميت خواهی، خيلی زود دريافت که وجود دولت اصلاحات (هر چند بی سامان)، ممکن است به آزادی فرديت منجر شود. بنابراين، رژيم به خوبی دريافت که در صورت ادامه آن وضعيت، طومار ولايت مطلقه که بنياد آن بر انقياد جامعه و خيمه زدن بر فرديت هاست، به يکباره برچيده شود. از اين نقطه نظر است که می توان دولت احمدی نژاد را، به مثابه بازگشت دوباره به نقطه صفر فرديت، به نوعی بازتوليد وضعيتی دانست که دولت رجايی پس از بنی صدر توليد کرد. اين فصل از ظهور و مرگ فرديت را خيلی زود خاتمه دادم زيرا، اولا به يک مطالعه ديگر محتاج است و ثانياً، از موضوع نقد و بررسی ای که به انتقادات آقای اکبر گنجی نسبت به بنی صدر مربوط می شد، دور می شديم.


پايان انقلاب فرهنگی اول و شروع انقلاب فرهنگی دوم، صفورا الياسی، جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی

تلاش برای به انقياد کشيدن و يک‌دست‌سازی دانشگاه، در قالب يک انقلاب فرهنگی جديد، پروژه‌ای از پيش شکست خورده است. چرا که دانشگاه خود نهادی مدرن است و علم مدرن در بطن خويش و روش‌شناسی حاکم بر آن، حاوی آموزه‌های دمکراتيک است و گريز از اين آموزه‌ها همان‌قدر ممکن است که دوری و دشمنی با علوم جديد. از سويی ساختار اجتماعی جامعه امروزين ايران به گونه‌ای است که ديگر آموزه‌های ايدئولوژيک را برنمی‌تابد
صفورا الياسیپس از پايان جنگ ايران و عراق و دوران رياست جمهوری آيت الله هاشمی، به علت شرايطی که جامعه پس از جنگ ايجاب می کرد، نياز شديدی به نيروی متخصص و بازسازی نهادهای مديريتی احساس )اين نياز از سوی کی احساس شد) شد. در اين دوران بسياری از متخصصان از کار برکنار شده، دوباره فراخوانده شدند. شماری از اساتيد از دانشگاه اخراج شده تشويق شدند تا به دانشگاه‌ها بازگردند، يا درموسسات تحقيقاتی،مشغول به کار شوند. تأکيد بر ايدئولوژی در دانشگاه‌ها کمرنگ تر گرديد و از دانشجويان خواسته شد که در بدو ثبت نام برگه‌ای را امضاء کنند و طی آن قبول می‌کردند که حق به چالش کشيدن اساتيد را ندارند. وضعيتی که می شود اسمش را وضعيت گذر از دوران انقلاب فرهنگی ناميد.
در سالهای بعد، آيت الله خامنه‌ای، در ۱۴ آذر سال ۱۳۷۵ چنين گفت:[۱] «شورای عالی انقلاب فرهنگی که با تدبير حکيمانه امام راحل عظيم الشأن به جای ستاد انقلاب فرهنگی پديد آمد، نقش فعال و مؤثری را در عرصه‌های امور فرهنگی کشور به خصوص دانشگاه‏‌ها ايفا کرد و برکات زيادی از خود به جای گذارد. اکنون با پيشرفت کشور در کار سازندگی و گسترش دامنه نياز به دانش و تخصص و لزوم فراگيری علوم و فنون و پرورش محققان و نوآوران و استادان و متخصصان کارآمد، اهميت اين بخش از مسايل فرهنگی تأکيد مضاعف يافته‌است. توسعه دانشگاه‏‌ها و پژوهشگاه‏‌ها و ديگر مراکز آموزش و آموزش عالی که پاسخ طبيعی به آن نياز است و افزايش چشمگير کميت دانشجويی، به نوبه خود تکاليف تازه‌ای را بر عهده مسئولان امور فرهنگی کشور می‌گذارد که برتر از همه آنها اولاً کيفيت بخشيدن به مايه‌های علم و تحقيق در اين مراکز و ثانياً پرداختن به تربيت معنوی دانشجويان و هدايت فکر و عمل آنان است».

دوم خرداد ماه سال ۷۶ را بايد مبنای تغيير و تحولات عمده در فرآيند جنبش دانشجويی کشور دانست؛ چرا که از اين پس انجمن های اسلامی دانشجويان وابسته به دفتر تحکيم وحدت در دانشگاهها با تغيير رويکردی آشکار، نسبت به گذشته و همچنين تغييرات عمده در آرمانهای خويش، فضای جديدی را وارد گفتمان دانشجويی کشور کردند که تا پيش از آن کم سابقه بود.
نکته ای که می توان به عنوان مهمترين دليل تغيير رويکردها و به مرور زمان تغيير بنيانهای فکری در دفتر تحکيم وحدت به آن اشاره کرد، همراه شدن باجريانهای سياسی خارج از دانشگاه بود.[۲]
جنبش دانشجويی دراين دوران دارای استقلال عمل بيشتر درتأثيرگذاری تعيين کننده در نتيجه ی بازی و فضای سياسی بود. جنبشی که درنقطه تلاقی تصادف و تصادم اسلام گرايی چپ و گرايشات ليبرالی عمل می کرد.
هرچند درابتدا شاهد اقتدار و يکه تازی جنبش دانشجويی هستيم، اما از سال ۷۷ به علت ايجاد دو دستگی در ميان اعضای دفتر تحکيم وحدت که آن زمان يک سازمان موثر در جريان های دانشجويی بود، اين جبنش تا حدودی افول می کند.

با نگاهی دقيق تر به سير جمهوری اسلامی و روند انقلاب فرهنگی، می توان از افول اين سير آگاهی پيدا کرد. با شروع انقلاب فرهنگی و موج تصفيه ی اساتيد و دانشجويان، کليه ی عناصر و وابستگان به اپوزسيون از دانشگاه ها اخراج شدند. عملاً آنهايی که در دانشگاه ها باقی مانده بودند، همگی از طرفدارن دولت ايران و همراه با نظام جمهوری اسلامی بودند.
شايد از عمده دلايل سکوت در اين دوره را بايد عدم ورود مخالفين به دانشگاه دانست. با وارد شدن نسل جديد به دانشگاه ها –نسل فرزندان دهه ی ۶۰- دولت ايران موج جديدی از تصفيه ها را آغاز کرد.
به دنبال اخراج چند تن از اساتيد دانشگاه، انتصابات جديد و پاره‌ای محدوديت‌ها در دانشگاه، در دوران اول رياست جمهوری محمود احمدی نژاد، همزمان مديرکل امور فرهنگی وزارت علوم، آقای اسلامی، ضمن بی مورد خواندن اظهار نگرانی‌های منتقدين دولت در مورد شروع «انقلاب فرهنگی دوم» و تأکيد بر اينکه بحث انقلاب فرهنگی دوم از ناحيه وزارت علوم مطرح نشده، گفت: «به نظرم مقصود از طرح انقلاب فرهنگی دوم شالوده شکنی و درنورديدن اساس‌ها و بنيادها نيست، بلکه طرح اين بحث تلاش برای جدا شدن از فرهنگ و وضع موجود و رسيدن به فرهنگ و وضع مطلوب است.»[۳]
در نقطه­ی مقابل آقای اسلامی، روزنامه ی ايران، ارگان وابسته دولت محمود احمدی‌نژاد، اظهار نظر منتقدين دولت در مورد شروع انقلاب فرهنگی را هياهوی تبليغاتی خواند[۴].

در سال ۸۷، شورای عالی انقلاب فرهنگی در يک اقدام بی سابقه وارد تدوين برنامه های توسعه يی کشور شد و در جلسه ۲۴ ارديبهشت خود ماده واحده «اصول حاکم بر سياست های کلی، برنامه ها و فعاليت های فرهنگی، اجتماعی، سياسی و اقتصادی برنامه پنجم توسعه» را تصويب کرد. بر اساس ماده واحده اين اصل، اهتمام به تحقق مهندسی فرهنگی همه شئون و امور به ويژه با تهيه و اجرای پيوست فرهنگی برای کليه برنامه ها و فعاليت های دارای پيامدهای فرهنگی بايد با تأييد و تحت اشراف شورای عالی انقلاب فرهنگی در چارچوب مبانی شش گانه صورت پذيرد. اين مبانی عبارتند از:
- معيار قرار دادن مبانی و موازين دينی برگرفته از قرآن و عترت
- اهتمام مجدانه به تحقق انديشه های حضرت امام خمينی (ره)
- توجه به کرامت ذاتی و حريت انسان و تحقق تام عدالت اجتماعی و تعالی اخلاقی جامعه
- توجه جدی به ارتقای جايگاه علوم انسانی در تصميم گيری ها و فعاليت های تمام شئون کشور با نگرش اسلامی و بومی
- اهتمام به حفظ عظمت، سربلندی، اقتدار، استقلال، آزادی و تعالی ايران اسلامی
- اهتمام به مديريت و برنامه ريزی کيفيت و دانايی.
ابلاغ مبانی شش گانه حاکم بر سياست های کلی برنامه پنجم در حالی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت گرفته که پيش از اين در سنوات قبل سياست های کلی از سوی ايت الله خامنه ای ابلاغ می شد.
به دنبال سخنان آيت الله خامنه ای، در آستانۀ آغاز سال تحصيلی ۱۳۸۸، عليه تدريس علوم انسانی در دانشگاه ها و "معارض با مبانی قرآنی و دينی" دانستن آن و گله از شمار کم استادان معتقد به "جهان بينی اسلامی" و همزمان با درخواست محمدتقی مصباح يزدی برای "انقلاب فرهنگی" در جمع هيئت رئيسه دانشگاه تربيت مدرس، موج جديد اخراج و بازنشسته کردن استادان آغاز شد و تا کنون ادامه دارد[۵].
اساتيدی هم‌چون دکتر دروديان، استاد صاحب کرسی حقوق مدنی ايران، دکتر رئيس‌طوسی، استاد صاحب کرسی اقتصاد سياسی نفت و دکتر ساعی، استاد صاحب کرسی مسائل جهان سوم، مشمول حکم بازنشستگی و اساتيد ديگر صاحب کرسی علوم سياسی از جمله دکتر بشيريه، دکتر سمتی و دکتر شاهنده اخراج شدند.[۶]
در همين مدت کوتاه، رؤسای ۱۷ دانشگاه و مرکز آموزش عالی کنار گذاشته شدند؛ به گفته مديرکل دفتر رياست دانشگاه تهران در تيرماه ۱۳۸۹، ۳۰ تن از استادان و اعضای هيئت های علمی بازنشسته شده اند. به اين ترتيب بازنشستگی اجباری اعضای هيئت های علمی دانشگاه تهران، از ابتدای سال ۸۸ تاکنون به ۸۱ نفر رسيده است. [۷]
برکناری گستردۀ رؤسای دانشگاه ها و بازنشستگی اجباری اعضای هيئت های عملی، تنها اقدامات تازه وزارت علوم و آموزش عالی دولت اسلامی نبود. اخراج دانشجويان، احضار آن ها به کميته های انضباطی، ستاره دار کردن فعالين دانشجويی، به زندان فرستادن دانشجويان مبارز، شکل گيری ستاد همکاری های وزارت آموزش و پرورش و حوزه های علميه، اعزام چهارهزار طلبه تحت عنوان افسران جنگ نرم به مراکز آموزشی و اعزام بسيجيان به مدارس برای نظارت بر تربيت "سربازان امام زمان"، طرح مستقر کردن روحانی تمام وقت در مدارس؛ طرح واگذاری مديريت ۴۲۰۰ مدرسه به حوزه های علميه؛ اعزام ۳۳ هزار مبلغ مذهبی به مدارس و طرح ايجاد مرکز تربيت دانش آموزان نخبه برای ورود به حوزه های علميه و تلاش برای اجرای دقيق طرح "حجاب و عفاف" در مدارس و دانشگاه ها، از جمله اقداماتی است که وزارت آموزش و پرورش ايران طی سالهای اخير برای سرعت بخشيدن به "تحول بنيادين" در نظام آموزشی مدارس اين کشور دنبال کرده است.
بدين ترتيب، آنچه در سطح مدارس و دانشگاه و مراکز آموزشی کشور انجام می گيرد را بايد به حق "انقلاب فرهنگی" دوم و يا به تعبيری "انقلاب فرهنگی نرم" نام نهاد.
در نبود احزاب، جريانها و نهادی مستقل بيشترين فشار ها همواره روی دانشگاه است، چراکه احزاب، دانشگاه را به تريبون خود مبدل کرده اند. حاکميت رويه سرکوب دانشگاه و دانشجوها را در پيش گرفته است ، انجمن ها را تعطيل کرده و در نهايت با تعليق دانشجويان و اخراج آنها قصد دارد پروژه خود را پيش ببرد. در واقع نوع برخوردی که مسئولين اعمال می کنند تنها می تواند يک پيام داشته باشد: از دانشگاه فقط بايد صدايی موافق با دولت شنيده شود.
ماهيت اين فشارها همان است که بود و هيچ تغييری نکرده.حاکميت فشار می آورد و به اين ترتيب استقلال اکادميک را خدشه دار می کند. در واقع نوع فشارها تغيير نکرده، فقط اينکه اگر قبلاً دادگاه به صورت آشکار اقدام می کرد، اکنون کميته انضباطی بطور مخفيانه و بدون سر و صدا اقدام به محکوم کردن دانشجويان می کند.
چرا که از يک سو دانشجويان را معلق و انجمن ها را تعطيل می کنند، از آن سو برای آنان بسته آموزشی ارسال می شود که در آن نوع رفتاری که دانشجو بايد داشته باشد قيد شده است.
دولت احمدی نژاد در حالی در انديشه بر پا ساختن "انقلاب فرهنگی دوم" است، که هيچ يک از دست اندرکاران انقلاب فرهنگی اول بر درست بودن کاری که آن زمان انجام شد، تاکيد نمی کنند.
مجريان و بانيان انقلاب فرهنگی اول در آن زمان می خواستند به گفته آيت الله خمينی دانشگاه را به "کارخانه آدم سازی" تبديل کنند که در نهايت معلوم شد آن خواسته از اين راه نمی گذرد و با تعطيلی دانشگاه و اخراج استاد و دانشجو اين بار به منزل نمی رسد. حالا، اينها (دولت موجود) می خواهند دانشگاهها را از "آدم" متفکر و پرسشگر تهی کنند. اما همانگونه که نصرالله ترابی نماينده مجلس و عضو فراکسيون دانشگاهيان[۸] می گويد: "تنها افراد کوته بين می توانند برای حکومتی کردن علم در دوره کوتاه مدت حضورشان در قدرت، برنامه ريزی کنند"!
از جمله آخرين اقدامات آموزش و پرورش ايران، می شود به تأليف کتاب درسی جديدی تحت عنوان "تربيت سياسی" برای دانش آموزان مقاطع راهنمايی و دبيرستان اشاره کرد. اين کتاب که تاليف آن توسط معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش ايران صورت گرفته است، دانش آموزان را با مفاهيمی نظير "جريان سياسی، احزاب و گروه ها، تحليل سياسی، فرقه شناسی، ولايت فقيه و مهدويت " آشنا خواهند کرد.
تاليف کتب درسی جديد و تغييرات گسترده در نظام آموزش و پرورش ايران، بخشی از تصميم مقامات اين کشور است که پس از تشکيل ستادی تحت عنوان "ستاد تحول بنيادين در نظام آموزش و پرورش ايران" آغاز شده است.
هدف از گنجاندن اين کتاب درسی جديد در ميان ديگر کتب آموزشی مدارس ايران "کمک به توانايی تحليل سياسی در دوره های راهنمايی و دبيرستان" با هدف پيشگيری از "به دام افتادن در جريان های انحرافی" عنوان شده است. در بخش فرقه شناسی اين کتاب نيز مواد درسی مرتبط با "شيطان پرستی، وهابيت و بهائيت" گنجانده شده است.
در نهايت آنچه مسلم است تلاش برای به انقياد کشيدن و يکدست سازی دانشگاه، در قالب يک انقلاب فرهنگی جديد، پروژه ای از پيش شکست خورده است. چرا که دانشگاه خود نهادی مدرن است و علم مدرن در بطن خويش و روش شناسی حاکم بر آن، حاوی آموزه های دموکراتيک است و گريز از اين آموزه ها همانقدر ممکن است که دوری و دشمنی با علوم جديد. از سويی ساختار اجتماعی جامعه امروزين ايران به گونه ای است که ديگر آموزه های ايدئولوژيک را برنمی تابد.
زمانی کارل مارکس، فيلسوف علوم انسانی با تأکيد بر گفته ای از هگل، تأکيد کرده بود، رويدادها و شخصيت های بزرگ دو بار به صحنه تاريخ می آيند، يک بار تراژدی، يک بار هم کمدی. شايد اين گفته مارکس مصداق خوبی برای موضوع انقلاب فرهنگی در ايران باشد. انقلابی که در مرحله اول فجايع جبران ناپذيری را بر جامعه ايرانی تحميل کرد و بار دوم نيز به نظر می رسد همان فجايع را اما با صورتی کميک در قالب انقلاب فرهنگی دوم تکرار کند.
بخش اول اين مقاله که نگاهی به انقلاب اول فرهنگی در ايران دارد را در لينک زير بخوانيد:
[انقلاب فرهنگی اول، صفورا الياسی]


ایرج مصداقی: کهریزک، ادامه اوین و کشتارهای تابستان ۶۷ است

خبرگزاری هرانا - مراسم بزرگداشت زندانیان سیاسیِ جانباخته در جریان اعدامهای تابستان سال ١٣۶۷، با شرکت چند تن از زندانیان سیاسی وقت و همچنین فعالان حقوق بشری، در کتابخانه آرلینگتونِ ایالت ویرجینیای آمریکا برگزار شد.
به گزارش منابع خبری جرس، یکشنبه چهارم مهرماه (٢۶ سپتامبر)، به همت «کمیته همبستگی با مطالبات دموکراتیک مردم ایران»، کتابخانه مرکزی آرلینگتون شاهد برگزاری مراسمی در یادبود کشتار تابستان ۶۷ بود. این مراسم که با استقبال ایرانیان و غیر ایرانیان بسیاری مواجه شد به تبیین جنایت تابستان ۶۷، عاملان آن و ضرورت پرداختن به این موضوع اختصاص یافت.
در این مراسم، الیز اورباخ، منیره برادران، رویا برومند و ایرج مصداقی به ایراد سخنرانی پرداختند.
روشن شدن تصویر پرده 67 به نفع همگان و به نفع آزادی خواهی و دموکراسی است
در حاشیه این مراسم مستندی از کشتار تابستان ۶۷، ساخته حسن سربخشیان به نمایش درآمد و هنرمند جوان نیما سلحشور به اجرای موسیقی پرداخت.
همچنین حسام یوسفی شعری از مینا اسدی در گرامیداشت جانباختگان تابستان ۶۷ را دکلمه نمود.
الیز اروباخ مسئول بخش ایران سازمان عفو بین الملل که روی بسیاری از موارد اعدام در ایران تحقیق کرده، در این مراسم خاطرنشان کرد "جهان هنوز باید در مورد اعدام های تابستان ۶۷سوال کند و پیگیر این اقدام ضد بشری باشد. اینک ایران دومین کشور در رقم اعدام در جهان است. این در حالیست که چین رتبه نخست را به خود اختصاص داده اما با مقایسه جمعیت دو کشور به وضوح می توان اعلام کرد که ایران رتبه نخست اعدام در جهان را به خود اختصاص داده‌است.
وی همچنین با بررسی اعدام های اخیر و احکام صادره، حکم خطرناک محاربه که باعث اعدام تعداد زیادی از کسانی شد که فقط در تظاهرات شرکت داشته اند و تصاویری از آنها پخش شده که در حال سنگ انداختن هستند.
سخنران بعدی مراسم منیره برادران زندانی سیاسی دهه شصت و نویسنده کتاب «حقیقت ساده» بود که با بررسی روزهای زندان و اعدام های تابستان ۶۷، به بیان پاره هایی از خاطرات خود پرداخت.
برادران ضمن برشمردن روزهای سخت زندان، فضای رعب و وحشت و اعدام ها گفت: آن روزها کیسه های سیاهی دوخته می شد و در کمال ناباوری به خانواده ها می دانند، این کیسه های سیاه چیزی نبود جز تمام بازمانده زندانی سیاسی.
برادران ادامه داد: جمهوری اسلامی دختران و پسران جوانی را اعدام کرد که هرگز گناهی جز باور به اعتقادی خاص در وجودشان نبود. باید عاملین این قتل ها شناسایی شوند و در دادگاه صالحه حاضر . نباید این صفحات ازتاریخ این سرزمین به دست فراموشی سپرده شود.
رویا برومند موسس بنیاد عبدالرحمن برومند که چندین سال است در حال طبقه بندی و جمع آوری خاطرات و اسناد این کشتار بزرگ تاریخی است از گزارشی که چندی پیش بنیاد برومند منتشر ساخت، یاد نمود و تصریح کرد: جفری رابرتسون وکیل بلند پایه جهانی به دقت روی این مساله کار کرده است و ما توانستیم گزارشی جامع از این کشتار در سایت خود منتشر کنیم.
زندانیانی که حکم داشتند و منتظر پایان دوران زندان خود بودند ناگاه به بهانه عملیات مرصاد (حمله مجاهدین خلق به مرزهای غربی ایران) به جوخه اعدام فرستاده شدند؛ بسیاری از آنها زنان و مردان جوانی بودند که حتی دست به هیچ اقدام مسلحانه نزده بودند.
وی با بیان نظرات مسئولین و رهبران وقت جمهوری اسلامی که گفته بود کسانی که در زندان ها بر سر نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام هستند، گفت: آنها معتقد بودند نظام اسلامی در حال پرداخت هزینه هنگفتی برای نگهداری زندانیان است و این زندانیان کافر در حال استفاده از منابع مسلمانان هستند و باید کشته شوند.
ایرج مصداقی، زندانی سیاسی در دهه شصت که از اعدام نجات یافت، در ادامه مراسم به بیان چرایی روشن شدن عاملان کشتارهای دهه شصت برآمد و گفت: اگر امروز کهریزکی وجود دارد، ادامه اوین و کشتارهای تابستان ۶۷ است. اگر بخواهیم عدالت رعایت شود و حقیقت روشن گردد باید توجه کنیم که با فراموش کردن تابستان ۶۷، نمی توان کاری از پیش برد.
مصداقی ادامه داد: اینکه تاج زاده نامه می نویسد یک قدم بزرگ است. اینکه زهرا رهنورد از سال تابستان ۶۷ می گوید خود بسیار خوب است .
نویسنده کتاب «نه زیستن؛ نه مرگ»، خاطرنشان کرد: روشن شدن هر چه بیشتر تصویر پرده تابستان ۶۷ به نفع همگان و به نفع آزادی خواهی و دموکراسی است .
اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعه‌ای بود که طی آن عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندان‌های جمهوری اسلامی در ایران در ماه‌های مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی بود و محل دفن اعدام شدگانِ تهران، گورستان خاوران در جنوب شرق تهران می باشد.
مرحوم آیت الله منتظری که مهم ترین معترض این اعدام ها بود و روابط وی با رهبر فقید جمهوری اسلامی بر سر همین مسأله به بن بست نهایی رسید، رقم اعدام شدگان را بین سه تا چهار هزار نفر می دانست و در خاطرات خود به جزئیات این واقعه اشاره کرده بود.

لبنان صحنه‌ی «جنجال تازه‌ی احمدی‌نژاد»؟

محمود 
احمدی‌نژاد

سفر احتمالی محمود احمدی‌نژاد به لبنان موجی از مخالفت و نگرانی را در این کشور دامن زده است. اوضاع لبنان به دلیل اوج گرفتن اختلاف میان بزرگترین فراکسیون پارلمانی این کشور با گروه‌های شیعه‌ی مورد حمایت ایران بحرانی است.

اختلاف میان گروه‌های مختلف لبنانی در حال اوج‌گیری است. با برگزاری دادگاه بین‌المللی ویژه‌ای که به تحقیق در مورد چگونگی ترور رفیق حریری نخست‌وزیر سابق این کشور می‌پردازد، احتمال بحرانی شدن اوضاع داخلی لبنان افزایش یافته است. رفیق حریری فوریه ۲۰۰۵ میلادی به قتل رسید و ظاهرا نتایج تحقیق‌ها نشان می‌دهد، شماری از مقام‌های ارشد حزب‌الله لبنان در این ترور دست داشته‌اند.

سفر به لبنان در روزهای بحرانی؟

در روزهایی که پرونده‌ی ترور رفیق حریری گروه‌ها و احزاب سیاسی اصلی لبنان را رو در روی هم قرار داده، خبرهایی در مورد سفر قریب‌الوقوع محمود احمدی‌نژاد به این کشور نیز منتشر شده است. ائتلاف "۱۴ مارس" که سعد حریری پسر نخست وزیر مقتول لبنان رهبری آن را بر عهده دارد در انتخابات تابستان گذشته اکثریت کرسی‌های پارلمانی را به دست آورد. کرسی‌های اقلیت عمدتا در اختیار ائتلاف موسوم به "۸ مارس" است که از گروه‌های شیعه‌ی مورد حمایت جمهوری اسلامی تشکیل می‌شود.
 حزب الله لبنان که مهمترین گروه تشکل ائتلاف ۸ مارس به شمار می‌رود روز گذشته، چهارشنبه هفتم مهرماه، اعلام کرد تمام نفوذش را به کار خواهد گرفت تا لبنان سهم خود از مخارج برگزاری این دادگاه را پرداخت نکند.
 مطابق توافق‌های انجام شده تامین ۴۹ درصد از مخارج این دادگاه بر عهده دولت لبنان و مابقی برعهده سازمان ملل بوده است. امتناع حزب‌الله به ناخشنودی از متهم شدن اعضای این تشکل به دست داشتن در قتل رفیق حریری مربوط می‌شود. به گفته‌ی ناظران اختلاف‌های تازه میان گروه‌های مختلف ممکن است لبنان را به یک جنگ داخلی تازه بکشاند.

ابراز نگرانی لبنانی‌ها

زمزمه‌های سفر احمدی‌نژاد به لبنان از حدود یک ماه پیش به گوش می‌خورد. چندی پیش روزنامه‌های عربی تاریخ این سفر را ۱۳ و ۱۴ اکتبر ( ۲۰ و ۲۱ مهرماه) اعلام کردند. مقام‌های ایرانی با تکذیب این خبر گفته‌اند تاریخ دقیق سفر احمدی‌نژاد هنوز مشخص نشده است.
غضنفر رکن‌آبادی سفیر جمهوری اسلامی در بیروت ۲۷ شهریور ماه به خبرگزاری مهر گفت، احمدی‌نژاد در ماه اکتبر سال جاری (۹ مهر تا ۹ آبان) برای یک دیدار رسمی عازم بیروت می‌شود اما آنچه در مطبوعات عربی به عنوان تاریخ دقیق و برنامه‌ی این سفر نوشته شده فاقد اعتبار است. گفته می‌شود نامشخص بودن سفر احمدی‌نژاد بی‌ارتباط با نارضایتی برخی تشکل‌های لبنانی از حضور او در بیروت نیست. منابع خبری عربی گزارش می‌دهند ائتلاف ۱۴ مارس با انتشار بیانیه‌ای نگرانی خود را از این قصد دولت ایران اعلام کرده است.

"مواضع ضد صلح"

روزنامه‌ی اماراتی "خلیج‌تایمز" در شماره امروز خود، هشتم مهرماه، به نقل از این بیانیه نوشت «با توجه به مواضع ضد صلح احمدی‌نژاد و نیز با توجه به اصرار او در استفاده از لبنان به عنوان پایگاه مدیترانه‌ای ایران، ائتلاف ۱۴ مارس با دقت و تردید سفر او به لبنان را زیر نظر دارد.» سایت "عصر ایران" با نقل این خبر می‌نویسد دیدار از محله‌های شیعه نشین جنوب لبنان بخشی از برنامه‌های این سفر دو روزه است.
 خبرگزاری فارس، از بنگاه‌های خبری حامی دولت و منسوب به سپاه  در گزارشی به نقل از سفیر تهران در بیروت هدف اصلی سفر احمدی‌نژاد را "حمایت از وحدت لبنان" عنوان کرده است. فارس که ظاهرا گزارش خود را بر مبنای گفت‌وگوی رکن‌آبادی با روزنامه "النهار" تنظیم کرده، در خاتمه بدون ذکر منبعی تاریخ سفر احمدی‌نژاد را ۲۱ مهر ماه عنوان می‌کند.
 روز گذشته، رجا نیوز، یکی از سایت‌های خبری اصلی حامیان احمدی‌نژاد نوشت، سفیر جمهوری اسلامی پس از دیدار با وزیر اقتصاد لبنان هدف از سفر رئیس دولت دهم را «شناخت و پیگیری مناسبات اقتصادی و تجاری میان دو کشور» توصیف کرده است.

پیشنهاد ربودن احمدی‌نژاد

منابع خبری در روزهای گذشته گزارش‌های متفاوتی در مورد سفر احتمالی احمدی‌نژاد به بیروت منتشر کرده‌اند. "شبکه ایران"، پایگاه اینترنتی ارگان رسمی دولت به نقل از روزنامه اسرائیلی هاآرتص نوشت «احمدی‌نژاد در این سفر یک روز کامل را به بازدید از جنوب لبنان اختصاص خواهد داد و از پایگاه‌های حزب‌الله که از آن اسرائیل را هدف قرار می‌دهد، بازدید خواهد داشت‏.‏»
 به گزارش "شبکه ایران" هاآرتص با اشاره به حضور احمدی‌نژاد در منطقه مرزی به دولتمردان اسرائیلی پیشنهاد می‌کند، «این بهترین فرصت برای ربودن احمدی‌نژاد است تا او را برای محاکمه به جرم تحریک به نسل‌کشی و انکار هولوکاست به اسرائیل منتقل سازیم‏.‏»

"سنگ‌اندازی به خاک اسرائیل"

سایت تانباک در گزارشی که هشتم مهرماه منتشر کرد با استناد به آنچه "اخبار رسیده از لبنان" ذکر شده نوشت، ظاهرا قرار است احمدی‌نژاد "در سفر خود به جنوب لبنان ضمن افتتاح یک مرکز تفریحی بنام «بوابة فاطمه»، در اقدامی نمادین و در حمایت از انتفاضه مردم فلسطین" به سمت اسرائیل سنگ پرتاب کند.
در حالی که بسیاری از خبرهای مربوط به این سفر احتمالی از سوی منابع معتبر تایید نشده است، روزنامه الانباء چاپ کویت مدعی شد «رئیس جمهوری سوریه از همتای ایرانی خود خواسته که در سفر قریب الوقوع خود به لبنان، از جنوب این کشور دیدار نکند.»
سایت اصولگرای جهان‌نیوز، هشتم مهرماه به نقل از روزنامه‌ی کویتی نوشت بشار اسد در دیدار ده روز پیش احمدی‌نژاد از دمشق به او توصیه کرده "به‌دلیل حساس بودن شرایط منطقه سفر خود به لبنان را به تعویق بیاندازد" و در صورت سفر از رفتن به جنوب این کشور خودداری کند.

 

«صنعت نفت و گاز ایران با فاجعه روبروست»

 

صنعت نفت‌و‌گاز ایران دچار بحران است. شرکت‌های خارجی خود را کنار می‌کشند، مهندسان ایرانی تصفیه می‌شوند، چین تنها به فکر منافع کوتاه‌مدت خود است. سخن از «فاجعه» می‌رود. مصاحبه با مهرداد عمادی، مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا.


احتمال دارد شرکت ژاپنی اینپکس از میدان نفتی آزادگان خارج شود. در این میان چین خواستار گسترش مبادلات تجاری و اقتصادی در همه سطوح با ایران شده است و محمود احمدی‌نژاد، رئيس دولت جمهوری اسلامی، هم به نوبه خود از کمک‌های چین قدردانی کرده است. مهرداد عمادی، مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا، به دویچه وله گفت، چین نه تنها تکنولوژی ژاپن یا کشورهایی چون سوئد و بریتانیا را ندارد، بلکه فناوری کهنه شده‌ای را بکار می‌گیرد و تنها به فکر منافع کوتاه مدت خود است. این کارشناس اقتصادی افزود، صنعت نفت و گاز ایران بر اثر اخراج وسیع پرسنل فنی و مهندسی در این حوزه و سپردن اختیار تام به سپاه پاسداران و نیروی نا‌کارآمد آن، ضربه جبران‌ناپذیری خورده است.

دویچه وله: خروج احتمالی شرکت ژاپنی اینپکس از پروژه‌ی میدان نفتی آزادگان چه پیامدهایی می‌تواند برای ایران داشته باشد؟
مهرداد عمادی: ما در ماههای اخیر شاهد خروج شرکت‌های دیگری هم از حوزه‌های نفتی و گازی متعلق به ایران بودیم. این در حقیقت آخرین طریقه‌ی خروج سرمایه‌گذاران خارجی از پروژه‌هایی است که دولت خیلی امیدوار بود با مشارکت آنها بتواند این حوزه‌ها را، که بسیار از نظر تکنولوژی از متدهای تولید و استخراج جدید عقب هستند، با انتقال تکنولوژی و بازسازی تکنولوژیک، جبران کند. متاسفانه این خروج نشان داد علی‌رغم امتیازاتی که دولت در ماههای اخیر به شرکای خارجی داده است، به‌خاطر ریسک‌های روزافزون و به‌خصوص پیامدهای توسعه‌ی تحریم‌ها در حوزه‌ی انرژی اقتصاد ایران، این شرکت‌ها در ارزیابی خودشان سودآوری‌هایی که ممکن است ازاین شرکت‌ها داشته باشند را به اندازه‌ی کافی (نمی‌بینند) تا این ریسک‌ها را پذیرا باشند.
ولی ژاپنی‌ها تنها در حوزه‌ی جنوبی این میدان نفتی فعال بوده‌اند و بخش شمالی‌ این حوزه در دست چینی‌هاست. چینی‌ها هم که گویا منتظر فرصت هستند تا مناسبات خود را با ایران، تا جایی که می‌شود، گسترش دهند. به نظر شما چینی‌ها این تکنولوژی را ندارند که بتوانند جای ژاپن را بگیرند؟

مهرداد 
عمادی، مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا چینی‌ها این تکنولوژی را دارند، منتهی نه در حد توان تکنیکی تکنولوژی ژاپن یا تکنولوژی سوئد یا تکنولوژی بریتانیا که در خط اول تکنولوژی استخراج زیر آب هستند. اخیر مشاهده‌ی جالبی که ما در  سه سال و نیم در مورد مشارکت چین در این منطقه داشتیم این بود که چینی‌ها تمایل بیش‌تری به توسعه‌ی ظرفیت توزیع و تحویل در این پروژه‌ها نشان می‌دهند تا مدرنیزه کردن سیستم‌های استخراج که بهره‌وری استخراج را بالا برند. این عمدتا نشان‌دهنده‌ی آن است که آن‌ها سهم خودشان را از این سهام به صورت نفت و گاز خام، یعنی گاز شیرین شده و نفت خام، می‌برند و بیش‌تر این‌ها سودشان در این است که توان تحویل را بالا برند، و بهره‌وری استخراج که عمدتاً مربوط به منافع درازمدت ایران و دولت و مردم ایران می‌شود، برای آن‌ها مسلما در درجه‌ی دوم است.
الان چیزی که ما با کمال تأسف می‌بینیم، مثلاً در حوزه‌ی بندر لنگه یا همین حوزه‌ی شمالی پارس یا مثلاً فاز ۱۵، این است که چینی‌ها از تکنولوژی‌ای دارند استفاده می‌کنند که ۱۵ سال پیش از سیستم خارج شده، ولی چون برای انتقال تکنولوژی از نظر استفاده برای چینی‌ها کم هزینه است، از آن استفاده می‌کنند. ولی این هزینه‌های درازمدت اقتصاد ایران را به‌شدت بالا می‌برد، و ما صدمات آن را در سال‌های بسیار بسیار نزدیک شاهد خواهیم بود.
آیا فشاری که بر شرکت‌های اروپایی یا آسیای شرقی یا مثلا طرف‌های مبادلات تجاری عربی آمده و باعث شده که در حوزه‌های مختلف به تحریم‌ها گردن بگذارند، نمی‌تواند در مورد چین هم مؤثر باشد؟
نمایندگان چین در سه روز اخیر گفته بودند که خواستار عمیق‌تر و وسیع‌تر شدن روابط تجاری با ایران، به‌خصوص در حوزه‌ی انرژی، هستند.  ولی این بیش‌تر به منظور امتیازگرفتن از آمریکا و اتحادیه‌ اروپا است. در این چارچوب چین دارد در حقیقت با کارت ایران همان کاری را در مورد آمریکا و اتحادیه اروپا می‌کند که ترکیه با کارت ایران در مورد اتحادیه اروپا می‌کند، و آن هم برای بازکردن بازارهای‌شان بر روی کالاهای چینی و خودداری از افزایش فشار بر روی بانک مرکزی چین. ولی در گفت‌وگوهای خصوصی‌ای که چین حدود دوماه و نیم با آمریکا داشت، در اینباره با آمریکا سخن گفت که اگر این تحریم‌ها به صورتی درآید که به مرحله‌ی بازرسی کشتی‌ها برسد، در آن مرحله شرکت‌های چینی‌ها هم از توسعه یا حتی از ادامه‌ی تجارت با ایران خودداری خواهند کرد. چون چینی‌ها خواهان رودررویی با مقامات آمریکایی نیستند. این یک به اصطلاح شطرنج سیاسی‌ـ تجاری است که در کوتاه‌مدت دارد بازی می‌شود. ما تردید زیادی نداریم که در درازمدت، بجز در مورد لوله‌ی گاز که به ازبکستان و ترکمنستان می‌رود، بقیه‌ی پروژه‌های چین به‌خصوص در خلیج فارس، بسیار بسیار کوچک خواهد شد.
این «درازمدتی» که صحبت‌اش را می‌کنید، چند سال یا چند ماه است؟
این درازمدتی که ما صحبت‌اش را می‌کنیم، حقیقتاً حداکثر دو سال است. ما انتظار داریم که تا خرداد آینده فعالیت شرکت‌های چینی را در پروژه‌های درازمدت بسیار بسیار کم ببینیم، چون آنجاهاست که در درازمدت ریسک هست. پروژ‌ه‌هایی که کوتاه‌مدت است و زود می‌توانند پول را بگیرند و زودهم می‌توانند بهره‌اش را بردارند و برگردند، برای یکی دوسال ادامه خواهد داشت. ولی احتمال می‌رود چینی‌ها در پروژه‌هایی مثل پروژه‌ی انرژی و گاز و نفت که پروژه‌هایی درازمدت هستند، ظرف هشت تا ده ماه آینده دامنه‌ی فعالیت‌شان را بسیار بسیار محدودتر کنند و به احتمال زیاد همان کاری را می‌کنند که در دوسال پیش هم کردند، یعنی بهانه‌‌های مهندسی و فنی بیاورند که ما نمی‌توانیم این را توسعه دهیم و مثلا بگویند حالا باید کمی صبر کنید تا ماشین‌آلات جدید سفارش دهند. چینی‌ها هیچ وقت مستقیم نگفته‌اند که ما این پروژه‌ها را داریم کوچک می‌کنیم.
به فن‌آوری اشاره کردید؛ آیا شرکت‌های ایرانی به هیچ شکلی قادر نیستند جای خالی تکنولوژی خارجی را پر کنند؟
به نکته‌ی بسیار جالبی اشاره کردید. ما این توان را به طرز قابل توجهی در داخل داریم. منتهی در سه سال اخیر بچه‌های مهندسی ما و فن‌آوران ما که در شرکت‌ها سال‌ها صنعت را اداره می‌کردند، به طرز قابل توجهی پاکسازی شدند. یعنی به‌خاطر ورود شرکت‌های سپاه یا شرکت‌های زیر کنترل مالکیت سپاه به حوزه‌ی نفت‌ وگاز، از سیستم مدیریت بیرون رفتند. مسأله‌ای که ما داریم این است که نیروی انسانی فنی ما در صنعت نفت و گاز بسیار بسیار پایین رفته است. یعنی ما از اردیبهشت امسال تا به حال چیزی نزدیک به هزار و صد پرسنل فنی، مهندسی و تخصصی در صنعت نفت و گاز از دست دادیم و این‌ها بیرون آمده‌اند و ما توان بازسازی این صعنت را از دست داده‌ایم، چون این نیرو بود که در این دو دهه و نیم بازسازی و این‌ها، حتی اگر کامل و بدون نقص هم نبودند، ولی به هرحال می‌گرداندند. ولی به‌خاطر خروج این‌ها ما الان دچار شوک نیروی انسانی شده‌ایم.
چیز جالبی که هست این است که ما می‌بینیم در دو مورد بهره‌بری آن پروژه‌هایی که مثلاً شرکت‌های مربوط به سپاه در دست گرفته‌اند، ظرف مدت کمتر از سه ماه  در حدود ۵۵ درصد پایین آمده است. در حقیقت ما الان شاهد این هستیم که به‌خاطر ورود افراد غیرمتخصص در سطح مدیریت فنی، هفته‌به هفته توان تولید و بهره‌بری دارد پایین می‌آید. اتفاقی که دارد می‌افتد این است که خروج این‌ها قابل برگشت نیست. یعنی این افراد وقتی خارج شدند، به کارهای دیگر جذب می‌شوند و این نیست که این‌ها به اصطلاح بیرون پالایشگاه منتظر باشند که شما بروید این‌ها را دعوت به‌کار کنید که برگردند. به این خاطر ما شاهد این خواهیم بود که ماه به ماه صنعت گاز و نفت ایران دچار بحران عمیق‌تری خواهد شد و ما از نظر فن‌آوری در ماههای آینده شاهد یک فاجعه صنعتی در صنعت نفت خواهیم بود.
مصاحبه‌گر: نیلوفر خسروی
تحریریه: کیواندخت قهاری

 

انتقال گاز دریای خزر به ترکیه


خرید گاز خزر توسط ترکیه وابستگی گازی این کشور به روسیه و ایران را کاهش خواهد داد. کوتاه‌ترین و کم‌هزینه‌ترین مسیر انتقال گاز به ترکیه منطقه ایران است. اما ایران فرصت ترانزیت گاز منطقه را به دلیل تحریم‌ها از دست داده است.

 رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه روز چهارشنبه (۲۹ سپتامبر / ۷مهر) اعلام کرد، قراردادی به منظور حمایت از پروژه‌ی خط لوله‌ی نابوکو در ماه اکتبرامضا خواهد شد.
 راینهارد میچک، رئیس خط لوله‌ی نابوکو نیز اخیرا تائید کرد که این خط لوله در سال‌های نخست با گاز آذربایجان و عراق تامین خواهد شد.
آذربایجان سالانه ۲۸ میلیارد متر‌مکعب گاز تولید می‌کند و این میزان در چند سال آینده به ۵۵ میلیارد مترمکعب خواهد رسید. این کشور به ترکیه، گرجستان، روسیه گاز صادرمی‌کند.

ایران قصد دارد از جمهوری آذربایجان گاز بخرد


دالغا 
خاتین‌اوغلو، سردبیر بخش فارسی خبرگزاری
 دالغا خاتین‌اوغلو، رئیس بخش فارسی خبرگزاری ‌‌‌‌‌‌‌"ترند نیوز" در باکو، درباره‌ی حجم صادرات گاز این کشور به دویچه‌وله می‌گوید: «آذربایجان بالغ بر ۲ تریلیون مترمکعب ذخایر ثابت شده‌ی گازی دارد. این کشور حدود ۷ میلیارد مترمکعب گاز صادر می‌کند. ۵ میلیارد به ترکیه، یک میلیارد به گرجستان و یک میلیارد مترمکعب نیز به روسیه می‌فروشد. ایران نیز روزانه ۱ / ۲ میلیون مترمکعب گاز آذربایجان را از طریق سوآپ به نخجوان ارسال می‌کند».
 مطبوعات آذربایجان خبر می‌دهند که ایران آماده است سالانه تا ۱۰ میلیارد مترمکعب گاز از این کشورخریداری کند.

ترکیه بزرگترین مشتری گازی آذربایجان

یکی از مشتری‌های عمده‌ی گازی آذربایجان ترکیه است. این کشور اخیرا نیز قراردادی مبنی بر خرید گاز بیشتر خزر انعقاد کرد. به نظر خاتین اوغلو، این قرارداد ترانزیت گاز آذربایجان از طریق ترکیه به بازارهای غرب، سوآپ گاز از طریق ترکیه به نخجوان و بازنگری قیمت گاز صادراتی به ترکیه را شامل می‌‌شود.
 بنا به گفته‌ی این کارشناس مقیم باکو، ترکیه گاز آذربایجان را تا به حال سه برابر کمتر از نرخ جهانی آن خریداری می‌کرده و با انعقاد قرارداد جدید نرخ گاز را به روز خواهد کرد. شرکت نابوکو از انعقاد قرارداد گازی ترکیه و آذربایجان استقبال کرد.

مشکلات ترکیه در خرید گاز ایران

کارشناسان امور ترکیه و ایران در گفتگو با دویچه وله اظهارکردند، بخش عمده‌ی نیازهای گازی ترکیه توسط ایران تامین می‌شود و ترکیه با قطع شدن گاز ایران دچار مشکل می‌شود.
این نظر را خاتین‌اوغلو کارشناس مقیم باکو نیز تائید می‌کند و می‌افزاید: «تنوع مسیرهای واردات گاز برای ترکیه حیاتی است. انفجارهای متعدد در خطوط گازی ایران − ترکیه، تحریم‌های بین‌المللی و وضعیت اسفناک پارس جنوبی، و از طرفی نیز عادت همیشگی روسیه به بازی کردن با کارت گاز برای خریدارانش، ترکیه را مجبور به اتخاذ سیاست تنوع‌بخشی به مسیرهای واردات انرژی کرده است».
 این کارشناس تاکید می‌کند «علی‌رغم بحران مالی جهانی، به لحاظ رشد اقتصادی ترکیه پس از چین در جایگاه دوم قرار گرفته است و نیازهای این کشور به منابع انرژی روز به روز بیشتر می‌شود.»

از بین رفتن فرصت‌های ایران

به عقیده کارشناسان غربی در حوزه‌ی گاز، از جمله ولادیمیر سوکور، کارشناس "موسسه تحقیقی بنیاد جیمز تاون در واشنگتن، «ایران فرصت استراتژیک ترانزیت گازی منطقه» را از دست می‌دهد. این کارشناس در گفتگو با بخش فارسی دویچه وله خاطرنشان می‌کند، ایران نزدیک‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه برای ترانزیت گاز دریای خزر و آسیای میانه به حساب می‌آید.
 سوکور معتقد است، به دلیل کاهش منابع گازی دنیا و نیاز شدید بازار اروپا به این انرژی، گاز ایران و همچنین خرید گاز منطقه از طریق ایران به نفع کشورهای غربی خواهد بود. وی در ادامه‌ی صحبت‌هایش به پیوستن ترکمنستان به خط لوله‌ی نابوکو هم اشاره می‌کند و نتیجه می‌گیرد که احداث خط لوله‌ی شرق−غرب در این کشور به معنای پیوستن ترکمنستان به خط لوله‌ی نابوکو و نهادینه شدن این پروژه است.
  
«مشکلات نابوکو هنوز حل نشده است»

خاتین‌اوغلو، کارشناس مقیم باکو با نظر سوکور موافق نیست. وی می‌گوید، با وضعیت تحریم‌ها، صحبت از مشارکت ایران در پروژه‌های گازی منطقه صحیح نیست.
 وی در این رابطه چنین توضیح می‌دهد: «ترکمنستان متعهد به پیوستن به نابوکو نشده است. این کشور اکنون روی پروژه‌ی خط لوله شرق−غرب که قرار است گاز حوزه‌های شرقی کشور را که عمده ذخایر گازی ترکمستان است به اراضی غربی و ساحلی ترکمنستان در خزر برساند. در صورت موفقیت در جذب سرمایه و عملی شدن این طرح، ترکمنستان می‌تواند بالقوه تامین‌کننده‌ی بخشی از گاز نابوکو باشد، اما مشکل فقط این نیست.»
 این کارشناس در ادامه می‌گوید: «ترکمنستان حاضر است گاز خود را فقط در مرزهای خود بفروشد، یعنی حاضر به ترانزیت آن نیست. به عبارت دیگر، ترکمنستان حاضر به اشتراک در طرح ساخت خطوط گازی نابوکو نیست و فقط حاضر است اگر خط لوله نابوکو در خزر عملیاتی شود، مقداری گاز به آن تزریق کند.»

امیدواری مسئولین نابوکو به صدور گاز دریای خزر

راینهارد 
میچک، مدیر عامل پروژه‌ی نابوکواتحادیه‌ی اروپا و آمریکا از خط لوله‌ی نابوکو حمایت می‌کنند. راینهارد میچک، رئیس این خط لوله ‌در گفتگو با بخش فارسی دویچه وله اظهارامیدواری کرد که «درمهلت تعیین شده بهره‌برداری از گاز آذربایجان و کشورهای آسیای مرکزی از طریق خط لوله‌ی نابوکو در کشورهای عضو اتحادیه اروپا آغاز خواهد شد.»
 اردوغان، نخست وزیر ترکیه نیز به خبرگزاری آناتولی گفته است، کشورش «در انتظار تحقق این پروژه» است.
 سهامداران پروژه خط لوله‌ی نابوکو شرکت‌های او. ام. فا.OMV  اتریش، مول MOL مجارستان، بلغار گاز Bulgargaz بلغارستان، ترانس گاز Transgaz رومانی، بوتاش Botash  ترکیه و ار. و. ا. RWE آلمان می‌باشند. حداکثر ظرفیت انتقال خط لوله‌ی نابوکو ۳۱ میلیارد متر مکعب گاز در سال خواهد بود.

طاهر شیرمحمدی
تحریریه: داود خدابخش



حذف زنگ انشاء،محروم کردن نوجوانان از تفکر و انتقاد


 چندين نسل از ايرانيان درس و کلاس انشاء مدرسه را با موضوع های کليشه ای و نخ نمائی چون«علم بهتر است يا ثروت؟»،«بهار(يا پاييز) را توصف کنيد»،«تعطيلات نوروزی خود را چگونه گذرانديد» و يا با متن هائی به ياد می آورند که بايد در باره جمله ها و کلمات قصار پيامبر،امامان و آيت الله خمينی يا در باره مفاهيمی چون شهادت و جنگ و انقلاب و ضد انقلاب می نوشتند.
درس انشاء در مدارس ايران پيش و پس از انقلاب نوعی «درسی کمکی» تلقی می شد و اغلب معلمان برای تقويت معدل دانش آموزان بالاترين نمرات را در درس انشاء در کارنامه دانش آموزان می نوشتند .
تحولات سياسی و جنبش دموکراسی خواهی سال های اخير بر درس انشاء نيز اثر گذشت و مفهوم و کارکرد «زنگ انشاء» را چنان متحول کرد که جمهوری اسلامی را به حذف يا حل آن در درس های ديگر واداشته است.
يکی دو مقام آموزش و پرورش در هفته اخير کوشيدند تا خبر «حذف درس انشاء به عنوان درس مستقل» يا «حل درس مستقل انشاء در ۴ درس املا، آيين‌نگارش،زبان شناسی و دستورزبان» و خبر جايگزين کردن شيوه سنتی نگارش و خواندن متن در کلاس را با نگارش «خاطرات و جمله های کوتاه توصيفی» تکذيب کنند.
اما توضيحات آنان چندان مبهم بود که اگر علاوه بر درستی خبر اين واقعيت را نيز نشان داد که برنامه ريزان آموزش و پرورش و مديران نظام آموزشی ايران،به رغم نزديک به يک قرن عمر مدارس در ايران،هنوز نمی دانند با درس انشاء چه کنند.
خبر حذف درس انشاء يا حل آن در درس های ديگر و شيوه تکذيب مبهم اين خبر اين واقعيت را نيز نشان داد که «زنگ انشاء» مدارس به فرصتی مغتنم برای طرح گسترده انتقادهای سياسی و در نتيجه به يکی از معضلات جمهوری اسلامی و نظام سانسور و سرکوب بدل شده است.

عقل و تفکر انتقادی يا نقل و حافظه و پذيرش منفعل؟

پرورش و تقويت تفکر انتقادی و تخييل خلاق،آموزش آئين و شيوه های نگارش متون منسجم و برخوردار از ساختار منطقی،آموختن شيوه های درست نويسی، مبانی گرامر و نحو و گسترش دامنه تسلط بر زبان مکتوب از کارکردهای تعريف شده درس انشاء در مدارس است.
اما درس انشاء در ساختار و نظام آموزشی ايران پيش و پس از انقلاب،که نه بر عقل و تفکر انتقادی که بر نقل و حافظه و پذيرش منفعل بنا شده است،چندان از اهداف و کارکردهای تعريف شده خود دورافتاده است که خبر حذف آن از برنامه مدارس در چند هفته اخير توجه و واکنشی درخور برانگيخت.
انشاء به معنای خلق و ابداع است و هدف از نوشتن انشاء نه فقط آموزش آئين نگارش و قواعد گرامر و نحو و ساختار متن،که بعلاوه، پرورش تفکر و تعقل و تخييل خلاق است اما اين اهداف با نظامی که بر نقل،تقويت حافظه و پذيرش منفعل استوار است و از تفکر و نقد و انتقاد می گريزد،همخوان نيست.
حذف تدريجی سوال های تشريحی از آزمون های فلسفه،علوم انسانی و اجتماعی و ادبيات و رواج سوال های تستی در اين عرصه ها،که در نظام آموزشی ايران پس از انقلاب با ضربآهنگی پرشتاب تحقق يافت،نيز از گرايش نظام آموزشی جمهوری اسلامی به پذيرش منفعل و ترس اين نظام از تفکر انتقادی حکايت می کند.

تحول سياسی در مدارس

برخی تحليل گران بر آن اند که طرح حذف درس انشاء يا تقليل و حل آن در درس هائی که آموزش و آزمون تستی را امکان می دهند و وادار کردن دانش آموزان به نوشتن خاطرات يا جمله های کوتاه توصيفی به جای نوشتن متون تشريحی عقلانی يا ادبی،علاوه بر تنگناهای آموزشی نهادينه شده،اهدافی سياسی را نيز دنبال می کند.
از اين منظر نوشتن و خواندن متن تشريحی به شيوه سنتی در زنگ انشاء به کارکردهای تعريف شده اين درس نزديک نبود اما به دانش آموزان فرصت می داد تا نظريات خود را در باره مسائل روز با همکلاسی های خود مطرح کرده و انتقادهای سياسی خود را مطرح کنند.
مدارس ايران در انقلاب اسلامی سياسی شدند اما فضای سياسی مسلط بر مدارس،که در سال های نخستين انقلاب و جنگ به سود مبانی سياسی و مکتبی جمهوری اسلامی شکل گرفته بود،از مقطع دوم خرداد به بعد به فضائی انتقادی گرايش يافت و در چند سال اخير،و به ويژه پس از گسترش جنبش اعتراضی در انتخابات رياست جمهوری اخير،رنگی مخالف به خود گرفته است.
تحول فضای سياسی جامعه و مدارس در سال های اخير در انشاهای دانش آموزان نيز بازتاب يافت و برخی گزارش های خبری،که حتی در سمينارها و نشست های آموزشی رسمی نيز عنوان شده اند،از بدل شدن «زنگ انشاء» به فضا و تربيونی برای طرح مباحث و انتقادهای ممنوع حکايت می کنند.
بر اساس اين گزارش ها دانش آموزان مدارس،به ويژه در دبيرستان،از فرصت درس انشاء بهره گرفته،از سرکوب سياسی و اجتماعی،از سانسور مسلط بر فضای جامعه،از غيبت رسانه ها و مفرهای اطلاع رسانی آزاد از سياست های حکومت و دولت،از تقلب در انتخابات اخير رياست جمهوری و بازداشت ها و اعدام های سياسی و از فشار و سرکوب مضاعف عليه زنان و محروميت های دختران دانش آموز انتقاد می کنند.
دانش آموزان با دور زدن موضوع های تعيين شده در انشاهای خود مسائل حاد سياسی و اقتصادی روز را مطرح کرده و خواندن چنين انشاهائی در کلاس به بحث های زنده بين دانش آموزان منجر می شود.
بر اساس اين گزارش ها روند بدل شدن زنگ انشاء به فضای انتقادی در دبيرستان ها به پديده ای عمومی و جاری بدل و چنان گسترده شده است که گردانندگان مدارس از کنترل آن ناتوان اند.
حذف زنگ مستقل انشاء يا حل اين درس در ۴ درس تعيين شده يا در دو جلد کتاب درسی «بخوانيم و بنويسم» می تواند اين فرصت را کور کند.

خبر و تکذيب خبر

خبر حذف يا حل درس انشاء در درس های ديگر در حاشيه خبرهای هفته های پرخبر اخير در رسانه های دولتی و نيمه دولتی مطرح شد.خانم «فاطمه قربان»،معاون آموزش ابتدايی در وزارت آموزش و پرورش اين خبر را «تکذيب» کرد اما گفت «در تلاشيم که محتوای زنگ انشاء را با تغييراتی تقويت کنيم»
معاون آموزش ابتدايی وزارت آموزش و پرورش مفهوم «تقويت» و «تغييرات» طراحی شده را با سکوت برگزار کرد و «زنگ انشاء نبايد فقط در محيط بسته کلاس انجام گيرد بلکه می توان اين زنگ پويا را در فضاهای طبيعت و اردو تشکيل داد».
آقای علی رضا رحيمی، مديرکل آموزش ابتدايی وزارت آموزش و پرورش نيز در باره حذف درس انشاء گفت «با شش ساله شدن دوره ابتدايی، مواد درسی و ساعت های آموزشی با تغييراتی مواجه خواهد شد». مديرکل آموزش ابتدايی نيز از «تقويت درس انشا» سخن گفت اما در باره مفهوم و راهکارهای«تقويت» سکوت کرد.
معنای «تقويت»،در نظامی که از زبان سوء استفاده کرده و سرکوب را آزادی و استبداد را دموکراسی می نامد و برای حل مساله ،اغلب، صورت مساله را پاک می کند،حذف نيز هست اما بدل شدن «زنگ انشاء» به مفر طرح انتقادهای ممنوع بيش از هرچه تلاش جامعه ايرانی را نشان می دهد که برای شکستن سکوت و سانسور از همه امکانات خود بهره می گيرد.


فراسوی خبر...پنج شنبه 8 مهر
پرواز دلار بر فراز بازار و اعتصاب صنف طلا فروشان

اعتصاب سراسری صنف طلافروش، بازار خرید و فروش این معیار ارزش بهای پول کشور را با بحران روبرو کرده است. از روز شنبه که طلافروشان اعلام کردند قانون مالیات بر ارزش اضافی را اجرا نمی کنند، اعتصاب آنان شروع شد. گسترش سریع این اعتصاب که برای دومین بار در سال جاری اتفاق می افتد، اکثر بازارهای کشور را با بحران مواجه کرد.
محمد قاسم پناهی، معاون مالیات بر ارزش افزوده سازمان امور مالیاتی کشور می گوید: "تمام موديان مشمول قانون ماليات بر ارزش افزوده از جمله طلافروشان چند وظيفه قانونی دارند كه بايد آن را انجام بدهند که شامل ثبت‌نام در سامانه ماليات بر ارزش افزوده، صدور فاكتور براي مشتری، درج سه درصد ماليات بر ارزش افزوده در پايين فاكتور، اخذ اين سه درصد از مشتری، نگهداری رقم ماليات بر ارزش افزوده تا پايان فصل و تكميل اظهارنامه و واريز مابه‌التفاوت ماليات خريد و فروش به حساب سازمان امور مالياتی است."
از سوی دیگر، این اعتراض به صنف طلا فروش محدود نشده و صنف فروشندگان آهن نیز دست از کار کشیده و دست به اعتصاب زده اند. از تهران خبر می رسد که صنف آهن فروشان نیز در اعتراض به قانون مالیات بر ارزش افزوده دست از کار کشیده و بازار آهن "شاد آباد" به کلی تعطیل شده است. از شهرهای دیگر همچون قزوین خبر اعتصاب آهن فروشان گزارش شده است.
به غیر از این، بازار ارز در روزهای گذشته به شدت متلاطم بوده و به ناگهان قیمتها به سرعت افزایش یافته است. قیمت هر دلار آمریکا که بانک مرکزی نرخ آنرا 1020 تومان اعلام کرده، از 1220 تومان گذشت. همچنین ارزش یورو از مرز 1620 عبور کرده و مابقی ارزهای خارجی نیز افزایش غیر قابل تصوری دارند. به این افزایش قیمت باید جهش نرخ سکه های طلا را نیز اضافه کرد.
به نظر می رسد کنترل دولت بر بازار ارز از دست رفته و افزایش صعودی قیمتها در روزهای آینده همچنان ادامه داشته باشد. هرچند محمد بهمنی، رییس کل بانک مرکزی روز گذشته (چهارشنبه) گفت: "بانک مرکزی به همکاران خود در اين بخشها اعلام کرده است که هر ميزان نياز صرافیها به ارز از هر نوع را پاسخگو باشند و ارز در اختيار آنها قرار دهند تا آنها هم به مردمی که نياز دارند، ارایه کنند."
اما این گفته نتوانست هیچگونه تاثیری در افزایش نرخها داشته باشد.
آگاهان به دلیل اینکه دولت کنترل ارز را در دست داشته و تاکنون با تزریق دلارهای نفتی توانسته آنرا با فشار کنترل و تک نرخی نگه دارد، افزایش قیمت این روزها را نیاز دولت به پول و فروش ارز به قیمت بیشتر برای سود بالاتر بر آورد می کنند. فشار بر اصناف مختلف برای مالیات بر ارزش افزوده نیز در همین راستا و کمبود بودجه و ناتوانی دولت در تامین نقدینگی برآورد می شود.
اما از سوی دیگر، صاحب نظران تحریمهای بین المللی و آنچه احمدی نژاد آنها را "کاغذ پاره" می خواند را مسبب از هم پاشیدگی بازار می دانند. ناتوانی دولت در تامین ارز به دلیل تحریمهای بانکی و مشکل تامین واریزی یارانه ها (هرچند دولت آنها را ارقام می داند و می گوید قابل برداشت نیست) و کمبود سنگین بودجه و ذخیره سازی برای دور زدن تحریمها و خرید به چندین برابر قیمت را دلیل بهم ریختن بازار داخلی می دانند.
دلیل پایه ای این به هم ریختگی هرچه باشد، ناتوانی دولت و رژیم از تامین و کنترل بازار و سر به فلک کشیدن نرخ ارز، تاثیر غیر قابل جبرانی بر قیمت کالاهای مصرفی دارد. یعنی، تاوان آن چیزی که این روزها در بازار دلالهای ارز می گذرد و مقصر آن دولت است را باید اقشار مختلف مردم به ویژه توده مزدبگیر بپردازد. این آن وعده توخالی ای است که دولت امام زمانی برای بهتر کردن وضعیت عمومی مردم می دهد و روز به روز آنرا وخیم تر و اسفناک تر می کند.


«اشتباه بزرگی کردند که گفتند وقف دانشگاه آزاد را کسی نمی‌تواند برهم بزند»

آیت‌الله صادق آملی لاریجان، رئیس قوه قضائیه جمهوری 
اسلامی
آيت‌الله صادق آملی لاريجانی، رئیس قوه قضائیه، چهارشنبه در گردهمايی ائمه جمعه سراسر كشور، با انتقاد از سخنان آیت الله رفسنجانی در مورد وقف دانشگاه آزاد گفت: «اما می‌خواهم از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام با همه‌ی احترامی که برای او دارم و همه هم می‌دانند گلايه کنم. اشتباه بزرگی کردند که گفتند وقف دانشگاه آزاد را کسی نمی‌تواند بر هم بزند.»
اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان و رئیس هیات موسس دانشگاه آزاد اسلامی هفته گذشته اعلام کرد که گمان نمی‌کند کسی بتواند وقف دانشگاه آزاد را به هم بزند.
اکبر هاشمی رفسنجانی، که در مراسم افتتاح دانشگاه آزاد بابل شرکت کرده بود، درباره فرآیند وقف دانشگاه آزاد گفت: «ما با این امکانات و برای حفظ آن، ‌براساس فتوای رهبر و چهار مجتهد که در هیات موسس حضور داریم تصمیم به وقف این دانشگاه گرفته‌ایم، صیغه آن نیز خوانده شد و قبض و اقباض نیز انجام شد که فکر نمی‌کنیم کسی بتواند آن را به هم بزند و اگر کسی توانست این کار را انجام دهد از خداوند قوی‌تر است و از او پس می‌گیرد.»
 آقای لاریجانی در مورد سخنان آقای رفسنجانی گفت: «اين حرف، عوامانه است مگر می‌خواهيم وقف را ابطال کنيم. وقف خود منبطل بوده، اينکه اين سخن را در يک مجمع عمومی به اين صورت بيان کنند که وقف دانشگاه آزاد ابطال کردنی نيست ... واقعا پذيرفتنی نيست و شايسته‌ی وی نبود. متاسفيم که اينگونه قضاوت می‌شود.»
به گزارش ایسنا، رئیس قوه قضائیه همچنین افزود: «اگر لازم باشد مجموع مدارک را در موضوع وقف دانشگاه آزاد ارائه خواهيم کرد. حرف‌های ما فنی و دقيق است و انشاءالله اگر لازم باشد مجموع مدارک را ارائه خواهيم کرد.»
آقای لاریجانی توضیح بیشتری در مورد این مدارک نداد.
محمود احمدی‌نژاد، در آبان ماه سال ۱۳۸۵ دانشگاه آزاد را تهدید به «اقدام انقلابی» کرد و یک ماه پس از آن اکبر هاشمی رفسنجانی، به صراحت از «برخی موذی‌گری‌ها» و «شرارت‌ها» علیه این دانشگاه سخن گفت
هيات امنای دانشگاه آزاد به رياست اکبر هاشمی رفسنجانی شهريور ماه سال گذشته اعلام کرده بود همه اموال منقول و غير منقول اين دانشگاه را وقف کرده است.

تهدید دوباره معترضان
به گزارش  ايسنا، آيت‌الله آملی لاريجانی در بخش ديگری از  سخنانش گفت: «فتنه‌ سال گذشته، فتنه بزرگی بود اگر نخواهيم خود را به خواب بزنيم و نخواهيم چشم پوشی کنيم،‌اينها مجرم هستند و دستگاه قضايی با آن‌ها به عنوان مجرم برخورد کرد و ما نمی‌توانيم کسی را استثناء کنيم.»
اخیرا دادستان عمومی و انقلاب تهران بار ديگر مخالفان دولت را تهديد کرده و گفت: «دستگاه قضايی اجازه نخواهد داد فتنه گران ميدانی برای بازسازی خودشان داشته باشند.»
عباس جعفری دولت آبادی درباره احتمال محاکمه سران معترضان نيز گفته است: «اين امر قطعا صورت خواهد گرفت و تعقيب سران فتنه تابع امنيت نظام است.»
مقامات جمهوری اسلامی بارها از معترضان  به نتایج انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۸۸، تحت عنوان «فتنه‌گر» یاد کرده‌اند.
همزمان با اين سخنان دادستان ، طی روزهای گذشته محدوديت های جديدی که برای آمدو شدها به منزل مهدی کروبی و ميرحسين موسوی ايجاد شد.
آیت‌الله لاریجانی همچنین در مورد اعتراض به نتایج انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری گفت: «ادعای تقلب دروغ بزرگی بود که اين ادعا تحميل شد... بسياری از کسانی که مدافع اين فتنه‌گران بودند واقعيت را فهميدند. مقام معظم رهبری مهلت‌های متعددی به اين گروه دادند و متاسفانه چاره‌ساز و کارگر نشد و اين افراد انتظاری غير از رسيدگی دقيق به جرايم‌شان را از ما نداشته باشند.»
در اواخر اردیبهشت ماه و در آستانه سالگرد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه سال گذشت، ۱۷۵ تن از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى با ارسال نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه، خواستار محاكمه رهبران مخالفان در ایران تا پیش از فرا رسیدن «سالگرد كودتاى انقلاب تقلب» شده بودند.
با این حال صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، چند روز پس از ارسال این نامه، محاکمه رهبران مخالف را خلاف «سیاست‌های کلان نظام» دانسته بود.
وی که برادر علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، است، نامه این گروه از نمایندگان مجلس را «طعنه و کنایه» به قوه زیر نظر خود دانسته و از آنها پرسیده بود، که چه طور انتظار دارند که «رئیس دستگاه قضا که منصوب رهبری است» برخلاف نظر رهبر جمهوری اسلامی عمل کند.


«احتمال خروج ژاپن از پروژه میدان نفتی آزادگان»

میدان نفتی آزادگان

رسانه‌های ژاپن روز پنجشنبه اعلام کردند که امکان دارد شرکت نفتی اینپکس ژاپن برای جلوگیری از قرار گرفتن در فهرست شرکت‌های تحریمی از سوی ایالات متحدها، از پروژه توسعه میدان نفتی آزادگان کنار بکشد. 
به نوشته خبرگزاری رویترز، رسانه‌های ژاپن روز پنجشنبه،‌ به نقل از منابع دولتی اعلام کردند که شرکت توسعه نفتی اینپکس که دولت ژاپن بزرگترین سهامدار آن است، برای جلوگیری از قرار گرفتن در فهرست تحریم‌های ایالات متحده تصمیم گرفته است از فعالیت در حوزه نفتی جمهوری اسلامی کنار کشیده و از پروژه توسعه میدان نفتی آزادگان در غرب اهواز انصراف دهد.
این خبرگزاری می‌افزاید که سخنگوی شرکت اینپکس گفته است که این شرکت هنوز تصمیم قطعی در این مورد نگرفته است و تصمیم دارد در این زمینه با دولت ژاپن مشورت کند و این در حالی است که خبرگزاری ژاپنی کیودو به نقل از آکیهیرو اوهاتا، وزیر بازرگانی ژاپن اعلام کرده است که اینپکس در صدد است از ادامه این پروژه انصراف دهد.
شرکت توسعه نفتی اینپکس که از سال ۲۰۰۱ پروژه توسعه میدان نفتی آزادگان را در دست گرفته، اعلام کرده است که تا کنون در حدود ۱۴۸ میلیون دلار برای پروژه آزادگان هزینه کرده است و این در حالی است که گفته شده است توسعه کامل این میدان ۲ میلیارد دلار هزینه در بر خواهد داشت.
میدان نفتی آزادگان بزرگترین میدان نفتی کشف شده توسط  ایران در سی سال گذشته است که  ذخیره آن حدود ۲۶ میلیارد بشکه نفتی تخمین زده می شود.
این میدان در سال ۲۰۰۸ تولید خود را آغاز کرده است و به گفته شرکت اینپکس در حال حاضر حدود ۴۵ هزار بشکه نفتی از آن استخراج می‌شود و این در حالی است که این میدان روزانه ظرفیت استخراج ۲۶۰ هزار بشکه نفتی را دارد.
دولت ژاپن که در اواسط شهریورماه در همراهی با چهارمین دور تحریم‌های بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی، تحریم‌های اقتصادی تازه‌ای را علیه ایران به تصویب رساند، در حدود ۱۸.۷ درصد از سهام اینپکس را در اختیار دارد.
به دنبال به اجراء در‌آمدن تحریم‌های مضاعف ایالات متحده علیه ایران که به موجب آن شرکت‌هایی که کالا و خدمات لازم برای تولید بنزین در ایران را در اختیار جمهوری اسلامی قرار دهند، از سوی آمریکا تحریم خواهند شد، وزیر بازرگانی وقت ژاپن، اعلام کرد که تغییرات چندانی در سرمایه‌گذاری‌های نفتی شرکت اینپکس در ایران به وجود نخواهد آمد، اما اکنون به نظر می‌رسد که این شرکت تصمیم دارد تا برای جلوگیری از قرار گرفتن در فهرست شرکت‌های تحریم‌شده توسط ایالات متحده از ادامه پروژه توسعه میدان نفتی آزادگان دست بکشد.
دولت ژاپن در اواسط شهریور ماه در همراهی با چهارمین دور از تحریم‌های شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی، تحریم‌های اقتصادی تازه‌ای را علیه ایران به تصویب رساند که هدف آن‌ها عمدتاً، افراد، بانک‌ها و شرکت‌هایی است که به باور اعضای شورای امنیت سازمان ملل با برنامه‌های اتمی ایران مرتبط هستند.


سناتور ليبرمن: در صورت موثر نبودن تحریم ها، آمریکا حمله نظامی به ايران را بررسی کند


جوزف ليبرمن، سناتور مستقل از ايالت کنتيکت
جوزف ليبرمن، سناتور مستقل از ايالت کنتيکت، با بررسی سياست های آمريکا در قبال ايران می‌گوید شايد بهتر باشد از تلاش برای تغيير رفتار دولت ايران دست برداشته شود و در پی تغيير رژيم در اين کشور بود.
به گزارش خبرنگار راديو فردا، سناتور ليبرمن که روز چهارشنبه در شورای روابط خارجی در واشينگتن صحبت می کرد، گفته است: در صورتی که تحریم های بین المللی علیه تهران نتیجه بخش نباشد، آمریکا باید حمله نظامی به ایران را بررسی کند.
سناتور لیبرمن همچنین به تلاش های آمريکا برای برقرار صلح در خاورميانه اشاره کرد و گفت: گرچه آمريکا هرگز تا اين حد در تلاشهای مربوط به استقرار صلح خاورميانه و در پيگيری سياست منع گسترش در منطقه فعال نبوده است اما يک نگرانی ملموسی در مورد آينده آمريکا در خاورميانه وجود دارد.
سناتور ليبرمن «ريشه اين نگرانی» را در حضور فعال ايران در خاورميانه دانست و جمهوری اسلامی را کشوری توصيف کرد که سياست هايش «ترکيبی از افراطگرايی و جاه طلبی های توسعه طلبانه است».
سناتور ليبرمن همچنين تصريح کرد: شايد بهترين راه حل در برخورد با ايران اين باشد که ما دست از تلاشهای خود برای تغيير رفتار رژيم بر داريم و در پی تغيير رژيم تهران باشيم.
سناتور ليبرمن با اشاره به اين که «آمريکا نمی تواند تا ابد در انتظار موثر واقع شدن تحريمها عليه ايران باشد» گفت وی اميدوار است باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا در پايان سال جاری يعنی تا سه ماه ديگر به ارزيابی اين شرايط بپردازد که اگر استراتژی فعلی در مورد ايران بجايی نرسيد «ما دست به يک گفت و گوی ملی در آمريکا بزنيم؛ گامی که بدون ترديد بايد گزينه يک حمله نظامی را به بررسی بگذارد.»
جو ليبرمن تاکيد کرد: در غير اين صورت بيم آن می رود که آمريکا نهايتا به يک ايران هسته ای تن دهد.
سناتور ليبرمن همچنين گفت: همان طور که باراک اوباما، رييس جمهوری، گفته است ايران هسته ای غيرقابل قبول است، ما بايد آماده باشيم تا بهر شکلی که لازم است مانع تحقق آن چيزی باشيم که ادعا می کنيم غيرقابل قبول است.
سناتور ليبرمن همچنين گفت:«زمان فرا رسيده است که تا اين پيام روشن را برای دوست و دشمن در منطقه بفرستيم که ما مانع دستيابی ايران به توانايی ساخت سلاح هسته ای می شويم. اگر احتمالا شد با روش های مسالمت آميز، ( و گرنه) در صورتی که حتما می بايست، از طريق نظامی».
سناتور ليبرمن اضافه کرد: من می دانم که حمله به تاسيسات هسته ای ايران خطرات و هزينه هايی دارد، اما متقاعد شده ام که هزينه ها خطرات ايران با توانايی اتمی بسيار بزرگتر است.
کشور های غربی ايران را متهم می کنند که در پوشش برنامه هسته ای خود در صدد دستيابی به سلاح اتمی است. اين در حالی است که ايران با رد اين اتهام می گويد برنامه هسته ای اين کشور کاملا صلح آميز و در راستای توليد انرژی است.
در همين حال، سياست دولت باراک اوباما در قبال ايران با فشار برخی از  اعضای کنگره آمريکا رو به رو است. نمايندگان کنگره آمريکا می گويند واشينگتن بايد اين امر را روشن کند که در صورتی که تحريم ها عليه تهران نتيجه ندهد، گزينه نظامی در قبال ايران را مورد بررسی قرار خواهد داد.
همزمان با افزايش اين فشار ها درباره سياست واشينگتن در قبال تهران، دولت آمريکا طی هفته های اخير تاکيد کرده است تحريم های اخير شورای امنيت سازمان ملل متحده و همچنين تحريم های يکجانبه کشورهای غربی عليه جمهوری اسلامی بيش از انتظار تاثير گذار هستند.

واکنش مردم

خبرنگار راديو فردا که در جلسه سخنرانی سناتور ليبرمن حضور داشت نظر وی را در مورد واکنش مردم ايران به چنين حمله نظامی جويا شد. سناتور ليبرمن در پاسخ، ضمن اشاره به اين که وی هنوز پاسخ قطعی اين پرسش را نمی داند، تصریح کرد که به عقیده او  هر اقدامی که منجر به تصعيف رژيم تهران شود، اکثريت مردم ايران را خشنود می کند.
درهمين زمينه، سناتور ليبرمن روز چهارشنبه در مصاحبه با «فايننشنال تايمز» گفته است: زمان آن فرا رسيده است که از تکرار  جمله اقدام نظامی گزينه ديگری بر روی ميز است، عبور کنيم.  زیرا زمانی زيادی است که ما به دنبال مسير ديپلماسی و تحريم هستيم.
هاورد برمن، سناتور دمکرات و رييس کميته روابط خارجی سنا، نيز اخيرا گفته است که دولت اوباما «چند ماه و نه سال ها» فرصت دارد تا نشان دهد که تحريم ها عليه ايران نتيجه بخش هستند.
هاورد برمن همچنين تاکيد کرده بود که اقدام نظامی عليه تهران را بر پذيرش ايران مسلح به سلاح اتمی ترجيح می دهد.
سناتور ليندسی گراهام از ايالت کارولينای جنوبی هم در بيست و يکم سپتامبر طی يک سخنرانی در واشينگتن گفته بود: « چگونه می شود تحريمها را کارگر ساخت، اگر مردم در ايران براين باور باشند که آمريکا هرگز نيروی نظامی را بکار نخواهد گرفت.»
سناتور گراهام افزود در پرداختن به اين مساله، کشورهای سنی عرب در خليج فارس، بايد مشارکت بيشتری داشته باشند.
به رغم این اظهارات قانونگذاران آمریکایی، باراک اوباما هفته گذشته تاکید کرده بود که گزینه نظامی «راه مطلوبی» برای حل مناقشه هسته‌ای ایران نیست.

 

تهدید هفت زندانی بند ۳۵۰ به تبعید به خاطر برگزاری کلاسهای آموزشی

کلمه :
احتمال انتقال تعدادی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ به بندهای عادی زندان اوین به دلیل برگزاری کلاسهای آموزشی در این بند افزایش یافته است .
براساس گزارش های رسیده از زندان اوین به کلمه، محسن امین زاده ، محسن میردامادی و محسن صفایی فراهانی از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات که سابقه تدریس در دانشگاه را نیز دارند، هر یک برخی از واحدهایی را که در دانشگاه تدریس می کرده اند برای پر کردن اوقات زندانیان و همچنین ارتقای سطح دانش آنها در بند ۳۵۰ برای جمع های چند نفره زندانیان ارائه داده اند. درس هایی از قبیل اقتصاد ایران ، زبان انگلیسی ،تاریخ و سیاست ایران .اما این کار که هیچ ضرری برای کسی ندارد و فقط کمک می کند وقت زندانیان راحت تر سپری شود از سوی مسوولان زندان و به خصوص رییس زندان اوین «صداقت » که به داشتن سابقه طولانی درآزار و اذیت زندانیان معروف است ،متوقف شد و زندانیانی که این د روس را ارائه کرده اند تهدید به انتقال به زندانهای عادی و با استانداردهای پایین شده اند.
این در حالی است که به گفته زندانیان سیاسی رژیم شاه، حتی در دوران زندانهای ستم شاهی نیز برگزاری این دوره ها و کلاسها امری عادی و طبیعی بوده است و همواره زندانیان هر چه می دانستند به یکدیگر می آموختند تا این گونه زمان محکومیت نیز برای شان راحت تر سپری شود.
ساواک شاه در زندان های خود هرگز از برگزاری چنین کلاسهایی ممانعت نمی کرد و اسناد آن در کتابهای مختلف خاطرات خودنوشت زندانیان آن دوره که در این سالها بارها چاپ شده ، موجود است . اما اکنون صداقت ،رییس زندان اوین نه تنها سعی می کند هر گونه کلاس آموزشی را تعطیل کند که برگزار کنندگان این دوره ها را نیز تهدید به انتقال به بندهای عمومی می کند. در حالی که طبق اصل تفکیک جرایم او جایز نیست زندانیان سیاسی را در کنار زندانیان عادی همچون فروشندگان مواد مخدر یا قاتلان قرار دهد .
حسین مرعشی ،کیوان صمیمی ،بهمن احمدی امویی و عبدالله مومنی نیز از دیگر زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین هستند که از سوی صدافت دچار محدودیت های زیاد و تحمل فشارهای بیشتر شده اند .اتهام این چهار زندانی برقراری حلقه های دوستانه در زندان برای پر کردن اوقاغت فراغت زندانیان بویژه برای زندانیان جوانتر بوده است .این افراد موفق شده اند که زندانیان را مجاب کنندغذای خود را در سفره های بزرگ و دسته جمعی بخورند و برنامه های جمعی فرهنگی از قبیل مراسم دعا و نیایش ، کتابخوانی و شعرخوانی داشته باشند. برگرازی این برنامه ها و ارتباط مثبت زندانیان کمتر شناخته شده با مومنی ،صمیمی ،احمدی امویی و مرعشی موجب شده که مسوولان زندان فشارها را بر آنها بیشتر کنند و هر روز آنها را به تبعید در زندان های عادی و غیر سیاسی تهدید کنند.
صداقت همچنین به بهانه های مختلف زندانیان این بند را آزار می دهد و حتی از کنار هم ایستادن آنها در حیاط کوچک بند به هنگام هواخوری جلوگیری می کند و مدام زندانیان سیاسی این بند را که تعداد زیادی از آنها از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات هستند مورد آزار و اذیت قرار می دهد .
توقف برگزاری کلاسهای آموزشی در این بند در حالی صورت می گیرد که بند ۳۵۰ فاقد هر گونه امکانات رفاهی همچون ورزشگاه یا کتابخانه است . خانواده های زندانیان این بند از مسولان به ویژه دادستان تهران می پرسند:«پس فرزندان و همسران ما چگونه باید وقت خود را در این بند که در زیرزمینی تاریک و نمور واقع شده سپری کنند .آیا یاد گرفتن هم جرم است مگر این نیست که پیامبر اسلام فرموده است به دنبال علم باشید حتی در چین یعنی مسولان زندان با مبانی دین نیز ضدیت دارند .»
طبق ایین نامه داخلی سازمان زندانها در تمامی زندان های کشور و برای تمامی زندانیان برگزاری کلاسهای آموزشی آزاد است اما زندانیان سیاسی برخلاف این قوانین از این امکان محروم شده اند.
در این بند بیش از یکصد و پنجاه زندانی سیاسی از جمله علی تاجرنیا ، میلاد اسدی ،علیرضا بهشتی شیرازی ، علی ملیحی ، حسن اسدی زید آبادی ، کوهیار گودرزی ، کیاش کامرانی ،نظام حسن پور،علی جمالی ،حسن اسدی زید آبادی ،علی داشاب ,علی پرویز ،حمید رضا محمدی ،غلامحسین عرشی ،نادر بابایی ، مجید دری و تعداد دیگری ازبازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات نگهداری می شوند .

 

 

کروبی: بالاترین انحراف، انحراف رهبری است
جـــرس: 
مهدی کروبی معتقد است سرنوشت خبرگان بعد از درگذشت رهبر فقید جمهوری اسلامی، زیر ساطور شورای نگهبان و برخوردهای سلیقه ای آنان قرار گرفت و شورای نگهبان نیز با گذاشتن شرط امتحان دادن برای احراز اجتهاد اشخاص، توانست بصورت سلیقه ای بسیاری را حذف و بر مجلس خبرگان مسلط شود.
  چندی پیش مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی طی نامه ای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، خواهان اعمال نظارت بر نهادهای زیر مجموعه ی رهبری انقلاب شد. در این نامه که یکروز قبل از تشکیل مجلس خبرگان به تاریخ ٢٢ شهریور ماه ۸۹ نوشته شده است، از عدم استقلال قوه قضائیه، فرمایشی بودن احکام دادگاه های سیاسی و مطبوعاتی، دخالت سپاه در مسائل سیاسی و اقتصادی یاد شده است.
هنوز لحظاتی از انتشار این نامه نگذشته بود که جراید و رسانه های مختلف داخلی و خارجی ضمن پوشش گسترده خبری این نامه، هر یک به نسبت نگرش سیاسی خود آنرا تحلیل نموده و بعضا تحلیل های افراطی و متضادی مشاهده شد که در برخی از تحلیل های خبری مربوط به جراید داخلی و اصول گرا همراه با فحاشی و توهین به مهدی کروبی همراه بود.
سامانه خبری «تغییر»، در گفتگویی با مهدی کروبی علل این عکس العمل های مختلف و افراطی را جویا شده است؛ که متن کامل آن به شرح زیر است:
تغییر: پس از ارسال و انتشار نامه حضرتعالی به رئیس مجلس خبرگان، آیت الله هاشمی رفسنجانی، واکنش های متعدد و بعضا افراطی در موافقت و مخالفت با جنابعالی صورت گرفت. و این واکنش ها در برخی از جراید اصول گرا حتی با توهین و ناسزاگویی همراه بود. به نظر جنابعالی چرا چنین واکنش هایی له یا علیه شما به دلیل نگارش نامه شما شکل گرفته است؟

کروبی: “معتقدم سوال بسیار خوب و به جایی نمودید اما توضیحاتی در حد مصلحت و مقدوراتی که وجود دارد، بیان می نمایم.
نامه ای مستند به قانون اساسی و بر طبق سیره نظام جمهوری اسلامی برای رئیس یک نهاد مردمی و نظارتی نوشته شده است که در آن خواستار عمل نمودن به وظایف قانونی مجلس خبرگان گردیدم .
نامه ای طبیعی که متوجه نظارت بر نهادهای زیرمجموعه ی رهبری است. از جمله ارتکاب اعمال خلاف قانون و برخورد غیرقانونی و غیر شرعی با مردم مظلوم و یا دخالت سپاه پاسداران در سیاست و اقتصاد کشور.
آیا نباید چنین مواردی، مورد سوال و تحقیق و تفحص و نظارت قرار گیرند.
اما همانطور که شما نیز اشاره کردید، شاهد واکنش های افراطی متعدد و متضاد بودیم.
اینکه چرا اینچنین واکنش هایی نسبت به یک نامه ی کاملا قانونی و طبیعی، شکل می گیرد را باید در وضعیت آشفته ی حال حاضر کشور ریشه یابی نمود. اگر کشور از ثبات لازم برخوردار بود، هر کسی به فراخور تخصص و تعهد در جای حقیقی خود قرار داشته و به مسوولیت خود عمل می نمود، این همه فشارهای گزاف سیاسی و اقتصادی بر مردم تحمیل نمی گردید، حاشیه سازی ها بر واقعیت ها پیشی نمی گرفت، بحران سازی در عرصه ی بین المللی جایگزین روابط حرفه ای دیپلماتیک نمی شد و دهها دلیل دیگر که جامعه ی ما را غیرعادی نموده است، نبود، آنوقت این همه واکنش های شتاب زده و بعضا افراطی و متضاد نسبت به یک نامه ی طبیعی که کاملا در چارچوب قانون نوشته شده است، شکل نمی گرفت.
می خواهم بگویم اینچنین واکنش هایی در جوامع غیرعادی، استبدادی و در فضای خفقان و خودسانسوری و انحصارطلبی بوجود می آید نه در یک جامعه ی پایدار و باثبات.
جمهوری اسلامی دارای نهادهای مختلفی همچون مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، قوه اجرایی و مجلس خبرگان و دیگر نهادهای نظام که با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم شکل می گیرند، می باشد.
سوال اینجاست که آیا اصلا می توان این نهادها را مورد پرسش قرار داد؟!
آیا مسوولیت بدون پرسش و پاسخگویی معنا و مفهوم دارد؟!
مجلسی که به تشکیل کابینه ی دولت رای اعتماد داده است، آیا حق سوال از دولت و وزرا را دارد؟!
آیا می تواند (به هر دلیلی) از وزراء سوال یا آنان را استیضاح کند؟!
آیا مجلس که منتخب ملت است و نقش قانون گذاری و نظارتی دارد، می تواند عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری را مطرح سازد؟!
همه ی این موارد در نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد. ولی متاسفانه کار را به جایی رسانده اند که اگر نماینده ای سوالی بکند با بدترین هجمه های سیاسی مواجه می شود که چرا سوال کردی!
اگر مجلس در مساله ای مستقل وارد شود و بخواهد کند و کاوی کند چنان پتکی بر سر مجلس می کوبند که اصلا مجلس در راس امور نیست و امام هم در زمان خود یک حرفی زده !!
در باب مجلس خبرگان هم که شما پرسیدید، اوضاع همین است.
ببینید!
مجلس خبرگان برای تعیین رهبری و نظارت بر عملکرد وی شکل گرفته است. در قانون صراحتا آمده است که مجلس خبرگان در مواردی حق عزل رهبری را دارد. مثلا اگر رهبری فاقد شرایط لازم باشد، یا به دلیل عارضه ی کهولت سنی، مثل دچار شدن به فراموشی، شرایط رهبری را از دست بدهد، و یا فقهای شورای خبرگان متوجه بشوند که از ابتدا انتخابشان اشتباه بوده است، در چنین مواردی، فقهای خبرگان حق برکناری و عزل رهبری را دارند. تمام این مواردی که عرض کردم نص صریح قانون اساسی است.
اما اینها می گویند اصلا صراحت قانون اساسی را بیان نکن، اشاره نکن! حتی تلفظ هم نکن!
اگر اینچنین است! پس اصلا چرا قانون اساسی نوشته شده است؟!!
نکته ی مهم اینستکه این قوانین زمانی تهیه و تدوین شده اند که انقلاب به پیروزی رسیده و عالی ترین و بارزترین چهره های جمهوری اسلامی اعم از روحانی و غیر روحانی در مجلس خبرگان رهبری (نیمه اول سال ۵۸) حضور داشتند و با وجود اینکه بنیانگذار نظام در قید حیات و در سلامت کامل هستند، قوانین را تهیه و تدوین و مصوب می کنند.
دقت کنید!
حال همین فقهای شاخص و برجسته، می خواهند برای آینده کشور، رهبری تعیین کنند و بر عملکرد وی نظارت دائمی داشته باشند. فقهایی که در سطح مرجعیت بودند از جمله آیات عظام موسوی اردبیلی، صانعی، فاضل لنکرانی، طباطبایی، شیخ جلال طاهری گلپایگانی، خادمی، آذری، میانه جی، روحانی، مشکینی، خاتمی، نجفی خوانساری، راستی، مومن، امینی، شیخ عباس ایزدی و بسیاری دیگر که از چهره های برجسته و بارز روحانیت بودند.
این اشخاص می خواهند در زمان امام که خود حی و حاضر و زنده است، بنیانگذار انقلاب است، دوست و دشمن بر رهبری و مدیریت قوی وی، اذعان دارند، مرجع تقلید است و در جهان به عنوان یک کاریزمای سیاسی، مذهبی مطرح است، مجلس خبرگان تشکیل دهند.
به قدری ایشان جایگاه مقدسی داشتند و از نفوذ رهبری معنوی و سیاسی برخوردار بودند که برخی حتی حاضر نبودند مجلس خبرگان شکل بگیرد چرا که آنرا بی حرمتی نسبت به امام می دانستند و اصلا زیر بار شکل گیری خبرگان رهبری نمی رفتند.
حال شما شخصیت والای امام را بنگرید. امام به محض متوجه شدن از این موضوع، شخصا وارد عمل شده و می فرمایند: ” الان یک دسته … دور افتاده اند که این مجلس خبرگان نباید باشد. برای اینکه تضعیف رهبری است. مجلس خبرگان تقویت رهبری است… این یک تکلیف است … مجلسی که برای ادامه نظام جمهوری اسلامی و مشروعیت بخشیدن به آن نقش اساسی دارد، مجلسی که علاقه مندان به اسلام وجمهوری اسلامی دل بدان بسته و مخالفان و دشمنان چشم به آن دوخته اند “
پس از تاکید و اصرار امام، حجت السلام والمسلمین ناطق نوری که آن زمان وزیر کشور بودند طی نامه ای به امام برای اجرای قانون انتخابات مجلس خبرکان کسب تکلیف می کنند و امام در جواب می گوید:”موافقت می شود. ان شاء الله مبارک باشد“
بالاخره با پیگیری و حمایت و تاکید حضرت امام مبنی بر ضرورت تشکیل خبرگان، انتخابات باشکوهی برای خبرگان برگزار و بیش از ۷۵درصد مردم در این انتخابات شرکت نموده و بدین ترتیب مجلس خبرگان تشکیل شد که از جمله اسامی فوق ذکر شده همه عضو خبرگان بودند. اما حتی بعد از انتخابات نیز بیش از ۸ماه طول کشید تا مجلس خبرگان تشکیل جلسه بدهد، یعنی در سال ۶۱ انتخابات خبرگان انجام شد اما اولین جلسه ی این مجلس در مردادماه سال ۶۲ تشکیل گردید. (مساله ای که به هیچ وجه در سایر انتخابات مسبوق به سابقه نبود و تمام انتخابات ها به فاصله حداکثر یکماه تا ۴۰ روز تشکیل جلسه می دادند)
ولی در نهایت با اصرار و تاکید و پیکیری امام، خبرگان افتتاح گردید و امام جهت تقویت و حمایت بیش از پیش از خبرگان، پیامی را برای این مجلس صادر نمودند، اما در بخشی از این پیام فرمودند: “اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزیدگان ملت ستمدیده در طول تاریخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئولیتی را قبول فرمودید که در راس همه مسئولیتها است … بالاترین انحراف که منجر به انحراف تمام ارگانها می شود انحراف رهبری است،که امروز شما نقش اول آن را دارید.”
در نگاه و اندیشه امام، خبرگان رهبری نقش مهم تعیین رهبری و مسوولیت سنگین مراقبت بر حفظ شرایط رهبری را دارد. امام چنان عمل نمود که خبرگانی با جرات و آزادی عمل تشکیل گردد. چنانچه اشخاص برجسته مجلس خبرگان بر نظارت همه جانبه و دقیق بر عملکرد رهبری نطق می کنند و تاکید می ورزند.
آیت الله مشکینی در ضرورت تصویب قانون قوی نظارت بر رهبری در اجرای اصل ۱۱۱ فرمودند: “اگر می خواهید قانون وضع کنید شهامت دارید قانونی وضع کنید که همیشه بدرد می خورد و با هر رهبری و هر خبرگانی بسازد و اگر واقعا دوستان، این شهامت را ندارند چیزی وضع نکنند بگذارید برای آینده بماند که خبرگان دیگر وضع کنند.”
آیت الله خامنه ای که آن زمان عضو خبرگان رهبری بودند می فرمایند : ” آن امری که تشخیص آن را اصل۱۱۱بعهده خبرگان گذاشته امری نیست که بدون مراقبت و نظارت و تحقیق فهمیده بشود… این قابل قبول نیست که خبرگان امت که با آن همه رأی انتخاب شده اند بنشینند منتظر، در افواه مردم یک چیزی شایع بشود بعد این ها بروند تحقیق بکنند ببینند راست است یا دورغ! این را کسی از شما قبول نمی کند؛ خودتان باید نظارت کنید…”
آیت الله جوادی آملی نیز در این همین باب، فرمود: “خبرگان باید همیشه ناظر بر شئون کشور که در تحت رهبری، رهبر اداره می شود باشد…”
می بینید که امام با آینده نگری، پیگیری و حمایت، فضایی را بوجود آوردند که مشارکت حداکثری و بی نظیری در مجلس اول خبرگان رقم می خورد و در چنین فضایی است که آزادی اندیشه و عمل برای فقهای خبرگان و دیگر اشخاص و نهاد ها فراهم آمد.
تغییر: آقای کروبی! پس چرا اکنون ما شاهد مجلس خبرگانی که شما آنرا توصیف می کنید، نیستیم؟ چه اتفاقاتی رخ داده که امروز شاهد تضعیف این نهاد مهم و اساسی هستیم؟
بله. متاسفانه همینطور است که می گویید.
ببینید! متاسفانه در تمام بخش ها چنین فضایی پیش آمده است. البته در خبرگان رهبری این مساله بسیار شدیدتر است.
متاسفانه گویا مفاهیم و ارزشها تغییر کرده اند.
جرم شده شجاعت؛ شجاعت شده جرم !
صداقت شده دروغگویی؛ دروغگویی شده صداقت!
امروز عملا کار به جایی رسیده است که دیگر انتخابات واقعی نداریم. بلکه شبهه انتخابات داریم که در فرصتی مغتنم به این مقوله مهم خواهم پرداخت.
البته در مورد حوادث خبرگان فعلا مصلحت نیست من وارد بحث تفضیلی شوم. همین قدر بگویم که در سال ۶۹ و پس از رحلت امام در ماه های آخر عمر دوره اول مجلس خبرگان ، یک دو فوریتی تشکیل دادند تا هر چه سریع تر و با شتاب بیشتری جلسه را تشکیل دهند. اینکه در چه فصلی از سال و در چه مکانی این جلسه تشکیل شد و چه مباحثی شکل گرفت و چه اشخاصی از رفتن به جلسه خودداری کردند، مورد بحث جدی است که بنده توضیح و تفضیل آنرا در صورت نیاز بازگو خواهم نمود.
طبق اصل ۱۰۸ قانون اساسی، شورای نگهبان موظف بود با همکاری وزارت کشور، فقط و فقط برای اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری همکاری نموده تا انتخابات برگزار و مجلس تشکیل گردد. اشخاص کاندیدا هم باید برای ورود به انتخابات خبرگان، از حوزه های علمیه قم، گواهی اجتهاد آورده و یا از سوی مدرسین نسبتا معروف گواهی قریب الاجتهادی می آوردند.
اما در همین ایام (سال ۶۹)، در حالی که طبق قانون، شورای نگهبان ماهیت اجرایی و نظارتی خود را بر نهاد خبرگان از دست داده بود و لذا حتی برگزاری و چگونگی برگزاری و کم و کیف آن به عهده ی خود خبرگان بود، اولین انحراف در همین جا رقم خورد. پس از تشکیل دوفوریتی جلسه در ماه های انتهایی عمر خبرگان که امام نیز در قید حیات نیستند، مصوب کردند که اختیارات را از حوزه های علمیه گرفته و به شورای نگهبان واگذار کنند، مساله ای که کاملا خلاف قانون بود و اولین انحراف را رقم زد!
اینچنین بود که سرنوشت خبرگان را زیر ساطور شورای نگهبان و برخوردهای سلیقه ای آنان قرار دادند. مساله ای که همان زمان نیز مورد نزاع و درگیری قرار گرفت.
شورای نگهبان نیز با گذاشتن شرط امتحان دادن برای احراز اجتهاد اشخاص، توانست بصورت سلیقه ای بسیاری را حذف و بر مجلس خبرگان مسلط شود.
به نحوی که بسیاری از آیات و فقهای برجسته از جمله احسان بخش، سیدمحمد علی و سید علی اصغر دستغیب و جمی که عضو منتخب مردم در خبرگان اول بودند، حذف شدند و برخی از فقها و آیات عظام با توجه به اینکه متوجه اتفاقات بودند، به این روند اعتراض نموده و آنرا در شان فقها ندانستند و کنار کشیدند و برخی نیز برای اثبات این رویه ی غلط، اعضای شورای نگهبان را به دادن امتحان مشترک در حوزه علمیه قم فراخواندند تا سطح معلومات اشخاص مشخص گردد.
بدین ترتیب و با ساطور شورای نگهبان خبرگان دوم شکل گرفت.
فلذا ما شاهدیم که سبک ترین و مبتذلترین انتخابات انجام شد به طوری که حضور مردم نیز بسیار کم رنگ بود ولی مدافعان این انتخابات مدعی بودند: “انتخابات مجلس خبرگان به دلیل عدم تاثیرگذاری مستقیم در امور جاری و روزمره مردم، با استقبال زیادی مواجه نشده است”
در حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی با اصرار و تاکید ایشان، مجلس خبرگان قدرتمند و آزادانه ای تشکیل گردید چنانچه در نحوه اجرای اصل ۱۱۱ که یک اصل حساس و نظارتی است در اوج آزادی اندیشه و عمل، بررسی و تصویب نمودند. یکی از مواد آن این بود که در کمیته های نظارتی مجلس خبرگان بر رهبری دو گروه نمی توانند عضویت داشته باشند یکی بستگان اعم از نسبی و سببی رهبری و دوم، کسانی که از ناحیه رهبری حکم، سمت و مسولیت دارند.
اما در ادامه همان انحرافی که عرض کردم، همین ماده در سال ۷۱ یعنی در اولین سال دوره دوم خبرگان رهبری که بعد از رحلت امام با آن کم و کیفی که توضیح دادم تشکیل گردید و شرط نداشتن سمت و مسئولیت از جانب رهبری که اساسی ترین و موثرترین شرط نظارتی است، حذف گردید! و مابقی شروط باقی ماند.
لذا، متاسفانه نتیجه اش همین می شود که امروز می بینیم. تشکیل جلسه می دهند و نطق های بی خاصیت انجام می دهند. اگر در این میان کسی هم باشد تا حرفی بزند، فوری وی را بایکوت و تخطئه می کنند و حتی می گویند هر کسی که حرفی بزند، اخراجش می کنیم!! جمعیتهای فرمایشی راه می اندازند تا به جان یک عده عالم محترم و موجه در مناطق خویش، بیافتند و البته همزمان توپخانه های تهمت و افترا از طریق جراید اصول گرا برای جریان سازی علیه کسی که بخواهد نقدی بکند یا سوالی بپرسد، براه می افتد تا او را حذف و یا از صحنه خارج کنند!
تاکید همیشه بنده به قانون در همین موضوع نهفته است. به گفته امیرالمومنین، زمانیکه لشکر معاویه قرآن ها را بر سرنیزه ها کردند، فرمودند : “قرآن کاغذ است و مرکب، قرآن ناطق منم” لذا قانون در حد کاغذ و مرکب تا به مرحله ی اجرایی و عملی نرسد که اهمیت نمی یابد.
نتیجه ی چنین سیاستهایی همین می شود که یک نامه مستدل، حقوقی و مبتنی بر سیره انقلاب و قانون اساسی که از سر دلسوزی و نگرانی برای انقلاب و آینده کشور نوشته شده است، با این همه هجمه های مختلف سیاسی مواجه می گردد. بطوری که بعضی از جراید در پناه بی قانونی فحاشی می کنند و برخی از آقایان هم می گویند، اتاق جنایتکار لندن فلانی را هدایت کرده تا نامه بنویسد.


مصاحبه تكان دهنده علی تقی پور پیرامون تماس تلفنی سیدضیاء نبوی با وی

در پی تبعید ضیا نبوی دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل به زندان اهواز، وضعیت این دانشجوی زندانی و همچنین شرایط خانواده وی به شدت نگران کننده گزارش شده است.
علی تقی پور دبیر سابق تشكیلات انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل در مصاحبه ای با دانشجونیوز ابعاد تکان دهنده ای از وضعیت وخیم زندان اهواز و برخوردهای صورت گرفته با ضیا نبوی را شرح داده است.
علی تقی پور در مصاحبه خود خواستار توجه فعالین دانشجویی، حقوق بشری و سیاسی نسبت به وضعیت نگران کننده ضیا نبوی شده است.

در خبرها آمده بود که ضیا نبوی به زندان اهواز منتقل شده است. شما از چگونگی ماجرا اطلاع دارید؟ آیا تا کنون مسئولین زندان در این خصوص توضیحی داده اند؟

روز پنج شنبه ضیاء با یك موبایل كه معلوم نبود متعلق به چه كسی بود با بنده تماس گرفت و گفت كه او را از زندان اوین به یك كلانتری منتقل كرده اند. او گفت می خواهند مرا به زندان اهواز منتقل كنند و از من خواست كه به پدرش بگویم.  گفت  فعلا تا خودم  از زندان اهواز زنگ نزدم کسی‌ به مادرش چیزی  نگوید چون مادرش به شدت بیمار است.
متاسفانه مسئولین زندان كاملا اتفاقی و بدون هیچ گونه هماهنگی با خانواده ضیاء او را به اهواز منتقل كردند تا حدی كه این خبر باعث شوك دوستان و همبندان ضیاء شد.

متاسفانه گزارش هایی مبنی بر ضرب و شتم ضیا و رفتار نامناسب با وی از سوی مسئولین زندان، به دانشجونیوز ارسال شده بود. در خصوص جزئیات اذیت و آزار وی اطلاعی دارید؟

سید ضیاء پس از ۲روز از زندان اهواز تماس گرفت و از برخورد اولیه زندانبانان و مسئولین امنیتی بسیار ناراحت بود و گفت برخورد های اولیه بسیار تند و زننده بود تا حدی كه در بدو ورودش به زندان یک تیم بازجویی از اداره اطلاعات  استان خوزستان منتظر او‌ بودند . این تیم بازجویان بنا به گفته سید ضیاء ابتدا بدون هیچ کلامی اورا مورد ضرب و شتم قرار دادند و بعد شروع به خواندن گزارشات اداره اطلاعات در تهران و بابل كردند و به او می گفتند: "شنیدیم آدم کله شقّی هستی‌! بازجویان اداره اطلاعات بابل به شدت از تو شاكی بودند كه تو در بازجوئی ها مثل قطره چكان پاسخ می دادی!! چون تو در آنجا آدم نشده ای تو را به اینجا فرستادن تا ما آدمت كنیم!"
بازجویان در ادامه به او گفتند: "اینجا اوین نیست كه هر غلطی كه خواستی بكنی! اگر بخواهی بیانیه بدهی یا اعتصاب غذا بكنی بلائی به سرت می آوریم كه اسمت را فراموش كنی!"
خانواده ضیاء و خودش بارها به مقامات قضائی نامه نوشتند اما در مورد تاثیر حمایت ها باید بگویم اگر یك دهم حمایت هائی كه از برخی از چهره ها و دیگر عزیزان دربند كه به مراتب كمتر از سید حكم خوردند، از ضیاء می شد اینطور در حق او به عنوان یك دانشجوی شهرستانی ظلم نمی شد. بسیاری فراموش كرده اند كه او از زندانیان جنبش دانشجوئی و از فعالان دفتر تحكیم بوده است.

گزارش هایی ارسال شده از نگهداری ضیا نبوی در سلول انفرادی حکایت دارد. آیا وی تا کنون توانسته است با اعضا خانواده یا وکیل خود تماس بگیرد؟ از آخرین وضعیت ضیا چه اطلاعی دارید؟

سید ضیاء در مكالمه تلفنی با بنده گفت: "پس از ضرب وشتم و توهین هائی كه به من كردند مرا به  بند انفرادی منتقل كردند. وی شرایط بند انفرادی را اینگونه توصیف كرد: "از شدت گرما داشتم بیهوش می شدم فقط یك وعده شام و یك چیز به جای صبحانه در طول ۴۸ ساعت به من دادند و بعد من را به بند امنیتی زندان منتقل كردند".
سید ضیاء نبوی با انتقاد شدید از وضعیت بهداشتی بند گفته است: "از سه سرویس  بهداشتی موجود دربند، تنها یكی سالم است و فقط یك حمام دارد و سال ها بود كه تهویه نداشت، برای همین به شدت درون بند بوی تعفن می دهد! اینجا هوا دربند به شدت گرم است چون هیچ سیستم خنك كننده وجود ندارد. آب اهواز را مردم خودشان تصفیه می كنند و در زندان چون دستگاه تصفیه وجود ندارد تنها آب را می گذراند ساكن باشد تا لجن آن ته نشین شود."
ضیاء در ادامه گفته است كه اكثر زندانیان، متهمان به جدائی طلبی هستند و تنها  یك فعال دانشجوئی در میان آنها است. وی در زندان متوجه شده است كه از آن سلول انفرادی برای تنبیه اشراری كه نظم زندان را بر هم می زنند، استفاده می كنند. از اغلب زندانی ها نیز خبری در بیرون نیست و مقامات هر طور كه بخواهند با آنها رفتار می كنند.

وضعیت روحی اعضا خانواده ضیا چگونه است؟ آیا تاکنون از جانب خانواده شکواییه ای به مقامات قضائی تنظیم شده است؟

خانواده سید ضیاء علیرغم  پیگیری های مستمر به نتیجه نرسیدند. حتی دادستان تهران قول مساعدت برای عدم انتقال وی به زندان اهواز را داده بود، ولی در عمل عكس آن شد. حتی خانواده وی چندی قبل در نامه ای به دادستان عنوان كردند تا فرزندشان را به اهواز منتقل نكند. پدر ضیاء یك كشاورز است و توان طی كردن مسیر شمال تا تهران را ندارد چه برسد به مسیر شمال تا  اهواز. هر چند خانواده وی، هم اكنون برای دوری از هر گونه حاشیه، در روستائی در سمنان ساكن می باشند. در مورد وضع روحی خانواده ضیاء در سوال قبل از وضع روحی و جسمی مادرش برایتان نقل كردم كه مادر ضیاء متاسفانه  به شدت بیمار است و با شنیدن خبر تبعید فرزندش از پیش بدتر شده است. باید عنوان كنم كه بنده از سید ضیاء خواستم نامه ای در مورد وضعیت زندان خود به بیرون بدهد. ولی متاسفانه ایشان در جواب  گفت: "اینجا وضع با زندان اوین فرق می كند". نمی تواند نامه ای به بیرون بدهد و ترسش از این بود اگر روزی به انفرادی برده شد و تلفن ها را قطع كردند دیگر حتی اگر ٣٠ روز هم در اعتصاب غذا باشد از وی خبری به بیرون نخواهد آمد.
ضیا دیروز تماس گرفت و اطلاع داد که پس از انعكاس خبر ضرب و شتمش دوباره بازجوئی شده است و رئیس زندان برگه ای در جلوی او گذاشته و گفته است: " بنویس همه چیز خوب و مرتب است و اخبار بیرون همگی كذب است."
از دیگر موارد نگرانیش این بود كه تنها ١٥ دقیقه در هفته آن هم به صورت كابینی می تواند با خانواده اش ملاقات كند. خانواده ای كه باید ١۶ ساعت از شمال كشور برای رسیدن به اهواز در راه باشد.
سید ضیاء گفت: "امروز حرف رضا علیجانی كه در جلسه شورای دفاع از حق تحصیل بود را درك می كنم" كه می گفت: "ظلم گاهی اوقات چنان بی منطق و زیاد است كه به انسان یك نوع احساس استیصال و ناامیدی بدی دست می دهد."
سید ضیا را هیچ وقت اینگونه خسته و بغض آلود ندیدم. وی در تمام این ۴٧۴ روزی كه در زندان بود همواره سرشار از روحیه بود و وقتی با من تماس می گرفت هیچ اثری از ناامیدی در صدای او یافت نمی شد. ولی این بار برخلاف تمام همیشه با صدائی شكسته و عاری از امید گفت: "اتهام من محاربه با خداست، آن هم از طریق دفاع از حق تحصیل!"

بعد از تبعید ضیا بسیاری از هم بندی های وی در اوین و نیز فعالین دانشجویی هشت دانشگاه شمال کشور با صدور بیانیه ها و نوشته هایی حمایت خود را از ضیا بیان کرده اند و از مسئولین خواسته اند که فشارها بر او را خاتمه دهند. به نظر شما این حمایت ها می تواند در بهبود شرایط وی موثر واقع شود؟

مسلما حمایت از یك فعال دانشجوئی كه این همه ظلم و جفا در حقش شده بی تاثیر نخواهد بود ولی متاسفانه باید عرض كنم كه اگر یك دهم حمایت هائی كه از برخی چهره های سیاسی و دیگر عزیزان دربندی كه احكام آنها به مراتب كمتر از سید ضیاء بود، نسبت به ضیاء هم اعمال می شد اینگونه در حق او بعنوان یك دانشجوی شهرستانی ظلم می شد. حالیا كه بسیاری از فعالین سیاسی و دوستان دیروز ضیاء كه اكنون در خارج از كشور به سر می برند و با نهادهای بین المللی حقوق بشر مرتبط هستند و در كنفراس های مختلف شركت می كنند و حتی كوچكترین اسمی از «سید ضیاء نبوی» نمی برند، گوئی هرگز ضیائی نبوده است.
در پایان از دوستان و عزیزان سایت دانشجونیوز كه همواره پیگیر خبرهای دانشجویان شمال كشور به ویژه ضیاء بوده اند كمال تشكر و سپاسگزاری را دارم. به امید آزادی همه ستارگان دربند.


تداوم اعتصاب در بازار طلا و افزایش قیمت ارز
جـــرس: 
در ادامه اعتصابات صنف طلا و جواهر فروشان کشور به سیاست مالیاتی جدید دولت (اجرای مرحله جدید قانون مالیات بر ارزش افروده)، طلافروشان شهر اراک نیز، از صبح روز دوشنبه پنجم مهرماه به نشانه اعتراض اقدام به تعطیلی طلافروشی‌های آن شهر کرده‌اند که این تعطیلی تا به امروز ادامه داشته و آخرین گزارش ها از تداوم اعتصاب در بازار طلا و بحران در بازار ارز خبر می دهند.
گزارش های متعددی نیز از تداوم بحران در بازار ارز و تداوم نرخ صعودی آن در روز پنجشنبه (علیرغم وعده معاون اول رئیس دولت جهت تزریق ارز و کنترل بازار) کماکان منتشر شده است.
معاون مالیات برارزش افزوده سازمان مالیاتی كشور به طلافروشان هشدار داد اگر تا پایان مهرماه برای نام‌نویسی در سامانه مالیات بر ارزش افزوده اقدام نكنند، مشمول پرداخت جریمه و متهم به جرائم قانونی خواهند شد و رییس اتحادیه كشوری طلا و جواهر نیز تاکید کرده است كه جلسه مشترك مسوولان صنف طلا و جواهر با كمیسیون اقتصادی مجلس با نگاه مثبت مجلس به طلافروشان پایان یافته و طلافروشان مغازه‌های خود را بازگشایی كنند.
با توجه به عدم انجام دولت به توافق و تعهد قبلی خود با بازاریان، این موارد تا کنون مورد توجه و پذیرش اصناف قرار نگرفته است.
به گزارش ایسنا، جمشید زند نماینده استان مرکزی در شورای اصناف کشور، اظهار داشته است:‌ تعطیلی واحدهای صنفی راهکار اصولی و منطقی نیست.
وی با بیان اینکه قانون مالیات بر ارزش افروده از سوی مجلس تصویب شده است، تصریح کرد: به هر حال این قانون باید اجرا شود و ما هم برای اجرای این قانون اهتمام داریم.
زند افزود: در ایران کمترین مالیات بر ارزش افزوده اخذ می‌شود و در کشور همسایه ترکیه مالیات بر ارزش افزوده ۸ درصد است.
نماینده استان مرکزی در شورای اصناف کشور گفت: شاید مشکلاتی که دوستان ما در این صنف مطرح می‌کنند درست باشد اما، تعطیلی بازار راهکار اصولی و منطقی نیست و باید طلافروشان از اتحادیه‌ها و اصناف تبعیت کنند تا مشکلات برطرف شود.
گفتنی است علیرغم هشدار و اعلام نظر مسئولان فوق، هنوز از بازگشایی طلافروشی های شیراز، مشهد، تهران، قزوین و شهرهای اعتصابی، خبری منتشر نشده است.

تداوم بحران ارز؛ علیرغم وعده ها
بعد از اعلام موضع سخنگوی اقتصادی دولت (وزیر اقتصاد) مبنی بر "عدم دخالت دولت در بازار ارز" و با وجود گزارش هایی که از نقش دولت در آشفتگی بازار ارز (وجود تحریم ها و راهی برای تامین کسر بودجه) منتشر شده بود، معاون اول احمدی‌نژاد عصر روز چهارشنبه از عرضه بدون محدودیت طلا و ارز از بامداد پنجشنبه توسط بانک مرکزی خبر داد و هدف این دخالت دولت را "مدیریت قیمت ارز و طلا در بازار داخلی" عنوان کرد.
محمدرضا رحیمی در حاشیه جلسه هیأت دولت با اشاره به تداوم افزایش قیمت طلا و ارز گفت: از پنج‌شنبه خریداران می‌توانند به هر میزان که می‌خواهند طلا و ارز از بانک مرکزی خریداری کنند.
این در حالی است که با وجود کاهش ارزش برابری دلار در بازارهای جهانی، قیمت دلار آمریکا در بازار داخلی همچنان روند صعودی داشته و هر لحظه رکوردهای جدیدی به ثبت می‌رساند.
دیروز رسانه‌ها از دستور دولت برای حراج روزانه سکه خبر داده بودند؛ که این مسئله امروز نه تنها عملی نشده، بلکه خبری نیز از کاهش قیمت سکه و طلا نبود.
به گزارش ایلنا، بازار ایران که این روزها به دلیل شرایط نامساعد اقتصادی کشور و رکود حاکم بر بخش صنعت روزگار نه چندان خوشایندی را سپری می‌کند با افزایش غیرمنتظره نرخ دلار و ارز بار دیگر بیماری خود را به مسوولان اقتصادی کشور گوشزد کرد. بالارفتن ناگهانی نرخ ارز که از روز یکشنبه هفته جاری بازار نقل و انتقالات بانکی کشور را دچار آشفتگی کرده بود، همچنان ادامه دارد و به نظر می‌رسد که تا مرز انفجار نیز پیش خواهد رفت.
براساس این گزارش تا ظهر روز پنجشنبه (هشتم مهرماه)، هر دلار امریکا با ۱۰۰ تومان افزایش،۱۲۴۰ تومان فروخته شد.
دیروز صرافی‌ها هر دلار آمریکا را بین ۱۱۱۰ تا ۱۱۱۵ تومان خریداری و بین ۱۱۳۰ تا ۱۱۴۰ تومان می‌فروختند، این در حالی است که در امروز هر دلار آمریکا ۱۱۴۰ تومان خریداری و ۱۲۴۰ تومان به فروش می‌رود.
هر پوند انگلیس نیز با۲۳۰ تومان افزایش به مبلغ ۲۰۰۰تومان فروخته شد.
روز سه شنبه هر پوند انگلیس رقمی بین ۱۷۱۵ تا ۱۷۳۰ تومان خریداری و بین ۱۷۳۵ تا ۱۷۷۰ تومان نیز در تابلوی صرافی فروخته شده بود، اما امروز هر پوند ۱۸۰۰تومان خریداری و ۲۰۰۰ تومان به فروش رفت.
هر یورو نیز ۱۴۰ تومان افزایش قیمت داشت؛ چرا که این ارز در روز گذشته بین ۱۴۴۵ تا ۱۴۵۰ تومان خریداری و ۱۴۷۰ تا ۱۴۸۰ تومان نیز فروخته شده بود، اما روز چهارشنبه قیمت یورور در صرافی‌های فردوسی ۱۵۲۰ برای خرید و ۱۶۲۰ برای فروش اعلام شده است.
به گزارش ایلنا، ارزهای دیگر نیز از این افزایش قیمت مصون نمانده است به صورتی که هر دلار استرالیا ۱۰۲۰ تومان خریداری و ۱۱۰۰ تومان به فروش رفت. یکصدین ژاپن نیز با افزایش قیمت غیرمنتظره ۱۱۱۷ تومان خریداری و ۱۱۳۰ تومان به فروش رفته است.
در همین حال رسانه‌ها گزارش دادند که با افزایش شدید نرخ ارزهای معتبر در برابر ریال، خرید و فروش ارز به شدت کم شده و صرافان حوالی میدان فردوسی تهران از خرید و فروش ارزی خودداری می کنند.
منابع خبری و کارشناسان، علت تغییرات شدید قیمتی در بازار ارز و طلا را، "خالی بودن موجودی ارز در بانک های داخلی"، "عدم صدور حواله ارزی توسط بانک های کشورهای همسایه (چون ترکیه و امارات)" و "متوقف شدن فعالیت بانکهای ایرانی در برخی کشورهای مبدا ارز، تحت تاثیر تحریم های جهانی" اعلام کرده اند.

حمید رضا ظریفی نیا

 


جرس: 
ژينوس سبحانی منشی کانون مدافعان حقوق بشر و شهروند بهايی که در تاريخ ۱۳ دی ۱۳۸۸، پس از حوادث عاشورا بازداشت شده بود، از سوی دادگاه انقلاب اسلامی در حکم اوليه به دو سال حبس تعزيری محکوم شد.
 به گزارش جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی، سبحانی با قرار وثيقه از زندان رجايی شهر کرج آزاد شده بود. وی همچنين از دانشجویان محروم از تحصيل بهايی است، که اولين بار در ۲۵ دی ماه ۱۳۸۷ بازداشت شده بود.
 همسر ژينوس سبحانی، آرتين غضنفری نيز يکی ديگر از ۱۰ شهروند بهايی بازداشت شده به اتهام شرکت در حوادث روز عاشورا ست.

 

یکی از عاملان ترور استاد دانشگاه تهران خودکشی کرد

خبرگزاری هرانا - یکی از عاملان ترور دکتر سرابی از پزشکان جراح تهران، دیروز در گیلان غرب با شلیک چند گلوله خودکشی کرد.
روابط عمومی فرمانداری گیلانغرب اعلام كرد نیروی انتظامی در دهستان حیدریه این شهرستان به یک دستگاه خودرو پیکان که به ایست توجه نکرده بود، مشکوک شد و به تعقیب وی می‌پردازد. راننده در حوالی روستای سوخورشهبازشیری خودرو را رها و به ارتفاعات فرار می‌کند؛ اما زمانی که خود را در محاصره نیروی انتظامی می‌بیند با شلیک چند گلوله به زندگی خود پایان می‌دهد.
با بررسی هویتی وی مشخص شد که این فرد بهمن کریمی 58 ساله فرزند مراد اهل شهرستان اسلام‌آباد غرب بوده که با همدستی فرزندش (سجاد کریمی) و دامادش چند روز پیش دکتر سرابی از پزشکان جراح را در تهران به قتل رسانده بودند.
سجاد کریمی فرزند نامبرده نیز هم اکنون تحت تعقیب است.
حوالی ساعت 19 و 30 دقیقه چهارشنبه 31 شهریور مرحوم دكتر سرابی متخصص قلب و استاد دانشگاه در مقابل مطب خود در میدان 53 نارمك مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به بیمارستان‌امام حسین(ع) منتقل اما ساعت 14 روز جمعه و در پی بی‌نتیجه ماندن تلاش پزشكان تسلیم مرگ شد.
به ‌این ترتیب تحقیق در مورد ‌این حادثه با موضوع قتل در دستور كار بازپرس جنایی پایتخت قرار گرفت.
دكتر سرابی دومین پزشكی است كه درچند روز گذشته به ضرب گلوله از پای در آمده و پیش از وی نیز دكتر سودبخش استاد دانشگاه علوم پزشكی تهران با همین شیوه در مقابل مطب خود در بلوار كشاورز به قتل رسیده بود.
در حال حاضر بازپرس شعبه هفتم دادسرای ناحیه 27 تهران تحقیق در مورد هر دو جنایت را در دستور كار دارد.

 

پلیس می گوید روش های فیزیکی اعتراف گیری متوقف می شود

خبرگزاری هرانا - اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران، مدعی شده است که به پلیس آگاهی این کشور دستور داده است از این پس برای اعتراف گیری از "روش های فیزیکی" استفاده نکند.
آقای احمدی مقدم، روز چهارشنبه هفتم مهر (۲۹ سپتامبر) در نشست مطبوعاتی که به مناسبت هفته پلیس در ایران برگزار شد، گفت: "در پلیس آگاهی سخت گیری کرده ایم که از روش های فنی برای اعتراف متهمان استفاده کنند و روش های فیزیکی کاملا حل شود."
به نظر می رسد اشاره فرمانده پلیس ایران روش های سختگیرانه و برخورد های فیزیکی است که پلیس آگاهی این کشور، سالهاست به طور سنتی برای اعتراف گیری از متهمان استفاده می کند.
به گزارش بی بی سی، کشف جرم و پیشگیری از وقوع جرم، از ماموریت های اصلی اداشده اداره پلیس آگاهی در ایران است و روش های بازجویی و اعتراف گیری در این بخش از پلیس، برای سالها مورد مناقشه طرفداران حقوق بشر و کارشناسان امور امنیتی بوده است.
فرمانده پلیس ایران، همچنین خبر داد که تا پایان سال جاری تعداد بازداشتگاه های نیروی انتظامی به حداقل خواهد رسید.
او با اشاره به پرونده بازداشتگاه کهریزک گفت: "آن حوادث تلخ باعث شد که استاندارد سازی بازداشتگاه ها را به طور جدی دنبال کنیم."
در تیر ماه ۱۳۸۸ و در جریان اعتراضات خیابانی به نتایج انتخابات دور دهم ریاست جمهوری، موضوع انتقال تعدادی از دستگیر شدگان به بازداشتگاه کهریزک و بدرفتاری و ضرب و جرح منجر به قتل دست کم سه نفر از آنها، به واقعه‌ای جنجالی تبدیل شد که به محاکمه چند نفر از ماموران و درجه داران نیروی انتظامی و تعلیق چند قاضی مرتبط با پرونده این بازداشتگاه انجامید.
دکتر سودبخش، سه شنبه گذشته (۳۰ شهریور) در برابر مطب شخصی خود مورد هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.
در تاریخ ۹ تیر ۱۳۸۹ روابط عمومی سازمان قضایی نیروهای مسلح ایران با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد که دو نفر را مسئول قتل کشته شدگان کهریزک شناخته و آنها را علاوه بر "قصاص نفس"، به تحمل حبس، انفصال موقت از خدمت، پرداخت جزای نقدی، تحمل شلاق تعزیری و پرداخت دیه هم محکوم کرده است.
پس از آن و در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۸۹ حکم تعلیق سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، حسن دهنوی (مشهور به قاضی حداد)، معاون امنیت وقت دادستان تهران، و علی اکبر حیدری فر، دادیاری که دستور انتقال معترضان به بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد، به دلیل تخلفاتشان در پرونده مربوط به بازداشتگاه کهریزک صادر شد.
پس از تعطیلی بازداشتگاه کهریزک، پلیس ایران بارها از تلاش خود برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی خبر داده است اما خواسته اصلی بازماندگان این واقعه و همچنین بسیاری از شخصیت های سیاسی معترض و حتی تعدادی از چهره های سیاسی منتسب به جناح محافظه کار، برخورد با مقام های قضایی مرتبط با پرونده و به ویژه سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، بوده است.
قتل دو پزشک ایرانی در هفته گذشته و با فاصله کمتر از ۲۴ ساعت از یکدیگر، موضوع دیگری بود که فرمانده پلیس ایران در نشست مطبوعاتی امروز خود با خبرنگاران به آن اشاره کرد و احتمال هرگونه ارتباط میان قتل دکتر عبدالرضا سودبخش، متخصص بیماریهای عفونی با پرونده وقایع کهریزک را "منتفی" دانست.
دکتر سودبخش، سه شنبه گذشته (۳۰ شهریور) در برابر مطب شخصی خود مورد هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده بود.
پلیس آگاهی تهران هنوز درباره هویت عامل یا عاملان این سوء قصد اطلاعاتی منتشر نکرده اما احتمال وجود ارتباط میان این واقعه و قتل دکتر غلامرضا سرابی را رد کرده است.
دکتر سرابی، متخصص قلب و عروق، نیز روز چهارشنبه گذشته (۳۱ شهریور) مقابل مطب شخصی خود در منطقه نارمک تهران مورد سوء قصد قرار گرفت و سپس به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان امام حسین تهران جان سپرد.

 

ادامه بازداشت ایوب نعمتی، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه تهران

ایوب نعمتی، دانشجوی محروم از تحصیل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و عضو شورای صنفی دانشگاه تهران، که از روز چهارشنبه ۲۴ شهریور، در پی احضار به دادسرای نظامی جهت بررسی پرونده حمله وحشیانه به کوی دانشگاه تهران بازداشت شده بود، همچنان در بازداشت به سر میبرد.
به گزارش دانشجونیوز، این دانشجوی محروم از تحصیل از زمان بازداشت تا کنون تنها یک بار تماس تلفنی با خانواده خود داشته است و یکبار هم برادرش موفق شده است تا با وی ملاقات کند. ایوب نعمتی در حال حاضر در زندان اوین است و نزدیکان او خبر از تحت فشار بودن این دانشجو جهت اعترافات ساختگی می دهند.
در تابستان امسال و بعد از بازگشایی دانشگاه ها، فشار ها بر روی دانشجویان دانشگاه تهران افزایش چشمگیری داشته است به گونه ای که تا کنون دست کم ۳۰ نفر از دانشجویان این دانشگاه به صورت شفاهی به دادسرای نظامی احضار شده اند. این شیوه از احضار دانشجویان به دادسرای نظامی (که اساسا این دادسرا ربطی به دانشجویان هم ندارد) گاها با تماس های مکرر با خانواده دانشجویان همراه است که موجب نگرانی خانواده ها و بر هم زدن آرامش آنها شده است.
برای مثال در تماس اخیر نیروهای امنیتی با یکی از دانشجویان دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، وی را مورد تهدید قرار داده و اعلام کرده اند که در تاریخ ۱۳ مهر دادگاهی برای این دانشجو برگزار خواهد شد که اگر در این دادگاه حاضر نشود به صورت غیابی برایش حکم صادر خواهند کرد.
لازم به ذکر است که شرایط در اکثر دانشگاه های فعال کشور کم و بیش امنیتی گزارش شده است بطوریکه نیروهای امنیتی و حراست دانشگاه ها با حربه های مختلف از جمله "بدحجابی" فشارها را بر روی دانشجویان افزایش داده اند.
در حال حاضر بیش از ۷۰ دانشجو در زندان های ایران در بند می باشند.

 

مرگ مشکوک یک سرباز وظیفه در بازداشتگاه اطلاعات سپاه و بی خبری از همراهان وی


خبرگزاری هرانا – در اواخر ماه رمضان نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران یک سرباز وظیفه که در تهران مشغول خدمت سربازی بوده است را به همراه چهار دختر در شهر ارومیه بازداشت و پس از گذشت 5 روز جسد وی را به خانواده وی تحویل دادند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در دو روز پایانی ماه رمضان پنج تن از هموطنان اهل سلماس توسط نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه به دلیل نامعلوم بازداشت نموده و پس از گذشته پنج روز جسد یکی از بازداشت شدگان به نام ناصر عیسی زاده را از طریق اداره آگاهی به خانواده وی تحویل دادند.
ماموران آگاهی علت مرگ این زندانی را خودکشی در بازداشت گاه این اداره اعلام کرده اند، این در حالی است که شاهدان عینی از بازداشت وی به همراه چهار دختر توسط اطلاعات سپاه گواهی می دهند.
گفتنی است اطلاعات سپاه پاسداران از برگزاری مراسم دفن برای این جوان ممانعت به عمل آورده و با دفن وی تنها با حضور خانواده صورت گرفته است.
علت بازداشت وی از سوی برخی از نزدیکان وی اقدام علیه امنیت ملی، اقدام به خروج غیرقانونی از مرز و فرار از خدمت سربازی اعلام کردند.
پدر این سرباز وظیفه که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در تهران خدمت می کرد در گفتگو با گزارشگر هرانا اعلام کرد که جسد فرزندش دارای آثار شکنجه و سوختگی بوده است و خودکشی وی را تکذیب کرد.
وی تصریح کرد که از جسد فرزندش از ناحیه کمر و پا دچار شکستگی استخوان بوده و آثار سوختگی شدید در گردن وی کاملا مشهود بوده است.
دو تن از دختران همراه وی پس از بازجویی به زندان مرکزی ارومیه منتقل شده و از سرنوشت دو تن دیگر با گذشت هفته ها اطلاعی در دست نیست.

 

احضار و تهدید دختر زهرا بهرامی

خبرگزاری هرانا
خانم بنفشه نایب پور دختر زهرا بهرامی از دستگیر شدگان روز عاشورا به دلیل دفاع و پیگیری وضعیت مادرش به اداره اطلاعات کرج احضارشد.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، در پی این احضار نامبرده به مدت 3 ساعت مورد بازجویی یکی از بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت.
بازجویان وزارت اطلاعات به دلیل رسانه ای شدن پرونده خانم بهرامی با اعمال فشار و تهدید وی قصد دارند که از ادامه اطلاع رسانی در خصوص وی ممانعت به عمل بیاورند.
لازم به یادآوری است که خانم بهرامی از دستگیر شدگان اعتراضات گسترده روز عاشورا است. بازجویان وزارت اطلاعات ابتدا او را متهم به شرکت در تظاهرات روز عاشورا ، ارسال گزارش خبری اعتراضات به رسانه های خارج کشور و عضویت در انجمن پادشاهی و اتهامات دیگر نمودند. ولی بعد از اعتراض وزارت امورخارجه و توجه رسانه های جمعی هلند نسبت به این موضوع اتهامات دیگری به آن افزوده شد که از جمله آنها داشتن مواد مخدر و اخیرا داشتن پاسپورت جعلی اسپانیایی می باشد.

دو مرد در زندان مرکزی ارومیه اعدام شدند

خبرگزاری هرانا – دو زندانی مرد محبوس در زندان مرکزی ارومیه که به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر بازداشت شده بودند در طی سه روز گذشته در این زندان اعدام شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، آقای یحی زارع، اهل ارومیه به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر بامداد روز سه شنبه در زندان مرکزی ارومیه اعدام شد.
 هم چنین یک زندانی دیگر به نام صابر امیر حسینی ، اهل سنندج به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر بامداد امروز در این زندان اعدام شد.
اعدام این زندانیان از سوی مطبوعات داخلی پوشش داده نشده است، مقامات قضایی سالانه صدها زندانی را بدون اعلام رسمی در رسانه ها و به صورت مخفیانه اعدام می کند.

 

مرگ یک مادر در حمله وحشیانه ماموران نیروی انتظامی در مازندران

خبرگزاری هرانا - ماموران پلیس در حمله به خانه های ساخته شده در یک زمین واقع در فریدون کنار، مادر دو معلول را به قتل رساندند و دختر ۱۹ ساله ای را از یک چشم کور کردند.
به گزارش خبرنگارتحول سبز، در پی شکایت زنی که به تازگی ازخارج آمده و مدعی ملک خود که زمینی به وسعت هشتصد مترمربع و محل زندگی ۳ خانوار است شده، با حکم قضایی دستور تخلیه وتخریب منازلی که در این قطعه زمین ساخته شده بود داده شد. این زن به همراه خواهر خود صاحب هفت خانه است که در طی اقامت ۳۰ ساله خود در آمریکا ۷ تا ۸ خانوار با پرداخت سالیانه عوارض و مالیات در آنها زندگی می کرده اند.
بعد از سالهای جنگ زمین هایی با نام طرح امام با سند مالکیت در اختیار احاد مردم قرار گرفت که این املاک خارج از این طرح هم بوده است.
اما روز چهارشنبه هفته گذشته، ماموران نیروی انتظامی با حکم تخلیه و تخریب با ساکنین منازل درگیر شده و این درگیری با مداخله مردم به اوج رسید. در این میان، زنی حدودأ ۶۰ ساله مادر ۲ معلول جسمی ذهنی دختر و پسر ساکن یکی از این منازل با ضربه باتوم ماموران در دم جان داد.
با افزایش درگیری، ماموران برای پراکنده کردن جمعیت از گاز اشک آور اسلحه های گلوله مشقی و باتوم استفاده کردند که این موضوع باعث سبب مجروح شدن دو طرف درگیری شد. بنا بر اعلام شاهدان عینی، اصابت گلوله مشقی با چشم دختری ۱۹ ساله باعث نابینایی و تخلیه کره یک چشم این دختر شده است.
یکشنبه این هفته و پس از پایان گیری ها، ماموران اداره ثبت اسناد واملاک، برگه ای با مهر قوه قضاییه به درب منازل یادشده واقاع در مازندران، فریدونکنار، خیابان امامف بلوار بسیج، پاسداران اول، آوردند که در آن خواستار درج کامل مشخصات ملک مسکونی وتحویل به اداره ظرف مدت ۷۲ ساعت می شد.

 

" خانه سینما" از سرنوشت "انجمن صنفی روزنامه نگاران" عبرت بگیرد

خبرگزاری هرانا - سیدمحمد حسینی گفت: کسی نمی‌تواند ادعا کند در این دوره نسبت به قبل یک انقباض یا انسدادی در حوزه فرهنگ ایجاد شده است.
به گزارش مهر، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صبح امروز پنجشنبه 8 مهر در حاشیه نشست خبری نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال که در محل این وزارتخانه برگزار می‌شد در پاسخ به سوالی درباره لغو پروانه ساخت فیلم "جدایی نادر از سیمین" به کارگردانی اصغر فرهادی و واکنش معاون سینمایی ارشاد به اظهارات این کارگردان در جشن خانه سینما گفت: ما هیچگونه مقابله‌ای با اهالی سینما نداریم و از ابتدا هم بنا بر تعامل و همکاری بوده است. وی افزود: الان کسی نمی‌تواند ادعا کند در این دوره نسبت به قبل یک انقباض یا انسدادی در حوزه فرهنگ ایجاد شده است. سال گذشته دیدید که از فیلمهایی که قبلاً توقیف شده بودند رفع توقیف شد.
سیدمحمد حسینی در عین حال اهالی فرهنگ و هنر و به ویژه سینما را از ورود به مباحث سیاسی برحذر داشت و با بیان اینکه "دیده می‌شود بعضی‌ها به نام گروههای صنفی فعالیتهای حزبی می‌کنند" گفت: اینکه بعد از گذشت یکسال و خُرده‌ای از داستان انتخابات یکی بیاید و با دستبند سبز برود بالای سن درست نیست.
وی ادامه داد: سال گذشته که این اتفاقات در مورد بعضی از هنرمندان افتاد گفتیم اینها به هر حال روح لطیفی دارند و شاید به طور عمیق وارد مباحث سیاسی نشده‌اند اما الان دیگر اگر کسی بخواهد جنبش مُرده سبز را زنده کند معنی ندارد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه افزود: البته خود آقای فرهادی هم متوجه شده که حرفهایش در جشن خانه سینما نامناسب بوده است. اینکه کسی آرزو کند که فردی ضد انقلاب مثل محسن مخملباف و خانواده‌اش برگردد به ایران و انتظار هم داشته باشد که ما برایش فرش قرمز پهن کنیم نشان می‌دهد که مسئله دیگر صنفی و سینمایی نیست.
حسینی گفت: اینکه عده‌ای هم بیایند در آن فضا برای این حرفها سوت و کف بزنند از نظر ما محکوم است و قابل قبول نیست و به جد انتظار داریم که این روند را اصلاح کنند.
وی با بیان اینکه "ما کاری به سابقه افراد نداریم" ادامه داد: بعضی از کسانی که سر سفره این نظام نشسته‌اند حالا ادعا می‌کنند که "ما الان در یک محاصره اقتصادی هستیم". ما فعلاً سکوت کرده‌ایم اما اگر لازم باشد تمام موارد و مستندات را در این زمینه بیان می‌کنیم.
وزیر ارشاد گفت: ما با هیچ شخصی از جمله آقای فرهادی و یا دیگرانی که تحت تاثیر هیجانات حرفهایی زده‌اند بحثی نداریم حرف ما با حلقه گردانان این محافل است. قضیه ایشان (فرهادی) مسئله ما نیست مسئله ما کسانی است که به صورت سازماندهی شده دارند ارزشهای اسلامی را زیر پا می‌گذارند.
حسینی ادامه داد: در شرایطی که ما رویاروی آمریکا ایستاده‌ایم اگر کسی در داخل بخواهد سنگ‌ آنها را به سینه بزند این پذیرفتنی نیست. می‌بینیم نشریه‌ای که قبلاً لغو مجوز شده بود و الان دوباره انتشار پیدا کرده دوباره دارد همان کارهای قبلی‌ را تکرار می‌کند و بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های سران فتنه را منتشر می‌کند. خُب این چه معنی دارد؟! یا خواننده‌ای که در خارج از کشور هر چیزی علیه نظام خواسته گفته است الان آمده می‌خواهد از تلویزیون مجوز بگیرد که برنامه‌اش پخش شود!
وی با تاکید بر برخورد قاطع با آنچه "جریان سازماندهی شده در حوزه فرهنگ و هنر" نامید گفت: چند سال قبل انجمنی بود به نام انجمن صنفی روزنامه‌نگاران که به جای کار صنفی کار سیاسی می‌کرد و دیدیدم که چه بر سرش آمد. کسانی که در دوره اصلاحات سر کار بودند و به اصطلاح گفتمان ایجاد می‌کردند به جای کار به گفتاردرمانی مردم مشغول بودند حالا رفته‌اند در حوزه فرهنگ و می‌خواهند تحت عنوان فعالیتهای صنفی موضعگیری کنند

 

تعطيلي بازار طلافروشان اراک


خبرگزاری هرانا - طلافروشان اراکي در اعتراض به اجراي مرحله جديد قانون ماليات بر ارزش افروده از صبح روز دوشنبه پنجم مهرماه به نشانه اعتراض اقدام به تعطيلي طلافروشي‌هاي اين شهر کرده‌اند که اين تعطيلي تا به امروز ادامه داشته است.
در همين ارتباط جمشيد زند نماينده استان مرکزي در شوراي اصناف کشور، در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار کرد:‌ تعطيلي واحدهاي صنفي راهکار اصولي و منطقي نيست.
وي با بيان اينکه قانون ماليات بر ارزش افروده از سوي مجلس تصويب شده است، تصريح کرد: به هر حال اين قانون بايد اجرا شود و ما هم براي اجراي اين قانون اهتمام داريم.
زند تصريح کرد: البته شايد اين طرح نواقصي جزئي در زيرساخت‌ها داشته باشد که اميدواريم با تعامل شوراي اصناف و سازمان امور مالياتي اين مشکلات به حداقل برسند.
وي افزود: در ايران کمترين ماليات بر ارزش افزوده اخذ مي‌شود و در کشور همسايه ترکيه ماليات بر ارزش افزوده 8 درصد است.
نماينده استان مرکزي در شوراي اصناف کشور در خصوص تعطيلي بازار طلافروشان اراک به خبرنگار ايسنا گفت: شايد مشکلاتي که دوستان ما در اين صنف مطرح مي‌کنند درست باشد اما، تعطيلي بازار راهکار اصولي و منطقي نيست و بايد طلافروشان از اتحاديه‌ها و اصناف تبعيت کنند تا مشکلات برطرف شود.

 

 

معاونت سینمایی وزرات ارشاد اسلامی برگزارکنندگان جشن خانه سینما را تهدید کرد

خبرگزاری هرانا - روابط عمومی خانه سینما، نهاد مستقل صنفی سینماگران ایران، طی اعلامیه ای در پاسخ به بیانیه معاونت سینمایی درباره جشن چهاردهمین دوره خانه سینما گفته است: «بیانیه سراسر کذب معاونت سینمایی درباره جشن سینمای ایران مایه شگفتی است. با تاسف و تلخی باید گفت شرایط جاری جامعه به گونه ای است که غلبه رفتارها و گفتارهای هیجانی، فارغ از اغراض و نیات نهفته در پس پشت آن تبدیل به سکه رایج شده است. اشاره خانه سینما به بیانیه ای ست که جوادشمقدری، معاونت سینمایی وزرات ارشاد صادر کرده و نسبت به سخنرانی کوتاه اصغرفرهادی، ابراز انزجار کرده است. اصغر فرهادی سازنده فیلم «درباره الی» که به پاس بهترین کارگردانی در جشن خانه سینما آرزو کرد کاش شرایطی فراهم آید تا گلشیفته فراهانی بازیگر فیلم درباره الی و امیرنادری به ایران بازگردد و جعفر پناهی بتواند فیلمش را بسازد.
جوادشمقدری اطلاعیه خود را با « انالله و انا الیه راجعون» آغاز و از خانواده شهدا عذرخواهی کرده تا این سخنان را فاجعه ای ضداسلامی و خونبار توصیف کند. از این روست که روابط خانه سینما در بیانیه خود افزوده است: «گذشته از آن که رفتار و گفتار هیجانی و احساساتی از جانب فیلمساز یا مدیر فرهنگی باشد باید گفت که نیاز کشور، جامعه و فرهنگ به تدبیر و عقل و انصاف ضرورتی انکار ناپذیر است. آنچه در جشن سینمای ایران گذشت به استناد وقایع ثبت شده در حافظه دوربین ها و حضور دهها خبرنگار و صدها تن از اهالی فرهیخته سینمای ایران به هیچ وجه با اتهاماتی که در بیانیه معاونت سینمایی آمده همخوانی و مطابقت نداشته و ندارد.»
اما شمقدری معاونت سینمایی در بیانیه خود افزوده است: « اینکه در مراسمی بنام جشن خانه‌سینما با هلهله و شادی بی‌خبران و غافلان پایان نظام جمهوری اسلامی ایران را آرزو می‌کنند؛ چه باید کرد!» شمقدری آنگاه گروههای خاصی را که به گروه فشار معروفند مورد خطاب قرارداده و از آنان خواسته تا به سرکوب کسانی برخیزند «که شنیدند و سکوت کردند، کسانی که تشویق کردند و هلهله سر دادند، براستی می‌دانند کجا ایستاده‌اند؟»
خانه سینما نیز در بیانیه اش قانون را مبنا قرار داده می نویسد: «قطعا اگر بپذیریم فصل الخطاب تفاسیر از هر گفته و نوشته ای قوانین حقوقی کشور باشد آنگاه است که می توان با خیالی آرام و بی تشویش مهار امور را به مجرای عقلانیت سپرد.
خانه سینما بر مدار آن چه تاکنون عمل نموده است نیاز امروز جامعه سینمایی کشور را در عقلانیت و آرامش می داند. لذا با رد هر نوع رفتار مبتنی بر احساسات بالاخص از ناحیه مدیران فرهنگی ، ضرورت امروز سینمای ایران را کار مضاعف مدیران برای نجات سینمای گرفتار بحران می داند.»
دست اندرکاران سینما می گویند: جناحهای تندرو حاکمیت مخالف سینمای ایران در صدد تعطیل کردن کامل این صنعت هستند از این روست که طی دو هفته اخیر پروانه ساخت دو فیلم «جدایی نادر از سیمین» اثر اصغر فرهادی و «خیابانهای آرام» به کارگردانی کمال تبریزی را لغو کرده است.

 

ممانعت از برگزاري نشست سرپرستان روزنامه كار و كارگر در مازندران

خبرگزاری هرانا - از برگزاري نشست سرپرستان روزنامه كار و كارگر كه قرار بود در سالن اجتماعات صنايع چوب و كاغذ مازندران برگزار شود جلوگيري بعمل آمد.
به گزارش پارلمان‌نيوز»، بيستمين نشست سراسري سرپرستان روزنامه كار و كارگر قرار بود عصر پنجشنبه در سالن اجتماعات صنايع چوب و كاغذ مازندران برگزار شود كه دقايقي مانده به ساعت برگزاري اين مراسم به برگزار كنندگان اين نشست اطلاع داده شد كه سالن مورد نظر را نمي توانند در اختيار آنها قرار دهند ظاهر علت اين اقدام مخالفت شوراي تامين استان با برگزاري اين نشست بود. اين در حالي است كه مسئولان برگزاري بيستمين نشست سراسري سرپرستان روزنامه كار و كارگر توافقات نهايي را براي مكان اين نشست با صنايع چوب و كاغذ مازندران انجام داده بودند.
در نهايت اين مراسم در دانشگاه علمي-كاربردي خانه كارگر مازندران برگزار شد.

 

یک سال حبس تعزیری برای جواد امام

خبرگزاری هرانا - محمدجواد امام جانباز  جنگ تحمیلی و رییس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در شهر تهران همزمان با هفته دفاع  از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش  رسیده به جرس، قاضی مقیسه رییس شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران، محمد جواد امام را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است.  محمد جواد امام که سابقه ماه‌ها حضور در جبهه‌های جنگ و ا40 درصد جانبازی را در کارنامه دارد.
وی در جریان انتخابات ریاست جمهوری، ریاست ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در تهران بزرگ را بر عهده داشت. وی همچنین عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و معاون امور مجلس و پشتیبانی وزارت نیرو در دوره ریاست جمهوری خاتمی بود. محمد جواد امام سه شنبه 26 خرداد در منزلش بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شد
امام از جمله کسانی بود که روز ۱۷ مرداد – حدود دو ماه پس از بازداشت – به همراه گروه دیگری از اصلاح طلبان در جلسه علنی دادگاه چهارم که هیچ ارتباطی با محاکمه و موارد اتهامات ایشان نداشت آورده شد.
وی چند ماه پیش با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی موقتا آزاد گردید. پس از بازداشت بدلیل عارضه قلبی در بیمارستان بستری شد.

 

دولت آمریکا هشت مقام جمهوری اسلامی را بدلیل نقض مداوم و شدید حقوق بشر تحریم کرد

خبرگزاری هرانا - رییس جمهور ایالات متحده، طی دستوری که روز چهارشنبه هفتم مهر (٢۹ سپتامبر) صادر کرد، تحریم هایی را در مورد برخی مقامات جمهوری اسلامی - که آنها را در نقض حقوق بشر مسئول دانسته است- اتخاذ نمود.
به گزارش رویترز، باراک اوباما در این دستور هشت تن را به دلیل مسئولیت هایی که در جریان خشونت های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته داشته اند، در این لیست ناقضان حقوق بشر قرار داده است.
این افراد شامل محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران، صادق محصولی وزیر کشور وقت، غلامحسین محسنی اژه ای وزیر وقت اطلاعات، سعید مرتضوی دادستان وقت تهران، حیدرمصلحی وزیر اطلاعات کنونی، مصطفی نجار وزیر کنونی کشور، احمدرضا رادان معاونت فرماندهی کل نیروی انتظامی، حسین طائب فرمانده وقت بسیج و رییس کنونی سازمان اطلاعات سپاه می شود.
بر اساس این گزارش، دستور فوق، ابزارهای جدیدی را در اختیار آمریکا می گذارد که مقاماتی که به نقض حقوق بشر در دولت ایران پرداخته اند را مورد هدف قرار دهد. در نتیجه این عمل هر ملکی که این افراد در آمریکا داشته باشند یا در کنترل افراد آمریکایی باشد مسدود می شود و افراد آمریکایی از تجارت ومراوده تجاری با این افراد ممنوع شده اند. همچنین ممنوعیت صدور ویزا برای این افراد نیز بخشی از این دستور به شمار می رود.
درادامه این دستور شرح دلایل قراردادن افراد یاد شده در فهرست فوق الذکر آمده است؛ که از طریق سایت وزارت خارجه آمریکا قابل دسترسی است.