اخبار روز:
بار دیگر سیزده آذر، روز مبارزه با سانسور فرا رسید. در اینجا قصد نداریم به توصیف مکرر فشارهایی بپردازیم که بر ادبیات و هنر غیردولتی وارد میشود. اینکه حاکمیت همچنان رویای سلطهی کامل بر هنر و ادبیات را در سر میپروراند و برای رسیدن به آن از هیچ سازوکاری دریغ نمیکند، درست است. اینکه وزارت ارشاد بیش از گذشته آثار هنری و ادبی را سانسور میکند و موجب بیاعتباری بیشتر کتاب و کتابخوانی و آثار هنری شده است نیز حقیقت دارد. و اینکه سانسور در سالی که گذشت چندان گستردهتر و شدیدتر شده که دامنِ بعضی«خودیها» را نیز گرفته است، جای انکار ندارد.
اما این یک روی سکه است. روی دیگر نقشی یکسره متفاوت دارد. خواستِ مبرم مردم، بهویژه نسل جوان برای بیان آزاد خود، سبب شده است که رشد فناوری و ایجاد راههای ارتباطی تازه مانند اینترنت و ماهواره و موبایل، و شکل گیری شبکه های اجتماعی مجازی، سانسور را به چالشی جدی بکشاند. وجود میلیونها کاربر اینترنت و عضویت میلیونی در شبکههای اجتماعی مجازی در ایران و استقبال روزافزون مردم از ماهواره که حتی با آمار مسئولان دولتی به پنجاه درصد میرسد، آنهم به رغم تمامی تهدیدها و هجومها، نشان میدهد که تمایل به ابراز وجود آزادانه چه فورانی دارد. دیگر همهی راهها به رم ختم نمیشود! دیگر تنها راه ممکن برای ارائهی هنر و اندیشه کسب اجازه از دم و دستگاهی خاص نیست.
بازتاب این چالش را بهراحتی میتوان در تصمیمهای دورهای و عجیبوغریب متولیان دستگاه سانسور مشاهده کرد. مثلاً در مورد کتاب، گاه از ثبت نمرهی منفی در کارنامهی ناشران سود میجویند، و گاه با طرح گرفتنِ تعهد از ناشران میکوشند آنها را مسئول پیامدهای چاپ کتاب کنند. به این طریق میخواهند ادارهی سانسور را از وزارتخانهی ارشاد به دفتر ناشران منتقل سازند تا به قول خودشان چهل درصد از حجم کارشان کاسته شود! اما همهی این ترفندها در مقابل موج اوجگیرندهی خواستِ آزادی بیان بر بسترِ رشد فناوری هر روز ناکارآمدتر میشود. حالا نه عصر ناصری است با اعتمادالسلطنهاش و نه دورهی پهلوی با محرمعلیخانهایش. زمانهی دیگری است که در آن شیوههای کهنهی بازداری اندیشه و بیان کار چندانی از پیش نمیبرند. گرچه باید اذعان کرد که تمایل و نیاز شدید حاکمیت به سانسور و تصویب و اجرای قوانین و مقررات گوناگون و استفاده از فناوریهای جدید برای اجرا و اِعمال آن هنوز سدّی جدی بر سر راه آزادی بیان است. هنوز بر گذرگاهِ رسمی انتشار و توزیع کتاب و مطبوعات و آثار هنری و دیگر شیوههای بیان، سانسورچیان با تیغهای آخته ایستادهاند. اما این وضع چندان دوام نخواهد یافت، زیرا چالش موجود هر دم زمین زیر پایشان را سستتر میکند. و این برای همهی کسانی که میخواهند آزادانه بیاندیشند و آزادانه بیان کنند، مایهی خشنودی است.
با اینهمه، تا آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان به صورت قانون جاری جامعه در نیامده و دولتها موظف به اجرای آن نشدهاند، راه باقی است، همچنان باید رفت.
گرامی باد سیزدهم آذر! روز مبارزه با سانسور، روز سانسورستیزی!
کانون نویسندگان ایران
اما این یک روی سکه است. روی دیگر نقشی یکسره متفاوت دارد. خواستِ مبرم مردم، بهویژه نسل جوان برای بیان آزاد خود، سبب شده است که رشد فناوری و ایجاد راههای ارتباطی تازه مانند اینترنت و ماهواره و موبایل، و شکل گیری شبکه های اجتماعی مجازی، سانسور را به چالشی جدی بکشاند. وجود میلیونها کاربر اینترنت و عضویت میلیونی در شبکههای اجتماعی مجازی در ایران و استقبال روزافزون مردم از ماهواره که حتی با آمار مسئولان دولتی به پنجاه درصد میرسد، آنهم به رغم تمامی تهدیدها و هجومها، نشان میدهد که تمایل به ابراز وجود آزادانه چه فورانی دارد. دیگر همهی راهها به رم ختم نمیشود! دیگر تنها راه ممکن برای ارائهی هنر و اندیشه کسب اجازه از دم و دستگاهی خاص نیست.
بازتاب این چالش را بهراحتی میتوان در تصمیمهای دورهای و عجیبوغریب متولیان دستگاه سانسور مشاهده کرد. مثلاً در مورد کتاب، گاه از ثبت نمرهی منفی در کارنامهی ناشران سود میجویند، و گاه با طرح گرفتنِ تعهد از ناشران میکوشند آنها را مسئول پیامدهای چاپ کتاب کنند. به این طریق میخواهند ادارهی سانسور را از وزارتخانهی ارشاد به دفتر ناشران منتقل سازند تا به قول خودشان چهل درصد از حجم کارشان کاسته شود! اما همهی این ترفندها در مقابل موج اوجگیرندهی خواستِ آزادی بیان بر بسترِ رشد فناوری هر روز ناکارآمدتر میشود. حالا نه عصر ناصری است با اعتمادالسلطنهاش و نه دورهی پهلوی با محرمعلیخانهایش. زمانهی دیگری است که در آن شیوههای کهنهی بازداری اندیشه و بیان کار چندانی از پیش نمیبرند. گرچه باید اذعان کرد که تمایل و نیاز شدید حاکمیت به سانسور و تصویب و اجرای قوانین و مقررات گوناگون و استفاده از فناوریهای جدید برای اجرا و اِعمال آن هنوز سدّی جدی بر سر راه آزادی بیان است. هنوز بر گذرگاهِ رسمی انتشار و توزیع کتاب و مطبوعات و آثار هنری و دیگر شیوههای بیان، سانسورچیان با تیغهای آخته ایستادهاند. اما این وضع چندان دوام نخواهد یافت، زیرا چالش موجود هر دم زمین زیر پایشان را سستتر میکند. و این برای همهی کسانی که میخواهند آزادانه بیاندیشند و آزادانه بیان کنند، مایهی خشنودی است.
با اینهمه، تا آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان به صورت قانون جاری جامعه در نیامده و دولتها موظف به اجرای آن نشدهاند، راه باقی است، همچنان باید رفت.
گرامی باد سیزدهم آذر! روز مبارزه با سانسور، روز سانسورستیزی!
کانون نویسندگان ایران
"میز لعنتی مذاکره" میان اسرائیل و فلسطینیها همچنان خالی است
لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا، در نشستی که در روز جمعه (۲ نوامبر / ۱۱ آذر) در "مرکز سابان" در واشنگتن برگزار شد از اسرائیل خواست، برای "از میان برداشتن موانع بر سر راه گفتوگوهای صلح با تشکیلات خودگردان فلسطین" آمادهی پذیرش خطر باشد. او گفت: «مشکل اصلی ما در لحظهی کنونی این است که طرفین حاضر به نشستن بر سر میز لعنتی مذاکره نیستند تا بتوانند در بارهی اختلافها با یکدیگر گفتوگو کنند.» پانهتا همچنین گفت: «سرانجام رؤیای یک حکومت باثبات و پیشرفته و دموکرات یهودی به نام اسرائیل، تنها در چارچوب راهکار تشکیل دو دولت که با صلح و آشتی درکنار هم موجودیت داشته باشند، تحقق میپذیرد.»
اسرائیل منزوی
بنا به گزارش "نیویورک تایمز"، لئون پانهتا در این نشست گفت که برقراری ثبات در منطقه، تنها با حضور نظامی قوی میسر نمیشود، بلکه سیاستگذاری قوی نیز در این میان نقش بازی میکند. او در ادامه گفت: «ما متأسفانه در سالهای گذشته شاهد آن بودهایم که اسرائیل بهگونهای روزافزون در میان کشورهای همسایهی خود در منطقه منزوی میشود.»
وزیر دفاع آمریکا، افزون بر این، از مقامات اسرائیلی خواست به "انزوای" خود در منطقه پایان دهند و با کشورهای ترکیه، مصر و اردن که در جهت ثبات منطقه با این کشور منافع مشترک دارند، به گفتوگو بپردازند. لئون پانهتا همچنین یادآور شد که کشورش همزمان «امنیت اسرائیل را تضمین میکند و مصمم است که ثبات در منطقه حفظ شود و ایران هرگز به اسلحهی اتمی دست نیابد.»
لئون پانهتا در عین حال تأکید کرد که دخالت نظامی علیه ایران، آخرین گزینهی آمریکاست و اطمینان داد که «تحریمها و فشارهای سیاسی» برای رسیدن به اهداف این کشور در این زمینه بهاندازه کافی کارآست.
دیدار با لیونی
به گزارش خبرگزاری فرانسه، زیپی لیونی رهبر حزب کادیما و وزیر امور خارجهی پیشین اسراییل، روز جمعه (۲ دسامبر / ۱۱ آذر)، پیش از آغاز نشست "مرکز سابان"، با لئون پانهتا دیدار کرد و از دولت آمریکا خواست، تحریمهای جدید علیه ایران را «بدون اتلاف وقت» به مرحلهی اجرا بگذارد. لیونی در این دیدار به وزیر دفاع آمریکا گفت: «جهان باید ایران را متوقف سازد.» رهبر حزب کادیما همچنین یادآور شده که دو عامل «بیخطر کردن ایران و برقراری صلح با فلسطینیها»، از عوامل اصلی تأمین ثبات در خاورمیانه است.
اسرائیل منزوی
بنا به گزارش "نیویورک تایمز"، لئون پانهتا در این نشست گفت که برقراری ثبات در منطقه، تنها با حضور نظامی قوی میسر نمیشود، بلکه سیاستگذاری قوی نیز در این میان نقش بازی میکند. او در ادامه گفت: «ما متأسفانه در سالهای گذشته شاهد آن بودهایم که اسرائیل بهگونهای روزافزون در میان کشورهای همسایهی خود در منطقه منزوی میشود.»
وزیر دفاع آمریکا، افزون بر این، از مقامات اسرائیلی خواست به "انزوای" خود در منطقه پایان دهند و با کشورهای ترکیه، مصر و اردن که در جهت ثبات منطقه با این کشور منافع مشترک دارند، به گفتوگو بپردازند. لئون پانهتا همچنین یادآور شد که کشورش همزمان «امنیت اسرائیل را تضمین میکند و مصمم است که ثبات در منطقه حفظ شود و ایران هرگز به اسلحهی اتمی دست نیابد.»
لئون پانهتا در عین حال تأکید کرد که دخالت نظامی علیه ایران، آخرین گزینهی آمریکاست و اطمینان داد که «تحریمها و فشارهای سیاسی» برای رسیدن به اهداف این کشور در این زمینه بهاندازه کافی کارآست.
دیدار با لیونی
به گزارش خبرگزاری فرانسه، زیپی لیونی رهبر حزب کادیما و وزیر امور خارجهی پیشین اسراییل، روز جمعه (۲ دسامبر / ۱۱ آذر)، پیش از آغاز نشست "مرکز سابان"، با لئون پانهتا دیدار کرد و از دولت آمریکا خواست، تحریمهای جدید علیه ایران را «بدون اتلاف وقت» به مرحلهی اجرا بگذارد. لیونی در این دیدار به وزیر دفاع آمریکا گفت: «جهان باید ایران را متوقف سازد.» رهبر حزب کادیما همچنین یادآور شده که دو عامل «بیخطر کردن ایران و برقراری صلح با فلسطینیها»، از عوامل اصلی تأمین ثبات در خاورمیانه است.
فرانسه شمار کارکنان سفارت خود در تهران را کاهش میدهد
خبرگزاری فرانسه این خبر را روز شنبه (۱۲ آذر/۳ دسامبر) به نقل از یک دیپلمات فرانسوی در تهران منتشر کرده است.
بر پایه این خبر، این تصمیم بخشی از کارکنان سفارت فرانسه در تهران و تمامی خانوادههای کارکنان سفارت را شامل شده و شامل فرانسویهای مقیم ایران نمیشود.
بر اساس اطلاعات جمعآوری شده توسط خبرگزاری فرانسه، بیش از نیمی از حدود ۳۰ پرسنل سفارت این کشور در تهران که در بخشهای مشورتی، اقتصادی و فرهنگی یا در امور مربوط به اخذ ویزا مشغول به کار هستند ممکن است شامل این تصمیم شوند.
دیپلمات یاد شده بدون ذکر جزئیات به خبرگزاری فرانسه گفت، پرسنل French school in Tehranنیز ممکن است در حوزه این تصمیم قرار بگیرند.
در حال حاضر به حدود ۸۰۰ فرانسوی مقیم تهران دستوری مبنی بر خروج از ایران داده نشده است.
تصمیم فرانسه، از پیامدهای حمله به سفارت بریتانیا در تهران
این تصمیم در پی حمله عدهای موسوم به دانشجو به سفارت بریتانیا در تهران و مرکز فرهنگی این کشور در باغ قلهک اتخاذ شده است.
در پی این حملات که سهشنبه (۸ آذر) انجام شد بریتانیا دستور تعطیلی سفارت خود در تهران را صادر کرد و سفارت ایران در لندن را نیز بست.
برخی از کشورهای اروپایی، از جمله فرانسه نیز سفرای خود در تهران را به منظور «رایزنی» به کشورهای خود فرا خواندند.
ایران از تصمیم بریتانیا پس از حمله به سفارت این کشور در تهران انتقاد کرد و به دیگر کشورهای اروپایی نیز هشدار داد که در تبعیت از بریتانیا روابط خود با جمهوری اسلامی را خدشهدار نسازند.
کارکنان سفارت بریتانیا در لندن در پی پایان مهلتی که بریتانیا برای ترک این کشور به آنها داده بود صبح شنبه (۱۲ آذر/ ۳ دسامبر) خاک بریتانیا را ترک کرده و وارد تهران شدند.
تهدید تهران به اقدام متقابل در مورد اخراج دیپلماتهای ایرانی از لندن

اظهارات رامین مهمانپرست در مراسم استقبال از دیپلماتهای اخراجی ایران، صورت گرفته و گرچه به نظر نمیرسد پاسخی مستقیم به تصمیم تازه فرانسه باشد، اما حاوی این پیام است که نباید بحران به وجود آمده در روابط ایران و بریتانیا، به روابط ایران و اتحادیه اروپا تعمیم داده شود.
روز شنبه خبرگزاری فرانسه به نقل از یک منبع دیپلماتیک اعلام کرد که فرانسه تصمیم گرفته است که موقتاً در قالب «اقدامی احتیاطی» فعالیتها و شمار وابستگان خود در تهران را کاهش دهد و این تصمیم شامل بخشی از کارکنان دیپلماتیک و همه خانوادههای کارکنان سفارت فرانسه در تهران خواهد شد.
فرانسه پیشتر به همراه آلمان و هلند، در واکنش به حمله به سفارت بریتانیا و باغ قلهک، سفیر خود را برای مشورت فراخوانده بود.
به دنبال افزایش تنش میان ایران و بریتانیا ناشی از حمله و اشغال دو مجموعه دیپلماتیک بریتانیا در تهران توسط گروهی که در رسانههای داخلی ایران دانشجویان خشمگین معرفی شدند، مقامهای لندن دیپلماتهای ایرانی مستقر در بریتانیا را از خاک این کشور اخراج کردند.
این اقدام پس از آن بود که بریتانیا ضمن هشدار به اتباع خود برای سفر به ایران، کارکنان سفارت خود در ایران و خانوادههای آنها را از تهران خارج کرد و از اتباع بریتانیایی ساکن ایران نیز خواست که تا اطلاع ثانوی منازل خود را ترک نکنند.
در این میان رامین مهمانپرست روز شنبه اخراج دیپلماتهای ایرانی از بریتانیا را «اقدامی شتابزده» ناشی از «احساس تحقیر شدن» بریتانیا پس از مصوبه مجلس شورای ایران در مورد کاهش روابط با این کشور ارزیابی کرده است.
سخنگوی دستگاه دیپلماسی ایران تهدید کرده است که «ما در مقابل اقدام دولت انگلیس اقدام متقابلی خواهیم کرد، و اگر قرار باشد درخصوص ارتباط با انگلیس تصمیمی گرفته شود، حتماً آن تصمیم در راستای منافع کشور اتخاذ خواهد شد.»
«وزارت خارجه مایل به قطع رابطه نبود»
علاوه بر این معاون کنسولی وزارت خارجه، نیز قطع روابط کنسولی بین ایران و بریتانیا را ناشی از «بیمسئولیتی» مقامهای بریتانیایی خوانده و مجلس شورای اسلامی از یک سال پیش به دنبال قطع کامل روابط میان دو کشور بود اما اصلیترین دلیلی که وزارت خارجه نمیخواست این روابط قطع شود، «مسائل کنسولی ایرانیان و هموطنان مقیم انگلیس» بود.
حسن قشقاوی گفته است که خود وی با حضور در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، تلاش کرده است که قطع کامل روابط میان ایران و بریتانیا صورت نگیرد.
آقای قشقاوی افزوده است که از میان بیش از ۲۰۰ هزار ایرانی مقیم بریتانیا، بیش از ۹۰ درصد آنها مایل به رفت و آمد به ایران هستند و سالانه نزدیک به ۵۰ هزار ایرانی نیز به این کشور سفر میکنند و تأکید کرده است که در روابط با لندن چنین ملاحظهای برای وزارت خارجه ایران مطرح بوده است.
«نصیحت پدرانه» یک مرجع تقلید «به فرزندان انقلابی»
در واکنشی متفاوت به موضوع حمله و اشغال دو مجموعه دیپلماتیک متعلق به بریتانیا، آیتالله مکارم شیرازی از مراجع نزدیک به محافظهکاران، در پیامی تصریح کرده است که «در این گونه موارد نباید فراتر از قانون گام برداشت» و از حملهکنندگان به سفارت بریتانیا خواسته است که بدون اجازه رهبر و مقامات مسئول اقدامی نکنند و بهانه به دست ندهند.
آقای مکارم شیرازی در این پیام که در وبسایت وی منتشر شده است، بریتانیا را «دشمنی قدیمی» توصیف کرده که نه تنها خود پیشگام تحریمهاست بلکه دیگران را به این کار دعوت میکند.
با این حال وی تأکید کرده که گاه «کارهایی فراتر از قانون» از سوی بعضی از «جوانان عزیز احساساتی» انجام میگیرد که «بهانه مهمی به دست دشمن ماجراجو میدهد، و هزینههای زیادی باید برای آن بپردازیم.»
این مرجع تقلید محافظه کار اشغال سفارت بریتانیا در تهران را از جمله همین کارها بر شمرده و افزوده است که این اقدام «سبب شد آنها با جنجال و هوچیگری سعی کنند شکستی را که از مجلس خورده بودند جبران کنند.»
آقای مکارم شیرازی اضافه کرده است که «شرایط منطقه کاملا به نفع ما و به زیان آنهاست و آنها در صدند با بهانههایی این شرایط را برهم بزنند.
وی که صدور این پیام را وظیفه شرعی خود در مقابل سؤالات مردمی از دفترش برشمرده، همچنین افزوده است که «در آستانه انتخابات احتیاج به آرامش زیادی در داخل داریم تا بتوانیم شرکت حداکثری مردم را جلب کنیم.»
«به خاطر مصاحبههای تحت فشار میشود از پرس تیوی شکایت کرد»
نهاد نظارت بر رسانههای بریتانیا موسوم به «آف کام»، شبکه تلویزیونی پرس تیوی، شبکه انگلیسیزبان جمهوری اسلامی ایران را که در لندن مستقر است، ۱۰۰ هزار پوند یا ۱۵۶ هزار دلار جریمه کرده و به آن مدتی فرصت داده تا پروانه ثبتش را به ایران منتقل کند.
این حکم، بهخاطر پخش مصاحبهای با مازیار بهاری، روزنامهنگار ایرانی که در جریان اعتراضهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در تهران بازداشت و زندانی شد، صادر شدهاست.
آف کام اعلام کردهاست که پرس تیوی با پخش گزيدهای از این مصاحبه در زمانی که مازيار بهاری هنوز در تهران بازداشت بود، «قوانين اين سازمان را نقض کرده است.»
از مازیار بهاری که در لندن مقیم است خواستیم تا درباره این مصاحبه که سبب محکومیت پرس تیوی شده، توضیح دهد:
مازیار بهاری: بعد از حدود دو هفته که من زندان بودم، یک شب مرا به اتاق بازجویی بردند. چشمان من بسته بود و من اطرافم را نمیدیدم، فردی که به نظر میرسید رئیس بازجویی من بود، به من گفت که اتهام شما جاسوسی است.
بعد از آن ادامه داد که حدود شش سال روند بازجویی شما طول میکشد. او خیلی راحت در این مورد حرف میزد انگار که داشت در مورد یک چیز معمولی صحبت میکرد.
بسیار راحت و آسوده به من گفت که شما به احتمال زیاد جاسوس هستید و حتما اعدام میشوید.
من هم با توجه به اینکه به هر حال افراد بیگناه زیادی در جمهوری اسلامی کشته شده بودند و خاطره زهرا کاظمی هم در خاطرم بود، خیلی احساس ناراحتی کردم و نمیدانستم باید چکار کنم.
در ادامه، آقای بازجو گفت که تنها یک راهی هم وجود دارد و آن این است که شما یک مصاحبه تلویزیونی بکنید و در این مصاحبه بگویید که رسانههای غربی در جریان تظاهرات بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ نقش داشتند و بعد از این مصاحبه ما میتوانیم شما را آزاد کنیم.
فردای آن روز ترتیب یک مصاحبه داده شد و سه گروه متفاوت با من مصاحبه کردند. گروه اول از واحد مرکزی خبر بودند. گروه دوم از پرس تیوی و گروه سوم نیز خبرنگاران خبرگزاری فارس بودند.
بعد از ۱۱۸ روز که من از زندان آزاد شدم متوجه شدم که پرس تیوی نه تنها بخشی از مصاحبه مرا پخش کردهاست، بلکه در جریان پخش آن خبری که راجع به حمله به پایگاه بسیج در شمال میدان آزادی داشتند، ذکر کرده بودند که مشخص نیست که مازیار بهاری اتفاقی در آنجا حاضر بودهاست یا بر اساس قرار قبلی؟
به نوعی آنها با قسمت اطلاعات سپاه که مرا متهم به جاسوسی میکرد و میگفتند که شما با حملهکنندگان همکار هستید، همزبان شده بودند و به شکلی، پرس تیوی هم مرا به این اتهامات متهم میکرد.
همان طور که خودتان میدانید این مسئله میتواند در ایران مجازات مرگ به دنبال داشته باشد.
پس شما از پرس تیوی شکایت کردید؟
بله. من از طریق سازمان آف کام شکایت کردم. که در حقیقت سازمان نظارت بر برخی از رسانههای بریتانیاست.
در حکمی که این نهاد صادر کردهاست، گفته میشود که ۳۵ روز به پرس تیوی فرصت داده میشود تا ثبت دفترشان را به ایران منتقل کنند.
این مسئله چه تاثیری بر فعالیت این شبکه در لندن خواهد داشت؟
تاثیری که خواهد داشت این است که افرادی مثل خانم سکینه آشتیانی و کسان دیگری که تحت فشار، با پرس تیوی مصاحبه کردند و تحت فشار، تصویرشان از پرس تیوی پخش شدهاست، بدانند که این حق را دارند که خودشان یا وکلایشان و یا افرادی که از سوی آنها تعیین شدهاند، میتوانند به عنوان بیننده، بر علیه پرس تیوی شکایت کنند.
آیا شبکه پرس تیوی وکیل هم داشت که از آنها دفاع کند؟
بله. وکیلشان آقای مک لی ریچاردسون بود که در تمام موارد اتهامی از سوی پرس تیوی با آف کام صحبت میکردهاست و طی حکمی هم که امروز از سوی آف کام آمدهاست، نام ایشان ذکر شدهاست.
شبکه پرس تیوی در واکنشی که داشتهاست خانواده سلطنتی و دولت بریتانیا را متهم کردهاست که برای لغو پروانه فعالیت این شبکه فشار میآوردهاند و این حکم با انگیزههای سیاسی صادر شدهاست.
از همان روز اولی که من علیه پرس تیوی شکایت کردم، پرس تیوی علیه من و آف کام شروع به جوسازی، دروغگویی و تهمتزنی کرد.
اینکه، خانواده سلطنتی بریتانیا در صدور این حکم نقش داشتهاست، اینکه، من جاسوس «ام.آی.سیکس» (سازمان اطلاعات و امنیت بریتانیا) بودهام، اینکه، آف کام توسط دولت اسرائیل و صهیونیستها اداره میشود، همه اینها تنها بخشی از دروغها و تهمتهایی بودهاست که در طول این دو سال به من و آف کام وارد شدهاست.
این حکم، بهخاطر پخش مصاحبهای با مازیار بهاری، روزنامهنگار ایرانی که در جریان اعتراضهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در تهران بازداشت و زندانی شد، صادر شدهاست.
آف کام اعلام کردهاست که پرس تیوی با پخش گزيدهای از این مصاحبه در زمانی که مازيار بهاری هنوز در تهران بازداشت بود، «قوانين اين سازمان را نقض کرده است.»
از مازیار بهاری که در لندن مقیم است خواستیم تا درباره این مصاحبه که سبب محکومیت پرس تیوی شده، توضیح دهد:
گفتوگوی مینا بهارمست با مازیار بهاری در مورد جریمه پرس تیوی
مازیار بهاری: بعد از حدود دو هفته که من زندان بودم، یک شب مرا به اتاق بازجویی بردند. چشمان من بسته بود و من اطرافم را نمیدیدم، فردی که به نظر میرسید رئیس بازجویی من بود، به من گفت که اتهام شما جاسوسی است.
بعد از آن ادامه داد که حدود شش سال روند بازجویی شما طول میکشد. او خیلی راحت در این مورد حرف میزد انگار که داشت در مورد یک چیز معمولی صحبت میکرد.
بسیار راحت و آسوده به من گفت که شما به احتمال زیاد جاسوس هستید و حتما اعدام میشوید.
من هم با توجه به اینکه به هر حال افراد بیگناه زیادی در جمهوری اسلامی کشته شده بودند و خاطره زهرا کاظمی هم در خاطرم بود، خیلی احساس ناراحتی کردم و نمیدانستم باید چکار کنم.
در ادامه، آقای بازجو گفت که تنها یک راهی هم وجود دارد و آن این است که شما یک مصاحبه تلویزیونی بکنید و در این مصاحبه بگویید که رسانههای غربی در جریان تظاهرات بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ نقش داشتند و بعد از این مصاحبه ما میتوانیم شما را آزاد کنیم.
فردای آن روز ترتیب یک مصاحبه داده شد و سه گروه متفاوت با من مصاحبه کردند. گروه اول از واحد مرکزی خبر بودند. گروه دوم از پرس تیوی و گروه سوم نیز خبرنگاران خبرگزاری فارس بودند.
بعد از ۱۱۸ روز که من از زندان آزاد شدم متوجه شدم که پرس تیوی نه تنها بخشی از مصاحبه مرا پخش کردهاست، بلکه در جریان پخش آن خبری که راجع به حمله به پایگاه بسیج در شمال میدان آزادی داشتند، ذکر کرده بودند که مشخص نیست که مازیار بهاری اتفاقی در آنجا حاضر بودهاست یا بر اساس قرار قبلی؟
به نوعی آنها با قسمت اطلاعات سپاه که مرا متهم به جاسوسی میکرد و میگفتند که شما با حملهکنندگان همکار هستید، همزبان شده بودند و به شکلی، پرس تیوی هم مرا به این اتهامات متهم میکرد.
همان طور که خودتان میدانید این مسئله میتواند در ایران مجازات مرگ به دنبال داشته باشد.
پس شما از پرس تیوی شکایت کردید؟
بله. من از طریق سازمان آف کام شکایت کردم. که در حقیقت سازمان نظارت بر برخی از رسانههای بریتانیاست.
در حکمی که این نهاد صادر کردهاست، گفته میشود که ۳۵ روز به پرس تیوی فرصت داده میشود تا ثبت دفترشان را به ایران منتقل کنند.
این مسئله چه تاثیری بر فعالیت این شبکه در لندن خواهد داشت؟
تاثیری که خواهد داشت این است که افرادی مثل خانم سکینه آشتیانی و کسان دیگری که تحت فشار، با پرس تیوی مصاحبه کردند و تحت فشار، تصویرشان از پرس تیوی پخش شدهاست، بدانند که این حق را دارند که خودشان یا وکلایشان و یا افرادی که از سوی آنها تعیین شدهاند، میتوانند به عنوان بیننده، بر علیه پرس تیوی شکایت کنند.
آیا شبکه پرس تیوی وکیل هم داشت که از آنها دفاع کند؟
بله. وکیلشان آقای مک لی ریچاردسون بود که در تمام موارد اتهامی از سوی پرس تیوی با آف کام صحبت میکردهاست و طی حکمی هم که امروز از سوی آف کام آمدهاست، نام ایشان ذکر شدهاست.
شبکه پرس تیوی در واکنشی که داشتهاست خانواده سلطنتی و دولت بریتانیا را متهم کردهاست که برای لغو پروانه فعالیت این شبکه فشار میآوردهاند و این حکم با انگیزههای سیاسی صادر شدهاست.
از همان روز اولی که من علیه پرس تیوی شکایت کردم، پرس تیوی علیه من و آف کام شروع به جوسازی، دروغگویی و تهمتزنی کرد.
اینکه، خانواده سلطنتی بریتانیا در صدور این حکم نقش داشتهاست، اینکه، من جاسوس «ام.آی.سیکس» (سازمان اطلاعات و امنیت بریتانیا) بودهام، اینکه، آف کام توسط دولت اسرائیل و صهیونیستها اداره میشود، همه اینها تنها بخشی از دروغها و تهمتهایی بودهاست که در طول این دو سال به من و آف کام وارد شدهاست.
رایزن پیشین سفارت ایران: مقامهای جمهوری اسلامی خود را باختهاند
عدهای به سفارت بریتانیا و محل زندگی دیپلماتهای بریتانیایی در تهران حمله کردند. در حالی که انتظار این است که در مواردی اینچنین دستگاه وزارت خارجه یک کشور، مسئول اعلام مواضع رسمی باشد، اعضای مجلس شورای اسلامی، یعنی علی لاریجانی رئیس و علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، در کسوت مقام مسئول وزارت خارجه در این باره اعلام نظر میکنند.
بهرغم ابراز تأسف وزیر خارجه ایران در یک مکالمه تلفنی و یک بیانیه کوتاه وزارتی، هنوز جای یک واکنش رسمی قاطع و اعلام نظر صریح وزارت خارجه در این باره خالی است، چیزی که جامعه جهانی بنا به عرف دیپلماتیک از دستگاه متولی سیاست خارجی توقع دارد. در این باره نظر ابوالفضل اسلامی، دیپلمات ارشد پیشین جمهوری اسلامی و رایزن پیشین سفارت ایران در توکیو، را جویا شدهایم:
ولی در مورد برخی مسائل مثل حمله به سفارت کشور دیگر که توسط خود نیروهای رژیم انجام میشود؛ اینها دیگر از حیطه وزارت امور خارجه خارج است و وزارت امور خارجه حق دخالت یا اظهار نظر در این زمینهها را ندارد؛ مگر اینکه در آن مورد خاص از دفتر شخص آقای خامنهای کسب نظر شود.
بارها و بارها بودهاست که در مورد مسائل این گونهای، مثل رابطه با آمریکا، از شخص رهبری راهنمایی خواسته شده و از سوی شخص او باید دستورالعمل صادر شود که موضع گرفته شده کاملا توصیه او باشد.
در رابطه با چنین مواردی خود وزیر خارجه و دیپلماتهای این وزارتخانه حق اظهار نظر ندارند.
دقیقا سؤال من هم این است که چرا تا به الان واکنش رسمی در این مورد وجود نداشته است؟
بله. دقیقا. برای اینکه سیاست رسمی حکومت این بودهاست. اینهایی که به سفارت حمله کردهاند مردم نبودهاند که. اگر این افراد حملهکننده نیروهای خودشان نبودند اینها میتوانستند آنها را سرکوب و کنترل کنند.
پس آنهایی که وارد سفارت انگلیس شدهاند و این کارها را کردهاند، از نیروهای خودی بودهاند و برنامهریزی این حمله هم از سوی خودشان انجام شده بودهاست.
بنابر این دیگر نمیتوانند به اینها اعتراض کنند. چه اعتراضی میخواهند به اینها بکنند؟
اما اگر فرض شما را صحیح بدانیم، به ظاهر، یک واکنش قاطع و ظاهری هم میتوانست حداقل جمهوری اسلامی را تا حدودی از زیر ضرب کنونی خارج کند.
به اعتقاد من الان اینها آنقدر گیج شدهاند که قدرت تصمیمگیری مناسب را ندارند. شما نمیتوانید حجم فشارهایی را که الان بر جمهوری اسلامی وارد میشود تصور کنید. ما که در خارج از کشور هستیم به خوبی حس میکنیم که چقدر این فشارها سنگین است. اینها الان خودشان را گم کردهاند. خودشان را باختهاند. و واقعا باید بگویم که تصمیمات ناعاقلانهای میگیرند.
اینها از روی ناچاری و استیصال دست به این کار زدهاند.
به هر حال همان طور که خودتان هم میدانید، زمانی که این بحران آغاز شد، یک صدای واحد از ایران شنیده نشد. افرادی هم که در این زمینه به اظهار نظر پرداختند، کسانی بودند که در پستهای دیگری فعالیت میکردند، نظیر آقای علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران که به طور تلویحی از این اقدام حمایت کرد.
من مایلم به صورت بنیانی به این موضوع بپردازم. شما را ارجاع میدهم به اختلافات اتحادیه اروپا و آمریکا با جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب که در رابطه با مسائل خاورمیانه و لبنان و فلسطین رخ داد.
در سفر اول [هانس-دیتریش] گِنشِر [وزیر خارجه وقت آلمان] به تهران در سال ۱۳۶۳ شمسی و سفر بعدی ایشان در سال ۱۳۶۷ که همان سال هم [رولان] دوما، وزیر امور خارجه فرانسه به ایران سفر کردند، نگرانیهای خودشان را در رابطه با دخالتهای جمهوری اسلامی در مسئله تحقق صلح خاورمیانه و فلسطین و لبنان بیان کردند.
در کنار آن به مسئله حقوق بشر در ایران و آزادی بیان و آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی پرداختند.
این مذاکرات منجر به ایجاد گفتوگوهای انتقادی اتحادیه اروپا با ایران شد که اولین جلسه آن در زمان ریاست دورهای انگلیس بر اتحادیه اروپا برگزار شد.
گفتوگوهای انتقادی مابین ایران و اتحادیه اروپا در آن سالها دو پرده داشت، یک پرده آشکار و یک پرده پنهان داشت.
طی مذاکرات آشکار، اتحادیه اروپا از جمهوری اسلامی میخواست که در روند صلح خاورمیانه دخالت نکند و ترورهای خارج از کشور را متوقف کند و همچنین حقوق بشر را در ایران رعایت کند.
در مذاکرات غیر آشکاری که در وزارت امور خارجه برگزار میشد، همین آقای جواد لاریجانی که یکی از تئوریسینهای جمهوری اسلامی بود، آقای دکتر ولایتی و آقای علاءالدین بروجردی تاکید داشتند که خواستههای اتحادیه اروپا همان درخواست آمریکاست که محو و مقابله با جمهوری اسلامی است، منتها اتحادیه اروپا آن را به زبان ملایمتری ابراز میکند.
یعنی آمریکا همان درخواست را با زبان تهدید میخواهد به نتیجه برساند ولی اروپاییها آن را به زبان انتقاد بیان میکنند.
بنابر این باید بگویم ما در ظاهر یک پرده مذاکره داریم و یک پرده هم پشت آن به نام پرده «مقابله» داریم.
شما میدیدید در همان زمانی که گفتوگوهای بین جمهوری اسلامی و اتحادیه اروپا، تحت عنوان گفتوگوهای انتقادی و حقوق بشری برگزار میشد، در همان زمان هم بمبگذاریهای جمهوری اسلامی انجام میشد، ترورهای خارج از مرز ایران هم انجام میشد.
در نتیجه شما دیدید که با ترور میکونوس این مذاکرات قطع شد و اتحادیه اروپا سفرای خودش را فراخواند و به طور کلی رابطه ایران با کشورهای اتحادیه اروپا قطع شد و در زمان خاتمی بود که مجددا این رابطهها از نو احیا شد.
بهرغم ابراز تأسف وزیر خارجه ایران در یک مکالمه تلفنی و یک بیانیه کوتاه وزارتی، هنوز جای یک واکنش رسمی قاطع و اعلام نظر صریح وزارت خارجه در این باره خالی است، چیزی که جامعه جهانی بنا به عرف دیپلماتیک از دستگاه متولی سیاست خارجی توقع دارد. در این باره نظر ابوالفضل اسلامی، دیپلمات ارشد پیشین جمهوری اسلامی و رایزن پیشین سفارت ایران در توکیو، را جویا شدهایم:
گفتوگوی محمد ضرغامی با ابوالفضل اسلامی، دیپلمات پیشین، در مورد تصمیمگیران امور خارجه در ایران
ابوالفضل اسلامی: در وزارت امور خارجه دو گونه از مسائل وجود دارد که در موردش اظهار نظر میشود؛ یک گونه، مسائل عادی است که رخ میدهد و سخنگوی وزارت امور خارجه با اداره مربوطه صحبت میکند و سیاستی را تنظیم و اتخاذ کرده و در رسانهها آن را اعلام میکنند.ولی در مورد برخی مسائل مثل حمله به سفارت کشور دیگر که توسط خود نیروهای رژیم انجام میشود؛ اینها دیگر از حیطه وزارت امور خارجه خارج است و وزارت امور خارجه حق دخالت یا اظهار نظر در این زمینهها را ندارد؛ مگر اینکه در آن مورد خاص از دفتر شخص آقای خامنهای کسب نظر شود.
بارها و بارها بودهاست که در مورد مسائل این گونهای، مثل رابطه با آمریکا، از شخص رهبری راهنمایی خواسته شده و از سوی شخص او باید دستورالعمل صادر شود که موضع گرفته شده کاملا توصیه او باشد.
در رابطه با چنین مواردی خود وزیر خارجه و دیپلماتهای این وزارتخانه حق اظهار نظر ندارند.
دقیقا سؤال من هم این است که چرا تا به الان واکنش رسمی در این مورد وجود نداشته است؟
بله. دقیقا. برای اینکه سیاست رسمی حکومت این بودهاست. اینهایی که به سفارت حمله کردهاند مردم نبودهاند که. اگر این افراد حملهکننده نیروهای خودشان نبودند اینها میتوانستند آنها را سرکوب و کنترل کنند.
پس آنهایی که وارد سفارت انگلیس شدهاند و این کارها را کردهاند، از نیروهای خودی بودهاند و برنامهریزی این حمله هم از سوی خودشان انجام شده بودهاست.
بنابر این دیگر نمیتوانند به اینها اعتراض کنند. چه اعتراضی میخواهند به اینها بکنند؟
اما اگر فرض شما را صحیح بدانیم، به ظاهر، یک واکنش قاطع و ظاهری هم میتوانست حداقل جمهوری اسلامی را تا حدودی از زیر ضرب کنونی خارج کند.
به اعتقاد من الان اینها آنقدر گیج شدهاند که قدرت تصمیمگیری مناسب را ندارند. شما نمیتوانید حجم فشارهایی را که الان بر جمهوری اسلامی وارد میشود تصور کنید. ما که در خارج از کشور هستیم به خوبی حس میکنیم که چقدر این فشارها سنگین است. اینها الان خودشان را گم کردهاند. خودشان را باختهاند. و واقعا باید بگویم که تصمیمات ناعاقلانهای میگیرند.
اینها از روی ناچاری و استیصال دست به این کار زدهاند.
به هر حال همان طور که خودتان هم میدانید، زمانی که این بحران آغاز شد، یک صدای واحد از ایران شنیده نشد. افرادی هم که در این زمینه به اظهار نظر پرداختند، کسانی بودند که در پستهای دیگری فعالیت میکردند، نظیر آقای علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران که به طور تلویحی از این اقدام حمایت کرد.
من مایلم به صورت بنیانی به این موضوع بپردازم. شما را ارجاع میدهم به اختلافات اتحادیه اروپا و آمریکا با جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب که در رابطه با مسائل خاورمیانه و لبنان و فلسطین رخ داد.
در سفر اول [هانس-دیتریش] گِنشِر [وزیر خارجه وقت آلمان] به تهران در سال ۱۳۶۳ شمسی و سفر بعدی ایشان در سال ۱۳۶۷ که همان سال هم [رولان] دوما، وزیر امور خارجه فرانسه به ایران سفر کردند، نگرانیهای خودشان را در رابطه با دخالتهای جمهوری اسلامی در مسئله تحقق صلح خاورمیانه و فلسطین و لبنان بیان کردند.
در کنار آن به مسئله حقوق بشر در ایران و آزادی بیان و آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی پرداختند.
این مذاکرات منجر به ایجاد گفتوگوهای انتقادی اتحادیه اروپا با ایران شد که اولین جلسه آن در زمان ریاست دورهای انگلیس بر اتحادیه اروپا برگزار شد.
گفتوگوهای انتقادی مابین ایران و اتحادیه اروپا در آن سالها دو پرده داشت، یک پرده آشکار و یک پرده پنهان داشت.
طی مذاکرات آشکار، اتحادیه اروپا از جمهوری اسلامی میخواست که در روند صلح خاورمیانه دخالت نکند و ترورهای خارج از کشور را متوقف کند و همچنین حقوق بشر را در ایران رعایت کند.
در مذاکرات غیر آشکاری که در وزارت امور خارجه برگزار میشد، همین آقای جواد لاریجانی که یکی از تئوریسینهای جمهوری اسلامی بود، آقای دکتر ولایتی و آقای علاءالدین بروجردی تاکید داشتند که خواستههای اتحادیه اروپا همان درخواست آمریکاست که محو و مقابله با جمهوری اسلامی است، منتها اتحادیه اروپا آن را به زبان ملایمتری ابراز میکند.
یعنی آمریکا همان درخواست را با زبان تهدید میخواهد به نتیجه برساند ولی اروپاییها آن را به زبان انتقاد بیان میکنند.
بنابر این باید بگویم ما در ظاهر یک پرده مذاکره داریم و یک پرده هم پشت آن به نام پرده «مقابله» داریم.
شما میدیدید در همان زمانی که گفتوگوهای بین جمهوری اسلامی و اتحادیه اروپا، تحت عنوان گفتوگوهای انتقادی و حقوق بشری برگزار میشد، در همان زمان هم بمبگذاریهای جمهوری اسلامی انجام میشد، ترورهای خارج از مرز ایران هم انجام میشد.
در نتیجه شما دیدید که با ترور میکونوس این مذاکرات قطع شد و اتحادیه اروپا سفرای خودش را فراخواند و به طور کلی رابطه ایران با کشورهای اتحادیه اروپا قطع شد و در زمان خاتمی بود که مجددا این رابطهها از نو احیا شد.
جو بایدن در جریان سفرش به ترکیه، با عبدالله گل، رئیس جمهوری ترکیه دیدار کرده است

جو بایدن گفته است دولت سوریه عامل بی ثباتی در منطقه است که این بی ثباتی می تواند باعث دامن زدن به درگیری های قومی شود.
رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه ماه پیش خواهان کناره گیری بشار اسد شد و احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه هم گفته است که حکومت بشار اسد به پایان خود رسیده است.
عبدالله، پادشاه اردن نیز رئیس جمهوری سوریه را به کناره گیری ترغیب کرده است.
دولت ترکیه به علت سرکوب خشن معترضان توسط دولت سوریه، تحریم های اقتصادی علیه آن کشور اعمال کرده است.
احمد داوود اوغلو گفت کشورش روابط مالی با سوریه را متوقف و اموال و دارایی دولت آن کشور را هم مسدود می کند.
روز جمعه، شورای حقوق بشر سازمان ملل، دولت سوریه را به خشونت نظام یافته و نقض فاحش حقوق بشر متهم کرد و گفت از ابتدای تظاهرات ضد دولتی در این کشور، چهار هزار نفر کشته شده اند.
این نهاد خواهان توقف فوری خشونت ها و آزادی کلیه زندانیان سیاسی در سوریه شده است.
دولت سوریه تنها تعدادی از بازداشت شدگان تظاهرات ضد دولتی را آزاد کرده است.
خروج شرکت نفتی شل از سوریه
شرکت نفتی شل اعلام کرده که به دلیل تحریم های وضع شده از سوی اتحادیه اروپا علیه سوریه، فعالیت های خود در سوریه را متوقف می کند.اتحادیه اروپا به دلیل سرکوب خشن معترضان در سوریه، تحریم هایی را علیه این کشور به اجرا در آورده است.
شرکت شل گفته است که در این تصمیم خود، مسایل ایمنی کارکنانش را هم مد نظر قرار داده است.
آیفون در سوریه ممنوع شد
گزارش ها از سوریه حاکی از آن است که دولت برای کنترل جریان اطلاعات در مورد اوضاع این کشور، آیفون ساخت شرکت اپل راممنوع اعلام کرده است.
اداره گمرک وزارت دارایی سوریه طبق بیانیه ای که رسانه های لبنان و آلمان منتشر کرده اند، به دارندگان آی فون در مورد استفاده از آن در سوریه هشدار داده است.گزارش ها حاکی از آن است که سوریه ورود این محصول به کشور را هم ممنوع کرده است.
دفتر تحکیم وحدت: دانشگاه فریادگر آزادی است

به گزارش دانشجونیوز، اتحادیه انجمنهای اسلامی سراسر کشور در این بیانیه ضمن اشاره به "ناپایداری این دوره ی سیاه و ظلمانی تاریخ میهن مان"، بر تلاش مداوم دانشجویان جهت انداختن طرحی نو و آغاز راهی جدید تأکید کرده و گفته است: "دانشگاه فریادگر آزادی ست و ندای آزادی خواهی را پرشورتر از همیشه بر فراز تمامیت خواهی مستبدین این دیار سر خواهد داد."
دفتر تحکیم وحدت در بیانیه خود همچنین از تمامی دانشجویان خواسته است تا ایام تاسوعا و عاشورا را به عنوان فرصتی مغتنم جهت یادآوری " سیاه روزی ظالمان در طول تاریخ" و اصرار بر راه حق خواهی در نظر بگیرند.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
ساعتی نیست که گفتگوهایمان خالی از اخباری چون حبس، شکنجه، بازداشت، سرکوب و حتی اعدام هموطنانمان باشد. توقیف و فیلترینگ مطبوعات، سایت ها و وبلاگ های مستقل و منتقد و در محبس انداختن نخبگان سیاسی-فکری جامعه، خواب راحت را از چشمانمان گرفته است. با آنکه به تجربه دیده ایم و شنیده ایم و می دانیم که این رفتارها در جمهوری اسلامی بی سابقه نیست و به نوعی ذاتی این حکومت شده است، اما شدت بی سابقه ی آن در این برهه از زمان و پس از انتخابات متقلبانه ی خرداد ١٣٨٨، هم باعث حیرت از این همه ددمنشی و هم موجد نفرت هرچه بیشتر از این حکومت گشته است و البته هزینه هایی بس سنگین برای خود حکومت و وجاهت شخص رهبری در پی داشته است.
در ادامه ی چنین بی خردی هایی ست که حکومت، فشار همیشگی خود بر جنبش همیشه بیدار دانشجویی نیز دوچندان کرده و با تأکید بر همان رویه پیشین اجرای احکام زندان بی سابقه برای فعالان دانشجویی، به زعم خود قصد خط و نشان کشیدن برای این تاریخ سازان را دارد. احکام ظالمانه و طویل المدت زندان برای فعالین شاخص دانشجویی همچون بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، مجید توکلی، ضیا نبوی، مهدیه گلرو، مجید دری و و ده ها دانشجوی زندانی دیگر که در بند استبداد دینی گرفتار آمده اند، نشان از عمق کینه ی نظام ستمگر از جریان زنده و بالنده ی دانشجویی ست که در سخت ترین شرایط هم، خواب خوش سرکوبگران را آشفته می ساخت و می سازد.
اگر عصاره و برآیند فکری و نخبگی یک جامعه را در قشر پیشرو و آگاه دانشجو تعریف کنیم و خصایص این قشر را محور بحث خود قرار دهیم، خواهیم دید که آزادی را در کنار آبادی جستجو می کنند و اصل خدشه ناپذیر عدالت را سرلوحه ی کنش های انتقادی خود قرار می دهتد و البته که عدالت را در عدالت اقتصادی خلاصه نکرده و صدالبته که عدالت اقتصادی را هم مترادف با صدقه پراکنی و گداپروری نمی دانند. آزادیخواهی، عدالت طلبی و توسعه گرا بودن دانشجویان تحول خواه ایرانی سابقه ای بس درخشان دارد و در حرکت ها، اعتراضات و ادوار مختلف خود را نشان داده است و تاریخ این مرز و بوم را مفتخر به فخر مبارزات ضد استبدادی کرده است که این استبداد است که هم آزادی را سلب می کتد، هم توسعه را به تعویق می اندازد و هم منافع شخصی را بر عدل ورزی ارجح می داند. پس باید که درود فرستاد بر پایداری چنین دانشجویانی که با تمام تضییق ها و تحدید ها، با شجره ی خبیثه ای به نام استبداد و به طور خاص با دستگاه مخوف امنیتی اش چنین مبارزه و مقابله کرده است. با این وصف و با این سابقه باز هم این پرسش در ذهن آدمی نقش می بندد که عقلانیت و دور اندیشی در سیستم جمهوری اسلامی چه نقشی بازی می کند که رای و نظر چنین دانشجویانی با چنین پیشینه ی درخشانی را به هیچ گرفته و آن گاه انتظار دارند که آب از آب تکان نخورد؟!
در این روزهای سخت، که فعالیت دانشجویی هزینه های بسیار بر دوش دانشجویان تحمیل کرده و بسیاری از آنان را با تهدید تعلیق و محرومیت از تحصیل و زندان رو به رو می سازد، بایسته است که فعالان دانشجویی با تغییر رویکرد اعتراضات از مسائل صرفا سیاسی به مسائل صنفی و دانشگاهی، به زنده نگاهداشت اصل اعتراض در سطح دانشگاه اهتمام داشته باشند و این مهم می تواند با تغییر رویکرد اعتراضات و کنترل هزینه ی فعالیت تحقق پذیرد. در واقع، در این برهه از زمان و با توجه به مختصات خاص سیاسی – امنیتی حاکم بر فضای دانشگاه ها، به جاست که از پتانسیل سرفصل های غیر سیاسی کنشگری در دانشگاه ها، بهره ی لازم گرفته شود. از جمله ی این سرفصل ها می توان به موضوعاتی مانند مسائل صنفی، علمی، ادبی، ورزشی اشاره کرد که می توانند کانون هایی برای فعالیت جمعی دانشجویان بوده و اصل همبستگی را تقویت کنند. همبستگی ای که می تواند در بزنگاه های تاریخی، از عوامل بسیار موثر ظفر های احتمالی بوده و به جبهه ی نیروهای دموکراسی خواه در تقابل با حاکمیت نالایق و ستمگر، یاری برساند.
در کنار این مهم، شایسته است خود دانشجویان دانشگاه های مختلف از ارتباط گیری با یکدیگر غافل نبوده و دامنه ی این روابط را به حوزه های غیرسیاسی مانند برگزاری اردوهای مشترک تفریحی خارج از بستر دانشگاه نیز تعمیم دهند. در کنار لزوم ارتباط مستمر و مداوم و نه لزوما سیاسی، بین خود دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور، ضروری به نظر می رسد که با توجه به خروج جمع قابل توجهی از فعالان دانشجویی از کشور، تعریف نوینی از رابطه ی دانشجویان داخل و خارج داده شود و تجربیات دانشجویان خارج از کشور در کنار آزادی عمل آنان در ابعاد رسانه های نوشتاری، دیداری و شنیداری، با تجارب عملی دانشجویان داخل ممزوج شده و این دو دسته بتوانند، به صورتبندی نوینی از فعالیت دانشجویی، ظهور و بروز ببخشند.
با لحاظ کردن این هوشمندی هاست که جنبش دانشجویی می تواند باردیگر نقش حساس و غیرقابل انکار خود را به درستی ایفا کند. در واقع جنبش دانشجویی بایستی مقتضیات شرایط جدید فعالیت را درک کرده و با تحلیل دقیق مختصات سیاسی-امنیتی این دوره، فعالیت های خود را سامان و سازمان دهد تا بار دیگر نشان دهد، جنبش دانشجویی که در دهههای اخیر همواره در میان دیگر جنبشهای اجتماعی ایران پیشرو و گفتمانساز بوده است اکنون نیز می تواند و باید به عنوان یکی از بازیگران اصلی، نقش خود را در جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران که امروز در جنبش سبز ظهور و بروز دارد، بازی کند و البته نبایستی فراموش کند که در عین تعامل با دیگر گروه ها و جنبش های آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، هویت مشخص و مستقل خود را در دل جنبش کلان دموکراسی خواهی داشته باشد.
تاریخ گواه صادقی ست بر فراز و نشیب حرکات استبداد ستیزانه که در نهایت به پیروزی و کامیابی رسیده و شاهد روشنی ست بر این مدعا که چگونه مرام استبدادی، در مقام ناپایداری قرار داشته است. پس نباید این دوره ی سیاه و ظلمانی تاریخ میهن مان را دوره ای پایدار و ماندنی انگاشته و با تاثیر پذیری از فضای یاس انگیز حاکم بر کشور، منفعل شده و از مبارزه با استبداد دست بشوییم. از این شایسته است که شور و شوق ایران فردا و میهنی سربلند را در خود تجدید کرده و فراموش نکنیم که نشاط از مقوّمات و مقدّمات کنشگری ست. از داغ و درفش سرکوبگران خانمان سوز نهراسیم، امید به ایرانی آباد و آزاد را در خودمان تزریق کنیم و بر آن باشیم ققنوسی که از خاکستر خویش بر می خیزد، داغ آتشی جانسوز را بر خود خریده است.
دفتر تحکیم وحدت ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ی شهدای اهورایی و روز دانشجو، در نظر دارد که روزهای ۱۶ تا ۲۳ آذر را هفته ی دانشجو اعلام نموده و بر یادآوری حقوق حقه ی دانشجویان در این مدت تاکید موکد ورزد. در این هفته نیز شایسته است که یاد و نام دانشجویان زندانی بیش از پیش سرلوحه قرار گرفته و بر کسب آزادی های سلب شده ی سیاسی و دانشگاهی تاکید بیشتری شود. همچنین مصادف شدن روز دانشجو با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی نه تنها یادآور یاد کشته شدگان عاشورای سال ۸۸ و همه درگذشتگان راه آزادی پس از انتخابات است، که فرصتی مغتنم برای دانشجویان است تا از این برهه زمانی جهت زنده نگاه داشتن آن ایام و سیاه روزی ظالمان در طول تاریخ اصرار ورزیده و بیش از گذشته بر راه حق خواهی بپویند.
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان سراسر کشور بر تلاش مداوم دانشجویان جهت انداختن طرحی نو و آغاز راهی جدید اصرار ورزیده و در این مسیر هر آنچه که در توان دارد به عرصه خواهد آورد تا این بار بساط استبداد برای همیشه از این سرزمین برچیده شود که فراموش نمی کنیم، دانشگاه فریادگر آزادی ست و ندای آزادی خواهی را پرشورتر از همیشه بر فراز تمامیت خواهی مستبدین این دیار سر خواهد داد.
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان سراسر کشور
دفتر تحکیم وحدت
آذرماه ۱۳۹۰
در ادامه ی چنین بی خردی هایی ست که حکومت، فشار همیشگی خود بر جنبش همیشه بیدار دانشجویی نیز دوچندان کرده و با تأکید بر همان رویه پیشین اجرای احکام زندان بی سابقه برای فعالان دانشجویی، به زعم خود قصد خط و نشان کشیدن برای این تاریخ سازان را دارد. احکام ظالمانه و طویل المدت زندان برای فعالین شاخص دانشجویی همچون بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، مجید توکلی، ضیا نبوی، مهدیه گلرو، مجید دری و و ده ها دانشجوی زندانی دیگر که در بند استبداد دینی گرفتار آمده اند، نشان از عمق کینه ی نظام ستمگر از جریان زنده و بالنده ی دانشجویی ست که در سخت ترین شرایط هم، خواب خوش سرکوبگران را آشفته می ساخت و می سازد.
اگر عصاره و برآیند فکری و نخبگی یک جامعه را در قشر پیشرو و آگاه دانشجو تعریف کنیم و خصایص این قشر را محور بحث خود قرار دهیم، خواهیم دید که آزادی را در کنار آبادی جستجو می کنند و اصل خدشه ناپذیر عدالت را سرلوحه ی کنش های انتقادی خود قرار می دهتد و البته که عدالت را در عدالت اقتصادی خلاصه نکرده و صدالبته که عدالت اقتصادی را هم مترادف با صدقه پراکنی و گداپروری نمی دانند. آزادیخواهی، عدالت طلبی و توسعه گرا بودن دانشجویان تحول خواه ایرانی سابقه ای بس درخشان دارد و در حرکت ها، اعتراضات و ادوار مختلف خود را نشان داده است و تاریخ این مرز و بوم را مفتخر به فخر مبارزات ضد استبدادی کرده است که این استبداد است که هم آزادی را سلب می کتد، هم توسعه را به تعویق می اندازد و هم منافع شخصی را بر عدل ورزی ارجح می داند. پس باید که درود فرستاد بر پایداری چنین دانشجویانی که با تمام تضییق ها و تحدید ها، با شجره ی خبیثه ای به نام استبداد و به طور خاص با دستگاه مخوف امنیتی اش چنین مبارزه و مقابله کرده است. با این وصف و با این سابقه باز هم این پرسش در ذهن آدمی نقش می بندد که عقلانیت و دور اندیشی در سیستم جمهوری اسلامی چه نقشی بازی می کند که رای و نظر چنین دانشجویانی با چنین پیشینه ی درخشانی را به هیچ گرفته و آن گاه انتظار دارند که آب از آب تکان نخورد؟!
در این روزهای سخت، که فعالیت دانشجویی هزینه های بسیار بر دوش دانشجویان تحمیل کرده و بسیاری از آنان را با تهدید تعلیق و محرومیت از تحصیل و زندان رو به رو می سازد، بایسته است که فعالان دانشجویی با تغییر رویکرد اعتراضات از مسائل صرفا سیاسی به مسائل صنفی و دانشگاهی، به زنده نگاهداشت اصل اعتراض در سطح دانشگاه اهتمام داشته باشند و این مهم می تواند با تغییر رویکرد اعتراضات و کنترل هزینه ی فعالیت تحقق پذیرد. در واقع، در این برهه از زمان و با توجه به مختصات خاص سیاسی – امنیتی حاکم بر فضای دانشگاه ها، به جاست که از پتانسیل سرفصل های غیر سیاسی کنشگری در دانشگاه ها، بهره ی لازم گرفته شود. از جمله ی این سرفصل ها می توان به موضوعاتی مانند مسائل صنفی، علمی، ادبی، ورزشی اشاره کرد که می توانند کانون هایی برای فعالیت جمعی دانشجویان بوده و اصل همبستگی را تقویت کنند. همبستگی ای که می تواند در بزنگاه های تاریخی، از عوامل بسیار موثر ظفر های احتمالی بوده و به جبهه ی نیروهای دموکراسی خواه در تقابل با حاکمیت نالایق و ستمگر، یاری برساند.
در کنار این مهم، شایسته است خود دانشجویان دانشگاه های مختلف از ارتباط گیری با یکدیگر غافل نبوده و دامنه ی این روابط را به حوزه های غیرسیاسی مانند برگزاری اردوهای مشترک تفریحی خارج از بستر دانشگاه نیز تعمیم دهند. در کنار لزوم ارتباط مستمر و مداوم و نه لزوما سیاسی، بین خود دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور، ضروری به نظر می رسد که با توجه به خروج جمع قابل توجهی از فعالان دانشجویی از کشور، تعریف نوینی از رابطه ی دانشجویان داخل و خارج داده شود و تجربیات دانشجویان خارج از کشور در کنار آزادی عمل آنان در ابعاد رسانه های نوشتاری، دیداری و شنیداری، با تجارب عملی دانشجویان داخل ممزوج شده و این دو دسته بتوانند، به صورتبندی نوینی از فعالیت دانشجویی، ظهور و بروز ببخشند.
با لحاظ کردن این هوشمندی هاست که جنبش دانشجویی می تواند باردیگر نقش حساس و غیرقابل انکار خود را به درستی ایفا کند. در واقع جنبش دانشجویی بایستی مقتضیات شرایط جدید فعالیت را درک کرده و با تحلیل دقیق مختصات سیاسی-امنیتی این دوره، فعالیت های خود را سامان و سازمان دهد تا بار دیگر نشان دهد، جنبش دانشجویی که در دهههای اخیر همواره در میان دیگر جنبشهای اجتماعی ایران پیشرو و گفتمانساز بوده است اکنون نیز می تواند و باید به عنوان یکی از بازیگران اصلی، نقش خود را در جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران که امروز در جنبش سبز ظهور و بروز دارد، بازی کند و البته نبایستی فراموش کند که در عین تعامل با دیگر گروه ها و جنبش های آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، هویت مشخص و مستقل خود را در دل جنبش کلان دموکراسی خواهی داشته باشد.
تاریخ گواه صادقی ست بر فراز و نشیب حرکات استبداد ستیزانه که در نهایت به پیروزی و کامیابی رسیده و شاهد روشنی ست بر این مدعا که چگونه مرام استبدادی، در مقام ناپایداری قرار داشته است. پس نباید این دوره ی سیاه و ظلمانی تاریخ میهن مان را دوره ای پایدار و ماندنی انگاشته و با تاثیر پذیری از فضای یاس انگیز حاکم بر کشور، منفعل شده و از مبارزه با استبداد دست بشوییم. از این شایسته است که شور و شوق ایران فردا و میهنی سربلند را در خود تجدید کرده و فراموش نکنیم که نشاط از مقوّمات و مقدّمات کنشگری ست. از داغ و درفش سرکوبگران خانمان سوز نهراسیم، امید به ایرانی آباد و آزاد را در خودمان تزریق کنیم و بر آن باشیم ققنوسی که از خاکستر خویش بر می خیزد، داغ آتشی جانسوز را بر خود خریده است.
دفتر تحکیم وحدت ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ی شهدای اهورایی و روز دانشجو، در نظر دارد که روزهای ۱۶ تا ۲۳ آذر را هفته ی دانشجو اعلام نموده و بر یادآوری حقوق حقه ی دانشجویان در این مدت تاکید موکد ورزد. در این هفته نیز شایسته است که یاد و نام دانشجویان زندانی بیش از پیش سرلوحه قرار گرفته و بر کسب آزادی های سلب شده ی سیاسی و دانشگاهی تاکید بیشتری شود. همچنین مصادف شدن روز دانشجو با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی نه تنها یادآور یاد کشته شدگان عاشورای سال ۸۸ و همه درگذشتگان راه آزادی پس از انتخابات است، که فرصتی مغتنم برای دانشجویان است تا از این برهه زمانی جهت زنده نگاه داشتن آن ایام و سیاه روزی ظالمان در طول تاریخ اصرار ورزیده و بیش از گذشته بر راه حق خواهی بپویند.
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان سراسر کشور بر تلاش مداوم دانشجویان جهت انداختن طرحی نو و آغاز راهی جدید اصرار ورزیده و در این مسیر هر آنچه که در توان دارد به عرصه خواهد آورد تا این بار بساط استبداد برای همیشه از این سرزمین برچیده شود که فراموش نمی کنیم، دانشگاه فریادگر آزادی ست و ندای آزادی خواهی را پرشورتر از همیشه بر فراز تمامیت خواهی مستبدین این دیار سر خواهد داد.
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان سراسر کشور
دفتر تحکیم وحدت
آذرماه ۱۳۹۰
بیانیه جمعی از کنشگران سیاسی در محکومیت خشونت مذهبی و ترور رافق تقیلی نویسنده و آزاد اندیش آذری
جمعی از آزاداندیشان، دانشجویان، روشنفکران و کنشگرانِ ایرانی در بیانیه ای با "رافق تقیلی" اظهارِ همبستگی کردند.
به گزارش دانشجونیوز، در قسمتی از این بیانیه آماده است: "ین وسیله، ما، گروهی از آزاداندیشان، دانشجویان، روشنفکران و کنشگرانِ ایرانی، که سی و دو سال است با زشتترین نوعِ استبداد، یعنی با استبدادِ مذهبی و با بدترین نوع تمامیّتخواهی ـ که درلباس و به نام اخلاق و ایمانِ دینی بر مردم تحمیل میشود ـ دست و پنجه نرم میکنیم، با شما که اهلِ قلم، هنر و اندیشهاید و در نزدیکیِ مرزهایِ ایران در کشور خود و برای دفاع از آزادی و حیثیتِ انسانی و حقوقِ بشر و در راه محدود شدنِ قدرت و پاسخگو کردن حکومتگران میکوشید و درجهتِ دستیابی و برخورداری از حَقِ انتقاد، به عنوانِ بدیهیترین راهِ پویاییِ فکری و اجتماعی، به مبارزه برخاستهاید و تا پایِ جان پایدار و ثابتقدم هستید، اظهارِ همبستگی میکنیم و خود را با شما همدل و همسخن و همراه میدانیم."
به گزارش دانشجونیوز، در قسمتی از این بیانیه آماده است: "ین وسیله، ما، گروهی از آزاداندیشان، دانشجویان، روشنفکران و کنشگرانِ ایرانی، که سی و دو سال است با زشتترین نوعِ استبداد، یعنی با استبدادِ مذهبی و با بدترین نوع تمامیّتخواهی ـ که درلباس و به نام اخلاق و ایمانِ دینی بر مردم تحمیل میشود ـ دست و پنجه نرم میکنیم، با شما که اهلِ قلم، هنر و اندیشهاید و در نزدیکیِ مرزهایِ ایران در کشور خود و برای دفاع از آزادی و حیثیتِ انسانی و حقوقِ بشر و در راه محدود شدنِ قدرت و پاسخگو کردن حکومتگران میکوشید و درجهتِ دستیابی و برخورداری از حَقِ انتقاد، به عنوانِ بدیهیترین راهِ پویاییِ فکری و اجتماعی، به مبارزه برخاستهاید و تا پایِ جان پایدار و ثابتقدم هستید، اظهارِ همبستگی میکنیم و خود را با شما همدل و همسخن و همراه میدانیم."
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
همبستگی با آزاداندیشانِ آذری
هممیهنانِ ایرانی،
آزاداندیشانِ آذری،
آذر ماه ١٣٩٠ خورشیدی
رافق ناظر اغلو تقیزاده، معروف به رافق تقیلی، پزشک، نویسنده و آزاداندیشِ آذری، در پیِ انتشارِ مقالاتی چند در نقدِ اسلام و پس از آن که از سویِ چند تن از مراجع تشیّع و از جمله مرتضی بنی فضل، نمایندهیِ استانِ آذربایجانِ شرقی در مجلسِ خبرگانِ رهبری و از مدرسینِ حوزهیِ علمیهی قم، و نیز محمد فاضل لنکرانی، از مجتهدانِ همین حوزه، تکفیر شده و "مهدورالدم" خوانده شد، در ١٩ نوامبر جاری با چاقو مورد سوءقصد قرار گرفته، چهار روز بعد، در بیمارستانی در باکو، جان سپرد. وی نخستین و واپسینِ قربانیِ خشونتِ مذهبی در این منطقه نبود...
شصت و شش سال پیش، در ٢٠اُم اسفند ماه ١٣۲۴ خورشیدی، در دِل کاخ دادستگری در مرکز تهران، تاریخدان، زبانشناس، حقوقدان و آزاداندیشِ آذریِ ایرانی، زندهیاد احمد کسروی تبریزی، به همین "جرم"، یعنی نقدِ اسلام، و در پیِ تکفیر کسانی که خود را مجتهد و مرجعِ اخلاق میدانستند، به همین شیوه، یعنی با چاقو، به فجیعترین شکلی به همراهِ منشیِ خویش، از پای درآمد. کسروی و رافق تقیلی، هر دو در میانِ سکوتِ چندشآور و ریاکارانهیِ اهل قلم و روشنفکری، جانِ خویش را در راهِ اندیشهیِ خویش از دست دادند. با این حال و با کمال تأسف، نه احمد کسروی نخستین قربانیِ خشونتِ مذهبی بوده است و نه رافق ناظر اغلو واپسینِ قربانیِ آن خواهد بود ...
آزاداندیشانِ آذری!
بدین وسیله، ما، گروهی از آزاداندیشان، دانشجویان، روشنفکران و کنشگرانِ ایرانی، که سی و دو سال است با زشتترین نوعِ استبداد، یعنی با استبدادِ مذهبی و با بدترین نوع تمامیّتخواهی ـ که درلباس و به نام اخلاق و ایمانِ دینی بر مردم تحمیل میشود ـ دست و پنجه نرم میکنیم، با شما که اهلِ قلم، هنر و اندیشهاید و در نزدیکیِ مرزهایِ ایران در کشور خود و برای دفاع از آزادی و حیثیتِ انسانی و حقوقِ بشر و در راه محدود شدنِ قدرت و پاسخگو کردن حکومتگران میکوشید و درجهتِ دستیابی و برخورداری از حَقِ انتقاد، به عنوانِ بدیهیترین راهِ پویاییِ فکری و اجتماعی، به مبارزه برخاستهاید و تا پایِ جان پایدار و ثابتقدم هستید، اظهارِ همبستگی میکنیم و خود را با شما همدل و همسخن و همراه میدانیم.
باشد تا روزی رِسَد که سیمایِ منطقهیِ ما از نقابِ زشتِ اختناقِ مذهبی، برایِ همیشه رها گردد.
به امیدِ آن روز و به یادِ زندهیادان، احمد کسروی تبریزی و رافق تقیزاده...
به امیدِ آن روز و به یادِ زندهیادان، احمد کسروی تبریزی و رافق تقیزاده...
امضاء:
فریدون احمدی، جواد اسدیان، تهمینا آکفی (نویسندهی افغان)، سارا اکرمی، بابک امیرخسروی، بیژن افتخاری، ابراهیم آهنیان، شهریار آهی، ویکتوریا آزاد، امیر حسین اعتمادی، دنیا اکبری، افشین الییان، احمد باطبی، رضا بایگان، سیاوش بختیاری، نیلوفر بیضایی، باقر پرهام، رامین پرهام، محمد جلالی چیمه (م. سحر)، محمدرضا جهانپرور، مهدی جلالی، عباس حکیم زاده، فریبا داودی مهاجر، آرامش دوستدار، آرمان رضا خانی، امین ریاحی، بهرام رحیمی، سلمان سیما، رحیم شامبیاتی، کریم شامبیاتی، وحید شعبانی، سعید شعبانی، کاوه شیرزاد، فرد صابری، سیاوش صفوی، ماشالله عباسزاده، لیونا عیسی قلیان، سامانه فانی، شهلا فرید، سعید قاسمینژاد، رضا قاضینوری، رضا قریشی، علی کلایی، علیرضا کیانی، دامون گلریز، حسن ماسالی، سیروس ملکوتی، داریوش مجلسی، محسن مخملباف، علیرضا موسوی، بهزاد مهرانی، عبدالمجید مجیدی، ایرج مصداقی، کاظم موافق، محسن موسوی، مریم نایب یزدی، یوحنا نجدی، آرسن نظریان، مسعود والا، حمیدرضا وصاف
داریوش قنبری، در برنامه انجمن جعلی دانشگاه علوم پزشکی شیراز شرکت نکرد

به گزارش دانشجونیوز، مریم حیدری، دبیر این تشکل جعلی، پیشتر خبر از برگزاری مناظره ای با موضوع عملکرد دولت در سیاست خارجی با حضور دکتر داریوش قنبری و حمیدرضا افراشته (عضو شورای مشاورین جوان احمدی نژاد) در دانشگاه علوم پزشکی شیراز داده بود. این برنامه قرار بود در روز پنج شنبه در تالار مطهری دانشده پزشکی این دانشگاه برگزار شود.
داریوش قنبری، پس از اطلاع از نحوه شکل گیری و مواضع این تشکل، از شرکت در برنامه خودداری کرده و جلسه تنها با حضور حمیدرضا افراشته برگزار شده است. تعداد اندک دانشجویان حاضر در جلسه نیز پس از اطلاع از عدم شرکت وی، جلسه را ترک کردند. در ابتدای این مراسم، سخنران اعلام می کند که آقای قنبری به دلایل غیرمنطقی حاضر به شرکت در جلسه نشده است.
حمیدرضا افراشته، سوی دیگر این مناظره، داماد پروین احمدی نژاد است که چندی پیش دستور غیرقانونی محمود احمدی نژاد برای بورسیه وی در دانشگاه صنعتی امیرکبیر خبرساز شده بود. وی هم چنین به طور غیرقانونی و با استفاده از رانت های حکومتی در حین تحصیل دو بار تغییر رشته داده است.
با روی کارآمدن محمود احمدی نژاد، انجمن های اسلامی از سوی حاکمیت به تدریج غیرقانونی خوانده شدند و انجمن های موازی در اختیار نیروهای بسیجی و وابسته که فارغ از مشی استبدادستیزی بودند، گذاشته شد. این تشکل ها در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در دو سال گذشته، با دعوت از چهره های اصلاح طلب در برنامه هایشان، به دنبال تثبیت خود در دانشگاه ها بودند که پس از اعتراضات گسترده مردمی پس از انتخابات، در بیانیه هایشان با خائن خواندن معترضین، خواهان بازداشت و برخورد شدید با آقایان موسوی و کروبی و احزاب اصلاح طلب شدند.
استراتژی خستهسازی جواب داده است
محمدصادق جنانصفت در سرمقاله ماهنامه صنعت و توسعه نوشت:
محمود احمدینژاد، رییس دولت نهم و دهم به همراه حلقه اول یارانش، همچنان نبض جریانسازیهای پرشمار در سیاست ایران را در چنگ دارند و از آن به مثابه سلاحی کارساز در مسیر هموار کردن راه خود تا رسیدن به مجلس بعدی استفاده میکنند. این گروه کوچک اما به شدت سازماندهی شده و با اهداف مشخص، نشان داده است از گرهها و تنگناهای سیاست داخلی، پیچیدگیهای سیاست خارجی و تواناییها و ناتوانیهای اصولگرایان آشنایی دقیق، عمیق و کافی دارد و به نظر میرسد اطلاعات در دست آنها بسیار ارزشمند است. با این شناخت در تواناییهای بازی سیاسی داخلی است که احمدینژاد با حرکت دادن مهرههای خود در شطرنج سیاسی و اجرای تاکتیکهای پیچیده و چند لایه، تاثیرگذاری بر تحولات جاری را ادامه داده و بقیه را دنبال خود میکشد. او اکنون دومین سال مسوولیت دوره دوم خود در راس قوه مجریه را پشت سر گذاشته است و به جای اینکه پاسخگوی کارنامه خود باشد با طرح مباحث جنجالی و تحریک رقبای خود، آنها را آشفته و سردرگم میکند. اصولگرایان که همه آبرو و سابقه سیاسی خود را به ویژه در انتخابات سال ۱۳۸۸ در سبد احمدینژاد ریخته و به قیمت کنار گذاردن نیروهای ورزیده انقلاب در جبهه اصلاحطلبان، از وی حمایت کردند، اکنون بر سر دو راهی سرنوشت قرار گرفتهاند. اصولگرایان و طیفهای گوناگون از یک طرف باید پاسخگوی ناکارآمدی دولت در حوزههای گوناگون به ویژه در میدان اقتصاد باشند و از طرف دیگر میخواهند به جامعه و نیروهای طرفدار خود اثبات کنند که برنده انتخابات ریاست جمهوری دهم اصولگرایان بودهاند نه احمدینژاد. از طرف دیگر اصولگرایان میبینند که تلاش و زحمت آنها برای حذف اصلاحطلبان از صحنه سیاست و کسب همه قدرت سیاسی به کام یک گروه تازه شده که خودشان آنها را «جریان انحرافی» نام گذاشتهاند. اصولگرایان از این وضع آشفته و سردرگم شده و نمیدانند با پدیده احمدینژاد که اصرار دارد خود را رهبر یک جریان مستقل میداند چه کنند. تضعیف نهادینه شده جریان اصلاحطلبی در ایران با طیفهای گوناگون نیز مزید بر علت شده و احمدینژاد را به نقش کارگردان بازیهای سیاسی تبدیل کرده است. دقت در بحثهای مهم آبان ماه که با انتشار سخنان احمدینژاد در جمع یارانش همراه شد و موجی از بحث و مجادله برانگیخت و توجه به خواستهای اصولگرایان که عموما در حوزه سیاست است، این داوری را که احمدینژاد سیاست «خسته کردن همه» را به خوبی اجرا کرده تقویت میکند. احمدینژاد نشان داده است در سیاست «خسته کردن همه» مهارت دارد. به این ترتیب است که مسائل و مشکلات در کسب و کار شهروندان و حرکت اقتصاد در سطح کلان کنار گذاشته شده و کسی برای آن اشک نمیریزد. احمدینژاد در هر فرصتی که برای سخنرانی به دست میآورد و البته دیگر مثل سابق از صدا و سیما پوشش داده نمیشود مباحث فرعی را با مردم در میان میگذارد که ارتباط اندکی با اقتصاد دارند. امروز دیگر نمایندگان مجلس هشتم که خود را برای انتخابات اسفند ماه آماده میکنند دیگر حوصله پرسش از رییسجمهور در حوزه اقتصاد را از دست دادهاند. کارشناسان و اقتصاددانان نیز که قدرت سیاسی ندارند نیز خسته از پرسشهای چند باره درباره کارنامه دولت در سیاستهای پولی و مالی، صنعت و تجارت خارجی، در سکوت نسبی به سر میبرند. دیگر کسی حوصله ندارد از احمدینژاد به عنوان فردی که ۶ سال است مهمترین تصمیمها درباره سرنوشت شغلی و درآمدی میلیونها ایرانی را اتخاذ کرده است بپرسد چرا در حالی که سال ۱۳۹۰ تا ۴ ماه دیگر تمام میشود، هنوز آمارهای اقتصادی مهم مثل نرخ رشد اقتصادی، نرخ رشد تولیدات صنعتی، نرخ رشد سرمایهگذاری و چگونگی هزینه کردن ۵۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی را به شهروندان نمیدهد. بانک مرکزی ایران که تا همین چند سال پیش به طور منظم و در فاصلههای حداکثر ۴ماهه و با انتشار نشریه «نماگرهای اقتصادی»، تحولات شاخصهای کلان اقتصاد را ارائه میکرد نیز احساس مسوولیت نمیکند و کار را به شورایی که اثر وجودی ندارد سپرده است. وزارت امور اقتصادی و دارایی نیز که دست کم از شهریور ماه تا همین چند روز پیش نگران رای عدم اعتماد مجلس به وزیر بودند همچنان با نصیحت کردن دیگر نهادها، کاری به ارائه آمار و ارائه کارنامه دولت در حوزه اقتصاد کلان ندارد. مسوولان وزارت جدید کار، رفاه و تامین اجتماعی نیز برای ارائه آمار دقیق و کارشناسی شده و بدون دستکاریهای فنی از شمار بیکاران شتابی نشان نمیدهد.
در شرایطی که ترکیه در همسایگی ایران با رشدهای شتابان در تولید ملی و صادرات به قدرت اول خاورمیانه تبدیل میشود هیچکس نمیداند که فاصله ۶ سال ریاست جمهوری احمدینژاد چه تفاوت معناداری در قدرت اقتصادی ایران با این کشور پدیدار شده است و البته مقایسه کردن نیز جایز نیست. در حالی که یک سال از اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها سپری شده است و صنعتگران ایرانی از یک سو همچنان زیر فشار قیمتگذاری دستوریاند و از طرف دیگر دولت در پرداخت یارانه نقدی که در قانون مجلس تصویب شده سستی میکند، هیچکس را پاسخگو نمیبینند. سیاست خستهسازی تولید گران از طرف دولت در سال ۱۳۹۰ در دستور کار بوده و وزیر صنعت، معدن و تجارت همچنان از بستههای حمایتی رونمایی میکند. سیاست خستهسازی همه، انگار نتیجه داده و کسی از رییس دولت که با صراحت از کاهش قیمتها در سال ۱۳۹۰ خبر داده بود نمیپرسد چرا روندها عکس شده و نرخ تورم در پایان مهر ماه ۱۳۹۰ به ۱۹ درصد رسیده است؟ سیاستهای عجیب دولت و بانک مرکزی در بازار ارز که قیمت هر دلار را از حدود ۱۰۴۵ تومان نرخ رسمی به ۱۳۴۰ تومان (روز ۲۶ آبان ۱۳۹۰) رسانده است، دیگر حساسیتی ایجاد نمیکند. در حالی که مطابق قانون هدفمند کردن یارانهها دولت باید منابع یارانه نقدی را از محل مابهالتفاوت قیمتهای آزاد شده حاملهای انرژی با قیمتهای قبلی تامین میکرد، وزیر اقتصاد بیمی ندارد که بگوید همه این منابع از این محل تامین نشده است و سیاست خستهسازی نیز موثر واقع شده و پرسشها اندک است. در وضعی که عراق، کویت و قطر با سرمایهگذاریهای کلان نفت و گاز میدانهای مشترک را استخراج و به مرحله تولید میرسانند، عقب افتادن ایران نیز جز چند انتقاد از طرف برخی کارشناسان دستاوردی ندارد. عقب ماندن سرمایهگذاری ایران حتی از پیشبینیهای قانون برنامه چهارم در توسعه نفت و گاز و کاهش توانایی تولید ایران از میدانهای موجود نیز در کلام و قلم برخی منتقدان و روزنامهنگاران جاری و به سرعت فراموش میشود. سیاست خسته کردن همه، در تجارت خارجی نیز اثر گذاشته و واردات ۱۲ میلیارد دلاری در ۶ ماه گذشته از امارات متحده عربی و سیل واردات کالاهای بیکیفیت چینی به بازارهای ایران نیز هرگز با حساسیت مواجه نمیشود. در حالی که دولت دهم در شروع کار خود وعده داد «مدیریت واردات» را به مثابه یک استراتژی در دستور کار قرار دارد، اما اجرای آن با پرسش جدی و موثر همراه نیست.
آیا جز برخی مسوولان ارشد اقتصادی و سیاسی، کسی یا افرادی یا نهادهای غیر از حکومت میداند نرخ رشد سرمایهگذاری در ۶ سال سپری شده چه تحولاتی داشته و از روندهای کاهنده یا فزاینده تبعیت کرده است؟
سرزمین پهناور و قدیمی ایران که میتوانست و هنوز میتواند مقام شایستهای در اقتصاد داشته باشد، چرا ناگزیر میشود که از کشور کوچک قطر برای تنظیم بازار پروازهای داخلی استفاده کند؟ این فهرست طولانی ابهام و ناکارآمدی در حوزههای اقتصاد که در کارنامه دولتهای نهم و دهم ثبت شده است را میتوان با پرسش درباره شاخصهای دیگر ادامه داد، اما در شرایطی که دولت سیاست خستهسازی را با بیتفاوتی در پاسخگویی در دستور کار قرار دارد، آیا فایدهای دارد؟ یادمان باشد مشکلات به ظاهر کوچک و البته پرشمار در حوزههای کسب و کار اگر در زمان مناسب حل نشوند و گرهها در هم تنیده و کور شوند، باز کردن آن ناممکن و با هزینههای ناشناس مواجه خواهد شد.
بر ماست که به مبارزات خود روشنگرانه ادامه دهیم و از ناامیدی فاصله بگیریم
جمعی از اساتید، فعالین دانشجویی و دانشجویان جنبش راه سبز امید در بیانیه ای در آستانه ۱۶ آذر، روز دانشجو، با اشاره به هماهنگی عاشورای حسین(ع)، عاشورای جنبش سبز و عاشورای دانشجو؛ تصریح کردند: بر ماست که به مبارزات خود روشنگرانه ادامه دهیم، از ناامیدی فاصله بگیریم و با چشمانی باز و صدایی بلند، فریاد کربلا و دانشگاه را به گوش ایرانیان جهان برسانیم.
امضاکنندگان این بیانیه از دانشجویان، اساتید و نخبگان دانشگاهی خواسته اند: با طراحی انوار جدید مبارزه در چهارچوب خواستهای ملت بزرگ ایران، از کرامت وانسانیت تا حق چگونگی زیستن و انتخاب پردازند و صحنه را در این روزها چه با تجمعات اعتراضی، تحصن و یا اعتراضات صنفی دانشجویی همانند هر آنچه که به تازگی دیدیم و شنیدیم، خالی ننمایند.
آنها همچنین آورده اند: این روزها بیش از هرروز به حضور پر رنگ و روشنگرانه دانشجو و استاد نیاز است. مولای کربلا، بزرگ آموزگار آزادگی، ایستادگی و مبارزه با کج اندیشی و دروغ، پیامی غیر از این به انسانیت گوشزد نمود؟
متن این بیانیه که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، بدین شرح است:
قرنها پیش مولای آزادگان جهان حضرت حسین بن علی (ع)خروج کرد تا به ما بگوید:
برحذر باشید از ستم کردن به کسی که یاوری جز خدای عزّ و جل ندارد.
«الا ترون الی الحقِّ لا یُعمل به و الی الباطلِ لا یتناهی عنه »
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل روی گردانده نمی شود.
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل روی گردانده نمی شود.
امروز بیش از هر زمانی باید به فلسفه عاشورا اندیشید. مگر نمی گفتیم کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. تا حقی از ظالمی ستانده شود و به مظلومی هدیه گردد. گیرم که زدید. کشتید و در حصر کردید. با صدای زینب (س) چه می کنید؟ آیا فریاد او را در مسجد شام فراموش کرده اید؟
سالی است که نماد معترضان خیرخواه، دو عزیز، دو شجاع، دو همراه در حصرند. در صبر به مولایمان امام حسن اقتدا کرده ایم، گویی شما را مجالی برای اندیشیدن نیست که با حبس دلسوزان با سرعت بیشتری به پایان سلام خواهید کرد. از تونس، لیبی و مصر؛ نیاموختید؟
امروز می بینیم که کلام این دو عزیز و اسرای در حبس جنبش روز به روز به واقعیت نزدیکتر می گردد. چرا درس نمی گیرید؟و مگر نه این است که کلامشان مانند چشمه ای زلال هرروز بیشتر در روح و جانمان رخنه می کند؟ مردمان همگی گرسنه اند و شما با شعبده فهم را به مسلخ تحمیق می برید؟
شهید چمران در رابطه با حادثه ۱۶ آذر می گوید: “وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم. دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم… نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران می آمد تا نتیجه بیست و یک ملیون دلار خرج کودتا را ببیند
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهای را پیش بینی میکردند.
دانشجویان حتی الامکان سعی میکردند که به هیچ وجه بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده ای کارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه ای به دست آنان نیامد به داخل دانشکده ها هجوم میآوردند؛ از پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم عده زیادی را دستگیر کردند. بین دستگیر شدگان، چند استاد نیز دیده میشد که به جای دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل کامیون کشیده شدند؛ چون احتمال وقوع حوادث وخیم تری میرفت، لذا برای حفظ جان دانشجویان، دانشکده را تعطیل کردند و به آنها دستور دادند به خانه های خود بروند و تا اطلاع ثانوی در خانه بمانند.”
و امروز چه پرشباهت به آن روزهاست. بزرگان، اساتید و دانشجویان دلسوز و خیرخواه چون توکلی ها و هدایت ها همه در حبس و حصرند. آنچنان نظام پادگانی در حال گسترش چتر خودکامگی و تمامیت خواهی است که گویی فناناپذیر است. هر صدای دلسوزی با مشت پاسخ داده می شود. در بیرون از اوین ها همه در زندانی بزرگتریم: زندان جامعه. دلشکسته و خسته هر روز به مصیبتی می نگریم و سر در جبین افسوس فرو می بریم، که ایران ما را چه می شود؟
دزدی، اختلاس و دروغ، پایه های جامعه را به تخریب روزافزون می کشد. و این آخرین آنها؛ حمله مغول وار سپاهیان دروغ به سفارت دولتی که همیشه دستی از خیانت به سوی ملت ایران دراز نموده است و چه اندوهی بزرگتر از این که چماقداران مامور را دانشجو خطاب می کنند؟!
دانشجو را چه نسبتی با تاراج و تخریب وحهه ی یک ملت که بزرگی ای به گسترای تاریخ دارد؟ این دیگر بدترین است. ضربه ای شکننده تر از سرکوب و زندان و… آیا این هیاهوگری به مسلخ فرستادن اندیشه نیست؟ و چه فریادی رساتر از ندای دانشجوی مظلوم دربند.
این روزها بیش از هرروز به حضور پر رنگ و روشنگرانه دانشجو واستاد نیاز است. مولای کربلا، بزرگ آموزگار آزادگی، ایستادگی و مبارزه با کج اندیشی و دروغ، پیامی غیر از این به انسانیت گوشزد نمود؟
هل مِن مغیثٍ یرجو الله باغاثتِنا؟ هل من معینٍ یرجو ما عند الله فی اِعانَتِنا؟
آیا فریاد رسی هست که برای رضای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا کمک کننده ای است که ما را برای مقابله با استبداد یاری دهد؟
برحذر باشید از ستم کردن به کسی که یاوری جز خدای عزّ و جل ندارد
و آذرماه ۹۰ چه همزمانی ایی را مروز می کند. عاشورای حسین(ع)، عاشورای جنبش سبز و عاشورای دانشجو هم آهنگ شده است.
بر ماست که به مبارزات خود روشنگرانه ادامه دهیم، از ناامیدی فاصله بگیریم و با چشمانی باز و صدایی بلند، فریاد کربلا و دانشگاه را به گوش ایرانیان جهان برسانیم.
از همگی دانشجویان، اساتید، نخبگان دانشگاهی خواهشمندیم با طراحی انوار جدید مبارزه در چهارچوب خواستهای ملت بزرگ ایران، از کرامت وانسانیت تا حق چگونگی زیستن و انتخاب پردازند و صحنه را در این روزها چه با تجمعات اعتراضی، تحصن و یا اعتراضات صنفی دانشجویی همانند هر آنچه که به تازگی دیدیم و شنیدیم، خالی ننمایند. کاروان بزرگ جنبش سبز را از این گردنه به سلامت عبور دهند و همگی ما را به کربلای آزادگی و انسانیت حسین(ع) برسانند.
با صراحت از همگان خواستاریم که با حضور آگاهانه خود در این مسیر پر پیچ و ناهموار با هر صلاحدیدی که همگی به درجه ای از شناخت و تکامل آن رسیده ایم، کمک کنیم تا در جبهه بی تفاوتی و ناامیدی از اصلاح، پیروز میدان گردیم.
در خاتمه، کلام را با ذکر گزیده ای از بیانیه علمدار سبز جنبش، میر دربندمان زینت می بخشیم:
جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی گزارشهایی از شکلگیری جریانهای عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد میکردند میتوانست و میتواند برای عبور کمهزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهرهها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذیقیمت را میشکنند؛ آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکتهای دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد؛ داستانی تکراری از انکار واقعیتها و تلاش برای تولید و تفسیر اطلاعات مطابق میل دولتمردان که تقریبا هیچ عهد تاریخی بدون شمهای از آن پایان نیافته است. ان هولاء لشرذمه قلیلون، (گفتند که) اینها گروهی ناچیزند (به قول امروزیها خس و خاشاکی بیش نیستند)، و انهم لنا لغائظون، و آنها ما را به خشم میآورند، و انا لجمیع حاذرون، و ما همگی در آمادهباش به سر میبریم، فاخرجناهم من جنات و عیون، پس خداوند آنان را از باغها و چشمهسارها بیرون کرد، و کنوز و مقام کریم، و از گنجها و از جایگاه دلپسند.
جمعی از اساتید، فعالین دانشجویی و دانشجویان جنبش راه سبز امید
سروش: قهرمانان را به حبس وحصر می برند و قوه قضاییه را خواب مرگ برده است

متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
ذلتِ قضا، قوتِ استبداد ا
ست و قوتِ قضا، ذلتِ استبداد و…امروز ضعیفترین و ذلیلترین قوه در ایران، قوهٔ قضائیه است.
امروز در نظامهای دمکراتیک، برهنهترین آدمیان، پوششی از قانون و قضا در بردارند ودرکنارشان پناهی و دستگاهی هست تا دست معترضان و متجاوزان را از دامنشان کوتاه کند.گفته اند مردم سالاری زمام ناقه تاریخ را به دست دارد و واپسین بارانداز قافله تمدن است. اگرهم چنین نگوییم دست کم حق حاکمیت مردم در صدر خواسته ها و حقوق انسان مدرن قرار دارد.ست و قوتِ قضا، ذلتِ استبداد و…امروز ضعیفترین و ذلیلترین قوه در ایران، قوهٔ قضائیه است.
مسلمانان و اعراب اینک به طاووس دلربای آزادی خوش آمد میگویند و اژدهای جرار استبداد را در پای میمالند. روزگار مبارکی است. دیکتاتورها به جهنّم می روند و درهای بهشت به روی سوختگان ستم باز میشود. ایرانیان آغازگر بودند، اما دردمندانه ناکام ماندند و عفریت خود کامگی دوباره بر آنان چیره شد. اینک نوبت تونس و مصر و لیبی و یمن و سپس سوریه و … است که بساط عدالت بگسترند و حصار اسارت بشکنند. رویایی خوش است: دیوان ستم در بند و فرشتگان عدالت در پرواز.
اما اگر این رویای شیرین مردم سالاری و آزادی پروری در انتخابات ختم و خلاصه شود، رویایی ناکام خواهد بود. ماشرق نشینان چندان از خودکامگی خود کامگان گزیده شده ایم که آزادی را در زوال شب تیره خودرایی و طلوع خورشید مردم سالاری واراده جمعی و انتخابات عمومی و همه پرسی می بینیم. گزینش آزاد نمایندگان مردم را در قوای مقننه و مجریه، اوج کمال و قله اعتلای دموکراسی به شمار میآوریم و همین که کشوری و ملتی به انتخابات آزاد روی میآورد، آسوده خاطر میشویم که مبارزاتشان کامروا شده و اختناق بر افتاده ورجعت استبداد نا ممکن گردیده است. لکن در این میان ،حقیقتی فربه مغفول میماند وآن نقش عظیم قوهٔ قضائیه در تحکیم مردم سالاری و احقاق حقوق شهروندی و پشتیبانی از قانون و رواج مدنیت و بسط عدالت و تثبیت حرّیت است.
فربهی این حقیقت تا آن جاست که میتوان قضا را قلب مردم سالاری ومجلس نمایندگان را قالب آن خواند و پیداست که قالب را قبله کردن و از قلب غافل ماندن به نظمی مقلوب خواهدانجامید.
به ایران امروز بنگریم. دولتیان به صد حیله و تقلب انتخاباتی برگزار می کنند و نمایندگانی دروغین را به مجلس شورا می فرستند تا قانونگزاری کنند. مااز این همه قلب و تزویر فریاد بر میآوریم و نفرت خود را از مجلسی ذلیل و دست نشانده وانتخاباتی آلوده به خیانت، آشکار میکنیم و رای خود را باز پس میطلبیم.
کشتهها می دهیم و جفاها میبریم و جوانانمان سر از شکنجه گاهها در میآورند و داغ تجاوز و تطاول بر تن، ملول و افسرده به گوشه بیمارستان ها و تیمارستان ها می خزند. این همه بها و هزینه می پردازیم تا مجلسی عزت مند ، قانون گزارانی منتخب و قوانینی گره گشا و حق مدار و عدالت گسترداشته باشیم. آیا نباید از خود بپرسیم که اگر قضایی کار ساز و قضاتی مستقل و نیرو مند داشتیم، حاجت به این همه هزینه دادن نبود و اگر کارگزاران دستگاه قضا چندان حشمت و مهابت داشتند که در دل خائنان رعب افکنند و کیفر ناراستی هاشان را بدهند و رسوای خاص و عامشان کنند و داد ستم دیدگان راازآنان بستانند، چنان سمومی بر این گلستان نمیوزید و چنان گرهی در کار سیاست نمیافتاد و آتش چنان خسرانی دل های مردم را بریان نمی کرد؟
روزی رهبر ایران گفته بود مردم باید از حکومت بترسند. بلی باید بترسند، اما نه از پلیس، نه از رهبر، نه از شکنجه گران و بازجویان و شبیخون زنان و جاسوسان و قانون شکنان. بلکه از دادگاه و دستگاه قضا. رهبر هم باید از آن حساب ببرد، شکنجه گران هم، مجلسیان هم.
امروز ضعیفترین و ذلیلترین قوه در ایران، قوهٔ قضائیه است. اگر مجلس دست نشانده است، قضا از آن هم دست نشانده تر است و اگر اقتداری برای تحکیم قانون و مردم سالاری لازم است، آن اقتدار قضا است. باور نمیتوان کرد دیوان قضا رنجور و ناتوان باشد و مردم سالاری توانا و چالاک.
ذلّت قانون و قضا امروز به حدی است که شکایت از رهبر و جلب او به دادگاه در مخیله احدی از مردم ایران خطور نمی کند و با این همه حاکمان جائر ما، ادّعای ولایت و عدالت علوی دارند و شب و روز در مساجد و منابر در گوش مردم می خوانند که یک نامسلمان، علی خلیفه مسلمانان را نزد قاضی برد و پیروز بیرون آمد.
رهبر که جای خود دارد، گذر هیچ یک از روحانیون ولایت فروش و حاشیه نشین دربار رهبری هم هیچ گاه به هیچ دادگاهی نمیافتد و محکوم هیچ حکمی نمی شوند، مصونیتشان آهنین است و با این همه اصغر و اکبر که روزان و شبان از آنان ریزان وروان است، طهارتشان باطل نمیشود !
کار به جایی رسیده که چون روزهای آغازین مشروطه طلبی، بایددوباره چراغ شجاعت به دست، دنبال عدالت خانه بگردیم .
ما عدالت را در آزادی تفسیر و طلب کردیم. اما درست این است که آزادی را در عدالت تفسیر و طلب کنیم. منکر عدالت نبودیم، اما چنان که باید به آن ارج ننهادیم. قالب را گرفتیم و قلب را فرو نهادیم، واینک نه قلبمان کار میکند نه قالبمان، نه دل خوش داریم نه تن خوش .
ما فراموش کردیم که در یک نظام استبدادی اولین عضوی که از کار میافتد قلب قضاوت گر آن است و با قلبی چنان علیل و ذلیل، داشتن پیکری نیرومند و برومند، خیالی خام و خنده آور است. ما قالب را دارو می کردیم و از بیماری دل غافل بودیم:
دید از زاریش کو زار دل است
تن خوش است و او گرفتار دل است
گفت هر دارو که ایشان کرده اند
آن عمارت نیست ویران کرده اند
آن چه شگفتی را صد چندان می کند تزویر دیانت فروشان ماست که تجربه جهانیان را به هیچ می گیرند و همه چیز را در اسلام جستجو می کنند و علی رغم تاکیدات اسلامی، برای قوه قضاییه استقلالی به جا ننهاده اند.تن خوش است و او گرفتار دل است
گفت هر دارو که ایشان کرده اند
آن عمارت نیست ویران کرده اند
چیزی از انقلاب نگذشته بود که همه دیدیم و دانستیم روحانیان نه به آزادی عقیده دارند نه به انتخاب. نه برای این گریبان چاک می کنند،نه برای آن. هردو رادستاورد لیبرالیسم اباحه گر وبی اخلاق می دانند. دانستیم آنان با تکالیف آشناترند تا با حقوق. دانستیم که در همه دفاتر فقه به قدر نیم فصل بل نیم برگ به حقوق مردم اشارتی نرفته است و فارغ التحصیلان مدرسه قم و نجف به فلسفه و حقوق مدرن اهتمام و اعتنایی ندارند و ایدآل واوتوپیای خود رادر جوامع تکلیف مدار و استبداد پرور پیشامدرن طلب می کنند و فقط از سراضطرار و برای زینت سیاست است که به زائدۀ فاسدۀ فرهنگ غرب یعنی پارلمان! گردن نهاده اند.
پیامبر شناسی شان هم براین قاعده است: یکی از مردودین انتخابات به فقیهی ازفقیهان شورای نگهبان تظلم برده بود و گفته بود اگر داد مرا امروز ندهی شکایت تو رافردای قیامت نزد خاتم الانبیاء خواهم برد. آن فقیه تبسمی کرده بود وباصراحت گفته بود خیالت را راحت کنم: حضرت خاتم الانبیاء نه به آزادی عقیده دارند نه به انتخاب.
ما این ها را اندک اندک کشف و باور کردیم ودست از همکاری شستیم. آن چه باور کردنی نبود بلایی بود که در این نظام اسلامی بر سر قوۀقضائیه آوردند. اگر در هیچ یک از دفاتر فقه سخنی از آزادی و انتخاب و شورا نمی رود و اگر فقیهان به گشودن گره های فقهی این مقولات همتی نگماشته اند، در عوض دفتری فربه در باب قضا و مظالم درفقه هست و فقیهان مسلمان مفتخرند که دراین مسئله داد تفقه داده اند ودر باب قضا عادلانه باریک اندیشی های نغز ومبتکرانه کرده اند. استقلال قاضی، شاه بیت و بیت القصیدۀ آراء آنان است و به حقیقت درپاره ای از ادوار خلافت اسلامی، چنان قاضیانی به ندرت درخشیده اند و دولت مستعجل داشته اند. اما چه باید گفت در باب نظام ولایت که از بیخ و بن قضائی و قانونی بر جای ننهاده است. اگر قوای مقننه و مجریه خفته اند قوۀقضائیه پاک مرده است. اگرآن ها ضعیف اند این یکی ذلیل است واگر آن ها یرقان دارند این یکی سرطان دارد و البته “ماهی از سر گنده گردد نی ز دم.”
قوۀقضائیه ای که باید پناهگاه مردم باشد حالا چنان شده که مردم بایداز شرور آن به خدا پناه ببرند. عشوه ها و رشوه های صاحب دولتان، قضاوت را پاک از اثرانداخته است. امنیت ستانان در کمال امنیت بسر می برند وقاتلان، روز روشن نویسندگان وروشنفکران را سر می برند و شب آسوده می خوابند. بسیجیان درکمال قساوت دست و پای دانشچویان رامی شکنند و دست مریزاد می شنوند و شکنجه گران تجاوز می کنند و جایزه می گیرند. قهرمانان را به حبس وحصر می برند و قوه قضاییه را خواب مرگ برده است.
مزدوران ولایت هم این جا و آن جادر جهان روانند تا برای “نامسلمانان”اثبات کنندکه حقوق مردم در جمهوری اسلامی مراعات می شود و جای هیچ نگرانی نیست و قاضیان منصوب رهبری، فرمان برداران عمله استبداد و مأموران خفیه ولایت نیستند! و عجب این است که مصلحان هم گریبان قضا رارها کرده اند وفقط بر طبل آزادی انتخابات می کوبند.
در کشورهای نوآزادی یافته مسلمان نیزهمچنان سخن از انتخابات و پارلمان می رود. گویا اگر نمایندگانی چند آزادانه به مجلس راه یابند، درهای دموکراسی به روی مردم گشوده خواهد شد و عطر عدالت فضای سیاست را خوشبو خواهد کرد. پیروزی احزاب مسلمان در انتخابات اخیر چند کشور ودرخشش ستاره اقبالشان، آتش این تصور را تیز تر کرده است .
کمترکسی از قوت و صحت قضا سخن می گوید و کمتر کسی از استقلال قوه قضائیه یاد می کند که سرچشمه و قائمه و گرانیگاه مردم سالاری است.
روی سخن من با شماست. پیام و پیشنهاد من به عزیزانی که به تازگی شاهد آزادی را در آغوش کشیده اند و از دست اهریمن استبداد گریخته اند، این است که همه همُ خودرادرامر سیاست معطوف به نمایندگی پارلمان نکنند. سهمی هم برای عزت دادن و استقلال بخشیدن به قوۀ قضائیه بگذارند و بدانند ذلت قضا قوت استبداد است وقوت قضا ذلت استبداد، واین اسم اعظم است که آن دیو را فراری خواهدداد وجز در پناه یک دستگاه قضایی نیرومند و مستقل و پشتیبان قانون که تکیه گاهش مردم وتکیه گاه مردم باشد، مردمسالاری قوت و استمرار نخواهد یافت.
آن ها هم که به اسلامی کردن حکومت و اجرای شریعت میاندیشند و از لیبرالیسم و سکولاریسم، هیولایی ساخته اند، بدانند که استقلال قضا ازمحکمات و مسلمات احکام فقهی است و ربطی به لیبرالیسم و سکولاریسم ندارد و اهتمام ورزیدن به آن هم خدا پسندانه است هم انسان پسندانه، هم حسن عاقبت دنیوی دارد هم حسن مثوبت اخروی.
پیشنهاد دیگری هم دارم. اگر اصرار بر حاکمیت آراء عمومی و نفی خود رایی است(که رایی نیکوست)، چرا مقامات ارشدو مؤثر قوه قضائیه را انتخابی نکنید و ماده مبارکه یی را درین باب در قانون اساسی نگنجانید؟ تاداورانی کاردان و دادگر و امین بر مسند قضا تکیه زنندکه منصوب و حرف شنو حکومت نباشند و به پشتیبانی اراده و رای مردم، در مقابل بیداد گری و قانون شکنیهای دولت مردان بایستند و آنان را به چوبدستی عدالت ادب کنند ؟
برگزاری انتخابات آزاد در غرب و رفت وآمد صدر اعظمها را دیدن و فریفته غوغای مجلسیان و هیاهوی رسانهها شدن و آن راعین دموکراسی و جلوه گاه تام آزادی دانستن و دستگاه قضایی را که حافظ و ضامن این نظم استواراست در وراء امور ندیدن، شرط سیاست ورزی مدبرانه نیست.
می دانم که دو پرسش خطیر خاطر خرم خواننده را می خلد: نخست این که قضای نیرومند فقط عدالت قضایی را تأمین می کند، در حالی که ما به عدالت توزیعی هم نیازمندیم و این مهم جز به مدد پارلمانی نیرومند بر نمی آید.
پاسخ این است که بلی همین طور است. مردمسالاری هم قانون منصفانه می خواهد هم اجرا و پشتیبانی شجاعانه و قوه قضاییه فقط عهده دار فصل خصومات وتادیب مجرمان وخاینان است، لکن اگر قضا نباشد همان قوانین منصفانه توزیعی هم راه به دهی نخواهد برد و به دست خاینان بر خاک هلاک خواهد افتاد. مردمسالاری سقفی ست نشسته بر ستون های بسیار، سخت افزاری ونرم افزاری .و در عرصه نرمافزاری، اینک قوه قضاییه است که بیش از همه مغفول ومظلوم افتاده و محتاج روحی مسیحایی است تا دوباره جان بگیرد وجان خاینان را بگیرد.
آیا انتخابی کردن این قوه همان نفخه عیسوی است؟ اختلاف درین مساله کم نیست و کم ترین شبهه آن است که قضارا نباید به آفت پوپولیسم وتوقعات متغیر ومتفرق عامه مبتلا کرد.
توضیح من آن است که مگر قانونگزاری امری کم ارج است که آن را به دست انتخاب عام می سپاریم؟ دنیای اسلام که دیریست با اژدهای استبداد زیسته بهتراست برای رهایی کامل از وحشت این هیولا همه پنجره های انتخاب را بگشاید و حاکمیت مردم را در همه شؤون تحقق بخشد و برای آن آفت پرمخافت هم تدبیری بجوید تا راه را بربازگشت اژدها ببندد و طالبان انصاف وعدالت را ناکام نگذارد.
پرسش دوم این که آن قضای نیرومند جانب کدام قوانین را خواهد گرفت و آیا در جامعه یی اسلامی، فی المثل، فَتوا به سنگسار زانی و قتل مرتد خواهدداد؟
پاسخ کوتاه من (پاسخ بلند رادرآثاردیگر خود آورده ام) آن است که:
اولا دستگاه قضا، مرجعیت را ازهر نهاد دیگری خواهد گرفت و دیگر هیچ مرجع دینی وغیر دینی هوس نخواهد کرد ریختن خون هیچ انسانی رابه هیچ دستاویزی مباح کند (چنان که درفتوای اخیر آقای لنکرانی درباب قتل نویسنده آذری دیدیم و به خصوص در هلهله های شهرت طلبانه وفرصت طلبانه وجاه طلبانه آقا زاده اش…)
ثانیاً وقت آن است که مسلمانان ورهبران فکری ودینی شان به حکم این اصل متین دینی وفرا دینی، گردن نهند که «آن چه را بر خود روا نمی دارند بر دیگران هم روا ندارند» وقضا وتقنین را با بیانیه حقوق بشر که مورد اتفاق عقلای عالم است هماهنگی بخشند و دست از تبعیض بشویند وهمگان را به یک چشم ببینند ودین ورزی را کمتر در فقه و بیشتر درفضیلت و معرفت وتجربت دینی طلب کنند و غنای معنویت را به قشریت شریعت نفروشند. روحانیان نیزچهره متبسم اسلام باشند و قدر قدرت نرم خود را بدانند وهوس قدرت سخت نکنند و عنصر فربه حق را در فقه تکلیف مدار کهن راه دهند و چاره همه مشکلات راازدین طلب نکنند و راه گره گشایی های مستقل عقلانی را باز بگذارند و دل قوی دارند که آفتاب حقیقت غروب نخواهد کرد.
نامؤمنان نیز آزادی را خرج خصومت با دین نکنند، طعن دردیانت نزنند، برمقدسات نتازند، به امر خطیر گفتگو اهتمام ورزند و حرمت آرند تا حرمت برند.
دنیای اسلام به دینی پلورالیست ومینیمالیست و جامعه یی پست سکولار و پست تیوکراتیک با قضایی وقانونی نیرومند نیازمندست تا سعادت همگانرا تأمین کند.و مؤمنان و غیرمؤمنان در ساختن آن باید مشارکت یکسان ورزند.
—————————————————————.
مورخان آورده اند وقتی پیامبر اکرم دختر حاتم طایی رادر خیل اسیران جنگی دید که برهنه است، عبای خود را بر وی افکند تا او را بپوشاند، اقبال لاهوری میآورد:
ما از آن خاتون طیُ عریان تریم
پیش اقوام جهان بی چادریم
بلی، دنیای اسلام امروز بی چادر و بی سپرست. ملتهای ما پوششی و پناهی از قضا و قانون ندارند و در مقابل تجاوزاستبداد درونی بی دفاع و بی حفاظ مانده اند. آب حیات ما در خاک کوی قضا و قانون است.پیش اقوام جهان بی چادریم
با کسب رخصت از خواجه شیراز، شعر اورا چنین می آورم:
قضا به چشم من انداخت خاکی از کویش
که آب زندگی ام در نظر نمیآید
مگر بروی دلارای یار ما، ورنه
به هیچ وجه دگر کار بر نمیآید
که آب زندگی ام در نظر نمیآید
مگر بروی دلارای یار ما، ورنه
به هیچ وجه دگر کار بر نمیآید
اعزام دانشجویان بورسیه به انگلیس متوقف شد

حسن مسلمی نائینی در گفتگو با مهر در این باره گفت: "در حال حاضر اعزام دانشجو به انگلیس نداریم و این موضوع تابع سیاستهای ابلاغی دولت خواهد بود."
مدیرکل بورس و امور دانشجویان خارج وزارت علوم در پاسخ به اینکه آیا در روزهای اخیر گزارشی مبنی بر اعمال رفتارهای محدودیتآمیز در قبال دانشجویان بورسیه و غیربورسیه ایرانی در انگلیس دریافت کرده است، گفت: "گزارشی در این زمینه دریافت نشده است."
وی درباره آمار دانشجویان ایرانی بورسیه در انگلستان گفت: "بر اساس اعلام رایزن علمی ایران در انگلیس ۷۰ دانشجوی بورسیه در این کشور داریم که ۲۳ نفر از دانشجویان ایرانی بورسیه در انگلیس، مربوط به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هستند."
مسلمینائینی اضافه کرد: "همچنین حدود ۴ هزار و ۷۰۰ دانشجوی ایرانی غیر بورسیه در حال حاضر در انگلیس مشغول به تحصیل هستند."
ممنوعیت استخدام منشی زن در ادارات بوشهر

به گزارش خبرگزاری فارس، محمدحسین جهانبخش، استاندار بوشهر، صبح روز جمعه ۱۱ آذرماه، با اعلام این خبر در نشستی با بازرسان ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر بوشهر، گفت: "بسیاری از مظاهر بدحجابی به خاطر ضعف مدیریت در جامعه رواج یافته و رای حل مشکلات حجاب به ارادهی قوی نیاز هست."
وی در ادامه سخنانش افوزد "با اداراتی که در زمینه حجاب و عفاف با ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر همکاری نکنند، برخورد جدی خواهند داشت."
در همین زمینه محمد رضوانی، جانشین دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، نیز در این نشست خواستار فراهم آوردن شرایط لازم جهت تهیه لباس متحدالشکل برای کارکنان ادارات شد.
جـــرس:
در اعتراض به بازداشت دکتر غفار فرزدی، استاد دانشگاه و عضو نهضت آزادی ایران، جمعی از دانشجویان و اساتید دانشگاه تبریز، با صدور بیانیه ای، ضمن اعتراض به فضای شدید امنیتی حاکم بر دانشگاه، بازداشت و ضرب و شتم فرزدی را محکوم کرده و خواستار آزادی و بازگشت سریع وی به دانشگاه شدند.
بنا به گزارش های رسیده به جرس، در بیانیه دانشجویان و اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز همچنین آمده است "سقوط اخلاقی حاکمیت به حدی رسیده است که عده ای دون صفت به خود اجازه می دهند که فرماندار سابق تبریز و استاد دانشگاه را که به منزله مربی جامعه است مورد ضرب و شتم قرار دهند."
متن این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است:
هم میهنان عزیز
چنانچه به روشنی احساس می کنید کشورمان در شرایطی به سر می برد که سیاست بر کل زندگی مردم سایه افکنده و هر موضوعی با نگاه امنیتی مورد قضاوت قرار می گیرد. طبعاً در چنین فضایی، امکان رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در معرض تهدید می باشد. رشد علمی کشور نیز به تبع این روند دچار مشکل شده است و در تمامی دانشگاه ها اساتید نه از نظر علمی بلکه از نظر اندیشه سیاسی خود مورد ارزیابی قرار می گیرند لذا هر کسی که اندکی متفاوت بیاندیشد باید در این روند یکسان سازی حذف شود.
طی سالیان اخیر خبر دستگیری و بازنشسته کردن اجباری اساتید دگراندیش در دانشگاه های مختلف از جمله دانشگاه تبریز اندوهگین مان کرده است ولی خبر تلخ بازداشت مجدد آقای دکتر غفار فرزدی از اساتید بنام و با سابقه دانشگاه تبریز متحیرمان نمود. این اتفاق در شرایطی صورت گرفته است که چند هفته پیش ایشان به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
سقوط اخلاقی حاکمیت به حدی رسیده است که عده ای دون صفت به خود اجازه می دهند که فرماندار سابق تبریز و استاد دانشگاه را که به منزله مربی جامعه است مورد ضرب و شتم قرار دهند.
ما جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه تبریز ضمن اعتراض به فضای شدید امنیتی حاکم بر دانشگاه و برخوردهای نابخردانه با اساتید و دانشجویان منتقد، بازداشت و ضرب و شتم همکار و استاد عزیزمان را شدیداً محکوم کرده و خواستار آزادی و بازگشت سریع ایشان به صحن مقدس دانشگاه هستیم.
جمعی از دانشجویان و اساتید دانشگاه تبریز
علی سعیدی٬ نماینده علی خامنهای در سپاه:
برای ظهور «امام زمان» ۱۰۰ میلیون بسیجی نیاز است

علی سعیدی٬ نماینده علی خامنهای در سپاه میگوید بسیاری از نشانههای ظهور امام دوازدهم شیعیان محقق شده و برای تحقق ظهور به وجود ۱۰۰ میلیون بسیجی در منطقه نیاز است.
به گزارش روز جمعه (۱۱ آذر) خبرگزاری ایرنا٬ آقای سعیدی در اصفهان با اعلام این مطلب گفته از ۱۲۰۰ نشانه ظهور «امام زمان» بسیاری از آنها محقق شده است.
وی افزوده است: «قطعا برای ظهور امام زمان باید ۱۰۰ میلیون بسیجی در منطقه خاورمیانه آمادگی اجرای فرامین حضرت را داشته باشند.»
به گفته سعیدی «آمادگی در ایران برای ظهور امام زمان کافی نیست و باید این تحول در سطح خاورمیانه محقق شود.»
نماینده خامنهای در سپاه همچنین اظهار کرده است: «جنبشهای اجتماعی آمریکا و اروپا آغاز آمادگی بینالمللی برای ظهور حضرت مهدی است.»
۱۶ آبان نیز محسن حیدری٬ امام جمعه موقت اهواز گفته بود: «جنبش ضد والاستریت قدم بزرگی در زمینهسازی ظهور امام زمان است.»
فرماندهان سپاه اعلام کردهاند برای تشکیل بسیج ۱۰۰ میلیونی در جهان اسلام تلاش میکنند و گفتههای سعیدی نیز در همین ارتباط بیان شده است.
سایت «بولتننیوز» خبر داد:
بیاعتنایی دیپلماتها به مهاجمان سفارت بریتانیا

بامداد روز شنبه (۱۲ آذر) گروهی از مهاجمان به سفارت بریتانیا و «باغ قلهک» به استقبال هیات دیپلماتیک ایران رفته بودند.
سایت امنیتی «بولتننیوز» با اعلام این خبر نوشته است: «بسیاری از دیپلماتها حضور در خانه را بر حضور در میان دانشجویان {استقبال کنندگان} ترجیح دادند.»
به نوشته این سایت «هیات دیپلماتهای ایرانی با توجه به آگاهی از مراسم استقبال دانشجویان، بدون اعتنا به این اقدام، در بین دانشجویان حاضر نشده و از مسیری دیگر راهی منازل خود شدند.»
سایت «بولتننیوز» به نقل از یک منبع آگاه نوشته برخورد «سرد» دیپلماتها با استقبالکنندگان از سوی وزارت امور خارجه هماهنگ شده بود.
به نوشته این سایت «عدم حمایت دیپلماتها هر چند که با فشار دولت همراه بوده است، اما بیتاثیر از آب و هوای انگلستان بر این دیپلماتها نیست.»
کارکنان سفارت ایران در لندن پس از حمله هفته گذشته گروهی از نیروهای بسیج دانشجویی به سفارت بریتانیا در تهران، از این کشور اخراج شدند.