۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

روز پنج شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


اخبار روز: 

۲٨ آوریل (٨ اردیبهشت) روز جهانی همدردی با کارگران آسیب دیده در محیط کار را گرامی میداریم

کارگران در این روز در سراسر دنیا به یاد همکاران قربانی خود، کارزار همبستگی و گرامی‌داشت و همدردی با خانواده‌های کارگران قربانی را به راه خواهند انداخت و برنامه‌های آموزشی و اعتراضی گوناگونی را علیه سیاست‌ها و قوانینی که باعث قربانی شدن میلیون‌ها کارگر در سال می‌شود سازمان خواهند داد
کارگران ایران در شرایطی این روز را گرامی میدارند که وضعیت ایمنی در محیط های کار در بدترین شرایط در طی چند دهه گذشته قرار دارد. راننده ای که در پشت فرمان اتوبوس در هوای بسیار آلوده کار میکند، کارگران معادن، پالایشگاه، پتروشیمی، ماشین سازی، معلمی که تدریس میکند تا کارگر کشاورزی و همه و همه از این قاعده مسثنی نیستند و زنان و کودکان کارگر جدا از این که به دلیل انجام کارهای سخت و زیان‌آور قربانی حوادث شغلی می‌شوند، همچنین قربانی آزار و اذیت جنسی برخی کارفرمایان و همکاران مرد خود نیز می‌گردند
ا همراه و همگام با کارگران جهان ۲٨ آوریل روز جهانی همدردی با کارگران آسیب دیده و روز اعتراض به نبود ایمنی در محیط کار را گرامی میداریم و با اعتراض به شرایط وخیم نبود ایمنی در محیطهای کار ضمن اعلام همدردی با عموم کارگران آسیب دیده و خانواده هایشان در ایران و سراسر جهان، خواهان بکار گیری بالاترین استانداردهای ایمنی در محیط کار هستیم و سیستم موجود را مسئول بلاواسطه قربانیان حوادث ناشی از کار میدانیم

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
هیئت بازگشائی سندیکای فلز کار و مکانیک
۸ اردیبهشت ۱۳۹۰




قطعنامه ی تشکل های کارگری مستقل:
کارگران آزادی و زندگی انسانی می خواهند



اخبار روز: 

اخبار روز: سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، اتحادیه آزاد کارگران ایران، هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان، هیئت بازگشائی سندیکای فلزکار مکانیک، کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، در آستانه ی اول ماه مه قطعنامه ی مشترکی در چهارده ماده منتشر کردند که مهم ترین خواست های طبقه ی کارگر ایران در آن بیان شده است.

قطعنامه مشترک به مناسبت روز جهانی کارگر - اول ماه مه۲۰۱۱ - ۱۱ اردیبهشت ۱٣۹۰

اول ماه مه روز جهانی کارگر، روز اتحاد و اعتراض جهانی کارگران به ستم و نابرابری نظام سرمایه داری است. این روز یاد آور مبارزات کارگران جهان برای دستیابی به حقوق انسانی شان است. کارگران ایران همراه با کارگران جهان این روز را گرامی میدارند و هر ساله در اعتراض به شرایط غیر انسانی خود در این روز گرد هم آمده و به هر طریق برای بدست آوردن حقوق حقه خود فریاد بر می آورند.

شور و شعف و رزمندگی کارگران در روز اول ماه مه و اعتراض آزادانه میلیونی آنان به شرایط زندگی شان در اکثر نقاط دنیا در حالی جهان را به لرزه میاورد که کارگران ایران علاوه بر محرومیت از حقوق اجتماعی خود از قبیل بر پائی تشکل و اعتراضات خیابانی، هر روزه و هر لحظه در معرض شدیدترین تهاجمات به زندگی و معیشت خود قرار دارند. هر گونه اعتراض و حق خواهی کارگران با بازداشت و زندان پاسخ میگیرد، با طرح موسوم به هدفمند کردن یارانه ها که سرمایه داری حاکم با پشتیبانی نهادهای بین المللی سرمایه داری اجرای آن را آغاز کرده است در حال تباه کردن بیش از پیش زندگی و معیشت میلیونها خانواده کارگری هستند و کسی حق اظهار نظر آزادانه در این باره را ندارد، با افزایش سرسام آور قیمتهای انرژی و تعطیلی کارخانه ها هر روزه صد ها و هزاران کارگر به صف میلیونی بیکاران رانده میشوند و در همین حال بیمه بیکاری را بیش از پیش به ضرر کارگران تغییر میدهند، اقدام به اخذ فرانشیز در بیمارستانها و مراکز درمانی تامین اجتماعی از کارگران میکنند و معیارهای دیگری برای حقوق بازنشستگی می تراشند، بیمه کارگران ساختمانی را در هزارتوی راهروهای اداری ابتر میکنند و در حالی که اقدام به افزایش سرسام آور قیمتهای کالاهای اساسی کرده اند حداقل دستمزد کارگران را بطور توهین آمیزی ۹ درصد افزایش میدهند.

از نظر ما همه اینها برای میلیونها خانواده کارگری مستاصل از تامین حداقل معیشت در شرایط کنونی، معنائی جز درماندگی بیشتر برای گذران زندگی و تحمیل فقر و فلاکتی روز افزون بر آنها ندارد. اما ما کارگران نظاره گر مرگ تدریجی خود و همسر و فرزندانمان نخواهیم شد، ما تعرض هر روزه به زندگی و معیشت خود را بر نخواهیم تافت و متحد و یکپارچه در مقابل فقر و فلاکت و بی حقوقی اجتماعی تحمیل شده بر خود ایستادگی خواهیم کرد. در این راستا ما کارگران ایران با ابراز انزجار از وضعیت موجود، همگان را در تمامی نقاط کشور به طرح متحدانه و سراسری خواستها و مطالبات شان فرا میخوانیم و در شرایط حاضر خواهان تحقق بی درنگ مطالبات زیر هستیم:

۱- آزادی بی قید و شرط برپایی تشکل های مستقل کارگری، اعتصاب، اعتراض، راهپیمائی، آزادی احزاب، تجمع و آزادی بیان و مطبوعات حق مسلم ما است و این خواسته ها باید ضمن برچیده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیطهای کار و زندگی، به عنوان حقوق خدشه ناپذیر اجتماعی کارگران و عموم مردم ایران به رسمیت شناخته شوند.

۲- ما جامعه ای را که اقلیتی صاحب ثروت وسرمایه های کلان باشند و اکثریتی هم نان شب نداشته باشند بر نخواهیم تافت. از نظر ما افزایش ۹ درصدی دستمزدها بویژه با توجه به اجرای طرح قطع یارانه ها و افزایش سرسام آور هزینه های زندگی اهانت به منزلت انسانی و حق حیات کارگران است. ما تعیین چنین سطح دستمزدی را تحمیل بیش از پیش فقر و فلاکت مطلق بر میلیونها خانواده کارگری میدانیم و با رد شیوه کنونی تعیین دستمزدها مصرانه خواهان توقف اجرای طرح قطع یارانه ها و تعیین دستمزدها توسط نماینده های واقعی کارگران بر اساس بالاترین استانداردهای زندگی بشر امروز هستیم.

٣- ما خواهان محو قراردادهای موقت و سفید امضاء، بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم و دسته جمعی، تامین امنیت شغلی کارگران و رعایت بالاترین استاندارد های بهداشت و ایمنی در محیطهای کار و زندگی هستیم

۴- دستمزدهای معوقه کارگران باید فورا و بی هیچ عذر و بهانه ای پرداخت شود و عدم پرداخت آن بایستی به مثابه یک جرم قابل تعقیب قضائی تلقی گردد و خسارت ناشی از آن به کارگران پرداخت شود

۵- اخراج و بیکار سازی کارگران به هر بهانه ای باید متوقف گردد و تمامی کسانی که بیکار شده و یا به سن اشتغال رسیده اند باید تا زمان اشتغال به کار از بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی برخوردار شوند

۶- به رغم اینکه سازمان تامین اجتماعی با دسترنج و پول کارگران به یکی از نهادهای دارای ثروت نجومی در ایران تبدیل شده است اما این سازمان با قرار گرفتن در چرخه سود و سودآوری سرمایه تنها به فکر کاهش خدمات درمانی و دریافت فرانشیز از کارگران بیمار است. ما بیمه های تامین اجتماعی را حق مسلم تمامی آحاد جامعه میدانیم و خواهان اداره این نهاد بدست نماینده های منتخب کارگران در سراسر کشور هستیم.

۷- ما ضمن محکوم کردن هر گونه تعرض به اعتراضات کارگری و مردمی، خواهان لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه کارگران زندانی و دیگر جنبش های اجتماعی از زندان و توقف فوری پیگرد های قضایی علیه آنان و بر چیده شدن فضای امنیتی موجود هستیم

٨- ما خواهان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی هستیم

۹- ما خواهان برخورداری تمامی بازنشستگان از یک زندگی مرفه و بدون دغدغه اقتصادی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت مستمری بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی هستیم

۱۰- کار کودکان باید ملغی گردد. برخورداری کودکان و والدین آنها از تامین اجتماعی گسترده و کامل، امکانات آموزشی رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگان جدا از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانوادگی شان، نوع جنسیت و وابستگی های ملی و ن‍‍ژادی و مذهبی می بایدبرسمیت شناخته شود.

۱۱- ما دگرگونی خواهی را حق مسلم تمامی انسانها در سرتاسر جهان میدانیم و با حمایت قاطعانه از مبارزات و اعتراضات مردمی در تمامی کشورهای خاورمیانه، هر گونه سرکوب اعتراضات مردمی و بند و بست دولتها برای سمت و سو دادن به تغییرات از بالای سر مردم و دست اندازی و دخالت از سوی آنها در سرنوشت مردم کشورهای خاورمیانه را قویا محکوم میکنیم

۱۲- ما بخشی از کارگران جهان هستیم و اخراج و تحمیل هرگونه تبعیض بر کارگران مهاجر افغانی و سایر ملیتها را به هر بهانه ای محکوم میکنیم

۱٣- ما ضمن قدردانی از تمامی حمایت های بین المللی کارگری و مردمی از مبارزات کارگران در ایران و حمایت قاطعانه از اعتراضات و خواسته های کارگران در سراسر جهان خود را متحد آنان می دانیم و بیش از هر زمان دیگری بر همبستگی بین المللی کارگران برای رهایی از مشقات نظام سرمایه داری تاکید می کنیم

۱۴- اول ماه مه باید تعطیل رسمی اعلام گردد و در تقویم رسمی کشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی گردد

زنده باد اول ماه مه
زنده باد همبستگی بین المللی کارگران

۱ مه ۲۰۱۱ - ۱۱ اردیبهشت۱٣۹۰

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان
هیئت بازگشائی سندیکای فلز کار مکانیک
کانون مدافعان حقوق کارگر
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری




(و پاسخی کوتاه به سوسیال دموکرات های لیبرال وطنی)

محمد قراگوزلو

اخبار روز: 

اول. نیازی نیست که انسان اهل سیاست و رسانه باشد تا بداند که سرمایه داری طی دو سه قرن گذشته چه بلایی بر سر بشریت آورده و چگونه جهان را به آستانه ی نابودی کشیده است. بحران پشت سر بحران، جنگ در پی جنگ، بی کاری به دنبال بی کاری، فقر به دنبال فقر...
فحشا و کار کودکان و تخریب محیط زیست و بمب و هیروشیما و حلبچه و چرنوبیل و فوکوشیما و تروریسم و استبداد و استثمار و کارمزدوری و برده گی و تبعیض جنسی و نابرابری و استبداد و سرکوب آزادی های فردی و اجتماعی و روزولت و هیتلر و فرانکو و تاچر و ریگان و یلتسین و بوش و بن لادن و سارکوزی و برلوسکونی و صدام و اسد و مبارک و علی اف و قذافی و چند دوجین دیگر از همین پدیده ها و عناوین و اسامی... دست آورد شوم کم و بیش سه قرن حاکمیت صور مختلف سرمایه داری است. تاریخ این روزگار تار و پر ادبار در یک کلمه تاریخ استثمار انسان و تاریخ مبارزه ی طبقاتی است. و چنین خواهد بود تا زمانی که شیوه ی تولید سرمایه داری حاکم باشد. واضح است که ماهیت ایده ئولوژی سرمایه داری شیب این مبارزه را تند یا کُند کرده است. شیفت سرمایه داری از دولت های لیبرال کلاسیک آدام اسمیتی به دولت های رفاه سوسیال دموکراتیک لیبرال کینزی و رجعت مجدد به همان شیوه ی بازار آزادی با قالب توحش هایکی ـ میسزی ـ فریدمنی، تنها صور و جلوه های مبارزه-ی طبقاتی را تغییر داده است. چنان که این مبارزه یا مقاومت علیه دولت های بازار + برنامه یی (سرمایه داری دولتی موسوم به" سوسیالیسم واقعاً موجود" اردوگاهی یا کمونیسم بورژوایی) اگر چندان عریان نبوده باری صورت مندی استثمارش نیز پنهان نبوده است. تلاش سرمایه داری برای ترمیم خود هر بار زائیده ی بحران تازه یی بوده است. تلاشی عبث که از ریکاردو و آدام اسمیت تا کینز و این اواخر هم تئوری های تکراری" راه سوم "گیدنز کم ترین ره یافتی را برای بحران گریزی آینده ی این نظام نیافته است. بدین سبب حالا دیگر - و راستش از همان بحران های دهه ی 1850 نیز - می توان گفت و پذیرفت که سرمایه داری در تمام قالب هایش اعم از سوسیال دموکراتیک، لیبرال تا نئولیبرال به دلیل تناقض های ذاتی اش، نظامی بحران زاست و تا زمانی که جای خود را به یک نظام سوسیالیستی کارگری متکی به ابزار اجتماعی تولید، الغای کار مزدوری و انحلال تمام و کمال هر گونه بازار (اعم از آزاد یا کنترل شده) ندهد، نه فقط درهای جهان بر همین پاشنه خواهد چرخید، بل که هیچ معلوم نیست که ادامه ی چنین وضعی امکان استمرار حیات انسانی را در آینده یی قابل پیش بینی مقدور سازد. فوکوشیما را بنگرید و تصور کنید که این حادثه هر آینه ممکن است در فرانسه یا اسرائیل، هند، پاکستان یا ایران اتمی تکرار شود...

دوم. ممکن است کسی به هر دلیلی با نیروی جاذبه ی زمین مشکل داشته باشد و بخواهد به دور از اصطکاک پاهایش با زمین در خلاء پرواز کند. این کس می تواند به کره ی ماه یا جای مشابه دیگری برود. اما مادام که روی زمین زنده گی می کند به حکم یک جبر علمی اگر بتواند با عناد ضد علمی یک جسم را چند متر بالا بیندازد، در نهایت مغلوب قوانین گریزناپذیر علم خواهد شد. کلیسای کاتولیک نیز عاشق و شیفته ی این اعتقاد مکتبی پوسیده بود که واتیکان را مرکز جهان هستی بداند و با زور و آدم سوزی این خرافه را به مردم حقنه کند که" خورشید به دور زمینی می چرخد که همه ی تقدسش را از پاپ اعظم و اسقفان و کشیشان گرفته است. خورشید و زمین فدای واتیکان باد! جان انسان که قابل ندارد. علم هم چیزی ست در حد کشک." باورهای جاهلانه و تاریک کلیسا به سرعت مغلوب آگاهی و روشنی دانش شد. برخلاف میل واتیکان! اینک این دو نمونه را بگیرید و به سوسیال دموکرات های لیبرال وطنی ما تعمیم دهید که می خواهند آرزوها و امیال ایده ئولوژیک خود را بر واقعیات اجتناب ناپذیر سیر تکامل تاریخ اجتماعی تحمیل کنند. ما البته پوزیتیویست نیستیم، اما بنا بر یک تحلیل علمی ساده ی مبتنی بر دیالکتیک تاریخی این قدر می دانیم که آنتاگونیسم سرمایه داری هیچ نیست الا سوسیالیسم و نیروی متضاد سرمایه نیز همان کار است و بدون آن که بخواهیم جامعه را دو قطبی و سیاه و سفید و خیر و شر و حق و باطل نشان دهیم و بی آن که سوسیالیسم را ایده ئولوژی و باوری مکتبی تلقی کنیم، برخلاف ایده ئولوژی سرمایه داری بر آنیم که روند تکامل تاریخ، ماهیت حرکتش را از ایده های فلان سوسیال دموکرات وام نمی-گیرد و بحران سرمایه داری با اجازه و یا علی رغم میل فلان شکل نظام سرمایه داری به صورت سیکلیک تکرار نمی شود. این فراشد تاریخ اجتماعی انسانی است که مارکس در حلقه ها ی پنج گانه ی خود آن را کشف کرده است. هیچ اراده یی نیز - اعم از فردی، دولتی، حزبی، توپ و تانک و موشک - نمی تواند بر خلاف آن حرکت کند. چرا که در این صورت سوسیال دموکرات های کینزی و گیدنزی ما اینک می باید به عصر پس از بحران 1929 باز می گشتند و باز هم در یک تکامل معکوس به دوران سرواژها رجعت می فرمودند و به این ترتیب به فئودالیسم و برده داری می رسیدند. جریان های علمی کامل و کامل تر می شوند. رو به پس نمی-روند. سوسیالیسم نیز به عنوان یک مشی غیر ایده ئولوژیک، روشی سیاسی اقتصادی است که می توان با بسط خلاق تئوریک دامنه های علمی اش را افزود و افق های روشنی به روی آن گشود. هر چه قدر این امر مهم و ضروری است، در مقابل انکار تضاد آنتاگونیستی کار ـ سرمایه در دورانی که سرمایه داری تا حد امپریالیسم و جهانی سازی های نئولیبرالی رشد کرده و بورژوازی به انکشاف واقعی رسیده انکار خورشید است. به قول رفیق و استادمان احمد شاملو:
«خورشید را گذاشته
می خواهد
با ساعت شماطه دار خویش
بی چاره خلق را متقاعد کند
که شب از نیمه نیز بر نگذشته است.»
می توان بنا به یک باور سکتی و ایده ئولوژیک برای پیروزی لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی لیبرال، به همه ی اماکن مکتبی سکولار دخیل بست و از اورشلیم تا واتیکان بست نشست. می توان برای تحقق آرزوهای بورژوایی به رفاه نسبی دولت های اسکاندیناوی همچون معجزات شگفت ناک آویزان شد و سهم مبارزات طبقه ی کارگر در همین دست آوردها را هم نادیده انگاشت. می توان در جبهه ی سرمایه ایستاد و چشم بر چهره ی غم ناک نزدیک به 1.5 میلیارد جمعیت گرسنه جهان بست. (در برابر کدام حادثه آیا/ انسان را دیده یی/ با عرق شرم/ بر جبین اش؟ - احمد شاملو)
می توان مصائب سرمایه داری فاجعه را با احتساب چند بیمه ی بی کاری در سوئد و فنلاند و سوئیس نادیده گرفت و از حقوق میلیون ها کارگری که در جریان بحران های ادواری سرمایه داری به فقر و فلاکت فرو افتاده اند عبور کرد...
می توان سبیل اصطلاح نامفهوم "دموکراسی" را به ریش سوسیالیسم تهی شده از ماهیت طبقاتی و انقلابی گری (طبقه ی کارگر) پیوند زد و سوسیال دموکرات شد...
می توان در رویاهای خود چپ را همچنان به خانه ی تیمی و تیر و ترقه دوخت و از جنبش های اجتماعی و توده یی سوسیالیستی ضد دیکتاتوری به ساده گی گذشت...
می توان همچون شعبده بازانی از جنس کریسل انجل، تردستی به خرج داد و با ماشین حساب های مانسته به چرتکه ی تیمچه ی بازاریان، به حساب و کتاب پرداخت و از پیش داده های ذهنی به این جمع بندی رسید که چون "کارگران 20 درصد نیروی کار" و جمعیت فعال جامعه ی سرمایه داری را تشکیل می دهند، پس" حکومت کارگری حکومت اقلیت بر اکثریت است" و در نتیجه مساوی است با دیکتاتوری و دشمن دموکراسی (لیبرال)...
با این محاسبات خیالی می توان گفت تعداد برده ها از برده داران کم-تر بوده است. تصور کنید 20 درصد برده و 80 درصد برده دار!! عصر پیش از غازان خان را به یاد می آورد که مغولان نیروهای مولد را قتل عام کرده بودند!
می توان گفت تعداد کشاورزان از تعداد زمین داران کم تر بوده است...
می توان گفت تعداد کارگران نیز از تعداد سرمایه داران کم تر است و نتیجه گرفت که:
الف: سرمایه داران توسط کارگران استثمار می شوند.
ب. نیروی مولد و غیر مولد (اعم از کارگر صنعتی یا خدماتی) از نیروی صاحب ابزار تولید کم تر است.
می توان کارگر را عمله فرض کرد. چیزی در حد کارگران ساختمانی. یا حداکثر کارگران صنعتی.
می توان نیروی کار را در همین دستانی که با آچار و چکش معرفی می-شوند؛ تعریف کرد و از خیل کارگرانی که به نازل ترین بهای ممکن نیروی کار خود را می فروشند، به راحتی صرف نظر کرد...
می توان پرستاران، معلمان، دانشجویان، نیروهای خدمات تولید... را طبقه ی متوسط یا خرده بورژوا خواند و برای رسیدن به سوسیال دموکراسی لیبرال از کمیت واقعی طبقه ی کارگر کاست...
می توان خرید و فروش نیروی کار را بیرون از محاسبات و تضادهای کارـ سرمایه قرار داد و برای آن فرمول های عجیب و غریب نوشت...
می توان فی المثل یک سلمانی (آرایشگر) را به واسطه ی داشتن یک مغازه و چند ریش تراش خرده بورژوا خواند...
می توان راننده ی تاکسی را به اعتبار داشتن یک اتوموبیل در صف طبقه ی متوسط قرار داد...
می توان یک معلم را به دلیل بهره مندی از یک گچ خرده بورژوا نامید...
می توان پرستاران را - که نمی دانم مالک چه وسیله یی هستند - در شمار خرده بورژوازی گذاشت...
می توان پایگاه و منافع طبقاتی چهار میلیون دانشجوی ایرانی را بی احتساب این که بیش از چهل میلیون نفر از مردم ایران زیر خط فقر مطلق زنده گی می کنند، متعلق به خانواده های بورژوا و خرده-بورژوای مرفه قلمداد کرد...
می توان فلان بقال و ماست بند محل را هم از صف متحدان طبیعی طبقه ی کارگر بیرون گذاشت...
بله به قول فروغ:
می توان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه یی دنیای خود را دید
اما حتا اگر تمام این "می توان"ها به تحقق مادی و عینی بپیوندد تا رویاهای سوسیال دموکرات های لیبرال سکولار وطنی ما متحقق شود باز هم کافی ست همان "20 درصد نیروی کار"، شیر نفت و گاز را ببندند و بخش دیگری از آن 20 درصد ادعایی، آب را قطع و برق را خاموش کنند، آن گاه تا استاد دانشگاه برکلی – بدون وسیله ی نقلیه - با پای پیاده به دانشگاه برسد، ترم تمام شده است!!

سوم. ما در این یادداشت بر آن نیستیم که وارد مقولات تئوریک شویم تا بی پایه گی تحلیل های سوسیال دموکرات لیبرال های وطنی را نشان دهیم. مضاف به این که ما، طی مقالات مبسوطی از جمله مقاله ی "دموکراسی نئولیبرال در بن بست"، "دموکراسی کارگری، دموکراسی بورژوایی" و غیره (این جا و آن جا) به وضوح سستی و بی بنیادی ایده-ئولوژی این "دوستان جنتلمن" ماب را نشان داده ایم و با برهان و استدلال گفته ایم که سوسیالیسمِ متکی به قدرت واقعی طبقه ی کارگر و دولت برآمده از انتخابات شوراهای کارگری، دموکراتیک ترین و راستش تنها شکل دموکراسی انسانی واقعاً قابل تصوری است که ظرفیت های گذشته و حال تاریخ تمدن امکان باروری آن را دارد. دموکراسی سوسیالیستی بر پایه ی حاکمیت طبقه ی کارگر عین آزادی و برابری بی چون و چرا برای همه ی افراد جامعه است. در چنین جامعه یی اگر انسانی شرافت و لیاقت بهره مندی از برابری و آزادی فردی و اجتماعی داشته باشد، اگر حزب و تشکلی به حداقل درجه ی یک گروه متمدن صعود کرده باشد،" تقاضای ایجاد کارخانه با مالکیت خصوصی و شخصی" نخواهد کرد و اگر انسانی مشاعرش را از دست نداده باشد و تا حد یک آدم برخوردار از عقل و شعور متوسط رشد کرده باشد، تقاضای برخورداری از ده ها اتوموبیل شخصی و چندین ویلا و چند زن و کنیز و خدمتکار نخواهد کرد و به این درک متعارف خواهد رسید که انباشت سرمایه به هر شکل، متصور نیست مگر با استثمار نیروی کار. داشتن چند ویلا و کاخ در نیاوران و رامسر و هاوایی ممکن نیست مگر با کارتن خوابی جمعی از انسان-های مستمند. برخورداری از چند زن میسر نیست مگر با تبعیض جنسیتی. اختصاص فلان مبلغ برای سگ و بوزینه و اسب و گربه های گران قیمت مقدور نیست مگر به قیمت سود و ارزش اضافی کار کودکان...
احتمالاً به ما ان قلت خواهند گرفت که آن چه پیش از این گفتیم "شعار" بود و" آرمان گرایی و اتوپی" بود و غیره. بسیار خوب به تئوری و آمار وارد می شویم تا آقایان مدعی آکادمی را روی تخته سیاه کلاس های درس به عقل و انصاف و منش انسانی دعوت کنیم. ترجیح می دهم که تعریف کارگر و طبقه را به جایی دیگر ارجاع دهم (کتاب در دست تدوین "عصر فروپاشی سرمایه داری"). به قول انگلس سوسیالیسم از زمانی که علم شد باید با آن علمی برخورد کرد. به همین دلیل نیز می توان از تعاریف سوسیالیست های کلاسیک عبور کرد و با توجه به انکشاف بورژوازی و تغییر چهره و موقعیت جبهه ی کار، معیارهای تازه یی برای اندازه گیری سنجش های پرولتاریا به دست داد. با این حال برای این که نگارنده حتا از بسط خلاق تئوریک فاصله بگیرد و به "من درآوردی نظری" متهم نشود، به همان مباحثی که انگلس مطرح کرده است خم می شوم تا پرولتاریا و نیروی کار را تعریف کنم و نشان دهم که "آقایان 20 درصدی" تا کجا بیرون باغ تشریف دارند.

چهارم. ابتدا باید بر این نکته ی مهم انگشت تاکید نهم که بحث درباره ی دولت کارگری و چگونگی سوسیالیسم آینده به همان میزان غیر علمی است که کسی بخواهد با تبدیل کردن شکست تجربه ی شوروی و چین به شاخی زیر چشم سوسیالیسم علمی، از ما یک الگو و مدل تجربه شده طلب کند. اگر کسی سرمایه داری را - در هر سه شکل آزاد، دولتی، رفاه – ایده آل ترین نظام تولید اجتماعی می داند و به دموکراسی [بورژوایی] و وکالتی و نیابتی از موضع مطلوب ترین شیوه ی سیاسی اداره ی جامعه می نگرد و به این ترتیب همچون امثال فوکویاما شیپور تئوری پوچ "پایان تاریخ" را از سر گشادش می زند، آزاد است که در دفاع از استثمار و نابرابری نیز خود را مضحکه ی عالم و آدم کند. از سوی دیگر سخن گفتن از سوسیالیسم آینده ممکن است ما را به نظریه پردازی های اتوپیک فوریه و کابه فرو اندازد. کما این که رجعت به عقل برای ترسیم سیمای آینده ی سوسیالیسم نیز به نوعی نقشه نویسی ها نقطه به نقطه را تداعی می کند که از اساس مبانی اش بر تئوری پردازی های انتزاعی و ذهنی است. از یک سو سوسیالیسم در تبیین و نقد اقتصاد سیاسی سرمایه داری شکل می بندد و از سوی دیگر گذر از سرمایه داری به سوسیالیسم یا تحقق دولت و حکومت کارگری از درون جنبش فراگیر و اجتماعی طبقه ی کارگر امکان پذیر می شود.
در چنین شرایطی است که سوسیال دموکرات لیبرال های ما خواب نما شده اند و ضمن فراموش کردن فجایعی که تمام دولت های سرمایه داری بر جهان و انسان وارد آورده اند و چشم بستن به روی بحران ها سیکلیک سرمایه داری و به ویژه بحران دهه ی هفتاد و افول سوسیال دموکراسی (در این زمینه بنگرید به بخش پنجم از سلسله مقالات "امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم، افول سوسیال دموکراسی"، این جا و آن جا) و زمینه سازی برای عروج نئولیبرالیسم، به سرشماری های جمعیتی جدید روی کرده اند. "دموکراسی خواهان" علاوه بر پر کردن برگه های استشهاد محلی توسط دوستان خود و اثبات این که دموکراسی لیبرال تنها شیوه ی سیاسی و مطلوب اداره ی جامعه است، در جمع بندی آمارگیری های خود به این نتیجه نیز رسیده اند که:
• طبقه ی کارگر در بهترین شرایط فقط و حداکثر 20 درصد جمعیت ایران را شکل می دهد و چون این آمار از جعبه ی مارگیری یک جمع "سوسیالیست دو نفره" بیرون زده پس بر همه گان است که به نتایج آن تمکین کنند.
• نتیجه چیست؟ نتیجه روشن است. سوسیالیسم مارکس اگر متکی به حکومت کارگری است، در ایران با وجود 20 درصد جمعیت کارگری، لاجرم دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت را پیاده می کند و این امر با منافع خرده بورژوازی و البته بورژوازی کنترل شده ی سر عقل آمده ی به نیکی گرائیده ی کم استثمارکننده (شر کم تر) سازگار نیست. اگر می خواهید به رفاه برسید، به ترکیه و شیلی و برزیل و مکزیک و کره ی جنوبی و سوئد بنگرید. آرمان گرا نباشید. به کمی استثمار رضایت بدهید. تجربه ی شوروی و چین و کوبا را ببینید و عبرت بگیرد. نه مگر همین دی روز بود که دولت "کمونیستی" کوبا به خصوصی سازی بعضی مشاغل تمکین کرد؟ پس اگر می خواهید از شر دیکتاتوری رها شوید، زیر پرچم جنبش همبسته گی لخ والسایی و "انقلاب مذاکره یی" واسلاو هاولی جمع شوید. نمونه ی لهستان و چک، مدل رستگاری انسان است! مهم نیست که هزینه ی این جنبش ها را امپریالیسم آمریکا تامین کرده است. اصلاً یکی از دلایل عقب مانده گی "جهان سوم" همین ضد امپریالیست بودنش است! باری این سوسیال دموکرات های "نازنین" بدون این که به روی خود بیاورند و از آن جا که شخص شخیص خود را "استاد دانشگاه" و "جامعه شناس" می دانند و چپ ها را جماعتی بی-سواد و بی اطلاع از دانش اقتصاد و سیاست می پندارند، از زیر عینک و دور از چشم ممتحن، تئوری های صدمن یک غاز راه سوم (Third way) آنتونی گیدنز را ترجمه، بلغور و قرقره می کنند و به عنوان "بازسازی سوسیال دموکراسی" و راهی میان سرمایه داری و سوسیالیسم به خورد شنونده های خسته و بی خبر محفل کوچکی می دهند که ترکیب آن را چند اصلاح طلب پناهنده به دولت آمریکا و تعدادی فسیل ضد چپ تشکیل داده اند! آنان البته ممکن است ندانند که ما نیز – دست کم - به اندازه ی حضرت شان نظریات بی فروغ و بایگانی شده ی گیدنز را شخم زده ایم و از باز تولید ناشیانه ی آن - توسط این دوستان - در شگفتیم. (اگر در آینده فرصتی دست داد "راه سوم" را نقد خواهم کرد) اما مهم ترین تفاوت در این است که آنان به ادبیات و متون کلاسیک سوسیالیستی – چنان که باید و شاید - اِشراف ندارند و شفاهیات ذهنی خود را بدون ارائه ی مرجع معتبر به مخاطب بی خبر حقنه می کنند. چنین است که "آقایان 20 درصدی" بی توجه به امکان بسط خلاق تئوریک و بی اعتنا به جنبه ها و درهای باز سوسیالیسم علمی، کارگران را در همان مفهوم یقه چرکین های دوران آچار و چکش و انرژی بخار تصور می کنند و در نهایت تلاش تا عصر مک کارتیسم بالا می آیند. واضح است که ما در این جا قصد ورود به افکار و مواضع سیاسی سوسیال دموکرات های سکولار لیبرال ملی مذهبی را نداریم و صرفاً برای روشن شدن ابعاد حقیقتی که خاک به چشمانش پاشیده شده است به طرح شتاب زده ی چند مولفه می پردازیم و اگر عمری بود و فرصتی هر یک از این مقولات را در مقاله یی مستقل می-شکافیم.  

پنجم. آقایان دموکرات لیبرال به استناد آمار کتاب دو نفر "سوسیالیست" در دوردست ها می فرمایند "تنها بیست درصد نیروی کار ایران را کارگران تشکیل می دهند و این کارگران نیز غالباً ناآگاه، بی سواد، بی فرهنگ، دهاتی و عقب مانده هستند. نه جنیفر لوپز و مدونا را می شناسند و نه اسمی از ما جامعه شناسان راه سومی شنیده-اند."
می گویم، ابتدا به آثار مرادان و مرشدان خود از جمله آدام اسمیت و ریکاردو و هایک و میسز و دست کم کینز و گیدنز و استیگلیتز و کروگمن مراجعه کنید و در مبانی کار مولد و غیرمولد تامل فرمایید، تا کمی با مفهوم واقعی کار و کارگر و نیروی کار بیش تر آشنا شوید.
بعد زیاد به خودتان زحمت ندهید. به مناظرات انتخاباتی خرداد 1388 توجه کنید. آن جا که محمود احمدی نژاد و میرحسین موسوی هردو به نقل از مرکز آمار ایران، ارقام و نمودارهای مختلفی درباره ی شاخص های اقتصادی به مردم نشان می دادند. موسوی نمودارهای احمدی-نژاد را "دروغ و نقش مار" می خواند و احمدی نژاد از کاهش نرخ تورم و بی کاری در چهار سال دولت خود سخن می گفت. دراین میان مهدی کروبی که به دلیل شلخته گی مشاورانش – از جمله عباس عبدی و کرباسچی و مهاجرانی و کدیور – به آمار درست و حسابی دست نیافته بود لاجرم نرخ تورم را با میزان الحراره ی آمپریک "ننه جون" خود می سنجید. می خواهم بگویم در کشوری که دیوارهای آمار دقیق و شفاف سیمانی ست و هیچ رقمی نیست که از سوی یک مقام مسوول دولتی اعلام شود و فردا از سوی مقام دیگری نقض نگردد، چگونه می توان به آمار کتاب جناب بهداد اتکا کرد؟ در کشوری که وزارت رفاه خط فقر را هرگز اعلام نکرده است، نرخ رشد اقتصادی دانسته نیست و رشد اقتصادی از رقم صفر درصدی اکونومیست و صندوق بین المللی پول برای سال 90 تا نرخ 8 درصدی اعلام شده از سوی دولت متغیر است، در کشوری که دولت از نرخ بی کاری 12 درصدی صحبت می کند و در همان حال یک نماینده ی مجلس شورای اسلامی (عبدالرضا ترابی عضو کمیسیون اقتصادی، سه شنبه 30 فروردین 1390) نرخ واقعی بی کاری را بیش از 30 درصد اعلام می نماید، چگونه و با کدام ابزار می توان به آمارهای واقعی و دقیق پی برد؟ آن هم از ینگه دنیا؟
در نتیجه نگارنده برای آن که از اطناب ممل پرهیز کند و در عین حال پرچم ادعای واهی 20درصدی را نیز پایین بکشد، ناگزیر است بحث خود ر ا تلگرافی با تاکید بر سه محور کارگر کیست؟ نیروی کار چیست؟ و آمار واقعی نیروی کار (دست کم آمار رسمی) چگونه است؟ ادامه دهد.
ما برای آن که به درافزوده نویسی بر مارکسیسم کلاسیک متهم نشویم نقطه ی رجوع تئوریک خود را بر پایه ی نوشته یی از فردریک انگلس بنا می نهیم. انگلس در پاسخ به این سوال که "پرولتاریا چیست؟" می-گوید:
«پرولتاریا یا طبقه یی از جامعه که هزینه ی زنده گانی خود را منحصراً از فروش نیروی کار خود به دست می آورد، نه از منافع یک سرمایه. [پرولتاریا] همان طبقه ی کسانی ست که مجبورند برای ادامه ی زنده گی نیروی کار خود را به بورژوازی بفروشند.» [تاکید از من است] (انگلس، 1332، اصول کمونیسم، ترجمه ی هوشمند، تهران: بی نا)
پس در این جا - راستش در هر جای دیگری که از پرولتاریا سخن می رود - مساله ی اساسی فروش نیروی کار مطرح است. به این ترتیب جا دارد بپرسیم که در جامعه ی سرمایه داری چه کسانی از طریق فروش نیروی -کار خود "ادامه ی زنده گی شان" ممکن می شود؟ فقط کارگران صنعتی؟ فقط کارگران ساختمانی؟ واضح است که چنین نیست. شرح این خون جگر می-گذارم تا وقت دگر و به همین اشاره بسنده می کنم که در جامعه ی سرمایه داری بخش های وسیعی از انسان ها ناگزیر از طریق فروش نیروی کار به زنده گی حداقلی خود ادامه می دهند. معلمان، پرستاران، نیرو های متنوع و پراکنده ی خدمات تولید، تکنسین ها، مهندسان، پزشکانی که درآمدهای افسانه یی منجر به تجمیع و انباشت سرمایه و ایجاد ارزش اضافه ندارند، زنان خانه دار، کشاورزان (کارگران کشاورزی)، همه و همه با فروش نیروی کار خود نان و قاتقی می خورند. (در افزوده: دوست بسیار نازنینی برای من نوشته بود اگرچه کارگر صنعتی و معلم هر دو به سبب فروش نیروی کار خود کارگر محسوب می شوند اما با توجه به نقش هر کدام در تولید اجتماعی می-توان از اولی تحت عنوان کارگر و از دومی ذیل کارکن [یا کارمند] نام برد واضافه کرده بود معادل فرنگی این دو رساتر است. به اولی بگوئیم ورکر (worker) و به دومی اطلاق کنیم (Labor). به نظر این دوست عزیز تاثیر اعتصاب کارگران نفت و حمل و نقل فی المثل با آثار اعتصاب معلمان و روزنامه نگاران یک سان نیست و... البته من نیز در این رابطه طی گفت و گو با "آرش 104" موضع کم و بیش مانسته-یی اتخاذ کرده ام و شرح این مقوله را می گذارم برای فرصتی مناسب).
علاوه بر این ها اکثریت قریب به اتفاق نزدیک به چهار میلیون دانشجوی کشور از خانواده ها ی کارگری و فرودستان اقتصادی برخاسته-اند. مضاف به این که همین جمعیت یا در حال حاضر گروهی فعال از نیروی کار را تشکیل می دهند و یا فردا به محض فارغ التحصیلی به جمع کارگران یا بی کاران خواهند پیوست. از کجا می گویم؟ به اعتبار اظهارنظر آقای عادل آذر (رییس مرکز آمار ایران) نزدیک به چهل میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق زنده گی می کنند و طبیعی است که اکثریت این چهار میلیون دانشجو - که هنوز وارد بازار کار نشده اند - از خانواده های کارگری بیرون می آیند و به طور طبیعی متحد واقعی جنبش کارگری به شمار می روند. باری...
انگلس در توضیح نیروی کار گفته:
«نیروی کار مانند چیزهای دیگر، کالا محسوب می شود و از این جهت بهای آن از روی همان قوانینی که برای سایر کالاها موجود است، تعیین می گردد. بهای هر کالا، در دروه ی فرمانروایی صنایع بزرگ یا رقابت آزاد به طور متوسط همیشه مساوی با مخارج تولید آن می باشد. بهای نیروی کار نیز به همین ترتیب مساوی مخارج تولیدآن است. مخارج تولید نیروی کار عبارت است از حداقل وسایل زنده گی که برای حفظ قابلیت کار کارگران کافی باشد و از معدوم شدن طبقه ی کارگر جلوگیری کند. از این رو بهای نیروی کار (یا مزد) عبارت است از حداقل وسایل زنده گی که برای ادامه ی حیات لازم است.» (انگلس، پیشین، ص:5) {نگفته پیداست که انگلس از شرایط استثمار نیروی کار در جامعه ی سرمایه دای سخن می گوید.}
معلمان، پرستاران، پزشکان، روزنامه نگاران (آنان که به استخدام تبلیغ و تحکیم مناسبات سرمایه داری در نیامده اند و موضع طبقاتی مترقی دارند)، مهندسان، تکنسین ها (در مقام کارگر ماهر) نه مالک وسیله و ابزار تولید هستند نه آن قدر مزد می گیرند که از طریق تجمیع ثروت به ایجاد ارزش اضافی برسند. دستمزد واقعی و دریافتی یک فرد معلم یا پرستار با درجه ی لیسانس و فوق لیسانس در ایران با احتساب تمام مزایای شغلی حداکثر و در خوش بینانه ترین حالت بین 400 تا 500 هزار تومان است. مهندسان (لیسانس های فنی) و مدرسان و پرستاران نیز کم و بیش همین میزان مزد دریافت می کنند. مضاف به این که در موارد بسیاری از جمله حق التدریس های اجباری، مشاغل غیر رسمی، ثبت نشده، قرارداد سفید، میزان مزد دریافتی این افراد حتا از دستمزد رسمی اعلام شده توسط شورای عالی کار (330 هزار تومان برای سال 1390) هم کم تر است. (در این چند سطر تامل کنید). به این ترتیب ملاک اطلاق کارگر به انسان، در فروش نیروی کار و دریافت مزدِ به مراتب کم تر از قیمت کالای تولید شده در بازار است. واضح است که علاوه بر کارگران بخش خدمات تولید، در حوزه های دیگر از جمله خدمات اجتماعی انسان های مزدبگیری کار می-کنند که به رسم واژه های بی ربط به آنان کارمند می گویند. کارمند کتابخانه، کارمند بانک، کارمند بیمه و... اما در نهایت از آن جا که همه ی این انسان ها از طریق فروش نیروی کار خود ارتزاق می کنند و کارشان به انباشت سرمایه و ایجاد ارزش اضافی برای سرمایه داری می انجامد، در یک برداشت بسیار ساده و بدون تغییر ترکیب طبقاتی خود؛ همان کارگری محسوب می شوند که با اتخاذ موضع طبقاتی آگاهانه در ماجرای انهدام شریان و جریان شیوه ی تولید سرمایه داری فقط زنجیره های پایشان را از دست می دهند.
زنان خانه دار – که از قرار نقشی مستقیم در کار مولد ندارند - بی تردید در شمار طبقه ی کارگر بی مزد هستند، که در محاسبات عددی حتماً باید به شمار آیند. (بحث کار مولد، غیرمولد بماند برای مجالی دیگر)

ششم. مستقل از این که گفته می شود صنایع ایران با ظرفیتی در حدود 30 تا حداکثر 45 درصد قابلیت های تولیدی خود کار می کنند، آمار رسمی نشان می دهدکه 2614000 مرکز صنعتی در ایران فعال است. 94 درصد این مراکز (2476000) را کارگاه های کوچک زیر ده نفر تشکیل می دهد. صنایع مادر و عظیم مانند نفت و گاز و فولاد و پتروشیمی و مخابرات و انرژی کاملاً در اختیار دولت است.
آمار رسمی می گویند نیروی کار ایران در سال 1390 بالغ بر 26 میلیون و 400 هزار نفر است، (یک چهارم از این نیروی کار، بی-کاران هستند) این رقم بدون احتساب نیروی کار و بی مزد و منت زنان خانه دار است!
گزارش های مرکز آمار ایران نشان می دهد که:



* کاهش این رقم به دلیل نزدیک شدن به انتخابات 22 خرداد 1388 بوده است!

بنا بر آمار پیش نوشته ی رسمی در عرض 4 سال (84 تا تابستان 89) جمعیت فعال کشور فقط 910756 نفر افزایش یافته است، حال آن که مطابق برنامه ی چهارم توسعه و احتساب افزایش 700 هزار نفری در هر سال، این رقم باید بالغ بر 2 میلیون و 800 هزار نفر می شد. (پیدا کنید این "20 درصد کارگر" را از این میان)
جالب این که در این مدت نرخ بی کاری (با وجود تقلیل نسبت جمعیت فعال ایران به کل جمعیت بالای 10 سال از رقم 41 درصد سال 1384 به رقم 39 درصد سال 1389) از 3/11% سال 1384 به 6/14% سال 1389 افزایش یافته داشته است.
شاخص بی کاری در ایران در شمار عجایب چندگانه ی جهان است. در ایران شاغل از کسی که دو روز در هفته کار می کند به کسی که در هفته یک ساعت کار می کند تغییر و تقلیل یافته است.
به یک مفهوم اگر نسبت 41 درصدی جمعیت فعال به کل جمعیت بالای 10 سال در پایان سال 84 را به عنوان شاخص حساب کنیم نرخ بی کاری در سال 85 برابر 125 درصد، سال 86 برابر 13.6درصد، سال 88 حدود 17 درصد، سال 88 تقریباً 1642 درصد و سال 89 معادل 18.73 درصد بوده است. یعنی در بهار سال 1389 بنا به آمار رسمی حدود 4 میلیون و 767 هزار نفر بی کار بوده اند. این میزان اگر بر مبنای آمارهای واقعی (فی المثل آمار مورد ادعای آقای عبدالرضا ترابی که نرخ بی-کاری را افزون بر 30 درصد می داند) محاسبه شود، آن گاه عمق فاجعه ی بی کاری دانسته می آید.
دولت مدعی است که در سال آینده بی کاری را ریشه کن خواهدکرد! چه قدر خوب! اما:
• بنا به گزارش همان نهادهایی که برنامه ی هدف مندسازی یارانه ها و حذف سوبسیدها را به دولت دیکته می کنند (صندوق بین الملل و بانک جهانی)، نرخ رشد اقتصادی کشور در سال 90 نزدیک به صفر خواهد بود.
• دولت می خواهد در این سال دو میلیون شغل ایجاد کند.
• به ازای هر یک درصد رشد اقتصادی، صدهزار فرصت شغلی ایجاد می-شود.
• برای ایجاد هر فرصت شغلی - بنا به نوع شغل - از 30 تا 90 میلیون تومان سرمایه لازم است.
• دولت مدعی است که در سال 89 بالغ بر 1 میلیون و800 هزار شغل ایجاد کرده است.
• برای این میزان اشتغال دست کم به مبلغی بالغ بر 55 میلیارد دلار سرمایه نیاز است.

هفتم. بنا بر تحقیقی که دوست من فریبرز رئیس دانا انجام داده است در سال 1385 نزدیک به سه میلیون و ششصدودوازده هزار نفر از نیروی کار کشور در بخش کشاورزی اشتغال داشته اند. از کل شاغلان بخش کشاورزی - که رئیس دانا هوشمندانه از ایشان به "کارگران کشاورزی" یاد کرده است - 642 هزار نفر در شهرها و دو میلیون و نهصد و سی و چهار هزار نفر در روستاها کار می کنند و 35 هزار نفر هم غیرساکن هستند. این کارگران در بخش هایی مانند زراعت، باغ-داری، پرورش دام، تولید گل، پرورش ماکیان، زنبورداری، پرورش کرم ابریشم، تولید مستقیم پشم، تخم مرغ و شیر فعال هستند.کل کارفرمایان بخش کارگران کشاورزی 218 هزار نفر است و 454 هزار نفر به شیوه ی کارمزدی فعالیت می کنند.
در کشوری که اقتصاددانان از کشاورزانش نیز به درستی به عنوان کارگر یاد می نمایند؛ خلق آمارهای 20 درصدی واقعاً به ترفند شعبده بازان مانسته است.
با وجود عدم شفافیت درآمار و ارقام می توان گفت که طبقه ی کارگر ایران (با احتساب اعضای خانواده) تقریباً 45 تا 50 میلیون نفر از جمعیت نزدیک به 80 میلیون نفری ایران را پوشش می دهد و اگر چنانچه در عصر امپریالیسم مطالبات خرده بورژوازی را نیز در قلمرو مقولات دموکراتیک قرار دهیم و با حفظ هژمونی مطلق طبقه ی کارگر در جنبش های اجتماعی ضد سرمایه، خرده بورژواهای سالم را نیز متحد طبیعی کارگران محسوب کنیم، آن گاه معادلات و محاسبات سوسیال دموکرات های لیبرال به کلی فرو خواهد ریخت.

بعد از تحریر
1. از آن جا که خرده بورژوازی طبقه یی میان پرولتاریا و بورژوازی است و برنامه ی مشخصی برای استقرار دولت ندارد، ناگزیر است که به شیوه ی حرکت های پاندولیستی به یکی از دو طبقه ی اصلی جامعه متصل شود. در جامعه یی مانند ایران که مطالبات سیاسی و اقتصادی بورژوازی اش نیز به نحو کنکرتی با مطالبات طبقه ی کارگر پیوند خورده است، علی القاعده اکثریت تحتانی این طبقه ی گسترده را نیز باید در شمار متحدان طبقه ی کارگر به شمار آورد.
2. می پذیرم که بسیاری از مباحث این نوشته، از حد کلی گویی فراتر نرفت. علاوه بر محدودیت و معذوریت های بدون شرح، کل این یادداشت به درخواست های فراوان و مکرر دوستان و خواننده گان مقالات من و در مدت زمانی یک شب تا سحر به مناسبت روز جهانی کارگر تدوین شده است.
3. بعد از "شاه زاده رضا پهلوی" نوبت "شورای هماهنگی راه سبز امید" نیز رسید که به مناسبت روز جهانی کارگر بیانیه یی صادر فرماید. این جماعت ظاهراً ناشناس همان کسانی هستند که هنوز هم از بازار آزاد دفاع می کنند و مدافع شیب ملایم برنامه های نئولیبرالی صندوق بین المللی هستند. آنان به طبقه ی کارگر همچون ابزاری برای پیشبرد منافع حقیر سیاسی خود نگاه می کنند و هرگز علیه استثمار لب نگشوده اند. اصلاح طلبان که تا دی روز و امروز همچون کنه به طبقه ی متوسط (شما بخوانید به بورژوازی فربه کارگزارانی و مشارکتی) چسبیده بودند و در تمام تحلیل های شان بارها نگارنده را به سبب نقد سیاست های بازار آزادی دولت های "توسعه ی اقتصادی و سیاسی" نکوهیده اند حالا سمپات طبقه ی کارگر شده اند. چرا:
الف. بحران اقتصادی جهان و افول سیاست های نئولیبرالی بازار آزادی.
ب. انقلاب های آفریقای شمالی و سرایت آن به خاورمیانه از عربستان و بحرین و اردن و کویت و سوریه و عراق تا آسیای میانه (آذربایجان) و نقش آفرینی جنبش های نان و آزادی.
پ. بحران اقتصادی داخلی و جای گاه تعیین کننده ی طبقه ی کارگر.
4. به این ترتیب به حضرات 20 درصدی باید گفت دوران ما، عصر فروپاشی سرمایه داری است. عصر عروج طبقه ی کارگر است. روز کارگر 2011 می تواند مطلع و طلیعه ی طلوع این عصر باشد. آقایان سوسیال دموکرات لیبرال! نترسید. صادق و شجاع باشید. آزادی طبقه ی کارگر، برابری و آزادی را برای شما نیز به ارمغان خواهد آورد. چیزی بیش از دموکراسی وکالتی. خیلی بیش تر! شک نکنید که سوسیالیست ها هم به دانشگاه نیاز دارند. جای شما در کلاس درس جامعه شناسی را کارگر هفت تپه و واحد و نفت و پتروشیمی اشغال نخواهد کرد.

محمد قراگوزلو
Mohammad.QhQ@Gmail.com





کارگران افغان در ایران: از بیکاری تا بیگاری

رادیو آلمان: کارگران مهاجر افغان سخت‌ترین کارها را در ایران انجام می‌دهند. اما از حق بیمه‌ی بیکاری،درمان، عیدی و یا مزایای دیگر برخوردار نیستند. "کمک‌های یارانه‌‌ای" نیز به آنها تعلق نمی‌گیرد. آیا وضعیت اسفناک آنان بهبود خواهد یافت؟
ارقام دقیقی از سوی اداره‌ی آمار ایران و "طرح آمارگیری نیروی کار" درباره‌ی تعداد نیروی کار افغان و سهم آنان در اقتصاد ایران منتشر نشده است. دکتراحمد فرید راید، سخنگوی "وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولان" افغانستان به دویچه‌وله می‌گوید که کارگران مهاجر افغانستان در تحکیم پایه‌های اقتصادی ایران نقش ارزنده ‌و برجسته‌ای دارند. وی خاطرنشان می‌کند: «بیش از ۲۰۰ هزار نفر در مشاغل مختلف کار می‌کنند. ۹۴ هزار نفر نیز هنوز به صورت رسمی ثبت نشده‌اند. نیروی کارافغان سخت‌ترین کارها را که اتباع دیگر کشورها و یا خود ایرانی‌ها برعهده نمی‌گیرند، در مقابل مزد ناچیزی انجام می‌دهند».
سید احسان کارشناس افغانی امور مهاجرین افغانستان که مقیم شهرمشهد است و سال‌ها درباره‌ی وضعیت کاری این مهاجرین تحقیق کرده، تخمین می‌زند که تعداد مهاجران قانونی یک میلیون نفراست و حدود یک میلیون نفر دیگر نیز به صورت غیرقانونی در ایران به سر می‌برند. وی می‌افزاید: «حدود ۳۰ در صد افغانی‌های مقیم ایران که قانونی به سر می‌برند کار می‌کنند. کسانی هم که غیرقانونی و در کارخانه‌های سنگ‌بری، گچ‌بری و کوره‌های آجرپزی مشغول هستند بر اساس قوانین جمهوری اسلامی ایران حق کار در ایران را ندارند».

"کارگران افغان در ایران هیچ حقوقی ندارند!"
سید احسان کارشناس افغان مقیم مشهد همچنین می‌گوید که کارگران افغانی حق کار در همه‌ی کارخانه‌های ایران را ندارند. وی تاکید می‌کند: «دو سال پیش اداره‌ی کار و امور اجتماعی ایران اعلام کرد که افغانی‌ها فقط شغل‌های مشخصی را می‌توانند بر عهده گیرند. در برخی از استان‌های ایران طرحی ایجاد شد که هر کارگر افغان ۷۰ هزار تومان برای دریافت اجازه‌‌ی کارباید بپردازد. این هزینه در کنار مسئله‌ی "یارانه‌ها"، افزایش هزینه‌های تحصیل برای فرزندان افغان‌در ایران و عوارض شهرداری چالش‌هایی را به وجود آورده است». این کارشناس در ادامه تاکید می‌کند که ظرف ۳۰ سال مهاجرت افغان‌ها به ایران چنین قانونی تا کنون وضع نشده بود.
"کارفرمایان ایرانی کارگران افغان را ترجیح می‌دهند!"
مشکلات کارگران افغان در ایران همچنان لاینحل مانده است. دولت افغانستان و سازمان ملل تلاش می‌کنند برای حل مشکلات با ایران مذاکره کنند. قرار است به زودی جلسه‌‌ی ۳ جانبه ‌بین ایران و افغانستان و کمیساریای عالی سازمان ملل نیز برگزارشود.
سید احسان کارشناس افغان از شهر مشهد می‌گوید: «کارگران افغانی هیچوقت از حقوق و مزایای یک کارگر ایرانی برخوردار نبوده‌اند و نیستند. آنها روزانه ۱۲ ساعت کار می‌کنند و مزد آنها از کارگران ایرانی کمتراست. کارفرمایان ایرانی به دلیل کارزیاد آنها کارگران افغانی را ترجیح می‌دهند».
به نظر این کارشناس اگر دولت ایران اجازه می‌داد که افغان‌ها حق دریافت گواهینامه رانندگی داشته باشند، در اشتغال آنها سهولت ایجاد می‌شد.

کارگران مهاجر افغان دوباره به ایران برگشتند!
با تغییر اوضاع افغانستان بازگشت داوطلبانه‌ی مهاجرین افغان از ایران به کشورشان در سال ۲۰۰۲ میلادی آغاز شد. به عقیده‌ی کارشناسان از جمله سید احسان در ظرف ۲ سال نخست حدود یک میلیون مهاجر قانونی اسناد و مدارک خود را تحویل دادند و به مملکت خود برگشتند. اما آنها پس از چند سال دوباره به ایران بازگشتند و اکنون در ایران به صورت غیرقانونی زندگی می‌کنند.
وضعیت اقتصادی مهاجرین کاری افغان در ایران در قیاس با سال‌های گذشته نیز بدتر شده است. اشتغالزایی در برخی از استان‌های ایران برای مهاجرین کاری افغان ممنوع اعلام شده و از سوی دیگر سطح هزینه‌ی زندگی در ایران نیز بالا رفته و "هدفمند کردن یارانه‌ها و کمک‌های منظور شده" نیزبه افغان‌ها تعلق نمی‌گیرد.

نشست ایران وافغانستان و سازمان ملل
مشکلات کاری، تحصیل، گرفتن گواهینامه و برخورداری از بیمه‌های اجتماعی و درمانی از جمله مسائلی هستند که در نشست سه جانبه‌ی ایران، "وزارت امور مهاجرین و عودت‌کنندگان" افغانستان و کمیساریای سازمان ملل متحد بررسی خواهد شد.
کارشناسان یادآور می‌شوند که این گونه نشست‌های نوبتی در طول دو سال گذشته متوقف شده بود. تقاضای دولت افغانستان این است که برای اشتغالزایی مهاجرین کاری افغان ودر تحصیل کودکان آنها سهولت ایجاد شود.
از همه مهمتر بازگشت مهاجرین به کشورشان باید دواطلبانه باشد، زمینه‌ی بازگشت آنها در داخل افغانستان نیز باید فراهم گردد.

قول مقام‌های ایران برای حل مشکلات کارگران افغان
دکتراحمد فرید راید سخنگوی "وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولان" می‌گوید که صحبت‌های همه جانبه ‌مقام‌های افغان اخیرا با عبدالرضا شیخ‌‌الاسلامی، وزیر کار و امور اجتماعی ایران انجام گرفت. وی اضافه می‌کند که مقام‌های ایرانی پذیرفتند که مشکلات را پیگیری کنند.

سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان همچنین می‌افزاید: «طرف ایران وعده داد که طبق قوانین بین‌المللی مزد کارگران افغانی پرداخته شود. کار در معادن که بسیار مضر و شاق است برای کارگران افغانستان مشکل است و برای رسیدگی به این امور تفاهم‌نامه‌ای امضا کردیم و قرار است مشکلات شناسایی و حل شود».

ناامنی بزرگترین مشکل اشتغال‌زایی درافغانستان
روند بازگشت مهاجرین از ایران به افغانستان به عقیده‌ی کارشناسان از جمله سید احسان اکنون بسیار کند شده است. دلیل آن به نظر سید احسان این است که دولت افغانستان زمینه‌ی کار و مسکن برای مهاجرین را در کشور به وجود نیاورده است.
اما سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان در این رابطه به دویچه وله می‌گوید که دولت افغانستان تلاش می‌کند برای شهروندان کشور کار ایجاد کند و شرایط و سطح زندگی را بهتر کند.
وی همچنین اشاره می‌کند: «یکی از اولویت‌های جمهوری اسلامی افغانستان این است که ما تلاش داریم در کشورمان امنیت را برقرارکنیم. ما می‌توانیم فرصت‌های کاری و اشتغالزایی خوبی را بوجود آوریم. ما مراکز کاریابی و اشتغالزایی ایجاد کردیم و نیروی کار را آموزش می‌دهیم».
این مقام دولت افغانستان همچنین تاکید می‌کند، که مهاجرین افغان‌مجبور شدند به دلیل ناامنی و مشکلات دوباره به ایران برگردند.

ادامه‌ی گفتگوی مقام‌های افغان برای حل مشکلات
به نظرسید احسان کارشناس افغانی مقیم مشهد، مهاجرین افغان در ایران به مشکلات عادت کرده‌اند و اکنون با نگرانی زندگی می‌کنند. خانواده‌های افغان در پرداخت قبض برق، آب، گاز مشکل دارند. افغان‌ها در ایران با مشکلات اقتصادی روبرو هستند و در مملکت خودشان نیز با مشکل ناامنی و بی کاری. به نظر کارشناسان در طول یک سال اخیر افغان‌ها "بیشتر سرگردان شدند" و به ترکیه و دیگر کشورها مهاجرت کردند.
دکتراحمد فرید راید سخنگوی "وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولان" به دویچه وله می‌گوید که سفارت افغانستان در ایران، سفارت ایران در افغانستان، وزارت کار و امور اجتماعی، وزرات کشور و سازمان ملل متحد قصد دارند به این وضعیت رسیدگی کنند.
به عقیده‌ی کارشناسان اما، حل این مشکلات سال‌ها طول خواهد کشید، زیرا مشکلات کارگران مهاجر افغان در ایران با وضعیت سیاسی کشورشان و منطقه نیز ارتباط دارد.

طاهر شیرمحمدی
تحریریه: علی امینی





اعتراض‌ کارگران ایران به موج "پاکسازی" و اخراج

رادیو آلمان: اعتراضات کارگری در ایران در آستانه روز کارگر افزایش یافته‌اند. صدها کارگر کیان تایر با تجمع جلوی نهاد ریاست جمهوری، خواهان راه‌اندازی دوباره کارخانه شدند. کارگران سنگ آهن بافق هم به تغییر مدیریت شرکت اعتراض کرده‌اند.
وبسایت "اتحادیه آزاد کارگران ایران" گزارش داده که ۸۰۰ کارگر کارخانه "کیان تایر" روز یکشنبه ۵ اردیبهشت برای چندمین مرتبه در برابر ساختمان ریاست جمهوری اجتماع و اعتراض کرده‌اند.
به نوشته این سایت، به کارگران کیان تایر پس از تعطیلات نوروزی گفته شده بود که کارخانه تا سوم اردیبهشت تعطیل می‌شود تا تکلیف بودجه لازم برای خرید مواد اولیه یا امکان واگذاری کارخانه به بانک سپه روشن شود. اما کارگران پس از ۲۰ روز تعطیلی، روز سوم اردیبهشت ماه در مراجعه به کارخانه متوجه شده‌اند که مواد اولیه تهیه نشده و مسئولان شرکت نیز برای پاسخگویی به سوالات آنها در محل حضور ندارند.
کارگران کیان تایر پس از این، تصمیم به تجمع در برابر نهاد ریاست جمهوری گرفتند و نمایندگان خود را نیز به وزارت صنایع فرستادند. آنان در این تجمع ۴ ساعته، شعارهایی چون " کار، حقوق، اعتراض، حق مسلم ماست" و "کارگر گرسنه منتظر جواب است" سر داده‌اند.
به گزارش "اتحادیه آزاد کارگران" در این مدت کسی از مسئولان نهاد ریاست جمهوری به دیدار کارگران نیامده اما وزارت صنایع به آنان وعده داده که حقوق معوقه یک‌ماه و نیم گذشته آنان را به حسابشان واریز کند. مسئولان وزارت صنایع همچنین گفته‌اند که بودجه‌ای ۲۸ میلیارد تومانی برای راه‌اندازی دوباره کارخانه و پرداخت دستمزدهای معوقه کارگران در هیات وزیران به تصویب رسیده است.

تنش در کارخانه‌های دیگر
سایت آفتاب و روزنامه جمهوری اسلامی نیز از اعتصاب یک روزه کارگران شرکت سنگ آهن مرکزی بافق خبر داده و از راه‌پیمایی کارگران، شماری از کسبه و اهالی منطقه در اعتراض به معرفی مدیر عامل غیربومی این شرکت نوشته‌اند.
خبرگزاری ایلنا هم از تجمع کارگران شرکت ریسندگی "نازنخ قزوین" در برابر مجلس گزارش داده است. این تجمع در اعتراض به چند ماه حقوق معوقه کارگران صورت گرفته که باید توسط وزارت رفاه پرداخت شود.
پیش از این، اعتصاب ۱۱ روزه ۱۵۰۰ کارگر مجتمع پتروشیمی بندر امام با مهلت سه ماهه به کارفرما برای برچیده شدن شرکت‌های پیمانکاری و قراردادهای دسته‌جمعی به پایان رسیده بود.
"اتحادیه آزاد کارگران ایران" همچنین از اخراج ۱۰۰ نفر از کارگران کارخانه "پاک‌وش"، تولیدکننده محصولات شوینده، خبر داده است. بنا بر این خبر، بحث تعدیل نیرو در این کارخانه که پس از پایان تعطیلات نوروزی مطرح شده بود، با خواباندن ۳ خط تولید و اخراج ۱۰۰ کارگر به مرحله اجرا درآمده است. بنا بر خبرها، کارفرمای "پاک‌وش" ابتدا در نظر داشته با کمترین حقوق قانونی اقدام به اخراج کارگران کند، اما پس از مقاومت آنان، ناچار شده کارگران رسمی را با دادن ۵ ماه و کارگران قراردادی را با دادن ۱۰۰ روز از سطح آخرین دستمزد به ازای هر سال سابقه کار، راضی به ترک کار خود کند.
در ماه‌ها و هفته‌های گذشته، کارگران بسیاری از واحدهای تولیدی دیگر از جمله کاغذسازی پارس خوزستان، ایران خودرو، پتروشیمی تبریز، ذوب‌آهن اصفهان، اروند، شیمیایی رازی، مخابرات راه دور شیراز، ذوب فلزات ابهر، نساجی مازندران یا نیشکر هفت‌تپه به اعتصاب‌های چند روزه دست زده‌اند. دلیل این اعتراض‌ها، نارضایتی کارگران از دستمزد نازل، عدم پرداخت همین دستمزد ناچیز، فقدان امنیت شغلی و سیاست تعدیل و اخراج بوده است.
رییس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری اعلام کرده که در سال گذشته ۴۳ درصد کارگران ایران زیر خط فقر زندگی کرده‌اند.





ايران از ليست سياه سازمان جهاني كار حذف شد

نايب رئيس هيئت مديره كانون عالي انجمن‌هاي صنفي كارگران ايران از حذف نام ايران از ليست سياه سازمان جهاني كار از سال 89 خبر داد.

به گزارش خبرگزاري فارس از قزوين، ابوالفضل فتح‌اللهي در نشست‌ خبري بيان داشت: بر اساس ماده 24 قانون اساسي و 31 قانون كار به منظور احقاق حق كارگران و بهبود شرايط كار، كارگران مي‌توانند نسبت به تشكيل انجمن صنفي اقدام كنند. وي ادامه داد: در همين راستا پس از 30 سال كانون عالي انجمن‌هاي صنفي كارگري تشكيل شد و از سال 1389 فعاليت رسمي خود را آغاز كرد كه تاكنون صدها جلسه با مسئولان مختلف كشور از جمله مسئولان وزارت كار، سازمان تأمين اجتماعي و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي داشته‌اند. نايب رئيس هيئت مديره كانون عالي انجمن‌هاي صنفي كارگران ايران اضافه كرد: يكي از مسائلي كه با جديت پيگيري كرديم و به نتيجه نيز رسيده است موضوع بيمه كارگران ساختماني است كه بر اساس پيش‌بيني‌ها سالانه 200 هزار كارگر ساختماني كه داراي كارت مهارت از سازمان فني و حرفه‌اي هستند، بيمه خواهند شد. وي عنوان كرد: در استان قزوين هشت هزار و 23 كارگر ساختماني داريم كه اين‌ افراد نيز بر اساس قانون بيمه كارگران ساختماني، بيمه خواهند شد البته با اعلام اين موضوع آغاز بيمه كارگران ساختمان با بيمه پنج هزار و 54 نفر در گام نخست در كشور آغاز شده و در حال حاضر در حال تدوين ساز‌و‌كاري براي اين امر هستيم چراكه ممكن است سوءاستفاده‌هايي شود.



جعفر پویه
غیبت شش روزه محمود احمدی نژاد، رییس جمهور برکشیده رهبر و ولی فقیه رژیم در ریاست جمهوری، خبرهای ضد و نقیضی را دامن زده است. به گفته بسیاری، احمدی نژاد در اعتراض به دخالت خامنه ای در عزل و نصب وزرا به خصوص وزیر اطلاعات، حیدر مصلحی و بازگرداندن او به کار پس از برکناری اش، خانه نشینی را برگزیده و از علنی شدن در انظار خودداری می کند. در غیب احمدی نژاد، جلسات هیات دولت با ریاست معاون اول او، محمدرضا رحیمی برگزار شده است. حضور تحمیلی حیدر مصلحی در جلسات دولت واکنش احمدی نژاد را برانگیخته و حاضر به شرکت در جلسات با حضور او نیست.
این شیوه اعتراض احمدی نژاد هزینه دخالت خامنه ای در امور جاری به ویژه عزل و نصب وزرا را بیشتر می کند و هرچه بیشتر طول بکشد، بحران در راس رژیم را عمیق تر خواهد کرد. برای مقابله با این عمل احمدی نژاد و برای جلوگیری از ریزش نیروهای بیشتر و عمیق تر شدن شکاف ، دار و دسته علی خامنه ای دست به یکسری حرکات ایزایی زده اند. علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران مجبور به باز تعریف ولایت فقیه شده و برای ترمیم قدرت مطلقه او دست به کار می شود و می گوید: "در حاکميت اسلامی، هماهنگ کننده و سياستگذار اصلی نظام طبق قانون اساسی، ولی فقيه است و تخلف از فرمان او نيز در حکم تخلف از فرمان خدا و امام زمان محسوب می شود."
به نظر می رسد ضربه کاری احمدی نژاد به راس خیمه نظام، زلزله در ارکان آن انداخته است که آخوند سعیدی عدم اطاعت از فرد مفلوک و خودکامه ای همچون علی خامنه ای را شوریدن بر خدا و امام زمان معنا می کند. از سوی دیگر، سعیدی می گوید: "اينکه ما خودمان بخواهيم مرتبا استراتژی تعيين کنيم و موجی در جامعه راه بياندازيم، وظيفه آقايان نيست."
با این حساب، موج سازی و جریان راه انداختن تا کنونی در رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی توسط ولی فقیه راه اندازی می شده و هیچ کسی نباید در این کار دخالت کند. به زبان دیگر، احمدی نژاد برکشیده رهبر است و هیچ اختیاری از خود ندارد و باید مطیع و سر سپرده او باشد. اما این روزها خامنه ای به خوبی می بیند که دست پرورده اش بر او شوریده و تمام تخم مرغهایی که او در سبد احمدی نژاد چیده بود، اکنون به تلنگری در حال درهم شکستن است. این ضربه پذیری را احمدی نژاد به خوبی دریافته و امروز دارد از شرایط به نفع خود بیشترین بهره برداری را می کند. محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران و سر گماشته خامنه ای می گوید: "انقلاب بيشتر از داخل کشور تهديد می‌شود و سپاه برای دفاع از انقلاب در عرصه غير نظامی منتظر دستور نخواهد ماند."
هرچند این حرف پاسدار جعفری خودش به نوعی خودسری و برخورد احمدی نژادی ای است، اما نیم کش کردن شمشیر از نیام توسط او برای ترساندن طرفهای دیگر چندان کارساز نیست زیرا حریفان نیز از جنس خود او هستند و این عربده جوییها را بهتر از گوینده اش می شناسند. اما آخوند علم الهدی، امام جمعه مشهد که مشکل اساسی را دریافته، در تلاش برای ترمیم ضربه احمدی نژاد بر اقتدار خامنه ای می گوید: "چنانچه تبعيت از ولی ‌فقيه از سوی کارگزاران کشور وجود نداشته باشد، حکومت آنها نامشروع است حتی اگر تمام مردم کشور به او رای داده باشند."
این باز تعریف علم الهدی از ولی فقیه مطلقه و خط و نشان کشیدن عدم مشروعیت حریف، همان مکافاتی است که این روزها کل رژیم با آن روبروست. وصله پینه او بر قبای ژنده ولی فقیه بر تن خامنه ای با سند جرم نمی تواند دردی از دردهای او را درمان کند، الا اینکه به جرم بی اهمیت کردن رای و نظر مردم، عدم مشروعیت رژیم را بیشتر جار بزند.
به نظر نمی رسد بحران پیش رو در حال حاضر فروکش کند زیرا علت همه این ماجراها قدرت مطلقه ای است که این روزها ارکان آن به شدت در حالت لرزیدن است.





نگرانی از فتنه هایی که شبیه انقلاب است

افزایش نیروهای بسیج برای مقابله با کارگران

پس از آنکه برخی از فرماندهان سپاه از جمله حسین طائب، رییس سازمان اطلاعات سپاه و همچنین یدالله جوانی، رییس اداره سیاسی سپاه نسبت به شروع دوباره و ادامه اعتراضات در کشور با زمینه های اقتصادی و اوج گرفتن نارضایتی ها از حذف یارانه ها در سال 90 ابراز نگرانی کردند، فرماندهان بسیج نیز با بیان اینکه «فتنه های آینده شبیه انقلاب خواهند بود»خبر از آن دادند که قصد دارند اعضای خود را با عنوان "بسیج کارگری" و برای مقابله با اعتراضات احتمالی در سال جاری درمجامع کارگری افزایش دهند.
سرهنگ پاسدارعلیرضا لایق حقیقی فرمانده "بسیج کارگری" در گفت و گویی با نشریات داخلی سپاه و بسیج با بیان اینکه در دوسال گذشته "بسیج در فضای کارگری حضوری ارزشمند داشت" تصریح کرد:"يكي از عرصه هايي كه كمترين اثرپذيري را در جريان فتنه داشت، جامعه كارگري بود. در آن فضاي كاذب و غبارآلود فتنه، برخي ها تصور مي كردند بخش صنعت كشور تعطيل مي شود و كشور با بحران روبه رو خواهد شد، اما همگان ديدند كه اين اتفاق نيفتاد و اگر هم بعضاً موارد كوچكي روي داد نتيجه اوج تلاش هاي دشمن بود."
فرمانده بسیج کارگری با اشاره به اینکه«اين نبايد ما را راضي كند و از روشنگري غفلت كنيم» در ادامه اظهاراتش اضافه کرد:" در طرح صالحين و نشست هاي فصلي و ماهانه با بسيجيان، بحث هاي سياسي روز و جريان شناسي مطرح مي شود زيرا معتقديم فتنه 88 فتنه آخر نبود، لذا هرچه نظام به جلو پيش مي رود، فتنه هايي كه تشكيل مي شود بسيار به «انقلاب» شبيه است. چون دشمنان ما متوجه شدند اگر بخواهند در اين كشور قدرت را به دست بگيرند بايد جرياني شبيه انقلاب اسلامي درست كنند تا مردم به آنها اطمينان نمايند. بر اين اساس يكي از مهم ترين برنامه هاي بسيج كارگري تبيين و معرفي معيارهاي شناخت حق از باطل با بهره گيري از فرمايشات رهبر معظم انقلاب است."
این اظهارات علیرضا لایق حقیقی در شرایطی است که روز گذشته آیت الله خامنه ای هم در دیدار با گروهی که خبرگزاری ها به گزارش دفتر وی آنها را کارگران کشور خوانده اند  تاکید کردکه " دشمن ضمن ادامه تلاش‌های خود در عرصه‌های فرهنگی، امنیتی، سیاسی و دیگر عرصه‌ها، مبارزه با اسلام و جمهوری اسلامی را عمدتاً بر روی «اقتصاد» متمرکز کرده است تا میان مردم با نظام و دولت شکاف ایجاد کند و به همین علت باید با همه توان و با تکیه بر اخلاص، فهم و بصیرت به مبارزه و جهاد با دشمن شتافت."

افزایش تعداد اعضای بسیج کارگری
فرمانده بسیج کارگری در بخش دیگری از اظهاراتش خبرداد که "در سال جاری ما به دنبال جذب يك ميليون نفر در سازمان بسيج كارگري هستيم كه 200هزار نفر از آنها فعال و 800 هزار نفر عضو عادي خواهند بود."
این مقام بسیج درباره وظایف نیروهای تحت امرش در سال جاری نیز افزود:" هدف ما در بسيج كارگري كمك به دولت در اسلامي نمودن محيط هاي كار و صنعت در كشور، توسعه پدافند غيرعامل، توسعه و تعميق بصيرت و ولايت‌مداري بسيجيان شاغل در عرصه صنعت، كمك به توسعه مبارزه جدي با مواد مخدر در فضاي كارگري، راه اندازي مجموعه هاي امر به معروف و نهي از منكر با استفاده از روش هاي ايجابي و ارشادي و بالابردن بهره وري و كمك به اصلاح الگوي مصرف است."
وی با اشاره به اینکه «متأسفانه برخي به اشتباه فكر مي‌كنند دفاع از حقوق كارگري يعني فرياد زدن، مخالفت كردن و به راه انداختن جريانات سياسی»افزود:" با توجه به اين موضوع اگر سه كار را در بسيج كارگري انجام دهيم بخشي از وظيفه خود را انجام داده ايم؛ استخراج مطالبات بحق كارگران، تحليل آن در فضاي كارگري و سپس كمك به رفع اين مطالبات كارشناسي شده توسط بسيج كارگري."
این بخش از اظهارات فرمانده "بسیج کارگری" در شرایطی مطرح می شود که در سال های گذشته مقامات حکومت مستقر با ایجاد شوراهای اسلامی کار و همچنین خانه کارگر همواره  از یک سو از دادن مجوز به سندیکاهای کارگری مستقل برای احقاق حقوق صنفی کارگران خودداری کرده و از سویی دیگر نیز با فعالین کارگری در این عرصه به شدت برخورد و آنها را روانه زندان کرده اند.
از جمله سپاه پاسداران و بسیج در جریان اعتصاب کارگران سندیکای اتوبوسرانی تهران در زمستان 84 و همچنین ادامه اعتراضات در سال 85  ضمن سرکوب و بازداشت کارگران معترض، نیروهای بسیج را جایگزین این کارگران کرد و این موضوع در موارد مشابه دیگر از جمله درباره اعتراضات کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه در سال 87 نیز تکرار شد.

نگرانی از اعتراضات سال 90
این اظهارات فرمانده بسیج کارگری و همچنین ابراز نگرانی رهبر جمهوری اسلامی از تمرکز دشمن بر مساله "اقتصاد" در شرایطی است که پیش از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها در کشور، فرماندهان سپاه و بسیج با اعلام اینکه برخی در صدد ایجاد "فتنه های اقتصادی" در کشور هستند نیروهای خود را به حالت آماده باش درآورده بودند.
در همین راستا سرتیپ پاسدار حسین همدانی فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران در واپسین روزهای آبانماه سال گذشته در دیدار با فرماندهان نواحی بسیج شورای اصناف کشور گفت: "دشمن در تهديد نظامي، امنيتي و سياسي ورود پيدا كرد و موفق نشد و امروز به تهديد اقتصادي ورود پيدا كردند كه اينجا نقش اصلي بر عهده اصناف است."
او با این اشاره که «اگر بعد از اجراي اصل 44 و هدفمندي يارانه‌ها دشمن بتواند مردم را تحريك كرده و به خيابان بكشاند ما مقصر هستيم»اظهار کرد :" نبايد وضعي ايجاد شود كه نيروهاي امنيتي درگير شوند، مقام معظم رهبري فرمودند حاضر نيستند هيچ كسي كشته شود چه آن‌ها كه فريب خورده و به خيابان آمدند و چه ديگران. پس بسیج اصناف كه مجاهدين عرصه‌ مقابله با تهديد اقتصادي هستند در اين زمينه نقشي موثر دارند."
با این سخنان و پیش بینی فرماندهان نهادهای نظامی، طرح هدفمندی یارانه ها آغاز و به صورتی کنترل شده اجرا شد با این حال اما در ادامه و در واپسین روزهای سال گذشته برخی فرماندهان ارشد سپاه پاسداران از بروز ناآرامی و اعتراضات در ادامه این طرح ابراز نگرانی کردند.
از جمله حسین طائب رییس سازمان اطلاعات سپاه با ادعای اینکه «استراتژي آمريكا در سال 90 ايجاد مشكل در ایران است«گفته بود: "در حوزه مهار و كنترل، اميد آن‌ها اين بود كه بتوانند با پيوند زدن تحريم و هدفمند كردن يارانه‌ها نتيجه بگيرند اما با شكست مواجه شدند. برنامه آن‌ها براي سال 90 اين است كه در فصل اول، تحريم را با موج‌هاي بعدي هدفمند كردن يارانه‌ها پيوند بزنند و يك موج اجتماعي ايجاد كنند. از سوي ديگر تهديدات امنيتي و مشغول سازي امنيتي و انتظامي جمهوري اسلامي ايران را بيشتر كرده و با طرح سوژه آن‌ها را خسته كنند و در فصل چهارم سال 90 كودتاي مخملي ايجاد كنند."
اظهارات رییس سازمان اطلاعات سپاه و پیش بینی او از "کودتای مخملی" در سال 90 در پی موج های بعدی هدفمندی یارانه ها در شرایطی بود که پیش تر یداله جوانی، رییس اداره سیاسی سپاه هم طی اظهاراتی ادعا کرده بود: "دشمنان نظام جمهوري اسلامي در شرايط فعلي به دنبال معرفي ناتواني دولت و ايجاد نارضايتي در بين مردم با هدف اپوزيسیون سازي داخلي هستند. لذا بايد مراقب رفتار دشمنان در فضاي اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها باشيم چراكه آن‌ها اين را فرصت طلايي و مناسبي براي معرفي ناتواني دولت و ايجاد نارضايتي در مردم براي اپوزيسيون سازي مي‌دانند."
فرماندهان سپاه در راستای پیشگیری از اعتراضات احتمالی همچنین با "خائن" خواندن منتقدان و معترضان به حذف یارانه ها به صراحت  دستور دادند که از حذف یارانه ها انتقاد نشود. مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد نیز رسانه های کشور را از پرداختن ونقد قانون تحت اجرا توسط دولت احمدی نژاد منع کرد.
پیش از این نیز یکی از بولتن های داخلی نیروهای سپاه پاسداران خواستار توجه هادیان سیاسی به طرحی  با عنوان "طرح پیوند شمال – جنوب فتنه گران" همزمان با اجرای هدفمندی یارانه ها شده بود. این بولتن داخلی سپاه مدعی شده بود: " فتنه گران و حامیان داخلی و خارجی آنها در صدد هستند تا با اخلال در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها و تشکیل ستادهای فتنه اقتصادی طرح پیوند شمال – جنوب را اجرایی کنند و به این ترتیب با بزرگنمایی مشکلات اقتصادی- احتکار- گران فروشی - تاثیر گذاری بر برخی افراد کم سواد و اراذل و اوباش در مناطق جنوبی شهرها شورش های محلی و خیابانی ترتیب دهند."
طرح ادعای تشکیل ستادهای فتنه اقتصادی و طرح "پیوند شمال-ـ جنوب فتنه گران" برای اعضای سپاه پاسداران و همه اظهارات گذشته و اقدامات اخیر نهادهای نظامی در این راستا در شرایطی است که پیش تر حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات با اعلام اینکه «جریان فتنه سعی در ایجاد اخلال در هدفمند کردن یارانه‌ها داشت» از «شکست طرح شمال-ـ جنوب فتنه گران« سخن گفته بود.






نگاه الجزیره به رقابت عربستان سعودی و ایران

عربستان بهار اعراب را زمستان کرد

درحالیکه تحلیلگران غربي، عربستان سعودي و همسایگان سني اش را بزرگترین منبع وزش بادهاي سردي مي دانند که به طرف خلیج فارس مي وزد، تناقض شدید بین آمریکا و "ارزش هاي غربي" با منافع آنان به این آب و هواي ناخوشایند افزوده شده است.
بدین معني که آمریکا بطور خصوصي تردید شدید خود را نسبت به عاقلانه بودن سرکوب وحشیانه اکثریت شیعه در بحرین ابراز کرده است و این درحالي است که بحرین میزبان ناوگان پنجم آمریکاست و عدم موفقیت در محکوم کردن سرکوب دولت بحرین با حمایت عربستان بطور روشن و علني هم نمونه اي از این رسوایي است.
اقداماتي چون منحل شدن هیات رئیسه انجمن قضات توسط دولت امارات متحده عربي، که یکي از پرسابقه ترین سازمان هاي جامعه مدني این کشوراست و ماه گذشته شجاعانه خواستار اصلاحات سیاسي شده بود، نه تنها محکوم نمي شوند بلکه مورد بي توجهي هم قرار مي گیرند.
دیدبان حقوق بشر گفت که این اقدام سرکوب مخالفت هاي بدون خشونت توسط دولت است؛ دولتي که وزیر دفاع آن، ولیعهد محمد بن زاید آل نهیان، به گفته کاخ سفید هفته آینده با پرزیدنت باراک اوباما ملاقات خواهد کرد.
مسلما در چنین شرایطی سرمایه گذاري نظامي  براي "تغییر حکومت" در لیبي و تلاش هاي اوباما براي قرار دادن آمریکا در جایگاه درست تاریخي اش، در جهان عرب به شکل روز افزونی بدرد نخور و ریاکارانه تلقي مي شود.
 آمریکا،-اگر نخواهیم کلمه غرب را بکار ببریم،-نه فقط تسلیم سیاست هاي عربستان بخصوص در خلیج فارس شده بلکه  علیه تغییرات دموکراتیک در کشورهاي دیگر منطقه هم پا به میدان گذاشته است. بعنوان مثال از ارتش مصر به این امید که بتواند  امر دفاع از کشور و سیاست خارجي را بخصوص در قبال اسرائیل تضمین کند، حمایت کرد و این درحالي بود که حمایت هاي اقتصادي حیاتي از مصر رامتوقف کرد.
در عین حال جنبش هاي آرمانگرا به رهبري جوانان  که آغازگر اعتراضات مردم براي رسیدن به دموکراسي بود موفق به برکناري زین العابدین بن علي در تونس و حسني مبارک در مصر شد و در جاهایي مثل یمن و لیبي توسط افرادي که به منافع همگان نمي اندیشیدند و به فرقه هاي کوچک و قبیله ها یا منافع نامعلوم توجه دارند،به حاشیه کشیده شد.
تلاش هاي اخیر عربستان در شوراي همکاري خلیج فارس براي فراهم کردن شرایط خروج علي عبدالله صالح، رئیس جمهور یمن، که آمریکا هم اگرچه  تسلیم آن شد، مي توانست تنها با جایگزین کردن گروه دیگري از نخبگان و با احترام به آزادي هاي دموکراتیک ختم به خیر شود.
مایکل چرتوف، معاون سابق امینت کشور آمریکا و مایکل هایدن، رئیس سابق سیا در واشنگتن پست جمعه گذشته این سووال را مطرح کرده بودند: "آیا آمریکا آنقدر اطمینان دارد که در وضعیت موجود امروز که در آن دموکراسي خواهان در مقابل سرکوبگران قرار گرفته اند به بازي ادامه دهد و نگذارد  تقابل بین این قبیله و آن قبیله و از همه بدتر بین اسلام و صلیبیون بوجود بیاید؟"

عامل نفت، اسلحه و ایران
مخالفت عربستان با موج انقلاب هایي که منطقه را در بر گرفته است به چند عامل بستگي دارد که اهمیت آن از نقش نفت که در اینجا به گالني 4 دلار رسیده، کمتر نیست.
تحلیلگران سیاسي هشدار داده اند که شانس اوباما براي اینکه مجددا انتخاب بشود  ممکن است با اقدامات سیاسي مهمي کاهش یابد مگر اینکه قیمت ها تا سال آینده پایین آمده باشد.
اوباما خود در کالیفرنیا گفت: "آراي من با بحران هاي اخیر و قیمت بنزین که تاثیر زیادي در زندگي مردم دارد، بالا و پایین مي شود."
کلنل بازنشسته پت لانگ، تحلیلگر خاورمیانه در سازمان اطلاعاتي وزارت دفاع در وبلاگش نوشت: "بسیاري از آمریکایي ها نمي توانند درک کنند که قدرت نفوذ آمریکا در عربستان تا چه اندازه محدود است."
وي افزود: "آنها خودشان تصمیم گرفتند نوع رابطه شان را با آمریکا تغییر بدهند و از این به بعد مستقل عمل کنند  و گروه هاي انقلابي در منطقه را تشویق به مقاومت کردند."
در نهایت عربستان با حمایت امارات، کویت و اردن، ایران را  بعنوان دشمن اصلي خود معرفي کرد. عربستان و متحدانش معتقدند که ایران عامل اختلافات گسترده بین شیعیان و سني هاي خاورمیانه است.
علاقه آنها براي محکوم کردن ایران مثل موسیقي گوشنوازي است به گوش لابي قدرتمند اسرائیل که نتیجه ایده "استراتژي تفاهم" آنان را با کشورهاي سني علیه ایران متحد کرده است و به نظر مي رسد همین امر  منجر به دموکراتیک شدن کشور هاي منطقه شده است.
در چنین شرایطی توبي جونز، متخصص مسائل خلیج فارس در دانشگاه راتجرز، در هفته نامه موسسه صلح آمریکا نوشت: "وضعیت بحراني تر مي شود، بخصوص با بالا گرفتن تنش بین عربستان و ایران و کشورهاي عرب همسایه اش." وي در این مقاله هشدار داده است که آمریکا اگر نتواند نقش متهورانه اي بازي کند، به یک تقابل نظامي دیگر کشیده مي شود.
جونز مي گوید: "اگر عربستان به این روند ادامه بدهد آمریکا باید اعلام کند که در مورد تعهداتش در فروش اسلحه به این کشور تجدید نظر خواهد کرد." وي معتقد است که  آمریکا بدین ترتیب مي تواند مانند سال 1979 که انقلاب اسلامي در ایران اتفاق افتاد "از آن سوي افق" از منافعش دفاع کند.
الجزیره، 26 آوریل




از نگاه فاکس نیوز

اینترنت حلال و اعتراض گروه های ایرانی

مقامات ایراني اعلام کرده اند  قصد دارند براي مقابله با تاثیر زیاد شبکه جهاني اینترنتي غرب، اینترنت اسلامي را دردسترس مردم قرار بدهند، اقدامي که شوراي ملي ایرانیان آمریکایي آن را "سرکوبگرانه" مي داند.
علي آقامحمدي، مشاور اقتصادي رئیس جمهور ایران، محمود احمدي نژاد، در مصاحبه اي با آژانس خبري وابسته به دولت، ایرانا،  گفت: "ایران بزودي فضاي مجازي مطابق با اصول اسلامي ایجاد خواهد کرد تا ارتباطاتش را گسترش بدهد. ما این فضاي مجازي را "حلال" مي دانیم چراکه مسلمانان پایبند به اصول اخلاقي هستند. هدف دیگر این شبکه بالابردن حضور ایران و زبان فارسي در فضای مجازی  است که بدل به یکي از مهم ترین منابع ارتباطات بین المللي خواهد شد."
رضا مرعشي، مدیر تحقیقات شوراي ملي ایرانیان آمریکایي که یک ان جي  او در واشنگتن است، گفت که مقامات ایراني دو سال است در مورد چنین پروژه تحقیق مي کنند.
مرعشي به فاکس نیوز گفت: "این همان کاري است که یک دولت سرکوبگر مي کند، آنها تلاش مي کنند مردم را از جریان آزاد اطلاعات دور نگه دارند. همه چیز سیاه یا سفید است. شما یا از آزادي اینترنت حمایت مي کنید یا نه. اگر دسترسي به اینترنت را محدود کنید، در آن سوي این قضیه قرار مي گیرید."
مرعشي گفت بعید است این پروژه در آینده نزدیک تحقق پیدا کند. وي در ادامه گفت: "در نهایت باید به مردم حق انتخاب داده شود."
فاکس نیوز، 26 آوریل