۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز سه شنبه بخش سوّم تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها



اخبار روز: 

رادیو فرانسه - لیدا پرچمی: همسر فریبرز رئیس دانا، با اشاره به نحوه ی دستگیری شوهرش و مخفی نگه داشتن محل بازداشت وی، این اقدام را یک آدم ربایی می داند.
با وجود گذشت دو هفته از دستگیری فریبرز رئیس دانا، اقتصاد دان و استاد دانشگاه، محل نگهداری وی بر خانواده و وکلای او معلوم نیست.
دادستان تهران عباس جعفری دولت آبادی دلیل بازداشت فریبرز رییس دانا را مصاحبه با رسانه های بیگانه در مورد طرح هدفمندی یارانه ها عنوان کرد و گفت که البته "این شخص پرونده اش در دستور کار نیروهای اطلاعاتی و قضایی بوده است و این مصاحبه دستگیری وی را تسریع کرده است".
۴۰ تن از دانشگاهیان و مدیران دانشگاه های مختلف دنیا نسبت به ادامه بازداشت این مقام دانشگاهی و علمی اعتراض کردند.
اما تا کنون، اعتراض ها پاسخی نیافته و تلاش وکیل فریبرز رئیس دانا، ناصر زرافشان برای کسب اطلاعات و تماس با موکل خود به نتیجه ای نرسیده و تنها همسر وی از طریق چند تماس تلفنی کوتاه از او، شنیده است که خوبست و باید وثیقه ای ٣۰ میلیون تومانی برای آزادی وی ببرد. اما به کجا؟
خانم آزاده فرقانی همسر فریبرز رئیس دانا می گوید که چون حدس می زده که محل بازداشت وی زندان اوین باشد، روز پنجشنبه مبلغ وثیقه را به آنجا برده اما جو مقابل زندان اوین در آن روز متشنج بود. زیرا در همان روز خانواده دو زندانی اعدام شده علی صارمی و علی اکبر سیادت، در مقابل درب زندان عزاداری می کردند و توسط افراد لباس شخصی که از درون زندان بیرون آمدند بازداشت شدند. لذا وی تنها توانسته است تقاضایش را با فردی که خود را معرفی نکرده است، مطرح کند، ولی جوابی دریافت نکرده است.
خانم فرقانی می افزاید که تاکنون به خواست وی برای تحویل وثیقه و دستیابی به اطلاعات درمورد چگونگی زندانی بودن همسرش اعتنایی نشده است.
خانم فرقانی با اشاره به نحوه ی دستگیری غیرقانونی شوهرش، بازداشت وی را توسط ٨ مرد ناشناس و مخفی کردن محل بازداشت وی را به نوعی، یک آدم ربایی می داند.
خانم فرقانی همسر فریبرز رئیس دانا، توضیح می دهد که هنوز نمیداند که او کجاست...




ناصر پسانیده

اخبار روز: 

ابعاد و زوایای گفتگو، در هر موضوعی، دربرگیرندهء دامنه های وسیعی از گفتمانهای بی انتهاست. ضرورت دریافتن و جدی گرفتنِ چنین دامنه های گسترده درگفتمانِ "گفتگو" هم جبر و هم نیازِـ خِرَدِآمیزنده و پیوندگرحیات ـ ، در روابط انسانی است.
فلسفهء وجودی گردهمآیی ها ، تعریف و تصویر نیاز در فرداست ـ در اشکالِ متعدد و گوناگونِ اجتماعی، سیاسی،فرهنگی، اقتصادی وچه در اشکال دیگرگونش ، در جستجو وتلاش ـ برای "یافتن" وجهتِ تعریف "خود"(فرد یا من) به مفهوم؛ هسته اصلی و مرکزی شخص، در رویکردهای مذکوردر اهداف کل و جزء. و این به مثابه تقلیلِ "خود" ویا "منیتِ فرد" در گروه ویا دسته خاصی نیست، بلکه ـ رویکردی ـ است، متفاوت ، و ضرورتی است که "فرد" را در پیوند جهتِ تعالی و تداوم تا شکوفایی شخصی، درمحافلِ به اصطلاح سازمانی (هسته ها و پوسته های تشکیلاتی) محفوظ نگاه داشته وحفاظ یا ماءمنی مناسب برای جویش و پویش و تکمیل "فردیت"(خصائل و فضائل و...) او می شود.
نیاز و جبرِ "پیوند" ، "تداوم" و "ارائه" تا رسیدن و "خودیابی" ("من")، خود را با ایده های نزدیک و همسو، شناسایی و تعریف و مکان یابی می کند. هم نشینی و مکان یابی ایده های "همسو"و نزدیک به یکدیگرـ ولی در اصل گوناگون ـ، رخدادی است چون "لقاح" و باروری در شکلی متفاوت و متکاملتر. ـ حدودِ مجموعهء تازه شکل گرفته، با تصویرارائه شده ـ مشخص است(در عینِ پرگونگی خود). ولی شرط وضروتِ رشد و تعالیِ چنین هسته ای، ابتدا با ضرورتِ پویایی و دگردیسی درونی وانعکاس یا عملکردآن؛ با ارتباطات و ابعاد خارجی پیوند خورده. اگر هسته بتواند در اجزاء داخلی بشکلی زنده و پویا، نه در برنامه و رویکرد سیاسیِ خشک و منجمد ، بلکه در روابط و مناسباتش در مجموعه ، با در نظر گرفتنِ اجزاء تشکیل دهنده، که «کل های اساسی» محسوب می شوند، موفق عمل کند، شکوفایی و تولدی دیگر و بهتر بهمراه خواهد آورد.
نیاز و جبرِ رشد و تعالی در "رفتن" و "گذشتن" تا به "پیوستن" است. رفتن ها با "شدن" ها و" گذشتن" ها و همچنین پیوندهای بی شمار و بی پایانی توام است و این قانون از بی انتها تا بی انتها پایدار است.
ولی، گویی نیاز و جبرِ؛ «کشفِ هدفدار و آگاهمندِ» قانونمندهای حاکم بر حیات، ـ تنها ـ گفتمانِ بشری است که، از میانش و در جستجویش ودر مواجه با اکتشافاتش، به تعاریف و تصاویری دست می یازد، که مفاهیمِ یافته ها را به بهترین شکل ممکن برای "ارائه" و جهتِ "گفتگو" در شکل و شمایلِ اندیویدوآل (فردی شده) شده، قابل دسترس می کند. پس با این تصویر و تعریف، "گفتگو"یعنی: مبادله یا معاوضهء (ردوبَدَلِ) تصاویر و تعاریفِ شخصی شده در یک مجموعهء مشخص با هدف یا اهدافِ تصویرشدهء برتافته از اجزاء تشکیل دهندهء مشخص، برای رسیدن یا یافتنِ تصاویرِ قابل فهم و مشترک، برای نزدیکی ها و پیوندهای بهتر در فرآیند و برای فرآسوی بهتر است.
این تصویر یا تابلویِ است ازهزار رنگ در هزار فرم با هزاران دست و فکر و اندیشه و ایده های متفاوت که خود را با نمایشِ گفتاری و رفتاری و... در وجودی منسجم و متشکل تعریف به تصویر ویا تصویر به تعریف می کند.
جبرو نیازِـ فهمِ تصاویرو تعابیرـ با جبرِ"دِرَنگ" و "تامل" و تَعمُق (تفکر) در هم تنیده. میانِ مفهومِ"نه" (طرد ، رَد و...) ـ در تفکر و درنگ ـ ، و "بلی" (تایید، گرایش ، و..)ملیاردها سال نوری و نسلها تصاویرنهفته ای است، که رشته های حسی "تفکر" و "اندیشه" وبا "تامل" این جهانِ بی نهایت را چون شبکه ای به هم می دوزد تا بافت های ارگانی برای حیات وتداوم شکل گیرند. دریافتِ این تصویر متضاد، در اصل "تائید" و اقبالِ این گونگیِ حیات و زندگی است. "تائید" شکلی از تصویب و رسمیتِ مفاهیم تصویری "دیگر" است که دراَندرونش گرایش به گفتگو، و شدن ، یعنی "پیوستن" و"یافتن" ارگانِ دیگرِ خود(من) در سوی دیگرخود را به جِد می گیرد.  
آنکه در هر حال وهر صورت به گفتگو می پردازد،خود را با نیاز به زندگی، رشد و تداوم ، می آمیزد.
در هر حال ضروت ها ویا الزامات حیاتی، کنش هایی را از درون و بیرون جهت شدن ویا بوجود آوردن ویا پیوستن "فرد" به مجموعه هایی را باعث می شوند که از قویترین این الزمات "فردیت" یا "منِ متعالی" هر شخص در محور این گشت وگذارهای الزامی وبنیادی در بی انتهای هستی ـ است.
نیازِ شکفتن یعنی بمثر رسیدن و رساندن "فرد"(بلوغیت) ـ نه تنها ـ، بستگی به بستر ها و خودویژگی های فردی دارد، بلکه این خود چالشی است فوق العاده دشوار که فرد را «درصورتِ خواست و ارادهء متحول شده و توان به تعالی با ظرفیت های خودآگاهی موجود» ، در برابر خود و منیت اش قرار می دهد. "فرد" خود و "منیت" خویش را درمجموعه ها و جریانهای متفاوت در دیگران ودر برابر و رودرو با "خود " به محک می کشد وبارور می کند. اگر فرد با سطحِ ظرفیت های موجودِ خودآگاهش به کشفِ خویش در اجزاء مجموعه نائل شود، شکفتگی(ذوب شدن، حل شدن با حفظ ارزش های فردی) و بلوغِ فردیت در"خود "ودر" مجموعه" و در سطحی مشخص حاصل شده و به ثمررسیده.
لحظه به لحظهء این پروسه دشوار با تکانه ها یی همراه است که با ریزش و سوزش و حتی تا به "پوچ انگاری ها ی هستی" نیز می تواند بی انجامد.
و اما در نهایت و همواره تنها یک موجود(من)سمج خواهد بود، که از میان ملیونها و شاید ملیاردها موجود دیگربنام "اسپرم" موفق به گشودن پوستهء "اوول" می شود (پیوستن و تولد)، تا به"خود" معنی، و دوام بخشد، وتازه، این پیموده راه هایی ازبی انتهای پیموده شده است، که این "کوچکِ بزرگِ کیهانی" بدآن می رسد.و گویی این آزمون در منِ هوشیارو جایگاه اینگونگی "انسان" پس از گذشت ملیاردها سال "خود" می رویاند و جلوه می نمایاند.
بزعم من "کَس" یا "فردی" که هستی و خودیتِ خویش را در بی انتهای اجرام و اجسام، از ملکولها تا به اتمها و آنسوترازآنها که ماده از جرمیت و جسمیت حسی خارج می شود، دریابد، و ریشه هایش را از دورترین نکته های ممکن، بر گرفته، در میان خویش و با دستهایش،دریافته و بر تافته ، اما آگاه و هوشیار این همه را حمل کند، کسی است : تناورکه ریشه در زندگی و بی نهایت هستی دارد، او نه می میرد و نه می افتد. او با "پیوستن" و "شدن" زندگی می کند. و پیوستن یعنی "گفتگو" از میان باریک ترین و تاریک ترین امکانِ موجود.
اشکالِ گفتگو، با ـ تصاویرو فرم های ارائه شده ـ در اینسو و آنسوی واژه، در شکل فیزیکی و متافیزیکی قابل تعریف وتوضیح است.
گفتگو یا دیالوگ درفرم و اشکال امروزی وبواسطه یا وسیلهء واژگان، تعریف و تصویرِ شکل و سطح متعالی، از مناسبات وروابط انسانی است، که بنابه ضرورت های حیاتی در جهت و فرآیندِ تکامل نوع انسان، در سمت شکفته شدن هسته مرکزی آن، یعنی "من"دگرگون شده وبوجود آمده.
موج های گوناگون و متفاوتی که بواسطهء بیان و ادای واج و واژه های منقطع و پیوسته، ایجاد می شوند، تنها موج های ساده با مکانیزم های تعریف شدهء فیزیکی در طول موج های گوناگون نیستند، که در حنجره وبوسیلهء تارهای صوتی،و...به بیرون منعکس می شوند. بلکه، واج هاو واژه گان ظریف ترین و مقدس ترین شکلِ ممکنِ ترکیبی، و ساختاری (مولکولهای هوا و فضای زمانی و مکانی) ، و پوششی است در فرمهای بی نهایتِ بیانی و قالب های متفاوت وبرای حفظ وجهت ارائهء فکرو اندیشه ای (ایده و من).
اندیشه ای که در لباسِ لطیفِ کلام، در حنجره مرتعش و دراموج و ملکولهای هوا به حرکت در می آید، نیاز به پیوستن یعنی پایگاهی برای فرود، یعنی فهم و رشد، یعنی عروج و تداوم را می طلبد. این امکان تنها بواسطهء گفتگو و با توجه به بلوغ ظرفیت های تصویری و مفاهیمیِ طرفین، ممکن ویا مشکل خواهد شد.
مشکل و یا بحران در گفتگو زمانی حاکم و ناظرمی شود که، دریافتِ فرمهای کلامی و بیانی، یعنی تصاویر و مفاهیم ـ چه در اشکال نوشتاری و یا واژگانی ـ برای طرفین غیرممکن (غیر قابل تصویر و تصور و به تبع آن غیر قابل دریافت و پردازش) می شوند. و این همانطور که گفته شد رابطهء مستقیم و بستگی با ظرفیت های شعوری طرفین(آگاهی در خرد و مفاهیم و تصویرسازی)دارد.
 
دشواری رسیدن تا به انتقال مفاهیم و تصاویر

از آنجا که جنسِ دگرگون شدهء حیات مادی ؛ دراشکال امروزی حجیم ترو متراکم تراست، فهم و رویش "من" از میانِ واژگان تا به پیوستن به فکر و فهم تصاویریِ دیگری، به کندی وتوام با سوءتفاهمات و طاقت فرساست.
هستهء مرکزی انسان برای تعالی و تکامل خویش جبرا و همواره ، متناسب با ضروریات زیستی خود ،هماهنگ در گفتگو، می ماند، واز میان و درونِ تقابلات و نیازهای بیرون و درونِ هستهء مرکزی لایه های متعددِ دفاعی در جنس و زبان گفتمانی حولِ خویش تولید می کند. این فعل و انفعالات درون و برون گستر در اشکال سیاسی و اجتماعی و... برای صیانتِ شخصی و ملی در اشکالِ؛ قومی، مذهبی (هویتی)... قابل تجربه است.   
ابعاد و اشکال پیوستن یعنی "شدن" ،از فرم های ابتدایی فیزیکی تا فرم های پیچیدهء واژگانی در ابعاد و فرمهای گوناگونِ گفتگو، ـ "از ساده به بغرنج" ـ عمل می کند. اشکال ساده یا ابتدایی فیریکی تابه اشکال پیچیدهء آن به باوری "تابع و پیرو اشکال فوق مادی" می شوند. تغییر تحولات فیزیکی درکوچکترین اجزاء مولکولی، از میانِ ـ کارکردهای فکرو اندیشه ـ که خود در ارتباطی فوق مادی با تصاویرIdee هستند ـ شکل می گیرند. تغییرات در اشکال و فرم های نو، ممکن و میسر نخواهند شد، مگرو بشرط و در صورتِ؛ ارتباط تصویری و مفاهیمی با موضوع Objekt، که از، جهان و مکان و زمانی ،متفاوت از جهان و زمان و مکانِ، گفتمانیِ در گفتگوی "تو" بر خوردار است.
گفتگو از جزء ، یا گفتگو در جزء ، یعنی گفتگویِ کوچکترینِ اجزاء با یکدیگر. لازمهء چنین یا چنان گفتگویی، یافتن نکته ها و اجزاء تصویری برای فهم و درکِ مفاهیمِ موضوعی در طرف دیگر است. چنین گفتمانی تنها گفتمان یا نیازِ ـ همانطور که پیش تر اشاره شد ـ "پیوند" نیست، بلکه بیشتر با ارادهء رفتن ، شدن و گذشتن از موانع و گره گاهها و تنگنا های مختلف و متعدد، پیوند خورده و در هم تنیده. تصاویرIdee ودرک مفاهیمی، از حدود و مرزهای اجرام و اجسام ملکولی و سطوح متعددِ زمانی و مکانی تا فضایی ، عبور می کنند.
واج ها و واژگانِ خرد سو، حاملانِ تصاویرو مفاهیم گفتمانِ پیوند و گفتگو هستند. "فهم"، صورت و تصویرِ "تفاهم" است ، که در حقیقت حکایتِ؛ـ پیام رسیدن و دریافتِ ـ، تصاویر و مفاهیم را می رساند. رسیدن و نائل شدن به مفاهیم تصویری با تائید و تصویب دیگری همراه است. "تصویب" و "تائید" یعنی تن دادن و به رسمیت شناختنِ گونه ای دیگردر شکل و نوع و شمایلی دیگربا کارکردها و ساختارهای دیگراست. دریافتن و دیدن و تائید؛ گفتگویی است از نوع و جنسی دیگر. وقوع این پذیرش که با رویکردهای تازه همگام است، که حدود و مرزهایی را از درونِ نوع و اشکال در ارتباط با پیشینه های مشخص تولید می کند.
شناسایی و رسمیت یافتن مرزهای تولید شده و نمایان و رسمیت یافتن مرزها، توام با احترام به حدود و صغور دیگری به عناوین مختلف، در ارگانها ی فیزیکی اجتماعی، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ویا در ارگانیزم ملکولی تابه بافت های سلولی در تن انسانی و فراتر از آن به ارگان و پیکره های کیهانی و... است. شناختن و رسمیت یافتن، یعنی خردِ پذیرشِ دیگری در جوار یا در میان و کنار خود (من) است.      
بحرانِ گفتگو، توصیف و توضیح شرایطی است که؛ پوستهء "روشنفکرانه" یا "رادیکال" ـ نه بر اساسِ باور و داشت و برداشت های گفتمانی و مفاهیم تصویری ـ بلکه ؛ با جدال و رویکرد اگویستیِ و تمامیت خواه(خود محوری ماتریالیستی و سلطه جویانه یا دین مدارانهء سلطه جو با تعبیر همه برای یکی که در جلوه های گوناگون با تعاریف و تعابیر خودساخته)کاذب و پوشالی، به جدال و مقاومت در طرد دیگری به اشکال گوناگون می کند.(اشکال دگرگون شدهء ماتریالیستی امروزه نه تنها با رویکرد های آته یستی و روشنفکرانه، بلکه در جلد ها و فرم های گوناگون مذهبی و یا دین مدارِنهء سلطه جو در رویکردهای روشنفکرانه یا درک ابتدایی و منجمد از اسطوره Mythos و...است).
مفاهیم گفتگو در شکلِ ـ جدالِ سلطه محور(همه برای من) ـ نه برای پیوند و رسیدن و دگرگونگی ، به تعابیر و تصاویر قابل فهم از دیگری (منِ خویش و منِ دیگری)، بلکه؛ بیشتر بر اساس ضعف هاو پوشالیت، یا فقدانِ تامل، در وجود و شکل گیری نوع ویژه ای از رادیکالیزم سخت جان در پوستهء فکر و باوراست، که خود را در نمایشات و رفتارهای گوناگونِ گفتگو و دیالوگ در واژگان و تعابیرـ سطحی و ساده ـ استدلال و طرد و رَدِ اندیشهء دیگری، خود می نمایاند.
پیداست که مشکلات از نوع اول (ناتوانی و ضعف در دسترسی به مفاهیم تصویری و یافتن خویش)، دغدغهء فکری فلاسفهء دوران باستان چون؛ سقراط وافلاطون و ... نیز بوده. از اینرو، خصوصا افلاطون کوشش به ابداع روش ها یی می کند، که بوسیلهء گفتگوی دوجانبه ، بر مبنای موضوعی، ضمنِ آموزش در دیالوگ، با ارائه و نمایش بوسیلهء هنرها و متدهای ویژهء بیانی و کلامی، که در آن طرفین ضمنِ تلاش بوسیله روش ها و سبک های بیانی، سعی در رساندن مفاهیم تصاویری به طرف مقابل می کنند. تلاش در اینگونه گفتگو در حقیقت، رساندن «روح مفاهیم و تصویر» است. «روح» باید خودِ تصویر باشد. ارتباطِ تصویر با واژه در بیان و ارائه (نمایش) دغدغهء خاطرو کارمایهء افلاطون در شکل دادن به نوع وفرم گفتگو را تشکیل و تصویر می کند.

ولی شکل دیالوگِ سقراطی:  
ـ در نهایت به نتیجه ای جز؛ تولید سئوال در موضوع دیگر وفراتر، نمی انجامد و نمی اندیشد ("می دانم که نمی دانم"). اقرار در ارضاء ، و ارضاء در اقرار به بیانِ "ندانستن" از میان دانسته ها و دانش های گوناگونِ ؛تجربی ، تئوری ،نظری با آموزه های هنری و تکنیکی یاد شده، در گفتگو های طرفین، حاصل می شود.
از میانِ گفتگوو گفتمانِ سقراطی، با اندوخته های (دانش) موجودِ طرفینِ گفتگو، مرزهای دانشِ طرف دیگر روشن و حدود آن معین و به سخنی، فتح می شوند. تعیینِ حدود در حقیقت فتح و تبیینِ؛ چه گونگی و چرایی هایی است که در آنسوی خود افق های نامحدود با قله های بی پایانی را می بیند و ترسیم می کند.
ولی از میان گفتگوی افلاطونی طرفینِ گفتگو درنهایت با مجاب شدن ـ با ارائه تصاویردر پردازش دو طرفه ـ در همدیگر هضم و حل می شوند. یعنی یکی با دریافت وفهم تصاویر و مفاهیم دیگری با خلوص و ثبوت، به ارضاء و رضا به حق یعنی ذوب و یکی شدن با دیگری می دهد(پذیرش و ذوب در دیگری، همواره با حفظ و تداوم و تعالی ارزشهای فردی است).
درخواست و تحریک به «شجاعت در خدمت به خویش و به اندیشه خود» برای رهایی از قید دیگری و برای صیانت فرد و آزادی اندیشه , در واقع هستهء اصلی و مرکزی در عصر روشنگری محسوب می شود.
امانوئل کانتImmanuel Kant ۱۷۲۴-۱٨۰۴ فیلسوف بنامِ آلمانی در تعریف و با توصیفِ روشنگری Aufklärung در حقیقت به فردیت یا به ارزشهای فردی و «من» توجه دارد. کانت در توضیحِ «روشنگری» و با قرار دادن مفاهیمی چون «استقلال اندیشه» ،«شجاعت در بیان و ارائهء خود» رویکردی اساسی دربه پرداختن ویافتنِ ارزشهای فردی می کند. با تبیین و تعریف روشنگری برخورد با «فردیت» و ارزشهای آن تا حدود زیادی آگاهمند می شود. چیزی که پیش تر ها سقراط Sokrates ۴۶۹-٣۹۹ و شاگرد بنامش افلاطون Platon ۴۲٨- ٣۴٨ ودیگران، پیش از میلاد م. توجهی اساسی درشکلی دیگر به آن داشتند.
در آموزه های سقراط و افلاطون با سَبک های ویژهء ارائه شده ـ در دیالوگِ دو یا چند جانبه ـ، هدف و تلاش در رسیدن فرد از میان و درون و برونِ خود به واقعیت است. سقراط و افلاطون باور به هستی و وجود بی انتهای مکان ها و زمانهای درهم تنیده، در حولِ زمان و مکانی را می کنند که ما (انسان یا فرد)در میانش قرار داریم. آنها دسترسی به بی انتهای دانش و کشف و پرده برداری از این حقایق پوشیده از حس های بسیار محدود انسان را امکان پذیر می دانند. از اینرو سقراط خود ویا فیلسوف را در گفتگو به مثابه «مامایی» Hebamme می انگارد که، در تولدِ پوشیده ها [...] یاری به انگیزش «فرد» می کند.
افلاطون با تعبیر و باور به «ایده» و سبک های خودویژه اش، تلاش به جستجو و یافتن و رسیدن از میان «خود یا فرد» به واقعیات ها در شکلی متفاوت را ارائه میدهد. در هرصورت هر دو فیلسوف تاکید به یافتن حقیقت را، تنها از میانِ تجربهء شخصی «فردی» و از میان گفتگو را ممکن و ارائه می کنند.
مرکز و هستهء اصلی چنین آموزه هایی، انسان و جوهر اساسی آن یعنی «من یا فرد» است. با طرح و ارائهء «منیتِ انسان» به عنوان هستهء اصلی ، محوریت پادشاهان و خدایان و[...] و به دنبال آن حاکمیت و سلطهء آنها به زیر علامت سئوال میرود. کشفِ «منِ انسان» در حقیقت بنوعی به کشف دمکراسی می انجامد و بدنبال آن و بمرور زمان، و بتدریج اشکال حکومتی در اروپا شروع به تغییر می کنند.
ولی در شرق، فردیت و من انسان در کشف خویش با چلاش ها و موانع متعددی مواجه می شود. بحرانِ دمکراسی و گفتگویی که در این کوتاه من بعنوانِ نگارنده تلاش به تصویرش را دارم، با گِرِهی بنیادی در شناسایی و رسمیت دادن به «من» (اندیویدیوم) و همچنیین فقدان یا نقصان تعابیر و تصاویراز این مقولهء اساسی ،مواجه است.
هستهء مرکزی کتابِ «فلسفهء آزادی» یا به تعبیری دیگر «آزادی در فلسفه» ازرودلف اشتاینر Rudolf Steiner ۱٨۶۱-۱۹۲۵، کوشش برای تصویر و ارائه «من» و «خود آگاهی» فردی در پروسه ای معین و معقول و ارتباط آن با مفهوم و مقولهء «آزادی» و مفاهیم دیگر است.
مفهوم آزادی با دریافت ها و تصاویری که از نمایشات تصویری و مفاهیمی رودلف اشتاینر بدست می آید ـ ضمن دشوارمند شدن ـ بستگی ها و درهم تنیدگی های چند بُعدی و چند سویه با «من» و «خودآگاهی فردی» پیدا می کند. مفاهیم یا مقوله هایی چون آزادی یا عدالت و گفتگو نمی توانند جدا از همدیگر باشند. هستهء مرکزی تمام مفاهیم در «من» یا اندیویدیوم نهفته است. رشد و بلوغ «من» و «فردیت» و[...] منتهی و منجر به رشد تمام مفاهیم دیگرمیگردد و آزادی و عدالت اساسی و واقعی از درون و میانِ پروسهء «خود آگاهی» فردی در اشکال و ابعاد متفاوت ولی پیش رونده شکل می گیرد و بنیادی می شود.
تجریهء خواننده های گوناگون بعد از مطالعهء کتابِ مذکور (فلسفهء آزادیPhilosophie der Freiheit ) از رودلف اشتاینر، چنین نشان می دهد که خواننده در پروسهء مطالعه پیوسته درابعاد گوناگون درگیر با خود و پیرامون خویش است. این بواقع گفتگویی است میان انسان و من او و پیرامونِ درون و بیرونش، در ابعادی متفاوت که به جستجویی دیگر گونه از میانِ فرازو فرودها، در تودرتوی هستی برای یافتن «خود» یا «منِ بیدار و هوشیار» دست می یازد.
رودلف اشتاینر تلاش دارد با پیوند منِ انسان با مفاهیم و پدیده ها و زنده کردن آن (من) در آنها (مفاهیم و پدیده ها)، نقش و سهمِ «فرد» را با روند رشد در هم آمیخته و ضمن باروری ارزشهای فردی و ارج نهادن اساسی به چنین ارزشهایی، مسئولیت هر تغییر و تحولی را در جزء و کل با رشد و شکوفایی «خودآگاهی» فردی و اجتماعی و... پیوند زده تادر نهایت به خود او یعنی انسان محول کند.
در «انسان باوری» ویا «من آگاهی» اشتاینر، تو یا فرد لحظه به لحظه به حضور و ظهورو بلوغ در جزء و کل هستی نائل می آید و انسان پیوسته و هردَم خود را در هر پدیده ای مشاهده و باز یابی می کند. مواجههء و رودررویی انسان با خودِ خویش و بازیابی یا کشفِ «من» خود درهر جزء و کلی ، پیوند های ملکولی ، سلولی و ارگانی اجزاء بنیادی تا ارگانهای حرکتی در جسم انسانی را در برگرفته و او را در مقام هستهء مرکزی هستی تثبیت و تعیین می کند. چنیین دریافت و تصویری از «آگاهی» و «خود آگاهی فردی» خواسته یا ناخواسته بارمسئولیت دشواری را بر دوش فرد می گذارد.
فرد وقتی پیوندهای ارگانی خویش رادرهر نهاد ومکان یا زمانی بازیابی می کند و حضور و ظهور خود را در آنها بازمی یابد، حرمت و رفتاری متحول شده ،به دیگری ـ که در اصل خود دیگر یا نهاد دیگرخویشِ باشد را ـ در خود دیده رفتار وکردار، و کارکردی جدید و متکاملتراز خود بازآفرینی می کند.
انسان در مواجهه با خویش به چندگونگی های متفاوت و متضاد می رسد که گاه آزار دهنده و چِندش آور است. این تضادِ چندش آور در حقیقت بخشی از اوست. لَگَد به آنها و طرد آنها، لگد به خویش و طرد خویش است.
بازیابی خویش یعنی بازیابی ، پدران و مادرانی که قرنها در میان ما زندگی کرده و از ورای خواست ما، از میانِ ما (من و تو) به خواست خود دست یازیده اند، بی آنکه منِ من و منِ تو در پی و خواست آن بوده باشیم. «خود آگاهی» یعنی دریافت و کنترل و به خدمت گرفتن تمامی این اراده ها و نیروهای ورایی و اندرونی. چیزی(چالشی) که امروز شرق (آسیای میانه یا مرکزی) در میانش دست وپا می زند.
گفتگوی در نوع شرق بازیابی خویش در این عرصه و در نوع غربی یا به سخنی بهتر «سرمایه مدار»، رهایی از «من» مادی شده یا اگویست است.   


ناصرپسانیده
pasanideh@googlemail.com





علی اکبر پیرهادی

اخبار روز: 

ما انسانهای خاکی هستیم و روی زمین زندگی می کنیم ، با توان محدود در ابعاد متفاوت مادی ، معنوی ، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ادعایی بیش از توان خود نداریم .
کارگران همیشه خواسته ها و مشکلاتی داشته و دارند .
اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد در راستای بهبود شرایط زندگی خود و همکاران تلاش های بی دریغ انجام داده اند و بدون اغراق دستاوردهای چشم گیری در شرکت واحد و در سطح اجتماع داشته اند سندیکا مشعلی شد پیش روی کارگران و فعالان کارگری که با امید به آینده و برای دستیابی به خواسته هایشان باید به نیرو و امکانات خود اتکا و ایمان داشته باشند و با اتحاد و همبستگی و ایجاد تشکل های کارگری می توانند مطالبات خود را بدست آورند
با گذشت اندک زمانی نتایج آنرا مشاهده کردیم و تشکل های کارگری دیگری مانند سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و اتحادیه آزاد کارگران ایران و ... پا به عرصه گذاشتند که باعث خشنودی و امیدواری کارگران است .
صادقانه کوشش کرده ایم که افراد مفیدی برای جامعه باشیم ولی منکر آن نیستیم که نقاط ضعف هم داشته و داریم . اما اگر منصفانه همه جوانب را بررسی کنیم سندیکا در یک شرایط عادی بازگشایی نشد و با توجه به محدودیت ها و فشارها قاعدتا" کارها بدون نقص انجام نمی شود .
سندیکا در قدم های اول که در حال آموزش قوانین به اعضا و کارگران دیگر نسبت به حقوقشان بود از کلیه جوانب مورد هجوم قرار گرفت اعضای سندیکا در محل کار از طرف مسئولان شرکت واحد و حراست ها در محیط اجتماعی از طرف نهادهای کارگری وابسته مانند خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار ، از طرف دیگر دولتی که می بایست حقوق قانونی افراد جامعه را رعایت و اجرا کند توسط ادارات کار و نیروهای امنیتی و شهرداری عرصه را به اعضای سندیکا تنگ کردند . مسائل و مشکلات بسیاری را متحمل شده ایم ، با دستگیری های پی در پی و زندان و اخراج از کار مواجه بوده و هستیم .
در حال حاضر ۴ نفر از اعضای سندیکا در زندان به سر می برند و هفت نفر از اعضای سندیکا حدود ۵ سال است که با تحمل دستگیری ها و فشارها همچنان بیکارند و از کلیه حقوق اجتماعی محرومند و وضعیت آنها از زندانیان بهتر نیست . در دیوان عدالت اداری پی گیر شکایات خود هستند که تا به حال هیچکدام از مسئولین پاسخگو نبوده اند . تعدادی از اعضای سندیکا مجددا از کار اخراج شده اند اما در روند فعالیت های کارگری دهه های گذشته هم اگر نگاهی گذرا داشته باشیم همیشه نوع فعالیت ها یکسان نبوده و فراز و فرود های گوناگونی را مشاهده می کنیم . طی سالهایی که شرایط اجتماعی پذیرای ایجاد تشکل ها و انجام فعالیت بوده سریعا" تشکل های بسیاری به همت فعالان و کارگران بوجود آمده اند که با زحمت و تلاش آنها در ایران وزارت کار ایجاد شد و قوانین کار تصویب شد و تامین اجتماعی و ... بوجود آمد .
اما با ایجاد محدودیت و تحت فشار قرار گرفتن و سرکوب از جانب دولت ها و سرمایه داران اکثر تشکل ها از هم پاشیده و فعالان یا از فعالیت دست برداشته یا به کشورهای دیگر مهاجرت کرده اند .
اعضای سندیکا با تحمل سختی های فراوان کماکان به عهد خود وفا کرده اند و همچنان در شرایطی که شاید بدتر از زندان باشد با ایمان به راهی که در آن قدم گذاشته اند تا شرایط زندگی کارگران بهبود یابد و شرافتمندانه و سربلند جایگاه مناسبی در جامعه برایشان مهیا شود . واقع بینانه نیست که انتظارات ما فوق بشری از آنها داشته باشیم . با احترامی که برای کلیه اشخاص و دیدگاه ههایی که مخالف عملکرد سندیکاست ، پیشنهاد می کنیم که نیرو و وقت خود را صرف سرزنش و کوبیدن و ایجاد تفرقه و یار کشی در سندیکای کارگران شرکت واحد و دیگر تشکل ها نکنند ، بلکه امیدواریم که از ضعف ها ی احتمالی سندیکا و اعضای آن و تشکل های دیگر پند بگیرند و تجربه کسب کنند .
فکر و امکانات خود را جهت بهبود شرایط و وضعیت کارگران بکار گیرند ، صادقانه و شفاف وارد عرصه فعالیت شوند تا ما هم از آنها بیاموزیم و خود را اصلاح نمائیم . این گوی و این میدان
هیچ تشکلی راه فعالیت و خدمت به جامعه و کارگران را بر روی دیگران سد نکرده است ، همه می توانند تشکل های موجود را حمایت کنند ، اگر کسانی عملکرد تشکل های موجود را قبول ندارند با همت و تلاش خودشان در عرصه و سیع جامعه کارگری می توانند تشکل های مورد نظر خود را ایجاد کنند .
این بی انصافی و ناجوانمردانه است اگر هر شخصی یا گروهی بخواهد از کارگران برای رسیدن به اهداف خود استفاده ابزاری نماید و باعث سر در گمی کارگران و از هم پاشیدن تشکل های موجود باشد .
به هیچ حزب یا گروهی وابسته نبوده و نیستیم و از هیچ کس دستور نمی گیریم مبنای کار سندیکا خرد و تصمیم جمعی می باشد ، بنا به موقعیت و شرایطی که پیش روی ماست سعی کرده ایم معقولانه عمل کنیم و تحت تاثیر شعارهای دور از دسترس قرار نگیریم . وظیفه تشکل های کارگری و فعالان آگاهی کارگران نسبت به حق و حقوقشان با آموزش و اطلاع رسانی و پیگیری مطالبات کارگری است . در نهایت این کارگران هستند که برای دستیابی به خواسته هایشان همگام قدم بر می دارند .
در ادامه طرح یک پرسش به ذهنم رسید . آیا با آرزوی نابودی سرمایه داری تغییری در جهان صورت می گیرد ؟ یا با تغییر روش ها و عملکرد کارگران به نوعی که نتایج مثبتی برای جامعه داشته باشد که دست آورد های بشری را کاملتر کند ؟
نظر به اینکه همیشه در گفتگوها و نوشته ها مطالب بسیاری در مورد سرمایه داری و جهانی سازی گفته و نوشته می شود از افراد صاحب نظر و کارشناس سوال می کنم که دهه های متمادی سرمایه داری و جهانی سازی به صورت عینی و علمی و عملی بسیار گسترده در جهان شکل گرفته و بر مناسبات اقتصادی و سیاسی و ... حاکم شده است زمان آن نرسیده که آگاهان و منتقدان روشها و پیشنهادهای علمی وعملی را که منطبق با موقعیت امروز و حتی آینده و همگام با تکنولوژی نوین باشد ارائه دهند تا از امکانات و پتانسیل فراوان جامعه کارگری به نحوی استفاده شود که بتواند شان و جایگاه انسانی خود را در اجتماع داشته باشد و شکاف طبقاتی به حداقل برسد تا تنها به شعار و آرمان گرایی دل خوش نباشند .
در خاتمه امیدواریم که کلیه افراد و فعالان در بخش های مختلف اجتماع با صداقت و واقع بینی در حد توانشان تلاش کنند .
تا تشکل های مستقل کارگری ایجاد شوند .
دست کسانی را که دلسوزانه و صادقانه جهت یاری کارگران قدم بر می دارند یا قلم می زنند صمیمانه و به گرمی می فشاریم .
با امید گسترش صلح و عدالت در همه جهان

علی اکبر پیر هادی
عضو هیئت مدیره و مسئول کمیسیون دبیرخانه




اسناد انتشار یافته توسط "ویکی لیکس"
از کودتاهای هائیتی وهندوراس پرده بر می دارد!


روبن ماکاریان
اخبار روز:
دوره جدید انتشار اسناد "ویکی لیکس" بر جوانب گوناگون خصلت ضددمکراتیک و ارتجاعی سیاست خارجی دولت آمریکا روشنی هر چه بیشتری می افکند. و واقعیت این است که واکنش شدید دولت آمریکا علیه تارنمای "ویکی لیکس" و تلاش برای استرداد "ژولیان آسانژ" و محاکمه و مجازات او رابطه مستقیمی با افشاء حقایقی دارد که این اسناد آنها را علنی می سازند.
مکاتبات مربوط به کودتا در هائیتی علیه" ژان برتراند آریستید" رئیس جمهوری منتخب این کشور و " مانوئل زلایا" رئیس جمهور منتخب هندوراس که توسط کودتاهای نظامی برکنار شدند در شمار همین اسناد هستند. این اسناد نشان می دهند که دولت آمریکا برای محکم کردن جای پای خود در آمریکای لاتین همچنان از حربه کودتا و براندازی دولت هائی که به طور آزادنه و با رای مردم انتخاب شده اند، استفاده می کند.
هر دو کشور هائیتی و هندوراس از جمله فقیرترین کشورهای آمریکای لاتین هستند که در آنها ثروت های طبیعی سرشار برای چپاول وجود ندارد. و همین امر برای بسیاری شاید این سوال را مطرح کند که دولت آمریکا چه نیازی به کشورهائی نظیر هائیتی و هندوراس دارد. کشورهای کوچک و فقیری که جز دردسر حاصل دیگری برای دولتی، که تنها ابرقدرت جهان امروز است، ندارد؟ واقعیت اما چیز دیگری است . روند گرایش به چپ و استقلال از سیاست های آمریکا در قاره آمریکای لاتین بسرعت در حال پیشروی است. و همزمان نفوذ دولت آمریکا، در قاره ای که قبلا""حیات خلوت" برادر بزرگ قاره شمالی بود، درحال کاهش است. دولت آمریکا برای بازسازی نفوذ لطمه دیده اش نیاز دارد تا تعداد متحدان خود دراین قاره را به لحاظ عددی افزایش دهد. افزایش تعداد گروهبندی دولت های مطیع، که تابع سیاست های دیکته شده امپراطوری شمالی باشند، موقعیت دولت آمریکا را در شطرنج قدرتی که اکنون در قاره جنوبی جریان دارد، تقویت خواهد کرد.
در هائیتی آمریکا دوبار علیه " ژان برتراند آریستید" رئیس جمهور منتخب این کشور دست به کودتا زده است. در سال 1991 در اولین انتخابات آزاد هائیتی حزب "لاوالاس" با اکثریت قاطع آراء در انتخابات پیروز شد و "آریستید" به عنوان اولین رئیس جمهوری منتخب هائیتی وارد کاخ ریاست جمهوری شد.سیاست های مترقی و مردمی "آریستید" که تلاش می کرد اصلاحاتی برای فقیرترین های این کشور انجام دهد و نیز موضع مستقل او در عرصه سیاست خارجی موجب کارگردانی اولین کودتا توسط ارتش فاسد این کشور و سقوط " آریستید" شد. برای بار دوم، از پی انتخابات آزاد در سال 2004، "آریستید" برای بار دیگر به ریاست جمهوری برگزیده شد. او بلافاصله ارتش هائیتی را که ستون اصلی فساد، سرکوب و کودتا درهائیتی بود منحل کرد. امری که برای دولت آمریکا غیرقابل بخشش بود و بنابراین کودتای دوم در سال 2004 و تبعید وی به آفریقا جنوبی سازمان یافت. اسناد " ویکی لیکس" همچنین نشان می دهد که چگونه دولت آمریکا نه فقط تمایلات سیاسی بلکه شخصی ترین خصوصیات "رنه پروال" رئیس جمهور کودتا را تحت نظر قرار دارد.
اما علاوه بر حمایت از کودتاها، دخالت دولت آمریکا در سازماندهی انتخابات اخیر هائیتی به یک رسوائی تمام عیار مبدل شده است. برخی از کارشناسان معتقدند که این انتخابات تقلبی تر از انتخابات افغانستان و ایران و بیشتر شبیه به انتخابات برمه بوده است. در انتخابات اخیر "رنه پروال" رئیس جمهور کنونی یک نهاد دست نشانده به عنوان" شورای موقت نظارت بر انتخابات" تشکیل داد. این نهاد مانند "شورای نگهبان" رژیم جمهوری اسلامی ماموریت یافت تا نظارت استصوابی "رنه پروال" و دارودسته او را بر انتخابات هائیتی اعمال کند. از جمله اقدامات این نهاد ممنوع ساختن حزب "لاوالاس" یا حزب "ژان برتراند آریستید" است. این حزب بزرگترین و توده ای ترین حزب کشور هائیتی بوده و در تمامی انتخابات آزاد برگزار شده بدون استثناء اکثریت قاطع آراء مردم هائیتی را کسب کرده است. در هفتم اکتبر 2010 چهل وپنج نماینده دمکرات کنگره آمریکا با ارسال نامه ای به " هیلاری کلینتون" از وی خواستند که دولت آمریکا از برگزاری انتخابات آزاد حمایت کرده و مانع شرکت آزادانه همه احزاب و کاندیداها در این انتخابات نشود. اما دولت آمریکا وقعی به این درخواست ها ننهاده و نمایش انتخاباتی را طبق طرح پیش بینی شده به اجراء نهاد. آش آن قدر شور بود که در روز انتخابات دوازه نامزد از شانزده نامزد تائید شده توسط نظارت استصوابی خواهان لغو انتخابات شدند و هزاران نفر از مردم نیز در حمایت از درخواست لغو انتخابات در خیابان ها به تظاهرات پرداختند.... مخارج عظیم برای انتخابات تقلبی در هائیتی توسط دولت آمریکا در حالی انجام می گیرد که سازمان ملل اعلام کرده است برای مداوای چهارصدهزار نفری که تا سال آینده به بیماری وبا متبلا خواهند شد نیاز به 164 میلیون دلار پول دارد که تا اکنون تنها ده در صد آن تامین شده است.....
واقعیت اما این است که برگزاری انتخابات آزاد در هائیتی موجب چرخش مجدد این کشور به سمت استقلال از سیاست خارجی دولت آمریکا و اجرای اصلاحات مترقی به نفغ اکثریت تهیدست این کشور می شد. این تحولی است که دولت آمریکا در دو دهه اخیر مانع آن شده است. الزامات و منافع سیاست خارجی دولت آمریکا در مورد هائیتی حکم می کند که مردم این کشور از حق برگزاری انتخابات آزاد و حق تعیین سرنوشت سیاسی خود محروم شوند!
در مورد هندوراس نیز دولت آمریکا سیاستی مشابه هائیتی را به اجراءنهاده است. "مانوئل زلایا" رئیس جمهور منتخب هندوراس تحت تاثیر موج عمومی حاکم بر آمریکای لاتین اصلاحاتی را در رابطه با بهبود وضعیت اقشار تهیدست این کشور به اجراء نهاد. " زلایا" همچنین تلاش کرد تا سیاست خارجی مستقلی را در نزدیکی با کشورهای مترقی آمریکای لاتین اتخاذ کند. این دو عرصه از تغییر جهت "مانوئل زلایا" واکنش مرتجعین داخلی، کلیسای کاتولیک و نظامیان دست پرورده آمریکا را برانگیخت. آنها با زیر پانهادن همه موازین قانونی نیمه شب   28 ژوئن سال 2009 وارد کاخ ریاست جمهوری هندوراس شده و "زلایا" را ناچار به ترک کشور کردند.
اسناد افشاء شده توسط "ویکی لیکس" نشان می دهد که سفارت آمریکا در هندوراس در گزارش خود اقدام کودچیان را غیرقانونی، غیرقابل توجیه و مخالف همه موازین قانونی موجود در هندوراس ارزیابی و به وزارت خارجه گزارش کرده است(1). در گزارش سفارت آمریکا تمامی استدلال های طرفداران کودتا برای قانونی نشان دادن اقداماتشان فهرست شده و در پایان آنها گفته می شود که با توجه به قانون اساسی هندوراس هیچ کدام از این استدلال ها اعتبار قانونی ندارند. گزارش سفارت تاکید می کند که نظامیان هندوراس هیچ نوع صلاحیت قانونی برای برکناری " زلایا" از مقام ریاست جمهوری و اخراج وی از هندوراس را نداشته اند. در این گزارش از برکناری "زلایا" به عنوان آدم ربائی نام برده شده است. اما علیرغم این گزارش و سایر اسناد مشابه، هیلاری کلینتون و باراک اوباما هیچ گاه کودتا را به طور قطعی محکوم نکرده و حتی کمک های نظامی آمریکا به ارتش هندوراس را( که بر اساس قوانین آمریکا باید فورا" به حالت تعلیق در آید) قطع نکردند. مقامات وزارت خارجه آمریکا پس از یک ماه این دست و آن دست کردن اعلام کردند نمی دانند که در تحولات؟!! مربوط به هندراس چه کسی علیه چه کسی اقدام کرده است و برای اعلام نظر نهائی نیاز به بررسی بیشتر دارند. سپس وزارت خارجه به کارشناسان خود دستور داد که تفاوت میان کودتای نظامی( که در آن صورت کمک های دولت آمریکا به دولت کودتا باید قطع شود) با کودتا را بررسی کنند به طوری که مفری برای عدم قطع کمک های نظامی باز شود. از پی کودتا جنبش اعتراضی بسیار نیرومندی علیه دولت کودتا شکل گرفت که بلافاصله با اقدامات سرکوبگرانه دولت مواجه شد. سرکوب شدید نیروهای سیاسی مخالف، فعالین جنبش زنان، فعالین اتحادیه های کارگری، خبرنگاران، بستن مطبوعات مستقل، مصادره فرستنده های رادیو و تلویزیونی که کودتاچیان را افشاء می کردند با خشونت کم نظیری توسط دولت کودتا پی گرفته شد. سرکوبی که با قتل های سیاسی، شکنجه های شدید و تجاوز و آزار جنسی فعالین جنبش همراه بوده است. اما این اعتراضات طبق روال کودتاهای کارگردانی شده هیچ پژواکی در وزارت خارجه آمریکا که مشغول بررسی تفاوت میان کودتا نظامی با کودتا بود نداشت. متقابلا" کارزار نمایندگان جمهوری خواه کنگره که به طور آشکار از کودتاچیان حمایت کرده و برکناری "زلایا" را قانونی جلوه می دادند بر فضای رسانه ای آمریکا سایه انداخت. و بالاخره دم خروس حمایت از کودتا هنگامی آشکار شد که وزارت خارجه آمریکا به طور قاطع از انتخابات تقلبی و دستکاری شده ماه نوامبر 2009 تحت حکومت نظامی حمایت کرد. دولت کودتائی "روبرتو میشلتی" با تحریم شدید دولت های کشورهای آمریکای لاتین مواجه شد.
در یک اقدام منحصر بفرد برای افزایش فشار بر آمریکا و بسیج افکار عمومی در هندوراس و آمریکای لاتین "زلایا" با کمک دولت برزیل به طور مخفیانه وارد هندوراس شده و در سفارت برزیل مستقر گردید. اکثر کشورهای آمریکای لاتین کودتای هندوراس را تشویق نظامیان برای انجام کودتا و بنابراین خطر بازگشت مجدد آمریکای لاتین به دهه هفتاد و هشتاد قرن بیستم، یعنی دوره دولت های نظامی خون ریز آمریکای لاتین، ارزیابی کرده و با ابتکار دولت برزیل همراه بودند. اقدام برزیل مورد انتقاد دولت آمریکا قرار گرفته و دولت کودتا نیز که از حمایت همه جانبه دولت آمریکا مطمئن شده بود حاضر نشد هیچ نوع انعطافی در برابر خواست مردم هندوراس ( که علیرغم سرکوب نظامیان در برابر سفارت برزیل تجمع کرده و خواهان ابقای "زلایا" بودند) افکار عمومی آمریکای لاتین و خواست اکثریت قریب به اتفاق دولت های قاره نشان دهد. تحولات پس از کودتای هندوراس همچنین اثبات کرد که دولت آمریکا با عزم جزم و بی هیچ تزلزل در پشت این کودتا قرار دارد. از آن پس دستگاه دیپلماسی دولت آمریکا تلاش می کند تا دولت کودتائی"روبرتو میشلتی" را از انزوا خارج ساخته و روابطش را با سایر کشورهای آمریکای لاتین به حالت عادی برگردانند.
اسناد "ویکی لیکس" اکنون حقایق غیرقابل انکاری در ارتباط با سیاست دولت آمریکا در حمایت از کودتاهای هائیتی و هندوراس در اختیار افکار عمومی در جهان امروز ما قرار می دهد. پشتیبانی دولت آمریکا از انتخابات تقلبی و دستکاری شده در هائیتی و هندوراس در حقیقت ادامه منطقی همین سیاست ها در این دو کشور است. این اسناد همچنین نشان می دهد که احزاب دمکرات و جمهوریخواه آمریکا در عرصه پیش برد سیاست های ارتجاعی و ضددمکراتیک طبقه حاکم این کشور اگر هم در مواردی تفاوت های تاکتیکی داشته باشند ولی سیاست های یکد دیگر را بدون گسست پی می گیرند. مقولاتی مانند انتخابات آزاد، آزادی های سیاسی و دمکراسی تابعی از مصالح و منافع سیاست خارجی دولت آمریکا می باشد. در صورتی که این مصالح اقتضاء کنند دولت آمریکا دولت های منتخب را سرنگونی می کند و یا انتخاباتی نظیر انتخابات رژیم اسلامی و حتی بدتر از آن را کارگردانی می کند و یا برحسب ضرورت از انتخابات آزادی که موجب بزیر کشیدن مخالفینش می شود حمایت می کند.
سهم و نقش "ویکی لیکس" در آگاهی بخشی مستند به افکار عمومی در این عرصه از طریق افشاء پشت پرده واقعی سیاست های دولت آمریکا شایسته تحسین و قدردانی است. باید همچنین از زنان و مردان جسور و شجاع آمریکائی که با به مخاطره انداختن زندگی شان این اسناد را در اختیار "ویکی لیکس" قرار دادند نیز به همان سان قدردانی شود.

***
(1) گزارش سفارت آمریکا به وزارت خارجه درباره کودتای هندوراس:
www.nytimes.com





اخبار روز: 

بیش از یک دهه از فعالیت های محمد صدیق کبودوند در زمینه حقوق بشر بر اساس بازگویی ارزش های برسمیت شناخته شده توسط کشورهای عضو سازمان ملل متحد می گذرد .
با وجود بایکوت همه جانبه کردستان! تبعیض،آپارتاید نژادی و مذهبی او توانست برای اولین بار سازمانی مدافع حقوق بشر را در کردستان و ایران بنا نهد. سازمانی که به شکلی مدنی و مسالمت آمیز از حقوق انسانها و آزادیهای اساسی مردم کرد دفاع کند .از جمله آنها تلاش برای برابری حقوق زنان با مردان و رفع تبعیض در بین ملل و اقوام ایران و نیز تامین حقوق اساسی و آزادیهای مدنی و سیاسی همه شهروندان ایرانی است.
کبودوند نه تنها وابستگی به هیچ گروه و حزبی نداشته بلکه برای بیان عمده فعالیت هایش از حمایت هیچ سازمانی برخوردار نبوده است . اما قطعا تلاشها و فعالیت های انساندوستانه او در را احقاق حقوق بشر در تاریخ ثبت خواهد شد.
عمده فعالیت های او به جامعه ۴۰ میلیونی مورد ستم و سرکوب و آپارتاید فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملت کردمحدود نبوده، بلکه او در راستای احقاق حقوق همه ملل تحت ستم در جهان کوشاه بوده است .
کبودوند همانطور که خود می گوید: «تا لحظه مرگ از ارزش های انسانی و جهانی دفاع خواهد کرد و مبارزه خود را برعلیه آپارتاید و نابرابری میان زنان و مردان و ملت ها و اقوام هیچگاه حتی در بند و زندان رها نخواهد کرد.»
سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، "محمدصدیق کبودوند " کسی را که سالهای زندگی خود را وقف دفاع از حقوق بشر و صیانت حرمت انسانها کرده است ، شایسته جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۱۱ می داندو از این رو از همه آزادی خواهان و مدافعان حقوق بشر در ایران و سایر کشورهای جهان می خواهد از خواست و پیشنهاد خانواده کبودوند حمایت کنند.

"سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان"
دوشنبه ۱٣ دی ۱٣٨۹ - ۰٣ ژانویه ۲۰۱۱





اخبار روز: 

امروز دوشنبه ۱۳ دیماه اعضای خانواده دانشجوی زندانی کرد با قید وثیقه از زندان اطلاعات آزد شدند.
به گزارش کانون زندانیان سیاسی ایران در تبعید به نقل از مرکز خبری روژهلات با گذشت ۷ روز از توقف حکم اعدام حبیب لطیفی و بازداشت های وسیع متعاقب آن که در نخستین گام منجر به بازداشت ۲۱ نفر از فعالان مدنی و روزنامه نگاری در منزل حبیب شد، عوامل امنیتی اطلاعات سپاه علاوه بر آن تقریبا تمام اعضای خانواده ی لطیفی را نیز بازداشت نمودند. آخرین خبرها حاکی از آنست که امروز دوشنبه سه برادر حبیب و یکی از اعضای منسوب به خانواده آنان با قرار وثیقه آزاد شدند.
شایان ذکر است که ایر اعضای این خانواده آواخر هفته گذشته آزاد شدند.




فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ایران - 13 دی
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه از ادامه اشتغال 2 فعال سندیکایی که به تازگی از زندان آزاد شده اند ممانعت به عمل می آورد.
فعالین سندیکایی مرتضی کمساری و علی اکبر نظری پس از آزادی از زندان از ادامه اشتغال آنها در شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه ممانعت به عمل می آورند. حراست شرکت واحد بازگشت به کار آنها را منوط به تبرئه شدن در دادگاه انقلاب نموده است.
بازجویان وزارت اطلاعات با تعلیق کردن این دو فعال سندیکایی سعی دارند که فشار مالی و معیشتی را بر آنها و خانواده هایشان تشدید نمایند.
لازم به یادآوری است که فعال سندیکایی مرتضی کمساری در 2 آذر و علی اکبر نظری در 9 آذر دستگیر شدند و پس از چند هفته بازداشت و قرار دادن در شرایط سخت و طاقت فرسا با وثیقه های سنگین مالی آزاد شدند.
در حال حاضر 4 تن از رهبران و اعضای سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران به نام های آقایان منصور اسالو،ابراهیم مددی،رضا شهابی وغلامرضا غلامحسینی در زندانهای اوین و گوهردشت در شرایط قرون وسطایی و غیر انسانی در اسارت بسر می برند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیری،شکنجه ، قرار دادن درسلولهای انفرادی و تعلیق از کار فعالین سندیکایی بدون حقوق و مزایا را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سازمان جهانی کار و همچنین از سندیکاههای کارگری جهان خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به سرکوب فعالین کارگری در ایران است.

گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

سازمان جهانی کار

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل




رضارخشان راهی زندان شد

سندیکای واحد - 13 دی
رضارخشان رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه که قبلا ازسوی شعبه 13تجدیدنظراهوازبه اتهام نشرکاذیب وتشویش اذهان عمومی به شش ماه زندان محکوم شده است، صبح امروز جهت اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای شوش مراجعه کرد وازآنجاراهی زندان فجردزفول شد.
لازم به گفتن است که درکیفرخواست ،مقاله مایک خانواده هستیم مطرح بودکه دادگاه بدوی رای به برائت ایشان دادامادردادگاه تجدیدنظررای برائت رضارخشان رابه شش ماه زندان تغییردادندودلائل آنرااین چنین توضیح می دهند:
ارتباط وی بارادیو ندا و رادیو دویچوله، بیان مطالب کذب (منظور،اعلام عدم مرخصی دادستان به خانواده های کارگران زندانی) بمنظورتشویش اذهان عمومی، افتتاح یک حساب بانکی بمنظورکمک گرفتن ازموسسات دولتی واپوزیسیون(اعلام شماره حساب ازطرف یکی ازکارگران که عمل فردی ایشان بوده است.این شماره حساب هیچ ربطی به رضارخشان نداشته است)
این درحالیست که هیچکدام ازاین اتهامات درکیفرخواست ایشان نبوده است. مسئله مصاحبه بارادیو ندا ورادیو دویچوله درپرونده دیگری بنام تبلیغ علیه نظام مطرح بوده است که متاسفانه این موارد به اتهامات ایشان دراین پرونده هم افزوده شده است.که خلاف قانون است.
سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه ضمن محکوم کردن این حکم ناعادلانه، خواهان آزادی آقای رضارخشان وتمامی کارگران زندانی منجمله بهروزنیکوفرد،علیرضاسعیدی وبهروزملازاده وتمامی کارگرانیست که برای حقوق کارگری خود زندانی شده اند.

سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه
13/دیماه/1389




زینت میرهاشمی
یکشنبه شب 12 دی، احمدی نژاد 14 مشاور خود را برکنار کرد. افراد برکنار شده در گفتگوهای خود با رسانه های حکومتی اظهار کرده اند که از برکناری خود اطلاعی نداشته اند. آخرین شاهکار احمدی نژاد در تصفیه اطرافیان خود، متکی وزیر امور خارجه بود که در ماموریت رسمی صندلی از زیر پایش کشیده شد.

در این که مقامهای این افراد نمایشی بوده جای شکی وجود ندارد و بارها خود کارگزاران رژیم به آن اعتراف کرده اند. رفتار و گفتار خامنه ای و گماشته اش بر بی بو و خاصیت بودن مجلس، گماردگان در دولت و... صحه گذاشته است. احمدی نژاد حتا این مشاوران بی نقش را هم تحمل نمی کند. در شرایطی که جنبش اعتراضی مردم به مثابه تهدیدی جدی و واقعی مُهر خود را بر حکومت زده است، شکاف در قدرت نه تنها بسته نشده بلکه عمق بیشتری یافته است. این شکاف در بالاترین بخش هرم قدرت خود را به نمایش می گذارد. خامنه ای حفظ قدرت به هر قیمتی و با هر ابزاری را در دستور خود قرار داده است. در فراروی این هدف، باند احمدی نژاد و سپاه پاسداران، ابزاری است که ولی فقیه از آنان حمایت می کند. در این راستا تنها سرسپردگی و یا ذوب شدن در ولایت راهکار موفق برای حفظ قدرت نیست. اگر راندگان از قدرت، مرده خمینی را برای وحدت پایوران رژیم به میان می کشند و بازگشت به دوره طلایی حضور خود در قدرت را به رخ می کشند، عده ای هم با وصل شدن به خامنه ای برای حفظ دوره کنونی تلاش می کنند. هر دو طرف این طیف ناموفق هستند. عده ای این برکناریها را دوست دارند به پای اختلافهای خامنه ای و احمدی نژاد بنویسند. تصویری که مورد پسند احمدی نژاد است. اما سیر رویدادها نشان می دهد که احمدی نژاد بدون خامنه ای نمی تواند دست به چنین کاری بزند و این سیاست در ادامه سیاست یک دست کردن حکومت است. در میان این هیاهوها مساله اصلی که همان تضاد مردم با حاکمیت است همچنان بر جای خود باقیست. همه این مُجادلات و کِشاکِشها انعکاسی از این تضاد با محتوای ضد ولایت فقیه است.
14 نفری که مورد بی مهری احمدی نژاد قرار گرفتند از جمله سرسپردگان ولایت و مخلصان نظام و از جنس احمدی نژاد هستند. این افراد در وابستگی به رهبر نمره قبولی دارند. اما این قبول شدگان در مرحله ذوب در ولایت، در آشفته بازار رژیم و در شرایط بحرانی زیر سایه سنگین خیزشهای اجتماعی، موفق به حفظ نمره های قبولی خود نشدند. آنها که در طیف «خواص با بصیرت» بودند، در جدالهای درونی رفوزگی را از آن خود کردند. 







اخبار روز: 

نامه های منتشره از زندان های جمهوری اسلامی پیرامون شکنجه شدن وحشیانه "متهمان" بخوانید آزادیخواهان، از یک سو تاثر انگیز و از دیگر سو نوید بخش دور جدید از مبارزه علیه این دستگاه سرکوبگر در مقیاس های تازه است.
بی گمان آرزوی هر انسان آزاده ای است که روزانه با خبر جدیدی از اعدام، احتمال اجرای آن در مورد یک زندانی، دستگیری جدید، تفتیش عقاید انسانها و ... روبرو نشود.
اما متاسفانه با حضور این دستگاه جنایت و توحش چنین امیدی جز با ایستادگی، تلاش همگانی برای برانداختن کلیه ساختارهای آن و ایفای نقش هر کدام از افراد جامعه ممکن نیست.
یکی از این روشها که مدتی است به شکل جدی تری در جریان است نامه های زندانیان شکنجه شده از زندان است. این کار اگر چه قبلاً هم به انجام رسیده اما عمدتاً نوشته افرادی است که پس از آزادی از زندان و اکثراً در خارج کشور به نگارش درآمده است. ضمن قدردانی از این زحمات باید به روش جدید کمک بیشتری نمود.
نامه نگاری از زندان و زیر پوتین های بازجویان وزارت اطلاعات و دستگاه های امنیتی بی گمان بسیار هزینه برتر از سایر روشها برای نویسندگان آنها است. نامه های غلامحسین عرشی یکی از هفده زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که در مرداد سال ۱۳۸۹ و در اعتراض به اوضاع زندان اعتصاب غذا کردند و تعداد دیگری از متهمان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ از جمله عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران (دفتر تحکیم وحدت)، محمد نوری زاد و حمزه کرمی (سردبیر وب سایت جمهوریت) که در نامه های سرگشاده ای در یک سال و نیم اخیر از شکنجه های گسترده در دوران بازجویی خبر دادند از جمله این اقدامات ارزنده است.
افشای عملکرد بازجویان وزارت اطلاعات هنگام دستگیری افراد از آنجا حائز اهمیت است که در سال های اخیر، رفتار وحشیانه آنها شامل حال شمار بسیار زیادی از ایرانیان شده است و خیلی ها با این شیوه رفتار مواجه شده اند و برخورد کنندگان به چنین اتفاقاتی یا بعد از آزادی به ندرت از آن سخن گفته اند و یا در محدوده دوستان و آشنایانشان مانده است.
اینک اما این روند گستره قابل توجهی دارد و نامه های زندان در مقیاس وسیع به سرعت پخش میشود. انعکاس بزرگ نامه های فرزاد کمانگر و احسان فتاحیان قبل از اعدام از جمله اینهاست.
ضرب و شتم با کابل و سیم و ضربه زدن به بیضه ها، ضرب و شتم شدید و فحاشی، از هوش رفتن افراد در حین بازجویی های وحشیانه، قرار دادن سر افراد در کاسه توالت و روشهای بسیار منزجر کننده دیگری که جز شرمساری نمیتوان نام دیگر بر آن نهاد مورد استفاده در بازجویی های ایران اسلامی است.
در آخرین نمونه این نامه ها غلامحسین عرشی، از بازداشت شده های درگیری های عاشورای سال ۸۸ در تهران، در نامه ای به دادستان تهران از شکنجه هایی که در طول دوران بازجویی در مورد او اعمال شده، از جمله ضرب و شتم با کابل و سیم و ضربه زدن به بیضه ها خبر داده است. وی ادامه میدهد که این بازجویی ها با ضرب و شتم شدید و فحاشی همراه بوده و بازجوها از او می خواسته اند به آتش زدن خودروهای پلیس و اموال عمومی در روز عاشورای سال ۸۸ اعتراف کند.
عرشی در بخشی از نامه خود درباره بازجویی ها نوشته است: "آن‌ها در این مرحله دستان مرا با دستبند آهنی به صندلی بستند و با کابل و سیم مفتول به جانم افتادند. به گونه ای که تا ماه ها آثار کابل و ضربات سیم مفتول بر بازو‌ها و پا‌هایم به جای مانده و مورد تایید هم بندانم نیز هست. بازجو‌ها برای اجبار به اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم بسته بود، بیضه های مرا به شدت فشار می داده و به آن ها ضربه می زدند به گونه ای که فریاد من از درد و ضعف به هوا می رفت و جواب التماس و استغاثه های من تنها فحش های ناموسی بود."
این نمونه ها نشان از آن است که روش شکنجه در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بسیار شدیدتر و سبعانه تر از ساواک شاه است. یا به قول محمد نوری‌زاد: ماموران امنیتی در شکنجه کردن عبدالله مومنی، روی ساواک را سفید کرده‌اند.
چنین نامه هایی که انتشار یافته کمک میکند که "مساله شکنجه " توضیح داده شود و دیگران با تحقیق نشان دهند که روش های شکنجه خصوصً در ایران چگونه بوجود آمدند، پالایش شدند، مدون شدند و به طور گسترده علیه منتقدان سیاسی و دیگر زندانیان مورد استفاده قرار می‌گیرند. چه کسانی شکنجه گرانند و چرا شکنجه گر شده اند را هم باید بررسی کرد که مقاله " چگونه شکنجه گر می شویم؟ " رضا کاظم زاده (روانشناس) از درهای گشودن این مبحث است و میتواند سرآغاز خوبی باشد.
این افشاگری ها از یک طرف به کم شدن ترس اجتماعی از بازجویان وزارت اطلاعات کمک میکند و از سوی دیگر دست آنها را رو کرده، شگردهای شان را افشا خواهد ساخت و تکرار شرمگین این اقدامات را با محدودیت روبرو خواهد کرد.




استاندار تهران از برخورد شدید با مسیحیان تبشیری خبر داد

مرتضی تمدن
آقای تمدن از حضور اصلاح‌طلبان در بعضی از مراکز فرهنگی تهران هم انتقاد کرده است
مرتضی تمدن، استاندار تهران گفته است که اخیرا تعدادی از سران مسیحیان تبشیری در تهران بازداشت شده اند و عده دیگری هم در آینده نزدیک بازداشت خواهند شد.
آقای تمدن روز سه شنبه ۱۴ دی (۴ ژانویه) در یک سخنرانی در تهران، مسیحیان تبشیری را که در ایران فعالیت می کنند جریانی "فاسد و منحرف" خواند که افکار خود را "از طریق محافل فرهنگی که در انگلیس دایر است" ترویج می کند.
آقای تمدن توضیح بیشتری در مورد تعداد بازداشت شدگان و هویت آنها نداد، اما اقدامات آنها را مصداق "تهاجم فرهنگی دشمن" خواند.
ماه گذشته گزارش هایی از محکومیت دو کشیش مسیحی که از اسلام به مسیحیت گرویده بودند در شهرهای رشت و شیراز منتشر شده بود، اما مقامات ایران این گزارش ها را تأیید یا تکذیب نکردند.
مسیحیان تبشیری یا اوانجلیست، گروهی از مسیحیان هستند که عقاید مذهبی خود را بین غیرمسیحیان تبلیغ می کنند.
آقای تمدن همچنین گفت که در داخل ایران فعالیت هایی صورت می گیرد که به منزله افتادن در دام "تهاجم فرهنگی" است.
او به عنوان نمونه به بیلبوردی اشاره کرد که در نقاط مختلف شهر تهران نصب شده و روی آن این شعار به چشم می خورد: "مهم نیست کجا زندگی می کنید، مهم این است که خوب زندگی کنید".
استاندار تهران اشاره نکرد که این بیلبورد به چه شرکت یا نهادی تعلق دارد، اما گفت که این گونه فعالیت ها با استفاده از "پول بیت المال" انجام می شود.
آقای تمدن شعار مذکور را دارای "ریشه اومانیستی و ماتریالیستی" دانست و گفت که باید معلوم شود که این جملات از کجا آمده و معنایش چیست.
او در مورد وجود "رگه های انحرافی" در بعضی فعالیت های هنری هشدار داد و گفت: "جریان منحرف و رانده شده اصلاح طلبان که نهم دی از مردم انقلابی ایران سیلی خوردند، در برخی از مراکز فرهنگی تهران لانه کرده اند که باید مراقب این موضوع بود".




تظاهرات 'دانشجویان ایرانی' در اعتراض به دولت مصر

تظاهرات برابر دفتر نمایندگی مصر در تهران - فارس
در اعتراض به محدویت های اعمال شده توسط دولت مصر در مورد ورود اعضای ایرانی کاروان آسیایی کمک به غزه تظاهراتی در تهران برگزار شده است.
روز سه شنبه، 14 دیماه (4 ژانویه)، خبرگزاری های داخلی ایران گزارش کردند که در اعتراض به ممانعت دولت مصر از ورود اعضای ایرانی کاروان امدادرسانی آسیای 1 به نوار غزه، گروهی از دانشجویان دانشگاه های ایران در برابر دفتر حفاظت از منافع مصر در تهران دست به اعتراض زدند.
این تجمع اعتراضی در ساعات شامگاه دوشنبه برگزار شد و تجمع کنندگان، ضمن محکوم کردن اقدام مصر در این زمینه، خواستار واکنش جمهوری اسلامی به آن شدند.
به گزارش خبرگزاری دولتی ایران - ایرنا - تظاهرکنندگان دولت مصر را به همکاری با اسرائیل متهم کردند و آنچه را که "بی تفاوتی دولت های اسلامی و عربی" نسبت به محاصره اقتصادی غزه می خواندند مورد انتقاد قرار دادند.
آنان بدون نام بردن از کشور خاصی، "کمک های همه جانبه برخی کشورهای عربی" به اسرائیل را محکوم دانستند و گفتند که این موانع "قادر به جلوگیری از شکل گیری امت اسلامی نخواهد شد" و تهدید کردند که به زودی، مسلمانان جهان "انتقام مردم مظلوم غزه را از آنان خواهند گرفت."
به گزارش منابع خبری جمهوری اسلامی، تظاهرکنندگان، وضعیت غزه را نشانه "رسوایی حقوق بشر غربی و نمونه کارکرد اسلام آمریکایی" توصیف کردند و شعارهای تندی علیه دولت مصر و حسنی مبارک، رئیس جمهوری آن کشور سر دادند.
تجمع کنندگان همچنین از دولت جمهوری اسلامی خواستند تا در مناسبات خود با دولت مصر تجدید نظر کند و در صدد برقراری روابط سیاسی با آن کشور بر نیاید.
مصر و ایران در دهه 1970 روابط نزدیکی داشتند اما کوتاه مدتی پس از انقلاب اسلامی سال 1979 در ایران، این روابط به دستور آیت الله روح الله خمینی قطع شد و با وجود برخی تلاش ها در سال های اخیر از سوی هر دو طرف، هنوز برقرار نشده است.
روز دوشنبه، مقامات مصری به شهروندان ایرانی عضو کاروان آسیایی کمک به ساکنان غزه، از جمله چند نماینده مجلس جمهوری اسلامی، اجازه ندادند با عبور از مرز مشترک مصر و غزه، وارد این بخش از سرزمین های فلسطینی شوند.
خالد مشعل - اول چپ

حدود یکصد تن هدایای کشورهای آسیایی برای ساکنان نوار غزه با عنوان "کاروان کمک آسیای 1" پس از حدود یک ماه سفر، روز گذشته از طریق گذرگاه مرزی رفح بین مصر و غزه، وارد این بخش از سرزمین های فلسطینی شد.
این کاروان حامل حدود یک میلیون دلار انواع کمک های بشردوستانه برای مردم غزه بود و بیش از یکصد تن از فعالان طرفدار فلسطینیان از هجده کشور، از جمله ایران، آن را همراهی می کردند.
کاروان آسیای 1 سفر خود را در روز 2 دسامبر از پایتخت هند آغاز کرد و پس از عبور از کشورهای پاکستان، ایران، ترکیه، سوریه و لبنان، روز دوشنبه از گذرگاه رفح در مرز مصر و نوار غزه عبور کرد.
قرار بود این کاروان روز 27 دسامبر و در سالگرد جنگ بیست و دو روزه اسرائیل علیه غزه در سال 2008 به غزه برسد اما سفر آن تا روز گذشته به طول انجامید.
محاصره غزه
اسرائیل جنگ غزه را ظاهرا با هدف خاتمه دادن به موشک پرانی از این بخش از سرزمین های فلسطینی به داخل خاک اسرائیل آغاز کرد و طی آن، علاوه بر حملات هوایی و توپخانه ای به بخش هایی از این سرزمین، نیروی زمینی خود را نیز به غزه اعزام داشت.
در جریان جنگ غزه، حدود یک هزار و چهارصد فلسطینی و سیزده اسرائیلی کشته شدند و نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر اتهاماتی را در مورد نقض قوانین درگیری مسلحانه علیه دو طرف مطرح ساختند و به خصوص ارتش اسرائیل را به ارتکاب اقدامات مغایر مقررات بین المللی ناظر بر موقعیت غیرنظامیان در زمان جنگ متهم کردند.
محاصره محدود باریکه غزه پس از اسارت یک نظامی اسرائیلی به دست شبه نظامیان فلسطینی در سال 2006 آغاز شد و از سال 2007 که گروه اسلامگرای حماس با اخراج نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطینی، اداره امور این بخش از سرزمین های فلسطینی را به طور مستقل در اختیار گرفت، دامنه آن گسترش یافت.
رفح

دولت به رهبری حماس در غزه گفته است که اسرائیل از ورود اقلام ضروری به غزه جلوگیری می کند اما اسرائیل تاکید داشته است که محاصره غزه صرفا با هدف جلوگیری از تقویت تندروهای مسلح فلسطینی به اجرا گذاشته شده است.
برخی سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر دولت اسرائیل را به تنبیه غیر مجاز غیرنظامیان ساکن غزه متهم کرده و محاصره این سرزمین را محکوم دانسته اند.
در ماه مه سال گذشته، چند قایق حامل کمک های بشردوستانه برای مردم غزه که توسط یک بنگاه خیریه ترکیه سازمان یافته بود قبل از رسیدن به آب های غزه هدف حمله کماندوهای اسرائیل قرار گرفت و در جریان آن، تعدادی از سرنشینان قایق ها کشته شدند.
باریکه غزه در جریان جنگ هفت روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 به تصرف نیروهای اسرائیلی در آمد اما در پی توافق صلح اسرائیل و فلسطینیان در سال 1994 این سرزمین در اختیار تشکیلات خودگردان فلسطینی قرار گرفت تا در آینده، بخشی از کشور مستقل فلسطینی را تشکیل دهد.
اسرائیل در سپتامبر سال 2005 شهرک های یهودی نشین غزه را برچید و با خارج کردن نظامیان خود از این سرزمین، حفظ امنیت آن را به ماموران تشکیلات خودگردان سپرد هر چند حفاظت از مرز آبی غزه را همچنان برای نیروی دریایی خودحفظ کرد.
دسترسی زمینی به نوار غزه تنها از طریق خاک اسرائیل و عبور از مرز با مصر امکانپذیر است و در زمان خروج نیروهای اسرائیلی از غزه، مصر و اسرائیل موافقت کردند که گذرگاه مرزی رفح با نظارت نمایندگان اتحادیه اروپا و همکاری ماموران تشکیلات خودگردان فلسطینی فعالیت کند و مصر مانع از استفاده از این گذرگاه برای کمک نظامی به شبه نظامیان فلسطینی در غزه شود.
پس از اخراج ماموران تشکیلات خودگردان، ناظران اتحادیه اروپا نیز نوار غزه را ترک کردند و دولت مصر، براساس تعهدات خود، گذرگاه رفح را معمولا تنها به طور موردی به روی رفت و آمد مرزی گشوده است که این رویکرد با انتقاد شدید جمهوری اسلامی روبرو بوده است.




سندیکای صنعت برق ایران در نامه ای به وزیر نیرو نوشته است که به دلیل بدهی شش هزار میلیارد تومانی دولت به صاحبان صنایع، پیمانکاران و مشاوران صنعت برق، بخش خصوصی به شدت زیر فشار قرار گرفته است و اگر دولت بدهی خود را نپردازد، این صنعت ورشکست خواهد شد.
اعضای این سندیکا در این نامه که خطاب به مجید نامجو نوشته شده است، ابراز نگرانی کرده اند که تحمل فشار ناشی از کسری بودجه دولت، ابعاد بحران را چنان گسترده کرده که امید خروج از آن، دور از ذهن به نظر می­ رسد.
در این نامه آمده است: "وعده های مکرر مقامات محترم وزارت نیرو مبنی بر حل مساله از طرقی همچون مساعدت مقامات محترم ارشد دولت، یا تهاتر بخشی از مطالبات با سهام قابل واگذاری بنگاه­های دولتی بخش نیرو و یا اجرایLC ­های ریالی ( برای پیشگیری از شدت یافتن بحران)، متاسفانه به دلایل گوناگون تا کنون محقق نشده است."
به گفته سندیکای صنعت برق پرداخت مبلغ هزار میلیارد تومان از مطالبات، از سوی معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهوری متوقف شده است.
همزمان با انتشار این نامه عماد حسینی، مخبر کمیسیون انرژی مجلس ایران ضمن تائید بدهی 6 هزار میلیارد تومانی (6 میلیارد دلار) دولت به صاحبان صنایع برق گفت که این کمیسیون با حضور مسئولان دولتی و بخش خصوصی مشکل صنعت برق را بررسی می کند.
آقای حسینی به صدا و سیمای ایران گفته است که در بودجه سال 1389 دولت مکلف بود، 3200 میلیارد دلار به صنعت برق بدهد، اما تاکنون فقط 700 میلیارد دلار پرداخت شده است. او افزود که کمیسیون انرژی مجلس بارها از دولت خواسته که مشکل پیمانکاران صنعت برق را حل کند اما این کار انجام نشده است.

بدهی سنگین دولت به بخش خصوصی

نیروگاه برق

دخل و خرج صنعت برق ایران سالهاست که با هم نمی خواند. برای این که هزینه تولید برق بالاست و برقی که با قیمت بالا تولید می شود با قیمت های پائین به مصرف کنندگان فروخته می شود.
بدهی چند هزار میلیارد تومانی دولت زمانی ایجاد شد که دولت برنامه افزایش قیمت مواد سوختی را به اجرا گذاشت. در زمان دولت دوم محمد خاتمی برنامه افزایش سالانه قیمت ها را با هدف کاستن از میزان یارانه ها به اجرا گذاشته شد اما مجلس هفتم در سال ۱۳۸۳ جلوی ادامه اجرای این طرح را گرفت.
در آن زمان نمایندگان اصولگرا که به تازگی اکثریت مجلس را به دست آورده بودند، با تصویب طرح تثبیت قیمت ها، مانع افزایش قیمت برخی کالاها و خدمات که برق هم از جمله آن بود، شدند. آنها معتقد بودند این کار دولت تورم را افزایش می دهد و برای همین باید جلوی کار دولت را گرفت.
تصمیم نمایندگان مجلس، درآمدهای وزارت نیرو را به شدت کم کرد و این وزارتخانه در پرداخت بدهی های خود با مشکل مواجه شد به طوری که پیمانکاران فعال در صنعت برق، بارها طی نامه هایی از دولت خواسته اند طلب هایشان را بپردازد.
در زمانی بخشی از این بدهی از سوی دولت پرداخت شد اما بعد از آن دیگر پولی داده نشده است. گزارشها نشان می دهد که ناتوانی وزارت نیرو در پرداخت بدهی ها، وضعیت شرکتهای تولیدی فعال در صنعت برق را بحرانی کرده است.
حجم بالای بدهی باعث شده تا سرمایه گذاری در بخش برق به شدت کم شود و برخی کارشناسان می گویند عمده ترین دلیل قطع برق در سالهای اخیر سرمایه گذاری ناکافی دولت در این بخش است.


بازار

بنابر این گزارش، نرخ تورم در آذر ماه به ۱۰.۱ درصد رسیده است که نسبت به ماه قبل ۱.۵ درصد افزایش نشان می دهد.
نرخ تورم در اردیبهشت امسال یک رقمی شده و در مرداد به کمترین میزان خود یعنی ۸.۸ رسیده بود، اما از اواخر تابستان دوباره آهنگ صعودی آغاز کرد و اکنون باز دورقمی شده است.
دو رقمی شدن نرخ تورم با حذف یارانه ها همزمان شده است. دو هفته پیش دولت با تاخیری نه ماهه سرانجام برنامه حذف یارانه ها را به اجرا گذاشت.
اکثر اقتصاددانان پیش بینی کرده بودند که یکی از پیامدهای اجرای این برنامه، افزایش قیمت ها و تشدید تورم باشد اما بین مقامات دولتی و کارشناسان بر سر میزان تورم حاصل از این برنامه اختلاف نظر وجود دارد.
در پی حذف یارانه مواد سوختی، قیمت برخی مواد نظیر گازوئیل بیشتر از ۲۱ برابر شده و از ۱۶.۵ تومان به ۳۵۰ تومان در هر لیتر افزایش پیدا کرده است.
قیمت بنزین هفت برابر شده و از یکصد تومان در هر لیتر به ۷۰۰ تومان رسیده و قیمت هر مترمکعب گاز خودرو (سی ان جی) نیز با هفت و نیم برابر افزایش از ۴۰ تومان در هر مترمکعب به ۳۰۰ تومان رسیده است.
بنابر قیمت های جدید، قیمت گاز طبیعی از حدود ده تومان به ۷۰ تومان، هر کیلووات ساعت برق، بسته به میزان مصرف، از حدود ۱۶ تومان به ۲۷ تا ۲۱۰ تومان و آب از هر مترمکعب به ۲۸۳ تومان افزایش پیدا کرده است.
با افزایش قیمت ها، مصرف برخی مواد سوختی نظیر گازوئیل و بنزین کاهش پیدا کرده اما هنوز آثار این افزایش قیمت در کالاهای دیگر بروز نکرده است.
تب قیمت ها
دولت برای کنترل قیمت ها بیشتر از ده هزار بازرس را به کار گمارده و بنابر گزارش سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان، در هفتاد روز گذشته یک و نیم میلیون بازرسی برای کنترل قیمت ها صورت گرفته است. بنابر این گزارش، در این بازرسی ها ۱۲۶ هزار مورد تخلف کشف شده است.
سازمان تعزیرات حکومتی نیز برای مقابله با افزایش سریع قیمت ها فعال شده و دولت هشدار داده است که فروشندگانی که کالاها را به قیمت هایی بیش از قیمت مصوب بفروشند، به دادگاه معرفی خواهند شد.
بر اساس قانون حذف یارانه ها، دولت برای دو ماه (دی و بهمن) مبلغ ۸۹ هزار تومان به حساب بیشتر از ۶۰ میلیون ایرانی واریز کرده است. مجموع پولی که برای دو ماه به حساب ایرانیان واریز شده، حدود شش هزار میلیارد تومان (شش میلیارد دلار) است.
در دو هفته گذشته بعد از شروع برنامه حذف یارانه ها تعداد زیادی از مردم به بانکها مراجعه کرده و یارانه های نقدی خود را برداشت کرده اند.
این نگرانی همواره وجود داشته که پرداخت یارانه های نقدی به افزایش نقدینگی منجر شود و آتش تورم را شعله ور کند.
گزارش ها نشان می دهد که قیمت سکه از دو هفته پیش و زمان شروع اجرای برنامه حذف یارانه ها، به شدت افزایش یافته است.
بخشی از این افزایش قیمت با بالا رفتن قیمت طلا در بازار جهانی ارتباط دارد اما آهنگ رشد قیمت سکه در بازار تهران بسیار بیشتر از بازار جهانی بوده است.
قیمت هر سکه طلا در دو هفته گذشته و از زمان شروع برنامه حذف یارانه ها نزدیک به بیست هزار تومان افزایش پیدا کرده و به حدود ۳۶۶ هزار تومان رسیده است.
به نظر کارشناسان اقتصادی، افزایش نقدینگی و بالا رفتن تقاضای داخلی برای خرید طلا یکی از مهمترین دلایل بالا رفتن قیمت سکه در بازار تهران بوده است.
برخی شواهد نشان می دهد که بخشی از یارانه نقدی توزیع شده روانه بازار سکه و طلا شده است و به عقیده کارشناسان اگر دولت برنامه ای برای جذب این نقدینگی نداشته باشد، این احتمال وجود دارد که با افزایش تقاضا برای خرید سکه و طلا، این بازار با التهاب مواجه شود.
گزارش بانک مرکزی نشان می دهد که با آنکه دولت برنامه گسترده ای را برای کنترل قیمت کالاها به اجرا گذاشته و سعی در جلوگیری از افزایش شدید قیمت ها داشته، ظاهرا سیر صعودی قیمت ها آغاز شده است.