۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

مهمترین خبرهای روز چهار شنبه بخش اوّل تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

قرآن و مسأله حقوق اقلیت‌های جنسی

آرش نراقی

آرش نراقی
پرسش اصلی من در این نوشتار این است: آیا می‌توان دامنه الهیات رهایی‌بخش قرآنی را به قلمرو حقوق و کرامت انسانی اقلیت‌های جنسی نیز گسترانید؟ پاسخ من به این پرسش مثبت است. اما برای توضیح این معنا، نخست باید به دو پرسش زیر پاسخ دهم
اشاره: سایت جرس در چندین نوبت مطالبی را در نقد نظرات نگارنده در خصوص حقوق اقلیتهای جنسی منتشر کرده است. نگارنده در پاسخ و توضیح انتقاداتی که در آن سایت به نظرات او وارد شده بود، مقاله حاضر را برای دست اندرکاران سایت جرس ارسال کرد. متأسفانه مسؤولان و سیاستگذاران مستقیم سایت انتشار این مقاله را در شکل کنونی آن بنا به ملاحظاتی به مصلحت خود ندانستند، و انتشار آن را از جمله مشروط به آن کردند که تعبیر "حقوق اقلیتهای جنسی" از عنوان مقاله حذف شود. باری، نگارنده با ملاحظه محذورات دست اندرکاران سایت جرس بر آن شد که مقاله را در جای دیگری انتشار دهد. از دست اندرکاران "گویا نیوز" سپاسگزارم که انتشار آن را سایت ارزشمند خود پذیرفتند.
آرش نراقی
۳ ژانویه ۲۰۱۱
قرآن و مسأله حقوق اقلیتهای جنسی
(۱)
گوهر الهیات رهایی بخش همبستگی با مظلوم و تلاش برای تحقق عدالت است. غایت آرمانی الهیات رهایی بخش رفع هرگونه تبعیض ناعادلانه از صحنه زندگی اجتماعی و کاهش رنج انسانهای واقعی و گوشت و پوست و خوندار است. الهیات رهایی بخش با احساس شفقت و همدردی عمیق نسبت به قربانیان خشونت و تبعیضهای ناروا آغاز می شود، و با انواع جنبشهای اجتماعی عدالت خواهانه درمی آمیزد. بدون شک یکی از مهمترین ارکان فرهنگ قرآنی نیز حساسیت ویژه نسبت به امر عدالت و دفاع از مظلوم است: " و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید همانان که می گویند پروردگارا ما را از این شهری که مردمانش ستم پیشه اند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما."1 حساسیت نسبت به عدالت روح حاکم بر فرهنگ قرآنی است، و از جمله اصول اساسی ای است که مسلمانان باید در پرتو آن فهم خود را از قرآن سامان بخشند.2
پرسش اصلی من در این نوشتار این است: آیا می توان دامنه الهیات رهایی بخش قرآنی را به قلمرو حقوق و کرامت انسانی اقلیتهای جنسی نیز گسترانید؟
پاسخ من به این پرسش مثبت است. اما برای توضیح این معنا، نخست باید به دو پرسش زیر پاسخ دهم:
(اوّل) چرا (به گمان من) هر تفسیری از قرآن که تبعیض بر مبنای هویت و گرایش جنسی را بربتابد از منظر اخلاقی نارواست؟
(دوّم) چرا و تحت کدام شرایط یک مسلمان خردورز لاجرم باید بکوشد تا درکی از آیات قرآنی بیابد که با نفی تبعیض بر مبنای هویت و گرایش جنسی سازگار باشد؟
پاسخ من به این دو پرسش را می توان در قالب استدلال زیر صورتبندی کرد:
۱. تمام انسانها با یکدیگر برابرند، یعنی از حقوق و کرامت انسانی برابر برخوردارند، و هرگونه تبعیض نهادن میان ایشان ناعادلانه است مگر آنکه دلیل اخلاقاً موجهی برای آن وجود داشته باشد. (اصل عدالت)
۲. اخلاق (یعنی مبانی، اصول، و دلایل اخلاقی) در مقام ثبوت و اثبات یکسره عقلانی و علی الاصول مستقل از دین و مقدم بر آن است.
۳. هیچ دلیل عقلی/اخلاقی موّجهی برای تقبیح هویت و گرایشهای همجنس گرایانه (از آن حیث که همجنس گرایانه است) وجود ندارد.
۴. بنابراین، تبعیض بر مبنای هویت و گرایشهای همجنس گرایانه (از آن حیث که همجنس گرایانه است) خلاف اصل عدالت و از منظر اخلاقی نارواست.
۵. گروهی معتقدند که پاره ای از آیات قرآنی میان انسانها بر مبنای نوع هویت و گرایشهای جنسی (خصوصاً هویت و گرایشهای همجنس خواهانه) ایشان تبعیض می نهد.
۶. اگر مدعای این گروه درست باشد، در آن صورت قرآن متضمن آیاتی خلاف عدالت و اخلاقاً ناروا خواهد بود.
۷. اما (به اعتقاد مسلمانان) کلام الهی از بی عدالتی و بی اخلاقی پیراسته است.
۸. بنابراین، مسلمانان:
(الف) یا باید نشان دهند که دست کم یکی از مقدمات ۱- ۳ کاذب است، و بنابراین، آیات قرآنی که میان انسانها بر مبنای هویت و گرایش همجنس خواهانه شان تبعیض می نهد ناعادلانه و از حیث اخلاقی ناموّجه نیست؛
(ب) یا باید بپذیرند که مقدمات ۱- ۳ صادق است، اما نشان دهند تفسیری از آن آیات قرآنی که تبعیض جنسیتی را مجاز می دارد، نادرست است، و می توان (و می باید) تفسیری از آن آیات به دست داد که متضمن چنان تلقی تبعیض آمیز و ناعادلانه ای نباشد.
نگارنده مقدمات ۱- ۳ را صادق می داند3، و به عنوان یک مسلمان به مقدمه ۷ باور دارد. در این صورت، لاجرم هرگونه تفسیری از آیات قرآنی را که به تبعیض بر مبنای هویت و گرایش همجنس خواهانه راه دهد، از منظر اخلاقی مردود می داند.
اما کسانی که مقدمات ۱- ۳ و ۷ را صادق می دانند، باید به پرسش زیر پاسخ دهند:
آیا می توان درکی از قرآن به عنوان کلام الهی داشت که با نفی تبعیض بر مبنای هویت و گرایش همجنس خواهانه سازگار باشد؟
به نظر من پاسخ این پرسش مثبت است. اما این سازگاری مطلوب را دست کم به دو شیوه متفاوت (و نه لزوماً ناسازگار) می توان به دست آورد:
شیوه نخست آن است که تفسیری از آیات قرآنی به دست دهیم که یکسره از تبعیضهای جنسیتی پیراسته باشد. در این شیوه، مفسّر در جست جوی آن چیزی است که می توان آن را "سازگاری ایجابی یا حداکثری" نامید.
شیوه دوّم آن است که نشان دهیم آن دسته از آیات قرآنی که از نوعی تبعیض جنسیتی حکایت می کند ناظر به دورانهای گذشته است و بر روزگار معاصر اطلاق پذیر نیست یا (به نحوی از انحاء) اطلاق خود را در این روزگار از کف داده است. در این شیوه، مفسّر در جست و جوی آن چیزی است که می توان آن را "سازگاری سلبی یا حداقلی" نامید.
در این نوشتار، امکانات هر دو شیوه را در خصوص حقوق و کرامت انسانی اقلیتهای جنسی به اختصار بررسی خواهم کرد.
(۲)
بدون تردید تفسیر غالب از آیات قرآنی آشکارا به تبعیض بر مبنای هویت و گرایش جنسی راه می دهد. البته تفاسیر سنتی با انواع دیگری از تبعیض نیز سازگار است. برای مثال، از منظر تفاسیر سنتی اصل نهاد برده داری موّجه است، و نابرابری حقوقی زنان و مردان، یا مسلمانان و نامسلمانان پذیرفتنی است. مسلمانانی که این گونه تبعیضها را اخلاقاً ناروا و خلاف عدالت می دانند، بنا بر مبنا حجیت تفاسیر سنتی از آیات قرآنی مربوطه را نیز معتبر نمی دانند. از منظر ایشان با استناد به این گونه تفاسیر تبعیض آمیز نمی توان امکان تفسیرهای عدالت گرایانه از آیات قرآنی، از جمله تفاسیر حساس به عدالت جنسیتی، را منتفی دانست.
بنابراین، پرسش مهّمی که در پیش روی مسلمانان قائل به عدالت جنسیتی است این نیست که آیا تفاسیر سنتی از قرآن با عدالت جنسیتی سازگار است یا نه. پاسخ این پرسش آشکارا و بدون تردید منفی است. اما پرسش اصلی آن است که آیا امکان تأویل آن "ظهور" مزعوم در صورت ضرورت وجود دارد یا نه. مفسران قرآن در روزگار مدرن همواره با این گونه پرسشها روبرو بوده اند. برای مثال ، صاحب المیزان در خصوص نحوه خلقت انسانها قاطعانه ادعا می کند که "[...] در ظهور این آیات در خصوص اینکه نسل بشر به آدم و همسرش منتهی می شود هیچ تردیدی نیست." اما بی درنگ محتاطانه می افزاید: "ان لم تمتنع من التأویل" : "هرچند تأویل آن ناممکن نیست."4 بر همین قیاس مسلمانان قائل به عدالت جنسیتی حتّی می توانند همراه با مفسران سنتی بپذیرند که آیات قرآنی در خصوص تبعیض جنسیتی "ظهور" دارد، اما در عین حال بپرسند که آیا تأویل آن "ظهور" امکان پذیر است یا نه. بنابراین، محل اصلی اختلاف نظر میان مسلمانان قائل به عدالت جنسیتی و مفسران سنتی قرآن در این نیست که آیا مطابق تفاسیر سنتی، آیات قرآنی در خصوص تبعیض جنسیتی "ظهور" دارد یا نه. محل اصلی بحث آن است که آیا اساساً و بواقع چنان ظهوری وجود دارد یا نه، و یا اگر بنابه فرض چنان ظهوری در کار است، آیا مجال تأویل آن "ظهور" گشوده است یا خیر.
روشن ترین مبنای قرآنی در توجیه تبعیض بر مبنای هویت جنسی (همجنس گرایانه) داستان قوم لوط است. بنابراین، از منظر مسلمانان قائل به عدالت جنسیتی پرسش اصلی این است که آیا در روایت قرآنی از این داستان عناصری وجود دارد که راه را بر امکان تفسیری حساس به عدالت جنسیتی بگشاید؟ در حدّی که من درمی یابم پاسخ این پرسش مثبت به نظر می رسد. به بیان دیگر، عناصری در روایت قرآنی از این داستان وجود دارد که امکان تأویل آن "ظهور" مزعوم (یعنی تبعیض بر مبنای هویت جنسی) را در صورت ضرورت می گشاید. خوبست پاره ای از این عناصر را بررسی کنیم:
نکته اوّل آنکه، غالب تفاسیر سنتی می کوشند گناه اصلی قوم لوط را که به عذاب ایشان انجامید در عمل "همجنس گرایانه" مردان قوم منحصر کنند. از این رو، در آنجا که لوط قوم خود را به علّت ارتکاب "کار زشت" یا "الفاحشه" مورد نکوهش قرار می دهد5، مفسّران آن کار زشت یا "فاحشه" را معادل "عمل لواط" تفسیر می کنند.6 اما روایت قرآنی و نیز پاره ای قرائن برون متنی نشان می دهد که قوم لوط مرتکب انواع گناهان فاحش می شدند، و هیچ دلیلی وجود ندارد که آن "فاحشه" را که عامل اصلی عذاب ایشان بوده است معادل عمل "همجنس گرایانه" در میان مردان قوم تلقی کنیم. از قضا از منظر قرآنی، در صدر گناهان قوم لوط کفرورزی و انکار نبوّت لوط و سایر پیامبران الهی قرار داشته است: "كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ""(القمر/۳۳): "قوم لوط بیم دهندگان [یعنی پیامبران الهی] را تکذیب کردند"7، و نیز "كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ " (الشعراء/۱۶۰): "قوم لوط پیامبران را تکذیب کردند." و "وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ، وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ "(الحج/ ۴۲- ۴۳): "اگر اینان تو را تکذیب کرده اند، پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود نیز [پیامبرانشان را] تکذیب کرده اند، و نیز قوم ابراهیم و قوم لوط". و تکذیب پیامبران، به تعبیر قرآن، عامل اصلی عذاب قوم لوط بود: "كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ، وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَـٰئِكَ الْأَحْزَابُ، إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ" (ص/ ۱۲- ۱۴): "پیش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون، که مردم را به چهار میخ می کشید، پیامبران را تکذیب کردند. و نیز قوم ثمود و قوم لوط و مردم ایکه از آن جماعتها بودند. از اینان کسی نبود مگر آنکه پیامبران را تکذیب کرد، و عقوبت من [بر آنان] واجب شد." و "كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ، وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ، وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ" (ق/ ۱۲- ۱۴): "پیش از آنها قوم نوح و اصحاب رس و ثمود تکذیب کرده بودند، و قوم عاد و فرعون و قوم لوط، و اصحاب ایکه و قوم تبّع، همه پیامبران را دروغ شمردند و مستحق وعده عذاب من شدند." و نیز "كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ، إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا[...]" (القمر/ ۳۳-۳۴): "قوم لوط بیم دهندگان را تکذیب کردند. ما بر آنها توفانی از شن فرستادیم." و البته قوم لوط علاوه بر گناه کبیر کفرورزی و تکذیب پیامبران مرتکب رفتارهای ناشایست دیگری نیز می شدند: "أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّـهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ" (العنکبوت/ ۲۹): "آیا با مردان می آمیزید و راهها را می برید8 و در محفل خود مرتکب کارهای ناپسند می شوید؟ جواب قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می گویی عذاب خدا را بر سر ما بیاور." پاره ای مفسّران در توضیح تعبیر "اتیان المنکر فی النادی" آورده اند که قوم لوط در مجالس خود انواع کارهای زشت را مرتکب می شدند، به یکدیگر سخنان ناسزا و رکیک می گفتند، دست به قمار می زدند، به عابران و غریبه ها سنگ می پراکندند، دف و نای می نواختند، و در ملاء عام یکسره برهنه می شدند و دست به عمل لواط می زدند.9
در عهد عتیق هم دایره گناهان فاحش قوم فراخ است: "اینک گناه خواهرت سدوم این بود که تکبّر و فراوانی نان و سعادتمندی رفاهیت برای او و دخترانش بود و فقیران و مسکینان را دستگیری ننمودند، و مغرور شده در حضور من مرتکب رجاسات گردیدند لهذا چنانکه صلاح دیدم ایشان را از میان برداشتم." (کتاب حزقیال نبی، باب شانزدهم، فقرات ۴۹ و ۵۰)؛ و نیز در رساله یهودا آمده است:"و همچنین سدوم و غموره و سایر بلدان نواحی آنها مثل ایشان چونکه زناکار شدند و در پی بشر دیگر افتادند در عقوبت آتش ابدی گرفتار شده بجهة عبرت مقرّر شدند." (رساله یهودا، فقره ۷). همچنین ژوزفوس (Josephus) مورّخ حدود قرن اوّل میلادی در خصوص قوم سدوم می نویسد:" ایشان از بیگانگان نفرت داشتند و از طریق عمل لواط به ایشان تعرّض می کردند."10
ابن حزم اندلسی (۳۸۴-۴۵۶ھ. ق)، فقیه و متکلّم برجسته مکتب ظاهریه، هم در نقد تفاسیر سنتّی از آیات مربوط به قوم لوط تأکید می ورزید:
"عذابی که خداوند متعال بر قوم لوط نازل کرد ناشی از آن دلایلی نیست که آنها [یعنی مفسّران پیشین] گمان می کردند [یعنی صرف عمل جنسی میان مردان]. بلکه، خداوند متعال به ایشان فرمود :"قوم لوط بیم دهندگان را تکذیب کردند. ما بر آنها بادی رمل برانگیز فرستادیم [تا همگان را نابود کند]، مگر بر خاندان لوط که آنها را سحرگاه رهانیدیم. نعمتی بود از جانب ما و آنان را که سپاس گویند چنین پاداش دهیم. او [لوط] ایشان را از انتقام سخت ما ترسانید ولی [قوم لوط] با بیم دهندگان به جدال برخاستند. از مهمانان او کاری زشت خواستند. ما نیز چشمانشان را کور گردانیدیم. پس بچشید عذاب و بیم دادنهای مرا." [قرآن، القمر/ ۳۳- ۳۷] خداوند همچنین می فرماید: "چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، غمگین شد و در کارشان بماند. گفتند: مترس و غمگین مباش، ما تو و خاندانت را- جز زنت را که در همان جا خواهد ماند- نجات می دهیم."[قرآن، العنکبوت/ ۳۳]. [...] خداوند متعال به نص صریح اعلام کرد که قوم لوط کفر می ورزیدند [و به نبوت نبی شان باور نداشتند] و از اینرو بارانی از سنگ بر ایشان نازل شد. آن باران سنگی که ایشان را به جزایشان رسانید بخاطر آن عمل قبیح خاص نبود، بلکه بواسطه کفرورزی ایشان بود. از این رو کسانی را که مرتکب عمل قوم لوط می شوند نمی باید سنگسار کرد مگر آنکه کافر باشند، در غیر این صورت آن کسانی که برای ایشان چنان مجازاتی قائلند خلاف حکم خداوند متعال رفتار می کنند و دلایل ایشان در این خصوص به اعتبار این آیات باطل است، و عمل ایشان خلاف حکم خداوند است. "11
علاوه بر آن، ابن حزم توجه مخاطبان خود را به این نکته نیز جلب می کند که مطابق روایت قرآنی، همسر لوط هم به همراه قوم او مشمول مجازات الهی شد. اما به اعتقاد او، کاملاً روشن است که گناه همسر لوط را نمی توان برقراری مناسبات "همجنس گرایانه" دانست.12 بنابراین، دقیقتر آن است که عامل اصلی مجازات قوم لوط را در جای دیگری جز مناسبات "همجنس گرایانه"، یعنی در کفرورزی و انکار پیامبران الهی، بجوییم. در هر حال، ابن حزم آشکارا و برخلاف مفسّرانی مانند طبری و طباطبایی تعبیر "الفاحشه" را در متن داستان قوم لوط با "عمل لواط" معادل نمی انگارد.
نکته دوّم آنکه از ظواهر آیات قرآنی برمی آید که دست کم می توان یکی از مصادیق "فاحشه" یا عمل زشتی را که در میان قوم لوط رایج بود آن دانست که مردان قوم از روی شهوت به جای زنان با مردان می آمیختند (برای مثال، قرآن، الاعراف/۸۱، و نیز النمل/ ۵۵). غالب مفسّران سنت گرا این آیات را به معنای تقبیح رفتارهای "همجنس گرایانه" از آن حیث که "همجنس گرایانه" است تلقی کرده اند. اما به نظر می رسد در این خصوص مجال تأویل گشوده باشد. زیرا، مطابق بیان قرآن، عمل زشت قوم لوط عملی کاملاً بی سابقه بوده است: "وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ" (العنکبوت/۲۹): "و لوط را پیامبری دادیم. به قوم خود گفت: شما کاری زشت را پیشه کرده اید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما چنین نمی کرده است." مفسّران در تفسیر این آیه دو معنای محتمل را پیشنهاد کرده اند: معنای نخست آن است که آن عمل به آن صورت خاص که در میان قوم رایج بوده است در میان هیچ قوم دیگری شایع نبوده است؛ و معنای دوّم آن است که قوم لوط آغازگر اصل عمل (یعنی برقراری مناسبات جنسی با همجنس) بوده اند، و هیچ قومی پیش از ایشان مرتکب چنان عملی نمی شده است.13 مطابق معنای اوّل، موضوع اشاره خداوند در این آیه نفس مناسبات جنسی میان دو مرد نیست، بلکه آن شیوه یا نوع خاصی از مناسبات است که در میان قوم رایج بوده است. اما مطابق معنای دوّم، مناسبات جنسی با همجنس (صرف نظر از هر شکل و محتوایی که بپذیرد) ناشایست و در خور نکوهش و مجازات الهی تلقی می شود. پاره ای از مفسّران، از جمله صاحب المیزان، معنای دوّم را بر معنای نخست ترجیح می دهند. اما به نظر می رسد که معنای اوّل از جهات مهّمی بر معنای دوّم رجحان داشته باشد. زیرا تقریباً مسلّم است که مناسبات جنسی با همجنس در میان مردان سابقه ای بسیار طولانی تر از تاریخ قوم لوط دارد. برای مثال، کارشناسان عهد عتیق معتقدند که در میان کنعانیان، بابلیان، و سایر اقوام بت پرست منطقه رسم بر آن بود که گروهی از پسران در معابد قوم خود را به زائران عرضه می کردند، و مناسبات جنسی با این "روسپیان مذّکر" بخشی از مناسک عبادی ایشان بشمار می آمد. احیاناً حساسیت منفی عهد عتیق را به مناسبات "همجنس گرایانه" در میان مردان باید تاحدّی به معنای تبرّی جستن از راه و رسم بت پرستان و کافرکیشان در آن روزگار، و تثبیت یک هویت دینی متمایز در مقابل ادیان رقیب بشمار آورد.14 بنابراین، دشوار بتوان پذیرفت که مناسبات جنسی "همجنس گرایانه" با قوم لوط آغاز شده باشد. از اینرو، از میان آن دو معنای محتمل، معنای اوّل پذیرفتنی تر به نظر می آید، یعنی آیه مورد بحث را باید ناظر به صورت خاصی از مناسبات "همجنس گرایانه" دانست که در میان قوم لوط رایج بوده است - صورتی که دست کم به آن شیوه خاص در میان اقوام دیگر سابقه نداشته است. این شیوه بیان، یعنی بیان گزاره ای به ظاهر کلّی که در واقع ناظر به مصادیق خارجی خاص است در قرآن بی سابقه نیست. برای مثال، در داستان یوسف نیز قرآن در وصف "زنان" می گوید: "إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ" (یوسف/۲۸): "براستی که نیرنگ شما زنان بزرگ است." غالب مفسّران سنّتی معتقدند که این آیه از حقیقتی در سرشت تمام زنان پرده برمی دارد، یعنی موضوع آن ناظر به تمام زنان در تمام زمانها و مکانهاست.15 اما حقیقت این است که تفسیر این آیه به مثابه گزاره ای حقیقیه (یعنی گزاره ای که در تمام زمانها و مکانها صادق است) آن را آشکارا به گزاره ای کاذب بدل می کند. بنابراین، در اینجا دقیقتر آن است که آن آیه را ناظر به همان زنانی بدانیم که در ماجرای یوسف در صدد فریفتن وی برآمده بودند، یعنی آن را گزاره ای "خارجیه" و نه "حقیقیه" بخوانیم.16 بنابراین، سور کلّی یک آیه لزوماً آن را به قضیه ای حقیقه (یعنی گزاره ای حاکی از حقیقتی که در تمام زمانها و مکانها صادق است) بدل نمی کند. در پاره ای موارد، گزاره ای که واجد سور کلّی است در واقع گزاره ای خارجی، یعنی ناظر به مصادیق خاص و مقید به زمان و مکان معین، است.
بر این مبنا، باب این احتمال گشوده می شود که مردان قوم لوط به شیوه ای که کاملاً ویژه ایشان بوده است با مردان شهوت می راندند، و آنچه خشم خداوند را برانگیخت نه نفس مناسبات، بلکه شیوه یا نوع ویژه آن مناسبات بوده است. اما در این صورت پرسش مهّم آن است که آن شیوه یا نوع خاص از مناسبات جنسی "همجنس گرایانه" کدام بوده است؟
نکته سوّم - روایت قرآنی از داستان قوم لوط خطوط کلّی رویدادهای مربوط به ایشان را بیان می کند، اما کمتر به بیان جزئیات وقایع و احوال ایشان می پردازد. از اینرو بر مبنای روایت قرآنی دشوار بتوان نوع خاص مناسبات جنسی شایع در میان قوم لوط را به دقت تعیین کرد. تنها جایی که قرآن نوع رفتار شایع در میان قوم را با جزئیات نسبی در متن یک واقعه خاص بیان می کند، داستان دیدار فرشتگان با لوط پیامبر است. احیاناً بر مبنای برخی نشانه های درون متنی و برون متنی مربوط به این واقعه بتوان درباره پاره ای از جنبه های آن نوع خاص از مناسبات شایع در میان قوم لوط گمانه زنی هایی کرد. خوبست پاره ای از آن نشانه ها را بررسی کنیم:
نخست آنکه، از منظر قرآنی شاید مهمترین ویژگی رفتار قوم لوط در متن آن واقعه را باید ادامه گناه اصلی ایشان یعنی تکذیب پیامبران الهی دانست. یکی از مهمترین ارزشهای زندگی اقوام در آن روزگار بخشندگی و سخاوت خصوصاً در قبال میهمانان بود. به محض آنکه فرد کسی را به میهمانی خود می پذیرفت، میهمان در کنف حمایت او درمی آمد، و میهمان نوازی در حقّ او نشانه بارز شرافت، اصالت، و منزلت ویژه و والای میزبان بشمار می آمد. بنابراین، می توان گمان کرد که یکی از مهمترین شیوه های دشمنی ورزیدن با یک فرد و خوارداشت او تعرّض به میهمانان او بوده است. تعرّض به میهمان بیش از هر چیز تعرّض به شرافت و منزلت میزبان تلقی می شد. از این روست که قوم لوط در مقام تکذیب و تحقیر لوط به عنوان یک پیامبر الهی او را از پذیرفتن میهمان (که نشانه کرامت، شرافت، و منزلت اجتماعی بود) بازداشته بودند ("قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ "(هود/ ۷۰))، و هنگامی که از حضور میهمانان غریبه او آگاه شدند کوشیدند تا از طریق تعرّض به آن میهمانان میزبان، یعنی لوط، را سرشکسته و خوار کنند. از عبارات لوط خطاب به مهاجمان هم آشکارا برمی آید که گویی قصد اصلی مهاجمان تحقیر لوط بوده است: " قَالَ إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ، وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَلَا تُخْزُونِ" (الحجر/ ۶۸- ۶۹): "[لوط] گفت: اینان مهمانان من اند، مرا رسوا مکنید. از خداوند بترسید و مرا شرمسار مسازید."، و در جای دیگر، "فَاتَّقُوا اللَّـهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ" (هود/ ۷۸): "از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم خجل مکنید. آیا مرد خردمندی در میان شما نیست؟" همین معنا در عهد عتیق نیز آمده است: "آنگاه لوط نزد ایشان بدرگاه آمد و در را از عقب خود ببست، و گفت ای برادران من زنهار بدی مکنید [...] لکن کاری بدین دو مرد نداشته باشید زیرا که برای همین زیر سایه سقف من آمده اند." (سفر پیدایش، باب نوزدهم،آیات ۷-۹) بنابراین، به نظر می رسد که غرض اصلی قوم لوط از آن تهاجم تمتع جنسی نبود، تحقیر لوط از طریق درهم شکستن حرمت او در مقام یک میزبان و از این طریق تکذیب شأن و منزلت او به مثابه یک پیامبرالهی بود. عمل جنسی با همجنس در این بستر را باید بیشتر نوعی ابزار سیاسی برای تحمیل سلطه و درهم شکستن رقیب تلقی کرد- چیزی مانند تجاوز جنسی سیاسی که امروزه گاه برای درهم شکستن زندانیان سیاسی اعمال می شود.
در بستر این تفسیر احیاناً بتوان درک سنجیده تری از پیشنهاد غریب لوط به مردان مهاجم عرضه کرد:"قَالَ يَا قَوْمِ هَـٰؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ" (هود/۷۸) : "[لوط] گفت: ای قوم من، اینها دختران من هستند. برای شما پاکیزه تر هستند."، " قَالَ هَـٰؤُلَاءِ بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ" (الحجر/ ۷۱): "گفت: اگر قصدی دارید، اینک دختران من هستند." در اینجا به نظر می رسد که لوط دختران خود را به مردان مهاجم عرضه می کند. پیشنهاد لوط خالی از اشکالاتی نیست:
نخست آنکه، آیا لوط پیشنهاد می کرد که دختران خود را طعمه مردان مهاجم کند؟ آیا سپردن آن دختران بیگناه به دست آن گروه مهاجم و قربانی کردن ایشان اقدامی "پاکیزه تر" و نزدیکتر به "تقوا" بود؟ بدون شک پاسخ منفی است. غالب مفسّران سنتی معتقدند که در واقع لوط به مردان مهاجم پیشنهاد کرد که در عوض مناسبات جنسی با میهمانانش با دختران او "ازدواج کنند".17 البته در متن روایت قرآنی هیچ اشاره ای به ازدواج نیست. اما حتّی به فرض پذیرش آن تفسیر مشکل همچنان باقی است: بدون تردید شمار دختران لوط بسی کمتر از شمار مردان قوم او بود.18 آیا لوط حقّ داشت که بدون رضایت دخترانش آنها را همزمان به ازدواج بیش از یک مرد، آن هم گروهی مهاجم، درآورد؟
از سوی دیگر، آیا نمی توان همراه با غالب مفسّران سنتی پذیرفت که لوط با طرح آن پیشنهاد در واقع به دلالت التزامی رابطه با همجنس را از آن حیث که همجنس گرایانه است ناروا دانست، و رابطه با جنس مخالف را "پاکیزه تر" و به "تقوا" نزدیکتر معرفی کرد؟ این تفسیر، به فرض صحت، البته با تفسیر پیشنهادی ما سازگار به نظر نمی رسد.
یک راه محتمل برای فهم "پیشنهاد لوط" این است:
(نخست آنکه) قوم لوط می دانستند که تعرّض به حریم میهمان ناروا و برخلاف فضیلت میهمان نوازی و منافی با کرامت و منزلت میزبان است. این اقدام آشکارا با نظام ارزشی قوم ناسازگار بود. لوط در کلام خود گواهی می دهد که این آگاهی نزد قوم حاضر بود: "وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ" (النمل/ ۵۴): "و لوط را به یاد آر. آنگاه که به قوم خود گفت:کارهای زشت مرتکب می شوید، در حالی که خود به زشتی آن آگاهید؟" و برغم علم به زشتی این عمل بود که قوم حریم میهمانان غریبه19 لوط را نشانه رفتند تا از این طریق حرمت و منزلت لوط را ویران کنند و مایه سرشکستگی و شرمساری او شوند.
(دوّم آنکه) قوم لوط نیک می دانستند که برقراری مناسبات جنسی با دختران لوط نیز کاری ناشایست است. ایشان در مقابل "پیشنهاد لوط" به این آگاهی اذعان کردند: "قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ" (هود/ ۷۹): "آنها گفتند: تو می دانی که ما را نسبت به دختران تو حقّی نیست". بنابراین، در نظام ارزشی ایشان مناسبات جنسی با دخترانی که بر ایشان حقّی نداشتند هم ناروا تلقی می شد.20
(سوّم آنکه) "پیشنهاد لوط" را در خصوص دخترانش نباید به لحنی دعوت گرانه، یعنی به مثابه یک پیشنهاد واقعی و ایجابی، تلقی کرد. او برای حفظ حریم میهمانان خود می کوشید تا به وجدان اخلاقی قوم متوسل شود. سخن او را باید با لحنی انکارگرانه خواند. او درواقع خطاب به قوم خود می گفت: "آیا شما حاضرید با دختران من "آشنا" شوید؟ معلوم است که پاسخ شما منفی است و این کار را در نظام ارزشی خود ناروا می دانید. بر همین قیاس، تعرّض شما به میهمانان من، و نقض حریم ایشان نیز نارواست. بنابراین، به اعتبار همان نظام ارزشی که شما را از مناسبات با دختران من بازمی دارد باید از تعرّض به میهمانان من هم بپرهیزید." البته قوم به او پاسخ دادند که :"وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ" (هود/ ۷۹): "و تو می دانی که قصد ما چیست." قصد اصلی ایشان تکذیب شأن پیامبرانه او بود. از اینرو پس از هجوم به خانه او و هتک حرمت میهمانان او از سر انکار و ریشخند از او خواستند که اگر در دعوی خود صادق است عذاب الهی را بر ایشان نازل کند:"فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّـهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ" (العنکبوت/ ۲۹):"جواب قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می گویی عذاب خدا را بر سر ما بیاور." گویی قصد ایشان از آزار و هتک حرمت میهمانان غریبه او آن بود که لوط را چندان مستأصل کنند که سرانجام آن شهر و دیار را ترک بگوید:"وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ" (الاعراف/۸۲): "و جواب قوم او جز این نبود که گفتند: آنها را از قریه شان برانید زیرا ایشان کسانی هستند که به پاکی تظاهر می کنند." و نیز "قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ" (الشعراء /۱۶۷): "گفتند: ای لوط اگر [از دعوت خود] دست برنداری، قطعاً از اخراج شدگان خواهی بود."
دوّمین ویژگی مهّم روایت قرآنی از داستان دیدار فرشتگان این است که قوم لوط با هجوم به خانه لوط قصد داشتند که به زور به حریم جسمانی میهمانان غریبه او تعرض کنند. مطابق بیان قرآن، ایشان شتابان به خانه لوط درآمدند و از او میهمانان وی را مطالبه کردند، و لوط خود را در برابر ایشان ناتوان و بی پناه یافت.21 تعبیر "هرع" یا "اهرع" در عبارت قرآنی "وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْه" (هود/ ۷۸) متضمن تهدید و به کارگیری شدّت و زور است.22 بنابراین، می توان گمان زد که رفتار ناشایست قوم متضمن نوعی خشونت و تعرض به حریم جسمانی قربانیان، برغم میل ایشان، بوده است. مطابق این تحلیل، عمل قوم لوط را باید مصداق آشکار تجاوز به عنف تلقی کرد.23
بنابراین، رفتارجنسی ناپسند و شایع در میان قوم لوط بیش از آنکه نفس عمل جنسی میان مردان باشد، استفاده خشونت آمیز از عمل جنسی به عنوان ابزاری (سیاسی) برای درهم شکستن رقیب و به زانو درآوردن او بود. آیا اگر به عوض مردان، زنان قوم لوط به خانه او هجوم می آوردند تا به زور به حریم جسمانی آن فرشتگان تعرّض کنند رفتار ایشان پسندیده تلقی می شد و میهمانان لوط به آن مناسبات تن می دادند؟ به احتمال زیاد پاسخ این پرسش منفی است.
اما در روایت قرآنی از مناسبات جنسی شایع در میان قوم لوط نکته دیگری هم خوانده شده است که در متن قرآن آشکار نیست. مطابق پاره ای از روایات، فرشتگان در قالب دو نوجوان (پسرانی که موی بر صورتشان نروییده بود) به خانه لوط درآمدند. برای مثال، در روایتی طولانی در اصول کافی داستانی در تشریح ماجرای قوم لوط آمده است که مطابق آن، ابلیس برای آنکه عادت جنسی قوم را بگرداند به صورت "پسری نوجوان" ("غلمان") در آمد، و قوم لوط او را "پسرکی چندان زیباروی یافتند که پیشتر هیچ پسری را بدان زیبایی ندیده بودند".24 مطابق این روایت، ماجرای عادت جنسی خاص قوم لوط با برقراری مناسبات جنسی با آن پسرک نوجوان آغاز شد. مطابق آن روایت، فرشتگان الهی نیز"در قالب پسرانی نوجوان" ("فی زی غلمان") یا "به صورت پسرانی که موی بر صورتشان نرسته بود" ("فی صور غلمان مرد") ظاهر شدند.25 صاحب المیزان هم خود در توصیف ظاهر فرشتگان زبانی مشابه به کار می گیرد و آنها را به صورت "جوانانی زیباروی که هنوز موی بر صورتشان نرسته بود" ("شبان حسان مرد") توصیف می کند.26 در روایاتی هم که در تقبیح "عمل لواط" و تعیین مجازات آن آمده است، در بسیاری موارد آن عمل را در قالب مناسبات جنسی میان یک مرد بالغ (الرجل) و یک پسر نوجوان (الغلام) تصویر می کنند.27 باری، توصیفاتی از این دست پیشنهاد می کند که (مطابق تلقی عام) عادت جنسی خاص قوم لوط (آنچه بعدها در قلمرو فقه اسلامی "عمل لواط" نامیده شد) بیشتر معطوف به کودکان و نوجوانان کم سال بوده است. حقیقت آن است که در جهان باستان، مهمترین نوع شناخته شده مناسبات "همجنس گرایانه" مناسبات جنسی میان مردان بالغ با کودکان و نوجوانان نابالغ بوده است. صورتهایی از این سنت در میان کنعانیان، بابلیان، و سایر اقوام بت پرست و کافر کیش منطقه، فرهنگ یونان باستان، و نیز پاره ای از فرهنگهای دیگر شرق دور و نزدیک در روزگار باستان شناخته شده بود، و حتّی ردّپای آن قرنها بعد از جمله در سنّت صوفیانه در قالب آیین شاهدبازی و صحبت احداث در جهان اسلام تداوم یافت.28
حاصل آنکه، "عمل زشت" قوم لوط را، تا آنجا که به روابط جنسی میان مردان مربوط است، می توان واجد ویژگیهای زیر دانست:
(یکم) به احتمال زیاد، موضوع رویکرد انتقادی روایت قرآنی نه اصل مناسبات جنسی میان مردان به وجه عام، بلکه نوع مناسبات جنسی رایج در میان قوم، به وجه خاص، بوده است.
(دوّم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، نوعی ابزار سیاسی بوده است که قوم لوط از آن خصوصاً برای تحقیر لوط و انکار شأن او به منزله پیامبری الهی بهره می جستند.
(سوّم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، رفتاری خشونت آمیز بوده است که عاملان آن خود را به زور و به رغم میل قربانیان بر ایشان تحمیل می کردند. یعنی آن مناسبات مصداق آشکار تجاوز به عنف بوده است.
(چهارم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، احتمالاً در غالب موارد معطوف به کودکان و نوجوانان کم سال بوده است، و باید آن را مصداق تعرّض به کودکان و نوجوانان نابالغ و سوء استفاده جنسی از ایشان بشمار آورد.
نکته چهارم - اما تا اینجا فرض من بر آن بوده است که مناسبات جنسی رایج در میان قوم لوط (که بعدها آن را در فقه اسلامی "عمل لواط" نامیدند) با مفهوم "همجنس گرایی" به معنای امروزین آن کمابیش یکی است. اما این فرض بغایت مورد تردید است.
"لواط" چیزی بیش از صرف یک عمل جنسی نیست. یعنی در این رابطه فرد چیزی جز تمتع جنسی را در طرف مقابل نمی جوید، و موضوع خواهش او از حدّ جسم دیگری فراتر نمی رود. از اینرو رابطه جنسی لواط غالباً از دلبستگیهای عاطفی انسانی عمیق تهی است. فرد "لوطی" در حریف خود شریکی برای شادیها و اندوههای خود نمی جوید، و بالاتر از آن، خود را در متن زندگی واقعی خویش شریک، همدم، و همراه آن حریف جنسی نمی بیند. رابطه لوطی با شریک جنسی اش یکسره بر مدار کششهای جنسی است، و در آن هیچ نشانه ای از کششهای عشق آمیز دیرپا و توأم با احترام متقابل نیست. "لوطی" هرگز مناسبات جنسی با همجنس را بخشی از هویت فردی و اجتماعی خویش نمی داند. او با هم جنس خود درمی آمیزد اما هویت خویش را بر مبنای آن تمایل و رفتار ناشی از آن تعریف نمی کند. فرد لوطی مناسبات جنسی خود را با همجنس در غالب موارد نوعی سرگرمی یا لذّت جویی غالباً گذرا و گاه پنهان برای گریز از فشارهای زندگی متعارف می انگارد، و پس از برقراری گاه به گاه چنان مناسباتی دوباره به زندگی متعارف خود بازمی گردد – زندگی ای که غالباً (در حال یا آینده آن) شامل مناسبات جنسی با زنان و تشکیل خانواده به معنای متعارف آن است. او تفاوت بارزی میان هویت و زندگی فردی و اجتماعی خود با سایر مردان جامعه نمی بیند، و در هویت خود که با هنجارهای غالب بر ذهنیت جامعه سازگار است، چیزی نمی یابد که مایه ناخرسندی و آزار او باشد. فرد لوطی خود را "مرد"، به همان معنای غالب در ساختار اجتماعی مردسالار، می داند، هرچند که ممکن است ذوق جنسی یا زیبا شناسانه اش تحت شرایط خاصی از ذائقه غالب در میان همقطارانش فاصله بگیرد. بنابراین، "لوطی" در عین حال که در کنار زندگی "متعارف" خود مناسبات جنسی همجنس گرایانه نیز دارد، اما هرگز درگیر "مسأله هویت" نیست. او خود را در "خانه" می بیند، هرچند که خانه اش پستویی هم برای "خوشباشی های ویژه" دارد.
در روایت قرآنی، تمام نشانه ها از روابط همجنس گرایانه "لوطی وار" در میان قوم لوط حکایت می کند. برای مثال، در تصویر قرآنی عمل مردان قوم لوط چیزی بیش از "شهوت راندن با نران" نیست: "أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ" (النمل/ ۵۵ و نیز الاعراف/ ۸۱): "چرا به جای زنان با مردان شهوت می رانید؟". هیچ نشانه ای در روایت قرآنی وجود ندارد که نشان دهد عمل قوم لوط از حدّ شهوت راندن با نران فراتر می رود و بر فراز آن نوعی رابطه عاطفی انسانی و عمیق برقرار می شود. از قضا روایت قرآنی، همانطور که دیدیم، بیشتر حاکی از آن است که مناسبات جنسی مردان قوم غالباً خشونت آمیز و بدون ملاحظه کرامت انسانی قربانیان ایشان بوده است. یعنی غایت اصلی آن اعمال سلطه و یا دفع شهوت بوده است، نه برقراری نوعی تفاهم عاطفی عشق آمیز و توأم با احترام متقابل. از سوی دیگر، مطابق روایت قرآنی هنگامی که مردان قوم به خانه لوط هجوم آوردند، لوط دختران خود را به ایشان "پیشنهاد" کرد. اگر تفسیر سنتی را از این واقعه بپذیریم، در آن صورت به نظر می رسد که لوط بنا بر دلایل و شواهدی معتقد بود که مردان مهاجم به زنان هم متمایل اند. گمان لوط در حقّ ایشان بی اساس به نظر نمی رسد، زیرا مطابق روایت قرآنی، مردان قوم لوط صاحب همسر بودند: "أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِين، وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم [...]" (الشعراء/ ۱۶۵- ۱۶۶):"چرا از میان مردم جهان با نران می آمیزید؟، و همسران تان را که پروردگارتان برایتان آفریده ترک می گویید[...]." بنابراین، دشوار بتوان تمایل مردان قوم را که مطابق بیان قرآن صاحب همسر بودند، نوعی تمایل اصلی و جایگزین ناپذیر نسبت به همجنس خود تلقی کرد.
اما "همجنس گرایی" به معنای امروزین آن از حدّ یک عمل جنسی صرف میان دو فرد همجنس بسی فراتر می رود و با "هویت" فردی و اجتماعی ایشان پیوند می یابد. چارلز تیلور معتقد است که در جهان مدرن مقوله "هویت" و تلاش برای برسمیت شناختن تنوع هویتها اهمیت ویژه ای یافته است. به اعتقاد او، یکی از ویژگیهای جهان مدرن تأکید بر این باور است که هر انسانی "صدای درونی" خاص خود را دارد و می باید صاحب زیستی اصیل و متناسب با آن صدا (یعنی خویشتن راستین خود) شود. بنابراین، هر انسانی به شیوه ای اصیل که ویژه اوست انسان است، و باید این ویژگی ممتاز را برسمیت بشناسد، و بر مبنای آن زندگی ای را بزید که خاص اوست و نه تقلیدی از دیگران.29 از همین روست که در جهان مدرن، ویژگیهای تمایزبخش انسانها نقش مهمتری در هویت بخشی به ایشان ایفا می کند. انسانها بجدّ می خواهند که هویت شان از آن حیث که ویژه ایشان و متمایز از دیگران است برسمیت شناخته شود و مورد احترام قرار گیرد. بنابراین، مبنای تعریف هویت در جهان مدرن بیش از آنکه خصایص عام و مشترک باشد، ویژگیهای خاص و تمایز بخشی است که از قضا در غالب موارد مورد انکار یا تحقیر و سرکوب بوده است، برای مثال، زنان بر هویت "زنانه"، سیاه پوستان بر هویت "سیاه پوستانه"، و همجنس گرایان بر هویت "همجنس گرایانه" خود تأکید می ورزند. تأکید بر هویت متمایز واکنش در برابر فرهنگ سرکوبی است که تنوع را خطرناک می داند و می کوشد همگان را به قالبی کمابیش واحد و سازگار با ساختار قدرت درآورد، و از این راه ساختارهای قدرت را تا حدّ امکان از هرگونه گزندی ایمنی بخشد.30 فرد همجنس گرا در این بستر است که هویت جنسی خود را در تعریف هویت انسانی خویش منظور می کند، و از دیگران می خواهد که آن هویت را حرمت بنهند، و برای او این حقّ را برسمیت بشناسند که زندگی فردی و اجتماعی خود را صادقانه و به تناسب خویشتن راستین خود سامان بخشد، و در شکوفایی خویش به عنوان یک انسان شریف و کرامتمند بکوشد. در این بستر، همجنس گرایی صرف یک عمل جنسی نیست، بلکه نوعی "بودن" و به تبع نوعی "زیستن" متناسب با آن بودن است- زیستنی که از عواطف عمیق انسانی سرشار است. به این معنا، "همجنس گرایی" را باید فرزند روزگار مدرن دانست- پدیده ای که در جهان پیشامدرن بی سابقه بوده است.31
البته بدون تردید در جهان پیشامدرن مناسبات جنسی میان دو فرد همجنس پدیده ای شناخته شده و گاه رایج بود، اما به نظر می رسد که دوگانه مفهومی "همجنس گرا- ناهمجنس گرا" تقریباً یکسره از ذهنیت ایشان غایب بوده است. در جهان باستان، رفتارهای جنسی بر مبنای نسبت فرد با عمل دخول جنسی داوری می شد، نه بر مبنای جنسیت شریک جنسی. به بیان دیگر، مبنای ارزشگذاری مناسبات جنسی زن بودن یا مرد بودن شریک جنسی نبود، بلکه مهّم آن بود که فرد در عمل دخول جنسی نقش فاعل را ایفا می کند یا نقش مفعول را. "مرد بودن" بر مبنای مناسبات جنسی با "زنان" تعریف نمی شد؛ یک مرد می توانست هم با زنان بیامیزد و هم با مردان. اما در نظام ارزشی ایشان، یک مرد از آن حیث که مرد بود نمی بایست مورد دخول جنسی واقع شود. بنابراین، اصل مناسبات جنسی با مردان دیگر (خصوصاً نوجوانان کم سال) "طبیعی" یا دست کم پذیرفتنی تلقی می شد، اما مورد دخول جنسی واقع شدن مایه ننگ و رسوایی بشمار می آمد. بنابراین، در ذهنیت جهان پیشامدرن، دوگانه مفهومی "فاعل- مفعول" نقش تعیین کننده تری را در تلقی ایشان از امر جنسی ایفا می کرد تا دوگانه مفهومی "همجنس گرا- ناهمجنس گرا".32
بنابر آنچه گذشت، می توان ادعا کرد که "لواط" و "همجنسگرایی" دو مفهوم متمایزند. صرف برقراری رابطه جنسی با همجنس فرد را "همجنس گرا" نمی کند، چه بسا فردی با همجنس خود رابطه جنسی برقرار کند، اما "همجنس گرا" نباشد، یعنی هویت خود را "همجنس گرا" نداند. از سوی دیگر، ممکن است فردی خود را "همجنس گرا" بداند، بی آنکه لزوماً با همجنس خود رابطه جنسی برقرار کند. به بیان منطقی، نسبت مفهوم"همجنس گرایی" با مفهوم"رابطه جنسی با همجنس" عموم و خصوص من وجه است.
بنابراین، از این مدعا که روایت قرآنی مناسبات جنسی رایج در میان قوم لوط (یعنی عمل لواط) را نکوهیده است، مطلقاً نمی توان نتیجه گرفت که "همجنسگرایی" نیز در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است.
نکته پنجم - بر همه این موارد باید افزود که در قرآن هیچ اشاره ای به "همجنس گرایی" زنان نشده است. البته پاره ای از مفسران احتمال داده اند که آیه زیر ناظر به مناسبات همجنس گرایانه میان زنان باشد: "وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّـهُ لَهُنَّ سَبِيلًا" (النساء/ ۱۵): "زنانی از شما که عمل ناشایسته کنند چهار شاهد مسلمان بر آنها بخواهید، چنانکه شهادت دادند آنها را در خانه نگه دارید تا عمرشان به پایان رسد یا خداوند برای آنها راهی پدیدار کند."33 مطابق پاره ای روایات نیز ماجرای اصحاب رس و سرنوشت آنها (قرآن، فرقان/۳۸ و ق/ ۱۲) با عمل "مساحقه" (که آن را همجنسگرایی میان زنان تلقی کرده اند) مربوط بوده است.34 اما اکثریت قریب به اتفاق مفسّران آیه نخست را ناظر به عمل زنا و نه مساحقه دانسته اند، و نیز در سراسر قرآن هیچ قرینه ای وجود ندارد که ماجرای اصحاب رس را با عمل مساحقه یا "همجنس گرایی" زنان پیوند دهد. اما اگر همجنس گرایی از آن حیث که همجنس گرایی است پدیده ای ناروا بود، آنگاه همجنس گرایی میان زنان نیز می باید به همان اندازه همجنس گرایی میان مردان قبیح بشمار می آمد. اما در روایت قرآنی، مناسبات "همجنس گرایانه" میان زنان و مردان به هیچ وجه همسنگ تلقی نشده است: روایت قرآنی رفتار جنسی رایج در میان مردان قوم لوط را قاطعانه در خور نکوهش می داند، اما مطلقاً به مناسبات جنسی میان زنان اشاره ای نمی کند. بر این مبنا، می توان گمان زد که موضوع نکوهش روایت قرآنی نفس مناسبات جنسی میان دو همجنس نیست، زیرا در آن صورت مناسبات جنسی میان زنان هم باید مورد اشاره و نکوهش قرار می گرفت. در اینجا، همانطور که پیشتر دیدیم، فرض سنجیده تر آن است که بپذیریم در روایت قرآنی نه اصل مناسبات جنسی میان دو همجنس بلکه نوع خاصی از آن مناسبات که در میان مردان قوم لوط رایج بوده، ناروا تلقی شده است- مناسباتی که قوم بویژه برای تکذیب پیامبران و خصوصاً تحقیر لوط پیامبر در پیش گرفته بودند.
حاصل آنکه، بر مبنای نکات پنج گانه یاد شده می توان این فرض را پذیرفتنی دانست که آیات قرآنی در تقبیح همجنس گرایی "ظهور" ندارد، و حتّی اگر کسانی به چنان "ظهوری" قائل باشند، آن "ظهور" تأویل پذیر است، یعنی می توان آن آیات را به گونه ای فهمید که با مقتضیات عدالت جنسیتی سازگاری بیشتری داشته باشد.
[برای خواندن ادامه مطلب بر روی این لینک کلیک کنید]
ترجمه ی دروغ های واقعی صندوق بین المللی پول

محمد قراگوزلو

اخبار روز: 

۱. سال ۲۰۱۰ در دوران پُر نوسان و خروشانِ جنگ های خونین میان دو اردوی آشتی ناپذیر کار ـ سرمایه بی شک سالی ماندگار خواهد بود. از زمانی که سرمایه داری به شیوه ی خلع ید از فئودالیسم، انباشت بدوی را رقم زده تاکنون لشکرکشی بورژوازی برای استثمار هرچه بیش تر پرولتاریا همواره ادامه داشته است. گرچه در این نبردهای بی امان، پیروزی سیاسی طبقه ی کارگر و کسب قدرت سیاسی مستمر – جز در دو دوره ی کوتاه چند روزه و چند ساله در سال های ۱٨۷۱ پاریس و ۱۹۱۷ مسکو – سخت کم شمار و نزدیک به هیچ بوده است، گرچه همان دو پیروزی نیز در فاصله یی نه چندان طولانی به شکست انجامیده است، گرچه در تمام این چهارصد و اندی سال و به ویژه پس از صنعتی شدن جهان، بورژوازی همیشه دست برتر داشته است... و گرچه از دوران ظهور "پادشاهی ولگردان" تا شکل بندی پرولتاریای صنعتی و به موازات آن تا عصر ما – که کارگران با چهره ها ی جدیدی در صورت مندی پرستاران و معلمان و انواع شاغلان خدمات تولید؛ طبقه یی با کمیت و کیفیت قاطع و غالب را ساخته اند – تهاجم اردوی سرمایه به یک شکست تمام عیار و بادوام منجر نشده است اما....
واقعیت این است که هنوز نه تاریخ به پایان رسیده و نه این دعوای آشتی ناپذیر یک سویه گردیده است. نبرد ادامه دارد و سرنوشت محتوم و گریزناپذیر آن لاجرم فروپاشی سرمایه داری خواهد بود.
سال ۲۰۱۰ یکی از این دوران های سرنوشت ساز نبرد بود. بزرگ ترین بحران سرمایه داری که در عرصه ی هارترین چهره ی آن (نئولیبرالیسم) با مثلث تاچریسم (اروپا) ریگانیسم (آمریکا) و دنگ شیائوپیسم (آسیا) ظهور کرده بود به شیوه یی وحشیانه وارد عمل شد و برای مهار بحران خودساخته به تن و جان فرودستان چنگ کشید و با چنگال ریاضت اقتصادی خود پیکر زحمت کشان را مجروح کرد. در تمام دنیا دولت هایی که به دلایل مختلف دچار کسری بودجه ی فاحش و ورشکسته گی وحشت ناک شده-اند، به شیوه هایی گوناگون – اما در ساختار مشابه و هم سان – تعرضی جدید و هم آهنگ را علیه اردوی کار سازمان دادند.
(درافزوده: برای ره گیری چیستی ماجرای شیفت بحران مالی به کسری بودجه ی دولت ها بنگرید به مقاله یی از همین قلم تحت عنوان: "روند معکوس آب و برق رایگان، تحلیل وضع حال سرمایه داری" در این جا و آن جا!)
یک صد و اندی سال پس از انقضای تاریخ مصرف بورژوازی ملی از یک-سو وحاکمیت سی ساله ی جهانی سازی ها نئولیبرالی از سوی دیگر ایران نیز تحت تاثیر تازیانه ی این سیاست های ریاضتی قرار گرفت. (قابل توجه کسانی که هنوز به بورژوازی لیبرال چشم امید دوخته اند و منتظرند با عروج جسد منشویم و گذار از یک مرحله ی دموکراتیک و لابد خلقی پوستین پاره شان را با جوالدوز پلخانف ها و سوزن شکسته و نخ پوسیده ی موسوی ها و کروبی ها و خاتمی ها بدوزند.)
باری هرچند در سال ۲۰۱۰ دلقک های نئولیبرالی همچون سارکوزی و مرکل و برلوسکونی و کامرون دست در دست شیادان "سوسیالیست" نمایی مانند پاپاندرو و زاپاترو علیه اردوی کار قشون کشیدند، اما خروش کارگران در تمام اروپا نشان داد که نه فقط طبقه ی کارگر زنده و رزمنده است بل که تمام عربده های "پایان تاریخ و پیروزی لیبرال دموکراسی" و شکوفایی اقتصادی یاوه یی بیش نبوده است. سقوط ایرلند و ایسلند – آن هم با مغز – خط بطلانی بود بر ادعاهایی که از یک طرف بهشت سرمایه داری را به رخ کارگران می کشید و از طرف دیگر بحران جاری را تمام شده می دید. حالا دولت های متروپل و حتا حاشیه یی سرمایه داری در دوراهی فروپاشی یا تحمیل فلاکت و فقر بی سابقه به زنده گی کارگران ایستاده اند. جبران کسر بودجه و بدهی های نجومی به این ساده گی ها امکان پذیر نیست. در ایران یک بُعد مهم اقتصادی حذف یارانه ها را – چنان که قبلاً نیز گفته ایم – باید در همین ماجرای ادامه دار تلاش برای جبران کسر بودجه جست وجو کرد. تاثیر مهلک تحریم-های اقتصادی در کنار فرسوده گی سرمایه ی ثابت (ابزارتولید) از یک طرف ایجاد سرمایه ی متغیر و ارزش اضافه (سودآوری سرمایه) را مختل کرده و از سوی دیگر به واسطه ی فرار و اعتصاب سرمایه رکود تورمی را وارد مرحله ی جدیدی ساخته است. تعطیلی پی درپی صنایع بزرگ و کوچک، ورشکسته گی خصوصی های ناتوان از رقابت با کالاهای وارداتی چین، کاهش تولید و قیمت نفت و فشارهای صندوق بین المللی، بانک جهانی و سازمان تجارت برای آزادسازی قیمت ها در مجموع تردیدهای بیست ویک ساله ی دولت های پنجم (هاشمی) تا دهم را به یقین مبدل کرد.
۲. کاهش چشم گیر قیمت نفت – از ۱۴۰ دلار به حدوداً ۶۰ دلار – تبعاً درآمدهای دولت ایران را که یک سره بر پایه ی فروش نفت بسته شده است – به نصف تقلیل داد و از ابتدای بحران جهانی (سپتامبر ۲۰۰٨) یک شوک غیرمنتظره به دولت نهم وارد کرد. رئیس دولت که بارها گفته بود، قیمت نفت در هیچ شرایطی از ۱۰۰ دلار کم تر نخواهد شد و به پشتوانه ی افزایش حیرت انگیز قیمت نفت و درآمدی بالغ بر۲٨۰ میلیارد دلار در عرض ۴ سال توانسته بود از طریق واردات گسترده، تزریق پول و مهم تر از همه دور زدن تحریم ها – به بهای خرید گران اقلام مورد نیاز از کشورهای واسطه – شاخ و شانه ی غرب را بشکند، ناگهان در مقابل یک آچمز سیاسی اقتصادی قرار گرفت و مدت ها پیش از آن که نماینده گان خود را به نشست ژنو و مذاکره با تیم جدید ۱+۵ (به مدیریت کاترین اشتون) بفرستد به فراست دریافته بود که تنها راه دو راه است!!
٣. آزادسازی قیمت ها – با وجود تمام تبعات سیاسی آن – می توانست چند پی آمد مثبت اقتصادی برای دولت در پی داشته باشد. و دارد!
الف. جبران خسارات ناشی از کاهش تولید پانصد هزار بشکه یی نفت روزانه. چنان که دانسته است سهمیه ی تولید نفت ایران در اوپک نزدیک به چهار میلیون و صد هزار بشکه است. اما تولید فعلی نفت خام ایران کم وبیش سه میلیون و ششصد هزار بشکه است.
ب. بخشی قابل توجهی از این تولید (در حدود ٣۰ درصد) مصرف داخلی می شود. این مصرف داخلی علاوه بر تحمیل هزینه های یارانه یی به دولت، از حجم صادرات نیز کاسته بود و سرمایه داری داخلی و شرکای جهانی اش را به مخاطره انداخته بود. روزنامه ی "دنیای اقتصاد" (ارگان آزاد! نئولیبرالیسم وطنی) روز پنج شنبه ۹ دی ۱٣٨۹ تیتر نخست خود را به همین امر اختصاص داد. تعدیل مصرف حامل های انرژی! و ذیل آن نوشت: «گزارش ها حاکی از آن است که میزان مصرف بنزین ۵ درصد، گازوئیل ۲۹ درصد، برق ۱۱ درصد و آب ۵ درصد کاهش یافته است.»
(دنیای اقتصاد، ش:۲۲۶۱، پنج شنبه ٣۰ دسامبر ۲۰۱۰)
پ. آزادسازی قیمت حامل های انرژی – مستقل از آثار زیان بار آن بر زنده گی کارگران و زحمت کشان – یک دکان دونبشه ی پرسود را برای دولت باز کرده است. از یک طرف درِ یارانه های حمایتی بسته شده و سود ناشی از آن به جیب دولت رفته و از طرف دیگر درهای مصرف داخلی به سوی بازارهای جهانی سرمایه باز شده و باز هم سود آن به جیب دولت سرازیر شده است. شتاب ناگزیر دولت برای این آزادسازی چنان بوده است که حتا به سقف قیمت های آزاد منطقه یی و بین المللی نیز بی توجه مانده است. برای نمونه بهای بنزین در خلیج فارس (۲٨ آذر ٨۹ هم زمان با آزادسازی قیمت ها در ایران) لیتری ۵۷۵ تومان بوده است. این رقم در ایران ۷۰۰ تومان است. نفت گاز در ایران ٣۵۰ تومان اعلام شده اما فوب آن در خلیج فارس ۲۱۵ تومان است، هر مترمکعب گاز خانه گی در سطح جهانی ۱۵۰ تومان است اما در ایران از ٣۰۰ تا ٣۵۰ تومان اعلام شده، هر کیلو وات ساعت برق به قیمت جهانی ۴۰ تا ۱۰۰ تومان است اما در بازار آزاد شده ی ایران از ۲۷ تا ۲۱۰ تومان است. خدا را شکر که نمردیم و بازار ایران از اسارت درآمد و آزاد شد! این آزادسازی برای مردم حکم معامله یی دو سر باخت دارد. برای اثبات این باخت مضاعف به گزارشی از سایت "آفتاب" اشاره می کنم. این سایت به جناح مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام (حسن روحانی ـ نوبخت) وابسته است. سایت آفتاب پس از مقایسه ی قیمت های آزاد شده ایران، منطقه و جهان و تاکید بر عدم تناسب افزایش قیمت ها در ایران نسبت به قیمت های منطقه یی و جهانی (فی المثل – گفته شده – قیمت خودرو در ایران با وجود کیفیت پائین ۱٣۰ درصد از سطح جهانی بالاتر است!) به مشکلات حمل و نقل پس از آزادسازی قیمت ها می پردازد. به اعتبار محاسبات کارشناسان این سایت:
- هر اتوبوس مسافربری خارج شهری یا بین شهری با قیمت ۱۵۰ تا ٣۰۰ میلیون تومان روزانه حداقل ۱۶ ساعت کار می کند و به طور متوسط ۴۰۰ هزار تومان درآمد دارد. و بین ۱۲۰ تا ۱۵۰۰ کیلومتر در جاده می رود.
- مصرف این وسایل نقلیه با احتساب پیش گفته می شود چیزی در حدود ٨۵۰ تا ۱۱۰۰ لیتر گازوئیل.
- قبل از اجرای طرح هزینه ی این اتوبوس با گازوئیل ۱۶۵ ریالی، چیزی در حدود ۱۶ هزار تومان بود.
- بعد از اجرای طرح با قیمت ۱۵۰ تا ٣۵۰ تومانی چیزی در حدود ۲۲۵ هزار تومان خواهد بود. (تازه به شرطی که مسافر مثل سابق وجود داشته باشد و مردم از خیر سفر نگذرند.)
- به این ترتیب هزینه های سوخت حدوداً ۲۱۰ هزار تومان افزایش داشته که اگر هزینه های قطعات یدکی و کاهش مسافر و هزینه های انسانی را اضافه کنیم می شود ۲۵۰ هزار تومان.
- در طرح هدف مندی افزایش ۲۰ درصدی کرایه ها پیش بینی شده یعنی افزایش در حدود ٨۰ هزار تومان. در چنین شرایطی از یک طرف هزینه ی صاحبان اتوبوس و غیره ۱۷۰ هزار تومان افزایش خواهد یافت و مسافران هم ۲۰ درصد بیش تر خواهند پرداخت و این برای مردم یعنی معامله ی دو سر باخت.
در نهایت این که با آزادسازی قیمت های حامل انرژی، بخش عمده یی از درآمد مردم ایران در اختیار دولت – که عملاً صاحب و متولی سوخت است – می رود. مصرف داخلی کم می شود؛ بازار نفت و انرژی جهانی بیش از گذشته منابع خام ایران را می بلعد و مجموعاً ایام به کام سرمایه-داری می شود.
۴. ماجرا اما بُعد سیاسی جهانی هم دارد. این ضلعِ حجم آزادسازی نیز از اهمیت ویژه یی برخوردار است:
I. در آستانه ی اجلاس مهم با ۱+۵ در استانبول، دولت ایران به طرف های غربی – که همه عاشقان سینه چاک و نماینده گان مستقیم و غیرمستقیم نهادهای برتون وودز هستند – خواهد گفت که ما به توصیه های اکید صندوق بین المللی عمل کردیم، حالا شما "خفه شوید و ضمن شکستن تحریم-ها مایه را رد کنید بیاید!"
II. دولت می تواند اقتدار خود را به رخ طرف غربی بکشد و از پرونده ی هسته یی اش امتیاز بیش تری بگیرد. نمایش این اقتدار می تواند در چند جمله ی ساده بیان شود "دولت های مورد حمایت شما، یعنی لیبرال ها و تکنوکرات ها - از هاشمی رفسنجانی تا خاتمی - ۱۶ سال این دست و آن دست کردند و جسارت و قدرت لازم را برای آزادسازی نداشتند. اینک ما علاوه بر جمع کردن بساط موسوی و کروبی – که رنگ سبز و زردشان آب از لب ولوچه ی شما راه انداخته بود – نشان دادیم که سرمایه گذاری شما روی تزلزل لیبرال ها بی هوده است!"
خوش حالی زایدالوصف و حمایت صریح صندوق بین المللی پول از آزادسازی قیمت ها دو گزینه ی پیش گفته را ثابت می کند. این صندوق در گزارشی که روز ۶ دی ۱٣٨۹ (٨ روز پس از آزادسازی) در رسانه های ایران منتشر شد، به وضوح اعلام کرد: «حذف یارانه ها ایران را در وضعیت بسیار مناسب اقتصادی قرار می دهد.»
گزارش صندوق تحت عنوان:
Iran to Cut Oil Subsidies in Energy Reform
در سایت صندوق موجود است. بنگرید به:
www.imf.org
(درافزوده: نقد سیاست های نئولیبرالی این صندوق و تبعات ویران گر برنامه هایی که به دستور کارشناسان جنایت کار صندوق بین المللی در مکزیک، مالزی، اندونزی، مصر، مراکش، ونزوئلا، تونس، روسیه، پرو، یونان، پرتغال و... عملیاتی شده است در این مجال نمی گنجد.)

۵. در سطح داخلی نیز دولت می تواند دهان اصلاح طلبان دولتی را ببندد و ضمن تحقیر و نکوهش طیف های مختلف این جریان توانایی اش را به رخ آنان بکشد. فراموش نکنیم که موسوی نیز در کنار خاتمی و کروبی و رفسنجانی، پیش از انتخابات نسبت به تعویق و تاخیر ایران در پیوستن به سازمان تجارت جهانی از دولت انتقاد کرده بود. به همین سبب نیز استفاده از عبارت "شب تاریک یارانه ها" در سایت "کلمه" فقط یک حرکت سیاسی فرافکنانه و فرار به جلو است که پیش و بیش از آن که موید مخالفت موسوی و شرکا با این برنامه – و کل سیاست موسوم به تعدیل ساختاری – باشد، مصرف تبلیغاتی دارد. گیرم که چنین ترفندهای پیش پا افتاده یی برای اعتلای سیاسی جریان سبز تشبثی بیش نخواهد بود.
(درافزوده: محمد خاتمی در ملاقات یکشنبه ۵ دی ماه ۱٣٨۹ با فراکسیون اقلیت مجلس نهم گفت: «هدف مند کردن یارانه ها کار بزرگی است و انجام آن همت خوبی می خواهد و خوش حال هستیم که نظام در این موقعیت تصمیم گرفت تا این کار صورت گیرد.» خاتمی در ادامه از ناتوانی دولت خود و مجلس ششم درخصوص اجرای این طرح سخن گفته است.)
www.fararu.com

۶. موضع اصلاح طلبان دولتی نسبت به آزادسازی قیمت ها مبتنی بر نوعی اقتصاد کلاسیک لیبرالی است. چنین موضعی که از زبان "تئوریسین های جنتلمن لیبرال و نئولیبرال" از موسا غنی نژاد تا جمشید پژویان مطرح می شود معطوف به بازار آزاد مبتنی بر رقابت است و به چند موضوع کلیشه یی اقتصاد سرمایه داری متمرکز شده است:
- هدف دولت از این طرح کسب درآمد است نه آزادسازی واقعی اقتصادی.
- دولت استراتژی جامع اقتصادی ـ اجتماعی ندارد.
- دولت قادر به دفاع از تولید داخلی و صنایع ورشکسته در مقابل واردات و سرمایه ی رقابتی خارجی نیست.
- هم زمان با آزادسازی حامل های انرژی و قیمت های دیگر کالا می باید چند مولفه از جمله سود بانکی، نظام تعرفه یی و دستمزدها آزاد می-شد. قانون کار و مالیات اصلاح شده و فضای کسب و کار رونق می گرفت و عرصه برای رقابت واقعی در بازار مهیا می گردید.
به این موضع روشن اصلاح طلبان دولتی – که به نق زدن کاسب کارانه مانسته است – و هم پالکی های سکولار، ملی مذهبی، توده یی، اکثریتی، جمهوری خواه، سلطنت طلب و غیره در امثال و حکم ایرانی می گویند "دعوا بر سر لحاف ملا". حالا دیگر مفهوم واقعی "احساس خطر"ی که مهندس موسوی را به عرصه ی انتخابات کشید و "کف مطالبات اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات" به زعم محمد خاتمی، آن قدرها هم پیچیده نیست.


چندان شگفت نیست که در منازعه یی به وسعت جهان، همه ی دولت های بورژوایی چنان از آزادی بازار جوش می زنند که پنداری این "بازار عزیز" تاکنون در حبس ابد یا زیر تیغ گیوتین بوده است. واقعیت اما چیز دیگری ست. مستقل از نقد همیشه معتبری که به افسار گسیخته گی بازار وحشی (مکتب وین ـ شیکاگو) وارد است، باید پذیرفت که حتا چرخ های بازار مبتنی بر برنامه (سرمایه داری دولتی بلوک شوروی) و چرخه های بازار متکی به دخالت و مهار دولت (سوسیال دموکراسی) همیشه بر پایه ی استثمار نیروی کار و ایجاد ارزش اضافه و سود به نفع صاحب بازار (دولت و سرمایه داران) چرخیده است. این چرخ های شکسته در یک فرایندِ معینِ متکی به سطح درجه ی مبارزه طبقاتی کارگران از طریق لغو کارمزدی و برچیدن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید متوقف خواهد شد.   


محمد قراگوزلو
Mohammad.QhQ@Gmail.com

آرش اعلم

اخبار روز: 

در روزهای اخیر و با شدت گرفتن تهدیدات نسبت به دستگیری و مجازات رهبران جنبش سبز از سوی برخی از اصولگرایان و چهره های حامی حکومت نگرانیها در خصوص آینده جنبش و همچنین موقعیت آتی رهبران آن بویژه آقایان موسوی و کروبی افزایش یافته است.

گرچه این قبیل تهدیدات در بیش از یک سال و نیم گذشته همواره با شدت و ضعف متفاوتی از سوی حامیان حکومت ادامه داشته و گاهاً تا حد تهدیدات جانی،حصر و حمله به رهبران جنبش پیش رفته است لیکن به گفته محسنی اژه ای تا کنون اقتضای سیاست نظام مانع از برخورد و دستگیری رهبران جنبش شده است.

اما با مروری در سخنرانیهای اخیر برخی حامیان حکومت بویژه شخص علی خامنه ای بر علیه رهبران جنبش سبز و تاکید بر ضرورت دستگیری و مجازات ایشان به نظر می رسد که اقتضای سیاست نظام به گونه ای دیگر رقم خورده و حکومت در صدد آنست تا در اولین فرصت ممکن به زعم خود آخرین خاکریز دشمن را فتح و به گفته جعفری دولت آبادی آخرین تیر خلاص خود را به سمت رهبران جنبش نشانه رود.

از ۲۲ بهمن سال گذشته و به دنبال آن برخی روزهای مهم و سرنوشت ساز دیگر که حکومت از یک سو بواسطه عدم برنامه ریزی و استراتژی مشخص رهبران جنبش در هدایت و سازماندهی اعتراضات مردمی و استفاده از ظرفیتهای اجتماعی ،و از سوی دیگر با بسیج همه جانبه نیروهای نظامی،انتظامی و مزدوران لباس شخصی در جهت سرکوب ،دستگیری و مجازات گسترده معترضین و مخالفان خود اقدام نموده و در ظاهر توانست اعتراضات خیابانی را مهار و کنترل بحران را در دست بگیرد ،همواره بزرگترین چالش پیش روی خود را در اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها و چگونگی مقابله با باز خوردها و عواقب اجتماعی ناشی از ان میدانست، از اینرو همواره از دست زدن به بازی خطرناک دستگیری رهبران جنبش و تحریک احساسات عمومی اجتناب میورزید.

اما اکنون و پس از آنکه رژیم با استفاده از امکانات نا محدود دولتی و تبلیغات گسترده رسانه ای بویژه در رسانه میلی و به مدد لشگر کشی خیابانی و برقراری حکومت نظامی بدون تابلو همزمان با اجرای طرح هدفمند سازی یارانه ها ظاهراتوانست بزرگترین چالش پیش روی خود را با حد اقل هزینه و اعتراض موثر اجتماعی با موفقیت پشت سر گذاشته ومخالفان را نیز به راحتی سرکوب و روانه زندان نماید در اقدامی شتاب زده در صدد تسویه حساب با رهبران جنبش بر آمده است.

جعفری دولت آبادی دادستان تهران آغاز گر دور جدید این حملات به رهبران جنبش سبز بود ،وی چندی پیش در جمع کارکنان دادسرای بعثت با بیان اینکه "روزی که جامعه ما سران فتنه را محاکمه کنند دورنیست"گفت" فتنه گران بدانند حتماًو در وقت مقرر به سزای اعمالشان خواهند رسید".دولت آبادی همچنین در خطبه های پیش از نماز جمعه این هفته تهران با تایید مجدد این نکته که محاکمه سران فتنه قطعی است افزود "اتهام سران فتنه بیش از آن چیزی است که فکر می کنند و وقتی ما ادعانامه خود را علیه آنان صادر کنیم خواهند فهمید".وی همچنین سران جنبش را مورد خطاب قرار داده و متذکر شد"این پیغام قران است که اگر به فتنه گری خود ادامه دهند نفرین شده و به شدت با آنان برخورد خواهد شد".

احمد توکلی نماینده اصولگرای مجلس نیز با خائن خواندن آقایان موسوی و کروبی آنها را به اتخاذ موضع گیریهای خائنانه بر علیه کشور متهم نموده و افزود "من شخصا ًامیدوار بودم که ایشان به دامن نظام باز گردند اما آنقدر خودشان دشمنی و لجبازی کردند که هم ردیف ضد انقلاب قرار گرفتند"

در ادامه این تهدیدات محمد نبی حبیبی دبیر کل حزب موئتلفه نیز با بیان اینکه دستگیری و بر خورد با سران فتنه به موقع صورت خواهد گرفت تشخیص زمان آن را به عهده بزرگان نظام گذاشت.

در همین راستا جلال الدین فارسی از چهره های اصولگراو کاندیدای اولین دوره ریاست جمهوری که هنوز در پرونده مربوط به قتل کارمند جنگلبانی در مظان اتهام قرار دارد با متهم نمودن میر حسین موسوی به عدم اعتقاد به جهان آخرت اقدامات وی را موجب تضعیف قدرتهای حق و نظام برخاسته از خون شهدا دانست و مدعی عدم آشنایی رهبران جنبش به ویژه آقای خاتمی با قران و اسلام شد.

از سوی دیگر علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در مراسمی که به مناسبت ۹ دیماه در حسینیه امام خمینی برگذار گردید مجدداًاعتراضات سال گذشته را" فتنه ٨٨ "خواند و آنرا چالشی بزرگ دانست.وی گفت:"در این چالش بزرگ از یک طرف دشمن از فتنه گران حمایت می کرد و حتی اسم آنها را برزبان می آورد و از طرف دیگر ملت ایران با استحکام کامل در صحنه حضور پیدا کرد ."

در پی سخنرانی خامنه ای ،حاج منصور ارضی مداح حامی حکومت در مراسمی که به مناسبت ۹ دیماه در مهدیه تهران برگزار شد به طور مستقیم و با ذکر نام و نشان به میر حسین موسوی و مهدی کروبی حمله نمود . این مداح حامی احمدی نژاد ضمن دعا برای نابودی آقای موسوی از قوه قضاییه خواست تا محاکمه و اعدام رهبران جنبش را به وی واگذار کنند.

حال با توجه به موارد مذکور باید دید که حکومت تا چه اندازه حاضر به پذیرش هزینه های مادی و معنوی ناشی از دستگیری و مجازات رهبران جنبش و مواجهه با تبعات غیر قابل پیش بینی داخلی و خارجی این اقدام خواهد بود .آیا علیرغم همه این تهدیدات آنگونه که محسنی ازه ای می گوید هنوز اقتضای سیاست نظام بر عدم بر خورد با رهبران جنبش استوار است.

از سوی دیگر رهبران جنبش سبز نیز می بایست ضمن تبیین موقعیت کنونی جنبش به تجزیه و تحلیل روند آن در ماههای گذشته پرداخته و با واکاوی دلایل و نتایج برخی کاستیها و اشتباهات گذشته ،ایرادات وارده ازسوی دلسوزان وتمامی کسانی که جنبش سبز را متعلق به همه ایرانیان دانسته و بر حقانیت آن اذعان دارندرا با سعه صدر مورد ارزیابی قرار داده و درصورت امکان در برنامه ریزی های آتی به کار بندند.

چراکه اگر حکومت در آینده ای دور یا نزدیک ،بواسطه هراس از شکل گیری مجدد اعتراضات اجتماعی و بحرانهای ناشی از هدفمند سازی یارانه ها به خصوص در میان طبقات فرودست جامعه و نیز نفوذ و گسترش جنبش به سایر طبقات و گروههای اجتماعی ،ناگزیر به عقل گریزی و خود زنی سیاسی شده و اقدام به دستگیری رهبران جنبش نماید،خلاء رهبری در کوتاه مدت میتواند موجب سکون در حرکت روبه جلوی جنبش و احتمالاًریزش برخی نیروها و شکاف در بدنه آن شود.زیرا علیرغم آنکه رهبران جنبش همواره از روی تواضع خود را همراه کوچک آن قلمداد کرده و قائل به عدم وجود رهبری مشخص برای جنبش می باشند و از سوی دیگربا توجه به حضور بسیاری از فعالان و چهره های سرشناس جنبش در خارج از کشور، شاید بتوان در صورت دستگیری رهبران آن حیات جنبش را حفظ و هدایت سکان آن را به خوبی به عهده گرفت .اما تجربه یک سال و اندی گذشته نشان داده است که میزان تاثیر پذیری افکار عمومی داخلی و طرفداران جنبش سبز از برنامه ها و رهنمودهای رهبران اصلی آن در داخل کشور به مراتب بیش از گفتمان فعالان برون مرزی است ، هم چنانکه زمینه بسیاری از اقدامات و مبارزات سیاسی فعالان جنبش در خارج از کشور نیز متاثر از تغییر و تحولات و رخدادهای درون کشور بوده است.

به هر روی دستگیری رهبران جنبش سبز می تواند آزمونی بزرگ هم برای حکومتی باشد که می کوشد با تکرار حماسه خیالی و مجعول نهم دیماه ٨٨ بار دیگر زمینه را برای برخورد مشروع با رهبران جنبش آماده نماید وهم برای حامیان و دلبستگان جنبش سبز در داخل و خارج کشور تا بار دیگر از پس تجربه ای چندین ماهه میزان وفاداری و تعهد خود را به اهداف و آرمانهای جنبش و دین نسبت به جانباختگان آن به محک آزمایش گذارند.

حق یارتان

اخبار روز: 

در حالی که طی ماه های گذشته اعدام متهمان مرتبط با مواد مخدر افزایش چمشگیری در ایران داشته است یکی از دیپلمات هایی خارجی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که جواد لاریجانی رییس ستادحقوق بشرقوه قضاییه ایران در دیدارهایی که با مقامات خارجی داشته، تصریح کرده است که سیاست اعدام مجرمان مواد مخدری سیاست غیرموفقی بوده است و استفاده ازحداکثرمجازات نتیجه ای در کاهش آسیبهای اجتماعی مواد مخدر نداشته است.
به گفته دیپلمات یاد شده جواد لاریجانی همچنین وقوع اعدام در زندان مشهد را تایید کرده است ولی ادعا کرده است که تعداد مطرح شده اعدام ها ” کمتر از آنچه گزارش شده” میباشد. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران طی ماه های گذشته با استفاده ازمنابع موثق، اخباری را در خصوص وقوع اعدام های پنهانی در مشهد منتشر کرده است. این اعدام های مخفی به صورت مرتب طی سال در زندان وکیل آباد مشهد انجام شده است.
عدم توجه مقامات به ریشه های اقتصادی و اجتماعی روند رو به افزون پخش و استفاده از مواد مخدر و اعمال اعدامهای وسیع به هیچ وجه در چند دهه گذشته موفق نبوده و کمپین نگران گسترش اعدامهای مخفیانه و خارج از اصول قضایی اخیر میباشد.
منابع مطلع به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته اند که آخرین دوراعدام های یاد شده که توسط مسوولین قوه قضاییه اعلام نشده است مربوط به۲۹ آذر ماه است که طی آن ده زندانی دیگر اعدام شده اند.
پیش از این کمپین خبر از اجرای دو نوبت اعدام در تاریخ های ۱۳ و ۲۰ مهر ۱۳۸۹ در زندان وکیل آباد مشهد رامنتشر کرده بود. در این دو نوبت جمعا ۲۳ زندانی ، اعدام شده اند. منابع موثق از شهر مشهد به کمپین گفته اند در روز سیزدهم مهر ۱۳ نفر و بیستم مهر ۱۰ نفر در این زندان به صورت گروهی و بدون اعلام قبلی اعدام شده اند. این اعدام ها نیز بدون رعایت قوانین رسمی جمهوری اسلامی و بدون رعایت ایین دادرسی عادلانه اجرا شده است. اعدام هاهمچنین بدون اطلاع و حضور وکلا و خانواده متهمان و حتی بدون اطلاع قبلی اعدام شدگان صورت گرفته است.
سه شنبه گذشته دادستان عمومی و انقلاب قم در گفت وگو با خبرگزاری ایرنا خبر از اعدام هشت قاچاقچی مواد مخدر در زندان مرکزی قم داد.مصطفی برزگر گنجی گفت که اتهام این افراد خرید وفروش مواد مخدر بوده است. او همچنین گفت که هر کدام از این افراد، دو بار تقاضای عفو کرده بودند که هر دو بار نیز تقاضای آنها به تایید نرسید و احکام آنها پس از تایید دادستان کل کشور، توسط واحد اجرای احکام قم، اجرا شد.
گنجی از احکام صادره برای ۱۶ نفر دیگر از قاچاقچیان مواد مخدر در قم خبر داد و گفت: این ۱۶ نفر نیز از افراد باسابقه در خرید و فروش مواد مخدر هستند که احکام اعدام آنها توسط دادستان کل کشور به تایید رسیده است. وی اضافه کرد: این قاچاچیان مواد مخدر نیز هرکدام، یک بار تقاضای عفوکرده اند که تقاضای آنها به تایید نرسیده و اگر یک بار دیگر نیز تقاضای عفو آنها به تایید نرسد، به زودی، احکام این افراد نیز اجرا شده و به دارمجازات آویخته خواهند شد.
گنجی همچنین به اصلاح قانون تشدید مبارزه با مواد مخدر اشاره کرد وافزود: مجازات حمل و نقل و خرید و فروش بالای ۳۰ گرم شیشه نیز هماننددیگر مواد روانگردان، چون کراک و هرویین، اعدام در نظر گرفته شده و نحوه برخورد با معتادین، اردوگاه ها و ضبط اموال قاچاقچیان، نیز به زودی به اطلاع عموم، رسانده خواهد شد.
اگر چه اعدام متهمان موادمخدری بعضا توسط مقامات قوه قضاییه اعلام می شود اما با توجه به پنهان کاری هایی که در خصوص اعدام های صورت گرفته درزندان وکیل آباد مشهد صورت می گیرد کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران شمار واقعی اعدام های انجام شده در ایران را از آمارهای رسمی بیشتر میداند و از مقامات این قوه می خواهد تا حقایق را در مورد تعداد واقعی اعدام ها اعلام کند.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران اظهارات جوادلاریجانی مبنی عدم موفقیت تشدیدمجازات از یک سو و اعدام متهمان مرتبط با جرائم مخدر از سوی دیگر را گامی در جهت ادامه سیاست های نادرست قضایی که منجر به افزایش روزافزون اعدام در ایران می شود می داند. ایران بر حسب جمعیت این کشور بالاترین آمار اعدام در سطح جهان را دارد.



اخبار روز: دوازدهمین نشست جهانی حزب‌های کمونیست و کارگری - در روزهای ۱۲ تا ۱۴ آذر ماه (۳ تا ۵ دسامبر) - در شهر تشوانه آفریقای جنوبی برگزار شد.
به گزارش «نامه ی مردم»، در پایان بحث های این نشست، بیانیه ای به تصویب رسید که خطوط کلی آن با ضرورت مبارزه برای دموکراسی، اهمیت مبارزه و مقاومت طبقه کارگر و نیروهای مردمی، تعمیق اتحادهای اجتماعی، نقش کمونیست‌ها در تقویت جبهه ضد امپریالیستی برای صلح، محیط قابل زیست، پیشرفت و سوسیالیسم، مرتبط است. بخش های عمده ی این بیانیه به شرح زیر است:

بیانیه تشوانه
دوازدهمین نشست جهانی حزب‌های کمونیست و کارگری با مضمون محوری ”بحران نظام‌مند تعیمق یابنده سرمایه‌داری؛ وظیفه کمونیست‌ها در دفاع از حاکمیت، ژرفش اتحادهای اجتماعی، تقویت جبهه ضد امپریالیستی در مبارزه برای صلح، پیشرفت و سوسیالیسم“ در روزهای ۲ تا ۵ دسامبر ۲۰۱۰(۱۲ تا ۱۴ آذرماه) در شهر شوانه در کشور آفریقای جنوبی برگزار شد. در این نشست، ۱۰۲ نماینده از سوی ۵۱ حزب شرکت کننده از ۴۳ کشور و ۵ قاره جهان گرد هم آمدند تا کار نشست‌های پیشین را ادامه دهند و به پیش ببرند، و فعالیت‌های مشترک و همگرای حزب‌های کمونیست را پیرامون چشم‌اندازی مشترک تدارک ببینند.

بحران تعیمق یابنده سرمایه‌داری
جهان همچنان درگیر تداوم و ژرفش بحران سرمایه‌داری است. واقعیت‌های امروز درستی ارزیابی‌های ما را که خطوط کلی آن در بیانیه‌های نشست‌های جهانی سال‌های ۲۰۰۸ سائوپولو، و ۲۰۰۹ دهلی نو، بازتاب یافت، تأیید می‌کنند. بحران جهانی کنونی سرمایه‌داری، محدودیت‌های تاریخی و لزوم سرنگونی انقلابی آن را نشان می‌دهد. این بحران، نشانگر تشدید تضاد اساسی میان خصلت اجتماعی تولید و مالکیت خصوصی سرمایه‌داری است.
برخلاف پندارهای سرمایه‌داری در سال‌های پیش از ۲۰۰۸، این بحران نظام‌مند است و از ماهیت نظام‌ سرمایه‌داری سرچشمه می‌گیرد. سرمایه‌داری نمی‌تواند از شرّ ماهیت و گرایش درونی و نظام‌مندش در گذار از چرخه‌های رونق و رکور خلاص شود و از آن بگریزد. بحران جهانی کنونی به‌ویژه نشانگر کسادی اقتصادی آشکار سرمایه‌داری در نتیجه اضافه تولید است. اکنون نیز مانند گذشته، از دیدگاه منطق سرمایه‌داری پاسخی برای بحران‌های ادواری وجود ندارد، مگر خودِ بحران که با نابودی کلان، و از نظر اجتماعی بی‌خردانه، دارایی‌ها همراه است، از جمله: اخراج‌ها و بیکاری گسترده، بسته شدن کارخانه‌ها، و یورش‌های بی‌امان به دستمزدها، حقوق بازنشستگی، تأمین اجتماعی و وخیم شدن گذران زندگی مردم. به همین دلیل است که ما در دو نشست‌ پیشین خود، به درستی تأکید کردیم که بحران کنونی را نمی‌توان فقط به اشتباهات انگاشتی همچون آزمندی بانکداران یا سفته‌بازان مالی نسبت داد، بلکه این بحران در خصیصه های سرشتیِ خود نظام سرمایه‌داری ریشه دارد.
آنچه این بحران مداوم و مستمر را وخیم‌تر و تشدید کرده است، جابه‌جایی چشمگیر در توازن نیروهای جهانی است. به‌ویژه، به کاهش مداوم و نسبی برتری جهانی اقتصادی آمریکا، رکود و ایستایی عمومی تولید در اکثر کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری، و پدید آمدن قدرت‌های نوین اقتصادی در جهان به‌ویژه اقتصاد چین، باید اشاره کرد. این بحران، رقابت میان خود کانون‌های امپریالیستی و نیز میان قدرت‌های اقتصادی جاافتاده و نوظهور را افزایش داده است، که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: جنگ ارزی به رهبری آمریکا؛ تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی در درون اتحادیه اروپا و تعمیق ماهیت این اتحادیه در مقام اردوگاهی امپریالیستی زیر رهبری قدرت‌های سرمایه‌داری عمده آن؛ حاد شدن مبارزه آشکار میان قدرت‌های امپریالیستی برای دستیابی به بازارها و منابع خام؛ گسترش نظامی‌گری، از جمله تقویت ائتلاف‌های تجاوزگر (برای نمونه: کنفرانس سران ناتو در لیسبون، با ایده ”نوین“ خطرناک و راهبردی آن)؛ افزایش کانون‌های تنش و تجاوز در منطقه های مختلف (به طور مشخص در: خاورمیانه، آسیا و آفریقا)؛ کودتاهای مختلف در آمریکای جنوبی؛ تشدید گرایش‌های نو-امپریالیستی برای دامن زدن به برخوردهای قومی و افزایش نظامی‌گری در آفریقا، از جمله از طریق آفریکام (”AFRICOM“).
در عین حال روشن شده است که مسیر سرمایه‌داری با هدف کسب حداکثر سود، نابودی بی‌پروای منابع طبیعی و محیط زیست، به طور کلی خطری جدی برای ماندگاری خود تمدن بشری به‌شمار می‌آید. ارائه پیشنهادهای گوناگون برای ”فن آوری سبز“ و مبادله کربن از سوی نخبگان سیاسی کشورهای سرمایه‌داریِ غالب، در بهترین حالت، فقط متوجه کمی تعدیل در کار است که البته ضمن تعمیق کالایی شدن طبیعت، سودآوری سرمایه را نیز افزایش می‌دهد، و بحران‌های تغییر آب و هوا را به کشورهای در حال رشد منتقل می‌کند. این بحران نظام سرمایه‌داری که کل بشریت با آن روبه‌رو است، با ناتوانی این نظام از بازتولید خود - که از راهی بجز اشتهای سیری‌ناپذیر آن به سوی رشد مرکّب امکان‌پذیر نیست - ارتباط و پیوند مستقیم دارد. این بحرانی است که غلبه بر آن فقط با الغای خودِ سرمایه‌داری امکان‌پذیر است.
سرمایه‌داری در واکنش نسبت به این واقعیت‌ها از هر سو به دفاع متقابل برخاسته است، و از راه تشدید بهره کشی و با سوءِ استفاده از سن و جنسیت افراد، تهی‌دستان شهری و روستایی، و لایه‌های گسترده‌ یی از قشرهای میانه حال، در پی حفظ سود و گذاشتن بار بحران خود بر دوش طبقه کارگر است. بهره کشی شدت می گیرد و دولت به نجات بانکدارها و بنگاه‌های مالی خصوصی برمی‌خیزد، در حالی که بدهی‌های سنگینی را به نسل‌های آینده تحمیل می‌کند و سرسختانه می‌کوشد تا دست آوردهای اجتماعی مردم را از آنان بازپس گیرد.
در سراسر دنیای سرمایه‌داری، حقوق اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، کار و تأمین اجتماعی در معرض نابودی قرار گرفته‌اند. در عین حال، دستگاه‌های سیاسی کشورهای مختلف واپسگراتر شده‌اند، و آزادی‌های دموکراتیک و مدنی، و به‌ویژه حقوق اتحادیه‌های کارگری، را محدود می‌کنند.
به اصطلاح صرفه‌جویی‌هایی که در بودجه‌های کشورها صورت می‌گیرد، از جمله کاهش هنگفت هزینه‌های بخش دولتی، پیامدهای ویرانگرانه یی برای کارگران، به‌ویژه زنان کارگر، در بر داشته اند. از سوی دیگر، تلاش‌هایی نیز در جهت منحرف کردن احساس نگرانی و ناامنی مردم به سوی مردم‌فریبی، نژادپرستی، بیگانه‌هراسی و نیز قانونیت دادن به نیروهای فاشیست صورت می‌گیرد. این ها همه نمایانگر گسترش گرایش‌های ضد دموکراتیک و تمامیت‌خواه است که از دیگر نشانه‌های آن، افزایش حمله ها و کارزارهای کمونیست ستیزانه در بسیاری از کشورهای دنیاست. در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، تحمیل سازوکارهای نوین سرکوب ملی و طبقاتی بر توده‌های مردم را شاهدیم ، از جمله از راه های اقتصادی، مالی، سیاسی و نظامی، و نیز از طریق به راه انداختن آرایه‌ یی از سازمان‌های مردم‌نهاد غیردولتی امپریالیستی.
برای توده‌های مردم، به‌ویژه در کشورهای آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، یادآوری این نکته مهم است که، زندگی در نظام سرمایه‌داری، حتی پیش از بحران اقتصادی جهانی کنونی نیز، بحرانی مستمر و چالشی روزمره برای زنده ماندن بود. حتی پیش از بحران جهانی کنونی، یک میلیارد نفر از مردم دنیا در زاغه‌های نکبت‌بار به سر می‌بردند، و نیمی از مردم دنیا با درآمد روزانه ای کمتر از ۲ دلار گذران زندگی می‌کردند. با وقوع بحران کنونی، این وضعیت بسیار وخیم‌تر شده است.
اکثر تهی‌دستان شهر و روستا، همراه با خانواده‌هایشان، که در حکم مهاجرانی آسیب‌پذیر در کشورهای خارجی کار می‌کنند، قربانیان بی‌خانمان شده توسعه شتاب‌زده و بی‌رویه کشاورزی نوع سرمایه‌داری هستند که در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین در جریان است. سرمایه‌داری جهانی، با سرکردگی شرکت‌های عظیم کشت و صنعت، به ضد نیمی از مردم دنیا، یعنی ۳ میلیارد مردم باقی مانده ساکن در روستاها و مناطق کشاورزی آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین ، اعلام جنگ داده است. در عین حال، مانع هایی غیرانسانی برای جلوگیری از جابه‌جایی مهاجران و پناه‌جویان برپا می‌دارند. تعداد منطقه های زاغه‌نشین شهری و نیمه‌شهری، که محل سکونت مردم محروم و درمانده‌ای است که برای زنده ماندن دست به هر کاری می‌زنند، اکنون رشد قارچ‌گونه فزاینده‌ای پیدا کرده است. دگردیسی شتابنده کشاورزی نوعِ سرمایه‌داری در کشورهای کم توسعه‌یافته‌تر سرمایه‌داری، پیامدهای فاجعه بار انسانی در برخواهد داشت.

اهمیتِ مقاومت پیکارجویانه طبقه کارگر، و نیروهای مردمی
تلاش‌های سرمایه برای انداختن بار بحران بر دوش کارگران و فرودستان، با مقاومت طبقه کارگر و توده‌های مردم در سراسر دنیا روبه‌رو شده است. یورش‌های ضدمردمی به حقوق کارگران، تأمین اجتماعی، و دستمزدها، در سال گذشته منجر به اوج‌گیری پیکارهای مردمی به‌ویژه در اروپا شد. تجاوزگری امپریالیستی در خاورمیانه، آسیا و آمریکای لاتین هم‌چنان با مقاومت قاطع مردم روبه‌روست. در آفریقا و آمریکای لاتین، نیروهای ضد امپریالیستی، سندیکاها، و جنبش‌های اجتماعی، پیکار خود را در راه حقوق مردم و در برابر غارتگری شرکت‌های غول‌آسای چندملیتی شدت داده اند. این مبارزات مردمی، در برخی موارد، منجر به ظهور و به قدرت رسیدن دولت‌هایی مترقی، ملی، و مردمی شده است، که به طور برنامه‌ریزی شده‌ای، استقلال و حاکمیت ملی، حقوق اجتماعی، توسعه ملی و حفاظت از منابع و زیستگاه‌های گوناگون طبیعی‌شان را خواستارند. ظهور این دولت‌ها خون تازه‌ای در پیکر مبارزه با امپریالیسم جاری کرده است.
در شرایط کنونی، شرکت ما، در مقام حزب‌های کمونیست و کارگری، در این روند، به منظور تقویت کردن این نبردهای دفاعی مردمی، و تبدیل کردن آن به پیکارهایی تهاجمی در راه کسب حقوق گسترده‌تر برای کارگران و توده‌های مردم و با هدف الغای سرمایه‌داری، ضرورت تاریخی دارد.
در پیشبرد این دستور کار استراتژیک، کمونیست‌ها بر این امر تأکید دارند که، متشکل کردن طبقه کارگر و تکوین و رشد مبارزات جنبش کارگری با مضمونی طبقاتی، در پیکار طبقه کارگر و متحدان آن برای به دست آوردن قدرت سیاسی، اهمیتی بسزا دارد.

در چارچوب این پیکار، ما اهمیت ویژه‌ای برای موارد زیر قائلیم:
دفاع از استقلال ملی مردمی و تقویت و پیشبرد آن؛
ژرفش اتحادهای اجتماعی؛
تقویت جبهه ضد امپریالیستی در راه صلح، حق کار تمام وقت و دائم، حقوق کار و کارگران، و حقوق اجتماعی از قبیل: آموزش و بهداشت و درمان رایگان.

ژرفش اتحادهای اجتماعی
بحران جاری و مدوام سرمایه‌داری، و مقابله آن با تمدن بشری، شرایط را برای ایجاد ائتلاف‌های گسترده اجتماعی، ضد انحصاری و ضد امپریالیستی به وجود آورده است که توانایی به دست گرفتن قدرت و به پیش بردن تغییراتی عمیق، مترقیانه، رادیکال و انقلابی را دارند.
اتحاد طبقه کارگر در امر ایجاد اتحادهای اجتماعی کارآمد با دهقانان، توده فرودستان شهری و روستایی، روشنفکران و قشرهای میانه شهری، عاملی بنیادی است. ضروری است که به آرمان‌ها و چالش‌های پیش روی جوانان نیز توجه ویژه‌ای بشود. در کشورهای کمتر توسعه یافته، مسئله زمین، اصلاحات کشاورزی و توسعه روستایی موضوع‌های مهمی برای شکل‌گیری و رشد پیکارهای مردمی اند. این موضوع‌ها با امنیت و استقلال غذایی، امرار معاش مستمر، حفاظت از تنوع زیستی، حفاظت از منابع طبیعی، و مبارزه با انحصارهای کشت و صنعت و عوامل محلی آنها پیوند تنگاتنگی دارند.
آرمان‌ها و خواست‌های برحق و ترقی‌خواهانه بومیان در دفاع از فرهنگ، زبان و محیط زیست‌شان نیز نقش مهمی در این مبارزات دارند.

نقش کمونیست‌ها در تقویت جبهه ضد امپریالیستی در راه صلح، محیط قابل زیست، پیشرفت و سوسیالیسم
بحران سرمایه‌داری و ضدحمله امپریالیسم منجر به وسعت و تنوع ترکیب نیروهایی شده است که دارای موضع های میهن‌دوستانه و ضد امپریالیستی اند. در هر نقطه جهان و با توجه به شرایط متنوع ملی هر کشور، این مسئولیت به عهده کمونیست‌هاست که جبهه سیاسی و اجتماعی مبارزه ضد امپریالیستی، مبارزه در راه صلح، حفاظت از محیط قابل زیست، و پیشرفت را گسترش دهند و تقویت کنند، و آن را با نبرد در راه سوسیالیسم درآمیزند. در امر تأمین و تضمین یک سمت گیری و چشم‌انداز ضد امپریالیستی و پیگیر در فعالیت جبهه‌ها و جنبش‌هایی وسیع‌تر، نقش مستقل کمونیست‌ها و تقویت حزب‌های کمونیستی و کارگری اهمیت بسزایی دارد.
ضروری است که به روابط موجود میان مبارزات مقاومت‌جویانه مختلف و کارزار ایدئولوژیک لازم برای برجسته کردن بدیل سوسیالیسم، و نیز دفاع از سوسیالیسم علمی و پیش بردن آن توجه ویژه‌ای بشود. مقابله با کمونیسم ستیزی معاصر و عقب راندن آن، مقابله با ایدئولوژی بورژوایی، نظریه‌های ضد علمی و جریان‌های فرصت طلب (اپورتونیستی) که مبارزه طبقاتی را مردود می‌دانند، مبارزه با نقش نیروهای سوسیال دموکراتیک که با هواداری از استراتژی سرمایه مدافع و اجرا کننده سیاست‌های امپریالیستی و ضد مردمی اند، مستلزم مبارزه ایدئولوژیک جنبش کمونیستی است که حائز اهمیتی حیاتی است. در زمینه نشان دادن پیوندها و روابط بنیادی میان عرصه‌های گوناگون مبارزه مردمی در راه تکوین و رشد همبستگی طبقاتی انترناسیونالیستی، به لحاظ نظری، و مهم تر از آن در عرصه عمل، ما کمونیست‌ها نقشی کلیدی به عهده داریم.
ما در دورانی تاریخی زندگی می‌کنیم که در آن گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم به ضرورتی برای تمدن بشر تبدیل شده است. بحران‌های مداوم و تمام نشدنی سرمایه‌داری بار دیگر ماهیت جدایی‌ناپذیر بودن وظایف آزادی ملی از یک سو و رهایی اجتماعی، ملی و طبقاتی را از سوی دیگر به تأکید نشان می‌دهد. در شرایط تعمیق بحران سرمایه‌داری، تجربه‌های موجود ساختمان سوسیالیسم، برتری سوسیالیسم را نشان می‌دهند. تقویت همکاری میان حزب‌های کمونیست و کارگری، و تقویت جبهه ضد امپریالیستی باید همگام با یکدیگر صورت گیرد.
ما حزب‌های کمونیست و کارگری که در تشوآنه گرد هم آمده‌ایم، در شرایطی که هجوم همه جانبه و گسترده‌ای به نیروهای کارگری و مردمی صورت می‌گیرد، و با توجه به امکانات فراوانی که برای رشد مبارزه وجود دارد، همبستگی عمیق خود را با کارگران و خلق‌ها و پیکارهای سخت و پرشور آنان اعلام می‌کنیم، و بار دیگر بر عزم راسخ خود در فعالیت و مبارزه دوشادوش همراه با توده‌های زحمتکش، جوانان، زنان، و تمام بخش‌های نیروهای مردمی که قربانی بهره کشی و سرکوب سرمایه‌داری اند، تأکید می‌کنیم.
ما گسترده‌ترین نیروهای مردمی را به صراحت فرا می‌خوانیم تا در مبارزه مشترک برای سوسیالیسم، که تنها گزینه برای آینده نوع بشر است، با ما همراه شوند. محورهای اصلی توسعه فعالیت مشترک و همسوی ما از این قرارند:

۱. در شرایط تعمیق بحران سرمایه‌داری، ما فعالیت خود را بر رشد مبارزات کارگران و مردم در راه حقوق کار و تأمین اجتماعی، تقویت جنبش سندیکایی و سمت گیری طبقاتی آن، و ترغیب و ترویج اتحاد اجتماعی با دهقانان و دیگر قشرهای مردمی متمرکز خواهیم کرد. به مسائل زنان و جوانان نیز توجه ویژه‌ای خواهیم داشت که نخستین قربانیان بحران سرمایه‌داری اند.

۲. با توجه به تجاوز همه جانبه امپریالیستی و تشدید رقابت‌ها بین امپریالیست‌ها، ما نبرد ضد امپریالیستی را در راه صلح، بر ضد اشغال و جنگ‌های امپریالیستی، برضد استراتژی ”نوین“ خطرناک ناتو و پایگاه‌های نظامی خارجی، و در راه از میان بردن همه سلاح‌های هسته‌ای تشدید می‌کنیم. ما همبستگی انترناسیونالیستی فعال خود را با همه خلق‌ها و جنبش‌هایی که با سرکوب و تجاوز و تهدید‌های امپریالیستی دست به گریبانند، اعلام می‌کنیم.

۳. ما قاطعانه با کمونیسم ستیزی، و قوانین، اقدامات و پیگردهای کمونیست ستیزانه مبارزه خواهیم کرد و خواستار الغای قوانینی هستیم که حزب‌های کمونیست را غیرقانونی می‌دانند. ما از تاریخ جنبش کمونیستی و سهم سوسیالیسم در پیشرفت تمدن بشر دفاع خواهیم کرد.

۴. ما همبستگی خود را با نیروها و خلق‌هایی که دست اندر کار و در تلاش برای ساختمان سوسیالیسم اند، به صراحت اعلام می داریم. ما بار دیگر به طور آشکار بر همبستگی خود با مردم کوبا و انقلاب سوسیالیستی‌شان تأکید می‌کنیم، و به مخالفت سرسختانه خود با محاصره و تحریم کوبا و نیز به حمایت مجدانه خود از کارزار بین‌المللی برای آزادی ”پنج کوبایی“ ادامه خواهیم داد.

۵. با توجه به شرایط و امکانات خاص ملی هر کشور، ما به سهم خود در تقویت سازمان‌های توده‌ای جهانی ضد امپریالیستی از قبیل: “فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری“ (“WFTU“)، “شورای جهانی صلح”، “فدراسیون جهانی جوانان دموکرات”، و “فدراسیون جهانی دموکراتیک زنان” کوشش خواهیم کرد. به‌ویژه، از برگزاری هفدهمین جشنواره جهانی جوانان و دانشجویان در فاصله روزهای ۲۲ تا ۳۰ آذرماه ( ۱۳ تا ۲۱ دسامبر ۲۰۱۰) در آفریقای جنوبی، استقبال می‌کنیم و به آن درود می‌فرستیم.



ویکی‌لیکس: احمدی نژاد خواستار تفاهم با غرب بود


در اسناد فاش شده از سوی ویکی‌لیکس که روز سه‌شنبه (۱۴دی / ۴ ژانویه) منتشر شده‌اند آمده است که محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران یک سال پیش خواستار تفاهم با غرب در باره برنامه اتمی ایران بود، اما با مخالفت شدید جناح تندروی درون حاکمیت روبرو شد. در این اسناد نظر احمد داوداوغلو، وزیر خارجه ترکیه آمده است که می‌گوید احمدی نژاد زیر فشار شدید درونی قرار دارد و به همین جهت با خواست شورای امنیت سازمان ملل متحد در باره پایان دادن به غنی‌سازی اورانیوم مخالفت ورزید. ترکیه تنها عضو ناتو است که روابط بسیار نزدیکی با ایران دارد.


«گره زدن سود بانکی به تورم، مجازکردن تورم است»

بانک مرکزی ایران از شناور شدن نرخ سود بانکی و تعیین آن بر اساس تورم از سال ۱۳۹۰ خبر می‌دهد. در سال‌های قبل با دستور دولت، نرخ سود ۱۲ درصد اعلام شده بود. یک اقتصاددان در تهران این رویکردها را نشانه افراط و تفریط می‌داند.


«از سال آینده نرخ سود بانکی در ایران شناور و بر اساس تورم محاسبه خواهد شد.» محمود بهمنی، رئیس بانک مرکزی ایران ضمن اعلام این تصمیم به خبرگزاری‌های داخل ایران، از تحول در سیستم بانکی ایران خبر داده است.
محاسبه نرخ سود بانکی در ایران در سال‌های اخیر موضوعی بحث برانگیز بوده است. تا همین دو سال پیش دولت ایران از پایین نگه داشتن سود بانک‌ها و تعیین نرخ ۱۲ درصدی برای سود بانک‌ها به‌خاطر قوانین بانکداری اسلامی سخن می‌گفت. کمال اطهاری، اقتصاددان در تهران سیاست‌های گذشته و آینده تعیین نرخ سود بانکی در ایران را افراط و تفریط می‌داند. او معتقد است گره زدن نرخ سود بانکی به میزان تورم امری منسوخ شده است.
دو سال پیش، دولت ایران از پایین نگه داشتن سود بانک‌ها و تعیین نرخ ۱۲ درصدی برای آن به‌خاطر قوانین بانکداری اسلامی سخن می‌گفت. در تابستان ۱۳۸۶ و در نامه جمعی از اساتید دانشگاه‌های ایران، اقتصاددانان و ... که بعدها به "نامه ۵۷ اقتصاددان به محمود احمدی‌نژاد" معروف شد، از پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ سود بانک‌ها انتقاد شده بود.
سیاست پولگرایی
همان زمان محمود احمدی‌نژاد در سخنرانی خود در شهر اصفهان با انتقاد از مخالفان کاهش نرخ سود بانکی، گفته بود: «عده‌ای موسسات مالی و اعتباری انحصاری با اختیارات ویژه تأسیس کرده‌اند. سراغ هر کدام که می‌رویم به یک گروه برمی‌گردد که از مردم ۳۲ درصد سود بانکی دریافت می‌کنند. یک گروهی که چند مؤسسه مالی در اختیار دارد و هرسال ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیارد تومان سود خالص کسب می‌کند با چنین پولی ده روزنامه و قلم به دست راه می‌اندازد تا بتواند سود چندین درصدی از مردم بگیرد.»
کمال اطهاری، اقتصاددان در تهراندر همین زمینه روزنامه "همشهری"، ۱۳ دی ماه ۱۳۸۹ در گزارشی به سوابق تعیین نرخ سود بانکی از ابتدای روی‌کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد پرداخته است. در این گزارش آمده است: «چالش بر سر نرخ سود بانکی دست‌کم در سال‌های نخست دولت نهم به اوج خود رسید. محمود احمدی‌نژاد با رد نظر کارشناسی شورای پول و اعتبار در دستوری بی‌سابقه به کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی حکم داد. بعدها با انحلال شورای پول و اعتبار، دخالت دولت در تعیین نرخ سود بانکی به اوج خود رسید.»
کمال اطهاری، اقتصاددان در تهران سیاست‌های گذشته و آینده تعیین نرخ سود بانکی در ایران را افراط و تفریط می‌داند. او معتقد است گره زدن نرخ سود بانکی به میزان تورم امری منسوخ شده است. اطهاری می‌گوید: « در اقتصاد اصطلاحاَ به این کار می‌گویند سیاست پول‌گرایی. این سیاست پول‌گرا در دهه‌ی ۹۰ـ ۸۰ میلادی رایج بود و سیاست منسوخ و شکست‌خورده‌ای است. حتی الان بانک جهانی هم دیگر چنین سیاستی را به کشورهای توسعه‌یافته یا جهان سوم تجویز نمی‌کند. خیلی عجیب است و شگفت‌آور است. سیاستی که در دستور کار قرار گرفته یا حداقل رئیس بانک مرکزی آن را عنوان می‌کند، یعنی این که "ما می‌دانیم تورم ایجاد می‌شود. بعد برای این که پول از بانک‌ها فرار نکند، نرخ سپرده‌های بانکی و سود بانکی را با نرخ تورم همراه می‌کنیم."»
سیاست جدید مانع خروج دارایی از بانک‌ها نمی‌شود
آیا سیاست جدید بانک مرکزی ایران در اعلام نرخ سود بانکی با سیاست دو سال پیش دولت ایران مبنی بر پایین نگه‌داشتن و تعیین نرخ ۱۲ درصدی برای سود بانکی متضاد است؟ کمال اطهاری در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «متضاد افراطی است. از آنور بام افتادن است. قبلا که دولت می‌گفت نرخ سود بانکی را پایین نگه می‌دارم، پشت به بازار می‌کرد. این سیاست جدید تسلیم شدن به بازار است. اقتصاد نه پشت کردن به بازار است و نه تسلیم شدن به آن. اقتصاد عبارت از سازماندهی جریانی است که تخصیص بهینه‌ی این منابع را در جهت پایدار هدایت می‌کند. موضوع هم تناقض گرفتن و غیره نیست. موضوع این است که وقتی شما به طرف آزادسازی قیمت‌ها می‌روید نیاز به نهادسازی است. زمانی این نوع سیاست‌ها قابل اجرا است که عوامل تولید در دست تولیدکننده‌ها یا بخش خصوصی مثل موم نرم باشد. ولی وقتی الان، بخش خصوصی مثل موم در دست دولت نرم است و نمی‌تواند از جاتکان بخورد، تخصیص منابع چه گونه انجام می‌گیرد!
اطهاری معتقد است، سیاست جدید بانک مرکزی ایران با این استدلال صورت گرفته که با اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها، دارایی‌ها از بان‌ک‌ها خارج نشود. او این استدال را اشتباه می‌داند و ادامه می‌دهد:« وجود پول در بانک که سرمایه نیست. پول زمانی سرمایه می‌شود که به بورس برود، پول زمانی سرمایه می‌شود که ماشین‌آلات پیشرفته و قابل رقابت با خارج داشته باشد. پول که خود به خود چیزی نیست. شما بانک‌ها را مملو کنید از پول و حتی ارز کنید. این‌ها به‌خودی‌خود سرمایه نیستند.»
اطهاری ادامه می‌دهد: «یک الگوهای منسوخ را در دستور کار قرار ‌می‌دهند و یک‌مرتبه بگویند از فردا یارانه‌ها را هدفمند می‌کنم، پس‌فردا هم نرخ سود بانکی را به نرخ تروم متصل می‌کنم تا دارایی از بانک‌ها خارج نشود، تورم ۵۰ به بالا درصد خواهد شد. در واقع در این سیستم بالا رفتن نرخ تورم مجاز هست. هر چه قدر که دلش می‌خواهد بالا برود و تنها سوپاپ اطمینان هم متصل کردن نرخ سود بانکی به تورم است تا پول‌ها از بانک بیرون نرود. این یک دور باطل استت که موج بهمنی تورم را ایجاد خواهد کرد.»
قوانین بانکداری اسلامی
قوانین بانکداری اسلامی یکی از دلایلی بود که دولت ایران دو سال پیش برای پایین نگه داشتن نرخ سود بانکی عنوان می‌کرد. آیا سیاست جدید هم با قوانین بانکداری اسلامی مطابق است؟ کمال اطهاری می‌گوید: «در باره رابطه سود بانکی با اقتصاد اسلامی تفسیر زیادی شده است. هر سیاست جدیدی که آمد، گفتند این همانی‌ست که باید باشد و منطبق با چارچوب شرع است. تا دیروز برچسب پایین نگه داشتن نرخ سود، اسلامی تلقی می‌شد، فردا شناورکردن نرخ سود. موضوع این است که وقتی اقتصاد جامعه سقوط کند، مصلحت جامعه‌ی اسلامی یا غیراسلامی، ایرانی و یا هرچه که به آن بگوییم بگوییم رعایت نشده و این بدترین چیز است. آن چیزی که علم اقتصاد و تجربه‌ی جهانی می‌گوید این است که سیاست جدید بانک مرکزی یک سراشیب سقوط است.»
آقای اطهاری معیار تعیین نرخ سود بانکی را میزان "بهره‌وری" می‌داند و نه "تورم". به اعتقاد او معیار تورم برای تعیین نرخ سود بانکی "مجاز شدن تورم" است و می‌گوید: «همه دولت‌ها جلوگیری از افزایش تورم را پیش روی خودمی‌گذارند‌‌‌‌‌‌‌. دولت با سیاست شناورکردن نرخ سود بانکی دستش را می‌شوید و می‌گوید، "من نرخ سود بانکی را آزاد کردم آزاد کردم تا رها شود". مجموعه‌ای از رشد بهره‌بری کار، سرمایه، نیازهای جامعه برای تخصیص منابع به امور زیربنایی و... این‌ها در مجموع تعیین‌کننده‌ی نرخ سود بانکی است.»
حسین کرمانی
تحریریه: فرید وحیدی


واکنش‌ها به دعوت از بازدید از تأسیسات هسته‌ای ایران

بخشی از تاسیسات نیروگاه بوشهر

جمهوری اسلامی ایران شماری از کشورهای جهان برای بازدید از تأسیسات اتمی خود دعوت کرده است. گزارش‌ها حاکی از آن است که بیشتر اعضای گروه ۵+۱ که طرفین اصلی مذاکره در مناقشه اتمی هستند، در شمار مدعوین قرار ندارند.


جمهوری اسلامی ایران پیش از آغاز دور تازه مذاکرات گروه ۵+۱ در  مورد مناقشه اتمی این کشور، دعوت‌نامه‌ای برای بازدید از تأسیسات اتمی خود تنظیم کرده است. این دعوتنامه به آدرس آژانس‌بین‌المللی انرژی اتمی که وظیفه کارشناسی طرح‌های هسته‌ای را دارد، فرستاده نشده است.
سخنگوی وزارت امورخارجه ایران روز سه‌شنبه (۴ ژانویه/۱۴دی‌ماه) اعلام کرد که ایران از نمایندگان برخی اعضای گروه ۵+۱، اتحادیه اروپا، گروه ۷۷ و جنبش عدم تعهد برای این دیدار دعوت کرده است. به گفته رامین مهمانپرست این دیدار برای پایان ژانویه و پیش از آغاز دور جدید مذاکرات تنظیم شده است. سخنگوی وزارت امورخارجه ایران این اقدام را نشانه حسن نیت ایران در خصوص همکاری و صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای خود عنوان کرد.

"طفره رفتن از پاسخگویی به سوال‌های محوری"
سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا روز سه‌شنبه اعلام کرد که دعوت برای بازدید از تأسیسات اتمی ایران، جایگزین همکاری جمهوری اسلامی با بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نمی‌شود. آمریکا می‌گوید دولت ایران باید به وظایف خود پایبند باشد و تلاش نکند که توجه جامعه بین‌الملل را از سوالات محوری در مورد برنامه اتمی خود منحرف سازد.
تأسیسات اتمی نطنزاتحادیه اروپا نیز در واکنش به این اقدام دولت ایران در روز سه‌شنبه (۴ ژانویه/۱۴دی‌ماه) بار دیگر خواستار آن شد که جمهوری اسلامی ایران به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه دهد از تأسیسات اتمی این کشور بازدید کنند. میشاییل من، سخنگوی کمیسیون اتحادیه اروپا گفت: «این بازرسان بایستی آزمایش‌های ضرور برای کارشناسی برنامه هسته‌ای ایران را انجام دهند.»
دعوت از چین، جای خالی آلمان
 خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داده که ایران برای این دعوت، روزهای ۱۵ و ۱۶ ژانویه (۲۵ و ۲۶ دی‌ماه) را پیشنهاد داده است.  این خبرگزاری متنی رسمی با تاریخ ۲۷ دسامبر مبنی بر "دعوت برای بازدید از تأسیسات اتمی ایران" دریافت کرده که در آن از پرداخت تمامی هزینه‌های این دیدار توسط دولت ایران یاد شده است.
رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران در نشست خبری روز سه‌شنبه (۴ ژانویه/۱۴ دی‌ماه) به سؤال مربوط به نام کشورهای دعوت شده و کشورهایی که به این دعوت پاسخ داده‌اند، پاسخ روشنی نداد. در حالیکه چین دریافت دعوت‌نامه را تأیید کرده است سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان روز سه‌شنبه به خبرگزاری برون‌مرزی آلمان گفته که این کشور دعوت‌‌نامه‌ای از ایران دریافت نکرده است.
یک سخنگوی وزارت امور خارجه چین در کنفرانس خبری سه‌شنبه (۴ ژانویه/۱۴ دی‌ماه) به خبرنگاران گفت: «چین دعوت ایران را دریافت کرده است و ارتباط خود را با ایران را در این مورد ادامه خواهد داد.» به گزارش رسانه‌ها نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی،‌علی اصغر سلطانیه این دعوت‌نامه را ارائه کرده است. ایران اعلام کرده است که در آینده نزدیک فهرست مدعوین را منتشر خواهد کرد.
سعید جلیلی با کاترین اشتون به نمایندگی از گروه ۵+۱ در ژنو دیدار کرد به گفته یکی از دیپلما‌ت‌های اتریشی، این دعوت‌نامه به روسیه‌، چین‌، مصر، ‌کوبا، کشورهای موسوم به جنبش عدم تعهد ، کشورهای عرب عضو آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و مجارستان به عنوان ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا فرستاده شده است.
این دعوت‌نامه بازدید از تأسیسات اتمی بوشهر و نطنز، دیدار با سرپرست وزارت‌خارجه علی‌اکبر صالحی، دیدار با رئیس‌سازمان انرژی اتمی ایران و همچنین گفتگو با سعید جلیلی نماینده ارشد ایران در مذاکرات گروه ۵+۱  را پبش‌بینی کرده است.
ادامه مذاکرات از پایان ماه ژانویه
احتمال داده می‌شود که نیروگاه اتمی بوشهر در ماه ژانویه آغاز به کار کند. از آنجا که سوخت این نیروگاه به روسیه تحویل داده خواهد شد، فعالیت نیروگاه بوشهر مایه نگرانی کشورهای غربی نیست. در مقابل تأسیسات نطنز که در آن حدود ۹ هزار سانتریفوژ مشغول غنی سازی اورانیوم هستند نگرانی آمریکا و کشورهای غربی را دامن می‌زنند که به اهداف برنامه هسته‌ای مظنون هستند.
سعید جلیلی، رییس هیات مذاکره ایران، در آغاز ماه دسامبر در ژنو با نمایندگان پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل بعلاوه آلمان  دیدار و گفتگو کرد. تنها نتیجه مشخص این دیدار، تعیین مکان و زمان تقریبی مذاکره بعدی بود که قرار است پایان ماه ژانویه در استامبول برگزار شود.
به گفته دیپلما‌ت‌های غربی حاضر در این نشست، ایران تمایل چندانی به گفتگو در مورد درخواست شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر توقف غنی‌سازی اورانیوم نداشته است. نماینده ایران درخواست مذاکره پیرامون مسئله  در دیدار بعدی را  نیز رد کرده است.
 


بحران در صنایع و پرداخت نشدن حقوق کارگران

شمار زيادی از کارگران در ايران در کنار گرانی و تورم روزافزون و همچنين نگرانی از بيکار شدن، با مشکلی به نام پرداخت نشدن حقوق و مزايای خود نيز مواجهند؛ کارگرانی که بسياری از آنان در مواجهه با غول گرانی و تورم، حداقل حقوق، يعنی ۳۰۳ هزار تومان در ماه، دريافت می کنند.
صادق کارگر، فعال سنديکايی در نروژ، به راديو فردا می گويد: « کاهش قدرت خريد کارگران تازگی ندارد و قدرت خريد آنان در ساليان گذشته در مقايسه يا نرخ واقعی تورم عقب افتاده است.»
به گزارش خبرگزاری های رسمی و همچنين وبسايت های کارگری، اما همين مبلغ نيز به طور مرتب و هر ماه به دست کارگران در بسياری از کارخانه ها نمی رسد.
از جمله، خبرگزاری « ايلنا» چند روز پيش به نقل از آقايار حسينی، دبير اجرايی خانه کارگر آبادان، نوشت که ۵۰۰ تا ۶۰۰ کارگر ‌کارخانه لوله‌سازی خوزستان ۱۸ ماه حقوق و مزايا طلبکار هستند.
يکی از کارگران اين کارخانه به راديو فردا می گويد: « زندگی برای ما خيلی مشکل شده است. حتی خوردن نان و پنير که به نظر جمهوری اسلامی ساده است. مشکل خودمان را به چه کسی بگوييم؟»
در اين وضعيت، گزارش های روزافزونی در مورد تجمع و اعتصاب کارگران در ماه های اخير انتشار يافته است.
برای مثال، می توان به گزارش اتحاديه آزاد کارگران ايران در مورد اعتصاب ۳۵۰۰ کارگر کارخانه لاستيک بارز در استان کرمان اشاره کرد که روز شنبه آغاز شد.
بر اساس اين گزارش، کارگران لاستيک بارز از ماه ها پيش خواستار افزايش دستمزدهای خود و تبديل قراردادهای يک ماهه به قرارداد يک ساله هستند.
علاوه بر اين، کارگران لاستيک بارز از آنجا که يک هفته در ميان، فقط روزهای جمعه، تعطيلند، خواستار تعطيلی دو روز در هفته هستند و به کاهش پاداش توليد که از بيستم مهر ماه جاری از مبلغ ۵۰ تا ۲۰۰ هزارتومان نسبت به دستمزد کارگران کاهش پيدا کرده است، معترضند.
به گزارش اتحاديه آزاد کارگران ايران، رئيس حراست اين کارخانه با حضور در ميان کارگران، آنها را تهديد کرده است که در صورت پايان ندادن به اعتصاب، يگان ويژه وارد کارخانه خواهد کرد تا آنان را بازداشت کنند.
او در عين حال گفته است که مطالبات کارگران موضوعيتی ندارد.
اين گزارش در شرايطی انتشار يافته است که خبرگزاری های رسمی تاکنون در اين باره خبری منتشر نکرده اند.
البته اين سکوت خبری در مورد اعتراض های صنفی کارگران توسط رسانه های رسمی تازگی ندارد و در گذشته نيز صورت گرفته است.
از جمله می توان به اعتصاب های کارگران لاستيک البرز و کارخانه لوله سازی خوزستان در ماه های گذشته اشاره کرد.
اين در شرايطی است که بخش صنعت ايران بحرانی است و به گفته عيد علی کريمی، دبير اجرايی خانه کارگر استان قزوين، ۷۰ درصد صنايع اين استان مشکل دارند يا به گفته شريف حسينی، نايب رئيس کميسيون صنايع مجلس شورای اسلامی، ۲۳ واحد صنعتی و کارخانه خوزستان به دليل مشکلات در آستانه تعطيلی قرار دارند.
در اين ارتباط، برخی از کارشناسان امور کارگری ايران بر اين عقيده هستند که به دليل اين وضعيت، می توان در انتظار اعتراض های صنفی بيشتری از سوی کارگران بود که حقوق عقب افتاده خود را طلب خواهند کرد.


مردی در ميدان كاج سعادت آباد تهران به دار آويخته شد 

قاتلى كه در ميدان كاج سعادت آباد تهران فردى را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود،‌ بامداد امروز(چهارشنبه) در اين ميدان و در برابر اجتماع مردم به دار آويخته شد. 
 به گزارش خبرگزاری دولتی ايرنا، محاكمۀ این فرد که یعقوب نام داشت روز يكشنبه ۳۰ آبانماه در دادگاه كيفرى استان تهران آغاز و سرانجام حکم اعدام وی در محل اجرای جرم صادر شد.
 يعقوب معروف به مهدى ۳۱ ساله روز پنجشنبه ششم آبان ماه سالجارى در ميدان كاج واقع در سعادت آباد تهران در پی ماجرایی مرتبط با عشق توسط چاقو فردى به نام محمدرضا را به هلاکت رساند.


واکنش آمریکا به دعوت نمایندگان گروه ۱+۵ برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای ایران


ایالات متحده آمریکا در واکنش به دعوت ایران از نمایندگان کشورهای طرف مذاکرات هسته‌ای با این کشور برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی، از این سفر با عنوان «سفری سحرآمیز و افسانه‌ای» یاد کرده، که نمی‌تواند، کمکی به اجرای تعهدات بین‌المللی تهران کند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، پی‌جی کراولی، سخنگوی وزارت امور خارجه، ایالات متحده آمریکا در واکنش به دعوت جمهوری اسلامی ایران از نمایندگان برخی از کشورهای طرف مذاکرات هسته‌ای برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای شناخته ایران گفته است، چنین اقدامی باعث کاهش بدگمانی‌ها نسبت به ماهیت برنامه‌ هسته‌ای جمهوری اسلامی و تلاش تهران برای ساخت جنگ‌افزارهای هسته‌ای نخواهد شد.
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، همچنین اقدام ایران را «ترفندی» دانسته که در گذشته هم از سوی این کشور برای منحرف کردن نگاه‌ها از برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی به کار رفته است.
آقای کراولی افزوده است: « این سفر که شاید بتوان آن را سفری سحر‌آمیز و افسانه‌ای دانست، نمی‌تواند جای چیزی را بگیرد که ایران باید انجام دهد و آن هم همکاری کامل و شفاف با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است.»
این سخنان در واکنش به اظهارات رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، بیان شده است که روز سه‌شنبه اعلام کرده بود، ایران نمایندگان گروه ۵+۱ و برخی از سفرا و نمایندگان چند کشور دیگر را برای بازدید از سایت‌ها و تأسیسات هسته‌ای خود دعوت کرده است.
با این حال ایالات متحده آمریکا که از جمله کشورهای طرف گفت و گوهای هسته‌ای با ایران است، چنین دعوتنامه‌ای دریافت نکرده است، هر چند به گفته دیپلمات‌ها، دعوت ایران از کشورهای اروپایی برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی نیز با واکنش سرد اتحادیه اروپا روبرو شده است.
دور بعدی گفت و گوهای هسته‌ای میان ایران و کشورهای عضو گروه پنج به علاوه یک قرار است در روزهای ۲۵ و ۲۶ دی ‌ماه سال جاری در استانبول ترکیه برگزار شود و به گفته سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، نمایندگان کشورهای طرف مذاکرات هسته‌ای قرار است پیش از برگزاری این گفت و گوها از تاسیسات هسته‌ای ایران بازدید کنند.
هر چند رامین مهمانپرست نام کشورهایی را که دعوتنامه‌ای در این زمینه دریافت کرده‌اند، اعلام نکرده است، اما خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از منابع دیپلماتیک در مقر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش داده است که چنین دعوتنامه‌ای برای کشورهای روسیه، چین، مصر، اعضای جنبش عدم تعهد، کوبا، کشورهای عرب عضو آژانس و مجارستان ارسال شده است.


عليرضا پهلوی خودکشی کرد

 عليرضا پهلوی، دومین فرزند پسر محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، صبحگاه چهاردهم دی ماه ۱۳۸۹، چهارم ژانویۀ ۲۰۱۱، در منزل مسکونی خود در شهر بوستون آمريکا به زندگی خود خاتمه داد.
وب سايت رسمی رضا پهلوی با انتشار اطلاعيه‌ای با امضای رضا پهلوی، فرح پهلوی، فرحناز پهلوی، ياسمين پهلوی، نور پهلوی، ايمان پهلوی و فرح پهلوی، ضمن اعلام اين خبر نوشته است: «شادروان، همچون ميليون‌ها جوان ايرانی، از آنچه که به ناروا بر ميهن عزيزش می‌گذشت، سخت آزرده و غمگين بود، و نيز هيچگاه خاطرۀ دردناک مرگ پدر و خواهر عزيزش او را رها نکرد.»
در اين اطلاعيه همچنین اضافه شده است: «بسيار کوشيد که به گونه ای بر اين بحران درونی فائق آيد، دريغا که موفق نشد، تا اينکه سرانجام در صبحگاه چهاردهم دی ماه ۱۳۸۹ (چهارم ژانویۀ ۲۰۱۱) در منزل مسکونی خود در شهر بوستون آمريکا به زندگی خود خاتمه داد و همۀ خانواده و دوستدارانش را در غمی عميق فرو برد.»
هنوز جزئیات بیشتری از مرگ علیرضا پهلوی منتشر نشده است.
علیرضا پهلوی متولد سال ۱۳۴۵  بود و در دانشگاه هاروارد در رشته ایرانشناسی تحصیل کرده بود.
وی دومین فرزند محمدرضا پهلوی است که با خودکشی به زندگی خود پايان می‌دهد.
شاهدخت ليلا پهلوی متولد ۱۳۴۹ در ۲۰ خرداد ماه سال ۱۳۸۰ در هتلی در لندن با مصرف داروهای خواب آور  دست به خودکشی زد.
محمدرضا پهلوی، شاه فقيد ايران در ۲۷ ژوئيه ۱۹۸۰ ، ۵ مرداد ماه ۱۳۵۹ در بيمارستانی در قاهره در گذشت و در همان شهر دفن شد.
فرح ديبا سومين و آخرين همسر محمدرضا پهلوی بود که در سال ۱۳۳۸ با شاه ايران ازدواج کرد.
نخستين فرزند پسر آنها، رضا، يک سال پس از اين ازدواج به دنيا آمد. فرح ديبا سه فرزند ديگر به نام‌های فرحناز، عليرضا و ليلا به دنيا آورد.



تعطیلی یک کتاب‌فروشی معروف دیگر در تهران


کتاب‌فروشی نشر نی تعطیل شد.
به گزارش خبرنگار بخش کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کتاب‌فروشی نشر نی که از چند روز پیش با تصمیم مدیر این انتشارات تعطیل شده، عمدتا آثاری را در حوزه‌ی فلسفه، علوم اجتماعی و ادبیات عرضه می‌کرد.
جعفر همایی – مدیر نشر نی – این روزها در سفر است و میسر نشد تا درباره‌ی علت تعطیلی این کتاب‌فروشی توضیح دهد.
کتاب‌فروشی نشر نی در خیابان کریم‌خان زند، نبش خیابان میرزای شیرازی قرار داشت.
به گزارش کلمه این کتاب فروشی یکی از کتاب فروشی های معروف پایتخت بود که به عنوان محل رجوع علاقمندان حوزه ادب شناخته می شد. پیش از این نیز برخی کتابفروشی ها به دلیل حمایت نشدن از سوی دولت و مشکلات اقتصادی مجبور به تعطیل کردن کسب و کار فرهنگی خود شدند.



جرس:
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه ای ضمن تاکید دوباره بر مطالبه اصلی خود که آزادی همه زندانیان سیاسی است،دیگر خواسته های خود را در شش بند اعلام کرده و نوشته اند «حالا که نجیبانه، احکام ناعادلانه و غیر قانونی ای که علیه عزیزان شان را صادر شده، ناگزیر تحمل می کنیم، نهادهای قانونی و قضایی ، لااقل حقوق ما و زندانیان مان را برای کاهش آلام فراهم کنند نه اینکه راهها را برای عبور از قانون در نهادهای حاکم، ببندند و مسیر ما را تغییر دهند.»

به گزارش کلمه، آنها دراین بیانیه بر استقرار ماموران وزارت اطلاعات در بند ۳۵۰ زندان اوین اعتراض کرده و گفته اند که « وزارت اطلاعات که خود دستگیر کننده و شاکی زندانیان ما بوده و با اعمال نظر بر قاضیان، محکومیت های طولانی مدت را برای زندانیان ما صادر کرده ، اکنون می خواهد با دخالت در کار سازمان زندان ها و قوه قضاییه بیش از پیش بر عزیزان ما فشار وارد کند و با بحران سازی در داخل بند، فشارهای مضاعف ایجاد کرده و در امور قضایی بیشتر مداخله کند.»
 متن کامل تازه ترین بیانیه خانواده های زندانیان سیاسی به شرح زیر است :
بسم رب المظلومین
گرچه مطالبه اصلی ما خانواده زندانیان سیاسی آزادی همه زندانیان سیاسی به ویژه آزادی فوری زنان و جوانان است و آن ها را مبرا از هر اتهام و بی گناهانی می دانیم که به جرم آزادی خواهی، اعتراض و انتقاد که لازمه هر حکومتی است و سیره معصومین(ع) نیز چنین بوده و حکومت های دموکراتیک از آن استقبال می کنند، اکنون گرفتار آمده اند. اما در شرایطی که آن ها حکم ناعادلانه حبس را تحمل می کنند لااقل انتظار داریم به قوانین جاری در مورد زندانیان تن داده شود و آن ها و ما به عنوان خانواده هایشان از حداقل حقوق قانونی خود محروم نباشیم. مطالبه حداقل حقوق آنها و ما انتظار ناحقی نیست چه اینکه به فرض مجرمیت، هر زندانی حقوقی دارد که باید رعایت شود.در حالی که زندانیان سیاسی بی گناه هرروز که می گذرد یا تحت اجحاف ها و بی قانونی های بیشتر قرار می گیرند یا به استمرار بی قانونی نسبت به آنها از سوی دستگاه قضایی و متولیان امور وقعی نهاده نمی شود.
۱- در داخل بند ۳۵۰ زندان اوین که زندانیان سیاسی بسیاری را در خود جای داده است، اتاقی در داخل بند و در کنار سلول های زندانیان تخلیه شده و قرار است ماموران وزارت اطلاعات آنجا مستقر شوند. این اقدام غیر قانونی در حالی صورت می گیرد که زندانیان این بند دوران محکومیت خود را سپری می کنند و طبق قانون در دوران محکومیت باید تنها تحت نظر سازمان زندان ها باشند، این عمل بی سابقه موجب عصبانیت و تحریک زندانیان و نیز خانواده های آنان شده و بارزترین نمونه ی مخدوش شدن استقلال قوه قضاییه است.وزارت اطلاعات که خود دستگیر کننده و شاکی زندانیان ما بوده و با اعمال نظر بر قاضیان، محکومیت های طولانی مدت را برای زندانیان ما صادر کرده ، اکنون می خواهد با دخالت در کار سازمان زندان ها و قوه قضاییه بیش از پیش بر عزیزان ما فشار وارد کند و با بحران سازی در داخل بند، فشارهای مضاعف ایجاد کرده و در امور قضایی بیشتر مداخله کند. از طرف دیگر قوه قضاییه که باید مجری و متولی قانون باشد، چگونه زیر بار چنین خفتی رفته و سکوت اختیار کرده است. به چه حقی زندانیان ما را به دست شاکیانِِ شان که بدون دلیل و بر اساس توهمات ساخته و پرداخته ذهنشان، ماه ها تحت فشار قرار داده و زندانی کرده ، می سپارند. ما صریحا اعلام می کنیم که در این شرایط نگران امنیت روانی و حتی جانی عزیزانمان هستیم چرا که رفتارهای نیروهای امنیتی در این دوران موجب سلب هرگونه اعتماد و اطمینان ما از آنان شده است و مسئولیت هرگونه عواقبی را مستیقما متوجه رییس قوه قضاییه و نهاد دادستانی زیر نظر آن و نیز وزارت اطلاعات دولت می دانیم.
۲- مرخصی حق زندانیان است اما برخی از زندانیان پس از انتخابات، بعد از گذشت بیش از ۱۸ ماه هنوز به مرخصی نیامده یا از مرخصی دو یا سه روزه برخوردار شده اند. درحالی که با زندانیان عادی که مرتکب جرم و جنایت شده اند چنین رفتاری نمی شود و عجیب تر از همه آن است که دادستان تهران بی هیچ استدلالی در برابر خبرنگاران می گوید که اعطای حق مرخصی به زندانیان را حق و امتیاز تلقی می کند. برای ما روشن نیست که دادستان باید از چه کسی دادستانی کند؟ چرا اگر قانون حقی برای دادستان قایل شده باشد آن را تا جای امکان به ضرر زندانیان ما به کار می گیرد؟ ما باید دادمان را از چه کسی بستانیم؟ زمانی که مجری قانون چنین برداشتی از آن ارائه می کند دیگر ما در این میان به چه کسی علاوه بر خدایی که دادستان واقعی و نهایی ماست، باید پناه ببریم؟
۳- با استناد به کدام بند قانونی، تلفن های بند ۳۵۰ اوین چند ماه است که قطع مانده؟ چه کسانی دستور قطع کلی تلفن های این بند را صادر کرده اند؟ به چه دلیل ما را حتی از شنیدن صدای همسران و فرزندان مان محروم می کنید و از چه رو فرزندان ما نباید حتی با شنیدن صدای پدر از پشت تلفن سر بر بالین بگذارند؟ چرا حتی از ارتباط تلفنی آن ها با خانواده هایشان می هراسید؟ حق تلفن کوچکترین مطالبه یک زندانی و خانواده اوست. رعایت اسناد بین المللی را نخواسته ایم حداقل به قانون و رویه موجود در خصوص حقوق زندانیان در کشور خود عمل کنید.
۴- برقراری ملاقات های حضوری طبق قانون، حق طبیعی هر زندانی به حساب می آید. به کدامین دلیل ملاقات حضوری با عزیزان دربند را از ما دریغ می کنید؟ ماههاست که زندانیان بند ۳۵۰ از ملاقات حضوری محرومند و زندانیان رجایی شهر نیز به تازگی ملاقات های حضوری شان قطع و کابینی شده است. چرا ما نباید دستان گرم همسر و فرزندانمان را لمس کنیم و فرزندانمان باید با حایل شیشه ای ضخیم و دوجداره، پدرشان را ببینند و یک لحظه به آغوش کشیدن را حسرت بکشند؟ آیا شما خود را جای ما و زندانیان مان فرض کرده اید؟ و آیا می پذیرید که روزی دیدار شما با فرزندتان چنین باشد؟ ما برای کودکان مان از شما چه باید بگوییم؟ چگونه اشک های آن ها را وقتی کودکانه به شیشه مشت می کوبند بنگریم؟ وجدان هایتان تا چه حد تحلیل رفته که چنین قسی شده اید؟
۵- زندانیان بیمار و به خصوص کهنسال که باید در کنار خانواده خود و در خارج از زندان درمان شوند، متاسفانه در زندان نگه داری یا به خانه های امن منتقل و در مواردی به طور غیرقانونی در قرنطینه نگهداری می شوند. این کار بسیار غیر انسانی، برخلاف مواد قانونی و آیین نامه سازمان زندان هاست که بخشی را به حقوق بهداشتی و درمانی زندانیان اختصاص داده است . اکنون برخی از زندانیان دچار بیمارهای حادی مانند بیماری قلبی و سرطان شده اند و با اهمال رسیدگی به آنان و امکانات اندک بهداشتی و درمانی زندان، جانشان را در معرض خطر قرار داده اند.
۶- با وجود وضع بسیار نامناسب زندانیان؛ در این بین اوضاع بند زنان از همه اسف بارتر است. این بند فاقد هرگونه امکاناتی نظیر کتابخانه، وسایل ورزشی، هواخوری و … است. زنان زندانی که به جرم های سیاسی اکنون ماه ها در زندان هستند و به احکام بسیار سنگین محکوم شده اند، کاملا غیرقانونی و غیر انسانی در بند متادون نگه داری می شوند و حتی از هواخوری هم محروم هستند. زنان نیز همچون مردان چندین ماه است که از ملاقات حضوری و تلفن که حق قانونی زندانی است، محروم هستند و این اوضاع باعث تاسف بسیار است.
ما امیدواریم حال که نجیبانه، احکام ناعادلانه و غیر قانونی ای را که علیه عزیزان مان صادر شده ، ناگزیر تحمل می کنیم، نهادهای قانونی و قضایی ، لااقل حقوق ما و زندانیان مان را برای کاهش آلام فراهم کنند نه اینکه راهها را برای عبور از قانون در نهادهای حاکم، ببندند و مسیر ما را تغییر دهند. چرا که قوه قضائیه باید بیش از دیگران پاسدار و مجری قانون باشد نه ناقض قانون و ناامید شدن از دستگاه قضایی و قانون به سود هیچ کس نخواهد بود.
خانواده بزرگ زندانیان سیاسی


جرس: 
رئیس کمیسیون ویژه بررسی طرح تحول اقتصادی که روز سه شنبه پیشنهاد انتخاب رئیس کل بانک مرکزی با رای مجلس را ارائه داده بود، در دفاع از پیشنهادش به افشاگری درباره اموال بانک مرکزی در اتحادیه اروپا پرداخت.
به گزارش سحام نیوز، غلامرضا مصباحی مقدم، نماینده اصولگرای تهران از تریبون علنی مجلس گفت: اطلاعاتی به بنده رسیده که از جای دوری نیست، این اطلاعات از بانک مرکزی به من رسیده که جهت استحضار نمایندگان اعلام می کنم.
وی با اشاره به اینکه که اتحادیه اروپا قصد تحریم بانک مرکزی را دارد، ادامه داد: منابع ما مبلغ ۳ میلیارد دلار اوراق قرضه در اتحادیه اروپا است که آنها قصد داشتند آن را بلوکه کنند. اما ما با آنها مذاکره کردیم و اثبات کردیم که بانک مرکزی، بانک دولت نیست و اموال آن حاکمیتی است و دولتی نیست.
به گفته وی با ابقای شیوه انتخاب رئیس کل بانک مرکزی از سوی رئیس جمهور، تمامی آن مذاکرات نقش برآب خواهند شد. حتی اگر مجلس نقشی در مجمع عمومی بانک مرکزی و یا انتخاب رئیس کل بانک مرکزی نداشته باشد، می توانند بانک مرکزی را تحریم کنند.
مصباحی مقدم که از فریادهای نمایندگان حامی دولت عصبانی شده بود، از محمدکریم شهرزاد نماینده اصفهان نام برد و گفت: آقایان! حالیمان است یا نه؟ که اگر بانک مرکزی را تحریم کنند چه میشود؟ این کار حاکمیتی چرا باید صرفا در اختیار دولت باشد؟
نماینده تهران بر این اساس انتخاب رئیس کل بانک مرکزی با رای نهایی مجلس را یک قدم به پیش دانست و گفت: به این ترتیب رئیس کل بانک مرکزی را رئیس جمهور انتخاب و مجلس به آن رای میدهد پس هر دو قوه در آن دخیلند.
وی سپس با بیان اینکه بحث ما فقط دولت احمدی نژاد نیست، ادامه داد: خدا شخص ایشان را باقی بدارد! اما در قانون گذاری نباید نگاه مقطعی داشته باشیم.
پس از این سخنان وی علیرغم مخالفت محدود یکی از نمایندگان، پیشنهاد مصباحی مقدم با ۱۷۳ رای موافق و ۷۳ رای مخالف و ۶ رای ممتنع، حائز رای اکثریت شد. به این ترتیب رئیس کل بانک مرکزی با رای مجلس - بعد از معرفی رئیس دولت- انتخاب خواهد شد.
همچنین ترکیب مجمع عمومی بانک مرکزی که مورد ایراد شورای نگهبان واقع شده بود، با اصلاحیه مجلس به لایحه دولت بازگشت و بدین ترتیب شامل رئیس جمهور به عنوان ریاست مجمع، وزیر امور اقتصادی و دارایی،‌ معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری و دو نفر از وزیران به انتخاب هیئت وزیران خواهد بود.
تغییر ترکیب مجمع عمومی بانک مرکزی با پیشنهاد “احمد توکلی” پس از آن صورت گرفت که نمایندگان با نظر اصلاحی کمیسیون تلفیق مخالفت کردند.



 جرس:
محمد علی شیرزادی، مستندساز و عضو هیات مدیره انجمن دفاع از آزادی زندانیان چند روز پیش برای اجرای حکمش به زندان اوین بازگردانده شد . او اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد .
به گزارش کلمه، این مستند ساز که به دلیل ساخت فیلمی درباره زندگی آیت الله منتظری، زمستان سال گذشته بازداشت شده بود در دادگاه بدوی به ریاست قاضی پیر عباسی به سه سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به شش ماه حبس تعزیری و و دو سال و نیم حبس تعلیقی تبدیل شد . این مستند ساز که زمستان گذشته پنج ماه از مدت حبسش را گذرانده بود تنها برای گذراندن یک ماه باقیمانده با نظر ماموران امنیتی به زندان اوین بازگردانده شده است.
  علی شیرزادی سال گذشته دو ماه از مدت حبس خود را درسلول انفرادی گذراند و در مدت باقیمانده نیز در بند ۲۴۰ زندان اوین نگهداری شد . او در هنگام بازداشت نیز با برخورد بسیار نامناسب ماموران امنیتی مواجه شده بود .

احضاراحمد احمدیان به دادسرای نظامی
 جرس:
 احمد احمدیان، درارتباط با پرونده کوی دانشگاه تهران، به دادسرای نظامی کارکنان نیروهای مسلح و دادگاه انقلاب احضار شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، این احضاریه ی مجدد که با تهدید احمد احمدیان و خانواده اش به جلب همراه بود، در حالی اتفاق می افتد که چندی پیش نیز از سوی سازمان قضایی نیروهای مسلح به دادسرای نظامی کارکنان نیروهای مسلح احضار شده بود. گمان می رود این احضار در ارتباط با رسیدگی به پروندۀ حمله به کوی دانشگاه تهران می باشد. به دنبال مراجعه ننمودن به این سازمان، فشارها به این فعال دانشجویی افزایش یافته است و در آخرین تماس ِ نیروهای امنیتی عنوان گردیده است که در صورت عدم مراجعه، خانواده وی مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
احمد احمدیان دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران و از اعضای منتخب انتخابات اخیر شورای مرکزی دفتر تحکیم می باشد که پیش از این نیز دو بار در پی حمله به کوی دانشگاه تهران و همچنین دهم مهرماه سال گذشته به همراه اعضای شورای تهران دفتر تحکیم وحدت بازداشت شده و به بند انفرادی زندان اوین انتقال یافته است.


روزنامه هرانا - شماره 232 منتشر شد

خبرگزاری هرانا - روزنامه هرانا به کوشش نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در راستای اطلاع رسانی منسجم و منظم در حوزه حقوق بشر ایران منتشرشد.
این روزنامه مجموعه ای مختصر از مهمترین رویدادهای حقوق بشری روز است که با توجه به شرایط و مشکلات اطلاع رسانی داخل کشور تهیه و توزیع می شود.

برای دریافت روزنامه هرانا در پست الکترونیکی خود با ایمیل زیر تماس حاصل فرمائید
subscribe.np@hra-news.org این نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید
برای دانلود شماره 232روزنامه هرانا اینجا را کلیک کنید


بیش از شصت تن از شهروندان مسیحی در ایران بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا -   آقای تمدن روز سه شنبه ۱۴ دی در یک سخنرانی در تهران، مسیحیان تبشیری را که در ایران فعالیت می کنند جریانی "فاسد و منحرف" خواند که افکار خود را "از طریق محافل فرهنگی که در انگلیس دایر است" ترویج می کند.
آقای تمدن توضیح بیشتری در مورد تعداد بازداشت شدگان و هویت آنها نداد، اما اقدامات آنها را مصداق "تهاجم فرهنگی دشمن" خواند.
 در ماههای گذشته گزارش هایی از محکومیت برخی مسیحیان که از اسلام به مسیحیت گرویده بودند در برخی شهرهای ایران منتشر شده بود، اما مقامات ایران این گزارش ها را تأیید یا تکذیب نکردند.
مسیحیان تبشیری یا اوانجلیست، گروهی از مسیحیان هستند که عقاید دینی خود را بین غیرمسیحیان تبلیغ می کنند.
آقای تمدن همچنین گفت که در داخل ایران فعالیت هایی صورت می گیرد که به منزله افتادن در دام "تهاجم فرهنگی" است.
خبرگزاری هرانا پیشتر اعلام داشت همزمان با ایام كریسمس تولد عیسی مسیح و سال نو میلادی ماموران امنیتی اطلاعات تا كنون در اقدامی هماهنگ و سازمان یافته شماری از نوكیشان مسیحی ساكن تهران و شهرستانها را بطور جداگانه در منازلشان بازداشت نمودند كه تا كنون از وضعیت و محل نگهداری آنان اطلاعی دقیقی در دست نیست.
همچنین از سوی منابع غیر رسمی  گفته شده افرادی كه تاكنون به وزارت اطلاعات احضار و یا توسط ماموران لباس شخصی در منازلشان بازداشت شده اند تاكنون بیش از ۶۰ نفر بوده اند. بازداشت شدگان عموما از تهران و برخی شهرهای ایران گزارش شده است كه بر خی از این افراد پس از بازجویی و تعهد موقتا آزاد شده اند.
جامعه بزرگ مسیحیان ایران در روزهای كریسمس و سال نوی میلادی امسال زیر فشارهای  زیادی از سوی مقامات امنیتی جمهوری اسلامی  قرار گرفته است . سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در مورخه( ۱۹ اكتبر ۲۰۱۰) در سفر اخیرش به شهر مذهبی قم ایشان برای اولین بار در سخنرانی های خود نسبت به رشد و گسترش كلیساهای خانگی هشدار داد .
ایشان این موضوع را بخشی از توطئه به گفته او دشمنان انقلاب اسلامی خواند . تاكنون پس از این سخنان رهبر جمهوری اسلامی برخورد از سوی ماموران و دستگاههای قضایی جمهوری اسلامی تشدید و شكل سازمان یافته تری به خصوص نسبت به نوكیشان مسیحی كه از زمینه اسلام هستند شكل گرفته است.



اعتصاب غذای دو زندانی سیاسی در زندان تبریز

خبرگزاری هرانا - دکتر لطیف حسنی و آیت مهرعلی بیگلو در اعتراض به وضعیت بلاتکلیف خود و شرایط غیر انسانی محل نگهداری شان در زندان تبریز، از روز شنبه 11 دی ماه، دست به اعتصاب غذا زده اند.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" دکتر حسنی و آیت مهر علی بیگلو که از اردیبهشت ماه سال جاری بازداشت شده اند پس از سپری نمودن 7 ماه بازداشت انفرادی در بازداشتگاه مرکزی اداره اطلاعات تبریزاز چندی پیش به بند ویژه زندان تبریز منتقل شدند.
بر اساس آخرین گزارشات روز گذشته برای ساعاتی حال عمومی دکتر لطیف حسنی رو به وخامت گذارده است که در نتیجه آن مسئولان زندان وی را به بهداری منتقل نموده اند.
بند ویژه زندان تبریز که تشکیل یافته از تعدادی سلول تک نفره و چند نفره می باشد از هیچ گونه امکانات بهداشتی و رفاهی برخوردار نیست .
هم اکنون نامبردگان در یک سلول چند نفره همراه با سه تن دیگر که به اتهام قتل بازداشت شده اند نگهداری می شوند و از کلیه حقوق یک زندانی محروم هستند.
گفتنی است که اتهام این دو فعال سیاسی عضویت در گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی،اجتماع و تبانی علیه نظام  ،تبلیغ علیه نظام و مباشرت در جاسوسی به نفع بیگانگان اعلام شده است.
بنا به گفته نزدیکان دکتر لطیف حسنی و آیت مهرعلی بیگلو این دو فعال سیاسی در طول مدت بازداشت خود در سلولهای انفرادی تحت انواع شکنجه های روحی و جسمی شدیدی قرار گرفته اند.