۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

مهمترین خبرهای روز دو شنبه بخش اوّل تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

 لطفن برای امضا پتیشن به لینک زیر مراجعه کنید

We demand the immediate release of Dr. Fariborz Raisdana

We have learned the astonishing news of “Dr. Raisdana’s arrest” by the security agents of the Islamic republic on the early morning of December 19th ,2010 at his home in Tehran. Dr. Fariborz Raisdana is a well known intellectual, economist, social activist, and ...the active member of the Iranian writers’ association. He published several books and articles on political economy and sociology. He has been known as a leftist socio-economic expert who always considers working class in his economic impairment analysis. So that he can be firmly called as “Iranian working class economist”. Dr. Raisdana’s field of expertise is econometrics. He has tried hard to disclose how workers and wage earners have been implicated by the relations of political economy in the turbulent Iranian society and how they have been increasingly suffering.

Arrest of Dr. Raisdana , the member of the Iranian writers’ association which is a long-lasting core on the struggle against censorship in Iran , is a warning to the grass root movements who are seeking public justice and to the people whose main civil and democratic demand is focused on human rights and freedom of speech in spite of the extensive violation of civil rights in Iran. Moreover, his arrest, as a leftist economist who criticizes the Iranian government socio-economic platforms, points out the fact that social and political oppression apparatus in Iran is trying to implement its unfair plan to reduce the allocation of national subsidies. This is the unreasonable plan which has been evaluated by the majority of the experts as a plan to consolidate the military authority in the public sphere of Iran. It is out of question that the military economic plan results in reducing welfare and increasing pressure on the lower classes which Dr. Raisdana is their voice in the society to stand against the illegitimate resilient structure.

We, undersigned, condemn Dr. Raisdana’s arrest and with pledge to civil rights and freedom of speech we demand his immediate and unconditional release.



ما خواهان آزادی فوری فریبرز رییس دانا هستیم

در نخستین ساعات بامداد امروز ، 23 آذرماه 1389 ( 19 دسامبر 2010 ) فریبرز رییس دانا، روشنفکر ، اقتصاد دان و کوشنده ی اجتماعی و عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران ، توسط ماموران امنیتی در منزلش واقع در تهران ، دستگیر شد . فریبرز رییس دانا مولف و مترجم کتاب ها و مقالات متعددی پیرامون نظرگاه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است . او به عنوان اقتصاد دانی پیش کسوت و صاحب نظر اجتماعی ، در تحلیل آسیب های اقتصادی کشورمان ، همواره به طبقات فرودست و کم بضاعت ایران نظر داشت ، به طوری که می توان به جرات او را « اقتصاد دان طبقه ی کارگر و زحمتکش ایران » نامید . رشته ی تخصصی رئیس دانا « اقتصاد سنجی » است و او به کمک معادلات و محاسبات کاربردی ریاضیات ، می کوشید روابط و مناسبات اقتصاد سیاسی را در جامعه ی پر تلاطم ایران نمایان سازد و به ویژه نشان دهد که چگونه کارگران و مزد بگیران جامعه در محاق قرار گرفته اند و محنت روزافزون می کشند.
دستگیری عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران ، به عنوان کانونی دیرپای در مبارزه با سانسور ، هشداری است به مردم عدالتخواه که نقض گسترده ی حقوق بشر و تهدیدهای بی شمار به آزادی بیان را در مقطع اخیر در صدر مطالبات مدنی و دموکراتیک خود قرار داده اند.
همچنین ، دستگیری رییس دانا ، به عنوان اقتصاد دان چپ و منتقد برنامه های دولت فعلی ایران ، مبین جریان ویژه ی سرکوب اجتماعی ، در آستانه ی طرحی است که کاهش تخصیص یارانه های ملی را مدنظر دارد . بدیهی است که این طرح غیر علمی و نابخردانه که از سوی بسیاری از صاحب نظران در راستای تحکیم اقتدار نظامی و سیاسی حاکم بر ایران ارزیابی شده است ، منجر به کاهش رفاه همگانی و افزایش فشار بر طبقات زیرین جامعه خواهد شد ، همان ها که رییس دانا صدای ناله و فریاد فروخفته ی آنان بود. باری ، چنین شده است که بی مهابا بر منتقدین می تازند و ناروا می دارند تا بیش از پیش بر ساختار ارتجاعی خود یکه شوند.
ما ، امضاء کنندگان زیر ، ضمن محکوم کردن بازدداشت فریبرز رییس دانا ، با التزام به حقوق مدنی و آزادی بیان ، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط این فرهیخته ی آزادی خواه ایرانی هستیم



گفتگوي راديو ندا با ناصر زرافشان در مورد وضعيت فريبرز رئيس دانا

دكتر ناصر زرافشان در گفتگو با راديو ندا با اشاره به بي نتيجه بودن پي گيري هاي تاكنوني اش از ” دادسراي انقلاب اسلامي و ديگر مراجع” در مورد وضعيت دكتر رئيس دانا، گفت: ” اين اتفاقات [يورش شبانه] خيلي غيرمنتظره نيست؛ بخشي از روند طبيعي آن چيزي است كه در ايران دارد طي مي شود. وما پايش ايستاده ايم.”



مصاحبه روز باخانواده های نوری زاد، رئیس دانا و عرب سرخی

هزینه ندادیم که پاسخ قلم زندان باشد

مادر محمد نوری زاد، روزنامه نگار و مستندسازی که در زندان اوین دست به اعتصاب غذای خشک زده، درمصاحبه  با "روز" خواستار آزادی فرزندش شد وخطاب به مسئولان جمهوری اسلامی گفت "دست مریزاد به شما که این چنین مزد این همه کار صادقانه برای نظام را به محمد نوری زاد و خانواده ما دادید".
او همچنین خبر از تماس تلفنی روز گذشته آقای نوری زاد داد و گفت فرزندش نمیداند در کجا نگهداری می شود.
همزمان آزاده فرقانی، همسر فریبرز رئیس دانا، اقتصاد دانی که روز گذشته بازداشت شدبه "روز" گفت: آقای رئیس دانا درباره هدفمند شدن رایانه ها تحلیل داشت و از زوایای مختلف این مساله را می توانست برای مردم روشن کند و این به مذاق عده ای از آقایان خوش نمی آید دست پیش گرفتند و او را بازداشت کردند تا کار خودشان را پیش ببرند و او نتواند حرفی بزند.
مریم قدس، مادر فاطمه عرب سرخی هم گفت که بازداشت دخترش در راستای تحت فشار قرار دادن فیض الله عرب سرخی و به دلیل شکایت او و 6 تن دیگر از چهره های اصلاح طلب از سردار مشفق است.
فاطمه عرب سرخی، روز گذشته به اتفاق، هادی حیدری، محمد شفیعی و علیرضا طاهری، 4 عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت بازداشت شدند.
هادی حیدری، کاریکاتوریست و مدیر هنری روزنامه‌ اعتماد ملی است که پیش از این در آبان ماه سال گذشته، در جریان حمله ماموران امنیتی به مراسم برگزاری دعای کمیل برای آزادی زندانیان سیاسی بازداشت شده بود.
این 4 نفر روز گذشته پس از احضار به دادسرای اوین، در حالی بازداشت شدند  که از سه هفته پیش احضار شده بودند اما این احضار به صورت تلفنی مدام عقب می افتاد. به گفته خانواده های این اعضای جوان جبهه مشارکت، از سه هفته پیش احضاریه ای برای آنها فرستاده شده بود اما به صورت تلفنی و به دلایل مختلف از جمله عدم حضور قاضی پرونده و.... این احضارها لغو می شد. اما روز گذشته پس از احضار قطعی و حضور آنها در دادسرای اوین هر 4 نفر بازداشت شدند.
ابوالفضل طبرزدی، برادر زاده حشمت الله طبرزدی دیگر فرد بازداشت شده در روز گذشته است. از محل نگهداری و علت بازداشت آقای طبرزدی خبری در دست نیست.

تماس تلفنی محمد نوری زاد
مادر محمد نوری زاد، در مصاحبه با "روز" از تماس تلفنی روز گذشته آقای نوری زاد خبر داد.
خدیجه قوامی که به شدت نگران وضعیت فرزندش است می گوید: "دیروز محمد زنگ زد و تنها سلام کرد و دیگر هیچ نگفت از او پرسیدم شما کسالت داری؟ بیمارستان رفته ای؟ پاسخ داد که بله بیمارستان برده بودند و سرم زدند. حالا هم به زندان برگردانده اند. درباره اعتصاب غذا حرفی نزد و فقط گفت الان نمیدانم کجا هستم.
مادر آقای نوری زاد می افزاید: فکر میکنم این تماس تلفنی هم نتیجه مصاحبه هایی بود که انجام داده ایم وفقط انگار به محمد گفته اند که به مادرت زنگ بزن و بگو سالم هستی. متاسفانه پای تلفن هیچ حرفی درباره وضعیت خودش نتوانست بزند و من به شدت نگران او هستم. از طرفی او و از طرف دیگر همسر محمد که در بخش سی سی یو بستری است و امروز قرار است از او "ام آر آی" بگیرند چون موقعی که برای گرفتن خبری از محمد جلو اوین رفته بودند و آن برخورد وحشیانه با آنها شد زمین خورده و سرش به شدت ضربه دیده بود.
محمد نوری زاد که به سه سال و نیم حبس تعزیری و 50 ضربه شلاق محکوم شده، در اعتراض به فشارهای وارد شده در زندان و همچنین برگزاری یک "دادگاه چهار دقیقه‌ای و صدور حکم بدون حضور وکیل"، از روز 20 آذر ماه دست به اعتصاب غذای خشک زده است.
خانواده این روزنامه نگار که روز عاشورا برای گرفتن خبری از وضعیت او مقابل زندان اوین رفته بودند توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از ساعاتی آزاد شدند.
خدیجه قوامی، مادر آقای نوری زادبا ابراز تاسف از برخوردهای صورت گرفته با فرزندش و خانواده او می گوید: به قرآن خود من هم مانده ام اصلا فکرش را هم نمی کردیم که یک روزی با محمد نوری زاد چنین برخوردی بکنند. محمد پرچم دار این انقلاب بود او و پدر و برادرانش همیشه در جبهه بوده اند و برای این مملکت از جان خود مایه گذاشته اند و این برخوردها مزد او نبود. نباید با او چنین برخوردهایی میکردند.
وی می افزاید: محمد یک نویسنده است جوان و نپخته هم نیست هر چه نوشته و هر کاری کرده آگاهانه و با اعتقاد بوده او 60 سال دارد و می فهمد چه می کند و چه می نویسد و سئوال من این است آیا پاسخ قلم این است؟ اگر حرفی داشتند می نشستند و با محمد حرف میزدند آیا این همه هزینه دادیم به اینجا برسیم که کسی را به خاطر نوشتن و به خاطر انتقاد ببرند زندان و به جایی برسانند که جانش را کف دستش بگیرد و اعتصاب غذای خشک بکند؟
به گفته خانم قوامی، آقای نوری زاد بیمار است: پسرم بیمار است حتی پزشکان اوین هم گفته اند که عفونت لثه و دندان هایش بالاست و باید خارج از زندان درمان شود و نمی توانند کاری برای او بکنند چرا او را نگه داشته اند میخواهند کور و فلجش کنند؟ می خواهند جنازه اش بیرون بیاید؟ چرا؟ مگر چکار کرده؟ جنایتکار است یا آدم کشته؟
مادر محمد نوری زاد می گوید که فرزندش حرف حق زده و تاوان همین را می پردازد: من هنوز واقعا شوکه هستم یک سال و نیم است محمد را اینقدر اذیت کردند و به او آسیب زدند چرا با او ننشستند دو کلمه حرف بزنند؟ روز عاشورا خانواده او رفتند جلوی اوین و زیارت عاشورا خواندند گفتند می رویم التماس میکنیم خبری از او به ما بدهند اما با آنها چه کردند؟ چرا یک نفر بیرون نیامد بپرسد دردتان چیست؟ در مقابل هفت هشت نفره ریختند ظهر عاشورا و با خشونت تمام آنها را بازداشت کردند چرا؟ مگر چه گفته بودند؟ مگر ما در این انقلاب کم مایه گذاشتیم؟ محمد نوری زاد کم مایه گذاشت؟ او از جانش مایه گذاشت برای این نظام و دست آقایات درد نکند و دست مریزاد که مزد این همه کار صادقانه محمد نوری زاد و خانواده ما را اینگونه می دهند.
خانم قوامی سپس خطاب به مسئولان، خواستار آزادی فرزندش شده و می گوید: من فقط آزادی بچه ام را میخواهم باید آزادش کنند گناهی نکرده و ما سی و دو سال هزینه نداده ایم که نوشتن در این مملکت جرم شود انتقاد کردن جرم شود و تاوانش زندان و این برخوردهای وحشیانه باشد این چه نوع مسلمانی است؟ کجا با یک مسلمان چنین می کنند؟

بازداشت مودبانه در نیمه شب!
فریبرز رئیس دانا،  اقتصاد دان و پژوهشگر اقتصادی، نیمه شب شنبه در منزل شخصی اش در حالی بازداشت شده که ماموران هیچ گونه حکمی به او و خانواده اش نشان نداده اند.
آزاده فرقانی، همسر آقای رئیس دانا درمصاحبه با "روز" ضمن اظهار بی خبری از محل نگهداری همسرش می گوید: نیمه شب آمدند نه دلیلی ذکر کردند و نه حکمی نشان دادند.  فقط تاکید داشتند که من مصاحبه نکنم و گفتند اگر مصاحبه کردی بگو که ما خیلی مودب بودیم.
وی می افزاید: حتی به ما نگفتند از کدام ارگان هستند و آقای رئیس دانا را کجا می برند. الان هم واقعا نمیدانیم در کجا زندانی است چون آقای زرافشان، وکیل ایشان برای پی گیری رفته و تنها نتیجه ای که پی گیری های ایشان داشته این بوده که فهمیدیم آقای رئیس دانا را هنوز به قوه قضائیه تحویل نداده اند و مشخص نیست دست چه ارگانی است و در کجا زندانی است.
از خانم فرقانی می پرسم که برخورد مامورانی که به شما گفته اند از ادب آنها بگویید چگونه بوده؟ پاسخ میدهد: تا ادب را چه تعریف کنیم، در این سی ساله خیلی کلمات، معانی دیگری پیدا کرده اند. در اصل من احساس کردم که آدرس را اشتباه آمده اند 8 نفر وارد خانه شدند و چند نفر هم با سه ماشین پایین ایستاده بودند انگار که میخواهند یک چریک یا قاتل خطرناک یا خانه تیمی را بگیرند. خیلی هم عجله داشتند که هر چه سریع تر آقای رئیس دانا را ببرند.
همسر فریبرز رئیس دانا می افزاید: نه ادب و نه قانون اجازه نمیدهد نصف شب وارد خانه کسی شوند مگر اینکه طرف قاتلی خطرناک بوده باشد یا احتمال فرار او داده شود. متاسفانه نصف شب آمدند و مدام هم تاکید میکردند که یادم باشد بگویم مودب بوده اند.
به خانم فرقانی می گویم گفته می شود بازداشت همسر شما با مصاحبه اخیر ایشان با بی بی سی درباره هدفمند کردن رایانه ها مرتبط بوده است. می گوید: خیلی احتمال نمی دهم به دلیل آن مصاحبه باشد ولی احتمال میدهم که با بحث هدفمند سازی یارانه ها بی ارتباط نباشد. ایشان در این مدت نظریات مختلفی در این زمینه بیان میکرد و می توانست زوایای مختلف این مساله را بیشتر برای مردم روشن کند و احتمالا همین مساله به مذاق یک عده از آقایان خوش نمی آید و با بازداشت آقای رئیس دانا دست پیش گرفتند که کار خودشان را بکنند و او نتواند حرفی بزند.
فریبرز رئیس دانا در مصاحبه ای با بی بی سی فارسی با انتقاد از اجرای طرح هدفمند سازی رایانه ها گفته بود: "دولت آقای احمدی نژاد از طریق شوک درمانی وارد نشده و از طریق توهم درمانی وارد شده است.به تدریج و قطعه قطعه یارانه ها را حذف کردند مقداری هم پول به حساب ها ریخته اند و از توهم پولی مردم محروم استفاده کردند."
این اقتصاد دادن، سیاست اعمال شده توسط دولت محمود احمدی نژاد را "آرزوی قلبی" دولت های هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی عنوان کرده و گفته بود که "این دولت ها همه عاشق این کار بودند اما توان و نیروی نظامی را نداشتند."
به گفته آقای رئیس دانا "این طرح پیامد مثبتی برای رفاه همگانی ندارد، مسئله هدفمند سازی نیست و تنها می خواهند یارانه را حذف کنند".
همسر آقای رئیس دانا همچنین می گوید که پاسپورت این اقتصاد دادن اردیبهشت سال گذشته در بازگشت از کشور کانادا، توقیف شده بود اما پیش از این احضار نشده بود.
به گفته خانم فرقانی از منزل آقای رئیس دانا، علاوه بر کامپیوتر و دفتر تلفن، شناسنامه و کارت ملی او را نیز برده اند.
وی در پایان می گوید: امیدوارم کسانی که فکر میکنند با دربند کردن افرادی مثل رئیس دانا می توانند صدای آنها را خاموش کنند و به اهدافی که دارند برسند خیلی زود متوجه شوند که اشتباه میکنند.
در همین زمینه وب سایت کلمه روز گذشته خبر داده است که پیام این بازداشت، تهدید همه کسانی است که به طرح هدفمند شدن یارانه‌ها و شکل اجرای آن انتقاد دارند و دولت قصد دارد نوعی فضای خفقان را برای پیش بردن این طرح حاکم کند.
براساس گزارش این وب سایت پیش از این هم رنانی از استادان دانشگاه فاش کرده بود که تحقیقات علمی و آکادمیک درباره هدفمندی نیز سانسور می‌شود و اجازه انتشار بدون محدودیت نتایج بررسی‌های علمی درباره این طرح داده نمی‌شود.

شکایت از مشفق همچنان هزینه دارد
فاطمه عرب سرخی روز گذشته در حالی بازداشت شده است که از 9 آذر چندین بار احضار شده اما این احضارها به تعویق افتاده بود.
مریم قدس، مادر خانم عرب سرخی در این زمینه توضیح میدهد: 9 آذر ماه منزل فاطمه را بازرسی کردند و تعدادی از وسایل فاطمه را بردند. همان روز احضاریه ای کتبی به فاطمه دادند که به دادسرای اوین مراجعه کند اما بعد تماس گرفتند و گفتند هفته دیگر بیا، باز هم تماس گرفته و عقب انداختند تا دیروز که دیگر گفتند بیا و تاکید هم کردند که فقط چند سوال داریم و قصد بازداشت نداریم اما فاطمه رفت و بازداشت شد.
مادر فاطمه عرب سرخی درباره فعالیت های دخترش می گوید: فاطمه عضو ستاد مهندس موسوی بود اما بعد از تعطیلی ستاد هیچ نوع فعالیتی نداشت. بچه کوچکی داشت و به او می رسید و به دلیل بیماری اش هم مدام درگیر بیمارستان و دکتر و درمان بود. از طرفی در این مدت مدام از کار، بیکار می شد. او نقشه کش بود و در کار خودش مهارت داشت و هر جا می رفت همه از کا راو تعریف میکردند اما مدتی بعد می گفتند یا استعفا بده یا مجبور هستیم عذرت را بخواهیم و همین جور، کارش را از دست میداد و من همین مساله را نیز بی ارتباط با قضیه پدرش نمیدانم.
وی با اشاره به احضار فیض الله عرب سرخی در هفته گذشته به زندان و بازداشت فاطمه در روز گذشته می گوید: این مساله کاملا به قضیه شکایت همسرم از سردار مشفق ارتباط دارد و میخواهند با بازداشت فاطمه به او فشار بیاورند که شکایت خود را پس بگیرد. به بازجوی آقای عرب سرخی هم گفته ام که اگر فکر میکنید یک مشفق اینقدر ارزش دارد که از خانواده ای دو نفر را بازداشت کنید و اینقدر هزینه بپردازید بکنید اشکالی ندارد.
فیض الله عرب سرخی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و یکی از هفت تن از فعال سیاسی اصلاح طلب است که از فردی به نام سردار مشفق شکایت کردند. به گفته آنها، وی یکی از مسئولان ارشد اطلاعاتی قرارگاه ثارالله است.
خانم قدس بازداشت دخترش را نیز در ارتباط با این شکایت می داند و می گوید: امیدوارم این مساله نباشد اما جز این چیزی به ذهنمان نمی رسد. دیروز هم دامادم به سرتیمی که برای بازرسی منزل فاطمه در 9 آذر آمده بود و آدمی مثبت به نظر می رسید زنگ زد که او گفته بود من در اوین نیستم اما گویا ظاهرا فاطمه بلبل زبانی کرده و با بازجویش درگیر شده است و بازجو گفته است او را بازداشت میکند. ما هم گفتیم پس همه جا اعلام می کنیم که جرم فاطمه بلبل زبانی است که بعد گفتند نه دوباره تماس گرفتم و اتهام فاطمه اقدام علیه امنیت ملی است.
وی با مضحک خواندن این اتهام می گوید: واقعا خیلی خنده دار است همه مردم شده اند اقدام کننده علیه امنیت ملی و من نمیدانم واقعا تا کجا می خواهند پیش بروند و این رویه مضحک را ادامه دهند.
مادر فاطمه عرب سرخی می گوید که نگران بیماری دخترش است: من به طور خاص نگران بیماری فاطمه هستم چون اکثر شب ها حالش به هم میخورد و قند خونش می افتد الان هم که او را به انفرادی برده اند اگر شب یکباره حالش بد شود کسی نیست به او برسد و این مساله واقعا ایجاد نگرانی می کند.از طرفی برای بقیه بچه ها هم نگران هستم سه نفر دیگر از بچه ها امروز همزمان با فاطمه به اوین رفتند و برنگشتند مگر چه کرده اند جز اینکه با سن کمی که دارند به فکر مملکتشان بوده اند. اگر این بچه ها میخواستند کاری غیر از کار جاری قانونی بکنند که در مملکت نمی ماندند. همین طور اوباش دارند برای خودشان راحت می گردند و پاکترین بچه ها به زندان کشیده می شوند. من واقعا امیدوارم آقایان سرعقل بیایند.
خانم قدس درباره آخرین وضعیت همسرش، فیض الله عرب سرخی نیز می گوید که این فعال سیاسی  در بند 350 زندان اوین و از بازداشت دخترش بی خبر است.
آقای عرب سرخی که از 23 خرداد 88 در بازداشت به سر می برد به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام" به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده است.
او پیش از این و در فروردین ماه با قرار وثیقه به مرخصی آمده بود اما اکنون در بند 350 زندان اوین به سر میبرد.



خانه مان آتش گرفته

وقتی خانه ای آتش می گیرد ، اهل خانه ، کوچک و بزرگ ، زن و مرد ، بر پا می خیزند و فریاد می زنند : آتش ...آتش و همه کاری می کنند برای خاموش کردن آتش . ما باید یاد بگیریم چگونه آتش را به کمک یکدیگر، همگی خاموش کنیم . مسجد امام حسین در شهر چابهار خانه ماست که آتش گرفته ، شهری بندری در کنار خلیج عمان در استان سیستان و بلوچستان است ، با پاکستان و افغانستان هم مرز است ، یکی از کم توسعه ترین و فقیرترین مناطق ایران است . گروه سنی مسلح جندالله آتش بیار معرکه است وظاهرا با نیروهای دولت ایران در جنگ است و به این بهانه خانه ما را آتش می زند  و در آخرین اقدام ،  مردم محروم این شهر را به خاک و خون کشیده است . 
اتش را چگونه خاموش می کنند ؟ دیری است شاهد شده ایم بر اینکه ریش سفیدهای بر نشسته بر مسند قدرت ، آتش را با آتش به صورت مقطعی و موقت  خاموش می کنند و همه کسانی را که می توانند به کمک یکدیگر و به کمک ریش سفیدها آتش را خاموش کنند ، چنان از خود رانده اند که امیدی نیست به جلب همکاری آنها . همکاری  موکول می شود به جلب اعتماد مردم ، همان که دیری است از کف رفته است . مردم در این منطقه امید خود را برای آنکه  در پناه دولت متبوع به رفاه و امنیت برسند از دست داده اند ، به علاوه از آنسوی مرزها سر و کارشان با باندهای جهانی قاچاق مواد مخدر است که  گاهی از ناچاری و فقر و بدبختی ، ریزه خوار آنها می شوند و امنیت انسانی شان که سزاوار آن بوده و هستند بیشتر به خطر می افتد . زشت ترین صحنه ای که پیاپی پس از آتش گرفتن خانه مان در رسانه ها می بینیم عکسهای جوانانی است که تازه پشت لب شان سبز شده و با غرور در برابر دوربین عکاسی در حالی که مواد منفجره را به سینه و دور کمر بسته اند ، نگاه می کنند . جندالله این عکس ها را پس از هر واقعه انتشار می دهد تا قدرت شیطانی خود را به رخ بکشد و بگوید می تواند برای جوانهای دوستدار ریگی و همکاران آنها کار آفرینی کند و شغل عملیات انتحاری را به آنها پیشکش کند . پس از هر واقعه تکه های بدن این جوانان با تکه های بدن قربانیان چندان در هم می آمیزد که مشکل بشود آنها را از هم جدا کرد . ادعا این است که با دولت ایران سر جنگ دارند و واقعیت این است که تروریسم را توجیه می کنند و با اصل حیات و حق حیات مردمی که در جنگ بزرگترها و ریش سفید های شیعه و سنی نقشی ندارند ، بازی می کنند و زندگی جوانان سنی و فقیر و بیکار را که جندالله آنها را به بازار کسب و کار خود فرا می خواند بر باد می دهند . بازاری که خون این جوانهای بیکار و جویای کار و گرسنه ، آن را تغذیه می کند لحظه به لحظه پر رونق می شود .
جندالله در خلاء تا به این اندازه فربه و وقیح نشده . این سوی مرز دستهائی در کار بوده و هست تا مردم محروم و مرزنشین را که از هر سو خطر محاصره شان کرده است ، جان به سر کنند و چون نمی توانند و نمی خواهند از آن پول هنگفت نفت سهمی عادله به آنها اختصاص بدهند ، هر چند یک بار چوبه های دار بالا می برند و جوانانی را اعدام می کنند با این مژدگانی به ملت ایران که در کار برقراری امنیت ملی ، سخت کوش و بی وقفه عمل می کنند . آمار اعدام ها در این مناطق ایران جا نمی گذارد تا احساس کنیم دولت متبوع در بند امنیت ملی است . جائی که امنیت انسانی انکار می شود ، امنیت ملی مفهوم از دست می دهد و هرکس بتواند شکم خود یا فرزندش را سیر کند ، بی خیال امنیت ملی دست به هر کاری می زند . بنابراین جندالله یا گروههائی از نوع آن را نمی شود بدون ارزیابی نقش های منفی و ضد امنیت ملی که دولت ایران در مناطق فقیر و محروم ایران ایفا می کند ، باز شناخت . مگر می شود انسان در خانه خودش امنیت نداشته باشد ، خورد و خوراک نداشته باشد ، آب و مدرسه و شغل و امکانات درمانی کافی نداشته باشد ، زندگی خصوصی نداشته باشد ، آینده نداشته باشد و هنگام واقعه برای خاموش کردن آتشی که آن خانه را به نابودی می کشد با جان و دل به پا خیزد و آتش را خاموش کند .
باید در مفاهیم کهن که درون ذهن هریک از ما رسوب کرده و غلبه بر آن آسان نیست ، تجدیدنظر کنیم . همان اندازه که تروریسم را محکوم می کنیم ، لازم است اثرات اعدام های سیاسی به بهانه امنیت ملی را بررسی کنیم . ادامه این وضعیت ،  جندالله و نظائر آن را تقویت می کند و صرفنظر از تاکید برتعارض با  مبانی حقوق بشری ، از باب امنیت ملی  هم قابل انتقاد است . این اعدام ها به نفع دستجات و گروههائی که ایران را ناامن می خواهند مصادره می شود . دولت ایران نمی تواند نسبت به مرزنشین های محروم و سنی از هر نظر تعدی کند و نان و آب و کار و معتقدات دینی و مطالبات فرهنگی شان را پشت گوش بیندازد و از آنها همکاری برای خاموش کردن آتش بخواهد . آنها آتش را به کدام امید باید خاموش کنند . با کدام انگیزه ؟  خواسته دولت از شهروند در شرائطی که شهروند حتی  سهم مناسبی متناسب با حق نان و آب از بودجه دولت ندارد ، البته به سنگ می خورد . این درجه از بی مسئولیتی در برابر مرز نشین های محروم ایرانی تازگی ندارد . در دوران شاه نیز که پول نفت چهره کشور را در جاهائی عوض می کرد ، اهالی سیستان و بلوچستان از آن بهره ای نمی بردند . فروش فرزندان دختر غم انگیزترین قصه آن روزگار بود  . جمهوری اسلامی که بهبود وضعیت مستضعفین را در بوق و کرنا دمید ، همین که از نیروی اقلیت سنی و محروم مرزنشین استفاده کرد ، تغییر و بهبود در وضعیت رفاهی و فرهنگی آنها را در دستور کار قرار نداد و با افزایش اعدام های سیاسی که در سالهای اخیر زیر پوشش رویاروئی دولت ایران با گروه تروریستی جندالله ، پیاپی اجرا می شود ، احساسات مردم در این  منطقه را چندان جریحه دار کرده که نمی توانند از ته دل بگویند ، کشتار دولتی خوب است و کشتار جندالله بد است .جنایت جنایت است . در آن منطقه که بخش مهم و حساسی از خانه ماست و به چشم می بینیم که آتش گرفته است ، کشتار بد است ، اعدام بد است ، تحقیر هموطنان سنی ما بد است ، گرسنگی مردم در شرائطی که ایران پول نفت را در جهان پخش و پلا می کند بد است ، ورود مداخله آمیز به مساجد اهل تسنن و تاخت و تاز بر آزادی های دینی و فرهنگی آنها بد است . تحقیر مولوی ها بد است و بیزاری می آورد .تروریسم در این محیط نشو و نما می کند .
باقی می ماند تامین رفاه و رفع تبعیض و کار آفرینی و ایجاد مدرسه و دانشگاه و تاسیس کارخانه و تامین آب و تفویض مشاغل کلیدی به مردم محروم سیستان و بلوچستان  که خوب است ، اما خوب ها  بکلی فراموش شده است . این فراموش شده ها را البته تروریست های مدعی حمایت از اهل تسنن به کار می گیرند و با مغز شوئی جوانهای سنی و القای این دروغ به آنها که می خواهند انتقام ظلم شیعه به سنی را بگیرند ، قطار فشنگ و مواد منفجره به کمرشان می بندند . این تازه آغاز کار است و اگر دولت ایران به صورت ضربتی بودجه بزرگی را به تامین رفاه این مردم اختصاص ندهد ، صدها ریگی از چوبه دار پائین می آید . آیا جنگ با گرسنگی و محرومیت کم خرج تر است یا جنگ با انواع جندالله ؟  به نظر می رسد دولت ایران همین جنگ خانمان برانداز را که آتش به خانه مان زده دوست تر دارد تا جنگ با  فقر و بیکاری و سرکوب و اعدام . از ثمرات شیرین رفع محرومیت و جذب قلوب اهل تسنن و ابراز احترام به مولوی ها غافل است و شاید اساسا ریش سفیدهای حکومتی در ایران هنوز درک نکرده اند که دست بالای دست بسیار است و نباید با آتش بازی کرد و نباید  برای ظهور و رشد  انواع جندالله زمینه سازی کرد . هنوز دیر نشده و از حکومتی که دیگر قانون اساسی ندارد ، ولی البته ریش سفید دارد استدعا می کنیم به اعدام سیاسی در این بخش حیاتی از خانه ما پایان بدهند . باورهای دینی این مردم را احترام بگذارند و ایران را به دست خود به دشمن نسپارند . بزرگترین دشمن فقر و بیکاری و تخقیر و توهین است که آتش را تیز می کند . این سرزمین صاحب دارد و ریش سفید ها دارند با آن کاری می کنند که در آینده  ملت ایران از یک خدابیامرز زبانی هم محروم شان می کنند .



كارون را هم دانشگاه خواهي كرد

ضيا جان! من با چند هزار كيلومتر فاصله از و به اميد آزادي تو و همه  زندانيان سياسي و عقيدتي ، به تو در سلول هاي سرد و نمور زندان كارون اهواز سلام ميگويم.
سلام من بر تو و بر همه آزادي خواهان وحق طلبان در بند.
اين پيام به بهانه سالروز تولد تو در شب يلداست ، يلداي امسال با ياد تو و به نام تو براي هميشه در تاريخ خواهد ماند.
تولدت مبارك ضيا جان! بر تو و بر خانواده ات كه آزادمردي همچون تويي را پروش داده اند.
ضيا عزيزم!
تو در كنكور كارشناسي ارشد سال 87 ستاره دار شدي و علي رغم كسب رتبه تك رقمي ات ، به شيوه اي ناجوانمردانه و غيرقانوني از تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد بازماندي و من نيز در سال 88 به جمع دانشجويان ستاره دار پيوستم. يادم مي آيد در روزهاي قبل از كنكور كارشناسي ارشد سال 88 ، تو كه با همراهي ديگر يارانت شوراي دفاع از حق تحصيل را تاسيس كرده بودي ، به من اميدواري ميدادي و ميگفتي : " علي ! خوب كنكور بده  كه امسال ديگر ستاره دار نخواهيم داشت و همه با هم به دانشگاه ميرويم. "
ميگفتي هر دولتي كه غير از اين دولت بيايد ، ديگر ستاره دار نخواهيم داشت. ولي نشد آنجه ما و ملت ميخواستيم و اين دروغگو هايي كه وجود من و تو را انكار ميكردند ،همچنان و براي چند روزي بيشتر در قدرت مانند. و من و تو ايمان داريم كه "ظلم" رفتني است و "حق" است ، كه ماندنيست.
قرار گذاشته بوديم كه " همه با هم" در سال 88 به " دانشگاه " برويم ، ولي از " اوين" سر درآورديم و  اوين  شد دانشگاهمان.
همان ها كه تو را ستاره دار و وجودت را تكذيب كردند ، تو را در اوين هم تحمل نكردند و به دورترين مكان ممكن در زندان كارون اهواز تبعيدت كردند. زنداني كه ديگر " دانشگاه اوين " نباشد و حتي از امكان ملاقات با پدر و مادرت هم محروم شوي.
اما من يقين دارم كه تو " كارون" را هم "دانشگاه" خواهي كرد و رنج دوري از دوستان و خانواده ات را تحمل خواهي كرد.
ضيا عزيزم!
تو را از 4 سال پيش كه براي اولين بار در نشست هاي دفتر تحكيم وحدت ديدمت ، به خوبي ميشناسم. من هم مانند ديگر دوستانت به بيگناهي تو شهادت ميدهم. و شهادت ميدهم بر اينكه ايراد اتهام كذب و مضحك هواداري از باند تروريستي رجوي به تو ، تنها يك دستاويز است براي انتقام جويي از تو و فعاليت هاي مسالمت آميزت در دفاع از حق انساني و اوليه تحصيل و تلاشهاي شجاعانه ات در افشاي وقيح ترين دروغگويان تاريخ ايران زمين.
همانطور كه خودت اين اتهام را يك ننگ دانستي و هرگز آن را قبول نكردي ، من نيز آن را نمايشنامه اي زشت از كينه جويي قلدرهاي زمان از تو ميدانم.
در دادگاهي كه به دستور بازجويانت قرار باشد تو محكوم شوي ، همين انكار اتهام هم شده است مدرك عليه تو! گفته اند چون بعضي از بستگان تو مجاهد هستند ، تو نيز به اين گروه گرايش داري.
 چه ادعاي مضحكي! اگر گرايش هاي سياسي بستگان جرم محسوب شود ، پيش از تو بايد حسين شريعتمداري و همسرش به اين جرم محاكمه شوند كه بستگانشان از روساي اين گروه تروريست ضد ميهني هستند.
و تو چه بي پروا اين سناريو را در نامه هايت به بيرون از زندان رسوا كردي و گفتي كه هيچ مدركي بر عليه تو در پرونده ات وجود ندارد و از اين گروه انزجار داري.
ضيا جان!
هيچ شب و روزي نيست كه به تو و ديگر ياران دربندمان فكر نكنم.  به تو ، بهاره ، عبدالله ، مجيد دري ، مهديه ، مجيد توكلي ، عماد ، ميلاد ، حسن اسدي  و ...
عزيزم! تولدت مبارك . امسال كه نشد ، اما سال آينده با هم و دركنار پدر و مادرت تولدت را جشن ميگيريم.


براندازی

حکومت ولی امر مسلمین و شرکا، حکومت جنتی و دیگر خلفا، حکومت منجی ضعفا، حکومت قایم به فقها، حکومت دشمن وکلا، حکومت نایب امام زمان، حکومتی که برای اداره جهان، برنامه دارد، همو که برای آمریکا و اسراییل خط و نشان میکشد، و داد فروپاشی غرب را سر داده، حکومت برین بر روی زمین، تنها با حرف براندازی میشود.
تعجب نکنید، این حرف من کاملا جدی است. خیلی جدی و برایش حاضرم صدها شاهد زنده بیاوریم. این حرف من نه یک نقشه است و نه یک توصیه، تنها بیان آن چیزی است که مسئولین امنیتی و قضایی بیان میکنند و شاهدهایم صدها و شاید هزاران زندانی سیاسی  که جرمشان اقدام علیه امنیت ملی است. و ابزار ارتکاب جرمشان هم تنها حرف زدن.
حکومتی که ادعا دارد جلو اسراییل و آمریکا و تمام غرب و شرق ایستاده است، حکومتی که میگوید میتواند غرب را با بستن تنگه هرمز به لرزه درآورد، و اسراییل را از روی کره زمین پاک کند، حکومتی که تحریم برایش کاغذ پاره است و چند روزه، بنزین  رانه تنها تولید بلکه صادر هم میتواند بکند. حکومتی که میتواند برای کاهش آلودگی، از هواپیماهایآب پاش استفاده کند، و حتی قادر است کرم و سوسک و موش به فضا بفرستد، از حرف زدن می ترسد.
این را  همعریان و بی پرده میگوید. نه یکبار بلکه هر دفعه ای که دانشجویی را میگیرد، وکیلی را زندانی میکند، خبرنگاری را گاز میگیرد و قندان به سویش پرت میکند، بسیجی های 14-15 ساله را استخدام میکند و در دنیای مجازی گله وار رهایشان میکند، گران ترین هکرهای دنیا را استخدام میکند، با صدای بلند داد میزند که من از حرف زدن میترسم.
اگر غرب و شرق و شمال و جنوب و بالا و پایین نتوانسته که این مکاران مردم فریب که از حیا بویی نبرده اند، و دروغ گوییشان را پایانی نیست، تسلیم کند، من و تو و ما با دستان خالی و تنها با حرف زدن توانسته ایم که هر روز، نه هر دقیقه و ثانیه مجبورشان کنیم که با صدای بلند و با گریه و زاری اعتراف کنند، که حرف نزن، حرف نزن، تنم میلرزد، پایه هایم فرو میپاشد، رعشه بر تنم می افتد. 
همواره فکر میکردم  احمدی نژاد را که در وقاحت هیچ موجودی را هم پایش نمیدانستم، چگونه میتوان به اعتراف وادار کرد. آه که چقدر ساده چیزی را که داشتیم، نمیدیدیم؛ نمیدیدم که حرف زدنمان هر روز او و ولی فقیه و سپاه و بسیج را میتواند  تا مرز جنون، به اعتراف بکشد.  انسان ها، گاهی قدر داشته هایشان را نمیدانند، شاید فکر میکنند که پیروزی باید از جنسی دیگر باشد، غافل از اینکه یک پیرمرد 70 و چند ساله که سرطان نیز دارد، شیاطین وقاحت را هر روز می ترساند؛ از حرف زدن او میترسند چنانچه شرط آزادیش را حرف نزدن با سفرای کشورهای اسلامی تعیین کرده اند؛ یک وکیل ساده و بی پناه که پناه دیگران بود، با استقامتش کل شاکله شان را میلرزاند؛ یک خبرنگار حتی زمانی که اجازه درمانش را هم نمیدهند و تنگی نفس امانش را بریده، با حرف زدنش، خدایگان قدرت را به آنچنان زبونی انداخته که، التماسش میکنند تنها یک خط توبه نامه بنویسد. یک کارگردان پیر که روزی خودی محسوب میشد، حتی با حرف زدن از مرگش، زلزله ای ده ریشتری در نظام شان انداخته است. کارگردانی دیگر  تنها با ضبط  حرف های دیگران در قالب تصویر، آن چنان ترسی به جانشان انداخت، که مجبور شدند اسیرش کنند و آبروریزی در عرصه جهانی را به جان خریدند تا حرف زدن ها در حافظه تاریخ ثبت نگردد.
قدر حرف زدنمان را بدانیم، و قدر آنان را که به ما یاد دادند تا حرف بزنیم و از این حقمان کوتاه نیاییم.




گرانفروشی دولت به اسم هدفمند سازی یارانه ها

افزایش قیمت های سه ساله در یک شب

روز اول هدفمند سازی یارانه ها به گفته صدا وسیما وگزارش های مکررش در بخش های مختلف خبری با "استقبال گسترده" مردم رو به رو شد. این استقبال در حالی رقم خوردکه کنار پمپ بنزین های مهم، نیروهای گارد ویژه و لباس شخصی حضور داشتند. همچنین در کنار فروشگاههای شهروند ورفاه، نیروی انتظامی حضوری محسوس و ملموس داشت. این در حالی است که افزایش ناگهانی قیمت ها خارج از روند تعیین شده قانونی است و در مواردی نیز، چون بنزین، بالاتر از متوسط منطقه ای در خلیج فارس به مردم عرضه میشود.
طبق اطلاعیه دوم ستادهدفمند سازی یارانه ها قیمت حاملهای انرژی از دیروز افزایش یافت. طبق این اطلاعیه قیمت بنزین سهمیه بندی 4برابر وقیمت بنزین آزاد  تقریبا دوبرابرشد. گازوییل هم قیمت سهمیه بندی اش ده برابر شد. افزایش قیمت بنزین آزاد تاسقف 700 تومان در حالی است که قیمت بنزین در گرانترین بازار دنیا یعنی آمریکا دیروز هر گالن 4لیتری حدود 2. 5 تا 3 دلار بود يعني ليتري 600 تا 750 تومان.  همچنین قیمت فوب خلیج فارس به طور متوسط  لیتری  450 تا  600 تومان در ماههای گذشته  در نوسان بود. از سوی دیگر براساس برنامه چهارم، دولت موظف است در پایان برنامه چهارم که سال 88 است بنزین را به قیمت فوب خلیج فارس به مردم بفروشد. در واقع  بنزین تولید داخلی که هم اکنون به گفته مسئولین نفتی خودکفایی در تولید آن حاصل شده است به رقمی بالاتر از میانگین قیمتی که  قانونا بایددراختیار  مردم قرار میگرفت عرضه میشود.
همچنین بر اساس گزارش مهر، پس از اعلام چگونگی تغییر قیمت بنزین و گازوییل، صبح دیروز  سخنگوی کارگروه تحول اقتصادی دولت با اعلام متوسط افزایش قیمت برق، آب و گاز خانگی گفت که سیاست‌های دولت مرتبط با قیمت‌های جدید آب، برق و گاز در قالب جداولی تعیین شده است و به زودی به صورت رسمی اعلام خواهد شد.
محمدرضا فرزین اعلام کرد: "متوسط قیمت برق به ازای هر کیلووات ساعت 45 تومان، متوسط قیمت هر مترمکعب آب 250 تومان و متوسط نرخ گاز خانگی 70 تومان به ازای هر متر مکعب تعیین شد".
وی تصریح کرد که: "اقلام مذکور، متوسط قیمت است و هر پله مصرفی نرخهای متفاوت خواهد داشت، به نحوی که هرچه مصارف کمتر باشد، قیمت نیز کاهش می یابد."
به گزارش فارس در همین ارتباط  معاون وزیر نفت نیز اعلام کردکه قیمت گاز مصرفی مشترکان خانگی - تجاری همزمان با اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها به صورت منطقه ای - شهرستانی محاسبه می‌شود.  این در حالی است که پیش از اجرای این قانون قیمت گاز مشترکان به صورت استانی محاسبه می‌شد اما در روش جدید این محاسبه به صورت شهرستانی انجام می‌شود.
وگزارش ایرنا که مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران با بیان اینکه در حال حاضر از نظر آب و هوایی کشور به 5 منطقه تقسیم بندی شده است، تاکید کرد گازبهای مشترکان از نظر ایام سال در دو بخش هفت ماهه و پنج ماهه تقسیم و برای دامنه مصرف گاز 12 پله تعریف شده است.
این قیمت ها ورقم های اعلام شده باقیمت های جهانی  فاصله چندانی ندارد. این در حالی است که دولت باید طی 5سال  قیمت ها رابه این مرز میرساند. آینده نیوز در این مورد نوشت: "در حالی كه نمایندگان مجلس هشتم قرار دادن مدت زمان پنج سال برای هدفمندی یارانه ها را یكی از دستاوردهای تغییرات مجلس در لایحه دولت عنوان می كنند، عملكرد دولت نشان داده است این زمان تعیین شده قرار است به حدود شش ماه كاهش پیدا كند. نمایندگان مجلس هشتم با تغییر لایحه دولت برای هدفمند كردن یارانه ها و قید زمان 5 سال برای خذف كامل یارانه ها، معتقد بودند توانسته اند حذف یارانه های انرژی را تدریجی كنند. بر همین اساس، از مبلغ صدهزار میلیارد تومان كل یارانه انرژی كشور كه در حال حاضر مصرف می شود، نمایندگان مجلس تنها مجوز حذف 20 هزار میلیارد تومان را در سال اول داده بودند تا با افزایش تدریجی آن در هر سال، نهایتا كل صدهزار میلیارد تومان در پایان پنج سال حذف شده و هدفمند گردد".
در واقع  دولت از یك ابهام در متن قانون مصوب مجلس كه مبلغ 20هزار میلیارد تومان را برای كل سال 1389 درنظر گرفته و اشاره به زمان آغاز اجرای این طرح نكرده بود، بهره برده  و 20 هزار میلیارد تومان را برای چهار ماه از سال در نظر گرفته است.
بنابراین، در حالی كه براساس مصوبه مجلس، از مبلغ 20 هزار میلیارد تومان در سال، نصف آن قابل پرداخت به مردم برای 12 ماه بود و با احتساب 61 میلیون متقاضی یارانه ای، مبلغ 13هزار و پانصدتومان به هر نفر در ماه می رسد، احمدی نژاد اعتبار یك ساله را برای تنها 4 ماه پایانی سال استفاده كرده و این مبلغ را به 40هزار و پانصد تومان افزایش داده است. او حتی درگفته های شنبه شب اش وعده دوبرابر شدن آن را نیز به مردم داد.
دولت با این اقدام از یك سو وعده قبلی رییس قوه مجریه مبنی بر پرداخت 40 تا 70هزار توان درماه به هر نفر را عملی كرد و از سوی دیگر عملا مجلس را مجبور به تصویب اعتباری سه برابر امسال برای سال آینده كرده است.

درصورتی كه مجلس بودجه طرح هدفمندی یارانه ها را برای سال 1390، كمتر از 60 هزار میلیارد تومان تصویب كند، عملا مبلغ پرداختی فعلی ماهی 40 هزار تومان به هر نفر وجود نخواهد داشت و مسئولیت كاهش یارانه به گردن نمایندگان خواهد افتاد، امری كه بعید است مجلس ریسك آن را درسالی كه نمایندگان به دنبال گرفتن رای از مردم برای حضور درمجلس نهم هستند، بپذیرد.
از سوی دیگر با این افزایش قیمت های ناگهانی ودور از انتظار این نگرانی به وجود آمده است که واحد های تولیدی نتوانند با این روند تازه خود را تطبیق دهند. بهمن اخوان، نماینده مردم تفرش در مجلس دراین مورد یادداشتی برای خبر آن لاین نوشته به این روایت: "سیاست‌هایی مانند طرح تحول، تورم بالایی دارند.  تورم تمام استانداردها را به هم می‌ریزد.  پول، استاندارد استانداردهاست.  همه را، هر چیز را با پول می‌سنجند.  در این فضا جراحی اقتصاد بسیار حساس بوده و می‌بایست مرحله به مرحله و به دقت پیش رود."
و: "مشکلات مهم‌تری داریم که در آنها هم مانند مصرف انرژی اول هستیم.  جا دارد اول آنها درمان شوند بعد به مسئله حساس مردم یعنی حذف یارانه‌ها برسیم.  در سرانه مصرف تریاک در جهان اول هستیم، در فرار مغزها در جهان اول هستیم، در فضای کسب و کار از آخر اول هستیم، در تعداد کشته‌ها در تصادفات رانندگی در جهان اول هستیم، در ریسک اقتصادی رتبه ۱۴۰ هستیم، سالانه ۲۵ میلیارد دلار هزینه خسارت کشته‌شدگان رانندگی را می‌دهیم، سالانه نزدیک به ۱۵۰ هزار نفر از نخبگان کشور مهاجرت می‌کنند که به میزان ۵۰ میلیارد دلار تا زمان نخبه شدن برای کشور هزینه داشته‌اند."
و در ادامه: "اگرچه ما در کشورمان مقام اول را در دنیا بعد از ونزوئلا در مصرف بنزین نیز داریم،  بنابراین افزایش قیمت بنزین اتفاق خوبی است اما در صورتی‌ که بهره بانکی را نیز همزمان با هدفمندکردن یارانه‌ها مثل کشورهای اروپایی به ۳ درصد برسانیم و از سرمایه‌های پولی در جهت سرمایه‌گذاری در بخش‌های کشاورزی و دامداری استفاده کنیم.  یکی از چالش های اصلی اقتصاد ما در حال حاضر ایجاد اشتغال و در آمد و توسعه طر ح های تولیدی و صنعتی است.  هدفمندکردن یارانه‌ها اتفاق مثبتی است اما در صورتی‌ که سطح درآمد مردم را بالا ببریم و از کاهش بهره بانکی در جهت تولید و اشتغالزایی رونق اقتصاد استفاده کنیم."
اخوان در پایان نوشته اش میاورد که: "بنابراین اگر نتوانیم یک جراحی تمیز و رادیکال انجام دهیم، واکنش‌های این موجود زنده به شکل تورم، موج ورشکستگی بنگاه‌ها و اعتراضات احتمالی بروز می‌دهد و پس از آن مجبور به توقف طرح خواهیم شد که هزینه بسیار سنگینی دارد."



رمز گشایی از افسانه انجمن حجتیه

مصاحبه اردلان صیامی با  مهدی خزعلی یکی از صریح ترین و در عین حال بهترین مطالبی است که در سالیان اخیر پیرامون انجمن حجتیه بیان شده است. این مصاحبه در ادامه مطلب ارزشمند قبلی نویسنده،اطلاعات و سرفصل های مهمی را در خصوص یکی از پر بحث ترین مسائل  سیاسی پس از انقلاب می گشاید.
مهدی خزعلی اگر چه خود را انجمنی نمی داند و بر مرزبندی با آنها تاکید می کند اما خیلی محکم به دفاع از حق آنها برای فعالیت می پردازد و حتی در بخش هایی از مصاحبه مرز بین دفاع از حق و سمت گیری و حمایت از مشرب سیاسی و اعتقادی پیروان شیخ محمود حلبی مخدوش می گردد. شاید مهدی خزعلی از افراد نادری باشد که اینگونه در دفاع از انجمن حجتیه سخن می گوید و مخالفان آن در جناح های جمهوری اسلامی را به مسموم کردن فضا علیه انجمن محکوم می کند.  با مهدی خزعلی موافقم  که پیرامون انجمن حجتیه بزرگنمایی و اجحافات بسیاری شده است . در واقع این انجمن آن معمای سیاسی نیست که برخی پیرامون آن قلم فرسایی کرده و  می کنند.
البته برخورد مهدی خزعلی با طاهر احمد زاده  شباهت زیادی  با برخورد مخالفین انجمن حجتیه دارد. منتسب کردن طاهر احمد زاده  به چپ مارکسیستی و همسویی  با حزب توده  همانقدر بی اساس است که انجمن حجتیه به وابستگی به  تشکیلات اینتلیجنس سرویس انگلستان و لژهای فراماسونری متهم گردد.
افسانه سرایی پیرامون این مکتب شیعی 57 ساله  با انگیزه ها و غرض ورزی های سیاسی همراه بوده است. انجمن حجتیه  درهیچ برهه از حیات جمهوری اسلامی نقشی در حکومت نداشت. اگر در دوره پهلوی دوم پس از تخریب حضیره‌القدس بهائی ها  توسط نیروهای انجمنی در سال1334،  مجبور شد تعهد دهد که از فعالیت سیاسی پرهیز می کند و در چهارچوب فعالیت فرهنگی  نامش را به عنوان یک انجمن خیریه غیر انتفاعی ثبت کرد، ولی در جمهوری اسلامی این حق را هم نیافت و پس از نهیب و حمله سنگین آیت الله خمینی کلیه دفاترش را بست و به فعالیت سازمانی خود خاتمه داد. بزرگان انجمن   نه حضوری رسمی در قدرت داشتند و نه اعضاء شان را به  نفوذی غیر رسمی  از طریق در دست گرفتن پست های حکومتی و مناصب اداری تشویق کردند.   حجتیه ها  در دوران رهبری آیت الله خمینی  مغضوب واقع شدند . دستگاه امنیتی از آن هنگام تا به امروز با وسواس و حساسیت زیادی فعالیت های این جریان را رصد می کنند و تمام رفت و آمد های آنها را کنترل می کنند. در آن دوران  برخی از  رسانه ها و جریان های حکومتی  ذهنیت غلط و نادرستی درباره انجمن حجتیه   را در جامعه تبلیغ کردند که تا به امروز کماکان باقی است.
 نیروهای مذهبی حامی جمهوری اسلامی و بخصوص جناح چپ  آنها به غلط  دکترین انجمن حجتیه را  صبر در برابر تشدید فساد و افزایش معصیت در دنیا به منظور تسریع ظهور امام زمان معرفی کردند.   اما این ادعایی غلط است. انجمن حجتیه رسالت خود را فرهنگ سازی و تربیت کادر برای مبارزه با بهائیت با بهره گیری از شیوه ها و متد های مدرن دانسته  ومی داند. این انجمن صبر و انتظار مشتاقانه  به ظهور در کنار انجام اعمال عبادی و رعایت احکام مذهبی بر اساس فتاوی مراجع تقلید عصر را  توصیه می کند. رهیافت موعود گرایی این جریان حالت محافظه کارانه و انفعالی داشته و شبیه جهان‌بینی پیشاهزاره‌ای در دنیای یهودی مسیحی است. در این نگرش جایی برای  فعالیت گرایی  و یا برپایی  انقلاب برای  کوتاه کردن دوره غیبت کبری حضرت قائم  وجود ندارد. حتی مدعی وجود رابطه با امام زمان هم نمی شود. حالت تهاجمی ، خشونت طلب و کنش گرایانه ندارد. از منظر آنان راه عبور  از فتنه غیبت، خواست و اراده الهی است و خواست خداوند، تنها با دعا کردن برای فرج امکان پذیر است. لذا از دید آنها توجه دادن به ساحت  امام عصر، مصداق بارز امر به معروف است و بدین وسیله، باید مردم را به دعا برای ظهور آن حضرت توجه داد. تکیه گاه پرهیز آنان از میدان سیاست و تشکیل حکومت دینی  در دوره غیبت ، دو روایت از ائمه اطهار است. نخست روایت معروف به رایت  که منسوب به  امام محمد باقر (ع) است که می گوید: "هر پرچمی که قبل از قیام قائم برپاداشته شود، صاحبش طاغوت است، و غیر از خدای عز و جل را می پرستد! " (1)
 روایت دوم نقل از امام جعفر صادق (ع)  است که فرموده است : "هیچ یک از ما اهل البیت تا روز قیام قائم ما، برای جلوگیری از ستمی یا برای بپاداشتن حقی خروج نمی کند، مگر آنکه بلا و آفتی، او را از بیخ برکند و قیام او بر اندوه ما و شیعیانمان بیافزاید"(2)
اهداف اصلی  انجمن حجتیه  عبارت بودند از :
·      مبارزه منطقی و علمی با گروه‌های منحرف که اعتقادات شیعیان را هدف قرار گرفته بودند 
·      خودداري از دخالت در سیاست به منظور حفظ کیان خود وجلوگیری از زد و خورد بی مورد با دولت مستقر در کشور
·      پیروی از مرجعیت دینی و اجرای احکام شرعی
بر این اساس انجمن در جریان انقلاب اسلامی شرکت نکرد و  نه تنها وقعی به فرمان آیت الله خمینی مبنی بر  تحریم جشن های نیمه  شیعیان پیش از انقلاب نداد بلکه نسبت به   بر پایی شکوهمندانه جشن قائم آل محمد(ص) اصرار می ورزید.
انجمن حجتیه در مخالفت با فعالیت سیاسی تا آنجا به افراط کشیده شد که در مدرسه علوی از دانش آموز ها  تعهد کتبی گرفته می شد تا در فعالیت های سیاسی حضور نیابند.
 شیعه مطلوب انجمن حجتیه جریان فرهنگی و وفادار به سنت بود که زیست در جهان مدرن را پذیرفته است  وبر اساس کار فرهنگی و آموزشی به مقابله با اندیشه ها و مکاتب  دنیای مدرن می پردازد که با معارف سنتی شیعه سر ناسازگاری دارد. این نگرش داعیه تشکیل نوع خاصی از حکومت و زمینه سازی برای تعجیل حضور امام زمان نداشت. از منظر آنان نیابت عامه فقها فقط محدود به امور شرعی بود و هر حکومتی در دوران غیبت نامشروع است و حاکم اسلامی باید علاوه بر عدالت از علم الهی برخورد ار باشد که چنین ویژگی تنها در معصوم وجود دارد  در واقع  نگاه آنان به سیاست دنباله روی از مشی آیت الله بروجردی بود. ا زاین رو آیت الله خوئی را به عنوان مرجع تفلید انتخاب کردند. البته آنان رابطه خوبی با اکثر مراجع داشتند و شیخ محمود حلبی از عمده مراجع مجوز دریافت وجوهات و هزینه بخشی از آن جهت فعالیت انجمن مبارزه با بهائیت آن روزگار و انجمن حجتیه روزگار بعد را گرفته بود.
نقل است آیت الله خمینی ابتدا از انجمن حمایت کرد اما بعدا حمایتش را پس گرفت و از دادن پاسخ مثبت صریح به تقاضای شیخ محمود جلبی برای مصرف بخشی از وجوهات دریافتی  خودداری کرد. این موضوع باعث رنجش خاطر بنیانگذار انجمن حجتیه شد.
انجمن حجتیه در اواخر دوران شاه و هنگامی که قطار انقلاب راه افتاده بود ، موضعش را تغییر داد و به تایید انقلاب اسلامی پرداخت. پس از پیروزی انقلاب و مخالفت صریح جمهوری اسلامی با بهائیت و در نتیجه در تنگنا قرار گرفتن این اقلیت مذهبی  باعث شد تا  انجمن حوزه فعالیتش را  به مبارزه با کمونیسم گسترش دهد. در این خصوص اعضاء ارشد انجمن مطالعاتی  انجام دادند و جزواتی برای مقابله   نیز تدوین  کردند. این فعالیت با واکنش تند حزب توده مواجه شد اما در کل فعالیت انجمن حجتیه پس از انقلاب عمرطولانی نیافت و پس از جمله صریح آیت الله خمینی در سال 1362 به حیات رسمی و علنی خود پایان داد.
دو برهه کنار زدن جناح چپ پس از رهبری آقای خامنه ای و اوج گرفتن بحث های آخر الزمانی در دوره احمدی نژاد باعث شد تا بحث پیرامون انجمن حجتیه بالا بگیرد و انگشت حملات برخی  ازاصلاح طلب ها آنها را به عنوان کانون پشت پرده و سازمان ده جناح راست و اصول گرایان  نشانه بگیرد.
اما این ادعاها رنگی از واقعیت نداشته و ندارد. در اصل اغراق و نگاهی مبتنی بر تئوری توطئه از ابتدا پروژه ای سیاسی بود که توسط برخی از جریانات کلید زده شد. البته در ادامه توضیح خواهم داد که متولیان انجمن حجتیه نیز در شکل گیری این ذهنیت بی تقصیر نبودند. اما نخست باید ریشه و دلایل پایه های حساسیت نسبت به انجمن حجتیه را برشمرد. برجسته ترین عامل ،تفاوت بنیادی نگرش شیعی بزرگان انجمن حجتیه و آیت الله خمینی بود. نگرش آنها با یکدیگر  تفاوت بنیادی داشت. انجمنی ها آیت الله خوئی را می پسندیدند و ارادت خاصی به آیت الله خمینی نداشتند. عدم حمایت پیروان انجمن حجتیه از نهضت آیت الله خمینی  دیگر عاملی بود، که باعث تجدید نظر وی در حمایت از انجمن شد. اساسا ایشان نسبت به جریانات مذهبی و روحانی که در آن دوران عزلت و سختی با وی همراهی نکردند حساسیت شدید داشت. انجمن خود امام زمان را برجسته می کرد و شعارش "مهدی بیا" "مهدی بیا بود" اما آیت الله وطرفدارانش بیشتر بر نائب امام زمان  تاکید می کردند که باید تا زمان ظهور سایه وجودش بر سر امت اسلام  مستدام باشد.
بنابراین آیت الله خمینی پس از تجدید نظر در تایید انجمن حجتیه دیگر  میانه ای با آنان نداشت اما حساسیت نسبت به انجمن حجتیه محدود به وی نمی شد. در واقع عوامل دیگری نیز بودند که سرانجام توانستند وی را تحریک و یا اقناع کنند که بساط انجمن حجتیه را جمع کند.
انجمن در دهه پنجاه توانست نفوذ خوبی در بخش های تحصیل کرده مذهبی پیدا کند و آنها را جذب کند. از این رو رقابت شدیدی بین آنها و گروه های انقلابی مذهبی وجود داشت تا بتوانند نیروهای جوان مسلمان را جذب کنند. بنابراین عمده گروه های انقلابی نظر منفی نسبت به انجمن حجتیه داشتند و اسلام آنها را از نوع قاعدین می دانستند که مانع مبارزه است. البته انجمن به صورت مطلق با مبارزه مخالف نبود بلکه  معتقد بود در دوران غیبت امام عصر، باید تقیه کرد و مبارزه  نابخردانه و ماجراجویانه، هدر دادن نيروها است. آنها استدلال می کردند  هر گونه مبارزه با استعمار و استبداد نه تنها سودي ندارد بلكه مايه نيرومندي و پيشرفت دشمنان خواهد شد تاکید داشتند كه مبارزه با زورمندان و قدرتهاي جهاني ويژه حضرت مهدي است و خداوند در مصحف شریف به صراحت بیان داشته است که خود را در مهلکه نیندازید.بدینترتیب به نظر آنان مبارزه با رژیم شاه افتادن در دام هلاکت بود..
 در این فضا بود که انگ هایی چون وابستگی به لژ فراماسونری و یا انگلیسی بودن  خلق شد. در صورتی که این ادعاها اتهاماتی بی اساس بیش نبودند. شیخ محمود حلبی مصدقی بود و در نهضت ملی شدن نفت مشارکتی فعال داشت اما ناکامی آن جنبش باعث سرخوردگی وی از فعالیت سیاسی شد.
موضع گیری منفی و اراده انجمن حجتیه به مبارزه فکری با مارکسیسم و ضرورت مرزبندی نیروهای مذهبی با اندیشه های الحادی چپ ، حزب توده را به صف مخالفان انجمن افزود. سردمداران حزب توده  ،فعالیت های انجمن را برای نزدیکی این حزب به مسئولان نظام  و بخصوص حزب جمهوری اسلامی خطرناک ارزیابی می کردند . بنابراین شروع به تخریب این انجمن کردند و القابی نظیر وابستگی به امپریالیسم به سیاهه اعمال انجمن حجتیه افزوده شد.
اما مهمترین جریانی که در ایجاد نگاه منفی نسبت به این انجمن و ترغیب آیت الله خمینی به برخورد ایفا کرد جناح موسوم به خط امام بود. آنها در مواجه با جناح رقیب که آنها را متهم به التقاط با تفکرات چپ و نگرش کمونیستی می کرد ، لبه حملات را متوجه انجمن حجتیه کردند تا بدینرتیب ضمن خنثی کردن  ترفند آنها ،   رقیب را از میدان  کنار زند. عضویت و یا همنشینی برخی از چهره های شاخص جناح راست با انجمن حجتیه در پیش از انقلاب چون شیخ ابوالفاسم خزعلی ، حداد عادل، کمال خرازی، حسن عفوری فرد، اکبر پرورش، محمد نهاونديان، شیخ جعفر شجونی ، علی اکبر ولایتی، نژاد حسینیان، مرحوم سید محمود  قندی و ... تکیه گاه حمله جناح چپ به انجمن حجتیه و آسیب پذیر نمودن جناح راست بود. البته نباید از نظر دور داشت علی رغم رویکرد تهاجمی جناح چپ ، ضربه اساسی به انجمن را آیت الله جنتی از نیروهای شاخص جناح راست زد که در نماز جمعه قم به افشاگری علیه این گروه پرداخت. در واقع جناح راست از انجمن حجتیه حمایت نکرد و در خانه نشین کردن آن همراه شد.
از سوی دیگر اگرچه انجمن حجتیه جریانی سنتی بود اما از شیوه های مدرن سازماندهی و آموزشی استفاده می کرد و توانسته بود تشکیلاتی بزرگ ایجاد کند. اکثریت اعضاء انجمن حجتیه از دانشگاهیان بودند و چهره های روحانی کم داشتند.  در دوره ای که جمهوری اسلامی تمامی جریاناتی که در زیر چتر خط امام و تبعیت از آیت الله خمینی نمی گنجیدند را منحل و متلاشی نمود و اجازه نداد تا آنها در سطح جامعه به فعالیت و گسترش تشکیلاتی بپردازند  ، غیر طبیعی بود که نیروهای امنیتی چشم بر روی توان تشکیلاتی انجمن حجتیه ببندند. بنابراین نگرانی ازنفوذ تشکبلاتی انجمن حجتیه و حضور طیفی از اعضاء  وهمراهان سابق آن در سطوح بالای حاکمیت دلیل دیگری برای زمینه سازی جهت برخورد بود.
مجموعه عوامل فوق سنگ بنای شکل دهی افسانه انجمن حجتیه شد که تا به امروز باقی است. ظهور اندیشه های آخر الزمانی در دوره احمدی نژاد  ،بار دیگر حساسیت ها نسبت به انجمن حجتیه را تشدید نمود. در این میان بخشی از اصلاح طلبان چون علی اکبر محتشمی کوشیدند تا دوباره  حربه قدیمی را بکار گیرند . لذا تمام اعمال دولت احمدی نژاد و محدودیت های تازه علیه اصلاح طلبان را به انجمن حجتیه نسبت دادند.
عده ای نیز  به اشتباه موعود گرایان جدید را با این انجمن یکسان گرفتند ، غافل از اینکه هیچ تناسب و رابطه ای بین آنان وجود ندارد. مهدویت گرایی مورد نظر حجتیه محافظه کارانه ، ملایم و فرهنگ محور است در حالی که مهدویت گرایی احمدی نژاد که در یاداشت دیگری توضیح خواهم داد که گمانه های قابل اعتنایی وجود دارد  که این خصیصه دولت مهرورزی  نیز به مانند دیگر خصوصیاتش سفارش مقام ولایت است  ، ستیزه جویانه ، هزاره گرا ، تهاجمی  و قدرت محور است. پیروان انجمن حجتیه افراد تحصیل کرده  ،تکنوکرات و  از طبقه متوسط  به بالا هستند در حالی که دار و دسته احمدی نژاد بیشتر افراد کم سواد ، غوغا سالار ، افراطی و از طبقات پایین هستند. انجمنی ها مدعی رابطه با امام زمان نیستند و وعده ظهور قریب الوقوع را نمی دهند اما جریان جدید خود را تحت هدایت امام زمان و برقراری ارتباط از طریق واسطه هایی چون  مسجد جمکران می داند. حجتیه ها مدعی  رسالتی از سوی امام زمان نیستند و  خود را در مقام شتاب بخشی به ظهور منجی تعریف نمی کنند اما مهدویت گرایی احمدی نژادی خود را دارای رسالت می دانند تا زمینه ظهور قائم آل محمد را فراهم سازند. انجمن حجتیه در جامعه و بیرون قدرت شکل گرفت و وجهه پوپولیستی ندارد اما آخر الزمانی های حکومتی جریانی قدرت ساخته هستند که به برکت برخورداری از رانت های حکومتی رشد یافته اند. غلظت خرافات در آنها به مراتب بیشتر است.
البته آخر الزمانی های معاصر محدود به این دو جریان نیستند ، علاوه بر آنکه اعتقاد به مهدویت از پایه های هویت سنتی شیعه هست اما گرایش های گوناگونی وجود دارند از جمله گروه پدر آقای ابطحی. عمده این گروه ها در مشهد هستند و یا از آنجا به پا خواسته اند. حوزه مشهد در تاریخ معاصر پروش دهنده و تشویق کننده اندیشه های مهدویت گرا بوده است. اما ماجرا به دوره معاصر محدود نمی شود. پویش آخر الزمانی و موعود گرای شیعه محور از زمانی که شیعه در ایران به اکثریت تبدیل شد، متولد گشت. از آن موقع به بعد در هر دوره زمانی کسانی بوده اند که دل در گرو ظهور منجی داشتند و یا مدعی شدند که مهدی(ع) آخر الزمان هستند. حتی تا پیش از قدرت گرفتن سازمان روحانیت در اواخر دوران قاجار  ،مهدویت گرایی بستر ظهور پاره ای از تلاش های اصلاح دینی و پروتانتستیزم شیعی نیز بوده است.
اما افسانه انجمن حجتیه پدیده ای کاملا بیرونی نیست، بلکه پایه ای درونی هم دارد. اصرار عجیب و غیر متعارف انجمن حجتیه بر پنهانکاری و فعالیت سری زمینه را مساعد کرده است. انجمن نه تنها شکل سازمانی فعالیتش مخفی بود و جلسات و اعضایش به شکل پنهانی برگزار می شد  ،بلکه در عمده فعالیت هایش  از روش مشابه سازمان های اطلاعاتی استفاده می کرد. توجیه آنها اتخاذ شیوه مشابه از سوی بهائی ها بود که فعالیت های تبلیغی شان را به  شکل مخفیانه انجام می دادند. انجمن برخی از نیروهایش را تربیت می کرد تا در داخل محافل بهائی ها نفوذ کنند و آنها را فریب دهند. این افراد که نعش نامیده می شدند وظیفه داشتند تا با ارائه هویت مبدل خود را بهائی جا بزنند و پس از نفوذ، هویت کسانی که بهائی ها در صدد جذب آنها بودند و داشتند روی آنها فعالیت تبلیغی می کردند ، شناسایی کرده و اطلاعات شان را در اختیار گروه ارشاد می گذاشتند تا با بحث آنها را منصرف سازند. در اواخر دوران شاه نفود انجمن در محافل بهائی آنچنان گسترش یافته بود، که برخی از مبلغان بهائی از نفوذی های انجمن حجتیه بودند.
این خصلت شبه امنیتی  نه فقط در حوزه فعالیت عملی بلکه حتی در امور آموزشی  وتلاش های نظری این انجمن هم دیده می شود. جزوات آموزشی این انجمن در دوران فعالیت بر علیه بهائیت  جایی منشر نمی شد و آنها مخفی نگاه می شدند.. نقل است که این جزوات پس از یک هفته از توزیع جمع می شدند. حتی مشایخ انجمن مطالعاتی در حوزه تفکر اسلامی و معارف ائمه با رویکرد ضد فلسفه و کلام   داشتند که حوزه مشترک فعالیت با مکتب تفکیک بود اما عمده نتایج این مطالعات را منتشر نساختند چرا که به نظر آنان از علوم سری بوده و پخش عمومی آنها به صلاح نبوده است!
این رفتار  و سکوت انجمن در برابر حملات و اتهامات این فرض را مطرح می سازد که بزرگان سابق و لاحق انجمن حجتیه از راز آلودگی استقبال می کنند و ترجیح می دهند  هویت و موجودیت انجمن حجتیه در هاله ای از افسون و راز باقی بماند. طبیعتا این رویکرد باعث گسترش بی اعتمادی و سوء ظن نسبت به انجمن حجتیه می شود. فعالیت سری اگر در زمانه رژیم گذشته و در مواجهه با بهائیت توجیهات ضعیفی داشت اکنون پذیرفتنی نیست.
 دیگر انتقاد وارد به انجمن حجتیه سکوت آنها نسبت به ظلم و عدم دفاع از مظلوم است.  برقراری عدالت سنگ بنای فلسفه انتظار و مهدویت است. اگر در دکترین حجتیه جایی برای فعالیت سیاسی نیست و از روش تقیه استفاده می شود حداقل کاری نکند که به مماشات با حکومت جور و ستم متهم گردد. تلاش های مهندس مادر شاهی و مهندس سجادی به نزدیکی با سید علی خامنه ای و داشتن رابطه خوب با وی از نکات منفی است. کسی که آلوده به خودکامگی و ریختن خون بیگناهان است  ،شایستگی حشر و نشر و معاشرت را ندارد . این عامل در کنار سکوت در برابر جریان مهدویت گرای مورد حمایت دولت احمدی  نژاد و اشاعه خرافات از سوی آنها  و عدم مرزبندی صریح،  انجمن را در مظان اتهام رضایت از وضع موجود قرار می دهد. از اعضاء انجمن انتظار می رود که در برابر بدعت های این جریان بایستند  ومقابله نظری  و فرهنگی کنند.
اما شاه بیت مشکلات کنونی انجمن حجتیه رویکرد آنها در برابر بهائیان هست. در تعلیمات این انجمن خشونت و برخورد های فیزیکی  در مقابل بهائیان وجود نداشت و آنها معتقد بودند باید از طریق بحث و ارشاد آنان را از گمراهی به در آورد. اما حاکمیت پس از انقلاب به قلع و قمع  وسرکوب خشن و خونین این فرقه مذهبی روی آورد. یکی از ایرادات بزرگ به انجمن سکوت وعدم موضع گیری در برابر این برخورد ها است که سئوالی جدی را پیش می کشد که  آیا سکوت آنها ناشی از رضایت آنها از این برخورد ها نبوده است؟ شاید آنها جواب بدهند که فضای امنیتی و نگرانی از برخورد حکومت باعث شده تا موضعی اتخاذ نکنند.   در پاسخ باید گفت سکوت کنونی آنها قابل قبول نیست . محکومیت این اقدامات ضد انسانی که هنوز در قالب بازداشت ها ، محرومیت از تحصیل در دانشگاه ها و تخریب قبرستان ها ادامه دارد  برای از بین بردن این شبهه ضرروت دارد. اما این عامل در تحلیل آخر به سطحی بالاتر برمی گردد. پایه و اساس فعالیت انجمن ضدیت با بهائیت بوده است. اما در سرمشق آزادی  مذاهب که مورد تایید اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های الحاقی  است ، همه ادیان  صرف نظر از حقانیت  ودرستی آنها حق دارند که آزادانه اعمال مذهبی شان را انجام دهند و به تبلیغ بپردازند. در این الگو نمی توان مذهب و آئینی را انحرافی اعلام کرد و کمر به نابودی آن بست. هر آئین  ومکتب اعتقادی و مذهبی تا زمانی که پیروانی دارد ، می باید از امنیت وفراغت لازم برای ادامه حیات برخوردار باشد . حال اگر انجمن بخواهد مشی سابقش را ادامه دهد ناگزیر در زمره گروه های مذهبی قرار می گیرد که پذیرای  حقوق بشر نیست  و این مسئله فعالیت انجمن را در شرایط کنونی جامعه با دشواری مواجه می سازد و باعث شدت یافتن نگرش های منفی  نیروهای تحول خواه نسبت بدان  می گردد . همچنین سرنوشت انجمن نیز تا حدی به جریانات بنیاد گرای اسلامی و حاکمیت پیوند می خورد.
البته اگر انجمن فعالیتش را از جنبه سلبی به ایجابی  تغییر دهد و ترویج دیدگاه اصیل شیعی را مبنا قرار دهد می تواند به هدفش مبنی بر جلوگیری از رشد  بهائی ها و دیگر گروه هایی که از دید آنها انحرافی هستند ، نزدیک شود اگر چه هرگز  هدف آنها به طور کامل جامعه عمل نخواهد پوشید و جمعی بهائیان به صفر نخواهد رسید. این چرخش نیازمند پذیرش حق انتخاب برای انسان ها و دوری از  ایفای نقش قیم مآبی و تولیت گرای عقیدتی و مذهبی است.
البته نیروهای تحول خواه و مدافعان حنبش دموکراسی باید توجه داشته باشند که انجمن حجتیه در قیاس با دیگر گروه های مذهبی سنتی و بخصوص حاکمیت ناسازگاری کمتری با سکولاریسم در معنای جدایی نهادی دین و دولت دارد و همچنین اصل زیست در جامعه مدرن را پذیرفته است. بنابراین عدم توجه به این مسئله و یکسان انگازی آنها با مهدویت گرایی مورد حمایت خامنه ای و احمدی نژاد خطایی راهبردی است.
اگرچه انجمن حجتیه به لحاظ تشکیلاتی نمودی ندارد ولی به لحاظ نفوذ  در مدارس مهم تهران و دیگر شهر های مهم کشور هنوز پتانسیل در خوری را در اختیار دارد. رویکرد واقعبینانه با این جریان و دوری ازبرخورد های سیاسی و جناحی زود گذر نقش مثبتی در جلوگیری از بحث های انحرافی و افزایش نیروهای مدافع تغییر مثبت دارد. البته در نهایت گردانندگان فعلی  انجمن حجتیه هستند که باید جای شان را در دو گانه حاکمیت  و جنبش دموکراسی خواهی  انتخاب کنند. وسط قرار گرفتن امکانپذیر نیست. اگر هم به مانند انقلاب صبر کنند تا جنبش  به مرز های پیروزی نزدیک شود و آنگاه بدان بپویندند  ،مجددا در مظان اتهام فرصت طلبی سیاسی و خوشه چینی قرار می گیرند و در نتیجه سرنوشت شان با چالش هایی جدی دست به گریبان خواهد شد.



جرس: آقای خامنه‌ای در مراسم عزاداری ماه محرم به رئیس صدا و سیما تذکر داد: "حال و هوای هر مراسمی اقتضاهای خودش را دارد و لزومی ندارد تمام آن عینا از صدا و سیما پخش شود."
این تذکر به شکلی غیرعادی و در برابر جمع صورت گرفت به طوری که در گزارش پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار رهبري آمده است: آقای ضرغامی را وسط مداحی صدا كردند و جلوی جمعیت نكاتی را به او تذكر دادند و گفتند"حال و هوای هر مراسمی اقتضاهای خودش را دارد و لزومی ندارد تمام آن عینا از صدا و سیما پخش شود؛ باید افرادی بنشینند و بخش‌هایی از این‌ها را كه قابل استفاده در فضای عمومی هست، برای پخش جدا كنند."
در این گزارش همچنین آمده است که چند سال پیش نیز، آقای خامنه‌ای در دیدار با مسئولان صدا و سیما، درباره پخش برنامه‌های عزاداری در رسانه ملی گفته بود: براى مراسم دينى، اعياد و عزاداری‌ها برنامه‌ریزی هوشمندانه بشود... اگر برنامه‌هاى دينى، خوب ادا شود، فايده دارد؛ اما اگر بد ادا شود، خنثى نيست؛ نتيجه‌ی بد دارد. مثل داستان آن مؤذن بد صدا.



 ویکی لیکس، در عرض یک هفته به یک پایگاه اینترنتی بسیار پربیننده تبدیل شد. جایگاه و پایگاهی که با انتشار دهها هزار سند و مدرک طبقه بندی شده، بسرعت تصویر سیاسی جهان را دستکاری کرد. نمی گویم تغییر داد، چون معتقد نیستم آگاهی الزاما منجر به تغییر می شود؛ اما این را می دانم که کاری که ویکی لیکس کرد، مثل این بود که دستگاهی ساخته باشی تا در یک جلسه مهم دیپلماتیک که بطور مستقیم از تلویزیون پخش می شود، ناگهان همه را برهنه کنی. کاری کنی تا همه دیپلماتهایی که با مجموعه ای از دروغ های مصلحت آمیز یا فتنه برانگیز زندگی سیاسی جهان را می گردانند، هر آنچه در دلشان است، بگویند. در ابتدای امر به نظر می رسد این فاش گوئی به هر حال در خدمت آزادی اطلاع رسانی است، آیا واقعا همین طور است؟ آیا انتشار اسناد محرمانه دولتی مانند دولت آمریکا، در حال حاضر به نفع توسعه آزادی است یا به زیان آن؟
 هنوز نمی دانم که واقعا چه نتیجه ای حاصل مان می شود. می دانم که بسیاری از داده هایی که تا کنون فکر می کردیم واقعیت دارد، معلوم شده دروغ است؛ بسیاری از سیاستمدارانی که جلوی دوربین با هم لبخند می زدند، معلوم است که پشت سر خنجری برای طرف مقابل شان تیز کرده بودند؛ معلوم است که بسیاری از تصمیماتی را که دولتها در جهت حمایت از استبداد و بی عدالتی گرفته اند، و ما فکر می کردیم ناشی از نداشتن اطلاعات آنان است، دروغ بوده و آنها بعد از اینکه یقین کرده اند که دولت " الف" یک دولت استبدادی و مخالف منافع بشری است، با او رابطه خوبی برقرار کردند و هزار چیز دیگر دانستیم که تازه به یادمان آورد که در چه دنیای وحشتناک و غریبی زندگی می کنیم.
 به نظرم، فارغ از تب و تاب ماجراجویی های دانسته های اولیه، شاید بد نباشد که ارزیابی دقیق تری بکنیم و ببینیم آیا این فاش گویی تا چه میزان باعث افزایش شاخص های آزادی و دموکراسی در جهان می شود؟
 اول، تردیدی ندارم که دولت ایالات متحده آمریکا، چه در زمان حکومت دولتهای جمهوریخواه و چه در هنگام بر سر قدرت بودن دموکراتها، اگر دموکرات ترین دولت جهان نباشد، حداقل این است که یکی از دولتهای دموکرات مهم جهان است و رفتار سیاسی اش در ربع قرن اخیر به نفع توسعه آزادی و دموکراسی در جهان بوده است. در مقابل ایالات متحده آمریکا، دهها دولت مقتدر، مثل چین، روسیه، پاکستان، عراق دوره صدام، بخش وسیعی از کشورهای آسیای میانه، ایران، سوریه، عربستان، بسیاری از دولت های آمریکای لاتین و تقریبا بخش وسیعی از آفریقا، با اعمال روش های استبدادی مانع توسعه دموکراسی در کشور خود، یا جهان شده و عملا مخالف آزادی بوده اند. فاش شدن اسناد طبقه بندی شده دولت آمریکا، در شرایطی که بقیه جهان با سیستمهای اطلاعاتی بسته همچنان مشغول اعمال استبداد هستند، عملا بازی را به زیان دموکراسی و به نفع استبداد جهت می دهد. در برخی مواقع کوچکترین اطلاعاتی که از زبان آمریکایی ها در مورد کشوری مثل ایران یا چین یا ترکیه یا عراق منتشر شده است، می تواند همین دولت ها را هم تحت فشار قرار بدهد. معلوم است که اگر اطلاعات همان کشورها منتشر شده بود، چه اتفاقی می توانست رخ بدهد. مگر نه اینکه انتشار اطلاعات دهه سی و چهل و پنجاه روسیه شوروی در دوره استالین به ما نشان داد که تقریبا تمام آنچه ما از حکومت استالین می دانستیم دروغ بود و این دروغ حتی بعد از پنجاه سال هم آشکار نشده بود؟
 دوم، آشکار شدن دست دولتی که روش دموکراتیک در رفتار حکومتی و جهانی اش دارد، در جنگ اطلاعاتی با دولتهایی که نه تنها اسناد اطلاعاتی شان را سی سال بعد، بلکه هرگز منتشر نمی کنند، مگر اینکه سقوط کرده باشند، عملا به آن می ماند که در این جدال میان استبداد و آزادی زیر پای آزادی را خالی کرده باشیم و قدرتی رایگان به استبداد بخشیده باشیم. اینکه پشت پرده مافیای روسی چه خبر است، یا پشت صحنه دولت چین که بزرگترین ناقض حقوق بشر در جهان است، چه اتفاقی رخ می دهد، یا اینکه پشت صحنه کشتار 67 در ایران چه اتفاقی رخ داد که هنوز پس از بیست سال همه بر اساس حدس و گمان در آن مورد با هم حرف می زنند، یا پشت صحنه سازمان اطلاعاتی پاکستان که بزرگترین نقش را در فجایع پانزده سال گذشته تمام خاورمیانه داشته، چه بازی هایی صورت گرفته، همه و همه ابهام های بزرگی است که فهم واقعیت نهان شده لاجرم ما را از دنیای توهمات بیرون می آورد. اتفاقی که اکنون رخ داده، نه یک بخش از روند توسعه دموکراسی و اطلاعات، بلکه دقیقا در جهت مخالف آن است. آیا شگفت انگیز نیست که هیچ مدرکی درباره بزرگترین توهم چپ های آمریکایی که معتقدند واقعه 11 سپتامبر کار آمریکایی ها بوده هیچ مدرکی فاش نشده و در حالی همه اسناد حمله آمریکا به افغانستان و عراق افشا می شود که ما هیچ اطلاعی از شکل گیری دولت طالبان توسط سیستم اطلاعاتی پاکستان نداریم و نمی دانیم که بن لادن چگونه از روی کره زمین محو شد و سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی در طول سی سال گذشته چه نقشی در توسعه تروریسم علیه جهان و مردم خودش داشته است؟
 سوم، بازی اروپایی شفافیت و فاش گویی، طبعا دنباله منطقی دموکراسی نهادینه شده در این کشورهاست. در این میان لورفتن اطلاعات دیپلماتیک در جهان دموکراسی، اگر بپذیریم که حاکمان دنیای دموکراسی نمایندگان واقعی مردم آنان است، عملی است که فقط به نفع آنارشیست ها، ماجراجویان و اقلیت هایی که به زور پرووکاسیون سعی می کنند قدرت محدودی را برای مدتی محدود به دست بیاورند، تمام می شود. همین شفافیت وقتی وارد بازی های جهان غیر آزاد می شود، همچون سم مهلکی علیه مخالفان سیاسی دولتهای مستبد خواهد بود. اگر مدارک تقلب در کشوری مثل ایتالیا، آلمان یا فرانسه و آمریکا منتشر شود، بی تردید دولت در آن کشورها سقوط می کند. اما اگر معلوم شود حکومت در ایران و عراق و مصر در انتخابات تقلب کرده است، جز به این نتیجه که برندگان واقعی انتخابات زندانی شوند، نخواهد انجامید. چه کسی است که نمی داند انتخابات خرداد 88 با تقلبی وسیع به نتیجه رسیده است. حتی اگر وزیر کشور دولت احمدی نژاد به فرنگ پناهنده شود و اعتراف کند که تمام انتخابات با تقلب صورت گرفته است، در ایران چیزی عوض نمی شود، جز اینکه مردم دلیل تازه ای پیدا می کنند که دولت حتما تقلب کرده است. چه معجزه ای! اگر تلویزیونی در آمریکا از چند پولدار آمریکایی پول بگیرد، فاش شدن اسنادش، منجر به بدنامی آنان می شود. اما اگر یک تلویزیون عربی یا ایرانی یا چینی از گروهی از مردم عرب یا ایرانی یا چینی پول بگیرد تا علیه دولت استبدادی و به نفع آزادی کار کند، انتشار این اسناد عملا به معنی زندانی شدن یا مرگ یا ترور یا انواع خطر برای حامیان آن رسانه آزاد در سطح جهان و داخل کشورها می شود. انتشار اسناد محرمانه در مورد مخالفان سیاسی دولتهای استبدادی در اغلب موارد منجر به ایجاد ناامنی برای آنان می گردد. قربانیان شفافیت در سیاست ایران بسیارند. در تمام این سالها ایرانیان مقیم فرنگ، بارها از مخالفانی که به غرب آمدند، خواسته اند که با شفافیت موضع شان را در مورد حکومت شان بگویند؛ در اغلب موارد حاصل این گفتگوها جز به معنای سالها زندانی شدن مخالف سیاسی نبوده است. شفافیت در مقابل یک حکومت پلیسی مثل قدم زدن بره ای در مقابل چشمان گرگی گرسنه است. اگر بخش وسیعی از مخالفان دولتهای استبدادی در دنیای آزاد، همچنان چهره می پوشانند و نام عوض می کنند، به این دلیل است که حکومت های پلیسی با سوء استفاده از آزادی های موجود در جهان غرب، دوربین های کنترل کننده سیستم اطلاعاتی را به اسم اطلاع رسانی و با هزار پوشش دیپلماتیک مستقر می کنند و آنگاه در فرودگاههای خود گرگ های سیستم اطلاعاتی را منتظر افرادی می گذارند که از فرصتی کوتاه در فضایی آزاد برای دفاع از حقوق مردم استفاده کرده اند.
 چهارم، مجادله میان چپ ها و راست ها در دنیای غرب، دعوای مردمان شرق نیست. چپ هایی که خود را مدافع حقوق مردم در اروپا و آمریکا می دانند، غالبا حامیان دولتهای ضداستبدادی دنیای غیرآزاد هستند که چهره ای ضدامپریالیستی از خود نشان می دهند. اگر بپذیریم که حاکمان دنیای آزاد، امروز به دلیل شرایط جهانی حامی دموکراسی و حقوق بشر هستند، علت مخالفت بخش اعظم دنیای استبدادی با غرب نه بخاطر غارت منابع طبیعی آنها، یا بخاطر نفوذ در بازار آنها، بلکه بخاطر دفاع جهان غرب از حقوق بشر و دموکراسی است. چپ در این دنیا عملا حامی استبداد ایرانی و لبنانی و عراقی و آمریکای لاتینی است. در این دعوا وقتی چپ های اروپایی به افشای دولت های حاکم می پردازند، عملا کسانی که قربانی می شوند، مدافعان آزادی و دموکراسی در جهان غیرآزاد هستند. به هم ریختن ضریب امنیتی دنیای غرب، امروز به معنی به هم ریختن ضریب امنیتی آزادی است.
ویکی لیکس ممکن است در کوتاه مدت ما را هیجان زده و صاحبانش را ثروتمند و چپ ها را برای مدتی محدود قدرتمند کند، اما در پایان تنها به قدرت گرفتن استبداد در شرق و آنارشیسم در غرب می انجامد. اروپای غربی در دهه چهل تا هفتاد قرن بیستم یک بار فریب دنیای استبدادی را خورده و دموکراسی را در خدمت کمونیستها گذاشت تا آنها علیه آزادی هر کاری می خواهند بکنند. تکرار این بازی جز به نفع دروغگوهایی که در مقابل دوربین های بسته ملی شان دروغ می گویند و در خیابانهای شان مردم خود را سرکوب می کنند، اما در مقابل دوربین های جهان آزاد خود را حامی مردم نشان می دهند و از اعتراضات عدالتخواهانه در اروپا دفاع می کنند، نیست.




شرط آزادیم مصاحبه علیه موسوی، جنبش سبز و نهضت آزادی گذاشتند
جرس: رییس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران در نامه ای از زندان اوین به دادستان دادگاه های عمومی و انقلاب تهران، ضمن تاکید بر اجرای بی تنازل قانون اساسی حذف اصلاح طلبان از صحنه ی سیاسی را مسئله نظام دانست.
 به گزارش میزان خبر، عماد بهاور که اخیرا به ده سال حبس تعزیری و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و فضای مجازی محکوم شده است در نامه خود به جعفری دولت آبادی با تشریح روند پرونده خود، این روند را داستان تکراری تمامی پرونده های نیروهای اصلاح طلب دانست و نوشت: اگرچه اصلاح طلبان اکنون در زندانند و خانواده هایشان در رنج و سختی، اما "حذف اصلاح طلبی" بیش از آنکه مسئله ایشان باشد، مسئله نظام خواهد بود.
گفتنی است دادگاه  انقلاب بعد از انتخابات سال گذشته در دادگاه های نمایشی و به درخواست نیروهای امنیتی، احکام سنگینی را برای فعالان سیاسی و روزنامه نگاران اصلاح طلب در یک سال گذشته صادر کرده اند که از آن جمله می توان به احکامی نظیر ده سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب،رسانه ها و فضای مجاری برای عماد بهاور، هفت سال حبس و 74 ضربه شلاق برای مهندس امیر خرم، شش سال حبس و 74 ضربه شلاق برای دکتر سارا توسلی، سه سال حبس قطعی برای مهندس فرید طاهری و سه سال حبس قطعی برای امیر حسین کاظمی که همگی آنان از اعضا و وابستگان نهضت آزادی ایران هستند، اشاره کرد.

متن نامه ی عماد بهاور به شرح زیر است:
به نام خدا
جناب آقای جعفری دولت آبادی
دادستان محترم استان تهران
با سلام، همانطور که احتمالا مستحضرید، پس از حدود 11 ماه بازداشت موقت و پس از گذراندن هفت ماه از آخرین بازجویی، شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، حکمی سنگین و بی سابقه را به اینجانب ابلاغ کرد که شمال ده سال حبس تعزیری و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و فضای مجازی پس از اتمام حبس می باشد. احتمالا هم می دانید این سنگین ترین حکم قضایی است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به یک فعال انتخاباتی و اصلاح طلب با اتهامات مشابه داده شده است. من در فرصت معین به این حکم ناعادلانه اعتراض قانونی خواهم کرد. اما در این نامه می خواهم اعتراض خود را نسبت به برخورد با فعالان سیاسی و تحت فشار قرار دادن آنها با صدور احکام قضایی در فضای سنگین به جنابعالی ابراز دارم.
در طول مدت بازداشت، بازحویان بارها از من خواستند که دو مصاحبه تلویزیونی انجام دهم: یکی علیه مهندس موسوی و جنبش سبز و دیگری علیه نهضت آزادی ایران. شرط آزادی من دو مصاحبه بود که نپذیرفتم و 11 ماه در بازداشت موقت ماندم و در نهایت به ده سال حبس محکوم شدم. همچنین 57 روز را بدون ملاقات و تماس با خانواده در سلول انفرادی گذراندم و از دانشگاه نیز اخراج شدم. من بیش از 25 جلسه بازجویی داشتم و در بازجویی ها به ندرت به موارد اتهامی پرداختند. اکثرا بازجویی ها تجسس درباره ی افراد نهضت آزادی ایران بود. همچنین بر من فشار بسیار آوردند تا اعتراف کنم در تظاهرات روز عاشورا حضور داشته ام. من البته به دلیل ملاحظات و سوابق بازداشت قبلی در آن تظاهرات حضور نداشته ام، لذا تسلیم فشارها نشده و اعترافات کذب نکردم. نتیجه آن شد که پس از صدور بازداشت موقت، مقالات و یادداشت های پنج سال گذشته ام را جمع آوری کرده و اتهام های جدیدی با عنوان تبلیغ علیه نظام مجدادا تفهیم نمودند. اینها تنها گوشه ای از حوادثی بود که بر من گذشت که ان شاء الله تمام موارد را در دفاعیه ای مبسوط به دادگاه تجدید نظر ارائه خواهم داد.
جناب آقای دادستان!
متاسفانه تفهیم انواع اتهامات بی اساس و پرونده سازی با استناد به سناریوها و فرضیه های موهوم و جعلی وسیله ای برای محدود ساختن فعالین سیاسی و حذف آنها از عرصه سیاسی شده است. من اکنون با محکومیت ده سال حبس، نماد و نماینده نسلی از فعالین جوان اصلاح طلب هستم که همیشه و همه جا بر عمل در چهارچوب قانون اساسی تاکید داشتیم. ما در تمام دوره های قبلی انتخابات شرکت کردیم و هیچگاه قهر با انتخابات و عدم حضور در عرصه رسمی سیاست نبودیم. ما تغییرات و اصلاحات سیاسی و دموکراتیک را در چهارچوب نظام می خواستیم؛ آیا می دانید چه بر سر ما آمد؟ بسیاری از ما با محکومیتها سنگین یا در زندان هستند یا با قرار وثایق هنگفت خانه نشین شده اند، بسیاری نیز وادار به مهاجرات به سایر کشورها گردیدند. اما اینکه ما امروز در زندان هستیم مشکل ماست یا مشکل نظام؟ حذف منتقدین اصلاح طلب مسئله نظام است یا اصلاح طلبان؟ اینکه ملتزمان به قانون اساسی و معتقدان به عمل در چارچوب نظام، همچون نیروهای تروریست و مبارزان مسلح محاکمه می شوند، مسئله و مشکل چه کسی است؟
جناب آقای دولت آبادی!
اتهامات بنده سه مورد بود: در مورد اول کلیه فعالیتهای علنی و شفاف سیاسی من را که در قالب های معمول و عادی سیاسی و در ستادهای قانونی انتخابات بود، با عبارت عجیب و غیر حقوقی توطئه، نفوذ، انحراف و ... و با عنوان اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به من تفهیم نمودند. در هیچ کدام از موارد مصداق واقعی غیر قانونی بودن فعالیت مربوطه بیان نشده است. در واقع تنها بر اساس فرضیه های موهوم و غیر مستند، در این مورد به پنج سال حبس محکوم شده ام.
در مورد دوم به دلیل عضویت در نهضت آزادی ایران به چهار سال حبس محکوم شده ام. نهضت آزادی حزبی آزادی خواه است که پنجاه سال در عرصه ی سیاسی کشور به صورت علنی فعالیت اصلاح طلبانه داشته است. اعضای این حزب علیه رژیم سابق مبارزه کردند، به زندان افتادند و هزینه های فراوانی را متحمل شدند. آنها در فرآیند شکل گیری انقلاب وبرنامه ریزی برای پیروزی انقلاب نقش کلیدی و اصلی داشتند. ایشان اولین دولت جمهوری اسلامی را با تایید و اعتماد قاطع رهبر انقلاب تشکیل دادند که متن حکم نخست وزیری مهندس بازرگان موید این امر است. همچنین در سخت ترین دوران نقش موثر در انتقال حکومت به نظام جدید ایفا نمودند. نهضت آزادی ایران از تمام سالهای پس از انقلاب، هرچند از منتقدین جدی مدیریت کشور بود، اما همواره بر وفاداری به قانون اساسی و التزام برآن تاکید داشته است. در تمام این سالها هیچکس در تدین و اخلاق مداری آنان تردید نکرد. هنگام وفات رهبران نهضت (مرحومان مهندس بازرگان و دکتر سحابی) در سالهای 73 و 81، مقام رهبری در پیامهایی از سوابق آنها تجلیل نموند. کمیسیون ماده ده احزاب در اظهار نظر رسمی و صریح نهضت آزادی را غیر قانونی ندانست. وزیر اسبق اطلاعات نیز صراحتا اتهام براندازی را در ارتباط با نهضت آزادی رد کرد.
حال سوال من از جنابعالی به عنوان مجری قانون و برپاکننده عدل این است: نهضت آزادی در چه تاریخی منحل شد؟ در کدام دادگاه؟ در کدام شعبه؟ با چه شماره حکمی؟ اتهامات حزب چه بود؟ در چه تاریخی آن اتهامات تفهیم شد؟ حکم دادگاه در چه تاریخی به مسئولین نهضت ابلاغ شد؟ دادگاههای بدوی و تحدید نظر در چه تاریخی تشکیل شدند؟ آیا متهمین فرصت دفاع در دادگاه داشتند؟ آیا امکان تجدید نظر هم وجود داشت؟ آیا وکلای نهضت آزادی فرصت ارائه لایجه دفاعیه در دادگاههای بدوی و تجدید نظر داشتند؟ آیا دادگاه علنی بود؟ آیا دادگاه با حضور هیئت منصفه برگزار شد؟ هیات منصفه چه کسانی بودند؟ چه کسانی اعضای هیئت منصفه را انتخاب کردند؟
جناب آقای دادستان!
شما خوب می دانید که هیچ گاه دادگاهی برای محاکمه حزب نهضت آزادی ایران تشکیل نشده و هیچگاه نهضت آزادی منحل نشده و غیر قانونی نبوده است. آیا شما اساسنامه و مرام نهضت را خوانده اید؟ آیا واقعا مواد 498 و 499 قانون مجازات اسلامی در مورد نهضت آزادی و اعضای آن صدق می کند؟ و سئوال اخر: نهضت آزادی در داخل کشور چندصد عضو علنی و رسمی دارد که برای نیروهای امنیتی کاملا شناخته شده هستند؛ چرا پس از گذشت 32 سال از انقلاب تنها بنده به اتهام عضویت در نهضت آزادی محکوم شده ام؟ آیا این نشان دهنده برخورد شخصی با اینجانب نمی باشد؟
در مورد اتهام سوم که تبلیغ علیه نظام است، در بین مقالات و یادداشتهای متعدد من که تماما جنبه تحلیلی و نقد کارشناسی داشته است، چند جمله را از میان متون بیرون کشیده و بدون در نظر گرفتن مقدمه و موخره آن در پرونده بزرگنمایی کرده اند. طبیعتا قضات فرصت خواندن کامل تمام مقالات را نداشته و تنها به مطالعه همان جملات بسنده کرده اند. من چندین مقاله در انتقاد از رادیکالیسم و ساختارشکنی داشته ام؛ همچنین چندین یادداشت در دفاع از مشی اصلاح طلبی و ضرورت عمل در چهارجوب قانون اساسی نوشته ام. چرا به هیچ کدام از این موارد در پرونده اشاره نشده است؟ چرا انتقاد از یک جناح تندرو را به تبلیغ علیه کلیت نظام تعمیم داده اند؟ چرا پس از گذشت صد روز بازداشت موقت، اتهام جدید تبلیغ علیه نظام به من تفهیم شد؟ چرا پس از گذشت چهار یا پنج سال از نوشتن مقالات، اکنون و پس از انتخابات ریاست جمهوری، محتوای آنها تبلیغ علیه نظام تشخیص داده شد؟ و چرا در طی بازجویی های متعدد هیچ سوالی در ارتباط با مقالات و صخت محتوای آنها مطرح نشد؟
جناب آقای جعفری دولت آبادی!
شرح مختصری که در فوق آمد تنها شکواییه ای در مورد پرونده من نیست، بلکه داستان تکراری پرونده بسیاری از دوستان اصلاح طلب من است. من تقریبا 300 جوان اصلاح را می شناختم که با انگیزه و نیروی امید و برای ساختن ایرانی آزاد در عرصه سیاست به صورت مسالمت آمیز و قانونی فعالیت می کردند و ناگهان پس از انتخابات به انحای مختلف به زندان افتادند، تهدید شدند و یا وادار به مهاجرت گردیدند. مطمئن هستم علی رغم فشارهای غیرقانونی و ظلم هایی که بر ایشان رفت، آنها در آینده از مهمترین و تاثیر گذارترین نیروهای فکری و سیاسی خواهند بود. نسلی که انتخابات 88 را خلق کرد، سرنوشت آینده ایران را نیز رقم خواهد زد.
آقای دادستان!
من و بسیاری از دوستانم در زندان همچنان بر اجرای بی تنازل قانون اساسی تاکید داریم و اصلاحات سیاسی را تنها راه تداوم و تثبیت نظام می دانیم. اگرچه اصلاح طلبان اکنون در زندانند و خانواده هایشان در رنج و سختی، اما «حذف اصلاح طلبی» بیش از آنکه مسئله ایشان باشد، مسئله نظام خواهد بود. اکنون زمان تصمیم گیری است. امیدوارم جنابعالی و مسئولین دلسوز نظام با تصمیم گیری صحیح و به دور از تندروی هایی که خواست یک جناح سیاسی خاص است، با تاکید بر آزادی های مصرح در قانون اسیاسی، زمینه بازگشت آرامش به کشور و تحقق عدالت واقعی را فراهم نمایید.

عماد بهاور
12/9/89
زندان اوین-بند 350




احمد منتظری: آیت الله منتظری آسایش و عمر خود را برای احقاق حقوق 
مردم گذاشتند
جرس: حجت الاسلام احمد منتظری با بیان اینکه آیت الله العظمی منتظری تا ساعات پایانی عمر خود دغدغه زندانیان سیاسی و خانواده های آنان را داشت، بیان می دارد: " ایشان معتقد بودند که آن حالت دین گریزی که بعضا در آمارها هم مشخص است به خاطر این است که به نام اسلام کارهای خلاف صورت می گیرد، ما متدین به دینی هستیم که هزار و چهارصد سال قبل، آزادی عقیده و بیان مطرح و در عمل حاکم اسلامی بوده است. امیرالمومنین علی(ع) زمانی که حاکم مسلمین بودند به راحتی و در حضور دیگران به ایشان انتقاد می شد و هیچگاه متعرض آنان نبودند که چرا انتقاد شده است و تشویق هم می کردند. در روایات معصومین داریم که می گویند "عیوب ما را به ما اهداء کنید". و واقعا هم بیان عیوب مانند یک هدیه است زیرا در جهت بهبود رفتار، انتقادی صورت گرفته و باید از آن استقبال گردد نه اینکه با زندان پاسخ داده شود."
بیست و نهم آدر ماه اولین سالگرد شمسی درگذشت آیت الله منتظری ست. به همین مناسبت گفتگویی با احمد منتظری فرزند ایشان داشتیم. متن کامل گفتگوی "جرس" با حجت الاسلام احمد منتظری فرزند آیت الله العظمی منتظری در پی می آید:

آقای منتظری امسال در آستانه برگزاری مراسم سالگرد ارتحال آیت الله العظمی منتظری، شما با صدوراطلاعیه ای اعلام کردید که به منظور جلوگیری از تکرار حوادث سال گذشته و دستگیری ها و ضرب و شتم ها، از برگزاری این مراسم سالگرد معذور هستید. لطفا از محدودیت هایی که برای برگزاری این مراسم داشتید بفرمایید.
 با توجه به تجربه سال قبل، آن امنیتی را که برای مهمانان لازم بود نداشتیم. چون مراسم چهلم مرحوم آیت الله منتظری با اینکه مجلسی آرام در محدوده دفتر و کوچه جلوی دفتر برگزار شد و هیچ تشنج و شعاری نبود اما با این حال عده ای دستگیر شدند و تا چند ماه در بازداشت بودند که ما شرمنده آنان و خانواده هایشان بودیم. بسیاری از شرکت کنندگان اصلا سیاسی نبودند و به صرف اینکه مرجع تقلیدشان از دنیا رفته بود در این مراسم شرکت کردند. بنابراین به علت اینکه امنیتی برای شرکت کنندگان نبود این مراسم را برگزار نکردیم.

با توجه به اینکه در این اطلاعیه به بسته بودن حسینیه هم اشاره داشتید، اگر امکان دارد از بسته شدن حسینیه و پلمپ دفتر آیت الله العظمی منتظری در خرداد ماه  بگویید و اینکه آیا بستن دفاتر مراجع بعد از فوت آنها امری مرسوم بوده است؟
 به هیچ وجه بستن دفاتر مراجع تقلید مرسوم نبوده است. دفاتر مراجع با فوت آنان بسته نمی شود به علت اینکه محل رجوع مقلدین آنهاست. فتوای بسیاری از مراجع این است که اگر کسی از مجتهد اعلم تقلید می کرده باید بر تقلید باقی بماند. آن کسانی که باقی بر تقلید می‌مانند مراجعه و سوال دارند و یک مرکزی باید باشد تا به این سوالات پاسخ دهد. بنابراین بستن دفتر مرسوم نبوده و این اولین مورد است. دفتر آیت الله شریعتمداری قبل از فوتشان بسته شده بود و ایشان یک استثناء بود اما در مورد مراجع دیگر دفاترشان بعد از فوت برقرار است و به انجام وظیفه مشغول هستند. از جمله به آیت الله بروجردی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله بهجت و آیت الله فاضل می‌توان اشاره کرد. دفتر مراجع یک مرکز دولتی نیست که با دستور بسته شود. این یک مسئله شخصی و حوزه‌ای است و دخالت حکومت در این امر بسیارناپسند است.

آیا احتمال بازگشایی این دفتر هست یا به علت حساسیتی که بر روی آیت الله منتظری است این دفتر همچنان بسته خواهد ماند؟
 با توجه  به سیاستی که هم اکنون هست من امیدی به بازگشایی این دفتر ندارم. هنوز آثار اینکه از اشتباهی که مرتکب شده‌اند بخواهند بازگردند مشاهده نشده است.

هتک حرمت مرجعیت و حمله به دفاتر و بیوت مراجع و علما همانطور که شما بارها اشاره کرده اید حتی در رژیم شاه رخ نداده است. از سال هفتاد بارها به بیت آیت الله منتظری حمله شد و همواره سکوت هایی نسبت به این مسئله می شد حال به نظر جنابعالی نقش حاکمیت در ترویج و تشدید این حملات به بیوت مراجع تا چه حد می باشد؟
 نقش حاکمیت در قضیه حملات صد در صد است. این حملاتی که صورت می گیرد اگر حاکمیت بخواهد بگوید ما نقشی نداریم و مردم حمله می کنند که نشان از بی کفایتی آنها دارد. در این حمله اخیر هم که منجر به بسته شدن دفتر آیت الله منتظری شد، دوازده ساعت اوباش حمله کردند و شعار دادند. این حرکات در حالی صورت می گرفت که نیروی انتظامی و ماموران حکومتی و اطلاعاتی در آنجا مستقر بودند وحتی معاون استاندار در آنجا حضور داشت. بنابراین نمی توانند چنین ادعایی کنند که مردم حمله کرده اند زیرا این ادعا به ضرر خود آنهاست و ناتوانی آنها را در برخورد با این حملات می رساند. بعد از سخنرانی آیت الله منتظری در سیزده رجب سال هفتاد و شش مسئولین سپاه با ایشان ملاقات کردند و گفتند که جمعیتی به اینجا حمله خواهند کرد که ما نمی توانیم جلوی آنها را بگیریم و باید شما را از این منطقه به جای امنی ببریم.  آیت الله منتظری هم صریحا پاسخ دادند که شما ادعا دارید که در مقابل شرق و غرب ایستاده اید چطور نمی توانید جلوی اینها را بگیرید؟ و فرماندهان سپاه قم هیچ جوابی نداشتند که بدهند. کاملا مشخص است که اگر حاکمیت خودش دخالت نداشته باشد با سکوت خود به آنها اجازه می دهد که اینگونه رفتارها انجام شود.

آیت الله منتظری بیش از پنج سال در حصر خانگی به سر بردند و در این مدت بسیاری از مقامات امنیتی درخواست ملاقات با ایشان را داشتند اما ایشان حاضر به پذیرفتن آنها نمی شدند علت آن چه بود؟ لطفا از سختی های دوران حصر برایمان صحبت بفرمایید.
 آیت الله منتظری دوران حصر را بسیار با "صلابت" تحمل کردند. به نظر من علت اصلی آن این بود که ایشان خیالشان راحت بود که انجام وظیفه کرده و کوتاهی نکرده اند. آن عقیده ای که داشته اند مطابق آن صحبت کرده و حالت دورویی نداشتند که بر خلاف عقیده شان صحبت کنند. به همین علت این دوران و چنین محدودیت بزرگی را تحمل کردند. یکی دیگر از دلایل تحمل ایشان این بود که هیچگاه ترسی از اینکه از امکانات دنیوی محروم شوند نداشتند. بسیاری از افراد تردید دارند و حسابگری می کنند که اگر این کار را انجام دهیم امکانات از آنان گرفته می شود. اما آیت الله منتظری در مقابل انجام وظیفه هیچ ترسی از آینده نداشت.
 آیت الله منتظری همیشه می گفتند که دیدارهایی که مقامات امنیتی بر آن اصرار دارند به خاطر این است که تبلیغات کنند و بگویند ایشان تعهد داده که مخالف نظرات ما عمل نکند و به همین علت رفع حصر شد. زمانی بود که حاکمیت به این نتیجه رسیده بود که ادامه حصر ایشان عواقب بدتری را به دنبال خواهد داشت زیرا با آن کهولت سن و بیماری که ایشان پیدا کرده بودند و خوابشان زیاد شده بود و پزشکان تشخیص داده بودند  که باید ایشان در فضای آزاد باشند تا بهبود پیدا کنند، حکومت هم نمی خواست کوتاه بیاید به همین علت یک سناریویی درست کرده بود که با یک ملاقات و انعکاس آن که ایشان از مواضع خود کوتاه آمده و تعهد کرده است به اهداف خود برسند. آیت الله منتطری هم این مسئله را تشخیص داده بود و زیر بار این ملاقات نرفت. حتی بعضی از علمای قم را که می خواستند بفرستند ایشان نپذیرفت و می گفت هر زمان که رفع حصر شد آقایان تشریف بیاورند. ایشان می گفتند ممکن است این را به مردم بقبولانند که ایشان به علما تعهد داد و رفع حصر شد.

آیت الله منتظری یکی از مورد احترام ترین مراجع تقلید در میان مردم است به ویژه در ماههای پایانی عمر گرانقدرشان به علت حمایت از مردم و انتقاد از سیاست های حکومت به "رهبر معنوی" جنبش سبز بدل شده بودند. به نظر شما چه چیزی باعث این میزان مقبولیت و محوریت ایشان در جنبش سبز مردمی شده بود؟
 مردم دریافته بودند که آیت الله منتظری چیزی را برای خود نمی خواهد و فقط انجام وظیفه می کند و می خواهد مردم را به اهداف و حقوقشان برساند. زیرا آزادی از جمله آزادی عقیده و آزادی بیان حق مردم است. در حقیقت ایشان آسایش و عمر خودشان را برای احقاق حقوق مردم گذاشت یعنی زندانهای طولانی که قبل از انقلاب داشت و محدودیت هایی که بعد از انقلاب داشت همه به خاطر دفاع از حق مردم بوده است و مردم به درستی این امر را دریافته بودند. برای همین بود که مردم در تشییع پیکر مطهر ایشان کاری کردند که هیچکس پیش بینی نمی کرد. علی رغم محدودیتهایی که از سوی حاکمیت ایجاد شده بود، حتی نمی گذاشتند بسیاری از مردم وارد قم شوند و در نزدیکی قم مردم را متوقف می کردند که نتوانند در تشیع جنازه شرکت کنند، اما مشاهده کردیم که تشییع جنازه ایشان با حضور گسترده مردم صورت گرفت و این نشان از محبوبیت در بین مردم داشت. مردم می خواستند خدماتی را که آیت الله منتظری انجام داده تلافی کنند و به نوعی ابراز وفاداری و قدردانی کنند.

آقای منتظری لطفا از دغدغه ها و نگرانی های ایشان در سالهای پایانی عمر گرانقدرشان بویژه دغدغه ایشان برای وضعیت زندانیان سیاسی و خانواده های آنان صحبت بفرمایید.
 آیت الله منتظری هیچ ابایی نداشتند از اینکه مطرح کنند که در خدمت خانواده های زندانیان سیاسی هستند. بعضی اوقات روزنامه ها می‌نوشتند که ایشان ازخانواده های زندانیانی که مقابل نظام ایستاده اند دفاع می کند. آیت الله منتظری اصلا قبول نداشتند که زندانیان سیاسی در مقابل نظام ایستاده اند بلکه معتقد بودند که اینها دوستان نظام و منتقد نظام هستند. اساسا به خاطر انتقاد، کسی حق تعرض به اینها را نداشته است و بر فرض هم که اینها بر ضد نظام باشند خانواده های آنان گناهی نکرده اند و باید حمایت شوند. آیت الله منتظری تا ساعات پایانی عمرشان این دغدغه را داشتند. مخصوصا اینکه می دیدند در حکومت اسلامی و به نام اسلام این برخوردها انجام می شود و معتقد بودند که آن حالت دین گریزی که بعضا در آمارها هم مشخص است به خاطر این است که به نام اسلام کارهای خلاف صورت می گیرد، ما متدین به دینی هستیم که هزار و چهارصد سال قبل، آزادی عقیده و بیان مطرح و در عمل حاکم اسلامی بوده است. امیرالمومنین علی(ع) زمانی که حاکم مسلمین بودند به راحتی و در حضور دیگران به ایشان انتقاد می شد و هیچگاه متعرض آنان نبودند که چرا انتقاد شده است و تشویق هم می کردند. در روایات معصومین داریم که می گویند "عیوب ما را به ما اهداء کنید". و واقعا هم بیان عیوب مانند یک هدیه است زیرا در جهت بهبود رفتار، انتقادی صورت گرفته و باید از آن استقبال گردد نه اینکه با زندان پاسخ داده شود.

آیت الله منتظری در آخرین درسهای خارج خود بسیار بر روی حقوق انسان ها تاکید می ورزیدند و می فرمودند که در نظام حقوقی اسلام "اصل" بر حقوق انسان است نه حقوق مومن. و در دو دهه پایانی عمر خود حاکمیت را به خاطر عدم رعایت حقوق بشر و حقوق اقلیت ها مورد انتقاد قرار می دادند تا جاییکه عنوان پدر حقوق بشر ایران به ایشان داده شد. لطفا از اهمیت حقوق انسانها و حقوق اقلیت ها در دیدگاه آیت الله منتظری صحبت بفرمایید.
 این مسائل به روحیه نترس بودن و شجاعت ایشان برمی گردد. کرامت انسان در متون اسلامی هست و اینگونه نیست که فقط ایشان این را کشف کرده باشد بلکه ایشان "شهامت" و "قدرت" بیان آن را داشتند. حتی در خصوص اقلیت ها هم ایشان می‌گفتند که آنان حقوقی دارند و باید رعایت شود زیرا مالیات می‌پردازند و طبق قانون کشور زندگی می کنند. در این میان افرادی شروع کردند به بهانه گیری و جوسازی به قصد اینکه آیت الله منتظری را از نظرها بیاندازند. آیت الله منتظری تمام اینها را پیش بینی می‌کرد اما به علت شجاعتی که داشت و معتقد بود که بر خلاف عقیده نباید عمل کرد، به خاطر همین اصل، خودشان را موظف به عمل می دانستند.

آقای منتظری به عنوان آخرین سوال بفرمایید نگاه شما به فضای سیاسی کشور چگونه است و آیا فاصله ایجاد شده بین مردم و حاکمیت که آیت الله منتظری همیشه این موضوع را به حاکمیت هشدار می دادند قابل ترمیم می باشد و زمامداران کنونی به چه شیوه ای می توانند اعتماد از دست رفته مردم را جلب کنند و به عبارتی مشروعیت از دست رفته خود را باز یابند؟
 برای برگشت از اشتباه هیچگاه دیر نیست و آیت الله منتظری هم به این مسئله امیدوار بودند. به اعتقاد من این امید هنوز وجود دارد و آن کسانی که راه اشتباه رفته اند باید از اشتباه خود برگردند. نیازی به اقرار به اشتباهات نیست بلکه باید در عمل اشتباه خود را جبران کنند. برای مثال زندانیان سیاسی بی جهت در زندان هستند یعنی در قانون اساسی ما که آزادی بیان تاکید شده نباید زندانی سیاسی داشته باشیم. این آقایانی که در زندان هستند نه مسلح بوده اند نه مواد مخدر داشته اند، اینها فقط عقیده دیگری داشتند و منتقد بودند و اصولا به خاطر گفتن عقایدشان باید تشویق شوند زیرا خیرخواهانه بوده است. حالا این ظلم مضاعف است که به جای تشویق این بزرگان، آنان را تنبیه کنند. بنابراین من بر این باورم که هیچگاه برای  جبران اشتباهات دیر نیست و هر چه زودتر انجام شود بهتر است. مردم ما بسیار باگذشت هستند یعنی اینگونه نیست که مردم بازگشت کسانی که مرتکب اشتباه شده اند را نپذیرند بلکه مردم از این مسئله با آغوش باز استقبال خواهند کرد.
 با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس قرار دادید.




کاری زینبی کنیم - قسمت چهارم

زنان حقیقت‌گو، مقابل ناجوانمردان زمانه

کلمه – مهستی شیرازی:
“بر ماست که همچون زینب (س) با بازگویی حقیقت،
ملات کاخ دروغ را زائل کنیم. بر ماست که همچون تمامی خاندان حسین (ع)،
زنده نگه داشتن یاد شهدای گران‌قدر انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات
و آزادزنان و آزادمردان دربندمان را وظیفه‌ی همیشگی خود بدانیم ”
(میرحسین موسوی، پیامِ محرم)
سید علی موسوی، از شهیدان سبز است. شهید عاشورا، خواهرزاده ی میرحسین است. می گویند «در مراسم امنیتی که برای برگزار کردن مراسم تشیع شهید موسوی برگزار شده بود، حتی اجازه دیدن صورت این شهید را به برخی از اقوام و بستگان نمی دادند و هنگام مراسم خاک سپاری اجازه ندادند نزدیکان شهید موسوی وداعی آرام با عزیز از دست رفته خود داشته باشند.» این رفتار یزیدی با شهیدی عاشورایی، حکایتی است که مادر علی «یک سینه حرف ناگفته از آن دارد، اما …» اما مادر علی «همه را واگذار کرده است به خدا». او می گوید: «خدا خودش جای حق نشسته است و کسی که بچه های ما را نشانه رفته را رسوا خواهد کرد. اینطوری باقی نمی ماند و حق همیشه پیروز می شود.» خدیجه موسوی خامنه که نمی خواهد بین او با مادرهای دیگری که عزیزانشان را از دست داده اند، فرق بگذارند، می گوید: «زمانی بود که ما در خانه مان، مرد نداشتیم؛ همه را به جبهه فرستاده بودیم، اینقدر پای کشورمان و نظام ایستاده بودیم. الان هم آرامش من از این است که بچه ام ظهر عاشورا شهید شد. او یک شهید است و بالاتر از این چه چیزی است؟» به راستی باوری اگر به حسین و مظلومیت حسین باشد، بالاتر از این چیست؟ راستی این تکرار پیام عاشورا نیست؟ آیا این سخنان دختر علی (ع) نیست که از زبان مادر علی به گوش می رسد؟
خبرنگاری از مادر علی می پرسد: «آیا هیچ وقتی پیش آمده است که از آقای موسوی به خاطر ایستادگی و اعتراض او در برابر تقلب انتخاباتی و اتفاقات پس از آن، دلگیر شوید؟» او جواب زینبی دارد: «هرگز!» خدیجه می گوید: «خانواده ما از شهادت نمی ترسد، این دفعه اول نیست، پسر دیگر من هم برای دفاع از کشور، در جبهه شهید شده است، علی هم اگرچه عاشق دایی اش بود اما جانش را برای مردم داد. آقای موسوی هم از حق دفاع کرد، بی عدالتی را تحمل نکرد، اسلام هم نگفته که ما باید ظلم پذیر باشیم. هر کس دیگری جای موسوی از حق دفاع می کرد علی از او حمایت می کرد.» و تنها تکرار نام خدیجه و علی و حسین و میر و سید و عاشورا نیست که ما را به صحرای کربلا می برد، که این گفتار زینب گونه ی مادرِ علی است که پیام مظلومیت حسین و حماسه ی عاشورا را زنده می کند.
*  *  *
عبدالرضا تاجیک یکی از اسیران سبز است. روزنامه نگاری زندانی که زندانبانان او را «هتک حرمت» کرده اند. خواهر تاجیک، در یک ملاقات با برادرش متوجه ی این ظلم یزیدی می شود و پا پیش می نهد تا زینب وار مظلومیت برادرش را فریاد بزند. پروین با رسانه ها مصاحبه می کند و از آنچه بر برادرش رفته است، می گوید. او را هم به کاخ ستم فرا می خوانند و از او می پرسند «چرا با بیگانگان مصاحبه کرده ای؟» و پروین جواب می دهد «من باید از برادرم دفاع کنم و کاری جز دفاع از برادرم نکرده ام؛ وقتی نامه می نویسیم هیچ جوابی نمی دهند، هیچ یک از پیگیری های ما به نتیجه ای نمی رسد و امکان دیدار با دادستان را هم نداریم، ناچاریم صدایمان را بلند کنیم که به گوش شما برسد؛ مثل الان که مصاحبه کردم، صدایم را بالا بردم، شما شنیدید و دارید پاسخ می دهید.» به راستی خواهرِ تاجیک در مکتب خواهر حسین پرورش یافته است و گویی این پیام آور عاشوراست که می گوید: «من باید از برادرم دفاع کنم.»
تاریخ تکرار می شود. پروین را هم به دادگاه و زندان فرا می خوانند و خواهر تاجیک را هم اسیر می خواهند. گویی زینب ها نباید آزاد باشند، مبادا پیام عاشورا و مظلومیت حسین، کاخ های استبداد را بلرزاند؛ و چه برکتی است عاشورا که یزیدیان هم از او درس ها آموخته اند!
*  *  *
رضا داوری، از گروگان های سبز است. روزنامه نگاری که جنایات کهریزک را ثبت کرده است و معلمی که او را از تمام حقوقش محروم کرده اند. او از مادرش خواسته است که به ملاقاتش نیاید، گویی رضا به دیدن مادرش رضا نیست! مادر رضا، افشا می کند: راه دور است و رنج سفر بسیار، «من زنی تنهام، کسی را ندارم که من را به تهران ببرد. هر بار که می رفتم ۵۰ هزار تومان خرجم می شد، ندارم که بدهم. حقوق محمد را هم که بعد از گرفتنش قطع کردند. او به من کمک می کرد.»
او سالی است فرزندش را ندیده است و ماه هاست صدایش را نشنیده است و «هیچ خبری از او ندارد.» با این همه می گوید: «من آزادی و سلامتی همه زندانیان سیاسی را می خواهم. نه فقط برای پسرم، برای هم بندی هایش هم این آزادی را می خواهم.» روح بزرگ این مادرِ شهید و پیام مادرانه ی او برای همه ی اسیران، یادآورِ عظمت زینب و روح بزرگ پیام آور عاشوراست.
*  *  *
بهمن احمدی امویی از اسیران سبز اوین است. روح بزرگی که به زندانبان خود می گوید: «با ما خوب برخورد کنید تا اگر یک روز جامون با هم عوض شد، ما هم با شما خوب برخورد کنیم!» ژیلا همسر بهمن، وقتی این خاطره را از یکی از زندانیان آزاد شده می شنود؛ پیام همسرش را کامل می کند و می نویسد: «در ادامه ی این جمله، بهمن به صداقت، رییس زندان گفته بود که ما هیچ وقت کسی را به زندان نمی اندازیم.» ژیلا از زینب آموخته است که پیام مظلومیت و شجاعت را زمین نگذارد و به هیچ بهانه ای اجازه ی سوء استفاده ی یزیدیان و ابن زیادها را از پیام عاشورا ندهد. بی دلیل نیست که از زبان و قلم ژیلا هراسیده اند و ژیلا بنی یعقوب را به «سی سال ننوشتن» و یک سال حبس محکوم کرده اند. حکم ژیلا، آینه ی ترس یزید از پیام آور عاشوراست.
ادامه دارد …



با حذف یارانه‌ها، سرمایه خارجی جذب نمی‌شود

سعید لیلاز
از روز یک‌شنبه ۲۸ آذر، آزادسازى یارانه‌ها در کشور آغاز شد. آیا این آزادسازى تاثیرى بر روند اقتصادى کشور، بهبود جذب سرمایه‌گذارى خارجى و تاثیرى بر دور زدن تحریم‌ها توسط ایران خواهد داشت؟
اگر موانع دیگر در طرح هدفمند کردن یارانه‌ها برداشته نشود، کلیت این طرح موفق نخواهد بود. حذف یارانه‌ها براى اینکه روزى سدهاى مقدماتى‌تر برداشته شوند خیلى خوب و مفید است. البته در حال حاضر استراتژى دولت این است که فقط روى هدفمند کردن یارانه‌ها متمرکز شود نه بر روى یک استراتژى جامع اقتصادى – اجتماعى به نام آزادسازى اقتصادى و چون آن استراتژى اجرا نمى‌شود ممکن است حتى تا مدتى تولیدات داخلى در برابر واردات بدون سپر و بدون محافظ باشند.
اگر ما استراتژى آزادسازى اقتصادى را در قالب یک منظومه کلان اجرا مى‌کردیم معنایش این بود که هم‌زمان با آزادسازى قیمت‌ها، دستمزدها آزاد، قانون کار اصلاح، قانون مالیات‌ها اصلاح مى‌شد و فضاى عمومى کسب و کار نیز مى‌بایست آزاد یا و مساعد مى‌شد که در این حالت کلى نیز مى‌توانستیم قدرت رقابت خود را با خارج حفظ ‌کنیم.
در حال حاضر قیمت تمام شده تولید داخلى با حذف یارانه‌ها افزایش پیدا مى‌کند در حالى که همچنان قادر نخواهیم بود که به صورت آزاد با کالاهاى خارجى که اساس قیمتشان دلار است رقابت کنیم. در سال گذشته قیمت دلار تقریبا ثابت بود و به طور متوسط کمتر از دو درصد افزایش پیدا کرد. در حالى که نرخ تورم داخلى به طور متوسط سالى ۱۵ درصد افزایش داشته است. معناى این حرف چیست؟ معناى آن این است که قدرت تولید داخلى سالى ۱۳ درصد در برابر واردات کاهش مى‌یابد. هدفمندى یارانه‌ها چون در استراتژى جامعى به نام آزادسازى اقتصادى و همگن انجام نمى‌گیرد تاثیر مثبتى بر رقابت‌پذیرى تولید داخلى با تولید خارجى نمى‌گذارد و به همین دلیل جذب‌کننده سرمایه خارجى به صورت شدیدى نخواهد بود. جدا از آنکه تا زمانى که سدهاى مقدماتى‌تر برداشته نشوند این طرح موضوعیت پیدا نمى‌کند.
از سویى مثلا اکنون که یارانه‌ها حذف شده است، قیمت خودروهاى کم‌مصرف افزایش بیشترى در بازار داخلى پیدا مى‌کند و این انگیزه ایجاد مى‌کند تا خودوسازها بر روى خودروهاى کم‌مصرف بیشتر سرمایه‌گذارى کنند و این خیلى خوب است. به طور کلی بر تولید لوزام خانگى یا هر کالاى مصرفى بادوامى که انرژى کمترى مصرف مى‌کند و از امروز ارزش ویژه‌اى مى‌یابد، تاثیر مثبت مى‌گذارد. این نتایج مثبت آزادسازى یارانه‌هاست. ولى به شرطى که آن مقدمات نیز فراهم شود. به معناى دیگر تمام جزئیات قضیه در برخى موارد به نفع تولیدات داخلى ‌شده و منجر به بهبود سرمایه‌گذارى مى‌شود و در برخى موارد خیر.
اما در مجموع تا زمانى که سدهاى مقدماتى‌تر یعنى سدهاى دیپلماتیک و سیاسى مثل تحریم‌ها برداشته نشوند، انتظار نمى‌رود که در ایران شاهد رشد سرمایه‌گذارى چشم‌گیرى باشیم. تا زمانى که ایران مسائل دیپلماتیکش را با جهان حل نکرده و در بازارهاى بین‌المللى ادغام نشده، سرمایه‌گذارى خارجى در ایران صورت نخواهد گرفت. تا زمانى که ایران قوانینش را با دنیا مطابقت ندهد و در واقع قوانین سرمایه‌گذارى و پایه‌هاى حقوقى خود را با پایه‌هاى حقوقى جهانى هماهنگ و اصلاح نکند ما قادر به جذب سرمایه‌هاى عظیم و سنگین نخواهیم بود. ولى اگر آنها هم اصلاح شوند آن موقع شاهد خواهیم بود که مثلا در حوزه‌هایى مثل صنایع انرژى‌ور بهبود عملکرد سرمایه‌گذارى خارجى را خواهیم دید، ولى متقابلا در بسیارى از رشته‌هاى دیگر چون قیمت تمام شده صنایع به دلیل افزایش تورم افزایش پیدا خواهد کرد، خواهیم دید که قدرت رقابت تولیدکنندگان داخلى در برابر واردات باز هم کاهش بیشترى خواهد یافت.
چرا که دولت حاضر نیست این تناقض را حل کند که به هر حال یا جلوى رشد تورم را بگیرد یا معادل نرخ تورم اجازه دهد که قیمت دلار افزایش پیدا کند. به عبارت دیگر اگر بناست آزادسازى اقتصادى صورت بگیرد باید آزاد‌سازى نرخ خارجى نیز صورت بپذیرد. براى همین است که مى‌گویم دولت هم بنا ندارد و اعلام هم نکرده که در چارچوب یک استراتژى در حال انجام این کار است. والا باید نیروى کار هم آزاد شود، کارخانه‌ها هم باید بتوانند نیروى کار مازاد خود را اخراج کنند؛ اگر کارخانه‌ها حق اخراج داشته باشند و کارگران هم باید بتوانند اعتصاب کنند. اینها کلا منظومه‌اى است که همگى به هم مرتبطند.
اگر استراتژى آزادسازى همانند آن چیزى باشد که لهستان، چک، اسلواکى، مجارستان، بلغارستان و رومانى اجرا کردند، امید به تحولات خیلى عظیم در سرمایه‌گذارى مى‌توان داشت. چنان که اکنون این کشورها مقصد اصلى سرمایه‌گذارى‌هاى اروپایى هستند. ولى در شرایط فعلى که اولا سدهاى مقدماتى‌تر مثل مسائل سیاسى، دیپلماتیک، تنش‌زدایى بین ایران و جهان و فضاى عمومى کسب و کار در ایران برداشته نشده است، شاهد اتفاق جدى‌اى در سرمایه‌گذارى خارجى نخواهیم بود، ثانیا اگر هم بیفتد در برخى حوزه‌ها مثل صنایع انرژى‌ور رغبت بیشترى به سرمایه‌گذارى خواهد بود که البته به نظر من سرمایه‌گذار آن هم خارجى نخواهد بود و در برخى رشته‌هاى دیگر رغبت کمترى وجود خواهد داشت. به همین دلیل من تصور نمى‌کنم که به جز صرفه‌جویى حاصل از کاهش مصرف سوخت، منابع جدیدى براى سرمایه‌گذارى در ایران پدید بیاید.
از سویى پیش‌بینى‌ مى‌شود که واردات رشد پیدا ‌کند. اگر اجزایى که درباره آنها صحبت شد به صورت همگن و یکسان آزاد بشوند حتما اثرش بر روى اقتصاد کشور و سرمایه‌گذارى خارجى مثبت خواهد بود. ولى اگر آزاد نشوند تنها اثر مثبتش روى کاهش کلى مصرف سوخت است که تنها از این زاویه مى‌توان از هدفمند کردن یارانه‌ها حمایت کرد تا حداقل مسائل زیست محیطى بهبود پیدا کند. بنابر این مجددا باید تاکید کرد که روى سقف عمومى تولید انتظار نمى‌رود تغییرى ایجاد شود. روى سقف کلى سرمایه‌گذارى غیر از آثار حاصله از صرفه‌جویى مصرف سوخت اتفاق خاصى نخواهد افتاد. تلاطم در داخل صنایع و در داخل بخش‌هاى اقتصادى و در داخل گروه‌هاى اجتماعى گریزناپذیر خواهد بود. البته هدف از این طرح هم همین است که اصلا نمى‌توان به این دلیل طرح را سرزنش کرد چرا که باید بتواند این تلاطم را ایجاد کند. تبعات این طرح در برخى طبقات اجتماعى باید مثبت و در برخى طبقات منفى باشد. ولى در مجموعه به اعتقاد من اگر ۳۰۰ میلیون بشکه معادل نفت خام از مصرف سوخت ایران کم شود باز هم این طرح به هدفش رسیده است.
از سوى دیگر با هدفمند کردن یارانه‌ها و کاهش احتمالى مصرف سوخت انتظار مى‌رود که دولت بتواند تحریم‌ها را دور بزند. ما وارد کننده سوخت هستیم و این موضوع بسیار احمقانه‌اى بوده که ما تا به حال آن را متحمل شده‌ایم. من بارها در مقالاتم نوشته‌ام که نمى‌شود کشور را با دیپلماسى جنگى اداره کرد در حالى که قرار است در حوزه اقتصادى صلح‌طلب باشیم. نمى‌توانیم به دنبال دیپلماسى استقلال‌طلبانه برویم ولى هم‌زمان خواهان اقتصاد ادغام‌گرایانه شویم. این تناقض بزرگى است که در اقتصاد ایران طى پنج یا شش سال گذشته تا کنون مشهود بوده است. ما به غرب دشنام مى‌دهیم در حالى که بیشترین مراودات را با آنها داریم. کمترین تناسب بین دیپلماسى و اقتصاد در جهان در ایران است. بدین معنا که اگر بنا بود میزان سفرها و مناسبات دیپلماتیک ایران ملاک اقتصاد باشد باید ونزوئلا شریک اول و سوریه شریک دوم اقتصادى ما باشد. در حالى که این گونه نیست. کشورهایى که ما قرن تا قرن یک دیپلمات معمولى از آنها نمى‌بینیم همانند کره جنوبى، فرانسه، ایتالیا، انگلیس و غیره کشورهاى رده اول اقتصادى ما هستند. این طرح مى‌تواند براى حل این تناقض قدم اول را بردارد که هدفش نیز همین است.
منبع: دیپلماسى ایرانى



تعطیلی بزرگترین واحد تولیدی ایلام و بیکاری ۱۸۰ کارگر

دبیر اجرایی کارگر ایلام از تعطیلی شرکت زرجین بافت این شهر خبر داد.
علی غیاثی افزود: این واحد تولیدی با ۱۵ سال سابقه فعالیت از بزرگ‌ترین و مهمترین شرکت‌های استان ایلام بود که در زمینه تولید لباس فعالیت داشت.
این فعال کارگری با اشاره به اشتغال ۱۸۰ کارگر در شرکت زرجین بافت ایلام، اظهار داشت: حدود یک ماه است که این واحد تعطیل و کارگران بیکار هستند.
دبیر اجرایی خانه کارگر استان ایلام با بیان اینکه شرکت زرجین بافت خصوصی است، تاکید کرد: کمبود نقدینگی، ‌گرانی مواد اولیه و عدم فروش محصولات از دلایل تعطیلی این شرکت اعلام شده است.
غیاثی گفت: طبق هماهنگی با کارفرمای شرکت زرجین بافت ایلام مقرر شده که کارفرما تا تعیین تکلیف کارخانه حداقل حقوق مصوب وزارت کار را به کارگران پرداخت کند.



تعطیلی یک واحد تولید باسابقه در خرم‌دره و بیکاری ۱۴۰ کارگر

دبیر اجرایی خانه کارگر خرم دره‌ خبر داد: «شرکت چینی نور با ۱۴۰ کارگر تعطیل شده است.»
به گزارش ایلنا، کاظم خلجی افزود: «این واحد متعلق به بخش خصوصی است ودارای ۲۲ سال سابقه فعالیت می‌باشد.»
دبیر اجرایی خانه کارگر خرم دره تصریح کرد: «کارگران این واحد به بیمه بیکاری معرفی شده‌اند اما مسوولان شهرستان به دنبال حل مشکل چینی نور و شروع به کار مجدد این واحد تولیدی هستند.»
خلجی گفت: «کارفرما می‌گوید به دلیل عدم فروش محصولات شرکت چینی نور مجبور به تعطیلی این واحد شده است.»



نامه مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به نمایندگان مجلس

درباره وضعیت زندانیانی که اعتصاب غذا کرده‌اند، تحقیق کنید

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در نامه‌ای به نمایندگان و اعضای هیئت رئیسه‌ی مجلس شورای اسلامی، با اشاره به وضعیت برخی زندانیان سیاسی که در اعتصاب غذا به سر می‌برند، به خصوص محمد نوری‌زاد، از نمایندگان خواسته‌اند طبق سوگندی که خورده‌اند، پاسدار قانون اساسی باشند و درباره‌ی وضعیت این زندانیان و خانواده‌های آنها تحقیق کنند.
به گزارش کلمه، این تشکل روحانی اصلاح طلب در نامه خود به نمایندگان مجلس، با اشاره به برخوردهای غیر‌قانونی و اذیت، آزار و توهین نسبت به کسانی که به عنوان متهم سیاسی بازداشت شده‌اند، به بازداشت خانواده نوری‌زاد و همسر تاج‌زاده در روز عاشورا در کنار زندان اوین اشاره و تصریح کرده که: بنیان اسلام و تعالیم قرآن، عدالت، عزت و کرامت آدمیان است و در شریعت اسلام، هیچ‌کس نباید به خاطر آئین و اندیشه مورد اهانت و از حقوق شهروندی محروم گردد.
اعضای این مجمع همچنین با اشاره به قضاوت تاریخ و آیندگان درباره عملکرد امروز ما، نوشته‌اند: زیبنده‌ی نظام جمهوری اسلامی نیست که فرزندان این انقلاب که همواره در برابر دشمنان اصلی این نظام با قلم و یا با قدم خود مبارزه می‌کرده‌اند و غالب آنها سالها در جبهه‌های جنگ حضور داشته‌اند و بیشتر آنان از خانواده‌های محترم شهدا هستند، به خاطر انتقاد از وضع موجود که از حقوق اساسی آنان است، در زندان‌ها در حال اعتصاب غذا به سر برند.
متن کامل نامه مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم درباره اعتصاب غذای زندانیان سیاسی، در پی می‌آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً (نساء/۱۴۸)
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی
و اعضای هیئت رئیسه‌ی محترم مجلس شورای اسلامی
با سلام
ضمن گرامی‌داشت ایام عاشورای حسینی و یادآوری ظلم‌ستیزی سالار شهیدان حسین‌بن علی(ع)،
براساس گزارش‌ها و نامه‌های رسیده برخی از خانواده‌های زندانیان سیاسی زندان اوین، بعضی از زندانیان جهت اعتراض به جریان رسیدگی اتهامات خویش و برخوردهای غیر‌قانونی و تحقیرآمیز، اقدام به اعتصاب غذا نموده‌اند و طبق خبرهای واصله، حال بعضی از آنان، از جمله جناب آقای محمد نوری‌زاد، وخیم گزارش شده است. خانواده‌های آنان برای تظلم‌خواهی و اظهار همدردی و دادخواهی و دفاع از زندانیان خود، روز عاشورا در کنار زندان اوین تجمع کرده و به خواندن زیارت عاشورا پرداختند. در هنگام قرائت زیارت عاشورا، مامورین عده‌ای از آنها را با تحقیر و توهین بازداشت، و پس از ساعتی آزاد کرده‌اند.
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی می‌دانند که برخوردهای غیر‌قانونی و اذیت، آزار و توهین نسبت به کسانی که به عنوان متهم سیاسی بازداشت شده‌اند، کم نبوده است و متاسفانه این روند همچنان ادامه دارد. همان‌گونه که مستحضر هستید، بنیان اسلام و تعالیم قرآن، عدالت، عزت و کرامت آدمیان است و در شریعت اسلام، هیچ‌کس نباید به خاطر آئین و اندیشه مورد اهانت و از حقوق شهروندی محروم گردد. آیات و روایات زیادی گواه بر این مطلب است. بلکه از وظایفی که اسلام بر دوش هر مسلمان گذشته است، امر به معروف و نهی از منکر به وی‍‍‍‍‍ژه در برابر حاکمان است، و در اصل ۸ قانون اساسی به صراحت این حق را بیان کرده است. مضافا بعضی از اقدامات فوق‌الذکر، خانواده‌های زندانیان را نیز نگران می‌کند و از نظر روحی و روانی موجب آزار و اذیت آنان می‌شود.
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بنا بر سوگندی که خورده‌اند باید پاسدار قانون اساسی باشند و براساس قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی که ناظر بر همه‌ی قواست و بنابر فرموده‌ی امام (ره) در راس امور است، انتظار می‌رود تحقیق در این امر مهم را از کارهای اولیه‌ی خود قرار دهد، و چنانچه حقوق زندانیان و خانواده‌های آنان تضییع شده است، اقدام عاجل مبذول دارند.
زیبنده‌ی نظام جمهوری اسلامی نیست که فرزندان این انقلاب که همواره در برابر دشمنان اصلی این نظام با قلم و یا با قدم خود مبارزه می‌کرده‌اند و غالب آنها سالها در جبهه‌های جنگ حضور داشته‌اند و بیشتر آنان از خانواده‌های محترم شهدا هستند، به خاطر انتقاد از وضع موجود که از حقوق اساسی آنان است، در زندان‌ها در حال اعتصاب غذا به سر برند.
این تاریخ و ایام زود خواهد گذشت، قضاوت آیندگان و تاریخ عملکرد ما را رقم خواهد زد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم


جرس: دادگاه نوید خانجانی، از اعضای جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی و کمیته گزارشگران حقوق بشر، صبح امروز، 29 آذر 1389، در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران، به ریاست قاضی پیرعباسی، برگزار شد.
به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، با اینکه دادگاه این فعال حقوق بشر علنی اعلام شده بود، اما ساعت ده صبح، در پشت درهای بسته برگزار و نزدیک به دو ساعت به طول انجامید.
پیش از این دادگاه وی، دوبار به تعویق افتاده بود.
این فعال حق تحصیل شامگاه 11 اسفند در منزل پدری اش در اصفهان بازداشت شد و پس از دو ماه، در 13 اردیبهشت با تودیع وثیقه 100 میلیونی به شکل موقت از بند « دو الف » متعلق به سپاه در زندان اوین آزاد شد.
 اتهامات نوید خانجانی در کیفر خواست به شرح زیر عنوان شده است:

1- تشکیل و اداره گروه غیر قانونی کمیته ی پی جویی حق تحصیل (ابتدا محرومین از تحصیل بهائی و در ادامه دیگر محرومین از تحصیل) با هدف اخلال در امنیت کشور.

2- عضویت در تشکیلات و گروههای غیرقانونی مجموعه فعالان موسوم به حقوق بشر و کمیته گزارشگران حقوق بشر.
 3- فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران (همانند مقالاتی چون قدردانی از بیت العدل اعظم برای پیام ژانویه 2010 که سوء نیت و انگیزه مجرمانه مشارالیه را محرز می‌کند.)
 4- نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق سامانه های رایانه ای (وبلاگ و سایت های مختلف).
 


پایان اعتصاب غذای رضا شهابی


رضا شهابی عضو زندانی سندیکای کارگران شرکت واحد به اعتصاب غذای خود در زندان پایان داد.
رضا شهابی که از روز ۱۳ آذرماه در اعتراض به وضعیت پرونده خود دست به اعتصاب غذا زده بود، پس از درخواست بسیاری از فعالان مدنی و نیز درخواست اخیر سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران روز یک شنبه ۲۸ آذرماه به اعتصاب غذای خود پایان داد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، رضا شهابی کارگر و عضو هیات مدیره ی سندیکای کارگران شرکت واحد در روز ۲۲ خرداد ۸۹ از محل کار ربوده شد و در مدت نزدیک به ۶ ماه که در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت بازجویی قرار گرفته، تحت انواع فشار های روحی و جسمی قرار گرفته است تا اتهامات کذب طرح شده علیه خود را بپذیرد.
این در حالی است که در ۱۹ مهرماه با اعلام کتبی از سوی شعبه دوم بازپرسی امنیت مستقر در زندان اوین، خانواده او برای آزادی اش وثیقه ۶۰ میلیون تومانی تودیع کرده بودند. بازجوی او با اعتراض به مبلغ تعیین شده درخواست وثیقه ی ۱۰۰ میلیون تومانی کرده است و این موضوع را نیز به طور کتبی به رضا شهابی ابلاغ کرده اند اما تاکنون در این مورد هیچ اعلامی به خانواده ی وی انجام نشده است.
با وجود اینکه مدت دو ماه از صدور نامه آزادی شهابی گذشته مقامات قضایی و امنیتی برای اعمال فشار علیه او و خانواده اش از پاسخ دادن به سرنوشت پرونده قضایی رضا طفره رفته‌اند و هر دو منبع قضایی دادگاه انقلاب (واقع در خیابان معلم) و بازپرسی شعبه دوم مستقر در اوین به طور کلی از در اختیار داشتن پرونده این فعال کارگردی اعلام بی اطلاعی می‌کنند.



نامه سرگشاده کميته نروژی- ايرانی در اعتراض به دستگیری رئیس دانا و ادامه ی بازداشت ستوده

وزير محترم امور خارجه نروژ، آقای يوناس گاهر استوره
جان خانم نسرين ستوده در خطر جدی است!
همانطور که اطلاع داريد جان زندانيان سياسی ايران در معرض خطر جدی است. صدها تن از فعالين سياسی، کارگری، حقوق بشری و جنبش زنان در بدترين شرايط ممکن در زندان های ايران در بند هستند، تعدادی بيشماری ازاين زندانيان دراعتصاب غذا به سر می‌برند و اوضاع جسمانی همه‌ی آنها وخيم گزارش شده است. جان نسرين ستوده وکيل مدافع حقوق بشر و فعال حقوق زنان ايران در خطر است.
همچنين امروز با خبر شديم که آقای رئيس فريبرز دانا اقتصاددان منتقد و پژوهشگر اقتصادی، عضو کانون نويسندگان ايران، نيز شب گذشته توسط نيروهای امنيتی جمهوری اسلامی در تهران بازداشت شد.

جمعی از فعالان حقوق بشرو جنبش زنان از جمله خانم شيرين، به خاطر همدردی با نسرين ستوده و در اعتراض به بی قانونی های جمهوری اسلامی، از تاريخ دوشنبه ۲۰ دسامبر در مقابل در ورودی سازمان ملل متحد در شهر ژنو تحصن می کنند.
کميته نروژی- ايرانی حمايت از مبارزات مردم ايران در حمايت از تحصن و خواست خانم شيرين عبادی و همراهان وی، از ايرانيان دعوت کرده است تا روز دوشنبه ۲۰ دسامبر، مقابل سفارت جمهوری اسلامی تجمع نمايند و همصدا با ديگر فعالان جنبش زنان و حقوق بشردر سراسر جهان، خواهان آزادی بيدرنگ خانم نسرين ستوده شوند.
از اين رو از شما وزيرامور خارجه محترم نروژ تقاضا می کنيم که همصدا با همه ايرانيان، خواهان آزادی بيدرنگ خانم نسرين ستوده شويد و به شرايط غير انسانی حاکم بر زندانهای جمهوری اسلامی اعتراض نمائيد.
جان نسرين ستوده و ديگر زندانيان سياسی در خطر جدی است. در دفاع از نبرد نسرين ستوده با مرگ، ازوی حمايت کنيد و از دولت جمهوری اسلامی بخواهيد ، بيدرنگ وی و ديگر زندانيان سياسی را آزاد نمايد.
پيوست: بيانيه خانم شيرين عبادی و همکارانشان به زبان انگليسی ارسال می شود.
با احترام
کميته نروژی- ايرانی مبارزات مردم ايران
رحمان ساکی
اسلو - ۱۸ دسامبر ۲۰۱۰


در یک حرکت سریع و واکنشی، 11 نفر به اتهام همکاری با جندالله اعدام شدند

خبرگزاری هرانا - به گزارش روابط عمومي دادگستري سيستان و بلوچستان، در اين اطلاعيه آمده است: مردم مقاوم و شهيد پرور استان سيستان و بلوچستان، در ادامه مبارزه بي‌امان با عوامل شرارت و نا‌امني و راستاي تأمين امنيت پايدار در استان‌، 11 نفر از وابستگان به گروهك تروريستي چندالله و عوامل خودفروخته به بيگانه كه در ماه‌هاي اخير در حوادث تروريستي استان و درگيري با مأموران انتظامي و به شهادت رساندن مردم بيگناه نقش داشته‌اند در محوطه زندان زاهدان به دار مجازات آويخته شدند .
 اين اطلاعيه مي‌افزايد: اين عناصر فاسد و محارب كه با تلاش نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي و سربازان گمنام امام زمان  شناسايي و دستگير شده‌اند پس از تحويل به دستگاه قضايي استان طبق موازين شرعي و قانوني و انجام تشريفات دادرسي عادلانه در جلسه علني دادگاه محاكمه و همه آنها به اتهام افساد في‌الارض و محاربه با خدا و رسول و مقابله با نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران به اعدام محكوم و حكم آنها پس از تائيد مراجع عالي قضايي كشور به اجرا در آمد.
در ادامه اين اطلاعيه آمده است: اسامي معدومان و مهم‌ترين عناوين اتهامي آنها عبارتند از:
1- عبدالباسط شه بخش فرزند الله‌داد
2- عبدالناصر شه بخش فرزند الله داد
3- عبدالشكور زنگي زهي فرزند حسين
به اتهام محاربه و افساد في‌الارض و تير‌اندازي به سمت ماموران پليس راه در جاده زاهدان به خاش كه منجر به شهادت سه تن از آنان شد، محكوم شدند.
4- محمد صالح اسلام زهي فرزند عطا محمد
5- ناصر شه بخش فرزند زمان
6- لال محمد شه بخش فرزند كريم
7- عطاء الله ريگي فرزند نظر محمد
به اتهام محاربه و افساد في‌الارض از طريق اقدام مسلحانه و اجراي كمين عليه پرسنل نيروي انتظامي در منطقه لار زاهدان كه منجر به شهادت 12 تن از آنان گرديد و همچنين وارد كردن بيش از 200 كيلو مواد منفجره براي اقدامات تروريستي به داخل كشور
8- عبدالرحمان ناروئي فرزند خالقداد مشهور به رحمن با نام مستعار محمد‌گل
به اتهام محاربه و افساد في‌الارض از طريق تهيه منزل تيمي و خودرو براي تروريست‌ها و تهيه بمب و انتقال عامل انتحاري مسجد حضرت امام علي ابن ابيطالب (ع) به داخل شهر زاهدان و اقدام به بمب‌گذاري در مسجد‌الغدير و خيابان آزادگان زاهدان
9- عبدالرئوف شه بخش فرزند شنبه
به اتهام محاربه و افساد في الارض از طريق مشاركت در درگيري و اجراي كمين عليه پرسنل سپاه پاسداران در منطقه كورين در سال 86 كه منتهي به شهادت 12 تن از پرسنل سپاه پاسداران گرديد
10- بالانچ ناروئي فرزند علي به اتهام محاربه از طريق شركت در سرقت مسلحانه و آدم ربايي مسلحانه و تجريد سلاح به قصد اخافه الناس
11- احمد ناروئي فرزند عبدالكريم به اتهام محاربه از طريق ايجاد آشوب در زاهدان پس از حادثه تروريستي مسجد علي ابن ابيطالب  و سرقت مسلحانه و آدم ربايي و نگهداري دو قبضه نارنجك دستي جنگي و ايجاد خوف و رعب و وحشت در مردم.
ضمناً تمام معدومان از هواداران گروه جندالله بوده و در راستاي پيشبرد اهداف گروه فعاليت مؤثر داشته‌اند.
در پايان اين اطلاعيه تصريح شده است: بار ديگر به همه اشرار و معاندان و كساني كه صف خود را از ملت جدا نموده‌اند هشدار مي‌دهيم تا دير نشده به دامن ملت بازگشته و دست از حمايت بدخواهان و اجانب و مزدوران خودفروخته استكبار بردارند و در غير اين صورت دير يا زود در چنگال عدالت گرفتار شده و درآتش قهر ملت مي‌سوزند.
دستگاه قضايي استان در اجراي دقيق و سريع احكام و حدود الهي بر محاربان و مفسدان لحظه‌اي درنگ نكرده و قاطعانه احكام اسلام را اجرا مي‌كند. اميد است باقي مانده اشرار و بازماندگان گروهك تروريستي از سرنوشت شوم اين معدومان درس عبرت گيرند.


صدور حکم یک سال حبس تعزیری برای فرزام معینی دانشجوی دانشگاه بین المللی قزوین

خبرگزاری هرانا - حکم یک سال حبس تعزیری فعال دانشجویی، فرزام معینی از سوی رئیس شعبه اول دادگاه انقلاب استان قزوین، قاضی زمانی به وی ابلاغ شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا)، این فعال دانشجویی دانشگاه بین المللی قزوین آذرماه سال گذشته در صحن دانشگاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مدت 10 روز در مکان نامعلومی تحت فشار و بازجویی قرار داشته است که در پی همین موضوع اعتراضات و تجمعات گسترده ای نیز در دانشگاه بین المللی قزوین برای آزادی وی صورت گرفته بود.
اتهام  فرزام معینی اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت تبلیغی علیه نظام عنوان شده است که قاضی این پرونده با استناد به ماده 500 قانون مجازات اسلامی وی را به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم نموده است.


دوازده تن به همراه یک زن ساعاتی دیگر در زندانهای زاهدان و قزوین اعدام می شوند

خبرگزاری هرانا - بنا به گزارش های رسیده از ایران امروز دوشنبه ۲۹ آذرماه دوازده نفر در زندانهای زاهدان و قزوین اعدام خواهند شد.
یازده نفر از این افراد در زندان زاهدان و یک زن نیز در زندان قزوین به دار آویخته خواهند شد. به گزارش مقامات حکومتی ایران اتهام یازده نفری که در زاهدان قرار است اعدام شوند مشارکت در درگیری لار ، مشارکت در حادثه  مسجد جامع زاهدان، تیراندازی به سمت خودروهای راهنمایی و رانندگی در جاده خاش و ... اعلام شده است.
خبرگزاری های داخلی از نحوه رسیدگی به پرونده این افراد جزئیاتی ارائه نداده اند.
به گزارش جام جم، به نقل از خبرگزاری فارس قرار است یک زن به نام مهین بامداد فردا دوشنبه ۲۹ آذر در قزوین اعدام شود . اتهام این زن نیز قتل چند زن و یک مرد اعلام شده است.



قطعی شدن مرگ معدنچیان مدفون شده در معدن هجدک کرمان

خبرگزاری هرانا - با گذشن ۵ روز از ریزش معدن زغال‌سنگ هجدک کرمان و مدفون شدن ۳ معدنچی در عمق ۶۰۰ متری، یکی از کارشناسان سازمان نظام مهندسی استان کرمان در گفت‌وگویی از قطعی شدن مرگ کارگران خبر می‌دهد.
به گزارش دویچه وله، عملیات نجات معدنچیان معدن هجدک کرمان که بر اثر ریزش این معدن زیر آوار مدفون شده بودند پایان‌یافته است. معاونت معدن استان کرمان اعلام کرد، این معدنچیان قطعا کشته شده‌اند. تلاش برای یافتن اجساد آن‌ها ادامه دارد.
مهندس ترابیان، کارشناس نظام مهندسی استان کرمان ضمن گفتن این توضیحات به دویچه وله درباره علت ریزش این معدن زغال‌‌سنگ چنین توضیح می‌دهد: ساختار زمین‌شناسی این معدن طوری بوده که روی گسل بوده و احتمالا بار را طاقت نیاورده است. احتمالا آن‌ها مشغول پیشروی بوده‌اند و جبهه‌کارشان را تغییر داده‌اند که این اتفاق برایشان افتاده است.
مهندس ترابیان درباره تجهیزات ایمنی این معدن می‌گوید: این معدن قاب ‌آهن و همه موارد امنیتی مورد نیاز را هم داشته، چون یکی از قدیمی‌ترین معدن‌های فعال استان کرمان بوده است. این معدن سال ۱۳۵۳ بهره‌برداری شده و آغاز به‌کار کرده بود. یعنی از معدن‌های تازه اکتشاف شده هم نبوده است. جزو معادنی بوده که در قدیم روس‌ها آن را اکتشاف کرده بودند. تجهیزات آن هم مربوط به همان زمان بوده است اما ظاهرا تجهیزات ایمنی طاقت نیاورده و باعث ریزش معدن و کشته شدن این چهار نفر شده است.
کارگران معدن هجدک کرمان معدن زغال‌سنگ هجدک واقع در شهرستان راور استان کرمان، ظهر سه‌شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۹ریزش کرد و ۴ معدنچی آن در عمق ۶۰۰ متری، مدفون شدند. جسد یکی از معدنچیان در ساعات اولیه حادثه پیدا شد.
به نقل از خبرگزاری مهر، روز شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۹، اسماعیل نجار استاندار کرمان از اعزام اکیپ‌های امداد و نجات به محل ریزش معدن خبر داده و افزوده که امدادگران به محل ریزش نرسیده‌اند: متاسفانه اکیپ‌هایی که برای امداد اعزام شده بودند در مسیر دچار سانجه شده اند. دو نفر از امداد گران در سانحه تصادف دچار صدمات جسمانی شده‌اند و هم اکنون در یکی از بیمارستان‌های کرمان بستری هستند. دیشب نیز یک اکیپ جدید به منطقه اعزام شده است.
استاندار کرمان با مقایسه معدنچیان شیلی که چندی پیش در معدنی مبحوس شده ولی نجات یافته بودند با حادثه ریزش معدن هجدک کرمان گفته است: شرایط این حادثه با حادثه معدنچیان شیلیایی متفاوت است. آن‌ها در معدن محبوس شده بودند اما معدنچیان هجدک در معدن مدفون شده‌اند.
به نقل از خبرگزاری دولتی "ایرنا"، ۱۶ آذر ۱۳۸۹ حادثه مشابهی در همین معدن اتفاق افتاده بود و طی آن تعدادی از معدنچیان جان خود را از داده بودند. به گزارش خبرگزاری مهر، از ابتدای سال ۱۳۸۹ تا به‌حال بیش از ۲۰ کارگر هنگام کار در معدن‌های زغال‌سنگ استان کرمان کشته شده‌اند که ۱۲ کارگر تنها در حادثه معدن "بابنیزو" کشته شدند. به‌گزارش این خبرگزاری در سال ۱۳۸۸ نیز حداقل ۲۱ کارگر هنگام کار در معادن زغال‌سنگ استان کرمان به علت حوادث مختلف جان خود را از دست داده‌اند.