۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

مهمترین خبرهای روز دوشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

هزارپایی با 32 جفت چکمه

سووال انسانشناسی اول: اگر گفتید زنها و مردها در مبارزه سیاسی چه فرقی دارند؟
جواب: زنها تا آخرش می مانند، مردها می خواهند زودتر به آخرش برسد.

سووال انسانشناسی دوم: اگر گفتید زنها و مردها در سیاست چه فرقی دارند؟
جواب: زنها چیزهایی که به دست آوردند حفظ می کنند، مردها سعی می کنند چیز دیگری به دست بیاورند، ممکن است بهتر باشد، ممکن است بدتر باشد. ممکن است جلوتر بروند، یا سی سال به عقب برگردند.

سووال انسانشناسی سوم: فرق بوشمن ها با لباس شخصی ها چیست؟
جواب: بوشمن ها لباس نمی پوشند.

سووال حقوق جزایی: فرق همسری که خیانت کند، با رئیس جمهوری که خیانت کند چیست؟
جواب: وقتی همسری خیانت کند و شما بفهمید می توانید از او جدا شوید، اما اگر رئیس جمهوری خیانت کند و شما بفهمید زندانی می شوید.

سووال جانورشناسی اول: اگر گفتین پوپولیست ترین حیوون دنیا کدام است؟
جواب: خرخاکی است، چون هم خراست، هم خاکی.

سووال جانورشناسی دوم: چرا هزارپا یک سردار بزرگ است؟
جواب: چون 32 جفت چکمه می پوشد. با 32 دندان گاز می گیرد و همیشه آدم را از هزارپایی که ندارد می ترساند.

سووال جانورشناسی سوم: چرا سوسک ها موجودات متفکری هستند؟
جواب: چون اینقدر به همه چیز شک کردند که سوسک شدند، وگرنه خر می شدند.

سووال جانورشناسی چهارم: چرا به یک زرافه هیچ وقت نمی شود دروغ گفت؟
جواب: چون همیشه همه چیز را از بالا می بیند و در جریان همه چیز هست.

سووال جانورشناسی پنجم: چرا اسب حیوان نجیبی است؟
جواب: چون هم تند می رود، هم سواری می دهد، هم زیباست، هم همیشه توی آخور نگهش می دارند.

سووال جانورشناسی ششم: چرا خر خیلی خر است؟
جواب: چون بار می برد، با هر سرعتی بخواهیم راه می رود، پالون روی دوشش می گذاریم، برای تفریح سوارش می کنیم، هر چه دست مان بیاید می دهیم بخورد، هیچ اعتراضی ندارد، فقط هر چند ماه یک بار چنان لگدی می زند که تا ماهها نمی توانی تکان بخوری.

سووال جانورشناسی هفتم: یک رئیس جمهور جزو پستانداران است یا تخم گذاران؟
جواب: وقتی درباره افزایش جمعیت فکر می کند، جزو تخمگذاران است، ولی وقتی می خواد آن را عملی کند، جزو پستانداران.

سووال فلسفی اول: تفاوت بین بالقوه و بالفعل
جواب: بالقوه رئیس جمهوری است که با دیدنش به فکر همه چیزهای خوبی که نداری و خواهی داشت می افتی، بالفعل رئیس جمهوری است که با دیدنش یاد همه چیزهایی که داشتی و نداری می افتی.

سووال فلسفی دوم: تفاوت تصور و تصدیق
جواب: تصور این است که تو فکر می کنی مگر ممکن است بدتر از این بشود، تصدیق این است که هر چه فکر می کنی می بینی بدتر از این ممکن نیست.

سووال فلسفی دوم: دیالکتیک یعنی چی؟
جواب: دیالکتیک یعنی اثر متقابل موضوعات بر هم، مثلا مردم نارضایتی خود را نشان می دهند و دولت همه آنها را دستگیر می کند.

سووال فلسفی چهارم: تفاوت بین وجود و ماهیت؟
جواب: وجود یعنی یک رهبر، اما ماهیت یعنی یک رهبر که قانونگذار است، رئیس جمهور است، شاعر است، فرزانه است، دستور تیر می دهد، به مردم چفیه می دهد، کراوات شان را می گیرد.

سووال فلسفی پنجم: تضاد یعنی چه؟
جواب: تضاد یعنی اینکه حکومت تصمیم می گیرد با وحدت کلیه نیروها کشور را اداره کند، ولی آنها را زندانی می کند.

سووال فلسفی ششم: شیئی مفقود بلاموضوع یعنی چه؟
جواب: شیئی مفقود بلاموضوع یعنی اینکه رهبر تصمیم می گیرد با درایت کشور را اداره کند، ولی چنین درایتی وجود ندارد.

سووال فلسفی هفتم: نقض غرض یعنی چه؟
جواب: نقض غرض یعنی اینکه شما برای حکومت بر دیگران همه آنها را از بین می برید، بعد دیگر کسی وجود ندارد که بر او حکومت کنید.


اين راي راي مجلس نيست

عدد نداريم، كسي خارج نشود، آقاي... لطفاً از مجلس خارج نشويد، از رسميت مي‌افتيم، جملاتي از اين دست را اين روزها به كرات از راديوي مجلس مي‌شنويد. صداي خسته ابوترابي‌فرد با حجب و حيايي كه نمي‌خواهد كسي را آزرده كند، در طول روز چندين بار تكرار مي‌شود. تابلو مجلس عدد 194 را نشان مي‌دهد، از رسميت مي‌افتيم... لطفاً از مجلس خارج نشويد.
به واقع برازنده مجلس شوراي اسلامي است كه از 290 نماينده آن كه رسميت آن با 145 نماينده است با عددي زير90 نفر رسميت پيدا كند؟ مجالس دنيا دنبال يك راي از نمايندگان خود هستند. در عراق هم‌اكنون چندين ماه است كه دولت قانوني تشكيل نشده است زيرا هيچ‌ يك از كانديداها نمي‌توانند به عدد قانوني تشكيل دولت دست پيدا كنند. اما در ايران كه مجلس فاقد فراكسيون‌هاي تاثيرگذار و حضور احزاب قدرتمند است و با بازنگري در قانون اساسي، مجلس تاثيري در تعيين رئيس هيات دولت ندارد، تركيب نمايندگان تنها در تصويب طرح‌ها و لوايح قانوني نمود عيني پيدا مي‌كند. اما در اكثر موارد مجلس با كمترين عدد كه پايين‌ترين حد نصاب است تشكيل مي‌شود.

برابر اصل 65 قانون اساسي، پس از برگزاري انتخابات، جلسات مجلس شوراي اسلامي با حضور دوسوم مجموع نمايندگان رسميت پيدا مي‌كند و تصويب طرح‌ها و لوايح طبق آيين‌نامه مصوب داخلي انجام مي‌گيرد. با تصويب مواد 118 و 119 آيين‌نامه داخلي مجلس شوراي اسلامي، حضور دوسوم مجموع نمايندگان به "اكثريت مطلق حاضرين" تغيير پيدا كرد، هرچند از نظر قانونگذاري و صراحت قانون اساسي كه تصريحاً در همان اصل مقرر مي‌دارد...
مگر در مواردي كه در قانون اساسي نصاب خاصي تعيين شده باشد... تصويب‌كنندگان آيين‌نامه داخلي مجلس مجاز به تصويب ماده 118 و تعيين "اكثريت مطلق حاضرين" بودند، اما تصويب اين ماده در آيين‌نامه داخلي مجلس باعث شد عمدتاً جلسات مجلس شوراي اسلامي با راي شكننده نصف به‌علاوه يك نماينده از تصويب بگذرد و در هر جلسه نزديك به صد نفر غايب باشند و با تاسف، در آيين‌نامه داخلي مجلس حداقل براي تصويب بودجه سنواتي يا برنامه‌هاي ملي مانند سند چشم‌انداز يا برنامه‌هاي پنج‌ساله توسعه، راهكار ديگري در نظر گرفته نشده است.
 هم‌اكنون برنامه پنجم توسعه كه بايد راهكار رسيدن به اهداف سند چشم‌انداز 20ساله را روشن و راهنما باشد در حالي در دستور كار قرار گرفته كه مجلس بي‌رمق‌ترين روزهاي كاري خود را مي‌گذراند؛ آن هم براي بررسي برنامه‌اي كه دستورالعمل پنج‌ساله نظام و تحديد‌كننده بودجه سنواتي حداقل پنج سال آينده است. متاسفانه يك‌سوم نمايندگان به هر علت در جلسه علني حضور ندارند. ممكن است گفته شود ايام حج است و تعدادي از نمايندگان براي چندمين بار به سفر حج واجب رفته‌اند! يا گفته شود به همراه هيات دولت در سفرهاي استاني هستند و موارد ديگر...
اما با نگاه به اصول متعدد قانون اساسي مانند اصل 71 اين قانون كه مقرر مي‌دارد: "مجلس شوراي اسلامي در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسي مي‌تواند قانون وضع كند" يا اصول 84 و 86 قانون اساسي كه مقرر مي‌دارد: "هر نماينده در برابر تمام ملت مسوول است" باوركردني نيست يك‌سوم نمايندگان مجلس در مهم‌ترين لايحه‌اي كه سرنوشت پنج‌ساله مملكت را تعيين مي‌كند، غايب باشند.
هميشه اين سوال بي‌جواب مانده است كه مگر نمايندگي مجلس چه جاذبه يا منافعي دارد كه در زمانه انتخابات بين كانديداها آنچنان رقابتي برگزار مي‌شود كه باور نداري يك‌سوم برندگان دوره راي‌گيري وقتي بر كرسي‌هاي مجلس تكيه زدند در جلسات تصميم‌گيري مجلس شركت نكنند؟ نمي‌دانم به چه علت نمايندگان دوره اول مجلس شوراي اسلامي كه آيين‌نامه داخلي مجلس را تهيه مي‌كردند در تصويب مواد 118 و 119 آيين‌نامه داخلي حداقل به اين مهم توجه نكردند كه بايد بودجه سنواتي و لوايحي از قبيل برنامه‌هاي توسعه، به وسيله كمترين عدد نصابي مجلس از تصويب نگذرد؟ نگارنده بر اين باورم كه عملكرد مجلس در اين روزها كه مشغول بررسي برنامه پنجم توسعه كشور است، اشكال دارد؛ از اين بابت كه لايحه مهمي همانند لايحه پنجم توسعه با كمترين عدد مطرح مي‌شود.
در گذشته افرادي همانند دكتر حسن سبحاني و در مواردي ايرج نديمي و عده‌اي ديگر كه با اساس لوايح اقتصادي و برنامه‌اي عجين بودند، در زمانه طرح لوايح بودجه و برنامه‌هاي پنج‌ساله با دقت و وسواس از قبل آماده بودند تا نظريات خود را در خصوص لوايح تاثيرگذار بر سرنوشت عامه مردم مطرح كنند اما ظاهراً قرار است برنامه پنجم توسعه كشور با چراغ‌هاي خاموش و با حضور كمترين نصابي كه مواد 118 و 119 آيين‌نامه داخلي مجلس اجازه داده است مورد بررسي قرارگيرد. به يقين حداقل كساني كه نگاهي به تاريخ جلسات مجلس دارند و در پايان هر جلسه، ليست اسامي غايبان اعم از مجاز و غيرمجاز را مي‌بينند بر اينان نخواهند بخشيد. وقتي لوايح از منظر كارشناسي پخته نشود و حقوق عامه را لحاظ نكند، به راستي آيا حقوق دريافتي نمايندگان در جلساتي كه حضور ندارند از باب شرعي و قانوني ايراد ندارد؟



بعد از رفیقدوست نوبت وفایی شد

متهم کردن دولت موسوی به کارشکنی در جنگ

در حالی که بیش از 20 سال از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق می گذرد، برخی از حامیان دولت، با کالبدشکافی اتفاقاتی که در آن زمان افتاده، میرحسین موسوی را به خیانت در جنگ متهم کرده اند.
خبرگزاری فارس ـ نزدیک به سپاه پاسداران  و نیروهای امنیتی ـ در همین راستا گفت و گویی با سردار محمد وفایی، رییس سابق قرارگاه خاتم الانبیای سپاه پاسداران منتشر کرده است. وی در این گفتگو موسوی را  به "بی‌عرضگی و همراهی با کارشکنان جنگ" متهم کرده است.
سردار وفایی در قسمتی از این مصاحبه می گوید: "از همان موقع ما اینها را می‌شناختیم و می‌دانستیم چه کسانی هستند. ما می‌گفتیم برایمان لودر و بلدوزر بفرستید. آنها هم هر چه ماشین‌آلات خراب و از کار افتاده بود برای ما می‌فرستادند. امام خیلی چیزها گفت و اینها نکردند. الان که خیلی مسایل مشخص شده، می‌شود این حرفها را زد والا چند سال قبل به خاطر برخی مصلحت‌ها نمی‌شد این چیزها را گفت."
وی همچنین گفته است که: "وزیر صنایع سنگین وقت (بهزاد نبوی) ما را برای خرید ۸۰۰ دستگاه لودر و بولدوزر، یک سال و نیم معطل کرد. نخست وزیر هم بی‌عرضه بود و هم با آنها همراهی می‌کرد."
 او افزوده: "جنگ این طوری اداره می‌شد و ما در دو جبهه می‌جنگیدیم".
این البته نخستین بار نیست که دولت موسوی به خیانت در جنگ متهم می شود. پیش از این محسن رفیقدوست، وزیر سابق سپاه، به فارس گفته بود: "درست قبل از پذیرش قطعنامه ما احساس می کردیم که مملکت امکانات وسیع نداشت ولی این مهم نبود. مهم این بود که این امکانات آن طور که نظامی ها می خواستند در خدمت جنگ قرار نمی گرفت. یعنی اکثر اوقات در دولت با پیشنهادهایی که برای جنگ می‌شد مخالفت می کردند و دائم می گفتند شما که می دانید نمی توانید بغداد را بگیرید چرا ول نمی کنید؟ چرا جنگ را تمام نمی کنید؟"
موسوی همان زمان در پاسخ به رفیق دوست گفته بود: "وزیر سابقی که در عین آنکه بیش از همه در جریان سرریز شدن همه جانبه امکانات دولت به جبهه ها بود، حالا می گوید که اگر امکانات دولت در اختیار جبهه ها قرار می گرفت، ما بغداد را فتح می کردیم. شما باید جمله ایشان را این گونه معنی کنید که اگر دولت در اختیار بنده و دوستان مان قرار می گرفت ما چه فتوحاتی داشتیم."
موسوی همچنین اضافه کرده بود: "شما مرا مجبور می کنید بگویم علی رغم نتیجه درخشان دفاع مقدس... اگر پیوندی قوی تر بین جبهه ها و دولت وجود داشت و دولت را به بهانه درز خبرها از ماجرای طرح های جنگی و دفاعی کنار نمی گذاشتند نتیجه های بهتری از عملیات گرفته می شد."
 رفیقدوست همچنین در مصاحبه خود با خبرگزاری فارس گفته بود در مقطعی از جنگ و بعد از آنکه دولت به طور کامل با نیروهای نظامی همکاری نمی کرد، اکبر هاشمی رفسنجانی که در آن زمان قائم مقام فرمانده کل قوا بود، توپ را به زمین دولت انداخت: "آقای هاشمی من را صدا کرد و گفت: برو در وزارتخانه ات بشین، من می خواهم توپ را به زمین دولت بیندازم. سپس حکم داد که میرحسین موسوی رئیس ستاد، آقای بهزاد نبوی معاونت لجستیک و آقای خاتمی معاونت تبلیغات جنگ شوند."
میرحسین موسوی در پاسخ به این اظهارات رفیقدوست اظهار کرد: "بعد از آنکه به تعبیر این وزیر سابق، توپ در میدان دولت انداخته شد و اداره ستاد فرماندهی قوا به دولت سپرده شد، تحولات اساسی در همان مدت کم در جبهه ها ایجاد شد. بنده به دلایل گوناگونی فعلا فقط به اشاره می گویم که این توپ موقعی به زمین دولت پرتاب شد که به قول مرحوم ظهیرنژاد در کمیته پشتیبانی جنگ "زیپ مرزها در حال باز شدن" بود و فاو و جزایر موجود در هور از دست رفته بودند و ما در موقعیتی قرار داشتیم که در نخستین جلسه ستاد فرماندهی کل قوا که به ریاست این جانب تشکیل شد هم جناب رحیم صفوی جانشین فرمانده سپاه وهم جناب حسنی سعدی فرمانده نیروی زمینی در گزارش های خود به اعضای جلسه گفتند که شما خوزستان را از دست رفته فرض کنید."
موسوی آنزمان همچنین با اشاره به برخی ناگفته های جنگ اضافه کرده بود: "بنده هنوز لب به سخن درباره دهه اول انقلاب باز نکرده ام و هیچ گاه هم میل نداشته ام در این باره صحبت کنم. ولی ظاهرا مجبورم در ادامه این تحریف ها برای دفاع از رزمندگان سلحشور و مدیران برجسته ای که در این میان سهم عمده داشتند، ناگفته های خود را بگویم و نیز بگویم که استعفای سال ۶۷ بر سر چه بود."
وی همچنین درباره اختلافاتی که در آن زمان در جبهه های جنگ وجود داشت، چنین اظهارنظر کرده بود: "من ندیده ام که آقای هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا از مشکلاتی که در مورد هماهنگ کردن ارتش و سپاه داشت سخنی گفته باشد. مشکلاتی که به اعتقاد من ربطی به بدنه سپاه و ارتش نداشت و من شاهد بودم که این مشکلات تا چه حد فرساینده بوده است. بعد از سه سال از شروع جنگ به اعتقاد من اشتباهات اساسی در تعیین استراتژی های جنگی پیش آمد که اعزام نیرو به کردستان یکی اش بود و از آن مهم تر دل بستن به عملیات های بزرگ کلاسیک شبیه عملیات های دشمن بود که مزایای نسبی ما را در کنار امکانات کشور به شدت تقلیل داد و حدود پنج سال همه امکانات کشور حتی تا حد جمع آوری برف روب ها از جاده ها و کامیون های دولتی و حتی مصادره کامیون های بخش خصوصی و همه ظرفیت های مالی – صنعتی کشور به کار گرفته می شد اما نتیجه آن شد که همه شاهد بودیم."
اکنون برخی از این سخنان، بار دیگر، توسط سردار وفایی بیان می شود. وفایی درباره نخست‌وزیر دوران جنگ، می گوید: "از همان موقع ما اینها را می‌شناختیم و می‌دانستیم چه کسانی هستند. ما می‌گفتیم برایمان لودر و بلدوزر بفرستید. آنها هم هر چه ماشین‌آلات خراب و از کار افتاده بود برای ما می‌فرستادند. امام خیلی چیزها گفت و اینها نکردند."
این فرمانده سابق قرارگاه خاتم الانبیا افزوده: "این آقایان فقط ۱۶ درصد بودجه کشور را به جنگ اختصاص داده بودند. هیچ کجای دنیا چنین حماقتی وجود ندارد. هر کجا جنگ باشد تمام بودجه آن کشور جنگی بسته می‌شود."

سپاه و اقتصاد
اما تمام سخنان این سردار سپاه به جنگ مربوط نمی شود، وی اشاره ای نیز به ورود سپاه به فعالیت های اقتصادی دارد. سردار وفایی با اشاره به برنده شدن سپاه در قرارداد دو میلیارد دلاری در یک مناقصه بین‌المللی می گوید: "این قابلیتی است که خداوند در سپاه قرار داد. ۳۴هزار نفر در کارگاه‌های ما کار می‌کردند و اگر بعد از جنگ اجازه می‌دادند سپاه در بخش‌های دیگر مثل درمان هم وارد شود، باز هم همین اتفاق می‌افتاد. ولی بروید ببینید چه کسانی و به چه دلیل اجازه ندادند."
سخنان وی درباره ورود سپاه به کارهای اقتصادی در حالی بیان شده که فعالیت های اقتصادی سپاه، در سال های گذشته مساله ساز و حتی باعث انتقاد برخی از اصول گرایان از جمله الیاس نادران شده است.
ورود سپاه به مسایل اقتصادی حتی باعث شده محسن رفیق دوست، وزیر سابق سپاه نیز، به انتقاد از این مساله بپردازد. وی در گفت و گویی با همشهری ماه گفته بود: "من ورود سپاه به مسائل اقتصادی را نه تنها جایز نمی‌دانم که نیاز هم نمی‌دانم. من حتی معتقدم دولت هم نباید کار اقتصادی بکند. سپاه هم معتقدم نباید کار اقتصادی بکند. لبته اینکه سپاه برود در عسلویه پروژه بگیرد و بسازد کار اقتصادی نیست. من هم که در بنیاد بودم بخش خصوصی این ایراد را به بنیاد می‌گرفت، اما من می‌گفتم در یک حدی که ما جای بخش خصوصی را نگیریم کارهایی انجام بدهیم که بخش خصوصی قادر به انجامش نیست. بنا نیست که بخش خصوصی جای دولت را بگیرد. برای این موضوع یک ملاک داشتیم لذا در مورد کارهای عمرانی و آبادانی که سپاه می‌کند مثل کاری است که می‌رود در وزارت بهداشت واکسن فلج را در ایران و افغانستان یک روزه تمام می‌کند. این کار را وزارت بهداشت شش ماهه هم نمی‌تواند انجام دهد."
رفیق دوست همچنین به ملاقات اخیر خود با فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم اشاره کرده و در این خصوص توضیح داده است: "اخیرا که با فرمانده خاتم‌الانبیا ملاقات داشتم گفت بنا داریم اصلا به دنبال کارهای کوچک نرویم، کار کوچک یعنی زیر هزار میلیارد تومان اما اینکه سپاه خرید و فروش نفت کند من این را جایز نمی‌دانم و فکر می‌کنم بزرگان هم جایز ندانند."



مقاله واشنگتن پست درباره بحران روابط خارجی

بازی هسته ای اوباما با ايران

ديويد ايگناتيوس
درحالی که آمريکايی ها به نتایج انتخابات ميان دوره ای کشورشان چشم دوخته اند، مناقشه تلخ ميان ايران و آمريکا بر سر نفوذ در خاورميانه همچنان در جريان است.
نقطه عطف آن هم در لبنان و عراق است؛ جائيکه ايرانی ها به کمک نيروهای واسطه خود برای کسب قدرت سياسی بيشتر تقلا می کنند. آمریکا و متحدانش نيز به مقاومت مشغولند وگاهی نيز توانسته اند از سرعت نفوذ تهران کم کنند. ممکن است جنگ اين نيروهای واسطه ظرف هفته های آتی، هم در بغداد و هم در بيروت بالا بگيرد.
دولت اوباما اميدوار است مناقشه موجود با ايران به پيش زمينه ای برای انجام گفتگوهای جدی با اين کشور و محدود ساختن برنامه هسته ای منجر شود. از ديدگاه دولت آمريکا، ايرانی ها تحت فشار تحريم های سازمان ملل قرار گرفته اند و اکنون برای نشان دادن موضع برتر، به تلافی کردن در عراق و لبنان روی آورده اند.
کاخ سفيد به دفعات اعلام کرده که خواهان يک راه حل صلح آميز برای معضل هسته ای ايران است. اما از سوی ديگر، علائمی که از سوی ايران فرستاده شده، مانند هميشه گنگ و نامفهوم بوده است. اما در عين حال، ايرانی ها نسبت به انجام مذاکرات بيشتر با واشنگتن و متحدانش در ماه جاری و احتمالاً در وين اعلام آمادگی کرده اند.
علائم اشتیاق تهران برای برپايی مذاکرات و از جمله برقراری تماس با آمريکايی ها، از سوی اسفنديار رحيم مشايی، مشاور سياسی کليدی رئيس جمهور ايران نيز ارسال شده است. يکی ديگر از مشاوران رئيس جمهور ايران در 18 اکتبر سال جاری در نشست تحت مديريت ايالات متحده در رم حول محور برقراری ثبات در افغانستان حضور يافت. ايالات متحده از طريق ميانجی های مختلف موافقت خود را برای انجام مذاکرات مرحله بندی شده، که با توافق ترکيه برای تامین سوخت رآکتور تحقيقاتی ايران آغاز شد، اعلام کرده است با امید آنکه این مذاکرات در مرحله ای دربر گیرنده کل برنامه هسته ای ايران شود.
بازی هسته ای نزديک به يک دهه است که همچنان ادامه دارد و در آستانه دور تازه مذاکرات، نشانه مستدلی از جدی بودن ايرانی ها برای دستيابی به يک توافق مشاهده نمی شود. در همين حال، فعل و انفعالات بر سر توسعه قدرت سياسی  در بغداد و بيروت همچنان ادامه داشته است.
ايستادگی آمریکا در برابر تهران از نوع استراتژی مسابقه بوکس بوده است. به اينصورت که متحدان آمريکا ضربه های تهران را دريافت می کنند اما واشنگتن به دنبال سازش است و در نهايت در انتظار می ماند تا تهران ضربه فنی شود. مطابق سخنان رايان کراکر، سفير سابق واشنگتن در بغداد، آمريکا اميدوار است که "نفوذ ايران به خودی خود محدود شود. هرچه فشار آنها بيشتر شود، با ايستادگی بيشتری روبرو می شوند."
بيش از هفت ماه پس از برگزاری انتخابات پارلمانی عراق، هنوز دولت جديد این کشور تشکيل نشده است. ايران تمام توان خود را برای حفظ نوری المالکی در قدرت به کار گرفته است و گفته می شود يک کارگروه ويژه برای تحت فشار قراردادن احزاب مختلف در بغداد تشکيل داده است. گفته می شود ايران کمک های خود به آن دسته از احزاب شيعه را که از پشتيبانی مالکی خودداری کرده اند، قطع کرده است.
آمریکا در نهایت تعجب و البته به دلايل تاکتيکی از المالکی حمايت کرده است. اما واشنگتن اصرار دارد حزب العراقيه به رهبری اياد علاوی، نخست وزير سابق و تحت پشتيبانی سنی های کشور بايد در دولت ائتلافی حضور داشته باشد. مسعود بارزانی رهبر کردهای عراق از جمله پشتيبانان درخواست آمريکا و يکی از مهره های کليدی در مذاکرات فعلی در عراق است.
جنگ باواسطه در لبنان نيز شديد است. حزب الله به عنوان گروه شبه نظامی شيعه دست نشانده ايران، دربرابر يک گروه تحقيق بين المللی موضع گرفته است. قرار است اين گروه در ماه آينده اعضای حزب الله را به دليل دست داشتن در قتل رفيق حريری، نخست وزير فقيد لبنان در سال 2005 به پای ميز محاکمه بکشاند. واشنگتن با تشکيل ائتلافی که شامل روسيه نيز می شود، از اقدامات اين کميته حمايت کرده است. اگر احکام قضايی صادر شوند، ممکن است حرب الله در جهت سرنگونی دولت لبنان گام بردارد و بحران سازی کند. هنوز معلوم نيست ايالات متحده و اسرائيل چه واکنشی به اين رويداد نشان خواهند داد اما گزينه های پيش روی آنها محدود خواهد بود.
در همين حال، احمدی نژاد هفته گذشته با عصبانيت روسيه را به دليل حمايت از تحريم ها و لغو قرارداد فروش موشک های زمين به هوا به تهران، به تسليم شدن در برابر "شيطان" متهم کرد.
دولت اوباما اميدوار است يک ايران منزوی در نهايت به دنبال سازش بر سر برنامه هسته ای باشد اما همانطور که کريم سجادپور در نشريه فارين پالسی نوشته است، رژيمی با ويژگی های "مظلوم نمايی" اکنون، شايد بيش از هر زمان ديگر، به وجود آمريکا به عنوان يک دشمن نياز دارد. برای آمريکا منطقی است که به دنبال تمامی راهکارهای سازشکارانه بگردد اما جنگ باواسطه در عراق و لبنان نشان از آن دارد که ايران می خواهد از موضع بالا وارد چانه زنی شود.
پس از فروکش کردن هياهوی انتخابات، اوباما بايد محک بزند که آيا ايران می خواهد برای دستيابی به توافق وارد مذاکرات شود و يا در پی اتلاف وقت است.
منبع: واشنگتن پست- 7 نوامبر



مقاله واشنگتن پست درباره اقتصاد ایران

طبقه متوسط و فشار حذف يارانه ها

توماس اردبرينک
نويسندگان، پزشکان و صاحبان مشاغل کوچک تهران، هسته اصلی جنبش مخالفان کشور بر عليه محمود احمدی نژاد را در سال گذشته تشکيل می دهند. اکنون همین طبقه متوسط شهری احساس می کند با طرح دولت برای حذف يارانه ها و افزايش قيمت طيف متنوعی از مايحتاج روزانه، مورد بی توجهی قرار گرفته است.
طبقه متوسط ايران همين حالا نيز زير فشار تحريم هايی قرار دارد که از سوی آمریکا و اتحاديه اروپا برای مهار برنامه تسليحات هسته ای کشور وضع شده است. اما آنها ظرف هفته های آينده، انتظار وارد آمدن ضربه ديگری را می کشند. زمانی که بهای بنزين، نان، برق و ساير کالاها با نرخ آزاد بازار عرضه خواهد شد و قيمت برخی محصولات احتمالاً تا ده برابر افزايش خواهد يافت. درحاليکه طبقه فقير روستايی تا حدی از پرداخت های نقدی دولتی بهره مند می شوند، اما بسياری ازمردم  شهرهای ايران بايد چاره ای برای خودشان پيدا کنند.
اصلاح نظام يارانه ها سه دهه پس از وقوع انقلاب سال 1979، شکاف عظيمی ميان رهبران کشور و مردم طبقه متوسط بر سر تعريف يک کشور آرمانی ايجاد کرده است.
مهدی، يک تاجر مس، سوار بر ماشين تويوتای خود و درحالي که در پيچ و تاب ترافيک مهارنشدنی تهران عازم محل کارش است، گفت: "از نظر رهبران کشور، ما نماد تمام اشتباهات روی داده در انقلاب هستيم؛ برای همين هم بايد مجازات شويم."
پدر مهدی يک انقلابی خوشنام بود و به عنوان يک قهرمان جنگ در خط مقدم نبرد با عراق در سال 1980 جان خود را از دست داد. مهدی 30 ساله گفت: "من به انقلابی که او حمايت می کرد، افتخار می کنم. اما نه به چيزهايی که اکنون اتفاق افتاده است."
او گفت آنچه ايران نياز دارد، دولتی مسؤل، آزادی شخصی بيشتر و روابط دوستانه با دنياست تا حرکت به جلو ميسر شود. مهدی گفت: "طبقه متوسط خود را با عصر جديد وفق داده است. حالا من از رهبران مان نيز می خواهم همين کار را انجام دهند." او نيز نظير بسياری از مردمی که با آنها مصاحبه شد، به دليل نگرانی از پيگرد قانونی نخواست نام کاملش فاش شود.
قرار است يارانه ها که بهای ارزاق را به طور مصنوعی پائين نگهداشته اند در ماه جاری حذف شوند، اما تاريخ دقيق اجرای اين طرح مخفی نگهداشته شده تا از بروز ناآرامی و اغتشاش جلوگيری شود.
مسؤولان دولتی از مردم خواسته اند کمربندها را محکم ببندند و مقامات امنيتی عليه برپايی هرگونه اعتراضی هشدار داده اند. ماه گذشته در مناطق محل زندگی طبقه متوسط جامعه در پايتخت، برای قدرت نمايی و با حضور شبه نظاميان مسلح به تسليحات خودکار صدها ايستگاه بازرسی برپا شد.
احمدی نژاد اعلام کرده است که اين برنامه برای توزيع ثروت ميان فقراست. با اجرای اين طرح، 60 ميليون نفر از جمعيت و از جمله شهروندان فقير و طبقه متوسط شاهد واريز شدن مبلغی معادل 40 دلار در ماه در حساب بانکی خود خواهند بود که بناست افزايش بهای اجناس را جبران کند. اما مابقی جامعه که سر به 15 ميليون نفر می گذارد و شامل بسياری از مردم طبقه متوسط شهری هستند، بايد خودشان چاره ای بيانديشند.
عباس عبدی تحليلگر سياسی و منتقد دولت گفت: «طرح يارانه ها به وابستگی بيشتر طبقه متوسط به دولت منجر خواهد شد. آنها فقيرتر شده و نفوذ خود را از دست خواهند داد. دولت از اين رويداد خرسند خواهد شد.»
طرح يارانه ها در حالی اجرا خواهد شد که بخش متزلزل خصوصی تحت فشار تحريم های سنگين آمریکا قرار گرفته است. بهای حمل و نقل، بيمه و تأمين مالی طرح ها به دليل تمهيدات درنظرگرفته شده و نيز فقدان ضربه گيرهای مالی افزايش يافته است و توليدکنندگان داخلی، واردکنندگان و کارخانه داران را مجبور به اخراج کارگران خود کرده است.
طبقه متوسط ايران از ديرباز با رهبران انقلابی کشور که اعتباری برای ارزش های اعتدالی آنها نداشته اند، دچار اختلاف بوده اند.
ايران پس از انقلاب به سرعت روند شهری شدن را طی کرد. بيسوادی تقريباً ريشه کن شد و دانشگاه ها برای تمام طبقات اجتماعی و اقتصادی قابل دسترسی شد و روستاهای دورافتاده نيز به شبکه برق کشوری متصل شدند. اما همه اين تحولات برای رهبران ايران هزينه در برداشته است.
مغازه داران و کشاورزان به تهران کوچ کردند، خودرو خريدند و فرزندانشان را به دانشگاه فرستادند. آتش انقلابی آنها نيز رفته رفته خاموش شد. افزايش درآمد، تحصيلات و دسترسی به خدمات پزشکی به انفجار جمعيت طبقه متوسط در پايتخت و ساير شهرهای بزرگ کشور منجر شد. تجار، پزشکان و هنرمندان به الگوهای جديد جامعه سيال تبديل شدند و جای قهرمانان انقلابی و روحانيون بانفوذ را گرفتند.
آژانس هاس مسافرتی نيز با همين سرعت رشد کردند و تورهای مسافرتی به دوبی، اروپا و سواحل ترکيه را در فهرست خدمات خود قرار دادند. اکنون تقريباً 28 ميليون ايرانی به اينترنت دسترسی دارند و می شود گفت اين بالاترين آمار کاربران آنلاين در خاورميانه است.
اين تحولات با افزايش خواست های سياسی برای کسب آزادی شخصی بيشتر، سياست های ميانه رو و روابط خارجی بهتر همراه شد. طبقه متوسط ظرف دهه گذشته، سنگ بنای تلاش جهت نوگرايی و اصلاح جمهوری اسلامی را برای سياستمداران و روحانيون فراهم آورد.  از نظر اجتماعی نيز توسعه طبقه متوسط به افزايش آمار طلاق، رونق فرهنگ مبتنی بر جايگاه اجتماعی و نيز افزايش بهای مسکن منجر شد.
بسياری از خواست های طبقه متوسط و رفتار اجتماعی آنها با آنچه رهبران ايران در ذهن داشتند، اختلاف دارد و از سوی آنها با برچسب "غربگرايی" خوانده می شود. آنها توانسته اند به طور موفقيت آميزی جلوی هرگونه تلاش طبقه متوسط برای ترجمان توسعه و نفوذ اجتماعی خود در هرم قدرت را سد کنند.
در همين حال، مراکز آموزشی محل تمرکز طبقه متوسط مورد هدف دولت قرار گرفته و برخی از رهبران کشور، محتوای درسی ارائه شده در اين مراکز را غرب گرا خوانده اند. دانشگاه آزاد به عنوان عظيم ترين نهاد آموزشی کشور در زيرمجموعه دولت قرار گرفت و يک دانشگاه علوم پزشکی کليدی در تهران تعطيل شد. اينترنت و گيرنده های ماهواره ای نيز با با فيلتر و پارازيت روبرو شده اند و به عبارت ديگر، خواست طبقه متوسط برای اصلاحات، غيرقانونی اعلام شده است.
امير محبيان تحليلگر سياسی که در گذشته از احمدی نژاد حمايت می کرد، گفت: "طبقه متوسط بزرگترين طبقه را در ايران تشکيل می دهد. خط مقدم کشمکش ميان تجدد و سنت در کشور نيز در اختيار اين طبقه است. آنها می خواهند صدايشان شنيده شود."
رويکرد مسؤولان جمهوری اسلامی از زمان انقلاب همواره این بوده است که کلیه افراد ملت برابر هستند، هرچند به نظر ایبشان برخی از افراد مستحق توجه بیشتری هستند.  احمدی نژاد در جريان يک سخنرانی در ماه مارس گفته بود: "ملت ايران از 75 ميليون بنده خدا و مردم وفادار و حامی نظام تشکيل شده است. البته طبقات پائين و نيازمندان برای دريافت کمک در اولويت قرار دارند."
اما از نظر يک خانه دار ساکن غرب تهران، قصد دولت برای کمک به فقيران، آن هم از طريق پرداخت نقدی، کوته نظرانه است. غزال 53 ساله گفت: "شوهر من وارد کننده مواد شيميايی است اما به دليل تحريم ها، ديگر نمی تواند چيزی به کشور وارد کند."
وی گفت: "او قبلاً ده ها نفر را استخدام می کرد. فکر می کنم آنها نيز فقير بودند. اگر ما اين دولت و اين تحريم ها را نداشتيم، هم ثروتمند و هم فقير و هم افراد ميان اين دو طيف اکنون صاحب کار بودند."
منبع: واشنگتن پست- 6 نوامبر




نامه تشکل­های بسیجی و حزب اللهی به خامنه­ای

صدا و سیما در حوادث سال گذشته سهیم بوده

یک روز پس از آنکه  عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از مطرح شدن "بحث صدا و سیما" در دومین سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم خبر داد، نزدیک به صد تشکل بسیجی و حزب اللهی سراسر کشور همزمان با پایان دوره ریاست مجدد عزت الله ضرغامی بر سازمان صدا و سیما، در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای، به نقد "نگاه‌ها و فرآیندهای غلط حاکم بر برنامه‌ریزی و مدیریت این دستگاه حساس" پرداختند. تشکل­های امضا کننده این نامه که با عنوان "فعالان فرهنگی" معرفی شده اند، صدا و سیما را متهم کرده اند که بعد از اتفاقات سال گذشته "اندیشه های امام و رهبری را به انزوا کشانده وبه ترویج فرهنگ رفاه زدگی و سطحی نگری شهری و ابتذال" روی آورده است.

آقا گفتند تذکر می دهم
جمعی از تشکل­های بسیجی و حزب اللهی که خود را "فرزندان انقلابی در سراسر کشور" معرفی کرده اند،  دیروز در نامه­ای خطاب به آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، با یادآوری اتمام دوره ابقای عزت الله ضرغامی در پست ریاست سازمان صدا و سیما، از منظر "منتقدان انقلابی" به نقد عملکرد این سازمان و نوع مدیریت ریاست آن پرداختند.
تابناک، پایگاه خبری نزدیک به محسن رضایی، دیروز با انتشار این نامه  به نقل از امضا کنندگان آن نوشت: "نقد سازمان صدا و سیما از منظر انقلابی که فراتر از نقد یک فرد و دو فرد، و در واقع نقد نگاه‌های غلط و فرآیندهای غلط حاکم بر برنامه‌ریزی و مدیریت این دستگاه حساس است، سابقه‌ای طولانی دارد."
این "منتقدان انقلابی" در ابتدای نامه خود با توصیف آیت الله خامنه­ای به عنوان "پرچمدار این نوع نقد" خطاب به وی نوشته اند: "نیروهای دلسوز و انقلابی سال‌هاست از تریبون‌های مختلف کوشیده‌اند رسانه ملی را در مقایسه با آرمان دانشگاه عمومی و زبان گویای انقلاب اسلامی مورد نقد قرار دهند. نقدهایی که هرچند دلسوزانه، متخصصانه، مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی و اغلب متضمن راهکارهای ایجابی فراوانی بوده است، اما کمتر مورد توجه مسئولان قرار گرفته و با پاسخ‌های کلی و برگزاری جلسات نمایشی هم اندیشی و ارایه گزارش کارهای توجیه‌آمیز مواجه شده است."
بر اساس اصل 175 قانون اساسی، نصب‏ و عزل‏ رییس‏ سازمان‏ صدا و سیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران، به عهده‏ رهبری‏ است‏ و شورایی‏ مركب‏ از نمایندگان‏ رییس‏ جمهور و رییس‏ قوه‏ قضاییه‏ و مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ -هر كدام‏ دو نفر- بر این‏ سازمان‏ نظارت دارند‏. خط مشی‏ و ترتیب‏ اداره‏ سازمان‏ و نظارت‏ بر آن‏ را قانون‏ معین‏ می‏ كند.
رهبر جمهوری اسلامی در 16 آبان ماه سال گذشته، همزمان با اتمام دوره پنج ساله مدیرت عزت الله ضرغامی بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، در حکمی ضمن تمدید دوره ریاست او بر این سازمان به مدت یک سال دیگر، تاکید کرد: "از تجربه های موفق یا ناموفقِ دوره پنجساله باید برای رساندن این رسانه به این کیفیت برتر سود ببرید و با زمانبندی برنامه ها و تعیین شاخصهای قابل اندازه گیری، حرکت مجموعه را تکمیل یا تصحیح نمائید. انتظار دارد نشانه های این تحول در اولین سال مسئولیت جنابعالی مشاهده شود.
حال پس از گذشت یک سال از این حکم، آنطور که یک عضو جامعه مدرسین قم در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفته است، در نشست روز شنبه 15 آبان، یعنی یک روز قبل از پایان پذیرفتن دوره ابقای ضرغامی بر کرسی ریاست صدا و سیما، آیت الله خامنه­ای در جمع برخی از اعضای جامعه مدرسین قم به انتقاد از عملکرد سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی پرداخته است.
به دنبال این نشست، حجت الاسلام اسلامیان، عضو جامعه مدرسین و عضو كمیسیون فرهنگی - اجتماعی مجلس خبرگان رهبری، گفته است: بحث صدا و سیما از دغدغه‌های به حقی بود كه برخی اعضای جامعه مدرسین در دیدار با رهبر فرزانه انقلاب مطرح كردند و ایشان هم در پاسخ فرمودند:من از عملكرد صدا و سیما دفاع نمی‌كنم و اشكال وارد است و خیلی هم برای این موضوع وقت می گذارم. آقا فرمودند:من به مسئولان صدا و سیما خیلی تذكر می‌دهم ولی با همه این تذكرات دردمندانه، این خروجی صدا و سیماست."

ترویج ابتذال و سطحی نگری
یک روز پس از رسانه ای شدن این سخنان، نامه تشکل­های بسیجی و حزب اللهی منتشر شد. آنها در نامه خود خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، با یادآوری اتفاقات سال گذشته ایران از عملکرد صدا و سیما در قبال آن انتقاد و آن سازمان راملزم به پاسخگویی دانسته اند: "اتفاقات سال گذشته نیز از جهات مختلفی توقع مردم انقلابی کشور را نسبت به تحول در این سازمان افزایش داد. چرا که صداوسیما باید هوشمندانه‌ به رفع این فتنه و بلکه تلاش برای پیش‌گیری از آن اقدام می‌کرد. فراموشی چندین ساله گفتمان اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی، به انزوا رفتن اندیشه‌های امام و رهبری و عدم پیگیری جدی، عمیق و مستمر مطالبات عدالتخواهانه و تبعیض ستیزانه مردم، ترویج فرهنگ رفاه زدگی، سطحی نگری شهری و ابتذال، مشکل جدی صدا و سیما در طول دو دهه گذشته بوده و خود، یکی از بسترهای پنهان شکل‌گیری فتنه و دادن مجال فکری و فرهنگی به دست نااهلان و نامحرمان است."
امضا کنندگان این نامه، در ادامه با اشاره به اینکه "رأی شهرستان ها، روستاها و عشایر کشور با رأی اکثریت شهر تهران مخالف بود" نوشته اند: "انکار دراز مدت اکثریت غیر تهرانی در محافل نخبگانی و روشنفکری، کرسی های آکادمیک و رسانه‌های ریز و درشت از جمله رسانه ملی به انکار رأی آنان در این انتخابات نیز انجامید. اکثریتی که همیشه در حاشیه‌ اخبار، گزارش ها، مستندها، سریال ها، تحلیل‌ها و... بودند، به کاندیدایی که به هر دلیل در تهران مورد اقبال کمتری قرار گرفت، رای دادند و از خواص مورد نظر صدا و سیما پیشی گرفتند. به نظر ما، رسانه ملی به طور جدی در حوادث سال گذشته سهیم بوده و باید پاسخگوی به حاشیه‌راندن اکثریت غیر پایتخت نشین و نگاه مقطعی به آنان باشد."
تشکل های بسیجی و حزب اللهی در بخش دیگری از این نامه صدا و سیما را متهم به "بی توجهی به آرمانهای انقلاب اسلامی" کرده اند: "هربار فرصتی برای طرح گفتمان جدی انقلاب اسلامی در صدا و سیما فراهم شده است، در اولین موشکافی‌ها نقش خود صدا و سیما در بی توجهی به آرمانهای انقلاب اسلامی و به انزوا بردن آنها معلوم شده است. برنامه‌های اینچنینی به هیچ وجه تکلیف بر زمین مانده رسانه ملی را ادا نکردند و فقط نشان دادند چه حجم عظیمی از کار انقلابی باید در صدا و سیما دنبال شود."

ستایش نیروهای مخلص
امضا کنند گنندگان اما در بخش پایانی نامه، با معرفی کردن خود به عنوان جمعی از تشکلها، نهادهای مردمی، مؤسسات فرهنگی و فعالان و هنرمندان انقلاب اسلامی، "به حکم وظیفه‌ی شرعی و تعهد خود در برابر انقلاب و رهبری"، طی نکاتی به شرح آسیب‌های سازمان صدا و سیما پرداخته و آن سازمان را ملزم به پاسخ گویی کرده اند.
در اولین نکته، آنها نسبت به حضور "روشنفکران معاند " و "مذهبی های سکولار" در شبکه های تلویزیون انتقاد کرده اند: "امروز حضور روشنفكران معاند یا مذهبی‌های سكولار و انجمن حجتیه‌ای در شبكه‌های تلویزیون به امری عادی تبدیل شده و حضور نادر نیروهای حزب اللهی و برنامه‌های حزب اللهی در صدا و سیما معمولا مایه اعجاب می شود".
امضاکنندگان نامه همچنین صدا و سیما را متهم کرده اند که پس از استقرار دولت "عدالتخواه" احمدی نژاد، نسبت به طرح "مطالبات عدالتخواهانه" بی توجهی کرده است.
آنها در تشریح آسیب های سازمان صدا و سیما، با مستقیم خطاب قرار دادن آقای خامنه­ای، تاکیدات او را بر ادامه مناظرات درباره مسائل مختلف کشور، یادآوری کرده و نوشته­اند که آن تاکیدات تنها در یک برنامه که تداوم نیافت، متجلی شد.
اشاره این نامه به برنامه ای است که با عنوان "دیروز امروز فردا" که "به منظور روشنگری در زمینه حوادث پس از انتخابات" به مجری گری یکی از نویسندگان سایت رجانیوز، از حامیان احمدی نژاد، از تلویزیون دولتی ایران پخش می شد. این برنامه بعد از مدتی، آنطور که سایت رجا نیوز نوشت به دنبال گفته های آیت الله خامنه ای مبنی بر اینکه "جای آزاداندیشی در تلویزیون نیست بلكه در محافل تخصصی است" متوقف شد.
"استفاده مناسبتی و مقطعی از تنوع قومی و تکثر فرهنگی در مناطق مختلف کشور" یکی دیگر از نکاتی است که امضاکنندگان نامه به آقای خامنه ای به عنوان "نقطه ای تاریک" در عملکرد صدا و سیما خطاب به آقای خامنه ای نوشته اند. به گفته­ی آنها  لباسهای محلی و گویشهای مختلف در مناسبتهایی از قبیل انتخابات، ظهوری سمبلیك، تزئینی و موقتی پیدا کرده و دوباره تا مقطع بعدی از صفحه تلویزیون محو می‌شوند و جای خود را به دغدغه‌های بالاشهرنشینان تهران می‌دهند.
تشکل­های بسیجی و حزب اللهی، البته در پایان نامه خود با لحنی کاملا متفاوت، به ستایش "نیروهای مخلص داخل سازمان صداوسیما" پرداخته اند که به گفته­ی آنها در طول این مدت همچنان مطالبات و منویات آقای خامنه­ای را در صدا و  سیما پیگیری کرده اند.
گفتنی است پیش از انتشار این نامه، سعید قاسمی، از فرماندهان سپاه در زمان جنگ  در مصاحبه­ای ضمن انتقاد شدید از حزب الله، این جریان سیاسی را متهم کرده بودکه درک روشنی از منطق تاکتیک های احمدی نژاد ندارد.
به این ترتیب بااتمام دوره ریاست ضرغامی بر صدا و سیمای جمهوری اسلامی، درگیری ها برسر انتخاب جانشین وی آغاز شده است؛این در حالیست که سازمان تحت ریاست ضرغامی در دوره پس از انتخابات دهم به صورتی کاملا یک جانبه در خدمت دولت قرار گرفته وخود وی اخیراضمن سخنرانی های مختلفی به "سران فتنه" حمله کرده و اتهامات مختلفی به آنها زده بود.با این حال اعضای دولت احمدی نژاد از عملکرد این سازمان ابراز نارضایتی کرده و در آخرین نمونه از این دست مهدی کلهر، مشاور رسانه­ای احمدی نژاد و نماینده دولت در صدا و سیما به شدت از عملکرد این سازمان انتقاد کرده بود. مهدی کلهر، در مصاحبه ای که چند روز بعد به خاطر آن از کار برکنار شد، سیاست رسانه­های دولتی رابه باد انتقاد گرفته و گفته بود: "هر حکومتی که سانسور را راهبرد قرار بدهد، احمق است."



فرمانده محافظان عوض شد

تغییرات جدید در تیم حفاظت خامنه ای

تیم حفاظت از رهبر جمهوری اسلامی، به تازگی دچار تغییرات جدیدی شده است. آنگونه که پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای اعلام کرده، سردار ابراهیم جباری به عنوان فرمانده "سپاه حفاظت ولی امر" منصوب شده است.سردار جباری که جایگزین سردار نجات، فرمانده سابق سپاه حفاظت ولی امر شده، پیش از این فرماندهی سپاه علی ابن ابی طالب (مستقر در قم) را بر عهده داشت.
مراسم تودیع سردار نجات و معارفه سردار جباری، هفته گذشته در قم و با حضور سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برگزار شده است.
به این ترتیب، سردار ابراهیم جباری، فرماندهی هزاران نفر از نیروهای ویژه سپاه پاسداران که وظیفه حفاظت از جان آیت الله خامنه ای، اعضای خانواده وی و تامین امنیت محدوده جغرافیایی دفتر رهبر جمهوری اسلامی (مشهور به بیت رهبری) را دارند، بر عهده گرفته است.

سپاه حفاظت از "ولی امر"
سپاه حفاظت ولی امر، نیروی نظامی و امنیتی ویژه ای است که تک تک اعضای آن با معرفی حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گزینش و تایید واحد امنیتی دفتر رهبر جمهوری اسلامی که زیرنظر حجت الاسلام اصغر حجازی قرار دارد، انتخاب می شوند.
حکم فرماندهی نیروهای سپاه حفاظت ولی امر توسط شخص آیت الله خامنه ای و پس از طی موفقیت آمیز تمام مراحل و چک های امنیتی صادر می شود.اطلاعات رسما تایید شده ای درباره تعداد نیروهای حفاظتی این واحد ویژه سپاه وجود ندارد اما برخی منابع خبری تعداد محافظان آقای خامنه ای در سپاه ولی امر را تا 12000 نفر عنوان می کنند.به گفته این منابع، مقر اصلی سپاه حفاظت ولی امر، ابتدا در خیابان استاد نجات اللهی (ویلا) قرار داشته که در سال 1386 به مجموعه حفاظتی شهید مطهری واقع در میدان پاستور منتقل شده است.

سپاه انصارالمهدی
اختصاص یک سپاه ویژه تنها برای حفاظت از جان رهبر جمهوری اسلامی در شرایطی است که یک نیروی ویژه دیگر از واحدهای سپاه پاسداران، ماموریت حفاظت از دیگر مقامات سیاسی، نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی را بر عهده دارد. نام این واحد ویژه، "سپاه حفاظت انصارالمهدی" است.
نحوه انتخاب و آموزش نیروهای سپاه حفاظت انصارالمهدی با سپاه حفاظت ولی امر متفاوت است. تعیین مقامات و شخصیت های جمهوری اسلامی که نیاز به حفاظت از آنها وجود دارد و میزان حفاظت از آنها نیز بر خلاف سپاه حفاظت ولی امر، بر عهده شورای امنیت کشور (به ریاست وزیر کشور) و تایید نهایی آن با شورای عالی امنیت ملی است.
ساختمان ها و تاسیسات دفتر رهبر جمهوری اسلامی همراه با برخی مراکز حساس حکومتی دیگر مانند نهاد ریاست جمهوری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی در بخشی وسیع از محدوده مرکزی تهران شامل بخش هایی از خیابان فلسطین، خیابان جمهوری، خیابان ولیعصر، میدان پاستور، میدان حر، خیابان انقلاب و خیابان کارگر، تحت شدیدترین تدابیر امنیتی قرار دارد.

حمله به بیت رهبری، حمله به خامنه ای
تنها گزارش قابل استنادی که از احتمال حمله به بیت رهبری در سال های گذشته در دست است به اعتراضات خیابانی 18 تیر 1378 باز می گردد.
سعید حجاریان، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و از چهره های شاخص جناح اصلاح طلب ایران در گفت و گویی که نهم آبان سال 85 با خبرگزاری فارس داشت، در این خصوص توضیح داده بود: "وقتی دانشجوها از کوی دانشگاه بیرون آمدند، بین میدان ولیعصر بودند تا حرکت کنند به سوی خیابان آذربایجان، من در آن هنگام دفتر آقای خاتمی بودم. آن زمان من عضو شورای شهر تهران بودم. اعضای شورای شهر را برده بودم به کوی دانشگاه تا خرابی‌ها را ببینند و برای بازسازی و اختصاص بودجه اقدام کنیم. من به خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی (فرمانده سابق سپاه) زنگ زد به آقای ابطحی (رئیس دفتر وقت رئیس جمهور) و گفت که خط قرمز ما خیابان جمهوری است، هر کسی از این خیابان پایین‌تر بیاید، می‌زنیم. متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آنها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم صفوی بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه و گفتم برید من هم می‌آیم به کوی."
تنها چند روز پیش از تغییر فرمانده سپاه حفاظت از آیت الله خامنه ای، سایت های خبری هوادار رهبر جمهوری اسلامی از حمله یک فرد ناشناس به آیت الله خامنه ای خبر داده بودند.
به گزارش این سایت ها، یکی از محافظان رهبر جمهوری اسلامی در خاطرات خود گفته است که "مردی در میان صحبت آقا در حسینیه امام خمینی سر وصدا کرده بود. با اشاره رهبری او را به حیاط پشت برده بودیم. سخنرانی آقا که تمام شد و از حسینیه بیرون آمد، مرد به سمت آقا پرید. یکی از محافظان او را گرفت. مرد هم سیلی محکمی به گوش محافظ آقا زد."
این سایت ها، اشاره ای به زمان وقوع این اتفاق نکرده اما از قول این محافظ آیت الله خامنه ای، نوشته بودند پس از این سیلی "آقا رفتند جلو و محافظ را در آغوش گرفتند و صورتش را بوسیدند. بعد رو به مرد کردند که حالا حرفت را بگو."
در این گزارش، اشاره ای به سرنوشت فردی که گفته شده قصد حمله به رهبر جمهوری اسلامی را داشته و پس از آن به صورت محافظ وی سیلی زده، نشده بود.
آیت الله خامنه ای، پیش از این یک بار در ششم تیرماه سال 1360 و در حالیکه در مسجد ابوذر در جنوب تهران مشغول سخنرانی بود، بر اثر انفجار بمبی که در ضبط صوت جلوی او کار گذاشته شده بود، مورد سوءقصد قرار گرفت.
در جریان این انفجار، کتف و پای راست آقای خامنه ای دچار جراحت های شدیدی شد و دست راست او برای همیشه از کار افتاد.

توصیه های خامنه ای به محافظانش
رهبر جمهوری اسلامی چند سالی است که هر ساله با اعضا و فرماندهان سپاه حفاظت از خود، یک دیدار عمومی برگزار می کند.
در آخرین دیدار از این دست در 23 تیرماه سال 1388، آیت الله خامنه ای خطاب به محافظان خود گفت: "شما در جای بسیار حساسی خدمت می کنید و باید بصیرت خودتان را بالا ببرید."
وی افزود: "اگر شما تو جبهه‌ جنگ نظامى، هندسه‌ى زمين در اختيارتان نباشد، احتمال خطاهاى بزرگ هست. براى همين هم هست كه شناسائى ميروند. يكى از كارهاى مهم در عمل نظامى، شناسائى است؛ شناسائى از نزديك، كه زمين را بروند ببينند: دشمن كجاست، چه جورى است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه كار بايد بكنند."
به گفته رهبر جمهوری اسلامی "اگر كسى اين شناسائى را نداشته باشد، ميدان را نشناسد، دشمن را گم بكند، يك وقت مى‌بينيد كه دارد خمپاره‌اش را، توپخانه‌اش را آتش ميكند به طرفى، كه اتفاقاً اين طرف، طرفِ دوست است، نه طرفِ دشمن. نميداند ديگر. عرصه‌ى سياسى عيناً همين جور است. اگر بصيرت نداشته باشيد، دوست را نشناسيد، دشمن را نشناسيد، يك وقت مى‌بينيد آتش توپخانه‌ى تبليغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است كه آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان."
مادر خسروانی:امیدوارم بازداشت دخترم یک سوء تفاهم باشد جرس: نازنین خسروانی، روزنامه نگار روز چهارشنبه توسط چند مامور بدون ارائه حکمی در منزل پدری بازداشت شد که علی رغم پیگیری های خانواده اش تاکنون از محل و علت بازداشت وی اطلاعی در دست نیست. بعد از پنج روز پیگیری و نگرانی از وضعیت نامعلوم این روزنامه نگار مادر وی امروز موفق به ملاقات با دادستان شد و دادستان به وی قول داده است که امروز دخترشان با منزل تماس می گیرد.
 گفتنی است، نازنین خسروانی با روزنامه‌های نوروز، بهار، دوران امروز، کارگزاران، سرمایه ، شرق و اقبال …همکاری داشته است، روزنامه‌های اصلاح طلبی که همگی پس از مدتی فعالیت توقیف شدند.
 به همین مناسبت با خانم افشاریان مادر نازنین خسروانی در خصوص وعده دادستان و نگرانی های خانواده به گفتگو پرداختیم که متن آن در پی می آید:
 خانم افشاریان شما امروز به دادسرای تهران برای پیگیری وضعیت دخترتان مراجعه کردید آیا موفق شدید خبری از وضعیت دخترتان بگیرید؟
 بله، من امروز به دادسرا مراجعه کردم و گفتند که دخترتان امروز حتما با شما صحبت خواهد کرد.
 منظورشان تماس تلفنی بود یا ملاقات یا آزادی؟
 دادستانی رفتم و اعلام کردم که من پنج روز است که از دخترم بی خبر هستم و اوین هم که رفتم نتیجه نگرفتم. بعد موفق شدم دادستان را ببینم و به ایشان هم گفتم که من پنج روز است که از فرزندم بی خبر هستم و به اوین و هرجای دیگر هم مراجعه کرده ام، جوابی به من نمی دهند که دادستان گفت مطمئن باش که امروز حتما دخترت با شما تماس می گیرد و اگر تماس تلفنی نگرفتند فردا دوباره به اینجا مراجعه کن. بعد من گفتم نمی شود که من هر روز برای یک تماس تلفنی بیایم اینجا، که ایشان دوباره تکرار کردند: برو خانه حتما تماس می گیرند و اگر تماس نگرفتند صبح دوباره بیا اینجا. نمی دانم دیگر چکار کنم من امروز از ساعت هشت صبح تا بعد از ظهرآنجا بودم این هم نتیجه اش.
 شما پیش از این اشاره داشتید که اسم دخترتان در لیست زندانیان اوین نیست می توانید در این خصوص توضیح دهید؟
 بله در اوین به من گفتند که اسم نازنین در لیست زندانیان اوین نیست در صورتی که امروز صبح که من به دادستانی مراجعه کردم اول به من گفتند آقای دادستان نیستند بعد که گفتم من کجا باید برای باخبر شدن از وضعیت دخترم بروم، گفتند برو همانجایی که او را برده اند. بعد که گفتم من بی خبرم و کسانی که دخترم را برده اند نگفتند که دخترم را کجا می برند و هیچ پاسخی ندادند.
 من به اوین که مراجعه کردم به من گفتند اسم دخترتان در لیست ما نیست. بعد در دادستانی گفتند نه حتما هست و دادستان هم امروز نیست. که من آنجا نشستم تا معاون دادستان را دیدم و گفتند دادستان جلسه هستند منتظر باشید تا جلسه تمام شود شما را می بینند که جلسه که تمام شد به دادستان ماجرا را تعریف کردم و گفتند حتما دخترتان با شما تماس می گیرند اگر نگرفتند فردا دوباره بیا.
 شما فکر می کنید خود شخص دادستان در جریان بازداشت دخترتان هستند؟
 بله، صد در صد. چون کاملا می شناختند وقتی من گفتم خسروانی هستم بلافاصله شناختند و خودشان اطلاع دارند.
 می توانید در خصوص نحوه دستگیری دخترتان بفرمایید و اینکه با چه حکمی ایشان را بردند؟
 صبح چهارشنبه بود که چند نفر با یک برخورد تند و خشن بدون اینکه حکمی نشان دهند وارد خانه شدند که نازنین خواب بود. بعد از تفتیش تمام منزل، نوت بوک و تمام وسائل شخصی نازنین و خودش را بردند.
 آیا به شما نگفتند که به چه اتهامی دخترتان را بازداشت می کنند؟
 وقتی سوال کردیم که دخترم را کجا می برید گفتند لزومی ندارد شما بدانید، بعد به شما خبر داده خواهد شد. مجددا پنج شنبه غروب آمدند اما چون ظاهر امر غیرعادی بود در را باز نکردم و به پلیس 110 زنگ زدم و در حضور پلیس در را باز کردم و دوباره تمام خانه را گشتند و می گفتند لب تاپ می خواهند که چیزی پیدا نکردند و رفتند.
 وضعیت روحی نازنین هنگام بازداشت چطور بود؟
 وضعیت روحی اش خیلی خوب و محکم بود فقط سعی می کرد به من و پدرش آرامش بدهد.
 در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید؟
 دختر من هفت ماه است که در منزل است و هیچ فعالیتی نداشته است من از تمام فعالیتهای دخترم با خبر هستم. به همین علت امیدوارم که بازداشت دخترم یک سوء تفاهم باشد و بزودی این ماجراها تمام شود و نازنین به خانه برگردد. و از مسئولین می خواهم که هرچه زودتر به این پرونده رسیدگی کنند و متوجه شوند که این یک سوء تفاهم بوده و دخترم را آزاد کنند.

مومنی از سعید مرتضوی شکایت کرد

خبرگزاری هرانا - عبدالله مومنی، رییس شورای مرکزی و سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)، با تنظیم شکایت نامه ای از سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، حیدری‌فر بازپرس دادگاه انقلاب و از متهمان اصلی حوادث بازداشتگاه کهریزک، قاضی صلواتی رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و بازجوهای وزارت اطلاعات از جمله بازجویی به نام سیدعلی صالحی مشهور به "سید" شکایت کرد. مومنی که این شکایت نامه را پس از تنظیم، در دادسرای زندان اوین به عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران تحویل داده، این افراد را از جمله "شکنجه‌گران اصلی" خود در طول دوران بازداشت‌اش در بند 209 زندان اوین معرفی کرده است.
یکی از نزدیکان عبدالله مومنی به "روز" گفته است که این افراد، تنها نام های مطرح شده در شکایت نامه مومنی نیستند، بلکه وی از دیگر بازجویانی هم که در طول دوران بازداشت، بارها وی را مورد ضرب و شتم قرار داده و یا به او فحاشی کرده اند نیز شکایت کرده است. افرادی که هیچ کس نام اصلی آن ها را نمی داند و تنها وظیفه شان در دوران بازجویی ضرب و شتم و تحقیر زندانیان بوده است.
عبدالله مومنی پیش از این با انتشار نامه ای سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی، به شرح اتفاقاتی که دردوران بازجویی بر وی رفته بود، پرداخته و خواستار آن شده بود که به این مسایل رسیدگی شود.
مومنی در بخشی از نامه خود  به رفتارهای بازجویی اشاره کرده که در زندان اوین به نام "سید" معروف است. بازجویی که همیشه متهمانش را کتک می زند و به آنها فحاشی می‌کند. او به این رفتارهای خود افتخار می‌کند و خود را "تهرانی ساواک" می‌نامد.
سیدصالحی بارها گفته که من باید عبدالله مومنی را بشکنم و تا این کار را نکنم، او را رها نخواهم کرد. سید صالحی، بازجوی پرونده بسیاری از زندانیان حوادث پس از انتخابات از جمله حمزه کرمی نیز بوده است. او بارها به زندانیان گفته: "من می‌توانم شما را برای همیشه در اینجا نگه دارم. می‌توانم از قاضی بخواهم سال‌ها برایتان حکم زندان بزنند. نمی‌گذارم به این زودی ها دادگاه شما تشکیل شود."
مومنی آن زمان در قسمتی از  نامه خود اعلام کرده بود: "چندین بار آنچنان بازجوی پرونده، گلویم را تا حد خفگی می فشرد که بی هوش برزمین می افتادم و تا روزها از شدت درد در ناحیه گلو، خوردن آب و غذا برای ام زجرآور می شد."
اشاره مومنی به بازجویی بود که گفته می‌شود سرتیم بازجویان 209 است و با لهجه اصفهانی صحبت می‌کند. وی حین فشردن گلوی مومنی با الفاظ رکیک، از او می خواسته با اعتراف "خودش را خلاص کند." این بازجوی اصفهانی در بسیاری از بازجویی‌های بازداشت شدگان پس از انتخابات نقش داشته است. اکنون برخی گمانه زنی ها آن است که این شخص همان بازپرس "حیدری فر" است که از متهمان پرونده کهریزک نیز بوده.
یکی از نزدیکان مومنی به "روز" در این زمینه گفته است: "با توجه به تعداد زیاد بازجوهایی که عبدالله داشته، واقعا سخت است که بگوییم منظور او از حیدری فر کدام بازحو است، اما حدس و گمان ما بر این است که وی همان سر تیم بازجویان است که به شدت عبدالله را آزار داده بود."
عبدالله مومنی اعلام کرده بود که بارها توسط سید صالحی شکنجه می‌شده و حیدری‌فر بازپرس هم نه تنها با این شکنجه‌ها مخالفتی نمی‌کرد، بلکه با آن‌ها همراهی هم نشان می‌داد. قاضی صلواتی قاضی پرونده وی هم هر بار مومنی را می‌دید به او توصیه می‌کرد که اگر نظر بازجویش را بر آورده نکند، حکم سنگینی خواهد گرفت.
این منبع آگاه، همچنین به "روز" گفته این شخص بازجوی بسیاری از زندانیان سیاسی بوده و آن ها را نیز مورد اذیت و آزار قرار داده است.
گفته می شود عبدالله مومنی، با جمع کردن اطلاعات مختلف از زندانیان، تلاش کرده تا حد ممکن این بازجویان را بشناسد و از آن ها شکایت کند: "عبدالله بازجویان زیادی داشته. کسانی که او را کتک می زدند، کسانی که فحاشی می کردند، حتی سر او را به داخل چاه توالت فروکردند، گرچه فردی که بیش از همه عبدالله را آزار و اذیت کرده، سید بود، و همه این کارها تحت نظر او انجام شده است، اما افراد زیادی در آزار و اذیت او نقش داشته اند. مشکل این است که عبدالله بعضی از آن ها را اصلا ندیده است."
سید و تیم همراه وی، به گفته مومنی "از همان ابتدای بازجویی من را وادار به تک نویسی علیه دوستان و نزدیکان کرده و وقتی مقاومت کردم علاوه بر ضرب و شتم و سیلی های پیاپی با این پاسخ بازجو مواجه شدم که باید تک نویسی کنی تا شخصیت کذایی ات خورد شود. شاید از همین رو و برای خورد شدن و تحقیر شخصیتی من بود که مرتبا می خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده خود نیز اعتراف کنم و وقتی می گفتم این سخنان درست نیست و من نمی توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش های رکیک و ضرب و شتم و این پاسخ آنها روبرو می شدم که  فاحشه ای را در دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است."
به گفته مومنی: " بازجویان در تمام طول بازجویی بارها به مادر مرحومه ام که زنی مومنه و مادر شهید است، با بدترین وجه ممکنه، مورد فحش وناسزا و الفاظ رکیک قرار می دادند، همسر فداکارم، بارها برغم آنکه زنی مسلمان و مومنه و همسر شهید است( و با آنکه می دانستند من با همسر برادر شهیدم ازدواج نموده ام) به عنوان….. می نامیدند و خواهرن و نوامیس مرا به فجیع ترین وجه ممکن با لقب …. مورد دشنام و توهین قرار می دادند. این ابراز مکرر الفاظ ناشایست از مدافعین نظام اسلامی شامل حال برادر شهیدم نیز می شد و هدیه ی خانواده ما به مهین را منافق می خواندند."
انتشار نامه سرگشاده مومنی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، پیش از این باعث شده بود که وی دچار محدودیت های زیادی شود. آن گونه که همسر وی پیش از این به روز گفته بود: "چند وقت پیش عبدالله را به دادسرای زندان اوین احضار کردند. در آن جا آقای جعفری دولت ابادی، دادستان تهران، به عبدالله گفته نامه ای که از طرف تو منتشر شده، آبروی نظام را برده است... در زندان رسما به عبدالله گفته اند  به خاطر نامه ای که منتشر کرده ای، به تو مرخصی نمی دهیم. دادستانی هم می گوید اجازه مرخصی، دست ما نیست. بلکه نهادهای امنیتی باید با مرخصی موافقت کنند."
اکنون باید منتظر ماند و دید که این عضو شورای مرکزی سازمان ادوار که اکنون در بند 350 زندان اوین نگهداری می شود، چه سرنوشتی در انتظارش است و آیا شکایت وی از بازجویان و قاضی پرونده اش، وضعیت وی را دشوارتر از قبل خواهد کرد؟

بیانیه انجمن اسلامی جامعه پزشکی: انحلال دانشگاه بدون توجه به نظر دانشگاهیان، تضییع هویت علمی دانشگاههاست


کلمه: انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران در بیانیه‌ای، با اعتراض به اقدام دولت در انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران، این اقدام ناگهانی را که بدون توجه به نظرات اعضای هیأت علمی و دانشجویان و کارکنان این دانشگاه صورت گرفته، موجب تخریب سنگ بنای استقلال دانشگاهها و تضییع هویت و شخصیت علمی صاحبان فرایند در دانشگاهها دانست.
این تشکل اصلاح طلب، انحلال دانشگاه ایران را موجب نگرانی جدی همه دلسوزان صحنه علم و دانشگاههای کشور توصیف کرده و تصمیم دولت را رفتار و روشی توصیف کرده است که بر اساس آن تمام مدیران و صاحبان فرایند و مبانی قانونی از قبیل هیأت امنا دانشگاه و شورای گسترش و ….از صحنه تصمیم گیری حذف شده و به هیچ انگاشته شده است.
متن کامل این بیانیه به نقل از سایت نوروز به شرح زیر است:
بنام خدا
اعلام انحلال دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران و ادغام واحدهای این دانشگاه در دو دانشگاه دیگر مستقر در تهران نه تنها موجب اعتراض و مخالفت اعضاء هیأت علمی، دانشجویان وکارکنان آن دانشگاه شده است بلکه با توجه به نوع و شیوه این اقدام ناگهانی، موجب نگرانی و اعتراض سایر مجامع دانشگاهی و کارشناسی کشور و حتی نمایندگان محترم مجلس هم گردیده است.
استقلال دانشگاهها طبق ماده ۴۹ قانون برنامه چهارم توسعه یکی از مهمترین دستاوردهای توسعه علمی کشور و یکی از شاخصهای پیشرفت هر کشور می باشد.
این اقدام ناگهانی بدون در نظر گرفتن این اصل اساسی و بدون توجه به نظرات اعضاء هیأت علمی و دانشجویان و کارکنان این دانشگاه، موجب تخریب سنگ بنای استقلال دانشگاهها و تضییع هویت و شخصیت علمی صاحبان فرایند در دانشگاههاست.
آنچه بیش از همه موجب نگرانی جدی همه دلسوزان صحنه علم و دانشگاههای کشور شده است نوع رفتار و روشی است که بر اساس آن تمام مدیران و صاحبان فرایند و مبانی قانونی از قبیل هیأت امنا دانشگاه و شورای گسترش و … از صحنه تصمیم گیری حذف شده و به هیچ انگاشته شده و تصمیمی به این مهمی در جایی که کسی نمی داند و پشت درهای بسته اتخاذ شده است.
ارزیابی کارشناسی و فنی اثرات کیفی این انحلال و ادغام مقوله جداگانه و مفصلی است که در این مجال و بطور اختصار بیان آن ممکن نیست و باید در فرصت دیگری به آن پرداخت. ولی آنچه روشن است این نکته است که اهداف ذکر شده از قبیل ارتقاء وضعیت علمی و دانشگاهی این دانشگاه و یا انتقال نیروی انسانی از تهران به شهرستانها و یا بهبود وضعیت بهداشتی و درمانی شهر تهران و…. بدون مشارکت فعال و حضور موثر صاحبان فرایند اعم از استادان، دانشجویان، پرستاران و کارکنان در تصمیم سازی ها به فعلیت و واقعیت نخواهد پیوست.
انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران
۱۵/۸/۸۹


و آن‌گاه فتنـــــــــــــه‌گر شدم

کلمه- مسعود شریف: 

کسب و کار  گفتمان سلطه گر  را باید در زبان جست؛ آن‌جا که قرار است بسته‌های  گفتمانی  در قالب‌های زبانی ارائه شوند. مقصود از زبان نیز معنای اعم آن است: زبانِ نوشتار، زبانِ گفتار، و به طور کلی عرصه زبان. این مهم‌ترین و در عین‌حال آشکارترین عرصه بروز و ظهور هر آن‌چیزی است که به نام ایدئولوژی( و در معنای عام تر گفتمان) می‌شناسیم. برای پی‌بردن به ساز و کار  گفتمان سلطه گر در یک جامعه اولین راه جستجوی ردپای آن در زبان یا ادبیات غالب و رسمی آن جامعه است. اما   گفتمان در عرصه زبان به راحتی خود را لو نمی‌دهد. بنابراین باید در همین عرصه هم به دنبال مکان‌ها و زمان‌هایی گشت که گفتمان  رسمی با مشکل مواجه می‌شود، یعنی جایی که زبان ایدئولوژی  و گفتمان بند می‌آید و از سخن‌«رانی» باز می‌ماند.
با استفاده از استعاره ظاهر و باطن می‌توان گفت تپق‌های زبانی جایی است که باطن گفتار فرد عیان می‌شود. اگر می‌خواهید به کنه سخن یک فرد پی ببرید نیازی نیست به کل سخنان او گوش کنید و در پی تفسیر و تأویل آن باشید. بلکه ببینید شخص کجاها تپق می‌زند، لکنت می‌گیرد، به تکلف می‌افتد. می‌توان معادل این تپق‌ها را در گفتار فاخر «سهوالقلم» نامید. در ادبیات عامه نیز، مسامحتاً، به‌نحوی با این گرایش روبروییم که باید از میان خطوط کلی گفتار و نوشتار، خطوط نانوشته را خواند. چگونه می‌توان به خطوط نانوشته متنی یا حرف‌های ناگفته فردی پی ببرد؟ از خلال همان تپق‌ها، لکنت‌ها، سهو‌القلم‌ها. بنابراین زبان همچنان یکی از و بلکه مهم‌ترین تجلی‌گاه ایدئولوژی است.
نگاهی به ردپاهای ایدئولوژی حاکم در عرصه زبان می‌تواند تلاش آن را برای بازیابی انسجام از‌دست‌رفته‌اش عیان کند. پس از انتخاباتِ بحث‌برانگیز سال گذشته، گفتار رسمی خود را در وضعیتی گرفتار دید که دیگر انسجام آن حتی برای طرفداران سابق‌اش از بین رفته بود. طرفداران صادقی که تمام امیدهای انقلابی، انسانی و مذهبی خود را در آن می‌جستند با تصویری مواجه شدند که قابلیت هضم‌اش وجود نداشت. دولتی که دم از عدالت و آزادی می‌زد و حاکمیتی که شعار دفاع از مردم و محرومان و مظلومان را سر می‌داد، این‌بار آشکارا به تمامی آرمان‌های ادعایی خود پشت کرد، یا رگه‌هایی از نادیده‌گرفتن حقوق انسانی را که از سال‌ها پیش وجود داشت عیان کرد و به اوج رساند.
بدین‌ترتیب گفتار رسمیِ پیش از انتخابات با خلل و فرج‌های متعددی روبرو شد. واقعیت بیرونی در تضاد با گفتار سابق بود. ادبیات رسمی دیگر نمی‌توانست واقعیتِ کوچه‌ها و خیابان‌ها را توجیه کند. بنابراین برای ترمیم این گفتار باید چاره‌ای اندیشیده می‌شد. دستگاه ایدئولوژیک،  بازسازی هویت و انسجام گمشده را در دستور کار خود قرار داد.
حاصل این تلاش نافرجام اما بازتولید گفتاری بود که پیش‌تر امتحان خود را پس داده بود، چه در سطح جهانی، و چه در سطح ملی؛ تکرار یک الگوی از پیش شکست‌خورده. غم‌انگیزتر از همه این‌که این ادبیات از سوی همان کسانی بازتولید می‌شد که پیش‌تر خود از قربانیان آن بودند، یعنی همان‌ها که سی سال پیش شکست این الگو را در زمان شاه دیده و فرجام آن را در انقلاب ۵۷ زیسته بودند، این بار خود دست به کار تکرار همان تجربه شدند. تجربه‌ای که عبارت بود از وارونه‌نمایی اعتراضات میلیونی مردم به حرکتی از پیش برنامه‌ریزی‌شده جهت براندازی و انقلاب مخملی با بهره‌گیری از القاب و واژگان ایدئولوژیک در سطح زبان. چیزی که برجسته‌ترین وجه آن تبدیل جنبش سبز به «فتنه سال ۸۸» در گفتار رسمی بود. در واقع این گفتار تلاش می‌کرد با فتنه خواندن آن‌چه پس از انتخابات در قالب تظاهرات خودجوش، مردمی، میلیونی و مسالمت‌آمیز ۲۵ خرداد تجلی یافت مرهمی بر زخم‌های دهان‌بازکرده خویش نهد و بار دیگر چینی شکسته مشروعیت خود را بندی تازه زند. پادزهر و دوای این زخم در قالب واژگانی همچون «امتحان»، «خواص»، «بصیرت» و از همه مهم‌تر «فتنه» ارائه شد و می‌شود. (از گسترش این واژه به حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی می‌گذریم.) این خود نوعی تکرار طنز‌گونه تاریخ بود برای کسانی که تجربه انقلاب سال ۵۷ را پشت‌سر گذاشته بودند. چگونه؟
پیش از انقلاب، آن‌گاه که مشروعیت نظام شاهنشاهی نه فقط در اذهان و قلوب مردم بلکه به صورت عینی و واقعی در خیابان‌ها از بین رفت حکومت وقت باز هم سعی در بازسازی گفتار رسمی خود کرد. نگاهی به صحبت‌ها و روزنامه‌های آن سال‌ها نشان می‌دهد رژیم شاه به چه لطایف‌الحیلی با سرکوب مخالفان و معترضان خود، آن‌ها را «خرابکار»هایی می‌خواند که نظم و امنیت شهر و دیار را بر هم ریخته‌اند، آسایش و آرامش را از مردم سلب کرده‌اند، و به تخریب اموال عمومی می‌‌پردازند. آن زمان هم از زبان حاکمیت می‌شنیدیم که بازاریان و کسبه از این «بلواها» بیزارند، چرا که آن‌ها را «از کار و کاسبی و نان‌خوردن» انداخته است.
درست که هر حکومتی با برهم زدن نظم سابق پایه‌های خود را مستقر می‌کند، اما اسطوره ابدی و ازلی حاکمیت حفظ نظم و امنیت است. تلاش بی‌وقفه حاکمان بر این است که نشان دهند «شهر در امن و امان است». اصل اساسی این است که «حکومت ظالم و بد بهتر از هرج‌و‌مرج است، چنان‌که قانون بد بهتر از بی‌قانونی است». بنابراین حاکمیت همواره در تلاش است هر‌گونه اعتراض و مخالفت و تظاهراتی را مساوی با «هرج‌و‌مرج» بداند و در آن‌صورت به شهروندان نهیب بزند که نتیجه کوچک‌ترین مخالفتی آشوب و بلوا و برهم‌ریختن نظم عمومی است. از این منظر «فتنه» نامیدن جنبش سبز مستلزم القای این ذهنیت است که مردمی که در ۲۵ خرداد یکی از درخشان‌ترین لحظات تاریخ معاصر ایران را رقم زده‌اند مشتی «اغتشاشگر» بیش نبوده‌اند. معترضانی که پیش از انقلاب «خرابکار» نامیده می‌شدند حالا بدل به «اغتشاشگر» شده‌اند. مردمی که پیش از انقلاب «رعیت» نام داشتند حالا «اراذل و اوباش» و «خس و خاشاک» هستند. فعالان سیاسی و مدنی که قبل‌تر وابسته به «اجنبی» خوانده می‌شدند حالا حقوق‌بگیر «بیگانگان» نام گرفته‌اند، وقس علیهذا. نام‌ها و عناوین عوض شده اما ماهیت قضیه همان است. جدول زیر صرفاً مشت نمونه خرواری از مشابهت نام‌گذاری‌های پیش و پس از انقلاب را به نمایش می‌گذارد. به این لیست می‌توان چیزهای دیگری هم افزود، از جمله مقایسه نهادها و مناصب قبل و بعد از انقلاب می‌تواند بسیار راهگشا باشد.
پدیده اجتماعی
پیش از انقلاب
پس از انقلاب
جنبش مردمی
آشوب‌گری
فتنه
معترض
خرابکار
اغتشاشگر
روزنامه‌نگار
وطن‌فروش
قلم‌به‌دست مزدور
کشورهای غربی
اجنبی
بیگانگان
مردم
رعیت
اراذل و اوباش
این قسم دست‌وپا‌زدنِ گفتار رسمی برای نجات خود نه فقط در تاریخ ایران که در تاریخ جهان نیز مسبوق به سابقه است. ژوئیه ۱۷۸۹، هنگامی که لویی شانزدهم در پاریس خبر سقوط زندان باستیل، رهایی چند زندانی و فرار لشگریان سلطنتی را در برابر هجوم مردم می‌شنود، بر سر پیام‌رسان فریاد می‌زند: «ولی این یک شورش است». پیام‌رسان پاسخ او را چنین می‌دهد: «نه اعلیحضرتا، این انقلاب است». لویی شانزدهم به فاصله ۴ سال از این واقعه در ۱۷۹۳ اعدام می‌شود.


دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران:

اصلاح طلبان با محدودیت رسانه‌ای مواجه‌اند / باید دنبال امکانات قانونی و مشروع اطلاع رسانی باشیم


دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با بیان این‌که “اصلاح‌طلبی جریانی نیست که از بین برود”، گفت: تفکر اصلاح‌طلبی یک تفکر رادیکالی و افراطی یا تفریطی نیست که چند روزی حضور داشته باشد و بعد فراموش شود یا خواهان نداشته باشد.
محمد سلامتی در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: اصلاح‌طلبی آینده بسیار روشن و درخشانی دارد و کسانی که آن را نادیده گرفته‌اند و با آن مقابله می‌کنند، دیدگاهی مخالف یک حرکت قانونی و مبتنی بر مصالح جامعه و خواسته‌های مردم دارند.
وی با بیان این‌که «اقشار وسیعی از مردم طرز تفکر اصلاح‌طلبی را حمایت می‌کنند و به آن اعتقاد دارند» افزود: چنین حرفی بدین معناست که این اقشار به قانون اساسی، حرکت‌های مسالمت‌آمیز، آزادی بیان و قلم و انتخابات اعتقاد دارند و می‌خواهند که هم خودشان و هم دیگر اقشار جامعه در سرنوشت خود مشارکت داشته باشند تا از این طریق کشور را ارتقا دهند.
وی با اشاره به این‌که «این طرز تفکر را در انتخابات‌های مختلف به ویژه انتخابات اخیر شاهد بودیم» یادآور شد: در انتخابات اخیر دیدیم که مردم با چه آگاهی و وقاری که شایسته اصلاح‌طلبی است در عرصه انتخابات حضور پیدا کردند.
این فعال سیاسی معتقد است: اصلاح‌طلبان، اعم از توده جامعه و نخبگان آن‌ها با محدودیت امکانات به ویژه در زمینه ارتباط جمعی مواجه هستند و نمی‌توانند نظر خود را در سطح جامعه منعکس کنند، این مساله تعجب‌آور است؛ چراکه در هر صورت قشرهایی از مردم به این طرز تفکر قانونی مجهز و معتقدند.
وی تاکید کرد:‌ وظیفه سنگینی به عهده نخبگان اصلاح‌طلب قرار دارد؛ آن‌ها باید راه‌ها و امکانات قانونی مناسبی پیدا و از هر امکان مشروعی استفاده کنند تا سیستم،‌ نظم و ساختاری را طراحی کنند که انتقال نظرات، بهتر و راحت‌تر عملی شود و بتواند سطوح مختلف اقشار اصلاح‌طلب و دیگر اقشار جامعه را پوشش دهد و مردم بیش از پیش به هویت، ماهیت و دیدگاه‌های اصلاح‌طلبی واقف شوند؛ چراکه در عصر فعلی همین راه است که می‌تواند رفتار مسالمت‌آمیز و قانونی را ترویج کند و تفاهم ملی را به وجود بیاورد.
وی در عین حال تصریح کرد:‌ البته عده‌ای این مساله را نمی‌خواهند و در جهت تفاهم گام برنمی‌دارند و هر روز مطلبی را مطرح می‌کنند که جو التهاب را تقویت می‌کند و به جو عدم تفاهم دامن می‌زند. متاسفانه این، روش برخی از افراد جناح مقابل است ولی اصلاح‌طلبان چنین رویه‌ای را قبول ندارند و چون فاقد سیستم لازم برای انتقال نظرات خود هستند، نخبگان باید به وجود آوردن این ساختار را به عنوان مهمترین اولویت در نظر بگیرند.
سلامتی هم‌چنین تاکید کرد: جناح اصلاح‌طلب به هیچ عنوان معتقد نیست که در شرایط فعلی باید سکوت کرد بلکه برعکس، اصلاح‌طلبان معتقدند که باید با هر وسیله ممکن و مشروع، حرف و نظر انتقادی و اصلاحی را به اقشار مختلف جامعه و نخبگان انتقال داد. البته برخی از اصلاح‌طلبان احساس می‌کنند که حرف،‌ نظر و برنامه آن‌ها به خوبی منتقل نمی‌شود و رسانه‌ای نیست که آن را به درستی منتقل کند و اگر هم برخی رسانه‌ها چنین حرف‌هایی را منتقل می‌کنند، به دلیل جو به وجود آمده، مطلب را تعدیل و شاید ناقص می‌کنند و در نتیجه مطلب به صورت کامل منتقل نمی‌شود و به همین دلیل ممکن است از این‌که بخواهند بحثی را منعکس کنند، انصراف دهند.
وی تاکید کرد: البته این رویه همه اصلاح‌طلبان نیست؛ چراکه تمام تلاش اصلاح‌طلبان این است که به هر طریق ممکن و مشروع حرف خود را انتقال دهند ولی چون حرف‌شان به گوش بخشی از جامعه نمی‌رسد، برخی فکر می‌کنند اصلاح‌طلبان سکوت کرده‌اند، در حالی که سکوت نکرده‌اند، بلکه رسانه درستی در اختیار ندارند.
وی اصلاح‌طلبی را یک جریان «پایدار و منطقی» دانست و اظهار کرد: تفکر اصلاح‌طلبی مبتنی بر خواسته‌های واقعی آحاد جامعه است؛ بنابراین هیچگاه از بین رفتنی نیست مگر این‌که تمام خواست‌های اصلاح‌طلبانه تحقق پیدا کند. تا وقتی انسان‌ها به دنبال حق و حقوق مشروع خود هستند، اصلاح‌طلبی و تفکر اصلاح‌طلبانه وجود دارد.
این فعال سیاسی با اشاره به این‌که شرایط دنیا روز به روز بهتر خواهد شد، ‌گفت:‌ زمانی در دنیا برده‌داری وجود داشت یا نظام فئودالی حاکم بود، ولی امروز این مسائل وجود ندارد. زمانی سرمایه‌داری بسیار افسارگسیخته بود، ولی امروز آن حالت افسارگسیخته را ندارد؛ بنابراین مشخص است که جامعه جهانی به سمت تعالی پیشرفت می‌کند و چون حرکت اصلاح‌طلبی نیز در راستای تعالی است، روز به روز وضع بهتری پیدا می‌کند.
وی معتقد است: در حال حاضر طیف وسیعی از اصولگرایان به سمت حرکت‌های اصلاح‌طلبانه سوق پیدا کرده‌اند و از زمانی که این گرایش در آن‌ها به وجود آمده، شیوه برخورد آن‌ها نیز با مسایل بسیار دقیق‌تر و ظریف‌تر و مردم پسندتر شده است که نخبگان اصلاح‌طلب از این مساله استقبال می‌کنند؛ بنابراین اصلاح‌طلبی آینده بسیار درخشانی خواهد داشت.



تمدید قرار بازداشت موقت بهزاد کردستانی

خبرگزاری هرانا - قرار بازداشت بهزاد کردستانی شاعر و ادیب کرد به مدت پانزده روز دیگر تمدید گردید.
به گزارش کردیش پرسپکتیو، قرار بازداشت بهزاد کردستانی شاعر و نویسنده کرد در حالی برای پانزده روز دیگر تمدید گردید، که نزدیکان این فعال فرهنگی وضعیت جسمانی وی را بسیار نگران کننده خوانده و تداوم این شرایط را با توجه به بیماری های ایشان بسیار خطرناک توصیف نمودەاند. بهزاد کردستانی که در تاریخ سوم شهریور ماه از سوی ماموران امنیتی در شهرستان مریوان بازداشت و پس آن جهت انجام بازجویی ها به اداره اطلاعات سنندج منتقل گردید از آن تاریخ تاکنون در سلول انفرادی به سر می برد.
آقای کردستانی در دو ماه و نیم گذشته چندین بار دست به اعتصاب غذا زده است و به دلیل اعمال شکنجەهای جسمی و روحی و همچنین ابتلا به بیماری‌های گوارشی و کمر درد مزمن ناشی از این فشارها، دچار کاهش وزن شدید شده و در وضعیت جسمانی وخیمی به سر می برد.
این سومین بار است که قرار بازداشت ایشان از سوی اداره اطلاعات سنندج تمدید می گردد.
از سوی دیگر مختار هوشمند نقاش کرد که اخیرا به اتهام جاسوسی، تبلیغ علیه نظام و همکاری با گروههای مخالف نظام به 16 سال زندان محکوم شده بود روز شنبه هشتم آبانماه از زندان مریوان به اداره اطلاعات سنندج منتقل گردید.

تاکنون هیچ اطلاعی از وضعیت این هنرمند اهل مریوان و دلایل انتقال مجدد وی به این نهاد امنیتی حاصل نشده است.


لغو مراسم عمامه گذاری یكی از مشایخ كردستان توسط اطلاعات

خبرگزاری هرانا - برنامه‌ی عمامه گذاری دکتر شیخ حسن هاشمی مرشد طریقت قادری در كردستان، كه بنا بود در مسجد جامع شهرستان كامیاران برگذار شود از سوی مسئولین شورای تامین استان كردستان به بهانه‌ی مسائل امنیتی لغو گردید.
این برنامه که به دعوت ملا سید محسن حسینی امام جمعه اهل سنت کامیاران قرار بود با حضور 6 هزار نفر از علما اهل سنت، دانشمندان، مشایخ و دراویش کردستان در مسجد جامع کامیاران برگذار گردد یک روز قبل از برگزاری، از طرف ارگانهای امنیتی لغو گردید
امام جمعه اهل سنت کامیاران تهدید شد که به هیچ وجه نباید این مراسم برگذار گردد و حتی به وی اجازه پذیرایی از مهمانهای خصوصی خود در منزلش داده نشد و در مسجد جامع نیز بروی مردم بسته شد و نیروی انتظامی با مردم برخورد فیزیکی انجام دادند.


افزایش آمار دختران بیکار در کشور

خبرگزاری هرانا - مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس با بیان اینکه آمار دختران بیکار افزایش 15 درصدی داشته است، گفت: بیکاری نباید باعث شود بعضی از دختران به هر شغلی مشغول شوند.
مجید ابهری اظهار داشت: در حال حاضر تعداد دختران جوان بیکار از 318 هزار نفر به 515 هزار نفر رسیده است یعنی اینکه بیکاری دختران جوان 16 تا 25 ساله که در سال 88، 8/32 درصد بوده امسال به 5/46 درصد افزایش یافته است. 
وی گفت: با توجه به اینکه بیکاری دختران تحصیل ‌کرده یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های نیمی از جمعیت کشور به شمار می‌رود و از طرفی سالانه باید 700 هزار فرصت شغلی در این زمینه ایجاد شود، مشکل اساسی عدم ارزیابی نیازهای بازار کار به رشته‌های مختلف تحصیلی با تعیین تعداد آنهاست.
ابهری با بیان اینکه دانشگاه‌ها بدون ارزیابی و سنجش بازار کار اقدام به پذیرش دانشجوی دختر در رشته‌های مختلف می‌کنند، عنوان کرد: در حال حاضر با تورم نیروی تحصیل‌کرده و بیکار مواجه هستیم به طور مثال در رشته‌های علوم انسانی مبنای این رشته‌ها از منابع غربی گرفته شده و هیچ‌گونه مشابهتی با فرهنگ اسلامی و ایرانی ما ندارند.
وی تاکید کرد: فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم انسانی به‌ویژه مدیریت، روانشناسی و جامعه‌شناسی از نیازهای واقعی کشور و راه‌حل‌های آنها بی‌خبر بوده و همین موضوع سبب عدم کارآیی آنها در میدان‌های کار و عمل می‌شود.
مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس تصریح کرد: سنجش نیازهای بازار کار و پذیرش دانشجو به اندازه آن باعث می‌شود که این مشکلات به وجود نیاید همچنین در حال حاضر در کشور 50 هزار پزشک بیکار وجود دارد و تعداد زیادی فارغ‌التحصیل مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا موجود است که این امر باعث می‌شود بعضی از دارندگان مدارک تحصیلی به خاطر نیاز یا سایر عوامل حاضر شوند با مدارک تحصیلات عالی با کار دیپلم مشغول به کار شوند.
ابهری افزود: بیکاری باعث افسردگی و سرخوردگی‌های اجتماعی می‌شود و کاهش علاقه‌مندان به تحصیلات عالیه را به دنبال خواهد داشت همچنین برقراری رشته‌های مهارت‌های زندگی و یا تدوین منابع علوم انسانی براساس مبانی اسلامی و ایرانی باعث کارایی بیشتر دانشجویان شده و اساساً آنها را در زمینه حرفه و شغل مورد نیاز ورزیده می‌کند. بیکاری نباید باعث شود بعضی از دختران به هر شغلی مشغول شوند یا بعضی از کارهای مغایر با تحصیلات عالی و فرهنگ اجتماعی را انجام دهند.


بهاره هدایت به قرنطینه بند متادون منتقل شد

خبرگزاری هرانا - بهاره هدایت عضو شورای مرکز دفتر تحکیم وحدت به قرنطینه بند متادون منتقل شده است.
محبوبه جوادی، مادر بهاره هدایت در مصاحبه با "روز" از انتقال این فعال دانشجویی و سایر زندانیان سیاسی زن به قرنطینه بند متادون خبرمی دهد و می گوید تلفن های زندانیان سیاسی زن از روز چهارشنبه قطع شده و خانواده های آنان به شدت نگران وضعیت فرزندانشان هستند.
بهاره هدایت، عضو دفتر تحکیم وحدت، به نه سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.
مادر این فعال دانشجویی می گوید: بهار مسئول کتابخانه بند نسوان شده بود اما یکباره او را کنار گذاشتند و درهای کتابخانه را بستند؛ سپس بچه ها را ممنوع التلفن کردند. ما از روز چهارشنبه هیچ خبری از بهار نداریم اما از طریق برخی زندانیان عادی شنیده ایم که بهار را همراه با سایر زندانیان سیاسی زن به قرنطینه  بند متادون منتقل کرده اند.
مادر بهاره هدایت با ابراز نگرانی از وضعیت دخترش می افزاید: هر روز خبر جدیدی به گوشمان می رسد که به شدت نگرانمان کرده است. تنها میدانیم که بعد از قطع تلفن ها، بچه ها نسبت به این موضوع اعتراض و بعد از اعتراض آنها را به بند متادون منتقل کرده اند و در این بند در اتاقی در بسته، یعنی به شکل سلولی چند نفره هستند. هیچ خبر دیگری نداریم اما از گوشه و کنار می شنویم که برخی را به انفرادی برده و برخی اعتصاب غذا کرده اند اما نمیدانیم این اخبار تا چه اندازه صحت دارد.
خانم جوادی با اشاره به تشدید فشارها بر زندانیان سیاسی زن می گوید: نمیدانیم اصل قضیه چیست و دلیل این برخوردها چیست. الان زندان اوین هم به شدت سرد شده و باید برای بهار لباس ببریم. از طرفی بی خبری از وضعیت او با توجه به شایعاتی که به گوش می رسد امان ما را بریده است.
انتقال زندانیان سیاسی زن به قرنطینه بند متادون در حالی صورت گرفته که هنوز دلیل مشخصی برای افزایش فشارها بر این زندانیان ذکر نشده است.


از اتهام و محل نگهداری نازنین خسروانی اطلاعی در دست نیست

خبرگزاری هرانا - نازنین خسروانی روزنامه نگاری است که از روز چهارشنبه در بازداشت به سر می برد اما تاکنون هیچ گونه توضیحی درباره محل نگهداری و اتهام یا اتهامات انتسابی، به خانواده اش داده نشده است.
اعظم افشاریان، مادر این روزنامه نگار که روز گذشته موفق به دیداری کوتاه با دادستان تهران شده است در گفتگو با روز آنلاین گفت:هیچ خبری از نازنین نداریم. نه میدانیم او را کجا برده اند، نه میدانیم که به چه دلیل او را بازداشت کرده اند.
 او می افزاید: در زندان اوین به ما گفتند نام نازنین در لیست زندانیان این زندان نیست. دیروز من به دادستانی رفتم و خواهان دیدار با دادستان یا معاون او شدم اما گفتند که نیست و جلسه دارد و... اما خیلی اتفاقی معاون دادستان را در راهرو دیدم و اصرار کردم و گفتم من فقط میخواهم بدانم بچه ام کجاست؟ نام نازنین را پرسید و گفت بنشینید تا خبر بدهم. گویا به آقای دادستان گفته بود که نشسته ام تا خبری بدهند. همین طور نشستم به امید اینکه خبری از نازنین بگیرم تا اینکه خود آقای دادستان بیرون آمد و گفت شما بروید خانه، امروز دخترتان با شما تماس می گیرند. من هم خیلی امیدوار شدم و برگشتم اما تا این لحظه هیچ تماسی گرفته نشده و ما همچنان منتظریم.
مادر نازنین خسروانی، برخورد دادستان را خوب توصیف می کند و ادامه میدهد: من خیلی ناراحت بودم؛گفتم فقط میخواهم بدانم بچه ام کجاست و اتهام او چیست. ما هنوز در شوک به سر می بریم و مطمئن هستیم که سوتفاهمی رخ داده است. آقای دادستان هم برخوردشان خیلی خوب بود و واقعا امیدوار شدم اما همچنان چشم به تلفن دوخته ام و هیچ خبری نیست.واقعا امیدوارم قولی که آقای دادستان به من دادند مثل رفتار دیروزشان باشد که من بتوانم هر دو را باور کنم.
خانم افشاریان در حالی با خبرنگار"روز" صحبت میکرد که ساعت حدود 12 شب بود و با این حال او می گفت که تا صبح چشم انتظار تلفن دخترش می ماند: همچنان منتظر هستیم؛ اگر تماس نگرفت صبح هم به دادسرای اوین مراجعه خواهم کرد و هم به دفتر دادستان خواهم رفت. چون دیدارم با دادستان خیلی اتفاقی بود و خود او هم گفت اگر تماسی نگرفت بیا و برای من بنویس و...
نازنین خسروانی، خبرنگار روزنامه هایی چون نوروز، یاس نو، بهار، کارگزاران، سرمایه و... بوده اما روز چهارشنبه در حالی بازداشت شده است که به گفته خانوده اش از یکسال پیش در هیچ رسانه ای کار نمی کرده است: نازنین بیش از یک سال بود که بیکار بود و هیچ فعالیتی نداشت و به اتفاق من که نوه کوچکم را نگهداری میکنم مدام با این بچه بود؛ برای همین ما خیلی شوکه شدیم و به هیچ عنوان نمی توانیم هضم کنیم و بفهمیم که چرا نازنین را بازداشت کردند.
او می افزاید: قبلا هم که نازنین در روزنامه ها کار میکرد کاملا شفاف بود و هیچ چیز مخفی نداشت. یک روزنامه نگار بود که به طور شفاف می نوشت و فعالیت دیگری نیز نداشت؛ برای همین است که همه شوکه شده اند. همه کسانی که با نازنین کار کرده اند میدانند که او چیزی برای مخفی کردن نداشته و اصلا کاری نمیکرد و همه هم همین را می گویند.من هم به همه می گویم که حتما اشتباه شده و سوتفاهمی پیش آمده و واقعا امیدوارم همین باشد و هر چه سریع تر این سوتفاهم برطرف شود.
ماموران امنیتی دوبار منزل خانواده نازنین خسروانی را مورد تفتیش قرار داده و براساس اخبار منتشره مزاحمت هایی نیز برای همسایگان خانم خسروانی ایجاد کرده اند.
از خانم افشاریان در این زمینه می پرسم می گوید: من واقعا نمی فهمم با یک روزنامه نگار که کارش شفاف بوده و از یکسال پیش هم بیکار بوده، چرا چنین برخوردی می کنند. به خود آقایان هم گفتم که اگر همان اول زنگ در خانه ما را میزدید و خودرا معرفی میکردید من به راحتی در را برایتان باز میکردم و مشکلی نبود. حتی بار دوم هم اگر خودتان را معرفی میکردید باز مشکلی پیش نمی آمد و در را باز میکردم که در جواب گفتند دفعه سوم همین کار را میکنیم ببینیم باز میکنید یا نه. اما من واقعا امیدوارم دفعه سومی در کار نباشد و این بار خود نازنین به خانه بیاید.


زندان فعلي آبادان در گذشته مكان نگهداري اسب بوده است

خبرگزاری هرانا - سید خلف موسوی فرماندار آبادان در نشست بررسی انتقال زندان های اهواز و آبادان به خارج از شهر گفت که زندان فعلی آبادان پیشتر استبل بوده است و اکنون با کمک های دریافتی شرایط آن بهبود یافته است.
فرماندار آبادان گفت: اگر چه وضعيت زندان آبادان نسبت به گذشته بهبود يافته، ولي به دليل اين كه اين زندان در ورودي و پيشاني شهر قرار دارد و با محدوديت زمين در آن منطقه مواجه هستيم و بر اين اساس انتقال زندان به مكاني جديد ضروري است.
به گزارش ايسنا، سيدخلف موسوي در جلسه بررسي انتقال زندان‌هاي اهواز و آبادان به خارج از شهر، اظهار كرد: بحث سامان‌دهي زندان فعلي آبادان و انتقال آن به خارج از شهر بيش از 2 دهه است كه مطرح شده و لازم است در مورد آن تصميم ‌نهايي گرفته شود.
وي با بيان اين كه زندان فعلي آبادان در گذشته مكان نگهداري اسب بوده است، افزود: با كمك‌هايي كه در چند سال گذشته شده است، اكنون وضعيت زندان آبادان بهبود يافته و قابل قبول شده است. با اين وجود به دليل اين كه زندان فعلي در مكاني نامناسب قرار دارد لازم است به محلي ديگر منتقل شود.
موسوي تصريح كرد: قطعه زمين موجود در خروجي شهر آبادان به سمت اهواز براي ساخت زندان جديد مناسب است و در صورتي كه اداره‌كل محيط زيست خوزستان براي ساخت زندان در آن محدوده ايراد نگيرد بهترين مكان براي ساخت زندان جديد است.


یک منبع آگاه در قوه‌قضاییه با تأیید امضای حکم قصاص شهلا جاهد، از ارسال پرونده به دادسرای جنایی تهران برای اجرا خبر داد.

خبرگزاری هرانا - یک منبع آگاه در قوه‌قضاییه با تأیید امضای حکم قصاص شهلا جاهد، از ارسال پرونده به دادسرای جنایی تهران برای اجرا خبر داد.
یک منبع آگاه در قوه‌قضاییه درباره سرانجام پرونده شهلا جاهد اظهار داشت: خبرهای منتشره درباره تأیید حکم قصاص وی صحت دارد و پرونده برای اجرا به دادسرای جنایی تهران ارسال شده است. به گزارش آفتاب، عبدالصمد خرمشاهی، وکیل شهلا جاهد نیز گفت: من هم امروز این موضوع را شنیده‌ام اما هنوز ابلاغیه به دست من نرسیده است.
وی با بیان اینکه به صورت غیرمستقیم از این موضوع باخبر شده است، گفت: شنیدم که استیذان تأیید شد و با اجرای حکم موافقت شده است.
این در حالی است که جابری، قاضی واحد اجرای احکام دادسرای جنایی تهران گفت: این پرونده هنوز به دادسرای جنایی تهران و به دست ما نرسیده است.

عليرضا کيانی فعال دانشجویی مازندران بازداشت شد

خبرگزاری هرانا - عليرضا کيانی فعال دانشجویی مازندران نیز بازداشت شد.
به گزارش دانشجونیوز این دومین بازداشت دانشجویان مازندران از صبح امروز یکشنبه است. محسن برزگر فعال دانشجوئی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل نیز صبح امروز بازداشت شده است. جمعه هفته گذشته نیز علی قلی زاده فعال دانشجویی در شهر مشهد بازداشت شد. ظهر امروز، يکشنبه، عليرضا کيانی فعال سياسی مازندران و عضو شورای عمومی تحکيم وحدت در يکی از خيابان های بابلسر توسط چندين نيروی لباس شخصی و امنيتی و بدون ارئه هيچگونه حکم قانونی بازداشت شد.
بازداشت دبير سياسی سابق انجمن اسلامی دانشگاه مازندران در حالی صورت گرفته است که نزديکان او به خاطر وضعيت بيماری او به شدت نگران هستند و از نياز مبرم او به مصرف روزانه ی چندين نوبت قرص و دارو خبر می دهند.
لازم به ذکر است که عليرضا کيانی دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سياسی دانشگاه مازندران در جريان وقايع پس از انتخابات به مدت يک ماه بازداشت بود و پس از آن به مجموعا ١٤ ماه حبس تعزيری و ٧٠ ضربه شلاق محکوم شده که اين حکم در حال حاضر در مرحله ی تجديدنظر به سر می برد.
موج گسترده بازداشت فعالین دانشجویی طی روزهای اخیر، موج جدیدی از فشار بر فعالین جنبش دانشجویی است.
بازداشت های ناگهانی و عدم اطلاع خانواده‌های دانشجویان در مورد نهاد بازداشت کننده و محل نگهداری فرزندانشان، باعث نگرانی نسبت وضعیت دانشجویان بازداشت شده است.


محکومیت احمد باب به چهارده سال حبس

خبرگزاری هرانا - احمد باب،‌ فعال اجتماعی اهل مریوان از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب این شهر به چهارده سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، باب در مورد اتهاماتش به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفته است: «به هیچ‌وجه اتهامات اعلام‌شده از سوی دادگاه را قبول ندارم. این حکم به استناد مواد ۴۹۹، ۵۰۰ و ۵۰۱ قانون مجازات اسلامی صادر شده است.»
این فعال اجتماعی در ادامه افزود: «برای مثال یکی از اتهامات منتسب به من، خروج از مرز است که به شدت آن را تکذیب می‌کنم.»
احمد باب، پیش از این شرح شکنجه و بازجویی‌های غیرقانونی خود را طی گزارش‌های مختلف منتشر کرده بود.
وی در این گزارش‌ها، به «پنج ماه و پنج روز انفرادی، کشیدن سه دندان، ۳۲۰ ضربه شلاق و اعدام نمایشی» اشاره کرد.‌


دادگاه 3 تبعه آمریکایی تجدید شد

خبرگزاری هرانا - مسعود شفیعی وکیل 3 تبعه آمریکایی زندانی در ایران گفت که قرار بود روز شنبه ۱۵ آبان ماه جلسه رسیدگی به اتهام موکلانم (شین‌ بایر، جاشوا فتل و سارا شورد) در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار ‌شود اما این جلسه تجدید شد.
مسعود شفیعی گفت:‌ بر اساس احضاریه‌ی ارسالی از سوی دادگاه انقلاب قرار بود روز شنبه ۱۵ آبان ماه جلسه رسیدگی به اتهام موکلانم (شین‌ بایر، جاشوا فتل و سارا شورد) در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار ‌شود اما این جلسه تجدید شد.  وی با بیان اینکه من در جلسه‌ی دادگاه حاضر شدم، خاطر نشان کرد: علیرغم احضار «شین بایر» و «جاشوا فتل» برای حضور در جلسه دادگاه، ولی آنها از زندان به دادگاه منتقل نشدند.
به گزارش آفتاب؛ وی درمورد حضور «سارا شورد» در جلسه دادگاه نیز گفت: سارا شورد برای حضور در جلسه دادگاه احضار نشده بود بنابراین تکلیف قانونی برای حضور نداشت.
شفیعی گفت: حدود ۴۵ دقیقه منتظر انتقال موکلانم از زندان به دادگاه شدیم که در نهایت قاضی با صورت جلسه اقدام به تجدید جلسه رسیدگی کرد.
وکیل مدافع این سه تبعه آمریکایی در پایان اعلام کرد که قرار است زمان برگزاری مجدد دادگاه متعاقبا به او ابلاغ شود.