
حوالی ساعت ۱۲ به منزل مسعود می رسیم و خانواده با روی گشاده به استقبالمان می آیند و ما از دیدار دوباره شان شادمان می شویم . کمی بعد با رسیدن مادر سهراب و مادران عزادار رشت جمعمان تکمیل می شود .
در فرصت باقیمانده مادران کرمانشاه ، رشت و تهران هریک از ظلمهایی که در حق خود و فرزندان حق طلب و بی قرارشان در هر خطه از این خاک پهناور و حق پرور ،از بیمها و نگرانیها و از امیدها و آرزوهای خود گفتند و یکبار دیگر دردهای مشترک خود را یادآور شدند . از اجرای احکام اعدام ، از قهقهه مستانه آمران و عاملان جنایات ،از دربند بودن زندانیان عقیدتی و سیاسی ،آنان از دشواری و در عین حال لزوم راه مبارزه با خشونت افسار گسیخته ،با روش های بدون خشونت صحبت کردند و اینکه چقدر باید صبور و در عین حال هوشیار ، همواره پیگیر ، قاطع و خستگی ناپذیر بود .
حوالی ساعت ۱۶ به قصد حضور بر سر مزار حرکت کردیم . در طول مسیر با دیدن مناظر بکر و زیبای شمال با خود فکر می کردم مسعود با آشنایی و آموختن از این محیط چه درخواست بجا و ساده ای داشت اگر می خواست که زندگی آزاد و زیبا را برای خود و دیگران بسازد و چه کج اندیشند آنان که او را به این جرم به گلوله بستند .

مراسم سالگرد بر سر مزار با یادآوری خاطراتی از مسعود از زبان مادرش و دل نوشته هایی از مادر سهراب آغاز شد
در ادامه برادر مسعود شعری از سیاوش کسرایی که بسیار مورد علاقه مسعود بود خواند :
دلم از مرگ بیزار است
که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است
ولی آن دم که ز اندوهان روان زندگی تار است
ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکاراست
فرو رفتن به کام مرگ شیرین است
همان بایسته آزادگی این است
یکی از مادران سخنرانی کوتاهی با یاد تمام شهدای راه آزادی ایراد کرد و در نهایت مراسم با سرود خوانی مادران به یاد تمام شهدای آزادیخواه و جانباختگان راه دمکراسی ، با شکوه و آنگونه که بایسته مسعود و مسعودهای این سرزمین پهناور است خاتمه یافت.
روحش شاد – یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
مادران عزادار
٣۱ خرداد ٨۹