۱۳۹۱ خرداد ۲۸, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز یکشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

کارگران دستگیر شده و زندانی را فورا آزاد کنید!
wokersمامورین جمهوری اسلامی سرمایه، در تاریخ 26 خرداد، 60 نفر از اعضای کمیتۀ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری و دیگر فعالین کارگری را در شهر کرج بازداشت کرده­اند. حامیان سرمایه، کارگران بازداشت شده را به اداره اطلاعات شهرستان کرج واقع در زندان رجائی شهر منتقل کرده و تا کنون خبری از چگونگی برخورد با این فعالین کارگری نرسیده است. این در حالی است که روز به روز وضعیت معیشت و شغل توده­های کارگر خراب و وخیم­تر می­شود و بر تعداد بیکاران و زندانیان کارگرافزوده می گردد.
دولت حامی سرمایه داران درایران که با وجود بحران اقتصادی مزمن و تشدید یابنده، اوضاع  نابسامان اجتماعی را غیر پایدار و در حال فروپاشی می بیند و نیز جنبش طبقه کارگر برای دفاع از زندگی خویش را هر چند غیر متشکل و پراکنده، اما اوج یابنده تشخیص می دهد، می خواهد با بگیر وببند از این اوج یابندگی جلوگیری کند. از طرف دیگر توده­های میلیونی مردم زحمتکش به فقر کشیده شده و زیر حاکمیت سرنیزه منتظر فرصت هستند تا برعلیه این اوضاع نا بسامان و فلاکت­بار روز افزون به مصاف برخیزند. آری در چنین شرایطی رژیم­های سرمایه داری راهی جز یورش به فعالین کارگری و دیگر فعالین عرصه­های دیگر اجتماعی نمی­شناسند. طبقه کارگر و تمامی  مردم زحمتکش برای رهائی از چنین اوضاعی و رسیدن به حداقل­های یک زندگی انسانی، چاره­ای جز متشکل  و متحزب شدن و مبارزه کردن ندارند.
ما نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران، ضمن محکوم کردن حمله و دستگیری کارگران، خواهان آزادی فوری تمام فعالین کارگری و دیگر فعالین جنبش­های اجتماعی، بویژه فعالین  کارگری دستگیرشده­ی اخیرهستیم. تمام سازمان­ها، نهادها و ارگان­های مدافع منافع طبقه کارگر را به یک مبارزه همه جانبه وهمبسته برعلیه جمهوری اسلامی و برای آزادی تمامی بازداشت شدگان کارگری فرامی­خوانیم. ما اعلام می­کنیم که این یورش­های وحشیانه رژیم نه ازسرقدرت، بلکه استیصال است و طبقه کارگرآن نیروئ اجتماعی است که می­تواند، زمینه را برای یک مبارزه نهائی برای لغو شرایط موجود اجتماعی و بدست آوردن  نان و آزادی آماده کند. ما خود را در این مبارزه در کنار این نیروی اجتماعی می­دانیم و برای رساندن صدای اعتراض طبقه کارگر در ایران به گوش هم­طبقه­ای­هایش کوشش کرده وزمینۀ همبستگی جهانی را آماده­تر خواهیم نمود. طبقه کارگر تنها نیروی اجتماعی است که با اراده متحد و متشکلش می­تواند بساط رژیم سرمایه اسلامی را برچیند.
نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور
16 ژوئن 2012

 

 

دموکرات بودن را به فردا محول نکنیم! دکتر بهروز بهبودی

بهروز بهبودی
اپوزیسیون ایرانی باید از آنچه به سبب اختلافات در مبارزان سوری اتفاق افتاده درس بگیرد و اختلافات را به اتفاق و همدلی تبدیل کند. بی شک ظرفیت های فراوان در میان اقوام گوناگون در فضایی دموکراتیک، بیشتر شکوفا خواهد شد زیرا در آن فضا کسی به چشم اقلیت در آنها نمی نگرد. آنها بخشی از تمامیت کشورند که در صورت انتخاب از سوی مردم اولویت های قومی را رها و به اولویت های ملی خواهند اندیشید اتفاقاتی که در روزهای گذشته در ساختار شورای ملی سوریه افتاد از چند جهت قابل اعتناست. اول آنکه برهان غلیون از سمت خود استعفا داد زیرا به نظر منتقدان برای ایجاد پیوند میان جناح های مختلف اپوزیسیون سوریه و نیز پیوند میان رزمندگان داخل و خارج از کشور توان لازم را نداشت و نیز برای فعالیت اخوان المسلمین راه را بیش از اندازه باز کرده بود.
بی شک شورای ملی سوریه، شورایی یکدست نیست و نتوانسته ایده ها و حرف های مختلف را زیر یک بیرق جمع کند، به همین دلیل برخی از افراد و گروه ها از بدنه آن جدا شده و به تشکیل گروه و شورایی دیگر رو آورده اند. این منازعات بازگوکننده حکایت غم انگیز اپوزیسیون و فاصله ای است که میان آنها و واقعیت های موجود و جاری وجود دارد. در حالیکه این شورا به سبب زیر فشار بودن مردم و دادن کشته های فراوان، باید اختلاف ها را کنار بنهد و تمام هم و غمّ خود را رهایی مردم و کشور از رنج هایشان قرار دهد، نیروی خود را صرف دعواهای بر سر هیچ می کند. چگونه این مخالفان را که اکثر از مبارزان تبعیدی و زندان کشیده سال های گذشته هستند، باید به منزله مغز بدن مخالفت با نظام اسد تلقی کرد وقتی فرمان واحد از این مغز صادر نمی شود و یا گرفتار امواج منفی است؟
مخالفان سوریه و هر نظام مستبد دیگر که برای برقراری دموکراسی فعالیت می کنند، نیازمند روحیه ای دموکرات نیز هستند. رسیدن به دموکراسی با داشتن روح مستبد امکان پذیر نیست. چگونه بدون روحیه آزادی خواهی می توان برای حصول آزادی جنگید؟ بنابراین شورای ملی سوریه پیش از هرچیز باید تکلیف خود را با خود روشن کند. دعواهای درون شورایی هیچ چیز را عاید مردم سوریه نمی کند و تنها به نظام بعثی سوریه فرصت بیشتری برای زنده ماندن می دهد. امروز حدود نه ماه از سربرآوردن شورای ملی می گذرد، اما در عمل نهضت مخالفت با اسد به نتیجه ای مطلوب نرسیده است و مردم همچنان کشته می دهند.
رفتارشناسی مردم و گروه های مخالف ـ که همواره از قشر روشنفکران تحصیلکرده هستندـ نشان می دهد معمولاً مردم راه خود را از این روشنفکران جدا کرده و به آنان به چشم فرصت طلبانی نگاه می کنند که برای سهم خواهی پا به میدان نهاده اند و متاسفانه منازعات موجود میان مخالفان نیز باعث می آید تا این اندیشه تقویت شود. به همین دلیل است که معمولا مردم به این گروه ها اعتماد چندانی ندارند و با الفاظ گزنده از آنان یاد می کنند.
با این همه، و به رغم وجود نشانه هایی از استبدادزدگی در میان صفوف مخالفان سوری، انتخاب عبدالباسط سیدا حکایت از آن دارد که این شورا از استشمام نسیم دموکراسی محروم نیست. عبدالباسط سیدا هرچند به دنیا آمده سوریه است، و زبان عربی را به خوبی می داند، عرب نیست. شورای ملی فردی غیر عرب را به عنوان رئیس جدید معرفی کرد و این اتفاق نشانه مبارکی است. به یقین سیدا که زندگی در دنیای آزاد را تجربه کرده است این مهم را می داند که او اکنون نماینده مردم سوریه است مردمی با ملیت های مختلف اما گردآمده در سوریه و مگر خود شورا این تنوع را در خود ندارد؟ عبدالباسط سیدا مبارزات خود را با دفاع از حق و حقوق کردها آغاز کرد و به همین دلیل نیز رنج ها و مصائب فراوانی را متحمل گردید اما از روز انتخاب به سمت ریاست شورای ملی، دیگر او تنها یک کرد به حساب نمی آید که او اکنون یک مخالف سوری است که باید در اندیشه تامین منافع و وحدت ملی باشد. سیدا دیگر فعال و مبارز سیاسی کرد خوانده نمی شود، او امروز رهبر گروه مخالفان نظام بشار اسد است.
این مهم را پیش از این جلال طالبانی در عراق به اجرا گذاشت. طالبانی که از سیزده سالگی وارد مبارزه با رژیم صدام علیه تبعیض ها علیه کردها شده بود، برای برپایی دموکراسی و جلوگیری از تجزیه عراق، کردها را هم بخشی از مردم آن کشور دید و به رغم بنیانگذاری و دبیر کلی حزبی به نام حزب میهنی کردستان و جنگیدن های سال های متمادی برای احقاق حقوق کردها، در مقام رئیس جمهور، خود را متعلق به همه مردم عراق، عرب و غیر عرب دانست. امروز خدمات طالبانی اهل سنت و غیر عرب را در وحدت بخشی عرب و غیر عرب، سنی و شیعه در عراق نمی توان با نوری مالکی عرب و شیعه در کنار هم نهاد و با یکدیگر مقایسه نمود. اینها همه تمرین های دموکراسی است و اقوام و اپوزیسیون ایرانی هر دو ناگزیر از توجه به آنها هستند، توجه به همه چیزهایی که در فردای ایران آزاد باید موضوعاتی از پیش حل شده باشند.
اگر نظام جمهوری اسلامی منفعت خود را در پراکندگی و از هم گسیختگی اقوام ایرانی می بیند، زیرا با این رویه به راحتی از پس مهار آنان برمی آید، اقوام، در عین داشتن موجودیت و شخصیت جدا، باید خود را اعضای یک پیکره ببینند. دست شکل قفسه سینه را ندارد، اما از آن جدا نیست و در کنارش به وجه مشترکی به نام بدن کمال می بخشد. کردهای ایران نیز سال هاست چون کردهای عراق برای احقاق حقوق از دست رفته خود مبارزه و محرومیت های فراوانی را تحمل کرده و می کنند، امّا در ایران آینده اگر مردم به این نتیجه رسیدند که یکی از همین کردها در مقام شخص اول کشور انجام وظیفه کند، اولویت اول شخص منتخب، ایران و همه مردم خواهد بود نه فقط کردها چنانکه طالبانی در عراق چنین کرد و به همه نشان داد عراق با این رفتار مشق دموکراسی می کند.
بی شک ظرفیت های فراوان در میان اقوام گوناگون در فضایی دموکراتیک، بیشتر شکوفا خواهد شد زیرا در آن فضا کسی به چشم اقلیت در آنها نمی نگرد. آنها بخشی از تمامیت کشورند که در صورت انتخاب از سوی مردم اولویت های قومی را رها و به اولویت های ملی خواهند اندیشید. این سخن به معنای بی توجهی به اولویت های اقوام نیست، بل دیدن همه اقوام در یک جایگاه و در کنار هم برای رفع همه تبعیض ها و محرومیت هاست. چنانکه آمد این همان سیاستی است که طالبانی در عراق در پیش گرفت و سیدا آن را در سوریه دنبال خواهد کرد، نوبت ایران هم دور و دیر نخواهد بود.
اپوزیسیون ایرانی باید از آنچه به سبب اختلافات در مبارزان سوری اتفاق افتاده درس بگیرد و اختلافات را به اتفاق و همدلی تبدیل کند. در سوی دیگر اقوام ایرانی هم از نوع نگاه و دیدگاه امثال سیدا و طالبانی، مبارزان کرد دیروز و رهبران ملی امروز باید بیاموزد تا ایران آینده در سایه همدلی ها به آنچه استحقاقش را دارد برسد.
دکتر بهروز بهبودی
بنیانگذار شورای دموکراسی برای ایران
contact@bbehbudi.com
www.bbehbudi.com








اخبار روز: 


* سیوان سعیدیان، هنرمند کرد از انفال در کردستان و بازماندگانش می گوید:
انفال برای من همیشه بسان فریادی است از سرِ درد و درماندگی که در گلویم مانده و خواهد ماند.
درد را آن گاه حس خواهیم کرد که از آن ما باشد.

از تراژدی و درد می گوید. از «گرمیان» گُر گرفته میان خشم و غضبِ خدا و بعث. از چشمه هایی که با بتون خشکانده شدند. از مادر تنهایی که بعد از 24 سال هر شب رختخواب بچه هایش را برای خوابی خوش می اندازد. بچه هایی که دیگر نیستند و قرار هم نیست که بازگردند. بچه هایی که زنده به گور شدند. از کودکی که دمپایی سبز را به جای خیار آنقدر مک می زند تا بمیرد. از جسد بچه هایی که «سگ سیاه» در اردوگاهِ "نوگره سلمان" از خوردنشان در برابر چشمان مادرانشان سیری نداشت. از نو عروسی که پس از سالیان دراز بیوه گی با همان لباسهای سفیدش به خاک سپرده شد. از ضجه های صدها دختر نوبالغ کرد که به کشورهای عربی فروخته شدند. از خانواده هایی که بی رحمانه از هم جدا و هرکدام با بی رحمی در گوشه ای و در بیابانی دور تیرباران و یا زنده به گور شدند. از شعرش* می گوید و کمی از آن را نیز می خواند: «بر لبه ی آفتاب پرّان / یا بر دوش مادربزرگ / پیش از سپیده / پاورچین پاورچین / قدم بردار و بر درگاه زنگارگرفته ی خانه ی خدا بکوب / نشانی: / دیروز و هنوزِ مین و سیمِ خاردار / زمان: / چهار و پارچه پارچه ی بعد از میهن / اسم شب: / پرواز دروغ بود / در سایه سارِ بال الله اکبر»

سیوان سعیدیان، هنرمند کرد در این مصاحبه از انفال در کردستان و بازماندگانش می گوید و از هنرهایش که برای معرفی و زنده نگه داشتن خاطره ی انفال مورد استفاده قرارداده است.
سیوان سعیدیان* در سال 1351 در شهر مهاباد متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در همان شهر گذراند. سیوان سعیدیان، دیپلم راه و ساختمان و لیسانس هنر در رشته ی نقاشی دارد. حدود ده سالی است که در کردستان عراق ساکن است. در رشته های مختلف هنری از جمله «نقاشی و طراحی، خوشنویسی، گرافیک، مجسمه سازی، عکاسی و سینما» فعالیت دارد. شعر و داستان می نویسد و گاهاً ترجمه هم می کند. سیوان سعیدیان و فعالیتهایش مورد توجه رسانه های زیادی قرارگرفته است.*
وی در حال حاضر مشغول ساخت مجسمه ای در ارتباط با "انفال" هست که فیگوری چهار متر و نیمی از زنی سالخورده است. چندین سال نیز به کار عکاسی مشغول بوده اما تا کنون از عکسهایش نمایشگاهی برگزار نکرده است. پروژه عکسی مرتبط با انفال آماده دارد و آنطور که خودش می گوید شاید با آن نمایشگاهی برگزار کند.
مصاحبه ام را با سیوان سعیدیان، هنرمند کرد در مورد انفال در کردستان می توانید در ذیل بخوانید؛



چرا و چگونه توجه شما به انفال در کردستان عراق جلب شد؟

فارغ از مرزها و حکومتهای سیاسی می توان ادعا کرد که سرنوشت ملت کُرد در این دو قسمت (ایران و عراق) خیلی بیشتر از روابط آن با حکومتهای مرکزی و حتی ملیت و قومهای دیگر با هم عجین و درآمیخته بوده و هست. این مساله دارای ریشه ی تاریخی خاص خود است. یکی از ارکان و پایه های جمهوری مهاباد (1325)، ائتلاف و مشارکت کُردهای عراق با رهبری ملا مصطفی بارزانی بود که همزمان وزیر جنگ نیز بود. بعد از نافرجامی جمهوری مهاباد بسیاری از هسته های مبارزاتی کُردهای ایران تا به امروز نیز در مرزهای کردستان عراق قرار دارد. می توان گفت که این دو بخش از خاک کردستان همیشه در غم وشادیها کنار یکدیگر بوده اند. انفال و حلبچه از اوان کودکی با ما بوده اند. شخصا در دوره ی کودکی بسیاری از مجروحان شیمایی حلبچه را آن سالها که بین مهاباد و سردشت رستوران داشتیم از نزدیک دیده ام. آوارگان کُرد عراقی را نیز در کوچ دسته جمعیشان در سال 1991 به یاد دارم. سربازان مجروح جنگ ایران و عراق را نیز که خیلی وقتها در اتوبوسهایی که صندلیهایشان را برداشته بودند و به عنوان آمبولانس از آنها استفاده می شد هنوز یادم است. جنگ و آوارگی و ویرانی، همسایه ی دیوار به دیوارمان بودند. آن هنگام بسان سایرین درکی سطحی همراه با حسی از غم و سرخوردگی داشتم. حلبچه همیشه با ما بود، اما انفال مثل همین حالایمان برایمان غریب بود و هست. از نظر من انفال قرنهاست با ما می زید و متاسفانه هُرم نفسهای سنگین و مرگ آسایَش را حس نکرده ایم. هنوز هم هست اما به شکل و شمایلی دیگر. همان چیزی که امروزه به عنوان "انفال سفید" از آن نام می بریم. در همه ی بخشهای کردستان. واقعیتی سیاه. نسل کُشی و تغییر ملیَت. به رنگ و شیوه های مختلف، اما همیشه انجامی سیاه. در زمان شاه اسماعیل صفوی در بسیاری از مناطق کردستان، کُردها را به بهانه ی حفظ مرزهای کشور به شمال شرقی ایران (خراسان) کوچاندند و بجایشان آذریها را اسکان دادند (بخش بزرگی از آذربایجان غربی و شرقی). گروههای دیگری از کردها را هم در زمان شاه عباس و رضاخان به منطقه قزوین و به شمال ایران کوچ دادند. همیشه بخشی از جمعیت کردها در دوره های مختلف تاریخی به دیگر نقاط ایران کوچ داده شده اند. در حال حاضر هم این پروسه ی شوم ادامه دارد. در کرمانشاه، ارومیه، استان کردستان و آذربایجان غربی و سایر نقاط دیگر. یک عملیات بسیار پیچیده و مخوف و آرام که هم جغرافیا و هم زیرساختهای سیاسی، فرهنگی و جامعه شناسی ملت کرد را آماج خود قرار داده و تا حدود بسیار زیادی هم موفق بوده. عملیاتی غیر مستقیم و بسیار پنهانی و آرام. چند قرن است شروع و تا حالا نیز ادامه دارد. در کردستان ترکیه و سوریه نیز. همین حالا بیش از سیصد هزار از کردهای سوریه فاقد شناسنامه و هرگونه حقوق فردی و اجتماعی می باشند. در ترکیه بیش از هشتاد سال است زبان کردی کاملا ممنوع است. بیش از چهار هزار روستا ویران گشته و ساکنانش را در جهت آسیملاسیون (پاکسازی نژادی) به زور به شهرهای بزرگ ترک نشین کوچانده اند. در همه زمینه ها این پاکسازی نژادی ادامه دارد.
اما در کردستان عراق این عملیات آشکارا و مستقیم صورت گرفت. تعریب یا عربی سازی سرزمین کردها از همان ابتدای تشکیل پادشاهی عراق توسط انگلیسی ها، درپیش گرفته شد. سران حزب بعث که در سال 1968 با کودتا قدرت را در عراق به چنگ آوردند با شدت بیشتری سیاست تعریب را در پیش گرفتند. طی سی سال کردهای ساکن دیاله، صلاح الدین، نینوا و کرکوک به جنوب عراق یا خارج از مرزها رانده شدند. خانه و اموال آنها در اختیار اعراب تازه وارد قرارگرفت. در طی این مدت همچنین بیش از دویست هزار کرد "فَیلی" (کردهای شیعه) در شهر بغداد و سایر شهرهای دیگر را بسیار فجیعانه کشتند و تبعید کردند و اموالشان که اکثرا نیز از متولیان این شهرها بودند غارت شد. بازماندگان این کردها به ایران و سایر کشورها پناهنده شدند. این جنایت هیچ بازتاب بین المللی نداشت.
در طی عملیات انفال یعنی از مارس 1988 تا سپتامبر همان سال، هشتاد هزار از مردان "بارزانی" در منطقه ی بارزان دسته جمعی دستگیر و بعدها در بیابانهای جنوب عراق تیرباران و در گورهای دسته جمعی مدفون گشتند. روستاهایشان ویران و زنان و بچه هایشان نیز به اردوگاههای کار اجباری کوچانده شدند. در این عملیات تمامی مردان جوان یا سالخورده جان خود را از دست دادند و خانواده هایشان نیز مورد هر گونه ظلم و تجاوز قرار گرفتند. این جنایات نیزهیچ بازتاب بین المللی نداشت.
در طی عملیات هفت ماهه انفال حدود سه هزار روستا در استانهای کرکوک، دیاله، صلاح الدین و نینوا نابود شدند. همچنین در همین عملیات شهرهای حلبچه، طویلا، خورمال، سید صادق، پینجوین، قلعه‌ دیزه‌، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان وماوه ت کاملاً ویران و از سکنه‌ خالی گردیدند. سال 1988 حلبچه بمباران شیمیایی شد و اندک بازتاب بین المللی آن نیز به دلیل استفاده های سیاسی ایران که خود مستقیما هدف این عملیات بود، نتوانست مانع از تاوان " انفال" گردد. این عملیات طی هفت ماه در بخش وسیعی از کردستان عراق انجام گرفت که مرکز آن در "گرمیان" بود. طی عملیاتی نظامی و سنگین تمامی روستاها ویران و با خاک یکسان شدند. این بار نه فقط مردان، بلکه زنان و بچه ها نیز دستگیر و تیرباران شدند. بسیار هولناک بود. بیش از صد و هشتاد و دو هزار نفر کشته شدند.

با توجه به اینکه در چند رشته ی هنری فعالیت داشته اید از کدام هنرتان برای زنده نگه داشتن خاطره ی انفال و معرفی آن استفاده کردید؟

انفال برای من همیشه بسان فریادی است از سرِ درد و درماندگی که در گلویم مانده و خواهد ماند، اگرهزار بار هم سر دهم باز هم خواهد ماند. با هر زبانی. اولین پروژه ام برای انفال کاریست تحت عنوان «دالان انفال» که تا کنون نیز اجرا نشده است. دالان انفال، دالانی است که هرکس باید از آن گذر و مستقیما آن را لمس کند. این پروژه از سال 2003 آماده است و متاسفانه تا حالا هم در انتظار فرصتی برای اجراست. پروژه ای هم برای حلبچه، با پنج هزار "سیب میخکرژ". در این پروژه از جانب بازماندگان بمباران شیمیایی پنج هزار "سیب میخکرژ" آماده و در مراسمی هنری به این پروژه اهدا می گردد. سپس این پنج هزارسیب به "هیروشیما" فرستاده خواهند شد و در بنای یادبودی که به همین منظور ساخته خواهد شد، بسان رمز پنج هزار شهید نگهداری می شوند. ماندگاری هر سیب بیش از یکصد سال است و بعداً مفصلا شرح خواهد شد. سال 1998 مجموعه ای تابلو برای حلبچه کار کردم و تا حالا نیز در هیچ نمایشگاهی به معرض دید نگذاشته ام. همچنان که قبلا اشاره شد متاسفانه انفال برای ما هم تا حالا نیز بسیار غریب و ناشناخته مانده است. گاها در حد "واژه" ای. به نظر من برای شناساندن عمق این فاجعه و تاوان انسانی آن به جهان، چه در بعد سیاسی و چه از منظر هنری بسیار ضعیف عمل کرده ایم. اولین ارتباط جدی و مستقیم من با جغرافیا و بازماندگان انفال با فیلم مستند "من یک مزدور سفید هستم" از دوست گرانقدرم "طاها کریم" آغاز شد که به عنوان طراح صحنه حضور داشتم. همزمان عکاسی نیز می کردم. بعدا نیز در فیلمی دیگری با همین کارگردان و همین موضوع حضور داشتم. فیلم " هزار و یک سیب" روایتی مستند و سینمایی از زبان پنج کس است که معجزه گونه از گورهای دسته جمعی بازگشته اند. در این فیلم مدیر تولید و گرافیست بودم. برای خودم عکاسی هم کردم. "سیب میخکرژ" به عنوان تِم اصلی فیلم و سمبلی برای آشتی و عشق نقشی اساسی دارد.
در حال حاضر هم با همکاری دوستان عزیز مجسمه سازم "کیهان محمدی و محمد ناکام" مشغول ساخت مجسمه ی انفال هستم. مجسمه انفال در اصل فیگور زنی سالخورده بر لبه ی یک پرتگاه است با عصایی در دست و نگاهی بر دور و ایستاده در برابر باد. امتداد روسریش مجموعه ای پرنده اند که در جهت مخالف نگاهش در پروازند. انتظاری جانکاه و بیهوده.

درمورد بازماندگان انفال بگویید. آنها را چگونه دیدید؟

نمیدانم اینگونه بوده یا هست؟ یا شاید من اینگونه ام؟ تا وقتی که خود را به جای آنان نگذاشته ام درکشان نکرده ام. تراژدی انسانی. درد را آنگاه حس خواهیم کرد که از آن ما باشد. چگونه دیده ام؟ جغرافیا و مردمانی داغ دیده. "گرمیان" گُر گرفته در میان خشم و غضب خدا و بعث. جایی که تمرکز بعث بر آن بود. به قول دختر بچه ای گرمیانی در این حیطه، " نباید پرسید آیا کسی از شما انفال شده، بلکه باید از هر کس این سوال را کرد: چند نفر از عزیزانتان انفال شده اند؟". بعد از بیست و چهار سال سیمای شوم این تاوان بشری کاملا هویداست. بر سیمای سالخورده زنان و پیرمردانی که از تمام خانواده ی شان تنها خود مانده اند و بس، بر سیمای دختران و پسرانی که از تمام خانواده اشان تنها خود مانده اند و بس، بر سیمای صدها و هزاران روستا که آواری از آنها مانده و بس، بر سیمای چشمه هایی که با بتون خشکانده شدند، مردمانی که هنوز هم گاها آنچه را دیده اند باور ندارند، مادرتنهایی که بعد از بیست و چهار سال هر شب رختخواب بچه هایش را برای خوابی خوش می اندازد، پیرمردی که خوردن خیار را بر خود حرام کرد، آنگاه که کودکی گرسنه و تشنه (بسان همه) از مادرش بهانه خیار می گیرد و با مکیدن دمپایی سبز به جای خیار، جان می دهد، شاعری که زن و پنج فرزندش را دگر هرگز ندید و نخواهد دید، آخرین خبرش از آنان بارداری همسرش بوده است، از نو عروسی که پس از سالیان دراز بیوه گی با همان لباسهای سفیدش به خاک سپرده شد. باز هم بگویم؟ از خانواده هایی که بی رحمانه از هم جدا و هرکدام با بی رحمی در گوشه ای و در بیابانی دور تیرباران و یا زنده به گور شدند. از جسد بچه هایی که «سگ سیاه» در اردوگاه "نوگره سلمان" از خوردنشان در برابر چشمان مادرانشان سیری نداشت. از ضجه های صدها دختر نوبالغ کرد که به کشورهای عربی فروخته شدند. چگونه دیده ام؟

صحبتها و خاطرات آنها چه تاثیری بر شما و کارهای هنریتان گذاشت؟

اینها بخشی کوچک از فاجعه و تاوانی بزرگند. من هم بسیار کم شنیده و دیده ام. هزاران داستان و تراژدی هست که با این 182000 نفر انفال شده اند. بدون شک این ارتباط و رویارویی با این جغرافیا و این مردمان از مرگ بازگشته، مستقیم و غیر مستقیم با من خواهد ماند. در خودآگاه و ناخودآگاه. اینبار مسئولیت هنریم را بسیار سخت تر و سنگین تر حس می کنم. باید برای نشان دادن و ایجاد حس اینهمه تاوان، جستجو کنم و زبان و بیانی دیگر بیابم. خود را بسیار کوچک و تنها می بینم. نمی دانم چه خواهم کرد. فقط می دانم باید کاری کرد. فردی یا گروهی، منطقه ای یا جهانی. حقیقتا این ارتباط مستقیم در درک و رسیدن به حسی مستقیم از فاجعه ای بزرگ بسیار ضروریست. حداقل برای من این طور بوده. مقاومت آنان نیز ستودنیست. مردان و زنانی که بارها ستونهای چند صد کامیونی وتانکهای بعثیها را در هم شکستند. آن هم با سلاحهایی نه چندان پیشرفته. نقطه ی مثبت اینکه این مبارزه مدام حضور داشته. و جالب اینکه اکثرا هم بعثیها در عملیتهای نظامی، شکستهای سنگینی متحمل شده اند. تراژدی اینجاست که موفقیت بخش اساسی این عملیات، به دست افراد مزدور و خائن کرد انجام گرفت. حکومت بعث از سالها قبل فوجهایی چند هزار نفری از این افراد بوجود آورده بود. بیشتر به شکل عشیره ای و محلی. اینان شناختی کامل از جغرافیا و مردمان این منطقه داشتند. همیشه هم در صفوف اول حمله ها بوده اند. کسانی که بارها شنیده ام که حتی نتوانستند خانواده یا خویشان خود را هم نجات دهند. افرادی مزدور که فقط مجری این عملیات بودند و کوچکترین اطلاعی از سرنوشت مردمانشان بعد از عملیات نداشتند. درک و شنیدن این وضعیت برایم خیلی دردناک بوده و هست.

به خاطر کارهای هنریتان با بازماندگان انفال زیاد ارتباط داشتید و به مناطقی هم که عملیات انفال در آنها اجرا شده بی شک زیاد رفت و آمد داشته اید. اگر بخواهم درباره ی انفال صحبت کنید از آن چه می گویید و انفال را چگونه توضیح می دهید؟

به نظر من انفال شرح دادنی نیست. تعریف کردنی هم نیست. و حتی درک کردنی هم نیست. باید آنرا لمس و حس کرد. واقعیتی بسیار تلخ و دردناک که بسیار آرام و بی سر و صدا هم از کنارمان گذشت. ناله و فریاد و ضجه ی صدها هزار بیگناه - که شاید تنها گناهشان کُرد بودنشان بود - و تنها شب و بیاباهای سوزان مرکز و جنوب عراق شنیدند. گورهایی دسته جمعی و اعدامهایی دسته جمعی. بسیاری از زنان و کودکانی که حتی گلوله ای به تنشان نخورد و زنده بگور شدند. عملیاتی بسیار مخوف و مرموز و پنهانی تا آن حد که تنها نیروهایی کاملاً ویژه آنرا طراحی و اجرا کردند و بخش وسیعی از نیروهای نظامی و پلیس بعد از اتمام آنرا شنیدند.
هدف رژیم بعث در شکل گسترده تر آن "تعریب" بود. به این معنی که جغرافیا، زبان و فرهنگ و ملیّت کرد را تبدیل به "عرب" کند. با هر روش و شکل و شیوه ای. همسان کشورهای همسایه ی خود. امّا بسیار ناشیانه و درندانه تر. پروسه ای که همین حالا هم در ترکیه، ایران و سوریه به شکلهای مختلف ادامه دارد. تغییر و انکار یک ملیّت. امری که بیشتر قربانیان آن هیچگاه دلیلش را نفهمیدند. امری که ریشه تاریخی موفقی هم در منطقه داشته است. عرب شدن کشورهایی همچون مصر، سوریه و لبنان، تحت عنوان مسلمان شدن نمونه های بارز تاریخی آن بودند. به نظر من این نگرش حکمرانان در خاورمیانه و خصوصا کشورهای اسلامی، نوعی از فرهنگ حکومتی می باشد. جغرافیایی که هزار و چند سالیست روی آرامش به خود ندیده است. جغرافیایی که اولین دیالوگهای آن با شمشیر و زور شروع و تا اکنون نیز ادامه دارد. حتی به نوعی با خودِ خود هم. فرهنگی که فقط حذف می شناسد و بس. فرهنگی که ریشه در دینی دارد که حتی برای فجیع ترین جنایات بشری هم تبصره های خاص خود را دارد. انفال نیز تبصره ای بود. سوره ای قرآنی که در آن خاک و مال و منال و هر چیزدیگری از کافران بر ایشان حرام و برای خلفا، سلاطین و لشکریان اسلامی حلال بود و غنیمت. سوره ای که بسان بسیاری از سوره های دیگر خیلی آسان عده ای را کافر و عده ای دیگر را بر حق می داند. رژیم بعث با استناد به همین سوره خود را توجیه کرد. کردها را کافر و خود را جهادگر پنداشت. شاید خواست نهایی آن توجیه جهانی هم بود. هر چند این موضوع کوچکترین اعتراض جهانی را هم در پی نداشت. این عملیات شوم در چندین برهه ی زمانی انجام گرفت و شاید اگر رژیم بعث هنوز بود همچنان ادامه داشت. انفال فقط نسل کشی صرف نبود، بلکه زدودن بخش عظیمی از زبان، فرهنگ، معماری، هنر و گونه های مختلف حیوانی و گیاهی را نیز شامل می شود.

حتماً بازماندگان انفال با شما درباره ی خواسته ها و آرزوهایشان صحبت کردند. آیا می توانید در این باره توضیح بدهید که خواسته و آرزوهای آنها چه بود؟ و در صورت امکان درباره ی مشکلاتشان هم صحبت بفرماید؟

در پی سفرهایی که مخصوصا به "گرمیان " داشته ام، آنچه بیشتر از هر چیزی مرا آزار داده، به نوعی بی توجهی و عدم جمع آوری و بایگانی مدارک و اسناد و خاطرات این تاوان بزرگ بوده. هر چند در کابینه ی حکومت اقلیم کردستان وزارتی تحت عنوان " شهیدان و انفال شدگان" هست اما به نظر من بسیار کم کار و دور از انتظار کار کرده است و بیشتر توجه خود را به جنبه های مادی مسئله معطوف داشته تا جنبه های معنوی و حقوقی آن. نهادهای حقوقی و مدنی هم به همین شیوه. به گمان من تا کنون نیز بسیاری از خاطرات با مرگ بازماندگان این پروسه ی شوم به خاک رفته اند و بایگانی نشده اند. در این میان تلاشهای فردی "عمر محمد" ستودنیست. این بخش اساسی به نظر من به نوعی از فرهنگ عمومی کشور عراق برمی گردد که اساساً توجهی به بایگانی و زنده نگه نداشتن اسناد و مدارک زمان جنگ نداشته اند. بر خلاف ایران که خیلی دقیق و هدایت شده به آن می پردازد. حمایت و تولید انبوه از آثاری در زمینه های ادبی، هنری، پژوهشی، تاریخی و ....تحت عنوان "دفاع مقدس". کردهای عراق نیز متاسفانه از این فرهنگ مستثنی نبوده و خیلی اندک به این بخش مهم پرداخته اند. بیشتر فعالیتهای مرتبط، غیر آکادمیک و حتی سلیقه ای بوده اند. این مسئله باعث شده که افکار عمومی و درخواست بازمانگان نیز در راستای همین مسایل کم اهمیت تر متمرکز شود. به همین خاطر متاسفانه بخش عمده خواستهای این مردمان حول مسائل مادی است. اکثراً هم حکومت اقلیم کردستان را مورد انتقاد قرار داده اند در حالی که از لحاظ حقوق بین المللی، حکومت مرکزی عراق باید تمامی زیانهای مادی و معنوی این مردمان را جبران کند.
چون آنها مجری و طراح بوده اند. خصوصاً که این موضوع در پارلمان عراق هم بعنوان جینوساید (نسل کشی) تصویب شده است. در سطحی پایین تر نیز محاکمه ی دست اندارکاران این عملیات و خصوصاً کردهای مزدوری که بخش عظیمی از این عملیات را اجرا کرده اند، یکی دیگر از آرزو و خواستهای این مردمان است. این مردمان از لحاظ روحی و روانی شدیداً آسیب دیده اند و به نظر من هرچند هم از لحاظ مادی به آنها رسیدگی شود باز این موضوع تاثیری بر آنها نخواهد گذاشت.

پروژه ای هم داشتید به نام «اولین گناه». درمورد این پروژه توضیح بفرمایید.

"اولین گناه"، اولین پروژه ی هنریم بود و در واقع شروعی برای بیانی دیگر از هنرهای تجسمی و دور شدنی –شاید موقتی- از نقاشی و طراحی. این پروژه در موزه ی میهنی "امنه سورکه" که قبل از سقوط صدام سازمان امنیت و زندان بود، در شهر سلیمانیه برگزار شد. یکی از سالنهای آن با ده تن خاک به گورستانی تبدیل شد. دوازده قبر با آن درست شد که یازده تای آن قبر زن و دیگری قبر یک مرد بود. روی سنگ مزار مرد توری قرمز –که رمز شهید یا جوانمرگ است- قرارگرفته بود. روی خاکهای آن نیز گیسوان بُریده. یکی از سنتهای قدیمی بعضی از طوایف کرد که هنگام کشته شدن یا مرگ پسر یا برادر، مادران و خواهران با بُریدن گیسوان خود روی قبرش مویه و زاری کرده اند. روی سنگ مزار قبرهای زنانه نیز "سیب میخکرژ" –که بعداً شرح داده خواهد شد- آویزان بود. این پروژه سه روز بود و هر روز هم کاملاً با روز قبل متفاوت. هر بیننده ای باید در هر سه روز آن حضور می داشت تا پروژه کامل شود. روز اول فضا تاریک و نورپردازی روی سیبها متمرکز بود. روز دوم باز فضا تاریک بود اما از میان یازده قبر زنانه، مجسمه ای گچی به شکل دستی سفید و زنانه بیرون آمده بود. روز سوم فضا روشن، سنگهای قبرهای زنانه شکسته و هر کدام از دستها به حالتی ایستاده، سیبی را رو به جانب قبر مرد نگه داشته بودند. هر سه روز قبر مرد بدون تغییر ماند. این پروژه به نوعی آرزوی رنسانسی زنانه بود بر اساس عشق و آشتی –که سیب میخکرژ- رمز آن بود. نبودن تغییر در قبر مرد نشانه ای از مردسالاری، اقتدار و عدم خواست تغییر از جانب مرد بود. این پروژه سال 2005 و با اسپانسری "رادیو نوا" اجرا شد.

یکی دیگر از پروژه هایتان، پروژه ی ملی کردن "سیب میخکرژ کردی" در روز ولنتاین 14/2/2010 است. درمورد این پروژه هم به طور کامل توضیح بفرمایید؟

"سیب میخکرژ" همان سیب طبیعی است که بدنه آن کاملاً با میخک آجین می شود. میخک ها تک تک در بدنه سیب فرو میروند. بعد از آن بیست روز تا یک ماه زمان لازم است تا کاملا خشک شود. وقتی کاملا خشک شد ماندگاری آن بیش از صد سال خواهد بود و بوی آن نیز که خیلی دل انگیز است، هیچ وقت از بین نخواهد رفت. این سیب یکی از سنتهای دیرینه و فراموش شده ی ملت کرد بود. علاوه بر نگهداری میان جامه گان، در دو حالت از آن استفاده شده است: 1- وقی دختری عاشق شده اما نتوانسته عشق خود را بر زبان بیاورد، سیبی را میخکرژ نموده و برای معشوق خود فرستاده است.   2- وقتی دو عاشق یا دو شخص نزدیک از هم می رنجند، یکی از آنان سیبی را میخکرژ کرده و بعنوان آشتی برای دیگری فرستاده است. اولین بار سال 1999 از طرف مادرم به من داده شد. اولین پروژه ی سیب میخکرژ سال 2005 و با "اولین گناه" شروع شد. اما از سال 2006 به بعد بیشتر در روز والنتاین برگزار شده و تا کنون هم ادامه دارد. هر سال با اکسیونی هنری و متفاوت. ابتدا در شهر سلیمانیه و بعد اربیل و سال 2008 همزمان در چهار شهر بزرگ اقلیم کردستان و سال 2010 هم در 44 شهر همزمان برگزار شد. در همه این پروژه ها که در سالنی بزرگ اجرا شده و سیب و میخک روی میزها چیده شده اند، هزاران جوان (دختر و پسر) این سیب را درست و پیشکش یکدیگر کرده اند. برای این پروژه سه مرحله طراحی شده است:
1- احیا و شناساندن.   2- ملی کردن.   3- جهانی کردن.
حالا مرحله ی دوم آن تا حدودی موفق بوده است و همچنان ادامه دارد. برای مرحله بعدی نیز پروژه های زیادی آماده کرده ام و فعلا برای اجرای آنها چشم براهم.

*********

در پایان یکی از شعرهای سیوان سعیدیان، هنرمند کرد را برای خوانش شما خوانندگان عزیز در اینجا می گذارم. این شعر توسط «د. جمال نقشبندی» از کردی به فارسی ترجمه شده است.
بر لبه ی آفتاب پرّان
یا بر دوش مادربزرگ
پیش از سپیده
پاورچین پاورچین
قدم بردار و بر درگاه زنگارگرفته ی خانه ی خدا بکوب
نشانی:
دیروز و هنوزِ مین و سیمِ خاردار
زمان:
چهار و پارچه پارچه ی بعد از میهن
اسم شب:
پرواز دروغ بود
در سایه سارِ بال الله اکبر

آن سوی مرزهای تُرا ندیده
کسی که شاید پدر است
مشتی روشنایی سبز و سرخ را
تُرا آورده است
از واپسین خاطراتِ
بیشه زار سوخته

و اندکی بال برهم زدن
از کوچ
صد و هشتاد و چند هزار
پرنده ی گُم دیار

آن گاه که آمدی و
خاکستر کوچی دیگر را دیدی
عمه جان رُسته بر لب چشمه را بگو
من باز خواهم گشت و
اسم شب همه ی شب ها نیز:
پرواز دروغ است
در سایه سار بال الله اکبر.
3/8/2011
«ترجمه از کردی: د.جمال نقشبندی»


*سیوان سعیدیان در سال 1351 در شهر مهاباد متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در همان شهر گذراند. سیوان سعیدیان، دیپلم راه و ساختمان و لیسانس هنر در رشته ی نقاشی دارد. حدود ده سالی است که در کردستان عراق ساکن است. در رشته های مختلف هنری از جمله «نقاشی و طراحی، خوشنویسی، گرافیک، مجسمه سازی، عکاسی و سینما» فعالیت دارد. شعر و داستان می نویسد و گاهاً ترجمه هم می کند. همسرش نیز فوق دیپلم گرافیک و لیسانس سفالگری دارد. با هم کار می کنند و تنها راه معیشت و زندگی شان "هنر" است. و آنطور که خودش می گوید همین مسئله احساس خوبی به آنها می دهد. دوازده نمایشگاه انفرادی نقاشی و طراحی در نقاط مختلف ایران و خارج از ایران داشته است.
در چندین نمایشگاه گروهی شرکت کرده است. در دو جشنواره ی هنرهای تجسمی جوانان ایران و غرب ایران شرکت داشته و در زمینه ی طراحی مقام اول را کسب کرده است. در اولین نمایشگاه طراحان ایران در موزه ی هنرهای معاصر تهران شرکت داشته است. از سال 2003 به بعد بیشتر در زمینه ی گرافیک و پروژه های هنری کار کرده است. در این مدت طراحی بیش از صدها جلد کتاب و مجله، CDسی دی، پوستر، آرم و لوگو انجام داده است. در دو فیلم سینمایی، طراح صحنه بوده و فیلم کوتاهی نیز تحت عنوان «آن سیبی که ...» ساخته است. ده پروژه ی هنری (مفهومی، پرفورمانس و انستلیشن) در شهرهای مختلف کردستان عراق داشته است. دو مجسمه به صورت گروهی ساخته است و در حال حاضر نیز مشغول ساخت مجسمه ای در ارتباط با "انفال" هست که فیگوری چهار متر و نیمی از زنی سالخورده است. چندین سال نیز مشغول عکاسی بوده اما تا کنون از عکسهایش نمایشگاهی برگزار نکرده است. پروژه عکسی مرتبط با انفال آماده دارد و امیدوار است که شاید با آن نمایشگاهی برگزار کند. کتابی تحت عنوان "نخستین سرچشمه های هنر مدرن" به کردی ترجمه کرده است و ده کتاب جیبی نیز در زمینه ی هنرهای تجسمی زیر چاپ دارد. اولین مجموعه ی شعرهایش " چشم در راهم هیچ را" در مرحله ی طراحی است که "باسم رسام" یکی از دوستانش زحمت آن را کشیده است. شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی با وی مصاحبه هایی داشته اند و یا درمورد سیوان سعیدیان و فعالیتهایش گزارشهایی را تهیه و پخش نموده اند. از آن جمله می توان به « Zagros tv»، « Kurdstan Tv»، « kurd sat »، « Kanal 4 »،   «KNN»، « Tishk»، « gali kurdstan»، « Rojhelat tv» اشاره داشت. سال 2009 نیز آقای ژیار گل گزارشی از کارهایش در بخش انگلیسی و فارسی تلویزیون BBC آماده و پخش کردند.

*لینک گزارشی که بی بی سی درباره ی سیوان سعیدیان تهیه کرد.
news.bbc.co.uk


سوسن محمدخانی غیاثوند (هیوا ایل)
Kurdnews4@gmail.com

* کلیه عکسها و نقاشیهای مورد استفاده در این مصاحبه متعلق به سیوان سعیدیان است





شرکت برخی فرزندان خامنه‌ای در مراسم تشییع احمد قدیریان فرمانده سابق سپاه

محمد محمدی گلپایگانی٬ مسئول دفتر علی خامنه‌ای به همراه برخی فرزندان وی و غلامعلی حداد عادل در مراسم تشییع جنازه احمد قدیریان از فرماندهان سابق سپاه که در سرکوب‌های دهه شصت نقش مهمی داشت٬ شرکت کردند.
آقای خامنه‌ای با صدور پیامی از قدیریان با عنوان «دوست صمیمی» خود یاد کرده است.
تصاویر بیشتر در خبرگزاری فارس و سایت امنیتی «بولتن‌نیوز»٬ (+)










احمد خاتمی٬ عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری:

نمی‌توان تاثیر تحریم‌ بر گرانی‌ها را انکار کرد

احمد خاتمی٬ عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری می‌گوید که «بخشی از گرانی‌های موجود در جامعه مربوط به تحریم است و هیچ‌کس نمی‌تواند تحریم را در گرانی‌ها بی‌اثر بداند.»
به گزارش خبرگزاری ایسنا٬ آقای خاتمی شامگاه شنبه (۲۷ خرداد) در جمع گروهی از مردم جیرفت افزوده است: «کفرستیزی و استکبارستیزی هزینه دارد و تحریم‌ها بخشی از این هزینه‌ها است.»
وی در عین حال گفته که مقام‌های جمهوری اسلامی می‌توانند برای مقابله با تحریم‌ها «چاره‌اندیشی» کنند و جلوی بخشی از مشکلات را بگیرند.
اظهارات امام جمعه موقت تهران در شرایطی ایراد می‌شود که محمدرضا نقدی٬ رئیس بسیج مستضعفین گفته بود: ««مذاکرات و نتایج آن تاثیر تعیین‌کننده‌ای در اقتصاد ما ندارد.»
گروهی از حامیان علی خامنه‌ای معتقدند دولت احمدی‌نژاد تلاش دارد گرانی‌ها در ایران را محصول تحریم‌ها معرفی کرده تا خامنه‌ای را مجبور به مذاکره مستقیم با آمریکا کند.
مقام‌های دولتی نیز در ماه‌های اخیر بار‌ها به طور مستقیم و غیرمستقیم از تاثیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران سخن گفته‌اند.










محمود نبویان از نزدیکان محمدتقی مصباح یزدی:

رهبری از برخی انتخاب‌های مجلس نهم ناراضی است


محمود نبویان٬ نماینده مجلس و از نزدیکان محمدتقی مصباح یزدی می‌گوید علی خامنه‌ای از برخی انتخاب‌ها در مجلس نهم «ناراضی» است.
به گزارش سایت «بی‌باک‌نیوز» نبویان گفته است آقای خامنه‌ای در دیداری که هفته گذشته با نمایندگان مجلس نهم داشته با رویکردی انتقادی با آن‌ها برخورد کرده است.
وی افزوده است: «ایشان به نظر از این وضعیت مجلس راضی نبودند و حتی از برخی انتخاب‌ها نیز راضی نبودند.»
محمود نبویان در سخنان خود اشاره نکرده که علت نارضایتی رهبر جمهوری اسلامی از برخی انتخاب‌های مجلس نهم چه بوده است.
نمایندگان مجلس نهم با وجود تلاش‌های پیدا و پنهان دفتر خامنه‌ای و سپاه به نفع غلامعلی حدادعادل به ریاست مجدد علی لاریجانی بر مجلس رای دادند که این موضوع می‌تواند یکی از موارد نارضایتی رهبر جمهوری اسلامی باشد.
حداد عادل یکی از نزدیکان و معتمدین آقای خامنه‌ای محسوب می‌شود که با حمایت نمایندگان «جبهه پایداری» وابسته به محمدتقی مصباح یزدی نامزد ریاست مجلس نهم شد که در ‌‌نهایت از لاریجانی شکست خورد.
پیش از برگزاری انتخاب هیات رئیسه مجلس نهم گزارش‌هایی از تلاش گسترده سپاه به نفع حداد عادل منتشر شده بود که علی مطهری و علی لاریجانی نیز به این دخالت‌ها واکنش نشان داده بودند.








انتخابات پارلمانی سرنوشت‌ساز در یونان آغاز شد

از صبح روز یکشنبه (۱۷ ژوئن/۲۸ خرداد) حوزه‌های اخذ رأی در یونان آغاز به کار کردند.
دولت یونان در آستانه ورشکستگی قرار گرفته و نظام اقتصادی کشور فرو پاشیده است.
انتخابات پارلمانی روز یکشنبه قرار است در این شرایط حساس و بحرانی سرنوشت کشور را رقم بزند. گفته ‌می‌شود سه چهارم مردم یونان مایل‌اند کشورشان همچنان عضو اتحادیه اروپا باقی بماند ولی حدود نیمی از مردم حاضر نیستند به شرایط سختگیرانه‌ی اتحادیه اروپا در زمینه‌ی ریاضت‌های اقتصادی گردن بگذارند.
حدود ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر واجد شرایط شرکت در انتخابات هستند و ۲۱ حزب برای احراز ۳۰۰ کرسی پارلمان وارد صحنه شده‌اند.
احتمال داده می‌‌شود که یونان از حوزه‌ی پولی یورو خارج شود، که در این صورت پیامدهایی غیرقابل پیش‌بینی برای این کشور و نیز برای اتحادیه اروپا در بر خواهد داشت.







گسترش استفاده از شبکه‌های اجتماعی موجب شده است که حساسیت در مورد کارکرد و تاثیرات این شبکه‌ها بر جامعه اهمیت ویژه‌ای یابد. استقبال کودکان و نوجوانان از شبکه‌های مجازی این حساسیت‌ها را افزایش داده است.
تلاش برای حفظ امنیت و حریم خصوصی کاربران شبکه‌های اجتماعی منحصر به کودکان نیست اما با توجه به اینکه این گروه سنی در برابر خطرات آسیب پذیرتراند، توجه سازمان‌ها و فعالان حقوق کودک برای حفاظت از آنها افزایش یافته است.
یکی از مهم‌ترین خطراتی که کودکان را در فضای مجازی و خصوصا شبکه‌های اجتماعی تهدید می‌کند، فعالیت پدوفیل‌ها است. پدوفیلی یک بیماری روانی است که به علاقه جنسی شخص بزرگسال به کودک نابالغ گفته می‌شود.
به تازگی هتل هابو (Habbo Hotel) یک شبکه اجتماعی ویژه کودکان اعلام کرد که بخش گفت‌وگوی مجازی (چت) خود را بسته است. این تصمیم پس از آن گرفته شد که این شبکه اجتماعی متهم شد مورد سو استفاده افراد پدوفیل قرار می‌گیرد که در پی رابطه جنسی با کودکان هستند.
بیشتر بخوانید: هکرهای ناشناس علیه پورنوگرافی کودکان
چندی پیش یک شبکه تلویزیونی در بریتانیا فعالیت پدوفیل‌ها را در "هتل هابو" بررسی کرد که منجر به انتشار گزارش‌های نگران کننده‌ای شد. این شبکه اجتماعی بیش از ۲۳۰ میلیون مشترک در سراسر جهان دارد و یکی از پرطرفدارترین شبکه‌های مجازی مخصوص کودکان محسوب می‌شود.
تصمیم به مسدود کردن امکان گفت‌وگوی مجازی "هتل هابو" با خشم کاربران این شبکه روبرو شد. با این وجود این شرکت اعلام کرد که این تصمیم در پی "رفتار چالش برانگیز تعداد کمی از کاربران" اتخاذ شده است.
مدیر اجرایی این شبکه نیز در وبلاگ ویژه والدین کاربران با تشکر از "حمایت کاربران از این شبکه در این شرایط سخت" تصریح کرد که مدیران هابو هتل در حال بررسی یک برنامه طولانی مدت برای بهبود شرایط هستند.

نکات ایمنی برای کاربران شبکه‌های اجتماعی
تقریبا اکثر سایت‌های مخصوص کودکان مواردی را برای امنیت بیشتر کاربرانشان در اختیار کودکان و والدین آن‌ها قرار می‌دهند. توجه به این نکات گرچه کاملا رفع کننده خطرات نیست اما می‌تواند تهدید‌های موجود در فضای مجازی را کاهش دهد.


شبکه اجتماعی "هتل هابو" در بخش مربوط به امنیت خود نکاتی را برای کاربران کم سن و سال‌اش تشریح کرده است. پنج پیشنهاد ساده‌ی "هابو" برای امنیت کاربران شامل موارد زیر است:
- از اطلاعات شخصی خود محافظت کنید. نام کامل، نام مدرسه، آدرس‌‌، شماره تلفن و عکس‌های خود را مخفی نگاه دارید.
- هیچ وقت با کسانی که تنها از طریق این شبکه شناخته‌اید، قرار ملاقات نگذارید. اگر کسی درخواست کرد که با شما دیدار داشته باشد، پاسخ‌تان باید کوتاه و روشن باشد: «نه! متشکرم». در عین حال با والدین خود و یا یک فرد بزرگسال مورد اعتماد ماجرا را در میان بگذارید.
- از حرف زدن از مشکلات‌تان نترسید. اگر کسی در شما احساس ناخوشایندی ایجاد کرد و یا از سخنانش ترسیدید، حتما درباره وی گزارش بدهید.
- مراقب وب‌کم خود باشید. اگر عکس و یا فیلمی از خودتان را در اینترنت انتشار بدهید، دیگر امکان حذف کردن آن‌را ندارید.  به هر صورت ممکن است از این تصاویر و فیلم‌ها سواستفاده شود. پیش از انتشار از خودتان بپرسید اگر مادرتان این تصاویر را ببیند چه واکنشی نشان خواهد داد.
- هوشیار باشید! وب‌سایت‌های بسیاری ممکن است به شما پیشنهاد کنند که اعتبار رایگان برای فعالیت در "هتل هابو" دریافت کنید. بسیاری از این وب‌سایت‌ها برای کلاهبرداری و سرقت رمز عبور شما طراحی شده‌اند. از دانلود فایل‌های پیشنهادی آنها و یا وارد کردن اطلاعات شخصی خود در این وب‌سایت‌ها خودداری کنید.

خانواده مهمترین سپر دفاعی کودکان در فضای مجازی
نباید فراموش کرد که خانواده‌ها بهترین مشاور برای کاربران کودک و نوجوان اینترنت و شبکه‌های مجازی هستند؛ مشروط بر آن‌ که والدین آگاهی کافی از موارد ایمنی داشته باشند که باید در فضای مجازی رعایت شود.
بیشتر بخوانید: روز اینترنت امن؛ باهم دنیای دیجیتال را کشف کنیم
بخش‌های مربوط به امنیت کاربران باید با حوصله خوانده و  در صورت لزوم از یک کارشناس امنیت در فضای مجازی کمک گرفته شود. باید توجه داشت که فواید اینترنت و خدماتی که در آن می‌توان یافت، به میزانی است که وقت و سرمایه کافی برای امن کردن آن صرف شود.
باید در پی هر تصمیمی که برای کودکان گرفته می‌شود، به زبان ساده برای آنان توضیح داده شود که دلایل این اقدام چه بوده است. کودکان باید به والدین اطمینان کامل داشته باشند و به راحتی بتوانند مشکلات خود را در خانواده مطرح کنند.







آخرین دور مذاکرات ایران و غرب در بغداد
۴۴ سناتور آمریکایی از باراک اوباما خواسته‌اند در صورتی که ایران در مذاکرات مسکو به سه درخواست مشخص پاسخ مثبت ندهد، گفتگوی هسته‌ای با این کشور متوقف شود. ظاهرا چین و روسیه با این خواسته‌ها موافق‌اند.
حدود نیمی از نمایندگان سنای آمریکا در نامه‌ای به رئیس جمهور این کشور، باراک اوباما خواهان تجدید نظر در ادامه‌ی گفتگوهای هسته‌ای با ایران در صورت بی‌نتیجه ماندن مذاکرات مسکو شده‌اند. دور تازه‌ای از گفتگوهای هسته‌ای میان ایران و کشورهای موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان) قرار است روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد (۱۸ و ۱۹ ژوئن) در مسکو انجام شوند.
پایگاه اینترنتی نشریه "فارین پالسی" می‌نویسد این نامه روز جمعه، ۲۶ خرداد فرستاده شده است. این نشریه با ذکر نام سناتورهای امضاء کننده‌ی نامه، بخش‌های اصلی آن را منتشر کرده است. مطابق این گزارش سناتورهای آمریکایی که از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات ایالات متحده هستند نوشته‌اند ایران باید دست‌کم به سه درخواست مشخص پاسخ مثبت و عملی بدهد تا ادامه‌ی مذاکرات توجیه‌پذیر باشد.
سه گام ایران برای نمایش حسن‌نیت
تعلیق فعالیت‌های تاسیسات غنی‌سازی فردو، توقف تمام فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی اورانیوم با غنای بالای ۵ درصد و خروج تمام اورانیوم با غنای بیش از پنج درصد از ایران، گام‌هایی هستند که ایران باید برای نشان دادن حسن‌نیت بردارد. سناتورهای آمریکایی این سه خواسته را به عنوان حداقل‌های بی‌چون چرایی عنوان کرده‌اند که تهران باید به آن گردن بگذارد.
نمایندگان سنای آمریکا جمهوری اسلامی را متهم می‌کنند تا کنون هیچ گام عملی در جهت جلب اعتماد بین‌المللی در مورد ماهیت صلح‌آمیز فعالیت‌های هسته‌ایش برنداشته است و مذاکرات را وسیله‌ی وقت کشی کرده. اتحادیه اروپا روز چهارشنبه، ۶ ژوئن/ ۱۷ خرداد با انتشار بیانیه‌ای از تهران خواست بدون اتلاف بیشتر وقت، هرچه سریعتر توافق‌نامه‌ای را با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای فراهم شدن امکان راستی‌آزمایی فعالیت‌های هسته‌ایش امضا کند.
وحدت نظر میان کشورهای ۱+۵
نمایندگان مجلس سنا از اوباما می‌خواهند تحریم‌های نفتی علیه ایران را "کاهش ندهد و آنها را به تاخیر نیندازد." امضاء کنندگان نامه معتقدند یک راه حل دیپلماتیک تنها زمانی امکان‌پذیر خواهد بود که حکومت ایران با تحریم‌های "فلج‌کننده و پایدار" تحت فشار قرار گرفته باشد.

سفر لاوروف به تهران در آستانه مذاکرات مسکو
مذاکرات مسکو پس از دو دور گفتگوی هسته‌ای تقریبا بی‌نتیجه در استانبول و بغداد برگزار می‌شود. نویسندگان نامه به اوباما می‌گویند اطلاع دارند که سه درخواست آنها دقیقا همان خواسته‌هایی است که در بسته پیشنهادی کشورهای ۱+۵ در بغداد به طرف ایرانی ارائه شده است.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا روز سه شنبه، ۲۶ خرداد در واشنگتن ابراز اطمینان کرد که چین و روسیه به تهران فشار شدیدی می‌آورند تا با پاسخ‌های آماده وارد مذاکرات مسکو شود. این سخنان یک روز پیش از سفر همتای روسی او سرگئی لاوروف به تهران ابراز شد.
توافق بر سر پیشنهادهای مشخص
وزیر خارجه ایالات متحده گفته است کشورهای ۱+۵ به موضعی یکسان در برابر ایران رسیده‌اند و او اطمینان دارد که این کشورها در مذاکرات مسکو "مسیری کاملا واضح" پیش روی ایران قرار خواهند داد. او می‌گویند اگر ایران از خود انعطاف نشان دهد در برابر هر گام ایران یک گام برداشته خواهد شد.
هو جین‌تائو رئیس جمهور چین هفته‌ی گذشته در دیدار با محمود احمدی‌نژاد ابراز امیدواری کرد ایران بیش از پیش نرمش از خود نشان دهد و در گفتگوهای هسته‌ای جدی باشد. ناظران معتقدند این سخنان رئیس جمهور چین تایید کننده‌ی ابراز اطمینان کلینتون در مورد فشار این کشور و روسیه بر ایران است.
به نظر می‌رسد دو شریک تجاری مهم جمهوری اسلامی بر سر نحوه‌ی برخورد با ایران به توافق‌های مهمی با دیگر طرف‌های مذاکره دست پیدا کرده باشند. اشاره‌ی کلینتون در مورد گام‌های متقابل نیز می‌تواند به معنای پذیرش طرح «گام به گام» روسیه برای حل مناقشه اتمی با تهران باشد.
نگرانی موسویان از شکست مذاکرات مسکو
اتحادیه اروپا پیشنهاد کرده که در مقابل گام‌های مشخص ایران، منع صدور بيمه‌نامه برای محموله‌های نفتی اين کشور به مقصد بندرهای غیراروپایی را برای شش ماه به حال تعلیق درآورد. آمریکا نیز ظاهرا آماده است در برابر اقدام‌های مشخص تهران به هواپیماهای غیرنظامی ایران قطعات یدکی بفروشد. ظاهرا ارائه میله‌های سوخت برای راکتور تحقیقاتی تهران نیز از پیشنهادهای دیگر به ایران است.
حسین موسویان، از اعضای سابق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران می‌گوید "من فکر نمی‌کنم ایران پیشنهادهای غرب را بپذیرد." او ابراز نگرانی می‌کند مذاکرات مسکو نیز به شکست بینجامد. به گزارش خبرگزاری فارس موسویان ۲۷ خرداد در یک گفتگوی تلفنی با رویترز پیشنهادهای غرب به تهران در برابر توقف غنی‌سازی را به "مبادله الماس در مقابل بادام زمینی" تشبیه کرده است.
سناتورهای آمریکایی خطاب به اوباما نوشته‌اند، اگر مذاکرات مسکو بدون نتیجه ماند باید در مورد سودمندی ادامه گفتگو تردید، و با شدت دادن به تحریم‌ها تهران را وادار به انعطاف کرد. به اعتقاد نویسندگان نامه "طرح گزینه حمله نظامی" نیز می‌تواند در این زمینه موثر باشد.







تحصیل زبان کردی در مدارس و دانشگاه‌های ترکیه را نخست وزیر ترکیه "گامی تاریخی" توصیف کرد. کارشناسان مسائل کرد در گفتگو با دویچه وله درباره‌ تاثیر این واقعه بر روی کردهای ایران نظر دادند.
روز سه‌شنبه (۱۲ ژوئن / ۲۳ خرداد) رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، در دیدار با نمایندگان حزب حاکم "توسعه و عدالت" در مجلس ملی این کشور اعلام کرد که از سال تحصیلی آینده آموزش زبان کردی در مدارس و دبیرستان‌ها، به‌ویژه در مناطق کردنشین شرق و جنوب شرقی ترکیه، آزاد خواهد بود.
در سال‌های اخیر دولت ترکیه با فراهم آوردن زمینه‌ی تاسیس آموزشکده‌های زبان کردی، راه اندازی تلویزیون دولتی کانال شش به زبان کردی، تاسیس رشته‌های زبان کردی در برخی دانشگاه‌های این کشور و نیز تاسیس انستیتوهای فرهنگ کرد گام‌هایی در این زمینه برداشته است.
آیا این اقدام ترکیه می‌تواند سرآغازی برای حل مشکلات زبانی اقلیت‌ کرد در ایران هم باشد و این تجربه‌ یا"گام تاریخی" ترکیه بر دولتمردان ایران هم تاثیری خواهد گذاشت تا آنها هم به فکر اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی یعنی اصل مربوط به تدریس زبان‌های اقوام در مدارس بیافتند؟
فرهنگ‌سرای زبان کردی در ایران چرا تاسیس نشد؟
تارنمای پژوهشی کردشناسی در ایران می‌نویسد: «در سال ۱۳۷۰ شمسی، برای اولین بار در ایرانِ پس از انقلاب، سوران كردستانی نویسنده و محقق كرد ایرانی، موضوع تاسیس كلاس‌های آموزش زبان و ادبیات و فرهنگ كردی را مطرح نمود و طرح تشكیل نخستین كلاس‌های آموزش زبان كردی در ارومیه، از سوی سوران كردستانی به مرحله اجرا درآمد.»
به نوشته تارنمای کردشناسی «با وجود تصریح قانون اساسی به آزاد و مجاز بودن آموزش زبان كردی»، برگزاری كلاس‌های آموزش زبان كردی در مدارس و دانشگاه‌های كردستان ایران به دلیل انگیزه‌های سیاسی به فراموشی سپرده شد.
دکتر سوران كردستانی در سال ۱۳۷۲ تأسیس نخستین پژوهشگاه و فرهنگستان زبان و ادب كردی را هم با عنوان «انستیتوی زبان و فرهنگ كردی» یا «فرهنگسرای كردی» به استاندار وقت كردستان پیشنهاد کرد. استاندار وقت قول اجرای این پیشنهاد را داد و گفت که  «فرهنگسرای كردی» تأسیس خواهد شد و خبر تصمیم به تأسیس این نهاد در جراید كثیرالانتشار آن دوره به چاپ رسید. اما این طرح هم جامه عمل نپوشید و تحصیل به زبان کردی در مدارس ایران همچنان از آرزوهای دیرینه‌ی کردها باقی ماند.

"خواست کردها فقط تحصیل به زبان کردی نیست"
کردهای ایران تحصیل به زبان کردی در ترکیه را چگونه می‌بینند؟ سامان رسول‌پور، روزنامه‌نگار و صاحب‌نظر در مسائل کردها، در پاسخ به این سئوال می‌گوید، کردهای ترکیه به این اقدام اردوغان اعتراض کردند چون کمتر از آن چیزی است که کردها می‌طلبند. وی تاکید می‌کند: «گرچه اقدام دولت ترکیه مبنی بر برداشتن گام‌های اجرایی و فاصله گرفتن از مواضع قبلی خود شاید مورد قبول باشد، اما در نهایت تقلیل دادن خواست‌های اساسی کردهای ترکیه بوده و از سوی کردهای ترکیه هم استقبال شایانی نشده است.»
رسول‌پور می‌افزاید: «بحث کردهای ترکیه این نبوده که زبان کردی به عنوان یک واحد اختیاری زبان یا به عنوان یک زبان اختیاری در کنار زبان انگلیسی، فرانسه یا آلمانی تدریس شود، درخواست آنها این است که همانگونه که خود ترک‌ها می‌توانند به زبان مادری خود تحصیل کنند و همانگونه که زبان ترکی زبان اداری و رسمی است، کردها هم می‌خواهند که نظام آموزشی و اداری به زبان کردی باشد و زبان آنها در قانون اساسی کشور به رسمیت شناخته شود.»
آیا تحصیل به زبان کردی در مدارس ایران هم آزاد خواهد شد؟
 بر اساس اصل ۱۵ قانون اساسی ایران «استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‏های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است». به گفته رسول پور، حتی مطالبه‌ی اصل ۱۵ قانون اساسی در ایران جرم به حساب می‌آید و افرادی در مناطق قومی کردستان، آذربایجان و مناطق دیگر به دلیل مطالبه‌ی اجرای این اصل تحت پیگرد قرار گرفته‌اند، احکامی برای آنها صادر شده است و در مجموع به این مسئله امنیتی نگاه می‌شود.
وی چنین تاکید می‌کند: «در طول ۳۰ سال گذشته هیچ مقام کشوری حاضر نبوده به این سئوال پاسخ بدهد که چرا شهروندان عرب، بلوچ، آذری، کرد و سایرین به رغم اینکه این حق آنها به رسمیت شناخته شده، نمی‌توانند به زبان مادری خود در مدارس تحصیل کنند. در ایران هیچ اراده‌ای وجود ندارد که این خواسته قانونی را اجرا کند.»
این روزنامه‌نگار کرد ایرانی می‌افزاید که این مسئله‌ی قانونی برای نمایندگانی که بخواهند پیگیری کنند به یک مشکل هزینه‌بردار تبدیل می‌شود و به همین دلیل این مسئله هنوز لاینحل مانده و برای کودکان و شهروندانی که زبان مادری‌آنها فارسی نیست، پیامدهایی را دربرداشته است.

کارشناس: اقدام دولت ترکیه را باید به فال نیک گرفت
نخست وزیر ترکیه در نشست علنی نمایندگان حزب عدالت و توسعه در مجلس ملی این کشور گفت: «برخی از اتباع این کشور که سال‌ها نادیده گرفته شده بودند به صورت اتباع متساوی‌الحقوق درخواهند آمد و کسی نمی‌تواند این مسئله را به نوع دیگری تفسیر کند.»
کاوه قریشی، روزنامه‌نگار و آگاه به مسائل کرد، درباره‌ی سخنان اردوغان می‌گوید: «من فکر می‌کنم برداشتن هر قدمی برای احقاق حقوق کردها در هر یک از کشورهای ترکیه، سوریه و ایران را باید به فال نیک گرفت. نباید بصورت کلی نفی کرد و این اقدام دولت ترکیه هم در این راستا قابل ارزیابی است. ما می‌بینیم که در ظرف چند سال گذشته از اینکه کردها را "ترک کوهی" می‌نامیدند کار به اینجا رسیده که اکنون صحبت از تحصیل زبان کردی در مدارس می‌کنند.»
کاوه قریشی در عین حال بر این نظر است که «وعده‌ای که اردوغان داده خواست کامل کردها را تامین نمی‌کند و گرچه این گام خوبی است ولی ناکافی ‌است».
به نظر آقای قریشی کردهای ترکیه همان خواستی را مطالبه می‌کنند که کردهای عراق داشتند و به آن رسیدند، یعنی تحصیل به زبان کردی از مدارس ابتدائی تا پایان دانشگاه و به رسمیت شناخته شدن زبان کردی در قانون اساسی کشور.
کاوه قریشی سیاست دولت ترکیه در قبال کردها را "متناقض و دوگانه" ارزیابی می‌کند.
اقدام ترکیه تاثیری بر وضعیت کردهای ایران نخواهد داشت
کاوه قریشی همچنین تاکید می‌کند که پس از رویدادهای بهارعربی وضعیت کردها در منطقه بهتر و مشارکت کردها در تعیین سرنوشت سیاسی خود بیشتر شده است. به نظر این کارشناس کرد، «در پهنای خاورمیانه هرکشوری که حقوق اقلیت‌های خود را به رسمیت بشناسد و قادر باشد مشکلات تکثر قومی و مذهبی کشورش را حل کند، می‌تواند در درازمدت به الگویی تبدیل بشود که سایر کشورها هم بتوانند برای حل مشکلات خوشان از این الگو پیروی کنند. ولی تا رسیدن به آن زمان و شرایط ایده‌آل که بتواند یک قدم را به الگو تبدیل بکند، هنوز فاصله وجود دارد».
به گفته صاحب‌نظرانی که با دویچه وله صحبت کردند محرومیت از تحصیل در مدارس و دانشگاه‌های کشور به زبان کردی یکی از بزرگترین موانع و مشکلات کردهای ایران است. آنها همچنین بر این باورهستند که در شرایط فعلی ایران افق و چشم‌انداز روشنی در حل مشکلات اقلیت کرد از جمله تحصیل به زبان کردی در مدارس و دانشگاه‌های ایران وجود ندارد.





مخالفان سیاسی روسیه تصمیم به ادغام دو حزب مهم گرفته‌اند تا در نبرد علیه رئیس‌جمهور پوتین سازماندهی بهتر و تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند و در روند سیاسی کشور تغییرات اساسی ایجاد کنند.
فعالان اپوزیسیون روسیه که در تظاهرات ضددولتی خیابانی در ماه‌های اخیر ده‌ها نفر از مخالفان اقتدارگرایی ولادیمیر پوتین در عرصه سیاسی روسیه را به خیابان‌ها کشانده‌اند٬ روز شنبه (۲۷ خرداد/۱۶ ژوئن) تصمیم گرفتند دو حزب مهم سیاسی را ادغام کنند تا فعالیت‌هایشان علیه نفوذ پوتین در ساختار سیاسی این کشور انسجام بیشتری داشته باشد.
به گزارش خبرگزاری رویترز٬ میخاییل کاسیانوف از مخالفان برجسته و مشهور سیاسی روسیه که در فاصله سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ هم‌زمان با نخستین دور ریاست‌جمهوری ولادیمیر پوتین٬ نخست‌وزیر این کشور بود٬ در کنار بوریس نمتسوف٬ رهبر "جنبش همبستگی" که پیش‌تر معاون نخست‌وزیر روسیه بود٬ تصمیم گرفته‌اند که "حزب آزادی خلق" را با "حزب جمهوری‌خواه روسیه" به رهبری ولادیمیر ریژکوف ادغام کنند.
میخاییل کاسیانوف در حاشیه کنفرانسی که برای اعلام خبر این اتحاد سیاسی برگزار شد٬ در گفت‌وگو با خبرگزاری رویترز گفت: «هدف اصلی ما تغییر روند سیاسی در کشور است؛ تغییری که از طریق انتخابات آزاد حاصل خواهد شد.»

رهبران حزب جمهوریخواه روسیه: میخاییل کاسیانف رهبر حزب "اتحاد دمکراتیک خلق" (راست)، ولادیمیر ریژکف رهبر حزب جمهوریخواه روسیه و بوریس نمتسوف رهبر "جنبش همبستگی" (چپ) در کنگره "حزب جمهوریخواه روسیه"، ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲رهبران حزب جمهوریخواه روسیه: میخاییل کاسیانف رهبر حزب "اتحاد دمکراتیک خلق" (راست)، ولادیمیر ریژکف رهبر حزب جمهوریخواه روسیه و بوریس نمتسوف رهبر "جنبش همبستگی" (چپ) در کنگره "حزب جمهوریخواه روسیه"، ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲

جدال با تمامیت‌خواهی فزاینده پوتین
از دسامبر ۲۰۱۱ در پی برگزاری انتخابات پارلمانی بحث‌برانگیز و پرشبهه٬ اپوزیسیون روسیه در اقدامی بی‌سابقه و غیرمنتظره توانست با بهره‌گیری از ظرفیت‌های اجتماعی و تکنولوژی‌های ارتباطی ده‌ها هزار نفر از معترضان و منتقدان وضعیت موجود را به خیابان‌ها بکشاند.
اعتراض مخالفان به تخلف و تقلب در انتخابات پارلمانی این کشور بود که بنا بر گزارش‌های رسمی "حزب روسیه متحد" برنده آن اعلام شد. از زمان ظهور پوتین در سپهر سیاسی روسیه از اواخر دهه ۱۹۹۰ تا کنون٬ حضور خیابانی و اعتراضات سیاسی علنی در این مقیاس٬ در روسیه رخ نداده بود.
ولادیمیر پوتین که در ماه مه بار دیگر برای دوره‌ای شش‌ساله به کاخ کرملین بازگشته٬ در واکنش به اعتراضات سیاسی کنشگران مخالف٬ اصلاحاتی در قوانین مرتبط با انتخابات ایجاد کرد که تسهیل شرایط ثبت‌نام کاندیداها برای افزایش امکان رقابت دیگر احزاب از جمله این اقدامات بود.
اما در مقابل٬ قانونی هم تصویب شد که بر اساس آن جریمه‌های سنگین و گاه چندهزار دلاری برای معترضانی در نظر گرفته می‌شود که در تظاهرات خیابانی شرکت می‌کنند و "نظم عمومی را بر هم می‌زنند".

تلاش احزاب مخالف برای خیزش دوباره در انتخابات
"حزب جمهوری‌خواه روسیه" ماه گذشته توانست پس از ۵ سال نبرد حقوقی با دولت٬ دوباره خود را به ثبت برساند. در سال ۲۰۰۷ با تشدید محدودیت‌های انتخاباتی در روسیه٬ امکان ادامه فعالیت از این حزب سلب شده بود. این حزب٬ حزب چندان بزرگی نیست و حتی پیش از تعلیق فعالیت‌های آن در دور اول ریاست‌جمهوری پوتین٬ تقریبا ۱۰ نفر از اعضای آن در پارلمان روسیه حضور داشتند. حزب جمهوری‌خواه در آن زمان قربانی تشدید محدودیت‌ها در سیاست‌های انتخاباتی ولادیمیر پوتین شده بود.
به گزارش رویترز٬ اوایل هفته جاری با به‌راه افتادن موج جدیدی از اعتراضات سیاسی٬ پلیس روسیه تجسس و تفحص در خانه‌های محل اقامت و دفاتر کاری برخی از رهبران اپوزیسیون این کشور را آغاز کرد. نمتسوف هم از کسانی بود که نیروهای دولتی به سراغش آمدند. او اقدامات پوتین علیه مخالفان سیاسی را با الکساندر لوکاشنکو٬ رهبر کشور همسایه٬ بلاروس٬ مقایسه کرده است.
بوریس نمتسوف می‌گوید پوتین دارد تبدیل به "لوکاشنکوی روسیه" می‌شود و ماشین خشونتی که پدید آورده٬ در روندی فزاینده قدرت بیشتری می‌یابد.
حالا مخالفان امیدوارند در قالب یک حزب واحد٬ شانس بیشتری برای حضور در لایه‌های قدرت در سوریه داشته باشند؛ در جایی که می‌گویند ساختار سیاسی همچون مومی در دستان ولادیمیر پوتین است.











با تعلیق ماموریت ناظران سازمان ملل در سوریه٬ بار دیگر صحبت از راه‌حل‌های جای‌گزین غرب برای پایان دادن به بحران در این کشور به میان آمده است. شورای امنیت روز دوشنبه برای بررسی بحران سوریه تشکیل جلسه خواهد داد.
خشونت مهارنشدنی در سوریه و پیوستگی کشتار شهروندان٬ روز شنبه (۲۷ خرداد/۱۶ ژوئن) نیروها و ناظران سازمان ملل در این کشور را وادار به توقف عملیات کرد. این تصمیم سازمان ملل از آشکارترین نشانه‌های شکست و فروپاشی طرح صلحی است که توسط جامعه جهانی پیشنهاد و به واسطه کوفی عنان به مقامات سوری ارائه شده بود.
طرح عنان برای آتش‌بس و پایان دادن به خون‌ریزی و کشتار در سوریه٬ از ۱۲ آپریل وارد مرحله‌ی اجرایی شد٬ اما هیچ‌یک از طرفین درگیر در این کشور هرگز به مفاد و شروط آن پای‌بندی نشان ندادند.

رابرت مود، سرپرست ناظران سازمان ملل در سوریه
رابرت مورد٬ سرپرست ناظران سازمان ملل تاکید کرده که «فقدان اراده هر دو طرف برای پی‌گیری یک روند صلح‌آمیز برای گذار سیاسی و اصرار بر تقویت مواضع نظامی٬ هم‌اکنون بر تلفات و خسارات هر دو طرف می‌افزاید.» به گفته او خشونت در سوریه٬ برای ۳۰۰ ناظر غیرمسلح سازمان ملل "ریسک‌های جدی" پدید آورده است
حالا هم‌زمان با گسترش چشمگیر خشونت مسلحانه در سراسر سوریه و رنگ باختن امیدها نسبت به طرح‌های صلح و آتش‌بس٬ غرب در اندیشه طراحی گام‌های بعدی است.
به گزارش خبرگزاری رویترز٬ دیپلمات‌ها می‌گویند قرار است رابرت مورد روز دوشنبه یا سه‌شنبه هفته جاری با حضور در شورای امنیت سازمان ملل گزارش خود را درباره ناآرامی‌های سوریه ارائه کند. او اوایل هفته جاری گفته بود آنچه در سوریه در جریان است٬ یک "جنگ داخلی تمام‌عیار" است.
ویلیام هیگ٬ وزیر خارجه بریتانیا با محکوم کردن ناکامی دولت بشار اسد در پیاده‌سازی طرح آتش‌بس و متوقف کردن خون‌ریزی‌ها٬ ادامه ماموریت نیروهای سازمان ملل در سوریه را ناممکن خواند و گفت نسبت به این مساله تردیدهای جدی وجود دارد. او تاکید کرد که دولت سوریه فقط اوضاع را بدتر کرده است.

تصویری از یک فیلم ویدئو. در ۱۲ ژوئن افرادی با رفتن بر روی سقف خودروی ناظران سازمان ملل، مانع از ورود آنها به شهر حفّا در استان لاذقیه شدند. این شهر زیر بمباران شدید نیروهای نظامی قرار داشت.
تصویری از یک فیلم ویدئو. در ۱۲ ژوئن افرادی با رفتن بر روی سقف خودروی ناظران سازمان ملل، مانع از ورود آنها به شهر حفّا در استان لاذقیه شدند. این شهر زیر بمباران شدید نیروهای نظامی قرار داشت.

گریز غرب از پیاده‌سازی مدل لیبی در سوریه
به‌رغم محکومیت پیوسته اقدامات دولت بشار اسد در دامن زدن به بحران سیاسی و تداوم کشتار معترضان سوری٬ گویا کشورهای غربی و هم‌پیمانان آنها تمایل چندانی برای مداخله نظامی و پیاده‌سازی مدل لیبی در سوریه ندارند؛ آن هم در حالی که روسیه و چین٬ دو عضو دائم و دارای حق وتو در شورای امنیت٬ تا کنون چند باری حتی تحریم‌ها و قطع‌نامه‌های این شورا علیه سوریه را وتو کرده‌اند.

روز دوشنبه هفته جاری (۲۹ خرداد/۱۸ ژوئن) قرار است باراک اوباما٬ رئیس‌جمهور آمریکا در حاشیه اجلاس G20 در مکزیک با ولادیمیر پوتین٬ رئیس‌جمهور روسیه دیدار کند٬ اما گفته می‌شود امید چندانی به نتیجه‌بخش بودن این گفت‌وگوها برای شکستن بن‌بست سیاسی در سوریه وجود ندارد.
دولت سوریه همچنان "تروریست‌های مسلح" را مسئول بحران‌ها می‌داند. وزارت خارجه این کشور اعلام کرد از عصر جمعه از تصمیم رابرت مود و تیم او آگاه شده و مخالفان سیاسی را مسئول حملات مسلحانه به ناظران سازمان ملل خواند.

تداوم کشتار و خون‌ریزی
سرکوب گسترده همچنان ادامه دارد. دیده‌بان حقوق بشر سوریه اعلام کرد که در روز شنبه دست‌کم ۶۰ نفر در سراسر کشور کشته شده‌اند. شورای ملی مخالفان سوریه هم نسبت به وقوع یک قتل‌عام دیگر در حمص هشدار داده است؛ جایی که ۳۰ هزار نفر از نیروهای مخالف رژیم و شبه‌نظامیان به محاصره درآمده‌اند.
گفته می‌شود بیش از هزار خانواده در حمص در محاصره نیروهای امنیتی حامی رژیم قرار گرفته‌اند. فرانسه روز جمعه به شدت نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کرده بود.
از ماه مارس ۲۰۱۱ تا کنون٬ بنا بر گزارش‌های منتشرشده از سوی سازمان ملل بیش از ۱۰ هزار نفر در سوریه کشته شده‌اند. مقام‌های سوری کشتار و خون‌ریزی را به گردن "اسلام‌گرایان تحت حمایت خارجی" می‌اندازند و می‌گویند آنها دست‌‌کم ۲۶۰۰ سرباز و نیروی امنیتی را کشته‌اند.









هیأت مذاکره‌کننده ایران به سرپرستی سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، صبح روز یکشنبه وارد مسکو شد. از روز دوشنبه (۱۸ ژوئن) مذاکره با نمایندگان گروه ۱+۵ بر سر برنامه اتمی مناقشه‌برانگیز ایران آغاز خواهد شد.
صبح روز یکشنبه (۱۷ ژوئن/۲۸ خرداد) هیأت مذاکره‌کننده ایران در مناقشه اتمی به سرپرستی سعید جلیلی وارد مسکو شد. مذاکرات ایران و نمایندگان گروه ۵+۱ به سرپرستی کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، از فردا دوشنبه آغاز خواهد شد.
پس از دو اجلاس استانبول و بغداد، که گفته می‌شود نتایجی در بر نداشته است، این بار هیأت ایرانی در مسکو با نمایندگان کشورهای عضو گروه ۵+۱ گفت‌وگو می‌کند.
مذاکرات بغداد در روزهای ۲۳ و ۲۴ مه (سوم و چهارم خرداد) صورت گرفت که به گفته‌ی علی لاریجانی‌، رئیس مجلس شورای اسلامی، "محصول مهمی" نداشته است.
گروه ۵+۱، متشکل از آمریکا، فرانسه، بریتانیا، روسیه و چین به انضمام آلمان، در تلاش است راه‌حلی دیپلماتیک برای برون‌رفت از بحران اتمی جمهوری اسلامی بیابد تا مانع از روی آوردن به گزینه‌های غیرسیاسی در برخورد با ایران شود.
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه، روز جمعه (۱۵ ژوئن / ۲۶خرداد) گفت که روسیه همچنان مخالف تحریم‌های یک‌جانبه علیه ایران است. وی افزود، برای روسیه مهم است که ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا از برقراری تحریم‌های یک‌جانبه خودداری کنند.
اتحادیه اروپا پیش از این اعلام کرد تحریم نفتی ایران از ابتدای ماه ژوئیه به اجرا درخواهد آمد، مگر آنکه در مذاکرات مسکو پیشرفت قابل توجهی حاصل شود.
به گزارش خبرآنلاین، در آستانه مذاکرات مسکو، یک دیپلمات سابق ایران در گفت‌وگو با یک شبکه تلویزیونی چینی گفت که ایران هیچ پیشنهادی را مبنی بر توقف غنی‌سازی نخواهد پذیرفت.
محمدصادق خرازی، سفیر سابق ایران در سازمان ملل، از رد هر گونه پیشنهاد غرب بدون در نظر گرفتن ادامه فعالیت غنی‌سازی از سوی ایران خبر داد.
سفیر اسبق ایران در فرانسه که پس از سفر سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، به تهران با شبکه تلویزیونی CCTV چین گفت‌وگو می‌کرد، افزود: «غنی‌سازی خط قرمز ایران است.»
علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران، نیز در گفت‌وگو با خبرگزاری ایرنا بر حق قانونی ایران برای غنی‌سازی اورانیوم تأکید ورزیده است.
باید اشاره کرد که کشورهای غربی حق ایران در استفاده صلح‌آمیز از فن‌آوری هسته‌ای را به‌رسمیت می‌شناسند. ولی در مذاکرات بغداد مسئله بر سر غنی‌سازی اورانیوم در ایران با غلظت ۲۰ درصد است. این امر نگرانی کشورهای غربی را برانگیخته و آنها خواستار توقف این میزان از غنی‌سازی هستند که می‌تواند کاربرد نظامی داشته باشد.
بر اساس گزارش‌آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در تأسیسات پارچین آثار اورانیوم غنی‌شده ‌با غلظت ۲۷ درصد یافت شده است.
از این رو کشورهای غربی مظنون هستند که جمهوری اسلامی ایران در پوشش برنامه اتمی صلح‌آمیز در پی دست‌یابی به سلاح هسته‌ای است. جمهوری اسلامی این اتهام را رد می‌کند و مدعی است برنامه‌ی اتمی‌اش خصلتی کاملا صلح‌آمیز دارد.
آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز مظنون است که جمهوری اسلامی ایران در تأسیسات نظامی پارچین برنامه نظامی اتمی را پیش برده است. ایران تاکنون اجازه بازرسی از تأسیسات پارچین را به آژانس بین‌المللی نداده است.








احمدی نژاد: در پايان دوره رياست جمهوری با سياست خداحافظی می کنم

محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری اسلامی ايران در گفت و گو با روزنامه آلمانی «فرانکفورتر آلگمانيه» گفته است که در پايان دوره رياست جمهوری خود در سال آينده از دنيای سياست خداحافظی می کند.
آقای احمدی نژاد در گفت و گو با اين روزنامه که در شماره روز شنبه آن به چاپ رسيده است گفته که قصد دارد تا برای به «عرصه علمی» بازگردد.
وی تصريح کرده است: شايد من در دانشگاه از نظر سياسی فعاليت های انجام دهم اما هيچ حزب يا گروه سياسی را تاسيس نخواهم کرد.
رييس جمهوری ايران در پاسخ به اين پرسش که آيا شما مانند پوتين برگشت مجدد به مسووليت رياست جمهوری را در آينده مدنظر داريد گفت: «نه، هشت سال کافی است».
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، روسای جمهوری ايران نمی توانند بيش از دو دوره برای اين سمت نامزد شوند. محمود احمدی نژاد ۵۵ ساله در سال ۱۳۸۴ در يک انتخابات جنجال برانگيز به مقام رياست جمهوری رسيد و چهار سال بعد نيز انتخاب وی با بزرگترين بحران تاريخ جمهوری اسلامی ايران همراه بود.
دور دوم رياست جمهوری وی که با آشفتگی های زياد اقتصادی و سياسی همراه بوده است مرداد سال ۱۳۹۲ به پايان می رسد و در ماه های اخير گمانه زنی های زيادی درباره آينده سياسی وی مطرح شده است.
برخی از تحليلگران ارزيابی می کنند احتمال دارد برخی از نزديکان رييس جمهوری ايران که پرونده های سنگينی در قوه قضاييه دارند در پايان دوره رياست جمهوری وی دستگير شوند.
محمود احمدی نژاد که تا ارديبهشت ماه سال ۱۳۸۹ حمايت جدی بخش های اصلی نظام جمهوری اسلامی ايران را در پست سر خود داشت، در جريان تنش با آيت الله علی خامنه ای بر سر برکناری حيدر مصلحی، وزير اطلاعات، بسياری از ابزارهای قدرت و اعمال نفوذ خود را از دست داد و از آن زمان با شديدترين حملات از سوی حاميان پيشين خود در جريان اصولگرای روبرو شده است.
رييس جمهوری ايران روز ۲۲ خردادماه در يک سخنرانی گفت که وی و همکارانش در «سيبل» حملات منتقدان دولت قرار دارند و از اعلام نام اعضای دولت خود در دادگاه اختلاس سه هزار ميليارد تومانی و اختلاس در بيمه و استانداری تهران به شدت انتقاد کرد.
محمود احمدی نژاد در بخش ديگری از مصاحبه خود با روزنامه «فرانکفورتر آلگمانيه» درباره وضعيت اقتصادی ايران در دوران رياست جمهوری خود گفته است: «مردم حق دارند که از برخی مسائل اقتصادی کشور اظهار تاسف کنند. اما تنها در ايران مسائل اقتصادی وجود ندارد بلکه در همه جای دنيا اين مشکلات وجود دارد».
رییس جمهوری اسلامی حجم اقتصاد ايران را «۱۴۰۰ ميليارد دلار» ارزيابی کرده است که به گفته وی، با تحريم های بين المللی «نمی شکند.»
به ادعای احمدی نژاد «امروز فشارهای اقتصادی بر مردم اروپا بزرگتر از فشارهايی است که بر ايرانی ها وارد می شود. ما خيلی وابسته به واردات نيستيم. اکثر چيزها را خودمان می توانيم توليد کنيم».
جمهوری اسلامی ايران به دليل امتناع از اجرای قطعنامه های شورای امنيت سازمان ملل در زمينه تعليق غنی سازی اورانيوم و همکاری با آژانس بين المللی انرژی اتمی هدف تحريم های اقتصادی و مالی قرار گرفته است و کشورهای آمريکا و اعضای اتحاديه اروپا نيز تحريم های يکجانبه ای را بر صنعت نفت و بانک مرکزی ايران اعمال کرده اند.
کشورهای مختلف جهان در ماه های اخير برای در امان ماندن از تحريم های مالی آمريکا به شدت از ميزان واردات نفت خود از ايران که منبع اصلی درآمد ارزی تهران است کاسته اند.
بر اساس گزارش بانک مرکزی ايران، حجم درآمدهای حاصل از نفت خام، فرآورده نفتی، گازطبيعی، ميعانات و مايعات گازی کشور طی سال های ۸۴ که محمود احمدی نژاد بر سر کار آمد تا سال ۹۰ به رقمی معادل ۵۵۹ ميليارد دلار بالغ شده است.
ارزش واردات در دوران شش ساله رياست جمهوری آقای احمدی نژاد هم به ۳۰۴ ميليارد دلار رسیده است که سه برابر دولت های محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی است.










کامیونی در تهران پل عابر پیاده را از جا کند

عکس از وبسایت آتش نشانی
بامداد روز شنبه یک دستگاه کامیون با پل عابر در بزرگراه فتح برخورد کرد که موجب کنده شدن پل و افتادن آن روی یک خودروی سواری پراید شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان ستاد فرماندهی آتش نشانی تهران وقوع این حادثه را در منطقه پنج ساعت ۲:۵۷ بامداد اعلام کرده است.

​​مدیر منطقه پنج عملیات آتش نشانی در این باره گفت: «این حادثه زمانی روی داد که خودروی کمپرسی به دلیل عدم رعایت ارتفاع مجاز با پل عابر برخورد کرده که منجر به افتادن پل روی یک دستگاه خودروی عبوری شده بود.»
وی افزود: «در این حادثه نیروهای آتش نشانی بلافاصله با ایمن سازی محل اقدام به نجات سرنشینان خودرو سواری کرده و با توجه به اینکه این حادثه منجر به بسته 
​​شدن عرض بزرگراه شده بود با استفاده از دستگاه هوابرش اقدام به جدا سازی قطعات پل و با استفاده از جرثقیل اقدام به انتقال آن پل عابر به کناره بزرگراه فتح کردند.»
در همین زمینه، حسن عباسی، مدیر روابط عمومی مرکز فوریت‌های پزشکی تهران در گفت‌و‌گو با ایرنا علت این حادثه را بالا بودن قسمت بار کمپرسی عنوان کرد که به گفته او باعث برخورد با پل و در ‌‌نهایت منجر به سقوط پل عابر شده است.

​​مدیر مرکز فوریت‌های تهران افزود در این حادثه پنج نفر مصدوم شدند که با چهار دستگاه آمبولانس به بیمارستان انتقال یافتند.
به گفته حسن عباسی پس از این حادثه بزرگراه فتح برای دقایقی بسته شد.
راههای ایران در زمره پرحادثه‌ترین راه‌های جهان هستند. به گفته رئیس سازمان پزشک قانونی کشور در دهه هشتاد 
​​خورشیدی، حوادث رانندگی دومین عامل مرگ و میر در کشور بوده و روزانه به طور متوسط ۶۶ نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست داده‌اند.
احمد شجاعی، رئیس سازمان پزشک قانونی کشور می‌گوید: «در دهه هشتاد (۱۳۸۹-۱۳۸۰) جمعا ۲۴۱ هزار و ۲۳۶ نفر در کشور بر اثر حوادث رانندگی جان خود را از دست دادند که ۸۰ درصد متوفیان مرد و ۲۰ درصد آن‌ها زن بودند.»
به گفته رئیس سازمان پزشک قانونی کشور، سال ۱۳۸۴ با ۲۷ هزار و ۷۵۵ کشته، خونین‌ترین سال دهه هشتاد بوده است.
این مقام مسئول همچنین گفته است که در سال ۱۳۹۰ در راه‌های ایران ۲۰ هزار و ۶۸ نفر جان خود را در حوادث رانندگی از دست داده‌اند.








«خودکارهای جادویی» در انتخابات مصر جنجال آفرید

هنگامی که کمیسیون عالی انتخابات مصر از شهروندان این کشور خواست به منظور جلوگیری از ایجاد اشکال در روند رای گیری در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری، از خودکارهایی که در مراکز اخذ رای تعبیه شده‌، برای نوشتن نام نامزد مورد نظر خود استفاده کنند، شک و گمان بسیاری از رای دهندگان برانگیخته شد.
در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر، محمد مرسی نامزد گروه اسلامگرای اخوان المسلمین و احمد شفیق آخرین نخست وزیر نظام محمد حسنی مبارک که سال گذشته در انقلابی مردمی سرنگون شد، با یکدیگر رقابت می‌کنند.
حاتم بجاتو دبیر کمیسیون عالی انتخابات مصر اعلام کرد که نیروهای ارتش و پلیس مامور تامین امنیت انتخابات، صبح شنبه ۲۷ خرداد، چندین نفر را که در حال فروش خودکارهای «جوهر جادویی» یا به عبارتی «خودکارهایی که جوهر آنها پاک می‌شود» بوده‌اند را دستگیر کردند.
بجاتو افزود که اکثر دستگیری‌ها در منطقه سیدی جابر در استان اسکندریه مشرف بر دریای مدیترانه صورت گرفته است و تحقیق از فروشندگان این خودکار‌ها آغاز شده است.
رای گیری در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر، در روزهای شنبه و یکشنبه صورت می‌گیرد. برپایه اعلام قبلی قرار است نتایج اولیه انتخابات صبح دوشنبه اعلام شود، نامزد‌ها روز سه شنبه می‌توانند شکایت‌های خود را در خصوص نتایج اولیه به کمیسیون انتخابات ارائه دهند و روز پنجشنبه نتایج نهایی اعلام می‌شود.
بجاتو خاطرنشان کرد که کمیسیون عالی انتخابات از چندین هیات نظارتی، گزارش‌هایی در خصوص فروش گسترده خودکارهایی که جوهر آن‌ها دو تا چهار ساعت پس از نوشتن پاک می‌شود، دریافت کرده است و این خودکار‌ها در جهت تخریب روند انتخابات فروخته می‌شود.
او که با خبرگزاری رویترز گفت‌و‌گو کرده، افزود: «به همین منظور اقدام به تهیه ۵۰هزار خودکار معمولی کردیم و آنها را در ۱۳ هزار حوزه انتخابی توزیع کردیم.»
او ادامه داد: «از قضات ناظر در حوزه‌های انتخابیه خواسته شد که از رای دهندگان بخواهند از خودکارهای موجود در حوزه‌های رای گیری استفاده کنند.»
هیات ملی حقوق بشر مصر در نخستین بیانیه‌ای که در خصوص مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری این کشور صادر کرد، خاطرنشان کرد که معضل «خودکارهای جوهر جادویی» برای نخستین بار است که در انتخابات خود را نشان می‌دهد.








معاون احمدی نژاد: به اندازه مسووليت دولت به آن فحش بدهيد

روزنامه های شرق، جهان صنعت و اعتماد ضمن انتشار «اظهارات متفاوت معاون اول محمود احمدی نژاد در دفاع از دولت» خبر داده اند که محمدرضا رحيمی تاکيد کرده که منتقدان بايد «به اندازه مسووليت دولت به آن فحش بدهند.»
روزنامه همشهری خبر داده که «نرخ هر کيلوگرم گوشت مرغ که طی چند هفته گذشته از ۵۲۰۰ تا ۵۵۰۰ در نوسان بود، طی دو روز گذشته به ۵۹۰۰ تا شش هزار تومان افزايش يافته است.»
روزنامه های ابتکار و اعتماد از تحرک سياسی طيفی از اصلاح طلبان با محوريت عبدالله نوری برای ورود به انتخابات رياست جمهوری خبر داده اند.
روزنامه آرمان اظهارات علی لاريجانی رئيس مجلس نهم و احمد خورشيدی از فرماندهان پيشين سپاه را درباره  فعاليت سياسی «سازمان بسيج» را منتشر کرده اند. علی لاريجانی تاکيد کرده که «بسيج به مناقشات سياسی بلاوجه ورود نکند، چون اين کار را احزاب و گروه‌های سياسی انجام می‌دهند.»
روزنامه جام جم در شماره يکشنبه تازه ترين گزارش آماری از شمار مبتلايان و جان باختگان بر اثر ابتلا به تبه کريمه کنگو  را منتشر کرده است و نوشته است: طی دو سال اخير با «جدی‌ترين مورد ورود تب کنگو به ايران» دستکم «۱۱۴ نفر به اين بيماری مبتلا شدند و در نهايت ۱۴ نفر در اثر ابتلا به اين بيماری جان باختند.»

دفاع متفاوت معاون احمدی نژاد: «به اندازه مسووليت دولت به آن فحش بدهيد»
روزنامه های شرق، جهان صنعت و اعتماد ضمن انتشار «اظهارات متفاوت معاون اول محمود احمدی نژاد در دفاع از دولت» گزارش داده اند که محمدرضا رحيمی گفته است: «به اندازه مسووليت دولت به آن فحش بدهيد.»
به گزارش روزنامه شرق، يک هفته پس از آنکه محمود احمدی‌نژاد در جريان سفر به کرمانشاه گفت « فحش دادن به دولت هنر نيست»، روز شنبه محمدرضا رحيمی معاون اول احمدی نژاد هم با اشاره به انتقادات عليه دولت گفته است « هم‌اکنون دولت در سايه بدترين فشارها مشغول کار است و هرکس از راه می‌رسد به دولت فحش می‌دهد. »
اين روزنامه نوشته همزمان با انتقادات گسترده از گرانی‌ها و تورم و در حالی‌که دادگاه دو پرونده بزرگ اقتصادی در حال برگزاری است و « هر روز نام يکی از دولتی‌ها و اطرافيان رييس‌جمهوری در اين دادگاه‌ها برده می‌شود، احمدی‌نژاد و معاون اول او نسبت به فضايی که عليه دولت ايجاد شده معترض هستند. »
شرق با اشاره به اينکه احمدی‌نژاد درباره « انتقادات گسترده از دولت »  می‌گويد «فعلا من و همکارانم در «سيبل» هستيم »، و «محمدرضا رحيمی معاون اول وی نيز تاکيد دارد که دولت در ميدان است و هر اتفاقی بيفتد دولت مسوول است اما به اندازه مسووليتش به آن فحش بدهيد و سيلی را به صورت دولت بنوازيد.»
اين روزنامه تاکيد کرده که «اظهارات رييس‌جمهوری و معاون اول او اما مانع از آن نشده که منتقدان دست از انتقاد بر‌دارند» و از جمله احمد توکلی نماينده تهران در مجلس نهم روز شنبه درباره  دادگاه پرونده اختلاس در بيمه ايران و اتهامات برخی از مقام های دولتی‌ها گفت «احمدی‌نژاد بايد به برخورد با "م. ر"(محمدرضا رحيمی) تن دهد.»
شرق همچنين نوشته که آيت‌الله لطف الله صافی گلپايگانی از مراجع تقليد در قم نيز با اشاره به اينکه «چرا بايد بين ضعيف و قوی فرق گذاشته شود؟» خواهان استعفای مقام های دولتی متخلف شده است.
روزنامه اعتماد نيز ضمن انتشار اظهارات محمدرضا رحيمی در دفاع از دولت، نوشته است که روز شنبه معاون اول محمود احمدی نژاد در جريان خط توليد دومين خودروی ملی ايران‌خودرو گفت: «از روزی که من وارد دولت احمدی‌نژاد شدم ۲۰ روز نگذشته بود که کسانی که مبارزه با فساد به مذاق آنها سازگار نيست، صدايشان درآمد»، و درباره افشاگری فساد مالی در دولت، خطاب به منقدان گفت: «اگر چيزی از دولت ديدی، محرمانه بنويس و به قاضی بده، چرا جار می‌کشی؟»
به نوشته اين روزنامه، محمدرضا رحيمی درباره عدم پاسخ گويی مقام های دولتی به اتهام فساد مالی در دولت، گفت که «بنا به سفارش مقام رهبری و به احترام مردم چيزی گفته نمی‌شود» چرا که «در تحريم‌ها هم راز که محرمانه و سری است، وجود دارد و هم رجزخوانی» و هنگامی «ما در آخر سال گذشته خدمت رهبر انقلاب رسيديم و گزارشی به ايشان ارائه داديم» و «ايشان فرمودند خيمه و قرارگاه و ستاد بزنيد. جنگ تمام‌عيار است، توپ و تانک را شما نمی‌بينيد» اما «بعضی چيزها را نبايد گفت».
اين بخش از اظهارات معاون اول محمود احمدی نژاد پاسخی ضمنی به افشاگری مه آفرد اميرخسروی به شمار می رود، چرا که روزنامه های تهران امروز، مردمسالاری و ابتکار پيشتر در شماره دوشنبه هشتم خرداد گزارش داده بودند که مه آفريد امير خسروی در دادگاه اختلاس سه هزار ميليارد تومانی اعلام کرده بود که محمدرضا رحيمی طی ملاقاتی، از وی خواسته تا  برای دور زدن تحريم ها، فعاليت های اقتصاديش را گسترش دهد.
روزنامه جهان صنعت نيز با تاکيد بر اينکه «پرونده اختلاس بيمه ايران موسوم به خيابان فاطمی در دست بررسی است و دادگاه آن به صورت علنی برگزار می‌شود»، يادآوری کرده که در جريان يکی از جلسات اين دادگاه يکی از متهمان از «معاون اول احمدی نژاد نام برد که اين امر موجب واکنش نشان دادن محمدرضا رحيمی» شده است.

قيمت گوشت مرغ به مرز شش هزار تومان رسيد
روزنامه همشهری خبر داده که «نرخ هر کيلوگرم گوشت مرغ که طی چند هفته گذشته از ۵۲۰۰ تا ۵۵۰۰ در نوسان بود طی دو روز گذشته به ۵۹۰۰ تا شش هزار تومان افزايش يافته است».
اين روزنامه همچنين نوشته که روز شنبه «نرخ هر شانه تخم مرغ مارک‌دار به  ۴۵۰۰ تومان افزايش يافت و قيمت هر شانه تخم‌مرغ معمولی نيز از ۴۰۰۰ تا ۴۲۰۰  تومان در نوسان بود» و «قيمت هر کيلوگرم گوشت گوسفندی مخلوط نيز که طی چند هفته گذشته کاهش ۱۰ درصدی را شاهد بود با سير صعودی به مرز ۲۰ هزار تومان نزديک شده است.»
روزنامه همشهری همچنين نوشته است: «با وجود وعده‌های مسئولان برای مقابله با افزايش بی‌رويه قيمت‌ها، در آستانه ماه مبارک رمضان قطار گرانی اقلام خوراکی، کالاهای مصرفی و محصولات صنعتی با شتاب به پيش می‌رود.»
به گزارش اين روزنامه، در حالی‌ که پيش از اين شرکت‌های خودروسازی نسبت به افزايش غيرقانونی قيمت برخی انواع خودرو اقدام کرده بودند، اين بار «سازمان حمايت با افزايش رسمی قيمت چهار خودروی ساخت داخل موافقت کرده است» و «با تصويب کميته خودرو افزايش قيمت چهار مدل خودرو شامل سوزوکی و سه کلاس مختلف پژو پارس مورد تأييد قرار گرفته است».
قاسم نوده فراهانی‌، رئيس شورای اصناف کشور نيز طی گفت و گويی با روزنامه همشهری  با تاکيد بر اينکه «طی سه ماه اخير ۸۰درصد افزايش بی‌رويه قيمت‌ها ناشی از گرانی است، و نه گرانفروشی» گفته است: «در افزايش قيمت‌ها طی چند ماه اخير بايد بين دو مقوله گرانی و گرانفروشی تفاوت قائل شد چرا که اصناف هيچ نقش يا دخالتی در گرانی‌های اخير نداشته‌اند.»

«تلاش عبدالله نوری برای منسجم کردن اصلاح‌طلبان»
روزنامه های ابتکار و اعتماد از تحرک سياسی طيفی از اصلاح طلبان با محوريت عبدالله نوری برای ورود به انتخابات رياست جمهوری خبر داده اند.
روزنامه ابتکار به نقل از قدرت الله عليخانی نماينده سابق مجلس و مشاور پارلمانی رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام از «جلسات اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات رياست جمهوری» خبر داده است.
به نوشته اين روزنامه، «گمانه‌زنی‌ها درباره انتخابات رياست جمهوری دور يازدهم، اردوگاه خاموش اصلاح‌ طلبان را نيز در برگرفته ‌است» و «قدرت الله عليخانی يک نماينده سابق مجلس، چنين تلاشی در اردوگاه اصلاح طلبان را تاييد کرده است.»
روزنامه اعتماد نيز از قول قدرت الله عليخانی از «تلاش عبدالله نوری برای منسجم کردن اصلاح‌طلبان» گزارش داده و نوشته که «عبدالله نوری پيشتاز و فعال شده است.»
اين روزنامه نوشته که قدرت الله عليخانی جلسات جديد طيفی از اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات رياست جمهوری آينده را «اتاق فکر اصلاح طلبان» توصيف کرده و گفته است: «عبدالله نوری در انتخابات مجلس نهم دلش می‌خواست اصلاح‌طلبان منسجم وارد شوند اما موفق به ايجاد هماهنگی نشد» و اکنون جلساتی را تشکيل می دهند که «وسيع‌تر از جلساتی است که نوری در منزلش برگزار می‌کرد.»
اين روزنامه همچنين نوشته است: «عبدالله نوری در زمينه حضور منسجم اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس نهم همراهانی هم داشت» و اکنون نيز «عبدالله نوری طيفی از وزرای اصلاح‌طلب و استانداران را دور خود دارد؛ مثل آقای کرباسچی.»
روزنامه کيهان که تحت نظر نماينده علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی منتشر می شود اما ضمن حمله شديداللحن به عبدالله نوری از او به عنوان «عبدالله نوری تندرو» و «از تحريک کنندگان اصلی اغتشاشات در سال های ۷۶ تا ۷۹» نام برده و نوشته است: «نيروهای ضدانقلاب از عبدالله نوری صرفاً به عنوان پوشش فعاليت های خود و انحراف اذهان از بازی اصلی خويش استفاده می کنند» اما «در محافل داخلی خود از نوری به عنوان مهره ای سوخته ياد کرده اند.»

«علی لاريجانی: بسيج به مناقشات سياسی بلاوجه ورود نکند»
روزنامه آرمان اظهارات رئيس مجلس نهم درباره فعاليت سياسی «سازمان بسيج» را مورد توجه قرار داده و از قول  علی لاريجانی نوشته است: «بسيج به مناقشات سياسی بلاوجه ورود نکند،  چون اين کار را احزاب و گروه‌های سياسی انجام می‌دهند.»
اين روزنامه نوشته است: «برخی از اين گفتار لاريجانی اينگونه برداشت کردند که او بسيج را از ورود به فعاليت‌های سياسی منع کرده است» و البته «اين ممنوعيت در طی سال‌های پس از تشکيل بسيج بارها از سوی افراد مختلف عنوان شده و بارها هم تکذيب شده است.»
احمد خورشيدی از فرماندهان پيشين سپاه پاسداران و پدر داماد محمود احمدی نژاد نيز طی گفت‌وگو با روزنامه آرمان تاکيد کرده که «بخش‌های نظامی نبايد سازماندهی سياسی کنند.»
اين روزنامه از قول احمد خورشيدی، دبيرکل جمعيت خدمتگزاران انقلاب اسلامی افزوده است: «آنچه در ورود نيروهای نظامی به عرصه‌های سياسی مذموم است، اين است که بخش‌های نظامی کشور مانند سپاه که دارای تشکيلات کشوری و رده‌بندی سازمانی هستند، به صورت سازماندهی شده به مسائل سياسی درون گروه‌ها يا مناقشات احزاب بپردازند» و چنين اقدامی «خلاف دستور آيت الله خمينی و قانون اساسی» است.
احمد خورشيدی که در شمار فرماندهان سپاه در سال های جنگ به شمار می رود، درباره «سطح‌بندی ورود نظاميان به مسائل سياسی» نيز به روزنامه آرمان گفته است: بسيج و سپاه «درمورد کليات نظام، تهديدات کلی انقلاب اسلامی و... الزاما براساس اساسنامه بايد وارد شوند» اما «در زمينه اختلافات احزاب يا دعواهای جناحی، ورودشان به هيچ‌وجه توجيه قانونی يا عقلانی ندارد؛ زيرا اين مسائل ارتباطی با کليت حيات انقلاب يا ارزش‌های اصولی نظام ندارد و امور درونی حوزه سياست هستند.»

گزارش آماری از ابتلا و مرگ بر اثر تب کريمه کنگو در ايران
روزنامه جام جم در شماره يک شنبه تازه ترين گزارش آماری از شمار مبتلايان و جان باختگان بر اثر ابتلا به تبه کريمه کنگو  را منتشر کرده است.
اين روزنامه نوشته طی سال های ۸۹ تا ۹۰ پس از «جدی‌ترين مورد ورود تب کنگو به ايران که اين بيماری به دليل ورود غيرمجاز دام از مرزهای همسايه اين بيماری در شهرهای شرقی کشور شيوع پيدا کرد دستکم  ۱۱۴ نفر به اين بيمــــاری مــبتلا شدند و در نهايت ۱۴ نفر در اثر ابتلا به اين بيماری فوت کردند.»
جام جم درعين حال از قول وزير بهداشت نوشته است: «در سال ۹۱ باز هم با شيوع بيماری تب کنگو طی يک ماهه اخير در کشور، ۲۶ نفر به بيماری تب کريمه کنگو مبتلا شدند که تاکنون پنج نفر از آنان جان باختند.»
اين روزنامه همچنين گزارش داده که «بيشترين موارد تب خونريزی‌دهنده کريمه کنگو در اين سال‌ها در استان سيستان و بلوچستان گزارش شده است به طوری که از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۹۰ حدود ۶۱۰ مورد از اين بيماری در استان سيستان و بلوچستان بروز کرده که به مرگ ۶۰ نفر منجر شده است.»
جام جم درباره شيوع تب کريمه کنگو در استان خراسان رضوی نيز نوشته است: «در استان خراسان رضوی نيز از سال ۱۳۷۸ تا سال ۱۳۹۰ حدود ۴۰ مورد قطعی از بيماری تب کريمه کنگو گزارش شده که به مرگ هشت بيمار منجر شده است.»








آیت الله‌ها درباره‌ سیاست چه می‌اندیشند؟

*مهدی خلجی پژوهشگر موسسه مطالعات خاورنزدیک واشنگتن و ساکن آمریکاست.
هواخواهان دموکراسی و ارزش‌های لبیرال سکولار آرزو دارند که در ایران نهاد دین از نهاد سیاست جدا شود و تبعیض‌های
مثبت به سود روحانیت از میان برود. آن‌ها باور دارند که تبدیل روحانیت به نهادی غیردولتی حتا برای حفظ تقدس آن نیز بهتر است.
به ويژه در سال‌های اخیر دسته‌بندی تازه‌ای از روحانیت صورت گرفته است: روحانیت سیاسی که به یکی بودن سیاست و دیانت باور دارد و روحانیت غیر سیاسی که از منظری دینی جدایی نهاد دین از سیاست را گردن می‌گذارد.
دسته‌ اول معمولاً با نظریه‌ ولایت فقیه، خاصه تفسیر آیت الله خمینی از آن، موافق‌اند.
دسته‌ی دوم به نظریه‌ سنتی شیعه که مبنی بر عدم مشروعیت دینی حکومت در زمان غیبت امام دوازدهم است باور دارند. در زبان عامیانه می‌گویند روحانیان حکومتی و روحانیان غیرحکومتی. در این مقاله می‌کوشم درباره نادرستی این تقسیم‌بندی استدلال کنم.
از آن‌جا که نهاد روحانیت در شیعه سازمان‌دهی و چارچوب سخت‌گیرانه‌ی مثلاً روحانیت کاتولیک را ندارد، باید میان روحانیت به مثابه‌ی نهاد و روحانیان در مقام اشخاص تفاوت نهاد. اندک‌شماری از روحانیان هستند که آگاهی روشنی از وضع خود دارند و منتقد موقعیت کنونی روحانیت‌اند. اینان در پارسایی زندگی می‌کنند، به مقامات دنیوی بی‌اعتنایند و بیشتر دل‌مشغول جهان معنوی خودند.
از این میان تک و توکی با منظومه‌ فکری جهان جدید آشنایند و می‌کوشند فهم و نیز سبک زندگی خود را برپایه‌ی معیارهای حقوق بشر و ارزش‌های جامعه‌ای دموکراتیک بازسازی کنند. انکار این طیف کم‌رنگ حاشیه‌ای همان‌قدر نارواست که مبالغه در نقش آن‌ها در شکل‌دادن به نهاد روحانیت.
وقتی از دسته دوم روحانیت سخن می‌گوییم مرادمان دقیقاً چیست؟ آیا کسانی که با نظریه‌ ولایت مطلقه‌ فقیه مخالف‌اند، روحانیان غیرسیاسی‌اند؟ آیا نظریه‌ سنتی تشیع درباره‌ حکومت، با سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از نهاد حکومت یکی است؟ آیا روحانیت شیعه می‌تواند تفسیری غیرسیاسی از تشیع به دست دهد یا از هویت صنفی خود سیاست‌زدایی کند؟
جنبش مشروطیت آغاز روند عرفی شدن سیاست در ایران شناخته می‌شود. در متمم قانون اساسی مشروطه، مذهب رسمی ایران «اسلام و طریقه‌ حقه‌ جعفریه‌ اثنی عشریه» قید شد که پادشاه ایران باید مروج آن باشد.
افزون براین مجلس شورای ملی، نهاد قانون‌گذاری، موظف بود که «در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه‌ آن مخالفتی با قواعد مقدسه‌ اسلام و قوانین موضوعه‌ حضرت خیرالانام ]پیامبر اسلام[ نداشته باشد.»
هيأتی شکل‌گرفته از پنج مجتهد و فقیه متدین مسئول بررسی »مواد معنونه» هستند تا آن طرح‌ها و لوایح مخالف با «قواعد مقدسه‌ اسلام» را «رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هيأت علما در این باب مطاع و متبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجت عصر عجل الله فرجه تغییرپذیر نخواهد بود.»
بر این بنیاد، نهاد قانون‌گذاری کشور تنها در «منطقه‌ فراغ شرع» امکان قانون‌گذاری داشت. «منطقه‌ فراغ شرع»، اصطلاحی برساخته‌ی فقیهی معاصر، به آن دسته از موضوعاتی اشاره می‌کند که شارع حکمی برای آن‌ها تعیین نکرده است. به دیگر سخن، منطقه‌ی فراغ شرع یعنی قلمرو مباحات؛ مرزهای شریعت. در نظر فقهیانی چون او دولت وظیفه دارد احکام شرع را اجرا کند. تنها در قلمرویی که شریعت ساکت است، دولت می‌تواند قانون‌ بگذارد. اگر دولت اسلامی باشد قانون آن هم اسلامی است ولو آن‌که در قلمرو فراغ - گستره‌ای که شرع از آغاز آن را به مکلف واگذارده و در آن باره سکوت نموده - قانون بگذارد. بنابراین دست دولت در قانون گذاری تنها در مرزهای شریعت گشوده است. احکام شریعت خط قرمزهای دولت، چه عرفی چه اسلامی، است.
درست است که علوم اسلامی شاخه‌های گوناگون دارد، اما نهاد روحانیت بیشتر نهاد فقه است تا علوم اسلامی دیگر مانند فلسفه یا عرفان. فقیهان هرچند سنتی باشند باور دارند که حاکم دارالاسلام، چه سلطان چه رییس جمهوری، باید شریعت را پاس بدارد؛ یعنی هم در اجرای قوانین اسلام بکوشد هم در قانون‌گذاری در منطقه‌ی فراغ اصول و اهداف اسلامی را در نظر آورد.
یکی از مهم‌ترین فصل‌های فقه، قضاوت است. از نظر غالب فقیهان، تنها حکم قاضی مجتهد معتبر است. در پی پهن شدن بساط مشروطه، نهاد عرفی دادگستری بنیاد گذاشته شد. یکی از دشمنی‌های ریشه‌ای روحانیان با این نهاد همین اختلاف نظر فقهی بود. در فقه نظریه‌ای برای قضاوت نامجتهدان وجود نداشت.
دوره‌ مشروطه تا انقلاب ایران پر از نمونه‌هایی است که فقیهان تا جایی که توانسته‌اند بر حکومت خرده‌ گرفته‌اند که چرا پروا از قانون شرع ندارد یا انحصار کار داوری را از دست روحانیان گرفته است.
نظام فقهی هنوز هم با مفهوم تفکیک قوا بیگانه است. اما اگر بخواهیم از منظر این مفهوم نقش فقه را ارزیابیم، می‌توان گفت فقیهان تا پیش از نظریه‌ی فراگیر آیت الله خمینی در باب ولایت فقیه، تنها فقیهان را از قوه‌ی مجریه معاف می‌دانستند نه از دو قوه‌ مقننه و قضائیه.
آیت الله خمینی با پیش کشیدن تفسیر تازه‌ای از نظریه‌ ولایت فقیه، حق انحصاری برای فقیهان در قوه مجریه قائل می‌شود و درست در تضاد با ایده‌ی تفکیک قوا هر سه قوه را به روحانیت می‌سپرد. باید در نظر داشت که در جمهوری اسلامی سلطه‌ای بنیادین بر قوه‌ مجربه از آن رییس جمهوری نیست؛ او با تنفیذ ولی فقیه ریاست این قوه را در اختیار دارد و بدون تنفیذ رهبری میلیون‌ها رأی مردم مشروعیتی به مقام او نمی‌دهد.
آیت الله خمینی ایده‌ اسلام یا تشیع سیاسی را ابداع نکرد. پیش از او فقیهان تنها درباره‌ در دست گرفتن دستگاه اجرایی کشور تردید و تأمل داشتند؛ اما حتا در نظریه‌ سنتی سلطنت نیز سلطان موظف بود بر حکم شریعت سلطنت براند. به ويژه پس از آغاز دوره‌ صفویه، سلطان کشور شیعی مشروعیت خود را از فقیه می‌گرفت.
دخالت فقیهان در امر سیاست با مدرن شدن شبکه‌ اجتماعی و مالی روحانیت سویه‌های تازه‌ای یافت. فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو در عهد ناصر الدین شاه قاجار بدون امکان بهره‌گیری از تلگراف نمی‌توانست به اندازه‌ای که رخ داد، اثرگذار باشد. حتا مکتب نجف که به خطا در رسانه‌های بین المللی در تقابل با مکتب قم غیرسیاسی فرانموده شده، تاریخی سیاسی دارد.
شیعیان عراق در عهد عثمانی اقلیتی تحت تبعیض بودند و طبیعتاً رویکرد احتیاط‌ آمیزی به حکومت و سیاست برگزیدند. از زمان اشغال عراق به دست نیروهای بریتانیایی و جنگ با آن‌ها برخی فقیهان شیعه در صف نبرد با نیروهای خارجی درآمدند و بعدها نیز در تحولات عراق بسیار نقش گزاردند.
بدون سید محسن حکیم، مرجع عراقی‌تبار نجف، حزب الدعوة قدم به وجود نمی‌گذاشت. سید محسن حکیم نیروهای سیاسی مذهبی را از جمله برای مبارزه با کمونیسم که با شتاب در عراق و حتا در عتبات عالیات در حال گسترش بود پدیدآورد و رهبری معنوی آنان را به دست گرفت. البته همین مرجع تقلید به نوع مبارزه آیت الله خمینی با رژيم سلطنتی که خواهان براندازی شاه و نشستن بر تخت او بود روی موافق نشان نداد.
او در چند مورد ثبت‌شده به شیوه و آرمان سیاسی آیت الله خمینی اعتراض کرده است. يا سید محمد هادی میلانی در مشهد به رغم داشتن روابطی کم‌تنش با دربار محمدرضاشاه، سیاست‌اندیش بود. امروزه می‌‌دانیم که بخشی از سرمایه‌ مالی مدرسه‌ جنجالی حقانی در قم را هم او تأمین کرده است.
این مدرسه تأسیس شد تا کادر روحانی برای به دست گیری مناصب سیاسی تربیت کند و امروزه بسیاری از تندروترین روحانیان ایران از دامان آن مدرسه به بام سیاست برآمده‌اند.
اختلاف پاره‌ای فقیهان با آیت الله خمینی بر سر لزوم اجرای شریعت نبود؛ بل‌که بر سر لزوم اجرای آن به دست فقیه بود. آن فقیهانی که از ضرورت عدم مداخله‌‌ روحانیت در امور سیاسی سخن می‌گفتند، سیاست را به تسلط مستقیم بر بخش اجرایی حکومت فرومی‌کاستند. از میرزای شیرازی در سامرا که با فتوای حرمت استعمال تنباکو عملی سیاسی انجام داد تا محمد حسین بروجردی که بارها شاه را برای مقاصد خود تحت فشار گذاشت، فقیهان تردیدی در وجوب اعمال فشار بر حکومت برای رسیدن به اهداف خود نداشتند. فقیهان باور داشتند به دست گرفتن مستقیم حکومت روحانیان را در معرض انتقاد عمومی قرار می‌دهد و هاله‌ تقدسی که بر گرد شخصیت آن‌ها پیچیده از میان می‌برد.
این‌که فقیه تا چه اندازه باید در پس پرده اغراض خود را به حکومت تحمیل کند، درست بسته به میزان اهرم‌های فشاری بود که در اختیار داشت. در دوره‌هایی حوزه‌ها ضعیف و دولت‌ها قدرتمند بودند، مانند زمان ریاست عبدالکریم حائری بر حوزه‌ قم.
در دوره‌هایی دیگر حوزه‌ها نیرومند و دولت‌ها تثبیت‌نشده یا سست بودند مانند همان حوزه در زمان ریاست محمد حسین بروجردی. حائری و بروجردی از منظر فقهی تفاوت‌های اندکی داشتند. با این همه، چون شرایط تاریخی آن‌ها - به رغم فاصله‌ی اندک - متفاوت بود، دو شیوه‌ی متمایز در برخورد با حکومت برگزیدند.
حائری بسیار محتاط عمل می‌کرد و بروجردی با اعتماد به نفس بیشتر. حائری مرجعی در کنار مراجع دیگر بود که توانایی مالی بالایی نداشت؛ اما بروجردی مرجع بلامنازع بود و مالیات‌های مذهبی اغلب شیعیان به سوی او سرازیر می‌شد.
سید علی سیستانی، مرجع معاصر در نجف نیز نمونه‌ای گویاست. او به اندازه‌ای در سیاست دخالت می‌کند و به دولت عراق فشار می‌آورد که اهرم‌های فشار دارد. زمانی که می‌تواند از آن اهرم‌ها بهره بگیرد، دولت را به انجام دادن خواسته‌ خود وامی‌دارد؛ وگرنه تمنای محال در سر نمی‌پرورد.
با این حال، تردیدی ندارد که وظیفه‌ دولت احترام به خطوط قرمز شرعی است. هنگام تدوین قانون اساسی جدید عراق، سیستانی تلاش فراوانی برای پیش‌نهادن اسلام در مقام پایه‌ قانون‌گذاری به کار برد. طبق ماده‌ دوم قانون اساسی عراق «اسلام دین رسمی کشور و منبع اساسی قانون‌گذاری است . . . هیچ قانونی نمی‌تواند تصویب شود که مغایر با احکام بی‌چون و چرای اسلام باشد.»
با آن‌که او روحانیان را از به دست گرفتن مقامات اجرائی پرهیز داده، هرگز سخن از جدایی دیانت از سیاست نگفته است؛ زیرا چنین چیزی از منظر فقه شیعه یک‌سره بی‌معناست. در فقه دین از سیاست جدا نیست، حتا اگر فقیهی به تفسیر مطلق‌گرایانه‌ی روح الله خمینی از ولایت فقیه باور نداشته باشد.
بر این اساس، تصور عمومی از اعتقاد روحانیان سنتی به جدایی دین از سیاست، افسانه‌ای بیش نیست که در رسانه‌های غربی در یکی دو دهه‌ی اخیر رواج یافته است.
با این همه، می‌توان پرسید جدا از اجرای شریعت، روحانیانی که در درون حکومت نیستند، چه می‌‌خواهند؟ اولویت‌های آنان کدام است؟ آیا فقیهانی که در تفسیر ولایت فقیه با روح الله خمینی همدل نیستند، لزوماً مخالف جمهوری اسلامی‌اند؟ آیا میان مخالفان روحانی و مخالفان سکولار جمهوری اسلامی جز مخالفت با حکومت مذهبی می‌توان نقاط مشترکی یافت؟
نهاد روحانیت پیش از هر چیز - حتا مقدم بر دل‌مشغولی اجرای شریعت - به حفظ و بقای خود می‌اندیشد. بارها اطرافیان عبدالکریم حائری از او پرسیدند چرا در برابر نقض حکم شریعت به دست دولت رضاشاه پهلوی سکوت می‌کند. هر بار پاسخ او آن بود که وظیفه‌ی او در آن شرایط حفظ حوزه است، زیرا ممکن است اعتراض او به حکومت، رضاشاه را به تضعیف یا نابودی حوزه تشویق کند. روابط نهاد روحانیت با حکومت بر این اساس تنظیم می‌شود. فقیهان تا جایی به حکومت اعتراض می‌کنند که هویت نهاد روحانیت به مخاطره نیفتند.
در درجه‌ی دوم، حفظ و کاربرد امتیازهای ويژه‌ی فقیهان اولویت آنان است. فقه شیعه امتیازهای فراوانی به فقیهان می‌دهد. آنان شهروندان عادی نیستند. وقتی رضاشاه کوشید روحانیان را به انجام دادن خدمت اجباری سربازی وادار کند، فقیهان سخت برآشفتند و او را متهم به روحانیت‌ستیزی و دین‌ستیزی کردند.
در حالی که دانشجویان سراسر کشور باید دوره‌ی خدمت سربازی خود را بگذرانند، روحانیان هم در دوره‌ی پهلوی هم در جمهوری اسلامی از چنین خدمتی معاف‌اند. هم‌چنین همه‌ مردم موظف هستند به دولت مالیات‌های سالیانه بپردازند، اما روحانیان از پرداخت چنین مالیاتی معاف‌اند.
فقیهان سالانه، میلیاردها دلار از اوقاف و هدایا و نذورات و خمس و زکات و نیز فعالیت‌های اقتصادی درآمد دارند؛ اما نه گزارش مالی روشنی به دولت می‌دهند و نه دولت را برای گرفتن مالیات از خود محق می‌دانند. این دو نمونه از امتیازهای فراوانی است که روحانیان برای خود قائل هستند.
اگر حکومتی این امتیازها را به رسمیت نشناسد و روحانیان و فقیهان را با دیگر شهروندان عادی در حقوق و مسئولیت‌ها برابر بینگارد، روحانیان آن را اسلام‌ستیز می‌خوانند. در نتیجه حکومتی که تبعیض مثبت در حق روحانیان را روا می‌دارد - از چشم فقیهان - به حکومتی که خواستار برابری شهروندان است ترجیح دارد. اعتقاد به این مزایا در دل نظام فقهی نهفته است و باز هم موافقت کامل با روح الله خمینی در تفسیر ولایت فقیه شرط باور به این امتیازها نیست.
اولویت دیگر فقیهان اهمیت دادن حکومت به حوزه‌های علمیه و دیگر نهادهای مذهبی مانند مسجدها و حسینیه‌ها و نیز شعائر و مناسک شیعی است. حکومت کنونی ایران در تأمین بودجه‌های کلان این نهادها چنان عمل کرده که بی‌گمان در تاریخ شیعه جایگاهی خاص یافته است. نه تنها با بودجه‌های حکومتی که با آزاد گذاشتن دست فقیهان و روحانیان در فعالیت اقتصادی، جمهوری اسلامی روحانیت شیعه را ثروتمندترین روحانیت در تاریخ تشیع کرده است.
تبلیغات مذهبی یکی از مهم‌ترین برنامه‌های روحانیان است. در ایران رسانه‌ها به شکل انحصاری در اختیار تبلیغات مذهبی است و روحانیان دسترسی بی‌سابقه‌ای به نهادهای آموزشی از دبستان تا دانشگاه دارند. دولت رقیبان مذهبی و غیرمذهبی فقیهان را با دستگاه‌های اعمال زور خود مانند وزارت اطلاعات و قوه‌ی قضائیه از میدان به در کرده است.
همه‌ این اولویت‌ها در صورتی تحقق می‌یابند که دولت خود را شیعی تعریف کند. دولت‌های حاکم بر ایران از صفویه تا کنون خود را شیعی می‌خواندند؛ اگرچه فقیهان خود سردمدار حکومت نبودند. دولت شیعی خود را حافظ منافع جامعه‌ی شیعی می‌داند و سیاست داخلی و خارجی را بر آن اساس تنظیم می‌کند.
دولت شیعی منافع شیعیان در سرزمین‌های دیگر را در نظر می‌گیرد و در تقویت مالی و سیاسی آن‌ها می‌کوشد. پشتیبانی جامعه‌ی شیعی در کشورهای دیگر موقعیت مراجع تقلید را استوارتر می‌کند و به میزان درآمد آن‌ها نیز می‌افزاید.
الگوی حکومت در فقه از همان الگوی مرجعیت پیروی می‌کند و با مفاهیم جدیدی مانند دولت-ملت بیگانه است. همان‌طور که مرجعیت فراملی است و مرجعی در عراق می‌تواند پیروانی در سراسر جهان داشته باشد، دولت شیعه نیز باید - از نظر فقیهان - چتر حمایت خود را برای شیعیان تا اقصای عالم بگسترد. دولت شیعی مرزهای کشور را مرزهای کشوری شیعی می‌انگارد و به سیاست از چشم فرقه‌ای می‌نگرد. عجب نیست که سنی‌مذهبان ایران هنوز حق ندارند در تهران مسجد خود را داشته باشند. اعمال تبعیض سیاسی و اجتماعی علیه سنی‌ها برنامه‌ی ثابت حکومت در سی و اندی سال گذشته بوده، بدون آن‌که فقیهی شیعی از این مسأله آزردگی خود را اعلام کند.
در سال‌های اخیر، به سبب قوت گرفتن جنبش دموکراسی‌خواهی در ایران، فقدان نهادهای مدنی، سرکوب سنگین نیروها، انجمن‌ها و شبکه‌های مدافع حقوق بشر و دموکراسی، بسیاری فعالان چشم امید به سرمایه‌ اجتماعی روحانیان دوخته‌اند. آن‌ها می‌اندیشند در شرایط غیاب و امتناع فعالیت نهادهای مدنی باید نهاد روحانیت را به سمت همدلی با جنبش دموکراسی‌خواهی برانگیخت، آن را به نقد حکومت واداشت و از اعتبار اجتماعی آن برای کاهش هواداران حکومت بهره گرفت.
اما آنان در این راه چندان کامیاب نشدند. نهاد روحانیت و مراجع بزرگ در برابر رفتار حکومت سکوت تأییدآمیز کردند.
آیت الله‌هایی که در نقد حکومت آشکارا سخن گفتند نیز چند دشواری داشتند: اولاً در قیاس با مراجع بزرگ از هواداران بسیار اندکی برخوردار بودند. ثانیاً نقشی در اداره‌ حوزه‌های علمیه‌ ایران نداشته و حاشیه‌نشین به شمار می‌رفتند.
ثالثاً برخی از آن‌ها سابقه‌ همکاری با حکومت را دارند و درباره‌ سابقه‌ خود سکوت می‌کنند. به همین دلیل نمی‌توانند اعتمادبرانگیز باشند. در نتیجه ساکت کردن آن‌ها برای حکومت آسان است بدون آن‌که پیامد غیرقابل تحملی برای آن به بار آورد.
نهاد روحانیت شیعه، در عراق و ایران و بحرین و کویت و لبنان و دیگر جاها، هیچ گاه در برابر جمهوری اسلامی نایستاده است.
این بدان معنا نبوده که همه‌ فقیهان در این کشورها پیرو نظریه‌ ولایت فقیه ایت الله خمینی هستند یا به اجتهاد و صلاحیت علی خامنه‌ای برای رهبری باور دارند.
اولویت‌هایی که از نظر فقیهان برشمردم ربطی به نوع حکومت ندارد. حتا اگر رهبر جمهوری اسلامی را نه ولی فقیه که سلطان بدانند، این اولویت‌ها باز هم صادق‌اند. از همه مهم‌تر، در تضاد میان نهاد روحانیت و جمهوری اسلامی، نهاد روحانیت و آيت الله‌های پرنفوذ به بدیل‌های حکومت فعلی سخت مظنون و بی‌اعتمادند.
بدیل جمهوری اسلامی یا حکومت نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است یا دولتی دموکراتیک و لیبرال که به شهروندان نظری برابر دارد. هیچ کدام از گزینه‌ها منافع نهاد روحانیت را به اندازه‌ جمهوری اسلامی برآورده نمی‌کند. جمهوری اسلامی تنها بهشت قابل تصور روحانیت است.








چه کسی از معنویت های نوین می ترسد؟

«از اشاعه‌ بى‌بند و بارى و اباحی گرى تا ترویج عرفان هاى کاذب - جنس بدلى عرفان حقیقى - تا ترویج بهائیت تا ترویج شبکه‌ کلیساهاى خانگى؛ این ها کارهایى است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیش‌بینى دشمنان اسلام دارد انجام می گیرد؛ هدفش هم این است که دین را در جامعه ضعیف کند.» (سخنرانی آیت الله خامنه ای در اجتماع مردم قم، ۲۷ مهر ۱۳۸۹)
در عبارات بالا رهبر ایران نمونه هایی از ادیان جدید (آیین بهایی) جنبش های دینی نوین (مسیحیت تبشیری) و معنویت های بدیل (به تعبیر ایشان عرفان های کاذب) را بی هیچ تمایزی همردیف بی بند وباری می شمارد که هرچند حاکی از نا‌آشنایی ایشان با جهان معاصر و دین پژوهی مدرن است ولی از هراسی نهانی پرده بر می دارد:

تضعیف هژمونی خوانش های سنتی و بنیادگرای شیعی، رواج تکثرگرایی دینی و در نتیجه، تزلزل جایگاه فقیه-پیشوای ناروادار.
رسانه های دولتی، نیمه دولتی و شبه دولتی، از منابرِ مساجد و حسینیه ها و حوزه ها گرفته تا روزنامه ها و شبکه های رادیویی و تلویزیونی و وب سایت ها و وبلاگ ها، هر روز اتهامات گوناگونی را علیه آنچه عرفان های کاذب/ وارداتی/ انحرافی/ نوظهور یا عرفان واره ها و شبه عرفان ها می خوانند، مطرح می سازند. وزارت اطلاعات ایران معاونتی به نام «ادارۀ برخورد با ادیان» (به اختصار ابا ) تاسیس کرده که نقش بسیار فعالی در مبارزه با دگراندیشان دارد.
علاوه بر این، در گوشه و کنار کشورهم نهادهای گوناگونی برای مبارزه با عرفان های کاذب پدید آمده است. در چهار سال گذشته در قم حداقل پنج نهاد بزرگ تأسیس شده که به تالیف و ترجمۀ تحریف آمیز آثاری علیه به اصطلاح عرفان های انحرافی مشغولند . حوزه علمیه قم نیز سازمانی به نام معاونت فرق و ادیان تاسیس کرده که همایش ها و کارگاههای پرشماری را در سراسر کشور از بندرعباس تا نیشابور و از اردبیل تا زاهدان برگزار می کند. وزارت کشور و سازمان بسیج مستضعفین هم دو دائره مبارزه با «عرفان های کاذب» تشکیل داده اند. معنویت های نوین چیست و چرا نظام جمهوری اسلامی را چنین به هراس افکنده است؟
مفاهیم جامعه شناختی نظیر فرقه، کلیسا، جنبش دینی نوین، دین جدید، دین جهانی، و معنویت نوین/ بدیل/ شخصی/ زندگی، ابزارهایی اکتشافی برای مطالعه گروه های دینی و معنوی اند. باید به خاطر داشت که این ها نمونه هایی آرمانی اند که به مثابه ابزارهایی تحلیلی برای مقایسه پدیده ای واحد با دیگر پدیده ها یا با خود آن در گذر زمان به کار می روند.
گرچه واقعیتِ فی نفسه محتوای نمونه آرمانی را تعیین نمی کند، ممکن است بدان اشارت دهد. هر چند دانشمندان علوم اجتماعی قرار نیست در باب صدق یا کذب یک نمونه آرمانی سخن بگویند ولی باید دل نگران سودمندی اش باشند . بنابراین، برای مطالعه هر گروهی باید به ویژگی های خاص آن گروه درباب هر مسئله ای توجه کرد .همچنین باید میان تعاریف گزارشی و قراردادی تمایز گذاشت.
دسته اول گزاره های کم وب یش صحیحی اند درباره معنایی که مردم از مفهومی خاص مراد می کنند ولی دسته دوم ابزارهای روش شناختی کم وبیش مفیدی هستند که توسط جامعه شناسان به کار می روند. گرچه مرزهای مفهومی برای کارکرد بسامان هر جامعه ای ضروری اند ولی به شیوه ای کم و بیش دلبخواهی توسط صاحبان قدرت ترسیم می شوند. باید دریابیم که تعاریف، مبتنی بر کنترل اجتماعی و روابط قدرتند.
دانشگاهیان و پژوهشگران، کارگزاران کنترل اجتماعی اند که ابزار تعریف و مشروعیت بخشی به موضوعات مورد مطالعه خود را در اختیار دارند. مثلا در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ جامعه شناسان ژاپنی مسیحیت را دینی رسمی می دانستند در حالی که ادیان ژاپنی جدید را «شبه دین»، »جعلی»، «کاذب»، «بیگانه» و «وارداتی» می شمردند . امروز پژوهشگران دریافته اند که تعریف گروههای دینی جدید در قالب کیش های «انحرافی» صرفاً مبتنی بر اعمال قدرت از جانب برخی گروههای اجتماعی است که به انواع مختلف توانایی صدور حکم را دارند.
امر مقدس هیچگاه ایستا نیست بلکه همیشه کم و بیش در حال تحول است. امرمقدس هم به زمینه اجتماعی خود شکل می دهد و هم از آن تاثیر می پذیرد. در سراسر تاریخ و در همه فرهنگ ها جنبش های اصلاحی شکل گرفته، کانون های فکری جدیدی پدیدار شده، آرای عرفانی نوینی ظهور کرده، بنیادگرایی سر بر آورده و صورت های کهن دینی دیگرگون شده است. به عبارت دیگر، فرقه ها، جنبش های دینی، ادیان جدید و معنویت های بدیل همواره جزئی از تاریخ امر مقدس بوده اند.
هرگاه افراد و جوامع بر اثر رویارویی با دیگر فرهنگ ها و تغییرات اجتماعی و فشارهای روان شناختی با چالش های جدیدی روبرو شده اند تحولات دینی مهمی رخ داده است. در دنیای معاصر بیش از سی هزار دین، جنبش دینی، فرقه و معنویت نوین وجود دارد که افرادی از پیشینه های گوناگون و بنا به دلایلی متفاوت به آنها می پیوندند.
برخی پژوهشگران بر این باورند که این تکثر پاسخی به بسط و توسعه جهانیِ فرهنگ غربیِ مک دونالدی سکولارِ عقلانی است. زمانی ظهور جنبش های دینی و معنویت های نوین را پیامد سکولاریزاسیون و حاکی از کاهش باوربه عناصر ماوراءالطبیعی می دانستند. ولی اکنون اکثرجامعه شناسان عقیده دارند که بسیاری از مردم همچنان به پدیده های ماوراء الطبیعی باور دارند ولی شمار روزافزونی از آنها از دین سنتی می گریزند. به عبارتی، سکولاریزاسیون فرایندی خود- محدود کننده است که به احیا و نوآوری دینی و معنوی می انجامد.
به نظر استارک و بینبریج، پیش از انقلاب علمی، ادیان نهادینۀ سنتی تنش اندکی با جامعه داشتند و جهان بینی آنها بخش انفکاک ناپذیری از فرهنگ عمومی جامعه بود ولی با ظهور علم تجربی نارسایی های دعاوی این ادیان تنش آنها با جوامع را به شدت افزایش داد. در نتیجه، راه برای ظهور ادیان جدید، جنبش های دینی نوین و معنویت های بدیل هموار شد. پیدایش ادیان، فرقه ها و معنویات های نوین در یک صد سال گذشته بسیار بیشتر از قرون پیشین بوده است. جهانی شدن نه تنها به رشد ادیان، جنبش های دینی و معنویات های نوین یاری رسانده بلکه بر آگاهی جهانی از تکثرگرایی دینی افزوده است.
به باور گُردُن ملتُن، پژوهشگر نامدار جنبش های دینی نوین، تنوع و تکثر دینی جوامع غربی از قرن بیستم به این سو از هنگام مسیحی شدن کستانتین، امپراتور رم، بی سابقه بوده چه که تکثر دینی معاصر، سلطه هژمونیک دیرپای مسیحیت را متزلزل ساخته است. در چنین شرایطی بسیاری از مردم نه فقط از ادیان سنتی روی می گردانند بلکه به معنویت های نوین روی می آورند. بی تردید یکی از مهمترین تحولات یک صد سال گذشته پیدایش صورت هایی از باور و کردار شخصی و غیر نهادینه بوده است. امر مقدس همچنان حضور دارد ولی به طور فزاینده ای در قالب صورت هایی غیر سنتی تبلورمی یابد. گریس دیوی این پدیده را باور داشتن بدون تعلق داشتن می خواند، یعنی همان ویژگی مهمی که معنویت را از دین تمایز می سازد.
بر خلاف صورت های سنتی دینی، معنویت های نوین بر خویشتنِ خویش، طبیعت، یا خود زندگی تاکید می ورزند. هر چند ممکن است فرد بعضی تعالیم سنتی را ارج گزارد ولی در کل نسبت به مراجع سنتی، متون مقدس، نهادهای دینی و سلسله مراتب قدرت سوء ظن شدیدی دارد. بسیاری از افراد از دینی می گریزند که به امری بیرون از خویشتن (خدا، کتاب مقدس، نهاد دین، روحانیت) می پردازد و به معنویتی روی می آورند که بر خویشتن و امر شخصی و درونی تاکید می کند.
بنا بر این، هر چند در ادیان بزرگ جنبش های عرفانی وجود دارد ولی معنویت های نوین لزوما به هیچ سنت دینی خاصی تعلق ندارند. ممکن است فرد از آثار عرفای مسیحی یا متون بودایی یا تصوف الهام بگیرد ولی این منابع الهام را نمی توان همچون کتاب مقدس یا قرآن مرجعی بیرونی شمرد. شاید رهرو معنویت های نوین در باب تعالیم مسیح، آرای تائو یا حتی اهمیت معنوی دلفین ها و بشقاب پرنده ها تامل کند و مراقبه ورزد ولی در هر حال در سبیلی شخصی سلوک می کند که بر خویشتن متمرکز است و نه بر خدا و جهان.
پیدایش معنویت های نوین/بدیل /شخصی /زندگی، بخشی از تحول سوبژکتیو انسان معاصر است. افراد ممکن است به گروه های خاصی تعلق داشته باشند، در سبیل مشخصی سلوک نمایند و به اصول معینی پایبند باشند ولی در کل شاگردان مکتب فردگرایی معرفت شناختی اند که مراجعی سوبژکتیو دارد، داور نهایی در امور مربوط به صدق دینی را جز خویشتنِ خویش نمی شمارند، و هادی و راهبر خود را وحی یا مرجعی بیرونی نمی دانند بلکه از مقتضیات معنوی نفسِ خود پیروی می کنند.
عجیب نیست که بسیاری از معاصرین ما می گویند معنوی اند نه دیندار زیرا دین را با سلسله مراتب نهادی، سنت و مراجعی بیرون از نفس انسان همچون خدا/ خدایان و متون مقدس یکسان می‌شمارند و در مقابل، معنویت را با زندگی به مثابه امری مقدس، بهروزی سوبژکتیو و خویشتنِ خویش همانند می دانند.
اولویت با خدمت به نفس خویشتن است نه بندگی درگاه الهی. فرد همچون خریداری است که به سوپر مارکت کالاهای معنوی می رود و پس از جستجو در قفسه ها کالاهای گوناگونی از محصولات معنوی را در سبد خرید خود می گذارد بی آنکه پیرو یک نظام اعتقادی خاص باشد. تاکید بر "انتخاب" ویژگی اصلی معنویت های نوین است. رهرو معنویت های نوین مصرف کننده ای پُست مدرن است که از صورت های دینی سلسله مراتبی، اقتدارگرا و انحصار طلب می گریزد.
او در مقام فاعل مختار از هر گلستانی گلی می چیند و از هر بوستانی میوه ای. چنین است که برای خود هویتی چهل تکه می آفریند که هر جزئی از آن به فرهنگ خاصی تعلق دارد. یک جوان تهرانی پیرو معنویت های نوین در برابر مجسمه ای از بودا ساخت نپال زانو می زند که از فروشگاهی در بانکوک خریده است، بوی دود عودی را استشمام می کند که در پونا توسط پیروان سایی بابا پرورش داده شده،همهنگام بر عباراتی از مسیح و اوشو و کوئیلو تامل می کند، به قوالی نصرت فاتح علی خان گوش می سپارد، سماء صوفیان طریقت مولویه را نظاره می کند، نشان فروهر بر گردن می اندازد، شلوارجین می پوشد، آش نذری می پزد، سوشی می خورد، فیلم های کیشلفسکی می بیند، به پاکسازی کوهستان می پردازد و...
اکثریت نودینان، نوکیشان و نو معنویون جهان را جوانان بیست تا چهل سالۀ طبقه متوسط تشکیل می دهند. شگفت نیست نظام حاکم بر کشوری که نیمی از جمعیت آن را همین گروه سنی تشکیل می دهند، چنین نگران محبوبیت روزافزون معنویت های نوین باشد. تکثرفکری، دینی و معنوی، کابوس روحانیون تمامیت خواهست. آب در خوابگه فقها افتاده است.








امیر نایف، وزیر کشور سابق عربستان سعودی و برادر ناتنی ملک خالد، پادشاه وقت
امیر نایف مسئول کشتار حجاج ایرانی به شمار می رفت
ظهر نخستین روز قرن پانزدهم هجری قمری (بیست و نهم آبان ۱۳۵۸ خورشیدی)، امیر نایف، وزیر کشور عربستان سعودی و برادر ناتنی ملک خالد، پادشاه وقت، بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و با چهره ای خسته و گرفته اعلام کرد که حریم خانه کعبه از "عناصر متمرد" پاکسازی شده است.
سحرگاه آن روز، پس از نماز صبح، مردی به نام جهیمان در کنار خانه کعبه دست شوهر خواهرش، محمد قحطانی را بالا برده، او را مهدی موعود معرفی کرده و از مردم خواسته بود با او بیعت کنند، او و پیروان مسلحش سپس مسجد الحرام را به اشغال خود درآورده، پاسداران حرم را از پا درآورده بودند.
وقتی که امیرنایف در برابر دوربین تلویزیون اعلام می کرد مسجد الحرام کاملاً پاکسازی شده، درگیری همچنان جریان داشت و پلیس تحت فرمان او در مقابله با پیروان "مهدی" قحطانی شکست خورده، دهها تن از نفراتش را از دست داده بود.
امیر نایف در حالی که می کوشید اقتدار خود را در مقابله با هر تهدیدی علیه "حریم امن خانه خدا" ابراز کند، در پس پرده، تمام کوشش خود را برای لاپوشانی آنچه در واقعیت جریان داشت صرف کرد؛ با اینکه پس از چند ساعت از شروع غائله، از پایان آن سخن می گفت، واقعیت چیز دیگری بود و آن گونه که شاهدان عینی روایت می کنند، ماجرا سه روزی جریان یافت و سرانجام نه به دست پلیس امیر نایف، که با دخالت ارتش بود که "فتنه خوابید".
محمد قحطانی بین صفا و مروه به ضرب گلوله از پا درآمد، جهیمان دستگیر و همراه با شصت تن از پیروانش گردن زده شد.

کشتار حجاج

واقعه مکه نخستین آزمون بزرگ برای مردی بود که امنیت بزرگترین کشور خاورمیانه را عهده دار شده بود، خاورمیانه ای که با وقوع انقلاب ایران، کانون بحران شد و او می بایست در این منطقه پرتلاطم، بزرگترین منبع انرژی جهان را امن و دور از گزند نیروهای در حال افزایشی قرار دهد که منافع غرب را تهدید می کردند.
شیوه ای که امیر نایف برگزید، همان بود که با غائله جهیمان و یارانش کرد: سیاست پنجه آهنین و قهرآمیز امنیتی در عین دور نگه داشتن چشم جهانیان از هر خللی که بر این سیاست وارد می شد، تا آنجا که حتی هنگامی که رشد و گسترش جادویی فن آوری اطلاع رسانی، بسته ترین کشورهای دنیا را پیش روی جهانیان عریان کرد، هیچ روزنه ای برای درز آنچه داخل سرزمین عربستان سعودی می گذرد باز نشد و امیر نایف توانست مانند همان روزی که از پاکسازی بیت الله الحرام دم می زد، چهره ای مقتدر برای خود حفظ کند.
یکی از بزرگترین چالشهای دستگاه امنیتی سعودی، کنترل سیل میلیونی حجاج است، در سالهایی که انقلاب در ایران مایه تحرک جنبشهای اسلامی در خاورمیانه شده بود، حج به عنوان بزرگترین گردهمایی بشری می توانست جولانگاه این حرکتها باشد و ایران هم از هیچ تلاشی برای بهره بردن از این امکان فروگذار نکرد تا سرانجام کار به جایی رسید که قبضه امنیتی امیر نایف با کشتار صدها حاجی تظاهرکننده ایرانی، تیره ترین دوران رابطه ایران با عربستان سعودی را رقم زد.
آیت الله خمینی، رهبر وقت ایران در آن زمان گفت: "اگر ما از مسئله قدس بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگر ما از همه کسانى که به ما بدى کردند بگذریم، نمى‏توانیم [از] مسئله حجاز (کشتار حجاج) بگذریم" اما پس از درگذشت او دیری نگذشت که دولتمردان ایران کوشیدند رابطه حسنه ای با عربستان سعودی برقرار کنند، با امیر نایف که مسئول کشتار حجاج ایرانی به شمار می رفت باب دید و بازدید باز شد، به تهران دعوتش کردند و با او پیمان امنیتی بستند.

امیر نایف و القاعده

حادثه یازدهم سپتامبر فصل تازه ای در کارنامه امیر نایف باز کرد، حادثه ای که مسببانش ریشه در عربستان سعودی داشتند و در همان سالهایی در این کشور جذب سرباز و سرمایه کرده بودند که امیر نایف اقتدار پنجه آهنین امنیتی خود را در برابر چشمان متحدان غربی آل سعود به نمایش می گذاشت.
امیر نایف بلافاصله مبارزه با القاعده را در رأس برنامه خود قرار داد، در صف اول جبهه ای قرار گرفت که آمریکا با عنوان جنگ با تروریسم به راه انداخت و تمام قدرت پنجه آهنین امنیتی خود را صرف مقابله با القاعده کرد، ولی دیگر تا آخر عمر آماج نگاههای پر سوء ظنی بود که هر بار عملیاتی در عراق به نام القاعده ثبت می شد، به دنبال رد پایی از امیر نایف بودند.
امیر نایف با تفکر بنیادگرا و پیروی سرسختانه از اندیشه سلفی، آشکارا با اعطای آزادیهای سیاسی و اجتماعی با زنان و تشکیل مجلس قانونگذاری انتخابی مخالفت می ورزید، بر اجرای سختگیرانه احکام شرع، آن هم با بینشی بنیادگرایانه اصرار می ورزید و پلیس امر به معروف و نهی از منکر را که نارضایتی زیادی برانگیخته بود تقویت می کرد.
با سالخورده تر شدن برادر حکمدارش، ملک عبدالله، نقش او در سیاستگذاریهای عربستان سعودی پررنگتر شد و به همان اندازه که ملک عبدالله کوشید چهره فرمانروایی میانه رو و معتدل از خود ترسیم کند، امیر نایف چنان شهرتی برای خود به هم زد که آنانی که نگران روزی بودند که او به جای برادر نشیند، پس از مرگش، نفسی راحت کشیدند.








محمد علی همایون کاتوزیان بیش از سه دهه است که از ایران مهاجرت کرده است
محمد علی همایون کاتوزیان نویسنده کتاب ایرانیان و استاد مدرسه مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد متولد ۲۶ آبان ۱۳۲۱، تهران است.
دانش آموخته اقتصاد و جامعه شناسی است و ادبیات فارسی را نزد خود خوانده و تالیفاتی در این زمینه دارد اما بخش گسترده ای از آثار او درباره دولت و جامعه در ایران، اقتصاد و استبداد و دمکراسی در این کشور است. نظریه جامعه کلنگی و کوتاه مدت ها و استبداد تاریخی آقای کاتوزیان اساس نگارش کتاب اخیر اوست.

مرور یک کتاب: استبداد، جامعه کلنگی و کوتاه مدت‌ها در ایران

کتاب از حیث دیدگاه عالمانه آن در شناخت مصائب جامعه ایرانی در ردیف معدود آثاری است که در این باره منتشر شده و از آنجا که تحصیلات رسمی آقای کاتوزیان در اقتصاد و جامعه شناسی است، وجوه گوناگون از جمله روانشناسی فردی و اجتماعی ایرانیان و بازتاب آن در رویکرد سیاسی و زندگی جمعی شان را در بر می گیرد.
محمد علی همایون کاتوزیان در مقدمه کتاب می نویسد که «تاریخ ایران، معمولا شاهد یکی از این چهار حالت بود: حکومت مطلق و استبدادی؛ حکومت استبدادی ضعیف؛ انقلاب؛ و آشوب که معمولا حکومت مطلق و استبدادی را به دنبال می آورد.»
نویسنده در این مقدمه با اشاره به روحیه تقریبا ثابت ایرانیان در تلاش یا آرزو برای سرنگونی شاه یا حکومت مستقر می نویسد که ایرانیان دقیقا به این دلیل با حکمرانان خود مخالفت می کردند که جان و مالشان در اختیار آنان بود.
بر اساس دیدگاه آقای کاتوزیان، مجموعه‌ ویژگی‌های نظام استبدادی، تحرک طبقاتی زیادی را پدید آورد که هر کس، با هر سابقه‌ طبقاتی اجتماعی، ممکن بود وزیر و صدراعظم و حتی شاه شود و هر وزیر و صدراعظم و حتی شاهی نه فقط مقام، که مال و جان و دودمانش به کلی نابود شود. «پدرکشی، پسرکشی، برادرکشی، شاه‌کشی، و وزیرکشی رایج در تاریخ ایران نیز ناشی از این واقعیات بود، زیرا که برای در دست گرفتن قدرت، مآلاً ضابطه‌ای جز خود قدرت وجود نداشت.»
گفت و گوی حاضر با محمدعلی همایون کاتوزیان درباره کتاب «ایرانیان تاریخ باستان، میانه، و امروز ایران» است.
شما پیشتر هم نظریات سیاسی و اجتماعی تان را درباره جامعه کوتاه مدت ها و تاریخ استبدادی ایران در قالب مقالاتی منتشر کرده بودید، چه انگیزه ای باعث شد تا به شکل مفصل تری به توصیف این نظریه در قالب روایت تاریخ ایران دست بزنید؟
بنده نه فقط در مقالات بلکه در کتاب های دیگری نیز در یک دوره چهل ساله این مفاهیم و مقولات و نظریات را پرداخته ام. مثلا در اقتصاد سیاسی ایران، دولت و جامعه در ایران، نه مقاله در جامعه شناسی تاریخی ایران و غیره.
با این وصف سال ها بود که فکر نوشتن یک کتاب درباره کل تاریخ ایران بر مبنای این مفاهیم و نظریات تقریبا به شکل آرزویی که هرگز به آن نخواهیم رسید به خاطرم می آمد تا اینکه در چند سال پیش انتشارات دانشگاه ییل به من پیشنهاد کرد که برای نگارش چنین کتابی قرارداد ببندم.
راستش این است که در وهله نخست نپذیرفتم و گفتم این کار نیاز به وقت و حوصله و زحمت زیادی دارد اما هنوز آن وسوسه وجود داشت و اصرار آنان سبب شد که پیشنهاد را بپذیرم. این کتاب بر مبنای پنجاه سال کار علمی قرار دارد و نگارش آن چهار سال وقت برده است.
کتاب شما همچون تجربه آکادمیک ومطالعاتی شما گستره وسیعی را از اقتصاد و سیاست و فرهنگ تا جامعه شناسی و رونشناسی را در بر می گیرد. متدلوژی شما در طول نگارش کتاب چه بود؟
بنده در همه این رشته ها و از جمله ادبیات، در سطح حرفه ای کار کرده ام، درس داده ام و چیز نوشته ام. ما اگر خواسته باشیم که سئوالی را پاسخ بگوییم مثلا دلیل بالا رفتن قیمت ها کم و بیش می توانیم به آن فقط از نظر اقتصادی پاسخ دهیم.
اما وقتی با مساله ای رو به رو هستیم ناگزیر باید آن را از زوایای گوناگون و به نسبت موضوع با دیدی تاریخی ـ اجتماعی و اقتصادی مطالعه و بررسی کرد چرا که یک مساله اجتماعی فقط به یکی از این مقولات کاهش پذیر نیست، اگر چه نسبت اهمیت اینها در بررسی مساله بستگی به ماهیت آن دارد که آیا اساسا تاریخی یا ادبی یا جامعه شناختی است. البته این کار آسانی نیست و زمینه سازی زیادی می خواهد و مسلما به قول قدما، دنیایی ندارد. از آخرت هم که خبر نداریم.
شما از استبداد آسیایی و شرقی صحبت می کنید آیا می توان برای این موضوع متدلوژی خاصی در نظر داشت و به سنت این شکل از استبداد اشاره کرد و تاریخ استبدادی ایران را ذیل آن تحلیل کرد؟
منظورتان حکومت مطلقه شرقی (Oriental despotism) است که به غلط به استبداد شرقی ترجمه شده است، زیرا که دسپوتیسم یک حکومت اروپایی بود که فقط از دو تا چهار قرن در کشورهای اروپایی رایج بود.
اما با این که حکومت مطلقه بود دولت به یک چارچوب قانونی نوشته یا ننوشته ولی استوار متعهد بود و نمی توانست هرکار دلش می خواهد بکند.
مثلا لویی چهاردهم مقتدرترین پادشاه فرانسه در آن دوره، نمی توانست به میل و اراده خودش دستور بدهد پسرش را بکشند یا کور کنند بلکه چنین چیزی اصلا متصور نبود حال آنکه استبداد، شرقی و غربی ندارد بلکه شیوه حکومتی است که در آن هیچ مانع و حدود قانونی برای میل و اراده دولت وجود ندارد.
به عبارت دیگر و در تحلیل نهایی، جان و مال مردم در اختیار دولت است. کلمه استبداد ریشه عربی دارد و معنای دقیق آن به فارسی رفتار خودکامه، خودسرانه یا دلبخواهی است.
از قضا پیش از دسپوتیسم که غالبا از آن خبری نداشتند، استبداد را مترادف با دیکتاتوری می دانستند، حال آن که دیکتاتوری حکومت اقلیت است که در راس آن یک فرد مقتدر قرار دارد و به اندازه ای از قانون منوط و مشروط است.
دیکتاتوری حکومت طبقات بالا یا هیأت حاکمه است در حالی که در نظام استبدادی هیأت حاکمه ای وجود ندارد و حکومت فردی و دلبخواهی است.
در کتابتان تفاوت حکومت های استبدادی ایران و نظام ارباب و رعیتی را با ذکر مثال های متعددی از نمونه غربی آن از جمله فئودالیسم غربی مشخص کرده اید و از مفهوم طبقه در توصیف گروه ها در ایران استفاده کردید. در بین نظریه پردازان ایرانی اختلاف بر سر تعریف مفهوم طبقه در ایران است. شما از چه منظری مفهوم طبقه را به کار می برید؟
در نظام استبدادی روابط ارباب ـ رعیتی وجود دارد و این با فئودالیسم اروپایی یکی نیست. فئودالیسم فقط در یک دوره ـ اگرچه دوره ای بلند ـ در اروپا رایج بود.
در جامعه فئودالی دولت قدرت چندانی نداشت. پادشاه در واقع نوعی سرفئودال به شمار می آمد و دولت ضعیف و محدود و در تحلیل نهایی نماینده طبقه فئودال بود نه این که طبقه فئودال زیر دست و وابسته دولت باشد.
کاتوزیان می گوید در ایران طبقات گوناگون همیشه وجود داشته اند ولی برخلاف جوامع طبقاتی دارای هیچ حقوق مستقلی از دولت نبودند
در ایران طبقات گوناگون همیشه وجود داشته اند ولی برخلاف جوامع طبقاتی دارای هیچ حقوق مستقلی از دولت نبودند. ترکیبشان غالبا از یک کوتاه مدت به کوتاه مدت بعدی تغییر می کرد و در تحلیل نهایی، جان و مال شان در اختیار دولت بوده است.
در تاریخ ایرانیان به موضوع فر ایزدی که مشروعیت و قدرت حاکمان ایرانی را تضمین می کرده اشاره کرده اید. آیا این موضوع را به نظریه استبداد و کم آبی (جبر جغرافیایی ایران) مرتبط می دانید؟
فره یا فر ایزدی ملاک مشروعیت و جانشینی در سلطنت استبدادی بود. یعنی کسی برای پادشاه شدن واجد شرایط بود که فرایزدی داشته باشد و معنای فرایزدی هم موهبتی بود که خداوند برای حکومت کردن به فردی اعطا می کرد.
پادشاه منصوب خداوند بود و طبقات مردم نقش و سهمی در تعیین او و مشروعیت دادن به او نداشتند. در نتیجه جز در برابر خداوند در برابر هیچکس دیگری مسئول و پاسخگو نبود و به این ترتیب صاحب قدرت مطلقه و دلبخواهی بود و مطابق این تئوری اگر ستمگری می کرد از جانب خدا عزل و سرنگون می شد.
پس مردم و طبقات اجتماعی کوچک ترین سهمی در قدرت نداشتند بلکه همه از پسر پادشاه و وزیر گرفته تا محروم ترین کشاورز، رعیت پادشاه بودند.
در اسطوره شناخت این که چه کسی فر ایزدی دارد بر مبنای توانایی های خارق العاده قرار داشت.
مثلا سیاوش در آزمایش عبور از آتش موفق شد که با اسب به درون آتش بتازد و تندرست و سالم از آن خارج شود. یا پسرش کیخسرو همراه گیو و مادرش فرنگیس تواسنت با اسب از رود عمیق و پهناور و غلطان جیحون سالم بگذرد. از این نمونه ها در شاهنامه فردوسی زیاد است.
اما مساله این است که در جهان واقع نه دنیای افسانه و اسطوره چگونه می توان دانست که چه کسی فر ایزدی دارد. ناچار نتیجه این می شد که هر کسی قدرت را دست دارد باید صاحب فر ایزدی باشد چون در غیر این صورت پادشاه نمی شد.
به این ترتیب بر خلاف جوامع اروپایی هر کسی به صرف در دست داشتن قدرت، «مشروع» حساب می شد.
ملاحظه می فرمایید که نظریه فر ایزدی برای حکومت استبدادی ضروری بود چون اگر پادشاه فقط به اراده خداوند پادشاه نمی شد و فقط به او پاسخگو نبود، ناگزیر حکومتش دلبخواهی نبود و در برابر دست کم بخشی از مردم مأخوذ و مسئول می بود.
در تحلیل و توصیف نظریه جامعه کوتاه مدت ها یکی از موضوعاتی که مطرح می کنید این است که در این جامعه سرمایه به انباشت نمی رسد. اشاره می کنید که در دوره معاصر هم وضع به همین منوال است چون در دوره معاصر وابستگی شدیدی به نفت وجود دارد. شما چه رابطه ای میان این دو یعنی استبداد و جامعه غیر تولیدی که انباشت سرمایه در آن به دشواری شدنی است، می بینید؟
تا انباشت سرمایه بازرگانی در غرب صورت پذیرد و سپس به سرمایه صنعتی بدل شود قرن ها طول کشید و اگر جامعه کوتاه مدت بود و از امروز تا فردا را نمی شد پیش بینی کرد و حداقل امنیتی وجود نداشت که افراد و طبقات اطمینان داشته باشند که مالشان را به زور نمی گیرند و به غارت نمی برند، انباشت بلندمدت سرمایه صورت نمی گرفت.
در ایران به دلایلی که ضمنا برشمردم، رغبت چندانی به انباشت بلندمدت وجود نداشت و آن مقدار هم که انباشت شده بود، از این کوتاه مدت به آن کوتاه مدت از دست می رفت.
اما به نیمه دوم قرن بیستم که می رسیم با پدیده جدید جامعه نفتی روبه‌رو می شویم. این جامعه ای است که بخش بزرگی از درآمد ملی و بخش بزرگتری از ارز خارجی خود را از موهبت رانت نفت تامین می کند و این رانت مستقیم به جیب دولت می ریزد و دولت نیز مستقیم و غیر مستقیم با هزینه کردن آن، جامعه را بهره‌مند می سازد. در نتیجه سرمایه داری به شیوه جدید و بارزتری وابسته به دولت می شود، یعنی نه فقط این که دولت خود بزرگ ترین سرمایه دار است، بلکه کار آفرینان و پخته خواران نیز وابسته به عنایات دولت و نیز به استراتژی سرمایه گذاری و مصروف دولت هستند.
رانت نفت تولید نمی شود، بلکه پول کار نکرده و موهبت آسمانی است. در جامعه ای که بیش از تولیدش مصرف می کند، پس انداز منفی است و در نتیجه چیزی از تولید داخلی، یعنی تولید غیر نفتی، پس انداز نمی شود که هیچ، مقداری هم کم می آید که با رانت نفت جبران می شود.
نکته آخر این که وقتی چنین پول کار کرده ای از آسمان می آید و به جیب دولت می ریزد، طبعا قدرت دولت را در برابر اجتماع خیلی زیاد می کند. اما درآمد نفت به خودی خود، عامل استبداد نیست و گرنه هم اکنون حکومت نروژ استبدادی می بود.
این ماهیت دولت است که تاثیر مثبت و منفی رانت نفت را تعیین می کند.
در فصلی از کتاب اشاره می کنید که ایران چهارراه منطقه ای بوده است. محل رفت و آمد بازرگانان و تجار و به طور خلاصه محل تلاقی فرهنگ ها. فکر می کنید چرا جامعه ای که تا این حد در معرض فرهنگ های دیگر قرار داشته، دچار تصلب های فرهنگی شدیدی می شده و از قضا این تصلب کوتاه مدت هم نبوده است؟
ایران در سراسر تاریخ خود بر سر راه آسیا و اروپا، شرق و غرب قرار داشته است. کالاها و همچنین عقاید و فرآورده های فرهنگی معمولا ـ اگر چه نه همیشه ـ از شرق وارد شده و از غرب خارج شده اند.
کاتوزیان: من استبداد را فقط یک شیوه حکومت نمی دانم بلکه در تحلیل نهایی به عنوان خودسری دولت و جامعه می‌شناسم.
در واقع اثر شرق چنان بوده که ریشه بسیاری از افسانه ها و اسطوره های ایرانی در سرزمین های شرق ایران یافت می شود. اگر چه از جانب غرب هم دوبار در تاریخ تاثیر بزرگی پیش آمد، یکی اسلام در قرن هفتم و دیگری دستاوردهای فرهنگی و صنعتی غربی از قرن نوزدهم به بعد.
این موقعیت جغرافیایی پدیده ویژه ای را به وجود آورد که می توان آن را اثر چهارراه بودن نامید که هم از ثبات کشور کاسته و هم بر غنای آن افزوده است.
در نتیجه هم ایرانیان را به فراگرفتن روش ها، عادت ها، فنون و راه و رسم خارجیان ترغیب کرده و هم ترس از مقاصد خارجیان را در آنها پرورش داده است.
اگرچه خارجی ستیزی و ترس از توطئه بیگانگان دست کم تا حدی محصول حکومت استبدادی و بیگانگی جامعه از حکومت بوده و ناچار در زیر هر کاسه ای، یک نیم کاسه می دیده اند.
اما آن تعصب فرهنگی که شما از آن نام می برید، خصلت ویژگی استبدادی و کوتاه مدتی بودن جامعه است. یعنی با همه چیزهایی که به دیگران داده و از آنها گرفته ایم این خصلت اجتماعی بر سر جای خود مانده است.
ما حتی یک بار به اساسی ترین مساله توجه کردیم و آن قانونمند کردن جامعه و حکومت غربی است ولی دیدید که مشروطه چه آسان از دست رفت و مسئول از دست رفتن آن هم کل اجتماع بود نه فقط دولت.
چرا خود استبداد در جامعه ایرانی علیرغم کوتاه مدتی بودنش که فرهنگ و سیاست و اقتصاد را تحت الشعاع قرار داده از خصلت کوتاه مدتی مستثنی شده و قدمتی به طول تاریخ ایران زمین دارد؟ به بیان دیگر چرا فقط استبداد است که شامل خصلت کوتاه مدتی نشده و همواره خود را باز تولید کرده است؟
جامعه کوتاه مدت، خود، محصول خصلت استبدادی جامعه است. توجه داشته باشید که من استبداد را فقط یک شیوه حکومت نمی دانم بلکه در تحلیل نهایی به عنوان خودسری دولت و جامعه می‌شناسم.
اگر دولت و جامعه خودسر یعنی استبدادی و هرج و مرجی، نبودند جامعه کوتاه مدت نمی بود اما استمرار استبداد نیز خود ناشی از کوتاه مدت بودن جامعه است که اجازه تغییرات بلندمدت و غیرقابل بازگشت را نمی دهد.
نظریه شما مبنی بر تاثیر شگرف کم آبی (تاثیر ناگزیر جغرافیا) بر روحیه ایرانی و به اختصار استبداد، موقعیت ایران را در یک وضع ناگزیر و ازلی قرار می دهد. آیا در تحلیل شما راهی هم برای خروج از دایره استبداد ناشی از وضعیت جغرافیایی وجود دارد؟
این که چه شد که جامعه استبدادی در ایران پدید آمد٬ من این مساله را از نوع کنجکاوی های عالمانه می دانم. یعنی مساله ای که کل آن در اصل موضوع تغییر ایجاد نمی کند و فایده عملی چندانی ندارد.
ولی در هر حال، فرضیه من به طور خلاصه این است که ایران سرزمین پهناوری است که جز در یکی دو گوشه آن دچار کم آبی بوده است یعنی در واقع عامل کمیاب٬ آب بوده است نه زمین.
در نتیجه آبادی های آن که نامشان نیز از واژه آب گرفته شده، اولا اضافه تولید زیادی نداشتند و ثانیا نیز از یکدیگر دور افتاده بودند. به این ترتیب جامعه٬ جامعه ای کم آب و پراکنده بوده و امکان نداشته که بر اساس مالکیت یک یا چند آبادی قدرت فئودالی مستقلی پدید آید.
از سوی دیگر یک نیروی نظامی متحرک می توانست اضافه تولید بخش بزرگی از سرزمین را جمع کند و بر اثر حجم بزرگی اضافه تولید همه این مجموعه، به دولت مرکزی و مقتدری بدل شود. این نیروهای نظامی متحرک را ایلات فراهم آوردند.
این یک فرضیه است و هر اندازه هم که درست باشد به چند هزار سال پیش باز می گردد، اما از آن پس جامعه استبدادی پدید آمده و هیچ جبر و تقدیری هم در کار نیست یا به زبان دیگر تقدیر جامعه به دست خود اوست.
تضاد دولت و ملت، جامعه کوتاه مدت، استبداد و هرج و مرج و سایر ویژگی های دیگر اگر هم در عهد باستان ریشه ای در پاره ای از پدیده های جغرافیایی داشته اند، دیگر امروز نمی توان از جبر جغرافیایی سخن گفت بلکه باید کارهایی کرد که رفته رفته این ویژگی ها را کم می کند.
این ویژگی هایی که می گویید چیست؟ نمونه های مشابه آن در جهان یا همسایگی ما کدام است؟
این ویژگی ها همان است که در طول این مصاحبه درباره جامعه استبدادی بر شمرده ام. اما در مورد کشورهای همسایه، بنده به اندازه کافی صلاحیت داوری ندارم. مسلم این که این ویژگی ها در غرب وجود نداشته، اگرچه باید تاکید کنم که غرب هم بهشت نبوده و مسائل و مشکلات خود را داشته است.
آیا شما توسعه سیاسی و فرهنگی را شرط خروج از استبداد قلمداد می کنید؟
رشد سیاسی و اجتماعی بلند مدت به موازات خود و آهسته آهسته ویژگی استبدادی جامعه را خواهد زدود. خارج شدن از استبداد کاری یک‌شبه و یک‌ساله و پنجاه ساله نیست بلکه نیاز به رشد سیاسی و اجتماعی بلندمدت دارد.
و سوال آخر اینکه چرا در جوامعی همچون ایران آزادی خواهی و تکثرگرایی به صورت منفعت اجتماعی گروه های مرجع و سیاست‌ساز در نیامده است؟
دقیقا به این جهت که جامعه کوتاه مدت است زیرا که فقط با یک چشم انداز بلند مدت می توان به این گونه هدف های اجتماعی رسید.




مخالفان دولت: حمص تحت محاصره نیروهای ارتش سوریه است
یک روز بعد از اعلام تعلیق فعالیت هیات ناظران سازمان ملل متحد در سوریه، خشونت‌ها در این کشور همچنان ادامه دارد و مخالفان دولت گفته‌اند که روز گذشته بیش از ۷۰ نفر در درگیری‌هایی در مناطق مختلف سوریه کشته شده‌اند.
بر اساس گزارش‌ها، صدای تیراندازی و بمباران تقریبا در تمام مناطق سوریه شنیده می‌شد، اما خبرنگار بی‌بی‌سی می‌گوید که به نظر می‌رسد بیشتر درگیری‌ها در اطراف دمشق، پایتخت سوریه، متمرکز بوده است.
ژنرال رابرت مود، رئیس هیات ناظران سازمان ملل متحد روز شنبه ۱۶ ژوئن اعلام کرد که به دلیل شدت گرفتن درگیری‌ها بین نیروهای دولتی و مخالفان بشار اسد، فعالیت‌های این هیات در سوریه به حالت تعلیق در می‌آید.
او پیش از این گفته بود که به نظر می‌رسد دولت سوریه و مخالفانش "هیچ اراده‌ای" برای پایان دادن به درگیری‌ها و برقراری صلح ندارند.
قرار است ژنرال مود روز سه‌شنبه آینده (پس‌فردا) گزارشی از عملکرد هیات ناظران سازمان ملل متحد در سوریه را به پنج عضو دائم شورای امنیت ارائه کند.
به دنبال اعلام تعلیق فعالیت ناظران سازمان ملل متحد، دولت آمریکا اعلام کرد که در حال رایزنی با کشورها در زمینه اقدامات بعدی در سوریه است.
ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا هم گفته است که این تعلیق، کارایی هیات ناظران را زیر سوال می‌برد.

طرح صلح شش ماده‌ای کوفی عنان

  • طی یک فرایند سیاسی به رهبری دولت سوریه، به خواسته‌ها و دغدغه‌های مردم سوریه پاسخ داده شود
  • پایان اقدامات مسلحانه خشونت‌آمیز به هر شکل و از سوی همه طرف‌های درگیر، زیر نظر سازمان ملل متحد برای حفظ جان غیرنظامیان
  • همه طرف‌های درگیر، از رسیدن کمک‌های انساندوستانه به تمام مناطق درگیری اطمینان حاصل کنند
  • مقامات مسئول سرعت آزادسازی زندانیانی را که به طور خودسرانه بازداشت شده‌اند و نیز تعداد آزادشده‌ها را افزایش دهند
  • مقامات، آزادی تردد روزنامه‌نگاران در سرتاسر کشور را فراهم کنند
  • مقامات، به حق آزادی تجمعات و حق تظاهرات مسالمت‌آمیز احترام بگذارند
آقای هیگ در یک بیانیه، دولت بشار اسد را به بدتر کردن شرایط در سوریه متهم کرد.
مخالفان دولت گزارش داده‌اند که بدترین خشونت‌های روز گذشته در مناطق حومه‌ای دمشق رخ داده است.
شورای ملی سوریه که از مخالفان دولت تشکیل شده، نسبت به وقوع کشتار در شهر حمص هشدار داده است. بر اساس اعلام این گروه، ۳۰ هزار نفر از نیروهای ارتش و شبه‌نظامیان طرفدار دولت، حمص را در محاصره دارند.
فعالیت رسانه‌های خارجی در سوریه به شدت محدود شده است و تایید گزارش‌ها درباره تعداد کشته‌شدگان و وضعیت در مناطق مختلف سوریه به دشواری امکان‌پذیر است.

نشست اعضای دائمی

تامی ویتور، از سخنگویان کاخ سفید، از دولت سوریه خواسته است که طرح صلح شش ماده‌ای کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در امور سوریه را اجرا کند.
او گفت: "در این مقطع بحرانی، درباره گام‌های آتی برای انتقال قدرت سیاسی در سوریه طبق قطعنامه‌های شورای امنیت، با شرکای بین‌المللی خود رایزنی می‌کنیم."
سخنگوی اتحادیه عرب هم به بی‌بی‌سی گفت که تعلیق فعالیت‌های هیات ناظران سازمان ملل متحد موقتی است و فعالیت این هیات تنها توسط سازمان ملل متحد و با مشورت اتحادیه عرب قابل لغو شدن است.
هیات ناظران سازمان ملل متحد که ۲۹۸ عضو نظامی و ۱۱۲ عضو غیرنظامی دارد، برای نظارت بر روند اجرای طرح صلح پیشنهادی آقای عنان به سوریه اعزام شده‌اند. برقراری آتش‌بس یکی از مفاد این طرح است.




رأی‌گیری در انتخابات پارلمانی سرنوشت‌ساز یونان آغاز شده است. نتیجه این انتخابات می‌تواند آینده حضور یونان در حوزه یورو را تعیین کند.
اجرای طرح‌های ریاضت اقتصادی که از شروط اعطای کمک‌های مالی بین‌المللی به یونان بوده‌اند، محور اصلی فعالیت‌های تبلیغی احزاب حاضر در رقابت‌های انتخاباتی بوده است.
حزب چپگرای سیریزا و حزب راستگرای دموکراسی نو در دو قطب اصلی بحث‌ها درباره اجرای این طرح‌ها قرار دارند.
رهبران اتحادیه اروپا گفته‌اند که رد کردن این شروط و خودداری یونان از اجرای طرح‌های ریاضتی می‌تواند به خروج این کشور از حوزه یورو منجر شود.
انتخابات یونان برای دومین‌بار در شش هفته اخیر برگزار می‌شود.
پس از برگزاری انتخابات پیشین در ماه مه، تلاش احزاب پیروز برای تشکیل دولت ائتلافی بی‌نتیجه ماند و رئیس‌جمهور این کشور فرمان برگزاری انتخابات جدید را در روز ۱۷ ژوئن صادر کرد.
نتیجه انتخابات امروز یونان در سراسر جهان دنبال می‌شود و این نگرانی وجود دارد که در صورت خروج یونان از حوزه یورو، مشکلات مالی به دیگر کشورهای عضو حوزه یورو منتقل شود و در نهایت تاثیری منفی بر روند رشد اقتصاد جهانی بگذارد.
دولت یونان در ازای دریافت کمک‌های مالی بین‌المللی در دو سال گذشته متعهد شد که اقدامات اقتصادی ریاضتی سختگیرانه‌ای را در پیش بگیرد.
اولین بسته مالی اهدایی به یونان ۱۱۰ میلیارد یورو بود که در سال ۲۰۱۰ میلادی به این کشور داده شد و یک سال بعد، یونان بسته مالی دوم را که ۱۳۰ میلیارد یورو ارزش داشت، دریافت کرد.

هشدار بروکسل

بسیاری از مردم یونان از شروطی که با اعطای کمک‌های مالی همراه بودند، ناراضی هستند. این کمک‌ها مانع ورشکستگی اقتصاد یونان شد، ولی یکی از احزاب مخالف اجرای این طرح‌های اقتصادی وعده داده است که در صورت پیروزی، یکبار دیگر درباره این شروط وارد گفت‌وگو خواهد شد.
با این حال، آلمان که قوی‌ترین اقتصاد حوزه یورو را دارد، تاکید کرده است که یونان همانند دیگر کشورهای عضو حوزه یورو که کمک‌های مالی بین‌المللی دریافت کرده‌اند، باید از شروط اعطای این کمک‌ها تبعیت کند.
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان یک روز پیش از برگزاری انتخابات یونان گفت: "اهمیت بسیار زیادی دارد که انتخابات فردا در یونان به نتیجه‌ای منجر شود که براساس آن، تشکیل‌دهندگان دولت (آتی) بگویند: بله. می‌خواهیم به تعهداتمان عمل کنیم."
خانم مرکل و دیگر رهبران اروپایی فردا (دوشنبه، ۱۸ ژوئن) در نشست گروه ۲۰ در مکزیک شرکت خواهند کرد. انتظار می‌رود بحران مالی حوزه یورو و نتایج انتخابات یونان محورهای اصلی مذاکرات گروه ۲۰ باشد.



پسر حاجی، به برنامه ی نوبت شما بی‌بی سی از گرانی‌های ایران می‌گوید

موضوع برنامه نوبت شما بی‌بی‌سی: آیا گرانی، سبد خرید شما را تغییر داده است؟
فرن تقی زاده: حسین شما نظرت در مورد گرونی در ایران چیه؟
حسین: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و صلوات بر محمد و خاندان پاک و مطهرش و با سلام بر شهدای پاک انقلاب اسلامی و امام خا...
  فرن: حسین جان وقت برنامه کمه نظرت و بگو
حسین: والله در ایران همه چیز گرون شده؛ قبلا‌ها لاستیک خیلی ارزون بود الان خیلی گرون شده؛ یک چراغ جلو عوض میکنی پنجاه تومن؛ لاستیک دیگه گیر نمیاد؛ تحریم‌ها از وقتی زیاد شدن دیگه به ایران لاستیک نمی‌دن؛ بابام میگه خودم برات وارد می‌کنم؛ میخواسته بره وارد کنه، نزدیک بود تو فرانسه بازداشتش کنن بخاطر یک جفت لاستیک...
فرن: خوب این پنجاه تومنی که میگی قبلا چند تومن بوده؟ چرا باباتو برای یک جفت لاستیک می‌خواستن بگیرن؟
حسین: خوب قبلا ده تومن بوده الان شده پنجاه تومن
فرن: ده هزار تومن بوده؟
حسین: خانم شوخی میفرماییی؛ ده هزار تومن که لاستیک فرغونم نمی‌دن؛ ده میلیون دیگه؛ بابام رفته بود از خود شرکتش وارد کنه. از ترکیه رفته بود ؛پلیس نمیدونم چی چی پل می‌خواست بگیرش؛ بش گفته بودن ماله سپاهی. اما به جونه بابام، بابام فقط اسکله داره؛ بابام گفته بود اگر دانشگاه پودمانی تهران قبول بشم برام ماشین می‌خره؛
فرن: ماشینت چیه حسین؟
حسین: بش میگن مازاراتی من بش میگم ماکارانی؛ اخه اون روزی با پسر حاج اصغر کورس گذاشتیم تو ولنجک خورد لبه جدول جفت لاستیکش مثل ماکارانی جمع شد؛ حالا بابام رفته لاستیک بخره بیاره...گیر نمیاد؛ پسر حاج اصغر میگفت قبلا‌ها ده تومن بوده الان شده پنجاه تومن؛ ما خیلی زیر فشار هستیم، الان یک هفته‌اس نتونستم برم باش بیرون؛ دارم می میرم؛ مامانم گفته نماز بخون بجاش؛ اما من تا نرم بیرون نمیتونم نماز بخونم...
فرن: حسین از گرونی مواد غذایی خبر داری؟
حسین: چی؟
فرن: مواد غذایی مثل نون میوه؛گوشت...
حسین: نون، نمی‌خوریم زیاد؛
فرن: گوشت چی؟
حسین: بابام گاوداری داره.
فرن: میوه چی؟
حسین: خریدای خونه رو من انجام نمی‌دم؛ اما حسن اقا که میره برامون خرید همیشه خوشحال میاد خونه؛ میگه خانم عجب میوه‌هایی؛ مامانمم بش انعام میده؛ فکر کنم همه چیز ارزونه؛
فرن: فکر می‌کنی تحریم‌ها روی زندگی مردم اثر گذاشته؟
حسین: اره خانم خیلی؛ پسر حاج اصغر چند روز پیشا ماشینش چپ شد؛ هر جا بردن تعمیر؛ گفتن نمایندگیش رفته؛ الان ده روز کنج خونه گریه می‌کنه؛ دوست دخترش ولش کرده؛ باباش گفته یکی دیگه برات می‌خرم؛ رفته بخره گفتن تموم شده، وارد نمی‌شه؛ تو ایران زندگی خیلی سخت شده؛ جوونا چاره‌ای ندارن؛ تحریم‌ها رو باس بردارن حداقل تحریم‌های پورشه و بوگاتی و مازاراتی؛ ما چه گناهی کردیم...
خیلی ممنون از نظر شما




نظارت حراستی!



image
نظارت حراستی، مرحله تکاملی نظارت استصوابی است، که اخیرابه شکل علنی وآشکارازسوی آیت الله مهدوی کنی(رئیس مجلس خبرگان)،عنوان شده است!

ایشان گفته‌اند: «مابایدرهبری رانظارت حراستی کنیم»!

واقعیت این است که آیت‌الله خامنه‌ای از همان ابتدای دوره ریاست جمهوری توسط گروهی ویژه –که سعید امامی یکی ازآنهابود-نظارت حراستی می‌شد؛ و هم‌زمان با ورود ایشان درمسند ولایت فقیه، برخی ازاین گروه، حلقه تنگی برای وی ایجادکردند وازهمان ابتدا «یار غار» وی شدند!

اگربخواهید بدانید مملکت راچه کسانی اداره می‌کنند، باید فیلم بازجویی «زن سعید امامی» را پیگیری کنید.

طبق اخباردرج شده، «امام خمینی» درفروردین سال ۶۵، یک‌بار واقعا مرگ را لمس کرده بود، و حیات ایشان تاسال ۶۸،به تیم نظارت حراستی فرصت داد، تا تکلیف را معلوم کند.

درهمین فاصله، یعنی مرگ و ایست قلبی خمینی درسال ۶۵ و مرگ واقعی وی در ۱۴ خرداد ۶۸، همه اتفاقات استراتژیک، ازجمله اعدام‌های سال ۶۷، و خلع یداز آیت‌الله منتظری رقم خورد.

نظارت استصوابی مرحله به مرحله توسط اعضای منصوب شده رهبری درشورای نگهبان، درتمامی ارکان مدیریتی شکل گرفت؛ و نظارت حراستی همراه آن برای مقام ولایت فقیه همچون گاردی آهنین، امور را ازطریق وی هدایت کرد.

واقعیت این است که برای رهبری ایشان، درهمان دوره ریاست جمهوری،برنامه ریزی شده بود.

یادم هست تازه از زندان دراواخرسال ۶۶ آزاد شده بودم، در دیداری که  با آقای خاموشی(به‌دلیل دوستی وی بامرحوم پدرم)داشتم،وی گفت: «آقای خامنه‌ای رهبرخواهدشد». هنوز آیت‌الله منتظری ازقائم مقامی رهبری، استعفاء نداده بود.

بنابراین وقتی تمام وقایع اتفاقیه ازسال ۶۵،تامرگ خمینی(سه سال) را کنارهم بگذارید، متوجه می‌شوید، همان ناظران حراستی، که در ریاست جمهوری، بیت رهبری، وزارت اطلاعات، سپاه، قوه قضائیه و دادگاه ویژه روحانیت، دولت سایه راتشکیل داده بودند، همان‌ها - که برخی‌شان درشرایط فعلی آفتابی شده‌اند والبته برخی‌شان هم قربانی - اداره امور می‌کنند؛ و از آنجا که احتمال فوت رهبری هم می‌رود، و حوادث بعد از ۲۲ خرداد ۸۸،طراحی مهندسی شده آنها بود، برای بعد از ایشان، مصمم هستند این نظارت استمرار یابد!





صعود و نزول جنبش سبز به روایت شعار‌ها

image
از فریاد «موسوی رای منو پس بگیر» تا سکوت مطلق در سومین سالگرد راه‌پیمایی ۲۵ خرداد، از وقتی همه گفتند «ما همه ندائیم، یک دل و یک صدائیم» تا الان که با وجود دعوت نمایندگان موسوی، تعداد سبزپوشان نیروی انتظامی در خیابان‌ها بیشتر از حامیان جنبش سبز است سه سال گذشته...موسوی دستگیر شد، اما ایران «قیامت نشد»...احسان مهرابی به بررسی سیر تحولی شعارها در جنبش سبز پرداخته است.
«آخر هفته، احمدی رفته». شعار حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی درهفته قبل از ۲۲ خرداد سال ۸۸.آخر هفته احمدی نرفت و آنان ۲۵ خرداد ماه دوباره به همان مسیر آمدند تا بگویند «رای ما را دزدیدن، دارن باهش پز می‌دن».معترضان هفته قبل شعار داده بودند «وای اگر جمعه تقلب بشه ،ایران قیامت می‌شه» و این بار می‌گفتند که «گفته بودیم اگر جمعه تقلب بشه». آنانی که هفته قبلش گفته بودند«موسوی پرچم ایران منو پس بگیر» این بار می‌گفتند «موسوی رای منو پس بگیر». 
معترضان درهمان روز هشدار دادند "تا احمدی نژاده هر شب همین بساطه". هلی کوبتری نیز در طول راهپیمایی، مردم را تحت نظر داشت که به سبک دوران شاه برخی به شوخی و جدی گفتند احتمالا خامنه‌ای در درون هلی کوبتر است. برخلاف گفته‌های احمدی‌نژاد که معترضان را «چهارتا خس و خاشاک» نامیده بود جمعیت براساس گزارش محمدباقر قالیباف، شهردار تهران از یک تا سه میلیون بود و می‌گفتند «این خس و خاشاک که می‌گن ما هستیم».فردای آن روز هم درخیابان کریمخان معترضان پرچم بزرگی را با خود نصب کردند که برروی آن «حماسه خس و خاشاک» نوشته شده بود.
 پنج شنبه اخرین فرصت حاکمیت به معترضان بود روزی که میرحسین موسوی با بلندگوی دستی درمیدان توپخانه سخن گفت. فردای آن روز آیت الله خامنه‌ای درنماز جمعه از معترضان خواست به اعتراضات یا به تعبیر او زورآزمائی‌های خیابانی پایان دهند.
شنبه هم پلیس و نیروهای امنیتی با هیبت و ابزارهای جدید که تا آن زمان بی‌سابقه بود به خیابان ریختند و به معترضان اجازه تجمع ندادند.‌ نیروهای پلیس و بسیج دست به اسلحه شدند و از همان روز سمت شعارها از احمدی‌نژاد به سمت خامنه‌ای تغییر کرد و شعارهایی چون «اون که می‌گن عادله دروغ می‌گن قاتله» وارد شعارهای معترضان شد. کشته شدن ندا آقا سلطان  او را به یک نماد تبدیل کرد و شعارهایی نیز وارد ادبیات سیاسی معترضان کرد. شعارهایی چون «ما همه ندائیم، یک دل و یک صدائیم» و یا «ندای ما نمرده، ولایت است که مرده».
 از فردای آن روز تجمع‌های پراکنده همچنان شکل می‌گرفت و معترضان درمقابل سرکوب کنندگان شعار می‌دادند«نترسید، نترسید ما همه با هم هستیم». میدان بهارستان، میدان هفت تیر، میدان ونک و تخت طاووس تجمع‌های پراکنده‌ای بود که هر از چند گاهی  شکل می‌گرفت. چهلم ندا آقا سلطان فرصت تجمع در بهشت زهرا را فراهم کرد. تجمعی که به سطح شهر هم کشید. با این تجمع  شعارها علیه مجتبی خامنه‌ای پررنگ تر از تجمعات قبل به میان آمد. شعار«مجتبی بمیری رهبری را نبینی».
هیجدهم تیر ماه ادامه تجمعات معترضان بود تجمعی که بازداشت شدگان آن سرنوشتی چون تجاوز و قتل یافتند. این حادثه تلخ البته شعاری را جایگزین «توپ،تانک بسیجی ...» کرد.شعار«توپ ،تانک،تجاوز دیگر اثر ندارد».
نوبت نماز جمعه هاشمی رفسنجانی که رسید تجمع کنندگان هشدار دادند «هاشمی،اگر سکوت کنی خائنی». روزقدس اما شعارهای جدیدی را مطرح کرد. شعارهای «نه غزه ،نه لبنان،جانم فدای ایران» و شعارهای مرگ برروسیه و مرگ برچین درمقابل مرگ بر آمریکا.
تجمع‌ها با وجود سرکوب جمعیتی قابل توجه داشت. روز ۱۳ آبان نیز برخورد با تجمع کنندگان معترضان را از میدان هفت تیر به سمت خیابان‌های فرعی کشاند و فیلم‌های پائین کشیده شدن تصویر آیت الله خامنه‌ای منتشر شد. در روزی که پیش از آن روز مبارزه با استکبار نامیده می‌شد و انقلابیون ایران روسای جمهور امریکا را خطاب قرار می‌دادند معترضان نیز اوباما رئیس جمهور آمریکا را به سبک خود خطاب کردند و گفتند «اوباما،یا با اونا یا با ما». این شعار البته  بیشتر از رسانه‌های معترضان مورد توجه رسانه های خارجی قرار گرفت.

شانزدهم آذر ماه فرصتی برای حاکمیت پدید اورد تا فیلم عکس پاره آیت الله خمینی را در صدا و سیما پخش کند اما این اتفاق نیز با این شعار معترضان همراه شد که «اون که تقلب کرده عکسها را پاره کرده» آنان همچنین این شعار طرفداران آیت الله خامنه ای را به شعار«ای رهبر آزاده خمینی چشم به راته{راهته}» تبدیل کردند.

مراسم تشییع جنازه آیت الله منتظری بهانه‌ای بود برای شیعیانی که هر از چند گاهی به دنبال یزید زمان می‌گشتند تا بگویند «این ماه، ماه خون است، یزید سرنگون است». آنان می‌گفتند: «دیکتاتور بداند منتظری زنده است، مرجع پاینده است».
معترضان از همان روزهای اول شعار یا حسین میر حسین را سر می‌دادند اما این شعار در روز عاشورا نمود بیشتری داشت. روز عاشورا معترضان شعار دادند «از خون جوانان وطن لاله در آمد،علمدار نیامد» ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم، همه با میرحسینیم».
پس از تجمع روز عاشورا حاکمیت از سویی با سرکوب گسترده تر معترضان و تبلیغات بسیار توانست اندکی وضعیت خود را بهبود بخشیده و تجمع ۹ دی را برگزار کند. ۲۲ بهمن فرصتی مجدد برای معترضان بود.اما راهبرد اسب تروا به کار نیامد. اسب‌های سبز به داخل قلعه نرسیدند و یا سربازان از اسب بیرون نیامدند و ارتش مقابل سرود پیروزی سرداد.
حاکمیت با این احساس پیروزی تعدادی از زندانیان سیاسی را درنوروز با عنوان مرخصی آزاد کرد اما این آزادی  ادامه نیافت و بسیاری از آنان به زندان بازگردانده شدند.
 خرداد ماه سال ۸۹ رهبران جنبش سبزبرخلاف گذشته اعلام کردند که برای حفظ جان مردم تجمعی برگزار نمی‌کنند. چند ماهی به روال سابق سپری شد تا اینکه حوادث تونس و بهار عربی عبارت «تونس تونست ایران نتونست» را بر سرزبان‌ها انداخت و این بار تجمعی با دعوت کروبی و موسوی در۲۵ بهمن برگزار شد. تجمعی که برخلاف انتظار دوباره باعث حضور گسترده معترضان شد با شعارهایی جدید و متفاوت شعارهای «مرگ بر دیکتاتور، چه با شتر چه با موتور» یا «مبارک، بن علی نوبت سید علی».تجمع‌ها به اسفند هم کشید.
تجمع ۲۵ بهمن ماه جنبش سبز را یک بار دیگرمعترضان را به خیابان‌ها کشاند اما رهبران جنبش سبز را به حصر خانگی برد. اینک سه سال پس از آن روزها معترضان برای تجدید خاطرات هم که شده شعارهایشان را با یکدیگر مرور می‌کنند اما بیش از یک سال است شعار جدیدی به فهرست شعارهایشان افزوده نشده است.الان تنها شعاری که شنیده می‌شود، سکوت مطلق است.




انتخابات مصر؛ ابهام‌های داخلی و نگرانی‌های جهانی

imageامروز، در حالی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در مصر برگزار شد، که رسانه‌های مختلف ابهام‌هایی را درباره آینده مقام ریاست جمهوری در این کشور مطرح کرده‌اند؛ همچنین مقامات بین‌المللی و خارجی نیز با ارسال‌ پیام‌هایی توجه خود را به مهم‌ترین انتخابات بهار عربی نشان داده‌اند.
امروز روز اول از دور دوم انتخابات مصر با تدابیر شدید امنیتی برگزار شد.
در این دور، احمد شفیق، آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک و محمد مُرسی نامزد اخوان المسلمین با هم رقابت می‌کنند.
قرار است برنده این انتخابات که فردا نیز ادامه خواهد داشت، تا چهل و هشت ساعت دیگر، یعنی شامگاه روز دوشنبه مشخص شود.
ابهام درباره آینده ریاست جمهوری
اما با انحلال ناگهانی مجلس سفلی در مصر از سوی دادگاه قانون اساسی، آینده مقام ریاست جمهوری در این کشور نیز چندان مشخص نیست.
برخی از رسانه‌های عربی گزارش داده‌اند که رئيس جمهورى منتخب مصر هر که باشد به محض خروج نامش از صندوق‌هاى رأى با بلاتکليفى و سردرگمى مواجه خواهد شد.
العربیه نوشته است که موضوع مهم در بلاتکليفى رئيس جمهورى آينده مصر، اختيارات اوست؛ این که آيا او از همه اختيارات يک رئيس جمهورى منتخب برخوردار خواهد بود یا این که شوراى عالى فرماندهى نظامى همچنان قدرت برتر در مصر باقی می‌ماند.
از سوی دیگر، به گفته خبرنگار بی‌بی‌سی در قاهره، علی‌رغم این که شورای نظامی حاکم بر مصر اعلام کرده که با مشخص شدن نتیجه، قدرت را به برنده انتخابات واگذار خواهد کرد، اما در شرایط کنونی، تحقق چنین وعده‌ای چندان قطعی به نظر نمی‌رسد.
نگرانی‌های جهانی درباره آینده مصر
همزمان با مردم مصر، جهان نیز انتخابات ریاست جمهوری در این کشور را زیر نظر دارد.
وزیر دفاع آمریکا، لئون پانه‌تا طی تماسی با رئیس شورای نظامی مصر مارشال حسین تنطاوی، با اشاره به انحلال پارلمان مصر توسط شورای عالی قانون اساسی، از وی خواسته است که در جهت انتقال سریع قدرت در مصر و بویژه سازماندهی انتخابات پارلمانی در این کشور اقدام کند.
همچنین  بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل خواهان برگزاری مسالمت‌آمیز این انتخابات شده و ابراز امیدواری کرده که این انتخابات در «فضایی صلح‌آمیز و آزاد» برگزار شود.
در ایران نیز، مقامات جمهوری اسلامی چشم امید به پیروزی نامزد اسلامگرای این انتخابات دوخته‌اند.
رسانه‌های حکومتی در ایران، نسبت به انحلال مجلس سفلی در مصر واکنش نشان داده و طرف حزب اخوان المسلمین را گرفته‌اند.
خبرگزاری فارس نوشته است که اقدامات یک ماهه اخیر، همه بیانگر کودتای شورای عالی نظامی مصر بر علیه انقلاب مصر است.
همچنین سایت دیپلماسی ایرانی، نزدیک به جمهوری اسلامی نیز از اتاق عملیاتی خبر داده که صحنه مصر را کنترل می‌کند و «هدفش این است تا امنیت اسرائیل از طریق حفظ نظام سابق با اندازه‌ای اصلاحات و دادن آزادی‌ها تامین شود.»
با توجه به این واکنش‌ها، به نظر می‌رسد نتیجه انتخابات ریاست جمهوری مصر، علاوه بر تعیین سیاست‌های داخلی این کشور پس از سقوط حسنی مبارک، توازن قوا در عرصه‌ بین‌المللی را نیز مشخص خواهد کرد.




دوران محکومیت سحرخیز پایان یافت؛ اما او همچنان زندانی است

image
دیروز دوران محکومیت سه ساله عیسی سحرخیز پایان یافت، اما او مسوولان قضایی و امنیتی از آزاد کردن این روزنامه‌نگار مستقل خودداری کرده‌اند. به گفته خانوده‌ سحرخیز، او همچنان در بیمارستان بصورت گروگان نگاهداری و در بلاتکلیفی کامل بسر می‌برد.
دیروز دوران محکومیت سه سال عیسی سحرخیز، روزنامه‌نگار مستقل و مدیرکل اسبق مطبوعات داخلی وزارت ارشاد پایان یافت. اما به گفته خانوده‌اش، همچنان در بیمارستان بصورت گروگان نگاهداری و در بلاتکلیفی کامل بسر می‌برد.
  به گفته خانوده سحرخیز، هزینه ماهیانه درمانی و دارویی بیمارستان سه میلیون تومان می‌باشد، اما حقوق و درآمدشان تنها کفاف یک چهارم این هزینه را می‌دهد. تا کنون چندین کمیسیون پزشکی جهت بررسی وضعیت جسمی سحرخیز تشکیل شده که همگی  بر عدم توانایی تحمل حکم کیفری نظر داده‌ و خواستار مرخصی استعلاجی فوری شده‌اند.
 به گفته یک منبع نزدیک به خانوده سحرخیز، هر بار پس از اعلام کمیسیون پزشکی، نامه محتوی رای صادره آن ها در پستوهای دادستانی مفقود شده است تا بتوانند ایشان را به عنوان گروگان به مدت زمان بیشتر نگاهدارند. این منبع همچنین گفت: «اخیرا هم یک پرونده متعلق به سال ۱۳۷۹ را به دادگاه برده‌اند تا حکمی بتراشند برای نگاهداری بیشتر ایشان در زندان که تمام موارد این شکایت نیز غیر قاونی می‌باشد و طبق خود قوانین جمهوری اسلامی، نمیتوان پرودنده دادرسی پس از ده سال تشکیل داد.»





دلیل دیوان عالی کشور برای نقض حکم چهار قاتل متجاوز:
همسرانشان در روز تجاوز در دسترس نبودند


(تیتر از جنگ خبر)
تابناک
در خبر‌ها آمده بود: «افرادی که حوادث پاراک طالقانی را رقم زدند دستگیر شده‌اند»؛ ما هم نظرمان این است که دستگیر شده‌اند، ولی پس از دستگیری چه خواهد شد؟
به گزارش «تابناک»، رئیس پلیس پایتخت از دستگیری عوامل حادثه پارک طالقانی و تخریب خودروی شهروندان خبر داده و افزوده: در حادثه پارک طالقانی، اراذل و اوباش چهار خودرو را مورد حمله و تخریب قرار دادند که پلیس بلافاصله چهار نفر از عوامل اصلی این حادثه را شناسایی و دستگیر کرد؛ افزون بر اینکه دو نفر از اراذل و اوباش در سطح شهر شناسایی و دستگیر شدند.
رئیس پلیس تهران تأکید کرد: امیدواریم حکم مناسب دستگاه قضایی درس عبرتی برای سایرین باشد. البته پلیس در پیشگیری و پیگیری قاطعانه عمل و با افراد متخلف برخورد می‌کند. (مهر، ۲۴ خرداد۹۱)
اما لحظه‌ای به گذشته‌ای نه چندان دور برگردیم و چند واقعه را مرور کنیم. جملاتی که می‌خوانید، آخرین ناله‌های زن جوانی است که نیمه عریان و خون آلود خود را به یک کلانتری در پاکدشت رسانده و ساعتی بعد بر اثر جراحت چاقو که از ناحیه گردن توسط چهار متجاوز پراید سوار بر او وارد آمده در بیمارستان «جان داده» است:
«متهمان من را به عنوان مسافر سوار یک پراید کردند و قصد تجاوز داشتند که من مقاومت کردم. یکی از آن‌ها با چاقو ضربه‌ای به گردنم زد و بعد که بی‌حال شدم، هر چهار نفر مرا مورد آزار قرار دادند. در راه، سه نفر پیاده شدند و راننده پراید که قرار بود من را به بیمارستان برساند در بیابان چادر ماشین را پهن کرد و بار دیگر من را مورد آزار قرار داد و بعد همان‌جا‌‌‌ رهایم کرد. کشان‌کشان خودم را کنار جاده رساندم و راننده آژانسی که داشت از آنجا رد می‌شد به من کمک کرد و من را به کلانتری رساند». (شرق، ۱۷ شهریور ۹۰).
پلیس چهار زن دیگر را که مورد تجاوز این متجاوزان قرار گرفته بودند، شناسایی کرد و شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران، قاطعانه همه متهمان را به جرم تجاوز به عنف و آدم‌ربایی به ده ‌سال حبس و یک‌ بار اعدام محکوم کرد و اکبر نیز به دلیل قتل زن جوان علاوه بر اعدام به یک ‌بار قصاص محکوم شد.
به نوشته روزنامه شرق، این رأی در شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور نقض شده است، زیرا (لطفا چند بار بخوانید): «خانواده متهمان تلاش زیادی برای جلب رضایت شاکیان انجام دادند و موفق شدند رضایت همه آن‌ها را بگیرند».
خیلی جالب است؛ کفتارهایی که زن جوانی را ربوده چاقو به گردن این زن مظلوم زده و چنان بی‌رحم بوده‌اند که در آن حال او را به طور جمعی مورد تعرض قرار داده‌اند، موفق به گرفتن رضایت هم شده‌اند!
نخست: آیا این گرفتن رضایت بر اثر پرداخت پول یا التماس بوده است یا با تهدید خانواده قربانی مظلوم به تهدیداتی از قبیل پخش فیلم تجاوز به عزیزشان در اینترنت و یا تجاوز به دیگر اعضای خانواده؟
دوم آن که آیا معقول است خانواده‌ای پس از چنین جنایت هولناکی بدون تهدید رضایت دهد؟
مگر می‌شود تجاوز کرد و بعد رضایت گرفت و از اعدام گریخت؟ آیا دیوان عالی کشور راه آسانی برای متجاوزان آینده باز نکرده و آیا جرمی از این دست جنبه عمومی نداشته است؟!
این را مقایسه کنید با سخنان درست و قاطعانه و البته بدون پشتوانه عملی آیت الله لاریجانی در آذر ماه ۸۹ که تنها «ترساندن» مردم‌ ـ ولو آنکه هیچ آسیبی به کسی وارد نشود ـ حکمش اعدام است: «اگر کسی با سلاح سرد، موجب ترساندن مردم شود، به عنوان محاربه یا مفسد فی الارض، قطعا حکمش اعدام است».
اینجاست که شاید برخی گمان کنند حتما اشتباهی از طرف خبرنگار صورت گرفته و رضایت بعدی قربانی در میزان مجازات متجاوزان خیابانی تأثیری ندارد؛ اما متأسفانه دیوان عالی کشور چندی پیش، دقیقا با همین استدلال، حکم اعدام «عقرب سیاه» را نقض کرد. عقرب سیاه پس از تجاوزهای دهشتناک به سی دختر و زن جوان، بدن برخی قربانیان را با پیچ گوشتی سوراخ می‌کرد یا آنان را دست و پا بسته به چاه می‌انداخت تا پس از این همه جنایت، ‌‌‌نهایت کار به اینجا بینجامد:
«در پایان جلسه رئیس شعبه ۷۷ دادگاه کیفری استان و چهار قاضی مستشار به اتفاق آرا حکم اعدام «عقرب سیاه» را صادر کردند. از آنجا که عقرب سیاه توانسته بود رضایت تعدادی از شاکیان پرونده را جلب کند، دیوان عالی کشور رأی دادگاه را نقض و بار دیگر پرونده را به شعبه ۷۹ دادگاه کیفری ارسال کرد» (فارس، ۱۱ بهمن ۸۹).
برای اینکه بدانید این رضایت شاکیان ـ که به این آسانی موجب نقض حکم توسط دیوان عالی کشور می‌شود ـ چگونه انجام می‌گیرد، ببینید یکی از قربانیان عقرب سیاه به خبرگزاری فارس چه گفته است:
«پس از این حادثه، شوهرم با یک بچه طلاقم داد. تاکنون چندین بار از طرف خانواده عقرب سیاه تهدید شده‌ام و مجبور شده‌ام سه بار محل زندگی و تحصیل فرزندم را تغییر دهم، اما آنان هر بار آدرس جدید را پیدا می‌کنند و تهدیداتشان ادامه دارد. آن‌ها مدعی‌اند یکی از تاجران معروف بازار آهن از بستگانشان است و از نفوذ خود استفاده می‌کند. خود عقرب هم از زندان تماس گرفته و تهدیدم می‌کند». (فارس، ۱۱ بهمن ۸۹).
از همه چیز که بگذریم در مورد جمله آخر باید کتاب نوشت!
نکته جالب دیگری که دیوان عالی کشور در نقض رأی اعدام چهار متجاوز به عنف پراید سوار ـ که در آغاز بدان اشاره شد‌ ـ آورده، این است که: «درباره دسترس بودن همسران این متهمان در زمان وقوع جرایم نیز باید تحقیق شود». از این عبارت چنین دریافته می‌شود که اگر اثبات شود، همسران متجاوزان در روز تجاوز مسافرت بوده‌اند ـ و یا شاید عذر شرعی داشته‌اند‌ ـ در تخفیف مجازات کسانی که در خیابان دختران و زنان را ربوده و به زور مورد آزار جنسی قرار می‌دهند، موثر است!
امیدی نیست که این درد‌ها در رسانه ملی حتی «صرفا جهت اطلاع» مردم به «زیر ذره بین» برود و یا در «وبگردی»‌ها مورد توجه واقع شود؛ صرفا باید خدا را شکر کرد که بستری هست که نسبت به اخبار مربوط به ناموس مردم حساسیت دارد و این اخبار مگو نمی‌ماند.
هنوز می‌توانیم دلمان را چنین خوش ‌کنیم که این اخبار دقیق نیست؛ قوه قضاییه هم که ظاهرا واحدی برای آگاهی‌رسانی و توضیح درباره این امور ندارد تا ببیند چه تصویری از خود در اذهان می‌سازد. بدین ترتیب که خبر‌ها در روزنامه‌ها درج شده و قوه قضاییه به سکوت گذرانده است.
آیا رواست، قوه قضائیه با همه خدماتی که به مردم ارائه می‌دهد، چنین خودش را تضعیف کند؟ آیا اتفاقی است که یک شرور این قدر پررو می‌شود که در حضور مأموران، با مشتی در چشم، خانم مددکار اجتماعی را نقش زمین می‌کند؟ (همشهری، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱)
و اینک قوه قضائیه است و تازه‌ترین پرونده تجاوز به حقوق مردم در پارک طالقانی؛ پلیس که مدعی است متجاوزان را دستگیر کرده است و احتمالا اینک متهمان در اختیار قوه قضائیه هستند. حال باید ماند و سرنوشت این افراد را دید؛ سرنوشتی که طبیعتا در وقوع یا عدم وقوع چنین تجاوزاتی در آینده کارساز خواهد بود.




اقامه دعوی سپاه علیه فرزند شهید مطهری؛ تکلیف این افراد باید در دادگاه روشن شود

کلمه: پس از آنکه علی مطهری از دخالت سپاه در انتخابات مجلس نهم انتقاد کرد، معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح از اقامه دعوی علیه این نماینده مجلس خبر داد.
سردار جزایری در حاشیه جشنواره جوان سرباز در جمع خبرنگاران، در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا درباره اظهارات علی مطهری مبنی بر برخی دخالت‌ها از سوی سپاه در انتخابات گفت: برای شخصی که نسبت به سپاه هتاکی کرده و اتهامات دروغ نسبت داده، طرح دعوی شده است تا تکلیف اینگونه افراد را دادگاه مشخص کند.
آخرین نطق علی مطهری در مجلس هشتم که در خصوص مداخله آشکار سرداران در انتخابات مجلس نهم بود، با واکنش های زیادی مواجه شد و افراد گوناگونی در این زمینه صحبت کردند.
فرزند شهید مطهری در آخرین نطق خود از مداخله سپاه در انتخابات مجلس نهم پرده برداشت و گفته بود: دخالت سپاه پاسداران در بسیاری از حوزه‌های انتخابیه به صورت حمایت جدی از کاندیداهای موردنظر خود بود. بسیاری از کاندیداها، چه آنها که رأی آوردند و چه آنها که رأی نیاوردند، این واقعیت را تأیید می‌کنند.
وی تصریح کرده بود: این امر آفتی برای سپاه و برای آینده انقلاب اسلامی و مخالف توصیه معروف امام(ره) است. وظیفه پاسداری از آرمان‌های انقلاب اسلامی که در اساسنامه سپاه آمده، به معنی دخالت در سیاست نیست بلکه به معنی مبارزه با گروه‌های مسلحی مانند مجاهدین خلق، فرقان و پژاک است که قیام مسلحانه کردند
سخنان وی با هتاکی و مخالفت گروه نزدیک به مصباح یزدی رو به رو شد و علاوه بر پوشش رسانه ای گسترده علیه فرزند شهید مطهری، تجمعی سازمان یافته از بسیجیان ” خودجوش” در مقابل مجلس شکل گرفت
سردار رشید نیز علی مطهری را به پیگیرد قانونی تهدید کرد، در حالی که فرزند شهید مطهری اعلام کرد که اگر لازم باشد، اسامی پاسداران را در اختیار افکار عمومی قرار خواهد.
هر چند مداخله سپاه در انتخابات طی سه دوره گذشته امر تازه ای نیست. اما مداخله سرداران در انتخابات مجلس نهم پیش از برگزاری نیز از طریق نطق ها و تهدیدهای آنان کاملا مشهود بود
سپاه این بار در حمایت از لیست جبهه پایداری در انتخابات مداخله کرده بود.
علی مطهری پس از آن نیز با تاکید دوباره بر مداخله سرداران در انتخابات مجلس نهم گفته بود: البته برادرانی از سپاه که به حمایت از برخی کاندیداها برخاستند، از روی احساس تکلیف این کار را کردند و به خیال خود برای ورود نمایندگان ولایی‌تر به مجلس تلاش کردند و سوء نیت نداشتند. ولی همین کار با توصیه امام(ره) سازگار نیست و آفتی برای سپاه است و در آینده نباید تکرار شود.
مساله مداخله سپاه پاسداران در انتخابات طی سال های گذشته یکی از چالش های اساسی دلسوزان انقلاب اسلامی بوده است. اولین بار اصلاح طلبانی که با رد صلاحیت از عرصه انتخابات مجلس هفتم حذف شدند، نسبت به شکل گیری یک حزب پادگانی در کشور هشدار دادند.
کمی پس از آن هم مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری نهم از مساله دخالت سپاه در آن انتخابات به شدت انتقاد کرد و از سمت های خود استعفا داد.
مهدی کروبی پیش از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ گفته بود: “با آمدن این دولت (احمدی‌نژاد) سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آن‌همه ثروت بگذرد. این‌که مردم کسی را انتخاب کنند و او بخواهد بر سپاه نظارت کند که جلوی دخالت او در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حساب‌رسی کند؟ اینها نمی‌گذارند؛ واقعا کار خیلی سخت شده است و نمی‌بایست می‌گذاشتند کار به این‌جا برسد.
پس از آن بود که در انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری سال ۸۸ سپاه با مداخله مستقیم خود بستری برای پیروزی احمدی نژاد ایجاد کرد. مساله ای که بعدها از سوی سردار مشفق بطور علنی مطرح شد و شکایت هفت زندانی سیاسی از این سردار سپاه را در پی داشت.
بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده و فیض الله عرب سرخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت، محسن امین زاده، عبدالله رمضان زاده و محسن صفایی فراهانی دیگر اعضای جبهه مشارکت هستند که با استناد به بخش هایی از سخنان سردار مشفق، در شکایتی که تسلیم قوه قضاییه شده است، تصریح کرده اند که این سخنان “صریحا پرده از روی مداخلات غیرقانونی این گروه نظامی و اطلاعاتی در جهت پیروز کردن آقای احمدی نژاد در انتخابات دور دهم و جلوگیری از پیروزی نامزدهای دیگر بر می دارد.”
فعالان اصلاح طلب که به جرم اقدام علیه امنیت ملی پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری بازداشت و زندانی شدند، در نامه خود هشدار داده اند که به دلیل فعالیت این جریان مداخله گر نسبت به “استقلال ملی، تمامیت ارضی کشور، آزادی ها و حقوق شهروندی، بنیان های انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی” نگران هستند.
اما تا امروز نه تنها به شکایت این فعالان سیاسی رسیدگی نشده، بلکه این شکایت به تشدید فشارها و محدودیت ها برای آنان و خانواده هایشان نیز منجر شده است






اگر حاکمیت ما راستی و درستی پیشه کند، همه مردم اینگونه خواهند شد

آیت‌الله دستغیب: شما که مدعی نجات مردم دنیا و جامعه جهانی هستید، آیا مردم خود را از فقر و فلاکت و ظلم و ستم نجات داده‌اید؟

آیت الله العظمی سید علی محمد دستغیب با تاکید بر اینکه اصلاح گر باید دو خصوصیت صدق و صفای درونی و دوم عمل کردن به آنچه مدعی آن است را داشته باشد؛ گفت: “یک فرد یا یک نظام یا یک جامعه، هنگامی می‌ تواند ادّعای اصلاح گری و نجات دیگران از ظلم و ستم ستمگران را داشته باشد که ابتدا خود به آنچه می‌ گوید عمل کند اما آیا در جامعه ی امروزی ما ظلم و ستم وجود ندارد؟ وقتی ما می‌ گوییم: آمده ایم مردم جهان را از استضعاف اقتصادی و سیاسی نجات دهیم، آیا توانسته ایم مردم خود را از فقر و فلاکت نجات دهیم؟ آیا مردم ما مستضغف سیاسی نیستند؟”
این مرجع تقلید در جلسه تفسیر قرآن خود که به تفسیر آیه ۷۵ سوره نساء اختصاص داشت، با طرح این پرسش که “وقتی مدّعی نجات جامعه ی جهانی از اخلاق ناپسند هستیم، آیا خود در حکومت خویش اخلاقیات را رعایت می‌ کنیم؟” تصریح کرد: “وقتی می‌ خواهیم مردم ستمدیده ی کشورهای مختلف را از ارعاب و وحشت حاکمان خود و از تهدیدات زرّادخانه های اتمی کشورهای سلطه گر رهایی بخشیم، آیا خاطر ملت خود را از این بابت آسوده کرده ایم؟”
ایشان همچنین از سران حاکمیت پرسید: “شما که می‌ گویید باید مردم دنیا از بند استضغاف و ظلم رها شوند، به نظر خودتان در این کشور چند نفر باید زندان سیاسی باشند و چرا باید خانواده های آنها از هم بپاشد یا در زحمت و سختی بسیاری قرار گیرند که حتی به نان شب هم محتاج باشند؟ این سوالی است که همه ی مردم عالم، حتی کسانی که ما مدعی نجات آنهاییم، از خود می‌ پرسند، چه پاسخی برای آن داریم.”
مشروح سخنان آیت الله دستغیب به نقل از وب سایت حدیث سرو به شرح زیر است:
وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً
چرا در راه خدا پیکار نمی کنید و نیز در راه نجات مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌ گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمانش همه ستمگرند بیرون بر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از سوی خود یار و یاوری برای ما روانه کن.مومنان در راه خدا پیکار می‌ کنند و کافران در راه طاغوت. پس با یاران شیطان بجنگید که نیرنگ شیطان ضعیف است.
شان نزول
منظور از مستضعفان در این آیه، مسلمانانی است که پس از هجرت پیامبر، در مکه باقی ماندند و به جهات مختلف قادر به هجرت نبودند و تحت فشار و آزار کفار قرار داشتند. آنها از خدا می‌ خواستند که از شرّ کفّار مکّه رهایشان گرداند و تحت ولایت کسی چون رسول الله قرارشان دهد و یاری کننده ای برایشان بفرستد تا بتوانند آزادانه احکام دین مبین اسلام را انجام دهند. سرانجام نیز خدای تعالی با فتح مکه، دعایشان را اجابت کرد و آنان را به خواسته شان رساند.
پس از آنکه اسلام در مدینه استقرار یافت و آوازه ی آن در سراسر جزیره العرب منتشر شد و خلق و خوی نیکوی پیامبر و کردار نیک مسلمین زبان به زبان در میان مردم گشت، افراد بسیاری شیفته ی این دین الاهی و رسول گرامی اسلام شدند و دوست می‌ داشتند خدمت پیامبر مشرف شوند و اسلام آورند لکن این کار آسان نبود و معمولا روسای قبایل و بزرگان اقوام مانع ایمان آوردن آنان می‌ شدند لذا آرزوی قلبی این افراد، نجات از یوغ ستم ستمگران و امکان انتخاب دین مبین اسلام بود. خدای تعالی طیّ این آیه مردم مسلمان را به منظور رهانیدن آن ستمدیدگان و مستضعفان دعوت به جهاد فی سبیل الله می‌ کند.
نکته ی ظریف و مهمی که می‌ توان از این آیه فهمید این است که قرآن کریم، هدف جهاد در راه خدا را نجات مردم مستضعف و مظلوم عنوان می‌ کند و نه به چنگ آوردن سرزمین ها و فرمان روایی بر مردم اقوام مختلف!
مصداق مستضعف
مستضعف؛ یعنی کسی که از یک یا چند جهت ضعیف و عقب مانده نگه داشته شده است و می‌ تواند شامل جهات مختلفی از جمله فکری، سیاسی، اقتصادی، اعتقادی و غیره باشد.
در تفسیر عیّاشی از امام صادق علیه السلام روایت شده که حضرت پس از قرائت این آیه فرمودند: «ما آن مستضعفان هستیم». (تفسیر عیّاشی ذیل همین آیه)
منظور از «ما» در این روایت، امام هر زمان و شیعیان ایشان است. در طول تاریخ همواره امامان گرانقدر ما و شیعیان آنان تحت ستم جبّاران بنی امیّه و بنی عبّاس بودند و در دوران غیبت کبری نیز علما و زعمای مذهب و طبقه ی عادی جامعه ی تشیع طی قرون متوالی و طولانی زیر یوغ ظلم حکام و علمای متعصب سنی مذهب قرار داشتند.
بنابراین این آیه به نوعی همه ی شیعیان و دوستان اهل بیت را دعوت به جهاد در راه خدا به منظور رهانیدن خود و هم مذهبانشان از استضعاف ستمگران می‌ کند لکن باید دانست که عنوان جهاد، عنوانی کلی و عام است و شامل انواع و اقسام مختلفی می‌ شود و منحصر به جنگ مسلحانه نیست. یکی از مصادیق قطعی جهاد فی سبیل الله، تبلیغ احکام اسلام و آشنا کردن مردم با اصول و فروع مذهب و شناساندن سنت پیامبر اکرم و سیره ی اهل بیت ایشان است.
نقش آیه در مبارزات ضدّ طاغوت
در دوران مبارزات پیش از انقلاب، از جمله صحبت هایی که برای مردم می‌ کردیم، تفسیر همین دو آیه بود. در آن زمان به مردم می‌ گفتیم که از مصادیق قطعی مستضغف، مردان و زنان و کودکان این سرزمینند که از سوی استکبار جهانی و از طریق حکومت پهلوی، اموالشان به تاراج می‌ رود و از جهات مختلف عقب مانده و ضعیف نگه داشته می‌ شوند. محمد رضا پهلوی در اواخر حکومت خود می‌ گفت: «مذهب در ایران نقشی ندارد»؛ یعنی به حدّی از خود مطمئن بودند که ایران را در زمره ی بلاد کفر برمی شمردند. اما از برکت دعای مومنین، اراده ی خداوند بر این تعلق گرفت که یاور و سرپرستی از شجره ی مرجعیت شیعه برای نجات آنان به پا خیزد و با همت خود مومنین بساط ظلم پهلوی را برچیند.
در مسیر مبارزه با رژیم طاغوت، روش ها و نگرش های مختلفی وجود داشت؛ گروه هایی همچون سازمان مجاهدین خلق، جنگ مسلحانه را برگزیده بودند و در این قالب با رژیم محمد رضا مبارزه می‌ کردند، اما آنچه مورد پذیرش اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران قرار گرفت، روش حضرت امام خمینی رحمه الله بود و توده ی مردم در این قالب به جهاد پرداختند و در راه آن از جان و مال خود هزینه کردند تا سرانجام در مهمّ خویش پیروزی را چشیدند.
اولین شرط مصلح
شکی نیست که آنچه امروزه به عنوان آزادی و دموکراسی در کشورهای مختلف مشاهده می‌ شود، معنای واقعی و کامل آزادی فردی و اجتماعی نیست و ملت های مختلف جهان به گونه های مختلف تحت ظلم و استضعاف قدرت های استبدادی و استکباری و سرمایه داری قرار دارند. در این میان جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی برآمده از احکام مترقّی دین و ولایت دین خدای تعالی، مطابق همین آیه ی کریمه وظیفه ی سنگینی در قبال نجات ملت ها، جوامع و افراد مستضغف در سراسر عالم بر عهده دارد و باید در این راه جد و جهد و جهاد فی سبیل الله نماید اما آیا این جهاد عظیم و این وظیفه ی الاهی و هدف آرمانی صرفا با تقویت بنیه ی نظامی و تولید و انباشت سلاح های مختلف تحقّق می‌ یابد؟! برای بررسی بیشتر این مساله و رسیدن به یک راهکار صحیح باید نکته ی مهمی را مدّ نظر قرار داد:
به طور کلی وقتی قرار است یک شخص با یک خانواده یا یک کشور یا یک حکومت، الگوی دیگران قرار گیرد و افراد و اقوام مختلف را به سوی هدف خود فرا بخواند و آنان را شیفته و تسلیم خود نماید ناگریز باید برخوردار از دو خصوصیت مهم باشد: اول صدق و صفای درونی و دوم عمل کردن به آنچه مدّعی آن است.
خصوصیت اول: منظور از صدق و صفای درونی، پرهیز از نیرنگ و سیاست بازی و دورویی است؛ یعنی کسی که دیگران را به اخلاقیات و عبادات دعوت می‌ کند، نمی خواهد او را به سوی خود بخواند و مرید خود سازد.
اگر حاکمیت ما – حاکمیت به معنای تمام ارکان و اجزای نظام و نه یک شخص یا یک دستگاه ¬– صدق و راستی و درستکاری را از خود ظاهر سازند، به طور قطع تمام مردم ایران نیز این گونه خواهند شد. وقتی که یک کشور بر مدار صدق قرار گرفت و قول و عملش مطابق هم شد، آوازه ی آن در تمام دنیا می‌ پیچد و تمام ملت ها را شیفته و مجذوب خود می‌ کند.
خصوصیت دوم: یک فرد یا یک نظام یا یک جامعه، هنگامی می‌ تواند ادّعای اصلاح گری و نجات دیگران از ظلم و ستم ستمگران را داشته باشد که ابتدا خود به آنچه می‌ گوید عمل کند اما آیا در جامعه ی امروزی ما ظلم و ستم وجود ندارد؟
وقتی ما می‌ گوییم: آمده ایم مردم جهان را از استضعاف اقتصادی و سیاسی نجات دهیم، آیا توانسته ایم مردم خود را از فقر و فلاکت نجات دهیم؟ آیا مردم ما مستضغف سیاسی نیستند؟ وقتی مدّعی نجات جامعه ی جهانی از اخلاق ناپسند هستیم، آیا خود در حکومت خویش اخلاقیات را رعایت می‌ کنیم؟ آیا ما از حسد و تکبر و جاه طلبی و سوء ظن پاک گشته ایم؟ آیا ما همدیگر را نمی خوریم؟
وقتی می‌ خواهیم مردم ستمدیده ی کشورهای مختلف را از ارعاب و وحشت حاکمان خود و از تهدیدات زرّادخانه های اتمی کشورهای سلطه گر رهایی بخشیم، آیا خاطر ملت خود را از این بابت آسوده کرده ایم؟
شما که می‌ گویید باید مردم دنیا از بند استضغاف و ظلم رها شوند، به نظر خودتان در این کشور چند نفر باید زندان سیاسی باشند و چرا باید خانواده های آنها از هم بپاشد یا در زحمت و سختی بسیاری قرار گیرند که حتی به نان شب هم محتاج باشند؟ این سوالی است که همه ی مردم عالم، حتی کسانی که ما مدعی نجات آنهاییم، از خود می‌ پرسند، چه پاسخی برای آن داریم.
بی هیچ تردیدی اگر مردم و مسوولین یک کشور به معنای واقعی دوست هم باشند و صادقانه دست در دست هم بگذارند و در یک راه؛ یعنی راه خدا، حرکت کنند و عملشان با ادّعایشان مطابق گردد، بهترین جهاد را در راه خدا انجام داده اند و می‌ توانند با استمرار این روش، مردم مظلوم و مستضعف جهان را از زیر یوغ هر ستمگری نجات دهند و به سوی رستگاری و سعادت رهنمون سازند.
مردم ایران برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی زحمات بسیاری کشیدند و خون های عزیزی داده اند، چگونه ممکن است راضی شوند این کشور تحت سیطره ی خارجی ها قرار گیرد و حاصل زحماتشان بر باد رود، آن هم با قوانین خوب و کم نظیری که دارد لذا مردم همیشه آماده ی حفظ نظام و جهاد در راه خدا هستند لکن بشرطها و شروطها.




لغو امتحانات و ضرب و شتم دانشجویان در پی تجمع اعتراضی در دانشکده نفت اهواز

دانشکده نفت اهواز در روزهای اخیر شاهد تجمع های دانشجویی، اعتصاب غذا و ضرب و شتم دانشجویان به همراه عدم شرکت در امتحانات در اعتراض به عدم پاسخگویی مسئولین دانشکده بود.
به گزارش دانشجونیوز، چندی پیش اعضای شورای صنفی دانشکده نفت اهواز به دلیل افزایش محدودیت ها بر دانشجویان توسط مسئولین دانشکده و لغو چند مراسم دانشجویی بدون ارائه هیچ گونه دلیلی، از سمت خود استعفا دادند. 
در پی این تصمیم، ٣٠٠ تن از دانشجویان در شب ٢٢ خرداد در جلوی دفتر معاونت دانشجویی دانشکده تجمع کرده و خواستار رسیدگی و پاسخگویی مسئولین شدند. عدم پاسخگویی آقای موسوی، معاونت دانشجویی، و عکسبرداری وی از دانشجویان موجب شد تا دانشجویان در روزهای بعد نیز به تجمع های اعتراضی خود ادامه دهند. روز ٢٣ خرداد نیز اعتراض دانشجویان ادامه داشته و تعداد دانشجویان تجمع کننده نیز افزایش یافت.

ویدئو تجمع اعتراضی و ضرب و شتم دانشجویان دانشکده نفت اهواز ١


دانشجویان امتحانات را لغو کردند
پس از بی اعتنایی مسئولین به تجمع های اعتراضی، دانشجویان تصمیم گرفتند تا با عدم شرکت در امتحانات اعتراض های خود را گسترده تر کنند. 
در روز ٢٤ خرداد، دانشجویان با تجمع مقابل درب سالن امتحانات از برگزاری امتحانات جلوگیری کردند. 
رئیس دانشکده در پاسخ به این اقدام با جمع کردن نیروهای حراست و کارکنان دانشکده و تهدید به اخراج آن ها، به جمع دانشجویان حمله کرد و درگیری فیزیکی و ضرب و شتم دانشجویان تا جایی پیش رفت که به ورود آمبولانس به محیط دانشکده انجامید.
پس از این اقدام، حدود ٦٠٠ نفر از دانشجویان با تجمع در محیط دانشکده با سر دادن شعار خواستار برکناری رئیس دانشکده و احقاق حقوق از دست رفته ی خود شدند.
احضار به کمیته انضباطی، قطع اینترنت و لغو امتحانات
پس از ادامه اعتراض های دانشجویی در دانشکده نفت اهواز، مسئولین این دانشکده بیش از ۵٠ تن از دانشجویان را به کمیته انضباطی احضار کردند. همچنین دسترسی دانشجویان به اینترنت قطع و ورود و خروج دانشجویان به دانشکده نیز محدود شد.
علاوه بر این مسئولین برای تحت کنترل درآوردن اعتراض های دانشجویی، کلیه امتحانات دانشکده را نیز لغو کردند.
یکی از دانشجویان این دانشکده به دانشجونیوز گفته است که "خواسته ها ی دانشجویان کاملا صنفی بوده اما مسئولان با امنیتی کردن قضیه سعی به انتقام از دانشجویان دارند."
لازم به ذکر است که جو دانشکده نفت اهواز هم چنان متشنج است و محدودیت های بسیاری بر دانشجویان مانند قطع اینترنت و محدودیت رفت و آمد اعمال شده است.

 ضرب و شتم دانشجویان و ورود آمبولانس به دانشکده نفت اهواز




 
ویدئو تجمع اعتراضی و ضرب و شتم دانشجویان دانشکده نفت اهواز2





معاون وزیر علوم: به دلیل کمبود امکانات نمی توانیم رشته های علوم انسانی را تعطیل کنیم

 معاون آموزشی وزیر علوم در نشست کارگروه تحول علوم انسانی گفته است که به دلیل کمبود امکانات نمی توانیم رشته های علوم انسانی را تعطیل کنیم و مطالبات را به سمت رشته های مهندسی سوق دهیم.
به گزارش دانشجونیوز، حسین نادری منش با بیان اینکه تا حدی می توان در مقابل "مطالبات افراد پایین دستی" مقاومت کرد، افزود: "حتی اگر دانشگاه‌های دولتی را به روی اين رشته‌ها ببنديم،‌ دانشگاه‌های غيردولتی، دانشگاه آزاد، پيام‌نور، اين موضوع را نمی‌پذيرند و اين‌گونه نيست كه اين مجموعه‌ها از وزارت علوم حرف‌شنوی داشته باشند".
  معاون وزیر علوم در ادامه افزود: "ضمن آنكه اگر همه اين شرايط‌ ها فراهم شود با انبوهی از فارغ‌ التحصيلان اين رشته‌ها مواجه خواهيم بود كه باز هم عنوان می‌شود چرا برای اشتغال آنها فكری نشده است".

"انتظار تحول علوم انسانی در کوتاه مدت را نداریم"
در ادامه، حسین نادری منش با اشاره به لزوم همکاری میان نهادهای مختلف کشور برای تحول در علوم انسانی گفته است که "تحول در علوم انسانی یک شبه ایجاد نمی شود و انتظار حصول نتیجه در سه یا چهار سال را نداریم".
آقای نادری منش اظهار داشت که وزارت علوم از نظر ساختاری بین بالادستی و پایین دستی تحت فشار قرار گرفته، اما بحث تحول علوم انسانی را به عنوان وظیفه ای جدی پیگیری خواهد کرد.
معاون آموزشی وزیر علوم در سخنان امروز خود تلویحا اشاره کرده است که اراده جدی برای تعطیل کردن رشته های علوم انسانی از سوی مقامات "بالادستی" در کشور وجود دارد و تنها شمار زیاد متقاضیان این رشته ها و همچنین کمبود امکانات برای جلب متقاضیان در رشته های مهندسی، تاکنون مانع از انجام این کار شده است.




شمقدری: اقدام نیروی انتظامی برای تعطیلی سینماها غیرقانونی است

جواد شمقدری اقدام نیروی انتظامی برای پلمب دو سالن سینمایی و برخورد حوزه هنری در خصوص اکران سلیقگی فیلم ها را غیرقانونی دانست. 
به گزارش ایسنا، جواد شمقدری در سخنانی اقدام حوزه هنری مبنی بر سرپیچی کردن از اکران فیلم «پس کوچه‌های شمرون» را فراقانونی دانست و خواستار پاسخگویی حجت‌الاسلام خاموشی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی شد. همچنین وی اقدام اخیر نیروی انتظامی مبنی بر پلمپ دو سالن سینمایی را غیرقانونی خواند. 
وی در ادامه افزود: آقای احمدی مقدم گفته بودند ما به پشت پرده سینما کاری نداریم. بهتر بود که اگر نیروی انتظامی رای منفی درباره نمایش فوتبال در سینماها داشت، درخواست جلسه فوری می‌داد تا به یک جمع‌بندی منطقی برسیم؛ اما صراحتا می‌گویم که تعیین تکلیف اداره اماکن برای سینماها کاملا غیرقانونی است و ما این رفتار را پیگیری خواهیم کرد.
لازم به ذکر است که جواد شمقدری از مهم ترین عاملین غیرقانونی اعلام کردن "خانه سینما" است که اکنون ریاست نهاد حکومتی "سازمان سینمایی" را بر عهده دارد.




پس از دو دهه حصر خانگی؛ جایزه صلح نوبل در دستان آنگ سان سوچی

سحام نیوز: آنگ سان سوچی اکنون ۶۶ ساله است، رهبر مخالفان برمه پس از ۲۱ سال جایزه صلح نوبل را که در سال ۱۹۹۱ برنده شده بود، دریافت کرد. او اولین بار در سال ۱۹۸۹ بازداشت شد و بیشتر دو دهه اخیر را در حصر خانگی گذراند تا نوامبر ۲۰۱۰ که آزاد شد. سوچی در سال ۱۹۹۲ جایزه جواهر لعل نهرو را به منظور تفاهم بین‌المللی از دولت هند و جایزه بین‌المللی سیمون بولیوار را از دولت ونزوئلا دریافت کرد.

به گزارش کلمه، در سال ۱۹۹۱ سوچی از ترس آن که به او اجازه بازگشت به برمه داده نشود، شخصا برای گرفتن جایزه‌اش در مراسم اعطای جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۹۱ حضور نیافت. در دسامبر همان سال پسر ۱۸ ساله‌اش الکس اریس از سوی او این جایزه را دریافت کرد، الکس این جایزه را به تمامی مردم برمه تقدیم کرد و در سخنرانی خود ‌گفت: این جایزه مال آنهاست و پیروزی نهایی در پیکاری دراز مدت، صلح، آزادی و دموکراسی را به برمه باز خواهد گرداند.
او روز شنبه ۲۷ خرداد در اسلو، پایتخت نروژ پس از دریافت جایزه صلح نوبل گفت که کشورش تا رسیدن به آزادی‌های سیاسی راه طولانی در پیش دارد. بانوی صلح برمه پس از آزادی از حبس خانگی در انتخابات پارلمانی برمه شرکت کرد و موفق شد به همراه ۳۳ عضو حزب تحت رهبری‌اش به پارلمان راه پیدا کند. انتخابات اخیر برمه که روز یکم آوریل امسال برگزار شد، نخستین انتخابات از سال ۱۹۹۰ بود که حزب اتحاد ملی برای دموکراسی در آن شرکت کرد. این حزب به رهبری آنگ سان سوچی در انتخابات سال ۱۹۹۰ توانست ۸۱ درصد کرسی‌های مجلس را از آن خود کند، اما حکومت نظامی بلافاصله آرا را باطل کرد.
در سال ۱۹۸۸ تظاهرات گسترده دانشجویان هواخواه دموکراسی در برمه در مخالفت با شورای نظامی حاکم که از سال ۱۹۶۲ بر کشور فرمانروائی می‌کرد فراگیر می‌شود. حکومت برمه در سرکوب این تظاهرات خشونتی توجیه‌ناپذیر از خود نشان می‌دهد.
پس از آن کشتار، آنگ سان سو چی که در خارج از کشور زندگی می کرد، برای هدایت جنبش مخالفان به برمه باز می‌گردد. شورای نظامی در سال ۱۹۹۰ در برابر فشارهای سیاسی اجازه انتخابات ملی را می‌دهد. با وجود تنگناهای آشکار و پنهانی که نیروهای نظامی برپا داشته بودند، اتحادیه ملی دموکراسی آنگ سان سو چی نزدیک به ۸۰ ٪ کرسی‌های مجلس انتخابی را به دست می‌آورد. آنگ سان سو چی نخستین نخست وزیر برگزیده مردم می‌شود. اما همانگونه که قابل پیش‌بینی بود، نیروهای نظامی از پذیرش نتیجه انتخابات سر باز می‌زدند و قدرت را با نام «انجمن اعاده نظم و قانون ایالتی» در دست می‌گیرند.
به گزارش بی بی سی، آنگ سان سوچی روز شنبه ۲۷ خرداد گفت که دریافت جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۹۱ میلادی درهای تازه‌ای را به روی او باز کرد و در شرایطی که در انزوای کامل بسر می برد، باعث شد این حس را به او بدهد که بخشی از دنیای واقعی است. خانم سوچی تاکید کرد دریافت این جایزه به او اطمینان داد که جهان مشکلات برمه را فراموش نکرده است. او همچنین گفت حمایت کشورهای غربی به ایجاد تغییرات در برمه کمک کرده است.
سوچی همچنین در سخنرانی مراسم دریافت جایزه صلح نوبل گفت: صلح در جهان ما به یک هدف دست نیافتنی تبدیل شده است. دیدار او از نروژ بخشی از سفر او به چند کشور اروپایی است که با حضور در نشست سازمان بین المللی کار در ژنو آغاز شد. قرار است رهبر مخالفان دولت برمه در جریان دیدارش از نروژ با اعضای جامعه برمه‌ای هایی که در حال حاضر در نروژ در تبعید بسر می برند، دیدار کند.
مسئول کمیته صلح نوبل در مراسمی که به افتخار خانم سوچی در اسلو برگزار شده بود گفت: آنگ سان سوچی عزیز، ما مدت زیادی است که منتظر حضور تو دراینجا هستیم. در دوران انزوا، شما به صدایی برای تمام مردم جهان تبدیل شدید. مسئول کمیته صلح نوبل از خانم سوچی به عنوان هدیه ای ارزشمند برای جامعه جهانی یاد کرد.
قرار است خانم سوچی در جریان سفر دو هفته ای خود از کشورهای بریتانیا، ایرلند و فرانسه هم دیدار کند. این دومین سفر سوچی به خارج از برمه از سال ۱۹۸۸ میلادی است. سوچی در مه سال جاری از تایلند دیدار کرد.





از بن بست بغداد تا بن بست مسکو

پر کردن شکاف میان خواسته های سنگین غرب وامتیازطلبی های حداکثری ایران دشوار است. در عرصه سیاسی باید برای عوامل پیش بینی ناپذیر هم سهمی قائل شد مانند سقوط اسد ویا حمله نظامی اسرائیل برای تحت تاثیر قرار دادن انتخابات آمریکا.
.
مجتبی نجفیپرونده هسته ای ایران همچنان حل نشدنی باقی مانده است. به نظر می رسد انتظار موفقیت از مذاکرات مسکو آن هم در شرایطی که تحولات در خاورمیانه شتاب قابل توجهی به خود گرفته است چندان واقع بینانه نباشد. آنچه که این پرونده را در وضعیت فرسایشی قرار داده عدم اراده سیاسی طرفین مناقشه برای حل و فصل بحران است.
 واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران از کش دار شدن پرونده هسته ای استقبال می کند، ولو اینکه هزینه سنگین تحریم های کشورهای غربی بر ملت ایران تحمیل شود. مقامات جمهوری اسلامی ایران معتقدند از طریق پرونده هسته ای با قدرت های بزرگ مذاکره می کنند و قدرت چانه زنی ایران در عرصه روابط بین الملل افزایش یافته است.از سوی دیگر برنامه هسته ای را به عنوان ابزاری مشروعیت بخش می بینند که از طریق آن می توانند بخشی از مردم را در حمایت از خود بسیج کنند. طبیعی است با این منطق مقامات جمهوری اسلامی تمایل داشته باشند این پرونده کش دار شود.
 از سوی دیگرغرب نیز به دنبال دادن امتیاز به ایران نیست. برای غربی ها در حال حاضر با توجه به تحولات منطقه توافق با ایران بر اساس فرمول بینابینی و یا آنچه که ایران آن را مدالیته می نامد یعنی دادن امتیاز در مقابل اخذ امتیاز مفید نیست.
غرب در حال حاضر خواستار حل و فصل ریشه ای این پرونده است نه به این معنی که به ایران امتیازی معنادار و قابل توجه دهد و در ازای آن امتیازی بگیرد بلکه به معنای تحمیل خواسته های سنگینی است که معادل  نوشیدن جام زهر از سوی سران جمهوری اسلامی باشد. توقف غنی سازی اورانیوم ، امضای پروتکل الحاقی که به معنای فراهم شدن امکان بازدید از مکان ها و بازجویی از افراد دخیل در پرونده هسته ای ایران بدون محدودیت خاصی است به همراه تعطیلی سایت مناقشه برانگیز فردو و خروج اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد قطعا خواسته های کمی نیستند. اینجا بخشی از منطق جمهوری اسلامی تا حدودی صحیح به نظر می رسد به این معنی که در قبال این خواسته های سنگین امتیاز هایی نیز باید به ایران داده شود. این امتیازها می تواند از تامین سوخت مورد نیاز ایران تا به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی اورانیوم از سوی غرب ، لغو تحریم ها یا در صورت امکان تاخیر در اجرای آنها و در چشم اندازی بلند تر مختومه اعلام شدن پرونده هسته ای ایران  متغیر باشند. خواسته هایی که برآورده کردن آنها برای غرب دشوار است.
اکنون با بررسی وضعیت غرب و ایران و موقعیت فعلی آنها باید توضیح داد چرا پر کردن شکاف میان خواسته های سنگین غرب وامتیازطلبی های حداکثری ایران دشوار است؟ و اصولا چرا چندان نمی توان به بده- بستانی منطقی بر اساس منافع دو طرف و کوتاه آمدن از برخی خواسته ها در مذاکرات پیش رو امید بست؟
بحران اقتصادی و انتخابات های داخلی:چالش آمریکا و متحدان
غرب در وهله نخست خود را در موقعیت ضعف احساس نمی کند. غربی ها به خصوص ایالات متحده معتقدند تحریم ها  کارآیی خود را نشان داده اند. آنها پیش بینی خود را بر اساس مولفه هایی واقعی استوار کرده اند. دامنه تحریم ها گسترده تر خواهد شد و بازرا نفت و ارز ایران را نابود خواهد کرد ،همزمان شبح حمله نظامی علیه ایران برقرار خواهد ماند و در نتیجه تهران مجبوراست  در نهایت میان گزینه فروپاشی اقتصاد ملی و احتمال درگیر شدن در یک جنگ تمام عیار نظامی به تعطیلی غنی سازی اورانیوم و سایت ها و مکان های مناقشه برانگیز تن دهد .
به نظر می رسد غربی ها بعد از این پروژه قصد دارند پس از تسلیم کردن ایران در پرونده هسته ای، جمهوری اسلامی را در موضعی آسیب پذیر تر قرار دهند و از یک جمهوری اسلامی تضعیف شده امتیازهای بعدی را نیز اخذ کنند. امتیازهایی که می توانند به تحولات منطقه و حمایت از حزب الله  و گروه‌های جهادی در فلسطین و برخی از موارد دیگر مرتبط باشد.
اما باز هم اینها صورت مسئله است و حل مسئله به این سادگی ها نیست. باراک اوباما زمانی در انتقاد از رقبای خود که او را به اهمال کاری در پرونده ایران متهم می کردند گفت :«شما فکر می کنید برخورد با ایران به این سادگی است.» این سخن اوباما بیراه نیست. برخورد با ایران در حال حاضر هر چند رو به پیشرفت بوده –  و به خصوص در شش ماه اخیر از سرعت قابل توجهی برخودار شده است – اما بدون تبعات هم نیست. تندروی در پرونده ایران می تواند اوباما را وارد جنگی ناخواسته کند.
در این شرایط وقوع جنگی خانمان سوز که بازار نفت و انرژی را دستخوش تحولات جدی کند برای اقتصاد بحران زده غرب سم است. به خصوص باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا از این وضعیت به خوبی آگاه است. او تجربه شکست نیکلا سارکوزی را به خوبی درک کرده و می داند بالا رفتن قیمت نفت و گاز و بنزین چگونه می تواند رئیس جمهوری را از کاخ ریاست جمهوری اش روانه جامعه کند.از سویی اوباما به خوبی می داند توافق با ایران آنچنان که قبل از ریاست جمهوری اش فکر می کرد آسان نیست.
بدین ترتیب مشکلات ساختاری چه درآمریکا و چه در ایران آنچنان گسترده هستند که رویای توفیق سیاست « دست گشاده به سوی ایران» را بر باد دهند. پس اوباما به رغم برخی از خوش بینی هایش مبنی بر دستیابی به توافق با ایران از تحقق چنین هدفی ناامید شده است. اما از طرفی به خوبی می داند چنانچه این پرونده از دستانش خارج شود در دام تندروهایی خواهد افتاد  که بوی جنگ و اسلحه آنها را سرمست کرده است. در نتیجه رئیس جمهور آمریکا باید این پرونده را مدیریت کند . به این معنی که مذاکرات را به گونه ای سازماندهی کند که اینگونه وانمود شود طرفین در حال پیشرفت هستند.
 اوباما در پرونده هسته ای ایران رویکرد معتدلی دارد و شاید هم علاقه مند به اتخاذ راه حل بینابینی برای پایان این پرونده پرفراز و نشیب باشد اما او هم به خوبی می داند  با توجه به دایره گسترده مخالفت های داخلی(جمهوریخواهان رقیب) و خارجی (دولت نتانیاهو) از سویی و علاقه ایران به خریدن زمان و کشاندن بازی تا دقیقه نود تحقق این ایده در حال حاضرو قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بیشتر شبیه یک رویا می ماند. پس اوباما مجبور است میان جنگ و صلح راه حلی میانه را اتخاذ کند. از سویی تلاش می کند مذاکرات را کش دهد  و بر حجم تحریم ها بیفزاید و از سوی دیگر نشان می دهد سیر مذاکره همچنان ادامه دارد و نیازی به حمله نظامی اسرائیلی ها نیست. پس طبیعی است برای تداوم این سیاست دو گانه نشست ها باید تکرار شوند و تحریم های یکجانبه نیز تشدید شوند . به موازات تحریم های یکجانبه که قیمت نفت را افزایش می دهند سیر مذاکرات نیز باید دنبال شود تا این افزایش قیمت را که برای اقتصاد آمریکا مضر است کنترل شود.
متحدان محتاط  و بحران زده آمریکا
وضعیت در دیگر کشورهای متحد آمریکا نیز چندان مساعد نیست. از رادیکالیسم سارکوزی دیگر خبری به گوش نمی رسد.  فرانسوا اولاند بعید است که علاقه ای به تداوم سیاست های رئیس جمهور پیشین فرانسه داشته باشد. زیرا او اکنون در فکر تحقق وعده خود برای خروج نظامیان فرانسوی از افغانستان است و قطعا نمی تواند برای فرانسوی هایی که در انتظار کاهش تبعات بحران قتصادی هستند راه اندازی جنگی جدید را توجیه کند. در آلمان نیزمرکل شرایط سختی را می گذارند. علاوه بر اختلاف با مقامات فرانسوی بر سر بودجه اتحادیه اروپا حزب متبوعش در انتخابات محلی شکستی سخت و هشدار دهنده را متحمل شده و بعید نیست سوسیال دموکرات های آلمانی نیز به همتایان فرانسوی خود بپیوندند. در انگلیس نیز  اوضاع کامرون به سامان نیست. شکست در انتخابات شهرداری ها و تزلزل شرایط داخلی نشان داده است محافظه کاران مستعد از دست دادن کرسی های پارلمان در انتخابات بعدی هستند و در نتیجه تشدید بحران اقتصادی که از تبعات اجتناب ناپذیر جنگ احتمالی در ایران است می تواند این گزاره را به یقین تبدیل کند.
روسیه و چین نیز که همچنان به بازی یک بام و دو هوای خود ادامه می دهند  و از تضاد ایران و آمریکا میوه های خود را برداشت می کنند. روس ها مخالف دستیابی ایران به بمب هسته ای هستند اما از وضعیت تعلیق این پرونده و تداوم مذاکرت برای اخذ امتیازهای بیشتر حمایت می کنند. چین نیز که اکنون بازارهای ایران را در تسخیر کالاهای بی کیفیت خود در آورده است. پس در نتیجه گروه ۱+۵   و مشخصا اروپا و آمریکا در شرایطی نیستند که بخواهند برنامه هسته ای ایران را از طریق زور حل کنند. همین موضوع فضایی را برای ایران به وجود می آورد که به بازی خود ادامه دهد.
ایران و فن خرید زمان
اما جمهوری اسلامی نیز در بازی هسته ای بی تجربه نیست. مقامات ایران بعد از نزدیک به ۱۰ سال پر فراز و نشیب هسته ای هم فن مذاکره را آموخته اند و هم تا حدودی به تاکتیک های طرف مقابل و از سویی برخی از شرایط بین المللی آگاه هستند. اینکه گمان شود مقامات جمهوری اسلامی فن مذاکره را بلد نیستد چندان به واقعیت نزدیک نیست . جمهوری اسلامی نیز در طول این سال های پر فراز و نشیب که هزینه سنگینش را مردم تحمل کرده اند به فوت و فن گفت و گو با غرب آگاه شده و به خوبی می دانند مذاکره برای مذاکره یعنی چه؟ خرید زمان یا تلاش برای طولانی کردن گفت و گوها چه معنایی دارد.  مقامات ایران شرایط بین المللی که قدرت های غربی در آن گرفتار شده اند را به خوبی درک می کنند.
ایران به محدودیت های تصمیم گیری اوباما به خوبی آگاه است. تلاطم بازار سوخت می تواند رئیس جمهوری جمهوریخواه را روانه کاخ سفید کند چرا که از هم اکنون محور انتقادات رقیبان اوباما بر بحران اقتصادی استوار شده که گریبان رئیس جمهور دموکرات را فرا گرفته است. پس اوباما نباید تحت هیچ شرایطی به جنگی نا خواسته تن دهد.
 به موازات بازی دیپلماتیک اوباما، مقامات جمهوری اسلامی نیز بازی دیپلماتیکی را راه انداخته اند. ایران احساس نمی کند به لبه پرتگاه رسیده و در نتیجه هنوز برای تسلیم در برابر خواسته های غرب آماده نیست. جام زهر آخرین مرحله از پرونده هسته ای خواهد بود.اما هنوز در نظر مقامات ایران این مرحله فرا نرسیده است. مقامات تهران همچنان امیدوارند با دور زدن تحریم ها و مبادله نفت در برابر کالا و آنچه را که «اقتصاد مقاومتی» می خوانند شرایط تحریم را تحمل پذیر کنند. پس ایران نیز مذاکره را در حال حاضر نه برای حل و فصل پرونده هسته ای بلکه برای مذاکره می خواهد. مذاکره برای خریدن وقت اکنون به تخصص ایرانی ها تبدیل شده است.
 ایران در صورتی به توافق تن خواهد داد که احساس کند رقیبش برای تن دادن به راه حلی بینابینی آمادگی کامل دارد. در صورت پذیرش این راه حل بینابینی با تبلیغاتی منحصر به فرد، از پیروزی خود در بازی هسته ای خواهد گفت و در ازای اخذ چند امتیاز امتیازاتی را خواهد داد. اما مقامات ایران نیز به خوبی می دانند طرف مقابل حاضر به دادن چنین امتیازاتی به ایران نیست و به راه حل بینابینی اعتقادی ندارد و در صدد حل ریشه ای مسئله از طریق خوراندن جام زهر به آقای خامنه ای است.
تا اینجا می توان گفت هم ایران و هم آمریکا و متحدانش تلاش می کنند بر اساس سیاست مذاکره برای مذکره پیش روند. با این تفاوت که اوباما برای اینکه در تبلیغات ریاست جمهوری اش از پرونده هسته ای ایران دفاع کند در اندیشه توافق های حداقلی هم هست. هر چند که این توافق ها نیز دشوار است. علاوه بر خواست ایران و آمریکا برخی از متغیرهای دیگرنیز می تونند تاثیرگذار باشند.
سقوط اسد و حمله اسرائیل ، کاتالیزورهای برنامه هسته ای ایران
در عرصه سیاسی باید برای عوامل پیش بینی ناپذیر هم سهمی قائل شد. متغیرهایی که از بیرون وارد می شوند و می توانند محاسبات اوباما و خامنه ای را بر هم بزنند. به عنوان نمونه سقوط اسد می تواند به عنوان کاتالیزوری برای برخورد سخت تر با ایران عمل کند. شرایط سوریه پیچیده تر ازآن است که برای آینده اش بتوان نسخه ای اطمینان بخش پیچید. زیرا اکنون بازیگران عرصه تحولات سوریه از ابهامات فراوانی برخوردار هستند. القاعده توانسته است درسوریه فضای حیاتی به دست آورد. عربستان به برخی از گروه های تندرو سلفی کمک های مالی و نظامی می کند و در میان شورای رهبری اپوزیسیون سوریه نیز اختلافات عمیقی به چشم می خورد. نمونه این اختلافات استعفای اخیر برهان غلیون است. اگر قرار است تحولاتی در سوریه رخ دهد آمریکا مجبور است با متغیرهای متضاد سوریه را مدیریت کند.شاید تناقضات موجود در جبهه مخالفان سوری غرب را در مورد تغییر سریع رژیم اسد دچار تردید کرده است.  اما رفتن اسد در هر صورت به ضرر ایران است و این موضوع برای ایران حیثیتی هم شده است. به همین دلیل ایران در مذاکرات بغداد خواستار مذاکره در مورد سوریه و بحرین نیز شده است. در صورت سقوط اسد برخورد با ایران در قالب پرونده هسته ای تسریع خواهد شد. پازل سقوط دولت های خاورمیانه بیشتر تکمیل خواهد شد و این موضوع برای آمریکایی ها و غربی ها می تواند وسوسه انگیز باشد.
متغیر دوم می تواند پیش بینی ناپذیری جریان راست اسرائیل باشد. بنیامین نتانیاهو  وایهود باراک مشتاقانه در انتظار شکست مذاکرات بغداد بودند. نتانیاهو علاقه ای به تداوم ریاست جمهوری اوباما ندارد. استقرار مجدد اوباما در کاخ سفید می تواند فشارها علیه دولت وی برای صلح با فلسطینی ها و تعدیل مواضع در پرونده هسته ای ایران را افزایش دهد. پس طبیعی است نتانیاهو تمایل داشته باشد رقیب جمهوریخواه باراک اوباما روانه کاخ سفید شود. زیرا در دوره وی رابطه اسرائیل با آمریکا در یکی از نازل ترین سطوح خود قرار داشت. از سویی نتانیاهو علاقه وافری دارد  مسائل امنیتی و ژئوپلیتیکی را در عرصه سیاسی اسرائیل داغ نگاه دارد. با لغو انتخابات زودرس و اتحاد حزب لیکود و کادیما نتانیاهو توانسته است تا حدودی ثبات سیاسی مورد نظرش را در اسرائیل حاکم کند . نخست وزیر اسرائیل برای اینکه کاندیدای مورد علاقه اش به کاخ سفید برسد و اوباما را از رسیدن به دوره دوم ریاست جمهوری اش محروم کند نیازمند یک قمار است.آیا این قمار با حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران عملی خواهد شد؟ دولت بریتانیا از هم اکنون خود را برای چگونکی مواجهه با این حمله احتمالی آماده کرده است. آمریکا اعلام کرده در صورت این حمله طرح هایی برای واکنش خواهد داشت. قطعا باقی دولت های اروپایی و غربی نیز نمی توانند قاطعانه رخ دادن چنین حمله ای را انکار کنند. راست های افراطی اسرائیل پیش بینی ناپذیرند. تحولات داخلی در این رژیم و انتخابات نوامبر آمریکا می تواند خیلی از معادلات را برای نتانیاهو  تغییر دهد و به همین دلیل برخی از تحلیل‌گران معتقدند اسرائیل در نهایت تاسیسات اتمی ایران را بمباران و اوباما را درگیر جنگی ناخواسته خواهد کرد و به همین دلیل کیسینجر استراتژیست با تجربه آمریکایی در اظهارنظری جالب تاکید کرد آنهایی که صدای طبل جنگ را نمی شنوند کر هستند.
سه سناریوی ممکن برای مذاکرات مسکو
سناریوی نخست برای مذاکرات مسکو بدبینانه است. حسین شریعتمداری در سرمقاله کیهان هوشمندانه به این موضوع اشاره کرده است. در نظر شریعتمداری غرب به ایران امتیازی نخواهد داد و ایران با ورود به مذاکرات  تنها می تواند تلاطم بازار انرژی را در جهان آرام کند و قیمت نفت را کاهش دهد و از سویی در جنگ رسانه ای نیز به عنوان مسئول شکست مذاکرات به غرب ببازد. در این سناریو مذاکرت مسکو مانند بغداد بدون نتیجه پایان خواهد یافت. ایران بر خلاف بغداد از مذاکره در مورد تعیین مکان و زمان جدید  مذاکرات طفره خواهد رفت و و وضعیت در بحرانی ترین شکل ممکن خود قرار خواهد گرفت. در این وضعیت زبان جنگ طلبان در اسرائیل  و آمریکا و مخالفان توافق هسته ای در ایران درازتر خواهد شد و دولت اوباما مجبور است برای کنترل میل به تهاجم نظامی اسرائیل تشدید تحریم ها را مورد نظرقرار دهد. تبعات این سناریو از تحریم های فلج کننده علیه ایران تا احتمال حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران و سرعت بخشیدن تهران به برنامه هسته ای اش متغیر است.
سناریوی دوم بینابین است. طبق این سناریو در مورد بسته های پیشنهادی ارائه شده در نشست بغداد بحث خواهد شد. در مورد برخی از موارد طرفین به توافق خواهند رسید ودر برخی موارد نیز اختلافات باقی خواهد ماند تا در نشست های بعدی در مورد آنها بحث شود. طرفین برای برگزاری نشست سوم به توافق می رسند و کمیته حل اختلاف و تدوین مدالیته به کار خود ادامه خواهد داد.
اما سناریوی سوم خوش بینانه است. تا قبل از نشست بغداد برخی اعتقاد داشتند احتمال توافق در این نشست بالاست. اما مشخص شد نمی توان نگاه خوش بینانه بدون درنظر گرفتن موانع توافق را لحاظ کرد. طبق سناریوی سوم مذاکرت ایران و غرب در مسکو طبق طرح گام به گام روس ها به نتیجه خواهد رسید و حق غنی سازی زیر ۲۰ درصد اورانیوم برای ایران به رسمیت شناخته خواهد شد و ایران نیز ضمن تعطیلی فردو و اجازه بازدید از سایت های حساس به آژانس از مزایای لغو تحریم ها در یک پروسه زمانی مشخص به موازات همکاری با آژانس بهره خواهد گرفت.
با توجه به واقعیات موجود و نشانه هایی که در مذاکرت بغداد پدیدار شدند به نظر نمی رسد سناریوی سوم از شانس بالایی برخوردار باشد.






به اتهام امضای بیانیه عدم شرکت در انتخابات از زندان اوین

چهار سال به محکومیت علیرضا رجایی اضافه شد

علیرضا رجایی عضو شورای فعالان ملی-مذهبی به چهار سال حبس مجدد محکوم شد.
Alirezarajaei
به گزارش سایت ملی-مذهبی رجایی که هم اکنون به خاطر پرونده سال ۱۳۷۹ که به محکومیت سه ساله وی منجر شد در زندان اوین به سر می برد مجدداد به ۴ سال زندان محکوم شده است.
حکم جدید وی در دادگاه تجدیدنظر تایید شده است و به این ترتیب وی باید بعد از پایان دوره سه ساله محکومیت خود چهار سال دیگر حبس بکشد. اتهام جدید او، تهیه و امضای بیانیه عدم مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری از سوی زندانیان سیاسی است. در این بیانیه زندانیان سیاسی هر گونه مشارکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی را کمک به جبهه استبداد ارزیابی کرده و بر عدم شرکت خود در این انتخابات تاکید کرده بودند. بعد از این بیانیه رجایی به  انفرادی منتقل شد و مجداد تحت بازجویی قرار گرفت .
خاطرنشان می شود علیرضا رجایی در اردیبهشت  ماه ۱۳۹۰ توسط ماموران اطلاعات بازداشت و روانه زندان شد. این بازداشت به بهانه اجرای حکم وی در پرونده ۱۳۷۹ صورت گرفت. در این پرونده مرحوم مهندس سحابی و بسیاری از چهره های شاخص ملی-مذهبی به براندازی نظام متهم شده بودند.





نقل قول محمدرضا رحیمی از رهبر جمهوری اسلامی در مورد اثرات تحریم:

خیمه و قرارگاه و ستاد بزنید، جنگ تمام عیار است

علی-خامنه‌ای-495x341معاون اول رئیس دولت دهم با بیان اینکه «از روزی که من وارد دولت احمدی نژاد شدم ۲۰ روز نگذشته بود که کسانی که مبارزه با فساد به مذاق آنها سازگار نیست، صدایشان درآمد»، گفت: اگر چیزی از دولت دیدی، محرمانه بنویس و به قاضی بده ، چرا جار می‌کشی؟
به گزارش فارس محمدرضا رحیمی دیروز در مراسم افتتاح خط تولید دومین خودروی ملی ایران خودرو (رانا) گفت: «دولت در بدترین وضعیت فشار قرار دارد. هر کس از راه می‌رسد به دولت فحش می‌دهد اما این تامین مصالح کشور و شایسته دولتی که در هر زمینه‌ای کارنامه موفقی دارد، نیست.»
وی بدون اشاره به سیل بیکاران ایرانی و ورشکستکی صنایع مدعی شد : در این دولت،‌ ایران به مقام هفدهم اقتصاد جهان دست یافت و این در حالی است که هر کس از راه می‌رسد به دولت سیلی می‌زند. اما اقتضای مصالح کشور حمایت است.»
وی اضافه کرد: دولت در میدان است و هر اتفاقی بیفتد دولت مسئول است اما به اندازه مسئولیتش به آن فحش بدهید و سیلی را به صورت دولت بنوازید.
معاون اول رئیس دولت دهم ادامه داد: بنا به سفارش مقام معظم رهبری و به احترام مردم چیزی گفته نمی‌شود.
وی با بیان اینکه در تحریم‌ها راز و رجز زیاد است،‌گفت: در تحریم‌ها هم راز که محرمانه و سری است، وجود دارد و هم رجزخوانی. ما در آخر سال گذشته خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم و گزارشی به ایشان ارائه دادیم. ایشان فرمودند خیمه و قرارگاه و ستاد بزنید. جنگ تمام عیار است، توپ و تانک را شما نمی‌بینید.
وی با بیان اینکه بعضی چیزها را نباید گفت، اظهار داشت: «یک سایت وابسته به صهیونیست ها در آستانه ارائه دومین نام و نشان خودروی ملی، گزارش بسیار بدی را علیه ایران خودرو می‌نویسد که دشمن را شاد می‌کند. فرانسوی‌ها ممکن است خوششان بیاید که اگر قطعه ندهند نجم‌الدین و دوستانش نمی‌توانند آن را بسازند.
وی با تاکید بر اینکه باید همدیگر را تقویت کنیم  زیرا در  جنگ قرار داریم، اظهار داشت: به خاطر تکیه بر ارزش‌ها است که در دنیا سردمدار عدالتخواهی و عدالتجویی هستیم.
وی افزود: آمریکا هیچ قدرتی را مقابل خود نمی‌بیند و کشورهای اروپایی مانند موم در کف دست آمریکا هستند.
رحیمی ادامه داد:‌«ما یک کلمه گفتیم وضع مردم خوب است از رادیو، تلویزیون اسرائیل و انگلیس چنان کوبیدند که کسی جرات نکند بگوید وضع ما خوب است.  وضع ایده‌آل نیست و شایستگی ملت ما خیلی بیشتر از این است. اینکه گاهی چیزی از دست ما برنمی‌آید و اعلام می‌کنیم نوکر مردم هستیم، کفایت می‌کند.»
وی در سخنان پایانی خود احمدی نژاد را مورد تمجید قرار داد و خواستار تحمل رئیس دولت دهم در یک سال آینده شد.






احمدی نژاد :

بعد از دوران ریاست جمهوری ام از سیاست کناره‌گیری می کنم

خبرگزاری فرانسه مدعی شد محمود احمدی نژاد بعد از پایان ریاستش بر دولت دهم با کناره گیری از سیاست به امر تدریس در دانشگاه خواهد پرداخت.
به گزارش  مهر، خبرگزاری فرانسه مدعی شد  احمدی نژاد رئیس دولت دهم در مصاحبه ای با روزنامه فرانکفورتر آلمان که قرار است فردا منتشر شود اعلام کرده است که قصد دارد در پایان دور دوم ریاست جمهوری اش ازسیاست کناره گیری کند.
به ادعای این خبرگزاری،  احمدی نژاد گفته است می خواهد بعد از پایان دور دوم ریاست جمهوری اش به امر تدریس در دانشگاه بپردازد.
خبرگزاری مهر مدعی شده  مشروح این مصاحبه که با روزنامه آلمانی “فرانکفورتر آلگماینه” که قرار است فردا منتشر شود بازتاب وسیعی در رسانه های منطقه داشته است.






همزمان با افزایش موج بیکاری و ورشکستگی صنایع صورت گرفت

بازداشت ۵۰ فعال کارگری در کرج

بیش از ۵۰ نفر از فعالان کارگری با هجون نیروهای امنیتی در کرج بازداشت شدند.
1614959به گزارش العربیه ، نیروهای امنیتی با حمله مسلحانه به خانه ای که فعالان کارگری در آن گردهم آمده بودند، حاضران را دستگیر کردند.
این گزارش می افزاید دستگیری این افراد همراه با ایجاد رعب و وحشت در میان همسایگان صورت گرفته است. نیروهای امنیتی پس از ضرب و شتم حاضران، بدون ارائه حکم رسمی اقدام به بازداشت افراد حاضر در منزل کردند.
این سایت خبری مدعی شده  با وجود پیگیری خانواده های بازداشت شدگان، تا کنون هیچ نهاد قانونی پاسخگو نبوده و از محل بازداشت این افراد خبری در دست نیست. از این رو با توجه به نحوه بازداشت این افراد، خانواده های آن ها نسبت به وضعیت نگهداری آنها ابراز نگرانی کرده اند.
اسامی تعدادی از بازداشت شدگان که تاکنون قطعی شده عبارت است از: “محمود صالحی، وفا قادری، علی رضا عسگری، محمد عبدی پور، سعید مرزبان، مازیار مهرپور، میترا همایونی، غالب حسینی، خالد حسینی، افشین ندیمی، یوسف آب خرابات، فردین میرکی، سیروس فتحی.”
خاطرنشان می شود در روزهای اخیر افزایش موج بیکاری و ورشکستگی صنایع باعث شده تا کارگران از وضعیت وخیم معیشتی خود ابراز نارضایتی کنند. در آخرین مورد ۱۰ هزار کارگر با امضای طوماری خطاب به وزیر کار از وضعیت به وجود آمده ابراز نارضایتی کردند.




هرانا؛ محمدرضا معتمدنیا آزاد شد

خبرگزاری هرانا - محمدرضا معتمدنیا فعال سیاسی و از اعضای ستاد میرحسین موسوی ساعاتی پیش از بند ۳۵۰ زندان اوین آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمدرضا معتمدنیا فعال سیاسی و از اعضای ستاد میرحسین موسوی با پایان محکومیت یک ساله خود از بند ۳۵۰ زندان اوین آزاد شد.
گفتنی‌ست، وی در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ در تاریخ ٨ تیرماه توسط اطلاعات سپاه احضار و بازداشت و از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب تهران توسط قاضی پیرعباسی به اتهام تبلیغ علیه نظام محکوم و در تاریخ ٢١ مرداد ماه ٩٠ برای سپری کردن دوران محکومیتش روانه زندان اوین شد.
لازم به ذکر است، وی در طول دوران بازداشت دو ماه در سلول انفرادی بسر برده بود و با احتساب ایام حبس در بند ۲ الف امروز آزاد شد.




شوک ناگهانی دولت به طرفداران محیط‌ زیست: مجوز ساخت جاده جنگل ابر صادر شد

خبرگزاری هرانا - سرانجام پس از سال‌ها کشمکش بر سر احداث جاده در جنگل ابر، رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست روزگذشته با وجود مخالفت کار‌شناسان و صاحب‌نظران محیط‌زیست و منابع طبیعی به صراحت اعلام کرد که «هیچ مشکلی برای احداث جاده ابر وجود ندارد و سازمان حفاظت محیط‌زیست بر اجرای آن نظارت کامل دارد.»
به گزارش همشهری، این خبر که روز گذشته روی خروجی پایگاه اطلاع‌رسانی دولت قرار گرفت تمامی طرفداران محیط‌زیست را بهت زده کرد. محمد جواد محمدی‌زاده در توجیه این خبر اعلام کرد: احداث جاده جنگل ابر مصوب دولت است و نقشه احداث آن به تأیید سازمان حفاظت محیط‌زیست رسیده است.
وی خاطرنشان کرد: عملیات اجرایی آن آغاز و قسمتی از کنارگذر جاده ساخته شده است اما این توقع وجود دارد که وزارت راه و شهرسازی سرعت اجرای پروژه را بیشتر کند تا امکان ارتباط دوبخش به وسیله یک جاده روستایی و درجه یک فراهم شود. جنگل ابر نام جاده‌ای است که قرار است در حدفاصل شاهرود تا علی آباد استان گلستان احداث شود.
رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست اظهار کرد: قبل از این وزارت راه و شهرسازی پیشنهادی را درخصوص احداث جاده جنگل ابر ارائه کرده بود که مورد توافق سازمان‌های حفاظت محیط‌زیست و جنگل‌ها نبود اما دولت با تصویب مصوبه‌ای به استاندار گلستان نمایندگی داد تا با کمک سازمان‌ها و دستگاه‌های مرتبط نقایص و مشکلات را برطرف کند که منجر به تهیه نقشه‌ای شد که مورد توافق همه بود. در این نقشه جدید تمام ملاحظات سازمان‌های حفاظت محیط‌زیست و جنگل‌ها لحاظ شد و با ابلاغ آن به وزارت راه و شهرسازی عملیات اجرایی آن آغاز شد.
در حالی محمدی‌زاده بر ساخت جاده در جنگل ابر صحه می‌گذارد که پیش از این چندبار به قاطعیت از جنگل ابر حمایت کرده و گفته بود که این سازمان اجازه تخریب این اکوسیستم جنگلی را نمی‌دهد. معاون طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست هم چندی پیش تأکید کرده بود که سازمان محیط‌زیست با ساخت جاده در جنگل ابر مخالف است. نکته قابل تأمل ماجرا آنجاست که طی چند سال گذشته و پس از اوج‌گیری مخالفت با ساخت اینجاده، مقرر شد جنگل ابر در شمار مناطق حفاظت شده اعلام شود، این طرح با پیگیری سازمان جنگل‌ها و سازمان حفاظت محیط‌زیست در دستور کار قرار گرفت و در حالی‌که انتظار می‌رفت با اجرای این طرح یکی از بی‌نظیر‌ترین رویشگاه‌های جنگلی جهان مصون بماند اما رئیس سازمان محیط‌زیست با ساخت جاده در این منطقه جنگلی موافقت کرد.
اداره راه دست به کارشد
با آنکه روز گذشته خبر موافقت رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست با ساخت جاده درجنگل ابر، از طریق پایگاه اطلاع‌رسانی دولت منتشر شد اما بررسی‌ها حاکی از آن است که از هفته پیش، اداره راه و شهرسازی عملیات ساخت‌وساز جاده ابر را از سمت استان گلستان در محدوده شیرین آباد آغاز کرده است.
یکی از فعالان محیط‌زیست که جمعه گذشته از محدوده ساخت جاده در منطقه بازدید کرده است دراین باره گفت: اداره راه عملیات اجرایی ساخت جاده را از سمت استان گلستان و منطقه شیرین آباد آغاز کرده و جاده‌ای را به عرض ۱۶م‌تر در محل کمربندی در دست ساخت دارد.
سعید آقایان با اشاره به اینکه اداره راه با پنج الی شش ماشین سنگین راهسازی مشغول فعالیت در منطقه شیرین‌آباد است افزود: هنوز این عملیات به رویشگاه جنگلی نرسیده و فعلا این عملیات در اراضی کشاورزی در دست اجراست.
دست از سر جنگل ابر بردارید
مهندس فریبرز غیبی، مدیرکل پیشین دفتر امور منابع جنگلی سازمان جنگل‌ها و مراتع در این باره گفت: جاده‌ای که با مشخصات و شاخص‌های وزارت راه احداث می‌شود با علم جنگل و آنچه مورد نظر مدیریت جنگل است در تناقض کامل است. جاده‌ای که مورد تأیید علم جنگل است جاده‌ای است که برای مدیریت، پرورش، اصلاح و بهره‌برداری از جنگل مورد استفاده قرار می‌گیرد و قطعا در راستای پایداری و صیانت از جنگل است نه تخریب آن و با جاده‌ای که با شاخص‌های وزارت راه برای حمل‌ونقل و تردد احداث می‌شود کاملا متفاوت است و با آن هیچ سنخیتی ندارد.
این کار‌شناس جنگل تصریح کرد: همانطوری که کار‌شناسان و متخصصان علوم جنگل و منابع طبیعی بار‌ها اعلام کرده‌اند ساخت اینجاده هیچ ضرورتی ندارد و با معیارهای پایداری جنگل و به‌طور کلی با توسعه پایدار در تضاد کامل است. بدیهی است هر گونه اقدامی برای ساخت و توسعه جاده در رویشگاه جنگلی ابر به حیات وحش و اکوسیستم منطقه صدمات و خسارات جبران ناپذیری وارد می‌کند و باعث نابودی این رویشگاه جنگلی می‌شود. از این رو، انتظار آن است که دست از سر جنگل ابر بردارند.
غیبی افزود: در حالی ساخت جاده در جنگل ابر در دستور کار قرار گرفته است که کار‌شناسان داخلی و مجامع بین‌المللی نظیر فائو بار‌ها تأکید کرده‌اند تغییر اقلیم و گرم‌شدن زمین، اکوسیستم‌های جنگلی را بیش از گذشته مستعد تخریب کرده‌اند، به‌طوری که کوچک‌ترین استرسی حیات وحش و گونه‌های جانوری موجود در این زیست‌بوم‌ها را با خطر نابودی مواجه می‌سازد.
وی که پیش از این مدیریت جنگل ابر در حیطه وظایفش قرار داشته است، تأکید کرد: به‌عنوان یک کار‌شناس جنگل، اعلام می‌کنم حفاظت و صیانت از ذخیره‌گاه منحصربه‌فرد جنگل ابر یک اولویت و یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است که همه دلسوزان و کار‌شناسان منابع طبیعی و محیط‌زیست متفق‌القول روی آن اتفاق نظر دارند، زیرا این رویشگاه جنگلی در شمار ذخیرگاه‌های بی‌نظیر دنیاست و به همین دلیل این رویشگاه تنها به ما تعلق ندارد بلکه متعلق به همه جهانیان و متعلق به نسل فرداست؛ با این رویکرد هر گونه اقدامی که باعث تخریب این جنگل شود حتی در مجامع بین‌المللی هم بازخورد منفی خواهد داشت.




هرانا؛ مصدومیت نرگس محمدی در پی گرفتگی حاد عضلانی

خبرگزاری هرانا - نرگس محمدی وکیل زندانی و فعال حقوق بشر در پی گرفتگی حاد عضلانی ناشی از حمله عصبی در حمام زندان زنجان زمین خورد و از ناحیه کشکک زانو به شدت آسیب دید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نرگس محمدی چهارشنبه گذشته به دلیل گرفتگی حاد عضلانی ناشی از حمله عصبی در حمام زندان زنجان زمین خورده و از ناحیه کشکک زانو به شدت آسیب دیده است.
گفتنی‌ست، علیرغم وضعیت نامناسب جسمانی این سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر در ایران، دادستان تهران نه تنها از اعطای مرخصی و یا حتی اعزام او به بیمارستان جلوگیری نموده بلکه حتی از تحمل دوران محکومیت این فعال برجسته حقوق بشر در محل دستگیری نیز ممانعت به عمل آورده است.




بلاتکلیفی و وضعیت نامعلوم پنج تن از نوکیشان مسیحی در زندان شیراز

خبرگزاری هرانا - با گذشت بیش از ۱۳۰ روز از بازداشت پنج تن از نوکیشان مسیحی توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی در شهر شیراز، وضعیت این افراد همچنان در هاله ایی از ابهام و بلاتکلیفی است!
به گزارش محبت نیوز، اواخر بهمن ماه سال ۱۳۹۰ بود که اعلام خبر دستگیری‌های گسترده در شیراز از افزایش فشار نیروی‌های امنیتی بر مسیحیان برخی از شهرهای ایران نیز پرده برداشت.
اما با گذشت بیش از ۱۳۰ روز از بازداشت ۵ تن از نوکیشان مسیحی در شهر شیراز مرکز استان فارس این شهروندان همچنان در بلاتکلیفی در زندان عادل آباد شیراز روزگار می‌گذرانند.
اسامی این نوکیشان مسیحی عبارتند از: خانم «فریبا ناظمینان» و آقایان مجتبی حسینی، همایون شکوهی، محمدرضا پرتویی (کوروش) و وحید حکانی می‌باشند. که این افراد از زمان دستگیری همچنان بلاتکلیف در بازداشت بسر می‌برند.
منابع آگاه گزارش داده‌اند، خانم فریبا ناظمینان «همسر» همایون شکوهی از دیگر زندانیان مسیحی که در بند زنان زندان نگهداری می‌شود بنا به گزارشهای مختلف، این بند از زندان شیراز وضعیت ناگواری دارد و ایشان بهمراه بسیاری از زنان معتاد و متهم به قتل در آنجا نگهدای می‌شوند که امنیت این زندانی مسیحی را نیز تحت شعاع قرار داده است.
این پنج نوکیش مسیحی اگر چه هنوز تفهیم اتهام نشده‌اند، اما برخی از مسئولین و مقامات قضایی اتهام این افراد را شرکت در جلسات خانگی - تبلیغ و ترویج مسیحیت، تبلیغ علیه نظام و برهم زدن امنیت ملی اعلام کرده‌اند.
خبرهای دریافتی حکایت از آن دارد که هنوز زمان دادگاه رسیدگی به پرونده آن‌ها مشخص نیست و این یعنی زندانیان مسیحی با گذشت ۱۳۰ روز از دوران بازداشت باید همچنان در بلاتکلیفی به سر ببرند. که این خود نیز مصداق بارز شکنجه‌های روحی و جسمی برای فرد بازداشت شده تلقی می‌گردد.
اما نکته مهم این است که یکی از مسئولین زندان به یکی از بازداشت شدگان مسیحی به صراحت گفته است فشار و بلاتکلیف نگه داشتن آنان به این علت است که این افراد پس از آزادی مجبور به ترک ایران شوند چرا که از دید مقامات جمهوری اسلامی کشوری که نظام و اساس آن بر پایه قرآن است به مسیحیان نیازی ندارد!
در هفته اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ این نوکیشان مسیحی برای اولین بار به ساختمان دادگاه انقلاب اسلامی شیراز منتقل و توسط آقای رضایی دادیار شعبه هفت آن دادسرا مورد بازجویی قرار گرفتند. و پس از انجام مراحل بازجویی مجددن روانهٔ زندان عادل آباد شیراز شدند.
پیش از این نیز از سوی برخی مقامات و مسئولان قضایی گفته شده که برای آزادی موقت این نوکیشان مسیحی هیچگونه وثیقه ایی پذیرفته نخواهد شد.
لازم به یادآوری است در مورخ ۱۹بهمن ماه ۱۳۹۰ (برابر با ۸ فوریه ۲۰۱۲) ماموران امنیتی پس از شناسایی و یورش به منزل یکی از نوکیشان مسیحی که از آن مکان بعنوان کلیسای خانگی یاد می‌شده جمعی از نوکیشان مسیحی که به منظور دعا و عبادت در آنجا گردهم آمده بودند را با برخورد و توهین بازداشت نمودند. ماموران امنیتی پس از بازداشت این افراد توسط خودروی نیروی انتظامی آنان را جهت بازجویی به بازداشتگاه اداره اطلاعات در شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ انتقال دادند.
پیش از این نیز ۳ تن از بازداشت شدگان مسیحی این رویداد پس از ۳۶ روز بازداشت و بلاتکلیفی از سوی دادگاه انقلاب اسلامی شیراز با سپردن وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی در روز چهارشنبه مورخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۹۰ (۱۴ مارچ ۲۰۱۲) بطور موقت آزاد شدند. این افراد باید تا احضاریه مجدد و تعیین زمان برگزاری دادگاه در انتظار بمانند.
لذا از کلیه آزادیخواهان، انجمن‌ها و تشکل‌های سازمانهای مدافع حقوق بشر نیز درخواست می‌کنیم ضمن اطلاع رسانی در خصوص وضعیت بحرانی جامعه مسیحیان ایران که در روزهای اخیر منجر به تعطیلی کلیسای فارسی زبان جنت آباد شده است. همچنین بازداشت و برخوردهای غیر قانونی عوامل امنیتی جمهوری اسلامی نسبت به نوکیشان مسیحی را محکوم کرده و خواستار به رسمیت شناختن حقوق نوکیشان مسیحی و آزادی بی‌قید و شرط جوانان زندانی شوند.




هرانا؛ گزارشی از تحصن دانشجویان دانشگاه نفت اهواز / تهدید به محاکمه دانشجویان

خبرگزاری هرانا - دانشجویان دانشگاه صنعت نفت اهواز از ماه گذشته با مداخله معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه در برخی امور صنفی دانشجویان درگیری‌هایی با این نهاد تازه تاسیس داشته‌اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی لغو مراسم فارغ التحصیلی نوبت عصر در اردی‌بهشت ماه سالجاری حدود ۲۰۰ تن از دانشجویان معترض در مقابل کلاس‌های درس تجمع کرده و از شرکت در کلاس‌ها امتناع کردند.
پس از این اعتراضات معاونت فرهنگی در اقدام جدید و با مداخله در امور صنفی دانشجویان از برگزاری المپیاد ورزشی دانشگاه ممانعت به عمل آورد و پس از اعتراضات دانشجویان نیز اقدام به احضار چند تن از معترضان به کمیته انضباطی نمود که این امر نیز موجب اعلام اعتصاب غذا دانشجویان و عدم شرکت در امتحانات پایان ترم در ۲۲ خرداد ماه شد، شورای صنفی دانشجویان نیز در اعتراض به این موضوع به صورت جمعی استفاع کردند، این اعتراضات با دو روز درگیری و جنگ روانی در دانشگاه که توسط حراست ایجاد شده بود با مداخله حراست دانشگاه و با حضور ریاست دانشگاه به دلیل ممانعت معترضین از برگزاری امتحانات پایان ترم در روز ۲۴ خرداد به خشونت کشیده شد و عده‌ای از معترضین توسط حراست دانشگاه به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
ریشه این اعتراضات با تشکیل معاونت فرهنگی و اجتماعی در دانشگاه شکل گرفته است که فشار بر دانشجویان این دانشگاه را با لغو مراسم فارغ التحصیلی به دلیل بدحجابی و مخالفت با پخش فیلم و موسیقی و تئاتر در دانشگاه به دلیل مغایرت با شئونات اسلامی، پلمپ استخر دانشگاه، مداخله در امور شورای صنفی دانشگاه، اعمال تفکیک جنسی در برگزاری المپیاد ورزشی دانشگاه و... افزایش داده است.
بر اساس آخرین گزارشات رسیده امتحانات پایان ترم دانشگاه از سوی ریاست دانشگاه لغو و به شهریور ماه موکول شده است و دانشجویانی که در اعتراضات شرکت داشته‌اند نیز تهدید شدند که به جرم اختلال در دانشگاه در دادگاه محاکمه خواهند شد.




سه شهروند مهابادی بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا - سه شهروند اهل مهاباد توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روانه زندان شدند.
به گزارش تارنمای موکریان، سه شهروند مهابادی به نام‌های یعقوب خضری، امید قادری اقدم و جمال قادرنژاد روز سه شنبه ۲۳ خرداد ماه ۹۱ از سوی اداره اطلاعات مهاباد احضار و روز چهارشنبه در پی مراجعه به این اداره بازداشت شدند.
براساس این گزارش، یعقوب خضری مشاور آموزش و پرورش و دانشجوی رشته کار‌شناسی ارشد روان‌شناسی، امید قادری اقدم فیلمبردار و مستند ساز و جمال قادرنژاد اهل روستای حاجی حسن از توابع می‌اندوآب می‌باشند.
گفته می‌شود در پی بازداشت یعقوب خضری، منزل وی توسط مأمورین مورد بازرسی قرار گرفته است.
تا لحظه تنظیم این گزارش از اتهام یا اتهامات احتمالی این سه شهروند هیچ اطلاعی در دست نیست.




چهار سال حبس دیگر برای علیرضا رجایی

خبرگزاری هرانا - علیرضا رجایی، فعال شناخته شدهٔ ملی ـ مذهبی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی توسط دادگاه انقلاب به تحمل چهار سال حبس دیگر محکوم شده است.
به گزارش تارنمای ندای سبز آزادی، دکتر علیرضا رجایی، عضو هیأت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و مدیر انتشارات «گام نو» از هفتهٔ نخست اردیبهشت ۱۳۹۰ در زندان اوین (نخست سلول‌های انفرادی و بعد بند ۳۵۰) بازداشت است.
وی در پی امضای برخی بیانیه‌ها از درون اوین (ازجمله اعتراض به انتخابات نمایشی و فرمایشی مجلس و تاکید بر رعایت شروط و استانداردهای انتخابات آزاد و سالم) مجددا تحت فشار و بازجویی قرار گرفت.
دادگاه غیرعلنی و غیرقانونی این صاحب نظر سیاسی در بهمن ماه گذشته و در پی فشار بازجو‌ها برگزار شد. قاضی دادگاه انقلاب وی را به تحمل چهار سال حبس دیگر محکوم کرد.
گزارش رسیده حاکی از این است که این حکم در دادگاه تجدیدنظر تایید شده است.
این چنین، رجایی علاوه بر تحمل سه سال زندان برای پرونده مشهور ملی – مذهبی‌ها در سال ۱۳۷۹، حکم زندان چهار سالهٔ دیگری دریافت کرده است.
علیرضا رجایی در اسفند سال ۷۹ همراه با جمعی دیگر از فعالان ملی_مذهبی (ازجمله مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی، دکتر حبیب‌الله پیمان، دکتر رضا رییس طوسی، دکتر محمد ملکی، محمد بسته‌نگار، دکتر محمدحسین رفیعی، محمد محمدی اردهالی، تقی رحمانی، مرحوم هدی صابر، دکتر مسعود پدرام، سعید مدنی، رضا علیجانی، مرتضی کاظمیان، و محمود عمرانی) بازداشت و بعدا در زمستان ۸۱ در دادگاه انقلاب محاکمه شد. قاضی حداد، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برای وی چهار سال حکم زندان و پنج سال محرومیت از کلیه حقوق اجتماعی صادر کرد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به سه سال تقلیل یافت. با وجود سپری شدن حدود ۱۰ سال از زمان صدور حکم، دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی به بهانهٔ اجرای حکم مزبور، رجایی را چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰ به شکل ناگهانی و بدون احضار قبلی بازداشت و روانه انفرادی کردند.
گفتنی‌ست، این دانش آموختهٔ دکترای علوم سیاسی، پس از هفته‌ها انفرادی، روانه بند ۳۵۰ اوین شد.
رجایی دبیر سرویس سیاسی، سردبیر و عضو شورای سردبیری بسیاری از روزنامه‌ها (ازجمله جامعه، توس، نشاط، عصر آزادگان، ایران فردا، نامه، پیام هاجر، ایران سیاسی) بوده است.



بازداشت یک دانشجوی کرد در مهاباد

خبرگزاری هرانا - یک دانشجوی کرد سه روز پیش توسط نیروهای اداره اطلاعات مهاباد بازداشت شد.
به گزارش تارنمای جرس، «دیاکو خیاط» که دانشجوی مقطع کار‌شناسی ارشد دانشگاه تهران است، روز پنج شنبه (سه روز پیش) تلفنی به اداره اطلاعات مهاباد احضار و به دنبال آن بازداشت شد.
هنوز از دلایل بازداشت و مکان نگهداری این دانشجو اطلاعی در دست نیست.