۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

مهمترین خبرهای روز شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

 
مستند میراث آلبرتا
 
نگاهی متفاوت به موضوع مهاجرت نخبگان
بخش اوّل


بخش دوّم





نمایشگاه آثار «ایران درودی» با حضور مجید سرسنگی، مدیرعامل خانه ی هنرمندان، و جمع بسیاری از هنرمندان عرصه ی ادبیات، تجسمی، سینما و نیز برخی چهره های سیاسی و فرهنگی افتتاح شد. 
به گزارش شبکه ی خبری هنرمندان ایران، در این مراسم که با حضور ایران درودی برگزار شد، علاوه بر مدیرعامل خانه ی هنرمندان، عزت اله انتظامی، سیمین بهبهانی، سیف اله صمدیان، مرتضی کاخی، طاها بهبهانی، محمد فرنود، مجتبی میرطهماسب، رضا حداد، مهناز افشار، پژمان بازغی،کاوه آهنگری، مرتضی کاظمی، محسن ملک مدنی، احمد مسجد جامعی، حسین مسافر آستانه و محمد حیدری نیز حضور داشتند.
این مراسم در ازدحام بازدیدکننده هایی برگزار شد که با خرید کتاب آثار ایران درودی از وی می خواستند عکس هایی در کنار این چهره برجسته ی کشور و نیز امضا و یادداشتی از ایشان را به یادگار داشته باشند.
در پنجاه و هفتمین نمایشگاه نزدیک به ۷۰ اثر از این هنرمند به نمایش درخواهد آمد که برخی از آنها آثار جدید درودی است که پس از آخرین نمایشگاه او در ایران، طی دو سال گذشته خلق شده‌ و تاکنون به نمایش درنیامده‌اند.
علاوه بر این آثار که تعدادی از آنها برای فروش نیز عرضه می‌شود، کتاب های «در فاصله دو نقطه ...!» زندگی‌نامه ی ایران درودی، «قصه انسان و پایداری‌‌اش» شناخت‌نامه ی او و نیز «چشم نوا» که دربرگیرنده ی نقاشی‌های وی است، در این نمایشگاه عرضه خواهد شد.
نمایشگاه آثار ایران درودی تا نهم خرداد ماه همه روزه از ساعت ۱۴ تا ۲۱ پذیرای علاقه‌مندان خواهد بود.




ترانه نقی، توهين به مقدسات يا طرح تلخ معضلات؟

 ف. م. سخن

شاهين نجفی
هيچ توهينی به مقدسات مردم نشده و اگر توهينی هست به حکومت اسلامی‌ست و ما، مخالفان حکومت اسلامی... کمی انصاف داشته باشيم و متن شعر نجفی را همان‌طور که نويسنده محترم جرس می‌نويسد در زمينه و کانتکست‌اش بررسی کنيم 
ويژه خبرنامه گويا
آن‌چه باعث شد تا اين يادداشت را بنويسم نه فتوای آيت‌الله صافی گلپايگانی مبنی بر ارتداد توهين‌کنندگان به امام نقی (ع) و نه گذاشتن جايزه ی صد هزار دلاری برای سر شاهين نجفی، بل که مطالب نوشته شده پيرامون اين مسئله در سايت گرامی "جرس" است. حقيقتا درد خواندن اين نوشته ها، از درد خواندن فتوای آقای صافی بيش‌تر بود، چرا که بيش و پيش از پرداختن به موضوعِ در خطر بودن جان يک انسان به خاطر خواندن يک شعر و ترانه، به خطای او، و بدتر از آن، تحقير او پرداخته اند، که از روشنفکران نويسنده ی اين مطالب بعيد است.
اين دوستان به خوبی می دانند که شاهين نجفی تا آخر عمرش به خاطر همين شعر و ترانه بايد در ترس و نگرانی زندگی کند و هر آن احتمال دارد، فردی متعصب، جان او را بگيرد. امروز موضوع شاهين نجفی و امام نقی داغ است و همه ی چشم ها به سوی اوست. پليس آلمان از او محافظت می کند و مطبوعات در باره ی او می نويسند. اما يکی دو ماه ديگر، شاهين نجفی خواهد ماند و خطر مرگ که يک لحظه او را آسوده نخواهد گذاشت. حال در چنين شرايط و اوضاعی نويسنده ی محترم جرس چنين می نويسد:
"... روی سخن با جوانک جويای نامی نيست که در هر جامعه ای و هر از گاهی از اين هتاکی ها به آبرو و نام و جسم و جان انسان ها يافت می شود. شاهين نجفی لابد حالا می داند که توهين کردن يکی از ساده ترين کارهايی است که در زندگی می شود کرد و لذا به يک معنا کاری است معمولی و بيهوده؛ يعنی نه تنها منجر به نتيجه نمی شود بلکه در همان لحظه اول صاحب گفتار را تحقير می کند و بر زمين می کوبد. جايی خوانده ام که هر انسانی اين ظرفيت را دارد که دست کم ۱۰ دقيقه بر صدر اخبار قرار گيرد اما مسئله اين است که به چه قيمتی؟ آيا قاتل نروژی هم که ۷۷ نفر را يکجا در ساحل کشت از همين قاعده پيروی نکرد؟...".
آيا بيان چنين مطالبی -آن هم در اين موقعيت- اسباب تاسف نيست؟ و آيا قياس شاهين نجفی با قاتل نروژی قياس مع الفارق نيست؟ جالب اين‌جاست که آن چه شاهين نجفی نوشته و خوانده، توهين به اعتقادات مردم و زندانيان سياسی قلمداد شده، حال آن که اين ترانه بيش از آن که توهين به اعتقادات مردم و زندانيان سياسی باشد، توهين به حکومت اسلامی و فرآورده های مستقيم و غير مستقيم آن است. نويسنده ی ارجمند ديگری در همين سايت جرس می نويسند:
"... دين اسلام دين جمهوری اسلامی و تبهکاران فاسدش نيست. زيرا اين دين برای ايشان صرفا ابزار قدرت است. گروگان است. اما در عوض دين اسلام دين زندانيان و قربانيان اين نظام است. دين تاجزاده ها و نبوی ها و سحابی ها و موسوی و کروبی است. دين نوری زاد و سردار علايی است. دين رهنورد و فائزه است. دين زنان و مردانی است که در مقابل تبهکاری اين نظام ايستاده اند از مهندس بازرگان تا مهندس سحابی. از احمد قابل تا آيت الله منتظری. از نرگس محمدی تا فائزه هاشمی. دين مادران ما ست و دين جوانان ما ست. دين شريعتی است. دين آل احمد است. دين سروش و بنی صدر است. چه کسی گفته است می توان به دين اين مردمان به سبب تبهکارانی که بر گرده ايشان سوارند توهين کرد؟ و چه کسی گفته است که اگر به کسی توهين کردی او را تمسخر کردی و توی سر او و باورهايش زدی کاری آزديخواهانه کرده ای؟ و چه کسی در کجای تاريخ و جغرافيا نشانی دارد از اينکه کسی با اين روشها دست از عقايد خود برداشته باشد و تغيير کرده باشد؟ و تغيير کند بشود شاهين نجفی مثلا؟...".
من نزديک به ده بار ترانه شاهين نجفی را گوش کردم و متنی را که از آن تهيه شده است خواندم. به غير از قسم دادن به نقی و اشاره به خواب بودن مَهدی که چند بار تکرار می شود و بقيه ی متن حول آن شکل می گيرد، نود و پنج در صد شعر اشاره است به تبه‌کاری های حکومت اسلامی و عوارض آن:
"تبعيد، تهديد، تحريم، دلار رو به رشد، تحقير، امام مقوايی، طفل علی گوی در رَحِم (منظور آقای خامنه ای ست)، درس فقه در اتاق عمل بينی، "آقا"، تسبيح و جانماز چينی، انگشت شيث رضايی، دين اوت شده، فوتبال دينی، وياگرا، لنگای هوا شده، چاکرا، سنگک و مرغ و گوشت و ماهی، سينه سيليکونی، بکارت راه راه، ممه های گلشيفته، آبروی نداشته ای که از ما ريخته، نژاد آريايی، پلاک به گردن آويخته، شوشول فرنود، سه هزار ميليارد، خليج فارس، اروميه، رهبر جنبش سبز، رحلت جانگوز امام امت، بيوه های با کلاس پَلاس در ديسکو، بحث های روشنفکری تو چت، غيرت مردای اون کاره، زنان مدافع حقوق مرد، انقلاب رنگی از تو تلويزيون، سه در صد جمعيت کتابخون، شعارهای آبکی و توخالی، جماعت حالی به حالی که صبح زنده باد می گويند و شب مرده باد، قهرمان های قصه های خيالی...".
اين هاست موضوعاتی که شعر نجفی، زيبا يا نازيبا، رسا يا نارسا، روشن يا ناروشن، به آن ها می پردازد و بر خلاف اظهار نظر آقايان، جز همان دو مورد اول، در اين نود و پنج در صد شکل دهنده به کليت شعر، هيچ توهينی به مقدسات مردم نشده و اگر توهينی هست به حکومت اسلامی ست و ما، مخالفان حکومت اسلامی، که سه در صد کتاب‌خوانيم و شعارهای آبکی و توخالی می دهيم و از طريق برنامه های تلويزيونی در حال شکل دادن به انقلاب های رنگی هستيم و صبح زنده باد می گوييم و شب مرده باد، و به نژاد آريايی مان می نازيم و شوشول فرنود را دست می اندازيم و در چت روم ها مشغول بحث های داغ روشنفکری هستيم و... راستی، چه خبر از رهبران جنبش سبز؟!
کمی انصاف داشته باشيم، و متن شعر نجفی را همان طور که نويسنده ی محترم جرس می نويسد در زمينه و کانتکست اش بررسی کنيم و اگر ديديم اين "جوانک جويای نام" همين طوری بيهوده به پر و پای دين و امام نقی (ع) و امام مهدی (عج) پيچيده و بی دليل به آن ها توهين کرده و خدای ناکرده زبان به فحش و فضيحت آلوده، آن گاه ما هم همپا با آقای صافی حکم به ارتداد و اعدام اش دهيم در غير اين صورت، دست‌کم به عنوان روشنفکران اين جامعه، که طنز را از نوشته های امثال عبيد زاکانی آموخته ايم و با سعه ی صدر جامعه ی مسلمان و شيعه مان در مقابل اشعار امثال او و ايرج ميرزا و علامه دهخدا و هادی خرسندی آشنا هستيم، و پا در ميانیِ امثال کيومرث صابری را در جهت نجات جان کسانی که به خاطر طنز و کاريکاتور به خطر افتاده اند در همين زمانه ی خودمان مشاهده کرده ايم، باری ما هم به عنوان روشنفکران اين جامعه، لااقل به حمايت از جانِ اين جوان هنرمند که تمام زندگی اش را بايد زير شمشير خون‌چکان حکومت اسلامی بگذراند و سايه ی مرگ را در کنار خود احساس کند بر خيزيم و اگر هم باز، گمان بر توهين او داريم و نمی توانيم اين توهين را به هيچ وجه ببخشيم، لااقل در اين دوران ناآرام، نمک بر اين زخم باز نپاشيم و نقد خودمان را به دورانی مناسب تر موکول کنيم، اگر تا آن موقع "آقايان" خدمت اين جوان نرسيده باشند و موردی برای انتقاد باقی مانده باشد.




واکنش‌ها به اتهام‌زنی احمدی‌نژاد؛ «ایجاد فضای ملتهب، راه دولت برای فرار از مسئولیت‌»

سخنرانی محمود احمدی‌نژاد در شهر مشهد در روز پنج‌شنبه، ۲۱ اردیبهشت، و ادعای او درباره منشاء گرانی در کشور واکنش‌های گسترده به دنبال داشت، از جمله یک نماینده مجلس در این باره گفته است که دولت «ایجاد فضای ملتهب و مبهم» را بهترین راه برای فرار از مسئولیت‌های خود یافته است.
آقای احمدی‌نژاد روز پنج‌شنبه هفته گذشته در یک سخنرانی در مشهد موج گرانی در کشور را که صدای اغلب مسئولان جمهوری اسلامی را نیز بلند کرده است به «توطئه» گروهی از «بدخواهان و ناجوانمردان» نسبت داد.
در حالی که به عقیده اغلب کارشناسان منتقد و حامی دولت دهم سیاست‌های اقتصادی «غلط» محمود احمدی‌نژاد باعث ایجاد این آشفتگی در بازار بوده، رئیس جمهور در سخنرانی خود موج گرانی و آشفتگی در بازار را «حاصل توطئه مشترک داخلی و خارجی» دانست.
او «بدخواهان» داخل کشور را به خارجی‌ها وصل کرد و گفت: «این عده با شایعه‌پراکنی و اخبار دروغ و با کمک بیگانگان در بازار ارز و سکه اخلال ایجاد کردند.»
این گفته‌ها و اتهامات رئیس جمهور که طبق معمول اتهام‌زنی‌های خود در سال‌های ریاست جمهوری‌اش به نام فرد خاصی نیز اشاره نکرد در دو روز گذشته واکنش‌های زیادی را به دنبال داشت و روز شنبه نیز تیتر اول تعدادی از روزنامه‌های کشور را نیز به خود اختصاص داد.
علی بنایی، نماینده قم در مجلس شورای اسلامی، در گفت‌وگو با روزنامه شرق دولت را متهم کرد که سعی دارد با ایجاد «فضای ملتهب و مبهم» از انجام مسئولیت‌های خود فرار کند، و جعفر قادری، دیگر نماینده مجلس، گفت که دولت به دنبال راه حلی برای فرار «از مشکلات مدیریتی» خود می‌گردد.
از سوی دیگر روزنامه تهران امروز نیز در سرمقاله روز شنبه خود با این تیتر که «توطئه لازم نیست» راه حل محمود احمدی‌نژاد برای خنثی کردن توطئه مورد نظر خود را نشانه «نگرش غیرعلمی و غیرکارشناسی» او و «ریشه بحران‌های اقتصادی» دانسته است.
آقای احمدی‌نژاد روز پنج‌شنبه پس از این که داخلی‌ها و خارجی‌ها را به توطئه علیه دولت خود متهم کرد از مردم مشهد و بلکه ایران خواست که «مردم دو ماه [کالاهای غیرضروری] خرید نکنند تا این توطئه ناکام بماند».
روزنامه تهران امروز در پاسخ به این درخواست رئیس جمهور از مردم می‌گوید: «همین نوع نگاه و نگرش غیرعلمی و غیرکارشناسی به مسائل کشور خودش ریشه بحران‌های اقتصادی مثل گرانی، تورم و ازهم‌گسیختگی قیمت‌ها در بازار است.»
حسین راغفر، استاد اقتصاد در دانشگاه،‌ نیز در روزنامه شرق تاکید کرده است که محمود احمدی‌نژاد با سیاست‌های اقتصادی خود «بزرگ‌ترین درآمدهای تاریخ یک قرن استحصال نفت در کشور» را به «فرصت‌های ازدست‌رفته» بدل کرده است.
بر اساس آمارهای رسمی منتشره در ایران، درآمد دو دولت محمود احمدی‌نژاد در طی شش سال و نیم یعنی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ حداقل ۷۲۰ میلیارد دلار بوده است.
این در حالی است که کل دولت‌های اول تا هشتم یعنی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۳ یعنی نزدیک به ۲۴ سال ۴۳۳ میلیارد دلار از فروش نفت خام به خارج درآمد داشتند.




شش سینماگر ایرانی خواستار کناره‌گیری «افراد تندرو» از سینما شدند

شش فیلمساز و منتقد ایرانی در بیانیه‌ای که روز شنبه، ۲۳ اردیبهشت، منتشر شد ضمن هشدار نسبت به وضعیت امروز سینمای ایران خواستار کناره‌گیری «افراد تندرو از صف‌بندی‌های قطبی» و جلوگیری از رانت‌خواری و فساد مالی در سینمای کشور شدند.
به گزارش وب‌سایت کافه‌سینما، مسعود کیمیایی، مسعود جعفری جوزانی، علیرضا رئیسیان، جواد طوسی، علی معلم، و مهدی کرم‌پور امضاکنندگان این بیانیه هستند.
این شش سینماگر در بیانیه خود ریشه‌های بحران کنونی در سینمای ایران را «تعارضات آشکار و پنهان» و همین طور «ناشی از فضای ملتهب و سیاست‌زده کنونی» دانسته‌اند.
تازه‌ترین بیانیه سینماگران ایرانی تنها یک هفته پس از آن منتشر شده است که خبر حذف فریدون جیرانی از برنامه سینمایی هفت در تلویزیون دولتی ایران منتشر شد، برنامه‌ای که برخی از آن با عنوان «۹۰ سینمایی» یاد می‌کنند.
گرچه فریدون جیرانی خود هرگونه «حاشیه‌»ای بر این اتفاق را رد می‌کند و می‌گوید به دلیل تولید یک سریال تلویزیونی مجبور به کناره‌گیری از برنامه شده، بسیاری بر این اعتقادند که «صراحت» او و انتقادش از سینمای دولتی در کشور که واکنش‌هایی منفی را برانگیخت باعث حذفش شده است.
در پایان هفته گذشته نیز ۳۳ سینماگر ایرانی در نامه‌ای به عزت‌الله ضرغامی، مدیر تلویزیون دولتی ایران، علاوه بر این که خواستار ماندن آقای جیرانی در این برنامه شدند از «عده‌ای» بی نام‌ونشان گفتند که «در پی تعطیلی هفت و حذف فریدون جیرانی از این برنامه برآمده‌اند».
در بیانیه شش سینماگر نیز بدون ذکر نام به افرادی «از درون سینما» اشاره شده است که «تعهد حرفه‌ای و صنفی را فدای منافع حزبی و فردی خود» می‌کنند.
این فیلمسازان و نویسندگان سینمایی در بیانیه خود همچنین خواستار «پرهیز از ورود جناح‌های سیاسی در امور هنری» و «استفاده از نیروهای مستقل در تصمیم‌های کلان حرفه‌ای» شده‌اند.
آنها همچنین «توزیع عادلانه منابع در بدنه سینمای ایران» و «جلوگیری از رانت‌خواری و فساد مالی» را از مسئولان فرهنگی حکومت خواستار شده‌اند.
سینمای ایران در یک سال گذشته مشکلات و موانع و جنجال‌های فراوان داشته است، از تعطیلی خانه سینما با بیش از پنج هزار عضو تا پایین کشیده شدن چند فیلم از پرده سینماها در آغاز سال جاری، گرچه این فیلم‌ها تمام مجوزها را برای تولید و نمایش در اختیار داشتند.
وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی روز ۱۳ دی‌ماه سال گذشته دستور انحلال خانه سینمای ایران را صادر کرد و دلیل این اقدام را عدم انجام «تشریفات قانونی مربوط به تأسیس مؤسسات فرهنگی و هنری و اقدامات غیر‌قانونی بعدی» اعلام کرد.
وزیر ارشاد همچنین روز ۱۵ دی‌ماه سال ۱۳۹۰ در سخنانی با اشاره به جشن‌های خانه سینما تأکید کرد که فعالیت‌های این تشکل نه یک فعالیت صنفی، «بلکه یک فعالیت سیاسی است».
در همین حال وب‌سایت خبری کلمه «حمایت هنرمندان از میرحسین موسوی» و «تحریم شرکت در جشنواره فیلم فجر» را باعث افزایش فشار بر خانه سینما و تعطیلی آن می‌داند.



فرانسیس فوکویاما و فرضیه پایان تاریخ

جلیل روشندل*
در ۱۹۹۲ تقریبا همزمان با نظریه هانتینگتون که بیشتر به عنوان «برخورد تمدن‌ها» در تاریخ اندیشه سیاسی به ثبت رسیده‌است اندیشمند دیگری به نام فرانسیس فوکویاما که یک مورخ و فیلسوف ژاپنی-آمریکایی نسل دوم است کتابش را بر اساس نظریه‌ای که «پایان تاریخ» نام گرفته بود منتشر کرد.
علی‌رغم اینکه فوکویاما ناچار شد توضیحات متعددی بدهد تا منظورش را از «پایان تاریخ» کاملا تفهیم کند ولی در هر حال این نظریه به عنوان یک نظریه پرتعارض در خلال دو دهه اخیر بارها و بارها مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفته‌است. حتی ساموئل هانتینگتون -استاد پیشین فوکویاما-  نظریه او را اشتباه نامید و به او تذکر داد که بیش از اندازه بر آن تاکید کرده‌است.
اصل اندیشه فوکویاما پیشتر در نشریه آمریکایی «منافع ملی» (۱۹۸۹) منتشر شده بود ولی چند سال بعد از انتشار آن مقاله، فوکویاما هم مانند هانتینگتون به انتشار کتابی در همان زمینه دست زد، و اگرچه با استواری کمتری، به دفاع از نظریه خود پرداخت.
در ۱۹۸۹ فوکویاما فقط ۳۷ سال سن داشت و تازه ده سال بود درجه دکترای خود را در علوم سیاسی دریافت کرده بود. فوکویاما که تحصیلات دوره لیسانس خود را در ادبیات تطبیقی شروع کرده بود برای مدت شش ماه  به پاریس رفت تا در مکتب «ژاک دریدا» و «رولاند بارتز» درس بخواند اما پس از تجربیات دلسردکننده‌ای که داشت به آمریکا بازگشت و در دانشگاه هاروارد مدتی هم از شاگردان ساموئل هانتینگتون بود.
رساله دکترای فوکویاما در خصوص دخالت شوروی در خاورمیانه نشانگر توجه او به مسائل شوروی سابق بود. به همین لحاظ فروپاشی شوروی برایش منشاء و منبع تغذیه فکری ذی‌قیمتی محسوب می‌شد که اتفاقا  در آن زمان سخت مورد توجه نظام بین‌المللی هم بود. فوکویوما پس از دریافت درجه دکترا در موسسه آمریکایی مطالعه و توسعه «راند» به کار مشغول شد.

خطای محاسباتی
تصور این نگارنده این است که اندیشه «پایان تاریخ» برآیند مجموعه‌ای از عوامل است که وابستگی به «راند»، ضرورت مطالعه و نگارش در مورد مسائل مهم جهانی در مقطعی حساس، و البته سوژه داغی مانند پایان سلطه هفتاد و پنج‌ساله شوروی بخش‌هایی از آن بود. مجموع این عوامل ذهن خلاق فوکویامای جوان را به فعالیت واداشت واین تصور خوش‌آیند و خوش‌بینانه که دیگر ستیز میان ابرقدرت‌ها پایان یافته و لیبرال دموکراسی سلطه خواهد یافت از آن ناشی شد. عصاره اندیشه «پایان تاریخ» فوکویاما این است که عصر ستیز کهن بر سر ایدئولوژی‌های سیاسی به سر رسیده و دموکراسی لیبرال مسلط و پیروز شده‌است.
از همان آغاز این اندیشه با معارض‌های گوناگون و حتی بدفهمی‌هایی روبه‌رو شد. از جمله اینکه برخی فکر کردند منظور فوکویاما این است که دیگر رویدادهای روزمره تشکیل‌دهنده تاریخ رخ نخواهند داد. در حالی که منظور فوکویاما فقط این بود که تحول ناشی از فروپاشی امپراتوری کمونیسم به معنی بایگانی شدن آن مقطع از تاریخ جهان و به عبارت دیگر به تاریخ پیوستن کمونیسم است.
از این لحاظ اندیشه فوکویاما در مورد دوران پس از جنگ سرد تا حدودی به نظریات استادش ساموئل هانتینگتون نزدیک می‌شود و یا حداقل می‌توان گفت آبشخور هردو نظریه پایان امپراتوری کمونیسم است و هردو اندیشمند تحت تاثیر اوج و فرود روابط بین‌المللی در دوران جنگ سرد قرار داشته‌اند. تشابه دیگر دو اندیشه در این است که هردو در پیش‌بینی روند تحولات آینده نظریات خوش‌بینانه‌ای را مطرح کرده‌اند که، دست کم در حال حاضر، مورد چالش قرار دارد به حدی که در درستی هردو می‌توان تردید کرد. شاید در مقطعی آنچنانی خوش‌بینی فلسفی بیشتر معنی پیدا می‌کرد اما امروز آن خوشبینی‌ها جایش را به شک و تردید داده‌است. 
دیری نپایید که نظریه «پایان تاریخ» فوکویاما با ظهور حکومت اقتدارگرای روسیه، رشد عظیم اقتصادی چین، و شکست آرمان‌های نومحافظه‌کاران آمریکایی در عراق، با چالشی حیاتی و حساس مواجه شد. لیکن فوکویوما همچنان بر این باور بود که بنیان اندیشه «پایان تاریخ» استوار و پابرجا است. وی برای نخستین بار در سال ۲۰۰۸ در مصاحبه‌ای با ماتیو فیلیپس از مجله نیوزویک بطور تلویحی پذیرفت که اشغال نظامی عراق، اقدام برای تعویض رژیم و جابجایی صدام حسین در حقیقت با اصل «پایان تاریخ» در ستیز است. امروز با بازگشت ولادمیر پوتین به ریاست‌جمهوری فدراسیون روسیه و تحقق نیافتن دموکراسی در بسیاری از نقاط دنیا و به ویژه خاورمیانه، دیگر تردیدی نیست که دموکراسی لیبرال نتوانسته‌است بر عرصه روابط بین‌المللی چیره شود و نظریه فوکویاما بیش از پیش خوش‌بینانه بوده‌است.
افزون بر آن، آموزه‌های تحولات مصر، عراق، افغانستان و بخش‌های دیگری از جهان (که الزاما اسلامی هم نیستند) نشان می‌دهد احتمالا فوکویاما در محاسبات خود خطا کرده‌است.
در مصاحبه‌ای که پیشتر به آن اشاره شد فوکویاما به دو نکته مهم اشاره می‌کند. اولا اینکه درک او از تاریخ درکی «مارکسیستی» بوده و اینکه دموکراسی حاصل یک فرآیند گسترده نوسازی در هر کشور است. فوکویاما که مدتی به نومحافظه‌کاری نزدیک شده بود در این مصاحبه از مواضع نومحافظه‌کارانه خود عدول کرده و اقرار می‌کند که نومحافظه‌کاران خیال می‌کردند کاربرد فشار سیاسی می‌تواند حرکت به سوی دموکراسی را شتاب بخشد، در حالیکه نهایتا این بستگی به جوامعی دارد که خواهان پیمودن این راه هستند.

باورهای خوش‌بینانه
باور خوش‌بینانه فوکویاما در سال‌های منتهی به واژگونی کمونیسم این بود که دموکراسی فراگیر جای آن‌را خواهد گرفت. نه تنها این‌چنین نشد، خوش‌باوری حاصل در دوران پس از یازدهم سپتامبر مبنی بر اینکه تحولات ساختاری در جهان اسلام و رژیم‌های عربی موجب تبدیل این رژیم‌ها به دموکراسی‌های جدیدی خواهد شد نیز تحقق نیافت.
همانطور که فوکویاما خود در مصاحبه با نیوزویک پذیرفت فرآیند دموکراسی سخت‌تر و طولانی‌تر از آنی است که به نظر می‌رسد. تجربیات اخیر به وضوح نشان می‌دهد که در مسیر دستیابی به دموکراسی، ملت‌ها نیازمند نهادهای سیاسی اجتماعی هستند. در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا و به‌ویژه در بطن نظام‌های اقتدارگرا یا تمامیت‌خواه، چنین نهادهایی وجود ندارد  وایجاد آنها نیازمند زمان و تجربه است. بی‌شک رژیم‌های اقتدارگرا هم با مشاهده سقوط نسبتا سریع کمونیسم سعی می‌کنند از ابزارها و اهرم‌های تازه‌تری استفاده کنند تا روند سقوط را به عقب برانند. از سوی دیگر دموکراسی‌های بزرگ دنیا هم کوشش می‌کنند فرایند گذار و متحول کردن رژیم‌های اقتدارگرا را به سمت و سوی دموکراسی تسریع بخشند.
این تعامل در فضای منازعه کم‌شدت بین‌المللی صورت می‌گیرد و در نتیجه در برابر هر حمله یک ضد حمله انجام می‌شود که حصول نتیجه نهایی را به تاخیر می‌اندازد. به نظر می‌رسد که فوکویاما به این ابعاد قضیه کمتر توجه داشته‌است. مثلا در مواردی مانند ایران (پس از انتخاب مجدد محمود احمدی‌نژاد)، از یک سو شاهد تغییرات راهبردی در سطوح فرهنگی و اجتماعی هستیم که امکان تاسیس سازوکارهای دموکراتیک را غیر ممکن نموده و یا اینکه با استفاده از وضعیت موجود ساختارهای به‌شدت مذهبی را به‌جای ساختارهای دموکراتیک عرضه و به موازات آن با مکانیسم‌های تنبیهی و سرکوبگر راه ایجاد هرگونه گزینه مردم‌سالارانه را مسدود و ممنوع کرده‌است.
در مصر (پس از سرنگونی حکومت رئیس‌جمهور-شاه) نهادهای سیاسی/مذهبی موجود که در نظام پیشین تنها تا حد صدور فتوا در امور فردی و خانواده قدرت داشتند بلافاصله تبدیل به ساختارهای حزبی شدند اما به‌خاطر آرمان‌های سرکوب‌شده در گذشته، به‌جای بازیگری در سطح بین‌المللی و دموکراتیک، خط مشی مذهبی محدود و نهایتا ضد قدرت‌های خارجی (به ویژه اسرائیل) را در پیش گرفتند.
دو عامل موجب شد مردم به این سازوکارهای موقت دموکراتیک‌نما گرایش پیدا کنند: اول اینکه همین مکانیسم ناقص و متخاصم منطقه‌ای در زمان «مبارک» وجود نداشت و از این‌رو بخشی از مردم که خواهان مشارکت سیاسی بودند به سوی آنان گرایش یافتند.
ثانیا، خود این امر ظرفیت انقلابی مردم را به سوی فعالیتی موقت و کاذب هدایت کرد و پس از سرنگونی «مبارک» اخوان‌المسلمین تبدیل به گروه قدرتمند سیاسی شد در حالیکه گروه‌های کوچک‌تر دیگر همچنان در سایه ماندند و اینکه هرازگاه مردم در میدان تحریر جمع می‌شوند و مطالبات خود را مطرح می‌کنند نشانه وجود کم‌اثر، اما هنوز سرکوب نشده آنان است. در مصر منافع استراتژیک دولت‌های بزرگ و ضرورت حمایت از اسرائیل موجب ترمز دادن مصنوعی به روند دموکراتیک گردید. در واقع اینچنین بود که تحول هدایت شده رژیم رئیس‌جمهور-شاه (مبارک) به چیزی که از دور به دموکراسی شباهت دارد مقدور شده‌است.
اینها و نمونه‌های گوناگون دیگری در نقاط مختلف جهان (لیبی، تونس، سوریه...)  می‌تواند نشانه‌های مستدلی برای نظر تعدیل‌یافته فوکویاما باشد که معتقد است: «فرایند دموکراسی سخت‌تر و و طولانی‌تر از آنی است که به نظر می‌رسد» اما در عین حال گواهی مستدل‌تری بر رد نظریه «پایان تاریخ» است. چرا که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ۱۹۹۱ زمینه مناسبی ایجاد کرد که برخی از کشورهای حاشیه و بین دو قطب که به مدت نیم قرن با کمونیسم دست و پنجه نرم می‌کردند زمان و موقعیت مناسب برای دگرگونی و پیوستن به دموکراسی را پیدا کنند. این تحول ذاتاً و با توجه به سلطه ۷۵ ساله کمونیسم تدریجی بود و در حقیقت چیزی به نام «پایان تاریخ» اتفاق نیفتاد.
از آن زمان تاکنون این دگرگونی تدریجی در بخشی دیگر از جهان از مرحله ایستا به مرحله پویا پاگذاشته ولی چون برخلاف مورد اول (ستیز میان شرق و غرب) فقط یک دولت قدرتمند (اتحاد جماهیر شوروی) در مقابل مجموع کشورهای در حال گذار نایستاده بلکه مجموعه‌ای از صاحبان قدرت داخلی (حتی مذهبی) به محاق نیروهای پویای دمکراسی مشغول هستند، از این‌رو نمی‌توان گفت «پایان تاریخ» فوکویاما واقعی بوده‌است اما شاید بشود – باز هم خوش‌بینانه – ادعا کرد که این بار تحولات کند و تدریجی ولی حتمی است. 
امروز فوکویاما از گذشته نومحافظه‌کارانه‌اش فاصله  گرفته و حتی به صف مخالفان جنگ با عراق پیوسته و اشغال نظامی عراق را با «لنینیسم» یکی می‌داند. او در ۲۰۰۷ از باراک اوباما در برابر مک‌کین حمایت کرد. فرانسیس فوکویاما که حالا ۶۰ سال دارد هم‌اینک پژوهشگر ارشد مرکز دموکراسی، توسعه و حکومت قانون در یکی از مؤسسه‌های وابسته به دانشگاه استنفورد است. خیلی کمتر از گذشته در محافل روشنفکری مطرح است و می‌توان گفت توجه خود را بیشتر به مسائل حقوق بشر، توسعه، مسائل آمریکا-آسیا و دیگر موضوعات غیرراهبردی معطوف کرده‌است.  در آخرین مقاله‌ای که نشریه «مسائل خارجی» در شماره ژانویه ۲۰۱۲ از او منتشر کرده به نظر می‌رسد در اندیشه‌های فوکویاما تغییر و تعدیل اساسی ایجاد شده هرچند که همچنان معتقد است جهان به سمت و سوی لیبرال دمکراسی در حال حرکت است.

============================
* دکتر جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی و امنیت بین‌المللی در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکا است. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استفورد، دوک، یو‌سی‌ال‌ای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشته‌است.





۸ سال پس از بی‌اعتنایی، اینک ایران مشتاق توافق هسته‌ای شده‌است

در پیشاپیش آغاز دور بعدی مذاکرات ایران با کشورهای گروه ۱+۵ در سوم خرداد در بغداد بر سر برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی روز چهارشنبه علاء‌الدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، گفت پیش‌درآمد مذاکرات بغداد، در مذاکرات استانبول در دستور کار قرار گرفته‌است.
گزارش فریدون زرنگار درمورد مذاکرات پیش‌روی هسته‌ای در بغداد
آقای بروجردی با اشاره به سفر علی باقری معاون شورای عالی امنیت ملی به پکن و مسکو گفت: «رویکرد ایران به مذاکرات بغداد، همچون مذاکرات استانبول مثبت است و به نفع ۱+۵ است که سیاست قدیمی تقابل را به تعامل تغییر دهد.»
از سوی دیگر غلامعلی حداد عادل مشاور عالی آقای خامنه‌ای هم روز چهارشنبه در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر گفت معتقد است که در این دور از مذاکرات - در استانبول و بغداد - لحن و زبان دو طرف نرم‌تر شده‌است. آقای حداد عادل همزمان اما گفت نباید انتظار داشت که همه مسائل در بغداد حل شود ولی می‌توانیم احتمال دهیم که مذاکرات بغداد ادامه مذاکرات استانبول باشد از این‌رو دو طرف باید تلاش کنند که این جو متفاوت با گذشته را حفظ کنند.
چنین بر می‌آید که ایران به دلیل فشار تحریم‌های اقتصادی، بسیار مایل است با دست‌یابی به توافقی با کشورهای غربی  از شر این تحریم‌ها خلاص شود. مقام‌های ایران بارها پس از نشست استانبول از غرب خواسته‌اند که تحریم‌ها را لغو کند. اما غرب برداشتن تحریم‌های اقتصادی علیه ایران را موکول به تعلیق غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران می‌کند.
به باور تحلیلگران، تهران معتقد است توانسته در نشست استانبول به دستاوردهایی برسد که بارزترین آنها انتقال مذاکرات از استانبول به بغداد، همان طور که ایران خواسته بود، است. دستاورد دیگری که ایران فکر می‌کند از نشست استانبول به دست آورده‌است توافق بر سر طرح گام‌به‌گام پیشنهادی روسیه بود که بر اساس آن تهران مطالبات غرب را پاسخ می‌دهد و در مقابل غرب به ویژه واشینگتن تحریم‌های وضع‌شده علیه ایران را لغو می‌کنند.
در عین حال ایران از نشست استانبول این گونه برداشت کرده‌است چون غرب صحبتی از تعلیق غنی‌سازی اورانیوم نکرده‌است  مذاکرات بغداد می‌تواند مذاکراتی سازنده باشد. گفته می‌شود ایران انتظار دارد در مذاکرات بغداد، غرب با غنی‌سازی ۵ درصدی ایران در خاک خود موافقت کند و همچنین به ایران تعهد دهد که اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده مورد نیازش را برای استفاده در نیروگاه هسته‌ای پزشکی تهران در اختیارش قرار دهد.
اما با نزدیک شدن زمان مذاکرات بغداد٬ جنگ میان حامیان احمدی‌نژاد و هواداران رهبر جمهوری اسلامی بالا گرفته‌است. در حالی که پیروان رهبر جمهوری‌اسلامی به حمایت از این مذاکرات می‌پردازند٬ رسانه‌های نزدیک به دولت در روزنامه ایران نوشته‌اند که مذاکرات استانبول٬ با هدایت هاشمی رفسنجانی و نزدیکان وی انجام شده و هدف نهایی آن٬ کنار گذاشتن احمدی‌نژاد از این مذاکرات است.
محمود احمدی‌نژاد به عنوان رئیس دولت ظاهرا علاقه‌ای به شنیدن اثر تحریم‌های اقتصادی بر ایران ندارد در حالی که بسیاری از مقام‌های جمهوری اسلامی تاثیر این تحریم‌ها را انکار نمی‌کنند و بر این باورند که شکست٬ مذاکرات بغداد می‌تواند باعث بروز فاجعه اقتصادی در کشور شود.
در بحبوبه این درگیری‌ها اما حسن روحانی دبیر پیشین شورای امنیت ملی و سرپرست تیم مذاکره‌کننده ایران با کشورهای غربی در گفت‌وگویی با ماهنامه «مهرنامه» که خلاصه‌ای از آن را سایت آفتاب منتشر کرده‌است، از آمادگی آمریکا در سال ۸۳ برای گفت‌وگوی مستقیم با ایران و حل همه مسائل مورد اختلاف خبر داده و می‌گوید در سال ۸۳ که  آقای البرادعی به واشنگتن رفته بود، پس از برگشت از واشینگتن تلفن کرد و گفت می‌خواهد به تهران بیاید و خیلی سریع آمد و در یک گفت‌وگوی خصوصی گفت جرج بوش رئیس جمهوری آمریکا به او گفته‌است که حاضر است تمام مسائل بین ایران و آمریکا را حل کند و برای انجام این کار ایران باید  یک نفر را با اختیار تام به آمریکا بفرستد و از طرف آمریکا نیز خود آقای بوش طرف مذاکره‌کننده است و معتقد است می‌شود همه مسائل مورد اختلاف را حل کرد. آقای روحانی می‌گوید  پیشنهاد آقای البرادعی این بود که ایران باید از این فرصت استفاده کند و با گفت‌وگوی دوجانبه با آمریکا مسایل مورد اختلاف را حل کند.
آقای روحانی با اشاره به اینکه در آن زمان سیاست نظام گفت‌وگو نکردن با آمریکا بود، می‌گوید این پیشنهاد جرج بوش از سوی ایران بی‌جواب ماند. آقای روحانی در این گفت‌وگو با اشاره به سفرش به برلین در سال ۸۵ و گفت‌وگو با یوشکا فیشر که دیگر وزیر خارجه نبود، به نقل از آقای فیشر می‌گوید که توافق اروپایی‌ها با ایران از سوی آمریکا رد شده‌است.
این گفته‌های آقای روحانی نور تازه‌ای بر سیاست خارجی رهبران جمهوری اسلامی می‌اندازد و این پرسش را مطرح می‌کند که این سیاست با حرکت از کدام منافع ملی در پیش گرفته شده‌است.




اقدامات واتیکان در مورد رسوایی بزرگ سوءاستفاده جنسی

واتیکان تحقیقات در مورد اتهام آزار جنسی کودکان توسط هفت کشیش وابسته به طریقت «لژیون مسیح» و دو کشیش  دیگر به خاطر برقراری روابط  نامشروع با زنان را آغاز کرده‌است. این نخستین باری است که واتیکان در مورد اتهام‌های مطرح شده در مورد کشیشان آیین «لژیون مسیح» واکنش جدی نشان داده و بررسی رسمی انجام می‌دهد.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، از مدت‌ها پیش اتهامات بسیار مستندی در مورد رهبر این آیین مطرح شده و وی به تجاوز و سوءاستفاده جنسی از دانش‌آموزان مراکز دینی متهم شده بود ولی واتیکان تا چند سال پیش همواره از «درستکاری و بیگناهی» این شخصیت مذهبی دفاع می‌کرد.
در نهایت همه این ادعاها ثابت شد و واتیکان ناچار گشت ضمن به دست گرفتن مدیریت این تشکیلات مذهبی تحقیقات گسترده‌ای در مورد رواج سوءاستفاده جنسی در میان سایر کشیشان را آغاز کند.
نخست واتیکان مدعی بود که اتهامات مطرح شده فقط مربوط به رهبر پیشین این طریقت است ولی اکنون مشخص شده که با استفاده از فضای پنهان‌کاری که برای سرپوش گذاشتن بر بزهکاری رهبر این آیین ایجاد شده بود، دیگر کشیشان این تشکیلات نیز جرایم مشابهی مرتکب شده‌اند.
مدیریت نهاد کاتولیک «لژیون مسیح» روز جمعه در بیانیه‌ای اعلام کرد که هفت مورد تحقیقات در مورد سوءاستفاده و آزار جنسی توسط کشیشان این تشکیلات به دفتر ویژه‌ای در واتیکان که مسئول تحقیق در مورد سوءاستفاده‌های جنسی مقامات مذهبی است، ارجاع داده شده‌است. تا پایان تحقیقات افراد متهم از محیط‌های آموزشی و ارتباط با کودکان دور نگاه داشته می‌شوند.
در بخشی از بیانیه مدیریت این نهاد آمده‌است: «طی سال‌های اخیر اتهامات مشابهی در مورد رفتار ناشایست و جرایم بسیار جدی برخی از کشیشان این آیین در کشورهای گوناگون مطرح شده‌است. واتیکان و مسئولان جدید این تشکیلات به انجام تحقیقات کامل و دفاع از حقوق تمامی قربانیان متعهد هستند
مدیریت این نهاد دینی می‌گوید که این بررسی‌ها بر اساس ضوابط درونی این آیین انجام خواهد شد. ولی باید در نظر داشت که بخش اعظم این بزهکاری‌ها سال‌ها پیش اتفاق افتاده و به احتمال زیاد مدیریت این تشکیلات از وقوع آنها با خبر بوده و بنابراین ضوابط درونی این آیین چارچوب مناسبی برای پیگیری این جرایم نیست.
مدیریت جدید «لژیون مسیح» می‌گوید که علاوه بر ارجاع این پرونده‌ها به دفتر ویژه یادشده، بخشی از نتیجه تحقیقات به دستگاه قضایی و پلیس نیز اطلاع داده خواهد شد. اما با توجه به محدودیت‌هایی که معمولا نهادهای مذهبی برای دخالت دستگاه قضایی ایجاد می‌کنند هنوز نشانه‌ای از مداخله دستگاه قضایی و یا پلیس در این پرونده‌ها دیده نمی‌شود.
خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از بخش دیگری از بیانیه مقامات «لژیون مسیح» می‌نویسد که علاوه بر موارد مربوط به آزار جنسی کودکان، دو کشیش دیگر نیز به اتهام زیر پا گذاشتن «تقدس روحانیت» و سوءاستفاده از موقعیت روحانی خود برای برقراری رابطه جنسی با زنان تحت بازپرسی قرار دارند.
رسوایی مربوط به «لژیون مسیح» و پیشوای سابق آن یکی از بزرگترین رسوایی‌های اخلاقی کلیسای کاتولیک در سده بیستم است. پاپ ژان پل دوم همیشه «مارسیل ماسیل» پیشوای سابق و درگذشته این طریقت را به عنوان الگویی از ایمان و قداست معرفی می‌کرد. «لژیون مسیح» با بیش از ۹۰۰ کشیش در سراسر جهان، به خاطر گردآوری کمک مالی فراوان و جلب تعداد زیادی از افراد به لباس روحانیت شهرت زیادی داشت.
مدارک موجود در واتیکان نشان می‌دهد که دست‌کم از سال‌های دهه ۱۹۵۰ واتیکان اطلاع داشته که پیشوای این آیین، کودک‌آزار و به مواد مخدر معتاد بوده‌است.
سرانجام در سال ۲۰۰۶ بود که واتیکان «مارسیال ماسیل» را به خاطر جرایمی که مرتکب شده بود تا آخر عمر به گوشه‌نشینی و دعاخواندن محکوم کرد. او در سال ۲۰۰۸ درگذشت و فقط در آن زمان بود که مدیریت «لژیون مسیح» اعتراف کرد که وی با روابط نامشروع با زنان سه فرزند دارد و سال‌ها از کودکان مراکز آموزشی این تشکیلات سوءاستفاده جنسی می‌کرده‌است. واتیکان در سال ۲۰۱۰ مدیریت و کنترل این تشکیلات را مستقیما به دست گرفت.
قربانیان این جرایم ضمن ابراز خرسندی از انجام این تحقیقات به نتایج آن چندان خوشبین نیستند و معتقدند که رهبری کلیسای کاتولیک جهان هنوز هم از بازگویی تمامی حقایق و پذیرش ابعاد این جرایم شانه خالی می‌کند.




ناشران هنوز نمی‌دانند به چه علت از شرکت در نمایشگاه منع شده‌اند

در پی درخشش کتاب پرفروش «مدرسه کالو، کوچک‌ترین مدرسه جهان» در دوره‌های گذشته نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، ناشر و نویسنده این کتاب، امروز و فردا، چهارشنبه و پنجشنبه نیز میهمان این نمایشگاه خواهند بود. «مدرسه کالو، کوچکترین مدرسه جهان» دربرگیرنده دست‌نوشته‌های یک سپاهی دانش یا «سرباز- معلم» دوست‌داشتنی در مدرسه‌ای با تنها چهار شاگرد، در روستای «کالو» در نزدیکی «بندر دَیـِّر»، در استان بوشهر است.
از رونمایی جلد تازه این کتاب، با حضور عبدالمحمد شعرایی، نویسنده آن، و چهار دانش‌آموز کوچک‌ترین مدرسه ثبت شده در جهان که بگذریم، نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، در بیست و پنجمین سالگردش، با خط خوردن ناگهانی نام چند ناشر از فهرست‌شرکت کنندگان در آن نیز خبرساز بوده‌است.
درباره چند و چون برگزاری این نمایشگاه گفت‌وگویی داشته‌ایم با صادق سمیعی، مدیر انتشارات کتابسرا، یکی از ناشران سرشناس ایرانی:
گفت‌وگوی علیرضا طاهری با صادق سمیعی، مدیر انتشارات کتابسرا
صادق سمیعی در تهران: بیست و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی تهران روز دوازدهم اردیبهشت افتتاح شد و از روز سیزدهم درب‌های نمایشگاه به روی عموم باز شد و تا روز بیست و سوم اردیبهشت ادامه دارد.
سال گذشته حدود ۷۰ هزار عنوان کتاب در ایران چاپ شد که این کار ۹ هزار ناشر در سرتاسر ایران بوده‌است، که از این تعداد حدود شش هزارتا در تهران و بقیه آنها در کلیه شهرهای ایران حضور دارند.
تعداد تشکیلات و صنوفی که با چاپ و نشر کتاب نزدیک است، مثل لیتوگرافی، کاغذفروش، چاپخانه، صحاف و غیره سال به سال افزایش می‌یابد.
در طول ۲۵ سال اخیر نشر ایران یک دوره تکامل کامل را طی کرده‌است. مسلما نشر ایران گرفتاری‌های زیادی هم دارد. همین که تعدادی از همکاران عزیز ما نتوانستند در نمایشگاه امسال حضور داشته باشند و تحریم شدند، باعث ناراحتی همه ما ناشران شده‌است.

منظور از تحریم شدن چیست؟ چرا این ناشران تحریم شدند؟
این جور که ما هم می‌شنویم گویا خود این ناشران هم هنوز نمی‌دانند به چه علت تحریم شده‌اند.
به عبارت دیگر به نشر چشمه تفهیم نشده‌است که چرا از فعالیت و حضورش در نمایشگاه جلوگیری شده‌است؟ و چرا حتی کتاب‌هایی که چندین دور به چاپ رسیده‌اند دیگر اجازه چاپ مجدد ندارند؟ و اینکه چرا نگذاشته‌اند که این ناشران در نمایشگاه امسال غرفه داشته باشند؟

آیا تحریم‌های بین‌المللی تاثیری بر کیفیت نمایشگاه امسال داشت؟
شرکت‌های نشر خارجی حضور دارند. البته کشوری که برای اولین بار در نمایشگاه حضور داشت کشور مصر بود که بعد از این اتفاقاتی که در مصر رخ داد و مبارک از سمتش برکنار شد و رژیم مصر تغییر کرد، برای اولین بار بود که در این نمایشگاه شرکت می‌کرد.
از دنیای عرب، لبنان، سودان و سایر کشورهای عرب حضور دارند. شرکت‌های معظمی مثل «مک‌گرا-هیل» هستند. البته همه این شرکت‌ها با حضور نمایندگان داخلی خودشان در نمایشگاه شرکت کرده‌اند و هیچ شخصی از کشور آمریکا یا انگلیس به طور مستقیم برای شرکت در نمایشگاه حاضر نشده‌است.

خود شما و تشکیلات کتابسرا در این نمایشگاه چه کتاب‌هایی را عرضه کرده‌اید؟
دوره کامل یادداشت‌های امیر اسدالله خان علم که تا به طور پراکنده چاپ شده بود، به صورت یک بسته کامل شش‌جلدی حروفچینی شده و با فهرست اعلام و افزوده‌های بسیار زیاد منتشر شده‌است. از آن جایی که در طول این ۳۵ سال که بازیگران زیادی از این کتاب از دوران گذشته از دنیا رفته‌اند، در مورد آنها یک شرح حال از اینکه در چه وضعیتی و چه گونه از این دنیا چشم فرو بسته‌اند نیز به کتاب افزوده شده‌است.

و این شش جلد به علت شرایط خاص جمهوری اسلامی هیچ مشمول سانسور شده‌است؟
به هیچ وجه. صد در صد همان نسخه‌ای است که توسط علینقی عالیخانی  در آمریکا تنظیم، گردآوری و ویراستاری شده‌است و بدون حذف حتی یک کلمه در ایران چاپ شده‌است.





دلیل تلاش بریتانیا برای تعویق منع بیمه کشتی‌های حامل نفت ایران

بریتانیا خواهان تعویق شش‌ماهه منع بیمه کشتی‌های حامل نفت ایران از جانب اتحادیه اروپاست و معتقد است که چنین ممنوعیتی می‌تواند به افزایش زیانبار قیمت‌های نفت بینجامد.
تصمیم اتحادیه اروپا در ممنوعیت واردات نفت ایران که از اول ژوئیه، یازدهم تیرماه اجرایی می‌گردد همچنین شرکت‌های بیمهٔ اتحادیه اروپا را از پوشش تانکرهای حامل نفت ایران بازمی‌دارد.
در گفت‌وگو با دکتر پرویز مینا، کارشناس نفت در پاریس، انگیزه بریتانیا برای متقاعد کردن کشورهای اتحادیه اروپا جهت تعویق منع بیمه کشتی‌های حامل نفت ایران را جویا شده‌است.
گفت‌وگوی بکتاش خمسه‌پور با پرویز مینا، کارشناس نفت و گاز
پرویز مینا: دولت انگلستان به علت آنکه اکثریت معاملات بیمه کشتی‌ها توسط یک مؤسسه انگلیسی به نام «لویدز» انجام می‌گیرد، متضرر خواهد شد، چون تقریبا تمام کشتی‌های نفتی که از خلیج فارس نفت می‌گیرند و از آن منطقه خارج می‌شوند توسط «لویدز» بیمه می‌شوند.
بنابر این سعی آنها بر این است که لویدز بتواند راه‌های دیگری به شرکت‌های آسیایی پیدا کند شاید بتواند از آن طریق بیمه کشتی‌ها را به سرانجام برساند.
ایران الان وارد مذاکره با تعدادی از شرکت‌های بیمه چینی شده‌است که شاید آنها کشتی‌های نفتکش ایرانی را بیمه کنند.
حتی شنیده‌ام که ایران برای اینکه فروش نفتش تا اندازه‌ای جایگزین صادرات به اروپا بشود پیشنهاد کرده‌است که علاوه بر اعمال تخفیف در قیمت نفت، در برخی موارد حتی حمل و نقل مجانی برای کشور خریدار انجام دهد.
به این معنا که کشتی‌های نفت‌کش شرکت ملی نفت ایران این محموله‌ها را بدون اینکه هزینه حمل و نقل دریافت کنند، به کشورهای خریدار حمل نمایند؛ و از این راه شاید بتوانند نفت بیشتری بفروشند و آنها را طبیعتا از طریق کشورهای چینی یا مالزیایی بیمه خواهند کرد.

گفته می‌شود که منع بیمه تانکرهای حامل نفت ایران از جانب بیمه‌کنندگان اتحادیه اروپا موجب افزایش بیشتر بهای نفت خواهد شد.
در مورد تاثیر منع بیمه به روی قیمت‌های نفت توضیح بفرمایید.

فکر نمی‌کنم روی قیمت نفت تاثیرگذار باشد. چرا که این تحریم فقط مربوط می‌شود به حمل نفت خام ایران. و چون ایران حاضر است به مشتری‌های جدیدش تخفیف‌های عمده بدهد، حتی حاضر است حمل و نقل مجانی ارائه بدهد، بنابر این قیمت را بالا نخواهد برد.

اگر مسئله بیمه تانکرهای حامل نفت ایران خودش موجب شود که شرکت‌های بیمه هزینه بیشتری بطلبند، آیا خودش بر قیمت نفت تاثیرگذار نخواهد بود ؟
این مسئله به روی صادارت نفت ایران تاثیر می‌گذارد. یعنی در حقیقت صادارت نفت ایران را گران می‌کند و از این طریق ایران مجبور می‌شود تخفیف بیشتری بدهد تا مشتری‌ها حاضر به خرید نفتش بشوند.
چون مسلما کسی حاضر نیست نفت ایران را به قیمت روز بازار یا اینکه بالاتر از قیمت روز بازار بخرد.
الان ایران شروع به مذاکره با تعدادی از شرکت‌های چینی، هندی و کره جنوبی کرده‌است تا قیمت نفتش را تا اندازه‌ای کاهش بدهد تا اینها حاضر بشوند قراردادهای خریدشان را کماکان تمدید کنند.
با فشاری که آمریکا بر روی این کشورها آورده‌است هم اکنون هم هند، هم کره جنوبی و هم چین شروع به کاهش سطح حجم نفت خامی کرده‌اند که پیش از این از ایران خریداری می‌کردند.




پوری بنایی: عشق به سینما نگذاشت ایرج قادری خانه‌نشین شود

ایرج قادری یکی از معدود سوپر استارهای سینمای پیش از انقلاب اسلامی بود که بخت این را پیدا کرد که در سال‌های پس از انقلاب هم فعالیت کند. هر چند این فعالیت با دشواری‌های بسیاری برای او همراه بود از توقیف و جنجال پیرامون برزخی‌ها تا ممنوعیت فعالیت برای یک دهه پس از ساخت تاراج.
برای شناخت ایرج قادری باید به دهه ۳۰ خورشیدی بازگشت جایی که ساموئل خاچیکیان از او و همسرش تهمینه که نسبت خانوادگی هم با شهلا ریاحی داشت برای فیلم چهار راه حوادث تست بازیگری گرفت. و وقتی تهمینه به یکی از ستارگان محبوب زمان خود تبدیل شد، و ایرج قادری به واسطه ازدواج با تهمینه مورد توجه تیپی از روزنامه‌نویسان قرار گرفت که به اینگونه مطالب علاقه‌مند بودند. اولین فیلم او چشمه آب حیات ساخته سیامک یاسمی بود. اما تجربه فیلم اول راضی‌کننده نبود به همین خاطر دست به تهیه فیلم زد. ایرج قادری سال ۱۳۵۳ در گفت‌و‌گو با مجله ستاره سینما گفته بود: «کارهای اولیه‌ام روی مقاصد تجارتی ساخته نشده بودند، به همین جهت مورد پسند تماشاچیان سینمای فارسی قرار نگرفت، فقط عده قلیلی که در سطح بالاتری از حد تماشاگران عادی فکر می‌کردند ما را در این راه تایید می‌نمودند ... اما فقط دلگرمی این گروه نمی‌توانست ما را از ورشکستگی مالی نجات دهد. زیان‌های پی در پی به کلی روحیه ما را در هم ریخته بود روی این نظر برای نجات باقی مانده سرمایه مجبور شدم خودم دست به کارگردانی بزنم و یک فیلم کاملا تجارتی بسازم.»
​​ او از آن پس در ۷۲ فیلم به عنوان هنرپیشه و کارگردان حضور پیدا کرد که سهم کارگردانی‌اش ۴۰ فیلم بود. در دهه پنجاه فیلم بی‌قرار او در فستیوال فیلم مسکو نمایش داده شد و از جشنواره سپاس جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن را برای فخری خوروش به ارمغان آورد.
ایرج قادری در گفت‌و‌گو با روزنامه کیهان سال ۱۳۵۳ گفته بود که در ایران سینما بین هنر و آموزش و تجارت سرگردان مانده است و این باعث می‌شود که هر فیلمی که عامه‌پسند باشد از سوی افراد ناظر سینما مبتذل قلمداد شود.
درباره این هنرپیشه و کارگردان سینما با پوری بنایی هنرپیشه قدیمی سینما گفت‌وگو کرده‌ایم خانم بنایی اولین بار در فیلم رودخانه وحشی به کارگردانی مهدی رییس فیروز در ۱۳۴۷ در کنار ایرج قادری بازی کرد. او پس از آن در شش فیلم دیگر در کنار ایرج قادری به ایفای نقش پرداخت که آخرین آنها پشت و خنجر در سال ۱۳۵۶ بود که ایرج قادری کارگردانی آن را بر اساس سناریویی از یار دیرینش سعید مطلبی بر عهده داشت:
گفت‌وگوی محمد ضرغامی با پوری بنایی
اولین بار کجا با ایرج قادری روبه رو شدید؟
 پوری بنایی: من برای فیلم دعوت شدم. و زمانی که با آقای قادری روبرو شدم برای کار و تمرین، اولین چیزی که جلب توجه می‌کرد شخصیت و برخورد این نازنین بود. آقای قادری به نظر من، آقا، متین، از نظر کارگردانیشان هم حتما شما همه فیلم‌هایی را که من با ایشان کار کرده‌ام دیده‌اید.
«پشت و خنجر» مثلا از بهترین کارهایی است که ایشان از هر کدام از بازیگران بازی فوق العاده خوب گرفت. از خانم فروزان و خودشان، خیلی برای من جالب بود.
در فیلم «برای که قلب‌ها می‌تپد» من و آقای قادری و آقای بیک ایمان وردی، فیلم «رودخانه وحشی» از فیلم‌های خاطره‌انگیزی است که با ایشان کار کردم. من فیلم زیادی با ایشان کار کردم. هفت یا هشت تا فیلم با ایشان داشتم. آقای قادری هم کارگردان بود و هم بازیگر. به هر حال ایشان از ابتدا از بازیگری وارد حوزه کارگردانی شد.

فکر می‌کنید که بیشتر جنبه بازیگری ایشان شاخص بود یا کارگردانیشان سر صحنه؟
من هر دو کارشان را می‌پسندم. هم در کارگردانی رهبریشان خیلی خوب بود. بازیشان را هم شما دیده‌اید. واقعا بازیگر توانا و خوبی بود.

خیلی‌ها می‌گویند نقش سعید مطلبی در کارهای ایرج قادری خیلی پر رنگ بوده است.
فکر می‌کنید که این حرف تا چه اندازه درست است؟

بله. آقای مطلبی حرف ندارد. داستان‌های فوق العاده زیبایی که می‌نوشتند و به کارگردان‌ها می‌دادند هم فوق العاده بود. ولی هر کسی که توانایی کاری را داشته می‌شود می‌تواند به خوبی از عهده آن کار بربیاید. ایشان توانایی کارگردانی و بازیگری را داشتند.

شما چون به عنوان بازیگر جلوی دوربین خیلی‌ها قرار گرفتید، تجربه کار با فریدون گله را دارید، با مسعود کیمیایی و ایرج قادری را دارید، با فردین در فیلم «جهنم به اضافه من». برایم جالب است بدانم که کار کردن با ایرج قادری چه تفاوتی داشت؟ به عنوان کارگردانی که دنیایش و سبک کارش قاعدتا با مسعود کیمیایی و گله از نظر کار فیلمسازی خیلی متفاوت بود.
خب ببینید. آقای گله سبک کارشان به شکل دیگری بود. شما حتما فیلم «مهر گیاه» را دیده‌اید. و فیلم بعدی که من در آمریکا با ایشان کار کردم فیلم «ماه و همهمه» بود که در آمریکا ما کارکردیم با میکی رُنی. در مورد آقای مسعود کیمیایی باید بگویم من عاشق فیلم «غزل» و فیلم «قیصر» ایشان هستم. رهبری آقای مسعود کیمیایی فوق العاده خوب است. درست است که بازیگر خودش یک سری توانایی دارد وقتی جلوی دوربین می‌آید. ولی به نظر من رهبری کردن کارگردان هم در ایفای نقش بازیگر خیلی موثر است.

آقای قادری چگونه رهبری می‌کرد؟
آقای قادری درست است که خودشان فیلم را رهبری می‌کردند. ولی مثلا در فیلم «پشت و خنجر» به من می‌گفت (پوری؛ اگر چیزی دیدی که می‌توانی با اجرای آن حس خودت را بیشتر نشان بدهی، آن را انجام بده)؛ این خیلی برای من ارزش داشت. اگر ما امکانات ضبط صدا به روی صحنه داشتیم خیلی توانایی بیشتری داشت. مثل آقای مسعود کیمیایی که خودشان می‌گفتند اگر توی صحنه حس کردی، یک چیزی به نظرت آمد که می‌توانست بهتر از این باشد،‌‌ همان کار را انجام بده.

​​ایرج قادری در خیلی از صحنه‌ها خودش هم جلوی دوربین بود. آن زمان چه کار می‌کرد؟ به هر حال وقتی نقش مقابل شما یا خانم فروزان را بازی می‌کرد، آن زمان اوضاع چه طور بود؟
در این جور مواقع فیلمبردار خیلی نقش مهمی دارد. خود آقای سعید مطلبی یا دیگرانی که در فیلم کارگزار بودند به این کار کمک می‌کردند. ولی خود آقای قادری همه کار‌هایش را همزمان انجام می‌داد. مثل مرحوم فردین که تمام کارهای فیلم را خودش انجام می‌داد.
مثلا در فیلم «جهنم به اضافه من» ایشان تهیه کننده بود. بازیگر بود. کارگردان بود. به فیلمبردار می‌گفت که دوربینش کجا و نور کجا باشد. حتی مدیر تهیه را راهنمایی می‌کرد که چه کار باید بکند. همه چیز در سینمای گذشته فوق العاده خوب بود. اما متاسفانه امکانات فیلم سازی کم بود. الان سی و اندی سال از آن روز‌ها گذشته است و اگر بخواهیم فرض کنیم، با زمان هم که پیش برویم باید یک سری پیشرفت‌هایی به دست آمده باشد.
ولی همین که آن زمان با نبود امکانات، نبودن امکان ضبط صدا سر صحنه و نداشتن سرمایه کافی، آن فیلم‌ها ساخته می‌شد قابل ستایش است.

فکر می‌کنید اقدام ایرج قادری برای بازگشت به سینمای بعد از انقلاب که انتقاد بسیاری را برانگیخت نسبت به نحوه برگشتنش و نامه‌هایی که نوشت و آن نامه‌ها منتشر شد، درست و منطقی بود از سوی او؟
من نمی‌توانم بگویم آن کار درست یا غلط بوده است. ولی احساس خودش و عشقش به سینما مجبورش کرده است که آن کار‌ها را بکند. ما همه‌مان عاشق کارمان و عاشق سینما بودیم و شاید اگر از اوایل انقلاب ما هم می‌رفتیم و قاطی سیستم می‌شدیم و کار می‌کردیم مثل آقای ملک مطیعی، آقای وحدت، من، ایرن و همه بر و بچه‌هایی که در حوزه سینما بودند، شاید که این چیز‌ها پیش نمی‌آمد. ولی من فکر می‌کنم آقای قادری به دلیل عشق شدیدی که به سینما و به کارش داشت این کار را کرد. ولی من خودم هیچ‌گاه حاضر نیستم دست به این کار بزنم. هیچ وقت حاضر نیستم بیایم و بگویم که من غلط کردم، اشتباه کردم، از گذشته‌ام توبه می‌کنم و به سینمای الان برمی گردم.

شما کارهای بعد از انقلابشان را هم دنبال کردید؟
بله.

چطور بود؟ به نظر شما چه تفاوتی بین ایرج قادری قبل از انقلاب و ایرج قادری بعد از انقلاب بود؟ یا اینکه نه.‌‌ همان مسیر سابق را داشت ادامه می‌داد؟
نمی‌دانم. من آن فیلمی را که با آقای سعید راد کار کرده بود دیدم. به نظرم کار خوبی بود. ولی فیلم «پشت و خنجر»شان دنیایی حرف داشت. من حدود ۲۰۰ یا ۳۰۰ مرد معتاد را دیدم که می‌گفتند خانم بنایی از موقعی که این فیلم را دیده‌ایم ما تریاک و اعتیادمان را کنار گذاشته‌ایم.
آن فیلم آموزنده بود و اثر خوبی روی تماشاگر می‌گذاشت. فیلم‌هایشان به نظر من خیلی خوب بود. چه فیلم‌های بعد از انقلابشان و چه فیلم‌های قبل از انقلاب.
نکته جالبی که در زندگی ایرج قادری وجود داشت این بود که خیلی تصادفی به عالم سینما گذر می‌کند و اصلا سینما جزو علائقش نبوده است. ولی وارد سینما می‌شود به طور اتفاقی و چنان شیفته سینما می‌شود که چندین و چند سال در عالم سینما کار می‌کند.
بله. خیلی شیفته سینما بود آقای قادری. اصلا عجیب بود. من فکر می‌کنم به خاطر همین عشقی که شدیدا به سینما داشت نمی‌توانست بنشیند گوشه خانه و کار نکند.
ماه‌ها هر کدام خودمان را با دنیای دیگری مشغول کردیم. من خودم به همراه خواهر و برادر‌هایم یک شرکت وسایل ورزشی راه اندازی کردیم به اسم ایران اکتیو و خودم را با آن مشغول کردم.
از سوی دیگر از قبل از انقلاب در کار خیریه بودم. عضو بنیاد خیریه فرح پهلوی بودم و بعد از انقلاب هم سرم را با خیریه‌ها گرم کردم. درست است که سینما کارم و عشقم بود و واقعا با تمام وجودم آن را دوست داشتم ولی زیاد خودم را اسیر نکردم که حتما بازگردم.
ان‌شاالله یک روزی خدا بخواهد حاضرم سالی ده فیلم بازی کنم. ولی وقتی امکانش نبود به این نوع سرم را گرم کردم.
یا آقای ملک مطیعی وارد کار مغازه داری شد. همایون رستوران داری کرد و هر کدام به یک کاری سرگرم بودیم. ولی آقای قادری نمی‌توانست تحمل کند. کار قشنگی هم کرد که به سینما برگشت ولی این حقش نبود که این جوری جنازه‌اش را تشییع کنند.
به نظرم هنرمندان هر چه دارند از مردم دارند. یعنی استقبال مردم اگر نباشد رشد نمی‌کنند.‌‌ همان جور که مردم استقبال می‌کنند از کار هنرمند و او را به اوج می‌رسانند، به‌‌ همان شکل هم مردم دوست دارند او را به خانه ابدی‌اش بدرقه کنند.
خانم نادره متعلق به سینمای ایران بود مادر سینمای ایران بود. مردم دلشان می‌خواست او را بدرقه کنند. همین طور هم آقای قادری. مردم واقعا عصبی و ناراحتند. شما نمی‌دانید همین دیروز ۲۰۰ تا ۳۰۰ تلفن به من زدند و می‌پرسیدند که چرا این کار را کرده‌اند؟
من می‌گفتم بابا من اصلا روحم خبر نداشت. خدا رو شکر که من توانستم چهار ساعت قبل از فوتشان بروم عیادتشان و رفتم بالای سرشان. گفتم آقای قادری، چشمتان را باز کنید. من پوری بنایی‌ام. آمده‌ام دیدنتان. فیلم‌های زیبایی با شما داشتم. کارگردانی‌های زیبایی که کردید وما را رهبری کردید. کلی حرف زدم و گریه کردم.
ولی متاسفم که این جوری شد. حالا مردم از شهرستان‌ها به من زنگ می‌زنند که ما داریم با اتوبوسراه می‌افتیم که برای مسجد بیاییم. می‌پرسند که چرا این کار را کردند؟ من نمی‌دانم چرا این کار را کردند؟ دلیل آن را خود خانواده آقای قادری می‌دانند.

خانم بنایی، شما خاطره خاصی از سر صحنه فیلم‌هایتان با آقای قادری دارید؟ در فیلم «کوچه مرد‌ها» که ما با هم بازی می‌کردیم. شما این فیلم را دیده‌اید؟

بله.

سناریوی قشنگ آقای گله و کارگردانی آقای مطلبی؟
بله. بله. یک صحنه در این فیلم بود که من می‌روم با آقای فردین نان سنگک می‌گیرم و برمی‌گردم؟ آقای قادری به شوخی به من می‌گفت حالا پوری بگذار این فیلم اکران شود. همه می‌گویند کاش ما نان سنگک بودیم، تو بغل پوری بودیم. این همیشه به یاد من هست. واقعا هم درست گفتند چون وقتی فیلم اکران شد، من هر جا می‌رفتم به من می‌گفتند‌ای کاش ما هم نان سنگک بودیم.
و ایشان آنقدر سر کار مهربان بودند. آنقدر برایم جالب بود که می‌دیدیم آقای قادری با آقای فردین مثل دو برادر و دو دوست کار می‌کردند.
سر جریان فیلم «پشت و خنجر» که آقای قادری با من صحبت کردند گفتند که پوری من اول می‌خواستم بگویم خانم شورانگیز طباطبایی این نقش را بازی کنند ولی بعد فکر کردم اگر به فروزان بگویم و به تو هم بگویم، شما دو تا می‌آیید مقابل هم بازی کنید؟! گفتم وای آقای قادری من بزرگ‌ترین آرزوی زندگی‌ام این است که با خانم فروزان در یک فیلم بازی کنم. و خوشبختانه با خانم فروزان هم که صحبت کرده بودند ایشان هم همین حرف مرا تکرار کرده بودند.
بعد از من پرسیدند در مورد تیتراژ و اسم‌ها. من گفتم برای من اصلا اسم مطرح نیست. هم اینکه ما دو تا با هم مقابل هم باشیم برایم خیلی جالب است. حالا می‌خواهد اسم من آخر از همه باشد. این برای من خیلی ارزش داشت که آقای قادری کاری کردند که ما دو تا در یک فیلم بازی کنیم.


دانشمندان آمریکایی در خرابه‌های یک شهر باستانی در گواتمالا قدیمی‌ترین تقویم مایاها را کشف کردند. در این تقویم که شامل ۷ هزار سال آینده می‌شود، پیشگویی "پایان جهان در سال ۲۰۱۲ " بازتابی ندارد.
باستان‌شناسان آمریکایی در خانه‌ای در ویرانه‌های شهر شولتون (Xultun)، از شهرهای مایاها در گواتمالا تقویمی نجومی پیدا کردند که قدیمی‌ترین تقویم کشف‌شده از این دست است.
این تقویم به قرن نهم تعلق داشته و از دیگر تقویم‌های کشف‌شده مایاها صدها سال قدیمی‌تر است.
در این تقویم ۷ هزار سال آینده بر خلاف پیش‌گویی‌هایی از این دست "دسامبر ۲۰۱۲ را پایان دنیا تلقی نمی‌کند."
طبق گزارشی که روز جمعه (۱۱ مه/ ۲۲ اردیبهشت) از سوی تیم تحقیقاتی دانشگاه نیوهامپشایر (New Hampshire) به سرپرستی ویلیام ساتورنو (William Saturno) در مجله علمی ساینس به چاپ رسیده، در سال ۲۰۰۵ در چند کیلومتری شهر شولتون در سان ‌بارتولو (San Bartolo) اولین حکاکی‌ها کشف شد.
اما سرنخ کشف جدید مربوط به سال ۲۰۱۰ می‌شود. در آن زمان خانه‌ای در شهر شولتون پیدا شد که با انبوهی از گیاهان پوشیده شده بود. بیرون آوردن این خانه و دسترسی به حکاکی‌های درون آن تا کنون طول کشیده است.
مایاها به طور معمول سقف ساختمان‌ها را ویران کرده و بر ویرانه ‌ساختمان‌ها بناهای جدیدی می‌ساختند. اما این خانه با دیگر خانه‌ها متفاوت بود. در اصلی خانه را با ماده‌ای پر کرده بودند. باستان‌شناسان هنوز علت این کار را درنیافته‌اند اما گمان بر این است که این کار باعث می‌شد که دست کم نقاشی‌های روی دیوار بیش از ۱۰۰۰ سال باقی مانده و از بین نرود.

تشریح ساختمان کشف‌شده
شبکه خبری "بی بی سی" با استناد به اظهارات باستان‌شنان نوشته است: «۳ دیوار از ۴ دیوار و همچنین سقف ساختمان وضعیت خوبی دارد.»
در تصاویر برداشته‌شده از این ساختمان دیوارهایی دیده می‌شود به پهنای ۲ و ارتفاع ۳ متر. بخش عمده کف ساختمان را نیز سکوهای سنگی پوشانده است.
بر دیوار شرقی تصاویر چند انسان در حالت نشسته در اندازه‌های طبیعی با جامه‌هایی سیاه و سرهایی مزین را می‌توان دید که همه آنها به سوی دیوار شمالی نگاه می‌کنند. بر دیوار شمالی شخصی دیده می‌شود که مزین‌تر است و حکاکی آن نیز پیچیده‌تر از دو نفر اول است.
این شخص ابزار حکاکی به دست دارد که متوجه تصویر پیچیده دیگری است که ویلیام ساتورنو، سرپرست این تیم تحقیقاتی تصور می‌کند، این تصویر باید پادشاه شولتون و یکی از خدایان مایاها باشد.

بر دیوارهای درونی ساختمان همراه با این تصاویر می‌توان نقوش، فهرست‌های نجومی و لوح‌های دیگری را دید.
ویلیام ساتورنو، باستان‌شناس دانشگاه بوستون آمریکا معتقد است که این تقویم‌های نجومی شامل تقویم ۲۶۰ روزه مراسم آیینی، تقویم خورشیدی ۳۶۵ روزه و همچنین یک دوره سالانه ۵۸۰ روزه متعلق به سیاره ونوس و یک دوره ۷۸۰ روزه متعلق به سیاره مریخ و تقویم‌هایی متعلق به مراحل مختلف کره ماه می‌شود.
«نشانی از اینکه ۲۰۱۲ پایان دنیا است دیده نمی‌شود»
ساختمان مکشوف در شهر شولتون نخستین مکانی است که با در بر داشتن تمامی محاسبات چرخه‌های شناخته‌شده مایاها تقویمی ارائه می‌دهد که ۷ هزار سال آینده در آن گنجانده شده است. در حقیقت چرخه‌های کشف شده شامل ۲ و نیم میلیون روز می‌شود.
تقویم جدید بر این "برداشت که دنیا در ۲۰۱۲ پایان می‌یابد خط بطلان می‌کشد" و حاکی از آن است که دنیا بعد از سال ۲۰۱۲ نیز به هستی خود ادامه خواهد داد.
ساتورنو در این باره گفته است: «مایاهای قدیم پیش‌بینی می‌کردند که جهان در ۷ هزار سال آینده نیز تداوم خواهد داشت.»
قرار است یافته‌های جدید در ماه ژوئن در مجله "نشنال جئوگرافیک" منتشر شود.




تابوئی» که باید شکسته می‌شد

رضا علامه‌زاده، سینماگر ایرانی مقیم هلند با فیلم «جنایت مقدس»، نخستین بار به عنوان یک مستند ساز شناخته شد. «تابوی ایرانی»، دومین فیلم بلند مستند او درباره‌ وضعیت اقلیت بهائی در پنجم ماه مه در شهر کلن به نمایش درآمد.
«جنایت مقدس» تکان دهنده بود و تاثیر گذار. فیلمی که شک‌ها را به یقین بدل کرد و ناباوران را به خیل باورمداران پیوند زد. شاید اگر فیلم مستند نمی‌بود، بیشتر صحنه‌ها حمل بر تخیل فیلمساز می‌شد. علامه‌زاده با همین فیلم نام خود را در فهرست مغضوبین حکومت اسلامی جای داد.
پس از جنایت مقدس، او دست اندر کار ساختن مستند دیگری از احمد شاملو شد. برای این کار باید با اجازه رسمی دولت هلند ایران سفر می‌کرد. سفری که هیچگاه میسر نشد. زیرا این بار نه تنها اجازه سفر به ایران از سوی مقامات حکومتی به او داده نشد، بلکه مغضوبین جمهوری اسلامی نیز بر او شوریدند و با انواع و اقسام تهمت‌ها او را از ساختن مستند منصرف کردند.
علامه‌زاده اما از پای نمی‌نشیند. می‌ایستد و شاهد جریان نمی‌شود، بلکه خود جاری می‌شود. این بار اما با مستندی از تجاوزهای زندان کهریزک که در یک پخش اینترنتی وسیع باز هم جمع دیگری از ناباوران را با حقیقت تلخ زندان‌های ایران آشنا می‌سازد.
نامه و تلفن دوستی او را به فکر ساختن تابوی ایرانی می‌اندازد. مگر اقلیت‌ها به ویژه پیروان آئین بهائیت در ایران مورد ظلم و ستم واقع نمی‌شوند؟ تابو بدان جهت که نه تنها بهائی بودن جرم محسوب می‌شود بلکه نام بردن از بهائیان حتی برای آن‌ها که مخالف این تبعیض هستند، یک تابوست.
در این مستند اما علامه‌زاده به بررسی تاریخچه این آئین از یکصد و پنجاه سال پیش تا کنون می‌پردازد. به «عکا» در اسرائیل می‌رود و «احمد نیک آذر» فیلمبردار را به ترکیه می‌فرستد. فیلمبردار دیگری نیز در ایران دارد تا به دهکده دور افتاده «ایول» در شمال ایران برود و با پیرزن و پیرمردی بهائی به گفت‌و‌گو بنشیند. ماموران انتظامی از این مرد و زن کهنسال می‌خواهند که از هم جدا شوند و طبق قوانین اسلامی به عقد یکدیگر درآیند. مرد و زن با‌‌‌ همان گویش شیرین مازندرانی می‌گویند ما چند تا نوه داریم حالا تازه بیائیم دوباره ازدواج کنیم؟
کشته شدن دکتر «برجیس» با هشتاد ضربه چاقو، گفت‌و‌گو با جوان نوزده، بیست ساله‌ای که شاگرد ممتاز است و راه به دانشگاه ندارد و مصاحبه با خانواده‌ای که به دلیل آینده فرزندشان قصد مهاجرت از ایران را دارند، از جمله مسائلی است که علامه‌زاده در فیلم به آن‌ها پرداخته است. در لابلای این ماجرا‌ها اما علامه‌زاده گفت‌و‌گوهای دیگری با شیرین عبادی، عبدالکریم لاهیجی، دو استاد دانشگاه، «دکتر شاپور راسخ و دکتر فریدون وهمن» انجام داده که هر یک به‌نوعی از غیر قانونی بودن محاکمه بهائی‌ها و اعمال فشار رژیم در مورد آن‌ها می‌گویند.
نکته تازه دیگری که در این فیلم مطرح می‌شود، زیر زمینی بودن تحصیلات دانشگاهی برای بهائیان است. بر جمع زیر زمینی‌ها یکی دیگر هم افزوده شد. حالا علاوه بر موزیک زیر زمینی، تحصیل زیر زمینی هم داریم.
همه صندلی‌های سالن از بهائی و مسلمان و مسیحی اشغال شده بود و همه با هم در این درد مشترک شریک بودند. از علامه‌زاده پرسیدم: با ساختن این فیلم باز هم خطر کردید. این خطر تا چه حد جان شما را در هلند که سابقه خشونت افراطیون در آن کم هم نیست، تهدید می‌کند؟

علامه‌زاده در فیلم "جنایت مقدس" دست به "تابو‌شکنی" می‌زند
علامه‌زاده در فیلم "جنایت مقدس" دست به "تابو‌شکنی" می‌زند
علامه‌زاده: حقیقت‌اش وقتی من به یک کار عظیم دست می‌زنم، به تنها چیزی که فکر نمی‌کنم به این قسمت خطرش است. مستقیم بگویم و دقیق که نه از روی شجاعت است و نه از روی نترسی. بلکه این در ماهیت کار من هست. شما فرض کنید خبرنگارهای تلویزیون‌ها که به مناطق جنگی می‌روند، حتی در زمینه‌هایی که اصلاً به خودشان، به زندگی خودشان و حتی به مملکت خودشان مربوط نیست، می‌‌روند و فیلم می‌گیرند و خودشان را به خطر می‌اندازند، برای اینکه واقعیت‌ها را ثبت کنند.
وقتی من مقایسه می‌کنم، می‌بینم کار من هم کار عجیبی نیست، به‌ویژه که من حساسیت ویژه هم دارم برای اینکه این موضوع در مورد مردم کشور خودم و در مورد مسائل داخلی کشور خودم است. بنابراین حقیقت‌اش به این قضیه اصلاً فکر نمی‌کنم و به این حساب نمی‌دانم این خطر را بیشتر می‌کند یا شاید حتی بگویم امنیت را هم بالا می‌برد. به یک معنا می‌شود این طوری گفت که فکر می‌کنم اگر بلایی سر من بیاید، آن وقت می‌افتد گردن مخالفین‌ام.
آن خیلی مهم نیست. چون بلا به‌هرحال بلاست. ولی شما مثل اینکه این خطر را یکبار دیگر با ساختن فیلم اولتان جنایت مقدس کرده‌اید. آیا در آن مورد مشکلی برایتان پیش نیامد؟
نه در مورد «جنایت مقدس» خطر جانی پیش نیآمد ولی تهدیداتی برای اکران آن در تلویزیون شد. سعی کردند جلوی فیلم را بگیرند، اخلال ایجاد کنند و آن را از تلویزیون درآورند. ولی به‌هرحال فیلم نشان داده شد. اما در مورد فیلم‌های مربوط به تجاوز‌ها، کلیپ‌هایی که من ساختم، آن‌ها حتی بیشتر صدای مأموران حکومتی را درآورد. انواع و اقسام مختلف علیه من مطلب نوشتند، در تلویزیون ایران هم حتی مستقیماً برای اولین بار عکس من را نشان دادند و به من حمله کردند. ولی حقیقت‌اش‌‌ همان طور که گفتم این از ماهیت کار مستندسازی برمی‌آید. در واقع همه کسانی که در کار مستندسازی و در کار خبری هستند، دیر یا زود با این خطر‌ها روبرو می‌شوند.
هر یک از ماجراهائی که در فیلم مطرح کرده‌اید می‌توانست دستمایه یک فیلم سینمائی همراه با تصورات و تخیلات سینماگر باشد. چرا به سراغ مستند سازی رفته‌اید؟
در مجموع بیشتر کار‌های من مستند بوده‌اند. فیلم‌های داستانی هم حداقل از نظر تدارکات و وسائل برای من که امکانات محدودی دارم، کار را خیلی مشکل می‌کند. اما طبیعتاً یک فیلم مستند تأثیرگذاری بیشتری دارد زیرا که باور مردم را بیشتر جلب می‌کند تا یک فیلم داستانی. من بسیاری از قصه‌ها را در این فیلم مطرح نکرده‌ام. تعداد ان‌ها آن قدر زیاد است که از ظرفیت یک فیلم خارج بود. هرکدام واقعاً ظرفیت این را دارد که به صورت یک فیلم سینمایی درآید. ولیکن من به‌عنوان یک مستندساز، علی‌رغم این‌که خارج از ایران هستم، همیشه آرزو داشتم یک چیزی از داخل ایران بتوانم فیلمبرداری کنم. حالا با این تکنولوژی جدید، با این امکانات تازه‌ای که فراهم شده، من فکر کردم دست به چنین کاری بزنم که بتوانم از ایران فیلم بگیرم و از این نظر کار موفق بود.
آیا حضور شما در فیلم به معنای حضور یک راوی است؟
بله. می‌خواستم از همهٔ امکانات عملی‌ام استفاده کنم برای دادن این پیام مهرآمیز از طرف ایرانیان غیربهایی به هموطنان بهایی که سالیان سال است انتظار مهربانی از آنهای دیگر داشتند. در واقع موقعی که شروع کردم به ساختن این فیلم یا حتی از موقعی که به آن فکر کردم که بسازم، می‌دانستم که کار خیلی خیلی سنگینی را به‌عهده گرفتم و این لغت «تابو» به طور اتفاقی نیآمده است. می‌دانستم ورود به این بحث به خودی خود مشکل است و این بود که تصمیم گرفتم با تمام امکانات وارد این قضیه شوم.
ورود خودم به این فیلم فکر می‌کنم این تأثیر را داشت که بتوانم جایی خالی نگذارم و تا آنجائی که می‌شده آن را بهتر و قوی‌تر و مؤثر‌تر بسازم. در واقع برای اولین بار است که من خودم جلوی دوربین قرار گرفتم و این هم از نظر تکنیکی تصمیمی بود که باید قبلاً می‌گرفتم. مثلاً من در تمام مصاحبه‌ها با دو دوربین کار کردم و کار از نظر تکنیکی پیچیده شد. ولیکن ضرورتش را احساس می‌کردم.
حرف هائی که باید با دیگران به بحث گذاشته می‌شد، این حرف‌ها به راحتی گفته نمی‌شود. یعنی چیزی نیست که همه با علاقه بیآیند و جلو دوربین شما بنشینند و راجع به نظر شما چیزی بگویند. مصاحبه‌هایی که شما در فیلم دیدید، تکه‌های کوتاه شده و بسیار کوچک از گفتگو‌ها و کشمکش‌های بسیار بسیار وسیع‌تری است که در مقابل دوربین انجام شده‌اند. من این تکه‌ها را توانستم انتخاب کنم و از لابلای آن‌ها دربیآورم.
مستند شما آن چنان گویا و قابل باور بود که به اندازه کافی بیننده را زیر تاثیر قرار می‌داد. آیا لزومی هم داشت که شما در دو جای فیلم، یکی در تائید خشونت روحانیون شیعه در مورد بهائی‌ها و در جای دیگر در مورد مفهوم تابو توضیح بدهید. آیا توضیح واضحات نبود؟
بعید نیست. من این انتقاد را از چند نفر دیگر هم شنیدم. ولی آدم وقتی فیلم می‌سازد، گهگاه فکر می‌کند نکند پیامش ناقص باشد یا احتمالا کمی در این قضیه زیاده‌روی کرده باشد . بعید نیست این طور باشد که شما می‌گویید. به‌هرحال این را می‌توان به‌عنوان یکی از نقاط ضعف فیلم تلقی کرد.
آیا با ساختن این فیلم اقلیت‌های دیگر صدایشان درنمی‌آید بگویند چرا ما نه، یهودی‌ها یا ارامنه، احتمالاً بلو‌چ‌ها، کرد‌ها که چرا در مورد ما کسی یک چنین کاری نمی‌کند؟
صدایشان درنمی‌آید. من فکر می‌کنم توقعشان می‌رود بالا و به نظر من حق دارند توقع داشته باشند. هنرمندان ما باید به همه این‌ها جواب دهند. من تا جایی که از دستم برآمده تا حالا کردم. اقلیت‌ها اگر مورد نظر باشد، من سال ۵۸ یعنی چندماه بعد از انقلاب فیلم «حرف بزن ترکمن» را ساختم. دفاع از مردم ترکمن در مقابل تجاوزات جمهوری اسلامی، جنگ ترکمن صحرا. این فیلم تنها فیلمی است که برای ترکمن‌ها ساخته شده. بنابراین این اولین چیزی نیست که من در این رابطه ساخته‌ام.
یا در مورد همین «جنایت مقدس» خب این یک فصل قابل ملاحظه‌اش مربوط به کردهای ایرانی‌ست و مسائل کرد در رابطه با ترور رهبران‌شان. اگر شرایطی فراهم شود، امکانی برایم فراهم شود، چرا نه؟ من می‌دانم که بسیاری از اقلیت‌ها، همهٔ اقلیت‌ها، هر یک به شکلی زیر فشار هستند. خب این یک مورد بود توانستم انجام دهم. مورد دیگری هم پیش بیآید با کمال میل. دیگران اگر حسی دارند نسبت به اقلیتی و حرفی دارند برای گفتن، هنرشان را در این زمینه به‌کار گیرند و دفاع کنند از هموطنان.
علامه‌زاده همچنان در گیر و دار ساختن فیلمی دیگر است. فیلمی که دیگر ارتباطی با اقلیت‌ها ندارد. سخن از «عارف» است و "کلنل محمد تقی خان پسیان". عارف در هر کجا که باشد رنگ دیگری به وطن می‌دهد. رنگی که از خون جوانان وطن مایه گرفته است.


امامان جماعت تهران، مشهد و برخی شهرهای دیگر از "وضعیت حجاب زنان" انتقاد کردند. از سوی دیگر در حالی که در بوشهر طرح جداسازی زنان و مردان عملی شده در خوزستان نیز اجرای این طرح به ادارات توصیه شده است.
اغلب امامان جماعت در ایران در خطبه‌های نماز جمعه به گونه‌ای سراسری درباره "حجاب در سالگرد ولادت دختر پیامبر اسلام" انتقادهایی را به پوشش زنان ایراد کردند. پیام مشترک خطبه‌های نماز جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ "دعوت به حجاب" بود.
امامی کاشانی خطيب نماز جمعه تهران از اینکه برخی از دختران و زنان اسلامی، "رنگی از غرب" گرفته‌اند و فاطمه را رها كرده و به دنبال غرب رفته‌اند ابراز تاسف کرد.
به گزارش منابع خبری داخل ایران، خطيب نماز جمعه تهران خطاب به زنان گفته است: «رنگ فاطمه را بگیرد چه نامی از نام فاطمه بهتر است رنگ فلان ستاره سینما یا فلان زن غربی را گرفتن چه معنی‌می‌دهد.»
به گزارش ایرنا محمود اسدی امام جمعه گناوه نیز خواستار وضع قانون برای "بدحجاب‌ها" شده و گفته است: «نباید در جامعه اسلامی به بدحجابان همانند افرادی كه پایبند به حجاب و عفاف هستند یكسان خدمات ارائه شد.»
پیش‌تر احمد علم‌الهدی خطیب نماز جمعه مشهد نیز رعایت حجاب را زمینه حضور زنان در همه عرصه‌ها عنوان کرد و خواستار توجه ویژه به رفع مشکل "بی‌حجابی و بد حجابی" در جامعه شد.
در همین زمینه مدير كل امور اجتماعی استانداری خوزستان روز جمعه ۲۲ اردیبهشت از توصیه به اداره‌ها برای "جداسازی خواهران و برادران" سخن گفته است.
محمدحسین جهانبخش استاندار بوشهر نیز با اشاره به اجرای طرح تفکیک ‌جنسیتی کارکنان در ادارات بوشهر، خواستار ممنوعیت استفاده از منشی خانم برای مدیران شده بود.
در روزهای اخیر فرمانده انتظامی تهران از دور جدید برخورد با "بدپوششان" خبر داده بود. به گفته حسین ساجدی‌نیا گشت‌های ثابت امنیت اخلاقی در میدان‌ها و مجتمع‌های تجاری و نیز گشت‌های موتورسوار در بزرگراه‌ها با "مصادیق بدپوششی" برخورد می‌کنند.
تغییر نام گشت ارشاد
طرح "امنیت اخلاقی" نام جدید گشت‌های ارشاد است. سردار احمد روزبهانی، رئیس پلیس امنیت اخلاقی، اردیبهشت ۱۳۹۰ اعلام کرده بود نام گشت ارشاد از روی ماشین‌های پلیس حذف شده و این گشت‌ها تحت عنوان "پلیس امنیت اخلاقی" به فعالیت خود ادامه می‌دهند.
رئيس پلیس امنیت اخلاقی تهران در ابتدای سال گذشته از گماشتن ۷۰ هزار نیرو برای مقابله با «بدحجابی» سخن گفته بود.
اجرای طرح «امنیت اخلاقی» در سال‌های اخیر حتی بین مسئولان جمهوری اسلامی انتقادهایی به‌دنبال داشته است. برخورد با زنانی که از نظر ماموران امنیتی «بدحجاب» به شمار می‌روند در برخی موارد مقام‌های دولتی را نیز وادار به انتقاد کرده است.
۶۰۰ هزار پرونده نزاع به پزشک قانونی ارسال شده و سرپرست دادسرای جنایی "افزایش جمعیت" را از دلایل افزایش قتل با سلاح سرد عنوان می‌کند. عباس عبدی در گفت‌و‌گو با دویچه وله از دلایل رشد جرایم خشن گفته است.
به گزارش منابع خبری ایران قاضی فخرالدین جعفرزاده، سرپرست دادسرای جنایی تهران ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ از افزایش قتل ‌به‌وسیله سلاح سرد و افزایش خرید و فروش آزاد این سلاح‌ها به‌خصوص در تهران خبر داده است.
به گفته سرپرست دادسرای جنایی تهران، عواملی همچون "افزایش جمعیت و مشکلات اقتصادی و اجتماعی" در افزایش قتل با سلاح سرد موثر است.
در روزهای اخیر اسماعیل احمدی‌مقدم فرمانده نیروی انتظامی نیز نسبت به بالا رفتن نرخ قتل در ایران هشدار داد و "تورم، شرایط جوی و خشکسالی و مشکلات فرهنگی" را باعث کاهش آستانه تحمل مردم و وقوع جرایم خشن عنوان کرده بود.
فرمانده نیروی انتظامی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی خواسته بود تا با نمایش "فیلم‌ها و برنامه‌های شاد" گامی موثر در جهت بالا بردن آستانه تحمل مردم بردارد.
بر اساس آمار ۱۱ ماهه سازمان پزشکی قانونی تا پایان بهمن ماه سال ۱۳۹۰، ۵۶۷ هزار و ۳۱۵ پرونده نزاع به پزشکی قانونی ارجاع شده است.
عباس عبدی، تحلیل‌گر مسائل سیاسی و اجتماعی، در گفت‌و‌گو با دویچه وله از دلایل افزایش جرایم خشن در ایران سخن گفته است.


دویچه وله: سال گذشته پرونده حدود ۶۰۰ هزار نزاع به پزشکی قانونی ایران ارسال شده است. آمارهایی از این دست هرچند مدت یک‌بار منتشر می‌شود و حاکی از افزایش وقوع نزاع در جامعه است. آن طور که مقامات انتظامی اذعان کرده‌اند، افزایش جرایم خشن به رشد جمعیت و دلیل اقتصادی ربط دارد یا دلایل دیگری هم وجود دارد؟
عباس عبدی: در این مورد تا به حال چند یادداشت در روزنامه‌ها نوشته‌ام و می‌توانم بگویم رشد جمعیت می‌تواند یکی از دلایل باشد ولی دلیل خیلی مهم و قانع‌کننده‌ای نیست.
عباس عبدی تحلیل‌گر مسائل سیاسی و اجتماعی
مشکلی که در ایران داریم در درجه اول این است که در موضوعات اجتماعی اساسا تحقیق صورت نمی‌گیرد. باید محقق‌های بی‌طرف و معتبر در این مورد تحقیق کنند و نتایج ‌را ارائه دهند. نیروی انتظامی باید به دستاوردهای آن محقق‌ها استناد کند، نه این‌که نیروی انتظامی راسا عهده دار بیان دلایل شود.


اگر رشد جمعیت دلیل افزایش جرایم خشن باشد، چینی‌ها یا هندی‌ها به دلیل تعداد زیاد جمعیت‌شان باید هر روز هم‌دیگر را بکشند. در حالی که رشد جمعیت دلیل افزایش جرایم خشن نیست، اگرچه می‌تواند عامل تشدید آن باشد.
درگیری و خشونت محصول دو مساله است. یک این‌که تنش بین افراد زیاد می‌شود و دیگر این‌که راه ‌حل قانونی و مسالمت‌آمیز برای حل آن تنش وجود ندارد. این دو عامل وقتی اتفاق می‌افتد، آدم‌ها با هم‌دیگر درگیر می‌شوند. بنابراین از یک‌طرف باید ببینیم چرا مدام بین آدم‌ها مشکل پیش می‌آید و دیگر این که چرا به راه‌های شخصی حل اختلاف متوسل می‌شوند؟
مثلا از یک‌طرف مدام ماشین در حال زیاد شدن است و از یک‌طرف جای پارک کم می‌‌شود. در بعضی از مناطق جنوب شهر تهران که قدیم کسی به‌ندرت در آن محلات ماشین داشت و کوچه‌ها تنگ و بدون پارکینگ است، الان آن‌قدر ماشین وجود دارد که شهرسازی در آن‌جا متناسب با این قضیه نیست. بنابراین بین آدم‌ها سر پارکینگ دعوا می‌شود و تنش به‌وجود می‌آید.
چون راه‌حل مسالمت‌آمیز و قانونی هم در دست ندارند، به راه‌‌حل‌های فردی مراجعه می‌کنند. راه‌حل‌های فردی هم درگیری و خشونت است.
ترکیب این دو عامل دلیل افزایش جرایم خشن است، البته عوامل مهم دیگری هم وجود دارد. یکی از عواملی که باید روی آن خیلی کار شود، آلودگی هوای تهران است. آلودگی هوا وضع عصبی آدم‌ها را درب و داغان می‌کند و به لحاظ روحی ‌ـ روانی آن‌ها را عصبانی می‌کند. به این ترتیب آدمها مستعد می‌شوند که با دیگران خیلی سریع وارد چالش شوند. این موارد فی‌البداهه به ذهنم رسید ولی در نهایت باید روی این قضیه تحقیق شود.
از صحبت‌های شما می‌‌توان این طور نتیجه گرفت که برخورد قوه قضاییه بازدارنده نبوده است؟ با توجه به این‌که در این سال‌های اخیر همیشه طرح برخورد با «اراذل و اوباش» در ایران اجرا شده است.
برخورد آنان چندان ربطی به این موضوع ندارد. دستگاه قضایی در سال هشت میلیون پرونده دارد که امسال گفته‌اند به یازده میلیون پرونده رسیده است. دستگاه قضایی چه‌طور می‌تواند به این پرونده‌‌ها رسیدگی کند و منصفانه حکم دهد؟! غیرممکن است. مسئله اساسی این است که قوانین و مقررات و شرایط، آن‌طور نیست که شهروندان آن را قبول داشته باشند و خودشان را با آن انطباق دهند و رفتارشان را متناسب با آن انجام دهند. هر روز که نگاه می‌کنید در خیابان‌های تهران می‌بینید برسر راننگی و ماشین دعواست. پشت چراغ قرمز می‌ایستند، می‌‌آیند پایین و با همدیگر دعوا می‌کنند. حالا آن‌ها را به کلانتری، دادگاه هم ببرند، چه فایده‌ای دارد؟! مگر دادگاه می‌تواند مشکل را حل کند؟
مسئله‌اساسی انطباق یافتن مجموعه‌ ساختارهای جامعه با هم است. توسعه‌ ما نامووزن است هم به لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، و هم عدم تطابق حقوق و قوانین با این وضعیت است. این مجموعه مسائل موجب می‌شود که مردم به راه‌حل‌های شخصی روی آورند. حتی در مسائل خانواده ناهماهنگی بین حقوق خانواده و آن‌چه خواست عمومی ا‌ست، موجب می‌شود تنش‌‌های خانوادگی زیاد ‌شود. یک عده‌شان به دستگاه قضایی مراجعه می‌کنند و هزار بدبختی تحمل می‌کنند تا با هزینه‌ زیاد، تنش‌های میان خود را حل کنند. تعدادی ‌هم حوصله ‌این کار را ندارند و درجا خودشان شروع می‌کنند برای حل مسئله و می‌زنند همدیگر را می‌کشند و حساب همدیگر را می‌رسند.
آمارها فقط حاکی از بالا رفتن نرخ جرایم خشن است. فکر می‌کنید در چه عرصه‌هایی نزاع و جرایم خشن در ایران بیشتر شده است؟
البته آمارها کلی‌ست، ولی خانواده جایی‌ است که بیشتر از بقیه عرصه‌ها تنش به آن اضافه شده است. قتل‌های خانوادگی در مطالعه‌ای که انجام شد و گزارش آن هم به انجمن جامعه شناسی ایران ارائه شد، نشان داد که آمار قتل‌‌های خانوادگی در دوره‌های اخیر خیلی بالا رفت.
این وضعیت از حیث این که تحولات اجتماعی شدید شده، نگرش‌ها تغییر کرده، زنان و مردان و همه نگرش‌شان تغییر کرده، انتظارات‌شان نسبت به یکدیگر تغییر کرده نگران‌کننده ‌است و در عین حال، مقررات و قوانین سنتی مشابه گذشته است.
حقوقی که برای مرد یا زن در نظر گرفته شده همچون گذشته است. این تحولات فکری با آن پایه حقوقی ناسازگار است و حتی مراجعه به دستگاه قضایی هم نمی‌تواند این مشکلات را حل کند. نه تنها حل نمی‌کند، بلکه از نظر آن‌ها این حل کردن عادلانه نیست. بنابراین می‌بینیم تنش‌ها در درون خانواده زیاد شده است.
دلایل دیگر این است که نهادهایی که در جامعه هستند، کارآمد نیستند و فشار زیادی روی نهاد خانواده وارد می‌شود، در حالی که نهاد خانواده قادر به تحمل این فشار نیست.
اخیرا سرپرست دادسرای جنایی تهران به نبود قانونی برای حمل و نگهداری سلاح سرد اشاره کرده است. در ماه‌های اخیر بحث پیرامون نبود قانونی برای حمل سلاح سرد فراوان بوده است. فکر می‌کنید در صورت وجود چنین قانونی تغییری در نرخ نزاع و قتل با سلاح سرد به وجود خواهد آمد؟
شاید وجود چنین قانونی که هرکسی نتواند با خود چاقو حمل کند بد نباشد اما تا وقتی که کسی را نکشته باشند که نمی‌توان فهمید فرد چاقو داشته است. الان حمل و نگهداری سلاح گرم غیرقانونی‌ست اما این همه سلاح گرم با قیمت‌های بسیار پایین در جامعه وجود دارد و هر کسی که بخواهد کسی را بکشد، می‌رود یک سلاح گرم هم تهیه می‌کند و می‌زند کسی را می‌کشد.
چه‌طور می‌توان سلاح سرد مثل چاقوی میوه‌خوری و چاقوی آشپزخانه را از مردم گرفت تا در اختیار نداشته باشند؟ گرچه این قانون بد نیست ولی در جامعه‌ ما مسائل بسیار بسیار مقدم‌تری برای کاهش نزاع و درگیری و خشونت وجود دارد.
سال گذشته این بحث در انگلستان هم مطرح شد که حمل و نقل سلاح سرد را ممنوع کنند. شاید این قانون آن‌جا جواب دهد ولی در جامعه‌ ما این قضیه به این سهولت جواب نمی‌دهد. هر کسی در ماشین خود یک چاقو دارد و نمی‌توان به او گفت که چرا چاقو داری؟ بخشی از درگیری و قتل‌ها در خانه اتفاق می‌افتد یا چاقو را از خانه‌شان می‌آورند. بنابراین مشکلات دیگری که در ابتدای صحبت‌ به آن پرداختم وجود دارد که باید به آن‌ها پرداخت.


تلاش برای تشکیل دولت در یونان ناکام ماند. رئيس حزب سوسیالیست با رئيس‌جمهوری این کشور دیدار کرد تا نمایندگی خود را برای تشکیل دولت پس دهد. شخصیت‌های اتحادیه‌ی اروپا خواهان سرمایه‌گذاری بیشتر در یونان شدند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، اوانگلوس ونیزلوس، رهبر حزب سوسیالیست یونان، صبح روز شنبه (۱۲ مه/۲۳ اردیبهشت) با کارولوس پاپولیاس، رئيس‌جمهوری یونان دیدار کرد تا نمایندگی خود را برای تشکیل دولت پس دهد.
رهبر حزب سوسیالیست سومین کسی است که پس از انتخابات ۶ مه در یونان در تشکیل کابینه ناکام می‌شود. اکنون تنها شانس بازمانده، گردهمایی رهبران همه‌ی احزاب برای گفت‌وگو با میانجیگری پاپولیاس رئيس‌جمهوری یونان است. اگر این فرصت هم از دست برود، چاره‌ای جز برگزاری انتخابات تازه در یونان وجود نخواهد داشت.
در انتخابات پارلمانی یونان، دو حزب بزرگ سوسیالیست و محافظه‌کار "دمکراسی نوین" که دولت ائتلافی را تشکیل می‌دادند، به دلیل دنبال کردن سیاست صرفه‌جویی و ریاضت اقتصادی، از طرف انتخاب‌کنندگان مجازات شدند و آرای زیادی از دست دادند.

بر خلاف این دو حزب، احزابی که با سیاست ریاضت اقتصادی مخالف بودند توانستند آرای خود را به‌طور چشمگیری افزایش دهند. پیش از حزب سوسیالیست، رهبران دو حزب محافظه کار "دمکراسی نوین" و حزب چپ تندرو "سیریزا" در تشکیل دولت ناکام مانده بودند. این دو حزب به ترتیب بیشترین آرای انتخاباتی را به خود اختصاص داده بودند.
ناظران سیاسی معتقدند که اینک رئيس‌جمهوری یونان، احتمالا نشست همه‌ی احزاب را برای روز دوشنبه فراخواهد خواند. احتمال دارد که این مذاکرات چند روز به درازا بکشد. اگر توافقی حاصل نشود، انتخابات تازه در ماه ژوئن برگزار خواهد شد.
نظرسنجی‌ها حاکی از آن است که در انتخابات بعدی، احزاب مخالف سیاست صرفه‌جویی و ریاضت اقتصادی شانس پیروزی دارند. این امر می‌تواند به معنای پایان عضویت یونان در حوزه‌ی مالی یورو باشد.

هشدار یونکر در مورد افزایش فشار به یونان
ژان کلود یونکر، نخست وزیر لوکزامبورگ و رئيس "گروه اروپا" خواستار آن شد که کشورهای حوزه‌ی مالی یورو فرصت بیشتری برای صرفه‌جویی در اختیار یونان قرار دهند. وی در گفت‌وگویی با خبرگزاری آلمان گفت، شرکای اروپایی یونان باید نقشه‌ی زمانی خود را در مورد این کشور بازبینی کنند و قراردادهای فی‌مابین را بهبود بخشند.
به گفته‌ی یونکر، اگر مذاکرات مربوط به تشکیل دولت در یونان به درازا بکشد یا این کشور مجبور به برگزاری انتخابات تازه شود، باید فرصت بیشتری به این کشور داده شود. رئیس "گروه اروپا" همزمان یادآور شد که این مدت زمانی باید مشخص باشد. وی تاکید کرد که یونان راه دیگری جز صرفه‌جویی ندارد.
یونکر در این گفت‌وگو خاطر نشان ساخت که در حال حاضر جز انتظار کاری از دست اروپا برنمی‌آید. وی افزود که این اتحادیه نمی‌تواند به‌طور جداگانه با تک تک احزاب یونان وارد مذاکره شود و چنین کاری ناممکن است.
نخست وزیر لوکزامبورگ، نسبت به افزایش فشارها علیه یونان هشدار داد و گفت: «ما باید مانند همسایگان دیوار به دیوار با یونان صحبت کنیم و باید بگذاریم که خودشان تصمیم بگیرند».

رهبر حزب سوسیالیست یونان در مذاکره با رهبر حزب چپ دمکراتیک. این مذاکرات نیز برای تشکیل دولت ائتلافی شکست خورد
کشوری مناسب برای انرژی خورشیدی
مارتین شولتس، رئیس پارلمان اروپا نیز خواستار آن شد که به‌رغم بحران سیاسی در یونان به آتن کمک مالی بیشتری شود. وی روز شنبه در گفت‌وگویی با روزنامه‌ی آلمانی "هندلزبلات" گفت: «ما می‌خواهیم با پرداخت کمک به ثبات یونان کمک و از فروپاشی اقتصادی این کشور جلوگیری کنیم.
شولتس که روز یکشنبه (۱۳ مه) برای گفت‌وگو با رهبران احزاب یونان رهسپار آتن می‌شود، خاطر نشان ساخت که فروپاشی صحنه‌ی سیاسی یونان و تبدیل آن به مجموعه‌ای از احزاب کوچک، بیانگر "بحران عمیق روانی" در یونان و "پاسخ نه" مردم به اتحادیه‌ی اروپاست.
به گفته‌ی رئیس پارلمان اروپا، اگر احزاب سیاسی نتوانند در یونان دولت تشکیل دهند، بهتر است که انتخابات تازه برگزار و تلاش شود که آن ۴۰ درصدی که در انتخابات شرکت نکردند، این بار به پای صندوق‌های رای بروند.
شولتس تاکید کرد که اگر مردم یونان به توافقات عمل کنند، هنوز می‌توان از ورشکستگی این کشور جلوگیری کرد. وی درکنار صرفه‌جویی خواستار تکانه‌هایی برای رشد اقتصادی شد و گفت یونان از کشورهایی است که برای انرژی خورشیدی مناسب است و می‌تواند شبکه‌های تولید برق خود را گسترش دهد و برق به خارج صادر کند.

وستروله: دولت یونان توافقات را رعایت کند
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه‌ی آلمان اعلام کرد که کمک‌های مالی بیشتر اروپا به یونان به رعایت سیاست اصلاحی و ریاضت اقتصادی دولت آینده‌ی یونان مشروط است. وستروله روز شنبه به روزنامه‌ی آلمانی "دی‌ولت" گفت: «اگر دولت جدید یونان توافقات موجود را یکطرفه ملغی کند، کمک‌های مالی تازه‌ای نیز از سوی اروپا وجود نخواهد داشت».
دیگر سیاستمداران احزاب دولت ائتلافی آلمان نیز دیدگاه‌های مشابهی را مطرح ساختند.
از سوی دیگر، موسسه‌ی اعتبارسنجی "فیتش" برگزاری انتخابات تازه در یونان را "سناریویی انتقادی برای یونان و حوزه‌ی مالی یورو" نامید.
ناکامی تشکیل دولت در یونان، باعث سقوط ارزش یورو در مقایسه با دلار شده است. از ماه ژانویه تا کنون، یورو هرگز چنین ارزش خود را نسبت به دلار از دست نداده بود.


پارلمان افغانستان پروژه‌ خط لوله‌ تاپی را تصویب کرد. با عبور این خط لوله از خاک افغانستان گروه‌های مخالف دولت نیز موافق‌اند. زمینه‌ی قانونی اجرای این طرح اکنون فراهم شده، اما آیا امنیت تاپی تامین خواهد شد؟
  در ۱۱ دسامبر سال ۲۰۱۰ تفاهم‌نامه‌ی احداث خط لوله‌ی تاپی یا "ترانس افغان" بین سران چهار کشور ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هندوستان درعشق‌آباد امضاء شد. آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، "بانک توسعه آسیا" و حتی برخی از مخالفان دولت افغانستان از جمله گلبدین حکمتیارازاحداث این خط لوله حمایت کردند.
عنایت‌الله نبی، رئیس امور اقتصادی وزارت امور خارجه افغانستان و پاسخگو در امور خط لوله‌ی تاپی در گفت‌وگو با دویچه وله اظهار امیدواری کرد که افغانستان به کشور ترانزیت گاز منطقه تبدیل خواهد شد.

۴۰۰ میلیون دلار درآمد افغانستان از ترانزیت گاز
جواد عمر سخنگوی وزارت صنایع و معادن افغانستان در مصاحبه با بخش فارسی دویچه وله تائید کرد که زمینه‌های قانونی این پروژه در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ از سوی مجلس نمایندگان افغانستان آماده و طرح آن در مجلس تصویب شد. بنا به گفته‌ی این مقام دولتی، افغانستان سالانه ۴۰۰ میلیون دلار ازعبور خط لوله‌ی گاز ترکمنستان از خاک این کشور درآمد خواهد داشت.
آقای عمر افزود که مطالعات فنی این پروژه در سال ۲۰۱۲ آغاز شده و تا سال ۲۰۱۴ مرحله نخست آن پایان خواهد یافت. وی همچنین گفت که مرحله دوم این خط لوله تا سال ۲۰۱۶ نهایی می‏شود و انتقال گاز انجام خواهد گرفت.
سخنگوی وزارت صنایع و معادن افغانستان اظهار امیدواری کرد که تمامی موارد مربوط به موافقت‌نامه‌های ضمنی، نهایی شود و زمینه برای اجرای عملی این پروژه فراهم گردد. ظرفيت صدور خط لوله‌ی تاپی حدود ۳۳ ميليارد مترمكعب گاز طبيعی در سال برآورد می‌شود.

مراحل اجرایی خط لوله تاپی نزدیک می‌شود
مانموهان سینگ نخست وزیر هند نیز پیشرفت‌های حاصله پس از امضای موافقت‌نامه‌ی اولیه این طرح در دسامبر ۲۰۱۰ را ستود.
مقام‌های افغان به دویچه وله گفتند، زمینه‌های لازم برای انعقاد قرارداد نهایی در عشق‌آباد پس از دیدار وزیر صنعت و معادن افغانستان با رئیس جمهور ترکمنستان فراهم شده است. قرار است با حضور نمایندگان چهار کشور یاد شده قرارداد نهایی بزودی امضاء شود.
گفته می‌شود قرار است در ۲۴ مه ۲۰۱۲ نشست چهار جانبه میان وزرای نفت و گاز و معادن با حضور مسئولین "بانک توسعه آسیایی" در شهر عشق آباد برگزار شود. هدف از آن امضای توافقنامه قیمت خرید و فروش گاز، تکمیل جزئیات پروژه مذکور و همچنین امضای موافقتنامه حق‌العبور یا ترانزیت خواهد بود.

روسای چهار کشور افغانستان، ترکمنستان، پاکستان و هندوستان توافقنامه‌ی تاپی را در ۱۱ دسامبر سال ۲۰۱۰ امضا کردند.

روسای چهار کشور افغانستان، ترکمنستان، پاکستان و هندوستان توافقنامه‌ی تاپی را در ۱۱ دسامبر سال ۲۰۱۰ امضا کردند.

سه مشکل اساسی پروژه خط لوله‌ی تاپی
علیرغم پیشرفت‌های حاصله و فراهم شدن زمینه‌ی قانونی پروژه تاپی برخی از کارشناسان تردیدهای خود را بیان کرده‌اند. ظریف نظر، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر امور افغانستان و منطقه معتقد است که ۳ مشکل اساسی مانع اجرایی شدن این پروژه شده است.
وی در این رابطه چنین توضیح می‌دهد: «این خط لوله گاز از ولایت‌های هلمند و قندهار که تحت نفوذ طالبان قراردارند و همچنین از کویته، مناطق آشوب ‌زده‌ی بلوچستان پاکستان عبور می‌کند تا به فاضلیکای هندوستان برسد، بنابراین مسئله تامين امنیت ۱۷۰۰ کیلومتر خط لوله که حدود ۷۳۰ کیلومتر آن از خاک افغانستان عبورمی‌کند مهم‌ترین چالش ‌این پروژه است.»

ظریف نظر، روزنامه نگار و تحلیل‌گر امور افغانستان و منطقه
آقای نطر درباره ۲ مشکل دیگر این پروژه هم می‌گوید: «حدود ۸ میلیارد دلارهزینه‌ی اجرای این پروژه برآورد می‌شود. منابع تامین هزینه‌ی آن مشخص نیست. علاوه بر آن ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هندوستان دارای چهار رژیم متفاوت، از دیکتاتوری گرفته تا دمکراسی هستند و این رژیم‌های متفاوت چگونه می‌توانند با هم کنار بیایند، یعنی مشکل سیاسی هم وجود دارد.»

افغناستان، پاکستان و هند پاسخگوی تامین امنیت خط لوله
اما مقام‌های افغان از برخی چاره‌اندیشی‌ها برای تامین امنیت خط لوله خبردادند جواد عمر، سخنگوی وزارت صنایع و معادن افغانستان درباره‌ی تامین امنیت خط لوله‌ی تاپی به دویچه له می‌گوید: «وقتی موافقت‌نامه امضاء شد هر کشوری توافق کرد که تامین امنیت را در خاک خود تقبل کند.»
وحیدالله شهرانی، وزير معادن و صنايع افغانستان نیز پیش از این اعلام کرد که «وزارت كشور ۱۲ هزار نیروی ویژه نظامی را برای تأمين امنيت آن استخدام خواهد کرد.»

مخالفت ایران با خط لوله تاپی
اما برخی از تحلیل‌گران افغان گفتند گرچه روسیه، آمریکا، اتحادیه اروپا با این طرح موافق‌اند، اما ایران با اجرای آن مخالفت می‌کند و خط لوله تاپی را جایگزین خط لوله صلح که قرار بود گاز ایران را به پاکستان و هند انتقال دهد، تلقی می‌کند.
جواد عمر در این رابطه به دویچه وله گفت: «ایران به هر نحوی تلاش دارد منافع خود را تامین کند. اما موافقتنامه بین‌الحکومتی میان چهار کشور امضا شده بسیار جدی است و مذاکرات در سطح بالا جریان دارد و ما امیدواریم در ۲۴ ماه مه ۲۰۱۲ موافقت‌های نهائی هم امضاء شود.»

برخی کارشناسان امور گاز بر این باورند که طرح تاپی جایگزین خط لوله ایرانی "صلح" شد.
برخی کارشناسان امور گاز بر این باورند که طرح تاپی جایگزین خط لوله ایرانی "صلح" شد.

موافقت مخالفان دولت افغانستان با پروژه‌ی خط لوله‌ی تاپی
پروژه‌ی تاپی در زمان رژیم طالبان مطرح بود و گفته می‌شود مخالفان دولت افغانستان با اجرای آن موافق‌اند. اما آگاهان سیاسی  به جنگ سال‌های اخیر طالبان با دولت اشاره می‌کنند و اجرایی شدن آن را واقعی نمی‌دانند.
اما سخنگوی وزارت صنایع و معادن افغانستان در این زمینه خوشبین است. وی در گفت‌وگو با دویچه وله اظهار داشت: «این پروژه اهمیت ملی برای افغان‌ها دارد و حتی "حزب اسلامی" هم اعلام کرد که آماده است در تامین امنیت آن همکاری کند. اما تامین امنیت آن بر عهده‌ی دولت و ارگان‌های امنیتی ماست. ولی  چون منافع بزرگی مطرح است همکاری‌های همه جانبه‌ای نیز لازم است.»
ظریف نظر تحلیل‌گر امور افغانستان و منطقه هم در این خصوص می‌گوید به لحاظ امنیتی افغانستان فعلا قادر نیست بدون همکاری جامعه بین‌المللی و ناتو امنیت خود را تامین کند. وی تاکید می‌کند: «پروژه‌ی تاپی فرصتی است برای افغان‌ها که گاز شیبرغان واقع در شمال کشور را هم از طریق خط لوله به مناطق مختلف افغانستان انتقال دهند.»

اول صلح بعد خط لوله تاپی
مقام‌های افغان از جمله جواد عمر، سخنگوی وزارت صنایع و معادن افغانستان از امیدواری مردم و دولتمردان این کشور برای اجرای پروژه انتقال گاز از طریق خاک افغانستان صحبت می‌کنند و خاطرنشان می‌کنند که بر سر آن همه‌ی افغان‌ها ازجمله مخالفان دولت توافق دارند.
کارشناسان امور گاز هم حل شدن "تعیین قيمت گاز و تعرفه‌ی ترانزيت" را گامی جدی برای اجرایی شدن این طرح می‌دانند. مضاف برآن تامین امنیت خط لوله‌ی تاپی توسط ۱۲ هزار نیروی ویژه نظامی افغان را نیز زمینه‌ای برای سرمایه‌گذاری‌ها در این پروژه تلقی می‌کنند.
اما ظریف نظر تحلیل‌گر امور افغانستان نتیجه می‌گیرد، اجرای خط لوله تاپی با برقراری صلح درکشورش ارتباط دارد. وی تاکید می‌کند که افغان‌ها ۳۰ سال است آرزو دارند در کشورشان صلح برقرار شود. اما این آرزوی آنها عملی نشده است. وی تاکید می‌کند، هر زمانی که در افغانستان صلح حاکم شود، پروژه‌ی تاپی نیز اجرا خواهد شد.




در انتخابات پارلمانی الجزایر اسلام‌گرایان نتوانستند به پیروزی قاطعی که پیش‌بینی می‌شد دست یابند. جبهه‌ی متحد احزاب میانه‌روی اسلام‌گرا به نام "اتحاد برای الجزایر سبز" صرفا توانست به سومین حزب نیرومند الجزایر تبدیل شود.
انتخابات پارلمانی روز پنجشنبه (۱۰ مه) نخستین انتخابات آزاد الجزایر پس از پایان وضعیت اضطراری در این کشور بود. نظرسنجی‌های پیش از انتخابات حاکی از آن بود که احزاب اسلام‌گرای میانه‌رو به پیروزی چشمگیری دست خواهند یافت.
ولی اکثریت بزرگی از مردم الجزایر نشان دادند که با تحولات بنیادی در این کشور موافق نیستند و راه اصلاحات تدریجی را برمی‌گزینند.
سه حزب اسلام‌گرای متشکل در "اتحاد برای الجزایر سبز" تنها توانستند ۴۸ کرسی پارلمان را به دست آورند و پس از دو حزب حاکم سوم شدند. "جبهه‌ی آزادیبخش ملی" (FLN) که از زمان استقلال الجزایر در ۵۰ سال پیش تا کنون حکومت را به دست دارد، با کسب ۲۲۰ کرسی پارلمان نیرومندترین حزب الجزایر شد.
دومین حزب نیرومند الجزایر "تجمع دمکراتیک ملی" (RND) بود که متحد حزب حاکم است. این حزب توانست ۶۸ کرسی پارلمان را از آن خود کند. پارلمان الجزایر روی هم ۴۶۲ کرسی نمایندگی دارد.
به این ترتیب حزب حاکم تحت رهبری عبدالعزیز بوتفلیقه، رئيس‌جمهوری الجزایر، با حزب متحد خود از اکثریت قاطعی در پارلمان الجزایر برخوردار خواهد بود. احمد اویحیی، رهبر "تجمع دمکراتیک ملی" و نخست وزیر الجزایر، انتخابات این کشور را مرحله‌ی مهمی در دمکراسی الجزایر پس از استقلال از فرانسه در ۵۰ سال پیش خواند.
بر خلاف وی، عبدالرزاق مکری، معاون یکی از احزاب اسلام‌گرا به نام "جنبش برای جامعه‌‌ای صلح‌آمیز" (MSP) در یک کنفرانس مطبوعاتی از تخلفات انتخاباتی سخن گفت و اعلام کرد که در برخی از حوزه‌های رای‌گیری نتایج دستکاری شده و با واقعیت یکسان نیست.

حضور ۵۰۰ ناظر انتخاباتی خارجی
گفتنی است که حدود ۵۰۰ ناظر خارجی بر انتخابات الجزایر نظارت می‌کردند. طبق گفته‌ی ناظران انتخاباتی اتحادیه‌ی اروپا، صرفنظر از برخی اختلالات کوچک و جزیی، انتخابات الجزایر در مجموع رضایت‌بخش برگزار شده است. رئیس هیئت ناظران اتحادیه‌ی اروپا قرار است در گزارشی جداگانه مشاهدات این هيئت را ارائه کند.
در این میان فرانسه نیز از برگزاری شفاف انتخابات الجزایر ستایش کرد. وزارت امور خارجه‌ی این کشور در بیانیه‌ای اعلام کرد که از تلاش‌ها برای برگزاری انتخاباتی شفاف و پذیرش هیئت ناظران اتحادیه‌ی اروپا خرسند است.
"جبهه‌ی نیروهای سوسیالیست" (FFS) که در سال ۱۹۶۳ تاسیس شد و در دوره‌هایی دارای فعالیت غیرقانونی بوده است، توانست مانند "حزب کار الجزایر" ۲۱ کرسی پارلمان را به دست آورد. این حزب عمدتا در میان بربرهای الجزایر نفوذ دارد. شماری دیگر از کرسی‌های پارلمان هم به احزاب کوچک یا نامزدهای مستقل رسید.
روی هم ۱۴۵ نماینده‌ی برگزیده زن هستند که از آن میان ۶۸ تن به حزب حاکم و ۲۳ تن به متحد این حزب تعلق دارند. نتایج انتخابات فعلا موقت است و ممکن است تغییراتی جزیی در این ترکیب ایجاد شود.


دحو ولد قابیله، وزیر کشور الجزایر، نتایج انتخابات را اعلام می‌کند

افزایش محسوس مشارکت مردم
طبق داده‌های رسمی، میزان شرکت در انتخابات ۳۶ /۴۲ درصد بوده که نسبت به پنج سال پیش (۶ /۳۶) آشکارا افزایش نشان می‌دهد. وزیر کشور الجزایر گفت که مردم با شرکت فوق‌العاده‌ی خود در انتخابات بر یکی از چالش‌های بزرگ غلبه کردند.
در کشور ۳۹ میلیونی الجزایر، ۲۱ میلیون نفر فراخوانده شده بودند تا به پای صندوق‌ها بروند. روی هم ۴۴ حزب و ۲۱۱ نامزد مستقل در این انتخابات شرکت کرده بودند. گفتنی است که اختیارات پارلمان در الجزایر محدود است.
کارشناسان معتقدند که انتخابات پارلمانی در مناسبات قدرت در الجزایر تغییری جدی ایجاد نخواهد کرد و قدرت همچنان در دست بوتفلیقه باقی خواهد ماند. با این همه رئیس‌جمهوری این کشور که از ۱۳ سال پیش تا کنون در قدرت است، این اواخر چند بار از واگذاری قدرت سخن گفته است. وی از جمله یک بار گفت که دوره‌ی دولتمردان پیر سپری شده است.
پیش‌بینی می‌شود که معارضه‌ی جدی بعدی الجزایر، انتقال تدریجی قدرت به نسل جوان‌تری از زمامداران کنونی باشد.


وزیر نفت ایران می‌گوید در صورت عدم لغو تحریم‌های نفتی پس از مذاکرات اتمی بغداد، صادرات نفت به اتحادیه اروپا قطع می‌شود. بر اساس تصمیم اتحادیه اروپا از تیرماه امسال تحریم نفت ایران آغاز می‌شود.
رستم قاسمی وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران گفته است اگر پس از نشست بغداد تحریم‌های نفتی ایران لغو نشود، وزارت نفت ایران حتما صادرات نفت به کل کشورهای اروپایی را قطع خواهد کرد.
اشاره وزیر نفت ایران به دور جدید مذاکرات کشورهای دارای حق وتو به‌علاوه‌ی آلمان با ایران در تاریخ ۲۳ ماه مه (۳ خرداد) است که قرار است در بغداد برگزار شود.
وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران "طرح پیش‌دستانه" توقف صادرات نفت به اروپا را منجر به افزایش قابل توجه بهای نفت در بازار جهانی دانسته است.
به گزارش منابع خبری ایران رستم قاسمی همچنین از عدم مشکل ایران برای فروش و دریافت مبالغ حاصل از صادرات نفت سخن گفته است.
در همین زمینه محسن قمصری مدیر امور بین‌الملل شرکت ملی نفت ایران نیز توقف کامل صادرات نفت ایران به اتحادیه اروپا را باعث به وجود آمدن تبعاتی برای قیمت نفت دانسته است.
صنعت نفت ایران به علت نگرانی‌ها درباره برنامه هسته‌ای این کشور، از طرف کشورهای غربی تحریم شده است.
به موجب تحریم‌هایی که وزیران خارجه اتحادیه اروپا در اجلاس بروکسل تصویب کرده‌اند، این اتحادیه از ماه ژوئن‌۲۰۱۲ دیگر از ایران نفت نخواهد خرید. همچنین کلیه‌حساب‌های بانک مرکزی ایران در سطح اتحادیه اروپا مسدود خواهد شد.
مشکلات ایران برای صادرات نفت
در حالی که خریداران نفت خام ایران تا ۲۸ ژوئن، هشتم تیرماه فرصت دارند تا خرید از ایران را کاهش داده و به صفر برسانند، در هفته‌های اخیر آژانس بین‌المللی انرژی اعلام کرد بود کشورهای عضو اوپک در ماه آوریل آغاز به افزایش تولید خود کرده‌اند تا جلوی شوک ناشی از تحریم نفت ایران را بگیرند.
وزیر نفت ایران از عدم مشکل در صادرات نفت سخن گفته است، اما گزارش‌ها حاکی است در پی تشدید تحریم‌های فلج‌کننده آمریکا و اروپا علیه ایران، جمهوری اسلامی مجبور به پذیرش ارز رایج چین، یوان، در برابر نفت‌خام ارسالی به چین شده است.
هند دیگر کشور وارد کننده نفت از ایران نیز، روز دوشنبه (۱۸ اردیبهشت، ۷ مه) در پی هشدار هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که واردات نفت خود از ایران را تا ۲۰ درصد کاهش خواهد داد. هند هم در برابر نفت دریافتی از سوی ایران، روپیه می‌پردازد.
سازمان کشورهای صادرکننده نفت، اوپک نیز در روزهای اخیر گزارش داده بود با آغاز تحریم‌های بین‌المللی صادرات نفت ایران روندی نزولی داشته است.
بنا به این گزارش که روز پنج‌شنبه (۲۱ اردیبهشت/ ۱۰ مه) منتشر شده در چهار ماه گذشته صادرات نفت ایران ۹ در صد کاهش یافته است.


ایالات متحده‌ی آمریکا صدور برخی تجهیزات نظامی به بحرین را از سر گرفت. وزارت خارجه‌ی آمریکا اعلام کرد که این تجهیزات در تظاهرات کاربردی ندارند. ناآرامی‌های سیاسی در بحرین همچنان ادامه دارد.
ایالات متحده‌ی آمریکا سال گذشته در واکنش به سرکوب خونین تظاهرات اعتراضی ضددولتی در بحرین، صدور تسلیحات به این کشور حوزه‌ی خلیج فارس را متوقف کرد. اکنون وزارت خارجه‌ی آمریکا اعلام کرد که صدور برخی تجهیزات نظامی به بحرین را از سرگرفته است. این در حالی است که ناآرامی‌های سیاسی در بحرین همچنان ادامه دارد.
وزارت خارجه‌ی آمریکا در واشنگتن اعلام کرد که صدور تجهیزات نظامی به بحرین از آن‌‌جهت از سر گرفته شده، زیرا این امر برای دفاع از بحرین ضروری است. این وزارتخانه افزود که ولی ممنوعیت صدور موشک‌هایی معین و خودروهای نظامی به بحرین همچنان پابرجاست.
واشنگتن به موازات این اقدام بحرین را فراخواند که حل "مسائل جدی و حل‌نشده‌ی حقوق‌بشری" را در دستور کار قرار دهد. ناوگان پنجم آمریکا در بحرین مستقر است.

ناوگان پنجم آمریکا در پایگاهی در بحرین مستقر است

ادامه‌ی تظاهرات اعتراضی
به گفته‌ی شاهدان عینی، روز جمعه (۱۱ مه/۲۲ اردیبهشت) پلیس بحرین برای مقابله با تظاهرات مخالفان دولت بار دیگر از گاز اشک‌آور استفاده کرد. در بسیاری از روستاهای بحرین صدها تن به خیابان‌ها رفتند و خواستار آزادی نیروهای اپوزیسیون و فعالان حقوق بشر از زندان‌ها شدند.
شاهدان عینی گفته‌اند که در این تظاهرات عده‌ای مجروح شده‌اند ولی از بیم بازداشت توسط ماموران امنیتی از مراجعه به بیمارستان‌ها خودداری کرده‌اند. تظاهرات روز گذشته بیش از هر چیز برای آزادی نبیل رجب، فعال حقوق بشر بحرینی برگزار شده است که روز شنبه‌ی هفته‌ی گذشته بازداشت شد. او متهم شده که در پیامی کوتاه در توئیتر، به دولت بحرین توهین کرده است.
بیش از یک سال است که بحرین دستخوش ناآرامی‌های سیاسی است و شیعیان این کشور که اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند علیه نیروهای سنی‌ حاکم بر این جزیره تظاهرات می‌کنند. دولت بحرین در ماه مارس سال ۲۰۱۱ پس از هفته‌ها اعتراض شیعیان، سرانجام با کمک نیروهای نظامی عربستان سعودی تظاهرات را سرکوب کرد.
با این همه اوضاع بحرین همچنان متشنج است و از هفته‌ها پیش به این سو تظاهرات اعتراضی از سر گرفته شده است. این تظاهرات گاهی با خشونت همراه می‌شود. طبق گزارش‌ها در ناآرامی‌های سیاسی یک سال گذشته در بحرین دست‌کم ۵۰ تن کشته و شماری مجروح شده‌اند.


رهبر حزب‌الله لبنان در صحبت‌های خود به مناسبت بازسازی مناطق آسیب‌دیده در جنگ ۳۳ روزه، تهدید کرد که حزب‌الله توان هرگونه حمله نظامی به اسرائیل را دارد. او از کمک‌های ایران برای بازسازی مناطق آسیب‌دیده تقدیر کرد.
حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله لبنان در آخرین صحبت‌های خود که به شکل تلویزیونی از شبکه‌ی "المنار" پخش شد، اسرائیل را به شدت تهدید کرد. او  مدعی شد که گروه نظامی او توانایی هرگونه حمله‌ی گسترده به اسرائیل را دارد. نصرالله گفت:«روزهایی که آن‌ها ما را هدف قرار می‌دادند، به پایان رسیده است.»
رهبر حزب‌الله لبنان با تاکید بر حضور چشمگیر نیروهای حزب‌الله در جنوب بیروت، تصریح کرد که «در ازای هر خانه‌ای که اسرائیلی‌ها در این منطقه ویران کنند، یک خانه در تل آویو ویران خواهد شد.»
این اظهارات نصرالله، تندترین واکنش‌های او در چندماه اخیر خطاب به اسرائیل است. تنش و درگیری میان حزب‌الله لبنان و اسرائیل در ماه‌های اخیر بر سر ایران که بزرگ‌ترین حامی حزب‌الله در منطقه است، بالا گرفته است. حزب‌الله لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی در مناطق جنوبی لبنان با اسرائیل وارد جنگی ۳۳ روزه شد.

رهبر حزب‌الله لبنان در این سخنرانی خود آمریکا و اسرائیل را متهم کرد که با تجهیز گروه‌های اپوزیسیون سوریه به "تروریسم" در این کشور دامن می‌زنند و به دنبال جنگ داخلی در سوریه هستند.
حسن نصرالله در این سخنرانی تلویزیونی خود  ضمن تهدید اسرائیل افزود: « روزهایی خواهد رسید که شما محو شده و از بین رفته‌اید؛ اما ما همچنان در این منطقه که مال ماست باقی مانده‌ایم.»
قدردانی رهبر حزب‌الله از جمهوری اسلامی ایران
رهبر حزب‌الله لبنان در صحبت‌های خود همچنین از جمهوری اسلامی ایران بابت کمک آن‌ها برای بازسازی مناطق جنوبی لبنان که در طی جنگ سال ۲۰۰۶ آسیب بسیاری دید، تشکر و قدردانی کرد.  او گفت:« اگر کمک‌ها و همراهی ایران که متحد ماست نبود، موفق به بازسازی مناطق آسیب‌دیده نبودیم.»
حسن نصرالله از جمهوری اسلامی ایران بابت کمک این کشور برای بازسازی مناطق جنوبی لبنان تشکر و قدردانی کرد او با تصریح این‌که قبل از پایان جنگ ۳۳ روزه با مقامات ایرانی برای بازسازی وارد مذاکره شد، گفت:« من قبل از پایان جنگ با برادران ایرانی‌مان تماس گرفتم و گفتم ما می‌خواهیم ویرانی‌ها و خرابی‌های این جنگ را بازسازی کنیم. امام خامنه‌ای با بخشش و بزرگواری تمام به این درخواست ما پاسخ مثبت داد و محمود احمدی‌نژاد نیز بسیار تعامل کرد و خیلی سریع عملیات بازسازی شروع شد.»

حسن نصرالله از جمهوری اسلامی ایران بابت کمک این کشور برای بازسازی مناطق جنوبی لبنان تشکر و قدردانی کرد
حسن نصرالله تاکید کرد که شایسته بود دولت لبنان بودجه‌ی بازسازی را تامین می‌کرد؛ او تاکید کرد:« البته دولت درگیر بحران‌های مالی بود و برادران ایرانی‌مان به کمک ما شتافتند. من پیشنهاد دادم غرامت‌ها مستقیم به خود مردم پرداخت شود و با موافقت دولت این امر آغاز شد.»
در جنگ ۳۳ روزه لبنان با اسرائیل در سال ۲۰۰۶، دست‌کم ۱۲۰۰ لبنانی  که بیشتر آن‌ها غیرنظامی بودند و ۱۶۰ اسرائیلی که بیشتر آن‌ها نظامی بودند، کشته شدند. این سخنرانی حسن نصرالله به مناسب به پایان رسیدن  بازسازی مناطق جنوبی لبنان  صورت گرفت.




شش سینماگر ایرانی به سیاسیت حاکم بر فضای فرهنگی اعتراض کرده‌اند. همچنین سازمان عفو بین‌الملل حکم شلاق کاریکاتوریست ایرانی را نمونه‌دیگری از "حمله بی‌رحمانه" مقامات حکومت ایران به آزادی بیان عنوان کرده است.
شش سینماگر داخل ایران با امضای بیانیه‌ای از سیاست حاکم بر فضای فرهنگی انتقاد کرده و خواستار پایان بحران كنونی حاكم بر سينمای ايران شده‌اند.
مسعود كيميايی، مسعود جعفری جوزانی، علی‌رضا رئيسيان، جواد طوسی، علی معلم و مهدی كرم‌پور در این بیانیه به "سایه سنگین فضای ملتهب و سیاست‌زده کنونی" اشاره کرده‌اند که حاصلی جز "سرخوردگی و یاس" برای بدنه اصلی سینمای ایران نخواهد داشت.
به گزارش سایت "کافه سینما"، در بیانیه این شش سینماگر به نکاتی همچون «لزوم احترام و پایبندی تمامی نهادها به موجوديت و بقای سينمای ملی، ارائه تعريف شفاف و معين از ساز وكار فعاليت‌های سينمایی، پرهيز از ورود جناح‌های مختلف سياسی در امور هنری، جلوگيری از رشد بی‌‌رويه فيلم‌های سفارشی، رسمی و سطحی" اشاره شده است.
به گفته ناظران در هفته‌ها و ماه‌های اخیر با انحلال خانه سینما توسط وزارت ارشاد فشار بر سینماگران ایرانی افزایش یافته است.
عفو‌بین‌الملل حکم کاریکاتوریست ایرانی را محکوم کرد
در اعتراضی دیگر به فشار بر اهالی فرهنگ، سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای حکم ۲۵ ضربه شلاق محمود شکرایه کاریکاتوریست نشریه "نامه امیر" به‌خاطر ترسیم کاریکاتوری بی‌ضرر از یک نماینده مجلس را "حکمی وحشیانه" خوانده و آن را محکوم کرده است.
در بیانیه روز جمعه ۲۲ اردیبهشت سازمان عفو بین‌الملل آمده است حکم شلاق کاریکاتوریست ایرانی این پیام را به همه به مردم ایران می‌رساند که آن‌ها نمی‌توانند آزادانه و بدون نگرانی از تبعات تلافی‌جویانه مقامات ایران، نظرات خود را بیان کنند.
سازمان عفو بین‌الملل حکم شلاق محمود شکرایه را «نمونه دیگری از حمله بی‌رحمانه مقامات جمهوری اسلامی ایران به آزادی بیان» خوانده و از مقامات حکومت ایران خواسته است به‌جای «محکوم کردن افراد بیشتری به مجازات شلاق این حکم را از قوانین خود حذف کند.»
محمود شکرایه، کاریکاتوریست نشریه "نامه امیر" به‌خاطر ترسیم کاریکاتور احمد لطفی آشتیانی، نماینده اصولگرای مجلس هشتم از اراک، به تحمل ۲۵ ضربه شلاق محکوم شده بود.
در همین زمینه سازمان "گزارشگران بدون مرز" نیز پنج‌شنبه (۲۱ اردیبهشت/ ۱۰ مه) با اشاره به محکومیت شلاق این کاریکاتوریست ایرانی، افزایش فشار و سرکوب خبرنگاران در ایران را محکوم کرد.
برخی از سایت‌های خبری ایران نیز به صورت مشترک با صدور بیانیه‌ای از حکم ۲۵ ضربه شلاق برای محمود شکرایه انتقاد کرده و خواستار تجدید نظر در آن شده بودند.
در پی اعلام خبر محکومیت این کارتونیست، مانا نیستانی کاریکاتوریست مطرح ایرانی، همکارانش را دعوت کرد که برای اعلام همبستگی با محمود شکرایه، کاریکاتور احمد لطفی آشتیانی، نماینده‌ی اراک در مجلس شورای اسلامی را به تصویر بکشند.
کاریکاتوریست‌های ایرانی در سرتاسر جهان در روزهای اخیر با کشیدن کاریکاتورهایی از نماینده اراک به حمایت از محمود شکرایه پرداخته بودند.
در واکنشی دیگر سایت "عصر ایران" در گزارشی با عنوان در «اراک چه خبر است؟» نوشته بود: «اگر کسی کاریکاتور را ندیده و خبر را شنیده باشد، حتما تصور می‌کند که کاریکاتوری موهن و خارج از نزاکت و اخلاق منتشر شده که اولا نماینده شکایت کرده و ثانیا دادگاه نتوانسته به رأیی کمتر از شلاق، رضایت دهد!»
این گزارش با اشاره به این‌که این کارتون مشابه ده‌ها کارتونی‌است که تاکنون در رسانه‌های ایران منتشر شده، ادامه داده بود: «حال سوال اینجاست که واقعا بر چه مبنایی در جمهوری اسلامی ایران ، دادگاهی به خود اجازه می‌دهد برای یک مساله کاملاً متعارف، حکم به محکومیت دهد و یک کاریکاتوریست را به گناه ناکرده، محکوم به شلاق نماید؟»






اخبار روز: 

سیاست های ضد فرهنگی و ضد هنری نظام تمامیت خواه و بی فرهنگ جمهوری اسلامی و اقدامات بیمعنی و واپسگرانه آن در این عرصه مانند ممنوع نمودن آواز زنان و موسیقی، محدودیت های نابود کننده علیه سینما و تئاتر، سرکوب تا حد اعدام هنرمندان جوان موسیقی راپ، نمونه های کوچکی از این سیاست های ضد مردمی و ضد ملی رژیم است. اخیرا سرکوب جنون آمیز هنر و هنرمند به نقطه اوج جدید رسیده که حمله به نمایشگاه کتاب، مجازات شلاق علیه هنرمندی که کاریکاتور نماینده اراک در مجلس شورای اسلامی را کشیده است و صدور فتوای ارتداد علیه یک خواننده راپ نمونه های جدیدی از آنرا ارائه میدهد.
در دنیایی که موزه ها در سراسر جهان مرکزی برای ارتباط و تبادل هنر بین مردم هنردوست و هنرمندان است، در چنین روزگاری با نهایت تاسف ما شاهد آن هستیم که تمام مراکز هنری، موزه ها و بسیاری از مدارس و دانشگاهها، انحصاراً زیر نظر افراد بی صلاحیت، بی انگیزه و غریبه با هنر و بدون کمترین دانشی در این زمینه قرار گرفته است. انتخاب مسولین نمادهای هنری بر اساس عقاید دینی و وابستگی حکومتی صورت می پذیرد تا لیاقت و استعداد و دانش هنری. موزه ها بجای آنکه مرکز نمایش تاریخ و فرهنگ و هنر غنی و عرصه نمایش آثار هنرمندان قدیم و معاصر این سرزمین پرافتخار باشند، حساب شده بیحرکت نگاه داشته شده اند. این میدان های نمایش هنر که باید مانند موزه های کشورهای پیشرفته، پر رفت و آمد باشند، بصورت قبرستانی در آمده اند. حکومت با محدود کردن صنعت توریسم تا حد نابودی آن کوشیده است. هدف حکومت در جلوگیری از رشد صنعت توریسم، جلوگیری از آمیزش مردم ایران با مردم جهان و آشنایی ایشان از فرهنگ و خصلت های دمکراتیک بسیاری از مردم جهان است. حکومت حتی نمایش پوشش توریست ها را هم بر نمیتابد. این سیاست نه تنها محل درآمد هنگفتی برای کشوری با قدمت تاریخی و فرهنگی نظیر ایران را بسته است، بلکه خطری برای نابودی صنایع دستی ایران گردیده و هنرمندان باشکال مختلف از استفاده مالی از یک محل درآمد اقتصادی بزرگ محروم مانده اند. در چنین اوضاعی هنرمندان مملکت برای ارتزاق اجباراً در چهارچوبهای کلیشه ای و قراردادی و خط قرمزهای رژیم دست و پا میزنند. و احیانآ اگر محلی برای درآمد هنری در جایی باز شود در خدمت انحصاری خدمتگزاران رژیم خواهد بود.
هنرمند باید آزاد و از هر جهت مورد حمایت باشد تا بتواند در محیطی آرام و امن و دلگرم، با خلاقیت تمام و بهر شکل و شیوه ای که میخواهد هنر خود را خلق و عرضه کند. این مردمند که با درجه استقبال خود از یک اثر هنری، بر آن ارزش می نهند. هنر باید در خدمت هنر باقی بماند در غیر اینصورت هنری خالی از خلاقیت و نوآوری و صرفآ پنجره ای برای انجام سفارشات و اهداف کارفرما خواهد بود. هنر باید نمایش ذهنیت هنرمند باشد تا تنها وسیله برای زنده ماندن او گردد.
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور سیاست های ضد ایرانی و ضد ملی جمهوری اسلامی بویژه اقدامات ضد فرهنگ و هنر اخیر آن را بشدت محکوم نموده، بار دیگر تاکید مینماید که آزادی هنر و هنرمند بخشی از آزادی انسانهاست که تنها با رهائی از هرگونه دیکتاتوری و در سایه دموکراسی و جدائی دین از حکومت میسر میگردد.

هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری - دکتر همایون مهمنش
بیست و دوم اردیبهشت ۱٣۹۱ برابر یازدهم مه ۲۰۱۲  




اخبار روز:

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز    مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

اخبار روز - گزارش دریافتی: پگاه روز ۲۲ اردیبهشت ۱٣۹۱؛ استاد پرویز شهریاری؛ یکی از چهره های ماندگار ریاضیات در ایران، و یکی از کوشندگان بلند آوازه و دراز پیشینه ایران دوستی و دموکراسی خواهی؛ چشم از جهان فرو بست. برپایه آگاهی رسانی کم دامنه رسمی و نارسمی، در ساعت ۴ پس از نیمروز، گروهی از مردم برای گرامیداشت یاد و به خاکسپاری پیکر استاد، در جایگاه مدرسه "فیروز بهرام" درخیابان چرچیل گردهم آمده بودند. در همین ساعت، این گروه از مردم برای برگزاری مراسم، با چند دستگاه اتوبوس و خودروهای شخصی خود، رهسپار "گورستان قصر فیروزه" شدند. در دست برخی از آنها، پیکره هایی از زنده یاد شهریاری و شعر "من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم"، دیده میشد. گفتگوهای شخصی باشندگان مراسم، پیرامون منش ستم ستیز استاد دور میزد که هیچگاه در برابر زورگویانُ سر خم نکرده بود. برخی از همکاران او در میان باشندگان، بر پشت کار شگرف شهریاری در انجام کارهای روزانه خود، از جمله برگشتن بیدرنگ او به دفتر کارش پس از یک تکه برداری مشکوک به سرطان یاد میکردند. او گفته بود، کار نکردن من، جلو مردنم را نمی گیرد (نقل درونمایه).
در ساعت ۵، مراسم مذهبی زرتشتی در کنار پیکر غرقه درگل استاد، و باحضور بیش از ۱۰۰۰ تن از گروه های گوناگون اجتماعی از جمله شاگردان، دانش آموختگان، و همکاران استاد در مجله چیستا و دیگر پهنه های علمی، و نیز گروهی از کنشگران اجتماعی و سیاست ورزان شناخته شده؛ برگزار شد. بیشتر این باشندگان، نازرتشتی بودند. مراسم توسط موبدان برگزار شد. پس از آن، پیکر استاد در فضای آکنده از عطر عود گورستان قصر فیروزه، به خاک سپرده شد. برپایه فرهنگ زرتشتی، در این مراسم، نه کسی رخت سیاه بر تن داشت و نشانی از مویه گری های ناخوشایند متداول در ایران، به چشم می خورد.   
پس از خاک سپاری، مراسمی در تالار سخنرانی گورستان قصر فیروزه، برگزار شد. در این مراسم، نخست آقای سروش پور یکی از هموندان نسبتاً جوان جامعه زرتشتیان ایران و از شاگردان پرویز شهریاری، به سخنرانی پیرامون شخصیت علمی و اجتماعی استاد، پرداخت. او نیز فرون بر جایگاه علمی برجسته پرویز شهریاری، بر ویژگی دروغ ستیزی او انگشت می فشرد. آقای سروش پور، در گذشت پرویز شهریاری را برای ایرانیان، و زرتشتیان جهان، تلخ و ناگوار خواند، و با خواندن شعری از هوشنگ ابتهاج، به سخنان خود، پایان داد.
پس از سخنان آقای سروش پور، آقای اسفندیار اختیاری نماینده زرتشتیان ایران در مجلس به سخنرانی پرداخت. او هم هنگام با اشاره به جایگاه علمی استاد، در گذشت استاد شهریاری را برای ایرانیان و همه زرتشتیان جهان، به همان اندازه ناگوار و تأثیر گذار دانست، که درگذشت یا کشته شدن کیخسرو شاهرخ (ارباب کیخسرو) در سال ۱٣۱۹ خورشیدی.
پس از آقای اختیاری، خانمی که از چهره های علمی جامعه زرتشتی و دوستان و همکاران استاد بود، سخنرانی کرد. او نیز با اشاره به جایگاه علمی زنده یاد شهریاری، با خواندن شعری از سعدی و بیت "سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز، مرده آنست که نامش به نکویی نبرند"، به سخن خود پایان داد.
پس از آن، برگزار کننده نشست، از آقای محمدعلی عمویی خواست به سخنرانی بپردازد. عمویی، در میان کف زدن های شدید و درازمدت باشندگان نشست، پشت میکروفون رفت، و با آغاز سخن او، همه همهمه ها در تالار، فرو نشست. عمویی گفت: "پرویز فزون بر آنکه یک ریاضی دان بزرگ بود، یک انسان بزرگ و آزادمنش نیز بود که همواره برای گسترش عدالت اجتماعی تلاش کرد و هیچگاه از این کار باز نایستاد. چه هنگامی که در زندان های طولانی و زیر فشار بود، و چه هنگامی که در کلاس ها درس می داد. ... او به شاگردانش، پیش و بیش از هر چیز، انسان بودن را می آموخت. و اینکه در راه دراز عدالت خواهی، رنج های بسیاری را باید به جان خرید. ... او پیش و بیش از آنکه یک استاد ریاضی باشد، یک ایرانی شرافتمند بود". عمویی، در حالیکه بغض گلویش را گرفته بود، با یادآوری روش شهریاری در آخرین سخنرانی های خود، گفت "دیگر حرفی ندارم". کف زدنها و تشویق عمویی توسط باشندگان تالار، آنچنان دراز و پرشور بود، که برگزارکننده چند بار از باشندگان خواست که درجای خود، بنشینند تا نشست ادامه پیدا کند.
پس از محمد علی عمویی، آقای رسول مهربان، فریبرز رئیس دانا و... نیز سخنرانی کردند. آقای مهربان، برخی از سرمقاله های نشریه چیستا را برای باشندگان خواند، که اندیشه سیاسی استاد شهریاری در جهان امروز را نشان میداد. در پایان مراسم، هریک از باشندگان زیر لب زمزمه میکردند که "من مرگ هیچ عزیزی را هرگز نمیکنم".  




در پی مرگ دو نفر در مشهد به دلیل ابتلا بیماری تب کریمه کنگو، وزارت بهداشت و درمان ایران از مردم خواسته که از خرید دام بدون تائید دامپزشکی "به طور جدی خودداری کنند."
خبرگزاری دولتی ایران- ایرنا، به نقل از محمد مهدی گویا، رئیس مرکز مدیریت بیماری های واگیر وزارت بهداشت نوشته که شش نفر در استان خراسان رضوی به بیماری تب کریمه مبتلا شده اند که دو نفر از آنها "به دلیل شدت بیماری جان خود را از دست داده اند."
بنابر گزارش‌ها، ده روز پیش یک کارگر کشتارگاه به یک کلینک مراجعه کرده که پرستار در حین تزریق سرم با خون وی تماس پیدا کرده و به بیماری مبتلا شده است، بعد از آن این بیمار به بیمارستان امام رضای مشهد منتقل شده و یک نیروی خدماتی و یک دانشجوی پزشکی که در تماس مستقیم با بیمار بودند، به ویروس این بیماری آلوده شدند.
گزارش‌های وزارت بهداشت نشان می دهد که فرد بیمار و دانشجوی پزشکی در فاصله کوتاهی جان خود را از دست داده اند و افراد دیگر تحت مراقبت پزشکی قرار دارند.
دانشگاه علوم پزشکی مشهد یکصد نفر از افرادی را که با بیمار و دانشجوی پزشکی در تماس بوده اند پیدا کرده و به گفته رضا سعیدی، معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی مشهد "برای افرادی که نیاز بود اقدامات پیشگیرانه انجام دادیم و برای افرادی هم که نیاز به دارو بود دارو تجویز کردیم."
آقای گویا گفته که ۱۳ نفر در سراسر کشور به این بیماری مبتلا شده اند.
بیماری تب کریمه کنگو یک بیماری ویروسی مشترک بین دام و انسان است که از طریق حشرات انگلی و تماس با حیوان آلوده در هنگام ذبح و تماس با امعا و احشای حیوان آلوده انتقال می یابد و در انسان می تواند باعث مرگ تا پنجاه درصد از مبتلایان شود.
به گفته آقای گویا، تب کریمه ممکن است با یک بیماری سرماخوردگی ساده اشتباه گرفته شود، تب، سردرد، تهوع و استفراغ و درد بدن از علائم این بیماری است ولی بعد از چند روز بیمار دچار خونریزی از بینی، لثه و دستگاه گوارشی می شود که در این وضعیت "حتی با انجام اقدامات درمانی، بیمار ممکن است جان خود را از دست بدهد."
آقای گویا تاکید کرده که دام های مبتلا به تب کریمه کنگو هیچ نشان و علامتی از بیماری ندارند و مردم "به هیچ وجه دام هایی که مهر تائید سازمان دامپزشکی را ندارند، خریداری نکنند."



احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه گفته است دو خبرنگار این کشور که به مدت دو ماه در سوریه در بازداشت بودند، با میانجیگری ایران آزاد شدند.
به گزارش خبرگزاری آناتولی، این دو خبرنگار روز شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه( ۱۲ مه) وارد تهران شدند.
این دو خبرنگار به این خبرگزاری گفته‌اند که از نظر جسمانی در شرایط خوبی به سر می برند، و به زودی با خویشاوندانشان در تهران ملاقات خواهند کرد.
قرار است آنها روز یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ماه ( ۱۳ مه) به ترکیه سفر کنند.
این دو خبرنگار در نهم مارس و در حالی که سرگرم ساخت فیلمی مستند درباره درگیری بین نیروهای دولتی سوریه و مخالفان بودند، در نزدیکی یکی از پایگاههای مخالفان دولت سوریه در شهر ادلب درنزدیکی مرز ترکیه ناپدید شده بودند.
خبرگزاری آناتولی به نقل از نیروهای محلی سوری و شاهدان عینی گفته است که این دو خبرنگار توسط نیروهای شبه نظامی طرفدار دولت دستگیر و سپس به سرویس اطلاعاتی سوریه تحویل داده شده بودند.




براساس گزارش‌ها از ترکیه، دو تبعه ایران که در بازداشت مخالفان مسلح دولت سوریه بودند، دیروز جمعه، ۲۲ اردیبهشت، به مقامات مرزی ترکیه تحویل داده شده‌اند.
یک مقام سفارت ایران در ترکیه به پرس تی‌وی، شبکه تلویزیونی انگلیسی‌زبان ایران، گفت که سفارت ایران در حال فراهم کردن مقدمات بازگشت این دو نفر است و آنها احتمالا امروز، شنبه، ۲۳ اردیبهشت، راهی تهران می‌شوند.
بر اساس گزارش‌ها، از ابتدای سال ۲۰۱۲ میلادی تاکنون ۱۸ تبعه دیگر ایران که در سوریه ربوده شده بودند، آزاد شده‌اند. هرچند گزارش شده که همچنان چندین ایرانی دیگر در اختیار گروه‌های مسلح در سوریه است.




در صورتی که تلاش رئیس جمهور یونان با شکست مواجه شود، مجددا انتخابات عمومی در آن کشور برگزار خواهد شد
کارلوس پاپولیاس، رئیس جمهور یونان، در تلاش است برای تشکیل یک دولت اضطراری، مذاکراتی را با رهبران احزاب مختلف آغاز کند.
این اقدام از سوی آقای پاپولیاس در حالی صورت می گیرد که حزب اصلی سوسیالیست های یونان به عنوان سومین حزب یونان در تشکیل دولتی ائتلافی موفق نبود.
در صورتی که تلاش های رئیس جمهور یونان در متقاعد کردن احزاب به تشکیل دولتی اضطراری با شکست روبرو شود، احتمالا این کشور در ماه آینده شاهد برگزاری انتخاباتی دیگر خواهد بود.
خبرنگار بی بی سی در آتن می گوید با توجه به این که سیاستمداران یونانی در مورد برنامه ریاضت اقتصادی با هم اختلاف نظر دارند، این احتمال وجود دارد که درخواست رئیس جمهور مورد توجه رهبران احزاب قرار نگیرد.
از آن جایی که در انتخابات عمومی یکشنبه هفته گذشته، ۶ مه، هیچ یک از احزاب یونان نتوانست اکثریت آرا را به دست آورد، در نتیجه احزاب اصلی برای تشکیل دولت ناچار به تشکیل ائتلاف با دیگر احزاب دارای گرایش های متفاوت هستند.
اوانگلوس ونیزلوس، رهبر حزب اصلی سوسیالیست ها که تلاش هایش برای تشکیل دولت ائتلافی با شکست مواجه شد، گفته است که امروز، شنبه ۱۲ مه، با رئیس جمهور یونان دیدار خواهد کرد.
اقای ونیزلوس پیشتر با رهبر حزب راستگرای "دموکراسی جدید " مذاکراتی داشت، اما این حزب نتوانست برای تشکیل دولت ائتلافی و کسب اکثریت در پارلمان، حزب سومی را پیدا کند.
این در حالی است که حزب "دموکراسی جدید" هم که قصد داشت اوایل هفته جاری دولتی ائتلافی تشکیل دهد، در جلب نظر حزب چپگرای سیریزا ناکام ماند.

رد طرح ریاضت اقتصادی

بزرگترین برنده در انتخابات، حزب چپگرای سیریزا بود که صراحتا می گوید در صورت کسب قدرت، برنامه ریاضت اقتصادی تحمیل شده توسط اتحادیه اروپا را دنبال نخواهد کرد.
رهبر این حزب گفته است که او به هر ائتلافی که بخواهد برنامه ریاضت اقتصادی را اجرایی کند، نخواهد پیوست.
در همین حال اولی رن، کمیسر اروپا در امور مالی گفته است که یونان باید به تعهداتش در مورد برنامه ریاضت اقتصادی آن کشور پایبند باشد.
اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول از یونان خواسته اند که ماه آینده با کاهش مجدد بودجه به میزان ۱۴.۵ میلیارد یورو، برنامه های ریاضتی را تشدید بخشد. آنها در عوض گفته اند که ۲۴۰ میلیارد یورو به یونان وام خواهند داد تا دولت بخشی از قرضهایش را بازپرداخت کند و بتواند در حوزه یورو باقی بماند.
مقامات آلمانی به یونانی ها هشدار داده اند که برنامه ریاضت اقتصادی را به طور کامل اجرا کند و می گویند که حتی اگر یونان از حوزه یورو خارج شود، این واحد پولی مشترک، همچنان در میان ۱۶ کشور دیگر حوزه یورو پایدار خواهد ماند.




یان کوبیش، فرستاده ویژه دبیر کل سازمان ملل تاکید کرده که به مساله حمایت از زنان در چهارچوب برنامه امنیتی افغانستان توجه شود
سازمان ملل از دولت افغانستان و پیمان ناتو خواسته که حفاظت از حقوق زنان را شامل اولویتهای برنامه امنیتی این کشور کنند.
دفتر سازمان ملل در افغانستان، یوناما، این درخواست را در آستانه برگزاری نشست سران پیمان ناتو، که در ۲۰ و ۲۱ مه در شیکاگوی آمریکا برگزار خواهد شد، مطرح کرده است.
یوناما روز شنبه، ۲۳ ثور/اردیبهشت در اعلامیه ای نوشت: "دولت افغانستان و پیمان ناتو باید تضمین کنند که حمایت از زنان و دختران در مرکز روند انتقال و پس از انتقال در چهارچوب برنامه‌های امنیتی افغانستان است."
یان کوبیش، فرستاده ویژه دبیر کل سازمان ملل در افغانستان گفته است: "حالا زمان آن است که کاری برای تامین امنیت پایدار و حمایت از زنان افغان، که برای مدت طولانی فشار جنگ را تحمل کرده اند، انجام شود."
سازمان ملل تاکید کرده که در نشست شیکاگو باید به نگرانیهای زنان در افغانستان پاسخ صریحی ارائه شود و حفاظت از حقوق آنها شامل اولویت های برنامه های امنیتی شود.
نیلاب مبارز، یکی از سخنگویان یوناما در پاسخ به این پرسش که چرا سازمان ملل این درخواست را در این مقطع زمانی مطرح کرده، به بی بی سی گفت که افغانستان روند انتقال را تجربه می کند و از این لحاظ طرح این موضوع در این زمان اهمیت دارد.
خانم مبارز افزود که در بسیاری از کشورها در مراحل انتقال ترس از آن وجود داشته که حاکمیت قانون و دستاوردهای زنان به هدر رود؛ از همین رو در حالیکه افغانستان به تدریج مسئولیت امنیتی را به دوش می‌گیرد، مساله حقوق زنان هم باید در چهارچوب برنامه های امنیتی این کشور مورد توجه قرار گیرد.
سازمان ملل همچنین خواهان آموزش و تجهیز کامل پلیس و نیروهای امنیتی افغانستان شده ــ چیزی که به گفته خانم مبارز، می تواند در رسیدگی به پرونده‎های خشونت علیه زنان و حفاظت از حقوق آنها موثر باشد.
اخیرا در محافل سیاسی و مدنی افغانستان در مورد حفظ دستاوردهای ده سال اخیر و به ویژه حفاظت از حقوق زنان و دختران نگرانی هایی مطرح شده است.
این نگرانی ها هم زمان با اجرای روند تدریجی واگذاری مسئولیت امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی، خروج تدریجی نیروهای خارجی و همچنین طرح آشتی با گروه طالبان بیشتر شده است.
در زمان حاکمیت طالبان زنان و دختران از حق تحصیل و کار در بیرون از خانه محروم بودند. این گروه مکتب ها/مدرسه های دخترانه را بستند و بیرون رفتن زنان از خانه را منوط به همراهی دست کم یک محرم مرد کردند.
اما در ده سال اخیر میلیونها دختر به مکتبها و دانشگاهها راه یافتند و زنان به فرصتهایی گسترده ای در زمینه های مختلف، از کارهای ساده اجتماعی تا پستهای بالای دولتی، دست یافتند.
نهادهای مدنی و مدافع حقوق زنان تاکید کرده اند که در طرح مصالحه با گروه طالبان، حفظ دستاوردهای ده سال اخیر، احترام به ارزشهای قانون اساسی و حقوق زنان باید شرط باشد.




هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا، پس از گذراندن یک دوره درمان یازده روزه در کوبا به کشورش بازگشته است.
آقای چاوز که مبتلا به سرطان است، پس از بازگشت به ونزوئلا گفت که درمان رادیوتراپی او در کوبا موفقیت‌آمیز بوده است.
رئیس جمهور ونزوئلا پس از بازگشت به کشورش در تلویزیون دولتی گفت که از عوارض ناشی از درمان رادیوتراپی به تدریج بهبود می‌یابد و اکنون آماده است تا در انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در ماه اکتبر برگزار شود، شرکت کند.
هوگو چاوز در سال ۱۹۹۹ میلادی در ونزوئلا به قدرت رسید و از آن زمان تاکنون پست ریاست جمهوری را در اختیار دارد.
مقامات گفته اند که نامناسب بودن شرایط جسمانی آقای چاوز در ماه‌های اخیر ناشی از تاثیرات رادیوتراپی بوده است.
عده‌ای معتقدند وضعیت سلامت او از آنچه اعلام شده، وخیم‌تر است.
آقای چاوز ۵۷ ساله گفته است که در روزهای آینده به دقت دستورالعمل های پزشکی را که به او توصیه شده، دنبال خواهد کرد.
هوگو چاوز نخستین بار در سال گذشته میلادی به دلیل وجود توموری سرطانی در ناحیه لگن تحت عمل جراحی قرار گرفت.
او همچنین بار دیگر در فوریه سال جاری به دلیل توموری مشابه در همین ناحیه مجبور شد که تحت عمل جراحی قرار بگیرد.
از زمان شروع دوره درمان، آقای چاوز تاکنون مجبور شده چند دوره درمان را در کوبا بگذراند.
بیماری رییس جمهور ونزوئلا نگرانی هایی را درباره توانایی او برای آغاز مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آینده ایجاد کرده است.




ایالات متحده اعلام کرد فروش بعضی از تجهیزات نظامی را به بحرین از سرگرفته است.
به گفته ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، تجهیزاتی که در اختیار بحرین قرار خواهد گرفت در کنترل ناآرامی ها و عملیات ضدشورش کاربرد ندارد.
انتشار این خبر با سفر سلمان بن حمد آل خلیفه، ولیعهد بحرین به واشنگتن هم زمان است.
در پی سرکوب گسترده مخالفان حکومت بحرین به وسیله نیروهای امنیتی و ارتش این کشور، آمریکا فروش بعضی از تجهیزات نظامی و تسلیحات را به این متحد خود در خلیج فارس متوقف کرده بود.
خانم نولاند بدون اشاره به فهرست تسلیحات فروخته شده به بحرین، گفت تجهیزات و خدمات ارائه شده با هدف ارتقای توان دفاعی خارجی در اختیار این کشور قرار خواهد گرفت.
ویکتوریا نولاند گفت آمریکا همچنان از ارسال موشک های هدایت شونده ضد تانک تاو و خودروهای نظامی هاموی که می تواند در عملیات ضدشورش کاربرد داشته باشد، خودداری خواهد کرد.
او همچنین از بحرین خواست تا مشکلات مربوط به حقوق بشر را برطرف کند.
به گفته خانم نولاند، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در دیدار با سلمان بن حمد آل خلیفه گفته است که برای برطرف شدن موارد نقض حقوق بشر در بحرین به تلاش بیشتری نیاز است.
بر این اساس، خانم کلینتون از بحرین خواسته است در جهت "دستیابی به اصلاحات سیاسی معنی دار" اقدام کند.
به گزارش عفو بین الملل، حداقل ۶۰ نفر در ناآرامی های ۱۵ ماه گذشته بحرین جان خود را از دست داده اند.
خبرگزاری ها به نقل از یک مقام ناشناس در دولت آمریکا گزارش کردند که تجهیزات فروخته شده به بحرین شامل یک ناوچه، چند قایق گشتی و موتورهای ارتقاء سازی شده جنگنده اف-۱۶ است.
وسایلی مانند گاز اشک آور و نارنجک های صوتی شامل تجهیزات فروخته شده به بحرین نیستند.
بر اساس گزارش ماه گذشته یک واحد پژوهشی کنگره آمریکا، ایالات متحده پس از ناآرامی های بحرین،ارائه تجهیزات نظامی و خدمات ضدتروریستی به این کشور را به طور کامل متوقف نکرده بود و تنها از ارائه بعضی سفارش های نظامی به آن خودداری کرده است.
بحرین مقر ناوگان پنجم دریایی آمریکا در خلیج فارس و یکی از متحدان نزدیک ایالات متحده در منطقه است.




طراحی کاریکاتور یک نماینده سابق مجلس ایران باعث مجازات آقای شکرائیه شد
عفو بین الملل از صدور حکم شلاق برای یک کاریکاتوریست در ایران به عنوان اقدام تازه حکومت این کشور برای حمله به آزادی بیان نام برده است.
این سازمان مدافع حقوق بشر با محکوم کردن حکم صادر شده برای محمود شکرائیه، مجازات او را "وحشیانه" دانسته است.
آن هریسون، معاون منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا این سازمان در بیانیه ای اعلام کرد مجازات در نظر گرفته شده برای آقای شکرائیه این پیام را برای مردم ایران می فرستد که نمی توانند نظرات خود به طور آزادانه و مسالمت آمیز و بدون نگرانی از عواقب سنگین آن مطرح کند.
محمود شکرائیه، کاریکاتوریست اراکی به جرم کشیدن تصویر احمد لطفی آشتیانی، نماینده سابق این شهر در مجلس ایران، به تحمل ۲۵ ضربه محکوم شده است.
این کاریکاتور در نشریه امیر که در استان مرکزی منتشر می شود، به چاپ رسیده و آقای لطفی آشتیانی را در ظاهر یک ورزشکار نشان می دهد.
خانم هریسون در بیانیه خود همچنین خواهان توقف مجازات شلاق در ایران شده است.
حکم صادر شده برای آقای شکرائیه با واکنش گسترده کاریکاتوریست های ایرانی همراه بوده است و گروهی از آنها برای نشان دادن اعتراض خود به کشیدن کاریکاتور آقای لطفی آشتیانی دست زده اند.





ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، شیخ عبدالمحسن عبیکان یکی از تندروترین مشاوران خود را برکنار کرده است.
شیخ عبیکان که مشاور کابینه سلطنتی عربستان سعودی بود، به خاطر مخالفت سرسختانه با ورود زنان به فعالیت های اجتماعی شناخته می شد.
علت برکناری این مفتی وهابی از سمت های دولتی اعلام نشده است.
او به تازگی از اقدام بعضی از افراد صاحب نفوذ "برای ایجاد فساد در جامعه اسلامی با تغییر جایگاه طبیعی زنان " انتقاد کرده بود.
تحلیلگران سخنان اخیر شیخ عبدالمحسن عبیکان را حمله به اقدام های ملک عبدالله برای کاستن از محدودیت های اجتماعی زنان دانسته بودند.
ملک عبدالله به زنان عربستان وعده حق رای داده، نخستین دانشگاه مختلط را در این کشور راه اندازی کرده و تدابیری را برای کاستن از آزار و اذیت زنان در خانواده ها تصویب کرده است.
فرمانده تندروی پلیس دینی عربستان نیز در ماه ژانویه برکنار شد تا فردی میانه رو جای او را بگیرد.
شیخ عبدالمحسن عبیکان به خاطر فتواهای جنجالی اش مانند شهید محسوب شدن قربانیان آنفولانزای خوکی و محرم شدن مردان با زنان غریبه پس از خوردن شیر آنها شناخته می شود.



حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار اعلام کرده که مذاکرات خود با دولت افغانستان را قطع کرده و قصد ندارد دیگر با این دولت مذاکره کند.
این حزب در تازه ترین واکنش خود به امضای موافقتنامه همکاری های استراتژیک میان آمریکا و افغانستان، امضای این سند را بهانه ای برای حضور طولانی مدت نیروهای آمریکایی در افغانستان خوانده و گفته به همین دلیل تصمیم به قطع مذاکرات با دولت افغانستان گرفته است.
موافقتنامه همکاری های استراتژیک در دوم می میان باراک اوباما و حامد کرزی در کابل امضا شد. اما این موافقتنامه هنوز باید از سوی پارلمان افغانستان تائید شود.
غیرت بهیر یکی از اعضای ارشد حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار می گوید، در موافقتنامه استراتژیک ابهامات زیادی وجود دارد.
به گفته او اعضای حزب اسلامی به این باور اند که "در این موافقتنامه حاکمیت ملی افغانستان نقض شده و آمریکایی ها قصد ندارند افغانستان را ترک کنند."
او گفت یکی از شرط های آنها برای مذاکره با دولت افغانستان خروج نیروهای خارجی از این کشور بوده است.
اما شورای عالی صلح افغانستان نگرانی های حزب اسلامی در مورد موافقتنامه استراتژیک با آمریکا را پیش از وقت می داند.
این شورا با تاکید بر ادامه مذاکره با مخالفان مسلح دولت می گوید هیچ نوع پیش شرطی را در روند صلح، نمی پذیرد.
اسماعیل قاسمیار یک عضو این شورا، به بی بی سی گفت تنها مذاکره می تواند همه موضوعات مورد اختلاف را حل کند.
اعضای حزب اسلامی گفته اند که پیش از این نیز در مورد حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان با رایان کروکر سفیر ایالات متحده و ژنرال جان آلن فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان گفتگوهایی داشته اند اما از آنان پاسخ روشنی در این مورد دریافت نکرده اند.
مقامات آمریکایی هیچ گاهی انجام مذاکرات مستقیم میان آنها و نمایندگان حزب اسلامی را تائید نکرده اند.
امضای موافقتنامه ستراتژیک افغانستان با آمریکا افزون بر واکنش بعضی از جناح های مخالف دولت افغانستان، واکنش شماری از کشورهای همسایه از جمله ایران را نیز در پی داشته است .
مقام های ایرانی این سند را تهدیدی برای امنیت ملی خود می دانند.
حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، در حال حاضر عملا با نیروهای خارجی مستقر در افغانستان و دولت این کشور درگیر جنگ است.
این گروه در تشکیلات خود از طالبان جدا است، اما برنامه ها و اهداف آنها در بسیاری موارد با هم مشترک است.
گلبدین حکمتیار، رهبر این حزب که در محل نامعلومی بسر می برد، در فهرست افراد مورد پیگرد آمریکا قرار دارد و برای سر او جایزه تعیین شده است.



دین ستیزی به مثابه افیون توده ها

*علی علیزاده، مدرس فلسفه و فعال سیاسی در لندن، مطلب زیر را برای بی‌بی‌سی فارسی نوشته است
چند روزی است که آهنگی از شاهین نجفی خواننده ایرانی مقیم اروپا منتشر شده است که حاوی اشاراتی به امام دهم شیعیان است. فارغ از محتوای آن، اثر نجفی محملی شده است برای لشگرگشی مذهب-ستیزان افراطی در برابر افراطیون مذهبی مسلح به سلاح دولتی شده ارتداد. همچنین به عنوان محصولی جانبی، آنانکه آزادی بیان را همواره مقید به حدودی برگرفته از معیارهای اجتماعی می‌دانند و آنانکه آزادی بیان را بی حد و حصر می خوانند، گرهگاهی برای صف آرایی در مقابل یکدیگر پیدا کرده‌اند.
شکی درباره غیرانسانی بودن حکم ارتداد، اجرا و یا تهدید به اجرای آن از طریق نهادهای قضایی سرکوب در داخل و نهادهای امنیتی در خارج از مرز ها نیست. اما نزاع هایی از این دست، انتزاعی ترین، بی معناترین و غیرسیاسی ترین بستر برای طرح مساله آزادی بیان، مدارا و دموکراسی هستند. خبری به ظاهر مشابه ولی بسیار متفاوت نیز این روزها در فضای رسانه ای منتشر شده است. محمود شکرایه، کاریکاتوریستی که چهره نماینده اراک در مجلس را کشیده و به شلاق محکوم شده است. این نقطه‌ای انضمامی و عینی از اهمیت آزادی بیان به منظور مهار قدرت است که در خور نشان دادن همبستگی عملی است. به سایه رفتن خبر شکرایه نشان می‌دهد که مساله تنها آزادی بیان نیست.
ساختار فرهنگی-اجتماعی نزاع اطراف اثر نجفی نسخه‌ای است کوچک از آنچه در ابعادی جهانی حول کتاب »آیات شیطانی« سلمان رشدی در سال ۶۷ و کاریکاتورهای دانمارکی از پیامبر مسلمانان در سال ۸۴ شمسی رخ داد. رشدی و کاریکاتورهای دانمارکی نقشی عمده هم در افزایش اسلام-ستیزی، یعنی شکل امروزی نژاد پرستی در غرب و هم روی دیگر آن، بنیادگرایی اسلامی داشتند. به دلیل تفاوت تجربه تاریخی سی سال گذشته ایرانیان از اسلام این حاشیه ضروری است که اسلام ستیزی غربی برخلاف ادعایش، مسلمانان بنیادگرا را آنقدر هدف نمی‌گیرد که عموم مردم عادی کشورهای مسلمان را. بر سر بن لادن و شاهین نجفی یکسان بمب می‌ریزد و آنها را در خیابان های غرب یکسان تفتیش بدنی می کند.
رشدی و کاریکاتورهای دانمارکی به کمک روایت نو-استعماری از برتری فرهنگی غرب بر شرق آمدند. آنها به توپخانه ای فرهنگی مهمات رساندند که کارش سرپوش گذاشتن بر نژادپرستی های غرب بود که شمه ای از آن را در گوانتانامو و ابوغریب و بگرام دیده ایم. کاریکاتورها را یک دانمارکی کشیده بود ولی آیات شیطانی را یک مسلمان غربی شده، به قول فرانتس فانون، پوستی سیاه با ماسکی سفید. نجفی هم تصور نمی‌کنم این آهنگ را اگر در ایران مانده بود می خواند. یعنی آنجا که معتقدان به مقدسات شیعه، نه دیگر اشیایی ناشناس و انتزاعی که از دور دیده می شوند، که همسایه و دوست و همکلاسی و مادر و پدر او می بودند. محل اجرای جغرافیایی این اثر، یعنی از درون مرزهای سیاسی غرب، امری کلیدی در رمزگشایی از معنا و کارکرد اجتماعی و سیاسی آن است.
از ابعاد جهانی که بگذریم در بعد محلی اما، آثاری از این دست تنها «دیگری سازی» را در جامعه ایران دامن می زند، «دیگری» شده ها را دموکراسی خواهان که نیاز به فراگیر کردن حداکثری پروژه خود دارند جذب نخواهند کرد. دیگری سازی طبقاتی سالهای پس از اصلاحات، تحقیر بخشی از طبقات فرودست در رتوریک «خز»، امری موثر بود در آوردن آن‌ها به گرد محمود احمدی نژاد.
آثاری مانند اثر نجفی و یا حداقل تعبیر عام از محتوای آن، عکس‌العمل هایی هیستریک و بلاواسطه هستند که نقطه ای اشتباه را در ساختار سرکوبی که از نهاد دین مشروعیت می‌گیرد نشانه گرفته اند. اثر نجفی برای مثال، نهاد و طبقه اجتماعی و اقتصادی روحانیت را که اسطوره های شیعی را به تملک انحصاری خود درآورده تا برای ماشین دولت و قدرت، در سطح روبنایی، محتوای معنایی و مشروعیت سیاسی بسازند رها می‌کند و خود اسطوره را مستقیماً نشانه می گیرد. اسطوره هایی که در خود نشانه‌ها و دال هایی کلی و سیال و هزار-معنایی هستند.
این اسطوره ها امور مشترک فرهنگی در میان یک قوم و ملت، و یا بخشی از آن هستند که لزوماً نباید به هیچ‌کس و گروه خاصی تعلق داشته باشند. منابعی عمومی هستند که مشمول قانون انفال می‌شوند و هرکس می‌تواند سهمی از آن بگیرد یا آن را به حال خود رها کند. از دهان روحانیان و مداحان همدست حاکمیت به منظور سرکوب جوانان در خیابان و مخالفان سیاسی به در می‌آیند و از دهان علی شریعتی و آیت الله منتظری و هدی صابر به دلیلی متضاد. این به این معنی نیست که اسطوره ها شکل و گاه نام عوض نمی‌کنند و یا در رقابت با اسطوره های جدید فراموش و به حاشیه رانده نمی شوند. اما سیر زندگی و مرگ اسطوره ها نه محصول خش انداختن حسی از طریق هنر و نه حتی محصول بحث‌های مفهومی از طریق فلسفه و منطق و یا شکل شبه علمی آن در آثار ریچارد داوکینز، بلکه محصول تغییر در روابط اجتماعی، تاریخی و اقتصادی است.
چرا که اسطوره ها تنها بیانی نمادین از درد ها و نیازهایی هستند که روابط حاکم بر یک جامعه در دوره ای خاص ایجاد می کنند. در بعدی کلان تر باید گفت که تا زمانی که شرایط اجتماعی و اقتصادی مولد بیگانگی شدگی انسان‌ها از خود، از اجتماع و از طبیعت وجود داشته باشند تنها از یک دین به دین دیگر و از یک ایدئولوژی به ایدئولوژی دیگر می‌توان رفت. دین چیزی بیش از بیان حسانی بی‌واسطه و مشترک از با هم بودگی یک جمع و قوانین نانوشته ملزوم برای این با هم بودگی نیست. از این منظر ایدئولوژی جهان مدرن در غرب، دین جدید این بخش از جهان است.
آن‌ها که مومنانه به دین ستیزی می‌پردازند، نمی‌دانند که آنچه روشنگری و بی-خدایی می نامندش اگر هم از فلسفه و تفکر آغاز شده باشد، که نشده، برای اینکه نقش وسیع اجتماعی بازی کند باید چارچوب اصلی خود را در باورهای عام نقدناپذیر فرموله بندی کند و مجبور به ساخت اسطوره های جدید برای خود است. اسطوره هایی که به همان میزان از تن دادن به تحلیل مفهومی امتناع می کنند که اسطوره های مذاهب پیشین. اگر شوخی با اسطوره های مسیحی به تحریک شدن مسیحیان در غرب نمی انجامد برای این است که امروزه مسیحیت منبع اسطوره های انسجام دهنده اجتماعی در این جوامع نیست.
اما با همه تفاوت ها، اگر نحوه کشته شدن حسین بن علی در کربلا و تصور آن در ذهن شیعیان تابویی است که شکستن آن به تحریک احساسات آن‌ها می انجامد، آنچه از واقعیت نسل کشی چند میلیون یهودی در شکل اسطوره هولوکاست متبلور شده، تابویی برای جهان غرب است. برای همین محمود احمدی نژاد سهل الوصول ترین و خطرناک ترین راه تحریک افکار عمومی غرب را با انکار هولوکاست انتخاب کرد. توهین تحریک‌کننده به اسطوره های یک فرهنگ، کمک به غلیان احساساتی است که هردو طرف نزاع را در اعتقاد شهودی و حسانی خود مصر تر می کند.
اما آنچه مذهب ستیزی را در میان عده‌ای از ما بر می انگیزاند، شکل منحرف شده میل سیاسی به برخورد با حاکمیتی خاص است که به نام مذهب حکومت می کند. به دلیل بن‌بست برخورد سیاسی با این حاکمیت در دو سال گذشته، باید انتظار ظهور اشکال ناسودمند تری برای کانالیزه کردن نارضایتی از ساختار تبعیض آلود موجود را هم داشت. اما آن‌ها که به چنین واکنش‌هایی تن می دهند فریب ادعای کاذب حاکمیت درباره منبع مشروعیتش را خورده اند.
اگرچه حاکمیت ماشین صدها هزار نفره تبلیغات مذهبی از طلاب و چندین شبکه رادیویی و تلویزیونی مختص آداب فقهی به راه انداخته، اما نباید به این دروغ او اذعان کرد که قدرتش محصول اعتقاد دینی مردمان این سرزمین است. در چنین اذعان کردنی، شکست خود را رقم زده ایم. قدرت حاکمیت از توان سرکوب، مالکیت ماشین نظامی و انتظامی و امنیتی، مالکیت انحصاری بخش عظیمی از اقتصاد، امکان باز-توزیع دلبخواه منابعی ملی که اجازه بازارایی طبقاتی و مهندسی های اجتماعی در ابعاد کلان را می‌دهد می‌آید و نه از توجیه مذهبی رفتارش.
از بهمن ۵۷ تا به امروز یکی از تحلیل‌های رایج این بوده است که نیروهای طرفدار آیت الله خمینی با همدستی فرودستان شهری به شدت مذهبی به منظور اجرای شریعت قدرت را به دست گرفتند. این فرمول را باید کاملاً برعکس کرد:‌ نیروهای طرفدار آیت الله خمینی به منظور تصاحب قدرت با فرودستان شهری از یک طرف و بخش‌هایی از طبقه متوسط (همان که امروز جزو اسطوره های نقد ناپذیر نیروهای دموکراسی خواه ایران است)، از طریق مانورهای اقتصادی و سیاسی بسیار متنوعی متحد شدند و از شریعت هم به عنوان ابزار و بهانه‌ای برای سرکوب رقیبان و انحصار قدرت استفاده کردند.
آنجا که لازم دیدند فتیله این شریعت-مداری را بالا بردند و آنجا که به خود مطمئن تر بودند یا برعکس مقاومتی از پایین از جانب مردم بود این فتیله را پایین آوردند. آن‌ها که سال هاست انرژی سیاسی ما را در دوگانه کاذب دولت مذهبی در برابر سکولاریسم متمرکز کرده‌اند، مبارزان راستین برعلیه ساختار تماماً برساخته از تبعیض موجود نیستند که تبعیض اش بر علیه مسلمانان غیرعابد به درگاه ولایت فقیه کمتر از دیگران نیست. مبارزه در روبنا، انگار تنها شکلی از مبارزه است که از چپ و راست، آموخته ایم.
دین چه در شکل سنتی و چه در شکل سکولار آن بسیار بیشتر از افیون توده هاست. کارل مارکس فیلسوفی آلمانی در قرن نوزدهم می گوید: «نقد مذهب، گل‌ و بوته های نقاشی شده تخیلی را از زنجیرهای انقیاد دست و پای آدمیان پاک نمی‌کند تا انسان این زنجیرها را حالا بدون تخیل و مرهمی و تسکینی باز هم به دوش بکشد. بلکه باید آن زنجیرها را به دور افکند.» منظور او از این زنجیرها، شرایط انقیاد کار فروشان تحت روابط تولیدی بازار آزاد و سرمایه داری است. کنایی آنکه حمله به گل‌ و بوته های نقاشی شده بر این زنجیر ها، هم در ایران و هم در جهان غرب، زمانی انجام می‌شود که این زنجیرها، یعنی سازوکار بازار ازاد، امروزه خود اسطوره ای انتقاد ناپذیر شده اند.
مبارزه با مذهب به این شکل تسکینی است موقتی بر زخم های بخش‌هایی از جامعه ایران که در مبارزه با زیرساخت های تبعیض شکست‌خورده اند. چنین مذهب ستیزی تحریک‌کننده ای خود نقش افیونی اجتماعی را بازی می کند.
در مبارزه ما با این سیستم‌های تبعیض نباید به هیچ وجه اجازه داد که خطوط برسازنده تبعیض که به دست حاکمان و از بالا ساخته شده، مسلمان را در برابر نامسلمان، شیعه را در برابر سنی، بی خدا را در برابر باخدا قرار دهد.
آن‌ها که راهی برای رهایی انسان‌ها از زنجیرهای استثمار سیاسی و اقتصادی ندارند، بهتر است اگر هم گمان می‌کنند مذهب تنها گل‌های نقاشی شده بر روی این زنجیر هاست، آنچه را که تسکین محرومان می دانند، به حال خود بگذارند.




بزرگ‌ترین نمایشگاه از طراحی‌های لئوناردو داوینچی از آناتومی انسان درگالری کوئین در کاخ باکینگهام در لندن به نمایش در آمده است. سئوالی که با برپایی چنین نمایشگاهی به ذهن می‌رسد، این است که این طراحی‌ها چقدر دقیق هستند؟
لئوناردو در طول حیاتش، هزاران صفحه از بدن انسان طرح کشید و درباره اش نوشت.
او می‌خواست بداند که بدن انسان از چه ساخته شده و چگونه کار می‌کند. اما با مرگش در سال ۱۵۱۹، جستار فوق العاده‌اش درباره بدن تمام نشده باقی ماند و مقالات علمی‌اش نیز در جایی منتشر نشد.
کالبدشناسان بالینی بر اساس آنچه از او باقی مانده، بر این اعتقادند که کار لئوناردو صدها سال از زمانه خودش جلوتر بوده و از برخی جهات هنوز می‌تواند به فهم ما از بدن انسان کمک کند.
حالا سئوال این است که این طرح‌ها را که ۵۰۰ سال پیش کشیده‌ شده‌اند، چگونه می‌توان با آنچه تکنولوژی عکاسی دیجیتال به ما نشان می‌دهد، مقایسه کرد؟

جمجمه

تصاویر از ریچارد ویلینگز- دانشکده پزشکی وارویک- و خانواده سلطنتی بریتانیا
در دفتر‌چه‌ای که به سال ۱۴۸۹ برمی‌گردد، می‌توان مجموعه ای از طراحی‌های دقیق داوینچی از جمجه انسان را دید.
لئوناردو لایه جلویی صورت را بریده تا نشان دهد در زیر آن، چه چیزی وجود دارد. بریدن این استخوان‌ها بدون آسیب‌رساندن به آن‌ها، کار دشواری است. داوینچی در برگه‌های دیگرش طرحی از چاقویی را که استفاده می‌کرده نیز کشیده است.

در آن زمان...

  • در سال‌های حوالی ۱۴۸۰ ، لئوناردو از زادگاهش در توسکانی به میلان نقل مکان کرد. آنجا کارش را روی مقاله‌ای درباب نقاشی آغاز کرد. مقاله ای که از توضیحات لازم جهت آماده‌سازی بوم و ترکیب رنگ‌ها بسیار فراتر رفت.
  • کاری که لئوناردو می‌خواست بکند این بود که از هرچیزی که یک نقاش نیاز داشت بداند، شرحی آماده کند: به ویژه از ساختار بدن انسان. و اگر می‌خواست این کار را به درستی انجام دهد، پس چه راهی بهتر از طراحی از روی خود بدن بود؟
بر اساس گفته‌های پیتر آبراهامز، استاد کالبدشناسی بالینی در دانشگاه وارویک بریتانیا، تصاویر لئوناردو همان‌قدر دقیق هستند که کار علمی یک هنرمند امروزی می‌تواند دقیق باشد.
پرفسور آبراهامز می‌گوید «اگر شما با کالبد خودتان آشنا باشید، می‌توانید تمامی حفره‌های ریزی که در جمجه هستند را ببینید.»
«این حفره‌ها به لحاظ کالبدشناسی کاملا درست هستند. لئوناردو یک مشاهده‌گر دقیق و یک دانشمند تجربی با دقت است. او آن چه را می‌دید، می‌کشید و این توانایی را داشت که هر چه را می‌بینید تمام و کمال بر کاغذ بکشد.»

نیم تنه بالا

بر اساس گفته‌های پرفسور آبراهامز، طراحی داوینچی از نیم تنه بالایی بدن انسان حکایت از مشاهده دقیق بدن انسان دارد. کبد به عنوان مثال، در جای درستی قرار گرفته، اندکی پایین‌تر از سینه راست زن. اندازه این کبد حکایت از این دارد که زن از بیماری کبدی در رنج بوده است.

در آن زمان...

  • در ۱۵۰۷ ، لئوناردو مطالعات کالبدشناسی را از سر گرفت و در چهار سال بعد بدل به یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان دوران شد.
  • او در دانشگاه پاویا، همراه با استاد کالبدشناسی، مارکآنتنیو دلا توره، کار می‌کرد و به همین دلیل، به طور مرتب می‌توانست از اجساد برای کالبدشکافی استفاده کند.
با این همه مشکلات تصویر از پایین‌تر آغاز می‌شود. پرفسور آبراهامز می‌گوید که داوینچی درباره رحم اشتباه کرده. نظر او این است که این تصویر یادآور کالبد حیواناتی مثل گاو است.
از آن جایی که یافتن جسد زن کار آسانی نبوده، احتمال دارد که لئوناردو از اطلاعاتی که از کالبدشکافی حیوانات در جهت بهتر شناختن آناتومی انسان داشته، استفاده کرده باشد.
روی بازوی راست، اثر انگشتی را می‌بینید که خطوط طراحی را لکه‌دار کرده است. این اثر انگشت به احتمال بسیار زیاد متعلق به خود لئوناردو است.

ستون فقرات

گفته می‌شود ستون فقراتی که این جا می‌بینید، نخستین تصویر دقیق در تاریخ است.
بر اساس گفته‌های پیتر آبراهامز، لئوناردو توانسته به بهترین شکل انحنا و شیب ستون فقرات و نحوه اتصال یک مهره به مهره دیگر را به تصویر بکشد.

در آن زمان...

  • در زمستان ۱۵۱۰ - ۱۵ ۱۱ ، داوینچی همراه با مارک آنتونیو دلا توره، استاد آناتاموی دانشگاه پاویا در نزدیکی میلان کار می‌کرد. در دانشکده پزشکی این دانشگاه او می‌توانست در ۲۰ کالبدشکافی شرکت کند.

  • لئوناردو داشت خود را برای یک جستار کامل روی مکانیزم بدن انسان آماده می‌کرد. این نکته که یادداشت‌هایش درباره این طراحی‌ها را به شیوه خاص خودش یعنی از راست به چپ نوشته، نشان می‌دهد که هنوز آماده نبوده که آن‌ها را منتشر کند.
تنها همین یک طراحی می‌تواند جایگاه لئوناردو را در تاریخ تثبیت کند. تا آن جایی که طراحی دوبعدی اجازه می‌دهد، این تصویر، به خوبی تصاویر تولید شده امروزی است.
اما این تنها یکی از مجموعه طراحی‌هایی است که داوینچی با خلق‌شان مرزهای علم را جا به جا کرد. او کالبد شکافی می‌کرد و از تحقیقاتش درباره استخوان بدن انسان، شرح‌های طولانی می‌نوشت؛ تمامی استخوان های بدن انسان غیر از جمجمه.
نظر پرفسور آبراهامز این است که مهارت لئوناردو در مقام معمار و مهندس به او این بینش را داد که از سازوکار بدن انسان سردربیاورد.
پرفسور آبراهامز می‌گوید «این رویکرد مکانیکی، این روش مهندسی، تازه در ۵۰ یا ۶۰ سال اخیر در شاخه علم جراحی فراگیر شده است.»
«هنوز افراد زیادی هستند که همین حالا در گوشه و کنار دنیا روی تمام این رباط‌ها و قرقره‌های کوچک تحقیق می‌کنند.»

جنین

لئوناردو داوینچی با وجود میل شدیدش به طراحی دقیق کالبد انسانی، همچنان در بند برخی نظراتش بود که ریشه در قرون وسطی داشت. به عنوان مثال، هنوز فکر می‌کرد که سیستم تولید مثل انسان تا حدودی مشابه گیاهان است.
لئوناردو می‌نویسد: «تمامی تخم‌ها دارای یک نافراه هستند که وقتی تخم می‌رسد پاره می‌شود. و همان‌طور که در تمامی گیاهان و تخم‌هایی که داخل غلاف به عمل می‌آیند می‌بینیم، آن‌ها نیز دارای رحم و غشا هستند.»

در آن زمان...

  • در سال ۱۵۱۱ ، دسترسی لئوناردو به اجساد انسانی برای کالبدشکافی به شدت کاهش پیدا کرد. دوستش، مارک آنتونیو دلا توره، در اثر ابتلا به طاعون درگذشت و میلان در اثر جنگ به هم ریخت.
  • لئوناردو به خانه ییلاقی دستیارش، فرانچسکو ملزی، رفت و در آن جا سعی کرد کار روی آناتومی انسان را ادامه دهد.
لئوناردو زیر طراحی‌اش از یک جنین، رحمی را کشیده که مانند گلبرگ‌های یک گل باز شده است.
زمانی که داوینچی درگذشت، جستاری که خیال داشت بر کاغذ بیاورد، ناتمام ماند. طراحی‌های باجزئیاتش به شاگردش، فرانچسکو ملزی، رسید و حاصل مشاهدات بسیار پیشرویش نظیر جریان خون در قلب، گم شدند.
کالبدشکافانی نظیر پرفسور پیتر آبرهامز معتقدند که کار داوینچی قریب به ۳۰۰ سال از زمانه خودش جلوتر بوده و از برخی جهات، بسیار برتر از آناتامی تشریحی توسط دکتر هانری گری در قرن نوزدهم هستند.
آنها می‌گویند که امروزه تنها به یمن وجود تکنولوژی سه بعدی و دیجیتالی و تصاویر متحرک است که توانسته‌ایم گامی موثر و فراتر از آن چه چشمان و دستان لئوناردو قادر به کشف بودند، برداریم.
نمایشگاه طراحی های لئوناردو داوینچی تا هفتم اکتبر ۲۰۱۲ ادامه دارد.




بیمارستان شماره یک باکو ساختمانی است که آدمی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. پاک و مجهز است، نمادی از کشور مدرنی که جمهوری آذربایجان نفت‌خیز می‌خواهد بدان بدل شود. اما چند طبقه بالاتر نمادی دیگر از جمهوری آذربایجان مدرن بر بستر خوابیده: روزنامه‌نگاری که شدیدا مجروح شده است.
ادراک عباسف دراز کشیده است، به سختی نفس می‌کشد، سرش باندپیچی شده، یکی از چشمانش را با پارچه‌ای بسته‌اند و کمربند حامی نیز به دور سینه و کمرش است.
ضربات شدیدی به او وارد آمده و دو دنده‌اش شکسته است. معلوم نیست که بتواند بینایی خود را بازیابد.
او در حال فیلمبرداری از افرادی که به تخریب خانه‌هایشان توسط شرکت نفتی دولتی "سوکار" اعتراض داشته‌اند، بوده که به گفته خودش مورد ضرب و شتم نگهبانان شرکت قرار می‌گیرد. او را با مشت و چوب به کتک گرفته‌اند و با لگد نقش زمین کرده‌اند.
او می‌گوید: "انتظار نداشتم آن قدر کتکم بزنند. فقط کتک زدن نبود، می‌خواستند مرا بکشند. اگر برادرهایم پلیس را خبر نمی‌کردند شاید مرا کشته بودند".
"امیدوار بودیم قبل از یوروویژن چنین حمله‌هایی اتفاق نیفتد. رونامه‌نگاری همیشه در جمهوری آذربایجان کار خطرناکی بوده است. اما حالا وضع دارد روز به روز بدتر و بدتر می‌شود".
"من آنقدر ناجور کتک خورده بودم که حتی خبرنگارهای رسانه‌های دولتی هم به من زنگ زدند که جویا شوند چه اتفاقی افتاده است. نمی‌توانم تصور کنم بعد از یوروویژن قرار است چه بر سرمان بیاید. ما روزنامه‌نگاران آنقدرها زیاد نیستیم".

یوروویژن در کانون توجه

باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان امسال میزبان مسابقه خوانندگی یوروویژن است.
حکومت در پی برگزاری نمایشی خیره‌کننده است. اما در مقابل، فعالان حقوق بشر نیز می‌خواهند از این فرصت کوتاه بهره ببرند تا مشکلات به گفته خودشان فزاینده کشور را برجسته کنند.
رییس ‌جمهوری آذربایجان الهام علی‌اف است که در سال ۲۰۰۳ و پس از پدرش حیدر علی‌اف، که از از ۱۹۹۳ در قدرت بود، بر سر کار آمده است.
جمهوری آذربایجان روی کاغذ دموکراسی به حساب می‌آید، اما عرصه بر روزنامه‌نگاران و سیاستمداران مخالف چنان تنگ است که در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۰ حتی یک نماینده مخالف نیز برگزیده نشد.
عین‌الله فتح‌الله‌اف زمانی یکی از برترین سردبیران مطبوعات در جمهوری آذربایجان بود.
در سال ۲۰۰۶ پدرش را ربودند و آقای فتح‌الله‌اف برای آزادی او ناگزیر شد که روزنامه‌اش را ببندد.
سال بعد خودش را گرفتند و به زندان انداختند. اتهامش در آغاز، تهمت زدن بود، ولی سپس به تشویق تروریسم تبدیل شد.
او را به هشت سال و نیم زندان محکوم کرده بودند، اما سال گذشته در پی فشار بین‌المللی آزاد شد.
گزارش‌های او درباره قره‌باغ (منطقه‌ای ارمنی‌نشین که در اراضی آذربایجان محصور است و هم اکنون تحت کنترل ارمنستان قرار دارد) حکومت را برآشفته کرده بود.
اما خودش فکر می‌کند این پیگیری مرگ یک روزنامه‌نگار دیگر بود که برایش مشکل ایجاد کرد.
او می‌گوید: "من همکار المار حسینف بودم. او در سال ۲۰۰۵ سردبیر مجله مانیتور بود. اما عده‌ای از طرفداران دولت نقشه کشیدند و او را به قتل رساندند".
"آنها را پیدا کردم و همه اطلاعاتشان را در روزنامه‌ها انتشار دادم".

اهالی موسیقی در کانون حمله

با وجود این که قرار است در ماه جاری مسابقه خوانندگی یوروویژن در جمهوری آذربایجان برگزار شود، سرکوب دامنگیر اهالی موسیقی نیز شده است.
علی جمال خواننده ۲۴ ساله‌ای است که موسیقی‌اش خارج از جریان عمومی موسیقی جمهوری آذربایجان است و حتی گاه به سیاست کشیده می‌شود.
از او خواسته شد که در یک راهپیمایی اعتراضی برنامه اجرا کند. ترانه اولش به شکلی بی‌ادبانه خطاب به رییس‌جمهور می‌گفت که "بره گم شه".
پلیس تصمیم گرفت که او از صحنه اجرا پایین کشیده شود. چرا که به رییس‌جمهور و مادر رییس‌جمهور با زشت‌ترین کلماتی که می‌شد به زبان آورد توهین کرده بود.
او را بازداشت کردند و به پاسگاه پلیس بردند، جایی که به گفته خودش در آن مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
می‌گوید: "روی سرم کیسه کشیده بودند و دست‌هایم از پشت بسته بود. مرا روی یک صندلی نشانده بودند و پاهایم هم روی صندلی مقابل بود. با چوب و باتوم به ساق پایم می‌کوبیدند. دفعه اول سه ساعت و دفعه دوم هم دو ساعت این کار را کردند".
"مرا فقط به این دلیل گرفتند که عقیده متفاوتی دارم و مثل آنها فکر نمی‌کنم و ترانه‌هایی متفاوت می‌نویسم".
"من به خاطر یوروویژن بعد از ۱۰ روز آزاد شدم. اگر یوروویژنی در کار نبود، شاید دو یا حتی پنج سال در زندان می‌ماندم".

تخریب خانه‌ها

تخریب خانه‌های مردم به منظور اجرای طرح‌های توسعه شهری یکی از جنجالی‌ترین موضوعات در باکو است. از جمله این طرح‌ها کشیدن بزرگراهی به دریا، احداث هتل‌ها و مراکز خرید جدید است، و ضمنا برافراشتن میله پرچمی غول‌آسا- که پس از میله پرچمی که در ترکمنستان قرار دارد، بلندترین میله پرچم جهان خواهد بود.
گروه‌های طرفدار حقوق بشر تخریب خانه‌ها را مستند کرده‌اند و مردمی را که فریادزنان از خانه‌هایشان بیرون انداخته می‌شوند به تصویر کشیده‌اند. گفته می‌شود که وجه پرداختی در ازای تخریب خانه‌ها، تکافوی تهیه خانه‌ای دیگر را نمی‌کند.
تخریب خانه‌های مردم به منظور اجرای طرح‌های توسعه شهری یکی از جنجالی‌ترین موضوعات در باکو است. از جمله این طرح‌ها کشیدن بزرگراهی به دریا، احداث هتل‌ها و مراکز خرید جدید است
اما علی حسنف، یکی از مقامات ارشد تشکیلات ریاست‌جمهوری آذربایجان می‌‎گوید که لابی حقوق بشری‌ها زیادی به حکومت سخت می‌گیرد، حکومتی که به گفته او حمایت وسیعی دارد.
او می‌گوید: "حتی میان آنان که خانه‌شان خراب شده و روزنامه‌نگاران هم ۹۹درصد راضی هستند و یک درصد شکایت دارند. در کدام کشوری می‌شود که همه مردم راضی باشند؟"
"طبیعتا همه چیز در جمهوری آذربایجان عالی نیست. ولی کدام کشوری هست که مشکلاتی نظیر ما نداشته باشد؟ کدام کشوری هست که در آن وبلاگ‌نویسی به زندان نیفتاده باشد؟"
تردیدی نیست که باکو به کمک درآمد هنگفت نفت و گاز شهری دگرگون شده است.
مرکز شهر برای قدم زدن مناسب است. شهروندان باکو می‌‎توانند در یک عصر بهاری میان ساختمان‌هایی که به زیبایی بازسازی شده‌اند به گردش بپردازند. کمتر شهر به جای‌مانده از عصر شوروی به این خوبی به نظر می‌رسد.
حکومت می‌خواهد که در یوروویژن بهترین عناصر باکو را برجسته کند.
اما آن سوتر در کوچه‌های کهنه، میان خرابه‌های خانه‌های مردم و در جایی که بعضی‌ها هنوز مانده‌اند و زیر تهدید تیغ بولدوزر زندگی می‌کنند، خشم و کینه‌ای شدید شکل گرفته است.
بسیاری از مردم فکر می‌کنند که ثروت کشور در اختیار معدودی از نخبگان است و در نبود دموکراسی، آنان صدایی در آینده جمهوری آذربایجان ندارند.




از اواخر فروردین تا میانه اردیبهشت ماه سال‌جاری در تهران و بخش‌هایی از استان‌های گلستان،‌گیلان و قزوین سیل جاری شده است
گرچه ایران در ناحیه خشک جهان قرار گرفته و میزان بارندگی ‌به دلیل خشکسالی‌های متمادی کاهش یافته است، اما آمارها نشان می‌دهند جاری شدن سیل در سراسر این سرزمین روندی رو به رشد دارد.
تصاویری که در فاصله کوتاهی از اواخر فروردین تا میانه اردیبهشت ماه سال‌جاری از سیل در تهران و بخش‌هایی از استان‌های گلستان،‌گیلان و قزوین در رسانه‌ها منتشر شد، گوشه‌ای از طغیان و خروش طبیعت را نشان می‌داد.
این تصاویر شاید پرسشی را در ذهن‌ها ایجاد کرده باشد: چرا در فاصله زمانی کوتاه سه سیل بنیان‌کن در سه نقطه ایران جاری شد؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است نیم‌نگاهی به علت وقوع و روند رو صعود سیلاب در ایران انداخت.
سیل وقتی به وقوع می‌پیوندد که میزان آب جاری در یک حوزه از ظرفیت نگهداری آن بیشتر باشد؛ در حین یک بارندگی شدید و طولانی یا پس از آن و یا با ذوب شدن برف‌ها و تکه‌های بزرگ یخ، رودخانه‌ها طغیان می‌کنند و آب بر سطح زمین جاری می‌شود. در نتیجه آب از بستر عادی خود به صورت رواناب سرریز شده، به مناطق پایاب منتقل می‌شود و زمین‌های کم‌ارتفاع و مناطق پیرامون آن را در بر می‌گیرد.
عوامل متعددی در بروز سیل نقش دارد؛ تجاوز به حریم و بستر رودخانه‌ها، بالا آمدن سطح آب‌های زیرزمینی یا آب دریاها، بارندگی شدید در فصل گرم و آماده نبودن خاک در جذب آب، نوع و جنس خاک، رانش زمین و مهمتر از همه تغییر کاربری اراضی و تخریب پوشش گیاهی.
جاری شدن سیل در شهری نظیر تهران را علاوه بر تخریب پوشش گیاهی دامنه کوه‌ها و انحراف مسیل‌ها و رودخانه‌ها باید در ناکارآمدی شبکه جمع‌آوری آب‌های سطحی نیز جست‌وجو کرد. مدیران شهرداری تهران پس از سیل فروردین ماه تهران اعلام کردند که شبکه جمع‌آوری آب‌های سطحی تهران را از سیل نجات داده است، با این حال گزارشها نشان می‌دهد که سیستم جمع‌آوری آب‌های سطحی چندان که باید قابل اعتماد نیست.
افزون بر این تجاوز به حریم‌مسیل‌ها و کم کردن عرض رودخانه‌ها به دلیل افزایش ساخت‌وسازهای لجام‌گسیخته، امکان گذر آب را از مسیر طبیعی خود کاهش داده است و در نتیجه میزان آب بیشتری در سطح خیابان‌ها جاری می‌شود.

افزایش سیل در ایران

آمار و ارقام در ایران کیمیاست، حتی اگر در ارتباط با سیل‌های ویرانگر باشد دسترسی به آنها ساده نیست. سازمان‌های مختلف در ایران نظیر سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری، وزارت نیرو و مهمتر از همه دبیرخانه کارگروه سیل و طغیان رودخانه‌ها، اطلاعات و مستنداتی از جاری شدن سیل در کشور بر روی وب‌سایت‌های خود در دسترس عموم قرار نداده‌اند. با این حال آمار پراکنده و منتشر شده در رسانه‌ها و گزارش‌هایِ کمتر در دسترس نشان می‌دهد جاری شدن سیلاب در ایران طی ۵ دهه روند چشمگیر و رو به رشدی داشته است.
از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۸۶ در حدود چهار هزار و ۴۰۰ سیل مهم و ویرانگر در گوشه و کنار کشور ثبت شده که باعث مرگ ۱۲ هزار و ۷۱۳ نفر از ایرانیان شده است. اگر در دهه ۳۰ شمسی ۱۷۹ سیل در ایران به وقوع پیوسته این رقم در دهه ۴۰ به ۲۱۵، در دهه ۵۰ به ۴۰۵، در دهه ۶۰ به ۸۱۴و در دهه ۷۰ به حدود دو هزار و ۴۰ مورد رسیده است.
در گزارش سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری، آمار دهه ۸۰ ناقص است و در سال ۸۶ خاتمه می‌یابد. بر اساس این گزارش تعداد سیل‌های جاری شده ظرف شش سال دهه ۸۰ شمسی ۷۴۶ مورد بوده است.
هر چند دلایل جاری شدن سیلاب متعدد است اما نگاهی گذرا به آمارهای در دسترس نشان می‌دهد علی‌رغم بروز خشکسالی‌های متمادی، رابطه معنی‌داری میان افزایش روند وقوع این پدیده با تخریب جوامع گیاهی و به ویژه جنگل‌ها وجود دارد.
سیل فومن
آمار ۵۰ ساله سیل در ایران نشان می‌دهد این پدیده نه بلای طبیعی که هیولایی است ساخته دست ساکنانش که هر سال شدیدتر و پرتوان‌تر از قبل بخش‌هایی از کشور را نابود می‌کند
برآوردهایی که در سال ۱۳۲۵به کوشش کریم ساعی،‌ پدر جنگل‌بانی ایران، انجام شد مساحت جنگل‌های کشور را ۱۸ میلیون هکتار نشان می‌داد. سال ۸۲ این رقم از سوی آماری که سازمان محیط ‌زیست منتشر کرد به ۱۲ میلیون و ۴۰۰هزار هکتار تنزل پیدا کرد. این تقریبا وسعتی است برابر با مجموع مساحت سه استان قم، لرستان و چهارمحال‌وبختیاری.
همچنین بر اساس گزارش بانک جهانی که در سال ۱۳۸۴ رسانه‌ای شد سالانه ۱۲۵ هزار هکتار از جنگل‌های ایران نابود می‌شوند. همان زمان سازمان محیط‌ زیست نیز اعلام کرد هر سال ۸۰۰ هزار هکتار از مساحت مراتع کشور کاهش می‌یابد. آمارها همچنین نشان می‌دهند علاوه بر گیاهان، خاک نیز به سرعت از دست می‌رود.
ایران رتبه‌دار میزان فرسایش خاک در جهان است. بر اساس اظهارات مدیران سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری هر سال دو میلیارد تن از خاک ایران دچار فرسایش می‌شود. پدیده‌ای که از آن به عنوان مرگ خاموش محیط زیست ایران نیز یاد شده است.
آمار ۵۰ ساله سیل در ایران نشان می‌دهد این پدیده نه بلای طبیعی که هیولایی است ساخته دست ساکنانش که هر سال شدیدتر و پرتوان‌تر از قبل بخش‌هایی از این کشور را نابود می‌کند. با اجرای برنامه‌های آبخیزداری، احیای پوشش گیاهی، تعریض مسیل‌ها و رودخانه‌ها و نیز بهبود سامانه‌جمع‌آوری آب‌های سطحی می‌توان تا حد ممکن از روند رو به افزایش سیل و تخریب‌های ناشی از آن جلوگیری به عمل آورد.
کارشناسان با عدد و رقم، معادل ریالی و ارزی خسارتی را که هر سیل به بار می‌آورد محاسبه می‌کنند اما چگونه می‌توان برای فرسایش خاک و مهمتر از آن جان انسان‌هایی که به دلیل سوء مدیریت منابع طبیعی از دست می‌روند رقمی تعیین کرد؟



تظاهرات در اعتراض به مالیات حقّ رأی در زمان نخست وزیری مارگارت تاچر.
فکر می کنم چیزی که در زبان فارسی امروز به ش می گوییم «مالیات» و انگلیسیها به ش می گویند «تَکس» (Tax) همیشه دو جور بوده است، یکی مالیات مستقیم، که همان «مالیات بر درآمد» است، که سر سال اگر نپردازی، حسابت با شمر بن ذی الجوشن است! یکی هم مالیات غیرمستقیم، که اوّلاً یکی دو تا نیست، و ثانیاً یک قلم بزرگش را که مالیات بر خرید است، آدم سر هر جنسی که می خرد، می پردازد و حالیش نیست. یک چیزی می خرید به صد پوند، بیست پوندش می رود توی جیب دولت بابت مالیات، هشتاد پوندش تو جیب فروشنده!
امروزه روی مالیاتهای غیرمستقیم اسمهایی می گذارند که اوّلاً خنده دار نباشد و ثانیاً مردم را عاصی نکند، مثل عوارض شهرداری که در عهد «مارگارت تاچر» اسمش را گذاشتند «مالیات حقّ رأی» و مردم خوششان نیامد و غوغا به پا کردند تا اینکه آمدند مبلغش را بالاتر هم بردند، امّا اسمش را گذاشتند «مالیات شورای شهر»، یعنی «عوارض شهرداری»، و مردم راضی شدند و ساکت سر جاشان نشستند.
قسم می خورد که پنجره است، امّا از ترس مالیات خودش را پنهان کرده است!
در دوره های استبدادی که وضع قانون در اختیار «مجلس»، یا نماینده های مردم نبود، گاهی وقتها که سلطنت یا حکومت خرج و برجش بالا می رفت و درآمدش کفاف کنس بازیهای «عامّ المنفعه» و گشاد بازیهای «خاصّ المنفعه» اش را نمی داد، فوراً مشاورانش را احضار می کرد و دستور می داد که راه تازه ای برای مکیدن خون بیشتری از مردم پیدا کنند. در این موقعها بود که مشاورهای سلطنت یا حکومت که مثل حالا دکترای اقتصاد یا علوم سیاسی از دانشگاههای معتبر نداشتند، یکوقت می دیدی مالیات تازه ای وضع می کنند با اسم مسخره ای که به خر می گفتند، خنده اش می گرفت.
مثلاً می بینید در «مشروح مذاکرات مجلس شورای ملّی، دورۀ پنجم، جلسۀ ۲۲۸»، یکی از نماینده های با نفوذ به اسم آقای «یاسایی» پیشنهاد می کند که «کلیۀ مالیات و عوارضی که به موجب قانون مخصوصی به تصویب مجلس شورای ملی نرسیده است»، ملغی شود و آنوقت از چهل و هشت نوع مالیات اسم می برد، به اضافۀ «وغیره» که خدا می داند چند تاست. بیاییم با دقّت اسم چند تا از آنها را بشنویم و در بحر معنی آنها فرو برویم: مالیات سرِ قاطری، مالیات گوشِ خری، مالیات کوه چَری، مالیات چاخویی!
و امّا حالا چند تا مالیات فرح بخش از ممالک اجنبی. نوشته اند که در سال ۱۶۹۵ «ویلیام سوّم»، پادشاه انگلستان، فرمان داد که از مردهای مجرّد بالای بیست و پنج سال «مالیات تجرّد» بگیرند تا مجبور بشوند ازدواج کنند.
یک سال بعد مالیاتی وضع شد به اسم «مالیات پنجره» که باعث شد خیلی از مردم بیشتر پنجره هاشان را آجرچینی کنند و گل بگیرند تا مالیات کمتری بدهند.
پطر کبیر، تزار روسیه، سازندۀ شهر سن پطرزبورگ، واضع مالیات ریش!
در روسیۀ تزاری هم «پطر کبیر» امر کرد از مردها «مالیات ریش» بگیرند تا مجبور بشوند مثل بقیۀ جاهای اروپا صورتهاشان را از ته بتراشند و متجدّد بشوند.
شکر و حمد خدا که حالا همۀ حکومتهای دنیا متمدّن و مترقّی شده اند و هیچکدام از مالیاتهایی که از مردم می گیرند، اصلاً «خنده دار» نیست و دولتها هم که با رأی مردم بر تخت قدرت می نشینند، هم بندۀ خاصّ خدا هستند، هم پاسدار و خدمتگزار سرمایه دار، هم شریک مال مردم بیچاره.



خاله شادونه با ۴ کودک کشته


imageملیکا زارعی که با نام «خاله شادونه» برنامه‌هایی با همین نام را در سرزمین «دونه»ها برای مخاطبین پیش دبستانی در صدا و سیما اجرا می‌کند با حضور در خرم‌دره و در استادیوم ۳ هزار نفری خرمدره در ساعت ۶ بعدازظهر پنج شنبه نیز برنامه ایی اجرا کرد. اما این برنامه ی مفرح به دلیل حضور ۴ هزار نفر در استادیوم تبدیل به عزای ۴ خانواده شد.
علیرغم گذشت دو روز از ماجرا، مطابق معمول فعلا خبرها ضد و نقیض است، اما آنچه که مشخص است این است که این برنامه ی مفرح، ۳ کشته (دو دختر ۶ و ۷ ساله و یک پسر ۷ ساله) دربرداشته و به گزارش خبرآنلاین وضعیت نفر چهارم وخیم است. ضمن اینکه چهار مصدوم دیگر نیز در بیمارستان بستری هستند.
نکته‌ی جالب این است که فرماندار خرمدره، نوری‌پور اولین کاری که انجام داده است این بود که اعلام کرد: «مسوولان برگزاری "برنامه خاله شادونه" هیچگونه هماهنگی برای اجرا برنامه با فرمانداری خرمدره نکرده بودند» البته مطابق معمول معلوم هم نخواهد شد که مقصر چه کسی بوده است و آیا این عدم اطلاع رسانی مسئولان برگزاری، رافع مسوولیت‌های آقای فرماندار و دیگران هست و یا خیر. البته آقای فرماندار اگر زحمتی می‌کشیدند و از کودکان خود می پرسیدند، احتمالا در این مورد از تمام کارمندان حقوق بگیر فرمانداری و بخشداری بیشتر در جریان بودند.
البته ازآنجا که مسوولان محترم در حیطه‌ی عمل خود فعلا دستگیری را تمرین کرده‌اند و بلد هستند، مدیر برنامه و مسوول سالن دستگیر شده‌اند. اما اگر مسوولان آموزش و پرورش در ماجرای غرق شدن در استخر و آتش گرفتن کلاس درس و گازگرفتگی بچه‌های معصوم و مسوولان یکی دوتا از دانشگاه‌ها برای کشته شدن دانشجویان در «فوق برنامه‌های فرهنگی(!) » مورد مواخذه قرار گرفته‌اند و این هم درس عبرتی برای دیگران شد تا پیش از انجام چنین برنامه‌هایی، برنامه ریزی کنند، می‌توان امیدوار شد که این دو نفر دستگیر شده هم (به شرط آنکه مقصر باشند) مواخذه خواهند شد. 
این اظهارات در حالی ارائه می شود که اگر قرار بود فارغ التصیلان یکی از دانشگاه‌های استان زنجان نشستی علمی و یا صنفی در همان استادیوم داشته باشند، باید حداقل از هفته‌ها پیشتر، برنامه، مدعوین، شخصیت‌های سخنران و... را به فرمانداری و استانداری اعلام می‌کردند و در انتها هم قطعا تعدادی از سربازان عزیز گمنام در کنار دانشجویان حضور فعال بهم می‌رساندند. فکر می‌کردم که اگر این اتفاق در کره جنوبی، ژاپن و استرالیا به وقوع می‌پیوست، عکس العمل مردم و مسوولان چه بود!




شاهین نجفی و ترانهِ توهین به همه

image

ترانه جدید شاهین نجفی تند و بی پروا است. لحن بی‌حرمت کننده و بی در و پیکرش به هرچه که در ایران امروز است تاخته… توی این احوالات خشن و بی حرمت کننده که رئیس جمهور غاصب، مردم وطنش را خس و خاشاک می‌نامد… حکومتی که توهین، فحاشی و تصویر زننده از مردم کوچه و خیابان دادن‌هایش، شلاق‌ها و اعدام ملا عام هایش، روح و روان مردم را جریحه دار کرده… این ترانه سیلی دیگری است در صف درازِ بی احترامی‌ها… 
 شاهین نجفی در این ترانه مثل اقایِ معاملات ملکیِ کاسب‌کاری است که می‌خواهد متاعش رو به هزار قسم آب کند… به همه فحش داده و هر کس بخواهد اعتراض کند ناچار است بپذیرد که در یکی از این صف‌های کذایی ترانه شناسایی شود…
ملاهای بحران طلب البته بدشان نمی‌آید بازار مکاره و مظلوم نمایی راه بیاندازند و خوب  البته مثل همیشه فرصت طلبانه تکفیرش کردند …
ما شاید خوب است که رفتار مان با حکومت نالایق عصر حجری فرق داشته باشد.
 این ترانه دو قسمتی در بخش اول خود هر چند به کژی‌های سیستم نابخردی که می‌شناسیم اشاره می‌کند ولی به همان اندازه نیز مخالفان حکومتی‌ها را نیز به زبان احمدی‌نژادها به تمسخر می‌کشد:

نقی تو رو قسم به عشق و ویاگرا
تو رو به لنگ‌های هوا شده و چاکرا
تو رو به سنگک و مرغ و گوشت و ماهی
سینه ی سیلیکونی و بکارت راه راه
نقی تو رو به ممه های گلشیفته


که بخش بزرگ این اتهامات منفی (بینی عمل کرده‌ها، بی ناموسِ‌های غیر محجبه، موی سر ژل زده ) به عبارتی انگشت نشانه‌اش به سمت جنبش جوان سبزِ شهری است.
قسمت دوم ترانه با حمله به اخلاقیات شهرنشینیِ تبعیدیان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خارج کشور اشاره دارد و به طور مشخص به نگاه متوهم کیهان متوسل می‌شود:

راستی اسم رهبر جنبش سبز چی بود؟
که خودش باید خوب بداند که بیش از ۴۰۰ روز در زندان قرون وسطایی و حصر به سر می‌برند. در ادامه سمت و سوی قَسم‌های منفی  را باز به سمت جنبش سبز و تک تک مظاهر مدنیت گرفته و نگاه پارانویایی و لجن پراکنی های کیهانِ جمهوری اسلامی را تکرار می کند:

به سیاسیون فسیلی تو غربت
به بیوه‌های باکلاس پلاس دیسکو
به بحث‌های روشن فکری تو چت
به غیرت مرد‌های اون کاره
به زنان مدافع حقوق مرد
به انقلاب رنگی از تو تلویزیون

پس از آن به همه شهروندان ایران می تازد که ظرف ۳۰ سال گذشته شاید زیاد کتاب نخوانده‌اند چون کتاب های خوب از کتابخانه‌ها جمع اوری شده است و انتشارات خوب محدود مانده اند و نشریات مستقل ادبی و فرهنگی سانسور و بسته شده‌اند و  نسنجیده اذعان می‌کند:
«سه درصد جمعیت کتاب خون»
داشته‌اند.  در دامه به ارزش‌های جنبش مردمی می‌تازد و می‌افزاید: «تو رو به شعارهای آبکی و توخالی»… و تازه نه تنها جنبش معاصر بلکه جنبش به کودتا کشیده مصدق را به ریشخند می‌گیرد: « نقی تو رو به این جماعت حالی به حالی صبح زنده باد میگن و شب مرده باد»
 دوستان عزیز شاید خوب است به خودمان حق دهیم که حتی شعارها و اعتراضاتی که درون جبهه مدنی ایران ارائه می شود را با دید انتقادی بررسی کنیم.
 به این ترجیع بندِ آقا نقی‌ها می‌شود اضافه کرد که:
آی نقی …
آی نقی…
به این ترانه‌هایی که عینِ دریان… ولی به عمق یک متر…
 




خلاصی از شر «تایم آوت» فیسبوک

عکس از: nexgadget.com
image
این مطلب، شیوه حذف ظاهر جدید فیس بوک و بازگرداندن آن به حالت قبلی را آموزش می‌دهد. برای آن‌هایی که به فیس‌بوک هم نگاهی نوستالوژیک دارند.
این روزها قالب کاربران روی فیسبوک، غالب صفحاتشان را به حالت «تایم لاین» تبدیل کرده اند. خیلی‌ها نسبت به تعویض کاغذ‌دیواری این صفحه حساسیت به خرج می‌دهند و البته هستند افرادی که از این امکان کلافه‌اند و حالت قبلی را ترجیح می‌دهند. 
این، راهِ حلی‌ست برای آن‌که از طریق فایرفاکس از شرِ این حالت در صفحه‌های فیس‌بوکی‌تان خلاص شوید:
ابتدا فایل مورد نظر را پس از کلیک بر روی کلمه «این‌جا» دانلود کنید. 
این پنجره را می بینید. روی دکمه‌ی Allow کلیک کنید.
با ظاهر شدن پنجره پایین، روی گزینه Install Now با ماوس کلیک کنید.
حالا این افزونه به صورت پیش‌فرض فعال است. به سراغ فیس‌بوک بروید و یا پروفایلی را که مشغول تماشایش هستید Refresh کنید. استایل قدیمی فیس‌بوک در خدمت شماست!
اگر سیستم مکینتاس استفاده می کنید از این طریق می‌توانید به مدیریت افزونه‌ها دسترسی داشته باشید:
Tools > Add-ons.
و اگر از ویندوز استفاده می‌کنید، از این نشانی:
Firefox > Add-ons




غرفه شاعران اصلاح‌طلب بسته شد

imageغرفه دفتر شعر جوان، که یک سازمان ادبی نزدیک به جناح اصلاح‌طلب در ایران به شمار می‌آید، در بيست و پنجمين نمايشگاه كتاب تهران بسته شد.
غرفه دفتر شعر جوان، یکی از شش غرفه‌ داخلی است که امروز خبر بسته شدنشان منتشر شد.
علی‌رغم این‌که هنوز مقامات وزارت ارشاد علنا نامی از این غرفه‌ها نبرده‌اند، اما خبرگزاری ایسنا نام غرفه دفتر شعر جوان را افشا کرده است.
بسته شدن این غرفه از آن جهت اهمیت دارد که طی ماه‌های اخیر حملات گسترده‌ای علیه این سازمان ادبی که از نظر سیاسی گرایشات اصلاح‌طلبانه دارد، صورت گرفته است.
دفتر شعر جوان را شاعرانی چون ساعد باقری، فاطمه راكعی و محمدرضا عبدالملكیان راه‌اندازی کردند. 
اکنون اعتراض دولت و رسانه‌های حکومتی این است که چرا این گروه از «مسیر انقلاب اسلامی» دور شده و به شاعران روشنفکر و مستقل نزدیک شده است.
محمدرضا عبدالملكيان، مدير دفتر شعر جوان، در این باره گفته است این اقدام در ادامه مواضع خصمانه وزارت ارشاد نسبت به دفتر شعر جوان است.
به گفته وی در غرفه دفتر شعر جوان چيزي جز چند كتاب از قيصر امين‌پور و خود وي يا پوستر چهره‌هاي برجسته‌ي شعراي معاصر مانند نيما، اخوان، سلمان، صفار‌زاده و ... يا سي‌دي شعرهاي سپهري و منزوي به فروش نمی‌رفته است.
بر اساس اظهارات عبدالملکیان، عدم پرداخت اقساط باقي‌مانده سه عنوان قرار‌داد دفتر شعر جوان با خانه كتاب در سال ۹۰، ممانعت از خريد هفت عنوان كتاب شاعران جوان كه جزو آثار برگزيده پنجمين دوره كتاب سال «جايزه قيصر امين‌پور» بودند و قرار بود از هر عنوان كتاب تعداد ۵۰۰ جلد توسط ارشاد خريداري شود، ممانعت از ادامه‌ي حضور دفتر شعر جوان در نمايشگاه‌هاي كتاب استاني در زمستان سال ۹۰، ممانعت از عقد قرار‌داد براي حمايت از اجراي طرح‌هايي همانند دوره‌هاي آموزش كوتاه‌مدت، سفرهاي فرهنگي، كتاب دوشنبه‌ها و .. نمونه‌هایی از برخورد وزارت ارشاد با دفتر شعر جوان است.
اما سایت قانون، در این زمینه نوشته است که  غرفه انتشارات دفتر شعر جوان در راستای عرضه آثار نشر چشمه بسته شده است. 
کتاب‌های گروس عبدالمکیان و راضیه بهرامی از جمله آثاری بودند که توسط نشر چشمه منتشر در طول برگزاری نمایشگاه کتاب در غرفه انتشارات دفتر شعر جوان عرضه شده است.
این سایت علاوه بر غرفه دفتر شعر جوان، نام غرفه‌‌های انتشارات «حافظ ابرو» و نشر «پیکان» را نیز به عنوان غرفه‌هایی که در روزهای پایانی نمایشگاه بسته شدند نام برده است.



از سیر تا فتوشاپ، همه وقت، همه جا

imageاز فوتوشاپ تا پریمیِر، انبوهی از امکانات که در محصولات شرکت ادوبی جمع است گردهم آمده تا هر کس از هر جای دنیا بتواند به آن‌ها با قیمت کمی دسترسی داشته باشند.
درست سر موعد، امروز این امکان با نام «ادوبی کریتیو کلاود»‌ یا «ابرهای خلاق ادوبی» عرضه شد تا دیگر لازم نباشد کاربران صدها و هزاران دلار هزینه کنند تا این برنامه‌ها را در اختیار داشته باشند، بلکه تنها ۴۵ دلار در ماه کافی‌ست تا اگر بخواهید فیلمی تدوین کنید، ادوبی پریمیر به کمک شما بیاید، اگر خواستین صدا تدوین کنید یا مجله منتشر کنید هر کدام نرم افزار خاص خودشان را در اختیار شما می‌گذازند. 
نکته مهم دیگر این است که با سیستم‌های یکپارچه ابری، این که کجا باشید و با چه دستگاهی اهمیت خود را از دست می‌دهد.
فرقی نمی‌کند شما با لپ‌تاپ شخصی تان در خانه باشید یا آن‌که روی تبلت خود در ایستگاه اتوبوس، در شرکت خود پشت کامپیوتر رومیزی یا این‌که با موبایلتان بخواهید آخرین کارتان را مشاهده کنید، همیشه در دسترس شماست اگر تنها به اینترنت مناسبی دسترسی داشته باشید. 
چنین سیستم‌هایی برای حفظ امنیت نرم‌افزار، کاهش هزینه بسته بندی، فروش و بازاریابی شرکت اهمیت حیاتی دارند. همچنین به کاربر این امکان را می‌دهند که همواره از نسخه‌های تازه و امن استفاده کنند.




هفته‌خوانی؛ از وی پی ان غیرشرعی تا زندگی زیرزمینی

image
همیشه با خودمان فکر می‌کردیم که این خبرنگاران سایت‌های حزب اللهی‌ها و روزنامه‌هایی مثل کیهان که ماشالله همه اخبار نیروهای مخالفان نظام را آن لاین رصد می‌کنند و در بخش های ویژه خبری شان علیه آنها لجن پراکنی می کنند احتمالا از فیلترشکن‌های دولتی استفاده می‌کنند و حس حسودی‌مان باد کرده بود شده بود این قدر!
زندگی راحت و منافقانه
تقریباً سی‌وسه سال است که تمامی دانشمندان علوم انسانی مشغول بررسی هستند تا محض رضای خدا یک مزیت از نظام ولایی در قیاس با سایر مدل‌های حکومتی در دنیا پیدا کنند که خوشبختانه هفته گذشته این مشکل حل شد و فهمیدیم که به برکت نظام جمهوری اسلامی مردم می‌توانند منافقانه زندگی کنند و کسی هم آبروی آن‌ها را نریزد و این خودش خیلی مزیت است!
پناهیان نماینده خامنه‌ای در قرارگاه عمار (یعنی این خامنه‌ای همه جا باید نماینده داشته باشد!؟) گفت که «برخلاف نظام دموکراتیک، در نظام ولایی آزادی و استقلال انسان‌ها کاملاً حقیقی است و به این استقلال بسیار بها داده می‌شود به حدی که در اینجا یک انسان می‌تواند منافقانه زندگی کند و متظاهرانه رفتار کند و ساختار اجتماعی هم آبروی او را نبرد».
یعنی واقعاً باید از مسوولین نظام تقدیر و تشکر کرد که اجازه داده‌اند مردم منافقانه و متظاهرانه رفتار کنند و از آن مهم‌تر کسی آبرو و حیثیت‌شان را جلوی در و همساده نبرد!
هیچ‌کس هم نیست بپرسد که خب چرا مردم منافقانه رفتار می‌کنند؟ و اگر باطن خودشان را نشان دهند چه بلایی به سرشان می‌آید که ترجیح می‌دهند صدایشان در نیاید و منافقانه رفتار کنند تا این‌که سر و کارشان با کهریزک و این صحبت‌ها بیافتد!

قد و قواره لازم برای ریاست مجلس
ما که هر چی به قد و قواره علی لاریجانی نگاه می‌کنیم و آن را با چند تا از خانم‌های نماینده مجلس نظیر زهره خانم الهیان، لاله خانم افتخاری،  و حاج خانم فاطمه رهبر و صد البته نیره خانم اخوان مقایسه می‌کنیم می‌بینیم نه تنها این خانم‌ها چیزی از نظر قد و قواره از لاریجانی کم ندارند بلکه یک مقداری هم بگی و نگی اضافه هم دارند.
با این وجود هفته پیش زهره طبیب زاده، در واکنش به برخی پیشنهادات درباره ریاست زنان بر مجلس در یادداشتی نوشت: «بنده به شدت مخالف ریاست زنان بر مجلس نهم هستم، زیرا این حرف غیراصولی و غیرعملی است چرا که ما خانمی نداریم که در قد و قواره ریاست مجلس باشد. البته بنده با وزارت زنان هم مخالف بودم و این را یک کار غربی می‌دانم.»
ما که این اظهارات خانم طبیب‌زاده را به حساب شکسته‌بندی ایشان می‌گذاریم و ضمن صحه گذاشت بر توانایی‌های خانم‌ها به ویژه همسر مربوطه بنده در تمامی عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی اما به شدت توصیه می‌کنیم که خانم‌های نماینده کلا بی‌خیال ریاست مجلس شوند چرا که احتمال مفسده می‌رود!
اگر خاطرتان باشد محمود احمدی‌نژاد در روزی که به مجلس رفت تا پاسخگوی سوالات نمایندگان باشد هدفش از حضور در مجلس را این‌گونه توضیح داد: «امروز آمده‌ایم در مجلس تا شب عیدی دور هم کمی صفا کنیم!»
خب شما نگاه کنید خدا رحم کرد که آن دفعه رئیس مجلس لاریجانی بود و احمدی نژاد هم چه لاریجانی را ببیند چه عزرائیل را تفاوتی برایش ندارد و تازه با این شرایط دنبال صفا کردن با مجلس است! اگر زبانم لال و گوش شیطان کر، رئیس مجلس یکی از خانم‌های محترمه نماینده بود که خب این احمدی‌نژاد راه به راه می‌خواست استیضاح شود تا در مجلس دور هم صفا کنند و خب مشکل پیدا می‌شد دیگر!

لاریجانی‌های منافق
سایت عمارنیوز از سایت‌های نزدیک به جریان انحرافی که این جریان هم نزدیک به دولت است و دولت هم که نزدیک به امام زمان است و امام زمان هم که اصلا نمی‌شود باهاش شوخی کرد و هنوز جانمان سیر نشده‌ایم، هفته پیش فقط کم مانده بود که فحش خواهر و مادر را بکشد به قالیباف و لاریجانی! اما در نهایت به این که این دو تا از جمله منافقین کثیفی هستند که دنبال آسفالت کردن دهان ببخشید جاده قدرت‌اند رضایت داد.
عمار نیوز نوشت: «قطعا جریان لاریجانی‌ها و قالیباف‌ها، از جریانات عمیق نفاق هستند که با چفیه و لباس روحانیت مخافانشان را له می‌کنند تا جاده‌ی رسیدن به قدرتشان آسفالت باشد».
حالا چه شد که این دو تا منافق کثیف آسفالت کار از آب درآمدند هم برمی گردد به فیلتر شدن چند تا از سایت‌های نزدیک به جریان انحرافی نزدیک به دولت در سال گذشته که معلوم نیست چرا تا الان یادشان رفته بود و تازه داغ دلشان تازه شده است.
عمار نیوز در این باره نوشته که: «برخی جریانات کثیف (یعنی همان قالیباف‌ها و لاریجانی‌ها) یکی پس از دیگری سایت‌های وابسته به دولت را فیلتر کرده‌اند که این رفتار نشان‌دهنده روحیه نفاق در این جریانات است.»
بعد جالب است که مسدود کردن سایت‌های اینترنتی در ایران با تصمیم کمیته‌ای تحت نظارت شورای عالی انقلاب فرهنگی که رئیس آن احمدی‌نژاد است با حضور نمایندگان صداوسیمای ضرغامی، وزیر مخابرات دولت احمدی‌نژاد و وزارت اطلاعات باز هم دولت احمدی نژاد صورت می‌گیرد!
 حالا این که دکتر خلبان شهردار قالیباف بدبخت و لاریجانی بیچاره این وسط چه کاره هستند معلوم نیست!
البته شاید هم منظور از لاریجانی ها، از نوع صادق شان باشد، که در این صورت فحش و فضیحت‌ها جای دوری نرفته است!

 فرهنگ غرب در کتاب‌های غربی
در حالی که اندکی پیش از برگزاری نمایشگاه کتاب امسال فقط یک فقره در شهر قم بیش از 6000 هزار جلد کتاب را به خمیر تبدیل کردند و به همت مسوولان زحمت کش وزارت ارشاد هر آن چه انتشارات در این مملکت  که چهار تا کتاب نصف و نیمه درست و حسابی منتشر می کرد از حضور در نمایشگاه بازماند و در ایام برگزاری نمایشگاه هم مسوولان ارشاد دوره افتاده بودند و هر غرفه‌ای که چهار-پنج نفر در مقابل آن تجمع کرده و مشغول نگاه کردن به کتاب ها بودند را مشکوک می شدند و کتاب‌هایش را توقیف می‌کردند باز هم گویا افاقه نکرده است.
گویا مامور مخصوص آیت‌الله حسین نوری همدانی مرجع جدید الورود به ایشان خبر داده که کتاب‌های غربی در نمایشگاه عرضه شده و ایشان هم در سخنانی در دیدار جمعی از فرهنگیان نمونه گفته که «بنابر اظهارات افرادی که از نمایشگاه کتاب تهران بازدید کرده، و اخبار آن را با ما در میان گذاشته‌اند، بخش قابل توجهی از کتب عرضه شده در این نمایشگاه بر اساس فرهنگ غربی آماده شده و انتشار یافته است»
ما که هر چه در این نمایشگاه گشتیم و نگاه کردیم پر بود از غرفه‌هایی که کتب شرقی ارائه می‌کردند نظیر نشر نهج البلاغه، انتشارات ساقی کوثر، نشر مولا علی، انتشارات تبلیغات اسلامی، موسسه دارالقرآن الحکیم و از این دست ناشران و اثری از کتب غربی نبود،
من احتمال می دهم این بنده خدایی که گزارش را به آیت‌الله نوری همدانی داده است به دلیل پیچ در پیج بودن شبستان‌ها و محراب و قبله و این مسائل در مصلی تهران گم شده و سر از سالن مریوط به کتب علمی لاتین درآورده و آنجا همه کتابها به زبان انگلیسی بوده و ایشان هم سر در نیاورده که این‌ها چه هستند و تصور کرده کتاب‌های غربی در نمایشگاه توزیع می‌شود!
راستی چه جوری است که این مسوولان زحمت‌کش جمهوری اسلامی، نماز جمعه را در دانشگاه برگزار می‌کنند و بعد در مصلی که محل برگزاری نماز هست نمایشگاه کتاب برپا می‌کنند!؟

 وی پی ان غیرشرعی
همیشه با خودمان فکر می‌کردیم که این خبرنگاران سایت‌های حزب اللهی‌ها و روزنامه‌هایی مثل کیهان که ماشالله همه اخبار نیروهای مخالفان نظام را آن لاین رصد می‌کنند و در بخش های ویژه خبری شان علیه آنها لجن پراکنی می کنند احتمالا از فیلترشکن‌های دولتی استفاده می‌کنند و حس حسودی‌مان باد کرده بود شده بود این قدر!
غافل از این که اصلا این‌ها هم بدتر از ما در به در دنبال وی پی ان هستند و نه تنها از فیلترشکن دولتی خبری نیست بلکه کلا همه‌گی به دلیل استفاده از فیلترشکن مشغول گناه کبیره هستند!
هفته پیش خبرگزاری مهر خودش و همه اصحاب رسانه را لو داد و استفتایی را منتشر کرد که در آن از مقام منظم رهبری پرسیده بود: «برخی از سایت‌های خبری فیلتر شده‌اند. این در حالی است که برخی افراد به سبب موقعیت شغلی، مثل خبرنگاران باید به این سایتها رجوع کنند و اخبار و اطلاعات کسب کنند. معمولاً این اخبار در سایتهای مجاز نیز وجود ندارد. حکم شرعی استفاده از سایتهای فیلتر شده برای کسانی که ضرورت شغلی آنها ایجاب می کند از این سایتها استفاده نمایند چیست؟
آقای خامنه‌ای هم آب پاک را ریخته بود روی دست و بال شان و پاسخ داده است: «به‌طور کلی، استفاده از فیلترشکن تابع قوانین و مقررات نظام جمهورى اسلامى مى‌باشد و تخلف از مقررات جایز نیست».
خب حالا الان تکلیف حرام‌خوری روزنامه کیهان که زیر نظر نماینده خود آقای خامنه‌ای در موسسه کیهان یعنی حسین شریعتمداری اداره می‌شود و تقریبا نصف صفحاتش را با اخبار سایت‌های مخالف نظیر بالاترین و خودنویس و روزآنلاین یا به قول خودش روزنت و این ها پر می‌کند چیست!؟
جالب است که هیچ کدام از سایت‌ها و روزنامه‌های حکومتی این خبر خبرگزاری مهر را منتشر نکرده‌اند و خودشان را به کوچه علی چپ زده‌اند چون با این اوصاف همه این روزنامه‌ها و سایت ها سالهاست که مشغول حرام‌خوری  هستند و باید به اشد مجازات محکوم شوند!

زندگی زیرزمینی
ظاهراً یکی از دستاوردهای جمهوری اسلامی زیرزمینی کردن چیزهایی است که در همه دنیا روی زمین انجام می‌شود!
از موسیقی زیرزمینی تا فیلم‌های زیرزمینی بگیر بیا تا انتقاد! بله انتقاد هم به زودی در دو نوع رو زمینی و زیرزمینی ارائه خواهد شد.
این را هم ما نمی‌گوییم بلکه اکبر آقای هاشمی رفسنجانی به روزنامه اعتماد گفته که «جلوگیری از انتقاد آن را زیرزمینی می‌کند.»
حالا تصور کنید مجازاتی که از سوی قوه قضائیه برای انتقادهای زیرزمینی تعیین می‌شود در چه حدی است؟
همین طوری در روز روشن در روی زمین که انتقاد می‌کردیم کارمان با مرتضوی و جسم سخت و در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن با بطری نوشابه خانواده بود حالا تصور کن برویم زیر زمین و انتقاد بکنیم فکر کنم  می‌آیند همان جا در زیرزمین زنده زنده دفن‌مان می‌کنند!

 خوب شد خر نشدیم
خدا رو شکر گویا سیاست‌ها و ترفندهای اقتصادی دولت برای مهار قیمت سکه و طلا جواب داده است و البته دولت در ذیل این سیاست‌ها چنان مردم را دو دوره کرده است که بعید است حالا حالا ها از خماری آن بیرون بیایند.
ماجرا این طوری بود که هم‌زمان با پیش فروش سکه طلا از سوی دولت، قیمت سکه به طرز محیرالعقولی فلک را سقف می شکافت و مستقیم به معراج می رفت و همه هم خر کیف شده بودیم که سکه پیش خرید کرده ایم اما الان در زمان تحویل سکه ، قیمت سکه چنان سقوط می‌کند که بعید است موشک‌های شهاب سه و سجیل هم این طوری در تل‌آویو فرود بیایند!
به این می‌گویند یک برنامه‌ریزی اقتصادی دقیق و موفق که در آن دولت می مالد به درب ملت و آب از آب تکان نمی‌خورد!
ملت در زمانی که فقط یک برگه کاغذ در دستشان بود به عنوان حواله خرید سکه، شاهد قیمت‌های نجومی بودند و اصل سکه‌ها را هم گربه نره و روباه مکار از بازار جمع کرده بودند و الان که زمان تحویل سکه‌ها رسیده است، قیمت ها مشغول فرو رفتن در زمین است!
البته همین که سکه به دست‌مان رسیده است باید خدا رو شکر کنیم وگرنه بعید نبود مثل پینوکیو همه‌گی‌مان دور از جان‌مان، خر شویم و آن وقت خر بیار و باقالی بار کن!

 مژده به صنف خیارشور
یک خبر خوش هسته‌ای هم به تولید‌کنندگان خیارشور که هفت سالی است کار و کاسبی عمده‌شان کساد شده است.
خبر این که گفته می‌شود با پایان زمان دولت دهم احتمالا احمدی‌نژاد دوباره به شهرداری تهران باز خواهد گشت و خب این برای آن دسته از تولید کنندگان خیارشور عمده که در زمان مدیریت احمدی نژاد بر شهرداری، بشکه‌های اضافه خیارشور را به قیمت مناسب به شهرداری می‌فروختند تا از آن‌ها برای ساختن دور برگردان استفاده شود خبر مسرت‌بخشی باید باشد.
خاطرتان هست که یک زمانی در هر بزرگراه و جاده‌ای زرت و زرت دور برگردان ساخته بودند و مواد لازم برای ساخت دور برگردان هم همین بشکه‌های بزرگ خیارشور بود!؟
اما خدا وکیلی ما راضی هستیم همین رحیم مشایی را رئیس جمهور کنند تا این شهردار دکتر خلبان قالیباف در شهرداری تهران بماند چون درست است که این هم کم نخورده است اما خودم با چشم خودم دیدم که روزی که مترو تهران را سیل برد قالیباف شخصا سر طناب را گرفته بود و مشغول کار بود تازه کم مانده بود که جرثقیل زارپ بیافتد روی کله دکتر و زبانم لال بی‌دکتر شویم این فیلم را ملاحظه بفرمایید.
ضمتا دکتر قالیباف قول داده که زندان اوین را فضای سبز کند و خب چه چیز بهتر از این که آن وقت همه تهرانی‌ها و بلکه تمام ایران، می‌توانند دست زن و بچه شان را بگیرند و راحت بروند زندان اوین برای هواخوری!





«افشاگری» جدید درباره رابطه سارکوزی و قذافی

imageامروز دوباره سایت «مدیا پارت» نکته‌ای جدید را به عنوان «افشاگری» درباره رابطه نیکلا سارکوزی، کاندیدای شکست‌خورده در انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه و معمر قذافی، رهبر مقتول لیبی نوشته است.

سایت فرانسوی مدیاپارت، «افشا کرده است» که بر اساس متن اولین تماس تلفنی سارکوزی و قذافی که در تاریخ  ۲۸ ماه مه ۲۰۰۷ صورت گرفته، رییس‌جمهور تازه منتخب شده فرانسه در آن زمان، قول همکاری بدون قید و شرط با لیبی در زمینه انرژی هسته‌ای و تسلیحات داده بود.
به نوشته مدیاپارت، این سند به تازگی از بایگانی لیبی به دست این سایت رسیده است.
در افشاگری جدید مدیاپارات علیه سارکوزی، نام بشیر صالح، رییس دفتر قذافی در مرکز اتهامات درباره تأمین مالی سارکوزی از سوی قذافی دیده می‌شود.
قبل از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه نیز سایت مدیا پارت، سندی مبنی بر تامین بودجۀ انتخاباتی سارکوزی از سوی معمر قذافی در سال ۲۰۰۷ را منتشر کرد.
سارکوزی در واکنش به انتشار این سند گفت: «مدیاپارت به دروغگویی معروف است.»
سایت خبری «مدیاپارت» نزدیک به گروه‌های چپ‌گرا در فرانسه است.
هنوز هیچ سازمان یا نهاد مستقلی اتهامات علیه سارکوزی در این زمینه را تأیید نکرده است.