۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه

روز چهارشنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

در اعتراض به فدائیان خلق ( اکثریت ) : 

آقایان ! به راستی در کجای جهان ایستاده اید ؟

شنیدیم و خواندیم که در روز 18 فوریه ی  2012 ،  در شهر اسن آلمان سازمان فدائیان خلق ( اکثریت ) بزرگداشتی در یادبود چهل و یکمین سالگرد قیام سیاهکل برگزار نموده و  در کمال شگفتی ، یکی از سخنرانان اصلی این سمینار ، آقای رجبعلی مزروعی ( نماینده ی پیشین مجلس شورای اسلامی ) بوده است . برای ما که وابستگی سازمانی و  گروهی و حزبی نداشته و نداریم ، بی آن که خواسته باشیم « سازمان چریک های فدایی خلق ایران » و رویکرد تاریخی آن را « تقدیس» کنیم  ، از جائی که  به این جنبش آزادی خواهانه ی تاریخ معاصر ایران علاقه مندیم ، عملکرد سازمان اکثریت تکان دهنده بود . بدیهی است که هر کس می تواند حرف خود را بزند و نقد و آرایش را داشته باشد ولی سازوکاری که منجر به چنین قلب ماهیتی می شود برای ما پرسش برانگیز است . قصد ما تخطئه ی آقای مزروعی نیست ، بلکه  پرسشی است از مسئولین سازمان اکثریت - که  به نوعی ، خود را منادی آرمان های فداییان می داند -  و آن این که چگونه آقای مزروعی که از معتقدین به آرمان های مذهبی و جمهوری اسلامی هستند ( و بارها هم بر آن پای فشرده اند ) و از مخالفین جریانات روشنفکری چپ بوده اند ، در انتخاب آن ها برای تجلیل و نکوداشت قیام سیاهکل جای گرفته است ؟ آیا این کار – آن هم در این فضای مه آلود که سردسته ی شکنجه گران ردای برائت می پوشد و منادی حقوق بشر شده است – نعل وارونه ای نیست که دعوت کنندگان این سمینار بر مسیر ناهموار تاریخی ما می زنند ؟ به راستی چرا می خواهند بر چشم پویندگان  در راه و نسل آینده خاک بپاشند و سکه ی تقلبی به آن ها بنمایانند ؟ آقایان : به راستی در کجای جهان ایستاده اید ؟ 
ما ، امضاء کنندگان که در سال های سیاه شصت و هفتاد از باقی  بازماندگان جنبش فدایی روایت جانباختگی و شرافت شنیده ایم و در بازتولید نقاط قوت این جنبش ماندگار، کوشیده ایم والبته بر آن در برخی جای ها نقد نیز داشته ایم . اکنون می بینیم که آقای مزروعی قراراست جنبش فدائیان خلق را گرامی بدارد ! چه می توانیم کرد جز این که متاسف باشیم برای جریانی که خود را ادامه ی تاریخی  فدائیان نشان می دهد اما درتلاش است با سیاسی کاری ها و مصلحت طلبی های دور از آرمان« ببرهای عاشق» ، آن را مستحیل سازد . آیا این اعلام رسمی آغاز به کار تجارت خانه ای سیاسی نیست که دیوارهایش پر است از عکس های یادگاری با جنازه ها؟ آیا این صحنه از نمایش سازمان اکثریت ، کمدی به بار آمده از تکرار تراژدی گذشته ی آن ها نیست ؟
نزد ما ، اقدام اخیر فدائیان اکثریت  جدا از رویه ی تاریخ حیات اش ، از جمله خط و مشی سال های اخیر آن  - در انتزاع از جامعه ی معترض  به منظور  اتحاد با "بالادست" ها -  نیست  و بنا به جهت گیری های متناقض و آشکارا ضد چپ این سازمان، سویه ی غیر منتظره و شگفتی آوری در آن نمی بینیم . اما از آن جا که سازمان اکثریت  با اجتناب از اعلام رسمی گسست خود با جنبش فدایی، کماکان سرمایه ی معنوی این جنبش را به نفع مشی کنونی خود هزینه می کند، انتشار این متن را ضروری   یافتیم . چرا که جنبش فدایی را بخشی از میراث مبارزاتی مردم می دانیم که وفاداری به آن لازمه تداوم رادیکالیسم در زنجیره مبارزات اجتماعی است .
 لحظه ای چشم ها را می بندیم و بر ذهن سیال می گذرانیم ، امیر پرویز پویان را که لختی سر می جنباند و زیر لب زمزمه     می کند : تاریخ توالی فصول نیست ، چشم انداز های بی بازگشت است ...
  فوریه 2012 بیست و یکم
مریم افشاری – بابک اکبری فراهانی -  بهزاد باقری – فاطمه حسن زاده- امین حصوری  – بهمن خدادی – مینا زاده – فواد شاکری فرد -  سوسن شهبازی- غزال طبری   –  فرشین کاظمی نیا – آرش کیا – امیر حسین محمدی -  پژهان مختاری – آرمان معجنی- یونس میرحسینی- آرمین نیکنام -   مرضیه هداوند – حمید یاوری







انتقاد کم‌سابقه سایت «الف» از اختلال‌های اینترنتی

قدرت غیر پاسخگو «ضدانقلاب سازی» می‌کند

سایت محافظه‌کار «الف» با انتشار یادداشتی «قدرت متکبر و بیگانه با پاسخگویی» را عامل اختلال‌های اینترنتی در ایران معرفی کرد و از آن‌ها خواست «ناراضی تراشی و ضدانقلاب سازی» نکنند.
این سایت محافظه‌کار روز چهارشنبه (سوم اسفند) با اشاره به اختلال‌های اینترنتی دو هفته گذشته در ایران نوشته «این رفتار ضد مدیریتی اینترنتی» نشان می‌دهد «مدیریت در این کشور دارای کفایت کافی برای تصمیم‌گیری نیست.»
«الف» در ادامه یادداشت خود آورده است: «به نظر می‌رسد مسئول ویرانی اینترنت، تنها دولت نباشد و نهادهای دیگر نیز در این امر دخیل باشند، اما هیچ توضیح روشنی از سوی هیچ کس در خصوص اینترنت ارائه نمی‌شود.»
این سایت محافظه‌کار نامی از نهاد‌های مذکور نبرده است٬ اما نوشته که آن‌ها «به پاسخگوئی اعتقادی ندارد و ارتباط خود را با مردم کاملا قطع کرده‌اند.»
 «الف» همچنین افزوده است: «نشستن در اتاق‌های کوچک و تصمیم گرفتن برای میلیون‌ها نفر بدون عنایت به تغییر اوضاع آنان، هرگز مسوولانه نیست.»
این سایت در پایان هشدار داده که «این رفتار توهین‌آمیز مسئولین اینترنت با مردم، حجت‌های زیادی برای بسیاری از جوانان از کار مانده و از علم بازداشته شده، برای الحاق شدن به برنامه‌های دشمن، خواهد ساخت.»
اختلال‌های اینترنتی در ایران طی دو هفته گذشته با اعتراض‌های گسترده‌ای همراه شده که تاکنون مقام‌های مسئول حاضر به پاسخگویی در این مورد نشده‌اند.
سایت‌ها و فعالان رسانه‌ای محافظه‌کار طی این مدت بار‌ها از این قطع دسترسی ۳۰ میلیون کاربر ایرانی به پست‌های الکترونیکی خود انتقاد کرده‌اند که با بی‌اعتنایی مقام‌های مسئول مواجه شده است.





محمدعلی رامین ادعا کرد:

جهان امروز تشنه شناخت خامنه‌ای است!


محمدعلی رامین٬ ادعا کرد که «جهان امروز تشنه شناخت امام خامنه‌ای است» و رهبر جمهوری اسلامی «عالم‌ترین، مدبر‌ترین، قانون‌مدار‌ترین، صبور‌ترین، شجاع‌ترین، متواضع‌ترین، با سخاوت‌ترین و پاک‌ اندیش‌ترین انسان روزگار» است.
به گزارش خبرگزاری فارس٬ آقای رامین روز سه‌شنبه (دوم اسفند) در جمع گروهی از دانشجویان این ادعا را مطرح کرده و گفته است: «همگان به صحت این امر اذعان می‌کنند و درستی آن در صد‌ها مورد به اثبات رسیده است.»
معاون پیشین وزیر ارشاد در سخنرانی خود از دانشجویان و وبلاگ‌نویسان خواسته که «پیام امامت را به جهانیان» منتقل کنند.
رامین در بخش دیگری از سخنان خود با حمله به نظام‌های سیاسی غرب افزوده است: «در کشورهای آمریکا، آلمان و ایتالیا پست‌ترین افراد حکومت و قدرت را به دست گرفته‌اند.»
به گفته وی «امروز در دموکراسی غربی نفسانیت حاکم شده و تا زمانی که نفسانیت تحت اراده عقلانیت قرار نگیرد امکان حاکمیت شرع در این کشور‌ها وجود ندارد.»
محمدعلی رامین یکی از مشهور‌ترین محافظه‌کارانی است که تئوری «امامت» علی خامنه‌ای را در سال‌های اخیر به طور جدی دنبال می‌کند.
وی زمانی که معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد بود از رسانه‌ها خواسته بود از عنوان «امام» برای رهبر جمهوری اسلامی استفاده کنند.
محافظه‌کاران حامی خامنه‌ای بیش از دو سال است که به طور جسته و گریخته  در سخنرانی‌ها و گزارش‌های خود از وی با عنوان «امام» یاد می‌کنند.



بنی صدر: مردم ایران! رفتن شما پای صندوق رای، خطر حمله نظامی را افزایش می‌دهد!

image
ابوالحسن بنی صدر در بخشی از پیام خود درباره انتخابات اسفندماه مجلس تاکید کرده است: «رژیم تبلیغ می کند که اگر شما پای صندوق های رای نروید، قدرت های خارجی، آمریکا و اسرائیل به ایران حمله خواهند کرد. واقعیت درست عکس تبلیغی است که این رژیم می کند هرگاه شما به پای صندوق های رای نروید، معنای آن برای دنیا اینست که شما ملت، این رژیم را قبول ندارید و این توانائی را دارید که بگوئید چون حاکمیت مال شماست و چون این انتخابات تقلبی است شما در آن شرکت نمی کنید.»

بنی صدر همچنین در پیامش می افزاید: «دو سال پیش در انتخابات ریاست جمهوری به شما هشدار دادم که هرگاه در انتخابات شرکت کنید چهار سال بعد وضعیت شما از وضعیت آنروز بدتر خواهد بود. شما در مدار بد و بدتر ماندید، تقلب بزرگ را دیدید، جنبش کردید اما نتیجه حاصل نشد. امروز بنگرید نسبت به دو سال پیش، از لحاظ اقتصادی وضعیت شما  چه اندازه بدتر است؟ در قلمرو سیاسی یک خفقان همه جانبه، یک انتخابات مفتضح که در آن در هر حوزه برای هر نماینده سه نامزد از سپاه معرفی شده است. این انتخابات رسواتر از همه انتخابات گذشته رژیم است. با این حال این رژیم تبلیغ می کند که اگر شما پای صندوق های رای نروید، قدرت های خارجی، آمریکا و اسرائیل به ایران حمله خواهند کرد. شگفتا، شما تاریخی طولانی دارید، در تمام مواردی که ایران مورد تجاوز خارجی قرار گرفته، هنگامی بوده است که دولتی همانند این دولت بر این ملت حکومت داشته و به این ملت کمترین حق برای دخالت در سرنوشت خود نمی داده است. در همین دوران معاصر چه وقت قوای عراق به ایران حمله کردند؟ وقتی که ملاتاریا برای تصرف دولت خیز برداشته بود و ارتش را متلاشی کرده بود. چه وقت آقای خمینی جام زهر را سر کشید؟ وقتی که رمق شما ملت را گرفته بود. واقعیت درست عکس تبلیغی است که این رژیم می کند هرگاه شما به پای صندوق های رای نروید، معنای آن برای دنیا اینست که شما ملت، این رژیم را قبول ندارید و این توانائی را دارید که بگوئید چون حاکمیت مال شماست و چون این انتخابات تقلبی است شما در آن شرکت نمی‌کنید.»
بنی صدر ادامه می‌دهد: «بعنوان حاصل سخن، اگر به پای صندوق های رای بروید، به خود، به ملت خود و به مردم دنیا چه گفته اید؟ آیا جز این را گفته اید که من با علم به اینکه حق حاکمیت ندارم، با علم به اینکه شهروند به حساب نمی آیم، با اینکه استقلال و آزادی ندارم و همه اختیارات من در دست شخصی به نام ولی فقیه است باز به پای صندوق رفته ام. خوب معنای این برای دنیا اینست که شما ملت نه تنها روی حق خود نمی ایستید حتی وسیله کار یک قدرت متجاوز به خود هستید. بنابراین به راحتی می توان متقاعد شد که باید به این کشور حمله کرد، باید به شما مردم سخت گرفت و باید تحریم را تشدید کرد. اما اگر به پای صندوق های رای نروید، انتخابات را تحریم کنید و این تحریم را یک جنبش تلقی کنید، به خود گفته اید که با شخصیت هستید. به خود گفته اید که استقلال دارید، یعنی می گوئید که خود من هستم که تصمیم می گیرم این حق من است که خود تصمیم بگیرم، گفته اید که آزاد هستید یعنی خود من هستم که نوع تصمیم را انتخاب می کنم، گفته اید که شهروند هستید یعنی نماد جمهوری و نماد ولایت جمهور مردم هستید. انصاف بدهید، با خود صادق باشید. رفتن و نرفتن پای صندوق رای کدام یک بهتر است؟ شخصیت خود را بعنوان انسان و بعنوان ملت با تحریم انتخابات اظهار کنید و این تحریم را یک جنبش همگانی کنید. برای باز سازی حاکمیت ملت که شما هستید، برای شهروند شدن و برای مستقل و آزاد شدن.»




نظرسنجی آزاد؛ غیر ممکن!

image
در شرایطی که به خاطر فضای امنیتی، گروه‌های تخصصی و مستقل امکان نظرسنجی ندارد، رسیدن به آمارهای دقیق در باره نگاه سیاسی شهروندان به حکومت و حتی میزان دقیق رای‌دهندگاه غیر ممکن است. دکتر حسین قاضیان، کارشناس نظرسنجی می‌گوید: «چگونه ممکن است هیچ چشمی شما را نبیند، آن هم در وضع فعلی امنیتی؟ و اگر شما بدون داشتن این امکانات درصد دقیقی اعلام کنید، باید پرسید که چگونه به این نتیجه رسیده‌اید؟».
کارشناسان سیاسی و تحلیل‌گران رسانه‌ای در محدوده‌های زمانی پیش از انتخابات برای اثبات دلایل خود معمولا از آمارهایی استفاده می‌کنند که ممکن است برای مخاطبان سوال برانگیز باشند. گروه‌های مختلف نیز گاه از آمارهای حاصل از نظرسنجی‌‌هایی که به روش‌های مختلف انجام شده، برای نشان دادن موقعیت نامزد مورد حمایت خود استفاده می‌کنند. اما سوالی که همیشه باقی است، درستی و صحت نظرسنجی‌هاست.
با کناره‌گیری بخشی از نیروهای سیاسی از فعالیت‌های انتخاباتی در ایران، بسیاری بر این گمان‌اند که این مساله چه تاثیری بر تعداد رای دهندگان در انتخابات مجلس خواهد گذاشت؟ در سال‌های مختلف، برخی نظرسنجی‌ها را به خاطر دور بودن از واقعیت‌های اجتماعی و نظر مردم، «نظرسازی» نام نهاده‌اند. در سال ۱۳۷۶، یک نظرسنجی منتشر شده در مطبوعات ایران، بختی بسیار اندک برای ریاست جمهوری سید محمد خاتمی قائل بود. مجری، موسسه «کلک» بود که گفته می‌شود زیر نظر وزارت اطلاعات کار می‌کرد.
انتخابات مجلس نهم در موقعیتی برگزار می‌شود که مشارکت سیاسی اصلاح‌طلبان حداقلی است و بسیاری از رای‌دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ ممکن است در اعتراض به نتایج اعلام شده و یا حبس دو تن از نامزدهای ریاست جمهوری، توجیهی برای حضور بر سر صندوق‌های رای نداشته باشند. برخی صاحب‌نظران معتقدند که به خاطر کاهش شدید مقبولیت حاکمیت، رای دهندگان فراتر از ۳۰٪ دارندگان حق رای فراتر نخواهد رفت.
اما پرسش اینجاست که آیا می‌توان در شرایطی که امکان نظرسنجی گسترده وجود ندارد، پیشبینی کرد که اولا، حامیان نظام جمهوری اسلامی چند درصد هستند و ثانیا میزان مشارکت در انتخابات چقدر خواهد بود؟
دکتر حسین‌ قاضیان، محقق علوم اجتماعی و متخصص نظرسنجی که اینک یک دوره تحقیقی در دانشگاه سیراکیوز ایالت نیویورک را می‌گذراند، در پاسخ به این سوال می‌گوید «در شرایط  سیاسی – امنیتی فعلی، افراد یا موسسات بی طرف و مقید به کار علمی هم قادر به انجام نظرسنحی نیستند، چه رسد به مخالفان.» قاضیان می‌گوید: «وقتی نظرسنجی انجام می‌شود، یا باید توسط موسسات یا افرادی انجام شده باشد که اعتبارش مورد قبول باشد و شما با اتکا به اعتبار از قبل به دست آمده آن موسسه یا  افراد نیاز نداشته باشید که پشت صحنه‌ کار تحقیق (یعنی نمونه گیری، پرسش نامه، مصاحبه و کنترل) را ببینید یا اگر توسط افراد یا موسسه هایی انجام شده که اعتبارشان معلوم نیست باید برای شما امکان دسترسی به اطلاعات پشت صحنه نظرسنجی وجود داشته باشد تا بتوانید ارزیابی دقیقی از میزان صحت یافته‌ها به دست بدهید. اگر چنین اطلاعاتی نداشته باشید، سخت بشود گفت که کار تا چه حد قابل اعتماد است. در این حالت صرفا باید از روی داده ها نظرسنجی را ارزیابی کرد که کار سختی است یا بر مبنای شهود اجتماعی حرف زد که دیگر ارزش علمی ندارد.»
این کارشناس نظرسنجی در باره ارائه آمار دقیق در باره حامیان نظام جمهوری اسلامی و اینکه کسی مثلا رقمی را با نیم درصد دقت بیان کند، می‌گوید: «اگر کسی از این ارقام دقیق در سطح ملی با من حرف بزند، من خواهم گفت که الان نظرسنجی در سطح ملی، آن هم در باره چنین سوال حساسی، غیر ممکن است و نمی‌توان چنین کاری انجام داد مگر به دست خود سازمان های دولتی یا با حمایت آن هاو تازه آن وقت اگر جواب ها مطابق میل سیاست های تبلیغی نظام حاکم نباشد این سوال پیش می آید که چرا و چگونه نتایج منتشر شده است. بنابراین اگر نیروی مستقل یا مخالفی خواسته باشد این کار را در سطح ملی انجام دهد یا باید الان در گوشه زندان باشد یا کشته در میدان. نظرسنجی در سطح ملی یک عملیات میدانی با لجستیک فراوان و غیرقابل پنهان کردن است. تازه سایر جنبه ها به جای خود. مثلا فرض کنید شما به هزار حیله ناممکن از تور امنیتی حکومت را هم پاره کردید، آیا مردم در شرایط کنونی به سوالی با این اندازه از حساسیت سیاسی و امنیتی پاسخ درستی می دهند؟ من بعید می دانم. اگر کسی ادعایی خلاف این دارد باید نشان بدهد چگونه این کاراها انجام شده. یعنی پشت صحنه کارش را آشکار کند والا هر کسی می تواند از جیب ذهنیاتش عددهای دیگری درآورد و روی میز بگذارد.»
قاضیان که از جمله به خاطر انجام نظرسنجی برای موسسات گالوپ و زاگبی محاکمه و زندانی شد، می‌گوید که حتی با وجود آزادی عمل نسبی در دوران خاتمی، به خاطر نظرسنجی چند بار به دادگاه رفته و تعدادی از پرسش‌گرانی که با او همکاری می‌کرده‌اند در همان دوره از سوی بسیج، نیروی انتظامی و وزارت کشور دستگیر شده بودند، حتی کاری که گاه برای دولت انجام می‌شده است.
انجام نظرسنجی و رسیدن به پاسخ‌ بدون بررسی نظرات شهروندان در نقاط مختلف هیچ کشوری امکان‌پذیر نیست. در ایالات متحده آمریکا، موسسات معتبری چون «گالوپ» و «زاگبی» دائما در حال نظرسنجی و آمارگیری از مردم در ارتباط با دولت، کنگره، بیکاری، لوایح طرح شده در کنگره و سنا و نیز میزان محبوبیت مقام‌های کشور هستند. در سال‌هایی که رقابت‌های انتخاباتی موضوع اصلی نظرسنجی‌هاست، پیشبینی‌ها در روزهای مختلف یکسان نیست و گاه ممکن است چند ماه قبل از انتخابات، کاندیداها در موقعیت‌های مختلفی قرار بگیرند. به عنوان مثال باراک اوباما در اوخر تابستان سال ۲۰۰۸ و بعد از اعلام سارا پیلین به عنوان نامزد معاون اولی جان مک‌کین، موقعیت پیشین خود در نظرسنجی‌ها را از دست داد و مک‌کین از او پیشی گرفت، اما تا روز انتخابات در ۴ نوامبر، روند نظرسنجی‌ها تدریجا تغییر کرد و در روز انتخابات و بر اساس نظرسنجی‌ها، اکثر مردم منتظر انتخاب باراک اوباما بودند.
در ایران اما به خاطر محدودیت‌های موجود عملا امکان انجام یک نظرسنجی گسترده با ازادی عمل کامل وجود ندارد. قاضیان می‌گوید: «وقتی می خواهیم از نظر مردم ایران به شکل علمی حرف بزنیم ناچاریم که در نمونه گیری را در سطح ملی انجام دهیم کار را هم در سطح ملی پیش ببریم. این ساده نیست. این کار ارتباطات و رفت‌آمد و شبکه می‌خواهد. چگونه ممکن است هیچ چشمی شما را نبیند، آن هم در وضع فعلی امنیتی؟ و اگر شما بدون داشتن این امکانات درصد دقیقی اعلام کنید، باید پرسید که چگونه به این نتیجه رسیده‌اید؟».
قاضیان در باره نکاتی که باید در انجام یک نظرسنبجی جدی گرفته شود می‌گوید: «نمونه‌گیری اهمیت زیادی دارد، چون نمونه شما باید "مشت نمونه خروار" باشد و بتوانید نظر یک جمعیت کوچک را به کل جمعیت تعمیم بدهید. اگر طرح و اجرای نمونه‌گیری‌ درست نباشد، کارتان اشتباه خواهد بود. هر چقدر نمونه‌تان بزرگ‌تر باشد، میزان خطای‌تان بیشتر است. و البته شیوه یا طرح نمونه‌گیری با میزان تعداد نمونه‌ها فرق دارد. دوم اینکه باید پرسش‌نامه درستی طرح کرده باشید و مادام که پرسش‌نامه درستی ندارید، نمی‌توانید به جواب برسید. پرسش‌نامه درست، ساختار نسبتا پیچیده‌ای دارد که به روانشناسی اجتماعی مردم، به روانشناسی اجتماعی زبانی که مردم استفاده می‌کنند و مانند اینها ارتباط دارد وهمینطور موقعیت اجتماعی خاص آن دوره زمانی انجام نظرسنجی. به عنوان مثال، برای رسیدن به نظر مردم در باره یک کاندیدا ممکن بود گاهی از قیمت مرغ شروع کنیم. هیچوقت نمی‌توانید با یک پرسش و دو پرسش به جواب برسید. به یک پرسش نامه ساخت یافته نیاز دارید. مساله مهم دیگر این است که آیا فرد پاسخ دهنده در شرایط پاسخ هست یا نه؟ مثلا اگر در یک کار سطح ملی از طرفی که در روستای کلخور علیا جزو نمونه شما قرار گرفته بپرسید به جبهه پایداری رای می دهید یا جبهه متحد مثل این است که از او بپرسید یاجوج و ماجوج مرد بودند یا جورج کلونی زن. یعنی برای این فرد، این سوالات به همان اندازه  مغشوش است چون در فضای پرسش نیست. مساله مهم دیگر، آموزش پرسش‌گران است. ما پرسش‌گران را آموزش می‌دادیم که پرسش‌ها را "اجرا" کنند نه اینکه بخوانند، مثل هنرپیشه تاتر که دیالوگش را حفظ کرده، به روی صحنه می‌رود و اجرا می‌کند. یعنی در نحوه حرکت بدن، نحوه زمان‌بندی، توقف‌ها، تشدیدها، تاکیدها، کجا صدا را بالا ببرد و پایین بیاورد...همه اینها را باید به پرسش‌گر آموزش داد، و بعد نهایتا باید بتوانید کل روند را کنترل کنید. مشخص باشد که پرسش‌گر به سراغ همان نمونه‌هایی که برای نمونه‌گیری تعیین شده رفته، آیا از همان فرد معین، سوال‌های تعیین شده را پرسیده، و به همان شیوه‌ای پرسیده که شما خواسته‌اید، آیا نتایجش با بقیه پرسش‌گرها به نحو قابل توجهی تفاوت ندارد، و الی آخر.  اگر نتوانید کنترل کنید، از نظرسنجی شما چیزی در نمی‌آید.»
با توجه به حساسیت‌های و دقت‌های لازم برای انجام یک نظرسنجی نسبتا صحیح و دقیق، به نظر می‌رسد که اعلام نظر قطعی در مورد میزان طرفداران حاکمیت یا مخالفان رژیم با دقت زیاد غیر ممکن باشد. همچنین نمی‌توان به درصد نسبتا دقیقی از شرکت کنندگان در انتخابات بدون انجام نظرسنجی‌های مداوم و در شرایط آزاد و نیز بدون توجه به نکات چهارگانه‌ای که دکتر حسین‌ قاضیان بیان می‌کند دست یافت.

مطلب مرتبط:

آیا آمارهای ارائه شده در «تفسیر خبر» بررسی می‌شود؟





علیجانی: اتحاد بین نیروهای ملی می تواند یک بلوک سیاسی قدرتمند را شکل دهد

image
نشست میان‌دوره‌ای سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور به منظور بررسی شرایط حساس ایران و نقش فعالین ملی با سحنرانی آقایان احمد رافت روزنامه‌نگار و عضو جبهه ملی ایران، رضا علی‌جانی فعال ملی مذهبی، دکتر همایون مهمنش عضو هیئت اجرائیه سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور، محمد کسایی زاده، روزنامه نگار و آقای آریا خسروی در روزهای شنبه و یکشنبه هفته جاری در خانه ایران شهر وین برگزار شد.
همایون مهمنش: مراد از حکومت ملی، حکومتی است؛ بر اساس انتخابات آزاد 



عضو هیات اجرایی سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج کشور این  مهم فقط را با جلب اعتماد مردم از طریق ارائه برنامه ونیز جلب و افزایش نیروهای جوان میسر دانست؛ و نیز از دگر سو اتحاد بین نیروهای ملی، دارای زمینه‌های مشترک  فکری هستند که می‌تواند یک بلوک سیاسی قدرتمند  را شکل دهد. وی در پایان تاکید کرد که باید برای همگان مشخص کنیم که مراد ما از حکومت ملی، حکومت یک نیروی خاص نیست؛ بلکه حکومتی است بر اساس یک انتخابات آزاد واقعی که با رای مردم ایران شکل گرفته باشد.
 آربا خسروی، عضو جوانان جبهه ملی ایران در ادامه به چگونگی آشنایی خود با جبهه ملی ایرن و نقش جوانان در جبهه ملی پرداخت، وی در بخشی از سخنرانی خود گفت: «همانا دیدن تصویر دکتر محمد مصدق و بیان اینکه وی رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران و آزادی خواه بود در کتاب تاریخ موران راهنمایی کافی بود تا من را به جریان علاقه مند کند و در جستجوی آشنایی بیشتر بر بیایم.»



رضا علیجانی: گفتگوی متقابل برای رسیدن به یک همگرایی ملی نیاز امروز جامعه ایرانی است


علیجانی در این نشست گفت دکتر مصدق بسان پدر بزرگی است که سه دسته نوه دارد: نیروهای ملی؛ نیروهای ملی – مذهبی؛ چپ‌ها و سوسیالیست‌های توسعه گرای ملی وی بر ضورت همسویی بین این سه دسته تاکید کرد. علیجانی  همچنین متکثر ورنگین کمانی بودن  جامعه ایرانی را یکی از مهم‌ترین مشخصه جامعه ایران دانست.بر همین اساس وی بر لزوم همگرایی  بین همه نیروهای دموکراسی‌خواه و ملی تاکید کرد.وی دو مقدمه ضروری این همگرایی را  الف - کاهش دید خود مرکز پنداری یا خود حق بینی مطق و ب- نداشتن دید خود اکثریت بینی و ناچیز انگاری دیگران دانست  و افزود اگر جریانی این دو مشخصه را داشته باشد، راه گفتگو با سایر گروها را برای خود می بندد و افزایش نفوذ آن جریان نیز در بین مردم میسر نمی‌شود.

 این فعال ملی مذهبی در ادامه تاکید نمود نیاز مهم دیگر امروز همگرایی  نیروهایی است که دارای مدارهای نزدیک به هم هستند و راحت تر می تواند بین هم مخرج مشترک بگیرند. وی تاکید کرد این امر فقط با اعتماد متقابل ممکن است، در این صورت یک بلوک سیاسی قدرتمند شکل می گیرد که وارد گفتگو و یا  رقابت با دیگر بلوک ها شود.
 علیجانی همچنین به عنوان یک برادر کوچک تر به دوستان جبهه ای ملی اش توصیه کرد از در غلطیدن گرایش‌هایی در جبهه به ضدیت و نفی مذهب جلوگیری کنند. به نظر وی فرهنگ مذهبی بخشی از میراث عظیم تمدن و فرهنگ « ملی» ما را تشکیل می‌دهد و بهتر است جبهه ملی یک نیروی غیر مذهبی و سکولار باشد تا یک نیروی ضد مذهبی و لائیک. از دید وی این رویکرد نادرست هر چند می تواند باعث جذب «موقت» و ناپایدار عده ای به جبهه ملی شود اما آن را از حالت فراگیر و ملی بودن خارج میکند و عده بیشتری را از آن دور می کند.از نظر وی دکتر مصدق و بسیاری از بنیانگذاران و فعالان این جریان نیز نه تنها ضدیتی با مذهب نداشته اند بلکه افرادی مذهبی بوده‌اند.


احمد رافت:  تثبیت و بسط دمکراسی  ملی فقط با تشکیل رسانه ملی مستقل ممکن است.



از نظر این فعال رسانه‌ای دو پایه بسط و تثبیت  دمکراسی در یک جامعه  : الف - بستر سازی وکار فرهنگی  و ب- تقویت اعتماد سیاسی براساس منافع ملی است. این دو مهم در نظر وی به طور حتم با یک رسانه قوی میسر است و تجربه شبکه الجزیره و نقش فعال دیپلماتیک کشور قطر آن را به ما اثبات و تفهیم می‌کند. اما یک مشکل اساسی عدم باور  نقش  موثر رسانه دربین اپوزیسیون ایرانی است؛ فلذا لازم  است جبهه ملی به عنوان یک جریان ریشه‌دار که همه به صداقتش باور دارند، پیش قدم شود و از شکل گیری یک شبکه ملی که البته باید بوسیله خبرنگاران  مستقل وحرفه ای هدایت و اجرا شود، حمایت نماید.




اخبار و گزارشات کارگری ۲ اسفندماه ۱۳۹۰

- کارگران باید در یک بعد سراسری دست بدست هم دهند

- اعتصاب کارگران خط 3متروتهران در اعتراض به ۶ ماه نگرفتن حقوق

- تجمع اعتراضی کارگران شهرداری اهوازمقابل استانداری خوزستان 

- کارگران باید در یک بعد سراسری دست بدست هم دهند

- اعتصاب کارگران خط 3متروتهران در اعتراض به ۶ ماه نگرفتن حقوق

- تجمع اعتراضی کارگران شهرداری اهوازمقابل استانداری خوزستان


شاپور احسانی راد در گفتگو با سایت اتحاد
کارگران باید در یک بعد سراسری دست بدست هم دهند

سایت اتحاد: ماه آخر سال برای کارگران ایران و آنهم پس از 11 ماه کار و زحمت و فشارهای کمر شکن زندگی، به جای اینکه ماه استقبال از تعطیلات آخر سال و استراحت و بودن در کنار خانواده و شادی و تفریح باشد، ماهی پر از استرس و فشار و خطر از دست دادن شغل و مواجه با هزینه های کمر شکن سال نو است. هر سال دو ماه مانده به سال نو بسیاری از کارگران بدون دریافت عیدی و پاداش از کار اخراج میشوند، عدم پرداخت دستمزدها بیداد میکند و تا حدودی بر ابعاد اعتراضات کارگری نسبت به بقیه ماههای سال افزوده میشود. شاپور احسانی راد از اعضای هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران در گفتگو با سایت اتحاد در زمینه عدم پرداخت بموقع دستمزدها در سال جاری میگوید:
واقعا این دیر پرداخت حقوق کارگران از دو ماه تا بیش از ده ماه یک معضل جدی برای زندگی کارگران و خانواده هایشان شده است. این تهاجم و تعرض به حقوق کارگران در سی سال اخیر بی سابقه بوده است. چیزی که مشخص است اینست که نه کارفرمایان و نه نماینده دولت بعنوان اداره کار و فرمانداری و نه نمایندگان مجلس با این قضیه به طور جدی برخورد نمی کنند و واکنش مناسبی نشان نمی دهند.
وی در ادامه در رابطه با اعتراضات کارگران به عدم پرداخت دستمزدها اظهار داشت:
حقیقت این است که کارگران همین الان در اکثر کارخانجات که حقوق معوقه دارند، دست به اعتراض و اعتصاب و تجمع و راه پیمایی میزنند. از تجمع کارگران در جلو فرمانداری در چند سال پیش تا اعتصاب و تجمع کارگران در کارخانجات پروفیل ساوه و نورد و لوله صفا تا راه پیمایی کارگران چینی سازی اسپیدار در چند روز اخیر. با دهها و صدها تجمع و اعتراض کارگری دیگر، فریاد اعتراض و مطالبات خود را به گوش مسئولین رساندند. ولی به نتیجه مشخص و قابل قبولی دست پیدا نکردند. به نظرم میرسد اگر کارگران می خواهند موفق شوند به مطالبات خود برسند باید کارگران همه کارخانجات دست در دست هم بگذارند. این درد مشترک است و راه حل مشترک می طلبد. مثل روز روشن است تا زمانی که دولت به عنوان قوه مجریه و مجلس به عنوان قوه مقننه به مطالبات کارگران بی توجه باشند، بخشی از کارفرمایان با شدت تمام نسبت به مطالبات قانونی کارگران دهن کجی میکنند.
شاپور احسانی راد در مورد راههای دست یابی کارگران به مطالبات شان افزود:
باید کارگران کارخانجات مختلف برای مطالبه حقوق صنفی و اجتماعی خود، دست به دست هم بدهند و کارگران در اقصی نقاط ایران یکی شوند تا بتوانند در یک بعد سراسری به حقوق خود دست یابند. واقعیت این است که در حال حاضر در یک بعد ملی به حقوق کارگران تعرض و تجاوز میشود. تعیین حداقل مزد در آخر سال، قرارداد موقت، عدم برچیده شدن شرکتهای پیمانکاری ، وجود پیمانکاران نیروی انسانی، عدم اجرای طرح های بازنشستگی 20 ساله و 25 ساله، مربوط به یک شهر و یک کارخانه نیست، بلکه تصمیماتی است که در بعد ملی گرفته میشود و طبعا کارگران نیز باید در یک بعد ملی و سراسری به مقابله با این شرایط بپردازند.
وی در رابطه با این سوال که آیا دولت و مجلس مقصر هستند یا کارفرمایان اظهار داشت:
ببینید من به عنوان نماینده کارگران نورد پروفیل ساوه که چند سال پیش اخراج شدم، بیکار شدم و زندگیم را از دست دادم واقعا دوست ندارم اعتراف کنم که حداقل بخشی از کارفرمایان شاید هم چندان مقصر نباشند. ما کارگران سی سال است در یک گرداب و در یک بحران اقتصادی تمام عیار گرفتار آمده ایم. هشت سال جنگ بیشترین مصیبت را بر ما وارد کرد. در طی این هشت سال یک ریال به دستمزدهای ما اضافه نشد و زندگیمان با رنج و مشقت گذشت. در دوران پس از جنگ بطور شبانه روزی در شیفتهای بیش از 12 ساعته با کارهای سخت و زیان آور و با کمترین حقوق و مزایا جان کندیم. کار کردیم و ساختیم. مصیبت های ما با اضافه شدن قرارداد موقت کار از سال 67 به این طرف و خارج شدن کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار ابعاد تازه ای پیدا کرد و با سیاستهای دولت وقت از سال 86، باعث اخراج و بیکاری و تعدیل نیرو، رشد پیمانکاری ها و کارهای پروژه ای و بطور کلی تجاوز و تعرض به نیروی کار وارد فاز تازه ای شد. اکنون بیکاری خیلی بیش از 14 درصد و تورم بیش از 50-40 درصد زندگی ما کارگران را تیره و تار کرده است.
دولت در سال 89 اعلام کرد یک میلیون شغل ایجاد میکند. ولی به طور واقعی یک میلیون کارگر بیکار شدند. دولت اوایل سال 90 اعلام کرد 2 و نیم میلیون شغل ایجاد میکند ولی نه در بودجه کشور و نه در سیمای اقتصاد و جامعه این موضوع اصلا دیده نمی شود. مجلس تغییر قانون کار را بررسی می کند اما به جای لغو قرارداد موقت کار، لغو پیمانکاری های نیروی انسانی و برچیده شدن کارهای پیمانی و غیره یا تصویب قوانین حمایتی برای کارگران، موادی ازقانون کار پیشنهادی به بیرون درز میکند که حتی از قانون کار موجود که اصلا شایسته کارگران نیست خیلی بدتر است. به نظرم تصویب قوانین حمایتی برای کارگران مثل لغو قرارداد های موقت کار و داشتن حق تشکل و اعتصاب و تجمع، مشارکت نمایندگان واقعی کارگران در تعیین حداقل دستمزد و بطور کلی مشارکت تشکل ها و نمایندگان حقیقی کارگران در تصویب قانون کار جدید و اجرای تمام و کمال آن توسط دولت، می تواند بخشی از مشکلات و معضلات کارگران را حل نماید.
شاپور احسانی راد در مورد دیگر مشکلات کارگران شهرستان ساوه و شهر صنعتی کاوه به سایت اتحاد گفت:
به غیر از حقوق های معوقه که مسئله و مشکل حاد کارگران ساوه است، کارگران اینجا نیز مثل تمام کارگران ایران از پیمانکاری های نیروی انسانی، از قراردادهای موقت و سفید امضا، از عدم اجرای طرح بازنشستگی پیش از موعد 25 ساله، از عدم اجرای طرح کارهای سخت و زیان آور و بازنشستگی 20 ساله، از نداشتن تشکل مستقل کارگری در کارخانه، از نپرداختن حق بیمه از یک تا چند ماه در طول سال که کارگران را از دریافت بیمه بیکاری محروم میکند، از نداشتن وسایل و امکانات و تجهیزات ایمنی و بهداشتی و عدم ایمنی محیط کار، از مجروح و کشته شدن در حوادث ناشی از کار، از نداشتن مشارکت در تعییین حداقل حقوق و دستمزد آخر سال بعنوان کسانی که در یک طرف این معامله قرارداد قرار دارند و این قرارداد به زندگی و معیشت و جانشان مربوط است و در نهایت از تحقیر و توهین و نداشتن موقعیت اجتماعی، از بیکاری، اخراج، گرانی و تورم ناشی از قطع یارانه ها در رنج هستند. اما من یقین دارم کارگرانی که با مبارزه و سرسختی، طبیعت را مقهور خود می کنند تا تمام نعمات مادی زندگی و آسایش را تولید کنند همواره برای فردای بهتر هرگز دست از مبارزه و تلاش بر نمی دارند.
شاپور احسانی راد در پایان این مصاحبه اظهار داشت:
بعنوان کارگری که سالها درد و رنج و استثمار را لمس کرده ام آرزو دارم کارمزدی و استثمار کارگران نه تنها برای طبقه کارگر ایران بلکه در سطح جهانی برچیده شود و انسان ها بدون قید و بند استثمار و با رهایی کامل و با برخورداری از یک زندگی انسانی در رفاه و آسایش و آزادی و صلح و شادی به سر ببرند.
پایان مصاحبه – سایت اتحاد - اسفند 1390

اعتصاب کارگران خط 3متروتهران در اعتراض به ۶ ماه نگرفتن حقوق

حفاری خط 3 مترو که تا حوالی خیابان مختاری رسیده است با وارد شدن اعتصاب این کارگران به دومین روز خود کاملاً متوقف شده است
به گزارش مورخ 2اسفندماه قانون،کارگران شرکت پیمانکار خط 3 مترو تهران در اعتراض به عدم دریافت 6 ماه حقوق دست به اعتصاب زده‌اند. این کارگران که حدود 200 نفر هستند در مقابل شرکت سابیر بین‌الملل که پیمانکار حفاری خط 3 می‌باشد در خیابان آیت‌اله سعیدی تجمع کرده‌اند و خواستار پرداخت معوقات خود می‌باشند. یکی از کارگران این شرکت با اعلام این خبر به قانون می‌گوید: «6 ماه است که حقوق نگرفته‌ایم، هربار اعتراض کرده‌ایم مدیرعامل شرکت وعده ماه آینده را داده است. با این مخارج زندگی و توقعات خانواده در پایان سال 6 ماه حقوق نگرفتن، زندگی کارگران مترو را بسیار سخت کرده است.»
حفاری خط 3 مترو که تا حوالی خیابان مختاری رسیده است با وارد شدن اعتصاب این کارگران به دومین روز خود کاملاً متوقف شده است. هرچند مسئولان این شرکت در حال رایزنی با کارگران برای ازسرگیری ادامه کار آن‌ها هستند اما گویا هنوز توافقی میان آن‌ها حاصل نشده است. یکی از کارگران شرکت سابیر بین‌الملل می‌گوید: «مدیرعامل شرکت در جمع کارگران حاضر شده و قول داده است که تا یک هفته دیگر بخشی از حقوق معوقه کارگران را پرداخت کند و مابقی آن را نیز در پایان ماه واریز کند.» او می‌گوید مدیران شرکت بهانه می‌آورند که به علت پرداخت نشدن صورت‌وضعیت‌های شرکت از سوی شرکت متروی تهران آن‌ها برای پرداخت حقوق کارگران مشکل پیدا کرده‌اند. البته او اعتقاد دارد سال گذشته نیز چنین دلیلی را برای عدم پرداخت 5 ماه حقوق کارگران مطرح کردند اما در نهایت مشخص شد که پولی که از شرکت مترو تهران دریافت کرده‌اند را صرف پروژه‌های دیگر خود کرده‌اند.
کارگران این شرکت اعلام کرده‌اند تا پرداخت نشدن حقوق و مزایای 6 ماه گذشته خود به سر کار برنخواهند گشت و از مسئولان شرکت متروی تهران انتظار دارند به وضعیت آن‌ها رسیدگی کنند تا هم مشکلات آن‌ها برطرف شود و هم حفاری خط 3 با توقف بیشتری مواجه نشود.

تجمع اعتراضی کارگران شهرداری اهوازمقابل استانداری خوزستان

به گزارش فارس بتاریخ 2اسفندماه ،تعدادی ازکارگران شرکت تعاونی اعتبار شهرداری منطقه 8 اهوازامروز در مقابل درب استانداری خوزستان تجمع کردند.
بنا بهمین گزارش ،معترضان حدود 30 نفر از نیروهای حجمی شهرداری منطقه 8 اهواز بودند که نسبت به وضعیت تبدیل نیروهای پیمانی اقدام به تجمع کرده بودند.
نداشتن اضافه کار، بیمه نبودن، حقوق پایین و تاخیر در دریافت حقوق از جمله مشکلات این گروه معترض بودند.
بر اساس مصوبه جدید هیئت وزیران، تمام دستگاه‌ها موظفند با کارکنان شرکتی شامل کارکنان دیپلم، دارای سابقه یکبار پرداخت بیمه مستمر و همکاری در دستگاه مربوطه و کارکنان مشغول در فعالیت‌های خدماتی و پشتیبانی، قرارداد مستقیم منعقد کنند.این در حالی است که تعدادی از دستگاه‌ها از جمله جهاد کشاورزی، شهرداری، مخابرات، آبفا، آب و برق و منابع طبیعی و... در خوزستان به این مصوبه عمل نکرده‌اند و در این زمینه نارضایتی‌های فراوانی ایجاد شده است.
این درحالی است که معاون پشتیبانی و توسعه منابع انسانی استانداری خوزستان پیش از این اعلام کرد: مصوبه تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی لازم‌الاجراست و هر نیروی شرکتی که هنوز تبدیل وضعیت نشده تخلفات سازمان خود را به استانداری اطلاع دهد.
قابل یادآوری است که همزمان بابرگزاری تجمع اعتراضی کارگران شهرداری مقابل درب شیشه ای استانداری، نشست مشترک کاندیداهای انتخابات مجلس نهم با استاندار خوزستان، مسئولان قوه قضاییه و دادگستری در محل استانداری پشت درهای بسته جریان داشته است.
دوم اسفندماه1390
">akhbarkargari2468@gmail.com
***باارسال اخباروگزارشات کارگری به آدرس بالا،مارادرجمع آوری وتوزیع منظم تروسریعتراخباروگزارشات کارگری یاری نمایید***



 مهدی سامع
ولی فقیه نظام در نماز جمعه روز 14 بهمن در مورد شرایطی که ولایت اش در آن قرار دارد و نقشه هایی که برای بقای استبداد دینی طراحی کرده، تصویر نسبتاً روشنی ارایه داد و منجمله گفت:«نباید القاء بحران کرد. سعی می کنند با هزار وسیله اثبات کنند که در ایران بحران هست. چه بحرانی؟ کدام بحران؟»
سید علی خامنه ای در روز چهارشنبه 26 بهمن، با یک نعل وارونه در مورد تظاهرات شکست خورده حکومتی در روز 22 بهمن گفت:«آنهایی که در مغزهای الکلی و آفت دیده خود خیالاتی در سر می پروراندند، متوجه شدند که در ایران چه خبر است».
به راستی در ایران چه خبر است و کدام بحران موجودیت ولایت خامنه ای را به لرزه انداخته است؟ برای پی بردن به این که در ایران چه خبر است و کدام بحران موجودیت رژیم را تهدید می کند به بررسی چند خبر می پردازم.
خبر اول:سعید ملک ‌پور، به جرم طراحی برنامه اینترنتی در آستانه اعدام قرار دارد. اگر همه اتهاماتی که به وی نسبت داده شده را درست فرض کنیم، که البته درست نیست و از حکومت دروغ و جهل حرف راست شنیدن بعید است، این جوان ایرانی موفق به طراحی یک برنامه برای سایتهای سِکسی شده است. آیا صدور حکم اعدام برای سعید ملک پور نشاندهنده قوانین قرون وسطایی حکومت نیست؟ رژیمی که خود مُرَوِج فحشا و اعتیاد است، حکومتی که آقاها و آقازاده هایش به عیاشی، چپاول و جنایت مشهور عام و خاص است، به چه منظور می خواهد این جوان با استعداد ایرانی را اعدام کند؟ جلاد مقیسه که نقش قاضی در شعبه 28 بیدادگاه انقلاب اسلامی را به عهده دارد، او را به اتهام «تبلیغ علیه نظام از طریق طراحی سایتهای مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری» به اعدام محکوم کرده است. دُم خروس از زیر عبای این جنایتکار بیرون می زند. اتهامی که با چاشنی «طراحی سایتهای مستهجن» باب طبع اراذل و اوباش مدافع علی خامنه ای می شود، «توهین به رهبری» است. سعید ملک پور را می خواهند قربانی کنند تا به جوانان ایرانی پیام دهند که به رهبر نظام و مرجع خود خوانده شیعیان جهان نباید توهین کرد. می خواهند به جوانان ایران پیام دهند که خامنه ای مقدس است و توهین به او «مفسد فی الارض» تلقی می شود و حکم آن اعدام است. نکته جالب این است که همزمان با فرستادن حکم اعدام سعید ملک پور به دایره اجرای احکام این خبر هم منتشر شد که خامنه ای به اعضای مجلس فرمایشی خبرگان گفته است که غُر و لُند و شکوه و شکایت شما را تحمل نمی کنم.
این دو پدیده از جمله اخباری است که تجزیه و تحلیل آن را کار «مغزهای الکلی و آفت دیده» می داند. این همان سیاست «النَصر به الرُعب» است که ولی فقیه آن را ضامن امنیت ولایت اش می داند. به همین منظور است که یکی از سرکردگان سپاه مدعی می شود که:«جمهوری اسلامی ایران از نعمت حکیم ‌ترین و بر‌ترین رهبری در دنیای معاصر برخوردار است». این حرف رمضان شریف، مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران است که روز چهارشنبه 26 بهمن در همایش «بصیرت سایبری» مطرح کرد و سایت سپاه در استان فارس آن را منتشر کرده است.
خبر دوم: خامنه ای در سخنرانی روز جمعه 14 بهمن از پیشرفتهای جمهوری اسلامی بسیار گفت بدون آن که به فقر و فلاکت مردم و فروپاشی اقتصاد کشور بپردازد. اما وزیر اطلاعات حیدر مصلحی، در روز پنجشنبه 28 بهمن، طی یک سخنرانی که سایت مشرق، از جبهه پایداری انقلاب اسلامی آن را منتشر کرد، فاجعه تلاشی اقتصاد را به «تلاشهای دشمنان» مربوط می داند و می گوید:«آنها برنامه ‌ریزیهایی در این ارتباط انجام داده‌اند كه از جمله مهم ‌ترین آنها می ‌توان به تلاش برای بر هم ریختن تعادل جامعه با ایجاد شوكهای كاذب به خصوص در زمینه اقتصادی، از جمله در زمینه ارز و سكه اشاره كرد كه با كمال تاسف برخی‌ از خودیها نیز در این مقوله دچار چالش و اشتباه شدند و رفتند میلیاردی سكه خریدند و تحت تاثیر این القاء قرار گرفتند و بعضی از خودیها با بی‌توجهی به این موضوع دامن زدند.»
تا این جا معلوم شد که از نظر وزیر اطلاعات رژیم، بحران ارز و سکه یک «شوک کاذب» بوده که برخی از «خودیها» را به سمت خرید «میلیاردی» سکه سوق داده است. اگر این حرف حیدر مصلحی را بپذیریم باید نتیجه بگیریم که «خودیها» که «میلیاردها» اندوختگی دارند یا دچار حماقت شده و پول خود را بر باد داده اند و یا از جمله افرادی هستند که وزیر اطلاعات با استناد به سخنان ولی امرش آنان را «خواص بی‌بصیرت، مطرود، فرصت ‌طلب، مصلحت‌ اندیش، منحط اخلاقی، دنیاگرا، ‌ترسو، فاقد شجاعت، مردود و ...» می نامد که از طریق آنها، بازهم به گفته حیدر مصلحی «دشمن در کنار خانه مسئولان لانه» کرده است.
وزیر اطلاعات در ادامه می گوید:«یك آقایی مصاحبه می‌كند و صحبت از قحطی در كشور می‌كند و وقتی كه می ‌گوییم مستند این حرفت چه بوده و دلایلتان را بگویید، می‌گوید كه نمی‌دانم چه شد این را گفتم و وقتی یك ذره ناخن می‌زنیم می‌بینیم كه دشمنان با واسطه ‌های مختلف سعی می‌كنند این‌ گونه القائات را داشته باشند. اطرافیان باید مراقب باشند زیرا دشمنان طراحیهای جدیدی در این‌ گونه مباحث دارند. دیدیم یك آدم خودی این حرف را زد.»
این آقایی که مصاحبه می کند اسد الله عسگر اولادی، رییس اتاق بازرگانی ایران و چین است که مصاحبه اش در خبرگزاری حکومتی کانون دانش آموزی «پانا» منتشر شده است. وی از سرمایه داران شریک در قدرت است که در عمر جمهوری اسلامی همواره و به طور کامل در خدمت رژیم بوده است. اکنون این کارگزار همیشه در خدمت رژیم از طرف وزارت اطلاعات «یك ذره ناخن» زنی می شود و معلوم می شود که «دشمنان با واسطه ‌های مختلف سعی می‌كنند این‌ گونه القائات را داشته باشند». عسگراولادی حرف خود را تکذیب نکرده و فقط بنا بر آن چه مصلحی می گوید، او نمی داند چرا این حرف را زده است. رییس اتاق بازرگانی ایران و چین با بیان این‌ که تورم دی ‌ماه با وجود نوسانات نرخ ارز ۴۰ درصد است، اعلام کرده که:«با واردات دلار ۱۶۰۰ تومانی و وضعیت فعلی تولید تا ۶ ماه دیگر در کشور قحطی داریم».
حرف عسگراولادی یک حرف اقتصادی است و حیدر مصلحی نمی تواند با بیان این که دشمنان «شوک کاذب» ایجاد می کنند این حقیقت را کتمان کند که حکام ایران کشور را ویران کرده اند.
در کشوری که از سال 1384 و با بر آمد احمدی نژاد اندوختگی از 60 هزار میلیارد تومان به 350 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده، افزایش نرخ تورم و سقوط ارزش ریال یک امر محتوم است که با بگیر و ببند نمی توان آن را مهار کرد. احمدی نژاد یکی از مُجریان سیاست راهبردی خامنه ای که به «اصول گرایی» و یا «ریل گذاری جدید» نامیده می شود، است. این سیاست راهبردی خامنه ای است که فاجعه وجود جمهوری اسلامی را اکنون بیش از پیش برجسته کرده و اکثریت مردم با گوشت و پوست خود آن را لَمس می کنند.
حیدر مصلحی بیهوده کوشش می کند تا این فاجعه را به «جنگ نرم» دشمنان مربوط کند. او می گوید:«جنگ نرم، آرام و بی‌ سر و صدا و بدون احساس جنگ علیه جبهه خودی است، پایدار است، هدفهای متعددی دارد و در واقع یك هدف ندارد، سیال و ژله ‌ای است، مخاطب ‌ساز است و آسیب ‌آفرین، تضاد آفرین و یاس ‌آفرین است». دشمنان مردم «در کنار خانه مسئولان لانه» نکرده اند و این خود مسئولان نظام و در راس آن ولی فقیه نظام است که دشمن مردم است. مردم در روز 25 بهمن، این دشمن را با تجهیزات اش در شهرهای بزرگ ایران دیدند. خامنه ای می خواهد با تقلب آن چه در ایران می گذرد را پنهان کند. اما لشگر کشی روز 25 بهمن در خیابانهای فقط شهر تهران نشان داد که درآمد کشور چگونه هزینه می شود. وقتی در تهران میدان فردوسی تا میدان انقلاب، تقاطع خیابان انقلاب و جمالزاده، اطراف میدان آزادی، میدان و خیابان ولی عصر، هفت حوض نارمک، میدان امام حسین، خیابانهای اطراف دانشگاه تهران، خیابان کارگرشمالی، خیابان فتحی شقاقی، ستارخان، خیابان شیراز، تخت طاووس و میدان ونک، چهار راه کالج، خیابان اسکندری، خوش شمالی، شهرک اکباتان، خیابان شریعتی، سه راه نواب، هفت حوض، جمال زاده، شهرآرا، وحیدیه، تسلیحات، دماوند، میدان تجریش و پارک وی در حالت جنگ غیر نرم قرار داشت، صحبت از جنگ نرم علیه نظام به وسیله دشمنان خارجی، فقط یک شیادی است. این خبری است که هرکسی آن را بیان کند متهم به داشتن «مغز الکلی و آفت دیده» می شود.
خبر سوم: هاشمی رفسنجانی در مصاحبه‌ای مفصل با روزنامه شرق که دوشنبه ۲۴ بهمن امسال منتشر شد حرفهای زیادی می زند. در میان سخنان مبهم و از میان خود بزرگ بینیهای او، مواردی وجود دارد که برای شناخت موقعیت و نقش خامنه ای قابل توجه است. او می گوید:«اصلا كارگزاران این ‌گونه تشكیل شد. من عضو جامعه روحانیت مبارز بودم. معمولا آنها در انتخابات حرف اول را می‌زدند، البته برای تهران. وقتی كه نماینده‌ های تهران را می‌ خواستیم نامزد كنیم، جلسه‌ ای در دفتر من تشكیل شد و 30 نفر را تعیین كردیم. دكتر حبیبی از طرف جمعی از مدیران پیام آوردند. درخواست كردند كه نصف نصف باشد، نپذیرفتند و پنج نفر از نیروهای رادیكال كه معتدل هم هستند مثلا آقایان محجوب، كمالی، دعایی و ‌مجید انصاری -كه اینها از رادیكالهای تند نیستند- را قبول كردند. من دیگر وقت نمی‌ كردم كه در جلسات شركت كنم. گاهی به دفتر من می ‌آمدند. آن 9 گروهی كه همسو با جامعه روحانیت بودند، گفتند كه ما رای داریم و چرا بیاییم اینها را در فهرست قرار دهیم. خودشان نامزد شوند. پس رد كردند و گفتند كه قبول نمی‌كنیم. آقای ناطق نوری پیش من آمدند و گفتند نمی‌پذیرند، من گفتم كه بروید و از مقام رهبری بپرسید.
رفتند و از آقا پرسیدند و ایشان هم با نظر آنها موافقت كردند. من با رهبری تلفنی صحبت كردم و گفتم كه اگر این پنج نفر را نپذیرند، یك عده از اعضای داخل دولت مصمم هستند كه خودشان فهرست بدهند و من نمی‌خواهم این اختلاف به وجود بیاید. روحانیت ضرر می‌كند و تضعیف می‌شود، اجازه دهید متحد باشیم. حالا دیگران می‌آیند رقابت می‌كنند، چرا ما این كار را كنیم. ایشان گفتند مگر 270 نفر به مجلس نمی‌روند؟ گفتم چرا، گفتند كه حالا هر كسی می‌خواهد بیاید. كارگزاران این‌گونه شكل گرفت. اولین بیانیه‌ای كه دادند، بیانیه‌ شان خیلی جا افتاد. رهبری دستور دادند كه وزرا حق ندارند در انتخابات نامزد و فهرست بدهند. وزرا پیش من آمدند و گفتند كه اگر رهبری ناراضی هستند، ما فهرست نمی‌دهیم. آقا گفتند معاونان بمانند، وزرا نباشند. چون وزرا از مجلس رای می‌گیرند نباید خودشان بیایند كه مجلس بسازند. حتی گفتند شهردار تهران هم باشد و خودشان تماس گرفتند و گفتند كه آن هم باشد. خودشان آمدند و در انتخابات هم موثر بودند و تقریبا نزدیك نصف مجلس را هم گرفتند.»
این بخش از حرفهای رفسنجانی نشان می دهد که خامنه ای از همان سال 1375 به دنبال پروژه یکدست سازی و یا ریل گذاری جدید در ولایت بوده است. خامنه ای تا جایی که تیغ اش می بریده و در یک مسیر مرحله به مرحله این سیاست را دنبال کرده است. اکنون نوبت تعیین تکلیف با اکبر هاشمی رفسنجانی فرا رسیده است. این که خامنه ای پس از کنار گذاشتن او از ریاست مجلس خبرگان بتواند رفسنجانی را از ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام حذف کند و یا نتواند، در این حقیقت که نقشه ولی فقیه حذف رفسنجانی به عنوان یکی از «خواص بی بصیرت» است، هیچ تغییری نمی دهد. خبر را همه شنیده اند و گوشها فقط برای تاریخ اجرای آن تیز شده است.
آن چه از تجزیه و تحلیل بالا می توان نتیچه گرفت این است که بر خلاف ادعاهای ولی فقیه نظام، یک بحران عمیق و گسترده سراسر حاکمیت و جامعه را فراگرفته است. این بحران را خامنه ای نمی تواند با اتکا به «قانون» مهار کند. او مجبور است برای امنیت ولایت اش از شیوه های «غیر قانونی» استفاده کند. عوامل خارجی البته این وضعیت را تشدید می کند، اما عامل اصلی بحران و دشمن اصلی مردم، در تهران است که بر تخت سلطنت مطلقه تکیه زده است.

منبع: یادداشت سیاسی نبرد خلق شماره 320، يکشنبه ٣۰ بهمن 1390(19 فوریه 2012)





اظهارات جنجالي «شان علي استون» در آمريكا: با برنامه‌هاي هسته‌يي ايران موافقم

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و هنر - سينما
«شان علي استون»، فيلم‌ساز آمريكايي كه در سفر اخير به ايران به دين اسلام مشرف شد، با حضور در يك برنامه‌ي تلويزيوني آمريكايي بار ديگر به دفاع از رييس جمهوري اسلامي ايران پرداخت و دست‌يابي به دانش هسته‌يي را حق ايران دانست.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، پس از آنكه «شان استون»، پسر فيلم‌ساز سرشناس آمريكايي هفته‌ي گذشته در اصفهان به دين مبين اسلام مشرف شد و نام «علي» را براي خود انتخاب كرد، برنامه‌ي تلويزيوني پربيننده‌ي «بيل اوريلي» (O'Reilly Factor) در بازگشت او به آمريكا، وي را به عنوان مهمان به برنامه‌ي دوشنبه شب خود دعوت كرد.
در اين گفت‌وگوي تلويزيوني كه بيش از چهار دقيقه به طول انجاميد و با موضع‌گيري خاص مجري آن همراه بود، پس از پرسش قابل پيش‌بيني درباره‌ي مسلمان شدن شان استون، سوالاتي درباره‌ي سياست‌هاي ايران از او پرسيده شد كه البته وي چندان با موضوعات اين پرسش‌ها بيگانه نبود.
پس از آنكه «شان علي استون» اظهار كرد با محمود احمدي‌نژاد و ديگر مقامات دولت ايران ديدار كرده است، مجري برنامه خطاب به او گفت، ارتباط شما با ايران با توجه به اينكه رابطه‌ي خوبي با دولت آمريكا ندارد، جالب است.
«شان استون» در واكنش به اين اظهارات لبخند زد و گفت: «هروقت چنين گفت‌وگوهايي داشته‌ام در بيان صحبت‌هايم بسيار شفاف بوده‌ام. درواقع بايد بگويم كه اتفاقا حضور من در ايران براي ايجاد تصويري از آمريكا مفيد بوده است».
مجري برنامه به شان استون گفت: «البته به شما به عنوان فردي مي‌توان نگاه كرد كه مورد استفاده قرار گرفته‌ است. چون از خانواده‌اي مي‌آييد كه بسيار سرشناس بوده است.»
استون در پاسخ به اين اظهارات مغرضانه هم گفت: «شايد اين‌گونه تصور شود، اما بايد بگويم در اينجا درباره‌ي محمود احمدي‌نژاد سوء ‌برداشت شده است.»
«اورلي» در اين هنگام صحبت‌هاي شان استون را قطع كرد و گفت: «يكي از موضوعات جنجالي كه رئيس‌جمهوري ايران درباره‌ي آن صحبت كرده، درباره هولوكاست بوده است. اين درحالي‌ست كه پدر خود شما يهودي است و چنين اظهارات و ارزيابي‌هايتان جنون‌آميز به نظر مي‌آيد.»
شان علي استون در واكنش به گفته‌هاي مجري آمريكايي گفت: «برداشت اشتباهي از صحبت‌هاي رييس‌ جمهوري ايران شده است. منظور اصلي او اين است كه اين موضوع به سياست‌هاي فعلي غرب ربط و همخواني ندارد.»
وي افزود: «چرا ماجراي هولوكاست بايد در سياست‌هاي دولت اسرائيل در مواجهه با فلسطينيان و همچنين منطقه‌ي خاورميانه تاثير بگذارد؟ اين مساله‌اي است كه احمدي‌نژاد هميشه در موضوع هولوكاست تاكيد كرده است.»
«شان علي استون» همچنين در پاسخ به پرسش مجري آمريكايي كه از او پرسيد آيا با برنامه‌هاي هسته‌يي ايران موافق هستيد‌، گفت: «بله موافقم. چون ايران يك كشور جمهوري است و مثل كشور خود ما احزاب مختلفي در آن فعال هستند».
استون و مجري برنامه در پايان نيز در زمينه امكان نقش‌آفريني جيمي كارتر، رييس‌جمهوري اسبق ايالات متحده در مناقشات خاورميانه، بحثي داشتند.





سرپرست ارتباطات شوراي عالي انقلاب فرهنگي: حكم فرهاددانشجو تا پايان سال صادرمي‌شود
تيم مذاكره‌كننده‌اي نخواهيم داشت
صدورحكم توسط شورا درصورت به درازاكشيدن كار


خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: آموزشي
سرپرست اداره كل ارتباطات و رسانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، گفت: حكم رييس جديد دانشگاه آزاد اسلامي تا قبل از پايان امسال صادر مي‌شود.
به گزارش خبرنگار صنفي آموزشي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، جواد محمدي روز چهارشنبه در چهارمين نشست آموزشي و هم‌انديشي معاونان و مديران همكاري‌هاي علمي بين‌المللي دانشگاه‌ها و در جمع خبرنگاران، گفت: حكم رييس جديد دانشگاه آزاد اسلامي ظرف چند روز آينده و حداكثر تا قبل از پايان امسال صادر خواهد شد.
وي افزود: ساز و كارهاي لازم در اساسنامه دانشگاه آزاد پيش بيني شده كه اين موضوع از قبل نيز وجود داشته است كه اگر موضوع صدور حكم رييس جديد دانشگاه به درازا كشد، طبق اساسنامه مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي، حكم صادر شود.
محمدي در خاتمه به اين سوال كه آيا تيم مذاكره كننده جديدي با رييس هيات امناي دانشگاه آزاد خواهيم داشت، گفت: رايزني‌هايي در حال انجام است، اما ديگر تيم مذاكره كننده جديدي براي رايزني با رييس هيات امناي دانشگاه آزاد نخواهيم داشت.




آژانس انرژی اتمی: مذاکرات با ایران بی نتیجه بود

مذاکرات بی نتیجه ماند
سحام نیوز: آژانس بین المللی انرژی اتمی می گوید سفر هیات اعزامی آن به ایران بدون دستیابی به نتیجه درباره فعالیت های هسته ای ایران، به اتمام رسیده است.
به گزارش بی بی سی، در این خبر که در بیانه ای از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی منتشر شده، یوکیا آمانو، رییس آژانس، می گوید، ایران به هیات اعزامی اجازه بازدید از منظقه نظامی پارچین در شرق تهران را نداده است.
او گفت: “اینکه ایران درخواست ما را در دیدار اول و دوم، برای بازید از پرچین نپذیرفته است، تاسف برانگیز است.”
آژانس بین المللی انرژی اتمی می گوید متنی در راستای “تسهیل شفاف سازی برنامه هسته ای ایران” تهیه کرده بوده است، و “تلاش های زیادی” برای توافق بر سر این متن صورت گرفته، اما این تلاش ها به نتیجه نرسیده است.
پیشتر، این هیات اعزامی آژانس در مذاکره با ایران خواهان فراهم آمدن امکان گفت و گو با متخصصان هسته ای ایران و بازدید از منطقه نظامی پارچین شده بود.
گفته می شود که ایران در پارچین انفجارهای پرقدرت را آزمایش کرده است که می تواند با تلاش احتمالی این کشور برای دستیابی به توانایی ساخت سلاح اتمی مرتبط باشد.
روز سه شنبه نیز، علی اصغر سلطانیه، نماینده دائمی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی از پایان مذاکرات مقامات ایران با هیأت اعزامی آژانس بین المللی انرژی اتمی به تهران خبر داد.
آقای سلطانیه گفت که این مذاکرات دو روزه به صورت فشرده و با حضور هرمان ناکارتس، معاون مدیرکل آژانس برگزار شد و گفت و گوهای مشابه در آینده ادامه خواهد داشت.
آقای ناکارتس که ریاست هیأت اعزامی به تهران را به عهده داشت، پیش از این سفر اظهار امیدواری کرده بود که مذاکراتی سازنده با مقامات ایران داشته باشد و به “نتایج واقعی” برسد.
ایران اخیرا برای بازگشت به میز مذاکره با گروه ۱+۵، متشکل از پنج عضو دائمی شورای امنیت و آلمان اعلام آمادگی کرده است.
علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران گفته است که کشورش در پی یافتن راه حلی است که هر دو طرف مذاکره در آن برنده باشند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون با صدور چند قطعنامه از ایران خواسته است که تمام فعالیت های مرتبط با غنی سازی اورانیوم را متوقف کند.
قدرت های غربی و اسرائیل ایران را متهم می کنند که در پی دست یافتن به توانایی تولید سلاح اتمی است.
اما ایران می گوید که غنی سازی اورانیوم حق این کشور است و هدف برنامه های اتمی خود را هم تولید انرژی و مقاصد علمی و پزشکی معرفی می کند.




بی خبری از داریوش اجلالی؛ دانشجوی دستگیر شده در روز ۲۵ بهمن

سحام نیوز: داریوش اجلالی، دانشجوی دانشگاه یاسوج؛ در اقدامی اعتراضی، در روز ۲۵ بهمن ماه با دوختن لباس ها و آویزان کردن زنجیر به خود، در جلوی دانشکده علوم پایه این دانشگاه تحصن کرد. به گزارش خبرنگار سحام، پس از این اقدام، ماموران امنیتی به سرعت با حضور در آن دانشگاه، وی را دستگیر و با یک پژوی مشکی رنگ به محلی نامعلوم منتقل کردند.
داریوش جلالی دانشجوی مهندسی مواد دانشگاه یاسوج، ورودی ۸۸ که درسال همان سال، به دلیل شرکت در تجمعات اعتراضی در آن دانشگاه، ترم دوم از تحصیل معلق شد.
وی درسال بهمن ماه ۸۹ نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد،که مدتی را در زندان مرکزی یاسوج گذرانید.
داریوش جلالی ترم چهارم و ششم نیز طبق رای کمیته انضباطی آن دانشگاه از تحصیل معلق شده بود.
اقدام اخیر وی به دلیل اعتراض به حکم تعلیق وی به علت کشیدن سیگار بوده است!





تاکید چند باره در آخرین گفت و گوی تلفنی با فرزندان

میرحسین موسوی: چیزی تغییر نکرده است، بر مواضع خود ایستاده ام

میرحسین موسوی درگفت و گوی تلفنی اخیر خود بر مواضع پیشین خود تاکید کرده است.
در ادامه بازداشت غیر قانونی آقای میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد که با قطع متناوب ارتباطات با خانواده در دوره هایی طولانی و نگرانی و انواع فشارها در سال گذشته همراه بوده‌است، این دو همراه سبز پس از چندین ماه بی‌خبری مطلق در آستانه سالگرد حبس خانگی با فرزندان خود گفتگوی تلفنی داشتند.
بنا به گزارش رسیده به کلمه آنچه در این گفت و گوی تلفنی حائز اهمیت بود آنکه در همان ابتدای مکالمه و پیش از احوالپرسی مرسوم که به‌طور طبیعی پس از چندین ماه بی‌خبری باید انجام می‌شد، مهندس موسوی با صدایی محکم و قاطع چندین بار تاکید کرده است که: «هیچ چیز عوض نشده و خطاب به فرزندان خود گفته است: دخترانم شما بدانید که من بر سر مواضع پیشین خود همچنان ایستاده ام. در ادامه ایشان گفته اند «ممکن است به دلایلی همین تنها امکان حداقلی چند ماه یکبار برای کسب خبر از وضعیت ما با شما را هم قطع کنند.» هنوز از دلایل احتمالی این تاکید، اطلاع دقیقی در دست نیست.
خانم رهنورد نیز که برخلاف ادعاهای کذب رسانه های امنیتی روحیه ای قوی داشت به فرزندان خبر داده است که: «به دلایلی که خودتان خواهید فهمید، ما مدتها امکان صحبت با یکدیگر نداشته‌ایم.
درپایان مکالمه تلفنی، این پدر و مادر دربند، فرزندان خود را به بردباری و استقامت بیشتر و توکل به خدا در شدائد و شکر بر پیمودن راه حق فرا خواندند.
بنا براین گزارش پس از این گفتگوی تلفنی مجددا فشارها بر دختران مهندس به شدت افزایش یافت. به نظر می رسد ممانعت غیر قانونی و غیرکتبی ماموران امنیتی از تدریس دختر موسوی در دانشگاه الزهرا، تهدید به بازداشت و انتقال به زندان و یا مکان نامعلوم و سایرتهدیدها و ایجاد مانع ها و مشکلات دیگر برای دختران اقوام پس از این تماس و گفت و گو بوده است. همچینین ایشان در پاسخ به سوال دختران در مورد شایعاتی مبنی بر خروج آنان از شهر و به طور مثال حضور آزادانه در شمال کشور که با مقاصد نگران کننده ای از سوی مراکز امنیتی پخش شده است به شدت آن را تکذیب و بر تدام زندانی بودن خود تاکید کردند.
از جمله موارد دیگر آزار و اذیت ماموران امنیتی این بوده است که آنان با گفتن این که حکم بازداشت دارند و به اندازه کافی علیه آنان سند جمع کرده‌اند، داماد و دختران را مورد تفتیش و بازجویی قرار دادند. در این بازجویی ها ضمن تکرار اتهامات بی پایه قبلی به مهندس موسوی و همسرشان گفته شد که این فشارهای جدید شغلی ، امنیتی و خانوادگی همگی به خاطر اصرار و پایداری مهندس میرحسین موسوی بر مواضع پیشین است که او علی‌رغم میل ماموران در همین آخرین تلفن به دخترانش انتقال داده است.
اگرچه دختران و سایر اعضای خانواده این دو یار دربند جنبش سبز همچون اقوام سایر زندانیان سیاسی دیگر شدیدا تحت انواع فشارها بوده‌اند، همواره بر ایستادگی در کنار دو عزیز زندانی خود و باور و افتخار به این راه تاکید کرده‌اند.






بیست و ششمین روز؛ نامزدهای انتخاباتی ما در حبس هستند

نامزدهای انتخاباتی ما: احسان هوشمند، بهزاد نبوی، مرضیه رسولی و محمدرضا کربلایی آقا ملکی

کلمه_ گروه اجتماعی: انتخابات قانونی، سالم و آزاد مظهر مردم سالاری است و ملت ایران، فعالان و هوادارن اصلاحات و جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ بزرگترین جنبش اعتراضی مسالمت آمیز پس از انتخابات را در دفاع از انتخابات قانونی، سالم و آزاد در اعتراض به حاکمیت کودتا و تغییر نتیجه انتخابات به راه انداختند و خواهان بازگشت حق انتخاب” آزاد ” به ملت ایران شدند ،مطالبه ای که تا تحقق آن در جامعه زنده خواهد ماند. متاسفانه نه تنها در جهت تحقق این خواسته به حق ملت ایران تاکنون گامی برداشته نشده بلکه تمامی دلایل شکل گیری جنبش اعتراضی به قوت خود باقی است و مسوولان بر عملکردهای خلاف و غیر قانونی خود پای می فشارند و این بار پروای کمتری نسبت به آشکار شدن وجوه ساختگی و فرمایشی انتخابات دارند. گفته شد اگر انتخابات پرشور می خواهید زندانی ها را آزاد کنید، از خانواده شهدای جنبش سبز دلجوی کنید، فضای سیاسی را بازکرده و نظامیان را به پادگان ها برگردانید اما در مقابل بازداشت‌ها، تهدید‌ها ،احضارهای فعالین سیاسی به نهاد های امنیتی و صدور احکام ناعادلانه گسترش یافت. با این وجود بازهم توقع دارید در انتخابات شرکت کنیم؟ تازمانی که امنیت سیاسی و اجتماعی در جامعه بر قرار نشود و تا زمانی که برای هر حرکت سیاسی در چارچوب قانون باید ساعت ها بازجوی و سوال و جواب پس داد نمی توان در انتخابات شرکت کرد. چطور می توان در انتخابات شرکت وقتی که:
احسان هوشمند روزنامه نگار آزاده در بند
روزنامه نگار، فعال ملی مذهبی و پژوهشگر مطالعات قومی و دارای کارشناسی ارشد در رشته جامعه شناسی است.احسان هوشمند علاوه بر فعالیت های روزنامه نگاری، مقالات و کتابهایی در زمینه تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی و به ویژه مسائل اقوام مانند مسائل کردستان، سیستان و بلوچستان و آذربایجان، هویت ملی، دگراندیشان، توسعه ایران و آسیب های اجتماعی در کارنامه خود به ثبت رسانده است.
او در هفدهم دی ماه ۱۳۹۰، در تهران دستگیر شد.او پس از مراجعه شش مأمور امنیتی که تحت پوشش و عنوان «مبارزه با مواد مخدر»، در منزل خود دستگیر و به محلی نامعلوم منتقل گشت.خانواده هوشمند می گویند که این مأموران با تفتیش گسترده منزل و ضبط کامپیوتر شخصی وی، احسان هوشمند را دستگیر کرده و با خود بردند.هوشمند یک بار دیگر نیز پس از اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری (۱۳۸۸) در دی ماه سال ۱۳۸۸ دستگیر شده بود.
بهزاد نبوی چریک پیر به موسوی خیانت نمی کند
متولد ۱۳۲۱ در تهران، پدرش اهل سبزوار ومادر ش تبریزی است. او درباره خانواده اش می گوید ” نسب پدری من به مرحوم حاج ملاهادی سبزواری می‌رسد… ولی در عین حال پدر بنده متخلق به خصوصیات وخلقیات پدر وجدش نبوده وبا آن‌ها از نظر فکری وعقیدتی تشابهی نداشت. از نظر خانواده مادری نیز پدربزرگم در زمره روشنفکران فعال در انقلاب مشروطیت به شمار می‌‌رفت. او در حزب «اجتماعیون وعامیون» – که بعد از انقلاب مشروطیت به وجود آمد- عضویت داشت”
بهزاد نبوی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از فعالان سیاسی قبل و بعد از انقلاب به شمار می‌رود. از او در عرصه سیاست ایران به «چریک پیر» یاد می‌شود. او قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران بارها توسط ماموران ساواک دستگیر شده بود، ولی هیچ گاه مأموران رژیم شاه موفق به گرفتن اعترافات از وی نشدند و ناکامانه وی را آزاد کردند.
نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی و وزیر صنایع سنگین در دولت میر حسین موسوی بود. همچنین با حکم میرحسین موسوی در دوران جنگ سازمان بسیج اقتصادی را در جهت حمایت از طبقات ضعیف جامعه تاسیس و اداره کرد. او در اواخر دوره جنگ با معرفی دولت و حکم هاشمی رفسنجانی مسئول پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا بود. نبوی نماینده و نایب رییس مجلس ششم شورای اسلامی در ایران بود که در اعتراض به «نظارت استصوابی» به همراه ۱۳۸ نماینده دیگر از نمایندگی مجلس استعفا داد.
بهزاد نبوی در تاریخ ۲۳ خرداد ماه ۱۳۸۸ یک روز پس از برگزاری انتخابات پر منافشه ریاست جمهوری در ایران بازداشت و روانه بند دو الف متعلق به سپاه پاسداران در زندان اوین شد. وی همراه دیگر بازداشت شدگان بعد از انتخابات در زندان اوین تحت فشار برای اخذ اعتراف در دادگاه و مصاحبه تلویزیونی قرار گرفت، اما بازجویان موفق به این کار نشدند.
نبوی در زندان به خاطر کهولت سن از ناراحتی قلبی رنج می‌برد و در همان شرایط در زندان نگهداشته می‌شد. او در مهر ماه ۸۸ پس از وضعیت وخیم جسمی به بیمارستان منتقل و مورد عمل جراحی قرار گرفت. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همان موقع با صدور بیانه‌ای ضمن این که خواستار آزادی وی شد اعلام کرد : «بهزاد نبوی با وجود وضعیت جسمی نامناسب، همچنان در زندان «انفرادی» نگهداری می‌شود و از ملاقات با وکیل «محروم» است.»
او در جلسه دادگاه‌هایی که بعد از انتخابات به صورت «گروهی» به ریاست قاضی صلواتی برگزار می‌شد شرکت داده شد. در این جلسات علیه بهزاد نبوی و حزب مطبوع‌اش؛ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کیفرخواست سنگینی از سوی دادستان قرائت شد و تنها جمله ای که از وی در این دادگاه ها درز پیدا کرد این بود :” من به موسوی خیانت نمی کنم”.
به غیر از این بهزاد نبوی سه بار دیگر به صورت انفرادی در این شعبه دادگاه در آبان ماه ۱۳۸۸ محاکمه شد. در جلسه‌ی اول که در تاریخ ۱۰ آبان ماه برگزار شد او از رییس دادگاه درخواست کرد با توجه به این که پیش از این در دوجلسه از دادگاه‌های گروهی حاضر بوده و در کیفرخواست صادره از سوی دادستانی اتهامات فراوانی به او و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی وارد شده است، دادگاه او نیز بصورت علنی برگزار شود. این مساله اما مورد قبول دادگاه واقع نشد.
در حالی که نبوی به دلیل بیماری قلبی در بیمارستان به سر می‌برد، جلسه آخر دادگاه او در تاریخ ۱۹ آبان ماه ۱۳۸۸ به صورت غیرعلنی برگزار شد و بعد از برگزاری دادگاه مستقیما به بیمارستان منتقل شد. در دی ماه شعبه ۱۶ دادگاه انقلاب اسلامی نبوی را مجموعا به شش سال حبس تعزیری محکوم کرد که پنج سال آن به علت «اقدام علیه امنیت ملی» و یک سال دیگر آن به علت «تبلیغ علیه نظام» عنوان شد. یکی از اتهامات بهزاد نبوی ایجاد ترافیک در شهر تهران به دلیل شرکت در راه پیمایی میلیونی مردم تهران بود. حکم او در دادگاه تجدیدنظر به پنج سال کاهش پیدا کرد.
بهزاد نبوی از جمله هفت دلاور آزادی خواهی است که علیه سپاه به خاطر کودتای انتخاباتی شکایت کرده است و با گذشت مدت دو سال و نیم از مدت بازداشت هنوز به بند ۳۵۰ منتقل نشده و در بند دو الف (زندان سپاه ) دوران محکومیت خویش را می گذراند .
مرضیه رسولی روزنامه نگار حوزه کتاب روزگار را در انفرادی سپری می کند
خبرنگار حوزه کتاب و موسیقی بود که سابقه کار در چندین روزنامه از جمله شرق و اعتماد را دارد و وبلاگ «سه روز پیش» را می‌نوشت. او در مهر ۱۳۸۹ در شرایطی که قصد داشت برای یک سفر تفریحی از ایران خارج شود در فرودگاه پاسپورتش ضبط و ممنوع الخروج شد. او در ماه‌های اخیر بار‌ها مورد بازجویی وزارت اطلاعات قرار گرفته بود. گفته می شود مرضیه در بنده دو الف زندان اوین که متعلق به سپاه است نگهداری می شود . او در تاریخ ۲۷ دی ماه امسال بازداشت شد و وسایل شخصی اش ضبط شد .
مرضیه رسولی در سال ۸۴ به خاطر مجموعه گزارشها فرهنگیش در روزنامه شرق برنده جایزه اول جشنواره مطبوعات وزرارت ارشاد شد . اتهام این روزنامه نگار دربند هنوز مشخص نیست.
محمدرضا کربلایی آقا ملکی روزنامه نگار سبز البرز
او دانشجو و زندانی سیاسی در بابل است که در حال حاضر به بند انفرادی زندان متی کلای بابل منتقل شده است. مسئولین زندان این انتقال را به دلیل اهانت به مسئولین نظام ذکر نموده اند. گفته می شود که محمدرضا ملکی در مراجعه به بهداری زندان متی کلا با توهین بهیار زندان مواجه شده به گونه ای که این بخورد بهیار زندان منجر به واکنش این فعال دانشجویی شده است: «بهیار زندان متی کلا، او و سایر فعالین دربند زندان متی کلا را فتنه گر خواند و به او گفته: شما فتنه گرید و نظام جمهوری اسلامی باید تو و دوستانت را اعدام کند.» این جملات با واکنش ملکی مواجه شده است به گونه ای که وی این گفته ها را ناصحیح خوانده است. صحبت های ملکی منجر به واکنش تند بابازداه رئیس زندان متی کلای بابل شده است به گونه ای که مسئولین زندان واکنش ملکی نسبت به توهین های بهیار زندان را دفاع از مواضع جنبش سبز خوانده اند. سپس بابازداه رئیس زندان متی کلا دستور داده که به منظور تنبیه موهای سر محمدرضا کربلایی آقا ملکی را از ته بزنند و او را به سلول انفرادی منتقل کنند. ملکی در شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان بابل به ریاست قاضی باقریان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی کشور و تبانی در جهت اقدام علیه امنیت کشو به ده ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که در شعبه سه دادگاه تجدید نظر مازندران این احکام به شش ماه حبس تعزیری کاهش یافته است. محمدرضا کربلایی آقا ملکی روز ۱۰ دی ماه سال جاری برای گذراندن دوران محکومیتش، خود را به دایره اجرای احکام بابل معرفی نموده است.
بیست و پنجمین روز؛ احمد زید آبادی، حسین زرینی، ابوالفضل عابدینی‌نصر و مهدیه گلرو





با اشاره به تجربه شهادت هدی صابر در زندان

نامه مهدی خزعلی به مسئولان زندان: در صورت جان باختن من، تنها پزشکان سازمان ملل بدنم را کالبد شکافی کنند

مهدی خزعلی گفته است در صورت جان باختن من مقامات پزشکی سازمان ملل مرا کالبد شکافی کنند.
به گزارش خبرنگار کلمه، مهدی خزعلی با نگارش نامه ای به مسئولان زندان اوین اعلام کرده است، درصورت جان باختنش در ادامه اعتصاب غذا، کالبد شکافی و معاینات پزشکی قانونی زندان را قبول ندارد و جسدش تنها باید توسط پزشکان اعزامی از سوی مجامع بین المللی، کالبد شکافی گردد.
وی در این نامه به جریان شهادت هدی صابر و کالبد شکافی وی نیز اشاره کرد.
ماموران یک روز پیش از شهادت وی را به دلیل عارضه قلبی ناشی از اعتصاب غذا از زندان اوین به بیمارستان مدرس منتقل می کنند، اما سنگینی آسیب‌ قلبی چنان بوده که وی تحمل این آسیب را نداشته و جان باخت.
۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین همان زمان با ارسال شهادت نامه ای، شهادت دادند که شهید هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری زندان اوین از سوی مامورانی که حدس می زنند ماموران امنیتی و اطلاعاتی بوده اند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. آنها شرایط بد جسمانی وی را از نزدیک شاهد بوده اند.
پزشکان بیمارستان مدرس معتقدند علت مرگ وی علاوه بر اعتصاب غذا سهل انگاری مقامات زندان در انتقال به موقع به بیمارستان بوده است. اما مقامات قضایی کشور از جمله دادستان کل کشور هموار هیچ گاه به این موضوع نپرداختند.





تو یادگار شبهای عاشقی مجنون و شلمچه ای

حسین زمان به مهدی خزعلی: به تو محتاجیم، ما تن به ذلت همراهی با قداره کشان نمی دهیم

حسین زمان در نامه ای به مهدی خزعلی از او خواسته است که به خواسته دوستانش لبیک بگوید و در این مبارزه آنها را تنها نگذارد و به خاطر داشته باشد عهدی را که با مردم بسته است.
این هنرمند مردمی با تقدیر از روحیه بالا و عزم راسخ خزعلی در این مبارزه نوشته است: امروز قداره کشان به قدرت رسیده ما را که تن به ذلت همراهی شان نمیدهیم به حبس می برند ، شکنجه میدهند و تبعید میکنند و به این نیز بسنده نکرده ، همسران و فرزندانمان را نیز با شلاق کینه می آزارند واز سوی دیگر به ظاهر یاران غره شده در افکار روشنفکری ، نیش بر دلهای ریشمان می زنند.
حسین  زمان در نامه ای به مهدی خزعلی آورده است: برادرم ، من و تو زخم خورده قداره دشمنان کینه جو و ناجوانمرد و نیز زبان به ظاهر دوستان بی مروتیم . سالهاست که از هر دو سو چوب میخوریم و مورد سرزنش قرار میگیریم . زخم قداره را تحمل کرده و میکنیم ولی زخم زبان جراحتی بس سخت و کشنده است . امروز قداره کشان به قدرت رسیده ما را که تن به ذلت همراهی شان نمیدهیم به حبس می برند ، شکنجه میدهند و تبعید میکنند و به این نیز بسنده نکرده ، همسران و فرزندانمان را نیز با شلاق کینه می آزارند واز سوی دیگر به ظاهر یاران غره شده در افکار روشنفکری ، نیش بر دلهای ریشمان می زنند .
این رزمنده هشت سال دفاع مقدس در خاتمه از وی دعوت کرده است که اعتصاب غذای خود را شکسته و در این مدان مبارزه بماند: برادرم ، مهدی عزیز ما چوب اعتقاداتمان را میخوریم و چه شهد گوارایی است برای ما این همه تلخی که به کاممان میکنند . برادرم ، مهدی ، تو مرد میدانی و من این را بخوبی میدانم . تو یادگار شبهای عاشقی مجنون و شلمچه ، خرمشهر و آبادانی . به خاطر داشته باش عهدی را که با مردم بسته ای . هنوز کارمان به پایان نرسیده . هنوز به پایمردی و همت تو و امثال تو نیاز است . تو برای خود نزیسته ای و نخواهی زیست . تو متعلق به مردمی . رسم جوانمردی نیست که مردم را تنها بگذاری .میدانم که که مرد مبارزه و مرد عملی . درک میکنم که میان تو و جماعت خو کرده به شعارها و ژست های روشنفکری فاصله بسیار است اما بیا تا با هم یک بار دیگر فریاد یا حسین سر دهیم که میدانم که میدانی چه سری نهفته است در این نام مقدس . بیا و دست یاریت را از ما مگیر ما به همت تو و به حضور تو محتاجیم.




مادر شهید به فرزندش پیوست/ ۲۰ سال زندگی در اتاقک فلزی بهشت زهرا

مادر شهید «قربانعلی رخشانی مهماندوست» معروف به ننه‌علی درگذشت.
شهید رخشانی در قطعه ۲۴ بهشت زهرا (س) نزدیک مزار شهید فهمیده دفن شده است و مادر این شهید بیست سال در یک اتاقک حلبی در کنار مزار فرزندش زندگی می‌کرد.
ننه علی لقب معروف و مشهور مادری است که مدت ۲۰ سال بصورت شبانه روز دراتاقکی فلزی خانه و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی کرد.
شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست که در دوران پهلوی در هواپیمایی کشوری مشغول به خدمت بود، در حین حمل و پخش اعلامیه های امام خمینی در شهر اهواز شناسایی و توسط ساواک دستگیر و پس از تحمل شکنجه های بسیار به شهادت رسید و در قبرستان اهواز دفن شد.
بعد از پیروزی انقلاب به امام اطلاع می‌دهند که مادری از تهران به اهواز آمده و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی می‌کند، البته بدون هیچ سرپناهی که او را در مقابل گرمای طاقت فرسای جنوب محافظت نماید. به دستور امام (ره) پیکر این شهید از اهواز به بهشت زهرا (س) در تهران منتقل می‌شود.
از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۸ننه علی در این اتاقک فلزی زندگی کرد، به گفته دوستان خانه شهید بهشت زهرا (س) تا مدتها این اتاقک، برق نداشت وسیله گرمایشی و سرمایشی نداشت. بعد از سال ۷۸ به دلیل کهولت سن و بیماری جسمی، تنها دخترش او را به خانه خود می‌برد و از آن به بعد هرچند ماه یک بار به زیارت مزار فرزندش می‌آید.
 

 





دیدار احمد منتظری با ابوالفضل قدیانی و خانواده نسرین ستوده

احمد منتظری، فرزند ارشد آیت الله العظمی مرحوم منتظری روز جمعه با حضور در منزل نسرین ستوده با خانواده ی این زندانی سیاسی دیدار کرد. وی همچنین با حضور در بیمارستان از ابوالفضل قدیانی زندانی سیاسی که در بیمارستان بستری شده است عیادت کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، احمد منتظری به اتفاق همسر و تعدادی از اعضای خانواده خود در منزل نسرین ستوده فعال حقوق بشر و وکیل دادگستری حاضر شده و با خانواده ی وی ابراز همدردی کردند. آنها در این دیدار از نزدیک در جریان مسائل و مشکلات بازداشت نسرین ستوده و خانواده وی به ویژه کودکان قرار گرفتند.
پیشتر در خبرها آمده بود که پس از نزدیک به یک سال و نیم بازداشت این وکیل دادگستری، امکان هر بار ملاقات حضوری برای کودکان نسرین ستوده تا ۴ ماه به طول می‌انجامد. این در حالی است که از ۲۶ اسفند ۸۹ تا ۱۹ فروردین ۹۰ حتی امکان ملاقات کابینی را هم از این کودکان دریغ کرده اند.
خانواده‌ی نسرین ستوده یعنی مادر، خواهر و برادرش نیز بیش از ۷ ماه است که همچنان از ملاقات کابینی با وی محروم هستند.
به عقیده خانواده وی متاسفانه کودکان نسرین به اهرمی برای فشار به مادر زندانیشان تبدیل شده اند،‌ مساله ای که در هیچ کشور و قانون و آیینی پذیرفته نیست.»
نسرین ستوده حقوقدان، وکیل دادگستری و فعال اجتماعی بیش از یک سال است که در زندان اوین نگهداری می شود. او وکالت پرونده‌های بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودک‌آزاری و کودکان در معرض اعدام و خانواده های تعدادی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را برعهده داشته‌ است.
همچنین احمد منتظری و خانواده وی با حضور در بیمارستان مدرس از ابوالفضل قدیانی یکی از مسن ترین زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین عیادت کردند.
ابوالفضل قدیانی  عضو شوراى مرکزى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دو هفته پیش بعلت وخامت حال جسمی به بخش سی سی یو بیمارستان مدرس منتقل شده بود.
این زندانی سیاسی که بیماری قلبی مبتلاست طی روزهای اخیر در وضعیت جسمی نامناسبی بود و مسئولان زندان از ارائه خدمات پزشکی به وی خودداری می کردند.
قدیانی ۶۳ ساله در حال حاضر با ناراحتی قلبی، بیماری حاد پرکاری تیرویید، پروستات و چندین بیماری دیگر دست و پنجه نرم می کند. وی اخیرا علاوه بر مشکلات قلبی با کاهش شدید وزن نیز رو به رو بوده است.
چندی پیش،  ابوالفضل قدیانی برای چندمین بار به شعبه ۴ بازپرسی دادسرای اوین احضار شد تا در مورد نامه اخیرش مبنی بر تحریم انتخابات غیرقانونی مجلس و مسئولیت رهبری در وضعیت موجود کشور پاسخگو باشد.
این سومین پرونده ابوالفضل قدیانی است و به رغم اتمام محکومیت یکساله دادگاه اول او که آذرماه ۹۰ به اتمام رسید همچنان در زندان به سر میبرد.
کمی قبل از پایان محکومیت یکساله این زندانی سیاسی به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب احضار شد تا به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام تحت محاکمه قرار گیرد. دادگاهی که قدیانی در آن حاضر نشد، چراکه به گفته وی دادگاه های انقلاب بدون هیت منصفه و بصورت غیر علنی برگزار میشود و فاقد وجاهت قانونی و مشروعیت است.
انتقال قدیانی از زندان به شعبه چهارم بازپرسی موجب حیرت بازپرس شعبه چهار شد چرا که معتقد بود به لحاظ قانونی اکنون نباید وی در زندان باشد و حکم شعبه ۱۵ مبنی بر ۳ سال حبس هنوز توسط دادگاه تجدید نظر تایید نشده است.




عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه  قم به پرسش های محمد نوریزاد پاسخ داد
جرس: پاسخ های حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی ایازی، عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه ی علمیه قم، به پرسش های بیست و پنج گانه محمد نوریزاد منتشر شد.
این قران پژوه و روحانی نواندیش، در ابتدای پاسخ های خود  می گوید  همه جای ایران را دیده است و به تعداد قابل توجهی از کشورهای خارجی سفر کرده است، لذا مراجع جهان دیده و جهان گشته را ترجیح می دهد و  به « لزوم مخاطب شناسی مراجع» تاکید می کند.
او مراجع را دو دسته می داند. دسته ای که چندان دغدغه مسائل اجتماعی ندارند و دیگر مراجعی چون منتظری که محرومیت ها و اسارت ها را کشیده اند .به تاثیر نهاد قدرت در حوزه های علمیه اشارتی می کند و از وجود نوعی اخباری گرایی در میان مراجع و علمای حوزه خبر می دهد.
می گوید استبداد دینی بر خلاف دولت شاه همه راه و رسم های آخوندی را می شناسد که چگونه تطمیع و‌ تهدید کند و به زندان افکند و البته استبداد زدگی جامعه و خود سانسوری، نیز در حذف منابر مستقل و آزاد بی تاثیر نبوده است.
تاکید دارد که فضای فرهنگ دینی نسبت به قبل از انقلاب تنگ تر شده است و صدور فتوای جدید هزینه می طلبد و مراجعی که این شهامت را به خرج می دهند، هزینه های سنگین می پردازند.اگرچه بیوت مراجع با مشکلات فراوانی روبرو هستند که یکی از آنها حضور نیورهای امنیتی در بیوت و پرونده سازی برای آقازاده ها و اطرافیان آن هاست اما اگر همه مراجع متحد می بودند کار به این جا نمی رسید.
حجت الاسلام و المسلمین ایازی، بر این باور است که ممنوع کردن ماهواره دلیل شرعی و قانونی ندارد؛ ممنوعیت ها نتیجه عکس داده است؛ اعتماد به اخبار صدا و سیما حتی در میان خانواده های مذهبی کمتر شده است؛ مسئولین رسانه ی ملی هم به شکست خود در مقابله با شبکه های ماهواره ای اذعان دارند و حداقل نتیجه اخبار کج و معوج صدا و سیما روگردانی از دین بی اعتمادی یا واکنش های تند در جهت گرایش به فرهنگ های لائیک یا ضد دین است.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، در پاسخ به انتخاب شیوه ی حکومتی و میزات تاثیر پذیری بهار عربی از انقلاب ایران، معتقد است که آنها نمی خواهند این شیوه ی حکومتی را انتخاب کنند، "چنان که ما خودمان نمی خواستیم و ناخودآگاه مبتلا شدیم ".
سیدمحمد علی ایازی جز یک سوال به همه سوالات محمد نوریزاد پاسخ داده است. پیش از این نیز آقایان احمد قابل و محسن کدیور به این سوالات پاسخ داده بودند.
متن کامل این پاسخ-نامه به نقل از سایت محمد نوریزاد در ادامه می آید :
***
 یک :دنیا از نگاه دین مبین اسلام، و از نگاه شخص حضرت شما یعنی چه؟ تا چه اندازه دنیا را می شناسید؟ چند سفر به سایر کشورها و یا حتی به شهرستان های داخل کشورمان داشته اید؟
کمتر استان و شهری از ایران است که بارها سفر نکرده باشم. فکر می کنم در این قسمت اضافه بر سفر به همه استان ها، شهرها و روستاهای فرامرزی، به برخی کشورهای خارجی آفریقایی، اروپایی، آسیا، خاورمیانه کشورهای عربی بخش عظیمی را سفر رفته ام و به برخی از کشورها مانند لبنان، سوریه بارها سفر کرده و مدت زیادی مانده ام.
دو :از نقطه نظر جنابعالی، چرا باید از جهات اجتماعی و امنیتی و اقتصادی، میان یک مرجع تقلید، و یک استاد کهنسال و کم نظیرفیزیک و شیمی و ادبیات، یا یک پزشک مجرب، یا یک مهندس کارفهم، ویک مدیر خردمند، فاصله ای به وسعت بی کرانگی باشد؟ آیا این فاصله ی انکار ناپذیر، جزیی از بایستگی های دینی است؟ یا نه، مردم چون بجای فرمول های فیزیک و شیمی، از دهان علما و مراجع ما، احادیثی از رسول گرامی اسلام و امامان شیعه و آیات قرآن می شنوند، این عزت و اعتبار اجتماعی را با آنان همراه کرده اند؟ چرا باید همان استاد کارآمد و کهنسال، با اعتنا به پشتوانه ی علمی درخشان خود، درحاشیه های این عزت و اعتبار بایستد، و مراجع ما و علمای ما در متن مستقیم آن باشند؟ چرا او، با شکایت مختصر یک رهگذر، به پشت میله های زندان در می غلتد، ومثلا مراجع ما از هرشکایت، مصون و درامان باشند؟ چرا آن استاد کارآمد، مطلقا از امنیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نیست؟ وعمده ی علمای ما و بویژه مراجع ما، به دیوار بلندی از این برخورداری ها تکیه زده اند؟ چرا باید یک مرجع، وحتی یک طلبه ی نوپا، مقدس باشند، و او، برکنار ازاین تقدس باشد و در ردیف همگان ؟
به دلیل موقعیت دینی مرجعیت است. ظاهرا این مسئله گذشته تاریخی ممتدی دارد. از نامه امام سجاد به زهری، از علمای عصر خود، استفاده می شود که این موقعیت اختصاص به عالم اسلام ندارد و در همه ادیان چنین موقعیتی مربوط به پیوند شخص با دین است. خودم مدتی که در لبنان بودم، تعجب می کردم که چگونه در میان مسیحیان لبنان به من احترام می کردند، یا در حتی برخی کشور های اروپایی با این لباس. این مسأله بحثی مفصل می طلبد.
سه :معروف است که علامه ی حلی – که خدایش او را رحمت کناد – دستور فرمود چاه آب منزلش را با خاک پرکنند، تا او، فارغ از داشتن یا نداشتن آن چاه، به پرسشی درهمان خصوص پاسخ گوید. از نگاه شما، برای پاسخگویی به این پرسش که : ” زندان انفرادی شکنجه است یا نیست؟ یا : زندان انفرادی در نظام اسلامی ما، حرام است یا حلال؟ ” آیا ضرورتی برای حضور چند ماهه مراجع ما و علمای ما در یک سلول و فضای کوچک، آنهم نه در زندان، که در کنجی از بیت شریفشان، احساس نمی کنید؟ البته با این تجسم هماره که افرادی در هیبت بازجویان نظام مقدس، مرتب برآنان تحقیر و ناسزا می بارند و به وقت ضرورت، آنان را با مشت و لگد می نوازند. اگر از نوع پرسش من، احساسی از گزش و توهین به ذهن مبارکتان راه یافت، با تلمیح این سخن که : گزش پرسش من کجا و فحش های ناموسی و ضرب و شتم سربازان گمنام کجا، به ذات مبارک تسکین دهید.
مراجع را باید به دو بخش تقسیم کرد. مراجعی که اندیشه های اجتماعی دارند و بیشتر مراجعی که ندارند و دغدغده های آنان چیز دیگری است. بدون شک در مراجعی که این دغدغه ها وجود داشته باشد، حتی اگر این تجربه را لمس نکرده باشند احساس مسئولیت می کنند تا چه رسد به این که خودشان لمس کنند مانند آیة الله منتظری که در سطح مرجعیت هم قبل از انقلاب زندان و شکنجه و تبعید را لمس کرده بود (و جالب این بود که زندگی با مخالف و یا غیرمسلمان را در زندان تجربه کرده بود) و هم پس از انقلاب که مدت 5 سال در حبس خانگی بود. به همین دلیل اینجانب خودم شاهد بودم که گاهی می گفت: این شب ها برای زندانیان خوابم نمی برد (حتی آن زندانیانی که در این مدت 20 سال با او رفتار خوبی نداشتند و بر اساس امور ساختگی و واهی با او قطع رابطه کرده بودند؛ یا نسبت به گروهی که فرزندش را کشته بودند، به مصداق "ولا يجرمنكم شنآن قوم علي ألا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوي"، حاضر نبود که بدرفتاری و خلاف عدالت شود و در این زمینه تا آنجا پیش رفت که او را متهم به حمایت از منافقین و لیبرال ها کردند، اما از این اتهام ها نهراسید و حجم انبوهی از نوشته های نظری و بیانیه های تاریخی بر جای گذاشت.
چهار:از نگاه شما، آیا جهان بینی مراجع ما، اگرکه عمر شریفشان را در بیت و شهر خود سپری کنند، با جهان بینی همانان، آنجا که از کشورهای گونه گون جهان دیدن فرمایند و از نزدیک با داشته ها و نداشته های ایمانی و دنیاوی مردمان جهان آشنا شوند، تفاوت می کند یا نه؟ اگرنه، به چه دلیل؟ واگر بله، چرا مراجع ما تا کنون درعرصه های دینی جهان حضور نیافته اند و با توده ی مردم جهان و اندیشمندان و بزرگان دینی آنان از نزدیک و بی واسطه ارتباط برقرار نکرده اند؟
البته اینجانب مقاله ای دارم درباره نقش شخصیت مفسر در تفسیر که به عوامل روانی، شخصیتی و تربیتی و تاریخی و جغرافیایی مفسر اشاره کرده و نشان داده ام که چگونه این فاکتورها در فهم مفسر در تفسیر تأثیر داشته و شهید مطهری هم در بحث از نقش جغرافیایی فقیه می گوید فقیه عرب، فتوای او بوی عربی می دهد و فقیه دهاتی فتواهای او دهاتی است و...
پنج :به نظرشما، اگر که طالب سفر و مطالعه ی عینی آثار جهان نباشید، آیا این جهان بینی، با خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن اخبار، میسر می شود؟ مفهوم ” سیروا فی الارض” آیا در کیفیت فتاوای یک مرجع تاثیر دارد یا ندارد؟
بدون شک تأثیر دارد، اما به نظر من یکی از چیزهایی که می تواند تأثیر ذهنی برای تلطیف روح داشته باشد، خواندن رمان های بسیار خوب است، دیدن فیلم های بسیار خوب بویژه در حوزه هنر و ادیان جهان است که نگاه او را به مردم جهان و اندیشه آنان دگرگون می کند و روح بردباری دینی و تحمل عقاید دیگران را در او بوجود می آورد. از سوی دیگر موجب آن می شود که با فرهنگ ها و ملل دیگر آشنا شود و درکی درست از اتفاقات جهان داشته باشد. مثلا مرحوم مطهری در علل گرایش به مادیگری بحثی در علل گرایش غرب به مادی گرایی (علل اجتماعی) می کند و شیوه برخورد کلیسا را با خواسته های طبیعی مردم عامل بسیار مهم در گریز غرب از دین در دوره های پس از تفتیش عقاید و رنسانس می داند.
شش :اگر مردم ایران با هزینه ی شخصی خود، بخواهند مراجع ما را به یک سفر دور دنیا دعوت کنند، آیا شما از ذات و برآیند این سفر استقبال می فرمایید؟ چرا نه و چرا آری؟
البته، اما نیازی نیست که این گونه رفتار شود. می توان به صورت مستقیم آنها را دعوت به دنیا کرد همان کاری که پاپ هر از گاهی به دنیا سفر می کند. و یا مردم علاقه مند به او از سراسر دنیا به ملاقات او می آیند و بعضا مسائل خود را مطرح می کنند.
هفت :خود شما، آیا یک مرجع جهان دیده و جهان گشته را به مرجعی که از بیت و شهر خود چندان فاصله نگرفته، ترجیح نمی دهید؟ به فرض یکسانی مراتب علمی و تقوی و صیانت نفس هردو.
البته، اینجانب شخصی مانند علامه سید محمد حسین فضل الله را دیده بودم و افکار باز و روشن و اندیشه های فقهی خلاق او نتیجه حیات اجتماعی او در لبنان و مسافرت های فراوان او به دنیا بود. این مسئله درباره شخصیت شهید بهشتی و موسی صدر هم صادق بود.
هشت :مراجع ما عمدتا در سخنان خود از واژه های ” باید و نباید ” بهره ی فراوان می برند. که : مسئولان باید فلان کنند. ومردم باید یا نباید بهمان باشند. اولا چرا این بایدها و نبایدهای مراجع در محدوده ی توصیه های اخلاقی متوقف می ماند؟ ثانیا این ” باید ها و نباید ها ” ، آنجا که به خود آنان مربوط می شود، چرا بی مخاطب می ماند؟ مثل این که بگوییم : یک مرجع، باید از درد وداغ مردم، از نزدیک، و بی واسطه ، آگاه باشد . و باید به حساسیت های همه جانبه ی آنان ورود کند. یک مرجع باید شجاع باشد و نباید با پناه بردن به آموزه هایی چون تقیه و مصلحت، از کنار واجبات حتمی اجتماعی، بی تفاوت گذر کند. یک مرجع باید همه ی مردم را بویژه پسران جوان و دختران جوان جامعه اش را بشناسد، و آن سوتر از موکدات دینی، واقعیات این عرصه را فهم کند، و تنها به صدورتوصیه های اخلاقی بسنده نکند. یک مرجع باید غمخوار پیروان سایر ادیان و حتی به فکر مشرکان و کمونیست های کشورش و بی دینان جهان باشد و برای فهم و اعتقاد آنان احترام قائل شود و به سهم خود برای آنان کرسی های روشنگری تدارک ببیند.
یکی از مسائل امروز دگرگونی ادبیات برخورد با مردم است که سوگمندانه مراجع ما آن را نشناخته و نمی دانند که مخاطب شناسی یکی از فاکتورهای مهم تبلیغ دین و تأثیرگذاری است. این که قرآن می گوید : "ادع إلي سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي أحسن" به پیامبر خطاب می کند که در دعوت به راه پروردگارت از حکمت استفاده کن. حکمت، دلیل متقن متناسب با مخاطب است. موعظه حسنه هم زبان تأثیر گذار است که گاه باید از هنر هفتم استفاده برد و کمتر فن مستقیم بکار گرفت. و جدال احسن هم (در جایی که ضرورت اقتضا می کند و طرف مقابل مجادله می کند)، باید نحوه آن احسن باشد. درباره نکات این آیه در کتاب آزادی در قرآن به تفصیل سخن گفته ام (بیش از 15 سال پیش).
نه :علما و مراجع ما، بارها درجانبداری از شیعیان مدینه و این که آنان از داشتن یک مسجد برای برگزاری آزادانه ی شعائرشان بی بهره اند، به دولت عربستان سعودی اعتراض کرده اند. که البته درجای خود امر پسندیده ای است و قابل امتنان. اما چرا روزی که جلوی چشم همانان، خانقاه دراویش را در قم، با خاک یکسان کردند، به مسئولان کشورمان اعتراض نکردند؟ مشابهت خواسته های دراویش کشورمان به جمهوری اسلامی ایران، مگر مثل خواسته های شیعیان مدینه به حاکمان عربستان سعودی نبوده ونیست؟ آیا شما موافق تخریب آن خانقاه بودید؟ آیا با زدن این برچسب که : خانقاه دراویش قم، مرکز فتنه بوده است، می توان کلیت آن را برچید و مردمش را در برابر چشم جهان عقل، به هیچ گرفت؟
برای این که قاعده زرین علم اخلاق، در وصیت امام علی به فرزندش را فراموش کرده اند که گفت : "آنچه برای خودت دوست داری برای دیگران دوست داشته باش و آنچه برای خودت اکراه داری، برای دیگران اکراه داشته باش." به نظر اینجانب این مسئله ریشه در جهان بینی جوامع دینی و علما و مراجع ما دارد و داستانی تاریخی و فرهنگی است. اینجانب در شب نوزدهم ماه رمضان در حسینیه ارشاد به سه عامل اعتقادی، اخلاقی و تربیتی نسبت به این سوال توضیح دادم و گفتم تا این سه، تغییر پیدا نکند، همچنان، رواداری و شمول نگری که در آیات 62 بقره، 69 مائده و 8 ممتحنه مطرح شده است ایجاد نمی شود.
ده :درنگاه شما، جامعه ای که بانوانش حجاب کامل یا مقبول اما اجباری دارند، و نمازهای جماعت مردمانش با شکوه است، و مجالس مذهبی اش پررونق، و حسین حسین گفتن ها و بر سروسینه کوفتن هایش مدام، و نماز شبش برقرار، اما روند جاری این جامعه، مبتنی است بردروغگویی و دزدی و بی نظافتی و ریاکاری و چاپلوسی و اسرافکاری و حرامخواری، آیا این جامعه، برتری دارد به جامعه ای که مردمش، نه خدا را باور دارند و نه حجاب را رعایت می کنند و نه آداب دینی را قبول دارند، اما عمدتا راست کردار و پاکدست و منصف و بی ریا و اهل نظافت اند؟ از نگاه شما، خداوند اگر بنا برانتخاب بگذارد، کدام یک از این دو جامعه را برمی گزیند و انگشت برتری برآن می نهد؟ دراین مثال، جامعه ی اول، خود ما هستیم که سخت گرفتار ظاهر دین شده ایم و به جایی نیز نرسیده ایم. جامعه ی دوم، مردمان کشورهای غرب و مردمان کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشورمسلمان اما آزاد ترکیه اند. که از جهات انسانی و اجتماعی از ما فاصله ای نجومی دارند و پیروان عقاید مختلف و بویژه مسلمانان در این کشورها از امنیت کم نظیری دربرپایی شعائرشان بهره مندند .
در توضیح پرسش های پیشین اندکی به آن اشاره کردم.
یازده :چرا علما و مراجع ما، آنقدر که به حجاب یا بی حجابی بانوان حساسند، مثلا به دزدی ها و دروغگویی های مسئولین حساس نیستند؟ آیا اسلام از بی حجابی و بدحجابی بانوان بیشتر آسیب می بیند یا از دغلکاری های بزرگان حاکم؟
از مشکلات قدرت هم که بگذریم و تأثیر عطف به قدرت را در بزرگ و کوچک کردن احکام و حساسیت نسبت به صورت شریعت توجه کنیم، از مسائل اخلاقی یاد کنیم که در نسبت میان اخلاق و شریعت، چگونه اخلاق در نگاه مراجع جایگاه کوچکی دارد. اخلاقی که پیامبر می گوید بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و پایه دین اخلاق است. حتی مسائل اعتقادی در قرآن وصف اخلاقی دارد، آنهم اخلاق اجتماعی. شریعت و نسک برای رسیدن به اخلاق است. چگونه حساسیت نسبت به آن کم است و یا از این اخلاق، به مسائل فردی آن توجه می شود و حقوق اجتماعی و ضرورت پایبندی به آن کمتر مورد تأکید قرار می گیرد. این مسئله در باره حق حیات که امام علی در نهج البلاغه به آن اشاره می کند یا عِرض و آبروی مردم، یا نقش عدالت در گسترش معنویت (این مباحث جای توضیح بیشتری دارد) یا نقش آزادی در رشد علمی و معنوی مردم و تأثیر در صیانت و توان خود نگهداری کمتر به آن توجه می شود.
دوازده :چرا مراجع و علمای برجسته ی ما، هنوز که هنوز است، احکام برده داری را که در دوره های دورجوامع اسلامی رایج بوده، لغونکرده اند و آزادانه، احکام قرآنی برده داری را امری سپری شده و تاریخی اعلام نمی کنند؟ آیا شما معتقدید هرچه در قرآن آمده، ابدی و لایتغیراست؟
در این باره اینجانب کتابی دارم به عنوان ملاکات احکام و روش استکشاف آن که به تفصیل توضیح داده ام و مقاله ای در مجله ی علوم حدیث دارم به عنوان تاریخمندی و فهم نصوص که به تفصیل در این باره سخن گفته ام. در کتاب قرآن و فرهنگ زمانه هم این مباحث را توضیح داده ام که برخی را برای شما ارسال می کنم.
سیزده :دستگاه قضایی ما، هراز گاه، حکم به سنگسار زنان زناکار می دهد و آبروی ما را در جهان عقل، به مضحکه در می اندازد. به نظر شما چرا مراجع ما و دستگاه های دینی ما– مثل حوزه های علمیه - به صدور یک چنین احکامی اعتراض نمی کنند؟
برای این که در این زمینه نص گرا هستند،‌ نوعی اخباری گری؛ و به قرآن توجه نکرده اند که نه تنها سنگسار را نیاورده بلکه حکمی دیگر آورده است، که تفصیل آن بماند.
چهارده :آیا مراجع ما از ماموران امنیتی ای که به بیت آنان رفت و آمد دارند، می ترسند؟ آیا این ماموران، مستقیم یا غیر مستقیم، خط قرمزهایی را برای تحکم می کنند؟ خود جنابعالی آیا درهمان لحظه ای که یک سخن انتقادی را به زبان می آورید، نگران این نیستید که عده ای از اوباشان مذهبی به بیت و محل کار شما هجوم بیاورند؟ آیا با این همه سنگینی هزینه برای نقد کردن، موافقید؟
البته در این زمینه مشکلات فراوانی است؛ یکی از آن ها درست کردن پرونده برای آقازاده ها و اطرافیان که می تواند تأثیر گذار باشد، یا مشکلات دیگر. اما به نظر اینجانب اگر همه مراجع متحد می بودند کار به این جا نمی رسید. از سوی دیگر نمی توان فراموش کرد روحیه مسئولیت پذیری اجتماعی نوعی تربیت و ممارست می خواهد. مانند کسی که می خواهد وزن سنگینی را بردارد، اگر در طی زمان تمرین نکرده باشد، اگر هم بخواهد و معتقد باشد، نمی تواند.
این گونه نیست که فضائل اخلاقی به نفس اعتقاد برای شخص کافی باشد تا شخص بروز دهد. این خودش تجربه می خواهد. شناخت موقعیت و شیوه ی برخورد می خواهد و این یک روزه بوجود نمی آید و مانند بروز فضائل اخلاقی برای متقی شدن شخص پروسه ای لازم دارد که از هر شخص ساخته نیست. صفت آگاهی، هوشیاری، شجاعت و موقعیت شناسی از اوصاف لازم برای این کار است که کمتر در مراجع موجود دیده می شود.
پانزده :شما قطعا از وضعیتی که بر منابر ما حاکم است خبردارید. و خبر دارید که در کل کشور، هیچ منبری وجود ندارد که سخنور آن بتواند آزادانه به نقد مسائل حساس جامعه بپردازد. آیا وضعیت کنونی جامعه ی ما همان است که یک روز آرزویش را داشتید؟ به نظر شما چرا اینهمه سانسور شدید بر رسانه ها وحتی برمنابر ما حاکم شده است.
هر چند نقش قدرت و استبداد دینی و تجربه های کسی که خود این شیوه ها را می شناخته و بر خلاف دولت شاه همه راه و رسم های آخوندی را می شناسد که چگونه تطمیع و‌ تهدید کند و به زندان افکند [روشن است]، اما نمی توان از جامعه کنونی و استبداد تاریخی و روحیه ایرانی و فرهنگ خودسانسوری غافل شد.
شانزده :مسئولان ما، حادثه های مردمی درکشورهای سوریه و لیبی و تونس و یمن و بحرین را متاثر از نظام ما می دانند و با تمسک به این تحلیل نادرست، خود را از تیررس خیزش های احتمالی مردم برکنار می بینند. به نظر شما اگر مردم لیبی را ومردم سوریه را در انتخاب شیوه ی نظام حکومتی کشورشان آزاد بگذارند، آیا شیوه حاکم برکشور ما را برخواهند گزید؟ چرا؟
خودشان نمی خواهند،‌ چنان که ما خودمان نمی خواستیم و ناخودآگاه مبتلا شدیم. روزهای نخست،‌ آجر به آجر کج گذاشتیم و نفهمیدیم که این دیوار دارد کج می شود و حال که نگاه می کنیم این دیوار کج به ثریا هم که برود کج است و آن هایی که این تجربه را داشتند گوش شنوایی برای شنیدن حرف های آنان نبود.
هفده :صدا و سیمای ما به دستور شورای عالی امنیت ملی کشورمان، خبرهای خیزش مردم سوریه را به قصد خدمت و همراهی با بشاراسد قاتل، سانسور می کند. این سانسورها، بلحاظ حقوقی چگونه است؟ آیا یک نظام اسلامی حق دارد به این حوزه های کاملا مردمی نفوذ کند و حق فهمیدن را از مردم سلب کند؟
یکی از حقوق انسان ها و یکی از مظاهر عدالت در خبررسانی و خبرگیری است. نه تنها رسانه ای که از جیب مردم تغذیه می شود،‌ اخبار را کج و معوج می کند،‌ مردم را از دسترسی به اطلاعات آزاد هم محروم می کند و حد اقل نتیجه ای که این روش دارد بی اعتمادی یا واکنش های تند در جهت گرایش به فرهنگ های لائیک یا ضد دین است.
هجده :درعین حال که خداوند در قرآن، ما را به شنیدن اقوال گوناگون و انتخاب و پیروی از یکی از آنها ترغیب فرموده، از نگاه شما، داشتن دیش ماهواره برای دریافت و تماشای شبکه های ماهواره ای، از همین منظر- شنیدن اقوال مختلف- حلال است یا حرام؟ پیش از این نیز بسیاری از مراجع ما داشتن ویدئو را حرام اعلام کردند اما بدلیل دوربودن این فتوا از فهم رایج اجتماع، بعدها خود حکومت به واردات بیشمار ویدئو دستور فرمود. اخیرا “سردار رادان” در یک سخن طنز گفته است که پلیس برای برچیدن دیش های ماهواره، با استفاده از عملیات راپل، به بام های مردم ورود می کند و اقدام به برچیدن دیش ها خواهد کرد. این رویه را انسانی و اسلامی می دانید؟ تماشای یک چنین مضحکه ای، آیا با آموزه های دینی ما سازگاری دارد؟
در این کار یک اتفاق افتاده است به اسم صیانت اخلاقی (که با بستن و ممنوع کردن حل نمی شود و نیاز به مصونیت سازی های درونی است). ماهواره ممنوع شده و تأیید مراجع را گرفته اند، هرچند به لحاظ حقوقی قانونی وجود ندارد و قانون اولیه وقتش تمام شده است. افزون بر این که ممنوع کردن،‌ دلیل شرعی و قانونی ندارد. چنین روش هایی از باب "الانسان حریص علی ما منع" شوق و تشنگی می آورد. این جانب مردم ترکیه را که دو شبکه به تمام سکس دارند،‌ اخلاقی تر از مردم ایران دیدم. علاقه به حجاب در کشورهای مانند ترکیه روز به روز در حال افزایش است، ولی در ایران حتی در خانواده های مذهبی و سنتی روز به روز در حال کاهش است. اعتماد به اخبار ایران حتی در میان خانواده های اهل حکومت کاهش پیدا کرده و مسئولین صدا و سیما در جلسات خصوصی این شرایط را درباره این رسانه­ی به اسم ملی قبول ندارند. امروز "فارسی وان" و "من و تو" موقعیت بهتری از صدا و سیما دارند و اینجانب شخصا از برخی مسئولین صدا و سیما این مسأله را شنیده ام.
بنابراین، عدم ممنوعیت ماهواره از چند جهت است:‌ 1) دلیلی بر منع نداریم. 2) اگر داشتیم این شیوه موجب حرص شدید می شود و باید به راه های غیر مستقیم جلوگیری (مانند مسائل تربیتی و بیدارسازی اخلاقی نسبت به شبکه های غیر اخلاقی) روی آورد. 3) این روش ها کارساز نیست. ما در دنیایی زندگی می کنیم که این روش ها کارساز نیست.
نوزده :چرا سالهاست که مراجع ما شهامت ابراز فتاوای تازه ندارند؟ چرا سالها از دو فتوای حلیت شطرنج و موسیقی حضرت امام می گذرد و هنوز فتوایی در این اندازه صادر نشده است؟ اگر امام خمینی به حلیت شطرنج و موسیقی تاکید نمی ورزید، آیا مراجع ما به صدور یک چنین فتوایی دست می بردند؟
برای این که صدور فتوای جدید هزینه می طلبد و مراجعی که این شهامت را به خرج می دهند، هزینه های سنگین می پردازند. فضای فرهنگ های دینی به قول آقای هاشمی نسبت به قبل از انقلاب بسیار تنگ تر شده است،‌ لذا این مسئولیت به نسل بعدی مراجع افتاده است و هم اکنون شاهد نظریه پردازی های خوبی هستیم.
بیست :آیا در باور ایمانی شما، همچنان باید دست دزد را قطع کرد؟ اگر موافق این دستورالعمل قرآنی هستید، به ادامه ی پرسش من پاسخ بفرمایید: طبق اسناد موجود، و اقرار خود آقای محمد رضا رحیمی معاون اول رییس جمهور، وی مبالغ هنگفتی از بیت المال را دزدیده است. اگر کسی حاضر به قطع دست ایشان نشد، آیا شما آماده اید مجری قانون الهی باشید؟
قطع دست دزد بر فرض که امروز تنها راه پیشگیری از جرم باشد [مشروع است]، چون قرآن نگفته است که برای جلوگیری از دزدی تنها راه، قطع دست اوست... اما همین قطع دست،‌ متوقف بر شرایطی است و امروز تا حل مشکلات اقتصادی اجراپذیر نیست.
بیست و یک :حمایت همه جانبه ی رییس جمهور از دزدی های آقای رحیمی، آیا طبق قانون شرع، به مثابه شراکت ایشان در این دزدی ها نیست؟ و نباید دست ایشان نیز طبق آیه های قرآن قطع شود؟
این بحث دو جنبه دارد، یکی بحث کیفری دارد و یک بحث سیاسی. و به نظر می رسد برای پیشگیری از فساد مالی ارکان حکومت، نیازمند به نهادهای مستقل، احزاب قوی و رسانه های آزاد هستیم؛ و با قطع دست یک نفر مشکل فساد ارکان حکومت حل نمی شود.
بیست و دو :زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه هایشان آیا از نگاه شخصی و ایمانی شما، کاری درست و پسندیده بوده است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه کرده اید و به کدام دستگاه نامه نوشته اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده اید؟
خیر،‌ موضع خود را بارها در مصاحبه ها و بیانیه های مجمع مدرسین و محققین ابراز داشته ایم.
بیست و سه :هم اکنون مردان و زنان بسیاری که عمدتا در یک فعالیت متداول قانونی حضور داشته اند، به اسم فتنه گر در زندانهای ما به سر می برند. آیا با این روند که ما معترضان خود را با انگ فتنه گر به زندان دراندازیم و آنان را از حقوق قانونی شان دورسازیم موافق بوده اید؟ اگر بله، چرا؟ واگرنه، به چه دلیل؟
خیر، روشن است.
بیست و چهار:در دوسال گذشته، مردم ما و حیثیت جهانی ما بسیار آسیب دیدند. آیا می توان وقایع این دوسال را یک آزمون الهی برشمرد؟ اگر بله، سهم و نقش و نمره ی شما در این آزمون چه بوده است؟
آزمون به این معنی که یک تجربه است که باید از این تجربه پند گرفت و نقاط آسیب پذیر آن را شناخت.
بیست و پنج :اوباشان مذهبی قم، جلوی چشم همه ما به منزل آیت الله صانعی حمله کردند و به حریم خصوصی وی هجوم بردند. مراجع ما درمقام عمل چه کردند؟ تایید یا تقبیح؟ متاسفانه جامعه ی دینی ما هیچ عکس العملی از آنان ندید و نشنید. آیا حمله به بیت آیت الله صانعی، واگویه ای به سایر مراجع نبود؟ که اگر با ما درافتید، با شما این می کنیم؟ چرا هیچ عالم و مرجعی مخاطره نمی کند و عمامه از سر نمی گیرد و پای برهنه برای احقاق حق خروج نمی کند؟

؟ (ایشان به این پرسش پاسخ نداده اند.)




نسبت به عملکرد رهبری سوالات زیادی داریم
 جـــرس: شاخه جوانان احزاب اصلاح طلب طی نامه ای خطاب به علی مطهری، با بیان اینکه مدتی است رفتار حاکمیت و شرایط کشور شما را نیز بر آن داشته است که فریاد اعتراض و انتقاد سر دهید و به تحدید آزادی بیان و هموار کردن راه استبداد اعتراض کنید"، پرسیده اند: "اینک اما می‌پرسیم آیا تمام انتقادات دلسوزان نظام و اعتراضات مردمی سال ۸۸ به اعلام نتیجه انتخابات جز همین انتقادات نبود؟"
به گزارش کلمه، این جوانان همچنین با اشاره به اتفاقات رخ داده در دو سال و نیم اخیر پرسیده اند: مگر جز این نبود که اعتراض‌کنندگان جز برای باز پس گرفتن آراء نادیده‌انگاشته‌شان (حتی با فرض غلط بودن این تصور) و تخلف گسترده در انتخابات از پخش پول نقد در روستاها و شهرهای کوچک در هفته های منتهی به ایام تبلیغات تا دفاع تمام قد صدا و سیما و سپاه و بسیج و اعضای شورای نگهبان از کاندیدای مقابل و رفتار غیر شرعی و غیر اخلاقی أقای احمدی نژاد در مناظره ها، به خیابان‌ها آمده بودند؟ و آیا کسانی که آن روز چنین انتقاداتی سر می‌دادند بازداشت و روانه زندان‌ها نشدند؟ آیا امروز زندان‌های کشور مملو از معترضین به همین رفتارها و سیاست‌های انحصارطلبانه نیست؟ آیا معترضین به براندازی متهم نشدند؟
در بخشی از این نامه با تاکید بر اینکه “ما و شما می‌دانیم که «جمهوری اسلامی» آن هم نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، آن چیزی نیست که امروز شاهد آن هستیم.” آورده شده است: علیرغم همه این ها امروز ما و همه دلسوزان نظام و کشور نگران ارزش‌های مطلوب انقلاب و مردم هستیم، نه نگران هزینه‌هایی که تاکنون در این راه داده‌ایم. نگران حاکم شدن تفکری هستیم که همه داشته های انقلاب را تنگ نظرانه می بلعد و تلخ تر این که تفکر متوهم داستان سرا امروز در دستگاه هایی که قرار بود چشم امین نظام و مردم باشد رخنه کرده و حقایق را وارونه نشان می دهد.

متن این نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر علی مطهری
با سلام و احترام
مدتی است رفتار حاکمیت و شرایط کشور شما را نیز بر آن داشته است که فریاد اعتراض و انتقاد سر دهید و مسئولین را به عقلانیت، عدالت و منطق دعوت کنید. از اعتراض به رد صلاحیت غیرقانونی و اعتراض به خفه کردن منتقدان تا اعتراض به تحدید آزادی بیان و اعتراض به هموار کردن راه استبداد تا اعتراض به قانون‌شکنی و قانون‌گریزی.

گفتن از مخدوش شدن اعتماد مردم به نظام، انتقاد از رویکرد تعطیل عقل در برابر ولایت فقیه و منتسب کردن مشکلات کشور به آن، گفتن از برخوردهای قرون وسطایی و به حق مرتبط کردن رویگردانی مردم از دین و ایمان به اینگونه رفتارها، سخن از انحراف در سپاه پاسداران و دخالت‌های غیرقانونی این نهاد انقلابی در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی کشور و …

جناب آقای مطهری
پرسیده‌اید که «آیا در کشور ما اگر کسی مثلا معتقد باشد که مدیریت بحران سال ۸۸ و نوع برخورد با معترضان، کارآمد و مناسب نبوده است، حق دارد اظهار نظر کند؟» و کسانی را که بازی‌گردان حملات ناجوانمردانه به منزل سردار علایی بوده‌اند، از زاویه دفاع از آزادی بیان هشدار داده‌اید و آنها را از «تعصب» برحذر داشته‌اید. اینک اما می‌پرسیم آیا تمام انتقادات دلسوزان نظام و اعتراضات مردمی سال ۸۸ به اعلام نتیجه انتخابات جز همین انتقادات نبود؟ آیا در آن روزگار جز بازگشت به روش‌های برگزاری انتخابات سالم، خواسته دیگری بود؟ مگر جز این نبود که اعتراض‌کنندگان جز برای باز پس گرفتن آراء نادیده‌انگاشته‌شان (حتی با فرض غلط بودن این تصور) و تخلف گسترده در انتخابات از پخش پول نقد در روستاها و شهرهای کوچک در هفته های منتهی به ایام تبلیغات تا دفاع تمام قد صدا و سیما و سپاه و بسیج و اعضای شورای نگهبان از کاندیدای مقابل و رفتار غیر شرعی و غیر اخلاقی أقای احمدی نژاد در مناظره ها، به خیابان‌ها آمده بودند؟ و آیا کسانی که آن روز چنین انتقاداتی سر می‌دادند بازداشت و روانه زندان‌ها نشدند؟ آیا امروز زندان‌های کشور مملو از معترضین به همین رفتارها و سیاست‌های انحصارطلبانه نیست؟ آیا معترضین به براندازی متهم نشدند؟ آقای مطهری امروز در شرایطی این نامه را برای شما می نویسیم که دوستانمان به دلیل همین انتقادات با احکام سنگین در زندان به سر می برند. کاش به پرونده عماد بهاور دسترسی داشتید تا بدانید حکم ۱۰ سال حبس تعزیری او نه به خاطر مبارزه مسلحانه که به دلیل باور به انتقادات امروز شما صادر شده است.

جناب آقای مطهری
این روزها از رد صلاحیت غیرقانونی تعدادی از منتقدین به شرایط کشور و دولت که زخمه‌های آن شما را نیز نواخت، انتقاد کرده و از پائین آمدن مشارکت در انتخابات و مخدوش شدن اعتماد مردم به نظام در پی این رفتارها سخن به میان آورده‌اید. آیا نمی‌دانید کسانی که روزگاری در این کشور زبان به انتقاد گشودند و ردصلاحیت‌های غیرقانونی را مضر برای حال و آینده نظام دانستند، از نمایندگان آن روز مجلس شورای اسلامی تا روزنامه‌نگاران، امروز در زندان‌های کشور محبوسند؟ آیا این خود اعتراضی نمی‌طلبد چنانکه اعتراضی برای برخورد با حسین علایی؟

حال که از نگرانی برای کاهش مشارکت در انتخابات گفته اید، این را هم بگویید که صدور احکام سنگین (شما بخوانید سپاسگزاری صمیمانه) برای کسانی که در خلق حادثه‌ بزرگ حضور بی نظیر مردم در صحنه انتخابات نقش آفریدند هم باعث کاهش مشارکت خواهد شد. کاش به پرونده صابر عباسیان دسترسی داشتید تا بدانید مهمترین اتهام او حتی نه شرکت در راهپیمایی های آرام که حضور در ستاد انتخاباتی جوانان حامی خاتمی و موسوی ۸۸ (به زعم حضرات، گروه غیر قانونی) بوده است و ۵ سال حبس تعزیری نتیجه مسئولیت پذیری صابر در انتخابات شد.

جناب آقای مطهری
چندی پیش از عدم استقلال مجلس شورای اسلامی به دلیل برداشت‌های غلط از ولایت فقیه و نبود اظهار عقیده آزاد نمایندگان از بیم رد صلاحیت سخن گفته‌اید و پرده از تهدید نمایندگان مجلس به متوقف کردن پروژه‌های عمرانی حوزه انتخابیه‌شان، حمله به دفترشان و شعار دادن علیه‌شان در نماز جمعه برداشتید. اما آیا این برخوردها با نمایندگان مجلس و تهدیدشان بدعت جدیدی در جمهوری اسلامی‌ست؟ رفتارهای حاکمیت با اصلاح‌طلبانی که برای حفظ استقلال مجلس و آزادی عمل نمایندگان ملت تلاش کردند و از دادن هزینه این آرمان انقلاب اسلامی بیمی نداشتند، هنوز فراموش نشده است. همچنین است در مورد روزنامه‌نگارانی که پرده از بدعت‌های روزگار خود برداشتند. اگر مجلس استقلال داشت اجازه نمی داد در حالی که سیدضیا نبوی (دانشجوی ستاره داری که در دفاع از حق تحصیل خود و دیگر دانشجویان ستاره دار بازداشت شد) هر روز فریاد می زند از سازمان منافقین بیزار است، بر خلاف صراحت آیه ۹۴ سوره نساء و روایات متعدد و درک بدیهی وجدان، قاضی ۱۰ سال حبس تعزیری در تبعید به این اتهام واهی به وی بدهد. اگر مجلس استقلال داشت از ابتدا در برابر پدیده ستاره دار کردن دانشجویان می ایستاد تا دستگاه های امنیتی برای توجیه کار خود ضیا را قربانی ای برای سرپوش بر اشتباهات پی در پی خود نکنند.

جناب آقای مطهری
روزگاری در این کشور نسلی ظهور کردند که انتقادات امروز شما را مطرح کردند، سخن از استقلال نمایندگان مردم و مسئولیت‌شان در قبال مردم می‌راندند. سخن از انتخابات سالم و بر کرسی نشاندن رأی مردم می‌راندند، سخن از رد برداشت‌های غلط از ولایت فقیه و رد دخالت نظامیان در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی و ضرورت بازگشت آنها به پادگان هایشان می راندند. اما اکنون که انتقادات گذشته آنان و انتقادات امروز شما یکی‌ست، آیا لب به اعتراض به رفتارها و برخوردهایی که با آنان شد نمی‌گشایید؟ کاش به پرونده اسماعیل صحابه دسترسی داشتید تا بدانید ۴ سال و نیم حبس تعزیری وی نه به خاطر براندازی که به خاطر شرکت در دعای کمیل در منزل شخصی (تاکید می کنیم منزل شخصی) خانواده یک زندانی حوادث پس از انتخابات صادر شده است. کاش به پرونده مسعود باستانی یکی از جوانان روزنامه نگار دسترسی داشتید تا می دانستید ۵ سال از ۶ سال حبس او نه به دلیل آتش زدن بانک که به خاطر شرکت در راهپیمایی آرام ۲۵ و ۲۶ خرداد صادر شده است. کاش از دادستان محترم تهران در مورد هنگامه شهیدی و تبعات جسمی و روحی که به برکت دوران بازداشت به یادگار دارد سوال می کردید تا نتیجه حاکم شدن تفکر فعلی را بر امنیت کشور بدانید.

جناب آقای مطهری عزیز
امروز انحصارطلبان در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی عزم خود را جزم کرده‌اند تا آخرین منتقدان و آخرین حلقوم‌های معترض را نیز خاموش کنند و در این راه، کشور را به سخت‌ترین و خطرناک‌ترین شرایط بین‌المللی نیز سوق داده‌اند. ما و شما می‌دانیم که «جمهوری اسلامی» آن هم نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، آن چیزی نیست که امروز شاهد آن هستیم. اگر این طور بود حسین نعیمی پور به دلیل حضور در کمپین انتخاباتی موج سوم با ۴ سال حبس تعزیری در زندان به سر نمی برد. اگر این بود حداقل به حرمت برادر شهید عبدالله مومنی برای اعتراف به آنچه می خواستند آن گونه که قلم شرم دارد از نوشتن، او را شکنجه نمی کردند. اگر بود مهدی محمودیان به جای ۵ سال حبس تعزیری به دلیل افشای قبرهای بی نام و نشان شهیدان پس از انتخابات و افشای جنایتخانه کهریزک، حتما مورد تقدیر و قدردانی مسئولین قرار میگرفت. اگر این گونه بود از یک طرف به امید کوکبی نخبه فیزیک اتمی اتهام جاسوسی نمی زدند و از طرف دیگر برای خانواده اش بلیط هواپیما و ملاقات حضوری هماهنگ نمی کردند تا او را مجاب به همکاری علمی کنند.

یادگار گرامی استاد شهید مطهری
میراث باقی مانده از انقلاب اسلامی، امروز هیچ شباهتی با آرمان‌ها و اهداف نخست که و پدران و مادرانمان برایمان تعریف کرده اند ندارد و «آزادی» که از اصلی‌ترین شعارهای انقلاب اسلامی بود، روز به روز در ضعیف‌ترین مواضع قرار گرفته است. اگر این طور نبود امثال علی ملیحیٍ، حسن زیدآبادی، آرش صادقی، مهدی اقبال، علی شکرچی، حسین نیکخواه، علی جمالی، سهام بورقانی، بهاره هدایت و صدها جوان دیگر به خاطر توهمات امثال آقایان رسایی و فدایی و حسینیان و کوچک زاده در زندان به سر نمی بردند. اگر نبود بسیاری از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات را به آن شکل در دادگاه هایی که دیدیم پس از تمرین حاضر نمی کردند. در مورد آن دادگاهها به ذکر همین بسنده می کنیم که به متهمانی که اسفند ۸۷ به اتهام عضویت در انجمن پادشاهی بازداشت شده بودند قول داده بودند در صورت همکاری و اعتراف در دادگاه پس از گذراندن حبس چند ساله آنها را آزاد خواهند کرد. پس از فریب خوردن و همکاری و اعتراف این افراد در دادگاه های حوادث پس از انتخابات! بر خلاف وعده داده شده ۲ نفر از ۳ نفر بازداشت شده اعدام شدند و نفر سوم امیر عارفی فرد پس از شکستن حکم اعدام به ۱۵ سال حبس به استان خوزستان تبعید شد.

آقای مطهری
هیچ کدام از ما برانداز نبودیم و کسانی که دغدغه براندازی داشتند را طرد می کردیم. تا انتخابات علیرغم همه گله ها و انتقاداتی که داشتیم مساله هیچ کدام از ما رهبری نبود. همه ما به آرمانهای انقلاب اعتقاد راسخ داشتیم و داریم. از خود جوانان حاضر در جریان سیاسی تان سوال کنید تا بگویند تلاش ما برای حفظ لنگرگاهی به نام امام خمینی برای ایجاد وحدت و سمبل مردم داری در نظام حتما از آنها بیشتر بوده که کمتر نیست، با وجود دفاع از حقوق منتقدین، حکومت دینی عادل را ایده آل می دانستیم. علیرغم این که هرگز با بخشی از افکار شما نمی توانستیم در یک جریان قرار بگیریم ولی در اصول اصلی انقلاب خود را مخالف شما نمی دانستیم.
اما امروز و بعد از حوادث پس از انتخابات ما سوالات جدی داریم که کسی حاضر به پاسخگویی نیست و صادقانه تر آنکه هراس از اشاره به آنها داریم، چه رسد بی لکنت بیان کردن آنها! امروز نسبت حکومت و دین با این اتفاقات که به باورهای بسیاری از مردم لطمه زد برای ما نیز دچار ابهام شده است. جایگاه مخالفین در ولایت فقیه کجاست؟ غیر از “له کردن مخالف زیر پای خود” برخورد جناح اصولگرا نسبت به مخالفین خود در دو سال گذشته چه نامی دارد؟ نسبت به عملکرد رهبری سوالات زیادی داریم که متاسفانه بخشی از آن را قابل دفاع نمی دانیم؛ و تصور کنید در این شرایط سخنان آقاتهرانی را که مرز این سوالات را خط خون! می دانند.

جناب آقای مطهری
علیرغم همه این ها امروز ما و همه دلسوزان نظام و کشور نگران ارزش‌های مطلوب انقلاب و مردم هستیم، نه نگران هزینه‌هایی که تاکنون در این راه داده‌ایم. نگران حاکم شدن تفکری هستیم که همه داشته های انقلاب را تنگ نظرانه می بلعد و تلخ تر این که تفکر متوهم داستان سرا امروز در دستگاه هایی که قرار بود چشم امین نظام و مردم باشد رخنه کرده و حقایق را وارونه نشان می دهد.
باور داریم همه ما در حاکم شدن این تفکر سهیم هستیم. ما به سهم خود می گوییم اگر بعد از دوم خرداد آن گونه نسبت به هجمه برخی منسوبین به اصلاحات به برخی بزرگان و محترمین جریان مقابل و بعضا ارزش ها سکوت نمی کردیم امروز مجبور به تحمل امثال رسایی و سالک و مصلحی و علم الهدی نبودیم. و از سوی دیگر اگر با هم در مقابل داستان سرایی های غیر واقعی امثال شریعتمداری علیه آقای خاتمی می ایستادیم و آزادی مد نظر ایشان را به دروغ به بی بند و باری تفسیر نمی کردیم کشور امروز در چنگال کاسبین و کرکسین اسیر نبود. اگر اتهام زنی های بی جا به آقای هاشمی را برنمی تابیدیم راه برای محمود احمدی نژاد باز نمی کردیم. اگر با حفظ حرمت، دوستانه نقدهایمان را به رهبری (چه در دوران حضرت امام و چه در دوران آیت الله خامنه ای) می گفتیم امروز شاهد این نبودیم که این رکن قانون اساسی تبدیل به ابزاری برای حذف جریان مخالفمان شود.

جناب آقای مطهری
علیرغم همه داستان سرایی های جبهه پایداری ها و رسایی ها و فدایی ها در صورت حمله بیگانه این سینه ماست که سپر حفظ استقلال و آزادی کشور قرار خواهد گرفت نه امثال این آقایان که نفرت و خشونت به هموطن و هم دینشان از سر تا پای گفتارشان می ریزد.

آرزو می کنیم این روزهای تلخ زودتر بگذرد، آرزو می کنیم که تهدیدهایی که کشور و مردم کشورمان اکنون با آن دست و پنجه نرم می‌کنند با در پیش گرفتن مسیرهای عقلانی و منطقی رفع گردد. آرزو می کنیم که مجلس شورای اسلامی در مسیر بازپس‌گیری استقلال خود قدم بردارد. آرزو می کنیم که تهدیدهای نمایندگان تحقق خواست اقتدارگرایان را موفق نگرداند. آرزو می کنیم که تهدیدهای بین‌المللی در کشوری که سرمایه بزرگی چون پیشنهاد دهنده گفتگوی تمدن ها را دارد و در بی‌سابقه‌ترین مراحل خود در تاریخ این سرزمین است با نگاه منطقی به شرایط پیش رو حل و فصل گردد و آرزو می کنیم که بیش از پیش بر تعصبات و تفکراتی که ما را در این شرایط انزوا و در مرکز هدف تحریم‌های بین‌المللی قرار داده است، اصرار نگردد.
به امید روزی که در این کشور هیچ کس به خاطر ابراز عقیده از زندگی و آزادی و حقوق اجتماعی اش محروم نشود.
در خاتمه بار دیگر رادمردی و مروت جنابعالی را با همه اختلاف نظرهایی که با یکدیگر داریم می ستاییم و امیدواریم بهره ای و درسی از این سلوک ستوده، نصیب همه فعالان سیاسی و اجتماعی ما باشد.
والعاقبة للمتقین
والسلام علیکم و رحمة الله
شاخه های جوانان احزاب اصلاح طلب




مسمومیت ۲۴ دانش آموز دختر در بهشهر

خبرگزاری هرانا - به علت نشت گاز مونواکسید کربن از بخاری یک کلاس درس دخترانه در بهشهر، ۲۴ نفر از دانش‌آموزان مسموم و به بیمارستان امام خمینی این شهرستان اعزام شده‌اند.
روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مازندران، گزارش داده است که پس از خبر مسمومیت ۲۴ دانش‌آموز یک کلاس دخترانه در بهشهر، عوامل اورژانس بهشهر از شهرهای بهشهر، خلیل‌شهر و رستمکلا به محل حادثه اعزام شدند.
پس از بررسی‌های به عمل آمده، علت مسمومیت دانش‌آموزان نشت گاز مونواکسید کربن از بخاری کلاس اعلام شد که ۲۴ نفر از دانش‌آموزان مسموم و به بیمارستان امام خمینی شهرستان بهشهر اعزام شده‌اند.
اقدامات درمانی برای احیای جان مصدومان در بیمارستان امام خمینی  بهشهر انجام شد که حال ۲۲ نفر از دانش‌آموزان رضایت بخش اعلام شد که پس از اقدامات درمانی لازم مرخص می‌شوند.
بر اساس این گزارش حال دو نفر از دانش‌آموزان به علت سطح بالای مصدومیت وخیم است.
این در حالیست که مسئولان آموزش و پرورش استان مازندران کماکان سکوت اختیار کرده‌اند.



هرانا؛ سه شهروند مسیحی کلیسای جماعت ربانی اهواز و تهران آزاد شدند

خبرگزاری هرانا - "كشیش فرهاد سبكروح" و "ناصر ضامن دزفولی" دو تن از اعضای کلیسای جماعت ربانی اهواز با تودیع وثیقه از زندان کارون اهواز و "ماسیس موسسیان" از اعضای کلیسای جماعت ربانی تهران نیز با تودیع وثیقه از زندان رجایی شهر آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، کشیش فرهاد سبک روح به همراه ناصر ضامن دزفولی و داود علیجانی از بازداشت شدگان مراسم کریسمس ۲۰۱۱ در اهواز بودند که دو تن از ایشان امروز پس از دو ماه از سوی دادگاه انقلاب اهواز با تبدیل قرار وبازداشت به وثیقه آزاد شدند.
گفتنی است داوود علیجانی به دلیل عدم تودیع وثیقه به موقع تا کنون آزاد نشده است و کماکان در زندان کارون اهواز به سر می برد.
هم چنین بنا بر گزارش دیگر ماسیس موسسیان از اعضای کلیسای جماعت ربانی تهران – در محله نارمک نیز که در ۱۹ بهمن بازداشت و به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده بود با تبدیل قرار بازداشت به وثیقه و تودیع آن از زندان به صورت موقت آزاد شد.