۱۳۹۰ بهمن ۷, جمعه

مهمترین خبرهای روز جمعه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

حکومت بدون رای مردم اعتبار ندارد؛ بازخواست کردن از حاکمان حق جامعه است

خاتمی: جز با حاکمیت مردم بر سرنوشت خود چیزی آرام نمی گیرد

 رییس جمهور سابق کشورمان با این باور که ” جمهوری خواهی و خواست مردم سالاری یک تقدیر تاریخی است”، تقدس گرایی کسانی که در زمان و مکان محدودند را رد می کند و معتقد است که تحمیل چنین تقدسی  با “هزینه های گزاف” بر جامعه ایجاد مشکل می کند.
سید محمد خاتمی در گفت و گوی تفصیلی با سایت بنیاد آثار نشر اندیشه های شیهد بهشتی می گوید: در عین حال اینکه کسانی که مقدس نیستند، مطلق نیستند و در زمان و مکان محدودند، مقدس شوند یا اندیشه آنها مقدس شمرده شود، یا برداشتهای خاصی مقدس قلمداد شوند و این امر بر جامعه تحمیل بشود و هزینه‌های گزافی هم داشته باشد و تا آنجا پیش برود که حتی اعتراض کردن به این بشر هم خطا و جرم به حساب آید، این مناسبتی با امر قدسی ندارد.
وی توضیح می دهد:  امور غیر مقدسی که قدسی شده‌اند، وقتی بر جامعه تحمیل می‌شوند ایجاد مشکل می‌کنند. جهان بدون امر قدسی، جهان بی‌معنایی است، جهان بی‌هویتی است و به تعبیری که اگزیستانسیالیست‌ها می‌گویند جهانی پر از دلهره است. ولی به نظر ما جهان مطلوب، جهانی است که خداوند می‌گوید “لا خوف علیهم و لا هم یحزنون” نه حزنی در آن هست نه خوفی. جهان ما اگر متصل به امر قدسی مطلق نشود، همواره خوف و حزن در آن هست.
سیدمحمد خاتمی در آستانه سالگرد انقلاب اسلامی با تحلیلی از اندیشه امام خمینی در مورد ” جمهوری اسلامی ” توضیح می دهد:  عده‌ای ممکن است بگویند امام العیاذبالله برای فریب مردم جمهوری اسلامی را مطرح کرده‌اند! ولی من معتقدم امام مقتضیات زمان را درک کرده بود. یعنی زمان را، زمانی را دیده بود که جز با حاکمیت مردم بر سرنوشت خود چیزی آرام نمی گیرد.
او معتقد است که جمهوری خواهی و خواست مردم سالاری یک تقدیر تاریخی است و حاکمیت از آن مردم است و هیچ حکومت و قدرتی نیست که جز با اتکاء به رأی مردم دارای ارزش و اعتبار باشد و مردم می‌توانند از حاکمان بازخواست بکنند و بدون توسل به زور صاحب منصبان را جابه جا کنند و این تقدیر روزگار است.
سیدمحمد خاتمی بر این باور است که  میان شرق و غرب و دنیای اسلام و دیگر ممالک هم در این زمینه فرقی نیست. امواجی که امروز در خاورمیانه شاهد خروش آن هستیم طرف سلبی آن فقط برای رفع دیکتاتوری، خودکامگی، وضعیت‌های فوق‌العاده و سرکوب است و طرف ایجابی‌اش برگزاری انتخابات آزاد است. اینها همه مسلمانند، نماز می‌خوانند ولی خواهان استقرار مردم سالاری و رفع عقب ماندگی‌اند.
رییس جمهور اصلاحات ادامه می دهد: اتفاقاً من معتقدم یکی از روشن‌بینی‌های امام این بود که درک کرد زمان، زمانِ جمهوری است و جز این نمی‌تواند باشد. وقتی می‌گویید اسلامی، باید اسلامی که می‌گویید با جمهوریت سازگار باشد. نمی‌توانیم بگوییم جمهوری اسلامی ولی اسلامی را عرضه کنیم که هیچ اعتقادی به رأی و نظر و آزادی مردم نداشته باشد. من هنوز هم معتقدم چارچوبی که در آن نشست در هانوفر صحبت کردم در این تعریف می‌گنجد، گرچه حتماً در بعضی نقطه‌نظرهایم باید تغییراتی بدهم.
وی می گوید: این بشر، بشر آزاد شده است. البته جباریت امر قدسی به این معنا نیست که انسانهای غیرمقدس خودشان را و کلامشان را قدسی میدانستند و مردم را مجبور می‌کردند که تابع آنها باشند و متأسفانه در مواجهه با این امر ناگوار، بسیاری از انسان‌های روزگار ما از اصل امر قدسی هم بریده‌اند.
خاتمی توضیح می دهد: این مسئله مهمی است که بدانیم امر قدسی وجود دارد، ولی امور غیر مقدسی که قدسی شده‌اند، وقتی بر جامعه تحمیل می‌شوند ایجاد مشکل می‌کنند. جهان بدون امر قدسی، جهان بی‌معنایی است، جهان بی‌هویتی است و به تعبیری که اگزیستانسیالیست‌ها می‌گویند جهانی پر از دلهره است. ولی به نظر ما جهان مطلوب، جهانی است که خداوند می‌گوید “لا خوف علیهم و لا هم یحزنون” نه حزنی در آن هست نه خوفی. جهان ما اگر متصل به امر قدسی مطلق نشود، همواره خوف و حزن در آن هست.
 بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی در راستای پژوهش و تحقیق درباره طرح «روحانی تراز نوین» که به بررسی وظایف و اهداف و رسالت روحانیت در عصر جدید و آسیب‌شناسی وجوه مختلف آن اختصاص دارد، به سراغ سید محمد خاتمی رفته است تا علاوه بر شرح و توضیح تجربیات وی از سال‌ها تلاش در راه شناساندن اندیشه عمیق و اصیل اسلامی و نیز تلاش عملی در راه نشر اخلاق اسلامی، به بازگویی تفسیر خاتمی از شهید آیت الله دکتر بهشتی بپردازد و اندیشه و گفتار بهشتی را در آینه قول و سخن خاتمی به نسل امروز ارائه دهد. گفت‌وگو با خاتمی فرصت مغتنمی بود تا بتوان از خلال ادبیات و نگاه یکی از نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین افراد  از نظر اندیشه به شهید دکتر بهشتی با مشی و مرام او دقیق‌تر و صریح‌تر آشنا شد و حتی سختی و صعوبت راه بهشتی و چون او زیستن و راه رفتن را بهتر دریافت.
گفت‌وگوی حاضر بخشی از این پروژه تحقیقی است که در سایت بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی منتشر شده است که با  هم می خوانیم.
شهید بهشتی یک دوره چهارساله در هامبورگ فعالیت داشتند که به نوعی دوره باروری شخصیت اجتماعی ایشان به حساب می‌آید، اما وجوه شخصیت ایشان بزرگتر از آن است که بخواهیم آن را در قالب مرکز اسلامی هامبورگ ببینیم؛ ایشان را باید در افق وسیع تری دید.
آیت الله دکتر بهشتی، پنج سال در مرکز اسلامی هامبورگ حضور و فعالیت داشتند و پس از آن در امر تدوین کتابهای درسی دینی که به نظرم بسیار مهم و تأثیرگذار بود نقش محوری داشتند و بعد از پیروزی انقلاب در ساماندهی و شکل‌دهی نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشتند. همه اینها اموری است که در شناخت شخصیت ایشان می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. اما به نظر من خوب است حتی گسترده‌تر از این موارد صحبت کنیم. امروز وقتی از یک روحانی صحبت می‌کنیم، باید موقعیت آن روحانی را بسنجیم و ببینیم چه توقعی از او هست؟ و چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟
امروز دین با چالش‌های بسیار سنگین و بزرگی مواجه است. بعد از ظهور پدیده مدرنیسم و مدرنیته در دنیا، دین با چالش‌های جدیدی روبه‌رو شده است که به هر حال متصدیان امر دین را هم بی‌نصیب نگذاشته است.
از دوران‌های گذشته نیز به یک معنی همیشه این مسئله مطرح بوده است که بین عقل و وحی چه رابطه‌ای و بین دین و دنیا چه نسبتی برقرار است؟ و نقشی که دین در زندگی این جهانی انسان دارد چیست؟ آیا اصلاً نقشی دارد؟ برخی خیال خود را راحت کردند؛ گفتند دین در این زمینه نقشی ندارد، به‌خصوص در این دنیای امروزی و مدرن؛ اما مسئله با این پاسخ حل نشد و نخواهد شد.
این چالش‌ها همواره وجود داشته و در دنیای جدید چالش‌های جدیدتری هم به آن افزوده شده که منشأ پیدایش شخصیتهایی متفاوت از دیگران شده است؛ کسانی که در عین پایبندی به دین، در عین تسلط بر مبانی دینی، شخصیت‌های کاملاً متفاوتی نسبت به اسلاف خود داشته‌اند و به نظر من بزرگ‌ترین عاملی که سبب تفاوت چشم گیر این افراد نسبت به اسلاف خود شده، همین حساسیت و دل مشغولیشان به این سؤال بشر بوده که دین در زندگی این جهانی انسان چه کاره است؟ و دین در این دنیا چه کار می‌تواند بکند؟ دین در مصاف با آیین‌های دیگر و روشهای دیگر چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟ و اصلاً اینکه ما دین را (به‌خصوص دین اسلام را) جاودانه می‌دانیم، لوازم این جاودانگی دین چیست؟ آیا دین جاودانه دینی است که فقط با یک سلسله مسائل خاص گذشته روبه‌رو است و به آن مسائل پاسخ می‌گوید؟ در حالی که زندگی انسان مدام در حال تغییر است و هر روز مسائل نو پیش روی بشر قرار می‌گیرد و دین جاودان باید بتواند مسائل جدید را شناخته، به هر یک پاسخی متناسب بدهد. اگر بخواهیم احکام دین در زندگی روزمره انسان امروزی جاری باشد، آیا این احکام فقط تکالیفی هستند که از طرف خداوند وضع شده‌اند تا نشان دهند چه کسانی مطیع‌اند و چه کسانی مطیع نیستند؟
آیا هدف ادیان بزرگ الهی همین بوده و هیچ نگاهی به زندگی آدمی نداشته‌اند؟ یا این احکام برای برآوردن نیازهایی وضع شده‌اند که انسان هر روز با آن روبه‌روست و لزوماً همه این نیازها نیازهای ثابتی نیستند (البته نیازهای ثابتی هم در طول تاریخ وجود داشته است)؟ ادیان الهی چگونه پاسخگوی این نیازهای نوظهور خواهند بود؟ اینها دغدغه‌هایی است که همواره وجود داشته است، به‌خصوص با تفکراتی که در دنیای امروز راجع به انسان و جهان و طبیعت و هستی پیدا شده است. همواره عده‌ای بوده‌اند که این دغدغه خاطر برایشان وجود داشته و در صدد این بوده‌اند که به این پرسشها پاسخ بدهند و در واقع به خاطر علاقه به دین و آگاهی به زمان در زمینه توانمند ساختن دین، با بالا بردن توان پاسخگویی آن به پرسشهای انسان و نیازهای روز بشر تلاش کرده‌اند.
من فکر می‌کنم افرادی نظیر شهید بهشتی، شهید مطهری و امام موسی صدر کسانی بودند که این دغدغه را داشتند. ممکن است که جنس دغدغه‌هایشان یکی بوده ولی نوع آن با هم تفاوت داشته و رویکردهایی که برای حل مشکلات داشتند با همدیگر یکسان نبوده است، ولی بین اینها وجه اشتراکی وجود دارد که به راحتی قابل درک است.
با این مقدمه من آقای بهشتی را این‌گونه توصیف می‌کنم که ایشان انسانِ عالمِ پرهیزگاری است که جهان خودش را می‌شناسد، نسبت به دین خودش دغدغۀ خاطر دارد و در عین حال باور دارد که این دین، دین حقانی است و باید در عرصه زندگی حضور داشته باشد و نیز کسی است که معتقد است امروز هر کاری که بخواهیم انجام بدهیم باید با اتکای به میراث گرانبهای ما از دین باشد، ولی در عین حال اکتفا کردن به این میراث و اینکه با ابزار این میراث بخواهیم همۀ مسائلمان را حل کنیم، هم کاری نادرست است و هم کاری ناشدنی. بلکه باید با استفاده از این منابع و مآخذ پاسخ‌های دین به پرسش‌های زمان حاضر را در عین حفظ هویت و اصالت دین استخراج کرد.
به همین دلیل آیت‌الله بهشتی برای شناخت جهان امروز تلاش می‌کند ما عالمانی داشته باشیم که در عین بزرگی، هرگز خود را از شناخت زمان بی‌نیاز ندانند. من در جای دیگر هم عرض کرده‌ام غرب، چه خوب و چه بد، مهم‌ترین حادثه واقعه تاریخ ماست و درباره “اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی روات حدیثنا” نکته این است که نباید حدیث را در این روایت و حدیث‌های لفظی خلاصه کنیم. مراد ما از حدیث آن پدیده نویی است که در شخصیت، بینش و منش ما بروز می‌کند.
گرچه خود حدیث به معنی خاص لغوی از بازرترین مصادیق همان حدیثنا (حدیث ما) است، اما شخص پیامبر یک حدیث است، خود امام یک حدیث است. حال پرسش من این است که آیا حادثه واقعه‌ای بزرگ‌تر از تحقق دوران جدید تاریخ در غرب که بعد منجر به تحولات عظیم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی در دنیا شده است وجود دارد؟ این حادثه واقعه (یعنی غرب جدید) دیدگاه‌ها را نسبت به انسان و جهان عوض کرده است (که بحث در مورد درست یا غلط بودنش در این مجال میسر نیست) و دستاوردهای بزرگی چون تکنولوژی، امواج، انرژی‌ها و کشف‌های عجیب و اختراعات شگفت‌انگیز داشته است که بر توهم ابن سینا که می‌گفت: «از قعر دل سیاه تا اوج زحل / کردم همه مشکلات آدم را حل» خط بطلان کشیده است. دنیای تا قعر دل سیاهِ امروز تا هسته اتم رفته و از سوی دیگر آسمان‌ها را درنوردیده است؛ اما هنوز هم جهل بشر بسیار است. گرچه دستاوردهای غرب در تکنولوژی و امور فنی، صنعتی و اقتصادی بی شمار است، اما من معتقدم که از مهمترین دستاوردهایش نگاهی است که به انسان دارد.
گرچه ما در عین حال معتقدیم که این نگاه، نگاهی یک بعدی است، ولی این نگاه به انسان نگاه مهمی است و مهمترین مسئله هم این است که اگر نخواهیم تعبیر کانت را به کار ببریم که انسان مدرن انسانی است که از قیمومیت هر چیزی رها شده و تنها متکی به عقل خود بنیاد است، که واقعاً هم انسان نمی‌تواند از قیمومیت هر چیزی رها شود، به نظر من انسان مدرن از دو جباریت رهایی پیدا کرده است؛ جباریت امر قدسی و جباریت نیروهای سیاسی حاکم بر جامعه. این بشر، بشر آزاد شده است. البته جباریت امر قدسی به این معنا نیست که انسانهای غیرمقدس خودشان را و کلامشان را قدسی میدانستند و مردم را مجبور می‌کردند که تابع آنها باشند و متأسفانه در مواجهه با این امر ناگوار، بسیاری از انسان‌های روزگار ما از اصل امر قدسی هم بریده‌اند. این مسئله مهمی است که بدانیم امر قدسی وجود دارد، ولی امور غیر مقدسی که قدسی شده‌اند، وقتی بر جامعه تحمیل می‌شوند ایجاد مشکل می‌کنند. جهان بدون امر قدسی، جهان بی‌معنایی است، جهان بی‌هویتی است و به تعبیری که اگزیستانسیالیست‌ها می‌گویند جهانی پر از دلهره است. ولی به نظر ما جهان مطلوب، جهانی است که خداوند می‌گوید “لا خوف علیهم و لا هم یحزنون” نه حزنی در آن هست نه خوفی. جهان ما اگر متصل به امر قدسی مطلق نشود، همواره خوف و حزن در آن هست.
در عین حال اینکه کسانی که مقدس نیستند، مطلق نیستند و در زمان و مکان محدودند، مقدس شوند یا اندیشه آنها مقدس شمرده شود، یا برداشتهای خاصی مقدس قلمداد شوند و این امر بر جامعه تحمیل بشود و هزینه‌های گزافی هم داشته باشد و تا آنجا پیش برود که حتی اعتراض کردن به این بشر هم خطا و جرم به حساب آید، این مناسبتی با امر قدسی ندارد.
خوشبختانه بشر امروز از این مسئله رها شده و این امر مهم و مبارکی است که دست کم در عالم نظر، انسان از حکومتهای مستبد و جبار و حکومتهای مطلقی که پیشتر حاکم بودند رهایی یافته است. این است جهان امروز و امر مستحدثی که از آن سخن می‌گوییم. آیا واقعاً امروز که ما به دین رجوع می‌کنیم شبهه ابن کمونه که در کلام کلاسیک می‌خواندیم مسئله اصلی ما است یا مسائل دیگری که بروز و ظهور کرده است؟ امروز وقتی از دین صحبت می‌کنیم صحبت از این است که نگاهش به انسان چیست؟ درباره آزادیهای انسان چگونه فکر می‌کند، درباره زمینه‌سازی برای رشد نیروهای جامعه چگونه حکم می‌کند. اینها مسائلی است که دغدغه خاطر بزرگانی چون شهید بهشتی، امام موسی صدر و سایرین بوده است. البته نمی‌خواهم بگویم اینها انسانهایی بودند که هیچ عیب و نقصی در کارشان نبوده، نه! به اعتقاد من این نقطه حرکتی است که ما اگر بخواهیم شخصیت این بزرگواران را بشناسیم باید از این نقطه شروع کنیم. اعتقاد به دین، اعتقاد به توانایی دین برای حل مشکلات بشر و اعتقاد به اینکه راه حلی که دین دارد بهترین راه حل برای مسائل پیش روی بشر است.
اما بشر یک امر تاریخی است؛ زندگی هم یک امر تاریخی است. پرسش و پاسخهایی که ما در زمان خودمان داریم چیست؟ شناخت اینها و اینکه چه کنیم که دین توان پاسخگویی به این پرسشها را داشته باشد؟ این اجمالا مسئله‌ای است که من برای افرادی نظیر شهید مطهری، شهید بهشتی و دیگران مورد توجه قرار می‌دهم و بسته به اینکه چقدر زمان خودشان و مسائل آن را بشناسند، و رجوعشان به منابع اصلی دین چگونه باشد، جوابهای متفاوتی ممکن است در این زمینه بگیرند.
البته خصوصیات شهید بهشتی را از جهات دیگری هم می‌توان و باید دید.
اولین موضوع تبار شهید بهشتی است. تبار او علم و فضیلت و نوعی اشرافیت معنوی است (گرچه شاید تعبیر اشرافیت هم درست نباشد که ترجمه اریستوکراسی غربی است)، ولی مرادم از اشرافیت معنوی همان اشرافیتی است که در بعضی از روایات ما هم آمده و ستوده هم هست. این تبار، تبار مهمی است. یعنی واقعاً اینکه آدم از کدام ریشه باشد و از کجا آمده باشد، خیلی مهم است. آدمهای بی‌ریشه همیشه کار را خراب می‌کنند. آدمهای بی‌ریشه همیشه چون ظرفیت کافی را ندارند، مشکل ایجاد می‌کنند و همین است که می‌بینیم در کلام امیرالمؤمنین و دیگر بزرگان دین و آیین ما به اولیای امر خطاب می‌کنند که برای سپردن امور مردم سراغ کسانی بروید که دارای ریشه‌های عمیق هستند، چه از نظر جایگاه اجتماعی، چه از نظر جایگاه علمی.
دومین موضوع استعداد فوق‌العاده ایشان است. من تعبیری از مرحوم داماد که بزرگترین اساتید ایشان بودند و عمده آموزش‌های فقه و اصول شهید بهشتی نزد آقای داماد انجام شد، شنیدم که ایشان گفته بود من هیچ کسی را به استعداد آقای بهشتی ندیده‌ام و حتماً می‌دانید که برجسته‌ترین فضلایی که هنوز هم برخی از آنها هستند، و برخی دیگر هم رفته‌اند شاگرد آقای داماد بودند. این قضاوت، قضاوت کسی نیست که مثلاً پنجاه یا صد نفر شاگرد داشته باشند و در میانشان یک نفر مثل آقای بهشتی شاخص باشد و این تعبیر را در مورد او به کار برد. قریب به اتفاق شاگردان ایشان شاخص بودند و وقتی که آقای داماد می‌گویند استعدادی مثل ایشان ندیدم واقعاً این نشانه نخبگی شهید بهشتی است.
شاهد دیگر این سخنم کلام آیت الله آقای موسی شبیری زنجانی درباره شهید بهشتی است. آیت الله شبیری زنجانی و امام موسی صدر و فضلای دیگری با آیت‌الله بهشتی هم‌درس و هم مباحثه بودند. من از سال ۱۳۵۳ این افتخار را پیدا کردم که درس خاصی را با آیت الله آقای آقاموسی زنجانی شروع کنم و در روزهایی که تقریبا موضوع رفتن من به آلمان و ارتباطم با آقای بهشتی روشن و قطعی شده بود ایشان خاطره‌هایی از شهید بهشتی ذکر کردند. یکی از تعابیری که از ایشان در مورد آقای بهشتی شنیدم این بود که فرمودند آقای بهشتی یقیناً مجتهد است. آقای آقاموسی شبیری زنجانی انسان بسیار محتاطی هستند و به سادگی قضاوت نمی‌کند و قضاوت علمی درباره افراد بسیار برایشان دشوار است، ولی برای من خیلی جالب بود که گفتند یقیناً آقای بهشتی مجتهد است. این روزها الحمدلله! عناوین آیت‌الله و مجتهد و بالاتر و پایین تر از این خیلی زیاد شده، ولی مجتهد واقعی و مجتهد به آن معنایی که به آن قلۀ درک و استنباط رسیده باشد انگشت شمار است.
آن هم زمانی که آقای آقاموسی شبیری زنجانی بگوید کسی یقیناً مجتهد است. این نشانۀ علم و فضل ایشان و جایگاه والای علمی ایشان است. بله آیت‌الله بهشتی در عین حال که از نظر فکر و اندیشه بسیار قوی بودند و کار کرده بودند؛ فلسفه خوانده بودند، فقه و اصول خوانده بودند، زمان خودشان را می‌شناختند. ما هنوز هم کمتر کسی را داریم که مثل آقای بهشتی بر سه زبان زنده دنیا مسلط باشد. تسلط ایشان بر زبان‌های آلمانی و انگلیسی را که خود شما درک کرده بودید. در سفری که ایشان به آلمان آمده بودند من تسلط ایشان بر زبان عربی را به چشم خودم دیدم. در آن سفر آقای حسام العطار هم از شهر آخن آمده بودند و جمع کثیری از مریدان حسام هم در کتابخانه مرکز اسلامی هامبورگ جمع شده بودند. من هم تازه به آلمان رفته بودم و لابد می‌دانید که دو سه هفته بعد از رفتن من آقای شبستری برگشتند و من در سامان دادن کارها تنها مانده بودم. بعد از یکی دو ماه آقای بهشتی که قبلا ممنوع الخروج بودند اجازه خروج از کشور یافتند و با خانواده به آلمان آمدند و بعد هم رفتند به بسیاری ممالک دیگر و بازگشتند. این نشست، اولین سمینار سراسری اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا بود که حالا اگر مجالی شد در این زمینه هم صحبت می کنم. اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۷ بود. من نوزدهم فرودین ماه ۱۳۵۷ به هامبورگ رفتم و ایشان حدوداً یک ماه بعد به آلمان آمدند در حالی که من دست تنها بودم و به زبان آلمانی هم مسلط نبودم. ورود آقای بهشتی قوت قلب بزرگی برای من بود و در انجام امورات جاری و کارهای اداری هم ایشان پشتیبان خوبی بودند.
در شب برگزاری جلسه‌ای که گفتم با حضور آقای حسام العطار در مرکز برگزار می‌شد، اغلب حضار نوعاً عرب زبان بودند. در آن نشست آقای بهشتی در باب مسائل مطرح روز سخنرانی به زبان عربی ایراد کردند. گاهی انسان به زبانی غیر از زبان مادری با شخصی سلام و علیک و حال و احوال می‌کند، اما گاهی شخص یک سخنرانی علمی را به زبانی غیر از زبان مادری خود در مقابل کسانی ایراد می‌کند که زبان مادریشان است و این بسیار متفاوت است. در دوره‌ای که حتی گاهی فراگرفتن فلسفه اسلامی ملاصدرا ممنوع بود، وقتی یک روحانی این آموزش‌های نوین را دنبال کند امر بسیار مهمی است. من بین سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ در قم بودم و از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ برای تحصیل به اصفهان رفتم. از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ هم برای گذراندن دوره نظام وظیفه به تهران آمدم و با آقای بهشتی دورادور آشنا بودم. اتفاقاً نخستین باری که ایشان را دیدم زمانی بود که از حسینیه ارشاد بیرون آمده بودم و ایشان هم همزمان بیرون آمده بودند، آمدند به سمت من، من ایشان را می‌شناختم ولی ایشان من را نمی‌شناختند. دیده بودند یک بچه طلبه آنجاست، آمدند جلو و خیلی برخورد گرمی داشتند. این اولین دیدار رودرروی من با آقای بهشتی بود، اولین دیداری که با هم مواجه شدیم و صحبت کردیم. در سال ۱۳۴۰ که من در قم درس می‌خواندم ایشان مدرسه دین و دانش قم را اداره می‌کردند. برای طلبه‌ها کلاس زبان گذاشته بودند از جمله کسانی که من به خاطر می‌آورم آقای سید هادی خسروشاهی، آقای مصباح و فکر می‌کنم آقای مصطفی محقق داماد به مدرسه ایشان می‌رفتند. اکثر علمایی که زبان یاد گرفته (کم یا زیاد) در آنجا فراگرفته‌اند. ایشان خودش به زبان انگلیسی مسلط بود. این آدمی است که در زمان خودش است و یک ملای زمان‌شناس و ناظر به عمل است.
من کسی را ندیدم که مانند آقای بهشتی فکر منظم و سامان یافته‌ای داشته باشد. اتفاقاً در همان جلسه‌‌‌ای که با حضور آقای حسام العطار با عربها صحبت می کردیم بحث ایشان این بود که ما مسلمانان در ساماندهی و سازماندهی ناتوانیم. عیب کار مسلمانها این است که سازمان و سامانی برای کارهایشان ندارند، به خصوص اگر بخواهیم زندگی مردم را اداره بکنیم. در مورد نظم آقای بهشتی که طبعاً شما بیشتر از من می‌دانید ایشان چقدر منظم بودند و مهم تر از همه اینکه فکر منظم و فکر سازماندهی شده داشتند. سؤال از “کجا باید شروع بکنیم؟” برای آقای بهشتی خیلی مهم بود.
اشاره‌ای به آلمان بکنم و بعد برگردم به ایران. در آن بحبوحه مسایل مختلف و بگومگوها و اختلافات میان جریانات سیاسی، پیدایش گرایشهای چریکی، نهضتی که امام در رأسش بودند، مسائل زندانها، دربه‌دری‌ها، و موضوعات دیگری که به اصطلاح گاهی دامان آقای بهشتی را هم کم‌وبیش می‌گرفت و برایشان محدودیتهایی ایجاد می‌کرد. این نکته که آقای بهشتی به این فکر می‌کند که به جایی برود که کماً و کیفاً می‌تواند بیشترین تأثیر را بر جامعه داشته باشد و نسلی که در حال پرورش یافتن است را مورد توجه قرار دهد و سازمان کتب درسی از دورۀ راهنمایی تا دورۀ دبیرستان را دگرگون کند، به نظر من یک انقلاب بزرگ بود؛ انقلاب آرام و بی صدا، انقلاب سفید اما نه از جنس انقلاب سفید شاه.
فکر نمی‌کنم شما به یاد بیاورید! ما کتب تعلیمات دینی یا علوم اجتماعی یا سایر مسائلی که به نحوی با دین مرتبط بود را می‌خواندیم، ولی واقعاً اگر ما را از دین دل زده نمی‌کرد، هیچ جذابیتی هم برای ما نداشت. ایشان در آن زمان تیمهای قوی از افراد برجسته نظیر شهید باهنر و آقای گل زاده غفوری و امثالهم را دور هم جمع کردند و این کار را به سامان رساندند. اتفاقاً من در جلساتی که قبل از رفتن به آلمان با ایشان داشتم، به دفعات در همان دفتر ایشان در آموزش و پرورش ملاقاتشان کردم. چند مرتبه‌ای هم در منزل خودشان با ایشان صحبت کردم و از نزدیک در جریان این حرکت بزرگی که ایشان آغازگر آن بودند قرار گرفتم. این واقعاً یک تحول عظیم بود و هوشمندی ایشان را ببینید که می‌دانستند باید “کجا اثر بگذاریم؟” و “چگونه تحول ایجاد کنیم؟”
شما مطمئن باشید بخش قابل‌توجهی از افرادی که از نسل‌های مختلف بعد از پیروزی انقلاب در عرصه‌های گوناگون جبهه و جهاد و مدیریت کشور نقش آفریدند، تربیت‌شدۀ همان کتابهای درسی بودند که آقای بهشتی ساماندهی کردند و البته کارهای دیگری که ایشان به یادگار گذاشتند.
در آلمان، اصلاً من به یک معنا باید عرض کنم که مرکز اسلامی هامبورگ با وجود آقای بهشتی و خصوصیات ویژه‌ای که داشتند هویت یافت. البته بجاست یاد مرحوم محققی را هم گرامی بدارم. ایشان هم خیلی زحمت کشیدند، از زمانی که احداث ساختمان مرکز را شروع کردند، تا بعدها که افراد را دور هم جمع کردند و جلسات مختلفی برگزار نمودند. ولی اگرچه گامهایی برداشتند، مجال چندانی برای ساماندهی محتوایی مرکز پیدا نکردند. به یک معنی مرکز اسلامی هامبورگ با حضور آقای بهشتی بنیان‌گذاری شد، همانطور که اعتقاد دارم آقای بهشتی بودند که نقش اول را در شکل‌دهی و سامان بخشیدن به نظام جمهوری اسلامی ایفا نمودند. مرکز اسلامی هامبورگ طبیعتاً یک مرکز شیعی بود و نامش هم امام علی علیه السلام بود. طبیعی است که در چنین مرکزی یک عده ایرانیان مسلمان دور هم جمع شوند و کار را سر و سامان دهند و به شیعه بودن خود هم افتخار کنند. اما این مرکز شیعی که به مسائل رویکردی شیعی داشت، با حضور آقای بهشتی به یک «مرکز اسلامی» تبدیل شد؛ «مرکز اسلامی جامع» به گونه‌ای که این مرکز همچنان که با شیعیان ایرانی در ارتباط بود با سایر مسلمانان غیرشیعه‌ای که مهاجر یا محصل بودند هم همان ارتباط را داشت، همانطور که با مسلمانهای آلمانی مقیم. یعنی آقای بهشتی سه شعبۀ ارتباط را برقرار کرد، نه تنها با ایرانیان و نه تنها با اهالی هامبورگ بلکه کل آلمان به یک معنا و تا حدودی با دیگر کشورهای غربی.
مثلاً در ایام عزاداری ماه محرم یا مثلاً اعیاد، علاوه بر علاقه‌مندان ساکن هامبورگ، از سراسر آلمان افراد علاقه‌مند می‌آمدند و جلسات را پررونق‌تر و پربارتر می‌کردند. گاهی می‌دیدیم که از انگلستان یا فرانسه و کشورهای دیگر هم افراد در جلسات مرکز حضور می‌یافتند.
ارتباط مرکز هم با غیر ایرانی‌ها و آلمانی زبان‌ها و مسلمانان سایر کشورهای اروپایی یا اتباع کشورهای عربی یا پاکستان و امثالهم که بعضا شیعه هم نبودند همانند ارتباطی بود که با شیعیان ایرانی داشت. همۀ این افراد فعال بودند و همه آنجا را مرکز خودشان می‌دانستند. این خصوصیاتی بود که آقای بهشتی داشتند.
در ساماندهی مرکز اولین نقش با شخص آقای بهشتی بود. در ساماندهی تشکل‌های دانشجویی مسلمان در اروپا و امریکا هم همین طور. شما می‌دانید که قبل از شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی به هر حال دوران مبارزات ضداستبدادی ملت ایران ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال قدمت داشته است. در طول این دوران هم به هر حال یکی از وجوه بارز دانشجویان و نخبگان خارج از کشور (از دهه چهل به بعد) و کسانی که فعال‌تر و پویاتر بودند، مبارزه با شاه بود. قبلا فعالیت‌های دانشجویان در قالب کنفدراسیون سازمان می‌یافت. کنفدراسیون هم اگرچه بعد از دهۀ چهل شکل گرفت ولی یک تشکل دانشجویی قوی بود و به اقتضای زمان تفکر چپ بر آن غالب بود و مارکسیستها بر آن غلبه داشتند. گرچه دانشجویان مسلمان هم به‌عنوان زائده‌هایی از جریان موجود در جامعه به آن مجموعه متصل بودند و حتی در موارد حضور هم داشتند، اما از سال ۱۳۴۰ به بعد که به یک معنا نهضت اسلامی منجر به انقلاب شکل گرفت و تحرکات اسلامی دانشجویی هم در داخل و هم در خارج از کشور بیشتر شد، آقای بهشتی تصمیم گرفتند که این هویت اسلامی را با همان مواضع به اصطلاح عدالت خواهانه و روشنفکرانه و ضد ظلم و استبداد و استعمار سامان بدهند و گرچه شاید بعضی انجمنهای اسلامی پراکنده وجود داشتند، ولی اینکه از دل کنفدراسیون، انجمن‌های اسلامی را با هویتی مستقل بیرون بیاورند و بعد با یک هویت جامع تحت نام «اتحادیه انجمنهای اسلامی» به جامعه معرفی کنند، حاصل اندیشه و تلاش آقای بهشتی بود.
سازماندهی مرکز اسلامی هامبورگ هم به گونه‌ای که با همه طبقات مختلف و دیدگاههای گوناگون و مذاهب اسلامی در ارتباط باشد و به‌عنوان یک مرجعِ رسمی اسلامی از سوی دولت آلمان و تا حدودی سایر دولتهای اروپایی شناخته شود، ثمره اندیشه و تلاش آقای بهشتی بود.
مرکز اسلامی هامبورگ مرجع بود. مثلاً اگر گواهی میداد برای کل دولت آلمان یا حتی سایر دولتهای اروپایی معتبر بود. یا وقتی سوالی در مورد اسلام و مسائل دینی مطرح می‌شد پاسخ مرکز برای آنها حجت بود و مرکز، تبدیل به یک کانون مرجع برای اسلام و مسلمانان شده بود و نه مختص به یک مذهب خاص. در عین حال که رویکرد مرکز، رویکرد شیعی بود.
آخرین نقش یا حضوری که آقای بهشتی داشتند در همان تابستان ۱۳۵۷ بود. مرکز در آن سالها تقریبا منفعل شده بود، هم آقای شبستری قدری خسته شده بودند و هم مرکز پویایی خود را از دست داده بود و به‌خصوص ارتباطش با انجمنهای اسلامی بسیار کم شده بود. به همین میزان که نهضت مردمی در ایران شتاب بیشتری پیدا میکرد، انجمنهای اسلامی هم به اصطلاح تندتر میشدند و طبعاً فاصله‌شان با مرکز زیادتر میشد. اولین کاری که ما کردیم و آقای بهشتی هم تشریف آوردند در هانوفر نشستی ترتیب دادیم. به اتفاق ایشان در آن نشست حاضر شدیم و دوستان دیگر هم حضور داشتند و همانجا قرار یک ارتباط مستمر میان مرکز اسلامی و اتحادیه انجمنهای اسلامی گذاشته شد و اولین اثرش هم همان نشست سراسری اروپایی- امریکایی بود که اگر شما (دکتر علیرضا بهشتی) هم یادتان باشد، خودتان هم تشریف داشتید، که آقای بهشتی سخنرانی کردند. مفصلترین سخنرانی من هم در آنجا بود، که در مکتب مبارز با عنوان «ولایت از آن کیست؟» چاپ شده است.
گرچه امروز به اقتضای زمان ممکن است در باب بعضی نکات و مسائلی که در آن سخنرانی عرض کردم حرفهای دیگری داشته باشم، ولی هنوز هم معتقدم که چارچوبی که برای جمهوری اسلامی و البته نظریه ولایت فقیه در آن سخنرانی مطرح کردم را قبول دارم و اگر همان چارچوب پیاده شود ما می‌توانیم جمهوریت را به معنای واقعی کلمه همراه با اسلامیت داشته باشیم. اما چرا به جای جمهوری اسلامی خلافت اسلامی مطرح نشد؟ چرا حکومت اسلامی مطرح نشد؟ ما که افتخار می‌کنیم به حکومت علی بن ابی طالب و حکومت پیامبر، ولی چرا اینجا حکومت اسلامی مطرح نشد؟ استناد من به این حرف مرحوم مهندس سحابی است که می‌گفتند تا آخر هم همه ما می‌گفتیم «حکومت اسلامی» و امام می‌گفتند «جمهوری اسلامی».
واقعه دیگری که در ارتباط با تفکر و شخصیت دکتر بهشتی مورد توجه من هست مربوط است به مراجعات مکرر رهبران گروههای تندروی عربی (که حالا اسمشان را نمیبرم، که واقعاً پدرخوانده‌های القاعده و طالبان بودند) و به سبب آشنایی من اصرار می‌کردند که امام را ببینند. من هم از حاج احمد آقا که در پاریس بودند برای دیدار آنها با امام وقت گرفتم و رفتند آنجا. بعد که به پاریس رفتم از مرحوم حاج احمد آقا سؤال کردم چه شد؟ ایشان گفتند: آمدند پهلوی امام و خیلی هم احترام کردند، ولی از موضع بالا، که آقا این جمهوری یک بدعت است. جمهوری اسلامی یعنی چی؟ شما به‌عنوان خلیفه مسلمین بیایید، ما با شما بیعت می‌کنیم. تمام امکاناتمان را هم در اختیار شما می‌گذاریم. و امام عصبانی شدند و پرخاش کردند. گفتند: نخیر! جمهوری اسلامی بدعت نیست! من هم خلیفه مسلمین نیستم، به کمک شما هم احتیاج ندارم.
و از همان جلسه که بیرون آمدند مخالفت این جریانات تند با امام شروع شد. شما اگر یادتان باشد در الجزایر وقتی که مسلمانها برو بیایی داشتند، دستیار عباس مدنی (که البته من به عباس مدنی به‌عنوان یک انسان معتدل علاقمند بودم) که مدتی هم در زندان بود، هر وقت سخنرانی می‌کرد اول از انقلاب اسلامی و امام خمینی اعلام برائت میکرد و بعد از اسلام سخن می‌گفت.
در آن شرایط چرا جمهوری اسلامی مطرح شد؟ عده‌ای ممکن است بگویند امام العیاذبالله برای فریب مردم جمهوری اسلامی را مطرح کرده‌اند! ولی من معتقدم امام مقتضیات زمان را درک کرده بود. یعنی زمان را، زمانی را دیده بود که جز با حاکمیت مردم بر سرنوشت خود چیزی آرام نمیگیرد. یعنی اگر واقعاً بخواهیم بگوییم تقدیر تاریخی، شما (دکتر علیرضا بهشتی) بهتر از من می‌دانید که واقعاً جمهوری خواهی و خواست مردم سالاری یک تقدیر تاریخی است و حاکمیت از آن مردم است و هیچ حکومت و قدرتی نیست که جز با اتکاء به رأی مردم دارای ارزش و اعتبار باشد و مردم می‌توانند از حاکمان بازخواست بکنند و بدون توسل به زور صاحب منصبان را جابهجا کنند و این تقدیر روزگار است. میان شرق و غرب و دنیای اسلام و دیگر ممالک هم در این زمینه فرقی نیست. امواجی که امروز در خاورمیانه شاهد خروش آن هستیم طرف سلبی آن فقط برای رفع دیکتاتوری، خودکامگی، وضعیت‌های فوق‌العاده و سرکوب است و طرف ایجابی‌اش برگزاری انتخابات آزاد است. اینها همه مسلمانند، نماز می‌خوانند ولی خواهان استقرار مردم سالاری و رفع عقب ماندگی‌اند.
اتفاقاً من معتقدم یکی از روشن‌بینی‌های امام این بود که درک کرد زمان، زمانِ جمهوری است و جز این نمی‌تواند باشد. وقتی می‌گویید اسلامی، باید اسلامی که می‌گویید با جمهوریت سازگار باشد. نمی‌توانیم بگوییم جمهوری اسلامی ولی اسلامی را عرضه کنیم که هیچ اعتقادی به رأی و نظر و آزادی مردم نداشته باشد. من هنوز هم معتقدم چارچوبی که در آن نشست در هانوفر صحبت کردم در این تعریف می‌گنجد، گرچه حتماً در بعضی نقطه‌نظرهایم باید تغییراتی بدهم.
در آن نشست که شهید بهشتی هم تشریف داشتند، ساز و کار ارتباط مرکز اسلامی با اتحادیه انجمنهای اسلامی تنظیم شد و اولین ثمره‌اش هم نشست سراسری بود که در آنجا برگزار شد. آقای بهشتی دوستان خیلی خوبی در کلیساها و محافل غیر اسلامی داشتند و همین طور با آموزش و پرورش و دانشگاههای آنجا ارتباط قوی برقرار کرده بودند؛ به طوری که مرتب هفته‌ای دو سه هیأت دانش‌آموزی و دانشجویی برای آشنایی با اسلام به مرکز اسلامی هامبورگ می‌آمدند، مرکز را می‌دیدند، صحبت می‌شد، بحث می‌کردند و پرسش و پاسخ داشتیم و از رهگذر همین دیدارها و ارتباطات و پرسش و پاسخها بود که ما با مسائل روزگارخودمان آشنا می‌شدیم و در عین حال توانمان در پاسخگویی به مسائل روزگار بالاتر میرفت.
البته من آقای بهشتی را به‌عنوان رئیس و امام مرکز اسلامی درک نکردم. میان ریاست ایشان و دوران مسؤولیت من پنج شش سال فاصله افتاده بود.
وقتی که به آلمان میرفتم چون رژیم میخواست اداره این مرکز را از دست ما دربیاورد و تحت سلطه خودش قرار بدهد، آقای بهشتی خیلی نگران بودند، آقای شبستری هم می‌خواستند برگردند و نگرانی عمده این بود که این مرکز به دست رژیم نیفتد. درست مقارن آغاز مرحله جدید نهضت، سال ۱۳۵۶ بود که من با ایشان برای رفتن به آلمان صحبت می‌کردم و سال ۱۳۵۷ که دیگر اوج مسائلی بود که به انقلاب منجر شد به آلمان رفتم و یک نوع ارتباطی که این مرکز باید با انقلاب اسلامی داشته باشد طراحی شد. موقعی که من به آنجا می‌رفتم نمی‌دانستیم که انقلاب به این زودی به پیروزی می‌رسد، لذا آقای بهشتی به من می‌گفتند که شما حداقل بنا را بر این بگذار که ۱۰ سال به ایران نخواهی آمد. گرچه ممکن است بیشتر از این نتوانی بیایی. آن طور که من و شما می‌خواهیم مرکز را اداره کنیم خوشایند رژیم نیست و بنابراین آمدن شما به ایران هم تا دوام این رژیم ممکن نیست، بنابراین شما برو و قطعا بنا را بر این بگذار که باید ده سال یا بیشتر در آنجا بمانی. بعد از پیروزی انقلاب هم بنا بود ده پانزده سالی در آنجا بمانم و کار کنم و کم کم بر زبان آلمانی هم مسلط شده بودم و می‌توانستم بیش از پیش مفید باشم، ولی آقای بهشتی دوباره من را تشویق کردند که به ایران برگردم. انتخابات مجلس که شروع شد از اردکان آمدند و اصرار کردند که شما نامزد بشوید. من گفتم نمی‌توانم این کار را بکنم. دلم می‌خواهد به ایران برگردم، ولی الان در آلمان هستم و می‌خواهم در این راه و افق تازهای که به رویم گشوده شده پیش بروم و مؤثر باشم. دوستان نزد آقای بهشتی رفتند و ایشان هم همانطور که با قدرت استدلالشان رأی مرا برای رفتن به آلمان تغییر داده بودند مرا قانع کردند که برگردم به ایران و من در سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشتم.


 چرا با سرنگون شدن حکومت اسلامی مخالفم؟ چگونه با متحد شدن اپوزیسیون می‌جنگم؟


من، منم! بی هیچ توضیح و تفسیری!
به این فکر افتاده اید که دورهم جمع شوید، اختلاف ها را کنار گذاشته، کینه ها را فراموش کنید و برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی هم‌قسم شده و دست دوستی و اتحاد یکدیگر را بفشارید.
نه خیر به این ساده‌گی‌ها هم نیست! شما نباید و نمی توانید یک صدا شوید. اگر این اقدام شما موجب فراگیر شدن جنبش مردم ایران و درنهایت سقوط رژیم اسلامی شد چه؟!
من تا نفس دارم برای حفظ این نظام تلاش خواهم کرد. لابد می‌پرسید چرا و چگونه؟! لابد می‌خواهید به ظلم و جنایات این رژیم، بدبختی مردم و ویرانی کشور اشاره کنید و مرا از این تصمیم خود بازدارید، باید بگویم سعی نکنید که نه می خواهم و نه می توانم دست از این تصمیم تاریخی خود بردارم؛ دلیلش را می‌گویم شاید شما هم به من حق بدهید و به من بپیوندید.
۱- من با این نظام متولد شده، رشد کردم و هستی‌ام در هستی اوست. پس تا هستم و هست دارمش دوست. اگر زبانم لال اتفاقی برای این نظام بیافتد، من همه چیز خود را از دست خواهم داد و به احتمال زیاد می بایست در پیشگاه مردم به تمام زد و بندها، جنایات، رانت‌ها و لِفت و لیس‌هایم اعتراف کنم و تمام ثروت و مدارک دانشگاهی و امکاناتم را پس بدهم.
۲- من روشنفکری هستم که برای ایجاد و به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه بسیار زحمت کشیدم. بسیار نوشتم و تبلیغ کردم حتی زندان رفتم؛ حالا چگونه بیایم و اعتراف کنم که اشتباه کرده‌ام و عمرم را در اثر ندانم کاری هدر داده‌ام. چگونه کتاب‌ها، مقالات، شعرها و سخنرانی‌هایم را نادیده بگیرم و با شهامت بگویم که خودم هم نمی‌دانستم چه می‌گویم و همه‌ی حرف‌هایم تکرار سخنان روشنفکران کشورهای دیگر بود بدون آنکه مفهوم آن ها را درک کرده باشم؟!
۳- من در این آشفته بازار دکانی برای خودم باز کرده‌ام. در مجامع بین‌المللی مرا به عنوان یک فعال سیاسی و یک مخالف رژیم می‌شناسند، برای سخنرانی دعوتم می‌کنند، مقالات و نوشته‌هایم را منتشر می‌کنند. خلاصه بی درد سر و کاری جدی، سال‌هاست از این راه ارتزاق کرده وشهرتی کسب نموده‌ام؛ حالا سکوت کرده و شاهد باشم که همه ی این اندوخته‌ها به همین ساده‌گی نابود شوند و درِ دکان سیاست بازی‌ام تخته شود؟!
۴- من از تجزیه طلب‌ها حق السهم می‌گیرم، برای لابی کردن‌هایم رژیم را می‌دوشم و از غرب هم برای فعالیت‌های ضد رژیم حمایت می‌طلبم. اگر این رژیم نباشد چگونه به این خیمه شب بازی همه را مشغول دارم؟
حالا که دانستید چرا با سرنگونی این رژیم مخالفم و اگر منصف باشید به من حق هم داده‌اید، به پرسش دوم برمی گردم که چگونه با متحد شدن اپوزیسیون مبارزه خواهم کرد.
من از رگ گردن‌تان به شما نزدیک‌ترم. احساس‌تان را می‌فهمم و قبل از آنکه گامی بردارید من در برابرتان ظاهر شده و نشانه‌های راه درست را از پیش روی‌تان محو می‌کنم.
به راحتی در بین شکاف‌های تاریکِ بین شما رخنه می‌کنم. هر لحظه می‌توانم به شکلی درآیم؛ گاهی هوادار گروهی می‌شوم و گاهی فدایی شخصی، زمانی منتقد طرزفکری می‌گردم و زمانی دیگر دشمن قسم خورده‌ی سیاست مداری.
تاریخ را چنان شخم می زنم و ریشه‌ی اختلافات را از دل آن بیرون می کشم که درد پدرکشته‌گی‌های‌تان را یک دم نتوانید فراموش کنید.
درد زبان مادری، درد لباس محلی، زندان‌ها، سرکوب‌ها، اختلاف نظرها، ناسزاهایی که پدربزرگ‌های‌تان بهم دادند، دعواهای پدرهای‌تان باهم و خلاصه آنقدر سند و مدرک در اختیار دارم که نگذارم آب خوش اتحاد از گلوی‌تان پایین برود و نهال دوستی‌تان پای گیرد.

نمی‌گذارم و نخواهید توانست مرا نادیده بگیرید. من، منم! بی هیچ توضیح و تفسیری. 

 

اصلاح‌طلبان و توهم انتخابات آزاد

image
دیدگاه اصلاح‌طلبان درباره انتخابات پیش رو از بسیاری جهات قابل توجه است. «عدم مشارکت در انتخابات» آن‌گونه که جبهه مشارکت فراگیرترین حزب اصلاح‌طلب می‌گوید و «تحریم انتخابات» آنگونه که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اعلام می‌کند وجه آشکار موضع اصلاح‌طلبان درباره انتخابات است. اما آنچه به باور من مهم‌تر است نگاه بنیادی اصلاح‌طلبان به مساله انتخابات در جمهوری اسلامی در سی سال گذشته است. 
هر دو حزب عمده اصلاح‌طلب و پیش از انها هم سید محمد خاتمی دلیل عدم شرکت در انتخابات را شرایطی خوانده بودند که موجب غیر رقابتی شدن، ناعادلانه بودن و آزاد نبودن انتخابات پیش رو شده است. 
در بیانیه‌های احزاب اصلاح‌طلب و در سخنان خاتمی نیز شرایط موجود همچون شرایطی استثنایی تحلیل شده است، شرایطی که موجب شده است اصلاح‌طلبان از مردم بخواهند «با اتخاذ مشی عدم مشارکت فعال دست به مبارزه منفی زده و با عدم شرکت در چنین نمایشی، مخالفت خود را با روند فاجعه بار کنونی حاکم بر نظام و کشور اعلام کند.»
اصلاح‌طلبان مدعی هستند هرچند «سرنوشت کشور باید در پای صندوق‌های رای و نه لزوما در کف خیابان روشن شود». اما «اصلاح‌طلب صادق تنها در انتخاباتی شرکت می‌کند که حداقلی از استانداردها و معیارهای یک انتخابات آزاد و منصفانه را  داشته باشد.»
انتخابات پیش رو انتخاباتی آزاد نیست چرا که تنها انتخاباتی آزاد است که «تمامی شهروندان از حق نامزدی در ان برخوردار بوده، و همه جریان‌های سیاسی رقیب حق استفاده عادلانه و برابر از امکانات عمومی از جمله مطبوعات و رسانه های جمعی به ویژه رسانه ملی را برای بیان دیدگاه‌ها و برنامه خود داشته باشند.»
جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی در بیانیه های خود همچنین به تفصیل به دفاع از انتخابات در دوره‌های پیشین پرداخته و می‌کوشند ضمن آزاد و منصفانه نشان دادن ان انتخابات، مشارکت خود در انها را مشروع و موجه جلوه دهند.
حال پرسش اساسی این است که آیا آنگونه که اصلاح‌طلبان ادعا می‌کنند می‌توان انتخابات پیشین در جمهوری اسلامی را دارای حداقلی از معیارها و استانداردهای یک انتخابات آزاد و منصفانه دانست که تمامی شهروندان از حق نامزدی در آن برخوردار بوده و همه جریان‌های رقیب هم حق استفاده عادلانه از امکانات عمومی را در ان داشته‌اند؟
با نظر به معیارهای انتخابات آزاد و منصفانه در بیانیه دو حزب اصلاح‌طلب نمی‌توان انتخابات سی سال گذشته در جمهوری اسلامی را انتخابات آزاد نامید. زیرا در هیچ کدام از دوره‌های انتخابات پس از سال شصت نه «همه شهروندان» از حق نامزدی در انتخابات برخوردار بودند و نه همه جریان‌های سیاسی به طورعادلانه به امکانات عمومی و رسانه‌ها دسترسی داشته‌اند.
به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان دچار این توهم شده‌اند که تنها آنها و برادران اصول‌گرایشان هستند که می‌توانند و حق دارند در جمهوری اسلامی با یکدیگررقابت کنند و آزادی فعالیت انها به معنی وجود آزادی سیاسی در ایران است.
هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی پس از سال شصت حداقلی از استانداردهای لازم را نداشته است چرا که  «انتخابات بدون فضای مناسب سیاسی و وجود احزاب و نهادهای مدنی و صنفی مستقل و آزاد چندان معنایی ندارد. بدون وجود رسانه‌هایی آزاد و بی‌سانسورنمی‌توان انجام انتخابات واقعی را انتظار داشت و بالاخره بدون وجود نهادهای ناظر بی‌طرف و برگزارکنندگان امین و صادق انتخبات صرفا یک نمایش خواهد بود.»
جدای از رسانه ملی که مخالفین ج.ا. به میزان زیادی در ان حضور داشته‌اند و ویدیو اعترافات بسیاری از انان پیش از اعدام از آنجا پخش شده است، در تمام سی سال گذشته هم زندانی سیاسی داشته‌ایم، هم توقیف مطبوعات و سانسور کتاب و هم محدودیت و ممنوعیت فعالیت احزاب سیاسی و هم جو سرکوب و اختناق. یعنی شرایط زمان حاضر تنها برای اصلاح‌طلبانی استثنایی و خاص است که پیش از این با این محدودیت‌ها و سرکوب‌ها مواجه نبودند.  
 لذا به نظر می‌رسد علی رغم ادعای اصلاح‌طلبان که معتقدند «در زمان حضرت امام ما شاهد برگزاری انتخابات نسبتا آزاد و در هر حد قابل قبولی بودیم» و تنها در «انتخابات پس از امام شاهد دخالت غیرقانونی و تغییر نتیجه آرای مردم بودیم.» در تمام سی سال گذشته وضعیت در یک نمای کلی به همین منوال بوده است و تنها چیزی که تفاوت کرده است تغییر جایگاه اصلاح‌طلبان در مناسبات قدرت در جمهوری اسلامی است. تغییری که اگر پایدار نباشد و با بازنگری جدی آنها در مواضع و باورهای‌شان توام نباشد به خارج شدن ایشان از پیله توهم خودساخته هیچ کمکی نمی‌کند.

تمام نقل قولهای داخل گیومه در این یاددداشت از دو بیانیه جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است.

 

 

اپوزیسیون یا قمپزیسیون؟

طی سال‌های اقامت در ولایات غربی و اشتغال به امور خبری و کارتون‌نگاری، با یک مساله همیشگی در پوشش خبرها مواجه بوده‌ام که بسیار عذاب آور است. آن اینکه برخی از نیروهای سیاسی که هم اکنون در خارج از کشور و در فضای آزاد و با ارزش‌های جامعه باز غرب زندگی می‌کنند، تفسیری که خبر و پوشش خبر دارند، تفاوت چندانی با رویکردهایی که در یک جامعه استبداد زده - مثل ایران- داشتند و دارند، ندارند. یعنی فکر می‌کنند که خبر زمانی رخ می‌دهد و باید پوشش داده شود که از مجرای رای ملوکانه و تایید آنها گذشته باشد و درغیراین صورت خبرنگار، باید چشم برآن ببندد چون یا به صلاح این و آن نیست، یا با انتشارش زمین به آسمان می‌رسد و منتشر کننده باید مورد نقد قرار گیرد. اما نمی‌توان هم داعیه ارزش‌های دموکراتیک داشت و شعارداد واز آینده دموکراتیک برای ایران سخن گفت و ساده‌ترین اصول اولیه یک جامعه دموکراتیک را نادیده گرفت. باور کنید نمی‌شود که نمی‌شود. اگر دنیا را از چشمان یک کارتونیست بنگرید، هر رخداد و پدیده‌ای که شامل افراد سرشناسی شود که به قصدی اقدامی سیاسی را انجام می‌دهند علاون بر عنصر خبر، دارای ارزش‌هایی است که بتوان آن را کشید و زوایای مختلف آن را برجسته کرد. یعنی چه «نرم» باشد چه نباشد «سوژه» است. چه برسد که جمعی بخواهند خارج از قواعد این جامعه آزاد هم بازی کنند. اما اگر بازی کنند مساله مهم این است که این افراد تحمل نقد دارند یا ندارند؟ واقعیت این است که وقتی انتشار خبری که همه ارزش‌های خبری در آن وجود دارد می‌تواند به قبای سازندگان خبر بربخورد، خیلی سخت می‌توان انتظار داشت که چنین پوست نازکانی که نام فعال سیاسی برخورد دارند به درد کار سیاسی مهمی مثل براندازی حکومت جمهوری اسلامی - یا سفیران گذاربه جامعه دموکراتیک- بخورند.
 واضح‌تر بگویم، وقتی چنین افرادی جرات ندارند در باره کارهای عادی خود مثل تشکیل جلسه در پاریس و لندن و استکهلم و واشینگتن حرف بزنند - کاری که برای فعالان سیاسی یک امر متداول است و فعال سیاسی مگرشرکت درجلسه در خارج از کشور چه می‌کند؟-  و فقط خبرنگارانی را دعوت می‌کنند که «همراه» باشند و به جای انعکاس واقعیت، محرم راز بمانند، به نظر من یک جای کار ایراد دارد.
اما این همه ماجرا نیست. در همین جامعه آزاد، وقتی دوستی نامه‌ای تهدیدآمیز می‌فرستد و می‌گوید به خبرنویس که اگر نام مرا از فهرست حذف نکنی، چنین می‌شود و چنان، یاد روابط احزاب وابسته به ابرقدرت‌ها در قبل از انقلاب می‌افتم؛ حس می‌کنم که یا گروهی که دارد جمع می‌شود نمی‌داند به دنبال چیست، ویا با لوازم آنچه که مثلا براندازی جمهوری اسلامی است و ارزش هایی که باید ارزش های کنونی شوند آشنا نیستند. من، حتما(به توان ۲) با جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی که امکانات کشور را به هدر می‌دهد و از تبعیض پر است و آزادی‌های مشروع را نادیده می‌گیرد و حقوق مردم را ضایع می‌کند و هزار ویک دلیل دیگر مشکل دارم، و بدتر از آن، با کسانی که از دل آن برآمده‌اند و می‌خواهند نظامی را سرجای این یکی بیاورند که نه شفاف است و نه پاسخگو به مردم و نه نوید دهنده ارزش‌های متعالی که شایسته تک تک هموطنان‌مان است.
باعث خوشحالی است اگر اپوزیسیون متشکل از همه نیروها باشد و کسی از قلم نیافتد. چرا سلطنت‌طلبان در میان جمع نباشند؟ همین سوال را چند ماه پیش از آقایان سازگارا و واحدی کرده بودم و البته پاسخ‌های‌شان به نظر من راضی کننده نبود. اما وقتی شنیدم که تا حدی این مشکل رفع شده و گفت و گوهایی با نیروهای نزدیک به رضا پهلوی در پاریس انجام شده، حس کردم که اپوزیسیون به بلوغ نزدیک‌تر می‌شود. (صرف نظر از اینکه به عنوان یک خبرنگار یا کارتونیست چه اعتباری برای هر یک از این نیروها قائل هستم- این را فقط به عنوان احترامی که قوائد یک روند دموکراتیک وجود دارد گفتم نه اینکه حالا این شخص یا آن شخص چه فکری می‌کند.)
 اما اگر نیروهایی که می‌خواهند به نحوی آینده ایران را رقم بزنند، خیال کنند که باید همان روش سال ۵۷ نوفل‌لو‌شاتو را تکرار کنند و مانع انعکاس خبر شوند و درست مدافع ارزش‌هایی باشند که از یک انقلاب مدافع آزادی به یک دیکتاتوری تمام عیار تبدیل شد، از دید من خبرنگار، قاعدتا دارند نسخه جدیدی از انقلاب اسلامی را بازسازی می‌کنند، و صحبت از آن حق مردم است  (و مگر نه شعار اصلاح‌طلبان حکومتی شعارزیبای دانستن حق مردم است بود؟ آیا این شعار منسوخ شده است؟ یا شده است دانستن حق مردم است هروقت مابخواهیم واجازه بدهیم؟ بله؟).
تعارف را کنار بگذاریم. اگر قرار است کنفرانس یا کارگاهی با حضور خبرنگاران برگزار شود و این خبرنگاران از حرف زدن منع شده باشند یا بشوند، سوال‌های زیادی ایجاد خواهد شد؛ مگر جلسه لندن سوال ایجاد نکرد؟ آیا کسی به ریشه‌های این سوالات و مشکلات منطقی و اصولی که از این نوع نگاه به  این موضوع‌ها وجود دارد سخنی گفت و در پی رفع آن بر آمد به جای متهم کردن بقیه؟
خب اگر گفته شود که در جلسه پاریس، میان نیروهای سیاسی کرد بحثی درگرفته و بعد به خاطر بلوغ فکری  به نتیجه‌ای مشترک رسیده‌اند اتفاق بدی افتاده؟
وقتی مثلا می‌فهمی که قرار است در واشینگتن جلسه‌ای برگزار شود و یکی منکر می‌شود و دیگری تایید می‌کند و بعد متوجه می‌شود که نباید تایید می‌کرده و قسم و آیه می‌آورد که در «ژنو» برایم ماجرا را خواهد گفت و بعد خودش نمی‌آید و نمی‌گوید، خب آدم حس می‌کند یک جای کار می‌لنگد. پای صداقت می‌لنگد، پای  پایبندی به اصول و ارزش‌های اولیه دموکراتیک می‌لنگد. پای احترام به حق دانستن مردم می‌لنگد و هزار و یک چیز دیگر.
به نظر من، نیروهای اپوزسیون می‌توانند تجربه‌های تلخ پیشین را کنار بگذارند، و با تحمل بیشتر و اجازه دادن به رسانه‌ها به بازبینی روش‌ها و برنامه‌های‌شان، از تکرار اشتباه بزرگ بهمن ۵۷ خودداری کنند. می‌گویم اشتباه، چون به دنبال استقلال و ازادی بودند، اما چیزی که به دست آمد، نه آزادی آورد و نه واقعا استقلال. مگر بسیاری از ما چه چیزی برای کشورمان می‌خواهیم؟ جز آزادی و سعادت؟ یک طرف ماجرا که به دنبال تکرار رویاهای «امام راحل» بود و دوران طلایی آیت‌الله خمینی که بیشترین جنایت‌ها در آن رخ داد را «مدل» خود قرار داد، یک طرف الان به دنبال مخفی‌کاری است و این سو و آن سو خود را دارای برنامه معرفی می‌کند. اینکه دوست دارند محور باشند و بقیه دورشان بچرخند و به گردش آزاد اطلاع رسانی و دیگر ارزش هایی که عملا به فراگیرکردن و انسانی کردن این روند کمک می‌کند اعتقاد ندارند یا آنها را به کناری می‌زنند، مرا شدیدا نگران می‌کند.
اگر قرار است مدل جدید اپوزیسیون یک «فراموش‌خانه» داشته باد که همه اطلاعات و اخبار در آن بسته بماند، باز هم نگران‌کننده است. اگر قرار است بعد هم مثلا برای کسی کار خبری‌اش را کرده و ماجرا را مثل دیگر اخبار عادی منتشر کرده مثل ماجرای «طائب»* پاپوش درست کنند، که واقعا باید سوال کرد که چرا برای تکرار روش‌های جمهوری اسلامی به غرب پناهنده شده‌اند؟ چنین ماجرایی نشان می‌دهد که چرا مخالفان در لرزاندن تن رهبران جمهوری اسلامی ناموفقند چرا که به زبان و الگوهایی تمسک می‌جویند که در ان رهبران جمهوری اسلامی استادند. در حالی که اگر از روش‌های دموکراتیک و والای انسانی که مردم کشورما لایق آنند پیروی می‌کردند عملا رهبران جمهوری اسلامی خلع سلاح شده بودند. غیر از این است؟
از نگاه من، اپوزیسیون ایرانی باید متحد باشد، متشکل باشد و قدرت‌های جهانی رویش حساب باز کنند، اما اینکه گروهی را دور خودمان جمع کنیم و از آنها تنها نظر مثبت بطلبیم، ایراد دارد. باید روی مشترکات خانه ساخت. اما نگاه دموکراتیک را فراموش نکرد و پاسخگو ماند.
به نظر من، باید تعدادی خبرنگار مستقل را به کارگاه آموزشی/جلسه استکهلم دعوت کرد تا به مردم نشان دهند که چه اتفاقی دارد می‌افتد. خبرنگاران، راویان واقعیت‌گو باشند نه همراهانی که هزینه هتل و غذای‌شان پرداخت شود و مهمان باشند. اگر قرار است در جلسه‌ای مسائلی طرح شود که بنا به هر دلیلی باید مخفی بماند، از جمله امنیت افراد، از روزنامه‌نگاران بخواهند که در جلسه نیایند، اما منتظر نباشند که خبرنگاران هم به دنبال دریافت واقعیت نباشند.
اینکه می‌شنوم در این جلسات، خبرنگاران متعددی بوده‌اند اما خبری بیرون نیامده، این سوال به ذهنم می‌رسد که جایگاه این دوستان را بازتعریف کنیم. یا روزنامه‌نگارند، یا نیستند. لابی‌ایست هستند یا مشاور سیاسی یا بازیگر؟ به عنوان منتقد دعوت شده‌اند که مباحث را بررسی و عیب‌یابی کنند یا ...؟
می‌توانید روزنامه‌نگار باشید، فعال حقوق بشر باشید، مشاور سیاسی باشید، اما در رسانه خودتان نه پنهان‌کاری کنید و نه به نفع ماجرا مطالبی را مسکوت بگذارید و یا به طور مخفی متناسب با منافع دعوت کننده یا محوریت ماجرا بازی کنید. اپوزیسیون مافیایی به جایی نرسیده و نخواهد رسید.


قمپزیسیون
مرا ببخشید، اما به مخالفانی که پز می‌دهند که چنین می‌کنیم و چنان اما هنوز نتوانسته‌اند برنامه‌ای داشته باشند، می‌گویم «قمپزیسیون».
اگر بتوانیم برای رسیدن مردم ایران به دموکراسی و آزادی و سعادت، از خودمان و منافع‌مان بگذریم از بازی‌های گروهی قدیمی پرهیز کنیم، شاید بتوان امیدوار بود که مبارزه با رژیم تهران می‌توان به نتیجه‌ای برسد. حتما باید نیروهای طرفدار مشروطیت در کنار اصلاح‌طلبان و حتی کسانی که نگاهی نزدیک به مجاهدین خلق دارند اما نفی کننده خشونت هستند و گروه‌های دیگر که زبان جمعیت‌های مختلف ایران هستند کنار هم جمع شوند، اما با ساز و کاری شفاف. نه اینکه تا خبر برگزاری یک جلسه به دنبال جلسه پاریس و دیگر جلسات (مثلا در آوریل) در آمریکا و اسامی دعوت شدگان آمد بیرون، ایمیل و تلفن پشت سر هم بیاید که نه تکذیب می‌کنند و نه تایید و فقط می‌خواهند کور باشی و ناشنوا و ناگویا!
قمپز آزادی‌خواهی در کردن به این جور بازی‌ها نمی‌خواند.
تا نمایندگان مستقل رسانه‌ها را به عنوان ناظر نداشته باشید، که سوال‌پیچ‌تان کنند، و از شما پاسخ بطلبند، نمی‌توان باور کرد که از ۳۳ سال دیکتاتوری و اختناق و ساکت کردن منتقد چیزی یاد گرفته‌اید. اگر روش‌تان را تغییر دادید، و توانستید هم به سمت اتحاد پیش بروید و هم پاسخگو بمانید و شجاع در برابر نقد و خبر، می‌توان به شما امیدوار بود.
اپوزیسیونی که از یک خبر ساده بترسد، کارش زار است...

 ----
*یادآوری می‌کنم که چند ماه پیش، بعد از آنکه خبر جلسه فرزند هاشمی رفسنجانی با دکتر هوشنگ امیر احمدی در خودنویس  منتشر شد، وابستگان پاریسی در جلسه‌ای در یک‌شنبه بعد از آن، برنامه جنگ روانی خود را ریختند و از طریق فیسبوک ۲۵ بهمن و بعد رسانه‌های نزدیک به خود اجرا کردند. جنگ روانی شاخ و دم ندارد، و اجرا کننده‌های با تجربه آن نیز آدم‌هایی هستند مثل من و شما، اما احتمالا در جهت نامناسبی از نظر سیاسی و زمانی قرار گرفته‌اند.

 

 

افزایش خودکشی در نوجوانان و جوانان ايرانی

image
سن خودکشی در ایران جوان‌تر شده و به میزان سنی ۲۴ -۱۵ سال رسیده است؛ با این حال هنوز آمار دقیقی در این باره منتشر نشده است.
یک مقام آموزشی درمانی ایران گفته است که سن خودکشی در این کشور جوان‌تر شده و به میزان سنی ۱۵ تا ۲۴ سال رسیده است.
با این حال وی تعداد دقیق خودکشی ایرانیان را اعلام نکرده است.
به همین دلیل قرار است همایشی با عنوان «خودکشی و رفتارهای مرتبط» اسفندماه در ایران برگزار شود.
رئيس مرکز آموزشی درمانی شهيد بهشتی استان زنجان اظهار داشته که «جنسيت در خودکشی دخيل‌است و اقدام به خودکشی در زنان ودختران شايع‌تر از مردان،اما مرگ ناشی از خودکشی در آقايان بيشتر است.»
به گفته وي عوامل ژنيتکی و تنوع‌طلبی دوران نوجوانی باعث اقدام اين افراد به خودکشی می‌شود.
‌بر این اساس، شايع‌ترين روش‌های خودکشی، «داروها و سموم، حلق آويز کردن، از بلندی پرت شدن، و روش‌های جديد مثل مصرف داروهای روان‌گردان» است.

 

 

 

سیاست‌های پولی، اعتباری و نظارتی نظام بانکی کشور بدون تاریخ ابلاغ شد

imageسیاست‌های پولی، اعتباری و نظارتی نظام بانکی کشور بدون تاریخ، توسط رئیس کل بانک مرکزی اعلام شد. یکی از نکات این سیاست‌ها، روزمرگی[برنامه کوتاه مدت] دولت و ترس از آینده است که در تعیین نرخ سپرده‌های بانکی مشخص است. با این روند، نمی‌توان امیدی به بهبود وضعیت اقتصادی در بلند مدت داشت.
امروز تابناک با نقل قول از ایسنا اعلام کرده است که متن منتشر شده با عنوان سیاست‌های پولی، اعتباری و نظارتی نظام بانکی کشور منتشر شده ولی تاریخی برای اجرای آن در نظر گرفته نشده است.
از طرف دیگر نیز وزیر اقتصاد ضمن تاکید افزایش سود سپرده‌های بانکی گفته است «تعیین نرخ سود علی الحساب سالانه سپرده‌های مدت‌دار بانکی و اوراق گواهی سپرده عام و خاص در طول دوره‌ی سپرده‌گذاری در اختیار بانک‌ها خواهد بود».
یکی از موارد جالبی که در این سیاست به چشم می خورد این است که برای اولین بار پس از سال‌ها، سود سپرده‌های کوتاه مدت بیشتر از سپرده‌های بلندمدت اعلام شده است. بر اساس این سیاست،‌ نرخ سود سپرده های کوتاه مدت پانزده و نیم درصد، یک ساله ۱۵، دو و سه ساله ۱۱، چهار ساله ۱۰ و بالاخره پنج ساله نیز ۱۰ درصد عنوان شده است. با این حساب دولت به نوعی خود را دچار روزمرگی[برنامه کوتاه مدت] کرده است و از سپرده‌های کوتاه مدت و زیر یک سال بیشتر استقبال کرده است.
نکته‌ی دیگر، باز گذاشتن دست بانک‌ها برای تغییر نرخ این سودهاست. و بالاخره اینکه توجه باید داشت که مدت‌هاست وقتی که در مورد بانک‌داری اسلامی بحث می‌شود، به شکل مشخص گفته می‌شود که سپرده گذاران در سود و «ضرر» بانک سهیم هستند. این موضوع در تبلیغات تلویزیونی بانک صادرات و ملی به ویژه به چشم می‌خورد. با نوسانات عجیب و غریب روزهای اخیر در بازار طلا و دلار، حالا باید صبر کرد تا عکس العمل مردم در قبال این اخبار و وقایع را دید.





مهار بازار ارز و سکه؟

imageدولت احمدی نژاد با افزایش نرخ سود تسهیلات بانکی موافقت کرد و بانک مرکزی هم دستور تک نرخی شدن نرخ ارز را ابلاغ کرد و افسار بازارهای سکه و ارز را کشید. در این مدت تحلیل های بسیاری در مورد اوضاع حال و آینده اقتصاد ایران شد از عدم توانایی دولت در مهار بازار تا سود بردن دولت از این آشفته بازار!
به گزارش سایت مثقال، روز پنج شنبه دلار آمریکا ۱۷۰۰ ، دلار   کانادا ۱۸۵۰   و   یورو ۲۲۵۰ تومان بوده است. تمام سکه بهار آزادی طرح قدیم نیز ۸۰۰ هزار تومان معامله شده است. کاهش بهای ارز و سکه در دو روز گذشته و به دنبال موافقت رئیس دولت دهم با افزایش نرخ سود تسهیلات بانکی و ابلاغ نرخ ۱۲۲۶ به عنوان نرخ واحد ارز از سوی بانک مرکزی اتفاق افتاد.
در تحلیل های مربوط به بازار ارز و طلای آشفته، گروهی از اقتصاددانان معتقد بودند که دولت ارز کافی برای عرضه به بازار نداشته و بنابراین توانایی کنترل بازار ارز را ندارد. این گروه معتقد بودند حتی اگر بانک مرکزی در حال حاضر ارز کافی در اختیار داشته باشد به دلیل تحریم‌های آتی و احتمال نداشتن ارز کافی در آینده، نمی تواند بی مهابا ارز به بازار بریزد. این کارشناسان همچنین معتقد بودند که به دلیل نرخ تورم بالا و نگرانی مردم از آینده اقتصاد ایران، افزایش نرخ بهره در شرایط کنونی کمکی به مهار بازار نخواهد کرد. بیشتر تحلیل‌های این گروه از کارشناسان اقتصادی به نگرانی یا انتظار عامل های اقتصادی از آینده ایران بنا شده است.
دولت اما سرانجام در بازار دخالت کرد و با ابلاغ دو سیاست، کاهش نرخ ارز و سکه را لحظه ای کرد.بر اساس نظرات این گروه و با فرض ثابت در نظر گرفتن سایر شرایط، اولا می‌توان نتیجه گرفت که دولت برای موفقیت بلند مدت در کنترل بازار، نباید هیچ «اما و اگری» برای سیاست‌های خود بیاورد وگرنه نگرانی‌های مردم دوباره به بازار منتقل خواهد شد. ثانیا، این کاهش نرخ ارز و سکه کوتاه مدت است و به محض اجرایی شدن تحریم‌های نفتی، دولت از پس اوضاع برنخواهد آمد.
گروه دیگر از تحلیل‌گران اقتصادی اما معتقد بودند که دولت توانایی کنترل بازار را دارد. این گروه یا باور دارند که تحریم‌ها کلا بی‌اثر هستند یا معتقدند که هنوز تحریم‌ها به مرحله اجرا در نیامده و درآمد نفتی ایران هنوز تغییری نکرده است، بنابراین، دولت ارز کافی برای عرضه به بازار دارد اما قصد دخالت در بازار را به دلایلی ندارد.
یک عده معتقد بودند که دولت می خواهد نرخ ارز را به قیمت واقعی خود نزدیک کند و به همین دلیل در بازار دخالت نمی‌کند و عده ای دیگر می‌گفتند که دولت از آشفتگی بازار ارز و سکه سود می‌برد. اول اینکه بر اساس این تحلیل‌ها نمی توان نتیجه‌ای از اثر اجرایی شدن تحریم ها بر بازار گرفت. دوم اینکه، بالا بردن قیمت ارز حداقل تا این لحظه و با نرخ اعلام شده، پیش‌بینی درستی به نظر نمی‌رسد. اما سودجویی دولت از اوضاع چطور؟
برخی از کارشناسان، با مبنا قرار دادن بخش صادرات معتقد بودند که دولت کسری بودجه خود را به این شکل جبران می‌کند، این گروه در تحلیل‌های خود اثر منفی این افزایش بهای ارز بر واردات را نادیده گرفته‌اند. عده ای دیگر اما دولتمردان را به سود بردن از این آشفته بازار متهم می‌کردند. بر اساس ادعای این گروه که اکثرا «خودی» هستند و نه «نخودی» باید سری به متون اقتصادی و تعریف دولت «نیک‌خواه» و «دولت» فاسد زد.
در متون اقتصادی دولت «نیک‌خواه»، دولتی است که به فکر رفاه مردم است و در سیاست‌گذاری‌های خود به دنبال حداکثر کردن رفاه آنها. در طرف دیگر قضیه، دولتی قرار دارد که تنها به دنبال حداکثر کردن درآمد خود یا گروهی خاص است. این گروه از دولت‌ها، دولت‌های «فاسد» نامیده می‌شوند. بنابراین، بر اساس نظریه این گروه، می‌توان نتیجه گرفت که دولت احمدی‌نژاد، دولتی فاسد است که «خودی»ها از پس آن بر نمی‌آیند! 
در روزهای آینده از نظرات گروه‌های مختلف در مورد آینده بازار ارز و سکه و راهکارهایی که مردم می‌توانند از پس انداز خود تا حد امکان محافطت کنند، خواهیم نوشت.




مردم ونزوئلا از دختر چاوز خشمگین شدند

imageدر حالیکه مردم عادی در ونزوئلا می توانند در سال فقط ۳۰۰۰ دلار آمریکا را تبدیل به «بولیوار» کنند دختر ۱۴ ساله ی چاوز با دلار ژست گرفته است.
وبسایت «دیلی میل آنلاین» در مطلبی تحت عنوان بابا خوشحال نخواهد شد، عکسی از دختر هوگو چاوز رهبر ونزوئلا انداخته است که در یک سایت به اشتراک گذاری عکس با نام اینستاگرام گذاشته شده است و در شبکه‌های اجتماعی پخش شده است.
در این عکس دختر چاوز در حالیکه دلار در مقابل صورت خود گرفته است دیده می شود. مردم ونزئلا پس از انتشار این عکس خشمگین شده‌اند. یکی از شهروندان ونزوئلایی اعلام کرده است که من حتی یک دلار را هم نمی‌توانم نگه دارم چرا که دستگیر خواهم شد.
مادر او که در سال ۲۰۰۳ میلادی از چاوز جدا شده است در توییتر از دخترش دفاع کرده است.
این بار دومی است که عکس‌های این دختر چاوز از پشت پرده‌ی زندگی چاوز، رونمایی می‌کند. پیش از این نیز عکس همین دختر چاوز با خواننده ی معروف و محبوب نوجوانان «جاستین بیبر» در محافل خبری دنیا و ونزوئلا سروصدای فراوانی بلند کرده بود.
ظاهرا فرزندان دیکتاتورها چندان هم به گفته‌های پدرانشان عمل نمی‌کنند.




ترغیب نمایندگان مجلس به استیضاح احمدی‌نژاد در آستانه انتخابات

image
یک سایت خبری وابسته به اصول‌گرایان موضوع «عدم کفایت رئیس‌جمهور» را مطرح کرده و با ذکر این‌که دولت احمدی‌نژاد بی‌ثبات‌ترین کابینه است «به طوری که دوره عمر وزیران دولت در این دو دوره از کشورهای عراق و افغانستان در دوران بحرانی جنگ نیز کمتر بوده»، نوشته است: «برای اثبات عدم کفایت رئیس جمهور چه اتفاقات دیگری باید بیافتد؟»
سایت الف، روز چهارشنبه یادداشتی را منتشر کرده که به موضوع عدم کفایت احمدی‌نژاد می‌پردازد.
در این یادداشت به این نکته اشاره شده که یکی از اختیارات نمایندگان مجلس استیضاح رئیس جمهور است که بر اساس اصل ۸۹ قانون اساسی به آنها اعطا شده است. اما اینکه نمایندگان مردم از این حق چگونه استفاده کنند «به درجه استقلال، وجدان حرفه‌ای و هوشیاری آنها» بستگی دارد.
نویسنده یادداشت ادامه داده: «با مروری بسیار سطحی بر عملکرد دولت می‌توان به راحتی به این نتیجه رسید که نمایندگان گویا فراموش کرده‌اند که چنین ابزاری نیز در احتیار دارند.»
سپس این یادداشت بی‌کفایتی‌های احمدی‌نژاد را چنین شرح می‌دهد: «کدام رئیس جمهور تاکنون در برابر نظر ولایت فقیه ایستادگی نموده؟ کدام دولت از اینچنین کابینه بی‌ثباتی برخوردار بوده به ‌طوری که دوره عمر وزیران دولت در این دو دوره از کشورهای عراق و افغانستان در دوران بحرانی جنگ نیز کمتر بوده است. مگر سازمان بازرسی و خود مجلس محترم پرونده سنگین تخلفات قانونی دولت را بارها مطرح نکرده است؟ مگر جمیع اقتصاددانان آشفتگی و انهدام اقتصاد را ناشی از بی‌تدبیری دولت نمی‌دانند؟ مگر اختلاس باور نکردنی سه هزار میلیاردی در همین دولت اتفاق نیفتاده؟ مگر حجم تحریم‌ها و تهدیدات قدرت‌های خارجی در همین دولت و به واسطه تصمیمات نسنجده همین سیاستمداران به اوج نرسیده؟ مگر نابسامانی نظام اداری ناشی از انحلال سازمان مدیریت حاصل تفکرات آقایان نبوده؟‌ بودجه‌ریزی که متعارف‌ترین امور بوده کجا چنین وخامتی داشته؟ مگر رواج بی‌اخلاقی در عرصه سیاست و فرهنگ قبل از این دولت از چنین سابقه برخوردار بوده؟ و ...»
با این حال سایت الف جانب احتیاط را نگاه داشته و نوشته است که انتشار این یادداشت «الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.»
این در حالی است که احمدی‌نژاد دیروز خطاب به مخالفان خود درون حاکمیت گفت: «درست است كه با بنده مخالف هستید اما مرا ملت ایران انتخاب كرده است و اگر زنده باشم تا پایان دوره دهم ریاست جمهوری باید مرا تحمل كنید.»





مشاور انجمن خودروسازان:
ادامه سرکوب قیمت قطعات خودرو منجر به کاهش کیفیت خواهد شد


ایلنا
مشاور انجمن خودروسازان عنوان کرد: نوسانات نرخ ارز و غیرقابل پیش بینی بودن این نرخ منجر به آن شده که تولیدکنندگان به ویژه قطعه سازان با مشکلات زیادی در فرآیند تولید روبرو شوند.
داوود ميرخانی رشتی با بیان این مطلب به ایلنا گفت: نوسانات نرخ ارز در حالی شرایط تولید برای قطعه سازان و خودروسازان را سخت کرده که دولت اجازه افزایش قیمت نیز به این صنعتگران نمی‌دهد. کنترل و سرکوب قیمت‌های تمام شده فشار مستقیم را به قطعه سازان منتقل کرده است.
وی در این خصوص توضیح داد: در صورت ادامه این شرایط و عدم اجازه افزایش قیمت به قطعه سازان دو راه پیش روی این تولیدکنندگان باقی نمی‌ماند؛ نخست اینکه به واسطه قرار گرفتن در حاشیه زیان مجبور به استفاده از قطعات کم کیفیت‌تر می‌شوند و دیگر اینکه مجبور به واردات قطعات چینی و جایگزینی قطعات چینی بجای تولیدات خود می‌شوند که حاصل هر دو این راهکار‌ها کاهش کیفیت تولید است که زیان آن متوجه مصرف کننده خواهد بود.




معاون وزیر اقتصاد و دارایی:
10 میلیون نفر شناسایی شدند و از هفته آینده رایانه شان حذف می شود


(تیتر از جنگ خبر)
باشگاه خبرنگاران
محمدرضا فرزین معاون اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی که در گفتگوی ویژه خبری پنجشنبه شب بعنوان نماینده دولت در این برنامه شرکت کرده بود گفت: متولی ساماندهی وضعیت ارزی کشور و حفظ ارزش پول بانک مرکزی است و بانک مرکزی در طی سال های گذشته و حتی در سال جاری وظیفه خود را به خوبی انجام داده است.
...
******** حذف 10 میلیون نفراز لیست هدفمندی یارانه ها
معاون اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی از حذف 10 میلیون نفراز لیست هدفمندی یارانه ها خبر داد و گفت: از دو ماه پیش اعلام کردیم که به دنبال حذف خانوارهایی هستیم که از تمکن مالی برخوردار هستند بنابراین اسامی 10 میلیون نفر نهایی شده و از هفته آینده اطلاع رسانی می شود و نامه نگاری نیز در این خصوص صورت می گیرد لذا به تمامی استانداری ها و فرمانداریها اعلام خواهیم کرد که با موضوع خود انصرافی ( افرادی که از تمکن مالی برخوردارند) همکاری کنند.
وی یادآور شد: کارگروه ساماندهی کار خود را به منظور اطلاع رسانی مستمر انجام می دهد و در نظام بانکی مشکل ارزی نداریم و تلاش دولت براین است که یک نظام تک نرخی را در کشور تشکیل و مدیریت کند.
فرزین اضافه کرد: نرخ سکه معلول دو چیز است یکی نرخ اونس طلای جهانی و دیگری انتظارات واهی برای نرخ ارز که سبب شده قیمت سکه افزایش یابد وقتی حباب ارز از بین برود حباب سکه از بین خواهد رفت.
وی در پایان خاطر نشان کرد: وقتی بانک مرکزی پیش فروش سکه را انجام می دهد یعنی از سکه به عنوان سیاست پولی برای جمع آوری نقدینگی استفاده می کند و یک پشتوانه خوبی برای بهبود وضیعت نقدینگی است./ف







ارتش آزاد سوریه:
اعضای مسلح سپاه پس از دستگیری اعتراف کردند


(تیتر از جنگ خبر)
العربیه.نت
ارتش آزاد سوریه روز جمعه 27-1-2011 اعلام کرد تعدادی ایرانی مسلح وابسته به سپاه پاسداران ایران را در شهر حمص به اسارت گرفته است.
گردان فاروق وابسته به ارتش آزاد سوریه با انتشار بيانيه ای اعلام کرد این افراد در حال تیر اندازی بسوی مردم بودند که با حمله غافلگیرانه گردان فاروق روبرو شده وبه همراه دیگر جنایت کاران بشاراسد به اسارت درآمدند.
در ویدئویی که به العربیه ارسال شده است ، مسئول گروه ايرانی دستگیر شده که عضو سپاه پاسداران ایران می باشد ، ضمن اعتراف به ماموریت خود در سوریه می گوید: " من سجاد امیریان مسئول گروه سرکوب تظاهرات مردم سوریه هستم ، ما دستورات مستقیم خود را از نیروهای امنیتی وابسته به نیروی هوایی سوریه در شهر حمص می گیریم."
وی در ادامه می گوید : " ما از آقای خامنه ای می خواهيم که برای آزادیمان تلاش کند تا به خانه هایمان برگردیم."
در همین حال منابع مخالفان بشار اسد می گویند دستگیری عناصر سپاه در سوریه آن هم در شهر حمص که شاهد شدیدترین سرکوب ها به دست نیروهای بشار اسد بوده است خشم اکثریت مخالفان سوریه را علیه رژیم ایران برانگیخته است.
مخالفان می گویند ما پیشتر گفته بودیم که ايران در سرکوب و کشتارمردم بی دفاع سوریه دست دارد واکنون با ارائه این فیلم ویدئویی و مدارک دستگیر شدگان رسوایی مسئولان رژیم ایران برملا شده است .
پیش از این 7 ایرانی که گفته می شود با نیروهای امنیتی سوریه همکاری می کردند ، در شهر حمص سوریه ربوده شده اند.
مقامات جمهوری اسلامی ایران می گویند ایرانیان ربوده شده تکنسین تاسیسات برق هستند و بر اساس توافقات با دولت سوریه در نیروگاه شهر حمص همکاری می کردند.
اما مخالفان سوری گفته بودند ، دستگیر شدگان کارشناس کامپیوتر وبرای تعقیب مخالفان با نیروهای امنیتی سوریه همکاری می کردند.
شایان دکر است که منابع مستقل هنوز صحت این ویدئو را تایید نکردند ، جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده که نقشی در سرکوب تظاهرکنندگان سوری ندارد.





بانک‌های اروپایی معامله بزرگ غلات با جمهوری اسلامی را متوقف کرده‌اند

(تیتر از جنگ خبر)
رادیوفردا
گزارش‌ها حاکی است که در راستای تحریم‌های اتحادیه اروپا، بانک‌های بزرگ در این اتحادیه معامله غلات با جمهوری اسلامی را متوقف کرده‌اند. این در حالی است که ایران از واردکنندگان بزرگ ذرت در جهان به شمار می‌رود.
یک منبع بانکی اتحادیه اروپا روز پنج‌شنبه در گفت‌و‌گو با خبرگزاری رویترز گفت که بانک‌های بزرگ این اتحادیه راه صادرات محصولات کشاورزی «به ایران را بسته‌اند» و از این پس هر معامله جدیدی باید در مقادیر کوچک صورت بگیرد.
یک تاجر غلات اروپایی نیز در گفت‌و‌گو با این خبرگزاری، با اظهار این‌ که در حال حاضر «هیچ بانک اتحادیه اروپا» وارد تجارت «غلات و دانه‌های روغنی» با ایران نمی‌شود، گفت: «مسئله اصلی این است که تجارت با ایران از طریق سیستم‌های بانکی بسیار دشوار است. برخی خریداران ایران به دنبال راه‌های پرداخت دیگری هستند و سعی دارند وجوه مالی خرید خود را نه از طریق صدور اعتبارنامه، بلکه به طور مستقیم پرداخت کنند، اما این روش برای محموله‌های بزرگ کارایی ندارد.»
به گفته شورای بین‌المللی غلات، ایران سالانه ۴.۵ میلیون تن غله وارد می‌کند. ۳.۵ میلیون تن از خرید سالانه غلات ایران به واردات ذرت اختصاص دارد، دانه‌ای که در تغذیه احشام نقش اساسی دارد.
ایران در میان ۱۰ کشور بزرگ واردکننده ذرت است و بخش عمده نیاز خود را از کشورهای برزیل، آرژانتین و اوکراین خریداری می‌کند.
با این ‌حال به گفته رویترز در حال حاضر تحت‌تأثیر تحریم‌‌های اقتصادی اتحادیه اروپا و آمریکا علیه ایران، تصفیه حساب‌های مالی با ایران دچار مشکلات بسیاری شده و تجارت غلات نیز از این امر مصون نمانده است.
در همین زمینه یک تاجر غلات روز پنج‌شنبه به رویترز گفت: «تا آنجا که من اطلاع دارم، در حال حاضر شش کشتی بزرگ و سه کشتی کوچک‌تر حمل غلات به دلیل مشکلات پرداخت مالی، قادر نیستند بار خود را در بنادر ایران تخلیه کنند.»
کشتی‌های بزرگ حمل غلات قادر به حمل حدود ۵۵۰ هزار تن بار است و کشتی‌های کوچک معمولا ۳۰ هزار تن غله حمل می‌کنند که با این احتساب خبرگزاری رویترز تخمین زده است که در حال حاضر تخلیه حدود ۴۲۰ هزار تن غله در بنادر ایران به حال تعلیق درآمده است.
یک تاجر دیگر نیز در گفت‌و‌گو با رویترز گفته است: «تجارت با ایران با توجه به کاهش ارزش ریال و مشکلات پرداخت که موجب تأخیر در تحویل بار شده، دچار آشفتگی شده است. نمی‌توان به طور دقیق گفت، اما صحبت از تأخیر‌های ۶۰ روزه در میان است.»
یک منبع صنعت صادرات اوکراین نیز اظهار کرده است: «برخی (شرکت‌ها) تعدادی کشتی به ایران فرستاده‌اند و آمادگی ارسال محموله‌های بیشتری را نیز دارند، اما در انتظار هستند.»
اتحادیه اروپا به همراه سایر قدرت‌های غربی، قصد دارد با اعمال تحریم‌های شدید اقتصادی علیه ایران، با برنامه اتمی جمهوری اسلامی مقابله کند، برنامه‌ای که غرب معتقد است دارای ابعاد پنهان نظامی است.
با این‌حال جمهوری اسلامی همواره بر صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای خود تأکید دارد و در چند وقت گذشته در صدد بوده است تا از طریق افزایش همکاری خود با کشورهای دوست، از فشار تحریم‌های اقتصادی بکاهد.




ادامه بی خبری از رئیس ستاد جوانان مهندس موسوی در بابلسر

سحام نیوز: با گذشت چند روز از بازداشت یاسر یوسف زاده، رئیس ستاد جوانان مهندس موسوی در بابلسر، خانواده این فعال جنبش سبز، همچنان در بی خبری کامل به سر می برند.
بنا به گزارش جرس، در روزهای اخیر نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه مازندران، طی یورش به منزل پدری یوسف زاده، وی را دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل نمودند.
یک منبع نزدیک به خانواده یاسر یوسف زاده گفته که روز دوشنبه سوم بهمن ماه حوالی ساعت ۱۰ شب، ۵ دستگاه خودروی شخصی با محاصره اطراف خانه پدری این فعال سیاسی، وی را دستگیر نمودند.
مامورین نهاد امنیتی سپاه پس از دستگیری یوسف زاده حوالی ساعت ۱۱ به مدت ۲ ساعت منزل شخصی وی را مورد تفتیش قرار داده و کلیه دست نوشته ها، سی دی ها، دو کیس کامپیوتر و وسایل شخصی وی را با خود بردند.
این منبع افزوده است که نیروهای لباس شخصی از اعضای حفاظت اطلاعات سپاه مازندران بوده و در هنگام دستگیری، وی را مورد ضرب و شتم قرار داده و از اسپری فلفل نیز استفاده کرده اند. همچنین هنگام دستگیری، مامورین حفاظت اطلاعات سپاه، پدر، برادر، خواهر و همسر ایشان را مورد ضرب و شتم قرار داده و به صورت آنها هم اسپری فلفل پاشیدند. حتی برخی از همسایگانی که برای کمک به خانواده یوسف زاده آمده بودند؛ از حملات گاز فلفل مامورین مصون نمانده و مورد حتاکی آنها قرار گرفتند.
بر اساس این گزارش، مامورین امنیتی، در هنگام دستگیری حتی اجازه پوشیدن کفش و لباس مناسب را به او ندادند.
هم اکنون پدر یاسر پس از دستگیری پسرش و کتک خوردن از مامورین و در اثر فشار شدید روحی، دچار استرس شدید شده و فشار خون ایشان تا حد خطرناک ۲۰ بالا رفت؛ به طوری که پزشکان هشدار دادند ادامه دار شدن این وضعیت منجر به سکته قلبی خواهد شد.
در روزهای اخیر مامورین امنیتی و اطلاعاتی بابلسر حوالی منزل شخصی و پدری باسر یوسف زاده را کنترل می کنند؛ و رفت و آمدهای اعضای خانواده اش را تعقیب می نمایند.




هیأت عالیرتبه بازرسان آژانس فردا به ایران می‌رود

سحام نیوز: یوکیو آمانو، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی از ایران خواست که با هیأت عالیرتبه بازرسان این آژانس که روز شنبه به ایران می‌رود همکاری کنند.
به گزارش بی بی سی، آقای آمانو به خبرگزاری فرانسه گفت که تلاش های پیشین آژانس برای اطمینان یافتن از صلح آمیز بودن ماهیت برنامه اتمی ایران، به دلیل عدم همکاری مقامات این کشور ناکام مانده است.
او گفت: “امیدواریم که آنها رویه ای سازنده در پیش بگیرند و همکاری قابل توجهی بکنند”.
آقای آمانو افزود: “انتظار دارم که ایران از طریق هیأت عالیرتبه ای که عازم تهران هستند آنچه را لازم است ما بدانیم به ما اطلاع بدهد و مشکل را حل کند”.





نفت ونزوئلا جایگزین نفت ایران می شود؟

سحام نیوز: ونزوئلا اعلام کرد طرح جدیدی را برای افزایش چهل درصدی تولید نفت خام در یکی از مناطق نفتی این کشور به اجرا خواهد گذاشت. بدین‌ ترتیب تولید نفت خام ونزوئلا در سال دو هزارو دوازده میلادی به سه میلیون و پانصد هزار بشکه در روز خواهد رسید. رافائل رامیرز وزیر نفت ونزوئلا گفت:«ما در حال پیگیری طرحی هستیم که تولید ملی نفت خام در سال دو هزار و دوازده میلادی را به سه و نیم میلیون بشکه در روز افزایش دهیم.» وی افزود: قرار است با افزایش چهل درصدی تولید نفت در منطقه نفتی اورنوک در شرق ونزوئلا به این هدف دست پیدا کنیم.
با اجرای این طرح، تولید نفت در این منطقه به یک میلیون و صد و شصت هزار بشکه در روز افزایش خواهد یافت. به گزارش خبرگزاری فرانسه از کاراکاس، بر اساس آمار رسمی، ونزوئلا به طور میانگین در سال دو هزارو یازده، سه میلیون بشکه نفت در روز تولید کرده، در حالی که بنا به اعلام سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) صادرات نفتی این کشور به دو میلیون و سیصد هزار بشکه نفت در روز رسیده است.
بنابر اعلام اوپک، ونزوئلا بزرگترین ذخایر نفتی جهان را با بیش از دویست و نود وشش هزار و پانصد میلیون بشکه در اختیار دارد.
این در حالیست که اتحادیه اروپا تحریم های گسترده ای را بر علیه صنعت نفت و پتروشیمی ایران تعیین کرده است و این احتمال وجود دارد که کشورهایی مانند عربستان و ونزوئلا با افزایش سقف تولید خود، جایگزین کمبود نفت ایران در بازار شوند.



ادامه بحران در بازار ارز؛ تک نرخی شدن دلار و ابطال مجوز صرافی ها

بازار نابسامان ارز پس ار روزها تلاطم، با راهکارهای دستوری از بالا روزهای سختی را پشت سر می گذارد.
در حالی که سکوت مسئولان اقتصادی موجب شتاب در قیمت ارز و سکه شده بود، از روز گذشته رییس بانک مرکزی با اعلام نرخ واحد برای ارز، ادعا کرده است که همه چیز در کنترل است.
در حالی که روز پنجشنبه بازار متلاطم ارز حتی تا ۲۱۷۰ تومان هم رسید، اما  آخرین معاملات روز گذشته بر اساس قیمت ارز ۱۷۰۰ تومان بود که با رقم اعلام شده از سوی بانک مرکزی (۱۲۲۶) تفاوت فاحش داشت.
در همین حال، بانک مرکزی طی بخشنامه‌ای اعلام کرد از تاریخ ۸/۱۱/۹۰ صرافان سراسر کشور مجازند با در نظر گرفتن هزینه های نقل و انتقالات ارزی نرخ فروش ارز را حداکثر ۳ تا ۵ درصد بالاتر از نرخ مرجع بانک مرکزی تعیین نمایند.
این بانک طی بخشنامه ای به صرافان سراسر کشور اعلام کرد، در راستای اجرای سیاست یکسان سازی نرخ ارز از تاریخ ۸/۱۱/۹۰ صرافان سراسر کشور مجازند با در نظر گرفتن هزینه های مربوط به نقل و انتقالات ارزی ، نرخ فروش ارز را حداکثر بین ۳ الی ۵ درصد بالاتر از نرخ مرجع بانک مرکزی تعیین نمایند.
ضمنا نرخ فروش نقدی ارز به صورت اسکناس نیز با در نظر گرفتن هزینه های تامین اسکناس ، حداکثر به میزان یک درصد بالاتر از نرخ مرجع این بانک خواهد بود .
صرافان سراسر کشور مکلفند، نسبت به ثبت دقیق اطلاعات مربوط به حواله ، اسکناس و هزینه های مربوطه در سامانه سنا اقدام نموده ،همچنین نرخ خرید و فروش ارز با شرایط فوق الذکر را بطور روزانه در تابلوی صرافی درج نمایند.
در دستورالعمل یاد شده تاکید شده است صرافانی که بخشنامه ابلاغی این بانک را از تاریخ ۸/۱۱/۹۰ رعایت ننمایند، مجوز فعالیت آنها ابطال خواهد شد.
کارشناسان معتقدند برخوردهای امنیتی و دستوری راهکار تثبت قیمت ارز در بازار نیست.
میزان عرضه و تقاضا و محاسبه واقعی نرخ تورم عامل مهمی در تعیین قیمت ارز است. اگر ارز با قیمت پایین‌تر وارد بازار شود، ذخایر کشور با قیمت بسیار ارزان از دست می‌رود.
برخی از کارشناسان معتقدند که قیمت واقعی دلار در بازار بر اساس شرایط فعلی ۱۵۵۰ تومان است و ورود بانک مرکزی به این بازار منجر به ورود سفته بازان و گسترش قاچاق ارز خواهد شد.
طی روزهای گذشته انتقادات شدیدی نسبت به عملکرد دولت در زمینه نرخ ارز از سوی حامیان سابقش ابراز شده است.
انتقاداتی که افزایش قیمت ارز را ساختگی و ناشی از یک سناریوی انتخاباتی ارزیابی کرده بودند، به گونه ای که وزیر اقتصاد از طرح شکایت قضایی خبر داد.
در همین حال برخی از نمایندگان مجلس از جمله احمد توکلی و همچنین دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن رضایی این نوسانات را ناشی از بی کفایتی و عدم تخصص مردان اقتصادی دولت ذکر کردند.
آنچه مشخص است نوسانات ارز بیشتر آسیب را به صادر کنندگان کالاهای غیرنفتی و اقشار حقوق بگیر وارد می کند.
در حال حاضر بیش از هفتاد درصد قدرت خرید کارگران کاهش یافته است.
هر چند با افزایش نرخ سود سرمایه گذاری تا ۲۱ درصد امکان جذب سرمایه های سرگردان وجود دارد، اما افزایش تورم بالای بیست درصد و گرانی کالاهای اساسی توان خرید مردم را بشدت پایین آورده است.



حمایت شورای امنیت از طرح اتحادیه عرب برای انتقال قدرت در سوریه

در پیش نویس طرح شورای امنیت از طرح اتحادیه عرب برای سوریه حمایت خواهد شد و از کشورهای جهان خواسته می شود که دولت بشار اسد را تحریم کنند.
در حالی که بریتانیا، فرانسه، آلمان و کشورهای عربی در حال تهیه پیشنویس یک قطعنامه هستند که قرار است هفته آینده برای محکوم کردن “سرکوب مخالفان به وسیله حکومت سوریه” به شورای امنیت سازمان ملل متحد تقدیم شود، احتمال داده می شود که این کشورها از برکناری بشار اسد و انتقال قدرت در این کشور حمایت کنند.
اتحادیه عرب اعلام کرد برای توقف خشونت ها در سوریه باید کارهای بیشتری کرد و از این رو دو نماینده را راهی نیویورک می کند تا وارد گفت وگو شده و از شورای امینت بخواهند در مورد سوریه دست به کار شود و از طرح اتحادیه عرب مبنی بر تشکیل دولتی ائتلافی در سوریه با حضور مخالفان، حمایت کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب و نخست وزیر قطر قرار است روز شنبه به مقر سازمان ملل متحد بروند و پیشنهاد خود را عرضه کنند. این در حالی است که اتحادیه عرب در آخرین موضع گیری خود از بشار اسد، رییس جمهوری سوریه خواسته بود از قدرت کناره گیری کند.
فعالان حقوق بشر سوریه می گویند ماموران امنیتی و نظامی روز پنجشنبه حمله ای گسترده به مخالفان در شهر دوما داشتند که به درگیری منتهی شد. شماری از خبرگزاری ها گزارش کردند که بیشتر شهر دوما به دست گروه موسوم به «ارتش سوریه آزاد» افتاده است. این گروه از افرادی که از ارتش دولت بشار اسد جدا شده اند، تشکیل شده است.
به گزارش رادیو فردا، نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب گفت: «به همراه شیخ حامد بن جاسم آل ثانی، نخست وزیر قطر به سازمان ملل می رویم و روز دوشنبه جلسه ای با شورای امنیت خواهیم داشت تا موافقت این شورا با طرح اتحادیه عرب به دست آوریم.»
طرح اتحادیه عرب این است که سوریه سرکوب را متوقف کرده و ظرف دو ماه، دولتی ائتلافی و متحد با حضور نمایندگان مخالف و معترض تشکیل دهد. دمشق این طرح را رد کرده و آن را دخالت در امور داخلی خود خوانده است.
این در حالی است که شورا همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه ای از اعضای شورای امنیت خواسته است “همه تدابیر لازم را برای اعمال فشار بر سوریه برای اجرای تصمیم های اتحادیه عرب و ابتکارعمل این اتحادیه” به کار گبرند.
دولت حاکم در دمشق بار دیگر اعلام کرده که مشغول مبارزه و برخورد نظامی با «تروریست ها و گروه های مسلح» است و مدعی است تاکنون حدود دو هزار تن از نیروهای نظامی خود را در این درگیری ها از دست داده است.
سازمان ملل می گوید در سرکوب های معترضان و مخالفان در سوریه و در ده ماه گذشته، نزدیک به پنج هزار تن از شهروندان غیرنظامی سوریه توسط نیروهای نظامی و امنیتی کشته شده اند.
روسیه و چین که پیشتر قطعنامه شورای امنیت در مورد سوریه را وتو کرده اند، روز پنجشنبه اعلام کردند از طرح سازنده ای که به پایان دادن خشونت در سوریه منتهی شود، حمایت خواهند کرد. به گزارش رویترز، دیپلمات های اروپایی و دیپلمات های عربی در سازمان ملل مشغول رایزنی هستند تا پیش نویسی را آماده کنند که شورای امنیت هفته آینده آن را به رای بگذارد.
اتحادیه عرب به دلیل ادامه خشونت‌ها در سوریه تحریم‌هایی علیه این کشور اعمال کرده است. عمده این تحریم‌ها اقتصادی است اما در بخش سیاسی، عضویت سوریه در اتحادیه عرب به حال تعلیق در آمد و سفر شماری از مسئولان این کشور به دیگر کشورهای عربی ممنوع شد.




نامه فخرالسادات محتشمی پور به سیدمصطفی تاجزاده در سالگرد پیوند ازدواج

فخرالسادات محتشمی پور، همسر سیدمصطفی تاج زاده در نامه ای سالگرد پیوندشان را درحالیکه همسرش همچنان “دربند ستم” است به او تبریک گفته است.
این فعال سیاسی در این نامه که در صفحه ی شخصی فیس بوک خود منتشر کرده آورده است: بگذار اهریمنی دلان در خیال خام خویش پرده فصل را بر قامت وصل ما آویزان کنند. این شعله های عاشقی را که در تب هجران ما، خود را به نگاه های مردد مبهوتشان تحمیل می کنند، چه خواهند کرد؟ زندان را به رخ ما می کشند؟ آه که بهانه وصل ما هرچیز که باشد شکوهمند و رویایی است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
سلام آرام جان
یک بهمن دیگر فرارسید و تو هنوز دربند ستمی. اما مگر بهمن، ماه رهایی نبود برای ما فرزندان انقلاب؟!
بهمن که می رسد، دل بی قرار، و مرا تمنای دیگر است! با بوی سوسن و یاسمن انگار حال دیگر است!
این بهمن عجیب هم به سرایم صلا دهد، یارا چه سان به سلامش دهم سلام، چو دل در آتش است؟!
سالی گذشت و فسانه گشت همه رنج و داغ ها، بهمن چو می رسد انگار سال دیگر است!
درست سی و یک سال پیش بود. یادت هست؟ می دانم که یادت هست. روزی که جماران برایمان رویایی شد و ماند با کوچه های تنگ و پرپیچ و خمش که در هر خم آن خُم خانه ای مستور مانده بود از بهر عشاق رهگذر!
دیروز را که نوشتیم پارینه سال ها دور می نمود و امروز را که می نگاریم انگار سال گذشته مان را بسیار گرد غربت و دوری نشسته است!یادش به خیر مباد سالگرد سی امین که مقارن شد با هجوم شبانه اجانب به خانه مان در غیبت مرد خانه که به بندستم مبتلا بود و مادری به سفر. بهتی که در نگاه جوان دختمان نشست در پی آن هجوم، زود با کمین شبانه و حمله ناجوانمردانه در میان خیابان شهر شکست. آری سزای وفای ما زندان و انفرادی و شکنجه است در غایت هوس برای هوسبازان قدرتمدار و بازیگر و بازی ساز و بازی پرداز.
و مقدس است عدد هفت در آئین ما. با یاد خلقت هفت آسمان و زمین در هفت روز پیاپی. و هفته ها از پی هم آمدند و رفتند و ماه ها و سال ها. و سال های اشتراک زندگی ما به یک سال علاوۀ سی رسید و ثبت شد همراهی و دوام سفر دو یار هم دل و هم زبان بر جریده ایام.
ای یار دل ستان!
هرسال که می گذرد، فصلی جدید از تازه های روح بلند تو آشکار می شود بر من که همراه تو در نشیب و فرازهای این راه بوده ام. حالا که اسارتت در پشت میله های سرد و سخت ستم، سه سالگی را کمتر از پنج ماه دیگر تجربه خواهد کرد، من روزهای باقی مانده را شماره نمی کنم از حبس کینه توزانه ات، بلکه روزهای سپری شده را یکان یکان دوره می کنم در عالم خیال. آن روزهای خیس بارانی را که هر شبش کابوس صبحی بی تو را به دنبال داشت. آری هر فصلِ تازگیِ روحِ سترگِ تو، افتخار زندگی من است و انتخاب نیک من.
نامت که برگزیده بود، نشان افتخار را برایم به ارمغان آورد ای مرد روزهای پر قصه وشب های پرمَقال!
رنگین کمان آرزوهای دراز من!
این فصل نیز بگذرد! اما نشان مهر و وفای ما بر نخله های خطه اروند و تخته سنگ های ساحل خزر، پرداخته خواهد شد. من با درفش کاویانی و بیرق سپید سلام هر صبح و شام در وادی تشنگان سلامت دردانه های بی مثال، یعنی همان اوین خوشبخت، گشت و گذار می کنم.شاید دوباره دری گشاده گردد و هوای تو در نفس باد صبا پیچیده مشام را آکنده از عطر یاس گرداند.
بهمن پارسال ما با نکبت هجوم آلوده گشت ای یار نازنین امسال را که فصل نوین عاشقی ما با ربیع معطر به عطر نبوت پیوند خورده است، باشد که نیک فالی و نیک رایی به ارمغان آرد.
تنهایی دوباره ات که با آزادی سومین هم نشین شب و روز اسارتت نقشی جدید یافته است تبریک گفته و در آرزوی رهایی خودت که سنگ زیرین آسیابی و سنگ صبور دردهای مجاوران کوی خویش به انتظار می مانم.
سی و یک سال تمام شد و دریغ که سال های پسین آن رنج بی توئی قامت استواری مرا چون سوهان به سختی سائیده است! این رنج ها که صعوبت آن دردآزمایی ما مبتلایان بی دل است، ارمغان کدام اهریمن است؟ من در پس واژه های غریب تنها به نای نفس مسیحایی تو گوش می سپارم و سایه های لرزان آقازادگی را با دست پس می زنم تا از ورای ناجوانمردی های کینه توزانه و حقد و حسد نورسیدگان باز هم وجاهت و عزت و صلابت تو را تماشا کنم که از هر تابلوی هنرمندانه ای چشم نوازتر است. بگذار پرونده هایی که برای ما می سازند روز به روز قطورتر شود تو از حقیقت بگو و من از عاشقی می سرایم. بگذار ترانه های جانبخش ما امروز خودمان و فردا فرزندانمان را نوید رهایی دهد. رسایی صدایت را هیچ قدرتی، توان انداختن خشی نیست و قامت مردانه ات را هیچ باد و توفانی قدرت خم کردن نخواهد بود. ایستاده بمان ای کوه طور من. بگذار آتش عشق ما از همان کوهپایه شمالغرب تا میانه پایتخت شعله کشد و سوزدل زمستان ستم را بسوزاند و خاکستر کند. فردا که خورشید از ستیغ کوه سربرآورد لبخند طلایی اش همه برف ها را آب خواهد کرد و آدم برفی های فصل زمستان غزل خداحافظی خواهند خواند در برابر مردان مرد این دیار.
ای یار روزه دار!
بگذار اهریمنی دلان در خیال خام خویش پرده فصل را بر قامت وصل ما آویزان کنند. این شعله های عاشقی را که در تب هجران ما، خود را به نگاه های مردد مبهوتشان تحمیل می کنند، چه خواهند کرد؟ زندان را به رخ ما می کشند؟ آه که بهانه وصل ما هرچیز که باشد شکوهمند و رویایی است. با زندان بان بگو دروازه های آهنین را بگشاید می خواهم ورود عاشقانه به سرای تو را جشنی به وسعت یک سال به علاوۀ سی هم دلی و همراهی و هم سرایی برپا کنم. زندان بان را بگو ریسه های رنگین را بر سر در زندان بیاویزد، در آستانه بهمن سرد سال ۹۰ ما وصل خود را دوباره به سرور می نشینیم. من و تو دور از چشم اغیار در سلول های زندانی که باید خراب می شد و نشد و ماند برای روز مبادای فرقه مصباحیه تا پایدار بماند نماد ستم در این گوشه شمالقرب در امتداد تفکر سعید امامی ها. من چه می گویم؟ در آستانه نشاط عید وصلمان! انگار نیک سرایی فراموشمان شده در چندش و پلیدی ذبح واژه های نیک در مسلخ خدایگان قدرت و ثروت. آه در هفتمین تولد خورشید بهمنی، بار دگر پیوند ما جاودانه می شود. یاران در بند را بگو نقل و نبات نثار کنند. ما یک سال و سی از عمر زندگی مشترکمان خواهد گذشت و سالی دگر و بهاری دگر هرجا که باشیم این سوی میله ها یا آن سو، در یک ربیع خوش الحانِ دیگر بشارت این جشن باشکوه ماست.
ای یار بی مثال!
با آزادی سومین هم نشین خلوت زندانت، تنهایی دوباره مبارک بادت. حالا دفترچه خاطرات تو باز سپید می شود. انبان خاطرات نیک و بدت از روزهای رفته را بگشای و سطر سطر بر صفحه های سپید آن بنشان. بگذار گذر ایام دیگر به دستبرد گنجینۀ داشته های تو دستبرد نتواند زد.
حالا با همه عروسک های اهدایی هم بندی رها شده از بند، یک خانواده خوشبخت را تصویر کن. من و بچه ها را از خانه دلت بیرون بکش بگذار واقعی شویم در آن بند لعنتی که تخت هایش را با خساست تمام خالی گذاشته اند. من این عروسک بلند قامتم آری با گیسوان حنایی بافته شبیه گیسوی مادربزرگ و علی و عارفه، آن دیگری عروسک یک روح در یک بدن با دو روی و آن یکی فاطمه دردانه ات. عروسک گردانی اگر بلد شوی همه روزهای زندگی در کنار تنهایی تو تصویر می شود. من نیز روزهای زیادی را در شکنجه گاه انفرادی خود با عروسک هایی که از پوست پرتقال ساخته بودم، راز دل می گفتم. و گاهی دلم برای خانواده پرتقالی ام تنگ می شود که مونس همه لحظات تنهایی ام بودند.
محرم رازهای مگوی من!
با من بگو تا کی این قصه های تلخ خود را به ما تحمیل خواهند کرد؟ بگو من باید چند بهمن گَس و نحس تنهایی را ورق بزنم تا به تو برسم؟ مبادا فاصله های ما با فرارسیدن بهمن ماه هم به پایان نرسد. اما بی درنگ این بهمن که تمام شود من یک قدم به تو نزدیک تر خواهم شد. خوب می دانی و خوب می دانم. به امید وصل تو بهمن را به اسفند پیوند می زنم ای شمع شب های تار تنهایی من.

پلیس مخفی در اتوبوس های بین شهری

جانشین فرمانده پلیس راه از بکارگیری ماموران نامحسوس پلیس راه در اتوبوس های بین شهری خبر داد.
سرهنگ پرویز سیاح البرزی اظهار داشت: همزمان با گسترش حمل و نقل عمومی به ویژه اتوبوس ها و واردات خودروهای خارجی در این عرصه کنترل پلیس با استفاده از ابزارهای نوین نیز افزایش یافت. استفاده از دوربین ها و نظارت بیشتر روی ثبت سرعت و ساعت اتوبوسها یکی از ابزارهای پلیس برای نظارت روی اتوبوس هاست.
به گزارش مهر، وی ادامه داد: بازرسان نامحسوس پلیس نیز در قالب مسافر در اتوبوس ها حضور دارند و با تخلفات حادثه ساز رانندگان برخورد می کنند. البته حضور بازرسان در ایام نوروز نسبت به سایر روزهای سال پررنگ تر است.
جانشین فرمانده پلیس راه تاکید کرد: با توجه به اینکه دفترچه ثبت ساعت یکی دیگر از ابزارهای پلیس است این دفترچه ها تغییر کرده و در دو رنگ آبی و قرمز صادر می شود. دفترچه های آبی برای راندگان قانونمدار و رانندگان متخلف نیز دارای دفترچه قرمز می شوند.




برنج در کرمانشاه کمیاب شد

بدنبال گرانی اقلام خوراکی و مواد غذایی، این روزها قیمت برنج در بازار کرمانشاه افزایش یافته است و به نوعی خرید برنج برای مردم این استان کمیاب و گران شده است.
به گزارش  مهر، از هفته های پیش شایعه افزایش قیمت برخی از اقلام خوراکی در بازار کرمانشاه بر سر زبانها افتاد و خواه ناخواه برخی از این افزایش قیمتها متاثر از اخبار ضد و نقیض در خصوص افزایش قیمت بود.
پس از افزایش قیمت برخی لبنیات در بازار از چند روز پیش نیز قیمت برنج در بازار کرمانشاه سیر صعودی به خود گرفته است.
متعاقب این افزایش قیمت، برخی از بازاریان برای کسب سود بیشتر، از فروش برنج های موجود در مغازه و انبار خود امتناع می ورزند و به امید گرانتر شدن این قلم ضروری در سبد خانوارهای ایرانی، تمام برنج های خود را به نوعی احتکار می کنند.
از روز چهارشنبه، پیدا کردن کیسه های برنج پاکستانی و هندی در بازار کرمانشاه به امری غیرممکن مبدل شده است و مغازه داران این نوع برنجها را کیسه ای ۲۵ هزار تومان به فروش می رسانند.
این امر موجب ناراضایتی مردم کرمانشاه شده است و این ترس و نگرانی با نزدیک شدن به پایان سال شدت می گیرد.
یکی از بازاریان کرمانشاه که برخلاف دیگر بازاریان برنج های خود را همچنان به قیمت های گذشته به فروش می رساند، با تایید گران شدن قیمت برنج در سطح بازار کرمانشاه به خبرنگار مهر می گوید: افزایش قیمت در بازار بسیاری از شهروندان و حتی بازاریان را نگران کرده است و فروش ما را به شدت کاهش داده است.
وی با اشاره به کاهش قدرت خرید مردم، افزود: فروش امسال ما نسبت به سالهای گذشته به کمتر از یک پنجم رسیده است و تامین حقوق فروشندگان و دیگر پرسنل برای ما بسیار مشکل شده است.
یکی از شهروندان کرمانشاهی که به شغل بنایی مشغول است، می گوید: برخی از شهروندان که فرزند زیادی دارند و شغل ثابتی نیز ندارند، از عهده مخارج امروزی بازار عاجزند و با کمترین امکانات اولیه زندگی امرار معاش می کنند و پول یارانه ها نیز با این میزان افزایش قیمت همخوانی ندارد.
سخن این شهروندان در حالی است که مسئولان اقتصادی استان به نوعی درباره این موضوع سکوت کرده اند.
براساس این گزارش، از روز چهارشنبه بسیاری از شهروندان کرمانشاهی از ترس گران شدن قیمت برنج در بازار اقدام به خرید برنج می کنند و به نوعی برنج در بازار کمیاب شده است.




حمایت شورای امنیت از طرح اتحادیه عرب برای انتقال قدرت در سوریه

در پیش نویس طرح شورای امنیت از طرح اتحادیه عرب برای سوریه حمایت خواهد شد و از کشورهای جهان خواسته می شود که دولت بشار اسد را تحریم کنند.
در حالی که بریتانیا، فرانسه، آلمان و کشورهای عربی در حال تهیه پیشنویس یک قطعنامه هستند که قرار است هفته آینده برای محکوم کردن “سرکوب مخالفان به وسیله حکومت سوریه” به شورای امنیت سازمان ملل متحد تقدیم شود، احتمال داده می شود که این کشورها از برکناری بشار اسد و انتقال قدرت در این کشور حمایت کنند.
اتحادیه عرب اعلام کرد برای توقف خشونت ها در سوریه باید کارهای بیشتری کرد و از این رو دو نماینده را راهی نیویورک می کند تا وارد گفت وگو شده و از شورای امینت بخواهند در مورد سوریه دست به کار شود و از طرح اتحادیه عرب مبنی بر تشکیل دولتی ائتلافی در سوریه با حضور مخالفان، حمایت کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب و نخست وزیر قطر قرار است روز شنبه به مقر سازمان ملل متحد بروند و پیشنهاد خود را عرضه کنند. این در حالی است که اتحادیه عرب در آخرین موضع گیری خود از بشار اسد، رییس جمهوری سوریه خواسته بود از قدرت کناره گیری کند.
فعالان حقوق بشر سوریه می گویند ماموران امنیتی و نظامی روز پنجشنبه حمله ای گسترده به مخالفان در شهر دوما داشتند که به درگیری منتهی شد. شماری از خبرگزاری ها گزارش کردند که بیشتر شهر دوما به دست گروه موسوم به «ارتش سوریه آزاد» افتاده است. این گروه از افرادی که از ارتش دولت بشار اسد جدا شده اند، تشکیل شده است.
به گزارش رادیو فردا، نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب گفت: «به همراه شیخ حامد بن جاسم آل ثانی، نخست وزیر قطر به سازمان ملل می رویم و روز دوشنبه جلسه ای با شورای امنیت خواهیم داشت تا موافقت این شورا با طرح اتحادیه عرب به دست آوریم.»
طرح اتحادیه عرب این است که سوریه سرکوب را متوقف کرده و ظرف دو ماه، دولتی ائتلافی و متحد با حضور نمایندگان مخالف و معترض تشکیل دهد. دمشق این طرح را رد کرده و آن را دخالت در امور داخلی خود خوانده است.
این در حالی است که شورا همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه ای از اعضای شورای امنیت خواسته است “همه تدابیر لازم را برای اعمال فشار بر سوریه برای اجرای تصمیم های اتحادیه عرب و ابتکارعمل این اتحادیه” به کار گبرند.
دولت حاکم در دمشق بار دیگر اعلام کرده که مشغول مبارزه و برخورد نظامی با «تروریست ها و گروه های مسلح» است و مدعی است تاکنون حدود دو هزار تن از نیروهای نظامی خود را در این درگیری ها از دست داده است.
سازمان ملل می گوید در سرکوب های معترضان و مخالفان در سوریه و در ده ماه گذشته، نزدیک به پنج هزار تن از شهروندان غیرنظامی سوریه توسط نیروهای نظامی و امنیتی کشته شده اند.
روسیه و چین که پیشتر قطعنامه شورای امنیت در مورد سوریه را وتو کرده اند، روز پنجشنبه اعلام کردند از طرح سازنده ای که به پایان دادن خشونت در سوریه منتهی شود، حمایت خواهند کرد. به گزارش رویترز، دیپلمات های اروپایی و دیپلمات های عربی در سازمان ملل مشغول رایزنی هستند تا پیش نویسی را آماده کنند که شورای امنیت هفته آینده آن را به رای بگذارد.
اتحادیه عرب به دلیل ادامه خشونت‌ها در سوریه تحریم‌هایی علیه این کشور اعمال کرده است. عمده این تحریم‌ها اقتصادی است اما در بخش سیاسی، عضویت سوریه در اتحادیه عرب به حال تعلیق در آمد و سفر شماری از مسئولان این کشور به دیگر کشورهای عربی ممنوع شد.

فارین پالسی این فوکاس: موساد مسئولیت ترور احمدی روشن را پذیرفت

موساد سازمان اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل رسما مسئولیت ترور دانشمند هسته ای ایران را پذیرفته است .
به گزارش «تابناک »، نشریه «فارین پالسی این فوکاس » گزارشی را منتشر کرده که بر اساس آن یکی از مقامات آمریکایی گفته است که موساد عامل این ترور بوده است .
این مقام آمریکایی که روز شنبه با آسوشیتدپرس گفتگو کرده اعلام کرده که موساد رسما به آمریکا اعلام کرده که آنان ترور دانشمند هسته ای ایران را انجام داده اند .
در همین حال روزنامه تایمز لندن نیز جزئیاتی از عملیات موساد برای ترور شهید احمدی روشن را منتشر کرده است .
مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز بود که پس از خروج از منزل توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران (میدان کتابی) به شهادت رسید. او دانش‌آموخته مقطع کارشناسی رشته مهندسی شیمی در سال ۱۳۸۱ از دانشگاه صنعتی شریف بود. ترور وی در سالگرد ترور دیگر استاد فیزیک ایران استاد شهید مسعود علی‌محمدی صورت گرفت.



 جـــرس: 
اشاره مجدد مجری برنامه «90» به مشکلات و مسائل مردمدر حالیکه رسانه های رسمی همچنان به سانسور و عدم انتشار معضلات و بحران های موجود می پردازند و از انعکاس اخبار مربوط به هنرمندان و چهره ها و مراجع مردمی خودداری می کنند، این بار نیز یکی از مجریان مردمی این نقش را بر عهده گرفت، تا در میان برنامه ای انتقادی در خصوص فوتبال کشور، به برخی مسائل موجود نیز اشاره کند.
عادل فردوسی پور، استاد دانشگاه و مجری برنامه ورزشی «90»، در برنامه این هفته که به جای دوشنبه، برنامه خود را از ساعات پایانی روز پنج شنبه آغاز کرده بود، بارها و بارها به نمایش تصویر برخی ورزشگاه های کشور پرداخت و از معضلات آن صحبت کرد.
این کارشناس ورزشی و چهره مردمی، درحالیکه مجددا به بازگو گردن حقیقت فوتبال و دست اندرکاران "فاسد ورزش" پرداخته و با پاسدار عزیزالله محمدی، مسئول انتصابی لیگ درگیری لفظی پیدا کرد، در خلال برنامه، همچنین از "سرعت پایین اینترنت در کشور" و "وضعیت نابسمان اقتصادی عموم مردم" نیز گله کرد و آنرا مورد اشاره قرار داد.
در برنامه «90» این هفته، عادل فردوسی پور در حالیکه سکوت متولیان فرهنگی و رسانه ای و رسمی کشور در قبال موفقیت جهانی اصغر فرهادی، سینماگر مردمی سکوت کرده اند، مجددا از این هنرمند ایرانی تقدیر کرد و این بار به نامزدی جایزه اسکار برای فیلم افتخار آفرین «جدایی نادر از سیمین» اشاره کرد و آنرا مورد تفقد قرار داد.
گفتنی است، از حاشیه های دیگر برنامه «90» این هفته، افشای برخی رفت و آمدهای مسئولین و دلالان (با ذکر نام) و ... به دفترِ پاسدار عزیز محمدی در سازمان لیگ بود، که واکنش عزیز محمدی را در بر داشت و گفت: "خبرنگاران هم زیاد به دفتر من می آیند ... این حرف شما تهمت است و اگر هر فردی به اتاق ما می آید دلیل بر این نیست که با ما ارتباطی دارد."
محمدی خطاب به فردوسی‌پور گفت: می‌خواهید طوری به مردم القا کنید که من با دلال‌ها رابطه دارم. خیلی‌ها به دفتر من رفت و آمد می‌کنند اما دلیل نمی‌شود."
پاسدار عزیز محمدی، در ادامه برنامه از پیگیری پرونده دلالی در فوتبال خبر داد.





جـــرس: 
در ادامه پیام های تبریک به مناسبت کسب موفقیت جهانی سینمای ایران، همایون شجریان نیز، به اصغر فرهادی، کارگردان فیلم «جدایی» تبریک گفت.
این هنرمند موسیقی اصیل ایرانی، همچنین نسبت به توقیف و انحلال «خانه سینما» توسط وزارت ارشاد دولت محمود احمدی نژاد واکنش نشان داد.
همایون شجریان با انتشار پیام تبریکی که در نشریه نسل امروز منتشر شد، به جمع بقیه هنرمندانی پیوست که موفقیت فیلم «جدایی نادر از سیمین» در سطح جهانی راتبریک گفته اند.
شجریان همانند هنرمندانی چون احمد رضا درویش، رضا میر کریمی، رسول صدر عاملی، تهمینه میلانی؛ ابوالحسن داوودی ، پوران درخشنده و...، علاوه براینکه موفقیت فرهادی را در جایزه گلدن گلوب تبریک گفته، به ماجرای انحلال خانه سینما نیز اشاره کرده و جایگاه آنرا در "قلبها" دانست.
همایون شجریان پیام خودرا اینگونه نوشته : "یکی بود یکی نبود ،غیر از خدا هیچ کس نبود . می خوام بگم واقعا لذت بردم . بدون شک گرفتن این جایزه پیروزی قشنگی محسوب می شه برای سینما وسینماگران و تا مدتها نام زیبای ایران را بر سر زبانها می اندازه .به خانه سینما که جایش در قلبهای ماست .به هنرمند گرامی" اصغر فرهادی" و به همه عزیزان "جدایی نادر ازسیمین"تبریک چند منظوره باید گفت .سپاس بی کران"





 جرس: 
همسر آیت الله صانعی ساعاتی پیش دارفانی را وداع گفت.  

سایت آیت الله صانعی با اعلام این خبر نوشت:

انالله و اناالیه راجعون
با نهایت تألم و تأثر به اطلاع می رساند بانوی متقی و پرهیزگار حاجیه خانم شفیعی همسر مکرمه حضرت آیت الله العظمی صانعی مدظله العالی دار فانی را وداع گفت.
خبرگزاری کار ایران، ایلنا، با بیان این خبر گفته است که مراسم تشییع فردا (شنبه) ساعت 14 برگزار خواهد شد.
همچنين مراسم ختمي نيز فردا شب پس از اقامه نماز مغرب و عشاء برپا خواهد شد.
جرس درگذشت ایشان را به آیت الله صانعی و سایر بازماندگان تسلیت می گوید و برای آن مرحومه طلب رحمت و معفرت دارد.



نظرسنجی گروهی از فعالان جنبش سبز در خصوص محل های مناسب برگزاری تجمعات اعتراضی
 جـــرس: گروهی از فعالان جنبش سبز، در آستانۀ یکمین سالگرد حصر راهبران جنبش سبز و خیزش آزادیخواهانه ۲۵ بهمن، به یک نظرسنجی عمومی در خصوص محل های تجمعات خیابانی و تظاهرات عمومی در آینده نزدیک در شهرهای مختلف کشور دست زد.
به گزارش تارنمای این نظرسنجی، در مقدمۀ منتشر شده در خصوص دلیل این اقدام آمده است:"بیست و پنج بهمن سالگرد حصرهای غیر قانونی نزدیک است. همزمان بی‌کفایتی و فساد شدید اقتصادی حکومت، و تحریمهایی ناشی از عملکرد نابخردانه دولتمردان، نارضایتی عمومی بی‌سابقه‌ای را پدید آورده است."
این فعالان همچنین خطاب به کاربران و مخاطبان آورده اند: "با توجه به تجربیات گذشته جنبش سبز در برگزاری تجمعات خیابانی، گزینه مورد نظر خود را در مورد مسیر و مقصد راه پیمایی روز ۲۵ بهمن، با در نظر گرفتن مؤلفهٔ‌هایی‌ همانند سهولت دسترسی، راه‌های ورودی و خروجی متعدد و دسترسی آسان به وسط نقلیه‌ای عمومی‌ انتخاب کنید."





جـــرس:
یک روز پس از اظهارات سخنگوی کميسيون انرژی مجلس مبنی بر "در دست تهی بودن طرح توقف فروش نفت ایران به اروپا از سوی نمايندگان مجلس"، یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز خبر داد که نمایندگان مجلس به دنبال این هستند که همین هفته‌ آینده صادرات نفت ایران به اروپا را قطع کنند.
این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی بعد از ظهر جمعه هفتم بهمن ماه تاکید کرد: مجلس فروش نفت ‌‌به اروپا را از همین هفته قطع می‌کند.
روز گذشته ایسنا گزارش داده بود که سيدعماد حسينی، سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی، از تهيه طرح توقف فروش نفت ايران به اروپا از سوی نمايندگان مجلس خبر داده و گفته است: پيش بينی می شود اين طرح تا روز يکشنبه ۹ بهمن ماه در صحن علنی مجلس مورد بحث و بررسی قرار بگيرد.
به گزارش فارس، روز جمعه هفتم بهمن ماه نیز، حسین ابراهیمی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، اعلام کرد که مجلس تا روز یک‌شنبه یک طرح دوفوریتی را آماده خواهد کرد تا با تصویب فوری آن فروش نفت به اروپا از همین هفته قطع شود.
وزیران خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا روز دوشنبه هفته گذشته بر سر ممنوعیت هرگونه قرارداد جدید برای خرید یا انتقال نفت خام ایران به توافق رسیدند تا از شش ماه دیگر این تحریم عملی شود.
مقامات پارلمانی، سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی، واکنش های تندی نسبت به این مسئله نشان داده و برخی خواستار پیشدستی ایران و توقف صادرات و فروش نفت به اروپا شدند.
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی نیز در واکنش به این اقدام اتحادیه اروپا آن را "جنگ روانی" صرف خواند و وزارت نفت ایران نیز اعلام کرد که این اقدام هیچ خسارتی را متوجه کشور نخواهد کرد، نظری که توسط این دو نماینده مجلس نیز تکرار شده است.
به گزارش فارس، حسین ابراهیمی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته است که تحریم‌ها اثربخش بوده، اما این تحریم‌ها بیش از آن که در قبال ایران موثر باشد، اوضاع اقتصاد بحران‌زده غرب را نابه‌سامان‌تر از قبل می‌کند.
این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: مجلس شورای اسلامی فروش نفت ‌‌به اروپا را از همین هفته قطع می‌کند.
ابراهیمی در ادامه سخنان خود به نقش دولت سعودی عربستان در خصوص جبران کمبود نفتی جهان در صورت تحریم ایران اشاره کرد و با اظهار تاسف از سخنان و سیاست‌های اخیر این دولت گفت: متاسفانه عربستان سعودی در صف معاندین و مخالفین ما قرار گرفته و انتظار نداشتیم که کشور عربستان که خود را به ظاهر مسلمان می‌داند و همسایه ماست، با دشمنان همکاری کنند و این در حالی است که سرنوشت نهایی ملت‌های مسلمان در منطقه یکی است لذا پیشنهاد جایگزینی نفت عربستان به جای نفت ایران کاری بسیار زشت بود.

اروپا روی یک حکومت در معرض سقوط حساب باز نکند

وی ادامه داد: معتقدم عربستان امروز دچار بحران‌های داخلی است و معلوم نیست حکومت عربستان ‌تا چه زمانی ماندگار باشد، چه آنکه ‌می‌بینیم‌ دولت‌های دیکتاتور دیگر منطقه نیز یکی پس از دیگری سقوط می‌کنند لذا این سؤال را باید از اروپا پرسید که چگونه می‌تواند بر روی حکومتی که در معرض خطر سقوط است، حساب باز کند.

عربستان در تولید نفتی که الان ‌به اپک متعهد شده، ‌با مشکل مواجه است

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس افزود: عربستان در صدور نفتی که هم‌اکنون برای تولید و صدور آن به اپک متعهد شده است، با مشکل مواجه است، با این حال چگونه می‌تواند جایگزین نفت ایران شود؟ علاوه بر این این نفت‌ها باید از تنگه هرمز خلیج فارس عبور کند، لذا به نظر می‌آید که دشمنان به خوبی نمی‌توانند اوضاع را رصد کنند، بنابراین باید تاکید کنم که عربستان توانایی این کار را ندارد.

آب خوش از گلوی اروپا پایین نخواهد رفت

ابراهیمی ایجاد جنگ روانی تحریم نفت ایران را بی‌ربط با خیزش‌های اسلامی منطقه ندانست و گفت: ایران الگوی بیداری اسلامی در منطقه است، لذا غرب تصمیم دارد با این روش‌ها مانع از گسترش بیداری اسلامی در بین کشورهای جهان شود. اگر اروپایی‌ها بخواهند چنین کاری را عملی کنند، قطعا آب خوشی از گلوی آنها پایین نخواهد رفت چراکه دنیا به صورت در حال تحول و دگرگونی است.
وی گفت: رهبری جمهوری اسلامی قبلا نیز پیش بینی فرموده بودند که این بیداری ملت‌ها به قلب اروپا نیز کشیده خواهد شد و امروز می‌بینیم که در درون خود اروپا تحولات بسیار آغاز شده است. اقداماتی که اروپا و حتی آمریکا انجام می‌دهد، دقیقا در راستای فروپاشی نظام اقتصادی لیبرال غرب است و آنها با هر اقدام اشتباهی که انجام می‌دهند، سرعت این سقوط را تسریع کرده ‌و غرب با اقدامات اشتباه خود آتش آن را تند تندتر می‌کند.




جـــرس: 
در ادامه واکنش ها به تحریم های نفتی جمهوری اسلامی توسط اتحادیه اروپا، فرمانده کل بسیج می گوید "باید با استفاده از فرصتی که تحریم‌های اتحادیه اروپا به وجود می‌آورد، صادرات نفت خود را به کلی قطع کنیم."
این مقام ارشد شبه نظامیان بسیج، با اشاره به حضور مجدد نظامی امریکا در منطقه خلیج فارس گفت: پس از هشدار فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی، آمریکایی ها نامه التماس آمیزی نوشتند که پس از دریافت این نامه نرمشی در مقابل آنها صورت گرفت تا زمانی که مصلحت ایجاب می کند در این منطقه تردد داشته باشند.
فرمانده بسیج افزود: "اقدام اروپاییها مبنی بر تحریم نفتی ایران را بسیار خوب و در جهت منافع کشور ارزیابی می کنیم . البته غربی ها در حال ژست گرفتن هستند اما واقعیت آن است که بسیار ضعیف تر از آن هستند که بخواهند مشکلی ایجاد کنند."
به گزارش واحد مركزی خبر، پاسدار محمدرضا نقدی شامگاه پنجشنبه ششم بهمن ماه گفت: هیچ مشکل حل نشدنی و گره ناگشودنی بر سر راه ما وجود ندارد حتی در عرصه اقتصادی که آنها خیلی بر روی آن حساب باز کرده اند.
نقدی اضافه کرد: اگر تحریم کنندگان نفت ایران افراد جنایتکاری نبودند ما شبانه روز آنها را دعا می کردیم .
نقدی گفت: "اگر مدیران اجرایی غفلت نکنند و به موقع وظیفه خود را انجام دهند، تمام مشکلاتی که دشمن می خواهد به وجود آورد، قابل پیش بینی و حل خواهد بود".
وی بدون اشاره به سوء مدیریت ها در کشور و رکود صنایع داخلی و کشاورزی، و همزمان بحران بازرگانی، گفت: برای دستیابی به استقلال کشور اقدامی مناسب تر از این وجود ندارد البته بهتر بود ما خودمان به حدی می رسیدیم که صادرات نفت را قطع می کردیم درهرحال تحریم نفتی ایران یک فرصت است.
فرمانده کل بسیج با اشاره به حضور مجدد نظامی امریکا در منطقه خلیج فارس گفت: پس از هشدار فرمانده کل ارتش، آمریکایی ها نامه التماس آمیزی نوشتند که پس از دریافت این نامه نرمشی در مقابل آنها صورت گرفت تا زمانی که مصلحت ایجاب می کند در این منطقه تردد داشته باشند.
وی گفت : رئیس جمهور امریکا با ارسال نامه از راههای مختلف سعی داشت تا شرایطی را فراهم کند که این نامه سریع تر به دست مقامات کشورمان برسد اما با این کار در حقیقت شکستش را اعلام کرد و پس ازهشدار فرمانده ارتش دست به این اقدام زد. البته این بدان معنی نیست که آنها از این پس هر اقدامی را بتوانند انجام دهند.







اطلاعیه شهروندیار درمورد فعال سازی شبکه های اجتماعی در آستانه انتخاباتجـــرس: در ادامۀ دعوت ها به "عدم شرکت عمومی در انتخابات فرمایشی" مجلس نهم و جهت تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه در کشور، موسسه شهروندیار به فعال سازی یکی از شبکه های اجتماعی در این خصوص دست زد.
 این موسسۀ متشکل از کنشگران و فعالان مدنی، در این خصوص اعلام کرده است که قصد دارد در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی – که کمتر از پنج هفته دیگر برگزار می شود – به منظور حمایت از برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، نفی انتخابات فرمایشی و بکارگیری ظرفیت شبکه های اجتماعی در ایجاد فضای مناسب برای تحرک جامعه مدنی، اقدام به فعال سازی شبکه اجتماعی خود در سایت فیس بوک نماید.
بر اساس این گزارش، فعالیتهای این شبکه شامل تحت پوشش قرار دادن فعالیتهای جامعه مدنی در آستانه انتخابات، معرفی محصولات آموزشی مرتبط با انتخابات، تولید محتوای مناسب برای شبکه های اجتماعی و بیان تجربیات کشورهای دیگر است که در زمان انتخابات گامهای موثری را برای تغییرات دموکراتیک برداشته اند.
 موسسه شهروندیار از عموم هموطنان و فعالین سیاسی و اجتماعی دعوت کرده است تا جهت مشارکت، به صفحه فیس بوکی این موسسه بپیوندند.





جـــرس:  
یک استاد ایرانی در آمریکا توسط پلیس این کشور دستگیر و به دادگاه فراخوانده شد.
به گزارش آسوشیتدپرس، مجتبی عطاردی استادیار گروه الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف در ایالت کالیفرنیا آمریکا به جرم تلاش برای خرید و واردکردن قطعات آزمایشگاهی مربوط به تکنولوژیهای حساس دستگیر و روانه زندان شده است.
این اتفاق در حدود دو ماه پیش در هفتم دسامبر رخ داده و دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در سفارت پاکستان، این خبر را تایید کرده است.
یورو نیوز اواخر هفته جاری گزارش داد این استاد ایرانی که در زمینه آی سی، الکترونیک نانو و ابزارهای حساس فعال بوده، روز گذشته درحالی که لباس سبز برتن داشت، به دادگاه رفت.
بر اساس این گزارش، وی به اتهام شکستن قانون منع واردات تکنولوژی از آمریکا به ایران بازداشت شده و از جزنیات دادگاه خبری نیست، چون قاضی همه حاضرین بی ارتباط به پرونده را بیرون کرده بود.





جـــرس: 
برخی منابع خبری گزارش داده اند که موساد سازمان اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل رسما مسئولیت ترور دانشمند هسته ای ایران را پذیرفته است .
به گزارش «تابناک »، نشریه «فارین پالسی این فوکاس» گزارشی را منتشر کرده که بر اساس آن یکی از مقامات آمریکایی گفته است که موساد عامل این ترور بوده است .
این مقام آمریکایی که روز شنبه با آسوشیتدپرس گفتگو کرده اعلام کرده که موساد رسما به آمریکا اعلام کرده که آنان ترور دانشمند هسته ای ایران را انجام داده اند .
روزنامه تایمز لندن چندی پیش جزئیاتی از ترور احمدی روشن را منتشر کرده و به نقل از یک مقام اسرائیلی، انفجار تروریستی اخیر تهران را عملیات موساد (سازمان جاسوسی اسرائیل) ذکر کرد.
ساندی تایمز انگلیس به نقل از یک مقام اسرائیلی که خواست نامش فاش نشود، نوشت: ماموران موساد در پس عملیات مصطفی احمدی روشن ترور دانشمند هسته ای ایران موسوم به عملیات "ترور گام به گام" قرار دارند.
این مقام اسرائیلی به روزنامه چاپ بریتانیا گفت: این عملیات باید با کمترین خطا اجرا می شد به طوری که خطر جانی برای عاملان ترور نداشته باشد.
بر اساس گزارش این روزنامه، گروههای کوچکی از کسانی که برای موساد کار می کنند، چندین موقعیت در تهران را رصد کردند و زیر نظر گرفتند.
این روزنامه نوشت: به نظر می رسد این عملیات(ترور احمدی روشن) نتیجه یک فعالیت سخت و دشوار است و ماهها جمع آوری اطلاعات و آموزش تیم ترور طول کشیده است.
بر اساس این گزارش، عوامل موساد، تحرکات احمدی روشن را از اتاق کنترل در یک مکان سری که چندان از منزلش دور نبود، تحت نظر داشتند و برای جاسازی ماده منفجره چندین بار آن را کنترل کردند.
این گزارش می افزاید: راننده خودرویی که احمدی روشن را سوار کرده بود، خودرو پژو خود را برای حرکت آماده کرده است، اندکی پیش از ساعت هشت صبح، یکی از عواملی که منطقه را زیر نظر داشت، اعلام کرد دانشمند هسته ای خارج شد و همان موقع فرمانده گروه اصلی تصمیم نهایی را به عواملی که با موتورسیکلتهای خود در یک پارکینگ مخفی شده بودند، اعلام کرد.
این روزنامه می افزاید آنها ساعت هشت و بیست دقیقه هنگام عبور از کنار خودروی احمدی روشن ،بمب مغناطیسی را به خودروی وی چسباندند و به سرعت از محل دور شدند که این بمب پس از ۹ ثانیه منفجر شد و به جانباختن احمدی روشن انجامید، در حالی که راننده خودرو هم به شدت زخمی شد و پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.
با گذشت دو هفته، از واکنش مقامات اسرائیلی در خصوص این گزارش خبری منتشر نشده است.
گفتنی است، مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز و دانش‌آموخته مقطع کارشناسی رشته مهندسی شیمی در سال ۱۳۸۱ از دانشگاه صنعتی شریف بود. ترور وی در سالگرد ترور دیگر استاد فیزیک ایران استاد مسعود علی‌محمدی صورت گرفت.






جـــرس: 
هشدار خانواده زندانیان سیاسی نسبت به وضع جسمی فاطمه خردمند
در پی ادامه بازداشت فاطمه خردمند، جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در بیانیه ای با ابراز نگرانی از وضعیت جسمی این فعال جنبش سبز، نسبت به سلامتی وی – به دلیل بیماریهای خاصش- هشدار جدی داده اند.
این خانواده ها همچنین هشدار داده اند که این بانوی جوان علاوه بر تحمل مشقات ناشی از بازداشت همسر و بیماری صرع خویش، به نگهداری و درمان فرزندی خردسال و مبتلا به بیماری اوتیسم بوده و هیچگونه اقدام خلاف و غیر قانونی مرتکب نشده است.
 جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی بار دیگر ضمن تأکید بر آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی، اعلام کرده اند در صورت ادامه این روند نامعقول آنهم در این شرایط حساس و بروز هر مشکلی برای فاطمه خردمند و یا هر زندانی سیاسی دیگر، مسئولیت هر اتفاقی بر عهدۀ حاکمیت و دستگاه قضا می باشد.
بر اساس این گزارش، فشار روی این مادر جوان به دلیل ارتباط با او با خانواده های زندانیان سیاسی است که از زمانی که همسرش در زندان بود، شروع شده و گزارش های واصله خبر از تشنج حین بازجویی می دهد.
همسر فاطمه پیش از این از بیماری صرع خانم خردمند و بیماری پسر خردسالش خبر داده بود. نگرانی از وضعیت بحرانی فاطمه خردمند با طولانی شدن زمان بازجویی و نداشتن ملاقات حضوری افزایش یافته است.
به گزارش کلمه، متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خدای قهار
ماه بهمن، ماه تجلی ارادۀ خداوند و قیام همگانی ملت غیور و مسلمان ایران را در حالی آغاز کردیم که خلأ مدیریت و تصمیم سازی صحیح در سطح کلان، و بحران ها و تهدیدات داخلی و خارجی از یک سو و تشدید موج دستگیری ها و احضارها از سویی دیگر، کشور عزیزمان را آسیب پذیرتر کرده و نگرانی ها تمام اقشار ملت را در بر گرفته است.
جای بسی تأسف است که در این وانفسا، حاکمیت بدون توجه به نیاز کشور جهت یکپارچگی همگانی در برابر توطئه های دشمنان اصلی مردم، کماکان به اقدامات نامعقول و فشارها بر منتقدین و زندانیان سیاسی و خانواده های آنان ادامه داده و هر روز نیز بر آن می افزاید.
در این میان خانواده های زندانیان سیاسی علاوه بر مشکلات ناشی از زندانی شدن عزیزانشان، با فشارهای مضاعف از قبیل تهدید، احضار، بازجوئی، از دست دادن شغل و انواع مشکلات و آسیبها روبرو بوده و متأسفانه کوچکترین درخواست و اعتراضشان نیز نه تنها با بی توجهی بلکه با اهانت و تهدید مواجه می شود.
آنچه موجب تأسف و نگرانی بیشتر خانواده ها شده است وضعیتی غیر انسانی و غیر اخلاقی است که دامنه دستگیریها را به اعضاء خانواده نیز کشانده و اقدام به بازداشت آنان می نمایند. هنوز خانم پروین مخترع مادر درد کشیدۀ زندانی سیاسی کوهیار گودرزی به جرم پیگیری وضعیت فرزندش در زندان است که شاهد بازداشت همسر و مادری جوان می شویم.
اکنون سه هفته از دستگیری فاطمه خردمند همسر زندانی سیاسی آزاد شده مسعود لواسانی می گذرد و متأسفانه هنوز علت مشخصی برای این بازداشت غیر قانونی ارائه نشده و نگرانی از وضعیت ایشان روز به روز شدت می یابد.
فاطمه خردمند علاوه بر تحمل مشقات ناشی از بازداشت همسر و بیماری صرع خویش، به نگهداری و درمان فرزندی خردسال و مبتلا به بیماری اوتیسم بوده و هیچگونه اقدام خلاف و غیر قانونی مرتکب نشده است.
ما جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی بار دیگر ضمن تأکید بر آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی، اعلام می نمائیم در صورت ادامه این روند نامعقول آنهم در این شرایط حساس و بروز هر مشکلی برای فاطمه خردمند و یا هر زندانی سیاسی دیگر، مسئولیت هر اتفاقی بر عهدۀ حاکمیت و دستگاه قضا می باشد.
و سیعلمواالذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
گفتنی است، فاطمه خردمند که اواسط دی ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد همچنان ممنوع الملاقات است.



جـــرس:
مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت با اشاره به تحریم های نفتی اتحادیه اروپا علیه ایران اظهار عقیده کرد: "کشورهای غیرغربی مانند چین و هند از اروپا تبعیت نمی‌کنند . ما هم نیازی نداریم به این که اروپایی‌ها از ما نفت بخرند یا نخرند. ایران نفتش را می‌تواند بفروشد و می‌فروشد."
وزیر اسبق امور خارجه جمهوری اسلامی تاکید کرد که "بسیاری موارد هست که نفت را پیش فروش کرده ایم و می‌کنیم؛ بنابراین تحریم ها هیچ تاثیری بر فروش نفت و اقتصاد ایران نخواهد داشت."
علی اکبر ولایتی با "بی‌تاثیر دانستن تحریم‌های اتحادیه اروپا به شبکه تلویزیونی پرس تی‌وی، ارگان انگلیسی زبان صدا و سیمای جمهوری اسلامی گفت: تهران اجازه نخواهد داد دیگران بتوانند نفت بفروشند و ایران نتواند.
مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی با بیان این که غرب هم می‌داند که این یک مانور سیاسی است، افزود: "ما برای فروش نفت محتاج لطف هیچ کشوری از جمله غرب نیستیم. نفت کالایی نیست که روی زمین بماند و خودشان می‌دانند که اگر نفت ایران منها شود از نفت دنیا، حتما قیمت نفت خیلی بالاتر می‌رود."
ولایتی با تاکید بر این که کشورهای غیرغربی مانند چین و هند از اروپا تبعیت نمی‌کنند گفت: "ما هم کمتر از ۲۰ درصد نفت تولیدیمان به اروپا فروش می‌رود. نیازی نداریم به این که اروپایی‌ها از ما نفت بخرند یا نخرند. ایران نفتش را می‌تواند بفروشد و می‌فروشد و بسیاری موارد هست که نفتش را پیش فروش کرده است و می‌کند؛ بنابراین هیچ تاثیری بر فروش نفت و اقتصاد ایران نخواهد داشت."
مشاور امور بین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی درباره ناکارآمدی تحریم‌های اخیر اتحادیه اروپا علیه ایران در بیان مثالی گفت: "در زمان ریاست جمهوری (بیل) کلینتون در امریکا، یک سناتوری طرحی را مطرح کرد مبنی بر این که هر شرکت نفتی که در کار استخراج و اکتشاف نفت ایران بیش از ۲۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری کند، مشمول تحریم امریکایی‌ها می‌شود. از آن زمان تاکنون چه مدت می‌گذرد؟ این طرح همچنان زمین مانده و اکتشاف و استخراج (نفت) ایران ادامه پیدا کرده است."
گفتنی است، ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا در نشستی در بروکسل، با تحریم واردات نفت از ایران و مسدود کردن دارایی‌های بانک مرکزی جمهوری اسلامی در کشورهای عضو اتحادیه به توافق رسیدند.
اتحادیه اروپا همچنین فروش الماس، طلا و سایر فلزات گران‌بها به جمهوری اسلامی را ممنوع کرده است.
مقامات جمهوری اسلامی هشدار داده اند اگر تحریم‌ها علیه بخش انرژی ایران اعمال شود، تهران بلافاصله مانع عبور نفت از تنگه استراتژیک هرمز خواهد شد.





خانه حقوق بشر ایران دو ساله شد

خانه حقوق بشر ایران امروز دومین سالگرد تأسیس خود را پشت سر گذاشته است. گزارشگری در عرصه‌ی حقوق بشر و پیگری لحظه به لحظه‌ی وضعیت قربانیان نقض حقوق بشر در فضای مجازی و واقعی علی‌رغم همه‌ی کمبودها و امکانات و مشکلات موجود در این گروه آمیزه‌ای از تجربه‌های گوناگون، دست‌آوردها و آموخته‌هایی غنی و تازه بوده است.
خانه حقوق بشر ایران از ابتدای شروع فعالیت خود همواره سعی بر آن داشت که فعالیت در عرصه‌ی حقوق بشر را با ارائه کارهای نو و تازه به صورت تخصصی و همراه با دانش کافی و به صورت دقیق دنبال کند. ایجاد دفتر پیگیری زندانیان برای پیگیری لحظه به لحظه‌ی وضعیت زندانیان، ایجاد کمیته ضد اعدام و مجازات مرگ برای ثبت آمار دقیق و تفکیک شده اجرای احکام اعدام در ایران و گزارش‌های آماری و جداول بازداشت‌ها و صدور احکام، هر کدام از جمله کارهایی بود که در نوع خود  برای اولین بار صورت می‌گرفت و مورد استفاده کنشگران عرصه حقوق بشر و گزارشگران و رسانه‌ها قرار گرفت.
هر چند که در مقاطع مختلف به علت کمبودهای گوناگون که از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به عدم داشتن بودجه و امکانات مالی؛ که از ابتدای امر تاکنون آن را در اختیار نداشته‌ایم، کیفیت و کمیت کار خانه حقوق بشر ایران تحت تأثیر قرار گرفت، اما اعضای خانه حقوق بشر ایران همواره تلاش کردند در کاری که انجام می‌دهند بدون وقفه پیش بروند.
خانه حقوق بشر ایران از امروز سومین سال فعالیت خود را با پشتوانه‌ای عظیم از تجربه‌هایی که در این دو سال گذشته به دست آورده آغاز خواهد کرد، اما امیدوار است که با پایان نقض حقوق بشر در ایران آخرین سال فعالیت در این عرصه را تجربه کند.
خانه حقوق بشر ایران امیدوار است با دلگرمی و همراهی همه کسانی که در این دو سال مشوق و همراه و منتقد کارش برای بهتر شدن بودند، بهتر و کوشاتر از گذشته عمل کرده و خانه‌ای واقعی باشد برای همه‌ی قربانیان نقض حقوق بشر.
خانه حقوق بشر ایران
ششم بهمن ماه ۱۳۹۰




محکومیت یک ساله سپهر سبحانی و مرخصی درمانی بهفر خانجانی

سپهر سبحانی شهروند بهایی ساکن سمنان به یک سال حبس تعزیری محکوم شد و بهفر خانجانی از زندانیان بهایی این شهر برای مرخصی درمانی به بیمارستان منتقل شد.
تارنمای کمیته گزارشگران حقوق بشر گزارش داده است که سپهر سبحانی در دادگاه انقلاب استان سمنان به ریاست قاضی عین الکمال محاکمه و به اتهام “عضویت در جامعه بهایی” به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
در ۱۴ شهریور ماه و در پی بازرسی گسترده مغازه بهاییان سمنان فروشگاه رشیک به مدیریت وی نیز پلمپ شد.علت بستن فروشگاه عکس یک خواننده در کامپیوتر شخصی سپهر سبحانی عنوان شده بود.
بهفر خانجانی، زندانی بهایی ساکن سمنان نیز که از بیماری شدید پوستی رنج می برد با تاخیر، برای طی دوره درمان از زندان مرخص و به بیمارستان منتقل شد.
این شهروند بهایی به اتهام “عضویت در گروه غیرقانونی بهائیت مانند جلسات دعا و ضیافت نوزده روزه” و به استناد ماده ۴۹۹ به چهارسال حبس تعزیری محکوم شد که اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است.
گزارش های پیشین، از بیماری پوستی و زخم هایی بر روی هر دو ساق پا، گوش ها، دست ها و بدن بهفر خانجانی خبر می داد.




علی افشاری: فعالین دانشجویی بخشی از مدافعان حقوق بشر در ایران هستند

چندی پیش کمیسیون حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت گزارش بیش از دو هزار مورد نقض حقوق دانشجویان را به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایران تحویل داد. نقض حقوق اولیه دانشجویان از سوی حاکمیت در حالی صورت می گیرد که جنبش دانشجویی خود در سال های اخیر، در پیوند با سایر گروه های اجتماعی، پیگیر بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران نیز بوده است.
علیرضا کیانی در گفتگویی با علی افشاری، فعال سابق دانشجویی، به بررسی جوانب مختلف موضوع جنبش دانشجویی و پیوند آن با مقوله حقوق بشر از دیدگاه وی پرداخته است. نحوه ارتباط این دو موضوع، سیر تحول گفتمان جنبش دانشجویی در زمینه حقوق بشر و ارتباط بحث آزادی های اکادمیک و مسئله حقوق بشر از مسائل مطرح شده در این گفت و گو است.
علی افشاری در پاسخ به کیانی که از وی در مورد نحوه ارتباط فعالیت های دانشجویی و حقوق بشری پرسیده بود، ضمن تایید همپوشانی های عمده بین این دو جریان در سال های پس از دهه هفتاد، بر موجودیت متفاوت و نقطه واگرایی این دو مقوله نیز تاکید می ورزد: "یک عامل دیگر خصلت سیاسی جنبش دانشجویی است که باعث می شود صرفاً مطالبه محور نباشد بلکه نسبت به نقد یک دیدگاه سیاسی که می خواهد در زمینه تسریع گذار به دموکراسی در ایران فعالیت بکند موضع بگیرد و همین مواضع باعث می شود که از حالت یک مدافع حقوق بشری صرف خارج بشود، خب مدافع حقوق بشر صرفاً به ارزیابی ، دیده بانی، رفتار یا عملکرد مسئولین از منظر ملاک های حقوق بشری می پردازد. او وارد مسائل سیاسی نمی شود و نسبت به آنها بی طرف است ولی خب جنبش دانشجویی این حالت را ندارد لذا در اینجا هست که روند واگرایی شروع می شود".
افشاری معتقد است: "استقلال دانشگاه را اصولا نمی شود برابر-نهاد مساوی حقوق بشر قرار داد و گفت که کلا یک مساله حقوق بشری است. بین استقلال دانشگاه و آزادی های آکادمیک باید یک تفاوت قائل شویم. آزادیهای آکادمیک بخشی از موازین حقوق بشری است و کاملا یک مساله حقوق بشری است و همپوشانی صد در صد دارد منتها برای رسیدن به این آزادیها یک سری فعالیتهای سیاسی و صنفی هم لازم است. یعنی خود این مساله هم ابعاد سیاسی و صنفی پیدا میکند."
متن کامل این گفتگو در ادامه آمده است:
علیرضا کیانی
پرسش اولی که می پرسم این است که جنبش دانشجویی در ایران چه اندازه خودش را در راستای آرمان های حقوق بشری تعریف می کند. یعنی پیوند و همپوشانی این دو مقوله تا چه حد است و اینها تا کجا همراه هم هستند و کجا راهشان از هم جدا می شود و دستور کار متفاوتی را سر لوحه کار خودشان قرار می دهند. این همپوشانی، این واگرایی، این همگرایی بین این دو، تا چه اندازه است.
سوال خیلی خوبی هست، اما فکر میکنم اول باید در نظر بگیریم، موجودیت جنبش دانشجویی یا فعال دانشجویی با جریان حقوق بشر در ایران و مدافع حقوق بشر متمایز هست، یعنی دو تا موجودیت متفاوت هستند، یعنی در اصل ادغام شده و یکسان نیستند، این را باید اول در نظر بگیریم، اما بین اینها همپوشانی زیادی وجود دارد. همپوشانی عمده ای وجود دارد.  به طوری که ما میبینیم برخی از مدافعان حقوق بشر در ایران فعال دانشجویی هم هستند، به عبارتی تضاد و تعارض فی النفسه بین این دو هم بر قرار نیست، ولی بهر حال دو موجودیت متفاوت و متنافر را دارند، اما باید یک توضیحی را من اینجا بدهم که خب ما از چه مقطعی می خواهیم صحبت بکنیم در مورد جنبش دانشجویی در ایران؟ چون جنبش دانشجویی در ایران یک  مجموعه یا شبکه فعالیت های بعضا هماهنگ و بعضا پراکنده هست در طول هفت دهه گذشته. اگر بخواهم برآیند بگیریم، همیشه مطالبه حقوق بشر یا بهبود حقوق بشر و یا اگر ما  مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصولش را در نظر بگیریم، بخش زیادی از این اصول که مربوط به آزادی بیان هستند، مربوط به امنیت عمومی هستند، مسائل معطوف به زندگی انسانی هستند، مربوط به آزادی های فرهنگی هستند، این ها مورد توجه دانشجویان بوده است.
اما در مقاطعی هست که اساسا حقوق بشر یا مورد توجه نبوده یا مسئله ای ثانوی بوده و تحت الشعاع ایدئولوژی قرار گرفته، بنابراین من در اینجا می خواهم وارد شوم و یک دسته بندی کلی بکنم. ان دوره ای که ایدئولوژی گرایی سر مشق غالب بوده برای جنبش دانشجویی در ایران، حقوق بشر هم چندان مورد توجه نبوده، یعنی از سوی بخشی از نیروهای دانشجویی که بخش مهمی  بودند که گرایشات چپ داشتند، حقوق بشر یک امر بورژوایی بوده، که متعلق به امپریالیسم بوده. مربوط به   گفتمانی که از دل آن به زعم آنها فضای مطوب ایجاد نمی شده، برعکس باعث وابستگی میشد که آنها استکبار و استعمار می نامیدند. آنها حقوق بشر را تفسیر ایدئولوژیک می کردند و می گفتند حقوق بشر انقلابی، و یا اساساً  ارزش های انقلابی را به جای حقوق بشر می نشاندند. لذا در این مقطع هست که اگرچه نسبت به آزادی توجه زیادی نشان داده می شد ولی این آزادی ، به معنای آزادی برای همه نیست، آزادی برای دگراندیش نیست بلکه آزادی برای آن تفکر  و آن دیدگاه است و هر جریان ایدئولوژیک که در بین دانشجویان وجود داشت، مردم را مساوی می گرفت با طرفداران و معتقدین و علاقه مندان به آن ایدئولوژی. لذا این مقطع که تا تقریباً اواخر دهه شصت بر جنبش دانشجویی احاطه دارد باعث می شود که ما حقوق بشر را در این مقطع بر گفتمان جنبش دانشجویی جدی نگیریم یا نبینیم.
اما از اواخر دهه شصت و به خصوص اوایل دهه هفتاد شمسی هست که با تغییری که در نگاه جنبش دانشجویی و پارادایم ها ایجاد می شود، حقوق بشر خیلی ارزش کانونی پیدا می کند، از این مقطع به بعد جنبش دانشجویی در مجموع تاکنون رویکرد غیر ایدئولوژیک را در سپهر عمومی پیدا کرده است. و به همین دلیل هم به ارزش هایی مثل دموکراسی و حقوق بشر و  به خصوص به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر بهای بسیاری داده است و آن را یکی از منابع و در اصل اهداف فعالیت های خود تعریف کرده است، لذا پس اگر ما نسبت برقرار کنیم بین حقوق بشر و جنبش دانشجویی در این نیمه دوم فعالیتش که با رویکرد ایدئولوژیک وداع می کند، می توانیم بگوییم که خب از یک طرف حقوق بشر میدان فعالیت ، اهداف فعالیت تشکیل می دهد و از طرف دیگر برخی از مدافعان و کنشگران حقوق بشر در ایران از جنبش دانشجویی برخاسته اند و به نوعی فضای فعالیت های دانشجویی در دانشگاه ها پرورش دهنده فعالان حقوق بشر هم هست. و یک تفاوت مهمی هم که دانشجویان با دیگر اقشار دارند این است که ضمن اینکه بخشی از مسائل حقوق بشری با دانشگاه ارتباط برقرار می کند و مسئله آزادی های آکادمیک در دانشگاه ها، مسئله ای ست که می شود سر فصل آزادی ها و حقوق شهروندی، اما دانشجویان خودشان را تنها معطوف به این مقوله نمی کنند بلکه یک نگاه عمومی هم به جامعه دارند و آزادی های عمومی و اساسی را برای همه شهروندان دنبال می کنند و برای آن فعالیت می کنند و هزینه می پردازند. در اینجاست که این بعد هم خودش را نشان می دهد. به هرحال جنبش دانشجویی، هم به یک معنا بخشی از مدافعان حقوق بشر در ایران هست و بخشی از فعالیت های حقوق بشری راتشکیل می دهد و هم در عین حال  خود حقوق بشر اهداف و یکی از اصول فعالیت های دانشجویان را تشکیل می دهد.
درست است.
حالا واگرایی از کجا آغاز می شود. قطعا تمامی ابعاد فعالیت های جنبش دانشجویی همپوشانی با فعالیت های حقوق بشری ندارد. در برخی از جاها خارج می شود. مثلا در آنجا که فعالیت های صنفی دانشجویی مطرح است، درست است که لزوماً تعارضی ندارد و یک جاهایی هم شاید منبعث باشد از  همین حقوق اساسی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر مندرج است، ولی ماهیت یکسانی با آن ندارد. در برخی از جاها مسائلی از قبیل حقوق تحصیلی و استاندارد های اموزشی دانشجویان مطرح است یا مسائلی که در علوم انسانی دنبال می شود یا مسائلی که مربوط به بازار کار دانشجویان است. همه ی ابعاد اینها لزوماً صبغه ی حقوق بشری ندارد. یک عامل دیگر خصلت سیاسی جنبش دانشجویی است که باعث می شود صرفاً مطالبه محور نباشد بلکه نسبت به نقد یک دیدگاه سیاسی که می خواهد در زمینه تسریع گذار به دموکراسی در ایران فعالیت بکند موضع بگیرد و همین مواضع باعث می شود که از حالت یک مدافع حقوق بشری صرف خارج بشود، خب مدافع حقوق بشر صرفاً به ارزیابی ، دیده بانی، رفتار یا عملکرد مسئولین از منظر ملاک های حقوق بشری می پردازد. او وارد مسائل سیاسی نمی شود و نسبت به آنها بی طرف است ولی خب جنبش دانشجویی این حالت را ندارد لذا در اینجا هست که روند واگرایی شروع می شود.
بحث شما بحث من را به جاهای دیگری هدایت می کند. البته من به عنوان یک پیش فرض بگویم که پرسش دوم من در واقع شاید یک رویکرد می توانم بگویم نقادانه نه، سوءظن وار دارد. اما خب این در مقام مصاحبه است و من فعلا همدلی و همراهی خودم را با جنبش دانشجویی میگذارم کنار. من یک مقدمه خیلی کوتاهی می گویم. جنبش دانشجویی در قالب جریان اصلی آن که می توانیم آن را در انجمن های اسلامی بعد از انقلاب و دفتر تحکیم وحدت خلاصه کنیم، تطور گفتمانی قابل توجهی داشت. از دوره ای که اسلام سیاسی سر لوحه اش بود و جزئی از حاکمیت بود تا دوره اصلاحات و نقد حاکمیت در درون خود نظام تا دوره متآخر و مربوط به دهه هشتاد و بعد از آن که ویژگی اصلی این دوره، دوری گزینی از قدرت و حاکمیت بوده است تا جایی که خودشان را در یک بیانیه دیده بان جامعه مدنی می نامند. در واقع این تحول گفتمانی ، خیلی خوب نشان می دهد که  جنبش دانشجویی هر چه بیشتر از قدرت فاصله می گیرد، به تعبیری حقوق بشری تر می شود و در واقع، بین دوری گزینی از قدرت و نزدیکی به ایده های حقوق بشری، نسبت معکوس وجود دارد.
من بر این اساس می پرسم که شما نسبت این تحول گفتمانی در جهت مشروعیت یابی هرچه بیشتر ایده های حقوق بشری برای فعالان دانشجویی را، با فشار های سیاسی، امنیتی حکومت چقدر می دانید. پرسشم را این گونه هم مطرح می کنم که گمان نمی کنید این تفاوت نظر سیاسی با حکومت بوده، که فعالان دانشجویی و جریانات دانشجویی منتقد در ایران را به این سمت رهنمون می شود که  از مسئله حقوق بشر برای نقد حکومت استفاده کند، به خصوص بعد از فوت آقای خمینی و آن سلسله تحولاتی که در ساختار نظام رخ می دهد و جریان چپ به کناری زده می شود، که می دانید دفتر تحکیم و انجمن های اسلامی به شدت به جریان چپ نظام وابستگی و دلبستگی داشتنند. این را چگونه تحلیل می کنید، با توجه به اینکه خودتان هم فرمودید که جنبش دانشجویی رویکرد سیاسی خودش را نمی تواند رها کند. آیا  برای اینکه، ابزار نقد حکومت را در اختیار داشته باشد می آید حقوق بشری می شود و یا نه، این مسئله از اصالت فکری بیشتری برخوردار است.
ببینید. چند مسئله را باید از همدیگر تفکیک کنیم، یک، وقتی اینکه ما به شکل کلان در مورد جنبش دانشجویی صحبت می کنیم و نسبتش با حقوق بشر، انگیزه ها و علتش، این یک بعد است. یک بعد دیگر هم هست که هر کدام از این جریاناتی که داخل خود جنبش دانشجویی هستند، اینها چه تحولاتی را پیگیری کردند و انگیزه هایشان چه بوده است. خب ما در قسمت اول مجبور هستیم همان مواضع ظاهری که انها اتخاد کرده اند و نتایج عملکردشان را به صورت عملی مبنا قرار دهیم. من اگر بخواهم به صورت کلی ببینم به اعتقاد من رفتن به سمت حقوق بشر و ارزش تلقی کردن حقوق بشر به شکل عمده ای که در تحولات جنبش دانشجویی ریشه گرفت، ناشی از تفاوت بینش بود، یعنی ارزش تلقی کردن و دلبستگی به این مفهوم بود و برخورد حکومت هم اتفاقاً از همین جا شروع شد، اگر ما برگردیم و ریشه یابی بکنیم و همچنین توالی تاریخی رویداد های برخورد را بررسی کنیم این نبود که دانشجویان اول درگیر شدند با حکومت و بعد نتیجه برخورد حکومت شد که آنها به سمت گفتمان حقوق بشری بروند، اتفاقاً این نکته را توضیح بدهم که منظورم از گفتمان حقوق بشری صرفاً این نیست که اگر کسی بازداشت شده ، مثلا اعتراض بشود ، مثلا در بیانیه هایی که صادر می شود گفته شود مسائل حقوق بشری را رعایت کنید یا اینکه از نهاد های حقوق بشری استقبال شده. نه، مسئله خود پارادایم حقوق بشر است به جای ایدئولوژی اسلامی.
این مدنظر من هست. من بر می گردم به دوره های تحول تحکیم و خیلی گذرا اینجا اشاره می کنم. وقتی صحبت از یک گفتمان مدنی و دموکراتیک از اسلام شد در مقابل دیدگاه هایی که رویکرد ایدئولوژیک داشت یا اسلام گرایی را به خودی خود و بدون ارتباط با مفهوم دموکراسی و مردم سالاری دنبال می کرد، خب یکی از وجوه افتراق، پایبندی این نگرش و قرائت جدید از دین به اعلامیه جهانی حقوق بشر بود و همین تغییر نگاه بود که حساسیت بیشتر حکومت را برانگیخت. خب طبیعی است که در فضای سیاسی این تضاد ها و برخورد ها هم صورت بگیرد. من نمیخواهم بگویم هیچ تاثیری نداشت ، خب در واقع نتیجه این برخورد ها بیشتر دانشجویان را و کلا نیروهای تحکیم و آنها که بیشتر زیر ضربه بودند ، را سوق می دهد به سمت گفتمان های آلترناتیو. اما در مقابل جمهوری اسلامی گفتمان های آلترناتیو فقط گفتمان حقوق بشری یا رئالیسم سیاسی نبود. خود شما ها به هر حال در مقطعی در دانشگاه ها دیده اید به خصوص در سالیان اخیر که عده ای قرائت تعدیل شده ای از اسلام گرایی را مطرح می کردند یا به نوعی به حقوق بشر اسلامی یا مردم سالاری دینی می رسیدند و گروهی دیگر هم کماکان همان گفتمان چپ را مطرح می کردند و اساساً اعلامیه جهانی حقوق بشر را به نوعی مانیفست جریان سرمایه داری می دیدند و با آن مخالفت می کردند. پس به نظر من عاملی که بیشتر اثر گذاشت ارزش تلقی کردن و دلبستگی به گفتمان حقوق بشر بود. اما اینکه در صحنه عمل چه اتفاقاتی افتاد ، در دوران رهبری آقای خامنه ای با آن تغییر موضعی که دفتر تحکیم داد، می توان گفت که در آن مقطع اصلا مسائل حقوق بشر مطرح نبود، حتی انهایی که معتقد بودند، بعضا بازداشت هم شدند. انها مسئله خط امام را مطرح می کردند در تقابل با حکومت و معتقد بودند که حاکمیت جدید مسئله انحرافی را مطرح می کنند و به انحراف هم افتاده است و آن چیزی که من به عنوان تحول در دانشگاه می بینم از سال 72 به بعد است که ابتدا در دانشگاه های معدودی مثل امیرکبیر، شیراز و علامه طباطبایی رخ میدهد.
پیش قراولان این تحول کسانی نبودند که در دوگانه چپ و راست و یا خط امام و راست بخواهند عمل کنند. البته از ان فضای تضادها استفاده کردند ولی آنها با تحولاتی که پیدا کردند باعث شد خط سومی را دنبال کنند که تحت عنوان فراکسیون روشنفکری و مدرن تحکیم مطرح شد. آنها به سمت روشنفکری رفتند ، به سمت تغییرات اساسی گفتمانی رفتند و در این تحول گفتمانی یک پایه اش هم مسئله حقوق بشر بود و بر همین اساس هم فاصله شان با حکومت بیشتر شد و به مرور شاید غلظت حقوق بشریشان هم شاید افزایش پیدا کرد. منتها تحول دیگری هم در روشنفکران ایرانی اعم از مذهبی، چپ و لائیک صورت گرفت. بسیاری از روشنفکران چپ که در ابتدای انقلاب رویکرد منفی نسبت به حقوق بشر داشتند تغییر موضع دادند و آمدند دفاع کردند . مثل آقای پوینده که آمد متن اعلامیه حقوق بشر را به زبان ساده ترجمه کرد و به نظر من همین رویکردی که آقای پوینده و رویکرد مشابهی که آقای مختاری داشتند، شاید دلیل این بود که انها قربانی این جنایت واقع شدند، و در اصل حکومت آنها را انتخاب کرد برای ماجرای قتل های زنجیره ای. آنها  تحولی در روشنفکران چپ صورت دادند و در روشنفکران مذهبی هم همین اتفاق افتاد و نتیجه آن این شده که امروز حقوق بشر یک سیطره ای پیدا کرده و ان بخشی ار اسلام گرایانی هم که دنبال قرائت ملایم هستند پذیرفته اند که به هرحال حقوق بشر مقدم هست بر ارزش های اینها، و به طور مشخص آقای کدیور چند سال پیش اعلام کردند که هر جا بین ارزش های اسلامی و حقوق بشر تعارضی پیدا شود باید تعارض را به نفع حقوق بشر حل کرد.
به هر حال اگر بخواهم از این منظر بگویم، جمع بندی من این است که این تحولات ناشی از این است که بهرحال نسبت به حقوق بشر تلقی مثبت به وجود آمده است. برخورد های حکومت این را تشدید کرد و یکی از عوامل برخورد حکومت با دانشجویان و به طور خاص دفتر تحکیم وحدت در این دو دهه فاصله گرفتن آنها از گفتمان سنت و حرکت انها به سوی گفتمان مدرنیته ای بود که یکی از نقاط اتکای اصلی اش مسئله حقوق بشر بود. یک چیزی را اضافه کنم که فراموش کردم بگویم، این است که یکی از حوزه های اصلی نقض حقوق بشر در ایران هم مسئله دانشگاه هاست و این باعث می شود که بخشی از کارزار های حقوق بشر در ایران هم ناگزیر به مسئله دانشجویان اختصاص داده شود و موجب می شود که پیوند بین جنبش دانشجویی و مسئله حقوق بشری تقویت شود.
پس قبول دارید که حرکت جنبش دانشجویی به سمت گفتمان حقوق بشر و به زعم شما پارادایم حقوق بشر در کلان فعالیت دانشجویی، یک رویکرد سیاسی بود.
نه رویکرد سیاسی به یک معنا نبود، به یک معنا فراتر از یک رویکرد سیاسی بود، پیامد های سیاسی داشت ولی در اصل یک تحول گفتمانی ، معرفتی بود.
به این مسئله بعدتر می پردازیم. پرسش دیگری مطرح است. شما خودتان هم دیده اید که در سالهای اخیر جریان چپ که شما خودتان هم به آن اشاره کردید در دانشگاه ها یک رونق دوباره پیدا کردند و منظورم از جریان چپ نه چپ انتقادی، بلکه جریان مارکسیسیم لننیسم است که طرفدار پیدا کرده در میان دانشجویان. نکته ای که می خواهم مطرح کنم این است که، براساس مقوله های حقوق بشری از دانشجو به ماهو دانشجو، اگر که بازداشت شود، اگر که اذیت بشود باید حمایت حقوق بشری شود. به نظر شما این جریان چپ دانشجویی با توجه به اینکه حقوق بشر را یک امر بورژوایی، غربی و مانیفست امریکایی و .. می داند، با این موضوع چگونه می تواند کنار بیاید. نظر شما در این ارتباط چیست.
موضع گیری در مورد چپ کلاسیک و یا همان جریان مارکسیسیت- لنینیست ابعاد مختلفی دارد ولی من متمرکز می شوم بر جنبه ای که به این مصاحبه مربوط می شود. یکی از حوزه هایی که مورد رقابت است در میان جریان های معتقد به لیبرالیسم سیاسی ( منظورم لیبرالیسم اقتصادی نیست، برای اینکه لیبرالیسم سیاسی جریان های سوسیال لیبرال و سوسیال دموکرات را هم می تواند در بر بگیرد)  و رقابتشان با جریانات چپ کلاسیک یا چپ سنتی، همین گفتمان حقوق بشر به معنای معرفتی و کلانش است. گفتمان حقوق بشر به معنای یک جهان بینی و یک نگرشی است که فرد به انسان دارد، به هر سامان سیاسی و اجتماعی دارد، اینجا حوزه رقابت است ، رقابتی هم که خیلی هم سرسختانه است و در فردای ایران هم و هر جا که بخواهد یک ساختار جدید برای مدیریت عمومی جامعه شکل بگیرد باید حساس بود که کسانی که نقش آفرینی بکنند و در آنجا قرار بگیرند که به این دیدگاه باور داشته باشند. یعنی اگر کسانی که دل در گرو ایدئولوژی های این گونه دارند در مصدر امور قرار بگیرند چندان برون داد متفاوتی با آنچه ما در سی و دو سال گذشته شاهدش بودیم نخواهند داد، ولو اینکه شخصاً آدمهای خوبی باشند و انگیزه های خیرخواهانه هم داشته باشند.
بنابراین در حوزه سیاسی و معرفتی رقابت و مرزبندی جدی وجود دارد و باید به نقد آن ها هم پرداخته شود. ولی چون جریان لیبرال معتقد به موازین حقوق بشری هست، مواجهه اش با جریان چپ، مواجهه دموکراتیک است و برخلاف آنها به سمت رویکرد حذفی نمی رود. حقوق دموکراتیک این افراد را به رسمیت می شناسد و اگر این افراد زیر ضربه رفتند از حقوق شهروندی و آزادی های اساسی آنها به نظر من باید دفاع کرد  و حق انها را به عنوان فعال دانشجویی به رسمیت شناخت و این بحثی مفصل است که در پارادایم لیبرالیسم سیاسی حتی باید از حقوق انسانی و آزادی های سیاسی دشمنان و مخالفان دموکراسی هم دفاع کرد. اما در حوزه ای که قرار است مشارکت سیاسی بشود یا کارگزاران حکومت انتخاب شود و نهاد های دموکراتیکی شکل بگیرند و صیانت بشوند، انجا جایی نیست که با چنین جریانات و یا افرادی بشود کار کرد و یک مرزبندی جدی را می طلبد. اما در حوزه دفاع از حقوق نه تنها از حقوق این جریانات چپ کلاسیک بلکه از حقوق کارگزاران حکومت و جریان های بنیاد گرای اسلامی هم –اگر حقوقشان پایمال بشود- فقط در همین چارچوب می شود دفاع کرد و کسانی که به خصوص فعالان حقوق بشر هستند باید بدون هیچ گونه تبعیض و تفاوتی در این حوزه ها وارد بشوند و کارشان را انجام بدهند.
امیدوارم آنها هم همین نگاه را داشته باشند.
نه انها نخواهند داشت. من به شما می گویم که انها این کار را نخواهد کرد یعنی هر گروهی که ایدئولوژی برایش عامل اصلی باشد و عقیده را برتر از انسان بداند طبیعی ست که ملاک موضع گیریش را همسویی عقیدتی قرار می دهد و کافی است جریانی  اندکی از موضع عقیدتی او به چپ و راست دورتر بشود دیگر کاری ندارد که هر بلایی سرش بیاید، نه تنها مخالفت نمی کند چه بسا خوشحال هم می شود. پس این فعالیت ها را نباید با انتظار مقابله به مثل انجام داد. احساس میکند یک مخالف عقیدتی و سیاسیش میرود کنار. کسی که فعال حقوق بشر است  باید در عمل به این مساله التفات و بدون چشمداشت از حقوق این افراد دفاع کند.
شما در صحبتهایتان به استقلال دانشگاه اشاره کردید. من حالا میخواهم آزادیهای آکادمیک را محور قرار دهم و بپرسم که آیا استقلال دانشگاه و آزادیهای آکادمیک را میتوانیم به عنوان شعار صرفا حقوق بشری بدانیم در عین اینکه میتواند یک شعار صنفی یا حتی سیاسی دانشگاه هم باشد یا نه این استقلال دانشگاه هم همگرایی هایی دارد و واگرایی هایی.
استقلال دانشگاه را اصولا نمی شود برابر-نهاد  مساوی حقوق بشر قرار داد و گفت که کلا یک مساله حقوق بشری است. بین استقلال دانشگاه و آزادیهای آکادمیک باید یک تفاوت قائل شویم. آزادیهای آکادمیک بخشی از موازین حقوق بشری است و کاملا یک مساله حقوق بشری است و همپوشانی صد در صد دارد منتها برای رسیدن به این آزادیها یک سری فعالیتهای سیاسی و صنفی هم لازم است. یعنی خود این مساله هم ابعاد سیاسی و صنفی پیدا میکند. مثل آزادی بیان. در مورد آزادی بیان شما میدانید که باید یک سری قوانین دقیق و جزئی و به شکل تفصیلی تدوین بکنید و اینجا پای فعالیتهای حقوقی و سیاسی هم به میان کشیده میشود. یعنی این بعد فنی را باید در نظر بگیریم   منتها اینها تعارضی ندارد که بگوییم این حوزه ها، حوزه های کاملا حقوق بشری هستند. اما در قضیه استقلال دانشگاه، قضیه یک مقدار فراتر هست. یعنی یک سری مسایل مدیریتی، سیاسی و صنفی را هم در بر میگیرد. مثل همان بحث حق اشتغال دانشجویا ن هست یا بحث نظام عرضه و تقاضای موثر برای تحصیلات دانشگاهی و مسائلی از این دست که کمی فراتر میشوند و لزوما نمی شود همه حوزه های آنها را بگوییم کاملا حقوق بشری هستند. این که دانشگاه باید جایی باشد که در آن اعضای هیأت علمی، اساتید و همچنین دانشجویان بتوانند آزادانه عقایدشان را مطرح کنند و انتقاد بکنند و هیچ عاملی چه به صورت نهادی و چه به صورت موردی و سیاسی نباید اختلال بکند در این نقش آنها و مانعی برای سنت روشنگری آن‌ها ایجاد نکند، اینجا کاملا مساله به حقوق بشر پیوند پیدا میکند. ولی اینکه این ساختار مدیریتی کاملا مستقل از دولت باشد و متکی باشد به اعضای هیات علمی، این را نمی شود بگوییم کاملا حقوق بشری است چون ممکن است به شکل دیگری و در یک ساختار دولتی هم جایی ببنیم که این اتفاق افتاده است. این مساله هم یک مقدار جنبه صنفی دارد و تا حدی جنبه "لوکال" هم دارد و هر جامعه ای ویژگی های خاص خود را هم دارد. شاید در جامعه ایران، یعنی در جایی که تمرکز سیاسی همواره در آن مشکل ساز بوده است، مساله استقلال اهمیت بیشتری پیدا کند. در جایی که همواره توزیع قدرت در آن وجود داشته شاید این قضیه این قدر در آنجا مشکل ساز نبوده باشد.
میخواهم یکی دو سوال دیگر بپرسم که به نوعی یک مقدار فکری تر هستند. مایلم بدانم بیادهای تئوریک حقوق بشر در جنبش دانشجویی ایران در واقع چه بوده. یعنی چه جریانات فکری بودند که به طور اخص تاثیر گذار بودند در این که ایده های حقوق بشری، مشروعیت و مقبولیت پیدا کنند در نزد فعالان دانشجویی.
پاسخ به این سوال یک مقدار مشکل و نیازمند یک سری تحقیقات است و من شاید به لحاظ فردی نتوانم پاسخ دقیقی به شما بدهم.
من بر اساس مشاهدات خود شما می‌خواهم بدانم.
من می‌توانم بر اساس مورد خودم و افرادی که دیدم بگویم که چه حوزه هایی باعث این اتفاق شده. ما اگر اوایل دهه هفتاد را در نظربگیریم، نشریات و کانونهای روشنفکری که شکل گرفته بودند در ترویج این قضیه بسیار نقش داشتند. یعنی ما باید در نظر بگیریم که سری جدید فعالیتهای کانون نویسندگان ایران، آن چیزی که بعدها تحت عنوان حلقه کیان خیلی بزرگنمایی شده ولی به هر حال مجموعه مقالات و آثاری که توسط کیان و نویسندگان آن منتشر شده و به طور مشخص ایده های دکتر عبدالکریم سروش و نگاه انتقادی که ایشان به ایدئولوژی مطرح کردند تحت عنوان فربه تر از ایدئولوژی که به طور مشخص درباره دین بود ولی جنبه های بزرگتری را در بر میگرفت و همچنین ماهنامه ایران فردا و ارجاعاتی که جریان ملی-مذهبی به اندیشه های مهندس بازرگان و پیشگامان این جریان داشتند و در ابتدای انقلاب از حقوق بشر دفاع میکردند و حتی گروه هایی داشتند و نهادهایی ایجاد کرده بودند در این حوزه. این ها بسیار موثر بودند.. این هم به هر حال یک عاملی بود که این فضا را ایجاد میکرد منتها ما باید برگردیم به دیدگاههایی که پس از فروپاشی شوروی در عرصه بین المللی به وجود آمد و اثراتش هم در ایران میامد. ترجمه هایی که صورت میگرفت توسط  نهادهای مطبوعاتی. درکنار ایران فردا و کیان نشریه ای مثل آدینه هم بود و آن کتابی از فوکویاما که پایان تاریخ را مطرح میکرد که خود این ایده زیاد مطرح نبود ولی همین پایان ایدئولوژی ها بسیار مساله مهمی شده بود و به نظرم خیلی اثر داشت. عامل دیگری که بود همین گزاره بود که انسان برتر از عقیده است که من درآن خیلی جنبه معرفتی نمی دیدم و بیشتر نتیجه عملکرد بد حکومت بود.
همین که افراد می دیدند که خیلی از جنایاتی که صورت میگرفت، اینگونه توجیه میشد که قربانیان افرادی بودند که از منظر نظری قابل دفاع نبودند، تئوری آنها ایراد داشت، نظام عقیدتی آنها مشکل داشت و انها به لحاظ فکری مرتد تلقی میشدند، خب ادمی را به فکر فرو می برد. آدمها وقتی در این مطلب دقیق میشدند، می دیدند که اگرچه کاملا هم نمیتوانستنند از منظر نظری از آنها دفاع کنند اما مخالف جنایایتی که رخ میداد هم بودند. مثلا به طور خاص اتفاقی که برای مجاهدین خلق افتاده بود، در مورد همین گروه های چپ مارکسیست لنینیستی هم رخ داده بود. خب عمده فعالان دانشجویی آن دوران یعنی هم نسل من و نسلهای قبلی من منتقد و معترض این برخوردها بودند اما در عین حال هیچ گونه سنخیتی هم با گفتمانهای آنها نمی دیدند. خود این باعث شد آنها به فکر وادار شوند و همین برساخته ای که با آن مواجه شدند که انسان را، انسان گوشت و پوست و خون دار را برتر از عقیده، نظر، ایدئولوژی، مذهب و باورهای دیگر مینشاندند طبیعی بود که این را نجات بخش تصور کنند و به سمت آن بروند، یعنی خیلی خودقضیه در ذات خودش معرفتی نبود، از جنس آگاهی نبود، یک تجربه ناکام سیاسی بود که آنها را به این سمت هل می داد و احساس می کردند که این برساخته از منظر پراگماتیستی و عملگرایانه خیلی جواب می دهد و مفید است، اما در این مسیر که می رفتند رو به رو می شدند با این کالاهای معرفتی که اوایل دهه هفتاد خیلی بازارش گرم بود یعنی چه کتاب و چه مقالاتی که در نشریات بود در نقد ایدئولوژی ها و خیلی بازار داغی داشت (و می گویم در همان ایام بود که مرحوم پوینده آن کتابش را منتشر کرد).  می خواهم بگویم در آن فضا توجه بود نسبت به آن قضایا و اینها در نهایت باعث شد که مسئله حقوق بشر از منظر معرفتی، از منظر شناخت شناسی، تعیین نوع نگاه به جهان و انسان مورد توجه در دانشگاه قرار بگیرد.
می خواهم به تعبیر متفکران سیاسی  مارکسینی به این قضیه نگاه کنم نه مارکسیستی  و ان اینکه همانطور که شما می فرمایید این پارادایم فکری در اوایل دهه هفتاد توسط کانون های روشنفکری که در ایران وجود داشته شکل می گیرد. اما من می خواهم این قضیه را لینک بزنم به نگاهی سیاسی تر و از منظر اقتصاد سیاسی به این داستان نگاه کنم و  این، سوال را البته کلان تر می کند. بهتر از بنده می دانید که از دوره ای که آقای هاشمی از سال 68 رئیس جمهور می شود، مرام خاصی را ایشان تزویج میکنند و ترویج می دهند . بحثم همان سیاست تعدیل است. بماند که حالا مسائلی را بوجود آورد مانند تورم ، اما به هر حال طبقه ای بوجود آمد (که من لفظ طبقه را با تسامح به کار می برم) که تکنوکرات و عملگرا بودند و بیشتر از آنکه به ایدئولوژی به چشم عقیدتی نگاه کنند، ایدئولوژی را پراگماتیستی تحلیل می کردند  و اگر می دیدند که ایدئولوژی در جایی به این مرام خاصشان کمک نمی کند، چشم پوشی می کردند و با اغماض نگاه می کردند. حالا برآمدن این طبقه تکنوکرات از دوره سازندگی آقای هاشمی، که سبک زندگی خاصی و متفاوت با دهه شصت داشت و این سبک زندگی هم تفکر و معرفت خاص خود را داشت را، تا چه اندازه موثر می دانید در مقبولیت پذیری گفتمان حقوق بشر در جنبش دانشجویی با توجه به اینکه فعالیت دانشجویی خاصیت نسلی دارد و مثل یک سیاست مدار نیست که از سی سالگی مثلا شروع می کند و تا هفتاد و هشتاد سالگی فعالیت می کند. فعالیت دانشجویی بهرحال یک دوره خاصی دارد. این را چقدر موثر می دانید ، یعنی چه حد لینک می زنید بین دوره سازندگی و برآمدن آن طبقه و آن نگاه خاص اقتصادی و سیاسی که ترویج می کرد با  مقبولیت پذیری ایده های حقوق بشری نزد فعالان دانشجویی.
سوال خیلی خوبی هست. من موافق هستم و با این قضیه هیچ مخالفتی ندارم ، حالا شما که می گویید مارکسینی ولی واقعا از دیدگاه همان چپ کلاسیک هم نه همه قضیه را ، بلکه بخشی از ماجرا را می توان توضیح داد. دقیقا از دوره آقای هاشمی و بعد از جنگ که البته فقط تاثیرات داخلی هم نبود، یک موج جهانی هم بود. مسئله تکنوکراتیزم ، فن سالاری و خود رفاه و اینکه افراد لذت ببرند، راحت باشند، شادی داشته باشند و تفریح بکنند، اینها به مرور از اواخر دهه شصت به مرور رواج پیدا کرد در جامعه. نمود خیلی بارزش روزنامه همشهری هست، خود همین هم خیلی کمک کرد به گسترش و جا افتادن مقبولیت حقوق بشر در ایران منتها این قضیه چون فقط ابعاد فرهنگی و اقتصادی را دنبال می کرد که با حقوق بشر همراه بود و نسبت به جنبه سیاسی اش نه تنها التفاتی نداشت، بلکه یک موضع بعضا مخالفی هم می گرفت ، اینجا بود که ما نمی توانیم بگوییم این یک عامل تعیین کننده و قطعی در منزلت یافتن حقوق بشر در ایران بود، اما عامل کمک کننده ، تسهیل کننده و تسریع بخش بود و به خصوص که این نسل های جدیدی که می آیند داخل دانشگاه ها بین اینها استمرار گفتمانی و هویتی وجود ندارد ، واقعا اینقدر تفاوت بین نسل ها زیاد هست که بعضی اوقات جنبه بسیار حیرت انگیزی هم به خودش می گیرد، ان نسلی که از اوایل دهه هفتاد وارد دانشگاه ها شد خب در این فضا بزرگ شده بود و خود همین هم کمک می کرد که بیشتر به این سمت برود، بیشتر از نوع نگاه ایدئولوژیک به مسائل فاصله بگیرد و آن مدینه فاضله را کنار بگذارد و مثل همه جای دنیا، یک زندگی متعارف معقول را در ایران بخواهد که جریان داشته باشد.
درست است. دقیقا همان سبک زندگی که جمهوری اسلامی همیشه نقدش می کند.
بله، سبک زندگی غالبی که وجود دارد. اینکه مردم آزاد باشند که هم در حوزه فرهنگی آن چیزهایی که دوست دارند را بتوانند استفاده کنند، موسیقی، فیلم ، آزادی سبک پوشش. این شیوه مطلوب زندگی هست و این که گروه های ترویجی و دستوری وجود نداشته باشد. در حوزه سیاسی هم همینطور. بخش زیادی از توده دانشجویان، اکتیویست ها را نمی گویم. توده دانشجویی که آمدند همراهی کردند، در همین حوزه های فرهنگی و اجتماعی و با مشکل مواجه بودند و همان جریان سیاسی تنگ نظر مقابل آنها ایستاده بودند، از قبل تعارض با آن به این سمت آمدند، اتفاقاً سیاستی که دولت هاشمی رفسنجانی دنبال می کرد، این بود که این آزادی های فرهنگی را به اینها بدهد و نتیجه این کار او این بود که نسل جدید دانشجویان از گفتمان جمهوری اسلامی عبور می کردند اما لزوماً به گفتمان اپوزیسیون سیاسی هم نمی پیوستند . اما چون جریان راست سنتی، خود آن جریان کلاسیک جمهوری اسلامی که آقای خامنه ای آن را رهبری می کرد، از این مسئله احساس خطر کردند، (همین بحث هایی که مرتب می کنند که گسترش این روند منجر به استحاله جامعه می شود و موجب استحاله نظام سیاسی می شود) لذا اینها با آنها برخورد کردند. منتها از منظر ارتجاعی و از منظر سنتی با آن برخورد کردند و نیروهای رادیکال سیاسی هم از منظر مدرنیته ، از منظر حقوق بشری به معنای جامعش و در تمامیتش برخورد کردند و لذا آن رویکردی که هاشمی میخواست به جلو ببرد خب با شکست مواجه شد.
من به عنوان سوال آخر این را  می پرسم. البته  این سوال به نوعی فاصله هم می گیرد از خود روند مصاحبه. یک چیزی که من می دیدم به خصوص زمانی که ایران بودم در دانشگاه های مختلف، نشریاتی که می دیدم ، به خصوص وقتی که بحث می 1968 مطرح می شد. جالب بود که از دانشگاه صنعتی اصفهان، این اواخر، از من خواستند که یک مقاله ای در این باره بنویسم ، من مقاله را نوشتم و به آنها دادم ، راجع به پیوند می 68 و جنبش دانشجویی ایران مطلبی نوشتم ، وقتی که نشریه به دست من رسید من دیدم که همه بچه هایی که مطلب نوشته بودند ، جنبش دانشجویی ایران را متاثر از جنبش دانشجویی غرب می دانستند برخلاف من که گفته بودم حالا اگر قرار باشد این همانی ایجاد کنیم، فکر میکنم جنبش دانشجویی چین و قضیه تیان آن من قرابت بیشتری داشته باشد با ما تا جنبش دانشجویی غرب. حالا من از این تجربه شخصی می خواهم به سوالم برسم، این سوال را هم هدفدار می پرسم، شما نگاه کنید جنبش دانشجویی غرب چه در آلمان، چه در فرانسه. الان جنبش دانشجویی به معنای کلاسیک جنبش دانشجویی دیگر در غرب وجود ندارد چون آزادی اینقدر هست که دیگر نیازی نداشته باشند به اعتراضات کلاسیک دانشجویی شبیه به ایران. حتی در امریکا هم سیبل حملاتشان تحت تاثیر آرای پست مدرنی که فی المثل فوکو و دیگر متفکران فرانسوی مثل دریدا و لیوتار ارائه می دادند ، این بود که یک رویکرد انتقادی به حقوق بشر داشتند و حتی در آن دوره بود که بحث حقوق جهان شمول مطرح می شود تا حقوق بشر و خود اعلامیه حقوق بشر، اعلامیه 1948 را با یک رویکرد انتقادی نگاه می کردند و آن را بیشتر از اینکه حقوقی بدانند که بتواند بشریت را نجات بدهد، حقوقی می دانند که می تواند بورژوا ها را مورد پناه قرار دهد. من میخواهم روی مقوله حقوق بشر زوم کنم. شما  می بینید که مثلا مجید توکلی و عبدالله مومنی جایزه حقوق بشر را می گیرند از یک نهاد حقوق بشری در چک. یا مثلا در تحکیم ما کمیته حقوق بشر داریم، در انجمن ها ما این مسئله را داریم، دبیر حقوق بشر تعیین می کنند، به نظر شما این فرق فارق وجود ندارد بین اینکه  ما بخواهیم نگاهمان را به غرب  بدوزیم و بگوییم ما بخواهیم از آنجا ایده بگیریم در حالیکه مساله ی ما با آنها فرق می کند. این آدرس را عوضی رفتن نیست؟
من می خواهم یک تصحیحی بکنم، آن چه که درجنبش دانشجویی در عمل رخ داده است به نظر من این نبوده که اینها بر مبنای الگوبرداری از جایی به طور مشخص مورد نظر شما از غرب، بوده باشد ، نه ، چون اساساً ارتباط که اصلا نبود، اطلاع هم به نظر من درصد خیلی کمی از فعالان دانشجویی ایران آن موقع و همین الان هم بدانند در جنبش می فرانسه چه گذشت و تجربه ای از سیر تحولات جنبش های جوانان و دانشجویی در غرب داشته باشند یا در شرق داشته باشند ، به اصطلاح تعالیم روشنفکران غربی می آمد و یا دیدگاه های غربی، اما اینگونه ارتباطی بین آنها وجود نداشته، خب ما می توانیم البته از منظر تحقیقاتی و پژوهشی شباهت ها را بین آنها دربیاوریم و بگوییم چه سمت و سویی را پیدا می کند، اما اینکه بتوانیم یک ارتباط سیاسی بین اینها پیدا کنیم، به نظر من به جایی نمی رسیم و خیلی دستمان در این قضیه باز نیست. اما...
منظور من اصلا ارتباط سیاسی نبود، بحث من این است که از منظر تحقیقاتی اصلا می شود پیوندی پیدا کرد بین این دو تا؟
حالا در مورد تشکیلاتی که  می گویید خب چرا، به نظر من یکی از نقاط ضعفی که هنوز جنبش دانشجویی ایران دارد برخلاف پیش از انقلاب، بعد خارجی و بین المللی ندارد و نتواسته برای خودش هم یک فضایی در جامعه بین المللی  به خصوص جوانان دنیا پیدا کند و هم نتوانسته یک نوع همکاری با جنبش های دانشجویی در کشورهایی که شبیه ایران هستند، و آنها هم در مرحله ماقبل دموکراسی به سر می برند یا با حکومت های توتالیتر شبیه جمهوری اسلامی طرف هستند، بر قرار بکند، این به نظر من نقص هست و صحبتش مفصل است و یک مصاحبه جداگانه را می طلبد، اما شاید عامل اساسی اش این بود که تلقی می شد که چنین نیازی وجود ندارد. اما نکاتی که شما می گویید به نظر من باز می گردد به تفاوت مرحله ای که وجود دارد. همانطور که جامعه ما دچار یک نوع عقب ماندگی هست نسبت به کل دنیا، خب ما در دانشگاه هایمان هم نسبت به دنیا این را داریم، یعنی این عقب ماندگی فردی و گروهی نیست، عقب ماندگی شرایط هست. خب در دانشگاه های غربی، الان اساساً آن مفهوم به نام جنبش دانشجویی وجود ندارد چون آن جنبش در قدیم هم که کارکرد سیاسی پیدا کرد، یک امر موقتی و محدودی بود. حالا دیگر نهادهایی وجود دارند و این نهاد ها آن کار را انجام می دهند، هر وقت این نهاد ها به مشکل برخوردند یا دوباره زیادی محافظه کار شدند و نتوانستند نیاز های جدید را پاسخ دهند، خب طبیعی است که دوباره جنبش دانشجویی فعال شود. اینجا بیشتر در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی  و آن چیزی که پاد فرهنگ نامیده می شود، فعالند. یعنی بیشتر سعی می کنند اشکال مستقر و اشکال غالب زندگی را به نقدش بپردازند، یا بیشتر در حوزه محیط زیست فعالیت می کنند یا حقوق همجنسگراها هست که بیشتر توجهات گروه ها را دربر می گیرد، ولی به شدت کم شمار است.
مثلا من در دانشگاه های امریکا، که خودم از نزدیک می بینم شاید موفق ترین آکسیون دانشجویی اینها (گروه های دانشجویی را می گویم نه شاخه های دانشجویی دو حزب عمده این کشور) مثلا یک جمع چهل یا پنجاه نفره باشد  که عجیب به نظر می آید برای فعالان دانشجویی داخل ایران. بنابراین اینها یک مراحلی را رد کرده اند، در ایران ما قبل از این هستیم و چه بسا اگر در ایران هم این نهاد ها ایجاد شود، قطعا به نظر من جنبش دانشجویی این حالت را نخواهد داشت و بعد جا برای بحث های پسا مدرنیستی و به نوعی پست مدرنیستی باز شود در جنبش دانشجویی ایران، گرچه که الان هم برخی افراد به آن می پردازند اما نیاز الان جامعه ایران نیست. من نمی خواهم خطی نگاه کنم به روند تحولات سیاسی و اجتماعی ولی واقعا ما در مراحل خیلی عقب تری هستیم، این مشکل را ما در خیلی از بحث های روشنفکری شاهدش هستیم در ایران. خب طبیعی هست که برای دانشجوی ایرانی در مقطع فعلی همین که بتواند برای بیان عقیده اش از حق تحصیل محروم نشود مسئله اصلی است. این مسئله  را خب دانشجوی غربی در اینجا ندارد، طبیعی هست که مشکلات و مسائل او، مسائل دیگری می شود، نوع نگاه به دنیا نگاه دیگری است ، او خب الان از منظر دیگر خودش را با دولت طرف می بیند و سعی می کند موضع انتقادی به دولت (یعنی دولت های غربی) بگیرد. از آن منظر هم هست که می بینیم ، فعالان دانشجویی در دانشگاه های امریکایی خیلی رغبت ندارند به انتقاد کردن از حکومت هایی مثل ایران، چون دولت هایشان علیه آنها هستند و مخالفشان هستند. پس فرق فارق بر می گردد به نظر من به تفاوت در شرایط و وقتی شرایط عوض شود به نظرم ما هم با تحولات گفتمانی در جنبش دانشجویی ایران مواجه خواهیم بود، البته لزوماً شاید حالتی مثل غرب پیدا نکند که حالا گرایشات پست مدرنیستی در آن فعال شود یا مثلا مانند جنبش می فرانسه شود ، یعنی حالت مثلا منتقد غرب پیدا بکند ، یا ضدیت با غرب پیدا کند و بازگردد به دیدگاه هایی که شرق گرایی را ترویج می کند، ولی صد در صد ما تفاوت هایی را شاهد خواهیم بود و این نوع نگاهی که الان به غرب هست ، شاید نگاه واقع بینانه ای نیست. من نمیخواهم غرب را به عنوان ایده آل در نظر بگیریم، نه غرب هم مشکلات خود را دارد و اتفاقاً رسالت دانشجویان و جنبش دانشجویی متعلق به بخشی از جریان روشنفکری هست که مرتب این ایرادات را برجسته کند و به آن بپردازد و سعی کند کمکی باشد که این روند تحول و تکامل ادامه پیدا کند، اما در شرایط  کنونی جامعه ایران، خب مسئله اصلی نقد خود دولت ایران است و نقد سنت و آن بخش های ناکارآمد سنت. و همین که بنای مدرنیته برافراشته شود و بعد از ان هست که جا باز می شود برای اصلاح و بهبود مدرنیته و نقد هایی که از منظر پست مدرنیته مطرح می شود.




سایت الف: «برای اثبات عدم کفایت رئیس جمهور چه اتفاقات دیگری باید بیفتد؟»

وبسایت الف نزدیک به احمد توکلی نماینده اصولگرای مجلس ایران، در یادداشتی که صبح امروز منتشر ساخته این پرسش را مطرح کرده است که «برای اثبات عدم کفایت رئیس جمهور چه اتفاقات دیگری باید بیفتد؟» این وبسایت در ادامه پرسیده است: «آیا رای طرح عدم کفایت رئیس‌جمهور حتما باید کشور با خاک یکسان شود تا شما از این اهرم نظارتی استفاده نمایید؟»
به گزارش دانشجونیوز، سایت "الف" در یادداشتی با عنوان «برای اثبات عدم کفایت رئیس جمهور چه اتفاقات دیگری باید بیفتد؟» به قلم فرهاد محسنی، نوشته است: «یکی از اختیارات نمایندگان محترم مجلس که می توان گفت مهمترین ابزار نظارتی ایشان نیز به شمار می‌رود، حق استیضاح رئیس‌جمهور و وزرا می باشد که بر اساس اصل ۸۹ قانون اساسی به آنها اعطا گردیده است. اما اینکه نمایندگان مردم از این حق چگونه استفاده نمایند به درجه استقلال، وجدان حرفه ای و هوشیاری آنها بستگی دارد.»
این وبسایت در بخش دیگری از نوشته خود با اشاره فراموشی نمایندگان مجلس در ارتباط با استیضاح احمدی نژاد، آورده است:« اگر ما بطور کلی ارکان جامعه را بر اساس قانون، اقتصاد، سیاست و فرهنگ در نظر بگیریم پرسشی که مطرح می شود اینست که عملکرد دولت کدامیک از این بخشها را از آسیب مصون نگه داشته است؟ متأسفانه به هر یک از این حوزه ها که نظری بیندازیم با حجم انبوهی از سوء مدیریت که همه بخش‌های مذکور را تا آستانه نابودی پیش برده مواجه می شویم.»
این یادداشت همچنین به ایستادگی احمدی نژاد در برابر رهبر جمهوری اسلامی نیز پرداخته و این پرسش را مطرح نموده که «کدام رئیس‌جمهور تاکنون در برابر نظر ولایت فقیه ایستادگی نموده؟ کدام دولت از اینچنین کابینه بی ثباتی برخوردار بوده بطوریکه دوره عمر وزیران دولت در این دو دوره از کشورهای عراق و افغانستان در دوران بحرانی جنگ نیز کمتر بوده است. مگر سازمان بازرسی و خود مجلس محترم پرونده سنگین تخلفات قانونی دولت را بارها مطرح نکرده است؟ مگر جمیع اقتصاددانان آشفتگی و انهدام اقتصاد را ناشی از بی تدبیری دولت نمی دانند؟ مگر اختلاس باور نکردنی ۳۰۰۰ میلیاردی در همین دولت اتفاق نیفتاده ؟ مگر حجم تحریم ها و تهدیدات قدرتهای خارجی در همین دولت و بواسطه تصمیمات نسنجده همین سیاستمداران به اوج نرسیده ؟ مگر نابسامانی نظام اداری ناشی از انحلال سازمان مدیریت حاصل تفکرات آقایان نبوده؟‌ بودجه ریزی که متعارف ترین امور بوده کجا چنین وخامتی داشته ؟مگر رواج بی اخلاقی در عرصه سیاست و فرهنگ قبل از این دولت از چنین سابقه برخوردار بوده ؟ و ....
نمایندگان محترم آیا برای طرح عدم کفایت رئیس‌جمهور حتما باید کشور با خاک یکسان شود تا شما از این اهرم نظارتی استفاده نمایید؟ نگذارید آیندگان درباره شما و خواب عمیقتان افسانه‌ها بسرایند. لطفا بیدار شوید.»





هرانا؛ محکومیت قطعی هومان موسوی به سه سال حبس تعزیری

خبرگزاری هرانا - هومان موسوی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین که به مدت ۹ ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری میشد اخیرا به سه سال حبس تعزیری از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر محکوم شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این وبلاگ نویس در ۱۲ فروردین سال ۸۹ در منزل عمه اش از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد، وی پس از ۹ ماه تحمل انفرادی های بند ۲۰۹ تحت بدترین شرایط روجی و جسمی در اردی بهشت ماه سال ۹۰ از سوی قاضی مقیسه به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
وی پس از تجدید نظرخواهی در حکم صادره از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران مجددا به سه سال حبس تعزیری محکوم شد و حکم مذکور اخیرا در زندان به وی ابلاغ شده است.
این زندانی سیاسی ازمعدود زندانیانی است که در دهه ۶۰ در بند نسوان زندان اوین به دنیا آمد و پدر و مادرش در سالهای ۶۰ – ۶۷ با حکم دستگاه قضایی بازداشت و  اعدام شدند.
وی که حداقل دو سال از کودکی خود را در زندان اوین سپری کرده است مجددا به اتهام شرکت در تجمعات پس از انتخابات بازداشت و به سه سال حبس قطعی محکوم شده است.
نامبرده هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین با گذشت نزدیک به ۲۲ ماه از زمان بازداشت تاکنون از حق مرخصی محروم بوده است.




هرانا؛ اعلام اعتصاب غذای جعفر اقدامی در زندان رجایی شهر

خبرگزاری هرانا – جعفر اقدامی (شاهین) زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در اعتراض به عدم تحویل داروهایش در زندان از روز شنبه دست به اعتصاب غذا می زند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این زندانی سیاسی در اعتراض به معطل نگه داشتن خانواده زندانیان و بی احترامی به ایشان در هنگام ملاقات و تحویل ندادن داروها از روز شنبه تا دوشنبه به مدت سه روز اعتصاب غذا خواهد کرد.
جعفر اقدامی در حالی دست به اعتصاب غذا می زند که برای چهارمین هفته متوالی داروهای وی که توسط خانواده تهیه شده بود را به وی تحویل نشده است.
گفتنی است زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر در طی ماه های اخیر از معضلات و مشکلات فراوانی رنج می برند و تلاش آنها برای مذاکره با ریاست زندان تاکنون از سوی ایشان بی پاسخ مانده است.
معضلات بهداشتی زندان از جمله چکه کردن آب از سقف سرویس بهداشتی سالن ۱۲، انتظار بیش از حد خانواده ها در مقابل زندان برای ملاقات با زندانیان سیاسی، گم شدن اشیای قیمتی که در هنگام ورود به سالن ملاقات از خانواده ها گرفته می شود و هم چنین عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار از جمله مشکلات حاد زندانیان سیاسی در این زندان است.




قاچاقچیان مواد مخدر "شیشه" اعدام می‌شوند

خبرگزاری هرانا - معاون قضایی دادستان کل کشور گفت: در قانون جدید مبارزه با مواد مخدر مجازات اعدام برای مجرمان مرتبط با شیشه لحاظ شده است.
حسین ذبحی شامگاه پنجشنبه در جمع خبرنگاران در ارومیه اظهار داشت: طبق قانون جدید اگر جرم کسی قاچاق، تولید، خرید، فروش و صدور بیش از ۳۰ گرم شیشه است به شدیدترین مجازات یعنی اعدام محکوم می‌شود.
وی با بیان اینکه بند فوق به تصویب قطعی رسیده است گفت: اگر امروز کسی با هر مقدار شیشه دستگیر شود مانند این است که با همان مقدار هروئین یا مرفین دستگیر شده است پس به همان نحو مجازات شده و مصادره اموال صورت می‌گیرد.
این مسئول افزود: با توجه به این که اعدام شدیدترین مجازات است اغلب برای عوامل اصلی باندها، قاچاقچیان عمده و حرفه‌ای به مرحله اجرا در می‌آید به طوری که در کمیسیون‌های عفو هم مطرح می‌شود تا افرادی که سابقه‌دار نیستند یا به نظر می‌رسد اصلاح شده‌اند فرصت برگشت به جامعه داده ‌شود ولی در مورد قاچاقچیان عمده که اصلاح‌پذیر نیستند آخرین راهکار اعدام است.
ذبحی با بیان اینکه اعتیاد با استعمال تفاوت اساسی دارد اضافه کرد: کسانی که برای یک بار نسبت به استعمال مواد مخدر مبادرت کرده‌اند طبق ماده ۱۹ قانون جدید مجازات آنها ۵۰ تا ۷۴ ضربه شلاق و ۲ میلیون تا ۱۰ میلیون تومان جریمه نقدی خواهد بود.
این مسئول گفت: مجازات‌های کشور ما نسبت به بعضی کشورها از شدت کمتری برخوردار است زیرا به عنوان مثال در کشورهای عربی برای دو گرم مواد مخدر احتمال صدور مجازات‌های سنگین مثل اعدام و حبس ابد وجود دارد. وی با بیان اینکه شبکه‌های بیگانه برای شکل دادن تصویر نادرست از شیشه در اذهان جوانان تلاش می‌کنند بیان کرد: برخلاف ادعای رسانه‌های بیگانه مصرف شیشه موجب لاغری و بهبود توانایی جنسی و... نمی‌شود همچنین اعتیادآور نبودن این مواد طبق ادعای رسانه‌های مغرض کذب محض است.
این مسئول ادامه داد: برخی جوانان ساده‌دل ادعای غیرقابل اعتیاد‌آور بودن این مواد باور کرده و به راحتی فریب می‌خورند چرا که این تصور در آنها به وجود می‌آید بعد از یک یا دو بار استعمال تفننی به راحتی می‌توانند آن را ترک کنند.
ذبحی مواد مخدر صنعتی جنون‌آور خواند و گفت: این ماده‌های توهم‌زا افراد را به جنون‌های خطرناک مبتلا می‌کند به طوری که وقوع بدترین جنایت‌ها، بریدن سر والدین، همسر و فرزند همچنین خودکشی‌های فجیع بعد از استعمال دیده شده است.
وی تصریح کرد: با توجه به اینکه مجازات‌های مصرح در قانون قبلی ناچیز بود و فعالیت در زمینه تولید و صدور مواد مخدر سودآوری زیادی به همراه داشت روی آوردن قاچاقچیان و افراد ناسالم جامعه به این سمت شاهد بودیم بر این اساس مواد و تبصره‌های قانون مبارزه با مواد مخدر با مشارکت مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام اصلاح شد.
این مسئول خاطرنشان کرد: بعضی افراد سودجو با استفاده از اینترنت و شبکه‌های ماهواره‌ای و از طریق برقراری ارتباط با شیمی‌دانان‌ فرمول‌های ساخت این مواد مخدر آموزش می‌دیدند به دنبال آن نسبت به راه‌اندازی کارگاه‌های تولید شیشه همت می‌گماشتند.
وی ادامه داد: روند فوق تا جایی ادامه پیدا کرد که این ماده خطرناک در کشور فراوان شد و توزیع آن همه جا گسترش یافت از طرف دیگر قیمت آن به اندازه قابل توجهی پایین آمد به طوری که امکان تهیه آن به آسانی امکان‌پذیر شد و مردم از مواد مخدر سنتی تریاک و حشیش به مواد مخدر صنعتی روی آوردند به همین دلیل عزمی جدی بین مسئولان برای اصلاح قانون و تشدید بعضی مجازات‌ها به وجود آمد.




هرانا؛ نویسنده "فریاد بم" به دادگاه احضار شد

خبرگزاری هرانا – یاسین مشهدی نویسنده "فریاد بم" که به دلیل انتشار مطالب انتقادی از مسئولین شهری و کشوری در خصوص روند کند بازسازی شهر بم در مهر ماه و دی ماه سال جاری بازداشت شده بود به دادگاه احضار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از کرمان، این نویسنده منتقد در پی انتشار مطالبی و اشاره به اختلاص های میلیاردی بودجه اختصاصی جهت بازسازی شهر بم و انتقاد از مسئولین، اولین بار توسط نیروهای امنیتی در مهر ماه سالجاری بازداشت شد.
طی بازداشت یک هفته ای با اعمال فشار بر نویسنده تارنمای "فریاد بم" مقرر شد که تمام مطالب انتقادی از مطالب خبری آزاد جدا شده و حذف گردد، اما علی رغم اینکار وی مجددا در دی ماه سال ۹۰ بازداشت و بدون محاکمه روانه بازداشتگاه شد.
با پافشاری رئیس بنیاد شهید استان کرمان مبنی بر اینکه پدر یاسین مشهدی جانباز شیمیایی می باشد و نیاز به مراقبت های ویژه دارد؛ وی به صورت موقت از زندان (بازداشتگاه) آزاد شد.
مسئولین قضایی در پرونده سازی بر علیه این نویسنده منتقد در یک کارشکنی آشکار از معرفی وکیل برای این پرونده نیز جلوگیری کرده و وی را جهت محاکمه در ۱۶ بهمن ماه به دادگاه احضار کردند.
در مراجعه خوانندگان به تارنمای فریاد بم با عبارت "تا اطلاع ثانوی تعطیل است" مواجه می شوند که یاسین مشهدی در اعتراض به سانسور مطالبش اقدام به این کار کرده است.
و این همه در حالی است که اخیرا سازمان مستقل و بین‌المللی "گزارشگران بدون مرز" برای دهمین بار متوالی گزارشی سالانه از وضعیت آزادی بیان در سال ۲۰۱۱ را منتشر کرد. که ایران در میان ۱۷۸ کشور جهان رتبه ۱۷۵ را به خود اختصاص داد.
از ابتدای سال میلادی تا کنون دست کم ۱۰ روزنامه نگار در ایران بازداشت شده اند و هستند وبنگارهای که در سکوت خبری بازداشت می شود. سازمان دیده‌بان حقوق بشر نیز در گزارشی که روز پنجشنبه منتشر شده، از جمهوری اسلامی خواست تا هرچه زودتر ۱۰ روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویسی را که از آغاز سال جاری میلادی تا کنون بازداشت شده‌اند؛ آزاد کند.





تشدید آتش سوزی در دریاچه‌ی پریشان علی‌رغم گذشت یک هفته

خبرگزاری هرانا - علی‌رغم گذشت یک هفته از گذشت آتش سوزی در دریاچه‌ی پربشان و برخی اقدامات صورت گرفته از سوی دوست داران محیط زیست شهرستان، کازرون این واقعه نه تنها مهار نشده که برخی گزارش‌ها حاکی از شدت از آن است.
جمال خداپرست، رئیس اداره‌ی محیط‌ زیست شهرستان کازرون پیرامون این‌که خودسوزی در بستر دریاچه همچنان ادامه دارد، می‌گوید: "با وجود این‌که اقداماتی برای کنترل این خودسوزی انجام شده اما هم‌چنان دریاچه پریشان درگیر این پدیده است و شدت یافتن آن منجر به نگرانی مسئولان مربوطه شده است."
خداپرست با بیان این‌که طی یک روز گذشته شدت خودسوزی در بستر دریاچه پریشان زیاد شده، افزود: "مردم منطقه نیز که برای بازدید از این پدیده به پریشان آمده مشکلاتی برای دریاچه به وجود آورده و خودشان نیز اقدام به آتش زدن پوشش‌های گیاهی درون تالاب کرده‌اند. از این رو مجبور شده‌ایم که نیروهای آتش‌نشانی را در پریشان مستقر کرده تا از گسترش آتش‌سوزی‌های عمدی نیز جلوگیری کنیم."
وی یادآور شد: "برای احیای دریاچه پریشان راهکارهای زیادی وجود دارد که باید این مسائل پیگیری تا هرچه زود‌تر دریاچه احیای شود. لذا اگر یک سوم بودجه دریاچه ارومیه به پریشان اختصاص یابد بنده قول می‌دهم که این دریاچه را هرچه سریع‌تر احیا کنیم."
گفتنی ست که طی روزهای اخیر و در یک پدیده‌ی نادر و برای نخستین‌بار در طول عمر دریاچه پریشان، شعله‌های آتش از درون این دریاچه زبانه کشیده که موجب آتش سوزی شدیدی در این دریاچه شده است.
دریاچه‌ی پریشان که به نام‌های مور، شور، یون، موز، توز، پریشم، فزشویه، کازرون و فامور نیز شناخته می‌شود، یکی از زیبا‌ترین دریاچه‌های آب شیرین ایران است که در بخش مرکزی شهرستان کازرون قرار گرفته است.




جان باختن سه کارگر در مهاباد بر اثر گازگرفتگی

خبرگزاری هرانا - گزارش‌ها حاکی از آن است که سه تن از کارگران در مهاباد هنگام استراحت در محل کار خود، به علت گازگرفتگی جان باختند.
به‌ گزارش وبسایت‌ روژ، سه ‌تن از کارگران نقاش به ‌نام‌های "سوران کوماسی"، "خسرو جان" و "قاسم صابری" اهل مهاباد در محل کار خود و هنگام استراحت به‌ علت گازگرفتگی جان خود را از دست داده‌اند.
گفته ‌می‌شود عدم استاندارد بودن وسایل گاز سوز و بی احتیاطی، سالانه‌ عامل مرگ شمار قابل توجهی از کارگران می‌شود.