۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

روز سه شنبه بخش سوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

روز جهانی کارگر در کردستان

1-may-sanandaj-2.jpgکردیش پرسپکتیو: نیروهای امنیتی از یک روز قبل عده‌ای از فعالان کارگری کردستان را جهت پیشگیری از هر گونه حرکت مستقلی به ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج احضار و مورد بازجویی قرار داند اما مراسم غیر دولتی روز جهانی کارگر در نقاط مختلف در کردستان برگزار شد.

روز جهانی کارگر در سنندج

مراسم روزجهانی کارگردرشهرسنندج یکشنبه ۱۱ اردیبهشت۱۳۹۰ با وجود تدابیر شدید امنیتی، تهدید و احضار کارگران به ستاد خبری اداره اطلاعات در ابعاد وسیع و متنوعی برگزار شد. کارگران همراه با دیگر شهروندان سنندجی به مناسبت اول مه در مرکز شهر سنندج راهپیمایی کردند.
کمیته اول مه سنندج که از جمعی از فعالین کارگری شورایی و کارگران جوشکار صنعتی تشکیل شده بود برای گرامی‌داشت روز جهانی کارگر در سطح شهر سنندج دست به راهپیمایی و تجمع کرد.
مراسم در ساعت۱۱قبل از ظهر در مرکز شهر و حوالی میدان انفلاب( سیروس) با راهپیمایی شروع شد. دراین راهپیمایی کارگران خباز، جوشکاران و کارگران خدماتی و فصلی شهر سنندج همراه خانوادهایشان راهپیمایی کرده و درمحل بازار شهر سنندج مقابل حمام خان تجمع کردند. کارگران در این محل درمورد وضعیت فلاکت بار زندگی خود صحبت کردند. پلاکارد و تراکتهای مختلف که حاوی مطالبات کارگران بود پیشاپیش راهپیمایی و تجمع حمل می‌شد. در این مراسم شهروندان به همدیگر شیرینی و گل میدادند و با وجود فشار نیروهای امنیتی برای متفرق کردن آنان، به تجمع خود ادامه دادند. شعارهایی که کارگران سر دادند به گفته شاهدان عینی چنین بود: "ما کارگران اعلامیه تعیین حداقل دستمزدها را پاره میکنیم" ."اعتصاب ، تشکل ، تجمع ، اعتراض حق مسلم ماست"، "کارگر دستمزد مکفی میخواهد"، "کارکر دانشجو اتحاد اتحاد"، "زن=مرد"، "کارگران جهان متحد شوید"، "من کودکم نه کارگ"،ر "استثمار کودکان ممنوع"، "سوسیالیسم یا بربریت"، "ما کارگران هر نوع ترور ارعاب مردم را محکوم میکنم"، "عوامل تروریستی را محکوم میکنیم" . مراسم پس از خواندن قطعنامه وبیانیه به با شور و شوق حاضرین و خانواده‌ها آنان به پایان رسید.
روز یکشنبه ١١ اردیبهشت کارگران جوشکار شهرک صنعتی شهر سنندج اول مه را گرامی داشتند. عده‌ کثیری از کارگران از ابتدا با وجود تهدید نیروهای امنیتی، محل کار را تعطیل کردند. همزمان بخش عمده‌ای از کارگران مکانیک نیز به منظور برگزاری مراسم روز کارگر محل کارهایشان را تعطیل کردند.
کارگران کارخانه شیر سنندج صبح روز یکشنبه ١١ اردیبهشت مراسم اول مه را گرامی داشتند. این مراسم به ابتکار گروه کوهنوردی کارخانه شیر برگزار شد. دراین مراسم کارگران در مورد دستمزدها و مشکلاتشان صحبت کردند و عده‌ای از زنان و مردان کارگر باهم سرود و شعر خواندند و در پایان قطع نامه اول مه را قرائت کردند.

مراسم روز جهانی کارگر در شهرستان پاوه

جمعی از فعالین کارگری در روز جمعه نهم اردیبهشت ماه مراسم روز جهانی کارگر را برگزار نمودند. شرکت کنندگان مراسم را با سرود انترناسیونال آغاز و سپس برای گرامیداشت و یاد و خاطره جانباختگان راه آزادی یک دقیقه سکوت کردند.
در ادامه، چند تن از شرکت کنندگان در رابطه با روز جهانی کارگر سخنرانی کردند و ضمن بررسی اوضاع سیاسی و تحولات منطقه، وضعیت جنبش طبقه کارگر و موانع پیش رو را در ایران تشریح کردند.
مراسم با پخش سرودهای انقلابی ادامه پیدا کرد و قطعنامه سراسری از طرف یکی از شرکت کنندگان قرائت شد. در پایان، شرکت کنندگان با پخش شیرینی و با شور و شوق مراسم را خاتمه دادند.

مراسم روز جهانی کارگر در شهرستان نقده و اطراف

روز جمعه تاریخ ۹/۲/۹۰ جمعی از فعالین کارگری و اعضای کمیته هماهنگی شهرستان نقده و اطراف، طی مراسمی برای گرامیداشت روز جهانی کارگر در محلی خارج از شهر گرد هم آمده و این روز را گرامی داشتند.
مراسم با یک دقیقه سکوت بیاد جانباختگان جنبش کارگری شروع و سپس یکی از اعضای کمیته هماهنگی در نقده طی سخنانی وضعیت معیشت و زندگی و مشکلات کارگران را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. خواندن شعر و سرود از جانب تعدادی از حاضرین در مراسم، بخش دیگری از مراسم را به خود اختصاص داده بود.
پس از آن قطعنامه مشترک روز جهانی کارگر که از جانب ۷ تشکل کاری منتشر شده توسط یکی از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری قرائت و مورد تصویب حاضرین قرار گرفت.
مراسم با پخش شیرینی و پذیرایی از شرکت کنندگان و نیز با ارج نهادن این روز خجسته و جهانی طبقه کارگر، در میان شور و شعف شرکت کنندگان به پایان رسید.روز جهانی کارگر در کامیاران

مراسم روز جهانی کارگر در شهرستان کامیاران
1-may-sananadaj.jpg

روز جمعه ۹ اردیبهشت ماه، مراسم روز جهانی کارگر با شرکت جمعی از فعالین کارگری و اعضاء کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در شهرستان کامیاران برگزار شد. مراسم با سرود انترناسیونال آغاز شد سپس به یاد جانباختگان راه آزادی و برابری یک دقیقه سکوت اعلام شد.
در ادامه مجری برنامه با دکلمه شعر سکوت را شکست و یکی از فعالین کارگری در رابطه با تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه و نیز وضعیت کنونی جنبش کارگری ایران سخنانی ایراد کرد.
برنامه با پیام "افشین ندیمی" فعال کارگری زندانی ادامه پیدا کرد و قطعنامه سراسری ۷ تشکل کارگری قرائت شد. در پایان شرکت کنندگان مباحثی پیرامون وضعیت جنبش کارگری ارائه دادند و مراسم در میان شور و شوق حاضرین خاتمه یافت.


در روز کارگر در مراسم دولتی سنندج بدون حضور کارگران پشت تریبون 1-may-kamyaran1.jpg

برگزاری مراسم گرامیداشت روز جهانی کارگر در سنندج به فرصتی برای سخنرانی های مسئولان و مدیران ادارات و سازمان های دولتی تبدیل شد.
در این مراسم که با حضور فرماندار سنندج، مدیر کل کار و امور اجتماعی، مدیر کل تامین اجتماعی، سرپرست مدیریت درمان استان کردستان و معاون رئیس سازمان صنایع و معادن به همراه شماری از کارگران برگزیده واحدهای مختلف تولیدی و صنعتی استان کردستان آغاز شد چندین نفر سخنرانی کردند که البته در میانه برنامه نیز مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هم به حاضرین در این جلسه پیوست.
به گزارش خبرنگار مهر در سنندج، مراسم روز جهانی کارگر همزمان با دیگر نقاط کشور و با عنوان بیست و دومین جشنواره امتنان از کارگران در حالی در استان کردستان برگزار شد که ترافیک سخنرانی مسئولان و مدیران دولتی فضای مراسم را به کلی تحت تاثیر خود قرار داد.
در ابتدای مراسم مجری برنامه که بخش زیادی از زمان این برنامه را به خود اختصاص داد، بعد از خواندن شعری از مدیر کل کار و امور اجتماعی برای سخنرانی دعوت کرد که رامین اسدی با ارائه گزارشی از برنامه های این اداره کل برای حمایت از قشر کارگر و ایجاد فرصت های جدید شغلی در استان کردستان خبر داد.
بعد از سخنان مدیر کل کار و امور اجتماعی پیام های بازرگانی و تبلیغاتی مجری برنامه بخش زیادی از زمان مراسم را به خود اختصاص داد و به جای اجرای برنامه های پیش بینی شده بیشتر به فکر جمع کردن جوایز از سوی ادارات دولتی و شرکت های خصوصی برای اهدا به برگزیدگان شرکت کننده در مسابقه پیام کوتاه بود.
سید شاکر ابراهمیی رئیس شورای هماهنگی کار استان کردستان نیز سخنران بعدی بود که البته وی طی دو سال اخیر در تمامی مراسم ها و جلسات مرتبط با کارگران به نمایندگی از این قشر سخنرانی می کند و در صحبت های امروز خود نیز بار دیگر خواستار حفظ اشتغال موجود در کردستان شد.
معاون اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی کردستان نیز هدف خود از سخنرانی در این مراسم را تبریک روز کارگر به صورت حضوری به حاضرین در این جلسه اعلام کرد.
برگزاری مراسم دف نوازی هم بخش دیگر برنامه بود و البته باز هم وقت تلف کردن های مجری برنامه نیز ادامه داشت و وعده های مختلف مدیران نیز برای دادن جایزه به برگزیدگان مسابقه پیام کوتاه نیز پایانی نداشت.
فرماندار شهرستان سنندج اما اصل ماجرا را گفت و در همان ابتدای سخنان خود از ترافیک بیش از حد سخنرانی در این مراسم گلایه کرد.
ولی الله میرزائی بیان کرد: ای کاش متولیان برگزاری این برنامه به جای این همه سخنران برنامه های شاد و مفرحی را برای حاضران در نظر می گرفتند و متاسفانه امروز سخنرانی به حدی زیاد بود که گوش کارگران و شرکت کنندگان حسابی خسته شد.
اجرای نمایش طنز از سوی گروه نمایشی "خم روین" شهر سنندج دیگر بخش برنامه بود که البته برای لحظاتی کوتاه فضای شاد و مفرحی را به سالن بخشید.
پایان بخش برنامه های روز کارگر در استان کردستان اهداء جوایز به افراد برگزیده بود که بر اساس اعلام اداره کل کار و امور اجتماعی استان ۲۹ کارگر نمونه در بخش های مختلف، ۱۵ کارگر ورزشکار که در مسابقات مختلف کشوری موفق به کسب عناوین برتر شده بود و شش نفر کارفرما به عنوان نمونه استانی معرفی و مورد تجلیل و تقدیر قرار گرفتند.
در این مراسم سه واحد تولیدی، سه کارگر و سه کارفرما نیز به عنوان افراد نمونه استان که برای شرکت در مراسم کشوری روز کارگر معرفی شده بودند مورد تجلیل قرار گرفتند.1-may-naghade.jpg

نوبت به صاحب جلسه نرسید

هر چند که برگزاری مراسم امروز با عنوان روز کارگر و جشن امتنان از قشری مهم و زحمت کش نام گذاشته شده بود ولی زمانی برای شنیدن کارگران پیش بینی نشده بود و مدعون با نشستن روزی صندلی ها سالن هتل شادی سنندج، پذیرایی شدند، لوح تقدیر گرفتند و به خانه رفتند تا شاید سال بعد هم قرعه به نام آنها زده شود و در مراسم شبیه امسال شرکت کنند.

احضار و بازجویی از فعالان کارگری در سنندج

روزهای ۱۰ و ۱۱ اردیبهشت و در آستانه روز جهانی کارگر تعدادی از فعالان کارگری کردستان به ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج فرا خوانده شدند.
موجی از احضار رهبران کارگری در شهر سنندج آغاز شده است. شیث امانی، شریف ساعد پناه و صدیق کریمی از اعضای هييت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران و همچنین سه نفر از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری به نامهای غالب حسینی، خالد حسینی، یدالله قطبی توسط اداره اطلاعات سنندج احضار و مورد باز جویی قرار گرفتند. در همین حال ساعت ۹ صبح ۱۰ اردیبهشت خلیل کریمی از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران در شهر سنندج بار دیگر توسط مامورین اطلاعات نیروی انتظامی این شهر بازداشت و پس از چهار ساعت آزاد شد.
در خبری که ۱۵/۳۰ بعد از ظهر ۱۱ اردیبهشت از سوی اتحادیه آزاد کارگران ایران منتشر شد آمده است که کلیه کارگران احضار شده آزاد شده‌اند، بر اساس این خبر: "شریف ساعدپناه پس از آزادی، ساعت ۱۴:۰۰ بار دیگر به اداره اطلاعات احضار شده و تا ساعت(۱۶:۰۰) بعد از ظهر همانروز آزاد نشده است. همچنین سه نفر از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری هنوز در بازداشت بسر میبرند."
بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران صبح امروز اول مه ۱۱ اردیبهشت ماه صدیق کریمی و شریف ساعد پناه از اعضا هییت مدیره و خلیل کریمی از اعضای فعال اتحادیه آزاد کارگران ایران در شهر سنندج احضار و بازداشت شدند. این سه نفر به همراه شیث امانی و سه نفر از اعضای کمیته هماهنگی به نامهای غالب حسینی، خالد حسینی، یدالله قطبی صبح دیروز نیز بازداشت و بعداز ظهر آزاد شدند. غالب حسینی، خالد حسینی و یدالله قطبی از صبح دیروز دهم اردیبهشت همچنان در بازداشت مانده اند.
1-may-sananadaj02.jpgبنا بر این گزارش مامورین امنیتی دیروز از شریف ساعد پناه، صدیق کریمی، خلیل کریمی و شیث امانی خواسته بودند تا برای عدم شرکت در مراسم روز جهانی کارگر تعهد بدهند اما آنان از دادن چنین تعهدی سرباز زده و اعلام کرده بودند برگزاری مراسم اول ماه مه حق مسلم کارگران است.
اتحادیه آزاد کارگران ایران با محکوم کردن بازداشت رهبران کارگری در شهر سنندج که با هدف جلوگیری از برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در این شهر انجام شد، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه کارگران بازداشتی در این شهر شد و اعلام کرد برگزاری مراسم روز جهانی کارگر یکی از بدیهی ترین حقوق اجتماعی کارگران است و کارگران حق دارند آنگونه که خود میخواهند مراسم روز جهانی کارگر را برگزار کنند.

تنظیم از: ر. ج




اردشیر زارعی قنواتی

اخبار روز: 

دوران جدیدی که آغاز شده است و جغرافیای شاخ آفریقا و خاورمیانه را در هم نوردیده است هرگز به لحاظ محتوایی و شکلی قابل تفکیک نخواهد بود. موج دمکراسی خواهی و روند دمکراتیزاسیون کنونی که از تونس آغاز شد، مصر را پشت سر گذاشت و هم اکنون همه ی کشورهای منطقه را تحت تاثیر خود قرار داده است یک بدهکاری تاریخی می باشد که حداقل یکصد سال از ضرورت تسویه حساب آن گذشته است. خصوصیت بارز جنبش های ضددیکتاتوری موجود در همه ی کشورهای منطقه به واسطه نبود نهادهای مدنی متشکل و احزاب آلترناتیو در این کشورها، در عرصه مبارزات خیابانی بروز و ظهور می یابد. تظاهرات مخالفان به دلیل شرایط موجود بهترین و شاید تنها ابزار و شیوه جهت ابراز وجود برای نشان دادن ناخرسندی از سیستم مستقر تلقی می شود که به همین دلیل رویارویی دولت – ملت را به سطح تقابل رو در رو می کشاند. این تقابل در تمام کشورهایی که درگیر خیزش های مردمی بوده اند به نوعی دچار خشونت و کشتار مردم توسط نظام مستقر شده است و به لحاظ قاعده های حقوق بشری سلب مشروعیت این گروه از دولت ها را سبب گردیده است. آنچه که هم اکنون جدا از رویکرد دولت های محلی نسبت به این وقایع قابل تامل می باشد برخورد دوگانه ی بیرونی در خصوص این نبرد "تن و گلوله" خواهد بود. در تونس و مصر سیر طبیعی وقایع و موضع گیری درست بیرونی توانست هزینه ی پرداخت شده برای موفقیت و سرنگونی دیکتاتوری را به کمترین حد ممکن کاهش دهد. در لیبی اما داستان به شکل دیگری در حال رقم خوردن است و حکومت استبدادی "معمر قذافی" با سبعیت و پافشاری بر تقابل، کشور را به سمت جنگ داخلی سوق داده و آلودگی کمیته موقت انتقالی در کنار دخالت خارجی به بهانه قطعنامه ۱۹۷٣ شورای امنیت در تصویر "دمکراسی خواهی خوب"، جنبش مردمی را در چنبره معادلات ژئوپلتیک گرفتار کرده است. در بحرین سیر وقایع دقیقا مسیر عکس را طی کرد و جنبش اکثریت معترض با حمایت مستقیم نظامی عربستان و امارات متحده از حکومت "آل خلیفه" و هم چنین بی توجهی کامل جامعه جهانی نسبت به این سرکوب تجلی یک "دمکراسی خواهی بد" را توسط حکومت و حامیان خارجی آن در پرونده ی خیزش های منطقه یی به نمایش گذاشت. این ژلاتین سیاسی و رویکرد دوگانه نسبت به یک موضوع واحد در دو جغرافیای ناهمگون سیاسی، تحولات خوشایند کنونی که به نوعی یک رنسانس و بهار عربی تلقی می شد را در مسیر متناقض و گمراه کننده یی سوق داد.                                    
در هفته اخیر یکی از مقامات بحرینی در اظهاراتی مضحک در توجیه حمله به بیمارستان ها و کادرهای درمانی ادعا کرد "سیستم درمانی و امکانات بیمارستانی برای مقاصد سوء به خدمت گرفته شده اند". این اظهارات تعجب برانگیز در حالی بیان می شود که عموم خبرها حاکی از حمله ی نیروهای امنیتی و پلیس به بیمارستان ها و مراکز درمانی جهت جلوگیری از مداوای مجروحان حوادث اخیر بوده است. هم چنین روز جمعه ۲۲ آوریل یک نهاد آمریکایی به نام گروه پزشکان حامی حقوق بشر با صدور بیانیه یی اعلام کرد که شواهدی در دست می باشد که نیروهای حکومتی با حمله سازمان یافته به بیمارستان ها و مراکز درمانی با استفاده از گاز اشک آور و اسلحه مانع درمان مجروحان و ربودن آنان می شوند. گزارش های مستند و مدلل دیگر از منابع معتبر نیز نشان می دهد که در طی چند هفته یی که از اعتراضات بحرین می گذرد تاکنون حدود ٣۴ پزشک و تعداد زیادی از کادرهای درمانی توسط نیروهای امنیتی بحرین از خانه های خود شبانه ربوده شده اند. این اقدام در شیخ نشین بحرین با توجه به سازمان یافته بودن آن شاید در طی سال های اخیر در محیط بین المللی و حتی سخت ترین جنگ های داخلی – خارجی در نوع خود بی سابقه تلقی می شود. بر طبق کنوانسیون های بین المللی از جمله معاهده ژنو و هلسینکی کادر پزشکی و درمانی تنها نهادهای حاضر در میدان نبرد می باشند که تحت هیچ شرایطی نباید از سوی طرفین منازعه تهدید و مورد آزار قرار گیرند. به همین دلیل نهاد صلیب سرخ جهانی و هلال احمر به عنوان دو نهاد رسمی و هم چنین گروه های مستقل پزشکی با فراغ بال در میدان های نبرد به وظیفه انساندوستانه و درمانی خود پرداخته و از مصونیت بین المللی برخوردار خواهند بود. در جنگ افغانستان و عراق به عنوان بزرگترین بحران های نظامی – امنیتی یک دهه ی اخیر هر چند که گزارشاتی از تعدی به پزشکان و مراکز درمانی وجود داشت اما هرگز حکومت ها و طرفین رسمی مناقشات به طور مستقیم و رسمی در تقابل با این نهادها قرار نگرفتند. هم اکنون حتی گروه های تروریستی چون القاعده و طالبان نیز به این صراحت پزشکان و مراکز بیمارستانی را مورد تهدید و اتهام قرار نمی دهند، چنانچه بعضا در افغانستان بسیاری از پزشکان بدون مرز و مستقل در مناطق تحت سلطه طالبان نیز مشغول خدمات انساندوستانه خود می باشند. اینکه در شیخ نشین بحرین به چنین صراحتی پزشکان و مراکز درمانی رسما به سیبل اتهام گرفتار شده و تهدید، سرکوب و بازداشت می شوند زنگ خطری است که اگر توسط جامعه جهانی و نهادهای مسئول بین المللی با آن به شدت برخورد نشود، آینده خوبی در انتظار جهان و مناطق در حال بحران نخواهد بود.





به یاد رفیق فرزاد کمانگر

بیژن پایدار


اخبار روز: 

باد قاصد بهاری با همه شکوفه ها و سبزی هایش با همه ترانه ها و رقص ها و شادی هایش با رایحه تازه سیب و سیر و سمنو با عطر ناب عیدی و اسکناس تا نخورده مادر بزرگ گهگاه خبر از طوفان سهمناکی دارد که چهار ستون تن آدمی را به لرزه در می آورد و شش کران و هفت اقلیم را پیشاپیش چشمانش تیره و تار می کند. آن زمان است که آدمی همزاد رویاروی آینه اش را دیگر گونه انسانی می یابد؛ انسانی خمیده تر،انسانی فرو افتاده و ضربت خورده و گرد پیری بر چهره نشانده. نه از آن جهت که سالی و سالیانی عمر جهان زیر گام هایش گذر کرده.نه!چرا که به قول بامداد جاوید "به خفت از خویشتن تاب نظر کردن در آینه را ندارد".چرا که در می یابد انسان درون آینه جز جفتی چشم و گوش و دست و پا هیچ شباهتی به انسانی که قرار بود باشد؛انسانی که باید باشد ندارد.
آن روز هم یک روز بهاری بود.از آن صبح هایی که وقتی از خانه بیرون می زنی عطر رازقی سیاه مستت می کند و نسیم کنجکاو هر طرف که گام می نهی بی وقفه در تعقیبت است. به اسمان که نگاه می کنی ابرهای یله دست در دست هم بساط پایکوبی به راه انداخته اند و گاه آنها بر سر خورشید سایه می اندازند و گاه خورشید بر سر آنها. اما گویی آن صبح بهاری در کار نبود. زمهریر زمستان بود در دل آفتاب. پیروزی عطش بود بر دریا دریا رویای سیرابی. آن خروسخوان بوق سگ بود و لبخنده اش ماسیدن شادی بر لبانی که جز سرود جاودانه ستارگان فروریخته با هر کلامی بیگانه است. آن صبح صبحی دیگر بود صبحی که در پگاهش ستاره ای دیگر را به رقص جاودانه بر فراز طناب دار واداشته بودند. صبحی که همه چیز دنیا سر جایش بود اما یک تفاوت بزرگ با روزهای دیگر داشت؛ صبح این روز دیگر چشمان باز فرزاد را به خود نمی دید.
خبر کوتاه و جانکاه بود. ماهی سیاه کوچولو اسیر کام نهنگ سیری ناپذیر خباثت شد. فرزاد رفت و کودکان زاگرس یتیم دستان مهربان آموزگار جاویدشان شدند.
به راستی چه مایه اشک لازم است برای دریا دریا گریستن در سوک این یگانه ترین یاران جاویدترین یاران پایدار ترین انسانها بر عهد شرافتمندانه ای که با انسان و انسانیت بسته اند؟ و چه مایه کینه نیاز است برای ستاندن انتقام کوه کوه استقامتی که به سرب داغ ضمیمه شان کرده اند؟
آری ما برای فرزاد، در سوک فرزاد، در فراق فرزاد گریستیم و خون دل خوردیم. از دست دادن انسان های بزرگ در زمانه ای که از بزرگی عاری است. نه غمی اشکی حسرتی که ضربت مرگ آور پتکی است بر کالبد هر جانداری که هنوز به انسان بودن آدمی باور دارد برای کسی که می داند عشق چیست باور چیست شرف چیست؛ برای هر آنکه خود میداند فرزاد کیست.
با این همه خوب یادم هست رفیقی را که در آن صبح زمستانزده غمبار دستی پشتم زد و گفت: "محکم باش رفیق، چشم های گریان در ستاندن انتقام خون رفیقانشان نابکارند" و ناگاه صاعقه ای در قلبم خروشید که برقش در چشمانم عیان گشت. از آن لحظه دانستم اگر قلمی با نام فرزاد بر صفحه کاغذی می لغزد نه در سو ک او که مانیفستی است برای آگاه کردن شب نشینان از ناپایداری عیش و نوش و خون گساری شبانه شان. و باز دیدم فرزاد چه کوتاه و راستین در نامه اش پس از مرگ رفیق احسان فتاحیان همه گفتنی ها و ناگفتنی ها را در قطعه شعری جمعبندی می کند
هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز
این آسمان غمزده غرق ستاره است
آری همان سان که از دل گورستان خاوران که پدران و مادرانمان را در سینه اش نهان کرده اند احسان ها و فرزادها و نسل نوین عاشقان عدالت و آزادی سر بلند کردند. از خاکستر فرزاد - این ققنوس جاودانه - نیز فرزندانی خواهند رست که بر آسمان شب گرفته این روزگار رنگ شادی بپاشند. تو انگار کن شبشان شب یلداست.
فرزاد عزیز بدان من و تمامی دانش آموزان نادیده ات تا پای جان برای حفاظت از این آتش سرخ در سرمای پسا جنگ سردی خواهیم جنگید و دیر یا زود فرا خواهد رسید روزی که بر در هیچ خانه ای قفل نباشد و آدمی به برادر آدمی بودن خو بگیرد.
آرام بخواب رفیق که ما هنوز ایستاده ایم؛ سرشار از کینه و آشتی ناپذیر با شب. همین روزها قناری های شاد برای هم آوازی سرود پیروزی به خوابگاهت تکیه خواهند زد. و آن روز بی شک روز فرزاد است. روز ماهی سیاه کوچولو






ماشااله رزمی

اخبار روز: 

کشته شدن اسامه بن لادن توسط کماندوهای آمریکائی در پاکستان در روز اول ماه مه ۲۰۱۱ پایان راه کسی است که در دهه آخر قرن بیستم برای بسیاری از جوانان عرب سمبل پیروزی اسلام بر کمونیسم و پرچمدار مبارزه با استکبار جهانی محسوب می شد اما مرگ جسمانی اورا باید مرگ مجدد اونامید زیرا مرگ واقعی او زمانی اتفاق افتاده که ایده های اواز طرف نسل جوان کشور های اسلامی طرد شد. اومعروف ترین نماینده تفکری بود که در سال های گذشته آخرین نفس های خود را میکشید و چهار ماه پیش، آغاز جنبش دموکراسی خواهی در کشورهای عرب مرگ آن تفکر را اعلام کرد. یکصد میلیون نفر از انسانهائی که در بیست و دو کشورعضو اتحادیه عرب زندگی میکنند بین ۱۵ تا ۲۹ سال سن دارند. این نیروی میلیونی که در خیابانهای شهرهای عرب ازادی را فریاد می زند، عاشق شهادت و رفتن به بهشت رویائی نیست، بلکه خواهان زندگی بهتر و آزادی و حقوق انسانی خویش است.

جوانانی که در میدان تحریر قاهره قدرتمند ترین رژیم عربی را با دست خالی شکست دادند نه عکس بن لادن را در دست گرفتند و نه خواهان ایجاد خلافت جهانی اسلام شدند که شعار اصلی بن لادن بود. عشق به زندگی آنان را به خیابان ها کشاند و نه شوق شهادت. پیروان اندک ین لادن در دریای خروشان خلق های عرب غرق شدند و این مرگ واقعی بن لادن و تفکر بن لادنی بود.

بن لادن و بن لادن ها از زمانی مطرح شدند که در دهه ۱۹۷۰ میلادی استفاده از اسلامیون علیه کمونیسم و اتحاد شوروی در دستور کار کشورهای غربی قرارگرفت و هنری کیسینجر که طراح این استراتژی بود می خواست با یک تیر دو نشان بزند، یعنی هم خشم جوانان مسلمان را که بشدت ضد امپریالیست شده بودند، متوجه شوروی بکند وهم نگذارد که شوروی این نیروها را بر سر مساله فلسطین علیه غرب بکار گیرد. کیسینجر بعد از واقعه یازده سپتامبر در جواب سوال خبرنگار مجله فرانسوی نوول اوبزرواتور که از او پرسیده بود که آیا پشیمان نیستید که نیروهای جهادی را آموزش داده و مسلح کردید و حالا چنین فجایعی بوجود می اورند؟ جواب داد که کاملا ازاستراتژی اجراشده دفاع می کند چون اصل این بود که شوروی که خطر اصلی برای دنیای ازاد بود شکست بخورد، حالا سر جای خود نشاندن یک مشت مسلمان فاناتیک کار مشکلی نیست.

بن لادن که معلول یک استراتژی جهانی بود، بخاطر غرق شدن در بنیادگرائی اسلامی نمی توانست رابطه علت و معلولی جنگ و صلح را درست درک کند. او در یکی از مصاحبه هایش قبل از یازده سپتامبر می گوید که ما کمونیسم را شکست دادیم و شانس زیادی وجود دارد که امپریالیسم راهم شکست بدهیم و حکومت جهانی اسلام را ایجاد کنیم. او با این نوع تحلیل های خیالی جوانان سرگشته عرب راکه بعد از انحلال اتحاد شوروی بدنبال مدینه فاضله اسلامی بودند به دره های افغانستان و شنزارهای شمال افریقا می کشید و به کشتن و کشته شدن وا می داشت.

چگونگی کشته شدن بن لادن برای دوستداران فیلم های رامبوئی جالب است اما بی شک دولت پاکستان که طی ۲۵ سال گذشته بن لادن را حفاظت و بهره برداری لازم را کرده است در مقابل تحویل دادن او به آمریکائی ها امتیازات جدی گرفته است. ژنرال کیانی فرمانده قدرتمند ارتش پاکستان سال گذشته در رابطه همکاری با آمریکا برای مبارزه با تروریسم گفته بود که ارتش پاکستان در تمام موارد ابتدا منافع ملی پاکستان را در نظر میگیرد و سپس منافع دیگران را. پیداست که تاریخ مصرف بن لادن برای ارتش پاکستان به پایان رسیده بود زیرا از یک طرف طالبان افغانستان طی سال ها جنگ بقدر کافی تجربه و کادر کسب کرده است که دیگر به جهادگران عرب احتیاج نداشته باشد واز طرف دیگر جوانان عرب به دموکراسی روی اورده اند و بن لادن ها قادر به جذب آنها برای عملیات انتحاری نیستند.

احتمالا گروه های جهادی در فغانستان، یمن و شمال آفریقا باز هم اقداماتی خواهند کرد و خواهند کوشید ثابت بکنند که با مرگ بن لادن راه او بپایان نرسیده است. این عملیات و اقدامات هرچه باشد نشان از افول خواهند داشت و نه از گسترش، زیرا زمانه عوض شده و انقلابات پست اسلامی در حال فراگیر شدن هستند. این کار زمان خواهد برد ولی بازگشت نخواهد داشت.

مرگ بن لادن در ضمن هشداری است به سران جمهوری اسلامی ایران که بخود آیند و متوجه بشوند که دیگر دوران ترویج بنیادگرائی اسلامی به سر آمده و نمی توان با شعار جهاد و شهادت دیکتاتوری را به ملت ها تحمیل کرد.

ماشااله رزمی دوم ماه مه ۲۰۱۱ - پاریس


اخبار روز: 

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری: روز جمعه ۹ اردیبهشت ۱٣۹۰ کارگران شاغل در کارخانه های حوزه کرج به مناسبت اول ماه مه – روزجهانی کرج – در دشت "وسیه" در ابتدای جاده کرج - چالوس گلگشت کارگری برگزار کردند. در این گلگشت، که به همت گروه های کوهنوردی کارگران کارخانه های حوزه کرج برگزار شد، جمع وسیعی از کارگران کارخانه های سایپا، ایران خودرو، پارس خودرو و... شرکت داشتند. این گلگشت از ساعت ٨ صبح تا ۴ بعد از ظهر ادامه یافت و در جریان آن کارگران، ضمن نصب پلاکاردهایی مبنی بر تبریک روز جهانی کارگر در محل، برنامه های متنوع ورزشی و تفریحی و آموزشی اجرا کردند.
یادآوری می کنیم که این گلگشت کارگری ادامه همان گلگشت هایی است که به مناسبت اول ماه مه از سال ۱٣٨۰ تا ۱٣٨۶ در جاده کرج - چالوس – ابتدا در همین دشت "وسیه" سپس در محلی به نام "کندور" و سرانجام به مدت ۴ سال پیاپی در محل "آبشار خور" – برگزار می شد. در سال ۱٣٨۷، با احضار فعالان برگزارکننده‍ی این گلگشت ها به حراست کارخانه های ایران خودرو و سایپا در روزهای پیش از اول ماه مه، از ادامه اجرای این گلگشت ها در دشت خور ممانعت به عمل آمد و کارگران به ناچار اعلام کردند که گلگشت را در پارک چیتگر در اتوبان تهران - کرج برگزار خواهند کرد. اما در روز اعلام شده، پارک چیتگر به محاصره انبوه عظیمی از نیروهای امنیتی و انتظامی درآمد و از حضور کارگران در این پارک جلوگیری شد. کارگران مجبور شدند گلگشت خود را در پارک جهان آرا در نزدیکی کرج برگزار کنند. از آن زمان به بعد تا امسال، به دلیل ممانعت حراست کارخانه های محور تهران - کرج و در اختیار نگذاشتن امکاناتی چون اتوبوس و...، این گلگشت دیگر برگزار نشد. امسال دوباره به همت گروه های کوهنوردی کارخانه های محور کرج – تهران این سنت جنبشی برگزاری مراسم اول ماه از سر گرفته شد. لازم به ذکر است که همزمان با برگزاری این گلگشت، کارگران کوهنورد کارخانه های حوزه تهران نیز به میزبانی گروه کوهنوری کارخانه پارس خودرو به مناسبت اول ماه مه به قله دارآباد در شمال تهران صعود کردند. به قرار اطلاع، همین کارگران در جمعه آینده (۱۶ اردیبهشت ۱٣۹۰) نیز به مناسبت روز جهانی کارگر در منطقه برغان کرج گلگشت برگزار خواهند کرد.

۱۲ اردیبهشت ۱٣۹۰




اخبار روز: 

«راه توده» در مقاله ای که به مناسبت برگزاری کنگره ی دوازدهم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نوشته است، اتهاماتی را متوجه ی سایت اخبار روز کرده است. نخستین بار نیست که محفل راه توده – پیک نت به این حملات و اتهام زنی ها اقدام می کنند. اخبار روز از نظر این محفل متهم به آن است که چرا مانند آن ها و مطابقه ی نسخه ی آن ها در صحنه ی سیاسی ایران حاضر نمی شود. از نظر گرداننده ی این محفل همه ی آن هایی که مثل راه توده – پیک نت فکر و عمل نمی کنند فعلا متهم به وابستگی به جناح کودتا هستند و بی جیره و یا باجیره برای آن ها کار می کنند. این بار تلویحا اخبار روز را به پول گرفتن از «حسین طائب» به منظور «خراب کردن» میرحسین موسوی و آیت اله خمینی متهم کرده و ناراضی اند که چرا کنگره ی دوازدهم فدائیان خلق (اکثریت) «یقه»ی سایت اخبار روز را نگرفته است و آن را بازخواست و توبیخ نکرده است.
این اتهامات را گاه به گاه می توان در ستون خبرهای ویژه ی کیهان شریعتمداری هم یافت. تفاوت شاید در آن جا باشد که در ستون خیرهای ویژه ی کیهان شریعتمداری پول برای اخبار روز از «سیا» می رسد. آن ها هم می نویسند اخبار روز پول می گیرد و خبر پخش می کند. آن ها هم به طور مرتب می نویسند سایت اخبار روز سایت «گروهک فدائیان خلق (اکثریت)» است. کارنامه ی ما را به حساب آن ها و فعالیت های آن ها را به حساب اخبار روز می نویسند.
ما همان گونه که قبلا نوشته ایم یک بار دیگر یادآور می شویم. برخی از گردانندگان سایت اخبار روز عضو سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) هستند. اخبار روز اما یک سایت کاملا مستقل است و از ابتدا نیز چنین خط مشی را دنبال کرده است. نه مسئولان سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) تا به حال حتی در یک مورد تلاش کرده اند دخالتی در کار اخبار روز صورت بدهند و نه «اخبار روز» به هیچ سازمان و گروهی این اجازه را داده است که به جای آن و برای آن تصمیم بگیرند. شاید برای کسانی که هدف خود را در هر جا «نفوذ» در آن جا و پیش برد خط حزب و محفل خود می دانند، درک چنین رابطه ای مشکل باشد.
اخبار روز بارها نوشته و در عمل نیز سیاست حمایت از همه ی گروه ها و احزاب سیاسی دموکرات و چپ در کشور را داشته و همچنین به این سیاست پای بند است.
ما در فعالیت های خود کوشش داشته ایم به روزنامه نگاری متعهد وفادار بمانیم و با پرهیز از سانسور، اخبار را بدون دستکاری منتشر کنیم. کارنامه ی ده ساله ی اخبار روز در اطلاع رسانی از طریق همین سایت و در آرشیو آن موجود است. می توان این کارنامه را با کارنامه ی راه توده – پیک نت مقایسه کرد.
مواضع اخبار روز فقط از طریق یادداشت های سیاسی آن منتشر می شود. همه ی این یادداشت ها در آرشیو اخبار روز موجود و قابل دسترس می باشند. مدعی نیستیم همواره حرف درست را زده ایم. از انتقاد به مواضع خود برآشفته نمی شویم و از آن استقبال می کنیم. اما سیاست راه توده - پیک نت را در قبال خود نه سیاست انتقادی بلکه تلاش برای تخریب و یک سیاست غیراخلاقی می شناسیم!


تجمع اعتراضی کارگران پارس متال مقابل ساختمان وزارت کار

ایران کارگر
ده‌ها تن از کارگران شرکت پارس متال، روز 12 ارديبهشت، در محل وزارت کار و امور اجتماعی تجمع کرده‌اند. به گزارش فرارو؛ اين کارگران با برپايی اين تجمع در مقابل ساختمان وزارت کار و امور اجتماعی خواستار دريافت 9 ماه حقوق به تعويق افتاده خود هستند.
يکی از کارگران حاضر در محل تجمع، در اين باره به “فرارو” گفت: «با وجود آنکه خط توليد کارخانه فعال است ولی مديريت تاکنون حاضر نشده معوقه حقوق 9 ماهه اخير را پرداخت کند.»
اين کارگر همچنين افزود: «علاوه بر اين مديريت کارخانه، عيدی امسال و بخشی از عيدی پارسال و همچنين بن سال 88 را نپرداخته است.»
کارگران شرکت کننده در اين تجمع، پلاکارد بسيار بزرگی در دست داشته و طی آن از دولت خواسته‌اند تا به مشکل آنها رسيدگی کند.
همچنين در اين تجمع شعارهايی نيز عليه مديريت کارخانه توسط کارگران معترض سرداده شد.




زینت میرهاشمی
کانون صنفی معلمان طی فراخوانی در گرامیداشت سالروز شهادت فرزاد کمانگر در روز 19 اردیبهشت سال 1389، از معلمان خواسته است تا خاطره فرزاد کمانگر را «با روشن کردن شمع و نفی خشونت سازمان یافته و دفاع از حق حیات در کنار آموزش صلح و انساندوستی» گرامی دارند.
بر اساس گزارش هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، 12 نفر از معلمان در رابطه با این بیانیه دستگیر شده اند. بر اساس همین گزارش علت دستگیری معلمان، آوردن فشار برای عقب نشینی از برگزاری سالروز شهادت فرزاد کمانگر و تکذیب بیانیه کانون صنفی معلمان است.
معلمان و فرهنگیان ایران همواره زیر فشار و سرکوب رژیم هستند و تعدادی از فعالان جنبش معلمان در زندان، محکوم به حبس، تبعید و اخراج شده اند.
یاد و خاطره فرزاد کمانگر این معلم آزاده و مبارزه را گرامی می داریم. در سالروز شهادت این معلم شجاع و افسانه ای، نامه های شورانگیز و شورشگرانه او علیه بی عدالتی که سند پر افتخار پیروزی مقاومت علیه جهل و زبونی است را بار دیگر مرور می کنیم. فرزاد کمانگر در یکی از نامه هایش به معلمان دربند با عنوان «قوی باش رفیق» نوشته است:«نمی توانم تجسم کنم که نظاره گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم».
ضمن دفاع از فراخوان کانون صنفی معلمان، فشار و سرکوب را محکوم می کنیم و خواهان آزادی همه معلمان دربند، کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.


ارمغان مرگ بن لادن برای اوباما چه خواهد بود؟

باراک اوباما به‌هنگام اعلام خبر مرگ اسامه بن لادن در روزهای آغازین سال ۲۰۰۹ میلادی با عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا و اولین رئیس جمهور سیاه‌پوست این کشور کار خود را در کاخ سفید آغاز کرد و یک‌شنبه شب گذشته در ساعت یازده و ۳۷ دقیقه در یک سخنرانی کوتاه، جمله‌ای را به زبان آورد که میلیون‌ها نفر در سرتاسر دنیا ده سالی منتظر شنیدنش بودند:
«اسامه بن لادن، مرد شماره یک عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر، در عملیات نیروهای آمریکایی کشته شد.»
پیدا کردن و به مجازات رساندن اسامه بن لادن، میلیونر اهل عربستان سعودی، که در چندین عملیات تروریستی دست داشته، از وعده‌های انتخاباتی باراک اوباما بود و حال او به وعده خود عمل کرده است.
این اقدامی است که در زمان ریاست جمهوری جرج بوش به نتیجه نرسید و حتی خبر‌ها در مورد محل پنهان شدن بن لادن در غالب اوقات ضد و نقیض بود.
این برگ برنده درست در مقطعی از ریاست جمهوری باراک اوباما رو شد که سیاست‌های رئیس جمهور جوان ایالات متحده در داخل و خارج کشور مورد انتقادهای بسیاری قرار گرفته و برخی از نظرسنجی‌ها نشان از کاهش محبوبیت آقای اوباما در میان مردم آمریکا داشت.
حال به نظر می‌رسد که این سخنان آقای باراک اوباما تمام معادلات سیاسی را برهم ریخته است.
باراک اوباما: «بالاخره هفته قبل قانع شدم که اطلاعات کافی برای دست به کار شدن عمل کردن در اختیار داریم. بنابراین دستور دادم که عملیات دستگیری اسامه بن لادن و سپردن او به دست عدالت آغاز شود.»
«امروز این عملیات تحت نظر من در خانه‌ای شناسایی شده در پاکستان انجام شد. آمریکایی‌هایی که اجرای این عملیات را بر عهده داشتند، تعدادی اندک اما با توانایی و شجاعتی فراوان بودند. کوشش هم کردند که غیرنظامیان آسیبی نبینند. بعد از تبادل آتش، اسامه بن لادن را کشتند و جسد او را با خود آوردند.»
پیش از این انتقاد‌ها به سیاست‌های باراک اوباما تا جایی پیش رفته بود که در انتخابات مجلس نمایندگان آمریکا، جمهوری‌خواهان بر دموکرات‌ها، حزب باراک اوباما، پیروز شدند.
شهرام چوبین، تحلیل‌گر سیاسی در ژنو، در گفت‌و‌گو با رادیوفردا می‌گوید که «چنین موفقیتی باعث قدرت گرفتن دموکرات‌ها، به‌خصوص از زاویه‌ای می‌شود که همیشه به آن انتقاد بوده است.»
شهرام چوبین: تحلیلش ساده است. وقتی بحث امنیت پیش می‌آید دموکرات‌ها در ایالات متحده به طور سنتی، حزب ضعیف به حساب می‌آیند. یعنی باور عمومی این است که جمهوری‌خواهان، حزب بر‌تر در زمینه امنیت ملی محسوب می‌شوند. از همین جهت، اقدام موفق اوباما در نابود کردن اسامه بن لادن چنین فرضیه‌ای را تضعیف می‌کند که دموکرات‌ها در زمینه امنیت ملی قاطع نیستند، این به اوباما کمک خواهد کرد.
تا انتخابات بعدی ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۲، تنها یک سال دیگر باقی مانده است. و باراک اوباما چندی پیش اعلام کرد که خود را مجددا از سوی حزب دموکرات نامزد می‌کند.
آیا موفقیت در یافتن و کشتن بن لادن می‌تواند درانتخابات مجدد به آقای اوباما کمک کند؟
شهرام چوبین معتقد است که این مسئله صد در صد به کمک او خواهد رفت:
به نظر من این مسئله در انتخابات ریاست جمهوری آینده، راه را برای نامزدهای جمهوری‌خواه و مانور دادن‌های آن‌ها درباره عدم کفایت اوباما در مسئله امنیت ملی بسیار دشوار می‌کند.
البته باید بگویم که امنیت ملی در حال حاضر و در انتخابات ۲۰۱۲ در مرحله دوم اهمیت قرار می‌گیرد و مرتبه اول، وضعیت اقتصادی در ایالات متحده است. اما به هر حال این اتفاق اعتبار سیاست خارجی آمریکا را ارتقاء می‌دهد.
اگر چه هنوز مشخص نیست که چه کسی در سال ۲۰۱۲ به کاخ سفید می‌رود، یک‌شنبه شب گذشته هزاران نفر در مقابل کاخ سفید در پایتخت ایالات متحده جمع شدند و با رقص و پایکوبی، این موفقیت بزرگ اوباما را جشن گرفتند.

هشدار در باره سقوط بشار اسد؛ سوریه خواستار تسلیم معترضان شد

تصویری از حضور معترضان در روز شنبه در حما
در حالی که موج دستگيری گسترده معترضان در سوریه ادامه دارد دولت این کشور روز سه شنبه در ضرب الاجلی از مخالفان خواست تا خود را معرفی کنند.
همزمان وزیر امور خارجه فرانسه به دمشق هشدار داد ادامه سرکوب معترضان موجبات سرنگونی بشار اسد را در پی خواهد داشت.
گزارش ها حاکی است که نيروهای امنيتی و اطلاعاتی سوريه روزهای دوشنبه و سه شنبه صدها تن از معترضان را در چند شهر سوريه بازداشت کرده و حدود پانصد تن را در شهر درعا در جنوب سوريه بازداشت کرده اند.
ماموران امنيتی در بازرسی خانه به خانه و تفتيش خانه ها، تمامی افرادی که بین ۱۵ تا ۴۰ سال سن داشتند را دستگير کردند.
گزارش ها حاکی است با حضور سنگين تانک های نظامی در شهر درعا، ناآرامی ها در شهر حمص شدت گرفته است. «دايانا جوابرا» از چهره های شاخص حقوق بشر سوريه هم در نزديکی دمشق بازداشت شده است.
رويترز در گزارشی نوشته است که عملیات سنگین نظامی در درعا، زير نظر ماهر اسد، برادر بشار اسد دنبال می شود.
در ميان دستگير شدگان، ۱۵ محصل و دانش آموز هم ديده می شوند که به جرم نوشتن شعارهای آزادی خواهی روی ديوار دستگير شده اند.
روز يکشنبه حدود يک سوم شهر درعا به گلوله بسته شد و نيروهای امنيتی به زور به خانه های مردم وارد شده و آن ها را دستگير کردند. آمار تلفات درگيری ها و ناآرامی ها در سوريه به بيش از ۵۶۰ تن رسيده است.
کشورهای غربی، سرکوب مخالفان و معترضان و به کار بردن خشونت برای برخورد با نا آرامی های این کشور را محکوم کرده اند.
آلن ژوپه، وزير امور خارجه فرانسه روز سه شنبه گفت: اگر دولت بشار اسد به اين گونه سرکوب ها ادامه دهد، به حتم سرنگون شده و مشروعيت خود را از دست خواهد داد.
روز دوشنبه در دمشق قرار بود تظاهراتی از سوی زنان برگزار شود که با حضور نيروهای امنيتی از آن جلوگيری شد ولی در ۱۴ کيلومتری شرق درعا، زنان تظاهرات ديگری برگزار کردند.
گروه های مدافع حقوق بشر در سوريه می گويند در جريان اقدامات سه روز گذشته در سوريه، دستکم يک هزار تن دستگير شده اند.
عمار قرابی، رييس سازمان حقوق بشر سوريه به خبرگزاری آسوشيتد پرس گفته که فهرستی با بيش از يک هزار نام و نام خانوادگی ثبت شده است.
سازمان صليب سرخ از دولت سوريه خواسته اجازه دهد ماموران اين سازمان بتوانند با دستگيرشدگان و زندانيان ديدار کنند.
این درخواست در حالی مطرح شده که دمشق تهدید کرده است، اگر تظاهرات متوقف نشود، دستگيری های گسترده ادامه خواهد داشت.

صالحی: ادامه موضوع بحرین «نتایج ناگواری» برای منطقه خواهد داشت

علی‌اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران
علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، در جریان سفر خود به دوحه قطر هشدار داد که موضوع بحرین، در صورت ادامه، «نتایج ناگواری» به همراه خواهد داشت.
به گزارش واحد مرکزی خبر ایران، وی روز دوشنبه در یک نشست خبری با اشاره به تحولات اخیر در بحرین گفت: «مطمئنیم که اگر موضوع بحرین ادامه یابد قطعاً ممکن است نتایج ناگواری را برای کل منطقه به همراه داشته باشد که هیچ‌کس خواستار آن نیست.»
خبرگزاری فرانسه نیز گزارش داد که وی در این نشست خبری افزوده‌است: «مشکل بحرین تنها مربوط به مردم بحرین است و بنابر این نباید مسئله اعزام ارتش‌ها و هجوم به این کشور پیش می‌آمد و کارهایی که کردند نباید انجام می‌شد.»
ایران منتقد جدی حضور نیروهای نظامی عربستان و چند کشور عربی دیگر در درگیری‌های اخیر بحرین است، اما بحرین می‌گوید که این نظامیان، نیروهای شورای همکاری خلیج فارس هستند و تا زمانی که تهدید ایران برطرف نشود در این کشور حضور خواهند داشت.
روز سه‌شنبه اعلام شد که وزارت خارجه بحرین یکی از دیپلمات‌های ایرانی را به خاطر «ارتباط با یک هسته جاسوسی» از این کشور اخراج کرده است.
خبرگزاری رسمی بحرین با انتشار بیانیه‌ای خبر داد که وزیر خارجه این کشور به حجت‌الله رحمانی، دبیر دوم سفارت ایران در مَنامه، ۷۲ ساعت مهلت داده است تا خاک بحرین را ترک کند.
در پی اخراج یک دیپلمات ایرانی از بحرین، سخنگوی وزارت خارجه ایران در واکنش به این خبر گفت که جمهوری اسلامی «حق خود در اقدام متقابل را بر اساس عرف دیپلماتیک» محفوظ می‌داند.

«فکر نمی‌کنم خبر مربوط به فیروزآبادی صحیح باشد»

علی‌اکبر صالحی در این نشست خبری در پاسخ به پرسشی در مورد اظهارات حسن فیروزآبادی، رئیس ستادکل نیروهای مسلح ایران، مبنی بر اینکه «کل خلیج فارس متعلق به ایران» است، گفت: «بعضی اوقات خبرسازی‌هایی صورت می‌گیرد. مواضع رسمی ما از طریق وزارت امور خارجه اعلام می‌شود و همواره اعلام کرده‌ایم که به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورهایی که با آنها ارتباط داریم، احترام می‌گذاریم. فکر نمی‌کنم این خبر صحیح باشد.»
این در حالی است که اکثر خبرگزاری‌ها و رسانه‌های داخلی ایران، از جمله خبرگزاری جمهوری اسلامی، روز شنبه گزارش دادند که حسن فیروزآبادی طی سخنانی در «روز ملی خلیج فارس»، «نام و مالکیت و تعلق خلیج فارس به ایرانیان» را «مسلم» و «همیشگی» دانسته‌است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، عبداللطیف الزیانی، دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس، روز دوشنبه در واکنش به اظهارات حسن فیروزآبادی این اظهارات را «شدیدالحن» خواند و افزود: «خلیج [فارس] متعلق به همه کشورهای حاشیه آن است و ایران حق ندارد ادعایی بر خلاف آن داشته باشد؛ ایران تنها مالک آب‌های منطقه‌ای خود است.»
الزیانی افزود: این اظهارات خصمانه درباره کشورهای شورای همکاری و ادعاهایی که حاکی از نیت‌های توسعه طلبانه‌است با اصول حسن همجواری، احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی کشورها مغایر است.

«آمریکا دیگر بهانه‌ای برای حضور در منطقه ندارد»

علی‌اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران در ادامه نشست خبری خود در دوحه افزود که با کشته شدن اسامه بن‌لادن دیگر «بهانه‌ای» برای حضور آمریکایی‌ها در منطقه وجود ندارد و این نیروها باید منطقه را «زودتر» ترک کنند.
به گزارش خبرگزاری ایرنا، وی در این باره گفت: «ما از آغاز معتقد بودیم که به این بهانه نباید به منطقه لشکرکشی می‌کردند.»
روز دوشنبه هم‌چنین رامين مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی گفت که: «با توجه به کشته شدن اسامه بن لادن، آمريکا ديگری بهانه‌ای برای حضور در منطقه ندارد و بايد به حضور نظامی خود پايان دهد.»
این اظهارات در حالی بیان می شود که مقام‌های آمریکایی از جمله باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، اعلام کرده‌اند، کشتن بن لادن به معنای پایان جنگ با تروریسم نیست.

پاکستان اتهام پناه دادن به رهبر القاعده را رد کرد

نیروهای ویژه آمریکایی در حال آموزش برای حمله به مقر بن لادن در پاکستان
ساعاتی پس از آن که برخی مقام های آمریکایی، سازمان اطلاعات پاکستان را متهم به پناه دادن به اسامه بن لادن کردند و از اسلام آباد به دلیل مخفی کردن رهبر القاعده به شدت انتقاد کردند، آصف علی زرداری، رییس جمهور پاکستان تمامی این ادعاها را رد کرد.
آصف علی زرداری، روز دوشنبه در گفت‌و‌گو با روزنامه واشینگتن پست گفت: «برخی از مطبوعات ایالات متحده می‌گویند که پاکستان رغبت خود را در مقابله با تروریسم از دست داده، یا حتی بدتر از آن، می‌گویند که ما ریاکارانه عمل‌ کرده‌ایم و در واقع از تروریست‌هایی که ادعا می‌کردیم به دنبالشان هستیم محافظت می‌کنیم. این گمانه‌زنی‌های بی‌پایه شاید اخبار تلویزیونی هیجان‌انگیزی به حساب بیایند، اما منعکس‌کننده واقعیت نیست.»
رهبر القاعده روز یکشنبه توسط نیروهای ویژه ایالات متحده آمریکا، در شهر ایبت‌آباد، در فاصله ۵۰ کیلومتری مرکز اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان، به قتل رسید.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس، رهبر القاعده به مدت شش سال در این شهر و در مجموعه‌ای که توسط دیوارهایی به ارتفاع بیش از ۵ متر حفاظت می‌شده و در یک کیلومتری یک دانشگاه نظامی قرار داشته، زندگی کرده است؛ خانه‌ای که گفته می‌شود بیش از یک میلیون دلار قیمت دارد.
روزنامه نیویورک تایمز گزارش داده است، مجتمع محل اقامت اسامه بن‌لادن که با دیوارهای بلند و ورودی‌های تحت کنترل، حفاظت می‌شد در سال ۲۰۰۵ ساخته شده و احتمال دارد که در آن هنگام با هدف اسکان دادن رهبر القاعده ساخته شده باشد.
با این‌حال آصف علی زرداری روز دوشنبه ضمن رد تمامی اتهامات وارده به پاکستان در این زمینه، خاطر‌نشان کرد اگرچه در عملیات نظامی یکشنبه که به کشته شدن اسامه بن‌لادن، رهبر القاعده منجر شد، نیروهای پاکستانی حضور نداشتند، «یک دهه همکاری و مشارکت میان ایالات متحده و پاکستان» منجر به حذف اسامه بن‌لادن شد.
نیروهای آمریکایی در حالی از کشته شدن بن‌لادن در شهر ۹۰ هزار نفری ایبت آباد خبر دادند که برای مدت‌ها گمان آن می‌رفت اسامه بن‌لادن در مناطق دور افتاده و قبیله‌ای پاکستان پنهان شده است.
رئیس جمهور پاکستان روز دوشنبه در این مورد گفت: «بن‌لادن در هیچ‌ یک از مکان‌هایی که ما پیش‌بینی می‌کردیم نبود، اما اکنون او رفته است.»
روز دوشنبه، کارل لوین رئیس کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان را به چالش کشید و گفت: «به گمان من ارتش و سازمان امنیت پاکستان پرسش‌های زیادی را باید پاسخ بگویند- محل اختفا و مدت زمان آن، و این مورد که گویا محل اقامت وی در واقع برای بن‌لادن ساخته شده و نزدیک مرکز ارتش پاکستان بوده است.»
سناتور هری رید، رهبر دموکرات‌ها در سنا نیز در این باره گفت: «به نظر من ارتش و سازمان امنیت پاکستان باید به پرسش‌های زیادی پاسخ بدهند...امیدوارم که دولت پاکستان از آنها توضیح خواسته باشد.»
همزمان با این گمانه‌زنی‌ها، خبرگزاری رویترز گزارش کرده است که بسیاری از قانونگذاران ایالات متحده خواستار آن شده‌اند تا میلیاردها دلار کمک مالی واشینگتن به پاکستان مورد بازنگری قرار گیرد.
از زمان واقعه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون، کنگره آمریکا با ۲۰ میلیارد دلار کمک مالی و نظامی به پاکستان موافقت کرده که بخشی از این بودجه به منظور مبارزه با شبه‌نظامیان القاعده بوده است.

تأکید دیوید کامرون به حمایت از پاکستان در مبارزه با تروریسم

علیرغم گمانه‌زنی‌های بسیار در مورد نحوه پنهان ماندن بن‌لادن از چشم سازمان اطلاعاتی پاکستان، نخست وزیر بریتانیا روز سه شنبه تأکید کرد که غرب نباید مقابل پاکستان جبهه بگیرد.
دیوید کامرون روز سه شنبه به رادیو بی‌بی‌سی گفت که پاکستان در مقابله با اسلامگرایان افراطی، هم‌پیمان وفاداری بوده‌است و علی‌رغم سوالات بسیاری که در مورد اسامه بن‌لادن وجود دارد و اسلام‌آباد باید به آن پاسخ دهد، ایجاد شکاف در روابط میان غرب و پاکستان می‌تواند منجر به «بی‌ثباتی عظیمی» بشود.
وی با اظهار این‌که پاکستان به سهم خود در مبارزه با افراط گرایی تلاش بسیار کرده، گفت: «عملا پاکستان بیش از هر کشور دیگری از تروریسم رنج برده است.»
نخست وزیر بریتانیا تأکید کرد که بریتانیا مایل به حمایت از «نیروهای دموکراتیک» پاکستان است تا این‌کشور بتواند با تروریسم مبارزه کند.
وی افزود که روز دوشنبه با نخست وزیر و رئیس جمهور پاکستان گفت‌و‌گو کرده و آن‌‌ها اعلام کرده‌اند که برای ادامه مقابله خود با تروریسم نیازمند حمایت بین المللی هستند.

معمای پیچیده کشته شدن اسامه بن لادن و تاثیرات آن در ایران

دکتر عبدالستار دوشوکی 

abdolsatar-doshouki-s.jpg
به همراه جشن و سرور آمریکایی ها برای کشتن شدن "دشمن شماره یک" امریکا، بحث و گمانه زنی ها در مورد نقش سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان آی اِس آی (ISI) و جزئیات حمله کماندوهای دریایی امریکا به پناهگاه اسامه بن لادن در شهر نظامی آبـُت آباد در ۵۰ کیلومتری پایتخت پاکستان، و تاثیر حذف فیزیکی رهبر القاعده بر ذهن و روان وعملکرد آتی گروه های ستیزه جوی تکفیری ـ جهادی، و استراتژی آتی آمریکا در رابطه با ایران و مقوله شیعه و سـُنی در منطقه آغاز شده است. آبـُت آباد شهری است که حدود ۱۶۰ سال پیش توسط ژنرال جیمز آبـُت که اصالتا ً از جنوب شرق لندن می باشد بنا شد. بزرگترین آکادمی آموزشی ارتش پاکستان در این شهر، و اتفاقا ً در نزدیکی پناهگاه اسامه بن لادن قرار دارد. سوالات متعددی مبنی بر اینکه آیا سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان از حضور اسامه بن لادن در یک منزل نسبتا ً بزرگ و غیر متعارف از نظر استحکام ساختمانی و هویت صاحبان و ساکنان آن، مطلع نبوده است؟ آیا واقعا ً ارتش پاکستان از پرواز حداقل دو هلیکوپتر کماندوهای ویژه امریکایی در یک مسیر ۲۰۰ کیلومتری در خاک پاکستان آن هم در ناحیه ای که ارتش پاکستان حضور پر رنگی دارد، مطلع نبوده؟ براستی چه کسی اطلاعات مربوط به حضور اسامه بن لادن در آن خانه سرنوشت ساز را به مامورین اطلاعاتی آمریکا داده است؟ آیا کشته شدن بن لادن دلالت بر تغییر اساسی سیاست سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان آی اِس آی (ISI) نسبت به گروه های ستیزه جوی تکفیری ـ جهادی دارد؟ آیا حقیقتا ً مسئولین پاکستانی از حضور بن لادن و عملیات کماندوهای دریایی آمریکا بی خبر بوده اند یا مصلحت سیاسی امنیتی پاکستان ایجاب می کند اینگونه وانمود کنند، و بگویند آمریکا بود؛ ما نبودیم!
ادعای بی اطلاعی آی اِس آی (ISI) که نفوذ شدید امنیتی اطلاعاتی در همه جوانب سیاسی نظامی پاکستان دارد، برای مفسرین امور پاکستان قابل باور نیست. منزل مستحکم و مسکونی بن لادن قریب به شش سال پیش ساخته شده بود و تصور اینکه همسایه ها و یا مامورین اطلاعاتی ارتش پاکستان از هویت سکنه و صاحبان آن بی خبر بوده اند، ناممکن می باشد. آیا افشای راز محل سکونت بن لادن تصمیم رسمی سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان آی اِس آی (ISI) بوده، یا اینکه عناصر فرصت طلب از این سازمان بدون تائید رسمی، با آمریکا همکاری می کرده اند. گزارشات فراوانی موجود است مبنی بر اینکه آمریکا نسبت به همکاری جدی و صمیمانه آی اِس آی در راستای مبارزه با تروریسم تا حدی مایوس و بی اعتماد شده بود، و چند سال پیش تصمیم گرفت تا خارج از دایره همکاری های رسمی خود با ارتش پاکستان و بخصوص با آی اِس آی، کانال های اطلاعاتی متعددی را به دور از نگاه آن سازمان در پاکستان بوجود بیاورد. نقش این عوامل و کانال های غیر رسمی در ردیابی بن لادن مشخص نیست. اما حتی اگر آی اِس آی در این ردیابی و عملیات کماندویی نقش اساسی هم داشته باشد، حاضر به اعتراف در مورد نقش خود در این ماجرا هرگز نخواهد شد. بسیاری از گروه های تروریستی و ستیزه جوی بنیادگرا نظیر لشکر جنگهوی، سپاه صحابه و لشکر طیّبه و حتی بخش هایی از جیش محمد با آی اِس آی رابطه بسیار نزدیک و خوبی دارند و آی اِس آی را بعنوان سپر حمایتی خود می پندارند. در نتیجه همکاری آی اِس آی با آمریکا در کشتن اسامه بن لادن بزرگترین خیانت و گناهی غیر قابل اغماض، از دیدگاه آنها، تلقی خواهد شد، و بسیاری از معادلات امنیتی و حتی آرایش قوای مبارزاتی موجود در منطقه را به هم خواهد زد. بدیهی است که آی اِس آی هرگز به نقش خود در این ماجرا اعتراف و یا حتی اشاره ای نخواهد کرد. عکس العمل گروه های مسلح بنیادگرا و وابستگان عقیدتی القاعده در داخل پاکستان برای دولت و ارتش آن کشور بسیار پرهزینه خواهد بود؟ گروه هایی نظیر لشکر طیّبه که برای آزادی کشمیر مبارزه می کنند، همواره مورد حمایت آی اِس آی بوده و هستند. لشکر جنگهوی، سپاه صحابه، طالبان افغانستان و گروه حقانی و غیره نیز مورد حمایت آی اِس آی و ارتش پاکستان می باشند. در نتیجه آی اِس آی که همراه نقش مزورانه و دوپهلویی را بازی می کند، هرگز در ظاهر با آمریکا بر علیه معروفترین و بزرگترین سمبل ایدئولوژیکی و نماد جهادی بنیادگرایان یعنی اسامه بن لادن، همکاری خود را عریان نخواهد کرد. البته این اولین بار نیست که آی اِس آی رهبران و عناصر مهم گروهای ستیزه جو را قربانی می کند. حدود یک سال پیش نیز تعدادی از رهبران طالبان در شهرهای کراچی و کوئته پاکستان توسط این سازمان دستگیر شدند. بنا به گفته سخنگوی جندالله، آی اِس آی در دستگیری و تحویل عبدالمالک ریگی رهبر جندالله نیز دست داشته است. نگارنده در مقاله ای بنام "حقایق زندگی عبدالمالک ریگی از صعود تا سقوط" بتاریخ یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ تغییر سیاست جدی آی اِس آی تحت فرمانده جدید آن یعنی ژنرال احمد شجاع پاشا مورد تجزیه و تحلیل قرار داده بود. در آن مقاله نوشته بودم که "عامل اصلی در مقوله حضور و فعالیت گروه های ستیزه جو، نقش آی اِس آی (Inter-Services Intelligence) ارتش پاکستان. برای درک بیشتر این مطلب باید به تابستان سال ۲۰۰۸ بازگشت. مقامات دولت افغانستان بطور هوشمندانه و مصرانه ای به دولت آمریکا گوشزد مکرر می کردند که شاه کلید شکست طالبان ِ افغان و القائده در دست آی اِس آی ارتش پاکستان می باشد. دولت آمریکا نیز فشار فراوانی را بر روی ارتش پاکستان نهاد. جلسه ای بین دریاسالار مایک مولن رئیس ستاد مشترک آمریکا (Adm. Mike Mullen, chairman of the Joint Chiefs of Staff)، ودریاسالار اسکات وان بوشکرک (Rear Adm. Scott Van Buskirk) فرمانده ناوگان ضربتی نـُهم آمریکا و ژنرال کیانی رئیس ارتش پاکستان و ژنرال احمد شجاع پاشا فرمانده عملیاتی ارتش پاکستان و دیگر مسئولین آمریکایی در ماه آگـسـت ۲۰۰۸ بر روی ناو جنگی ابرهام لینکولن (USS Abraham Lincoln) در دریای عمان صورت گرفت (۱۸). در این جلسه تصمیم گرفته شد ژنرال احمد شجاع پاشا مسئولیت آی اِس آی را بعهده بگیرد که در ماه سپتامبر اینگونه شد".

از سوی دیگر اظهارعدم اطلاع مطلق در مورد فعالیت های اطلاعاتی و عملیات نظامی آمریکا در قلب خاک پاکستان و خدشه دار نمودن حاکمیت ارضی آن کشور، نیز نه تنها باعث شرمندگی مسئولین پاکستانی، بلکه موردانتقاد شدید مردم پاکستان قرار خواهد گرفت. بنابراین دولت و ارتش پاکستان خود را در موقعیت بسیار نامناسب اما در حین حال حساسی در این ماجرا می یابند. وانگهی مسئولین پاکستانی همواره اصرار داشته اند که رهبران القاعده و بخصوص اسامه بن لادن در خاک پاکستان حضور ندارند بلکه در نوار مرزی و در داخل خاک افغانستان هستند. حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان نیز امروز با اشاره به این مطلب که دولت وی همواره تاکید کرده بود که سر چشمه تروریسم در خاک پاکستان می باشد و حضور اسامه بن لادن در خاک پاکستان موضع اعلام شده دولت افغانستان را ثابت می کند. وزیر کشور هندوستان نیز حضور بن لادن در داخل خاک پاکستان و در نزدیکی بزرگترین آکادمی نظامی پاکستان را دلیلی محکم بر اثبات ادعا هندوستان مبنی بر ماواء بودن خاک پاکستان برای رهبران و گروه های تروریستی قلمداد کرده است. لازم بیادآوری است که هر سه همسایه پاکستان یعنی ایران، افغانستان و هندوستان پاکستان را متهم کرده اند که به گروه های تروریستی مختلف که در خاک این سه کشور عملیات تروریستی و انتحاری انجام داده اند، توسط پاکستان حمایت و پشتیبانی می شوند. پاکستان بطور مکرر این ادعاها را رد کرده است. اما حضور و کشته شدن متعاقب اسامه بن لادن در مرکز شهر نظامی پاکستان و در ۲۰۰ کیلومتری خاک آن کشور و آنهم در یک ساختمان بزرگ یک میلیون دلاری، نظریه مخالفان پاکستان و بخصوص همسایگان آن را تقویت می کند.


مواضع افغانستان و هندوستان در تبریک و تائید عملیات نظامی آمریکا در خاک پاکستان روشن و شفاف می باشد. اما ایران ظاهرا دچار یک شوک ناگهانی شده است و عکس العمل مقامات ایرانی ملغمه ای از واکنش های همیشگی مبنی بر تئوری توطئه استکبار و عربستان سعودی در منطقه، سردرگمی، شک و تردید و تا حدی نگرانی می باشد. سایت تابناک انتشار خبر ناگهانی کشته شدن اسامه بن لادن را یک شوکه بین المللی خوانده و مدعی است که این خبر از جهات بسیاری قابل نقد و ارزیابی است. خبرگزاری پارس از یک دیدگاه توهم توطئه سوال کرده است که بعد از مرگ بن لادن بعنوان دشمن شماره یک آمریکا نامزدهاي جايگزيني القاعده و اسلام هراسي افراطي چه گروه ها و یا کشورهایی خواهند بود؟. پرداختن به موضوع ايران محاسن فراواني براي آمريكا دارد. ايران كشوري شيعي است و از لحاظ راهبردي رقيب مصر و عربستان محسوب مي شود. این خبرگزاری می افزاید: "ايران مي تواند دشمني مذهبي براي ساير كشورهاي اسلامي باشد و در همين بين ايالات متحده توانايي استفاده از توان اين كشورها را براي مقابله با ايران دارد. براي اينكه انتخاب نهايي آمريكا را ديد، بايد چشم به انتظار آينده بود. انتخاب هاي فراواني در مقابل اوباما وجود ندارد و بايد هرچه زودتر دشمن خود را انتخاب كند. آمريكا بدون دشمن نمي‎تواند چندان دوام بياورد." خبرگزاری فارس تلویحا ً ادعا می کند که بعد از حذف اسامه بن لادن و گروه سنی مذهب القاعده، آمریکا احتمالا ً ایران و "تشیع انقلابی" را جایگزین القاعده و اسلام هراسی (بخوان شیعه هراسی) بعنوان دشمن شماره یک خواهد کرد. البته هیچ مفسر و تحلیگر سیاسی تا کنون نه تنها به این نتیجه نرسیده است، بلکه حتی کوچکترین اشاره ای نیز به این دکترین ارائه شده نکرده است. وانگهی چنین فرضیه های ممکن است تبعات و عواقب ناگواری برای اهل سنت ایران که علیرغم تبعیضات شدید قانونی و فراقانونی، در کمال اخوت، آمیزش و حس مسالمت آمیز برادری با هموطنان شیعه مذهب خود زندگی می کنند، داشته باشد. افتراء، اتهامات و فشارهای گروه های افراطی بر رهبران مذهبی اهل سنت در استان سیستان و بلوچستان، خراسان، هرمزگان و کردستان آغاز شده است. سایت سـُنی اُن لاین که پایگاه رسمی اطلاع رسانی اهل سنت ایران است سه روز پیش رسما ً ادعاها، اکاذیب و افترائات تفرقه افکنانه و واهی سایت های افراطی حکومتی که اقدام به جوسازی کاذب علیه علمای اهل سنت ایران نموده بودند ، رد کرده است. این سایت های افراطی اخباری مبنی بر ارتباط تعدادی از علمای اهل سنت با سرویسهای جاسوسی کشورهای همسایه منتشر نموده اند. اگرچه سایت های وابسته به ستیزه جویان جندالله و سپاه صحابه بلوچستان که خود را بخشی از "جهادیست ها" می دانند، بجز نشر خبر تکذیب کشته شدن اسامه بن لادن به نقل از طالبان، عکس العملی از خود نشان نداه اند، اما آنها نیز احتمالا ً همانند افراطیون شیعه در استان از هر گونه بحث و یا امکان تقابل بین شیعه و سنی در منطقه استقبال خواهند کرد.


عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰






قيام خلق هاي عرب، آشوب در ليبي

دام هاي يک جنگ

نوشته Serge HALIMI

قيام خلق هاي عرب، در ماه هاي اخير، داده هاي سياسي، ديپلماتيک و ايدئولوژيک منطقه را برهم زده است. روند سرکوب در ليبي تهديدي براين پويش بوده و در اين چشم انداز، جنگ غرب با تأييد سازمان ملل، عنصرجديد يست با پي آمد هاي نا معلوم.
يک ساعت شکسته هم حداقل دوبار در روزوقت دقيق را نشان مي دهد. قطع نامه شوراي امنيت درتأييد توسل به زورعليه رژيم ليبي اگرچه به ابتکار ايالات متحده، فرانسه و بريتانيا به تصويب رسيد، اما اين امرلزوما دليل کافي براي رد بي چون و چراي آن نيست. يک جنبش شورشي دست خالي که با رژيمي سرکوبگرروبروست، گاه ناچار بايد دست بدامان نه چندان پاک يک ژاندارم بين المللي شود. جنبش که به شدت سرگرم مصائب خويش است، تنها به صرف بي اعتنايي ژاندارم به فرياد هاي ديگر قربانيان، بويژه در فلسطين و يا بحرين، دست رد به سينه وي نمي زند. جنبش حتي از ياد مي برد که کارآنان بيشترسرکوب خلق ها بوده است تا مساعدت و همياري به آنان.
اما آنچه، طبيعتا، چون قطب نماي شورشيان ليبي در اوج خطربکار رفت، به تنهايي براي توجيه جنگ جديد قدرت هاي غربي در سرزمين اعراب کافي نيست. مداخله کشور هاي عضو سازمان پيمان آتلانتيک شمالي ( ناتو) همانا وسيله ناخوشايند يست براي نيل به هدفي مطلوب ( سقوط معمر قذافي). اگر اين وسيله اکنون هيبت امري بديهي وبي چون و چرا به خود گرفته و همگان را ناچاربه « انتخاب» ميان بمباران غربي ويا نابودي مردم ليبي نموده است، تنها بدليل آنست که ديگر راه حل ها، چون مداخله نيروهاي سازمان ملل، مصرو يا اتحاديه عرب، بکلي کنار گذاشته شده اند.
کارنامه پيشين ارتش هاي غربي نشان مي دهد، که ديگر نمي توان کوچکترين اعتباري براي لافزني هاي آنان در رابطه با نيات سخاوتمندانه شان، قائل شد.وانگهي چه کسي باوردارد که حکومت ها، از هر رقم، امکانات و نيروهاي مسلح خودرا صرف تحقق اهداف دموکراتيک نمايند؟ بايد گفت تاريخ اخير، به کرات شاهد پيروزي هاي درخشان وجنجالي در روزهاي نخستين اين قبيل جنگ ها بوده است. مراحل بعدي غالبا پرآشوب تر ولي بي سر و صدا ترخواهند بود. نبرد هاي سومالي، افغانستان و عراق، همچنان درجريانند، اما موگاديشو، کابل و بغداد سالهاست « سقوط» کرده اند.
شورشيان ليبي البته دلشان مي خواست که خود به تنهايي، مانند همسايگان تونسي و مصري خويش، قدرت خودکامه حاکم را واژگون سازند. چه بسا که مداخله فرانسوي- انگليسي- آمريکايي، ملت ليبي را مديون قدرت هايي سازد که در واقع هرگز دلواپس آزادي آنان نبوده اند. مسئوليت اين استثناء در منطقه اما بيش از هرکس برگردن قذافي است. بدون جنون سر کوبگرانه رژيم وي که طي چهل سال ازيک ديکتاتوري ضد امپرياليست به يک استبداد هوادار غرب بدل شده است، بدون جمله پردازي هاي عجولانه اش که همه مخالفين را « مأمورين القاعده»، و « موش هايي که پول مي گيرند تا به سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه خدمت کنند» قلمداد ميکند، ملت ليبي به تنهايي سرنوشت خويش رارقم زده بود.
قطع نامه ١٩٧٣ شوراي امنيت دائر بر تأييد بمباران ليبي، گرچه شايد مانع نابودي قيامي محکوم به لحاظ کم بضاعتي نظامي آن شود، اما بي شباهت به رقاصي رياکاران نيست. چرا که بمباران نيرو هاي قذافي نه به خاطر آنست که وي بدترين، و يا خونخوارترين ديکتاتور هاست، بلکه بدين دليل است که وي در عين حال ضعيف تر از ديگران، فاقد سلاح اتمي و فاقد دوستان قدرتمند ي بود که مي توانستند دربرابر يک حمله نظامي و يا درشوراي امنيت از وي حمايت کنند. اين مداخله نشان دهنده آنست که حقوق بين الملل قادر به وضع موازيني روشن با مجازات هايي يکسان نيست.
از جرم شويي ديپلماتيک گرفته تا جرم شويي مالي اوضاع از همين قراراست: لحظه اي تقوا مي تواند آثاردهه هايي از رذالت را پاک نمايد. بدين شکل، رئيس جمهور فرانسه شريک ديرين تجاري خويش را زير بمباران گرفت، کسي که درهمين سال ٢٠٠٧، زماني که طبيعت رژيم ليبي ديگر بر همگان آشکار شده بود، ميهمانش بود. جاي شکرش باقيست که نيکلا سارکوزي « کارداني نيروهاي امنيتي مان»، که در ژانويه گذشته به زين العابدين بن علي، رئيس جمهور تونس، پيشکش شده بود، را به قذافي پيشنهاد نکرد...و اما سيلويو بر لوسکوني، « دوست صميمي» رهبر ليبي که يازده بار به رم سفر کرده است، البته چندان از پيوستن به اتحاد پرهيزگاران خشنود نبود.
روند دمو کراتيک، معترض حکام سالخورده ايست که اکثرشان در اتحاديه عرب صاحب مسند اند؛ اينان گويا با ناباوري ، به محض شليک نخستين موشک هاي آمريکايي، به سياست سازمان ملل پيوستند. روسيه و چين البته قادر بودند با قطعنامه شوراي امنيت مخالفت نموده و آنرا در جهت تحديد ابعادش و به منظور جلوگيري از خطراوج گيري سريع آن، مورد تجديد نظر قرار دهند. با اين عمل ديگر لازم نبود که بعدا ازروند توسل به زور« ابرازتأسف» نمايند. و سر انجام، براي درک همه جانبه صداقت « جامعه بين الملل » در اين ماجرا، بايد به انتقاد قطعنامه ١٩٧٣ از ليبي در رابطه با « حبس هاي بي ضابطه، نا پديد شدن هاي اجباري، شکنجه و اعدام هاي عاجلانه» اشاره نمود، مسائلي که البته نه در گوانتانامو وجود دارد نه در چچني، نه درچين...
« محافظت از غير نظاميان» تنها يک خواست مسلم نيست. اين امر، در دوران نبرد مسلحانه، شامل بمباران اهداف نظامي، يعني سربازاني ( اغلب غير نظاميان ملبس به اونيفورم..) که در ميان مردم بي سلاح بسر مي برند، نيز مي شود . از سوي ديگر « منطقه منع ترددهوايي» بدين معناست که مي توان هواپيما هاي گشت را هدف قرارداده و خلبانانشان را به اسارت گرفت، امري که البته مداخله کماندو هاي زميني براي آزاد سازي آنان را به همراه خواهد داشت (١). واژه ها را مي توان به مذاق خود صيقل داد ، اما جنگ را نمي توان تا ابد حسن تعبير کرد.
جنگ، در آخرين تحليل، از آن کساني است که تصميم بر آن گرفته و آنرا به پيش مي برند، نه کساني که در رؤياي جنگي سريع و پر نشاط، آنرا توصيه مي کنند. طرح نقشه هاي بي عيب و نقص جنگي خالي از نفرت و « خطا» در منزل خالي از لطف نيست، اما ارتشي که وظيفه اجراي جنگ به وي محول شده است، آنرا طبق گرايشات، شيوه ها و خواسته هاي خويش انجام مي دهد. بايد گفت که اجساد سربازان ليبي که در حين عقب نشيني زير بار مسلسل قرار گرفتند، به همان اندازه توده هاي شادمان بنغازي، از پي آمد هاي قطعنامه ١٩٧٣ سازمان ملل هستند.
قضيه ليبي ، نيرو هاي مترقي در سراسر جهان را، بر حسب همبستگي آنان با خلقي ستمديده و يا مخالفتشان بايک جنگ غربي، به دو گروه تقسيم کرده است. برغم لزوم اين هردو مقياس قضاوت، جلب رضايت خاطر همزمان آنها کار ساده اي نيست. حال اگرهم چاره اي جز انتخاب نباشد، لااقل بايد تعيين نمود که يک بر چسب « ضد مپرياليستي» باب طبع عرصه هاي بين المللي ، تا چه حد ميتواند سرکوب روزمره يک خلق را توجيه نمايد.
مخالفت رهبر ليبي با غرب چيزي جز يک رو بناي ظاهري رژيم وي نيست و اين امر سکوت دول چپ گراي آمريکاي لاتين ( ونزوئلا، کوبا، نيکاراگوئه، بوليوي) در رابطه با سرکوب اعمالي از جانب قذافي را دو چندان حيرت انگيزمي سازد. قذافي « توطئه استعمار» بر عليه خويش را به باد انتقاد مي گيرد، اما در عين حال به قدرت هاي سابق استعماري اطمينان مي دهد که « ما همگي درگير در نبردي مشترک عليه تروريسم هستيم. دوائر اطلاعاتي مان با هم همکاري مي کنند. ما طي سال هاي اخير بسيار به شما ياري رسانده ايم (٢).»
ديکتاتور ليبي، و د رپي اوهوگو چاوز، دانيل اورتگا و فيدل کاسترو، ادعا دارد که دليل حمله به او تنها« کنترل نفت» است. حال آنکه نفت اين کشوراکنون توسط شرکت هاي آمريکايي Occidental Petroleum (oxy)، بريتانيايي BP و ايتاليايي ENI، استخراج مي شود. ( در اين مورد به مقاله ژان پير سرني در اين شماره مراجعه شود) . صندوق بين المللي پول ( FMI )، همين چند هفته پيش، از« موفقيت هاي چشمگيرليبي، از نظراقتصاد کلان و پيشرفت هاي اين کشور در تقويت بخش خصوصي (٣ )» تجليل بعمل آورد. بن علي، دوست قذافي، نيز به نوبه خود، در نوامبر ٢٠٠٨، از تعريف و تمجيد هايي مشابه، از جانب شخص مدير کل FMI، دومينيک اشتراوس کان، که مستقيم از تريپولي مي آمد...، مستفيض شده بود (٤).
بي ترديد، زنگارعتيق انقلابي و ضد امپرياليستي قذافي که در کاراکاس و هاوانا صيقل داده شده است، آنتوني گيدن، نظريه پرداز « راه سوم» توني بلررا نيز فريفته بود. وي در سال ٢٠٠٧ اعلام کرده بود که ديري نخواهد پائيد تا ليبي به « نروژ آفريقاي شمالي: مرفه، مساوات گرا و آينده نگر، بدل شود (٥).» با توجه به ليست بسيارمتنوع اين ساده لوحان، چگونه مي توان بازهم باور داشت که رهبر ليبي آنقدر هاهم که مي گويند ديوانه باشد؟
دلايلي چند حاکي از اشتباه دولت هاي چپ آمريکاي لاتين درمورد قذافي است. آنان دراو دشمن دشمن خود ( ايالات متحده) رامي ديدند، امري که به خودي خود ازوي يک دوست نمي سازد. آگاهي بسيار محدود شان از شرايط آفريقاي شمالي – چاوز به قول خودش گويا در مورد وضعيت تونس ، ازقذافي جوياي خبر شده بود...- ،آنان را ( به قول کاسترو) به موضعي بر ضد « کارزارعظيم دروغ پردازي رسانه اي» واداشت. بويژه آنکه اين تبليغات يادآورمسائلي ازخاطرات شخصي آنان بود، که در اين مورد خاص چندان صدق نمي کنند. بنا به گفته رئيس جمهور ونزوئلا در رابطه با ليبي، « نميدانم چرا آنچه در آنجا گذشته و مي گذرد، مرا به ياد ١١ آوريل هوگو چاوزمي اندازد.» در ١١ آوريل ٢٠٠٢، کودتايي با حمايت رسانه ها، به ضرب اخبار تحريف شده، تلاش نمود تا حکومت چاوز را سرنگون سازد.

زنگار عتيق انقلابي قذافي چپ آمريکاي لاتين را فريفت

و ديگر عواملي نيزدرتحليل نادرست وضعيت ليبي سهيم بودند: نگرش خاصي که نتيجه دهه هاي متوالي مداخله نظامي و تسلط خشونت آميزايالات متحده در آمريکاي لاتين است، واقعيت مساعدت ليبي به ونزوئلا در پا گرفتن درقاره آفريقا، نقش اين دو کشور دربطن سازمان کشور هاي صادر کننده نفت ( OPEP)، رويکرد ژئو پوليتيک کاراکاس در جهت توازن سياست خارجي اش مبني برايجاد روابط تنگاتنگ ميان کشورهاي جنوب.
علاوه بر همه اينها بايد به گرايش خاص پرزيدنت چاوزاشاره کرد. به اعتقاد وي پيوند هاي ديپلماتيک کشورش لزوما رابطه نزديک شخصي با سران حکومت ها را نيز به همراه دارد: « من دوست ملک فهد عربستان صعودي بوده ام، من دوست ملک عبد الله هستم، که همينجا در کاراکاس بود(...)، دوست امير قطر، و رئيس جمهورسوريه، يک دوست، او هم اينجا آمده است. دوست بو تفليقا. (٦) » هنگامي که رژيم قذافي ( « دوست ديرينه من» ) دست بکار سرکوب مردم شد، اين دوستي در جهت نامطلوب عمل کرد. در نهايت بايد گفت، چاوز فرصت معرفي قيام هاي قاره آفريقا بعنوان برادران کوچک جنبش هاي چپ آمريکاي لاتين که وي با آنها به خوبي آشناست، را بکلي از دست داد.
در وراي اين ارزيابي غلط، سياست خارجي همه کشورها، بي ترديد زمينه ايست که درآن بطور بارز، نقائص يک قدرت فردي، بر اساس تصميم گيري هاي مبهم وبي قيد وشرط وبدون هر گونه کنترل مجلس ويا مشورت مردمي ، چهره خودرا نشان مي دهد. بعلاوه، هنگامي که اين قدرت، مانند آنچه در شوراي امنيت رخ داد، به دفاع از دموکراسي از طريق جنگ مباهات کند، تضاد بسيار چشمگيرخواهد بود.
رهبر ليبي، پس ازفرسودن، نه چندان خالي ازموفقيت، حربه ژئو پوليتيک ضد غرب وسپس استدلال ترقي خواهانه دفاع از منابع طبيعي، مدت زيادي دربرابروسوسه رو کردن آخرين ورق خود، رويارويي مذهبي، دوام نياورد. بدينسان او در روز ٢٠ مارس گذشته اظهار داشت: « قدرت هاي بزرگ مسيحي، دست اندرکارجنگ صليبي ديگري عليه خلق هاي مسلمان و در رأس آن خلق ليبي شده اند و هدف آنان همانا حذف اسلام [از نقشه جهان] است.» با اين وجود وي، تنها سيزده روز قبل، عمل سرکوب خويش را با سرکوب ديگري که هزار و چهارصد تن فلسطيني را به قرباني گرفت، مقايسه نمود: « حتي اسرائيلي ها درغزه براي مقابله با چنين افراطيوني ناچار تانک هاي خودرا به صحنه آوردند. ما هم به همچنين (٧).» چنين فرمايشاتي طبعا به افزايش محبوبيت رهبر ليبي در جهان عرب نخواهند انجاميد.
اين چرخش ناگهاني لا اقل يک حسن دارد، و آن ياد آوري زيان هاي سياسي رويکرديست که مضامين نو محافظه کارانه در باب جنگ هاي صليبي و امپراطوري را ازنو ، به شکل وارونه، زنده مي کند. قيام مردمان عرب، از آنجا که در طي آن لائيک ها با مذهبي ها درهم آميختند – وچه بسا درآن لائيک ها و مذهبي ها باهم به مخالفت نيز برخاستند- ، شايد ناقوس مرگ گفتماني را به صدا در آورد که خودرا ضد امپرياليست مي خواند حال آنکه تنها ضد غربي است. و گفتماني که در نفرت خود از « غرب» ، بدترين جلوه هاي آن- سياست توپچي گري، تحقيربوميان و جنگ مذاهب- رابا نيکو ترين آنان، فلسفه روشنگري و تأمين اجتماعي، به اشتباه مي گيرد.
قريب دو سال پس از انقلاب ايران در سال ١٩٧٩، صادق جلال اعظم، متفکر راديکال سوري، ويژه گي هاي يک « خاور شناسي معکوس» که، با طرد ناسيوناليسم لائيک و کمونيسم انقلابي، خواهان نبرد با غرب از طريق بازگشت به اصالت مذهبي است، را تجزيه وتحليل و رد مي کند. خطوط عمده اين تحليل « کولتوراليست»، با ارائه وانتقاد ژيلبر آشکار، چنين است: « ميزان رهايي شرق رانميتوان ونبايد با مقياس ارزش ها و معيارهاي« غربي»، چون دموکراسي، لائيسيته و آزادي زنان سنجيد؛ شرق مسلمان را نمي توان با ابزارهاي معرفت شناسانه غربي تحليل نمود؛ هرگونه قياسي با پديده هاي غرب نا بجا ست؛ عامل محرک توده هاي مسلمان همانا فرهنگي، يعني مذهبي است، بااهميتي به مراتب فراتراز داده هاي اقتصادي و اجتماعي تعيين کننده پويش هاي سياسي غرب ؛ تنها راه نوزايي کشورهاي مسلمان هماناراه اسلام است؛ و سرانجام، جنبش هايي که درفش « بازگشت به اسلام» را برافراشته اند، نه آنچنانکه غرب مي پندارد ارتجاعي وواپس گرا، بلکه برعکس ، به اعتبارمقاومتشان در برابرتسلط فرهنگي غرب، ترقي خواهند (٨).»
اين رويکرد بنيادگرايانه از سياست هنوز حرف آخر خودرا نزده، اما از زماني که امواج زمين لرزه در تونس پديدار شدند، اعتبار خودرا، نزد خلق هاي عرب بطور محسوس از دست داده است. آنان ديگر نمي خواهند « نه عليه غرب و نه در خدمت غرب (٩) » باشند واين امررا با مواضعي گاه دراتحاد با ايالات متحده (مصر) و گاه روياروي اين کشور (سوريه) نشان دادند. خلق هاي عرب بي هراس ازآنکه اصولي چون دفاع از آزادي هاي فردي، آزادي انديشه، دموکراسي سياسي، سنديکاليسم و فمينيسم، تنها الويت هاي «غربي» بزک شده در هيبت جهان شمول و رهايي بخش باشند، اين اصول را درنبرد خويش با استبداد، بيعدالتي اجتماعي وحکومت پليسي سالخوردگاني که بلوغ خلق خويش راطبعا باور ندارند، بکار بسته اند. و اينها همه، ياد آور ديگرفوران هاي انقلابي بوده و روز به روزبه پيروزي هاي اجتماعي و دموکراتيکي که ديگر از ياد ها رفته بودند ، دست مي يابند. آنان اين مهم را با شور تمام انجام مي دهند، درست در لحظه مشخصي که « غرب» ظاهرا ميان ترس از زوال خويش و ملال از يک نظام سياسي فرسوده سر در گم است، که در آن فلان ميرود و بهمان مي آيد اما هيچ چيزتغيير نمي کند.

قطعنامه اي ازسازمان ملل که مي تواند در مورد مبارزات شهروندان غربي نيز صدق کند...

نمي توان با اطمينان ابعاد پيروزي مردم پرشورو شهامت عرب راپيش بيني نمود. اما اين امرتاکنون درهاي تازه اي بر ما گشوده است. طبق ماده ٢٠ قطعنامه ١٩٧٣، بطور مثال، شورا « مصمم است تا دارايي هاي مسدود [ملت ليبي] در غرب، را درمرحله آتي، به محض امکان، در دسترس مردم جمهوري عرب ليبي قرار دهد، تا به نفع آنان به مصرف رسد». بدينسان، ميتوان دارايي ها را مسدود کرده و در اختيار شهروندان يک کشور قرار داد! باشد که اين درس به فراموشي سپرده نشود: حکومت ها مي توانند رضايت مردمانشان را جلب کنند. چند ماهي است، که جهان عرب درس جهانشمول ديگري را نيزبه ما گوشزد مي کند: خلق ها مي توانند حکومت ها را به زانو در آوردند.
پاورقي ها:
١- رک به فيليپ له ماري، « ليبي: اهداف يک منطقه منع ترددهوايي» http://blog.mondediplo.net
٢- مصاحبه با ژورنال دو ديمانش، پاريس، ٦ مارس ٢٠١١.
٣- رک به « صندوق بين المللي پول از قذافي تمجيد مي کند»، کانار آنشه نه، پاريس ، ٩ مارس ٢٠١١.
٤- « اشتراوس کان – يا نابغه صندوق بين المللي پول- از بنالي حمايت مي کند!» www.dailymotion.com
٥- آنتوني گيدن، « چات با کلنل» ، گاردين، لندن، ٩ مارس ٢٠٠٧ .
٦- چاوز، ٢٥ فوريه ٢٠١١، www.aporrea.org
٧- « مصاحبه قذافي با فرانس ٢٤، ٧ مارس ٢٠١١، قسمت دوم» www.dailymotion.com
٨- ژيلبر آشکار، « خاور شناسي معکوس: برخي از نگرش هاي خاور شناسي در فرانسه پس از سال ١٩٧٩». موومان شماره ٥٤، فوريه ٢٠٠٨، لا دکوورت، پاريس.
٩- رک به آلن گرش، « بيداري اعراب چه تغییراتی پدید می آورد» ، لوموند ديپلماتيک، مارس ٢٠١١. http://ir.mondediplo.com/article1675.html
حسن نصر الله، دبير کل حزب الله لبنان، طي نطقي در ١٩ مارس گذشته،اظهار داشت « هر گونه اتهامي دال بر آنکه اين انقلاب ها [عرب] را آمريکا ساخته و پرداخته وتحريک و رهبري مي کنند بي انصافي محض نسبت به اين خلق ها بوده و نادرست است».