۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

روز سه شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

اعضای اردوگاه اشرف و فعالان حقوق بشر

سعید بیانی
شلیک تیر مستقیم... عبور ماشین‌های ذره‌پوش عراقی از روی افراد... این‌ها صحنه‌های دلخراشی است که برای ما ایرانیان در طول دوسال گذشته به صحنه‌هایی آشنا تبدیل شده است. صرف نظر از دیدگاه، عملکرد و اختلافاتی که شاخه‌های مختلف فکری با سازمان مجاهدین خلق دارند، تقریباً بیشتر افراد، گروه‌های سیاسی و سازمان‌های مستقل حقوق بشری حمله وحشیانه و جنایتکارانه دولت نوری مالکی به کمپ اشرف و افراد بی‌دفاع ساکن آن را محکوم کرده‌اند و مصداق بارز نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت نامیده‌اند.
حمله اخیر نیروهای تحت امر دولت نوری مالکی، نخست وزیر عراق و نزدیکی این دولت و افراد آن به حکومت جمهوری اسلامی، روشن‌کننده این تصمیم است که دولت آقای مالکی به هر قیمت که شده نمی‌خواهد مجاهدین در عراق بمانند؛ حتی با عبور از حمام خونی که بیشتر کشته‌شدگان آن را مجاهدین تشکیل خواهند داد.

اکبر گنجی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر در مقاله‌ای که در سایت بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده، بر این باور است که خروج مجاهدین از اردوگاه اشرف و حضور آن‌ها در کشورهای غربی باعث از بین رفتن کنترل سازمان بر اعضای خود خواهد شد و آنها در شرایط جدید چه بسا به زندگی روزمره خود بپردازند و از فعالیت در سازمان به صورت حرفه‌ای باز بمانند.[۱]

ممکن است این نظر درست باشد، اما به‌نظر می‌رسد سازمان مجاهدین با وجود منابع مالی محکم، کمترین نگرانی‌ای در این زمینه داشته باشد و لازم است به مسئله از زوایای مختلف پرداخته شود.

اهمیت اردوگاه اشرف برای مجاهدین

لازم است آن‌چه اردوگاه اشرف را برای مجاهدین حایز اهمیت و به موضوعی حیاتی برای سازمان تبدیل کرده است، از دو بعد مورد توجه قرار داد:
۱. بعد تبلیغاتی و انگیزشی برای سازمان و اعضای آن
۲. جنبه استراتژیکی اردوگاه اشرف برای مجاهدین

در مورد دیدگاه نخست لازم است توضیح دهم با توجه به نگرش مسلحانه این سازمان در گذشته، خروج از عراق یعنی کنار گذاشتن شاخه نظامی این سازمان و از نظر رهبری مجاهدین یعنی کشیدن دندان‌های شیری جنگی. این موضوع با خلع سلاح اعضای آن در کمپ اشرف توسط نیروهای آمریکایی، خود ضربه‌ای به روحیه و توان این سازمان وارد کرده است و انگیزه اعضای آن را برای ماندن در چنین شرایطی، دچار مشکل خواهد کرد.

مجاهدین از سال ۱۳۶۵ تاکنون که در عراق ساکن شدند، از حضور خود در کنار مرزهای غربی ایران، استفاده تبلیغی کرده‌اند تا خود را حداقل در مقابل بخشی از هیئت حاکمه تندرو و تاثیرگذار آمریکا، آلترناتیو اصلی نشان دهد.

از بعد استراتژیکی اما رهبری سازمان مجاهدین خلق می‌خواهد از اردوگاه اشرف به عنوان پایگاهی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، استفاده کند. تنها شرایطی را تصور کنید که حکومت تمرکز و کنترل خود را به وسیله شورش‌های سراسری و احتمالاً حمله خارجی یا جنگ داخلی از دست بدهد. کادر رهبری مجاهدین بر این تصور است که با استفاده از نیروهای آموزش دیده خود در پشت مرز‌ها، نخستین گروه از مخالفان سیاسی حکومت ایران خواهد بود که از دروازه‌های کشور عبور می‌کند و کنترل و هژمونی سیاسی خود را در کشور اعمال و سپس خود را به عنوان نیرویی جایگزین در آینده سیاسی ایران معرفی می‌کند.

حمله به اردوگاه اشرف در شرایطی صورت می‌گیرد که مجاهدین توسط نیروهای خود در شورای ملی مقاومت (شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق) به شدت به دنبال حذف نام خود از فهرست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا هستند. از طرفی جمهوری اسلامی، به شدت نگران اوضاع خاورمیانه در پی موج قیام‌های آزادیخواهانه مردم منطقه و خط سیر این قیام‌ها است که ممکن است به ایران نیز منتهی شود.

دلایل حمله به اشرف

جمهوری اسلامی به خوبی می‌داند به زودی این موج اعتراضی در ایران پایه‌های حکومت اسلامی را تکان خواهد داد. چه بسا در صورت سرکوب شدید مردم توسط حکومت و با توجه به دکترین جدید اوباما (یعنی حمایت از مردم تحت سرکوب حکومت‌های دیکتاتوری حتی به وسیله قوای نظامی؛ و این‌که چنانچه مردم کشوری در معرض قتل عام قرار گیرند، برای جلوگیری از فاجعه انسانی مداخله خواهد کرد)، این موج اعتراضی می‌تواند وضعیتی همانند لیبی در ایران به وجود آورد. از این‌رو وجود نیروهای چریکی مخالف در پشت مرزهای غربی ایران به نگرانی‌های جمهوری اسلامی افزوده است.

شکی نیست، این حمله با فشار و توصیه‌های شخص رهبر جمهوری اسلامی و دستگاه دیپلماسی حکومت انجام گرفته است تا کمی از این نگرانی در نزد سردمداران حکومت بکاهد. با وجود حضور رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در عراق، بی‌گمان آمریکایی‌ها از حمله به این اردوگاه آگاه بوده‌اند. در این صورت این‌که چرا در مقابل این فاجعه انسانی اقدامی انجام نداده‌اند خود جای بحث و تأمل دارد؟!

جلوگیری از فاجعه‌

با توجه به سخنان مریم رجوی در اورسولواز فرانسه و تأیید غیر مستقیم او به خروج نیروهای مجاهدین از عراق، این نظریه قوی‌تر خواهد شد که مجاهدین به این بینش رسیده‌اند که دیگر جایی در عراق نخواهند داشت و باید برای همیشه شاخه نظامی خود را کنار بگذارند و رویکرد سیاسی خود را تقویت کنند. به نظر می‌رسد سازمان مجاهدین به دنبال راه حلی است تا خروج خود از عراق را برای اعضای خود قابل حل و هضم کند. رهبری سازمان بر این مسئله واقف است که حمله بعدی نیروهای عراقی شدید‌تر و گسترده‌تر خواهد بود و چه بسا با کمک و حمایت نیروهای دوست و برادر خود جمهوری اسلامی، انجام شود. بازهم به نظر می‌رسد هزینه ماندن در عراق برای مجاهدین، قیمت گزافی- برابر با جان اعضای این سازمان در اردوگاه اشرف- خواهد شد. تعیین ضرب الاجل از طرف دولت عراق برای خروج نیروهای مجاهدین تا پایان سال میلادی و این که خروج این افراد نیاز به زمان دارد، احتمال وجود خطر را برای اعضای اردوگاه اشرف افزایش می‌دهد.

در شرایط کنونی، این وظیفه اصلی تمامی افراد، گروه‌های سیاسی و سازمان‌های مستقل حقوق بشری است که با فشار بر دولت‌های غربی، به ویژه آمریکا، راه را برای خروج این سه هزار و 400 نفر که بنا به مقتضیات زمانی و مکانی و در پی استراتژی غلط رهبران سازمان مجاهدین در عراق مانده‌اند، هموار کنند. لازم است افراد و گروه‌های سیاسی از کینه‌توزی‌ها و اختلافات گذشته خود برای نجات اعضای این سازمان که تنها بر اساس آرمان‌ها و باورهای انسانی خود به این سازمان پیوسته‌اند و در سیاست‌های گذشته آن نقشی نداشته‌اند، دست بردارند. بپذیریم حکومت جمهوری اسلامی با هم پیمان عراقی خود در پی فاجعه‌ای انسانی در عراق و در اردوگاه اشرف است.

پی‌نوشت:
۱. نگاهی دیگر: مساله اشرف؛ مجاهدین خلق، دولت ایران و مخالفان. اکبر گنجی




کیفیت ولادت

علی ممقانی
روایت ولادت آیت‌الله علی خامنه‌ای به نقل از خواهر ناتنی او و از زبان محمد سعیدی نماینده او در تولیت استان حضرت معصومه و امام جمعه موقت قم، باعث تعجب و تمسخر بسیاری از مردم شد؛ همانند داستان هاله نوری که گرد سر محمود احمدی‌نژاد وجود دارد.
خلاصه روایت خواهر ناتنی آقای خامنه‌ای چنین است: «قابله‌ای که می‌خواست نوزاد (آقای خامنه‌ای) را به دنیا بیاورد ناگهان فریاد می‌زند: علی نگهدارت. وقتی وارد اتاق شدیم و علت فریاد را پرسیدیم قابله گفت: وقتی نوزاد از شکم مادر خارج شد گفت: یاعلی و منهم فریاد زدم علی نگهدارت! واین چنین نوزاد متولد شد.»

پرسش این است:
۱- آیا این نوع ادعا‌ها مسبوق به سابقه است؟
۲- چه ضرورتی باعث طرح چنین ادعاهایی می‌شود؟
۳- وظیفه جامعه در برابر آن چیست؟

درباره پرسش اول باید گفت: کتاب‌های حدیثی شیعه پر از این ادعا‌هاست. به عنوان نمونه کتاب «اصول کافی» تالیف شیخ کلینی که از معتبر‌ترین کتاب‌های شیعیان است و به قول مترجم آن و به باور اکثریت قریب به اتفاق علمای بزرگ شیعه بعد از قرآن، معتبر‌ترین کتاب است (قرآن شیعه)، مورد بررسی قرار می‌دهیم.

اصول کافی در کتاب «الحجة»، بابی دارد به نام «کیفیت ولادت ائمه» که هشت حدیث را در برگرفته است.
در حدیث اول امام صادق از قول همسرش «حمیده» می‌گوید: «چون از شکمش فرود آمد، دست‌ها به زمین نهاده، سر به آسمان بلند کرد، من به او خبر دادم که این عمل نشانه رسول خدا صلى‌اللّه علیه و آله و نشانه وصى بعد از اوست... در آن شبى که نطفه جدم (امام سجاد) بسته شد شخصى جامى نزد پدرش آورد که در آن شربتى بود، رقیق‌تر از آب و نرم‌تر از کره و شیرین‌تر از عسل و خنک‌تر از برف و سفید‌تر از شیر، و به او آشامانید و دستور نزدیکى داد، او برخاست و نزدیکى کرد و نطفه جدم بسته شد، و چون شبى که نطفه پدرم (امام باقر) بسته شد، فرا رسید شخصى نزد جدم آمد و آن را به جدم آشاماند، چنانکه به پدر جدم آشامانید و بوى دستور داد چنانکه به او دستور داد، جدم برخاست و نزدیکى کرد و نطفه پدرم بسته شد، و چون شبى که نطفه من بسته شد فرا رسید، شخصى نزد پدرم آمد و به او آشامانید آن‌چه را به آن‌ها آشامانید و دستورش داد آنچه به آن‌ها دستور داد، پدرم برخاست و نزدیکى کرد، و نطفه من بسته شد، و چون شبى که نطفه پسرم (امام موسی) بسته شد فرا رسید، شخصى نزد من آمد چنانکه نزد آن‌ها آمد و با من‌‌ همان رفتار کرد که با آن‌ها کرد، پس من به اسم خدا برخاستم و از آنچه خدایم مى بخشد شادمان بودم، و نزدیکى کردم و نطفه پسرم همین مولود بسته شد، متوجهش باشید که او به خدا پس از من صاحب شماست.

همانا نطفه امام از نوشابه‌اى است که به تو خبر دادم و چون آن نطفه چهارماه در زهدان جایگزین باشد و روح در آن ایجاد شود، خداى تبارک و تعالى فرشته‌ئى که نامش حیوان است برانگیزد تا بر بازوى راستش نویسد (کلمه پرودگارت با راستى و عدالت پایان یافت، کلمات خدا را دگرگون‌کننده‌ئى نیست و او شنوا و داناست.) و چون از شکم مادرش فرود آید، دست‌هایش را بر زمین گذارد و سرش را به آسمان بلند کند.»
این باب از آن باب‌هایی است که به نظر ناقد بیشترین اهانت‌ها را- برخلاف نظر شیعیان غالی- به امامان شیعه کرده است، اگر بپذیریم که در زمان بسته شدن نطفه امامان شیعه، فرشته‌ای جامی از «شربتى، رقیق‌تر از آب و نرم‌تر از کره و شیرین‌تر از عسل و خنک‌تر از برف و سفید‌تر از شیر» به پدران آنها و امامان پیشین می‌داده، چرا آنان گاهی فرزند دیگرشان را وصی می‌کردند و بعد بر اثر فوت او- مانند اسماعیل فرزند امام صادق – و یا «بدا»، وصی را تغییر می‌دادند ویا گاهی چند وصی تعیین می‌کردند.
و یا گفته شده «فرشته‌ئى بر بازوى راست امام نویسد (کلمه پروردگارت براستى و عدالت پایان یافت، براى کلمات او دگرگون‌کننده‌ئى نیست).»

اگر این متن نوشته بر بازو قابل مشاهده بود که این همه اختلاف در تشخیص آنان- حتی میان برادران امامان- وجود نداشت ولی اگر نامرئی بود که ادعای غیر قابل اثباتی است و به فرض اثبات ناکاراست.
در حدیث دوم امام صادق مى‌فرماید: «زمانى که خداى تبارک و تعالى بخواهد امام را خلق کند به فرشته‌ئى دستور دهد که شربتى از آب زیر عرش گرفته به پدر امام بیاشاماند، پس آفرینش امام از آن شربت است، آنگاه چهل شبانه‌روز در شکم مادر است و صدا نمى‌شنود و بعد از آن گوشش براى شنیدن سخن باز مى‌شود، و چون متولد شود‌‌ همان فرشته مبعوث شود و میان دو چشم امام بنویسد کلمه پرودگارت براستى و عدالت پایان یافت کلمات او را دگرگون کننده‌ئى نیست و او شنوا و داناست و چون امام پیش از وى در گذرد، براى او مناره‌ئى از نور افراشته شود که به وسیله آن کردار همه مردم را ببیند، و خدا بر خلقش بدان احتجاج کند.»

در حدیث قبل «فرشته‌اى بر بازوى راست امام نویسد» و در این حدیث «میان دو چشم امام بنویسد».
عبارت «چون به امر امامت قیام کند خدا در هر شهرى برایش مناره‌ئى برافرازد که به وسیله آن اعمال بندگان را بنگرد»، این پرسش را در ذهن بیدار می‌کند که مگر خدا ناتوان از رویت اعمال بندگانش است که نیاز به ساختن مناره‌ای از نور در هر شهر- آن‌هم به برکت وجود امام- برای رویت اعمال بندگانش باشد؟ گیریم در شهر‌ها مناره‌ای جهت نظارت ساخته باشد، تکلیف نظارت بر روستا‌ها چه می‌شود؟! حتی می‌شود به طنز پرسید: آیا در شهرهای بزرگ ده میلیونی یک مناره کفایت می‌کند؟! و یا به مناره‌های کنترلی نیاز هست؟!

آیه مورد اشاره در این احادیث مربوط به پایان یافتن احکام و کلمات خداوند است و ارتباطی با تولد امام ندارد. به فرض که مرتبط باشد، در این صورت باید کلام خدا با آنان شروع شود نه تمام شود. با این حال فرض کنیم تمام شدن درست باشد. در این صورت با هر تولد امام، به طور مرتب کلام خدا تمام می‌شود؟!
در آیه مورد نظر، همچنین آمده است: «چهل شبانه‌روز در شکم مادر است و صدا نمى‌شنود و بعد از آن گوشش براى شنیدن سخن باز مى‌شود». در حالی که ابزار شنیدن که‌‌ همان گوش درونی و میانی و بیرونی است از ماه پنجم به بعد ساخته می‌شود.

حدیث سوم و چهارم مشابه احادیث قبلی است. لذا از تکرار آن خودداری می‌شود؛ جز این‌که قید شده است: «میان دو شانه‌اش نوشته شود»؛ در سه جای مختلف ذکر شده «میان دو چشم»، «بازوى راست» و «میان دو شانه»؛ البته شیعیان که چشم بصیرت ندارند، تا آیه را ببینند. چه فرق می‌کند کجای بدن امام این عنوان خالکوبی شده باشد؟! و یا نور از کجا و به چه رنگی و با چه شدتی ساطع شود؟!

در حدیث پنجم آمده امام صادق علیه‌السلام مى‌فرمود: «هنگامیکه مادران ائمه به آن‌ها باردار شوند، سنتى مانند بیهوشى ایشان را فرا گیرد که اگر در روز باشد یک روز و اگر در شب باشد یک شب در آن حال بسر برد، سپس در خواب بیند که مردى او را به پسرى دانا و بردبار مژده مى‌دهد، او از آن مژده مسرور گردد و از خواب بیدار شود، و از طرف راستش از جانب خانه صدائى شنود که گوید: بخیر آبستن شدى و به سوى خیر بگرائى، و با خیر آمدى مژده باد ترا به پسرى بردبار و دانا، و در تن خود احساس سبکى کند و پس از آن از پهلو‌ها و شکمش ناراحتى نبیند.

و چون ماه نهم شود در خانه، آواز بلندى بگوشش ‍رسد و چون شب زائیدنش فرا رسد، در خانه نورى ظاهر شود که جز او و پدرش آن را نبینند و چون او را بزاید نشسته باشد و برایش گشایش شود تا چهار زانو بیرون آید و پس از اینکه روى زمین قرار گیرد، بچرخد تا قبله به هر طرف باشد، از آن منحرف نشود، سپس سه بار عطسه کند و با انگشت به حمد خدا اشاره کند و ناف بریده و ختنه شده باشد و دندانهاى رباعیش از بالا و پائین و دودندان نیش و دودندان ضاحکه‌اش بر آمده باشد و در مقابلش نورى مانند شمش طلا بدرخشد و تا یک شبانه روز از دودستش نورى طلائى ساطع است و پیغمبران هم در زمان تولد چنینند و همانا اوصیاء آویزه پیغمبرانند.»

اگر این توصیفات درست باشد باید گفت: اولأ نوری که دیگران نبینند ادعای بی‌دلیل است چه قبل از تولدش و چه بعد از تولد.

ثانیأ اگر مادری بچه خود را چهار زانو- نه دو زانو- به‌دنیا آورد مرگش بر اثر خونریزی زایمان حتمی است.
ثالثآ بریده شدن ناف نوزاد قبل از تولد- به فرض عدم خونریزی- ظرف یک تا دودقیقه باعث مرگ او می‌شود.
از نقل حدیث ششم و هفتم به جهت تکراری بودن صرف نظر می‌شود.

در حدیث هشتم آمده: «خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم و عرض کردم: قربانت، مردم درباره عمود سخن بسیار گویند، بمن فرمود: اى یونس! تو چه عقیده‌اى دارى؟ خیال مى‌کنى عمودى از آهن است که براى امام افراشته مى‌شود؟ عرض کردم: نمىدانم، فرمود: او فرشته‌اى است گماشته در هر شهر که خدا بوسیله او اعمال مردم آن شهر را به امام رساند.»

در احادیث پیشین به جهت به امامت رسیدن هر امام مناری از نور در هر شهر بود که خداوند به وسیله آن اعمال بندگان را نظاره‌گر بود، ولی در این حدیث فرشته‌اى است گماشته در هر شهر که خدا به وسیله او اعمال مردم آن شهر را به دید امام می‌رساند.

در این حدیث معلوم می‌شود که شیعیان هم از وجود مناره در هر شهر متعجب شده‌اند لذا امام توضیح می‌دهد از آهن نیست، حال اگر از نور است چرا مردم آن را نمی‌بینند؟ اگر بناست نامرئی باشد، درحد ادعاست. مگر فرشتگان برای نظارت نیاز به مناره دارند و بدون آن نمی‌توانند نظارت کنند؟! جالب است که این نظارت نه برای ثبت اعمال برای قیامت بلکه برای گزارش به امام است! به این جمله توجه کنید: «فرشته‌اى است گماشته در هر شهر که خدا بوسیله او اعمال مردم آن شهر را به امام رساند.» این‌که چه اعمالی گزارش شود و نحوه گزارش‌دهی چگونه است و امام با این گزارش‌ها چه می‌کند بماند.
در حدیث نهم امام باقر علیه‌السلام می‌گوید: «امام را ده علامت است: ۱- پاکیزه و ختنه شده متولد شود. ۲- چون بدنیا آید کف دست بزمین نهاده، بشهادتین آواز بردارد. ۳- محتلم نشود. ۴- چشمش بخوابد ولى قلبش بخواب نرود. ۵- دهن دره و بغل باز کردن ندارد. ۶- از پشت سر ببیند چنانکه از پیش رو بیند. ۷- مدفوعش بوى مشک دهد. ۸- زمین وظیفه دارد آنرا بپوشاند و فرو برد. ۹- چون زره رسول خدا صلى‌اللّه علیه وآله را پوشد به قامتش رسا باشد و چون مرد دیگرى پوشد، کوتاه‌قد باشد و یا درازقامت، یک وجب بلند‌تر آید. ۱۰ - تا زمان وفاتش محدث باشد.»

عجب از امام‌شناسی کلینی!

این کتاب به عبارت دیگر به مخاطب خود می‌گوید از این ده علامت می‌توانید امام‌تان را بشناسید و هرگز نخواهید شناخت زیرا:

- برای علامت اول باید آلت جنسی او را ببینید!
- برای علامت دوم باید در اتاق زایمان او باشید!
- برای علامت سوم باید با او در یک رختخواب بخوابید و ساعت به ساعت لباس زیرش را کنترل کنید!
- برای علامت چهارم باید شب‌ها پیشش باشید و وقتی چشمش بسته شد او را به حرف زدن وادار کنید و مراقب باشید کلک نزند و جهت گمراه کردن شما خود را به خواب نزده باشد!
- برای علامت پنجم باید به او کم خوابی بدهید و مراقب دهن دره کردن او باشید!
- برای علامت ششم باید دزدکی پشت سرش راه بروید و کسی را مامور کنید تا بپرسد چه کسی پشت سر اوست!
- برای علامت هفتم باید مدفوع او بوییده شود!
- برای علامت هشتم باید از او بخواهید این عملیات را در فضا انجام دهد تا زمین فرصت انجام وظیفه نداشته باشد!
- برای علامت نهم باید از او بخواهید زره پیامبر را بپوشد، هر زره‌ای که پوشید (شما که زره پیامبر را ندیده‌اید) از تنش خارج کرده و به تن کوتاه قد‌ترین و بلند قد‌ترین انسان بپوشانید!
- برای علامت دهم باید از او بخواهید حدیث بگوید ولی مراقب باشید خلاف قرآن و سنت نبوی نباشد چون جاعل زیاد است و راه اثباتش بسیار سخت!
بنابراین این ادعا‌ها مسبوق به سابقه است.

اما چه ضرورتی باعث طرح چنین ادعاهایی است؟ به نظر می‌آید‌‌ همان ضرورتی که باعث برساختن چنین احادیثی شده است تا از امامان شیعه موجوداتی ویژه بسازد تا مورد مقبولیت و اطمینان عوام شیعه شود.‌‌ همان هم ایجاب می‌کند تا این قبیل داستان‌ها برساخته شوند تا ایمان قلبی پیروان ولی امر خودساخته افزایش یابد؛ تا این پیروان نسبت به عملکرد ولی‌شان مسئله‌دار نشوند (تحریک احساسات برای تعطیل عقل). به تعبیر دیگر برای به‌دست آوردن زر و زور نیاز به تزویر است. بدون تزویر، زر و زور به دست نمی‌آید، تا احمق هست سلطه هم هست. استفاده یا سوء استفاده از باورهای مردم سبب می‌شود تا سلطه ادامه یابد. کسی که با مردم خود صادق باشد نیازی به استفاده ابزای از باورهای مردم ندارد. وقتی پایه‌های مشروعیت یک حاکم یا یک عالم فرو می‌ریزد به جهت عدم صداقت متوسل به تزویر می‌شود.

توسل به انواع و اقسام خواب و رویا، هاله نور، گرفتن تاییدات غیبی، کارهای خارق‌العاده، معجزه‌تراشی، رمالی، پیشگویی و... نشانه کاهش محبوبیت مدعی است. انسان درستکار نیاز به این‌همه ترفند ندارد.
به اضافه اینکه تنها قدیس‌نمایی یک فرد می‌تواند او را از پاسخگویی در مقابل خیل عظیم چرا‌ها و شبهات نسل بنیادگرای سنتی معاف کند. بقای این ولایت در چنددستگی جامعه است. طرح این موضوعات بی‌اساس جامعه را در چنددستگی نگه می‌دارد. این را می‌توان از واکنش‌های جامعه به این خبر مشاهده کرد. این نوع نقل‌ها فقط مصرف داخلی- آن‌هم درون طیف ولایتی‌های بعد از انقلاب- دارد که هرازچندگاه نیاز به نقل خاطره جدیدی از زندگی قدیسی دارند که دنیا و آخرت‌شان را در وجود او متبلور می‌دانند. حاکم به خوبی دریافته که طرفدارانش دچار تزلزل اعتقادی شده‌اند. پس به خیال‌پردازی و داستان‌سازی روی آورده است تا شاید بتواند با متصل کردن «ولی خود ساخته» به منبعی فرازمینی، آب رفته را به جوی بازگرداند.

حال چه باید کرد؟ در یک کلمه «آگاهی، آگاهی، آگاهی».
واکنش به این نوع اخبار را باید متناسب با فهم طبقات مختلف جامعه ارائه کرد. به نظر نگارنده تنها تمسخر و ساختن لطیفه چاره کار نیست. باید کوشید ابعاد این ادعا را برای قشری که به رسانه‌های غیر حکومتی دسترسی ندارند روشن ساخت و به حکومت فهماند که در عصر حاضر این روش‌ها (طرح معجزات ساختگی) کاملاً منسوخ شده است و دیگر هیچ آزاده‌ای برای این اخبار تره هم خرد نمی‌کند.



تجمع مخالفان حکومت سوريه به گلوله بسته شد

در شهر حمص سوريه چند هزار نفر بار ديگر به خيابان‌ها آمده و عليه حکومت اين کشور دست به تظاهرات زدند. تيراندازی‌هايی در اين شهر گزارش شده است.
به گزارش خبرگزاری آسوشيتدپرس، بامداد امروز نيروهای امنيتی اين کشور گردهمايی مردم معترض در شهر حمص، واقع در مرکز سوريه را با توسل به زور پراکنده ساختند.
  به گفته شاهدان عينی، پليس ابتدا با بلندگوهای خود با تجمع‌کنندگان ميدان «ساعت جديد» اين شهر سخن گفت و سپس نيروهای امنيتی وارد ميدان شده پيش از شليک گلوله به سوی مردم به پرتاب گاز اشک‌آور مبادرت ورزيدند.
يکی از فعالان شرکت‌کننده در تماس تلفنی گفت: «آن‌ها سپس به روی همه آتش گشودند. من کسانی را ديدم که روی زمين افتاده بودند. گلوله به پا و شکم برخی اصابت کرد.»
يک شاهد ديگر بدون آن‌که نام خود را فاش سازد اين خبرها را تأييد نمود. آن‌ها به دليل ترس از نيروهای امنيتی نام خود را اعلام نمی‌کنند.
حکومت سوريه محدوديت‌های بسياری برای روزنامه‌نگاران و خبرنگاران خارجی ايجاد کرده است که امکان تهيه گزارش مستقيم از رويدادهای اين کشور را دشوار می‌سازد.
  فعالان حقوق بشر گزارش داده‌اند از اين‌که در اين تيراندازی‌ها کسی نيز کشته يا زخمی شده، خبری منتشر نشده است.
شب گذشته يکی از مدافعان حقوق بشر خبر آغاز گردهمايی «پنج هزار نفری» در ميدان «ساعت جديد» شهر حمص را منتشر ساخت.
بر اساس اين گزارش شرکت‌کنندگان در اين گردهمايی با خود چادر و مواد غذايی آورده و اعلام کردند که «تا سرنگونی حکومت» در آن‌جا خواهند ماند.
آن‌ها با نمادين ساختن تحولات مصر، ميدان «ساعت جديد» را «ميدان تحرير» می‌ناميدند.
دانشجويان سوريه‌ای نيز روز گذشته بر روی فيس‌بوک اعلام کردند که از روز سه‌شنبه (امروز) به مدت سه روز در کلاس‌های درس حاضر نخواهند شد.
اين دانشجويان همچنين فاش ساختند که هفته گذشته نيروهای امنيتی در دانشگاه دمشق يک دانشجو را کشته‌اند.
از سوی ديگر روز گذشته وزير کشور سوريه در يک بيانيه مطبوعاتی نوشت: «ما با قدرت، امنيت و ثبات در تمامی کشور را با تعقيب تروريست‌ها و تحويل آنان به دادگاه تأمين می‌کنيم و به هر شکلی به قيام مسلحانه پايان خواهيم داد.»
اين بيانيه می‌افزايد: «رويدادها در برخی از مناطق، به‌ويژه در حمص و بانياس (در شمال غربی سوريه)، جايی که سربازان، نيروهای پليس و شهروندان کشته شدند و اموال عمومی و شخصی تخريب گرديد... نشان از قيام مسلحانه گروه‌های سَلفی می‌دهد.»
وزير کشور سوريه هشدار داد: «ما در برابر تروريست‌های مسلح اين گروه‌ها که درصدد متزلزل ساختن امنيت شهروندان و ارعاب آن‌ها هستند، مدارا نخواهيم کرد.»
سَلَفی‌ها بيشتر به مسلمانان تندرو اهل سنت می‌گويند که گرايش‌های گوناگونی دارند و به لحاظ سياسی در عربستان سعودی، عراق و افغانستان تغذيه می‌شوند. گروه‌های تندرويی چون القاعده را جزو اين گروه می‌دانند.
هم‌زمان با اين، روز گذشته تظاهرات‌های ديگری در شهرهای سوريه گزارش شد.
  در درعا، نزديک به ۵۰۰ نفر دست به تظاهرات زده و خواهان آزادی بازداشت‌شدگان شده عليه حکومت تک‌حزبی حزب بعث شدند.
در نزديکی ادلب، در شمال غرب سوريه نيز ۱۵۰۰ نفر پس از تشييع پيکر يک تظاهرکننده در بانياس به خيابان‌ها آمدند. آن‌ها جاده به سوی شمال کشور را مسدود کرده و خواهان آزادی بازداشت‌شدگان شدند.
به گفته سازمان عفو بين‌الملل، از آغاز اعتراضات خيابانی در سوريه ۲۰۰ نفر کشته شده‌اند. به گفته شاهدان عينی، روز يک‌شنبه گذشته در تلبيسه، واقع در منطقه حمص، دست‌کم چهار نفر به دست نيروهای امنيتی کشته شدند.
آمريکا بار ديگر روز گذشته بشار اسد را فراخواند تا «به خواسته‌های قانونی مردم خود پاسخ گويد.»
 



علی لاريجانی از دولت ايران شکايت کرد

علی لاريجانی، رئيس مجلس ايران از دولت اين کشور به دلیل تشکیل ندادن وزارت ورزش، به قوه قضائيه شکايت کرد.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، ابراهيم رئيسی، معاون اول قوه قضائيه جمهوری اسلامی ايران، امروز سه‌شنبه ٣٠ فروردين ١٣٩٠ گفت: «نامه ارسالی از سوی رئيس مجلس شورای اسلامی مبنی بر عدم اجرای قانون تشکيل وزارت ورزش و جوانان توسط دولت، با جديت رسيدگی خواهد شد و در اين راستا پرونده آن به واحدهای قضايی مربوطه ارجاع شده است.»
  رئيسی افزود: «سازمان بازرسی کل کشور موظف است اين موضوع را در حوزه وظايف نظارتی بررسی و نتيجه را سريعاً اعلام کند.»
نمايندگان مجلس شورای اسلامی ايران، يکشنبه ۱۲ دی‌ماه ۸۹ طرحی را تصويب کردند که بر اساس آن وزارت جوانان و ورزش بايد به‌عنوان بيست و دومين وزارت‌ دولت ايران تشکيل ‌شود اما دولت ايران تاکنون اين وزارت‌خانه را تشکيل نداده است.
  آخرين مهلت تشکيل وزارت ورزش و جوانان ۲۰ فروردين ۱۳۹۰ بوده است.
علی لاريجانی هفته گذشته نيز طی نامه‌ای به محمود‌ احمدی‌نژاد تذکر داده بود تا وزارت ورزش و جوانان را تشکيل دهد.
با اين حال اسفنديار رحيم‌مشايی، رئيس دفتر رئيس‌جمهور ايران، ٢٨ فروردين‌ماه جاری گفت: «دولت و رئيس‌جمهوری اين موضوع (تشکيل وزارت ورزش) را به صلاح ورزش کشور نمی‌دانند.»
  يک روز پس از سخنان مشايی، مصطفی پورمحمدی، رئيس سازمان بازرسی گفت مجلس شورای اسلامی، تشکيل اين وزارت‌خانه را تصويب و شورای نگهبان نيز آن را تأييد کرد و نمی‌توان با عناوينی چون «به صلاح نيست» و يا «درست نيست»، تشکيل اين وزارت‌خانه را به تأخير انداخت.
وی افزود: «در مرحله اول تذکر می‌دهيم، در مرحله دوم پی‌گيری می‌کنيم و در مرحله سوم اعلام می‌کنيم. اگر مؤثر واقع نشد تعقيب قانونی خواهيم کرد.»
  پورمحمدی گفت: «مهلت قانونی تشکيل وزارت‌خانه ورزش و جوانان گذشت. تصرفات قانونی و عزل و نصب‌ها خارج از مهلت قانونی اشکال شرعی و قانونی دارد.»
  امروز همچنين مصطفی کواکبيان و ناصر موسوی دو نماينده مجلس ايران به محمود احمدی‌نژاد درباره تشکيل نشدن وزارت ورزش و جوانان تذکر دادند.
 


ايران: مدرنيسم تجربه‌ نکرده، يا تلاش برای جبران زمان از دست ‌رفته

ب. بی‌نياز (داريوش)

جهانی‌شدن سرمايه و ارزش‌های مدرنيسم تضمين‌کننده‌ی جذب کشورهای دارای تأخر تاريخی در مدرنيسم است. ولی برای آن که بتوان اين تأخر تاريخی را به امتياز تبديل نمود، بايد مبارزه‌ی فرهنگی را در صدر قرار داد و موانع فرهنگی را هموار کرد تا بتوان همه‌جانبه، موزون و منسجم از همه‌ی دست‌آوردهای مدرنيسم بهره برد. تنها از اين راه است که می‌توان خود را از مصرف‌کننده‌ی مدرنيسم به بخشی از توليدکنندگان مدرنيسم تبديل کرد
ايران امروز جزو کشورهای جهان سوم يا کشورهای پيرامونی به حساب می‌آيد که نتوانسته – به دلايل بسيار- دوران مدرنی را که در اروپا و آمريکای شمالی تجربه شد، تجربه کند. اين دوره‌ی تجربه نشده تنها ويژه‌ی ايران نيست، بلکه کشورهايی مانند روسيه، مصر، تونس، سنگال، کنيا، عراق، تاجيکستان و ... را در برمی‌گيرد. در اين جا ما با يک پرسش کلی مواجه هستيم: حال که بيشتر کشورهای جهان عصر مدرنيسم را تجربه نکرده‌اند، آيا امکان پذير است که اين کشورها جذب اين فرآيند مدرنيسم شوند يا خير؟ اگر پاسخ مثبت است، فرآيند جذب اين کشورها در مدرنيسم از چه راهی خواهد گذشت؟
پيش از آن که به اصل پاسخ برگرديم، ضروری است که درک خود را از مفهوم مدرنيسم به گونه فهرست‌وار بيان کنم.
منظور از مدرنيسم چيست؟ مدرنيسم يک مجموعه از عناصر به هم پيوسته و ارگانيک است که با فروپاشی نظام کهن سنتی آغاز به رشد کرد. مدرنيسم در حوزه‌های گوناگون مُهر و برچسب خود را می‌زند: در حوزه‌ی اقتصادی، اجتماعی، سياسی، فرهنگی، علمی و سرانجام آموزشی.
حوزه‌ی اقتصادی: مدرنيسم در حوزه‌ی اقتصادی بيان خود را در مناسبات سرمايه‌داری (اقتصاد بازار آزاد) می‌يابد. ويژه‌گی اصلی مناسبات سرمايه‌داری، تمرکز يا انباشت سرمايه‌ است. تمرکز يا انباشت سرمايه‌ (مالی و صنعتی) چيزی نيست مگر از بين بردن توليدکنندگان کوچک و پراکنده از يک سو و آغاز توليد انبوه و هوشمند (Rationalisiert) از سوی ديگر. اين فرآيند‌ی است که سرمايه‌داری از آغاز تولدش تا کنون طی کرده است. از اين رو، انباشت سرمايه و انحصار گوهر ذاتی سرمايه‌داری را تشکيل می‌دهد.
حوزه‌ی اجتماعی: مدرنيسم در حوزه‌ی اجتماعی انتقال جامعه‌ی سنتی و دينی به جامعه‌ی مدنی است. يعنی اعضای جامعه در مرتبه‌ی اول هويت خود را نه با دين، صنف يا وابستگی به اين يا آن فئودال بلکه برای اولين بار به عنوان شهروند يعنی انسان صاحب حق (حقوق شهروندی) تعريف می‌کنند. اعضای جوامع کهن جزو اين يا آن امت يا جماعت بودند. هويت فرد، با هويت امت يا جماعتی که او در آن زيست می‌کرد، تعريف می‌شد. در اين جوامع حتا آزادی رفت و آمد وجود نداشت و اعضای جامعه مجاز نبودند که به دلخواه مکان زندگی خود را تغيير دهند. به طور کلی می‌توان گفت مدرنيسم در حوزه‌ی اجتماعی از بين رفتن نظام سنتی- دينی و جايگزينی يک نظام حقوقی به جای نظام سنتی مبتنی بر امت يا جماعت می‌باشد.
حوزه‌ی سياسی: مدرنيسم در حوزه‌ سياسی بيان خود را در ليبراليسم (با درک نسبی) می‌يابد. در کل می‌توان گفت که ليبراليسم سياسی در عصر مدرنيسم که تا کنون ادامه يافته است، نظام پارلمانی يا نمايندگی است. شهروندان، نمايندگان خود را انتخاب می‌کنند و آن‌ها به عنوان وکيل در مجلس ملی عمل می‌کنند. از اين رو، ليبراليسم يا نظام پارلمانی يک نظام نخبه‌گرا يا تخصص‌گرا است. زيرا شهروندان به نمايندگان خود اين اختيار را می‌دهند که به جای آن‌ها تصميم بگيرند. تنها کشوری که دارای دموکراسی مستقيم است، سويس می‌باشد که در اين جا مورد بحث ما نيست. از اين رو، برای تحقق ليبراليسم سياسی در يک جامعه، ما حداقل به دو حزب بزرگ مردمی نيازمنديم. زيرا پارلمانتاريسم بدون وجود احزاب (حداقل دو حزب بزرگ مردمی) کيفيت ليبرالی خود را از دست می‌دهد. حزب يا احزاب ائتلافی که اکثريت را در مجلس بدست می‌آورند، برای يک دوره‌ی معين مسئوليت حفظ و دگرگونی‌های عناصر ترکيبی در جامعه را به عهده خواهند داشت. به سخن ديگر، ليبراليسم سياسی متعارف يعنی اعمال قدرت توسط حزب يا احزاب ائتلافی دارای اکثريت.
حوزه‌ی فرهنگی: مدرنيسم در حوزه‌ی فرهنگی از يک ويژه‌گی برجسته و ذاتی برخوردار است: گسترش و تنوع فرهنگی که به صورت تصاعد هندسی صورت می‌گيرد. برخلاف دوران کهن يا کشورهای غير مدرن، حوزه‌های توليد فرهنگی دايماً در حال بازتوليد خود هستند و دايماً توليدات فرهنگی از انحصار قشر نخبه خارج می‌شود و به لايه‌های پايين‌تر جامعه يا به بدنه‌ی اجتماع انتقال می‌يابد. و دقيقاً در همين حوزه بوده که به تدريج مفهوم «پسامدرن» شکل گرفت که بعدها به حوزه‌های اجتماعی ديگر سرايت کرد. البته از نظر نگارنده، مفهوم «پسامدرن» يک مفهوم اشتباه و ناکام است که در آينده به آن اشاره خواهم کرد.
حوزه‌ی علمی: مدرنيسم در حوزه‌ی علمی شديداً انقلابی عمل کرده است. دست‌آوردهای علمی در دوران مدرن با تمام دست‌آوردهای علمی انسان‌ها در طول تاريخ پيش از آن قابل مقايسه نيست. ولی کيفيت و ويژ‌ه‌گی علم در اين عصر، وظايف کاربردی آن است. به سخن ديگر، هيچ گاه علم در تاريخ بشريت اين چنين وابسته به صنعت يا توليد نبوده است. طبعاً انسان‌ها از دست‌آوردهای علمی در صنعت بهره می‌بردند، ولی علم در خدمت بلاواسطه‌ی صنعت (که اکنون جزوی از مناسبات سرمايه‌داری است) نبوده است. وظايف کاربردی علم آن چنان افزايش يافته که عملاً علم وظيفه‌ی ابزاری به خود گرفته است.
حوزه‌ی آموزشی: حوزه‌ی آموزشی در دوران مدرنيسم از يک ويژه‌گی برجسته برخوردار است: يک‌پارچگی و همانندی آموزش از يک سو و انطباق با نيازهای صنعت از سوی ديگر. اساساً مدارس و دانشگاه‌ها طبق برنامه‌‌های همگن ملی- دولتی عمل می‌کنند و مواد درسی به گونه‌ای سازماندهی شده‌اند که کارگران، تکنيسين‌ها و مهندس‌های آينده بتوانند سازگار با صنعت موجود علم را فرا گيرند و ادامه دهنده‌ی آن باشند. اگرچه علم روز به روز به شاخه‌های ظريف‌تر و متنوع‌تر تقسيم می‌گردد، يعنی تنوع علمی با سرعت توسعه می‌يابد ولی روش و متدلوژی آموزشی منطبق بر تنوع انسانی نيست.
محصولات جانبی ولی بلاواسطه‌ی مدرنيسم
اساساً دوران مدرنيسم دو محصول جانبی ولی مخصوص به خود دارد که به مثابه‌ی معيار آن (مدرنيسم) عمل می‌کنند. بدون اين دو محصول جانبی عملاً ما با پديده‌ای به نام مدرنيسم مواجه نيستيم: نقد نهادينه شده (Instutionalisierte Kritik) و جذب گسترش‌يابنده زنان در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سياسی و فرهنگی.
نقد نهادينه شده: نقد به ويژه نقد در عرصه‌ی فرهنگی، فلسفی، هنری، ادبيات داستانی و شعر و سرانجام نقد سياسی در جوامع مدرن به ابزارهای نهادی تبديل می‌شوند. آزادی (ليبراليسم) و نهاد نقد دو روی يک سکه‌اند. اگر در جامعه‌ای نقد نهادينه نشده باشد، عملاً نمی‌توان از آزادی نهادينه‌ شده هم سخن گفت، يا به عکس. در عرصه‌ی سياسی تفکيک قوای سه گانه و استقلال آن‌ها يعنی کنترل متقابل؛ و گوهر نقد، کنترل و سنجش است. از اين رو، بدون نقد نهادينه، چيزی به نام آزادی نهادينه نمی‌تواند وجود داشته باشد. يک نمونه: نقد ادبی يکی از شاخه‌های نقد است. در کشوری مانند ايران هنوز نقد ادبی در جامعه نهادينه نشده است. اگر هم نقد ادبی وجود دارد، پراکنده و ناپايدار است. به طور نمونه در کشور آلمان اولين جوانه‌های نقد ادبی در آغاز قرن هجدهم آغاز شد و اواسط همان قرن يعنی تقريباً ۱۵۰ سال پيش از انقلاب مشروطيت در ايران، پايه‌های نقد نهادينه توسط لسينگ (Gotthold Ephraim Lessing ۱۷۲۹-۱۷۸۱) ريخته شد. اگر ما امروز فهرست نام منتقدان ادبی، هنری، فلسفی و غيره را جمع‌آوری کنيم شايد به چندين جلد برسد. عجيب نيست که در شهر يک ميليونی مانند کلن (آلمان) برای بحث‌ها و نقد ادبی تا ۱۲ هزار نفر در سالن‌های بزرگ گرد هم می‌آيند. و اين افراد اکثر کسانی هستند که به قول آلمانی‌ها با ادبيات والا يا ممتاز (Erhabene Literatur) سر و کار دارند. خود وضعيت نقد در حوزه‌های گوناگون در کشورهای عقب‌مانده نشانگر شکاف و فاصله‌ی عظيم اين کشورها با مدرنيسم می‌باشد.
ايران: تلاش برای جبرانِ زمان از دست رفته
اگر ما به عناصر تشکيل دهنده‌ی مدرنيسم که در بالا به آن‌ها اشاره شد، بنگريم متوجه می‌شويم که فاصله‌ی کشور ايران با مدرنيسم بسيار زياد است. در حقيقت می‌توان گفت که ايران يکی از مصرف‌کنندگان خوب مدرنيسم است، بدون اين که خود مدرن باشد. کشورهای مصرف‌کننده‌ی محصولات مادی (تکنولوژيکی) و معنوی (فرهنگی، ادبی و هنری و...) مدرنيسم طبعاً عناصر مدرنيسم را به طور پراکنده و غيرمنسجم در خود جذب می‌کنند البته بدون آن که بين اين عناصر پراکنده‌ی مدرن رابطه‌ی درونی و موزون بوجود آمده باشد. به طور نمونه، پارلمان (مجلس ملی) در ايران همواره يک کپی تراژيک از پارلمان‌های مدرن بوده است، چه بعد از انقلاب مشروطيت، چه در دوران محمدرضا شاه و چه در دوران جمهوری اسلامی. توسعه علم و صنعت نيز در کشوری مانند ايران، علی‌رغم داشتن ظرفيت‌های بزرگ طبيعی و انسانی، هيچ گاه نتوانست در اين يا آن شاخه راه ويژه‌ی خود را طی نمايد.
حال اين پرسش پيش می‌آيد که با توجه به سرعت فوق‌العاده توسعه‌ی سياسی، علمی و صنعتی جهان پيشرفته سرمايه‌داری آيا می‌توان به گونه‌ای به فرآيند مدرنيسم پيوست؟ آيا می‌توان زمان از دست رفته را به گونه‌ای جبران کرد؟
از نظر نگارنده پاسخ مثبت است ولی بايد از سنگلاخ‌های فراوان گذر کرد! تاريخ بشری نشان می‌دهد که بسياری از کشورها که اکنون به مثابه‌ی عقب‌مانده تعريف می‌شوند زمانی در سطوح ممتازی از پيشرفت قرار داشته‌اند. بين‌النهرين (ميان دو رود)، مصر، هند، تمدن مايا در آمريکای لاتين، ايران کهن و چين. در اين جا به يک نمونه‌ی بسيار برجسته که در تاريخ علم و صنعت بشری ثبت شده است، اشاره می‌کنم: ستاره‌شناسی.
ستاره‌شناسی (که پايه‌ی آن رياضيات و هندسه بود) در بسياری از تمدن‌ها کهن مانند هند، مايا، ميان دو رود، چين و مصر يکی از علوم جا افتاده و پيشرفته محسوب می‌شد. در صورتی اين علم در امپراطوری هزار ساله‌ی روم هيچ گونه پيشرفتی نداشته است. چرا امپراطوری روم که در بسياری از زمينه‌ها رشد و توسعه يافته بود، در زمينه‌ی ستاره‌شناسی مطلقا پيشرفتی نداشته است؟ به يک دليل بسيار ساده! روميان عدد صفر را نمی‌شناختند. بدون عدد صفر نمی‌توان ستاره‌شناسی را آغاز کرد، زيرا ما در اين جا با اعداد بسيار بزرگ نجومی سر و کار داريم که فقط با عدد صفر قابل بيان است. تازه در سال ۱۲۰۲ برای نخستين بار لئوناردو فيبوچی ايتاليايی اين عدد را از کشورهای عربی وارد ايتاليا کرد که البته آن را نه به عنوان عدد بلکه علامت معرفی کرد. عدد صفر به مفهوم امروزی در اوايل قرن ۱۷ در اروپا وارد علم شد. علم و صنعت امروز بدون عدد صفر غير قابل تصور است، به ويژه در علوم فضايی و فناوری اطلاعاتی (IT). از اين رو، می‌توان گفت که جوامع بشری که همزمان جوامع باز و بسته (نسبت به يکديگر) هستند، دير يا زود، تحت قانون تأثير متقابل، يکديگر را تصحيح و اصلاح می‌کنند. به سخن ديگر، زمان از دست رفته از راه‌های پرآشوب يک لابيرنت تاريخی کسب‌پذير است.
حال اين پرسش پيش می‌آيد که آيا تأخر تاريخی اروپا نسبت به سرزمين‌هايی مانند هند، مصر، ايران و چين يک امتياز بود يا خير؟ به سخن ديگر، آيا اين تأخر تاريخی اروپا بود که باعث شد اين منطقه جغرافيايی بتواند از دست‌آوردهای تاريخی گذشتگان به نفع خود استفاده کند و آن‌ها را پشت سر بگذارد؟ شايد بتوان پرسش را به اين گونه بيان کرد: آيا تأخر تاريخی يک امتياز است يا يک بدبياری؟
امتياز تأخر تاريخی
يکی از بحث‌های قديمی مورخان و جامعه‌شناسان اين بوده که آيا تأخر تاريخی يا بهتر بگوئيم عقب‌ماندگی تاريخی می‌تواند امتياز باشد يا خير؟ اولين بار تروتسکی در کتاب «تاريخ انقلاب روسيه» به موضوع «امتياز تأخر تاريخی» (Das Privileg der historischen Verspätung) برخورد کرد و پس از او کسانی ديگر مانند آيزاک دويچر (Isaac Deutscher).
در اين جا لازم است که هسته‌ی فکری تروتسکی را از کتاب «تاريخ انقلاب روسيه» نقل کنم.
«هر کشور عقب مانده دست‌آوردهای مادی و معنوی کشورهای پيشرفته را جذب می‌کند. ولی اين بدان معنی نيست که اين کشورها برده‌وار از کشورهای پيشرفته پيروی می‌کنند و گذشته‌ی آن‌ کشورها را بازتوليد می‌کنند. نظريه‌ی تکرار دوره های تاريخی – ويکو و هوادران بعدی او – متکی بر مشاهدات آنها از فرهنگ‌‌های کهنِ ما قبل سرمايه‌داری است و قسماً هم بر تجارب توسعه سرمايه‌داری استوار است. تکرار معينی از دوره‌های فرهنگی در حقيقت به خصلت محلی و جانبی کل فرآيند وابسته بوده است. ولی سرمايه‌داری به معنی غلبه کردن بر اين شرايط می‌باشد. سرمايه‌داری به گونه‌ای راه را برای جهانشمولی و پايداری اشکال تکامل بشر هموار می‌کند. خود همين باعث می‌شود که امکان تکرار اشکال تکامل تک تک کشورها منتفی شود. هر چند کشور عقب‌مانده ناچار است به دنبال کشورهای پيشرفته بيفتد، اما امور را به ترتيب ديگر انجام می‌دهد: امتياز تأخر تاريخی – و چنين امتيازی وجود دارد – به کشور عقب‌مانده اجازه می‌دهد، يا درست‌تر است بگوئيم آن را مجبور می‌کند که چيزهای آماده را پيش از موعد معين، از آن خود کند و در اين راه از يک سلسله راه‌های بينابينی جهش کند. انسان‌های بدوی تير و کمان را يک باره با تفنگ تعويض می‌کند بدون آن که مجبور باشند راهی را که در گذشته ما بين اين دو سلاح وجود داشت، بپيمايند. استعمارگران اروپايی در آمريکا، تاريخ را از ابتدا آغاز نکردند. اين که آلمان يا ايالات متحد آمريکا به لحاظ اقتصادی از انگلستان پيشی گرفتند، درست به دليل تأخر توسعه‌ی سرمايه‌داری آنها بوده است. ... تکامل کشورها با تأخر تاريخی الزاماً به ترکيبی خاص از مراحل مختلف فرآيند تاريخی منجر می‌شود. ويژه‌گی تکامل اين کشورها روی هم رفته، عاری از برنامه، پيچيده و مرکب است.
امکان جهش از روی مراحل بينابينی طبعاً به هيچ وجه مطلق نيست. دامنه‌ی اين امکان در نهايت توسط ظرفيت‌های اقتصادی و فرهنگی آن کشور تعيين می‌شود. در ضمن کشور عقب‌مانده اغلب دست‌آوردهايی که از خارج به عاريه می‌گيرد از طريق تطبيق آن با فرهنگ بدوی خود از ارزش می‌اندازد. از اين رو فرآيند جذب و استحاله اين دست‌آوردها در کشور عقب‌مانده از يک خصلت متناقض برخوردار می‌گردد.» (تأکيد‌ها از من است)
تروتسکی اين کتاب را در سال ۱۹۳۰ به رشته تحرير در آورد. علی‌رغم محدوديت‌های ايدئولوژيکی او، درک تاريخی‌اش از سرمايه‌داری و تکامل تاريخ بشری در بسياری نکات اساسی درست از آب در آمد. تروتسکی اگرچه از «امتياز» تأخر تاريخی سخن می‌گويد ولی به يک نکته‌ی اساسی اشاره می‌کند و آن را زمانی امتياز می‌داند که «ظرفيت‌های اقتصادی و فرهنگی آن کشور» اجازه بدهند. به سخن ديگر، ظرفيت اقتصادی و فرهنگی می‌توانند به عنوان مانع عمل کنند و امتياز تأخر تاريخی را به ضد خود تبديل نمايند. «ظرفيت فرهنگی» که تروتسکی در سال ۱۹۳۰ از آن سخن گفت، در ادبيات مارکسيستی عملاً جايگاهی نداشته است و حتا اشاره به آن يک تابوشکنی گناه‌آلود بود. در همين چند سطر ترجمه شده، عملاً تروتسکی پاسخ خود و جايگاه فرهنگ را به روشنی توضيح داده است. اروپايی‌های استعمارگر که آمريکا را اشغال کردند از صفر آغاز نکردند بلکه توانستند از دست‌آوردهای معنوی، علمی و صنعتی بشری به سرعت بهره‌مند شوند، فقط به اين دليل ساده که «فرهنگ» اين انسان‌ها مانعی در راه بهره‌مندی از اين دست‌آوردها نبود. يا اگر آلمان توانست به لحاظ صنعتی انگلستان را پشت سر بگذارد و از تأخر تاريخی خود امتياز بسازد، فقط در عامل فرهنگی نهفته است.
عامل فرهنگی می‌تواند يا مانند ديوار نامرئی مقاومت، عمل کند يا می‌تواند به عنوان نيروی محرکه وارد عمل گردد. کسی که در ايران جايگاه فرهنگ را به شکل منسجم و همه‌جانبه مورد بررسی قرار داده است، آقای آرامش دوستدار است که متأسفانه هم از سوی اردوگاه مارکسيست‌ها و هم اردوگاه مذهبی‌ها مورد هجوم قرار گرفت. در رابطه با وزنه‌ی سنگين فرهنگ، تروتسکی می‌گويد: «کشور عقب‌مانده اغلب دست‌آوردهايی که از خارج به عاريه می‌گيرد از طريق تطبيق آن با فرهنگ بدوی خود، آنها از ارزش می‌اندازد.» او نتيجه‌گيری می‌کند: «از اين رو فرآيند جذب و استحاله اين دست‌آوردها در کشور عقب‌مانده از يک خصلت متناقض برخوردار می‌گردد». اين درک تروتسکی شديداً غير مارکسيستی ولی علمی است.
نکته‌ی ديگری که تروتسکی بدان اشاره کرده است، کيفيت کاملاً متفاوت سرمايه‌داری با نظام‌های ما قبل آن است، او می‌گويد: «سرمايه‌داری به گونه‌ای راه را برای جهانشمولی و پايداری اشکال تکامل بشر هموار می‌کند». هفتاد سال پس از نگارش «تاريخ انقلاب روسيه»، جهانی شدن (Globalisierung) سرمايه جايگاه و درستی نظريه‌ی تروتسکی را به اثبات رساند.
جهانی شدن سرمايه (Globalisierung)
جهانی شدن سرمايه تنها توسعه و گسترش مناسبات سرمايه‌داری نيست. علی‌رغم تمامی انتقاد‌های بجا و نابجايی که به اين فرآيند شده و می‌شود، جهانی شدن تنها جهانی شدن سرمايه نيست، بلکه جهانی شدن ارزش‌های مدرنيسم نيز می‌باشد. بدون جهانی شدن سرمايه، ارزش‌هايی مانند «اعلاميه‌ی جهانی حقوق بشر»، «کنوانسيون‌های سازمان بين‌المللی کار»، «کنوانسيون‌های تکميلی مربوط به زنان و حقوق اقليت‌ها»، موضوعاتی مانند جامعه مدنی، پارلمانتاريسم و غيره در محدوده‌ی کشورهای مدرن و پيشرفته باقی می‌ماند، آن هم فقط در سطوح نخبگان آن جوامع. تازه با جهانی شدن بوده است که اين ارزش‌های مدرنيسم کيفيت جهانی به خود گرفتند و از مرزهای اروپا و آمريکای شمالی گذشتند و در جهان اعلام موجوديت کردند. تا همين سال ۲۰۰۰ بسياری از روشنفکران کشورهای دارای تأخر تاريخی از اين دست‌آوردهای معنوی مدرنيسم بی‌اطلاع بودند. اينترنت که جزو دست‌آوردهای تکنيکی مدرنيسم محسوب می‌شود به عنوان محصول مدرنيسم نيز به يک پديده‌ی جهانی تبديل گرديد و ابزاری شد برای توسعه و گسترش ارزش‌های مدرنيسم. جهانی شدن، سرعت توسعه‌ی تاريخی را چند برابر کرد و تضمينی شد برای «جهانشمولی و پايداری اشکال تکامل بشر». ولی جهانی شدن سرمايه و ارزش‌های مدرنيسم علی‌رغم ميل و اراده‌ی ما قربانيان خود را دارد: ساختارهای فرهنگی و تفکری انسا‌ن‌ها را در هم می‌ريزد و مقاومت فرهنگی را در برابر خود برمی‌انگيزد. اسلام‌گرايی پاسخ و مقاومت بی‌واسطه‌ی يک فرهنگ عقب‌مانده در مقابل گسترش جهانی ارزش‌های مدرنيسم است. ولی اسلام‌گرايی فقط يک بُرش بسيار کوتاه تاريخی خواهد بود و هما‌ن گونه که حامد عبدالصمد در کتاب خود «زوال جهان اسلام» بررسی و پيش‌بينی کرده است، فروپاشی اين جهان (فروپاشی ارزش‌های اسلامی و جايگزينی آن‌ها توسط ارزش‌های شهروندی) چندان دير نخواهد بود.
ولی از سوی ديگر، جهانی شدن يک نتيجه‌ی عقلانی و جهانشمول ديگر را با خود به همراه داشته است: حل مسايل انسانی در نهايت بايد به شکل جهانی صورت بگيرد. جهانی شدن نشان می‌دهد که رهايی انسان از مشکلات تاريخی‌اش مانند جنگ و صلح، توزيع عادلانه ثروت، حل مسايل محيط زيست، مشارکت شهروندان در سرنوشت خود و غيره، ديگر راه‌های ملی را برنمی‌تابد. بايد راه حل‌های جهانی برای آن‌ها جستجو کرد.
ولی تا رسيدن به يک اتفاق نظر بين‌المللی و پيدا کردن راه‌ حل‌های جهانی هنوز بايد شکيبايی داشت، زيرا برای رسيدن به اتفاق نظر جهانی بايد ارزش‌های همسان و يگانه در جوامع گوناگون جا بيفتند. می‌بايد ابتدا در اکثريت کشورها و جوامع، ارزش‌های مدرنيسم نهادينه شوند، زبان مشترک سياسی همه‌گير شود و هر شهروند ملی، خود را شهروند جهانی محسوب کند و در مقابل کلکتيو جهانی احساس مسئوليت نمايد.
جهانی شدن سرمايه و ارزش‌های مدرنيسم تضمين‌کننده‌ی جذب کشورهای دارای تأخر تاريخی در مدرنيسم است. ولی برای آن که بتوان اين تأخر تاريخی را به امتياز تبديل نمود، بايد مبارزه‌ی فرهنگی را در صدر قرار داد و موانع فرهنگی را هموار کرد تا بتوان همه‌جانبه، موزون و منسجم از همه‌ی دست‌آوردهای مدرنيسم بهره برد. تنها از اين راه است که می‌توان خود را از مصرف‌کننده‌ی مدرنيسم به بخشی از توليدکنندگان مدرنيسم تبديل کرد.
www.biniaz.net




4 سال حبس برای حامیان مادران عزادار

مادران عزادار کابوس آقایان شده اند

لیلا سیف الهی و ژیلا کرم زاده مکوندی، دو حامی مادران عزادار که از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به 4 سال حبس محکوم شده اند در مصاحبه با "روز" اعلام کردند: مادران عزادار هرگز از پای نخواهند نشست و تا تحقق همه خواسته هایشان مصمم و محکم خواهند ایستاد.
لیلا سیف الهی، پزشک و ژیلا کرم زاده مکوندی، هنرمند و شاعری  که  19 بهمن 88 در منازل خود بازداشت شدند با قرار وثیقه و کفالت ازاد هستند اما طی روزهای گذشته حکم 4 سال زندان آنها ابلاغ شد.
خانم کرم زاده مکوندی به "روز" می گوید: نمیدانم به این حکم بخندم یا گریه کنم که برافروختن شمع، به عنوان جرم مطرح شده اما احساس میکنم با این حکم ها میخواهند از مادران عزادار انتقام بگیرند. غافل از اینکه مادران از پای نخواهند نشست.
خانم سیف الهی نیز به "روز" می گوید: نمی دانم چرا آقایان به جای همدردی با خانواده هایی که عزیزانشان را از دست داده اند ما را تحت فشار قرار میدهند.
مادران عزادار که به مادران پارک لاله تغییر نام داده اند، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند كه اعلام کرده اند از خون فرزندانشان نخواهند گذشت و خواهان محاكمه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و... از دهه شصت تا كنون هستند.
مادران پارک لاله همچنین خواهان آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند و  اعدام را يك قتل سازمان يافته مي دانند و مخالف هرگونه قتلي با هر شكل و هر نامي از جمله سنگسار و قصاص مي باشند و خواهان لغو قانون مجازات اعدام هستند.

مادران عزادار جور حکومت را می کشند
ژیلا کرم زاده مکوندی، هنرمند و شاعر حامی مادران عزادار درباره حکم دادگاهش به "روز" می گوید: من وقتی به حکم ام نگاه میکنم و بخشی از آن را میخوانم و می بینم که جمع شدن مادران، برافروختن شمع و راهپیمایی سکوت در پارک را به عنوان جرم نوشته اند نمیدانم باید به جهالت آقای مقیسه بخندم یا گریه کنم. از نظر او افروختن و روشن کردن شمع جرم است. در دادگاه به من گفت چرا به ارتباط با مادران عزادار ادامه دادی؟ گفتم مادران خواسته هایی دارند ازجمله اینکه کسی نباید به خاطر فکر و اندیشه اش زندانی شود. برگشت به منشی اش گفت بنویس این حقوق بشری است. ماندم چه باید بگویم. اکنون هم به این حکم اعتراض دارم و رسما اعتراض خواهم کرد.
این حامی مادران عزادار می افزاید: احساس میکنم خواستند با این حکم ها از مادران عزادار انتقام بگیرند، چون مادران واقعا کابوس این آقایان شده اند. یک مدتی روزهای شنبه واقعا مانده بودند چه بکنند در حالیکه مادران تنها در سکوت در پارک جمع می شدند و شمع روشن میکردند؛ تنها کاری که ما میکردیم حمایت و همدردی با خانواده هایی بود که عزیزانشان را از دست داده اند یا عزیزانشان در زندان هستند.
از خانم مکوندی درباره دلیل و چگونگی بازداشت اش می پرسم؛ می گوید: 19 بهمن 88 در منزل خودم بازداشت شدم. به این شکل که در حیاط را خودشان باز کرده و وارد خانه شده بودند. پشت در ورودی خانه بودند و ما فکر میکردیم بچه ها در حال بازی هستند یکباره در را باز کردند و وارد شدند و گفتند از جایت تکان نخور. بلافاصله هم به سراغ کامپیوتر رفتند و کیس را برداشتند و گفتند لباس بپوش برویم.
این حامی مادران عزادار سپس می گوید اتهامی که در زندان و در اتاق های بازجویی به او تفهیم شده "تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" بوده است. او توضیح میدهد: من تمام اتهامات را رد کردم و گفتم تنها کاری که من کرده ام این است که برای مادران شعر گفته و با آنها همدردی کرده ام.
خانم کرم زاده مکوندی که در بند 209 زندان اوین بازداشت بوده، برای مصاحبه تلویزیونی تحت فشار بوده است. او می گوید: فشار روحی و روانی شدیدی بود، می گفتند تو خیلی خوب صحبت میکنی و می توانی با صحبت کردنت روی جوانان تاثیر بگذاری اگر به خودت رحم نمی کنی به فلانی (یکی از بستگانم) رحم کن و مصاحبه کن که حداقل آنها دنبال کارهایی که شما رفتید نروند. من کاملا در ایزوله بودم و هیچ خبری از خانواده و بستگانم نداشتم خیلی فشار شدیدی بود در نهایت گفتم من مصاحبه نمیکنم و چیزی برای از دست دادن ندارم و هر کسی خودش تشخیص میدهد که چه راهی برود و چه کاری بکند. بعد از آن 14 روز مرا در انفرادی رها کردند و کسی به سراغم نیامد. تا اینکه با قرار کفالت آزاد شدم.
او می افزاید: بازجوها هم دو نوع بودند بازجوی من بازجوی آرامی بود اما هر جا کم می آورد مرا رها میکرد و می رفت و بازجوی دیگری می آمد که خیلی رفتار تندی داشت. شب اول به من می گفت با این سن و سال خجالت نمی کشی این کارها را می کنی؟ گفتم من در شناسنامه 41 سال نوشته اما 50 سال دارم کسانی با سن بالاتر از من حتی بالای 70 سال دارند حکومت می کنند مگر سن بالا بد یا جرم است؟
خانم کرم زاده مکوندی سپس در پاسخ به این سئوال که دلیل حساسیت حکومت به فعالیت مادران عزادار و برخوردهای امنیتی و قضایی با مادران چیست؟ می گوید: وقتی انسجام و همدلی مادران را دیدند گویی ترسیدند. چیزی که مادران را به هم نزدیک میکند خواسته های مشترک آنهاست مادرانی که از اقشار مختلف جامعه، از ساده ترین زنان خانه دار گرفته تا زنانی با تحصیلاتی بالا یا هنرمند و... محکم در کنار هم و برای خواسته های مشترکشان ایستاده اند. ما یک قدم هم از این خواسته ها عقب نشینی نمی کنیم. خواسته های ما، خواسته های عموم مردم است؛ آزادی زندانیان سیاسی، محاکمه آمران و عاملان اعدام ها، کشتارها و.... و لغو مجازات اعدام.
او تصریح میکند: تنها کاری که مادران می کنند همدردی با خانواده های جان باختگان و زندانیان سیاسی است و این راه را ادامه میدهند واز پای نمی نشینند. این به هیچ عنوان جرم نیست. این کاری است که حکومت باید انجام میداد و باید انجام بدهد اما نمی کند و ما جور آنها را می کشیم و ادامه خواهیم داد.

می خواهند از مادران زهر چشم بگیرند
لیلا سیف الهی دیگر حامی مادران عزادار که به 4 سال زندان محکوم شده به "روز" می گوید که از حکم صادره شوکه است و اصلا انتظار چنین حکمی را نداشت.
خانم سیف الهی پزشک است. او می گوید:عواقب صدور چنین حکم هایی، برای آقایان بدتر است ما که کاری نکرده بودیم فقط حرفمان این بوده و است که کسانیکه از اول انقلاب و دهه شصت و بعد از آن و در همین دوره کشته شده اند، حق شان ضایع شده، به زندان رفته اند، باید با اینها همدردی کرد، باید آمران و عاملان این مسائل مجازات شوند. برای همین 4 سال زندان داده اند. در هر صورت امیدوارم دادگاه تجدید نظر این حکم را نقض کند.
این حامی مادران عزادار که بعد از انتخابات مخدوش 22 خرداد 88، سه بار بازداشت شده توضیح میدهد: بار اول روز شنبه، 13 آذر بود که به اتفاق 30 تن از مادران عزادار در پارک لاله بازداشت شدیم ما را به وزرا بردند و بعد آزادمان کردند. بار دوم حدود یک ماه بعد بود. باز یکی از شنبه ها در پارک لاله به اتفاق 14 نفر از مادران بازداشت شدیم و ما را این بار به اوین بردند و انگشت نگاری کردند و عکس گرفتند و دو روز بعد با قرار کفالت آزاد کردند. اما بار سوم 19 بهمن 88 بود که به منزلم آمدند و مرا در منزل بازداشت کردند و به خانواده ام گفتند مساله ای نیست و فردا آزاد خواهد شد اما بعد از بازجویی در همان شب اول، مرا یک هفته در سلول رها کردند و هیچ کسی به سراغم نیامد.
خانم سیف الهی هم در بند 209 زندان اوین زندانی بوده. او درباره اتهاماتی که به او نسبت داده شده می گوید: ابتدا می گفتند شما جلوی اوین می روید و کسانی که آزاد می شوند را تحریک می کنید. در اصل ما برای استقبال از عزیزانی که ازاد می شدند جلوی زندان اوین می رفتیم. بعد به من گفتند تو سومین بار است بازداشت می شوی و درس نگرفته ای و... اما کم کم  به این سمت رفت که به من و خانم کرم زاده مکوندی و خانم رستگاری نسب می گفتند شماها تشکیلات مادران عزادار را راه انداخته اید. در حالیکه اصلا چنین نبود. اولا مادران عزادار، تشکیلات نیست دوما این مادران به صورت خودجوش در کنار هم قرار گرفتند. بعد گفتند که شما با افراد حقوق بشری ارتباط داشتید و از طریق آنها خبرها را منتشر می کردید. اسم یک فردی را می آوردند که من اصلا نمی شناختم. یکسری از ایمیل های ما را که حاوی اخباری که در ایمیل هامی آید بود، مصداق جرم گرفته ومی گفتند این جرم است. بعد هم بحث حضور در تجمعات  را مطرح میکردند. اما در زندان هیچ اتهامی به من تفهیم نشد و تازه بعد از آزادی با وثیقه 50 میلیونی، مرا به دادگاه که خواستند اتهام را تفهیم کردند.
او سپس می افزاید: من آدم سیاسی نیستم. اصلا هیچ ادعایی هم در این زمینه ندارم. ما به اتفاقاتی که افتاد و عده ای از مردم بی گناه کشته شدند، آن هم فقط برای اعتراضی که داشتند، یا زندانی شدند، اعتراض داشتیم و داریم. نمیدانم چرا به جای همدردی با کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند اینطور ما را تحت فشار قرار می دهند و میخواهند زهر چشم بگیرند من واقعا علت این را درک نمی کنم.

افزایش فشارها بر مادران
فشار بر مادران عزادار و حامیان آنها از سوی حکومت تنها در این دو مورد خلاصه نمی شود. الهام احسنی و فاطمه رستگاری نسب دیگر حامیان مادران عزادارند که به اتفاقا خانم سیف الهی و خانم کرم زاده مکوندی بازداشت شده بودند. هنوز حکم دادگاه آنها که با قرار کفالت آزاد هستند اعلام نشده است.
همزمان نادر احسنی، دیگر حامی مادران عزادار به دو سال حبس محکوم شده است. نادر احسنی نیز 19 بهمن 88 در منزلش بازداشت شده بود اما او همان زمان به یک سال حبس محکوم شد و دوران محکومیت خود را سپری کرد. او اکنون مجددا به دو سال حبس محکوم شده.
پیش از این و در 17 مهرماه نیز دو عضو مادران عزادار یعنی اکرم نقابی، مادر سعید زینالی و ژیلا ترمسی، مادر حسام ترمسی بازداشت شده بودند.
سعید زینالی، 23 تیر ماه 1378 در مقابل چشم های مادرش ربوده شد و از آن تاریخ تاکنون هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست.
خانواده آقای زینالی از یازده سال پیش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است.
حسام ترمسی نیز از بازداشت شدگان بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته است که بعد از آزادی از زندان، به دلیل وضعیت وخیم جسمانی، بیماری کلیه و کبد و افسردگی شدید در بیمارستان بستری شد.
برخی گزارش ها به نقل از خانواده او، حکایت از سوء قصد افراد ناشناس با چاقوی آلوده به سموم ناشناخته به این جوان 19 ساله دارد که منجر به عفونت خون او شده است.
حکیمه شکری و ندا مستیقمی دو حامی مادران عزادار نیز به اتفاق پدر رامین رمضانی، در 14 آذر ماه در بهشت زهرا بازداشت شدند.
رامين رمضانی، سرباز وظيفه ای بود که روز ۲۵ خرداد و در حاليکه در مرخصی به سر می برد بر اثر اصابت گلوله ماموران جان باخت و شکايت خانواده او برای معرفی قاتل و يا قاتلان فرزندشان تاکنون بی نتيجه مانده است.
 حکیمه شکری و ندا مستقیمی، دو حامی مادران عزادار متهم به جاسوسی و ارتباط با سایت های خارج از کشور شده بودند آنها و همچنین پدر رامین رمضانی اکنون با قرار وثیقه آزادند.
طی دو سال گذشته مادران عزادار و حامیان آنها بارها به وزارت اطلاعات احضار شده اند. بر اساس گزارش هایی که وب سایت مادران عزادار منتشر کرده تنها در بهمن ماه، 15 تن از مادران به وزارت اطلاعات احضار شده بودند.




بازگشت مصلحی در میان سکوت خامنه ای و رئیس دولت

خزعلی: احمدی نژاد به رهبر خنجر خواهد زد

حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات برکنار و ابقا شده دولت احمدی نژاد، صبح دیروز در محل کارش حاضر شد و در مراسم تودیع (برکناری) یکی از معاونان خود شرکت کرد. خبرگزاری فارس گزارش داده که این فرد، حسین عبداللهی، معاون هماهنگ کننده وزارت اطلاعات، چند روز قبل از سمت خود برکنار شده بود. روزنامه کیهان که در چند مقاله و نوشته به شدت به تیم احمدی نژاد تاخته و آنان را به زمینه سازی برای مقابله با خامنه ای متهم کرده، در میان مطالب خود فاش کرده  بعد از برکناری معاون وزارت اطلاعات که نزدیک به مشائی بود، احمدی نژاد وزیر اطلاعات را فراخوانده و استعفای وی را گرفته و همان موقع به اعضای دولت خبر داده است. هنوزمحمود احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای موضعی در ارتباط با  استعفا و بازگشت به کار وزیر اطلاعات نگرفته اند.
سایت های خبری اصولگرا اما منتقد دولت مانند الف و جهان نیوز و حتی سایت اصلی حامی احمدی نژاد (رجانیوز) هم برکناری عبداللهی را دلیل اصلی استعفای غیرمنتظره مصلحی عنوان می کنند.
به نوشته این سایت ها، عبداللهی از نزدیکان اسفندیار رحیم مشایی بوده که با نظر مستقیم رئیس دفتر احمدی نژاد در وزارت اطلاعات مشغول به کار شده بود.
این در حالی است که تنها سند رسمی که حاکی از دستور رهبر جمهوری اسلامی برای ابقای مصلحی است، متن اس ام اسی است که سامانه اس ام اس دفتر آیت الله خامنه ای به مشترکان خود فرستاده. در این اس ام اس آمده است: "پس از مخالفت رهبر انقلاب با کناره گیری حجت الاسلام مصلحی از وزارت اطلاعات، وی در این وزارتخانه ماندنی شد."

ردپای مشایی؟
سایت الف پیش از این خبر داده بود وزیر اطلاعات به دلیل برداشتن یکی از معاونین خود که "نماینده مشایی و جریان انحرافی دولت" در وزارت خانه بوده است با "فشار دفتر رئیس جمهور" مجبور به استعفا شده بود.
این سایت با اشاره به تصمیم چندی قبل احمدی نژاد برای برکناری مصلحی و مخالفت آیت الله خامنه ای با آن تصمیم، افزوده است: "این جابجایی به مذاق چهره جنجالی دولت دهم (مشایی) خوش نیامد و تصمیم به برکناری مصلحی گرفت."
سایت "آزادنگار" هم در این خصوص نوشته است که پس از برکناری عبداللهی، مصلحی  که "از قرار معلوم چند روزی است اختلافاتش با احمدی نژاد ومشایی بالا گرفته است، برای اینکه به سرنوشت مصطفی پورمحمدی –وزیرکشوربرکنارشده دولت نهم- دچار نشود، استعفا می دهد."
از سوی دیگر، برخی از سایت‌های اصولگرا مانند تابناک و رجا نیوز بدون توضیح بیشتر، به یادآوری انتقاد مشایی از دستگاه‌های "اطلاعاتی و ارتباطی" جمهوری اسلامی، چند ساعت قبل از اعلام خبر کناره گیری وزیر اطلاعات پرداخته‌اند.
رئیس دفتر احمدی‌نژاد در مصاحبه‌ای که دیروز در پایگاه اطلاع رسانی دولت منتشر شد، با تاکید بر اینکه "دستگاه‌های مسئول ما باید در اسرع وقت ضعف‌های اطلاعاتی و ارتباطی خود را درخصوص تحولات منطقه جبران کنند" گفته است: "نداشتن اخبار و تحلیل صحیح و دقیق درباره هر یک از این کشور‌ها و ارتباط همه این رویداد‌ها با طرح کلان سلطه گران، ما را در موضع‌گیری‌ها و تصمیم‌گیری به اشتباه خواهد انداخت."
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در دو سال گذشته شاهد تغییرات گسترده درمعاونت های خود بود. برکناری معاونت اطلاعات داخلی ومعاونت فناوری اطلاعات که با دستور مستقیم معاون سابق رئیس جمهور انجام شد.درآن هنگام نیز مخالفت هایی ازسوی وزیر وقت-محسنی اژه ای- صورت گرفت که درنهایت به برکناری او منجر شد.

درگیری رسانه های اصولگرا
پس از آنکه عصر روز یکشنبه خبر ناگهانی استعفای وزیر اطلاعات و سپس ابقای او بر اثر مخالفت آیت الله خامنه ای بارها از سوی رسانه های اصولگرای منتقد دولت منتشر شد، خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی (ایرنا) در گزارشی "برخی از خبرگزاری های داخلی تحت انقیاد یک جریان خاص سیاسی" را متهم کرد که "با حذف خبر استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات و قبول آن از سوی رییس جمهور، بدون استناد به هیچ منبع مشخصی مدعی شدند که مقام معظم رهبری با کناره گیری مصلحی مخالفت کرده اند."
ایرنا یکشنبه شب "عدم صدور اطلاعیه" از سوی دفتر رهبر ایران را دلیل بر آن دانست که آیت الله خامنه ای با کناره گیری حیدر مصلحی مخالفت نکرده است.
خبرگزاری دولت افزوده بود که به خاطر "تعهد خود به مسیر قانونی و تاکید بر ضرورت رسمیت منابع خبری"، آماده است تا هرگونه نظر رهبر جمهوری اسلامی را "که از مجاری رسمی به ایرنا واصل شود" منتشر کند و مقام‌های مسئول را به اطاعت از آن فرا بخواند.
این خبرگزاری در پایان مطلب انتقاد آمیز خود در مورد انتشار خبر ابقای وزیر اطلاعات، تاکید کرده بود که ضمن تعهد به "تبعیت محض از اوامر و دستورات رهبر معظم انقلاب" تلاش خواهد کرد تا "عوامل فعال در پشت این ماجرا" را شناسایی و به مردم معرفی کند.
این موضعگیری خبرگزاری ایرنا واکنش برخی سایت های اصولگرا را برانگیخت و سایت "تابناک" نزدیک به محسن رضایی در این زمینه نوشت: "همه کسانی که در حوزه رسانه در ایران فعالیت می کنند، معنی نظر رهبری بر پایه یک منبع موثق را می فهمند و از سوی دیگر، با توجه به سرعت بالای نفوذ خبر در عرصه اینترنت، متوجه هستند که منتظر دستور کتبی بودن آن هم در آن موقع از شب، عملا بهانه ای واهی است."
در واکنشی جداگانه، علی اکبر جوانفکر مدیر عامل خبرگزاری دولتی ایرنا و مشاور مطبوعاتی رئیس جمهوری هم، پیشتر با چاپ نوشته‌ای شدیداللحن در سایت شخصی خود، "رسانه‌های دروغ‌پرداز و اقتدارگرا" را متهم به "جعل" خبر مخالفت آیت الله خامنه‌ای با تغییر وزیر اطلاعات کرده بود.
جوانفکر نوشته بود که این رسانه‌ها با "طراحی و اجرای سناریوی جدیدی علیه دولت برای وانمود سازی عدم ولایت پذیری رئیس جمهوری" می‌خواهند رهبر جمهوری اسلامی را "در مقابل یک خبر خلاف واقع اما منتسب به ایشان قرار دهند تا به زعم آن‌ها معظم له، مجبور به سکوت شوند."
مشاور مطبوعاتی محمود احمدی‌نژاد در بخش دیگری از مطلب خود، با ذکر اینکه تغییر وزیر اطلاعات، بدون هماهنگی رئیس جمهوری و رهبری امکان ندارد افزوده: "این گونه خبرسازی‌ها که رئیس جمهوری تصمیمی را بگیرد و کمتر از دو ساعت بعد رهبری معظم انقلاب آن را رد کند هیچ منطق عقلانی ندارد و علاوه بر تضعیف رئیس جمهوری، تضعیف شخص رهبری عزیز انقلاب و جایگاه ولایت فقیه نیز می‌باشد."
جوانفکر چند روز پیش نیز دستور سال 88 آیت الله خامنه ای برای برکناری اسفندیار رحیم مشایی از سمت معاون اولی رئیس جمهور را "حکم ارشادی" او عنوان کرده بود که به معنای این است که احمدی نژاد می توانست از اجرای آن خودداری کند.
سایت جهان متعلق به علیرضا زاکانی نماینده اصولگرای مجلس با انتقاد شدید از این سخنان نوشت: "با کمال تاسف باید گفت جناب جوانفکر برای اتهام زدن به رسانه ها حتی حرمت رهبر انقلاب را هم رعایت نکردند که در جملاتی که نقل شد این موضوع کاملا آشکار است."
این سایت با طرح این پرسش که "حال باید پرسید چه کسی باید به این توهین ها پاسخ دهد؟ آیا نباید جناب رئیس جمهور این فرد را به سرعت از مسئولیت خود خلع کند؟" افزود: "آیا سخنان شتابزده وی ننگی بزرگ بر دامن رسانه های دولت نیست."

"خبر" هنوز منتشر نشده
خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی اگرچه در ساعت 13.22 دیروز ظهر در نهایت اعلام کرد که "پيگيري‌هاي خود" در مورد "صحت و سقم" خبر مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با برکناری مصلحی را ادامه داده و برایش "محرز" شده كه "نظر شريف ايشان بر ابقاي وزير اطلاعات است" اما کماکان بیانیه خود درباره دروغین بودن خبر اولیه مخالفت آیت الله خامنه ای با این مسئله را بر روی خروجی خود باقی نگه داشته است.
از سوی دیگر سایت پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری نیز تا لحظه تنظیم این گزارش، خبر استعفای مصلحی و پذیرش آن از جانب احمدی نژاد را روی صفحه خود حفظ کرده و هنوز خبر ابقای وزیر اطلاعات در سمت خود بنا بر دستور آیت الله خامنه ای را منتشر نکرده است.
برخی از رسانه های منتقد دولت احمدی نژاد، از عدم انتشار این خبر به عنوان بی اعتنایی جدید دولت به حکم آیت الله خامنه ای یاد کرده اند.
سایت "الف" در مطلبی با عنوان "دومین بی اعتنایی تاریخی به یک حکم حکومتی" نوشته است: "در حالی که شب گذشته با نظر دفتر رهبر انقلاب خبر استعفای وزیر اطلاعات از همه رسانه های خبری برداشته شد، رسانه های دولت زیر بار این توصیه نرفتند."
این سایت با اشاره به برخورد مشابه دولت دهم در ماجرای برکناری مشایی از مقام معاونت اولی رییس جمهوری که با حکم رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفت، از "نهادهای مسئول و مجلس" خواسته است تا "آخرین هشدارها" به دولت داده شود.

واکنش طرفداران آیت الله خامنه ای
از سوی دیگر برخی از شخصیت های نزدیک به اصولگرایان نیز با شتابزده توصیف کردن عزل و نصب ها در دولت محمود احمدی نژاد خواستار تجدیدنظر وی در این رویه شدند.
اسماعیل کوثری، عضو فراکسیون اصولگرای مجلس، گفته است که "رییس جمهور در برکناری وزیر اطلاعات شتابزده عمل کرد و بحث ورود رهبری به این موضوع به دلیل احساس مسئولیت ایشان است."
پرویز سروری، رییس کمیته امنیت داخلی مجلس نیز تاکید کرده که "اقدام دولت در پذیرش این استعفا با توجه به نگاه شیطنت آمیز آمریکا و قصد انتقال بحران به داخل ایران به هیچ وجه مناسب نبود."
محمد نبی حبیبی، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی نیز گفته که رییس جمهور  باید برای عزل و نصب ها مطالعه بیشتری انجام دهد و افزوده است: "احمدی نژاد باید در برخی روش ها تجدید نظر کند."
از سوی دیگر غلامحسین صفارهرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که در دولت دوم احمدی نژاد از سمت خود برکنار شد و هم اکنون به عنوان مشاور فرمانده کل سپاه فعالیت می کند، در گفت و گو با سایت جهان، انتشار خبر استعفای مصلحی از وزارت اطلاعات را "محصول عملکرد شتابزده و مسئله دار عناصری" دانست که به گفته او "باید همیشه نگران حضور آنها در جایگاه های حساس نظام باشیم."
او با اشاره به جریانی که "در اطلاع رسانی های خود از دولت بر یک عملکرد غلط پافشاری می کنند" به ماجرای تکذیب دستور رهبر جمهوری اسلامی که صبح دیروز توسط یکی از این اشخاص در وبلاگش منتشر شد، اشاره و تصریح کرد: "اگر بخواهیم خیلی حسن ظن به خرج بدهیم باید بگوییم که این افراد ناآگاه و بی اطلاع هستند."
سایت رجانیوز به عنوان سایت خبری اصلی حامی احمدی نژاد نیز در این خصوص نوشت: "جريان خطرناك و نفوذي در دولت براي دستيابي به اهداف سياسي و تحت‌الشعاع قرار دادن ضعف‌هاي خود به‌دنبال ايجاد دوگانه‌هاي انحرافي است و علي‌رغم ابلاغ دستور رهبر انقلاب مبني ابقاي وزير اطلاعات با توهم‌پراكني در مورد منشأ خبر مخالفت رهبري با كناره‌گيري مصلحي تلاش مي‌كند، گسل‌هاي جديدي در روابط دولت و ساير نهادهاي قانوني نظام ايجاد كند."
اما در کنار موضع گیری  جالب توجه سردار نقدی مبنی بر اینکه بسیج "در امور سیاسی دخالت نمی کند" ولی "همواره تحت فرمان ولایت" است، نوشته مهدی خزعلی هم خواندنی بود که در مطلبی تحت عنوان جنگ لشگر علی بن صالح وسپاه سیدخراسانی نوشت: من روزی را می بینم که احمدی نژاد در برابر رهبر بایستد و از پشت خنجر بزند. مرددم! این چه بازی است؟هزار دستان کیست؟




هشدار عبادی در مورد احتمال نا آرامی در خوزستان

مقامات بعد از ۳ روز تشکیل جلسه دادند

در فضای ملتهب خوزستان و در حالیکه رسانه های خارجی از ادامه ناآرامی ها در این استان خبر داده اند، خبرگزاری فارس دیروز اعلام کرد هیات رئیسه كمیسیون سیاست خارجی مجلس برای رسیدگی به این موضوع تشکیل جلسه داده است.همزمان شیرین عبادی، در نامه ای به کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، خواستار رسیدگی به سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز گروهی از ایرانیان عرب زبان و سنی مذهب در شهر اهواز توسط  نیروهای جمهوری اسلامی شد و در مورد احتمال گسترش ناآرامی ها هشدار داد..
پس از گذشت سه روز از حوادث خوزستان که به گفته فعالان خوزستانی در نتیجه آن 10 نفر کشته و چندین نفر زخمی شدند، برخی از خبرگزاری های رسمی دیروز از تشکل جلسه اعضای هیات رئیسه كمیسیون سیاست خارجی مجلس برای رسیدگی به این حوادث خبر دادند.

32 سال تبعیض ناروا
شیرین عبادی، رئیس کانون وکلای مدافع حقوق بشر، در نامه خود خطاب به ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، در مورد حوادث اخیر اهواز نوشت: "روز ۱۶ آوریل ۲۰۱۱ تعدادی از ایرانیان عرب زبان و سنی مذهب استان خوزستان، در شهر اهواز - واقع در جنوب ایران - تظاهرات مسالمت آمیزی مبنی بر اعتراض به وضعیت نامطلوب و تبعیض آمیز خود بر پا داشتند که متاسفانه با خشونت زیاد از طرف نیروهای حکومتی سرکوب شدند و پس از آن درگیری های کوچک و پراکنده نیز تا چند روز ادامه داشته است. در جریان این حوادث بیش از۱۲ نفر کشته، حدود ۲۰ نفر زخمی و بیش از دهها تن نیز دستگیر شده اند."
آنطور که برنده ایرانی جایزه صلح نوبل 2003 در نامه خود نوشته است، تا کنون از بازداشت شدگان این حوادث هیچ اطلاعی در دست نیست و مامورین امنیتی خانواده و بستگان کشته شدگان را با تهدید مجبور به سکوت و چند نفر از آنان را که با رسانه های عرب زبان مصاحبه نموده اند دستگیر کرده اند.
شیرین عبادی همچنین با تاکید بر "اهمیت جغرافیایی استان خوزستان" اشاره کرده است که ایرانیان عرب زبان ساکن در آن منطقه، طی ۳۲ سال حکومت جمهوری اسلامی از تبعیض های ناروا رنج برده و در شرایط نا مساعدی زندگی کرده اند.
او با هشدار نسبت به بروز "یک نا آرامی گسترده در این قسمت از ایران" از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خواسته است از کلیه امکانات قانونی برای آزادی بدون قید و شرط افرادی که در جریان حوادث اخیر در خوزستان دستگیر شده اند استفاده کند تا از وقوع نا آرامی های بیشتر جلوگیری شود.

حسابشان از "ضد انقلاب" جداست
خانم عبادی این نامه را در واکنش به حوادث روزهای گذشته خوزستان نوشته است؛ حوادثی که به گفته فعالان عرب به دنبال آن 10 نفر کشته و چندین زخمی و ده ها نفر بازداشت شده اند.
یوسف عزیزی بنی طرف، از فعالان عرب ایرانی ساکن انگلستان، در مورد این حوادث به روز گفته بود: "این موضوع به فراخوان جوانان عرب در داخل و خارج از ایران و فعالیت های آنها در شبکه های اجتماعی در طول دو ماه گذشته برمیگردد. آنها  اعلام کرده بودند که روز  26 فروردین، به مناسبت ششمین سالگرد قیام مردم عرب اهواز در سال 1384 در اهواز و برخی دیگر از شهرهای استان خوزستان تظاهرات مسالمت آمیز برگزار می کنند."
اشاره این نویسنده عرب به  ناآرامی های فروردین ماه سال ۸۴ خوزستان است که در نتیجه آن چند نفر کشته و ده ها نفر بازداشت شدند. این رویداد پس از  آن رخ داد که نامه ای منتسب به دفتر رییس جمهوری وقت، که در آن بر تصمیم شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی  بر تغییر ترکیب جمعیتی عرب های خوزستان تاکید شده بود، به شکل وسیعی در خوزستان منتشر شد.
محمد علی ابطحی، رییس وقت دفتر محمد خاتمی، رییس جمهوری سابق، این نامه را تکذیب و آن را جعلی اعلام کرد، اما عرب های خوزستان در شهرهای مختلف این استان به اعتراضاتی دست زدند که به شدت سرکوب شد.
 رسانه های رسمی جمهوری اسلامی طی روزهای گذشته به صورت مستقیم به حوداث اخیر خوزستان واکنشی نشان نداده و تنها بعضی از آنها تلویحا و بدون ارائه جزئیات به آن پرداخته اند.
در تازه ترین مورد، فارس، خبرگزاری نزدیک به نیروهای امنیتی و نظامی، روز سه شنبه، 28 فروردین، اعلام کرد: "اعضای هیات رئیسه كمیسیون سیاست خارجی مجلس  با تشكیل جلسه‌ای، حوادث اخیر خوزستان را مورد بحث و بررسی قرار دادند."
هیچ یک از خبرگزاری های رسمی جمهوری اسلامی اقدام به انتشار جزئیات این جلسه و نتایج آن نکرده اند.
پیشتر، خبرگزاری برنا، نزدیک به اصولگرایان، به نقل از منابع مطلع خبر داده بود که در نتیجه حمله افراد ناشناس به ایست بازرسی ماموران نیروی انتظامی در اهواز سه مامور و دو عابر پیاده زخمی شدند.
به گفته این خبرگزاری، یکی از ماموران نیروی انتظامی به دلیل شدت جراحات وارده کشته شده است.
در این میان خبرگزاری فارس هم به نقل از محسن حیدری آل کثیری، امام جمعه موقت اهواز نوشت که حساب مردم خوزستان از "معدودی ضدانقلاب" جداست.
او گفته است: "حساب مردم شریف خوزستان باید از حساب این افراد معدود ضدانقلاب جدا نگه داشته شود و نباید فعالیت و عملیات‌های این گروه معدود ضد انقلاب به حساب اكثریت مردم و عشایرخوزستان گذاشته شود."
خبرگزاری فارس پیش از این نیز به نقل از فرمانده نظامی شادگان از دستگیری دو "شرور" در نتیجه درگیری مسلحانه با پلیس  شهر شادگان خبر داده بود.
به گفته این مقام نظامی: "رئیس كلانتری 11 این شهر  از ناحیه سر مجروح شده، دو متهم نیز زخمی اند و  توسط مأموران به بیمارستان معرفی‌زاده شادگان منتقل شدند."




یک هفته بعد از سفر خامنه ای به مناطق نفتی

احمدی نژاد وزیر نفت را برکنار می کند

یک هفته بعد از سفر آیت الله خامنه ای به مناطق نفتی که وزیر نفت در جمع همراهان وی درباره منطقه عسلویه گزارش  داد از مجلس خبر می رسد که میر کاظمی وزیر نفت دولت محمود احمدی نژاد، خرداد ماه آینده، وزارت را ترک می کند و روانه دانشگاه علم وصنعت می شود.
به گزارش خبر آن لاین در آخرین روزهای سال 1389 در راهروهای مجلس خبرهایی از تدوین طرح استیضاح وزرای نفت و صنایع و معادن به گوش رسید. ایلنا، هم گزارش داد که طرح استیضاح مسعود میر کاظمی وزیر نفت در 9 محور توسط جمعی از نمایندگان مجلس تدوین شده و عمده محورها مربوط به ضعف در اجرای پروژه‌های مهم نفتی و گازی کشور است.
وضعیت رکود در پارس جنوبی و عقب ماندن 25 میلیارد دلاری سالانه از قطر، عدم پیشرفت پروژه‌ها در این منطقه علی‌رغم تزریق پول، عدم بهره‌برداری از میادین مشترک گازی (درحالی که عراق، کویت و عربستان در حال برداشت از این منطقه هستند)، کاهش تولید روزانه متوسط 72 هزار بشکه در روز (درحالی که باید تا پایان برنامه یک میلیون بشکه اضافه می‌شد)، تعطیل شدن پروژه یادآوران، تضعیف شدن پروژه آزادگان، عدم جمع‌آوری گاز‌های همراه و سوزنده بیش از 50 میلیون متر مکعب گاز روزانه (معادل 2 فاز پارس جنوبی) در خارک- سیری- عسلویه و غیره، عدم تخصیص اعتبار برای تعمیر چاه‌های نفت، نمک‌زدایی و برداشت روزانه 300 هزار بشکه نفت به صورت غیر صیانتی، عزل و نصب‌های غیراصولی و دستوری بدون توجه به اصل شایسته‌ سالاری، انتصاب افراد کم تجربه و ناوارد، برخوردهای غیر منطقی وزارتخانه و روابط عمومی وزارت نفت با منتقدین و هتاکی و بی‌حرمتی به نمایندگان و کارشناسان با دستور و دیکته مستقیم وزیر نفت، محورهای این طرح استیضاح را تشکیل می دهند.
گفته می شود این استیضاح ممکن است در اردیبهشت ماه سال 90 و پس از تصویب بودجه سالانه به جریان بیفتد و پس از جمع آوری امضاء تقدیم هیات رئیسه مجلس شود. البته قائم مقام شورای اطلاع رسانی دولت، شایعات منتشر شده مبنی بر احتمال برکناری وزیر نفت را تکذیب کرده.
همچنین گفته می شود با تشکیل وزارتخانه جدیدی که مسئولیتهای دو وزارتخانه نیرو و نفت را برعهده خواهد گرفت، نامجو و کاظمی از همراهی با دولت دهم باز می مانند. بر اساس شنیده ها پس از ادغام وزارت بازرگانی در وزارت صنایع و نیز ادغام وزارت راه در وزارت مسکن قرار است وزارتخانه جدیدی با عنوان وزارت انرژی تشکیل شود.
شواهد نشان می دهد رئیس دولت برای تصدی وزارتخانه جدید قرار است فرد جدیدی را به عنوان وزیر به مجلس معرفی و میرکاظمی وزیر کنونی نفت را روانه دانشگاه علم وصنعت کند.
رئیس مجلس شورای اسلامی هم خطاب به نفتی ها گفته است: "در این شرایط حساس منطقه باید صنعت نفت ایران به گونه ای عمل کند که در دام ندانم کاری نیفتد".
هفته پیش هم حمید رضا کاتوزیان، رییس کمیسیون انرژی مجلس در این‌باره گفته بود: "با ادامه سیاست‌های کنونی در حوزه نفت، سوء مدیریت‌ها و غفلت از سرمایه‌گذاری برای تولید صیانتی، در مدت هفت سال به وارد کننده نفت تبدیل می‌شویم."
وی با تأکید بر نیازمندی صنعت نفت کشور به سرمایه‌گذاری برای افزایش تولید صیانتی، به وبسایت خانه ملت گفت: "اگر امسال هم مانند سال گذشته هیچ بودجه‌ای برای توسعه ذخایر نفت و گاز اختصاص پیدا نکند، با کاهش شدید تولید مواجه خواهیم شد که ممکن است این کاهش به طور میانگین تا 100هزار بشکه در روز هم برسد."
البته میر کاظمی هم این نگرانی ها را تکذیب نمی کند و در افتتاح نمایشگاه نفت می گوید: "اگر سرمایه گذاری در صنایع نفت و گاز ایران انجام نشود با توجه به گذشت نیمی از عمر مخازن نفت قطعا نگرانی هایی برای ادامه تولید و صادرات نفت خام ایران به وجود می آید.
کاتوزیان همچنین در انتقادهایش آورده بود: "برنامه چهارم توسعه دولت را موظف کرده بود تا پایان سال 88 تولید نفت را یک میلیون بشکه افزایش دهد. به علت عدم سرمایه‌گذاری در صنعت نفت، نه تنها این هدف برنامه چهارم توسعه محقق نشد، بلکه امروز شاهد کاهش تولید 72 هزار بشکه‌ای نیز هستیم و اگر این روند ادامه پیدا کند ظرف مدت هفت سال آینده وارد کننده نفت خواهیم شد."
به گزارش خبرآن‌لاین، شمس اردکانی رییس کمیسیون انرژی اطاق بازرگانی ایران نیز معتقد است: "تجربیات گذشته نشان داده است اجرای اصل 44 و قانون برداشت شده از آن باعث شکوفایی اقتصاد نمی شود در شرایط فعلی هم مدل های سرمایه گذاری و برداشت هایی که از قانون نفت می شود و مدل های ملی مثل بیع متقابل کافی برای جذب سرمایه های خارجی در این صنعت نیست.در عین حال با توجه به آنکه در میدان های مشترک ما برداشت رقابتی است بای بیشتر سرمایه گذاری را به این بخش تخصیص دهیم. ابن که در حال حاضر رقبا دربرخی از میدان های مشترک ما در برداشت پیشی گرفته اند ناشی از تفسیرهای حقوقی و مالی است که در حقیقت ما را در چار ضعفی کرده است که قطعا ادامه آن می تواند ما را از اهداف چشم انداز 20 ساله و توقویت حضور ما در منطقه کاملا دور کند."
در اتفاقی دیگر بازتاب روحیه حاکم در صنعت نفت را میتوان در نمایشگاه جاری نفت در تهران دید. دومین و سومین روز از برگزاری شانزدهمین نمایشگاه بین المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی اگرچه پیش بینی می شد از رونق بیشتری نسبت به سایر سال های گذشته برخوردار باشد اما کاهش استقبال عمومی از این نمایشگاه محسوس بود.
اما مسوولان برگزاری این نمایشگاه معتقدند بازدید از این نمایشگاه در این دوره بی نظیر بوده است. البته منظور این  است که استقبال مسوولان نفتی از این نمایشگاه بی نظیربوده زیرا در هر یکساعت دو تا سه مدیرنفتی برای حضور در جمع خبرنگاران و ارائه عملکرد خود با یکدیگر رقابت می کردند.
بنا بر گزارش خبرآن‌لاین،  اولین کنگره ملی چشم انداز صنعت نفت نیز با حضور علی لاریجانی  و وزیرنفت برگزار شد که علی لاریجانی به دلیل تاخیر در برگزار شدن مراسم، سخنرانی خود را در کمتر از ده دقیقه به اتمام رساند و تاکید کرد به دلیل دیر برگزار شدن این مراسم وی عجله دارد و سریعا محل برگزاری کنگره را ترک کرد.
رئیس مجلس شورای اسلامی از بازدید این نمایشگاه نیز خودداری کرد و دلیل این امر را عجله داشتن برای رسیدن به برنامه های دیگر خود دانست.



برای احمد سلامتیان

امروز احمد سلامتیان شصت و هفت ساله شد.
نسل ما مهدی بازرگان را نزیسته و او را جز از خلال کتابها و خاطرات و تصاویر به خاطر نمی‌آورد. اما هرگاه این روزها بسیار عصبانی می‌شود از بی‌شرمی حاکمیت و یا بی‌حوصله می‌شود از گامهایی که گاه تند و گاه کُند، به سوی اصلاح یا تغییر برداشته می‌شوند؛ می‌شنود که: اشتباه انقلابیون را تکرار نکنید و بازرگان را به یاد آورید!
این روزها آنچه درباره مهدی بازرگان می‌شنوم در قامت و تفکر مردی می‌بینم که هر غروب در کتابخانه‌ای در نزدیکی دانشگاه سوربن، در خشت خام می‌بیند آنچه من و دوستانم در آینه هم نمی‌بینیم... احمد سلامتیان با چهره‌ای آرام و لهجه‌ای که پس از سه دهه تبعید از وطن، هنوز هم اصفهانی است.
وقتی 25 بهمن دوباره رمق تازه گرفتیم و پیوند خوردیم با استبدادسوزانِ خاورمیانه، احمد سلامتیان در پاسخ دوستانی که توقع داشتند کاری بکنیم کارستان، به آرامی گفت: "برداشتم این نیست که 25 بهمن، روز نبرد نهایی است اما روز بسیار مهمی خواهد بود در تاریخ حوادث ایران و مبارزه برای آزادی خواهی و ضد استبداد در ایران" و محکم ادامه داد: "اما این مبارزه، مبارزه درازمدتی است و به نفس فراوان و بالا و پایین‌های بسیار احتیاج دارد... هرچند حوادث اخیر دنیا و ایران نشان داده که رسیدن به ثمراتش با گامهای استوار، تا سالها و ماه‌های آینده است نه چندین دهه و چندین قرن..." توصیه به ترکیبی غریب از شکیب و امید، حکمت و شجاعت...
سلامتیان وارث و امانتدار یک تجربه است؛ بازرگان را از سال 1338 یعنی حدود نیم قرن پیش شناخت، با او هم‌بند و سپس همکار شد. به روایت سلامتیان، او "خواستار بهبود وضع موجود بود و نه زیر رو کردن آن، مهندس بازسازی و نوسازی و به‌روز کردن خانه سنتی پدری بود و نه تخریب از بیخ و بن آن".
از نگاه او، استمداد بازرگان از روحانیان هم از آن رو بود که تناسب قوای اجتماعی و سیاسی را علیه استبداد سلطنتی برهم زند و مرجعیت بعنوان ملجاء و پناه مردم در برابر استبداد برخیزد و هرگز نمی‌خواست و تصور نمی‌کرد ردای جدید بر قامت همان استبداد کهن بپوشاند.
در این تجربه-قرائت، بازرگان با نیّت احتراز از انقلاب و خون‌ریزی، پارادایم "اصلاحات آری، دیکتاتوری شاه نه" را معرفی کرد؛ شعاری که ذاتا اصلاحی بود و خواستار تغییر رفتار نظام قانونی (مشروطه سلطنتی) بود و نه سرنگونی آن؛ اجرای حقوق و آزادیهای ملت مصرح در قانون اساسی و حتی تغییر برخی از اصول آن را می‌خواست و نه نابودی تمام آن را.
شاه و ساواک چنان کردند که انقلابیون عصبانی، صدای بازرگان را نشنیدند و پارادایم او را به سخره گرفتند و شاید این روزها که بسیاری از آنها در زندان و حبس و حصرند به حرفهای آن مرد دوراندیش می‌اندیشند.  حالا نزدیک به دو دهه از درگذشت بازرگان می‌گذرد اما احمد سلامتیان امانتدار تجربه‌ایست که به کار نسل عصبانی ما می‌آید؛ نسلی که حق دارد خشمگین باشد اما حق ندارد راه رفته انقلابیونِ بی‌شکیب را دوباره برود. می‌شود رام نباشیم و چَشم نگوییم اما آرام باشیم و بشنویم تجربه‌هایی را که جز از صاحبان ضمائر روشن و عمیق نمی‌توان جست.
شصت و هفتمین سال تولد احمد سلامتیان را گرامی می‌دارم و وجودش را برای نسل خسته اما استوار‌مان مغتنم می‌شمارم. زنده باشد و از زندگی بگوید باز...



aساوث لیک تریبون و اظهارات هیلاری کلینتون

ایران انقلاب هاي خاورمیانه را دزدیده

متیو لي
هیلاري کلینتون، وزیر خارجه آمریکا  ایران را متهم کرد که تلاش مي کند انقلاب هاي دموکراتیک خاورمیانه را بدزدد و به کشور هاي عرب هشدار داد با  زنان و اقلیت هاي دیني مدارا کنند.
کلینتون گفت که ایران مشخصا تلاش مي کند تا از قیام کشورهاي منطقه براي رسیدن به اهداف خود استفاده کند و درحالی که در کشورش جنبش اصلاح طلبانه را سرکوب مي کند، از مردم دیگر کشورها طرفداري مي کند.
کلینتون گفت: "به عقیده من همه از این تلاش ایران براي دزدیدن قیام هاي منطقه آگاه هستند. ما امیدواریم که در عصر سرعت در ارتباطات، مردم این کشورها گول تاکتیک هاي ایران را نخورند."
کلینتون گفت که آمریکا هیچ مدرکي ندارد که ثابت کند ایران باعث این اعتراضات شده باشد اما بخوبي شاهد این است که اقدامات ایران براي سوء استفاده از این قیام هاست.
کلینتون همچنین هشدار داد که خشونت علیه زنان و اقلیت هاي قومي گذار به دموکراسي را در این کشور ها تهدید مي کند و خشونت را در کشورهاي عرب ترویج مي کند.
وي که جایزه والتر راتنو، تاجر، سیاستمدار و وزیر امورخارجه یهودي آلمان قبل از دوره نازیسم را دریافت مي کرد، گفت که او از اتفاقاتي که بعد از انقلاب مصر افتاد و در آن زنان و مسیحیان مورد آزار قرار گرفتند، راضي نیست. کلینتون گفت که این ها نشانه افراطي گری است و دوران گذار به دموکراسي را به مخاطره مي اندازد.
وي گفت، قتل والتر راتنو در سال 1922، هشداري بود براي اینکه افراطي گري را دست کم نگیریم.
کلینتون خاطرنشان کرد که وقایع مصر امتحاني بود براي معترضان که با اعتراضات بدون خشونت باعث سقوط رئیس جمهور دیکتاتور این کشور شدند و ممکن است در این جنبش اصلاح طلبانه شکاف ایجاد کند.
کلینتون گفت که او بیم دارد از اینکه همین وقایع در کشورهاي دیگر خاورمیانه اتفاق بیافتد و تاکید کرد مصر و سایر کشورهاي عرب که در آستانه تغییر هستند باید در مقابل نابردباري ایستادگي کنند.
وي گفت: "این براي شهروندان و رهبران این کشور ها مهم است که بتوانند با هم در مقابل خطرات ایستادگي کنند و مردم را در مسیریک دموکراسي کثرت گرا قرار بدهند."
او گفت: "دموکراسي یک هدف بی پایان است که نیاز به مشارکت و حمایت دارد و تنها زماني ممکن است که همه شهروندان بتوانند از آن بهره  مند شوند. جوامع وقتی زنده می مانند که  همه مردم در اداره کشورشان مشارکت کنند . اما اگر زنان یا اقلیت ها کنار گذاشته شوند حکومت ها در بن بست می افتند."
ساوث لیک تریبون، 16 آوریل



کارگردان مستند آخرالزمانی بازداشت شد

دردسر دنباله روی از بشارت های احمدی نژاد

یک روز پس از آنکه یک مرجع تقلید در قم، خواستار برخورد  دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با کارگردان مستند "ظهور بسیار نزدیک است" شد، علی اصغر سیحانی ناپدید شد تا برخی سایت ها از دستگیری وی خبر دهند. این در حالی است که وی هفته گذشته اعلام کرده بود ساخته آخرالزمانی وی متاثر از "بشارت های" رئیس دولت در خصوص ظهور امام دوازدهم شیعیان است.
تلفن همراه علی اصغر سیحانی از روز گذشته پاسخ گو نیست و سایت های محافظه کار خبر از بازداشت کارگردان یکی از بحث برانگیز ترین مستند های مذهبی در یک دهه اخیر داده اند. با این حال هنوز هیچ یک از مقامات امنیتی و یا قضایی پیرامون دستگیری وی موضع گیری نکرده اند.  گفته می شود بازداشت وی ارتباط مستقیمی با موضع گیری های یک مرجع تقلید دارد؛آيت الله مکارم شیرازی  که 24 ساعت پیش از دستگیری سیحانی، ضمن سخنانی در شهر قم، خواستار برخورد دستگاه قضائی با سازندگان مستند "ظهور بسیار نزدیک است" شده بود.  وی در مسجد اعظم قم حاضر شده بود تا نزد طلبه ها و روحانیون حاضر پیرامون "خط قرمز" ها هشدار دهد: "اعتقادات ما خط قرمز ماست و نباید این گونه [از مساله ظهور] برای رسیدن به اهداف و مقاصد استفاده ابزاری بکنیم."
 سی دی های مستند "ظهور بسیار نزدیک است" اواخر سال گذشته به طور گسترده ای در شهر های بزرگ و کوچک به طور رایگان توزیع شد. مستندی که راوی  "آخر الزمان شیعی" بود و  با اشاره به ظهور قریب الوقوع امام دوازدهم شیعیان، برخی از رهبران جمهوری اسلامی را از فرماندهان سپاه مهدی موعود معرفی کرده بود.
 همزمان با برخاستن سر و صداهای بسیار بر سر این مستند، در هفته های گذشته زمزمه هایی مبنی بر ساخت قسمت دوم "ظهور بسیار نزدیک است" نیز شنیده می شد. امری که مورد انتقاد شدید آیت الله مکارم شیرازی قرار گرفت تا جایی که دست به دامن دستگاه قضائی جمهوری اسلامی شد تا از ساخت قسمت دوم آن جلوگیری کنند. هر چند برخی کارشناسان به نزدیکی سیحانی به حلقه های حامی احمدی نژاد اشاره می کنند و می گویند بازداشت علی اصغر سیحانی  کوتاه مدت خواهد بود و ممکن است تنها از وی خواسته شود از ساخت دومین قسمت "ظهور بسیار نزدیک است" صرف نظر کند.

احمدی نژاد هم آلت دست دشمن است؟
علی اصغر سیحانی هفته گذشته در گفتگویی مفصل با خبرآنلاین به دفاع از مستند مذهبی خود پرداخته و گفته بود: "شما اگر بشارت‌های آقای احمدی‌نژاد را به عنوان برگزیده و منتخب مردم مورد توجه قرار دهید که ایشان در هر سخنرانی بشارت ظهور را می‌دهند؛ پس ایشان هم نعوذبالله آلت دست دشمنان است."
وی همچنین با عاریه گرفتن اظهارات رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر موضع گیری "خواص" در برابر "فتنه"، تاکید کرده بود در حال حاضر نیز برخی از "خواص" مقابل "ظهور" می ایستند: "معظم رهبری گفته‌اند که در فتنه 88، عموم مردم بدون خواص پیروز و موفق شدند، در حالی که عده‌ای از خواص یا مردود شدند یا نمره بسیار ضعیف گرفتند؛ معتقدیم الان هم که این گونه است چرا که می بینیم عده ای از خواص در مقابل حقیقت نزدیک شدن به ظهور عده‌ای از خواص می ایستند."
او در این مصاحبه همچنین خاطرنشان کرده بود فیلم اش در راستای ایدئولوژی ای است که محمود احمدی نژاد از زمان به قدرت رسیدن در سال 84 آن را تبلیغ کرده است.  او بیراه نمی گوید. رئیس دولت مستقر حتی وقتی حکم برکناری اسفندیار رحیم مشایی را امضا می کرد، از توصیف جدیدی برای دولت دهم بهره گرفت: "دولت انتظار."

دنباله روی از "شعیب ابن صالح" زمان
بر اساس مستندی که اسفند سال گذشته در شهرها توزیع شد، کارگردان، روایت های مذهب شیعه پیرامون شرایط  ظهور آخرین امام شیعیان را مطالعه کرده و دست به "تطبیق" آنها با رجال سیاسی کنونی جمهوری اسلامی زده است. در این تطبیق دهی محمود احمدی نژاد یکی از شخصیت های اصلی سناریو لقب گرفته است: "شعیب ابن صالح"
بر طبق روایت های شیعه، او فرمانده سپاهی از خراسان است که در هنگامه ظهور مهدی موعود، قیام می کند. در نقل قولی از محمد بن حنیفه نقش ابن صالح که از سوی مستند مذکور رئیس دولت معرفی شده است، آمده است: "پیشاپیش آنان مردی است که وی را صالح بن شعیب یا شعیب بن صالح می‌نامند او از قبیله بنی‌تمیم است آنان نیروهای سفیانی را شکست داده و در بیت‌المقدس فرود می‌آیند تا مقدمه حکومت حضرت مهدی علیه‌السلام را فراهم آورند."
این شبیه سازی در حالی انجام شده که محمود احمدی نژاد از سوی مخالفان خود در جنبش سبز، به عنوان  "کودتاگر انتخاباتی" معرفی می شود که در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، آرای کاندیداهای مخالف را به نفع خود تصاحب کرد.
گفتنی است گروه مبشران ظهور، خیزش خیابانی شهروندان معترض به تقلب در انتخابات را  به "فتنه آخز الزامان" تشبیه و در همین راستا رهبران سیاسی این جنبش - میرحسین موسوی و مهدی کروبی - را به عنوان شخصیت های بد معرفی کرده اند.
از سوی دیگر فیلم به مخاطب می گوید، ابن صالح به فرمان "سید خراسانی" دست به قیام می زند. این مستند تاکید می کند با توجه به اینکه آیت الله علی خامنه ای متولد "مشهد" است، احتمال اینکه وی "سید خراسانی" باشد را بالا می داند.
اما آیت الله مصباح یزدی چنین عقیده ای ندارد. این روحانی تندرو که از حامیان سرسخت ولی فقیه است اعتقاد  خود به رهبر جمهوری اسلامی را "خیلی بالاتر" از سید خراسانی توصیف کرده است:"لزومی ندارد ما برویم دنبال آن روایات تا تاییدی بر معظم له بگیریم. به مراتب بسیار بالاتر از آن سید خراسانی که در روایات آمده است، ما به مقام معظم رهبری اعتقاد داریم."

هزینه ساخت و توزیع صلواتی بود
ناظران همچنین شبهه های بسیاری پیرامون تامین کنندگان هزینه این مستند و همچنین توزیع چشمگیر آن به صورت رایگان دارند. گمانه زنی ها بر این است که طیف هایی از طرفداران محمود احمدی نژاد وظیفه تولید و تکثیر این سی دی را عهده دار بوده اند. هرچند کارگردان "ظهور بسیار نزدیک است" چنین ادعاهایی را رد می کند و می گوید هزینه ان را مردم تامین کرده اند :" در مورد کار توزیع هم خود ما بیش از 80 الی 90هزار عدد سی دی توزیع داشتیم که بخشی از این را به صورت صلواتی دادیم چون بانی داشتیم و یک بخشی هم پولش را گرفتیم. البته جدای از این‌ها نسخه‌های دیگری هم توسط خود مردم و به صورت خودجوش توزیع شده است؛ برای مثال طلبه بزرگواری در تهران با هزینه شخصی خودش 6هزار نسخه از این مستند را تکثیر و به صورت صلواتی در اختیار مردم قرار داده است."
محمود احمدی نژاد تاکنون واکنشی به این مستند نشان نداده اما مرتضی آقا تهرانی، فردی که او را "معلم اخلاق" دولت احمدی نژاد می نامند، پیرامون دیدگاه رئیس دولت گفته است: "ایشان گفتند چرا این حرفها را می زنید و چه کسی گفته است من همان فرد (شعیب بن صالح) هستم."
اما اسفندیار رحیم مشایی این ادعا را رد کرده و گفته از رئیسش همچین چیزی نشنیده است: "من موضع گیری احمدی نژاد در مورد این مستند را نشنیده‌ام و ایشان راجع به این فیلم به شخص من چیزی نگفته است." گفتنی است بسیاری اسفندیار رحیم مشایی را در پشت پرده ساخت این مستند به نفع  احمدی نژاد معرفی می کنند، اما وی یکشنبه هفته پیش ادعا کرده اساسا فیلم مذکور را ندیده است: "خیلی‌ها خیلی حرف می‌زنند ولی من این فیلم را ندیدم و فقط در مورد آن شنیده‌ام. شنیده‌ام که گفته‌اند یک واقعیتی در آخر زمان اتفاق می‌افتد ولی در مورد وقایع آخر زمان من آنقدر می‌دانم که خیلی چیزهایی که نقل شده است ممکن است درست نباشد و ما در این مورد از علما مطالبی شنیده‌ایم و یا می‌دانیم برخی اتفاقات هم ممکن است درست باشد ولی حتما اتفاق نیفتد."

انتقاد تند شریعتمداری از مستند
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول  کیهان، دو هفته قبل  توزیع سی دی های مذکور را یک "ترفند تبلیغاتی" نامید و تصریح کرد: "فيلم ياد شده يك ترفند تبليغاتي است و با هدف زمينه سازي انتخاباتي براي يك جريان منحرف سياسي توليد و توزيع شده است. جريان مرموز و مشكوكي كه چندان ناشناخته نيست و طي سال هاي اخير، بارها از نام مبارك مراد غايبمان، حضرت بقيه الله الاعظم-ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- سوء استفاده كرده و مي كند "
احمدی نژاد و بشارت های امام زمانی
گفتنی است محمود احمدی نژاد بار ها پای امام زمان و مسائل ماورایی مذهبی را در مسائل سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک به میان کشیده است. در یکی از آخرین موارد، زمستان گذشته وی در دفاع از طرح هدفمندی یارانه ها آن را متعلق به امام دوازدهم شیعان دانست و گفت: "من يقين دارم حضرت ولي عصر (عج) اجراي موفق اين طرح را مديريت كرده و هدايت مي‌كنند."
البته او این راهم گفت که "من پيش از اجراي طرح هدفمند شدن يارانه ها خدمت مقام معظم رهبري رسيدم و ايشان فرمودند پول يارانه‌ها پول امام زمان است و بركت دارد."
احمدی نژاد همچنین در اردبیهشت سال 87 در جریان سفر به مشهد و در جمع طلاب و روحانیون آن شهر مدعی نقش داشتن امام زمان در مدیریت و اقدامات خود و دولتش شد.
در عرصه سیاست خارجی نیز وی برای انتقاد از کاخ سفید، واشنگتن را متهم کرد که قصد دارد مانع از ظهور امام زمان شود: "ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشه‌ها را کشیده‌اند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند."
در همین ارتباط علی اصغر سیحانی در دفاع از مستند خود و محمود احمدی نژاد، تاکید کرده بود  وی و هم قطارانش در گروه "مبشران ظهور" از  بشارت های رئیس دولت متاثر بوده اند: "بشارت‌های ظهور این ها بود که باعث شد، فعالیت‌های خود را تشدید کنیم و اقدام به ساخت مستند ظهور بسیار نزدیک است بگیریم".