۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز سه شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

» / اختصاصی کلمه /

حق تعیین سرنوشت ملی؛ مقاله‌ای منتشر نشده از سید مصطفی تاج‌زاده


کلمه – سید مصطفی تاج‌زاده
تقدیم به سید علی موسوی و دیگر شهدای عاشورای خونین ۸۸
فصل مشترک مشروطه تا کنون
ایجاد انسداد سیاسی، نقض حقوق ایرانیان و سرکوب های خونین یک‌سال گذشته از یک سو وناکارآ مدی مدیریتی و افزایش روزافزون فساد، بی‌کاری، گرانی، اعتیاد و… از سوی دیگردفاع کردن از اصل (و نه فقط وضعیت کنونی) جمهوری اسلامی و حتی انقلاب اسلامی و اندیشه امام را بسیار دشوار کرده است. در عین حال همین وضعیت نامناسب امکان آشنایی شهروندان را با دو نگاه به انسان و جامعه و نیز به اسلام و جهان وهمچنین تبار شناسی خشونت و استبداد بیش از همیشه فراهم کرده و فرصت بی نظیری برای بازخوانی دیروز، نقد حال و گفت‌وگو و اندیشیدن درباره فردا در اختیار همه گذاشته است. نسل انقلاب می تواند در آیینه جنبش دموکراتیک و حقوق بشری امروز، دیروز خود را نقد کند و نگاهی تازه به کارنامه انقلاب با همه دستاوردهای بزرگ و خطاهای انکار ناپذیرآن بیفکند و این افتخار را به خود اختصاص دهد که نخستین نسلی باشد که با نقد عملکرد خویش، سرمایه‌ای گرانبها و کم نظیربرای ساختن ایران فردا در اختیار نسل بعدازخود قرار می‌دهد.پیشنهاد ‌می‌کنم اندیشه و عملکرد هر فرد، گروه یا جناحی برای کسب یا حفظ استقلال، یکپارچگی سرزمینی، منافع ملی، رفاه شهروندان و توسعه میهن در دهه های گذشته با معیار دفاع آنان از “حق تعیین سرنوشت” ارزیابی شود؛ حقی که فصل مشترک تلاش‌های آزادی‌خواهانه ایرانیان از نهضت مشروطه تا جنبش سبز بوده است. چنین نقدی به ایرانیان در تحقق آرمان‌های یک‌صد ساله خود یاری خواهد رساند. و” حق تعیین مقدرات”هم‌چنان راه حفظ ثبات، یکپارچگی، وحدت، آزادی، توسعه عادلانه و رفاه شهروندان ایران زمین است.
فطری بودن “حق تعیین سرنوشت”
در عصر” لنین زده” دهه های ۵۰ و ۶۰ خورشیدی که ” مبارزه با استکبار و امپریالسم” و تلاش به منظور “تحقق جامعه بی طبقه” (توحیدی یا مارکسیستی) برای حقوق مدنی و سیاسی و فرهنگی شهروندان جایی باقی نمی گذاشت، گفتمان «نوفل لوشاتو» نه فقط از پذیرش ملی برخوردار شد، بلکه علاوه‌بر جهان اسلام، در جوامع آمریکایی و اروپایی نیز با استقبال انبوهی از آزادیخواهان رو برو شد. “حق تعیین مقدرات” بر این اساس که “حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم، من می‌خواهم حرفم آزاد باشد، من می خواهم مستقل ]باشم[، من می خواهم خودم باشم. حرف ما این است.این حرفی است که در هر جا شما بگویید از شما می پذیرند"(۱) نقش زیادی در جلب حمایت ایرانیان و نیز افکار عمومی دنیا و ازجمله غرب از انقلاب اسلامی و در نتیجه درسرعت پیروزی و کاهش هزینه های آن داشت(۲). حتی بعضی دولتمردان امریکایی نتوانستند در قبال جاذبه گفتمان فطری فوق ومطالبات حقوق بشری رهبر فقید انقلاب و نیز در مقابل اسلام خواهی سازگار با دموکراسی و حقوق بشر او احساسات خود را پنهان کنند. همین مسئله موجب تحلیل غلط احزاب خشونت پرست زمانه شد و همچون امروز که گروهی هواداری افکار عمومی جهانی را از جنبش سبز "قرینه" و "نشانه" وابستگی جنبش و رهبرانش به غرب و آمریکا می خوانند، در ابتدای انقلاب نیز طیف متضادی از" استبداد گرایان شاه‌پرست" تا "مجاهدین خلق" و " مارکسیست‌های استالینیست " کوشیدند با استناد به تجلیل یا همدلی این یا آن مقام غربی با آرمان های انقلاب، ردی از "توطئه" و "سازش" در بنیاد انقلاب یا رهبری آن جستجو کنند (۳). جالب آنکه امروز نیز گروهی که خود را مدافع انحصاری انقلاب و امام می‌خواند همچون توطئه بینان حرفه ای در دوران پیروزی انقلاب، تجلیل افکار عمومی غرب و بسیاری از نخبگان دنیا از جنبش سبز را دلیل "بی اصالتی" آن می‌خواند، غافل از این‌که تشبیه و نسبت دادن جنبش سبز به "کودتای مخملی آمریکایی" تحقیر و تضعیف انقلاب اسلامی است و اعتقاد استبدادطلبان را نشان می‌دهد که انقلاب ۱۳۵۷ را ابتر می‌دانند و اینکه انقلاب‌اسلامی نمی تواند ملهم جنبش های جدید اجتماعی براساس اصل" حق تعیین سرنوشت" باشد و تحول روحی ظلم ناپذیری ملت ایران که رهبر فقید انقلاب از آن سخن می گفت، به پایان رسیده و برای نسل جدید، اعم از دختر وپسر جز الگو گرفتن از سر مشق های برون مرزی و آمریکایی چاره و راهی باقی نمانده است(۴). این ادعا درحالی مطر ح می‌شود که گفتمان «نوفل لوشاتو» که در "بهشت زهرا" چکیده آن بیان شد و به تأیید ایران رسید نه تنها در آن زمان‌ نجات‌بخش و بسیج‌گر بود و ساکت کننده غرب، بلکه هنوز انرژی‌بخش و حلال مشکلات داخلی و نیزبرطرف کننده تهدیدهای خارجی است. این‌که"مصباحیون" گفتمان"حق تعیین سرنوشت هر نسل توسط همان نسل" را "جدلی" می خوانند و پس از درگذشت رهبرفقید انقلاب مدعی شده‌اند که وی به این حق باور نداشت، به این دلیل است که می‌خواهند آن‌گفتمان ضد هرگونه استبداد، ازجمله استبداد دینی را از میدان خارج کنند تا انسداد، فرقه‌گرایی، بی‌کفایتی و فساد با اعتراض و مقاومت میلیونی مردمی مواجه نشود که حاکمیت هر نسل برسرنوشت فردی و اجتماعی خویش را "خواست خداوند"و "مشیت الهی"می‌دانند. به بیان دیگر درصورت حذف آن گفتمان، یکه سالاران به زعم خود خواهند توانست ناکارآمدی‌ها، سرکوب-ها، تبعیض ها و فسادها را به نام "اسلام" توجیه کنند و اعتراضی بر نیانگیزند.
" خداباوری و مردم گرایی" و" نظام دوحزبی"
اگر زمانی" یک پاسبان بر بازار تهران حکومت می‌کرد" و مقامات کشوری و لشکری در چشمان ایرانیان ترس ویژه ای آفریده بودند، علتش کارآمدی رژیم ستمشاهی نبود بلکه نیروی خودباوری ملت تحلیل رفته و جامعه پذیرای هر ظلم و بی عدالتی و تبعیضی شده بود. انقلاب اسلامی در بستر تغییر این روحیه شکل گرفت. به گونه ای که دیگر نه فقط بازار از یک پاسبان نمی ترسید، بلکه هیچ بازاری و هیچ شهروندی از لشکری که با همه تجهیزات نظامی در خیابان ها مستقر شده بود و هر لحظه احتمال داشت به فرمان یکی از افسران بریده از ملت به سوی مردم تظاهرات کننده آتش بگشاید واهمه نداشت. ملت ایران در سال ۱۳۵۷ خورشیدی ترس را که مادر مرگ است و اساس هر حکومت استبدادی، کشت و به این ترتیب توانست به عمر سلطنت استبدادی پهلوی پایان دهد و بساط سیستم تک حزبی و تک صدایی را برچیند.
وقتی ازپیوند تحول آفرین" خدا باوری "و "مردم باوری "دراندیشه امام سخن می گویم، به روند تحول روحی ملت می‌نگرم که امکان مشاهده دست خدا را در دست جماعت برای او فراهم می‌‌کرد. یعنی بر خلاف آنچه امروز امثال آقای مصباح می گویند و اسلام خواهی و مردم‌گرایی خود را بر مبنای انکار اراده آزاد شهروندان از مجرای مطبوعات، احزاب، تجمعات و انتخابات آزاد بنا کرده اند، رهبر فقید انقلاب حتی در نقطه اوج تأکید بر جنبه اسلامی انقلاب، هرگز حق تعیین آزاد سرنوشت مردم را منکر نشد و هرگز آن‌را "جدلی" نخواند که برای"ساکت کردن غربی‌ها" مطرح کرده باشد. بر عکس می‌گفت ملت ایران به برکت اسلام سرنوشت خود رامتحول کرد. حق تعیین سرنوشت نزد او یک اصل اساسی به شمار می آمد که اسلام هیچگاه آنرا نفی نمی‌کرد. دامنه آن نیز محدود به یک مقطع خاص در "نوفل لوشاتو" یا "بهشت زهرا" نبود. به همین علت یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نه درفرانسه بلکه درایران"میزان" را "رأی ملت" خواند و در تمام دوران جنگ انتخابات را برگزار کرد و در سال پایانی حیات خود نیز به جای ایجاد نظام تک حزبی (کاری که شاه در سال ۱۳۵۳انجام داد) دو تشکل روحانی را برای رقابت‌های سیاسی و انتخاباتی ایجاد و" جمهوری اسلامی ایران "را عملاً دو جناحی کرد تا"رقابت سیاسی" تداوم آن را تضمین کند.اقدام امام در این زمینه چنان شفاف بود که پس از مرگ او حتی َآقای مصباح هم جرئت نکرد‌ه‌است دوجناحی بودن و پذیرش رقابت های انتخاباتی راتوسط رهبر فقید انقلاب "جدلی "بخواند که برای ساکت کردن دشمنان انجام شد و به این ترتیب نظام ‌اسلامی را تک‌حزبی بخواند، اگرچه اخیراً سیستم حزبی را نفی می کند. به دلیل عملکرد شفاف امام در این زمینه است که سخنان اخیر آقای احمدی نژاد درباره "تک حزبی" بودن"نظام ولایی" ونفی"جناح‌بندی" با محکومیت قاطع و گسترده فعالان سیاسی مواجه شد.
" فساد" و "تعیین مقدرات "؟
ملت ایران با آنکه در عصر گفتمانهای انقلابی غیردموکراتیک و تغییرات بنیادین اجتماعی رژیم ستمشاهی را ساقط کرد، اما به علت تجربیات تاریخی آن مقدارآگاه بود که بداند غلبه بر عقب ماندگی ملی در کوتاه مدت ممکن نیست(۵). نسل انقلاب خودباوری فردی و ملی و عزم خودگردانی و خودمدیری در عرصه های خرد و کلان اجتماعی را جزو دستاوردهای بزرگ انقلابی می‌دانست که رهبرش تعریفی تاریخی، راهگشا و ملموس از اصل "تعیین سرنوشت هر نسل به دست خود آن نسل" داده بود. استدلالی که امام خمینی علیه فساد و فحشا و اعتیاد در عصر پهلوی اقامه می‌کرد، به ضدیت این بزه ها و پدیده های منفی اجتماعی با "اصل تعیین مقدرات مملکت توسط مردم" بر می گشت.افزون‌برآن مهم ترین اتهام محمدرضا پهلوی علیه روحانیت آگاه شیعه و نیز روشنفکران آزادی‌خواه و مبارزان عدالت طلب را نیز با توسل به گفتمان «تعیین مقدرات» پاسخ می داد و برای افشای دوگانه کاذب «ارتجاع-ترقی» و برگرداندن لبه تیز این اتهام به خود شاه می گفت: «روحانیت با ترقی مخالف نیست... با این [بی بندوباری و فحشا و اعتیاد] مخالف است روحانیت، نه با این آزادی بیان، نه با آزادی قلم، نه با آزادی گفتار، نه با روشنگری ها»(۶).اکثر براهین رهبر فقید انقلاب علیه عقب‌ماندگی، استبداد، فحشاءوفساد حکومتی- اجتماعی ذیل گفتمان تعیین سرنوشت قرار داشت. او رژیم شاه را به باد انتقاد می گرفت که، «به وسائل مختلفه کوشش می کنند که نسل جوان را به تباهی بکشند که از مسائل روز و از مسائل زندگی کنار باشند. .. تمام اینها برای این است که ملت را عقب برانند و از توجه به مقدرات خودشان غافل کنند، و احیانا بکشانند به طرف خودشان، و آن ها سرگرم به کارهای غیر مقدرات خودشان شوند و آن ها هم منافع خودشان را ببرند»(۷). او راه مبارزه با فساد و فحشاء را افزایش امکان مشارکت جوانان در امور زندگی و محلات و جامعه و سیاست می‌دانست و نه کوشش برای اعتراف گیری از فعالان سیاسی و تواب سازی آنان و نیز سرکوب و کهریزکی کردن جوانان شرکت کننده در عرصه تعیین مقدرات کشور. رهبر فقید می‌دانست پس راندن این خواست فطری، یعنی مقابله با خودباوری فردی و ملی و تزریق ترس به اجتماع، مرزهای جامعه انقلابی را با جامعه شاهنشاهی مخدوش می‌کند و غبار افیون بر کالبد اجتماع می‌افشاند و نگاه نومیدانه و منفعلانه به “تغییراز بیرون” را در صدر مطالبات شهروندان می نشاند.
طبق منطق رهبر فقید انقلاب باید گفت اگر می خواهیم سن فحشاء و اعتیاد روز به روز پایین نیاید و ایران مقام نخست جهانی را در اعتیاد به خود اختصاص ندهد، خودکشی، فرار از خانه، مهاجرت به خارج از کشور و. .. مهارشود، لازم است جوانان هم در زندگی خصوصی و شخصی خویش و هم در سطح کلان کشوری و هم در محلات و حوزه های زیست و در مکان های مشخصی که شرایط زندگی و شرایط کار و فعالیت برای آنان رقم زده می شود، احساس استقلال و نقش آفرینی کنند و به آینده امیدوار باشند. یعنی هم در حریم شخصی احترام به استقلال و سبک زندگی خود را مشاهده و احساس کنند و هم در سطح کلان مدیریت کشوری نتیجه رأی خود را به چشم خود ببینند. درعین‌حال در محیط های خرد و کوچک محلی امکان خودگردانی و خودمدیریتی زیست اجتماعی و محلی داشته باشند. در غیر این صورت، یعنی در حالتی که امکان تعیین سبک زندگی و استقلال اندیشه و عمل اجتماعی و نیز تعیین سرنوشت نسل جدید به دست همان نسل از آنان سلب شود، به ویژه اگر کشور گرفتار حاکمانی ناکارامد و تنگ نظر و ریاکار شود جامعه ما به دورانی بدتر از عصر پهلوی بازخواهد گشت.
باکمال تأسف باید گفت اکنون همان دوگانه شاهنشاهی توسط یکه سالاران در حال احیا شدن است. یعنی به جای مبارزه علّی و بنیادی با فقر و فساد و بی‌کاری و تبعیض، یعنی به جای تأمین حقوق و آزادی های شهروندان و افزایش شرایط و امکان مشارکت هر روزه و بیشتر جوانان در مسائل خرد و کلان سیاسی و اجتماعی از یک طرف و افزایش کارآمدی حکومت و بالا بردن ظرفیت مشارکت پذیری آن و تلاش برای استقرار «حکمرانی خوب» از طرف دیگر، مقابله با آزادی مطبوعات، احزاب، انتخابات وسرکوب اجتماعات آرام شهروندان و تحمیل یک سبک زندگی به آنان در کنار تلاش برای فاسد نمایی فعالان‌سیاسی انتخاباتی (از طریق اعتراف گیری وتواب سازی و تشکیل دادگاه های نمایشی) در دستور کار حزب پادگانی قرار گرفته است. به این ترتیب گفتمان”حق تعیین سرنوشت”به محاق گفتمان”النصر بالرعب”یا “حکومت بر اساس ترس”رفته است(۸).
اگر می گویم انقلاب ونظام از مسیر خود منحرف شده و مناسبات شاهنشاهی در حال احیا شدن است، به آن دلیل است که امام خمینی در نقد رژیم شاه می گفت مراکز فروش مشروبات الکلی از کتابخانه ها زیادتر بود. امروز چه می توان گفت درباره شیوه مدیریت جامعه ای که بالاترین حد مصرف اعتیاد را در دنیا دارد، در حالی که سطح کتاب خوانی آن در حد نازل ترین آمارهای جهانی است(۹). به همین دلیل می‌پرسم آیا می توان با تولید و تکثیر و تقویت صنعت اعتراف گیری و حمله هر ده سال یکبار به کوی دانشگاه، کمبود تولید کتاب و علم را جبران کرد؟ آیا می توان علوم و تکنیک های بازجویی را در جهت شخصیت شکنی و تواب سازی متهمان در سلول‌های انفرادی جایگزین علوم تجربی و انسانی کرد؟ به راستی چگونه می توان در کشوری راه های تعیین مقدرات را بر جوانان و شهروندان بست و در همان حال توقع داشت فحشاء و اعتیادو مهاجرت فقرا و سرمایه‌ها در آن رکورد جهانی را به خود اختصاص ندهد؟
“کهریزک ” و تضعیف قدرت نرم ملی
تلاش برای تک‌صدا کردن حکومت موجب شده است که «استقلال» بعنوان یکی از سه شعار اصلی انقلاب اسلامی نه تنها، بلکه در تفسیر موسّع خود در درون واحد ملی در معرض انحطاط قرار گرفته، بلکه در مفهوم “حق حاکمیت ملی”یا همان “حق تعیین سرنوشت” نیز آسیب پذیر ‌شود(۱۰). رهبر فقید انقلاب پیش از پیروزی می‌گفت: «درد مملکت این است که استقلال ندارد، نه استقلال فرهنگ دارد و نه استقلال ارتش دارد و نه استقلال اقتصاد دارد»(۱۱). این درد هنوز با ماست و هنوز هم کثیری از اهل علم وفرهنگ و هنرکه استقلال محیط کاری و تخصصی شان مخدوش و فضای امنیتی و بعضاً نظامی بر قلمرو فعالیت و کار آن ها حاکم شده است، زیر غلتک سنگین مداخلات خشونت بار حزب پادگانی قرار گرفته اند و استقلال عملشان سلب شده است. به همین ترتیب فرهنگ، البته نه در مفهومی که در داستان به تاریخ پیوسته «تهاجم فرهنگی» و ادبیات کیهانی مراد می شد، بلکه در مفهومی که رهبر فقید انقلاب روزگاری از آن به «فرهنگ استقلالی» تعبیر می‌کرد و استقلال هرفرد و استقلال حوزه ودانشگاه و استقلال فرهنگ و اداره فرهنگ توسط فرهنگی ها را می گفت، به نحو روزافزونی با دخالت‌های نظامیان روبرو و “استقلال”آن با زوال مواجه شده است.(۱۲)
راهبرد نظامی و امنیتی کردن تمام عرصه ها و نیز فرصت های بی حد و حصری که ماجراجویی اقتدارگراها در دیپلماسی هسته ای و نیز ناشی‌گری در دیپلماسی منطقه‌ای و جهانی در اختیار دولت آمریکا و متحدانش قرار داده است، استقلال در مفهوم”حق حاکمیت ملی” و اینکه مرکز ثقل تصمیم گیری‌ها درباره ایران و ایرانی درداخل کشور و نه در سفارت‌خانه‌های خارجی باشد و ملت خود حق‌ حاکمیت خویش را بر سرنوشت خود اعمال کند را نیز به فرسایش کشانده است. تحریم‌ها و تهدیدهای روبه افزایش جهانی علیه کشورمان نیز رقبای‌ ما را در اطراف ایران روز به روز در جایگاه بهتری در مناسبات جهانی و منطقه‌ای قرار داده‌است و ما در موضع ضعیفی قرار گرفته‌ایم. بر اثر سیاست خارجی نادرست دولت کار به جایی رسیده است که حتی نزدیک ترین دوستان جمهوری اسلامی در عراق که بعضاً دوستی مشخصی با همتایان ایرانی خود دارند، در جریان انتخابات اخیر آن کشور جرأت نزدیک شدن به ما را نداشتند و نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک امتیاز منفی در معرض بهره برداری تبلیغاتی احزاب و نامزدهای رقیب آنان قرار گرفت.این درحالی است که “جرج بوش” در نقطه اوج غلیان احساسات شهروندان آمریکا در حال و هوای یازده سپتامبر که همه چیز را برای مداخله نظامی ارتش آمریکا مساعد و مناسب جلوه می داد، به علت دیپلماسی موفق دولت‌اصلاحات نتوانست تهدیدی جدی متوجه ایران کند، اما رفتار و گفتار نسنجیده دولت کنونی موجب شد در شرایطی که همه چیز برای پیشرفت اقتصادی، صنعتی و علمی و نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران در جهت استقرار صلح در منطقه آماده شده بود و به رغم امتیازات زیادی که مقامات کنونی با امضای پیمان سه جانبه با ترکیه و برزیل به قدرتهای بزرگ هدیه کردند، قطعنامه تحریم بین المللی جدیدی به کشورمان تحمیل شود. علاوه بر آن در عصر “اوباما”کنگره آمریکا متشکل از دو مجلس نمایندگان و سنا با اجماع بی سابقه ای تحریم های بیشتری را علیه ایران تصویب کرد. اتحادیه اروپا نیز همین مسیر را پی‌گرفت به سخن دیگر در حالی که “قدرت‌نرم” کشورمان در عصر اصلاحات” برنامه تهاجم نظامی به خاک میهن را در سال ۱۳۷۶ خنثی کرد و اجازه اجماع جهانی و تحریم علیه ایران را به جرج بوش نداد، تضعیف زیرساخت های مدنی و سیاسی میهن در دوران پس از اصلاحات و سرکوب های یک‌سال اخیر، برای مانور قدرت دولت جدید آمریکا علیه کشورمان میدان وسیعی ایجاد کرده است. به‌گونه ای که”اوباما” در همان حال که دست مذاکره به سوی ایران دراز کرده‌است، کشورمان را تحریم می کند و بدون اینکه امتیازی به ما بدهد، با دستی دیگر امتیاز می گیرد؛ این امتیازهایی است که دستان تمامیت خواه و انسدادطلب مدیریت میهن تقدیم او می‌کند. همه این فرسایش‌ها در توان و امنیت ملی و عقب ماندگی در مسابقه پیشرفت بدان علت است که حقوق اساسی ملت و در رأس همه “حق تعیین سرنوشت” و “انتخابات آزاد” که بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی است، توسط انسدادطلبان مخدوش شده و”نصر بالرعب” جای آن را گرفته است. عکس آنچه در ترکیه شاهدیم که نظامیان سکولار با برگشت به پادگان‌ها وبا بازگذاشتن دست جامعه مدنی این فرصت و امکان را برای مدیریت سیاسی کشورشان فراهم کرده‌اند تا رشد وتوسعه اقتصادی، علمی و فنی ترکیه ورفاه بیشتر برای شهروندانشان را در عین کسب جایگاه در منطقه و جهان به ارمغان آورند.
“حق تعیین سرنوشت” مانع بزرگ استبداد
علت اینکه اقتدارگراها به نام”جمهوری اسلامی” حساسیت نشان می‌دهند و آن را “نظام ولایی” می‌خوانند آن است که “انتخابات آزاد” و”رأی مردم”را منتفی کنند. این در حالی است که “رأی مردم” عنصر غیرقابل حذف در نظام جمهوری اسلامی ایران است زیرا که نقش تأسیسی داشته و بنیانگذارنظام بر حق تعیین سرنوشت هر نسل به دست خود آن نسل تاکید کرده است. از اولین نهاد دموکراتیک انقلاب یعنی”همه پرسی” تا آخرین نهاد ابداعی رهبر فقید انقلاب یعنی “مجمع تشخیص مصلحت ” رأی مردم در آنها نقشی بنیادین دارد، زیرا منظور از “مصلحت” نیز مصلحت همین مردمی است که در هر عصر و هر نسل برتر از برداشت و نظر اعضای شورای نگهبان از احکام متعارف فقهی قرار می گیرد.(۱۳) امام خمینی حتی بر اصولی از قانون اساسی مشروطیت که در آنها نقش و رأی مردم به اجمال و ابهام ذکر شده است، خرده می گرفت و می گفت: “هرکسی، هر جمعیتی، هر اجتماعی حق اولیش این است که خودش انتخاب بکند یک چیزی را که راجع به مقدرات مملکت خودش است. در قانون اساسی غلط ما این است که سلطنت یک موهبت الهی است که به ملت می دهند. این را کی به ملت داده اند؟ کی ملت اصلاً اختیار در این باب داشتند؟ ایشان [رضا شاه ] کودتا کرد و آمد از قزوین تهران را گرفت “(۱۴). اصل اول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ابهام مذکور در نقش ملت را به کمک همه پرسی رفع می کند. بر این اساس هیچ اصلی به اندازه”حق تعیین سرنوشت” که در همه‌پرسی و انتخابات آزاد متجلی می‌شود و مدعای اصلی جنبش سبز را تشکیل می‌دهد، استبدادطلبان را به چالش نمی‌کشد و آنان را در مقابل دوراهی تعیین کننده و تاریخی قرار نمی‌دهد؛ اقتدارگراها مجبورند یا تن به انتخابات شفاف، قانونی، آزاد و متناسب با شأن تاریخی ملت ایران خواهند داد یا مجبورند انتخاباتی یک اسبه، نمایشی و منهای اکثریت ملت برگزار و خود را رسواکنند. در این صورت اختلافات درونی خود را به بالاترین میزان وقدرت دفاعی کشور را به پایین‌ترین حد خود خواهند رساند.علت این دو راهی آن است که جنبش سبز حد وسط را از بین برده و با محور قرار دادن شعار “رأی من کو؟” هزینه انتخابات غیرآزاد و غیر شفاف را چندان بالا برده است که دیگر تکرار عملیات تیره سازی انتخابات به کمک نظارت استصوابی‌ـ‌نظامی و قطع مجاری نظارتی، کنترلی و صیانتی ملت از قلمرو صندوق ها ممکن نیست، مگر اینکه اصل انتخابات را منتفی یا آن را به شکل شاهنشاهی برگزار کنند(۱۵). به همین دلیل شعار جنبش سبز در عین درخواست برای “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” و جامه عمل پوشاندن به “حق تعیین سرنوشت ” برگزاری “انتخابات آزاد” باشد.(۱۶)این عرصه‌ای است که ملت ما در جریان پیروزی انقلاب و سی‌سال اخیر در آن آزموده شده است.
آینده جنبش سبز
به باور من جنبش سبز پس از یک دوره فراز و نشیب مجدداً در ظرف صندوق های آرا ظاهر می‌شود، و پیکره دموکراسی را تشکیل خواهد داد. روشن است هر جنبش اصیل و مردمی به همان میزان که در ظاهر به درون جامعه عقب می نشیند، به همان اندازه عمق می یابد و در انتظار فرصت مناسب بروزمی نشیند و سپس با شکوه بیشتری هویدا می شود. سرشت “نامرئی” جنبش مردمی آن را از دسترس پژوهش های امنیتی و مهم تراز آن از دسترس شاخک های سرکوب دولتی خارج می کند. نامرئی ماندن فرایند توسعه و تعمیق جنبش سبز باعث خواهد شد که انسدادطلبان از بازگشت شکوهمند امر سرکوب شده، دچار “حیرت” شود.(۱۷)در روز بازگشت نیرومندتر و گسترده تر، اقتدار گراها خواهند دید که جنبش سبز درصدد نمایش فوران آتشفشانی مطالبات ملت نخواهد بود، بلکه همانگونه که استاد مطهری می گفت، مکانیسم ظهور جنبش اصلاحی از نوع انفجار دیگ عصیان نیست و بیشتر شبیه رسیدن میوه آگاهی است بر شاخسار روشنگری ها و انسان گرایی ها (۱۸). درواقع خصلت قانون گرا و مدنیت رفتاری‌ جنبش سبز آن را در نقطه تلاقی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی قرار می‌دهد و قادر می سازد با همه جنبشهای اصلاحی معاصر خویشاوندی گفتمانی برقرارکند (۱۹). میعادگاه آن نیز” صندوق‌های رأی” است، مگرآن‌که انتخابات را شاهنشاهی و نمایشی کنند و گزینه” خیابان”را نه در کنار فراق که در برابر آن قرار دهند(۲۰).
همچنین اگر “کاهش خشونت” یکی از اهداف مهم جنبش سبز است باید به میراثی چنگ زد که قادر است اقتدارگراها را در برابر طرفداران خود و نیز قشرهایی که هنوز تصمیم نهایی را در انتخاب یکی از دو طرف نگرفته اند منفعل کنند و حتی به انشعاب بکشاند. این روش از میزان خشونت خواهد کاست و امکان سیاست ورزی را افزایش خواهد داد. به علاوه “پیوند” را جایگزین “شکست” خواهد کرد.
پانوشت‌ها:
۱٫ صحیفه نور، جلد ۳، ص ۵۱۰٫
۲٫بر مبنای همین آرمان های عام و جهان شمول نظیر “حق تعیین سرنوشت”، انتخابات آزاد و رفراندوم پذیری و مطبوعات و احزاب آزاد و تأکید بر حقوق بشر و حقوق اقلیت ها و حقوق زنان بود که جنبش‌سبز نیز نظیر انقلاب اسلامی و حماسه دوم خرداد مناسبات یک سویه و نابرابر با امریکا را به هم زد و ایران را به آستانه مناسبات برابر با همان ابر قدرت جهانی رساند؛ فرصتی که متاسفانه از آن استفاده نشد.
۳٫دراین زمینه همسویی و توافق اعلام نشده ای بین سلطنت طلبانی که نشست سران کشور های صنعتی جهان در دی ماه ۱۳۵۷ را در جزیره فرانسوی “گوادلوپ” کانون انقلاب خواندند و گروه خوارجی “فرقان” که در اطلاعیه ترور شهید مطهری به همان نشست اشاره کرد، دیده می‌شود.
۴٫به این عبارات توجه فرمایید :”وقتی که ملت ما بیدار شد و به برکت اسلام بیدار شد و خودش را تغییر داد، متحول شد؛ یعنی آن کسی که از یک پاسبان می ترسید مقابل امریکا ایستاد. ..این تحول “ما بأنفسکم”، إن الله لا یغیر مابقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم”، تغییر دادید به “ما با نفس” خودتان را ؛یعنی آن حال پذیرش ظلم، متبدل شد به حال عدم پذیرش. یعنی حال اینکه دیگر زیر بار این ظلم نمی خواهیم برویم”. نکته مهم آنکه برخلاف نظر کسانی که برداشت “جدلی” و “ماکیاولیستی” خود را بر سخنان امام خمینی در “نوفل لوشاتو” تحمیل می کنند، بنیان گذار انقلاب اسلامی روحیه ظلم ناپذیری را هرگز منحصر به دوران شاه نکرد و از پس سخنان خود بلافاصله نتیجه گرفت : “این حال را حفظ کنید. الآن متوجه باشید که این حال حفظ شود” (صحیفه نور، جلد۱۰، ص۱۳۰ (. روشن است که ظلم ناپذیری در زمان شاه از مجرای شرکت در یک انقلاب سراسری توانست محقق شود و از سد اصلاح ناپذیری شاهانه عبور کند ولی در دوران استقرار نظام این مطبوعات و احزاب و تجمعات و انتخابات آزاد هستند که می توانند ابزارهای مدرن و مؤثر امکان زیر بار ظلم نرفتن و تعیین سرنوشت خود را برای مردم فراهم کنند.
۵٫ راه ۴۸ ساعته حل مسأله کشاورزی که “بابک زهرایی” در مناظره با “بنی صدر” در سال ۱۳۵۸پیشنهاد می کرد یا روش “مسعود رجوی” که در همان سال “ملی کردن یک شبه بانک ها و کارخانه ها و صنایع بزرگ” را “کلید جهش جامعه” به سوی «جامعه بی طبقه توحیدی» می خواند، هر چند امروزه و در این مرحله از رشد شتابان آگاهی های اجتماعی برای اندیشمندان جاذبه ندارد، اما در آن ایام بخشی از نخبگان جامعه را مسحور خود کرد. با وجود این اکثریت مردم آن میزان آگاهی داشتند که فریفته این پیشنهادها نشوند. البته هنگامی که شاه ادعا می‌کرد با سیاست ها و برنامه های خود کشور را به سطح اقتصادی- صنعتی ژاپن و به سطح عدالت اجتماعی سوئد خواهد رساند، نظر اکثریت ملت کاملاً روشن نیست زیرا اختناق و استبداد حاکم اجازه بروز آزاد عقاید و نظریات را نمی‌داد، اما رشد آگاهی‌ها از یک سو و فضای نسبتا باز ناشی از انقلاب اسلامی باعث شده است که سه دهه بعد هنگامی که همان وعده ها به شکل «ژاپن اسلامی» تکرار شد، خنده را بر لبان بسیاری از شهروندان نشاند به طوری که گوینده سخن به تکذیب آن پرداخت.شبیه کاری که دیگری کرد یعنی انکار وعده آوردن نفت سر سفره مردم.به نظر من دیر یا زود آقای احمدی نژاد اعلام خواهد کرد منظورش از اینکه”جناح بندی‌ها موجب نابودی آرمان‌های انقلاب شد” یا”نظام ولایی یک حزب بیش‌تر ندارد” آن نیست که جناح بندی ورقابت در انتخابات رانفی و احزاب رامنحل کنند.
۶٫صحیفه نور، جلد ۱۰، ص ۵٫ درواقع رهبر فقید انقلاب تقابل سیاسی « ترقی – ارتجاعی » را که گفتمان اصلی ضد اسلامی و ضد روحانی شاه بود، دروغ خواند و نسبت متضاد “تعیین مقدرات -فساد” را به عنوان پاد گفتمان آن حربه تبلیغاتی-روانی مطرح کرد و با استقبال ملی مواجه شد. نمی دانم امروز همه ارکان حکومت حزب پادگانی به اندازه “داریوش اقبالی” به ریشه‌کنی اعتیاد همت گماشته‌اند یا “اعتراف گیری”و “تواب‌سازی” درسلول‌های انفرادی فرصت رسیدگی به این امور را برای آنها باقی نگذاشته است.
۷٫صحیفه نور، جلد ۹، ص۱۹۹٫
۸٫به راستی چند رهبر استقلال طلب را در کشورهای استعمارزده در عصر حاکمیت گغتمان های انقلابی و غیر دموکراتیک می توان سراغ گرفت که هنگام سخن گفتن از ضرورت مبارزه با فساد و فحشاء و اعتیاد، این مبارزه را به اصل تعیین مقدرات نسل جوان توسط خود این نسل مرتبط سازد یا در توضیح ضرورت مشارکت زنان در انتخابات همین اصل را درکار آورد و در عین سخن گفتن از استقلال کشور، استقلال حوزه و دانشگاه و دیگر نهادهای مدنی را از نظر دور نداردو درکنار «استقلال» همواره از «آزادی » سخن بگوید و آن را در قانون اساسی تثبیت کند ؟
۹٫ دلایل آن کم وبیش روشن است؛ چه بسیار کتاب ها که نمی توانند از دالان ممیزی عبور کنند یا راهیابی آنان به نمایشگاه‌های کتاب با ممنوعیت ارشادی و امنیتی روبرو می شود. به علاوه با خیل جوانان بیکار، معترض و افسرده مواجهیم که شوقی برای مطالعه ندارند. صدا وسیما نیز «نقد» را در اغلب زمینه ها به ابتذال ‌کشانده است.
۱۰٫ به سخنان امام درباره انتخابات دقت کنیدکه چگونه شرکت در انتخابات را حق همه شهروندان می‌داند، برای روحانی‌ها امتیاز خاصی قائل نیست و کنار رفتن مردم را مساوی با دخالت نظامی می‌خواند و آن را محکوم می‌کند؛”همان طوری که مکرر من عرض کرده‏ام و سایرین هم گفته‏اند، انتخابات در انحصار هیچ کس نیست، نه در انحصار روحانیان است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروههاست. انتخابات مال همه مردم است. مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است. و انتخابات برای تأثیر سرنوشت شما ملت است. از قراری که من شنیده‏ام در دانشگاه بعض از اشخاص رفته‏اند گفته‏اند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. تا حالا می‏گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند، این منافی با حق مجتهدین است، آنجا شکست خورده‏اند حالا عکسش را دارند می‏گویند. این هم روی همین زمینه است، اینکه می‏گویند انتخابات از امور سیاسی است و امور سیاسی هم حق مجتهدین است هر دویش غلط است. انتخابات سرنوشت یک ملت را دارد تعیین می‏کند. انتخابات بر فرض اینکه سیاسی باشد و هست هم، این دارد سرنوشت همه ملت را تعیین می‏کند، یعنی آحاد ملت سرنوشت زندگیشان در دنیا و آخرت منوط به این انتخابات است. این طور نیست که انتخابات را باید چند تا مجتهد عمل کنند. این معنی دارد که مثلًا یک دویست تا مجتهد در قم داشتیم و یک صد تا مجتهد در جاهای دیگر داشتیم، اینها همه بیایند انتخاب کنند، دیگر مردم بروند کنار؟!این یک توطئه‏ای است که می‏خواهند همان طوری که در صدها سال توطئه‏شان این بود که باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد و استفاده‏های زیاد کردند و ما ضررهای زیاد از این بردیم، الآن هم گرفتار ضررهای او هستیم. حالا دیدند آن شکست خورد، یک نقشه دیگر کشیدند، و آن این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا دخالت در سیاست حق مجتهدین است. دانشگاهیها بدانند این را که همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق ما بین دانشگاهی و دانشجو و مثلا مدرسه‏ای و اینها نیست، همه‏شان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبی را گفتند، این یک توطئه‏ای است برای اینکه شما جوانها را مأیوس کنند.ترفند جدید دشمن در جهت مأیوس کردن ملت‏بیدار باشید! توجه کنید! اینها با توطئه‏هایشان می‏خواهند کار را انجام بدهند، نمی‏توانند با دخالت نظامی کار بکنند، اینها می‏خواهند با شیطنتهایشان کار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آنها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده. حالا می‏گویند که سیاست حق مجتهدین است یعنی، در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است برای ایران. برای اینکه، آن یک عده از علما را کنار می‏گذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادی کنار گذاشته می‏شوند، این تمام ملت را می‏خواهد کنار بگذارد. یعنی نه اینکه این می‏خواهد مجتهد را داخل کند، این می‏خواهد مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد. باید دانشگاهیها متوجه باشند که اگر چنانچه افرادی در دانشگاه هستند که شیطنت دارند می‏کنند، اینها را باید توجه کنند که گول اینها را نخورند. خودشان دخالت در امور انتخابات بکنند. انتخابات سرنوشت حتی شمایی که در آنجا هستید را تعیین می‏کند. یک امری که سرنوشت آحاد ملت در دست اوست، وظیفه آحادملت است که در آن دخالت کند، مربوط به یک قشری، دون قشری نیست، همه باید در این دخالت بکنند. و این شیطنتهایی که الآن دارند می‏کنند، به طوری که به من گفته‏اند برای مأیوس کردن بعضی از جوانهای ماست. این شیطنت را خنثی کنید و فعال وارد بشوید در انتخابات. می‏خواهید خودتان کسانی را تعیین کنید و انتخاب بکنید، می‏خواهید ببینید هر قشری که می‏پسندید حرفهای آنها را و کاندیدای آنها را. شما هم با آنها باشید. در هر صورت ما باید از کید این خائنین هیچ وقت غافل نشویم”(صحیفه نور، جلد۱۸، صص ۳۶۷ تا ۳۶۹).
۱۱٫ صحیفه نور، جلد‏۵، ص ۵۴٫
۱۲٫اگر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران واژه «استقلال» را صرفا در همان مفهومی به کار برده بودکه رهبران کشورهای تازه استقلال یافته در عهد جنگ های ضداستعماری (مانند ترکیه مصطفی کمال پاشا یا آتاتورک) به کار برده بودند و اگر وی معنایی فراتر از حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی در نظر نداشت، رهبران جنبش سبز به سهولت کنونی نمی توانستند به نام خط امام و انقلاب، از انتخابات آزاد دفاع و نقض حقوق بشر و نقض استقلال حوزه و دانشگاه و فرهنگ و هنر را محکوم کنند. علت این سهولت آن است که رهبر فقید انقلاب متفاوت با نوع رهبران استقلال طلب جهان سومی فقط از یک استقلال سخن نگفت و حق حاکمیت ملی و تعیین سرنوشت را به آحاد شهروندان و به نهادهای ملی و فروملی نیز بسط و تعمیم داد. او فقط دخالت مستشاران نظامی آمریکا در ارتش را نقد نمی کرد، بلکه علاوه بر آن از «دانشگاه هایی که مستقل باشد و خودش فکر کند» و از اداره امور محلی و استانی توسط اهالی محل و استان و منطقه سخن ‌گفت. از استقلال حوزه‌های علمیه و نهادهای مدنی نیز حمایت وبر انتخابات تاکید کرد.
۱۳٫کوشش برای براندازی نهاد مترقی و راهگشای “مجمع تشخیص مصلحت” جدیدترین نمونه ی آن است که در صورت توفیق به همین حد متوقف نمی ماند و تا انحلال یا تشریفاتی کردن کامل مجلس و شوراها و اصل نهاد انتخابات پیش خواهد رفت.
۱۴٫ صحیفه نور، جلد‏۴، ص ۴۹۳٫
۱۵٫ به دلیل همین چالش حزب پادگانی انتخابات شوراها را در سال جاری به تعویق افکند، اگرچه هرگز قادر نیست نفس انتخابات را منتفی کند.
۱۶٫ “حق تعیین سرنوشت” در کشور ما در رفت و برگشت مستمر میان صندوق انتخابات و اجتماعات مسالمت آمیز و میلیونی مردم درخیابان‌ها تحقق خواهدیافت.به نظر من هیچ راه “میان بر” و معجزه آسای دیگر برای نیل جهش وار به دموکراسی وجود ندارد.
۱۷٫٫ درست است که حزب پادگانی پاسخ بدی به رقابت طلبی و مشارکت جویی سیاسی ایرانیان به ویژه در یکسال گذشته داد و روشن کنندگان چراغ انتخابات را به تاریک خانه ها و انفرادی ها افکند و به امید و رویای ملت برای ایران سازی دموکراتیک جفا کرد، اما امروز عزم و اراده ملی برای تغییر در اعماق ساختارها و سلول‌های جامعه بیشتر از دیروز وجود دارد و در اولین فرصت، از جایی که نظامیان مداخله‌گر در سیاست و انتخابات گمان نمی برند، سر بر خواهد آورد.
۱۸٫سالها پیش از آنکه ملغمه ای سر هم بندی شده به نام متن کیفر خواست متهمان فعالیت ها ی انتخاباتی۸۸ همسان سازی جنبش سبز با انقلاب های رنگی و مخملی آمریکایی را در کشورهای سابقاً کمونیست در دستور کار عملیات نظامی – قضایی حزب پادگانی قرار دهد، استاد مطهری در کتاب “قیام و انقلاب مهدی (عج) ” و نیز در یادداشت ها و آثار دیگر خود در یک رویکرد کاملا متضاد با کیفر خواست نویسان کنونی، اتصالی گفتمانی بین جنبش های مدنی معاصر با قیام انبیا و نیز قیام قائم برقرار کرد و صرف نظر از درجه تکامل و شدت و ضعفی که بین نهضت های اصلاحی وجود دارد، همه آنها را نهایتاً “مانند” و “نظیر” یکدیگر دانست و گفت: “مانند قیام های آزادی خواهانه شرق و غرب در دو قرن گذشته برای برقراری دموکراسی که نمونه اش نهضت مشروطیت ایران است. ” او در نقد دیدگاه تضادی و انفجاری جنبش ها می گفت: “ممکن است طبقه محروم محرومیت خود را ناشی از عدم اجرای مقررات موجود بداند نه ناشی از اصل این قوانین ” یا ” ممکن است طرفدار تغییر قوانین موجود باشد… نظیر آنچه در مشروطیت ایران رخ داد و نظیر آنچه در انقلابات امریکا و فرانسه رخ داد و نظیر آنچه که در نهضت زن در جهان رخ داده و می دهد” (یاداشتهای استاد مطهری، جلد ۱۰، ص ۳۵۱). به این اعتبار جنبش زنان، جنبش حقوق مدنی سیاهان در امریکا، جنبش های اصلاحی اروپا، جنبش مشروطیت و اساساً تمام جنبش های دموکراتیک نهایتاً از نوعی خویشاوندی گفتمانی برخوردارند. مشروطیت و پاسخگویی قدرت، عدالت، آزادی های مدنی و اجتماعی، دموکراسی و حق تعیین سرنوشت انسان بدست خود انسان و دیگر حقوق بشری عناصر همسوی همه نهضت های اصلاحی معاصراست که در پس تفاوت های دینی، فرهنگی، جغرافیایی، ‌تاریخی، نژادی، زبانی و… غیر قابل انکار و انحلال هستند و استاد مطهری (به ویژه در کتاب فلسفه تاریخ، جلد ۳) بر آن صحه می گذاشت.
۱۹٫در اهمیت “گفتمان حق تعیین مقدرات “همین بس که امروزه نسل معترض به بی کفایتی، فساد، فقر، بی‌کاری و رفتارهای غیر قانونی و خشونت بار حزب پادگانی می تواند در عین بهره برداری از ادبیات جهانی حقوق بشر و دموکراسی، به گفتمان “نوفل لوشاتو”و” بهشت زهرا” نیز استناد کند و با سهولتی مشابه، اعتراض خود را به آرمان های تحقق نایافته انقلاب و رهبری فقید آن و در رأس همه نمایشی شدن انتخابات و فرمایشی شدن نهادهای انتخابی مستند کند. اگر خط امام چنین ظرفیتی نداشت حزب پادگانی به برهم زدن سخنرانی” سید حسن خمینی” در مرقد امام و در سالگرد وفات ایشان نیاز نمی دید و هم خونی فکری و معنوی آن روحانی آزاده با پدر و جد بزرگوارش نمی توانست این چنین خواب طرفداران حکومت تک صدا را آشفته کند. همچنان که اگر ۲۲ بهمن ظرفیت الهام بخشی به ایرانیان را نداشت، حزب پادگانی به امنیتی – نظامی و پادگانی کردن میدان آزادی نیاز نمی دید.بنابراین جنبش سبز می‌تواند و به نظر من باید بیش از پیش بر”حق تعیین سرنوشت” و” انتخابات آزاد” تأکید کند تا ضمن منتفی کردن یا کاهش دادن خشونت ورزی، راهی برای بازی برد-برد پیش پای همه ایرانیان با هر گرایش و عقیده و سلیقه ای قرار دهد.
۲۰٫ دفاع از “حق تعیین مقدرات”یعنی دفاع از این اصل‌که ملت خود سرنوشت خود را “تقدیر”کند؛یعنی مردم به آن میزان از بلوغ رسیده‌اند که “تقدیرالهی” را با حاکمیت خود برسرنوشت خویش محقق کنند.وقتی این گفتمان در سال ۵۷ موجی آفرید که در تاریخ ایران بی سابقه بود و ملتی را با دست‌خالی بر یک رژیم تا دندان مسلح و متکی بر قدرتهای بزرگ آن‌هم با کمترین هزینه ودر سریع‌ترین زمان پیروز و همه تهدیدهای خارجی را برطرف کرد، چرا نبایدنسل جدید با همین گفتمان حقوق فردی و ملی خویش و آزادی های قانونی را مطالبه کند و “حزب پادگانی” را به پادگان‌ها برگرداند!این گفتمان همواره زنده است و گرمابخش و نجات‌دهنده، تمسک به آن موجب می‌شود که نسل جوان ضمن تکیه به تجربیات گذشته، مشکلات جاری را بهتر بتواند برطرف وراه فردا را روشن‌تر ترسیم کند.





همسر عمادالدین باقی: ما نگران “دخالت های” غیرقانونی و شخصی هستیم
جرس: در حالی که عمادالدین باقی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر‬ و موسس انجمن دفاع از حقوق زندانیان از زمان بازگشت به زندان از حق تماس تلفنی و ملاقات حضوری محروم است، با مرخصی وی در ایام نوروز نیز مخالفت بعمل آمد.

خانم کمالی همسر این روزنامه نگار با ابراز نگرانی از دخالتهای شخصی می گوید: " به دنبال پیگیری ما جهت مرخصی در ایام نوروز، از دفتر دادستانی شنیدیم که با مرخصی آقای عمادالدین باقی "مخالفت" کرده اند اما وقتی که دلیل این مخالفت را پرسیدیم فقط پاسخ شنیدیم که حتما صلاح نمی دانند ایشان به مرخصی بیایند. اینکه انتخاب افراد برای مرخصی چه معیاری دارد نمی دانم و اینکه چه مقدار بر اساس قانون است یا تدابیر و سلیقه شخصی نیز اعمال می گردد قابل تامل است.ما درباره باقی نگران "دخالت های" غیرقانونی و شخصی هستیم."
گفتنی است، عمادالدين باقی به 7 سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق مدنی و رسانه ای و سیاسی محکوم شده است. 6 سال از این حکم به دلیل مصاحبه با آیت الله منتظری صادر شده که هنوز در مرحله تجدیدنظر مانده است . یک سال زندان و 5 سال محرومیت باقي نیز به اتهام تاسیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان و فعالیت هایش در دفاع از حقوق زندانیان و خانواده آنان است. او پیش از این نیز 4 سال و نیم زندان را در سه نوبت گذرانده است.
متن کامل گفتگوی "جرس" با فاطمه کمالی همسر عمادالدین باقی در پی می آید:
خانم کمالی لطفا در مورد آخرین وضعیت آقای باقی صحبت بفرمایید.
آقای باقی در بند 350 زندان اوین به سر می برد. متاسفانه همچنان تنها راه ارتباطی ما با ایشان در هفته ای یک بار و از طریق ملاقات های کابینی و از پشت شیشه و بسیار کوتاه است. باقی از این ملاقات ها به «دیدار کوپنی هفتگی از پشت آکواریوم زندان» تعبیر می کند. البته همین ملاقات ها در ایام تعطیل به کل کنسل می شوند. مانند هفته آینده که عید نوروز است و با دوشنبه که روز ملاقات بند 350 است همزمان می شود و در چنین روزی حتی ملاقات هم نداریم. یعنی درست در ابتدای سال نو و در حالی که انتظار داشتیم او از حق مرخصی بهره مند باشد نه تنها از مرخصی خبری نیست بلکه دیدار 20 دقیقه ای کابینی و از پشت شیشه و با گوشی تلفن هم نداریم.حداقل انتظار این است که با ورود به سال جدید تلفن های این بند وصل شود و بتوانیم لااقل مکالمه تلفنی داشته باشیم.
احتمال دارد که آقای باقی برای عید به مرخصی بیایند؟
به دنبال پیگیری ما جهت مرخصی در ایام نوروز، از دفتر دادستانی شنیدیم که با مرخصی آقای عمادالدین باقی "مخالفت" کرده اند اما وقتی که دلیل این مخالفت را پرسیدیم فقط پاسخ شنیدیم که حتما صلاح نمی دانند ایشان به مرخصی بیایند.
البته ما شنیده ایم لیستی از زندانیان سیاسی برای آمدن به مرخصی تنظیم شده که تعدادی از زندانیان سیاسی به مرخصی بیایند . مثلا برخی حتی برای ملاقات حضوری مراجعه کرده بودند که به آن ها گفته شد درخواست مرخصی هم بنویسند. امیدوارم این شنیده ها درست باشد . آن ها از زندان مرخص شوند گرچه آرزویمان آزادی آن هاست. اما اینکه انتخاب افراد برای مرخصی چه معیاری دارد نمی دانم و اینکه چه مقدار بر اساس قانون است یا تدابیر و سلیقه شخصی نیز اعمال می گردد قابل تامل است.ما درباره باقی نگران "دخالت های" غیرقانونی و شخصی هستیم.
چرا در مراجع قانونی از این دست انتقام گیری های به قول شما شخصی شکایت نمی کنید؟
از چه کسانی به چه کسانی شکایت کنیم؟ ما واقعا نمی دانیم چه مرجعی وجود دارد که تظلمات را نزد آن مطرح و پیگیری نماییم. در حالی که قانون اساسی در اصول خود[ اصل 34،159 و173] می گوید دادخواهی حق هر فرد است و مرجع رسیدگی به تظلمات دادگستری و نهاد قضایی کشور است اما ما بر اساس تجربه دریافته ایم که این حق برای ما نادیده گرفته می شود و برای رسیدگی به دادخواهی مان هیچ امیدی نداریم. برخی نهادها و مقامات قضایی با درخواست های قانونی به صورت قطره چکانی برخورد می کنند و حقوق زندانی را به مثابه یک امتیاز به او اعطا می کند و این سوال جدی ماست و می خواهیم توضیح داده شود که علت عدم اعطای مرخصی به عمادالدین باقی چیست؟
باقی سال گذشته هم نوروز را در زندان و در بازداشت موقت و تحت شرایط سخت در بند 240 وزارت اطلاعات به سر برد و بعدا متوجه شدیم که حال او وخیم شده و دچار حمله تنفسی شده و در بیمارستان بستری شده بود. با توجه به اینکه از ما وثیقه گرفته شده بود. نه تنها او عید به مرخصی نیامد بلکه سه ماه بعد هم در زندان ماند. سال گذشته در شب عید و در حالی که ما امیدوار به آزادی باقی شده بودیم، نه تنها باقی را آزاد نکردند بلکه برخوردی با ما شد که خود آتشی به جان ما زد و شروع سال را با اندوهی وصف ناپذیر برای ما رقم زد.
آن چه اتفاق و برخوردی بود؟
فعلا از آن بگذریم تا وقتی دیگر.
فکر می کنید چرا به برخی زندانیان سیاسی مانند آقای باقی مرخصی نوروزی داده نمی شود ؟
واقعا جای تعجب است که به متهمان عادی مرخصی داده می شود که البته خیلی هم خوب است اما به متهمان سیاسی که انگیزه های شرافتمندانه و به قصد "اصلاح" جامعه داشته اند دریغ می شود .وضعیت زندانیان گاهی تابعی از اوضاع بیرونی نیز هست این در حالی است که به لحاظ حقوقی این کار هیچ مبنایی ندارد و هیچ کس نباید به جای فرد یا افراد و یا وقایع دیگری مجازات شود. علاوه بر این بخشی از رفتارها شباهت به انتقام جویی دارد و در واقع از فلسفه مجازات و عدالت به دور است. در مورد باقی هم من فکر می کنم گروهی هستند که به واسطه انتقادات و روشنگری های او می خواهند انتقام کشی کنند و حداقل حقوق او را نادیده می گیرند.
باقی علاوه بر امسال و سال گذشته، قبلا هم در مجموع چهارسال دیگر زندانی بوده و عید نوروز، یا نیامده یا به سختی به او مرخصی چند روزه داده شده است. امسال هم اگر حتی او بیاید عید نداریم. وضعیت به وجود آمده و افزایش زندانیان و وسعت اتفاقات ناگوار برای همه ناراحت کننده است. تا حل مشکل همه زندانیان سیاسی عملا عید معنا ندارد. به خصوص کسانی که از سال 88 مداوم زندان بوده اند. خواهران و دختران زندانی ما وضعیتی دارند که برای هر ایرانی غیرتمند دردناک است.
از نظر شما در حال حاضر چه چیز به بهتر شدن وضع جامعه کمک می کند ؟
از مهمترین اقداماتی که می توان گفت به بهتر شدن وضعیت جامعه کمک می کند ، "آزادی" زندانیان سیاسی است. زندانی بودن افراد بسیاری در طیف های گوناگون، جو جامعه را متشنج و ملتهب تر خواهد کرد. یکی از مهمترین مساله هایی که ایران را در داخل و خارج مدام به چالش می کشد موضوع زندانیان سیاسی است. این تنها حرف احزاب سیاسی یا یک جناح نیست حتی علمای مستقل و بی طرف حوزه هم اینگونه می اندیشند.
آیت الله وحید خراسانی که یکی از مراجع شیعه هستند نیز اخیرا این نکته را مطرح کرده اند که اگر فقیه به حاق فقاهت رسیده باشد می داند زندان باید به حداقل برسد و در اسلام اساس بر حریت افراد است و زندان اثرات بدی در خانواده ها و جامعه می گذارد و باعث دوری هر چه بیشتر آن ها از نظام سیاسی می شود.
به نظر شما چرا با جلسات قرآن خانواده های زندانی سیاسی چنین برخوردی می شود و از برگزاری این جلسات ممانعت به عمل می آید؟
در این جلسات قرآن خوانده می شد و گاه دعای توسل و ختم انعام نیز قرائت می شد و کارکرد آن تسلی خانواده ها به وسیله یکدیگر و ایجاد آرامش در آن ها بود. هر دفعه هم همه نمی توانستند حاضر شوند و از لحاظ جمعیتی هم هیچگاه ثابت نبود و مکان آن هم هر بار خانه یکی از زندانیان سیاسی بود. اینکه این جلسه دعا خوانی خانم ها چه نگرانی ایجاد کرده است باعث تعجب است. در این جلسات آن قدر افراد متنوعی شرکت می کردند که امکان کار سیاسی نبود و از طرفی همه خانواده هم سیاسی نیستند و تنها نوعی همدردی عاطفی در این جلسات وجود داشت و اصولا باید حکومت از این نوع کارها استقبال کند تا با انباشت کینه مواجه نشود اما متاسفانه حتی چنین جلساتی هم تحمل نمی شود.




لطماتی كه این روزها وكلای دادگستری می كشند در طول تاریخ وكالت و قضاوت كم نظیر استجــرس: ٣٨٨ نفر از وكلای دادگستری ایران، به اتفاق اعضای هیأت مدیره كانون وكلای دادگستری فارس، در نامه ای به رئیس قوه قضائیه، محكومیت وكلای دراویش گنابادی به تحمل زندان و لغو پروانه وكالت دو تن از آنها را محكوم كردند و ضمن ابراز نگرانی از تداوم این وضعیت ، خواستار رفع موانع در مسیر دفاع شرافتمندانه و آزادانه از شهروندان کشور، اجتناب از حذف وکلای شریف از عرصه های مختلف و رسیدگی عادلانه و قانونی فارغ از جهت گیریهای سیاسی به پرونده های محكومیتی وكلا شدند .

به گزارش تارنمای «مجذوبان نور»، در پی شكایت وزارت اطلاعات، فرشید یداللهی و امیر اسلامی که وکالت پرونده تعدادی از دراویش جزیره کیش را به عهده داشتند، از سوی شعبه ۱٠٢ دادگاه جزایی کیش به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی به تحمل شش ماه حبس تعزیری محکوم شده و مصطفی دانشجو نیز در جریان وکالت پرونده دو نفر از دراویش گنابادی ساکن شهرستان نکا، با همین اتهام به حکم قطعی دادگاه تجدید نظر مازندران به هفت ماه زندان محکوم شد .

به گزارش این سامانه خبری، متن نامه جمعی از وکلای دادگستری فارس و کهکیلویه و بویراحمد خطاب به صادق لاریجانی، به شرح زیر است:


ریاست محترم قوه قضاییه
با سلام و ادای احترام
جنابعالی نیک مستحضرید که عدالت اجتماعی بدون حاکمیت قانون و دستگاه قضایی سالم و مستقل، معنا و مفهومی نخواهد داشت و نشانه سلامت دستگاه قضا حفظ حقوق فرد فرد جامعه و اجرای دقیق قانون و پیشگیری از اعمال نفوذ مراکز قدرت است. مسلماً حفظ حقوق ملت نیز، مستلزم امنیت، مصونیت و استقلال وکلای دادگستری است، چرا که وکلای دادگستری در حقیقت نمایندگان مردم در دستگاه قضایی می باشند و هر گونه ممانعت و ایجاد تنگنا برای ایشان در انجام وظایف قانونی خود، تجاوز آشکار به حقوق مردم محسوب و موجب سلب اعتماد عمومی می شود. متأسفانه این روزها تشدید فشارها بر وكلای مستقل و شجاع، نگرانی نسبت به سلامت دستگاه عدالت را افزایش داده است و دورنمایی تیره و مبهم از استقلال وكیل و جایگاه كانون وكلا در نظام حقوقی کشور ترسیم می كند که حاصل این روند تضییع کامل حقوق مردم به دست حافظان عدالت است.

بسیاری از اعضای محترم کانونهای وکلا و نخبگان علم حقوق در بدو تشکیل مركز امور مشاوران حقوقی قوه قضاییه -موضوع ماده ۱٨٧ قانون برنامه سوم- بر این نکته تاکید داشتند که تسلط و تصرف مراجع قضایی بر وکلای این مرکز، نا کارآمدی و عدم استقلال آنها را در پی خواهد داشت. با گذر زمان این مدعا با ایجاد مشکلات عدیده و حتی لغو پروانه وکالت وکلای تحت پوشش این مرکز به اثبات رسید و نمونه بارز آن لغو پروانه آقایان مصطفی دانشجو و امید بهروزی در جریان دفاع از حقوق اقلیت های مذهبی است. شوربختانه در ادامه اعمال سیاست تخریب شأن و شوکت وکیل، پس از وکلای تحت پوشش مرکز امور مشاوران نوبت به کانونهای وکلا رسیده است. لطمات و محرومیتهایی كه این روزها وكلای دادگستری می كشند در طول تاریخ وكالت و قضاوت كم نظیر است.

تدوین و ابلاغ آیین نامه اصلاحی لایحه استقلال كانون وكلا، رد صلاحیت عضویت در هیأت مدیره، نقض اصول محاكمات در تعقیب و مجازات وكلای فعال مدنی و اجتماعی و مدافعین حقوق دگراندیشان و اقلیتهای دینی و مذهبی، صرفاً به سبب انجام وظیفه، تنها گوشه هایی از روند تعدی به استقلال وكیل و كانون وكلاست.

این اقدامات در دستگاه قضایی در تعارض آشكار با قوانین داخلی و بین المللی است و موجب سلب مصونیت و آزادی بیان وكلا درموضع دفاع خواهد بود و محروم ساختن جامعه از وكلای شجاع و فعال، نشانه ضعف دستگاه عدالت و‌ همواركردن راه برای قانون گریزی و اعمال سلیقه در نظام قضایی است.

ما وكلای دادگستری، ضمن تأكید بر لزوم مصونیت، استقلال و آزادی وكیل در موضع دفاع، فارغ از نگرش و باورهای دینی و مذهبی موکلین، قانون را سرلوحه و الگوی رفتاری وکیل می دانیم و در این خصوص با قضات شریف و مستقل وجه اشتراک داریم.

ریاست محترم قوه قضائیه
اخیراً شاهد ایجاد تنگناهای مختلف برای وکلا در عرصه های گوناگون همچون رد صلاحیت بلاجهت کاندیدای هیأت مدیره کانون وکلاو بازداشت و محکومیت تعدادی از همکاران در تهران و دو نفر از وکلای کانون فارس، آقایان فرشید یداللهی فارسی و امیر اسلامی بورکی که اخیراً توسط شعبه ۱٠٢ دادگاه عمومی جزائی کیش به حبس محکوم شده اند، هستیم؛ لذا ما جمعی از اعضای کانون وکلای دادگستری فارس و کهکیلویه و بویراحمد مراتب نگرانی خود را از تداوم این وضعیت اعلام داشته و از آن مقام محترم تقاضای رفع موانع در مسیر دفاع شرافتمندانه و آزادانه، اجتناب از حذف وکلای شریف از عرصه های مختلف و رسیدگی عادلانه و قانونی فارغ از جهت گیری¬های سیاسی را داریم. بی شک تحقق این مهم سبب گسترش عدالت و فراهم شدن امنیت قضایی خواهد شد.

جبار آئینی - روئین آرست - لاله آسایش – آشنا - سیدرضا آل‌محمد - زهرا آیین – شهریار ابوقداره - جواد ابراهیمی - احمد ابولپور - سید اکبر ابطحیان - یحیی اتحادخوب - مریم احدی - حمید احدی‌نیا - محمدرضا احمدی - فرشید احمدی - عبدالرحیم ادیب - شهرام ارجمندی مزیدی - علیرضا ارجمندی - محسن ارکیا - حسن اژدری (نایب‌رئیس کانون وکلای فارس) - فاطمه اژدری - مهدی اسدی - علی اسفندیاری - دانیال استخر - احمد اسد سنگابی – اسماعیلی- محرم اسماعیلی- شهدخت اسدی- فرهاد اسدی - کریم اسدی - فاطمه اصغرزاده - مسعود اعتمادی - امین افتخار - حسین اکبر‌زاده - بهنام اکبری (عضو هیأت مدیره کانون وکلای فارس) - محمود الهی - سید محمدعلی الهامیان - مسعود امیری - علیرضا امیدوار - منوچهر امامی - محمد ایزدپناه - ابولقاسم برازجانی - آزاده برازجانی - نازنین برازجانی - صادق برمکی - نجیم برومند - امین بهارفرامرزی - سعید بهروزی - نوشاد بهرامی - بهادر بهزادی (عضو هیأت مدیره کانون وکلای فارس) - امیر مختار بهزادی‌پور - غلامرضا بهاری - جعفر بهمنی – بهادری - علی بهمنیاری – بهاء‌الدینی- کورش بیات‌نژاد - علی بیداری - هومان پارسا - مازیار پارسایی - افشین پارسایی - فاطمه پارسایی - زهرا پارسایی - محمد پارسایی – بی‌باک پاپری - غزل پایمرد - علی پروین - امین پروانه‌نژاد - بهنام پورفسایی- زهرا پیون - کرامت پیکرستان - فاطمه تسلیم - محمدرضا تقی‌زادگان - رضا تواضعی - اصغر توانا - بهزاد ثانی‌بخش - علی جاودانی - روح الله جاودانی - محمد جاودان - عباد جاویدی – علی‌اکبر جسمانی - سیدهدایت‌الله جعفری - سیدحسام جعفری - سیداسماعیل جعفری - سیدابراهیم جعفری - بهروز جعفری - نرگس جعفرپور - محمدهادی جعفرپور - رضا جوکار - محمدعلی جهانخواه - مسعود جعفرزاده - لیلا جعفری - عبدالصمد حسانی - محمدعلی حسن‌پور - غلامرضا حسن‌زاده - علی حسن‌زاده - رضا حسین‌خانی - نورالله حسین‌خانی - سهیل حسین‌خانی - محمد حسین‌خانی - محمد حسینی - سیدستار حسینی - سید جواد حسینی - سید مهدی حسینی - کریم حسینی – حبیب‌الله حسینی – حضوری – علی‌اصغر حیدری - مژگان حیدری - محمد حیدری - علی حیدریه - آرام خاکسار - الهام خانی - مهرداد خانی‌زاده - مجتبی خباز - صدیقه خدادی‌پور - فاطمه خرم‌آبادی - محمد خسروی - مریم خسروی - محمد خلیلی‌اعلم- محسن خواجه‌پور - حامد خورشیدی - مهدی خورشیدی - مجتبی خورشیدی - محمدحسین خورشیدی - محسن خورشیدی - هومان خورشیدی - معصومه دادخواه - فرهاد دادفر - حمیدرضا داستار - حسین داوودی - اردوان دبیری - مجید دقت - مجتبی دلداری - یوسف دوستی - ایاز دهقان - الیاس دهقانی - سکینه دهقان - فایز دهقانی - ناصر دهقانی - ناصر ذوالقدر - محمد راجی - رضا راد - غلامحسین رئیسی (عضو هیأت مدیره کانون وکلای فارس)- مجتبی رئیسی - شیرزاد رحمانی - محمد رحمت - مهدی رحیمی - محمد رحیمی - عبدالحمید رحیمی - رامین رحیمی - ارسلان رزمجو - مهرداد رزمجو - سجاد رستگار - زهره رشیدی - علی رضائی - مسعود رضائی – رضائیان - حمیده رضائی - حسن رضاییان - علی رضاییان - محسن رضایی- رضائی - مریم رعیتی - آرش رفعتی نژاد - فرشید رفوگران - مهراب رفیعی - حمزه رفیعی‌زاده - علیرضا رمضانی - سیدمحمدعلی رمضانی - محمود رنجبر - عبدالله روا - رضا روستا - مریم رهنمایی - حسن زارع - محمد زارع - محمد مهدی زارع - غلامرضا زارع - عبدالرسول زارع - رضا زارع - سعید زارع - حسین زارع - نصرالله زارع - نازنین زارع - رسول زارع - سیامک زارعی - فاطمه زارعی - اکبر زارعی - مسعود زارعی - عادل زارعی - اسفندیار زارعی - علی زاهدی - حسن زیلابی - زینب ساسانپور- نازنین سالاری - محمدرضا ستوده - یوسف سجادی – سعیدی- مهدی سعیدی - شعله سعیدی - پیمان سعیدی‌فرد – سیدعلی‌اصغر سلامی - آرش سلطان‌پور - احسان سلطان‌فر – حجت‌اله سلطان‌فر - مهرداد سلطان‌فر - غلامرضا سلطانی‌منفرد - حمید سلیمانی - علی سلیمانی - سیاوش پوراکبر- علی‌صالح سیف‌آبادی - فاضل سیفی- مهدی شادرام - عبدالله شجاعی – شریعتی - فاطمه شعبانی - پریا شفیع‌زاده - فتاح شفیعی- رضا شریفی - عباس شریفی - کامران شریفی - مهناز شریفی - مسعود شکرالله‌زاده - سیاوش شکوهی - مهدی شکوهی ‌مشهدی - علیقلی شوکت‌پور - غلامرضا شیرازی - علی صابری - کریم صادقی - کامران صادقی – صادقی- عباس صالحی - فاطمه صالحی - تابش صبوری - فرشاد صحرائیان - ساناز صدقی - مهران صمیمی - محمود طراوت‌روی - محمد طراوت - عاطفه ظهرابی - علی عاطفت‌فرد - افشین عباس‌پور - محمدهادی عباسی - آرش عبدالهی - مسعود عرفان‌پور - مسعود عسکرپور - فرهاد عسکری - جواد عطارزاده - محسن علمداری - سید محمدعلی علوی - مرتضی علی‌نژاد بی‌نظیر - لیلا عوض‌پور - ایمان غلام‌نژاد - محمدحسین فاتح‌منش - پژمان فاتحی - مسعود فتحی - حسین فتحی - سیروس فتحی - امیرحسین فرجی - مریم فرحی - هومان فرد – فروزان - فرحناز فروهر فر - فهیمه فرجی - مهدی فرجی - سعیده فرزانه - افشین فرهادی - باقر فرهادی - مسلم فرهادی - یداله فرهادی - عبدالحمید فرهادی‌پور - علی فصاحت – علی‌اصغر قائمی - ابوالقاسم قائدی – قادری- قاسم پور- جهانپور قاسمی‌فرد - مجتبی قانع‌بردبار - محمدرضا قربانی - رعنا قزل‌بیگلو - سعید قنبری - بهمن قهرمانی - جمشید کارآمد - ابوذر کاظمی – کاظمی- مهدی کاظمی - امید کاووسی - سمانه کرم‌پور حقیقی - سعید کرم‌نژاد - سوده کرمی- محمد کرمی - محسن کرمی - مرضیه کرمی - محمود کریمی - محمد کریمی - اصغر کسایی - پوریا کشاورز- محمود کشاورز شیرازی - محمدحسین کشاورز - بهروز کشت‌گر - حسن کشکولی - شاهرخ کشکولی - علی کشکولی - مجتبی کشمیری – جلال‌الدین کمالی – کمالی- مریم کمالی – کمال‌زاده- ارسلان کوشا - حسن کیامرثی – کیامرثی- هاشم کیان‌فرد - زهرا کیوان - بیژن گرامی - ابراهیم گرامی - زهرا گواهی - رحمان گودرزی – علی‌رضا گودرزی - سارا گودرزی - عبدالرضا گودرزی - احد لطفی - دکتر علی ماندنی‌پور (رئیس کانون وکلای فارس ) - مهدی ماندنی‌پور - نجمه مباشری - محمدرضا محبی- سیدناصر محزون - غلامرضا محمودی - فرید محمودی - حسین محمدی - خسرو محمدی - صادق محمدی- عسکر محمدی – علی‌حسین محمدی - محمدمهدی محمدی - حسین مرادی - بهروز مردانی- آیدا مروج – مسعودی- علیرضا مسعودی - محبوبه مسعودی - هوشنگ مصطفوی- سامان مظفری- کاظم مظفری- جعفر معزی - محمدجعفر مقتدری (عضو هیأت مدیره کانون وکلای فارس) - علی اصغر منصوری - فاطمه منفرد دارنجانی – مؤیدی‌راد - پویا موجودی – موسوی - راضیه موسوی - مصیب مهبودی - مریم مهبودی - مملکت مهبودی - سیدمحمود مهدوی - فرهنگ مهرآرا - احمد میرزائی - کریم میرزائی - مهدی میرزائی - سمانه ناصری- محمد ناصری- بهنام نامداری - زهرا نامداری - علیرضا نجفی- کامبیز نجفی- سمیه نجفی کشکولی - امیر ندیمی- سعید ندیمی- حسن نصر - مهدی نگارنده- کاظم نوربخش- محمدعلی نوروززاده - شهاب نوری - عبدالخالق نوری - مریم نوری- مصطفی نوری- امیر نیاکان - داوود نیاکان- عبدالله والی‌زاده - عبدالحسین وصال - جهانپور وقار فرد- مهناز وکیلی - فریبرز یداللهی فارسی- فاروق یوسفی - مسلم یوسفی- علیرضا یمی - علی اکبر یونسی
 


حداقل مزد كارگران برای سال آينده ۳۳۰ هزار تومان

عضو شوراي عالي‌كار از افزايش 9 درصدي حداقل مزدكارگران براي سال 90 خبرداد.
ولي ا... صالحي در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا، افزود: با احتساب 9 درصد، حداقل مزد كارگران براي سال آينده 330 هزار و 300 تومان تعيين شد.
وي در مورد ساير سطوح مزدي نيز تصريح كرد: دراين خصوص مقرر شد كه شش درصد به علاوه روزنامه 304 تومان به اين افراد تعلق گيرد.
وي در پاسخ به اين سوال كه در مورد بن كارگري چه تصميمي گرفته شد؟گفت: بن كارگري از 20 هزار تومان به 28 هزار تومان افزايش يافت.
صالحي گفت: درمورد حق مسكن كارگران تصميمي اتخاذ نشد.
اين در حالي است كه نرخ تورم در بهمن 89 به ميزان 11.6 درصد اعلام شده بود.
ايلنا



سومین روز تحصن و تجمع فعالان دانشجویی مقابل شورای حقوق بشر سازمان ملل همراه با سخنرانی در نشست جانبی این شورا

دانشجونیوز: سومین و آخرین روز تحصن فعالان دانشجویی در مقابل مقر شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو امروز، دوشنبه ۲۳ اسفندماه ۸۹، با حضور جمعی از دانشجویان برگزار شد.
پیش از این ۳۶ نفر از فعالان سابق دانشجویی طی فراخوانی اعلام کرده بودند: «از تمامی گروه ها و افراد که دل در گروی آزادی و رهایی ایران از استبداد دارند دعوت به عمل می آوریم تا در تجمع و تحصن اعتراضی نسبت به موارد متعدد نقض حقوق بشر در ایران؛ از جمله کشتار مردم بیگناه و دانشجویان آزادیخواه، بازداشت گسترده، شکنجه و صدور احکام سنگین حبس برای دانشجویان و همراهان جنبش سبز و بازداشت غیرقانونی رهبران آن؛ در مقابل مقر سازمان ملل در شهر ژنو شرکت نمایند.»
ناصح فریدی، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم، در مورد برنامه امروز به دانشجونیوز گفت: «امروز، برای سومین روز پیاپی فعالان دانشجویان و جمعی از مردم در مقابل مقر اروپایی سازمان ملل در میدان ملل شهر ژنو متحصن شدند تا صدای مردم ایران که به صورت سیستماتیک و هر روزه حقوق شان توسط حاکمیت در حال نقض شدن است، را به گوش مجامع بین المللی و شورای حقوق بشر سازمان ملل برسانند.»
تجمع کنندگان همچنین هفته گذشته در نامه ای خطاب به بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، به موارد متعدد نقض حقوق بشر در ایران اشاره کرده و خاطرنشان کردند: « بازداشت و سرکوب دانشجویان نیز همراه با سرکوب فعالین سیاسی و اجتماعی در ایران طی ٢ سال گذشته به شدت فزونی یافت. صدها دانشجوی ایرانی طی این سالها در تلاش جهت به دست آوردن آزادی و برقراری دموکراسی در ایران، بازداشت و پس از تحمل مدت‌های مختلف حبس، آزاد شدند. اما با این وجود هم‌اکنون بیش از ٨٠ دانشجو همچنان در زندان و حبس به سر می‌برند و هزاران دانشجو از تحصیل محروم، صدها نشریه و انجمن دانشجویی توقیف شدند. از سویی دیگر آقایان موسوی و کروبی، رهبران جنبش سبز به همراه همسرانشان زهرا رهنورد و فاطمه کروبی از چندی پیش بازداشت شدند و طی دو سال گذشته تحت انواع تهدیدها و فشارها از سوی نیروهای خودکامه قرار گرفتند.»
ناصح فریدی همچنین گفت: «نامه به آقای بان کی مون تسلیم دفتر ایشان شد و علاوه بر این بعضی از فعالان سابق دانشجویی که در این تجمع و تحصن شرکت داشتند، از جمله آقای پویان محمودیان، با شرکت در نشست های جانبی اجلاس جهانی شورای حقوق بشر، گزارشی را از وضعیت فعالان دانشجویی در ایران و نقض حقوق سایر اقشار جامعه ارائه کردند.»
در بخشی از متن سخنرانی پویان محمودیان، عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، به ستاره دار شدن دانشجویان در ایران و محرومیت آن ها از ادامه تحصیل اشاره شده و آمده است: «به عنوان مثال خود بنده در آزمون سراسری ورود به دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد با وجود دستیابی به رتبه ۶ در میان ۸۰۰ متقاضی، از ادامه تحصیل من جلوگیری به عمل آمد. مقامات به من اطلاع داد که وزارت اطلاعات صلاحیت عمومی من را برای ورود به دانشگاه تایید نمی کند چرا که با توجه به فعالیت هایی که بنده در دوره دانشجویی در مقطع لیسانس داشتم، وفاداری من به نظام توسط وزارت اطلاعات تأیید نشده است.»
محمودیان در ادامه این بخش از صحبت های خود خاطرنشان کرد: «حاکمیت به منظور ایجاد جو رعب و وحشت و به سکوت کشاندن فعالان دانشجویی آن ها را مرتبا از حق تحصیل محروم می کند. در سال های اخیر، به ویژه در طول دو سال گذشته، هزاران نفر از دانشجویان به طور موقت یا دائم از حق تحصیل محروم شده اند. به عنوان نمونه چند روز پیش اعلام شد در دانشگاه شیراز حدود ۲۰۰ دانشجو به علت برگزاری تجمعات اعتراضی درون دانشگاه هر کدام به یک تا چهار ترم محرومیت موقت از تحصیل محکوم شده اند.»
این فعال دانشجویی با اشاره به بازداشت های گسترده فعالان دانشجویی و صدور احکام طویل المدت حبس برای آن ها گفت: «تقریبا کلیه تشکل های مستقل دانشجویی تعطیل شده است و صدها عضو این تشکل ها بازداشت و تحت شکنجه و محرومیت از تحصیل قرار گرفتند. ده ها نفر از این دانشجویان به حبس های طویل المدت محکوم شده اند و در زندان به سر می برند. در حال حاضر حداقل ۷۰ نفر از فعالان دانشجویی در زندان هستند. که از آن جمله می توان به بهاره هدایت (نه سال و نیم حبس)، مجید توکلی (هشت سال و نیم حبس)، میلاد اسدی (۷ سال حبس)، ضیا نبوی (۱۰ سال حبس همراه با تبعید)، مجید دری (۶ سال حبس همراه با تبعید)، علی ملیحی (۴ سال حبس)، مهدیه گلرو (دو سال و نیم حبس)، محمد پورعبدالله (۳ سال حبس) و.... اشاره کرد. در هفته گذشته و پس از برگزاری تجمعات اعتراضی جنبش سبز مجددا حداقل ۸۰ دانشجو در سراسر کشور دستگیر شدند. تکان دهنده تر آن که سه دانشجو در این تجمعات توسط نیروهای وابسته به حاکمیت کشته شدند.»
به گزارش دانشجونیوز پویان محمودیان همچنین با اشاره به بازداشت نیروهای اصلاح طلب و خصوصا میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان در طی دو سال اخیر افزود: «فعالیت دو حزب اصلی اصلاح طلب در چند ماه گذشته غیرقانونی اعلام شد. نیروهای امنیتی ده ها نفر از فعالان سیاسی اصلاح طلب را طی دو سال گذشته بازداشت کرده اند و تحت شکنجه از آن ها خواسته اند در دادگاه های نمایشی علیه خود و دیگران اعتراف کنند. در حال حاضر نیز دو تن از رهبران جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی به همراه همسرانشان تحت بازداشت خانگی بوده و از حقوق اساسی و انسانی خود محروم هستند. انتشار اغلب روزنامه های منتقد دولت آقای احمدی نژاد ممنوع اعلام شده است و بسیاری از روزنامه نگاران بازداشت و برخی به حبس های طولانی محکوم شده اند.»
عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر در ادامه سخنان خود به بخشی از فشارها بر فعالان حقوق زنان اشاره و احکام زندان صادر شده برای برخی از این فعالان را خطاب به حاضران در جلسه عنوان کرد: "نسرین ستوده ۱۱ سال حبس، بهاره هدایت ۹ سال حبس، شبنم مددزاده ۵ سال حبس، عاطفه نبوی ۴ سال حبس، کاوه کرمانشاهی ۵ سال حبس."
پویان محمودیان در پایان به اعدام زندانیان سیاسی کرد و همچنین نقض گسترده حقوق اقشار مختلف در ایران همچون فعالان کارگری، معلمان، اقلیت های قومی و مذهبی اشاره کرد و گفت: "همان طور که مشاهده می کنید وضعیت حقوق بشر در ایران نسبت به دو سال پیش به مراتب وخیم تر شده است. بنابراین ما، به عنوان بخشی از فعالان دانشجویی و مدنی ایران، از جامعه بین المللی تقاضا داریم نسبت به این مسئله واکنش فوری نشان دهند و با اعمال فشار بر دولت ایران، آن را به مراعات و قبول مسئولیت در قبال کنوانسیون های بین المللی، مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، وادار کنند."
متن کامل گزارش ارائه شده از سوی پویان محمودیان در نشست جانبی اجلاس جهانی شورای حقوق بشر در ادامه آمده است:

Ladies and Gentlemen;

Greetings and Good Afternoon,

My name is Puyan Mahmudian. I was a student activist during my under graduate studies at Amirkabir University of Technology. I served as the spokes-man and a member of executive board.of the university’s student association. At the same time I was a memebr of Daftar-Tahkim-Vahdat(The office to strenghten unity), the national student union in Iran. The student union was regarded as the biggest dissident organization and tried to push the regime toward democratic changes.  I was also the editor in chief of a well known student newsletter called “Rivar” which was banned by the university officials becasue of its critical stance toward Mr. Ahamadinejad’s government.

I got arrested in 2007. The accusation was insulting the supreme leader and president Ahmadinejad. I spent 76 days in solitary confinement without acess to lawyer and family. During detention, I was tortured, humiliated and pressured to make false confessions. Eventually, I agreed to do an inteview in front of camera and accepted the invented charges, due to this, I got released on a bail of  roughly 100000 $.

The year after, I took part in the nationwide entrance examination for graduate schools and despite achieving rank 6th among 800 applicants, I was prevented from pursuing my graduate studies.

The officials informed me that the Information Ministry had not affirmed my ral qualification to enter university. They told me that “my loyalty to the regime has not been approved by information ministry” and the reason given for this was, my political activities in the past.  So I became a “starred student”, which means that I can not enter any  Iranian university for the rest of my life.


After the 2009 presidential election, I was called to court and at the preliminary trial I was sentenced to three years of detention. Out of a wish to avoid imprisonment and a desire to pursue my studies, I decide to leave Iran. Currently I am doing a master degree in Berlin. However, I am still very  involved with the activities of the student movement in Iran.

As we all know and  based on clear evidences, the situation of human right has got dramatically worsen after the 2009 presidential election. Some dare to say this is an unprecedented catastrophe for human rights in Iran.

Almost all of independent student organizations were ordered to be closed and hundreds of their memebrs were detained, tortured and deprived of education. Tens of these students were sentenced by the judicary to long terms of priosn. Right now, while I am talking to you, at least 70 of student activits are in jail. Their trials were held and judgments were passed, whilst they were under extreme physical and mental pressure. As in my case, they were deprived of very basic prisoner rights such as having access to lawyer or contacting family.  Their experiences are well documented in the letters written by some of them, describing the torture and ill-treatment committed by thier interrogators.


I would like to draw your attention to the following examples of student prisoners:
o    Bahareh Hedayat,  nine and a half years
o    Majid Tavakoli, sentenced to eight and a half years
o     Milad Asadi,  7 years
o    Zia Nabavi,  10 years
o    Majid Dorri, 6 years
o    Ali Malihi, 4 years
o    Mahdieh Golroo,  two and a half years
o    Mohammad Pourabdollah, 3 years
It is worth to mention that detention and imprisonment sentences for students, are being still issued on large scale. In the weeks following  the protest by the green movement and in recent weeks, at least 80 university students across the country got arrested. Even more shocking, is that three students were shot and killed in the recent protest.

In addition to illegal detention and imprisonment, governement has been violating the right to education in order to silence student activists and to spread fear among them.

In recent years, specially over the last two years, thausands of students have been dperived of education either temporarily or permanently. Unfortunatly the Iranian government uses this immoral tool in large scale to suppress university activists.

Not long ago a student website issued a report stating that at Shiraz University around 200 students were suspended for one to four semesters because they held a protest inside university campuses.

Along with those who are deprived of education for temporary terms, many of student activists are fired from university or deprived of education for their life time.

My friend, Mostafa Khosravi, who is present here, is among those who got expelled from university because of his activism.

All critical student publications have been banned by the authorities. From thousands of critical student publications which were issued and distributed each day throughout the university campuses, just a few have remained. Which by the way, do not have the opportunity to publish critical articles due to governmental censorship.

The two main reformist parties which used to exist were ordered to close and governmental forces have detained their activists in hundreds, tortured them and convicted them in show trials in large numbers. For the time being, the two predominant reformist leaders, namely Mr. Moosavi and Mr. Karoobi, are under house arrest, deprived of basic human rights.

All newspapers which were crtical of Ahmadinejad’s government were banned and most of thier journalists were detianed and some sentenced to long prison terms.


Women’s right activists have been the target of harsh suppresion as well. Almost all of the well-known women’s right activists have been arrested during recent years. Some of them got incredibly long prison terms and in some cases even barbaric punishments like lashes were ordered by the judicary.

As example of imprisoned women right activists I can mention the folllowing names:
•    Nasrin Sotoudeh, sentenced to 11 years of prison
•    Bahare Hedayat, sentenced to 9 and a half years of prison
•    Shabnam Madadzadeh, sentenced to 5 years of prison in exile
•    Atefeh Nabavi, sentenced to 4 years of prison
•    Kave Kermanshahi, sentenced to 5 years of prison

Ethnic and religous minorities are suffering from unfair and suppresive policies of the government. Yaresanis, Derwishs, Sonnis, Christaians and Bahai’s are systematically deprived from their basic human rights such as right to practise their religon. Among religous minorities, the governement is treating Bahai’s the worst. They are not allowed to enter universities, their homes and shops are being attacked by government associated forces.

Among the ethnic minorities, Kurds are suffering the most. In recent years many of Kurdish poitical activists have been executed without having had a fair trial. Furthermore, the pressure on Kurdish civic activists is much higher than those from central parts of the country. Because, every kind of peaceful activism is being obseved as a security threat to the central government.

Labor right activists including teacher and worker syndicate activists are in the same situation. Mansoor Osanloo along with several other memers of a labor syndicate is spending a long prion term.

Last but not the least, the number of executions is sky rocketing. In the past two months more than 100 people have been executed in silence.

I ‘d like to conclude with the observation that the human right situation in Iran has severely deteriorated compared to two years ago. Therefore we, as Iranian Civic activists, demand international community to react proprely and to put pressure on the Iranian government to abide by its responsibilites specified in international conventions such as the universal human right declaration.

Thank you for your attention





استبداد تقصیر ملی شدن نفت نبود

ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹ موضوعی است که همواره پس از آن و بالاخص در سال‌‌های اخیر محل چالش و نقد و اختلاف نظر بوده است؛ در این میان محققین و اقتصاددانان بسیاری به تجزیه و تحلیل وقایع پیش و پس از آن پرداخته اند. وجه افتراق میان ملی کردن یا دولتی شدن نفت بحثی است که طی چند سال گذشته برخی صاحبنظران را به اظهارنظر واداشته و از پس آن دیدگاه‌ها و نگاه‌های جدیدی مطرح شده است. سایت “تاریخ ایرانی” در گفت‌وگویی با سعید لیلاز، اقتصاددان و روزنامه نگار به بررسی این موضوع پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:
چرا پس از ۶۰ سال هنوز درگیر چالش ملی کردن یا دولتی شدن نفت در ایران هستیم؟ دلیل این توقف در بحث چیست؟ تعاریف متفاوت از ملی شدن یا فاصله‌ای که در ذهنیت تاریخی ایرانیان بین دولت و ملت وجود دارد؟
به نظر من اگر معتقد به توالی باشیم و سیر حوادث و پیوستگی آن را بپذیریم، نیازی به توقف در این بحث به عنوان یک مشکل نداریم و این حوادث نیز طبیعی دانسته می‌شود و ما می‌پذیریم که در آن برهه زمانی نیز اتفاقی جز ملی شدن صنعت نفت نمی‌توانست رخ دهد. باید فضای آن دوره را در نظر بگیریم. ما تا سال ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ نه نظام اقتصادی داشتیم و نه نظام وصول هزینه و درآمد؛ ایران تا پیش از دوره رضاخان بسیار عقب مانده بود و هیچ شمه‌ای از تمدن و پیشرفت‌های غرب را درک نکرده بود. ایران کشوری با ساختار فئودالیته بسیار ضعیف در مسائل گوناگون زندگی و در حال دست و پا زدن در سنت‌های کهنه‌ی اداری بود. با روی کار آمدن رضا شاه، تازه ساختار اقتصادی ما شکلی به خود گرفت، ارتش تشکیل شد و این اولین تجربه‌های ایران در زمینه پیشرفت بود. در سال ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ اولین گروه برای تحصیلات سازمان‌یافته به غرب فرستاده شد و اولین گروه مشخص علمی ‌در این دوره که تنها ۲۳ سال با ملی شدن صنعت نفت یعنی کمتر از ربع قرن فاصله داشت، پا به عرصه گذاشت.
من با این جمله که صنعت نفت ملی نشده کاملاً مخالفم. به نظر من صنعت نفت ما در آن زمان به بهترین نحو ملی شده است. توجه داشته باشید که در سال ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ افرادی همچون مرحوم بازرگان و مرحوم یدالله سحابی برای تحصیل به کشورهای اروپایی رفتند و این گروه در سال ۱۳۱۲ به ایران بازگشتند و در دانشگاه تهران به تدریس اقتصاد پرداختند، عمر دانشگاه تهران در زمان ملی شدن این صنعت تنها ۱۶ سال بوده است. پس ما به سرعت پیش رفتیم و به سرعت به ملی شدن صنعت نفت رسیدیم و این بهترین تحولی بود که امکان داشت رخ دهد. شرایط آن زمان با رفتن رضا شاه و آزادی نسبی پیش آمده موجب شد همه چیز به سویی سوق پیدا کند که صنعت نفت ملی شود. من اصلاً نمی‌پذیرم که این تحول بزرگ را به هر دلیل زیر سؤال ببرند. مگر ما در آن زمان شرکت خصوصی داشتیم که نفت را از دست دولت بریتانیا در بیاوریم و به بخش خصوصی بسپاریم؟ این دولتی شدن که من تفاوتی در آن با ملی شدن صنعت نفت نمی‌بینم، بهترین صورت و یا اینگونه بگویم تنها امکان موجود در آن زمان بوده است. در سال ۱۳۲۹ حداکثر توان به کار گرفته شد که این صنعت ملی شود و شد و اگر بگوییم صنعت نفت ما بهتر بود خصوصی می‌شد، این را نیز باید در نظر بگیریم که در کشور ما صنعت نفت و هیچ صنعتی مستقیم خصوصی نشده و نمی‌شود، بلکه ابتدا از دولتی به عمومی ‌تبدیل می‌شود و سپس خصوصی می‌شود. این روند خصوصی سازی در ایران بوده و هست و به نظر من بحث بر سر دولتی یا ملی شدن آن چنان موضوع مهمی ‌نیست، بلکه بحث اصلی بر سر چگونگی استفاده و بهره‌برداری از این منبع ملی است.
آقای غنی‌نژاد معتقد است «ملی شدن صنعت نفت نه تنها کار درستی نبوده بلکه تنها دستاورد بزرگ آن ایجاد دشمنی بریتانیا و پرچم داری مبارزه با امپریالیسم بوده است» نظر شما در این زمینه چیست؟
به نظر من در ابتدا باید اگر‌ها را در تاریخ کنار بگذاریم و بپذیریم این روند طبیعی بوده است و در سیر توالی حوادث به این نقطه می‌رسیدیم، به قول ویل دورانت اگر ما با پس‌بینی به گذشته نگاه کنیم همواره تمام حوادث و اشخاص قابل انتقادند. من نظر آقای غنی‌نژاد را قبول ندارم و به نظر من ملی شدن صنعت نفت یک واقعه‌ی بسیار بزرگ بوده و تنها گزینه‌ی موجود در آن زمان؛ این گام بزرگ با سرعتی باورنکردنی به وقوع پیوست.
یعنی به نظر شما راه دیگری وجود نداشت مثلاً بهتر نبود سهم مالکیت خود را افزایش می‌دادیم( مثل عربستان که قرارداد سود ۵۰-۵۰ امضا کرد) به جای اینکه به یک‌باره آن را از دست شرکت نفت انگلیس خارج کنیم و به دولت تحویل دهیم؟
ما به بهترین نحو به این دستاورد رسیدیم. ما اگر به این شکل به دنبال ملی شدن نفت نمی‌رفتیم، چه کار می‌توانستیم بکنیم؟ بگوییم دولتی نمی‌شد، که ما شرکت خصوصی نداشتیم، بگوییم رقابت بین دو شرکت ایجاد می‌شد و ما سهم مالکیت خود را افزایش می‌دادیم، خود شرکت نفت انگلیس این را نمی‌پذیرفت. قراردادی بود که بسته شده بود و طرف قرارداد تغییر آن را به هیچ شکلی نمی‌پذیرفت. بله ما پیش از بسیاری کشور‌ها ارزش نفت را درک کردیم و اولین قرارداد نفتی از آن کشور ما بود؛ ما پیش از جنگ جهانی به ارزش این ماده پی بردیم، چیزی که شاید تا سال‌ها پس از آن بسیاری از کشورهای نفت‌خیز آن را درک نکردند. بواقع ما از لحاظ ژئوپولتیکی در منطقه‌ی حساسی قرار داریم و همواره در پیشرفت‌های بزرگ پیشگام بوده‌ایم، به جز مشروطیت که ترکیه پیش از ما به سمت آن سوق پیدا کرد در بقیه‌ی مسائل از قرارداد‌های نفتی و ملی شدن صنعت نفت گرفته تا حرکت‌های دموکراسی‌خواهانه و بیداری‌طلبانه که در حال حاضر در خاورمیانه در حال وقوع است.
به نظر من این دیدگاه که راه دیگری وجود داشته که بهتر از این هم بوده، درست نیست. قبل از ملی شدن صنعت نفت وضعیت ما این چنین بوده است، ما سهم مالکیت خود را می‌گرفتیم و چون اولین قرارداد را بسته بودیم، درصد مالکیت کمی‌ را پذیرفته بودیم. ما برای افزایش این سهم تلاش کردیم، اما شرکت نفت انگلیس آن را نپذیرفت و آن چه بعد از کودتای ۱۳۳۲ رخ داد موجب شد عملاً همین نتیجه را بدست بیاوریم. سهم ما از نفت به صورت درصد مالکانه بیشتر شد و پس از قرارداد کنسرسیوم ما به همین درصدها و بهره برداری از سهم مالکیت رسیدیم. در زمینه ملی شدن صنعت نفت تمام افراد حتی خود محمدرضا شاه نیز تلاش خود را کردند و موافق آن پیش رفتند. ما با ملی شدن صنعت نفت به همین شکل گام بزرگی برداشتیم و با کودتای ۲۸ مرداد کمی‌ به عقب بازگشتیم اما راه خود را استحکام بخشیدیم.
شما چه نظری درباره دیدگاهی مشابه نظر صادق خرازی دارید که معتقد است: « نفت اگر به معنای واقعی ملی شده بود و در اختیار مردم قرار گرفته بود ما ۲۵ سال بعد از آن گرفتار حاکمیت مستبد نمی‌شدیم، دولتی که تمام قدرت را از نفت می‌گرفت و شیر نفت را در جیب خود می‌دید.»
در ابتدا من می‌خواهم بدانم منظور از ملی شدن به معنای واقعی چیست، اگر منظورتان از ملی شدن خصوصی شدن است، من فکر نمی‌کنم این واقعه به این شکل تأثیری بر سیاست دولت‌های ما داشته باشد. مردم ما تجربه ۲۵۰۰ سال استبداد را داشته‌اند و به نظر من ملی شدن صنعت نفت تأثیری بر استبداد کشور ما نداشته است. این دیدگاه را بهتر است اینگونه بیان کنیم، به طور کلی هرگاه سهم یک عنصر در تولید از میزانی بالاتر رود باعث تمرکز قدرت شده و موجبات استبداد را فراهم می‌کند. برای نمونه در کشور آمریکا جنرال موتورز با ۰.۳ درصد بیشترین سهم اقتصادی را دارد، این میزان هیچ گاه موجب تمرکز قدرت به نحوی که توانایی فشار بر دیگر بخش‌ها را داشته باشد ندارد، اما سهم نفت ما از اقتصاد ۲۵ درصد است یعنی تقریباً ۹۰ برابر جنرال موتورز آمریکا، در این صورت نوعی بی نیازی از بخش‌های اقتصادی دیگر حاصل شده و در پس آن با افزایش قدرت دولت، امکان استبداد حاصل می‌شود. البته این تنها در نفت نیست، پیش از نفت، در ایران آب این ویژگی را داشت، در برخی کشورها این ماده تأثیرگذار مس و در برخی نقره و طلا است. پس بنا بر میزان وابستگی اقتصادی ممکن است یک ماده موجب استبداد شود.
پس شما معتقدید ملی شدن صنعت نفت تأثیری بر استبداد در ایران نگذاشته است؟
قطعاً، جامعه ما پیش از این هم در استبداد به سر می‌برد. مشکل این جاست که چیزی را که رضا شاه در سال ۱۳۱۶ فهمید پس از ۶۰،۷۰ سال تازه داریم به آن می‌رسیم، که نباید پول نفت سر سفره مردم بیاید، او با تشکیل شورای اقتصاد و دادن طرحی از سوی شورای عالی برنامه به مجلس موجب شد که ایرانیان اولین تجربه برنامه نویسی را به دست آورند اما با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین، اجرای این برنامه تا سال ۱۳۲۵ متوقف شد؛ در این سال اولین برنامه اقتصادی با نام «برنامه توسعه و عمران ایران» به دولت تسلیم شد که پس از آن اینگونه برنامه‌ها با چشم انداز‌های چند ساله همواره در دستور کار دولت بوده و هست.
البته این نظر هم مطرح شده که اگر انتخابات آزاد که یکی از اهداف مصدق بوده است به وقوع می‌پیوست، نفت هم به جای پروسه دولتی شدن به مفهوم واقعی ملی می‌شد.
به نظر من صنعت نفت ملی شده است و همانطور که گفتم تنها گزینه موجود در آن زمان همین بوده است. باز هم از اگر‌ها استفاده کرده‌ایم، نباید پس‌بینی کنیم؛ انتخابات آزاد اگرچه هدف مصدق بود اما خود او با بستن مجلس اولین گام را علیه آن برداشت. از طرفی وجود انتخابات آزاد در آن زمان و به طور کلی دموکراسی به تنهایی مانع از ایجاد شرایط پس از ملی شدن این صنعت نمی‌شد. دلیلی وجود ندارد که انتخابات آزاد یا دموکراسی مانع ایجاد اقتصاد نفتی شود. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ ما شرایط اقتصادی خوبی را پیش رو داشتیم، به‌طوری که در فاصله سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶ متوسط رشد اقتصادی ما ۱۰.۲ بوده است که پیش و پس از آن تاکنون به این رشد نرسیده‌ایم. این تماماً در دوره‌ ای بوده که صنعت نفت ما ملی شده بود و این حادثه موجب صعود ما از کشورهای جهان سوم به جرگه کشورهای در حال رشد شد. پس این وقایع را نباید منفی در نظر بگیریم و در این جا این پروسه دولتی شدن چندان به ضرر جامعه ما نبوده است.
ولی برخی ملی شدن صنعت نفت را موجب به وجود آمدن اقتصاد فرمایشی می‌دانند که به موجب آن در کشورهایی مانند ایران پویایی اقتصادی از بین رفته و مسیر صحیح رشد پیموده نشده است. شما با این دیدگاه که صادق خرازی هم با آن هم‌نظر است، موافقید؟
بله من با نظر آقای خرازی موافقم، ملی شدن صنعت نفت و محوریت اقتصادی آن موجب شد که اقتصاد ما بی‌برنامه باشد، البته مردم نیز از این بی‌برنامگی ناراضی نبودند. اما ملی شدن صنعت نفت به خودی خود موجب این حادثه نشد. توجه داشته باشید در بین سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۲ نفت بشکه‌ای ۱ دلار و ۶۵ سنت بود، همزمان با این دوره اقتصاد غیرنفتی ایران در حال پیشرفت بود. همچنان که قبلاً گفتم بیشترین رشد اقتصادی در این دوره بود. اما در سال ۱۳۵۲ و همزمان با جنگ اعراب و اسرائیل بهای نفت به یکباره صعود کرد و ظرف چند هفته به ۱۷ دلار رسید و سود ایران در این زمان به گفته امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت ۲۰۰ میلیارد دلار بوده است. طبیعتاً مردم از این شرایط و افزایش بهای نفت رضایت داشتند و همانطور که می‌دانید هر پول بادآورده‌ای موجب فساد می‌شود. این درآمد هم با ورود به نظام اقتصادی و افزایش روز به روز خود موجب بی‌توجهی و بی‌برنامگی در این نظام شد.
اما این را نیز باید در نظر داشت که افزایش درآمد نفتی در هر کشوری که بخش عظیمی ‌از اقتصاد آن بر پایه نفت است، لزوما چنین تأثیراتی را نگذاشته، مثلاً کشور نروژ نیز یک کشور نفتی است که ۲۵ درصد از درآمد تولیدی آن کشور از طریق اقتصاد نفت تأمین می‌شود اما این کشور با تشکیل صندوق تثبیت هزینه و درآمد توانست از اقتصاد غیرنفتی خود حمایت کند. پس از این سوی قضیه هم باید نگاه کنیم. کشور ما خود نیز خواسته که اقتصادش به این شیوه پیش رود؛ برای مثال باید رابطه قیمت با کمیابی کالا را در نظر بگیریم که هر چه کالا کمیاب‌تر شود، قیمتش افزایش می‌یابد. درباره پول هم همین‌گونه است که هرچه پول فراوان‌تر شود، کم‌ارزش‌تر خواهد شد. در هر زمان که بهای نفت بالا رفته و پول در اختیار دولت قرار گرفته به جای برنامه‌ریزی برای آن، این درآمد در هزینه‌های جاری مصرف شده، مثلاً در زمان جنگ ما با افزایش درآمد نفتی، واردات چند میلیونی کشک را می‌بینیم، یا در سال‌ ۸۱ ما واردات ۸۵ درصدی کالاهای مصرفی مردم را می‌بینیم که در آن زمان خود من به انتقاد از این روند پرداختم و در روزنامه نوروز که حامی ‌دولت نیز بود بار‌ها و بارها به قضیه انتقاد شد، البته تأثیری نگذاشت. پس کشور ما چون اقتصادش را بر اساس درآمد نفتی برنامه‌ریزی کرده بود به بخش‌های دیگر توسعه‌ای توجه چندانی نمی‌شد، دلیل اصلی این روند هم بی‌نیازی از درآمدهای غیر نفتی بوده است.
صادق زیبا کلام معتقد است: «بی نیازی دولت‌ها از مالیات مردم که به موجب اقتصاد نفتی پس از ملی شدن صنعت نفت صورت گرفته موجب بی‌تفاوتی حکومت به وضع اقتصادی اقشار گوناگون جامعه شده است» به نظر شما این دیدگاه تا چه حد صحت دارد؟
بله. هنگامی‌که درآمد دولت از منبعی خاص همچون نفت تأمین می‌شود طبیعتاً نیاز به مالیات یا بخش‌های دیگر کسب درآمد مورد توجه قرار نمی‌گیرد. اما غیر از توجه به رفتار‌های دولت‌ها باید بپذیریم که مردم ایران نیز از این بی نظمی‌ بدشان نیامده و تنها افزایش درآمد برایشان مهم بوده است. در زمان حال هم اگر توجه کرده باشید می‌بینید که در انتخابات کاندیدایی که به توسعه اقتصادی توجه بیشتری دارد یعنی آقای‌هاشمی ‌در سال ۱۳۸۴ از محبوبیت کمی ‌برخوردار بود و در دوره‌های جدید یعنی سال‌های ۸۴ و ۸۸ رقابتی بین توزیع عادلانه درآمد‌ها و پرداخت پول بیشتر به مردم پیش آمده بود. مردم ایران شدیداً تحت تأثیر شعار‌های اقتصادی قرار می‌گیرند. پس با صرف دموکراتیک بودن اوضاع اقتصادی ما پیشرفتی نمی‌کند؛ زیرا چه در این دوره و چه در دوره پس از ملی شدن صنعت نفت، مردم بیشتر به فکر افزایش درآمد بودند تا توسعه و پیشرفت. پس نباید تنها به انتقاد از گذشته بپردازیم.
دکتر صادق زیباکلام این پرسش را مطرح می‌کنند که “آیا سیاست‌ها و تدابیر ما بعد از ملی شدن اصولی، صحیح و بالاتر از همه واقع بینانه بود؟ پرسش دشواری که ما ظرف قریب به ۶۰ سال گذشته، هرگز درصدد طرح، تجزیه و تحلیل و پاسخ‌دهی به آن بر نیامده‌ایم. روایت تاریخی ما از این رویداد همواره آن بوده که نه تنها ملی شدن تصمیمی ‌درست بوده بلکه بعد از آن هم اقداماتی که توسط ما صورت می‌گیرد جملگی درست و در جهت تامین حقوق ایران بوده.” چگونه می‌توان در پی پاسخ به این پرسش برآمد؟
حوادثی که طی آن چند سال رخ داده، در زمان خود یگانه راه موجود بوده است، پس ما باید از پس بینی حوادث اجتناب کنیم، چون این پس بینی تنها راه انتقادی را می‌گشاید که طبیعتاً بر هر انسان و هر حادثه ای در گذشته قابل تعمیم است. من تنها نظر کارشناسی خودم را بیان می‌کنم؛ برآیند نیروهای عظیم اجتماعی در ایران ما را به سمتی سوق می‌دهد که در آینده‌ای نه چندان دور از شرایط فعلی خارج خواهیم شد و برای رفع مشکلات اقتصادی درآمد حاصل از نفت را به جای اینکه صرف هزینه‌های جاری کنیم آن را در هزینه‌های توسعه‌ای مصرف می‌کنیم و به نظر من این فرایند در حال رشدی عظیم است و جامعه ما در حال پوست‌اندازی است و از نفع گرایی و پوپولیسمی‌ که در شعارها و افکار مردم است به سوی کار و پیشرفت در حرکتیم. البته من همواره وفادار به رأی اکثریتم و اگر باز هم مردم به دولت، به حکومت بگویند باز هم بده ما بخوریم، من تابع نظر مردم خواهم بود. با پایان پوپولیسم در ایران ما شاهد دولت‌هایی خواهیم بود که به سمت توسعه اقتصادی حرکت خواهند کرد و اگر به همین شکل پیش برویم دولت‌های بعدی ما دولت کار خواهند بود نه دولت رفاه. لسترو تارو اقتصاددان آمریکایی در سال ۱۳۷۳ شمسی ابراز کرده اگر رشد اقتصادی آمریکا نسبت به کشورهای اروپایی به همین منوال پیش رود در سده بعدی اروپا نسبت به آمریکا، جهان سوم محسوب می‌شود؛ رشد اقتصادی در آمریکا در آن زمان همواره ۱ تا ۱.۵ درصد بیشتر از کشور‌های اروپایی بوده است؛ زیرا جوامع اروپایی جوامعی پیر هستند و در نتیجه بیشتر به سوی دولت رفاه یا همان بده بخوریم، روی می‌آورند و نظرشان بیشتر به حقوق بازنشستگی و رفاه اجتماعی است؛ اما جامعه آمریکا، جامعه‌ای جوان است و تمایل آن بیشتر به سوی دولت کار است؛ البته با توجه به شرایط، طبیعی است که جوامع جوان به آینده نظر داشته باشند و جوامع پیر حال را دریابند و همین موجب افزایش و کاهش بازده اقتصادی می‌شود. برای نمونه در فرانسه با روی کار آمدن سارکوزی مردم به تظاهرات و اعتراض پرداختند و مدت طولانی در خیابان‌ها تجمع کردند، علت اصلی این حوادث آن است که دولت سارکوزی ، دولت کار است نه رفاه، و برنامه‌هایش به گونه‌ای است که حقوق بازنشستگی مردم و بودجه این قبیل هزینه‌های جاری را پایین آورده است و برنامه‌های توسعه‌‌ای دراز مدت را جایگزین آن کرده است که البته اعتراضات مردم تأثیر چندانی برآن نگذاشته و او همچنان مسیر خود را پیش می‌رود. در رابطه با کشور ما نیز با توجه به این که جامعه ما در حال خروج از پوپولیسم است و جامعه‌ای جوان محسوب می‌شود به زودی از توجه به دولت‌های رفاه خارج خواهد شد و به جای “بده بخوریم”، به توسعه اقتصادی و برنامه‌های بلند مدت و افزایش تولید ناخالص داخلی (GDP) سوق پیدا خواهد کرد و در پی آن دولت بعدی، دولت کار خواهد بود. در زمینه نفت و ملی شدن صنعت نفت باید بگویم که من بر عکس بسیاری از دوستان هیچ چیز را صد در صد سفید یا صد در صد سیاه نمی‌بینم و به نظرم اگر شرایط آن دوره را درک کنیم می‌بینیم این حادثه نیز روال طبیعی خود را طی کرده و همه چیز در محدوده بین سفید و سیاه یعنی شرایط طبیعی‌اش پیش رفته است.



آخرین پنجشنبه سال را در کنار مزار شهدای راه جنبش گرد هم آئیم
جــرس
در آستانه فرا رسیدن نوروز و سال نو، «هسته مرکزی ائتلاف ٢۵ بهمن» از مردم و حامیان جنبش سبز دعوت بعمل آورده اند تا بعد از ظهر ٢۶ اسفند ماه و آخرین پنجشنبه سال را "روز ایستادگی" نامیده و بر سر مزار شهیدان راه آزادی گردهم آیند.

به گزارش منابع خبری جرس، «هسته مرکزی ائتلاف ٢۵ بهمن» در بیانیه ای به همین منظور آورده است:

پایان یک سال دشوار ، آغازی دیگر در راه است...
هموطنان همراه ؛ آخرین روزهای سال صبر و استقامت در حالی به پایان می رسد که خانواده های بسیاری داغدار جوانه هایشان و گروه پرشماری دیگر نیز چشم انتظار عزیزان دربندشان هستند. به غریبی شهید محمد مختاری و خانواده این همراه راهمان نگاه کنید. آن سو تر به بیشمار زندانیان استوار نگاهی بیاندازید. به عبدالله مومنی که چندین ماه است خانواده خود را ندیده تا زندانیان گمنامی که تنها خدا می داند چه بر سر آنها می گذرد. همچنان یادمان نرود که این دو نام تنها دو برگ سبز از میان باغ محصور شده امروز ماست.

ما این چنین به بهاری دیگر از طبیعت نزدیک می شویم . بهاری که شاید برای بسیاری از هموطنانمان معنایی نداشته باشد.اما چه می شود کرد جز اینکه راه سبز را زندگی کرد . ما تصمیم گرفته ایم ٢۶ اسفندماه آخرین پنجشنبه سال را روز ایستادگی بنامیم و قصد داریم در این روز همراه خانواده های شهیدان راه سبز ایران بر سر مزار این عزیزان گردهم آییم.

همچنین می خواهیم از ساعت شش و نیم تا هفت و نیم بر سر هر کوچه و خیابان و محلی شمعی روشن کنیم. و سرانجام نیز راس ساعت ٢٢ درد مشترک را فریاد کنیم. این قدم را به امید همراهی با خانواده های گرفتار ایرانمان بر می داریم و همچنین معنا کردن بهار در راه و استقبال از سال ٩٠ - سال استقامت تا پیروزی- با هدف تحقق حاکمیت ملی. در این میان دست یاری خود را به سوی تمامی رسانه های سبز دراز می کنیم و تمنای همراهی یکایک شان را داریم تا با همراهی یکدیگر یادمانی ماندگار برجا گذاریم.

هموطنان استوار؛
در میانه راه یکدیگر را تنها نگذاریم. که موفقیت هر گامی ، در گرو خواست و برخاست تک تک ماست.این مهم نیز تنها با قدم های مشترکمان جلوه می یابد.
همراه شو عزیز
اینک بهار دیگری، شاید خبر نداری

هسته مرکزی ائتلاف ٢۵ بهمن
*دانشجویان سبز دانشگاه اشرفی اصفهانی
* انجمن اسلامی سبز دانشگاه تهران شرق
*جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران مرکز
* جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران جنوب
*جمعی از دانشجویان دانشگاه علوم تحقیقات
* گروه رسا- راه سبز امید
*جمعی از دانشجویان دانشگاه شیخ بهایی اصفهان



انتقال فخر السادات محتشمی پور به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات/ تمدید قرار بازداشت

با گذشت دو هفته از بازداشت فخر السادات محتشمی پور، فعال حوزه زنان و همسر مصطفی تاجزاده زندانی سیاسی، خبرهای رسیده به کلمه حاکی از آن است که وی به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل شده است.
محتشمی پور که روز دهم اسفند ماه در جریان تظاهرات اعتراضی مردم به بازداشت رهبران جنبش سبز در خیابان انقلاب بازداشت شده بود، روز گذشته به خاطر اعتراض به تمدید مدت زمان بازداشتش به دادگاه انقلاب برده شد. در این جلسه، اعتراض محتشمی پور به تمدید قرار بازداشت اش پذیرفته نشد تا او همچنان در زندان اوین باقی بماند. همچنین این فعال اجتماعی و زنان که در ابتدای بازداشتش به بند دو الف سپاه برده شده بود، اکنون به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل شده است.
به گفته شاهدانی که وی را در دادگاه انقلاب دیده اند، روحیه او بسیار مناسب توصیف شده است، محتشمی پور همچنین در دادگاه با صدای بلند می گفته که به مصطفی تاجزاده و شجاعتش افتخار می کند.
مصطفی تاجزاده، عضو جبهه مشارکت و همسر فخر السادات محتشمی پور، ماه هاست که در زندان به سر می برد. محتشمی پور بارها درباره وضعیت همسر دربندش و اعتراض به این روند نامه هایی را به دادستان تهران و دیگر مقامات قضایی نوشته بود.




مخالفت دادستان تهران با مرخصی نوروزی بهاره هدایت و مهدیه گلرو

دادستان تهران اعلام کرد که بهاره هدایت و مهدیه گلرو دو فعال دانشجویی از مرخصی نوروزی و ملاقات حضوری با خانواده شان محرومند.
به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده این دو زندانی پس از مراجعه به دادستانی در حالی با این خبر مواجه شده اند که سه ماه کامل است که این دو حتی از ملاقات کابینی با همسران و خانواده شان هم محروم شده اند.
یک سال و نیم از حبس این دو نفر می گذرد اما آنها حتی یک روز هم از حق مرخصی استفاده نکرده اند. در آستانه فرا رسیدن عید نوروز تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی چشم به راه از راه رسیدن عزیزان شان هستند اما هر روز خبرهایی از زندان اوین به گوش می رسد که چندان امید بخش نیست و حاکی از آن است که تعداد زیادی از زندانیان سیاسی بهار امسال را نیز پشت دیوارهای بلند و به دور از خانواده هایشان می گذرانند.
مسوولان هنوز درباره امکان مرخصی نوروزی زندانیان سیاسی به جز اظهار نظرهای کلی مطلبی را عنوان نکرده اند، اما برای اعطای یک مرخصی کوتاه به یک زندانی سیاسی نهادهای مختلف از جمله وزارت اطلاعات و سپاه و از همه اینها بالاتر بازجویانی که قدرت شان مافوق قانون است باید با مرخصی زندانی سیاسی موافقت کنند.
بهاره هدایت به نه سال و نیم حبس قطعی و مهدیه گلرو نیز به سه سال حبس قطعی محکوم شده است.



بیش از هفتاد روشنفکر و فعال سیاسی ایران و جهان در نامه ای به بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، خواستار دسترسی میرحسین موسوی و مهدی کروبی به حقوق قانونی خود شدند و خواهان تعقیب قانونی ناقضان حقوق بشر در ایران از طریق دادگاه بین المللی شدند.
در این نامه که امروز ۲۳ اسفند منتشر شده است، امضاء کنندگان ضمن ابراز نگرانی از وضعیت میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی نوشته اند: “ما امضاء کنندگان این نامه خواهان دخالت سریع سازمان ملل متحد و افراد جامعه جهانی برای نجات این چهار شهروند برجسته ایرانی و تمامی مخالفان سیاسی که به دلایل اعتقادی در زندان به سر می برند، هستیم.”
در بخش دیگری از این نامه، بازداشت و اخبار ضد و نقیضی که طی هفته های گذشته در ارتباط با دستگیری رهبران مخالفان دولت منتشر شده، مورد توجه قرار گرفته و آمده است: “اگرچه گزارش های متناقضی نشان می دهد که آنها ممکن است پس از بازجویی های فشرده توسط رهبری جمهوری اسلامی به خانه های خود بازگشته باشند، با این وجود رابطه آنها با خانواده های خود و با حامیان خود عملا قطع است و بر خلاف میل خویش در زندان به سر می برند.”
در پایان این نامه هم از دبیرکل سازمان ملل متحد خواسته شده است که “مسئولان حوادث هولناکی که حقوق بشر را در ایران به فجیع ترین شکل پایمال می کنند” شناسایی شوند و سازمان ملل متحد این افراد را از طریق دادگاه بین المللی مورد تعقیب قانونی قرار دهد.
بخشی از نامه اراسال شده به بان کی مون:
گرچه گزارش های متناقضی نشان می دهد که آنها ممکن است پس از بازجویی های فشرده توسط رهبری جمهوری اسلامی به خانه های خود بازگشته باشند، با این وجود رابطه آنها با خانواده های خود و با حامیان خود عملا قطع است و بر خلاف میل خویش در زندان به سر می برند
تهیه کنندگان گزارش الحاقی به این نامه، شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین المللی حقوق بشر هستند و در میان امضاء کنندگان این نامه، نام بسیاری از روشنفکران و اساتید ایرانی خارج از کشور به چشم می خورد، از جمله هاله افشار، داریوش آشوری، ایروند آبراهامیان، مهرداد درویش پور، علی میرسپاسی، حسن شریعتمداری و چند نفر از استادان خارجی دانشگاههای دنیا نظیر اوتینگر ریچارد، از مدرسه حقوق پیس آمریکا؛ دارسی میشل، از دانشگاه سامرس نیویورک و کاینر گاد، استاد تئاتر دانشگاه تل آویو که نامشان در میان هفتاد و سه امضاء کننده نامه امروز قرار دارد.
این نامه همزمان با اجلاس سالانه حقوق بشر در ژنو منتشر می شود و به نظر می رسد هدف تهیه کنندگان آن تشویق شرکت کنندگان در این اجلاس به محکوم کردن نقض حقوق بشر در ایران است.
در همین حال، طی سه روز گذشته، گروهی از دانشجویان ایرانی خارج از کشور در تحصنی برابر مقر سازمان ملل متحد در ژنو، به بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سرکوب مخالفان دولت در ایران اعتراض کردند.
تجمع کنندگان که از روز شنبه (۲۱ اسفند) در ژنو گرد هم آمده اند، به بازداشت گسترده مخالفان و بدرفتاری با آنها در دوره بازداشت، “کشتار” معترضان در خیابان ها و صدور احکام سنگین قضایی علیه منتقدان حکومت ایران معترض هستند.
ارتباط میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی از نزدیک به یکماه پیش با اعضای خانواده و جهان بیرون قطع شده و در این مدت گزارش های متعددی از انتقال آنها به مکانی به غیر از منزل شخصی شان منتشر شده است.



جواد سوهانکار آزاد شد

خبرگزاری هرانا - جواد سوهانکار از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف آزاد شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، جواد سوهانکار، دانشجوی ورودی ۸۶ رشته کامپیوتر در دانشگاه صنعتی شریف، که روز ۲۶ بهمن ماه و در پی حضور در تجمع دانشگاه شریف به همراه تعدادی دیگر از دانشجویان این دانشگاه بازداشت شده بود، امشب با تودیع کفالت آزاد شد.
در روز ۲۶ بهمن ماه ماموران حراست در هماهنگی کامل با نیروهای امنیتی تمامی و بستن درهای ورودی دانشگاه، زمینه لازم برای بازداشت تعدادی از دانشجویان که در حال خروج از درب اصلی دانشگاه بودند، توسط نیروهای امنیتی را فراهم کردند. به دنبال این اقدام جواد سوهانکار، علی اکبر محمد‌زاده، امیر هوشنگ نوایی، بهزاد عالی‌پور و محمد افخمی اعضای انجمن اسلامی دانشگاه، نادر رضایی، عضو شورای صنفی دانشگاه و علی مرشدلو دیگر دانشجوی شریف توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
بنابر گزارش شاهدان عینی بازداشت جواد سوهانکار عضو هیٱت رئیسه انجمن اسلامی دانشجویان و علی اکبر محمدزاده، با اعمال خشونت و ضرب و شتم همراه بوده است. این دو طی ماه‌های گذشته بار‌ها به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و مورد تهدید واقع شده‌ بودند.



دستگیری امید شجاعی، فعال کارگری و احضار او به دادگاه

خبرگزاری هرانا - امید شجاعی، فعال کارگری صبح روز شنبه، بیست و یکم اسفندماه توسط ماموران لباس شخصی بازداشت شد.
روز شنبه ۲۱ اسفند ماه، امید شجاعی عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری ساعت ۹ صبح توسط چهار نفر لباس شخصی که خود را ماموران سپاه پاسداران معرفی کرده بودند، دستگیر شد.
به گزارش کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری، ماموران سپاه پاسداران، بعد از ظهر‌‌ همان روز راس ساعت ۵ وی را آزاد کرده و قرار است او را جهت محاکمه به دادگاه معرفی کنند.
ماموران سپاه پاسداران، امید شجاعی را به "عضویت در کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری" و "شرکت در مراسم ۸ مارس روز جهانی زن" متهم نموده و به همین دلیل او را دستگیر کردند.
قابل ذکر است که امید شجاعی پیش‌تر و در تاریخ ۱ خردادماه سال ۸۸ در شهر مریوان دستگیر و به دوسال حبس تعلیقی محکوم شد. امید شجاعی قبل از آن نیز در تاریخ ۲۲ اسفندماه سال ۸۷ از طرف اداره اطلاعات شهر سقز بازداشت و مدت ۷ روز در زندان بود که با قرار وثیقه ۳۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد. امید شجاعی در تاریخ تیر ماه سال گذشته در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان سقز با ریاست آقای شایق به ۱۸ ماه زندان تعزیری محکوم شد.




بازداشت هوشنگ فناییان، شهروند بهایی ساکن آمل

خبرگزاری هرانا - هوشنگ فناییان، شهروند بهایی ساکن آمل، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هوشنگ فناییان، شهروند بهایی، صبح روز گذشته، بیست و دوم اسفندماه، توسط مامورین اطلاعات ساری بازداشت شده است.
خانوادهٔ این شهروند بهایی که گویا پس از بازداشت به ساری منتقل شده است، پس از پیگیری‌های صورت گرفته مطلع شده‌اند که قرار بازداشت ۲۰ روزه برای وی صادر شده است.




نماینده قزوین: فقط ۳۰ درصد صنایع کشور در حال فعالیت است


قدرت‌الله علیخانی نماینده مردم قزوین اعلام کرد که فقط ۳۰ درصد صنایع کشور در حال فعالیت است. به گزارش خبرگزاری ایسنا، علیخانی از مسئولان اجرایی خواست در قیمت گاز تجدیدنظر کنند تا از نارضایتی عمومی جلوگیری شود. این نماینده مجلس در ادامه با اشاره به وعده محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران، مبنی بر ایجاد ۵/ ۲ میلیون شغل در سال ۱۳۹۰ اظهار امیدواری کرد که این وعده تحقق یابد. او در همین رابطه خاطر نشان کرد که وعده ایجاد ۵/ ۲میلیون شغل در حالی داده شده که وعده ایجاد ۶/ ۱ میلیون شغل در سال ۱۳۸۹ نیز داده شده بود، ولی وزیر کار ایجاد ۴/ ۱ میلیون شغل را تایید کرد. عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در ادامه گفت که با بررسی واقعیات جامعه می‌توان فهمید که آمارها با واقعیات فاصله زیادی دارند.



آمریکا شورای همکاری خلیج فارس را به خویشتنداری در بحرین فراخواند  

در پی اقدام شورای همکاری خلیج فارس در اعزام نظامیان به بحرین، سخنگوی کاخ سفید از حکومت بحرین و اعضای این شورای خواست از توسل به خشونت خودداری کنند. جی کارنی، گفت نباید با تظاهرات مسالمت آمیز با خشونت برخورد شود.
او در عین حال ورود نظامیان شورای همکاری خلیج فارس به بحرین را به معنای «اشغال» این کشور ندانست.




دبیر کل سازمان ملل از تشدید نقض حقوق بشر در ایران خبر داد  

بان گی مون، دبیر کل سازمان ملل در گزارش خود به نشست شورای حقوق بشر این سازمان در ژنو، از تشدید نقض حقوق بشر در ایران خبر داد.
در این گزارش از تشدید سرکوب معترضان، افزایش شمار اعدام ها، اجرای احکام شلاق، قطع اعضاء بدن، و ادامه صدور احکام سنگسار ابراز نگرانی شده است. دبیر کل سازمان ملل همچنین به اذیت و آزار و حبس روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان و وکلا، محاکمات غیرمنصفانه و ادعاهایی درمورد شکنجه در زندان های ایران اشاره کرد .
بان گی مون از ایران خواست به گزارشگر ویژه این سازمان اجازه دهد برای تحقیق به ایران برود.