۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

مهمترین خبرهای روز شنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵

پروانه فروهر

خاطره ی آخرین دیدار مصدق با نفس کشیدن های آرام ، در فضای غم آلود اتاق شماره ی ٦٣ بیمارستان نجمیه و نگاه بی امید پزشک جوان و پرستار مهربان که تمامی شب را بر بالینش نگران چشم دوخته بودند ، چه تلخ در ذهنم نشسسته است .
آن شب را تا سپیده به نماز ایستادم و با تمامی دل سال ها و روزهای خوب باقی مانده ی عمرم را پیشکش کردم . چشمهایم و قلبم را به نذر نهادم تا مگر مصدق بهبود یابد و بماند تا دشمن را به همت « هم میهنان عزیزش » و « فرزندان مبارزش » از پای در آورد و او ، آن دریا دل ، آن معیار پاکی و آزادگی ، آن شرف مطلق ، میهن را آزاد و سربلند بار دیگر نظاره کند .
صبحگاهان با چشمانی از غبار غم به خون نشسته و جسمی درد آلود و قلبی پر از اندوه ، چنان مرغی که انتظار تیر صیاد می کشد ، بی تاب از این سو به آن سو می شدم که صدای بغض آلود “مریم“ از آن سوی سیم تلفن دنیا را بر سرم کوبید .
سیل اشک بودم که فرو می بارید . هر چه بیشتر می گریستم ، غم افزون تر می شد .
جاده طولانی و تاریک جلو ی چشمم گویی تا ابدیت کشیده شده بود . ولی سرانجام به بیمارستان رسیدم . کشاورز صدر و باقر کاظمی که خدا رحمتش را بر هر دوی آنها ارزانی دارد ، روی پله اشکریزان نشسته بودند . صدای گریه ی این دو یار وفا دار پیشوا هنوز در گوشم زنگ می زند . دکتر غلام حسین خان مصدق تلفنی پیرامون وصیت پیشوا با هویدا صحبت کرد و نتیجه این شد که اجازه ی دفن در گورستان شهدای سی ام تیر به رغم وصیت مصدق داده نشد و پس از مشورتی کوتاه ، فرزندان تصمیم به خاکسپاری در تبعید گاه گرفتند .
جسم بی جان مصدق ، آن راه گشا ، آن دشمن شکن که هراس از شکوه خاطره اش نیز شاه را به لزره وا می داشت ، به آمبولانس منتقل گردید . نزدیک در بیمارستان دربان قدیمی گوسفندی قربانی کرد و سپس به راه افتادیم .
آمبولانس آژیرکشان و سرعتی سرسام آور می رفت و انگشت شمار یاران مصدق و نزدیکانش در خطی از اشک او را دنبال می کردند .
در ابر آلود غمناک آن صبح به سوی احمد آباد روان شدیم . گریه امانم نمی داد . با خود می اندیشیدیم که چه روزها و چه شب ها آرزوی دیدار پیشوا در احمد آباد در دلم پرکشیده و اینک راهی احمد آباد ، ولی چه تلخ و دردناک .
جاده ی اتوبان و سپس جاده ی قزوین . در دوراهی آبیک وارد جاده ی خاکی شدیم .
من در ذهنم احمد آباد را بارها تصویر کرده بودم و عجیب که آن تصویر چقدر با واقعیت نزدیک بود . جاده ی خاکی ، ریل راه آهن و دشت زیر گندم . آبی که خروشان از چاهی بدر میآمد و از بلندی فرو می ریخت و سرانجام در بزرگ رنگ و رو رفته ی قلعه ی احمد آباد ، به یکی پس از دیگری رسیدیم .
پس از رسیدن آمبولانس ، روستاییان احمد آباد از هر سو دوان دوان به قلعه آمدند . پیرمردی که کلاه نمدی بر سر و چهره ای مهربان داشت ، گریه کنان آمد و گوشه ی دیوار نشست و در تمام مدت آیه هایی که از قرآن قرائت کرد . چنان صمیمی می خواند که غلط ادا کردن زیر و بم کلمات را از یاد می بردی .
پشت اتاقک چوبی سبز رنگ متحرکی که روی جوی آب قرار داشت و می گفتند مصدق روزهایی که باد تند می وزید در آن می نشست ، پرده ی سفیدی کشیدند تا مقدمات غسل فراهم گردد .
یاران روزهای تنهایی پیشوا ، روستاییان صمیمی و مهربان احمد آباد با چشمانی سرخ از گریستن در جنب و جوش بودند . وقتی همه چیز آماده شد دستهای دکتر سحابی که تازه از زندان آزاد شده بود آخرین شستشوی بدن مصدق را انجام داد.
در آن غربت نیمروز باد زوزه کشان به هر سو می دوید تا مگر به رغم کوشش وحشتناک دستگاه سانسور فاجعه را همه جا فریاد کند و صلا در دهد که شیر پیر در زنجیر ، چشم از جهان پر نیرنگ و فریب فرو بست . روستاییان ، آن یاران روزهای تنهایی ، خشم ، اندوه و نگرانی پیشوا ، چهره بر خاک می مالیدند و زار زار می گریستند .
ظهر هنگام بچه های مدرسه نیز به این گروه سوگوار پیوستند و آن “همیشه پدر“ را میان اشک های کودکانه طلب کردند . پسرکی نگران لباس عیدی بود که هر سال “بابا برای آنها تهیه می کرد و دخترکی مهربانی های او سر داده بود و می پرسید که جای خالی او را چه کسی پر خواهد کرد .
آنروزها مصدق کنار پله ها می نشست و بچه ها را به آب نباتی که در جیب داشت ، مهمان می کرد . . . . . آه که یاد آن روزها چه تلخ و پر اندوه بر سینه می نشیند . زنی زاری کنان می گفت : “ نگو آدمی مرده که عالمی مرده “ و زن دیگری که چهره ی گندمگون لاغرش را سیل اشک پوشانده بود ، ناله می کرد که “دیگر از دست و پای این زندانی زنجیر ها را باز کنید “ . با دستهای مهندس حسیبی که چهره اش یادآور مبارزه های ملی شدن صنعت نفت است و نگاه مهربانش گویای ایمان بی پایانش و داریوش فروهر رهروی راستین و وفا دار راه مصدق که او هم به تازگی از زندان آزاد شده بود و با کمک بچه های ده که خاک می بردند و سنگ می آوردند ، مزار مصدق کنده و آماده شد .
با رسیدن آیت الله زنجانی همه به نماز ایستادند . کشاورز صدر بر خلاف همیشه ساکت بود و به پهنای صورت اشک می ریخت . ک - استوان نویسنده ی کتاب موازنه ی منفی که خدا رحمتش کند و دکتر صدیقی که در آخرین لحظات افسرده و غمین با حلقه ی بزرگی از گل رسید . سرهنگ مجللی از یاران جوان مصدق ، هوشنگ کشاورز صدر ، حسن پارسا ، منصور سروش و منوچهر مسعودی و دیگران که از آنها کسی جز خانواده ی مصدق کسی را به یاد نمی آورم ، بودند . نماز در محیطی بیشتر شبیه افسانه بر پا گردید و مصدق که وصیت کرده بود در مزار شهدای سی ام تیر به خاک سپرده شود بنا بر سنت اسلامی به گونه ی امانت به خاک سپرده شد و بدینسان احمدآباد که نزدیک سی سال تبعیدگاه این رهبر پر خروش و تسلیم ناپذیر بود ، برای مدتی که آنروز نمی توانستیم درازای آن را تصور کنیم مزار او نیز گردید .
سی سال از زندگی تاریخ آفرین سردار پیردر دهکده ی کوچک و قلعه ی نیم ویران احمد آباد سپری گردید و عجیبا که به هنگام مرگ نیز به همانجا آورده شد .
دوازده سال پیش در نخستین ساعات بامداد چهار دهم اسفند ماه قهرمان مبارزه های ضد استعماری و ضد استبدادی دیده از جهان فرو بست و مرگش نیز چنان زندگی اش بارور و سرشار از پیام مقاومت و تداوم گردید .
مصدق ، دلیل راه ، معیار پاکی و آزادی و رقمزن سیاست مبارزه ی منفی ، از جوانی تا مرگ در یک خط بی تزلزل و بی انحراف بر علیه ستم و بی داد و سلطه ی بیگانه جنگید . پیگیر و بی امان مبارزه کرد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید .
خبر درگذشت او را روزنامه های اطلاات و کیهان در دو جمله اعلام کردند و استبدادیان از نشر تسلیت نیز جلوگیری به عمل آوردند .
نام مصدق چنان خشمی در دل پاسداران فساد ایجاد کرد که بیست و پنج سال به جرم داشتن عکسی از او و گفتن کلامی درباره اش ، زندان و شکنجه انتظارمان را می کشید و من خوب به یاد دارم که یک سال تمام از دیدار همسرم به دلیل آن که درختی در حیاط قزل قلعه به مناسبت سالروز مرگ پیشوا نشانده بود محروم شدم . خدا را سپاس که همه آن سالهای سیاه و نکبت بار پایان یافته و ثمر آن زندان ها ، مقاومت ها ، شکنجه ها و شهادت ها امروز هوای پاک آزادی است که میهن سوخته ی ما را می رود به بوستانی از گلهای رنگارنگ بدل سازد .
دشت هایمان را بارور کند و خاطره ی اندوهمان را زلال شادی بخشد و آسمان ابر آلودمان را رنگین کمان پیروزی بپوشاند .
باشد که فردا بر شانهایمان تابوت همیشه پییشوای نمیرای میهن ، مصدق بزرگ را بنهیم و راهی مزار شهدای سی ام تیر گردیم و خاطر او را که در پایان عمر از سردی فضای میهن ، از داغ جوانان به خون خفته و از ویرانی و نابسامانی کشور آزرده بود ، رضا بخشیم و نامش را که بر تارک تاریخ نشسته ، از غبار تزویر و ریا و انحصار طلبی پاک کنیم .




حسین لاجوردی: باید هدف ها و شعارهائی مطرح گردد که به آینده روشنی برای مردم پاسخ گوید

در ادامه مصاحبه های انجام شده سایت دانشجو نیوز با فعالین سیاسی و اجتماعی پیرامون تظاهرات ۲۵ بهمن و تحولات پس از آن، گفت و گویی با آقای حسین لاجوردی انجام داده ایم.
حسین لاجوردی، فعال سیاسی ایرانی، بنیانگذار و رئیس کنونی "انجمن پژوهشگران ایران" است. وی دارای مدرک دکترای جامعه‌شناسی از دانشگاه سوربن پاریس می باشد.
آقای لاجوردی معتقد است که بعد از ۲۵ بهمن و به تبع آن ۱۰ اسفند، بدون تردید ما وارد مرحله جدیدی از تحولات جنبش شده ایم. وی میگوید برای برون رفت از مشکلات فعلی جنبش باید هدف ها و شعارهائی مطرح گردد که به آینده روشنی برای مردم پاسخ گوید که بتواند بازهم مردم را یکپارچه در مقابل رژیم قرار دهد.

متن کامل این مصاحبه را در زیر می توانید مطالعه کنید:

با توجه به وقایع روز ۲۵ بهمن ماه و رویدادهای پس از آن به نظر میرسد جنبش سبز وارد مرحله جدیدی از شکل گیری هویت و تغییر راهکارهای عملیاتی شده است. ارزیابی شما از رخدادهای پیش آمده چیست.

۲۵ بهمن و به تبع آن ۱۰ اسفند بپایان رسید، بدون تردید ما وارد مرحله جدیدی از تحولات جنبش شده ایم، جنبشی که امروز یکسال و هشت ماهگی اش را می گذراند.
۲۵ بهمن در تاریخ جنبش ۲۰ ماهه گذشته، در صورت مسئله واکنشی بود به رویدادهای منطقه و در اصل ادامه و پیگیری خواست های گوناگون جنبشی که تا کنون با سرکوب شدید حکومت جمهوری اسلامی مواجه بوده است.
اگر چه میزان و نسبت جمعیت در ۲۵ بهمن و ۱۰ اسفند به نسبت عاشورای سال قبل و تجمع های روزهای بعد از انتخابات دوره دهم بسیار کمتر بود وبا یک نگاه سطحی می توان بزرگترین دلیل آنرا سرکوب شدیدتر حکومت بدانیم ولی در واقعیت چنین نیست چرا که بررسی تحولات در این ۲۰ ماه گذشته نشان می دهد که عوامل متعدد و متفاوتی در این زمینه نقش آفرین بوده اند و برای شناخت بیشترش باید به مواردی خلاصه وار دقت کرد:
۱.    خواست مشترک پس از انتخابات مسئله تقلب و شعار آن روزها " رای مرا پس بده " بود و این شعار برای همگان یکسان بود.
۲.    پس از این مرحله است که ما شاهد تقسیم بندی مردم  و گوناگونی خواستها و شعار ها بودیم.   شعارهایی که برای عده ای از "رای من کو" گذر کرده و طلب  " جمهوری ایرانی " میکند و یا با "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" به دنبال دموکراسی می رود  و "مرگ بر دیکتاتور" میگوید.
۳.    پس از رویدادهای منطقه و در ۲۵ بهمن این تصور وجود داشت که می شود همان شیوه در ایران هم انجام شود و بازهم اشتباه محاسبه ای وجود داشت، چرا که در تونس و مصر و لیبی و بحرین و...، همه یک هدف داشتند و آن برداشتن رئیس جمهورشان بود؛  در ایران نیز هدف رهبری جنبش سبز تنها کنار گذاشتن قسمتی از رژیم است و وعده بازگشت به دورانی که کوچکترین انگیزه ای برای رسیدن به آن در مردم وجود ندارد.
۴. در ۲۵ بهمن شعار مرگ بر دیکتاتور همه جا گیر بود و در کنارش آزادی ایران مطرح بود و مرگ بر کل نظام؛ که باز بدین صورت مردم تقسیم می شدند چراکه اگر خواست رهبران جنبش سبز می توانست با تحولی که به وجود آمده مرگ بر دیکتاتور باشد ولی بطور قطع مرگ بر کل نظام نبود.
با توجه به حصرخانگی رهبران جنبش سبز توسط حاکمیت و برخوردهای صورت گرفته با معترضین، به نظر شما راهکارهای موثر پیش روی جنبش سبز برای ادامه اعتراضات چگونه می باشد؟
جمهوری اسلامی با بازداشت موسوی و کروبی دست به اقدامی زد که در ماه های گذشته از آن وحشت داشت و تصور می کرد که با بازداشت آنان ممکن است کل نظام زیر علامت سوال رود و یا به دلیل اعتراض های گسترده مردم حکومت سرنگون شود و مرتبن این اقدام به دستگیری را به تاخیر می انداخت. ولی بر خلاف اینکه ما تصور می کنیم که آنها تنها خشونت و سرکوب می کنند، آنها به بررسی تحولات هم می پردازند و متوجه شدند که با شکل بندی جدید جنبش و اینکه خواست های معترضین بسیار متفاوت و گوناگون شده است می توانند این دستگیری ها را با کمترین هزینه انجام دهند. بنظر من این شیوه برخورد تمام هم نشده و در ادامه اش اتفاق چندانی هم نخواهد افتاد.
قرار بر این بود که در روز ۱۰ اسفند تمام شعارها بر محور آزادی موسوی و کروبی شکل پیدا کند، در حالیکه مردم ضمن خواست آزادی موسوی و کروبی شعار گسترده ترشان آزادی زندانیان سیاسی بود.
در روز ۱۰ اسفند و در حالیکه گروهی در داخل جمعیت شعار می دادند که "ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم" و گروهی تحلیل می کردند که این مردم شرکت کننده در تظاهرات همگی فدائیان موسوی و کروبی هستند مردم بیشترین شعارشان نه فقط آزادی موسوی و کروبی بلکه آزادی زندانیان سیاسی و  مرگ بر دیکتاتور بود.
در پاسخ به سوالات بعدی که خود زیر مجموعه ای از این مرحله از تحولات ایران است، باور من بر اینست که بدون تردید برای برون رفت از این مشکل باید راه کارهای جدیدی پیش روی مردم گذاشته شود و از جمله اینکه:
هدف ها و شعارهائی مطرح گردد که به آینده روشنی برای مردم پاسخ گوید که بتواند بازهم مردم را یکپارچه در مقابل رژیم قرار دهد.
گروهی تحت عنوان رهبران و مشاورین این خیال خام را از سر بدر کنند که هر آنچه آنها بگویند و بخواهند به صرف اینکه بی بی سی و صدای امریکا حمایت می کنند و بر آن می کوبند انجام پذیر بوده و موفق خواهد شد.
منشور و اصلاحیه اول و دوم و...، و هر آن دستورالعملی که نه صد نفر اگر هزار ها نفر هم با عناوین دهان پُرکن آنرا امضاء کنند اگر خواست های همگانی را در بر نداشته باشد بطور قطع راه به جائی نخواهد برد.
و در نهایت اینکه، هدف از اعتراض و جمع شدن برای بسیاری از مردم "زندگی بهتر" از هر نقطه نظر است، تردید نکنیم جمهوری اسلامی به دلیل اینکه کوچکترین پاسخی برای امروز و فردای ایران در داخل کشور و پاسخی از نظر منطقه ای و بین المللی برای خارج از خود ندارد امکان باقی ماندنش به صفر نزدیک شده است.
تنها راه برای آینده مردم و کشور دست برداشتن از خودمحوری رهبران جنبش سبز اسلامی است و احترام برای تمامی افکارو عقاید متفاوت، کنار هم نشستن در یک "پارلمان فکری" و به امروز و فردای ایران اندیشیدن است که بدون اندیشیدن و برنامه ریزی هیچ راهی برای فردایمان وجود ندارد.

با توجه به حضور گسترده دانشجویان دراعتراضات اخیر و ترس حاکمیت از سازماندهی دانشجویان در دانشگاه ها چه ارزیابی از نقش دانشجویان در اعتراضات آینده دارید.
از آنجاییکه ذهن پویای "دانشجو" هیچ زمانی استبداد نپذیرفته و نمی پذیرد و همیشه تهدیدی برای استبدادگران است طبیعی است که نخستین هدف حمله دیکتاتور دانشگاه باشد و اولین یورش را همیشه علیه "دانشجویان" انجام دهد. در طول سالهای گذشته، با نبود احزاب و رسانه آزاد، صدای "دانشجویان" صدای خواست های یک ملت شده و بر آن پای فشرده است.
بنابراین در رابطه با نقش دانشجو و حضور ممتد آنان در تحولات امروز و اینکه همیشه هم نقشی کلیدی در تحولات یک قرن گذشته داشته اند باید یادآوری کنم که اگر ما نتوانیم خواست های دانشجویان را در قالب خواست های جنبش مردمی قرار دهیم و از آن طریق حرکت کنیم ناگزیر باید بپذیریم که جنبش دانشجویان چند پاره شده و در نتیجه آن، یکی از بزرگترین بازوهای جنبش آزادیخواهی مردم ایران از حرکت باز داشته شود.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، چنانچه در پایان صحبتی با خوانندگان وبسایت دانشجونیوز دارید بفرمایید.
با سپاس از شما توجه شما را به دو نوشته اخیرم نیز جلب میکنم:
http://hosseinladjevardi.blogspot.com/2011/02/blog-post_25.html
http://hosseinladjevardi.blogspot.com/2011/02/blog-post.html



طرح « کشتار درمانی » رشته های علوم انسانی و هنر دانشگاه های ایران

جمعیت پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران – برلین

بیانیه
هشدار : طرح « کشتار درمانی » رشته های علوم انسانی و هنر دانشگاه های ایران
( در دارالعلم شیراز در این اواخر یک « فرنگی مآب » به خیال تأسیس یک باب – فقط – مدرسه دخترانه می افتد ، ولی علمای آن شهر دارالعلم که جانشینان زاهد و فقیه و شیخ و واعظ اشعار خواجه حافظ می باشند این را مخالف دین شمرده و غوغا برپا می کنند . مخصوصاٌ روضه خوان ها همت مخصوصی در بهم زدن این تأسیس بخرج می دهند به ملاحظه این که مبادا نتیجه اش آن باشد که چنان که دلخواه آن ها است از زن های بیچاره ناله نگیرند و مجلسشان سرد شود . بالأخره مقصود آقایان پیش رفته و حاکم فارس حضوراٌ به آن فرنگی مآب تغیر کرده و فردای آن روز روضه خوان ها به هیئت اجتماع پیش حاکم رفته و اظهار تشکر از جلوگیری از این نوع « منهیات شرعیه » نموده اند ! عجالتاٌ شیراز در
زیر استیلای روضه خوان ها و قشون هندی مادتأ و روحأ در امن و امان است . ) به نقل از روزنامه « کاوه » ، 16 آگوست 1920
در این روزها ، دانشگاه های ایران در حالی نیمسال اول تحصیلی خود را به پایان برده اند که رشته های علوم انسانی و هنر به وضعیت اسفباری دچار شده اند و کوشش های بی شمار علم ستیزانه ی ٍ حاکمانٍ در قدرت ، آینده ای ناروشن و پر از کشمکش را برای این رشته های دانشگاهی رقم زده اند .
این موج جدید با سخنان آیت الله خامنه ای آغاز شد که گفت :
« بسیاری از علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هایی است که مبانی آن ها مادی نگری و بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی است و آموزش این علوم موجب بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی می شود و آموزش این علوم انسانی در دانشگاه ها منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی می شود » ( شهریور 1388 ، در جمع شماری از استادان و اعضای هیئت های علمی و رؤسای دانشگاه های ایران )
و « این که بنده در باره ی علوم انسانی در دانشگاه ها و خطر این دانش های ذاتاٌ مسموم هشدار داده ام – هم به دانشگاه ها ، هم به مسئولان – به خاطر همین است . این علوم انسانی که امروز رائج است ، محتواهائی دارد که ماهیتاٌ معارض و مخالف با حرکت اسلام و نظام آموزشی است : متکی بر جهان بینی دیگری است ، حرف دیگری دارد ، هدف دیگری دارد . وقتی این ها رائج شد ، مدیران بر اساس آن ها تربیت می شوند ، همین مدیران می آیند در رأس دانشگاه ، در رأس اقتصاد کشور ، در رأس مسایل سیاسی داخلی ، خارجی ، امنیت ، غیره و غیره قرار می گیرند . » ( 29 مهر 1389 ، در دیدار با طلاب ، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم )
از زمان تشکیل حکومت جمهوری اسلامی ، این دومین باری است که حاکمیت با شمشیر آخته به جنگ علوم انسانی و هنر می آید و در پی نابودی این رشته های بنیادین فرهنگ است .
نخستینٍ آن کارزارٍ جهلٍ مطلقی بود به نام « انقلاب فرهنگی » که « دست آوردش » تعطیلی کلیه ی دانشگاه های کشور و اخراج هفت هزار استاد تمام وقت و نیمه وقت و حق التدریسی ( از مجموعه ی دوازده هزار نفر ) و اخراج چند برابرهمین رقم دانشجو بود . و افزون بر آن ، کشاندن استادان رشته های علوم انسانی ( به خصوص جامعه شناسی و روان شناسی و ...) به پای منبرهای ارشادی مدرسین حوزه های علمیه قم – نظیر آیت الله مصباح یزدی – تا آنان بگویند که استادان دانشگاه های ما چه نباید بگویند و چه باید بکنند . آن دسته از استادانی که از رفتن به چنین بارگاهی سرباز زدند ، بازنشستگی زودهنگام و تصفیه و اخراج در انتظارشان نشسته بود . از زمان « انقلاب فرهنگی » بود که « تعهد » در برابر « تخصص » نشست و « تعهد » برتر از هر دانشی آمد پدید و داغ « ضد انقلاب » بر پیشانی « تخصص » حک شد و حاصل آن بحث ها وآن رویکرد و آن سیاست تا به امروز گریبان دستگاه های علمی و اداری کشور ما را رها نکرده است و ریا و تزویرو فساد بی سابقه و مسلمان نمایی و داغ مهر نماز بر پیشانی داشتن ، به جای کاردانی و مردم دوستی و وطن خواهی و اداره ی خردورزانه ی امور ، نشسته است .
در تبارشناسی این سیاستٍ علم ستیزانه ، دست کم می توان به یک رویکرد دیگر در تاریخ معاصر اشاره کرد : آموزش و پرورش جدید از نخستین گام های خود در ایران ، همواره با عناد و دشمنی گروهی از متولیان رسمی شریعت روبرو بوده است که برای سرکوب آن از هیچ کاری روی گردان نبوده اند ( در مقام مثال می توان به زندگی رشدیه و بلاهایی که بر سر این دانشی مرد آورده اند رجوع کرد ) . آن جریان از قدرت مداران امروز که به جنگ با علوم انسانی و هنر آمده اند و معتقد هستند که « نظام آموزشی ما 150 سال است که تحت اندیشه های سکولار و استکباری بوده است » ( احمدی نژاد ) ، فرزندان خلف همان هایی هستند که صدای تلگراف را « بوق شیطان » می خواندند ، با دوچرخه مخالف بودند ، مدرسه رفتن کودکان را باعث بهایی شدن آنان می دانستند ، کتاب فلسفه را « نجس » می دانستند ، مثنوی مولوی را با « انبر » می گرفتند تا آن را در « خلا » بیاندازند ، حکم به تکفیر و کشتن منادیان و کوشندگان فرهنگ می دادند .
اما ، پرسش این است که پس از آن « انقلاب فرهنگی » و آن همه بگیر و ببند و آن همه دستگاه های « ارشادی » و « حفاظتی » و بسیج و سازمان های ریزودرشت عقیدتی و امنیتی ، چرا حاکمان در قدرت مجدداٌ به فکر « اسلامی کردن » دانشگاه ها افتاده اند ؟ مگر قرار نشد که پس از « انقلاب فرهنگی » ، در قم ، در حلقه ی محمد تقی مصباح یزدی علوم اانسانی « تولید کنند » ؟ آقایان ، مشکل بودجه و پول که نداشته اند و ندارند ، مدعی هم هستند که می توانند برای همه ی مشکلات « جهان » راهٍ حل بدهند ؛ پس در این سی و اندی سال چه کرده اند و چه حاصلی داشته اند ؟ آن « تولید » چه شد ؟ که خواند ؟ پس چه شده است که امروز از سیاستٍ کجدار و مریز « منطقه ی فراغٍ شرع » دست شسته اند و از علوم انسانی و هنر دانشگاه های ما چنین بیمناک شده اند که کمر به نابودی اش بسته اند . به دیده ی ما ، پاسخ روشن است : از آگاهی هراس دارند ، چیزی برای عرضه ندارند ، از رقابت با دیگر نحله های فکری ناتوانند ؛ آسان ترین راه را برگزیده اند ، حذف و کشتار درمانی . در حوزه ی فکر و اندیشه ، فکری کنار فکری می نشیند و اندیشه ای برابر اندیشه ای . این عرصه ، عرصه ی استدلال است و خرد . با داغ و درفش چه کار ؟ وزیر علوم احمدی نژاد ، حتی از حفظ ظاهر هم دست شسته است و بی پرده در برابر ملیون ها ایرانی می گوید : « خیلی از برنامه های دانشگاه ما مخالف فضای دینی و دانشگاهی ماست » و« اعتقاد به ولایت فقیه شرط استخدام استادان دانشگاه است . وظیفه دانشگاه تربیت سرباز برای امام زمان است . » و « استادان و دانشگاهیان غیرهمسو با نظام جمهوری اسلامی اخراج می شوند و رؤسای دانشگاه ها اجازه ندارند کسانی را استخدام کنند که به ولایت فقیه باور ندارند » .
و شعبان جعفری حاکمان کنونی ، سردار نقدی ، رییس بسیج ، در بازدید 150 نفر از رؤسا و استادان دانشگاه های استان تهران و البرز از مناطق جنوب کشور ، به خود اجازه می دهد تا برای دانشگاه های ایران تعیین تکلیف کند و با گستاخی چنین هزیان هایی بگوید :
« اگر مقام معظم رهبری می فرمایند ایران باید مرجع علمی جهان شود و اگر کسی در جهان می خواهد علم بیاموزد باید به فراگیری زبان فارسی اقدام کند و اگر قرار است علوم انسانی را تغییر دهیم و کتب ظاله از دانشگاه های کشور برچیده شود ، نیاز به قیام است . ... آیا با این علوم سیاسی که در دانشگاه ها فرامی گیریم می توان فرمایشات امام خمینی ( ره ) و مقام معظم رهبری را پیاده کنیم ؟ در پاسخ باید گفت : مطمعناٌ در این راه شکست می خوریم . ... امروز زمینه برای گسترش علم باز شده و آمریکا نشان داده در مسائل علوم انسانی علمی ندارد . اگر این کشور علم جامعه شناسی داشت چرا 60 در صد ازدواج ها به طلاق می انجامد و زندگی یک نفره ًمد شده و فرزندان نا مشروع به دنیا می آید »
در تازه ترین اقدام ، در تاریخ 24 دی ماه 1389 ( برابر با 14 ژانویه 2011 ) مدیر کل « دفتر پشتیبانی و حمایت از آموزش عالی وزارت علوم » اعلام کرد : « چهار صد هزار سرفصل ( رقم را اشتباه نخوانده اید ، چهار صد هزار است ) دروس دانشگاهی کشور بازنگری می شود . » و « هفتاد در صد این بازنگری مربوط به علوم انسانی است و هم اکنون وضعیت 260 هزار سرفصل علوم انسانی از نظر تاریخ بازنگری مشخص شده است . » و « 100 سر فصل دانشگاهی مربوط به رشته های هنری نیز مورد بازنگری قرار خواهند گرفت » .
بدین ترتیب کوشش می شود به دست شریعتمداران تازه به قدرت رسیده ، رشته های علوم انسانی و هنر در مطبخ طرح « اسلامی کردن » آقایان ذبح شوند تا آن چه آقای خامنه ای « مایه نگرانی » خوانده بود ، از وجود این دانش های « ذاتاٌ مسموم » زدوده شود . اما ، آن چه از هم اکنون آشکار است – بی آن که بخواهیم خسارت های این تاریک اندیشی ها را بر پیکررنجور بنیه ی علمی میهن مان کم بشماریم – شکست این رؤیا هاست . دست کم به دو لیل عمده :
نخست ، تاریخ سی ویک ساله ی حکومت جمهوری اسلامی است و ناتوانی اش در حضور و عرضه ی بدیل در این حوزه از دانش بشری . همان طور که با قواعد فقهی نظیر حرمت ربا و معاملات فقه نمی توان در عرصه ی پیچیده ی دانش اقتصاد در ایران و در جهان هم آوردی کرد – چنان چه حتی نتوانستند بهره بانکی را تغییر دهند ، جایی که همه ی اختیارات و امکانات در دست حکومت بود - ، همان طور که نمی توان با مفهوم هایی نظیر کلام و اخلاقیات اسلامی و اطاعت مطلقه از صاحب ولایت مطلقه در حوزه ی گسترده ی و عظیم علم سیاست نمی توان حرفی نه در جهان که برای اداره ی شهر کوچکی در ایران زد ؛ با تغییر سرفصل های درس های علوم انسانی نمی توان آن را به « علوم انسانی اسلامی » تبدیل کرد . حتی در حوزه ای نظیر فلسفه که تاریخی به قدمت دانش بشر دارد ، اسلام – که مانند هر دین دیگری به دیده ی احترام به آن می نگریم – نتوانسته است به ذات خود مؤسس فلسفه باشد . چندان مشکل نیست تا با نگاهی هرچند کلی به تاریخ اندیشه در ایران پس از اسلام و تأملی هرچند کوتاه در آراء و آثار فیلسوفان مسلمان ایران در یابیم که آن چه در اصطلاحٍ سستٍ علمی به نام « فلسفه اسلامی در ایران » بیان می شود ، در مجموع خود مخلوطی است از فلسفه ی یونانی و فلسفه ی ایران پیش از اسلام ( فلسفه ی « نور » و حکمت خسروانی ، در اندیشه ی سهروردی ) .
دلیل دوم ، ماهیت علوم انسانی است . علوم انسانی که میراث بزرگ فکری بشر جهان امروز ما ست ، از سنخی دیگر و از ماهیتی دیگر از ادیان الهی است . علوم انسانی ، علمی است جدید . عمر رشته هایی نظیر جامعه شناسی و زبان شناسی و... ( در مقام رشته های مستقل ) مشکل به یک قرن می رسد . ماهیت علوم انسانی از جنسی است که نمی توان با وارد کردن این یا آن حکم و دستور مذهبی ، این یا آن مفهوم فقهی و شرعی ، علوم انسانیٍ اسلامی یا مسیحی یا یهودی یا ... از آن « ساخت » و « استنتاج » کرد . در هیچ دین و مذهبی ، عنوانی به نام علوم انسانی در مختصاتی که ما امروز می شناسیم ، نه وجود داشته است و نه می توانسته است وجود داشته باشد . اساسأ چنین « فقدان » ی و چنین « غایب » ی نباید « محل نزاع » باشد . زیرا علوم انسانی ، کارکردی دارند و دین و مذهب کارکردی دیگر و هر یک حوزه های خاص خود را دارند . این تمام خواهان حاکم و شریعتمداران تازه به قدرت رسیده هستند که بی هوده آب در هاون می کوبند و گمان می برند با زور حکومتی می توانند در این زمینه هم – همانند آن چه در عرصه ی اجتماع کرده اند – مصادره به مطلوب کنند و با رویکرد اراده گرایانه ی مردم ستیز و علم هراسانه ، تدفین علوم انسانی را جشن بگیرند .
علت واقعی این اقدامات و این سیاست های فرهنگ بربادده ی حکومتیان امروز را می بایست در جای دیگری ، در جای واقعی آن جست . حقیقت آن است که در برابر رشد رو به تزاید آگاهی جوانان و دانشجویان ایران ، در برابر گسترده شدن فکرو اندیشه ی مدرن در جامعه ی ایران ، در برابر غلبه فکر دانشگاهی « چرا؟ » گو بر فکرهای بسته و متصلب و متعبد ، در برابر سست شدن و از دست رفتن مرجعیت پررنگٍ طرفدارٍ حکومت ولایی – سیاسی در حوزه ها ، که جنبش عظیم مدنی سبز یکی از نمادهای بارز آن بود ؛ قدرت مداران حکومتی که از رویارویی مدنی فکری ناتوان هستند بر این تصوراند که می توانند با این سیاست های خشن آب رفته را به جوی بازگردانند و از این موقعیتٍ ناهنجارٍ خود رهایی یابند . اینان دچار این وهم تاریخی شده اند که گویا می توان با پاک کردن صورت مسأله ، از خود مسأله خلاصی جست ؛ که گویا می توان با شکستن آیینه ، از عیب رخسار رهایی یافت .
اما ، همه ی آن چه در ناتوانی و عجز حاکمان در ارایه ی بدیل علوم انسانی گفته شد ، نمی بایست به غافل ماندن از لطمه های فراوان و خسارت های کمرشکن ی بیانجامد که این سیاست تمامت خواهان می تواند بر پیکر علم به طور عام و علوم انسانی و هنربه طور خاص در دانشگاه ها و در حوزه ی اندیشه وارد کنند . اینان خواهند کوشید با ابزارهای مختلف ، بیان اندیشه را تنها در چارچوب تنگ رفع نیازهای شریعت جزم اندیش خود ، محدود کنند . از جمله با محدود کردن گزینش دانشجو ، بازنشسته کردن واخراج استادان « مزاحم » ، استخدام انسان های بی دانش اما به قول خود « ایثارگر » در ترکیب هیئت های علمی دانشگاه ها ، افزایش قوانین انظباطی و نهادهای نظارتی ، تغییر پی در پی مدیران ، شدت بخشیدن به روند ایدئولوژیکی کردن درس های دوره های دبیرستانی ( و از آن جمله می توان به واگذاری بی سابقه 4200 مدرسه در سه مقطع ابتدایی و راهنمایی و متوسطه به حوزه ی علمیه و اعزام 33000 مبلغ مذهبی به مدارس سراسر ایران اشاره کرد ) ، تقویت جنبه های عقیدتی - ایدئولوژیکی درس های دانشگاهی و تضعیف جنبه های پژوهشی ، تغییر شریعت مدارانه ی آیین نامه های ارتقای استادان دانشگاه ، حذف یا تغییر کامل سر فصل های رشته ها .
هم میهنان !
در هر جا که هستید و هر طور که می توانید ، این سیاست های علم ستیزانه و ضد رشد و شکوفایی علمی میهن مان را افشا کنید و به مقابله با آن برخیزید .
روشنفکران ، اهل قلم ، دانشجویان ، پژوهشگران ، استادان دانشگاه !
در این کارزارٍ پشتیبانی از علم و مبارزه با جهل و نادانی ، در این مبارزه برای جلوگیری از نابودی بنیه ی علمی کشور ، برای حفط و ارتقاء توانایی های علمی میهن مان در این دنیایی غریب رقابت ها ، بیش ترین سهم از آنٍ شماست ؛ هر چند که شما از نخستین قربانیانٍ این سیاست های خانمان سوزٍ ضد ملی هستید . با یاد آوری مکرر این سیاست ها و ضربه ها یی که بر پیکر دانش و فن و بنیه علمی کشور وارد می شود ، با مقاومت عملی – هر چند کوچک – در برابر اجرایی شدن این طرح های ضد علمی ، با آگاه کردن محیط های دانشگاهی و پژوهشی در سطح بین المللی از عمق فاجعه ی که در ایران در حال رخ دادن است ، با سامان دادن مبارزات مشخص برای افشا ی این سیاست ها و به عقب راندن حکومت در این زمینه ها ؛ نگذاریم این سیاست به موضوعی عادی تبدیل و فراموش شود .
آزادی آدمی ، در عرصه های رنگارنگ وجودی انسان ، بدون علوم انسانی نه میسر است و نه امکان پذیر .
« جمعیت پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران – برلین »
بهمن ماه 1389 – فوریه 2011




قطعنامه ۱۹۷۰ علیه لیبی، نماد تحول در حقوق بین الملل

علی خرم، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر مسائل بین المللی

تحولات لیبی سرآغاز یک تحول شگرف در حقوق بین الملل، به خصوص در زمینه حقوق بشر، تضمین آزادی‌های شهروندان و همچنین محدود کردن حکمرانان در کشورهای جهان نسبت به چگونگی رفتار آنها با شهروندانشان است. 400 سال پیش که هوگو گروسیوس، کشیش و حقوقدان هلندی اولین کتابچه حقوق بین الملل را نوشت این سوال را مطرح کرد که اگر در اروپا پادشاهان به شهروندان خود ظلم کنند، آیا بقیه کشورها باید ساکت بنشینند و او پاسخ منفی داد و نوشت که بقیه کشورها باید از هشدار و توصیه شروع کنند و به تنبیهات سیاسی اقتصادی برسند و در نهایت باید در آن کشور دخالت نظامی ‌بپردازند.
ایده دخالت حقوق بشردوستانه در آن موقع مطرح شد ولی چند قرن طول کشید تا سیر تحولات به نحوی پیش رود که این موضوع به اجرا در آید. در اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 با اعتلاء حقوق بشر و تضمین حقوق شهروندان در چارچوب دو میثاق حقوق مدنی سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین در ارتباط با تحولات مربوط به ملت‌هایی مثل بوسنی و کوزوو و دیگر ملت‌هایی که تحت فشار حقوق بشری صربها قرار داشتند تحولات جدی در این حوزه رخ داد.
با این وجود حقوق بین المللی نوین در زمان ما جامه عمل به خود می‌پوشد. هرچند 40 سال از ظهور این حقوق می‌گذرد، در 20 سال گذشته تحولات موجب شده که نوع نگاه به حقوق شهروندی و بشر تغییر کند و تحول عجیبی درحوزه حقوق بشر حال رخ دادن است.
یکی از مهم ترین نشانه‌های این تحول دادگاه بین المللی جنایی است. این دادگاه نه برای محاکه افراد عادی بلکه برای کسانی است که دارای مصونیت سیاسی هستند و در کشورهای مختلف حکمرانی می‌کنند؛ اعم از ارتشیان، قضات و مقامات سیاسی. یعنی این دادگاه کسانی را مورد تعقیب قرار می‌دهد که قبلا طبق قانون نمی‌شد آنها را محاکمه کرد. این دادگاه هم شتاب دیگری به تحول حقوق بین الملل داد.
اولین مورد از نشانه‌های حقوق بین الملل نوین در کشتار دسته جمعی بین رواندا و بروندی در سال 1994 بود که در این پرونده کشتار غیرنظامی ان توسط حکومت رواندا به عنوان جنایت علیه بشریت تلقی شد. جنایت علیه بشریت قبلا نیز مظاهری داشت ولی هنوز به این شکل مورد توجه قرار نگرفته بود. با این وجود بعد از آن قضیه، پرونده لیبی اولین موردی است که وارد آزمایشگاه حقوق بین الملل نوین می‌شود. شاید خود حاکمان لیبی نمی‌دانستند که با اقداماتشان به تحولات حقوق بین الملل سرعت می‌بخشند و خودشان محملی برای شتاب گرفتن حقوق بین الملل نوین می‌شوند.
بنابراین در30-20 سال گذشته شاهد تحولی شگرف در حقوق بین الملل نوین بوده ایم. شورای حقوق بشر، جانشین کمیسیون حقوق بشر شد و یکی از خصوصیات مهم آن، این است که به شورای امنیت متصل است. در تغییر کمیسیون حقوق بشر تلاش این بود که این شورا به شورای امنیت وصل شود و این اتفاق افتاد. لذا می‌بینیم که شورای امنیت مستقیما در مسئله حقوق بشری وارد می‌شود و با اقتدار، صراحت و با دست باز تصمیم گیری می‌کند.
قطعنامه 1970 که روز شنبه 27 فوریه به اتفاق آرا در مورد لیبی صادر شد از جهات مختلف قابل مطالعه است. این قطعنامه از نظر حقوق بین الملل، فعالان حقوق بشر و همچنین از نظر حکمرانانی که در خاورمیانه حکومت می‌کنند و نمی‌دانند حقوق بشر چقدر متحول شده که می‌تواند چنین قطعنامه ای را صادر کند قابل اهمیت است.
یکی از موضوعات مهم مربوط این قطعنامه است که اولین بار است که شورای امنیت در تشکیل جلسه خود موضوع نقض سیستماتیک و مکرر حقوق بشر را مبنای کار قرار داده است. این اصطلاح «نقض سیستماتیک حقوق بشر» تنها نشانه ای بود که در کمیسیون و شورای حقوق بشر منجر به گرفتن قطعنامه می‌شد.
پرونده لیبی در حال حاضر از شورای حقوق بشر به شورای امنیت منتقل شده و این شورا اعلام می‌کند که این نقض سیستماتیک و مکرر در لیبی باعث نقص صلح و امنیت بین امللی می‌شود. این قطعنامه از همه کسانی که وقایع لیبی را محکوم کردند استقبال می‌کند. خصوصا دبیر کل سازمان کشورهای اسلامی، دبیر کل اتحادیه عرب، دبیر کل اتحادیه آفریقا که معمر قذافی رئيس آن بود. به این ترتیب شورای امنیت با این استدلال خود را به شورای حقوق بشر وصل می‌کند که روز جمعه قطعنامه ای صادر کرده بود. شوری امنیت آن قطعنامه را مبنای کار خود قرار می‌دهد و اتهام لیبی را نقض سیستماتیک حقوق بشر از راه حمله مستمر به اتباع لیبی معرفی می‌کند. این قطعنامه اعلام می‌دارد که این رفتار دولت لیبی جنایت علیه بشریت تلقی می‌شود. یعنی شورای امنیت حمله نیروهای نظامی ‌و غیرنظامی ‌به مردم به عنوان مظهر جنایت علیه بشریت معرفی می‌کند. کسانی که با حقوق بین الملل نوین آشنا هستند می‌دانند که این جرم بسیار سنگینی است و کسی که از این اتهام به او وارد شود راه فراری نخواهد داشت.
شورای امنیت در راستای تامین صلح و امینت بین المللی و در چارچوب فصل هفتم و ماده 41 منشور به صدور این قطعنامه می‌پردازد. فصل هفتم منشور مربوط به صلح و امنیت بین المللی است و تمام قطعنامه‌های صادر شده در این قالب برای تمام اعضا اعم از عضو و غیرعضو سازمان ملل مجبور به اطاعت از آن هستند. ماده 41 هم نشان می‌دهد که شورای امنیت وارد مقوله تنبیه شده است.
قطعنامه 1970 بیان می‌دارد که ضروری است که آزادی تجمعات مسالمت آمیز، آزادی مطبوعات و آزادی بیان در لیبی تضمین شود و در هیمن جا قید می‌کند همه کسانی را که در حمله به مردم شریک بودند باید زیر نظر گرفت و اطلاعات مربوط به آنها باید جمع آوری شود و در دادگاه بین الملل جنایی محاکمه شوند. در حقوق بین الملل نوین چهار دسته افراد زیر ذره بین قرار داده می‌شوند که در حقوق کلاسیک این امر نبود. در موضوع نقض حقوق بشر یا جنایت علیه بشریت کسانی که به هر نوعی دخیل‌اند مورد محاکمه قرار می‌گیرند. یعنی کسانی که قضاوت می‌کنند، حکم صادر می‌کنند، حکم را ابلاغ می‌کنند و حکم را اجرا می‌کنند. همه این‌ها مشمول اتهام جنایت علیه بشریت قرار می‌گیرند. در این قطعنامه گفته می‌شود که اطلاعات مربوط به این افراد باید جم آوری شود و مورد محاکمه قرار گیرند.
این قطعنامه اگرچه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی لیبی را مورد احترام قرار می‌دهد ولی آنها را از دست حکمرانان لیبی خارج می‌سازد. این قطعنامه اعلام می‌کند که دولت لیبی باید به ناظران حقوق بشر بین المللی اجازه دهد که وارد لیبی شوند و تمام امور را زیر نظر قرار دهند و گزارش تهیه کنند.
علاوه بر این، بر اساس این قطعنامه شورای امنیت تصمیم گرفت که تحولات جماهیر عربی لیبی از 15 فرویه 2011 را در اختیار دادستان کل دادگاه قرار دهد. دادگاه بین المللی جنایی خودش می‌تواند موضوعی را پیگیری کند ولی وقتی شورای امنیت به این دادگاه حکم دهد این موضوع با قوت و قدرت بیشتری پیگیری می‌شود. شورای امنیت از تمام مقامات لیبی می‌خواهد که همکاری کامل با این دادگاه و دادستانش داشته باشند. این به این معنی است که پرونده لیبی در اختیار دادستان دادگاه بین المللی جنایی قرار دارد و همه موظف به همکاری با آن هستند.
علاوه بر این، شورای امنیت به تمام کشورها ابلاغ می‌کند که موظف هستند با دادستان دادگاه همکاری سازمان‌های بین الملی همکاری کنند تا حکمرانان لیبی را مورد پیگیری قرار دهند. وقتی شورای امنیت حکم می‌کند، چه کشورها پیوسته باشند چه نپیوسته باشند موظفند با دادستان دادگاه بین المللی جنایی همکاری کامل کنند. شورای امنیت از دادستان کل می‌خواهد که هر دو یک ماه یک بار گزار ش کار خود نسبت به لیبی بدهد.
علاوه بر این شورای امنیت لیبی را مورد تحریم نظامی ‌قرار می‌دهد. این مورد بسیار جالب است چرا که به ریزترین موضوعات می‌پردازد. مثلا اعلام می‌کند که جلیقه ضد گلوله نباید به لیبی فروخته شود یا به عنوان مثال ورود کلاه‌خود به لیبی را ممنوع اعلام می‌کند. همچنین قطعنامه از کشورهای همسایه لیبی می‌خواهد که نباید رفت و آمدی در این راستا به لیبی صورت گیرد.
قطعنامه به تمام کشورها به ویژه همسایگان اعلام می‌کند آنها حق دارند از راه دریا، زمین و هوا، هر محموله ای را به مقصد یا از مبدا لیبی بازرسی کنند و اگر به آن مشکوک هستند آن را ضبط کنند. این به آن معنا است که لیبی عملا محاصره دریایی، زمینی و هوایی شده وعملا حاکمیت این کشور از دست مقامات آن خارج شده است. در مقایسه عراق زمان صدام به نظر می‌رسد در حال حاضر موضع بین المللی لیبی بسیار ضعیف تر و مواجهه شورای امنیت با این کشور بسیار شدید تر است. به عراق حق مبادله نفت در برابر غذا داده شده بود ولی به لیبی این اجازه هم داده نشده و اعلام می‌کند که اگر یک هزینه ای ضرورت پیدا کرد بایستی از کمیته تحریم شورای امنیت سازمان ملل اجازه بگیرند.
شورای امنیت همچنین هرگونه سفر مقامات لیبی را ممنوع کرده و کشورها باید آنها را تحت کنترل قرار دهد که از لیبی خارج نشوند یا به لیبی سفر نکنند.همچنین این قطعنامه به تمام کشورهای جهان، بانک‌ها و سازمان‌ها گقته که اموال مربوط به مقامات و دولت لیبی را ضبط کنند. این قطعنامه لیستی هم ارائه کرده که موارد مطابق با لیست قطعا باید ضبط شوند.
در پایان شاید بتوان گفت عنادی که قذافی در مواجهه با مردم خود نشان داد سرآغاز تحولی در حقوق بین الملل و حقوق بشر و رابط بین دولت‌ها و ملت‌ها بود. پیام این قطعنامه برای تمام کشورهای خاورمیانه است که در آنها تحولات در حال رخ دادن است. با این قطعنامه دیگر حکمران‌ها نمی‌توانند هیچ تعرضی به مردم خود داشته باشند؛ در غیر این صورت آنها هم با این عواقب مواجه می‌شوند. چنانچه در کوزوو و بوسنی و رواندا و بروندی مشاهده شد این ابتدای مواجهه بین المللی با دولت لیبی است و در صورت ادامه بحران، شورای امنیت دستور دخالت نظامی ‌صادر می‌کند. یعنی موضوع را در قالب ماده 42 که مربوط به دخالت نظامی ‌است بررسی می‌کند. این رفتار همان چیزی است که گراسیوس حقوق دان هلندی توصیه کرده بود. باید برخیزید ببیند که توصیه اش او بعد از 400 سال در حال پیاده شدن است.
منبع: دیپلماسی ایرانی




حکومت در آستانه ورشکستگی از فهم خواسته های مردم هم عاجز است
جرس: جبهه مشارکت در رابطه با دستگیری فخرالسادات محتشمی با صدور بیانیه ای تصریح کرده است: رفتار عجیب و نابخردانه کودتاچیان بیش ازآنکه نشانه یک حکومت مستقر و توانا باشد شبیه یک حکومت در آستانه ورشکستگی است. آنها نه فقط در اداره کشور در مانده اند بلکه حتی از فهم بدیهیات خواسته های این ملت عاجز شده اند.
 به گزارش امروز در این بیانیه آمده است:  اگر مردم از این اسلام و ولایتی که کودتاچیان مبلغ آن شده اند تبری بجویند حرجی بر آنها خواهد بود؟ آیا اگر جوانان ما از دروغگویان فریبکاری که در پس لوای دین جز به قدرت خود نمی اندیشند منزجر شوند میتوان بر آنها خرده گرفت؟
  متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم
رفتار عجیب و نابخردانه کودتاچیان بیش ازآنکه نشانه یک حکومت مستقر و توانا باشد شبیه یک حکومت در آستانه ورشکستگی است.آنها نه فقط در اداره کشور در مانده اند بلکه حتی از فهم بدیهیات خواسته های این ملت عاجز شده اند. و لهم قلوب لا یعقلون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها.
سرکوب مردم در کوچه و خیابان و دستگیری صدها تن از نخبه ترین انسانهای شریف این مرز و بوم و حتی حصر و زندانی غیر قانونی سران جنبش سبزو همسرانشان و یا بازداشت غیر قانونی آنها در مکانی نامعلوم نه تنها بر خلاف انتظار آنها سبب کاهش انرژیمردم در پیگیری مطالبات اصلاح طلبانه شان نشده است بلکه شاهد پیوستن روزافزون طبقات و اقشاری هستیم که به هر علت تا به امروز در همراهی با جنبش سبز تعلل می ورزیدند. امروز این جنبش پویا تر و پر نشاط تر ازهر زمان دیگر پیگیر اهداف بلند خود که چیزی جز مردمسالاری، آزادی ، حاکمیت قانون، پیشرفت ، عدالت و معنویت نیست می باشد.
دستگیری بانوی سبز و سر بلند ایران بزرگ خواهر گرامی سرکار خانم فخرالسادات محتشمی پور همسر آزاده در بند سید مصطفی تاج زاده نیز نشانه ای دیگر بر درماندگی کودتاگران است.مگر خانم محتشمی پور جزعدالت چیزی طلب می کرد؟ مگراو جز حقوق قانونی همسرش و سایر زندانیان بیگناه را فریاد می کرد؟ مگر او جز گلایه و شکوه از ظلم و ستمی که بر او و امثال او می رود کاری می کرد؟ از چه رو در این کشور نامه سرگشاده نوشتن به مسئولان و امر به معروف و نهی از منکر نمودن آنان جرم است؟ از چه رو گره گشایی از کار کسانی که نان آور خانواده آنها بی هیچ جرمی به اسارت رفته است گناه شده است؟ از چه روسرکشی به پیر زنی که جوان یتیم او اسیر کودتاچیان شده است عمل براندازانه تلقی می شود؟ از چه رو غمخواری مظلومانی که هیچ مسئولی فریاد تظلم خواهی آنان را نمی شنود عمل ضد انقلابی محسوب می شود؟ و از چه زمانی و از چه روشرکت در جلسه قرآن و دعوت دیگران به این جلسات ممنوع شده است؟ آری خانم محتشمی پور به اتهام این همه جرائم سنگین بازداشت شده است واکنون دخترش را یکه و تنها و در حالیکه خود و همسرش هر دو در زندان هستند به خدا سپرده است.
آیا با این وصف اگر مردم از این اسلام و ولایتی که کودتاچیان مبلغ آن شده اند تبری بجویند حرجی بر آنها خواهد بود؟ آیا اگر جوانان ما از دروغگویان فریبکاری که در پس لوای دین جز به قدرت خود نمی اندیشند منزجر شوند میتوان بر آنها خرده گرفت؟
جبهه مشارکت ایران اسلامی که مفتخر به داشتن چنین اعضای عزیز، شجاع و سربلندی است اعلام می دارد هزاران هزار انسان پاک راه پر فروغ همه زندانیان سبز و از جمله خانم محتشمی پور را ادامه خواهند داد.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
13/12/89


انتخاب رئیس خبرگان تشریفاتی، نماد عاقبت کار نظام

علی شکوری راد
در دوره اصلاحات و در حالی که دو قوه از سه قوه کشور در دست اصلاح طلبان بود، در بیانیه پایانی کنگره سوم جبهه مشارکت، بحث “خروج از حاکمیت” مطرح شد. دلیل طرح این بحث موانع متعددی بود که نهادهای انتصابی در پیش پای نهادهای انتخابی از جمله مجلس و رئیس جمهور قرار می دادند. سخن این بود که نظام مشروعیت خود را از انتخابات می گیرد و حضور کسانی که مورد پذیرش مردم هستند در حاکمیت، مشروعیت بخش است ولی اگر مسئولین انتصابی در شورای نگهبان و قوه قضائیه که منصوب رهبری هستند مانع اجرای برنامه های رئیس جمهور و مجلس باشند دلیلی ندارد که آنها با باقی ماندن در حاکمیت، مشروعیت بخش باشند اما اثر بخش نباشند.حقیقت آن است که این بحث هرگز به عنوان دستورالعمل حزبی در نیامد بلکه صرفاً یک تهدید بود اما طرف مقابل آن را جدی گرفت و در واکنش، بحث “اخراج از حاکمیت” را مطرح کرد و آن را در پایان دوره مجلس ششم و در انتخابات مجلس هفتم عملی کرد و با رد صلاحیت گسترده نمایندگان مانع از حضور آنها در انتخابات شد. نمایندگان مجلس ششم، در مقابل، تحصن ۲۶ روزه ای را سامان دادند تا قبل از پایان آن مجلس اخراج کنندگان خود را از حاکمیت با چالش مشروعیت مواجه کنند. اما روند رد صلاحیت ها همچنان ادامه یافت تا هنگام انتخابات دهم ریاست جمهوری که نامزد های شاخص آن از فیلتر شورای نگهبان گذشتند و انتخابات جدی شد. اما بیم بازگشت اصلاح طلبان چنان اضطرابی را در حاکمان موجب گردید که متعاقب آن کردند آنچه کردند و شد آنچه شد.
اکنون می توان به عقب نگریست و برآورد کرد که سیاست های تنگ نظرانه و بی اعتنایی به خواست مردم که متقابلاً منجر به طرح بحث خروج از حاکمیت گردید و متعاقب آن دستورالعمل اخراج از حاکمیت، چه مقدار برای کشور هزینه داشته است. البته بخشی از حاکمیت مانند آقای جنتی که نقش بسزایی در تحمیل این هزینه ها بر انقلاب و نظام داشته اند، وضعیت کنونی را بسیار مطلوب ارزیابی می کنند و اینکه کشور دچار چنین شقاق عظیمی شده است را فرصت قلمداد می کنند تا با خیال راحت بتوانند بخش دیگر را که مزاحم خود می دانند کاملاً حذف و با خیال راحت حکومت کنند. البته این دریافت جز از کوتاهی فکر نیست چرا که در پس امروز، فردایی نه فقط در آن دنیا که در همین دنیا هست. کافیست به تحولات منطقه با چشم بصیرت نگریسته شود تا دریافته شود که هیچ خیالی نمی تواند از حسابرسی مردمی که آگاه هستند و با بهره گیری از شبکه های اجتماعی در ارتباط با هم بوده و تبادل اطلاعات و نظر می کنند و در وقت مقتضی به صحنه می آیند، راحت بماند.
بنظر می رسد در صفحه بازی قدرت در میان بازیگران حاکم اکنون نوبت به اخراج هاشمی از حاکمیت رسیده است. هاشمی که در زمان امام نیز عملاً نفر دوم حاکمیت محسوب می شد. این نقش را پس از امام نیز حفظ کرد. او در همه صحنه های پس از انقلاب حاضر بوده و در سیاست ها و عملکردها سهم داشته است. بنابراین کسی را نمی توان یافت که نسبت به او بدون نظر باشد. عرصه عمل او درون حاکمیت بوده است و به همین دلیل چندان سامان و سازمانی در بین مردم ندارد. با این حال حذف او از حاکمیت ساده نیست و بیم و امید زاید الوصفی را در همگان پدید آورده است. بیم برای آنان که با چشم اشکبار به عاقبت نظام می نگرند و امید برای آنان که حذف او را پیروزی خود می دانند و یا کسانی که به سقوط نظام دل بسته اند.
پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و قطبی شدن فضای سیاسی کشور و اراده جناح حاکم برای یکدست کردن حاکمیت از سویی و بروز قدرت اجتماعی مردم از سوی دیگر، هاشمی ترجیح داد در میانه بماند و نگذارد گسست و قطبی شدن کامل شود و برای کم کردن فاصله بین استوانه های نظام و جلب اعتماد مردم راهکار ارائه داد. حرکت او از آن جهت که یک قدم به سوی مردم بود با استقبال آنها روبرو شد و از سوی دیگر چون عدم همراهی با افراطیون حاکم به نظر می رسید با تقبیح و مقابله آنها مواجه گردید. آنها که به درون حصار حاکمیت رفته بودند می خواستند به هر روی در را ببندند تا به زعم آنها غریبه ای وارد نشود ولی هاشمی در بین در و چارچوب ایستاده بود تا این در بسته نشود و گسست کامل دولت و ملت پدید نیاید.
اکنون آنها تصمیم خود را گرفته اند تا اگر هاشمی به داخل حصار نمی رود او را بیرون بیاندازند و در را ببندند. اگرچه مجلس خبرگان در شرایط کنونی محلی از اعراب ندارد و ریاست آن یک پست تشریفاتی تلقی می شود اما ماندن یا نماندن هاشمی در این پست تبدیل به یک نماد شده است. نماد عاقبت کار نظامی که می خواست تحقق بخش آرمان امام و شهیدانی باشد که عمر و زندگی خود را به پای آن ریختند و آرزوهای ملتی که آزادی و بهروزی خود را در آن می جستند. در این صورت حصار حاکمیت در انحصار کسانی در خواهد آمد که قانون را بر نمی تابند، مردم را ولی نعمت خویش نمی دانند و مشروعیت کار خویش را در پذیرش و رضایت مردم نمی انگارند.
با این حال حکمت کار خدا را که می داند. آنها به سراغ مهدوی کنی رفته اند و حاجت خود را پیش او برده اند. کسی که از جنس آنها نیست. از جنس جنتی و مصباح و احمدی نژاد نیست. شاید…..
اللهم صل علی محمد و آل محمد واجعل لنا من امرنا فرجاً و مخرجاً و ارزقنا من حیث نحتسب و من حیث لا نحتسب
خدایا بر محمد و آل او درود فرست و برای ما گشایش و برون رفتی خوش در کارهایمان قرار بده و روزیمان را از جایی برسان که در حساب آورده ایم ویا از جایی که در حساب نیاورده ایم.
منبع: وبلاگ شخصی نویسنده



هفته پر التهاب؛ استعفای پسر قبل از رویاروئی پدر در سه شنبه بزرگ
  جرس: جدال با  هاشمی رفسنجانی این هفته با استعفای محسن هاشمی از ریاست مترو وارد فاز جدی شد و با جلسه روز سه شنبه خبرگان ، تسویه حساب  با خاندان هاشمی به اوج خود خواهد رسید . تا پیش از این حذف هاشمی از تریبون نماز جمعه و دانشگاه آزاد کلید خورده بود و رویاروئی نهایی نیز به سه شنبه این هفته موکول شده است.
 جمعه، محسن هاشمی مدیر عامل متروی تهران تنها چند روز قبل از انتخابات هئیت رئیسه خبرگان استعفا داد . روز سه شنبه قرار است ماندن یا رفتن اکبر هاشمی از مقام ریاست خبرگان نیز معلوم شود که اگر مهدوی کنی موفق به کسب حد اکثر آراء شود پرونده یکی دیگر از مناصب حساس هاشمی عملا در عرض یک هفته بسته می شود.

وقتی صدای قاضی القضات هم در می آید

این اتفاقات در حالی به وقوع می پیوندد که حجم هتاکی لباس شخصی های خود سر به فائزه هاشمی به قدری اهانت بار بود که صدای رئیس قوه قضا را هم در آورد. آملی لاریجانی روز چهارشنبه این هتاکی ها را ظلم غیر قابل تحمل نامید. وی گفت که این گونه ناسزاگویی حد شرعی دارد.
قاضی القضات نظام قول برخورد داد .
جعفری دولت آبادی نیز فحاشی ها به فایزه را قابل پیگرد و جرم دانست . دادستان تهران تائید کرد که یکی از هاشمی ها شکایتی ارائه کرده که قطعا به آن رسیدگی خواهد شد.
این در حالی است که پیش از این افراطی هایی که بعضا در حلقه وفاداران دولت جمع بودند قوه قضا را به خاطر صدور احکام قضائی مورد نکوهش قرار داده بودند.

خداحافظی پس از 17 سال

استعفای محسن هاشمی از مترو در شرایطی صورت می گیرد که دولت عمدا از پرداخت اعتبارات مترو خودداری می کند .
کار به جایی رسید که محسن هاشمی گفت: شاید مشکل از من است، می روم تا پول بدهند.
در همین بین ،اظهارات محمد رویانیان رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کافی بود تا محسن هاشمی با خیال راحت تری استعفا بدهد .
وی گفته بود صراحتاً اعلام می‌کنم که شرکت حمل و نقل ریلی کشور به نمایندگی از دولت این آمادگی را به صورت کامل دارد که با هدف دفاع از حقوق مردم و حفظ آرامش و آسایش آنها با قیمتی کمتر از 400 تومان برای هر بلیت که سهم مردم از آنها 150 تومان و کمتر خواهد بود تمام فعالیت‌های مترو اعم از اقدامات زیربنایی توسعه ناوگان و خطوط و فعالیت‌های جاری و بهره‌برداری را برعهده بگیرد و برای همیشه به 5 سال جوسازی و فراکنی سیاسی برخی افراد پایان دهد.
همین ادعا کافی بود تا محسن هاشمی استعفا بدهد . با این وجود رویانیان می گوید دولت الزامی به پرداخت 50 درصد اعتبارات سالانه ندارد.

جنگ بی امان سردارها

اما گویا سردار رویانیان اظهارات خودش را فراموش کرده که بعد از سهمیه بندی سوخت گفته بود در امد حاصل از صرفه جویی سوخت در ناوگان حمل و نقل شهری و برون شهری به کار گرفته خواهد شد.
در آن سوی میدان یعنی در شورای شهر سرداری دیگر با نام مرتضی طلایی تهدید کرده بود که اگر دولت پول ندهد بلیط مترو به قیمت نجومی 975 تومان خواهد رسید.
وی گفته بود اگر دولت به وظایف خود عمل نکند؛ هزینه ها باید از جیب مردم تامین شود .
در این بین محسن هاشمی ترجیح داد که توپ را به زمین دولت بیندازد تا شائبه منافع شخصی موجب نشود که مردم قربانی لجبازی دولت با هاشمی ها شوند.

اگر مشکل من هستم پس می روم !

محسن هاشمی در متن استعفای خود نیز به همین نکته اشاره کرده و گفته قطعا قبول مسئولیت مجدد در این وضعیت به نفع توسعه و بهره برداری از خطوط مترو نخواهد بود و برخی مشکلات به وجود آمده و عدم حمایت ها از مترو ممکن است به دلیل حضور اینجانب در مدیریت این شرکت باشد. برای این که بیشتر از این مردم، مسافران و توسعه مترو در فشار قرار نگیرند، موافقت فرمایید فرد دیگری که امکان ایجاد هماهنگی بیشتر خواهد داشت در راس مدیریت این شرکت قرار گیرد.
قالیباف شهردار تهران بلافاصله استعفای محسن هاشمی را پذیرفت و اکنون توپ در زمین دولت است که به وعده خود برای کاهش قیمت بلیط مترو جامه عمل بپوشاند .
پایان ریاست 17 ساله محسن هاشمی بر متروی تهران به گفته خودش خیلی هم ناگهانی نبوده چرا که وی در واکنش به استعفایش به خبرگزاری حکومتی فارس گفته استعفاي بنده تكراري است. هر سال يكي دوبار استعفا مي‌دهم و نيازي به توضيح بيشتر نيست.
محسن هاشمی دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک از دانشگاه پلی تکنیک مونترال کانادا و نایب رئیس اتحادیه بین‌المللی حمل و نقل عمومی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است . وی قبلا در مشاغل گوناگون مانند رئیس دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس بازرسی ویژه ریاست جمهوری و عضو هیئت مدیره سازمان صنایع دفاع اشتغال داشته‌است .

نبرد بزرگ روز سه شنبه در خبرگان

پایان حضور 17 ساله محسن هاشمی بر متروی تهران مصادف با ایامی است که محافل سیاسی تمام توجه خود را متوجه انتخابات روز سه شنبه مجلس خبرگان کرده اند ، جایی که مهدوی کنی با حضور غیر مترقبه خود به عنوان نامزد ریاست خبرگان به نحوی توازن به نفع هاشمی را بر هم زد.

فشار بر هاشمی و خانواده  پس از موضعگیری اکبر هاشمی در باره نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 88 تشدید شد. کینه ورزی احمدی نژاد نسبت به هاشمی به حدی بود که نزدیکان رئیس دولت می گویند عدم حضور احمدی نژاد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت به خاطر حضور هاشمی رفسنجانی است.
محمد هاشمی برادر اکبر هاشمی نیز که اکنون رئیس دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است در باره رقابت احتمالی برادرش با آیت الله مهدوی کنی گفت: رقابت بین آیت الله مهدوی کنی و آیت الله هاشمی رفسنجانی با توجه به سوابق همکاری و هم اندیشی این دو بزرگوار طی 50 سال دور از تصور می باشد.
وی افزوده است متأسفانه برخی محافل و افراد و رسانه ها مباحثی را در خصوص خبرگان مطرح می کنند که این گونه به جامعه القا می کنند که میان آقایان مهدوی کنی و هاشمی اختلافاتی وجود دارد.
سایت روزنامه ایران وابسته به دولت اخیرا در مطلبی در استقبال از ورود مهدوی کنی به عرصه رقابت ریاست خبرگان تائید کرد که جریانی خاص نبود هاشمی را مایه آرمش خود می دانند. این سایت نوشت: آخرین تصمیم آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی شاید "آرام‌بخش‌ترین" حرکت او در سال های اخیر بوده باشد.
مخالفان علت تصمیم خود برای حذف هاشمی را بسیار روشن بیان کردند: "هاشمی به عنوان رئیس مجلس خبرگان نتوانسته است در انجام وظیفه خود که "موضع گیری صریح علیه جریان برانداز" و "حمایت و تبعیت از ولایت فقیه" از مصادیق ابتدایی آن است، موفق باشد"
جبهه گیری علیه خانواده هاشمی تا پیش از این نیز با جنجال سازی برای مهدی دیگر فرزند هاشمی رفسنجانی تداوم یافته بود. حجت‌الاسلام علیرضا سلیمی عضو کمیسیون آموزش مجلس قبلا گفته بود حضور مهدی هاشمی رفسنجانی در این کشور پس از مطرح شدن نام او در دادگاه متهمان دست داشتن در طرح‌ریزی پروژه کودتای مخملی در ایران سبب شد تا این مساله در دستور کار جدی نمایندگان مجلس قرار بگیرد؛ به ویژه آنکه مهدی هاشمی ابتدا به لندن رفت و پس از آنکه مطالبات مردمی برای بازگشت وی به کشور و محاکمه او بالا گرفت، ناگهان اعلام شد که او مشغول تحصیل می‌باشد .

. تا پیش از این حذف هاشمی از تریبون نماز جمعه و دانشگاه آزاد کلید خورده بود و رویاروئی نهایی نیز به سه شنبه این هفته موکول شده است. آگاهان می گویند ممکن است حذف هاشمی از ریاست مجلس خبرگان زمینه ای برای عدم انتخاب وی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت از سوی رهبری نظام باشد که در این صورت انتظار می رود رسانه ها و محافل ضد هاشمی پس از سه شنبه پیش رو و تعیین تکلیف نهایی خبرگان، جو سازی رسانه ای برای متقاعد کردن رهبری نظام به عدم انتخاب دوباره وی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت را آغاز کنند.



همبستگی دو جنبش؛ زنان سبز با ندای آزادی می آیند
جرس: تبعیض مضاعف انگیزه مضاعفی برای زنان ایرانی ایجاد کرده تا به مبارزه مستمر علیه تمام مظاهر استبداد در جامعه بپردازند. آنها با جنبش سبز همراه شده اند چرا که این جنبش را همسو با مطالبه اصلی خود یعنی برچیدن پدرسالاری از جامعه می دانند. زنان نه فقط همراه جنبش سبز که به اعتراف تحلیلگران پیش آهنگ آن بوده اند. آنها از زمان شروع اعتراض های پس از انتخابات تا امروز در همه مبارزات با قدرت تمام حضور یافته و اکنون می خواهند نمایشی دیگر از حضورشان را به اجرا بگذارند.

اعتراض در روز زن
فراخوان های داده شده از طرف کنشگران جنبش زنان برای برگزاری راهپیمایی اعتراضی هم زمان با روز زن استقبال چهره های ارشد جنبش سبز را به همراه داشته و انتظار می رود که این تجمع خیابانی به صحنه همبستگی دو جنبش دموکراسی خواه ایران تبدیل شود. صحنه ای که در آن زنان خسته از تبعیض در کنار سایر گروه های جویای آزادی به میدان می آیند و مقابل صف نیروهای سرکوب می ایستند. "شیرین عبادی" برنده جایزه صلح نوبل که فراخوان دعوت از زنان برای تجمع خیابانی سه شنبه این هفته را صادر کرده در پیام خود گفته " در این روز همگام و هم دوش با برادران هم وطن خود به خیابان ها آمده و از خواست همگانی حمایت می کنیم، زیرا دسترسی به حقوق برابر، جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست." در پیامد این پیام، شورای هماهنگی راه سبز امید، که سازماندهی اعتراضهای خیابانی را در غیاب رهبران جنبش سبز به عهده دارد از برنامه اعتراضی جنبش زنان حمایت کرده و با انتشار بیانیه ای آورده است :" حضور فعال زنان در جنبش سبز را می توان با شهادت «ندا آقاسلطان » در روزهای آغازین و در پیشانی آن شناسایی کرد بگونه ای که به نماد این جنبش در سراسر جهان تبدیل شد ، و این حضور را در همه روزهای سخت پشت سر گذاشته شده می توان در همه جا دید ، از کهریزک تا اوین ، از صبوری مادران وهمسران هزاران زندانی ، و از همراهی دکتر زهرا رهنورد و فاطمه کروبی همپای رهبران جنبش میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، که اینروز به همین دلیل به بند اسارت و زندان گرفتار آمده اند ." در این پیام همچنین آمده است که جنبش سبز " ...در پی دستیابی به جامعه ای است که در آن زنان همپای مردان از همه حقوق انسانی و منزلت اجتماعی و سیاسی برخوردار شوند و هیچگونه تبعیضی آنها را از حضور فعال درعرصه عمومی محروم نکند ."
 همبستگی بی سابقه
 
کنشگران جنبش زنان از طیف های مختلف ماه ها پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم با برگزاری نشست هایی انتظارات خود از دولت آینده را طرح کرده بودند. آنها امید داشتند که با روی کار آمدن یک دولت اصلاح طلب دستکم بخشی از مطالباتشان محقق شود. ائتلاف اسلامی زنان به عنوان یکی از گروه های شاخصکه زنانی دارای سابقه مدیریتی در جمهوری اسلامی را نمایندگی می کرد در فاصله دو ماه مانده به انتخابات با انتشار بیانیه ای لیستی از تقاضاهای خود را خطاب به کاندیداهای انتخاباتی اعلام کردند. در این بیانیه امده بر " شکستن سقف نادیدنی راهیابی زنان به مراکز قدرت، مدیریت ها، مدیریت کلان و مراکز کلیدی ،رفع نواقص قانونی در ارتباط با زنان،تقویت هویت فردی، اجتماعی و خانوادگی زنان و نفی انحصار طلبی مردانه تاکید شده بود. گروهی دیگر از کنشگران جنبش زنان نیز در سلسله نشست های موسوم به نشست های همگرایی موفق به تهیه لیستی مدون از مطالبات جنسیتی شدند و در دیدار با نامزدهای انتخاباتی اصلاح طلب درخواست هایشان را طرح کردند. این گزوه از زنان مطالبات خود را در دو تقاضای عمده یعنی " پیگیری مجدانه ی پیوستن ایران به «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زن" و " تلاش در جهت رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و به ویژه بازنگری و اصلاح اصول 19، 20، 21 و 115 قانون اساسی، به منظور گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط" تعریف کرده بودند.

فرجامی که انتخابات ریاست جمهوری پیدا کرد کنشگران جنبش زنان را نسبت به اصلاحات قانونی از طریق فشار به نهادهای حکومتی ناامید ساخت. آنها برای پیگیری مطالبات خود با جنبش سبز همراه شدند و این همراهی به مرور زمان بیشتر و مستحکم تر شده است. به عقیده برخی ناظران سیاسی تحولات پس از انتخابات باعث شده که زنان از گروه های فکری مختلف یکدیگر را بهتر درک کنند و اختلاف های همیشگی را کنار بگذارند. یکی از فعالان زنان در این رابطه به "جرس" می گوید" این که می بینیم اکنون زنان سکولار یکی از محورهای تظاهرات 8 مارس را حمایت از زهرا رهنورد و فاطمه کروبی اعلام کرده اند گام بسیار بزرگی است. این اتفاق هرگز ممکن نبود دو سال پیش رخ دهد ولی حالا بسیاری از سوء تفاهم ها برطرف شده است. همه بر سر یک استراتزی توافق کرده اند. دموکراسی به انتظارات همه پاسخ می دهد."
تثبیت سهم واقعی
جنبش زنان مطالبات خود را در جنبش دموکراسی خواهی ایران تثبیت کرده است. ویراست دوم منشور جنبش سبز که به تازگی منتشر شده نشانه روشنی از تعهد کنشگران این جنبش به مطالبات زنان است. در این منشور آمده که " جنبش سبز حمایت همه جانبه و همراهی با جنبش زنان را در زمره اولویت های بنیادین خویش می داند و معتقد به این ضرورت تاریخ اجتماع ایران است که زنان علاوه بر ایفای نقش مهم خود در خانواده، بعنوان هویتی مستقل، جایگاه بایستة خویش را در جامعه بازیابند." اردشیر امیر ارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی نیز در اظهار نظر اخیر خود با تاکید بر اهمیت نقش زنان در جنبش سبز گفته " جنبش سبز تاثیر زیادی از شبکه‌های زنان و ابتکارات هسته‌های آنان گرفته و این دو جنبش بر یکدیگر تاثیرگذار بوده‌اند و طبیعتا حامی هم هستند." او همچنین ضمن حمایت از برنامه زنان برای تجمع روز 17 اسفند تاکید کرده "اگر اقدامی از سوی فعالان جنبش زنان طرح‌ریزی شود مردم با قرارگیری در کنار آن‌ها از اصل برابری‌خواهی حمایت خواهند کرد."
روح زنانه در جنبش سبز
تصاویر شکوهمندی از زنان مبارز که بی پروا مقابل گاردهای سرکوب حکومت ایران می ایستند و گامی به عقب برنمی دارند در یک سال و نیم گذشته نگاه جهان را به خود خیره کرده است. تصویر چشمان "ندا آقا سلطان" در واپسین لحظه زندگی نمادی از غرور و در عین حال آرمان های قربانی شده نسلی از زنان این سرزمین بود. او پیامش را با نگاهش به دنیا مخابره کرد اما هم زمان با او ندای میلیونها زن آزادی خواه دیگر در گوشه گوشه ایران به آسمان بلند بود. عزم مشترک زنان برای شکستن حصار تبعیض ها آنها را پیش آهنگ جنبش دموکراسی خواهی ایران کرده است. از نگاه اغلب تحلیلگران، جنبش سبز وامدار جنبش زنان است و روح مسالمت جویانه و تاکید بر مبارزه غیر خشونت آمیز در این جنبش به طور مستقیم از الکوی مبارزات زنان گرفته شده است. تشکیل گروهی گسترده از زنان تحت عنوان مادران عزادار که فرزندانشان در جریان اعتراضهای پس از انتخابات کشته اند ولی همچنان صبورانه و مسالمت آمیز اعتراض می کنند نمونه بارزی از این منش زنانه است. "نوشین احمدی خراسانی" از فعالان سرشناس جنبش زنان با تاکید بر عنصر مبارزه مسالمت آمیز می گوید «نقش خشونت پرهيزی زنانه» مهم ترين نقشی است که زنان می توانند بر آن انگشت بگذارند و پررنگ سازند چرا که اگر درگيری ها در جنبش سبز، خشونت بار شود، اولين گروهی که منافع اش از دست خواهد رفت زنان هستند.
مبارزه گریز ناپذیر است

برای زنان راهی جز ادامه دادن اعتراض نمانده است. آنها مبارزه را گریز ناپدیر می دانند و علیرغم فشار و تبعیض مضاعفی که تحمل می کنند حاضر به کنار کشیدن نیستند. کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی و مجمع زنان اصلاح طلب به عنوان دو تشکل شناخته شده جنبش زنان در بیانیه ای که به تازگی منتشر کرده اند با اشاره به همین فشار مضاعف آورده اند که زنان " از یک سو خود به دلیل آگاهی های حاصل از درک درست از وضعیت جامعه و مطالبات عمومی در عرصه های اجتماعی حاضرند و در معرض ضربات و لطمات سخت خشونت طلبان قرار می گیرند و از سوی دیگر دغدغه فرزندان و همسرانشان و ضرورت پشتیبانی و همراهی، آنان را به صحنه می کشاند و باز هم مصونیتی در کار نیست و آسیب می بینند." در بیانیه اخیر جمعی از فعالان و حامیان حقوق زنان خطاب به "بان کی مون" دبیر کل سازمان ملل نیز با اشاره به عناد حکوت ایران با حقوق زنان آمده است که این حکومت " حق طلبی و برابری خواهی زنانی را که دفترچه های حقوقی و امضاء های جمع آوری شده برای اصلاح قوانین تبعیض آمیز تنها سلاح مبارزاتی اشان بود و چیز دیگری در دست نداشته اند را نیز برنتابیدند و برای آنان ارمغانی جز چند همسری و صیغه و قوانین تبعیض آمیز و خشونت افزا نیاورد.." این بیانیه در عین حال بر ادامه یافتن مبارزه علیه وضع موجود تاکید کرده و آورده که " به رغم تمامی فشارها، سرکوب و تهدیدها، جنبش حق طلبانه زنان همچنان محکم و استوار به راه خود ادامه می دهد." تحلیلگران با اشاره به این اراده در مبارزه علیه ساختار استبدادی حاکم معتقدند که انعکاس اراده زنانه در جنبش سبز مسیر جامعه ایران برای گذار مسالمت آمیز به دموکراسی را هموارتر خواهد کرد.




جرس: ظاهرا هر روز که می گذرد مقام های حکومت بیش از پیش خود را ناگزیر از بیان ادعاهایی حیرت انگیز علیه رهبران و هواداران جنبش سبز می بینند. آنها سعی دارند همه چیز را عادی جلوه دهند. تجمع های خیابانی را به خرید شب عید ارتباط می دهند، جمعیت ده ها هزار نفری معترضان را 20-30 نفره می خوانند، دستگیریهای فله ای را بازداشت های اندک می نامند، شهدای جنبش سبز را به نام خود مصادره می کنند و تازه ترین ادعایشان این است که رهبران جنبش سبز نه در بازداشت که در خانه هایشان به سر می برند و خاموش بودن چراغ هایشان هم به خودشان مربوط است. این ادعای تازه از زبان "عباس جعفری دولت آبادی" دادستان تهران مطرح شده است و "غلامحسین محسنی اژه ای" سخنگوی قوه قضاییه نیز به گونه ای دیگر آن را بیان کرده است.

دروغ از سر استیصال
هیجده روز است که هیچ خبری از رهبران جنبش سبز نیست. ماموران امنیتی ابتدا اطراف خانه میرحسین موسوی و همسرش "زهرا رهنورد" دیواری آهنی بنا کردند و گمان می رفت که آنها در حصر خانگی هستند. خانه "مهدی کروبی" نیز برای شبهای متوالی در قرق ماموران امنیتی قرار داشت و منابع موثق خبری از حمله ماموران به داخل این ساختمان در هفته گذشته گزارش می دادند. اکنون اما خبری از ماموران در جوار خانه کروبی نیست و خانه موسوی نیز به روایت شاهدان عینی و البته فرزندانش خالی از سکنه است. گزارشهایی در دست است که نشان می دهد رهبران جنبش سبز به زندان حشمتیه تهران منتقل شده اند.برخی گزارشهای دیگر نیز از انتقال این چهره ها به یک خانه تحت نظر وزارت اطلاعات موسوم به " خانه های امن " حکایت دارد. با این حال حکومت ظاهرا قصد دارد همه چیز را انکار کند. آنها تمام خبرها درباره بازداشت رهبران جنبش را تکذیب کرده و مدعی هستند که این چهره ها در خانه های خود تحت نظر قرار گرفته اند. دادستان تهران به عنوان مقام ارشد قضایی در اظهار نظر اخیر خود بدون هیچ توضیح خاصی درباره وضعیت چهره های ارشد جنبش سبز تنها مدعی شده که این افراد در خانه های خود هستند و کاربردن واژه حصر خانگی درباره آنان نیز نادرست است. غلامحسین محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه نیز در سخنانی ضمن رد خبر بازداشت رهبران جنبش سبز مدعی حضور آنها در خانه هایشان شده و تنها وجود محدودیت هایی در ارتباطات این افراد را تایید کرده است. مشاور ارشد مهدی کروبی در واکنش به این ادعاها ضمن دروغین خواندن آن گفته است " اصرار آقای دولت آبادی ( دادستان تهران )به این حد از دروغگویی، خیلی عجیب است." "مجتبی واحدی" همچنین ابراز چنین ادعاهایی از سوی مقام های حکومتی را تدبیری بی نتیجه از سوی آنان دانسته و گفته " ظاهرا آقای دولت آبادی فراموش کرده که اغلب مخاطبان او در داخل و خارج از کشور، اگر مؤمن هم نباشند لااقل «آزاده» هستند و از عقل و تدبیر برخوردارند. پس او، اگرچه دنیا و آخرت خود را خراب می کند اما اظهارات او هیچ سودی برای سران مستأصل حکومت کودتایی ایران ندارد. "
موج فشارهای بین المللی
بی خبری مطلق از وضعیت رهبران نگهداری و سلامت رهبران جنبش سبز و همسرانشان نگرانی عمیقی را میان هواداران جنبش سبز ایجاد کرده است. در شبکه های اجتماعی جنبش بر این مساله اتفاق نظر وجود دارد که اعتراضها باید در تمام سطوح و با استفاده از همه روشهای مسالمت آمیز برای آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی دنبال شود. علاوه بر تلاشهای داخلی مجموعه ای از فشارهای بین المللی نیز طی چند روز گذشته علیه جمهوری اسلامی اعمال شده تا بلکه حکومت با در نظر گرفتن پیامدهای بازداشت رهبران جنبش آنها را آزاد کند. تاکنون سخنگوی کاخ سفید، رییس پارلمان اروپا و سازمان عفو بین الملل درخواست آزادی فوری چهره های ارشد مخالف حکومت ایران را مطرح کرده اند و دولت سوئد نیز با احضار سفیر ایران در استکهلم به این اقدام اعتراض کرده است. ناظران پیش بینی می کنند که در صورت ادامه یافتن روند بازداشت رهبران جنبش سبز موج فشارهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی به شکل قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کند.یکی از تحلیلگران رسانه ای در همین ارتباط به جرس می گوید" مطمئنا وضع از این که هست برای حکومت بدتر خواهد شد. از این به بعد همه سفرهای دیپلماتیک تحت الشعاع بازداشت موسوی و کروبی قرار خواهد گرفت. حتی رییس دولت هم که همیشه در مقابل رسانه های خارجی ادعا می کرد رهبران مخالف در ایران آزادند و از رسانه برخوردارند دیگر نمی تواند ادعاهای دروغ خود را به آن شکل مطرح کند"
ادعای تکراری این بار در مجلس
ظاهرا تنها روشی که مقام های حکومتی ایران برای مقابله با جنبش سبز متصور هستند استفاده از مکانیزم جعل و دروغ پردازی سیاسی و رسانه ای است. یکی از روزنامه نگاران اصلاح طلب مقیم تهران در این باره به جرس می گوید " حکومت نمی خواهند هویت جنبش مستقل اعتراضی را به رسمیت بشناسند . انها همه چیز را انکار می کنند یا چنان دست به تحریف می زنند که بتوانند روند امور را به نفع خودشان تفسیر کنند. این سیاستی است که همیشه دنبال کرده اند و حالا با اوج گیری دوباره اعتراضها، دروغ پردازی حکومتی نیز ابعاد وسیع تری نیز پیدا کرده است." از دید این روزنامه نگار نمونه بارز دروغ پردازی حکومتی اظهارات هفته گذشته وزیر اطلاعات بود که برای انکار تجمع سبزها در روز 25 بهمن شلوغی خیابان های تهران در این روز را ناشی از خرید شب عید شهروندان دانست. اظهارات وزیر اطلاعات دستمایه تمسخر دستگاه اطلاعاتی توسط شهروندان معترض قرار گرفت اما این ادعا اکنون در گزارش کمیته تحقیق مجس شورای اسلامی از تحولات 25 بهمن عینا تکرار شده است. در بخشی از این گزارش آمده است که معترضان " شلوغ ترین نقاط شهر به خصوص در ایام خرید های نوروزی ....را برای تجمع انتخاب کردند و با انداختن میخ در مسیر اتوبوس ها و از کار افتادن تعدادی از آنها منجر به توقف اتوبوس های تندرو (خط بی آر تی) شدند. پیاده شدن مسافران این اتوبوس ها و شلوغی جمعیت پیاده شده، زمینه سوء استفاده و حضور اراذل و ضد انقلاب را شکل داد تا در حدود پانزده نقطه تجمع گروه های 20-5- نفری با سر دادن شعار علیه مسئولین نظام و آتش زدن سطل های زباله و ایستگاه های اتوبوس ماهیت ضد انقلابی خود را نشان دهند. " ارایه چنین روایتی از تجمع صدها هزاری سبزها در روز 25 بهمن نشانه ای آشکار از اراده جمهوری اسلامی به چشم بستن بر واقعیت اعتراض هاست. به گفته یکی از کاربران جنبش سبز در فیس بوک " این سناریو چنان سخیف و بی ارزش است که حتی ارزش بحث کردن هم ندارد. مجلس گوش به فرمان با شعارهای مرگ بر موسوی و کروبی ثابت کرده که آلت دست نهادهای کودتایی است و حالا می توان انتظار همه کاری از آن داشت."
عاقبت دروغ ها رسوا می شود
تشکل های اصلاح طلب در بیانیه هایی از حجم دروغ گویی حکومت ابراز انزجار کرده و از مردم خواسته اند با هر روشی که می شناسند اعتراض خود را نسبت به وضع موجود ابراز کنند. جامعه محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در تازه ترین بیانیه خود ضمن زیر سوال بردن منطق دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در اتهام زنی علیه رهبران جنبش سبز آورده است" کدام تحلیلگر هوشمند سیاسی کشف کرده‌است که همه مسئولان طراز اول انقلاب، اکثر اعضای شورای انقلاب، سران دولت‌های سه دهه نخست انقلاب، یاران نزدیک بنیانگذار انقلاب و... همه خائن وطن‌فروش، خودباخته و یا فاسد بوده‌اند؟" مجمع نمایندگان اداوار مجلس شورای اسلامی نیز با اعتراض شدید نسبت به بازداشت رهبران جنبش سبز از مردم خواسته است که به هر شیوه‌ای که می‌توانند اعتراض خود را به حاکمیت نشان دهند و اجازه ندهند حکومت در تعدی به حقوق آنها و رهبران جنبش سبز و نمایندگانشان بیش از این جسارت به خرج دهد.
ناظران معتقدند که در واقع ترس از دامنه دار شدن اعتراضهای عمومی است که حکومت را به بیان ادعاهای دروغین درباره وضعیت رهبران جنبش سبز واداشته است. آنها تاکنون با تکذیب خبر بازداشت این چهره ها سعی کرده اند از متلهب تر شدن اوضاع جلوگیری کنند ولی این سیاستی نیست که بتوان در دراز مدت به آن دست بست. حکومت در نهایت ناچار به پذیرش مسوولیت خواهد بود و چنان که مشاور ارشد مهدی کروبی نیز در موضع گیری اخیر خود گفته" این گونه دروغ پردازی ها نه تنها کمکی به سردمداران دروغگوی ایران نمی کند که با رسوا کردن آنها در میان مردم، سرعت سقوط این حاکمیت را افزایش می دهد."



ابراز تاسف سیدمحمد خاتمی از بازداشت فخر السادات محتشمی پور

سیدمحمد خاتمی در دیدار با فاطمه تاج زاده فرزند کوچک سید مصطفی تاج زاده و فخرالسادات محتشمی پور که اینک هردو در بازداشت نیروهای امنیتی هستند ضمن اظهار تاسف و تاثر از بازداشت فخرالسادات محتشمی پور گفت : اعتقاد دارم این گونه برخوردها و بازداشت ها هیچ اثری ندارد جز آنکه به زیان جمهوری اسلامی تمام می شود و باعث سوء استفاده کسانی می شود که با اصل نظام موافق نیستند.
به گزارش تحول سبز،رییس جمهوری سابق کشورمان در این دیدار افزود : انتظارمان این بود که در آستانه سال نو زندانیان سیاسی از جمله سیدمصطفی تاج زاده عزیز را آزاد کنند نه آنکه همسرش را نیز بازداشت کنند.
وی از فخرالسادات محتشمی پور بعنوان شیرزنی ثابت قدم که همواره غمخوار و همراه خانواده های زندانیان سیاسی بوده نام برد و ابراز امیدواری کرد او و همه زنان آزاده دربند و زندانیان سیاسی قبل از آغاز سال جدید آزاد شوند.
در این دیدار فاطمه تاج زاده از نحوه دستگیری مادرش و تفتیش شبانه منزل مسکونی شان توسط مامورین امنیتی بدون حضور خودش یا کسی از بستگان شان گزارش داد و خبر داد که هنوز به طور رسمی اطلاعی از وضعیت فخرالسادات محتشمی پور ندارد و به مادرش اجازه تماس تلفنی نیز داده نشده است.


لیبی هم اینترنت را قطع کرد

شبکه‌ای مستقر در آمریکا که وضعیت اینترنت در جهان را رصد می‌کند، اعلام کرد از شامگاه پنج‌شنبه دریافت یا ارسال داده‌های اینترنتی در لیبی به طور کامل قطع شده است.
به گزارش خبرگزاری‌ها، گوگل نیز، که میزان دسترسی کاربران به وب‌سایت‌هایش را رصد می‌کند، اعلام کرد به طور آشکارا از روز پنج‌شنبه امکان دسترسی مردم لیبی به خدمات گوگل مقدور نبوده است.
پیش از این در مصر نیز، در جریان اعتراض‌هایی که منجر به سقوط حسنی مبارک شد، اینترنت به مدت حدود یک هفته در کشور قطع بود.



باز هم جلسه رسمی تعیین حداقل دستمزد کارگران بی‌نتیجه به پایان رسید

یک عضو شورای عالی کار گفت: اولین جلسه رسمی شورای عالی کار برای رسیدگی به حداقل مزد کارگران به دلیل عدم حضور وزیر کار و اموراجتماعی بی‌نتیجه ماند.
احمدرضا معینی در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی باشگاه خبری فارس، با اشاره به اینکه امروز اولین جلسه رسمی شورای عالی کار برای رسیدگی به حداقل مزد کارگران نتیجه نداشت، اظهارداشت: به دلیل عدم حضور وزیر کار و امور اجتماعی این نشست به بررسی موضوعات ستاد بن کارگری میان کارگران و کارفرمایان و مسئولان وزارت کار تبدیل شد.
این عضو شورای عالی کار در پاسخ به این سوال که سبد هزینه ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومانی کالای خانوار کارگری نهایی شده است، تصریح کرد: این سبد تاکنون نهایی نشده است و باید منتظر جلسات شورای عالی کار بود.
این فعال کارگری در خصوص برنامه و پیشنهاد کارگران برای افزایش دستمزد کارگران در قالب حمایت‌های دولت در قالب ارائه سبد کالا، بیان داشت: به هر حال این موضوع پیشنهاد کارگران است و نهایی شدن آن منوط به نظر کارفرمایان و دولت در پذیرش این موضوع است.
وی افزود: جلسه آینده شورای عالی کار راجع به دستمزد هنوز مشخص نشده است و نظر کارگران راجع به مزد قطعا بر اساس ماده ۴۱ قانون کار خواهد بود.



شوالیه آواز ایران وضعیت موسیقی را فاجعه بار خواند و گفت، طی 100 سال اخیر به دلایل سیاسی و اجتماعی، دیدگاه تغزلی بر موسیقی سنتی حكمفرما بوده است.
به گزارش ایسنا، شهرام ناظری كه این روزها در حال برگزاری كنسرت موسیقی شاهنامه فردوسی در اصفهان است، روز گذشته در جمع خبرنگاران با اشاره به این كه هنر و به ویژه موسیقی براساس هیچ معیار درست اجتماعی و هنری حركت نمی‌كند و همه چیز رها شده است، اظهار داشت: اگر اثر خوبی ساخته می‌شود، نتیجه همت شخصی افراد است.
وی با بیان این كه در تمام كشورها برای موسیقی‌های هنری به عنوان یك نیاز اجتماعی برنامه‌ریزی می‌شود، افزود: در بخش آموزش مطلقا فعالیتی صورت نگرفته است. هر گروهی بی‌رویه آموزش می‌دهد و به همین دلیل، مشكلات زیادی برای هنرجویان موسیقی به وجود آمده است.
ناظری با اشاره به این كه اصفهان به دلایل تاریخی یكی از اركان موسیقی كشور بوده است، بیان كرد: هنوز هم وجود اساتیدی چون كسایی، شاه زیدی، ساسان سپنتا و شهناز می‌تواند انگیزه كافی برای یك حركت بزرگ هنری ایجاد كند.
وی با بیان این كه طی 100 سال اخیر شاهنامه توسط خوانندگان موسیقی خوانده نشده و به دلایل سیاسی و اجتماعی، طی این مدت، دیدگاه تغزلی بر موسیقی سنتی حكمفرما بوده است، اضافه كرد: از چهار سال پیش اجرای شاهنامه را از كشور امریكا آغاز كرده‌ام.
این خواننده برجسته با اشاره به این كه ایران فرهنگی غنی و هر منطقه موسیقی خاص خود را دارد، خاطرنشان كرد: از این قابلیت‌ها هیچ بهره‌برداری نمی‌شود و اهل هنر از این موضوع رنج می‌برند.
وی با بیان این كه برخی از گوشه‌های بسیار كهن موسیقی سنتی به نام شاهنامه است، اما به طور كلی شاهنامه و لحن‌های حماسی از موسیقی سنتی خارج شده است، ادامه داد: اجرای شاهنامه با موسیقی سنتی نیاز به لحن حماسی دارد و موسیقی مقامی می‌تواند در این زمینه كمك كننده باشد.
ناظری با اشاره به این كه موسیقی انتخاب شده برای كنسرت اصفهان 90درصد مقامی است و در آن از سازهای تنبور،دیوان و بربط استفاده می شود، گفت: نوع دیگری از اجرای شاهنامه با اركستر سمفنونیك را در كشورهای دیگر اجرا كرده‌ام.
وی با بیان این كه در چهار سال گذشته در بسیاری از كشورهای جهان به اجرای شاهنامه پرداخته و این اولین بار است كه به اجرای این آثار در ایران می‌پردازد، افزود: هنرمند فقط مهارت ندارد، بلكه باید فرهنگ هنری لازم را برای چگونگی استفاده از مهارت خود داشته باشد.
این استاد آواز با اشاره به این كه فردوسی زبان فارسی را از زیر آوار عرب بیرون كشید، اظهار داشت: مدت‌ها بود تصمیم داشتم در زمینه شاهنامه كار كنم و مثل همیشه با وجود امكانات بسیار ضعیف و بدون هیچ حمایتی این كار را انجام دادم.
وی بیان داشت: آهنگساز قطعات كنسرت از موسیقی مقامی كرد بهره زیادی برده است.
شب گذشته اجرای شاهنامه خوانی شهرام ناظری در اصفهان و در تالار رودكی برای نخستین بار در ایران با استقبال مردم هنر دوست اصفهان مواجه شد. این اجرا تا فردا شب ادامه دارد.



جمعی از فعالین حقوق بشر ایرانی در کانادا، در نامه ای خطاب به نمایندگان مجلس این کشور، خواستار فرستادن نماینده ای از طرف سازمان ملل برای رسیدگی به وضعیت نقض حقوق بشر در ایران شده اند.

به گزارش سامانه خبری- تحلیلی ندای آزادی، این فعالین ایرانی که در قالب هفت تشکل نامه خود را خطاب به نمایندگان مجلس کانادا نوشته اند، در نامه خود آورده اند که “ما از شما می خواهیم تا دولت کانادا را بر آن دارید که در شانزدهمین اجلاس حقوق بشر سازمان ملل متحد، – که در اواخر ماه جاری در ژنو برگزار می شود- تلاش خود را در برپایی یک پایگاه مخصوص گزارشگران حقوق بشر در ایران انجام دهد.”
متن این نامه به شرح زیر است:
درخواست نظارت بين المللی بر وضعيت حقوق بشر در ايران
نمایندگان محترم مجلس کانادا
عليرغم محکوميت نقض حقوق بشر در ايران، توسط مجمع عمومی سازمان ملل، دولت ايران نه فقط به اين اعتراض بين المللی وقعی ننهاده، بلکه نقض حقوق بشر و سرکوب فعالين حقوق بشر در ايران را شديدتر و گسترده تر نيز کرده است.
نظارت و وجود ناظر از ارکان اصلی ارزیابی وضیعت رعایت حقوق بشر می باشند. بدرستی بدون آن نمی توان ارزیابی از عملکرد دولتها نسبت به رعايت حداقل موازين حقوق بشر مندرج در پيمانهای بين المللی نمود. یاد آوری میکنیم بر خورد دولتها با این ارکان یکی از معرفهای شاخص برای نشان دادن اراده و عملکرد آنها در جهت رعایت حقوق بشر می باشد. از اینرو جواب این سوال مبنی بر اینکه تعيين ناظرین باید داخلی و يا خارجی باشد را دولتها با عملکرد خود میدهند. در صورتی که حاکميتی، حق هيچ گونه فعاليت آزاد و امن در اين زمينه را برای فعالين حقوق بشر داخلی قائل نباشد، طبعا انتظار يک نظارت موثر بر رعايت موازين حقوق بشر از آنها انتظاری بيش از حد است.
نقض گسترده و مستمر حقوق بشر توسط دولت ایران، نیاز به نظارت بیشتر و موثرتر را آشکار می کند. محدودیت ها و سرکوب های شدید نهادها و جمعيت های مدنی و حقوق بشری توسط دولت ايران، امکان يک نظارت بی طرف داخلی را سلب کرده است. به گونه ای که فعالین این حوزه ها براساس اعتراف های غیرقانونی که تحت شدیدترین نوع شکنجه ها گرفته شده با محکومیت های سنگین اعدام، زندان ،تبعید و محرومیت مادام العمر از فعالیت روبرو هستند.
نمایندگان محترم مجلس کانادا
جامعه جهانی ابزارها و امکانات لازم برای تحت فشار قراردادن دولت ایران را دارد. علاوه بر آن، کانادا کشوری مدافع حقوق بشر می باشد. علیرغم ابراز نگرانی کانادا در مورد شهروندان کانادایی-ایرانی تبار خود در زندان های ایران، متاسفانه اطاعات کمی از وضعیت حسین درخشان –که محکومیت 19 سال زندان خود را سپری می کند-، سعید ملک پور و حمید قاسمی شال –که احتمال اعدام آنها وجود دارد- در دسترس است. همچنین پرونده قتل زهرا کاظمی همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.
به عنوان جمعی از نهادهای کانادایی و ایرانی دفاع از حقوق بشر، از شما تقاضا می کنيم تا زمانی که امکان عملی ديده بانی حقوق بشر از درون ايران امکان پذير گردد، ما را در انجام یک تحقیق و نظارت مستمر غير دولتی پيرامون وضعيت حقوق بشر در ايران یاری کنید. ما از شما می خواهیم تا دولت کانادا را بر آن دارید که در شانزدهمین اجلاس حقوق بشر سازمان ملل متحد، -که در اواخر ماه جاری در ژنو برگزار میشود- تلاش خود را در برپایی یک پایگاه مخصوص گزارشگران حقوق بشر در ایران انجام دهد. يک هيئت بين المللیِ مستقل می تواند دولت ایران را مجبور به پیروی از پیمان های داخلی و بین المللی برای تامین حقوق اولیه و اساسی بشر در ایران، کند.
-کمیته بین المللی علیه شکنجه (INCAT)
-شبکه ایرانی فعالین حقوق بشر –کانادا (IHRAN)
-گروه همبستگی با جنبش دموکراتیک ایران –ادمونتون (SIDME)
-انجمن جنبش راه سبز ایرانیان –دانشگاه ویکتوریا (SIGMA)
جنبش سبز دانشجویان در همبستگی با حرکت دموکراتیک مردم ایران –ونکوور
-کمیتهء همبستگی با مردم ایران-تورنتو
-جنبش سبز ایرانیان –اتاوا
در صورت تمایل به درج امضا، با نشانی زیر تماس حاصل فرمایید :
canadagreencanada (AT) gmail.com
نشانی در فیس بوک :
http://www.facebook.com/event.php?eid=151478201578164&index=



عضو فراکسیون اصلاحات مجلس، با اشاره به حملات و هتاکی های لباس شخصی ها به برخی شخصیت های معروف کشور و همچنین منتقدین و مخالفین دولت و خانواده های آنان، خاطرنشان کرد “عدم برخورد با خودسرها سوالاتی را در اذهان عمومی به وجود می آورد که موجب زیر سوال رفتن اصل نظام جمهوری اسلامی می شود. ”
به گزارش ایلنا، قدرت الله علیخانی، بی حرمتی عده ای خودسر به بیت رهبر فقید جمهوری اسلامی در مراسم هفتم دکتر بروجردی داماد آیت الله خمینی را اسفبار و موجب بدبینی مردم و آسیب زدن به نظام اسلامی دانست و اظهار کرد: مدت هاست که بی حرمتی به شخصیت های نظام از جمله سید حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی و مسئولین دیگر ادامه دارد و به حدی رسیده است که این افراد پا را فراتر نهاده و به خانواده های این شخصیت ها نیز بی حرمتی می کنند.
نماینده قزوین در مجلس با بیان اینکه این حرکات خودسرانه رئیس قوه قضائیه را به واکنش واداشته است، افزود: مسئله ای که در وقوع این اتفاقات مهم است ضربه ای است که به اصل نظام وارد می شود و موجب بدبین شدن مردم می شود.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس عدم برخورد با این هتاکان را موجب ایجاد سوالاتی در ذهن افکار عمومی دانست و گفت:این حرکات زشت و ناپسند باعث شده این سوال در اذهان بسیاری از مردم به وجود آید که اینها چه کسانی هستند و با چه مجوز و پشتوانه ای دست به این کارها می زنند و چرا با آنها برخورد نمی شود.
علیخانی تصریح کرد:افکارعمومی اگر نتوانند پاسخی برای این سوالات بیابند این نگرانی وجود دارد نسبت به اصل نظام و انقلاب اسلامی بدبین شوند .
وی با بیان اینکه رئیس قوه قضائیه وعده برخورد با هتاکان را داده است تاکید کرد:قوه قضاییه اگر واقعا بخواهد برخورد کند قطعا این افراد قابل شناسایی هستند.
عضو فراکسیون اقلیت مجلس با اشاره به حوادث رخ داده در مراسم هفتم داماد امام اظهار داشت:هفته گذشته نیز عده ای در جماران با تجمع در مقابل منزل هاشمی و سید حسن خمینی با رفتارهای عجیب و وحشتناک اقدام به هتاکی و ناسزا گفتن به این شخصیت های برجسته نظام کردند و سپس به سمت منزل آقای خاتمی حرکت کرده و در این مسیر ما را نیز با توهین مورد لطف و عنایت خود قراردادند.
به گفته علیخانی که خود شاهد ماجرا بود مهاجمان با دید ماشین اسکورت آقای هاشمی دوباره به سمت منزل وی دویدند و وقتی به ماشین او نرسیدند مجددا در مقابل منزل او تجمع کرده و با لگد به درکوبیدند که این صحنه برای همسایگان وی حیرت آور بود.
علیخانی با اظهار تاسف از این وقایع گفت: برخی هیچ ابایی از اهانت به بیت امام و قداست بیت امام ندارند و روز گذشته نیز در مراسم هفتم داماد ايشان در مسجد اعظم قم و در حضور خانواده امام و برخی از مراجع به یادگار امام که از شخصیت های برجسته علمی و سیاسی کشور و مورد احترام جامعه است بی حرمتی کردند و سعی نمودند تا با شعارهای انحرافی او را تحقیر کنند که مردم حاضر در مراسم با سر دادن شعار نواده خمینی ،سید حسن خمینی حمایت خود را از از نوه امام ابراز داشتند.
وی در پایان خواستار برخورد هر چه سریعتر قوه قضائیه با این بی اخلاقی ها و رفتارهای غیر متعارف شد و اظهار داشت : وقوع این حوادث آن هم در حضور برخی از مراجع قضاوت هایی بدی را برای جامعه به همراه دارد و ما منتظر اقدام دستگاه قضایی برای خشکاندن ریشه این قضایا هستیم.


پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، خانواده آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از سران جنبش سبز همانند سایر اعضای معمولی جنبش سبز تحت فشار شدید سیاسی قرار گرفته و همانند شهروندان معترض به انتخابات، هزینه داده اند ، تا آنجا که برخی از اعضا و وابستگان نزدیکِ این دو نامزد انتخاباتی معترض زندانی، شکنجه و کشته شدند.
پدر شهید موسوی:
چرا اجازه نمی دهند دختران آقای موسوی خانواده خود را ملاقات کنند
در همان روزهای نخست اعتراضات خیابانی شاپور کاظمی برادر زهرا رهنورد دستگیر و تحت فشار شدید در اوین قرار گرفت تا وادار به اعترافات تلویزیونی شود، سپس علی حبیبی موسوی، خواهر زاده میرحسین موسوی نیز در راهپیمایی اعتراضی عاشورا مورد هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. پس از آن در آستانه ٢۵ بهمن و تظاهرات پیشنهادیِ رهبران جنبش سبز، نیمه شب چهارشنبه، بیستم بهمن ماه، صالح نقره کار ، خواهر زاده زهرا رهنورد و دبیر کمیته حقوقی ستاد میرحسین ، توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شد. همزمان مهندس شریف زادگان همسر خواهر میرحسین موسوی که از وزرای سابق کابینه خاتمی محسوب می شد نیز بازداشت و تا کنون در زندان به سر می برند.
.
از سویی فشارها بر فرزندان مهدی کروبی نیز بالا گرفت. چنانچه پیش از این خود آقای کروبی هم در راهپیمایی مورد ضرب شتم قرار گرفته و فرزند وی بازداشت شده بود، اینبار نیز علی کروبی از روز دوشنبه، دوم اسفند  دستگیر شد و تا کنون در بازداشت به سر می برد.
.
سه فرزند دیگر آقای کروبی در نامه ای با اشاره به هجوم نیروهای امنیتی به منزل برادرشان علی کروبی و دستگیری او و بازجویی از همسرش و همچنین فشار به فرزندان حسین کروبی خبر دادند که مانع از ادامه تحصیل آنها در شرایط کنونی شده است..
فشار بر اعضای خانواده مهدی کروبی و میرحسین موسوی از سوی حاکمیت در نهایت به خود این دو نامزد معترض انتخاباتی رسید و پس از راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن، ابتدا کلیه راه های ارتباطیِ این دو رهبرِ مخالفان دولت با فرزندان و اعضای خانواده قطع و سپس میله آهنی به گرد خانه میرحسین موسوی کشیده شد. در نهایت با اعلام نظر نهایی جنتی دبیر شورای نگهبان، به صورت رسمی اعلام شد که سران جنبش سبز در حصر به سر می برند. اما پس از آن فرزندان میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی خبر داده اند که پدران و مادران آنها در خانه های خود نیستند و بنا بر گزارش همسایه ها چراغ های خانه ی این دو رهبر معترضان خاموش است.
.
خبر مربوط به انتقال شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی به همراه فاطمه کروبی و زهرا رهنورد به زندان حشمتیه آخرین خبری بود که منتشر شد و سران حکومت را به شدت به واکنش واداشت تا در صدد تکذیب این خبر بر آیند. پس از آنکه وزیر امور خارجه و دادستان کل تهران اعلام کردند میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی به همراه همسرانَ شان در خانه های خود مستقر هستند روزنامه کیهان نیز نوشت این دو رهبر معترضان می توانند با اعضای خانواده خود دیدار کنند.
.
دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در آخرین موضع گیری خود به صراحت اعلام کرده اند که خبر کیهان و مسولان نظام در مورد وضعیت پدر و مادرشان در تناقض با آنچه است که آنها در مقابل منزل پدر و مادر خود می بینند و هرگز اجازه دیدار به آنها داده نمی شود. جرس پیش از این گفتگویی با دختران موسوی انجام داد که آنها نسبت به بی خبری مطلق از وضیعت والدین خود ابراز نگرانی کرده بودند.
.
از طرفی صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در گفتگو با یورونیوز گفته است موسوی و کروبی در خانه های خود مشعول زندگی هستند و می توانند خانواده های خود را ملاقات کنند.
.
تقی کروبی فرزند شیخ مهدی کروبی در وب سایت خود بر بازداشت موسوی و کروبی و بی خبری خانواده خود از آقای کروبی تاکید کرد و خطاب به صالحی نوشت که راه فرار از آثار زیانبار دستگیری سران جننبش اعتراضی ایران در عرصه های بین المللی، « توسل به دروغ» نیست.
.
به دنبال اظهارات جدید وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی جرس به سراغ برخی از اعضای خانواده میرحسین موسوی رفته است تا آخرین وضیعت موسوی و رهنورد را با توجه اخبار منتشر شده از سوی مقامات رسمی جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه منعی برای دیدار آقای موسوی و خانم رهنورد با خانواده وجود ندارد، جویا شود.
.
پدر شهید موسوی: ما حتی نمی دانیم آقای موسوی و همسرشان کجا هستند
خواهر میرحسین موسوی که پیش از این پسر وی علی موسوی در جریان راهپیمایی روز عاشورا به شهادت رسیده بود نیز نسبت به وضیعت آقای موسوی و خانم رهنورد بی خبر است اما در شرایطی به سر می برد که قادر به گفتگو نیست. همسر وی میر حسن حبیبی موسوی ، پدر شهید علی موسوی در مورد آخرین وضعیت میرحسین موسوی و زهرا رهنورد می گوید: ما هنوز هم نمی دانیم چه خبر است و آقای مهندس موسوی و همسرشان واقعا کجا هستند، تا کنون هیچ تماسی از سوی مهندس موسوی با دختران و سایر اعضای خانواده برقرار نشده و این اگرچه درد آور است اما توکل ما به خداست.
.
وی در خصوص اظهارات مقامات رسمی کشور مبنی بر اینکه منعی برای دیدار میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با خانواده وجود ندارد، گفت: ما هیچ خبری از آقای موسوی و همسرشان نداریم و اگر این خبرها درست است پس چرا دختران آقای موسوی اجازه ندارند با والدین خود دیدار کنند؟
وی در ادامه ی این گفتگو با بیان این نکته که مهندس موسوی هم همانند همه مردم نگران کشور بود، می گوید: آقای موسوی حتی در زمانی که نخست وزیر بودند هم خواستار قدرت نبود و دغدغه اش در واقع خدمت به مردم بود، ایشان چون از دل همین مردم بر آمده است، مردم را هم دوست دارند و نمی توانند ببینند که مردم رنج می کشند برای همین آمد و برای همین هم ایستاد. بسیاری از دوستداران ایشان اخلاص و تقوای آقای موسوی را می شناسند. حتی کودکان فامیل هم می دانند که ایشان چقدر مهربانانه نوازش شان می کند. من فکر نمی کنم با زندانی کردن و یا دور نگاه داشتن چنین شخصیتی از مردم، کسی ایشان را فراموش کند. به نظرم با این کار یک جامعه را از محبت و خدمت آقای موسوی محروم کرده اند. مملکت را از اخلاصِ مردی که حرصِ قدرت نداشت محروم کرده اند.
.
آقای حبیبی موسوی در پاسخ به پرسشی، وضعیت خانواده خود و همچنین وضعیت دختران موسوی و رهنورد را همانند وضعیت سایر زندانیان تعریف می کند و می گوید: به هر حال دختران همیشه برای پدران و مادران خود نگران می شوند . وضعیت بی خبری از پدر و مادر ی که برای عدالت و حق پا به میدان گذاشته اند و اکنون توسط رقبای عقیدتی خود که با آنها دشمنی می کنند، گرفتارند نگران کننده است. وقتی که کسی مسئولیت این زندان یا ربوده شدن غیر قانونی را به عهده نمی گیرد این نگران کننده است.
.
وی ادامه داد: پدر آقای موسوی پیرمردی بیمار و چشم به راه است که آقای موسوی هفته ای یک بار همیشه به دیدن شان می رفت، اما این روزها ایشان هم مدام به ما می گوید: میرحسین کجاست… ما هنوز به ایشان اطلاع نداده ایم و توکل همه ی ما به خداست.
.
وی همچنین تاکید کرد: آن زمانی که میرحسین موسوی در روزهای جنگ نخست وزیر بوده اند، به همان اندازه که دلنگران مسائل سخت و پیچیده جنگ بود دلنگران تک تک افراد درگیر این وضع هم بود. مثلا پیش می آمد مواردی که در مورد وضعیت یکی از آسیب دیدگان جنگی در خوزستان حرف می زدیم به سرعت پیگیر وضیعت آن می شد. چنین آدمی که قدرت او را از ارزش های اخلاقی، انسانی و مردمی دور نمی کرد را امروز از خانواده و مردمی که دوستش دارند دور کرده اند و این دردناک است.
.
پدر شهید موسوی می گوید: آرزوی ما این است که همه زندانیان آزاد شوند و در کنار خانواده خود باشند و این آرزوی قلبی آقای مهندس موسوی بود که مشکلات خانواده های زندانیان حل شود، برای ما کمی سخت است از خودمان بگوییم.
.
از آقای حبیبی موسوی در مورد وضعیت آقای شریف زادگان همسر خواهر دیگر آقای میر حسین موسوی که در زندان به سر می برد می پرسم که پاسخ می دهد: همسر آقای شریف زادگان بیماری سختی دارند که هر بار باید شیمی درمانی شوند، در چنین وضعیتی زندانی شدن آقای شریف زادگان ناراحت کننده است اما باز هم تاکید می کنم که ما هم مثل خانواده سایر زندانیان همه امیدمان به خداست.
.
وی در پاسخ به پرسشی در خصوص وضعیت پرونده کشته شدن پسر خود علی موسوی در روز عاشورا می گوید: دست ما هم مثل دست سایر خانواده ها از همه جا کوتاه است. کسی پاسخگو نیست.
.
وی در پایان تاکید می کند: مسائل ما شخصی نیست . اما این عدالت نیست که مردم یک کشور را از خدمتِ مردان خوب خدا محروم نگاه دارند. این انصاف نیست که خانواده ها را در بی خبری نگاه دارند. خوشبختانه خداوند به ما صبر عطا کرده است و حتی این روزها وقتی نوه کوچکم که پدرش در عاشورا شهید شده است را می بینم خدا را شاکرم که به مادر ایشان هم صبر داده است تا این رنج بزرگ را تحمل کند. با این همه یقین داریم که این بی عدالتی ها پایدار نمی ماند..
مسيح علي نژاد



در ادامه واکنش ها به حصر و ربایش و بازداشت راهبران جنبش سبز، جمعی از رزمندگان سبز دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق نیز، با نگارش و ارسال نامه ای به دبیرکل سازمان ملل، ضمن شرح گوشه ای از اقدامات و موارد نقض حقوق بشر توسط حکومت جمهوری اسلامی، از وی خواستار تلاش و اقدام عملی برای رفع حصر و آزادی راهبران جنبش سبز و فشار بین المللی بر مقامات جمهوری اسلامی در این زمینه شدند.
به گزارش وبگاه رزمندگان سبز دوران جنگ، آنها در نامه خود به بان کی مون خاطرنشان کزده اند “ما تنها خواسته مان آزادی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی؛ توقف اعدامها ؛ انتخابات آزاد . حذف سیستم خفقان و دیکتاتوری در ایران است و امید داریم اینبار بنا بر وظیفه خود قبل از مبتلا شدن ایران به شرایط فعلی لیبی و کشتار مردم بی دفاع کاری برابر قوانین حقوق بشری به انجام رسانید . ”
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
جناب بان کی مون دبیر کل سازمان ملل :
سلام:
سلامی همراه با بقضی فروخفته در گلو و سینه ای سراسر درد و اندوه از سرزمین سبز ایران
دبیر کل محترم همانگونه که اطلاع دارید در کشور ما ایران سالهای زیادیست که مردم تحت حکومتهای دیکتاتور با اشکال گوناگون در مشقت و سختی زندگی میکنند .در تمام این مدت مردم ایران جوانان و زنان و مردان زیادی را در راه ازادی و دموکرسی از دست داده اند.اما اینک در طی حداقل بیست و چند سال گذشته تاکنون دیکتاتور دینی در ایران پا را از تمام اصول و معنویات اخلاقی ،دینی ،مذهبی ،ملی و بین المللی بیرون نهاده و عملا در روز روشن جوانان ازادی خواه و متمدن خویش را بدست عده ای ارازل و مزدور بنام دین و مصلحت به قتل میرساند و ادم زبایی سیاسی میکنند . به زندان میبرد و بسیاری را مورد تجاوز جنسی قرار میدهد .
خطاب به شما می نویسم چون در ایران ما قانون در دست عده ای قانون گریز به فراموشی سپرده شده است ، برای شما مینویسم چون مجلس قانون گذاری کشورم تبدیل به محلی مانند بازار مکاره شده که قانونگذاران ان به فکر هرچیز هستند بجز حقوق اساسی مردم ایران ،برای شما مینویسم چون رهبران سبزم مهندس موسوی و شیخم مهدی کروبی را به همراه خانواده شان ربوده اند ،برای شما مینویسم چون قوه قضاییه کشورم فقط به فکر اعدام و زندانهای طویل المدت برای ازادی خواهان بنا بر دستور ولی فقیه است ،برای شما مینویسم چون با تمام صلح امیز بودن اعتراض سکوتم باز هم دوستانم را در خیابانها به گلوله بستند . برای شما مینویسم چون در کشورم هر صدای را در گلو خفه میکنند و جایی برای تظلم خواهی در این کشور نیست . بدیهی است وقتی نقض قوانین در کشوری اوج بگیرد و سیستم قضایی آن کشور به جای دادخواهی، خود، ناقض اصول قانون اساسی باشد، سازمان ملل تنها ملجاء و مامن برای دریافت شکوایه و نامه های رسیده از آن کشور می باشد .
برای شما می نویسم بعنوان شخصی که ریاست سازمان ملل را بر عهده دارید :
ما به نمایندگی جمعی از رزمندگان جنگ هشت ساله ایران وعراق با دلی شکسته وتنی رنجورو زخمی بر تن شرمسار از مردم ایران بر حسب وظیفه ازادی خواهی از شما دبیر کل محترم می خواهیم بعنوان ریاست سازمان ملل متحد و مجری اعلامیه جهانی حقوق بشر جهت آزادی رهبران جنبش سبز ایران و تمامی زندانیان سیاسی واحترام به ازادی خواهی مردم ایران تلاش خود را بکار گیرید . با انجام فشارهای دیپلماتیک بر سران جمهوری اسلامی برابر قوانین حقوقی و سیاسی اقدام نمایید و حسب وظیفه نظارتی آن سازمان، بازدیدی هم از کشور ما به عمل آورید .
آقای دبیرکل
بدو ن شک شما از اخبار ایران اگاهی کاملی دارید، آنچه حاکمیت ایران با مردمش در طی بیست ماه گذشته پس از انتخابات ۱۳۸۸ کرده است در طی مدت گذشته حاکمیت بیش از ۱۰۰ نفر از جوانان ،دانشجویان و اقشار مختلف جامعه را در خیابانها به شهادت رسانیده بیش از ۱۰۰۰۰۰نفر را دستگیر کرده و بیش از سیصد نفر را به دار اویخته است .و در حال حاضر هم رهبران جنبش سبز را ربوده است .
شما می توانید در کسوت دبیر کل سازمان ملل، ضرورت التزام به قراردادهای بین المللی در رعایت حقوق بشر را که جمهوری اسلامی ایران نیز بر آن متعهد است به آن حکومت متذکر شوید. علی الخصوص در موارد ماده ۵،۶،۷،۹،۱۲،۱۹،و۲۹ بیانیه جهانی حقوق بشر .
زندانی کردن شهروندان ایرانی،دستگیری غیر قانونی آقایان میر حسین موسوی وهمسرشان خانم زهرا رهنورد نخست وزیر پیشین ایران حبس غیر قانونی و ربودن حجت الاسلام مهدی کروبی و همسرشان خانم فاطمه کروبی ،حبس و اعدام دگر اندیشان ؛محرومیت های تحصیلی ؛اعدام نوجوانان زیر ۱۸ سال ؛عدم برابری حقوق زن و مرد ،و هزاران کار خلاف قوانین بشری که در حوصله تان نمی باشد . حبس بی دلیل شهروندان ایرانی، سرکوب خشونت آمیز راهپیمایی های صلح آمیز، شکنجه و کشته شدن صدها ایرانی در خیابان ها و بازداشتگاه هایی که خودشان هم نسبت به غیراستاندارد بودن آن اذعان داشته اند، گرفتن اعتراف از طریق شکنجه و صدور حکم اعدام و زندان برای دستگیرشدگان با استناد به همان اعترافات گرفته شده در شرایط شکنجه، نه تنها نقص قانون اساسی خود ایران است بلکه از مصادیق آشکار نقض حقوق بین المللی نیز به شمار می رود. از جمله اموری است که حاکمیت فعلی ایران انجام می دهد .
جناب دبیر کل ما تنها خواسته مان آزادی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی؛ توقف اعدامها ؛ انتخابات آزاد . حذف سیستم خفقان و دیکتاتوری در ایران است .امید داریم اینبار بنا بر وظیفه خود قبل از مبتلا شدن ایران به شرایط فعلی لیبی و کشتار مردم بی دفاع کاری برابر قوانین حقوق بشری به انجام رسانید .

(بنی ادم اعضای یک دیگرند که در افرینش ز یک گوهرند .)

تداوم بازداشت محمد ایلخانی زاده و هیوا مجیدزاده،فعالان دانشجویی دانشگاه تهران

دانشجونیوز: با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت محمد ایلخانی زاده و هیوا مجیدزاده، دو تن  از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران، از سوی سازمان قضایی نیروهای مسلح در ادامه رسیدگی به پرونده حمله به کوی دانشگاه تهران، همچنان از وضعیت این فعالان دانشجویی خبری در دست نیست.
به گزارش دانشجونیوز محمد ایلخانی زاده، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و همیچنیی از اعضای منتخب انتخابات پیشین شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، که در 16 بهمن ماه در پی احضار و مراجعه به سازمان قضایی نیروهای مسلح ، که پس از مراجعه نیروهای امنیتی به منزل وی بود، در شهرستان بوکان بازداشت شد و به زندان اوین انتقال پیدا کرد. همچنین مراجعه اعضای خانواده وی برای پیگیری وضعیت وی تاکنون بی نتیجه بوده است و قاضی پرونده از تداوم بازداشت وی به علت "عدم همکاری" خبر داده است. به نظر می رسد تداوم بازدشت برای فشار بیشتر بر این فعال دانشجویی برای اخذ اعترافات غیرواقعی باشد.
همچنین هیوا مجیدزاده از اعضای سابق انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران، و مدیرمسئول نشریه "نوروز" دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز از 22 دی ماه سال جاری در بازداشت به سر می برد.
علیرغم تودیع وثیقه برای این دانشجوی محروم از تحصیل در روزهای اخیر و هچنین اخذ مبلغ ده میلیون ریال، همچنان قرار آزادی وی صادر نشده است و از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست.
در پی حمله به کوی دانشگاه تهران در جریان اعتراضات شکل گرفته پس از انتخابات مخدوش سال گذشته و رسیدگی به پرونده مربوطه، تاکنون تعداد بسیاری از دانشجویان با بازداشت های چندین ماهه از سوی سازمان قضایی نیروهای مسلح مواجه شده اند که با فشارهای گوناگون جهت اخذ اعترافات دروغین از دانشجویان در جهت تبرئه آمران و عاملان اصلی این واقعه همراه بوده است.



قتل چهار شهروند براثر تیراندازی در حوالی سنندج

خبرگزاری هرانا - روز پنج شنبه چهار نفر در حوالی روستای "کانی بوچکان" از توابع شهر سنندج مرکز استان کردستان کشته شدند.
این افراد که از کارکنان سازمان محیط زیست استان کردستان بوده و براثر تیراندازی افراد نا‌شناس به قتل رسیده‌اند، مسعود علیخانی، کمال حسین پناهی، معمر مرغوبی و محمود احمدی اعلام شده است.
به گزارش آژانس خبری موکریان تا لحظه تنظیم خبر هیچ فرد یا افرادی مسئولیت این حادثه را به عهده نگرفته‌اند.
یادآور می‌گردد که به گفته یک پژوهشگر محیط زیست ۱۱۰ محیط‌بان محیط زیست طی سال های گذشته در کشور کشته شده‌اند.



جلوگیری از دیدار دانشجویان اهل‏سنّت کشور با علما واندیشمندان

خبرگزاری هرانا - مسئولین استان سیستان و بلوچستان  با برگزاری جلسه دینی - فرهنگی ِدیدار دانشجویان اهل‏سنّت کشور با علما واندیشمندان مخالفت کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع‏رسانی سنی‏آنلاین، از برگزاری دیدار دانشجویان اهل‏سنّت کشور با علما و اندیشمندان که قرار بود روز پنج‏شنبه دوازدهم اسفند در حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان برگزار شود، ممانعت بعمل آمد؛ لذا مسئولان دارالعلوم زاهدان ضمن پوزش از دانشجویان که قصد شرکت در این دیدار را داشتند، اعلام می‏دارد که نشست یاد شده به فرصتی دیگر در آینده موکول می‏ شود.
گفتنی ست هر ساله هزاران دانشجوی اهل‏ سنّت از سراسر کشور، در آغاز تعطیلات نوروزی دانشگاه ها، به صورت خودجوش و با برنامه‏ریزی بین خود، به حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان و مسجد جامع مکی می آمدند تا دیداری با علما و اندیشمندان، خصوصا شیخ‏الاسلام مولانا عبدالحمید داشته باشند.




بازداشت سام محمودی سرایی دبیر سرویس کتاب روزنامهٔ شرق

خبرگزاری هرانا - سام محمودی سرایی دبیر سرویس کتاب روزنامهٔ شرق در روز ۱۰ اسفند بازداشت شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سام محمودی سرایی دبیر سرویس کتاب روزنامهٔ شرق در روز ۱۰ اسفند توسط نیروهای ادارهٔ اطلاعات بازداشت و بلافاصله به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است.
سام محمودی که چندی پیش نیز پرونده‌ای برای او تشکیل شده بود در پی احضار وزارت اطلاعات، به بهانهٔ رسیدگی به پرونده و مراجعهٔ ایشان به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت شده است.
گفتنی ست این ششمین تن از روزنامه نگاران روزنامهٔ شرق می‌باشد که طی هفته های اخیر بازداشت شده‌اند.
پیش از این نیز غلامحسین روستایی، ریحانه طباطبائی، مازیارخسروی و نزهت امیرآبادی از اعضای روزنامه شرق بازداشت شده بودند که از این جمع خانم نزهت امیر آبادی هم چنان در بازداشت به سر می‌برد.
شایان ذکر است که سام محمودی سرایی، در پی حوادث ۶ دی ماه سال گذشته نیز بازداشت شده بود. وی در تاریخ ۲۱ بهمن ماه سال ۸۸ به قید وثیقهٔ ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.

توضیح: "خبرگزاری هرانا" ساعاتی پیش نام خانوادگی خبرنگار بازداشتی روزنامهٔ شرق را  اشتباه  اعلام کرده بود که به همین خاطر از تمامی مخاطبان پوزش می طلبد.



تداوم بازداشت رضا ایزدی، از اساتید دانشگاهی در قزوین

خبرگزاری هرانا - رضا ایزدی، استاد دانشگاه غیرانتفاعی غزالی و بین المللی قزوین که از ۲۵ بهمن ماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی ربوده شده است، کماکان در بازداشت به سر می‌برد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، رضا ایزدی پس از گذشت بیست روز از زمان دستگیری کماکان در بازداشت به سر می‌برد و هیچ گونه اطلاعی از وضعیت و محل نگهداری وی در دست نمی‌باشد.
این استاد دانشگاه اهل قزوین، پیش‌تر و در پی حوادث ۱۶ آذرماه نیز بازداشت و پس از مدتی به قید وثیقه آزاد شده بود.
هم چنین گفته می‌شود دو دانشجوی دیگر ساکن قزوین نیز در تاریخ مذکور بازداشت شده‌اند که از اسامی این دو تن اطلاع دقیقی در دست نیست.
در حال حاضر چندین تن از دانشجویان دانشگاه های قزوین منجمله علی بیانی، سعید سکاکیان و فرهاد فتحی که در پی اعتراضات مردمی ۲۵ بهمن ماه بازداشت شده‌اند، در زندان به سر می‌برند.




تحت فشار قرار دادن رضا رفیعی جهت اعتراف علیه علی کروبی

خبرگزاری هرانا - رضا رفیعی فروشانی، از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات، توسط ماموران وزارت اطلاعات تحت فشار قرار گرفته، تا بر علیه علی کروبی اعتراف نماید.
بنا به اطلاع گزاشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران امنیتی پنج شنبهٔ هفتهٔ گذشته رضا رفیعی را از بند ۴ زندان رجایی شهر کرج به سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل نمودند.
در پی این انتقال وی برای اخذ اعتراف علیه علی کروبی، فرزند مهدی کروبی، تحت فشار بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت. گویا مضمون این اعترافات که در راستای پرونده سازی بر علیه فرزند کروبی می‌باشد، "جاسوسی" بوده است.
شایان ذکر است که این زندانی سیاسی روز گذشته، به زندان رجایی شهر کرج بازگردانده شده است.
رضا رفیعی فروشانی، روزنامه نگار و همکار مجلهٔ تایم، در تاریخ ۵ تیرماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. وی که در دادگاه‌های جمعی و نمایشی حوادث پس از انتخابات مورد محاکمه قرار گرفت، به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد؛ این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال و نیم حبس قطعی تقلیل یافت.



آمریکا: رابرت لوینسون زنده است

لوینسون
دولت آمریکا اعلام کرده که رابرت لوینسون، مامور سابق اف بی آی، در مکانی در جنوب غرب آسیا زندانیست و از دولت ایران خواسته است که برای بازگرداندن او به خانواده اش دست به اقدام بشر دوستانه بزند.
وزارت امور خارجه ایالات متحده با صدور بیانیه ای گفت بر اساس اطلاعاتی که دریافت کرده از رابرت لویسنون در مکانی در "جنوب غرب آسیا" نگهداری می شود.
دولت آمریکا گفت: "ما با احترام از دولت ایران می خواهیم که در اقدامی بشردوستانه او را به سلامت به خانواده اش بازگرداند."
کریستین لوینسون همسر آقای لوینسون با صدور بیانیه ای گفته است که "خبر زنده بودن" وی موجب دلگرمی خانواده اوست و تاکید کرده که همچنان درباره سلامت شوهرش نگران است.
او گفت که رابرت لوینسون به بیماری دیابت مبتلاست و به طور مستمر به دارو نیاز دارد.
رابرت لوینسون چهار سال پیش در ماه مارس به جزیره کیش سفر کرد و از آن پس خبری از وی در دست نیست.
دولت ایران می گوید که از این آمریکایی اطلاعاتی در دست ندارد.
سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران ایران اخیرا گزارش های منتشر شده توسط سایت ویکی لیکس در مورد زندانی بودن این مأمور سابق اف ‌بی ‌آی در بازداشتگاه سپاه پاسداران را تکذیب کرده بود.
آقای جعفری روز دوشنبه ۱۸ بهمن در یک نشست خبری گفت: "دشمنان به دنبال بهانه جویی هستند، این مورد هم یکی دیگر از بهانه جویی های آنان است که سپاه آن را تکذیب می کند. ما اگر کسی را دستگیر کنیم، اعلام می کنیم."
پیش تر روزنامه بریتانیایی دیلی تلگراف به نقل از مکاتبات افشا شده وزارت امور خارجه آمریکا توسط سایت ویکی لیکس، نوشته بود که ممکن است رابرت لوینسون، مامور سابق اف‌بی‌آی -پلیس فدرال آمریکا- در "دست سپاه پاسداران ایران باشد."
سند ویکی لیکس حاوی گزارش یک دیپلمات آمریکایی از ملاقات و گفت و گو با یک زندانی سیاسی سابق ایرانی است.

براساس این سند، یک شهروند ایرانی که در ماه اوت سال ۲۰۰۹ و در جریان تظاهرات اعتراضی نسبت به نتیجه بحث برانگیز انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران بازداشت و در یکی از زندان های متعلق به سپاه پاسداران زندانی شده بود، به دیپلمات آمریکایی گفت که هنگام بازداشت در این زندان، متوجه نوشته ای به زبان انگلیسی بر دیوار سلول خود شد.
این نوشته حاوی کلمه "بی. لوینسون" -احتمالا مخفف باب لوینسون- و جملاتی به زبان انگلیسی در زیر آن بود که، این زندانی سابق ایرانی احتمال می داد حاوی درخواست کمک باشد.
دیپلمات آمریکایی در گزارش خود پیرامون ملاقات با این شهروند ایرانی نوشته است: "او گفت که در آن زمان نمی دانست لوینسون چه کسی است و تنها بعد از رهایی از حبس و جستجو در سایت گوگل متوجه شد که این نام، به یک شهروند ناپدید شده آمریکایی تعلق دارد."
در ادامه این گزارش آمده است که اگرچه این زندانی سیاسی سابق ایرانی قادر به ارائه اطلاعات بیشتری در مورد محل نگهداری کنونی آقای لوینسون نبود، اما تصویری دلخراش از شرایط بازداشتگاه خود در تهران ترسیم کرد.
رابرت یا باب (باب در زبان انگلیسی مخفف نام رابرت است) لوینسون، شهروند شصت و سه ساله آمریکایی، هنگام سفر به جزیره کیش، در ماه مارس سال ۲۰۰۷ ناپدید شده بود.
آقای لوینسون که پس از کناره گیری از خدمت در اف‌بی‌آی، به عنوان کارآگاه خصوصی فعالیت داشت، ظاهرا در پیگیری یک پرونده مربوط به قاچاق سیگار به کیش سفر کرده بود.
مقامات ایرانی همواره گفته اند که در مورد ناپدید شدن رابرت لوینسون هیچگونه اطلاعی ندارند، اما وزارت امور خارجه آمریکا در مورد درستی اظهارات دولت ایران ابراز تردید می کند.
چند ماه پس از ناپدید شدن آقای لوینسون، دولت ایران با تقاضای ایالات متحده جهت اعزام یک دیپلمات سوئیسی به جزیره کیش به منظور جستجو برای یافتن ردی از رابرت لوینسون مخالفت کرد.
از زمان قطع روابط سیاسی بین ایران و آمریکا، سفارت سوئیس حفاظت از منافع آمریکا در ایران را برعهده گرفته است.
مقامات ایران در دسامبر سال ۲۰۰۷ با سفر همسر و پسر آقای لوینسون به ایران موافقت کردند اما این سفر نتیجه ای در پی نداشت.
پیش از این هم برخی از مقامات آمریکایی گفته بودند که به اعتقاد آنان، رابرت لوینسون توسط ماموران امنیتی ایران در کیش بازداشت شده و در یک زندان مخفی در این کشور محبوس است.



اسرائیل 'بالاخره' ایران را تحریم می کند

آویگدور لیبرمن وزیر خارجه اسرائیل
سالها پس از فشارهای اسرائیل برای اعمال تحریم های بین المللی علیه ایران، تل آویو خود به صف تحریم کنندگان تهران پیوسته است.
ییگال پالمور سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل روز پنجشنبه به خبرگزاری فرانسه گفته است که دولت این کشور در حال تهیه لایحه ای برای تحریم شرکت هایی است که با ایران معامله می کنند.
وی افزود: "معلوم شده که منفذی در قوانین اسرائیل در مورد ایران وجود دارد."
شورای امنیت سازمان ملل متحد در ژوئن گذشته چهارمین دور تحریم های ایران را در پاسخ به خودداری این کشور از غنی سازی اورانیوم تصویب کرد.
اروپا و آمریکا تحریم های یکجانبه بیشتری علیه بخش های مالی و انرژی ایران اعمال کرده اند.
اسرائیل و کشورهای غربی ایران را متهم می کنند که بدنبال سلاح و یا توانایی دستیابی به سلاح اتمی است. ایران این اتهام را قویا رد می کند.
اسرائیل بدلیل فقدان رابطه با ایران در این تحریم ها شرکت نداشته است، اما رسانه های اسرائیل می گویند تل آویو اکنون بدنبال فشار بر شرکتهای خارجی است که هم با ایران معامله می کنند و هم با اسرائیل.
سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل گفت: "بنظر می رسد که فاصله ای بین سیاستها و قوانین اسرائیل وجود دارد که این (لایحه جدید) آن را مرتفع خواهد کرد."
روزنامه معاریو اسرائیل گزارش کرده است که این لایحه توسط آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه دست راستی این کشور پیشنهاد شده است.
آقای پالمور جزئیات بیشتری از این لایحه نداده و تنها گفته است که تل آویو را با "تلاشهای آمریکا، اتحادیه اروپا و قطعنامه های جهانی همگام می کند."



پژواک: اعتراض و سرکوب در ایران؛ افزایش یا محو خشونت؟

فضای سیاسی ایران در پی تظاهرات معترضان در۲۵ بهمن ماه وارد مرحله جدیدی شده است. حوادث پس از بیست و پنجم بهمن ماه، چه مواضع و اقدامات حکومتی و چه اعتراضات و شعارها و برنامه های معترضان، چیزی جز تثبیت این روز به عنوان نقطه عطفی در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته نبوده است.
افزایش فشارها و محدودیت ها از سوی حکومت که با بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و و همسرانشان به بالاترین حد خود رسید از یک سو، و شعارهایی علیه آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، و اصل ولایت فقیه به عنوان بارزترین شعار تجمعات اعتراضی اخیر در روزهای ۲۵ بهمن ماه، اول و دهم اسفند ماه، تصویری از فضای قطبی شده را به نمایش گذاشته است.
در روزهای اخیر، هواداران تندرو حکومت حتی به بازداشت رهبران مخالفان دولت رضایت ندادند، از آنها به عنوان ضدانقلاب نام بردند و خواستار اعدام آنها شدند. همزمان اصل۲۷ قانون اساسی منبی بر حق برگزاری تجمعات مسالمت آمیز را تنها از آن هواداران حکومت و ملتزمان به قانون اساسی دانستند.
درمقابل، معترضان صریح تر از همیشه برگزاری تجمعات اعتراضی خود را نیازمند هیچ مجوزی ندانسته اند و برگزاری رشته اعتراضاتی را تدارک دیده اند که نخستین آنها روز دهم اسفند ماه برپا شد و قرار است در روزهای سه شنبه دو هفته آینده نیز ادامه پیدا کند.
چنین فضای قطبی شده ای چه چشم اندازی را پیش روی تحولات ایران می گذارد؟ آیا در وضعیت کنونی با توجه به فضای به شدت امنیتی شده در ایران، نشانه ها از گسترش و بسط خشونت و سرکوب حکایت می کند؟ اگر معترضان با دشواری سازمان دادن اعتراضات خود روبه رو هستند، آیا می توان گفت که رهبران جمهوری اسلامی با بازداشت رهبران مخالفان اکنون دغدغه های کمتری دارند؟
در برنامه این هفته همین موضوعات همراه با رامین جهانبگلو، استاد فلسفه سیاسی در کانادا، آرش نراقی، استاد فلسفه و دین در آمریکا، و مسعود فتحی، عضو شورای هماهنگی اتحاد جمهوریخواهان ایران در اتریش بررسی شده است.
آقای جهانبگلو، در بیانیه ای که نمایندگان مجلس در روز چهارشنبه در صحن علنی مجلس شورای اسلامی قرائت کردند از وزارت کشور تشکر کردند که به درخواست مجوز برگزاری راهپیمایی از سوی معترضان پاسخ مثبت نداد و به آنها مجوز نداد، و درعین حال گفتند که اصل ۲۷ قانون اساسی برای کسانی است که به قانون اساسی معتقد و ملتزم هستند. به یک معنا نمایندگان صحبت از آن کردند که برگزاری راهپیمایی های مسالمت آمیز تنها از آن هواداران حکومت است. به نظر شما چنین تفسیری از قانون اساسی چه تاثیری بر روند تحولات و درواقع بر بحث مسالمت آمیز بودن این تحولات برجا می گذارد؟
رامین جهانبگلو: من فکر می کنم که ما الان در جنبش مدنی ایران از این بحث فراتر رفته ایم. دلیل آن هم این است که ما به هرحال از انتخابات ریاست جمهوری به این طرف مواردی را دیده ایم که یا قانون اساسی اجرا نشده است یا اینکه به هرحال با استناد به این قانون اساسی رفتارهای ناعادلانه بسیاری در سال های اخیر انجام شده است.
بنابراین، من فکر می کنم الان مقاومت مدنی که در جنبش سبز هست، که باید بگویم این مقاومت مدنی خشونت پرهیز است، دارد به نوعی این مشروعیت و این قوانین را مورد سوال قرار می دهد. دقیقا مثل خیلی از مبارزات خشونت پرهیز دیگری که در گذشته در جهان بوده است، جنبش مدنی ایران دارد این مسئله را مطرح می کند که هم از حکومت مشروعیت زدایی می کند و هم می خواهد مشروعیتی برای خودش کسب کند، حالا چه از نظر شهروندی و چه از نظر آنچه که من به آن می گویم یک نوع "سرمایه اخلاقی".

حتی واقع بینانه نگاه کنیم می بینیم که اتفاقا با وجود تمام مسائلی که ما فکر می کنیم که درمورد تجمعات مردم پیش می آید و به هرحال رژیم می گوید که در این تجمعات ریزش شده است و افراد کمتری دارند می روند، ولی این مسئله همبستگی ملی هنوز پابرجاست و به نوعی این رفتارها و این اعمالی که از طرف جنبش صورت می گیرد یک نوع مقاومت خشونت پرهیز برای مبارزه با هر نوع اقتدارطلبی و خودکامگی است، و ضمنا برای اینکه یک پروژه دمکراتیک آتی هم مطرح کند.
آقای جهانبگلو، می توانید خیلی خلاصه بگویید که از نظر شما مبارزه خشونت پرهیز واجد چه ویژگی های است، به عنوان مثال ما آنها را در تظاهرات معترضان در خیابان های تهران شاهد بودیم؟
رامین جهانبگلو: مبارزات خشونت پرهیز هم می تواند مبارزات ایجابی باشد و هم مبارزات سلبی. آنچه که گذشته مبارزات خشونت پرهیز در صد سال گذشته در جهان نشان می دهد، و در اطراف و اکناف نه فقط در بعضی از فرهنگ ها، این بوده است که این مبارزات وقتی به صورت سلبی بوده اند بیشتر با تحریم عمل کرده اند، مثل مبارزه ای که مهاتما گاندی یا مارتین لوترکینگ داشتند، مثلا با تحریم خطوط اتوبوس رانی یا مثلا تحریم کالاهای انگلیسی. یعنی به نوعی با مقاومت منفی یا می توانیم بگوییم با نافرمانی مدنی عملی می کند و این یک نوع از مبارزه خشونت پرهیز است.
نوع دیگری که من فکر می کنم آن هم خیلی مهم است و ما در جنبش مدنی ایران هم می بینیم مسئله ایجاد شبکه های شهروندی است، آن چیزی است که من به آن "شبکه های شهروندی" می گویم. شما ایجاد این شبکه های شهروندی را چه به صورت مجازی و چه به صورت واقعی می بینید. این شبکه هایی که به صورت همبستگی های مدنی بین گروه های کوچک صورت می گیرد و مسئله اش گسترش اخلاق مدنی در جامعه است.
آقای نراقی، آیا می توان آنچه را ما در خیابان های تهران و چند شهر دیگر ایران در روزها و هفته های اخیر شاهد بودیم،خشونت پرهیز قلمداد کرد؟ آیا به صرف اینکه معترضان خشونت نمی کنند آنچه که اتفاق می افتد عاری از خشونت است؟ یعنی مسئله خشونت حکومت در این بحث را باید کجا قرار داد؟
آرش نراقی: به نظر من می آید که در میان نسل جوان ما این خودآگاهی به وجود آمده است که نهایتا دمکراسی و حقوق بشر از طریق گفتگو و خصوصا از طریق گفتگوی خردمندانه در عرصه عمومی رخ می دهد.
بنابراین، به این معنا اگر آرمان نسل جوان را رفتن به سمت نوعی دمکراسی و احترام به حدی از حقوق بشر و بهره مندی از حدی از آزادی های متعارف زندگی امروزی بدانیم، به هرحال به نظرم می آید که این نسل تا این حد وقوف دارد که برای رسیدن به این مقصود باید ملتزم به منطق گفتگو باشد. و البته مهم ترین عاملی که نافی گفتگو در متن یک جامعه مدنی است خشونت است.
به این معنا به نظرم می آید تا حد زیادی در میان جوانان فرهیخته ما که درگیر این مبارزات هستند این حد التزام به عدم خشونت و التزام به منطق گفتگو وجود دارد.
اما از طرف دیگر به نظر می آید که تلقی حکومت از حکومتگری و مطالبات مردم با تلقی و تصویر مردم متفاوت است و به همین دلیل است که تصور حکومت این است که اگر مردم تصویری از خودشان پیدا کنند که با تصویر مطلوب حکومت از ایشان متفاوت است، درنتیجه پایه های مشروعیت و اقتدارش متزلزل خواهد شد.
به همین دلیل هم است که حکومت به شیوه های مختلف تلاش کرده است اجازه ندهد تصویری که مردم از خودشان و مطلوب ها و آرمان هایشان دارند از طریق رسانه ها یا از هر طریق دیگری دوباره به جامعه برگردد.
در نتیجه حکومت این وسط به اصطلاح انحراف و مانعی ایجاد کرده است و به جای اینکه تصویر واقعی مردم به خود مردم بازگردد، تصویری که حکومت مطلوب می داند و برساخته است، از طریق رسانه ها تبلیغ و ترویج می شوند.
در چنین وضعیتی، اشکال در این است وقتی که مردم در ابعاد میلیونی تجمع می کنند و به عملکرد حکومت اعتراض می کنند، دو اتفاق مهم می افتد. اولا تصویری که مطلوب حکومت از جامعه است مورد تردید قرار می گیرد. ثانیا مردم تصویری از خودشان و از قدرت خودشان و از ابعاد همبستگی و از اشتراک نظر خودشان پیدا می کنند که برای حکومت مخاطره آمیز است.
به همین دلیل است که من به نظرم می آید که حکومت در نهایت خشونت، عزم سرکوب کرده است و به نظر من در این سرکوبگری مصمم است، هم ابزار سرکوب را دارد و هم نیت و عزم آن را.

به نظرم می آید دیر یا زود جامعه مدنی ما باید از خودش بپرسد در برابر حکومتی که راه هر نوع گفتگو را بسته است و دربرابر هر نوع شکل گیری تصویری متفاوت از جامعه مدنی با خشونت برخورد می کند، با این نوع خشونت کور و سرکوبگرانه تا کجا می خواهد با شیوه های کاملا مسالمت آمیز و بری از خشونت برخورد کند؟ بنابراین یک سوال جدی که در برابر جامعه مدنی ما دیر یا زود قرار می گیرد این است که شیوه های "خشونت موجه" در متن یک جنبش مدنی چه خواهد بود؟
آقای فتحی، در روزها و هفته های اخیر در این فضای قطبی شده شاهد بودیم که کسانی مثل مهدی کروبی و میرحسین موسوی که به هرحال سال ها سمت های عمده ای در جمهوری اسلامی داشتند، نه تنها از سوی رهبران جمهوری اسلامی دیگر جزو سران فتنه قلمداد نشدند، بلکه رسما به آنها ضدانقلاب گفته شد. این اصطلاح یک بار معنایی کاملا مشخص و پیامدهای سیاسی کاملا روشنی دارد، در تاریخ جمهوری اسلامی مشخص است که به چه کسانی ضدانقلاب گفته شده است و با آنها چه رفتاری شده است. فکر می کنید که پیامد ضدانقلاب خواندن کسانی چون آقایان کروبی و موسوی در عرصه عمل و سیاست ایران چه خواهد بود؟
مسعود فتحی: تبدیل آقایان موسوی و کروبی به ضدانقلاب در شرایطی که در بعد از ۲۵ بهمن اتفاق افتاد، درواقع بیشتر یک نوع قطبی کردن جامعه را در نظر دارد و فکر می کنم اولا آنهایی که این کار را کرده اند و آن جناحی که در حکومت آن کار را انجام داد، می خواست آنهایی را که در درون حکومت که به هرحال موضع بینابینی داشتند و به یک نحوی در جهت آشتی دادن در درون حکومت و به یک نوع دیالوگ در درون حکومت فکر می کردند، مجبور کند که موضع بگیرند یا ایزوله بشوند و یا از گردونه سیاستگذاری حکومت کنار بروند. و دوم اینکه در سطح جامعه هم خشونت علیه مخالفان را به سیاست کاملی تبدیل بکند.
آقای جهانبگلو، آنچه که امروز شاهدش هستیم این است که خشونتی که از طرف حکومت اعمال می شود یک خشونت سازمان یافته است. شما معترضان را درمقابل تا چه اندازه سازمان یافته می بینید؟ شما از یک نوع شبکه شهروندی صحبت کردید، آیا از نظر شما این شبکه شهروندی سازماندهی دارد و می تواند مبارزات خشونت پرهیز، به گفته شما، را به شکل موثری پیش ببرد؟
رامین جهانبگلو: من فکر می کنم در سخنان آقای دکتر نراقی یک حرف بسیار جالبی بود و آن این بود که جنبش مدنی ایران احتیاج دارد که این تصویر خودش را در آینه خودش ببیند و حکومت، مثل همه حاکمان دیگر در همه جاهای دیگر دنیا، کوشش می کند که اجازه ندهد این تصویر برگردد و شهروندان بتوانند این تصویر را ببینند.
من فکر می کنم اتفاقا اگر ما این مسئله را در نظر بگیریم، در اینجا نهادهای مدنی خشونت پرهیز در ایران باید در جستجوی یک دستور زبان خاص خودشان باشند. یعنی درحقیقت آن رفتار و آن منشی را که حکومت به آنها اعمال می کند که خشونت آمیز هم است دومرتبه تکرار نکنند.
یکی از بحث هایی که اینجا باید کرد این است که امروز در ایران دارد خشونتی به صورت عریان از طرف حکومت به طرف مردم اعمال می شود. این نتیجه مشروعیت دولت نیست بلکه اتفاقا بعکس، نتیجه بحران مشروعیت دولت است، نتیجه بحران اخلاقی و سیاسی مشروعیت دولت است که مجبور است دست به خشونت بزند، درست مثل قذافی در لیبی. او به جای اینکه با مردمش از راه گفتگو و منطق عمل کند مجبور است خشونت اعمال کند، برای اینکه خودش را در قدرت نگه دارد.
من فکر می کنم درمقابل این وضعیت، جامعه مدنی ایران باید به جای اینکه به دنبال جابه جایی قدرت باشد، به جای اینکه به دنبال تکرار همان دستور زبان باشد، باید به دنبال این باشد که قابلیت های اخلاقی و سیاسی و شهروندی خودش را نشان دهد.
اتفاقا اینجا مسئله دیگر عمودی نیست و ما دیگر اینجا می بینیم که شهروندان ایرانی دیگر مسئله شان این نیست که مثل احزاب سیاسی این مسئله خشونت پرهیزی یا مبارزه با خشونت را فقط به صورت عمودی ببینند، بلکه دارند میان خودشان هم این را به صورت مبارزه با دروغگویی انجام می دهد، یا اینکه همان طور که گفتم باید شبکه های شهروندی ایجاد شود و همبستگی ملی ایجاد شود. و از همه مهم تر این است که این آگاهی هم باید باشد که در صورتی که مقاومت مدنی با خشونت همراه باشد آینده دمکراسی را در خطر قرار می دهد و این آگاهی، آگاهی خیلی مهمی است.
آقای نراقی، واقعا در عمل، در عرصه واقعیات وقتی صحبت می کنیم تا چه اندازه ممکن است که این معترضان یا کسانی که شما از آن به عنوان جامعه مدنی یا جنبش مدنی ایران یاد می کنید مقاومت بکنند دربرابر منطقی که از سوی حکومت دارد به آنها اعمال می شود؛ یعنی منطق خشونت؟ چیزی که آقای جهانبگلو دارد از آن صحبت می کند. آیا اساسا این امر تحقق یافتنی است؟ همین طور می خواستم از شما خواهش کنم که توضیح دهید که "خشونت موجه" از نظر شما چگونه خشونتی است؟
آرش نراقی: خشونت موجه به طور کلی خشونتی است که معطوف به سه هدف باشد. یعنی یا دفاع از خود است، یا در مواقعی شما این خشونت را می ورزید که حقوق اساسی شما یا جمعی از شهروندان به نحو گسترده و سیستماتیک نقض شده است، یا منطق گفتگو که بنیان جامعه مدنی است از سوی حکومت به نحو یکجانبه کاملا مسدود شده است.
اما در این مواردی هم که هدف موجه است و اعمال حدی از خشونت برای رفع این مضایق مجاز تلقی می شود، کنشگران باید رفتار خودشان را به سه قید مقید بکنند. یعنی اگر رفتارشان معطوف به تامین آن هدف ها است نباید فراموش کنند که آن حد از خشونت باید دلیل معقولی داشته باشند که موثر واقع شود، ثانیا باید متناسب باشد با آن مشکل و معضلی که درپیش است، و ثالثا باید بین افرادی که گناهکار و درخور خشونت هستند و افراد بی گناه و بی تقصیر تمایز قائل شود. این یک تصویر کلی از آن چیزی است که گاهی "خشونت عادلانه" نامیده می شود.

اما من با آقای دکتر جهانبگلو کاملا موافقم که در عرصه بازی مبارزات مدنی نباید قاعده بازی را نیروهای سرکوبگر و خشونتگر تعیین بکنند. قاعده بازی باید از طرف خود کنشگران مدنی تعریف بشود. بنابراین، ما نباید در زمینی که دیکتاتور برای ما تعیین می کند بازی کنیم.
دیکتاتور در شرایط فعلی مایل است که جامعه را به سمت خشونت ببرد و دوقطبی بکند، صرفا برای اینکه ابزار سرکوب و خشونت ورزی بیشتری دراختیار دارد و فکر می کند در کوتاه مدت با دوقطبی کردن و به کارگیری بی محابای ابزار سرکوب می تواند راحتتر بر حریف غلبه بکند.
اما در این شرایط به نظر من می آید که جامعه مدنی نباید از این منطق تبعیت بکند. یعنی باید به تجمعات خودش ادامه بدهد و به نافرمانی مدنی خودش ادامه بدهد، اما هوشیارانه از تمسک به خشونت پرهیز بکند. اما البته عرض می کنم در یک جایی به نظر من می آید که در افق آینده ما کاملا دیده می شود، رهبران جنبش مدنی باید در این باره فکر کنند آیا در شرایطی تمسک به حدی از خشونت با آن ملاحظات و شرایطی که عرض کردم موجه خواهد بود یا نخواهد بود و اگر موجه است در مقام عمل این حد از خشونت را باید چگونه تعریف کرد.
ولی به هرحال من کاملا با آقای دکتر جهانبگلو موافقم که منطق این نوع مبارزات نباید از طریق دیکتاتور تعیین شود.
من این نکته را هم اضافه بکنم که مهم ترین موتور محرکه دستگاه سرکوب، خود ابزارهای سرکوب نیست، بلکه وضعیت روانی است که دستگاه سرکوب ایجاد می کند که ما از آن تعبیر به رعب می کنیم.
یعنی آن چیزی که بیشتر نقش بازدارنده دارد تفنگ و باتوم و تانک نیست بلکه وحشت از تفنگ و باتوم و تانک است. بنابراین اگر مردم بر این وحشت خودشان غلبه بکنند ماشین سرکوب کاملا فلج می شود. دراین صورت اصلا جمعیت حاجتی ندارد به حدی از خشونت ولو به خشونت موجه و عادلانه متوسل بشود.
شما داستان مثنوی را به یاد دارید، "مسجد مهمان کش". آن مسجد مهمان می کشت برای اینکه همه می ترسیدند. وقتی آن فرد دلیر به مسجد نعره زد که نمی ترسم، طلسم آن مسجد مهمان کش باطل شد. ماشین سرکوب آن مسجد مهمان کش است، یعنی عامل اصلی، رعب روانی است که در مردم ایجاد می کند. مردم اگر بر این مانع روانی غلبه کنند البته خواهند دید که دستگاه سرکوب به سرعت فلج می شود.
آقای فتحی، گفته شد که نباید اجازه داد که منطق حکومت بر منطق معترضان غلبه پیدا بکند و معترضان هم با همان منطق به میدان بیایند، به عبارتی در میدانی بازی بکنند که از سوی حکومت تعیین شده است. ولی سوال این است که حکومت به هرحال سازمان یافتگی دارد به حیث اینکه قوای مقننه و مجریه، و قوای انتظامی و امنیتی را در اختیار دارد و با سازماندهی می تواند کار کند. آیا از نظر شما معترضان دارای آن میزان از سازمان یافتگی هستند که بتوانند منطق خودشان را به صورت هماهنگ پیش ببرند؟ به نظر شما اصولا چگونه سازمان یافتگی در بین معترضان می تواند افزایش پیدا بکند؟ درواقع راه های سازمان دادن به آنها در چنین شرایطی که به هرحال به شدت زیر ضرب و فشار هستند از نگاه شما چیست؟
مسعود فتحی: باید در نظر گرفت که نیروی سازمان یافته حکومت درواقع در محاصره یک نیروی جنبش مدنی گسترده ای در سطح جامعه است که فقط بخشی از آن در خیابان است، ولی در همه ارکان جامعه وجود دارد. اگر در خیابان هم با خشونت و سرکوب رانده بشود در جاهای دیگر خودش را نشان می دهد. این مثل یک آبی است که در پوست جامعه جاری است و هر کجا که بتواند نفس بکشد سرش را بیرون می آورد.
در مورد امروز هم جامعه مدنی ایران این آموزش عمومی، که دوستان عزیزم از آن صحبت کردند، یا این چیزی که این جنبش مدنی تا به حال در پیشبرد روش های عدم خشونت از خودش نشان داده است، به رغم تمام خشونتی که حکومت داشته است.
این نشان دهنده یک حداقلی از سازماندهی است در جنبش هست، سازماندهی شبکه ای و ارتباطاتی که وجود دارد و این سازماندهی علی رغم تمام مشکلاتی که برای جنبش سبز وجود دارد، کارآیی خود را نشان داده است.
حرکت هایی که در روزهای اخیر صورت گرفته است، بیشتر برای شکستن همان به اصطلاح طلسم ترسی است که آقای نراقی گفتند و فکر می کنم که در جاهای مختلف موفق هم بوده است. لازم نیست که حتما مثل ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ چند میلیون به خیابان بیایند. امروز حتی اگر چند هزار نفر هم در شهر میلیونی مثل تهران بیرون بیایند حکومت مجبور است مثلا بیشتر از صدهزار نیرو در تهران مستقر بکند و این یک نوع جنگ اعصاب بزرگ برای نیروی سرکوب حکومت است.
فکر می کنم این حداقل سازماندهی وجود دارد و جنبش مدنی در این زمینه باید توانایی هایش را بالا ببرد و به جای توسل به خشونت، درواقع خشونت حکومت را به بن بست بکشاند.
***
برنامه رادیویی پژواک به بررسی رویدادها و مباحث مختلفی در حوزه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران اختصاص دارد. شما می توانید این برنامه را هر جمعه صبح و شنبه شب در نیمه دوم برنامه های رادیویی ما بشنوید. شما می توانید این برنامه را از وبسایت ما نیز بشنوید و از طریق همین سایت دیدگاه ها و نظرات خود را در باره برنامه یا سخنان مهمانان برنامه به نشانی زیر بفرستید:
pezhwak@bbc.co.uk



دراویش گنابادی از محاکمه دسته جمعی پیروان خود در بروجرد خبر می‌دهند

تخریب حسینیه دراویش
مصطفی آزمایش، سخنگوی دراویش نعمت اللهی گنابادی می گوید که ۱۸۹ تن از این دراویش روز شنبه ۱۴ اسفند به طور دسته جمعی در دادگاهی در بروجرد محاکمه می شوند.
آقای آزمایش به بی بی سی فارسی گفت که اتهام این دراویش "تمرد در برابر مأموران حکومتی، اغتشاش، به هم زدن نظم عمومی، توهین به مراجع و توهین به مقامات عالی مملکتی، به خصوص شخص اول نظام" اعلام شده است.
او گفت که هیچ یک از این اتهامات واقعیت ندارد، بلکه این دراویش در آبان ماه سال ۱۳۸۶ و به هنگام حمله "بسیجی ها" با هدف تخریب حسینیه آنها، درون حسینیه مشغول عبادت و انجام کارهای خود بوده اند.
به گفته آقای آزمایش، دو نفری که رهبری "بسیجیان" مهاجم را به عهده داشتند، توسط دادگاه ویژه روحانیت بروجرد به ترک شهر به مدت ۷۰ روز محکوم شدند، اما "حالا ورق برگشته و شاکیان در صندلی متهم قرار گرفته اند".
سخنگوی دروایش گنابادی گفت که پرونده وکالت وکلایی که قصد دفاع از این متهمان را داشتند به "اتهامات واهی" باطل شده و متهمان از داشتن وکیل مورد اعتماد خود محروم هستند، هرچند ممکن است که دادگاه برای آنها وکیل تسخیری تعیین کند.
گروهی از روحانیان سنتی شیعه و مسئولان نهادهای مذهبی در ایران در سال های اخیر از گرایش روزافزون جوانان به اعتقادات عرفانی و صوفی گرایانه اظهار نگرانی کرده و این اعتقادات را گمراه کننده دانسته اند.
به نظر می رسد که برخورد با دراویش گنابادی ناشی از این گونه نگرانی ها باشد.
تاکنون حسینیه دراویش گنابادی در شهرهای قم، بروجرد و اصفهان تخریب شده است.
سابقه سلسله دراویش نعمت اللهی گنابادی به شاه نعمت الله ولی، عارف قرن نهم هجری باز می گردد.
پیروان شاه نعمت الله ولی در سده های اخیر به سه شاخه ذوالریاستینی (منورعلیشاهی)، گنابادی (سلطانعلی شاهی) و صفایی (صفی علیشاهی) تقسیم شده اند.
اعتقادات طریقت گنابادی نسبت به شاخه های دیگر به اهل شریعت نزدیک تر است و پیروان این شاخه مکان های تجمع خود را به جای خانقاه، "حسینیه" می نامند.
رهبر یا "قطب" فعلی دراویش گنابادی نورعلی تابنده، معروف به مجذوبعلی شاه است.


وقوع درگیری های سنگین در شهر زاویه لیبی

در حالی که نیروهای وفادار به معمر قذافی، رهبر لیبی سعی دارند کنترل بخش هایی از این کشور را که در تصرف شورشیان است، مجددا در دست بگیرند، وقوع درگیری های سنگین در شهر زاویه، در غرب پایتخت، گزارش می شود.
یکی از ساکنان زاویه به بی بی سی گفت جنگجویان ضد دولتی هدف حملات مداوم توپخانه و مسلسل های ضد هواپیما بوده اند.
پیشتر، یکی از سخنگویان شورشیان گفته بود اگرچه دشمنانی که آنها را محاصره کردند، دست بالاتری دارند اما آنها هنوز دارای انگیزه پیروزی هستند.
یکی از خبرنگاران بی بی سی در طرابلس می گوید سرنگونی سرهنگ قذافی توسط شورشیان به این زودی ها عملی نیست زیرا به نظر نمی رسد که فرماندهان محلی آنها استراتژی هماهنگی داشته باشند.
روز جمعه شورشیان در شرق طرابلس به بندر نفتی راس لانوف حمله کردند و در حال حاضر مشخص نیست که این شهر در کنترل کدام یک از طرفین است.
در شهر بنغازی که اصلی ترین شهر تحت کنترل شورشیان است، منابع بیمارستانی گفته اند دست کم هفده نفر در اثر انفجار در یک انبار اسلحه کشته شده اند.
مصطفی عبدالجلیل، رهبر مخالفان در بنغازی از کشورهای غربی خواسته است برای جلوگیری از حملات هوایی معمر قذافی به مردم لیبی، منطقه پرواز ممنوع برای این کشور در نظر بگیرند.
تقاضا برای لغو تحریم های سازمان ملل
در تحولی دیگر، لیبی از سازمان ملل خواسته است تحریم هایی را که ماه گذشته بر علیه سرهنگ معمر قذافی و چهار تن از دستیاران ارشد او وضع کرد، لغو کند.
این تحریم ها در واکنش به سرکوب خشونت بار معترضان لیبیایی بر علیه آقای قذافی و یاران او اعمال شد.
وزیر امور خارجه لیبی در نامه ای به شورای امنیت سازمان ملل گفته است کشورش در مورد معترضان غیرمسلح به نیروی نظامی متوسل نشده و تنها در مورد کسانی که اغتشاش ایجاد کرده اند، دست به چنین اقدامی زده است.
در این نامه همچنین از سازمان ملل خواسته شده که در مقابل کشورهایی که "لیبی را تهدید به حمله می کنند"، ایستادگی کند.
در همین حال مارتین نسیرکی، سخنگوی سازمان ملل گفت لیبی علی عبدالسلام ترکی، از وزیران امور خارجه پیشین این کشور را نامزد نمایندگی در سازمان ملل کرده است.
در پی بروز ناآرامی ها در لیبی، عبدالرحمان شلغم، نماینده این کشور در سازمان ملل، از دولت معمر قذافی رو برگرداند.
خبرنگاران می گویند هنوز مشخص نیست که آیا سازمان ملل به آقای ترکی روادید سفر به نیویورک را می دهد یا نه.




بیانیه دوم دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس: شدت گرفتن زوال حکومت کودتا و پیروزی محتوم مردم

جمعی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس با انتشار بیانیه ای مبارزه و مقاومت مردم ایران را در برابر رژیم تا دندان مسلح ستودنی توصیف کرده و از مردم خواسته اند که تا زوال حکومت کودتا و پیروزی شان دست از مبارزه برندارند.
به گزارش دانشجونیوز، دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس با تاکید بر مبارزه بی خشونت و متوسل شدن به اعتصابات سراسری، خاطرنشان ساخته اند که این نوع مبارزات، "از یک سو باعث می شود که اقشاری از جامعه که با وجود نارضایتی عمیق اما به علت پرهزینه بودن مبارزات تاکنون در حاشیه قرار گرفته بودند به صفوف مبارزات ملحق شوند . از سوی دیگر این شیوه مبارزاتی رسوایی اخلاقی حکومت کودتا را بیش از پیش آشکار می کند."
متن کامل بیانیه دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است :
هر ناظر آگاهی که اندکی صلاحیت انتقاد داشته باشد، از آنچه امروز در فضای سیاسی ایران می گذرد تنها یک نتیجه را می گیرد و آن شدت گرفتن زوال حکومت کودتا و پیروزی محتوم مردم است. آنچه پشتوانه تحلیلی چنین ادعایی است همانا پیدایش واقعیتی است به نام « زیست مبارزه ». حقیقت این است که امروز زندگی مردم ایران و مبارزه ایشان با رژیم ظلم و جور عمومی حاکم بر کشور یکی شده است و راز تداوم جنبش اعتراضی پس از بیست ماه سرکوب خونین و وحشیانه نیز همین است.
مقاومت حماسی مردم ایران در مقابل ارعاب و سرکوب حکومت کودتا ثابت می کند که اصطلاح " مردم مبارز ایران" نه لایق مزدوران تا بن دندان مسلح حکومت کودتا، بلکه شایسته مردمی است که بیست ماه است با دست های خالی در مقابل یکی از بی رحم ترین حکومت های دنیای معاصر ایستاده اند و حاضر نیستند به زندگی زیر بیرق سیاه استبداد تن دهند.
تظاهرات اعتراضی مردم در روز دهم اسفند نیز در چهارچوب چنین زیست مبارزاتی قابل تحلیل است. این تظاهرات نشان داد که درنتیجه بیش از بیست ماه مبارزه خونین با کودتاچیان حاکم، اکنون مردم ایران آموخته اند که چگونه با تحمل کمترین هزینه بیشترین ضربات را بر پیکر رو به زوال استبداد حاکم بر ایران وارد نمایند. شیوه جدید مبارزاتی مردم که مشخصه آن تاکید بر عدم خشونت از یک سو و تمایل به سمت اعتصابات عمومی از سوی دیگر است ، دو نتیجه بلافصل دارد: از یک سو باعث می شود که اقشاری از جامعه که با وجود نارضایتی عمیق اما به علت پرهزینه بودن مبارزات تاکنون در حاشیه قرار گرفته بودند به صفوف مبارزات ملحق شوند . از سوی دیگر این شیوه مبارزاتی رسوایی اخلاقی حکومت کودتا را بیش از پیش آشکار می کند. چرا که هر ناظری مشاهده می کند که در اعتراضات مردمی گلوله می خورند، مردمی بازداشت می شوند، مردمی باتوم می خورند و سرکوب می شوند که هیچ حرکت خشونت باری انجام نمی دهند. ادامه این روند قطعا کودتاچیان حاکم بر ایران را با بحران سرکوب روبرو خواهد کرد.
با توجه به آنچه گفته شد، ما اطمینان داریم که رژیم ظلم و جور عمومی حاکم بر ایران علاوه بر بحران مشروعیت، بحران اقتصادی و بحران کارامدی که اکنون با آن روبروست با بحران سرکوب نیز روبرو شده و در آینده این بحران تشدید خواهد شد. تشدید بحران سرکوب حکومت ناشی از برتری اخلاقی مردم بر کودتاچیان حاکم بر کشور است و این برتری اخلاقی قطعا نیرو های حکومتی را در سرکوب مردم دچار تردید خواهد کرد کما اینکه در تظاهرات اخیر ما شاهد بودیم که از سوی نیرو های رسمی کمترین خشونت با مردم صورت می گرفت و عمده خشونت ها از سوی لباس شخصی های سازماندهی شده انجام می شد.
ما جمعی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ضمن درود فرستادن به مردم فداکار و مبارز ایران، با ایمان به پیروزی نهایی مردم، همگان را به تداوم اعتراضات و تظاهرات در روز های هفدهم و بیست و چهارم اسفند فرا می خوانیم. آنچه مبنای ایمان ما به پیروزی نهایی مردم است همانا ایمان به برتری اخلاقی حقیقت بر دروغ، آزادی بر استبداد و مردم بر مستبدان حاکم بر کشور می باشد.
جمعی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس
پنج شنبه دوازده اسفند 1389