۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

روز پنجشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

جرس:
یکی از نزدیکان موسوی گفت:"وقتی مادر مهندس فوت شد میر حسین نخست وزیر بود و چون از قبل برنامه سفر کاشان داشت فقط آمد مادر را بوسید و رفت ، درمراسم تشییع نبود .داخل هلی کوپتر سر به دیوار آرام آرام گریه می کرد. وقتی پدرش که به هم خیلی وابسته بودند فوت کرد، فقط  توانست بیاید... جسد را بوسید و رفت."
 جرس در گفت و گویی کوتاه  با یکی از نزدیکان میر حسین از کم و کیف برنامه امروز و ملاقات شب گذشته میرحسین سوال کرد.
متن این گفتگوی کوتاه در پی می آید:
 آیا در مراسم تشییع امروز  مهندس حضور داشت؟
  به او اجازه شرکت در مراسم  را ندادند. این را به حساب ترسشان بگذارید. صبح ساعت 8:45 اجازه  حرکت دادن به جنازه را ندادند.ولی میر محمود و مردم به زور آمدند توی خیابان اصلی .نیروی ویژه راه را بست و به زور در خیابان جسد را در آمبولانس گذاشت.
 پنجاه دوربین فیلم میگرفت و کلی لباس شخصی بود.مردم هم شعار "یاحسین میر حسین "سر می دادند و کمی درگیری شد. دختری را چند مامور مرد کشان کشان می بردند که خانواده موسوی دخالت کردند .محسن برادر زاده مهندس رفت وساطت کند و  او به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند .پدر شهید سید علی رفت جدایشان کند که او را هم بازداشت کردند.داماد میر حسین هم رفت وساطتت کند که او را هم بازداشت کردند.
پسر محسن (برادر زاده مهندس)که اول رفته بود برای کمک به ان دختر رفت سراغ بابایش را گرفت، او را هم با خود بردند.
در بهشت زهرا چه خبر بود؟
در بهشت زهرا (س) بعد از غسل جنازه را بیرون ندادند. تنها 20  نفر از اعضای خانواده  موفق شدند از درب پشت داخل غسالخانه شوند و نماز بخوانند.
بعد با ماشین خودشان جسد را به قطعه 9 بردند.(فاصله 100 متر) مردم بدون جسد بر سر خاک رفتند.
حتی اجازه ندادند ،مراسم ختم را اعلام کنند.
چند نفر را حدودا دستگیر کردند؟
بیشتر از بیست نفر را جلوی چشم ما گرفتند.چند نفر را هم سر خاک گرفتند.حتی در رستوران مامور لباس شخصی و بیرون نیروی انتظامی بود.
چه خاطره ای از میراسماعیل موسوی بزرگ خانواده تان دارید که به میر حسین هم مرتبط می شود؟
وقتی مادر مهندس فوت شد میر حسین نخست وزیر بود و چون از قبل برنامه سفر کاشان داشت فقط آمد مادر را بوسید و رفت ، درمراسم تشییع نبود .داخل هلی کوپتر سر به دیوار آرام آرام گریه می کرد.
وقتی پدرش که به هم خیلی وابسته بودند فوت کرد، فقط آمد جسد را بوسید و رفت.
جمعیت چقدر بود؟ چه اشخاصی بر سر مزار بودند؟
انقدر جمیعیت بود که نمی توانستیم کسی را ببینیم و شناسایی کنیم.... افرادی هم از طرف مراجع آمده بودند.
وضعیت جسمی و روحی میر حسین در دیدار دیشب چگونه بود؟
 وضعیت روحی خوبی داشت و دائم می گفت صبر کنید و ما را دعوت به مقاومت می کرد.

گفتگو از سارا تابنده



گزارشی از آخرین وداع؛ بوسه بر پیشانی پدر

پیام میرحسین: صبر، صبر و باز هم صبر
چهارشنبه شب، میرحسین موسوی در فضایی پلیسی و امنیتی، در منزل پدری حضور یافت تا با پدر مرحومش، میر اسماعیل موسوی، وداع کند.
به گزارش خبرنگار کلمه، میرحسین که همچنان در بازداشت خانگی است، در شامگاه چهارشنبه و ساعاتی پس از درگذشت پدرش، در حالی که دهها مامور امنیتی، او و همسرش زهرا رهنورد را دوره کرده بودند، به منزل پدری منتقل شد تا برای دقایقی بتواند در کنار پیکر میر اسماعیل موسوی که چشم‌انتظار دیدار پسر ارشد خود ماند، بنشیند.
بر اساس این گزارش، موسوی در حالی که ماموران برای لحظه‌ای رهایش نمی‌کردند و حتی داخل خانه را نیز پر کرده بودند، بر سر جنازه پدر حاضر شد، پارچه را کنار زد، پیشانی پدر را بوسید و برای آخرین بار با او خداحافظی کرد و برایش دعا کرد و فاتحه خواند.
میرحسین در همان لحظات کوتاه حضورش در خانه پدر، از بدو ورود تا زمان خروج، تنها یک واژه بر لبش بود: صبر، صبر و باز هم صبر. او که با برخوردهای زشت و زننده ماموران مواجه بود، در اوج آرامش و متانت به اطرافیان توصیه کرد که مقاوم باشند، آرامش خود را حفظ کنند و صبر پیشه کنند.
این وداع آخر در شرایطی انجام شد که ماموران به شکلی عجیب و بی‌سابقه، جو پلیسی و امنیتی را در خانه پدر میرحسین و محله اطراف آن حاکم کرده بودند. آنها نه تنها فضای داخل خانه را پر کرده بودند، و نه تنها ماموران امنیتی زن و مرد در کنار رهنورد و موسوی و چسبیده به آنها ایستاده بودند، بلکه حتی تلفن همراه دختران موسوی را نیز به‌رغم اعتراضشان از آنها گرفته بودند،  و با چند دوربین از تمام حاضران در خانه نیز فیلمبرداری می‌کردند.





از حضور میرحسین در مراسم تدفین پدرش جلوگیری کردند

گزارش مشروح کلمه از تشییع جنازه نیمه تمام و تدفین پلیسی پیکر میراسماعیل موسوی

قرار بر این بود که مراسم تشییع پیکر مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی پدر مهندس میر حسین موسوی صبح امروز با حضور خانواده ایشان و مردم  برگزارشود.
به گزارش خبرنگار کلمه، نیروهای انتظامی و امنیتی و همچنین لباس شخصی ها از نخستین ساعات بامداد امروز با حضور در خیابان پانزده خرداد و خیابان ها و کوچه های اطراف در محله درخونگاه  واقع در محله بازار در جنوب تهران به محاصره منطقه و کنترل ترددها مبادرت ورزیدند.
از ساعت ۸ صبح خیابان پانزده خرداد از تقاطع گلوبندک و ابوسعید توسط نیروهای انتظامی مسدود شده و مشایعت کنندگان امکان نزدیک شدن به منزل مرحوم موسوی را با خودرو شخصی نداشتند.
در گزارشی دیگر نیز همسایه ها خبر از ورود نیروهای امنیتی به منازل اطراف و استقرار بر پشت بام ها دادند تا رفت و آمد مردم را تحت نظر گرفته و از آن ها فیلم برداری کنند.
فیلمبرداری از شرکت کنندگان در مراسم تشییع و تدفین یاد آور مراسم تشییع پیکر مطهر آیت الله مرحوم منتظری است که در دو طرف خیابان های اطراف حرم نیروهای لباس شخصی از مردم فیلم برداری می کردند.
از شب گذشته و پس از اعلام خبر مراسم تشییع پیکر فضای امنیتی و پلیسی بر منطقه ی مسکونی آن مرحوم حاکم شد اما با وجود جو پلیسی و انتظامی منطقه و همچنین عدم اطلاع رسانی کافی و تعطیلات نوروزی، هزاران نفر از مردم و علاقمندان به خاندان موسوی با حضور در منزل مرحوم میر اسماعیل موسوی و کوچه های اطراف به قرائت فاتحه و ذکر صلوات پرداختند.
به گفته ی ناظران تعدای از زندانیان سیاسی که در حوادث بعد از انتخابات دستگیر شده بودند در این مراسم حضور داشتند همچنین دکتر قاسم زاده داماد ایت الله العظمی موسوی اردبیلی با حضور در منزل مرحوم موسوی از طرف این مرجع تقلید به بازماندگان تسلیت گفت و به نمایندگی از ایشان در مراسم شرکت کرد.
ساعت ۹ صبح پیکر مرحوم میر اسماعیل موسوی از منزل خارج و بردوش مردم وفادار به این خانواده تشییع شد. اما به محض عبور جمعیت از کوچه شهید اکبر نژاد و ورود آن ها به خیابان ۱۵خرداد، صد ها تن از ماموران انتظامی و امنیتی با هجوم به مشایعت کنندگان پیکر را از دست مردم خارج و به طرز غیر مودبانه و با پرخاش گری داخل امبولانس گذاشتند امبولانس را از محل خارج کردند.
نکته ی قابل توجه برای حاضرین این بود که با وجود آنکه اکثر مشایعت کنندگان ذکر لا اله الله را سر می دادند و برخی از همسایگان آن مرحوم ومعتمدین محل قصد داشتند با ذکر مصیبت اهل بیت (ع) واشاره به سوابق مرحوم یاد وخاطره او را گرامی بدارند ماموران امنیتی برخورد کرده ومانع از انجام امور متداول مذهبی شدند.
به گفته ی یکی از شرکت کنندگان، مشایعت کنندگانی که قصد داشتند مسافت بیشتری را همراه جنازه در خیابان ۱۵ خرداد طی کنند و به محض ربودن پیکر مرحوم موسوی با سردادن شعار یا حسین میرحسین مخالفت خود را با این اقدام ماموران امنیتی ابراز کردند.
ماموران امنیتی که از انبوه جمعیت و احتمال گسترش دامنه آن حضور مردم، وحشت زده بودند با کسانی که شعار یا حسین میر حسین را سر داده بودند برخورد و در این میان  تعدادی  را دستگیر و تعدادی را نیز مورد ضرب وشتم شدید قرار دادند.
به گفته ی ناظران در این میان حاج میرحسن موسوی پدر شهید سید علی موسوی که رفتار ماموران را با مردم نمی توانست قبول کند زبان به اعتراض گشود که بلافاصله دستگیر و به محل نامعلومی انتقال داده شد.
از سوی دیگر جواد سلیمی داماد مهندس موسوی و برادر ۳ شهید هم مورد ضرب وشتم ماموران قرار گرفت و به همراه تعداد دیگری از منسوبین و نوه های مرحوم میر اسماعیل موسوی و مردم بازداشت شد که  پس از چند ساعت آزاد شدند.
با نیمه تمام ماندن مراسم در محله درخونگاه مشایعت کنندگان به طرف بهشت زهرا حرکت کردند که در طول مسیر اتوبوس ها و خودروهای شخصی توسط گردان های موتور سوار نیروهای پلیسی امنیتی و لباس شخصی ها اسکورت می شد.
از دیگر سو بسیاری از مردم که نتوانسته بودند در مراسم تشییع شرکت کنند خود را به غسالخانه رسانده بودند لذا در بهشت زهرا پس از انتقال پیکر مرحوم موسوی به غسالخانه و انجام مراسم تغسیل و تکفیت، ماموران امنیتی مانع انتقال پیکر برای ادای نماز میت در سالن عمومی شدند.
تا آنجا که پرسنل سازمان بهشت زهرا از فضای امنیتی حاکم بر محل و نحوه برخورد ماموران متعجب و دچار بهت و حیرت بودند.
بر اساس مشاهده ها، صدها تن از مردمی که بی اطلاع از تشییع پیکر مرحوم موسوی برای دفن اموات خود به بهشت زهرا آمده بودند با مشاهده فضای نظامی و امنیتی و اطلاع از مراسم ضمن اظهار همدردی با بازماندگان برای شرکت در این مراسم اظهار تمایل کردند که ماموران اجازه حضور به انها را ندادند.
از آنجا که هر لحظه بر خیل حاضران افزوده می شد، سرانجام در یک محل کنترل شده و کوچک که فقط گنجایش ۱۰۰ نفر جمعیت داشت و درب های آن را با غل و زنجیر بسته بودند نماز میت برگزار گردید و اجازه ندادند عزاداران حاضر بر پیکر مرحوم موسوی نماز گزارند.
در این بین حضور پر شمار چهره های مختلف سیاسی دانشگاهی وزرای سابق نمایندگان قبلی مجلس روزنامه نگاران و دانشجویان چشم گیر بود. همچنین خانواده ها و فرزندان تعدادی از شهدای انقلاب و دفاع مقدس نیز در این مراسم حاضر بودند.
پس از برگزاری نماز نیز ماموران به هنگام انتقال جنازه به مردم حمله کردند که برخورد بی ادبانه و پرخاشگرانه ماموران مورد انتقاد دکتر علی شکوری راد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت قرار گرفت و یکی از ماموران قوی هیکل و عالی رتبه امنیتی وی را مورد ضرب و شتم قرار داد که موجب جراحت و خون ریزی در صورت و دهان ایشان شد. در این میان تعداد دیگری از مردم نیز دستگیر شدند.
پس از اقامه نماز به نحوی که در گزارش آمد از تحویل پیکر مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی به خانواده ممانعت بعمل آمد و با انتقال وی به یک امبولانس از درب دیگر و به دور از چشم مردم در انتظار به سمت قطعه ۹ بهشت زهرا حرکت داده شد.
پیکر مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی در کنار نوه شهیدش سید علی موسوی که در عاشورای سال۸۸ مظلومانه به شهادت رسید به خاک سپرده شد.
عزاداران شرکت کننده در این مراسم می گویند قطعه ۹ از ساعت ها قبل توسط نیروهای انتظامی و امنیتی و لباس شخصی ها در محاصره کامل درآمده بود.
با ورود جنازه مراسم تدفین به سرعت انجام و از مردم خواسته شد سریعا و پس از ذکر مختصری مصیبت اهل بیت (ع) که توسط یکی از مداحان خوانده شد محل را ترک کنند.
خبرها حاکی از آن است که هم اکنون گارد ویژه در ۲ طرف خیابان ۱۵ خراد مستقر هستند و ابتدا و انتهای ۱۵ خرداد شرقی را به وسیله ی گارد  بسته اند.
تعدادی ون پلیس، موتورهای پرشی، رونیزهای اطلاعات و ماشین های گشت در محل حاضر شده اند، گمان می رود نگرانی این افراد از آن است که پس از بازگشت بیت موسوی جمعیت عزادار به محل برای تسلیت به خانواده بیایند.
حاشیه ها:
*حضور انبوه مردم با وجود زمان کوتاه و امکانات محدود اطلاع رسانی و تهدیات زیاد و دستگیری ها قابل ستایش بود.
* در بخش هایی از مراسم مردم و بویژه بانوان با سردادن شعار یا حسین میرحسین مراتب تکریم خود را نسبت به مهندس موسوی و حمایت از او اعلام می کردند که با واکنش شدید ماموران مواجه شد و به دستگیری چند تن از آنان در خیابان ۱۵خرداد و بهشت زهرا انجامید. ماموران مرد یکی از بانوان دستگیر شده در بهشت زهرا را مورد ضرب و شتم قرار دادند این در حالی است که تعدای از ماموران زن نیز در بین مردم بودند.
*فضای امنیتی حاکم بر خیابان ۱۵ خرداد، محله درخوتگاه و بهشت زهرا به گونه ای بود که تعداد زیادی از معاونین وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و پلیس امنیت و سایر مدیران سطوح میانی در محل حضور داشتند و به اصطلاح امنیت مراسم را زیر نظر داشتند.
*تعدای از ماموران ارشد حاضر در محل با استفاده از عینک دودی و ماسک صورت خود را پوشانده بودند
*یکی از همسایگان مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی با صدای بلند گفت: خدا شاهد است که او مرد خیری بود هیچکس جز خیر از این مرحوم چیزی ندید. من شهادت می دهم که ایشان ۵۰۰ خانواده را تحت حمایت مالی خود قرار داده بود و کمتر کسی این موضوع را می داند مرحوم نزدیک به ۶۰ سال در این محله سکونت کرد و جز ادب اخلاق و بزرگوتری چیز دیگری از مرحوم ندید.
در همین  زمینه:




جاوید قربان اوغلی عضو ستاد میرحسین و از حاضرین در مراسم:

مراسم تشییع جنازه میراسماعیل موسوی نشان مظلومیت پدر و پسر بود

جاوید قربان اوغلی، از اعضای ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی و سفیر سابق ایران در الجزایر، از حاضرین در مراسم تدفین حاج میر اسماعیل موسوی بود. خبرنگار کلمه سراغ ایشان رفت تا حال و هوای مراسم دیشب و امروز را توصیف کند.
شما در مراسم تشییع و تدفین مرحوم حاج میراسماعیل پدر بزرگوار جناب مهندس موسوی حاضر بودید. ممکن است برای مخاطبان کلمه درباره این مراسم و برخورد ماموران امنیتی بفرمایید؟
در شب درگذشت حاج آقا میراسماعیل موسوی و با جمع شدن اعضای خانواده و برخی از اقوام درجه یک در ساعات اولیه شب ماموران امنیتی به منزل ایشان می آیند تا درباره چگونگی برگزاری مراسم دستورات و به اصطلاح نکات امنیتی شان را به خانواده دیکته کنند. برادر جناب آقای مهندس موسوی به آن دو نفر تاکید کرد تا جناب میرحسین که بزرگ خانواده است بر سر بالین پدرمان نیاید ما جنازه را از جایش تکان نمی دهیم. باید ایشان بیاید و به ما بگوید چه کنیم تا ما همانطور عمل کنیم. این تهدید و مقاومت خانواده به نوعی ماموران را مستاصل کرد و چند ساعت بعد جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و همسرشان خانم زهرا رهنورد را به خانه آوردند و تنها اجازه دادند این فرزند بعد از ۵۰ روز دوری و علی رغم بیماری و چشم انتظاری پدر، بعد از مرگش بتواند پدر را ببیند.
گفتید مهندس موسوی و خانم رهنورد را به خانه آوردند؟ تا کی ایشان آنجا بودند و آیا امکان صحبت یا تماس با دیگران را داشتند؟
این دیدار هم با حضور نیروهای امنیتی در منزل و تنها در حد چند دقیقه بود و سریعا مهندس و همسرش را با خود بردند. مهندس موسوی علی رغم سالیان سال مشغولیت در حوزه های مختلف دیدار هر صبح جمعه با پدر و تماس تلفنی هر شب با او قطع نمی شده، حال سخت بود که پدر را این همه مدت نبیند و در آخر بدون خداحافظی ترکش کند. مظلومیت این پدر و پسر تا جایی بود که اجازه ندادند بر سر خاک پدرش حاضر شود و خود جنازه اش بر دوش بگیرد.
خبرهایی از درگیری ماموران امنیتی با حاضران و بازداشت چند تن منتشر شده بود. در این باره توضیح می دهید؟
علت این درگیری خود ماموران بودند. از آغاز صبح خیابان ۱۵ خرداد و خیابان های اطراف مملو از نیروهای انتظامی و یگان ویژه بود، به گونه ای که جو پلیسی سنگینی بر مراسم حاکم شده بود. با این حال چون خانواده اصرار داشتند مراسم در کمال آرامش برگزار شود اعتنایی نداشتند. جنازه بر دوش اقوام و نزدیکان درجه یک تا مسافتی کوتاه بر طبق سنت با ادای لااله الاالله برده می شد که یکباره تعدادی از ماموران به تشییع کنندگان هجوم آوردند و جنازه را از دستان آنها کشیدند و به داخل آمبولانس بردند. این رفتار زشت ماموران با اعتراض خانواده مواجه شد و مردم حاضر هم در این موقع شعار یاحسین میرحسین سر دادند. مظلومیت این مراسم به حدی بود که به روحانی سرشناسی مثل آیت الله نوراللهیان که خود سالیان سال در بیت رهبری حضور داشته هم به طور غیرمحترمانه و با هتاکی و توهین برخورد کردند و نهایتا ایشان را بازادشت کردند. چند تن از اقوام درجه یک خانواده مهندس موسوی را نیز با ضرب و شتم بازداشت کردند. رفتار زشت و وقیحانه ماموران عامل تشنج و ناآرامی در مراسم شد وگرنه خانواده می خواست به احترام آن مرحوم فقید تشییع در آرامش برگزار شود.
آمبولانس پیکر آن مرحوم را به بهشت زهرا منتقل کرد. در آنجا برخورد ماموران چگونه بود؟ آیا اجازه برپایی نماز دادند؟
متاسفانه در بهشت زهرا هم به همین ترتیب عمل کردند. اجازه ندادند کسی وارد غسالخانه شود. تنها به اقوام نزدیک اجازه دادند که در درب پشتی غسالخانه منتظر بمانند. با اینکه در پنجشنبه آغاز سال بهشت زهرا شلوغ بود، اما ماموران چنان جو امنیتی و قرق کاملی را برپا کرده بودند که مبادا مردم عادی به تشییع کنندگان بپیوندند. وقتی آقای دکتر شکوری راد برای نماز و ادای تسلیت آمد، ماموران به گونه ای وحشیانه با ایشون برخورد و بازداشتش کردند. همینطور دختر آیت الله موسوی اردبیلی، از مراجع عظام تقلید را هم بازداشت کرده بودند. که بعد از ساعتی آزاد شدند. آقای دکتر شکوری راد را هم ساعتی بعد در گوشه ای از بهشت زهرا آزاد کردند. مراسم ساعت ۱۱ صبح به پایان رسید و نیروهای امنیتی مجبور کردند که حاضران سریعتر محل را ترک کنند، ولی خودشان همچنان در بهشت زهرا و بر سر مزار برای ممانعت از حضور مردم باقی ماندند.
برنامه خانواده مهندس موسوی برای مجالس ختم آن مرحوم چگونه است؟ آیا ماموران اجازه برپایی مراسم را دادند؟
ماموران امنیتی در همان شب نخست که برای مذاکره و دیکته دستورات امنیتی به خانه آمده بودند اصرار داشتند که مجلس ختم روز جمعه ۱۲ فروردین ماه برپا شود که خانواده و به خصوص برادر جناب مهندس مخالفت کردند و طبق قرار روز یکشنبه ۱۴ فروردین ماه مجلس ختم آن مرحوم در مسجد نور واقع در میدان فاطمی در ساعت شش تا هفت و نیم عصر برگزار می شود. البته امیدواریم بر سر قرارشان بمانند و اجازه برگزاری مراسم را به خانواده و دوستداران آن مرحوم بدهند.
با تشکر از  فرصتی که در اختیار کلمه  قرار دادید.
===
کلمه تا ساعاتی دیگر در گزارش و نیز مصاحبه ای با خانواده آقای موسوی، جزییات مراسم امروز را منتشر می کند.




با واعظان بگویید، دیگر سخن نگویند…

کلمه: داستان تلخی است که در آن زندگی می کنیم. تاریخ سیاهی است که تجربه می کنیم. روزگار تباهی که در آن انقلابی به نام خدا آغاز شد، و سرانجام به دامان هرآنچه ضدخداست اوفتاد.
به خطیبانی که برایمان از قصه  پرغصه ی  انحراف انقلاب پیامبر (ص) می گویند بگویید دیگر برای ترسیم آن روزگار خیانت پیشه به خود زحمت ندهند، که ما تکرار آن مرارت ها را به چشم خود دیده ایم. به آنانی که بر سر منابر، مظلومیت امامان شیعه را در حیات و مماتشان فریاد می زنند بگویید ما مظلومیت انسان های آزاده ای که جز ایستادگی در برابر امپراتوری دروغ گناهی نداشتند را چشیده ایم. به مرثیه خوانانی که از ستمی که بر پیشوایان دین به هنگام تشییع و خاکسپاری شان رفت آواز سر می دهند بگویید دیگر لازم نیست حنجره های خود بدرند که ما آن را در هنگام دفن هر یک از عزیزانمان در بهشت زهرا شاهد بوده ایم. به آنانی که سیاهچال های بنی عباس را به تصویر می کشند بگویید که ما کاظم خود را در غل و زنجیر دیده ایم.
آری! ما شعب ابی طالب، هجرت به حبشه، ثقیفه ی بنی ساعده، صحرای ربذه، خانه نشینی علی، مظلومیت حسن، شهادت حسین، تنهایی مسلم، اسارت زینب، سکوت رضا، حبس عسگری، سب خاندان پیامبر بر منابر، مکر معاویه، سفاکی یزید، حشمت میان تهی هارون، دسیسه چینی مأمون، و حاکمیت زر و زور و تزویر همة ظالمان تاریخ را زندگی کرده ایم. با واعظان بگویید که دیگر سخن نگویند، چه، دیگر به سخنشان نیازی نیست.







پیام تسلیت جوانان احزاب اصلاح طلب به میرحسین موسوی: ما را در غم خود شریک بدانید

جوانان احزاب اصلاح طلب در پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت پدر میرحسین موسوی، از بزرگی ها و زحمات و از خودگذشتگی های این مرد شریف و این پدر بزرگوار و با ایمان تقدیر و اعلام کردند که در کنار مردم و خانواده این مرحوم، در تمامی مراسم هایی که به یادبود ایشان برگزار می شود، حضور می یابند.
به گزارش کلمه، متن این پیام به شرح زیر است:
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت حاج میراسماعیل موسوی مرد اخلاق و ادب و ایمان و مهربانی، پدر فرزندان شریف و فرهیخته و با ایمانی نظیر میرحسین موسوی که سراسر خیر وبرکت و خدمت به مردم است، را به خانواده بزرگ موسوی و بخصوص میرحسین عزیز و نیز زهرا رهنورد، و همچنین به تمام مردم ایران تسلیت می گوییم. می دانیم که از بند این دنیا رها شد و در جوار حق تعالی به آرامشی عمیق دست یافت.
به راستی که بازگشت همه به سوی خداست اما در رحلت بعضی از بندگان خدا گویا انسان بیشتر حضور خدا را حس می کند، بیشتر این گفته حق تعالی که لحظه ای مرگ کسی به پیش نمی افتد و لحظه ای به تاخیر نمی افتد را احساس می کند، میراسماعیل موسوی نیز از بندگان انتخاب شده ی خداست که صبور زیست و عمر خود را در خدمت به بندگان خدا سپری کرد و در احتضار دیدار فرزند جان به جان آفرین تسلیم کرد. شاید که در رفتن این مرد سراسر خیر و خوبی نیز خداوند برکتی نهفته باشد.
ما جوانان احزاب اصلاح طلب بزرگی ها و زحمات و از خودگذشتگی های این مرد شریف و این پدر بزرگوار و با ایمان را پاس می داریم و برای بازماندگان آن عزیز طلب صبر می کنیم. بخصوص برای میرحسن موسوی عزیز صبر و سلامتی و گشایش و تداوم خدمت و حضور در کنار مردم را مسالت داریم.
ما نیز در کنار مردم و خانواده بزرگوار این عزیز در تمامی مراسم ها حضور می یابیم و از آنان بویژه میرحسین موسوی می خواهیم که ما را در غم خویش شریک بداند.
جوانان احزاب اصلاح طلب




بازگشت چهار تن از شاکیان پرونده ی کودتای انتخاباتی به زندان اوین

چهار تن از شاکیان از سردار مشفق، معروف به پرونده ی کودتا، ظهر امروز به اوین بازگشتند.
به گزارش کلمه، عصر دیروز محسن امین زاده، فیض الله عرب سرخی، محسن میردامادی و عبدالله رمضان زاده به اوین فراخوانده شده و ظهر امروز در میان بدرقه ی جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی و خانواده های آنان راهی اوین شدند.
این ۴ فعال سیاسی در شرایطی به اوین بازگشتند که مرخصی زندانیان سیاسی که برای عید نوروز آمده بودند تا ۱۴ فروردین تمدید شده بود.
به نظر می رسد این تصمیم شتابزده بر اثر نگرانی نیروهای امنیتی از حضور این افراد در مراسم تشییع و ختم پدر اسماعیل موسوی گرفته شده باشد.
نفر پنجم این پرونده، مصطفی تاج زاده نزدیک به ۶ ماه است که در قرنطیه نگهداری می شود و بهزاد نبوی و محسن صفایی فراهانی دیگر شاکیان این پرونده نیز در مرخصی استعلاجی به سر می برند.
 







نامه خواهرعلی اکبر محمد زاده از دانشجویان بازداشتی

خواهرعلی اکبر محمد زاده از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، با انتشار نامه ای در تلاش است تا صدای تظلم و دادخواهی‌ را به گوش همگان برساند.
در این نامه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته آمده است:  هدف از نوشتن این نامه اعلام و اعتراض به وضعیت برادرم و باقی زندانیان سیاسی است که در وضعیت مشابهی قرار دارند و هیچ راه قانونی ای برای پی گیری وضعیت ایشان وجود ندارد زیرا طبق گفته‌ی بازجویان، آنها "حاضر به هم‌کاری نیستند".
علی اکبر محمدزاده از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف است.
وی  ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ بدنبال تظاهرات و تجمع در دانشگاه شریف در روز ۲۵ بهمن ۸۹، یه همراه تعدادی دیگر از دانشجویان این دانشگاه بازداشت شد.
شد.
متن این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم
لَّا يُحِبُّ اللَّـهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّـهُ سَمِيعًا عَلِيمًا. (سوره‌ی نساء: 148)
خدا افشای بدی های دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است [که بر ستمدیده برای دفع ستم، افشای بدی های ستمکار جایز است]؛ و خدا شنوا و داناست.

سلام
من خواهر یک دانشجوی زندانی سیاسی هستم. برادر من علی اکبر محمدزاده، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف، از تاریخ 26 بهمن 89، 42 روز است که در زندان اوین تحت بازجویی قرار دارد.
در سه تماسی که از طرف او از زندان اوین گرفته شده اعلام شده که او به علت عدم قبول و اعتراف به اتهامات غیر واقعی، همچنان تحت بازجویی و در انفرادی است. این در حالیست که باقی دوستان اوکه همزمان بازداشت شده اند، به علت فشارهای بازجویان، بعد از قبول و اعتراف به اتهامات واهی، آزاد شده اند. البته آنچه که ما را بیش از همه نگران می‌کند نقض آشکار قانونی ست که بازجویی و حبس در سلول انفرادی بلند مدتی را برای زندانیان سیاسی از جمله برادر من به همراه داشته است. این درحالی است که بعد از 42 روز  بازداشت، هنوز برای او پرونده‌ی قضایی تشکیل نشده است تا بتوان از طریق راههای قانونی و گرفتن وکیل حقوقش را اعاده کرد.
تا کنون پیشنهادهای زیادی صورت گرفته برای اینکه ما – خانواده‌ی علی اکبر محمدزاده – با رسانه‌های خارج از ایران مصاحبه کنیم که از این طریق صدای اعتراضمان را به گوش مسئولان امر برسانیم در حالی که ما ترجیح دادیم از طریق رسانه‌های داخلی نظیر سایت تابناک این اعتراض را منعکس کنیم که نتیجه ای در بر نداشت.
امروز بر آنیم تا از طریق این نامه صدای تظلم و دادخواهی‌مان را به گوش همگان برسانیم. هدف از نوشتن این نامه اعلام و اعتراض به وضعیت برادرم و باقی زندانیان سیاسی است که در وضعیت مشابهی قرار دارند و هیچ راه قانونی ای برای پی گیری وضعیت ایشان وجود ندارد زیرا طبق گفته‌ی بازجویان، آنها "حاضر به هم‌کاری نیستند"
به امید آزادی همه‌ی زندانی‌سیاسی ای که به ناحق تحت ظلم و اعمال  بی قانونی قرار گرفته اند.
هدی محمدزاده
دانشجوی دکترای مهندسی برق دانشگاه تورونتو
10 فروردین 1390
جرس



«دادستان گفت قرار نیست همه‌ی زندانیان با اعدام بمیرند!»

سعید پورحیدر هم سلولی محسن دگمه‌چی بوده؛ زندانی‌ای که بر اثر بیماری و نبود امکانات پزشکی در زندان، درگذشت.او از آخرین روزهای آقای دگمه‌چی می‌گوید و از رفتار پزشکان و پرسنل بهداری اوین با این زندانی در روزهای آخر زندگیش.
«تق.تق .تق. سعید پاشو یه لقمه نون و پنیر درست کن! مردم از گشنگی …. دوازده شب به بعد وقتی تو اتاق همه میخوابیدن عمو محسن دگمه چی که تخت پایینی من بود می‌زد زیر تختم ، یه لقمه نون و پنیر با خرما براش درست میکردم . می‌نشستیم تو راهروی بند رو نیمکت و از درد ناله می‌کرد . از اواسط آبان بود که دردش شروع شد» .
سعید پورحیدر خاطراتش از محسن دگمه‌چی را اینگونه آغاز می‌کند. او ۵۲ روز  با آقای دگمه‌چی هم سلول بوده است.
سعید پورحیدر، روزنامه‌نگار، سابقه دوبار بازداشت پس از انتخابات دارد. بار اول ۱۶ بهمن ۱۳۸۸ دستگیر شد و یک ماه را در سلول انفرادی بند ۲۴۰ اوین گذراند.
وی برای دومین بار در ۱۸ مهر ۱۳۸۹پس از دوبار احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات، بازداشت شد. این بار پرونده جدیدی برای او گشوده شد با اتهام توهین به رئیس‌جمهور و اهانت به مقدسات. این بار او هم‌سلولی جعفر کاظمی زندانی اعدام‌شده و محسن دگمه‌چی بوده است.
آقای پورحیدر در  تاریخ ۹ آذر ۸۹ با قید وثیقه از زندان آزاد شد. وی در پرونده‌ی اول خود به اتهام اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن نظم عمومی، تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشور به ۵ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از کار روزنامه‌نگاری محکوم شده است.
پرونده‌ی دوم وی همچنان گشوده است.

دویچه‏ وله: آقای پورحیدر، شما چه مدت با آقای دگمه‏چی هم‏سلول یا هم‏بند بودید؟


سعید پورحیدر: من سال گذشته که برای بار دوم بازداشت شدم، مدت ۵۲ روز توی بند ۳۵۰ با مرحوم محسن دگمه‏چی هم‏اتاق بودیم و در اصل، ایشان در تخت طبقه‏ی پایینی من بودند.

شما در وبلاگ‏تان و همین‏طور صفحه‏ی فیس‏بوک‏تان مطالبی را منتشر کرده‏اید که نشان می‏دهد در همین مدت کمی که با آقای دگمه‏چی هم‏سلول بوده‏اید، رابطه‏ی عمیق و دوستانه‏ای با ایشان داشته‏اید. ایشان را چگونه آدمی دیدید؟

پیش از پاسخ به سئوال شما، توضیحی در مورد روابط دوستی در زندان بدهم. روابط دوستانه در زندان هرچند ممکن است مدت آن کوتاه باشد، اما روابط بسیار عمیق و دوستانه‏ای است که با دوستی‏های خارج از محیط زندان بسیار متفاوت است.
مرحوم محسن دگمه‏چی انسان بسیار بسیار نازنین و باشرفی بودند. توی زندان هرکسی بر اساس تخصص و مبنای کاری که دارد، به دوستان کمک می‏کند. ایشان به خاطر این‏که از بازاریان معروف تهران بودند، در فروشگاه بند مشغول کار بودند و به دوستان خیلی کمک می‏کردند. ایشان کمک حال خیلی از بچه‏هایی که مخصوصاً تازه وارد زندان می‏شدند، یا از بندهای دیگر به بند ۳۵۰ منتقل می‏شدند بودند و به دوستانی که احیاناً مشکل مالی داشتند یا هنوز روز پولی به حساب‏شان واریز نشده بود، کمک می‏کردند. یعنی همان کاری را که خارج از زندان انجام داده بود، در داخل زندان برای خود زندانیان انجام می‏داد. خیلی انسان دوست‏داشتنی‏ای بود و محبوب همه‏ی هم‏بندان‏اش در داخل زندان بود.

همه جا اتهام آقای دگمه‏چی کمک مالی به خانواده‏‏های زندانیان سیاسی اعلام شده است. آیا اطلاع دارید که عنوان اتهامی ایشان دقیقاً چه بود؟ چون کمک به خانواده‏های زندانیان سیاسی از نظر قانونی، جزو موارد مجرمانه به حساب نمی‏آید.


تا جایی که من می‏دانم، اتهام اصلی ایشان هواداری از سازمان مجاهدین خلق بود. البته در دادگاه، خود مقامات دادستانی و وزارت اطلاعات علاقه داشتند این موضوع را بیشتر برجسته کنند که اتهام ایشان کمک مالی به خانواده‏ی زندانیان سیاسی است. در صورتی که چنین عنوان اتهامی‏‏ای را ما در قانون نداریم. خود دادستان هم در مصاحبه‏ای که انجام داده بود، گفته بود چنین کاری اصلاً جرم نیست. منتها می‏خواستند از این طریق، پیغامی به کسانی که در بیرون به خانواده‏های زندانیان سیاسی کمک می‏کنند برسانند که اگر بخواهید به این خانواده‏ها کمک کنید، ما به راحتی می‏توانیم شما را محاکمه و محکوم کنیم.
اما اتهام اصلی آقای دگمه‏چی هواداری از سازمان مجاهدین خلق بود. ایشان به‏ خاطر حضور دخترشان در قرارگاه اشرف، سفری به این قرارگاه داشتند که همین را مبنای اتهام قرار داده بودند.
در کل، زندانیان سازمان مجاهدین خلق، در داخل زندان از وضعیت مناسبی برخوردار نبودند. یعنی نسبت به بقیه‏ی زندانیان، هیچ توجهی به آنان نمی‏شد.

آقای پورحیدر، شما در مطلب‏تان اشاره کرده‏اید که با وجودی که وضعیت جسمانی آقای دگمه‏چی بد بود، ایشان را به زندان رجایی‏شهر منتقل کردند و نوشته‏اید که شما می‏دانستید در آن‏جا حتی از آرام‏بخش‏هایی هم که در بهداری اوین به ایشان تزریق می‏کردند، خبری نبود. وضعیت جسمی ایشان در هنگام انتقال به رجایی شهر، دقیقاً چطور بود؟
البته آن موقع که من با آقای دگمه‏چی هم‏بند شدم، وخامت وضعیت جسمانی ایشان هنوز شروع نشده بود. اواسط آبان‏ماه بود که حال ایشان به‏تدریج هرروز بدتر می‏شد و مسئولین و بهداری زندان هیچ توجهی به وضعیت ایشان نمی‏کردند. پزشک اصلاً ایشان را معاینه نمی‏کرد و هرروز که می‏گذشت، وضعیت ایشان حادتر می‏شد. از همان اواسط آبان‏ماه که دردهای ایشان شروع شد، از همان ابتدا دردهای خیلی شدیدی داشتند، شب‏ها اصلاً نمی‏توانستند بخوابند، هیچ چیزی نمی‏توانستند بخورند، به شدت لاغر شده بودند، رنگ‏شان زرد شده بود و خیلی سخت قادر به راه رفتن بودند. ایشان نمی‏توانست حتی توی تخت خود بنشیند، چه برسد به این‏که بخواهد بخوابد.
وقتی شبها حال ایشان خیلی بد می‏شد، از افسر نگهبان زندان درخواست می‏کردیم که ایشان را به بهداری منتقل کنند. چندباری او را بهداری بردند و در آن‏جا نه در جهت درمان، بلکه در این حد که شب‏ها بتواند بخوابد، به ایشان آرام‏بخش تزریق می‏کردند که هیچ تأثیری روی وضعیت‏شان نداشت. اما متأسفانه با همان وضعیت، حکم تبعید ایشان به زندان رجایی شهر را اجرا کردند که در آن‏جا دیگر از امکانات بهداشتی و دیگر امکاناتی که در زندان اوین به نسبت بهتر است، خبری نبود و همین وضعیت ایشان را خیلی حادتر کرد.

خودشان می‏دانستند که مبتلا به سرطان بدخیم هستند و ممکن است مدت زیادی زنده نمانند؟

تا زمانی که در زندان اوین بودند، خبر نداشتند. در اواخری که توی اوین بودند، زمانی که دیگر حال‏شان خیلی وخیم شد و مجبور شدند او را به بیمارستان منتقل کنند و یکی‏ دوتا عمل جراحی انجام بدهند، پزشکان بعد از چند آزمایش به ایشان گفتند که سرطان دارند. یعنی این اواخر خودشان می‏دانستند.

آقای دگمه‏ چی اولین زندانی‏ای نبوده که در اثر بیماری در زندان فوت شده است. قبلاً هم زندانیان دیگری را داشته‏ایم که با همین وضعیت روبرو بوده‏اند. آخرین آن‏ها، آقای اکبر محمدی، آقای میرصیافی و آقای حشمت‏ساران بودند. الان هم زندانیانی هستند که وضعیت جسمی مناسبی ندارند. از جمله آقای حسین رونقی، خانم فرح واضحان، آقای منصور اسانلو و همین‏طور آقای حامد روحی‏نژاد که بیماری ام‏اس دارند. وضعیت داخل زندان برای کسانی که بیماری‏های خاصی مانند ام‏اس، ناراحتی قلبی، ناراحتی‏های کلیوی و… دارند، چگونه است؟ فکر می‏کنید این‏گونه بیماران می‏توانند شرایط زندان را واقعاً تحمل کنند؟


من چون در اوین زندانی بوده‏ام، می‏توانم فقط در رابطه با زندان اوین صحبت کنم. البته دوستانی که نام بردید، از افرادی هستند که بیشتر شناخته شده هستند. اما دوستان دیگری هم هستند که اسم‏شان کم‏تر در جایی گفته شده، مانند آقای سعید متین‏پور، ابوالفضل عابدینی و خیلی دوستان دیگری که از ناراحتی قلبی، مشکل درد کمر و یا بیماری‏های دیگری رنج می‏بردند.
خود اتاق‏های بند ۳۵۰ اوین هیچ مشکلی نداشت برای این‏که این‏گونه دوستان بتوانند آن‏جا بمانند. اما موضوع اصلی‏ای که بیماری آن‏ها را تشدید می‏کند و باعث می‏شود که از بیماری‏شان رنج ببرد، عدم رسیدگی مسئولین زندان و عدم رسیدگی بهداری زندان اوین نسبت به بیماران زندانی است.
موارد زیادی را می‏توانم نام ببرم؛ حتی خودم  و یا دوستی به نام غلامحسین عرشی که نامه‏ای در این زمینه منتشر کرد. وقتی ما به بهداری مراجعه می‏کردیم، در بهداری نه تنها رسیدگی نمی‏کردند، بلکه در بعضی موارد حتی پزشکان و کادر بهداری زن اوین، متأسفانه بچه‏هایی که از بند ۳۵۰ یا بندهای دیگر مراجعه می‏کردند را مورد ضرب و شتم قرار می‏دادند. اما نه تنها به اعتراض زندانیان در این زمینه رسیدگی نمی‏شد که حتی وضعیت پزشکی‏شان برای دادستان و مقامات امنیتی هیچ اهمیتی نداشت و این باعث می‏شد که بیماری این دوستان خیلی سریع تشدید بشود. مسئولان بهداری که جای خود، آن‏ها هیچ توجهی به این دوستان نمی‏کردند، اما مسئولان دادستانی، مسئولان وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی هم کم‏ترین توجه را به زندانیان بیمار داشتند.
من موضوعی را می‏خواهم مطرح کنم که به نظرم خیلی مهم است؛ آن‏هم اظهارنظر دادستان در مورد وضعیت محسن دگمه‏چی است.  دادستان تهران یا یکی دوتا از معاونین ایشان، روزهای یکشنبه و چهارشنبه‏ی هرهفته با زندانیان سیاسی زندان اوین ملاقات‏های حضوری داشتند. معمولاً کسانی که به این ملاقات‏ها می‏رفتند، پیغام‏های دیگر زندانیان و یا اگر کسی نامه‏ای داشت را به آن‏ها منتقل می‏کردند.
تقریباً دو هفته پیش از آزادی، من یکی از کسانی بودم که باید با دادستان ملاقات می‏کردم. در این ملاقات بعد از این‏که صحبت‏های خودم تمام شد، در مورد وضعیت آقای دگمه‏چی توضیح دادم و به آقای دادستان گفتم که ایشان وضعیت مناسبی ندارند و نیاز به این دارند که حتماً تحت نظر پزشک و تحت معالجه باشند. خیلی درد می‏کشند و باید هرچه سریع‏تر به وضعیت ایشان رسیدگی شود. یا به ایشان مرخصی بدهید، یا به بیمارستان اعزام کنید. آقای دادستان در پاسخ من گفتند: «این موضوع هیچ ارتباطی به شما ندارد، شما به فکر پرونده‏ی خودت باشد» و مهم‏تر از همه این جمله‏‏ی ایشان بود که به نظر من خیلی قابل تأمل است. ایشان گفتند: «قرار نیست که همه‏ی این‏ها با اعدام بمیرند و با اعدام کشته شوند». این یعنی این‏که ما خودمان می‏دانیم وضعیت آقای دگمه‏چی چیست و رها کرده‏ایم که این‏طور جان خود را از دست بدهد.
برای این‏که از هزینه‏های تبلیغاتی و دیگر هزینه‏های اعدام خلاصی پیدا کنند، بعضی از دوستان را این‏جوری زجرکش می‏کنند و باعث مرگ آنان می‏شوند. متأسفانه اگر این روند ادامه داشته باشد، در آینده اخبار ناگوارتری –امیدوارم نشنویم- اما خواهیم شنید.

در مورد وضعیت بهداری اوین چطور؟ در نوشته‏تان اشاره کرده‏اید که وقتی آقای دگمه‏چی را به بهداری می‏بردند، پزشک بهداری اوین می‏گفته است که او دارد تمارض می‏کند. آیا پزشکان بهداری اوین، واقعاً چنین برخوردی با بیماری زندانیان دارند؟

صرفاً با زندانیان سیاسی زندان اوین برخورد بسیار نامناسبی دارند. حال زندانیان مالی یا زندانیانی که از بندهای دیگری می‏رفتند، وقتی به بهداری می‏رفتند، هیچ مشکلی نداشتند. آن‏ها را بستری می‏کردند، حتی برای آزمایش‏ها و عمل جراحی، به بیرون از زندان منتقل می‏کردند. اما بر اساس دستور و یا سفارش و یا به هر دلیل دیگری که بود، وقتی زندانیان سیاسی‏ به بهداری منتقل می‏شدند، پزشکان زندان در اکثریت قریب به‏اتفاق موارد، حتی به خودشان زحمت یک معاینه‏ی ساده را نمی‏دادند و فقط می‏گفتند که زندانیان سیاسی چون می‏خواهند مرخصی بگیرند، چون می‏خواهند جوسازی کنند، چون می‏خواهند مقامات را تحت فشار بگذارند، دارند تمارض می‏کنند. در صورتی‏که واقعاً این‏طور نبود.

آقای پورحیدر، در بخش دیگری از نوشته‏‏ی شما و همین‏طور در سایت‏های دیگر عنوان شده که آقای دگمه‏چی در این اواخر تحت فشارهای روحی خیلی زیادی بوده‏اند. به‏خصوص اشاره شده به آخرین ملاقاتی که با خانواده‏شان داشتند و برخورد بدی که گویا مأموران زندان در این ملاقات، با خانواده‏ی ایشان داشته‏اند. شما از جزییات این مسئله خبر دارید و می‏توانید برای ما توضیح بدهید؟


در زمینه‏ی فشارهای روانی به زندانیان سیاسی، آقای دگمه‏چی مستثنی از بقیه‏ی زندانیان نبودند. اما چون وضعیت جسمانی ایشان خیلی وخیم بود، نیاز بود که حداقل اگر از نظر پزشکی به وضعیت جسمی ایشان رسیدگی نمی‏کنند، از نظر روحی بتوانند به ایشان مقداری کمک کنند که متأسفانه این‏طور نبود.
من از خانواده‏ی ایشان شنیدم که در یکی دو ملاقات‏هایی که داشته‏اند، در ملاقات‏هایی در حد پنج دقیقه، آن‏هم در بیمارستان و در حالی که همسرشان روی تخت بیمارستان است، یکی دوتا از مأموران امنیتی بالای سر خانواده ایستاده و اجازه‏ نمی‏داده‏اند زیاد با هم صحبت کنند، اجازه نداده‏اند بعد از مدت‏ها دوری از هم، به راحتی با هم صحبت کنند. بعد از یک سال دوری، در اولین ملاقات حضوری، ‏آن‏هم روی تخت بیمارستان و در آن شرایط جسمانی نامساعد، برخوردهای بسیار زشت و زننده‏ای هم با خود آقای دگمه‏چی و هم با همسر ایشان داشته‏اند. با این که آقای دگمه‏چی روحیه‏ی خیلی قوی‏ای داشتند، اما این کارها باعث ناراحتی شدید خانواده و خود آقای دگمه‏چی شده بود.
آن‏طور که من از خانواده‏‏ی آقای دگمه‏چی شنیدم، در آخرین ملاقات پنج دقیقه‏ای که با آقای دگمه‏چی داشتند، برخورد مأموران امنیتی بسیار زشت و زننده بوده و دو سه ساعت بعد از بازگشت همسر آقای دگمه‏چی به منزل، خبر فوت  آقای دگمه‏چی را به ایشان می‏دهند. قطعاً این برخوردها و این شکنجه‏های روحی- روانی روی آقای محسن دگمه‏چی یا بقیه‏ی دوستان، در تشدید وضعیت بیماری‏شان بی‏تأثیر نیست.
دویچه‏ وله




پیام تسلیت شورای هماهنگی راه سبز امید به مناسبت فوت پدر میرحسین

شورای هماهنگی راه سبز امید به مناسبت رحلت حاج میراسماعیل موسوی پيام تسليتي را منتشر نمود. متن اين پيام بدين شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون
حاج میر اسماعیل موسوی پدر میر حسین موسوی دارفانی را وداع گفت. پدر میرحسین موسوی پدر بزرگ شهیدان علی و ابراهیم موسوی پس از حصر و زندان خانگی میرحسین مداوما سراغ پسر ارشد خود را می گرفت چرا که پیش از آن به صورت منظم با ایشان ملاقات داشت، مقارن ظهر امروز ده فروردین ماه از دار فانی به دار باقی شتافت و به ملکوت اعلی پیوست. میرحسین در تمام بیش از ۴۵ روزی که در حصر و بازداشت خانگی به سر می برد تنها یکبار آن هم در شرایط زننده امنیتی با حضور انبوهی از ماموران امنیتی در داخل خانه میراسماعیل موسوی وبا حضور سه مامور امنیتی مرد و یک مامور زن برای خانم رهنورد در اتاق پدر پیر خود توانست ایشان را ملاقات کند. به طوری که پدر میرحسین نیز به رغم کهولت سن متوجه غیر عادی بودن این مساله شده بود. و میرحسین و همسرش بدلیل زندانی بودن نتوانستند در کنار پدر پیرشان در آخرین روزهای زندگی و لحظات حیاتش باشند .
شورای هماهنگی راه سبز امید رحلت حاج میر اسماعیل موسوی ، که عمرش را در راه خدمت به اسلام و ایران سپری کرد و از بیت شریفش فرزندانی صالح و خدمتگزار و دو شهید جاوید تقدیم ملت ایران کرد ، را به مردم شریف ایران ، خانواده و بازماندگان آن مرحوم به ویژه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد دو همراه جنبش سبز تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم غفران و رحمت مسئلت می نماید و از مردم قدرشناس ایران خواهانیم که در پاسداشت از مقام و منزلت این سفر کرده در مراسم تشییع و ترحیم آن مرحوم بطور باشکوه شرکت نمایند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
10 فروردین
1390
سحام نیوز



فراخواندن سفیر کویت از تهران در پی محکومیت اعضای شبکه جاسوسی ایران

کویت سفیر خود در تهران را پس از صدور حکم اعدام سه تن از محکومان به عضویت در شبکه جاسوسی جمهوری اسلامی ایران فراخواند.
روزنامه الوطن چهارشنبه 30-3-2011 به نقل از شیخ محمد الصباح وزیر امور خارجه کویت نقل کرد که گفته است: "سفیر خود از تهران را فراخوانیدم و هر دیپلمات ایرانی را که ارتباطش با شبکه جاسوسی جمهوری اسلامی ایران اثبات شود، اخراج خواهیم کرد."
این وزیر کویتی همچنین تاکید کرده است که "امنیت کویت بالاتر از هر ملاحظات دیگری است."
دادگاهی در کویت دو ایرانی و یک کویتی را سه شنبه به اتهام جاسوسی برای جمهوری اسلامی ایران به اعدام محکوم کرد. همچنین دو نفر دیگر در این پرونده به حبس ابد محکوم شدند که یکی از آن ها تبعه سوریه است، اما هویت دیگری که گفته می شود تبعه یکی از کشورهای عربی است، در این گزارش ها فاش نشده است .
یک مرد ایرانی دیگر و یک زن ایرانی که دختر یکی از محکومان به اعدام است نیز از اتهامات منتسب شده به آن ها در این پرونده، تبرئه شده اند.
این شبکه جاسوسی ماه می سال 2010 کشف و هفت نفر از اعضای آن بازداشت شدند.
برپایه گزارش هایی که پیشتر منتشر شده بود، اعضای این شبکه جاسوسی، به جمع آوری اطلاعات و تهیه عکس، از پایگاه های نظامی کویتی و آمریکایی متهم شده اند .
آن ها همچنین مامور بودند از زمان و مکان دوره های آموزشی مشترک نیروهای نظامی کویتی با نظامیان دیگر کشورهای خارجی، اطلاعات جمع آوری کنند.
منابع امنیتی کویتی گفته اند که در بازرسی از منزل یکی از اعضای این شبکه، نقشه هایی از مراکز نظامی کویت، دستگاه های تماس اطلاعاتی پشرفته و مبالغ زیادی پول کشف و ضبط شد. این گزارش می افزاید که آن ها اعتراف کرده اند مامور بودند درباره وضعیت سیاسی کویت نیز گزارش هایی تهیه کرده و افرادی با تفکرات هم سو را به منظور جاسوسی برای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، سازماندهی کنند.
العربیه



پيام تسليت خانواده كروبی و سید محمد خاتمی به مناسبت در گذشت پدر مهندس ميرحسين موسوی

خانواده كروبي و سید محمد خاتمی در پيامي، واقعه در گذشت پدر مهندس ميرحسين موسوي را به ايشان و بيت آن مرحوم تسليت گفتند.
به گزارش سحام نيوز متن پيام خانواده مهدی کروبی بدين شرح است:
انا لله و انا اليه راجعون
پدري از بند آزاد شد و پسري كه هنوز در بند ناعادلانه اي گرفتار آمده است
ملت شريف ايران؛
خانواده مير اسماعيل موسوي
در آغازين روزهاي بهار شاهد رحلت پدري مهربان از ميانمان هستيم. پدري كه تا آخرين دقايق حيات پر بركت خويش چشم به راه فرزندي بود كه در زندان جبر حكومت گرفتار آمده است. پدري كه آخرين آرزويش ديدار فرزند خويش، بر بالينش بود.
فرزندان كروبي اين واقعه غم انگيز را به عموم ملت ايران؛ مهندس ميرحسين موسوي و خانواده اين بزرگوار تسليت عرض نموده و به نمايندگي از دو يار دربند -مهدي و فاطمه كروبي- براي اين مرحوم، مغفرت و براي بازماندگان صبر و بردباري آرزومنديم.
خانواده كروبي
10 فروردين ماه
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
همچنین در ادامه پیامهای تسلیت پیرامون درگذشت حاج سید اسماعیل موسوی، پدر میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق نیز، این ضایعه را به خانواده آن مرحوم تسلیت گفت.
به گزارش تارنمای شخصی رئیس جمهور سابق، متن كامل این پیام که خطاب به میرحسین موسوی و همچنین پیامی جداگانه خطاب به برادر وی ایراد شده، بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر بزرگوارم جناب آقای میرحسین موسوی
"مرگ" یقینی ترین پدیده هستی و آغازی است برای زندگی دیگر كه جاودانه است و آدمی در گرو انگاره ها و انگیزه ها و رفتار خویش؛ و خوشا به حال آنان كه با ایمان پاك و باور استوار و احساس مسؤولیت در برابر حضرت پروردگار و سرنوشت بندگان او می زیند و با دل مطمئن به دیدار خداوند منان می شتابند.
پدر بزرگوارتان جناب حاج سید اسماعیل موسوی رحمة الله علیه، مظهر ایمان و ادب و پاكی و پرورنده فرزندان بزرگواری چون شما، پس از عمری بندگی خدا و خدمت به خلق، اینك جان به جان آفرین تسلیم كرده است. اطمینان دارم كه لطف حضرت حق تسلی بخش شما است كه اهل صبر و توكل هستید و همواره خواستار سربلندی كشور، استواری انقلاب و آزادی و حرمت و رفاه مردم بوده اید.
من این مصیبت را به جناب عالی و همه بستگان داغدار تسلیت عرض نموده و برای آن فقید سعید از درگاه حضرت پروردگار علو درجات و برای بازماندگان معزز صبر و اجر و سلامتی و برای جناب عالی گشایش عاجل و تداوم خدمت به اسلام و انقلاب و ایران و مردم مسألت می كنم.
با احترام
سید محمد خاتمی
دهم فروردین ٩۰
رئیس جمهوری سابق ایران در پیام جداگانه ای این ضایعه را به میرمحمود موسوی نیز تسلیت گفت، که در بخشی از این پیام آمده است:
انسان مؤمن، شریف، نجیب و صبور جناب آقای حاج سید اسماعیل موسوی پدر بزرگوارتان كه عمری را به پاكی و نیكی گذراند به دیدار معبود شتافت تا ان شاء الله از خوان رحمت گسترده او برخوردار باشد و ما و شما را داغدار كرد.
من این ماتم را به جناب عالی و خاندان شریف موسوی و همه بستگان محترم بخصوص خواهر ارجمندتان، مادر بزرگوار شهید موسوی تسلیت عرض می كنم و از خداوند قادر متعال برای آن فقید سعید آمرزش و علو درجات و برای بازماندگان گرامی شكیبایی و پاداش نیكو و تندرستی و برای جناب عالی كه از شایستگان ارجمند این مرز و بوم اید طول عمر و دوام توفیق خدمت به اسلام و انقلاب و ایران طلب می كنم.
گفتنی است در ادامه پیام های تسلیت به مناسبت درگذشت میراسماعیل موسوی، پدر میرحسین موسوی، «شورای هماهنگی راه سبز امید» نیز با انتشار بیانیه ای تسلیت آمیز خطاب به مردم ایران، خانواده و بازماندگان آن مرحوم به ویژه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از عموم مردم خواستار "پاسداشت مقام و منزلت آن مرحوم" و "شرکت در مراسم تشییع و ترحیم وی" شد.
همچنین خانواده مهدی کروبی نیز، در حالیکه پدر و مادرشان در حصر خانگی هستند، پیامی تسلیتی به مناسبت درگذشت پدر میرحسین موسوی صادر کردند.
پدر میرحسین موسوی، بامداد چهارشنبه دهم فروردین ماه ١٣٩۰ به رحمت ایزدی پیوست و پیکر آن مرحوم روز پنجشنبه از ساعت ۸ و سی دقیقه صبح پیکر مرحوم میر اسماعیل موسوی از مقابل منزلشان به نشانی خیابان ۱۵ خرداد غربی، درخونگاه، خیابان شهید اکبر نژاد،خیابان شیشه گران، کوچه صاحب اختیار تشییع می شود. همچنین مراسم تدفین نیز در قطعه نهم بهشت زهرا انجام خواهد شد.
همچنین مراسم ختم وی نیز، روز یکشنبه ۱۴ فروردین، از ساعت ۱۸ تا ۱۹ و سی دقیقه در مسجد نور واقع در میدان فاطمی تهران برگزار خواهد شد.




هنگ کنگ هم به جمع تحریم‌کنندگان ایران پیوست

هنگ کنگ روز چهارشنبه اعلام کرد که در همراهی با تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران قوانینی را وضع کرده که مطابق آنها از جمله اموال شرکت کشتی‌رانی ایران مسدود می‌شود. این قوانین از جمعه گذشته اجرایی شده‌اند.
این قوانین حدود دو ماه پس از آن وضع شده است که وزارت خزانه‌داری ایالات متحده اعلام کرد ۲۰ شرکت «صوری» مستقر در هنگ کنگ را به اتهام ارتباط با شرکت خطوط کشتی‌رانی جمهوری اسلامی مورد تحريم قرار داده است.
هنگ کنگ در همان زمان یعنی اواخر دی‌ماه سال ۱۳۸۹ اعلام کرد که در تلاش است تا در همراهی با تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران تحریم‌های جدیدی را به تصویب برساند.
آن طور که خبرگزاری فرانسه به نقل از مقامات هنگ کنگ می‌گوید، این منطقه خودمختار که بخشی از قلمرو جمهوری خلق چین به شمار می‌رود در ماه ژوئن سال گذشته میلادی تایید پکن را برای تحریم هر چه بیشتر جمهوری اسلامی گرفته است.
چهارمین دور از تحریم‌های اقتصادی و سیاسی شورای امنیت سازمان ملل علیه تهران نیز در ماه ژوئن سال گذشته، ۲۰۱۰، به تصویب رسید و چین به‌رغم این که از جمله بزرگ‌ترین شرکای تجاری ایران و مشتری بزرگ نفت ایران است به این تحریم‌ها رای مثبت داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، قوانین تازه‌ای که هنگ کنگ به تصویب رسانده ممنوعیت صدور ویزا برای برخی از مقامات جمهوری اسلامی و مسدود کردن اموال و دارایی‌های شرکت کشتی‌رانی ایران را میسر می‌سازد.
از ۲۰ شرکت هنگ کنگی که در دی‌ماه سال گذشته مورد تحریم آمریکا قرار گرفتند چهار شرکت متعلق به احمد سرکندی و قاسم نبی‌پور بود که در تحريم ماه اکتبر وزارت خزانه‌داری آمريکا از آنها به عنوان نمایندگان شرکت کشتي‌رانی جمهوری اسلامی نام برده شده بود.
به گفته وزارت خزانه‌داری آمريکا، ۱۶ شرکت ديگر ثبت شده در هنگ کنگ متعلق به کشتي‌رانی جمهوری اسلامی هستند يا از طريق اين شرکت کنترل می‌شوند.
به گفته صاحب‌نظران، هنگ کنگ همواره به دلیل قوانین آسان‌گیرانه در تجارت و سهولت ثبت شرکت در آن مورد توجه شرکت‌ها و کشورهایی بوده است که قصد دور زدن تحریم‌های سازمان ملل را دارند.
رادیو فردا



چه کسی پاسخگوی مرگ دل آرام دارابی است؟/ محمد مصطفایی

در ایام نوروز سال ۱۳۷۸ تصمیم گرفتم به زندان رشت برم و دختری نقاش که در انتظار اعدام بود را ببینم. تصمیمم آنی بود و فردای روز تصمیم با خودروی شخصی‌ام به سمت رشت رفتم. دلهره عجیبی داشتم اما دوست داشتم دل آرام درابی دختری که در سن ۱۷ سالگی به اتهام قتل بازداشت شده بود را ببینم. دوست داشتم برایش کاری انجام دهم. چند بار درباره ماجرایش در روزنامه‌ها مطالبی نوشته بودم. به رشت رسیدم و بعد از اخذ دستور از دادیار ناظر زندان به اتاقی که زندانیان را برای ملاقات به آنجا می‌آوردند رفتم. چند مامور هم در این اتاق بودند. وقتی دستور قاضی را به یکی از آن‌ها دادم. مسئول مربوطه به من نگاه کرد و گفت آقای مصطفایی شما هستید. گفتم بله چطور. گفت هیچ. در مورد شما زیاد شنیده بودم و امیدوارم بتوانید کاری برای دل آرام انجام دهید تا اعدام نشود. این مامور می‌دانست که دیگر کاری از دست کسی بر نمی‌آید. تقدیر دل آرام دارابی اعدام است و چون دستی قدرتمند کمر بر اعدام این جوان بسته است. اعدامش حتمی است.
مسئول دفتر تلفن را برداشت و به کسی که آنطرف تلفن بود گفت. بگویید دل آرام به اتاق ملاقات بیاید. استرس عجیبی داشتم. دختری را می‌خواستم ببینم که قبلا در مورد پرونده‌اش در مطبوعات اظهار نظر کرده بودم. نیم ساعتی منتظر ماندم. از پشت پنجره، دختری با موهای رنگ شده و صورت سفید و نورانی به نزدیک اتاق ملاقات می‌آمد و یک خانم که مشخص بود از مامورین زندان بود. او را همراهی می‌کرد. هر چه قدر نزدیک‌تر می‌شد. شدت ضربان قلب من نیز بیشتر می‌شد. درب اتاق ملاقات باز شد. دخترک نگاه به من کرد و تا من را دید شناخت. نمی‌توانست حرفی بزند. می‌خندید و از خوشحالی اشک می‌ریخت. گفت فکر نمی‌کردم کسی به ملاقاتم بیاید و شما اولین نفری هستید که در سال جدید به ملاقات من می‌ایید. به او گفتم که چه کمکی از دست من بر می‌آید که برایتان انجام دهم. گفت دوست دارم شما هم وکیل من باشید. ولی آقای خرمشاهی روی پرونده کار می‌کند. به او گفتم از ماجرایی که برایت اتفاق افتاده است را برایم یک بار دیگر تعریف کنم.
دل آرام شروع کرد به تعریف کردن ماجرا و گفتن از بی‌گناهی خودش. او می‌گفت که قاتل نیست و قاتل امیر حسین است. من چون او را خیلی دوست داشتم و سن و سالم هم کم بود. قتل را به گردن گرفتم. او از روز ماجرا تعریف کرد و از اینکه به پدرش دروغ گفته که قاتل است و قتل را به گردن گرفته است. زمانی که تعریف می‌کرد اشک از چشمانش جاری بود. قسم می‌خورد که مرتکب قتل نشده است و می‌گفت هیچ کس حرفش را باور نمی‌کند. می‌گفت دادستان رشت چند بار او را کنار کشیده و تهدید کرده است که اعدامش خواهد کرد.
چهره دل آرام مظلومانه می‌گفت که قاتل نیست. با تمام موکلینی که داشتم فرق می‌کرد. نگاهش، مظلومیتش و حرکاتش. خودش را خوب نگه داشته بود. آرایش می‌کرد و مو‌هایش را مدام رنگ می‌کرد و می‌گفت در زندان بیشتر اوقاتش را به نقاشی کردن می‌گذراند. عاشق نقاشی بود. درس هم می‌خواند و فکر نمی‌کرد روزی بی‌گناه اعدام شود. آنقدر در زندان سختی کشیده بود که می‌شد زجر‌هایش را از نقاشی‌هایش دید. آن روز از زندان بیرون آمدم و او در آنجایی که اعدام شد ماند.
ساعت هفت صبح یک روز تعطیل، دادستان نامرد رشت با چند نفر از جیره بگیرانش به زندان رفتند. روز تعطیل دل آرام را صدا کردند. گویی به شکار آهو رفته بودند. و می‌خواستند آهویی زیبا شکار کنند. آهویی که از جنس آدمی زاد بود. و حیواناتی وحشی همچون گرگ می‌خواستند این آهوی زیبا را از پای در آوردند و جلوی کشیدن نقاشی‌هایش را بگیرند. به سالن مرگ می‌برند. تلفنی به او می‌دهند و خنده‌ای می‌کنند و می‌گویند به مادرت زنگ بزن و بگو که تا چند دقیقه دیگر اعدام می‌شود. گوشی را می‌گیرد دستانش می‌لرزد و التماس می‌کند و می‌گوید من قاتل نیستم من را نکشید. من را نکشید. همه می‌دانستند که او قاتل نیست اما برای روز تعطیلشان نیاز به تفریح و شکار داشتند و هیچ شکاری بهتر از دل آرام برای آن‌ها نبود. آهویی زیبا، با چشمانی هیجان انگیز و چهره‌ای نورانی و... به مادرش زنگ می‌زند و جریان را به مادرش با صدای لرزان می‌گوید.... مادرش تلفن را قطع می‌کند. قرآن را بر می‌دارد و به سمت زندان رشت می‌رود. در زندان را با هر دو دست می‌کوبد. التماس می‌کند. جیغ می‌زند و فریاد می‌کشد ولی کسی در را باز نمی‌کند. شکارچیان شکارشان را زده بودند. درب بزرگ زندان باز می‌شود و آمبولانسی که دل آرام، آرام گرفته بود بیرون می‌رود و.... در مراسم اعدام شرکت کرده بودم و می‌توان تصور کنم که چطور اعدام شده است. او باورش نمی‌شود که اعدام خواهد شد. اراده‌اش را از دست می‌دهد. دیگر توان فکر کردن ندارد. گرگ‌ها دور او جمع شده بودند. چاره‌ای نداشت جز التماس کردن‌های بی‌پاسخ... دو دست او را می‌گیرند. به سمت چارپایه مرگ می‌برند. دل آرام همچنان التماس می‌کند. او در زمانی که قتل اتفاق افتاده بود ۱۷ سال بیشتر نداشت و اگر هم قاتل بود باز هم به خاطر سنش حقش رگ نبود. همانطور که حق هیچ انسانی مرگ نیست. طناب آبی رنگ کلفت دار را به گردنش می‌اندازند. گرگ‌ها مست نگاه دل آرام می‌شوند. و از مرگش لذت می‌برند. دادستان رشت دستور می‌دهد که چارپایه را بکشید. دل آرام آویزان می‌شود. می‌لرزد. آرام می‌گیرد و..... جهانی در ماتم مرگ دل آرام می‌گرید....
ما‌ها از این جریان گذشت. هیچ کس باورش نمی‌شد که این آهوی زیبا، اینگونه شکار گرگ‌های درنده شوند.
چند روز پیش شنیدم امیر حسین کسی که قاتل اصلی پرونده دل آرام بود در زندان رشت خود را به دار آویخته است. یکی از هم سلولی‌هایش که به تازگی آزاد شده بود را می‌شناختم. توانستم تلفنی از او به دست آوردم. با او صحبت کردم و می‌گفت. امیر حسین قبل از اعدام دل آرام چندین بار دادستان رشت را خواسته بود و گفته بود که دل آرام قاتل نیست و قتل توسط او انجام شده است. بعد از اینکه دل آرام اعدام شد نیز نامه‌ای نوشت و گفت او بی‌گناه بوده است. دادستان یک بار به زندان می‌رود و او را تهدید می‌کند که اگر چیزی بگوید او را خواهد کشت. او می‌گفت هیچ کس نمی‌خواست حرفهای امیر حسین را بشنود. بعد از مرگ دل آرام افسرده بود و زندگی‌اش به سختی می‌گذشت و در ‌‌نهایت برای آرامش وجدانش تصمیم گرفت خود را حلق آویز کند.
دل آرام قاتل نبود و هستند صد‌ها نفر از متهمین به قتلی که قاتل نیستند و نمونه‌های بسیاری را در زندان دیده‌ام اما خشونت طلبی حاکمان جمهوری اسلامی به گونه‌ای است که تنها به اعدام می‌اندیشند و به کشتن انسان‌های بی‌گناه.
حال چه کسی پاسخگوست؟ چه کسی پاسخ این بی‌عدالتی را خواهد داد؟ چطور می‌توان جان دل آرام را احیا کرد؟ او بی‌گناه بود و گناهش تنها کشیدن نقاشی‌هایش و بازی با دنیای کودکی‌اش بود که تقدیر اعدامش را رقم زد. آیا گناه او ایرانی بودنش بود یا عاشق بودنش؟؟؟؟؟

محمد مصطفایی یکی از وکلای دل آرام داربی





گزارش تفصیلی نقض حقوق بشر - ویژه اسفند ماه ۸۹

خبرگزاری هرانا - علی رغم تلاش‌های گستردهٔ واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گزارشی پیش رو به دلیل شرایط سخت جمع آوری اخبار به هیچ عنوان گزارشی مفصل نیست و تنها روایتی حداقلی از نقض حقوق بشر در ایران در اسفند ماه سال ۸۹ در کشور است. ذکر این نکته نیز ضروری است که محتمل است زمان وقوع برخی اخبار آمار ذیل مربوط به گذشته باشد و تنها انتشار آن مربوط به محدودهٔ زمانی فوق الذکرباشد.
 در اسفند ماه سال جاری دستکم ۱۳۴۷۹ نقض موردی حقوق بشر در کشور رخ داده و از سوی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، به ثبت رسیده است.
در طول ماه گذشته، بیش از ۸۹۷۱ مورد نقض حقوق کارگران، ۳۹۲ مورد نقض حقوق دانشجویان، ۲۴۰۸ مورد نقض حقوق فعالین سیاسی و مدنی در حوزهٔ آزادی اندیشه و بیان، ۵۶ مورد صدور، تایید یا اجرای حکم اعدام، ۴۴۸ مورد شکنجه و نقض حقوق زندانیان سیاسی و عادی در زندان‌ها، ۵۷ مورد بازداشت و نقض حقوق اقلییت‌های ملی، ۸۹ مورد بازداشت و نقض حقوق اقلییت‌های مذهبی را شاهد بوده‌ایم.

زندانیان:
در طی اسفند ماه دست کم ۴۴۸ مورد نقض حقوق زندانیان به ثبت رسیده است، ۳ گزارش مربوط به شکنجه و ضرب و شتم زندانیان، ۱۶۰ مورد عدم رسیدگی پزشکی، ۵ مورد انتقال به سلول انفرادی، ۷۳ مورد اعتصاب غذا، ۴ مورد نقل و انتقال اجباری و یا تبعد به زندانی دور افتاده، یک مورد خودکشی، شش مورد اعمال فشار و تهدید، دست کم ۸۰ مورد قتل زندانیان، ۹ مورد بلاتکلیفی و یک مورد مرگ در اثر عدم رسیدگی پزشکی از جمله مواردی است که در این حوزه قابل ذکر است.

اندیشه و بیان:
در طی اسفند ماه سال ۸۹ دست کم ۲۴۰۸ مورد نقض حقوق رخ داده است که ۲۳۰۸ مورد آن مربوط به بازداشت شهروندان و فعالان سیاسی و اجتماعی در اعتراضات روز‌های ۸ مارس و چهار شنبه سوری و تجمعات یکم و دهم اسفند ماه بوده است.
دست کم ۱۰ مورد توقیف نشریات، ۴ مورد فیلترینگ وب سایت‌های خبری و ۳ مورد اختلال در شبکه اینترنت از جمله مواردی است که در این ماه رخ داده است.
۱۴ مورد گزارش ممانعت از شکل گیری تجمعات و اعمال خشونت در برپایی آن به ثبت رسیده است و ۱۰ مورد ضرب و شتم فعالین سیاسی و مدنی نیز از جمله موارد ثبت شده در این ماه است.

دانشجویان:
در طی اسفند ماه و در حوزه حقوقی دانشجویان ۳۹۲ مورد نقض حقوق دانشجویان به ثبت رسید و یکی از آمار‌های بی‌سابقه در اسفند ماه در خصوص بازداشت دانشجویان رخ داد و تنها در طی این ماه ۴۵ دانشجو توسط نهاد‌های اطلاعاتی و امنیتی بازداشت شدند.
هم چنین در برخورد‌های صورت گرفته توسط کمیته‌های انضباطی ۲۱۳ ترم محرومیت از تحصیل برای دانشجویان صادر شد.
یک دانشجو اخراج و ۱۲ تن نیز به کمیته انضباطی احضار شدند و دست کم ۱۶ دانشجو نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مجوز یک نشریه دانشجویی نیز لغو شد.
سه تجمع دانشجویی مختل شد و ۷ دانشجو نیز به نهاد‌های اطلاعاتی و یا دادگاه‌های انقلاب احضار شدند.

کارگران:
در طی اسفند ماه ۸۹ یک فعال کارگری بازداشت شد و در این حوزه نیز ۸۹۷۱ مورد نقض حقوق کارگران از سوی گزارشگران مستقل گزارش شده است.
بیش از ۱۵۰۰ کارگر با تعدیل نیرو و یا اخراج مواجه شدند و دست کم ۱۴ مورد تجمع اعتراضی و یا اعتصاب کارگری به ثبت رسید.
دست کم ۳۳ ماه حقوق تعویقی کارگران گزارش شده است و بیش از ۱۰۰۰ کارگر بیکار توسط این نهاد به ثبت رسیده است.
یک فعال کارگری نیز از سوی دستگاه قضایی به ۴ ماه حبس تعزیری محکوم شد.

اقلییت‌های قومی:
در طی این ماه ۵۷ مورد نقض حقوق اقلییت‌های قومی جمع آوری شده است که عمده آن مربوط به بازداشت شهروندان در این حوزه حقوقی است.
دست کم ۳۳ نفر از سوی نهاد‌های امنیتی و اطلاعاتی بازداشت شدند و ۱۲ تن از شهروندان و کولبران توسط نیروهای انتظامی کشته شدند.
سه نفر در این حوزه از سوی دستگاه قضایی به ۹۰ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.

اقلییت‌های مذهبی:
در طی اسفند ماه ۵۶ مورد نقض حقوق بشر در خصوص صدور و یا اجرای حکم اعدام به ثبت رسیده است که در این بین ۳۹ تن از شهروندان به اتهامات مختلف از جمله مواد مخدر اعدام شدند.
دست کم ۳ تن در ملائ عام اعدام شدند و برای ۱۷ تن دیگر حکم اعدام صادر شده است.
آذربایجان غربی با اجرای ۶ مورد اعدام در صدر و تهران و کرمان در رده‌های بعدی قرار دارند.

اصناف:
در طی ماه اسفند ۵۲۰ مورد نقض حقوق در حوزه اصناف مختلف به ثبت رسیده است که در این میان اخراج اساتید دانشگاه‌ها و کارکنان هواپیمایی قابل ذکر است..
در این حوزه ۳ تن بازداشت، ۳ تن اخراج و برای ۶ نفر نیز احضاریه جهت معرفی به دادگاه صادر شده است.
بیش از ۵۰۰ نفر نیز برای ۱۰ ماه حقوق معوقه خود دست به تجمع اعتراضی زدند.

برای دریافت کامل گزارش تفصیلی بر روی تصویر کلیک کنید




اخراج دو نفر از کارگران شرکت ریسندگی کرپ ناز کرمانشاه

خبرگزاری هرانا - دو نفر از تکنسین های شرکت رسیدگی کرپ ناز کرمانشاه به دلیل داشتن عقاید "آیین یاری" توسط حراست این شرکت از کار اخراج شدند.
به گزارش وبسایت یاری کرد، اکبر مرادی و شهرام فتحی‌پور از تکنسین‌های شرکت ریسندگی کرپ ناز کرمانشاه در دی ماه سال گذشته به علت داشتن مذهب یارسان (اهل حق) و حاضر نشدن در نمازخانه و مسجد شرکت کرپ ناز از سوی حراست و مدیریت این شرکت اخراج شدند.
این در حالیست که شکایت‌های این دو جوان به مقامات ذیصلاح نه تنها هییچ نتیجه‌ای در برنداشته، بلکه حتی آن‌ها را تهدید نموده‌اند چنانچه این موضوع را رسانه‌ای کنند و یا به اعتراضات خود ادامه دهند آن‌ها را به اتهام اخلال در نظم عمومی در دادگاه محاکمه خواهند کرد.
لازم به ذکر است بسیاری از پیروان آیین مذکور در طول سال‌های گذشته بدون دلیل موجهی از حق کار و یا ادامه تحصیل محروم شده‌اند.




اعدام قریب الوقوع ۱۳۲ نفر در زندان اصفهان

خبرگزاری هرانا - محمد مصطفایی، وکیل دادگستری اعلام کرد که در سال گذشته تعداد ۱۹۱ نفر از محکومین به اعدام در اصفهان که جرم آن‌ها حمل و نگهداری مواد مخدر، تجاوز و سنگسار بود درخواست عفو و بخشودگی خود را به کمیسیون عفو و بخشودگی ارائه دادند که در ‌‌نهایت کمیسیون عفو و بخشودگی به ریاست غلامحسین انصاری با عفو ۵۹ مورد موافقت نموده و قرار است به زودی و در هفته‌های آینده تعداد ۱۳۲ نفر از محکومان به اعدام، به دار آویخته شود.
این تعداد جدای محکومین به قصاص است که عفو و بخشودگی آن‌ها طبق قانون به عهده ولی دم است.
بر پایه اظهارات آقای مصطفایی، در اصفهان به دلیل اینکه آمار حقیقی بر اعدام به خارج از زندان درج نگردد در هر ماه ده‌ها نفر را مخفیانه اعدام کرده و جنازه اعدام شدگان را به خانواده‌هایشان تحویل می‌دهند.
محکومین به اعدام از دادرسی عادلانه برخوردار نبوده و هیچ کدام از آن‌ها در مراحل تحقیقات مقدماتی از وکیل دادگستری در دفاع از خود استفاده نکرده و به دلیل عدم توانایی در پرداخت حق الوکاله عمده آن‌ها از وکلای تسخیری که دستگاه قضایی معرفی می‌کنند استفاده می‌نمایند.
به گزارش اداره کل روابط عمومی و تشریفات قوه قضاییه به نقل ازروابط عمومی دادگستری کل استان، دکتر غلامرضا انصاری از برگزاری ۱۶ جلسه کمیسیون عفو استان در سال گذشته و طرح ۸۷۴ پرونده از میان ۱۵۵۰ فقره پرونده وارده به دبیرخانه این کمیسیون گفت و بیان داشت: از این تعداد در ۳۷۱ مورد با عفو و یا تخفیف مجازات موافقت و در ۵۰۳ مورد به لحاظ دارا نبودن شرایط، باعفو یا تخفیف مجازات مخالفت شد
وی افزود: همچنین در ۳۵ مورد نیز با درخواست معافیت از ضبط وثیقه یا وجه الکفاله موافقت و پرونده آن‌ها به دفتر معاونت قضایی قوه قضاییه ارسال شد
رییس کمیسیون عفو استان در خاتمه از طرح پرونده ۱۹۱ نفر از محکومان به اعدام در این کمیسیون خبر داد و گفت: از این تعداد با عفو ۵۹ مورد موافقت اما با عفو ۱۳۲ مورد که شرایط عفو را نداشتند مخالفت شد
گفتنی است این کمیسیون هر ۱۵ روز یکبار و در آن پرونده‌های زندانیان واجد شرایط عفو مورد بررسی قرار می‌گیرد.



نوراللهیان و شکوری راد بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا - نوراللهیان مشاور امور روحانیون ستاد موسوی و علی شکوری راد از اعضای جبهه مشارکت صبح امروز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
به گزارش تحول سبز، یکی از وبسایت های وابسته به اصلاح طلبان، نوراللهیان مشاور امور روحانیون ستاد میرحسین موسوی صبح امروز در منزل پدر مرحوم میرحسین بازداشت شد.
نوراللهیان مشاور امور روحانیون ستاد میرحسین موسوی از اعضای سابق بیت رهبری و برادر دو تن از شهدای جنگ ایران و عراق صبح امروز که برای عرض تسلیت و حضور در مراسم تشییع و تدفین حاج میر اسماعیل موسوی در منزل ایشان حضور یافته بود توسط مامورین امنیتی بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شده است.
از سویی علی شکوری راد نیز در مراسم مذکور بازداشت و پس از ساعاتی آزاد شد.
هم چنین گفته می شود شوهر خواهر میرحسین موسوی(پدر علی موسوی از کشته شدگان ششم دی ماه) و آقای سلیمی داماد ایشان از بازداشت شدگان بوده و تاکنون خبر بازداشت این دو نفر از اعضای خانواده مورد تایید قرار گرفته است.



مراسم خاکسپاری پدر میرحسین موسوی با مداخله نیروهای امنیتی ناتمام ماند

خبرگزاری هرانا - گزارش‌ها حاکی از ناتمام ماندن مراسم تشییع پیکر میراسماعیل موسوی، پدر میرحسین موسوی از رهبران معترضان ایران در روز پنجشنبه یازدهم فروردین ماه است.
به گزارش العربیه، میراسماعیل موسوی پدرمیرحسین موسوی در سنی بالغ بر ۹۷ سال روز چهارشنبه درگذشت. این اتفاق در حالی رخ داد که میرحسین موسوی به همراه همسرش زهرا رهنوردهمچنان در حصر خانگی به سر می‌برند.
از سویی، میرحسین موسوی شامگاه چهارشنبه موفق شد با حضور در منزل پدری به همراه انبوهی از ماموران امنیتی، دقایقی با پیکر پدر خود وداع کند.
برپایه اعلام قبلی قرار بود پیکر میر اسماعیل موسوی امروز پنج شنبه، ساعت هشت و سی دقیقه صبح به وقت محلی از مقابل منزلش در محله درخونگاه تهران تشییع و سپس برای تدفین به بهشت زهرا منتقل شود. شورای هماهنگی راه سبز امید که از زمان بازداشت موسوی و مهدی کروبی دیگر رهبر معترضان، وظیفه سازماندهی اعتراض‌ها را بر عهده دارد نیز در اطلاعیه‌ای از مردم خواسته بود در این مراسم شرکت کنند.
بر پایه این گزارش انبوهی از مردم برای شرکت در مراسم تشییع جنازه در مقابل منزل پدری میرحسین موسوی حاضر شده بودند. اما نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران از برگزاری مراسم کامل تشییع جنازه در محل مقرر جلو گیری کردند و پس از حرکت تشییع کنندگان به فاصله اندکی، پیکر را سریع به بهشت زهرا منتقل کردند.
درگیری‌های پراکنده‌ای نیز میان حاضران برای شرکت در مراسم تشییع پیکر پدر میرحسین موسوی و نیروهای امنیتی رخ داد، که در جریان آن دست کم ۸ نفر از تشییع کنندگان دستگیر شدند. تا لحظه تنظیم خبر نیروهای امنیتی در تلاشند تا انبوه حاضران را متفرق کنند.



کشف قسمتی از بدن معدنچیان هجدک بعد از ۱۰۷ روز

خبرگزاری هرانا - در حالیکه ۱۰۷ روز از حادثه معدن هجدک می‌گذرد امدادگران موفق شدند قسمتی از بدن یکی از معدنچیان را در کارگاه محل حادثه پیدا کنند.
پس از گذشت ماه‌ها از حادثه ریزش معدن هجدک کرمان و مدفون شدن ۴ کارگر این معدن در اعماق زمین در ‌‌نهایت طرح خروج اجساد ۳ کارگر باقیمانده در عمق ۶۰۰ متری معدن هجدک به روزهای پایانی خود نزدیک می‌شود.
به گزارش مهر، یعقوب فضلی، مدیر روابط عمومی شرکت ذغالسنگ استان کرمان اظهارداشت: امدادگران تونل انحرافی را که از سوی دیگر معدن به سمت کارگاه محل حادثه حفر شده است، را استحکام بخشی کرده‌اند.
وی افزود: تیم امداد در محل حادثه ریزش معدن هجدک حضور دارند و درحال جستجوی اجساد قربانیان حادثه هستند. ده‌ها امدادگر از زمان بروز حادثه در حال تلاش برای خارج کردن قربانیان هستند اما به دلیل ساختار خاص زمین و رانش‌های مکرر زمان امداد طولانی شده است.
مدیر روابط عمومی شرکت ذغالسنگ استان کرمان تصریح کرد: امداد گران از سوی دیگر معدن اقدام به حفر تونلی به طول بیش از ۱۰۰ متر کرده‌اند و در روزهای ابتدایی رسیدن به محل حادثه با ریزش شدید در محل کارگاه مواجه شدند. طرح خروج اجساد معدنچیان مدفون در معدن باید به‌گونه‌ای انجام شود که برای امداد خطر جانی نداشته باشد و میزان تلفات در این معدن افزایش نیابد.
این درحالی است که به گفته مسئولان طی روزهای گذشته قطعاتی از بدن یکی از معدنچیان در محل حادثه کشف شده است و در محل جستجوی امدادگران بوی نامطبوع استشمام می‌شود.
وجود این بو در معدن نشان از نزدیک شدن امدادگران به محل اجساد است که به دلیل طولانی شدن زمان امداد، بوی نامطبوع از اجساد استشمام می‌شود.
جواد کمالی، معاون استاندار کرمان با اشاره به اینکه طرح نجات در حال اتمام است گفت: ریزش‌های متوالی معدن یکی از مهم‌ترین دلایل طولانی‌تر شدن عملیات است اما گروه‌های فعال در منطقه با خارج کردن صد‌ها واگن سنگ و خاک از اعماق معدن خود را به محل حادثه رسانده‌اند. هم اکنون جستجو برای کشف اجساد سه معدنچی باقیمانده در معدن ادامه دارد.
معاون استاندار کرمان ابراز امیدواری کرد که طی ساعات آینده شاهد خروج اجساد از معدن باشیم.
کمالی افزود: قسمت پیدا شده از بدن معدنچیان مربوط به بالا تنه یکی از این افراد است و هم اکنون نیز به پزشکی قانونی انتقال یافته است.
معاون استاندار کرمان با تاکید بر لزوم افزایش ایمنی معادن ذغالسنگ کرمان گفت: حادثه معدن هجدک به دلیل ریزش متوالی و رانش‌های زمین روی داده است و همین مسأله موجب بروز حادثه بوده است.
معادن ذغالسنگ کرمان بار‌ها طی سال‌های اخیر شاهد بروز سوانح دلخراش برای کارگران معادن بوده است و این درحالی است که این افراد یکی از محروم‌ترین اقشار استان کرمان محسوب می‌شوند.



اسامی بازداشت شدگان اسفند ماه ۸۹

خبرگزاری هرانا - در طی اسفند ماه دست کم ۲۴۲۳ تن از فعالین سیاسی، مدنی و قومی و مذهبی به همراه شهروندان معترض در ایران از سوی نهاد‌ها و ارگان‌های اطلاعاتی و امنیتی بازداشت شدند، اسامی ۱۵۴ تن از این افراد توسط واحد آمار و نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران جمع آوری شده است.
۱.     شاهرخ حافظ‌زاده، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۲.     ابراهیم اسکافی، روزنامه‌نگار و مترجم در تاریخ ۴ بهمن ۸۹ در شهر بازداشت شد.
۳.     ابراهیم نامداری، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شد.
۴.     احسان کاهوکار، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۵.     احمد هاشمی، عضو سازمان و از مدیران کل وزارت کشور در دوران اصلاحات در تاریخ ۵ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۶.     احمد احمدی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۷.     احمد فداکار، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۸.     احمد موسوی، فعال اصلاح طلب در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۹.     احمد نارکی، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر یاسوج بازداشت شد.
۱۰.     احمد موسوی، در تاریخ ۲۲ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۱.     ادهم اختری، علمای اهل سنت در تاریخ ۱۴ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۱۲.     افشین اسانلو، برادر منصور اسانلو در تاریخ ۱ آذر ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۳.     الهام متعارفی، شهروند بهایی در تاریخ ۲۱ اسفند ۸۹ در شهر سمنان بازداشت شد.
۱۴.     امید بردبار، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۵.     امید شجاعی، فعال کارگری در تاریخ ۲۳ اسفند ۸۹ در شهر مریوان بازداشت شد.
۱۶.     امیر گل، دانشجو در تاریخ ۷ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۷.     ایمان صدیقی، فعال دانشجویی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر بابل بازداشت شد.
۱۸.     آرام زندی، در تاریخ ۷ اسفند ۸۹ در شهر سنندج بازداشت شد.
۱۹.     آرش نجبایی، در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۲۰.     بدیع الله لهراسب، شهروند بهائی در تاریخ اسفند ۸۹ در شهر سلمان شهر بازداشت شد.
۲۱.     بهادر منفرد، عضو ستاد میرحسین موسوی در تاریخ ۲۲ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۲۲.     بهزاد ذبیحی ماهفروزکی، شهروند بهایی در تاریخ ۳ اسفند ۸۹ در شهر ساری بازداشت شد.
۲۳.     بهنام مومنی، دانشجو در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۲۴.     پارسا بهمنی، خبرنگار روزنامهٔ افسانه در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۲۵.     پارسا بهمنی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۲۶.     پویا تبیانیان، شهروند بهایی در تاریخ ۲۱ اسفند ۸۹ در شهر سمنان بازداشت شد.
۲۷.     پیمان نودینیان، عضو انجمن صنفی معلمان کردستان در تاریخ ۱۳ اسفند ۸۹ در شهر سنندج بازداشت شد.
۲۸.     پیمان پناه، شهروند بهایی در تاریخ ۱۳ اسفند ۸۹ در شهر اصفهان بازداشت شد.
۲۹.     پیمان غلامی، مترجم و نویسنده در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۳۰.     ترانه احسانی، شهروند بهایی در تاریخ ۲۱ اسفند ۸۹ در شهر سمنان بازداشت شد.
۳۱.     ثمن گلشنی، شهروند بهایی در تاریخ ۱۳ اسفند ۸۹ در شهر اصفهان بازداشت شد.
۳۲.     جعفر گنجی، در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۳۳.     جلال ناصری، شهروند بوکانی در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر بوکان بازداشت شد.
۳۴.     جمال ناصری، شهروند بوکانی در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر بوکان بازداشت شد.
۳۵.     جمال مقدسی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شد.
۳۶.     چنگیز ایوری، در تاریخ بهمن ۸۹ در شهر سلماس بازداشت شد.
۳۷.     حاجیعلی کمالی، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر یاسوج بازداشت شد.
۳۸.     حامد دهقان، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۳۹.     حامد شیرازی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۴۰.     حامد تقی‌پور، در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۴۱.     حبیب پیریایی، دراویش نعمت اللهی گنابدی در تاریخ ۱۱ اسفند ۸۹ در شهر بروجرد بازداشت شد.
۴۲.     حبیب افشاری، در تاریخ ۸ اسفند ۸۹ در شهر بوکان - مهاباد بازداشت شد.
۴۳.     حبیب فرحزادی، فعال دانشحویی در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۴۴.     حبیب اله راشدی، رئیس شورای سابق خلف آباد در تاریخ ۹ اسفند ۸۹ در شهر اهواز بازداشت شد.
۴۵.     حسن رضایی، سخنگوی ستاد ۸۸ استان گلستان در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر گرگان بازداشت شد.
۴۶.     حسن یونسی، فرزند علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۴۷.     حسین سالمکار، فعال دانشحویی در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۴۸.     حسین گودرزی، فعال ستاد میرحسین موسوی در تاریخ ۱۱ اسفند ۸۹ در شهر قم بازداشت شد.
۴۹.     حمیدرضا محمدی، سرباز وظیفه در تاریخ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۵۰.     خلیل یارعلی، نوکیش مسیحی در تاریخ ۲۵ دی ۸۹ در شهر اهواز بازداشت شد.
۵۱.     داریوش جلالی، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر یاسوج بازداشت شد.
۵۲.     دانیال زرگریان، فعال مدنی در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر بابل بازداشت شد.
۵۳.     رضا ایزدی، استاد دانشگاه در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۵۴.     رضا حبیبی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۵۵.     رمینا احراری، شهروند بهایی در تاریخ ۱۳ اسفند ۸۹ در شهر اصفهان بازداشت شد.
۵۶.     زهره تبیانیان، شهروند بهایی در تاریخ ۲۱ اسفند ۸۹ در شهر سمنان بازداشت شد.
۵۷.     سارا باقری، فعال دانشجویی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر بابل بازداشت شد.
۵۸.     سام محمودی سرایی، دبیر سرویس در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۵۹.     سامان استوار، شهروند بهایی در تاریخ ۱۱ اسفند ۸۹ در شهر کرمان بازداشت شد.
۶۰.     سانیه عرفانی، در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر مریوان بازداشت شد.
۶۱.     سحر بیرام آبادی، شهروند بهایی در تاریخ ۱۱ اسفند ۸۹ در شهر کرمان بازداشت شد.
۶۲.     سعید غلامحسین‌پور، هنرمند خوزستانی در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۶۳.     سعید شیخی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۶۴.     سعید رحم دار، در تاریخ ۲۲ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۶۵.     سعید ابریشمی، دانشجو در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۶۶.     سعیده عسگری، فعال دانشجویی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۶۷.     سهراب جعفری، فعال دانشحویی در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۶۸.     سهیل روحنده، سرباز وظیفه در تاریخ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۶۹.     سیامک سهرابی، دانشجو در تاریخ ۹ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۷۰.     سیاوش چیتگر، فعال مدنی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر بابل بازداشت شد.
۷۱.     سید خلیل‌پور، در تاریخ ۲۴ اسفند ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شد.
۷۲.     سینا جمولی، دانشجو در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۷۳.     شاهین عطار، سرباز وظیفه در تاریخ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۷۴.     شمس الله حیدری، علمای اهل سنت در تاریخ ۱۴ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۷۵.     شهاب توکلی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۷۶.     شهین جهادی، فعال مدنی در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۷۷.     صالح جهانگیری، در تاریخ اسفند ۸۹ در شهر سلماس بازداشت شد.
۷۸.     صدیق حسنی، در تاریخ ۹ اسفند ۸۹ در شهر کردستان بازداشت شد.
۷۹.     عبدالکریم سلیمانی، عضو جبهه ملی در تاریخ ۱۵ اسفند ۸۹ در شهر ایلام بازداشت شد.
۸۰.     عثمان عبدی، در تاریخ ۱۴ دی ۸۹ در شهر بانه بازداشت شد.
۸۱.     عرفان عرفانی، در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر مریوان بازداشت شد.
۸۲.     علی محبی، دانشجو در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۸۳.     علی منصوری، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۸۴.     علی یزدان پناه، فعال دانشجویی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر بابل بازداشت شد.
۸۵.     علی رزاقی بهار، در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۸۶.     علی صابری، فعال دانشجویی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۸۷.     علی غلام‌پور، فعال مدنی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر بابل بازداشت شد.
۸۸.     علی بیانی، دانشجو در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۸۹.     علی علمی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۹۰.     علی کروبی، پسر کروبی در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۹۱.     علیرضا ارشاد، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۹۲.     فائزه هاشمی رفسنجانی، دختر آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۹۳.     فتاح رسولزاده، در تاریخ ۸ اسفند ۸۹ در شهر بوکان - مهاباد بازداشت شد.
۹۴.     فخرالسادات محتشمی‌پور، عضور جبهه مشارکت و همسر مصطفی تاجزاده در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۹۵.     فرزنده پنیرک، در تاریخ اسفند ۸۹ در شهر سلماس بازداشت شد.
۹۶.     فرشاد موسوی، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۹۷.     فرناز کمالی، فعال دانشجویی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۹۸.     فریدون صیدی راد، عضو ستاد مهدی کروبی شاخه اراک در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۹۹.     فریدون صیدی، عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۰۰.     فواد زندی، در تاریخ ۷ اسفند ۸۹ در شهر سنندج بازداشت شد.
۱۰۱.     فوژان شفائی، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۰۲.     قادر قادری، در تاریخ ۲۴ اسفند ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شد.
۱۰۳.     قاسم رحیمی آذر، شهروند بوکانی در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر بوکان بازداشت شد.
۱۰۴.     کریم مام کریمی، در تاریخ ۸ اسفند ۸۹ در شهر بوکان - مهاباد بازداشت شد.
۱۰۵.     لطیفه خالدی، در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر سقز بازداشت شد.
۱۰۶.     لقمان قدیری، دانشجو در تاریخ ۱۶ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۰۷.     مائده قادری، وکیل دادگستری در تاریخ ۱۲ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۰۸.     مجید مجیدی، شرکت «آچیلان در» در تاریخ بهمن ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۱۰۹.     مجید رستگار، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۱۰.     محمد هرمززاده، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۱۱۱.     محمد صادقی، فرزند صادق خلخالی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۱۲.     محمد غفاریان، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۱۱۳.     محمد طالبی، دانشجو در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۱۱۴.     محمد اطمانی، در تاریخ اسفند ۸۹ در شهر سلماس بازداشت شد.
۱۱۵.     محمد احسان معزی، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۱۶.     محمد امین ایلانی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۱۷.     محمد جمال هبکی، در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر سقز بازداشت شد.
۱۱۸.     محمد جمال هبکی، در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر سقز بازداشت شد.
۱۱۹.     محمدرضا ملکیان، عضو اتاق بازرگانی استان مازندران در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر آمل بازداشت شد.
۱۲۰.     مسعود زارعی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۲۱.     مسعود دلیجانی، در تاریخ ۲۶ اسفند ۸۹ در شهر کرمانشاه بازداشت شد.
۱۲۲.     مصطفی شهریاری، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۲۳.     مصطفی جهانگیری، در تاریخ اسفند ۸۹ در شهر سلماس بازداشت شد.
۱۲۴.     مقداد باباکرمی، در تاریخ ۲۶ اسفند ۸۹ در شهر کرمانشاه بازداشت شد.
۱۲۵.     منصور دریانوش، در تاریخ ۸ اسفند ۸۹ در شهر بوکان - مهاباد بازداشت شد.
۱۲۶.     مولوی مظفر، علمای اهل سنت در تاریخ ۱۴ اسفند ۸۹ در شهر مشهد بازداشت شد.
۱۲۷.     مهدی تحققی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تاریخ ۵ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۲۸.     مهرداد فرنوش، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۲۹.     مهرداد حیدری، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۳۰.     مهسا امرآبادی، همسر مسعود باستانی در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۳۱.     مهسا امرآبادی، روزنامه‌نگار در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۳۲.     مهندس صدری، استاد و عضو هیئت علمی دانشکده معدن و متالورژی دانشگاه امیرکبیر در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۳۳.     مهندس حسن‌پور، فعال اصلاح طلب در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۳۴.     میلاد طاهری، فعال مدنی در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر بابل بازداشت شد.
۱۳۵.     میلاد فدایی اصل، دانشجو در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۳۶.     نامعلوم حسن‌پور، مسئول ستاد ایثارگران میرحسین موسوی در تاریخ ۲۲ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۳۷.     ناهید شیرازی، در تاریخ ۲۶ اسفند ۸۹ در شهر کرمانشاه بازداشت شد.
۱۳۸.     نهاله شهیدی، شهروند بهایی در تاریخ ۱۴ اسفند ۸۹ در شهر کرمان بازداشت شد.
۱۳۹.     وجی الله فیروزی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۴۰.     وحید رفیعی، دانشجو در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر یاسوج بازداشت شد.
۱۴۱.     وفا مرادی، در تاریخ ۹ اسفند ۸۹ در شهر کردستان بازداشت شد.
۱۴۲.     ولی سجادی، در تاریخ ۱ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۴۳.     هادی راشدی، فعال سیاسی و فرهنگی در تاریخ ۹ اسفند ۸۹ در شهر اهواز بازداشت شد.
۱۴۴.     هادی حسن‌زاده، در تاریخ ۸ اسفند ۸۹ در شهر بوکان - مهاباد بازداشت شد.
۱۴۵.     هادی وکیل‌زاده، فعال ستاد میرحسین موسوی در تاریخ ۱۵ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۴۶.     هاشم عباس‌نژاد، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.
۱۴۷.     هاله صفر‌زاده، عضو کانون مدافعان حقوق کارگر در تاریخ ۱۷ اسفند ۸۹ در شهر تهران بازداشت شد.
۱۴۸.     هوشنگ فناییان، شهروند بهایی در تاریخ ۲۳ اسفند ۸۹ در شهر مازندران بازداشت شد.
۱۴۹.     هیمن حسن‌زاده، در تاریخ ۸ اسفند ۸۹ در شهر بوکان - مهاباد بازداشت شد.
۱۵۰.     هیوا خالدی، در تاریخ ۲ اسفند ۸۹ در شهر سقز بازداشت شد.
۱۵۱.     یاسین قادری، در تاریخ ۱۴ دی ۸۹ در شهر بانه بازداشت شد.
۱۵۲.     یحیی ابوبکری، در تاریخ ۲۴ اسفند ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شد.
۱۵۳.     یوسف محمدی، در تاریخ ۲۴ اسفند ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شد.
۱۵۴.     یونس رستگار، در تاریخ ۱۰ اسفند ۸۹ در شهر شیراز بازداشت شد.



آرش صادقی در پی اعتصاب غذا به حالت کما فرو رفت

خبرگزاری هرانا - در پی اعتصاب غذای آرش صادقی در سلول انفرادی، از ۲۴ اسفند ماه تاکنون، وضعیت جسمی این فعال دانشجویی بسیار وخیم گزارش شده، طوری که در اثر فشارها و شکنجه های وارده از سوی ماموران حکومتی به حالت کما فرورفته و مسئولین زندان اوین مجبور به انتقال وی به بیمارستان شده اند.
به گزارش دانشجو نیوز، مسئولین زندان اوین امروز به خانواده ی وی اطلاع دادند که وی به علت ضعف شدید از حال رفته است.
این در حالیست که گویا مسئولین زندان آرش را به بیمارستان مدرس منتقل کردند و اکنون در حالت کما به سر می برد.
در همین حال مسئولین امنیتی طی تماس تلفنی به خانواده ی آرش خبر داده اند تا برای ملاقات به بیمارستان مراجعه نکنند چرا که به هیچ وجه این اجازه داده نمی شود ولی با این حال خانواده ی آرش صادقی قصد رفتن به این بیمارستان را داشته اند.
گفتنی است در چند روز گذشته در اثر شکنجه های وارده به این فعال دانشجویی محبوس در بند ۲۰۹ زندان اوین، کتف و دنده های وی دچار شکستگی شده و مامورین زندان اوین از انتقال وی به بهداری زندان جلوگیری نموده و وی را به سلول انفرادی منتقل کرده بودند.




دستگیری دو هوادار دختر تیم استقلال در ورزشگاه آزادی

خبرگزاری هرانا - دو هوادار دختر تیم فوتبال استقلال تهران در بدو ورود به ورزشگاه آزادی تهران جهت تماشای داربی، دستگیر شدند.
به گزارش ایرنا، این دو هوادار دختر قصد داشتند با لباس مردانه از درب غربی وارد ورزشگاه آزادی تهران شوند که ماموران حراست آنان را دستگیر کردند.
شایان ذکر است که گا‌ها دختران علاقه‌مند به فوتبال به علت ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه‌ها مجبور به پوشیدن لباس مبدل برای دیدن مسابقهٔ فوتبال از نزدیک می‌شوند.






آیت الله صانعی: ظالم، ظلم پذیر و راضی از ظلم، همگی گناهکار هستندجــرس: آیت الله  یوسف صانعی، در گفتگویی مشروح ، ضمن توضیح پیرامون فقه جواهری، به مباحث روز حقوق بشری پرداخته، به شبهات مختلف در این زمینه بخصوص نسبت اسلام و موضوعات حقوق بشری پاسخ گفتند.ایشان در بخشی ازین گفتگو پیرامون جایگاه حقوق انسان در اسلام می گوید:"  انسان محترم است. «لقد کرمنا بنی آدم» به نظر بنده انسان حقوق دارد و نژاد و رنگ مطرح نیست. «فتبارک الله احسن الخالقین» همه انسان ها مثل همند.
این مرجع تقلید مردمی، در مذمت ظلم و ستم حکومتی و کسانی که آنرا تمکین می کنند، معتقد است: "اسلام می گوید ظالم گناهکار است کمک کننده به آن هم گناهکار است راضی به ظلم هم گناهکار است. از این بهتر می تواند حقوق مردم را معلوم کند؟ ظلم یعنی تضییع حق مردم، اسلام بالاترین حرف را در این جا دارد که می گوید ظالم خودش که گناهکار است هیچ، آن که کمک هم می کند، شریک ظلم است، هیچ، آن هم که نشسته و راضی است خوشش می آید از او یعنی از قلب گرفته تا عمل خارجی."
آیت الله صانعی در بخش دیگری از اظهاراتش می گوید:" دین به یک معنی عین سیاست است و سیاست عین دیانت. سیاست یعنی تدبیر امور جامعه. اسلام عین سیاست است یعنی برای امور جامعه قانون دارد برای همسایه حق قرار داده برای شهروند حق قرار داده برای رفیق حق قرار داده کار و کاسبی را گفته چه گونه دادوستد کنید، قوانین جزایی دارد قوانین حقوق مدنی دارد. ارتباط با خدایش قانون دارد حالا ارتباط با خدا هم مدنی است برای این که می گوید نمازت را با جماعت بخوان یعنی با هم باشید، اسلام هم دین عین سیاست است یعنی قوانین اسلام برای تدبیر امور جامعه است و به نظر بنده آن قوانین جامعه را می تواند به صلاح برساند. این معنای دین عین سیاست است. اما اگر معنای عینیت دین با سیاست این باشد که بنده هر چه می گویم باید عمل شود، این هیچ ربطی به اسلام ندارد خود پیامبر هم این گونه حکومت نمی کرده است همانی است که امام فرمودند «میزان رأی ملت است» تدبیر امور جامعه بامردم است در قانون اساسی هم آمده است که حاکمیت از آن مردم است منتهی این اسلام عین سیاست است، رو به رو شده با یک سری از کارهای ما، که شده ایم مستبد، شده ایم خودخواه، حالا بنده، به عنوان متفکر تا شما یک حرفی می زنید، می گویم کافری، این حرفها را نزن چرا از حقوق بشر حرف می زنید! یک سری هم با قدرت سرنیزه این می شود جدای از اسلام . ولی اسلام عین سیاست است یعنی عین تدبیر امور جامعه است."
   این مرجع تقلید شیعه، در پاسخ به  سئوالاتی در مورد حقوق بشر، همچنین تاکید می کند: "اگر بنا بود فرهنگ سازی کنیم، اسلام می گوید فرهنگی بسازید که هیچ کسی از ظلم خوشش نیاید، هیچ کس به ظالم کمک نکند، ظلم یعنی تضییع حقوق مردم."
 متن این پرسش و پاسخ به شرح زیر است:
 سوال- جنابعالی از شخصیت هایی هستید که از سویی به دفاع از فقه جواهری معروفید و از طرفی دیگر در مجامع بین المللی به طرفداری از حقوق بشر شناخته می‌شوید. به عنوان مقدمه از شما خواهش می کنم، ویژگی ها و مؤلفه هایی را که برای فقه جواهری مد نظر دارید، بفرمایید؛ و نیز بفرمایید که آیا متد فقهی خود حضرت عالی هم تماما وفادار به فقه جواهری است، یا اینکه متد و شیوه نوینی را برای استنباط فقهی تان پی ریخته اید؟
آیت الله صانعی: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم. عنایتی که به فقه جواهری هست، به لحاظ خصوصیاتی است که در آن وجود دارد.که عبارتند از : یک کثرت استنباط، یعنی هر فرعی را در هر مسئله ای پیدا کنید، می بینید که در آن مسئله به طور کلی در جواهر بحث شده و فرع آن نیز مطرح گردیده، و این گویای دقت و استعداد صاحب جواهر و احاطه اش به فقه است. این یک خصوصیت است.
 خصوصیت دومی که فقه صاحب جواهری دارد این است که به کلمات فقها عنایت دارد و آن ها را بررسی می کند و بعد خودش نتیجه گیری می کند. یعنی این طور نیست که یک بحث منهای کلمات فقها را مطرح کند، و خودش به خودی خود نشسته باشد و نظری بدهد چون این کار، اشتباه است، حد اقل این که وقتی به کلمات آن ها می نگرد، گویا با دانشمندان صحبت کرده و نظر داده، اما اگر خود انسان بخواهد بدون نظر دانشمندان نظری بدهد، نادرست است صاحب جواهر این امتیاز را دارد که به کلمات و سخنان آن ها نظر دارد و بعد هم یک مطلب را در می آورد.
 امتیاز سومی را که صاحب جواهر دارد این است که به نظر آقایان و فقها عنایت دارد. یعنی به عبارت دیگر ایشان به مطلب و شهرتی که بین فقها باشد، معمولا عنایت دارد این هم یک جهت دیگری است که برای ایشان متصور است.
خصوصیت چهارمی که در آن جا هست این است که در هیچ مسئله ای وارد نشده جز این که هر سخن و هر دلیلی در رابطه آن مسئله بوده، متعرض شده است یعنی از حرفهای شیخ طوسی گرفته شیخ مفید و ابن جنید گرفته، از قرن دوم و سوم هجری تا رسیده به مقدس اردبیلی و کسانی که صاحب نظرهای خاصه ای بوده اند. و خلاصه این که او توانسته یک فقه 50 صفحه ای را -اگر با طبع های جدید حساب کنید- به تقریبا 42 جلد چهارصد صفحه ای برساند، یعنی 50 صفحه را گسترش داده و شده است42 جلد چهارصد صفحه ای، این ها امتیازاتی است که آن فقه دارد، و این که عنایت به فقه جواهری است، یعنی دقت در مسائل، یعنی احاطه به مسائل، یعنی فرعی را فروگذار نکردن. این طور نبوده که مطلبی را بگوید و ساده از کنار آن بگذرد. به عبارت دیگر، سطحی بحث نکردن، و دقت در نکات ریز آن. عنایت به فقه جواهری این است که با همان روش و دقت و با احاطه، وارد مسائل بشود.
 وقتی انسان با آن روش و آن احاطه وارد مسائل شد، ممکن است نظر آخری که می دهد همان نظر صاحب جواهر باشد و نیز ممکن است نظری غیر از نظر صاحب جواهر باشد، چون صاحب جواهر، نظرها را معمولا نقل کرده است یا اگر هم نقل نکرده، انسان وقتی به اقوال در یک مسئله و سخنان بزرگان در یک بحث و احتمالاتی که ایشان داده اند، وارد آن بحث می شود، برای خودش هم احتمال به وجود می آید، که ممکن است چنین باشد یا ممکن است چنان باشد و به دنبالش مطالبی استفاده می شود. پس این که بنده به فقه جواهری معتقدم، یعنی به فقهی معتقدم همراه با عمق و توجه به سخنان دیگران و ادله و سخنانی که در هر مسئله ای گفته شده، و بیان جزئیات آن مسئله و اکتفا نکردن به یک امر تنها. فقه جواهری آن زمینه را برای انسان درست می کند.
 منتهی آن زمینه درست می شود و بعد می آید سراغ کتابهای مقدس اردبیلی قدس سره الشریف، و آن وقت مطالبی پیش می آید که نتیجه اش این می شود که شما می فرمایید شما طرفدار حقوق بشر هستید. شبیهش امام امت(سلام الله علیه) است، ایشان با این که فقه جواهری را قبول دارد، اما می بینید که در بعضی از مسائل که جرأت کرد، یکی دو مطلب را بیان کرد، البته نتوانست و عوام زدگی مانع شد از این که به طور کلی بیان کند، اما امروز چون در جامعه ارتباطات زیاد شده و دانشمندان زیاد شده اند که بنده جرأت می کنم می گویم و مطرح می شود. امام(سلام الله علیه) در آن جا یک بحثی دارد که راجع به معادن زیرزمینی که خیلی هم به امام اعتراض شد که اگر یک کسی یک زمینی دارد و زمینش را  حفر کرد، یک معدن نفت در آن جا پیدا شد، امام می فرماید این از آنِ حکومت است، یعنی از آن ملت است جزو انفال است و از ملت است نه این که از شخص باشد. گفته اند وقتی زمینی را مالک شد، عمق آن و هوای آن را هم مالک است، به جهت آن که است که عقلا بنایشان بر این است که اگر کسی مالک جایی شده است یعنی عمق زمین و هوایش را هم مالک است، ولی امروز همان عقلا این منبع نفت را ملک این آقا نمی دانند، بلکه می گویند این از آن همه ملت است همان عقلایی که دیروز این طور می گفتند، امروز این طور می گویند، پس اگر صاحب جواهر امروز هم بود در کنار امام قرار می گرفت امام آن استدلال را برایش می کرد که شما می گویید که اگر کسی زمینی را دارد خاک های زیرزمینش را تا عمق صدمتری و دویست متری مالک است، بله این از باب بنای عقلاست که شارع هم این بنا را امضا کرده است شارع هم این راقبول کرده، ولی امروز عقلا به نحو دیگری نسبت به این مسئله می نگرند. عقلا این معدن را از آن او نمی بینند بلکه از آن همه ملت  می بینند. باز شبیهش در باره هوای منزل، بنده مالک هوای منزلم هستم، می توانم ده طبقه بیست طبقه بسازم اما این تا یک جایی است که عقلا مرا مالک هوای منزل می بینند، اما اگر می خواهد هواپیمایی با 12000 پا ارتفاع از روی منزل بنده بگذرد، نمی توانم بگویم که راضی نیستم از بالای سر منزل من بگذری، چرا که عقلا مرا مالک آن دوازده هزارپا نمی بینند، بلکه مرا فقط مالک هر طبقه ای که بتوانم بسازم، می دانند. آن مقدار را از آنِ ملت می دانند، یعنی از آن حکومت برخاسته از ملت می دانند، که او باید در آن دخالت کند. این جمع بین هر دو درست است یعنی هم فقه، فقه جواهری است -یعنی دقت و احاطه به ادله، یعنی توجه به بحث هایی که در مسئله شده-  و هم  برداشت کردن به نحوی که با حقوق بشر می سازد ولی زیربنا همان زیربنای فکری صاحب جواهر است.
 - بنابراین به لحاظ متد، شما همان فقه جواهری را می پذیرید؟
آیت الله صانعی: فقه جواهری و شیخ انصاری را من کاملا به آن معتقدم.
 - آیا تقسیم فقه به فقه سنتی و فقه پویا از نظر شما از وجاهت برخوردار هست؟
آیت الله صانعی: مقاله ای داریم که خدمتتان می دهند؛ در آن جا مفصل نوشته ایم در حدود سه سال قبل، که فقه پویا یعنی همین فقه، یعنی برداشتهای این شکلی، به این می گویند: فقه پویا. برای فقه پویا مثالی می زنم: ما در قرآن می بینیم که خدا به همه انسانهایی که خلق کرده، بدون تفاوت می گوید: «فتبارک الله احسن الخالقین» برای همه انسان ها می گوید: «فنفخت فیه من روحی» من از روح خودم در آن ها دمیدم همه انسان این یادگار الهی را دارند، خوب وقتی خدا به خودش آفرین گفته حالا اگر ما در جایی رسیدیم به این که روایت یا نظری از کسی آمده که می گوید مثلا زنها یا فلان جمعیت، از حقوق شهروندی و از حقوق انسانی محرومند، می گوییم این محرومیت با آن آفرین به خودش هماهنگی ندارد، چون این ها در آفرین، با هم مساوی اند پس چه طور شده که در حقوق انسانی، این یک حق بیشتری از حق او دارد؟ با همین پویایی فقه پیش می رود و با پویایی فقه هم نباید کسی مخالفت کند.
 - یعنی به نظر شما فقه جواهری، همان فقه پویاست؟
آیت الله صانعی: فقه جواهری زمینه فقه پویاست، البته در بعضی از جاها نظریات گذشتگان را رد کرده، ولی زمینه ساز فقه پویاست.
 - پس از نظر متدی، متد فقه پویاست و اگر صاحب جواهر هم الان زنده بود، همین طور می گفت؟
آیت الله صانعی: بله.
 - به نظر می رسد که در آثار جنابعالی توجه ویژه ای به عقل و عدل شده است.
آیت الله صانعی:  بله درست است حق همین است.
 - می خواستم ببینم که ماهیت عقل در استنباط فقهی شما با آن عقل جمعی و تجربی که انباشتی از تجارب تاریخی انسانها محسوب می شود، تفاوتی دارد یا آن عقل جمعی هم شعبه ای از همان عقلی است که منبع فقه محسوب می شود؟
آیت الله صانعی: شما برای عقل جمعی یک مثالی بزنید تا من عرض کنم.
 سوال: بارزترین مثالش همین اعلامیه حقوق بشر است.
آیت الله صانعی:  این که می فرمایید عقل جمعی، عقول انسانها محترم است و اساساً اسلام حاکمیت افراد را در زندگی محترم می داند خود پیغمبر هم موظف بوده که با افراد مشورت کند و نظر اکثریت را در پیاده کردن قوانین اجتماعی و  در آن چه که در اختیار انسان قرار دارد، مراعات نماید. من باب مثال، اداره یک مملکت احتیاج به وزارت کار و آموزش و پروش دارد، این وزارت کار را جایش را در کجا قرار بدهیم، چه گونه برنامه ریزی کنیم، احتیاج به نیروی نظامی و انتظامی دارد، برای این ها چه گونه برنامه ریزی کنیم، در این برنامه ریزی ها نظر جمع محترم است در امور زندگی که به خود انسان ها مربوط است، نظر جمع در پیاده کردن آن قوانین کلی، محترم است . به پیغمبر خطاب می شود: «وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله» که در رابطه با جنگ احد هم هست می فرماید با این ها مشورت کن و بعد تصمیم بگیر، خوب بر چه تصمیم بگیرد؟ بر نظریه خودش ولو این که مخالف با اکثریت باشد؟ این را که عقل هیچ کس نمی پذیرید، چون فرض این است که پیغمبر هم یک انسان است، اگر نظریه اش با اقلیت موافق است ولی با اکثریت مخالف است هیچ عقلی نمی گوید که نظر اقلیت را اتخاذ کند، چرا که همه نظر اکثریت را محترم می دانند. «مشورت کن» یعنی نظر اکثریت والا عمل به نظر اقلیت خلاف عقل، اندیشه و فکر است. و اگر نظر سومی را نیز بگیرد، خلاف عقل است برای این که جامعه ای که بناست حرکت کند شما یک انسانید، یک انسان چه طور نظرش بر همه ده نفر مقدم است؟ چون پیغمبر در مسائل، به عنوان یک بشر حرکت می کرده، «قل انما انا بشر مثلکم» نه این که با علم غیبش حرکت می کرده، چون اگر می خواست با کمک از علم غیبش جامعه را اداره کند، نمی توانسته الگو بشود «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» او الگوست و الگو بودن، به عنوان یک بشر حرکت کردن است.
 بنابر این، در پیاده کردن آن ها عقل جمعی، محترم است همان است که امام هم فرمودند: «میزان رأی ملت است» اما نسبت به یک سلسله از کلیات حقوق، کلیات حقوق را که این به نام منشور حقوق بشر نوشته شده است، این منشور حقوق بشر، کلیات و افکار بشر است این را باید ببینیم بنده ای که معتقد هستم حقوق انسان ها را وحی تعیین می کند، بنده باید با اندیشه خودم ببینم که با وحی می سازد یا نه، اگر دیدم هر مقدارش با وحی هماهنگی دارد، بپذیرم و هر مقدارش که هماهنگی ندارد قبول نمی کنم، چون من معتقدم کلیات را وحی باید بیان کند و فرض این است که مثلاً  این جا خلافش را بیان کرده و این منشور را وقتی من مطالعه و کل موادش را نگاه کردم، در آن مواد چیزی نیست که خلاف آن باشد که ما در فقه داریم، خلاف آن به نظر من در فقه نمی آید یکی دو جاست که مسئله خلاف فقه است، یکی مسئله ارث بردن است که گفته است زن و مرد مساوی یکدیگر ارث می برند، یکی هم –ظاهراً- مسئله طلاق است و بیش از این چیزی نیست. وگرنه زنان هم می توانند درس بخوانند، می توانند وزیر بشوند، بله اسلام هم همین را گفته است اسلام در باب زن و مرد در امور اجتماعی و اجرا هیچ فرقی نگذاشته است منشور حقوق بشر را نرسیده ایم به دقت نگاه کنیم، یک دفعه همین طوری میگوییم همه اش خلاف است به نظر من باید دید کجایش خلاف است. مثلا در خونبهای انسانها به نظر من با هم، موافق است. در فقه، انسانها جانشان به قدر جان هم ارزش دارد، حقوق شهروندی برای همه انسان هاست مذهب و نژاد و رنگ و قیافه و جغرافیا و امثال این ها در حقوق، هیچ دخالتی ندارند این به صورت کلی اما در جواب ارث هم جواب دارد که آنچه وحی آورده، با موازینی که خودمان داریم آن هم جواب دارد و می شود همان حقوقی که دیگران می گویند، منتهی باید نشست با انسان ها صحبت کرد و گفت دراین محیط این طور است و وقتی من با بعضی از آن ها صحبت کردم باور کردند در روایات هم سوال و جواب شده که چرا زنی که ضعیف است حقش کمتر از مرد است . این در روایات جواب داده شده. این را باید دانه دانه نشست حساب کرد. یک بنده الهی و معتقد به خدا که قائل است به این که قوانین کلی و حقوق را وحی تعیین می کند، اگر عقل جمعی مخالف با وحی باشد، نمی پذیرد. یک وقت او تعیین نکرده و گفته هر کسی هر حقی دارد محترم است، بشر می آید یک سری حقوق قرار می دهد مثل حق کپی رایت و حق طبعی که قرار داده شده است، حق تألیف که بشر قرار داده و بنده عرض می کنم طبق آن اصل کلی ای که می گوید هرچه را مردم حق بدانند، شما باید دنبالش بروید، حقوق محترم است این را حق می داند این حقوق را یک وقت خودش بیان می کند، یک وقت مردم این را حقوق می دانند، و لذا حق طبع، حق کپی رایت حق همه چیز محترم است و بزرگان ما هم این را داشته اند این طور نیست که الان باشد، بزرگان ما هم همین حقوق را محترم می دانستند، تنها این امام بود که در نجف حق طبع را قبول نکرد وگرنه بزرگان ما قبول می کردند. بله اگر در حقوق بشر جایی است که حقی را با اندیشه جمعی این عده -این عده هم که می خواهند برای همه بشر تعیین کنند و این اشکال دیگری است- تعیین کرده اند، اگر در آن مورد رسماً وحی بر خلافش باشد، من آن را نمی توانم بپذیرم و نمی پذیرم و آن انسان ها نیز  باید به من اجازه بدهند که من نپذیرم چون به هر حال من معتقدم به این که وحی حق را تعیین می کند آن که اشکال را رفع می کند این است که در این حقوق بشر، جاهای این طوری بسیار کم است و شاید نباشد یک جایی و به هر حال، بسیار کمش را هم باید جواب داد.
 - نتیجه این می شود که عقل جمعی در جایی که مخالفت صریح با وحی الهی نداشته باشد، مانعی ندارد و معتبر است.
آیت الله صانعی: بله همین طور است.
 -       ولی در جایی که مخالفت باشد ودر تضاد قرار گیرد...
آیت الله صانعی: ما وحی را مقدم می کنیم. خود حقوق بشر هم باید این جازه را بدهد آن هم نمی تواند بر من تحمیل کند. توجه کنید، بنده که یک الهی هستم و معتقدم که خدا این طور قرار داده، باید به بنده حق بدهند. آنها می گویند که نه ما می گوییم این طور قرار داده است، خوب این اکراه نسبت به من است و حق من دارد تضییع می شود خود حقوق بشر هم نمی تواند این را بر من تحمیل کند اما این جهت را هم باید دقت کرد که برای نگاه به حقوق بشر به همین روشی که بنده دارم پیش می روم باید نگاه کرد.برای نمونه عرض کنم: برادران اهل سنت یک وقت یک عده ای از آمریکا آمده بودند، یک آقایی آن ها را آورده بود و از دانشمندانشان بودند هفت هشت سال قبل، با آن ها صحبت کردم خیلی لذت بردند منتهی تا بشر به آن جا برسد، خیلی تفاوت دارد.
 تمام آیات قرآن را شما نگاه کنید، هر چه که بحث است راجع به کافر است، کافر رامی گوید این طور است این طور است مثلا «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» اگر معنایش این باشد که هیچ کافری نمی تواند هیچ سلطه ای بر مسلمان پیدا کند، این معنایش این است که هیچ کافری نمی تواند فرمانده نیروی نظامی بشود نمی تواند وزیر بشود نمی تواند امیر بشود چون «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» -اگر معنایش این باشد که این نیست، بر فرض که این باشد- چه کسی نمی تواند؟ «کافر»، کافر کیست؟ هم از نظر لغت حساب می کنیم هم از نظر خود قرآن حساب می کنیم: «کفر» یعنی «ستر» یعنی پوشاند، پوشاندن احتیاج دارد که بداند و بپوشاند، اگر نداند پوشاندن نیست، ستر صدق نمی کند بعد از نظر قرآن، همه جا کافر به همراه عذاب آمده است کافر را عذاب می کنیم کافر مخلد در جهنم است، این، آن کافری را می گوید که می داند یا آن که نمی داند؟ چون اگر نمی داند که نمی شود عذابش کرد قبح بلابیان که معنی ندارد، پس آن کافری را می گوید که می داند، دانسته بر خلاف حرکت می کند دشمنی می کند بر خلاف، معنای کافر این است فرض کنیم اسلام آمده این را از یک سری از حقوقش محروم کرده است. اشکال از حقوق بشر نیست می گوید شما با این که می دانی این مرام بر حق است داری بر خلاف آن تبلیغ و حرکت می کنید آن وقت می خواهی از این مرام استفاده کنی؟ اگر کفر را این گونه که ما معنی کردیم، معنی کنید، بسیاری از مشکلات حل می شود، چون از جمعیت هفت میلیاردی دنیای کنونی، چند نفر کافرند؟ خیلی محدود. آن بیچاره ای که در جنوب آفریقا زندگی می کند، دهری است و خدا را قبول ندارد و فکرش به این حرفها نمی رسد آن آدم کافر است؟ نه، غیر مسلمان است ولی کافر نیست، خوبان این همه جمعیت را خدا به جهنم می برد؟
 نمی شود ببرد، بگوید چون شما خدا را قبول نکردید، پیغمبر اسلام یا انبیای گذشته را قبول نکردید، همه را به جهنم می برم، این عذاب بدون دلیلی است و این قاصر است و نمی دانسته، می ماند یک انگشت شماری در جامعه، از نظر عقیدتی عرض می کنم. حالا آن انگشت شمار را اسلام می گوید از یک سری حقوق محروم باشد، کافر را وقتی به این معنی بگیریم، صدها مشکل ما حل می شود. می گوییم مذهب دخالت ندارد مرام در حقوق دخالت ندارد، رنگ دخالت ندارد، ولی وقتی به معنای غیرمسلمان ببینیم می گوییم همه این شناسنامه های غیر اسلامی فلان حکم را دارند شناسنامه های اسلامی ندارند، یعنی می گوییم یک شناسنامه اسلامی که هزار جنایت کند، حقوق دارد اما آن آقایی که قاصر است و اصلا جنایتی نکرده، حقوق ندارد.
 - این متد را فقه جواهری در اختیار شما قرار داده است؟
آیت الله صانعی: با همان زمینه به دست آورده ایم و بعد می بینیم قرآن و روایات این طور می گوید و بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. پس عقل جمعی در پیاده کرده قوانین، مسلماً عقل جمعی است هیچ گاه اسلام عقل یک نفر را بر دیگران مقدم نداشته حتی نبی مکرم اسلام را، چون او نیز به عنوان بشر دارد زندگی می کند. یک وقت مسئله قانون خدا را می خواهد بگوید، خود او باید بگوید چون او است که با وحی سر و کار دارد به خلاف دیگران که با آن سر و کاری ندارند. یک مجتهد یک وقت به عنوان این که می گوید من استنباط کرده ام، بله استنباطت برای خودت و برای کسی که به دنبالت می آید، محترم است اما در مورد پیاده کردن و اجرا او هم یک نفر است مانند دیگران، این طور نیست که چون به گونه خاصی است، محترم است، یا چون انیشتین است، یا چون فیلسوف است و یا چون شیخ انصاری است، رأیش بر دیگران مقدم است.
 - بر این معنی عقل جمعی را می توانیم از منابع احکام به حساب بیاوریم؟
آیت الله صانعی: نیازی نیست که عقل جمعی از منابع باشد، کلیات هست، عقل جمعی در اجرا می تواند در کنار ادله به فهم ما کمک کند. این نمونه را برایتان بگویم از فقه جواهری و فقه امام امت، ببنید ربا حرام شده است، شدتش هم خیلی زیاد است، مسلمانان هم دارند مرتب راجع به ربا بحث می کنند و می خواهند بانک بدون ربا درست کنند، خوب این حرام شده است. از یک طرف، آقایان فقهای دیگر که شاید یکی از آن ها صاحب جواهر هم باشد، گفته اند که نه یک روایاتی داریم که می گوید حیله باب ربا می تواند ربا را درست کند یعنی من صد تومان به شما قرض می دهم به صد و بیست تومان منتهی صد تومان قرض می دهم که به من بدهی یک جعبه کبریت هم می دهم به بیست هزار تومان، این را می گویند حیله باب ربا، امام این جا که بود، معتقد بود حیله هست، من یادم هست یک شب در بیرونی منزلشان -آقای حیدری نهاوندی که در حزب شهید شد- گفت که این چیست که شما ربا را با حیله حلال می دانید؟ امام فرمود که شما خیال می کنید که ربا را فقط پیرزن می گیرد؟ سرمایه دارها می گیرند کاسبی می کنند فکرش این طوری بود و با آن حیله، حلال می شود. نجف که مشرف شدند، به طور کلی نظرشان تغییر کرد  و گفتند اصلا حیل باب ربا در اسلام درست نیست، این را می گویند عقل و اندیشه این جا کارساز است. فرمودند معنی ندارد که اسلام این همه داد و قال کند و صورتش را زخم کند که یک درهم ربا، از هفتاد زنای با محارم بدتر است، یک جای دیگر آن را حلالش کند، خوب همه آن را حلال می کنند، و دلیلی ندارد که از این راه استفاده نکنند، در نتیجه لغویت آن لازم می آید. اندیشه این جا به کار می رود، با اندیشه فردی یا جمعی وقتی حرکت کنیم این معنی را می فهمیم.
 مسئله دیگری که بنده اخیرا گفته ام این است که ما وقتی می رویم سراغ ربا می بینیم ربا حرام شده برای این که ظلم به جامعه است، و ربا حرام شده برای این که ظلم به جامعه است و جلوی کار و فعالیت را می گیرد و حرام شده برای این که یک کسی مدام ثروتش بالا می رود و یکی کمتر می شود. ما دو گونه ربا داریم: یک وقت ربادهنده یک آدم پولدار است و می خواهد با پولی که از من می گیرد و ربا به من می دهد می خواهد با آن کار و کسب به وجود بیاورد خودش صد میلیون دلار دارد من هم پنجاه میلیون دلار دارم که از خودم و نتیجه زحمات پنجاه ساله من می باشد، واجب نیست که قرض الحسنه به او بدهم، خوب من چه کار کنم با پولم؟ او می آید می گوید که پولت را به من قرض بده که همه چیزش همه ضرر و نفعش مال خودش باشد، صدی این قدر در سال به تو می دهم این کجایش ظلم است؟ به من ظلم شده؟ ظلم نشده بلکه پول من به جریان افتاده است، جلوی کار گرفته شده است؟ نه کارش به جریان افتاده است. بنابراین گفته ایم ربایی که برای مخارج زندگی و درماندگی زندگی باشد، حرام است و حکومت ها باید این را اداره کند که این ها مرتکب نشوند، هیچ راهی هم درستش نمی کند. اما آن که برای استفاده است، اشکال ندارد.
آقایان یک روز آمده اند جعاله درست کرده اند یک روز مشارکت مدنی درست کرده اند، یک روز مضاربه درست کرده اند. حالا فرض کنیم بر دنیا حاکم شده ایم و اسلام را حاکم کردیم، نشسته ایم در بانک، طرف می آید می گوییم که با جعاله با تو برخورد می کنیم نه من می فهمم جعاله چیست نه او، یا می گوییم با مشارکت مدنی یا  مضاربه حل می کنیم منتهی ضرر را شرط می کنیم که برای خودمان باشد نه من می فهمم چه دارم می گویم نه او، نه کار پیش می رود، مسخره می کند می گوید این چیست؟ به قول مرحوم وحید بهبهانی در بحث ربا می گوید صرف لفظ عوضش می کند؟ این که همان است شما با آن جعاله و مشارکت مدنی همان نتیجه ربا را دارید می گیرید، منتهی دارید عوضش می کنید، خوب راحت بیایید این را که بنده عرض می کنم بگویید این قرض دادن این گونه قرضها ادله ربا این جا را شامل نمی شود، ظلم نیست بازار هم تعطیل نمی شود، و لذا به نظر بنده بهره های بانکی همه اش حلال است. خوب این برداشت با توجه به اندیشه و با توجه به عمق آن روایات این برداشت می شود البته حالا زود است که بشریت به آن جا برسد.
 - اندیشه حقوق بشر بر این اصل بنیادی استوار است که انسان بما هو انسان، حقوقی دارد اما ظاهر قضیه این است که سابقه فقهی ما نگاه تکلیف مدار داشته تا نگاه حق مدار، هیچ وقت برای انسان به خاطر انسان بودنش، به خاطر وجودش، حقی در نظر نگرفته است.
آیت الله صانعی: نه این طور نیست. بله در خیلی از مسائل رفته اند سراغ ادله و استنباطشان آن جور منطبق شده ولی آن جا هم انسان مدار است دیگر.
 - اصولاً فقه به دنبال بیان تکالیف است....
آیت الله صانعی: چرا، فقه به دنبال حقوق هم بوده است، منتهی نمی تونسته اند بیان کنند یا اشکال به آنها نمی شده است. در باب انسان، کشتن یک انسان، بزرگترین گناه است. تضییع حق یک انسان بزرگترین گناه است حقوق را معین کرده اند دیگر. در باب ظلم اسلام میگوید ظالم گناهکار است کمک کننده به آن هم گناهکار است راضی به ظلم هم گناهکار است. از این بهتر می تواند حقوق مردم را معلوم کند؟ ظلم یعنی تضییع حق مردم، اسلام بالاترین حرف را در این جا دارد که می گوید ظالم خودش که گناهکار است هیچ، آن که کمک هم می کند، شریک ظلم است، هیچ، آن هم که نشسته و راضی است خوشش می آید از او یعنی از قلب گرفته تا عمل خارجی، شما چه موقع در حقوق بشر این طور می بینید؟ یعنی اگر بنا بود ما می خواستیم فرهنگ سازی کنیم، اسلام می گوید فرهنگی بسازید که هیچ کسی از ظلم خوشش نیاید، هیچ کس به ظالم کمک نکند، ظلم یعنی تضییع حقوق مردم.
 - حتی در این گونه موارد هم سیاق بیان، بیان حکمی است یعنی حکم برای ظالم صادر می‌کند و می گوید این کار، خلاف حکم الهی است.
آیت الله صانعی: یعنی حرام است یعنی گناه است.
 - اما حقی که در اندیشه حقوق بشر هست ظاهراً ....
آیت الله صانعی: آن هم همین را می گوید، اشکال اندیشه حقوق بشر این است که ضمانت اجرا ندارد. این ضمانت اجرا هم دارد این می گوید گناه است جلویش را باید بگیرند، آن فقط بیان می کند. الان حقوق بشر هیچ ضمانت اجرایی که ندارد، فقط نشسته قطعنامه ای می گذراند. اما در اسلام وقتی روی ظلم تکیه شده؛ یعنی ضمانت اجرایی دارد «حرام» ضمانت اجرایی اش را درست می کند وقتی میگوید حرام است یعنی طرف گناه مرتکب شده و باید مذمتش کرد باید جلویش را گرفت و اگر توان باشد باید تعزیرش کرد و تنبیهش کرد.
 - یعنی در اندیشه فقهی شیعه هم انسان به خاطر انسان بودنش حقوقی دارد؟
آیت الله صانعی: بله انسان محترم است. «لقد کرمنا بنی آدم» به نظر بنده انسان حقوق دارد و نژاد و رنگ مطرح نیست. «فتبارک الله احسن الخالقین» همه انسان ها مثل همند.
 - یک مسئله دیگر این است که نظریه حقوق بشر، اندیشه ای است که مبتنی بر مباحث بنیادی تری مثل اومانیسم و جدایی دین از سیاست است...
آیت الله صانعی: اشتباهشان این است. جدایی دین از سیاست، دین به یک معنی عین سیاست است و سیاست عین دیانت. سیاست یعنی تدبیر امور جامعه. اسلام عین سیاست است یعنی برای امور جامعه قانون دارد برای همسایه حق قرار داده برای شهروند حق قرار داده برای رفیق حق قرار داده کار و کاسبی را گفته چه گونه دادوستد کنید، قوانین جزایی دارد قوانین حقوق مدنی دارد. ارتباط با خدایش قانون دارد حالا ارتباط با خدا هم مدنی است برای این که می گوید نمازت را با جماعت بخوان یعنی با هم باشید، اسلام هم دین عین سیاست است یعنی قوانین اسلام برای تدبیر امور جامعه است و به نظر بنده آن قوانین جامعه را می تواند به صلاح برساند. این معنای دین عین سیاست است. اما اگر معنای عینیت دین با سیاست این باشد که بنده هر چه می گویم باید عمل شود، این هیچ ربطی به اسلام ندارد خود پیامبر هم این گونه حکومت نمی کرده است همانی است که امام فرمودند «میزان رأی ملت است» تدبیر امور جامعه بامردم است در قانون اساسی هم آمده است که حاکمیت از آن مردم است منتهی این اسلام عین سیاست است، رو به رو شده با یک سری از کارهای ما، که شده ایم مستبد، شده ایم خودخواه، حالا بنده به عنوان متفکر تا شما یک حرفی می زنید، می گویم کافری، این حرفها را نزن چرا از حقوق بشر حرف می زنید! یک سری هم با قدرت سرنیزه این می شود جدای از اسلام . ولی اسلام عین سیاست است یعنی عین تدبیر امور جامعه است.
 - من به سوال قبل بر می‌گردم، "انسان بما هو انسان حق دارد" یعنی حقی که هیچ کس نمی تواند از او بگیرد حتی خدا هم نمی تواند سلب کند.
آیت الله صانعی: خدا که خودش قرار داده، سلب نمی کند. اگر سلب کند ظلم است.
 - خوب، حقی است که خدا داده است.
آیت الله صانعی: خدا داده ولی نمی تواند پس بگیرد چون ظلم است.
 - پس در نگاه فقهی ما این حقی است که خدا به بندگان داده است؟
آیت الله صانعی: بله خدا داده است. در قانون اساسی هم آمده است حق حاکمیت از آن خداوند است که به بشر داده است.
- این را می توانیم به عنوان تفاوت بین حقوق بشر غربی و حقوق بشر اسلامی بدانیم؟
آیت الله صانعی: بله یعنی این ضمانت اجرایی دارد ولی آن ها ندارند این را مربوط به یک جایی می داند یک پشتوانه ای برایش قرار می دهد که اگر انسان به آن عنایت کند، خود به خود اجرا می کند حقوق بشر در اسلام ضمانت اجرایی دارد یکی همان تکالیفی که فرمودید ضامن اجرایی اش است یکی هم این که می گوید از طرف خدا و آفریننده من قرار داده شده است به دنبال شکر و سپاسگزاری او آن حقوق را عمل می کند. ضمانت اجرایی است اما حقوق بشری که منشور نوشته است ضمانت اجرایی ندارد.
 - در خصوص مفهوم عدل و ظلم با توجه به این که برداشت عقلای عالم در تغییر است، چه می فرمایید؟
آیت الله صانعی: بله این مانعی ندارد ما این را نوشته ایم. بنده چیزهایی را خلاف عدل می دانم می گویم چون خلاف عدل است کنار گذاشته می شود، چون قرآن امر به عدالت دارد و روایات مخالف قرآن باید کنار گذاشته شود. یک روزی هم ممکن است خلاف عدل نباشد برمی گردیم، آسمانی به زمین نمی آید.ولی آن کلی سر جای خودش است قرآن دنبال عدل است متد ما این است که سخنی بر خلاف عدل، معتبر نیست و ارزشی ندارد روایات اگر بر خلاف عدل بود، یعنی بر خلاف قرآن بود این روایات ارزش ندارد یعنی یک جایی اش اشکال دارد یا اشتباه شده یا جعل کرده اند یا درست به دست ما نرسیده، یا یک معنایی بوده که ما نمی فهمیدیم، نمی توانیم به این روایات اعتماد کنیم و لذا این روایات را بنده می گذارم کنار اما اگر یک روزی بشر رسید به یک جایی که بشر گفت این عین عدل است، آن برمی گردد.
 - یعنی تبیین عدل و مصادیق آن را عقل جمعی بر عهده دارد؟
آیت الله صانعی: بله.
 - به عنوان مثال اگر چند سال پیش می خواستید فتوی بدهید، ممکن بود دیه زن ومرد را قائل به تنصیف بشوید.
آیت الله صانعی: بله.
 - مرور زمان ومکان تأثیر دارد؟
آیت الله صانعی: بله موثر است. اصلا این اشکال های در زمان قبل نبوده و لذا توجه به آن نمی شده است.
 - مثلا مصداق ظلم هم ممکن بوده است این طوری باشد؟
آیت الله صانعی: بله مصداق ظلم هم به آن توجه می کردند، می گفتند ولی اصلا توجه نبوده است و به قول امام که فرمودند زمان و مکان در اجتهاد موثر است، یعنی به عبارت دیگر، این که این حکم خلاف عدالت است ظلم است یا نه، این عقل جمعی است که در این جا می تواند کار ساز باشد یعنی  اندیشه و افکار و برداشت های جمعی.
 - جنابعالی متن مقدس مثل سنت معصومین را تاریخمند می دانید یا فراتاریخی؟ تاریخی به این معنی که اصول ثابتی در آن هاست...
آیت الله صانعی: از حرفهای بنده بر آمده که اصولش هیچ قابل تغییر نیست. و هیچ گاه هم تغییر نکرده است این تغییر در اندیشه های بشر و در برداشتهاست. برداشتها تغییر می کند نه این که خود آن ها تغییر کند. یک کسی از روایات راجع به کافر آمده، می گوید همه غیر مسلمانان کافرند، این یک برداشت است یک برداشت دقیقتر می گوید غیر مسلمانان کافر نیستند، بلکه غیر مسلمانند. کافر یک نحوه دیگر است و این دو گونه برداشت است که با هم فرق دارد. یا یک آقایی می گوید که دختر به مشرک نباید داد به کفار نباید دختر داد. خوب آن یک برداشت است اما بنده برداشتم وقتی همان آیه را توجه می کنم، می بینم که سرّش این است که آن مشرکان و کفار «یدعوا الی النار» و خداوند «یدعو الی الجنه» آن ها به طرف آتش می کشند و خدا به طرف بهشت. خوب به حکم این علت و فلسفه ای که در ذیل این آیه آمده است. بنده عرض می کنم بله اگر مشرکی است که می خواهد زن بگیرد اغوائش کند و به شرک ببرد، نباید به ازدواج او در آید، اما ازدواج های الان چه وقت این گونه بوده است؟ مرد و زن با هم زندگی می کنند و کاری به مذهب و مرام هم ندارند. بله، اگر جوری است که می خواهد ببردش و ازدواج را زمینه تبلیغ فکری قرار می دهد نباید با او ازدواج کند، اما اگر این طور نیست، تازه آن هم مشرکی که این طور می کند، کی ما مشرک داریم؟ چه کسی هم خدا را می پرستد هم دیگری را؟ زردشتی ها هم این طور نیستند. بنابراین، این یک متد فقهی است.
 - این که شما می فرمایید یعنی از یک آیه دو برداشت شده که برداشت شما دقیق تر است. اما ممکن است بعضی ها بگویند این آیه تاریخی است به این معنی که حکمی که در این آیه ها آمده مربوط به زمان پیامبر و به خاطر جو حاکم بر آن دوران است.
آیت الله صانعی: اشتباهشان است. آن را نمی توانند بگویند، چون آیات برای همیشه آمده است «وماارسلناک الا کافه للناس» بعضی از جاها مقطعی است اما در همه جا نمی شود، در قوانین کلی نمی شود این طور باشد. بعضی از جاها مقطعی آمده است. در قرآن هم مثلا اگر آیاتی راجع به برده و عبید دارد، مقطعی است یعنی مال آن زمان است اگر یک روز دیگری هم باز دنیا به طرف بردگی رفت باز آن آیات زنده می شود اما این که بگوییم نه این مربوط به آن زمان است و برای بعد، مفید نیست اشتباه در برداشت است چون قرآن برای همیشه آمده است نه برای یک زمان. ولی مقطعی باز به این معنی است که اگر یک روز دیگر اگر آن طور شد برمی گردد. البته در قرآن نمی دانم این طور هست یا نه، ولی در روایات داریم مقطعی که قابل برگشت هم نیست. مثلا زن می گوید که مرد، مهریه من را نداده است. مرد می گوید من داده ام. خوب چه کسی باید ثابت کند؟ چه کسی باید گواهی و امارات و شواهد بیاورد؟
- مرد.
آیت الله صانعی: مرد که می گوید من داده ام. در روایات دارد که زن باید شاهد بیاورد اگر زن شاهد نیاورد، مرد یک قسم می خورد و قضیه تمام می شود. این برخلاف قواعد است ولی شهید اول -که من معتقدم این ها به حساب حریتشان شهید شدند، و حریتشان در فقه شیعه، بعدها امروز هم یک سری را شهید می کنند برای حریتشان البته به صورت دیگر- می فرماید که این مال آن زمان بوده، چون آن وقتها مهریه را نقد می دادند به طرف، بنابر این بوده که مهریه را نقد بدهند و وقتی بنا بر این بوده، گمان و ظاهر حال این است که مرد مهریه را داده است غالب این بوده است. غلبه هم اماره است.
 - در واقع تعارض اصل و ظاهر است.
آیت الله صانعی: ظاهر است. این ظهور بر آن مقدم است این از این جهت بوده است این روایت مال آن روز بوده است که مهریه را می دادند، برخلاف قواعد هم نیست. یا مثلا در لوازم خانه در روایات دارد که این لوازم خانه را اگر خواستند جدا شوند، باید بدهند به زن، تعلیل آورده است که این عروس است که جهیزیه می آورد. حالا اگر یک روزی در جامعه بشری، دامادها جهیزیه می آورند، به شکل دیگری باز می گردد. مقطعی به این معنی که برای یک زمان صادر شده و برای زمان دیگر نیست، نه، ولی زمینه اش در آن روز بوده است ممکن است یک روز دیگر هم باشد. در قرآن چنین چیزی را نداریم.
 - آنچه من از فرمایش های شما فهمیدم، این بود که در خصوص حقوق بشر با توجه به این که فقه جواهری حق را از ناحیه خدا می داند و اندیشه حقوق بشر در غرب، حق را خودبنیاد می داند، بدون این که خدا داده باشد یا کسی آورده باشد، ما دو راه بیشتر پیش رو نداریم، یا باید حقوق بشر را بر مبنای حقوق اسلامی تعریف کنیم و یا باید تک تک مواد ناظر به حقوق بشر را بر اساس منابع دینی مان جرح و تعدیل کنیم و بسنجیم و ببینیم کدامش درست است و کدامش نادرست است.
آیت الله صانعی: با هم تضادی ندارد این ها با هم جنگی ندارد، ما می گوییم مبنای حقوق بشر خداوند است ولی آن ها میگویند خود بشر است ما می گوییم خداوند این حقوق را برای بشر قرار داده نباید این را به هم بزنیم، باید تک تک موارد ببینیم که آیا بر حسب نظر یک الهی این حق به بشر داده شده یا نه، آن هم که حق می دهد به عنوان بشر می دهد، منتهی این آقایان می گویند ما این حقوق را برای بشر کشف کردیم با عقلمان، ما عرض می کنیم بله شما این حقوق را با عقلتان کشف کردید، ولی ما آن را با وحی تأیید می کنیم آن جایی که وحی آمده باشد قبول می کنیم ولی آن جا که وحی نیامده باشد، از باب درک عقلی باز قبول می کنیم ولی آن جایی که بر خلافش باشد رد می کنیم.
 - بر این اساس، این اختلاف بنیادین...
آیت الله صانعی: هیچ اثری ندارد اختلاف بنیادی هیچ اثری ندارد که به طور کلی رد کنیم یا امضا کنیم. هیچ ضرر و نفعی ندارد منتهی آن که ما میگوییم، امتیازش بر آن این است که ضمانت اجرایی دارد یا به فرمایش ما یکی ضمانت اجرایی اش تکلیف است و یکی هم از طرف خدایی است که من به آن معتقدم و همه چیزم را فدای او می کنم.
 - به عنوان آخرین سوال، جناب عالی اختلافات فقهی تان با فقهای پیشین، بسیار زیاد است تا جایی که من یادم هست بالغ بر دویست مورد است. بعضی از آقایان به صورت نظریه، مکانیزمی عرضه کرده اند که با توجه به آن بشود احکام جدیدی صادر کرد، به عنوان نمونه گفته اند امروزه احکامی اسلامی است که عاقلانه و عادلانه باشد و با دو قید دیگر. ولی جناب عالی با توجه به متد فقه جواهری تک تک موارد را رجوع کرده اید به ادله و حکمش را بر اساس ادله درآورده اید.
آیت الله صانعی: آن ها هم همین کار را باید بکنند.
- آیا امکانش هست که بر اساس فقه جواهری یک مکانیزمی عرضه شود؟ یک قاعده طلایی کلی عرضه شود؟
آیت الله صانعی: قاعده کلی که نمی تواند کارساز باشد، باید بیاید در موارد. ما نمی توانیم بگوییم عادلانه، هر چه را که ما عدل می دانیم، بگوییم و کاری نداشته باشیم که قرآن چه گفته است، هیچ نرویم سراغ این که آیا قرآن این را عدل دانسته یا نه، خوب ممکن است یک جایی در قرآن این را عدل ندانسته باشد و ظلم بداند، باید این را توجه کنیم و بعد پیاده کنیم. بنده هم همین را می گویم، بنده می گویم احکام اسلام بر حساب و بر پایه عدل است و بر پایه اندیشه بشری است منتهی باید رفت سراغ ادله اش ممکن است در آن جا چیزهایی باشد که من نفهمیده باشم ممکن است یک چیزی را بگوید که عقل من به آن نرسیده است.
 - تفاوتش این است که جناب عالی زحمت تک تک احکام را کشیده اید.
آیت الله صانعی: باید این طور بشود آن نمی تواند باشد. هیچ علم و دانشی نمی تواند آن طور باشد شما نمی توانید در پزشکی با قاعده کار کند، باید برود مورد به مورد درس بخواند و مسائل را بررسی کند یک مهندس می تواند با یک مبنای کلی همه جا پیاده کند، باید برود مورد به مورد....
 - برای این که بفهمیم حکمی عادلانه است باید تمام سابقه فقهی آن حکم را بررسی کنیم؟
آیت الله صانعی: بله باید ببینیم.
- مثلا برای این که بفهمیم تنصیف دیه....
آیت الله صانعی: عادلانه اش را که می فهمیم عقلا عادلانه می دانند.
 - صرف اینکه این تنصیف عادلانه نیست، ما نمی توانیم از این حکم، صرف نظر کنیم؟
آیت الله صانعی: برمی گردد به این که اگر ما دیدیم روایات تنصیف کرده است، اولا باید آن روایت را با فقه جواهری هماهنگ کنیم، که ما هماهنگ می کنیم تا عمق فقه ما از بین نرود، که این خدمتی است به فقه شیعه چون اگر بخواهیم منهای آن بحث کنیم، همه این فقه شیعه و عمق آن از بین می رود یک دانشگاهی است که عمق دارد ولی عمقش از بین می رود، این اولا، ثانیا ممکن است در آن جا یک نکاتی باشد که ما وقتی به آن ها توجه کنیم و به بشر بگوییم، بشر بگوید که نصف عادلانه است و از اندیشه اش بازگشته و می گوید عادلانه است والا بنده هم همین را می گویم باید رفت ادله را بررسی کرد اول از راه خود ادله به دست بیاوریم، اگر نتوانستیم و دیدیم دلیل دارد می گوید حکم این است و لاغیر و به ما هم نفهمانده که این عادلانه است، تعیین نکرده که این عادلانه است می گوییم این روایات و این ادله خلاف قرآن است و خلاف عقل است پس کنار زده می شود.





چهل و سه سال رابطه زیر سایه اما و اگر
جرس: رابطه ایران و لیبی قدمت 43 ساله دارد . با این حال طی این سالها، هیچ مقام بلند پایه ای از لیبی در سطح رئیس جمهور یا رهبر به ایران سفر نکرده است. همچنین لیبی هیچ گاه اجازه فعالیت فرهنگی به طور علنی به ایران نداده در حالیکه بیش از سی سال است که کشور لیبی در ایران مرکز فرهنگی و مدرسه جهت تحصیل دانش اموزان عرب در ایران دایر کرده است. حکومت لیبی حسب برخی منافع ، از ایران در جنگ با عراق حمایت  کرد .

تاریخ روابط دوکشور در یک نگاه

روابط سياسي بين ايران و ليبي براي اولين بار در تاريخ 9/10/1346 در زمان رژيم گذشته در سطح سفارت برقرار گرديد.
در سال 1347 و همزمان با روی کار آمدن قذافی در لیبی سفير ايران در تونس به عنوان سفير اكرديته در طرابلس تعيين شد و روابط دو كشور حتي پس از روي كار آمدن معمر قذافي نيز همچنان ادامه يافت و در اواخر سال 1348 سفير اكرديته ايران با مقامات دولت جديد ليبي ملاقات و مذاكره نمود ولي هيچگونه پيشرفتي در مناسبات دو كشور حاصل نگرديد و از حد تشريفات و تعارفات ديپلماتيك فراتر نرفت.
تا اينكه در سال 1350 به دنبال بازگشت جزاير سه گانۀ ايراني به مالکیت ایران، مخالفت هايي از سوي دولت ليبي ابراز شد و روابط دو كشور كم كم رو به سردي نهاد. با به رسميت شناخته شدن حق تاريخي ايران بر جزاير مزبور در تاريخ 9/9/1350، دولت ليبي به اتفاق الجزاير، يمن جنوبي در آن زمان و عراق عليه ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد شكايت نمودند كه با توجه به حمايت كشورهاي غربي از ایران اين شكايت به جايي نرسيد و مختومه اعلام گرديد.
ادامه اختلافات دو كشور و اتخاذ موضع گيري هاي سياسي منفي عليه يكديگر باعث تيرگي روابط فيمابين گرديد به طوري كه بعد از خاتمه مأموريت سفير اكرديته ايران در طرابلس در مورخۀ 24/9/1351 دولت  ايران ديگر نماينده جديدي در اين كشور تعيين ننمود. لازم به ذکراست كه در طول مأموريت سفير اكرديته ايران در طرابلس در سال 1349 وزير نفت وقت ليبي طي ديداري از تهران با مقامات شركت ملي نفت و وزير خارجه وقت ايران ملاقات و مذاكراتي به عمل آورد. ولي عملاً منجر به هيچگونه قراردادي بين دو كشور نگرديد.
از دي ماه سال 1351 دولت ليبي به طور علني به مخالفت با رژيم شاه و حمايت از گروه هاي تجزيه طلب در جنوب پرداخت . با اوج گرفتن مبارزات انقلاب اسلامي در سال 1356 مقامات ليبي به ويژه سرهنگ قذافي رهبري اين كشور از مبارزات و مجاهدتهاي ملت  ايران عليه نظام گدشته پشتيباني نمود. بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي دولت ليبي هيئت هايي را براي تبريك و حمايت از آرمانهاي انقلاب و مذاكره پيرامون برقراري روابط دو جانبۀ سياسي به ايران گسيل داشت. شركت هيئتي از اعضاي حزب جمهوري اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي براي شركت در جشن تعطيلي پايگاههاي آمريكا در ليبي و سفر هيئتي به سرپرستي شهيد محمد منتظري به اين كشور نیز از نشانه های این تعمیق رابطه در ابتدای انقلاب اسلامی ایران بود.
در تير ماه 1358 آقاي سعيد مجبر مجدداً با در دست داشتن حكمي از سوي آقاي تريكي وزير خارجه وقت دولت ليبي براي مذاكره در باب برقراري روابط سياسي به تهران آمد و در تاريخ 24/8/1358 وي با وزير خارجه وقت ايران ملاقات نمود. كه در اين ديدار طرفين با برقراري روابط سياسي فيمابين موافقت نمودند و اعلاميه آن در روزنامه هاي رسمي كشور انتشار يافت.
از آن زمان به بعد سفارت ليبي به طور رسمي افتتاح و آقاي سعد مجبر به عنوان اولين كاردار اين كشور در جمهوري اسلامي ايران به فعاليت خود ادامه داد. دولت متبوع وي در مورخ 17/1/1359 براي آقاي سعد مجبر به عنوان سفير درخواست پذيرش نمود كه موافقت جمهوري اسلامي ايران اعلام و وي در مورخ 14/3/1359 استوارنامه خود را به وزير خارجه وقت تسليم نمود
در نيمه دوم مهر ماه 1359 آقاي علي خرم به عنوان كاردار جمهوري اسلامي ايران به ليبي اعزام گرديد. مقارن با ديدار شهيد محمدعلي رجايي نخست وزير وقت از اين كشور سفارت جمهوري اسلامي ايران در مورخ 29/7/1359 به شكل رسمي افتتاح گرديد.
در دي ماه 1360 آقاي مهدي شاملو به عنوان سفير جمهوري اسلامي ايران در ليبي تعيين گرديد. بعد از ايشان به ترتيب آقاي باقري به عنوان كاردار و حجت الاسلام نوري شاهرودي به عنوان سفير به ليبي اعزام گرديدند.  تير ماه 1369 محمدرضا نوري شاهرودي به عنوان سفير جمهوري اسلامي ايران در جماهيري ليبي تعيين گرديد و در تير ماه 1375 مأموريت وی در اين كشور خاتمه يافت و پس از آن سفارت جمهوري اسلامي ايران به سرپرستي آقاي ميرزايي به عنوان سفير اداره شد.

روابط دولت نهم و دهم با حکومت لیبی

در دولت احمدی نژاد نیز روابط با لیبی  در سطح بالایی ادامه یافت . معاون اول احمدی نژاد در دولت نهم در اسفند 86 ، آينده‌اي روشن را براي روابط ايران وليبي پيش‌بيني كرد وگفت: به‌زودي ارتباط وسيعي در عرصه‌هاي مختلف بين تهران و طرابلس آغاز مي‌شود .
رويز داودي دردومين روز از سفر به ليبي در جمع ايرانيان مقيم طرابلس، افزود: اولويت جمهوري‌اسلامي‌ايران در سياست خارجي ، توسعه روابط با كشورهاي همسايه، اسلامي و آفريقايي است. وی همچنین به حضور ‪ ۴۵‬خانواده ايراني در كشور ليبي اشاره كرد و گفت :
‪ ۱۵‬خانوار كارگزاران دولت هستند و ‪ ۳۰‬خانواده نيز از مهندسان و متخصصان ايراني صنعت نفت، مخابرات و هواپيمايي مي‌باشند.
روابط پارلمانی ایران و لیبی نیز طی سالهای اخیر جهش داشته بطوریکه جواد جهانگير زاده نماينده مردم اروميه و عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس هشتم درباره ظرفيت‌هاي موجود بين ايران و ليبي می گوید : ظرفيت‌هاي موجود در حال حاضر بحث فرهنگي- مذهبي مشترك است، بحث سوابق انقلابي و مقاومت در برابر آمريكا، اگرچه ليبي متاسفانه رفتارهاي انقلابي قبلي خود را از دست داده است
همچنین هیات عالی‌رتبه دیپلماتیک ایران به ریاست علی لاریجانی دی ماه 88 به طرابلس رفتند و زمیته سرمایه گذاری 150 میلیارد دلاری با لیبی را فراهم کردند. با این حال حشمت‌الله فلاحت‌پیشه دیگر نماینده مجلس با اشاره به پاشنه آشیل روابط ایران و لیبی گفت : پرونده این موضوع هنوز مفتوح است. ودر سفر متکی به لیبی قرار بود یک کمیته سیاسی مسائل دو کشور را بررسی کند . اما به عقیده این نماینده مجلس اختلاف در باره امام موسی صدر مانع از آن نبود که کل رابطه ایران با یک کشور به تعلیق در آید.
مخالفان رابطه ایران و لیبی
يکي از دلايلي که مي‌توان آن را به عنوان مهمترين دليل موثر بر روابط ايران و ليبي تلقی کرد، ماجراي ربوده شدن امام موسي صدر است. اين کشور در اين ماجرا هيچ‌گاه پاسخ قانع کننده‌اي نداده است.
پس از سفر متکی به لیبی،  پایگاه‌های اینترنتی و تشکل‌های حامی آزادی امام موسی صدر، در بیانیه‌هایی از سفر وزیر امور خارجه ایران به لیبی انتقاد کردند. در دهم تیرماه سال‌ 88 قرار بود احمدی نژاد برای شرکت در اجلاس دو سالانه اتحادیه‌ آفریقا به لیبی سفر کند، اما این سفر ساعاتی پیش از پرواز لغو شد. درصورتی‌که سفر احمدی‌نژاد به لیبی انجام می‌شد، او بلندپایه‌ترین مقام ایرانی بود که پس از انقلاب اسلامی به طرابلس می‌رفت.
با این حال صادق خرازی سفیر سابق ایران در فرانسه گفته بود در زمان دولت هشتم پرونده امام موسی صدر طی مذاکره با طرف لیبیایی به نتایج مثبتی رسیده بود که متأسفانه به‌دلیل خلف وعده مسئولان دولت لیبی که قرار بود موضوعاتی را آشکار کنند تکمیل نشد و در دولت نهم نیز به‌دلیل عدم پیگیری دستگاه سیاست خارجی کشور، پیگیری وضعیت امام موسی صدر به فراموشی سپرده شد.
بعد از سفر متکی به لیبی و احتمال قوی‌تر شدن روابط ایران و لیبی مساله ربوده‌شدن امام‌موسی صدر در این کشور و سرنوشت او بار دیگر مطرح شد. اما خانواده امام موسی صدر به این روابط گرم اعتراض کردند.
مهدی فیروزان، داماد امام موسی صدر گفت: خانواده امام موسی صدر به دستگاه دیپلماسی کشور منتقد و معتقد است با وجود این‌که مقامات مسئول گفته‌اند هم روابط ایران و لیبی را گسترش می‌دهیم و هم قضیه را پی‌گیری می‌کنیم، ما فقط شاهد ایجاد روابط بوده‌ایم و به مسئله پی‌گیری پرداخته نشده است.

رفتارهای خصمانه دولت لیبی

با این حال سابقه رفتارهای خصمانه لیبی با ایران نیز امری نیست که بتوان از کنار آن گذشت. اخیرا یک شبکه تلويزيوني به نام «المستقله» که برنامه‌هاي خود را به زبان عربي از لندن پخش مي‌کند، مصاحبه‌اي با يکي از جدايي‌طلبان اهوازي ترتيب داده بود. نام اين برنامه «أحواز، پشت پرده و ابعاد آن» بود كه در آن مصاحبه‌شونده با شور و حرارت خاصي درباره برخي حوادث و تحرکات جديد تجزيه‌طلبان خوزستان صحبت مي‌کرد. وي در اين برنامه تصريح کرد که فعالان گروه‌هاي تجزيه‌طلب اهواز، دفاتر و مؤسساتي رسمي در ليبي و برخي کشورهاي عربي چون کويت و امارات تأسيس کرده‌اند و با کمک‌هايي که اين کشورها و به‌وي‍ژه ليبي در اختيار آنان قرار مي‌دهند در پي اهداف جدايي‌طلبانه خويشند.
نگاهي اجمالي به تاريخچه رفتار حكومت ليبي نشان مي‌دهد که اين تحرکات از سوي قذافي تازگي ندارد چرا که از دي‌ماه 1351، دولت آن کشور به‌طور علني به حمايت از گروه‌هاي تجزيه‌طلب در جنوب پرداخته و تحت نام «جبهه آزادي بخش أحواز و عربستان» در نقشه‌هاي جغرافيايي که در ليبي به چاپ رسيده علاوه بر اينکه نام «خليج‌فارس» را به «خليج عربي» تغيير داده، منطقه خوزستان را نيز به‌عنوان يک ناحيه عربي که بايد به اعراب بازگردد، ذکر کرده است.
همچنین برخی  عامل و باني ايجاد نخستين غائله هسته‌اي و منبع فروش اطلاعات حساس هسته‌اي ايران به غرب را حكومت ليبي می دانند. اين مسأله را حسن روحاني، دبير وقت شوراي‌عالي امنيت ملي نيز بيان کرده است. (مجله راهبرد، شماره 34، سخنراني حجت‌الاسلام حسن روحاني) جالب آنکه ليبي در آخرين رأي‌گيري شوراي‌حکام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي درباره ايران، با دادن رأي ممتنع، به اردوگاه آمريكا و سه كشور اروپايي بر ضد ايران پيوست.
در ارديبهشت‌ماه سال 1383 نيز حكومت ليبي برگ ديگري از اقدامات خصمانه خود بر ضد ایران را رو كرد. در آن زمان، نماينده دائم جمهوري اسلامي ايران در سازمان‌ملل‌متحد طي گزارشي كه براي بررسي به تهران فرستاد اعلام کرد که نماينده ليبي در سازمان‌ملل از طريق ارسال نامه‌اي محرمانه به رئيس وقت شوراي‌امنيت درخواست كرده تا شکايت سابق عليه ايران درباره جزاير سه‌گانه خليج‌فارس مجدداً به جريان بيفتد.
رهبر لیبی همچنین گفته بود: " شيعه فقط ايران نيست، شمال افريقا هم شيعه است، ما دولت فاطمي دوم را در شمال افريقا ايجاد خواهيم كرد. هركس مي‌گويد شيعيان فقط فارسها هستند، دروغ مي‌گويد. دولت فاطمي كه اولين دولت شيعي بود، در شمال افريقا تشكيل شد نه درايران. ما دوباره آنرا احياء مي‌كنيم."

تعليق روابط ديپلماتيك ايران و ليبي 

به دنبال تحولات اخیر در لیبی، یک عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي در مجلس شوراي اسلامي با اشاره به جنايات رژيم قذافي و كشتار مردم ليبي گفت: جمهوري اسلامي ايران ضمن محكوم ساختن جنايات قذافي هيچگونه رابطه ديپلماتيكي با رژيم حاكم بر ليبي ندارد.
 اسماعيل كوثري نماينده تهران در مجلس گفت: كشتار بي رحمانه مردم ليبي توسط قذافي به هيچ وجه مورد قبول نيست و جمهوري اسلامي ايران چون گذشته قويا اين جنايات را محكوم كرده و معتقد است كه قذافي به عنوان جنايتكار جنگي مي بايست دادگاهي و محكوم گردد.





مرگ تدریجی در سالهای حبس؛ عدم رسیدگی جان یک زندانی دیگر را گرفت جرس: طبق قانون، مسوليت سلامت جسمی زندانی به عهده مقامات نگه دارنده او است؛ اما در کشوری که مقامات‌اش قوانین را یکی پس از دیگری می‌شکنند و با بی‌اعتنایی از مرز قانون عبور می‌کنند، این جمله نیز معنایش را از دست می‌دهد و آن‌قدر بی‌معنا می‌شود که می‌توانی در زندان‌های این کشور گروه‌گروه زندانیانی را ببینی که با بیماری‌های کوچک و بزرگ دست و پنجه نرم می‌کنند اما اجازه مرخصی و درمان پزشکی، حتی در داخل زندان، به آنان داده نمی‌شود و کار تا آنجا پیش می‌رود که یک زندانی سیاسی، با وجود سه ماه بیماری مداوم، تنها و تنها به دلیل بی‌توجهی مسئولان زندان از دنیا می‌رود.
 در جمهوری اسلامی گویا، قوانین و مصوبات هم به کمک هیچ زندانی سیاسی نمی‌آید. دگمه‌چی هم مستثنی نبود؛ چرا که او طبق ماده ۲۲۹ فصل سوم آئین نامه سازمان زندان‌ها مستحق دریافت مرخصی بود، اما کسی نبود که به قانون عمل کند.
مطابق این ماده، "چنانچه حسب تشخیص پزشک قانونی محکوم دارای بیماری صعب‌العلاج باشد یا امکان معالجه وی در موسسه یا زندان وجود نداشته یا ادامه حبس موجب شدت بیماری یا تاخیر در بهبودیش باشد یا قادر به تحمل حبس نباشد به پیشنهاد رییس موسسه یا زندان، شورای طبقه‌بندی موظف است به مدت یک ماه به او مرخصی اعطا کند که در صورت نیاز قابل تمدید است." دگمه‌چی سرطان پانکراس داشت، اما به مرخصی نیامد و آن‌قدر دیر برای درمان اعزام شد که بیماری امانش نداد.

بازاری سرشناس قربانی اهمال مسئولان
 محسن دگمه‌چی، یکی از بازاریان سرشناس تهران که از ۱۵ شهریور ماه سال ۸۸ در بازداشت به سر می‌برد، شب گذشته به دليل عدم رسيدگی پزشكي و وخامت حالش در بيمارستان جان باخت.
 دگمه‌چی که نزدیک به ۵۰ سال سن داشت و از اهالی آذربایجان بود، در محل کار خود در بازار بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او که از زندانیان  سیاسی دهه ۶۰ به شمار می‌رفت، پیشتراز هفت سال از عمر خود را در زندان گذرانده بود.
این بازاری زندانی به اتهام کمک مالی به خانواده‌های زندانیان سیاسی و حضور فرزندش در قرارگاه اشرفِ عراق توسط قاضی صلواتی مورد محاکمه قرار گرفت و به ۱۰ سال حبس تعزیری و تبعید به زندان رجایی شهر کرج محکوم شد. دگمه‌چی در بند ۴، سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج به سر می‌برد.
 دگمه‌چی از ماه‌ها پیش دچار وضعیت وخیم جسمانی شد اما از سوی مسئولان زندان و بهداری، متهم شد که  "شما تمارض می كنید و مشكلی ندارید" و مقامات زندان از پی‌گیری و توجه به وضعیت وی و انتقال به بیمارستان خودداری کردند، تا اینکه بر اثر بالا گرفتن دردهای وی و حاد شدنِ وضعیت، با انتقال دیرهنگامِ وی به بیمارستان، پزشکان اعلام کردند وی دچار سرطان بسیار پیشرفته پانکراس شده و از معالجه وی قطع امید شد.
 روز یکشنبه ۱۵ اسفندماه، پس از مجموعه اعتراضات زندانیان سیاسی حاضر در بند و فشار افکار عمومی همچنین وضعیت رو به وخامت محسن دگمه‌چی، پزشک متخصصی وی را در درمانگاه زندان رجایی شهر معاینه کرد و فارغ از نبود امکانات مناسب پزشکی در آن مکان، نظر خود را پیشرفت زیاد بیماری سرطان وی و قطع امید از درمان وی اعلام کرد، این پزشک به دگمه‌چی گفت بیش از "یک تا سه" ماه دیگر زنده نخواهد بود.
محسن دگمه‌چی بنا بر تشخیص پزشکان باید در بیمارستانی خارج از زندان تحت شیمی درمانی قرار می‌گرفت و عدم رسیدگی به موقع، موجب پیشرفت بیماری سرطان وی شد.
 طبق خبرها، پس از انتقال این زندانی به بیمارستان، با مراجعات مکرر خانواده وی، به عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران  برای گرفتن مجوز جهت پرستاری و نگهداری از او، تنها به همسرش اجازه 10 دقیقه ملاقات داده شد و دیگر اعضای خانواده او از دیدار با وی محروم بودند.

بازی با جان زندانیان
 مرگ زندانیان به دلیل عدم رسیدگی به موقع پزشکی، پیشتر نیز اتفاق افتاده بود. از این میان می‌توان به منوچهر محمدی از زندانیان واقعه کوی دانشگاه اشاره کرد که ۸ مرداد ۱۳۸۵ پس از چند روز اعتصاب غذای خشک در زندان اوین درگذشت و به شهادت زندانیان دیگر و هم‌بندان‌اش وی چند روز پیش از فوت مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفته بود و پس از آن نیز مراقب‌های لازم جهت بهبود اوضاع جسمی او از سوی مسئولان زندان صورت نگرفت.
 امیدرضا میرصیافی وبلاگ‌نویسی که به اتهام "توهین به رهبری و آیت‌الله خمینی" به تحمل دو سال حبس محکوم شده بود، نیز ۲۸ اسفند ماه ۱۳۸۷ پس از وخامت جسمی، به بهداری زندان اوین منتقل شد که به گفته فعالان حقوق بشر به علت "فشار روانی و عدم دریافت کمک‌های پزشکی" جان خود را از دست داد.
امیرحسین حشمت ساران دبیر کل جبهه اتحاد ملی ایران از دیگر زندانیان سیاسی زندان گوهر دشت بر اثر بی‌توجهی‌ و عدم مراقبت پزشکی در زمان بازداشت اسفند ماه ۱۳۸۷ پس از ۴۸ ساعت اغما جان باخت.
 همچنین از زندان‌های گوهردشت و رجایی‌شهر و اوین و دیگر زندان‌ها، موارد متعددی مبنی بر مرگ زندانیان بر اثر عدم رسیدگی به موقع پزشکی گزارش شده است.
اکنون نیز زندانیان سیاسی بسیاری با شرایط جسمی نامناسب و اوضاع وخیم جسمانی در زندان به سر می‌برند و مسئولان زندان از مداوای آنان و یا ارائه‌ی مرخصی به آن‌ها سر باز می‌زنند؛ هاشم خواستار عضو انجمن صنفی معلمان که برای درمان چند روزی با دستبد و و پابند به بیمارستان منتقل و پس از عمل جراحی مجددا به زندان بازگردانده شد.
 منصور اسانلو فعال کارگری نیز که پنج سال است در زندان به سر می‌برد، بیماری حاد قلبی دارد و باید به سرعت تحت عمل جراحی قرار گیرد، اما هر بار با درخواست مرخصی وی مخالفت می‌شود و این زندانی در شرایطی که به شدت بیمار است در زندان به سر می‌برد.
 عدم رسیدگی به بیماری زندانیان تا آنجا پیش‌ رفته است که چندی پیش برای رسیدگی پزشکی حسین رونقی ملکی دانشجوی زندانی و فعال اینترنتی که به بیماری شدید کلیوی دچار شده بود، شرط اعتراف تلویزیونی گذاشته بودند.
 عمادالدین باقی، فرید طاهری، عیسی ‌سحرخیز، مهدی محمودیان، مسعود باستانی، مجید دری، ضیا نبوی و بسیاری از زندانیان دیگر با بیماری‌های کوچک و بزرگ دست به گریبان‌اند که نه تنها عدم مداوای کامل بیماری‌ها را به مرضی مزمن بدل می‌کند، بلکه بهداشتی نامناسب و عدم امکانات زندان عاملی برای بروز بیماری‌ در بین زندانیان می‌شود و به این ترتیب خط هشدار سلامت زندانیان روز به روز پررنگ‌تر می‌شود.






دمشق چند گام پیش افتاد، صدای معترضان سوری شنیده شد
جرس: حتی مجلس سوریه نیز صدای انقلاب مردم را شنید و به معترضان کشته شده ادای احترام کرد . . بشار اسد نیز چند گام به عقب نهاد وگرچه با لحن آقای خامنه ای معترضان را فتنه گر نامید اما  متوجه شد که باید به خواست مردم تن در دهد و اصلاحات را آغاز کند. کابینه محمد ناجی عطری نخست وزیر سوریه هم استعفا داد که ناظران می گویند این امر اقدامی نمایشی است اما حتی دستور تشکیل دولت جدید نشانه روشنی است از اینکه حکومت بعث سوریه هم صدای انقلاب مردم را شنیده و نسبت به آن واکنش نشان داده است.
در منطقه ، سعودی ها نیز پیشاپیش دست به کار شده و فرایند امتیاز دهی به مردم را آغاز کردند. یمن ، اردن و حتی بحرین نیز مخالفان خود را به رسمیت شناختند و با آنها وارد مذاکره شدند.
این در حالی است که دوستان استراتژیک اسد در تهران از 22 ماه پیش تا کنون به هیچ وجه زیر بار خواسته قانونی معترضان نمی روند ، به سادگی  آدم می کشند ، اجازه برپایی مراسم سوگواری به خانواده کشته شده ها نمی دهند ، قبر کشته شدگان معترض را تخریب می کنند، کشته ها را مصادره می کنند ، امتیاز که به مردم نمی دهند هیچ هر روز بر شدت محدودیت ها و سختگیری ها نیز می افزایند.
اعتراضات در سوریه از 18 مارس آغاز شد و ظرف کمتر از 10 روز نزدیک به 130 کشته و دهها مجروح به همراه داشت.

مجلس ایران فحش می دهد، پارلمان سوریه ادای احترام
در حالیکه در ایران مجلس و نمایندگان راه یافته به آن از الفاظ رکیک در باره مخالفان و معترضان استفاده می کنند ،نمایندگان مجلس سوریه در یک اقدام بی سابقه و به منظور احترام به خونهای ریخته شده معترضان خیابانی یک دقیقه سکوت کردند.
نمایندگان مجلس سوریه همچنین بشار اسد را به مجلس احضار کرده اند تا در خصوص اصلاحات وعده داده شده توضیح دهد.
این در حالی است که در ایران اکنون مدتهاست که مردم به خاطر افزایش سرسام آور بهای  اقلام مختلف و خدمات عمومی در فشار هستند اما مجلس حتی جرات احضار رئیس دولت به منظور ارائه توضیح در این باره را ندارد، چه رسد به مباحث سیاسی مرتبط با نحوه برخورد با منتقدین و معترضین حکومت.
با این حال بشار اسد روز گذشته  در تازه ترین اظهارات خود به سبک و سیاق رهبر ایران آقای خامنه ای سخن بر زبان راند و از توطئه هایی حرف زد که با هوشیاری ملت به نتیجه ای نخواهد رسید.
  وی از مقوله مقاومت و فلسطین نهایت استفاده را کرد تا جریان اعتراضی در سوریه را توطئه ای از پیش طراحی شده برای حذف دمشق از رهبری مقاومت بنامد.
بشار اسد در اظهارات دیروز خود  ترجیح داد که به روش حاکمان تهران جریان اعتراضی را یک فتنه قلمداد کند و گفت: در حال حاضر سه مسئله در سوریه در هم پیچیده شده است. مسئله اول اصلاحات، موضوع دوم نیازهای معیشتی مردم و مسئله سوم فتنه است   برخی در نظر داشتند با انحراف مسئله اصلاحات و نیازهای اساسی مردم سوریه اعتراضات را به سوی دیگری منحرف کنند.
با این حال تفاوت بشار اسد با رهبر تهران در یک نکته کاملا واضح بود :  اسد ضرورت اصلاحات را بر خلاف آقای خامنه ای پذیرفت و گفت: ما انکار نمی کنیم که برخی از مردم سوریه با خواسته های معیشتی در تظاهرات مشارکت داشتند. آنان توطئه گر نبودند اما از اقدام آنها سوء استفاده شد من با کسانی که خواستار اصلاحات هستند همراه هستم. البته شاید در این باره تاخیر داشته ایم اما اصلاحات را از همین حالا شروع می کنیم.
البته اسد معترضان را فتنه گر خواند و در این مساله با متحدان خود در تهران همراهی نشان داد و گفت : از بین بردن فتنه کنونی واجب ملی، اخلاقی و شرعی مردم سوریه است و هرکس بتواند در دفع فتنه اقدامی انجام دهد و دست به آن اقدام نزند جزو فتنه گران محسوب می شود.

لغو برخی محدودیتها در سوریه، تشدید محدودیتها در ایران
اخیرا حکومت سوریه  وعده داده که بسیاری از محدودیت های موجود در چند دهه گذشته لغو خواهد شد.
لغو حالت فوق العاده و تنظیم قانون جدید مطبوعات یکی از وعده هایی است که برای باز شدن بیشتر فضا به مردم داده شده است.
بر اساس قانون جدید روزنامه نگاران به حبس محکوم نخواهند شد و در صورت تخلف در یک دادگاه مدنی محاکمه خواهند شد.
قانون حالت فوق العاده  از 50 سال قبل در سوریه برقرار شده بود که بر اساس آن تجمع های اعتراضی محدود و دستگاه امنیتی اختیار داشتند تا افراد مشکوک و عاملان ناامنی در کشور را بازداشت کند.
این قانون همچنین بازپرسی از افراد ، کنترل مکالمات ، کنترل مطبوعات ، مجله ها وهمه وسائل ارتباط جمعی را پیش از انتشار مجاز می شمرد.
آزادی زندانیان سیاسی و فعالان حقوق بشری آن هم در آستانه شروع اعتراضات در سوریه از دیگر اقدامات حکومت بشار اسد است .
دستگاه امنیتی سوریه همچنین دیانا الجوابره فعال حقوق بشری در شهر درعا را آزاد کرد . وکیل وی در گفتگو با خبرگزاری رویترز گفت : وی به همراه 15 تن دیگر از فعالان سیاسی که در تجمع های اعتراضی در درعا شرکت کرده بودند ، آزاد شد . وکیل الجوابره گفت :" این بازداشت شدگان پیش از این خواستار آزادی زندانیان سیاسی و 15 کودکی شده بودند که اقدام به شعارنویسی بر روی دیوارهای مدارس شهر کرده بودند."
اما سران جمهوری اسلامی به محض شروع نا آرامی ها محدودیتها را بر احزاب ، مطبوعات و فعالان سیاسی- مدنی تشدید کردند، دستگیری ها را شدت بخشیدند و فعالان سیاسی،حقوق بشری، دانشجویی و حتی وبلاگ نویسان را بازداشت کردند و این روند سرکوب و تهدید و ارعاب را تا به امروز ادامه داده اند.

کپی از نسخه امنیتی سرکوبگران تهران برای دمشق
البته ناگفته نماند که برخی تاکتیک های سرکوبگرانه در سوریه تقریبا کپی شده مدل امنیتی سرکوبگران در تهران است. اعزام اتوبوسهای ماموران ضد شورش،حضور پر رنگ لباس شخصی ها ، شلیک به معترضان ، پخش اعترافات تلویزیونی،  اظهارات اسد به سبک آقای خامنه ای و فتنه نامیدن جریان اعتراضی  و دخیل دانستن عوامل خارجی   از جمله شباهتهای تاکتیکی مورد بحث است.
هنگامی که اعتراضات از شهر درعا جنوب سوریه آغاز شد حکومت اسد نیروهای امنیتی خود را به صورت اتوبوسی به کانون اعتراضات گسیل کرد. 12 اتوبوس مامور ضد شورش به درعا اعزام شدند و مخالفان می گويند که نيروهای امنيتی بدون اونيفورم نظامی و با لباس شخصی، و در حالی که به سلاح مجهز بودند، به ياری ساير نيروهای دولتی مستقر در شهر آمده و اعمال خشونت شديد را آغاز کردند.
با این حال نخستين گزارش ها در باره تظاهرات مردم سوريه  که در روز نوزدهم مارس منتشر شد حاکی از آن بود که پلیس به سوی معترضان شلیک کرده و شماری را کشته و مجروح کرده است.
فیلم های تظاهرات مردمی در سوریه که بر روی یوتیوپ قرار گرفته به خوبی نشان می دهد عزاداران بر سرجسد عزيزان خود اشک می ريزند ، نوحه می خوانند و شعارهای ضد دولتی سرمی دهند.
لباس شخصی های سوری نیز حضوری پر رنگ در میان معترضان دارند . خبرگزاری آسوشيتدپرس گزارش داده بود که انبوهی از نيروهای مسلح لباس شخصی، درحالی که آشکارا سلاح در دست دارند، در کوی و برزن ها و خيابان های بندر لاذقيه تردد کرده و در ميان عابران و رانندگان اتومبيل ها ايجاد رعب می نمايند.
تحلیلگران بر این باورند که شیوه های کاربردی در برخورد با معترضان در سوریه بی شباهت با رفتارهای جمهوری اسلامی با مخالفان و معترضان خیابانی نبوده است.
به عنوان مثال نظام سوریه تعداد برخی کشته شدگان در جریان نا آرامی های اخیر در این کشور را تائید می کند اما آن را به گردن عوامل خارجی ضد نظام بعث سوزیه می اندازد.
این شیوه را قبلا جمهوری اسلامی نیز به کار برده بود و گناه قتل کشته شدگان را به گردن کسانی که آنها را مزدوران سرویس های بیگانه نامید ، انداخته بود.
پخش اعترافات عوامل دخیل در نا آرامی ها یکی دیگر از تاکتیک های کاربردی است که حکومت سوریه آن را به مرحله اجرا در آورد. طی هفته های اخیر تلويزيون سوريه فيلم هايی را با عنوان «اعترافات عوامل منتسب به بيگانه» مرتبا پخش می کند و به شهروندان درمورد «عواقب ناگوار پيروی از دشمن» هشدار می دهد.
همچنین شاهدان عینی و روزنامه نگاران می گویند در جریان درگیریهای روزهای اخیر در شهرهای مختلف سوریه ، تعدادی از لباس شخصی های مسلح به باتوم و چاقو، تظاهرات کنندگان را مورد حمله قرار داده اند، اما دولت سوریه هرگونه ارتباط این افراد با حکومت را رد می کند و از آنان با عنوان "افراطیون بنیادگرا" نام می برد . همچنین مردان مسلح به تفنگ و چماق خودروها را در لاذقیه و درعا متوقف و آن‌‌ها را کنترل می‌کرده‌اند.

کشف مهم تهران درباره دلایل نا آرامی سوریه
در این میان خبرگزاری نیمه دولتی مهر گزارش داد که سوریه با یک جنگ نرم روبرو شده است. رسانه های حکومتی جمهوری اسلامی که چند روزی است تقریبا در باره حوادث سوریه سکوت کرده اند به صورت جسته و گریخته حفاظت از منافع و امنیت ملی دمشق را در تهران عهده دار شده اند. مهر نوشت دستگيری يک تبعه آمريکايی و تعداد زيادی از اتباع کشورهای عربی همسايه که در اقدامات خشونت آميز درعا و لاذقيه دست داشتند و همسويی برخی رسانه های عربی با طراحان جنگ نرم غرب مهر تاييدی بر وجود توطئه هدفمند و سازمان يافته خارجی به رهبری آمريکا و رژيم صهيونيستی عليه يکی از اضلاع جبهه مقاومت است.
این اظهارات به نقل از سلیم عبود یکی از نمایندگان مجلس سوریه در مصاحبه با این خبرگزاری بیان شده است. سلیم عبود تصریح کرد تفاوت سوريه با دیگر کشورهای عربی نا آرام از اين نظر فرق می کند که سوريه نه تنها با رژيم اشغالگر قدس رابطه ندارد بلکه حتی همچنان بخشی از خاک اين کشور يعنی بلنديهای استراتژيک جولان همچنان در اشغال اين رژيم است و سوريه در کنار جمهوری اسلامی ايران و مقاومت فلسطين و لبنان، جبهه بازدارندگی و مقاومت در برابر جبهه سازش را تشکيل می دهد.
ارزیابی تهران این است که نا آرام شدن سوریه طرح جنگ نرمی از سوی وهابیت سعودی است که از طریق العربیه و با دروغ پراکنی در صدد است مثلت تهران – دمشق و حزب الله را تضعیف کند و حتی صفحه ای مخصوص عليه سوريه در اینترنت ايجاد کرده اند و به پخش شايعات و اخبار دروغين در باره سوریه دست می زنند. تحلیل نهایی تهران این است : رويکرد خصمانه العربيه عليه سوريه که در خصوص جمهوری اسلامی ايران و حوادث پس از انتخابات ایران نیز مشهود بود احتمال همدستی حکام سعودی با آمريکا و رژيم صهيونيستی برای بی ثبات کردن سوريه را قوت بخشیده است.