۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

روز شنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

سایت محافظه‌کار «الف»:

حکومت بی‌آبروی سوریه مورد تائید ایران نیست

سرکوب اعتراض‌های مردمی در سوریه از سوی لباس شخصی‌ها
سایت «الف» اعلام کرد حکومت سوریه مورد تایید ایران‌ نیست، اعتراض‌ها در این کشور جدی است و در دمشق آزادی بیان وجود ندارد.
این سایت در در واکنش به اعتراض مخاطبان خود نسبت به سکوت رسانه‌های جمهوری اسلامی در قبال تحولات سوریه این مطالب را بیان کرده است.
 «الف» با اعلام اینکه اعتراض‌های مخاطبانش را به حق می‌داند نوشته است: «نزدیکی سوریه با ایران به معنی تایید نوع حکومت آن توسط ما نیست بلکه این نزدیکی بیشتر به دلیل دشمن مشترک {اسراییل} دو کشور است.»
این سایت افزوده که «ایران بدون اینکه نوع حکومت سوریه را تایید کند از فرصت وجود چنین کشوری برای کمک به رزمندگان فلسطینی و لبنانی بهره می‌برد.»
 «الف» در ادامه یادداشت خود آورده است: «در سوریه آزادی بیان و رسانه‌ها به شدت محدود است و این کشور از نظر آزادی بیان مانند اکثر حکومت‌های عربی شرایط بسیار بدی دارد.‌ای کاش متحد ما برای ایستادگی علیه اسرائیل، از نظر دموکراسی و حقوق بشر، کشور آبرومندی بود.»
سایت متعلق به احمد توکلی نماینده محافظه‌کار مجلس در ادامه اعتراض‌ها در سوریه را واقعی و جدی دانسته و نوشته است: «سرکوب آزادی بیان و ناآرامی در کشور متحد ما مایه تاسف و قطعا محکوم است.»
این سایت در بخش دیگری از یادداشت خود تلاش کرده که سکوت رسانه‌های جمهوری اسلامی در قبال تحولات سوریه را ناشی از جهت‌گیری رسانه‌های خارجی در خصوص اتفاقات اخیر این کشور معرفی کند.
 «الف» نوشته از آنجا که رسانه‌های خارجی در برخورد با تحولات ایران، بحرین و یمن عملکرد مناسبی نداشته‌اند بنابراین رسانه‌های جمهوری اسلامی نیز به اخبار و گزارش‌های آن‌ها در خصوص تحولات سوریعه به دیده تردید نگریسته و از نقل خبر از آنها خودداری کرده‌اند.
این سایت در عین حال توضیح نداده که جمهوری اسلامی با وجود داشتن چند دفتر خبری در سوریه چرا اقدام به انتشار اخبار و گزارش‌های مستقل در خصوص تحولات اخیر این کشور نکرده است.
 یادداشت «الف» در شرایطی منتشر می‌شود که برخورد مقام‌های جمهوری اسلامی با تحولات سوریه برخلاف موضع‌گیری‌ آنها در خصوص تحولات سایر کشور‌های عربی بوده است.
جمهوری اسلامی همان‌طور که سایت «الف» هم به آن اشاره کرده، از متحدان نزدیک سوریه به شمار می‌رود و تحولات این کشور را از نزدیک دنبال می‌کند.

 


جــرس: سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی معتقد است "اگر الان بگوییم تمام فعالیت هسته ای مان را کنار بگذاریم و در زمینه هسته ای دیگر فعالیتی نداشته باشیم، غربی ها می آیند بحث حقوق بشر را مطرح می کنند و باز هم  بهانه می گیرند. آنها حتی به همکاری ما جواب نمی دهد و هر نوع همکاری را تسلیم شدن ما تلقی می کنند."
رامین مهمانپرست، مشاور وزیر خارجه و سخنگوی دستگاه دیپلماسی دولت دهم، طی مصاحبه ای با خبرآنلاین، خاطرنشان می کند "چون غرب به خاطر فعالیت های هسته ای صلح آمیز بهانه می گیرد، حتی همکاری های نظیر تعلیق غنی سازی حاصل بخش نبوده است."
متن این پرسش و پاسخ که علاوه بر مسائل اتمی، به اظهارات وی پیرامون سیاست خارجی دولت های قبل از محمود احمدی نژاد نیز باز می گردد، به شرح زیر است:

در دهه گذشته چه فراز و فرود هایی در حوزه دیپلماسی داشتیم؟
 سیاست خارجی ما بعد از پیروزی انقلاب و از زمانی که دوران گذر خود را پشت سر گذاشته و روی خط اصلی خود قرار گرفت، چهارچوب مشخصی داشته و همواره خطوط اصلی کار توسط امام و بعد ایشان توسط رهبری ترسیم شده است. بنابراین در خطوط اصلی سیاست خارجی کشور ما تغییر نداشته و نخواهیم داشت. ولی با توجه به تحولات منطقه ای و بین المللی ممکن است در شیوه های پیگیری و اجرای سیاست خارجی تنوع و تفاوت وجود داشته باشد.
به جز رژیم صهیونیستی که مشروعیتی برای این رژیم قائل نیستیم، دولت ایالات متحده آمریکا به خاطر خصومت هایی که در طول تاریخ به ویژه در یک صد سال اخیر با ملت ما داشت، می تواند استثنای ما در توسعه روابط ما با دنیا باشد.
اما اگر آمریکایی ها رویه گذشته خود را تغییر و نسبت به عذرخواهی و جبران این رفتار اقدام جدی می کردند شاید این محدودیت در رابطه با آن ها نیز می توانست مورد تجدید نظر قرار بگیرد.

آیا در سال های گذشته مواردی داشتیم که دستگاه دیپلماسی کشور ما از گفتمان و چهارچوبی که مقام معظم رهبری تعیین کرده خارج عمل کرده باشد؟
 معمولا خطوط کلی سیاست خارجی در بالاترین سطوح کشور و با نظارت و تایید رهبری تعیین می شود. ولی برای اجرای آن سیاست ها ممکن است سلیقه های مختلفی به کار گرفته شود.
بنابراین ممکن است اولویت ها در دولت های مختلف تغییر کند که به تبع آن روش ها نیز می تواند متفاوت باشد.

این اولویت ها را که تعیین می کند. آیا هر دولتی که سر کار می آید با توجه به سیاست های خود این اولویت ها را تعیین می کند یا در چهارچوب های مشخص شده توسط مقام معظم رهبری تصریح شده است؟
در اجرای سیاست های کلی که باید در سطوح بالای تصمیم گیری تعیین شود، می تواند سلیقه ها متفاوت و اولویت ها تغییر کند.
مثلا در دوره سازندگی بحث توسعه همکاری های اقتصادی و جلب سرمایه گذاری خارجی اولویت ما بود. برای این کار می بایست سراغ کشورهایی می رفتیم که برای این توسعه همکاری آمادگی و یا توانایی سرمایه گذاری داشته باشند. همچنین باید قوانینی تدوین می شد تا امکان حضور سرمایه گذاراران خارجی فراهم شود.
در دوره اصلاحات شاید رنگ و بوی سیاست خارجی ما کمتر جنبه اقتصادی داشت. چرا که اولویت دولت بیشتر مسایل فرهنگی و گفت و گوهای تمدن و ادیان بود.. در این دوره چون اولویت اول ما کار اقتصادی نبود شاید به شکل سابق شاهد رشد و توسعه همکاری های اقتصادی نبودیم.
در دوره دولت نهم  و دهم شاهد این هستیم که آرمان ها و اهداف اولیه انقلاب و حقوق ملت در بخش های مختلف به عنوان اولویت کار سیاست خارجی قرار گرفت. به همین دلیل رویکرد ما در بحث هسته ای و نقشی که باید در عرصه بین الملل داشته باشیم تغییر کرد.

ارزیابی شما از تغییر اولویت های سیاست خارجی در دوره های مختلف کشور چیست؟ تغییر مداوم این اولویت ها برای سیاست خارجی ما یک حسن محسوب می شود یا یک ضعف؟
دستگاه سیاست خارجی جدا از اینکه چه تغییراتی در بالاترین سطوح اجرایی کشور ایجاد می شود باید آمادگی پیگیری حرفه ای اهداف کلان کشور را داشته باشد. با تغییر مدیران ارشد اجرایی و تغییر اولویت های اصلی در سیاست خارجی ممکن است در نوع کار تفاوت هایی پیش بیاید. ولی اگر این دستگاه از نیروهای کارآمدی برخوردار و پختگی لازم را داشته باشد می تواند در هر یک از این دوره ها منافع کشور را در آن زمینه ها دنبال کرده و به ظرفیت های کشور اضافه کند.
چون در ایران دولت ها منتخب اکثریت مردم هستند طبیعی است باید به سلیقه و ایده ای که آن دولت برای پیگری اهداف مورد نظر کشور دنبال می کند احترام گذاشت. البته دستگاه سیاست خارجی ما توانست در هر دوره ای ظرفیت های جدیدی را ایجاد کند که همه متعلق به انقلاب، نظام و کشور است.
 
هم اکنون ملاک ما برای تشخیص اینکه دستگاه سیاست خارجی در دوره های مختلف بر طبق سیاست های مقام معظم رهبری عمل کرده است چیست؟ مردم از کجا می توانند تشخیص دهند سیاست خارجی فلان دولت طبق چهارچوب هایی که توسط رهبری مشخص شده اجرایی شد؟
 تامین منافع ملی جزو مهم ترین خطوط اصلی سیاست خارجی کشور است. رعایت سه اصل «عزت، حکمت و مصلحت» در سیاست خارجی چهارچوبی است که باید در محدوده آن حرکت کرد.
معمولا در هر تصمیم جدی و رویکردی که می تواند برای دستگاه سیاست خارجی مسیر مشخصی تعیین کند در مراجع مختلف بحث و رایزنی شده و نقطه نظرات نهادهای مختلف اخذ می شود. نسبت به درجه اهمیت آن تصمیم نقطه نظرهای مقام معظم رهبری اخذ شده و بعد اجرایی می شود.. هر کجا ایشان تشخیص بدهند که یک سیاست درست نیست نظرات صریح خود را اعلام کرده و مسئولین نیز حتما در چهارچوبی که مد نظر مقام معظم رهبری است عمل می کنند.
زمانی ممکن است سلیقه ای ناقض سیاست های کلان و راهبردهای اصلی باشد که در این جا مسلما جلوی این سیاست ها گرفته می شود. به خاطر اهمیت و شکل کار دستگاه سیاست خارجی، برای تصمیم گیری های موثر و مهم از طریق کانال های مختلف به صورت مستمر با ریاست محترم جمهور، شورای امنیت ملی، مجلس شورای اسلامی، نهادهایی که در این زمینه نقش و تاثیر دارند و دفتر مقام معظم رهبری ارتباط برقرار می شود.

یکی از بحث هایی که در دهه گذشته همواره با آن مواجه بودیم بحث فعالیت صلح آمیز هسته ای کشور مان بود. در چند سال اخیر ما چه ابتکارعمل ها و فرصت هایی در حوزه دیپلماسی هسته ای داشتیم و چطور توانستیم از آن استفاده کنیم؟
 رویکرد کشورهایی که با حقوق ملت ما مخالفت می کنند همیشه متهم و فشار سنگین وارد کردن به ما بوده تا ما دائما از خود دفاع کرده و اصلا مجالی برای تعیین جایگاه اصلی حقوق خود نداشته باشیم یا نسبت به تخلف دیگران سکوت کنیم.
در رویکرد جدید این توفیق را پیدا کردیم تا به عنوان یک عضو سازمان بین المللی انرژی اتمی که معاهده ان پی تی را به امضاء رسانده از حقوق خود مقتدرانه دفاع کند. دفاع همه جانانه کشور و ملت ما باعث شده کشورهای دیگر نیز از حقوق خود دفاع کرده و رسما از فعالیت های هسته ای خود صحبت می کنند. کشورهایی که در این زمینه به صحنه آمدند احساس می کنند مسیر برای آن ها هموار شده است.
 
شما به رویکرد جدید در حوزه دیپلماسی هسته ای اشاره کردید. منظور تان چیست؟
 رویکرد جدید یعنی این که صورت مسئله را به شکلی تعریف کردیم که اگر قرار باشد راجع به فعالیت هسته ای صحبتی شود باید به آن جامع نگاه کرد. مسئله هسته ای و معاهده ان پی تی که چهارچوبی برای قضاوت تعهد و رفتار کشورها است سه موضوع مهم را در دستور کار خود قرار داده است. یک موضوع مربوط به خلع سلاح می شود. بحث خلع سلاح باید زنده و پیگیری می شد. چون به یک مسئله فراموش شده تبدیل شده بود. کسی به خود اجازه نمی داد راجع به کشورهای قدرتمند که سلاح های خود را ذخیره کردند صحبتی کند. ولی الان بحث خلع سلاح به یک موضوع جدی تبدیل شده است.
علی رغم فشارهایی که وارد شد حدود شصت کشور در کنفرانسی که راجع به خلع سلاح در کشور ما برگزار شد شرکت فعال داشته و نشان دادند در سطح بین الملل برای خلع سلاح اراده وجود دارد. بنابراین زنده کردن یک اصل مهم ان پی تی به اسم خلع سلاح به صورت جدی در دستور کار ما قرار گرفت.
 بحث دوم، عدم اشاعه است که در این این خصوص نیز زمینه ای برای جلوگیری دیده نمی شد. همان طور که رژیم صهیونیستی توسط کشورهای دارنده سلاح هسته ای مجهز به کلاهک های هسته ای شد و حتی اجازه داده نمی شد در این خصوص بحثی شود، ولی برای اولین بار در اجلاس بازنگری ان پی تی در نیویورک با اجماع همه کشورها فعالیت رژیم صهیونیستی زیر سوال قرار گرفت و قرار شد فعالیت های این رژیم با جدیت و دقت بررسی و این رژیم پاسخ گو باشد.
بنابراین بحث عدم اشاعه به عنوان رکن دوم ان پی تی هم اکنون یک موضوع جدی تلقی می شود. بحث عاری شدن جهان، از جمله خاورمیانه از سلاح هسته ای موضوعی است که مستقیما رژیم صهیونیستی را مورد توجه قرار می دهد.
بحث سوم، بحث فعالیت هسته ای همه کشورها در چهارچوب صلح آمیز است که در این زمینه نیز وضعیت بسیار تغییر کرده است. اولا کشور ما ثابت کرده که نسبت به اهداف صلح آمیز انحرافی ندارد؛ ممکن است به لحاظ سیاسی بهانه کرده و ادعایی را تکرار کنند ولی شاهدیم در تمامی گزارش های دبیرکل سازمان انرژی اتمی از فعالیت صلح آمیز کشور ما تاکید شده سند و مدرکی نسبت به انحراف مشاهده نشده است. آن جا که قصد دارند فعالیت صلح آمیز کشور ما را به بهانه سیاسی زیر سوال ببرند می گویند ما نمی توانیم تضمین کنیم که در آینده این اتفاق می افتد یا خیر. شاید نتوانند این تضمین را راجع به هیچ کشوری داشته باشند ولی چرا تنها راجع به ایران بحث می کنند؟!
این مسئله یک مسیر جدید را باز کرده است. هم اکنون کشورها راحت تر می توانند از حقوق خود در این زمینه استفاده کنند. خیلی راحت تر می توانند راجع به فعالیت هسته ای نظر داده و با کشورهای دیگر قرارداد بسته و تاسیساتی داشته باشند.
در زمینه فعالیت صلح آمیز هسته ای هم اکنون وضعیت کشور نسبت به شش، هفت سال پیش کاملا متحول و متفاوت شده و در یک جایگاه بسیار بالاتر و بهتری قرار گرفته ایم.
 
فکر می کنید برخوردهای سیاسی که با فعالیت هسته ای کشور مان می شود نسبت به گذشته کمتر شده است؟
 هرقدر نقش کشوری مهم تر و موثرتر شود و بخواهد جایگاه خود در نظام بین الملل را بالاتر ببرد با مخالفت کشورهایی که عادت کرده بودند با امر و نهی های یک جانبه عمل کرده و در تصمیمات کسی را دخالت ندهند، بیشتر مواجه می شود. فکر می کنم شدت برخوردهای سیاسی نسبت به کشور ما بیشتر شده است ولی دلیل اش این است که ما در حال بالا بردن جایگاه خود در نظام بین الملل هستیم. ما حرف هایی داریم که افکار عمومی دنیا از آن استقبال می کنند. می خواهیم از حقوق خود دفاع کنیم و چون دفاع می کنیم برای آن ها سخت است و فکر می کنند ممکن است منافع شان به خطر بیافتد و سعی می کنند با فشار سیاسی جلوی دسترسی ملت ما به حقوق خودشان را بگیرند.
معنای اینکه همیشه علیه ما قطع نامه صادر می کنند این است که حاضر اند برای جلوگیری از دسترسی ملت ما از حقوق مسلم خود سخت ترین فشارها را به آن ها وارد کنند. به امید اینکه این فشارها باعث شود مردم ما مایوس و ناامید شوند و از دنبال کردن حقوق خود دست بردارند.
در دنیای امروز اگر می خواهد سعادتمند شود باید قدرت داشته باشد. اگر ضعیف و تسلیم باشد هیچ کس حقوق آن ملت را دو دستی به آن تقدیم نمی کند. اگر شما قدرت داشته باشید، اگر به علوم پیشرفته دسترسی داشته باشید، اگر توانایی دفاع از کشور خود را داشته باشید، آن وقت است که دیگر کسی به شما تعرض نمی کند. اگر شما یک کشور خیلی خوبی باشید، آدم های خیلی خوب و محترمی باشید و حرف های خیلی قشنگی هم بزنید ولی ابزار دفاع از کشور خود را نداشته باشید آن ها نمی آیند بگویند، به به، چه کشور خوب و محترمی، پس هیچ کس به این کشور کاری نداشته باشد.
 
شما به نکته مهمی اشاره کردید که بعضا مورد بحث نیز است. فکر می کنید دوره ای در سیاست خارجی داشتیم که در مقابل استکبار تسلیم شده باشیم؟
شاید این طوری بگوییم بهتر باشد که در طول سی و دو سال گذشته دائما آمریکایی ها و برخی کشورهای غربی به دنبال بهانه بودند تا نسبت به ملت و کشور ما خصومت خود را دنبال کنند. مثلا اگر الان بحث هسته ای را به عنوان بهانه ای برای فشار خود عنوان می کنند و می گویند چون ما نگران هستیم این فعالیت ها جنبه نظامی پیدا کند، بنابراین مدام قطع نامه صادر کرده و تحریم می کنند، سوال ما از آن ها این است چند سال است که ما فعالیت هسته ای خود را دنبال می کنیم؟ خب، بیست یا بیست و پنج سال پیش که فعالیت هسته ای نداشتیم. آن زمان چرا ما را تحریم کردید؟! اگر الان بگوییم که فرض کنید تمام فعالیت هسته ای مان را کنار بگذاریم و در زمینه هسته ای دیگر فعالیتی نداشته باشیم، فکر می کنید خصومت آن ها علیه ما تمام شود؟! می آیند بحث حقوق بشر را مطرح می کنند.
 بنابراین ما در یک دوره ای حتی در بحث هسته ای برای اینکه بهانه را از دست آن ها بگیریم گفتیم که فعالیت های خود را به صورت موقت متوقف می کنیم. داوطلبانه پروتکل الحاقی را اجرایی می کنیم. هر چه که می توانست بهانه را از آن ها بگیرد را عمل کردیم. دو سال تا دو سال و نیم هم این کار را انجام دادیم. می خواهم بگویم چون بهانه می گیرند حتی این همکاری ما جواب نمی دهد. آن ها این نوع همکاری را تسلیم شدن ما تلقی می کنند.
 

 

دبیرستان ماندگار مروی منحل و به حوزه علمیه واگذار شد
جــرس: پس از سال‌ها بحث و جدل، در نهایت دبیرستان «مروی» که به عنوان یک اثر ارزشمند تاریخی در سازمان میراث فرهنگی ثبت شده بود، برای همیشه منحل و به حوزه علمیه واگذار شد.
دبیرستان ماندگار مروی پس از مدرسه دارالفنون به عنوان یکی از با قدمت‌ترین و کهن‌ترین مدارس ایرانی بود، که در زمان رضا شاه در کوچه مروی واقع در خیابان ناصرخسرو تهران راه اندازی و خیلی زود به محلی برای تحصیل دانش آموزان مستعد مناطق جنوبی تهران تبدیل شد.
به گزارش مهر، مدیر اسبق دبیرستان مروی در این باره می‌گوید: "از حدود سه ‌سال پیش عده‌ای از سرمایه‌داران که شروع به احداث پاساژ کرده‌اند با اداره‌های اوقاف، حوزه‌ علمیه و آموزش و پرورش تماس گرفتند و با رایزنی‌هایی که با آموزش و پرورش داشتند موفق شدند سال گذشته از هیئت دولت نامه بگیرند که بر اساس این نامه دبیرستان ماندگار مروی به حوزه‌ علمیه‌ مروی واگذار می‌شود."
به گفته وی "پس از پیگیری‌های مسئولان این دبیرستان، دیوان عدالت اداری سال گذشته این نامه را ملغی اعلام کرد. چون بر اساس قانون نامه‌ انحلال این دبیرستان به‌ صورت غیرقانونی تنظیم شده بود."
پس از آن بود که روابط عمومی «حوزه علمیه مروی» موضوع «تخریب مدرسه» را به شدت تکذیب و اعلام کرد از بنای این مدرسه که جزو «موقوفات حوزه علمیه» است برای «فعالیت‌های طلاب» استفاده می‌شود.
از سوی دیگر، مصطفی میرلوحی، مسئول روابط عمومی حوزه علمیه مروی با بیان اینکه "حتی یک آجر هم از دبیرستان مروی کم نمی‌شود"، گفته است "اتهاماتی که درباره تخریب و تبدیل دبیرستان به پاساژمطرح شده همه کذب است و می‌خواهیم تمام دبیرستان را برای استفاده طلاب و فضلا طبق وقفنامه بهره‌برداری کنیم."
گفتنی است بسیاری از چهره‌های علمی و فرهنگی کشور نظیر عبدالحسین زرین‌کوب، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، موسی زرگر و کاظم معتمد نژاد به همراه برخی از چهره‌های سیاسی معاصر نظیر میرحسین موسوی، هادی منافی و محمد علی نجفی از فارغ التحصیلان آن هستند.
هم اکنون در دبیرستان مروی بسته است و جز صدای باد و مرور خاطرات بیش از ۷۰ سال تحصیل و علم آموزی دانش آموزان و معلمان آن صدایی دیگر از آن بیرون نمی‌آید.

 

برادر سهراب اعرابی: سبز بوی امید می دهد بوی شکفتن، بوی تغییر و تازه شدن

“تاریخ سهراب و سهراب ها را صدا زد. رفتنِ برادر همیشه دردناک است اما به او افتخار می کنم وقتی می بینم در راهی رفت که راهی جز سعادت و سربلندی نبود. اگر ۱۰۰ بار دیگر هم راهپیمایی ۲۵ خرداد تکرار شود، من نمی توانم جلوی انگیزه سهراب برای حضور در خیابان را بگیرم. حق انتخاب سهراب را از او گرفته بودند و او به حرمت همین حق انتخاب بود که جانش را از دست داد.”
سهیل اعرابی، برادر سهراب اعرابی جوان نوزده ساله ای که در راهپیمایی بیست و پنج خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفت در مصاحبه با مسیح علی نژاد در وب سایت جرس ادامه می دهد: نه تنها عاملان و آمران قتل سهراب را معرفی نکرده اند بلکه وسایل سهراب را هم تحویل نمی دهند تا حداقل قلب مادرمان آرام بگیرد.
متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
آقای اعرابی، آرام آرام به دومین سالگرد کشته شدن برادرتان در راهپیمایی ۲۵ خرداد نزدیک می شویم، آخرین خبری که از روند رسیدگی پرونده قتل برادرتان دارید چیست؟
هیچ. تا آنجایی که من می دانم پاسخی نداده اند. به هر حال برای هر خانواده ای داشته های ازدست رفته گان شان عزیز است برای ما هم وسایل سهراب که همان شال سبز بود و عینک و یک انگشتری، ارزشمند بود که مادرم بعد از رفتن سهراب، بارها برای یافتن این وسایل به نهادهای مربوطه رفت اما نه تنها عاملان و آمران قتل سهراب را معرفی نکرده اند بلکه وسایل سهراب را هم تحویل نمی دهند تا حداقل قلب مادرمان آرام بگیرد.
مادر شما اولین زنی بود که در برابر کشته شدن فرزندش سکوت نکرد و حتی باعث شد دیگران نیز سکوت شان را بشکنند، اما شما تا کنون سکوت کردید و هرگز از حال و هوای خودتان در روزهایی که سهراب رفت سخنی نگفتید، الان می توانید برایمان بگویید دلیل این سکوت چه بود ؟
مشخص ترین دلیل سکوت من شوکه شدن از اتفاقی بود که برای برادرم افتاد و دلیل دومش نگرانی های مادرم بود.
اولین بار خبر شهادت برادرتان را از چه کسی شنیدید و چه حالی داشتید؟
بعد از ۲۵ خرداد مدتی بود که از سهراب بی خبر بودیم و همه ما چشم به راه بودیم، من هم طبق معمول منتظر خبری از سهراب بودم. یک روز دایی من با پریشانی به خانه ما آمد اما چیزی به من نمی گفت. حسی به من می گفت خبری هست و مدام از دایی ام با کنجکاوی می پرسیدم که چیزی شده؟ وقتی خبر را از زبان او شنیدم، باورش برایم سخت بود ولی با رفتن به پزشکی قانونی در تاریخ ۲۱ تیر همه چیز برایم روشن شد و گویی دنیا برسرم خراب شده است.
روز بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت شما خودتان کجا بودید و آیا می توانید مختصری از آن روز و حال و هوایش بگویید؟
من روز ۲۵ خرداد به همراه مادرم و برادر هایم سیامک و سهراب به میدان توحید رفته بودیم و در آنجا من از سهراب و برادرم سیامک جدا شدم سهراب به بهانه خرید تست کنکور به سمت میدان انقلاب راهی شد و سیامک هم به همراه او به سمت میدان انقلاب که آن زمان شلوغ هم شده بود رفت و این آخرین لحظه ای بود که سهراب را دیدم. ولی خداحافظی گرمی با هم داشتیم. من به همراه مادرم راهی شدیم و در خیابان دکتر قریب به سیل خروشان مردم پیوستیم به مردمی پیوستیم که خواستار پاسخگویی بودند و برای پایمال شدن رای خود به خیابان آمده بودند. ۲۵ خرداد برای هر کسی که آن جمعیت خروشان را از نزدیک دیده باشد ممکن نیست فراموش شود، برای من هم بیست و پنج خرداد روز نمایش قدرتِ مردم بود به حکومتی که رایشان را دزدید.
آیا سهراب قبل از رفتن به راهپیمایی هرگز با شما حرف می زد؟ اصلا می دانی او دقیقا با چه انگیزه و شوری به خیابان می رفت؟
سهراب اساسا بچه ی راز دار و درونگرایی بود اما هرگز زیر بار حرف زور نمی رفت. آن روز (۲۵ خرداد) خیلی دوست داشت هرچه سریع تر خودش را به میدان انقلاب برساند. من هیچ وقت سهراب را آنقدر ناراحت ندیده بودم. او معمولا آدمی بود که ناراحتی اش را بروز نمیداد ولی آن چند روز سهراب بسیار به هم ریخته بود وهمه اش در اتاق خودش بود. دائم این کلمه را تکرار میکرد: «دیکتاتوری داره میاد توی خونه های ما، ببین دیگه نه اینترنت داریم نه تلویزیون نه مطبوعات هیچی.» لبخندهای تلخ و تمسخر آمیز روزهای آخرش همیشه جلوی چشم هایم هست که می گفت: « اینجا ایران است آزادترین کشور دنیا».
بیشترین چیزی که شما را در این بیست و دوماهی که گذشت آزار داد چه بود؟
همیشه از خودم پرسیدم. مگر گناه برادر من چه بود که پاسخش را با گلوله دادند. هیچ وقت هیچ کس هم جوابی به ما و مادرمان نداد. مگر برادرم چه می خواست که این بلا سرش آمد؟ مگر مردم چه میخواستند که آنقدر بی رحمانه سرکوب شدند ؟چرا بعضی ها با نام دین و با نام اسلام، زندگی، امنیت، آرامش و ساده ترین حقوق شهروندی مردم را از آنها گرفته اند. اینها که می پرسم فقط سوال نیست. همه اینها روح من و خیلی از جوان های دیگر را آزار می دهد چون برایش پاسخی پیدا نکردیم .
برگردیم به خرداد هشتاد و هشت؛ اگر شما بدانید وقتی سهراب برود به خیابان، دیگر به خانه بر نمی گردد، آیا مانع از رفتن و حضور او می شدی؟ پرسشم در واقع این است .
سوال سختی پرسیدید. سهراب و خیلی دیگر از کسانی که جان شان را فقط برای اعتراض از دست دادند، اینک به تاریخ پیوستند و دیگر تنها متعلق به من و یا خانواده ام نیست که ما بخواهیم اجازه بدهیم او به خیابان برود یا نه. سهراب راهش را انتخاب کرد و من نمی توانم و نمی توانستم جلوی او را بگیرم. سهراب از نظر من زنده است و دارد در کنار ما زندگی می کند. همین که دوست هایی که بعد از شهادت سهراب به حلقه خانواده ما پیوستند، هر کدام به تنهایی یک سهراب هستند، یک سرمایه هستند برای پیشرفت جنبشی که من هم خودم را عضو کوچکی از این جنبش می دانم. وقتی همه جا اسم مرا به عنوان برادرِ سهراب صدا می زنند، وقتی به مادرم می گویند مادرِ سهراب، این نشان دهنده این است که همه سهراب را می شناسند، سهراب هویت ما شده است، سهراب شناسنامه ما شده است، سهراب شناسنامه جنبشی شده است که به آن ایمان داشت، به خاطرش سبز پوشید و به خاطرش جانش را داد. به نظر من تاریخ سهراب و سهراب ها را صدا زد. من سهراب را خیلی دوست داشتم و دوست دارم، رفتنِ برادر همیشه دردناک است اما به او افتخار می کنم وقتی می بینم در راهی رفت که راهی جز سعادت و سربلندی نبود. اگر ۱۰۰ بار دیگر هم راهپیمایی ۲۵ خرداد تکرار شود، من نمی توانم جلوی انگیزه سهراب برای حضور در خیابان را بگیرم. حق انتخاب سهراب را از او گرفته بودند و او به حرمت همین حق انتخاب بود که جانش را از دست داد.
عکس های معروفی از سهراب در همه جا هست که او را با سربند سبز نشان می دهد، درست مثل عکس های محمد مختاری که همیشه با دستبند سبز بود، به عنوان یک جوان ایرانی احساس خودت نسبت به این رنگ چیست و فکر می کنی این رنگ برای سهراب چه معنایی داشت؟
سبز بوی امید می دهد بوی شکفتن، بوی تغییر و بوی تازه شدن. فکر می کنم برای سهراب هم همین معنا را داشت؛ امید به آینده و آزادی
مادر شما به مدت ۲۶ روز در مقابل زندان ها دنبال سهراب می گشت، تا روزی که جسد بی جان سهراب را تحویل دادند، نکته ای به یادتان می آید از آن ۲۶ شب و روز که به سرگردانی و در جستجوی برادر گذشت؟
دائم در استرس بودم. به ما که نگفته بودند سهراب کشته شد و ما فکر می کردیم زندانی است. مادرم آن روزها مدام می رفت مقابل زندان ها عکس سهراب را به هرکسی که آزاد می شد نشان می داد تا شاید نشانه ای پیدا کند. من هم همه اش به فکر این بودم که اگر سهراب آمد خانه چه کار کنم. یعنی چه کاری کنم که حال و هوایش عوض شود و حداقل فکر شکنجه هایی که شده از سرش بیرون برود. دلم آن روزها می جوشید اما متاسفانه بی مسوولیتی و دروغ پراکنی آنقدر برای مدعیان و مسولان راحت شد که ما را بیهوده منتظر سهراب نگاه داشتند در حالی که سهراب قرار نبود به خانه برگردد و من بیهوده دنبال راهی بودم که وقتی سهراب به خانه برگشت هوایش را داشته باشم.
عکس معروفی از سهراب با شال و سربند و دستبد سبز که در کنار مادر نشسته است در همه جا پخش شده است، در دست های مادر پوستر انتخاباتی آقای موسوی است. آیا رای سهراب هم موسوی بود؟
سهراب طرفدار مهندس موسوی بود و معتقد بود مهندس خواهد توانست عدالت اجتماعی را در کشور بر قرار کند. سهراب امید داشت. ارزش رای سهراب و سهراب هایی که با آگاهی و امید به میدان آمده بودند خیلی بالا بود. رای سهراب رای برای تغییر بود. حقش این نبود که جانش را تنها برای یک رای از او بگیرند. پاسخ یک شعارِ ساده ی «رای من کو» گلوله بود. سهراب رای داد تا زندگی بهتری داشته باشد. همین. من هیچ وقت پشیمان نشدم ونخواهم شد هدف من وبرادرم رای به باورهای سیاسی مان بود . او با آگاهی رای داد و با آگاهی دنبالِ رای خودش رفت و کشته شدن در این راه سعادت است.
در مورد آن عکس معروف سهراب با سربند سبز دلم می خواهد ناگفته ای را مطرح کنم. عکاس آن عکس خودم بودم من معمولا تمرکز خوبی برای عکاسی ندارم ولی به نظر من آن روز دستها و چشمهای من برای خودم نبود، قدرت عجیبی داشتم مثل خیلی از شهروندان معمولی که عکاس و فیلمبردار نبودند اما پس از انتخابات و در روزهای اعتراض و راهپیمایی، لحظه به لحظه ظلم و خشونتی که در خیابان می دیدند را ثبت می کردند. آن عکسِ من از سهراب و مادرم هم کاملا اتفاقی خوب و روشن افتاد. مادرم فریاد زد؛ «از ما عکس بگیر». من در جوابش گفتم: « باشه». سهراب نگاهش جای دیگری بود واز دست من ناراحت بود که چرا همه اش آن روز عکس می انداختم و همین ناراحتی سهراب به این عکس کمک کرد تا رنگ و بوی دیگری بگیرد. نگاه نگران سهراب در این عکس را که می بینم نمی دانم باید ناراحت باشم یا خوشحال باشم که این عکس ماندگار شد. گاهی وقت ها که دلم بگیرد به این عکس نگاه می کنم و می گویم :امیدوارم با جهانی شدن این عکس، سهراب دیگر از من ناراحت نباشد
فکر می کنید خود آقای موسوی و کروبی پای ملت آنگونه که باید ایستادند؟
بله به نظر من موسوی و کروبی بر عهد خود ایستاده اند و هزینه های سنگینی را متحمل شدند. نمونه اش کشته شدن خواهر زاده موسوی، دستگیری فرزند کروبی و ضرب و شتم خود ایشان در راهپیمایی و یا همین حصر خانگی آنان هست که به نظر من حتی بیشتر از حد انتظار خیلی از ما هم ایستادگی کردند. ما در این سالها کم دیده بودیم که سیاستمداری به خیابان بیاید و پا به پای مردم در راهپیمایی های اعتراضی شرکت کند . مهندس موسوی همان روزی که ما سهراب را به خاک سپردیم به همراه خانم رهنورد به خانه ما آمده بود و مهدی کروبی هم فردای آن روز به خانه ما آمدند. برای من خیلی جالب بود که آنها تا این اندازه برای مردمی که به آنها رای داده بودند ارزش قائل شدند و همین برای من درست در روزهایی که عزا دار بودیم یک دنیا ارزشمند و روحیه بخش بود
این روزها موسوی و کروبی را زندانی و روابط آنها با مردم را قطع کرده اند و هیچ بیانیه و فراخوانی هم نیست به نظر شما اینکه گفته شد جنبش سبز مرده تا چه اندازه درست است؟
جنبش سبز نمرده و نخواهد مرد نه با کشته شدن سهراب ها و محمدها و نداها و بسیاری از کسانی که ما حتی اسم شان را هم شاید نداینم و نه با دستگیری سران و به بند کشیدن آنها. حتی انگیزه مردم برای اعتراض بیشتر خواهد شد. از نظر من حالا که موسوی و کروبی در زندان هستند این وظیفه هر ایرانی است که به ابتدایی ترین حقوق کسانی که پای مردم ایستادند و با همین مردم همراه شدند، احترام بگذارد و به این حصر غیر قانونی اعتراض کند. گاهی وقت ها فکر می کنم سهراب اگر زنده بود بقدری از این موضوع ناراحت می شد که چرا بعضی ها حتی به حقوق این آقایان هم احترام نمیگذارند. سهراب، موسوی را خیلی دوست داشت و به همین خاطر من مطئمن هستم به قدری به این حصر غیر قانونی اعتراض می کرد که شاید دوباره جانش را می داد.

 

 نامه ژیلا بنی یعقوب به جعفری دولت آبادی

آقای دادستان! ابراز عشق من کدام امنیت ملی را به خطر می انداخت؟

«برای به دست آوردن آزادی همسرم هم التماس نخواهم کرد چه برسد به خاطر یک ملاقات حضوری بیست دقیقه ای». این بخشی از نامه «ژیلا بنی یعقوب» به دادستان تهران است. نامه ای که در پی محروم کردن  ۷ ماهه وی از حق ملاقات حضوری با بهمن احمدی امویی همسر زندانی اش و  رفتار عجیب مقامات قضایی با این روزنامه نگار درمواجهه با درخواست ملاقات نوشته شده است.
بهمن احمدی امویی روزنامه نگار منتقدی است که به خاطر  چند مقاله  انتقادی در حوزه ی عملکرد اقتصادی دولت در تاریخ  ۳۰   خرداد ۸۸   بازداشت و به ۵  سال حبس تعزیری محکوم شد. وی نزدیک به یک سال است که به مرخصی نیامده است.
به گزارش کلمه ژیلا بنی یعقوب که خود حکم ۳۰  سال محرومیت از فعالیت رسانه ای و یک سال حبس تعزیری را نیز دارد از حضور چند روز گذشته خود در دفتر دادستانی خبر می دهد و به ماجرایی که بین او و فردی که خود را معاون دادستان معرفی کرد اشاره می کند. در این دیدار این فرد از وی خواسته به جای لبخند در جواب رد درخواست ملاقات حضوری با همسرش گریه کند. ژیلا بنی یعقوب از دادستان پرسیده است: آقای دادستان! این راز را بر ما بگشایید که چرا بازجوها، زندانبانان و ماموران شما خنده های ما را بر نمی تابند و آرزو دارند ما را گریان و ملتمس در برابر خود ببینند؟ شاید به خاطر اینکه آنها نمی توانند مثل ما آرام باشند و لبخند بزنند. من چقدر دلم می سوزد که آنها نمی توانند مثل ما با وجود این همه سختی که می کشیم، لبخند بزنند.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
آقای دادستان تهران، جناب جعفری دولت آبادی
از آخرین باری که شما را مورد خطاب قرار دادم بیش از هفت ماه می گذرد، آخرین بار از شما درخواست کرده بودم که گاهی نیز دادستان ما باشید، دادستانی که سالها بعد اینگونه توصیف شود که گاهی فقط گاهی نیز دادستان روزنامه نگاران مستقل و شهروندان معترض بوده است و نه فقط دادستان دولتمردان. همان موقع برایتان نوشتم شما به عنوان یک دانش آموخته رشته حقوق خیلی بهتر از من می دانید که حکم سی سال محرومیت از حرفه رزونامه نگاری که از سوی یکی از قضات شما برای من صادر شده حتی با موازین حقوقی خود جمهوری اسلامی نیز همخوانی ندارد و از شما انتظار می رود که خودتان به این حکم اعتراض کنید.
تنها واکنش شما به این درخواست حقوقی و قانونی من این بود که از آن پس من را از هر گونه ملاقات حضوری با همسرم، بهمن(احمدی امویی) محروم کردید. می توانید نامه من را یکبار دیگر مرور کنید، نامه ای با لحنی کاملا ملایم که در آن به کسی توهینی نشده بود بلکه فقط به عنوان یک شهروند عادی درخواست کرده بودم که یک حکم کاملا غیرقانونی را مورد بررسی قرار دهید.این درخواست زیادی است؟
من کاملا انتظار داشتم که شما به هر دلیلی پاسخ بدهید که اصلا نمی خواهید گاهی دادستان ما باشید، دادستان ما روزنامه نگاران مستقل و منتقد. اما راستش را بخواهید باید اعتراف کنم که هرگز انتظار نداشتم پاسخ آن نامه، محرومیت طولانی مدت من از ملاقات حضوری با همسرم باشد.
ملاقات حضوری یک امتیاز نیست که قابل سلب کردن باشد بلکه از حقوق اولیه و تصریح شده زندانیان در آیین نامه ی سازمان زندان هاست.از حقی حرف می زنم که همه زندانیان عادی از قاچاقچیان مواد مخدر، سارقان مسلح و متجاوزان به عنف حداقل یک بار در هر ماه و بدون نیاز به صدور مجوز از سوی شما از آن برخوردارند.از همان ملاقات حضوری حرف می زنم که در هیچ کدام از بندهای ایین نامه سازمان زندانها از زندانیان سیاسی و یا به قول شما امنیتی سلب نشده است.از همان حقی حرف می زنم که معلوم نیست به چه دلیل و با کدام مستند قانونی برای زندانیان سیاسی پس از بارها رفت و آمد و نامه نگاری خانواده ها تنها با نامه رسمی شما قابل استفاده است.به تازگی در یکی از مصاحبه های خود گفتید که آیین نامه های سازمان زندان ها دست شما را بسته است.لطفا به من بگویید که براساس کدام آیین نامه و قانون می توان حق ملاقات حضوری را که حق همه زندانیان سیاسی است از آنها سلب کرد.لطفا به من بگویید که چرا حتی با اینکه در آیین نامه سازمان زندان ها تصریح شده که حداکثر برای تنبیه یک زندانی می توان یک ماه او را از ملاقات حضوری محروم کرد، بهمن و خیلی دیگر از زندانیان سیاسی ماههاست که از این حق محروم بوده اند؟
پس از ماهها که شما را مورد خطاب قرار نداده بودم و به دفتر شما در دادستانی تهران مراجعه نکرده بودم،یکی از استادان سابقم در دانشگاه را دیدم که ظاهرا شما را از گذشته ها می شناسد:از زمانی که دادستان نمونه و مهربان دادگاه خانواده بودید .او نیز از حکم سی سال محرومیت من همچنان متعجب بود و وقتی متعجب تر شد که از محرومیت هفت ماهه من از ملاقات حضوری با همسرم مطلع شد.گفت با شناختی که از شما دارد امکان ندارد که از چنین بی عدالتی هایی خبر داشته باشید، گفت شما رئوف تر و مهربان تر از آن هستید که مانع ملاقات حضوری و با حتی مرخصی یک زندانی بشوید.هرچقدر برایش توضیح دادم که انسان ها بسته ی شرایط و موقعیت خود هستند و شاید موقعیت امروز آقای دادستان تهران ایجاب می کند که گاهی نامهربان باشد ،نپذیرفت. او نپذیرفت که ممکن است شما مثل هر انسان دیگری عوض شده باشید. نپذیرفت که ممکن است قدرت حتی انسان های مهربانی مثل شما را هم عوض کند.او باور نکرد و گفت که انسانها هرچقدر هم تغییر کنند پیشینه شخصیتی آنها و گذشته شان در لحظه هایی حساس به دادشان می رسد و به همین دلیل به اصرار از من خواست فقط یکبار دیگر به شما مراجعه کنم و مشکلاتم را با شما در میان بگذارم. بعیدمی دانستم فایده ای داشته باشد اما چاره ای نبود.یک استاد خیلی محترم با اصرار از من می خواست به خاطر پیشینه مثبت تان دوباره به دفتر شما مراجعه کنم .
بنابراین ،در یکی از آخرین روزهای سال ۸۹ به دفتر شما مراجعه کردم، دیواری از آهن و شیشه در چند متری دفتر شما استوار شده بود که حتی اجازه دیدار با منشی ها و کارمندان دفتر شما را نیز برای ما غیر ممکن کرده بود.هرجور بود با کسی که خودش را افضلی معرفی کرد و برخی گفتند معاون شماست و برخی گفتند منشی شما صحبت کردم، هم درخواست ملاقات با شما را مطرح کردم و هم نامه درخواست ملاقات حضوری را خطاب به شما نوشتم.
پاسخ را خیلی سریع برایم آورد:«آقای دادستان تاکید کردند که به تو بگوییم حق ملاقات حضوری نداری » و وقتی در برابر این پاسخ لبخند زدم، آقای افضلی با ناراحتی زیاد گفت :
«تو چرا همیشه می خندی؟»
با تعجب که نگاهش کردم، گفت: «گاهی گریه کن! گریه کنی به نفع ات است.»
خواستم پاسخش را بدهم اما دیدم ایشان به قول دکتر شریعتی از آن دسته آدم هایی است که پیش از آنکه بیندیشد تو چه می گویی، می اندیشد که چه بگوید.
همان موقع تصمیم گرفتم بعد از ماهها نامه ای برای شما بنویسم و بگویم:
آقای دادستان! این راز را بر ما بگشایید که چرا بازجوها، زندانبانان و ماموران شما خنده های ما را بر نمی تابند و آرزو دارند ما را گریان و ملتمس در برابر خود ببینند؟
شاید به خاطر اینکه آنها نمی توانند مثل ما آرام باشند و لبخند بزنند و به همین خاطر عذاب می کشند.شاید به لبخندهای ما حسادت می کنند، به لبخندهای من و همسرم و بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی و خانواده هایشان. من چقدر دلم می سوزد که آنها نمی توانند مثل ما با وجود این همه سختی که می کشیم، لبخند بزنند .من مطمئن هستم که ما با لبخند و صبوری و استقامت خود پیروز خواهیم شد. ما به هیچ سلاح دیگری نیاز نداریم.
آقای دادستان!
من به شما اطمینان می دهم که حتی برای به دست آوردن آزادی همسرم هم التماس نخواهم کرد چه برسد به خاطر یک ملاقات حضوری بیست دقیقه ای.چرا که تنها گناهکاران التماس می کنند.
البته من این حق را برای خودم محفوظ می دانم که یک روز از شما بپرسم چه کسانی و با چه منطقی مخالف بودند که من در آستانه سال نو فقط چند دقیقه در برابر بهمن بنشینم و دستش را توی دستم بگیرم و بدون واسطه شیشه و سیم تلفن به او بگویم که «عزیزم! بیشتر از همیشه دوستت دارم.»
این حق را برای من محفوظ بدانید که یک روز از شما بپرسم «چه کسانی از ابراز عشق من به همسرم می ترسند؟»
مطمئنا شما که نمی ترسید پس آنها چه کسانی هستند که رو در رو نشستن من و همسرم آنها را دچار اضطراب می کند و مانع آن می شوند؟
این حق را برای من محفوظ بدانید که یک روز از شما بپرسم «چه کسانی از ابراز عشق من به همسرم می ترسند ؟ و ابراز عشق من کدام امنیت ملی را به خطر می اندازد؟
یک روز از شما خواهم پرسید چه منطقی باعث شده که در تمام نه-ده ماه گذشته مسوولان زندان اوین به همسرم اجازه ندهند که به مادرش که یک پیرزن بیمار و زمین گیر است تلفن بزند؟ به مادری که به خاطر بیماری نمی تواند برای دیدن فرزندش به تهران سفر کند؟یادتان هست آخرین بار که شما را ملاقات کردم و آقای رشته احمدی، معاون دادسرای اوین هم در کنارتان بود پرسیدم چرا اجازه نمی دهید که بهمن به مادر هشتاد و چند ساله اش تلفن بزند؟که همان موقع به ایشان گفتید اجازه بدهید تلفن بزند.الان بیش از هفت ماه از آن روز گذشته و حتی به او اجازه نداده اند که در روز عید به مادر چشم انتظارش تلفن بزند. چرا آقای دادستان؟ لطفا به من بگویید که تلفن بهمن به مادر پیرش کدامین امنیت ملی را دچار مخاطره می کند که این حق را ماههاست از او سلب کرده اید؟
اگر مرخصی حضوری یک امتیاز بود هرگز به خاطر محرومیت از آن به شما اعتراض نمی کردم اما می دانم که حق اولیه و قانونی یک زندانی و خانواده اش است. اگر قرار بر امتیاز گرفتن بود،خود شما و بازجوهای وزارت اطلاعات خوب می دانید که من و بوی‍‍ژه همسرم از چه امیتازاتی گذشته ایم و در برابرش زندان را به جان خریده ایم .خوب یادم می آید که برخی از بازجوها می گفتند که تعجب آور است که بهمن سالها دبیر سرویس اقتصادی و عضو شورای سردبیری چندین روزنامه بوده و وضعیت مالی اش اینقدر متوسط و حتی گاهی متوسط رو به پایین است.می گفتند که فعالیت در این سرویس های اقتصادی این امکان را به خبرنگاران و دبیرانش می دهد که با استفاده از انواع و اقسام رانت ها و امیتازها زندگی خوبی برای خود به هم بزنند . بازجوها می گفتند که زندگی مالی همسرم را زیر و رو کرده اند اما هیچ مشکلی در آن پیدا نکرده اند. و من به بازجویانی که این حرفها را می زدند می گفتم که« درست به همین دلیل او را به زندان انداخته اید؟»
بازجوها همچنین تعجب می کردند که چرا من و بهمن از بورس های تحصیلی که در دانشگاههای اروپایی برای ما فراهم شده بود استفاده نکرده ایم و من هر بار با طنز تلخی پاسخ شان را می دادم :« به این دلیل که به جای زندگی در غرب در زندان های شما زندگی کنیم!»
آقای دادستان!
شما خودتان خوب می دانید که بهمن فقط و فقط به خاطر فعالیت های مطبوعاتی اش به عنوان یک روزنامه نگار منتقد و مستقل چنین تاوانی را می پردازد و حکم سنگین زندان گرفته است. به او پنج سال زندان داده اند فقط به خاطر اینکه چند مقاله منتقدانه درباره عملکرد دولت احمدی نژاد بویژه عملکرد اقتصادی اش نوشته و دو سه ماهی هم سردبیر سایتی به نام «خرداد نو» بوده است .بارها من و دیگر اعضای خانواده اش گفته ایم که آن دسته از هواداران دولت که باورشان نمی شود سری به دادگاه انقلاب بزنند و ببینند تمام مستندات قاضی برای محکومیت وی مقالاتی است که او در روزنامه ها، سایت ها و وبلاگش نوشته است و حتما یادتان هست که یکی از مصادیق اتهامی وی انتشار یک شعر از فردوسی بوده است و قاضی در حکمش نوشته بود :« انتشار یک شعر حماسی از حکیم ابوالقاسم فردوسی در ۲۲ خرداد ۸۸ در سایت خرداد نو در جهت تهییج و تحریک مردم به اغتشاش بوده است»البته۲۲ خرداد روز برگزاری انتخابات بوده و اگر هم هدف تهییج مردم بوده، تهییج برای شرکت در انتخابات بوده و معلوم نیست که چرا از آن تعبیر به تهییج برای اغتشاش شده است.
آقای دادستان تهران!
شما اجازه ندادید من در آغاز سال نو بهمن را ببینم و برای او سالی خوب را آرزو کنم. من اما آرزو می کنم که شما سال نو را با قلبی پر از آرامش و محبت در کنار همسرتان آغاز کرده باشید. سال نو بر شما مبارک آقای دادستان.
ژیلا بنی یعقوب

 

احمد توکلی: از فتنه تیم دولت خبر دارم، اما سکوت می‌کنم

احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس از وجود جریانی‌ «تمامیت‌خواه و منحرف» در دولت احمدی‌نژاد خبر داد که مانع از وحدت گروه‌ها می‌شود و برنامه‌هایی برای آینده دارد که وی تمایلی به بیان آن ندارد.
آقای توکلی در گفتگو با ویژه‌نامه نوروزی روزنامه همشهری گفته است: «جریان تمامیت‌خواهی در دولت حضور دارد که افکار انحرافی هم دارد و درصدد هستند بدون در نظر گرفتن منافع ملی موضع‌گیری‌های خاصی بکنند.»
به گزارش دیگربان وی افزوده است این جریان قصد دارد «در درجه اول بر مجلس مسلط شوند که در این صورت زمینه برای انتخابات ریاست جمهوری هم برایشان هموار می‌شود و فکر می‌کنند این اتقاق می‌افتد.»
احمد توکلی در پاسخ به این پرسش که جریان تمامیت‌خواه در بدنه دولت برای آینده چه برنامه‌ای دارد گفته است: «شواهد من اطلاعاتی است که چون اثباتش ممکن نیست، اما برای خودم روشن است، از گفتن آن معذورم.»
وی در عین حال پیش‌بینی کرده با موضع‌گیری‌هایی که محمود احمدی‌نژاد در خصوص مسائل داخلی دارد کشمکش‌ها میان محافظه‌کاران در آینده افزایش یابد.
هشدار محافظه‌کاران منتقد دولت به اقدامات آتی تیم محمود احمدی‌نژاد که از آن با عنوان «فتنه عمیق» یاد می‌کنند در هفته‌های اخیر افزایش معناداری پیدا کرده است.
آن‌ها بدون اشاره به اینکه تیم احمدی‌نژاد چه برنامه‌هایی برای آینده در نظر دارد تنها به این هشدار بسنده می‌کنند که جریان اصولگرای انحرافی قصد دارد علیه جمهوری اسلامی «فتنه‌ای جدید» شکل دهد.

 

توجیه سایت الف برای بی توجهی به اعتراضات مردمی در سوریه

سایت الف در یادداشتی در  توجیه اعتراض خوانندگان خود مبنی بر عدم پوشش اخبار اعتراضات و خشونت های به کار رفته از جانب دولت سوریه، نوشته است: حق با شماست، اگر اعتراضات در سوریه واقعا مردمی و بدون تحریک خارجی باشد، رسانه های داخلی باید مثل اعتراضات در یمن و مصر و بحرین به اعتراض در سوریه هم بپردازند.
این یادداشت با تایید محدودیت آزادی بیان و رسانه در سوریه و بدون اشاره به حضور دفاتر خبرگزاری های دولتی ایرانی در این کشور، تصریح کرده است که هر کس با نوع حکومت در سوریه اندک آشنایی داشته باشد می داند که در این کشور آزادی بیان و رسانه ها به شدت محدود است و طبیعی است رسانه های غربی در شهری مانند درعا خبرنگار اعزامی یا مستقر ندارند و خبرهایشان را از مخالفان دولت سوریه می گیرند.
سایت احمد توکلی با ابراز ناخشنودی از بحران در سوریه توضیح می دهد که سوریه متحد راهبردی ایران است و ایجاد مشکل در آن به نفع ایران نیست.
در این یادداشت که تصریح می شود نزدیکی سوریه با ایران به معنی تایید نوع حکومت آن توسط دولت ایران نیست دلیل روابط خوب دو کشور را وجود دشمن مشترک دو کشور یعنی اسراییل می داند.
این سایت با انتقاد از هموطنان و رسانه هایی که اخبار ناآرامی در سوریه را نقل می کنند، و بدون در نظر گرفتن مسائل حقوق بشری و تحمیل بحران و درگیری غیرنظامیان به این کشمکش های خیابانی و صرفا با جهت گیری های منفعت طلبانه می گوید: این ها اهمیت راهبردی سوریه در دور نگهداشتن کانون درگیری از مرزهای ایران را درنظر نمی گیرند.
سایت محافظه کار الف همچنین در بخشی دیگر از این یادداشت با ابراز تاسف از بی آبرویی سوریه به لحاظ دموکراسی و حقوق بشر اذعان می کند که هم پیمانی ایران و سوریه در ایستادگی علیه سلطه طلبی غرب و تجاوزگری اسرائیل نباید باعث شود چشم بر حقیقت جاری در سوریه ببندیم.
این یادداشت بدون اشاره به وضعیت آزادی بیان و رسانه ها و زندانیان سیاسی در ایران اظهار داشته که بالاخره این کشور از نظر آزادی بیان مانند اکثر حکومتهای عربی شرایط بسیار بدی دارد.
سایت توکلی در نهایت با محکوم کردن سرکوب آزادی بیان و ناآرامی در کشور متحد ایران و بی توجه به آن چه پیشتر در همین یادداشت مطرح شد مبنی بر نفع ایران به جابه جایی بحران و درگیری در منطقه، می گوید نباید فراموش کنیم که همه کشورهای غربی از ایجاد این ناآرامی نفع می برند و قاعدتا در ایجاد و بزرگنمایی آن از هیچ کوششی دریغ نکرده اند.

 

رخشان بنی‌اعتماد کار گردان مطرح سینمای ایران در یادداشت کوتاهی، علاقه‌مندان سینما را به تماشای فیلم “جدایی نادر از سیمین” ساخته اصغر فرهادی دعوت کرد.
به گزارش پارس توریسم، خانم بنی‌اعتماد با تبریک سال نو، در یادداشت خود نوشت: فیلم “جدایی نادر از سیمین” را دیده‌ایم، می‌بینیم و همچنان خواهیم دید تا یادمان نرود که هنوز سینمای ایران وجود دارد…
به گزارش پارس توریسم، تاکنون بسیاری از هنرمندان مطرح سینما، در گفت‌وگوها و یادداشت‌هایی به تمجید از فیلم “جدایی نادر از سیمین” پرداخته‌اند.
عزت‌الله انتظامی، حسن فتحی، رسول صدر عاملی، حمید فرخ‌نژاد، تهمینه میلانی، علیرضا امینی از جمله این سینماگران معروف بوده‌اند.

 

 

کشته و زخمی شدن نزدیک به ۳۰۰۰ نفر در تصادفات نوروزی سال جدید

دانشجونیوز: بر اثر تصادفات بین جاده ای همزمان با آغاز تعطیلات نوروزی 90 تاكنون 167 نفر كشته و دو هزار و 787 نفرمجروح شده اند.
به گزارش برنا، همزمان با اجرای طرح ملی امداد و نجات نوروزی از 25 اسفند ماه تا كنون 919 عملیات امداد و نجات انجام و طی آن 2 هزار و 79 نفر مجروح شدند.
در این حوادث 882 خانواده آسیب دیده و 2 هزار و 954 نفر در معرض آسیب بودند.
همچنین 983 نفر به صورت سرپایی مداوا و یک هزار و 96 نفر به مراكز درمانی منتقل شدند. در این طرح یک هزار و 718 نفر اسكان اضطراری داده شدند و 799 بسته غذایی و 921 ست اقلام غذایی توزیع شد.

 

 

اهدای زنبق طلایی شهر فلورانس به نسرین ستوده و ماریو بارتولینی، سمبل صداقت و دفاع از حق بیان

اهدای زنبق طلایی شهرفلورانس برای سال 2010 از سوی شورای شهر فلورانس به نسرین ستوده و پدرماریوبارتولینی تصویب شد.
فریده کرملویی از فعالان کمپین در ایتالیا با ارسال اطلاعیه این شورا به تغییر برای برابری گفت:« این جایزه هر دو سال یک بار به دونفر اهدا می شود که کاندیدای سال 2010 نسرین ستوده وپدر بارتولینی هستند»
شورای شهر فلورانس در جلسه اخیر خود در مارس 2011 ، درخواست کمیسیون شورای صلح و همبستگی بین المللی این شهر مبنی بر اهدای زنبق طلایی شهر فلورانس به نسرین ستوده را پذیرفت. بر اساس مصوبات این شورا، زنبق طلایی به افراد یا سازمان هایی اهدا می شود که گام هایی شایسته در پیشبرد و برقراری صلح و دفاع از حقوق بشر برداشته اند و در این راه با آسیب و آزار هم رو به رو بوده اند.
در اطلاعیه شورای شهر فلورانس آمده است: نسرین ستوده وکیل مدافع حقوق بشر درایران است. او مدافع حقوق کودکان است و وکالت کودکان زیر 18 سال را که به مجازات مرگ محکوم شده اند برعهده داشته است. نسرین از مخالفان تبعیض قانونی علیه زنان است و برای برابری حقوق زن و مرد در ایران و علیه قوانین یک طرفه و مردانه مبارزه می کند. نسرین به خاطرهمین فعالیت هایش جایزه حقوق بشر HRI در 2008 دریافت کرد. او اکنون به خاطر فعالیت هایش و به خاطر وکالت و دفاع از همکارش شیرین عبادی به 11 سال زندان محکوم شده است.
پدر ماریو بارتولینی به خاطر 30 سال فعالیت در پرو و حمایت از حقوق بومیان پرویی در برابر سلطه شرکت های چندملیتی به تحریک بومیان منطقه متهم و بارها بازداشت شده است . شهر فلورانس آنها را سمبل صداقت و دفاع از حق بیان می داند و به همین منظور زنبق طلایی شهر فلورانس را به نسرین ستوده و پدر ماریو بارتولینی تقدیم می کند .

جهان کوشش های نسرین را قدر می داند اما او در سال نو هم از دیدار فرزندانش محروم است
این روزها در میان کسانی که آزادی می شوند، به مرخصی می آیند، اجازه ملاقات با خانواده شان را خود را می یابند خبری از نسرین ستوده نیست. خبری از ملاقات یا مرخصی برای نسرین ستوده نمی شنویم. مهرآوه و نیما همچنان چشم به در دوخته اند تا در سال نو مادر را ببینند. نیما طی 7 ماهی که از بازداشت نسرین می گذرد حتی یک ساعت هم مادرش را ندیده است. این کودکان انگار قرار است هزینه ایستادگی مادری را بپردازند که نه اهل معامله است و نه اهل شکستن . این کودکان اکنون ابزاری شده اند برای رنج چنین مادری. بی آنکه نسبت به خشونتی که به این کودکان روا می دارندتوجهی نشان دهند.
نسرین ستوده همچنان در زندان است. درحالی که هم سلولی هایش آزاد شدند او چند روزی را در انفرادی بسر برد و تا کنون هم اجازه ملاقات حضوری نداشته است. او همچنان در بند 209 است و پس از 7 ماه بازداشت هنوز به بند عمومی منتقل نشده است. هفت ماه هست که جز در داخل سلول حتی برای رفتن به دستشویی چشم بند باید برچشم هایش باشد. بیش از دو ماه هست که حکم او را صادر کرده اند اما بدون تمدید قرار بازداشت و بدون حکم قضایی او را در زندان نگاه داشته اند.
سلول های بدون تختخواب، تعذیه نادرست، انفرادی و فشارروانی طاقت فرسا وضعیتی است که نسرین و بسیاری از دیگر زندانیان در آن گرفتار بوده اند. در حالی که جهان کوشش های نسرین را قدر می داند دادگستران ما مدافع حقوق زنان و بشر را به نام عدالت به بند می کشند.



کمپین آزادی بهاره هدایت

با نزدیک شدن به سالروز تولد بهاره هدایت جمعی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر با تشکیل "کمپین آزادی بهاره هدایت" قصد دارند تا توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت جلب کنند.
به گزارش دانشجو نیوز، این کمپین برنامه های متعددی برای سالروز تولد بهاره هدایت از جمله نوشتن مطالبی درباره بهاره، تهیه و ارسال پوستر و ویدئوهای کوتاه، تبلیغ و امضای نامه سرگشاده‌ برای آزادی بهاره و... در نظر دارد.
متن کامل بیانیه "کمپین آزادی بهاره هدایت" به شرح زیر است:
ساییده شدیم و نشکستیم و سر خم نکردیم. همچنان ایستاده ایم، اگر چه با دل های تنگ و بی قرار، نظاره گر تلاش مستبدان برای تاراج گلدانی هستیم که ما و گذشتگانمان برای پروردنش، خون دل به سینه فرو خورده ایم... ( پیام بهاره هدایت به مناسبت ۱۶ آذر ۱۳۸۹)
بهاره هدایت متولد ۱۶ فروردین ماه ۱۳۶۰  فعال دانشجویی و جنبش زنان است. وی عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت و در حیطه زنان نیز از فعالین کمپین یک میلیون امضا برای تغییر در قوانین نابرابر علیه زنان است.
بهاره هدایت در نیمه شب دهم دی ماه  ۱۳۸۸ پس از کودتای انتخاباتی برای پنجمین بار طی چهار سال اخیر توسط وزارت اطلاعات بازداشت و روانه بند ۲۰۹ زندان اوین شد، وی سپس با یکی از سنگین ترین احکام حبس جنبش دانشجویی، ۹ سال و نیم زندان به خاطر فعالیت‌های مسالمت آمیز و مدنی خود در تشکیلات قانونی دفتر تحکیم وحدت و مبارزه علیه نابرابری‌های موجود در قوانین جاری علیه زنان روبه‌رو شد. بهاره هدایت پیش از این در تجمع جنبش زنان در ۲۲ خرداد ۸۵ و سپس ۱۸ تیر ۸۶ در تحصن اعضای دفترتحکیم وحدت مقابل دانشگاه امیرکبیر، تابستان ۸۷ در منزل پدری، هنگام سال تحویل ۸۸ مقابل زندان اوین بازداشت شده بود. در همین حال و در شرایطی که وی در حال گذران دوران محکومیت خود اوین است، به علت ارسال مطلبی به مناسبت روز دانشجو از داخل زندان، مجددا به دادسرا احضار و با پرونده قضایی جدیدی روبه‌رو شده است. وی از لحظه بازداشت تاکنون از داشتن مرخصی محروم بوده و در طول سه ماه گذشته ازداشتن ملاقات‌های هفتگی و تماس تلفنی نیز محروم بوده است. این فعال شجاع و خستگی ناپذیر سه سال است که نوروز را در زندان می گذراند.
این همه بی‌عدالتی و ظلم، تنها به سبب فعالیت‌های منتقدانه دانشجویی بر او وارد شده است. بهاره هدایت اکنون به عنوان نماینده‌ای از دانشجویان منتقد ایرانی، که یکی از سنگین‌ترین احکام حبس را دریافت کرده است، بیش از یکسال است که در سخت‌ترین شرایط، در بند متادون نگه‌داری می‌شود.
ما جمعی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر، گرد هم جمع شده‌ایم تا به مناسبت سالروز تولد بهاره، با تشکیل کمپینی در حمایت از او، توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه او ، جلب کنیم . ما بر این باوریم که بهاره هدایت، صرفا به جهت انتقادهای شجاعانه‌اش، زندانی شده است و حکومت ایران می‌بایست هرچه سریعتر او را آزاد کند.
این کمپین تا زمان آزادی بهاره از زندان، به فعالیت‌های خود ادامه خواهد داد.
کمپین آزادی بهاره هدایت برنامه‌های متعددی جهت تولد او در نظر دارد که یاری و کمک تک تک شما دوستان و همراهان را می‌طلبد:
ـ نوشتن مطالبی درباره بهاره، برای بهاره یا خطاب به او، که جهت انتشار در اختیار سایت‌های مختلف دانشجویی ، زنان و حقوق بشری قرار خواهد گرفت.
ـ تهیه و ارسال پوستر و ویدئوهای کوتاه (کمتر از یک دقیقه) برای تبریک سالگرد تولد و ازدواج بهاره. این ویدئوها در صفحه فیسبوک او و سایر سایت های مرتبط منتشر خواهد شد.
ـ تبلیغ و امضای نامه سرگشاده‌ای که  برای درخواست آزادی بهاره هدایت منتشر خواهد شد.
ـ به یاد بهاره هدایت که بهار جنبش دانشجویی ایران است و به مناسبت سالروز تولدش، دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در دانشگاه محل تحصیل خود برنامه درختکاری خواهند داشت. این برنامه در بعضی از شهرها و دانشگاه ها در حال پیگیری است.

در صورت تمایل به مشارکت با ایمیل کمپین یا صفحه فیس بوک «آزادی بهاره هدایت» تماس بگیرید:

http://www.facebook.com/FreeBaharehHedayat
ایمیل:  Bahar campaign < birthdaybahar@gmail.com >

به امید آن روز که بهاره‌مان آزاد و رها از بند و زنجیر باشد.



تکذیب خبر بازگشت میلاد اسدی به زندان

میلاد اسدی، فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که از روز ۲۹ اسفند ماه به مرخصی آمده بود، همچنان در مرخصی می باشد.
به گزارش دانشجونیوز، میلاد اسدی، دبیر واحد فرهنگی- اجتماعی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم پس از ۱۶ ماه حبس بدون مرخصی، ۲۹ اسفند ماه به مرخصی آمد.
میلاد اسدی آذرماه سال ۸۸ دستگیر و نوزدهم اردیبهشت ماه همان سال در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به هفت سال و نیم زندان محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تائید گردید.
اتهامات این فعال دانشجویی، "اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری" بوده است.
وی همچنین در دادگاهی دیگر در چهاردهم شهریورماه سال ۸۸، به همراه بهاره هدایت دیگر عضو این سازمان که به ۹ سال زندان محکوم شده، به اتهام "اخلال در نظم عمومی" از طریق حضور در مقابل زندان اویل در سال تحویل سال ۱۳۸۸، در شعبه ۱۰۵۳ دادگاه عمومی جزایی مجددا مورد محاکمه قرار گرفت.
امروز خبری مبنی بر بازگشت میلاد اسدی، دبیر واحد فرهنگی- اجتماعی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم به زندان اوین در "سایت دانشجو نیوز" درج شده بود که تکذیب می شود.
"سایت دانشجو نیوز" از تمام خوانندگان خود بابت این اشتباه پوزش می خواهد.



اخراج از دانشگاه، تاوان اعتراض و تن ندادن دانشجویان به وضعیت موجود

یاسر عزیزی، متولد ۱۳۶۰ و ساکن نورآباد شیراز، دانشجوی حقوق دانشگاه اشرفی اصفهانی بوده است که بعد از دوترم محرومیت از تحصیل، در شهریور ماه ۱۳۸۸ به طور شفاهی از دانشگاه اخراج شده است. پیگیری های وی، این طور نشان می دهد که پرونده ی تحصیلی او توسط وزارت اطلاعات در دانشگاه بسته شده است و مسئولین دانشگاه ثبت نام وی را منوط به اجازه ی وزارت اطلاعات ذکر کرده اند.
در همین رابطه صفورا الباسی، سخنگوی جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، مصاحبه ای با آقای عزیزی انجام داده است که این مصاحبه در پی می آید.

لطفاً خودتون را معرفی کنید و در مورد موقعیت فعلی تون توضیح بدهید
دانشجوی رشته ی حقوق دانشگاه اشرفی اصفهان و ورودی ۱۳۸۵ بودم که در تیرماه ۱۳۸۷ با محرومیت دو ترم از تحصیل مواجه شدم. اون حکم و محرومیت که از طرف خود دانشگاه اعمال شده بود، بعد از سه ماه تلاش به صورت تعلیق درآمد اما در طی همان روند، شهریور ماه ۱۳۸۸ به علل چندی که بعدها و در طی بازجویی در اداره اطلاعات اصفهان از موارد آن مطلع شدم و با دخالت مستقیم و غیر قانونی دستگاه امنیتی از دانشگاه اخراج شدم.

شما در دانشگاه دیگری هم تحصیل کردید، لطفاً در مورد وضعیت تحصیلی گذشته ی خودتون بگویید.

من سال ۱۳۸۱ در رشته ی اقتصاد دانشگاه زاهدان پذیرفته شدم، اما در سال ۱۳۸۳ دانشگاه را ترک کردم. هرچند این ترک صرفاً بر اساس میل شخصی نبود.

آیا در طی دوران تحصیلی در دانشگاه زاهدان از طرف مسئولین با مشکلی مواجه شدید که مجبور به ترک دانشگاه شدید؟


فضای شهر به خاطر بافت سنتی و همچنین مذهبی بسیار بسته بود، همچنین فضای ذهنی اصلاح طلب ها در آن سالها نیز پذیرای اندیشه ی چپ نبود. شاید هیچ دلیل واضح و روشنی نشود برای فشارهایی که آن سالها بر من وارد می شد آورد، اما فضای بسته و بافت دگم فکری و اعتقادی زاهدان در آن زمان من را مجبور به ترک دانشگاه در آن مقطع نمود.
در دانشگاه زاهدان با بعضی فعالان انجمن اسلامی ارتباط و در برخی فعالیت های انجمن اسلامی دانشگاه شرکت داشتم، اما هیچ گاه به طور جدی از طرف دانشگاه برای من مشکلی ایجاد نشد.

خب، شما با همین اندیشه ها وارد دانشگاه اصفهان شدید. لطفاً در مورد اخراجتون و دلایلی که منجر به اخراج شما از دانشگاه شد بیشتر توضیح بدهید؟


من در تیرماه سال ۸۷ بعد از امتحانات پایان ترم با حکم محرومیت از تحصیل به علت فعالیت های چپ گرایانه و تبلیغ گروه های الحادی و محارب (چپ)، به مدت دو ترم از تحصیل مواجه شدم. با پیگیری فراوان در ۲۰ شهریور ۸۷ این حکم تعلیق شد، اما یک سال بعد و در زمان ثبت نام، با این بیان که فایل شما به دستور اداره اطلاعات بسته شده است از ادامه تحصیل من در ترم آخر(ترم هفتم) ممانعت به عمل آمد. ابتدا بحث اخراج مطرح شد، بعد از نزدیک به ۸ ماه پیگیری، اردیبهشت ۸۹ به من اعلام کردند که همان حکم دو ترم تعلیق برای شما در نظر گرفته شده  است. بنا بر این می بایست مهر ۱۳۸۹ قادر به ادامه تحصیل می بودم. اما در کمال شگفتی در سال جاری نیز از تحصیل من ممانعت به عمل آمد و اکنون ترم چهارم محرومیت از تحصیل و در حقیقت اخراج خود را در حالی طی می کنم که این محرومیت یا اخراج از یک سال قبل حتی بدون صدور هرگونه حکمی صورت گرفته است.

برخورد مسئولین دانشگاه در مواجه با مشکل شما چگونه بوده است؟


برخورد مسئولین دانشگاه تا کنون به طور معمول توأم با احترام و اندکی ترس بوده. ظاهراً طی یکی از نامه نگاری های من که متن دستنویس اون هنوز موجود و قابل مطالعه است، ایشان تلقی تهدید مسلحانه از سوی من را داشته اند. هرچند هنوز برای خود من این پرسش باقی مانده که این برداشت ابلهانه از کجای مطلب من صورت گرفته.

آیا فکر می کنید وزارت اطلاعات نقش اساسی در کنترل دانشگاه دارد؟


خب به شکل واضحی اطلاعات و دستگاه‌های امنیتی نقش اساسی در کنترل دانشگاه دارد. مثلاً در همین مورد حکم من، دانشگاه مکرر اعلام می‌کرد برای پیگیری حکم به ستاد خبری اطلاعات اصفهان مراجعه کنم و تا زمانی که اطلاعات اجازه ی ثبت نام صادر نکند، دانشگاه اجازه ثبت نام ندارد. از طرفی در دانشگاه ما فردی به نام "حمید امامی" نماینده مستقیم و در اساس مأمور رسمی وزارت اطلاعات در دانشگاه است.

نحوه ی بازجویی شما در وزارت اطلاعات چگونه بود؟

من در مرداد ماه سال ۸۹، به وزارت اطلاعات اصفهان احضار شدم، طبق گفته ی بازجو قرار بود در طی ۹ روز این بازجویی انجام بشه، اما من فقط در سه روز این بازحویی ها شرکت کردم، روز اول ۱۳ ساعت و روزهای بعد ۶ ساعت، در مجموع به حدود ۴۰۰ سوال پاسخ مکتوب  دادم.
در طی بازجویی برخورد بدی صورت نگرفت، اما با بازجوی پرونده در چندین مرحله درگیری لفظی پیش اومد که طبیعی بود. کیفیت بازجویی هم که قابل تصور است.
سؤال ها در مورد فعالیت ها و ارتباطات روزمره، گرایشات ایدئولوژیک، جریان‌ها و گروه های سیاسی چپ و نسبت من با اونها، فعالیت در زمینه برابری حقوق زن و مرد، و نیز مواردی پیرامون انتخابات اخیر ریاست جمهوری بود. مشخصا در همین نظام حقوقی حکومت اسلامی غالب این موارد اتهامی هیچ جنبه و اساس خلاف قانونی ندارند. منتها ایشان ضمن مجرمانه دانستن این موارد هر روز اتهامات جدیدی مطرح می کردند و از من می خواستند که این اتهامات را بپذیرم، اما پذیرش این اتهامات به معنی پذیرش و تایید هر نوع برخورد قضایی در آینده بود. و از طرفی چون این اتهامات را قبول نمی کردم، به بازجویی ادامه می دادند و البته هر روز می گفتند که شما در جلسات قبل نه تنها  حقیقت را نگفتید بلکه دروغ هم گفته‌اید.

وقتی جلسات بازجویی را بی اطلاع ترک کردید برای شما مشکلی پیش نیامد؟


تاکنون که مشکلی پیش نیومده. البته احضار به صورت تلفنی صورت می گرفت، پس از اون دور ِ بازجویی ها تلفن همراهم رو خاموش و عملن بلا استفاده گذاشتم اما پر واضحه که میزان جرم یا فعالیت من در حدود همین محرومیت از تحصیل تعریف شده و بنا بر این از نظر ایشان نیازی به برخورد بیشتر نیست. ضمن این که در این مدت وبلاگ من که در طول بازجویی ها یکی از موارد استنادی ایشان بود نیز مسدود و حذف شد.

با توجه به اینکه شما به خاطر گرایش چپ از دانشگاه اخراج شدید آیا با گروه های چپ دانشجویی رابطه ی خوبی دارید؟


البته لازم می بینم پرسش شما رو از این جهت تصحیح کنم  که طبق موارد اتهامی اعلام شده در روند بازجویی ها، یکی از علل برخورد و بالمآل اخراج، گرایش عقیدتی من بود و نه تنها علت آن. منتها راجع به پرسش شما باید اینگونه جواب بدم که در شرایط کنونی ما با واقعیتی به نام گروه دانشجویی چپ مواجه نیستیم. اما چنان چه منظور شما به چند سال پیش و به ویژه پس از شکل گیری چند گروه و جریان دانشجویی ِ چپ در برخی دانشگاه ها برمی گردد، باید عرض کنم که من اصولن با هیچ جریان فکری و سیاسی تحول خواهی، چه رادیکال و چه با هر گرایش عقیدتی دیگری رابطه‌ی بدی نداشته ام. در عین حال با هیچ یک از گروه های مورد نظر شما ارتباط ارگانیک و نزدیکی نداشتم. این موضوع (عدم ارتباط) به ویژه در رابطه با جریانات چپ دانشجویی به تلقی من بر خطاهای تاکتیکی، راهبردی و تئوریک این گروه ها برمی گردد.

جنبش چپ دانشجویی را چطور بررسی می کنید


همونطور که در پرسش پیشین اشاره کردم، جنبش چپ دانشجویی که متأسفانه هم اکنون موجودیت قابل محاسبه ای ندارد در متن خود دچار اشتباهات و نقاط ضعف تئوریک و راهبردی بسیاری بود. در این زمینه جز بحران معرفتی در گرایشات مشخص این گروه ها، می توان به انحرافات و درغلتیدن چندی از این گروه ها به دام سازمان‌ها و احزاب بی مایه و روان پریشی اشاره کرد که همزمان در حال به نابودی کشاندن هر تحرک و جنبش چپ دانشجویی و احیاناً کارگری هستند. از سویی ضعف تاریخی و سنتی احزاب چپ در سازمان یابی این گروه‌ها نیز مؤثر بود و خود موجبات آسیب پذیری این گروه ها هم از جهت سرخوردگی و جدایی اعضا و هم از حیث آسیب پذیری امنیتی را فراهم می‌کرد. این همه البته بر بستری اتفاق افتاد که ساخت فاشیستی حاکم در کنار قدرت سرکوب خود، چشم و گوش های ضد چپ و ظاهراً اپوزیسیون خود رو نیز چه در دانشگاه‌ها و چه فضای رسانه ای پراکنده بود و در اختیار داشت.
با اینهمه جنبش چپ ایران در هر حوزه ای، مادام که در کنار خواست نزدیک شدن جامعه به ایده ها و نظرات خود، سعی در نزدیک کردن نظرات و تحلیل های خود به واقعیات جاری نکند، در ِ وجودش بر همین پاشنه‌ی بی‌ثمری خواهد چرخید. جنبش دانشجویی نیز مستثنای از این مهم نیست.

اشاره کردید که هنوز هم در طی روند پیگیری پرونده ی خودتون هستید؟ لطفاً در مورد وضعیت فعلی و آخرین نتایج پی گیریها توضیح بدید

آخرین موردی که مراجعه و پیگیری داشتم به حدود یک ساعت بحث و گفتگو با رئیس دانشگاه و مسئول کمیته انضباطی طی هفته دوم اسفند برمی گرده که متاسفانه به رغم چهارمین ترم ممانعت از تحصیل حتی حاضر به صدور حکم انضباطی هم نشدند. تنها گزینه ای که مسئولین دانشگاه در برابر من قرار می دادند، امکان شکایت بردن به دیوان عدالت اداری بود که با توجه به طرفیت سازمان امنیت رژیم، یادآور مثل قدیمی "شکایت خدا را به حضرت عباس بردن" بود.

آیا فکر می کند هنوز خطر دستگیری شما را تهدید می کند

با توجه به کیفیت فعالیت های من، بعید می دونم.

و در آخر اگر حرف ناگفته ای مانده


واقعیت جامعه امروز ما رنج زندگی است. رنجی با طعم و زمینه ی بحران اقتصادی، بیکاری، سرکوب های ناشی از فقدان آزادی،دموکراسی و برابری در جامعه. واقعیتی که دامن‌گیر اکثریت قاطع جامعه‌ی ماست. در چنین وضعیتی، این شکل برخورد با امثال من از این حیث که تاوان اعتراض و تن ندادن ما به وضعیت موجود است و نشان دهنده وجود حرکت و عصیان در فضای دانشگاه، امیدبخش و امیدوارکننده نیز هست. اگر سخن از پیگیری است، نه به معنای ناگواری خود حکم که در حقیقت پشیمانی از نفس اعتراض ماست، بل‌که در واقع تلاش در جهت استیفای حقی است که در زمینه‌ی سایر تلاش ها و اعتراضات ما قرار می‌گیرد. و اگر ناخوشایندی وجود دارد، از ساخت نکبت بار مستقری است که ریزترین منافذ حیات اجتماعی را مسدود و هر حرکت اجتماعی ولو با سطح اثرگذاری کوچک را به شدیدترین وجهی سرکوب می کند.
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی



بررسی برخورد با اقلییت مسیحی در ایران در گفتگو با فیروز صادق خانجانی

خبرگزاری هرانا - در ماههای اخیرا و بخصوص پس از ورود به سال ۲۰۱۱ میلادی شاهد افزایش فشار‌ها و دستگیریهای اقلیت‌های دینی خاصه مسیحیان در ایران بودیم، بطوریکه آقای مرتضی تمدن، استاندار تهران در آغاز سال ۲۰۱۱ در گفتگویی خبری، در تلویزیون ایران از برخورد شدید با پیروان مذاهب و اقلیتهای دینی در ایران خبر داد و با فاصله چند روز بعد از آن، شاهد دستگیری تعداد زیادی از مسیحیان در داخل ایران به اتهام‌هایی واهی مانند اقدام علیه امنیت ملی و تبشیر دین مسیحیت بودیم.
بدین لحاظ برای اطلاع از چرایی این دستگیری‌ها و اطلاع ازعلت ترس سران حاکم بر ایران، از افزایش تعداد پیروان سایر ادیان در جمهوری اسلامی، گزارشگر "هرانا" گفتگویی با یکی از کار‌شناسان ایماندار مسیحی و کشیش ارشد "کلیسای ایران"، آقای فیروز صادق خانجانی داشت که ایشان اینگونه به بیان دیدگاههای خود پرداختند.

وی در پاسخ سوالی که در آن از علت دستگیری‌ها و افزایش فشار‌ها بر اقلیتهای دینی مقیم ایران، بخصوص مسیحیان، که در ماههای اخیر و با شروع سال جدید میلادی شدت یافته و نیز در بیان اهداف و دلایل حکومت در اعمال چنین محدودیت‌ها و دستگیریهایی چنین گفتند:
«قبل از هر چیز لازم می‌دانم تا تاریخچه‌ای هر چند کوتاه از دیدگاه دولت‬ ‫با اقلیت‌ها بگویم‬، ‫به نظر من نویسندگان قانون اساسی ‫جمهوری اسلامی ایران برای اینکه بتوانند چهره‌ای قابل قبول از» رافت اسلامی «به جهان ارائه‬ بدهند، در بند ۱۳ قانون اساسی، حقوقی را برای اقلیتهای مذهبی ‫در نظر گرفته و وضع کردند که متاسفانه باید گفت که هدف جمهوری اسلامی ایران از اقدام چنین عملی، فقط و فقط فریب و تظاهر و ارائه یک نمایش جهانی بوده است‬ تا به ارائه یک تصویر مثبت از خود ضمن پنهان سازی ماهیت اصلی و درونی خود، جامعه بین الملل را با خود همراه سازد.
‫دلیل بنده برای اثبات این مساله، ‫نگاهی به عملکرد ۳۲ سال گذشته جمهوری اسلامی ایران در حیطه حقوق بشر و به ویژه حقوق اقلیت‌ها می‌باشد که در آن جمهوری اسلامی بار‌ها و بار‌ها بدون هیچ ابایی، به نقض گسترده حقوق شهروندان و اقلیتهای ساکن در ایران و مردم خود پرداخته و سپس با حاشیه سازی، دروغ‌پردازی و اتهام فرافکنی سعی در توجیه یا پنهان سازی عملکرد خود از نظر جامعه بین الملل و فعالان حقوق بشری پرداخته است.
‫باید قبول کنیم که‬ ‫بعضی از قوانین مکتوب در جمهوری اسلامی ‬‫در تضاد کامل با آنچه نظام اسلامی آنرا مصلحت نظام ‫می نامد‬ ‫قرار دارد‬ و از اینرو است که مشکل بزرگ ما از اینجا آغاز می‌شود.
در نگاه نظام اسلامی آزادی اقلیت‌ها ‫تا جایی معنی دارد که ابراز نشود، در صورتی که این تفکر کاملا با اصل ۲۳ قانون اساسی در تضاد قرار دارد‬ و نظام وقتی با چالشهای جهانی روبرو می‌شود مجبور است برای وقت کشی ‫و رسیدن به هدف وارد بازی جدید شود‬‬ و ‫از طرفی ‫نظام نمی‌خواهد ‫عدم پایبندی خود را به قانون نشان بدهد، ‬ ‫قانونی که توسط ملت‬‬ و با رای ملت پذیرفته شده‬ ‫و نظام قسم خورده که پاسدار این قانون باشد و از سویی دیگر خیلی وقتها‬ ‫این قانون با منافع‬ ‫نظام در تضاد قرار دارد و اینجاست که نظام بازی کثیف خود رآغاز می‌کند‫ که اساساٌ این بازی با دو هدف انجام می‌شود اول وقتکشی‬ ودوم استفاده از این وقتکشی قانونی، برای از بین بردن اقلیتها‬‫.
شاید سوال بکنید چگونه‬؟، برای شما توضیح می‌دهم، ‫نظام اسلامی‬ ‫به جهان می‌گوید ما با اقلیت‌ها مذهبی مشکلی نداریم‬ ‫در رسانه‌های داخلی نیز‬ بر این مساله تاکید و تایید می‌کند ‬‫و وقتی سوال می‌شود‬ ‫پس کسانی که دستگیر کردید‬ ‫چه کسانی هستند‬؟ می‌گویند‬ ‫این‌ها ‫فرقه هستند ‫فرقه به معنی sect، می‌دانید که در قوانین بین المللی ‫بر خورد با فرقه‌ها یا‬ به قولی sect‌ها قانونی است‬، سکت به کسانی گفته می‌شود که امنیت اجتماعی را به خطر می‌اندازند مثل کسانی که در آیین خود قتل کودکان را مجاز می‌دانند و یا در عبادت خود تجاوز را مشروع می‌دانند‬‫و یا...
پس اینجاست که متوجه بازی ظریف و کثیف نظام می‌شویم، در مجامع بین المللی ‫وقتی حرف سکت‬ ‫میشود در واقع وقت و زمانی برای بررسی مساله برای نظام بدست می‌آید‬ ‫و این وقت به نفع زندانیان نیست‬ چون جامعه جهانی با یک ترمز قانونی برخورد می‌کند ‫و از طرفی برای نظام فرصتی فراهم می‌شود‬ ‫تا مخالفان خود را به راحتی سرکوب کند‬ حتی اگر نظام بتواند یک وقت ۳ماهه بدست آورد کافی است‬ و یک پیروزی برای او محسوب می‌شود ‬‫و جامعه جهانی باید متوجه بازی کثیف نظام ایران باشد‬ و جلوی این بازی کثیف و خطرناک را بگیرد‬.»

شما در بین گفته‌های خود به یک نکته جالب و در خور توجه اشاره فرمودید و آن اینکه شما به تضاد بین مصلحت نظام اسلامی و نیز آزادی اقلیتهای دینی در ایران اشاره فرمودید، دلیل این امر را برای خوانندگان بفرمایید و اینکه چرا بین منافع و مصلحت نظام حاکم در ایران و آزادی اقلیت‌ها تضاد وجود دارد و آزادی اقلیت‌ها، منافع نظام را به مخاطره می‌اندازد؟
تبلیغ دین‬ و ابراز عقیده از نظر قانونی ممنوع‬ ‫نیست‬، اما نظام به این می‌اندیشد که اگر بر فرض ‫از طریق تبلیغ دین تعداد اقلیت ها‬ به ۴۰ یا ۳۰ میلیون برسد ‫نظام مجبور است خود با این تعداد هماهنگ کند ‫و حتی از نظر آن‌ها ماهیت اسلامی به خطر می‌افتد‬ و کشور به سمت دمکراسی خواهد رفت که با منافع نظام سازگار نیست‬ چرا که ملت مسیحی با حکومت اسلامی همخوانی تناسخ ندارد.
‫پس از طرفی این تفکر حاکمیت است و آن‌ها نمی‌توانند به صورت علنی و آشکارا به ملت بگویند که شما حق انتخاب ندارید ‫و از طرفی دگر انیشی را تحمل نمی‌کنند پس سرکوب ‫برای نظام اسلامی حیاتی است‬‬ ‫و برای آن‌ها مهم نیست به چه قیمتی تمام می‌شود مثل قذافی‬ و سران مانند او، ‫برای حاکمیت ایران مهم بقا خودشان است، ‫نظام می‌گوید ‫تبلیغ ایمان مسیحی اقدام‬ علیه امنیت کشور ‫یا توهین به مقدسات است که‬ ‫در پاسخ به این تفکر می‌خواهم توجه شما را به سخنان آقای خامنه‌ای جلب کنم‬ که ایشان در سفری که به قم در آبانماه داشتند ‫در سخنرانی‬ که برای آخوندهای خارجی داشتند ‫به این آخوند‌ها گفتند که بروند و اسلام را در جهان تبلیغ کنند پس با توجه به برداشت جمهوری اسلامی از تبلیغ می‌توانیم این برداشت را داشته باشیم‬ که رهبر ایران آخوندهای خارجی را دعوت به توهین به مقدسات دیگران و اقدام علیه امنیت آن‌ها فرا خوانده است‬ اگر تبلیغ عقاید دیگر در ایران بد است پس تبلیغ‬ ‫اسلام در جهان نیز بد است.
نظام باید جرات‬ ‫شنیدن از دیگران و انتفاد را داشته باشد‬ ‫به نظر می‌رسد که حکم قرآنکه می‌گوید در پذیرش دین اجباری نیست‬ ‫برای خارجی‌ها باشد نه ایرانی ها‬ ‫و این نشان می‌دهد که گاهی اوقات ‫بین قرآن ونظام‬ ‫تضاد به وجود آمده است‬ ‬‫و این خطرناک است.
‫نظام ایران بی‌احترامی‬ ‫به قرآن را تحمل نمی‌کند ‫ولی براحتی کتاب مقدس دیگران را می‌سوزانند‫ آقای خامنه‌ای ‫در واکنش به بی‌احترامی به قرآن فرمودند که ما هیچ وقت با کتاب دیگران اینکار را نخواهیم کرد‬ ‫این حرف ایشان مرا به یاد‬ آخر دوره شاه می‌اندازد که ‫خیلی‌ها می‌گفتند شاه خوب است ‫و ساواک بد، ‫و شاه از اقدامات ساواک اگاه نیست‬ ‫که امام در پاسخ گفتند اگر شاه آگاه نیست پس ‫حاکم توانایی نیست چون به عنوان مسئول باید‬ ‫پاسخگو باشد‬ پس اگر بگویند رهبر نمی‌داند که کتاب مقدس مسیحیان‬ ‫سوزانده می‌شود‬ ‫من با احترام پاسخ امام را به ایشان می‌دهم‬.
فحش و ناسزا می‌گویند و به سخنان رهبر گوش نمی‌دهند که گفته دشنام ندهید‬‬ اما نکته آخری که می‌خواهم بگویم این است نظام ایران ‫خود را یک نظام دینی می‌داند ‫که بر پایه عدل‬ ‫الهی‬ ‫برقرار است‬ ‫و بنیاد آن راستی و خون شهدا است عدلی که در آن به زندانی‌هایشان تجاوز‌ها می‌شود، ‫و دولتهای غربی را بی‌دین وفاسد و غیر قابل اطمینان می‌دانند‬.
پس اگر دولتهای غربی تخلفی در حقوق بشر انجام دهند قابل قبول است ‫چون از دید دولت مردان ایران فاسد هستنند ‫اما اگر آن‌ها قولی بدهند‬ نباید تخطی کنند‬ ‫خود را دیندار می‌پندارند ‬‫پس فرق یک دیندار که نماز شب می‌خواند با یک بی‌دین چیست‬؟ ‫این سوال ماست‬‫، ایران اسلامی نسبت به حقوق بشر ‫امضا داده است‬ و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته است ‫و بار‌ها اعلام آمادگی کرده‬ ‫پس چطور است که تخلفات آشکار انجام می‌شود؟ ‫با دیدن جمهوری ‫اسلامی‬ ‫باید قبول کنیم‬ که سیاست آن‌ها عین دیانتشون نیست‬ چرا که پایبند اصولی نیستند که خودشان آن را پذیرفتند‬ ‫پس با رفتار خود نشان می‌دهند که قابل اعتماد نمی‌باشند‬، ‫وقتی در غرب هستند می‌گویند‬ ‫در پذیرش دین اجباری نیست‬ و یک چهره روشنفکر از خود نشان می‌دهند ولی وقتی در ایران هستند حکم اعدام برای کشیش ندر خانی در نظر می‌گیرند‬ ‫و به او می‌گویند ‫اگر به اسلام باز گردی آزاد‬ می‌شوی، بله ما خوب معنی «در پذیرش دین اجبار نیست» را درک می‌کنیم‬

ایشان در پاسخ به این سوال که آیا به نظر شما صدور حکم اعدام از نظر قضات ایرانی برای مسیحیان به جرم ارتداد، توجیه قانونی و شرعی دارد؟ گفتند:
«مسلما نه خیر، چون یکی از پایه‌های فقه شیعه اجماع است‬ ‫و در رابطه با ارتداد اجماعی وجود ندارد ‫پس قضات نمتیوانند به فقه رجوع کنند و ‫از نظر قانونی نیز بر طبق بند ۲ قانون مجازات اسلامی ‫جرم باید در قانون آمده باشد ولی می‌دانیم که قانون گذار جرمی را برای ارتداد در نظر نگرفته است‬ پس بر این اساس کسی را نمی‌توان به جرم ارتداد دستگیر کرد‬‫و سوم‬ اینکه ‫ایران بدون پیش شرط در سال ۱۹۶۶ و ۱۹۶۹ منشور حقوق بشر را امضا کرده است‬ ‫و پایبندی خود را به آن اعلام داسته است‬ پس حکم ارتداد غیر قانونی است.

شما به عنوان یک عالم دینی، دینی که حرف از نجات می‌زند و می‌گوید نجات در آن است راههای فرهنگسازی و نهادینه شدن مبارزه با استبداد دینی و بخصوص استبداد ذاتی که در دین اسلام وجود دارد را در بین مردم چه می‌دانید؟
یکی از پایه‌های شیعه عقل است‬‫، اگر عالمان شیعه و اسلامی بپذیرند که بشر قرن ۲۱ انسان ۱۴۰۰ سال قبل نیست فکر می‌کنم خیلی از مشکلات حل شود، ‫اگر درک کنند که انسان امروز بالغ است و نمی‌تواند زور را تحمل کند خیلی از مشکلات حل می‌شود‬.
‫انسان امروز بزرگ‌تر نمخواهد‬ ‫بلکه یک راهنمای مهربان ‫که شعور او را باور کرده است‬ ‫و به او اجازه انتخاب آزاد را می‌دهد، می‌خواهد. ‫متاسفانه‬ ‫قانون اساسی جایگاه خود را در ایران از دست داده است زیرا که در قانون اساسی برگزاری اجتماعات و تظاهرات بدون اسلحه وصلح امیز آزاد است‬ ‫ولی به نظر می‌رسد که نظام نمیخواهد این حق را بپذیرد‬.

پس سوال این است اگر اعتراض حق بروز ندارد‬ ‫پس نظام ایران با شاه چه فرقی دارد؟ ‬ ‫پس انقلاب برای چه بود؟ ‬
باید قبول کنیم که قانون اساسی را پاسداری نکردند‫، آنچه مردم بدان رای دادند با آنچه انجام می‌شود فرق دارد و این‌‌ همان واهمه ایست که سران نظام همیشه دارند و حتی از حرف رفراندم مجدد نیز لرزه به تنشان می‌فتد و همانطور که گفتم نظام اسلامی با قانون اساسی‬ که خود آن را نوشته و وضع کرده است در تضاد قرار دارد.

ایشان همچنین در مورد آخرین وضعیت آقای یوسف ندرخانی و روند قضایی ایشان اظهار داشتند:
«متاسفانه نظام ایران خود را به نشنیدن زده است‬ ‫و اگر جامعه جهانی سکوت کند فاجعه رخ خواهد داد، ‬‫باید فریاد زد‬
‫تا نظام بشنود‬‫، کم کم داریم وارد خط قرمز می‌شویم ‫و زمان نداریم.
متاسفانه باید بگویم که حکم ارتداد و اعدام برادر یوسف ابلاغ شده و پرونده ایشان برای اظهار نظر به مراجع و شعبه‌ای از دیوان عالی کشور در قم ارسال شده است و این زنگ خطری است برای جامعه مسیحیت که باید هوشیار بود.»

از جامعه جهانی و سازمانهای حقوق بشری در مقابل این نقض حقوق اقلیت‌ها وسرکوب آنان در داخل ایران چه انتظاری دارید؟
«کار از بیانیه دادن گذشته، در ایران‬ ‫بقول یک کشیش معروف‬ ‫ما وارد وضیعت پیش از نسل کشی در ایران شدیم ‫و باید جامعه جهانی ‫و نهادهای حقوق بشری ‫با جدیت کار کنند‬ حتی اگر شده برای بیدار کردن ایران از خرید نفت چشم پوشی کنند‬ ‫مثل داستان الماس خون‬ که غرب قوانینی برای آن گذاشت، چون خرید نفت وقدرت مالی‬ ‫ایران است که باعث می‌شود نظام سیاسی حاکم بر ایران دست به هر اقدام ضد حقوق بشری بزند ‬‫پس ما می‌خواهیم که جامعه جهانی اقدامات موثر و کارسازی انجام دهد‬.
‫و در پایان از شما خوانندگان که وقت خود را به ما دادن تشکر می‌کنم ‫و دعای من این است که آزادی اندیشه به معنی واقعی کلمه در ایران حاکم شود.»
سپاس و تشکر از وقتی که در اختیار خبرگزاری هرانا برای انجام این مصاحبه قرار دادید.



برای حامد روحی‌نژاد، فراموش شده در زندان زنجان/ لیونا عیسی‌قلیان

امسال هم بار دیگر در شرایطی عید نوروز را جشن می‌گیریم که حامد روحی‌نژاد همچون صد‌ها زندانی عقیدتی- سیاستی به مرخصی عید نیامدند. حامدی که مانند بسیاری از بازداشت شدگان سیاسی نباز مبرمی به مراقبت‌های ویژه‌ی پژشکی دارد و مسئولان کوچک‌ترین اعتنایی به شرایط رو به وخامت وی نمی‌دهند.
حامد بیست و چهار ساله، دانشجوی سال دوم رشته‌ی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی است که در اردیبهشت ماه سال ۸۸ در منزلش در اسلامشهر بازداشت و به اتهام «ارتباط با انجمن پادشاهی ایران» در دادگاه بدوی به اعدام محکوم شد و پس از آن محکومیت وی به ده سال حبس تعزیری و تبعید به زندان زنجان، و دگر بار به یازده سال -اضافه شدن یک سال حبس به حکم حامد به دلیل خروج غیرقانونی وی از کشور بوده- حبس تعزیری متهم شد. حامد روحی‌نژاد همچنین جزء افرادی بوده که در دادگاه‌های نمایشی پس از کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸، به عنوان «فردی که قصد بمب گذاری و ایجاد آشوب در کشور را داشته» محاکمه شده است.
محمدرضا روحی‌نژاد، پدر حامد، در نامه‌ای به تاریخ ۱۱ ماه ژانویه سال ۲۰۱۰ خطاب به دبیر کل سازمان ملل علت بازداشت حامد را در اردیبهشت ماه سال ۸۸ چنین بیان می‌کند: «حامد به دلیل بیماری‌ ام.اس و ضمن آشنایی با شخصی به نام محمدرضا علی زمانی (که خود او نیز پس از حوادث پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران به اعدام محکوم شده است) که آشنا به انرژی درمانی است برای معالجه و تحصیل از ایران به قصد رفتن به آمریکا از طریق عراق از کشور خارج شد. ایشان مدتی در عراق می‌ماند و بالاخره پس از اینکه متوجه می‌شود که از آقای علی زمانی کار برنمی آید در مرداد ماه ۱۳۸۷ با هماهنگی با وزارت اطلاعات به کشور باز می‌گردد». پدرش در ادامه می‌افزاید که حامد پس از بازگشت به کشور هیچ فعالیت سیاسی نداشته و پس از بازداشت هم خانواده روحی‌نژاد به مدت چهل روز هیچ خبری از وی نداشته‌اند.
گرچه حکم یازده سال حبس تعزیری و تبعید به زندان زنجان در مقایسه با حکم بدوی، به حامد شانس زندگی‌ای دوباره داده، اما چنین حکمی برای فردی که مبتلا به بیماری لاعلاج‌ ام.اس و کم خونی مفرط است، به مثابه‌ مرگی خاموش و تدریجی محسوب می‌شود. بیماری‌ ام.اس بیماری علاج‌ناپذیری است که در بسیاری موارد منجر به فلج، در مواردی به مرگ منجر می‌شود، و در بهترین حالت بسیار دردناک است و مراقبت حرفه‌ای و همیشگی‌ را ضروری می‌سازد.
این درحالی است که او در شرایط نامناسب زندان زنجان، بینایی خود را از دست داده و تدریجا در حال فلج شدن است بدون اینکه از ابتدایی‌ترین حقوق یک زندانی که مرخصی و درمان بیماری در بیرون از زندان می‌باشد، برخوردار باشد.
باشد که در سال جدید حامد‌ها در کنار خانواده‌شان در ایرانی آزاد با حکومتی دموکراتیک و مردمی بتوانند آزادانه و شادمان به زندگی خود همچون شهروندانی برابر در مقابل قانون به زندگی خود ادامه دهند.

لیونا عیسی‌قلیان
بامداد خبر



عابد توانچه به مرخصی آمد

خبرگزاری هرانا - عابد توانچه، زندانی سیاسی محبوس در زندان اراک، به مرخصی آمد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، عابد توانچه عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر و از فعالین شناخته شده طیف چپ، با تصمیم مسئولان موقتا از زندان آزاد شده است.
توانچه اوایل شهریور ماه سال گذشته جهت اجرای حکم یک سال حبس تعزیری اش به زندان اراک منتقل شده بود.
شایان ذکر است وی به علت عملکرد غیرقانونی قاضی صادر کننده حکم، که از ارسال حکم به دادگاه تجدید نظر خود داری کرده بود، از پذیرش حکم اجتناب کرده و از تسلیم خود خودداری نموده بود.



بلاتکلیفی رامین پرچمی، بازیگر سر‌شناس سینما و تلوزیون در زندان اوین

خبرگزاری هرانا - گزارش‌ها حاکی از آن است که رامین پرچمی، بازیگر سر‌شناس سینما و تلوزیون که در جریان تجمعات اعتراضی ۲۵ بهمن بازداشت شده بود، پس از گذشت بیش از ۴۰ روز از زمان بازداشت در شرایط بلاتکلیف به سر می‌برد.
شاهدان عینی به گزارشگر "هرانا" گفته‌اند رامین پرچمی، بازیگر سر‌شناس، پس از بازداشت در روز ۲۵ بهمن ماه ۸۹ به زندان اوین منتقل شده است.
پیش‌تر برخی سایت‌های دولتی به بازداشت این هنرمند تحت این عنوان که "ر.پ یکی از بازیگران فیلم مسعود ده نمکی که در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرده بود پس از تذکرات متعدد چند مسئول حاضر در صحنه مبنی بر ترک این تجمع، به مخالفت پرداخته و سپس به بازداشتگاه انتقال داده شد؛" اشاره کرده بودند.
رامین پرچمی ۳۸ ساله، در فیلم‌هایی چون ضیافت و اعتراض ساختهٔ مسعود کیمیایی، میهمان مامان ساخته داریوش مهرجویی و سریال‌های در پناه تو، همسایه‌ها و زیر آسمان شهر ۳ ایفای نقش کرده بود.
وی هم چنین تا چندی پیش سردبیر ماهنامهٔ فرهنگی هنری نقش آفرینان، به مدیر مسئولی شکوه جیرودی بود.



یک ترم محرومیت از تحصیل محکومیت دانشجوی مشهد

خبرگزاری هرانا - در هفته‌های اخیر امین ریاحی دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد با حکم کمیته انضباطی به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده است.
به گزارش رادیو کوچه، اتهام این دانشجو در ابتدا تبلیغ علیه نظام عنوان شد اما در حکم نهایی به تبلیغ به نفع گروه‌های غیرقانونی و ارتکاب اعمالی علیه نظام جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد.
گفتنی ست پیش از این نیز این دانشجو به یک ترم محرومیت از تحصیل، یک سال حبس تعلیقی، دو میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده بود.
هم‌چنین در پی دستگیری تعدادی از دانش‌جویان مشهد، محمد غفاریان از دانشجویان دانش‌گاه فردوسی هم‌چنان در بازداشت به سر می‌برد.



انتقال ۵۰ زندانی اعدامی از زندان قزلحصار به زندان اوین

خبرگزاری هرانا - روز پنج شنبه، چهارم فروردین ماه، ۵۰ نفر از زندانیان محبوس در زندان قزلحصار کرج، به زندان اوین منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گفته می‌شود که این ۵۰ زندانی متهم به راه اندازی شورش در زندان قزلحصار هستند.
بنظر میرسد مسئولان، این زندانیان را که دارای حکم اعدام هستند، جهت اجرای حکم به زندان اوین منتقل کرده‌اند.
لازم به یادآوری ست در درگیری‌های ۲۴ اسفندماه ۸۹ در واحد ۲و۳ زندان قزلحصار کرج که در پی اعتراض به قصد اجرای حکم اعدام ده زندانی از سوی سایر زندانیان شروع شد، ۱۵۰ تن دچار جراحات جدی به خصوص در اثر استفادهٔ نیروهای گارد زندان از گلوله‌های واقعی شدند که از این تعداد دستکم ۸۰ تن جان باختند. منابع نزدیک به دولت البته ۴۷ کشته و زخمی را آمار این حادثه اعلام کرده‌اند که تفاوت فاحشی با گزارش‌های منابع مستقل دارد.
بر اساس گفتهٔ رئیس سازمان زندان‌ها، زندان قزلحصار با داشتن ۲۰ هزار زندانی، که حدود ۱۳ هزار تن از ایشان را محکومان مواد مخدر تشکیل می‌دهند، بزرگ‌ترین زندان کشور به حساب می‌آید.
گفتنی ست که پس از این کشتار سازمان عفو بین الملل نیز با انتشار بیانیه‌ای یک تحقیق و تفحص فوری در خصوص این کشته شدگان را ضروری دانست.



انتقال مجدد یک زندانی سیاسی کرد به زندان مرکزی ارومیه

خبرگزاری هرانا - یک زندانی سیاسی کرد که مدتی پیش به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل شده بود، مجددا به بند ۱۲ زندان مرکزی ارومیه منتقل شده است.
بنابه اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علی حسین اندیل زندانی سیاسی کرد تبعه ترکیه که مدتی پیش توسط ماموران اطلاعات سپاه پاسدارن از بند ۱۲ زندان مرکزی ارومیه به بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران واقع در خیابان طالقانی منتقل شده بود، بعد از چند روز تهدید و فشار نیروهای امنیتی مجددا به بند ۱۲ زندان مرکزی انتقال داده شده است.
 گفتنی ست بعد از اعدام حسین خضری، فشار‌ها بر زندانیان سیاسی زندان مرکزی ارومیه در پی اعتراض زندانیان به اجرای این حکم به صورت فزاینده افزایش پیدا کرد است.
علی حسین اندیل زندانی سیاسی کرد تبعه ترکیه ۲ سال و نیم پیش در شهر نقده به اتهام همکاری با یکی از احزاب کردی بازداشت و به ۵ سال زندان محکوم شده است. این زندانی سیاسی با وجود دو سال و نیم حبس به علت عدم موافقت اداره اطلاعات تاکنون نتواسته به مرخصی برود.


میلاد اسدی، فعال دانشجویی، به زندان اوین بازگردانده شد

خبرگزاری هرانا - میلاد اسدی، فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که از روز ۲۹ اسفند ماه به مرخصی آمده بود صبح امروز در پی عدم تمدید مرخصی به زندان اوین بازگشت.
به گزارش دانشجونیوز، میلاد اسدی، دبیر واحد فرهنگی- اجتماعی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم که پس از ۱۶ ماه حبس بدون مرخصی، یک روز مانده به تحویل سال جدید به مرخصی آمده بود، صبح امروز مجددا به بند ۳۵۰ زندان اوین بازگردانده شد.
میلاد اسدی آذرماه سال ۸۸ دستگیر و نوزدهم اردیبهشت ماه همان سال در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به هفت سال و نیم زندان محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تائید گردید.
اتهامات این فعال دانشجویی، "اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری" بوده است.
وی همچنین در دادگاهی دیگر در چهاردهم شهریورماه سال ۸۸، به همراه بهاره هدایت دیگر عضو این سازمان که به ۹ سال زندان محکوم شده، به اتهام "اخلال در نظم عمومی" از طریق حضور در مقابل زندان اویل در سال تحویل سال ۱۳۸۸، در شعبه ۱۰۵۳ دادگاه عمومی جزایی مجددا مورد محاکمه قرار گرفت.



تجمع اعتراض جمعی از کارگران شاغل در پتروشیمی بندر امام

خبرگزاری هرانا - جمعی از کارگران شاغل در پیمانکاری‌ها و شرکت‌های خصوصی طرف قرارداد پتروشیمی بندر امام، به عدم اجرای مصوبه دولت مبنی بر انعقاد قرارداد مستقیم با کارگران اعتراض نمودند.
کارگران مذکور، به عدم پاسخگویی مسوولان پتروشیمی بندر امام معترض بوده و جهت احقاق حقوق خود، در آخرین روز کاری سال ۸۹ با تجمع در مقابل ساختمان مرکزی این پتروشیمی خواهان رسیدگی به مشکلات خود شدند.
یکی از کارگران به خبرنگار ایلنا گفت: حدود ۳ ماه پیش تقاضای ملاقات با مدیرعامل پتروشیمی بندر امام را داده‌ایم که متأسفانه تا کنون هیچ پاسخی به تقاضای ما داده نشده است.
بر اساس گزارشات رسیده یکی از مسئولین اداره کار منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی در جمع اعتراضی حدود ۵۰۰ نفر از کارگران حاضر شده و قول مساعد جهت پیگیری مطالباتشان را داده است.
لازم به یادآوری است که مصوبه دولت در خصوص انعقاد قرارداد مستقیم در سال ۱۳۸۴ به تصویب هیأت دولت رسیده و به دستگاههای اجرایی ابلاغ گردیده بود.



برگزاری مراسم چهلمین روز کشته شدن محمد مختاری در فضای امنیتی

خبرگزاری هرانا - مراسم چهلم محمد مختاری روز گذشته جمعه ۵ فروردین ماه در حالی برگزار شد که مامورین گارد ویژه با حضور در بهشت زهرا فضای امنیتی را ایجاد کرده بودند.
به گزارش تحول سبز، عصر روز جمعه طبق اعلام قبلی از سوی خانواده محمد مختاری مراسم چهلم او در بهشت زهرای تهران ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر در قطعه ۲۴۹ در حالی برگزار شد.
گفتنی ست، بعد از انعکاس خبر برگزاری این مراسم در وبسایت های خبری جمعی از دوستان و فعالین مدنی نیز جهت اداء احترام و عرض تسلیت به خانواده او  و گرامی داشتن یاد و نام او در بهشت زهرای تهران حاضر شده بودند.
حضور افراد مذکور در کنار خانواده محمد مختاری سبب شده بود تا مامورین گارد ویژه و وزارت اطلاعات با حضور خود در اطراف جمع حاضر ضمن ایجاد یک فضای امنیتی اقدام به کنترل و اداره مراسم نموده و طبق خواست خودشان مراسم را برگزار نمایند.
به گزارش شاهدان عینی با شروع مراسم تعدادی از مامورین امنیتی و لباس شخصی به همراه چندین ماشین ون پلیس امنیت در اطراف مزار این شهید مستقر شده و از هرگونه مداحی و قرائت قرآن نیز توسط حاضرین جلوگیری کرده و مراسم به توصیه مامورین در سکوت برگزار شده است.
گزارش ها حاکی از آن است که بعد از گذشت یک ساعت از آغاز مراسم مامورین حاضر اقدام به متفرق نمودن حاضرین  کرده و از ماندن خانواده او نیز بر سر مزار فرزندشان ممانعت به عمل آورده اند.



فرید طاهری، عضو نهضت آزادی به مرخصی آمد

خبرگزاری هرانا - فرید طاهری از اعضای نهضت آزادی به مرخصی نوروزی آمد.
به گزارش کلمه، فرید طاهری از اعضای نهضت آزادی و داماد مهندس توسلی از اعضای ارشد نهضت آزادی، که در جریانات حوادث شش دی ماه ۸۸ بازداشت شده بود به مرخصی سه روزه آمد.
وی که از ۲۷ دی ماه گذشته و بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می برد در تاریخ ۶ اردیبهشت در دادگاه تجدید نظر به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.
شایان ذکر است که نام طاهری در لیست مرخصی های ۲۹ اسفند بوده اما به دلایلی که ذکر نشده با چند روز تاخیر این انتظار محقق شده است.



اعدام مخفیانه یک زوج کلیمی- ارمنی به همراه سه تن دیگر و عدم تحویل پیکر دو اعدامی

خبرگزاری هرانا - سحرگاه روز دوشنبه ۲۳ اسفند ماه یک زوج کلیمی- ارمنی به همراه یک زن و دو مرد در زندان اوین به صورت مخفیانه اعدام شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دفتر کشیک شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ضمن تائید اجرای حکم اعدام ۵ نفر در سحرگاه دوشنبه از ارائه هرگونه توضیحی در خصوص نحوه تحویل اجساد و تدفین پیکر این زوج خودداری کرد.
خانم آدیوا میرزا سلیمان کلیمی از ایرانیان کلیمی به همراه همسرش وارژان پطروسیان از ایرانیان ارمنی به همراه یک زن و دو مرد با هویت نامعلوم به صورت مخفیانه در زندان اوین اعدام شدند.
از اتهام اعدام شدگان اطلاعی در دست نیست.
گفتنی ست اقوام زوج اعدامی مذکور که قصد داشتند بر اساس آداب و رسوم خود مراسم تدفین ایشان را اجرا کنند از سوی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی تهدید به بازداشت شدند.



کشته و زخمی شدن۱۰ شهروند در پی افزایش برخورد با کولبران

خبرگزاری هرانا - در طی روزهای هفتهٔ گذشته دستکم ۱۰ نفر از کولبران و کاسبکاران کرد کشته و زخمی شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در راستای برخورد با کولبران و کاسبکاران در مناطق مرزی غرب کشور به بهانه مبارزه با قاچاغ کالا، طی روزهای گذشته در بانه، مریوان و نوسود بر اثر تیراندازی نیروهای انتظامی طی هفتهٔ گذشته حداقل دو نفر به قتل رسیده‌اند و ۸ تن نیز به شدت زخمی شده‌اند.
بر همین اساس در تاریخ ۲۷ اسفند ماه ۸۸ در منطقهٔ مرزی "بله کی" از توابع شهرستان بانه یک شهروند کرد به نام "عزیز" توسط نیروهای انتظامی به قتل می‌رسد. همچنین در همین روز در منطقهٔ مرزی "قله رشه" یک جوان کرد توسط نیروهای انتظامی به شدت زخمی می‌شود.
از سویی در روز شنبه مورخ ۲۹ اسفند ماه در مرز "باشماخ" از توابع شهرستان مریوان تعدادی از کاسبکاران کرد توسط نیروهای انتظامی به رگبار بسته می‌شوند که در نتیجهٔ این درگیری دو شهروند کرد به نام های "جمال" و "فرشید" زخمی می‌شوند.
در اولین روز سال نو نیز در اطراف روستای "مالته" از توابع شهرستان بانه، دو کاسبکار دیگر به نام "شیرکو امینی" و "خالد شریفی" توسط نیروهای انتظامی زخمی می‌شوند.
هم چنین گزارش‌ها حاکی از آن است که روز سه شنبه دوم فروردین ماه نیز در داخل شهر مرزی نوسود نیروهای انتظامی ماشینی را به ظن حمل کالای خارجی به رگبار می‌بندند که بر اثر آن یک شهروند کرد به نام پورمند مدحت نیا(که نام وی به اشتباه پیشتر پورمند خسروی ذکر شده بود) به قتل می‌رسد و سه شهروند دیگر به نام های هیوا محمدی، لقمان آذری و شوان سلامتیان نیز زخمی می‌شوند.
همزمان به دنبال جان باختن این شهروند کرد مردم این شهر مرزی در جهت اعتراض به این جنایت با نیروهای انتظامی درگیر می‌شوند.
کشتار شهروندان مرزنشین کرد روز به روز در حال افزایش هست و نه تنها نیروهای انتظامی مورد پیگیری قضایی قرار نمی‌گیرند بلکه خبر‌ها از دریافت مبلغی به عنوان جریمه شلیک گلوله‌ها از خانواده قربانیان حکایت دارد.
این در حالیست که بار‌ها مسئولین نظامی و امنیتی نیز به این قتل‌ها که توسط نیروهای انتظامی انجام می‌گیرد، اعتراف کرده‌اند و عدم پیگیری قضایی نیروهای انتظامی خودسر در این رابطه بحث برانگیز است.



بازداشت دو شهروند مسیحی در حین سفر نوروزی

خبرگزاری هرانا - روز چهارشنبه، سوم فرودین ماه سه شهروند که در مسافرت نوروزی به سر می‌بردند، در جاده سلماس به روستای بروشخواران توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، صالح جهانگیرزاده فرزند سعید اهل روستای بروشخواران از توابع سلماس و حمید نجفی به همراه همسرش ماهزر نجفی شهروندان مسیحی اهل کرج که روز چهارشنبه برای تعطیلات نوروز به این شهرستان مسافرت کرده بودند، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده‌اند.
در پی این بازداشت هم چنین اتومبیل سواری صالح جهانگیرزاده نیز توسط اداره اطلاعات توقیف شده است.
شایان ذکر است که پیگیری‌های خانوادهٔ افراد بازداشت شده تاکنون به نتیجه‌ای نرسیده و از چگونگی وضعیت و محل نگهداری ایشان پس از گذشت ۴۸ ساعت هیچ اطلاعی در دست نیست.


 

تظاهرات عظیم در لندن در اعتراض به کاهش بودجه عمومی

تظاهرات بزرگ لندن
بیش از ۲۵۰ هزار نفر امروز شنبه ۲۶ مارس (۶ فروردین) در مرکز لندن در اعتراض به کاهش بودجه عمومی دولت بریتانیا به طور مسالمت آمیز تظاهرات کردند، اما در حاشیه این تظاهرات درگیری هایی اتفاق افتاد.
کسری ناجری، خبرنگار بخش فارسی بی بی سی که در میدان ترافالگار در مرکز لندن حضور داشت، گفت که این تظاهرات بزرگترین و پر سر و صداترین تظاهراتی بود که در هشت سال گذشته در مخالفت با سیاست های دولت بریتانیا برگزار شد.
بخش عمده تظاهرات امروز آرام بود، اما گروهی از معترضان در حاشیه این تظاهرات به ساختمان چند بانک، هتل، رستوران و فروشگاه حمله کردند، وسط خیابان ها آتش افروختند و با پلیس درگیر شدند.
پلیس لندن می گوید که در جریان حوادث امروز سی نفر از شهروندان مجروح شدند که پانزده نفر از آنها در بیمارستان مورد درمان قرار گرفتند.
پنج مأمور پلیس هم در جریان این درگیری ها مجروح شده اند که یکی از آنها به بیمارستان منتقل شده است.
پلیس بیش از ۱۲۵ نفر را به اتهام بر هم زدن نظم عمومی و دست زدن به خشونت بازداشت کرده است.
اما تظاهرات اصلی امروز را اتحادیه های کارگری سازمان داده بودند.
حزب کارگر نیز که حزب مخالف دولت است، از این تظاهرات حمایت کرده بود و اد میلیبند، رهبر این حزب در آن سخنرانی کرد.
او در سخنرانی خود در جمع معترضان در هایدپارک لندن، گفت که راه حل های جایگزینی برای سیاست های انقباضی دولت فعلی وجود دارد.
خبرنگار ما گفت که مضمون پلاکاردها عمدتا مخالفت با سیاست های دولت در زمینه کاهش خدمات عمومی بود و بر روی یک پلاکارد هم جمله "کامرون باید برود" دیده می شد.
معترضان همچنین پوسترها و آدمک هایی از دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، در کنار مارگارت تاچر، نخست وزیر پیشین از حزب محافظه کار در دست داشتند، چون معتقدند که سیاست های آقای کامرون هم مانند سیاست های خانم تاچر به "تقسیم و تفرقه در کشور" منجر می شود.
خبرنگاران بی بی سی می گویند که تظاهرات اصلی کاملا مسالمت آمیز بود و در فضایی آرام و شاد برگزار شد.
اما گروه دیگری از معترضان در مسیری خارج از تظاهرات اصلی با پرتاب بسته های رنگ، فشفشه و سنگ به ساختمانی متعلق به فروشگاه زنجیره ای "تاپ شاپ"، ساختمان فروشگاه معروف "فورچون اند میسن"، چند فروشگاه دیگر، چند شعبه بانک، چند رستوران و هتل "ریتز" حمله کردند.
معترضان می گویند که این اماکن به کسانی تعلق دارد که به گفته آنها، به اندازه کافی مالیات نمی پردازند.
آنها همچنین مدیران ارشد بانک ها را به سودجویی و بی اعتنایی به دشواری وضعیت اقتصادی شهروندان متهم می کنند و می گویند که این بانک ها بودند که باعث به وجود آمدن بحران اقتصادی فعلی شدند.
پلیس فروشگاه "فورچون اند میسن" را "صحنه جرم" اعلام کرده است.
این فروشگاه برای مدتی به تصرف مهاجمان خشمگین در آمده بود.
پیش بینی می شود که در مجموع حدود نیم میلیون نفر به دلیل طرح های دولت بریتانیا در کاهش بودجه عمومی و صرفه جویی اقتصادی، کارشان را از دست بدهند.
دولت می گوید این سیاست های ریاضتی برای برطرف کردن کسری عظیم بودجه لازم است، اما حزب مخالف کارگر می گوید چنین سیاست هایی مانع از بهبود وضع اقتصاد می شود.




واکنش‌ها به اخراج خبرنگار تلویزیون ایران از فرانسه

کامران نجف زاده
آقای نجف زاده هنگام ورود به تهران مورد استقبال چند تن از مقامات ایرانی قرار گرفت
در پی اخراج کامران نجف زاده، خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از فرانسه، مقامات تلویزیون ایران این اقدام را "مغایر گردش آزاد اطلاعات" دانستند و آن را محکوم کردند.
حسین عابدینی، مدیرکل اخبار خارجی سازمان صدا و سیمای ایران امروز شنبه ۶ فروردین (۲۶ مارس) گفت که دولت فرانسه به دلیل مواجه شدن با "عدم اقبال افکار عمومی بین المللی"، به دنبال "فرافکنی" و ترویج ایران هراسی است.
به گفته او، در نامه وزارت امور خارجه فرانسه به آقای نجف زاده، دلیل اخراج او، تهیه گزارش هایی عنوان شده که در "امنیت عمومی فرانسه" اخلال ایجاد کرده است.
آقای عابدینی گفت که آقای نجف زاده خبرنگاری "حرفه ای و مجرب" و در بیان دیدگاه های مختلف، "منصف" بوده است.
پیش تر یک دیپلمات فرانسوی به بهمن کلباسی، خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی در نیویورک گفته بود که دولت فرانسه در پاسخ به اخراج جی دشموخ، معاون دفتر خبرگزاری فرانسه در تهران توسط دولت ایران، موضوع اخراج آقای نجف زاده را بررسی می کند.
کارت خبرنگاری آقای دشموخ و ده خبرنگار دیگر که برای رسانه های خارجی کار می کردند روز ۲۶ بهمن، یک روز پس از تجمع گسترده مخالفان دولت ایران در پایتخت این کشور توقیف شده بود و او روز ۲۰ اسفند از ایران اخراج شد.

'نشانه عدم وجود کمترین آزادی بیان در غرب'

اخراج آقای نجف زاده از فرانسه در میان دست اندرکاران رسانه های ایران نیز واکنش ایجاد کرده است.
مدیرعامل خبرگزاری فارس این اقدام را "نشانه عدم وجود کمترین سطح از آزادی بیان و عقیده در غرب" دانست و گفت که کشورهای غربی به هیچ خبرنگاری، "حتی خبرنگاران خودشان" اجازه انتشار آزادانه اخبار را نمی دهند.
خبرگزاری فارس همچنین گزارش داده است که ۱۷۰۰ خبرنگار ایرانی شاغل در خبرگزاری های ایران با انتشار اطلاعیه ای، اخراج آقای نجف زاده را محکوم کرده اند و خواستار رعایت حقوق بشر در کشورهای غربی شده اند.
بنا بر این گزارش، در این اطلاعیه نوشته شده که آقای نجف زاده به دستور مستقیم نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه از این کشور اخراج شده است و اخراج او سندی زنده برای عدم وجود دموکراسی و آزادی بیان در فرانسه محسوب می شود.
۱۵۰ تن از خبرنگاران سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز از صدور این اطلاعیه حمایت کرده اند.
آقای نجف زاده بامداد امروز به ایران بازگشت و در فرودگاه مورد استقبال علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی رئیس جمهوری ایران، عبدالرضا بوالی، مدیر واحد مرکزی خبر و حسین عابدینی، مدیرکل اخبار خارجی سازمان صدا و سیما قرار گرفت.





انتقاد از تشویق برگزاری مراسم عروسی در کربلا توسط تلویزیون ایران

کربلا
سرتیپ محمد (میرفیصل) باقرزاده، رئیس "بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس" از پخش مراسم عروسی یک زوج ایرانی در کربلا توسط تلویزیون ایران انتقاد کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس آقای باقرزاده روز جمعه ۵ فروردین ( ۲۵ مارس) با اشاره به اینکه این زوج "با اعتقاد به آثار معنوی حرمین" مراسم خود را در کربلا انجام داده اند، گفت: "مراسم عروسی با حاشیه و افراط و تفریط هایی همراه است و بهتر است زوج های جوان پس از برگزاری مراسم ازدواج و برای آغاز زندگی به اماکن مقدس مشرف شوند."
روز گذشته واحد مرکزی خبر از ازدواج یک زوج ایرانی در کنار آرامگاه امام حسین و حضرت عباس در کربلای عراق خبر داد.
بنابر این گزارش، مراسم ازدواج این زوج دانشجو با استقبال گسترده زائران ایرانی حاضر در بین الحرمین روبرو شد.
اما آقای باقرزاده برگزاری چنین مراسمی در چنین مکان ها و روزهایی را نادرست خواند و گفت: "این مکان یادآور صحنه های جانسوزی است که بر اهل بیت رفته است و در چنین روزهایی نیز مردم بحرین و دیگر کشورهای اسلامی در سوگ عزیزانشان عزادارند."
او با بیان اینکه برپایی چنین مراسمی ممکن است تبعات منفی داشته باشد گفت: "در عرف مردم عراق برپایی مراسم عقد و عروسی در بین الحرمین ممکن است پسندیده نباشد و نارضایتی علما و مسئولین این کشور را در پی داشته باشد."
او از مسئولان خواست که نظارت بیشتری بر اینگونه امور داشته باشند و از زائرین خواست که حرمت اماکن مقدس مذهبی را حفظ کنند.
پس از حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق که به سقوط حکومت صدام حسین منجر شد، زائران ایرانی برای دیدار از شهرهای مقدس شیعیان به عراق می روند.
نجف، سامرا و کربلا از مهمترین شهرهایی است که زائران شیعه از جمله از ایران، بحرین، عربستان، عمان، امارات و کویت به آنجا سفر می کنند.
شهر کربلا در ۱۱۰ کیلومتری جنوب غربی بغداد، پایتخت عراق قرار دارد و مدفن دو شخصیت مذهبی شیعه است. این شهر بیش از دیگر شهرهای زیارتی عراق، پذیرای زائران است.





ابزارهای سنگی
یک نظریه جاافتاده در مورد چگونگی ورود اولیه انسان ها به آمریکا ممکن است به طور کامل باطل شده باشد.
باستان شناسان هزاران قطعه ابزار سنگی یافته اند که تاریخ آن به قبل از ساخت ابزارهایی برمی گردد که عموما تصور می شد اولین ساکنان این قاره با خود آورده باشند.
این اکتشافات در تگزاس شواهد قانع کننده ای علیه این نظریه فراهم می آورد که فرهنگ موسوم به "کلوویس" (Clovis) حاصل مهاجرت اولین انسان ها به آمریکا بوده است.
جزئیات این یافته های 15500 ساله در نشریه "ساینس" گزارش شده است.
پیش از این شماری از حفاری ها در سراسر آمریکا طی دهه های اخیر به این موضوع اشاره داشت که مدل "کلوویس" می تواند با تردید جدی روبرو باشد.
اما نویسندگان مقاله "ساینس" استدلال می کنند که مجموعه خیلی بزرگی از ابزارهای کشف شده در بستر جویباری در 60 کیلومتری شمال غربی شهر آستین در ایالت تگزاس بدان معنی است که آن نظریه از اعتبار ساقط شده است.
مایل واترز مردم شناس دانشگاه اِی اند ام تگزاس به خبرنگاران گفت که این یافته باعث خواهد شد جامعه باستان شناسی به خود بگوید که وقت بیدار شدن است و پیش از عصر کلوویس هم مردمانی اینجا بوده اند و وقت ساختن یک مدل تازه برای تاریخ مهاجرت به آمریکا فرارسیده است.
برای 80 سال استدلال می شد که فرهنگ کلوویس اولین فرهنگی بود که به جهان نو پا گذاشت.
مشخصه این فرهنگ و مردمان، فناوری های بسیار موثر سنگی بود. سرنیزه ها و سر تیر کمان آنها ابزارهای قدرتمندی برای شکار بود و برای به زیر کشیدن هیولاهای عظیم عصر یخ مانند ماموت، ماستودون و گاومیش کوهان دار به کار می رفت.
تصور می شد که شکارچیان و گردآورندگانی که صاحب آن فناوری بودند از طریق یک باریکه خشکی که در زمان افت سطح آب ظاهر می شد، از سیبری به آلاسکا مهاجرت کردند. شواهد حاکیست که این حادثه حدود 13500 سال قبل اتفاق افتاد.
اما با توجه به ابزارهای سنگی کشف شده در محل های حفاری که ادعا می شود قدمت آنها بیش از 15 هزار سال باشد، شمار فزاینده ای از باستان شناسان استدلال کرده اند که تاریخ مهاجرت به آمریکا احتمالا قدیمی تر است.
دکتر واترز و همکارانش می گویند که این استدلال با توجه به کشف آثار عتیقه تازه ای که در حفاری های محوطه موسوم به دبرا فریدکین به دست آمده اکنون غیرقابل انکار است.
اینها در مجموع حاوی 15 هزار و 528 قطعه حاوی انواع تیغه، اسکنه و مقدار فراوانی تراشه سنگی که هنگام ساختن یا تعمیر ابزارهای سنگی تولید می شود است.
محل حفاری
این مجموعه درست زیر رسوباتی حاوی ابزارهای سنتی کلوویس پیدا شد. تیم محققان می گوید که شیوه تاریخ گذاری آنها (او اس ال) قابل اعتماد است.
به علاوه آنها می گویند که ترتیب ضبط آنها در لایه های زمین نیز موید قدیمی تر بودن آنهاست به طوری که رسوبات لایه ها مخلوط نشده است.
ابزارهای تازه کشف شده کوچک هستند و محققان حدس می زنند که شاید برای یک مجموعه سیار طراحی شده باشند - به طوری که بتوان آنها را به راحتی جمع و به نقطه ای دیگر حمل کرد.
هرچند اینها به روشنی متفاوت از ابزارهای کلوویس است اما شباهت هایی به آنها دارد و محققان تصور می کنند که در ساخت فناوری کلوویس حتی ممکن است از این ابزارها الهام گرفته شده باشد.
دکتر واترز گفت: "محوطه دبرا فریدکین نشان می دهد که مردم حداقل 2500 سال قبل از کلوویس در آمریکا زندگی می کرده اند."
"این اکتشاف نشان می دهد که کلوویس زمان زیادی برای توسعه یافتن داشته است. مردم می توانستند سنگ را دستکاری و سلاح ها و ابزارهایی اختراع کنند که به طور بالقوه به عنوان کلوویس شناسایی می شد. به عبارت دیگر، اینها نماینده آن نوع مجموعه ای است که کلوویس از آن سرچشمه گرفت."
اما تام دیلهای باستان شناس دانشگاه وندربلت در تنسی به بی بی سی گفت: "این نظر که کلوویس اول بوده سال ها پیش مرد. درحال حاضر کاندیداهای ماقبل کلوویس زیاد دیگری در سراسر آمریکا وجود دارد."
او که در این مطالعه تازه نقشی نداشته است افزود: "اگر به نثر این مقاله (در ساینس) بنگرید، کمی مرا آزار می دهد چون انگار اینها دارند بحث کلوویس و ماقبل کلوویس را از بازسازی می کنند و می گویند: این حیطه ای است که آن نظریه را باطل می کند."
او همچنین تردیدهای دیگری از جمله در مورد نحوه تاریخ گذاری این ابزارها دارد.
پروفسور گری هینز از دانشگاه نوادا در رینو، آمریکا، از "مطالعه خوب" این گروه تقدیر کرد اما گفت ممکن است که فرآیندهای طبیعی باعث حرکت رو به پایین بعضی از ابزارها در گل شده باشد به طوری که این تصور را به وجود آورد که به عصر پیش از کلوویس تعلق داشته اند.