۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز یکشنبه بخش اوّل تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

 

همن سیدی

اخبار روز: 

در هفتادوپنجمین سال کشف حجاب، تحلیل‌گران تنها از نگاه حقوق زنان به ان می‌پردازند درصورتی که این اقدام رضا‌شاه تنها مختص به بانوان و تنها در عرصه مذهبی جامعه نبود، حداقل در کردستان ایران این رویداد کاملا چهره متفاوتی داشت، هم در مورد مخاطبان هم در مورد عرصه تاثیرگذاریش. پدیده کشف حجاب برای اکثر زنان کرد مشکلی ایجاد نکرد. اصولا در پوشش بانوان کردستان، حجاب به معنای پوشاندن صورت یا موی سر یا هر دوی انها، وجود نداشت. در لباس‌های ان‌زمان مناطق مختلف کردستان یا کلا خبری از روسری و لچک نبود یا در بعضی از مناطق پوشش سر به شکل کلاهی استوانه‌ای و کم‌ارتفاع بود که موی سر را کاملا نمی‌پوشاند و یا در حد توری ها وپارچه‌های شفافی بود که خود بخشی از زیبایی لباس کردی بانوان محسوب می‌شد. کشف حجاب رضاشاه جامعه مردان کردستان را تکان داد! دستور ممنوع کردن لباس کردی مردان و از ان مهم‌تر دستور منع کلاه سنتی و به جای ان استفاده از کلاه پهلوی عرصه را بر مردان تنگ کرده بود، یعنی در کردستان هم مخاطبان کشف حجاب به جای زنان، مردان بودند هم حوزه تاثیرگذاری‌ ان به جای مذهب، فرهنگ و اداب دیرین جامعه بود. این پوشش مردان شامل بهانه "مشارکت بیشتر اقشار جامعه" هم نمی‌شد: تا قبل از ان تاریخ و در دوران ۱۰ سال اول پادشاهی رضا شاه، مردان کردستان در ادارات، در مدارس، در بازار و خیابان حضور داشتند و در این مورد نه حکومت احساس کاستی و نقصی کرده بود که بایستی برای رفع ‌ ان اقدامی صورت می‌داد و نه مردم - حد اقل در این مورد - مشکلی داشتند. در مورد حضور زنان در جامعه نیز، به شیوه‌ای نسبی و در مقایسه با دوران هشتاد سال پیش ایران، باز حضور زنان چشمگیر بود. جدا از مساله حجاب، نگاه کلی مردم کردستان به فرهنگ و سنن خود نگاهی فرامذهبی بود و در حالت های مغایرت انها با هم، فرهنگ خود را مقدم می‌شمردند (شاید اکنون هم چنین باشد). زنان در فضاهای نیمه خصوصی مانند میهمانی‌ها و عروسی‌ها و حتی در فضاهای عمومی نظیر تفریحگاه‌ها و پارک و باغهای داخل شهر هم، نه تنها خود را موظف به رعایت حجاب نمی‌دانستند بلکه به هر مناسبتی مردان و زنان. دست در دست و شانه به شانه هم می‌رقصیدند و حتی مومن‌های نمازخوان هم نشاطی چنین را از کیسشان نمی‌دادند و با تجدید وضویی بعد از رقصی پرحرارت، باز نمازخوان می‌شدند!

ایت‌الله خمینی معتقد بود که "در رژیم طاغوت ظلمی که به بانوان محترم رفت، این ظلم به اقایان نرفت"، معلوم می‌شود ایشان هم به اندازه حاکمان قبلی تنوع ایران را شناخته بود. این مشکل در سالهای اغازین به شورش‌های پراکنده‌ای هم انجامید که ظاهرا سرکوب شدند، کاملا ریشه‌کن شدند به مانند شورشهای قبلی و بعدی و اینده!

شماری از مدافعان رضاشاه به خدمات ایشان در عمران ایران و تاسیس دانشگاه و تاسیس ارتش و نظمیه و ... اشاره می‌کنند که در این مجال به نقد ان نمی‌پردازم اما اگر همه این اقدامات درست و به‌جا هم بوده باشند، باز شامل کردستان و سایر مناطق محروم نمی‌شد. مردم کردستان نه عمران و ابادانی و دانشگاه و راه‌اهن‌ و.. به چشم دیدند نه خیری از ارتش و نطمیه‌ای که در اولین هجوم خارجی تنهایشان گذاشت. اگر معدود کسانی هنوز می‌توانند کشف حجاب را "تجدد امرانه" بنامند، این اقدام در کردستان تنها امرانه بود و نشانی از تجدد با خود نداشت. سیاست یگانه‌سازی تنها یک یا چند عرصه را نشانه نگرفته بود بلکه عقل حاکمان را برقبول هر تنوعی بسته بود و این یادگار تا به جمهوری اسلامی رسید شدتی یافت که اکنون برای ٣ دهه است هم ارامش را از دولتیان ربوده است هم خون اقلیت‌ها را در شیشه کرده.

نه رضا شاه و فرزندش نه ایت‌الله خمینی و جانشینش، هیچ‌کدام ایران را نشناختند یا نخواستند که بشناسند. پهلوی‌ها هزینه این عدم شناخت را تنها با سرنگونی خود- و نه سرنگونی ایران - پرداختند اما هنوز هزینه جمهوری اسلامی معلوم نیست و این همه در حالی است که شناخت و قبول این تنوع‌ها و جبران اشتباهات می‌تواند موتور و مولد پیشرفت در قرن کنونی باشد.




با تاملی در متن "هدفمند کردن یارانه ها، ادامه سیاست تعدیل ساختاری" - جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)

نامی شاکری


اخبار روز: 

 
اول: با کمال تاسف بسیاری از دوستان چپ نیز، نقد اقتصاد یارانه ای را با گزاره های لیبرال آغاز می کنند: "... در عین حال نمی توان منکر آن شد که نظام اقتصاد یارانه ای، مردم را تنبل، تن پرور، رانت خوار، دلال صفت و... بار می آورد و روحیه تولیدی را از بین می برد..." یا: "گفتیم و به تکرار هم می گوییم، که اقتصاد یارانه ای مردم را تنبل، تن پرور، رانت خوار، دلال صفت و... بار می آورد و..." انصافا در این نزدیک یکصدسال و در هر دوره ای که منت پرداخت سوبسیدهای کلان بر سر مردم گذاشته شده است، (پیش و پس از انقلاب) بجز "قوت لایموت" چه چیزی نصیب مردمی شده است که از بام تا شام سخت و جدی کار کرده و زحمت کشیده اند؟ این صفات را آقایان سرمایه به مردم می نهند تا آن "چندرغاز"ی را که خارج از سازوکار "بازار" نصیب مردم می شود، از دستشان به درآورند. دوستان چپ چرا؟ با باور به این گزاره ها که "اجرای قانون هدفمند سازی" و حتی حذف یارانه ها کاملا مشروع و قابل دفاع است. دوستان چپ چرا یک معضل اقتصادی به نام "الگوی مصرف" را با یک گرایش اقتصادی با ماهیت "لیبرال" همسان می گیرند؟ همین نان که به زعم آقایان چون در مصرف آن اصراف می شود، محکوم به حذف یارانه و عرضه به قیمت های جهانی است، در بسیاری از خانواده ها، قوت اصلی است. (دوستان چپ که از قیمت برنج و گوشت و... در ایران آگاهند!)

دوم: از دیگر شعبده های آقایان سرمایه و سمپاتیزان های نظریه پردازشان برای خالی کردن جیب مردم، دمیدن در شیپور ناکارآمدی بنگاه های اقتصادی دولتی و حراج آنها در بازار به بخش خصوصی "زیرک و بالیاقت" است. آقایان فراموش می کنند یا خود را به فراموشی می زنند که اگر کمک های هزارمیلیارد دلاری از جیب مردم آمریکا نبود، در اقتصاد آزاد و توسعه یافته ای مثل آمریکا، تنبان به پای آقایان زیرک و بالیاقت جنرال موتورز و فلان بنک آف آمریکا و... نمانده بود. اتفاقا بنگاه های اقتصادی بخش خصوصی و تابع سازوکار "بازار" ناکارآمدند. تجربه اقتصادی یکصدسال اخیر تمام جهان نشان می دهد که هر وقت جوامعی دچار چالش های جدی و ناچار از مراقبت بیشتر و دقیق تر از منابع اقتصادی شان شده اند، بازار آزاد را تعطیل و به اقتصاد متکی به برنامه ریزی و مدیریتی دولتی روی آورده اند؛ حتی اقتصادهای کلاسیک سرمایه داری مثل انگلستان! مثل آمریکا! در پنجاه- شصت سال پس از جنگ دوم جهانی هم که شاهدیم اقتصاددان های جایزه نوبلی مدام در حال کشف و شهود راهکارهای دوا و درمان بحران های اجتناب ناپذیر نظام بازار آزادند! نه به آقایان سرمایه، که به سمپاتیزان های نظریه پردازشان باید یادآور شد: آنچه که ناکارآمد است، ماهیت "دولتی" این اقتصادها نیست. ماهیت "غیردمکراتیک" این دولت ها است! دوستان چپ ما نباید درگیر چنین مغلطه هایی شوند.

سوم: در مورد "یارانه" بودن آنچه که دولت ایران از بهای نفت و حامل های انرژی حاصل از آن، به مردم می پردازد باید تردید کرد. "پول نفت" به طور کلی؛ یارانه نیست. نفت "ثروت" مشاع مردم ایران است و استفاده از آن حق "طبیعی" آنهاست. هیچ قانون (سیاسی– اخلاقی) هم وجود ندارد که آن ثروت مشاع را بین ایرانیان ندار و دارا تسهیم کرده باشد. دولت هم وظیفه توزیع این ثروت در بین مردم را دارد. عایدی حاصل از صادرات مازاد مصرف نیز، قاعدتا باید صرف این موارد شود:
۱) هزینه های تولید و توزیع نفت بین مردم و هزینه های صادرات
۲) سرمایه گذاری برای توسعه ی صنایع نفت (بهینه سازی صنایع موجود و بنیادگذاری صنایع جدید)
٣) تامین دیگر نیازهای اقتصادی جامعه، از جمله پرداخت یارانه برای برخی کالاها و خدمات، طبق برنامه های اقتصادی.(از جمله آرد، گندم، برنج، روغن، شیر، شکر، خدمات پستی، هواپیمایی و... که در قانون "هدفمندسازی" تصریح شده است.)
بنابراین آنچه را که "یارانه" و بذل و بخشش از جیب دولت خوانده شده و بابتش به مردم "منت"ها گذاشته می شود باید بکلی مردود دانست.

چهارم: پرداخت "یارانه"، موضوعی ماهیتا اقتصادی است و نه "مالی". انتخاب اینکه چه کالا یا خدماتی باید مورد حمایت "یارانه"ای قرار گیرد نیز، امری پیچیده و در چارچوب سیاست های استراتژیک دولت هاست. هم اکنون حتی در اقتصادهای قدرتمندی مثل آمریکا، اروپای غربی و حتی چین، پرداخت "سوبسید" منتفی نیست. به لحاظ نظری، "یارانه" به کالا–خدماتی که با ملاحظات علمی بسیار انتخاب شده، تعلق می گیرد، نه به مصرف کنندگان. "انتخاب" مصرف کننده مستحق دریافت یارانه آنقدر پیچیده است که آدم سفسطه گر و عوام فریبی مثل آقای احمدی نژاد را وامی دارد که بعد از صرف آنهمه هزینه از منابع ملی برای خوشه بندی، رو به دوربین و خطاب به هفتاد میلیون مردم ایران بگوید: ...آقا اصلا خوشه بندی را ولش کن... یارانه نقدی را به همه می دهیم..." ضمنا آنچه که از منابع اقتصاد عمومی به گروه های اجتماعی نیازمند حمایت تخصیص می یابد، "یارانه" نیست. چیز دیگری است که البته ممکن است شامل یارانه هم باشد.   

پنجم: "سیاست تعدیل اقتصادی" جزو برنامه های نهادهای اقتصادی بین المللی و خادم نظام سرمایه داری در چارچوب لیبرالیزه کردن اقتصادی (و به تبع آن، لیبرالیزه کردن سیاسی) جوامع است. حذف یارانه ها (و نه هدفمندکردنشان) جزو مبانی این برنامه هاست. رویکرد جریان چپ به این برنامه ها نه رویکردی "شکلی" در مورد چند و چون اجرا که رویکردی "مضمونی" در نقد بنیادین آنها باید باشد. با انتخاب "مدل توسعه ی اقتصادی" موردنظر است که نوع برخورد به این برنامه ها مشخص می شود. اکثر نقدها در مورد "قانون هدفمندسازی یارانه ها"، نقدهایی "شکلی" متکی به قبول مدل توسعه سرمایه داری است که از آقایان سرمایه و سمپاتیزان های آنها منتظر است. به دلایل متعدد (و کاملا روشن!) با نقدهای مبتنی به توسعه غیرسرمایه داری (با سمت گیری سوسیالیستی) کمتر مواجه هستیم. دوستانی هم که از موضع "چپ"، به برنامه هایی نظیر آزادسازی اقتصاد، حذف سوبسیدها، منع دخالت دولت در اقتصاد و... می تازند، در فقدان برنامه آلترناتیو برای اقتصادهای در حال رشد، ناگزیر به همان جایی می رسند که رقبایشان؛ چرا که ادبیات آنها هنوز آکنده است از بدوبیراه و ناسزا به مفهوم "راه رشد غیرسرمایه داری" و کسانی که آنرا فرموله و به علم اقتصاد ارائه کردند! دوستان چپ ما در این متن نیز علیرغم تاکید بر مواضع "سوسیالیستی"، به "راهکارهایی" ممکن و معقول نایل نمی شوند. آنجا که می پرسند: "... آیا این طرح اساسا درست است؟ آیا زمان مناسبی برای اجرای طرح انتخاب شده؟ آیا مدیریت حاضر توان اجرای چنین کاری را دارد؟.." به نظر من پرسش اول با دو پرسش بعدی در تناقض است. پرسش اول ناظر به ماهیت برنامه و دو پرسش بعدی حاکی از تائید ضمنی ماهیت برنامه و اشکال به اجرای آن است. یا آنجا که این شرایط را برای اجرای برنامه پیشنهاد می کنند: "... فراگیرشدن تامین اجتماعی ...بیمه ی بیکاری تا اشتغال مجدد شامل حال تمامی بیکاران ... کسب حداقل توان لازم برای رقابت تولیدات با کالاهای مشابه خارجی... ارتقاء سطح درآمد مردم تا استاندارهای جهانی... ایجاد شرایط دمکراتیک در کشور... رسیدن به نرخ رشدی بالا... کنترل تورم در حد قابل قبول... ارائه خدمات عمومی مناسب و کم هزینه... " از دوستان چپ می پرسم در جامعه توسعه نیافته ای مثل ایران نیل به همین اهداف در کدام مدل اقتصادی ممکن است؟ سرمایه داری دولتی– نظامی، سرمایه داری لیبرال و یا...؟ نتیجه گیری دوستان چپ در پایان متن هم خالی از مناقشه نیست. آنجا که می نویسند: "... رسیدن به شرایط یادشده می تواند زمینه های لازم را برای حذف تدریجی یارانه ها مهیا سازد و مردم بجای چشم دوختن به کمک های دولتی، از درآمدی کافی و زندگی شاداب و شرافتمندانه بهره مند گردند." بگذارید باز هم به بند ٣ همین متن بازگردم: نفت و عواید ناشی از آن "کمک های دولتی" نیست. اموال خود مردم است و...

ششم: حتی با رویکرد لیبرال (گرایش سرمایه داری در اقتصاد)، اجرای "قانون هدفمندی یارانه ها" در ایران نه مفید است و نه ممکن! مفید نیست برای آنکه در خوشبینانه ترین وضعیت، (با صرفنظر از هزینه های سنگینی که در این چرخه، توسط دستگاه بوروکراتیک بلعیده می شود، از جمله همان یک میلیون نفری که به ادعای دولت برای اجرای برنامه، بسیج شده اند!) آنچه که از این راه درمی آید دوباره به همان مردم باز می گردد؛ که عملی باطل است.
غیرممکن است به دلیل اینکه اجرای برنامه ای با ماهیت "لیبرال" در کشوری مورد تحریم اقتصادی از سوی نهادهای بین المللی لیبرال، شانس چندانی برای موفقیت ندارد. هزینه های اجرای این برنامه در چنین شرایطی تمام فواید احتمالی آنرا به تاراج می برد. در شرایطی که قیمت تمام شده کوچکترین "اقدامات اقتصادی" ، با کارکرد و دخالت عناصر "سیاسی"، بنحو نامعقولی افزایش می یابد، چرا باید همین قوت لایموت را از مردم گرفت؟ توجیهات عامیانه ای مثل قاچاق سوخت یا آب استخر اهالی ثروتمند شمال شهر و... ممکن است چند روزی دهان مردم را ببندد و آفرین و هورایشان را بلند کند، اما چند روز بعد که قبوض آب و برق و گاز به دستشان برسد یا وقت پرکردن باک ماشین ها با بنزین ۷۰۰ تومانی فرا برسد، خواهند دید که شهروندانی از همان اقلیت ناچیز با تبختری بیش از گذشته، پرادوی ٣۰۰۰CC را با بنزین ۷۰۰ تومانی پر کرده و برای شیرجه زدن توی استخری پر شده از آب گرم شده با برق بدون یارانه، در جلو چشمشان، Take Off کرده و به ریش آنها خواهد خندید!
فشارهای اقتصادی، فریب و سرکوب، راهکار هیچ اصلاحی نیست از جمله "اصلاح الگوی مصرف"! مردم اصلاح الگوی مصرف را وقتی جدی خواهند گرفت که بیش و پیش از هرچیز حاکمان ایران را اهل "اصلاح" ببینند و به آن ها اعتماد کنند.

هفتم: دوستان ما می نویسند: "شاید جریانات سال گذشته برای چپ جذابیت زیادی نداشت. ولی بحثی که امروز مطرح گردیده موضوعی طبقاتی است..." تاسف بار است که دوستان چپ ما هنوز "جریانات سال گذشته" را موضوعی مستقل از "طبقات" تلقی می کنند. آیا واقعا دوستان ما ارتباطی بین کودتای ۲۲ خرداد پارسال، سرکوب نیروهای دمکراتیک جامعه با "بحثی را که امروز مطرح گردیده" نمی بینند؟ آیا فکر نمی کنند از جمله علل آن سرکوب، آماده کردن فضای سیاسی لازم برای این "مغولتازی" آقایان بوده؟ اجرای "برنامه هدفمندسازی" آیا مستلزم جامعه ای تک صدایی نبود که در آن حتی نمایندگان مجلس جرات کنند حرف از اعدام مخالفان اجرای "برنامه هدفمند سازی" بزنند؟ فضایی که تنها صدای مخالف در مورد "برنامه هدفمندسازی"، صدای دکتر فریبرز رئیس دانا باشد (که به ضربتی خاموشش کنند)، آیا حاصل "جریانات سال گذشته" نیست؟ و تازه چرا "جریانات سال گذشته"؟ چرا "سرکوب جنبش سبز" نه؟ چرا "کودتای ۲۲ خرداد" نه؟ نکند که بی اعتنایی به ماهیت "جریانات سال گذشته" کم کم واژگان "فتنه سال ٨٨" را نیز وارد ادبیات دوستان چپ کند! باید به یادآورد که دفاع از "آزادی" اگرچه جنبه ای "انسانی" دارد اما ماهیتا "چپ" است و بیش و پیش از هر انگیزه ای با منافع کارگران و غارت شدگان سازگار است. این را اگر از متون چپ و تاریخ این یکصدوپنجاه سال اخیر در نیافته ایم، در همین هجده ماه گذشته باید آموخته باشیم. به ویژه دوستان چپ ما!




اخبار روز: 

رادیو فرانسه: مریم رجوی، یکی ازرهبران سازمان مجاهدین خلق، اعلام کرد درجریان حمله به پایگاه اشرف درعراق بیش از ۱۷۵ تن از اعضا این سازمان براثر آنچه که وی "حمله نیروهای ایرانی وعراقی" می نامید، مجروح شده اند.
مریم رجوی، یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق، امروز شنبه، با انتشار بیانیه ای از حمله به پایگاه اشرف در عراق خبر داد و گفت بیش از ۱۷۵ تن از اعضا این سازمان در قرارگاه اشرف واقع در شرق عراق بر اثر آنچه که وی حمله نیروهای ایرانی و عراقی می نامید، مجروح شده اند. به گزارش خبرگزاری فرانسه در این بیانیه آمده است سازمان مجاهدین خلق فیلمها و عکسهائی از این حمله در اختیار دارد که نشاندهنده ی"حضور فعال نیروهای نظامی و افراد نزدیک به دفتر نخست وزیری عراق" در این حمله است. وی درعین حال دولت عراق را برای فراهم آوردن شرایط جهت حضور افراد وابسته به جمهوری اسلامی دراردوگاه اشرف متهم می نماید.
مریم رجوی از جامعه جهانی، شورای امنیت سازمان ملل متحد و بویژه ایالات متحده آمریکا خواست تا برای حفاظت از آنان وارد عمل شوند. وی در عین حال خواستار استقرار گروه ناظر از سوی سازمان ملل متحد در اردوگاه اشرف شد. نام سازمان مجاهدین از سوی دولت ایالات متحده آمریکا در فهرست سیاه تروریستی قرار دارد.
خانم رجوی هم‌چنین خواستار اقدامهای فوری برای پایان‌دادن به شکنجه روانی ساکنان اشرف با استفاده از ۱٨۰ بلندگو شد. گفتنی است همینک بیش از ٣۰۰۰ تن از اعضا این سازمان در شهر اشرف اقامت دارند.




اخبار روز: 

ایلنا: یک فعال کارگری در کارخانه لاستیک بارز کرمان از پایان یافتن اعتراض‌های هفته گذشته کارگران این واحد تولیدی خبر می‌دهد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در پی انتشار خبر اعتراض‌ چند روز کارگران لاستیک بارز کرمان یکی از کارگران این کارخانه گفت: این اعتراض‌ها از عصر سشنبه تاکنون پایان یافته است.
این فعال کارگری در گفت وگو با خبرنگار ایلنا، گفت: هفته گذشته کارگران لاستیک بارز کرمان در اعتراض به آنچه پایین بودن مطالبات مزدی عنوان می‌شد به مدت چند روز اعرتاض کردند.
وی تصریح کرد: این اعرتاض کارگری از عصر روز شنبه ۱۱ دی‌ماه آغاز و تا عصر روز سشنبه ۱۴ دی‌ماه ادامه پیدا کرد.
این فعال کارگری گفت: معترضان هیچ‌ وجهی بابت مطالبات معوقه طلب نداشتند و تنها خواستار آن بودند تا متناسب با فعالیت آنها در کارهای سخت و زیان آور، مطالباتشان نیز افزایش یابد.
این عضو شورای اسلامی کار کارخانه لاستیک بارز تصریح کرد: سرانجام در عصر روز سشنبه کارفرما با کارگران معترض توافق کرد و معترضان با آغاز شیفت شب در سر کار خود حاضر شدند و به اعتراض چند روزه خود پایان دادند.
وی افزود: براین اساس کارفرما وعده داده است تا از ابتدای سال جدید برای تحقق خواسته‌های کارگران، اعتبارات مالی مورد نیاز تامین کند.
به گفته این فعال کارگری در لاستیک بارز از آنجایی که شرکت سرمایه گزاری تامین اجتماعی (شستا) مالک اصلی این واحد تولیدی است؛ قرار است تا از ابتدای سال ۹۰ اعتبارمالی مورد نظر از طرف شستا در اختیار کارخانه گذاشته شود.
وی با بیان اینکه نزدیک به ۲ هزار کارگر در کارخانه لاستیک بارز با انجام سه‌شیفت کاری در محیط سخت و زیان آور مشغول فعالیت هستند؛ گفت: کارگران انتظار داشتند تا با توجه تشابه میان فعالیت‌های خود با برخی کارگاه‌های سخت وزیان آور، دستمزدی مشابه با کارگران شاغل در آن واحدها دریافت کنند.




اخبار روز: 

آفتاب: یک استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در همایش ملی آینده پژوهی مسائل خانواده در ایران که صبح امروز در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار شد با اشاره به اینکه بیش از ٣۰ سال است در حوزه خانواده کار پژوهشی کرده است گفت: نکاتی که مطرح می‌شود معطوف به داده‌هایی است که در تحقیقات وی به دست آمده است.
دکتر تقی آزاد ارمکی با اشاره به اینکه موضوع سخنرانی او آینده خانواده ایرانی با کارگزاری نسل است گفت: آینده خانواده ایرانی معطوف به چیزهای مختلفی است که اینجا تنها به یک قسمت آن اشاره می‌شود و به این معنا نیست که ارتباط خانواده با دین، رسانه و غیره نادیده گرفته شود بلکه اینجا تمرکز در کارگزاری نسل است.
او با بیان این سوال که اساساً جامعه ایرانی چیست و چه سرنوشتی دارد و در آینده کجا است؟، گفت: فرض من بر این است که جامعه ایرانی جامعه‌ای مدرن است و ما ایرانی مدرن را در پیش داریم که در جامعه جهانی زیست می‌کند و اصلی‌ترین عنصر در آن عنصر خانواده است که همراه با جامعه دچار تحولات بنیادی می‌شود.
این استاد دانشگاه، ‌با اشاره به اینکه یکی از مشکلات خانواده ایرانی چالشی بودن آن است گفت: آن چیزی که در این خانواده مناقشه می‌سازد نسل است.
او با اشاره به اینکه در مطالعه امروز و فردای ایران ٣ روش وجود دارد گفت: جامعه در دیروز ریسک می‌کند و فردا را می‌سازد و اگر این قاعده را بپذیریم آینده ما امروز ساخته می‌شود. ما بیش از آنکه به ٣ علل مختلف توجه کنیم به نتایج آن توجه می‌کنیم.
آزادارمکی، با اشاره به اینکه جامعه‌شناسان بیش از آنکه به مسائل بزرگ توجه کنند به مسائل ریز توجه می‌کنند درباره روش سوم آینده‌نگری گفت: برای مثال ما هر روز در روزنامه‌ها می‌خوانیم که یک زن همسرش را کشت، فرزندانی پدرشان را کشتند و اخباری از این قبیل که این جزییات برای جامعه‌شناسان بسیار مهم است و می‌تواند به آنها نشان دهد که در آینده ما به کجامی‌رویم.
او با اشاره به اینکه با جمع‌بندی آنچه که امروز داریم می‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم گفت: برای مردم ایران زندگی مهم‌ شده است، ارزش‌های طبقه متوسط ارزش‌های مهمی است، ٨۰ درصد مردم ایران خصوصاً در نسل دوم و سوم به فرزند کم فکر می‌کنند درحالی که این همان جامعه‌ای است که ٨ الی ۹ فرزند در یک اتاق کوچک زندگی می‌کردند، طلاق پدیده‌ای ساده شده است و اهمیت ازدواج در حال کاهش است، سهولت در روابط جنسی خارج از خانواده و برابر جنسیتی که قوانین خوبی برای آن در حال تصویب است شواهد ریزی است که از آنها می‌توان آینده جامعه را پیش‌بینی کرد.
او با جمع‌بندی آنچه گفته شد گفت: می‌توان صدای اتفاق بزرگی را شنید که در آینده با تفاوت نسل‌ها گره می‌خورد.
آزادارمکی، با اشاره به اینکه جامعه ایرانی شامل پیران، میان‌سالان و جوانان است گفت: درحال حاضر خانواده ایرانی با کارگذاری میان‌سالان زندگی می‌کند، میانسالان هستند که غصه پیران را می‌خورند و از جوانان مراقبت می‌کنند.
او تاکید کرد: ۲۰ سال دیگر میان‌سالان پیر می‌شوند آنها تجربه‌ تلخی از ‌میان‌سالی‌شان دارند و برنامه‌ای هم برای کهن‌سالی‌شان وجود ندارد در واقع نسل میانی ایران امروزه به‌راحتی دوره گذار خود را به کهن‌سالی طی نمی‌کنند.
او درباره نسل جوان گفت: ۲۰ سال آینده این نسل جای میان‌سالان را می‌گیرند تجربه‌هایی پیدا کرده‌اند اما نسلی هستند که می‌خواهند از زندگی لذت ببرند این نسل از کهن‌سالان مراقبت نخواهند کرد و نسبت به آنها تعهدی نخواهند داشت. و همچنین تعهداتی هم به نسل بعد ندارند زیرا اساساً میلی به فرزندآوری ندارند.
او افزود: در کنار این مشکلات دوگانه دینی – اخلاقی و سیاسی – اجتماعی را نیز باید افزود که دین و اخلاق اساس اجتماع را خانواده می‌داند اما زندگی اجتماعی جوانان امروز ما را که در آن زمان به میان‌سالی رسیده‌اند بی‌تعهد ساخته است.
این استاد دانشگاه، با اشاره به تعارض بین دو گفتمان اخلاق و اجتماع گفت: آینده خانواده ایرانی با چالش‌های پیشین و چالش‌های جدید روبه‌رو است که باید برای آن فکری اساسی شود.
او درباره ارائه راه‌حل برای این مشکل گفت: ما باید بیش از آنکه به جوانان و پیران برسیم نسل میان‌سال ایران را سامان دهیم تا دوران گذر از میان‌سالی به کهنسالی آنها به سهولت انجام شود و در این میان گفتمان اخلاقی و اجتماعی جنبه تعارضی پیدا نکند. با این مولفه‌ها باید تاکید کنیم که اگر مدیریت نسل میانی اتفاق نیافتد ما از چالش‌ها به بحران می‌رسیم.




اخبار روز: 


سحرگاه امروز مینا پس از چندین سال جدال مرگ و زندگی با بیماری جانکاه سرطان سرانجام ما را ترک کرد تا از این پس با خاطره پرقدرت او یادش را جاودانه کنیم. بسیاری از فعالین جنبش زنان و جنبش کمونیستی و انقلابی ایران و افغانستان او را با نام نسرین و ستاره می شناسند. او سال هائی از فعالیت انقلابی خود را در آلمان و ترکیه سپری کرد.
در زمانی که از هر سو صدای سازش با مرتجعین حاکم بر مردم ایران گوش ها را کر می کرد، در زمانی که گروهی از زنان به قیمت فروختن منافع اکثریت زنان ایران به نواله ای از سوی مرتجعین اسلامی دل بسته بودند و بسیاری از اپوزیسیون خارج کشور نام این حقارت را، «درایت و موقعیت شناسی» ارزیابی می کردند، مینا (نسرین) و عده ای از فعالین جنبش زنان «کمیته زنان هشت مارس» و سپس سازمان زنان هشت مارس (ایران- افغانستان) را در سال ۱۹۹٨ بعنوان تشکلی انقلابی که برای رهائی زنان ازهر شکل ستم و استثمار مبارزه می کند، بنیان گذاشتند.
شاید امروز دیگر افشای ارتجاع زن ستیز اسلامی کار ساده ای باشد، اما در آن روزها که تب خاتمی و «اصلاحات» ارتجاعی همه گیر شده بود، کار آسانی نبود. مینا اما در افشای این ترفند پیگیر و جدی بود. او در تجمعات زنان شرکت می کرد. به کسانی که دچار تب گرفتگی خاتمی شده بودند هشدار می داد که خورشیدشان کاغذی است و بر این باور بود که اولین گام رهائی زنان در ایران سرنگونی کلیت نظام زن ستیز جمهوری اسلامی است.
او فقط دشمنی مریدان نظام جمهوری اسلامی و طرفداران دوم خرداد را به جان نخرید. او یار و یاور هر زن ستمدیده ای بود. نه فقط بی عدالتی و ستم را بر نمی تابید، حاضر نبود «فعال زنی» باشد که مقبول جامعه مردسالار است، پس گاه با دشمنی و تهدید مردانی روبرو می شد که فکر می کردند او کاخ کوچک ستمگری خانگی شان را تهدید می کند. او به زنان می آموخت که ستم چیست و چرا نباید به روابط ستمگرانه تن دهند. مینا محبوب زنانی بود که او را می شناختند و در موردش شنیده بودند. مینا معلم بود و دانش آموز. می گفت من، هم یاد می دهم و هم می آموزم.
آن عده از زنان و مردان انقلابی و مبارز افغانستانی که او را می شناختند احترام وعلاقه ی عمیقی به او داشتند. چون حس می کردند که مینا انترناسیونالیسم را نه فقط باور دارد بلکه آن را زندگی می کند. فضای فعالیت در میان زنان و مردان افغانستانی که طعم تلخ شوونیسم ایرانی را چشیده بودند، آسان نبود. اما وی با صبوری و متانت تحمل می کرد تا نشان دهد که جنبش انقلابی زنان در ایران که او خود عضوی از آن بود انترناسیونالیسم را نه بعنوان درس اخلاق بلکه بخش لاینفکی از پیشروی جنبش زنان در ایران و سراسر جهان می داند.
مینا زندگی خود را در کمان رهایی انسان ها از هرگونه ستم و استثمار گذاشت. او در پیچ و خم حوادث، افت جنبش انقلابی در ایران و جهان، یاس ها و سرخوردگی ها، هرگز ذره ای در انتخاب راه و وقف زندگی خود برای تغییر انقلابی جهان تردید نکرد. او معنای بودن خود را در تلاش برای تغییر و تحول می دید و پیشترها ازهر فرصتی که دست می داد، زیستن برای ساختن آینده ای شایسته را در شعر می سرود. اشعار بجا مانده از او جلوه هایی از ژرفنای درون و گستره مفهوم زندگی در نزد اوست.
مینا پیش از رفتن «مرگ را سرودی کرد سرزنده تر از زندگی»! ما را ترک کرد اما رد او بر ساحل زندگی پرقدرت باقی است. او در خاطر همه زنان و مردانی جای خواهد گرفت که ارزش تلاش برای ساختن جهانی که شایسته ی زیستن باشد را می دانند. او امروز و همیشه در خاطره همه ستمدیده گانی خواهد ماند که پیشروان و یاران پیگیر خود را در مبارزه برای رهایی از جهان ستم و استثمار و جهل، ارج می گذارند. این چنین بود که مینا سرود ماندگار زندگی شد.

اندوه از دست دادن این رفیق گرامی را به جنبش انقلابی زنان، یاران، دوستان، آشنایان و به خانواده اش تسلیت می گوییم.

یادش و خاطره اش پایدار و گرامی باد!
سازمان زنان هشت مارس (ایران - افغانستان)
٨ ژانویه ۲۰۱۱



اخبار روز: 


مهر - حامد عاطفی فر: صنعت کفش و چرم تبریز طی حدود یک قرن فعالیت پرفراز و نشیب خود میلیاردها تومان به اقتصاد ایران تزریق کرده اما اکنون با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کندکه به نظر می رسد نجات آن از مرگ حتی با میلیاردها تومان ممکن نباشد.
واحدهای تولید کننده چرم و کفش تبریز در حالی که می توانستند هرکدام سفیر ایرانیان در جای جای دنیا باشند به نوبت به کما می روند تا دیگر جز نام و نشان و خاطره ای در آلبوم صنعت این خطه چیز دیگری به یادگار نگذارند.
ده ها نام به جای مانده از صنعت چرم مانند "صدر"، "شفق" و "افروز" و نام های ماندگاری در صنعت کفش همچون "اصل نژاد"، "مرغوب" و "ایلقان" هر کدام حکایت مردانی است که آجر به آجر واحدهای صنعتی خود را روی هم نهادند تا پرچمی از سرافرازی و نمادی از توانمندی باشند اما این واحدها به جای آنکه توسعه روزافزون را شاهد باشند یک به یک به واحدهایی راکد تبدیل می شوند که هرگز تصور نمی شد.
واحدهای چرم و کفش تبریز در حالی یک به یک و در مقابل چشم دولتمردان به رکود می روند که کشورهای دیگری مانند چین، ترکیه و حتی پاکستان توانمندسازی واحدهای مشابه را در دستور کار خود قرار داده اند.

تبریز، مهمترین قطب صنعتی چرم کشور
"۴۶ درصد واحدهای چرم سازی کشور در تبریز مستقر است و از همین روست که تبریز لقب بزرگ ترین و مهم ترین قطب صنعتی چرم ایران را گرفته است." اینها را فرزین دربندی، معاون امور صنایع سازمان صنایع ومعادن آذربایجان شرقی گفت و ادامه داد: در چرمشهر تبریز ۲۹۰ واحد تولیدی فعال است که ۱۷۰واحد از آن ها موفق به اخذ پروانه بهره برداری شده اند.
وی خاطرنشان کرد: ظرفیت سالانه این تعداد واحد چرم سازی تبریز سالانه حدود ۵۰ میلیون فوت مربع است که بدون نیاز به سرمایه گذاری جدید امکان افزایش ظرفیت تا ۱۵۰ میلیون فوت مربع وجود دارد.
دربندی با اشاره به رکود فعالیت واحدهای چرمسازی تبریز در زمان حاضر اظهار داشت: هم اکنون واحدهای فعال چرمسازی در چرمشهر تبریز تنها با ۲۵ تا ٣۰ درصد ظرفیت خود کار می کنند.
وی در بیان علل ایجاد چنین شرایطی گفت: محدود بودن بازار، افزایش قیمت تمام شده، نبود ماشین آلات تکمیلی چرم و پائین بودن تکنولوژی از عوامل موثر در بروز شرایط بحرانی است.

شهرت جهانی کفش تبریز به عنوان یک برند معتبر
معاون امورصنایع سازمان صنایع و معادن آذربایجان شرقی همچنین با بیان اینکه ۹۰ درصد چرم تولید شده در صنعت کفش مصرف می شود، اعلام کرد: کفش تبریز به عنوان یک برند معتبر در سطح جهان مطرح است.
وی افزود: ۱۵۴ واحد تولیدی دارای پروانه بهره برداری از سازمان صنایع و معادن در زمینه تولید کفش فعالیت می کنند که سالانه شش میلیون جفت کفش تولید می شود.
دربندی، واردات کالاهای ارزان قیمت و بی کیفیت چینی را از عوامل تاثیرگذار در رکود صنعت کفش تبریز اعلام کرد و افزود: قاچاق، پایین بودن تکنولوژی و نیز ناتوانی در طراحی و ارائه مدل های جدید از دیگر عومال موثر در رکود صنعت کفش تبریز ارزیابی می شود.

قاچاق، مهمترین چالش صنعت کفش و چرم
کارشناسان، عوامل بسیاری را برای بی رونقی صنعت کفش و چرم تبریز عنوان می کنند اما رئیس انجمن کفش آذربایجان شرقی معتقد است که از میان انبوه مشکلات، "قاچاق" در اولویت چالش های این حوزه به ویژه کفش است.
احمد خادم در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: صنعت کفش جزو صنایع اشتغال زاست اما ورود بی رویه و بی ضابطه کفش به کشور که برای مرزنشینان و حتی فعالان گمرکی سود مالی دارد، این صنعت را با مشکلات جدی مواجه کرده است.
وی با بیان مثالی، ورود سهل کفش قاچاق به کشور را یادآور شد و گفت: کفش جزو اقلام ممنوع الورود از مرز "تمرچین" در مجاورت با کشورعراق نیست و به راحتی وارد ایران می شود.
وی بر کنترل جدی مبادی ورودی و خروجی کشور تاکید کرد و افزود: ورود سهل کفش های قاچاق به کشور در حالی صورت می گیرد که تولیدکنندگان کفش در داخل علاوه بر پرداخت مالیات و دیگر عوارض قانونی، با انبوهی از مشکلات روبرو هستند.
عضو شورای راهبردی خوشه صنعتی کفش تبریز گفت: باید همه مسئولان از نمایندگان مجلس تا دولتمردان ضمن احساس مسئولیت بیشتر، با وارد کنندگان کالای قاچاق و بی کیفیت برخورد کنند اما چون موضوعی اقتصادی در میان است و واردات کالای قاچاق برای عده ای درآمد دارد، این موضوع کنتترل نمی شود.
خادم، مدیریت واردات را مورد تاکید قرار داد و افزود: باید دفت شود کفش هایی وارد بازار مصرف شود که از نظر سلامتی مشکلی برای مصرف کننده ایجاد نکند زیرا انجمن کفش آذربایجان شرقی به عنوان انجمن متخصص این صنعت بر این باور است که ریشه بسیاری از بیماری های ارتوپدی به کفش های بی کیفیت برمی گردد.
رئیس انجمن کفش آذربایجان شرقی با بیان اینکه کیفیت کفش علاوه بر تولیدکننده باید برای مصرف کننده نیز از اهمیت بالایی برخوردار باشد، اظهار داشت: قطعاً ارزان بودن کفش برای مصرف کننده لطمه می زند و علاوه بر مسایل اقتصادی، سلامت بهداشتی آنان را هم به مخاطره می اندازد.
وی گفت: اصراری به اینکه هموطنانمان، کفش ایرانی و یا محصول تولید تبریز را بخرند نیست ولی این تفکر که صنعت کفش در ایران برای شکوفا شدن نیاز به حمایت دارد، باید نهادینه شود و اتفاقی بیفتد که مردم به خرید کالای وطنی افتخار کنند.
خادم همچنین اظهار داشت: صنعتگران تبریز مخالف وارد شدن محصول باکیفیت چینی نیستند، بلکه از آن استقبال می کنند اما هرگز چنین اتفاقی نمی افتد و کشور چین همچنان محصولات درجه چندم بی کیفیت خود را به ایران صادر می کند.


وی با تاکید بر اینکه باید ذائقه مشتری در تولید کفش مورد توجه قرار گیرد، افزود: هم اکنون به دلیل نبود سیستم مشتری محور، بازار کفش بچه گانه و اسپورت بیشتر از بازار کفش های دیگر توسط محصولات تولید چین خطر را احساس می کنند و حتی تولیدکننده چینی برای تسلط به بازار دیگر کفش ها محصولات خود را با برند شرکت های معتبر تبریزی به فروش می رساند.
رئیس انجمن کفش آذربایجان شرقی فراهم نشدن زیرساخت تولید کفش در تبریز را یکی دیگر از چالش های این صنعت عنوان کرد و افزود: طی ٣۰ سال گذشته زیرساخت هایی مانند شهرک تخصصی و مرکز دانشگاهی برای آموزش مدیران وفعالان واحدهای صنعتی ایجاد نشده و از اینرو نباید انتظار داشت که محصول تولیدی در این شهر به بازارهای جهانی راه یابد.
وی با بیان اینکه نوسازی صنعت کفش و چرم تبریز جزو مصوبات سفر استانی هیئت دولت به آذربایجان شرقی است، افزود: طرح مربوط به این نوسازی در ۱۲ بند به تصویب هیئت دولت رسیده و برای اجرایی شدن آن باید نمایندگان مجلس در پیگیری های لازم جدیت داشته باشند.
خادم، با اشاره به اشتغال ۴۰ هزار نفر در صنعت کفش تبریز خاطرنشان کرد: این صنعت در تبریز مظلوم واقع شده است به طوریکه اکنون فرزند هیچ یک از صنعتگران این حوزه رغبتی به ادامه فعالیت پدرشان ندارند.
عضو شورای راهبردی خوشه صنعتی کفش تبریز با اشاره به فعالیت ۱۰۰ واحد صنعتی کفش از مجموع دو هزار و ۲۰۰واحد فعال این استان اظهار داشت: این واحدها حدود ۱۵ میلیون جفت کفش در سال تولید می کنند که برای عرضه، روانه بازار مصرف می شود.
وی میزان صادارت کفش از تبریز را ناچیز دانست و افزود: صادارت کفش پس از سال ٨۵ با سیر نزولی مواجه شده است در حالیکه این میزان طی ۰ سال قبل از آن چشمگیر و امیدوارکننده بود.

لزوم مداخله دولت برای جلوگیری از ورود چرم و کفش بی کیفیت
رئیس اتحادیه کفاشان آذربایجان شرقی نیز با بیان اینکه هم اکنون واحدهای تولیدی چرم با پایین ترین ظرفیت ممکن و واحدهای تولیدکننده کفش در آستانه تعطیلی قرار دارند، لزوم مداخله موثر دولت جهت جلوگیری از ورود چرم و کفش بی کیفیت را مورد تاکید قرار داد.
جواد حسین نژاد در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه سه هزار واحد با حدود ۴۰هزار نفر در صنعت کفش تبریز فعالیت دارند، افزود: این تعداد شامل تامین کنندگان مواد اولیه، ارائه کنندگان خدمات، تولید کنندگان و فروشندگان آن می شود.
وی ایجاد یک کارگروه مشترک با مسئولان استانی برای رسیدگی به مشکلات چرم و کفش را به عنوان صنعت بومی استان، گامی به سوی بهبود مشکلات فعالان این بخش ها دانست.
وی ورود کالای بی کیفیت و چینی را یکی از عوامل به رکود کشیده شدن این صنعت اعلام و خاطرنشان کرد: دولت باید جلوی ورود کالاهای چرم چینی به کشور را گرفته و در مقابله با قاچاقچیان قاطعیت بیشتری داشته باشد.
رئیس اتحادیه کفاشان آذربایجان شرقی اضافه کرد: ایجاد امکان تولید کفش های تزریقی با ورود و بکارگیری آسان دستگاه های تولید آن ها از دیگر عوامل ورود کفش های بی کیفیت به بازار و راکد شدن فعالیت واحدهای صنعتی کفش است.
حسین نژاد افزود: علاوه بر اینکه باید مشکلات مربوط به تامین مواد اولیه با کیفیت برای بکارگیری در صنعت کفش مرتفع شود ضرورت دارد اهرم کنترل کیفیت به عنوان راهکاری موثر برای شکوفایی این صنعت مورد توجه تصمیم گیران قرار گیرد.

ضرورت ارتقای فناوری تولید کفش و چرم
استاندار آذربایجان شرقی هم در رابطه با صنعت کفش و چرم تبریز گفت: سابقه طولانی این صنعت در تبریز و تبدیل شدن آن به قطب صنعتی در کشور و منطقه برای همه یک فرصت است اما به نظر نمی رسد برای ایجاد بازاری پررونق زمان را از دست داده باشیم.
احمدعلیرضا بیگی، عدم توجه به شیوه های نوین تجارت از سوی فعالان چرم و کفش تبریز را عامل عقب ماندن از قافله تجارت جهانی دانست و افزود: برای رسیدن به رونق در این بخش، باید مشکل تکنولوژی را حل وفصل کرد.
وی اضافه کرد:با توجه به تداوم صادرات محصولات چرم و کفش در شرایط بحرانی بازار، این امر حاکی از توان رقابتی محصولات تولیدی در بازار های جهانی است.
بیگی، ایجاد زمینه برای سرمایه گذاری خارجی و مشترک با کشورهای دیگر را راهی برای رون رفت از وضع به رکود رفته این صنعت دانست و تشریح کرد: روش های سنتی در قواعد بازار جهانی راهی به جایی نمی برند و تولیدکنندگان باید به فکر روش های نوین تولید در قالب تعاونی و هلدینگ باشند.
***
صنعت چرم و کفش تبریز با وجود اینکه همواره در اقتصاد کلان کشور و منطقه نقش مهم و اجتناب ناپذیری را ایفا کرده است اما اکنون با مشکلاتی مانند افزایش شدید قیمت مواد اولیه، ورود کالاهای مشابه خارجی، از دست دادن نیروهای سابقه دار و اشتغال آن ها در مشاغل دیگر، نداشتن سرمایه در گردش، رکود اقتصادی، تورم و نیز عقب افتادن از جریان تولید جهان را تجربه می کند و فشار ناشی از این مشکلات در حال تبدیل چرخه آشنای تولید به چرخه غریبه ای است که بیش از هر زمان دیگری خطرناک و بحران زا به نظر می رسد.




اخبار روز: آیت اله خامنه ای رهبر حکومت اسلامی سالگرد واقعه ی ۱۹ دی که از جمله حرکت های آغازین انقلاب ۱٣۵۷ بود، را بهانه کرد تا بار دیگر به «سران فتنه» و جنبش مردم ایران حمله کند. او این جنبش را که از سوی میلیون ها نفر پشتیبانی شد، عامل و آلت دست بیگانگان خواند.
به گزارش ایلنا، رهبر حکومت اسلامی مدعی «شکست فتنه» سال گذشته شد و آن را نمونه ای از الطاف و دست قدرت الهی دانست و افزود: با لطف و عنایت خداوند متعال، مردم، بیدار و وارد صحنه شدند وتوانستند توطئه ای عظیم را خنثی کنند.
آیت الله خامنه ای خاطرنشان کرد: هنوز ابعاد فتنه (جنبش) سال گذشته به طور کامل شناخته نشده است و زمینه های زیادی برای تحلیل و تبیین آن وجود دارد زیرا دشمن طراحی و محاسبات دقیقی انجام داده بود.
وی عوامل اصلی فتنه (جنبش ازادی خواهانه) سال ٨٨ را طراحان خارجی دانست و خاطرنشان کرد: کسانی را که مردم به آنها سران فتنه می گویند، در واقع بازیچه طراحان اصلی بودند و دشمن آنها را به وسط صحنه هُِل داده بود که البته آنها نیز باید راه خود را از دشمن جدا می کردند که این کار را انجام ندادند و مرتکب گناه شدند.
آیت الله خامنه ای در تبیین زوایای جنبش سال گذشته مدعی شدعامل اصلی، دیگرانی بودند که طراحی کرده بودند و در طراحی و محاسبات خود به دنبال حذف جمهوری اسلامی و تغییر نظام بودند.
وی افزود: طراحی اصلی دشمنان، این بود که جمهوری اسلامی و حقیقت و شعار دین از جامعه ایران برچیده شود و قاعده حکومت و دولت را به شکل مطلوب خود تشکیل دهند.
آیت الله خامنه ای مدعی شد: صحنه گردانان اصلی، حالت دیگری را نیز طراحی کرده بودند که اگر به نتیجه مطلوب خود نرسند، کشور را به آشوب بکشانند و با تقلید از انقلاب اسلامی و بوجود آوردن کاریکاتوری از آن، به اهداف خود برسند.
وی افزود: اما ملت ایران با تشخیص صحیح اوضاع، احساس تعهد و حضور به موقع در صحنه، به دهان طراحان اصلی زد و بساط آنها را جمع کرد.
آقای خامنه ای موفقیت حکومت در سرکوب جنبش آزادی خواهانه ی سال ٨٨ را زمینه ساز پررنگ تر شدن خط دین و انقلاب در کشور و اقتدار روزافزون نظام اسلامی دانست و خاطرنشان کرد: اقتدار روزافزون در واقع پاداش الهی برای موفقیت در این آزمون است.
وی آحاد مردم و مسئولان را به حفظ هوشیاری و تشخیص صحیح مسائل اصلی از مسائل فرعی و جابجا نکردن آنها فراخواند و افزود: نداشتن بصیرت و شکست در امتحان الهی موجب تنزل و انحطاط جامعه خواهد شد، همانگونه که نتیجه شکست مردم در امتحان الهی در دوران امیرالمومنین علی و شهادت آن حضرت در محراب عبادت به دست اشقی الناس، به شهادت رسیدن حضرت سیدالشهدا علیه السلام و یاران ایشان در حادثه کربلا بود.





اخبار روز: 
دبیر کل جامعه اسلامی پزشکان از جلسه علی اکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل و حبیب الله عسگر اولادی با احمدی نژاد برای تعیین چارچوب همکاری و وحدت اصولگرایان برای انتخابات بعدی مجلس خبر داد.
به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، سید شهاب الدین صدر روز یکشنبه در گفتگو با خبرنگاران اعلام کرد که این جلسه پنجشنبه گذشته تشکیل شده است.
وی در پاسخ به سوال خبرنگاری در خصوص ابتکار احمدی نژاد مبنی بر دعوت از چهره های شاخص اصولگرایان برای اتحاد آنان اظهار داشت: اقدام احمدی نژاد ابتکار خوبی بود و در این جلسه افراد شاخص و تاثیرگذار جریان اصولگرایی حضور داشتند.
وی افزود: در این جلسه قرار شد آقایان ولایتی، حدادعادل و عسگراولادی مذاکرات این جلسه را دنبال کنند تا چارچوب همکاری و وحدت اصولگرایان برای انتخابات بعد شکل بگیرد.

** احمدی نژاد پیشگام در وحدت اصولگرایان
وی خاطر نشان کرد برای انتخابات مجلس هشتم نیز این احمدی نژاد بود که برای اتحاد اصولگرایان پیشقدم شد و ۱۵ تن از چهره های اصولگرا را دعوت کرد که در این جلسه ۹ تن برای پیگیری اتحاد اصولگرایی منتخب شدند و از درون این جلسه جبهه متحد اصولگرایان یا همان گروه ۵+۶ شکل گرفت.
صدر ادامه داد: نتیجه مطلوب این اتحاد این بود که ۲۲۰ نفر اصولگرا اکثریت مجلس هشتم را به دست گرفتند.

** مطهری سهمیه احمدی نژاد بود
وی در پاسخ به این سوال که علی مطهری این اقدام را دخالت دولت در انتخابات می‌داند اظهار داشت: این ابتکار احمدی نژاد، دخالت دولت محسوب نمی‌شود.
صدر یادآور شد: آقای مطهری فراموش نکند که در دوره گذشته وی توسط رایحه خوش خدمت برای فهرست تهران معرفی شد و او جزو سهمیه احمدی نژاد محسوب می‌شود.
نماینده تهران در مجلس این ابتکار احمدی نژاد را دخالت دولت در انتخابات ندانست و گفت که این اقدام در راستای وحدت جریان های اصولگرایی صورت گرفته که بخشی از این جریان ها به آقای احمدی نژاد علاقه دارند.
نایب رییس دوم مجلس با بیان این که کمیته سه نفره منتخب هم اکنون فعال است اظهار داشت: آقایان حداد عادل، ولایتی و عسگراولادی پنجشنبه گذشته با احمدی نژاد جلسه داشتند و کارها به خوبی جلو می‌رود.

** حضور جامعتین در فرایند سیاسی کشور
وی درباره اقدام جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای تدوین منشوری برای اتحاد اصولگرایان خاطر نشان کرد که حضور جامعتین در فرایند سیاسی کشور مایه برکت است و حضور دبیرکل این دو جامعه یعنی آقایان مهدوی کنی و یزدی سبب هدایت نیروهای وفادار به انقلاب می‌شوند.
صدر تاکید کرد: تلاش ما این است همه گروه های اصولگرا در کنار یکدیگر و همراه با جامعتین باشند و با توجه به حضور موثر احمدی نژاد و طرفدارانش امید می‌رود در چند ماه آینده اصولگرایان برای اتحاد در انتخابات به جمع بندی برسند.

** توصیه به وحدت در جبهه اصولگرایان
نایب رییس دوم مجلس تاکید کرد: اصولگرایان باید با وحدت وارد عرصه انتخابات شوند و اگر تفرقه کنند به طور یقین به نتیجه نمی‌رسند.
وی گفت: کمیته منتخب سه نفره طراحی چارچوب وحدت اصولگرایان را در دستور کار دارد و جامعتین نیز موضوع را پیگیری می‌کند.
وی درباره موضع جبهه پیروان خط امام و رهبری در این زمینه نیز گفت که این جبهه از این اقدام وحدت بخش حمایت می‌کند.

** نیروهای وفادار به انقلاب باید در انتخابات آتی به میدان بیایند
خبرنگاری از صدر درباره اظهارات اخیر دبیر شورای نگهبان در خصوص حضور یا عدم حضور برخی افراد و گروه‌ها در انتخابات آتی کشور سوال کرد که وی پاسخ داد: همه نیروهای وفادار به انقلاب ابتدا باید برای برگزاری یک انتخابات باشکوه و حضور گسترده مردم در صحنه برنامه‌ریزی کنند.
وی با تاکید بر لزوم وحدت و یکپارچگی گروه‌های اصولگرا در انتخابات آتی کشور اظهار داشت با توجه به آنچه که بعد از انتخابات سال گذشته رخ داد و به گفته ی او فتنه ٨٨ شکل گرفت، باید سلایقی که در چارچوب انقلاب و قانون اساسی و وفادار به انقلاب، امام(ره) و رهبری فعالیت می‌کنند، برای انتخابات آتی برنامه‌ریزی کنند تا رقابتی قانونی در کشور شکل گیرد.
صدر با اشاره به اظهارات دبیر شورای نگهبان در خصوص برخی اشخاص و گروه‌ها گفت: نظر آقای جنتی این بود که برخی افراد و اشخاصی که در فتنه سال گذشته موثر بودند و آسیب‌های زیادی به منافع ملی زدند و موجب خدشه‌دار شدن وجهه جمهوری اسلامی شدند، نباید برای حضور در صحنه شروط تعیین کنند.
نماینده تهران در مجلس افزود: بنا بر اظهارات آقای جنتی، این شرط گذاری منطقی ندارد زیرا این افراد ابتدا باید تعیین تکلیف و محاکمه شوند، چرا که به منافع ملی ضربه زدند.
دبیر کل جامعه اسلامی پزشکان انتخابات را امری مقدس در نظام جمهوری اسلامی توصیف کرد و گفت: باید نیروهای وفادار به انقلاب را برای حضور در صحنه انتخابات تشویق کنیم.

** عفو مردم و رهبری شرط حضور برخی خواص در انتخابات آتی
خبرنگاری از نایب رییس دوم مجلس درباره شروط خاتمی برای بازگشت به عرصه سیاسی کشور سوال کرد که صدر در پاسخ به این سوال، خاتمی را یکی از افرادی برشمرد که در به گفته ی او فتنه ٨٨ و اغتشاشات بعد از انتخابات موثر بودند و اشتباهات و جهت‌گیری‌های غلط آنان سبب انحراف در جامعه شد و به دنبال این جهت‌گیری‌های اشتباه، خون تعدادی از مردم به زمین ریخته شد و اتفاقاتی در کشور رخ داد که در هیچ دوره‌ای نظیر آن رخ نداده است.
صدر حوادث روز عاشورای سال گذشته را مورد اشاره قرار داد که موجب جریحه‌دار شدن احساسات و اعتقادات مذهبی مردم شد.
وی افزود: افرادی که در این فرآیند و جریانات نقش اساسی داشتند اگر مشمول عفو مردم و رهبری شوند، می‌توانند در میان آحاد مردم و فرآیندهای آتی حضور داشته باشند اما اگر فکر می‌کنند که اشتباهات بزرگ و تاریخی آنان فراموش می‌شود و آنان می‌توانند با تمسک به اموری به راس قدرت بازگردند، این امر خلاف قاعده حکومتداری است.
نایب رییس دوم مجلس، خاتمی را از جمله افرادی دانست که سال گذشته دچار بی‌بصیرتی و کم‌بصیرتی شدند، برای کشور مشکل ایجاد کردند و طعم شیرین حضور ۴۰ میلیونی را به کام مردم تلخ کرده و حیثیت نظام را در انظار عمومی مخدوش نمودند و حتی اتهام تقلب در انتخابات را مطرح کردند.
صدر تصریح کرد این افراد کسانی بودند که در گذشته مسوولیت‌های کلیدی در نظام داشتند و جزو خواص تلقی می‌شدند و اکنون این‌گونه اظهارات و توقعات آنان خلاف تدبیر در شرایط کنونی کشور است.
وی مطالبه عمومی مردم درباره سران فتنه را محاکمه آنان در یک دادگاه عادله دانست و گفت: مردم می‌خواهند سران فتنه در یک دادگاه عادلانه به جرمشان رسیدگی شود، نه اینکه آنها برای ملت شرط بگذارند.
نماینده مردم تهران در مجلس افزود: البته او (خاتمی) با برخی مراجع مذاکراتی داشته است اما تعیین‌کننده امور کلان کشور نظر رهبر معظم انقلاب است.

** تهدید صدر به ترور و حضور نیافتنش در جلسه جامعه وعاظ ولایی
خبرنگاری از صدر شایعه تهدید وی به ترور را سوال کرد و اینکه چرا در جلسه جامعه وعاظ ولایی شرکت نکرده است.
نایب رییس دوم مجلس این‌گونه پاسخ داد: شب ۹ دی‌ماه جاری به صورت تلفنی و پیامک تهدید به ترور شدم و این موضوع سبب شد تا صبح آن روز، موضوع با همکاری دستگاه‌های انتظامی و امنیتی پیگیری شود.
وی افزود: جامعه وعاظ ولایی چند هفته قبل برای سخنرانی از من دعوت کرده بود و هماهنگی‌های لازم صورت گرفته بود اما با توجه به توصیه‌های دستگاه‌های امنیتی که از من خواستند تا چند روز سخنرانی نداشته باشم، مسوولان دفتر من به جامعه وعاظ ولایی اعلام کرد که حضورم در جلسه این تشکل به مصلحت نیست.
صدر خاطرنشان کرد که دستگاه امنیتی کشور موضوع را در دست رسیدگی دارد و تعدادی از مظنونین را نیز مورد بررسی قرار داده است.
نماینده مردم تهران در مجلس با بیان اینکه قرار نبود موضوع تهدید وی به ترور رسانه‌ای شود، افزود: این مساله در جلسه جامعه وعاظ ولایی مطرح و از این طریق رسانه‌ای شد.

** تشکل‌های روحانی نباید با یکدیگر اختلاف داشته باشند
نایب رییس دوم مجلس در ادامه با اشاره به اختلاف نظر جامعه وعاظ ولایی با تشکل دیگری به همان نام، تاکید کرد در اموری که به روحانیت بازمی‌گردد باید جایگاه مراجع و قداست روحانیت مورد تاکید قرار گیرد و مسوولان نیز باید از حرف‌هایی که ممکن است خدشه‌ای به جایگاه مرجعیت و روحانیت وارد کند، بپرهیزند.
صدر در پاسخ به این سوال که جامعه روحانیت مبارز تشکل جامعه وعاظ ولایی را قبول ندارد، گفت: البته جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم جایگاه رفیعی در کشور دارند و همیشه در مواقع حساس با اظهار نظر به موقع خود باعث پیشبرد آرمان‌های انقلاب می‌شوند.
وی تاکید کرد تشکل‌هایی که احساس می‌شود ممکن است سبب اختلاف در روحانیت شوند، بدانند که این رویه به مصلحت نیست.
نماینده مردم تهران در مجلس در پاسخ به این سوال که گفته می‌شود این تشکل مورد حمایت مالی برخی اشخاص حقیقی و حقوقی قرار دارد، اظهار داشت افتخار روحانیت مستقل بودن آن است و روحانیت و وعاظ باید از منتسب شدن به مسوولان اجرایی بپرهیزند.
خبرنگار دیگری از صدر سوال کرد گفته می‌شود جامعه روحانیت مبارز با شکل‌گیری جامعه وعاظ ولایی چندان موافق نبوده است که وی پاسخ داد: بسیاری از آنها انسان‌های خوبی هستند و باید کمک کنیم اختلافشان برطرف شود.
صدر پیشنهاد کرد که جامعه وعاظ ولایی و جامعه وعاظ تهران برای رفع اختلافاتشان نزد دبیرکل جامعه روحانیت مبارز آیت‌الله مهدوی کنی بروند زیرا پسندیده نیست که دو گروه که در یک لباس هستند، این‌گونه فعالیت کنند و علیه یکدیگر حرف‌هایی بزنند.
نماینده مردم تهران در مجلس درباره اینکه چرا جامعه وعاظ ولایی از وی برای سخنرانی دعوت کرده بود، اظهار داشت آنها از روی علاقه مرا دعوت کردند و من نیز هرگاه جایی دعوت می‌شوم پیش از پذیرش دعوت، موضوع را بررسی می‌کنم.

** هدفمند کردن یارانه‌ها اقدامی بزرگ
نایب رییس دوم مجلس در ادامه گفت‌وگو با خبرنگاران، با اشاره به اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها، شرایط کنونی کشور را حساس توصیف کرد و با بیان اینکه کشور در شرایط گذار اقتصادی قرار دارد، یادآور شد که در سی و چند سال گذشته همه کارشناسان اقتصادی هدفمند کردن یارانه‌ها را کاری اساسی برای نجات اقتصاد کشور می‌دانستند و دولت‌های گذشته نیز به این جمع‌بندی رسیده بودند.
صدر با اشاره به جلسات مشترک دولت وقت با مجلس چهارم، خاطرنشان کرد که در این جلسات موضوع هدفمند کردن یارانه‌ها و پیش‌نیازهای انجام آن مطرح شد اما دولت توفیق انجام آن را نداشت.
وی افزود: در مجلس پنجم نیز دولت و مجلس مذاکراتی برای افزایش قیمت بنزین داشتند اما این کار اجرایی نشد.
نماینده مردم تهران در مجلس ادامه داد: آنچه امروز انجام می‌شود اقدامی بزرگ و سرنوشت‌ساز برای اقتصاد کشور است و به همین خاطر باید همه قوا و دستگاه‌های اجرایی با همدلی مردم این کار را جلو ببرند.
صدر با ستایش از همکاری مردم با دولت در اجرای این قانون، ابراز امیدواری کرد که قانون هدفمند کردن یارانه‌ها به بهترین شکل و کمترین تبعات و فشار به طبقات متوسط جامعه اجرا شود.
رییس سازمان نظام پزشکی کشور در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر تاثیر هدفمند کردن یارانه‌ها در حوزه سلامت گفت: سال گذشته کمیته مشترکی بین وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی برای تعیین میزان اثرگذاری این قانون بر حوزه سلامت و هزینه پزشکی تشکیل شد.
صدر افزود: هرچند هدفمند کردن یارانه‌ها روی قیمت تمام شده خدمات پزشکی اثرگذار است اما برای همراهی با دولت در گام نخست اجرای این قانون مقرر شد تعرفه‌های پزشکی افزایش نیابند.

** تحریم‌ها ملت را در تداوم راهشان مصمم می‌کند
نایب رییس دوم مجلس به تصویب قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در شورای امنیت و تحریم‌های یکجانبه اتحادیه اروپا و آمریکا علیه ملت ایران اشاره کرد و گفت: قصد آنها از این تحریم‌ها فشار آوردن به ملت و مسوولین ایرانی بود اما تجربه نشان داده است هرگاه دشمنان اسلام و ایران هم‌جهت می‌شوند، مردم با بصیرت خود و با اتحاد و یکپارچگی مقابل آنان می‌ایستند و در این راه اختلافات داخلی را کنار می‌گذارند و در جهت منافع ملی و منویات رهبری حرکت می‌کنند.
صدر با بیان اینکه تحریم‌ها برکات زیادی برای ملت ایران داشته است، پیشرفت‌های علمی و فناوری را که در زمان اعمال این تحریم‌ها به دست آمده نمونه‌ای از این برکات برشمرد و افزود: در چنین شرایطی نخبگان و دانشمندان تلاش خود را بیشتر می‌کنند و در چند ماه گذشته نیز شاهد بودیم که نخبگان با اعتماد به نفس بیشتری تلاش خود را برای دستاوردهای علمی افزایش داده‌اند.
وی دستیابی جمهوری اسلامی ایران به فناروی صلح‌آمیز هسته‌ای و بهره‌گیری از این دانش را از افتخارات ملت ایران برشمرد و گفت: استفاده از این فناوری خط قرمز منافع ملی کشور است که ملت ایران به هیچ قیمتی حاضر نیست این دستاورد را از دست بدهد.
صدر افزود: همه کشورهایی که به نوعی به جمهوری اسلامی ایران فشار می‌آورند می‌خواهند خواسته و نظر خود را به ملت ایران تحمیل کنند اما آنها باید بدانند برای نشان دادن حسن نیت خود در اولین گام باید تحریم‌های یکجانبه را لغو کنند.
نماینده مردم تهران در مجلس اضافه کرد: هر قدر دشمنان فشار بیاورند، ملت ایران از راه اسلام و انقلاب و امام (ره) و رهبری بازنمی‌مانند.
نایب رییس دوم مجلس ادامه داد: مسوولان کشور در چنین شرایطی باید روی یکپارچگی و اتحاد ملت تمرکز کنند و از هرگونه چالش و تنش بپرهیزند.
وی افزود: مجلس شورای اسلامی نیز در همین راستا در کنار دولت و قوه قضاییه قرار دارد تا مشکلات کشور را برطرف کند و تلاش می‌کند تا خود سبب ایجاد چالش و تنش نشود.

** برنامه پنجم علت تاخیر در ارایه لایحه بودجه ۹۰
وی درباره تاخیر در ارسال لایحه بودجه سال آینده به مجلس نیز گفت: از آنجا که سال آینده سال نخست اجرای برنامه پنجم توسعه است، ابتدا باید تکلیف برنامه مشخص شود تا دولت بر اساس آن لایحه بودجه را تدوین و تقدیم مجلس کند.
نایب رییس دوم مجلس با اشاره به ارجاع برخی مواد لایحه برنامه پنجم به مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار داشت: انتظار ما از دولت این است که در اولین فرصت بعد از ابلاغ برنامه پنجم، بودجه سال آینده را تقدیم مجلس نماید.

** مزایا و معایب استانی شدن انتخابات مجلس
وی درباره طرح استانی شدن انتخابات مجلس که در کمیسیون شوراها در دست بررسی است، گفت که این طرح پس از تعطیلات مجلس در دستور کار صحن علنی قرار می گیرد.
صدر درباره مزایای استانی شدن انتخابات مجلس گفت: در صورت تصویب این طرح نمایندگان منتخب توجه بیشتری به مسایل کلان کشور خواهند داشت و از ورود به مسایل ریز و خرد در حوزه های انتخابیه صرف نظر می کنند.
نماینده مردم تهران در مجلس این طرح را به نفع احزاب و گروه های سیاسی قلمداد کرد و گفت: با تصویب این طرح احزاب و گروه های سیاسی نقش پررنگ تری در انتخابات خواهند داشت.
صدر درباره معایب این طرح نیز اظهار داشت: از آنجا که بخشی از نمایندگان مجلس به دلیل شناخت بومی و قومی انتخاب می شود ممکن است این دسته از نمایندگان تصور کنند با استانی شدن انتخابات ورود آنان به مجلس سخت می شود و آنان گرفتار احزاب و گروه های سیاسی می شوند.

** فعالیت های صدر و شائبه تلاش وی برای ریاست مجلس و ریاست جمهوری

خبرنگاری از صدر سوال کرد: شایعه شده که شما از گزینه های انتخابات ریاست جمهوری آینده هستید.
نایب رییس دوم مجلس پاسخ داد: تصور می کنم پرداختن به موضوعاتی که زمان آن فرا نرسیده است تنها سبب ایجاد اختلاف بین نیروهای وفادار به انقلاب و اصولگرا می شود.
صدر تاکید کرد: اکنون تلاش اصولگرایان برای اتحاد در انتخابات آتی مجلس است و انتظار داریم رسانه ها از پرداختن به مسایل انتخابات ریاست جمهوری که زودهنگام است و سبب بروز اختلاف می شود بپرهیزند.
خبرنگار دیگری از صدر سوال کرد که آیا قصد دارد سال آینده نامزد ریاست مجلس شود که اکنون فعالیت های خود را تشدید کرده است.
نایب رییس دوم مجلس با رد این گمانه زنی ها علت برگزاری این نشست خبری را اصرار خبرنگاران برای مصاحبه با وی عنوان کرد و گفت که از زمانی که نایب رییس مجلس شده است باید در امور مختلف کشور و مجلس را پیگیری نماید.
صدر فعالیت های رسانه ای و سیاسی خود را عادی دانست و افزود: برخی بخاطر رقابت من با لاریجانی برای ریاست فراکسیون اصولگرایان برخی پیش بینی کردند که ممکن است در انتخابات بعدی ریاست مجلس با وی رقابت کنم که چنین تصمیمی وجود ندارد.

** رد فوت برخی شهروندان بخاطر ابتلا به آنفولانزای خوکی
خبرنگاری از صدر سوال کرد: گفته می شود هفت نفر در بیمارستان مسیح دانشوری بر اثر ابتلا به آنفولانزای خوکی جان خودرا از دست داده اند.
رییس سازمان نظام پزشکی در پاسخ به این سوال از افراط و تفریط های صورت گرفته در زمینه این بیماری انتقاد کرد و گفت: سال گذشته بخشی از حاجیان به خاطر احتمال ابتلا به این بیماری از مناسک حج باز ماندند اما حتی یک نفر از حاجیان هم به این بیماری مبتلا نشد.
صدر افزود: هرچند وزارت بهداشت دو موج ابتلا به آنفولانزای خوکی را پیش بینی کرده بود اما هیچ کدام از این دو موج رخ نداد .
وی ادامه داد: اینکه ادعا شود فوت افراد بخاطر ابتلا به این بیماری بوده است نیازمند بررسی کارشناسی دارد.
صدر در ابتدای این نشست خبری که با یک ساعت تاخیر برگزار شد، وضعیت ترافیک پایتخت بویژه در زمان بارندگی را مورد انتقاد قرار داد و ابراز امیدواری کرد که شهرداری تهران برای مواقعی که برف و باران در شهر می‌بارد چاره بیاندیشد تا مردم گرفتار ترافیک نشوند.




اعلام پشتیبانی کارگران اخراجی کارخانه ریسندگی پرریس سنندج از کارگران زندانی

اتحاد
بدین وسیله ما تعدادی از کارگران اخراجی کارخانه ریسندگی پرریس سنندج حمایت و پشتیبانی خود را از کارگران زندانی رضا شهابی عضو هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه و بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری و حقوق کودکان کار و خیابان و دیگر کارگران و فعالان کارگر زندانی شده اعلام می کنیم.
این کارگران انسان های شریفی هستند که جز دفاع از حقوق خود و هم طبقه ای هایشان جرمی مرتکب نشده اند و بایستی هر چه زودتر از زندان آزاد شوند. ما همواره وبه ویژه در اوضاع موجود که هر روز سفره بی رونق کارگران تهی تر میشود، خود را همدرد و در کنار این عزیزان و توده های کارگر و زحمتکش می دانیم.
ما از تمامی کارگران، فعالین کارگری و تشکل های کارگری می خواهیم که نسبت به دربند نگه داشتن این کارگران اعتراض بعمل آورده و خواستار آزادی بی قید و شرط آنان شوند.

زنده باد اتحاد و همبستگی کارگران
جمعی از کارگران اخراجی کارخانه ریسندگی پرریس سنندج
18 دیماه 89



منصور امان
همزمان با گُسیل آقایان صالحی، کاظمی قُمی و مُقتدی صدر به عراق به عُنوان نشانه به رسمیت شناسی دولت جدید این کشور به ریاست آقای نوری مالکی، کمپ اشرف بار دیگر آماج حمله نیروهای عراقی قرار گرفت.
این یورش با شرکت نیروهای لباس شخصی و محافل "خودجوش"، از نخُستین ساعات بامداد روز آدینه با پرتاب سنگ و کوکتل مولوتوف آغاز گردید و به گُفته منابع خبری، تاکنون مُنجر به زخمی شدن 175 تن از ساکنان کمپ مزبور شده است.
برخلاف یورشهای پیشین این چنینی، آقای مالکی از به میدان فرستادن نیروهای رسمی و اونیفورم پوش خودداری و متُد پُشتیبان خود در تهران مبنی بر استفاده از نیروهای سرکوب با لباس مُبدل و زیر نام مُستعار برای انجام ماموریتهای کثیف را به کار بست.
این تغییر تاکتیک، واکُنش مُستقیم به افزایش فشارهای بین المللی بر دولت عراق به دلیل سرکوب نیابتی مُخالفان رژیم جمهوری اسلامی به شمار می رود و نشان از محدودیتهایی دارد که در این راستا آقای مالکی با آن روبرو شده است.
پارلمان اروپا در اوایل آذر ماه در قطعنامه ای خواستار پایان "محدودیت و مُحاصره بیرحمانه" کمپ اشرف از سوی نیروهای حُکومت عراق شد. نمایندگان این پارلمان همچنین خانُم کاترین اشتون، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اُروپایی را فراخواندند که با همکاری سازمان ملل، امنیت ساکنان کمپ اشرف را تامین کند.
به مُوازات این تحوُل، یک دادگاه اسپانیایی برای نخُستین بار، یک مقام بُلندپایه عراقی، ژنرال عبدالحُسین شمری را برای انجام تحقیقات در مورد اتهام "نقض قوانین بین المللی" و "ارتکاب به جنایات جنگی" علیه ساکنان کمپ اشرف در ژوییه 2009 فراخواند. اقدام دادگاه تحقیق مرکزی اسپانیا با نگرانی و اضطراب نزد محافل دولتی این کشور تحت اشغال بین المللی ثبت گردید. ژنرال شمری پس احضار به دادگاه، نقش خود در این حمله جنایتکارانه که 11 کُشته و صدها زخمی برجای گذاشت را انکار کرد. وی در تلاش برای تبریه خود، مسوولیت را به گردن همدستانش افکند و گُفت: "نیروی مُسلحی که وارد اشرف شد، از بغداد آمده بود. من تکرار می کنم که نیرویی که وارد کمپ شد، از خارج اُستان دیالی آمده بود."
اگر چه حمله روز آدینه به ساکنان اشرف تحت شرایط جدید، به گونه مُتفاوتی از یورشهای مُشابه در گُذشته سازماندهی و به دست اجرا گذاشته شد اما این امر یک بار دیگر وجود یک سیاست تبهکارانه ی ثابت علیه مُخالفان رژیم ولایت فقیه مُستقر در این کمپ را مُستند می کند که توسُط دولت آقای مالکی اجرا و از سوی حاکمان ایران طراحی و پُشتیبانی سیاسی و لُجستیکی می شود.
سرکوب خونین ساکنان بی دفاع اشرف، بخشی از سیاست فراگیر جمهوری اسلامی برای حذف فیزیکی و دستکم به سکوت کشاندن صداهای مُخالف در قلمروهای تحت نفوذ خود در داخل یا دارای نفوذ در خارج است. به راه انداختن ماشین اعدام علیه زندانیان سیاسی، کُشتار مُعترضان خیابانی و استفاده لگام گُسیخته از اهرُم زندان و پُلیس علیه جامعه، روی دیگر سکه ی حمله به کمپ اشرف است. تنها یک رویکرد فراگیر و بدون قید وشرط علیه اقدامات جنایتکارانه حُکومت، مُستقل از آن که علیه چه کسی و کُجا به جریان اُفتاده باشد، توانایی ایستادگی و بیرون کشیدن شمشیر از کف خودکامه مست را خواهد داشت.



 بسیاری از سوء تفاهمات در گفتگوی ایرانیان داخل و خارج، ناشی از سوء تفاهمات زبانی و تغییرات زبانی است
  
ویدئوی مهران مدیری در به طنز کشیدن تلویزیون های لس آنجلسی، منتشر شد و در کنار استقبالی که از آن به عمل آمد، موجی از انتقادات را هم ایجاد کرد. به نظر می رسد که نه این شیوه انتقاد کردن از تلویزیون های لس آنجلسی اتفاق تازه ای است، نه انتقاد از تلویزیون و برنامه های آن کار تازه ای در کارهای گروه مهران مدیری باشد. مهران مدیری اولین بار در نقش مقلد مرحوم " منوچهر نوذری" برنامه او را به نام " مسابقه هفته" که یک مسابقه موفق تلویزیونی بود، به طنز کشید و چنان کارش موفق بود که باعث دلخوری شدید منوچهر نوذری شد و حتی برنامه او نیز با وقفه مواجه شد. این در حالی بود که نوذری بارها مورد تائید رهبر کشور قرار گرفته بود و از سوی او نیز جایزه ای دریافت کرده بود. حتی افراد محبوبی مانند شهرام ناظری و علیرضا افتخاری و بسیاری از سیاستمداران و چهره های تلویزیون جمهوری اسلامی نیز توسط گروه طنزسازان تلویزیونی به شوخی گرفته شدند و این اتفاق اصلا رخداد جدیدی نبود. حتی به تمسخر گرفتن تلویزیون های لس آنجلسی توسط گروههای دیگر تلویزیونی ایران نیز برای نخستین بار نبود که اتفاق می افتاد. اما شاید متمرکز شدن روی چند برنامه خاص و بخصوص اینکه این برنامه ها به شیوه ای ساخته شده بود که از بسیاری از خط قرمز های جمهوری اسلامی نیز عبور می کرد، طبعا باعث تمرکز بیشتر توجه روی این برنامه شد. از همه مهم تر اینکه چنین برنامه ای نه به عنوان برنامه ای از سوی صدا و سیمای دولتی ایران، بلکه از سوی گروه برنامه سازانی منتشر شد که به عنوان گروه مهران مدیری شناخته می شوند و انتشار برنامه نیز در اینترنت صورت گرفت.
 هجو کردن دیگران و به تمسخر کشیدن آنان، یکی از برنامه های طبیعی همه تلویزیون ها در جهان است، در طول هشت سال دولت جورج بوش، در همه دولت های معتبر اروپایی ساخت برنامه های عروسکی و زنده که به تمسخر رهبران بزرگ جهان می پردازد، شیوه ای معمول و رایج است. این هجو زمانی منطق درست و پذیرش واقعی بیشتری می یابد که ریشه در واقعیت داشته باشد. وقتی رهبری مانند خامنه ای در هر جمله اش یکی دوبار از کلمه " دشمن" استفاده می کند، طبیعی است که انتشار یک ویدئوکلیپ که متکی بر همین واقعیت است، موفق می شود، یا وقتی که احمدی نژاد دروغ می گوید ساخت صدها ویدئوکلیپ در مورد دروغ گفتن وی کاملا جا می افتد و مردم آن را می پذیرند. در مورد برنامه مهران مدیری اتفاقا علت موفقیت این برنامه درست بودن اکثر شوخی ها و عینیت داشتن آنهاست.
 وقتی بیست شبکه لس آنجلسی که زبان فارسی را نابود می کنند و دائما آن را ویران می کنند، وجود دارد، وقتی در یک برنامه تلویزیونی مجری تلویزیون کارش فحاشی به مخاطبان و مخالفان است و از شنیع ترین رفتارها در مقابل دوربین استفاده می کند. وقتی شبکه ای فحش های چارواداری را مثل نقل و نبات بر سر مردم می ریزند، اتفاقا کار مدیری هجو نیست، چرا که اغراقی انجام نداده است، فقط بخشی از فحاشی که در این تلویزیون ها رایج است و در داخل کشور با عبور از خط قرمز های فراوان می توان گفت، می گوید. مگر دروغی گفته شده است؟ مگر مصاحبه فلان زن خواننده با فلان مجری تلویزیونی چند سال قبل دقیقا با همین ادا و اطوارها صورت نگرفت؟ مگر بخش وسیعی از مردمی که در ایران و بیرون ایران زندگی می کنند به دلیل همین رفتارهای شنیع، غیر حرفه ای، دروغ گوئی ها و دشمنی همین شبکه های تلویزیونی با مردم ایران و نه با حکومت، از دیدن آن خودداری نمی کنند و بسیاری از آنها ترجیح نمی دهند همان شبکه حال به هم زن ضرغامی را نگاه کنند تا خود را به دست یک مشت عقب مانده بی سواد بسپارند که هنوز نمی خواهند بفهمند چه بخواهند و چه نخواهند، سی سال گذشته است و دیگر ایران به سی سال قبل برنمی گردد.
 واقعیت این است که شبکه های لس آنجلسی، تاکید می کنم که منظورم همه شبکه های تلویزیونی مخالفان نیست، بارها و بارها با انتخاب مردمی که داخل ایران زندگی می کنند مخالفت نکرده اند، مگر آنها در مقابل خاتمی بدترین اهانت ها را نکردند، مگر موسوی را دائما مورد هجوم قرار ندادند؟ مگر همین شبکه های لس آنجلسی به زندانیانی که سالها زندان استبداد جمهوری اسلامی را تحمل کردند، افرادی مثل گنجی و سازگارا و حجاریان و سایرین اتهام نمی زنند و نمی زدند که این افراد مهره های جمهوری اسلامی هستند. خدمتی که شبکه های لس آنجلسی در ضربه زدن به جنبش آزادی ایران، به استبداد کردند کمابیش شبیه کاری است که تلویزیون ضرغامی کرده است.
 تلویزیون های لس آنجلسی به دلایل مختلفی مورد قبول و پسند مردم ایران، چه آنها که در داخل زندگی می کنند چه آنها که بیرون ایران زندگی می کنند، نیست. مهم ترین دلیل این موضوع ناهمزبانی آنان با مردم ایران است. آنها دائما زبان فارسی را با لودگی و به زشتی سخن می گویند، بخش اعظم گفتار و افکار آنها مخالف صریح عرف و اعتقادات مردم ایران است. اصلا چه کسی حق دارد به اسم دفاع از ایران زشت ترین اندیشه های نژاد پرستانه را علیه یک میلیارد مردم عرب و زشت ترین و رکیک ترین الفاظ را علیه افکار دینی و اعتقادات دینی مردم بکار ببرد. اگر همین گفته های زشت و بی پایه مجریان این شبکه ها به زبان عربی یا انگلیسی یا فرانسه منتشر شود، مسلمانان جهان آنها را نابود می کنند، و این موضوع هیچ ربطی به عقب ماندگی مسلمانان ندارد. اصلا چه کسی حق می دهد یک دیوانه روانی در اتاقش در لندن یا لس آنجلس بنشیند و از صبح تا شب به پیامبران و ائمه ای که مردم به آنها اعتقاد دارند، فحاشی کند. من یک بار برای کار به دفتر دویچه وله رفتم و با مدیر بخش خاورمیانه آن صحبت کردم و پرسیدم خط قرمز شما کجاست؟ و چیست؟ گفت خط قرمز ما عرف اجتماعی است. وقتی حقوق بشر حکم می کند که افراد حق دارند اعتقاد دینی شان را انتخاب کنند، شما چطور می توانید به خودتان حق بدهید و به اعتقادات درست یا غلط یک گروه میلیاردی از مردم توهین کنید. ای کاش توهین کنندگان در این شبکه ها از اندک سوادی برخوردار بودند تا آدم حداقل آن را نشانه آزادی فکر می دانست. شبکه ای که نیم ساعت از وقت خودش را به فلان اقلیت دینی یا فلان روحانی شیعه اجاره می دهد تا هر خرافه ای می خواهند بگویند، چگونه می تواند در بقیه وقت خود به اعتقادات عمومی و اندیشه مردم اهانت کند.
برخی از دوستان من انتقاد می کنند که چرا گروه مدیری به جای انتقاد از حکومت، از مخالفان آن انتقاد می کنند؟ به نظر من این سووالی بیهوده است، چرا که اولا گروه مدیری در طی سالیان مختلف به اشکال مختلف از دولتهای مختلف درون ایران انتقاد کردند، البته جز دولتهای مردمی. و نکته دیگر اینکه اصلا و اساسا گروه مورد انتقاد اصلا مخالف حکومت ایران نیستند. وقتی مجری شبکه لس آنجلسی به ایران سفر می کند و بی مشکل بازمی گردد، ولی آن کسی که از سوی مجریان لس آنجلسی متهم به مزدوری جمهوری اسلامی شده، در فرودگاه دستگیر می شود، دروغی آشکار پیش چشم مان شکل می گیرد. اما رنجی که می بریم یکی دو تا نیست. مشکل بسیار بزرگ عموم ایرانیان این است که تصویر عمومی ملت ایران یا توسط تلویزیون جمهوری اسلامی مخدوش می شود، یا توسط تلویزیون های لس آنجلسی. نه مردمی که در ایران زندگی می کنند آن هستند که صدا و سیمای ضرغامی نشان می دهد، نه مردمی که بیرون ایران زندگی می کنند، چهره ای دارند که در شبکه های لس آنجلسی می بینیم. اولا بخاطر آزادی پخش تلویزیون در ایالات متحده آمریکا بخش اعظم ایرانیان مهاجر که هر کدام به دلیلی در غربت یا گرفتارند یا آن را انتخاب کرده اند، و در جایی غیر از آمریکا و انگلیس زندگی می کنند تصویر تلویزیونی ندارند. از سوی دیگر اصولا بخش اعظم ایرانیانی که یا مشغول تحصیل اند یا مشغول کار، اصولا خودشان هم از تلویزیون های لس آنجلسی استفاده نمی کنند. مهم ترین گروه کسانی هستند که در فرنگ درس می خوانند و امیدوارند پس از پایان تحصیل بتوانند به ایران بازگردند و زندگی شان را ادامه دهند. این گروه از ده کیلومتری اپوزیسیون لس آنجلسی هم عبور نمی کنند.
این جمله را من در اکثر شهرهایی که سخنرانی داشتم از برگزار کنندگان برنامه هایم شنیده ام که گفته اند " این افرادی که امشب اینجا آمدند ما تا به حال ندیده بودیم." واقعیت این است که نسل جدید مهاجران دارد جای نسل قبلی را می گیرد. نسل قبلی در حالی که نه توانسته فرهنگ سی سال قبل ایران را رها کند و نه فرهنگ امروز فرنگ را بگیرد، در حال مضمحل شدن و تمام شدن است. تلویزیون های لس آنجلسی نماینده آن گروهی از ایرانیان بیرون هستند که مطمئن اند که تا آخر عمر در فرنگ زندگی خواهند کرد، جز برای دیدن اقوام یا خوشگذرانی ارزان به ایران نخواهند رفت و اکثر آنها با بهبود شرایط ایران مخالفند، چون فلسفه وجود خود در فرنگ را از دست می دهند. در رویای بسیاری از آنان مردی هست که خواهد آمد و خواهد گفت که همه این 32 سال خواب بود و امروز 23 بهمن 1357 است و دلار هنوز هفت تومان است و قس علیهذا.
اما باید بگویم که استبداد عامل همه این فلاکت است. استبداد است که باعث آواره شدن صدها هزار ایرانی در سال 57 شد و اگر آنان هنوز وسوسه ایران را دارند و به این سوی جهان عادت کرده اند، شاید به دلیل سدهای مختلفی است که دولت موجود در مقابل شان بسته است. استبداد عامل فرار دهها هزار ایرانی از مخالفان سیاسی از سال 1360 تا 1367 است، کسانی که نه می خواستند و نه در سرنوشت شان لحظه ای گمان می کردند که پای شان به تهران برسد، چه برسد به اینکه شهروند فرانکفورت بمیرند. استبداد شرایط را چنان تنگ کرد که بخش وسیعی از باهوش ترین فرزندان این کشور برای تحصیل به همه جای دنیا رفتند و پس از دوره ای زندگی و تحصیل چنان به آزادی خو گرفتند که دیگر بازگشت برایشان دشوار شده است. و استبداد باعث شد بخشی از روزنامه نگاران و دگراندیشان و مخالفان سیاسی در دوازده سال گذشته کشور را به سوی فرنگ ترک کنند.
بسیاری از آنان که ایران را به زور و اجبار ترک کردند، هنوز آخرین تصویرشان از ایران همان تصویری است که در ذهن دارند. و بسیاری از آنان که در داخل ایران زندگی می کنند، تصویرشان از فرنگ خلاصه می شود از همان چیزی که یا صدا و سیمای دروغین ضرغامی می گوید، یا صدا و سیمای دروغین لس آنجلسی ها. این وسط یک فاصله زبانی نیز وجود دارد. زبان فارسی در سی سال گذشته تغییر کرده است، مثل جمعیت ایران که در سی سال گذشته کاملا تغییر کرده است. بسیاری از سوء تفاهمات در گفتگوی ایرانیان داخل و خارج، ناشی از سوء تفاهمات زبانی و تغییرات زبانی است. وقتی فلان بچه سال 1389 اصفهان می گوید حالشو ببر، آقای لس آنجلسی مدل 57 فکر می کند مادرش مورد سوء قصد قرار گرفته است. و شاید مهم ترین بخش تراژیک داستان، حسادت دو رقیبی باشد که معشوق شان در بغل آن دیگری است، بقول مسعود بهنود بسیاری از ایرانیان داخل کشور آزادی را می خواهند که زیر دست و پای ایرانی های بیرون کشور ریخته است و بسیاری از ایرانیان بیرون کشور، معشوق شان ایران است که در دست مردمی است که در داخل کشور زندگی می کنند. چه کسی دوستی دو رقیب را دیده است؟



جایگاه سلامت ایران در منطقه از آخر دوم است!


سیدکاظم موسوی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، ه «تابناک» گفت: در نشست کمیسیون در هفته گذشته، گزارش معاون پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری درباره عملکرد این معاونت و همچنین شرکتهای دانش بنیان مورد بررسی قرار گرفت و قرار شد از معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری نیز در کمیسیون دعوت شود تا با حضور نمایندگان وزارتخانه های آموزش و پرورش، علوم و وزارت بهداشت بودجه لازم برای سال ۸۹ منظور شود و به گونه ای متناسب در برنامه پنجم توسعه این امر مورد توجه باشد.
وی در ادامه، در انتقاد از تخصیص ندادن بودجه‌های مورد نیاز برای ارتقای پژوهش، اظهار داشت: آنچه واقعیت دارد، این است که برنامه چهارم توسعه به معنای واقعی اجرا نشده و این یک واقعیتی است که باید آن را پذیرفت.
نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای اسلامی، در ادامه به موضوعات عقب مانده در برنامه‌های توسعه گذشته از جمله بحث بهداشت و درمان اشاره کرد و گفت: با توجه به آمار و اطلاعاتی که وجود دارد، عقب ماندگی زیادی در حوزه های گوناگون، از جمله بهداشت هست که تداوم آن برای آینده و مناطق محروم و به ویژه روستاییان ما بسیار خطرناک است. در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه در زمینه سلامت عقب هستیم، به گونه ای که رتبه ما در میان کشورهای دیگر از آخر دوم است.
موسوی با بیان این که پرسش های بسیاری در این زمینه وجود دارد که باید به آنها پاسخ داد، نظیر اینکه اگر رشد جمعیت ما نزدیک ۲/۱ دهم است، آیا جمعیت و جامعه ما در سلامت هستند و اینکه چقدر در ارتقای علمی در این حوزه در حال رشد هستیم، خاطرنشان کرد: شناسایی نیازها و امکانات موجود را باید دوباره ارزیابی کرد، چرا که به نظر می رسد ،بسیاری از آمارها تنها نشان دهنده ظرفیت های بالقوه است.


نامه مادر نازنین خسروانی به مراجع تقلید:مرهمی بر دل مادران نگران بگذارید


مادر نازنین خسروانی با نوشتن نامه ای خطاب به تعدادی از مراجع تقلید، آیات عظام وحید خراسانی، شبیری زنجانی، بیات زنجانی، صانعی، گلپایگانی، سیستانی، مکارم شیرازی، جوادی آملی، شاهرودی، موسوی اردبیلی و امینی ضمن اظهار نگرانی شدید در باره وضعیت فرزند زندانی اش از آنها طلب کمک کرده است.این نامه سه روز پیش تحویل دفتر اغلب این مراجع در قم شده است.
به گزارش کلمه، متن این نامه به این شرح است :
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَکُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدِّارِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (سوره مبارکه انعام- آیه ۱۳۵)
حضرات آیات عظام و مراجع معظم تقلید
با سلام
نباید می آمد آن روزی که با وجود ملجاء امید و کانونِ پناهی چون بیوت و جوار و سایه روحانیون شریف و مراجع عظام تقلید، ستمی بر خانواده ای از مسلمانان برود و دادخواهی آن بر زمین بماند و اکنون افسوس که خانواده ما در چنین موقعیتی قرار گرفته است. پناه بر خدا و شکایت به شما آیات عظام می آوریم از ظلمی که بر ما می رود.
مراجع عالیقدر
هفتاد روز است که دختر جوان ما، نازنین خسروانی، روزنامه نگار در منزل دستگیر شده است . پس از دو ماه پیگیری و مراجعه روزانه به مراجع مختلف قضایی و زندان اوین و … و پذیرش و تحمل بسیاری تحقیرها و توهین ها، او را نحیف و رنجور، با لباسی نامناسب به مدت بیست دقیقه ملاقات کرده و با مشاهده وضعیت ظاهری وی و بویژه با توجه به سابقه بیماری دخترمان بیش از پیش نگران شرایط نگهداری وی شدیم. در این ملاقات کوتاه، متاسفانه خبردار شدیم که وی، دو بار در ایام بازجویی، به علت عدم ارائه داروهای مربوط به بیماری قلبی اش، به درمانگاه اوین منتقل شده است و این در شرایطی است که حتی از دادن لباس های گرم به وی ممانعت شده و او بالاجبار و با وجود برودت شدید هوا سلول خود را بدون تن پوش مناسب تحمل می کند.
متاسفانه به ما اعلام شده است ملاقات های آتی ما با دختر دربندمان منوط به این خواهد بود که در مورد وضعیت نگهداری، شرایط جسمی و نتایج پیگیری های متاسفانه بی حاصل خود سکوت کتیم و این در حالی است که در مورد سرنوشت و تکلیف دخترمان و عناوین احتمالی اتهام وی نیز، هیچ خبر، علامت و نشانه ای به ما داده نمی شود.
غرض از این تصدیع، هم دادخواهی و هم تمنای مداخله خداپسندانه بر مبنای اهتمام به امور مسلمین از سوی آن بزرگواران است. در شرایطی که نباید به علل سیاسی و با برچسب هایی ادعایی از قبیل اتهام امنیتی، فرزندان این سرزمین را حتی بدون داشتن عقاید متفاوت به کنج سلول های انفرادی برده و بیش از دو ماه در موقعیت های غیر قابل تصور به حبس بکشند، اما با تاسف فراوان چنین می شود و پس از آنکه بهانه نگهداری در شرایط انفرادی به علت بازجویی و بیم تبانی و امثال اینها با وجود اتمام بازجویی ها بلاموضوع می شود، این جوانان و از جمله دختر ما بی هیچ توضیحی در زندان نگاه داشته می شوند .
حضرات آیات عظام و مراجع گرانقدر تقلید
به عنوان آخرین ملجاء مسلمین، عنایت و توجه شما بزرگواران را مسئلت داریم تا حال که مراجع رسمی پاسخگوی موضوع نیستند، مرهمی بر دل مادران نگران و خانواده های بلاتکلیف بگذارید.
خداوند سایه عالمان دین را بر سر مسلمانان استوار نگه دارد.
اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی




این چهارده زندانی خواهان تشکیل گروه حقیقت یاب ملی شده اند

محاکمه نویسندگان بیانیه معروف به چهارده نفر


کلمه :همه چهارده زندانی سیاسی که نامه معروف به چهارده نفر را امضا کرده بودند، به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق نوشتن بیانیه، به دادگاه فراخوانده و محاکمه خواهند شد .این محاکمه، شامل همه این چهارده زندانی می شود.
براساس گزارش های رسیده به کلمه، مسوولان زندان اوین با تاکید براین نکته به زندانیان یادآور شده اند که تک تک این زندانیان را به جرم امضای بیانیه و انتشار آن محاکمه خواهند کرد، حتی اگر این زندانیان اکنون آزاد شده باشند.
همچنین بازپرس شعبه پنج دادسرای اوین در جلسه بازپرسی یکی از زندانیان امضا کننده این بیانیه به او یاد آور شده است که حتی زندانیان تبعید شده یا آزاد شده نیز از این محاکمه در امان نخواهند بود . او به کیوان صمیمی گفته است که برای همه امضا کنندگان بیانیه حکم زندان صادر می کند.
گفته می شود افزایش فشارها بر زندانیانی که بیانیه و یا نامه می نویسند به این دلیل است که از این پس کسی از درون زندان بیانیه و یا نامه به بیرون نفرستد.
چندماه پیش چهارده زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین با نوشتن بیانیه ای خواهان تشکیل کمیته حقیقت یاب ملی  برای بررسی حوادث پس از انتخابات شده بودند. این بیانیه پس از سخنان محمود احمدی نژاد، رییس دولت دهم در سازمان ملل منتشر شد زمانی که او در سخنرانی اش خواسته بود که کمیته ای حقیقت یاب برای بررسی حوادث ۱۱ سپتامبر تشکیل شود .
کیوان صمیمی ، روزنامه نگار به همین دلیل چند روز پیش از زندان رجایی شهر به دادسرای اوین فراخوانده شد . علت احضار و تشکیل پرونده مجدد برای وی امضای بیانیه از درون زندان و انتشار آن اعلام شده است .
چندی پس از انتشار این بیانیه کوهیار گودرزی، علی پرویز و علی تاجر نیا با اتمام زمان محکومیت شان از زندان آزاد شدند و مجید دری و ضیا نبوی، دانشجویان ستاره دار نیز به ترتیب به زندان های شهر بهبهان و اهواز تبعید شدند تا دوران حبس شان را در تبعید بگذرانند .اما با این همه مسوولان تهدید می کنند که همه امضا کنندگان این بیانیه را محاکمه می کنند .این در حالی است که پیش از این نیز این زندانیان را ساعتها به دلیل امضای این بیانیه مورد بازجویی قرارداده بودند . آنها در این بازجویی ها هر بار از زندانیان سیاسی می خواستند تا امضای شان را تکذیب کنند.
مسوولان زندان اوین از مدتها پیش تماسهای تلفنی بند ۳۵۰ زندان اوین که اکنون بیشترین تعداد زندانیان سیاسی را در خود جای داده است قطع کرده اند . همچنین آنها مدتهاست اجازه ملاقات حضوری زندانیان با خانواده هایشان را نمی دهند . برخی از تحلیلگران سیاسی می گویند که قطع این تماسها تنها به دلیل قطع ارتباط زندانیان با دنیای خارج و انتقال اخبار و اطلاعات بوده است ، اما هنگامی که این راه ها نیز برای قطع این ارتباط به نتیجه ای نرسید و باز هم بیانیه های زندانیان سیاسی به خارج از زندان راه یافت، آنها به فکر محاکمه و پرونده سازی جدید برای زندانیانی افتاده اند که اکنون در زندان محبوس و در حال گذراندن احکام سنگین شان هستند .
این محاکمه ها با تشکیل پرونده جدید برای کیوان صمیمی آغاز شده و در روزهای آینده طبق گفته مسوولان زندان و دادسرای اوین با احضار و محاکمه دیگر امضا کنندگان بیانیه از جمله میلاد اسدی، عبدالله مومنی، بهمن احمدی امویی ،محسن میردامادی، محسن امین زاده ،محمد داوری، امیر خسرو دلیر ثانی، محمد فرید طاهری قزوینی و علی ملیحی نیز ادامه پیدا خواهد کرد .
مسوولان زندان و دادسرای اوین در باره زمان دقیق احضار زندانیان تبعید شده و یا آزاد شده که این بیانیه را امضا کرده بودند، چیزی نگفته اند.
در بخشی از این بیانیه آمده بود : «ما به عنوان بخشی از قربانیان بی گناه و در بند این حوادث که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به همان شیوه مورد اشاره آقای احمدی نژاد متهم، دستگیر و با احکام ناعادلانه زندانی شده ایم، پیشنهاد می کنیم یک گروه حقیقت یاب مستقل ملی، متشکل از افرادی معتبر و مورد اعتماد جامعه برای کشف حقایق مربوط به این انتخابات و حوادث پس از آن تشکیل شود.»




در گفت وگو با کلمه و در آستانه بازگشت به زندان عنوان شد

ابوالفضل قدیانی: پیام امید و مقاومت و سرفرازی را به زندان اوین می برم

کلمه: وقتی از آقای قدیانی می پرسیم که در آستانه بازگشت به زندان مشکلی ندارید، می گوید برای ما که مشکلی نیست. مشکل این ها است که زورگویی می کنند. ما به زندان می رویم و خیلی هم خوب است. ابوالفضل قدیانی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رییس کمیته تشکیلات این حزب است. قدیانی دیماه سال ۸۸ بازداشت شد و به زندانی چندین ماهه رفت و پس از برگزاری یک دادگاه غیر علنی با ریاست مقیسه به یکسال حبس و ۱۰۰ هزار تومان جزای نقدی محکوم شد. قدیانی از زندانیانی است که در دادگاه نسبت به کودتای انتخاباتی و احمدی نژاد اعتراض کرد و دفاعیات او که به مذاق قاضی خوش نمی آمد بارها محل منازعه قاضی و متهم شد. قدیانی حاضر نشد تقاضای تجدیدنظر کند چون معتقد است اگر قاضی عادل بود باید حکمش را پس میگرفت. با این فعال سیاسی در آستانه بازگشت به زندان، درباره شروط اصلاح طلبانه خاتمی، جنبش سبز و راه برون رفت از بحران مشروعیت حکومت گفتگو کردیم. او درباره شروط خاتمی می گوید: آنها می ترسند خود را در برابر رای آزاد مردم قرار دهند.
متن گفت و گوی کلمه با این زندانی سیاسی زمان شاه و دولت کنونی پیش روی شماست.
بنا بر خبرها شما از دادگاه تقاضای تجدیدنظر نکردید. فکر نمی کنید اگر درخواست می دادید. این حکم شکسته می شد؟
به نظرم کاهش پیدا می کرد اما مطمئن نیستم.
چرا درخواست ندادید؟
جریان این است که وکیل من تقاضای تجدیدنظر داده بود بعد از مدتها از دادگاه با وکیل من تماس گرفتند و گفتند که چرا تقاضای تجدیدنظر ندادید در حالی که وکیل همان موقع چنین درخواستی را داده بود. تازه منشی دادگاه یادش افتاده و گفته شما آوردید ولی من آن را گم کرده ام و بعد گفتند که خودش بیاد حکم را ابلاغ کنیم و خودش تقاضای تجدیدنظر بدهد و وکیل من این را گفت گفتم مگه چنین چیزی معمول هست گفت نه چنین چیزی معمول نیست و من گفتم تقاضای تجدیدنظر نم یدهم چون من از اینها تقاضایی نخواهم کرد.
من که تقاضای تشکیل دادگاه بدوی نکرده بودم که حالا برای تجدیدنظرآن درخواست بدم. اما نهایتا به اصرار وکیلم به دادگاه رفتیم و حکم را ابلاغ کردند و بعد گفتند تقاضای تجدیدنظر کنید من گفتم نه. تقاضا نمیکنم. هر کاری دوست دارید انجام بدهید. آنها گفتند ممکن است تخفیف بدهند یا تبدیل به جزای نقدی شود اما من تقاضا نکردم.
فکر می کنید چرا اصرار داشتند که شما تقاضای تجدیدنظر کنید؟
بعد از دو هفته به وکیل من گفته بودند که ما این حکم را چه کار کنیم. به وکیلم گفتم از قول من بگو شما یک حکمی دادید. این حکم یا قانونی است یا قانونی نیست. به اعتقاد من اساسا قانونی نیست. این مرادنگی را داشته باشید که حکمتان را پس بگیرید اما می دانم محال است این کار را بکنید و راه دیگرش هم اینکه حکم را به دایره اجرای احکام بفرستید. من هم آمادگی دارم به زندان برگردم و نهایتا به دایره اجرای احکام فرستاده شد. مثلا می خواستند منتی بر سر من بگذارند که من تقاضای تجدیدنظری کنم و در نتیجه این تقاضا آنها لطف کنند و تقاضای من را بپذیرند.
الان که حکم به دایره اجرای احکام رفته است. آیا قصد دارید خودتان یه زندان مراجعه کنید یا منتظر می شوید که خودشان سراغ شما بیایند؟
بله فردا روز آخر است چون طبق احضاریه ظرف ۳ روز باید مراجعه کنم وگرنه جلب می شوم. بله من ترجیح میدهم خودم فردا به زندان بازگردم. باید گفت که این حکم قطعا ناعادلانه و غیرقانونی است. نه تنها من بلکه برای هیچکدام از زندانیان سیاسی کنونی حکمشان عادلانه نیست. اتهامات من تبلیغ علیه نظام و دیگری توهین به رئیس جمهور است و برای هر دو اتهام هم اشد مجازات را به من داده اند . یکسال برای تبلیغ علیه نظام و۱۰۰ هزار تومان هم جزای نقدی برای توهین به رئیس جمهور
آیا شما این مبلغ را به حساب دادگاه واریز کردید؟
خیر پرداخت نکردم
استناد دادگاه برای اتهام توهین به رئیس جمهور چه بود؟ و آیا تناسب حقوقی با موضوع داشت؟
من گفته بودم احمدی نژاد دروغگو، ریاکار، مستبد، قانون گریز و قانون ستیز است و اینها صفات حقیقی اوست. اینها را در دفاعیه ام و در دادگاه گفتم. اینها را حمل بر توهین کردند در حالیکه اینها هیچکدام توهین نیست. توهین الفاظ رکیک و نامناسب و بد به کسی نسبت دادن را شامل میشود ولی من به احمدی نژاد فحش ندادم فقط صفات های او را برشمردم و مواردی که من گفتم توهین نبوده انتقاد بوده است.
هم اکنون بسیاری از چهره های سرشناس سازمان مجاهدین انقلاب در زندان، مرخصی و یا در آستانه اجرای حکم و بازگشت به زندان هستند. آیا این نوعی توقف اجباری سازمان یا مشارکت از سوی حاکمیت نیست؟ وقتی طرح انحلال سازمان با شکست مواجه شد؟
حتما همینطور است. اولا انحلال که کاملا غیرقانونی است به هیچ وجه من الوجوه تشریفات قانونی رعایت نشده است و حکم اساسا قانونی نیست. نه وکیل سازمان حضور داشته و نه خود ما در دادگاه بودیم و یک مطلبی را در نشریات و رسانه ها منتشر کردند که این سازمان طبق فلان دادگاه منحل شد که کاملا غیرقانونی بود و ما حکم را نپذیرفتیم.
بله متاسفانه با این محاکمات و زندان ها از طرق قضایی و امنیتی چنین توقف فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی را به اعضای آن تحمیل می کنند.
با این احتساب فعالیت این سازمان چگونه خواهد بود با توجه به اینکه همه نیروهایش در شرایط امنیتی شدیدی هستند؟
به هر صورت سازمان بعدا تصمیماتی اتخاذ خواهد کرد ولی عجالتا تحت فشار و تعطیل است و عجالتا به اجبار تعطیلش کردند. چرا که با این فضای امنیتی که ساختند و فشارها و تحمیلاتی که بر اعضا وارد کردند عملا سازمان متوقف شده است.
همواره سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت خواسته اش انتخابات آزاد و لغو نظارت استصوابی بوده است . آقای خاتمی شروطی را درباره شرکت اصلاح طلبان در انتخابات مطرح کردند. شما آن شروط را چگونه ارزیابی میکنید؟
این شروط کف خواسته های اصلاح طلبان و حداقل مطالبات آنهاست چون اگر بنا باشد این جریان سیاسی در انتخابات شرکت کنند شروطی خیلی بیش از این طلب می کند. به هرحال برداشتن نظارت استصوابی شورای نگهبان قدم اول است. همانطور که آقای خاتمی گفتند اجرای همه جانبه قانون اساسی و آزادی زندانیان سیاسی و تضمین انتخابات سالم و آزادی بیان و قلم و تجعمات و تحزب اینها باید تضمین شود و همه این موارد در قانون اساسی آمده است . طبیعتا اگر این شروط نباشد اصولا انتخابات آزاد نخواهد بود. به خصوص اینکه باید یک کمیته بی طرف بر انتخابات نظارت کند چون شورای نگهبان خودش طرف یک جریان سیاسی است و بی طرف نیست و اینها کف خواسته هاست. اما به همین شروط هم تن ندادند و چه هجمه ای کردند. اصلا اسم انتخابات آزاد اینها را می لرزاند و وحشت زده می کند.
همانطور که اشاره کردید واکنش اصول گریان نسبت به بیانات ملایم آقای خاتمی وحشت زده و هتاکانه بود و مثلا آقای جنتی در نماز جمعه گفت که آقای خاتمی اصولا اجازه شرکت در انتخابات ندارد. آیا این به معنای حذف چهره های میانه رو اصلاح طلب بوده است؟ این حملات را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله اینها خیلی وحشت زده هستند. اینها می دانند که در جامعه پایگاه خیلی محدودی دارند و تنها اقلیتی از اینها طرفداری می کنند. آنچه که اینها را می ترساند و وحشت زده میکند انتخابات آزاد و خود را در معرض رای مردم قرار دادن است. اینها می ترسند که خودشان را در معرض رای مردم قرار بدهند. مجلس هفتم و هشتم هم مشخص بود که چطور نمایندگان چیده شده بودند. و تنها برای شکل ظاهری امر برای یک پنجم اعضا شرایط رقابتی ایجاد کرده بودند ولی حدود ۲۰۰ نماینده از قبل چیده شده بودند و در انتخابات ریاست جمهوری هم که ناظر بودیم چه کردند. تقلب و بعد هم کودتا کردند و طبیعی است که اینها می ترسند خود را در معرض رای مردم قرار بدهند. اصولا آشفته شان میکنند و چه بسا اگر اینها نترسند چه دلیلی دارند اینطور بتازند. آقای خاتمی حداقل و کف خواسته ها را به طور مسالمت آمیز گفته بود و به قول شما میانه روانه و متعادل بیان کرد. آقای خاتمی شیوه اش این هست اما نتوانستند تحمل کنند و شروع به هتاکی به ایشان کردند .
پیش تر شورای نگهبان در جلساتی نظارت استصوابی به تمایل خودشان کسانی را تایید و دیگران را رد میکردند اما الان پیشرفت کردند و این اقا فرمان صادر میکند که شما اصلا حق ندارید شرکت کنید. با این حال ادعا می کنند مستبد نیستیم و مطابق قانون عمل میکنیم و همه اینها و زمین و آسمان دارند فریاد میزنند که بی قانون و مستید هستند و ادعاها همچنان باقی است.
حاکمیت حاکمیت استبدادی است. خودشان را قانون گرا مینامند اما از قانون فرسنگ ها فاصله دارند در دادگاه گفتم اگر شما نمی ترسید اجازه بدهید این سو و طرفداران یک راهپیمایی بگذارند شما هم راهپیمایی بگذارید و نظار بی طرف هم نظارت کنند تا ببینند چه کسی اکثریت دارد. اما همیشه از حضور مردم واقعی ترسیده اند.
احتمالا شنیده اید که آقای احمدی نژاد برنامه مدیریتی و بحث یارانه ها را منسوب به امام زمان دانسته ، فکر می کنید این نوع نگاه به مقدسات مذهبی علارغم نفی و اعتراض مراجع چرا تا این حد گسترده شده است و به راس دولت تسری پیدا کرده است؟
ریشه این قضیه همان سیاست های پوپولیستی و عوام فریبانه است. چون اینها در میان ملت پایگاهی ندارند می خواهند از طریق فریب عوام کارشان را پیش ببرند چون اساسا به کار علمی و کارشناسانه اعتقادی ندارند. شما دیدید که با سازمان برنامه و مدیریت به عنوان قدیمی ترین سازمان کارشناسی کشور چطور برخورد کردند و یک شبه منحل شد. برای اینکه اینها همه چیز را در تور خودشان در بیاورند و کاری به کار کارشناسی ندارند و باید از طریق مردم فریبی، عوام فریبی و سیاستهای پوپولیستی خودشان را حفظ کنند.اینها دین را ابزار کار خودشان کرده اند. دین برای حفظ استبداد و قدرت این دولت ابزار است. اینها قدرت را ابد مدت می خواهند و اینها اگر ذره ای اعتقاد به دین داشتند اینچنین عمل نمی کردند. براساس این فقه مگر ممکن است اینها بتوانند چنین فجایعی را ایجاد کنند
این همه قانون شکنی و استبداد و ظلم و جور به مردم با فقه سنتی ما و دین در منافات است از دین به عنوان ابزار استفاده میکنند و خرافات را ترویج دهند غافل از اینکه تیرشان به سنگ خواهد خورد . مردم ما آگاه تر از آن هستند که فریب این خرافات را بخورند.
این حجم از دگر اندیشان و فعالان سیاسی و دانشجویی و مردم عادی در زندان ها هست. آیا این برخوردهای حذفی موفقیتی برای آنها داشته است و توانسته جنبش سبز را سرکوب کند ؟
جنبش سبز سرکوب نشده بلکه گسترده و عمیق تر هم شده است. این جنبش چون آتش زیر خاکستر است . به هبچ وجه این کارها نمی تواند موفقیتی برای حاکمیت به وجود بیاورد جز اینکه در نگاه مردم این نظام منفور تر می شود . این حکومت با تناقضی مواجه است که حلش برایش مشکل است . به هیچ .وجه با این کارها نمی تواند جنبش را سرکوب کند
فکر می کنید حاکمیت کنونی برای برون رفت از این بحران چه باید بکند؟ اگر فرض بگیریم عقلای نظام بخواهند تصمیمی بگیرند؟
راه برون رفت همان است که آقای مهندس موسوی گفت. حداقل کاری که باید بکنند قانون اساسی را بدون تنازل اجرا کنند. تمام حق و حقوق مردم را به رسمیت بشناسند و به ویژه اصول ۳ و ۵ قانون اساسی که حق حاکمیت ملت را تصریح کرده است به رسمیت بشناسند و عملی بکنند و از مردم عذرخواهی بکنند. به خصوص از آسیب دید گان عذرخواهی بکند و جبران خسارات مادی و معنوی آنها را کنند و تمام حقوق مردم و حق حاکمیت شان را به نحو احسن اجرا کند. به نظر من عقلای نظام اگر بخواهند مسئله را حل کنند باید اینطور عمل کنند.
شما از نگاه هوارداران جنبش سبز مثل یک قهرمان به زندان بازمی گردید، در بازگشت به زندان چه پیامی از حال و هوای جامعه و طرفداران جنبش سبز برای دوستان زندانی در اوین خواهید برد؟
ایران و افراد گمنامی که فداکاری کردند و در این جنبش شهید شدند و به ویژه کسانی که در کهریزک آن صدمات غیرقابل جبران را دیدند . اینها قهرمان هستند. و اصولا مسئله قهرمان به نظر من اساسا نباید ترویج شود چون من معتقدم که همه این ملت قهرمان هستند. قهرمان واقعی سه و نیم میلیون مردمی بودند که خودجوش به خیابان آمدند و ما هم پیرو آنها هستیم. اساسا قهرمان پروری با دموکراسی و مردم سالاری خیلی جور در نمی آید و در یک دموکراسی همه قهرمان هستند .
من پیام امیدواری برایشان می برم که حتما آنها امیدوار هستند و می دانند که جنبش سبز همچنان زنده و مقاوم و پویا ست و به آینده قطعا باید امیدوار باشند که آینده روشن است . من پیامی که براشان می برم پیام امیدواری، مقاومت و سرافرازی است . همه شان روزی با سرفرازی آزاد خواهند شد.


آنها میـرحسیـــــن را اینگونه می خواهنــــــــد…


کلمه- سارا زرتشت*:  براندازی، مخرج مشترک دشمنانِ واقعی نظام جمهوری اسلامی است و بر این اساس «براندازان» صاحب گفتمانی شده‌اند که بر ستونِ دشمنی با نظام ایستاده است و بر محور براندازی می‌گردد و رویای براندازی در سر دارد. گفتمانِ براندازی، درصددِ حذف و تحریف خواسته‌های انقلاب اسلامی و آرمان‌های مردمی آن است. این گفتمان، عملکرد و پیشینهٔ جمهوری اسلامی را انکار می‌کند. «امروز» را مجالی برای انتقام از «دیـروز» می‌داند و در این راه از خشونت ابایی ندارد. با دروغ و غوغا میانه‌ای دارد و در هر فرصتی حاملانِ گفتمان انقلاب اسلامی را ترور می‌کند.
برای شناسایی حاملان و عاملان این گفتمان، لازم نیست حتما به آن سوی مرز‌ها رفت و الزاماً آن‌ها را در میان دشمنان بیرونی نظام جستجو کرد. اگر روزگاری صدام حسین نماد ِاین گفتمانِ جنگ افروز و انسان سوز بود و اگر زمانی سازمان خشونت طلب و تروریست پروری چون مجاهدین خلق منادی این گفتمان بود تا عزیز‌ترین وشریف‌ترین فرزندان ملت را به آتش نفرت بسوزاند و بهشتی کند، امروز حاملانِِ این گفتمان، اغلب دولتمردان و دولت یاران و دولت پرورانی هستند که به نام نظام و حکومت و حاکمیت، هر روز به آتش تهمت، دروغی می‌پزند و در دروغی بزرگ به نامِ ملت، فتنه‌ای می‌سازند و به فتنه‌ای، فرزندان انقلاب را ترور شخصیت می‌کنند و در جنگی موهوم سرداری می‌کنند و روی سردار قادسیه را سفید می‌کنند، که صدام، دستِ کم در جنگ افروزی دروغزن نبود!
شباهت‌های براندازان و عاملان خشونت و یارانِ غوغا و بانیانِ دروغ، وقتی به مواجههٔ با میر حسین موسوی می‌رسد تماشایی است.  او، نخست وزیری است که مورد حمایت بنیان گذار انقلاب اسلامی است؛ اصول گرایی است که به آرمان‌های انقلاب اسلامی وفادار است و گفته است که اصول خویش را گم نمی‌کند و نشان داده است که بر اصول خویش پایمردانه ایستاده است. او نخست وزیر سال‌های دفاع مقدس است و در سخت‌ترین سالهای جنگ و تحریم، دولت جمهوری اسلامی را پیش برده است و نگاه داشته است. میرحسین، کاندیدای دهمین انتخابات ریاست جمهوری و چهرهٔ تمام نمای اعتراض به نتایجِ انتخابات و سیاست‌های همه چیزخواهان است. میرحسین رهبر نمادین جنبش سبز است و نمادی زنده برای پایمردی بر آرمان‌های انقلاب اسلامی است. با این همه، برای حمله به آرمان‌های انقلاب، چه کسی بهتر از او؟ و برای شناخت گفتمان براندازی چه شاخصی بهتر از این؟
می‌ر حسین موسوی، مخرج مشترکِ «سه جنبش مردمی» است؛ «انقلاب اسلامی، اصلاحات و جنبش سبز». جنبش سبز،  بازخوانی و بازخواهیِ آرمان‌های انقلاب اسلامی است و تداوم و تعمیق «جنبش اصلاحات» است. بی‌دلیل نیست که «براندازان» هنگامی که از میرحسین می‌گویند، به هم دلی و همزبانی و شباهتی عجیب می‌رسند. شباهتی عجیب و تامل برانگیز میان ِ دشمنان شناسنامه دار نظام و دولتمردان و یاران و یاورانِ دولت؛ گویی «براندازی جنبش سبز» و «براندازی انقلاب اسلامی» و «براندازی اصلاحات» مخرج مشترکی جز براندازی ندارد. به نمونه‌هایی از هم نوایی و هم زبانیِ این «دو کهنه رقیب!» دقت کنید:
هر دو از گذشتهٔ میر حسین گریزانند! و این گونه دل خوش‌اند: این میر حسین همانی نیست که بود. او تغییر کرده است. ملاک حال آدم هاست!
هر دو، میر حسین را مصلحت گرا و متظاهر می‌خوانند! این گونه می‌گویند: به قانون اساسی اعتقادی ندارد. بنا به محدودیت‌هایی که دارد، شعار قانون و اجرای قانون اساسی سر می‌دهد.
هر دو، میر حسین را بی‌ریشه می‌خواهند؛ این گونه امر می‌کنند: لازم است، نخست وزیر امام نباشی. از این مقام، خلع شوی بهتر است.
هر دو، میر حسین را سکولار می‌پسندند! تفسیر می‌ورزند، این گونه: دینی که به درد دنیا نخورد، باید محو شود؛ این است میر حسین!
هر دو، میر حسین را، به قدرِ نیاز می‌خواهند. حساب می‌کنند، این سان: میر حسین منهای قانون اساسی، میر حسین واقعی است. میر حسین منهای نخست وزیری امام، میر حسین کنـونـــی است.
هر دو میر حسین را معترف می‌خواهند؛ معترف به دوستی! هر دو میر حسین را منحرف می‌خوانند؛ منحرف از اصول! هر دو میر حسین را می‌نوازند؛ به یک منشور و هر دو میر حسین را می‌رانند به یک میثاق: «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران».
و … شبیه‌تر از همه؛ هر دو جنبش سبز را «تمام» می‌خواهند.
جنبش سبز می‌داند، کاش آن‌ها هم بدانند: میر حسین،‌‌ همان است که «می‌گوید»؛ صمیمانه. میر حسین‌‌ همان است که «می‌نویسد»؛ عاقلانه. میر حسین‌‌ همان است که «می‌کِشد»؛ صبورانه.  میرحسین‌‌ همان است که «هست».
* این یادداشت  بازنویسی شده  یادداشت پیشین نگارنده است.


جرس: زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه در نامه ای خطاب به رییس قوه قضاییه با توجه به فرا رسیدن ماه صفر، از وی خواسته تلاش کند که همه زندانیان سیاسی زودتر آزاد شوند
وی در این نامه آورده است :"زندانیان سیاسی آزادگانی هستند که نه خواهان براندازی ونه خواهان انقلاب نرم و نه خواهان انقلاب سخت نه مخملین نه هیچ جنس دیگر و نه خواهان مقام و موقعیت بوده اند، بلکه فقط آرزوی بهبود و ترمیم شرایطی را داشته و دارند که در پناه آن ملت ایران سرفراز و مرفه، شاد و آزاد زندگی کند و درسطح بین الملل برخود ببالد که از جامعه ای قدرتمند، پویا و دموکراتیک برخوردار بوده است " .
 متن کامل نامه زهرا رهنورد خطاب به صادق لاریجانی که در کلمه منتشر شده، به شرح زیر است:
جناب آقای آیت الله صادق لاریجانی
در آستانه ماه صفر همان ماهی که به دلیل تلخی ها و مصائب آن بر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام پیامبر مصطفی(ص) فرمود که« ماه صفر کمر مرا شکست »، انتظار می رود در حکومتی که ادعای تشیع را دارد و همیشه تاریخ داغ حبس و درفش ائمه علیهم السلام را زنده نگهداشته است برای رضایت رسوال الله و به احترام همه آزادگان جهان تلاش کنید تا بهر نحو ممکن زندانیان سیاسی آزاد شوند.زیرا زندانیان سیاسی آزادگانی هستند که نه خواهان براندازی ونه خواهان انقلاب نرم و نه خواهان انقلاب سخت نه مخملین نه هیچ جنس دیگر و نه خواهان مقام و موقعیت بوده اند، بلکه فقط آرزوی بهبود و ترمیم شرایطی را داشته و دارند که در پناه آن ملت ایران سرفراز و مرفه، شاد و آزاد زندگی کند و درسطح بین الملل برخود ببالد که از جامعه ای قدرتمند، پویا و دموکراتیک برخوردار بوده است .
اما در میان جمع زندانیان سیاسی زنان وضعیت خاصی دارند شرایط سخت زندان زنان و انتظارات محیط بیرون از زندان و عواطف ملت ، عرف ،اخلاق و دین که به نحوی خاص متوجه آنان است زنان را درموقعیتی خاص قرار داده است .
آنها چه آزادی خواه و فعال سیاسی به معنای مطلق کلمه باشند چه طرفدار حقوق بشر یا روزنامه نگار، یا خواهان رفع تبعیض جنسیتی یا دانشجو و معلم، کارگر و هنرمند و فعال صنفی، هرچه که باشند،بیش از هرچیز بر تارک آبروی کشور نشسته اند.
در میان آنها مادرانی هستند که فرزندانشان در فراق آنها اشک می ریزند و اضطرابهای روانی و بی پناهی، سلامتشان را تهدید می کند.
در میان زنان زندانی دختران جوانی هستند که پدر و مادر و خانواده اشان وحشت زده از این زندان به آن زندان و از تهران تا تبعیدگاه‌های دور هاجر وار سعی می کنند تاکمی اضطراب خود و فرزندانشان را فرو نشانند.
اینان همه زنانی هستند از کارمند، دانشجو و معلم، هنرمند، حقوقدان و خانه دار و کارگر که دور از شغل و کار و مدرسه و دانشگاه و خانه سالهای جوانی خود را می بینند که به خاکستر پیری در کنج غم افزای زندانهای بی دلیل ، بدل می شود .
این زنان بی شک زینب پیشگانی سلحشورند که در عصر ما ظهور کرده اند .آیا سزاوار است چنین استعدادهای درخشان آزادگی و قابلیت های زندگی و کاری و علمی در زندان باشند و جامعه به جای بهره بردن از توان از وجود چنین انسانهای متعهدی، دستش تهی باشد؟
بنابراین انتظار می رود تا باتلاش برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی، در این ماه غم افزای صفر نه تنها ملت و خانواده های زندانیان سیاسی که بلکه پیامبر ص و ائمه علیهم السلام را از خود راضی کنید.
زهرا رهنورد
نوزدهم دی ماه ۱۳۸۹




جرس: 
احضار همسر نسرین ستوده به دادسرای زندان اوینرضا خندان، همسر نسرین ستوده، حقوقدان و فعال حقوق بشر از احضارش به شعبه یک دادسرای اوین خبر داد.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، وی با اظهار اینکه ۷ روزمهلت دارد تا خودش را به این شعبه معرفی کند، گفت: این همان شعبه‌ای است که دو هفته پس از بازداشت خانم ستوده من به آنجا احضار شدم که بیشتر صحبت ها درخصوص پیگیری‌های من درباره بازداشت خانم ستوده و مصاحبه با رسانه ها بود و حالا نمی دانم علت احضار دوباره ام همان مسئله است یا دلیل دیگری دارد.
 رضا خندان همچنین در خصوص آخرین وضعیت نسرین ستوده اظهار داشت: خوشبختانه ملاقات های کابینی و تماس های تلفنی برقرار است و حال روحی خانم ستوده هم خوب است تنها مشکل این است که ملاقات حضوری برای دیدن بچه ها و مادرشان داده نمی شود. ملاقات های ما همگی کابینی است که در آن شرایط نسرین دوست ندارد بچه ها او راببینند.
 رضا خندان ادامه داد: در تمام این چهار ماه فقط بچه ها یکبار به اندازه ۵ دقیقه مادرشان را دیده اند. من و خانواده نسرین او را در ملاقات های کابینی و یا در دادگاهش دیده ایم اما بچه هایم این فرصت را پیدا نکردند. پنج شنبه هفته گذشته من پسرم را نیز با خودم برده بودم که اگر اجازه داده شود چند دقیقه ای بچه مادرش را ببینند اما آنها گفتند امکان ملاقات حضوری نیست، گفتم ما داخل نمی رویم فقط بچه برود تنهایی مادرش را چند دقیقه ببیند اما باز هم اجازه ندادند. دیدن مادر در وضعیت ملاقات کابینی به صلاح هیچکدامشان نیست ومسلما در روحیه بچه تاثیر می گذارد.
 همچنین نسیم غنوی یکی از وکلای نسرین ستوده خبر داد که ظاهرا حکم ستوده صادر شده اما هنوز به وکلای‌اش ابلاغ نشده است.
نسرین ستوده وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر، در تاریخ ۱۳ شهریور پس از مراجعه به دادسرای ویژه اوین بازداشت شد. وی تا کنون در سلول انفرادی این زندان به سر می برد و همچنین در طول مدت بازداشت خود سه بار در اعتراض به شرایطش در زندان دست به اعتصاب‌های طولانی مدت تر و خشک زد.





جرس:
احمد توکلی در نامه سرگشاده ای خطاب به رئیس دستگاه قضا با تقدیر از رویکردهای جدید قوه قضائیه نکاتی را درباره چند پرونده از جمله اتهامات مهدی هاشمی، اطرافیان آیت الله هاشمی و معاون اول رئیس دولت مطرح کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر متن کامل نامه احمد توکلی نماینده مجلس شورای اسلامی به صادق لاریجانی به این شرح است: 
برادر ارجمند آیت‌ا... آملی لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
سلام علیکم؛
طی مدتی که جنابعالی مسئولیت قوه قضائیه را بر عهده گرفته‌اید، بحمدا... شاهد تصمیمات و اقداماتی در مدیریت این قوه هستیم که امید زیادی را برای اصلاح کارکرد قضا در آینده برانگیخته است. بی تردید می‌توان گفت مهمترین آنها التزام شما به قانون در اداره و کارکرد قوه قضائیه است. وقتی قوه‌ای وظیفه ذاتی‌اش طبق اصل یکصد و پنجاه ششم، پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی است و مسئول تحقق عدالت شناخته می‌شود، طبیعی است که باید حامی قانون و از آن مهمتر، مجری آن باشد. عزل و تعقیب دادستان تهران و نصب قضات خوش نام در مصادر مهم مدیریت قوه، بر این امید افزوده است. در ارتباط با این رویکرد خجسته و پرونده‌هایی که در این ایام بحت انگیز شده است نکاتی از باب انجام وظیفة النصیحه لائمه المسلمین تقدیم می‌کنم:
1- به گفته مقامات قضایی، آقای مهدی هاشمی به اتهام مشارکت در فتنه پس از انتخابات و احتمالاً مسائل دیگر تحت تعقیب است. او به خارج گریخته و از حضور در دادگاه خودداری می‌کند. ماده 217 قانون آئین دادرسی تکلیف قانونی قاضی را در این موقعیت مشخص کرده است:  «ماده 217- در کلیه جرائم مربوط به حقوق‌الناس و نظم عمومی که جنبه حق‌اللهی ندارند، هر گاه متهم یا وکیل او در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نشده و یا لایحه نفرستاده باشند، دادگاه رای غیابی صادر می‌نماید...». آیا قاضی محترم پرونده در این مورد کاری کرده است؟ اگر جواب مثبت است چرا به مردم گفته نمی شود؟ و اگر منفی است، آیا نباید قوه قضائیه به این وظیفه صریح قانونی قیام کند؟
 انجام این تکلیف دو نتیجه مهم برای کشور و اسلام در بردارد:
اول) به رغم امیدهای برانگیخته شده، هم اکنون قوه قضائیه زیر سوال است که تحت تاثیر تمایلات و فشارهای سیاسی از تعقیب جدی آقای مهدی هاشمی خودداری می‌کند. این تلقی به شدت به توانایی و نفوذ قوه قضائیه آسیب می‌زند وامیدهای تازه را به یاس مبدل می‌سازد. اگر قاضی به وظیفه قانونی ماده 217 آیین دادرسی عمل کند، تردیدها زدوده می‌شود، و روند اقتدار تقویت می ‌گردد.
 دوم) نزدیک به بیست سالی است که به واسطه عملکرد برخی از افراد منتسب به جناب آقای هاشمی رفسنجانی، آسیب‌های جدی به آبروی این شخصیت ریشه‌دار انقلاب اسلامی وارد آمده است. خود اینجانب بارها، خصوصی و علنی از ایشان خواسته‌ام که از رسیدگی جدی به پرونده‌ های مربوط به این افراد حمایت کند و از توان خود نیز برای تنبیه آنان بهره گیرد. این روزها که برخی از افراد بدون توجه به خدمات بسیار برجسته آقای هاشمی رفسنجانی و جایگاه مهم ایشان در نظام سیاسی کشور، تیغ زبان و قلم را بی توجه به مصالح کشور می‌گردانند، تعقیب آقای مهدی هاشمی ، دفاع از هاشمی رفسنجانی نیز خواهد بود. تایید می‌فرمایید که این سخن از کسی صادر می‌شود که در نقد افکار و کردار آقای هاشمی رفسنجانی پیشگام بوده است و انتقاداتش بیشتر هم شده است، ولی حفظ آبروی سابقون در انقلاب را تا جائیکه ممکن باشد، وظیفه خود می‌داند و از افراطی‌گری برخی سیلی نخوردگان نیز تبری می‌جوید. هرچند عملکرد آقای هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه سال گذشته در مجموع قابل قبول نیست و بعضا سؤء استفاده بیگانگان و تشویق فتنه گران را در پی داشته است.
2- پرونده معاون اول رئیس جمهور از اهمیت بیشتری برخوردار است. امروز دیگر خواص و برخی از عامه مردم می‌دانند که پرونده را سه قاضی عالیرتبه و با سابقه مطالعه کرده‌اند و به اتفاق توجه اتهام را به معاون رئیس جمهور قطعی می‌دانند ولی متاسفانه مقاومت در برابر اجرای قانون همچنان ادامه دارد. آیا این حرکت که صراحتاً با قانون اساسی ناسازگار است، برای قاضی حجتی فراهم می‌کند؟ قاضی براساس آیین دادرسی باید متهم را، هر که باشد، احضار کند، و «اشخاصی که حضور پیدا نکرده و گواهی عدم امکان حضور هم نفرستاده باشند، به دستور قاضی جلب می‌شوند»( ماده 117).
 آیا این گسترش عدالت است که افراد دون پایه مربوط به پرونده بیمه ایران که یکی از موارد مربوط به این شخص است، در زندان به سر ببرند، ولی فردی که علاوه بر قاضی پرونده، سه قاضی کارکشته و خوشنام دیگر او را به طور قطع متهم می‌دانند ، حتی احضار هم نشود؟
حضرت آیت ا... آملی لاریجانی! جنابعالی بهتر از من می‌دانید پیامبر اکرم (ص) برای جامعه‌ای که در آن متهم ضعیف تعقیب شود و متهم صاحب قدرت مصون از تعرض بماند، چه سرانجام سیاهی را تصویر فرموده است. حالا که دیگر دادستان کل در رسانه‌ها اعلام کرده معاون اول رئیس جمهور متهم است، تاخیر در اجرای بی طرفانه قانون بسیار زیانبار‌تر می‌شود. برعکس رسیدگی به این اتهامات، صرف نظر از نتیجه محکومیت یا برائت، مانند مورد قبل، هم به تقویت و اقتدار قوه قضا می‌انجامد، هم شعار عدالت طلبی دولت را راست درمی‌آورد و به آن قوت می‌بخشد.
اقتدار قوه قضاییه برای حاکمیت قانون و رفع ظلم های مختلفی که مردم شریف ایران گرفتار آنند، امری ضروری است. این اقتدار جز با عدالت طلبی و بی طرفی به دست نخواهد آمد. بنده ضمن سپاسگزاری از زحمات جنابعالی و مدیران همراهتان، توجه به مراتب مذکور را درخواست می‌کنم.
 گفتنی ست جرس چند روز پیش خبر از محاکمه  مهدی هاشمی، سعید مرتضوی و محمدرضارحیمی ، برای اعاده حیثیت قوه قضاییه داده بود.

 
هاشمی رفسنجانی: بقایای دین ستیزی با اهانت به روحانیون، خاکریز به خاکریز پیش می روند
جرس:
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با انتقاد از بداخلاقي هاي سياسي كه به علماي قم هم رسيده، اظهار داشت: اينك 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذرد و بقاياي فكري دين‌زدايي و روحانيت‌ستيزي كه در بهار هوشياري مردم ايران، چون مارهاي افسرده سر در خاك انتقام فرو برده بودند، در پاييز بداخلاقي‌هاي سياسي و اختلافات سليقه‌اي، پوست‌اندازي كرده و سر برآورده‌اند و خاكريز به خاكريز جلو مي‌آيند و شاهديم كه پس از توهين و تهمت به سران روحاني عرصه سياست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسيده‌اند.
آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در پیامی به مناسبت 19 دي، قيام خونين مردم قم عليه توهين به بنیانگذار جمهوری اسلامی آورده است:  تأسف‌آور است كه اين بار براي توهين و تهمت، لباس رشيدي مطلق‌ها را درآورده و خرقه دوستي و ارشاد پوشيده‌اند، رندانه با چراغي كه دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهين را جهاد مي‌دانند، مزوّرانه پشت خاكريزي پناه گرفته‌اند كه مطمئناً آخرين و بالاترين هدف آنها خواهد بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، متن پيام وي بدين شرح زیر است:
توهين و تهمت به كساني كه جايگاهي در قلوب مردم يك سرزمين يا پيروان يك آيين الهي دارند، شيوه هميشگي كساني است كه پايه‌هاي قدرت خويش را بر تارهاي عنكبوتي بنا نهاده‌اند و شگفتا در تاريخ بسيار ديديم و شنيديم كه حاكمان ناحق بسياري، براي بقاي خويش به اين شيوه نخ‌نما تمسّك جستند و هر‌بار نيز آفتاب حقيقت از پس ابر توهين و تهمت بردميد و اساس شب‌پرستان را درنورديد، اما اذناب جور به اين ميراث اجدادي خويش پايبندند.
به تاريخ صدر‌اسلام برگرديد كه سران بت‌پرست حجاز، وقتي عجز خويش را در مقابله با پيام‌هاي آسماني پيامبر رحمت ديدند و از اقبال مردم به دعوت اسلام و ادبار از خويش ترسيدند، تير توهين و تهمت را در تركش نهادند تا شايد با سياه‌نمايي نورانيت رسول مكرم(ص) و سحر و جادو خواندن كلام وحي، بر روزگار قدرت خويش چند صباحي بيفزايند،اما ديديم كه لات، هبل و عزي يكي پس از ديگري شكستند و وحدانيت خدا در قالب تعاليم متعالي اسلام بر زبان‌ها جاري شد وامروز مسلمانان با بيش از 5/1 ميليارد جمعيت و 56 كشور با قوميت‌هاي مختلف و زبان‌هاي گوناگون فرياد برمي‌آورند كه «اشهد ان محمداً رسول الله»
فراز و فرود تاريخ و تهمت و توهين طاغوتيان در حق حق‌گويان را در 1400 سال گذشته مي‌دانيد و به رسم ايجاز، به تاريخ معاصر ايران، به عنوان ام القراي جهان اسلام مي‌پردازم كه سلطنتي به شيوه اشراف مكه و مدينه در انديشه شوم حكومت موروثي به شيوه ديكتاتوري و استبدادي داشت.
مردي از قبيله اهل بيت(عليهم‌السلام) علم مبارزه ضدطاغوت را هرچند گروهي در آن مقطع پرچم ضلال مي‌دانستند، برافراشت و در طول 17 سال با زبرالحديدهايي كه داشت، مردم را به ميدان آورد.
اگر در نقطه آغاز مبارزه، رژيم پهلوي با كشتار بي‌رحمانه در 15 خرداد 42 و تبعيد امام و حبس مبارزان، تسمه از گرده مردم كشيد و به قول خويش زهر چشم گرفت، اما آن آتش، زير خاكستر نهان بود و هر ‌ازچند گاهي انفاس قدسيه امام(ره) در بيانيه‌ها و روشنگري‌هاي مبارزان در سخنراني‌ها، بر آن مي‌دميد و در گذر زمان به سال 1356 رسيديم.
رژيم پهلوي براساس اطلاعات ميداني ساواك كه بعضاً تا عمق خانواده‌ها نيز نفوذ داشت، مانند سران مشرك قريش، پي به عجز خويش در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانيت برد و در همان سال، دو سياست را براي ترور فيزيكي و شخصيتي امام پي گرفت.
براي ترور فيزيكي نور چشم امام، حاج آقا مصطفي خميني را در آبان ماه 1356 نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأيوس كنند. اما وقتي استواري امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمايت از امام ديدند، در دي ماه همان سال سياست ترور شخصيتي امام را در دستور كار خويش قرار دادند و مقاله‌اي سراسر توهين و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر كردند كه به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژيم پهلوي را در سراشيبي تسريع نهاد.
مردم همه شهرهاي ايران، به خصوص مردم شهر قم كه امام را با همه سوابق مي‌شناختند، چون آتشفشاني به خروش آمدند و اگرچه در 19دي در خيابان‌هاي قم در خون خويش غلتيدند، اما گدازه‌هاي خشم و نفرت خويش را بر كاخ پوشالي و سست بنياد پهلوي ريختند.
همراهي پير و جوان و زن و مرد قم با طلبه‌ها، فضلا، علماي بيدار و مراجع بزرگوار براي دفاع از حقانيت وجود يك سيد جليل‌القدر از سلاله پاكان ثابت كرد كه تقدير الهي در قرار دادن مضجع شريف حضرت معصومه(س) در قم و بعدها تأسيس حوزه علميه در اين خطه از جغرافياي وسيع ايران بي‌حكمت نبوده است.
مردم قم در 19 دي 1356 با خون خويش درختي را آبياري كرده‌اند كه سالها پيش خون مردم تهران و كفن‌پوشان ورامين و خود قم در پاي نهال آن ريخته شده بود. درختي كه شاگردان امام در طول 15 سال تبعيد رهبر خويش با تحمل مرارت‌هاي شكنجه و زندان نگذاشتند شاخه‌هاي انحرافي بر آن رشد نمايد، درختي كه يك سال پس از قيام خونين مردم قم با عنوان «جمهوري اسلامي» ثمر داد. درختي كه در سالهاي پس از پيروزي، تثبيت و تداوم خويش با حضور مردم و اهداي خون جوانان در دفاع مقدس، سايه گستر شده است.
اينك 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذرد و بقاياي فكري دين‌زدايي و روحانيت‌ستيزي كه در بهار هوشياري مردم ايران، چون مارهاي افسرده سر در خاك انتقام فرو برده بودند، در پاييز بداخلاقي‌هاي سياسي و اختلافات سليقه‌اي، پوست‌اندازي كرده و سر برآورده‌اند و خاكريز به خاكريز جلو مي‌آيند و شاهديم كه پس از توهين و تهمت به سران روحاني عرصه سياست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسيده‌اند.
تأسف‌آور است كه اين بار براي توهين و تهمت، لباس رشيدي مطلق‌ها را درآورده و خرقه دوستي و ارشاد پوشيده‌اند، رندانه با چراغي كه دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهين را جهاد مي‌دانند، مزوّرانه پشت خاكريزي پناه گرفته‌اند كه مطمئناً آخرين و بالاترين هدف آنها خواهد بود.

انتقال زندانی بانه ای، علی قادری به مکانی نامعلوم

آژانس خبری موکریان
روز پنج شنبه مورخه 16 دی ماه ، علی قادری زندانی محبوس در زندان مرکزی شهر سقز توسط مأموران زندان احضار و به مکان نامعلومی منتقل شد.
تا لحظه تنظیم خبر از مکان و علت انتقال این زندانی اهل بانه اطلاعی به دست نیامده است.
یادآور می گردد علی قادری حدود دو ماه پیش در بانه دستگیر و در دو پرونده جداگانه، از سوی دادگاه انقلاب سقز به اتهام همکاری با احزاب مخالف به چهار سال و از سوی دادگاه عمومی به اتهام عبور غیرقانونی از مرز به سه ماه حبس محکوم شد.


یک نفر درشهرستان شیروان اعدام شد

خبرگزاری هرانا - یک نفر به اتهام قاچاق مواد مخدر، صبح روز پانزدهم دی ماه در محوطه زندان شهرستان شیروان(استان خراسان شمالی) اعدام شد.
دادستان عمومی و انقلاب اسفراین از فرد اعدام شده با عنوان"ع.ا" یاد کرده است.
سایت حقوق بشر ایران گزارش داده است که مقامات مسئول مدعی شده اند وی دارای سوابق متعدد "حمل و توزیع مواد مخدر" است و در پرونده ای دیگر نیز به "حبس ابد" محکوم شده بود که با حکم اعدام وی تمام پرونده های مرتبط مختومه شد.
گفته می شود که حکم اعدام این فرد از سوی دیوان عالی کشور نیز تایید شده است.


برکناری برادر محمد نوری‌زاد از ریاست دانشگاه کرمانشاه

خبرگزاری هرانا - طی ابلاغی توسط دکتر دستجردی وزیر بهداشت، دکتر محمد رضا نیکبخت، سرپرست فعلی دانشگاه علوم پزشکی کاشان، به عنوان سرپرست دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و جایگزین آقای دکتر صمد نوری زاد معرفی شد.
به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، رسانه‌های نزدیک به دولت خبر برکناری دکتر صمد نوری زاد را مرتبط با جریانات اخیر دانسته و آن را این گونه مطرح کردند: "برادر یکی از عناصر فتنه که طی چند سال اخیر ریاست یکی از دانشگاههای علوم پزشکی کشور را بر عهده داشت هفته گذشته از سوی مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برکنار شد."
پیش از این صمد نوری‌زاد ریاست دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه را برعهده داشت. نوری زاد یکی از مدیران مجموعه وزارت بهداشت است که در سال ۸۴ توسط لنکرانی به عنوان ریاست دانشگاه علوم پزشکی کاشان و در سال ۸۷ هم با ابلاغ لنکرانی به ریاست دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه انتخاب شد.
وی با دو دوره فعالیت سی ماهه در هر کدام از این دانشگاه ها اقدامی موثر انجام داد که ارتقا دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به تیپ یک، از آن جمله بوده است.
مراسم توديع وي صبح روز چهارشنبه ۱۵ دی ماه با حضور معاون آموزشي وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی و مسئولان استان و دانشگاه در مرکز آموزشی درمانی امام رضا برگزار شد.
نوري زاد به دلایل شخصی از پذیرش پیشنهادات شغلی دیگری که از سوی وزارت بهداشت به وی شده است امتناع کرده است.



کاهش محکومیت حمید مافی روزنامه نگار

خبرگزاری هرانا - محکومیت حمید مافی ، روزنامه نگار از سوی شعبه 2 دادگاه تجدید نظر به شش ماه حبس تعزیری کاهش یافت.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" حمید مافی که پیشتر از سوی دادگاه بدوی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود در دادگاه تجدید نظر استان قزوین ابن حکم به شش ماه حبس تعزیری تقلیل یافت.
حمید مافی، متولد سال ۵۷ و فارغ‌التحصیل رشته مدیریت صنعتی است. وی فعالیت مطبوعاتی خود را با نشریات محلی قزوین از جمله «حدیث» آغاز کرد. وی همچنین مدتی دبیر تحریریه - روزنامه‌ "فرهنگ و آشتی" بوده و مقالات بسیاری را در روزنامه‌های شرق، اعتماد، کارگزاران و اعتماد ملی منتشر کرده است.
مافی، ۲۰ بهمن‌ماه سال گذشته در محل کار خود در جزیره قشم بازداشت و پس از ۱۳ روز، با تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
این روزنامه‌نگار، ۲۰ اسفندماه سال ۸۷ نیز بازداشت شده و پس از حدود ۱۰ روز با تودیع وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شده بود
نامبرده در پرونده گذشته خود از سوی دادگاه بدوی به 18 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که در دادگاه تجدید نظر از اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق تبرئه و به اتهام تبلیغ علیه نظام نیز به یک میلیون و پانصد هزار تومان جزای نقدی محکوم شد.


چهار فعال دانشجویی استان گلستان به حبس تعزیری و جریمه نقدی محکوم شدند

خبرگزاری هرانا - دادگاه تجدید نظر استان گلستان، احکام حبس و جریمه چهارتن از اعضای ستاد میرحسین موسوی در این استان را صادر کرد.
به گزارش کمیته گزارشگران خقوق بشر، بر اساس این احکام، مبین میرعرب به ۲ سال حبس تعزیری و ۲۰ میلیون ریال جریمه نقدی؛ حسین مطلوبی ۴ ماه حبس تعزیری و ۱۰ میلیون ریال جریمه نقدی، علیرضا رهنمایی ۴ ماه حبس تعزیری و ۱۰ میلیون ریال جریمه نقدی و همچنین سامان بزرگی به ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم شدند.
ابن فعالین دانشجویی که پیش تر به مدت ده روز بازداشت شده بودند، از سوی دادگاه انقلاب شهر گرگان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام، احکام حبس دریافت کرده بودند. بر اساس حکم دادگاه بدوی مبین میرعرب به ۴ سال، حسین مطلوبی به ۱۸ ماه، علیرضا رهنمایی به ۱۵ ماه و سامان بزرگی به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شده بودند.



جمهوری اسلامی همچنان مقام دوم در صدر لیست جفا بر مسیحیان

خبرگزاری هرانا - خطرناک ترین کشور ها برای مسیحیان به یقین کشور های اسلامی هستند.در لیست 2011 کشور های جفا کننده بر مسیحیان، جمهوری اسلامی همچنان مقام خود را در رتبه دوم جهان حفظ كرد.
به گزارش محبت نیوز، به نقل از سازمان "درهای باز" (سازمانی که حامی کلیسا های جفا دیده در سراسر جهان است) ، کره شمالی برای نهمین سال متوالی مکان نخست این جدول را به خود اختصاص داد. اما هشت کشور دیگر از این لیست کشورهایی با اکثریت مسلمان هستند. ایران ، افغانستان ، عربستان سعودی و سومالی نیز به ترتیب در رده های دوم تا پنجم جای گرفتند.
دکتر "کارل مولر" رئیس و مدیر اجرایی سازمان "درهای باز" گفت: جفا بر مسیحیان در مکان هایی مثل عراق رشد قابل توجهی داشته است بطوری که عراق با پرشی 9 پله ای از رتبه هفدهم به رتبه هشتم این لیست انتقال یافت.
مولر گفت: جهش 9 پله ای عراق در این لیست بیشتر بخاطر این است که جامعه مسحیان این کشور مورد هدف تندرو های اسلامی در نزاع های حزبی قرار گرفته اند. القاعده امسال در وبسایت خود بیان کرد که مسیحیان هدف های بحق جهاد کنندگان هستند. ما قلع و قمع کردن مسیحیان در سراسر عراق را "مذهب کشی" می نامیم.
بلافاصله پس از اینکه این لیست منتشر شد ، دولت اوباما گفت: افزایش حملات علیه مسیحیان در آفریقا و خاورمیانه بسیار نگران کننده است.
دپارتمان دولتی ایالات متحده حملات اخیر به مسیحیان و کلیسا های عراق ، مصر و نیجریه را محکوم کرد و از دول این کشور ها خواست تا عاملان این حملات را مجازات کنند.


قانون احزاب در ایران استفاده از فیس بوک و توئیتر را ممنوع می کند

خبرگزاری هرانا - رئیس کمیسیون ماده ۱۰ احزاب ایران به خبرگزاری فارس گفته است با تغییر قانون احزاب در ایران، استفاده از فیس‌بوک و توئیتر برای حزب‌های سیاسی ممنوع خواهد شد.
به گزارش رادیو فردا، حمیدرضا فولادگر، رئیس کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، گفته است به علت «شرایط جنگ نرم و اوضاع جدید ایران» باید قانون احزاب تغییر کند و حزب‌های سیاسی اجازه استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی، نظیر فیس‌بوک و توئیتر، نداشته باشند. اصلاحیه قانون احزاب باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.


سیامک میرزایی فعال دانشجویی آذربایجانی به دو سال زندان محکوم شد

خبرگزاری هرانا - سیامک میرزایی فعال دانشجویی آذربایجانی از سوی قاضی حسن زاده، رئیس شعبه اول دادگاه انقلاب اردبیل به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، اتهام این فعال دانشجویی آذربایجانی تشکیل گروه غیر قانونی گلجک، ارتباط با افراد معاند نظام، شرکت در مراسمات تجزیه طلبی و سخنرانی در آن قید شده است. شاکی سیامک میرزایی گزارشات اداره اطلاعات می باشد.
سیامک میرزایی فعال دانشجویی دانشگاه رشت عصر روز شنبه ۱۷ مهر ۸۹ در منزل پدری اش در شهر پارس آباد مغان بازداشت شده بود. به گفته نزدیکان خانواده میرزایی٬ ماموران امنیتی هنگامی که وی برای دیدار با خانواده از دانشگاه رشت به منزل پدریش در پارس آباد مغان آمده بود وی را بازداشت کرده اند.
میرزایی پیش از این نیز در اردیبهشت ۸۹ بازداشت و با ضمانت ۱۵ میلیون تومانی از زندان آزاد شده بود.دادگاه این فعال دانشجویی ۱۰ مهر ۸۹ در دادگاه انقلاب اردبیل برگزار شد.
میرزایی دانشجوی ترم آخر رشته مهندسی تولیدات دامی دانشگاه رشت است و در کنکور ورودی مقطع فوق لیسانس دانشگاههای دولتی ایران سال ۸۹ ستاره دار شده و از ورود به دانشگاه محروم شده بود
انتخابات دور دهم ریاست جمهوری در ایران و اعتراضات مردمی بعد از آن فرا آمدن  بحث ” مساله ملی ” ، هویت ملی و موضوع حقوق اقوام و ملیتها را موجب گردید ، پراکندگی جغرافیایی اعتراضات بعد از انتخابات به ویژه بر اهمیت این موضوع افزود و حقوق فرهنگی اقوام و ملیتها به یکی از سرفصلهای مباحث رهبران معترضان و کنشگران سیاسی تبدیل گردد.


چهار نفر در اصفهان اعدام شدند

خبرگزاری هرانا - دادستان عمومی و انقلاب اصفهان از اعدام چهار نفر در صبح روز شنبه در زندان اصفهان خبر داده است.
قاضی محمدرضا حبيبی، دادستان عمومی و انقلاب اصفهان، اتهام این افراد را که از راه حلق آویز اعدام شدند، قاچاق مواد مخدر عنوان کرده است.
به گزارش مهر، در خصوص چهار شهروندی که به دار آویخته شدند، گفت: محکوم‌علیه اول 31 ساله معروف به حبیب خان، به جرم نگهداری 940 گرم کراک و فروش 10 گرم کراک به موجب رای شعبه شش دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به اعدام محکوم شد.
انصاری بیان داشت: علی.ک 36 ساله که به جرم حمل و نگهداری 56 کیلوگرم کراک دستگیر شده بود به موجب رای شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به دار آویخته شد.
وی ادامه داد: محکوم‌علیه سوم رمضان.ق 48 ساله به جرم خرید 9 کیلوگرم کراک به منظور فروش، نگهداری، حمل مواد مخدر و نگهداری یک دستگاه ترازوی مخصوص توزیع مواد و یک دستگاه وافور با رای دادگاه انقلاب اسلامی فلاورجان به اعدام محکوم شد.
رئیس کل دادگستری استان اصفهان خاطرنشان کرد: محکوم‌علیه چهارم منوچهر.الف نیز هم در رابطه با نگهداری 450 گرم کراک و 775 کیلوگرم تریاک به اعدام محکوم شد.
رئیس کل دادگستری استان اصفهان که احکام این چهار تن پس از تایید دادستان کل کشور و درخواست دو نوبت عفو و عدم پذیرش آن و "پس از طی مراحل و تشریفات قانونی" اجرا شد.
وی گفت: "بر اساس اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر در مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص قاچاقچیان مواد روانگردان، هرگونه واردات، ساخت، تولید، صدور، خرید و در معرض فروش قرار دادن یا نگهداری، حمل یا اختفای مواد روانگردان صنعتی غیر دارویی از جمله اکستازی و شیشه جرم شناخته شده و مرتکبان با رعایت تناسب مجازات می‌شوند."
رئیس کل دادگستری استان اصفهان اضافه کرد: "مجرمان برای نگهداری و حمل بیش از 30 گرم مواد روانگردان یاد شده مجازات اعدام در نظر گرفته شده و با قاطعیت دستگاه قضایی در اجرای قوانین و برخورد با مجرمان و متعرضان به امنیت، سلامت و آرامش جامعه عرصه را بر فعالیت‌های اینگونه افراد تنگ کرده است."