۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

مهمترین خبرهای روز دوشنبه بخش دوّم ، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

مبارزه با تبعیض تحصیلی در ایران

سراج‌الدین میردامادی
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی در ایران روز هفتم آذر، سالروز تأسیس خود را در شهرهای تهران، شیراز، اصفهان در شهر اوترخت کشور هلند جشن گرفت. به این بهانه با صفورا الیاسی، عضو جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی ‬گفت‌وگوی کوتاهی کرده‌ام که می‌خوانید.
Download it 
Here!
شما سالگرد یکسالگی آن را در چند شهر جشن گرفتید. جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی در ایران از چه زمانی شکل گرفت؟ سابقه‌ی شکل‌گیری این جمعیت چه بوده است؟
این جمعیت با اسم «کمیته‌ی پی‌جویی حق تحصیل بهاییان» در انتهای سال ۱۳۸۷ شکل گرفت و بعد از آن به «کمیته‌ی حق تحصیل» تغییر نام داد و چون تصمیم گرفت که از هر دین و مذهبی و از هر جهت‌گیری سیاسی مستقل باشد، در سال ۸۷ با اسم مبارزه با تبعیض تحصیلی اعلام استقلال کرد و فعالیت‌ خود را به صورت رسمی شروع کرد و در هفتم آذرماه امسال نیز اولین سالگرد این جمعیت را جشن گرفتیم.


در واقع منظور شما از تبعیض تحصیلی، تبعیض تحصیلی برای بیشتر افرادی است که فعالیت سیاسی داشته‌اند و یا همان طور که اشاره‌ی گذرایی داشتید، شامل تبعیض تحصیلی نسبت به بهایی‌ها و سایر افرادی که به دلیل اعتقادات دینی‌شان هم مورد تبعیض قرار می‌گیرند نیز می‌شود؟
این جمعیت به تبعیض تحصیلی در همه‌ی موارد می‌پردازد. یعنی حتی فراتر از این چیزی که شما گفتید. ما محروم از چند جهت داریم. عده‌ای هستند که به خاطر دین‌شان محروم می‌شوند. یعنی چون دولت جمهوری اسلامی دین بهایی را جزو ادیان رسمی کشور نمی‌شناسد، این بچه‌ها به خاطر دین‌شان نمی‌توانند در دانشگاه‌ها درس بخوانند. عده‌ای هم هستند که به دلیل فعالیت‌هایی که دارند محروم از تحصیل هستند. حالا شما گفتید فعالیت سیاسی، من می‌گویم ممکن است فعالیت مدنی باشد. ما بچه‌هایی را داریم که عضو کمپین یک میلیون امضای زنان بودند. بچه‌هایی را داریم که فعال دانشجویی و فعال سیاسی بوده‌اند و همه‌ی اینها از تحصیل محروم شدند. به غیر از اینها ما تبعیض تحصیلی در زمینه‌ی فقر را هم داریم. یعنی بچه‌هایی را داریم که به‌خاطر فقر از تحصیل محروم می‌شوند. یعنی همه‌ی افرادی را که داخل این مجموعه شمردم، می‌توانند جزو جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی باشند.


آیا شما آماری هم دارید از افرادی که مورد تبعیض تحصیلی قرار گرفته‌اند؛ به‌ویژه در ابعاد فعالان سیاسی، مدنی و دینی و درصورتی که فقر را یک عامل درجه‌ی دوم در مسئله‌ی تبعیض بدانیم.
در مورد بچه‌هایی که بهایی هستند، می‌توانم ارجاع‌تان دهم به حرفی که آقای لاریجانی زدند و گفتند ما فقط ۳۰۰ نفر دانشجو و استاد بهایی داریم. طبق آماری که اعلام شده است، ۳۵۰ هزار بهایی در ایران وجود دارد. اگر اطلاع داشته باشید، افرادی که بهایی می‌شوند، از سن ۱۵ سالگی می‌توانند بهایی شوند و در زمره‌ی بهایی‌ها به حساب آیند. شما تصور کنید که ۳۵۰ هزار بهایی وجود دارد و فقط ۳۰۰ نفرشان توانسته‌اند وارد دانشگاه شوند. این عمق تبعیض دینی را می‌رساند. در زمینه‌ی سیاسی هم می‌توانم بگویم که ما آماری نداریم که کاملاً به صورت دقیق باشد. به علت این که اغلب بچه‌هایی که محروم از تحصیل می‌شوند در زمینه‌ی سیاسی، از طرف وزارت اطلاعات به آنها گفته می‌شود که اگر بتوانید جو آرامی داشته باشید و فعالیت نکنید و سکوت اختیار کنید، ممکن است در سال‌های بعد بتوانید تحصیل کنید.
برای همین این بچه‌ها سعی می‌کنند که از فعالیت‌های سیاسی دور شوند تا بتوانند تحصیل کنند، ولی آماری که ما داریم تا به امروز بیش‌ از ۱۰۰ نفر امسال سه ستاره شده‌اند و بالغ ۳۰۰ نفر از محرومیت‌های جزئی، مثل تعلیق برای دوتا چهار ترم و با حکم کمیته‌ی انضباطی مواجه شده‌اند. در سال‌های گذشته هم آماری که داریم، نزدیک به ۱۰۰ نفر در سال ۸۸ محروم از تحصیل شدند و در سال ۸۷ و همین طور که عقب‌تر می‌رویم، آماری که داریم کمتر است. به علت این که آگاهی‌رسانی در این زمینه و فعالیت در زمینه‌ی تبعیض تحصیلی کمتر بوده است. بنابراین تعداد افرادی که به ما مراجعه کرده‌اند نیز کمتر است.
همیشه دولت نهم و دهم از تبعیض در این زمینه امتناع کرده و آن را تأیید نکرده است. به‌ویژه در مسئله‌ی دانشجویان ستاره‌دار که به دلایل سیاسی محروم از تحصیل شده‌اند. آیا شما در این جمعیت اسناد و مدارکی دال بر تأیید این ادعا دارید که ارائه دهید یا نه؟
اولاً لازم به ذکر است که بگویم بچه‌هایی که ستاره‌دار و یا محروم از تحصیل شده‌اند، از لحاظ سیاسی مربوط به دولت نهم و دهم نمی‌شوند. ما اولین تبعیض‌ها را در دوره‌ی ریاست جمهوری آقای خاتمی داریم. در مورد اسناد و مدارک هم در سال ۸۵ بچه‌ها وقتی کنکور کارشناسی ارشد می‌دادند، روی کارنامه‌های‌شان علامت سه ستاره نقش می‌بست و از آن‌ها می‌خواستند که به ساختمان سازمان سنجش مراجعه کنند. علامت‌های یک، دو و سه ستاره نشان‌دهنده‌ی این بود که بچه‌ها در پرونده‌های انضباطی‌شان حکم دارند و ما از این نمونه کارنامه‌ها داریم و بعد از آن در سال‌های بعدی هم بچه‌ها کارنامه‌های‌شان را دادند، ولی از سال ۸۷، چون من خودم سال ۸۷ کنکور دادم، برای‌مان کارنامه‌ای صادر نشد. یعنی کارنامه به صورت ناقص ارائه می‌شد، ولی در سال ۸۸ دیگر هیچ مدرکی دست بچه‌ها نمی‌دادند.


یعنی اعلام قبولی می‌شد، کارنامه‌ هم صادر می‌شد، ولی بچه‌ها مردود علمی شناخته می‌شدند. یعنی با رتبه‌های بالا مردود علمی شناخته می‌شدند. در سال ۸۹ هم به همین ترتیب است. می‌بینید که نمونه‌هایی از پرونده‌ها در اینترنت هم پخش شده که بچه‌ها کارنامه دارند با رتبه‌های شش یا رتبه‌های سه، ولی مردود علمی شناخته شده‌اند.
برنامه‌ی آتی این جمعیت برای مبارزه با تبعیض تحصیلی در ایران چیست؟
اولین قصدی که ما داریم، آگاهی‌رسانی در این زمینه است که چنین تبعیضی در ایران وجود دارد. مراحل بعدی این است که اگر بتوانیم در زمینه‌ی فقر کمی فعالیت انجام دهیم و بتوانیم در نقاط محروم کشور کمی سطح تحصیلی را بالا ببریم. امسال با فشارهایی که توانستیم به دولت وارد کنیم، بخشی از بچه‌ها که محروم از تحصیل بودند، توانستند به دانشگاه وارد شوند. ما سعی می‌کنیم این فشارها را همچنان به دولت وارد کنیم؛ هم فشارهای داخلی و هم فشارهای جامعه‌ی جهانی را تا این بچه‌ها بتوانند به دانشگاه برگردند. این راه تا زمانی که تبعیض تحصیلی در ایران وجود دارد، قطعاً ادامه دارد.

همبستگی دانشجویان اروپا با جنبش دانشجویی ایران

ایرج ادیب‌زاده
در آستانه‌ی فرارسیدن روز دانشجو در ایران، قرار داریم تا امروز بیانیه‌های مختلفی در پیوند با این روز از سوی نهادهای فعال دانشجویی و چهره‌های سیاسی منتشر شده است. دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ایران در بیانیه‌ی‌ خود ضمن محکوم کردن تهدید و بازداشت فعالین دانشجویی کشور و تقاضای آزادی همه‌ی زندانیان، اعلام کرده‌اند: «روز شانزدهم آذر را که نماد پیوند دانشگاه و جامعه است، روز عزای علم و صنعت عنوان کرده و در ساعت ۱۲ روز سه ‌شنبه شانزدهم آذر ۱۳۸۹ با نمادهای سیاه و سکوت به نشان پایبندی به مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز در پارک شهید آسا حاضر می‌شویم، تا نشان دهیم دانشگاه همواره زنده است.»
Download it 
Here!
دانشجویان دموکراسی‌خواه دانشگاه تهران نیز در بیانیه‌ی خود شانزدهم آذر را نمادی برای باهم بودن توصیف کرده‌اند و خواستار حضور پرشکوه دانشجویان در صحنه‌ی مطالبات برحق خود شده‌اند.مهدی کروبی، از فعالان سیاسی مخالف دولت، در پیامی به مناسبت روز دانشجو، خطاب به دانشجویان و دانشگاهیان با تأکید به مقاومت‌ورزی و ایستادگی در مقابل قانون‌شکنان و تمامیت‌خواهان گفته‌ است: «فرزندان من! روزی در همین نزدیکی‌ها، کشور از آن شما خواهد بود.»در کشورهای مختلف جهان هم تکاپوهایی برای تدارک برنامه‌های مختلف به مناسبت روز دانشجو در ایران دیده می‌شود.به همین مناسبت یک گردهمایی بین‌المللی با حضور چهره‌های سرشناس فرانسوی و ایرانی با عنوان روز دانشجو در ایران در تالار مرکزی شهرداری پاریس در روز ۴ دسامبر ۱۳ آذر برگزار شد.

بهی جنتی عطایی، مسئول روابط عمومی مراسم روز دانشجو در پاریس، می‌گوید:
امروز یک کنفرانس بین‌المللی در شهرداری پاریس با حضور چند دانشجوی فعال که از ایران خارج شد‌ه‌اند برگزار شد. این دانشجویان پیش از انتخابات سال ۱۳۸۸هم فعالیت‌های سیاسی و حقوق بشری داشتند که در جریان انتخابات زندانی شدند و برای اعترافات اجباری تحت شکنجه قرار گرفتند این دانشجویان درباره‌ی این مسائل برای ما صحبت کردند. آقای پی‌یر شاپیرا، معاون شهرداری پاریس در روابط بین‌المللی کنفرانس را افتتاح کردند. آقای کریم لاهیجی که نایب رئیس فدراسیون جهانی حقوق بشر و فعال حمایت از حقوق بشر ایران هستند، به بررسی وضعیت بی‌سابقه‌ی نقض حقوق انسانی در ایران پرداختند.
خانم آزاده کیان، استاد جامعه‌شناسی و پژوهشگر دانشگاه پاریس در مورد اهمیت جنبش دانشجویی ایران نیز بحث‌هایی کردند. آقای مارک برانسکی Marek Baranski نماینده‌ی کمیته‌ی اتحادیه‌ی دانشجویان اروپا با حضور خود همبستگی دانشجویان اروپایی را با جنبش دانشجویی ایران اعلام کردند. دانشجویان فعال حاضر در جلسه‌ی بحث و گفت‌وگو آقایان سپهر عاطفی، پویان محمودیان، محمد صادقی، صادق شجاعی و خانم نسیم سرآوندی بودند که در این میزگرد صحبت کردند و به تجزیه و تحلیل جنبش دانشجویی ایران پرداختند.
همچنین به بررسی راهکارهای ممکن برای آینده‌ی این جنبش پرداختند و به سئوال‌های مطرح شده در جلسه پاسخ دادند. این کنفرانس با پوشش و هماهنگی گروه‌های مختلفی صورت گرفته است؛ ازجمله شبکه‌ی فعالین دانشجویی خارج از کشور، فدراسیون جهانی دفاع از حقوق بشر، جنبش برای ایران، اتحادیه برای ایران و حمایت امنیستی انترناسیونال بنیاد پومند و دیگر نهادهای حقوق بشری.
محمد صادقی، دانشجوی ساکن فرانسه، عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت و عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران بازداشت و پس از تحمل دوماه زندان با وثیقه‌ای سنگین آزاد شده و به پاریس آمده است.او درباره‌ی نکات اصلی آن‌چه در کنفرانس بین المللی شهرداری پاریس در سخنرانی خود در مراسم روز دانشجو در عنوان کرده‌ است، می‌گوید:
صحبت من درخصوص ارزیابی وضعیت جنبش دانشجویی، این بود که ما نمی‌توانیم شرایط فعلی جنبش دانشجویی را ارزیابی و عنوان کنیم که مثلاً جنبش دانشجویی در رخوت و رکود قرار دارد؛ بی‌آن‌که ما فضای سرکوب را هم در نظر بگیریم. امروز نگاه پلیسی و امنیتی‌ای که در تمام حوزه‌ها وجود دارد؛ چه حوزه‌ی خصوصی، چه حوزه‌ی عمومی جامعه، باعث شده است که دانشجویان در عمل امکان فعالیت نداشته باشد، اما من معتقدم که کماکان دانشجویان به دنبال خلاقیت و نوآوری در جهت پیشبرد مسیر مبارزاتی و پیگیری مطالبات خودشان هستند. این یک بخش از صحبت‌های من بود.
بخش دیگر در مورد ارائه‌ی راهکار بود. من سئوالی را مطرح کردم و آن این که اساساً ما که در خارج از کشور قرار داریم، آیا در جایگاهی هستیم که امکان ارائه‌ی راهکار به دانشجویانی را داشته باشیم که آن‌جا زیر ضرب سرکوب و فشار نهادهای امنیتی هستند؟ آیا ما بدون درنظر گرفتن محدودیت‌هایی که آنها دارند، بدون در نظر گرفتن فشار و سرکوبی که پیکره‌ی جنبش دانشجویی تحمل می‌کند امکان ارائه راهکار به آنها را داریم؟
البته پیشنهادهایی را هم به عنوان کسی که به تازگی از آن فضا بیرون آمده و هنوز مناسباتش با دانشجویان قطع نشده است داده‌ام. ازجمله این‌که به نظر من دانشجویان باید به دنبال ارائه‌ی راهکاری باشند که بیشترین کارایی و کمترین هزینه را داشته باشد. برای مثال خروج از فضای دانشگاه. یعنی ارتباط‌شان را با برنامه‌ریزی و هماهنگی بیشتر با بدنه‌ی بازار، با نهاد خانواده، با بستگان و خویشاوندان بیشتر کنند. آن‌چه در فضای مجازی کشور، یعنی در فضای اینترنتی دارد رخ می‌دهد، آن را مکتوب کنند و در اختیار کسبه، بازار، بستگان و خانواده‌ی خود قرار دهند که کار کم هزینه‌ای هم هست تا در خصوص فعالیت‌های باند نظامی‌ـ امنیتی اطلاع‌رسانی شود که بر سرنوشت ایران حاکم است.
همچنین حضور در نهادهای غیرسیاسی داخل دانشگاه ضرورت دارد؛ مثل کمیته‌های پژوهشی، کمیته‌های صنفی که هزینه هم ندارد. حضور در این کمیته‌های پژوهشی و آموزشی باعث می‌شود ارتباط دانشجویان باهم بیشتر شود تا بتوانند دیالوگ برقرار کرده و از نقطه ‌نظرات همدیگر بهره‌مند شوند.
شما با ایران، با دانشجویان و گروه‌های فعال دانشجویی در ارتباط هستید. فکر می‌کنید امسال مراسم روز دانشجو در ایران چطور برگزار شود؟
واقعاً شرایط قابل پیش‌بینی نیست. من کماکان ارتباطم را با فعالین دانشجویی در داخل ایران حفظ کرده‌ام. منتهی در آستانه‌ی شانزدهم آذر و روز دانشجو، اخبار حاکی از روزهایی پرالتهاب در فضای دانشگاه‌هاست. البته ما در هفته‌ی گذشته بیانیه‌ی دانشجویان دانشگاه آزاد، همچنین تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر و همچنین اطلاعیه‌ی دانشجویان دموکراسی‌خواه دانشگاه تهران را دیدیم.
اینها نشانه‌هایی‌ست از این که دانشجویان علی‌رغم وجود سرکوب شدید و بسته شدن تمامی منفذهای تنفسی برای آنها که اساساً امکان فعالیت‌های منتقدانه، تشکیل گروه یا امکان فعالیت‌های غیر سیاسی نظیر فعالیت‌های صنفی یا فوق‌برنامه یا انتشار نشریات را ندارند، اما باز به فعالیت خود ادامه می‌دهند.تصور من براین است که دانشجویان در آستانه‌ی روز شانزدهم آذر با این‌که امکان برگزاری مراسم یا تجمع را به دلیل تیغ برنده‌ی سرکوب بر پیکره‌ی نحیف جنبش دانشجویی‌ ندارند اما به انحای مختلف در مسیر اطلا‌ع‌رسانی و گرامیداشت یاد و خاطره‌ی زندانیان سیاسی و همچنین افزایش آگاهی مردم و افشاگری در خصوص دولت کودتایی که در ایران حاکم است فعالیت می‌کنند. قطعاً برنامه‌هایی را دوستان و رهبران جنبش دانشجویی در ایران خواهند داشت. کمااین‌که در همین هفته‌ی اخیر و سه چهار روز مانده به روز شانزدهم آذر شاهد تحرکاتی در دانشگاه‌های مختلف کشور بوده‌ایم.
امروز نماینده‌ی کمیته‌ی توسعه‌ی اتحادیه‌ی دانشجویان اروپا، همبستگی دانشجویان اروپا را با جنبش دانشجویی ایران اعلام کرد. این مسئله چقدر برای شما اهمیت دارد؟
من فکر می‌کنم اصلاً هدف از برگزاری چنین سمینارهایی همین برانگیختن حساسیت نهادهای بین‌المللی است در خصوص آن‌چه در ایران اتفاق افتاده است. یعنی اگر ما بتوانیم حداقلی از این حساسیت را برانگیزیم و جامعه‌ی ‌بین‌المللی را نسبت به اتفاق‌هایی که در ایران رخ می‌دهد آگاه کنیم، بزرگ‌ترین دستاورد این سمینارها خواهد بود. وگرنه صحبت‌هایی که در خصوص جنبش دانشجویی می‌شود، می‌تواند در فضای دیگری هم باشد.
من خودم این را اتفاق مبارک و میمونی می‌دانم. این که نماینده‌ی دانشجویان اتحادیه‌ی اروپا و همچنین مسئولین شهر پاریس در مراسم حضور پیدا کردند و بسیاری از فرانسوی‌ها از نزدیک در جریان تجربیات و راهکارهای دانشجویان ایران قرار گرفتند، باعث می‌شود که نهادهای بین‌المللی حقوق بشری با حساسیت بیشتری اخبار ایران را پیگیر باشند و بتوانند با فشار بر دولت نامشروع ایران، حداقل بار سرکوب و فشار و هزینه‌ای که بر دوش دانشجویان، مردم، فعالین سیاسی و احزاب هست کمتر شود.من امیدوارم این اتفاق بیفتد و با برگزاری چنین برنامه‌هایی نهادهای بین‌المللی و اروپایی و آمریکایی، آگاهی بیشتری نسبت به آن‌چه در ایران در حال وقوع است پیدا کنند.
لیلا جدیدی
57 سال از کشته شدن سه دانشجوی آزادیخواه دانشگاه تهران، شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا در 16 آذر به دست مزدوران شاه می گذرد. رژیم شاه محکوم به سرنگونی، به این ترتیب لکه ننگی همیشگی از خود به جا گذاشت. امروز نیز که تحمل پاسداران استبداد و سرکوبگران مزدور در برابر اعتراضات دانشجویی به حداقل رسیده، دانشجویان خود را آماده گرامیداشت این روز و نوشتن سرنوشت محکوم به نیستی رژیم جمهوری اسلامی می کنند. دانشجویان باوجود در بند بودن سازمان دهندگان با تجربه تر خود، با تاکتیکهای اعتراضی ابتکاری و غافلگیرانه، پیام خود را که همانا زنده بودن جنبش و مقاومت است، بازگو می کنند.
در روزهای اخير، بيانيه هايی از سوی شماری از تشکلهای دانشجويی به مناسبت روز دانشجو در اعتراض به سیاستهای حکومت و تاکید بر حیات پویای جنبش دانشجویی، در شهرهای گوناگون ايران انتشار يافته است. از جمله اين تشکلها، انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه اميرکبير، دانشجويان دانشگاه صنعتی نوشيروانی بابل، دانشجويان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، دانشجويان دانشگاه آزاد واحد تهران (مرکز)، دانشجويان سبز دانشگاه علم و صنعت تهران و فعالين دانشجويی دانشگاه های تبريز هستند.
سه تن از زندانیان سیاسی، کیوان صمیمی، رضا شریفی بوکانی و علی صارمی محبوس در زندان رجایی شهر کرج نیز در بیانیه ای به مناسبت روز دانشجو خواهان آزادی دانشجویان زندانی شده و از مطالبات دانشجویان سراسر کشور حمایت کرده و آنها را به ادامه مبارزه فرا خوانده اند.
نظمی که رژیم می خواست با مشت آهنین از راه دستگیری، نصب دوربین، نیروهای حراست و انتظامات، بسیجی و لباس شخصی و غیره ایجاد کند را دانشجویان با انتشار بیانیه ها، پوسترها، عکس دانشجویان زندانی ، گرفتن فیلم از ابتکارات خود و انتشار آن، پخش نشریات دانشجویی و غیره درهم می شکنند.
همه علایم از شکل گرفتن انگیزه نیرومند تر ایستادگی و مبارزه در دانشگاه ها در مقایسه با 16 آذر سال گذشته حکایت دارد.
تحرک جنبش دانشجویی و ادامه مبارزه آن در شرایط کنونی که تدابیر امنیتی حکومت و خفقان به درجه بی سابقه ای شدت پیدا کرده، نشان از تسلیم نشدن و عزم راسخ و اعلام ادامه مقاومت دارد.
دانشگاه انعکاس دهنده جو سیاسی در جامعه ایران است، از این رو شکستن اقتدار حکومت حتی در شرایط اختناق و با حرکتهای متعدد و کوچک، شعله مبارزه برای تحولی انقلابی را فروزان نگاه می دارد. به این دلیل، این حرکتها هر چند هم در شرایط اختناق کوچک باشد، موفقیتی برای جنبش دانشجویی به طور خاص و جنبش اجتماعی به طور عام به حساب می آید.

تمام مصائب دکتر یزدی

دکتر یزدی همشهری من است البته او قزوینی است که در تهران بزرگ شده و من تاکستانی هستم که در قزوین متولد شده ام. اولین بار که دکتر یزدی را دیدم در سال 1375 ه.ش بود. پیشنهاد وی ورود من به شورای مرکزی نهضت آزادی به نمایندگی از شهر قزوین بود. او بر ضروت کار حزبی تاکید داشت و سابقه من را برای عضویت کافی می دانست منتها بعد از طی مراحلی کوتاه این عضویت عملی می شد. در آنزمان از تفاوت خود با نهضت گفتم و از اینکه نهضت در باره مسائل اقتصادی، هنر، زنان، و اقوام ایرانی دید روشنی ندارد سخن گفتم و از تفاوت دیدگاه شریعتی و بازرگان هم گفتم. دکتر یزدی با صبوری و متانت جواب داد و برخی از پاسخ هایش قانع کننده نبود ماند اینکه استبداد و محدودیت مانع امکان خلق مانیفست نهضت آزادی می شود. وی اعتقاد داشت نهضت جریانی سابقه دار است که برای طرح مسائل خود نیاز به زمان دارد و تغییرات در این جریان ریشه دار طولانی تر اما تضمین شده است. دکتر یزدی پر توان، امیدوار، با حوصله و بزرگ منش ادامه داد منتها با همان حوصله خاصش.  با وجود رد درخواستش رابطه صمیمانه اش را با من حفظ کرد. هر بار از واژه چطوری بَبَم جان (بچه جان) که تیکه کلام قزوینی است از من استقبال کرد. این مثال را آوردم که نشان دهم وی صبور، پرحوصله و عنصری اصیل برای جریان ملی مذهبی و به خصوص نهضت آزادی است. دکتر یزدی همواره در بحث هایی که گاهی به اختلاف کشیده می شد با حوصله و لبخند به من می گوید "هنوز چریکی" ببم جان. شاید بد نباشد که بگویم همواره در بسیاری از تاکتیک ها با وی اختلاف داشته ام اگر چه گاهی زمان نشان می داد که حق با او بوده است و زمانی هم نه. اما دستگیری برای بار سوم در مدت کمتر از یک سال آن هم در آستانه 80 سالگی غم انگیز است. دکتر یزدی اگر در ترکیه و مالزی بود بی شک در مقام نخست وزیری بود و در جایگاه برجسته ای قرار داشت. یزدی مورد احترام و تاثیرگذار بر رجب طیب اردوغان، انور ابراهیم، ماهاتیر محمد، حسن تراب و بسیاری از چهره های دموکرات مسلمان است. وی یکی از بنیانگذاران انجمن اسلامی هوستون آمریکا است که سه هزار عضو دارد. انجمنی که بسیاری از مقامات در کشورهای مختلف را پرورش داده و می دهد. احمد داود اوغلو تئوریسین حزب عدالت و توسعه از شاگردان وی است. اما دکتر یزدی برای این انقلاب و نظام چه نکرده است؟ وی مورد احترام رهبر انقلاب تا قبل از انقلاب بود و بعد از انقلاب هم به توصیه وی بازداشت نشد. بی گمان کارنامه یزدی در دوران تصدی مقام بی نقص نیست اما در میان انقلابیون اشتباه کمتری داشته است که جای بحث مفصل می طلبد. یزدی اجازه دریافت وجوهات و خرج آن را در راه مبارزه داشته است. این اجازه را آیت الله خمینی به وی داده بود.یزدی با نگاه راهبردی معتقد بود که در پیوند روحانیت و روشنفکران سلطنت پهلوی واژگون می شود. اگر چه که او نمی پنداشت که بعد از انقلاب و طرح نظریه ولایت فقیه و اختلاف نظر با حکومت باید از آیت الله خمینی فاصله بگیرد. او در پاریس حدود 150 مصاحبه با رهبر انقلاب با رسانه ها را ترجمه کرده بود. نقش وی در فرآیند تغییر حکومت و استقرار جمهوری اسلامی در میان روشنفکران مسلمان منحصر به فرد است. نگاه جمعی او در کادر فعالیت حزبی شاید مانع از آن شد که کاندیدای ریاست جمهوری دوره اول انتخابات شود. دکتر یزدی در اوایل انقلاب به واسطه خوش بینی به روند انقلاب ملی گرایی مذهبی را تبلیغ می کرد و با ملی گرایی سکولار مرزبذدی داشت اما به جریان چپ انتقاد افراطی داشت. وی در هر حال بر سرپیمان ایستاد. او از آزادی بیان و حق فالیت قانونمند همه جریانات دفاع کرد همچنانکه که به استقلال و جمهوریت نظام با حفظ صفت اسلامی معتقد ماند. او حتی قبل از وقوع انقلاب اسلامی چهره ای بین المللی بود. بعد از انقلاب وی به این ویژگی نپرداخت و منتقد حکومت باقی ماند. منتها انقلاب را همچون فرزند خود می دانست که باید مراقبش بود. او کسی بود که چند روز قبل از اشغال سفارت جریان دیدارش با وزیر دفاع آمریکا را با رهبر انقلاب در میان گذاشت و اشغال سفارت را نادرست خواند و از آن انتقاد کرد. رابرت گیتس منشی دیدار برژینسکی و بازرگان و یزدی در الجزایر تصریح می کند که در این دیدار طرف ایرانی با زبانی تند از آمریکا به خاطر نقش تحریک کننده در انقلاب اسلامی انتقاد تند کرد. انتقاد تندی که از نظر رابرت گیتس وزیر دفاع فعلی ایالات متحده نادرست بود. رفتار دکتر یزدی متهم به آمریکایی بودن را با نامه های بی پاسخ رئیس دولت نهم و دهم به جرج بوش دوم و پیام های بی پاسخ به اوباما مقایسه کنید. دکتر یزدی سیاستمداری با درک سیاسی بالاست. او در عرصه روشنفکری مسلمان نظریه پرداز نیست اما ایده هایش را روشنفکران مسلمان بعد از او توضیح داده اند که در حال حاضر موضوع بحث ما نیست.
اما دکتر یزدی و نهضت آزادی و ملی مذهبی ها در بینش و روش سخنانی را به زبان آورده و برای آن هزینه داده اند که بعدها بسیاری که افتخار اصلاح طلبی در حکومت و ارائه دیدگاه رفرم گرا در اپوزیسیون را پیدا کردند این دیدگاه را بدون ذکر تاریخچه بر زبان آورده اند. اما مهم تر این است با وجود عدم امانت داری در سابقه طرح دیدگاه باز هم با استقبال، تائید و همراهی یزدی و چهره های ملی مذهبی مواجه شده اند. چنین ویژگی در عصر ما ایرانی ها چندان شایع نیست. می توان بخشی از این دیدگاه و باور را توضیح داد:
- عدم اعتقاد به نظریه ولایت فقیه
- لزوم التزام به قوانین به جای اعتقاد به آن برای حفظ وحدت ملی
- طرح جمهوری دموکراتیک اسلامی در برابر جمهوری اسلامی
- نظارت پذیر کردن قدرت در همه سطوح و ترویج ادبیات و روش این نظارت پذیری
- روش اصلاح طلبی و تحول خواهی تدریجی
- آموزش آزادی و دموکراسی
- امکان فضای نقد و نقادی
- لزوم کار حزبی به خصوص در احزاب سابقه دار
- ضرورت اقدامات جبهه ای
- بازگذاشتن باب رابطه با روحانیت در عین حفظ استقلال
- رابطه تعالی بخش با جریانات اصلاح طلب
- رابطه اصلاح گری با اپوزیسیون رادیکال
- اولویت وحدت و استقلال و منافع ملی بر منافع گروهی و حزبی
- اعتقاد به دولت- ملت مدرن که لازمه دموکراسی است
شاید این دیدگاهها امروز در عرصه نظر معمولی باشند اما حفظ پارادایم ملی و ایرانیت و دمکراسی در دورانی که چپ ها آن را لیبرالی و مذهبی ها آن را غرب زده می دانستند چندان ساده نبود و به خصوص جا افتادن این دیدگاهها نشان از پیروزی این جریان تاریخی است. با این وصف اگر چه فشار بر ملی مذهبی ها و نهضت آزادی دردآور است اما با سابقه ترین جریان سنتی حاکمیت یعنی حزب موتلفه با وجود اینکه تحت فشار امنیتی نیست تحقیر می شود و برخی از ارگان و اعضای دولت نهم به این جریان و چهره های شاخصش بی اعتنا هستند که شاید آن فشار و سرکوب از این تحقیر قابل تحمل تر باشد. البته بهتر بود که جامعه ما نه تحقیر و نه سرکوب را شاهد باشد. بی گمان موتلفه اسلامی باید پاسخگو باشد. زیرا این حزب مسلمانان ایرانی را تحمل نمی کرد و امروز باکسانی در بالاترین مقامات اجرایی کشور مواجه هست که شعار مسلمان ایرانی را سر می دهند. شعاری که البته نه از سر اعتقاد بلکه در چارچوب بازی سیاست سر داده شده است. شاید این مکافات تاریخی در ازای ناسپاسی موتلفه اسلامی در حق جریان ملی مذهبی باشد. در حذف این جریان موتلفه سنگ تمام گذاشته است و هنوز هم یزدی و بسیاری از چهره های شاخص این جریان در زندان انفرادی تبعات این حذف را تحمل می کنند.
اما شاید لازم باشد در آخر این تجلیل به فردی که زندگی اش بخشی از تاریخ سیاسی معاصر ایران است نکته ای را گوشزد کنم که نوعی نقد دولت محوری همه آزادیخواهان ایرانی است. به عنوان یک وفادار به ایران مدنی از دکتر یزدی که یکی از رهبران پاردایم ایران ملی است و از سایر دوستان ملی مذهبی و نهضت آزادی چند سالی است پرسیده ام که اگر احزاب در ایران قدرت واقعی داشته باشند چرا در نیمه بهار ناپایدار دموکراسی در ایران نمی توان دبیر کل یک حزب را کاندیدای ریاست جمهوری کرد.؟ با احترام فراوان به رئیس جمهوران غیر حزبی که طرفدار آزادی بودند بارها با یزدی و سایر دوستان بر سر این دیدگاهها بحث کرده ایم. بازرگان به عنوان دبیر کل حزب نهضت آزادی نخست وزیر دولت موقت نشد این مسئله نقض غرض دموکراسی بود. نه بنی صدر، نه رفسنجانی، نه خاتمی و نه موسوی به عنوان سمت حزبی کاندیدای ریاست جمهوری نشدند. از قضای روزگار دبیر کل های احزاب باید فردی را می یافتند که حزبی نبود. این عمل به معنای عدم تعهد و قید و بند در رعایت برنامه در هنگام مسئولیت اجرایی بود. اگر احزاب سیاسی در ایران قدرت واقعی داشتند باید می توانستند از میان دبیر کل ها  یک کاندیدا را انتخاب کنند نه اینکه دبیر کل ها بر سر یک کاندیدای غیر حزبی و غیر متعهد توافق کنند. پاسخ دوستان را در این مورد همیشه شنیده ایم. اما واقعیت این است که احزاب بدون نهادهای مدنی حامی ضعیف وسرکوب می شوند یا مانند برخورد مقامات دولت دهم با جریان موتلفه اسلامی تحقیر می شوند.
دوای این درد را باید در جامعه محوری جست اما نباید این درد را فراموش کرد. البته نهضت آزادی با دبیر کلی ابراهیم یزدی در دوران اصلاحات و بعد از آن در حمایت از جامعه مدنی و نهادهای مدنی از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است.
با این وصف از خداوند می خواهیم که به وی در سلول انفرادی صبوری و طاقت عطا کند و عمر او را برای خدمت به آزادی طولانی گرداند. بی گمان او از نسل مردان با ایمانی است که امیدوار و خوش بین زیسته اند.

خلیج فارس

متحدین امریکا یا هر قدرت جهانی دیگر بر پایه حقوق بین الملل و عرف و اخلاق بین الملل دارای این حق و اختیار نیستند که ناگهان بر نیروی دریائی امریکا مسلط بشوند و نام خلیج فارس را به خلیج عربی تغییر بدهند. برخی عوامل نزدیک به نیروی دریائی امریکا به گزارشگر بی بی سی در توضیح تصمیم اخیر این نیرو که به موجب آن مقرر شده است  در مکاتبات خود به جای خلیج فارس بنویسند خلیج عربی، گفته است : این تصمیم از آن رو گرفته شده که متحدین امریکا در منطقه عموما در محاوره و مکاتبات رسمی، خلیج عربی را به کار می برند و ما در هماهنگی با این متحدین نام خلیج فارس را کنار گذاشته و به جای آن خلیج عربی به کار می بریم.
آیا جغرافیای جهان را به همین سادگی می شود تغییر داد؟ آیا اگر ایران به هر دلیل منطقی یا غیر منطقی متحد امریکا نیست، ارتش امریکا حق دارد با تغییر نامهای جغرافیائی، ایران را تنبیه کند؟ این تنبیه که از طرفی تشویق دولتهای عربی منطقه است، گامی است با هدف تشنج زدائی یا تشنج آفرینی؟ تامین منافع ملی امریکا هدف آن است یا تضعیف منافع ملی ایران؟ به فرض که با این حرکت حساب نشده سیاست خارجی ایران را هدف گرفته اند، آیا توجه دارند که این موضوع مقوله ای ملی است و اعتراض به آن به دولت ایران محدود نمی شود؟  شاید برنامه سازهای سیاست خارجی در ایران، نه تنها خشمگین نشوند، که آن را نشانه ای بر حقانیت خود در تقابل دائمی با امریکا تعریف کنند. اما این مداخله در جغرافیای جهان به زیان غرور ملی ایرانیان است، همه کسانی را که شناسنامه ایرانی دارند یا تبارشان ایرانی است بر می انگیزد تا امریکا را صرفنظر از این که دولت ایران متحد آن است یا نیست، در جای  دشمن تاریخ و جغرافیای خود سرزنش کنند. این شائبه پررنگ است که چه بسا برای ادای احترام به برخی سران دولت های عربی که اسناد منتشره در سایت ویکی لیکس، نشان می دهد امریکا را ترغیب به حمله نظامی به ایران کرده اند، دارند وارد دستکاری جغرافیای ایران به نفع اعراب  می شوند. اقدامی که حتی ایرانیانی که هنوز نطفه شان بسته نشده،  بر آن خواهند تاخت.
تاکید بر عربی بودن خلیج به همین آسانی نیست. ایرانیان از هر دسته و گروه چندان به آن مشغول می شوند که یادشان می رود خطاهای سیاسی دولت متبوع شان را نقد کنند. ملت ها احساسات و غروری دارند که به سادگی از آن نمی گذرند. شاید درمحافل خصوصی این که مثلا مردم ایران حریف دولت شان نمی شوند  تا متحد امریکا در منطقه بشود، دلیل کافی بر این گونه دستکاری هاست. اما روانشناسی ملی چیز دیگری می گوید. درست است که اکثریت ایرانیان تغییر نام خلیج فارس توسط نیروی دریائی امریکا را در جای یکی از نتایج زیانبار رفتار دولت ایران در مجموعه جهانی نقد می کنند ، و درست است که کثیری از ایرانیان هنوز زخم شرکت در جنبش اعتراضی بر ضد نتایج انتخابات 22 خرداد 1388  را بر جسم و جان خود دارند، ولی تجاوز و تعدی به نامهای جغرافیائی بی گمان  مقدمه ای است  بر تجاوز به  تمامیت ارضی ایران که قابل فهم و نگران کننده است. از آن بیش این که در ارکان حکومتی امریکا نسبت به موضوع دوگانگی سلیقه و سیاست وجود دارد بر اهمیت آن می افزاید و به ایرانیان فرصت می دهد تا کار از کار نگذشته از این تفاوت نظر بهره برداری کنند. همین واقعیت که در مکاتبات کاخ سفید نام خلیج همان خلیج فارس است و وزارت امور خارجه امریکا با وجود ورود شفاهی به ضرورت این تغییر نام، اخیرا اعلام کرد که در مکاتبات رسمی همچنان به خلیج فارس پایبند است، نشانه ای است بر اختلاف نظر و در چالش بودن دیدگاههای میانه رو و افراطی در حکومت امریکا نسبت به ایران. حال پرسش این است که از این چالش چگونه می توان بهره برد و چگونه می توان دولت امریکا را متقاعد کرد که این تغییر نام با منافع ملی امریکا در منطقه همسوئی ندارد و به آن صدمه می زند. ایرانیان یا ایرانی تبارهائی که طرف لابی دولت امریکا شده اند و می توانند بر تصمیمات این دولت تا حدودی تاثیر گذار بشوند، در این دوران حساس که با دخالت غیر متعارف نیروی دریائی امریکا در تغییر نام خلیج فارس، غرور ملی و سرزمینی ایرانیان صدمه خورده، لازم است میانه روها و افراطیون را در حکومت امریکا با این پیامد نابسود برای منافع ملی امریکا آشنا کنند. شاید بتوان به این اقدام تا هنوز رسمیت نیافته پایان بخشید ونگذاشت  تشنج در روابط امریکا با دولت محمود احمدی نژاد به تشنج در روابط مردم ایران با دولت امریکا تبدیل بشود. این جا به جائی بحران، مردم را بدون آنکه اراده کنند به میدان نبردی می کشاند که در نهایت به نفع افراطیون حاکم در ایران و به زیان منافع ملی امریکاست. مگر آنکه تابع این نظر ناپخته و توهم توطئه بشویم که نفع امریکا در صورت ماندگاری افراطیون بر حاکمیت در ایران تعریف می شود. نویسنده تابع این نظر نیست.
اینده این تصمیمات پر تناقض در ساز و کار منطقه روشن نیست. انتشار اسناد ی در سایت ویکی لیکس بحران روابط ایران و اعراب را تشدید کرده، هرچند احمدی نژاد با تردستی از کنار آن به صورت ظاهر گذشته است. اما خوب پیداست که موضوع از این حرفها جدی تر است و اگر معجزه مذاکره کار نکند، برادران مسلمان شیعه و سنی نظم کنونی را در هم می ریزند. با هم گلاویز می شوند و تغییر نام خلیج فارس گویا یکی از تست هائی است که دارد روی بیمار (منطقه) تمرین می شود و اگر ایرانیان با برخوردهای فرهنگی از طریق نهادهای جهانی مرتبط با جغرافیای منطقه وارد چالش آرام و جمعی و متقاعد کننده نشوند، مجموعه ای به نام ایران با جغرافیای امروزی به خطر می افتد و ایرانی باقی نمی ماند که بخواهیم در آن نظمی دیگر برقرارکنیم.
راستی که تاریخ در برابر ایرانیان امروز چه اندازه وظیفه و تکلیف تلنبار کرده. از طرفی معلوم نیست تا چندی دیگر با کدام بضاعت مالی نان شب خود را تامین کنند. از طرفی به انواع مبارزات فراخوانده می شوند. این آخرین وظیفه  که با تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی، آن هم به اراده نیروی دریائی امریکا در برابر ایرانیان گذاشته شده و دشنه ای ست آلوده به خطرات تجزیه، از همه دشوارتر است. ملتی در محاصره انواع خطرات داخلی وستمگری  نیروهای پلیسی و نگران باریدن بمب و موشک بر آشیانه  خود، ناگهان فراخوانده شد به رویاروئی با اراده سیاسی قدرتی که برای خانه و کاشانه اش به سلیقه خود نامگزاری می کند. انصاف کجاست و ایرانیان چه باید بکنند تا حقوق ابتدائی شان از سوی دولت متبوع و حقوق جغرافیائی شان از سوی  قدرت های جهانی محترم شناخته بشود؟ چه اندازه انرژی مورد نیاز است و چه اندازه قدرت روانی برای حفظ تعادل در عرصه های متفاوت مبارزه و چه اندازه آمادگی برای تحمل شوک های پی در پی جهانی و بی وقت؟

پس لرزه های افشاگری ویکی لیکس

انتشار سری دوم اسناد وزارت خارجه آمریکا توسط ویکی لیکس بازتاب خبری گسترده ای در رسانه های دنیا پیدا کرد. این اسناد قسمتی از ارتباطات دولت آمريكا با 297 سفارت، كنسولگري و مامورين خود در دنیا را به نمایش می گذارد. بخش های عمده ای از این اسناد مربوط به ایران است. اگرچه این اسناد به منزله مدارک معتبر و غیر قابل خدشه نیستند وحتی درجه محرمانه آنان بالا نیست. اما در عین حال روشن کننده ابعادی از رابطه بحرانی حکومت ایران و بازیگران منطقه ای و جهانی است.
اسناد منتشر شده اطلاعات جدیدی در خصوص حساسیت زیاد برخی از کشور های عربی نسبت به برنامه هسته ای ایران را آشکار می سازد. آنان از آمريكا خواسته‌اند براي متوقف كردن برنامه هسته‌اي ايران تصميمي قاطع و عملي بگيرد. البته از قبل هم به صورت غیر رسمی و کلی این اطلاعات پخش شده بود و بعضا در حد شایعه مطرح بودند. اما اکنون با توجه به جزئیات منتشر شده، اعتبار بیشتری پیدا کرده اند.
این اطلاعات تصویر روشن تری از سیاست های بازدارنده آمریکا علیه برنامه هسته ای ایران و همچنین نوع نگاه برخی از نیروهای منطقه ارائه می دهد.
گمانه زنی پیرامون رویارویی نظامی احتمالی بین ایران و آمریکا در سالیان گذشته یکی از موضوعات مورد توجه رسانه ها و مراکز سیاسی بوده است. مدارک انتشار یافته نشان می دهند که تقاضا برای برخورد نظامی چه سمت و سویی پیدا کرده است و چرا تا کنون مقامات آمریکایی از آن طفره رفته اند و بر این اساس می توان پیشبینی کرد که این بحث چه سرنوشتی در آینده پیدا خواهد کرد. بر اساس گزارش روزنامه واشنگتن پست، سفیر عربستان در ایالات متحده در ماه آوریل 2008 نقل می کند که ملک عبدالله پادشاه عربستان به کرات از مقامات آمریکایی خواسته است تا با حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران، سر مار را قطع کنند. اظهارات مشابهی از سوی مسئولان طراز اول کشور های امارات متحده عربی و بحرین نیز صورت گرفته است که تبعات برخورد نظامی با ایران را کمتر از تکمیل پروژه هسته ای ایران دانسته اند. حتی ولی عهد ابوظبی به صراحت احمدی نژاد را به هیتلر تشبیه می کند. این اظهارات عمدتا در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری جورج بوش صورت گرفته است. رئیس جمهور یمن در توضیح دلایل اراده همگانی در منطقه برای توقف برنامه هسته ای ای ایران می گوید " تهران می خواهد امپراطوری پارس را احیا کند." این حرف وی از حقیقتی پرده بر می دارد که ریشه حساسیت برخی از همسایگان به رقابت و منازعه تاریخی بین ایران و اعراب بر می گردد. آنها فکر می کنند ایران مسلح به سلاح هسته ای، دارای قدرت بشتری در منطقه می شود و معادلات ژئو استراتژیک منطقه به نفع ایران تغییر می یابد.
البته راه افتادن جنگ تسلیحاتی در منطقه، احتمال دستیابی تروریست ها به سلاح های اتمی سبک، بر هم خوردن توازن شیعه – سنی و خصلت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی که داعیه رهبری جهان اسلام را دارد نیز عوامل مهم دیگر را تشکیل می دهد. همچنین نگرانی از حمله اسرائیل دیگر عنصری است که باعث تشدید فشار به آمریکا می شود. این نیروها ترجیح می دهند که آمریکا تاسیسات هسته ای ایران را مورد حمله قرار دهد تا اینکه کاسه صبر اسرائیل لبریز شود. هزینه همراهی و یا عدم مخالفت با تهاجم نظامی اسرائیل برای آنها زیاد است و از طرف دیگر محبوبیت مقامات جمهوری اسلامی در توده های مسلمان افزایش می یابد و از این رهرو آنها در مدیریت امور داخلی کشور های شان با مشکل مواجه می گردند.
همچنین افزایش نفوذ منطقه ای ایران پس از سقوط صدام عامل مهمی در تشدید نگرانی ها است بخصوص برای عربستان که از دیر باز رقیب ایران برای کنترل هژمونی منطقه بوده است. یکی از اسناد بازگو می کند که پادشاه عربستان از جورج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا شکایت می کند که به توصیه وی در پرهیز از جنگ با عراق عمل نکرد. وی مدعی است که با صدام و آمریکا قبل از حمله سال 2003توافق کرده بودند که ایران را مهار کنند. اما حمله امریکا و فروپاشی نظام بعثی باعث شد تا آمریکا عراق را بر روی سینی طلا به ایران هدیه دهد. او می گوید علی رغم اینکه با جنگ با عراق مخالف بوده است اما جنگ با ایران را به منظور کنترل جاه طلبی های آن مفید می داند.
بالا گرفتن تنش ها در لبنان در سال 2006 کار را به جایی رسانده بود که بر اساس یک سند سعد حریری به مقامات آمریکایی می گوید اگر روش های دیلماتیک جواب نداد باید هر راهی را بروند تا برنامه هسته ای ایران توقف یابد. او آشکارا می گوید حمله به عراق ضروری نبود، اما ایران ضروری است.
اسناد نشان می دهند که تقاضا برای برخورد نظامی در اواخر دوره ریاست جمهوری بوش اوج می گیرد اما با انتخاب اوباما کاهش می یابد اما به تدریج دوباره فعال می گردد. به عنوان مثال ولی عهد امارات ابتدا سخت طرفدار برخورد نظامی است اما بعدا نظرش به تحریم های اقتصادی کمرشکن تغییر می یابد. اسناد، برخی از دلایلی که دولت آمریکا از یورش نظامی اجتناب کرده است، را روشن می سازد.
در جلسه ای که در ماه فوریه سال 2010 بین رابرت گیتس و وزیر دفاع فرانسه برگزار شده است، گیتس در پاسخ سئوال همتای فرانسوی اش در خصوص حمله اسرائیل به ایران می گوید، اگرچه موفقیت این حمله برای من معلوم نیست اما اسرائیل می تواند به ایران تهاجم کند. وی در ادامه، بحث دیگری را مطرح می سازد که به میزان زیادی بی میلی مقامات واشنگتن از درگیر شدن در جنگی دیگر را معلوم می کند. وی می گوید بمباران تاسیسات هسته ای ایران نمی تواند دستیابی ایران به قابلیت نظامی هسته ای را از بین ببرد فقط 2 تا 3 سال آن را عقب می اندازد. حکومت ایران در صورت حمله نظامی با دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی می تواند بخش بیشتری از مردم کشورش را با خود همراه کند.
گیتس اخیرا نیز پس از بالا گرفتن احتمال جدی شدن استفاده از گزینه جنگ پس از پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات کنگره آمریکا نظرات مشابهی را مطرح کرد. وی گفت دیدگاهی مطرح است که حتی برخورد نظامی و نابود کردن مراکز اتمی ایران نیز نمی تواند تضمینی برای متوقف کردن ایران از پیوستن به باشگاه دارندگان سلاح های اتمی شود. اسناد متعدد دیگری که توسط ویکی لیکس منشر شده است نشان می دهند که دولت اوباما با توجه به این منطق تمرکزش را بر روی تحریم ها و افزایش فشار های اقتصادی قرار داده است. در این راستا همه جانبه گرایی را مبنا قرار داده و تلاش می کند تا کشور های دیگر و شرکت های اروپایی و آسیایی را مجاب سازد تا همکاری های مالی و تجاری خود با ایران را متوقف کرده و یا کاهش دهند. نقش کلیدی این کار به دانیل گلاسر سپرده شد و وی به نحو موفقیت آمیزی توانست ماموریتش را انجام دهد و اکثر دیپلمات های اروپایی را با خود همراه سازد. این اسناد همچنین فاش می سازند، اعلام سیاست گارد باز دولت اوباما برای مذاکره با جمهوری اسلامی و پایان دادن به تخاصم 30 ساله باعث نگرانی کشور های عربی و برخی دول اروپایی شد که معتقد بودند این اقدام پیام متضاد و گیج کننده ای را ارسال می کند وباعث می شود که حکومت ایران احساس کند که موضع آمریکا ضعیف شده است. از این رو استراتژیست های دولت اوباما در خصوص ایران تصمیم گرفتند تا فشار های اقتصادی را همچون چماقی در کنار مذاکرات نگاه دارند تا با نشان دادن در باغ سبز از یک سو و ترساندن از مجازات ها، مقامات تهران را وادار به تغییر رفتار کنند. اسناد فوق نشان می دهد دلیل عدم تعلیق سیاست های تنبیهی و از دور خارج کردن فشار ها نگرانی مقامات امریکا از دست دادن حمایت کشور های عربی و اروپایی در توقف برنامه هسته ایران بوده است. یعنی اگر آمریکا به خواست حکومت ایران پاسخ مثبت می دهد و زبان تهدید را کنار می گذاشت، آنگونه که لازمه منطق مصالحه و گفتگو است، دیگر حمایت کشور های عربی و متحدان اروپایی اش از مخالفت با برنامه هسته ای ایران را از دست می داد.
بخش های دیگر اسناد شرح می دهد که چگونه دولت اوباما توانست روسیه و چین را با دور جدید تحریم های بین المللی همراه سازد. متوقف کردن نصب سپر موشکی در لهستان و چکسلواکی عامل مهم بوده است، اما دلیل دیگری که اهمیت کمتری ندارد نگرانی روسیه از گسترش برنامه موشکی ایران بوده است که اکنون به جایی رسیده که علاوه بر اروپای غربی می تواند مسکو را نیز هدف قرار دهد. طبق برآورد سازمان های اطلاعاتی آمریکا ایران 19 موشک پیشرفته از کره شمالی دریافت کرده است که مدل روسی آر 27 و برد آن تا 1500 مایل است. روس ها از این موشک در زیر دریایی برای حمل جنگ افزار های اتمی استفاده می کردند.
در جلسه ای که بین کارشناسان نظامی روسی و آمریکایی در سال جاری برگزار شده است این موضوع مطرح شده است. روس ها تا مدتی نسبت به توانایی این موشک ها که توسط کره شمالی ساخته شده است، ابراز تردید می کرده اند اما نهایتا قانع شده اند که توان موشکی ایران دارد به خطوط قرمز نزدیک می شود.
تعهد عربستان به تامین نیاز های نفتی چین عاملی مهم در کاهش خرید نفت از ایران و جلب همکاری چین بوده است.
در مجموع این اسناد تقویت کننده دیدگاهی است که سیاست فعلی آمریکا تداوم تحریم ها و گسترش فزاینده فشار های اقتصادی و سیاسی است. در افق کوتاه مدت بنا ندارد تا از گزینه نظامی استفاده کند. اما وضعیت جنگی کماکان ادامه دارد و گزینه نظامی به عنوان یک اهرم در فضای مذاکرات وجود دارد. اگر تئوری توطئه را کنار بگذاریم و بپذیریم که اظهارات مقامات بلند پایه آمریکا بخشی از جنگ روانی و تبلیغاتی نیست، آنگاه شباهت زیادی بین مفاد اسناد فوق و عملکرد دولت اوباما وجود دارد.
در این نگرش تاکید بر افزایش انزوای ایران و در تنگنا قرار دادن آن در یک ائتلاف بین المللی است. تا هزینه های کمر شکن مقامات ایران را از تداوم برنامه هسته ای منصرف سازد. برخی از کارشناسان نیز معتقدند که اگر جمهوری اسلامی دچار فروپاشی نشود و بتواند بقایش را حفظ کند دیر یا زود به بمب هسته ای دست پیدا می کند. امری که پیشتر توسط پاکستان، آفریقای جنوبی، هندوستان، کره شمالی و... پیموده شده است و اتفاق عجیب و غریب و محیر العقولی نیست. بنابراین اگر موضع گیری رابرت گیتس که مورد احترام دو جناح سیاسی آمریکا است را در نظر بگیریم، ممکن است گزینه نظامی هیچگاه مورد استفاده قرار نگیرد چون نمی تواند از دستیابی ایران به قابلیت هسته ای نظامی جلوگیری کند. نظریه دیگری نیز در منطقه مطرح است و حتی طرفدارانی در حزب کادیمای اسرائیل دارد که بر اساس آن نفس دستیابی ایران به بمب اتمی مشکل ساز نیست بلکه چگونگی سیاست بهره برداری ایران مهم است. می توان توازنی با ایران مسلح به جنگ افزار اتمی برقرار کرد که موجودیت اسرائیل و مناسبات مورد نظر جامعه جهانی در خاور میانه به خطر نیفتد.
اما این دیدگاه مخالفان جدی نیز دارد و پارامتر های متعددی وجود دارند که احتمال تحقق یافتن این نگرش را کاهش می دهند. نخست نظر غالب جناح جمهوری خواه است که گوشمالی دادن حکومت ایران را علاوه بر ضرورت رعایت منافع آمریکا در جهان و خاور میانه عاملی مهم برای نمایش اقتدار آمریکا می دانند. اسرائیل دیگر کشوری است که بی تابی می کند . نظر ایهود باراک وزیر دفاع که ایران اتمی را غیر قابل تحمل می داند، دیدگاه غالب در بین دولتمردان و جناح های سیاسی این کشور است. اما مدافعان رویکرد نظامی فقط محدود به کشوری نیست که مقامات جمهوری اسلامی سقوط آن را قطعی می دانند، بلکه برخی از کشور های مسلمان نیز مشوق این برخورد هستند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، بحرین، مصر، اردن برای حمله نظامی چراغ سبز نشان داده اند. ایران اتمی برای آنها کابوسی است که هزینه جلوگیری بر تحمل آن می ارزد. کشور های دیگر چون قطر و عمان موافق جنگ نیز نیستند اما به شدت مخالف برنامه هسته ای ایران هستند و معتقدند تحریم های فلج کننده چاره کار است. نخست وزیر قطر تا جایی پیش می رود که در ملاقات های خصوصی بحث تحریم فروش نفت ایران را نیز پیش کشیده است. عراق و افغانستان علی رغم نزدیکی به ایران منتها سیاست بی طرفی در این منازعه را در پیش گرفته اند. تنها سوریه و بخشی از نیروهای سیاسی لبنان مدافع برنامه هسته ای ایران هستند که نمی توانند پاره سنگ موثری در برابر کشور های مخالف در منطقه باشند. حتی ترکیه نیز به شهادت اظهارات عبدالله گل ایران هسته ای را تهدیدی برای خود می داند لذا می کوشد تا از طریق میانجیگری و با استفاده از روش های دیپلماتیک ایران را قانع سازد که دست از ماجراجویی هسته ای بردارد.
اما فاکتور تعیین کننده کشیده شدن ماشه جنگی دیگر در منطقه پر آشوب خاور میانه، حکومت ایران خواهد بود که باید تصمیم بگیرد در آرایش کنونی مهره ها در صفحه شطرنج منطقه و دنیا چه حرکتی خواهد کرد.
در این مرحله مقامات تهران ترجیح دادند که اعتنایی به افشاگری های جدید ویکی لیکس نکنند و همانگونه که احمدی نژاد گفته است ارزشی برای آنها قائل نیستند و آن را بخشی از جنگ روانی دولت آمریکا می دانند. این موضعگیری می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. نخست آنکه اسناد فاش شده توسط ویکی لیکس اطلاعات جدید و شگفت انگیزی برای مقامات ایران نبودند و آنها قبلا از این مسائل آگاهی داشتند. از سوی دیگر آنها نمی خواهند با پذیرفتن این ادعا ها سطح منازعه و تنش را با همسایگان بالا ببرند. سیاست فعلی ایران عدم تحریک نیروهای منطقه و شکست خط انزوا است. امری که برخی از دولتمردان آمریکایی (سفیر سابق در امارات متحده) نیز نگران هستند که انتشار سری جدید اسناد ویکی لیکس به حاکمیت کمک کند تا تور تحریم ها و اجماع جهانی را پاره کند. بنابراین دولت ایران ترجیح می دهد که به جای اعتراض به دولت هایی که خواستار سخت گیری و اقدام قاطع شده اند، آنها را وامدار سازد.
 علی رغم اینکه سمت و سوی منحنی دور جدید اسناد منتشر شده ویکی لیکس به نفع حکومت ایران است، اما چون جهت گیری دور قبل به دلیل فاش کردن سیاست های منفی و مخرب ایران در عراق به ضرر ایران بود، لذا حاکمیت ترجیح داده است تا احتیاط پیشه کند و کماکان این اسناد را توطئه ای از سوی دولت امریکا بخواند. به نظر می رسد چون دولت اطمینان ندارد که سری آینده اسناد چه جهتی خواهد داشت لذا تصمیم گرفته است کلیت این بزرگترین افشاگری اسناد دولتی آمریکا را زیر سئوال ببرد.



خانواده های فرج زاده، باقی، سحرخیز، و گلپری پور در مصاحبه با روز:

قاتل آزاد است، شاهد به زندان می رود

لیلا توسلی، شاهد عینی جان باختن شهرام فرج زاده در روزعاشورا، دیروز در شرایطی برای تحمل دو سال حبس به زندان اوین رفت که تاکنون علیرغم پی گیری های خانواده آقای فرج زاده، قاتل و قاتلان او معرفی نشده اند. شاید از این روست که خواهر شهرام فرج زاده که به شدت از حکم دو سال زندان برای لیلا توسلی متاثر است به "روز" می گوید: لیلا توسلی، زینب وار فاجعه روز عاشورا را فریاد زد و ما شرمنده ایم از او و خانواده اش که این نو عروس باید دو سال زندان برود و متاثریم از اینکه قاتل برادرم راحت در خیابان ها می گردد و کسی از او بازخواست هم نمی کند.
 دیروز همزمان با لیلا توسلی، عماد الدین باقی نیز برای اجرای حکم اش به زندان رفت؛ آن هم در حالی که تحت درمان بود و فاطمه کمالی، همسر این روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در مصاحبه با "روز" از وضعیت جسمی و همچنین پرونده های همسرش سخن می گوید.
اما جراحی عیسی سحرخیز در بهداری زندان رجایی شهر در شرایطی که به گفته خانواده اش می بایست در بیمارستان و خارج از زندان تحت عمل جراحی قرار می گرفت نگرانی هایی را برانگیخته است؛ نگرانی هایی که در این جمله فرزند اقای سحرخیز متبلور می شود: قصد کشتن پدر مرا دارند می خواهند کاری کنند او زنده از زندان بیرون نیاید آخر کجای دنیا یک زندانی را از حق قانونی مرخصی اش محروم و در بهداری زندان که امکاناتی ندارد جراحی میکنند؟
انتقال حبیب الله گلپری پور، زندانی کرد محکوم به اعدام از مهاباد به زندان ارومیه و تمدید قرار بازداشت نسرین ستوده هم از دیگر خبرهای روز گذشته زندانیان سیاسی و مدنی است که روز در مصاحبه با خانواده های این زندانیان آخرین وضعیت آنها را جویا شده است.

لیلا توسلی فاجعه عاشورا را فریاد کشید
لیلا توسلی، فرزند مهندس محمد توسلی و خواهر زاده ابراهیم یزدی، از اعضای بلند پایه نهضت آزادی ایران، روز گذشته برای تحمل دو سال حبس تعزیری به زندان رفت.
او که شاهد له شدن شهرام فرج زاده زیرخودرو نیروی انتظامی در روز عاشورا بوده و در مصاحبه با بی بی سی از جزئیات این فاجعه سخن گفته بود به همین دلیل به تبلیغ علیه نظام متهم و به دو سال زندان محکوم شد. او دیروز در شرایطی به زندان اوین رفت که تنها دو هفته از عروسی اش می گذرد.
راحله فرج زاده، خواهر شهرام فرج زاده که از حکم صادره برای خانم توسلی متاثر است به "روز" می گوید: من واقعا زبانم قاصر است و نمیدانم چگونه احساس قدردانی ام را توام با شرمندگی از خانم توسلی بیان کنم. من به عنوان خواهر شهرام اینجا نشسته ام و هیچ کاری از دستم بر نمی آید و او به زندان میرود چون شهادت برادر مرا فریاد کشیده و صدایش را به گوش دنیا رسانده.
خانم فرج زاده می افزاید: ما در تاریخ زینب را داریم و دکتر شریعتی می گوید که زینب زنی بود که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخت و من میخواهم بگویم که لیلا نیز همین طور بود او زینب وار فاجعه ای را فریاد زد. اگر زینب عاشورای 1400 سال پیش را فریاد کشید لیلای توسلی فاجعه عاشورای سال گذشته را فریاد کشید و زینب وار ایستاد و از کشتار عاشورا حرف زد. من واقعا نمی توانم بفهمم این آقایان چگونه شب ها، خواب راحت به چشمانشان می آید؟
خواهر شهرام فرج زاده که سخنانش را گریه قطع میکرد افزود: من واقعا در شوک هستم و واقعا خجالت می کشم از اینکه این فجایع در کشورم رخ میدهد. لیلا تنها دو هفته بود که ازدواج کرده بود. واقعا دلم میخواهد با خانواده او تماس بگیرم و از آنها قدردانی کنم که و بگویم شرمنده ام که من اینجا نشسته ام و دخترمان زندان میرود و...
خانم فرج زاده می افزاید: تا به حال نه تنها دادگاهی برای قاتلان برادرم برگزار نکرده اند بلکه اصلا جواب پی گیری های خانواده ام را نیز نمی دهند و قاتل شهرام را معرفی نمیکنند و در مقابل کسی را که شاهد له شدن پیکر برادر نازنین من بوده به زندان می برند. واقعا دست مریزاد به این آقایان، باید تبریک گفت به آنها که روی هر ظالمی را سفید کردند.
لیلا توسلی پیش از این به همین دلیل دو ماه در بند 209 زندان اوین در بازداشت بود و با قرار وثیقه آزاد شده بود اما روز گذشته و در پی قطعی شدن حکم محکومیت دو ساله اش به زندان اوین بازگشت.

می خواهند عیسی سحرخیز را بکشند
عیسی سحرخیز در شرایطی در بهداری زندان رجایی شهر، تحت عمل جراحی قرار گرفت که خانواده اش به شدت نگران او هستند و به "روز" می گویند هر چه پی گیری کردیم و در خواست مرخصی دادیم تا آقای سحرخیز بیرون از زندان جراحی شود و تحت مداوا قرار بگیرد کسی توجهی نکرد و پاسخی به ما ندادند.
مهدی سحرخیز، فرزند این روزنامه نگار سرشناس ایرانی به "روز" می گوید: پدرم از 12 تیر ماه سال گذشته و بدون اینکه حتی یک روز به مرخصی بیاید در بازداشت به سر می برد. در این مدت وضع جسمی اش خیلی بد بوده و بارها وکیل پدرم پی گیری کرده تا برای مداوا با مرخصی او موافقت کنند اما متاسفانه اجازه مرخصی به پدرم ندادند و حتی خودشان نیز حاضر نشدند پدرم را به بیمارستان منتقل کنند او را در همان بهداری زندان رجایی شهر که فاقد امکانات درست و اصولی است تحت جراحی قرار دادند.
وی می افزاید: دیروز پدرم با مادرم تماس تلفنی گرفته و گفته حالش خوب است اما ما به شدت نگران او هستیم و نسبت به وضعیت سلامتی پدرم هشدار می دهیم و نمی توانیم بفهمیم چطور یک زندانی را از همه حقوق بدیهی اش محروم می کنند. متاسفانه نوع رفتاری که با پدرم در پیش گرفته اند ما را می ترساند و این حس را داریم که گویا قصد جان پدرم را کرده اند و میخواهند او را بکشند و نگذارند او از زندان زنده بیرون بیاید. آخر کجای دنیا یک زندانی را از حق مرخصی اش محروم کرده و در بهداری ساده زندان مورد جراحی قرار می دهند؟ حداقل می بایست خودشان به بیمارستانی خارج از زندان منتقل می کردند.
مهدی سحرخیز سپس با اشاره به اینکه "وقتی قانون را خود مسولان زیر پا می گذارند ما چه انتظاری می توانیم داشته باشیم" می گوید: حداقل امیدوار هستیم که بعد از جراحی، مراقبت های درستی از پدرم بشود.

میخواهند باقی را در زندان نگهدارند
عمادالدین باقی، روزنامه نگار، نویسنده و فعال حقوق بشر، روز گذشته به زندان اوین رفت تا حکم صادره از سوی قاضی صلواتی برای او به اجرا در آید.
آقای باقی که بنیانگذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان است در ارتباط با پرونده این انجمن از سوی قاضی صلواتی به یک سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از فعالیت های رسانه ای و مدنی محکوم شده است.
فاطمه کمالی، همسر این روزنامه نگار سرشناس ایرانی در مصاحبه با "روز" درباره اخرین وضعیت سلامتی او پیش از رفتن به زندان می گوید: آقای باقی تحت درمان بودند و به لحاظ جراحی لثه و دندان در حال اقدام بودیم و گوش ایشان نیز تحت درمان بود که با رفتن شان به زندان این درمان متوقف شد و با توجه به اینکه از چند روز پیش به ما خبر داده بودند و این چند روز نیز تعطیل بود به صورت فشرده سعی کردیم درمان را انجام دهیم اما میدانید که کارهایی مثل دندان در اندک زمان امکان پذیر نیست. حتی پزشک ایشان گفت میخواهد نامه بنویسد و برای درمان ایشان تقاضا کند که یک ماهی وقت بدهند و ایشان بیرون باشد که گفتیم با توجه به تجارب مشابه چنین نامه ای فایده ای ندارد. از طرفی آقای باقی مشکل دیسک کمر هم دارند و ما امیدواریم شرایط در زندان طوری نباشد که مشکلشان تشدید شود.
خانم کمالی می افزاید: بیماری تنفسی که در بند 209 برای ایشان عارض شده بود بیماری خطرناکی است و باعث نگرانی است. بعد از رحلت آیت الله منتظری آقای باقی را در سلول های 240 نگهداری میکردند و 50 روز انفرادی بوده آن هم در سلولی که از لحاظ تنفسی دچار مشکل شدید بوده بعد هم تنها گشایش اندکی بوده و فقط یک نفر ره به ایشان اضافه کرده بودند که به اصطلاح انفرادی نباشد.
عمادالدین باقی پس از آزادی از زندان که با قرار وثیقه صورت گرفته بود چنان شکسته و لاغر شده بود که عکس های منتشره از او افکار عمومی و رسانه ها را دچار شوک کرد.
همسر این روزنامه نگار در همین زمینه می گوید: نحوه نگهداری، تغذیه، استرس های بازجویی ها و تشددی بیماری ها واقعا می تواند خطرناک باشد و حتی خود پزشکی قانونی، در رابطه با دیسک کمر آقای باقی پرونده دارد اما متاسفانه به هیچ یک از این مسائل توجهی نمی شود.
خانم کمالی سپس با اشاره به نوع اتهامات و برخوردهایی که با همسرش شده می گوید: اگر فرد را بر اساس جرمی که مرتکب شده و با اجرای درست قانون به زندان ببرند و همه حقوق قانونی اش را نیز لحاظ کنند، خب آدم می گوید به هرحال جرمی مرتکب شده و براساس قانون هم با او رفتار می شود اما من وقتی لایحه های دفاعیه یا حتی متن حکم های محکومیت آقای باقی را میخوانم می بینم که هر حکومتی بود به خاطر کارهایی که آقای باقی کرده به او پاداش میداد. در اصل ایشان به خاطر کارهایی که برای دیگران انجام داده به زندان می رود ان هم زندان های بسیار سخت و شکننده که واقعا آدم را آزار میدهد.
وی می افزاید: گاهی فکر میکنم آیندگان چه قضاوت هایی از این نوع رفتارها و این حکم ها خواهند داشت. آیا کسی خواهد توانست از این احکام دفاع کند؟ چرا کسی که براساس مجوز قانونی و اساسنامه تایید شده در کشور و در چارچوب قانون کار میکند چنین مورد آزار قرار می گیرد و تمام زحماتی که سالها کشیده را بر باد می دهند، انجمن و دفترش را می بندند و محکومیت خاصی به او میدهند و او را 5 سال از فعالیت مدنی و رسانه ای محروم می کنند. مگر می شود یک فعال مدنی را که تمام عمرش نوشته و قلم زده و اصلا زندگی اش، نوشتن بوده از نوشتن محروم کنید و راه را بر او ببندید و بگویید که باید خانه نشین باشد؟
خانم کمالی که پیش تر در نامه ای به رئیس سابق قوه قضائیه اعلام کرده بود همسرش بیش از 85 مورد بازپرسی و محاکمه داشته است با اشاره به همین نامه می گوید: واقعا تعجب می کنیم چطور چنین نامه هایی بدون جواب می ماند و سالها می گذرد و کسی هیچ پاسخی نمیدهد؟ من نوشته بودم که چه ضربه هایی به ما زدند از لحاظ شغلی، عاطفی، خانوادگی و... جدولی تنظیم کرده بودم در مورد بازجویی ها و دادگاهها و زندان کشیدن ها که آن جدول تنها تا سال 86 بوده و الان این رقم به بیش از صد رسیده است.
همسر آقای باقی می افزاید: فرد و خانواده را در بی ثباتی نگه میدارند؛اگر دلیل قانع کننده اصولی، اخلاقی و قانونی داشتند آدم می توانست بپذیرد اما یک دفعه یک سال حبس میدهند و 5 سال محرومیت ، چرا؟ مگر این انجمن دفاع از حقوق زندانیان جز خدمت به خلق خدا و کار بدون توقع و فی سبیل الله چه میکرد؟ خیلی از مراجعان این انجمن هم افراد سیاسی نبودند در اصل سیاسی و غیر سیاسی مهم نبود بحث حقوق انسان ها بود حقوق زندانیان و کمک به خانواده ها و چنین انجمنی باید بسته شود و رئیس آن زندان برود؟
به گفته خانم کمالی، برای انجمن های عام المنفعه ای چون انجمن دفاع از حقوق زندانیان باید پاداش در نظر گرفته شود و در دیگر کشورها نیز این نوع انجمن ها مورد حمایت قرار می گیرند امادر ایران پاداش آن زندان و بازداشت و توقیف است.
او می گوید: ما شنیده ایم که می گویند آنچه بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسند و آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم نپسند آیا مسولانی که در مقابل این کارها سکوت کرده اند و یا همراهی می کنند آیا می پسندند چنین مسائلی برای خودشان نیز پیش بیاید؟ به هر حال این شتری است که فکر نمی کنند سراغ آنها هم خواهد رفت؟ واقعا جای تاسف دارد و وقتی به پرونده های آقای باقی نگاه میکنم نمی توانم خودم را قانع کنم که چطور افرادی نشسته اند و همه چیز را از بن می زنند.
از خانم کمالی می پرسم آیا خبر دارید آقای باقی را به کدام بند منتقل کرده اند؟ می گوید: متاسفانه هیچ خبری نداریم خیلی هم اصرار کردیم که حداقل بگویید که به چه بندی منتقل شده اما پاسخی ندادند. قاعدتا باید براساس قانون به بند عمومی منتقل شده باشد اما امروز روز ملاقات بند عمومی است ما نیز مراجعه میکنیم ببینیم می توانیم ملاقات کنیم یا مانع خاصی ایجاد می کنند.
همسر آقای باقی در پایان می گوید که آقای باقی را به اسم یکسال زندان به اوین برده اند و حس ما این است که میخواهند او را سالها در زندان نگهدارند و حکم مربوط به مصاحبه او با آیت الله منتظری را که 6 سال زندان است، دادگاه تجدید نظر قطعی کرده و او را نگهدارند. و این تنها یک حس نیست و براساس اتفاقاتی که افتاده و تجربه های تلخی که متاسفانه داریم میدانیم که چنین می کنند.
وی می افزاید: شما به عنوان یک روزنامه نگار نگاه کنید در کجای دنیا پیدا میکنید کسی را به دلیل تنها یک مصاحبه که هیچ مساله و حرفی که در قانونجرم باشد در این مصاحبه نبوده به 6 سال زندان محکوم کنند؟ متاسفانه تورم سالهای زندان هم بعد از انتخابات بالا رفته و همین طور 6 سال و 7 سال و ده سال حکم میدهند و برخی می پسندند یک عده ای در زندان باشند.

پرونده حبیب الله گلپری پور در کمیسیون عفو
حبیب الله گلپری پور، زندانی سیاسی کرد است که به اعدام محکوم و حکم او توسط دیوان عالی کشور تایید شده است.
این زندانی سیاسی به محاربه متهم و بر همین اساس به اعدام محکوم شده است. پدر او پیش تر به "روز" گفته بود: "این اتهامات به پسر من نمی چسبد. او یک جوان 25 ساله است که فقط کار فرهنگی میکرده و وقتی او را بازداشت کرده اند چند کتاب با خود داشته که کتاب ها را ضبط کرده اند. اسلحه ای نبوده و کار مسلحانه ای نکرده؛ جرم پسر من تنها داشتن چند کتاب بوده است و نمیدانم بر اساس چه قانونی به پسرکم چنین اتهامی زدند و بعد حکم اعدام دادند".
و اکنون ناصر گلپری پور، پدر حبیب الله گلپری پور در مصاحبه با "روز" از انتقال فرزندش به زندان ارومیه خبر میدهد و همچنین می گوید که فرزندش تقاضای عفو کرده و این تقاضا در کمیسیون عفو و بخشودگی در حال بررسی است.
آقای گلپری پور می گوید: روز شنبه حبیب را در زندان ارومیه ملاقات کردیم حالش خوب بود و همچون ما در انتظار جواب کمیسیون عفو و بخشودگی است.
از او درباره علت انتقال فرزندش از زندان مهاباد به زندان ارومیه می پرسم و می گوید: خود حبیب این درخواست را داده بود با اینکه مهاباد به ما نزدیک تر بود و ارومیه کمی دورتر شده اما یکی از وکلای حبیب در ارومیه است و از طرفی وکلایش می گفتند زندان ارومیه بهتر است.
خلیل بهرامیان، وکیل حبیب الله گلپری پور نیز به "روز" می گوید: چون در زندان ارومیه؛برخلاف زندان مهاباد، تفکیک زندانیان وجود دارد برای حبیب نیز این زندان بهتر است و به درخواست خودش به زندان ارومیه منتقل شده است.
از آقای بهرامیان درباره تقاضای عفو موکلش می پرسم و می گویم آیا تا قبل از پاسخ کمیسیون عفو و بخشودگی، می توانند حکم اعدام آقای گلپری پور را اجرا کنند؟
اوپاسخ میدهد: به هیچ عنوان نمی توانند چون پرونده حبیب به تهران و کمیسیون عفو و بخشودگی فرستاده شده و تا این کمیسیون که در حال بررسی پرونده است، پاسخ قطعی ندهد نمی توانند حکم را جرا کنند و ما منتظر پاسخ این کمیسیون هستیم و امیدوار هستیم با عفو موکلم، زمینه آزادی اور ا فراهم کنند.

تمدید قرار بازداشت نسرین ستوده
قرار بازداشت نسرین ستوده، روز گذشته در حالی تمدید شد که به گفته همسرش، علیرغم برگزاری دادگاه این حقوقدان، او همچنان در سلول انفرادی به سر می برد.
رضا خندان، همسر نسرین ستوده که روز گذشته برای پی گیری پرونده همسرش به دادگاه مراجعه کرده بود به سایت مدرسه فمینیستی گفته است: قاضی پرونده خبر از تمدید بازداشت همسرم را داده و این در حالیست که هنوز حکم او به وکلا و ما اعلام نشده است.
آقای خندان که روز پنج شنبه هفته گذشته با همسرش ملاقات کرده خبر داده است که خانم ستوده هنوز در سلول انفرادی به سر می برد و به رغم آنکه روزهاست از برگزاری آخرین دادگاه او می گذرد و روند بازپرسی اش نیز مدت هاست به پایان رسیده به بند عمومی منتقل نشده است.
نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال جنبش زنان است که از روز 13 شهریورماه بازداشت و از آن زمان در سلول انفرادی بسر می برد. او طی بازداشت خود به خاطر روند غیرقانونی بازداشت و رسیدگی به پرونده اش چندبار دست به اعتصاب غذا زده و در یک دوره نیز 9 روز در اعتصاب غذای خشک بسر برده است. 


گاردین و ترور دانشمندان ایرانی

ابعاد جدید جنگ علیه برنامه هسته ای

جولین بورگر- سعید کمالی درخشان
خیابان های تهران در اوج ترافیک صبحگاهی، مانند پارکینگی مملو از ماشین هاست. ماشین ها از جلو و عقب به خودروهای دیگر چسبیده و بی حرکت هستند و بخار اگزوز هزاران موتور وارد هوای سرد زمستانی می شود. اگر قرار است کسی کشته شود، بهترین وقت آن در اوج ترافیک است: افراد در ماشین هایشان گیر افتاده اند مانند اهدافی بی حرکت هستند.
در ساعت 7:40 صبح دوشنبه گذشته و در منطقه اقدسیه در شمال تهران، یک موتورسیکلت خود را از میان صف های طولانی خودروها در بلوار ارتش به جلو می راند. سپس به یک خودروی نقره ای رنگ پژو 405 نزدیک شد و لختی در کنار آن ایستاد و سپس در میان خودروها گم شد. چند ثانیه بعد بدنه کناری پژو منفجر شد زیرا یک بمب کوچک به شیشه چسبانده شده بود و به این ترتیب یکی از مردان داخل این ماشین کشته شد. راننده و زنی که در داخل خودرو بودند، زخمی شدند.
همزمان با این رویداد، یک حمله مشابه چندین کیلومتر آنسو تر رخ داد. یک موتورسیکلت به نزدیکی خودروی پژوی دیگر رسید اما این بار، مرد داخل خودرو سریع به بیرون پرید و به خارج کردن زنی که او نیز داخل خودرو بود شتافت. آنها توانستند قبل از انفجار بمب، چند متر از ماشین دور شوند. این دو نفر زخمی شدند اما جان سالم به در بردند.
فرد کشته شده یک دانشمند ارشد هسته ای بود و مجید شهریاری نام داشت. علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی هسته ای ایران که در مراسم خاکسپاری وی حضور داشت، گفت شهریاری "مسؤول طرح های بزرگی" در آژانس هسته ای ایران بوده است. وی از ارائه توضیحات بیشتر در خصوص این طرح ها خودداری کرد.
مردی نیز که زخمی شد اما جان سالم به سر برد، فریدون عباسی نام دارد. دانشمند 52 ساله هسته ای که در وزارت دفاع ایران کار می کند و یکی از "معدود کارشناسان ایزوتوپ های سوختی و لیزری" وزارتخانه است. ضمناً نام وی در قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل به عنوان فرد شاغل در "فعالیت های ممنوعه هسته ای" در کنار نام محسن فخری زاده دانشمند مظنون به هدایت برنامه هسته ای مخفیانه ایران مشاهده می شود. همسران هر دو دانشمند یاد شده در جریان این حملات زخمی شدند.
حملات هفته گذشته شباهت های آشکاری به ترور حل نشده مسعود علی محمدی در ژانویه گذشته دارند. وی در شمال تهران و هنگام عزیمت به محل کارش،  در همان وقت از روز بوسیله بمب چسبان یک موتورسیکلت کشته شد. مرگ وی با ناباوری دانشجویانش همراه شد و گفته می شود وی نیز به برنامه هسته ای کشور مرتبط بوده است. 
اگر نسبت به قتل علی محمدی در ژانویه گذشته شک و تردیدی وجود داشت، اکنون پس از حملات دوگانه هفته گذشته جای هیچ شبهه ای باقی نمی ماند که افرادی در پی قتل دانشمندان هسته ای مرتبط با برنامه هسته ای ایران هستند؛ دانشمندانی که در برنامه مخفیانه ایران برای ساخت تسلیحات هسته ای دست دارند.
رژیم تهران تردید چندانی در خصوص مسببان این حوادث ندارد. محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران، بلافاصله انگشت اتهام را به سوی "دولت های غربی و رژیم صهیونیستی" نشانه رفت.
این اجماع کلی وجود دارد که نحوه انجام ترورها تا حدی پیچیده بوده که نمی توانسته در داخل طراحی و توسط گروه هایی نظیر جندالله سنی مذهب، کردهای شمال شرق کشور و یا مجاهدین اجرا شده باشد.
در ترورهای یاد شده، ردپای حرفه ای های کارآزموده مشاهده می شود. مواد منفجره به نحوی طراحی شده بودند که قسمتی از ماشین در سمت سوژه مورد نظر را تخریب کند و "حداقل آسیب" جانبی برجا بگذارد. آشکار است که سوژه ها با نهایت دقت انتخاب شده بودند و حملات نیازمند هفته ها نظارت و ارزیابی بوده اند. حتی اگر دست اندرکاران ترور از داخل بوده اند، اینکه چه کسانی آنها را آموزش داده و یا تأمین مالی کرده اند، همچنان در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند.
مجله تایم در هفته گذشته ادعا کرد جزئیات حمله را از یک "کارشناس اطلاعاتی غرب مطلع از این عملیات" دریافت کرده است و اطمینان داد که در این حملات "ردپای موساد اسرائیل" مشهود است.
واقعیت این است که اگر مشخص شود سیا یا ام آی 6 در کشتار دانشمندان ایرانی نقش داشته اند، رسوایی وحشتناکی برای آنها به بار خواهد آمد. اما موساد به انجام این نوع عملیات معروف است. اعتقاد عمومی بر این است که دانشمندان هسته ای عراق در دهه 1980 توسط این سازمان ترور شده اند.
میر داگان رئیس موساد که در آستانه پایان دوره ریاستش بر این سازمان است، استفاده از ترور علیه دشمنان اسرائیل را پایه گذاری کرد و به همین دلیل صاحب اعتباری شده است. روزنامه حیوم اسرائیل در گزارش این حملات به بازنشستگی داگان نیز اشاره کرده است: "داگان سازمانی را ترک خواهد کرد که بسیار کارآمدتر و تیزتر از زمانی است که سازمان را تحویل گرفت و اتهاماتی که از سوی تهران وارد شده، نشانه خوبی از این واقعیت است. ایران در کانون توجه رئیس آینده موساد نیز قرار خواهد داشت."
اگر معلوم شود که موساد در این حملات دست داشته است، خونریزی در قلب تهران نشان می دهد مقطع مرگباری از یک جنگ مخفیانه سالهاست که علیه برنامه هسته ای ایران در جریان بوده است.
احمدی نژاد هفته گذشته پذیرفت که تاسیسات غنی سازی اورانیوم ایران تحت تأثیر بدافزار رایانه ای استاکس نت قرار گرفته است. استاکس نت نظیر اکثر ویروس ها و کرم های رایانه ای ردپایی به جا نگذاشته است اما منابع نظامی غرب اخیراً اعلام کرده اند که این بدافزار ساخته دست اسرائیلی هاست.
احمدی نژاد ادعا کرد صدمه وارد شده توسط استاکس نت ترمیم شده است اما برنامه غنی سازی ایران به نحو آشکاری با مشکلات جدی روبرو شده؛ مشکلاتی که ترمیم آن کار ساده ای نیست. آژانس بین المللی انرژی هسته ای هفته گذشته گزارش داد غنی سازی ایران در اواسط ماه نوامبر متوقف شده است. سانتریفوژهای  نطنز به چرخش ادامه دادند اما هیچ گاز اورانیومی به آنها تزریق نشد و این نشان از وجود مشکل در سیستم است.
وقایع هفته گذشته نشان می دهد ایران علیرغم وجود مشکلات بر سر راه غنی سازی، همچنان به افزایش ذخیره اورانیوم خود ادامه می دهد و راه را برای به کار گرفتن شیوه های خشونت بار تر در جنگ سری موجود باز می کند.
شاید اولین قربانی این جنگ اردشیر حسن پور دانشمند ارشد هسته ای ایران بوده که دانش فنی هسته ای را در مرکز اصفهان به کار گرفت. رسما اعلام شد که حسن پور در اثر تابش اشعه در سال 2007 درگذشته است اما بر اساس برخی گزارش ها که هنوز تأیید نشده، وی توسط عوامل موساد کشته شده است. اگر این موضوع صحت داشته باشد، تا کنون سه دانشمند کشته شده اند و یک نفر نیز مجروح شده است.
خط مقدم جنگ با ایران آنچنان که همگان تصور می کنند درتاسیسات غنی سازی نطنز و یا کوه های اطراف قم و یا پایگاه های سپاه پاسداران، محل انجام آزمایشات موشکی، طراحی نشده است. بلکه این جنگ در دانشگاه ها و نواحی حاشیه ای تهران، جائیکه نخبگان دانشگاهی زندگی می کنند، در جریان است. این یک جنگ سری و حساس است که در آن غیرنظامیان به سوژه های اصلی تبدیل شده اند و به نظر نمی رسد مجید شهریاری آخرین قربانی آن باشد.
منبع: گاردین- 5 دسامبر 


دور تازه‌ی مذاکرات گروه شش با ایران

اظهارات آشتی‌جویانه هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در منامه، فضای مساعدی را برای مذاکرات امروز گروه شش با ایران ایجاد کرده است. با این‌حال ناظران امیدواری چندانی به نتیجه‌بخش بودن این مذاکرات ندارند.


پس از گذشت چهارده ماه از آخرین مذاکرات شش قدرت بزرگ با ایران، دور تازه‌ی این مذاکرات امروز، دوشنبه (۶ دسامبر / ۱۵ آذر)، در ژنو آغاز ‌شد. این مذاکرات برای دو روز پیش‌بینی شده است. از سوی گروه شش کاترین اشتون، هماهنگ‌کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، و از سوی ایران سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، سرپرستی مذاکرات را برعهده دارند.
آخرین مذاکرات گروه شش با ایران در نخستین روز اکتبر ۲۰۰۹ در همین شهر ژنو برگزار شد. در این گفت‌وگوها ویلیامز برنز، معاون وزیر امور خارجه آمریکا، نیز به عنوان یکی از طرف‌های گفت‌وگوی مستقیم با ایران شرکت داشت. در مذاکرات امروز نیز ویلیام برنز شرکت دارد.
گفت‌وگوهای اکتبر سال ۲۰۰۹ نتایج مشخصی در پی نداشت. اما گزارش‌ها حاکی از آن بود که در حاشیه‌ی مذاکرات، سعید جلیلی موافقت اصولی خود را با طرح مبادله اورانیوم اعلام کرده است. براساس این طرح‌، ایران اورانیوم کم‌غلظت خود را  به روسیه تحویل می‌داد و یک سال بعد اورانیوم ۲۰درصد برای مصرف در راکتور تحقیقاتى تهران تحویل می‌گرفت.
اما ایده‌ی مبادله‌ی اورانیوم که در نظر اول راه خروج مناسبی برای بحران اتمی ایران بنظر می‌رسید، در فضای سیاسی پرتنشی که بر اثر "جنبش سبز" در ایران ایجاد شد و نیز مخالفت محافلی از حاکمیت ایران با مبادله اورانیوم، امکان عملی‌شدن پیدا نکرد. کوشش‌های میانجی‌گرانه ترکیه و برزیل نیز نتوانست در این زمینه کارساز باشد.
دستور کار نامشخص مذاکرات
درباره موضوع‌های مشخص مذاکرات امروز ژنو هیچ گزارش رسمی‌ای انتشار نیافته است. مواضع کشورهای عضو گروه شش و نیز اظهارات هفته‌های اخیر مقام‌های ایران نشان می‌دهد، اتفاق نظر چندانی نیز درباره موضوع مذاکرات میان دوطرف وجود ندارد.
غرب می‌گوید، نسبت به صلح‌آمیز بودن ماهیت و اهداف برنامه‌ی اتمی ایران تردید دارد و خواهان آن است که تهران این تردیدها را برطرف و اعتماد جامعه جهانی را جلب کند. غرب خواهان مذاکره با ایران در این باره است. کاترین اشتون، نماینده گروه شش، دو هفته پیش در این باره به صراحت گفت، در ژنو «در مورد توانایی ساخت سلاح اتمی صحبت خواهم کرد و این مسئله محور اصلی بحث‌های ما خواهد بود».
گروه شش برای رفع تردیدهای خود راهکارهایی نیز پیشنهاد کرده که بارها در قطعنامه‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و نیز شورای امنیت سازمان ملل درباره برنامه‌ی اتمی ایران آمده است. این گروه از ایران می‌خواهد، حتی بطور موقت هم شده غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کند، به پرسش‌های کارشناسان آژانس درباره ماهیت پروژه‌های اتمی خود پاسخ روشن دهد و با امضای "پروتکل الحاقی" قرارداد منع گسترش تسلیحات اتمی، به بازرسی‌های سرزده از اماکن و تاسیسات هسته‌ای و راستی‌آزمایی از ماهیت پروژه‌های اتمی خود تن دهد.
ایران اما اصرار دارد که هدف‌های برنامه‌ی اتمی‌اش صلح‌آمیز است و حاضر نیست برای راستی‌آزمایی ماهیت پروژه‌های هسته‌ای خود به بازرسی‌های سرزده تن دهد. ایران به ویژه در مورد توقف غنی‌سازی اورانیوم حتی برای مدت کوتاه حاضر به هیچگونه سازشی نیست.
در هفته‌های اخیر نیز اظهارات مقام‌های ایرانی همچنان حاکی از آشتی‌ناپذیری آنها بود. برخی از آنان حتی برنامه‌ی هسته‌ای ایران را موضوعی غیرقابل مذاکره در ژنو اعلام کردند. درست یک روز پیش از آغاز مداکرات ژنو محمود احمدی‌نژاد اعلام کرد: «امروز ایران هسته‌ای است و به نفع آنهاست که این مساله را بپذیرند. آنها دارند خود را منزوی می‌کنند.» احمدی‌نژاد افزود: «پیام داده‌اند که بیایید مسائل را حل و فصل کنیم. ما به آنها می‌گوییم ما در مورد حقوق مسلم خود با کسی مذاکره نمی‌کنیم، حق مسلم یک ملت مثل استقلال یک کشور است و قابل مذاکره نیست. در مورد همکاری‌ها ما آماده مذاکره در سایه عدالت، احترام، منطق و قانون هستیم.»
آگاهان می‌گویند، تاکید مقام‌های ایران به مواضع و اظهارات آشتی‌ناپذیر در آستانه‌ی مذاکرات ژنو عمدتا با این هدف صورت می‌گیرد که نشان دهند تحریم‌های بین‌المللی شدید ماه‌های اخیر، تاثیری در اراده‌ی آنها نداشته است.

چراغ سبز هیلاری کلینتون در منامه
هیلاری 
کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، ایران را به رفتار سازنده فراخواندبه‌رغم موضع سرسختانه‌ی مقام‌های ایران، سخنان هیلاری کلینتون درباره ایران در کنفرانس امنیتی منامه در روز جمعه (۳ دسامبر / ۱۲ آذر)  بسیار آشتی‌جویانه و مثبت بود. خانم كلینتون با اشاره به مذاکرات ژنو گفت: «خرسند هستم از این که برای ما و شما این امکان بوجود آمده که همراه با نمایندگان دیگر کشورها دور هم جمع شده تا درباره نگرانی‌ها و علائق مشترك گفت‌وگو كنیم.»
وزیر امور خارجه آمریکا که مخاطب سخنانش هیات ایرانی شرکت کننده در کنفرانس منامه بود، افزود: «امیدوارم كه شما هم مانند ما با حسن نیت در این گفت‌وگوها شرکت کنید و در مورد برنامه هسته‌ای خود آماده همكاری سازنده شوید.»
مهم‌ترین بخش اظهارات خانم کلینتون اشاره او به امکان ادامه‌ی غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران در آینده بود. او گفت: «ایران پس از آن كه نشان داد می‌تواند به شكلی مسئولانه و مطابق تعهدات بین‌المللی‌ خود عمل كند، خواهد توانست برای مقاصد صلح‌آمیز به غنی‌سازی اورانیوم بپردازد.»
نشانه‌های فضاسازی مثبت برای مذاکرات روز امروز ژنو در آخرین گزارش یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس، نیز قابل مشاهده است. تحلیل‌گران آخرین گزارش آمانو را مشابه گزارش‌های محمد البرادعی می‌دانند که آگاهانه "دوپهلو" تنظیم می‌شد تا از بن‌بست و تشدید تنش جلوگیری کرده و راه‌های گفت‌وگو را باز بگذارد.
تحلیل‌گران می‌گویند که موضع‌گیری هیلاری کلینتون در منامه شبیه همان رفتار و سیاستی است که باراک اوباما در آغاز حضور در کاخ سفید در برابر ایران در پیش گرفت. اوباما دست دوستی به سوی ایران دراز کرد، اما تهران آن را پس زد. این کار تهران زمینه‌ساز بزرگترین اجماع بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی ایران شد. کارشناسان سیاست بین‌الملل بر این نظرند که اگر مذاکرات ژنو بازهم به شکست بیانجامد، متهم اصلی در افکار عمومی بازهم ایران خواهد بود.
مصطفی ملکان
تحریریه: کیواندخت قهاری

 

وزیر اسرائیل خواستار تحریم کامل بازرگانی ایران شد

بنیامین 
بن‌الیزر، وزیر بازرگانی اسرائيل

بنیامین بن‌الیزر، وزیر بازرگانی اسرائیل، خواهان تحریم پیگیرانه‌ی تجارت با ایران شد. وی گفت که یک ایران هسته‌ای برای کل جهان خطرناک است. مذاکرات تازه بر سر برنامه‌ی اتمی ایران در ژنو آغاز شده است.

بنیامین بن‌الیزر، وزیر بازرگانی اسرائيل که به آلمان سفر کرده است، روز دوشنبه (۶ دسامبر / ۱۵ آذر) در دیداری با راینر برودرله، وزیر اقتصاد آلمان، خواستار تحریم کامل بازرگانی ایران شد.
وی گفت: «فکر می‌کنم جهان اکنون باید متوجه شود که یک ایران مجهز به سلاح هسته‌ای، چه زیان‌هایی می‌تواند به کل جهان وارد کند.»
به گفته‌ی وزیر بازرگانی اسرائيل، باید تشخیص داد که راه‌حلی نظامی برای متوقف کردن ایران ضروری نیست. وی افزود: «تنها چیزی که ما به آن نیاز داریم، یک تحریم جهانی کامل برای مدت یک سال علیه ایران است: یعنی هیچ چیز وارد این کشور نشود و هیچ چیز از این کشور خارج نشود.»
بن‌الیزر خاطر نشان ساخت که اما بر روی صحنه‌ی سیاست بین‌المللی، بازی دوگانه‌ای انجام می‌شود. به گفته‌ی وی، «روز علیه ایران قطعنامه صادر می‌شود و شب ‌دست‌کم ۱۲۰۰ شرکت که می‌توان آن‌ها را نام برد، با ایران همکاری می‌کنند».
وزیر بازرگانی اسرائیل گفت که تازه ۱۲۰۰ شرکت مورد نظر او، شامل شرکت‌های چینی، کره‌ی شمالی و روسی نمی‌شوند. بن‌الیزر خواستار آن شد که این شرکت‌ها معاملات خود را با ایران به مدت یک سال متوقف کنند.
وی استقبال کرد که شرکت زیمنس آلمان موافقت کرده، از معاملات با ایران خودداری کند. بن‌الیزر پیش‌تر ژنرال ارتش اسرائيل و وزیر دفاع این کشور بوده است.
آلمان و اسرائيل قصد دارند همکاری‌های اقتصادی خود را ژرفش بخشند. دیدار بنیامین بن‌الیزر، وزیر بازرگانی اسرائیل، از برلین، به همین مناسبت صورت می‌گیرد.
مذاکرات کشورهای گروه ۵+۱ و جمهوری اسلامی، بر سر برنامه‌ی مناقشه‌‌برانگیز اتمی ایران امروز (۶ دسامبر) در ژنو آغاز شد. تهران یکشنبه‌ی گذشته اعلام کرد که برای نخستین بار اورانیوم پودرمانند موسوم به "کیک زرد"، از تولید داخلی برای یکی از تاسیسات خود تهیه کرده است.
ناظران معتقدند که مذاکرات ژنو دستاورد مشخص و قابل‌توجهی نخواهد داشت. یکی از دیپلمات‌های غربی شرکت‌کننده در این مذاکرات، پیش از آغاز نشست به رسانه‌ها گفت: «انتظار زیادی نداشته باشید.»


منامه؛ پایان «آخرین نشست» برای دیپلماسی

منوچهر متکی،
 وزیر امور خارجه ایران (چپ)، و شیخ خالد بن احمد الخلیفه، وزیر امور خارجه
 بحرین، در نشست امنیتی منامه

هفتمين نشست امنيتی "گفتگوی منامه" عصر يکشنبه (۵ دسامبر / ۱۴ آذر) در شهر منامه، پايتخت بحرين، به کار خود پايان داد. رسانه‌های عربی "نشست منامه" را «آخرین فرصت برای دیپلماسی و گفتگو به‌جای جنگ» توصیف کردند.


«آخرین گفتگو میان کشورهای نگران و دیداری میان دشمنان»؛ این توصیفی بود که رسانه‌های عربی برای نشست منامه به کار بردند.
به گزارش روزنامه "الوسط"، چاپ بحرین، در این نشست امنیت منطقه‌ای که از روز جمعه (۳ دسامبر / ۱۲ آذر) و زیر نظر مؤسسه بين‌المللی مطالعات استراتژيک آغاز شد، مهم‌ترين موضوع‌های خاورميانه، از جمله ایران هسته‌ای، امنيت خليج فارس، عراق و افغانستان، توسط مقامات بلندپايه امنيتی، سياسی، اقتصادی و رسانه‌ای ۲۵ کشور جهان  بررسی شد.
اندرو بارسیلیتی، مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات استراتژیک ایالات متحده آمریکا که برگزارکننده نشست امنیتی منامه محسوب می‌شود، در آغاز این نشست به روزنامه "الوسط" گفته بود: «درخواست این نشست از ایران این است که به تلاش‌های شورای همکاری خلیج فارس برای تشکیل منطقه‌ای عاری از سلاح هسته‌ای و استفاده از تکنولوژی هسته‌ای در منطقه با اهداف اقتصادی و همکاری‌های زیست‌محیطی و منطقه‌ای، پاسخ مثبت دهد و به آن بپیوندد.»
وی امیدوار بود که با توجه به حضور منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در کنار وزرایی از کشورهای خلیج فارس، آخرین فرصت برای دیپلماسی و گفتگو به جای جنگ مغتنم شمرده شود. اما وبسایت "آفتاب" (نزدیک به مجمع تشخیص مصلحت نظام) در همان نخستین روز برگزاری این نشست (به نقل از مركز تحقیقات ملی سی‌اس‌ای‌اس) وقوع جنگ در منطقه را «امری اجتناب‌ناپذیر» پیش‌بینی کرده بود.

ایران هسته‌ای؛ مهم ترین موضوع اجلاس
هیلاری 
کلینتون در منامه ایران را به رفتار سازنده فراخوانداگرچه قرار بود محورهای مختلف امنیتی خاورمیانه، در نشست منامه مورد بحث قرار گیرد، اما به گزارش "القدس" (ارگان دولت خودگردان فلسطین) روز شنبه (۴ دسامبر / ۱۳ آذر) همه موضوع‌ها، تحت‌الشعاع موضوع ایران هسته‌ای قرار گرفت و  دولت‌ها و رسانه‌های منطقه، نگرانی عمیق خود را از سیاست‌های ایران در خاورمیانه ابراز کردند.
مامون فندی، قائم مقام مرکز بین‌المللی مطالعات استراتژیک که برگزاری اجلاس منامه را بر عهده داشت، ساعتی قبل از شروع نشست به تلویزیون العربیه گفت که نگرانی‌ها درباره ایران جدی است. وی با اشاره به کمک ایران به معارضان دولت یمن تأکید کرد: «نباید سخن پیشین ملک عبدالله‌ پادشاه عربستان‌ درباره هلال شیعی و هدف ایران از تسلط بر منطقه را فراموش کنیم.»
العربیه در این برنامه، نظر حمید دهقانی، مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در وزارت امور خارجه ایران و دیپلمات سابق سفارت تهران در بیروت، را نیز جویا شد؛ اما دفاع دهقانی از موضع مسالمت‌آمیز ایران و تأکید وی بر «محبت ایران نسبت به برادران مسلمان خود» توسط پژوهشگران و مهمانان برنامه، «موضعی بر خلاف واقعیت‌های موجود» توصیف شد.

عادل الظریفی، پژوهشگر سعودی، در پاسخ به دیپلمات ایرانی تصریح کرد: «ایران برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی و مهار معترضانش به یک بحران منطقه‌ای نیاز دارد تا بتواند معترضانش را در داخل، مجاب یا مهار کند.»
ترس و بی اعتمادی یا تفاوت فرهنگی؟
روزنامه "النهار"، چاپ بیروت، در گزارش روز یکشنبه (۵ دسامبر / ۱۴ آذر)  با اشاره به تلاش ایران در نشست منامه برای مهار ترس همسایگان و اطمینان بخشیدن به آنها نوشت: «منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، در منامه مدعی شد که "چون همسایگان ما مسلمان هستند و مسلمانان‏‎ ‎باید از افزایش قدرت مسلمانان دیگر خشنود ‏شوند، در نتیجه همسایگان مسلمان ما ‏ابتکارات ملی و بومی جمهوری اسلامی‎ ‎ایران را تشویق می‌کنند و به آن مظنون نیستند‎".»
متکی در این نشست، یکی از مشکلات منطقه را «بی‌توجهی عامدانه به هویت‌ها‎ ‎و فرهنگ‌های ملی و منطقه‌ای» در فرایند جهانی‌شدن دانست و گفت: «همزیستی مسالمت‌آمیز در ‏دنیای متغیر و پیچیده‎ ‎کنونی، مستلزم همکاری و تعامل بین فرهنگ‌ها و ادیان و هویت‌ها و استخراج اصول ‏جهان‌‎شمول و قابل پذیرش در عین پذیرش و احترام به تفاوت‌ها است.»
پیام متکی در این کلام، کاملا مورد توجه هیلاری کلینتون قرار گرفت، زیرا او نیز در سخنانش، به ستایش ایران به عنوان «مهد یکی از عظیم‌ترین تمدن‌های بشری» پرداخت که توانسته است به «حیات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این منطقه» غنا بخشد.
اما او برای آنکه یادآوری کند که اختلاف اصلی، آن گونه که متکی می گوید، در «تفاوت های فرهنگی» نیست، از ایران خواست «اعتماد جامعه بین‌المللی را دوباره احیا کند و به الزامات بین‌المللی متعهد باشد». او تأکید کرد: «مصرانه از شما می‌خواهیم برای مردم، منافع و امنیت مشترک خودتان، دست به انتخاب بزنید.»

نخستین نشانه‌های ناکامی
هنگامی که روزنامه فرامنطقه‌ای "الحیاة" نظر محمد داود اوغلو،وزیر امور خارجه ترکیه، را درباره پیش بینی دستاورد اجلاس منامه جویا شد، وی آن را «پنجره و فرصت مناسبی برای نزدیکتر شدن ایران و آمریکا» توصیف کرد؛ فرصتی که به تفاهم بیشتر در اجلاس ژنو کمک خواهد کرد.
ملک عبدالله 
دوم، پادشاه اردن (وسط)، از جمله حاضران در نشست امنیتی منامهاجلاس ژنو امروز دوشنبه (۶ دسامبر / ۱۵ آذر) با حضور  ایران و گروه "۵+۱"، میانجیان بین‌المللی حل مسئله هسته‌ای ایران (روسیه، آمریکا، چین، بریتانیا، فرانسه + آلمان)، برگزار می‌شود.
اما منوچهر متکی در پاسخ به "الحیاة" با ادبیاتی متفاوت با اهداف نشست ژنو، خواهان تعیین دستور کار برای ژنو شد. این در حالی است که دستور کار ژنو از پیش اعلام شده است، هر چند گزارش رسمی‌ای در باره آن انتشار نیافته است.
کلينتون در سخنرانی خود در منامه با تاکيد بر آنچه «پيشنهاد همکاری باراک اوباما به ايران در سال ۲۰۰۹» خواند، گفت: «مذاکرات هسته‌ای ايران و اعضای گروه ۵+۱ در ژنو با حسن نيت برگزار می‌شود.» کلينتون از ايران خواست تا پيشنهاد جديد آمريکا را برای غنی‌سازی اورانيوم در کشوری ديگر بپذيرد. وی از اين پيشنهاد به عنوان «پيشنهاد دوستی» ياد کرد.
گلایه هيلاری کلينتون در گفتگو با خبرنگاران در هواپيما نیز توجه رسانه‌های منطقه را به خود جلب کرد. وی با اشاره به اين‌كه تلاش كرده با وزير امور خارجه ايران در اين اجلاس صحبت كند، گفت: «چند صندلی با هم فاصله داشتيم. ايشان مشغول دست‌دادن با ديگران بود، من گفتم: سلام آقای وزير و تلاش کردم با او صحبت کنم. ايشان مرا ديد، ايستاد، و از من روی برگرداند.» اما متکی به خبرنگاران گفت که پاسخ سلام خانم کلینتون را بر اساس وظیفه دینی داده است.
شکست دو  اجلاس؛ منامه و ژنو
به گزارش رسانه‌های منطقه، وزیر امور خارجه آمریکا همزمان با نشست منامه، پیش‌بینی کرده بود که «نشست ژنو با دفعات پيش متفاوت خواهد بود، چون ايرانى‌‌ها متوجه هزينه‌هايى شده‌اند که تعقيب برنامه هسته‌اى براى آنها به دنبال خواهد داشت».

کلینتون گفت: «ايرانى‌ها مى‌دانند که نمى‌توانند از فشارهاى بين‌المللى رهايى يابند و اجماع جهانى براى تحريم ايران، اين کشور را شوکه کرده است.» به گفته کلینتون، «همراهى آمريکا، اروپا و آسيا در تحريم ايران حادثه‌اى غيرقابل انتظار بود.»

وزیر امور خارجه آمریکا با اشاره به اطلاعاتی که  «نشان مى‌دهد تحريم‌ها تاثير بسزايى بر اوضاع اقتصادى ايران گذاشته» پیش بینی کرد که «ايران اين بار با آمادگى بيشترى براى نشستن پاى ميز مذاکره به اروپا مى‌آيد و ايرانى‌ها اين بار به خوبى معناى انزواى سياسى و اقتصادى را درک کرده‌اند و این بار در حالى سر ميز مذاکره حاضر مى‌شوند که مى‌دانند اعتماد جهانى و حتى متحدان پيشين خود را هم از دست داده‌اند.»
از سوی دیگر، شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در نشست روز جمعه (۳ دسامبر / ۱۲ آذر) خود در وین تصمیم گرفت بانکی برای سوخت هسته‌ای زیر کنترل سازمان ملل متحد تاسیس کند. این بانک این امکان را برای کشورهای جهان فراهم می‌کند که در صورت نیاز از سوخت هسته‌ای استفاده کنند.
اما همه این مقدمات باعث نشد که ایران درباره انرژی هسته‌ای تصمیم متفاوتی بگیرد. به گفته رسانه‌های نزدیک به دولت ایران، پس از پایان اجلاس منامه و در آستانه برگزاری اجلاس ژنو، سازمان انرژی اتمی ایران با اقدام تازه در تولید کیک زرد، «گامی دیگر در تامین نیازهای صنعت هسته‌ای را با قدرت برداشت».
کیک زرد، خاک معدنی اورانیوم است که بعد از تصفیه و فرآوری از سنگ معدن اورانیوم تهیه می‌شود.
به گفته علی اکبر صالحی، ایران می‌خواهد در عرض حدود چهار یا پنج سال، کشور را به لحاظ اکتشاف و استخراج و تأمین مواد اولیه تامین کند.
در حالی که طرف‌های عربی و غربی هنوز اميدوار بودند بتوانند طرف ايرانی را در مورد متوقف كردن سیاست‌های هسته‌ای‌اش متقاعد كنند، ناگهان علی اکبر صالحی كه به‌تازگی به‌عنوان رئيس جدید سازمان انرژی اتمی ايران منصوب شده است، خبر از تأسيسات جديد ايران در منطقه "فردو" در نزدیکی شهر قم، مهمترین پایگاه مذهبی ایران، داده است .
این رفتار دولت ایران پیش‌بینی‌های وزیر امور خارجه آمریکا را چندان نزدیک به واقعیت نشان نمی‌د‌هد. افزون بر این، به نظر می‌رسد تلاش‌های دیپلماتیک برای برپایی دو اجلاس منامه و ژنو هم چندان ثمربخش نبوده باشد و همچنان گزینه‌هایی غیر از گفتگو، جهان و منطقه را تهدید می‌کند.
محمدجواد اکبرین
تحریریه: کیواندخت قهاری



فرمانده ارتش ایران: الله‌اکبر در پشت بام‌ها دل فرزندان ما را می لرزاند


عطاالله صالحی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی
عطاالله صالحی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی روز یکشنبه در سخنرانی خود از هراس نسبت به فریادهای الله‌اکبر معترضان، «شک جوانان نسبت به اصول»، و پرهیز از ملایمت ارتش نسبت به مخالفان گفت و برای نخستین بار اذعان کرد که «برخی سربازان» در اتاق‌های خود عکس‌هایی از رهبران معترضان داشتند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی این مطالب را در نخستین گردهمایی مسئولان واحدهای «امر به معروف و نهی از منکر» ارتش بیان کرد.
آقای صالحی با اشاره به رویدادهای پس از انتخابات گفته است: «در آن نماز جمعه فتنه‌گر عرصه را از ما می‌گرفت و زمانی که بر بالای پشت بام الله‌اکبر می‌گفتند دل فرزندان ما در خانه می‌لرزید و می‌گفتند مگر می‌شود الله‌اکبرگو را بازداشت کرد.» وی افزود: «این یعنی جنگ نرم دشمن که باید دل‌ها را در برابر آن قوی کرد.»
فرمانده ارتش در این گردهمایی افزود: «وقتی در پادگان‌ها می‌رفتیم و می‌دیدیم که به عنوان مثال عکس سران فتنه در اتاق‌های برخی از سربازان است به آن‌ها نمی‌گفتیم که آن عکس را پاره کنند، بلکه به مسئول عقیدتی‌-سیاسی می‌گفتیم که سعی کنید از دل‌های آن‌ها این موضوع را بیرون کنید تا خودشان عکس‌ها را پائین آورند.»
این بخش از خبر سخنرانی فرمانده ارتش، نخست از سوی خبرگزاری ایلنا منتشر شد ولی در همان روز از گزارش آن حذف شد.
سخنرانی فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران و واکنش وی به اعتراض های پس از انتخابات از آن رو اهمیت دارد که ارتش ایران بر خلاف سپاه پاسداران به ندرت در مسائل داخلی و سیاسی دخالت کرده و از این رو سخنان وی امری بی سابقه است.
پس از شکل‌گیری اعتراض‌ها به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۸۸ که از نخستین روزها با سرکوب شدید نیروهای نظامی و امنیتی مواجه شد، معترضان به سر دادن فریاد الله‌اکبر از فراز پشت بام‌ها روی آوردند و عکس‌های رهبران معترضان، از جمله میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز در دست اعتراض‌کنندگان دیده می‌شد.
عطاالله صالحی با ذکر این نمونه‌ها از رویدادهای پس از انتخابات هشدار داد که «من در تمام جلسات این موضوع را گفته‌ام و در اینجا نیز تکرار می‌کنم هیچ کس نباید نگاه ملایمت‌آمیزی از ارتش در برابر فتنه احساس کند.»
فرمانده ارتش با ابراز نگرانی نسبت به «شک جوانان نسبت به اصول» و فعالیت‌های مخالفان دولت گفت که «فتنه‌گران در آینده با مهارت بیشتری می‌آیند» و «دشمن آرام ننشسته و با تجربه بیشتر به میدان خواهد آمد.»
وی افزود: «باید راه‌هایی را پیدا کنید که دشمن نسبت به ارتش طمع نکند زیرا دشمن همواره نسبت به ارتش طمع دارد و به اصطلاح یک حساب خودمانی در مورد ارتش دارد.»
فرمانده ارتش با ابراز نگرانی نسبت به آنچه که «شک جوانان نسبت به اصول» خواند و فعالیت‌های مخالفان دولت گفت: «فتنه‌گران در آینده با مهارت بیشتری می‌آیند» و «دشمن آرام ننشسته و با تجربه بیشتر به میدان خواهد آمد.»
به گفته عطاالله صالحی، مخالفان «به لشکر شک دل بسته‌اند» و «دشمن نیز در اصول‏ ایجاد شک می‌کند و باید کاری کنیم که در جوانان ما نسبت به حقیقت تشکیک نشود.»
وی از مسئولان واحدهای امر به معروف و نهی از منکر خواست تا «هم‌چون پزشک صبر نکنند» و «مثل واکسیناسیون در دل جمعیت بروند» و «نسبت به قوی کردن نیروی انسانی ارتش اقدام کنند.»
وی مسئله اعتراض به نتایج اعلام شده در انتخابات را «دکترین فتنه» نامید و ریشه آن را «در انگلستان و در پیوند شدید با صهیونیسم» دانست.
عطاالله صالحی در این سخنرانی ابراز امیدواری کرد که ارتش «پشت سر مقام معظم رهبری» حرکت کند و افزود: «آن زمان شخص حضرت پیامبر بودند که دست حضرت علی را گرفتند و بالا بردند اما امروز کسی را در جامعه نداریم تا دست این سید علی را بگیرد و بگوید این آقا است.»
اذعان فرمانده ارتش جمهوری اسلامی به وجود شک در میان برخی از سربازان ارتش پس از آن بیان می‌شود که محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران نیز مردادماه امسال برای نخستین بار به حمایت «برخی از پاسداران» از رهبران مخالفان دولت اذعان کرد و اظهار داشت اقناع این دسته از پاسداران بهتر از «حذف» آنان است.
محسن رشید، رئیس سابق مرکز مطالعات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و محمد عزلتی مقدم، رئیس کمیته ایثارگران ستاد انتخاباتی مهندس موسوی، از جمله فرماندهان پیشین سپاه بودند که می‌توان به حمایت آنها از میرحسین موسوی اشاره کرد؛ احمد عزلتی مقدم، حتی در رویدادهای پس از انتخابات به زندان افتاد.
در این میان خانواده‌های فرماندهان برجسته‌ای چون همت، باکری و زین‌الدین نیز پیش از انتخابات با صدور بیانیه‌ای از میرحسین موسوی در انتخابات حمایت کرده بودند.



ویکی‌لیکس: یمن هواپیمای جاسوسی ساقط شده آمریکا را ایرانی معرفی کرد

علی 
عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن
برپایه «اسناد» تازه‌ای که وب‌سایت ویکی‌لیکس روز یکشنبه منتشر کرده است، با وجودی که واشینگتن در سال ۲۰۰۷ به یمن اطلاع داد، یک هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین که در نزدیکی یمن سقوط کرده، متعلق به آمریکا است، عبدالله صالح تصمیم می‌گیرد، اعلام کند این هواپیما متعلق به ایران است که به دست ارتش یمن سرنگون شده است.در «گزارش» ارسالی سفارت آمریکا به واشینگتن در تاریخ دوم آوریل ۲۰۰۷ آمده است: «افسران ارتش یمن روز ۲۷ ماه مارس،  یک هواپیمای شناسایی ِ بدون سرنشین آمریکایی (اسکن ایگل) را که آب به ساحل اقیانوس هند در استان حضرالموت آورده بود، پیدا کردند.»
در ادامه «گزارش» سفارت آمریکا در صنعا چنین نوشته شده است: «دفتر ریاست‌جمهوری (یمن) بلافاصله به سفارت آمریکا اعتراض کرد و خواستار توضیح شد.»
اینیادداشت می‌افزاید: «در آغاز سفارت از هرگونه عملیات آمریکا در منطقه بی‌اطلاع بود و پس از تحقیق بیشتر سفارت متوجه شد که این هواپیمای شناسایی، متعلق به ناو آمریکایی اشلند است که در ۶۰ میل دریایی از ساحل یمن گشت‌زنی می‌کرده است.»
برپایه «سند» منتشر شده، این هواپیما در ۱۷ ماه مارس سال ۲۰۰۷ در «آب‌های بین‌المللی» سقوط کرده و لاشه آن نیز پیدا نشده بود.
در ادامه «گزارش» سفارت آمریکا آمده است که یک روز پس از اعتراض دفتر ریاست جمهوری یمن، سفارت آمریکا در گفت‌وگو با علی عبدالله صالح، تایید کرد که این هواپیمایِ شناسایی متعلق به آمریکا بوده است.
  سفارت آمریکا در این «گزارش» به واشینگتن چنین نوشت: «روز ۲۸ مارس سفارت با رئیس جمهور صالح که راهی نشست اتحادیه عرب بود تلفنی صحبت و تایید کرد که این هوایپما متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده است. سفارت اطمینان داد که هواپیمایی که سقوط کرده مشغول پرواز شناسایی عادی در نزدیکی ناو (اشلند) بوده و در قلمرو یمن عملیات نداشته است.»
در ادامه این «گزارش» قید شده است که نماینده سفارت آمریکا به طور جداگانه  با وزیر کشور و معاون رئیس شورای امنیت ملی یمن دیدار کرده و به آنها نیز در مورد سقوط این هواپیما توضیح داده است.
سفارت آمریکا در این «گزارش» تاکید می‌کند که علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن، در مورد ماموریت واقعی این هواپیمای شناسایی قانع نشده است.
این «سند»‌ می‌افزاید: «رئیس جمهور صالح، درباره ماموریت واقعی این هواپیما ابراز تردید کرد، اما قول داد که دولت یمن این مورد را به  یک حادثه بین‌المللی تبدیل نکند و به مقامات دستور دهد سخنی در این باره نگویند.»
در ادامه «گزارش سفارت آمریکا» آمده است، یک روز پس از این گفت‌وگو، یعنی در روز ۲۹ مارس، رسانه‌های یمنی اعلام کردند که این کشور یک هواپیمای جاسوسی ایران را سرنگون کرده است.
این «سند» می‌افزاید: «در روز ۲۹ مارس، رسانه‌های رسمی و طرفدار دولت گزارش کردند که ارتش یمن پس از تماس با نیروهای چند ملیتی در منطقه، یک هواپیمای جاسوسی ایران را در آب‌های حضرالموت سرنگون کرد.»
در این «گزارش» سفارت آمریکا اظهار نظر کرده است که «رئیس جمهور علی عبدالله صالح، صریحا معتقد است که این هواپیمای بدون سرنشین مشغول عملیات شناسایی در قلمرو یمن بوده و سقوط کرده است.»
مطابق این «سند» سفارت آمریکا تصریح می‌کند، در حالی که رئیس جمهوری یمن می‌توانست بگوید یک هواپیمای جاسوسی آمریکایی را سرنگون کرده و  در داخل از آن بهره‌برداری سیاسی کند، تصمیم گرفت آن را به گردن ایران بیندازد.
برپایه این «سند»، سفارت آمریکا گزارش خود را اینگونه جمع‌بندی می‌کند: «او(صالح) می‌توانست از این فرصت استفاده کند و با محکم نشان دادن خود دربرابر ایالات متحده، بهره‌برداری سیاسی کند اما به جای آن تصمیم گرفت ایران را متهم کند. تردیدی نیست او با درنظرداشتن ناآرامی صعده و (نیازبه)حمایت ما برای انتقال مقدار بیشتری نفربرهای زرهی از کشورهای همسایه،  فکر کرد نفع بیشتر در این خواهد بود که ایران در این پرونده نقش منفی باشد.»
یمن بارها ایران را متهم کرده است که از شیعیان شورشی در این کشور حمایت می‌کند و به آنها اسلحه می‌فرستد.