۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

مهمترین خبرهای روز پنج شنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها



اجرای کامل قانون اساسی،  برگزاری انتخابات آزاد،  تقاضای تعبیر قانون اساسی، هرسه یا هیچکدام 

 حسن مکارمی 
روانکاو بالینی  و پژوهشگر سوربن 
آیا دانش – هنر استراتژی مدرن میتواند در راهیابی آینده ایران مفید باشد،
اگر آری به چه گونه و چه کسانی می توانند این مهم را انجام دهند ؟
ز عمر برخورد آنکس که در همه کاری
نخست بنگرد، آنگه طریق آن گیرد
(حافظ : قصیده شمارۀ ٣)
پیش گفتار: آرامش چند ماهه اخیر به دست‌اندرکاران سیاسی فرصت داده است که بحث‌های پایه‌ای در  مورد چند و چون راه‌های مبارزه در داخل و خارج از ایران را عمیق‌تر کنند. و بالطبع واژه‌های راهبردی، استراتژی، شعار اصلی، وظیفه‌ی پایه‌ای، هدف‌های کوتاه و بلندمدت – در نوشته‌ها و بحث‌ها دوباره به صحنه آمده‌اند.
گذشته از خواسته‌های شناخته شده پیش از انتخابات، چند بحث تازه نیز افزوده شده است که به طور بسیار خلاصه چنین اند:‌
شعار اصلی همه وابستگان به جنبش پس از انتخابات می‌بایست درخواست «برگزاری  انتخابات آزاد» باشد.
شعار اصلی می‌بایست «پیرامون تغییر قانون اساسی» باشد.
 یا اساساً، اگر همین قانون اساسی به طور صحیح و کامل اجرا شود، کافی است.
آنچه نیاز به دقت ویژه‌ای در این ادبیات، رفت و آمد و گفتگوها و استدلال‌ها را عمیقاً برمی‌انگیزد، فضای غبارآلودی است که در بکارگیری زبان، شیوه‌ی استدلال و استفاده از دانش- هنر استراتژی حاکم است. تا آنجا که مقدور است روشن کردن تعاریف، شاید به نوعی به گشایش بیشتر گفتگو کمک کند.
 می‌بینیم که هر سه شعار مورد بحث، تا صعود به یک هدف استراتژیک راه طولانی در پیش دارند. اینان از دقت و نظم کافی برای همه‌گیر شدن، و همه  را به حول محور خود  جمع کردن، بسیار دورند. این اهداف، نخست مطرح شده‌اند و سپس به دنبال چگونگی پیاده شدن آنها در جامعه خواهیم گشت. همانگونه که می دانیم ، در یک فرایند علمی، نه تنها اهداف استراتژیک نیازمند شاخص‌های کمّی قابل اندازه‌گیری برای به اجرا درآمدن خود هستند، بلکه باید تا ترجمه آنان به اهداف اجرایی، و طرح‌های اجرایی و سازمان دادن پیشرفت و دستِ کم از نظر عملی بودن طرح‌ها را به محک زد.
از همه مهمتر دانش- هنر استراتژی، بر پایه‌ی نوآوری استوار است. تلاش نهایی آنست که فرایند طرح  و اجرای اهداف استراتژیک به مدیریتی بیانجامد که آن را «مدیریت نوآوری» می‌نامیم.
اجرای تمام و کمال قانون اساسی، تغییر و دوباره نویسی قانون اساسی، یا برگزاری انتخابات آزاد، فاقد هر نوع «نو آوری» است و نهایتاً خواست‌های جامعه را به حداقلی تبدیل می‌کند که به تدریج می‌تواند بدون بوی و رنگ گردد. استراتژی   می‌بایست چنان منسجم، عملی، دقیق، گویا، جامع، پیگیر، قابل اجرا،  قابل درک و آموزش باشد که خود به یک مجموعه آموزشی برای کادرهای  سیاسی و مردم تبدیل گردد.
آیا دانش – هنر  استراتژی را تنها پس از به دست گرفتن قدرت و تنها برای اداره و هدایت جامعه باید به کار برد؟ یا
 در راه مبارزۀ به دست آوردن قدرت هم می توان آن را  به کار گرفت؟ یا اساساً آیا می‌توان این دو مقوله بهم چسبیده را از هم جدا کرد؟ قبل از ورود به بحث، چند نمونه از پایان‌نامه‌های اخیراً انجام گرفته در دانشگاه‌های ایران و اشاره‌ی این اسناد به ضعف شناخت ما از دانش-هنر استراتژی مدرن،  را با هم مرور کنیم
           نمونه نخست: عنوان پایان نامه:  مکانیزم ائتلاف نخبگان و تدوین استراتژی ملی در ایران بعد از انقلاب:         
 توسط   دليرپور، پرويز،: دانشگاه تهران، دانشكده حقوق و علوم سياسي در مقطع تحصيلي دكتري ، سال اخذ مدرک: ۱۳۸۴ . در  بخشی از چکیده میخوانیم : تدوين استراتژي ملي توسعه مستلزم بالاترين درجات انسجام تصميم گيران و اجمال نخبگان فكري و ابزاري روي تعريف توسعه و مولفه هاي آن است. در اين رساله استدلال شده است كه وجود جهان بينی ها و رويكردهاي متعارض در بين طيفهاي سياسي-اجتماعي مختلف در ايران يكي از عوامل تضاد در نگرش به توسعه و مسدود شدن مهمترين مرحله وفاق بر سر يك استراتژي ملي است. چندگانگي هاي اجتماعي و منافع متعارض نيروهاي اجتماعي براي ورود به فرايند توسعه و تغيير اجماعي گسترده يكي ديگر از عوامل مهم اين عدم وفاق به شمار ميرود. اين در حالي است كه تاريخ ايران نشان داده دولتي كه خود را كارگزار تغيير اجتماعي نموده و با تعريف خاص توسعه بدون نياز به وفاق نيروهاي اجتماعي عمده در اين راه گام بردارد، با خطربي پباتي مواجه ميگردد. اين بدليل ساختار اجتماعي متنوع و خطر جابه جايي هاي طبقاتي و بر هم خوردن توازن موجود است. در برنامه هاي توسعه بعد از انقلاب، اما، تغيير اجتماعي به منزله گذار اجتماعي مورد توجه قرار نگرفت و معطوف به حفظ وضع موجود در رابطه متقابل دولت – اقتصاد و جامعه بود. بنابراين، ساختار اجتماعي متنوع در ايران خود يكي از موانع مهم عدم وفاق و اجماع بر سر يك استراتژي ملي است. اين مساله نشان ميدهد كه ايران هنوز فرايند گذار به سوي دولت – ملت به مفهوم كلاسيك كلمه را طي نكرده است.
           نمونه دوم عنوان پایان نامه : بررسی ساختار استراتژی نظامی جمهوری اسلامی ایران در نظام نوین بین الملل : اولویت ها و واقعیتها ,  توسط:   سعيدآبادي، عليرضا؛  دانشگاه شهيد بهشتی؛   روابط بين‌الملل؛ مقطع تحصيلي: كارشناسي ارشد: ۱۳۷۹ ، در چکیده می خوانیم :  استراتژي در كشور ما يك مفهوم توسعه نيافته است كه عمدتا در انحصار نظاميان قرار دارد و از جايگاه مطالعاتي مستقلي برخوردار نيست .لذا، در اين رساله، سعي شده حتي‌الامكان فارغ از ملاحظات سياسي كاركرد آن در ايران با توجه به شرايط جديد نظام بين‌الملل پس از جنگ سرد تاكنون طي يك بررسي ساختاري از جنبه‌هاي تحقيقي مورد مطالعه و تجزيه و تحليل قرار گيرد.به گونه‌اي كه ساختار نظام سياسي داخلي و ساختار نظام بين‌المللي در تحقيق فعلي به عنوان دو متغير مستقل به حساب آمده‌اند كه هر كدام بر تهديدها و فرصتهاي داخلي و خارجي نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران تاثيرات مستقيم و غير مستقيمي داشته‌اند.اما، با اين وجود، هيچگاه بر سر مسئله طرحريزي استراتژي در سطح ملي اجماع نظر حاصل نشده و كماكان نظام تصميم‌گيري كشور با نارسائيهاي ساختاري مواجه است. . . يكي از اصلي‌ترين دلايل عدم تناسب تهديدها و فرصتهاي داخلي و خارجي نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران با مولفه‌هاي كمي و كيفي قدرت ملي بشمار ميرود كه در نهايت موجب پيروي از سياست‌هاي عمل و عكس‌العملي و دوري از يك نظام طرحريزي استراتژيك در سطح ملي است .
         و نیز به نمونه ای  از کاربرد  واژه استراتژی در یکی از خطبه های  نماز جمعه توجه کنیم : " استراتژی جمهوری اسلامی ؛ در طول سی و یک سال گذشته، استراتژی مقاومت و ایستادگی بود."   راهبرد با راه سر و کار دارد ، و راه با حرکت . مقاومت چگونه میتواند استراتژی باشد.
و به پرسش نخستین بازگردیم؛ آیا دانش – هنر مدرن استراتژی می‌تواند در راهیابی آینده‌ی ایران کمک کند؟ و اگر آری، توسط چه کسانی و چگونه؟
به اختصار به تعاریف امروزین واژه‌ها و چگونگی فرایند بکارگیری دانش- هنر نوین استراتژی، بپردازیم:
تعاریف:
واژه استراتژ به معنی فرمانده نظامی از زبان یونانی آمده است و از واژه‌های جنگی است.عملاً امروزه این واژه در کلیه زمینه‌های مدیریت نظامی، اداری، تولیدی، خدمات، سیاسی، سازمانهای غیرانتفاعی (در سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی) و رهبری جنبش‌های سیاسی، احزاب، تهیه برنامه‌های طولانی مدت، منطقه‌ای، ملی، بین‌المللی، تهیه بودجه‌های دولت‌ها و حتی آزمایشگاه‌های تحقیقی، موسسات آموزشی و … به کار می‌رود.
 - در متد های گوناگون مدیریت، هم تعاریف گوناگونی از استراتژی ا رائه می‌شود و هم روش‌های کلی تنظیم آن را ارائه می‌کنند. با اینهمه و در هر حال چند مشخصه عمومی و کلی در امر تهیه و تنظیم استراتژی برای یک مجموعه عملیاتی وجود دارد.
اهداف استراتژیک، طرحهای استراتژیک، شاخص های اندازه‌گیری اجرای این اهداف.
و از اینجاست که برنامه‌ریزی بلندمدت، به دنبال تعریف دقیق سه عامل یادشده، تهیه می‌گردد. در عمل در راه اجرای برنامه‌های بلندمدت است که طرحهای کاربردی تعریف می‌شوند. اجرای طرح‌های کاربردی در میدان عمل نیازمند روشن‌سازی تاکتیک‌هاست و خط کلی بین تاکتیک‌ها را سیاست می‌نامیم، سیاست که همان هنر ممکن است. هنر است چون نیاز به ابداع دارد و چون در عرصه واقعیت است پس هنر ممکن.
استراتژی  " دانش- هنر"  استفاده  بهینه از امکانات است در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده. پس  تعیین و تعریف مشخص و دقیق اهداف ضروری است.استفاده از امکانات نیازمند شناخت  آنها و سازمان دادن به آنهاست
اهداف استراتژیک (راهبردی)، و تشخیص و شناخت و تعیین آنها در هر زمینه ای کاری است سهل و ممتنع که امروزه در مرز میان علم و هنر و تجربه قرار دارد. شناخت اهداف استراتژیک هم نیاز به شناخت دقیق جزئیات در ابعاد گوناگون تأثیرگذار بر میدان عملکرد این اهداف دارد و هم نیازمند قدرت فوق العادۀ خود رها کردن از دام این جزئیات و پرواز و اوج گرفتن و آینده نگری است.
 تدوین برنامه‌ای استراتژیک و پرداختن به موضع‌گیری‌های تاکتیکی با استراتژی ارتباط منطقی و ساختاری دارد. 
  اهداف استراتژیک میبایست  تعریف پذیر ،بلند پروازانه ، قابل اجرا و قابل اندازه گیری باشند .      
در تعیین " اهداف تعریف پذیر" نیازمند آنیم  که"  نیاز ها"  را برآورد کنیم. واژه هارا دقیق  و گویا انتخاب کنیم. زبان جامعه ، مخاطبان  و همکاران  را خوب بشناسیم.  به گونه ای که میان ، پندار، گفتار و کردار کمترین فاصله را بوجود آوریم. واژه ها اسباب اساسی انتقال پندار ما در تعریف و تعیین " اهداف استراتژیک" هستند. نمونه بارز آن در تاریخ دو سده گذشته  واژه های " مشروطیت" و " جمهوری" در دو پیچش مهم انقلاب مشروطیت و انقلاب بهمن است.
برآورد نیاز ها ، ژرف نگری و دورنگری  میطلبد . نیازها ، بیگمان در رابطه ای تنگا تنگ ;  مستقیم یا با واسطه ؛ با مردم برآورد میشوند. از اینجا شناخت مردم، به تنهایی و در جمع الزامی می گردد. شناخت آدمی در شناخت تن و روان اوست. و از اینجاست که آشنایی با روانشناسی و روانکاوی به کمک ما می آیند. دانش جامعه شناسی ما را به حرکت مردم آشنا تر میکند. تاریخ،  علم پدیده های رخ داده رد یابی، تعبیر و تفسیر آنهاست . درس پذیری از چگونگی  حرکت جوامع انسانی از د یر باز تا به امروز، باورها، امیال ، آرزوها، خواب و  خیال های آنها ما را به آدمی نزدیک تر می سازد
 اهداف بلند پروازانه تنها راهی است که ما را از ایستادن و بدور خود گشتن میرهاند. این اهداف ما را به جستجوگری و نو آوری هدایت می کنند. بما امکان میدهند که از نهایت توان و امکانات خود بهره بگیریم. ما را در رقابتی سالم با نیاز ذاتی انسان به پیشرفت، شناخت بیشتر از خود و هستی وا  میدارند. این اهداف به نیروی متحرک به عامل رشد و بالندگی ما تبدیل می شوند .  اهداف استراتژیک می بایست  به اهداف اجرایی ترجمه شوند. لذا در صحنه واقیت ، تولید ، سازندگی ، در پهنه خانواده ، ده، شهر ، کشور ، منطقه و جهان است که این اهداف میتوانند به اجرا در آیند. اجرای این اهداف در زمان و مکان ویژه ای صورت میگیرد.  قابلیت اجرایی این اهداف در زمان محدود شرط اساسی است.
به اجرا گزاری اهداف نه تنها نیاز به مجری ، زمان و مکان تعیین شده ای  دارد بلکه به ابزار نیاز دارد. این ابزار را میتوان به دو گروه عمده فن آوری ، امکانات پژوهشی از یک سوی  و مدیریت و سازماندهی از دگر سوی  تفکیک کرد. در این راستا میتوان از خود پرسید ، آیا تولید نیروی برق با استفاده از فن آوری هسته ای میتواند هدف استراتژیکی قابل اجرایی باشد. چه از همه گذشته اگر امکانات  اقتصادی ،اجتماعی و سیاسی لازم برای پژوهش های بنیانی و یا دسترسی به فن آوری نوین در شرایط متعادل ارتباطات بین المللی موجود نباشد، در میان مدت  با فجایع عظیم غیر قابل جبران روبرو میشویم یا جای گزینی ، نگهداری و ادامه کار تاسیسات را دچار بحرانهای اساسی خواهیم کرد. آیا اهداف استراتژیک یک جامعه میتواند جدای سطح توانایی مدیران جامعه و مدیریت پذیری مردم  تعریف شوند.  
اهداف در حوزه مکانی مشخصی میتوانند تعریف شده و به اجرا در آیند. دقت در تعریف  حوزه اعمال و پیاده شدن این اهداف از هرگونه انحراف و سوء تعبیر جلوگیری خواهد کرد. نمونه بارز مخدوش ماندن حوزه اعمال اهداف را میتوان در قانون اساسی دوم ایران بسادگی مشاهده کرد. اختلاط و امتزاج دو حوزه ملت و امت در بطن تعریف اهداف این قانون اساسی در کلیات آن و در خمیره آن به چشم می خورد  و در انتها این اهداف می بایست قابل لمس باشند  با جان و روان  آدمی سخن بگویند. پیشرفت به سمت و سوی آنان احساس شود. امکان بررسی و تجدید نظر بما بدهند. به این دلائل است که این اهداف می بایست اندازه پذیر باشند. تا از ذهنی گرایی و ایده ال جویی ما را مبرا سازند. می بایست بتوان برای اندازه گیری حرکت به سمت آنان هم مقیاس اندازه گیری داشت و ابزار اندازه گیری و آن هم از همان ابتدا. استراتژی پیش از همه اهمیت دادن به آینده است . به نوعی درمرکز  نهادن آینده است. خود را برای آینده آماده کردن. برای آینده ، برای شدن ، برای بودن در آینده هدف و برنامه تعیین کردن. آرزوی رسیدن به آمال  خویش ، برنامه ریزی کردن، از تمامی امکانات ، دانش ،هنر خود و دیگران سود جستن. گاه به نیروهای آنسوی منطق متوصل شدن ، چرا که آینده ای بهتر نیاز ما، آرزوی ما، و شاید دلیل بودن ماست.  مطالعه ای اساسی می بایست تا تاثیر مذهب در نیاز به آینده نگری را روشن تر سازد. می توان گفت ، شاید نا کجا اباد رویایی و بهشتی ما در جهانی دیگر است. ترسیم  آینده زمینی برای دین باوران تنها در قالب آرزوهای مجاز مذهبی است. گفته های اساسی را پیامبران در گذاشته آورد ه اند. آینده نه میتواند راز گشای باشد و نه پاسخی است به آرزویی از دل بر خاسته.
  داشتن هدف استراتژی پیش از همه نیازمند بلند پروازی است،  باور بر توانایی آدمی ، شناخت خود، دیگران ، پیرامون و تاریخ است.
به مقاله یکی از طرفداران شعار «انتخابات آزاد» بازگردیم:
می بینیم که چگونه واژه‌ی استراتژی – و شعار اصلی در هم ادغام شده و هردو مخدوش شده‌اند.
پرسشی که از بررسی فوق عمیقاً می‌تواند ما را بیازارد، اینست:  آیا پس‌رفت، فرومایگی، کم‌فرهنگی، بی‌مایگی، جهل یک دولت و حاکمیت، به تدریج، اپوزیسیون این حاکمیت را نیز با خود به قهقرا  نمی‌کشاند؟  آیا نمی‌بایست، همیشه به هوش بود، و اگرچه در میدان عمل می‌بایست در صحنه حاضر بود، و «اپوزیسیون» یک حاکمیت بود، ولی با او به قهقهرا نرفت. پس از انتخابات سال گذشته، چه در داخل و چه در خارج از کشور، نیرو و دقت بسیاری از روشنفکران، مردان و زنان، سیاستمداران و اپوزیسیون فعال، آنهم به حق،  به تمسخر، استهزا، یاوه‌ شماری و پوچی و دروغ و یاوه بودن گفتار و کردار حاکمیت جمهوری اسلامی گذشته است. کار به جایی رسیده است که در درون حاکمیت نیز به کم‌فرهنگی، و مزیت قانون گریزی دست‌اندرکاران اشاره شده است. شاید وقت آن رسیده باشد که همّ و غم خود را با کمک خیل عظیم روشنفکران و دانشمندان  و مشتاقان  ایرانی خارج و داخل، به بحث‌های بررسی بنای استراتژیک، آنهم با فراگیری این دانش- هنر صرف کنیم.
آنگاه در فضای روشن‌تری، با واژه‌های پاک و یکپارچه‌ تری، به انتخاب و گزینش اهداف استراتژیک خواهیم پرداخت و در فضایی علمی – تحقیقی و دور از سلیقه‌ها و باید و نبایدهای باورپذیر به راهیابی می‌پردازیم.
به اختصار تنها به یکی از مقالاتی که اخیرا از استراتژی سخن  می گوید میپردازم :" انتخابات آزاد استراتژی سیاسی جمهوریخواهان ملی‌ ایران" نوشته آقای حسن شریعتمداری. در این نوشتار مراد موشکافی نقطه نظر سیاسی ایشان نیست، تمرکز ما بر شیوه استدلال است.  اگربا روش یادشده درمورد استراتژی  نوشته آقای حسن شریعتمداری را محک بزنیم ،می توانیم مطالب را به  سه دسته تقسیم کنیم :
۱- بررسی وضیعت موجود: در این نوشته آمده است: " مردم از شهرهای بزرگ تا دورافتاده ترین روستاها، شرکت در امر عمومی و دخالت در زندگی سیاسی را حق و وظیفه خود مي دانند و تا امروز با وجود تمام محدودیت هایی که زمامداران تحمیل کرده اند، با وجود سرکوب و کشتار، باز مردم پا از صحنه سیاست پس نکشیده اند. .... ارتباط و پیوندهای مردم نقاط مختلف کشور سیاست را به معنای واقعی ملی و سراسری کرده است. ....... انقلاب رسانه ای، ماهواره را به جای منبر نشانده و اینترنت غول سانسور را در شیشه کرده است".
 ۲- نتیجه گیری از وضع موجود: در این نوشته آمده است: " نتیجه  آنکه تعمیم سیاست زمینه مردمی یک دمکراسی پیشرفته را در جامعه به وجود آورده است. این زمینه دیگر نه با نهادها و اندیشه هایی که دخالت در سیاست را به «امت» و طرفداران ولایت محدود می کند خواناست و نه پذیرای دمکراسی با حذف بخش مهمی از شهروندان است..... همگانی شدن سیاست موجب دوام و پایندگی گرایش های سیاسی مهم جامعه نیز شده است...... نیروهای سیاسی اعم از چپ و راست و موافق و  مخالف حکومت، کماکان و به نسبت های مختلف پایگاهی در میان مردم حفظ کرده اند. ....استمرار سیاسی ـ فکری همه این گرایش ها در داخل و  خارج کشور نشان می دهد که هر یک قادرند کادرهای سیاسی خود را بپرورند و در جهت تشکیل احزاب سیاسی متمایزی گام بردارند. ".
۳- و اعلام  استراتژی با اساس این نتیجه گیری و فوائد آن: در ادامه آمده است: "  اين مهمترين مبنای استراتژی انتخابات آزاد است  که در آن هیچ نیروی سیاسی را اعم از موافق و مخالف حکومت کنار نگذارد . خودی و غیر خودی، پاک و نجس نشناسد. سیاستی باشد که بتواند تمامی‌ نیروهای سیاسی را با حفظ برنامه‌های متمایز همسو کند و فارغ از برنامه های متفاوت و نظام‌های سیاسی مختلف،مبارزه براي آزادی فعالیت سیاسی را هدف مشترک همه نیروهایی بشود که حاکمیت صندوق رای را می‌پذیرند، و حاضرند در یک رقابت دمکراتیک یکدیگر را به چالش بکشند. "
                در ادامه این نوشته  اما استراتژی  به شعار اصلی تغییر  مییابد : "  امروز  انتخابات آزاد  میرود تا به اصلی‌‌ترین شعار جنبش دمکراسی خواهی در ایران بدل شود. آنچه که امروزدر دستور کار است، سازمان یابی‌  مبارزه مشترک برای تحقق آنست. به نظر ما اولین گام دراین راه ، آغاز یک دیالوگ سازمان یافته میان نیرو‌ها و شخصیت‌های سیاسی است تا بتوانند راهکار ‌های مناسب را برای پیشبرد یک سیاست هماهنگ تنظیم کنند."
در این نوشته براحتی استراتژی به شعار اصلی آنهم برای  جنبش دمکراسی خواهی در ایران تبدیل می شود . برگزاری انتخابات آزاد هدف استراتژی است یا شعار  اصلی است ؟  و روش رسیدن به این هدف را  اینگونه پیشنهاد می کنند : "بايد برای دستيابی به انتخابات آزاد و نهادينه کردن آن، عزم و اراده ملی را بسيج کرد..... سازمان یابی‌  مبارزه مشترک برای تحقق آن....     . قادرند کادرهای سیاسی خود را بپرورند و در جهت تشکیل احزاب سیاسی متمایزی گام بردارند...." 
اما اگر انتخابات آزاد استراتژی یا بهتر بگوییم هدف استراتژیک است، همانگونه که رفت باید تا انتهای زنجیر رفت و نشان داد که این هدف قابل اجراست. لازم است که به طور موجز شروط انتخابات آزاد را گوشزد کنم:
   آنچه انتخابات را از نمايش‌ رأي‌گيري متمايز مي‌كند به پنج اصل اساسي، لازم و كافي يك انتخابات مربوط مي‌شود (چه انتخابات ناسالم، نادرست، ناكامل...، را نمي‌توان انتخابات ناميد. انتخابات يا به پنج اصل اساسي خود پايبند است و يا انتخابات نيست و در نهايت نوعي رأي‌گيري است.)
اين پنج اصل بطور فشرده ولي كامل در ماده 25 ميثاق بين‌المللي حقوق مدني و سياسي آورده شده است:
«هر شهروندي حق و امكان اين را دارد كه بدون محدوديت در انتخابات ادواري و بي‌طرف كه بر اساس آراي عمومي مساوي و محض انجام مي‌شود و تضمين‌كنندة آزادي بيان انتخاب‌كنندگان مي‌باشد رأي بدهد يا انتخاب شود.»
اصل اول: آزادي انتخاب شدن و اعلام نامزدي كردن
اصل دوم:ایجاد فرصت و امكان تبادل نظر و دريافت نظريات انتخاب‌كنندگان و انتقال برنامه‌ها و نظرات نمايندگان .
اصل سوم: در اختيار داشتن امكان مساوي تبادل نظر و دريافت نظريات براي هر شهروند چه نامزد انتخابات چه انتخاب‌كننده، بدون بحث بيشتر كافي است به مجموعة منسجم و همبند، «سپاه ـ بسيج ـ مساجد ـ حوزه‌ها» در سطح كشور تا دور افتاده‌ترين روستاها توجه كنيم تا دريابيم كه چگونه نامزدي‌هائي كه از حمايت اين شبكه همبند «چهارپائي» برخوردار است، همه امكانات نظررساني را به خود اختصاص خواهد داد.
اصل چهارم: عدم امكان شرکت در رأي‌گيري بیش از یک بار براي افراد، كه اينهم تنها با برگزاري رأي‌گيري از طريق احداث ليست‌هاي انتخاباتي است كه هر فرد تنها در حوزة مربوط به خود بتواند رأي‌ بدهد و آنهم يكبار. در غير اينصورت، بهيچ گونه ضمانتي بر عدم تقلب و سوء‌استفاده نخواهد بود.
اصل پنجم: هر انتخابات، نيازمند مرجعي مستقل و بي‌طرف است كه به شكايات رسيدگي كند چه در سطح ملي و چه در سطح بين‌المللي. در سطح بين‌المللي بديهي است چون چنين درخواستي از طرف دولت ايران صورت نگرفته است این امر ممکن نیست و در مورد مرجع باصلاحيت و بي‌طرف داخلي از يكسو، رياست قوة قضائيه مستقيماً منتصب رهبري .
با این وجود میتوان فهمید که  :" انتخابات آزاد استراتژی سیاسی جمهوریخواهان ملی‌ ایران" راباید این گونه خواند: "انتخابات آزاد ، شعار محوری پیشنهادی ، برای گرد هم آوری کنش گران سیا سی ایران ، در داخل و خارج است "
 که  به نوبه خود بسیارهم با ارزش است ولی نمی توان استراتژی سیاسی باشد .


بیانیه جبهه ملی ایران به مناسبت روز جهانی حقوق بشر
سالروز اعلامیه جهانی حقوق بشر خجسته باد!
در سیر تاریخ تمدن بشر، پدیداری ارزشهای جهان شمول نه تنها نقطه عطفی در تاریخ تعاملات جوامع بشری ایجاد کرده بلکه پیشرفت مترقیانه تمدن بشری نیز به شمار رفته است. در این راستا، اعلامیه جهانی حقوق بشر زمینه ساز تحولاتی شگرف در عرصه های گوناگون جامعه بین المللی شده است. آموزه های فلسفی و نظری حقوق بشر ریشه در حوزه گسترده ای از فرهنگها دارد، و هرچند از دید تاریخی بنیانگذار قانونهای کشوری مبتنی بر حقوق بشر ایرانیان باستان بوده اند، ولی هر جامعه به نوبه خود در مقاطعی از تاریخ سهمی در اثرگذاری بر این آموزه های اجتماعی داشته است. مفهوم امروزی حقوق بشر در دوران نوزایی و روشنگری اروپا پدیدار شد. دیدگاههای اندیشمندان سده هیجدهم، بر اعلامیه استقلال و منشور حقوق شهروندی امریکا، و بهمین ترتیب بر اعلامیه حقوق بشر و شهروندی انقلاب فرانسه و سرانجام بر اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل تاثیرگذار بوده است. این اعلامیه ها بنیاد اجرایی و عملی به رسمیت شناختن و رعایت حقوق بشر را در نظام بین الملل بنا نهادند. اعلامیه جهانی حقوق بشر که ما امروز سالروز آن را گرامی می داریم، نقطه آغازین تدوین وتصویب میثاق های حقوق بشری و پیش بینی سازوکارهایی به منظورایجاد تعهد دولتها نسبت به حقوق بشر گردید. از هنگام تصویب این اعلامیه تا کنون گامهای بلند و رسایی در راه دستیابی به حقوق شهروندی و آزادیهای بنیادین انسان برداشته شده است. اصول مندرج در این اعلامیه اثر ویژه ای نیز در راستای زمینه سازی و تسریع پایان یافتن استعمار ملتها توسط کشورهای قدرتمند و زیاده خواه داشته است.
از سوی دیگر، اعلامیه جهانی حقوق بشر محور بسیاری از تحولات جهانی در عرصه هایی چون حقوق بشر توسعه، حقوق بشر محیط زیست و، فراتر از همه، حقوق انسان دوستانه در منازعات بین المللی بوده است. امروزه پیوندی ناگسستنی میان حقوق بشر، توسعه پایدار و صلح جهانی به وجود آمده و شورای امنیت سازمان ملل متحد در پرتو اصول و اهداف منشور موفق شده در پرتو قانون های جهانی حقوق بشری صلاحیتهای نوینی مانند دخالتهای انسان دوستانه در رابطه با نقض فاحش حقوق بشر و همچنین صلاحیت شبه قضایی بوسیله دادگاههای ویژه، دادگاههای پیوندی یا مختلط و سرانجام ایجاد دیوان کیفری بین المللی، مسئولان و آمران ناقض فاحش حقوق بشر را تحت پیگرد، محاکمه و مجازات قرار دهد.
در شرایطی که حقوق بشر در بسیاری از زمینه های زندگی جوامع انسانی اثرگذار بوده و رهگشای بسیاری از مسائل و دشواری ها، بویژه در جوامع سنتی شده است، در برخی جوامع استبداد زده مانند ایران، حاکمان سیاسی و مسئولان اجرایی و قضایی، حقوق بشر را در دایره حاکمیت سیاسی تعریف می کنند و برای توجیه رفتار خشونتبار و غیرانسانی خود، در برابر رشد گسترده و سریع حقوق بشر در دیگر مناطق جهان، در توجیه رفتار ضد حقوق بشری خود بهانه های نسبیت فرهنگی و دوگانگی غرب در برخورد با حقوق بشر را عنوان می کنند یا به بهانه حفظ امنیت ملی به آسانی اصول حقوق بشری مردم خود را زیر پا می گذارند.
در این شرایط، بخشی از توده های ناآگاه با روحیه استبدادزده در جو اختناق سیاسی و تفتیش عقاید، برای گذران زندگی و تامین معاش، ناچار فرهنگ چاپلوسی عبودیت گونه با نگاه از پایین به بالا و رفتار رعیت گونه همراه با اطاعت محض را پیشه می کنند و زمینه های تحول در حقوق بشر و مردم سالاری را با انسداد مواجه می سازند.
افزون بر آن، در این جوامع استبدادزده، تعارضهای فکری و نظری نخبگان دگراندیش دغدغه های علمی را در میدان معاش و مقام تضعیف می کنند و در نتیجه اندیشه و کنشگری حقوق بشری در این جوامع به کمترین اندازه می رسد. در صورتیکه سرشت جهانشمولی حقوق بشر و آزادیهای بنیادین انکارناپذیر انسانی، با همه جوامع جهانی وابستگی متقابل و ارتباط تنگاتنگ دارد و یک جامعه نمی تواند برای طولانی مدت خود را از مسیر تحول حقوق بشری جهانی جدا نگه دارد. دولتها وظیفه دارند که صرفنظر از پیشینه های تاریخی، فرهنگی و مذهبی مورد سلیقه خود، و صرفنظر از نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر آنها، به تقویت و حمایت از حقوق بشر و همه آزادیهای بنیادین بپردازند، زیرا در غیر اینصورت دیر یا زود مقهور جریان شتابان و مسلط این ارزشهای جهانشمول خواهند شد.
جبهه ملی ایران
تهران - 19 آذر 1389 (10 دسامبر 2010)




عاشورای ۸۸ و نقاط ضعف و قوت "جنبش سبز"

معترضین و موافقین نتیجه‏ انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران عاشورای ۸۸ را نقطه عطفی در حضور خیابانی معترضان می‌دانند. چهار تن از کسانی که بعد از انتخابات از ایران خارج شده‌اند درباره حوادث آن روز تا به امروز می‌گویند.


یک سال از عاشورای ۱۳۸۸ و حوادثی که در آن رخ داد می‌گذرد. خیلی ‌از معترضین به نتیجه انتخابات، عاشورای سال ۸۸ را نقطه عطفی در حضور خیابانی معترضین می‌دانند. مهدی کروبی و میرحسین موسوی نیز در بیانیه‌هایی که به مناسبت اولین سالگرد عاشورای ۱۳۸۸ منتشر کرده‌اند به حوادثی که در این روز اتفاق  افتاد اشاره کردند، از جمله، "پرت شدن عده‌ای از پل"، یا "زیر گرفته شدن توسط ماشین پلیس" و…
ببینید: صحنه‌هایی از اعتراضات در عاشورای ۸۸
در اولین سالگرد عاشورای ۱۳۸۸ گفت‌وگویی داشتیم با چهار نفر از کسانی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته از ایران خارج شدند و همگی به نوعی با این اتفاقات از نزدیک درگیر بودند: مهدی محسنی، خبرنگار و از همکاران دویچه‏وله، آرش بهمنی خبرنگار در پاریس، آرش غفوری خبرنگار و عضو سابق کمیته‏ی اطلاع‏رسانی حزب مشارکت در امریکا و علیرضا رضایی طنزنویس در فرانسه.
***
دویچه وله: ابتدا با آقای بهمنی شروع ‏کنیم که  همان روزها از ایران خارج شده‏‌اند. آقای بهمنی، هم معترضان به نتیجه انتخابات و هم طرف‏داران نتیجه‏ی انتخابات، همه روی این نکته اتفاق‏‏نظر دارند که عاشورای ۸۸ اوج حضور خیابانی معترضان و هم‏چنین پلیس، نیروهای بسیج و… در خیابان‏ها بوده است. در عاشورای ۸۸ چه اتفاقی افتاد که چنین برجسته شد؟ به‏نظر شما ویژگی این روز چیست؟
آرش بهمنی، 
خبرنگار ایرانی در فرانسه
آرش بهمنی: ویژگی خاص عاشورای پارسال که فکر کنم بد نباشد به عنوان عاشورای تهران از آن اسم ببریم حضور خیلی گسترده و بی‏سابقه معترضین در خیابان بود. بعد از روز قدس در شهریورماه که جمعیت زیادی برای اعتراض به خیابان آمده بودند، در مناسبت‏های دیگر مانند ۱۳ آبان یا ۱۶ آذر، گرچه تعداد معترضان در خیابان  زیاد بود، اما آن‏قدر زیاد و طوری که چهر‏ه‏ی شهر را تحت تأثیر خودشان قرار بدهند نبود.
آقای غفوری، شما چطور فکر می‏کنید؟ ویژگی عاشورای ۸۸ را چه می‏دانید؟
آرش غفوری: عاشورای ۸۸ از لحاظ حضور مردم و حضور معترضان و حضور نیروهای امنیتی، البته نقطه‏ی عطف نبود. روزهای قبلی وجود داشت و نقطه‏ی عطف، یعنی بالاترینش هم راهپیمایی ۲۵ خرداد بود. اما ویژگی عاشورای ۸۸ از اسمش بود. یعنی همین عنوان عاشورا داشتن و بچه‏هایی که در هیأت‏های عزاداری مذهبی شرکت می‏کنند در این روز کشته شدند. نوع برخوردی که با معترضان در این روز انجام شد، حتی برخوردی که با یکی از افراد منتسب به خانواده‏ی مهندس موسوی شد، تمام این‏ها باعث شد که عاشورای ۸۸ به نقطه‏ی عطفی در تحولات فضای سیاسی بعد از انتخابات تبدیل شود و از این منظر باید به عاشورای ۸۸ نگاه کرد.
آقای محسنی، نظر شما چیست؟ شما عاشورای ۸۸ از ایران خارج شده بودید. خارج از ایران، ویژگی آن روز را چگونه دیدید؟
مهدی محسنی: شاید بشود در چند مشخصه به آن پرداخت؛ یکی این‏که ترس حاکمیت بعد از عاشورای ۸۸ مقداری عیان شد. دیگری خشونت عریانی است که شکل گرفت. البته پیش از آن هم بود ولی بازتاب خشونت‏های این روز در رسانه‏های بین‏المللی و هم‏چنین در داخل ایران اهمیت داشت. همان‏طور که آرش غفوری گفت، ویژگی مذهبی- تاریخی آن روز هم همه‏ی این مسائل را تشدید ‏کرد و به‏نوعی اهمیت آن را بزرگ‏تر ‏کرد. تصاویر منتشر شده روی شبکه‏های اجتماعی، ضعف و ناتوانی نیروهای سرکوب‌گر هم مشخصه‏ی دیگری  بود که می‌‌شود گفت توان حاکمیت در سرکوب گسترده را زیر سئوال برد.
آآرش غفوری 
خبرنگار ایرانی و عضو کمیته اطلاع‌رسانی حزب مشارکت در آمریکا ولی شاید موردی که خیلی مهم است و آن روز را پررنگ کرده، جدای از تعداد کشته شده‏ها، جدای از این‏که در چه روز مهمی بوده و جدای از این‏که چه سطحی از خشونت توسط مردم و نیروهای انتظامی اعمال شده، این است که آخرین تجمع معترضان محسوب می‏شود و پس از آن، ما دیگر تجمع موفقی را نداشتیم.
آقای رضایی شما عاشورای ۱۳۸۸ در ایران حضور داشتید. سئوالی که از بقیه‏ی دوستان پرسیدم را از شما هم می‏پرسم. ویژگی عاشورای ۸۸ در چه بود که هم معترضین و هم موافقین نتیجه‏ی انتخابات آن را نقطه‏ی عطفی در حضور خیابانی معترضان می‏بینند؟
علیرضا رضایی: نقطه‏ی عطف به‏درستی به این روز اطلاق می‏شود. تجمعاتی که اوایل حرکتی اعتراضی و در روزهایی مانند ۲۵ یا ۳۰ خرداد اتفاق می‏افتاد، روالی کاملاً طبیعی بود. ولی اتفاقی که در روز عاشورا افتاد اصلاً طبیعی نبود. نه کسی تصور می‏کرد که چنین جمعیتی بیرون بیاید و مردم چنین حضوری داشته باشند و نه کسی تصور می‏کرد که چنین خشونتی خرج شود. هرچند از قبل اعلام شده بود و چنگ و دندان به مردم نشان داده بودند، ولی آن‏چه در عمل اتفاق افتاد خیلی فرق می‏کند.

من با این‏که ویژگی مذهبی آن روز، یکی از دلایل عمده‏ی حضور پررنگ مردم بود، کاملاً موافق‏ام. یعنی این‏‏که مناسبت‏های قبلی‏ای مانند ۱۳ آبان، ۱۶ آذر، روز قدس و… با این‏که جمعیت خیلی زیاد آمده بودند، ولی هرگز قابل مقایسه با روز عاشورا نیست. من در آن‏جا بودم و از نزدیک می‏دیدم که نیروهای پلیس، نیروهای سرکوب و نیروهای سپاه از حدود ظهر روز عاشورا، کاملاً ناتوان شده بودند. مثلاً ما صحنه‏ی زیرگرفتن کسی زیر ماشین‏ها را دیدیم. پلیس در حال فرار این کار را می‏کند.

اما بدبختانه مدیریتی روی این اتفاق، روی این اعتراض و این روز نبود. الان خوشحالیم که این نقطه‏ی عطف ماند. یعنی نقش‏اش را هنوز دارد. خیلی وقت‏ها و همین الان هم باز به عاشورای سال گذشته رجوع می‏شود.
آقای رضایی در صحبت‏های‏شان به مدیریت اشاره کردند. یک سال از عاشورای سال ۸۸ می‏گذرد. در صحبت‏هایی که مسئولان امنیتی ایران طی یک سال گذشته در رسانه‏های ایران داشتند، عنوان شده که مسئولان امنیتی توانستند بعد از عاشورای ۸۸، حضور خیابانی معترضان را کنترل کنند و از آن به‏بعد اعتراضات رفته‏رفته، دست‏کم در شکل خیابانی کم‏رنگ‏تر شد. در خارج از ایران هم، برخی معتقدند که رهبران معترضان به نتیجه‏ی انتخابات، بعد از عاشورای پارسال نتوانستند از پتانسیل اعتراض‌ها به‏خوبی استفاده کنند و این کم‏رنگ شدن حضور معترضان را به نوعی به گردن آن‏ها می‏اندازند. شما چه فکر می‏کنید؟
آرش بهمنی: تصور من این نیست که بتوان تمام تقصیرات و مشکلات را بر دوش رهبران جنبش سبز انداخت و بقیه را از این مسئله مبرا دید. اما نقدی که از نظر من به رهبران جنبش سبز، یعنی جناب مهندس موسوی و جناب آقای کروبی وارد است، این است که متأسفانه برنامه‏ی خاص و روشنی برای استفاده از این اعتراضات نداشتند. این‏که مردم بیرون بیایند، تظاهراتی داشته باشند و شعارهایی بدهند و بعد شب به خانه بروند، می‏تواند سال‏ها ادامه پیدا کند و هیچ اتفاق خاصی برای حاکمیت نیفتد. نکته‏‏ی قضیه این بود که دوستان هیچ برنامه‏ای نداشتند که قرار است این اعتراضات خیابانی به کجا ختم شود.
 آیا مثلاً قرار بود، بروند نهادهایی را تصرف کنند؟ آیا بنا بر این بود که مثلاً بروند جلوی بناهایی مانند پارلمان یا آرامگاه آقای خمینی یا جاهای دیگر تحصن کنند؟ اصلاً قرار بود چه اتفاقی بیفتد؟ هدف چه بود؟ آیا هدف این بود که بروند جلوی بیت رهبری و آقای خامنه‏ای را مجبور کنند که انتخابات را تجدید کند و…؟
: بحث بر سر این است که حداقل من ندیدم که این دوستان هیچ‏گونه هدف‏گذاری داشته باشند که ما قرار است از پتانسیل حضور مردم در خیابان‏ها این استفاده را بکنیم. قاعدتاً حاکمیت هم بعد از چندین بار آزمون و خطا، در مناسبت‏های مختلف، راه‏حل سرکوب و خاموش کردن اعتراضات خیابانی را خیلی خوب پیدا کرد و با هزینه‏هایی که روی دست مردم و فعالین سیاسی و مدنی و روزنامه‏نگاران گذاشت، توانست حداقل حضور خیابانی را به‏طور کامل منتفی کند.
گرچه جنبش سبز آتش زیر خاکستری است که در عمق جامعه وجود دارد، ولی عملاً ما در سطح دیگر نمود خاصی نمی‏بینیم. من فکر می‏کنم اگر قرار باشد این اتفاق همین‏طور پیش برود جنبش سبز قاعدتاً کم‏کم خاموش‏تر خواهد شد و می‏توانیم سهم زیادی از این خاموشی یا سکوت را به عدم برنامه‏ریزی رهبران جنبش سبز منتسب کنیم.
آقای بهمنی در صحبت‏هایشان اشاره کردند که  "جنبش سبز" به‏خاطر عدم برنامه‏ریزی رهبران آن، ممکن است خاموش شود. آیا شما عدم برنامه‏ریزی را به این‏که ممکن بود آن روزها کنترل شهر از دست همه خارج شود، بی‏ربط نمی‏بینید؟
آرش غفوری: شما در گزارش‏تان گفتید که از پتانسیل معترضین استفاده نشد. وقتی می‏گویید از پتانسیل معترضین استفاده نشد، باید منظورتان را از پتانسیل معترضین بیان کنید. یعنی چه انتظاری از جنبش سبز داشتید؟ انتظار داشتید بروند جلوی بیت رهبری اعتراض کنند؟ نظام را سرنگون کنند؟ یا مسائلی از این قبیل؟ من مطلقاً می‏گویم خیر؛ یعنی اساساً هدف جنبش سبز که بعد از انتخابات مطرح شد این‏طور مسائل نبود. بخشی در مورد ابطال انتخابات بود.

مهدی محسنی 
خبرنگار ایرانی در آلمان
جنبش سبز و اعتراضات مردمی و آقای موسوی و آقای کروبی و آقای خاتمی و تمام کارهایی که مخصوصاً در روزهای اول انجام شد، برای این بود که انتخاباتی که تصور می‏شود در آن تقلباتی صورت گرفته و غیرقانونی است، ابطال شود و انتخاباتی درست و صحیح برگزار شود. تمام هدف جنبش سبز این بود. تمام کسانی هم که به عنوان رهبران جنبش سبز در این جنبش حضور داشتند، در مورد این‏که به نظام جمهوری اسلامی و به انقلاب وفادار باشند، شکی نداشتند. آن موقع بودند، الان هم هستند و فکر می‏کنم در آینده هم خواهند بود.
در روز عاشورا، متأسفانه خشونت‏هایی از هردو طرف انجام شد. از طرف نیروی امنیتی که قبلاً هم وجود داشت. اما به‏هر دلیل (درمورد دلایل پشت پرده‏ی آن حرف و حدیث فراوان است) از طرف مردمی هم که به عنوان جنبش سبز در خیابان‏ها بودند یک‏سری خشونت‏هایی انجام شد. قبل از آن هم  خارجی‏ها و دولت‏های خارجی در مورد جنبش سبز صحبت‏هایی مطرح می‏کردند. حرف و حدیث‏هایی مطرح می‏شد در مورد این‏که جنبش سبز دیگر سرخ و سفید و سبز ندارد. الان هرکسی، از هرگروهی که با نظام و با موجودیت نظام مشکل دارد، جزو جنبش سبز شده و خود را جزو جنبش سبز می‏داند و می‏خواهد با نظام مقابله کند… این فضا منجر به آن شد که این دست‏آویز در اختیار حکومت قرار داده شود که برخوردش را تندتر کند.

وقتی این اتفاق می‏افتد، شما از رهبران جنبش سبز که برای ابطال انتخابات آمده بودند، نباید انتظار داشته باشید که بیایند برای این جمعیت، با توجه به آفات زیادی که در این ترکیب وجود دارد، مستقیم برنامه‏ریزی کند. چون این برنامه‏ریزی برای کسی است که خودش درون نظام نیست و می‏خواهد براندازی کند. اما این‏ها برانداز نبودند، این‏ها معترض به روالی بودند که معتقد بود این سلیقه در جمهوری اسلامی، سلیقه‏ی ناصوابی است. شما باید رهبران جنبش سبز را با توجه به این موضوع تحلیل کنید. اگر من بخواهم با توجه به این موضوع، رهبران جنبش سبز را تحلیل کنم، به‏نظر من، آن‏ها کارنامه‏شان به‏طور کلی مثبت است.
آقای غفوری در صحبت‏هایشان اشاره کردند که جنبش سبز در ابتدا یک‏دست بوده، ولی بعد از آن‏که همه‏ی معترضین خود را به نوعی جزو "جنبش سبز" دانستند، سرکوب‏ها مشروعیت پیدا کرد و شدت یافت. شما با این دیدگاه موافقید؟
مهدی محسنی: واقعیت این است که از همان روز اول سرکوب‏ها شدید بود. بخشی از جنبش و معترضین از همان ابتدا که به خیابان آمدند، بحث‏شان انتخابات نبود، بحث‏شان تغییر بنیادین در ساختار جمهوری اسلامی بود. الان هم بخش عظیمی از معترضین که ممکن است اکثریت هم نباشند (نمی‏شود آمار مشخصی داد)، این نظر را دارند. ولی این‏که ماهیت کلی جنبش، یک ماهیت صلح‏آمیز است، در این شکی ندارم. یعنی کلیت جنبش، اکثریت افرادی که در آن عضو هستند و کسانی که رهبران یا فعالان این جنبش محسوب می‏شوند، نگاهی صلح‏طلبانه دارند. به‏ این‌خاطر حاضر نیستند خشونت را با خشونت پاسخ دهند.

من دلایلی مختلفی برای اتفاقاتی که افتاد و ضعفی که پیش آمد می‏بینم. روز عاشورا تنها روزی نبود که به‏صورت خوب و مفید از تجمع مردم استفاده نشد. ما در تجمعات قبلی هم این مسئله را داشتیم. حتی بعد از آن هم، اتفاقی که در ۲۲ بهمن افتاد نشان از نقاط ضعفی در درون جنبش می‏داد.
علیرضا رضایی
 وبلاگ‌نویس و طنزپرداز ایرانی در فرانسهبه‏طور مشخص، خشونت بیش از حد حکومت، فضای به‏شدت امنیتی، دستگیری‏های بسیار گسترده که اکثر فعالان سیاسی اثرگذار که توان برنامه‏ریزی داشتند را شامل شده بود، نبود شبکه‏های اجتماعی و گروه‏های اجتماعی مرجع که بتوانند برنامه‏ریزی کنند و با مردم ارتباط بگیرند و تجمعات را رهبری کنند، ضعف مدیریت و سردرگمی خود رهبران و فعالین اصلی جنبش، جزو مواردی هستند که می‏شود به عنوان مشخصه‏هایی که باعث شدند از این تجمعات نتیجه‏ی مطلوب حاصل نشود، نام برد.
آقای رضایی، در روندی که به اصطلاح "جنبش سبز" از عاشورای پارسال تا امروز طی کرده، عملکرد سران این جنبش اعتراضی را در استفاده از پتانسیل معترضین به نتیجه انتخابات درست می‌بینید یا نظر دیگری دارید؟
علیرضا رضایی: می‌خواهم به قبل از انتخابات برگردم. این صحبت که ابتدا یک عده برای رای‌یشان آمدند و بعد این رنگ را پیدا کردند که با ساختار نظام مشکل داشته باشند، این امر اتفاق جدیدی نبود. پیش از برگزاری انتخابات و تقلب در انتخابات، قسمت عمده‌ای از مردم به این جهت آمدند سمت آقای موسوی که مقابل نظام بایستند. حالا اگر خود آقای موسوی به نظام اعتقاد دارد و… مردم هم در مقطعی این را پذیرفتند، بعد هم دیدیم که در خیلی از مقاطع این را نپذیرفتند. دوستمان گفتند "رهبران فرضی جنبش"، من هم کاملا موافقم. به‌خاطر این‌که ظاهرا این آقایان در رهبری جنبش با خودشان و هم‌دیگر تعارف دارند. یعنی پتانسیلی که وجود داشت و مردمی که بیرون می‌آمدند مدیریت نشدند. یعنی به این شکل شد که، آقای کروبی، آقای موسوی اعلام می‌کردند، "شمایی که فردا برای عاشورا بیرون می‌روی، من هم می‌آیم". خوب، مردم برای چه بیرون می‌رفتند؟ دوستمان گفتند هدف اعتراض به نتیجه انتخابات بود. در رسیدن به همین هدف چه‌قدر موفق بودند؟ از سال گذشته با همه هزینه‌هایی که مردم و خود آقای کروبی و موسوی دادند چه نتیجه‌ای گرفتند؟
من کاملا موافقم که در روز عاشورا هیچ خشونتی از سوی مردم صورت نگرفت. بدبختانه ما درباره این صحبت می‌کنیم که نباید بهانه دست جمهوری اسلامی داد. جمهوری اسلامی استاد تولید بهانه است. نه فقط در ایران بلکه در تمام جهان استاد تولید بهانه است. ما خودمان بعد از عاشورا گفتیم مردم خشونت کردند. مردم خشونت نکردند، از خودشان دفاع کردند. مردم باتوم را از دست پلیس گرفتند که کتک نخورند. مردم مقر نیروی انتظامی را در ولیعصر گرفتند تا پلیس آن‌جا تجمع نکند و نتواند به مردم حمله نکند. ده‌ها عکس و فیلم و … وجود دارد که در آن مردم اجازه فعالیت به کسانی که بخواهند خشونت بکنند را نمی‌دهند. چرا این‌ها را برجسته نکردیم؟ اگر عکس این اتفاق افتاده بود و یکی از این عکس‌ها دست کسانی که برای جمهوری اسلامی کار تبلیغاتی می‌کنند افتاده بود بیست فیلم از آن ساخته بودند. بله، روز عاشورا مردم تهران را تصرف کردند، بعد از ظهر هم تحویل دادند و رفتند خانه‌هایشان.
آرش بهمنی: من هم با آقای غفوری هم‌عقیده هستم. در ابتدا اعتراضات انتخاباتی بود. اعتراض به روند نادرستی بود که در چارچوب جمهوری اسلامی داشت انجام می‌شد، یعنی کودتایی که در انتخابات صورت گرفته بود. اما این اعتراضات بعد از مراسم تحلیف کاملا بلاموضوع شده بود. معتقد نیستم که آقای موسوی و کروبی قرار بوده ساختارهای جمهوری اسلامی را در ابتدا به‌هم بریزند و یک سیستم جدیدی راه بیاندازند. اما هر عمل سیاسی باید معطوف به نتیجه باشد، ما باید ببینیم چه نتیجه‌ای به‌دست آوردیم. چه نتیجه‌ای به‌دست آوردیم از این اعتراضات جز هزینه‌هایی که دادیم. ما نه در بحث انتخابات و نه بعد از آن، عملا نتیجه ملموسی به‌دست نیاوردیم. می‌توانیم بگوییم روشنگری شد یا مثلا مردم خیلی آگاه شدند. ممکن است این اتفاقات افتاده باشد، ولی نتیجه روشن و مشخص سیاسی اساسا از این اتفاقات به‌‌دست نیاوردیم.   
آرش غفوری: من هم قبل و هم بعد از انتخابات درگیر بودم. این‌که بگوییم حضور خیابانی مردم قبل از انتخابات ۲۲ خرداد، مقابل نظام ایستادن به نام میرحسین موسوی بود، به نظرم من شوخی است. ممکن است ۴ نفر این جوری باشند. اما وقتی کاندیدایی می‌گوید "من کاندیدای محبوب امام هستم"، اصلا تفاوت آقای موسوی با بقیه کاندیداها این بود که روی خیلی از مفاهیم و ارزش‌های بنیادی که اول انقلاب وجود داشت و خوب و بد آن را من کار ندارم، تاکید کرده بود. یک نفر تابلوی خودش را این‌طور مطرح می‌کند که من نخست‌وزیر امام هستم، بعد بگوییم کسانی که به او رای دادند به این خاطر بوده که با نظام مشکل داشتند؟
علیرضا رضایی:  بسیاری از گروه‌ها و بسیاری از طرز تفکرات، بسیاری مثل خود من که با سیستم حاکم از بیخ و بن مشکل دارم، آمدند پشت آقای موسوی ایستادند برای این‌که ایشان را راهی به جلو می‌دانستند. بعضی صحبت‌ها توهماتی است که من فکر می‌کنم خود آقای موسوی هم با آن مشکل دارد. متاسفانه یک مسئله‌ای که اخیرا خیلی دیده می‌شود این است که طرفداران و اطرافیان آقای موسوی گاها یک حرف‌هایی را از طرف ایشان می‌زنند، یا یک حرف‌هایی می‌زنند که خود آقای موسوی با آن مشکل دارد. مخصوصا در همین پاریس که به هر صورت خیلی از بچه‌های نزدیک به آقای موسوی یا کسانی که با ایشان کار کردند هستند، این‌جا به صورت یک جک درآمده که، "مهندس گفت این‌جوری…"، بعد خود مهندس اگر آن را بشنود شاید اولش کلی بخندد و بعد شاید هم کلی ناراحت شود. اگر صحبت این است که اگر رضا پهلوی بیاید از جنبش حمایت کند بهانه دست جمهوری اسلامی می‌افتد، این بهانه که اصلا دارد تقدیم می‌شود به آن. این فیلتر گذاشتن‌ها و این توهمات توطئه که هرگز وجود خارجی ندارد، بزرگترین چیزی است که هم به داخل و هم به خارج از کشور لطمه می‌زند. 
حسین کرمانی
تحریریه: مصطفی ملکان


اولتيماتوم ايران به ازبكستان

احمدى‌نژاد 
در تاجيكستان لباس ملى تاجيكان را بر تن كرد

اختلاف بر سر منابع آبی بین تاجیکستان و ازبکستان در روزهای اخیر تشدید یافت. کارشناسان هشدار می‌دهند ادامه‌ی این روند هر دو کشور را به سوی جنگ سوق خواهد داد. ورود ایران به تنش میان این دو کشور چه تاثیری بر آن خواهد گذاشت؟


اخیرا صدها واگن قطار با کالاهای ایرانی که قرار بود از خاک ازبکستان عبور کند اجازه‌ی ورود به خاک تاجیکستان را نیافتند. ایران به ازبکستان "اولتیماتوم" داد  و اعلام کرد، در صورت ممنوعیت ورود کالاهای ایرانی به تاجیکستان، محصولات ازبکستان نیز از طریق خاک ایران ترانزیت نخواهد شد. در پی این تهدید ازبکستان به قطارهای حامل کالاهای ایرانی اجازه ورود داد.
این قطارها به‌گفته‌ی مقام‌های ازبکستان حامل مصالح و موادی هستند که قرار است در احداث بزرگترین نیروگاه مولد برق منطقه یعنی راغون بکار گرفته ‌شود. ازبکستان به  شدت مخالف احداث این نیروگاه هست و به‌گفته‌ی کارشناسان محلی، تهدید کرده که این مشکل را "با توسل به زور" حل کند.
دعوای قدرت میان تاجیکستان و ازبکستان
صحرای قره قوم و قزل قوم درآسیای میانه واقع شده و دریاچه‌ی آرال بزرگترین دریاچه‌ی این منطقه نیز روی به خشکی است. به باور رحمت کریم دولت روزنامه‌نگار ساکن شهر دوشنبه، تنش پیرامون ذخائر آب بین ازبکستان و تاجیکستان روز به روز داغ‌تر می‌شود.
این روزنامه‌نگار که درباره این موضوع تحقیق کرده، به دویچه‌وله گفت: «ازبکستان نگران است با احداث سد راغون در تاجیکستان زمین‌های کشاورزی این کشور به بیابان تبدیل شود. از سوی دیگر این کشور ادعای رهبری منطقه را دارد و بخوبی آگاه هست که اگر تاجیکستان نیروگاه یا بزرگترین آب انبار منطقه را احداث کند استفاده از آب را تنظیم خواهد کرد. در این‌صورت تاجیکستان در مدیریت مسائل منطقه‌ای نیز توان بیشتری خواهد داشت. اگر از این منظر به این مسئله نگاه شود اوضاع به سوی پیچده تر شدن سوق می‌یابد».
«تاثیر منفی روسیه»
بنظر رحمت کریم دولت ازبکستان قصد دارد برای حل این مشکل به زور متوسل شود. وی می‌افزاید: اخیرا در تاشکند "کنفرانس بین‌المللی استفاده از ذخیره‌های آب آسیای مرکزی" برگزار شد که در آن نمایندگان بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، کشورهای اروپائی و آمریکا همه حضور داشتند. اما از تاجیکستان نماینده‌ای به این کنفرانس دعوت نشد. در نتیجه دولت تاجیکستان به شدت به آن اعتراض کرد. مقام‌های تاجیک اعلام کردند در این کنفرانس درباره‌ی نیروگاه راغون، کارخانه آلومینیوم تاجیکستان و منافع ملی این کشور صحبت می‌شود و نماینده‌ای از تاجیکستان حضور ندارد.

رحمت کریم دولت، نقش روسیه در تنش تاجیکستان و ازبکستان را هم منفی ارزیابی می‌کند. بنظر او روسیه از موضع ازبکستان حمایت می‌کند و مخالف احداث نیروگاه راغون  و کارخانه‌های آلومینیوم تاجیکستان است.
این کارشناس، ایران را متحد تاجیکستان می‌داند و اضافه می‌کند اولتیماتوم ایران باعث شد قطارهای حامل کالاهای ایرانی وارد تاجیکستان شوند. وی همچنین می‌گوید، روزانه حدود ۱۵۰ واگن قطار کالای ازبکستان از طریق خاک ایران ترانزیت می‌شود. 
حمایت ایران از تاجیکستان
تاجيك‌ها به 
مناسبات روسيه و ازبكستان با شبهه مي‌نگرند. لانا راوندی فدائی، کارشناس بخش ایران در "انستیتوی شرق‌شناسی علوم روسیه" در مسکو، نیز تشدید اختلاف میان ازبکستان و تاجیکستان را تائید می‌کند. وی می‌گوید: «اختلافات ازبکستان و تاجیکستان ریشه‌ی تاریخی دارد و پیش از فروپاشی شوروی نیز وجود داشته است. ازبکستان تلاش می‌کند کنترل آب در انحصار هیچ کشوری در این منطقه قرار نگیرد. اما تاجیکستان به این آب نیاز دارد».
وی که اخیرا به دعوت "انستیتیوی مطالعات استراتژیک وابسته به نهاد ریاست جمهوری تاجیکستان" به این کشور سفر کرده به دویچه‌وله گفت: «در شهر دوشنبه صحبت از این بود که اگر ایران نیروگاه راغون را بسازد ۵ سال از آن استفاده خواهد کرد و پس از ۵ سال به تاجیکستان واگذارخواهد کرد. من وقتی در تاجیکستان بودم مشاهده کردم در این کشور بحران انرژی هست. به دلیل اینکه اکنون زمستان هست و مردم از سرما رنج می‌برند. برق نیست و وضعیت دشواری در این کشور پدید آمده است».
بنظراین کارشناس ایران دست کمک بسوی تاجیک‌ها دراز کرده است.
کمک ایران به دلیل هم زبان بودن
لانا راوندی فدایی استاد دانشگاه در مسکو و کارشناس مسائل ایران و منطقه هم پیش‌بینی می‌کند، تشدید تنش بین دولت ازبکستان و تاجیکستان شاید به جنگ بیانجامد. ازبکستان ۲۶ میلیون نفر جمعیت دارد و پرجمعیت ترین کشور آسیای مرکزی است. به لحاظ اقتصادی نیز قدرتمند و صاحب ذخائر انرژی نفت و گاز است.
تاجیکستان ۷ میلیون نفر جمعیت دارد و به لحاظ اقتصادی یکی از فقیر‌ترین کشورهای آسیای مرکزی است و به کمک خارجی بویژه ایران نیاز دارد. به نظر لانا راوندی فدائی یکی از دلایل عمده همبستگی ایران با تاجیکستان و کمک این کشور به دلیل قرابت زبانی و فرهنگی با تاجیک‌هاست.
جانبداری یا میانجی‌گری ایران؟
اخیرا مجید نامجو، وزير نيروی جمهوری اسلامی ايران در مراسم آغاز احداث سد و نيروگاه "سنگتوده-۲ شرکت کرد. مقام‌های ایرانی اعلام کردند این نیروگاه با سرمايه گذاری ۱۸۰ میلیون دلاری ايران در جنوب تاجیکستان بر روی رودخانه "وخش" احداث می‌شود. گفته می‌شود، ایران به لحاظ نفوذ اقتصادی در تاجیکستان و همچنین قرابت زبانی و فرهنگی می‌تواند بر این کشور تاثیر بگذارد.

هر دو صاحب‌نظر که با دویچه‌وله صحبت کردند، پیش بینی‌می‌کنند اگر"مشکلات منابع و ذخائرآبی" میان ازبکستان و تاجیکستان از راه دیپلماتیک حل نگردد، بروز یک جنگ احتمالی میان این دو کشور امکان‌پذیر ‌خواهد بود.
برخی کارشناسان محلی روی این مسئله نیز تاکید دارند، اگر ایران سیاست مستقلی در مناقشه‌ی ازبکستان و تاجیکستان اتخاذ کند، قادر هست بر حل مناقشه‌ی این دو کشور تاثیر مثبتی بگذارد. جانبداری ایران از تاجیکستان اما می‌تواند به‌گفته‌ی این کارشناسان از توانائی ایران در میانجی‌گیری میان تاجیکستان و ازبکستان بکاهد.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: مصطفی ملکان



محکومیت جهانی انفجار تروریستی چا‌بهار

چابهار، 
دقایقی پس از انفجار

رئيس جمهور آمریکا، وزیرخارجه آلمان، بان کی‌مون دبیر کل سازمان ملل متحد و دولت‌های بریتانیا و فرانسه و اردن حملات تروریستی چا‌بهار را بشدت محکوم کردند. این انفجارها دستکم ۳۳ کشته و ۸۳ مجروح برجای نهاد.

عملیات تروریستی خونین صبح چهارشنبه (۲۴ آذر/ ۱۵ دسامبر) در بندر چا‌بهار ایران، با محکومیت جهانی مواجه شد. در این حادثه دست‌کم ۳۳ نفر کشته شدند.
مقام‌های محلی چابهار می‌گویند که چهار پرسنل نیروهای انتظامی نیز جزو قربانیان هستند. رئيس جمهور آمریکا  و وزیرخارجه آلمان این عملیات را محکوم کردند.
خبرگزاری دانشجویان ایران، عصر امروز به نقل از فرماندار چابهار نوشت که در دو عملیات انتحاری علیه شیعیان این شهر، ۳۳ نفر کشته و ۸۳ نفر مجروح شده‌اند. خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی (ایرنا) تعداد قربانیان انفجار را ۳۹ نفر اعلام کرده است.
خبرگزاری‌های ایران گزارش داده‌اند که ۳ نفر در این عملیات دست داشته‌اند. یکی از آنان بر اثر انفجار کشته شده، یکی دیگر که بمب همراهش عمل نکرده، به ضرب گلوله ماموران امنیتی زخمی و نفر سوم نیز دستگیر شده است.
اما سید علی باطنی، فرماندار و رئیس شورای تامین چابهار اعلام کرده که فقط دو نفر در این اقدام دست داشته‌اند. به گفته‌ی وی، هر دو نفر توسط ماموران شناسایی شده‌اند، ولی قبل از هر حرکتی، یکی از آنان جلیقه‌‌ی انفجاری خود را منفجر کرده است.
جندالله مسئولیت انفجار را پذیرفت
به‌گزارش شبکه تلویزیونی العربیه، گروه جند‌الله ساعاتی پس از این عملیات، مسئولیت آن را به عهده گرفت.
عبدلمالک ریگی رهبر این گروه چند ماه پیش به وسیله جمهوری اسلامی اعدام شد. جند‌الله در همان زمان تهدید کرد که انتقام خون ریگی را خواهد گرفت. ایالات متحده آمریکا به تازگی جند‌الله را در فهرست سازمان‌های تروریستی ثبت کرده است.
بندر چابهار در استان سیستان و بلوچستان قرار دارد. اکثریت جمعیت این استان را اهل تسنن تشکیل می‌دهند و گروه جند‌الله مدعی دفاع از حقوق این اقلیت مذهبی است.
محکومیت جهانی انفجار تروریستی چاه‌بهار
بلافاصله پس از عملیات تروریستی چابهار، وزارت خارجه آلمان با صدور بیانیه‌ای این عملیات را محکوم کرد.
وزیر خارجه آلمان در بیانیه‌ای مطبوعاتی خود گفته است: «من این سوء‌قصد مزورانه به مومنان بیگناه را شدیدا محکوم می‌کنم. من با خانواده‌های قربانیان همدردی و برای زخمیان پرشمار این حادثه، بهبودی هر چه زودتر آرزو می‌کنم. اقداماتی از این دست نشان می‌دهد که خشونت تروریستی تهدیدی جهانی است که ما برای مبارزه با آن باید در سطح بین‌المللی همکاری کنیم».
وزیرخارجه آلمان هم‌زمان در تماس با علی‌اکبر صالحی سرپرست وزارت‌خارجه جمهوری اسلامی، این فاجعه را از سوی همه اعضای هیئت دولت آلمان به مردم ایران تسلیت گفت.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا نیز انفجار تروریستی چاه‌بهار را به عنوان عملی «فجیع و ظالمانه» محکوم کرد.
آقای اوباما گفت:«این کار، اقدامی بزدلانه و شرم‌آور است.» رئیس جمهور آمریکا افزود:«آمریکا در کنار خانواده‌ها و  بستگان همه‌ی آنهایی است که در این حادثه جان خود را از دست داده و یا زخمی شده‌اند.»
رئیس جمهور آمریکا همچنین خواستار مجازات عاملان این اقدام تروریستی شد.
همزمان، بان کی‌مون دبیر کل سازمان ملل متحد و دولت‌های بریتانیا و فرانسه نیز حملات تروریستی صبح چهارشنبه چابهار را بشدت محکوم کردند.
کاخ سلطنتی اردن نیز اعلام کرد که ملک عبدالله دوم، در پیامی به محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، با محکوم کردن این حملات، تاکید کرده است که «اردن در غم برادران ایرانی خود شریک است».

سایه‌روشن وضعیت افغانستان در گزارش تازه دولت آمریکا

«نیروهای 
ناتو درمناطق جنوبی افغانستان در مبارزه علیه طالبان نسبتاَ موفق 
بوده‌اند»

باراک اوباما ارزیابی تازه‌ای از استراتژی جدید آمریکا در افغانستان ارائه کرد. این ارزیابی از "موفقیت‌های شکننده و ناپایدار" در افغانستان حکایت دارد. هم در آمریکا و هم در آلمان بر سر خروج نیروها از افغانستان ادامه دارد.

یک‌سال پس از بازبینی استراتژی قبلی آمریکا در افغانستان و افزایش چشمگیر نیروها در این کشور، باراک اوباما روز پنجشنبه، ۱۶ دسامبر، گزارش تازه‌ای از میزان موفقیت استراتژی جدید ارائه کرد. 
بنا به گزارش تازه، در جنگ علیه طالبان پیشرفت‌هایی به دست آمده، ولی این پیشرفت‌ها هنوز به اندازه کافی پایدار و برگشت‌ناپذیر نیستند.
در گزارش اوباما آمده است که زنجیره موفقیت نیروهای افراطی در افغانستان در سال گذشته، اینک در بخش‌های وسیعی از کشور متوقف شده، اما این موفقیت همچنان «شکننده و ناپایدار» است. این در حالی است که شمار تلفات نیروهای ناتو در سال جاری نیز از آغاز جنگ علیه طالبان در سال ۲۰۰۱ بی‌سابقه بوده است.
به ویژه در پایگاه‌های طالبان در جنوب افغانستان، یعنی در قندهار و هلمند امنیت به گونه‌ای محسوس بهبود یافته است. با این همه، وضعیت در قندوز، در شمال افغانستان، رو به وخامت رفته است. طالبان موفق شده در این منطقه به رغم حضور سنگین نیروهای ناتو دامنه نفوذ خود را گسترش دهد.
روزنامه "نیویورک تایمز" با استناد به گزارش جدید نوشته است که مشکل دیگر قندوز این است که نیروهای شبه‌نظامی هوادار دولت نیز در ایجاد رعب و وحشت در میان مردم نقشی قابل اعتنا دارند.
نقش کلیدی وضعیت پاکستان
گزارش جدید آمریکا بر لزوم پیشرفت در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی افغانستان تاکید دارد. بنا به این گزارش، مسئله محوری برای موفقیت در افغانستان، وضعیت پاکستان است. رهبری القاعده در این کشور تضعیف شده و شدت تعقیب آن از سال ۲۰۰۱ تا کنون بی‌سابقه است. با این همه، این نیرو همچنان قادر است که حملات سختی را متوجه آمریکا و متحدان آن کند.
گزارش سپس با لحنی انتقادی از نیروهای امنیتی پاکستان می‌خواهد که در تعقیب نیروهای طالبان در مناطق مرزی میان پاکستان و افغانستان، همکاری بیشتری داشته باشد. اوباما ابراز امیدواری کرد که سال آینده از پاکستان دیدار کند.
در گزارش جدید اشاره‌ای به ابعاد و میزان کاهش نیروها در افغانستان از سال آینده نمی‌شود. در استراتژی جدید آمریکا گفته می‌شود که نیروهای این کشور از سال آینده خروج از افغانستان را آغاز خواهند کرد و تا سال ۲۰۱۴ مسئولیت کامل امنیت افغانستان به نیروهای نظامی و امنیتی این کشور سپرده خواهد شد.
به نوشته روزنامه "وال‌استریت ‌ژورنال" میان کاخ سفید و رهبران ارتش در باره‌ی جزئیات خروج نیروها اختلاف است. نظامیان در باره‌ی عقب‌نشینی سریع ازافغانستان هشدار داده‌اند. این در حالی است که تازه‌ترین نظرسنجی‌ها از موضع منفی مردم آمریکا نسبت به ادامه حضور نیروهایشان در افغانستان حکایت دارند و دولت اوباما از این بابت زیر فشار است. بنا به نظرسنجی شبکه تلویزیونی ABC آمریکا، ۶۰ درصد مردم این کشور معتقدند که ادامه نبرد در افغانستان بی‌نتیجه است.
بحث خروج نیروها در آلمان
همزمان با انتشار گزارش تازه دولت آمریکا، آلمان نیز گفته است که برنامه خروج نیروهای این کشور از افغانستان احتمالاَ از سال آینده آغاز خواهد شد.
گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان روز پنجشنبه، ۱۶ دسامبر در سخنرانی در مجلس این کشور گفت که اگر چنین اقدامی در سال ۲۰۱۱ هم آغاز نشود، حداکثر در ۲۰۱۲ متحقق خواهد شد. این در حالی است که وزیر دفاع آلمان برخوردی محتاطانه‌تر با عقب‌نشینی نیروهای این کشور دارد. وی به سایت اینترنتی هفته‌نامه اشپیگل گفته است که «این غیرمسئولانه است که در لحظه‌ی حاصر تاریخ دقیقی برای خروج نیروها اعلام کنیم.»
تازه‌ترین نظرسنجی در آلمان نشان می‌دهد که ۷۰ درصد شهروندان با ادامه حضور نیروهای کشورشان در افغانستان مخالفند.



تایید آزادی جولین آسانژ در دادگاه عالی لندن

جولین آسانژ،
 در راه دادگاه

پس از گذشت ۴۸ ساعت از صدور حکم آزادی جولین آسانژ با قید وثیقه ۲۰۰ هزار پوندی، که با فرجام‌خواهی مقامات قضایی سوئد به حالت تعلیق درآمده بود، دادگاه عالی لندن حکم اولیه را تایید کرد و آقای آسانژ به زودی آزاد خواهد شد.


بنیان‌گذار استرالیایی ویکی‌لیکس که در پی صدور حکم جلب بر مبنای اتهام «آزار جنسی» از هفتم دسامبر خود را تحویل پلیس لندن داده بود، پس از گذشت ۹ روز، در صورت طی سلسله مراتب اداری تا پایان ساعت کاری امروز (پنج‌شنبه ۲۵ آذر / ۱۶ دسامبر)، با تودیع وثیقه آزاد خواهد شد.
حکم آزادی جولین آسانژ، دو روز پیش صادر شد، اما فرجام‌خواهی مقامات قضایی سوئد مانع از اجرای حکم شد تا این‌که سرانجام دادگاه عالی لندن، با تایید حکم اولیه زمینه آزادی موقت آقای آسانژ را فراهم کرد.
اتهامات «آزار جنسی» علیه جولین آسانژ ۳۹ ساله، توسط دو زن سوئدی که از همکاران داوطلب ویکی‌لیکس بودند مطرح شده و دادستان کل این کشور خواستار انتقال آسانژ به سوئد بود تا بررسی‌های لازم در مورد اتهامات مطرح‌شده در آن کشور صورت گیرد، اما جولین آسانژ همواره اتهامات مطرح‌شده را رد کرده و تاکنون این درخواست را نپذیرفته است.
جلسه بعدی دادگاه جولین آسانژ، اوایل فوریه برگزار خواهد شد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، در حکم اولیه آزادی آقای آسانژ، شرایط بسیار سخت‌گیرانه‌ای برای دوران آزادی وی تعیین شده بود، اما حکم امروز دادگاه برخی از آن محدودیت‌ها را حذف کرده است. قاضی دادگاه عالی در گفت‌وگو با رویترز گفت: «کاملا واضح است که او می‌خواهد درباره این اتهامات توضیح دهد و خود را از اتهامات وارد شده مبرا کند.»
جولین آسانژ، در حالی که دستش را به نشانه پیروزی بالا گرفته بود، در میان ازدحام خبرنگاران و هواداران در هوای بارانی لندن، تحت حفاظت نیروهای پلیس وارد دادگاه شد. مارک استیفنس، وکیل آقای آسانژ می‌گوید بسیاری از چهره‌های مشهور، داوطلبان و هواداران ویکی‌لیکس، برای تامین وثیقه ۲۰۰ هزار پوندی (۳۱۷ هزار دلاری) آسانژ همکاری کرده‌اند.
هواداران 
ویکی‌لیکس وثیقه آسانژ را تامین کرده‌اندآسانژ تا زمان برگزاری جلسه بعدی دادگاه در اوایل فوریه ۲۰۱۱ باید در مکانی متعلق به یکی از هواداران ویکی‌لیکس در شرق انگلیس ساکن شود و در این مدت از پابندهای الکترونیکی استفاده کند که ردیابی مکان جغرافیایی حضور او را برای مقامات قضایی انگلیس ممکن خواهد کرد. او همچنین باید هر روز حضور خود در آن مکان را به اطلاع نیروهای پلیس برساند.
به گزارش رویترز، مقامات قضایی سوئد با اعتراض به تایید حکم آزادی، اعلام کرده‌اند که «خطر جدی پرواز و خروج وی از مرز انگلیس وجود دارد و شرایط خاصی برای پیش‌گیری از خروج او در نظر گرفته نشده است.» پیش‌تر اعلام شده بود که گذرنامه آقای آسانژ توسط پلیس انگلیس توقیف شده است.
جولین آسانژ و وکلای او نسبت به احتمال پرونده‌سازی برای ویکی‌لیکس جهت متهم کردن او به «جاسوسی» از طریق انتشار اسناد محرمانه، ابراز نگرانی کرده‌اند.
آقای آسانژ دو روز پیش در گفت‌وگو با مادرش به صراحت اعلام کرده بود که تلاش‌ها برای تعقیب قضایی خللی در اراده‌اش وارد نکرده و هم‌چنان برای تحقق ایده‌آل‌های مورد نظرش می‌کوشد. انتشار اسناد محرمانه، از طریق آرشیوی که امکان دسترسی به آن برای ۵ سازمان خبری، از جمله روزنامه نیویورک‌تایمز فراهم شده بود، حتی در زمان بازداشت جولین آسانژ نیز ادامه داشت.
احسان نوروزی
تحریریه: فرید وحیدی



 جرس:  خانواده های زندانیان سیاسی در محکومیت برخورد با خانواده های نوریزاد و تاج زاده و بازداشت آنان بیانیه ای منتشر ساختند. در بخشی از این بیانیه آمده است:"متاسفانه مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی، همیشه گره ای را که باید با دست باز شود به دندان می سپارند و با روش های غلط با چنین مسایلی برخورد می کنند، و هر روز گره  کوری بر مشکلات جامعه می افزایند و خانواده های بی پناه و ستم کشیده زندانیان را در معرض فشار جدیدی قرار می دهند."
 به گزارش جرس، متن کامل این بیانیه به شرح زیرست: 
بسم الله الرحمن الرحیم
آقایان! هر روز گره ای کور بر مشکلات نیفزایید

السلام علیک یا اباعبدلله و علی الارواح التی حلت بفنائک

در حالی که دکتر محمد نوری زاد ششمین روز اعتصاب غذای خود را می گذراند، خانواده ایشان به همراه پدر و مادر، خواهران و برادرانشان و همچنین فخرالسادات محتشمی پور همسر هم بندی این آزاده، مصطفی تاج زاده، با تحصن در مقابل درب اوین خواستار خبری از احوال ایشان شدند. اما متاسفانه، مصادف با ظهر عاشورا ماموران امنیتی با حمله به این خانواده ی نگران و دستگیری ایشان، همه را به محلی نامعلوم منتقل کردند.
جای بسی تاسف است که نظام امنیتی و قضایی حکومت اسلامی که مدعی اجرای عدالت است، در مواجهه با ساده ترین خواسته ی خانواده ی دکتر محمد نوریزاد که آگاهی از سلامتی ایشان است چنین برخوردی می کنند. خواسته ای که حق طبیعی آنان است و در این چند روز به تمام روش های قانونی ومدنی آن را مطرح کردند. با این حال کوچکترین خبری از سوی مسئولان مربوطه به خانواده داده نشد. و امروز که خانواده ی دکتر نوریزاد به علت نگرانی شدید از خبرهای دریافتی از حال ایشان به درب زندان مراجعه کردند با چنین برخورد غیرقانونی و غیر اخلاقی ماموران مواجه شدند.
متاسفانه مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی، همیشه گره ای را که باید با دست باز شود به دندان می سپارند و با روش های غلط با چنین مسایلی برخورد می کنند، و هر روز گره  کوری بر مشکلات جامعه می افزایند و خانواده های بی پناه و ستم کشیده زندانیان را در معرض فشار جدیدی قرار می دهند.
گرچه ما بر اساس آموزه های دینی مان هنوز هم معتقدیم راه اصلاح و ترمیم خرابی های بوجود آمده از جانب آنانی که معتقدند مامورند و معذور هنوز باز است و همچنان می توان با به کارگیری عقلانیت در بحران ها و برخوردهای منطقی و انسانی با بزرگوارانی چون محمد نوریزاد و دیگر عزیزانی که این روزها در شرایط بسیار بد زندان، به شیوه ای مدنی اعتراض خود را به گوش جهان می رسانند، در مسیر اصلاح میهن عزیزمان قرار گیرند.
امروز پرچم حق طلبی و اطلاع رسانی زینب در دستان ما خانواده های زندانیان بالا گرفته شده است و دست به دست می چرخد تا بار دیگر در مکتب آقایمان حسین (ع)، راست قامت، تا انتهای این راه مقدس، بی هیچ تردید و خستگی گام بر داریم.





مادر شهید موسوی: یکسال پیگیری های ما به جایی نرسیده، نمی دانیم به 
کجا مراجعه کنیم
جرس: سید علی موسوی خامنه ، خواهر زاده میر حسین موسوی در روز ششم دی ماه سال گذشته در مراسم عزاداری روز عاشورا به شهادت رسید. مادر این شهید با بیان این موضوع که ایشان را شناسایی کرده بودند و با برنامه او را ترورکردند، می گوید: "هیچوقت فکر نمی کردیم در جمهوری اسلامی این اتفاقات بیافتد. دیگر اعتبار آن "خدشه دار" شده است و اطمینان مردم از بین رفته است. خوب وقتی دروغ و خیانت را می بینیم چطور می شود اطمینان کرد. ما پیرو اسلام راستین هستم .در اسلام دروغ و خیانت وجود ندارد."
 در این یکسال، مردم بویژه فعالان سیاسی و خانواده های زندانیان سیاسی بارها برای دلجویی به دیدار خانواده شهید سید علی موسوی آمدند و خانم موسوی که یکی دیگراز فرزندان خود را در جبهه های جنگ از دست داده است، در این رابطه می گوید: " نمی دانم چطور از این همه محبت و لطف تشکر کنم. فردا هم عاشورا مراسم خودش را دارد اما فردای عاشورا غروب منزل هستیم و کسانی که می خواهند تشریف بیاورند قدمشان بر روی چشممان."

متن گفتگو ی"جرس" با خانم خدیجه موسوی خامنه مادر شهید سید علی موسوی در پی می آید:

خانم موسوی یاد مصیبت امام حسین (ع) در ایام محرم همیشه درسهای آموزنده و زیادی برای عزاداران آن بزرگوار داشته است که یکی از این درسها "صبر" در مصیبت و "ادامه راه" سیدالشهدا برای برقراری عدالت و آزادی بوده است. حال شما بعنوان مادر شهید عاشورای سبز سال گذشته چطور یکسال را با مصیبت از دست دادن فرزندتان گذراندید؟
 در ابتدا به تمام مادران و خانواده های شهدا، بویژه شهیدان عاشورای سال گذشته تسلیت عرض می کنم.
 خوب این یکسال بسیار سخت گذشت از این جهت که سید علی دارای یک خصوصیت اخلاقی بود که همه او را دوست داشتند و خودش همیشه به فکر کمک به دیگران بود. شکر خدا من توانسته ام همیشه تحمل کنم و دیگر اعضای فامیل همیشه از من روحیه گرفته اند.  پسر دیگرم هم در زمان جنگ شهید شد و چون در راه دفاع از کشور و اسلام به شهادت رسیده بود توانستم صبر و تحمل کنم و در حقیقت شهادت او برای ما یک روشنایی بود. با سید علی هم به مدت چهل و دوسال با هم زندگی کردیم و تنها این اواخر به منزل خودشان اسباب کشیده بودند. خوب همیشه با هم بودیم و بهمدیگر وابسته بودیم، به همین جهت شهادت و فقدان ایشان برای ما بسیار سخت است. منتهی چون ایشان شهید شدند و آنهم در روز عاشورا، این مسئله سختی را برای ما تحمل پذیر می کند.
 یکی از افرادی هم که در موقع شهادت همراه ایشان بودند از حالتهای فرزندم در زمان شهادت تعریف می کرد کمی دلم آرامش پیدا کرد. آن شخص می گفت در لحظات پایانی سید علی اشهدش را هم خواند و به شهادت رسید. یک مادر دیگر بالاتر از این از خدا چه می خواهد آنهم در روز عاشورا فرزندش به شهادت برسد. تحمل و صبر ما به خاطر خدا است.

وضعیت روحی همسر و فرزندان شهید سید علی موسوی چطور است؟ آنها این یکسال را در غم از دست دادن ایشان چگونه سر کردند؟
 خوب به شکر خدا آنها هم به خاطر اینکه ایشان شهید شده اند صبر و تحمل می کنند.من برای همسر و فرزندانش بسیار ناراحت هستم. برای آنها نبود سید علی بسیار سخت است. اما لطفهای خدا همیشه شامل حالمان شده و همین لطف، تحمل نبود عزیزمان را آسان کرده است. آن روز سید علی با همسر و بچه هایش بیرون بود و بعد از اینکه بچه ها را به منزل می رساند سر کوچه او را شناسایی کرده و به شهادت رساندند. فرزند کوچک سید علی که کلاس دوم دبستان است خیلی به پدرش وابسته بود من وقتی یادم می افتد که یکساعت قبل از شهادت این بچه در بغل پدرش بود خیلی ناراحت می شوم و دلم می سوزد. ما و عروسم سعی کردیم او چیزی نفهمد اما او آمد پیش من گفت "مامان بزرگ من همه چیز را می دانم". دختر بزرگ سید علی هم پیش دانشگاهی است و چون مسئله شهادت است نبود پدرش را تحمل می کند و به او افتخار می کند. سید علی خیلی به خانواده اش وابسته بود و تمام فکر و ذهنش پیش بچه ها و همسرش بود و راحتی آنها را می خواست، خوب حالا تصور کنید در نبود او چقدر برای خانواده اش سخت می گذرد.

ایام محرم به ویژه در تاریخ شیعیان از جایگاه و حرمت خاصی برخوردار است آیا هیچ گاه تصور می کردید روزی در کشور اسلامی مثل ایران حرمت این روز را بشکنند و جوانان را اینچنین به شهادت برسانند؟
 سید علی اصلا کاری نکرده بود که او را به شهادت رساندند. جمهوری اسلامی به معنای امین مردم است. ما در رژیم شاه اصلا در رای گیری ها شرکت نمی کردیم و فقط در جمهوری اسلامی بود که همیشه خودمان را موظف می دانستیم در پای صندوق های رای حضور پیدا کنیم. خود من از زمانی که انقلاب شد یکبار نبوده که در انتخابات شرکت نکنم. اینبار هم در انتخابات سال گذشته شرکت کردیم اما به هیچوجه انتظار حوادث بعد از آن و برخورد با مردم را نداشتیم. سید علی هم به این مسائل اعتراض داشت و منتقد اینگونه برخوردها بود.
 دوست ندارم این مسائل را بگویم اما می خواهم روحیه ما را بدانید که چگونه برای این انقلاب جانفشانی کردیم. زمانی که امام فرمودند همه به جبهه بروند من، همسر و دو تا پسرم را به جبهه فرستادم. یعنی زمانی بود که ما در خانه مرد نداشتیم و پدرم می آمد به ما سر می زد و شب خانه می خوابید. روحیه ما اینگونه بود یعنی از امام حسین (ع) و واقعه کربلا یاد گرفتیم که اینگونه در راه اسلام از خود بگذریم همیشه هم دعا کرده ام که در کنار امام بودیم اما الان انتظار نداشتیم در جمهوری اسلامی اینگونه اتفاقات رخ دهد. ما همه از همان ابتدا که پای منبرها بودیم همواره شنیده ایم که "دروغ گفتن حرام است و لعنت خداوند بر دروغگویان" است. آن اسلامی هم که مامی شناسیم به ما آموخته که نباید زیر بار ظلم رفت. سید علی هم دید که ظلم شده است و به این مسئله منتقد بود که البته کاری هم نکرده بود که او را به شهادت رساندند. من نمی دانم کسی که پسرم را به شهادت رسانده چگونه می خواهد جواب خدا را بدهد؟

شما فکر می کنید مسئولیت شهادت فرزندتان فقط بر گردن ضارب ایشان بوده است؟
 نخیر، ضارب فرزندم خودسرانه اینکار را نکرده و من همه را می گویم. و تنها هم فرزند من نبوده بلکه شهدای دیگر هم بوده اند. من نمی دانم آیا آنها فکر نمی کنند خانواده ها چه رنجی می کشند چطور پدر یک خانواده را به شهادت برسانند و فکر نمی کنند خانواده ها چه رنجی می کشند؟
 هیچوقت فکر نمی کردیم در جمهوری اسلامی این اتفاقات بیافتد. دیگر اعتبار آن "خدشه دار" شده است و اطمینان مردم از بین رفته است. خوب وقتی دروغ و خیانت را می بینیم چطور می شود اطمینان کرد. ما پیرو اسلام راستین هستم در اسلام دروغ و خیانت وجود ندارد.

پیگیری های قضایی شما برای شناسایی عاملین شهادت فرزندتان به کجا رسیده است؟
 ایشان را در طرف منزلشان به شهادت رسانند. ما می دانیم که ایشان را شناسایی کرده بودند و با برنامه ایشان را ترور کردند.
 انتظار ما این بود که قاتل وی معرفی شود. خود آنها می دانند چه کسی سید علی را به شهادت رسانده و مردم هم ضارب را دیده بودند اما با وجود گذشت یکسال پیگیری های ما به جایی نرسیده و دیگر نمی دانیم به کجا مراجعه کنیم.

در این مدت برخورد مردم با شما چطور بوده و آیا هیچگاه شما را تنها گذاشتند؟
 مردم همیشه در کنارما بودند. سال گذشته در مسجد مراسم نگرفتیم که مردم دچار مشکل نشوند. اما همه منزل آمدند و نمی دانم چطور از این همه محبت و لطف تشکر کنم. فردا هم عاشورا مراسم خودش را دارد اما فردای عاشورا غروب منزل هستیم و کسانی که می خواهند تشریف بیاورند قدمشان بر روی چشممان.

لطفا از مراسم خاکسپاری ایشان بگویید؟
 مراسم خاکسپاری ایشان با محدودیت زیادی برگزار شد. از همه طرف نیروهای امنیتی بودند و فیلم برداری می کردند که همه در جریان هستند. اما خوب ما کار خودمان را انجام دادیم و این امانت را به خدا سپردیم.  اینکه در روز عاشورا به شهادت برسد و در روز سوم عاشورا به خاک سپرده شود برای ما افتخار بود.

می توانید یکی از خاطره هایی که از شهید سید علی دارید برایمان بگویید؟
  خاطره که الان حضور ذهن ندارم اما به یاد دارم که سید علی همیشه در روز تاسوعا و عاشورای حسینی در مسجد بود. من طوری بچه ها را آموزش داده بودم که همیشه در ایام دهه محرم مسجد بروند. سال گذشته هم به روال هرساله روز تاسوعا آمد خانه من و وضو گرفت و با فرزندش به مسجد رفت. اگر می دانستم که این آخرین باری است که او را می بینم و در روز عاشورا به شهادت می رسد پاهایش را می بوسیدم. آن روز سر سفره امام حسین مهمان بود و روز عاشورا هم که مهمان امام حسین شد.

به نظر شما مردم چه مسئولیتی در قبال خون شهدای سبز دارند؟
 راه اسلام و آنان را ادامه دهند و به ارزشهای اسلامی ارج دهند. این مسائل و رفتارها می گذرد فقط جوانان بدانند که ارزشهای اسلام واقعی را حفظ کنند تا انشالله به نتیجه برسند. امروز در مسجد بودم و دعای یونسیه را خواندم و برای همه خانواده های زندانیان دعا کردم. سالهای سال است که دهه محرم برای من حال دیگری دارد انشالله خداوند همه زندانیان را نجات دهد که همیشه جلوی چشم ما هستند.


جرس: خانواده جمعی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی زندان رجایی شهر کرج طی نامه ای به کمیسر عالی حقوق بشر خواستار دیدار و گفتگوی مستقیم و بدون واسطه خانم پیلار با این زندانیان شدند.
به گزارش جرس متن این نامه  در  نشستی تحت عنوان "روزنامه نگاری در ایران"، که روز سه شنبه ۱٤ دسامبر در مدرسۀ مطالعات شرقی آفریقایی دانشگاه لندن ( سواز) برگزار شد برای حاضران در جلسه قرائت شد.
در خواست خانواده زندانیان رجایی شهر کرج از کمیسر عالی حقوق بشر 
برای  بررسی وضعیت زندانیانخانواده‌های عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، مهدی محمودیان، منصور اسانلو، حشمت‌الله طبرزدی، مجید توکلی، رضا رفیعی فروشانی، رسول بداغی، کوهیار گودرزی از جمله کسانی هستند که از طریق این نامه خواستار بررسی ویژه کمیسر عالی حقوق بشر نسبت به وضعیت زندانیان رجایی شهر کرج شدند... این در حالیست که همسر باستانی و زیدآبادی در گفتگو با جرس درخواست رسیدگی مجامع بین المللی به و ضعیت زندانیان تبعیدی ایران کرده اند.
همسر مسعود باستانی:  مجامع بین المللی به وضعیت زندانیان تبعیدی ایران رسیدگی کنند 
مهسا امر آبادی، همسر مسعود باستانی روزنامه نگاری که پس از حوادث انتخابات دستگیر شده و تاکنون  نزدیک به یک سال و نیم بدون حتی یک روز مرخصی در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد به جرس گفت:  انتقال برخی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی  از اوین به زندان رجایی شهر کرج در واقع به این منظور صورت می گیرد که این زندانیان فراموش شوند تا آنجا که خود این دربندان نیز از زندان رجایی شهر به عنوان« دیار فراموش شدگان» یاد می کنند.
خانم امرآبادی که خود نیز پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، چندین ماه زندانی بوده است می گوید:  شاید مجامع حقوق بشری و سازمان های بین المللی تصور شان این است که زندانیان سیاسی و روزنامه نگاران دربند فقط در اوین به سر می برند و اگر دیداری هم قرار باشد صورت بگیرد احیانا فقط به بازدید از اوین خلاصه می شود که اگر چه این هم یکی از خواسته های ماست و مورد تقدیر است اما به هر  حال خواسته دیگر ما این است که مجامع حقوق بشری نسبت  به وضیعت زندانیانی که به زندان رجایی شهر کرج و زندان های دیگر در شهرستانی کوچک منتقل شدند حساسیت نشان دهند.
وی تاکید کرد: اگر نماینده هایی از سازمان ملل قصد سفر به ایران و بررسی وضعیت حقوق بشر را دارند باید بدانند که بسیاری از زندانیان سیاسی حوادث بعد از انتخابات به شهرهایی تبعید شده اند که وضیعت شان بسیار تاسف بار است لذا اگر چه ما در نامه مان به وضیعت زندانیان رجایی شهر اشاره کرده ایم، اما به نظرم  حتی دیدار مجامع حقوق بشری با زندانیانی که به زندان های بهبهان و اهواز و شهرهای دیگر تبعید شده اند، واجب تر است.
همسر مسعود باستانی معتقد است:  علاوه بر اینکه زندان اوین هم مشکلات زیادی دارد اما وضعیت زندانیانی که  به شهرستانی کوچکی مثل اهواز و بهبهان تبعید شده اند، واقعا  سخت است و باید کسانی این وضعیت را رسیدگی کنند.
لذا امیدواریم صدای ما به گوش مراجع بزرگتر برسد و به وضیعت این زندانیان رسیدگی شود.
همسر زید آبادی: هیچ مرجعی در ایران صدای مظلومیت ما را نشنید، مراجع بین المللی کاری  بکنند
مهدیه محمدی همسر احمد زید آبادی نامه به کمیسر عالی حقوق بشر را به نوعی واکنش خانواده های زندانیان به درخواست های بی پاسخ مانده این خانواده های در داخل ایران می داند و می گوید: اگر مجامع حقوق بشری پیگیر وضیعت حقوق بشر هستند، خب ما هم بشر هستیم  که در ایران درمانده ایم و واقعا نمی دانیم چه باید بکنیم.
خانم محمدی  با بیان این نکته که «ما هرچه به مراجع داخلی  ایران  مراجعه کرده ایم کسی پاسخ ما را نداده است»، تصریح کرد: ما نمی دانیم چگونه باید بگوییم که همسران  ما بی گناه هستند، یعنی حتی از لحاظ قانون جمهوری اسلامی هم بیگناه هستند.
وی ادامه داد:  به ما می گویند این زندانیان «امنیتی» هستند، ما نمی دانیم اقدام علیه امنیت ملی چگونه از طریق روزنامه نگاری رخ می دهد؟ ولی واقعا در داخل ایران به هر مرجعی که به فکرمان رسید برای دادخواهی مراجعه کردیم ولی کسی صدای مظلومیت ما را نمی شنود.
خانم محمدی با تاکید بر اینکه صدای خانواده های زندانیان به هیچ جایی نمی رسد گفت:  برای همین ما فکر کردیم خانم پیلار وقتی می خواهد به ایران بیاید،  طبیعتا حتما باید صدای ما را بشنوند، وگرنه صدای حکومت را آن سوی مرزها می شنوند، آقای  محمد جواد لاریجانی می رود در خارج از ایران رسما حرف هایش را می زند، در صدا و سیمای جمهوری اسلامی دیدگاهش را مطرح می کند، ولی این ماییم که صدایمان به جایی نمی رسد، چطور ما باید ثابت کنیم که خانواده های ما بیگناه هستند و یک سال و نیم بی دلیل هم در زندان هستند،
 ما واقعا از مجامع بین المللی می خواهیم که رسیدگی کنند تا مشخص شود که آیا واقعا حق خانواده های ما این است که در زندان باشند یا اینکه باید در زندان باشند.
نامه خانواده های زندانیان رجایی شهر کرج به کمیسر عالی حقوق بشر   
متن کامل نامه خانواده های زندانیان رجایی شهر کرج در پی می آید:
سرکار خانم پیلار
کمیسر عالی حقوق بشر
با سلام و آرزوی بهروزی برای شما
بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد بار دیگر احتمال و زمینه‌های سفر شما به تهران را قوت بخشیده است.
ما خانواده‌های تعدادی از زندانیان سیاسی و روزنامه‌نگاران زندانی حوادث پس از انتخابات سال 88 که در حال حاضر از زندان اوین به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شده‌اند صمیمانه آرزو می‌کنیم تا در پی این سفر فرصت دیدار و گفتگوی مستقیم و بدون واسطه اغلب زندانیان سیاسی از جمله عزیزان ما با شما فراهم شود.
همانطور که چندی پیش هم در نامه‌ای به آقای «بان‌کی‌مون» دبیرکل محترم سازمان ملل متحد تاکید کرده‌ایم به شما هم می‌گوییم که همسران، پدران و فرزندان ما در شرایطی نامساعد و همراه با اعمال فشار و تهدیدهای مختلف بازداشت، بازجویی و محاکمه شده‌اند و پس از صدور احکام سنگین حبس‌های طولانی به دلایل نامعلوم از زندان اوین به زندان رجایی‌شهر تبعید شده‌اند تا شاید در حاشیه قرار گرفته و توجه کمتری به سوی آنان جلب گردد.
از شما نیز انتظار داریم تا نسبت به عدم رعایت حقوق قانون و شهروندی و استانداردهای حقوق بشری درباره این زندانیان حساسیت نشان دهید.
در پایان از شما تقاضا می‌کنیم تا با دقت و جسارت کامل به ایران سفر کنید و بدانید که زندانیان سیاسی در همه جای ایران هستند، پس به دنبال شرایطی باشید تا بدون هیچ‌گونه دخالت یا نظارت دولتی امکان ملاقات و گفت‌وگو با همه زندانیان سیاسی از جمله تبعیدشدگان و خانواده‌های آنان که شاهد و قربانی عدم رعایت حقوق بشر در ایران هستند برایتان فراهم شود.
با سپاس



مراجع تقلید و علمای قم در دیدار با خانواده‌ی محمد نوری‌زاد و دیگر زندانیان سیاسی، با اشاره به سیره‌ی علوی که مدارا با دشمنان خود را به فرزندانشان توصیه کرده‌اند، از وضعیت زندانیان و به خصوص اعتصاب‌کنندگان ابراز تاسف و نگرانی کردند.
به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده محمد نوری‌زاد در روزهای یکشنبه و سه شنبه هفته گذشته، به منظور اطلاع رسانی درباره شرایط اضطراری آقای نوری‌زاد در زندان و کسب تکلیف و مشورت در این باره، به شهر قم سفر و با تعدادی از مراجع بزرگوار و علمای اعلام دیدار کردند.
محمد نوری‌زاد که امروز در عاشورای حسینی، در ششمین روز اعتصاب غذای خود به سر می برد، از روز شنبه بیستم آذرماه در اعتراض به دادگاه فرمایشی که بهانه شکایت وزارت اطلاعات علیه وی به اتهام یادآوری شکنجه‌ها و آزارها در زندان‌های جمهوری اسلامی تشکیل شده، و برای اعتراض به رفتارهای غیرقانونی و احکام فله‌ای و غیرقانونی برای زندانیان سیاسی، اعتصاب غذای خشک را شروع کرده است.
خانواده این زندانی سیاسی نیز در اضطراب و نگرانی شدید به سر می برند، چرا که تاکنون به هیچ نحوی، امکان تماس و دسترسی به وی نداشته و حتی موفق به گرفتن خبر سلامتی ایشان از هیچ مقام قضایی و رسمی نشده‌اند. آنها به همین خاطر، دست استمداد و یاری به سوی مردم و گروه‌های مرجع جامعه دراز کرده‌اند که یکی از مهمترین آنها علما و مراجع تقلید هستند.
دیدار با آیت‌الله‌العظمی وحید خراسانی
روز یکشنبه خانواده آقای نوری‌زاد (همسر، فرزند، مادر و خواهران وی) با حضور در محضر آیت‌الله وحید خراسانی و شرح حال و وضع او، از این مرجع بزرگ درخواست کمک کردند. آیت‌الله وحید خراسانی نیز ضمن ابراز تأثر نسبت به وضعیت این جهادگر زندانی، بر لزوم توجه شدید به رحمانیت خداوند متعال تأکید کرد و گفت: خداوند «بسم الله الرحمن الرحیم» را ابتدای سوره حمد آورده. در آیه‌ی بعد، «الحمدلله رب العالمین» را بیان فرموده و بلافاصله مجدداً تأکید بر رحمانیت و رحیمیت خود داشته است و اینها همه برای بندگان، نشانه است. بندگان خدا همیشه رحمت خداوند شامل حالشان بوده است. احیانا اگر عده‌ای هم لایق رحمت خداوند نباشند، رحمت خداوند شامل حال ایشان می شود.
ایشان همچنین با شرحی از سیره‌ی علوی که مدارا با دشمنان خود را به فرزندانشان توصیه کرده‌اند، از شرایط موجود و رفتار با مظلومین ابراز ناخرسندی کرد و افزود: ما اگر کاری از دستمان برآید، دریغ نمی‌کنیم.
دیدار با آیت‌الله‌العظمی صانعی
آیت‌الله صانعی نیز در دیدار با خانواده نوری‌زاد، با ایشان با تأثر شدید از مظالمی که بر زندانیان سیاسی و به ویژه محمد نوری‌زاد می گذرد، شرایط نامناسب موجود را غیرشرعی خواندند و یک روز زندان انفرادی را مطابق چند روز زندانی در بند عمومی دانستند و ابراز امیدواری کردند که این مسئله زودتر در قانون مورد توجه قرار گیرد.
آیت‌الله صانعی همچنین با تعریف ظالم و دسته‌بندی ظلم به ظالم و شریک ظلم و سکوت‌کننده‌ی مؤید ظلم، تأکید کرد که خداوند ظالمین را دوست نمی‌دارد و آن‌ها را در همین دنیا به کیفر خواهد رساند.
در روز سه شنبه و در چهارمین روز اعتصاب غذای جهادگر بشاگرد و راوی روایت فتح نیز، خانواده‌ی وی به همراه تعدادی دیگر از خانواده‌های زندانیان سیاسی، از صبح تا شب با مراجعه به دفاتر و بیوت مراجع و شرکت در مراسم عزاداری آنان، پیام مظلومیت زندانیان بی‌گناه و خانواده‌های مظلومشان را زینب‌وار به این بزرگواران رساندند.
دیدار با آیت‌الله‌العظمی موسوی اردبیلی
آیت‌الله موسوی اردبیلی که علی‌رغم کسالت شدید و ادامه مداوای خود در ایام تاسوعای حسینی خانواده‌های زندانیان سیاسی را به حضور پذیرفت، از وضعیت بحرانی محمد نوری‌زاد و دیگر زندانیانی که در اعتصاب غذا به‌سرمی‌برند، همچون نسرین ستوده، آرش صادقی و دیگران، و نیز از وضعیت آقای تاج‌زاده که بیش از چهارماه است همراه با محمد نوری‌زاد در شرایط نامطلوبی در قرنطینه‌ی اوین به ‌سرمی‌برد و مدت‌هاست در اعتراض به این روند غیرقانونی روزه‌دار است، مطلع شد و پس از دریافت گزارش اجمالی از شرایط زنان و دختران بی‌گناه دربند و روزنامه‌نگاران و جوانان و دانشجویان و فعالان سیاسی که در شرایط سخت بیماری به‌سرمی‌برند، از شرایط پیش‌آمده به‌شدت ابراز تاسف کرد.
ایشان در پاسخ به این تقاضای خانواده‌ی زندانیان که دیدگاه‌هایشان را به رهبری منتقل کنند و از ایشان بخواهند که مانع مظالم بیشتر شوند، خاطرنشان کرد که این اقدام را همان سال گذشته انجام‌ داده، ولی منجر به نتیجه‌ای نشده‌است.
آیت‌الله موسوی اردبیلی همچنین اعتصاب غذا را با توجه به ضرری که به سلامت انسان می‌زند، شرعی ندانستند، اما درعین حال افزودند: باید دید زندانی تحت چه شرایطی و چرا به این اعتصاب دست می‌زند؟
دیدار با آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی
دیدار و گفت‌و‌گو با آیت‌الله جوادی آملی درباره‌ی وضعیت زندانیان سیاسی و به‌ویژه شرایط وخیم آقای نوری‌ِزاد و سایر اعتصاب‌کنندگان، برنامه‌ی بعدی خانواده‌ی زندانیان بود.
آیت‌الله جوادی آملی در این دیدار، توصیه به صبر و پایداری را تا تحقق اراده‌ی الهی مبنی بر حکومت عدل و پیروزی حق، مورد تاکید قرار داد و از مراجعه‌ی کسانی که مستنداتی را در اختیار ایشان قرار می‌دهند، خبر داد.
خانواده‌های زندانیان سیاسی نیز اعلام آمادگی کردند که مستندات مبتنی بر ظلم به عزیزان دربندشان و سایر مظلومین محروم‌مانده از حقوق اولیه‌شان را به‌طور مستمر در اختیار ایشان قراردهند. در پایان این دیدار نیز سی‌دی نجواها و نیایش‌ها و گزارش کوتاه تصویری از شرایط و احوال آقای نوری‌زاد به ایشان اهدا شد.
دیدار با آیت‌الله‌العظمی گرامی و آیت‌الله‌العظمی بیات زنجانی
در دیدار و گفت‌و‌گو با آیت‌الله گرامی و آیت‌الله بیات زنجانی نیز اطلاع‌رسانی لازم از جانب ملاقات‌کنندگان صورت گرفت و این بزرگواران نیز با اظهار تاسف شدید از وضعیت موجود برای رفع ظلم و استقرار عدالت در کشور اسلامی‌مان، نقطه‌نظرات خود را ابراز کردند.
آیت‌الله گرامی ضمن دلجویی از خانواده‌ها، مرجعیت مستقل را پناهگاه مردم دانست و ابراز امیدواری کرد که اقدامات صورت‌گرفته، مثمر ثمر باشد. ایشان همچنین به درخواست خانواده‌ها، مطالبی را در باب رفع ظلم و بهبود شرایط عزیزان دربند مرقوم کرد.
آیت‌الله بیات زنجانی نیز که در دو سال اخیر از هرگونه همراهی، دلجویی و شفقت نسبت به خانواده‌های زندانیان بی‌گناه، دریغ نکرده است، اقدامات صورت‌گرفته خصوصاً در ماه‌های اخیر را نشانگر عدم حقانیت جناح اقتدارگرا دانست و گفت: امثال نوری‌زاد و تاج‌زاده و میردامادی و امین‌زاده و سایر عزیزان، اعم از مردان و زنانی که با استقامت و پایداری خود حق را نگهبانی و باطل را افشا و رسوا کرده‌اند، در تاریخ معاصر ایران نام‌هایشان درخشان و جاویدان خواهد ماند.
آیت‌الله بیات از شرایط و زمینه‌های منجر به اعتصاب غذای آقای نوری‌زاد، خانم ستوده و دیگر عزیزان زندانی هم اظهار تاسف کرد و گفت: در عین حال، حفظ جان این بزرگان واجب است و این کشور و این نظام به وجود ارجمند آنان نیاز دارد و باید به هرشکل ممکن این پیام به آنان برسد.
عرض حال به آیات عظام صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی و امینی
خانواده‌های زندانیان سیاسی همچنین مایل به دیدار بزرگواران دیگری از جمله آیت‌الله ابراهیم امینی بودند که به‌دلیل بیماری ایشان موفق نشدند. اما پیام روشنگرانه‌ی ایشان از طریق بیت ایشان و پس از ارسال مستندات، دریافت شد.
همچنین آیت‌الله صافی گلپایگانی اعلام کرد طی نامه‌ای به ایشان، گزارش حال داده شود که این امر نیز محقق شد و نامه‌هایی مشتمل بر شرح اجمالی اوضاع زندانیان، خانواده‌هایشان و به ویژه اعتصاب‌کنندگان اخیر، به خدمت ایشان و نیز خدمت آیت‌الله مکارم شیرازی تقدیم شد.
لازم به ذکر است در کلیه‌ی این ملاقات‌ها مراجع بزرگوار خانواده‌های دردمند مظلوم را به تعزیت و تسلیت ایام تاسوعا و عاشورای حسینی و توسل به سیدالشهداء و دیگر شهدای کربلا سفارش کردند و تاکید داشتند که رفع بسیاری از بلیات و ایجاد گشایش‌ها در این ایام حاصل می‌شود که باید بدون هرگونه ناامیدی از درگاه خدای رحمان و سبحان، این‌گونه توسلات انجام شود.



تقدیم به محمد نوری‌زاد

اعتصاب غذا، رهایی بدن از چنگ زندانبان


کلمه – مسعود شریف: همه‌ی تلاش چیزی که امروزه به نام زندان و مجازات می‌شناسیم، بر تنبیه «بدن» نهفته است. تنبیه چیزی که سخت آسیب‌پذیر است و کوچک‌ترین دخل و تصرفی در آن منجر به از‌پا‌درآمدن می‌شود. جدّ و جهد زندانبان، به‌معنای اعم آن، از دولت و دستگاه حاکم و قاضی گرفته تا شخص نگهبان زندان و بازجو، معطوف به از‌پا‌در‌آوردن زندانی است: شکستن مقاومت او، گرفتن اعتراف، تن‌دادن به خواسته‌های مقامات، ابراز انزجار از اعمال و کردار گذشته، تسلیم در برابر اوامر و نواهی متصدیان و در یک کلام سر‌به‌راه‌شدن.
زندانبان بدین‌ترتیب از هیچ‌گونه اقدامی دریغ نمی‌کند؛ تهدید، توهین، آزار و اذیت و در صورت لزوم شکنجه. اما تمامی این اقدامات در نهایت به «بدن» زندانی مربوط می‌شود؛ عضو آسیب‌پذیر در مقاومت او. هدف زندانبان چه در شکنجه‌ی روحی و چه در شکنجه‌ی جسمی آن است که بدن حیوانی زندانی را به مرحله‌ای از شکنندگی برساند که دیگر نتواند به درخواست‌های او «نه» بگوید. حتی نفس سلول زندان، انفرادی یا غیر آن، ایجاد محدودیت برای بدنی است که نیازمند هوای آزاد و برخورداری از حداقل امکانات مادی است. شکنجه‌گر نیز درست بر همین بدن اِعمال قدرت می‌کند. او، چه آن‌گاه که با روان زندانی کلنجار می‌رود و وعده‌ی رهایی در صورت همکاری می‌دهد و چه آن‌گاه که به سراغ جسم او می‌رود و طعم درد را به او می‌چشاند، با همین بدن مادی سر و کار دارد.
اما پیش‌فرض تمامی اقداماتی از قبیل شکنجه، آزار، تهدید، ارعاب، انفرادی و . . . یک چیز است: این‌که بدن زندانی نباید از بین برود. به‌عبارت دیگر، زندانی نباید بمیرد. زندانی مرده، زندانی ازدست‌رفته است. حیات زندانبان به حیات زندانی بسته است. زندانی مرده، زندانبان را به دردسر می‌اندازد؛ او را می‌شکند، آن‌هم درست در لحظه‌ای که زندانبان در موقعیت بالاتر است و قرار است او زندانی را بشکند.
بدین‌قرار زندانبان با همه توان می‌کوشد زندانی را آزار دهد، بدون این‌که او واقعاً از بین برود. از‌بین‌رفتن زندانی، لحظه‌ی شکست زندانبان است. از همین‌روست که او همواره سعی می‌کند بدن زندانی را سر پا نگه دارد. تهدید زندانی مبنی بر شکنجه تا حد مرگ، خود حاوی این نکته‌ی ضمنی است که او قرار نیست بمیرد. مرگ زندانی، نقطه‌ی پایانی است بر اِعمال زور. قدرت زندانی در همین بی‌قدرتی او نهفته است.
در اعتصاب غذا زندانی چه می‌کند؟ قدرت خود را، که همانا بی‌قدرتی اوست، به رخ زندانبان و شکنجه‌گر می‌کشد. اعتصاب غذا اخلال در فرایند تنبیه و مجازات است. در اعتصاب غذا، زندانی جان خود را نشانه می‌گیرد؛ همان چیزی که اتفاقاً برای مسئولان زندان از اهمیت بالایی برخوردار است. در واقع او آن‌ها را در موقعیت تصمیم و خطر قرار می‌دهد. زندانی شروع می‌کند به تخریب نفس. به بیان دیگر، به زندانبان می‌گوید: «مگر نه این‌که برای شما جان من ارزش دارد؟ من حتی دسترسی به آن را نیز از شما دریغ می‌کنم.» در چنین شرایطی، زندانبان با موقعیتی مواجه می‌شود که از پیش در آن شکست خورده است. هدف او که اِعمال قدرت بر «بدن» زندانی بود، توسط خود زندانی محقق می‌شود. زندانی با بی‌اعتنایی به سرنوشت «بدن» خویش، تمامی آمال زندانبان و بازجو را به باد می‌دهد.
در بخشی از خاطرات فرزاد کمانگر، معلم اعدام‌شده، به نقل از برخی زندانیان آمده است: «بازجویان در برابر مقاومت و روحیه‌ی بانشاط فرزاد، به او اعتراف کرده بودند که: شما به ریش ما وزارتی‌ها می‌خندید که علی‌رغم محکومیت به اعدام، الان در زندان درس می‌خوانید و می‌خواهید ازدواج کنید … فرزاد بارها قول داده بود که نگذارد قوم پر کینه‌ی استبداد، چهارپایه را از زیر پایش بکشند. او قول داده بود که خودش چهارپایه را خواهد زد.» بی‌اعتنایی به «بدن» و پذیرفتن این‌که قاعدتاً تا چند ماه یا نهایتاً چند سال دیگر چوبه‌ی دار، سنگینی آن را تحمل خواهد کرد، این‌گونه بازجو را به استیصال می‌کشاند.
یا در نمونه اخیر، وقتی محمد نوری‌زاد در اعتراض به حکم آن‌که بر مسند قضاوت به قساوت تکیه زده، می‌گوید: «می‌خواهم با اعتصاب غذا، روز عاشورا جنازه‌ی خود را بر سر این‌ها بکوبم»، لحظه‌ی پیروزی خود و شکست تمامی زندانبانان، بازجویان، قاضیان و کل دستگاه قضایی جور را فریاد می‌زند. در چنین شرایطی، قاضی که، به فرموده، با افزایش دو سال حبس و در‌بند‌کشیدن بدن زندانی، می‌کوشد او را از پای در‌آورد، خود از پای در می‌آید.





بیانیه‌ای در واکنش به بازداشت خانواده نوری‌زاد و فخرالسادات محتشمی‌پور

خانواده‌های زندانیان سیاسی: پرچم حق‌طلبی و اطلاع‌رسانی زینب را بالا گرفته‌ایم و دست به دست می‌چرخانیم


خانواده‌های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه‌ای، ضمن انتقاد از بازداشت اعضای خانواده‌ی محمد نوری زاد و همسر مصطفی تاج زاده، تصریح کردند: متاسفانه مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی، همیشه گره ای را که باید با دست باز شود به دندان می سپارند و با روش های غلط با چنین مسایلی برخورد می کنند، و هر روز گره ی کوری بر مشکلات جامعه می افزایند و خانواده های بی پناه و ستم کشیده زندانیان را در معرض فشار جدیدی قرار می دهند.
آنها همچنین در بیانیه‌ی خود تاکید کرده‌اند: امروز پرچم حق طلبی و اطلاع رسانی زینب در دستان ما خانواده های زندانیان بالا گرفته شده است و دست به دست می چرخد تا بار دیگر در مکتب آقایمان حسین (ع)، راست قامت، تا انتهای این راه مقدس، بی هیچ تردید و خستگی گام بر داریم.
متن این بیانیه که نسخه‌ای از ان در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدلله و علی الارواح التی حلت بفنائک
در حالی که دکتر محمد نوری زاد ششمین روز اعتصاب غذای خود را می گذراند، خانواده ایشان به همراه پدر و مادر، خواهران و برادرانشان و همچنین فخرالسادات محتشمی پور همسر هم بندی این آزاده، مصطفی تاج زاده، با تحصن در مقابل درب اوین خواستاری خبری از احوال ایشان شدند. اما متاسفانه، مصادف با ظهر عاشورا ماموران امنیتی با حمله به این خانواده ی نگران و دستگیری ایشان، همه را به محلی نامعلوم منتقل کردند.
جای بسی تاسف است که نظام امنیتی و قضایی حکومت اسلامی که مدعی اجرای عدالت است، در مواجهه با ساده ترین خواسته ی خانواده ی دکتر محمد نوریزاد که آگاهی از سلامتی ایشان است چنین برخوردی می کنند. خواسته ای که حق طبیعی آنان است و در این چند روز به تمام روش های قانونی ومدنی آن را مطرح کردند. با این حال کوچکترین خبری از سوی مسئولان مربوطه به خانواده داده نشد. و امروز که خانواده ی دکتر نوریزاد به علت نگرانی شدید از خبرهای دریافتی از حال ایشان به درب زندان مراجعه کردند با چنین برخورد غیرقانونی و غیر اخلاقی ماموران مواجه شدند.
متاسفانه مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی، همیشه گره ای را که باید با دست باز شود به دندان می سپارند و با روش های غلط با چنین مسایلی برخورد می کنند، و هر روز گره ی کوری بر مشکلات جامعه می افزایند و خانواده های بی پناه و ستم کشیده زندانیان را در معرض فشار جدیدی قرار می دهند.
گرچه ما بر اساس آموزه های دینی مان هنوز هم معتقدیم راه اصلاح و ترمیم خرابی های بوجود آمده از جانب آنانی که معتقدند مامورند و معذور هنوز باز است و همچنان می توان با به کارگیری عقلانیت در بحران ها و برخوردهای منطقی و انسانی با بزرگوارانی چون محمد نوریزاد و دیگر عزیزانی که این روزها در شرایط بسیار بد زندان، به شیوه ای مدنی اعتراض خود را به گوش جهان می رسانند، در مسیر اصلاح میهن عزیزمان قرار گیرند.
امروز پرچم حق طلبی و اطلاع رسانی زینب در دستان ما خانواده های زندانیان بالا گرفته شده است و دست به دست می چرخد تا بار دیگر در مکتب آقایمان حسین (ع)، راست قامت، تا انتهای این راه مقدس، بی هیچ تردید و خستگی گام بر داریم.


خانواده محمد نوری‌زاد و همسر مصطفی تاج‌زاده آزاد شدند

خانواده محمد نوری‌زاد و فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر مصطفی تاج‌زاده، که بعدازظهر عاشورا در مقابل زندان اوین بازداشت شده بودند، دقایقی پیش از زندان آزاد شدند.
به گزارش رسیده به کلمه، فاطمه ملکی، همسر محمد نوری‌زاد، که بر اثر فشارهای روحی در بازداشتگاه اوین دچار وخامت حال شده بود، بلافاصله پس از آزادی به بیمارستان منتقل شد.
همسر تاج‌زاده و اعضای خانواده‌ی نوری‌زاد که برای کسب اطلاع از وضعیت همسرانشان و اعتراض به بی‌خبری از آنها به مقابل زندان اوین مراجعه کردند، عصر روز پنجشنبه ۲۵ آذر که با عاشورای حسینی مصادف بود، برای چند ساعت بازداشت شدند.
گزارش شده که بازداشت این چند عضو خانواده‌ی زندانیان سیاسی با فحاشی و رفتارهای خشونت آمیز همراه بوده است.



حال همسر نوری زاد در اوین اورژانسی شد

فاطمه ملکی همسر نوری زاد بعد از تشدید فشارهای روحی چند روز اخیر در پی اعتصاب غذای همسرش و بعد از اینکه ظهر امروز همراه خانواده اش دستگیر شدند، در بازداشتگاه اوین دچار وخامت حال شد.
طبق  خبری که یاران گمنام جنبش سبز در زندان اوین لحظاتی پیش در اختیار کلمه قرار دادند با برخورد بد ماموران و به اسارت کشیدن همه اعضای  خانواده نوری زاد ، همسر نوری زاد در بازداشتگاه دچار حالتی اورژانسی شد و هم اکنون و در لحظه تنظیم این خبر آنها منتظر پزشک معالج هستند.
همسر نوری زاد سابقه  فشار خون بالا را دارد.
علاوه بر همسر ،فرزندان، پدرومادر و برادر نوری زاد، فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده نیز جزو بازداشتی های امروز جلوی زندان اوین است.

خبر فوری/ اعضای خانواده نوری زاد و همسر تاجزاده بازداشت شدند

بنا بر گزارش خبرنگار کلمه خانواده محمد نوری زاد که برای اطلاع از وضعیت جسمی این کارگردان و روزنامه نگار ایرانی که در ششمین روز اعتصاب غذای  خشک به سر می برد، در مقابل زندان اوین تهران بست نشسته بودند، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند.
نوری زاد به دلیل نوشتن نامه های انتقادی به رهبری  در زندان اوین تهران به سر می برد.
بنا بر اخبار دریافتی کلمه ، خانم ملکی (همسر نوری زاد) زینب، فائزه و علی نوری زاد (فرزندانش)پدر و مادر آقای نوری زاد و برادرانش  به همراه فخر السادات محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده که با آنها جلوی زندان اوین بود بازداشت شدند.
نیروهای امنیتی به این خانواده و همراهانشون که چشم انتظار و نگران حال محمد نوری زاد بودند حمله و با بدرفتاری و خشونت همه آنها را دستگیر کردند.
این در حالی است که خبرها از بستری شدن نوری زاد در بیمارستان در اثر وخامت اوضاع جسمی در آغاز ششمین روز اعتصاب غذای او حکایت دارد.
محمد نوری زاد از روز شنبه در اعتراض به عدم رسیدگی به شکایت خود از ماموران وزارت اطلاعات ایران و محکومیت خود او به خاطر این شکایت، آن هم در یک دادگاه سه‌دقیقه‌ای که گفته شده پر از توهین و تهدید بوده، دست به اعتصاب غذای خشک زد.
مهدی کروبی نامزد معترض به نتایج انتخابات سال گذشته ایران، روز چهارشنبه در دیدار با خانواده محمد نوری زاد، خواستار تجدید نظر مسئولان قضایی در عملکرد و رفتار خود با زندانیان شده بود.
همچنین وبسایت نوری زاد گزارش داد، جمعی از عزاداران ماه محرم با حضور در منزل این زندانی سیاسی، خواستار پایان اعتصاب غذای وی شدند و اعظم طالقانی هم با حضور در کنار خانواده نوری‌زاد، با آنها ابراز همبستگی کرد.



وضعیت بحرانی نسرین ستوده و غلامحسین عرشی از اعتصاب کنندگان اوین

خبرگزاری هرانا - وضع جسمانی زندانیان اعتصاب کننده زندان اوین وخیم گزارش می شود . طبق اخبار رسیده از زندان اوین به کلمه نسرین ستوده، وکیل دادگستری که در اعتصاب غذای خشک به سر می برد، به دلیل وخامت حالش به بهداری زندان منقل شده است.ستوده حاضر به شکستن اعتصاب غذایش نیست.
این سومین باری است که ستوده در صد روز بازداشتش دست به اعتصاب غذا می زند و این بار با توجه به تحلیل رفتن قوای جسمانی اش، وضعیت بسیار خطرناکی را پشت سر می گذارد .
رضا خندان همسر ستوده و دو فرزند خردسالش به شدت نگران حال او هستند چرا که اخبار رسیده از زندان اوین بسیار نگران کننده است اما به دلیل تعطیلات رسمی هیچ یک از مسوولان قضایی نیز در این باره پاسخگو نیستند .
به گزارش خبرنگار کلمه، نیمای سه ساله فرزند نسرین روزها است که مادرش را ندیده و هر لحظه منتظر بازگشت اوست، او اضطراب پدر و خواهرش را نمی فهمد و مدام می پرسد مادر کی باز می گردد ؟مهراوه که فقط دوازده سال دارد.این روزها نیمای کوچک را آرام می کند .
آرش صادقی، دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و غلامحسین عرشی،از معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری از دیگر اعتصاب کنندگان زندان اوین هستند که وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی دارند اما مسوولان زندان اوین بی توجه به خواسته هایشان، آنها را در سلول هایشان رها کرده اند .غلامحسین عرشی که مبتلا به دیسک کمر است با شرایط جسمانی بسیار نامناسب در اعتصاب غذا به سر می برد .
خانواده عرشی که در شهر کرج زندگی می کنند درباره وضعیت او بسیار نگرانند و در این شرایط دشوار با توجه به تعطیلی همه نهادهای رسمی نمی دانند باید چه کنند.
غلامحسین عرشی از زندانیان گمنام حوادث پس از انتخابات است . او یکی از زندانیانی بود که در مرداد ماه امسال نیز همراه ۱۶ زندانی دیگر بند ۳۵۰ دست به اعتصاب غذا زد .این زندانیان در اعتصاب غذایی دو هفته ای به شرایط نامناسب بند ۳۵۰ زندان اوین اعتراض کردند .
او که ۱۷ بهمن ماه سال گذشته بازداشت شد، روزهای زیادی را تحت شدید ترین فشارها در بند های ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین به سر برد .
گفته می شود رضا شهابی، کارگر زندانی و محمد نوری زاد کارگردان سینما و روزنامه نگار نیزاز دیگر اعتصاب کنندگان زندان اوین هستند که شرایط جسمانی بسیار نامناسبی دارند و به بیمارستان منتقل شده اند. محمد نوری زاد در پی خونریزی معده به بیمارستان رفته و رضا شهابی نیز در شرایط بسیار نامناسب جسمی اعتصاب غذای خشکش را به تر تغییر داده اما همچنان مسوولان به خواسته او که تعیین تکلیفش است بی توجهی می کنند.


وخامت حال نوری زاد موجب بستری شدن او در بیمارستان شد

خبرگزاری هرانا - وخامت حال نوری زاد موجب بستری شدن او در بیمارستان شد.
به گزارش نوروز، محمد نوری زاد که در ششمین روز از اعتصاب غذای خشک خود به سر می برد، دچار عوارض اعتصاب غذاشده به طوری که در ساعات بامدادی عاشورا مأموران او را به زور به بیمارستان منتقل کرده اند. همسر نوری زاد پیش از این گفته بود که همسرش تنها معترض به اقدامات فراقانونی و غیرانسانی و غیراخلاقی با خود نیست بلکه معترض به ظلمی است که برهمه زندانیان سیاسی می رود و با روحیه ای که دارد اعتصابش را نخواهد شکست.
هم چنین در خبرها آمده بود که حتی هم سلولی او سید مصطفی تاجزاده که خود مدت هاست درروزه سیاسی به سر می برد، موفق نشده است او را از ادامه اعتصاب غذایش منصرف کند.
طی این مدت هیچ یک از پیام های مراجع بزرگ، شخصیت های مقبول و ارزشمند و گروه ها و تشکل های مدنی هم به دلیل بی اعتنایی مدعیان عدالت و مسلمانی برای ایجاد ارتباط خانواده او به گوشش نرسیده است. نوری زاد که قبل از اعتصاب غذایش اعلام کرد بود روز عاشورا جنازه اش را بر سر ظالمین خواهد کوبید، سرانجام علیرغم میلش و با اجبار در بیمارستان بستری شد تا وادار به شکستن اعتصاب غذا و لب تشنگی اش پس از 5 روز به سان حسین عطشان به پایان آورده شود. خانواده نوری زاد در نهایت نگرانی به خدا پناه برده و سلامت این عزیز دست از جان شسته برای افشای ستم های رایج در زندان و بی عدالتی ها در نظام قضائی را از خالق عادل و مهربانش طلب می کنند. امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء


تجمع اعتراضی در عسلویه به دنبال مرگ مادر و دختر

خبرگزاری هرانا - در پی مرگ مادر و کودک خرد سالش در عسلویه به دنبال نبود مراکز درمانی مناسب تجمعی اعتراضی در برابر بخش‌داری برگزار شد.
مردم با تجمع در مقابل درب بخش‌داری عسلویه و نشان دادن پلاکاردهای خود خواستار توجه بیشتر مسئولان نسبت به تکمیل و راه اندازی بیمارستان تامین اجتماعی شدند.
به گزارش ایران و به نقل از سایت عسلویه، بیمارستان تامین اجتماعی شهر عسلویه ۸۰% پیشرفت فیزیکی داشته که به‌دلیل عدم تامین اعتبار ۲۰% درصد بیش از ۵ سال به حال خود رها شده است.
مردم شهر عسلویه با امضای طومار و تسلیم آن به استاندار محترم خواستار توجه بیشتر مسئولین به بزرگ‌ترین معضل اجتماعی شهر خود ، تکمیل بیمارستان ۳۲ تختخوابی این شهر شدند.
وبلاگ "اخبار عسلویه" نیز در این باره نوشت: حادثه به این صورت بوده که خانواده‌ای بخاطر فرار از آلودگی خفه‌کننده‌ای که در شهر شاهد هستیم دل به طبیعت و به خارج از شهر میزنند. در هنگام برگشت جاده‌های شلوغ و کم‌عرض متاسفانه ماشین از مسیر منحرف و حادثه ناگواری پیش می‌آید.
حوالی ساعت ۱۸ بود ماشینی که مصدومین حادثه دو زن میانسال 3بچه کوچک و دو نوجوان که همگی در قسمت وانت ماشین بودند آنها را به بهداری عسلویه میرساند.
از انجا که درمانگاه عسلویه توان پذیرش و درمان اولیه اینطور حوادثی نداشته به همین خاطر همه مصدومین بجز دختر بچه که شرایط دختر بچه طوری بود که امکان جابجایی نبود، به درمانگاه منطقه ویژه با تعلل با ماشین‌های شخصی اعزام شدند و بعد از آن هم به شهرستان با فاصله 70 کیلومتری و شلوغی جاده‌ها همراه بود و ان چیزی که در این بین شاهد بودیم خبری از امبولانس یا پزشک همراه بیمار نبود.
دختربچه (مریم کوچولو) هفت ساله که جسم نحیف آن روی تخت بود به علت نبود امکانات پزشکی و تلاش پزشکان متاسفانه بعداز دو ساعت دست و پنجه نرم کردن با مرگ تسلیم مرگ شد.
بخش عسلویه بالغ بر ۳۰ هزار نفر مردم بومی و بیش از ۵۰ هزار نفر کارگر که در عسلویه ساکن ومشغول بکار هستند اما فقط عسلویه یک درمانگاه دارد آن هم در حد معالجه سرپایی.


دکتر وحید احمد فخرالدین وکیل دادگستری به سه سال حبس محکوم شد

خبرگزاری هرانا - دکتر وحید احمد فخرالدین وکیل پایه یک دادگستری، استاد دانشگاه و فعال حقوق بشر از دیگر قربانیان سناریو دستگاه امنیتی خاصه همراهان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به سه سال حبس تعلیقی محکوم شد.
بنا بر اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این وکیل دادگستری و از همکاران سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در  اسفند ماه سال گذشته و در پی یورش سازمان یافته اطلاعات سپاه پاسداران به منازل فعالان حقوق بشری بازداشت شد، وی پس از تحمل ماهها انفرادی با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.
دکتر وحید احمد فخرالدین وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق بشر که در 13 اسفند ماه در شهر اهواز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام از طریق عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به سه سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
شایان ذکر است، راس ساعت 21 روز سه شنبه 11 اسفندماه لغایت 9 صبح روز 12 اسفندماه به مدت 12 ساعت طرح ضربتی، گسترده و برنامه ریزی شده ای از  سوی دستگاه امنیتی برای بازداشت فعالان حقوق بشر خاصه همکاران یا اعضای سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به اجرا گذاشته شد که منجر بازداشت بیش از 30 تن از فعالان حقوق بشر شد.



بازداشت چند شهروند در کردستان

خبرگزاری هرانا - چند شهروند سقزی به نام های کاوه خليفه ای، آزاد رستمی و اميد محمد امينی توسط نيروهای امنيتی در اين شهر دستگير شدند.
به گزارش موکریان، اين سه شهروند که مورخه ۲۰ آذر ماه بازداشت شده اند روز گذشته به زندان مرکزی سقز منتقل شدند. تاکنون هيچ علت يا عللی برای بازداشت اين شهروندان از سوی مراجع قضائی در سقز اعلام نشده اما شنيده ها حاکی از آن است که اين افراد به همکاری با يکی از احزاب متهم شده اند.
از بانه نيز  خبر رسيده که يک شهروند اهل بانه به نام عبدا... بهرامی ۶۰ ساله توسط نيروهای امنيتی دستگير و روانه زندان شده است.
گفته می شود بازداشت اين شهروند که حدود ۱۵ روز پيش صورت گرفته به اتهام همکاری با احزاب غير قانونی بوده است.


بازداشت هاشم صباغیان و حجت الاسلام سلیمانی

خبرگزاری هرانا - ظهر امروز 24 آذر ماه مصادف با روز تاسوعا،  ماموران امنیتی یا یورش به منزل مهندس صباغیان و با برهم زدن مراسم تاسوعا  عزاداران شرکت کننده را متفرق کردند.
به گزارش جرس، لباس شخصی های موتور سوار به همراه ماموران اطلاعات ، مهندس صباغیان، عضو نهضت آزادی ایران  و حجت الاسلام سلیمانی از اعضای مجمع مدرسین حوزه علمیه قم  را بازداشت کردند.  گفتنی است که سالهاست  مراسم سوگواری ماه محرم در روزهای عاشورا و تاسوعا در منزل مهندس صباغیان با حضور جمع زیادی از علاقمندان به نهضت حسینی برگزار می شود. سال گذشته نیز به رغم محدودیت های گسترده امنیتی این مراسم به روال سالیان پیش برپا شده بود .
این دومین بازداشت هاشم صباغیان در سه ماهه اخیر است.  دلیل بازداشت نخست، اقامه نماز جماعت در اصفهان بود و اکنون برگزاری مراسم سوگواری محرم  بهانه دستگبری مجدد او شده است.
شایان ذکر است دکتر سلیمانی، از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، تابستان سال گذشته در بهشت زهرای تهران بازداشت شد.
سلیمانی از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم است که به همراه آیت‌الله موسوی تبریزی بر سر مزار شهدای حوادث پس از انتخابات در بهشت زهرای تهران حضور یافته بود و در همان محل توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.