۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

مهمترین خبرهای روز پنجشنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


هدف از این نوشته فقط اشاره ای کوتاه به زندگی برخی از زندانیان آزاد شده سال ۵۷ بود و بهیج وجه ادعای تحلیل و پژوهش و تاریخ نگاری نبود و فقط یادآوری روزی افتخار آفرین برای مردم میهن مان بود که فرزندان خود را از بند خودکامگان رهائی بخشیدند و گوشه ای از تاریخ مبارزات کشورمان را رقم زدند.

یداله بلدی
در آستانه انقلاب و شور و هیجان مبارزات یکپارچه مردم علیه رژیم شاه، در میان شعارهایی که مطالبات و خواسته های مردم را در بر می گرفت یکی از اساسی ترین و فرا گیرترین این شعارها آزادی زندانیان سیاسی بود.
در سالهای اولیه دهه ۵۰ بعلت اینکه تعدادی از زندانیان سیاسی پس از آزادی به جنبش چریکی پیوستند، ساواک از سال ۵۴ تا ۵۶ زندانیانی را که موعد زندان آنان بسر آمده بود، همچنان در زندان نگهمیداشت، اما پس از گسترش خیزش مردم برای کسب آزادی و عدالت و عقب نشینی رژیم و ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی آزادی زندانیان سیاسی که موعد زندانی آنها بپایان رسیده بود و به ملی کش معروف بودند آغاز شد، اما روز سوم آبان ۵۷ در تاریخ زندان و زندانیان سیاسی روزی فراموش ناشدنی است.
در این روز بیش از هزار زندانی سیاسی بر اثر مبارزات یکپارچه مردم آزاد شده و به آغوش خانواده ها و مردم بازگشتند.
اما در آن شب پرشکوه قابل پیش بینی نبود که در آینده ای نه چندان دور، روزهای تاریک، رنجبار و خفقان آور نه تنها در انتظار زندانیان آزاد شده بلکه در انتظار مردم ایران است.
زندانیان در سه گروه از زندانهای قصر، اوین و قزلحصار آزاد شدند که بیشترین زندانیان آزاد شده از زندان قصر بودند. در آن شب غرور آفرین نقطه اوج و زیبایی در آن هنگام بود که زندانیان صفر قهرمانی را بعنوان نماد و سمبل مبارزه و مقاومت در زندانها بر سر دست بلند کردند و سرود آزادی سر دادند.
در محوطه بیرون زندان قزلحصار اعضای خانواده ها و دوستان و آشنایان بی صبرانه و با شور و شعف در انتظار در آغوش کشیدن عزیزانشان بودند، بهنگام خروج زندانیان از زندان استقبال کنندگان زندانیان مذهبی ندای صلوات سر میدادند و مستقبلین چپ گرایان دست می زدند و شعار میدادند. این نحوه برخورد دو گونه برای زندانیان سیاسی در آغاز ورود به آزادی می توانست بعنوان نمونه ای از وجود تفاوت دیدگاهها بین مذهبی ها و چپگرایان در جامعه باشد.
فردای آن روز زندانیان طبق قرار قبلی به وزارت دادگستری رفتند و خواهان آزادی بقیه زندانیان سیاسی شدند.
اکنون ۳۲ سال از سوم آبان ۵۷ که مردم در زندانها را با اتحاد و یگانگی بروی فرزندان خود گشودند میگذرد اما دریغا نه تنها آزادی و عدالت که خواست همه مردم بود در جامعه نهادینه نشد بلکه نظام جمهوری اسلامی خودکامگی، ستم و شقاوت را بر مردم حکمفرما ساخت که نشانگر این واقعیت جانکاه است که زندانیان در کنار مردم فقط مدت کوتاهی بهار آزادی را تجربه کردند و آرمانهای بیش از ۹۰ در صد زندانیان آزاده شده بعلت خود کامگی رژیم برآورده نشد.
اما تلاش آنان تحت هر شرایطی برای آزادی و عدالت همچنان ادامه دارد عده ای از این زندانیان بر سر دار رفتند و یا سالهای متمادی زندان این نظام و شکنجه های هولناک آنرا تحمل کردند یا ناچار راهی تبعید شدند.
صفر قهرمانی بعنوان شاخص ترین و قدیمی ترین زندانی سیاسی که سازمانهای طرفدار حقوق بشر در جهان خواهان آزادی او بودند پس از ۳۲ سال از زندان آزاد شد. و روزنامه ها که در آن زمان نسبتاً آزاد بودند گزارشهای مشروحی را ازخاطرات او را در روزنامه ها درج کردند صفر خان یکبار توسط سپاه پاسداران دستگیر شد و بلافاصله آزاد گردید او در ایران زندگی می کرد و در سال ۸۱ در گذشت.
از دیگر زندانیانی که سالهای طولانی را در زندان گذراندند افسران حزب توده بودند که بعد از ۲۵ سال آزاد شدند این گروه مجدداً در سال ۶۱ دستگیر شدند. باقرزاده، کی منش و حجری در سال ۶۷ اعدام شدند شلتوکی در زندان در گذشت و عمویی پس از ۱۲ سال آزاد شد.
یکی از دردناکترین سرنوشتها زندگی شکراله پاک نژاد عضو برجسته گروه فلسطین بود که در زیر شکنجه مقاومت جانانه ای از خود نشان داده بود. متن دفاعیات او در دادگاه که به بیرون از زندان فرستاده شد، تاثیر زیادی بر روحیه مبارزه جویی فعالین سیاسی آن سالها بر جای نهاد پاک نژاد پس از ده سال از زندان آزاد شد. اما قشریون و انحصارطلبان او را به زادگاهش راه ندادند این انحصارطلبان که در طی ده سال زندان و شکنجه شدن پاک نژاد هیچ گونه فعالیتی نداشتند مانع از ورود او به شهر دزفول شدند اما این انسان آزاده و مبارز پیگیرانه به فعالیتش برای کسب آزادی ادامه داد و عاقبت در سال ۶۲ دستگیر و اعدام شد.
مشهورترین زندانی کرد کاک غنی بلوریان بود که پس از ۲۰ سال از زندان آزاد شد کاک غنی پس از یک دوره فعالیت در کردستان به خارج رفت و کتاب ۵۰ سال خاطرات زندگی خود را انتشار داد از دیگر زندانیان کرد فواد مصطفی سلطانی، طیب روح الهی، جمال رحیم زاده، حامد طاهری و خلیل بلوریان در اوایل دهه ۶۰ جان باختند.
در شب سوم آبان ۵۷ هر خانواده چشم براه آزادی عزیزانش بود اما خاندان اعظمی لرستانی در انتظار رهایی بیش از ده نفر از اعضای خاندان خود بودند که نیمی از آنان زندانیان زن بودند. از زندانیان این خاندان که صداقت شان بی حد و حصر بود جمشید سیه وند، فریدون اعظمی هبت اله معینی، توکل اسدیان نیز در راه آرمان شان جان باختند.
از دیگر خانواده ها می توان از خانواده محجوبی شامل یک برادر و دو خواهر نام برد از سه برادر مختاری ها برادر کوچکتر سیامک در مبارزه ای نابرابر با رژیم جان باخت در اینجا ضروری است که از مادر مختاری ها یاد کنیم که مادر آثار ماکسیم گورکی را در اذهان تداعی میکرد. برادران صبوری، عبدالعظیم و عبدالرحیم هم در دهه ۶۰ در مبارزه با رژیم جان خود را فدای خلق کردند. از دیگر زندانیان آزاد شده فاطمه سعیدی و همسرش قلیچ شایگان بودند و هنگامی از زندان آزاد شدند که سه فرزندشان نادر و ناصر و ارژنگ جان باخته بودند در حالیکه ناصر و ارژنگ هنوز نوجوان بودند، بهنگام خبر کشته شدن ناصر و ارژنگ پدرشان قلیچ شایگان شام اسبی در زندان شماره ۱ قصر بیهوش شد و بر زمین افتاد . جوانترین زندانی آزاد شده فرشاد سپهری نام داشت که در ۱۶ سالگی از زندان آزاد شد و در ۱۹ سالگی در مقابل آتش تیر قلب پر آرزویش از حرکت باز ایستاد و مانند چهار برادر فدایی اش جاودانه شد.
از گروه پر آوازه گلسرخی،-دانشیان، عباس سما کار، طیفور بطحایی و رضا علامه زاده از یورش رژیم جان بدر بردند و در خارج از کشور به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی ادامه میدهند از آثار رضا علامه زاده فیلم های مهمانان هتل آستوریا و جنایت مقدس را می توان نام برد و همچنین مجموعه مصاحبه هایی از زندانیانی را که مورد تجاوز قرار گرفته بودند تهیه کرد که در افشای جنایات رژیم بسیار موثر بود.
طیفور بطحایی نیزفیلمی از زندگی مردم کردستان بنام نان و آزادی تهیه کرد عباس سماکار نیز در کتابی بنام من یک شورشی هستم چگونگی شکل گیری گروه را توضیح داده است.
از سه نفر از زندانیانی که بیش از سه سال در زیر شکنجه و بازجویی بودند، یحیی رحیمی مبارز خستگی ناپذیر در سال ۶۰ اعدام شد. غلامرضا اشترانی معلم برجسته بروجردی که اکثریت مبارزین بروجردی مانند گروه آرمان خلق و برادران خرم آبادی شاگردان او بودند، به علت صدماتی که بر اثر شکنجه طولانی مدت در سرش ایجاد شده بود پس از آزادی درگذشت. نفر سوم هم اکنون در اروپا زندگی می کند.
از هواداران سازمان مجاهدین خلق که در سوم آبان آزاد شدند تعداد زیادی در پیکار با رژیم جان باختند. اولین جان باخته محمدرضا طلوع شریفی نام داشت که در اوائل سال ۵۸ ترور شد. علی حاج فتحعلی و محمد اسماعیلی و داود سهیلی در سال ۶۰ در قزوین اعدام شدند. مرتضی مثنی به اتفاق دو برادرش، یداله آبهشت و جواد زنجره فروش و نامور صفائی دررشت اعدام شدند. دادستان دادگاه انقلاب رشت در آن زمان خود یکی از آزاد شدگان آبان ۵۷ بود که سالها بعد بر اثر اختلاف با مقامات رژیم خودکشی کرد. شهاب راسخ دهکردی، سیاوش سیفی، محمد ضابطی، مصطفی موسوی، عزت اشتری، حسین جنتی فرزند آیت اله جنتی، محمدرضا راطبی، اصغر محکمی، محمدرضا سعادتی، ابوذر ورداسبی، رحیم حاج سید جوادی، حسن معین فر و مرتضی احمدی نیز در مبارزه علیه رژیم جان باختند.
از میان زندانیان چپ گرا نیز فرج اله سعیدی، علیرضا شکوهی، دکتر غلام ابراهیم زاده، رستم بهمنی، انوشیروان لطفی، اصغر فرج خواه، بیژن چهرازی، محمد علی پرتوی، علی مهدیزاده ولوجردی، عبداله افسری، محسن دماوندی، یوسف آلیاری، قزل ایاغ، مهرداد پاکزاد، چنگیز احمدی، برادران خسروشاهی و مسعود شماعی نیز در سالهای اولیه دهه ۶۰ در پیکار با رژیم جان باختند.
در اعدام های سال ۶۷، هبت معینی، حسین قاسم نژاد، زین العابدین کاظمی، گالیک آوانسیان، هدایت اله معلم، حمید عصمتی، آصف رزم دیده، صابر محمدزاده، مهدی حسنی پاک و اکبر صادقی بناب، نیز در بیدادگاهی چند دقیقه ای رژیم بر سر آرمانشان ایستادند و در راه آزادی و عدالت جان باختند.
نحوه اعدام دو نفر از زندانیان آزاد شده شاید در تاریخ مبارزات سیاسی جهان نظیر نداشته باشد، رشید حسنی فرزند ملا حسنی که به دستور پدرش اعدام شد و محمود طریق الاسلام از هواداران مجاهدین که در زندان به گرایشات چپ پیوسته بود توسط مادرش که جزو معدود ترین زنان مجتهد بود به نیروهای امنیتی سپرده شد و اعدام گردید.
یاد محمدعلی زابلی که انسانی صادق و مهربان بود را نیز باید گرامی داشت که در تب و تاب دستگیریهای سال ۶۰ در یکی از بیمارستانهای تهران بر اثر نارسائی کلیه درگذشت.
از محمدرضا زمانی که کتابفروشی اش در اواخر دهه ۴۰ و اوائل دهه ۵۰ پاتوق دانشجویان چپ بود نیز باید یاد کرد که اکنون در خانه سالمندان در سوئد زندگی می کند.
چهار نفر از زندانیان آزاد شده بنام هادی غبرائی، عزت آقاپور، کیومرث قلی زاده و سیاوش بیرانوند نیز بر اثر تصادف با اتومبیل در ایران درگذشتند.
در میان بیش از هزار زندانی سیاسی آزاد شده، کمتر از ۱۰ درصد آنان خواهان حاکمیت جمهوری اسلامی بودند و برای تحقق آن تلاش کردند که شاخص ترین آنان هاشمی رفسنجانی، عزت شاهی و حسین شریعتمداری بودند.
دیگر زندانیان سیاسی مذهبی مانند حجتی کرمانی، لاهوتی، بهزاد نبوی، سحابی و صمیمی بهبهانی اکنون مغضوب رژیم خودکامه هستند.
در میان آزادشدگان آبان ۵۷ بسیاری در عرصه های گوناگون ادبی، سیاسی، فلسفی، هنری و علمی آثار برجسته ای از خود بر جای نهاده اند.
علی اشرف درویشیان در ایران آثار ادبی و فرهنگی زیادی را از خود برجای نهاده است و در یکی از رمانهایش به نام سالهای ابری بخشهائی از آن را به خاطرات زندان اختصاص داده است. درویشیان اکنون با اینکه از سلامتی کامل برخوردار نیست اما همچنان به فعالیت هایش ادامه می دهد.
ویدا حاجبی تبریزی که دو کتاب از ایشان انتشار یافته یکی گردآوری خاطرات زنان زندانی است و دیگری شرح حال خود وی می باشد.
نقی حمیدیان نیز با نوشتن سفر با بالهای آرزو گوشه هایی از نحوه شکل گیری و رویدادها و مقاومت فدائیان و حوادث پس از انقلاب را برشته تحریر درآورده است.
دیگر زندانیان که در زمینه مصاحبه ها و مقاله نویسی فعالند عبارتند از مرتضی محیط، ناصر کاخساز، نسیم خاکسار، بهزاد کریمی، علی پورنقوی، فریدون احمدی، مهدی سامع، حسن حسام، عبداله مهتدی، احمد پورمندی، محمدرضا شالگونی، جلال شالگونی، رضا مقصدی، ابراحیم محجوبی، محمد اعظمی، نادر عصاره، پرویز نویدی، روبن مارکاریان، امیر ممبینی ، بهروز خلیق، ایرج فرزاد و ناصر رحیم خانی دیگر رفقا.
زندانیان آزاد شده سال ۵۷ اکثراً در سالهای دهه ۴۰ به فعالیت سیاسی برای کسب آزادی و داد بپاخاستند و در این سالها با نظام خودکامه شاه به مبارزه برخاستند و هنوز هم در راه آرمانهای انسانی شان تلاش می کنند. هدف از این نوشته فقط اشاره ای کوتاه به زندگی برخی از زندانیان آزاد شده سال ۵۷ بود و بهیج وجه ادعای تحلیل و پژوهش و تاریخ نگاری نبود و فقط یادآوری روزی افتخار آفرین برای مردم میهن مان بود که فرزندان خود را از بند خودکامگان رهائی بخشیدند و گوشه ای از تاریخ مبارزات کشورمان را رقم زدند. یاد بر خاک افتادگان را گرامی می داریم و با آرزوی بهروزی و گسترش آزادی و داد در میهنمان و به امید روزی که دگر بار مردم کشورمان شاهد آزادی تمام زندانیان در بند باشند.


در مقابل نیروهای سنتی، تنها جایی کە احمدی نژاد می توانست و می تواند بە آن تکیە کند همانا طبقات و اقشار متوسط جامعە است، جایی کە در آن محلی برای احمدی نژاد باقی نماندە است. طبقات و اقشار متوسط کە خواستگاە مدنیت و پلورالیسم اجتماعی و سیاسی می باشند، در سالهای زمامداری احمدی نژاد مورد شدیدترین سرکوبها و بی میلیها قرار گرفتەاند. این طیف میلی بە میلیتاریسم و توتالیتاریسم احمدی نژادی ندارد.

ارگان رسمی سپاە پاسداران، نشریە “پیام انقلاب” در شمار اخیر خود، شمارە چهل، بنابر گزارش خبرگزاریها بە انتقاد از احمدی نژاد پرداختە است. این نشریە سخنان احمدی نژاد را در مورد “در راس امور نبودن” مجلس، تعرض بە رهبران فعلی و سابق جمهوری اسلامی ارزیابی کردەاست. این ماهنامە کە بە صاحب امتیازی نمایندگی ولی فقیە در سپاە انتشار می یابد، ضمن غلط خواندن چنین استنباطی، آنرا خطایی آشکار خواند کە سعی در نفی نظارت مجلس اصولگرا بر دولتمردان دارد.
اما این کل ماجرا نیست. ماهنامە ضمن این حملات لفظی بە ریاست جمهوری، در همان حال از سعی در حفظ اعتدال دوری نمی جوید، و در جایی دیگر می گوید: “اگر به فرض محال گفته رئیس جمهوری درباره سخنان امام خمینی درست هم باشد – که نیست – طرح این مسائل چه سودی برای کشور دارد؟ آیا در صدر بودن دولت دلیلی می شود که دولت هر کاری که خود صلاح دانست انجام دهد و به قانون بی توجهی کند؟” سرانجام این نشریە می گوید کە: “اگر دولت در صدر هم باشد حق ندارد بی قانونی کند و در برابر خواست نمایندگان، که اختیار عزل رئیس دولت را هم دارند، بایستد.”
با خواندن این سطور یک اصل کاملا برای خوانندە محرز می شود، کە آن هم همانا سعی در حفظ موقعیت دولت در شرایط کنونی با راندن آن بە پشت دروازەهای قانون، بویژە آنجایی کە مسئلە موقعیت مجلس و اصل مرجعیت آخوندها مطرح است، می باشد. احمدی نژاد پس از پس راندن اصلاح طلبان (البتە با کمک خامنەای) آنچە در اندیشە داشت همانا تضعیف موقعیت مجلس و روحانیت در برابر جایگاە خود و دولتش بە عنوان مراکز اصلی قدرت بود و هست. امری کە خود را در سخنان وی بر ضد مجلس و نیز سخنان مشائی در مورد “مکتب ایرانی” بودن نشان داد. موضوعی کە هم اکنون بعد از مدتها ابراز اعتراض از جانب روحانیون و مراجع تقلید، بە بیت خامنەای و جناحهایی از سپاە پاسداران نیز رسیدە است. امری کە زیاد بی ربط بە سفر اخیر خامنەای بە قم و دیدار وی با مراجع تقلید، روحانیون و طلاب حوزە علمیە قم نیست، و شاید نخستین دستاورد و نتیجە عملی و سیاسی چنین سفر نە روزەی می باشد.
اگر بخواهیم موضعگیری نشریە سپاە را بطور خلاصەوار بە موضوعات دیگر ارتباط دهیم، می توان بە موارد زیر اشارە کرد:
ـ منازعە میان احمدی نژاد و خامنەای امری واقعیست. احمدی نژاد بە عنوان شاخصی از راست افراطی کە ریشە در نیروهای امنیتی بویژە سپاە و لباس شخصیها دارد، سعی می کند گام بە گام با تحکیم موقعیت خودش در قبال اصلاح طلبان بە تعرض علیە رقبای سنتی خودش کە همانا روحانیون می باشد نیز دست بزند. امری کە نهایتا بە تعارض با خامنەای کشیدە می شود، زیرا کە خامنەای بە شیوەای سنتی و تاریخی بە طیف روحانیون بستگی دارد.
ـ احمدی نژاد تنها با نیروهای روحانی سنتی مشکل ندارد، بلکە با تمام آن طیفها و کسانی مشکل دارد کە می توانند سدی بر سر راە اعمال قدرقدرتی وی باشند. او کە رویای قدرت توتالیتاری را در سر می پروراند، این قدرت را فقط می خواهد با نیروهای نظامی و امنیتی ایجاد کند (احمدی نژاد و طیف وابستە بە او دارای اتوریتە معنوی از لحاظ گفتمان سازی نیستند)، و این از محالات است، زیرا جمهوری اسلامی کە برآمدە از ارادە روحانیون است، و فلسفە وجودی خود را مدیون آنهاست، نمی تواند هویت وجودی خود را بر اساس دیگری بنا نهد. این امر بە تعارض آشکار و قوی با روحانیون منجر خواهد شد.
ـ در مقابل نیروهای سنتی، تنها جایی کە احمدی نژاد می توانست و می تواند بە آن تکیە کند همانا طبقات و اقشار متوسط جامعە است، جایی کە در آن محلی برای احمدی نژاد باقی نماندە است. طبقات و اقشار متوسط کە خواستگاە مدنیت و پلورالیسم اجتماعی و سیاسی می باشند، در سالهای زمامداری احمدی نژاد مورد شدیدترین سرکوبها و بی میلیها قرار گرفتەاند. این طیف میلی بە میلیتاریسم و توتالیتاریسم احمدی نژادی ندارد.
ـ احمدی نژاد آنچنانکە شایع بود و خود می خواست نشان دهد، از موقعیت زیاد مستحکمی در میان سپاهیان برخوردار نیست. و این یعنی برخوردارنبودن کامل از اهرمی کە سالهاست سعی در تحکیم موقعیت بیشتر آنان در حاکمیت دارد. این مقالە نشان می دهد کە باد قدرت از طرف سپاە بە احمدی نژاد است، و نە از طرف احمدی نژاد بە سپاە.
ـ با انتشار این مقالە برای اولین بار است کە طیفهای وابستە بە خامنەای از درون سپاە دست بە چنین موضعگیرای بر ضد احمدی نژاد می زنند. کە این خود نشانە حاد شدن اختلافات میان طیف رهبری و دولت می باشد. اختلافاتی کە طیف رهبری می کوشد تنها با گوشمالی دادن احمدی نژاد وی را تنها بە پیشبرد وظایف خود در چهارچوب خواست رهبری و آن قوانینی کە مورد تایید آن می باشد تشویق کند. امری کە بە نظر نمی رسد با توجە بە قویتر شدن این جناح برای خامنەای زیاد آسان باشد.
ـ با انتشار این مقالە، این حدس و گمان قوت می یابد کە احمدی نژاد و جناح دولت برای خامنەای و بیت رهبری تنها ابزاری هستند برای پیشبرد اهدافی از پیش تعیین شدە. گشودن زبان انتقاد از طرف سپاە، نشان دادن بازوی جناح رهبری بە منظور ترسانیدن طرف است.
ـ تا حال خامنەای چند بار اینجا و آنجا زبان بە انتقاد از احمدی نژاد گشودە است، اما بە نظر می رسد کە مثمرثمر نبودە است. ظاهرا این بار با طرح انتقادات از طرف سپاە، می خواهند بە احمدی نژاد کە تنها زبان زور را می فهمد، نشان دهند کە آنچنا نکە رییس جمهور می پندارد سپاە در قرق وی و همپالگی هایش نیست، و باید محتاط تر باشد.
ظاهرا با درج این مقالە، تجلی و بروز اختلافات میان رهبری و احمدی نژاد بە فاز دیگری فراروییدەاست. فازی کە در آن گرایش بر حفظ موقعیت و شراکت بیشتر روحانیون در قدرت از طرف جناح خامنەای است. ظاهرا جناح رهبری متوجە شدە است کە پوپولیسم احمدی نژادی ـ مشائی نفوذ آنچنانی باری دولت وحاکمیت بە ارمغان نیاوردە است، و برعکس وضعیت را بدتر از آنچە کە بودە کردەاست. در چنین شرایطی طبیعی است کە در فکر بازگشت بە تثبیت موقعیت خود در میان جناحهای سنتی و پایگاههای اصلی حکومتی باشند.
اما بازی احمدی نژاد در این مورد چە خواهد بود؟ آیا او و همپالگیهایش کلا بە تعدیل دیدگاهایشان دست خواهندزد، و یا بطور موقت عقب نشینی کردە و مدتی سکوت اختیار خواهندنمود؟ جواب مشکل است، اما یک مسئلە واضح است و آن اینکە احمدی نژاد برای عروج در حاکمیت و کسب موقعیت کلیدی و تعیین کنندە، احتیاج بە پیشبرد گفتمان خود دارد، زیرا در غیر این صورت بە زائدە دیگر جناحها و بویژە جناح رهبری تبدیل خواهد شد. و این یعنی باختن موقعیت خود بە عنوان یکی از بازیگران اصلی زمین قدرت در جمهوری اسلامی. امری کە بعید است احمدی نژاد بە آن تن دردهد. او برای یک بازی موقت وارد صحنە نشدە است.




آناهیتا اردوان

وضعیت زنان بی خانمان در شهر اوستین در تگزاس بغرنج است
تگزاس نیوز، 27 سپتامبر 2010 - اعضای کمیسیون حقوق بشر اوستین به اتفاق آرا به طرحی که شورای این شهر را به افزودن تختهای جدید برای زنان بی خانمان ملزم می سازد، رای دادند. از تقریبا سه هزار نفر بی خانمان حاضر در این شهر، چهار صد نفر زن بی سرپناه هستند. بر اساس گفته های خانم "لیسا شرپس" فقط چهل و سه تخت برای پذیرش این زنان در پناهگاههای این منطقه موجود است. خانم شرپ اظهار می دارد که تسهیلات این پناهگاهها هنوز در فقر و امکانات ویژه دهه چهل باقی مانده و بهبود نیافته است. در آن زمان شرایط کاملا متفاوت بود و زنان مجرد کماکان نزد خانواده های خود زندگی می کردند.
بررسی وضعیت زنان بی خانمان زمانی در دستور کار قرار گرفت که "جنیفر گیل"، زن رنگین پوستی که از اعضای سابق نیروی دریایی بود ، به دلیل فقر شدید، بی سرپناه شد و در دسامبر سال 2008 هنگام خواب در خیابان از سرما جان باخت. اینچنین بود که با بررسی موقعیت زنان بی خانمان متوجه شدند که در سر پناههایی که برای افراد بی خانمان در سطح شهر دایر است، تخت کافی برای زنان مجرد وجود ندارد. بدین ترتیب، کمیسیون حقوق بشر همراه با کمیسیون زنان با ارایه یک طرح مشترک از شورای شهر خواستند که برای این مساله به سرعت وارد عمل شوند. خانم شرپ اعلام می دارد که این اولین گام برای اصلاح وضعیت زنان مجرد و بی خانمان است. خانم "الیزابت برنر"، از اعضای کمیسیون حقوق بشر این منطقه نیز اعلام می دارد که ضرورت توجه به مسایل بهداشت همگانی به موازات گسترش معضل فقر ارتباط مبرم پیدا می کند که می بایست در دستور کار فوری برای همه شهروندان منطقه قرار بگیرد.

اعتراض همگانی زنان کارگر علیه وضعیت بد اقتصادی
اسوشیتد پرس، 23 سپتامبر 2010 – "اتحادیه زنان کارگر" نیز به گروههایی که برای یک اعتراض دست جمعی علیه بیکاری و وضعیت بد اقتصادی در واشنگتن دی سی در روز دوم ماه اکتبر تلاش می کردند، پیوست. اعضای این اتحادیه به هزاران زن و مرد کارگر، تشکلهای زنان، گروههای مدافع صلح، گروههای مدافع حقوق مدنی و حقوق بشری پیوستند تا علیه وضعیت بد معیشتی، برای صلح، برابری، هشت ساعت کار با دستمزد مناسب، برابری فرصتهای اقتصادی، به طور مشترک اعتراض کنند. "کارل روزن بالت"، مدیر مسوول تنها تشکل ملی آمریکا برای اتحادیه زنان در این رابطه ابراز داشت: "ما کارگران به عنوان یک ملت در آمریکا گرد هم آمدیم تا وضعیت نامناسب کنونی کشور را تغییر دهیم."
این تشکل در سال 1974 به عنوان یک تشکل در جنبش اتحادیه ها، تشکیل شد. روزن بالت ابراز می دارد که نزدیک به 200 گروه خواستار عدالت، در زیر چتری از اجتماع واحد (ملت) متشکل از تشکلهای کارگری و مدافع حقوق مدنی و زنان ، جهت وادار کردن دولت آمریکا به سرمایه گذاری در معضلات فوری شهروندان گرد هم آمدند.

بیست هزار نفر علیه حضور پاپ در لندن دست به اعتراض زدند
مورنینگ استار، 19 سپتامبر 2010 - برای شرکت در گردهمایی در اعتراض به پاپ بندیکس شانزدهم به خاطر آزار و اذیت جنسی روحانیون مذهبی، قریب بیست هزار نفر اعلام آمادگی کردند. "اتحادیه حقوق بشر انگلیس" اعلام کرد که معترضان با باد کردن کاندوم و در دست گرفتن پلاکاردهایی، بانگ برخواهند آورد که "پاپ از سوو استفاده و آزار و اذیت جنسی افراد روحانی حمایت می کند". اعتراضات به حضور پاپ در انگلیس زمانی اوج و شدت گرفت که کلیساهای کاتولیک در برابر آزار و اذیت جنسی کودکان سکوت کرده و از تسلیم کردن پرونده هایی که این مساله را بیش از پیش آشکار می ساخت به مقامهای قضایی جلوگیری به عمل آوردند. خانم "سو" که شصت و سه سال سن دارد و خود نیز در سن ده سالگی توسط روحانیون کاتولیک مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است، ابراز می دارد که پاپ چگونه جرات می کند سکولاریزم و ارزشهای انسانی را نفی کند؟ او اضافه می کند که از کلیساهای کاتولیک به جز درد، خشم، ترس، ترور، خشونت، شرم، فریب، تحقیر و تنفر چیزی نصیبش نشده است. خبرنگار معروف انگلیسی، "جان حاری" در سخنرانی خود به تشویق و تحریک پلیس پرداخته و عنوان کرد:"یک تبهکار امروز در لندن است، او را دستگیر کنید."
گفته می شود که "ریچارد داوکینز"، نویسنده کتاب "توهم خدا"، پاپ بندیکت را به دلیل دشمنی با کودکان، همجنس گرایان، زنان، علم و آموزش، "دشمن انسانیت" خطاب کرد.

مبارزه زنان سعودی برای کنترل تاهل
زاوا، 2 اکتبر 2010 – زنان کشور عربستان سعودی علیه سنتی که با آنان مانند برده و گروگان رفتار می کند و به پدران و مردان خانواده آنان حق مسلم می دهد که همسر آنان را انتخاب کنند، به مبارزه برخاسته اند. بسیاری از زنان سعودی که دارای تحصیلات عالی دانشگاهی و مشاغلی با دستمزدهای مناسب هستند ولی خلاف میل خود هنوز مجرد باقی مانده اند، به دادگاهها شکایت برده اند تا از پدران خود به علت جلوگیری از ازدواج آنها شکایت کنند.
دادگاه در ماه جولای گذشته درخواست یک خانم پزشک چهل و دو ساله را که از دادگاه خواسته بود پدرش را وادار سازند تا اجازه دهد وی با همکار جراح خود ازدواج کند، رد کرد. پدر وی با ازدواج آنها تنها به دلیل آنکه مرد از قبیله دیگری است، مخالفت کرده و دادگاه علت رد تقاضای او را عدم مطیع بودن زن و سرپیچی از خواست پدرش از طریق تلاش برای ازدواج با کسی که او موافق نیست، اعلام کرده است.
جامعه عربستان سعودی با تناقض مشخصی روبروست از آنجهت که دختران ده ساله اجازه ازدواج کردن دارند اما پدران و یا مردان خانواده قادرند از ازدواج زنان حتی بزرگسال با توسل به دلایل کاملا غیرمعقول جلوگیری به عمل آورند. اجازه پدر برای ازدواج دختر الزامی است اما در جامعه عربستان سعودی که تلفیقی از قوانین مذهبی و آداب و رسوم قبیله ای حاکم است، اجازه سلطه کامل بر زندگی فرزند دختر تا زمان تاهل، به پدر یا مردان دیگر خانواده داده می شود. بدین ترتیب، دستگاه قضایی کشور، ازدواج دختر بدون اجازه پدر را قانونی به حساب نمی آورد. در بسیاری از موارد، مخالفت پدر تنها به این دلیل می باشد که دخترش قصد دارد با مردی خارج از قبیله و خاندان آنان ازدواج کند که دقیقا به مسایل اقتصادی و سیاسی مربوط می شود. به این ترتیب که دختران از دستمزد مناسبی برخوردار هستند و پدران نمی خواهند با ازدواج دختر، این کانون درآمد از قبیله بیرون برود. در شرایط دیگر چون دختر بزرگسال تر هنوز ازدواج نکرده است، پس دختر جوان تر باید تا آن زمان منتظر بماند. در بعضی موارد قول همسری دختر از اوان کودکی به مردی داده شده است. در طول شش سال گذشته، هشتاد و شش تن از اینگونه زنان شکایت خود را به مراجع عالی تر قضایی تر برده اند زیرا دادگاه خواسته آنان مبنی بر ازدواج با مردی که می خواهند را به دلیل مخالفت پدرشان رد کرده است.
مدافعان حقوق زنان درخواست عاجل دارند که دستگاه قضایی عربستان سعودی باید راه گریزی برای اینگونه زنان جهت رهایی از اجازه پدران مستبد خود بیابد، درغیر این صورت بسیاری از زنان عربستان سعودی تا زمان پیری مجرد خواهند ماند.

قاچاق دختران نوجوان نیجریه ای به ساحل عاج
فاکس نیوز، 27 آگوست 2010 - بر اساس گزارش سازمانهای حقوق بشری، شمار قابل توجه از زنان و دختران نیجریه ای با وعده ی رسیدن به زندگی بهتر از کشور خود به ساحل عاج قاچاق شده و در آنجا به تن فروشی وادار شده اند. این سازمانها از دولتهای دو کشور یاد شده خواسته اند که شبکه قاچاق انسان را بین دو کشور شناسایی کرده و از بین ببرند. گفتگو با قربانیان، بردگی در دنیای مدرن را به نمایش می گذارد و نشان می دهد که آنان برای رسیدن به زندگی بهتر فریب خورده و به دام شبکه های قاچاق انسان و سکس گرفتار آمده اند.
یک زن 27 ساله نیجریه ای در این رابطه می گوید که وی شش سال پیش کشورش را برای رسیدن به موقعیت بهتر با پیشنهاد زن دیگری که به او قول استخدام در کارخانه را داد، ترک کرد. او اظهار می دارد که بعد از گذشت فقط دو روز، آن زن به وی مقدار زیادی کاندوم داد. قربانیان استثمار جنسی دیگر نیز ابراز می دارند که به آنها گفته شده که در ساحل عاج به مشاغلی همچون آرایشگری، خیاطی و مشاغل دیگر مشغول خواهند شد اما همگی آنان بعد از گذشت تنها دو روز مجبور به تن فروشی گشته اند. هیچکدام از آنها از وضعیتی که دارد، راضی نیست. قربانیان به دلیل ترس و مسایل امنیتی قادر به رهایی یافتن از این شرایط سخت نیستند. تحقیقات نیز در این رابطه نشان می دهد که بسیاری از این زنان با قول زندگی بهتر از سوی افرادی سودجو، فریب خورده و سپس مجبور به تن فروشی در شرایط بسیار بغرنجی می شوند. گزارش یاد شده در این رابطه اضافه می کند که این زنان بعد از گذشت چند روز از سکونت در ساحل عاج، با تن فروشی درگیر می شوند. به آنان گفته می شود که باید خرج سفر خود که بین سه تا چهار هزار دلار است را بپردازند در صورتیکه سفر از نیجریه به ساحل عاج فقط دویست دلار هزینه دارد. همه زنان قربانی به داشتن آمیزش جنسی اجباری روزانه با 15 تا 30 مرد وادار می گردند. قیمت هر ملاقات به پول آمریکا دو دلار می باشد که برابر با 1000 "فراس" ساحل عاج است.
به گزارش مدافعان حقوق بشر، اولیای امور ساحل عاج نیز به آن میزان که سوداگری و معضل "کودکان کار" را در دستور کار قرار داده اند، به مساله قاچاق زنان نپرداخته اند. افزوده بر این، بر اساس گزارش سفارت این کشور، معضل قاچاق زنان نیجریه ای به این منطقه در حال گسترش است. دیدبان حقوق بشر از دولت ساحل عاج خواسته است که پروتکل سازمان ملل علیه قاچاق انسان را امضا کند و با تصویب قانونی در کشور، اولین گام جهت برخورد با پدیده قاچاق زنان را به پیش بردارد.

منبع: نیرد خلق شماره 304، شنبه 1 آبان 1389 - 24 اکتبر 2010

واقعیت این است که نیروهای غیرحکومتی – صرف‌نظر از این که به کدام دیدگاه و نحله تعلق دارند، در عرصه برنامه اتمی جمهوری اسلامی در قیاس با سایر عرصه ها، اولاً دارای قدرت عمل محدودی اند و ثانیاً بیشترین تنوع و اختلاف رویکرد و سیاست در میان آنها به چشم می خورد. درست به دلیل همین واقعیت ذوالجنبه است که گفتگو در میان نیروهای صلح و دموکراسی برای حصول به اشتراک نسبی اهمیت می یابد تا مگر در پرتو این اشتراکات، امکان حضور مؤثرتر آنان در این عرصه نیز فراهم آید.

در یادداشت قبلی نشریه کار آنلاین، زیر عنوان “به سوی مذاکرات در مِه”، من با نگاهی به کیفیت عمل جمهوری اسلامی و گروه ۵+۱ در امر تدارک حضور در مذاکرات میان طرفین در روزهای میانی ماه آتی بر سر پرونده اتمی ایران، مختصاتی از این تدارک را به قرار زیر مورد تأکید قرار داده ام:
- سلطه ابهام چندجانبه ای بر تدارک مذاکرات از جانب جمهوری اسلامی؛
- موجبات بسیار برای التفات جمهوری اسلامی به آثار تحریمهای اخیر، چنان که ازسرگرفتن مذاکرات خود ناشی از همین التفات است؛
- نشانه هائی از آمادگی آن برای انعطاف ضرور در کار مذاکره؛
و سرانجام:
- قصد گروه ۵+۱ برای تسجیل فرادستی خود، پیش از آغاز دور جدید مذاکرات.
در پایان نوشته هم نتیجه گرفته ام که موقعیت فوق هنوز تا وضعی که مقامات جمهوری اسلامی پیشاپیش فرادستی گروه ۵+۱ را در مذاکرات بپذیرند، فاصله بسیار دارد و به نظر می رسد گروه ۵+۱ در این باره به گونه دیگری می اندیشد.
رویدادهای روزهای اخیر قراین قابل اعتنائی را در این باره که “فرادستی پیشاپیش طرف مقابل” برای جمهوری اسلامی حداقل هنوز پذیرقتنی نیست، به دست داده اند. به عنوان نخستین قرینه باید تداوم و حتی تشدید ابهام در تأئید رسمی تاریخ مذاکرات توسط جمهوری اسلامی را ذکر کرد. پنج روز پس از نامۀ کاترین اشتون، مسئول امور خارجی اتحادیه اروپا، به سعید جلیلی برای آن که توافق ایران با تاریخ پیشنهادی او برای مذاکرات را رسماً اطلاع دهد، هنوز پاسخی به این نامه داده نشده است. البته مواضع متخذه توسط احمدی نژاد در اردبیل و مطالبه او از طرف مقابل که پیش از مذاکرات در این و آن مورد اظهار نظر کند نیز، تا حدودی دست جمهوری اسلامی را برای توافق با تاریخ پیشنهادی “در پوست گردو” گذاشته است، خاصه این که طرف مقابل هم به جای اظهار نظر، اعم از مثبت یا منفی، سکوت اختیار کند. از این که بگذریم، بنا به گزارش ایرنا از کنفرانس مطبوعاتی سه شنبه ۲۶ اکتبر علی اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی و معاون رئیس جمهور، او ابهام بر سر تاریخ مذاکرات را با ابهام بر سر موضوع مذاکرات درآمیخت و درباره تاریخ مذاکرات ماه نوامبر اعلام کرد: “تاکنون پاسخ رسمی در باره مذاکرات تبادل سوخت دریافت نکرده ایم و مطالب شفاهی بوده است… باید پاسخ رسمی مکتوب داشته باشیم تا تاریخ مذاکرات را اعلام کنیم.” آشکار است که در این گفته موضوع مذاکرات نوامبر “تبادل سوخت” اعلام می شود و نه پروندۀ اتمی جمهوری اسلامی، که تبادل سوخت، اگرچه در یک سال اخیر با آن مرتبط شده است، اما هیچ گاه حتی جزئی از آن نبوده است.
اما قویترین قرینه در روزهای اخیر در راستای گفته شده همانا اعلام موفقیت جمهوری اسلامی در رساندن ۳۰ کیلوگرم اورانیوم به غنای ۲۰درصد و همزمان اعلام کشف منابع جدید اورانیوم در ایران تا ۱۰ برابر منابع قبلاً کشف شده است. این در حالی بوده است که علی اکبر صالحی تنها ده روز پیشتر از آن خبر از “تلاش سازمان انرژی اتمی ایران برای کشف معادن جدید اورانیوم” را داده بود.
پاره ای کسان در صحت هر دو خبر اخیر، حداقل به لحاظ کمّی، تردید نشان داده اند. اما صحت اخبار و دقت ارقام ارائه شده، برای بحث فعلی چندان اهمیتی ندارد؛ چرا که در سوی دیگر هم تشدید تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران اعلام می شود و رسمیت می یابد، و اینها همگی آشکار می کنند که طرفین به میز مذاکرات همچون جبهه ای می نگرند که پیش از فتح آن باید پشت جبهه طرف مقابل را فتح کرده باشند. از این قرار می توان انتظار داشت که یا ابداً مذاکره ای انجام نشود و یا مذاکره ای انجام شود که نتوان از آن ابداً انتظاری داشت.
گفتنی نیست که عدم برپائی مذاکراتی راهگشا رقم زننده وضعیت بی‌ثباتی خواهد بود؛ وضعیتی که در “تحول درونی اش”، یعنی به فرض آن که با رویدادهای نامترقبه ای مواجه نشویم، تنها می تواند جای خود را به تحریمهای سختتر و یحتمل درگیری نظامی بسپارد. بنابراین سؤال مهم پیشاروی نیروهای صلح و دموکراسی این است که آیا تنها باید ناظر وضع موجود بود و یا عامل فعالی در صحنه؟
به هر دلیل و به انواع دلایل واقعیت این است که نیروهای غیرحکومتی – صرف‌نظر از این که به کدام دیدگاه و نحله تعلق دارند، در عرصه برنامه اتمی جمهوری اسلامی در قیاس با سایر عرصه ها، اولاً دارای قدرت عمل محدودی اند و ثانیاً بیشترین تنوع و اختلاف رویکرد و سیاست در میان آنها به چشم می خورد. درست به دلیل همین واقعیت ذوالجنبه است که گفتگو در میان نیروهای صلح و دموکراسی برای حصول به اشتراک نسبی اهمیت می یابد تا مگر در پرتو این اشتراکات، امکان حضور مؤثرتر آنان در این عرصه نیز فراهم آید.
در نگاهی کلی به مواضع نیروهای مذکور، می توان از رویکردهای زیر به پرونده اتمی جمهوری اسلامی نزد آنان سخن گفت:
۱- “حذف پرونده اتمی” و نشاندن دموکراسی و حقوق بشر به جای آن
این رویکرد می کوشد مبارزه برای حقوق بشر و دموکراسی را، که ممکن است اولویت سیاست خود آن باشد، در هر دو عرصه داخلی و خارجی به جای رفع بحران اتمی جمهوری اسلامی، به هر تعبیری از رفع این بحران، بنشاند.
ابتدا باید تصریح کرد که تلاش نیروهای حقوق بشری ایران برای تقدم حقوق بشر در تعادلی که امروزه بین این امر و موضوع پروندۀ اتمی ایجاد شده، قطعاً دخیل بوده است و از جمله تصمیم دولت امریکا، و اخیراً اتحادیه اروپا، دایر بر بسط تحریمها به ناقضان حقوق بشر در ایران بیگمان بی تأثیر از این تلاش نبوده است. اما رویکرد مورد نظر که در صدد حذف موضوع پروندۀ اتمی است، به سادگی غیرواقعی و غیرخلاق است. اولاً، منافع عظیمی که در پس بحران اتمی جمهوری اسلامی نزد تمامی طرفهای آن نهفته است، دشواریهای تغییر دستور کاری در سطح جهانی را، که با ۴ قطعنامه شورای امنیت نیز همراه شده آشکار می کند؛ تا حدی که اصرار در این باره را می تواند به یک بلندپروازی محاسبه نشده تبدیل کند. ثانیاً واگذاشتن عرصه ای از فعالیت و سپردن آن به جمهوری اسلامی و دیگران به سادگی می تواند به برخورد غیرفعال نیروهای صلح و دموکراسی بیانجامد و نه به انتقال عرصۀ عمل دیگری به ردۀ نخست.
۲- تقدم حق و منافع ملی برصلح، حقوق بشر و دموکراسی
این رویکرد با تأکید درست بر “انرژی هسته ای، حق مسلم ماست” و با انتقاد از مواضع برخی از نیروهای خارجی دایر بر نفی این حق، تسجیل آن را بر دیگر عرصه های فعالیت اپوزیسیون اولی دانسته و مجرای حصول به آن را هم همین بحران اتمی قرار می دهد . گاه نیز چندان در این مسیر پیش می رود که دسترسی جمهوری اسلامی به “مقام” قدرت هسته ای مجازی را راه حل بحران می داند .
خوشایندمان باشد یا خیر، اکنون دستیابی جمهوری اسلامی به فناوری هسته ای، در وجهی که مورد منازعه بوده است یعنی در امر غنی سازی اورانیوم، واقعیتی است که طرفهای مقابل نیز آن را الزاماً مدنظر دارند. واقعیت دیگر این است که اتکا به بمب اتمی در دکترینهای امنیتی در جهان پس از جنگ سرد اساساً به نظامهای تجاوزگر، سرکوبگر و ناقض حقوق بشری شهروندان تعلق دارد. به دیگر سخن، هرچه در تاریخ معاصر پیشتر آمده ایم، نظامهای صلح طلب، دموکراتیک و متعهد به حقوق بشر را به توسل به بمب اتم بی نیازتر یافته ایم. صرف نظر از بسیار باریک بینیها که ممکن است در کار جمهوری اسلامی، در مفهوم “منافع ملی”، در قدرت هسته ای مجازی و غیره کرد، شاید توجه به همین دو واقعیت برای رویکرد مذکور روشن کند که حرکت از اولویت منافع ملی و “جمهوری اسلامی در مقام قدرت هسته ای مجازی” تا چه پایه شکننده است.
۳- تعویق حل بحران اتمی به تغییر در هیئت حاکمه
ابتدا تصریح کنم که منظور از “تغییر در هیئت حاکمه” سرنگونی جمهوری اسلامی نیست و رویکرد مدنظر حتی در میان اصلاح طلبان نیز قابل مشاهده است. این رویکرد، هیئت حاکمه فعلی را مطلقاً فاقد توان حل بحران و یا فاقد صلاحیت برای حل بحران تلقی می کند و خاصه در بخش اصلاح طلب آن، در حالی که از “واقعیت فشارهای سیاسی و اقتصادی و به ویژه تحریمهای بین المللی که … اقتدارگرایان را سخت نگران و به گشودن باب مذاکره و حل پرونده هسته ای قانع ساخته است”، سخن می گوید، نشانه های هفته های اخیر را “همگی شواهد و قرائنی از تمایل شدید جریان حاکم به سازش با بیگانه” اعلام می کند و نسبت به آن هشدار می دهد.
این رویکرد البته سرکوبگری و جنایات هیئت حاکمه را از نظر دور نمی دارد، بلکه درست سازش را انگیزه ای برای تداوم حضور در قدرت سرکوبگر می داند. با این حال این رویکرد نیز اولاً دست خود را برای اعمال فشار بر حاکمیت که به مسئولیت بزرگ خویش برای رفع بحران از سر مردم و کشور عمل کند، می بندد و ثانیاً چنان که حداقل در یک نمونه مربوط به توافق اکتبر سال کذشته بر سر “تعویض اورانیوم” مشاهده شد، موجب تشدید واکنشهای انکارجویانه و تقابل جویانه مقامات جمهوری اسلامی گشته و به محدودیت بیشتر مفرهای حل بحران می انجامد. این رویکرد غالباً، و نه بالضروره، از آلودگی به فرهنگ “بیگانه ستیزی” مصون نیست.
در برخورد انتقادی به رویکردهای فوق الذکر به بحران پرونده اتمی جمهوری اسلامی از منظری صلحجویانه، دموکراتیک و حقوق بشری است که می توان بر:
- مطالبه اعتمادسازی در مناسبات بین المللی خاصه با با پذیرش پروتکل الحاقی،
- مطالبه شفافیت حول پرونده اتمی از جمله با حذف همه گونه ممنوعیتهای موجود برای مباحثه ای ملی در این باره،
- تصدیق مسئولیت جمهوری اسلامی برای پایان دادن به بحران و مطالبۀ این مسئولیت از آن،
- ترسیم تراز واقعی انرژی هسته ای برای ایران در برابر تصویر ارائه شده از “معجزات” انرژی اتمی توسط جمهوری اسلامی،
- مطالبه برنامه کلان انرژی جمهوری اسلامی برای توسعه،
- و مطالبۀ “پیشگامی همزمان” از گروه ۵+۱ در مذاکرات احتمالی آتی،
به عنوان جهاتی از یک رویکرد فعال، ممکن و متضمن مقصود تصریح کرد.




اخبار روز: 

شمال نیوز: ۷۵۰ تن از کارکنان نساجی قائمشهر در مقابل فرمانداری این شهر به دلیل عدم تعیین تکلیف حضور یافتند.
به گزارش فارس، ۷۵۰تن از کارکنان نساجی مازندران پیش از ظهر امروز پای پیاده از گونی بافی شماره یک و دو به سوی فرمانداری حرکت کرده و در مقابل قرمانداری قائمشهر تحصن کردند.
همه این کارکنان که خواستار دریافت حقوق معوقه ۹ ماهه خود بودند، اظهار داشتند: از آذر سال گذشته چهار ماه عیدی و پاداش خود را دریافت نکرده و سه ماه جاری نیز حقوقی برایمان پرداخت نشده است.
یکی از کارگران نساجی با بیان اینکه خبرنگاران اخبار صحیح را درج نکرده و فقط از قول مسئولان به شعار و تبلیغات پرداخته و حال و روز ما گرسنگان را منعکس نمی‌کنند، گفت: به ما وعده دادند که با باز شدن ال سی تمام حقوق و مزایای معوقه ما پرداخت می‌شود و این در حالی ست که آنها با پخش شیرینی و نصب پوسترهای رنگی از سوی نمایندگان مجلس روز به روز ما را بیشتر در گرداب مشکلات و بدبختی فرو می‌برند.
این کارگران با اعلام این مطلب که ما خواهان عمل به تعهدات مسئولان هستیم، تاکید کردند: مهم‌ترین خواسته ما پرداخت حقوق معوقه، بازنشستگی کارکنان و خرید دستگاه‌هایی است که فقط شعار آن را هر روز از سوی نمایندگان و روسا می‌شنویم.
آنها خاطرنشان کردند: تا تکلیف ما مشخص نشود فرمانداری را ترک نخواهیم کرد.
کارکنان نساجی از اینکه نانوایی‌ها به آنها نان اقساطی برای سیرکردن شکم فرزندانشان نمی‌پردازند و تمام فروشگاه‌ها به علت بدهی بالا از فروش اغذیه و پوشاک به آنان خودداری می‌کنند شاکی بوده و تاکید کردند: بعضی از ما محصلان و دانشجویان‌مان را از مدرسه و دانشگاه بیرون کشیدیم تا در گوشه خانه‌های استیجاری از این همه سختی بیشتر به ستوه برسیم.




بیانیه جبهه ملی ایران ــ تهران
اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری حرکتی خلاف مصالح و منافع ملی ایران

از وقایعی که در نخستین سالهای بعد از انقلاب ۵۷ در ایران رخ داد، اقدام گروهی از دانشجویان که خود را پیرو خط امام نامیدند بود که در روز سیزدهم آبانماه ۱۳۵۸ از در و دیوار سفارت آمریکا به بهانه اینکه آنجا لانه جاسوسی است بالا رفته و آن را اشغال کرده و کارکنانش را به گروکان گرفتند. آنها خواستار استرداد محمدرضاشاه و اموالش به ایران شدند. گروگان گرفتن کادر دیپلماتیک کشورها و یا بازداشت هر دیپلمات خلاف موازین حقوق بین الملل بوده و هست و لذا این گروگانگیری از سوی بسیاری از کشورهای جهان محکوم شد.
ملت ایران و مردم جهان بخوبی به خاطر دارند که هنگامیکه دولت ملی مصدق داشتن رابطه با دولت استعماری انگلیس را به مصلحت ایران ندانست به شکلی معقول و مطابق با عرف دیپلوماتیک رسما از دولت انگلیس خواست که سفارت خود را در ایران تعطیل نماید و یک هفته فرصت داد تا اتباع انگلیس با احترام از ایران خارج شوند و دعاوی خود را علیه انگلیس در مجامع ذیصلاح جهانی دنبال نمود و بهمین جهت هیچکس نتوانست به حرکت درست او ایراد و اشکالی وارد نماید.
آنچه مسلم است آمریکا از آن گروگانگیری که ۴۴۴ روز ادامه داشت سود فراوان برد، هیجان عمومی ایجاد شده بین مردم آمریکا بهانه ای شد که آمریکا باردیگر پس ازجنگ ویتنام به سوی سیاست تهاجمی برود. ریگان از طرف افراطی ترین جناح حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری بر دموکرات ها پیروز شد و روزی که ریاست جمهوری ریگان آغاز میشد گروگان ها آزاد شدند. آمریکا منافع ملی ایران را در خلیج فارس نادیده گرفت به نحویکه تا امروز سراسر خلیج فارس و دریای عمان عرصه حرکت های نیروی دریایی آمریکا و تهدید خاورمیانه است. در برابر دولت ایران در صحنه سیاسی جهان منزوی گردید ، کلیه اعتبارات و میلیاردها دلار وجوه دولت ایران در بانک های آمریکائی و چند کشور دیگر مسدود شد و آمریکا موافقت چندین کشور بزرگ صنعتی جهان را برای محاصره اقتصادی و صنعتی ایران بدست آورد. محاصره ای که درسالهای اخیر ماجرای انرژی هسته ای و غنی سازی اورانیوم آن را تشدید کرده است. بالاتر از همه گروگان گیری فرهنگ و تمدن ایرانیان را در انظار جهانیان مخدوش نمود. و پر واضح است که عمل گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا نمیتواند در حمله عراق به ایران و تحمیل جنگ های هشت ساله با آن همه خسارات مالی و جانی بی تاثیر بوده باشد. وقتی گروگان گیری با قرارداد الجزایر به پایان رسید دولت ایران به خواست های اعلام شده از سوی گروگان گیرها دست نیافت. هر چند بر قدرت نشستگان گروگان گیری را انقلاب دوم نامیدند و از آن برای سرکوب گروه های دگراندیش سیاسی و اجتماعی بهره جستند و فرصتی بدست آوردند تا به ایجاد هماهنگی برای تداوم قدرت خویش نائل آیند.
نزدیک به سی و یک سال است که به این مناسبت حاکمیت جشن ها برپا میسازد در حالیکه اکثر کسانیکه رهبری گروگانگیرها را بعهده داشتند این اقدام را مغایر با مصالح و منافع ملت ایران دانسته اند و معترفند که ۴۴۴ روز گروگانگیری زیان های جبران ناپذیری برای ملت ایران در بر داشته است. واقعیت ها اینست که دولت ایران اعتماد بسیاری از کشورهای جهان را از دست داد و خسارت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری بر کشور وارد شد. اکنون هم که سی و یک سال از آن حادثه میگذرد روابط ایران و آمریکا از نظر سیاسی قطع شده است و آمریکا هر روز بر فشارهای سیاسی و اقتصادی خود می افزاید. اکنون گروگان گیری مورد تاسف اکثر گروه ها و جناح های سیاسی کشور است اما زیان های حاصله از آن همچنان ادامه دارد. داشتن روش های مسالمت آمیز در روابط با کشورهای دیگر با حفظ منافع ملی ایران راه خروج از بن بست انزوای ایران است و حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده است که توان گام برداشتن در این راه را ندارد.

تهران - جبهه ملی ایران ــ ۱۲ - ۸ - ۱۳۸۹



 
جعفر پویه
سید علی خامنه ای، ولی فقیه درمانده ارتجاع از ترس و وحشت قیام مردم عنان از کف داده و کابوسهای خود را با کلماتی سخیف که از درون دُژَم و پریشان او گواهی می دهد، بیان می کند. خامنه ای که نمی تواند هراس خود را از قیام مردم پنهان کند، راه و بیراه در ذم قیام کنندگان افاضه فیض می کند. او که به گفته وزیر اطلاعات، سردسته و طراح تقلب انتخاباتی ای است که احمدی نژاد از دل آن بیرون آمد، برخلاف گذشته که از زبان گماشته اش به هرزه گویی علیه مردم می پرداخت، اکنون خود ابتکار آن را به دست گرفته است.
ولی فقیهی که توفان جنبش مردم، خار به چشم او نشانده، در قم نشان داد که آن جنبش همچون میکروبی نیز به جان اش افتاده و تبدیل به کابوس وی شده است. در سالروز 13 آبان بار دیگر درون چندش آور ولی فقیه رژیم به قلیان آمد و منویات خود را با لغاتی بیرون ریخت که گویای نظر او درباره مردم و کسانی است که ولایت او را بر نمی تابند و علیه اش شعارهای کاملن واضحی را سر دادند. خامنه ای در دیدار با کسانی که منابع حکومتی آنها را "دانش آموزان" می خوانند، گفت: "جمعیت محدودی که پارسال می خواستند ۱۳ آبان را به لجن بکشند و با نماد ۱۳ آبان مقابله کنند، می خواستند هیمنه آمریکا را زنده کنند و حرکت عظیم ملت در مقابل ظلم های آمریکا را زیر سووال ببرند".
اینکه ولی فقیه ارتجاع و رهبر خودخوانده مسلمانان جهان در برابر مردم معترض ایران سپر می اندازد و منویات درونی خود را بدون پرده پوشی بیان می کند، می تواند گواهی باشد از دریافت او و دارو دسته ای که خود را برای مدیریت جهانی آماده می کنند. خامنه ای از سر خشم و غضب، درون بیمار خود را که بر اثر زهر جنبش به چرک نشسته بیرون می ریزد و عمل شعار دهندگان 13 آبان سال قبل را که از بلندگوهای رژیم پیروی نکردند و به بیان خواسته ای خود پرداختند را "لجن مالی" قلمداد می کند و اینگونه مردم را مورد بدترین توهینها قرار می دهد.
خامنه ای در همین روز گفت: "فتنه سال گذشته، فتنه بزرگی بود و سالها بعد مشخص خواهد شد که چه توطیه خطرناکی در پشت آن نهفته بود".
این گفته نشان می دهد، هتاکی ولی فقیه رژیم به مردم به چه دلیل و برای چیست. سر ریز کردن درون به چرک نشسته خامنه ای گواه این است که تیر پرتاب شده توسط جنبش در 13 آبان سال گذشته تا سوفار به قلب ارتجاع نشسته که ولی فقیه آن را اینگونه به فحاشی و توهین و هتک حرمت وادار کرده است. علی خامنه ای و دار و دسته قمه کشان و اراذل و اوباش مطیع او بدانند هرچه بیشتر مردم را مورد هتاکی قرار دهند، پرونده مجازات خود را سنگین تر می کنند.
کابوس ولی فقیه روزی به واقعیت خواهد پیوست و جنبش توفنده مردم پیروز میدان خواهد شد. آن روز آنکه پاسخگوی این دهن دریدگی و یاوه بافیهاست، عقوبت بیشتری را نصیب خواهد برد.


ادامه‌ی مخالفت‌ها با انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران

دانشگاه علوم
 پزشکی ایران

اعتراض نمایندگان مجلس و کادر آموزشی دانشگاه علوم پزشکی ایران به انحلال این نهاد ادامه دارد. مجلس خواهان لغو این دستور شده و به وزیر بهداشت یک‌هفته مهلت داده است. گفته می‌شود دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی هم منحل می‌شود.

کمیسیون بهداشت و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، روز سه‌شنبه ۱۱ آبان‌ماه جلسه‌ای با حضور وزیر بهداشت برگزار کرد. علی عباسپور، رییس کمیسیون آموزش، به خبرگزاری "ایلنا" گفته که وزیر بهداشت نتوانست با دلایل خود، نمایندگان را برای انحلال یک‌باره دانشگاه علوم پزشکی ایران قانع کند.
آقای عباسپور افزوده که اکثر اعضای حاضر در جلسه یادشده از وزیر بهداشت خواسته‌اند که این دستور را لغو کند. وی تاکید کرد، وزارت بهداشت برای روشن‌تر کردن موضوع، یک‌هفته از مجلس مهلت خواسته است.
 دکتر علیرضا مرندی، وزیر اسبق بهداشت و درمان در میان ۱۸ نماینده‌ای است که به انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران اعتراضی جدی کرده‌اند. وی به رسانه‌ها گفته که دولت، بی‌خبر از مجلس این تصمیم را گرفته است. یکی دیگر از اعضای کمیسیون بهداشت مجلس نیز، عدم مشورت با نمایندگان در این خصوص را توهین به مجلس دانسته است.
مقاومت دانشجویان
هم‌زمان با جلسه مشترک کمیسیون آموزش مجلس با وزیر بهداشت، گروهی از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران در برابر مجلس تجمع کرده و خواستار بازنگری در انحلال یکـ‌باره این دانشگاه شدند.
این دانشجویان در بیانیه‌ی ۶ ماده‌ای خود، اعلام یک‌شبه این تصمیم در عصر جمعه و در میانه سال تحصیلی را، اقدامی عجولانه، غیرقانونی و دور از احترام خوانده و خواستار اعاده حیثیت از جامعه دانشگاهی ایران در این خصوص شدند.
 دانشجویان معترض تاکید کرده‌اند که یکی از دلایل این تصمیم‌گیری ناگهانی، مدیریت سلیقه‌ای و ضعیف دانشگاه علوم پزشکی ایران و عدم وجود ساختارها و نهادهای صنفی توانمند و نظام‌مند دانشجویان و استادان بوده است.
مرضیه وحید 
دستجردیانحلال شتابزده و خلاف قانون
یک عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران به خبرگزاری فارس گفته که پس از انحلال دانشگاه یادشده، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز منحل می‌شود.
علی باغبانیان تاکید کرد، تنها ارگانی که حق انحلال دانشگاهی در کشور را دارد، شورای انقلاب فرهنگی است که از تصمیم اخیر بی‌خبر بوده است. آقای باغبانیان، اعلام انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران در سایت وزارت بهداشت و در ساعت هفت شب را پرسش‌‌برانگیز و خلاف قانون خوانده است.
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران یادآور شده که انحلال یک دانشگاه در حوزه اختیارات وزیر بهداشت نیست و در شرح وظایف وی، تنها موضوع توسعه دانشگاه‌های علوم پزشکی قید شده‌اند.
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، این ابلاغ را در راستای اجرای تصمیم دولت برای خروج دستگاه‌های اجرایی از استان تهران و در چارچوب تامین یکپارچگی و کاهش امور موازی در ارائه خدمات آموزشی، بهداشتی و درمانی استان تهران عنوان کرده است.
 قراراست فعالیت‌های بهداشتی، درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران به دانشکده علوم پزشکی کرج منتقل شوند. خانم دستجردی تاکید کرده که این انتقال، موجب ارتقای دانشگاه کرج و ساماندهی ۱۷۰۰ پرسنل ساکن استان البرز  می‌شود که بخشی از آنها مجبور به رفت و آمد روزانه به تهران و کرج بودند.
 مرضیه وحید دستجردی، تصمیم اخیر خود را ادغام واحدهای هم‌نام و دارای فعالیت موازی خوانده است. اما دانشجویان و کادر آموزشی دانشگاه ایران با انتقاد از ابلاغ برق‌آسای این تصمیم، انحلال محل کار و تحصیل خود را شوکی در سطح یک زلزله توصیف کرده‌اند.
دانشجویان معترض به این تصمیم، در بیانیه خود گفته‌اند که تا بر طرف شدن ابهامات موجود در انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران، به تعطیلی کلاس‌ها و بخش‌های بیمارستانی، لغو امتحانات و گردهمایی‌های آرام و متعادل ادامه خواهند داد. این دانشجویان، همچنین از استادان و اعضای هیات علمی دانشگاه یادشده خواسته‌اند تا همراه آنها در این اعتراض باشند. 



تشدید کنترل باربری هوائی در غرب

بستن فرودگاه
 کلن -بن به روی هواپیماهای باربری یمن. نخستین قدم در راه کنترل شدیدتر 
هواپیماهای باربری

کشف بمب‌های پاکتی که از آتن به آدرس رهبران آلمان، ایتالیا و فرانسه ارسال شده بود، زنگ‌ خطر را برای مسئولان امنیتی اروپا به صدا در آورده است. دولت یونان، ارسال بسته‌های پستی را برای ۴۸ ساعت متوقف کرده است.

ارسال بمب‌های پاکتی و بسته‌های مشکوک از یمن و آتن در دو هفته گذشته، سبب شده است که مسئولان امنیتی کشورهای غربی بیش از گذشته به هماهنگ کردن سیستم‌های کنترل پست هوائی بیاندیشند.

پیشنهاد صدراعظم آلمان

روز چهارشنبه (۳ نوامبر، ۱۲ آبان) آنگلا مرکل صدراعظم آلمان پس از کشف یک بسته مشکوک در اداره صدراعظمی، خواستار تشدید تدابیر امنیتی در مورد پست‌های هوائی شد. شامگاه سه‌شنبه ۲ نوامبر، دولت یونان اعلام کرد که ارسال بسته‌های پستی از یونان برای ۴۸ ساعت به کلی ممنوع شده است. همچنین اعلام شد که دو عضو احتمالی یک گروه تندرو و مخفی چپ در آتن دستگیر شده‌اند.
در پی اعلام این خبر، صدراعظم آلمان به خبرنگاران گفت:«این ماجرا و مشکلی که ما در اداره صدراعظمی با کشف یک پاکت مشکوک پیدا کرده‌ایم، باید سبب شود که کنترل باربری هوائی در اروپا را با ایالات متحده آمریکا و در صورت امکان با سراسر جهان هماهنگ کنیم.»

آنگلا مرکل افزود:«مقررات کنترل حمل‌ونقل هوائی در جهان بسیار ناهمگون است. باید در سراسر جهان برای پیش‌گیری از عملیات تروریستی کنترل شدیدتری اعمال شود.»
خانم مرکل اضافه کرد: «با تروریسم تنها در صورتی می‌شود مبارزه موثر کرد که ما نیروهامان را در سراسر جهان یکدست کنیم.»

بسته‌های مشکوک از یمن
آنگلا مرکل و
 نیکلا سارکوزی دو هدف بمب‌های پاکتی برای انتقام گیری از صرفه‌جوئی‌های 
دولت یونان 
بسته‌های قابل انفجار چند روز پس از آن از یونان به آدرس رهبران فرانسه، آلمان و ایتالیا و اداره صدراعظمی آلمان ارسال شد که ارسال بسته‌های انفجاری دیگری از یمن به آدرس ایالات متحده آمریکا، زنگ‌خطر را برای مسئولان امنیتی اروپا و آمریکا به صدا در آورده بود.
 بسته‌های ارسالی از یمن، در بین راه کشف و از دور خارج شده بود. به دنبال کشف این بسته‌ها، که سرویس‌های امنیتی ارسال آن‌ها را کار گروه‌های مخفی وابسته به القاعده می‌دانند، دولت یمن عملیات نظامی جدیدی را علیه گروه‌های متهم به همکاری با القاعده آغاز کرد.
 منابع غربی نوشتند که یمن مبارزه با القاعده را به این دلیل آغاز کرده که مایل نیست ایالات متحده آمریکا نیروهای ویژه خود را برای این امر روانه منطقه کند. پیش از آن، باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا از سرویس‌های ضد‌تروریستی این کشور خواسته بود برای مقابله با تروریسم اقدام کنند.

ترور وسیله بیان اعتراض؟

چند روز پس از ارسال بسته‌های مشکوک و قابل انفجار از یمن، تعدادی بمب پاکتی از آتن روانه رم، پاریس و برلین شد. مشابه این بسته‌ها قبلا به سفارتخانه‌های آلمان و چند کشور دیگر در آتن ارسال شده بود.
  مسئولان امنیتی اعلام کردند که ارسال این بسته‌ها ربطی به بنیادگرایان مذهبی ندارد، بلکه به احتمال زیاد کار گروه‌های تندروی چپی است که با برنامه‌های صرفه‌جوئی ملی دولت یونان مخالفند و قصد داشته‌اند با تهدید جان روسای کشورهای بزرگ اروپائی اعتراض خود را به این برنامه‌ها اعلام کنند.
 اتحادیه اروپا، ضمن تامین صدها میلیارد یورو اعتبار برای یونان، با هدف جلوگیری از ورشکستگی این کشور، خواستار اعمال صرفه‌جوئی‌های شدید در هزینه‌های دولت شده‌است. اعلام این صرفه‌جوئی‌ها، در ماه‌های اخیر زمینه‌ساز ناآرامی‌های شدید در یونان بوده است.

ایتالیا در سایه هراس

سیلویو 
برلوسکونی هدف سوم بمب‌های پاکتی ارسالی از یونان پس از کشف بسته مشکوک در کاخ ریاست‌جمهوری فرانسه و اداره صدراعظمی آلمان، ماموران کنترل فرودگاه بولونی ضمن کنترل محموله‌های یک هواپیما بسته پستی دیگری کشف کردند که به آدرس سلویو برلوسکونی نخست‌وزیر ایتالیا ارسال شده بود. هواپیمای حامل بسته‌ی انفجاری که آتن را به مقصد رم ترک کرده بود، مجبور شده در فرودگاه بولونی برزمین بنشیند.
 به گزارش پلیس ایتالیا، هنگامی که متخصصان مواد منفجره می‌خواستند پاکت ارسالی به آدرس برلوسکونی را باز کنند، این بسته آتش گرفت. اما کسی مجروح نشد. در پی این حادثه، فرودگاه بولونی برای چند ساعت تعطیل شد.
 به‌گزارش اشپیگل آنلاین، تا شامگاه سه‌شنبه دوم نوامبر، نزدیک به ده بسته پستی مشکوک از آتن به نقاط مختلف جهان ارسال شده است. پاکت‌هائی که تاکنون کشف شده‌اند، قدرت انفجاری اندکی داشته‌اند.
 بسته مشکوکی که برای صدراعظم آلمان فرستاده شده بود، یک بمب کوچک لوله‌ای در خود داشت که به گزارش پلیس با شلیک آب خنثی شد. بمب‌های پاکتی قبلی نیز که به آدرس نیکلا سارکوزی رئیس‌جمهور فرانسه، سفارت آلمان و نمایندگی سیاسی چند کشور دیگر در آتن فرستاده شده بود، هیچکس را مجروح نکرد.



اعتراض کارگران بازنشسته به سیاست‌های اجتماعی دولت

بازنشستگان 
از سیاست‌های تأمین اجتماعی دولت ناراضی‌اند
به گزارش خبرگزاری کار ایران و سایت کلمه, چهارشنبه (۱۲ آبان/ ۳ نوامبر), ۱۵۰ نفر از بازنشستگان تامین اجتماعی عضو اتحادیه پیشکسوتان شهر ری و خانه کارگر غرب تهران در مقابل مجلس شواری اسلامی تجمع کردند.
شرکت‌کنندگان در این تجمع ضمن اعتراض به احتمال جدا شدن درمان مستقیم از تامین اجتماعی و انتقال آن به وزارت بهداشت، از نمایندگان مجلس خواستند تا به وضعیت معیشتی کارگران توجه کنند.
تجمع‌کنندگان، افزایش ۶ درصدی مستمری‌های خود در سال جاری را غیرقانونی خوانده و اعلام کردند بنا به ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی، افزایش مستمری‌ها در سال جاری بایستی ۱۵ درصد باشد.
کارگران بازنشسته ضمن اشاره به قوانین تامین اجتماعی در ادامه افزودند: «دولت و هیچ مرجع دیگری حق ندارد قانون را زیر پا بگذارد و طبق قانون، میزان افزایش مستمری بازنشستگان باید به میزان افزایش حقوق کارگران شاغل باشد».
برخی از بازنشستگان با انتقاد از وزیر رفاه و مدیر عامل تامین اجتماعی گفتند: «از وقتی که این آقایان آمده‌اند،‌جز شعار چیزی نشنیده‌ایم و با ادامه وضعیت موجود خواهان برکناری وزیر رفاه و مدیر عامل تامین اجتماعی هستیم، زیرا وضعیت مثل گذشته است و شاید در آینده بدتر هم بشود».
عضویت «خانه کارگر» در سازمان جهانی و شکایت کارگران ایران از دولت
محمد حمزه‌ای، مسئول واحد روابط بین‌الملل تشکیلات «خانه کارگر» در گفت‌وگو با ایلنا (۱۲ آبان/ ۳ نوامبر) از قطعی شدن عضویت این تشکل در اتحادیه کارگری جهان WFTU خبر داد.
وی در ادامه تصریح کرد «WFTU از اتحادیه‌های جهانی کارگر است که می‌تواند کشورهای عضو سازمان جهانی کار را نسبت به اجرای مقاوله نامه‌های بنیادین حقوق کار و حمایت از کارگران وادار کند».
عضویت «خانه کارگر» ایران در سازمان جهانی کار در حالی شکل می‌گیرد که سایت کلمه،‌چهارشنبه (۱۲ آبان/ ۳ نوامبر) از شکایت قضائی کارگران از دولت خبر می‌دهد.
براساس این گزارش، کانون کارگران بازنشسته تامین اجتماعی استان تهران در نامه‌ای به پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، خواستار رسیدگی به بخش‌نامه افزایش ۶ درصدی مستمری خود در سازمان تامین اجتماعی شد.
در این نامه آمده است که اقدام صندوق تامین اجتماعی در صدور بخش‌نامه ۵۹ مبنی بر افزایش مستمری بازنشستگان و اجرای آن، ماده قانونی ۹۶ را زیر سوال برده است.
عضویت در اتحادیه کارگری جهان و شکایت کارگران از دولت در حالی شکل گرفت که محمدرضا باهنر، نماینده اصولگرای تهران در مجلس، از بدهی ۲۰ هزار میلیارد تومانی دولت به بیمه تامین اجتماعی خبر داد.
هشدار مسئولان و موضع امروز آن‌ها
بر اساس گزارش ایلنا، سوم آبان ماه سال جاری،‌یوسف نجفی، رئیس مجمع نمایندگان آذربایجان شرقی در مجلس شورای اسلامی نسبت به «بی‌توجهی به افزایش حقوق بازنشستگان» به مسئولان هشدار داده بود.
وی با اشاره به بدهی‌های دولت به سازمان تامین اجتماعی خاطرنشان کرده بود که «بی‌توجهی به افزایش حقوق بازنشستگان، وزیر رفاه را به مجلس خواهد کشاند».
پس از تجمع امروز کارگران در مقابل مجلس، حسین‌علی شهریاری نماینده مجلس در گفت‌وگو با ایلنا اعلام کرد: «انتقال بخش درمان از سازمان تامین اجتماعی به وزارت بهداشت مانند بسیاری دیگر از پیشنهادها در دستور کار است و تصویب یا رد آن به تصمیم مجلس برمی‌گردد».


طرح "محله محور" یا طرح محارب‌سازی؟

عکس از 
آرشیو: مانور مأموران انتظامی در تهران

گزارش‌ها، عکس‌ها و فیلم‌های منتشرشده در سایت‌های مختلف از اجرای طرحی با نام "طرح محله محور" حکایت می‌کنند. طرحی که در آن به گفته‌ی رئیس پلیس تهران، تنها در طول چند ساعت ۱۰۰ نفر دستگیر شدند.

از اولین ساعات روز شنبه هشتم آبان ماه طرحی با عنوان "طرح محله‌محور" در  بیش از دوهزار منطقه‌ی تهران آغاز شد. عبارت "محله‌محور" احتمالا ترجمه‌ای است از Community Policing یا  neighberhood policing که به طرح‌های امنیتی با محوریت مردم اطلاق می‌شود.

 در حقیقت این، نوعی استراتژی پلیسی است که بر اساس تعامل با مردم و جامعه استوار است و در این تعامل، مردم، پلیس را در کنترل و کاهش جرائم حمایت می‌کنند. این حمایت عمدتا از طریق شناسایی مجرمان، معرفی آنان به پلیس و شناساندن نقاط ضعف منطقه به پلیس صورت می‌گیرد.  
 اما آنچه که در طرح "محله محور" پلیس تهران به استناد عکسها و فیلم‌های منتشرشده روی داد، هجوم شبانه به منازل مظنونان، ضرب و شتم آنان جلوی چشمان خانواده و بستگان، گرداندن آنان در حالاتی تحقیرآمیز اغلب بدون لباس و در حال کتک خوردن در مناطق و محلات بود.
 فرمانده انتظامی تهران بزرگ سه روز پس از آغاز این طرح در گزارشی از عملکرد نیروهای تحت امرش گفت: «بیش از ۱۰۰ نفر از اراذل و اوباش نامدار که از قبل شناسایی شده بودند دستگیر شدند و ۴۰۰ نفر دیگر نیز در طول شب‌های آینده دستگیر خواهند شد».
 وی گرداندن این افراد در سطح محلات را "برای عبرت دیگران" عنوان کرد و گفت این اقدام بر اساس دستور مراجع قضایی صورت گرفته است.
سعید مدنی سعید مدنی جامعه‌شناس و فعال مدنی می‌گوید اساسا آنچه که در این چند روز در تهران اتفاق افتاده هیچ ربطی به "پلیس امنیت محله" ندارد. او می‌گوید: «نوع نگاه به محله و مردم محله مبتنی است بر نوع منبع اطلاعات و نه نوع مواجهه برای حفظ امنیت محله. اتفاقاً در رویکرد محله محور پلیس امنیت محله، در واقع آنچه صورت می‌گیرد، مواجه و برخورد با ناقضان حقوق مردم نیست، بلکه در وهله‌ی اول ایجاد شرایطی است که اساساً ناقضین حقوق مردم یا مجرمین نتوانند در آن فعالیت داشته باشند و یا احساس کنند که در شرایط آن محله امکان فعالیت ندارند. بنابراین اساساً کاربرد این اصطلاح برای این نوع برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که پلیس ایران دارد نادرست است».
سردار ساجدی‌نیا فرمانده انتظامی تهران در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد که مردم از این طرح حمایت کرده‌اند و بسیاری از دستگیری‌ها بر اساس گزارش‌هایی بوده که مردم به پلیس ۱۱۰ داده‌اند.
 سعید مدنی که خود در تهران زندگی می‌کند و از نزدیک شاهد نوع برخورد مردم با اینگونه طرح‌هاست در این زمینه چنین می‌گوید: «تجربه نشان داده که عموماً مردم چون به صورت کاملاً مکرر به عنوان منبع اطلاعات در نظر گرفته شده‌اند و از آن‌ها خواسته شده که صرفاً خبررسانی  کنند، در حالی که هیچ‌گاه نوع فعالیت متناسب با نظر و نیاز آن‌ها انجام نشده، بنابراین حداقلی از اطلاعات داده می‌شده و حداقلی از همکاری با پلیس صورت می‌گرفته که لزوماً منجر به نتایج مفید و مثبت هم نمی‌شده است».
 "گرداندن متهمان در محلات به منظور "عبرت گرفتن دیگران" فاز دیگری از طرح "محله محور" است.
این افراد بلافاصله پس از دستگیری و قبل از اثبات اتهاماتشان در حالاتی تحقیرآمیز در محله مسکونی خود گردانده می‌شوند و در این "گرداندن" به طور مداوم مورد کتک و  تحقیر نیز قرار می‌گیرند.
 سعید مدنی این رویکرد را غلط توصیف کرده و می‌گوید: «بسیاری از مطالعات نشان داده که لزوماً دیدن مجازات، منجر به پرهیز از جرم در مورد مجرمین نمی‌شود. اما از آن نکته‌مهم‌تر این است که وقوع رفتارهای علنی خشونت‌آمیز، اگرچه علیه مجرمین، می‌تواند رفتار خشونت‌آمیز را در سطح عموم جامعه بازتولید کند».

تقاضای حکم محاربه برای اراذل و اوباش

فرمانده پلیس تهران در گزارش مبسوط خود از اجرای طرح "محله محور" پس از ذکر جزئیات این طرح گفت: «هماهنگی‌های لازم با مجموعه قضایی صورت گرفته و حتی پیشنهاد کرده‌ایم که برخی از این افراد باید به عنوان محارب شناخته شوند».
 طبق قوانین رایج در تمامی کشورها و نیز ایران، پلیس تنها ضابط قضایی است و و ظیفه‌ی او دستگیری متهمان و انجام تحقیقات اولیه است نه بیشتر. پیشنهاد صدور حکم برای متهم تنها پس از تشکیل دادگاه و توسط دادستان صورت می‌گیرد.
 سعید مدنی در این باره چنین می‌گوید: «اساساً جرمی  تحت عنوان اراذل و اوباش در کل نظام حقوقی فعلی ایران وجود ندارد و چنین جرمی پیش‌بینی نشده و در وهله‌ی دوم این که پلیس ضابط قانون است و حق ندارد اساساً حکمی صادر کند یا درخواست حکم کند. پلیس در واقع یک مجری بی‌طرف است، برای برخورد با مواردی که نقض قانون محسوب می‌شود. ولی حق ندارد نه میزان مجازات را معلوم کند و نه خودش مجازات کند».
 علاوه بر این، جرم محاربه در قوانین ایران یکی از سنگین‌ترین جرائم است که اشد مجازات برای آن اعدام است. نمونه‌ای از 
برخورد پلیس ایران با کسانی که
از سعید مدنی می‌پرسیم که آیا اعمال چنین مجازات سنگینی برای "اراذل و اوباش" می‌تواند درس عبرتی برای سایرین باشد؟ وی چنین پاسخ می‌دهد: «ما سیاست‌های تشدید مجازات را در مورد بسیاری جرائم داشتیم و مکرراً ملاحظه کردیم که تشدید مجازات نه تنها پاسخ نمی‌دهد، بلکه بعد از مدتی امکان تداوم آن هم وجود نداشته و بنابراین شرایط به وضعیت عادی برگشته است. با این تفاوت که در دوران تشدید مجازات موارد بسیاری از بی‌عدالتی ملاحظه و گزارش شده که خود آن‌ها آثار و عواقب سوء اجتماعی داشته است».

هم‌زمانی "اتفاقی" طرح حذف یارانه‌ها و طرح محله محور

طرح امنیتی شناسایی اراذل و اوباش و دستگیری‌های گسترده پیرامون آن، هم‌زمان است با اجرای مرحله‌ای طرح حذف یارانه‌ها و پرداخت یارانه نقدی.
 برخی از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی معتقدند شناسایی "اراذل و اوباش" تنها بهانه‌ای است برای هرچه پلیسی‌تر کردن فضای شهرهای بزرگ در آستانه اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها.
 این  تحلیل‌گران معتقدند دولتیان از اعتراضات اجتماعی ناشی از بالارفتن قیمتها پس از حذف یارانه‌ها هراس دارند و به همین دلیل به بهانه‌های مختلف، نیروهای امنیتی و پلیسی را در حالت آماده‌باش قرار داده‌اند.
 سعید مدنی در این باره چنین می‌گوید: «پیش‌فرض خود سیستم دولتی و مجریان طرح حذف یارانه‌ها این است که اجرای این طرح می‌تواند عواقب اجتماعی و حتی امنیتی بسیار جدی داشته باشد. اما دولت موجود تنها یک راه‌حل برای پاسخ به این عواقب می‌شناسد و آن فشار و ایجاد رعب و ایجاد فضای پلیسی‌ـ امنیتی است که مسلما کاربرد زور برای حفظ امنیت و آرامش مردم مخصوصاً زمانی که بحث نیازهای اساسی مردم باشد، بحث مردم گرسنه باشد، بحث مردمی باشد که نسبت به نابرابری اعتراض دارند، کاملاً غیرمشروع و غیرقابل قبول است».
 احمدی مقدم فرمانده کل نیروهای انتظامی ایران ماه گذشته اعلام کرده بود: «ضرباهنگ فتنه اقتصادی آغاز شده است». وزیر کشور نیز پیشتر هشدار داده بود که با مخالفان طرح هدفمندی یارانه‌ها به طور جدی برخورد خواهد شد.

میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی




نتايج انتخابات آمريكا؛ اوباما به سرنوشت كارتر دچار مي شود؟

باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا، در یکی از 
کارزارهای حزب دمکرات در فیلادلفیا که در آن خواستار حضور رای دهندگان 
دمکرات در پای صندوق های رای شد.باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا، در یکی از کارزارهای حزب دمکرات در فیلادلفیا که در آن خواستار حضور رای دهندگان دمکرات در پای صندوق های رای شد.

نتايج اوليه انتخابات ميان دوره اى آمريكا حاكى از پيروزى قاطع جمهوريخواهان در مجلس نمايندگان و نزديكى تعداد كرسى هاى آنها با حزب دمكرات در مجلس سنا است. با تركيب تازه كنگره، اوباما پيشبرد برنامه هاى داخلى و هدايت مناسبات خارجى دولت خود را طى دو سال آينده بسيار دشوار خواهد ديد.
دليل شكست قاطع حزب دمكرات در انتخابات ميان دوره اى، نارضايتى عميق مردم از رشد بيكارى و افزايش ماليات ها و همچنين نگرانى هاى گسترده آنها نسبت به آينده اقتصادى كشور است.
اوباما دو سال قبل با موج حمايت راى دهندگان و با پيام «تغيير» روى كار آمد. كسب ۵۳ در صد آراء در انتخابات رياست جمهورى سال ۲۰۰۸ در ۴۰ سال پيش از آن براى حزب دمكرات بي سابقه بود. مردم آمريكا خواستار «تغيير» سريع وضعيت كشور بودند.

تداوم به جاى تغيير

اوباما طى دو سال اول رياست جمهورى از حمايت كامل قوه مقننه در پيشبرد سريع لوايح و اجراى طرح هاى مورد نظر دولت خود بر خوردار بود. از اين جهت قصور عدم تغيير در وضعيت اقتصادى و كاهش بيكارى و ادامه صعود قرضه هاى دولتى را راى دهندگان خشمگين و نگران آمريكايى به حساب حزب دمكرات و شخص رييس جمهور واريز كردند.
دولت اوباما كه وارث نابسامانى هاى اقتصادى بازمانده از دولت جمهوريخواه جورج بوش بود، فرصت داشت كه يا دولت خود را در مسير برنامه هاى دولت قبلى قرار دهد و يا راه حل هاى متفاوتى را اختيار كند. اوباما با حمايت قاطع حزب دمكرات در كنگره به افزايش قرضه هاى دولتى و افزايش هزينه ها رو كرد و عملا برنامه هاى دولت بوش را در اندازه هايى بزرگتر ادامه داد.
تزريق ۸۰۰ ميليارد دلار سرمايه تازه از سوى دولت به بازار به اميد كاهش بيكارى و افزايش رونق اقتصادى نه تنها به تامين هدف هاى اعلام شده نيانجاميد كه ميزان بدهكارى هاى دولت را نيز به رقمى بي سابقه در تاريخ آمريكا افزايش داد.
دولت آمريكا اينك معادل ۱۰۰ در صد توليد ناخالص ملى خود را كه رقمى است نزديك به ۱۶ تريليون دلار، بدهكار است! ميزان باز پرداخت بهره قرض هاى دولتى به تنهايى سه درصد توليد ناخالص ملى آمريكا است.
پاره اى از نامزد هاى حزب جمهوريخواه و جنبش چاى در فعاليت هاى انتخاباتى خود شعار مي دادند كه «ورشكستگى اقتصادى آينده كشور خيانت به فرزندان و نوه هاى ما است.»
شكل گرفتن جنبش موسوم به «حزب چاى» با تركيب محافظه كاران و حاميان اقتصاد و رقابت آزاد در آمريكا، و به خصوص حزب جمهوريخواه، كه شعار «ماليات كمتر و دولت كوچكتر» را سر مي دادند نتيجه مستقيم شكست دولت در تغيير وضعيت اقتصادى كشور بود.

تكرار تاريخ

وضعيت كنونى اوباما و دولت او شبيه شرايطى است كه جيمى كارتر، رييس جمهور پيشين آمريكا، چهل سال پيش تجربه كرد. كارتر با شعار «تغيير» در انتخابات رياست جمهورى سال ۱۹۷۸ به پيروزى رسيد و متعاقبا در انتخابات سال ۱۹۸۲ مقابل رونالد ريگان از حزب جمهورى خواه شكست خورد و از راه يافتن مجدد به كاخ سفيد باز ماند.
جيمى كارتر نيز مانند اوباما در دو سال اول رياست جمهورى خود از اكثريت بزرگى در مجلس نمايندگان و سناى آمريكا بر خوردار بود. در آن تاريخ حزب دمكرات با ۲۸۵ كرسى در مقابل ۱۴۶ كرسى در مجلس نمايندگان داراى اكثريت كامل و با ۶۲ كرسى در برابر ۳۸ كرسى جمهوريخواهان، در سنا از اكثريت قاطع بر خوردار بود.
جيمى كارتر كه بدنبال رسوايى واترگيت و كناره گيرى اجبارى ريچارد نيكسون از مقام رييس جمهورى، موفق به شكست جرالد فورد رقيب جمهورى خواه خود شده بود، تغيير سياست در واشنگتن و مشاركت امور با مردم و صداقت را شعار دولت خود قرار داد و لى در عمل از خود چهره اى ضعيف عرضه كرد و انتظارات راى دهندگان را بر نياورد.
شكست عمليات نظامى دولت او در طبس نيز كه با هدف نجات ديپلماتهاى آمريكايى به گرو گان گرفته در تهران سازمان داده شده بود در خدشه دار ساختن چهره او به عنوان يك رهبر قاطع، تاثير گذار شد.

دو سال آينده

با شكل گرفتن وضعيت تازه در كنگره، دولت اوباما قادر به ادامه برنامه «محرك اقتصادى» و تزريق پول بيشتر به بازار نخواهد بود. اجراى برنامه بيمه هاى اجتماعى او نيز كه با سرو صداى فراوان به تصويب كنگره رسيد و از سوى حزب دمكرات به عنوان بزرگترين پيروزى دولت معرفى شد، با دشوارى هاى جدى روبرو خواهد شد.
انتظار مي رود كه در داخل، ادامه وضعيت اقتصادى طى ماه هاى آينده، اعتراض ها و انتقادهاى تازه اى را در مجلس نمايندگان و سنا متوجه دولت اوباما سازد. در عين حال اوباما نيز با اجبار در جلب رضايت اكثريت جمهورى خواه در مجلس نمايندگان وادار به تعلل بيشتر از پيش در اداره امور كشور خواهد شد.
در عرصه خارجى كه شايد عدم موفقيت دولت آمريكا طى دو سال گذشته، به استثناى امضاء پيمان كاهش سلاح هاى هسته اى با روسيه، حتى چشمگير تر از عدم توفيق در امور داخلى بوده، امكان دست يافتن به گشايشى قابل ملاحظه طى دو سال آينده حتى كمتر از توفيق در امور داخلى بنظر مي رسد.
اختلاف هاى اعراب و اسرائيل بدون وجود راه حل موثرى در ميان همچنان عامل نا آرامى و تشنج در منطقه است. بى ترديد دولت نتانياهو در اسرائيل با استفاده از وضعيت تازه در كنگره آمريكا، در مقابل فشارهاى احتمالى دولت اوباما براى سازش با فلسطينيان و دادن امتياز هاى بيشتر به آنها خواهد ايستاد.
انتظار اين ايستادگى در حدى است كه ياسر عبدربه، دبير كل سازمان آزادى بخش فلسطين، كه گروه ملايمتر و سازش پذيرتر فلسطينيان نسبت به حماس به شمار مي رود، بعد از اعلام نتايج اوليه انتخابات آمريكا، دولت اسرائيل را به دست داشتن در آن و كمك به جمهوريخواهان متهم ساخت.
با وجود تغيير زودگذر نگرش مردم كشور هاى مسلمان به آمريكا در ابتداى رياست جمهورى اوباما، با ادامه جنگ در افغانستان و تداوم نابسامانى در عراق و ادامه مناقشه اعراب و اسرائيل وضعيت سابق اينك تجديد شده است.
سياست مذاكرات بدون پيش شرط اوباما با ايران عملا شكست خورده و مناسبات تهران با واشنگتن روشنتر از دو سال پيش نيست. برنامه هاى اتمى ايران كه آمريكا از آن به عنوان يك خطر امنيتى منطقه اى ياد مي كند بدون رويارويى با مانع بزرگى همچنان ادامه يافته است.
در صورت ضعيف تر شدن قابل انتظار دولت اوباما طى ماه هاى آينده، تهران حتى در صورت داشتن تمايل به سازش با آمريكا ترجيح خواهد داد كه سازشى بزرگتر را با جانشين اوباما تدارك ببيند، همان گونه كه آيت الله خمينى درمورد آزادى گروگان هاى آمريكايى، رونالد ريگان را به جيمى كارتر رييس جمهور وقت آمريكا ترجيح داد.


 راهپیمایی سیزده آبان، روز اشغال سفارت آمریکا در تهران با سازماندهی بسیج برگزار شد. به گزارش رسانه های دولتی ایران، چند هزار دانش آموز همراه با دانشجویان بسیجی با شعارهای ضد آمریکا و اسرائیل و «حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سیدعلی» در مقابل سفارت سابق آمریکا در تهران تجمع کردند.
در آستانه برگزاری مراسم سیزده آبان، سردار محمد صالح جوکار، رئیس بسیج دانش آموزان، از ایجاد 6 هزار و 257 واحد مقاومت بسیج در مدارس ابتدایی ایران خبر داده بود.
روز سیزده آبان ماه سال گذشته، شاهد تظاهرات گسترده معترضین به انتخابات ریاست جمهوری ایران در تهران بود که با سرکوبی شدید معترضین همراه شد. هزاران نفر در آن راهپیمایی در واکنش به شعارهای رسمی «مرگ بر آمریکا»، شعار «مرگ بر روسیه» سردادند.



«بخش‌نامه جدید آموزش و پرورش، دامن زدن به ریاکاری در جامعه»


به گزارش رسانه‌ها در ایران، وزارت آموزش و پرورش با ابلاغ بخش‌نامه‌ای جزئیات جدید گزینش نیروها در مدارس و مراكز غیردولتی را اعلام كرده است.
بخش‌نامه جدید علاوه بر اصول کلی که از سال ۱۳۶۰ تاکنون در این وزارتخانه حاکم است، از جمله اعتقاد به دین اسلام و اعتقاد و التزام به ولایت‌ فقیه، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی، موارد جدیدی را هم به قواعد استخدام اضافه کرده است.
بر اساس این بخش‌نامه جدید، هواداری از احزاب و سازمان‌ها و گروه‌هایی كه غیرقانونی بودن آنها از طرف مقامات جمهوری اسلامی اعلام شده یا می‌شود، مانع از استخدام معلمین بوده و در صورت احراز این هواداری پس از استخدام فرد، او از کار خود اخراج خواهد شد، «مگر آن كه توبه کند».
سعید پیوندی، کارشناس مسائل آموزش و پرورش ساکن پاریس، در گفت‌وگو با رادیوفردا این موارد را از مصادیق بارز تفتیش عقیده و خلاف قانون اساسی می‌داند و می‌گوید:

پیوندی: از همان ابتدای سال ۶۰ وقتی بحث عدم هواداری یا عدم وابستگی معلمان در هنگام استخدام به گروه‌های الحادی یا گروه‌های محارب مطرح شده بود، به هر حال این بحث هم وجود داشت که آموزش و پرورش آیا باید به طور فعال وارد مرحله تحقیق و بررسی شود که این افراد متقاضی وابستگی سیاسی خاصی دارند یا خیر؟
در آن صورت این امر مصداق تفتیش عقاید می‌شد که با قانون اساسی در نفی است و ممنوع شده است.
یا این که فقط باید به تعهد این افراد هنگام استخدام کفایت کرد؟ و در حد ابراز عقیده شخصی باقی ماند و به آن چه فرد متقاضی آموزگاری می‌گوید اعتماد کرد؟
آن معضلی که الان هم در مقابل مسئولان جامعه قرار دارد همین است. یعنی طرح چنین چیزهایی در آیین‌نامه‌های استخدام و به صورت بخشنامه عملا نه تنها راه را برای تفتیش عقاید باز می‌گذارد، بلکه فرد متقاضی استخدام عملا می‌تواند مورد سوالات فکری، عقیدتی ، ایدئولوژیک و حتی سیاسی قرار بگیرد.
از سوی دیگر فضای مدارس را هم امنیتی خواهد کرد. اجرای واقعی این بخش‌نامه مستلزم این است که معلمان همواره تحت نظر باشند که مبادا از گروه‌هایی که مطلوب نیست یا فعالیت‌شان ممنوع است، هواداری کنند یا هواداری کرده باشند.
هر دوی این موارد، به نظر من، نه تنها در مقابل قانون اساسی همین جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد، بلکه با همه معیارهای ساده آموزشی که معلم در آن باید از حداقل آزادی عقیده و بیان برخوردار باشد، برای این که بتواند فعالیت علمی و آموزشی خود را به نحو احسن انجام دهد، مغایر خواهد بود.
  • آقای پیوندی، در بخش دیگری از این بخش‌نامه، ملاک‌های تقدم افراد در استخدام مطرح شده است و از جمله این موارد شرکت در فعالیت‌های سیاسی - اجتماعی و عبادی و نیز فعالیت‌های داوطلبانه با نهادهای انقلابی مطرح شده است. چه تعبیر و تفسیری از این بند بخش‌نامه می‌شود داشت؟
این بند بخش‌نامه عملا راه را برای ایجاد تبعیض آشکار بین کسانی که متقاضی استخدام هستند و می‌خواهند به استخدام وزارت آمورش و پرورش در بیایند باز می‌کند. به جهت این که در عمل امتیاز بیشتر به کسانی داده می‌شود که با ارگان‌های شبه‌نظامی یا دستگاه‌های دولتی یا دستگاه‌های مذهبی و ایدئولوژیک همکاری داشته باشند.
آن چه به نظر من جنبه مخرب دارد و جامعه آموزشی را آسیب‌پذیر می‌کند، این است که افراد پس از این برای این که از این امتیاز برخوردارشوند به طور ظاهری می‌توانند در این مراسم شرکت کنند.
یا این که ظاهرا عضو نهادها یا دستگاه‌ها و سازمان‌های ایدئولوژیک بشوند برای این که بتوانند امتیاز کافی برای استخدام خودشان کسب کنند.
این نوعی ریاکاری را در جامعه ایران رواج خواهد داد. و باعث می‌شود معیارهای علمی و فعالیت‌های تربیتی و آموزشی کنار زده شوند و آن معیارهایی جلو بیافتند که با مسائل تربیتی و آموزشی ارتباط چندانی ندارد.



متکی: مبادله سوخت فقط در چارچوب بيانيه تهران صورت می گيرد


منوچهر متکی، وزير امور خارجه ايران، روز چهارشنبه در واکنش به اخبار منتشره درباره پيشنهاد تازه گروه ۱+۵ برای مبادله سوخت هسته ای گفته است: مبادله سوخت فقط در چارچوب بيانيه تهران صورت می گيرد.
منوچهر متکی در گفت وگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، تصريح کرده است:« مبادله سوخت فرمول خاص خودش را دارد و آن هم بيانيه تهران است.»
قرار است سعيد جليلی، دبير شورای عالی امنيت ايران در اوسط ماه جاری ميلادی با کاترين اشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا که نمايندگی کشورهای ۱+۵ را برعهده دارد، مذاکره کند.
در همین حال گزارش هايی درباره پيشنهاد تازه آمريکا و کشورهای اروپايی  برای مبادله اورانيوم غنی شده با سوخت اتمی مورد نياز رآکتور تحقيقاتی تهران منتشر شده است که بر اساس آن ايران بايد حدود دو هزار کيلوگرم (دو تن) از اورانيوم غنی‌شده با غلظت کم خود را به خارج از کشور منتقل کند.
منوچهر متکی در اين رابطه گفته است: «اگر گروه وين بعد از مدتی رکود آمادگی داشته باشد گفت وگو ها برای تبادل سوخت بر اساس چارچوبی که دقيقا در اعلاميه تهران تعريف شده است، انجام شود، می توانند آن را نهايی کنند. »
ايران، برزيل و ترکيه ارديبهشت ماه امسال در تهران بر سر تبادله سوخت هسته‌ای جمهوری اسلامی به توافق رسيدند که براساس آن ايران ۱۲۰۰ کيلوگرم اورانيوم غنی شده با غلظت سه و نيم درصد خود را به ترکيه منتقل می کرد و در مقابل سوخت مورد نياز راکتور تحقيقاتی تهران را دريافت می کرد.
ايران اين پيشنهاد را در آستانه تصويب چهارمين قطعنامه تحريمی شورای امنيت سازمان ملل متحد مطرح کرد که مورد پذيرش کشورهای غربی واقع نشد.
درهمين زمينه علی اصغر سلطانيه، نماينده جمهوری اسلامی ايران در آژانس بين المللی انرژی اتمی، روز سه شنبه در واکنش به پيشنهاد تازه آمريکا و کشورهای غربی برای انتقال مقادير بيشتری از اورانيوم ايران به خارج گفته بود: درخواست ارسال مقادير بيشتری از اورانيوم ايران به خارج، نوعی بهانه برای حاضر نشدن در ميز مذاکره است.
آقای سلطانيه گفته بود: «وقتی ما به سوخت بيش‌تری نياز نداريم مضحک است که درخواست شود مقادير بيش‌تری اورانيوم با غنای پايين را به خارج از کشور بفرستيم.» وی گفت: «اين درخواست را فقط می‌توان به عنوان بهانه‌ای برای نيامدن بر سر ميز مذاکره تفسير کرد.»

نهايی شدن زمان و محتوای مذکرات

وزير امور خارجه ايران در پاسخ به اين پرسش که آيا زمان، مکان و محتوای مذاکرات آتی باگروه ۱+۵ تعيين شده است، گفته است که مذاکره کننده ايرانی نامه خانم کاترين اشتون را بررسی کرده و پاسخ داده است و اميدواريم توافق در خصوص زمان، مکان و محتوای مذاکرات حاصل شود.
از اکتبر سال ۲۰۰۹ که هيات ايرانی با نمايندگان چين، روسيه، فرانسه، بريتانيا، آمريکا و آلمان، کشورهای موسوم به گروه ۱+۵، در ژنو ديدار و گفت‌وگو کرد، تاکنون مذاکره‌ای با اين گروه صورت نگرفته است.
کشورهای غربی نگران برنامه هسته ای ايران به ويژه فعاليت های مربوط به غنی سازی اورانيوم هستند. غنی سازی اورانيوم کاربرد دوگانه ای دارد که می تواند برای تامين سوخت هسته ای يا بمب اتمی به کار رود.
شورای امنيت سازمان ملل متحد و کشورهای غربی خواهان توقف فعاليت های غنی سازی ايران هستند. ايران با ناديده گرفتن اين خواست برنامه غنی سازی خود را توسعه داده است.


وزارت اطلاعات از دستگیری چهار «تروریست وابسته به انگلیس» خبر داد

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران روز پنج‌شنبه از دستگیری چهار «تروریست وابسته به انگلیس» در غزب کشور خبر داد و اعلام کرد که این افراد تاکنون «پنج تن را به قتل رسانده‌اند». به گفته مقامات تهران، این افراد از یکی از رهبران کومله در کردستان دستور می‌گرفته‌اند.
به گزارش تلویزیون خبری پرس‌تی‌وی، تلویزیون انگلیسی‌زبان جمهوری اسلامی، این افراد که در ازای دریافت پول دست به قتل می‌زده‌اند و متهم به ترور پنج نفر در دو سال گذشته هستند در شهر مریوان در غرب کشور دستگیر شده‌اند.
پرس‌تی‌وی به نقل از مقامات وزارت اطلاعات بر پایه «اعترافات» افراد دستگیرشده می‌گوید این چهار «تروریست» از فردی به نام «جلیل فتاحی... که اکنون ساکن انگلیس است» دستور می‌گرفته‌اند.
در خبر این تلویزیون آمده است که جلیل فتاحی «تروریست‌ها» را در سلیمانیه عراق توجیه می‌کرده و «پول و سلاح لازم» را در مرز عراق و ایران تحویل آنان می‌داده است.
این تلویزیون خبری نام دستگیرشدگان را مجید بختیار، هژیر ابراهیمی، لقمان مرادی، و زنیار مرادی اعلام کرده و می‌گوید که همه این افراد عضو گروه کومله کردستان هستند.
پرس‌تی‌وی به نقل از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بریتانیا را متهم کرده است که «علاوه بر انجام عملیات جاسوسی در ایران، در حمایت و تأمین مالی برخی از گروه‌های تروریستی مخالف دولت ایران دست دارد».
مقامات جمهوری اسلامی پیشتر نیز بارها، به‌ویژه در بحبوحه ناآرامی‌های مرتبط با انتخابات سال گذشته، بریتانیا را به جاسوسی و تلاش برای خراب‌کاری و تحریک مردم متهم کرده‌اند، اتهامی که مقامات دولت بریتانیا هر بار قویا تکذیب کرده‌اند.
سال گذشته مقامات ایرانی تا آنجا پیش رفتند که یکی از کارکنان ارشد سفارت بریتانیا در تهران را به جرم جاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات در داخل ایران برای این دولت متهم کردند.
حسین رسام، کارمند سفارت بریتانیا، پس از بازداشت به دست ماموران امنیتی ایران در دادگاه موسوم به «دادگاه کودتای مخملی» شرکت داده شد و در آنجا با نشان دادن اسناد و مدارکی اعتراف کرد که برای دولت بریتانیا علیه ایران جاسوسی کرده است.
با این حال یک دادگاه تجدیدنظر در داخل ایران پس از چندین ماه آقای رسام را از اتهام جاسوسی مبرا دانست و چهار سال حبس تعزیری او را ملغا اعلام کرد.
پرس‌تی‌وی ظاهرا برای اثبات ارتباط این دستگیرشدگان با دولت بریتانیا به سخنان رئیس سازمان ضدجاسوسی بریتانیا اشاره کرده است که به گفته این تلویزیون «اعلام کرده بود سازمانش در حال انجام عملیات جاسوسی با هدف توقف برنامه هسته‌ای ایران است».
جان سائرز، رئیس سازمان ام‌آی‌ شش انگلیس، در ششم آبان‌ماه خواستار «رهیافتی اطلاعاتی - امنیتی» برای توقف گسترش برنامه‌های اتمی جمهوری اسلامی شده بود.
به گفته این مقام بریتانیایی، «توقف گسترش ساخت تسلیحات هسته‌ای با استفاده از دیپلماسی رایج، به طور کامل امکان‌پذیر نیست، و برای آن که کار برای کشورهایی چون ایران که به دنبال گسترش سلاح‌های هسته‌ای هستند سخت شود نیاز به اقدامات امنیتی داریم».





گفت‌وگو با مهدی خلجی، پژوهش‌گر مؤسسه مطالعات خاور نزدیک در واشنگتن

یکی شدن اشخاص و ایدئولوژی در جمهوری اسلامی

سراج‌الدین میردامادی
سخنان روز سه شنبه ۲۹ دی‌ماه آیت‌الله خامنه‌ای و خطاب ایشان به خواص جامعه، نظرات و تحلیل‌های گوناگونی را در محافل سیاسی داخل و خارج از کشور برانگیخت.
رهبر جمهوری اسلامی در این سخنرانی خاطرنشان کرد: موضع‌گیری دو پهلوی خواص مطلوب نیست و خواص باید مواضع خود را در قبال سخنان و اقدامات دشمن، شفاف بیان کنند.
ایشان افزود: وقتی سران استکبار و ظلم، و اشغال‌گران کشورهای اسلامی وارد میدان می‌شوند و موضع‌گیری می‌کنند، دو پهلو و مبهم سخن گفتن صحیح نیست.
زیرا باید مشخص شود، افرادی که داخل نظام جمهوری اسلامی ‌هستند، چه موضعی دارند، و آیا حاضر هستند از دشمن تبری بجویند؟
ایشان تأکید کرد: شفاف سازی، دشمنِ دشمن و غبارآلودگی کمک به دشمن است و این، یک شاخص و معیار برای عمل‌کرد همه افراد و جریان‌ها، و به ویژه خواص است.
از مهدی خلجی، پژوهش‌گر مؤسسه مطالعات خاور نزدیک در واشنگتن پرسیدم تحلیل ایشان از سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی چیست؟
طبیعتا کلمات و اصطلاحات آیت‌الله خامنه‌ای را باید در بستر ادبیات کلی و کلان تفکر ایشان قرار داد.
بسیاری از کلماتی که ایشان به‌کار می‌برد ممکن است در سیاقی دیگر و یا در جهان معنایی دیگری، حامل معنای دیگری باشند. من تصور می‌کنم اتفاقی که افتاده این است که آقای خامنه‌ای از فرسایش سرمایه‌های مشروعیت‌بخش به جمهوری اسلا‌می ‌رنج می‌برد.
جمهوری اسلامی ‌یک نظام ایدئولوژیک است و طبیعتا مبتنی است بر یک‌سری از سرمایه‌های ایدئولوژیک. یک بخش این سرمایه‌ها مربوط به حوزه‌های علمیه و پشتوانه مذهبی جمهوری اسلامی است؛ و یک بخش آن مربوط است به سابقه انقلابی و حادثه انقلاب ایران.
بخش دیگر را خود آقای خامنه‌ای به‌عنوان سرمایه ایدئولوژیک برای جمهوری اسلامی ساخته و آن مبارزه با آمریکا است.
نمونه دیگر بحث عدالت است که در این چهار سالی که آقای احمدی نژاد قدرت را به‌دست گرفته، بحث عدالت و آرمان عدالت هم تبدیل شده است به یکی دیگر از سرمایه‌های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی.
هر چهار موردی که من ذکر کردم اکنون در بحران به سر می‌برند.
ناخرسندی آقای خامنه‌ای از این است که جمهوری اسلامی از این پس ناتوان است که اولا رفتار خودش را برای مردم توجیه و عموم مردم را قانع کند، و ثانیا به دلیل فشارهای گوناگونی که بر مردم وارد شد، جمهوری اسلامی که هم‌واره خودش راحکومتی مردمی، نماینده مردم و اقشار مختلف معرفی می‌کرد، از این پس برایش دشوار خواهد بود ادعای این نمایندگی را داشته باشد.
نتیجتا آقای خامنه‌ای، خودش و آقای احمد ی نژاد را معادل نظام قرار داده است؛ که در این شرایط معادل شدن نظام با رهبران آن یک بحران ایدئولوژیک به‌وجود آورده است.
با این توضیح که هرگونه تفسیر دیگری از ایدئولوژی و یا هرگونه انتقاد از ایدئولوژی می‌تواند خطرناک بوده و هویت نظام را تهدید کند.
درست است که جمهوری اسلامی مبنتی بر ایدئولوژی اسلامی است اما این به آن معنا نیست که تمام مخالفان او مخالفان ایدئولوژی اسلامی هستند. اتفاقا برعکس بسیاری از مخالفان آن مخصوصا رهبران اعتراضات و سران اصلاحات خودشان از بنیان‌گذاران ایدئولوژی اسلامی در ایران، و هم‌چنان از وفاداران به آن هستند.
اما مشکل آقای خامنه‌ای نه با مخالفان ایدئولوژی اسلامی، بل‌که با موافقان آن است؛ چراکه موافقان ایدئولوژی اسلامی مثل آقای خاتمی ‌و آقای میرحسین موسوی فاصله‌ای می‌گذارند بین ایدئولوژی و رهبران آن؛ یعنی می‌خواهند تفسیری از ایدئولژی اسلامی بدهند که مستقل از رهبران آن معنا شده و قابل دفاع باشد.
که البته آقای خامنه‌ای این فاصله گذاری را نمی‌پذیرد. اگر آقای خامنه‌ای الان از فتنه سخن و از ابهام سخن می‌گوید؛ و از خواص می‌خواهد که به میدان بیایند و مواضع خودشان را شفاف بیان کنند؛ منظورش این است که اگر کسی در خیابان آمد و علیه آقای خامنه‌ای شعار داد، طرفداران ایدئولوژی اسلامی مثل آقای خاتمی، ‌مثل آقای کروبی و موسوی و دیگران باید بیایند و از آقای خامنه‌ای دفاع کنند.
برای آقای خامنه‌ای دفاع از ایدئولوژی اسلامی مهم نیست، آن‌چه اهمیت دارد آن است که از ایشان دفاع بشود.
الان آقای خامنه‌ای اصل نظام و اصل ایدئولوژی اسلامی شده و مخالفت با ایشان مخالفت با اصل ایدئولوژی و با اصل نظام است و ایشان نمی‌پذیرد کسانی انتقاد از ایشان را تحمل کنند، و در عین حال خودشان را وارثان انقلاب اسلامی و هواداران آیت‌الله خمینی و معتقدان به ایدئولوژی اسلامی بدانند.

آقای خلجی، در ادامه همین سخنرانی ایشان تعبیری دارند که در این فضای غبار آلود دشمن صریح می‌تواند چهره خودش را پنهان کرده و وارد شده و ضربه بزند. ایشان از کسانی یاد می‌کند که با ظاهر دوست، اما باطن دشمن وارد می‌شوند، فکر می‌کنید منظور ایشان از این تعابیر چه باشد؟
منظور ایشان از دشمنانی که در ظاهر دوست هستند، همان وفاداران به انقلاب و جمهوری اسلامی‌ای می‌باشد که ایشان را معادل نظام نمی‌دانند و اعتقاد دارند آقای خامنه‌ای موقعیتی معادل قانون و ورای انتقاد ندارد.
یعنی آقای خامنه‌ای نمی‌پذیرد که کسی خودش را وفادار به جمهوری اسلامی بداند و تحمل کند انتقاد به آقای خامنه‌ای را و طبیعتا بسیاری از یاران آیت‌الله خمینی، خانواده آیت‌الله خمینی و انقلابیون قدیمی ‌برای آقای خامنه‌ای بسیار آزاردهنده هستند و در مقابل، آقای خامنه‌ای انقلابی حقیقی و واقعی را کسانی می‌داند که نیاز به سابقه انقلابی نداشته، بل‌که اکنون حالت تعبد و فرمانبرداری نسبت به ایشان دارند و در حقیت اطاعت خودشان را نسبت به مقام رهبری اثبات می‌کنند.
به همین دلیل است که کسانی مثل آقای هاشمی ‌شاهرودی و مصباح یزدی که سابقه انقلابی ندارند و دهه اول انقلاب غائب بودند، به دلیل این‌که مطیع آقای خامنه‌ای هستند در صف دوستان واقعی ایشان قرار می‌گیرند.
و همین‌طور بسیجیانی که در جنگ و در انقلاب نبودند ولی الان ذوب در ولایت هستند، این‌ها هم الان از نظر آقای خامنه‌ای در صف یاران اصلی انقلاب قرارمی‌گیرند.
در عوض کسانی‌که نه با مراحم شخصی آقای خامنه‌ای، بل‌که براساس موقعیت و شخصیت خودشان اعتباری در انقلاب و جمهوری اسلامی پیدا کرده‌اند و در عین حال منتقد ایشان هستند؛ کسانی هستند که نزد آقای خامنه‌ای در ظاهر دوست و در باطن دشمن تلقی می‌شوند.
▪ ▪ ▪
نهایتا بسیاری از منتقدان و حتی برخی از موافقان رهبری منظور ایشان از شفاف سازی و غبارآلودگی را به درستی درک نکردند. آگاهان می‌پرسند، اگر واقعا رهبری و حاکمیت نظام اسلامی به دنبال شفاف سازی و مبارزه با غبارآلودگی هستند پس چرا این‌قدر در برابر کار رسانه‌های آزاد که وظیفه‌ای جز شفاف‌سازی و تلاش برای رفع ابهام و غبارآلودگی ندارند مانع تراشی می‌کنند؟





گفت‌‌وگو با هادی خرسندی، طنزپرداز:

«دموکراسی این نیست»

شهزاده سمرقندی
هادی خرسندی، طنزپرداز نامی ایرانی مانند هزاران دوستدار هنر مرضیه، در سوگ دوست عزیز خود به‏سر می‏برد؛ دوستی که نام خود را با کارهایی ماندگار، در تاریخ هنر فارسی‏زبانان جاودانه کرده است. همین تنها اجرای غزل «بوی جوی مولیان» از رودکی، سردفتر شعر پارسی، از جانب مرضیه و بنان، کافی است تا او را در قطار اسطوره‏های هنر ایران جای دهد.
اما چرا حضور در مراسم خاکسپاری این هنرمند برجسته، باعث جنجال شده و هنرمند دیگر ما هادی خرسندی، آماج بهتان و ناسزا شده است؟ چرا هادی خرسندی هم‏زمان با سوگواری برای از دست دادن مرضیه، باید با گروهی از مردم بجنگد که پاس داشتن هنر مرضیه را از سوی او برنمی‏تابند؟
این‏ها سئوال‏هایی هستند که تنها خود هادی خرسندی می‏تواند پاسخ آنها را بدهد. بعد از چند روز تماس و پی‏گیری، سرانجام هادی خرسندی را پیدا کردم و از او پرسیدم این روزها برای او چگونه می‏گذرد و چرا حضور او در مراسم خاکسپاری مرضیه، برای عده‏ای شوک‏آور و غیرمنتظره بوده است؟

از همین حرف شما شروع می‏کنم که گفتید انگار برای عده‌ای اتفاق غیر منتظره‌‏ای بوده است. اول متاسفم که چرا غیرمنتظره بود. برای اینکه من حدود ۴۰ سال با مرضیه دوست بودم و به او ارادت داشتم و او یک‏بار می‏مرد که مرد؛ و من در برابر او وظیفه‌ای‏ داشتم.
واقعیت اما این است که من به‏ آن‌جا رفتم و مجاهدین مسئول همه‏ی قضایا بودند. چون مرضیه پیش آنها و مهمان آنها بود. من آن روز، آن‏جا نرفته بودم برای جنگ با مجاهدین. من نرفته بودم برای بازخواست مجاهدین. من برای آخرین دیدار با کسی که هم دوستم بود و هم صدایش در لحظات تنهایی همراهم بود، رفته بودم.
من رفته بودم برای اینکه با مرضیه وداع کنم و اگر مرضیه در ۱۶، ۱۷ سال گذشته همراه مجاهدین بود، به این خواست او و حضور او در این جمع احترام گذاشتم و این را هم گفتم و تکرار می‏کنم که هیچ‏کدام از ما نه برای مرضیه، نه برای دلکش، نه برای سوسن که در گاراژی زندگی می‏کرد و در لوس‏آنجلس از دنیا رفت، هیچ کاری نتوانستیم بکنیم. اگر مسائل پزشکی و رفاهی و زندگی مرضیه را در این چندسال گذشته مجاهدین تأمین کردند، من آن‏جا و دوباره همین‏جا، از آنها تشکر می‏کنم.
اینکه مجاهدین، این پول را از کجا آورده‏اند، بحث الان من یا بحثم در مراسم مرضیه نیست. من برای دعوا نرفته بودم و شان یک نویسنده و طنزنویس را که ۴۵ سال است برای ملتی می‏نویسد، بالاتر از این می‏دانم که اجازه نداشته باشد برای کارهای خودش تصمیم بگیرد. دمکراسی این نیست که به من بگویند چه‏کار بکنم یا چه‏کار نکنم.
چقدر انتظار این نقدهایی که دریافت کردید را داشتید؟ یعنی در آن حدی بود که شما فکر می‏کردید یا بیشتر بود؟
کمتر بود. ولی من همان‏جا در سخنرانی گفتم که من فاتحه نمی‏خوانم. فاتحه نمی‏خوانم هم به این معنا است که من به عقاید همه، به نظرات همه احترام می‏گذارم، اما البته به نظرات خودم، بیشتر از هر نظر دیگری احترام می‏گذارم. در این سن و در این موقعیت، هرکاری که دلم بخواهد را می‏کنم و قضاوت آن را می‏گذارم نه به مردم تب‏آلوده‏ و نه به قضاوت‏های غرض‏آلوده یا به‏هرحال زخمی امروز.
قضاوت‏ آن را می‏گذارم به آینده‏ای که همه‏ی این دردها و همه‏ی این غرض‏ها را همراه خود خواهد آورد و به نقطه‏ای خواهد رسید که نگاه می‏کند که در این تاریخ، هادی خرسندی با این کاری که کرد، آیا خطر کرد؟ آیا از خودگذشتگی کرد؟ آیا خبط کرد؟ و یا نه کار زیبایی کرد؟
من به‏هرحال، با تمام نیرو و قدرت خودم، پشت سر هر حرفی که می‏زنم و هرکاری که می‏کنم، ایستاده‏ام.
لحن شما با لحنی که در سخنرانی مراسم خاکسپاری مرضیه داشتید متفاوت است. امروز معلوم است که آزرده هستید. معلوم است که حرف‏های می‏شود گفت ناخوشایند، زیاد شنیده‏اید. حتماً خیلی از شنوندگان ما هم عادت دارند صدای هادی خرسندی‏ای را بشنوند که همیشه تسلط دارد روی هر اتفاقی که می‏افتد و به آن با طنز نگاه می‏کند. این ماجرا روی فعالیت شما چه تأثیری گذاشت؟
فقط مقداری وقتم را گرفت و من برای همه‏ی آنهایی که نظر تند و صریح دادند، احترام قائلم و از آنها سپاسگزارم. از آنهایی هم که حمایت کردند، سپاسگزارم. از آنهایی هم که با یک فحش از کنار آن رد شدند، بیش از همه سپاسگزارم.
حق با شماست؛ لحن من اندکی تند بود، ولی الان دوباره برمی‏گردم.
در این‏ زمینه که پرسیدید نظرات مخالف و موافق چگونه بود، مثالی می‌زنم. فرض کنید آقای مسعود بهنود که طرفدار مجاهدین نیست- چون هرکس از من طرفداری کرد، گفتند از مجاهدین است اما نویسنده‏ای مانند آقای بهنود طرفدار مجاهدین نیست، حتی به او اتهام علاقه‏مندی‏ به بخشی از جمهوری اسلامی هم می‏زنند- برای من نامه‏ای نوشت و این حرکت مرا تایید کرد. نامه‏اش را روی سایت «اصغرآقا» گذاشته‌ام.
از این تایید‏ها که تمرین دمکراسی است، بسیار برای من رسید. حال اگر من قربانی هم شده باشم، از اینکه اندکی نشانه‌های دمکراسی هم در آن دیدم راضی‌ام.
ممکن است به روزهای خوبی که با خانم مرضیه داشتید برگردید و یکی از خاطرات خوب‏تان را برای ما تعریف کنید؟ از آن خاطره‏هایی که شما را وادار کرد در مقابل حتی باورهای خودتان بایستید و به مجلس خاکسپاری او در میان گروهی بروید که هم‌عقیده شما نیستند.
بار اولی که به منزل مرضیه رفتم، حدود پانزده سال پیش از انقلاب بود. چیزی عجیبی که در زندگی مرضیه دیدم این بود که مستخدمه‏‏ی او، یعنی بانویی که کارهای او را انجام می‏داد ناشنوا بود. من برای این بانو خیلی افسوس خوردم که آدم تمام مدت توی خانه‏ی مرضیه زندگی کند، ولی قدرت شنوایی نداشته باشد.
آخرین دیدار من با مرضیه هفت ماه پیش و زمانی بود که دختر مرضیه، هنگامه، در ۵۰ سالگی درگذشت و ما بر سر مزارش رفتیم. در آن‏جا مرضیه صدایش را سر داد و ترانه‏ی «بهارم، دخترم، از خواب برخیز» را خواند. بعد از اینکه این ترانه بر سر مزار پخش شد، خودش هم آن را خواند و گفت: «من خودم چشم‏های هنگامه را بسته‏ام.» من از این همه جوهر داشتن این بانو واقعاً تعجب کردم.
حال اینکه مرضیه ۱۷ سال پیش خطر کرد، اشتباه کرد، هرکار کرد، به‏نظر خودش درست بود. اینکه مجاهدین چه بودند، چه کردند، از کی پول گرفتند، چرا… اینها همه تصمیم مرضیه‏ بود که می‏خواست از ایران بیرون بیاید و می‏خواست به دام بدبختی‏ در امریکا نیفتد. تصمیم گرفت به میان مجاهدین برود و روی این تصمیم خودش تا روز آخر، تا دم مرگش، با همه‏ی طعن‏ها، با همه‏ی لعن‏ها ایستاد. تشویق‏ها هم البته در کنارش بود.
پایداری او را باز قدر می‏دانم و این‏ یکی از خاطره‏هایی است که از آن بانوی بزرگ دارم که گفت: «اگر مستم، من از عشق تو مستم» و من همواره عشق مرضیه را با همین ترانه‏اش در دل خودم تکرار می‏کنم و می‏بینم که من اگر مستم، از عشق صدای او، از عشقی است که ۴۰ سال با نوای خودش به من داد. من همواره صدای او را گوش می‏کنم و همواره مستم به این مستی. مستی دوستی هم اضافه می‏شود که هرجا من برنامه داشتم، سبد گل مرضیه در این سال‏ها می‏رسید.
شب آخری که داشتم از ایران بیرون می‏آمدم، دو سال قبل از انقلاب بود، من از مرضیه به عنوان یک دوست و میهمان ساده دعوت کرده بودم، اما او با ارکسترش آمد و در آن گودبای پارتی بزرگی که از سوی روزنامه‏ی اطلاعات و اطلاعات بانوان برای من گرفته شده بود، مرضیه بسیار به من محبت کرد.
از جایی باید شروع بشود، عده‏ای باید فحش بخورند، کتک بخورند، قربانی بشوند، شهید بشوند، ولی به هر حال ما باید یاد بگیریم که می‏توانیم از خودمان مایه بگذاریم و مقداری هم گوش به حرف مشوقانه و مصلحانه‏ی اطرافیان ندهیم. حتی خطر بکنیم تا روزگار بی‏خطر، روزگار بی‏طعنه و کنایه و خلاصه روزگاری را به دست بیاوریم که هرکسی اجازه داشته باشد، در هرکاری که می‏کند آزاد باشد، بی‏آنکه مخل آزادی دیگران باشد.