۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

مهمترین خبرهای روز جمعه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


  


سراج‌الدین میردامادی
رضا گل‌پور، نویسنده‌ی کتاب «شنود اشباح» با انتشار متنی به افشاگری علیه اسفندیار رحیم مشایی و محمدرضا رحیمی، رئیس دفتر و معاون اول رئیس جمهور پرداخت.
در این افشاگری‌ها که اغلب ناظر به دوره‌ی مسئولیت رحیم مشایی در اطلاعات سپاه مازنداران است، نویسنده با اشاره به نقش او و برادرش، وی را متهم به خیانت و همکاری با گروه‌های مسلح مخالف جمهوری اسلامی در سال‌های ابتدای دهه‌ی شصت کرده است.
این متن افشاگرانه همچنین دربرگیرنده‌ی نوع رابطه‌ی رحیم مشایی با افرادی است که مدعی ارتباط با امام دوازدهم شیعیان هستند.
ابتدا از دکتر علیرضا نوری‌زاده، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی مقیم لندن پرسیده‌ام: تحلیل و ارزیابی شما از این افشاگری‌ها چیست و چقدر از افشاگری‌های مطرح‌شده توسط رضا گل‌پور نزدیک به واقعیت است؟

اول باید آقای گل‌پور را بشناسیم که چه جور آدمی است. من یادم هست درست در اوج افشاگری‌هایی که در رابطه با قتل‌های زنجیره‌ای توسط آقای گنجی در داخل و من در بیرون و همین طور آقای باقی و دیگران شد، ایشان کتاب «شنود اشباح» را منتشر کرد. یعنی در واقع یک پیش‌فرضی را آقای روح‌الله حسینیان درست کرد مبنی بر این که قاتلان در جریان قتل‌های زنجیره‌ای وابسته به جناح اصلاح‌طلب بودند. از جناح چپ بودند، طرفدار آقای خوئینی‌ها بودند، با محتشمی رفیق بودند و بنابراین اصلاً قاتل‌ها چپ‌ هستند و سعید امامی مظلوم واقع شده است.
این آقای گل‌پور و تیمی که خبرچین‌های سعید امامی بودند، در حاشیه‌ی مطبوعات و در حاشیه‌ی محافل آمدند و یک مشت اطلاعات بی‌ربط و اصلاً چیزی که سرتاپایش بی‌ربط بود، به دست این آقا دادند و بعد هم خودشان یک بازی درآوردند که الان این کتاب توقیف است و بعد آزاد می‌شود. بعد هم یک دستگیری خیلی با تشریفات از ایشان به ‌عمل آوردند. حکایت این آقا آدم را به یاد این می‌انداخت که می‌گفتند قدیم‌ها انگلیسی‌ها به یک نفر پول می‌دادند که بیا به من فحش بده و وقتی او می‌آمد و این کار را می‌کرد، مخالفان اصلی‌شان را پیدا می‌کردند.
آقای گل‌پور هم همین کار را کرد. یعنی وقتی این مطلب را بیرون داد، کسان دیگری هم اینور و آنور شروع کردند به بیرون‌ دادن اطلاعات که بعضاً حتی از درون زندان از طریق مصطفی کاظمی یا ملقب به موسوی‌نژاد بیرون می‌آمد. بعد این‌ها برای‌شان اسباب دردسر شد. روزنامه‌شان را توقیف کردند و راه را بر روی‌شان بستند و کارهایی از این قبیل. در هرحال این آدم به اعتقاد من یک خبرچین در حد بسیار متوسط و رو به پایین است که هر وقت لازم شود از او استفاده می‌کنند و این کار اخیرش نیز به اعتقاد من باز فراتر از همین تیری در تاریکی انداختن نیست.
آقای اسفندیار رحیم مشایی به قول معروف همان اسفندیار رویین تن است. وقتی رهبر جمهوری اسلامی نتوانسته او را بیاندازد، بنابراین آقای گل‌پور از اینکه فاش کنند برادر او مجاهد بوده یا خواهرش با فلان خانم ارتباط داشته، به نظر من تأثیری روی وضعیت او نخواهد گذاشت. تنها نقطه‌ای که او انگشت بر آن گذاشته که یک نقطه‌ی غیراخلاقی‌ست، این است که راجع به همسر دوم یا سری ایشان افشاگری کرده است. به اعتقاد من چیز دیگری در این جریان نیست. در مورد آقای رحیمی این ماجرا به اعتقاد من یک‌مقدار فرق می‌کند. برای این که آقای رحیمی الان در پرونده‌ی فساد متهم ردیف اول است.
همین چند روز پیش بود که آقای طباطبایی، وکیل مهدی هاشمی در جریان رویارویی با قاضی، وقتی اسرار آقای رحیمی را بیرون ریخت، برای چند ساعتی توقیفش کردند و بعد از او تعهد گرفتند که نگوید توقیف بوده است. منظورم این است که رحیمی یک موضوع بزرگ‌تری است که باید منتظر شد و واکنش او را هم دید و بعد ارزیابی کرد که چرا او الان رحیمی را مطرح کرده، در حالی که آقای خامنه‌ای برگ پاکدامنی را با جلوگیری از تحقیقات مجلس به او داده است.


وقتی نامه‌ی رضا گل‌پور را می‌خوانیم، متوجه می‌شویم که نوشته‌ای از سوی یک فرد شخصی فاقد منابع و شبکه‌ی اطلاعاتی‌ـ امنیتی نیست. آیا به نظر نمی رسد که مجموعه‌ای از نیروهای اطلاعاتی‌ـ امنیتی شاید برای زدن رحیم مشایی و رحیمی بسیج شده باشند و گل‌پور در واقع یک بلندگو و حلقومی برای این جریان باشد؟
در جریان قتل‌های زنجیره‌ای هم آن مجموعه‌ی آقای روح‌الله حسینیان، یعنی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ایشان را جلو انداختند. مطالبی از گذشته و حال را قاطی کردند و به او ‌دادند و او هم این کتاب را درآورد. الان هم همین‌طور است. به طور قطع ایشان مورد استفاده‌ی بخشی از سپاه و روحانیت است که از حضور آقای مشایی ناراحت‌ هستند. به‌خصوص که الان دارند مشاهده می‌کنند آقای مشایی دارد کم کم حرف‌ها را به نقطه‌هایی می‌رساند که درست در تعارض با آن فرهنگی‌ست که آنها درصدد بست و پخش آن هستند.
به‌ویژه که به انتخابات هم نزدیک می‌شویم و بعد از آن انتخابات ریاست جمهوری در راه است. آنها از حالا دارند پیش‌بینی می‌کنند که اگر فردا آقای خامنه‌ای عقب‌نشینی یا قبول کرد که مثلا آقای مشایی نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود، اینها با او چه کنند. این است که به نظر من کاملاً حرف شما درست است و دارد کسی به ایشان اطلاعات می‌دهد. ببینید ما دو نوع افشاگر داریم. یکی مثل پیام فضلی‌نژاد دچار نوعی ناراحتی باید بگویم روانی است. یعنی می‌رود توی خانه می‌نشیند و احتمالا بعد از حالا نمی‌دانم مصرف چی، از خودش حرف‌هایی درمی‌آورد که دود از سر آدم بلند می‌شود و اصلا از اساس و پایه دروغ است؛ ولی در حرف‌های آقای گل‌پور رگه‌های حقیقت زیاد است.
مثلا آن‌جایی که راجع به مشاغل آقای مشایی صحبت می‌کند همه‌اش درست است. آقای مشایی یک فرد امنیتی بوده؛ از ابتدا یک فرد امنیتی موفق هم بوده است. مدیرکل اطلاعات بوده است. بنابراین می‌خواهم بگویم رگه‌هایی از حرف‌هایی که آقای گل‌پور می‌زند، درست است. بعد راجع به خواهر و برادر ایشان هم درست می‌گوید.
من یادم هست همان وقتی که برادر ایشان به مرگ مشکوکی درگذشت، بحث بر سر این بود که بخشی از اطلاعات او را سر به ‌نیست کرده است چون هویت‌اش برای مجاهدین فاش شده است. قبلاً می‌گفتند ایشان را چون گرفتند، خبرچین شد و بعد هویت‌اش فاش شد و او را از سر راه برداشتند.
درواقع می‌خواستند مجاهدین را متهم به این کار کنند. این جور چیزها به‌هرحال در پرونده‌‌ی آقای مشایی هست و نویسنده از اینها بهره گرفته است. همین‌طور در مورد آقای رحیمی. یک مجموعه می‌خواهد تا آن‌جایی که ممکن است به اینها لطمه بزند. حال که راه را برای تحقیق درباره‌ی رحیمی بسته‌اند و روی یک مورد سوءاستفاده‌ی کلان ماجرای بیمه‌ی مردگان اصلاً سرپوش گذاشتند، می‌خواهند استفاده کنند و حالا مسئله‌ی مواد مخدر را هم مطرح کنند و به نوعی این دو نفر را حداقل در افکار عمومی سیاه کنند.
اگر دولت محمود احمدی‌نژاد و حامیان ایشان را نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بدانیم، آیا می‌شود این نتیجه را گرفت که یک شکاف عمیق در میان جریان حامی احمدی‌نژاد در بین نیروهای اطلاعاتی‌ـ امنیتی به‌وجود آمده است؟ آیا این شکاف، نزدیکی‌ها و دوری‌هایی با رأس قدرت نظام جمهوری اسلامی و مقام رهبری هم می‌تواند داشته باشد یا نه؟
من وقتی این اظهارات و این مطالب آقای گل‌پور را نگاه کردم، باز در آن به نوعی ادبیاتی دیدم که خیلی نزدیک به ادبیات دفتر رهبری است، به ادبیات اصغر حجازی و به ادبیات مجتبی. به نوعی شاید دست‌های هدایت‌کننده‌ای از آنجا هم بودند. آقای خامنه‌ای از نظر خودش با توجه به شناختی که از ایشان داریم، نمی‌تواند بیاید به مردم بگوید که من اشتباه کردم. آقای خامنه‌ای اصلاً مردی نیست که به اشتباه خودش اعتراف کند. حاضر است تمام هزینه‌ها را بدهد و در اشتباهش تا پایان خط پیش برود.
این برداشت ایشان است. کاراکتر و شخصیت آقای خامنه‌ای چنین است. بنابراین ایشان نمی‌تواند الان بیاید و بگوید من اشتباه کردم. این را که من هزینه‌ای دادم و امروز ناچارم کرده سه یا چهار بار به قم بروم به این امید که شاید آقای وحید خراسانی مرا ببیند، نمی‌تواند اعتراف کند. آقای خامنه‌ای در عین حال بازیگر ماهری در استفاده از ابزارهاست. بنابراین یک اشاره‌ی ایشان به آقای حجازی یا به آقای محمد گلپایگانی و دیگران، می‌تواند عامل به صحنه آوردن آقای گل‌پور باشد.


وکيل سه آمريکايی بازداشت‌شده در ايران:

«پس از آزادی شورد دو موکل‌ ديگرم را نديده‌ام»

مسعود شفيعی، وکيل سه آمريکايی بازداشت‌شده در ايران نسبت به زمان برگزاری دادگاه موکلانش اعتراض کرد و گفت پس از آزادی سارا شورد هنوز موفق به ديدار دو موکل ديگرش در زندان نشده است.
مسعود شفيعی در گفت‌وگو با وب‌سايت کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران اعلام کرد که از ۲۳ شهريورماه، زمان آزادی سارا شورد، يکی از سه تبعه بازداشت‌شده آمريکايی، موفق به ديدار شين باوئر و جاشوا فاتال، دو آمريکايی زندانی نشده است.

وی گفت زمان بعدی دادگاه ۱۳ بهمن‌ماه اعلام شده و خيلی دير است. آقای شفيعی افزود در همين رابطه نامه‌ای به ابوالقاسم صلواتی، قاضی پرونده نوشته است تا زمان برگزاری دادگاه را زودتر اعلام کنند.
مسعود شفيعی همچنين پيشنهاد داده است که شين باوئر و جاشوا فاتال تا روز دادگاه با قرار وثيقه آزاد شوند و تا آن زمان در خانه سفير سوئيس يا سفارت اين کشور که حافظ منافع آمريکا در ايران است، بمانند.
مسعود شفيعی در مورد شرکت سارا شورد در دادگاه گفت که برای وی حکم احضار فرستاده نشده است
وکيل سه آمريکايی زندانی گفت علت عدم تشکيل دادگاه قبلی «قصور مسئولان زندان و دادگاه» بود و وی و موکلانش در اين رابطه تقصيری نداشتند. وی از دليل نيامدن شين باوئر و جاشوا فاتال به دادگاه روز ۱۵ آبان‌ماه اظهار بی‌اطلاعی کرد.
آقای شفيعی در مورد شرکت سارا شورد در دادگاه گفت که برای وی حکم احضار فرستاده نشده است.
مسعود شفيعی همچنين اظهار داشت که تقاضای ملاقات با موکلانش و خواندن پرونده آن‌ها را داده است اما قاضی صلواتی به او گفته است که در روز دادگاه می‌تواند موکلان خود را ببيند. اين در حالی است که به گفته اين وکيل دادگستری برای دفاع، وی می‌بايست پيش از برگزاری دادگاه با آن‌ها ديدار کرده و دفاعيه را تنظيم نمايد.
وی افزود به دشواری موفق شده است پرونده را مطالعه کند اما هنوز اجازه ملاقات با شين باوئر و جاشوا فاتال به او داده نشده است.
ماه گذشته غلامحسين محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضائيه ايران و دادستان اين کشور گفت که سارا شورد نيز بايد در دادگاه اين دو تبعه آمريکا حاضر شود در غير اين صورت وثيقه او توقيف خواهد شد.
مسعود شفيعی اين اقدام را به دليل اين‌که سارا شورد اخطار رسمی دريافت نکرده است غيرقانونی خواند. وی گفت: «تا زمانی که برای سارا شورد احضاريه رسمی از سوی دادگستری ايران فرستاده نشود ضبط وثيقه‌اش نيز بی‌معنی و غيرقانونی است.»
اين وکيل در مورد «جرم جاسوسی» موکلانش تأکيد کرد که تمام جزئيات پرونده را خوانده و دليلی که بتواند آن‌ها را به جرم جاسوسی متهم کند وجود ندارد. وی افزود حتی در مورد ورود غيرمجاز به خاک ايران نيز تقصيری متوجه موکلانش نيست چون تشخيص مرز جغرافيايی به دليل نامشخص بودن آن دشوار است.
سارا شورد ، شين باوئر و جاشوا فاتال، سه کوهنورد آمريکايی در مرز ايران و کردستان عراق در تاريخ هشتم مردادماه ۱۳۸۸ در ايران دستگير و به جاسوسی و ورود غيرقانونی به ايران متهم شدند.
۲۳ شهريورماه گذشته، سارا شورد با قرار وثيقه۵۰۰ ميليون تومانی آزاد شد اما دو نفر ديگر همچنان در زندان اوين به‌سر می‌برند.



اخبار روز: 

"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."
چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟
پژوهش درباره دلیل خنده دار بودن یک مطلب میدان های گوناگون روانشناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی، فلسفه، ادبیات و حتی علوم کامپیوتری را در بر می گیرد. براساس این پژوهش ها، بطور خلاصه می توان گفت که آنچه مطلب یا لطیفه ای را برای ما خنده دار می سازد یا حماقت کاراکتر لطیفه است، یا اینکه وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد*. بدین ترتیب که تربیت اجتماعی ما یک سری انتظارات عمومی در ما ایجاد کرده که همه ما بر سر آنها اتفاق نظر داریم. این تربیت اجتماعی بر اساس فرهنگ و سنت و عرف و مذهب و روابط اجتماعی است که توسط همه ما به خوبی شناخته شده است و افزون برآن، توسط همه ما پذیرفته شده است. زمینه ی بیان یک لطیفه همین است که همه ما به پیش زمینه ی آن آگاهی داشته و این انتظارات عمومی را خیلی دقیق شناخته و پذیرفته ایم. بیان لطیفه در حقیقت بیان یک کنش یا واکنش ناهمخوان یا متناقض با این مجموعه از انتظارات عمومی ماست.

هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.

بر این مبنا، می توان دید که در هر لطیفه خنده داری یک لایه پنهان فرهنگی وجود دارد که ناگفته می ماند زیرا که نیازی به بیان آن نیست و فقط کنش یا واکنش ناهمخوان و متناقض با آن است که در لطیفه بیان می شود. این لایه پنهان و ناگفته همان فرهنگی است که همه ما با آن کاملا آشنا هستیم و آن را به خوبی می شناسیم و در بطن این فرهنگ کاملا شناخته شده و پذیرفته شده ی ماست که می توانیم مسخره بودن و یا خنده آور بودن وضعیتی را که با آن ناهمخوان است، تشخیص دهیم و همه با هم بدان بخندیم.
به بیان ساده، لطیفه ها به گونه ای آینه فرهنگ ما هستند و ما می توانیم فرهنگ خود و انتظارات اجتماعی خویش را در آنها بیابیم.
حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.
در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.
حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.
حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم. هدف این است که ببینیم که تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما چگونه است که واکنش مرد رشتی در تناقض با آن قرار می گیرد و ما را به خنده می اندازد.
مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!
در فرهنگ ما، ناموس و غیرت** متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است. ارزش نهادن به ناموس و غیرت یک پیش زمینه ی تربیتی و شناختی به ما می دهد که بر اساس آن است که جوک رشتی بانمک می شود.

اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.
دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد** و خون بریزد! دلیل اصلی بانمک بودن جوک رشتی همین تناقض آشکاری است که بین انتظارات فرهنگی ما درباره خشونت ناموسی و واکنش بدون خشونت مرد رشتی وجود دارد. به بیان ساده، اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.
آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است. خونسردی و عدم واکنش خشونت بار او با انتظارات فرهنگی ما از او تناقضی ندارد. انتظارات فرهنگی ما درباره خشونت ناموسی فقط در چارچوب فرهنگی خود ما و برای مرد ایرانی مصداق دارد.

این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.
برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد *** را در اینجا نقل کنم.

***
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
***
پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!
ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟
آیا نباید از خود بپرسیم که نقش ما در رواج فرهنگ خشونت ناموسی چیست؟
آیا بهتر نیست آرزو کنیم که تناقض میان فرهنگ آشنا و پذیرفته شده ما و واکنش "مرد رشتی" به نفع "مرد رشتی" از میان برود و همه مردهای ایرانی همانند "مرد رشتی" خونسرد و بی"غیرت" باشند تا هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟


*M.P. Mulder, A. Nijholt (2002) "Humour Research: State of the Art"
doc.utwente.nl

**سهیلا وحدتی، غیرت در لباس قانون: قتل های ناموسی حکومتی و خانوادگی، تارنمای اخبارروز
akhbar-rooz.com

*** این کتاب به همت مدرسه فمینیستی برروی اینترنت قابل دسترسی است:
www.iranianfeministschool.eu



اخبار روز: 
با فرارسیدن روز بین المللی رفع خشونت علیه زنان در سال ۲۰۱۰ ، اجازه بدهید تا تلاش های گسترده و رو به فزونی انجام شده درباره این مسئله مهم ارج بنهیم. موسسات زنان دیگر تنها و بی پشتیبان نیستند. از امریکای لاتین تا ایالات متحده، از آسیا تا آفریقا، مردان و پسران، پیر و جوان، موسیقیدانان، شخصیت های مشهور و ورزشکاران، رسانه ها، موسسات دولتی و خصوصی، و شهروندان عادی بیش از پیش برای حفاظت از زنان و دختران و ترویج حقوق و تقویت آنان در تلاش هستند.
پلتفرم بسیج اجتماعی "بگوئید نه- متحد باشید" تقریبا یک میلیون فعالیت انجام شده در سطح جهانی توسط جامعه مدنی و افراد گوناگون را ضبط کرده است. در پنجمین کنفرانس جهانی جوانان در ماه اوت امسال در مکزیک، فعالان جوان در از نقاط مختلف جهان به روشنی این پیغام را بیان کردند: "زمان آن فرا رسیده که خشونت علیه زنان و دختران متوقف شود!". اعضای کشورها نیز درگیر این مسئله هستند. از نوامبر ۲۰۱۰ به این سو، بایگانی اطلاعاتی من درباره ماهیت و پیامدهای خشونت علیه زنان، که دربرگیرنده سیاست ها و برنامه های مبارزه با بیماری های همه گیر نیز می شود، بیش از صد گزارش از دولت ها را ثبت نموده است.
امسال نقش کامیونیتی های اقتصادی- از پروژه های در حال توسعه تا ارائه مستقیم کمک های مالی به موسساتی که در پایان دادن به خشونت و تشویق اصول مسوولیت های اجتماعی مشترک. گروه "شاخص های توانمندسازی زنان" که متعلق به گلوبال کامپکت سازمان ملل و یونیفم می باشد، هزینه های فعالیت های خشونت علیه زنان را برآورد می کند که اکنون مورد حمایت بیش از ۱۲۰ شرکت پیشرفته است. تعداد رو به گسترش رسانه ها "قتل ها ناموسی" و حجم انبوه خشونت های جنسی را برای توجه در دسترس قرار داده و موجب افزایش آگاهی عمومی در باره نتایج سودمند توانمندسازی زنان برای جامعه شده است. با این وجود نیازها بیش از این است. در خانه ها، مدارس و محل کار، در اردوگاه های پناهندگان و مناطق جنگی، این بخش می تواند در جلوگیری از شکل های گوناگون خشونت که زنان و دختران بطور پیوسته در معرض آنها هستند موثر باشد.
کمپین "اتحاد من برای پایان دادن به خشونت علیه زنان"، و نیز "شبکه رهبران مرد" که من پارسال آن را افتتاح کردم، شتاب و فعالیت خوبی را ایجاد کرده است. این جمله در حال گسترش است که: خشونت علیه زنان و دختران در هیچ جامعه ای جایگاه ندارد، و عدم مجازات عاملان دیگر نباید تحمل شود. در این روز جهانی، من تمام دولت ها، جامعه مدنی، سازمان ها، و تک تک افراد را به پذیرش مسوولیت برای ریشه کن کردن خشونت علیه زنان و دختران دعوت می کنم.

بان کی مون
برگردان: کمیسیون زنان سازمان فدائیان اکثریت




 اخبار روز: پارلمان اتحادیه ی اروپا از مسئول سیاست خارجی این اتحادیه خواست به منظور حذف سازمان مجاهدین خلق از فهرست گروه های تروریستی در آمریکا، با دولت باراک اوباما وارد گفتگو شود.
سایت سازمان مجاهدین خلق روز پنجشنه به نقل از خبرگزاری اسوشیتدپرس از بروکسل گزارش داد پارلمان اروپا از آمریکا و سازمان ملل می‌خواهد به گروه آپوزیسیون ایرانی در عراق که اعضایش از زمان حکومت صدام حسین در کمپی نزدیکی بغداد مستقر بوده‌اند کمک فوری بدهد. بنا‌به این گزارش، قانون گذاران پارلمان اروپا روز پنجشنبه در یک قطعنامه، از اتحادیه اروپا خواستند روی واشنگتن فشار بیاورد تا سازمان مجاهدین خلق ایران را از لیست سازمانهای تروریستی خارجی وزارت‌خارجه آمریکا حذف کند.
آسوشیتدپرس افزود: اتحادیه اروپا سال گذشته این گروه را از لیست گروههای تروریستی ممنوعه خود خارج ساخت.
پارلمان اروپا خواستار حذف سازمان مجاهدین از فهرست تروریستی آمریکا شد
بی بی سی: پارلمان اروپا طی قطعنامه ای از وزارت خارجه آمریکا خواسته است نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست سازمان های تروریستی خود خارج کند.
قانونگذاران اروپایی در این قطعنامه که روز پنجشنبه به تصویب بیش از نیمی از ۷۳۶ نماینده رسید، از کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا خواستند در این زمینه با دولت باراک اوباما گفتگو و رایزنی کند.
سازمان مجاهدین خلق در سال ۲۰۰۲ در فهرست گروه های تروریستی اتحادیه اروپا قرار گرفت، اما هفت سال بعد از این لیست خارج و محدودیت های آن رفع شد.
دولت بیل کلینتون رئیس جمهور پیشین آمریکا نیز در سال ۱۹۹۷ و بدنبال ریاست جمهوری محمد خاتمی سازمان مجاهدین خلق را در فهرست سازمان تروریستی وزارت خارجه قرار داد.
طی چند ماه گذشته برخی اعضای کنگره آمریکا فشارهای زیادی بر وزارت خارجه برای حذف نام مجاهدین از این فهرست اعمال کرده اند.
یک دادگاه فدرال نیز در تابستان گذشته به وزارت خارجه آمریکا دستور داد تروریست بودن سازمان مجاهدین خلق ایران را مورد بازنگری قرار دهد.
اما وزارت خارجه آمریکا تاکید دارد که مجاهدین خلق را همچنان یک سازمان تروریستی می داند.
پارلمان اروپا در این قطعنامه که لازم الاجرا نیست، از سازمان ملل متحد خواست برای ساکنان اردوگاه اشرف در عراق امنیت لازم را تامین کند.
سازمان مجاهدین خلق بعد از دستگیری و اعدام بسیاری از اعضایش در اوایل دهه ۱۳۶۰، مقر خود را به عراق منتقل و در جریان جنگ هشت ساله ایران و عراق، به ارتش صدام حسین کمک کرد.
پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، این اردوگاه تحت کنترل آمریکا در آمد، اما ارتش آمریکا در فوریه ۲۰۰۹ حفاظت از آن را به عراق واگذار کرد.
سازمان مجاهدین خلق ایران دولت عراق را متهم کرده که ۳۴۰۰ نفری که در اردوگاه اشرف مستقر هستند را مورد بدرفتاری قرار داده است.
این گروه که در درگیری های اوایل انقلاب بسیاری از مقام های ارشد جمهوری اسلامی را به قتل رسانده، می گوید سالهاست که به فعالیت های خشونت آمیز خود پایان داده است.
قطعنامه پارلمان اروپا از دولت عراق می خواهد تسهیلاتی در حصر اردوگاه اشرف ایجاد کند و شرایط زندگی اعضای سازمان مجاهدین خلق را بهبود بخشد.

 
اخبار روز:
انترناسیونال سوسیالیستی در اجلاس اخبر خود نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد. این اجلاس روزهای ۱۵ و ۱۶ نوامبر در شهر پاریس برگزار شد.
به گزارش نشریه ی کردستان «ارگان کمیته ی مرکزی حزب دموکرات کردستان ایران»، هیاتی از این عضو در اجلاس مذکور شرکت دادشته و قطعنامه در مورد ایران به پیشنهاد هیات نمایندگی حزب دموکرات کردستان ایران در شورای انترناسیونال سوسیالیست به تصویب رسیده است.
موضوعات عمده ی مورد بحث در اجلاس انترناسیونال سوسیالیست ها در روز اول یافتن راه حلی برای بحران اقتصادی بین المللی و تلاش برای حفظ محیط زیست و در روز دوم گره گشایی از مشکلات امنیتی جهان و تلاش برای گسترش دموکراسی بوده است.

بیانیه ی انترناسیونال سوسیالیست در ارتباط با ایران
اجلاس شورای انترناسیونال سوسیالیست که در ۲۴ و ۲۵ ابان ماه در شهر پاریس برگزار گردید، بنا به پیشنهاد حزب دموکرات طرحی مرتبط با ایران را مورد تصویب قرار داده که عناوین آن به شرح ذیل می باشد:
- در حال حاضر وجود یک رژیم نادموکراتیک در ایران، تاثیراتی منفی بر روند ثبات را به دنبال خواهد داشت.
- ما نگرانی خود را در ارتباط با پایمال کردن حقوق بشر در این کشور اعلام کرده و خواهان آزادی زندانیان سیاسی و خاتمه یافتن سرکوب و ستم نسبت به گروه های مخالف ملی در این کشور هستیم.
- آرزوی ما جهانی بدون سلاح اتمی بوده که برنامه های اتمی ایران و تلاش در این رابطه، بسی جای نگرانی را برای این سازمان و همچنین جامعه ی بین المللی ایجاد کرده است.



نامه سرگشاده زهرا رهنورد به رئیس قوه قضائیه

تاریخ کشور این‌همه خشونت سیاسی نسبت به مردم و خصوصا زنان را یاد ندارد

بیست و پنج نوامبر(مصادف با چهارم آذرماه) ۱۹۶۰ خواهران میرابل که از مخالفان رژیم دیکتاتوری حاکم بر جمهوری دومینیکن بودند، در روزگاری که سرزمین‌های آمریکای لاتین بهشت برین دیکتاتورها بود‌، به دست ماموران تروخیو(دیکتاتور دومینیکن) به قتل رسیدند‌‌. این سه خواهر، نه فقط خود مدتی زندانی سیاسی بودند که همسران شان نیز زندانی سیاسی بودند .آنها پس از آزادی هر هفته با شوق و ذوق زیاد به ملاقات همسران دربند خود می رفتند تا سرانجام در یکی از همین روزهای ملاقات و در مسیر منتهی به زندان، توسط نیروهای امنیتی دومینیکن کشته شدند . این سه خواهر( میرابل) پس از مرگشان تبدیل به نماد مبارزه با دیکتاتوری در سراسر جهان شدند.بیست سال بعد روز کشته شدن این خواهران جوان «روز مبارزه با خشونت علیه زنان»نام گرفت.
زهرا رهنورد به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان که امسال با عید سعید غدیر تقارن دارد، نامه ای سرگشاده در باره زنان مبارز ایران، خطاب به ریاست قوه قضاییه ایران نوشته است. زنانی که یا خود به جرم آزادی خواهی این روزها در زندان اند و یا همسران و فرزندان مبارزشان در بند هستند.
به گزارش کلمه، متن کامل نامه زهرا رهنورد به رئیس قوه قضائیه به شرح زیر است :
جناب آقای صادق لاریجانی آملی، قاضی القضات و رئیس قوه قضائیه
با سلام
این بار هم به عنوان زنی که دلسوز ملت ایران است ،برای شما نامه می نویسم .
اگر سودای ذهنی ام ،ایده آل نظامی عادل متکی برآراء ملت و تفکیک قوا نبود ،این ایده آلی که میراث به خون خفتگان و آزادیخواهان مشروطه و تاکید انقلاب اسلامی است ،آنقدر واقع بین بوده ام که به دست بسته بودن قوه قضائیه و اعمال قدرت و نفوذ نیروهای فوق قانون امنیتی و سپاهی اذعان کنم ،اما آن ایده ال سیاسی ملت ایران هم چنان وعده امید بخش و بلند مرتبت ، قرار گرفتن امور در مجاری قانونی و تفکیک قوا را می دهد و می دانم آن روز خوب دور نیست .
امسال ،عید مبارک غدیر همزمان شده است با روز جهانی مبارزه با خشونت بر زنان .با تمام وجود از خداوند مسئلت دارم که علی علیه السلام آن اسطوره عدالت و آزادگی بتواند پیشوای نظر و عمل در ابعاد زندگی فردی و اجتماعیمان باشد .
اما اصل مطلب
جناب آقای قاضی القضات
در آستانه روز بین المللی مبارزه با خشونت علیه زنان قرار داریم در حالی که هرگز تاریخ کشور ما این همه خشونت سیاسی نسبت به همه مردم به خصوص نسبت به زنان را که توسط بخشی از حاکمیت بر آنان اعمال می شود، به خاطر ندارد .
البته به طور معمول، همیشه ما زنان از تبعیض های متعدد خشونت آفرین در زمینه های فرهنگی ،حقوقی و ارزشی در سطح جامعه و خانواده رنج برده ایم و این جانب ازسی سال پیش یعنی آن زمان که قلم به دست گرفتم و با مصائب زنان آشنا شدم ، تبعیض ها ،اجبارها و خشونت های جنسیتی را متذکر شده ام اما این بار و این سالها علاوه بر آن همه مصائب محنت آفرین خشونت سیاسی و نظامی به زنان، برگ جدیدی ست که بر این کتاب قطور افزوده شده است.
اکنون از این همه خشونت، سیاهه ای پیش روی ماست :
زنانی که به جرم آزادیخواهی، دموکراسی طلبی، حمایت از حقوق زنان و کودکان و فعالیت علیه تبعیض جنسیتی و فعالیت برای تصحیح قوانین ناقص و یا غلط خانواده که فرسنگها از دین و دنیای مدرن دور است، طرفدرارن حقوق بشر، به جرم روزنامه نگاری، به جرم دفاع از حق تحصیل ،به جرم های ساختگی و من درآوردی و اتهامات قومی، فکری و اعتقادی و تهمت و افترا و پرونده سازی و به جرم سوال رای من کجاست به جرم سوال فرزند من کجاست؟گرفتار خشونت سیاسی شده اند .
اما قرار نیست همیشه زبان سرخ سر سبز را به باد دهد ،زیرا مولایمان علی (ع) جان برکف نهاد و سر به تیغ دشمن سپرد که چنین نباشد .
این سیاهه حاکی از ضرب و شتم و شکنجه واحتمال تجاوز و اعدام و ترور شخصیتی و فیزیکی و زندانهای طویل المدت بر زنان زندانی با ادعاهایی نظیر محارب و اقدام علیه امنیت ملی است .
این زنان کیانند؟
دخترانی که در آرزوی سعادت ملت و تحقق آزادی ،دخمه های سیاه زندان را بر رخت سپید عروسی و شادیها و هلهله ها و چراغانی ها ترجیح داده اند، از یار و محبوبشان دور مانده اند .
مادرانی در فراق فرزندانشان که اینک تنها درخیال، کودکان خردسالشان را به آغوش می کشند .در همان حال هم بچه های بی پناه اشک ریزان و ضجه زنان درپی دامان پرمهر مادر این سو و آن سو سرگردانند.
زنانی که فقدانشان ، اسارتشان به خاموش شدن روشنایی کاشانه اشان منجر شده و همسران رشیدشان بی صبرانه انتظار دیدنشان را دارند و دلهاشان نگران پاکی و معصومیتی است که به اسارت بازجویان در آمده است . بسیاری از آنها را، با انواع قرص ها و مخدرها و داروهای روانگردان به اعترافاتی پوچ و غیرواقع وادار کرده اند و ره اورد این همه رفتار خارج از قوانین انسانی و اخلاقی انواع بیماریها مانند فلج شدن و… بوده است .
البته واضح است که چنین اعترافاتی اگر هم به ظاهر با موفقیت برای خشونت طلبان همراه باشد فاقد ارزش است . بانوان وکیل که در عین مصونیت وکالت در حین انجام وظایف شغلی از آن وظایف باز مانده و موکلانشان سرگردان و فرزندان خردسالشان بی پناه و همسرانشان سرگردان دادگاه و زندان . و چنین است فهرستی بزرگ از همه اقشار دیگر دانشجو و استاد و محقق و معلم و کارمند وکارگر و خانه دار…،زنان گمنام بی پناهی که خودشان هم نمی دانند چرا دستگیر،زندانی و یا تبعید شده اند؟ چرا ترور شده اند؟چرا زیر ماشین رفته اند؟
و متاسفانه این قصه واقعی است، واقعیتی جانسوز که به زندان ها ختم نمی شود.
آقای قاضی القضات
بیرون این زندانهای کوچک و مخوف چون اوین و کهریزک، گوهر دشت و بهبهان و ایذه و بابل و ساری و کرمانشاه و مشهد و شیراز واهواز سایر زندانهای ریز و درشت و پنهان و آشکار دیگر ، که در گوشه و کنار مملکت برپا کرده اند ایران سرتاسر زندانی بزرگ با شنودها و تعقیبها و مراقبتها و محیط سرتاسر پلیسی تبدیل شده است .
در پرده ای دیگر از این روایت محنت بار دردآور در کشوری که قرنها پایمال شدن حقوق زنان بوده است این فشار بر آنان شدید تر است، هنگامی که خود با چشمانشان نظاره گر زندان های طویل المدت ، شکنجه ها، توهین ها و بازجویی ها و تازیانه های بی رحم و تماس کاسه توالت با دهان حق گو و ذکر گوو ویا بدتر ازآن ، درحق همسران دلاور و فرزندان سلحشور و حق طلب شان اند .
آقای قاضی القضات
این شقشقه عریضه واررا از آن روی می نویسم که بر این باورم اگر امور به طور طبیعی و درچارچوب آرمانهای مشروطه و ارزشهای فراموش شده آغازانقلاب اسلامی جریان داشت این همه انحراف و ظلم و ستم اتفاق نمی افتاد و اگر هم به طور نسبی جنایت و جرمی بود، باید قوه قضائیه پاسخگوی آن می بود .
در عین حال تقارن عید غدیر با روز مبارزه با خشونت علیه زنان می تواند اتفاق تقدیر باشد تا به مبارکی و عظمت آن ، فرصتها از دست نروند و همه اقشار مردم به خصوص زنان این معلمین بزرگ انسانیت و سرچشمه های لطف ومحبت از خشونت سیاسی نجات یابند .
زهرا رهنورد




رهبر جمهوری اسلامی ایران:

«فتنه‌گران به مصلحت کشور لگد زدند»

آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران امروز، پنج‌شنبه در گردهمایی ۱۱۰ هزار نفری بسیجیان در اردوی «فدائیان ولایت» معترضان به وقایع پس از انتخابات را به «پشت کردن» به «مصلحت کشور» متهم کرد.
به گزارش خبرگزاری‌های ایران، وی بار دیگر معترضان را «فتنه‎گر» نامید و گفت: «آنان برای جاه‎طلبی و دست یافتن به قدرت حاضر می‌شوند به مصلحت یک کشور و حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند.»

رهبر جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: «یک جامعه یا زیر سرپرستی امام عادل است که من الله‌ است، یا در اختیار انسان‌هایی است که از حق بیگانه‌اند، با حق ناآشنایند و در موارد بسیاری با حق عناد می‌ورزند و از این دو حال خارج نیست.»
میرحسین موسوی از رهبران مخالفان دولت در ایران، در پیامی که ۲۹ آبان ماه در آستانه روز دانشجو داد، رنگ «قدسی» بخشیدن به قدرت، را روش «فرعون وفرعونیان» عنوان کرده بود.
آیت‌الله خامنه‌ای با اعتراض به واکنش برخی کشورهای غربی به سرکوب‌های پس از انتخابات در ایران، اظهار داشت: «کاری می‌کنند که سردمداران غربی و دشمنان درجه یک ملت ایران به هیجان می‌آیند و سرشوق می‌آیند و از آن‌ها حمایت می‌کنند.»
در یک سال و نیم گذشته هزاران نفر از معترضان به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری و وقایع پس از آن بازداشت شده و صدها نفر از بازداشت‌شدگان به اعدام، حبس، شلاق و تبعید محکوم شده‌اند. در جریان این اعتراضات ده‌ها نفر از مخالفان دولت در درگیر‌های خیابانی یا زندان‌های جمهوری اسلامی ایران کشته شده‌اند.
آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه افرادی که در وقایع یک سال و نیم گذشته، سکوت کرده‌اند را مورد خطاب قرار داد و گفت: «این چیزی نیست که وقتی نور هست، انسان آن را نبیند اما بعضی‌ها ندیدند، بعضی نمی‌بینند، بعضی درک نمی‌کنند، بعضی به خاطر ظلمت دل حتی درک هم می‌کنند اما حاضر نیستند به این فهم ترتیب اثر بدهند.»
وی سکوت این افراد را در اثر «عوارض هوای نفس» دانست و ادامه داد: «این‌ها همه نتیجه امر و نهی همان فرعون درونی ما است. همان فیل مست هواست. هوا و هوس است.»
اکبرهاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس تشخیص مصلحت نظام از جمله افرادی است که در وقایع اخیر سکوت پیشه کرده و حتی از حضوردر تربیون امام جمعه نیز خودداری کرده‌است. فرزندان و برخی نزدیکان آقای هاشمی پس از انتخابات سال گذشته بارها از مخالفان دولت حمایت کرده‌اند.


انتقاد ایران از اعلام تعداد سانتریفوژها در گزارش تازه آژانس

علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی در واکنش به تازه‌ترین گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، بدون اشاره به ابراز نگرانی آژانس از «ابعاد احتمالی نظامی برنامه‌ هسته‌ای ایران» این گزارش را «مثبت‌تر» از گزارش‌های قبلی ارزیابی کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی روز پنج‌شنبه در باره تازه‌ترین گزارش یوکیا آمانو،‌ مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی گفته است:‌ «ما از این گزارش یک روند مثبت احساس می‌کنیم که آژانس در پیش گرفته است.»
وی همچنین این گزارش را «مثبت‌تر» از گزارش پیشین مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارزیابی کرده و اظهار داشته است: «هم اکنون روزنه‌هایی از مثبت شدن گزارش آژانس ایجاد شده، البته این به مفهوم آن نیست که گزارش اخیر خالی از اشکال نباشد، اما ما به دید مثبت نگاه می‌کنیم و نیمه پر لیوان را می‌بینیم، امیدواریم با تعامل مثبت همکاری‌های ایران و آژانس این روند مثبت را همواره شاهد باشیم و در گزارش‌های آتی شاهد بیان حقایق و رفع سوتفاهمات باشیم.»
این در حالی است که یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی‌ در گزارش تازه خود که در اختیار کشورهای عضو شورای حکام آژانس‌ بین‌المللی انرژی اتمی و نیز شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفته،‌ یک بار دیگر نسبت به «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه اتمی جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده است.
در بخشی از این گزارش، که روز سه‌شنبه منتشر شده، آمده است، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با استناد به اطلاعات موجود همچنان نسبت به «فعالیت‌های هسته‌ای احتمالی ایران در گذشته یا حال با مشارکت سازمان‌های نظامی شامل فعالیت‌های مرتبط با ساخت یک کلاهک هسته‌ای» نگران است.
مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گزارش همچنین اضافه کرده است: «شواهدی در دست است که نشان می‌دهد،‌ ممکن است برخی از این فعالیت‌ها پس از سال ۲۰۰۴ نیز ادامه یافته باشد.»
یوکیا آمانو در گزارش تازه خود همچنین یک بار دیگر از جمهوری اسلامی خواسته است، «بدون معطلی بیشتر» امکان دسترسی آژانس را به تمام مراکز و اسناد مرتبط با این فعالیت‌ها فراهم آورده و به بازرسان اجازه مصاحبه با افراد مورد نظر را بدهد.
این در حالی است که علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژى اتمی جمهوری اسلامی بدون اشاره به چنین درخواست‌هایی در گزارش مدیر کل آژانس، از اعلام شمار سانتریفوژهای ایران انتقاد کرده و گفته است: «اعلام تعداد سانتریفوژها کار غیراصولی است و ما نسبت به آن اعتراض داریم، اما این کار صورت می‌گیرد، همان را ببینند و تعداد سانتریفوژها را در آن مشاهده کنند.»
در گزارش آژانس با اعلام وقفه یک روزه در غنی‌سازی اورانیوم در ایران، آمده است،‌ در تاریخ پنجم نوامبر حدود چهار هزار و ۸۰۰ سانتریفوژ در تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم ایران مشغول به کار بود که فعالیت این دستگاه‌ها در روز شانزدهم نوامبر متوقف شده و سپس با تزریق مواد اولیه به سانتریفوژها، کار غنی‌سازی اورانیوم ادامه پیدا کرده است.
علی‌اکبر صالحی درباره این بخش از گزارش اظهار داشته است: «گزارش مدیر کل آژانس به بازرسی‌ها مربوط است، نه اینکه بگوید ما چند کیلو اورانیوم یا چند سانتریفوژ داریم، اما در مجموع این گزارش خلاصه‌تر، بهتر و با جزئیات حذف شده به نسبت گزارش‌های قبلی است و امیدواریم با صحبتی که با مدیر کل آژانس داشته‌ایم این روند تداوم یابد.»
وی در عین حال از درخواست دوباره یوکیا آمانو از ایران برای اجازه دادن به بازرسان آژانس برای بازرسی از تاسیسات آب سنگین اراک انتقاد کرده و گفته است: «همکاری با آژانس تعریف دارد، آژانس نمی‌تواند هر تقاضایی خارج از توافقنامه پادمان داشته باشد و ما هم اجابت کنیم. در چارچوب پادمان آژانس هر درخواستی که داشته باشد ما آمادگی همکاری داریم.»
آقای صالحی همچنین افزوده است:‌ «آب سنگین در این چارچوب قرار ندارد، در چارچوب پروتکل الحاقی است و موضوع جبری برای کشورها نیست.»


دادگاهی در نيجريه، يک «عضو سپاه پاسداران» را به قاچاق اسلحه، متهم کرد

کانتینری که گفته می شود سلاح و مهمات در آن مخفی شده بود

دادگاهی در نيجريه روز پنجشنبه يک ايرانی را که گفته می شود از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است را در ارتباط با محموله قاچاق اسلحه و مهمات، متهم کرد.
به گزارش رويترز، «عظيم آقاجانی» که طبق مدارکی که در دادگاه ارائه شد، به عنوان يک بازرگان و تاجر مستقر در تهران معرفی شده، يکی از اعضای سپاه پاسداران است و در کنار يک همدست شهروند نيجريه، به اتهام قاچاق اسلحه و مهمات تحت محاکمه است.
مقام های نيجريه روز ۲۶ اکتبر اعلام کردند که يک کشتی حامل سلاح های ارسالی جمهوری اسلامی ايران را در بندر لاگوس ضبط کرده اند. اين محموله که در ۱۳ کانتينر جاسازی شده بود شامل گلوله های توپ، خمپاره و ساير سلاح ها بود و برچسب مواد ساختمانی روی جعبه های آن خورده بود.
يک شرکت بين المللی حمل و نقل که مقر آن در فرانسه است گفته است که کشتی ياد شده در بندرعباس بارگيری شده بود.
سازمان های امنيتی نيجريه می گويند که سلاح های ارسالی از سوی ايران توسط برخی از سياستمداران اين کشور و برای ايجاد نا امنی در نيجريه در صورت از دست دادن انتخابات پيش رو وارد شده بود.
نيجريه پس از آن اعلام کرد با اين کار، ايران قطعنامه های سازمان ملل و مقررات بين المللی را در زمينه صادرات سلاح نقض کرده و اين موضوع را به شورای امنيت سازمان ملل، گزارش داد.
اودئين آجوموگوبيا، وزير خارجه نيجريه، در يک کنفرانس خبری گفته بود که مقام های ايرانی تاييد کرده اند که اين محموله از ايران بارگيری شده است.
عظيم آقاجانی که ۴۳ سال دارد، در دادگاه گفت که نياز به امور حقوقی سفارت (ايران در نيجريه) دارد تا از جانب وی، امور پرونده را دنبال کنند. وی حاضر نشد نسبت به اين اتهام واکنش نشان داده و آن را قبول و يا رد کند.
عظيم آقاجانی و همدست نيجريه ای او به همراه دو شهروند ديگر نيجريه، همچنين متهم به صادرات غيرمجاز مهمات و تسليحات به «بانجول» در گامبيا شده اند.
اين سه شهروند نيجريه با نام های «علی عثمان عباس جگا»، «علی عروجی واماکو» و «محمد توکور»، اتهام وارد شده را رد کردند.
منابع ديپلماتيک به رويترز گفته اند که دو ايرانی که در سفارت ايران مخفی شده اند، تحت تعقيب هستند. اين منابع گفته اند که دو ايرانی ياد شده، از اعضای سپاه قدس هستند که شاخه عمليات برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
رويترز گزارش داده که ماموران اطلاعات و امنيت نيجريه، پس از سفر منوچهر متکی، وزير خارجه جمهوری اسلامی در روز يازدهم نوامبر، دو هفته پيش، توانسته اند يکی از اين دو تن را بازجويی کنند که گفته می شود همين عظيم آقاجانی بوده است.
ماموران اطلاعات و امنيت نيجريه می گويند از نفر دوم، به اين دليل که مصونيت ديپلماتيک دارد (مقام رسمی وزارت خارجه است) نتوانسته اند بازجويی کنند.
منابع ديپلماتيک به رويترز گفته اند به احتمال زياد، مظنون ياد شده به همراه هيات همراه منوچهر متکی، نيجريه را ترک کرده است.


وزير دفاع کره جنوبی استعفا کرد

همزمان با خاکسپاری دو تن از قربانيان غير نظامی گلوله باران يکی از جزاير مرزی کره جنوبی توسط کره شمالی، کيم تی يانگ، وزير دفاع کره جنوبی، روز پنجشنبه به دنبال بالاگرفتن انتقادها در نحوه اداره بحران اخير از مقام خود استعفا کرده  است.
رييس جمهور کره جنوبی استعفای وزير دفاع را پذيرفته است و وزير دفاع جديد روز جمعه معرفی خواهد شد.
درهمين حال، لی ماينگ بک، رييس جمهور کره جنوبی، روز پنجشنبه از افزايش نيروهای نظامی اين کشور در جزاير هم مرز با کره شمالی خبر داد.
ساعاتی پيش از استعفای وزير دفاع کره جنوبی، نمايندگان پارلمان اين کشور به شدت به دولت حمله کردند و گفتند مقامات کره جنوبی آمادگی لازم را در برابر حمله روز سه شنبه کره شمالی نداشتند و پاسخ نظامی به اقدام کره شمالی بسيار کند صورت گرفته است.
به گفته مقامات سئول، کره شمالی روز سه شنبه به شکلی ناگهانی، يکی از جزاير کوچک کره جنوبی را در نزديکی مرز دو کشور زير آتش خود گرفت. در اين حادثه دو غير نظامی و دو نظامی کشته شدند.
آمريکا و کره جنوبی پس از حادثه روز سه‌شنبه، برای کاهش تنش در شبه جزيره کره، خواستار اعمال نفوذ چين بر کره شمالی شده بودند. اين در حالی است که چين روز پنجشنبه دو طرف اين درگيری را به خويشتنداری دعوت کرده است.
در همين حال، پيونگ يانگ می‌گويد که مسبب اين اقدام نظامی، همسايه جنوبی‌اش بوده و تهديد کرده است که در صورت ادامه آنچه «تحريکات سئول» ناميد، دست به اقدامات نظامی بيشتر بزند.
کره شمالی روز چهارشنبه اعلام کرد که گلوله باران اين کشور واکنشی بود به رزمايش دريايی کره جنوبی که در آن زمان در آب‌های اطراف جزيره «يئونپيئونگ» که دارای يک پادگان نظامی وسيع است، در حال انجام بود.
در همين زمينه، چين از انجام رزمايش مشترک آمريکا و کره جنوبی در آب‌های دريای زرد که از روز يکشنبه آينده تا چهارشنبه به طول خواهد انجاميد، ابراز نگرانی کرده است. اين در حالی است که ناو هواپيمابر هسته‌ای آمريکا برای شرکت در رزمايش مشترک عازم آب‌های شبه‌جزيره کره شده است.
سخنگوی وزارت امور خارجه چين روز پنجشنبه اين رزمايش مشترک را به زيان از سرگيری مذاکرات با کره شمالی دانسته است.
به گفته رسانه‌های کره جنوبی به نظر می‌رسد که فرمان اين حمله مستقيما از سوی کيم جونگ ايل، رهبر کره شمالی، که ساعاتی پيش از حمله در توپخانه ساحلی که حمله به کره جنوبی از آنجا صورت گرفته است حضور داشت، صادر شده است.
پيونگ يانگ پيش از اين بارها به انجام رزمايش از سوی کره جنوبی در آب‌های دريای زرد اعتراض و تهديد به واکنش نظامی کرده است.
خط مرزی مورد دو کره در دريای زرد، سال‌هاست که موجب ايجاد تنش ميان اين دو کشور شده است.
اين خط مرزی در سال ۱۹۵۳ از جانب سازمان ملل ترسيم و تعيين شد. سئول اين خط مرزی را به رسميت شناخته است، اما پيونگ‌يانگ تا کنون از پذيرش آن سرباز زده است.


مقاله گاردین درباره حقوق بشر در ایران

احتمال نجات سکینه از سنگسار

ایران براي اولین بار علائمی دال بر احتمال نجات جان سکینه محمدي آشتیاني، که محکوم به سنگسار شده بود نشان داد. این حکم موجب خشم جهانی شده بود.
محمد جواد لاریجاني، مشاور ارشد حکومت ایران ، و دبیر  کمیسیون  حقوق بشر ایران به پرس تی وی گفت: «کمیسیون حقوق بشر ایران کمک زیادي کرده است که حکم سکینه تخفیف پیدا کند و به زعم ما او شانس زیادي براي زنده ماندن دارد.»
اظهارات بي سابقه لاریجاني که برادرانش در جمهوري اسلامي یکي رئیس مجلس است و دیگري رئیس قوه قضائیه ، بعد از دیدار هفته گذشته اش در سازمان ملل و دعوت از بان کی مون براي دیدار از ایران، صورت گرفت.
اگر جان سکینه محمدي آشتیاني نجات پیدا کند این یک پیروزي براي فعالان حقوق بشر و رسانه ها در جهان است که وقت زیادي براي ایجاد کمپین هاي علیه اعدام وي صرف کردند.
یک باردیگر لاریجاني، محمدي آشتیاني را با ترزا لوئیز مقایسه کرد که در ایالت ویرجینیا به دلیل قتل همسر و پسر ناتنی اش به بوسیله تزریق سم، اعدام شده بود.
 لاریجاني به کانال انگلیسي زبان پرس تي وي گفت:« در آمریکا، زني که همسرش را با کمک معشوق سابقش به قتل رسانده بود، با وجود اینکه از بیماري رواني رنج مي برد به اعدام محکوم شد و این حکم اجرا شد. همین اتفاق در ایران افتاد و یک زن به اعدام محکوم شده اما این پرونده هنوز براي بررسي هاي بیشتر باز است.»
در ماه هاي اخیر، ایران تلاش کرد تا توجه جهاني را از حکم سنگسار وي به دلیل زنا بردارد و موضوع قتل همسرش را مطرح کرد.
لاریجاني گفت:« هیچ چیز در مورد زن آمریکایي گفته نمي شود اما انتقاد هاي بیشماري به سیستم قضائي ایران مي شود که این نشاندهنده این است که رسانه ها چقدر در مورد ایران یک جانبه قضاوت مي کنند و با بدجنسي و غیر واقع و مزورانه با آن برخورد مي کنند.»
لاریجاني که برادرش مسئول قوه قضائیه ایران است، قطعنامه اخیر سازمان ملل و انتقادش به وضعیت حقوق بشر در ایران را محکوم کرد و آمریکا را "مغز متفکر" پشت این قطعنامه خواند و گفت دلیل اصلي این است که ایران دموکراسي سکولار مدل غربي را نمي پذیرد.
کمپین نجات جان سکینه محمدي آشتیاني در ابتدا بوسیله پسر22 ساله اش، سجاد قادرزاده، آغاز شد که بعد از مصاحبه با رسانه ها خارجی در حمایت از مادرش زنداني است. کمپین نجات محمدي آشتیاني از آن پس توسط دولت هاي خارجي و فعالان حقوق بشر و افراد مشهور ادامه پیدا کرد.
هفته گذشته، تلویزیون دولتي ایران در برنامه اي سکینه را نشان داد که خود را گناهکار معرفي کرد و مینا احدي، یکي از فعالان کمیته بین المللي ضد سنگسار در آلمان را متهم کرد که داستانش را در سرتاسر جهان پخش کرده است. از آن به بعد ایران دو روزنامه نگار آلماني را که بدنبال مصاحبه با پسر سکینه بودند، به جرم جاسوسي دستگیر کرد.
در میان توجه جهانی به پرونده سنگسار سکینه محمدي آشتیاني، ایران تصمیم دارد شهلا جاهد، معشوقه ستاره سابق فوتبال ایران را در اول ماه دسامبر اعدام  کند. او به جرم قتل همسر فوتبالیست به اعدام محکوم شده است، اگرچه بعد ها گفت که تحت شکنجه اعتراف کرده است. پرونده شهلا جاهد، یکي از جنجالي ترین پرونده هاي جنایي در ایران بود.
گاردین، 23 نوامبر


مقاله فاکس نيوز درباره دشواری مصالحه با ايران

استراژی انعطاف ناپذيرهسته ای

محمود احمدی نژاد در يکی از مهمترين سخنرانی های مربوط به سياست هايش در سال 2005، به برخی اصول اشاره کرد: اينکه ايران هرگز غنی سازی اورانيوم را متوقف نمی کند و غرب بايد از موضع برابر با ايران برخورد کند.
وقتی به زمان حال نگاه می کنيم، قدرت های دنيا درحالی خود را آماده ازسرگيری گفتگوها بر سر برنامه هسته ای تهران در 5 دسامبر می کنند که موضع ايران بدون تغيير باقيمانده است. همين مسأله، سرنوشت مذاکرات آتی را در هاله ای از ابهام فرو می برد.
رويکرد ايران به غرب اغلب غيرقابل پيش بينی و اسرارآميزبوده است و گاهی به نظر می رسد اين کشور از دادن پاسخ های مستقيم خودداری می کند و يا اينکه نظرات پيش بينی نشده ای را در فهرست گفتگوها می گنجاند. اما در پس اين فراز و نشيب ها، ايران به اصول مطرح شده از سوی احمدی نژاد در پنج سال پيش پايبند باقی مانده است: غرور وصف ناپذير ايران نسبت به کسب دانش فنی هسته ای و ارائه تصويری از يک قدرت جهانی که شايسته احترام است.
ايران تمايل خود را برای به جان خريدن تحريم های متعدد مالی سازمان ملل، محکوميت غرب و حتی بروز تنش با هم پيمانانی نظير روسيه و چين نشان داده تا به هرقيمتی بر اصول خود پايبند بماند.
ويليام او بيمن استاد دانشگاه مينه سوتا که مقالاتی در خصوص مسائل ايران به رشته تحرير درآورده است می گويد: «وقتی نوبت به آزمودن خواست ها می رسد، ايران در حفظ موضع خود خوب عمل کرده است.»
آمریکا و متحدانش در جريان مذاکرات به دنبال توقف غنی سازی اورانيوم ايران هستند زيرا نگرانند اين کشور در صدد استفاده از اين فرآيند برای توليد تسليحات هسته ای باشد. اما تهران با رد اين اتهام و نيز با رد درخواست توقف غنی سازی، می گويد از اين حق برای توليد سوخت رآکتور هسته ای خود استفاده می کند.
ايران در جريان دور اول مذاکرات در سال گذشته، تبحرخود را در خريدن زمان نشان داد. نمايندگان اين کشور به دقت از تسليم شدن در برابر پيشنهادهای بين المللی طفره رفتند. آنها در عين حال، به ارائه پيشنهادات متقابل و گرفتن عکس های يادگاری در واشنگتن دست زدند.
گفتگوها سرانجام به شکست انجاميدند و بر دامنه تحريم های ايران افزوده شد. به اين ترتيب، ده ها شرکت بزرگ اروپايی و آسيايی از صنايع نفت و گاز ايران خارج شدند.
با همه اين اوصاف، هيچ نشانه ای از انعطاف پذيری ايران در مذاکرات آتی به چشم نمی خورد. در واقع به نظر می رسد آنها مغلطه و مجادله را در اين گفتگوها تمرين می کنند.
احمدی نژاد در اوائل ماه جاری به تکرار موضع اساسی ايران پرداخت: ايران به عنوان امضا کننده پيمان منع جنگ افزار هسته ای، از حق خود برای غنی سازی دست نخواهد کشيد. رهبران ايران عليرغم مخالفت های داخلی، در تبديل اين سياست به مايه اتحاد و همبستگی ملی موفق عمل کرده اند.
ايران مايل است گفتگو با آمریکا و ساير کشورها با دستورکاری آزاد از مسائل سياسی و امنيت بين المللی باشد. احمدی نژاد از قدرت های دنيا خواسته است در اين گفتگوها، «مراعات انصاف» را بکنند.
از سوی ديگر، مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا هفته گذشته گفت: «ما تلاش می کنيم آنها را به پای ميز مذاکره بازگردانيم. ما مسأله هسته ای را مطرح خواهيم کرد و فکر می کنم آنها به خوبی از اين موضع اطلاع دارند.»
به گفته نيکلاس برنز، ديپلمات ارشد سابق آمريکا که در فاصله سال های 2005 تا 2008، مقام منتصب دولت بوش در خصوص مسائل ايران بود، ممکن است تحريم های فزاينده در حال ايجاد شکاف ميان رهبران ايران بر سر اين موضع باشد که آيا آنها بايد سرسخت باقی بمانند و يا باب گفتگوهای جدی را باز کنند.
برنز استاد سياست بين المللی و دموکراسی مدرسه کندی از دانشگاه هاروارد گفت: «بحران های داخلی ايران چندان به نفع مذاکرات پيش رو نخواهد بود زيرا به نظر نمی رسد رهبران ايران موضع متحدی داشته باشند.»
احسان احراری، تحليلگر مسائل بين المللی از ويرجينیا می گويد احساس وارد آمدن خدشه بر پيوندهای بين المللی در مقايسه با خطر تحريم های بيشتر، در نهايت انگيزه محکم تری برای ازسرگيری مذاکرات از سوی ايران خواهد بود.
وی گفت: «ايران احساس می کند فراموش شده است. ممکن است ايران گزينه ای غير از آغاز مذاکره نداشته باشد ولذا سعی می کند زمان را تا يکسال ديگر تلف کند.»
ميرجاودانفر، تحليلگر سياسی اعتقاد دارد ايران پيشنهاد ازسرگيری مذاکرات را به دليل هراس از دست دادن موقعيت خود در روابط حياتی اش با چين ارائه داده است.
ميرجاودانفر گفت: «ايران علاقمند به آغاز دور تازه مذاکرات است، نه به اين دليل که می خواهد پيشنهاد جديد مصالحه بر سر برنامه هسته ای را ارائه دهد بلکه می خواهد از انزوا جلوگيری کند.»
منبع: فاکس نيوز- 22 نوامبر


مقاله اکونوميست درباره طرح پرخطر کاهش يارانه ها

رئيس جمهور ايران زير سايه بحران اقتصادی

رئيس جمهور ايران، در سال 2011 با مسائل خطرناکی از جمله اعتراضات خيابانی مخالفان و حتی احتمال بمباران از سوی آمريکا يا اسرائيل به دليل بلندپروازی های هسته ای  اين کشور روبرو خواهد بود. ضمناً در حالی که بخش فزاينده ای از تشکيلات دينی کشور، وی را يک شخصيت تکرو و غيرقابل اعتماد به حساب می آورد، او احتمالاً با حاکميت دينی ايران نيز درخواهد افتاد.
اما اين اقتصاد است که می تواند به سقوط آقای احمدی نژاد منجر شود. بخش عظيمی از جمعيت 76 ميليون نفری ايران در سال 2011 نسبت به هر زمان ديگری از پايان جنگ عراق در سال 1988 تا کنون، با سختی بيشتری روبرو می شوند. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ بيکاری افزايش يافته و احتمالاً بيشتر نيز خواهد شد. بادرنظر گرفتن اينکه آمارهای رسمی حتی کسانی را که تنها چند ساعت در هفته کار می کنند وارد محاسبات کرده و نيز اين نکته که زنان از محاسبات بيرون هستند، نرخ رسمی بيکاری که تا پايان سال جاری 15 درصد در نظر گرفته شده، کاملا غيرواقعی به نظر می رسد. نرخ رسمی بيکاری برای جوانان  29 درصد اعلام شده و اين رقم در حال افزايش است.
توليد نفت، به عنوان منبع اصلی درآمد کشور به دليل مشکلات سرمايه گذاری و دانش فنی در حال کاهش است. ايران در سال 1978 حدود 6 ميلييون بشکه در روز توليد می کرده است. ميزان توليد روزانه در سال 2004 به 4.5 ميليون بشکه و اخيراً نيز به 3.5 ميليون بشکه رسيده است. اين رقم در سال 2011 با کاهش بيشتر روبرو می شود.
نرخ رسمی تورم در اواخر سال 2010 معادل 9 درصد اعلام شده اما مقدار آن بر اساس آمارهای غيررسمی، بالغ بر 30 درصد است. بهای بسياری از ارزاق عمومی اصلی ظرف چهار تا پنج سال گذشته به دو برابر رسيده است.
در همين حال، تحريم ها نيز در حال آسيب رسانی هستند. تحريم ها  دريافت اعتبار و يا سرمايه گذاری از سوی نظام بانکی بين المللی در ایران را روز به روز دشوارتر می کنند.
اما دشوارترين مسأله پيش روی آقای احمدی نژاد، سياست حذف تدريجی يارانه هايی است که امکان دسترسی طبقه فقير کشور به کالا و خدمات اساسی نظير بنزين، گاز، برق، روغن نباتی و نان با بهای اندک را از میان می برد. به نظر می رسد رئيس جمهور مصمم است ضمن تنظيم سيستم پيچيده پرداخت نقدی جهت تسهيل اجرای طرح برای فقيران، يارانه ها را تدريجاً حذف کند. اگروی عقب نشينی کند، وجهه او تضعيف خواهد شد و اگر برای حرکت به جلو فشار وارد کند، ممکن است اعتراضات خيابانی تازه ای را به راه بياندازد.
اين يک مسير پرخطر است. ممکن است بحران اقتصادی به جای جاه طلبی های هسته ای کشور،  فصل آخر آقای احمدی نژاد باشد.
منبع: اکونوميست- 22 نوامبر



مقاله واشنگتن پست درباره چهار روزنامه نگار برگزیده جهان

محمد داوری، به قيمت از جان گذشتگی

 "محمد داوری" در ضیافت شامی که سه شنبه شب به افتخار روزنامه نگاران برگزیده برگزار می شود، حضور نخواهد داشت.
 او که در زندان بدنام "اوین" دوران حبس خود را می گذراند، احتمالا حتی مطلع نخواهد شد که برنده جایزه ای مهم شده است. در واقع، او از هشت ماه پیش، حتی از ملاقات با خانواده خود محروم بوده است.
اقای داوری به خاطر شهامتش، به عنوان یکی از چهار برنده کمیته حفاظت از روزنامه نگاران انتخاب شده است. اما احتمالا  مانند سه برنده دیگر این جایزه از روسیه، ونزوئلا و اتیوپی، فکر می کند که کار خارق العاده ای انجام نداده است.
 تمام این روزنامه نگاران درجه یک، به این خاطر به عنوان "قهرمان" مورد تقدیر قرار گرفته اند که می خواسته اند به فعالیت حرفه ای عادی خود بپردازند؛ یعنی، گزارش دادن و رمزگشایی از واقعیت ها به بهترین شکل ممکن، آن هم در کشورهایی که حقیقت، بلای جان حاکمانشان است.
 محمد داوری، 39 ساله، در سایت "سحام نیوز" به افشای شکنجه زندانیان بازداشتگاهی در تهران پرداخته بود. افشای این مساله، اگرچه مسئولان حکومتی را به بستن آن بازداشتگاه وا داشت، اما به بهای پنج سال زندان برای اقای داوری به خاطر "اقدام علیه حکومت" انجامید.  
 سه برنده دیگر جایزه کمیته حفاظت از روزنامه نگاران، عبارتند از "نادیرا ایسایوا" 31 ساله از روسیه، "لورآنو مارکز" 47 ساله از ونزوئلا، و "داویت کبد" 30 ساله از اتیوپی.
 منبع: واشنگتن پست، 22 نوامبر



جرس: بعد از انتشار تکذیبیۀ دکتر  غلامرضا كاشی، مبنی بر عدم شرکت ایشان در مراسم دولتیِ "همایش فلسفه"، منابع موثق خبری جرس گزارش دادند سارا شریعتی، یوسف اباذری و ناصر فکوهی نیز، در مراسم فوق الذکر حضور نداشته و این افراد حتی به قیمت از دست دادن شغل خویش، در اعتراض به شرایط برگزاری همایش در آن شرکت نکرده اند.
به گزارش منابع خبری جرس، دکتر سارا شریعتی نه تنها در همایش حکومتیِ روز فلسفه شرکت نکرده است، بلکه از سوء استفاده مسئولین همایش از نام و اعتبار وی ناراضی بوده و   به بهای از دست دادن کرسی خود در هیئت علمی دانشگاه تهران، از این مسئولین شکایت کرده اند.
گفتنی است سارا شریعتی پیش از برگزاری همایش نیز، به این مسئله معترض بوده، اما بدلیل بی‌توجهی رسانه ها، این امر مغفول مانده بود.
این منبع آگاه خاطرنشان کرد که غیر از سارا شریعتی، دکتر یوسف اباذری و ناصر فکوهی نیز، در این برنامه شرکت نکرده اند و خبرسازی برخی رسانه ها، بی احترامی به حیثیت افرادی است که به قیمت از دست دادن شغل خود، در اعتراض به شرایط برگزاری همایش دولتی، در آن شرکت نکردند.
گفتنی است روز چهارشنبه نیز، دکتر  غلامرضا كاشی، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، خبر حضور خود در همایش مذکور را تكذیب كرده بود.
این استاد فلسفۀ سیاسی تاكید كرده است، هرچند اسم وی به‌عنوان یكی از سخنرانان این همایش در برنامه اعلام شده، اما ایشان مشاركتی در همایش مزبور نداشته است.
همایش روز جهانی فلسفه در حالی از روز ٣۰ آبان تا دوم آذر در تهران برگزار شد كه سازمان جهانی «یونسكو» از حضور در این برنامه و همراهی با آن صرف‌نظر و كناره‌گیری كرد و در پی کناره گیری سازمان سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد از این همایش، طیف وسیعی از اندیشمندان و فلاسفه شاخص ایرانی و بین المللی نیز، از حضور و شرکت در این کنفرانس خودداری کردند .
گفتنی است درحالیکه مقامات برگزار کنندۀ همایش فلسفه در تهران، بعد از کناره گیری سازمان یونسکو از آن همایش، این اقدام را "مفید" ارزیابی کرده و مدعی "برگزاری باشکوه" همایش تهران شده بودند، علاوه بر غیبت شاخص ترین فیلسوفان جهان، مهمترین حکیمان، فلاسفه، اساتید و مترجمان ایرانی این حوزه نیز، در همایش شرکت نداشتند.

 
سیمین بهبهانی: ما دشمن نیستیم، ایران دوستیم
جرس: چهارم آذر سالروز قتل سعیدی سیرجانی، نویسنده ، ادیب و پژوهشگر برجسته است که در سال 73  آنچنان که بعدها سعید امامی اعتراف کرد به شکل فجیعی به قتل رسید. به این مناسیت گفتگویی با دوست و همراه او درکانون نویسندگان ایران داشتیم.  سیمین بهبهانی از سعیدی سیرجانی می گوید که از سالهای جوانی او را می شناخته و به فضل و ادب می ستوده است، بهبهانی قتل سعیدی سیرجانی را از تلخ ترین حوادث عمرش می داند و شعری می خواند که در همان روزهای بازداشت سیرجانی برای این نویسنده سروده است. می گوید مثل سعیدی سیرجانی که هیچ گاه حاضر نشد ایران را با همه خطراتش ترک کند، حاضر نیست از ایران برود. همه حس و آفرینندگی او در وطن است و در غربت دیگر آن غزلهای ناب به سراغش نمی آیند. می گوید نمی فهمد که چرا حکومت سالهاست به او و نویسندگان و کانونشان به عنوان دشمن نگاه می کند در حالی که نویسندگان هم زبان و دوست مردم هستند و ایران دوستند. گفتگوی جرس با سیمین بهبهانی بانوی غزل ایران را بخوانید.
در سالروز قتل مرحوم سعیدی سیرجانی هستیم . شما از دوستان این نویسنده بودید، می خواستیم بدانیم آقای سیرجانی چگونه می اندیشید و چه شد که از مخالفان و منتقدان حکومت قلمداد شدند و به نحو فجیعی به قتل رسیدند؟
آقای سیرجانی را از سالهای جوانی می شناختم ایشان بسیار فاضل و دانشمند بودند و کتابهای بسیاری داشتند، بسیار آدم دلجو، مهربان و سازگاری بودند. یک طبع شوخی هم داشت و غالبا مطالب را با شوخی همراه می کرد. حق گو بود و من نمی توانم بگویم مخالف حکومت بود. او آدمی بود که حقایق را می گفت و شاید این به مذاق حکومت خوش نمی آمد. سخنرانی هایی که در خارج کشور داشت و حرفهایی که می زد مورد توجه قرار می گرفت و آنهایی که می شنیدند، می گفتند مخالف است. در سال 73 قبل از عید چیزی در جیبش گذاشتند و گفتند به جرم مواد مخدر بازداشتش کردند تا مدتها بعد هم در زندان بود تا اینکه در همان جا جان داد. من همان موقع شعری گفتم که مطلعش این بود :
 وقتی که تهمت می گذارند در جیب های بی گناهت/ یک آسمان قطران و نفرت می بارد از چشم سیاهت
 خانم بهبهانی ممکن است این شعر را برای خوانندگان جرس به طور کامل بخوانید؟

وقتی که تهمت می گذارند  در جیب های بی گناهت          یک آسمان قطران و نفرت  می بارد از چشم سیاهت

گیرم نهادستند اینان در جامه  جرمت را دلیلی             غم نیست تا جان جهانی  باشد  به بی جرمی گواهت

ابر است وغم ، انبوه انبوه؛ دیوار وحشت، کوه در کوه      کی دم توانی زد به اندوه؟  بسته ست حاکم  راه آهت

 بر کاغذ ارزان کاهی  بنویس از ظلم و تباهی             تا شعله خشم ستمگر  دود آورد بیرون ز کاهت

وقتی قلم در دست داری،  هردم گلویش می فشاری          از بیم دزدی کز کمینگاه   دزدد خبر از دستگاهت 

دیگر زبانی را سخن نیست،  شادی میان انجمن نیست     تقصیر بخت مردمان است   با مردمک ها سیاهت

اما تو ناژویی، نه تاکی  از باد سردت نیست باکی            چون ابر بهمن بر تو بارد، سیمین شود تاج و کلاهت

بنویس بالای سیاهی  با خط خون این دادخواهی           کی از شکستن می هراسد کلک و بنان دادخواهت؟

 تا با قلم پیوند داری،  کی بیم حبس و بند داری؟           بنویس، بی باکانه بنویس!  این است، جز این نیست راهت...

وقتی سعیدی سیرجانی  23اسفند دستگیر شد،  من 28 اسفند این شعر را سرودم. و در مجله "آرش" پرویز قلیچ خانی آن را منتشر کرد. ایام فروردین بود که ما با اعضای کانون نویسندگان از جمله آقابان هوشنگ گلشیری و جواد مجابی و دکتر براهنی که یادش به خیر- الان اینجا نیست- رفتیم به بازداشتگاهی که سعیدی آنجا بود مدتها آنجا بودیم و به جایی نرسید. سعیدی در زندان ماند و هفت هشت ماه بعد در پاییز سال 73 کشته شد. جنازه او را به خانواده اش ندادند و معلوم نشد چه بلایی سرش آمد. با همه پا فشاری که کانون کرد حتی نگذاشتند مراسمی برای او برگزار بشود.
 در اطلاعیه ای که همان سال وزارت اطلاعات منتشر کرد آقای سیرجانی را به مسائل منافی اخلاق و اعتیاد به مواد مخدر متهم کردند. چرا این تهمت ها به سیرجانی زده می شد ؟
 ابدا این طور نبود، من دوست چندین ساله سعیدی سیرجانی بود و با خانواده ایشان روابط نزدیک داشتیم. با خانم و دخترهای ایشان نزدیک بودم.  به منزل ایشان می رفتیم و می آمدند شعرهای من را خیلی دوست داشت. با اطلاعاتی که دارم. هیچ گاه ایشان را نه با مواد مخدر دیدم ، نه کار ناشایست اخلاقی از ایشان سراغ دارم. حتی به قدری محجوب و مودب بودند که از استعمال بعضی کلمات در لفظ پوشیده هم امتناع می کرد. این مرد بسیار شریف بود و این اتهاماتی که به او زده می شود جز دشمنی چیزی را نشان نمی دهد . من برای خانم و بچه های ایشان آرزوی سعادت و خیر می کنم. یکی از دردناکترین قتل هایی بود که ناحق اتفاق افتاد.
 کتابهای مرحوم سیرجانی علی رغم اینکه ممنوع الانتشار به حساب می آمد اما بسیار در بازار غیر رسمی پر فروش بودند و از سوی مردم خریداری می شد و کپی می شد . این اقبال عمومی به کتابهای سیرجانی و تحلیل های ادبی که ایشان ارائه می داد، چه طور این همه خواننده پیدا کرده بود ؟
 چند مطلب بود که کتابهای ایشان را شایع می کرد .یکی دانش ایشان بود ، سعیدی دانش زیادی داشت و بسیار دقت می کرد در نوشتن و آنچه می نوشت حقیقت داشت . اطلاعات وسیعی داشت و دائما کتاب می خواند و با ادبیات سر و کار داشت . دیگر اینکه قلم زیبایی داشت و آمیخته با طنز ، این طنز های او را مردم دوست داشتند . خواندن کتابهای او علاوه بر اینکه موجب آموزش می شد موجب فرحناکی طبیعت انسان هم بود . هیج کس از خواندن کتابهای او خسته نمی شد . به این علت است که در میان مردم توانسته جا باز کند گرچه چگونگی مرگ او هیچ گاه روشن نشد و معلوم نشد چرا کشته شد ، وآیا از شکنجه های زندان بود. هیچ گاه جنازه او دیده نشد.
 مرحوم سیرجانی نامه های سرگشاده ای به رهبر جمهوری اسلامی نوشته بود و گویا پیغامی هم دریافت کرد از آقای خامنه ای مبنی بر اینکه مرتد هستند. در واقع هشداری دریافت کردند نسبت به نوشته هایشان ، چرا سیرجانی با این تهدیدات در ایران ماند با اینکه مورد بی مهری حکومت قرار گرفته بود و کتابهایشان هم اجازه انتشار نداشت ؟
 تا دستی بر آتش نداشته باشی نمی شود جوشش آتش را احساس کنی . عمدا سعیدی سیرجانی می ماند در ایران و اگر مسافرتی می کرد خیلی کوتاه بود و زود باز می گشت. با اینکه ممکن بود بازگشت مشکلی برای او ایجاد کند، بر می گشت .این خصوصیت در خود من هم وجود دارد من هیچ گاه نمی توانم در خارج از کشورم بمانم . البته آنها که رفتند و ماندند دلایلی داشتند و حتما زندگی و زنده ماندنشان را می باختند  اگر باز می گشتند. من به آنها حق می دهم و اتفاقا همیشه ستایش می کنم که برای ایران آواره شدند. آنها که از ایران رفتند تحصیلات کافی داشتند و مایه سربلندی ما شده اند. اما در مورد نویسندگانی مثل خودم در خارج نمی توانیم چیز بیشتری بیافرینیم و شایسته تر است در ایران بمانیم و امید بهبودی داشته باشیم.
 خانم بهبهانی به نظر شما چرا تیغ نظام به سمت نویسندگان و منتقدین دگر اندیش بود .در جریان قتل زنجیره ای  نویسندگان بیشترین قربانیان دستگاه امنیتی بودند ؟
  متاسفانه باید بگویم، این یکی از بدشانسی های نظام است برای اینکه اینهایی که از بین رفتند و اعدام شدند و اینهایی که مخالف شناخته می شدند . در واقع مخالف نبودند بلکه  دوست ملت بودند. در اول انقلاب جزو انقلابیون بودند و کمک کردند به آن. زبان آنها زبان قابل فهم مردم بود و کمک کردند تا انقلاب مستقر شود . متاسفانه تمام کسانی که مخالف پنداشتند، اینها دوستان بودند که می خواستند مملکت درست شود و متاسفانه حکومت سعه صدر نداشت .
 کانون نویسندگان با تلاشهای جلال آل احمد به وجود آمد و منتقدین و نویسندگان سرشناسی در آن جمع بودند که به انتقاد از رژیم پهلوی می پرداختند . شبهای ادبی گوته در آستانه انقلاب نمود این مبارزه بود، پس از انقلاب هم اعضای کانون نقد های مفصلی بر قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی نوشتند و در صف منتقدین قرار گر فتند ،شما اگر بخواهید فعالیت کانون نویسندگان پس از انقلاب را تحلیل کنید ، این تلاشها را چگونه ارزیابی می کنید  ؟
 بسیاری از ما و اعضای کانون نویسندگان ایران از کسانی بودیم که در حکومت گذشته حق گویی هایی می کردیم و از همان موقع هم ما برانداز نبودیم و نمی خواستیم حکومت از بین برود. ما در هیچ دوره ای در حال براندازی و ضد حکومت نبودیم و آدمهای اهل جنجال نبودیم . اما حرفمان را می زدیم .بسیاری از شعر های من اگر خوانده شود در آن دوره همه اش در باره این بود که آزادی باشد و برای این بود که مملکت درست شود و حرکتی به جامعه بدهد . بعد از آن هم همین طور بود . اعضای کانون نویسندگان ایران نشان دادند که خیر و صلاح می خواهند و دشمن نیستند . اما من نمی دانم چرا در سلک دشمن قرار گرفتیم و همیشه به ما دشمن و مخالف می گویند. ما مخالف نیستیم. ایران را دوست داریم . ما می خواهیم ایران بهترین جای جهان باشد. متاسفانه در طول این مدت بعد از انقلاب هم جنگ داشتیم و هم اعدام داشتیم  وهم کشتن های نابجا داشتیم .
  مصادف هستیم با  روز عدم خشونت علیه زنان  و این در حالی  است که چندین دانشجو، وکیل و روزنامه نگار زن در زندان هستند و حبس های طولانی مدت هم گرفته اند. جدای از اینکه چند زن هم در معرض اعدام هستند. شما فکر می کنید این خشونت علیه زنان و سختگیر یهایی که در مورد زنان صورت می گیرد، خاستگاه تاریخی اجتماعی دارد یا تنها به نگاه قانون گذاران و حکومت و به یک نگاه استبدادی باز می گرددد؟
 زنان ایران از صد سال پیش شروع کردند به آگاه شدن و خواستند حقوق خودشان را بگیرند . در سال 1304 ما انجمن زنان و نویسندگان را داشتیم و زنان برجسته ای در آن حضور داشتند. همه صاحب فهم و کمال بودند . وقتی دانشگاه تهران درش به روی زنها باز شد، زنان به دانشگاه رفتند با علم و هنر آشنا شدند . امروز نمی شود به زن تعدی کرد، زن امروزی زیر بار زور نمی رود و چیزی کمتر از مرد ندارد و هر قدر راه آزادی را برآنها ببندند، منکوب نخواهند شد و نسل آینده ساخته دست آنهاست .
 می توانیم خواهش کنیم  یکی از شعرهای تازه تان به مناسیت این روز برای خوانندگان ما روایت کنید؟

 خواهی نباشم و خواهم بود         دور از دیار نخواهم شد
تا "گود" هست، میان دارم           اهل کنار، نخواهم شد
یک دشت شعر و سخن دارم       حال از هوای وطن دارم
چابک غزال غزل هستم           آسان شکار نخواهم شد

من زنده ام به سخن گفتن          جوش و خروش و برآشفتن
از سنگ و صخره نیاندیشم         سیلم، مهار نخواهم شد
گیسو به حیله چرا پوشم           گردآفرید چرا باشم
من آن زنم که به نامردی         سوی حصار نخواهم شد
برقم که بعد درخشیدن              از من سکوت نمی زیبد  
 غوغای رعد ز پی دارم           فارغ ز کار نخواهم شد

تیری که چشم مرا خسته ست     بر کشتنم به خطا جسته ست
"بر پشت زین" ننهادم سر            اسفندیار نخواهم شد
گفتم از آنچه که باداباد             گر اعتراض و  اگر فریاد
"تنها صداست که می ماند"          من ماندگار نخواهم شد
در عین پیری و بیماری          دستی به یال سمندم هست
مشتاق تاختنم؛ گیرم              دیگر سوار نخواهم شد

20سروده  مهرماه 89
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس قرار دادید.





نگرانی شدید از وضعیت سلامت داوود سلیمانیجرس: داوود سلیمانی بدنبال عارضه قلبی برای انجام آنژیوگرافی به بیمارستان قلب اعزام و به رغم اصرار پزشکان و کادر درمانی بیمارستان برای تحت نظر بودن، بلافاصله به زندان رجایی شهر بازگردانده می شود. وی علاوه بر عارضه قلبی اخیرا به عارضه مغزی هم مبتلا شده که از عوارض ضربات بازجوها به سر وی در دوران بازجوئی است.
 سوده دختر داوود سلیمانی در خصوص عارضه مغزی پدرش به خبرنگار "جرس" می گوید: " پدرم بر اثر ضرباتی که در زمان بازجویی به سرش وارد می شده دچار مشکل اعصاب شده وصدا در گوش و سرش می پیچد و با کوچکترین صدایی بهم می ریزند. بعد از این همه مدت که پدرم به زندان کرج منتقل شده اند تازه آقای دولت آبادی از پدرم می پرسند: شما پزشک قانونی رفته اید؟ که پدرم می گوید نخیر، نوش دارو بعد از مرگ سهراب، رفتن من الان بعد از این همه مدت به پزشک قانونی چه فایده ای دارد؟"
در حالیکه خانواده وی بسیار نگران وضعیت جسمانی وی هستند اما همچنان مقامات قضایی با دادن مرخصی برای آقای سلیمانی مخالفت می کنند.
 پیش از این دادستان در پاسخ به درخواست مرخصی برای آقای سلیمانی گفته بود: "من نمی دانم چه کسی اجازه داده است که آقای سلیمانی برای عمل آنژیوگرافی از زندان بیرون بیاید؟" این در حالی است که به گفته خانواده آقای سلیمانی خود دادستان از وضعیت نامناسب روحی و جسمی وی با خبر بوده و و اساسا بدون اجازه دادستان آقای سلیمانی نمی توانسته برای عمل قلب از زندان به بیمارستان منتقل گردد.
سوده با انتقاد از عملکرد نامناسب دستگاه قضایی و رفتار بازجوها، می گوید: "پدرم زمانیکه در اوین بودند در حین بازجویی ها، از سوی بازجوها از ناحیه سر و صورت مورد ضرب و شتم قرار می گرفت که همین مسئله منجر به مشکلات مغزی برای ایشان شد. حتی زمانیکه ما ملاقاتهای کابینی داشتیم که تلفن ها خراب بود و خش خش می کرد، پدرم بیکباره گوشش را می گرفت و وقتی ما علتش را می پرسیدیم می گفتند کوچکترین صدایی اعصاب من را خرد می کند. این در حالی است که سابقه نداشته پدر من از سر وصدا و شلوغی اذیت شوند. حتی پزشک زندان که متخصص هم نبود برای پدرم دارو تجویز کرد که ما برایش تهیه کنیم. و تا الان هم از این ناراحتی ها یعنی علاوه بر عارضه قلبی بلکه از عارضه مغزی هم در رنج هستند. و این در حالی است که با درخواست مرخصی برای پدرم بمنظور پیگیری درمان ایشان همچنان "مخالفت" می شود. امروز هم خبردار شدیم که دو نفر که با پدرم در بند بودند آزاد شدند و با اینکه ده سال حکم زندان داشتند عفو خورده اند. این در حالی است که پدر من با این همه مشکلات جسمی یعنی مشکلات قلبی و مغزی که در زندان و تحت فشارهای جسمی و روحی به آن دچار شده اند، مرخصی داده نمی شود. ما نمی دانیم چرا با وجودی که قوه قضاییه از ما وثیقه هم گرفته اند با مرخصی پدرم مخالفت می کند؟ حتی برای درمان اجازه استراحت در بیمارستان داده نمی شود یعنی کلا یک جوری به ما می گویند که فکر مرخصی برای ایشان را از سرتان بیرون کنید و ایشان همین جا در زندان می مانند."
داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، استاد دانشگاه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) است که در جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت و در دادگاه به سه سال حبس محکوم  گردید. وی همچنین جانباز شیمیایی و برادر شهید می باشد.
گفتنی است، سلیمانی در نامه سرگشاده‌ ای به رهبری، با شرح آنچه در زمان بازجویی بر وی رفته بود، خواستار اعزام گروهی از سوی رهبری برای رسیدگی به امور زندانیان شده اما بعد از انتشار این نامه به زندان رجایی شهر منتقل می گردد.



شکل گیری تشکل های دانشجویی خط امام در نقاط مختلف جهان

بیانیه اعلام موجودیت کانون دانشجویی دکتر علی شریعتی در فرانسه

جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه به مناسبت ماه دانشجو و در روز تولد دکتر علی شریعتی از گفتمان سازان انقلاب اسلامی که سابقه تحصیل در فرانسه نیز دارد، بیانیه ای صادر کردند و از تاسیس جمعیتی خبر دادند که هدف آن تلاش فکری و سیاسی برای ایستادگی در برابر انحراف پیش آمده از آرمانهای انقلاب ۵۷ است.
این جمع در بخشی از بیانیه خود آورده اند: « ما – بخشی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه – معتقدیم پیمانی بر ذمه‌ی ما و همه‌ی فرزندان ایران و انقلاب بزرگ آن علیه ستم و استبداد است تا در مقابل انحراف انقلاب اسلامی و باز تولید استبداد بایستیم. ویژگی های مثبت نظیر محدودیت های کمتر برای ما در عین حال محدویت هایی نظیر دوری از تجربه دست اول از شرایط جامعه راهبرد های ما را شکل می دهند. از این رو بر این باوریم که مهم ترین مسوولیتی که بر دوش ماست سامان دادن جمع مان در کنار دیگر دوستانمان در سراسر جهان برای رسا تر کردن صدای همکلاسی هایمان که از نزدیک درگیر شرایط هستند و رساندن پیام مظلومیتش به جهان با استفاده از محیطی که محدویت هایی کمتری دارد. در این راه، خودمان را در کنار میرحسین موسوی و در چارچوب منشور جنبش سبز می دانیم.»
گفته می شود تشکل های مشابهی از دانشجویان مسلمان در نقاط مختلف دیگر جهان در حال شکل گیری است که از جمله آن به شکل گیری کانون شهید بهشتی در آلمان، امام موسی صدر در لبنان و اروپای شرقی شهید مصطفی چمران در ایالات متحده و دیگر کانون ها می توان اشاره کرد که قرار است به زودی آغاز به کار کنند.
به گزارش کلمه، متن بیانیه کانون دکتر علی شریعتی به شرح زیر است:
امروز درحالی به ۱۶ آذر، سالگرد سرکوب دانشجویان معترض به کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و شهادت سه آذر اهورایی در حریم دانشگاه، نزدیک می شویم که بر کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ یک سال و نیم برآمده‌است. اگر چه در تمام این سال‌ها دانشجویان نشان داده‌اند که هرگز با تبلیغات و جنگ روانی از یک سو و سرکوب و محدویت های فراوان از سوی دیگر در مقابل استبداد سر فرو نخواهند آورد و به دیکتاتوری راضی نخواهند شد، اما از پس تمام این سال‌های مبارزه و مقاومت شجره خبیثه استبداد هنوز چهره‌ی کریه خود را نمایش می دهد. گویی ریشه‌های این گیاه زهرآلود چندان راسخ است که هر‌چند جنبش مشروطه ها، نهضت ملی ها، انقلاب اسلامی ها، و دوم خردادها و بیست و دوم خردادها هر یک آن را به سهم خود تکانی داده‌است، ولی پس هر انقلاب و اصلاح، عدم مراقبت و پی‌گیری مستمر و حساسیت‌ورزی نسبت به باز‌گشت استبداد به آن مجال داده‌است تا باز به شکلی دیگر جان بگیرد.
اما این همه‌ی داستان سیاه‌کاری‌ها و ویران‌گری‌های استبداد نیست؛ چرا که ولع سیری ناپذیر این استبداد در استخدام همه‌ی منابع و منافع ملی برای تثبیت قدرت خود، چندی است جامه ی دین هم بر تن کرده است. آنان که اسم اسلام را یدک می کشند و رسمشان مسلمانی نیست، صد‌ها عیب نهان و آشکار خود را در پوستین وارونه‌ی دیانت پوشانده‌اند. دروغ، نفاق، خرافه، تزویر و خشونت انباشته و نهادینه فرا‌هم آورده‌اند که در آن لگدمال کردن همه ارزش‌ها و کرامت‌های انسانی و تضییع منابع و منافع ملی را زیر چکمه‌های نظامیان مباح می دانند. اولین قربانی استبداد دینی خود دین است، و چگونه می‌توان انتظار داشت روایتی چنین خشن، متحجرانه، خرافی ، خشونت-پرست و غیر پاسخگو از دین، رهایی بخش و مقوم ارزش‌های اخلاقی در جامعه باشد و شور ایمان و معنویت را در جان‌ها زنده کند؟
استبداد ذاتاً غیرپاسخگو است و استبداد دینی با مقدس‌مآبی و ارعاب می‌کوشد با نشستن بر زبر نظارت، هزینه‌های هر‌گونه انتقاد مؤثری را چندان بالا برد که عملاً راه را بر هر گونه مشارکت ببندد. فرمایشی کردن مجلس شورای اسلامی -مجلسی که قرار بود در رأس امور باشد- کار را به جایی رسانده که رئیس دولت به صراحت از وظیفه‌ی قانونی خود در اجرای مصوبات مجلس سر باز می زند، اما کسانی که قرار بود عصاره فضایل ملت باشند حتی توان آن را ندارند که از حیثیت جایگاه خویش به عنوان نمایندگان ملت – یعنی ولی نعمتان حاکمان — دفاع کنند، چه برسد به این که بخواهند یا بتوانند قدمی در راه دادخواهی حقوق پایمال شده‌ی ملت بردارند. وضع و حال مجلس خبرگان نیز، که قرار بود تبلور اراده مردم در انتخاب و نظارت بر نماد وحدت جمهوریت و اسلامیت نظام باشد، به جایی رسیده است که حتی انتقادی معمولی از سوی یکی از اعضای خود را برنمی‌تابد و جز اغراق در ابراز ارادت و مبالغه در ابلاغ مدح و ثنا هنر دیگری ندارد. طبع غیر پاسخگوی استبداد و میل ذاتی قدرت متمرکز به گریختن از هر گونه نظارت، حکومت استبدادی و مطلقه را به محیطی مناسب برای رشد انواع فساد تبدیل می کند. امروز همه می دانیم که در نبود رسانه های آزاد و تشکلها و احزاب مستقل از حکومت، چگونه پرونده‌های فساد و یغمای بیت المال توسط بالاترین مقامات اجرایی کشور به اشاره‌ای مختومه می شود. چه طور در این شرایط می توانیم از بیت المال به عنوان دارایی مشاع ایرانیان دفاع کنیم؟
استبداد به دلیل خودمحوری و احساس استغنای ذاتی ‌اش از خرد جمعی، چنان به سمت تصمیمات خلق الساعه و فردی پیش می رود، و در نتیجه آن چنان به ناکارآمدی می رسد، که در طلایی ترین دوران بازار نفت و درآمدهای نجومی ارزی، پایین ترین نرخ رشد، بالاترین نرخ تورم و سنگین ترین رکودها را به بار می آورد. اکنون دیگر برای دلسوزان کار سختی نیست که نشان بدهند چگونه استبداد لاجرم سفره های مردم را هر روز کوچک تر ، معاش آن‌ها را بی‌رونق‌تر و تلاش ایشان را بی‌ارج‌تر می کند، چرا که مردم هر روز با گوشت و پوست خود اثرات و تبعات ساختار گسیخته‌ی مدیریتی و نظام آشفته‌ی تصمیم گیری شخص‌محور و استبدادی را لمس می‌کنند.
استبداد اما فقط معاش و سفره کارگران و کارمندان را کوچک نکرده است. ولع سیری ناپذیر او برای اعمال انحصار در همه‌ی زمینه‌ها و هراس زایل نشدنی اش از هر کس و هر چیز چنان عنان نیروهای مسلح را رها کرده است که کمر بخش خصوصی زیر چکمه های نظامیان در حال خرد شدن است و هر روز نظامیان، سرخوش از تسخیر باقی مانده میدان کسب و کار، عرصه را بر هر گونه کارآفرینی عادلانه و خلاقانه بیش‌تر تنگ می‌کند.
استبداد به دلیل هراس و بی‌اعتمادی همیشگی‌‌اش به ملت، عرصه‌ی فرهنگ و هنر را، که بر‌آیند خلاقیت، نماد تنوع و تبلور تکثر در جامعه است، بر نمی تابد و همه را گوش به فرمان خود می‌خواهد. اما اکنون پای تعدی را از حوزه‌ی فرهنگ فرا‌تر نهاده‌است به علم نیز تسری داده است و دیگر حتی نهاد علم را نیز دیگر بر نمی تابد. امروز نه فقط هم شاگردی های ما از حق تحصیل محروم می شوند، و نه فقط برجسته ترین اساتید دانشگاه ها اجباراً بازنشسته می‌شوند، که اساسا علم و دانش و نهاد آن یعنی دانشگاه و عاملان و حاملان آن یعنی استاد و دانشجو را دشمن تلقی می‌کنند و کمر همت هدم علوم انسانی بسته‌اند، شاید از این رو که استبداد به خوبی دریافته است علم و آگاهی دشمنان او هستند و استبداد و آگاهی هرگز یک جا جمع نمی شوند.
این استبداد اما تنها سرمایه‌هایمان را در داخل بر باد نداده است. در عرصه جهانی نیز، از یک سو با ماجراجویی های بی پشتوانه، اجماع بزرگی را هم در سطح امنیتی و هم در سطح اخلاقی علیه کشومان شکل داده است و از سوی دیگر، هم چنان با خفت و خواری به دنبال کسب مدال مذاکره است. جملگی این اقدامات نسنجیده در روابط خارجی، به همراه دولتی که مشروعیت و مقبولیت مردمی را در داخل به همراه ندارد و به حمایت جمهور مردم مستظهر نیست، منافع ملی و عزت و اعتبار بین المللی کشورمان را، که ارزشمندترین سرمایه های هر کشور در جهان است، همچون باقی سرمایه ها در آتش ناکارآمدی، بی خردی و انحصارطلبی خود سوزانده است.

ما به عنوان بخش کوچکی از فرزندان ملت ایران که اکنون دور از خانه نگران حال و آینده‌ی کشور و هم‌وطنان‌مان در گذر تند‌باد استبداد دینی و زمام‌داری نا‌بخردانه‌ی حاکم بر کشوریم؛ برایمان دشوار است که ببینیم استبداد همچون غده‌ای سرطانی در کالبد این مرز و بوم ریشه می‌دواند، این چنین آینده کشورمان را با همه منابع سرشار معنوی و مادیش روزبروز تیره تر و تباه تر می کند، امکان هر نوع نقد و اصلاحی را می‌بنند، منابع پایایی و پویایی این کشور را سترون می‌کند، و همه‌ی منافع و منابع ملی را هزینه‌ی دگردیسی جمهوری اسلامی به استبدادی دینی و نظامی می‌کند. برای ما دردناک است این که می بینیم چه طور ناکارآمدی استبداد هر روز سفره های خانواده هایمان را کوچک تر و شرایط زندگی را برای هم وطنانمان سخت تر می کند. برای ما اندوهناک است که می بینیم هر روز جمع دیگری از هم کلاسی‌هایمان از تحصیل محروم می شوند، استادانمان اجباراً بازنشسته یا اخراج می شوند و دوستان معترضمان در ازای خیر‌خواهی و شجاعت‌شان داغ و درفش می بینند. برای ما دلهره آور است که شاهد ریشه دواندن و نهادین شدن عقب‌‌ماندگی مادی و معنوی در کشورمان باشیم.
. جنبش سبز مردم ایران همان نهال پاکی است که ریشه‌ی آن در عمق دل‌های مردم ایران ریشه دوانده و راسخ شده است و شاخ و برگ آن به نرمی و آرامی روییدن بهار رو به بالیدن و رشد و شکوفایی است. درختی که خداوند زیبایی، خیر و حقیقت میوه‌های پیروزی را بر شاخه‌های آن خواهد نشاند و خاکستر سیاه‌رویی و سیاه‌روزی را بر بساط آن خسران‌زدگانی خواهد نشاند که خلق خدا را بندگان خویشتن خواستند و از متاع قدرت دنیوی لقمه‌‌های حرام استعلا و الوهیت فرعونی بر‌گرفتند و دست در خون و آب‌روی بندگان خدا گشودند و دین خدا را بازی‌چه‌ی میل سیری نا‌پذیرشان به قدرت و شهوت شهرت ساختند. این درخت شکوفا با پای‌مردی و وحدت ما آبیاری می‌شود.
ما معتقدیم ایرانیان هرجای جهان که هستند می توانند با انسجام بیشتر به جمع هایشان حضور گرم تری در همراهی راه که مردم مان آغاز کرده اند داشته باشند. هر جمع و گروه هم به عنوان رنگی از رنگین کمان جنبش سبز که تبلور جامعه متکثرمان است می تواند نقش در تقویت اجماع برای پیومدن راه سبز امید در کنار دیگر اعضای خانواده بزرگ سبزها داشته باشد. راهی که دشواری‌های آن با گام‌های کوچک اما استوار و امید‌وار هموار خواهد شد. از آنجا که تلاشمان متکی به تکلیفی است که روی شانه ی خود احساس می کنیم و مسوولیتمان را گام زدن در در مسیرِ حق به اندازه وسعمان می دانیم، شکست در آن معنی ندارد
ما -بخشی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه- معتقدیم پیمانی بر ذمه‌ی ما و همه‌ی فرزندان ایران و انقلاب بزرگ آن علیه ستم و استبداد است تا در مقابل انحراف انقلاب اسلامی و باز تولید استبداد بایستیم. ویژگی های مثبت نظیر محدودیت های کمتر برای ما در عین حال محدویت هایی نظیر دوری از تجربه دست اول از شرایط جامعه راهبرد های ما را شکل می دهند. از اینرو بر این باوریم که مهم ترین مسوولیتی که بر دوش ماست سامان دادن جمع مان در کنار دیگر دوستانمان در سرتاسر جهان برای رسا تر کردن صدای همکلاسی هایمان که از نزدیک درگیر شرایط هستند و رساندن پیام مظلومیتاش به جهان با استفاده از محیطی که محدویت هایی کمتری دارد. در این راه، خودمان را در کنار میرحسین موسوی و در چارچوب منشور جنبش سبز می دانیم.
در این مسیر چشم به جاده‌هایی داریم که هدایت الهی پیش‌پایمان قرار می‌دهد. ما می‌اندیشیم و تدبیر می‌کنیم، اما ایمان داریم که در عمل، پوییدن راه‌هایی که او به روی‌مان می‌گشاید عین رسیدن به مقصود است.
کانون دکتر شریعتی
جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه




نوزده زندانی سیاسی بی‌گناه، در شب عید غدیر و روز عید از بند ۳۵۰ زندان اوین آزاد شدند.
کلمه پیش از این، خبر این آزادی را به همراه اسامی تعدادی از زندانیان آزادشده منتشر کرده بود و اکنون سایت بامدادخبر، با اشاره به اینکه آزادی این زندانیان به دنبال درخواست رئیس قوه قضاییه از رهبری صورت گرفته، اسامی همه نوزده زندانی آزادشده را بدین ترتیب اعلام کرده است:
عباس کاکایی (دانشجوی کرد دانشگاه تهران)، امیرحسین کاظمی (عضو شاخه جوانان نهضت آزادی)، جواد ماه زاده (نویسنده و روزنامه‌نگار)، علیرضا مرادی (دانشجوی کرد دانشگاه تهران)، آرمان رضاخانی (دانشجوی نخبه المپیادی رشته آی‌تی)، یاسر ترکمن (دانشجوی دانشگاه امیرکبیر)، حمزه باغبان (شهروند بازداشت‌شده در روز عاشورا)، سینا گلچین (دانشجوی دانشگاه آزاد تهران مرکز)، آبتین غفاری (هنرمند بازداشت‌شده در ۲۱ بهمن ۸۸)، ناصر عبدالحسینی (محکوم به دوازده سال حبس قطعی)، رضا خادمی (محکوم به دوازده سال حبس قطعی)، ایمان آذربان (دانشجوی بازداشتی در روز عاشورا، محکوم به شش سال حبس)، مسعود باباپور (دانشجوی مهندسی صنایع دانشگاه آزاد گرمسار)، امیررضا (گلچین) عارفی (عضو انجمن پادشاهی، ۱۵ سال حبس قطعی)، سامان نورانیان (دانشجوی بازداشتی در روز عاشورا)، عبدالرحمان ماهوش (شهروند محکوم به ۱۸ ماه حبس قطعی)، سعید رهبری، فتاح سبحانی (شهروند) و محسن جعفری (شهروند محکوم به سه سال حبس قطعی).
بامدادخبر همچنین گزارش داده که چند فعال سرشناس سیاسی و دانشجویی دیگر نیز قرار است در دو روز آینده از زندان آزاد شوند.

مسومیت دانش آموزان پس از قطع سهمیه غذا

خبرگزاری هرانا - دو نفر از معاونین اداره آموزش و پرورش کامیان علی الرغم اختصاص سهمیه غذایی از سوی اداره کل آموزش و پرورش استان کردستان سهمیه غذای یک هنرستان را قطع کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، هنرستان دهستان گشگی یکی از روستاهای محروم منطقه کردستان بوده و دانش آموزان این هنرستان از خانواده های محروم هستند
مجبورند جهت صرف نهار همراه خود غذایی پخته شده در صبح را در موقع نهار بدون امکانات سلف سرویس مصرف بکنند و این سبب مسمومیت تعدادی از این دانش آموزان شده است.


احضار، تهدید و بازجویی از شاگردان و پیروان مرحوم آیت الله منتظری

خبرگزاری هرانا - در آستانه فرا رسیدن سالگرد درگذشت مرحوم آیت الله منتظری، و در ادامه فشارها و تهدیدات وارده بر فعالان شهرهای مختلف جهت کنترل و جلوگیری از هرگونه مراسمی برای سالگرد آن مرجع تقلید مردمی، آقایان محمود صلواتی، سید علی اصغر غروی و مرتضی امیری جرقویه نیز، توسط مقامات امنیتی اصفهان احضار و مورد تهدید قرار گرفته اند. به گزارش جرس، در آستانه سالگرد درگذشت مرجع تقلید فقید جنبش سبز و در راستای اِعمال محدودیت ها و کنترل هرگونه اقدامی در جهت برگزاری سالگرد مرحوم منتظری، طی روزهای اخیر اداره اطلاعات شهرهای اصفهان، نجف آباد و خمینی شهر، افراد ذی نفوذ و طرفدار آن مرحوم، اعم از روحانیون، معتمدین محلی و هیئت های امنای مساجد را احضار و مورد بازجویی و تهدید شدید قرار داده اند، که از جمله می توان به محمود صلواتی، سید علی اصغر غروی و مرتضی امیری جرقویه اشاره کرد.
گفتنی است محمود صلواتی، نویسنده، محقق و قرآن‌پژوه و همچنین مولف کتبی چون حجود و خشونت، خارجیگری، سیمای پاسدار و ... می باشد.
سید علی اصغر غروی، فرزند مرحوم علامه حکیم سید محمد جواد غروی نیز، فعال ملی- مذهبی و عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران می باشد، که نهم مهرماه امسال به همراه دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل آن تشکل و جمعی دیگر بازداشت گردید و بعد از چندی آزاد شد.
و مرتضی امیری جرقویه، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش و یکی از استادان سخن می باشد، که به خاطر دفاع از آیت الله منتظری بارها بازداشت شده و به زندان افتاده است. او همچنین بخاطر سخنرانی هایی که در شهرهای مختلف از جمله اصفهان و نجف آباد داشت بارها ممنوع المنبر شده است.
از جمله دیگر احضار و تهدید شدگان روزهای اخیر، محمد مقدس و احمد عابدینی، از فضلا و شاگردان مرحوم منتظری بودند، که توسط اداره اطلاعات و دادگاه ویژه روحانیت اصفهان احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند و در خمینی شهر نیز، پس از تهدید ضمنی تلفنی توسط معاون اداره اطلاعات آن شهرستان، آقای سعیدیانفر که از روحانیون موجه و از شاگردان آیت الله منتظری بوده، مورد بازجویی و تهدید قرار گرفت.
لازم به یادآوری است سال گذشته پس از درگذشت آیت الله العظمی منتظری، تعدادی از نزدیکان و شاگردان ایشان احضار و یا بازداشت شدند و در تجمعات مردمی در برخی نقاط کشور از جمله قم، تهران، اصفهان، نجف آباد، تبریز و کاشان نیز تعداد زیادی از طرفداران آن مرحوم، دستگیر و به بازداشتگاه منتقل شده بودند.
افرادی چون سید محمد طاهری؛ فرزند آیت الله طاهری، امام جمعه سابق اصفهان که بعد از ممانعت نیروهای نظامی و لباس شخصی از برگزاری مراسم ختم برای آیت الله العظمی منتظری در مسجد سید و مسجد حسین آباد اصفهان، بازداشت شده یود.
مهندس مصطفی ایزدی، نویسنده، روزنامه نگار و از فعالان سیاسی که  مطالب زیادی را در دفاع از آیت الله منتظری نوشته بود.
مهندس محمود دردکشان، از فعالان سیاسی قبل و پس از انقلاب که در سالیان گذشته نیز بارها به خاطر دفاع از آیت الله منتظری دستگیر و زندانی شده بود.
و احمد قابل، از شاگردان معظم له، که هنگام دریافت خبر فوت فقیه عالیقدر از مشهد عازم قم بود و در نیشابور توسط نیروهای اطلاعاتی دستگیر شد و هم اکنون در زندان می باشد.

احضار اعضای شاخه جوانان جبهه مشارکت استان خراسان برای دادگاه روز ۱۵ آذر

خبرگزاری هرانا - در آستانه ۱۶ آذر و روز دانشجو، گروهی از اعضای شاخه جوانان جبهه مشارکت استان خراسان رضوی، به دادگاه انقلاب احضار شدند.
به گزارش جرس، این فعالان اصلاح طلب، که با قرارهای وثیقه و کفالت منتظر برگزاری دادگاه و رسیدگی به اتهامات وارده به خود در جریان حوادث بعد از انتخابات بوده اند، می بایستی روز دوشنبه ۱۵ آذر ماه ٨٩، خود را به دادگاه انقلاب مشهد معرفی نموده و مورد محاکمه قرار گیرند.
اسامی و جزئیات احضار شدگان متعاقبا اعلام می شود.

سیاوش حاتم بازداشت شد

خبرگزاری هرانا - سیاوش حاتم، فعال دانشجویی و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه بوعلی همدان روز سه شنبه این هفته توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
به گزارش دانشجونیوز، سیاوش حاتم دبیرسابق انجمن اسلامی دانشگاه بوعلی سینا همدان است که پیش از این و در پی اعتراضات انتخاباتی سال گذشته بازداشت و پس از مدتی با قید ضمانت آزاد شده بود. این فعال دانشجویی به درخواست نیروهای امنیتی و توسط مسئولین دانشگاه بوعلی از دانشگاه محل تحصیل خود اجبارا به دانشگاه شهید بهشتی تهران منتقل شده بود.
 بنابه گفته نزدیکان این فعال دانشجویی، وی در حالی که در جلسه رسمی امتحان در دانشگاه شهیدبهشتی حضور داشته توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت و به خارج از دانشگاه منتقل شده است. سپس مامورین وزارت اطلاعات  وی را به منزل شخصی اش برده و پس ازتفتیش منزل و ضبط کامپیوتر و وسائل شخصی اش، او را به مکان نامعلومی منتقل کرده اند. مامورین اطلاعاتی در پاسخ به اعضا خانواده سیاوش حاتم، علت بازداشت وی را تنها "پرسیدن چند سوال" عنوان کرده اند.
لازم به ذکر است که در هفته های پیش نیز 4 عضو منتخب شورای مرکزی دفترتحکیم وحدت یعنی علی قلیزاده، علیرضا کیانی، محسن برزگر و محمد حیدرزاده بازداشت شده بودند. گمانه زنی می شود این بازداشت ها در آستانه 16 آذر و با هدف ایجاد رعب در میان فعالین دانشجویی صورت می گیرد.


19 نفر از زندانیان آزاد شدند/ تکمیلی

خبرگزاری هرانا - روز گذشته سوم آذر ماه 19 نفر از زندانیان بند 350 زندان اوین آزاد شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" بعداز ظهر روز گذشته 19 نفر از جمله سینا گلچین، ناصر عبدالحسيني، رضا خادمي، ايمان آذريان، مسعود باباپور، جواد ماهزاده، گلچين عارفي و سامان نورانيان از زندانیان بند 350 زندان اوین آزاد شدند.
اعطای مرخصی از سوی دستگاه قضایی به زندانیان سیاسی همواره با فشار و تفتیش عقاید روبرو بوده است.


بی خبری از وضعیت مادران بازداشتی و نگهداری آنان در بند انفرادی

خبرگزاری هرانا - َخانمها اكرم نقابی ( مادر زینالی) و ژیلا مهدویان(مادر ترمسی) در سلولهای انفرادی ٢۰٩ اوین محبوس می باشند و هیچ اطلاعی از وضعیت پرونده و اتهامات آنان در دست نیست.
بر اساس گزارش كانون حمايت ازخانواده هاي جان باختگان و بازداشتي ها، تا كنون خانواده های این مادران اجازه ملاقات با آنان را پیدا نكرده و وضعیت حقوقی هیچكدام مشخص نیست. هر دو این مادران در تاریخ ۱٧ مهرماه به همراه دخترانشان دستگیر گردیده بودند كه بعد از مدتی دختران آنان آزاد و هم اكنون مادران در وضعیت نامشخصی به سر می برند. گفته می شود كه به این مادران اتهامات كلیشه ای "اقدام علیه امنیت ملی" و "ارتباط با گروههای معاند" زده شده است .
همچنین آمده است آنان فقط یک باردر هفته با خانواده های خود تماس تلفنی دارند، تا صرفا از وضعیت سلامتی خانواده را مطلع کنند، اما اجازه صحبت در رابطه با وضعیت و اتهامات مربوط به خودشان را ندارند.
دست اندركاران قوه قضاییه نیز اجازه ملاقات به خانواده های این دو مادر زندانی را تا كنون نداده اند.

اعمال محدودیت های جنسیتی در دانشگاه شهرکرد و اعتراض دانشجویان

خبرگزاری هرانا - در چند ماه اخیر مسئولین دانشگاه شهر کرد اقدام به انحلال چندین کانون و تشکل های فرهنگی و هنری نمودند.
به گزارش دانشجونیوز، به دنبال انحلال کانون های فعال فرهنگی از جمله تئاتر، موسیقی، گفتمان فرهنگي، هنرهاي تجسمي و تجمیع و محدود کردن این کانون ها در یک کانون که همراه با  جداسازي جنسيتی در محیط کانون ها و محيط های فرهنگی بوده است ، در اقدامی دیگر مسئولین  دانشگاه به دنبال جداسازی کافي شاپ دانشگاه بودند که با مخالفت شدید دانشجویان همراه شده بود. گفتنی است که پیش از این در بعضی از دروس عمومی نیز جدا سازی جنسیتی در این دانشگاه اعمال شده بود.
 در همین زمینه یک منبع آگاه به دانشجونیوز گزارش می دهد که به دنبال سناریو تفکیک جنسیتی، يکي از کانون های فرهنگي دانشگاه شهرکرد به مناسبت عید غدیر در تاريخ های ۱ آذر و ۲ آذر جشنی به این مناسبت برگزار کرده بود که روز اول جشن به دانشجویان پسر و روز دوم به دانشجویان دختر اختصاص یافته بود.
این اقدام مسولین دانشگاه با اعتراض عموم دانشجویان همراه شد بطوریکه دانشجویان دانشگاه شهرکرد در اقدامی اعتراضی از حضور در این مراسم خودداری نمودند. گفتنی است پس از روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد در سال ۸۴ پروژه تفکیک جنسیتی از سوی برخی از نهادها و روحانیون دولتی به صورت تدریجی در حال اجرا می باشد که اغلب با مقاومت اکثریت دانشجویان مواجه شده است.