دستگیری، صدور احکام سنگین و محاکمه حامیان مادران پارک لاله
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی ایران"صبح امروز ژیلا کرم زاده مکوندی از حامیان مادرا ن پارک لاله توسط مامورین وزارت اطلاعاتدستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
روز سه شنبه 6 دی ماه خانم ژیلا کرم زاده مکوندی حدودا 50 ساله از فعالین و حامیان مادران پارک لاله درستارخان تهران توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به قرنطینه زندان اوین منتقل شد.
روز یکشنبه 15 آبان ماه اجرای احکام دادگاه انقلاب ابلاغیه ای به ضامن وی ارسال نمود که در آن، به ضامن او 20 روز مهلت داده شده بود که خانم ژیلا کرم زاده مکوندی را به اجرای احکام دادگاه انقلاب معرفی کند تا حکم غیر قانونی و غیر انسانی و سنگین علیه او را به اجرا بگذارند.او در دادگاه بدوی به 4 سال زندان محکوم شده بود ولی در دادگاه تجدید نظر به 2 سال زندان قطعی و 2 سال زندان تعلیقی محکوم شد.
خانم ،ژیلا کرم زاده مکوندی از حامیان مادران پارک لاله (مادران عزادار) که در جریان یورشهای وحشیانه و شبانه 19 بهمن 1388 به منازلشان دستگیر و به بند 209 شکنجه گاه وزارت اطلاعات منتقل ونزدیک به 40 روز در این شکنجه گاه تحت شکنجه های جسمی و روحی و توهینهای اخلاقی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت. ولی با اعتراضات گسترده سازمانهای حقوق بشری و مراجع بین المللی وادار به آزادی او شد. در نهایت روز شنبه 20 فروردین ماه 1389 برای ابلاغ حکم به شعبه 28 دادگاه انقلاب احضار شد و توسط محمد مقیسه ای از اعضای کمسیون قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 به احکام سنگین ، غیر قانونی و غیر انسانی 4 سال زندان محکوم شدند.
از طرفی دیگر طی روزهای گذشته صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه فعالین و حامیان مادران پارک لاله شدت یافته است که از جمله آن صدور احکام سنگین و غیر انسانی 5 سال حبس تعزیری علیه خانم ژیلا مهدویان و فرزندشان خانم مریم نجفی به 2 سال زندان می باشد.همچنین خانم منصوره بهکیش توسط صلواتی معروف به قاضی مرگ محاکمه شد.خانم بهکیش 6 تن از اعضای خانواده اش را تقدیم راه آزادی مردم ایران نموده است.
مادران پارک لاله که در جریان اعتراضات میلیونی مردم ایران در سال 1388 جهت پیگیری وضعیت عزیزانشان که در بازداشت ،و یا مفقود شده بودند و همچنین مادرانی که عزیزانشان طی حاکمیت ولی فقیه اعدام شده بودند تشکیل گردید که در شهرهای مختلف ایران برای رسیدن به خواسته های خود اقدام به اعتراضات گسترده ای نمودند.خواسته های مادران پارک لاله و حامیان آنها به قرار زیر می باشد:1_ شناسایی و محاکمه آمرین و عاملین کشتارهای 30 ساله اخیر 2_ آزادی بدون قید وشرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی 3_ لغو مجازات اعدام
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیری، صدور احکام سنگین علیه حامیان مادران پارک لاله برای ایجاد فضای رعب و وحشت در ایران را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی ایران"صبح امروز ژیلا کرم زاده مکوندی از حامیان مادرا ن پارک لاله توسط مامورین وزارت اطلاعاتدستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
روز سه شنبه 6 دی ماه خانم ژیلا کرم زاده مکوندی حدودا 50 ساله از فعالین و حامیان مادران پارک لاله درستارخان تهران توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به قرنطینه زندان اوین منتقل شد.
روز یکشنبه 15 آبان ماه اجرای احکام دادگاه انقلاب ابلاغیه ای به ضامن وی ارسال نمود که در آن، به ضامن او 20 روز مهلت داده شده بود که خانم ژیلا کرم زاده مکوندی را به اجرای احکام دادگاه انقلاب معرفی کند تا حکم غیر قانونی و غیر انسانی و سنگین علیه او را به اجرا بگذارند.او در دادگاه بدوی به 4 سال زندان محکوم شده بود ولی در دادگاه تجدید نظر به 2 سال زندان قطعی و 2 سال زندان تعلیقی محکوم شد.
خانم ،ژیلا کرم زاده مکوندی از حامیان مادران پارک لاله (مادران عزادار) که در جریان یورشهای وحشیانه و شبانه 19 بهمن 1388 به منازلشان دستگیر و به بند 209 شکنجه گاه وزارت اطلاعات منتقل ونزدیک به 40 روز در این شکنجه گاه تحت شکنجه های جسمی و روحی و توهینهای اخلاقی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت. ولی با اعتراضات گسترده سازمانهای حقوق بشری و مراجع بین المللی وادار به آزادی او شد. در نهایت روز شنبه 20 فروردین ماه 1389 برای ابلاغ حکم به شعبه 28 دادگاه انقلاب احضار شد و توسط محمد مقیسه ای از اعضای کمسیون قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 به احکام سنگین ، غیر قانونی و غیر انسانی 4 سال زندان محکوم شدند.
از طرفی دیگر طی روزهای گذشته صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه فعالین و حامیان مادران پارک لاله شدت یافته است که از جمله آن صدور احکام سنگین و غیر انسانی 5 سال حبس تعزیری علیه خانم ژیلا مهدویان و فرزندشان خانم مریم نجفی به 2 سال زندان می باشد.همچنین خانم منصوره بهکیش توسط صلواتی معروف به قاضی مرگ محاکمه شد.خانم بهکیش 6 تن از اعضای خانواده اش را تقدیم راه آزادی مردم ایران نموده است.
مادران پارک لاله که در جریان اعتراضات میلیونی مردم ایران در سال 1388 جهت پیگیری وضعیت عزیزانشان که در بازداشت ،و یا مفقود شده بودند و همچنین مادرانی که عزیزانشان طی حاکمیت ولی فقیه اعدام شده بودند تشکیل گردید که در شهرهای مختلف ایران برای رسیدن به خواسته های خود اقدام به اعتراضات گسترده ای نمودند.خواسته های مادران پارک لاله و حامیان آنها به قرار زیر می باشد:1_ شناسایی و محاکمه آمرین و عاملین کشتارهای 30 ساله اخیر 2_ آزادی بدون قید وشرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی 3_ لغو مجازات اعدام
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیری، صدور احکام سنگین علیه حامیان مادران پارک لاله برای ایجاد فضای رعب و وحشت در ایران را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
اخبار روز:
خبر این است:
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، شورای همآهنگی احزاب اصلاح طلب، مجمع نمایندگان ادوار مجلس، شورای هماهنگی راه سبز امید و به طور خلاصه همه جریانات شناسنامه دار موسوم به "اصلاح طلب" تصمیم به عدم شرکت در انتخابات مجلس نهم و تحریم آن گرفتند و با این تصمیم تاریخی، آخرین علقه های میان خود با بیت فاسد خامنه ای و باند های نفتی- نظامی- امنیتی حامی اش را گسستند، تا با چهره ای شفاف و اپوزسیونی در کنار مردم بمانند.
این اصلا خبر خوبی نیست! اینکه در اوضاع به شدت بحرانی کنونی، حکومتگرانی تا این حد کودن و کوته بین زمام امور کشور را به دست دارند که خود را از نزدیک ترین یاران تا دیروزشان هم بی نیاز می پندارند و نصیحت هیچ مصلح و خیرخواهی را بر نمی تابند و زبانی جز زبان زور و داغ و درفش نمی فهمند، نشانه خطرناکی است! نشانه اسارت جامعه در چنگ استبدادی مطلقه و نشانه خطر سقوط آزاد کشور به ورطه جنگ یا تباهی و فروپاشی!
بر بستر این خطر و نگرانی اما، می توان به نیمه پر لیوان نظر افکند و این گسست و پیوست یک پارچه را به مثابه سرآغازی برای شگل گیری مجدد یک اراده ملی، دمکراتیک و رهایی بخش به فال نیک گرفت. به فال نیک گرفت و دست به کار شد! دست به کار شد برای سازمان دادن اراده معطوف به عمل. پیش از آنکه این آخرین فرصت ها هم از کف بروند.
راز سر به مهری نیست که فضای سیاسی کشور یخ زده است و احساس بیم، سردرگمی، انتظار و یاس چون گرد مرگ بر فضای جامعه شهری و سیاسی پاشیده شده است. اما این نخستین بار نیست که خاکستر انتظار، شعله آتش و امید را پنهان می کند. در اردیبهشت ۸۸ هم وضع همین طور بود و هیچ ناظری باور نمی کرد که آن آرامش گورستانی آبستن طوفان سبز خرداد باشد. ولی بود! اکنون نیز اوضاع به همان گونه است و سرمای بهمن، آبستن بهار سبز دیگری است. برای این مدعا دلایل زیادی وجود دارد: تورم از کنترل خارج شده و افسار گسیخته است، بیکاری، فقر و فساد بیداد می کنند، خطر شعله ور کردن جنگی ویرانگر تا بیخ گوش تهران رسیده است، فساد و تباهی حاکمان بی حد و مرز شده و روزی نیست که طشت رسوایی تازه ای از بام نیفتد، دروغ و هرزگی دیری است که از مرزهای تحمل گذشته اند و در یک کلام کارد به استخوان مردم رسیده است و این یک روی سکه است. روی دیگر سکه ناتوانی و شکست های پی در پی حکومت است؛ از فردای ۲۲ خرداد ۸۸ که خامنه ای به گردنگشی آشکار در مقابل مردم و اراده ملی متبلور در جنبش سبز روی آورد، تا امروز، بحران درون حکومت و جامعه سیری فزاینده داشته است:
در داخل طرح موسوم به "هدفمند کردن یارانه ها"، که همه امید حکومت به توفیق آن بود، به شکست انجامیده و شمارش معکوس برای دفن طرح و مجری نافرمان و بداقبالش آغاز شده است.
در منطقه با خیزش مردم سوریه، طرح انتقال "عمق استرتژیک" به فلسطین، لبنان و سوریه ترک برداشته است و در جهان حاصل سیاست "بازی با ریسک بالا" ،"نگاه به شرق"و "دیپلماسی تهاجمی"، اجماع جهانی در اعمال تحریم های فلج کننده و بازگشت گزینه نظامی به روی میزها بوده است.
در نتیجه تشدید بحران، خامنه ای دیگر "فصل الخطاب" نیست و در حالی که همه به ظاهر مدح و ثنای او را می گویند، اما حکومت به "مجمع الجزایری" از باندهای گانگستر تبدیل شده است و هر باندی ساز خود را می زند: یکی به مشاور آن دیگری یورش میبرد، دومی طرح ترور سفیر فلان کشور را می ریزد، سومی سفارت می گیرد، چهارمی معاون می دزدد، پنجمی دزد بیت المال فراری می دهد، ششمی، هفتمی و هشتمی در لندن و نیویورک مشغول "مذاکره" اند و در این "حسین قلی خانی" هیچ کس پاسخگوی هیچ کس نیست. این حکومت را فقط و فقط سرنیزه سرداران و امنیتی های فاسد و فربه از میلیاردها دلار نفتی،- که تا اطلاع ثانوی حمایت از بیت را لازم می دانند- سر پا نگهداشته است و جز سیدعلی خامنه ای کیست که نداند: "... بر سر سرنیزه نشاید نشست!"
در چنین شرایطی است که اجماع بی نظیر و بی سابقه ای که بر سر عدم شرکت در انتخابات و تحریم آن به وجود آمده، می تواند به فرصتی بزرگ برای تغییر بدل شود اگر ... اگر دست به کار شویم! اگر باور کنیم که کار ما کنشگران سیاسی نه نشستن و تفسیر و تفسیر و باز هم تفسیر که اقدام، اقدام و باز هم اقدام برای بسیج مردم و سازمانگری عمل سیاسی است و اگر بتوانیم بر خودخواهی های بدخیم و بیمارگونه خود چیره شویم و اگر بفهمیم که مردم برای مشتی مدعی پرگو و خودخواه تره خرد نخواهند کرد ولی برای کنشگرانی که اهل سازش، گذشت و مدارا و اهل کار دشوار سازمانگری باشند و بتوانند به اتفاق هم برآمد کنند، احترام قایل بوده، در غیاب رهبران ربوده شده جنبش سبز و در کنار آنها به حرفشان گوش فرا میدهند.
نخستین قدم برای دست به کار شدن، ایجاد ظرف مناسبی است برای گفتگوی معطوف به عمل سیاسی با هدف دستیابی به تفاهم بر سر نقشه کار. بر سر هدف مرحله ای یعنی "گذار از عدم شرکت منفعل به تحریم فعال" ظاهرا تفاهم عمومی وجود دارد و بنابراین نقشه کار باید در خدمت تحقق این هدف باشد و نیازی به تاکید نیست که مهم ترین وجه یک تحریم فعال، "همگانی "و "سراسری" بودن – و شدن آن است. بنابراین اصلی ترین وظیفه سیاست در دو ماهی که به روز رای گیری مانده، تبدیل ایران به یک "نه!" و یک کارت قرمز بزرگ است.
اگر همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون – بدون هیچ گونه قید و شرطی – نیروی خود را در "ائتلاف برای تحریم" یک کاسه کنیم، هزاران ابتکار در میان جوانان دیروز و امروز سر برخواهند آورد، حس اعتماد به نفس در جنبش دانشجویی، در جنبش های زنان و کارگران، در جنبش های ضدتبعیض و در میان میلیون ها روشنفکر فقیر، تقویت و احیا خواهد شد و این بار، مرکز حاشیه را محاصره می کند تا بذر آگاهی به بار بنشیند و صندوق های دروغ و تحقیر خالی بمانند و در هیچ کجا منافع محدود – و اغلب غیرواقعی- محلی سبب بی توجهی به منافع ملی و کلان نشود و باشد که کشور بلا کشیده ما - از خلیج فارس تا بحر خزر - یک صدا – و فقط یک صدا شود و ارتعاش فریاد "نه!" ملت بارگاه بیداد شیخ را به لرزه در آورد و مردم رنج کشیده ایران به دنبال تحریم یکپارچه نمایش انتخاباتی، روحیه خود را بازیافته، فرصتی برای برآمدی تاریخ ساز بدست آورند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، شورای همآهنگی احزاب اصلاح طلب، مجمع نمایندگان ادوار مجلس، شورای هماهنگی راه سبز امید و به طور خلاصه همه جریانات شناسنامه دار موسوم به "اصلاح طلب" تصمیم به عدم شرکت در انتخابات مجلس نهم و تحریم آن گرفتند و با این تصمیم تاریخی، آخرین علقه های میان خود با بیت فاسد خامنه ای و باند های نفتی- نظامی- امنیتی حامی اش را گسستند، تا با چهره ای شفاف و اپوزسیونی در کنار مردم بمانند.
این اصلا خبر خوبی نیست! اینکه در اوضاع به شدت بحرانی کنونی، حکومتگرانی تا این حد کودن و کوته بین زمام امور کشور را به دست دارند که خود را از نزدیک ترین یاران تا دیروزشان هم بی نیاز می پندارند و نصیحت هیچ مصلح و خیرخواهی را بر نمی تابند و زبانی جز زبان زور و داغ و درفش نمی فهمند، نشانه خطرناکی است! نشانه اسارت جامعه در چنگ استبدادی مطلقه و نشانه خطر سقوط آزاد کشور به ورطه جنگ یا تباهی و فروپاشی!
بر بستر این خطر و نگرانی اما، می توان به نیمه پر لیوان نظر افکند و این گسست و پیوست یک پارچه را به مثابه سرآغازی برای شگل گیری مجدد یک اراده ملی، دمکراتیک و رهایی بخش به فال نیک گرفت. به فال نیک گرفت و دست به کار شد! دست به کار شد برای سازمان دادن اراده معطوف به عمل. پیش از آنکه این آخرین فرصت ها هم از کف بروند.
راز سر به مهری نیست که فضای سیاسی کشور یخ زده است و احساس بیم، سردرگمی، انتظار و یاس چون گرد مرگ بر فضای جامعه شهری و سیاسی پاشیده شده است. اما این نخستین بار نیست که خاکستر انتظار، شعله آتش و امید را پنهان می کند. در اردیبهشت ۸۸ هم وضع همین طور بود و هیچ ناظری باور نمی کرد که آن آرامش گورستانی آبستن طوفان سبز خرداد باشد. ولی بود! اکنون نیز اوضاع به همان گونه است و سرمای بهمن، آبستن بهار سبز دیگری است. برای این مدعا دلایل زیادی وجود دارد: تورم از کنترل خارج شده و افسار گسیخته است، بیکاری، فقر و فساد بیداد می کنند، خطر شعله ور کردن جنگی ویرانگر تا بیخ گوش تهران رسیده است، فساد و تباهی حاکمان بی حد و مرز شده و روزی نیست که طشت رسوایی تازه ای از بام نیفتد، دروغ و هرزگی دیری است که از مرزهای تحمل گذشته اند و در یک کلام کارد به استخوان مردم رسیده است و این یک روی سکه است. روی دیگر سکه ناتوانی و شکست های پی در پی حکومت است؛ از فردای ۲۲ خرداد ۸۸ که خامنه ای به گردنگشی آشکار در مقابل مردم و اراده ملی متبلور در جنبش سبز روی آورد، تا امروز، بحران درون حکومت و جامعه سیری فزاینده داشته است:
در داخل طرح موسوم به "هدفمند کردن یارانه ها"، که همه امید حکومت به توفیق آن بود، به شکست انجامیده و شمارش معکوس برای دفن طرح و مجری نافرمان و بداقبالش آغاز شده است.
در منطقه با خیزش مردم سوریه، طرح انتقال "عمق استرتژیک" به فلسطین، لبنان و سوریه ترک برداشته است و در جهان حاصل سیاست "بازی با ریسک بالا" ،"نگاه به شرق"و "دیپلماسی تهاجمی"، اجماع جهانی در اعمال تحریم های فلج کننده و بازگشت گزینه نظامی به روی میزها بوده است.
در نتیجه تشدید بحران، خامنه ای دیگر "فصل الخطاب" نیست و در حالی که همه به ظاهر مدح و ثنای او را می گویند، اما حکومت به "مجمع الجزایری" از باندهای گانگستر تبدیل شده است و هر باندی ساز خود را می زند: یکی به مشاور آن دیگری یورش میبرد، دومی طرح ترور سفیر فلان کشور را می ریزد، سومی سفارت می گیرد، چهارمی معاون می دزدد، پنجمی دزد بیت المال فراری می دهد، ششمی، هفتمی و هشتمی در لندن و نیویورک مشغول "مذاکره" اند و در این "حسین قلی خانی" هیچ کس پاسخگوی هیچ کس نیست. این حکومت را فقط و فقط سرنیزه سرداران و امنیتی های فاسد و فربه از میلیاردها دلار نفتی،- که تا اطلاع ثانوی حمایت از بیت را لازم می دانند- سر پا نگهداشته است و جز سیدعلی خامنه ای کیست که نداند: "... بر سر سرنیزه نشاید نشست!"
در چنین شرایطی است که اجماع بی نظیر و بی سابقه ای که بر سر عدم شرکت در انتخابات و تحریم آن به وجود آمده، می تواند به فرصتی بزرگ برای تغییر بدل شود اگر ... اگر دست به کار شویم! اگر باور کنیم که کار ما کنشگران سیاسی نه نشستن و تفسیر و تفسیر و باز هم تفسیر که اقدام، اقدام و باز هم اقدام برای بسیج مردم و سازمانگری عمل سیاسی است و اگر بتوانیم بر خودخواهی های بدخیم و بیمارگونه خود چیره شویم و اگر بفهمیم که مردم برای مشتی مدعی پرگو و خودخواه تره خرد نخواهند کرد ولی برای کنشگرانی که اهل سازش، گذشت و مدارا و اهل کار دشوار سازمانگری باشند و بتوانند به اتفاق هم برآمد کنند، احترام قایل بوده، در غیاب رهبران ربوده شده جنبش سبز و در کنار آنها به حرفشان گوش فرا میدهند.
نخستین قدم برای دست به کار شدن، ایجاد ظرف مناسبی است برای گفتگوی معطوف به عمل سیاسی با هدف دستیابی به تفاهم بر سر نقشه کار. بر سر هدف مرحله ای یعنی "گذار از عدم شرکت منفعل به تحریم فعال" ظاهرا تفاهم عمومی وجود دارد و بنابراین نقشه کار باید در خدمت تحقق این هدف باشد و نیازی به تاکید نیست که مهم ترین وجه یک تحریم فعال، "همگانی "و "سراسری" بودن – و شدن آن است. بنابراین اصلی ترین وظیفه سیاست در دو ماهی که به روز رای گیری مانده، تبدیل ایران به یک "نه!" و یک کارت قرمز بزرگ است.
اگر همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون – بدون هیچ گونه قید و شرطی – نیروی خود را در "ائتلاف برای تحریم" یک کاسه کنیم، هزاران ابتکار در میان جوانان دیروز و امروز سر برخواهند آورد، حس اعتماد به نفس در جنبش دانشجویی، در جنبش های زنان و کارگران، در جنبش های ضدتبعیض و در میان میلیون ها روشنفکر فقیر، تقویت و احیا خواهد شد و این بار، مرکز حاشیه را محاصره می کند تا بذر آگاهی به بار بنشیند و صندوق های دروغ و تحقیر خالی بمانند و در هیچ کجا منافع محدود – و اغلب غیرواقعی- محلی سبب بی توجهی به منافع ملی و کلان نشود و باشد که کشور بلا کشیده ما - از خلیج فارس تا بحر خزر - یک صدا – و فقط یک صدا شود و ارتعاش فریاد "نه!" ملت بارگاه بیداد شیخ را به لرزه در آورد و مردم رنج کشیده ایران به دنبال تحریم یکپارچه نمایش انتخاباتی، روحیه خود را بازیافته، فرصتی برای برآمدی تاریخ ساز بدست آورند.
هرانا؛ احتمال انحلال بند زندانیان سیاسی در زندان ارومیه
خبرگزاری هرانا – در پی انتقال شش زندانی سیاسی به انفرادی زندان مرکزی ارومیه فردی به نام مهر علی فرهنگ مسئول بند سیاسی (بند۱۲) به زندانیان محبوس در این بند اعلام داشته است که بزودی بند سیاسی منحل خواهد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از ارومیه، مهر علی فرهنگ که در طی ماههای اخیر اقدام به آزار و اذیت زندانیان سیاسی محبوس در این بند میکند با تهدید زندانیان به انحلال بند ۱۲ به ایشان اعلام کرده است که همه زندانیان در بند های مختلف زندان پخش خواهند شد.
بر اساس تهدیدات این فرد مقرر گردیده است که ۳۰ تن از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۱۲ به سایر بند های زندان ارومیه که محل نگهداری زندانیان با جرایم مواد مخدر است منتقل شوند.
در همین راستا دو زندانی سیاسی به نامهای مجید دلایی میلان و شفق دلایی میلان از بند زندانیان سیاسی به بند معتادین و ناصر جعفری که در آذر ماه سالجاری در بند مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود به همراه یک زندانی سیاسی دیگر نیز به سایر بندهای زندان منتقل شدند.
هم چنین بنا به گزارش دیگری حبیب الله گلپری پور، علی احمد سلیمان و جهانگیر بادوزاده که از ۱۵ آذر ماه به سلولهای انفرادی زندان ارومیه منتقل شده بودند به بند سیاسی بازگردانده شدند.
اولین قرارداد استخراج نفت افغانستان با چین
وحیدالله شهرانی، وزیر معادن افغانستان، از طرف مجلس و کابینه موظف شده است تا قرارداد اکتشاف و استخراج نفت از حوزه آمودریا را با شرکت ملی نفت چین امضا کند.
دفتر ریاست جمهوری افغانستان طی اعلامیهای مطبوعاتی اعلام کرد که بر اساس این قرارداد، شرکت ملی نفت چین همراه با یک شرکت افغانی به نام «وطن گروپ» به اکتشاف و استخراج نفت از مناطق قشقاری، بازار کمی و زمرد سای میپردازد که در ولایات سرپل و فاریاب قرار دارند.
ذخایر تثبیت شده نفت این حوزه ۸۷ میلیون بشکه تخمین زده میشود.
بر اساس این گزارش، شرکت ملی نفت چین از نفت استخراج شده ۱۵ درصد حقالامتیاز و ۲۰ درصد مالیات به دولت افغانستان خواهد پرداخت و سهم افغانستان از سود نفت استخراج شده ۷۰ درصد خواهد بود.
این اولین قرارداد اکتشاف و استخراج نفت در افغانستان است که شامل ساخت اولین پالایشگاه نفت در خاک این کشور نیز میشود.
دولت افغانستان براساس برآورد مطالعات نهادهای بینالمللی در قلمرو این کشور، اعلام کرده است که شش حوزه بزرگ نفت و گاز به نامهای حوزه نفتی آمودریا، حوزه نفتی افغان تاجک، حوزه نفتی کشکه، حوزه نفتی در ولایت هرات، حوزه نفتی کتواز و حوزه نفتی هلمند در افغانستان وجود دارد.
اداره حمایت از سرمایهگذاری خصوصی، آیسا، افغانستان اخیرا اعلام کرد که چین در زمینه سرمایهگذاری در افغانستان در مقایسه با کشورهای غربی و همسایههای افغانستان پیشقدم بوده و به افزایش سرمایهگذاری در کشور علاقهمند است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی «اطلاعات صنعتی افغانستان»، روحالله احمدزی، رئیس بخش تشویق سرمایهگذاری آیسا، گفته است که ارزش منابع طبیعی افغانستان سه تریلیون دلار تخمین زده میشود و هم اکنون ۴۷ شرکت چینی در بخش استخراج معادن و سایر عرصهها در افغانستان فعالیت دارند.
شرکت «امسیسی» چین در مزایده سال ۲۰۰۸ در رقابت با شرکتهای قزاقستان، روسیه، آمریکا و کانادا توانست بزرگترین قرارداد صنعتی افغانستان، استخراج معدن مس «عینک» را از آن خود کند. این معدن در ولایت لوگر قرار دارد و ارزش آن ۴.۴ میلیارد دلار برآورد میشود.
وو گنگ چینگ، کنسول اقتصادی و تجارتی چین در کابل، دو ماه قبل در ماه اکتبر در مصاحبه با خبرگزاری رویترز اعلام کرده بود که وجود ناامنیها مانعی برای تاجران و سرمایهگذاران چینی برای فعالیت در افغانستان نیست.
به گفته وی، «دومین قدرت اقتصادی جهان تشنه منابع معدنی خام افغانستان است».
دفتر ریاست جمهوری افغانستان طی اعلامیهای مطبوعاتی اعلام کرد که بر اساس این قرارداد، شرکت ملی نفت چین همراه با یک شرکت افغانی به نام «وطن گروپ» به اکتشاف و استخراج نفت از مناطق قشقاری، بازار کمی و زمرد سای میپردازد که در ولایات سرپل و فاریاب قرار دارند.
ذخایر تثبیت شده نفت این حوزه ۸۷ میلیون بشکه تخمین زده میشود.
بر اساس این گزارش، شرکت ملی نفت چین از نفت استخراج شده ۱۵ درصد حقالامتیاز و ۲۰ درصد مالیات به دولت افغانستان خواهد پرداخت و سهم افغانستان از سود نفت استخراج شده ۷۰ درصد خواهد بود.
این اولین قرارداد اکتشاف و استخراج نفت در افغانستان است که شامل ساخت اولین پالایشگاه نفت در خاک این کشور نیز میشود.
دولت افغانستان براساس برآورد مطالعات نهادهای بینالمللی در قلمرو این کشور، اعلام کرده است که شش حوزه بزرگ نفت و گاز به نامهای حوزه نفتی آمودریا، حوزه نفتی افغان تاجک، حوزه نفتی کشکه، حوزه نفتی در ولایت هرات، حوزه نفتی کتواز و حوزه نفتی هلمند در افغانستان وجود دارد.
اداره حمایت از سرمایهگذاری خصوصی، آیسا، افغانستان اخیرا اعلام کرد که چین در زمینه سرمایهگذاری در افغانستان در مقایسه با کشورهای غربی و همسایههای افغانستان پیشقدم بوده و به افزایش سرمایهگذاری در کشور علاقهمند است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی «اطلاعات صنعتی افغانستان»، روحالله احمدزی، رئیس بخش تشویق سرمایهگذاری آیسا، گفته است که ارزش منابع طبیعی افغانستان سه تریلیون دلار تخمین زده میشود و هم اکنون ۴۷ شرکت چینی در بخش استخراج معادن و سایر عرصهها در افغانستان فعالیت دارند.
شرکت «امسیسی» چین در مزایده سال ۲۰۰۸ در رقابت با شرکتهای قزاقستان، روسیه، آمریکا و کانادا توانست بزرگترین قرارداد صنعتی افغانستان، استخراج معدن مس «عینک» را از آن خود کند. این معدن در ولایت لوگر قرار دارد و ارزش آن ۴.۴ میلیارد دلار برآورد میشود.
وو گنگ چینگ، کنسول اقتصادی و تجارتی چین در کابل، دو ماه قبل در ماه اکتبر در مصاحبه با خبرگزاری رویترز اعلام کرده بود که وجود ناامنیها مانعی برای تاجران و سرمایهگذاران چینی برای فعالیت در افغانستان نیست.
به گفته وی، «دومین قدرت اقتصادی جهان تشنه منابع معدنی خام افغانستان است».
اقتصاددان: حدود ۲۰ میلیون از یارانهها حذف خواهند شد
محمدرضا فرزین، دبیر ستاد هدفمندی یارانهها، روز سهشنبه گفت اقشاری که از نظر دولت مرفه هستند باید از گردونه دریافت یارانه نقدی خارج شوند. او شمار این افراد را در حدود ۱۰ میلیون نفر برشمرد.
به گفته دبیر ستاد هدفمندی رایانهها، ده میلیون نفر از جمع ۷۴ میلیون نفری که هم اکنون در ایران یارانه میگیرند، حذف خواهند شد.
آقای فرزین گفته است که از نظر دولت این افراد مرفه محسوب میشوند و نیازی به دریافت یارانه ندارند.
بر این اساس با توجه به یارانه ۴۵ هزار تومانی فعلی دولت ایران، افرادی که درآمدشان ۴۵۰ هزار تومان به بالاست، مشمول دریافت یارانه نخواهند شد.
جمشید اسدی، اقتصاددان در پاریس، درباره تبعات حذف این افراد از چرخه دریافت یارانه بر اقتصاد و جامعه ایران به رادیوفردا میگوید:
جمشید اسدی: به دو دلیل هرگز تعجب نمیکنم که دولت مجبور شده است به این صراحت اعلام کند که حدود ده میلیون نفر از دریافت یارانه نقدی محروم خواهند شد.
نخست این که درآمد دولت از حذف یارانهها آن قدر نخواهد بود که بتواند آن چه را که قول داده است پرداخت نماید. دوم این که هزینههای جاری دولت به شدت بالا رفته است و حتی بیشتر از میزان درآمد دولت شده است.
از آن سو درآمد نفت هم کاهش پیدا کرده و در نتیجه دولت نمیتواند قولی را که داده عملی کند.
تازه الان حدود ده میلیون را اعلام کردهاند، اما من فکر میکنم که حدود ۲۰ میلیون و حتی بیشتر محتملتر است.
پیامد آن این خواهد بود که با حذف یارانهها به شدت هزینهها بالا رفته، گرچه قرار بود با یارانه نقدی این مسئله جبران شود، ولی به تدریج شمار بیشتری از شهروندان ایرانی از دریافت یارانه کنار گذاشته میشوند و محروم خواهند شد.
اما علاوه بر این دقت کنید که بیکاری در کشور رشد کرده و میزان تولید و سطح اشتغال هم کاهش یافته است. کشور آن چنان با بیاعتباری روبهروست که هر کسی هم که پولی دارد، آن را سعی میکند به خارج از پول ملی، یعنی به ارز و سنگ قیمتی تبدیل نماید.
محمدرضا فرزین درباره شیوه اجرای حذف افراد، به گفته او، مرفه گفته است که دولت در گام نخست با شناسایی این افراد و با ارسال نامه به آنها، خواستار کنارهگیری داوطلبانه آنها از دریافت یارانه میشود و در گامهای بعدی از روشهای دیگری استفاده خواهد کرد.
تصمیم به حذف ده میلیون نفر از دریافت یارانه نقدی در حالی اعلام میشود که در ابتدای اجرای طرح هدفمندی یارانهها، اعلام شده بود که روش خوشهبندی اقشار مختلف برای تعیین میزان یارانه تعلق گرفته به آنها به کار گرفته خواهد شد.
اما سرانجام اعلام شد که به همه مردم یارانه داده خواهد شد. آن زمان گفته شد که به دلیل نبود تحلیل دقیقی از وضعیت معیشتی مردم، این روش کنار گذاشته شده است.
آقای اسدی در پاسخ به این سوال که آیا هم اکنون دولت به تحلیل دقیقی از وضعیت معیشتی مردم رسیده است یا نه، میگوید:
جمشید اسدی: ما یک آمار بیمههای اجتماعی داشتیم که لابد تعداد کسانی را که کمک دریافت میکنند، در اختیار داشت. یک آماری از سوی افراد تحت پوشش کمیتههای امداد وجود داشت که آن هم بخشی از آمار موجود محسوب میشد، به علاوه آماری که در اختیار خود سازمان آمار بود.
با وجود این اگر به خاطر داشته باشید، آقای احمدینژاد مقداری پرسشنامه تهیه کرد تا از همه خانوادهها در این مورد یک سری اطلاعات و دادههایی جمعآوری کند.
اما سوال اینجاست که بر چه مبنایی قرار بود چه کسانی این یارانه نقدی را دریافت کنند و چه کسانی بر چه مبنایی مشمول حالشان نمیشد؟ بر چه مبنایی و از چه زمانی میخواستند آن را حساب کنند؟
این شد که خودشان این طرح را کنار گذاشتند. چرا که شدنی نبود. اما حالا دوباره دارند صحبت از این میکنند که کسانی که ثروتمند هستند و توانایی دارند، اعلام کنند و این درآمد را دریافت نکنند.
التبه من نمیدانم در نهایت بر چه مبنایی این مسئله پایهریزی خواهد شد. گمانهای که من پیش از این زدهام و کماکان بر آن پایبند هستم این است که با افول بسیار شدید دارایی دولت و در حقیقت ناتوانی دولت برای پرداخت یارانهها، تنها به کسانی یارانه خواهند داد که در حقیقت مرید و پیرو دولت باشند، یعنی بدنه اجتماعی دولت باشند.
میدانید که دولت حتی قبل از این که وارد این بحرانها بشود، سهم یارانه نقدی بخش صنعت را نداده است.
دبیر ستاد هدفمندی یارانهها در گفتوگوی اخیرش همچنین از موفقیتآمیز بودن طرح هدفمندی یارانهها صحبت کرده و گفته است که با اجرای این طرح فاصله طبقاتی شهرنشینان و روستاییان کاهش یافته و وضع درآمدی ۸۰ درصد مردم جامعه بهبود یافته است.
به گفته دبیر ستاد هدفمندی رایانهها، ده میلیون نفر از جمع ۷۴ میلیون نفری که هم اکنون در ایران یارانه میگیرند، حذف خواهند شد.
گزارش بابک غفوری آذر را بشنوید
محمدرضا فرزین دوشنبه شب در تلویزیون دولتی ایران، این ده میلیون نفر حذف شده را کسانی معرفی کرد که میزان یارانه دریافتیشان پنج تا ده درصد درآمدشان را تشکیل میدهد.آقای فرزین گفته است که از نظر دولت این افراد مرفه محسوب میشوند و نیازی به دریافت یارانه ندارند.
بر این اساس با توجه به یارانه ۴۵ هزار تومانی فعلی دولت ایران، افرادی که درآمدشان ۴۵۰ هزار تومان به بالاست، مشمول دریافت یارانه نخواهند شد.
جمشید اسدی، اقتصاددان در پاریس، درباره تبعات حذف این افراد از چرخه دریافت یارانه بر اقتصاد و جامعه ایران به رادیوفردا میگوید:
جمشید اسدی: به دو دلیل هرگز تعجب نمیکنم که دولت مجبور شده است به این صراحت اعلام کند که حدود ده میلیون نفر از دریافت یارانه نقدی محروم خواهند شد.
نخست این که درآمد دولت از حذف یارانهها آن قدر نخواهد بود که بتواند آن چه را که قول داده است پرداخت نماید. دوم این که هزینههای جاری دولت به شدت بالا رفته است و حتی بیشتر از میزان درآمد دولت شده است.
از آن سو درآمد نفت هم کاهش پیدا کرده و در نتیجه دولت نمیتواند قولی را که داده عملی کند.
تازه الان حدود ده میلیون را اعلام کردهاند، اما من فکر میکنم که حدود ۲۰ میلیون و حتی بیشتر محتملتر است.
پیامد آن این خواهد بود که با حذف یارانهها به شدت هزینهها بالا رفته، گرچه قرار بود با یارانه نقدی این مسئله جبران شود، ولی به تدریج شمار بیشتری از شهروندان ایرانی از دریافت یارانه کنار گذاشته میشوند و محروم خواهند شد.
اما علاوه بر این دقت کنید که بیکاری در کشور رشد کرده و میزان تولید و سطح اشتغال هم کاهش یافته است. کشور آن چنان با بیاعتباری روبهروست که هر کسی هم که پولی دارد، آن را سعی میکند به خارج از پول ملی، یعنی به ارز و سنگ قیمتی تبدیل نماید.
محمدرضا فرزین درباره شیوه اجرای حذف افراد، به گفته او، مرفه گفته است که دولت در گام نخست با شناسایی این افراد و با ارسال نامه به آنها، خواستار کنارهگیری داوطلبانه آنها از دریافت یارانه میشود و در گامهای بعدی از روشهای دیگری استفاده خواهد کرد.
تصمیم به حذف ده میلیون نفر از دریافت یارانه نقدی در حالی اعلام میشود که در ابتدای اجرای طرح هدفمندی یارانهها، اعلام شده بود که روش خوشهبندی اقشار مختلف برای تعیین میزان یارانه تعلق گرفته به آنها به کار گرفته خواهد شد.
اما سرانجام اعلام شد که به همه مردم یارانه داده خواهد شد. آن زمان گفته شد که به دلیل نبود تحلیل دقیقی از وضعیت معیشتی مردم، این روش کنار گذاشته شده است.
آقای اسدی در پاسخ به این سوال که آیا هم اکنون دولت به تحلیل دقیقی از وضعیت معیشتی مردم رسیده است یا نه، میگوید:
جمشید اسدی: ما یک آمار بیمههای اجتماعی داشتیم که لابد تعداد کسانی را که کمک دریافت میکنند، در اختیار داشت. یک آماری از سوی افراد تحت پوشش کمیتههای امداد وجود داشت که آن هم بخشی از آمار موجود محسوب میشد، به علاوه آماری که در اختیار خود سازمان آمار بود.
با وجود این اگر به خاطر داشته باشید، آقای احمدینژاد مقداری پرسشنامه تهیه کرد تا از همه خانوادهها در این مورد یک سری اطلاعات و دادههایی جمعآوری کند.
اما سوال اینجاست که بر چه مبنایی قرار بود چه کسانی این یارانه نقدی را دریافت کنند و چه کسانی بر چه مبنایی مشمول حالشان نمیشد؟ بر چه مبنایی و از چه زمانی میخواستند آن را حساب کنند؟
این شد که خودشان این طرح را کنار گذاشتند. چرا که شدنی نبود. اما حالا دوباره دارند صحبت از این میکنند که کسانی که ثروتمند هستند و توانایی دارند، اعلام کنند و این درآمد را دریافت نکنند.
التبه من نمیدانم در نهایت بر چه مبنایی این مسئله پایهریزی خواهد شد. گمانهای که من پیش از این زدهام و کماکان بر آن پایبند هستم این است که با افول بسیار شدید دارایی دولت و در حقیقت ناتوانی دولت برای پرداخت یارانهها، تنها به کسانی یارانه خواهند داد که در حقیقت مرید و پیرو دولت باشند، یعنی بدنه اجتماعی دولت باشند.
میدانید که دولت حتی قبل از این که وارد این بحرانها بشود، سهم یارانه نقدی بخش صنعت را نداده است.
دبیر ستاد هدفمندی یارانهها در گفتوگوی اخیرش همچنین از موفقیتآمیز بودن طرح هدفمندی یارانهها صحبت کرده و گفته است که با اجرای این طرح فاصله طبقاتی شهرنشینان و روستاییان کاهش یافته و وضع درآمدی ۸۰ درصد مردم جامعه بهبود یافته است.
تجاوز در سوله میوه و ترهبار در تهران
خبر ربوده شدن یک دختر جوان و تجاوز جنسی به او در قلب تهران به یکی از بحثانگیزترین مسائل اجتماعی در ایران بدل شده است. آن چنان که علیرضا طاهری از رادیوفردا گزارش میدهد، این خبر در پی نزدیک به دو هفته از تاریخ وقوع آن، اکنون، بهخصوص در پایگاههای اینترنتی جناح موسوم به اصولگرا، جناح حاکم بر ایران، بازتاب یافته است.
نخستین بار این روزنامه شرق بود که از ماجرای تجاوز به این دختر جوان پرده برداشت و نوشت: «دو کارگر میدان میوه و ترهبار که دختری را ربوده و مورد تعرض قرار داده بودند، در بازجوییهایشان به جرم خود اعتراف کردند.»
شرق در گزارشی که بیدرنگ در پایگاههای اینترنتی اصولگرایان نیز بازتاب یافت افزود: دختر جوانی شامگاه چهارشنبه، بیست و سوم آذرماه، سراسیمه و مضطرب وارد کلانتری جوادیه تهران شد و به افسر نگهبان گفت که توسط دو مرد مورد تعرض قرار گرفته است.
این دختر ۲۹ ساله که به شدت گریه میکرد، درباره واقعهای که برایش رخ داده بود گفت: من در شرکتی در خیابان ولی عصر کار میکنم. امروز بعدازظهر وقتی کارم تمام شد به خیابان آمدم تا به خانه برگردم، اما یک سارق به من حمله کرد و گوشی تلفن همراهم را از دستم قاپید. هر چه دنبال آن سارق دویدم و جیغ و فریاد کردم فایدهای نداشت و آن فرد فرار کرد. در حالی که به شدت ناراحت بودم در کنار خیابان ایستادم تا سوار تاکسی بشوم. مسیرم را به یک پراید شخصی گفتم و راننده هم توقف کرد. یک مسافر مرد هم در صندلی جلو نشسته بود. من هم اعتماد کردم و سوار شدم. داخل ماشین به خاطر اتفاقی که برایم افتاده بود شروع به گریه کردم و راننده وقتی این صحنه را دید سر صحبت را باز کرد و من هم اتفاقی را که برایم افتاده بود شرح دادم.
شرق از قول این دختر ۲۹ ساله ادامه داده است: همان طور که مشغول صحبت بودیم، راننده از مسیر اصلی خارج شد و به یک خیابان فرعی پیچید. من به این کار او اعتراض کردم، اما گفت به محض این که مسافر دیگرش را پیاده کند، دوباره به خیابان اصلی برمیگردد. به این ترتیب به راهش ادامه داد و ناگهان مردی که صندلی کنار راننده نشسته بود به روی صندلی عقب پرید.
او چاقویی را از جیبش درآورد و زیر گلویم گذاشت و گفت که اگر صدایم در بیاید مرا میکشد. به شدت ترسیده بودم و تمام بدنم میلرزید. چارهای غیر از سکوت نداشتم. آن مرد سرم را زیر صندلی فرو برد و چند دقیقه بعد، وقتی پراید متوقف شد، دیدم که کنار یک سوله میوه و ترهبار هستیم. آن دو مرد مرا به زور از ماشین پیاده کردند. خیلی التماس کردم تا کاری با من نداشته باشند و رهایم کنند. ولی توجهی به حرفهایم نکردند و به طرز فجیعی به من تعرض و بعد دوباره به زور سوار پرایدم کردند.
وقتی به بلوار فرهنگ رسیدیم مرا از ماشین بیرون انداختند. من شوکه و وحشت زده بودم و نمیدانستم که چکار کنم، به همین دلیل هم تصمیم گرفتم به کلانتری بیایم و شکایت کنم.»
به گزارش روزنامه شرق، کارآگاهان بر پایه اطلاعاتی که این دختر قربانی تجاوز جنسی در اختیارشان گذاشته بود سرانجام رد پراید یاد شده را یافتند و راننده آن به نام پیمان، ۲۲ ساله، را بازداشت کردند.
پیمان که در آغاز منکر هر گونه خطایی بود، سرانجام به جرم خود اقرار و همدست ۲۳ سالهاش را که او نیز کارگر میدان میوه و ترهبار است، به ماموران معرفی کرد.
این خبر به زودی به بحثانگیزترین خبر به خصوص در رسانههای گروهی اصولگرایان بدل شد و کامنتهای بسیاری را به دنبال داشت.
شماری از این کامنتگذاران سریعا خواستار اعدام فوری پیمان و همدست او شدند. شماری نیز در مقابل، از چند و چون حجاب و آرایش این دختر قربانی، پرسشهایی را مطرح کردند.
یکی از کامنتگذاران نوشت: «چطور است که هیچ کس تا به حال متعرض زن چادری من نشده است؟»
کامنتگذار دیگری پاسخ داد که «حتما نباید بلایی سر زن چادری کسی بیاید تا وقوع چنین اتفاقات تلخی را در پایتخت کشورمان بپذیریم».
اکثریت قاطع همین کامنتگذاران به عبارت «وای بر ما» و «وای بر مسلمانی ما» بسنده کردند.
در جمهوری اسلامی، همانند بسیاری از موارد دیگر، آمار دقیقی از شمار تجاوزهای جنسی در دست نیست. بهخصوص که در بسیاری از این موارد، قربانیان تجاوز از بیم آبرویشان ترجیح میدهند که ماجرا را مسکوت بگذارند.
نخستین بار این روزنامه شرق بود که از ماجرای تجاوز به این دختر جوان پرده برداشت و نوشت: «دو کارگر میدان میوه و ترهبار که دختری را ربوده و مورد تعرض قرار داده بودند، در بازجوییهایشان به جرم خود اعتراف کردند.»
شرق در گزارشی که بیدرنگ در پایگاههای اینترنتی اصولگرایان نیز بازتاب یافت افزود: دختر جوانی شامگاه چهارشنبه، بیست و سوم آذرماه، سراسیمه و مضطرب وارد کلانتری جوادیه تهران شد و به افسر نگهبان گفت که توسط دو مرد مورد تعرض قرار گرفته است.
این دختر ۲۹ ساله که به شدت گریه میکرد، درباره واقعهای که برایش رخ داده بود گفت: من در شرکتی در خیابان ولی عصر کار میکنم. امروز بعدازظهر وقتی کارم تمام شد به خیابان آمدم تا به خانه برگردم، اما یک سارق به من حمله کرد و گوشی تلفن همراهم را از دستم قاپید. هر چه دنبال آن سارق دویدم و جیغ و فریاد کردم فایدهای نداشت و آن فرد فرار کرد. در حالی که به شدت ناراحت بودم در کنار خیابان ایستادم تا سوار تاکسی بشوم. مسیرم را به یک پراید شخصی گفتم و راننده هم توقف کرد. یک مسافر مرد هم در صندلی جلو نشسته بود. من هم اعتماد کردم و سوار شدم. داخل ماشین به خاطر اتفاقی که برایم افتاده بود شروع به گریه کردم و راننده وقتی این صحنه را دید سر صحبت را باز کرد و من هم اتفاقی را که برایم افتاده بود شرح دادم.
شرق از قول این دختر ۲۹ ساله ادامه داده است: همان طور که مشغول صحبت بودیم، راننده از مسیر اصلی خارج شد و به یک خیابان فرعی پیچید. من به این کار او اعتراض کردم، اما گفت به محض این که مسافر دیگرش را پیاده کند، دوباره به خیابان اصلی برمیگردد. به این ترتیب به راهش ادامه داد و ناگهان مردی که صندلی کنار راننده نشسته بود به روی صندلی عقب پرید.
او چاقویی را از جیبش درآورد و زیر گلویم گذاشت و گفت که اگر صدایم در بیاید مرا میکشد. به شدت ترسیده بودم و تمام بدنم میلرزید. چارهای غیر از سکوت نداشتم. آن مرد سرم را زیر صندلی فرو برد و چند دقیقه بعد، وقتی پراید متوقف شد، دیدم که کنار یک سوله میوه و ترهبار هستیم. آن دو مرد مرا به زور از ماشین پیاده کردند. خیلی التماس کردم تا کاری با من نداشته باشند و رهایم کنند. ولی توجهی به حرفهایم نکردند و به طرز فجیعی به من تعرض و بعد دوباره به زور سوار پرایدم کردند.
وقتی به بلوار فرهنگ رسیدیم مرا از ماشین بیرون انداختند. من شوکه و وحشت زده بودم و نمیدانستم که چکار کنم، به همین دلیل هم تصمیم گرفتم به کلانتری بیایم و شکایت کنم.»
به گزارش روزنامه شرق، کارآگاهان بر پایه اطلاعاتی که این دختر قربانی تجاوز جنسی در اختیارشان گذاشته بود سرانجام رد پراید یاد شده را یافتند و راننده آن به نام پیمان، ۲۲ ساله، را بازداشت کردند.
پیمان که در آغاز منکر هر گونه خطایی بود، سرانجام به جرم خود اقرار و همدست ۲۳ سالهاش را که او نیز کارگر میدان میوه و ترهبار است، به ماموران معرفی کرد.
این خبر به زودی به بحثانگیزترین خبر به خصوص در رسانههای گروهی اصولگرایان بدل شد و کامنتهای بسیاری را به دنبال داشت.
شماری از این کامنتگذاران سریعا خواستار اعدام فوری پیمان و همدست او شدند. شماری نیز در مقابل، از چند و چون حجاب و آرایش این دختر قربانی، پرسشهایی را مطرح کردند.
یکی از کامنتگذاران نوشت: «چطور است که هیچ کس تا به حال متعرض زن چادری من نشده است؟»
کامنتگذار دیگری پاسخ داد که «حتما نباید بلایی سر زن چادری کسی بیاید تا وقوع چنین اتفاقات تلخی را در پایتخت کشورمان بپذیریم».
اکثریت قاطع همین کامنتگذاران به عبارت «وای بر ما» و «وای بر مسلمانی ما» بسنده کردند.
در جمهوری اسلامی، همانند بسیاری از موارد دیگر، آمار دقیقی از شمار تجاوزهای جنسی در دست نیست. بهخصوص که در بسیاری از این موارد، قربانیان تجاوز از بیم آبرویشان ترجیح میدهند که ماجرا را مسکوت بگذارند.
۲۰۱۱: سال بازگشت جوانان با جنبشهای جدید اجتماعی
سال ۲۰۱۱ را بیتردید باید سال بازگشت جوانان به صحنه سیاست و جامعه در چهارگوشه دنیا دانست. جوانان که به نظر میرسید در پی حوادث دهه شصت میلادی دیگر نقش خود در شکل دادن به جنبشهای اعتراضی را از دست دادهاند، بار دیگر در مرکز مهمترین حرکتهای جدید و نوظهور اجتماعی سال ۲۰۱۱ در چندین کشور قرار گرفتند.
سمت و سوی این جنبشهای جدید اجتماعی برخلاف گذشته از کشورهای جنوب (شمال آفریقا و خاورمیانه) به سوی کشورهای شمال و پیشرفته (اسپانیا، آمریکا...) بود. این جنبشها دارای ویژگیهایی هستند که آنها را تا حدودی از حرکتهای اجتماعی دهههای گذشته متمایز میکند. برای بسیاری جنبشهای جدیدی که جوانان در مرکز آن قرار دارند نوعی شکل اعتراضی نوظهور و بدیع است که میتواند افقهای جدیدی در برابر جامعه بشری قرن بیست و یکم بگشاید.
جوانان دموکراسی را به خاورمیانه آوردند
آن چه به بهار عربی شهرت یافته را بیش از همه جوانان ناراضی کشورهای استبدادی خاورمیانه به وجود آوردند. در تونس، مصر و چند کشور عربی دیگر جوانان به طور خودجوش و از طریق شبکههای اجتماعی مجازی و حضور در خیابانها بهتدریج به جنبشهای اجتماعی پردامنهای شکل دادند و حال و هوای این منطقه استبدادزده را پس از دههها دگرگون کردند.
جنبشهای اعتراضی در تونس و مصر در زمان کم و بیش کوتاهی موفق به کنار زدن نظامهای بسته و استبدادی شدند که در دهههای گذشته توانسته بودند از طریق سرکوب دامنه قدرت غیردموکراتیک خود را گسترش دهند.
در تونس بوعزیزی، جوانی که در اعتراض به شرایط دشوار زندگی و نیز رفتار غیرانسانی پلیس خود را برابر ساختمان شهرداری به آتش کشید، به نماد شورش نسلی تبدیل شد که حاضر نیست به زندگی با حقارت و تنگدستی و در شرایط سرکوب تن در دهد. جوانان تونسی با کلمات و خواستههایی ساده در مخالفت با حکومتی فاسد و ناکارآمد به خیابانها ریختند و بن علی را ناچار ساختند قدرت را ترک کند و راه تحولات آینده را بگشاید.
در مصر جنبش اعتراضی که جوانان آغازگر آن بودند بازتاب جهانی و منطقهای گستردهای داشت. میدان تحریر قاهره به صحنه حرکت نسل ناراضی تبدیل شد که برای رسیدن به خواستههای خود با نوآوری به جای استفاده از ابزار شناخته شده همیشگی فضایی از شهر و دنیای مجازی را به صورت نماد اعتراض به نبودن دموکراسی و تحقیر شهروندی درآوردند.
جوانان متعرض اروپا و آمریکا
دامنه جنبشهای اعتراضی جوانان به کشورهای توسعهیافته غربی هم کشیده شد و از حرکتهایی مانند جنبش وال استریت یا ناراضیان اسپانیا در همه جا به عنوان اقداماتی یاد میشود که با الهام از جوانان عرب شکل گرفتهاند. در اسپانیا جنبش موسوم به ام-۱۵ (۱۵ مه ۲۰۱۱، آغاز جنبش) که از مادرید آغاز شد و دامنه آن به سایر شهرهای اسپانیا کشید خواهان توجه به وضعیت بحرانی جوانان بیکار یا کمدرآمد است. اعتراض جنبش ناراضیان اسپانیا به اثرات منفی بحران اقتصادی کنونی بر زندگی جوانان است. در آمریکا نیز جنبش موسوم به وال استریت که در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ اعلام موجودیت کرد میخواهد زبان گویای کسانی باشد که در کشورهای ثروتمند شمال فقیر و بیکارند، تحت فشار مالی قرار دارند، از امکانات آموزشی محروم میشوند و بار واقعی بحران کنونی را به دوش میکشند. اعتراض جوانان به عملکرد سرمایه مالی و بحران ناشی از آن و تاثیر منفی بحران و سیاستهای اقتصادی ضد رفاهی بر زندگی طبقات متوسط و تهیدست است. جنبش اعتراضی جوانان کشورهای پیشرفته به بیعدالتیهای جامعه سرمایهداری را بهویژه در شرایط بحران گستردهای که گریبانگیر اقتصاد کشورهای توسعهیافته شمال شده باید درک کرد.
جوانان ۱۹۶۰، جوانان ۲۰۱۱
در تاریخ معاصر، دهه ۱۹۶۰ سالهای شورش جوانان نام گرفته است. شورش جوانان آن سالها علیه جنگ سرد و مسابقه تسلیحاتی، جنگ ویتنام، حکومتهای استبدادی، جامعه سرمایهداری یا سنتها و هنجارهای سختگیرانه بود. بسیاری از جنبشهای آن زمان گرایش انقلابی و چپی داشتند و در برخی مناطق جهان هم گروههای مسلح چریکی با هدف تغییر رادیکال شرایط به وجود آمدند.
جوانان آن دوران خواهان دنیایی با عدالت بیشتر و بدون جنگ و تبعیض بودند وگاه نارضایتی و طغیان خود را در قالب مکاتب ایدئولوژیکی و انقلابی بیان میکردند که در عمل راهی به دموکراسی نمیگشودند. شورش جوانان در سالهای شصت فقط معنای سیاسی نداشت، از نظر جامعهشناسی این جنبشها بیان حضور آنها به عنوان یک گروه اجتماعی نوظهور با ویژگیها و فرهنگ خاص خود نیز بود. در نتیجه جنبشهای دهه شصت نه تنها در بعد سیاسی تغییراتی را در کشورهای غربی به وجود آورد که سبب شد تا جوانان و بهویژه دختران جایگاه جدید و به رسمیت شناخته شدهای در جامعه پیدا کنند و فرهنگ ویژه جوانان و الگوهای جدید رفتاری یا آزادیهای جنسی هنجاری شوند.
مقایسه تاریخی سالهای شصت با آن چه در سال ۲۰۱۱ دیدیم تا حدودی نشاندهنده دگرگونیهای ژرفی است که جامعه بشری در نیم قرن گذشته از سر گذارنده است. جنبشهای سال ۲۰۱۱ را نمیتوان با همان ویژگیهای سالهای شصت تعریف کرد. چند ویژگی اصلی جنبشهای جدید جوانان را از تجربههای پیشین متمایز میکند:
نخست آن که جوانان تا حدودی بدون احزاب، گروهها یا تشکلهای سنتی (سندیکا، اتحادیه...) یا اشکال شناخته شده سازمانیابی از طریق حرکتهای خودجوش این جنبشها را به وجود آوردند.
دوم این که جنبشهای جدید دارای رهبری شناخته شده حزبی یا شخصیتهای فرهمند (روشنفکر، مذهبی، سیاستمدار...) تاثیرگذار نیستند. وجود نسل جدیدی از «روشنفکران میانجی» (فرهاد خسرو خاور) متشکل از روزنامهنگاران، وبلاگنویسان یا فعالان مدنی و نیز شبکه اجتماعی مجازی به جوانان امکان داد با هم مرتبط شوند، با یکدیگر گفتوگو کنند و دست به عمل بزنند.
سوم این که دختران (در مورد کشورهای عربی) نقش بسیار فعالی در جنبشها به عهده داشتند و این وجه نوآوری مهمی در منطقه مردسالار خاورمیانه به شمار میرود.
چهارم این که این جنبشهای مخالف خشونت هستند و بر آنند تا از طریق حرکتهای مدنی به حقوق شهروندی خود دست یابند. برای نخستین بار در برخی از کشورهای عربی به جای انقلاب خونین، مبارزه مسلحانه یا بمبگذاری و حرکتهای خشونتآمیز نسلی به میدان آمده که فرهنگ جدیدی را ارائه میکند و ایدهآل فردای خود را در پراتیک امروز به نمایش میگذارد.
پنجم آن که پروژه و خواست سیاسی جوانان شورشی بسیار ساده و در عین حال اساسی است. در کشورهای عربی جوانان خواهان انتخابات آزاد، جامعه کثرتگرا و باز، آزادی بیان و احترام به حرمت انسانی و توسعه عادلانه هستند، خواستههایی که طی دهها سال توسط حکومتهای بسته و استبدادی نادیده گرفته میشدند. در کشورهای شمال جنبش جوانان خواهان جامعه عادلانه و بدون فقر و با تامین اجتماعی و جلوگیری از تسلط سرمایه مالی بر زندگی جامعه هستند.
بسیاری از نقش تعیینکننده رسانههای جدید یا شبکه مجازی در شکلگیری این حرکتها میگویند. این واقعیتی مهم است که رسانههای مجازی در شکل دادن به این جنبشها نقش شتابدهنده و سازمانگرانه مهم داشتند، اما چیز دیگری فراتر از تکنولوژی جدید وجود دارد و آن وجدان جدید شهروندی است که دیگر نمیخواهد تحقیر، سرکوب، فساد و ناکارآیی اجتماعی و اقتصادی را تحمل کند.
ایران و جنبشهای جدید اجتماعی
جنبشهای جوانان در اروپا و آمریکا و نیز جنبش دموکراسیخواهانه در کشورهای عربی در ایران هم بازتاب گستردهای داشته است. بسیاری از فعالان جنبش اعتراضی در ایران حرکت بهار عربی را به نوعی ادامه جنبش اعتراضی سال ۲۰۰۹ میدانند. این شبیهسازی زیاد هم دور از واقعیت نیست، چرا که در کنار برخی تفاوتها، همسانیهای فراوانی هم میان این دو رویداد بهویژه در بیان خواستهای دموکراتیک و انسانی مشروع جوانان وجود دارد. جنبش «رای من کو؟» در ایران یک اعتراض مدنی و شهروندی به تقلب در انتخابات بود و نوعی تحول در ذهنیت بخش بزرگی از جامعه ایران که از ادامه سرکوب و تحقیر و نادیده انگاشتن حقوق اولیه انسانی خود به تنگ آمده بود. حس همبستگی گسترده با این جنبشهای مدنی و رواج شعارهایی مانند «مبارک، بن علی، نوبت سید علی» بازتاب این پیوند طبیعی میان جوانان ایران و جوانان ناراضی سایر کشورهای منطقه است.
اما همزمان رسانههای حکومتی و محافظهکار هم با سروصدای فراوان از بهار عربی به عنوان ادامه «انقلاب اسلامی» نام میبرند یا حرکتهای جوانان کشورهای اروپایی و آمریکا را نشانه پایان عصر سرمایهداری و انقلابهای مردمی در کشورهای توسعهیافته قلمداد میکنند. این خوانش جانبدارانه و تحریفشده در حالی صورت میگیرد که رسانهها و افکار عمومی ایران از آزادی ناچیزی برای ابراز نظر درباره جامعه خود برخوردارند و بسیاری از فعالان جنبش سبز یا در زندان به سر میبرند یا ناچار به ترک کشور شدهاند.
رسانههای دولتی ایران چنان با آب و تاب از خشونت پلیسی در کشورهای عربی (البته جز سوریه) یا در آمریکا و برخی دیگر کشورهای شمال سخن به میان میآورند که گویی دو سال پیش هیچ اتفاقی در کشور ما به وقوع نپیوسته و صدها نفر در خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ کشته و زخمی نشدهاند. این دستبرد و جعل سیاسی دستگاه تبلیغاتی است که برای پیشگیری از وقوع دوباره چنین جنبشهایی در داخل کشور میخواهد جمهوری اسلامی را قهرمان و ایدهآل حرکتهای جدید اجتماعی در دنیا معرفی کند و وجود آنها را نوعی مشروعیت برای خود بداند.
جنبشهای سال ۲۰۱۱ دوران جدیدی از پویایی اجتماعی و نیز تغییرات در برابر جامعه بشری میگشایند. شرکت جوانان در این جنبشها، نوآوریها و نقش ویژه آنها نشان از وجود نیروی زندهای در جامعه دارد که خواست اصلاحات را به اشکال متنوع پیش میکشد و بازیگر مهم تغییرات اجتماعی است. هر چند نتایج انتخابات در کشورهای عربی برای بسیاری نومیدکننده است، نباید فراموش کرد که جنبش جوانان نماینده همه افکار عمومی نیست و خروج از دهها سال خفقان و استبداد روندی پرتنش و طولانی است که در جریان آن باید گروههای سیاسی و مردم منطقه ما با فرهنگ دموکراسی و شهروندی خو گیرند. حضور آگاهانه جوانان در صحنه اجتماعی امید به آینده دموکراسی را افزایش میدهد.
سمت و سوی این جنبشهای جدید اجتماعی برخلاف گذشته از کشورهای جنوب (شمال آفریقا و خاورمیانه) به سوی کشورهای شمال و پیشرفته (اسپانیا، آمریکا...) بود. این جنبشها دارای ویژگیهایی هستند که آنها را تا حدودی از حرکتهای اجتماعی دهههای گذشته متمایز میکند. برای بسیاری جنبشهای جدیدی که جوانان در مرکز آن قرار دارند نوعی شکل اعتراضی نوظهور و بدیع است که میتواند افقهای جدیدی در برابر جامعه بشری قرن بیست و یکم بگشاید.
جوانان دموکراسی را به خاورمیانه آوردند
آن چه به بهار عربی شهرت یافته را بیش از همه جوانان ناراضی کشورهای استبدادی خاورمیانه به وجود آوردند. در تونس، مصر و چند کشور عربی دیگر جوانان به طور خودجوش و از طریق شبکههای اجتماعی مجازی و حضور در خیابانها بهتدریج به جنبشهای اجتماعی پردامنهای شکل دادند و حال و هوای این منطقه استبدادزده را پس از دههها دگرگون کردند.
جنبشهای اعتراضی در تونس و مصر در زمان کم و بیش کوتاهی موفق به کنار زدن نظامهای بسته و استبدادی شدند که در دهههای گذشته توانسته بودند از طریق سرکوب دامنه قدرت غیردموکراتیک خود را گسترش دهند.
در تونس بوعزیزی، جوانی که در اعتراض به شرایط دشوار زندگی و نیز رفتار غیرانسانی پلیس خود را برابر ساختمان شهرداری به آتش کشید، به نماد شورش نسلی تبدیل شد که حاضر نیست به زندگی با حقارت و تنگدستی و در شرایط سرکوب تن در دهد. جوانان تونسی با کلمات و خواستههایی ساده در مخالفت با حکومتی فاسد و ناکارآمد به خیابانها ریختند و بن علی را ناچار ساختند قدرت را ترک کند و راه تحولات آینده را بگشاید.
در مصر جنبش اعتراضی که جوانان آغازگر آن بودند بازتاب جهانی و منطقهای گستردهای داشت. میدان تحریر قاهره به صحنه حرکت نسل ناراضی تبدیل شد که برای رسیدن به خواستههای خود با نوآوری به جای استفاده از ابزار شناخته شده همیشگی فضایی از شهر و دنیای مجازی را به صورت نماد اعتراض به نبودن دموکراسی و تحقیر شهروندی درآوردند.
جوانان متعرض اروپا و آمریکا
دامنه جنبشهای اعتراضی جوانان به کشورهای توسعهیافته غربی هم کشیده شد و از حرکتهایی مانند جنبش وال استریت یا ناراضیان اسپانیا در همه جا به عنوان اقداماتی یاد میشود که با الهام از جوانان عرب شکل گرفتهاند. در اسپانیا جنبش موسوم به ام-۱۵ (۱۵ مه ۲۰۱۱، آغاز جنبش) که از مادرید آغاز شد و دامنه آن به سایر شهرهای اسپانیا کشید خواهان توجه به وضعیت بحرانی جوانان بیکار یا کمدرآمد است. اعتراض جنبش ناراضیان اسپانیا به اثرات منفی بحران اقتصادی کنونی بر زندگی جوانان است. در آمریکا نیز جنبش موسوم به وال استریت که در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ اعلام موجودیت کرد میخواهد زبان گویای کسانی باشد که در کشورهای ثروتمند شمال فقیر و بیکارند، تحت فشار مالی قرار دارند، از امکانات آموزشی محروم میشوند و بار واقعی بحران کنونی را به دوش میکشند. اعتراض جوانان به عملکرد سرمایه مالی و بحران ناشی از آن و تاثیر منفی بحران و سیاستهای اقتصادی ضد رفاهی بر زندگی طبقات متوسط و تهیدست است. جنبش اعتراضی جوانان کشورهای پیشرفته به بیعدالتیهای جامعه سرمایهداری را بهویژه در شرایط بحران گستردهای که گریبانگیر اقتصاد کشورهای توسعهیافته شمال شده باید درک کرد.
جوانان ۱۹۶۰، جوانان ۲۰۱۱
در تاریخ معاصر، دهه ۱۹۶۰ سالهای شورش جوانان نام گرفته است. شورش جوانان آن سالها علیه جنگ سرد و مسابقه تسلیحاتی، جنگ ویتنام، حکومتهای استبدادی، جامعه سرمایهداری یا سنتها و هنجارهای سختگیرانه بود. بسیاری از جنبشهای آن زمان گرایش انقلابی و چپی داشتند و در برخی مناطق جهان هم گروههای مسلح چریکی با هدف تغییر رادیکال شرایط به وجود آمدند.
جوانان آن دوران خواهان دنیایی با عدالت بیشتر و بدون جنگ و تبعیض بودند وگاه نارضایتی و طغیان خود را در قالب مکاتب ایدئولوژیکی و انقلابی بیان میکردند که در عمل راهی به دموکراسی نمیگشودند. شورش جوانان در سالهای شصت فقط معنای سیاسی نداشت، از نظر جامعهشناسی این جنبشها بیان حضور آنها به عنوان یک گروه اجتماعی نوظهور با ویژگیها و فرهنگ خاص خود نیز بود. در نتیجه جنبشهای دهه شصت نه تنها در بعد سیاسی تغییراتی را در کشورهای غربی به وجود آورد که سبب شد تا جوانان و بهویژه دختران جایگاه جدید و به رسمیت شناخته شدهای در جامعه پیدا کنند و فرهنگ ویژه جوانان و الگوهای جدید رفتاری یا آزادیهای جنسی هنجاری شوند.
مقایسه تاریخی سالهای شصت با آن چه در سال ۲۰۱۱ دیدیم تا حدودی نشاندهنده دگرگونیهای ژرفی است که جامعه بشری در نیم قرن گذشته از سر گذارنده است. جنبشهای سال ۲۰۱۱ را نمیتوان با همان ویژگیهای سالهای شصت تعریف کرد. چند ویژگی اصلی جنبشهای جدید جوانان را از تجربههای پیشین متمایز میکند:
نخست آن که جوانان تا حدودی بدون احزاب، گروهها یا تشکلهای سنتی (سندیکا، اتحادیه...) یا اشکال شناخته شده سازمانیابی از طریق حرکتهای خودجوش این جنبشها را به وجود آوردند.
دوم این که جنبشهای جدید دارای رهبری شناخته شده حزبی یا شخصیتهای فرهمند (روشنفکر، مذهبی، سیاستمدار...) تاثیرگذار نیستند. وجود نسل جدیدی از «روشنفکران میانجی» (فرهاد خسرو خاور) متشکل از روزنامهنگاران، وبلاگنویسان یا فعالان مدنی و نیز شبکه اجتماعی مجازی به جوانان امکان داد با هم مرتبط شوند، با یکدیگر گفتوگو کنند و دست به عمل بزنند.
سوم این که دختران (در مورد کشورهای عربی) نقش بسیار فعالی در جنبشها به عهده داشتند و این وجه نوآوری مهمی در منطقه مردسالار خاورمیانه به شمار میرود.
چهارم این که این جنبشهای مخالف خشونت هستند و بر آنند تا از طریق حرکتهای مدنی به حقوق شهروندی خود دست یابند. برای نخستین بار در برخی از کشورهای عربی به جای انقلاب خونین، مبارزه مسلحانه یا بمبگذاری و حرکتهای خشونتآمیز نسلی به میدان آمده که فرهنگ جدیدی را ارائه میکند و ایدهآل فردای خود را در پراتیک امروز به نمایش میگذارد.
پنجم آن که پروژه و خواست سیاسی جوانان شورشی بسیار ساده و در عین حال اساسی است. در کشورهای عربی جوانان خواهان انتخابات آزاد، جامعه کثرتگرا و باز، آزادی بیان و احترام به حرمت انسانی و توسعه عادلانه هستند، خواستههایی که طی دهها سال توسط حکومتهای بسته و استبدادی نادیده گرفته میشدند. در کشورهای شمال جنبش جوانان خواهان جامعه عادلانه و بدون فقر و با تامین اجتماعی و جلوگیری از تسلط سرمایه مالی بر زندگی جامعه هستند.
بسیاری از نقش تعیینکننده رسانههای جدید یا شبکه مجازی در شکلگیری این حرکتها میگویند. این واقعیتی مهم است که رسانههای مجازی در شکل دادن به این جنبشها نقش شتابدهنده و سازمانگرانه مهم داشتند، اما چیز دیگری فراتر از تکنولوژی جدید وجود دارد و آن وجدان جدید شهروندی است که دیگر نمیخواهد تحقیر، سرکوب، فساد و ناکارآیی اجتماعی و اقتصادی را تحمل کند.
ایران و جنبشهای جدید اجتماعی
جنبشهای جوانان در اروپا و آمریکا و نیز جنبش دموکراسیخواهانه در کشورهای عربی در ایران هم بازتاب گستردهای داشته است. بسیاری از فعالان جنبش اعتراضی در ایران حرکت بهار عربی را به نوعی ادامه جنبش اعتراضی سال ۲۰۰۹ میدانند. این شبیهسازی زیاد هم دور از واقعیت نیست، چرا که در کنار برخی تفاوتها، همسانیهای فراوانی هم میان این دو رویداد بهویژه در بیان خواستهای دموکراتیک و انسانی مشروع جوانان وجود دارد. جنبش «رای من کو؟» در ایران یک اعتراض مدنی و شهروندی به تقلب در انتخابات بود و نوعی تحول در ذهنیت بخش بزرگی از جامعه ایران که از ادامه سرکوب و تحقیر و نادیده انگاشتن حقوق اولیه انسانی خود به تنگ آمده بود. حس همبستگی گسترده با این جنبشهای مدنی و رواج شعارهایی مانند «مبارک، بن علی، نوبت سید علی» بازتاب این پیوند طبیعی میان جوانان ایران و جوانان ناراضی سایر کشورهای منطقه است.
اما همزمان رسانههای حکومتی و محافظهکار هم با سروصدای فراوان از بهار عربی به عنوان ادامه «انقلاب اسلامی» نام میبرند یا حرکتهای جوانان کشورهای اروپایی و آمریکا را نشانه پایان عصر سرمایهداری و انقلابهای مردمی در کشورهای توسعهیافته قلمداد میکنند. این خوانش جانبدارانه و تحریفشده در حالی صورت میگیرد که رسانهها و افکار عمومی ایران از آزادی ناچیزی برای ابراز نظر درباره جامعه خود برخوردارند و بسیاری از فعالان جنبش سبز یا در زندان به سر میبرند یا ناچار به ترک کشور شدهاند.
رسانههای دولتی ایران چنان با آب و تاب از خشونت پلیسی در کشورهای عربی (البته جز سوریه) یا در آمریکا و برخی دیگر کشورهای شمال سخن به میان میآورند که گویی دو سال پیش هیچ اتفاقی در کشور ما به وقوع نپیوسته و صدها نفر در خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ کشته و زخمی نشدهاند. این دستبرد و جعل سیاسی دستگاه تبلیغاتی است که برای پیشگیری از وقوع دوباره چنین جنبشهایی در داخل کشور میخواهد جمهوری اسلامی را قهرمان و ایدهآل حرکتهای جدید اجتماعی در دنیا معرفی کند و وجود آنها را نوعی مشروعیت برای خود بداند.
جنبشهای سال ۲۰۱۱ دوران جدیدی از پویایی اجتماعی و نیز تغییرات در برابر جامعه بشری میگشایند. شرکت جوانان در این جنبشها، نوآوریها و نقش ویژه آنها نشان از وجود نیروی زندهای در جامعه دارد که خواست اصلاحات را به اشکال متنوع پیش میکشد و بازیگر مهم تغییرات اجتماعی است. هر چند نتایج انتخابات در کشورهای عربی برای بسیاری نومیدکننده است، نباید فراموش کرد که جنبش جوانان نماینده همه افکار عمومی نیست و خروج از دهها سال خفقان و استبداد روندی پرتنش و طولانی است که در جریان آن باید گروههای سیاسی و مردم منطقه ما با فرهنگ دموکراسی و شهروندی خو گیرند. حضور آگاهانه جوانان در صحنه اجتماعی امید به آینده دموکراسی را افزایش میدهد.
اتحاديه اروپا اعمال تحريم های جديد عليه ايران را پيگيری می کند
به رغم تهديد ايران مبنی بر بستن تنگه هرمز در صورت تحريم نفتی تهران، يک سخنگوی کاترين اشتون می گويد که اتحاديه اروپا طرح خود برای اعمال تحريم های جديد عليه جمهوری اسلامی را دنبال می کند. همزمان فرانسه از ايران خواسته است تا به تعهدات بين المللی خود درباره تنگه هرمز پايبند باشد.
مايکل مان، سخنگوی کاترين اشتون، مسوول سياست خارجی اتحاديه اروپا به خبرگزاری فرانسه گفته است: «اتحاديه اروپا دور تازه ای از تحريم ها عليه ايران را مدنظر دارد و ما اعمال اين تحريم ها را دنبال می کنيم.»
وی با اشاره به نشست آتی وزيران امور خارجه اتحاديه اروپا اظهار داشت: «انتظار می رود که اين تصميم در نشست بعدی شورای امور خارجی اتحاديه در روز ۳۰ ژانويه اتخاذ شود.»
اظهارات اين مقام اروپايی يک روز پس از تهديد محمدرضا رحيمی، معاون اول رييس جمهوری اسلامی ايران، بيان می شود که گفته بود در صورت تحريم نفتی ايران، حتی يک قطره نفت از تنگه هرمز عبور نخواهد کرد.
حبيب الله سياری، فرمانده نيروی دريايی ارتش جمهوری اسلامی ايران، نيز در جريان يک رزمايش دريايی ده روزه در دريای عمان اظهار عقيده کرده که بستن تنگه هرمز «کاری آسان» خواهد بود ولی «بزرگان نظام» بايد در اين زمينه تصميم گيری کنند.
اظهارات مقام ها و فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی ايران بازارهای سهام و نفت را با اندکی تلاطم روبرو کرده و قيمت نفت روز چهارشنبه به ۱۰۱ دلار برای هر بشکه افزايش يافت.
آمريکا و اتحاديه اروپا اعلام کرده اند که برای وادار کردن ايران به رعايت معاهدات بين المللی در زمينه فعاليت های هسته ای خود تحريم های جديدی عليه تهران را در دستور کار دارند.
آذرماه گذشته، رهبران کشورهای عضو اتحاديه اروپا از شورای وزيران امور خارجه اين اتحاديه خواستند تا تحريم های تازه عليه ايران را به مثابه «الويت» در نظر گرفته و تا پيش از پايان ژانويه ۲۰۱۲ برابر با ۱۰ بهمن ماه آن را تصويب کنند.
وزيران امور خارجه اين اتحاديه در نشست ماه گذشته خود بيش از ۲۰۰ شخصيت و شرکت ايران را در فهرست تازه تحريم های خود قرار دادند ولی بر سر تحريم نفت و بانک مرکزی ايران به نتيجه ای نرسيدند.
در همين حال يک مقام ارشد عربستان در وزارت نفت اين کشور به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که کشورهای عرب حوزه خليج فارس آماده اند تا در صورت عدم صادرات نفت ايران، کمبودهای ناشی از آن را جبران کند.
اين مقام عربستانی که نخواست نامش فاش شود اشاره نکرده که در صورت عملی شدن تهديد ايران به بسته شدن تنگه هرمز، نفت کشورهای حاشيه خليج فارس قرار است از چه مسيری به بازارهای جهانی فرستاده شود.
حدود ۴۰ درصد نفت جهان از طريق تنگه هرمز وارد بازارهای جهانی می شود.
ايران در حاضر حدود ۵.۸ درصد از نفت مورد نياز کشورهای اروپايی را تامين می کند و پس از روسيه، نروژ، ليبی و عربستان در رده پنجم صادرکننده نفت به اتحاديه اروپا است.
اسپانيا ۱۴.۶ درصد، يونان ۱۴ درصد و ايتاليا ۱۳.۱ درصد از نفت صادراتی ايران به اتحاديه اروپا را خريداری می کنند.
در واکنش به تهديد اخير مقام های ايران درباره تنگه هرمز، برنارد والرو، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه از تهران خواست تا به تعهدات بين المللی خود در قبال تنگه هرمز احترام بگذارد.
وی اظهار داشت: «تنگه هرمز يک تنگه بين المللی است. در نتيجه، فارغ از اينکه کشتی ها متعلق به چه کشوری هستند، بر اساس کنوانسيون سال ۱۹۸۲ سازمان ملل درباره مقرارت درياها و رفت و آمد دريايی، آنها بايد حق عبور و مرور داشته باشند.»
مايکل مان، سخنگوی کاترين اشتون، مسوول سياست خارجی اتحاديه اروپا به خبرگزاری فرانسه گفته است: «اتحاديه اروپا دور تازه ای از تحريم ها عليه ايران را مدنظر دارد و ما اعمال اين تحريم ها را دنبال می کنيم.»
وی با اشاره به نشست آتی وزيران امور خارجه اتحاديه اروپا اظهار داشت: «انتظار می رود که اين تصميم در نشست بعدی شورای امور خارجی اتحاديه در روز ۳۰ ژانويه اتخاذ شود.»
اظهارات اين مقام اروپايی يک روز پس از تهديد محمدرضا رحيمی، معاون اول رييس جمهوری اسلامی ايران، بيان می شود که گفته بود در صورت تحريم نفتی ايران، حتی يک قطره نفت از تنگه هرمز عبور نخواهد کرد.
حبيب الله سياری، فرمانده نيروی دريايی ارتش جمهوری اسلامی ايران، نيز در جريان يک رزمايش دريايی ده روزه در دريای عمان اظهار عقيده کرده که بستن تنگه هرمز «کاری آسان» خواهد بود ولی «بزرگان نظام» بايد در اين زمينه تصميم گيری کنند.
اظهارات مقام ها و فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی ايران بازارهای سهام و نفت را با اندکی تلاطم روبرو کرده و قيمت نفت روز چهارشنبه به ۱۰۱ دلار برای هر بشکه افزايش يافت.
آمريکا و اتحاديه اروپا اعلام کرده اند که برای وادار کردن ايران به رعايت معاهدات بين المللی در زمينه فعاليت های هسته ای خود تحريم های جديدی عليه تهران را در دستور کار دارند.
آذرماه گذشته، رهبران کشورهای عضو اتحاديه اروپا از شورای وزيران امور خارجه اين اتحاديه خواستند تا تحريم های تازه عليه ايران را به مثابه «الويت» در نظر گرفته و تا پيش از پايان ژانويه ۲۰۱۲ برابر با ۱۰ بهمن ماه آن را تصويب کنند.
وزيران امور خارجه اين اتحاديه در نشست ماه گذشته خود بيش از ۲۰۰ شخصيت و شرکت ايران را در فهرست تازه تحريم های خود قرار دادند ولی بر سر تحريم نفت و بانک مرکزی ايران به نتيجه ای نرسيدند.
در همين حال يک مقام ارشد عربستان در وزارت نفت اين کشور به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که کشورهای عرب حوزه خليج فارس آماده اند تا در صورت عدم صادرات نفت ايران، کمبودهای ناشی از آن را جبران کند.
اين مقام عربستانی که نخواست نامش فاش شود اشاره نکرده که در صورت عملی شدن تهديد ايران به بسته شدن تنگه هرمز، نفت کشورهای حاشيه خليج فارس قرار است از چه مسيری به بازارهای جهانی فرستاده شود.
حدود ۴۰ درصد نفت جهان از طريق تنگه هرمز وارد بازارهای جهانی می شود.
ايران در حاضر حدود ۵.۸ درصد از نفت مورد نياز کشورهای اروپايی را تامين می کند و پس از روسيه، نروژ، ليبی و عربستان در رده پنجم صادرکننده نفت به اتحاديه اروپا است.
اسپانيا ۱۴.۶ درصد، يونان ۱۴ درصد و ايتاليا ۱۳.۱ درصد از نفت صادراتی ايران به اتحاديه اروپا را خريداری می کنند.
در واکنش به تهديد اخير مقام های ايران درباره تنگه هرمز، برنارد والرو، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه از تهران خواست تا به تعهدات بين المللی خود در قبال تنگه هرمز احترام بگذارد.
وی اظهار داشت: «تنگه هرمز يک تنگه بين المللی است. در نتيجه، فارغ از اينکه کشتی ها متعلق به چه کشوری هستند، بر اساس کنوانسيون سال ۱۹۸۲ سازمان ملل درباره مقرارت درياها و رفت و آمد دريايی، آنها بايد حق عبور و مرور داشته باشند.»
خشم ساکنان «حمص» سوريه از نوع فعاليت ناظران اتحاديه عرب
سخنان ریيس هيات ناظران اتحاديه عرب در سوريه که اوضاع شهر حمص را «اطمینان بخش» خوانده است، خشم بسياری از معترضان سوری به ويژه ساکنان اين شهر را برانگيخت.
در همين حال مقام های سوريه از آزادی ده ها تن از دستگير شدگان خوادث اخير خبر دادند.
افزايش خشونت ها در سوريه و کشته شدن دها تن از معترضان در روز سه شنبه نيز محکوميت های بين المللی در پی داشت.
ناظران و خشم معترضان
محمد احمدی مصطفی الدابی، رییس هيات ناظران اتحاديه عرب می گوید که اين هيات هيچ چيز ترسناکی در شهر حمص نديد. خبرگزاری ها به نقل از ساکنان حمص نقل کرده اند که در حال از داست دادن اعتماد خود به ناظران هستند.
الدابی در مصاحبه با خبرگزاری رويترز گفت که تيم او نيازمند وقت بيشتری برای بازديد از حمص و صدور حکم نهايی درباره آن چيزی است که در اين شهر روی می دهد. در مقابل، ساکنان محله بابا عمرو گفته اند که احساس می کنند ناظران هيچ توجهی به سخنان آن ها نمی کنند.
به گزارش منابع خبری، حمص و به ويژه محله بابا عمرو، در چند روز گذشته در معرض حملات شديد توپخانه ای ارتش قرار داشت.
الدابی به رويترز گفت: «در حمص بودم، در بعضی مناطق وضعيت خوب نيست. اما اعضای هيات ناظران چيز ترسناکی نديدند.»
او ادامه داد که وضعيت آرام بود و در زمان حضور ناظران، درگيری رخ نمی داد.
ماموريت ناظران اتحاديه عرب نظارت بر اجرای طرح این اتحاديه است که نوامبر گذشته دولت سوريه با اجرای آن موافقت کرد.
بر پايه این توافق، دولت سوريه متعهد شده است که نيروهای مسلح دولتی را از مناطق مسکونی خارج کند، به سرکوب معترضان پايان دهد و تمام دستگيرشدگان نا آرامی های اخير را آزاد کند. در مقابل اتحاديه عرب ميزبان جلسات گفت وگو ميان دولت و اپوزيسون سوريه می شود.
حمص يکی از مراکز اصلی در اعتراض های ۹ ماهه سوريه است. معترضان خواهان سرنگونی نظام بشار اسد در سوریه هستند. اين شهر در دو ماه اخير به يکی از مناطقی تبديل شده که شاهد خونريزی های زیادی بوده است.
شمار قابل توجهی از جدا شدگان از ارتش سوريه که گروهی با نام «ارتش آزاد سوريه» تشکيل داده اند، به اين شهر پناه برده اند.
عمر، يکی از فعالان معترض سوری به خبرگزاری رويترز گفته است: «احساس کردم که ناظران نمی خواهند آن چه را که با چشم می بينند بپذيرند. شايد دستور داشته باشند که احساسات خود را نشان ندهند اما به هر حال مشتاق شنيدن سخنان مردم نبودند.»
او افزود: «احساس کرديم که در خلأ فرياد می زنيم.»
عمر ادامه داد: «به اتحاديه عرب اميد بسته بوديم. اما اين ناظران گويا نمی دانند که نظام چگونه رفتار می کند و به نظر می رسد توجهی به رنج مردم و کشته شدن آن ها نمی کنند.»
الدابی در گفت و گوی خود افزوده که ناظران تانک نديدند بلکه تنها تعدادی خودروی زرهی مشاهده کردند. او گفت که ناظران بار ديگر به محله بابا عمرو خواهند رفت.
ديده بان حقوق بشر سوريه در گزارشی مدعی شده است که تانک های ارتش سوريه همزمان با ورود ناظران به حمص از شهر خارج نشده اند بلکه در مراکز حکومتی پنهان شده اند و امکان بازگشت سريع به خيابان ها را دارند.
معترضان اين اقدام را گامی برای فريب ناظران می دانند.
معترضان می گويند که اعضای هيات ناظران به دليل شليک آتش توسط تک تير اندازها نتوانستند وارد برخی خيابان ها شوند. فيلم هايی بر روی شبکه اينترنت منتشر شده که جر و بحث شماری از ساکنان حمص را با اعضای هيات ناظران نشان می دهد.
در يکی از فيلم ها، شماری از اهالی از ناظران می خواهند که وارد محله بابا عمرو شوند. در همين حين صدای شليک گلوله شنيده شد.
در اين فيلم، مردی دست يکی از اعضای هيات ناظران را می گيرد و به او می گويد: «به ریيس هيات ناظران می گفتی که به دليل شليک آتش نمی توانيم وارد آن خيابان شويم. چرا اين را به ما نمی گوی؟ چرا روبروی دوربين ها نمی گويی؟ وارد شويد و ببينيد در محله چه روی می دهد. به خدا ما را می کشند.»
اين ناظر در پاسخ به مرد می گويد: «به جز ریيس هيات کسی حق اظهار نظر علنی ندارد.»
از سوی دیگر، رامی عبدالرحمن ریيس ديده بان حقوق بشر سوريه گفت که اکثر ساکنان بابا عمرو از نوع فعاليت ناظران در شهر حمص احساس نا اميدی می کنند چرا که ناظران بايد وقت بيشتری به اين منطقه اختصاص می دادند.
او افزود که بايد ناظران زمان لازمی را که نيازمند بازرسی دقيق هستند صرف کنند پيش از آن که حکم خود را صادر کنند.
يکی از فيلم های ويدیويی که چهارشنبه منتشر شده، ناطران را در ديدار با خانواده های سه تن از کشته شدگان در حمص نشان می دهد.
همزمان با حضور ناظران در حمص در روز سه شنبه، حدود ۷۰ هزار نفر از مردم اين شهر تظاهرات کردند و عليه نظام بشار اسد شعار دادند.
فیلم
گروه دوم از ناظران و بازديد از ديگر شهرها
در جريان اين تحولات، گروه دوم از ناظران چهارشنبه وارد سوريه شدند. اولين گروه از ناظران اتحاديه عرب متشکل از ۵۰ ناظر و ۱۰ عضو دبيرخانه اتحاديه، شامگاه دوشنبه وارد سوريه شدند.
به گفته ادابی، شمار ناظران هم اکنون کامل شده است. نبيل العربی بير کل اتحاديه عرب هفته گذشته اعلام کرده بود که شمار ناظران در سوريه ۱۵۰ نفر خواهد بود.
ریيس هيات ناظران اتحاديه عرب اعلام کرد که ناظران روز پنجشنبه به سه منطقه بحران زده ديگر در سوريه خواهند رفت. او در اين باره گفت: «به ادلب، حماه و درعا خواهيم رفت.»
هشدار نسبت نسبت به اوضاع
در همین حال، شورای ملی معترضان سوريه خواستار برگزاری جلسه اضطراری وزرای امور خارجه کشورهای عضو اتحاديه عرب برای بررسی اوضاع شهر حمص شد.
در اين بيانيه تاکيد شده است که وزرای امور خارجه برای برگزاری جلسه خود نبايد منتظر بازگشت ناظران باشند.
در همين حين ايالات متحده آمريکا نظام سوريه را به شدت بخشيدن به سرکوب معترضان پيش از ورود ناظران اتحاديه عرب متهم کرد.
مارک تونر سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا در کنفرانسی خبری گفت: «در روزهای اخير وضعيت با توجه به شدت خشونت ها، بسيار وحشتناک بود.»
او افزود: «نظام در چند روز پيش از ورود ناظران حملات خود را به برخی از محله های شهر حمص تشديد کرد. اين گونه رفتارها منطبق با طرح اتحاديه عرب نيست. گام های بعدی آمريکا و جامعه جهان، ناظر بر ميزان همکاری واقعی مقام های سوريه با ناظران اتحاديه عرب خواهد بود.» تونر تاکيد کرد: «چنانچه نظام سوريه به ناديده گرفتن تلاش های اتحاديه عرب ادامه دهد، جامعه جهانی به دنبال راه های ديگری برای حمايت از غير نظاميان خواهد بود.»
بنا بر اعلام تشکيلات معترضان سوريه و برخی از سازمان های حقوقی، شمار کشته شدگان در اين کشور از زمان آغاز ماموريت ناظران، از ۵۰ نفر فراتر کرده است.
سازمان ملل متحد در آخرين گزارش خود اعلام کرد که شمار غير نظاميان کشته شده در سوريه از زمان آغاز اعتراض ها، از مرز پنج هزار نفر گذشته است.
ناديده گرفتن پروتکل اتحاديه عرب برای اعزام ناظران توسط دولت سوريه، باعث شد کشورهای عربی تحريم هايی عليه اين کشور اعمال کنند. تعليق عضويت سوريه در اتحاديه عرب و تحريم بانک مرکزی اين کشور، از جمله اين تحريم ها است.
اتحاديه عرب تهديد کرده بود که در صورت اجرا نکردن طرح اين اتحاديه توسط دولت سوريه، تصميم گيری در خصوص اوضاع اين کشور را به شورای امنيت سازمان ملل خواهد سپرد.
آزادی زندانيان
در تحولی ديگر، تلويزيون دولتی سوريه از آزادی ۷۵۵ نفر از دستگير شدکان حوادث اخير خبر داد. اين تلويزيون در خبری فوری اعلام کرد: «۷۵۵ تن از کسانی که در حوادث اخير دست دارند اما دست شان به خون آغشته نشده است، آزاد شدند.»
مقام های سوريه می گويند در حال مبارزه با گروه های مسلح تروريست هستند. معترضان اما اين روايت را رد کرده و آن را بهانه ای برای سرکوب اعتراض های مسالمت آميز می دانند.
شمار دستگير شدگان در سوريه مشخص نيست. در هفته های اخير دولت سوريه اعلام کرده که هزار تن از زندانيان سياسی را آزاد کرده است. اپوزيسون سوريه اما از زندانی بودن ده ها هزار نفر در زندان های مختلف امنيتی سخن می گويند.
هفته گذشته اتحاديه کميته های محلی هماهنگی اعتراض ها اعلام کرده بود که سازمان های امنيتی سوريه به منظور فريب ناظران اتحاديه عرب، بسياری از زندانی ها را از زندان ها به پايگاه های نظامی منتقل کردند.
در همين راستا، گزارش ها از اعتصاب غذای زندانيان سياسی در زندان مرکزی شهر حمص حکايت می کند. زندانيان خواستار ديدار با ناظران اتحاديه عرب و همچنين فراهم شدن زمينه آزادی خود هستند.
گزارش های سازمان حقوقی و همچنين گزارش سازمان ملل متحد، از کشته شدن ده ها تن از دستگير شدگان حوادث اخير سوريه زير شکنجه حکايت می کند.
تظاهرات اعتراض آميز و اعتصاب در مناطق مختلف سوريه همچنان ادامه دارد. حماه، ادلب، ديرالزور و حومه دمشق از جمله مناطقی هستند که شاهد گسترده ترين اعتراض ها و اعتصاب ها هستند.
در همين حال مقام های سوريه از آزادی ده ها تن از دستگير شدگان خوادث اخير خبر دادند.
افزايش خشونت ها در سوريه و کشته شدن دها تن از معترضان در روز سه شنبه نيز محکوميت های بين المللی در پی داشت.
ناظران و خشم معترضان
محمد احمدی مصطفی الدابی، رییس هيات ناظران اتحاديه عرب می گوید که اين هيات هيچ چيز ترسناکی در شهر حمص نديد. خبرگزاری ها به نقل از ساکنان حمص نقل کرده اند که در حال از داست دادن اعتماد خود به ناظران هستند.
الدابی در مصاحبه با خبرگزاری رويترز گفت که تيم او نيازمند وقت بيشتری برای بازديد از حمص و صدور حکم نهايی درباره آن چيزی است که در اين شهر روی می دهد. در مقابل، ساکنان محله بابا عمرو گفته اند که احساس می کنند ناظران هيچ توجهی به سخنان آن ها نمی کنند.
به گزارش منابع خبری، حمص و به ويژه محله بابا عمرو، در چند روز گذشته در معرض حملات شديد توپخانه ای ارتش قرار داشت.
الدابی به رويترز گفت: «در حمص بودم، در بعضی مناطق وضعيت خوب نيست. اما اعضای هيات ناظران چيز ترسناکی نديدند.»
او ادامه داد که وضعيت آرام بود و در زمان حضور ناظران، درگيری رخ نمی داد.
ماموريت ناظران اتحاديه عرب نظارت بر اجرای طرح این اتحاديه است که نوامبر گذشته دولت سوريه با اجرای آن موافقت کرد.
بر پايه این توافق، دولت سوريه متعهد شده است که نيروهای مسلح دولتی را از مناطق مسکونی خارج کند، به سرکوب معترضان پايان دهد و تمام دستگيرشدگان نا آرامی های اخير را آزاد کند. در مقابل اتحاديه عرب ميزبان جلسات گفت وگو ميان دولت و اپوزيسون سوريه می شود.
حمص يکی از مراکز اصلی در اعتراض های ۹ ماهه سوريه است. معترضان خواهان سرنگونی نظام بشار اسد در سوریه هستند. اين شهر در دو ماه اخير به يکی از مناطقی تبديل شده که شاهد خونريزی های زیادی بوده است.
شمار قابل توجهی از جدا شدگان از ارتش سوريه که گروهی با نام «ارتش آزاد سوريه» تشکيل داده اند، به اين شهر پناه برده اند.
عمر، يکی از فعالان معترض سوری به خبرگزاری رويترز گفته است: «احساس کردم که ناظران نمی خواهند آن چه را که با چشم می بينند بپذيرند. شايد دستور داشته باشند که احساسات خود را نشان ندهند اما به هر حال مشتاق شنيدن سخنان مردم نبودند.»
او افزود: «احساس کرديم که در خلأ فرياد می زنيم.»
عمر ادامه داد: «به اتحاديه عرب اميد بسته بوديم. اما اين ناظران گويا نمی دانند که نظام چگونه رفتار می کند و به نظر می رسد توجهی به رنج مردم و کشته شدن آن ها نمی کنند.»
الدابی در گفت و گوی خود افزوده که ناظران تانک نديدند بلکه تنها تعدادی خودروی زرهی مشاهده کردند. او گفت که ناظران بار ديگر به محله بابا عمرو خواهند رفت.
ديده بان حقوق بشر سوريه در گزارشی مدعی شده است که تانک های ارتش سوريه همزمان با ورود ناظران به حمص از شهر خارج نشده اند بلکه در مراکز حکومتی پنهان شده اند و امکان بازگشت سريع به خيابان ها را دارند.
معترضان اين اقدام را گامی برای فريب ناظران می دانند.
معترضان می گويند که اعضای هيات ناظران به دليل شليک آتش توسط تک تير اندازها نتوانستند وارد برخی خيابان ها شوند. فيلم هايی بر روی شبکه اينترنت منتشر شده که جر و بحث شماری از ساکنان حمص را با اعضای هيات ناظران نشان می دهد.
در يکی از فيلم ها، شماری از اهالی از ناظران می خواهند که وارد محله بابا عمرو شوند. در همين حين صدای شليک گلوله شنيده شد.
در اين فيلم، مردی دست يکی از اعضای هيات ناظران را می گيرد و به او می گويد: «به ریيس هيات ناظران می گفتی که به دليل شليک آتش نمی توانيم وارد آن خيابان شويم. چرا اين را به ما نمی گوی؟ چرا روبروی دوربين ها نمی گويی؟ وارد شويد و ببينيد در محله چه روی می دهد. به خدا ما را می کشند.»
اين ناظر در پاسخ به مرد می گويد: «به جز ریيس هيات کسی حق اظهار نظر علنی ندارد.»
از سوی دیگر، رامی عبدالرحمن ریيس ديده بان حقوق بشر سوريه گفت که اکثر ساکنان بابا عمرو از نوع فعاليت ناظران در شهر حمص احساس نا اميدی می کنند چرا که ناظران بايد وقت بيشتری به اين منطقه اختصاص می دادند.
او افزود که بايد ناظران زمان لازمی را که نيازمند بازرسی دقيق هستند صرف کنند پيش از آن که حکم خود را صادر کنند.
يکی از فيلم های ويدیويی که چهارشنبه منتشر شده، ناطران را در ديدار با خانواده های سه تن از کشته شدگان در حمص نشان می دهد.
همزمان با حضور ناظران در حمص در روز سه شنبه، حدود ۷۰ هزار نفر از مردم اين شهر تظاهرات کردند و عليه نظام بشار اسد شعار دادند.
فیلم
گروه دوم از ناظران و بازديد از ديگر شهرها
در جريان اين تحولات، گروه دوم از ناظران چهارشنبه وارد سوريه شدند. اولين گروه از ناظران اتحاديه عرب متشکل از ۵۰ ناظر و ۱۰ عضو دبيرخانه اتحاديه، شامگاه دوشنبه وارد سوريه شدند.
به گفته ادابی، شمار ناظران هم اکنون کامل شده است. نبيل العربی بير کل اتحاديه عرب هفته گذشته اعلام کرده بود که شمار ناظران در سوريه ۱۵۰ نفر خواهد بود.
ریيس هيات ناظران اتحاديه عرب اعلام کرد که ناظران روز پنجشنبه به سه منطقه بحران زده ديگر در سوريه خواهند رفت. او در اين باره گفت: «به ادلب، حماه و درعا خواهيم رفت.»
هشدار نسبت نسبت به اوضاع
در همین حال، شورای ملی معترضان سوريه خواستار برگزاری جلسه اضطراری وزرای امور خارجه کشورهای عضو اتحاديه عرب برای بررسی اوضاع شهر حمص شد.
در اين بيانيه تاکيد شده است که وزرای امور خارجه برای برگزاری جلسه خود نبايد منتظر بازگشت ناظران باشند.
در همين حين ايالات متحده آمريکا نظام سوريه را به شدت بخشيدن به سرکوب معترضان پيش از ورود ناظران اتحاديه عرب متهم کرد.
مارک تونر سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا در کنفرانسی خبری گفت: «در روزهای اخير وضعيت با توجه به شدت خشونت ها، بسيار وحشتناک بود.»
او افزود: «نظام در چند روز پيش از ورود ناظران حملات خود را به برخی از محله های شهر حمص تشديد کرد. اين گونه رفتارها منطبق با طرح اتحاديه عرب نيست. گام های بعدی آمريکا و جامعه جهان، ناظر بر ميزان همکاری واقعی مقام های سوريه با ناظران اتحاديه عرب خواهد بود.» تونر تاکيد کرد: «چنانچه نظام سوريه به ناديده گرفتن تلاش های اتحاديه عرب ادامه دهد، جامعه جهانی به دنبال راه های ديگری برای حمايت از غير نظاميان خواهد بود.»
بنا بر اعلام تشکيلات معترضان سوريه و برخی از سازمان های حقوقی، شمار کشته شدگان در اين کشور از زمان آغاز ماموريت ناظران، از ۵۰ نفر فراتر کرده است.
سازمان ملل متحد در آخرين گزارش خود اعلام کرد که شمار غير نظاميان کشته شده در سوريه از زمان آغاز اعتراض ها، از مرز پنج هزار نفر گذشته است.
ناديده گرفتن پروتکل اتحاديه عرب برای اعزام ناظران توسط دولت سوريه، باعث شد کشورهای عربی تحريم هايی عليه اين کشور اعمال کنند. تعليق عضويت سوريه در اتحاديه عرب و تحريم بانک مرکزی اين کشور، از جمله اين تحريم ها است.
اتحاديه عرب تهديد کرده بود که در صورت اجرا نکردن طرح اين اتحاديه توسط دولت سوريه، تصميم گيری در خصوص اوضاع اين کشور را به شورای امنيت سازمان ملل خواهد سپرد.
آزادی زندانيان
در تحولی ديگر، تلويزيون دولتی سوريه از آزادی ۷۵۵ نفر از دستگير شدکان حوادث اخير خبر داد. اين تلويزيون در خبری فوری اعلام کرد: «۷۵۵ تن از کسانی که در حوادث اخير دست دارند اما دست شان به خون آغشته نشده است، آزاد شدند.»
مقام های سوريه می گويند در حال مبارزه با گروه های مسلح تروريست هستند. معترضان اما اين روايت را رد کرده و آن را بهانه ای برای سرکوب اعتراض های مسالمت آميز می دانند.
شمار دستگير شدگان در سوريه مشخص نيست. در هفته های اخير دولت سوريه اعلام کرده که هزار تن از زندانيان سياسی را آزاد کرده است. اپوزيسون سوريه اما از زندانی بودن ده ها هزار نفر در زندان های مختلف امنيتی سخن می گويند.
هفته گذشته اتحاديه کميته های محلی هماهنگی اعتراض ها اعلام کرده بود که سازمان های امنيتی سوريه به منظور فريب ناظران اتحاديه عرب، بسياری از زندانی ها را از زندان ها به پايگاه های نظامی منتقل کردند.
در همين راستا، گزارش ها از اعتصاب غذای زندانيان سياسی در زندان مرکزی شهر حمص حکايت می کند. زندانيان خواستار ديدار با ناظران اتحاديه عرب و همچنين فراهم شدن زمينه آزادی خود هستند.
گزارش های سازمان حقوقی و همچنين گزارش سازمان ملل متحد، از کشته شدن ده ها تن از دستگير شدگان حوادث اخير سوريه زير شکنجه حکايت می کند.
تظاهرات اعتراض آميز و اعتصاب در مناطق مختلف سوريه همچنان ادامه دارد. حماه، ادلب، ديرالزور و حومه دمشق از جمله مناطقی هستند که شاهد گسترده ترين اعتراض ها و اعتصاب ها هستند.
هکرهای «ناشناس» این بار در نقش بابانوئلهای دنیای آنلاین
گروه مشهور هکتیویست ناشناس (Anonymous) هفته موعود خود را برای هک لیستی از وبسایتهایی که پیش از این اعلام کرده بود در روز کریسمس و با هک وبسایت گروه لاب آمریکایی استراتفور (Stratfor)آغاز کرد. این گروه ادعا دارد با هک وبسایت استراتفور، به اطلاعات شخصی خصوصاَ حسابهای بانکی هزاران نفر دسترسی یافته است. آنانیموس وعده داده بود از شرکتهایی که به اعتقاد آنها «شیطانی» هستند دزدیده و این پولها را «همچون بابانوئل» در هفته بین کریسمس و سال جدید میلادی صرف امور خیریه کند.
به گزارش آسوشیتدپرس (AP) تعدادی از افرادی که قربانی حمله اخیر گروه ناشناس شدهاند مبادلات مالی غیر مجازی را از حساب خود گزارش دادهاند. دزدی آنانیموس حساب شرکتهایی نظیر اپل، نیروهای هوایی آمریکا، پلیس میامی و ... را در برمیگیرد. این حمله با کشف بیش از چهار هزار اطلاعات کارت اعتباری، رمز عبور و آدرس محل زندگی همراه بوده است.
گروه لابی استراتفور گردآورنده تحلیلهای سیاسی، اقتصادی و نظامی است که تحلیلهای خود را از طریق ایمیل و ویدیو و یا انتشار بر وبسایت، در اختیار اعضایی که با پرداخت وجه ثبتنام کردهاند قرار میدهد. وبسایت اصلی استراتفور اکنون از دسترس خارج است.
به نظر میرسد ایمیلها و اطلاعات کمپانیها و آژانسهای دولتی که برای دریافت تحلیلها ثبتنام کردهاند، مثل اطلاعات شرکتهای خصوصی در خطر نیست. ناشناس از طریق یکی از اکانتهای توییتر خود اعلام کرد حمله به استراتفور تنها آغاز یک سلسله از حملات الهام گرفته از فلسفه کمک به دیگران در کریسمس است.
در یک اکانت دیگر توییتر (@YourAnonNews) که به ناشناسها مربوط است اعلام شد علت آنکه گروه ناشناس توانست اطلاعات کارتهای اعتباری را سرقت کند این بود که توسط استراتفور رمزگذاری نشده بودند و این اشتباه از سوی یک کمپانی متخصص در زمینه امنیت اشتباه بزرگی محسوب میشود.
انانیموس در حال انتشار تصاویری از رسیدهاییست که نشانگر آن است که پولها را خرج خیریه کردهاند. الن بار یکی از قربانیان حمله اخیر گروه ناشناس تا پیش از گزارش آسوشیتدپرس از سرقت حساب خود بیخبر بوده است. او اعلام کرده که پولهای برداشت شده از حسابش همگی به حساب سازمانهای خیریه نظیر صلیب سرخ و "کودکان را نجات دهید" و ... واریز شده است.
بر اساس یکی دیگر از توییتهای @YourAnonNews در میان اهداف بعدی گروه ناشناس که سعی دارد این بار چهره بابانوئل به خود بگیرد، لیدی گاگا (خواننده)، جاستین بیبر(خواننده)، کیم کارداشیان (مدل و بازیگر) و تیلور سوئیفت (خواننده) به چشم میخورند.
به گزارش "مشابل" (Mashable) در یک بیانیه اعلام شده هک استراتفور کار گروه ناشناس نبوده است. سیستم کاری گروه ناشناس که در آن سلسله مراتب وجود ندارد و هویت هیچ عضوی مشخص نیست تشخیص صحت یا سقم این ادعا را مشکل میکند.
پیام ۲۰۱۲ ناشناس: خود را آماده کنید!
گروه ناشناس پیش از این و در روزهای میانی دسامبر و با نزدیک شدن به سال جدید میلادی نیز پیغام تهدیدآمیز ویدیویی منتشر کرده و در آن برای ۲۰۱۲ آمادهباش داده بود.
در آن ویدیو گروه ناشناس نگاهی پراکنده به عملکرد خود در سال ۲۰۱۱ انداخته و در پایان پیامی تهدیدآمیز برای سال آینده اعلام کرده بود: «خود را برای ۲۰۱۲ آماده کنید!»
پیام محوری ناشناسها که معمولاَ به صورت کتبی یا در ویدیوهای دیگر آمده، در این ویدئو نیز تکرار شده بود: «ما فراموش نمیکنیم، ما نمیبخشیم، در انتظار ما باشید.»
ناشناسها با ماسک "گای فاکس" بر چهره، تمایل دارند رابینهود دنیای مجازی باشند. آنها در یک سال گذشته در بطن ماجرا بودند: از جنگ با کارتلهای مواد مخدر در مکزیک گرفته تا حمله به وبسایتهای دولتی ایران، از طرفداری از جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی لیکس، تا اعتراض به نقض حریم شخصی (Privacy) در فیسبوک.
گروه ناشناس در ویدیوی هفت دقیقهای خود به نوعی سعی کردهاند فعالیتهای تا امروز خود را نشان دهند. پیام نهایی این ویدیو از زبان چارلی چاپلین و البته در نقش جدیاش در "دیکتاتور بزرگ" و در هیبت هیتلر ابراز میشود.
چارلی چاپلین در نقش دیکتاتور بزرگ از سربازان میخواهد در کنار مردم قرار گیرند. او میگوید٬ مهربانی مهمتر از هوش است و انسانیت بزرگترین داده ماست و تمامی پیشرفتهای علمی باید بتواند شادی بیشتری را برای بشر بیاورد. چاپلین در نقش هیتلر رو به دوربین میگوید: «آدمهای ماشینی٬ با ذهنهای ماشینی٬ و قلبهای ماشینی»، و این جملهای بود که در ویدیوی ناشناسها نیز پخش شد.
چارلی چاپلین در نقش دیکتاتور بزرگ از سربازان میخواهد در کنار مردم قرار گیرند. او میگوید٬ مهربانی مهمتر از هوش است و انسانیت بزرگترین داده ماست و تمامی پیشرفتهای علمی باید بتواند شادی بیشتری را برای بشر بیاورد. چاپلین در نقش هیتلر رو به دوربین میگوید: «آدمهای ماشینی٬ با ذهنهای ماشینی٬ و قلبهای ماشینی»، و این جملهای بود که در ویدیوی ناشناسها نیز پخش شد.
گروه بینالمللی ناشناس (Anonymous) از اواخر سال ۲۰۱۰ و در پی انتشار اسناد دیپلماتیک توسط ویکیلیکس مشهور شد. زمانی که برخی از سیستمهای مالی جهانی از جمله ویزا، مسترکارت و پیپل، به دستور آمریکا روند کمکرسانی به ویکیلیکس را مختل کردند، این گروه نیز با راهاندازی کمپینی بزرگ، در فعالیت این بنگاهها اختلال ایجاد کرد.
آمادگی عربستان برای جایگزینی نفت ایران
خبرگزاری رویترز به نقل از محافل آگاه در دبی نوشته است که عربستان سعودی و دیگر کشورهای جنوب خلیج فارس اعلام آمادگی کردهاند که در صورت خودداری اتحادیه اروپا از خرید نفت ایران، نفت خود را روانه بازارهای اروپا کنند.
پیش از این رستم قاسمی، وزیر نفت ایران گفته بود که عربستان سعودی وعده داده که صادرات نفت ایران به اروپا را جایگزین نکند. اروپا در حال حاضر روزانه ۴۵۰ هزار بشکه نفت خام از ایران وارد میکند.
رویترز به استناد منبعی موثق نوشته است: « هیچ وعدهای در این زمینه به ایران داده نشده و بسیار بعید است که عربستان خلاء ناشی از قطع وارادت نفت اروپا از ایران را جبران نکند.»
این منبع که مایل به افشای نام خود نبوده، افزوده که در صورت تحریم نفت ایران توسط اروپا، احتمالا نفت بیشتری از سوی ایران به آسیا صادر میشود. این در حالی است که چین بزرگترین خریدار نفت خام ایران در آسیاست و بین دو کشور بر سر شرایط پرداخت پول نفت اختلاف وجود دارد. چین مایل به خرید ارزانتر نفت ایران است و پکن تصمیم دارد واردات نفت ایران را کاهش دهد.
شرکت "سینوپک گروپ" که بزرگترین شرکت پالایش نفت در چین است، پیش از این اعلام کرده که واردات نفت خام از ایران را در ماه ژانویه سال ۲۰۱۲ را به نصف کاهش میدهد. ناظران اقتصادی میگویند که کاهش میزان نفتی که چین از ایران میخرد، تاثیرتحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا در بلند مدت را بر ایران افزایش خواهد داد.
چین که دومین وارد کننده بزرگ نفت جهان است، از فرصت کنونی استفاده کرده و در حال چانهزنی جدی بر سر قیمت نفت ایران است. محافل آگاه به صنعت نفت میگویند اگر ایران نسبت به از دست دادن بازار چین نگرانی داشته باشد، چارهای جز تسلیم شدن به پیشنهاد چین نخواهد داشت. ایران و عربستان در صادرات نفت به چین، رقیب یکدیگرند.
تهدید ایران به بستن تنگه هرمز
تهدید به بستن تنگه هرمز از سوی ایران نیز بازار نفت را دستخوش تغییر کرد. معاون اول رییس جمهور ایران، محمدرضا رحیمی در روز سهشنبه (۲۷ دسامبر/۶ دی) تهدید کرد که در صورت تحریم نفت ایران، جمهوری اسلامی اجازه نخواهد داد یک قطره نفت از تنگه هرمز عبور کند.
این تهدید موجب شد که بهای نفت خام آمریکا به بیش از ۱۰۰ دلار در هر بشکه برسد. با این همه غالب ناظران پیشبینی میکنند که ایران تهدید خود را عملی نکند و هر جهشی در بهای نفت، کوتاه مدت باشد.
بخش اعظم نفت خام صادراتی عربستان سعودی، ایران، امارات، کویت، عراق و همچنین گاز طبیعی مایعشده قطر از تنگه هرمز گذر میکنند. تنگهای که عرض آن ۴ / ۶ کیلومتر است و در دو سوی آن عمان و ایران قرار دارند.
بحث تحریم نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا، از ماه نوامبر آغاز شده و هدف آن ترغیب ایران به از سرگیری مذاکرات اتمی، پایبندی به مندرجات قطعنامههای سازمان ملل و شفاف سازی برنامه هستهای خود است. نشست مشورتی این اتحادیه در روز سهشنبه (۲۰ دسامبر/۲۹ آذر) در پایتخت ایتالیا برگزار شد و تصمیمگیری نهایی پیرامون تحریم نفت ایران به ماه ژانویه سال نو میلادی موکول گردید.
مخالفان تحریم نفت ایران در اتحادیه اروپا پیشاز این هشدار داده بودند که خودداری از خرید نفت ایران، بازار نفت را با جهشی سنگین روبرو میکند و تعادل عرضه و تقاضا را بر هم میزند. اما به نظر میرسد اعلام آمادگی عربستان سعودی و کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس برای پر کردن جای خالی نفت ایران، جایی برای این نگرانی باقی نگذارد.
رهبر جمهوری اسلامی خواستار تلاش وزارت خارجه برای تاثیرگذاری بر تحولات جهانی شده است.
روز چهارشنبه، ۷ دی (۲۸ دسامبر)، آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در دیدار با گروهی از مقامات و کارمندان ارشد وزارت خارجه، با تاکید بر اهمیت تحولات سیاسی در سطح جهانی و به خصوص "بیداری اسلامی در منطقه" گفت: "دستگاه دیپلماسی کشور در این اوضاع پیچیده و حساس باید با تبیین حرف نو نظام اسلامی، یعنی حضور توامان مردم و ارزش های الهی در جامعه، به نقش آفرینی موثر بپردازد."به گزارش سایت رهبر جمهوری اسلامی، وی گفت که "زورگویان" از گرایش اسلامی این تحولات احساس نگرانی می کنند و در توضیح دلیل این نگرانی هم گفت که "مستکبران" اساسا به نظام جمهوری اسلامی خصومت می ورزند و "از ظواهر و نشانه های اسلامی بودن تظاهرات و پیروزی اسلام گرایان در انتخابات علنا ابراز نگرانی کرده اند."
آیت الله خامنه دلیل خصومت "مستکبران" با نظام اسلامی را نقش اسلام در شکل گیری نطام جمهوری اسلامی و "پیشرفت های سه دهه اخیر" ایران دانست و به ایجاد صنایع هسته ای و نانو به عنوان نمونه هایی از این پیشرفت ها اشاره کرد.
رهبر جمهوری اسلامی با ابراز این نظر که "زورگویان جهانی" با حکومت جمهوری اسلامی خصومت ذاتی دارند، گفت که دست اندرکاران سیاست خارجی باید با چالش های ناشی از این وضعیت مقابله کنند.
آیت الله خامنه ای اظهار داشت که برای موفقیت در این رویارویی، استحکام درونی دستگاه دیپلماسی ضرورت دارد و ضمن برشمردن نیاز به تقویت معنوی کارکنان وزارت خارجه و سفارتخانه های ایران در خارج، گفت: "این استحکام درونی همچنین به مراقبت معنوی و افزایش روزافزون رابطه خانواده های سفیران با پروردگار متعال و حسن ظن حقیقی و همگانی به وعده های خداوند نیازمند است."
وی گفت که جایگاه کنونی جمهوری اسلامی باعث شده است که ملت های دیگر در جهان به اهداف آن گرایش یابند و اظهار داشت: "شعارهای ملت ایران اکنون در کشورهایی شنیده می شود که سی سال با این ملت دسمنی کرده اند."
آیت الله خامنه پیش از این تظاهراتی را که در شماری از کشورهای غربی، از جمله آمریکا، علیه عملکرد شرکت های بزرگ و شرایط اقتصادی برگزار شده نشانه ای از رویگردانی مردم این کشورها از نظام سیاسی خود دانسته و از خواست اکثریت آنان برای تغییر نظام های حکومتی سخن گفته بود.
توصیه به پایبندی به شعارها
رهبر جمهوری اسلامی از مقامات دولتی خواست تا برای موفقیت در روابط بین المللی، به آرمان ها و شعارهای جمهوری اسلامی پایبند بمانند و افزود: "در مقاطعی، برخی مسئولان خیال می کردند اگر در ملاقات های بین المللی، همان حرف های صد سال اخیر طرف مقابل را به شکل دیگری تکرار کنند، نتیجه بخش خواهد بود اما این کار، آنها را عملا در چشم طرف مقابل تضعیف و سبک می کرد."آیت الله خامنه ای از مسئولاتی که به این ترتیب عمل کرده اند نام نبرد اما چندی پیش و قبل از بروز اختلاف نظر خود با محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری، در تاکید بر اطمینانی که نسبت به وی دارد، گفته بود که تا پیش از آقای احمدی نژاد، نسبت به نحوه برخورد مقامات جمهوری اسلامی در سفرهای خارجی احساس نگرانی می کرد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود در ملاقات با مقامات وزارت خارجه، تحولات اخیر در عرصه جهانی را با تحولات جهانی در دهه های پیش متفاوت دانست و در توضیح این تفاوت از "حضور حقیقی، پیش برنده و هدایتگر مردم و مخالفت آمریکا با بروز این تحولات" سخن گفت.
رهبر جمهوری اسلامی اظهار داشت که ایالات متحده در واقع با تحولات جاری در منطقه مخالف است و گفت: "برخی تصور می کنند آمریکا در پشت صحنه، در حال مدیریت این تحولات است اما این تحلیل، توهم محض است همانطور که سی سال پیش هم بعضی ها، با نگاه متوهم فکر می کردند انقلاب اسلامی طراحی آمریکا بوده است."
آیت الله خامنه ای به وزارت خارجه توصیه کرد که "باید حوادث بی سابقه و عمیق منطقه و جهان را با هوشیاری رصد و با تصمیمات و اقدامات هوشمندانه و حکمت آمیز، در این عرصه نقش موثر ایفا کرد."
در این دیدار، علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه، در مورد همایش سالانه سفیران و روسای نمایندگی های جمهوری اسلامی در خارج از کشور که تحت عنوان "بیداری اسلامی" برگزار شده گزارشی داد.
مقامات و رسانه های حکومتی در جمهوری اسلامی در اظهارات رسمی خود، اعتراضات کنونی در برخی از کشورهای منطقه را ملهم از انقلاب ایران در سی سال پیش دانسته و آنچه را که به "بهار عربی" شهرت یافته، "بیداری اسلامی" خوانده اند و گفته اند که این اعتراضات حاکی از تمایل مردم منطقه به پیروی از الگوی حکومتی در جمهوری اسلامی است.
حمایت مقامات جمهوری اسلامی از تظاهرات اعتراضی شامل تمامی کشورهای منطقه نمی شود و از جمله، آنان موضعگیری حکومت سوریه در قبال تظاهرات اعتراضی نه ماه اخیر آن کشور را مورد تایید قرار داده و این اعتراضات را ناشی از دخالت خارجی دانسته اند.
در مقابل، برخی از تحلیلگران نحوه پیشبرد اعتراضات جاری در منطقه را با تظاهرات اعتراضی در ایران پس از انتخابات بحث برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری مرتبط دانسته و به عنوان دلیل این نظر، کاربرد اطلاع رسانی اینترنتی در سازماندهی تظاهرات را ذکر کرده اند که برای اولین بار در تظاهرات پس از انتخابات ایران به کار گرفته شد.
در یکی از تندترین حملات علنی نمایندگان مجلس علیه محمود احمدی نژاد، یکی از نمایندگان از رئیس جمهور ایران خواست توضیح دهد با آنچه درآمد ۱۴۰۰ میلیارد دلاری کشور طی ۶ سال اخیر خواند، چکار کرده است.
سید فاضل موسوی، نماینده خدابنده و دبیر کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، امروز چهارشنبه ۷ دی (۲۸ دسامبر) همچنین آقای احمدی نژاد را متهم کرد که با مواضع خود راه وضع تحریمهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی را هموار کرده است.او همچنین دولت آقای احمدی نژاد را به دولت رضا خان، بنیانگذار اقتدارطلب سلسله پادشاهی پهلوی در ایران، متهم کرد.
این نماینده در ادامه سخنان خود خواهان روشن شدن وضعیت حقوقی حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، از رهبران مخالفان دولت ایران، شد.
به گزارش خبرگزاری خانه ملت، ارگان رسمی مجلس ایران، سید فاضل موسوی در صحن علنی مجلس گفت: "دولت نهم و دهم طی ۶ سال گذشته، حدود ۱۴۰۰ میلیارد دلار درآمد داشته است، لذا باید گزارش دهد با این مبلغ برای کشور چه اقداماتی انجام داده است. ضمن این که امروز دولت در قامت یک حزب تمام عیار وارد عرصه انتخابات شده است که در واقع این مساله برای کشور به منزله سهمی مهلک است."
این نماینده مجلس همچنین دولت را در استخراج منابع نفت و گاز میدان پارس جنوبی در خلیج فارس که ایران و قطر مشترکا مالک آن هستند، به کوتاهی متهم کرد.
فاضل موسوی در ادامه نطق علنی خود از موضع گیریهای چند سال اخیر محمود احمدی نژاد درباره انکار نسل کشی یهودیان به دست نازیها در جنگ جهانی دوم و تهدید علیه اسرائیل انتقاد کرد.
خبرگزاری کار ایران، ایلنا، از قول این نماینده مجلس نوشته است: "آقای احمدی نژاد، شما علاوه بر پاسخگویی در خصوص منابع مالی خود به مجلس و پیشگاه ملت، باید در زمینه مواضع خود نیز پاسخگو باشید، چرا که مساله هولوکاست، مساله ای فراموش شده بود، اما مواضع شما ۱۰ سال تحریمهای موجود علیه کشورمان را جلو انداخت."
پنج سال پیش شورای امنیت سازمان ملل پس از دریافت گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی اولین دور تحریمهای جهانی را علیه جمهوری اسلامی وضع کرد و تاکنون علاوه بر افراد و شرکتهای دخیل در پرونده اتمی، بسیاری از موسسات مالی ایران از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شده اند.
در حالی که رهبران ایران عمدتا این تحریمها را بی اثر می دانند، ولی بعضی از مسئولان هزینه های آن را کمرشکن توصیف کرده اند.
فاضل موسوی، نماینده خدابنده، همچنین از موضع گیریهای محمود احمدی نژاد پس از اعلام پیروزی اش در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ انتقاد کرد.
او گفت: "آیا می دانید کاغذ پاره خواندن (قطعنامه های حاوی) تحریمها و خس و خاشاک و بزغاله گفتن ها چه هزینه هایی برای کشور دربرداشته است؟"
آقای احمدی نژاد دو سال پیش در جریان جشن اعلام پیروزی انتخاباتی اش در میان هوادارانش در میدان ولیعصر تهران مخالفان را خس و خاشاک نامید. ناظران می گویند که بکار بردن این اصطلاح برای توصیف کسانی که به نتایج اعلام شده انتخابات اعتراض داشتند، بر آتش خشم معترضان دامن زد.
همچنین قطعه فیلمی از یک سخنرانی دیگر محمود احمدی نژاد در اینترنت منتشر شد که در آن می گفت کسانی که به امام دوازدهم شیعیان باور ندارند، از بزغاله بی شعورترند.
سید فاضل موسوی سپس با اشاره به ماجرای درگیری فیزیکی روز سه شنبه رئیس سازمان هدفمندسازی یارانه با یکی از نمایندگان مجلس گفت: "جمله زشتی را که روز گذشته در مجلس شنیدیم، رضاخان برخاسته از همان محیط یک روز به مجلس اهانت کرد و روزی دیگر فرد دیگری مجلس را همان خطاب کرد که او گفته بود، اما همین رضا خان سه دوره (آیت الله سید حسن) مدرس را تحمل کرد."
این اولین باری نیست که بعضی از نمایندگان مجلس محمود احمدی نژاد را با رضا خان مقایسه می کنند. در اردیبهشت امسال نیز غلامرضا مصباحی مقدم، نماینده تهران، رفتار آقای احمدی نژاد در "نپذیرفتن جایگاه مجلس در راس امور" را یادآور رضا خان ارزیابی کرده بود.
سید فاضل موسوی، نماینده خدابنده در ادامه نطق علنی امروز خود به انتقاد از نحوه برخورد دستگاه قضایی با میرحسین موسوی و مهدی کروبی پرداخت و گفت: "آیا قوه قضائیه نباید در مورد حصرها چاره ای بیاندیشد و در این زمینه با حکم قانونی عمل کند و مراحل تفهیم اتهام را رعایت کند؟"
آقایان موسوی و کروبی از بهمن ماه سال پیش تحت بازداشت خانگی قرار دارند، ولی هنوز مقامهای دادستانی اتهامی علیه آنها مطرح نکرده اند.
همچنین به گزارش خبرگزاری ایلنا، سید فاضل موسوی خواهان فراهم شدن مشارکت همه احزاب و گروه ها در عرصه سیاست ایران شد و گفت: "اگر شرایط عادی و عادلانه در کشور ایجاد شود، ۶۵ تا ۷۰ درصد رای کشور به جریانی غیر از جریان حاکم" داده می شود.
بنا به گزارشها، در پایان این سخنرانی گروهی از نمایندگان علیه سید فاضل موسوی شعار "مرگ بر ضد ولایت فقیه" دادند و عده ای دیگر "احسنت" گفتند.
نسل جوان ایران و دوراهی رفتن یا ماندن
*مهرداد خوانساری از فعالان سیاسی ایرانی ساکن لندن است
سی سال پیش که فعالیتهای سیاسی خود را به عنوان مشاوری جوان در کنار زنده یاد شاپور بختیار شروع کردم، یکی از تفکرات آن زمان من این بود که باید با جو جوان روی کار آمده در ایران هماهنگ شد.
فکر میکردم نمی توان با داشتن دیدگاههای سنتی، با افرادی مبارزه کرد که عمدا تمام اساس و سلسله مراتب و قوانین قبلی جامعه ما را به هم زده و از طریق این آشفتگی به زعم خود، از همگی ما «خواهر و برادر» ساخته بودند.
جعفر رائد، دوست قدیمی و سفیر پیشین کشور ما در عربستان سعودی همیشه یادآور میشد و میگفت «مبارزان آن زمان ما، به ویژه شخصیت هائی چون شاپور بختیار و علی امینی، همچنان مانند نخست وزیران و صاحب منصبان سرکار لباس میپوشند، حرف میزنند و عمل میکنند در حالیکه نخست وزیران واقعی و پشت میزنشین کشور، همچنان مانند عناصر چریک لباس پوشیده و در مسند قدرت نیز چریکی عمل میکنند».
امروز که از لحاظ سنی، خود من نیز به سن و سال بالاتری رسیده ام، با خود مرتب مبارزه میکنم تا «واعظ غیر متعظ نباشم».
در حدود سی سال پیش روزی برای دیدن اردشیر زاهدی به سوئیس رفته بودم و هنگام صحبت در رابطه با لزوم درک جوانان، در مسائل مبارزاتی، ایشان به من یادآور شد که «اینهمه از پیر و پاتالها انتقاد نکن، چون خودت نیز پیر خواهی شد».
در نهایت، حاصل تجربیات آن زمان من این بود که هنگامی که فعالیتهای مستقل سیاسی ام را در کنار یاران مطمئن و وفادارم آغاز کردم، شعار «فکر نو، برنامه نو، مردان و زنان نو، برای ایران نو» همواره در راس تفکر ما قرار داشت.
امروز اهمیت این شعار با حوادث داخلی ایران در پی تحولات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و انقلاب جوانان مستاصل و به ستوه آمده از حکومتهای دیکتاتوری و فاسد در منطقه خاورمیانه، معنائی ملموس، زنده، پر اهمیت و غیرقابل انکار پیدا کرده است.
چندی پیش در تعقیب مسئولیتهای روزمرهام، فرصت دیدار با یکی از شخصیتهای بسیار معروف و معتبر جهان برایم میسر شد که به لحاظ حساسیت اوضاع از ذکر نام او در شرایط کنونی خود داری میکنم. این شخصیت، پیر دیری است که چند بار در گذشته با او برخورد داشته و تا حدودی با روحیه و طرز تفکرش آشنائی داشتم. ولی در آغاز نشست، تصور نمیکردم که گفتههای این فرد ـبه دور از مقام و منصب و شهرتی که داردـ هرگز بتواند تغییری اساسی در آن تصویر کلی حک شده ای که از وی در ذهن من بود، تغییر فاحشی به وجود آورد.
بعد از چند دقیقه صحبت، متوجه شدم که بیدرنگ به سوی جیبم رفته ام تا با دست و پا کردن قلم و کاغذ، برخی از نکات برجسته اظهارات ایشان را یادداشت کنم تا اهمیت آنها را هرگز به فراموشی نسپارم.
او صحبت را از آنجا شروع کرد که خاورمیانه، بر خلاف همیشه، دیگر جایگاه راحتی برای دیکتاتورها نیست و حتی سازمانی چون اتحادیه عرب که تا چندی پیش کلوپ رهبران کشورهای خودکامه و غیر دموکراتیک بود، چندی پیش عضویت لیبی از سازمان را لغو و اینک بشار اسد را به لحاظ عدم رعایت حقوق بشر در کشورش مورد نکوهش و تحریمهای اقتصادی قرار داده است.
سرنوشت اجتناب ناپذیری که منجر به سقوط افرادی چون بن علی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی شد، دیر یا زود به سراغ افرادی چون صالح در یمن، بشار اسد در سوریه و رهبران جمهوری اسلامی نیز خواهد آمد.
نکتهای که اظهارات این پیر دیر را با سخنان این و آن متمایز میساخت، اشاره او به این موضوع بود که بانی و واسطه این تحولات چه آنهائی که تابه حال به پیروزی رسیده و چه آنهائی که کماکان در تکاپو برای نیل به هدف هستند ، ایدئولوژیهای سیاسی نبوده، بلکه تلاش وسیع نسل جوان این جوامع است که علیرغم هرگونه تماس مستقیم با یکدیگر، به دلایل ناشی از جهانی سازی (globalization) دارای شباهتهای زیادی شدهاند.
برخورد آشکار این جوانان با حاکمان و حکمرانان خودکامه و فاسد به ویژه در یک سال گذشته، صورت مساله را تا حدود بسیار زیادی تغییر داده و به این لحاظ است که درک این شرایط جدید، برای هر نیروی پویای سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار میباشد.
به گفته این سیاستمدار با تجربه، امروز جنگها و مباحث ایدئولوژیکی میان مکاتب مختلف سیاسی به جنگ میان آرمانهای نسل جدید و قدیم تبدیل شده است. به گفته وی «جهانی سازی» تا حدود بسیار زیادی پادزهر کارسازی، علیه مقولاتی چون تبعیض نژادی بوده است، زیرا که شرکتهای بزرگ چند ملیتی به لحاظ نیاز روزافزون به فروش کالاهای خود در سراسر جهان، اجبارا ناچار به اتخاذ راه و روشی شدهاند که نمیتواند فروش کالا و سودهای کلان اقتصادی را با ادامه سیاستهائی از قبیل تبعیض نژادی همراه کند.
این تغییرات در جو جهانی باعث شده تا نسل جوان دستور کار کاملاً متفاوتی با پیشینیان خود پیدا کند.
به بیان ساده و صریح، نسلهای جوان امروزی با اولویتهای تازه خود حق بیان خواسته هایشان (self expression) را بر حق تعیین سرنوشت (self determination) مقدم میداند.
قدری تامل و تعمق این واقعیت را به راحتی آشکار میسازد که سرمایه گذاری روی نسل جوان آن طور که باید و شاید در منطقه خاورمیانه و بویژه ایران صورت نگرفته است. اثرات این کمبود را ما به راحتی در کشورمان مشاهده میکنیم. هر فرد جوان در شرایط نامتناسب اقتصادی موجود که بیکاری و تورم امکان پیشرفت و زندگی شرافتمندانه را بسیار دشوار کرده، درصورتی که امکان مهاجرت از ایران برایش مهیا باشد، در اولین فرصت مملکت را ترک خواهد کرد.
به گفته دوست با تجربه ای که ذکرش رفت، جوانان در بیشتر کشورهای خاورمیانه پیشینیان خود را مورد نکوهش قرار میدهند و میپرسند که «آخر این چه سرنوشت نکبت باری است که به ما تحمیل شده است؟» به گفته او تا زمانی که تلاش کارساز، برای بازیافتن «ارزشها»، جانشین تلاش برای «حفظ قدرت آن هم به هر قیمت» نشود، روزنه امیدی برای نسل جوان و تشویق آنان برای علاقمند شدن به ماندن، فداکاری کردن و سازندگی به وجود نخواهد آمد.
آخرین هشدار دوست سیاستمدار این بود که دنیا در شرایط بسیار بغرنج و نامعلومی قرار دارد.
اثرات اوضاع وخیم اقتصادی امروزشامل حال مردم در هرگوشه جهان است، بدون اینکه کسی قادر باشد تاثیری روی آن روند اقتصادی بگذارد.
هیچ اقتصاددان یا سیاستمداری نیست که ادعا کند که دارای فرمول کارسازی برای حل این مشکلی است که همه مردم عادی در جهان را تحت تاثیر خود قرار داده است. فقدان فرمول لازم به این جهت است که اساس و پایههای محاسبات اقتصادی امروزه جهان به کلی با گذشته متفاوت است و تا زمانی که به یک راه حل تعیین کننده نرسیده ایم، اوضاع اقتصادی جهان همانند کشتی بی ناخدائی است که بدون نقشه مسیر و بی توقف به سوی مقصدی نامعلوم به پیش میرود.
نگرانی از این اوضاع نابسامان و بی اعتمادی به درایت مسببین این فاجعه که امروز ضمنا مسئولیت پیدا کردن راه حلهای نجات بخش و سازنده را برای حل این معضل جهان دارند، نیز عامل اصلی تظاهرات قابل توجهی بود که همگی ما شاهد آن در مراکز عمده اقتصادی جهان و به ویژه در «وال استریت» بودیم.
امروز در جریان چنین مباحثی است که با همت نسل جوان، به وضوح میتوان دید که افکار انقلابی در هر منزلی سکونت دارد.
جالب اینکه نسل جوان امروزی برای نیل به خواسته هایش برخلاف نسلهای پیشین نه جنگ طلب است و نه با کسی سر دشمنی و نفرت دارد و به همین لحاظ است که هیچکس نمی تواند در نهایت مانع از پیامدهای شعلههای آتشی شود که به دست این افراد از آفریقای شمالی شروع شده و بی شک به دیگر نقاط منطقه خاورمیانه و از همه مهمتر ایران، نیز خواهد رسید.
به عنوان یک فرد مبارز ایرانی در نهایت از گفتههای این دوست با تجربه به این نتیجه رسیدم که باید با شتابی خیلی بیشتر، تلاش برای سرنگونی نظام خودکامه در ایران را برای نجات هویت و فرهنگ ملی و آینده نسلهای بعدی ایرانیان پیگیری کرد.
این پیگیری در زمانی مورد تائید نسل جوان و فعال قرار میگیرد و به پیروزی میرسد که برای همه مشخص و روشن باشد که انگیزه موجود برای نیل به این هدف، خدمت به مردم است و هیچکس به دنبال ایجاد شرایطی نیست که تحت لوای «نجات ایران» صرفا قصد جا عوض کردن با عناصری را داشته باشند که رفاه و آینده مردم ما را به ابعاد کنونی تنزل داده و حیثیت و آبروی همگی ما را آنطور که مشاهده میشود به حقارت و نابودی کشانده اند.
باید در ایران ماند، فداکاری کرد و با ایستادگی ایران را خانه ابدی خودمان کنیم.
در حدود سی سال پیش روزی برای دیدن اردشیر زاهدی به سوئیس رفته بودم و هنگام صحبت در رابطه با لزوم درک جوانان، در مسائل مبارزاتی، ایشان به من یادآور شد که «اینهمه از پیر و پاتالها انتقاد نکن، چون خودت نیز پیر خواهی شد».
در نهایت، حاصل تجربیات آن زمان من این بود که هنگامی که فعالیتهای مستقل سیاسی ام را در کنار یاران مطمئن و وفادارم آغاز کردم، شعار «فکر نو، برنامه نو، مردان و زنان نو، برای ایران نو» همواره در راس تفکر ما قرار داشت.
امروز اهمیت این شعار با حوادث داخلی ایران در پی تحولات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و انقلاب جوانان مستاصل و به ستوه آمده از حکومتهای دیکتاتوری و فاسد در منطقه خاورمیانه، معنائی ملموس، زنده، پر اهمیت و غیرقابل انکار پیدا کرده است.
چندی پیش در تعقیب مسئولیتهای روزمرهام، فرصت دیدار با یکی از شخصیتهای بسیار معروف و معتبر جهان برایم میسر شد که به لحاظ حساسیت اوضاع از ذکر نام او در شرایط کنونی خود داری میکنم. این شخصیت، پیر دیری است که چند بار در گذشته با او برخورد داشته و تا حدودی با روحیه و طرز تفکرش آشنائی داشتم. ولی در آغاز نشست، تصور نمیکردم که گفتههای این فرد ـبه دور از مقام و منصب و شهرتی که داردـ هرگز بتواند تغییری اساسی در آن تصویر کلی حک شده ای که از وی در ذهن من بود، تغییر فاحشی به وجود آورد.
بعد از چند دقیقه صحبت، متوجه شدم که بیدرنگ به سوی جیبم رفته ام تا با دست و پا کردن قلم و کاغذ، برخی از نکات برجسته اظهارات ایشان را یادداشت کنم تا اهمیت آنها را هرگز به فراموشی نسپارم.
او صحبت را از آنجا شروع کرد که خاورمیانه، بر خلاف همیشه، دیگر جایگاه راحتی برای دیکتاتورها نیست و حتی سازمانی چون اتحادیه عرب که تا چندی پیش کلوپ رهبران کشورهای خودکامه و غیر دموکراتیک بود، چندی پیش عضویت لیبی از سازمان را لغو و اینک بشار اسد را به لحاظ عدم رعایت حقوق بشر در کشورش مورد نکوهش و تحریمهای اقتصادی قرار داده است.
سرنوشت اجتناب ناپذیری که منجر به سقوط افرادی چون بن علی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی شد، دیر یا زود به سراغ افرادی چون صالح در یمن، بشار اسد در سوریه و رهبران جمهوری اسلامی نیز خواهد آمد.
نکتهای که اظهارات این پیر دیر را با سخنان این و آن متمایز میساخت، اشاره او به این موضوع بود که بانی و واسطه این تحولات چه آنهائی که تابه حال به پیروزی رسیده و چه آنهائی که کماکان در تکاپو برای نیل به هدف هستند ، ایدئولوژیهای سیاسی نبوده، بلکه تلاش وسیع نسل جوان این جوامع است که علیرغم هرگونه تماس مستقیم با یکدیگر، به دلایل ناشی از جهانی سازی (globalization) دارای شباهتهای زیادی شدهاند.
برخورد آشکار این جوانان با حاکمان و حکمرانان خودکامه و فاسد به ویژه در یک سال گذشته، صورت مساله را تا حدود بسیار زیادی تغییر داده و به این لحاظ است که درک این شرایط جدید، برای هر نیروی پویای سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار میباشد.
به گفته این سیاستمدار با تجربه، امروز جنگها و مباحث ایدئولوژیکی میان مکاتب مختلف سیاسی به جنگ میان آرمانهای نسل جدید و قدیم تبدیل شده است. به گفته وی «جهانی سازی» تا حدود بسیار زیادی پادزهر کارسازی، علیه مقولاتی چون تبعیض نژادی بوده است، زیرا که شرکتهای بزرگ چند ملیتی به لحاظ نیاز روزافزون به فروش کالاهای خود در سراسر جهان، اجبارا ناچار به اتخاذ راه و روشی شدهاند که نمیتواند فروش کالا و سودهای کلان اقتصادی را با ادامه سیاستهائی از قبیل تبعیض نژادی همراه کند.
این تغییرات در جو جهانی باعث شده تا نسل جوان دستور کار کاملاً متفاوتی با پیشینیان خود پیدا کند.
به بیان ساده و صریح، نسلهای جوان امروزی با اولویتهای تازه خود حق بیان خواسته هایشان (self expression) را بر حق تعیین سرنوشت (self determination) مقدم میداند.
قدری تامل و تعمق این واقعیت را به راحتی آشکار میسازد که سرمایه گذاری روی نسل جوان آن طور که باید و شاید در منطقه خاورمیانه و بویژه ایران صورت نگرفته است. اثرات این کمبود را ما به راحتی در کشورمان مشاهده میکنیم. هر فرد جوان در شرایط نامتناسب اقتصادی موجود که بیکاری و تورم امکان پیشرفت و زندگی شرافتمندانه را بسیار دشوار کرده، درصورتی که امکان مهاجرت از ایران برایش مهیا باشد، در اولین فرصت مملکت را ترک خواهد کرد.
به گفته دوست با تجربه ای که ذکرش رفت، جوانان در بیشتر کشورهای خاورمیانه پیشینیان خود را مورد نکوهش قرار میدهند و میپرسند که «آخر این چه سرنوشت نکبت باری است که به ما تحمیل شده است؟» به گفته او تا زمانی که تلاش کارساز، برای بازیافتن «ارزشها»، جانشین تلاش برای «حفظ قدرت آن هم به هر قیمت» نشود، روزنه امیدی برای نسل جوان و تشویق آنان برای علاقمند شدن به ماندن، فداکاری کردن و سازندگی به وجود نخواهد آمد.
آخرین هشدار دوست سیاستمدار این بود که دنیا در شرایط بسیار بغرنج و نامعلومی قرار دارد.
اثرات اوضاع وخیم اقتصادی امروزشامل حال مردم در هرگوشه جهان است، بدون اینکه کسی قادر باشد تاثیری روی آن روند اقتصادی بگذارد.
هیچ اقتصاددان یا سیاستمداری نیست که ادعا کند که دارای فرمول کارسازی برای حل این مشکلی است که همه مردم عادی در جهان را تحت تاثیر خود قرار داده است. فقدان فرمول لازم به این جهت است که اساس و پایههای محاسبات اقتصادی امروزه جهان به کلی با گذشته متفاوت است و تا زمانی که به یک راه حل تعیین کننده نرسیده ایم، اوضاع اقتصادی جهان همانند کشتی بی ناخدائی است که بدون نقشه مسیر و بی توقف به سوی مقصدی نامعلوم به پیش میرود.
نگرانی از این اوضاع نابسامان و بی اعتمادی به درایت مسببین این فاجعه که امروز ضمنا مسئولیت پیدا کردن راه حلهای نجات بخش و سازنده را برای حل این معضل جهان دارند، نیز عامل اصلی تظاهرات قابل توجهی بود که همگی ما شاهد آن در مراکز عمده اقتصادی جهان و به ویژه در «وال استریت» بودیم.
امروز در جریان چنین مباحثی است که با همت نسل جوان، به وضوح میتوان دید که افکار انقلابی در هر منزلی سکونت دارد.
جالب اینکه نسل جوان امروزی برای نیل به خواسته هایش برخلاف نسلهای پیشین نه جنگ طلب است و نه با کسی سر دشمنی و نفرت دارد و به همین لحاظ است که هیچکس نمی تواند در نهایت مانع از پیامدهای شعلههای آتشی شود که به دست این افراد از آفریقای شمالی شروع شده و بی شک به دیگر نقاط منطقه خاورمیانه و از همه مهمتر ایران، نیز خواهد رسید.
به عنوان یک فرد مبارز ایرانی در نهایت از گفتههای این دوست با تجربه به این نتیجه رسیدم که باید با شتابی خیلی بیشتر، تلاش برای سرنگونی نظام خودکامه در ایران را برای نجات هویت و فرهنگ ملی و آینده نسلهای بعدی ایرانیان پیگیری کرد.
این پیگیری در زمانی مورد تائید نسل جوان و فعال قرار میگیرد و به پیروزی میرسد که برای همه مشخص و روشن باشد که انگیزه موجود برای نیل به این هدف، خدمت به مردم است و هیچکس به دنبال ایجاد شرایطی نیست که تحت لوای «نجات ایران» صرفا قصد جا عوض کردن با عناصری را داشته باشند که رفاه و آینده مردم ما را به ابعاد کنونی تنزل داده و حیثیت و آبروی همگی ما را آنطور که مشاهده میشود به حقارت و نابودی کشانده اند.
باید در ایران ماند، فداکاری کرد و با ایستادگی ایران را خانه ابدی خودمان کنیم.
در گزارشی که در ارتباط با ناآرامیهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در مجلس ایران قرائت شد، محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین این کشور متهم شد که تلاش کرده خارجیها را متقاعد کند که میرحسین موسوی "فردی مناسب برای پیش بردن تغییرات ساختاری در ایران است".
گزارش ۱۹ صفحهای کمیسیون اصل نود مجلس ایران "در آستانه ۹ دی"، سالگرد راهپیمایی طرفداران حکومت این کشور، توسط حسین فدایی، از اعضای این کمیسیون در مجلس قرائت شد.این گزارش، به گفته آقای فدایی "چکیدهای را از رسیدگی به حوادث انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ که منجر به شکلگیری جریان فتنه شد" ارائه میدهد و در آن، انتخابات ریاست جمهوری دهم "بهترین فرصت برای اجرای کودتای مخملی در ایران" از نگاه کشورهای غربی خوانده شده است.
گزارش کمیسیون اصل نود، میرحسین موسوی را دارای "بیشترین نقش در اجرای فتنه" خوانده و مدیریت اعتراضها به نتایج انتخابات سال ۸۸ را "بر عهده طرف غربی" دانسته است.
اصطلاح "فتنه" از سوی مقام های جمهوری اسلامی ایران برای اشاره به اعتراضها به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و ناآرامی های پس از آن استفاده میشود.
بخش اصلی گزارش ارائهشده به "بررسی علل و عوامل و ریشهیابی جریان فتنه" اختصاص دارد که به دو بخش عوامل خارجی و داخلی تقسیم شده است.
'ترغیب خارجی ها به حمایت از موسوی'
در بخش عوامل خارجی، ادعا شده است که افراد و گروههایی در داخل ایران به صورت پنهان با کشورهای خارجی در ارتباط بوده و از آنها کمک های مالی یا تدارکاتی دریافت کردهاند.این گزارش به طور مشخص به "مسافرتهای خارجی" محمد خاتمی اشاره کرده که در سفر به کشورهای "تونس، ترکیه و استرالیا برای ترغیب خارجی ها به حمایت از موسوی تلاش کرده و موفق نیز شده است."
در این گزارش گروههای اصلاح طلب مانند جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب هم به "پیشبرد پروژه شبکهسازی" و همراهی در "برگزاری دورههای متعدد براندازی نرم در خارج از ایران برای گروههای برگزیده داخلی" متهم شدهاند.
از گزارش کمیسیون اصل نود مجلس ایران درباره ناآرامی های بعد از انتخابات ۱۳۸۸
شماری از بنیادها و سازمانهای خارجی از جمله "بنیاد سوروس" و "خانه آزادی" نیز به عنوان "بنیادهای غربی حامی براندازی" معرفی شدهاند.
در گزارش مجلس، "رسانههای دیداری و شنیداری و سایتهای غربی" نیز به "دامن زدن به فضای آشوب" متهم شده اند و از بیبیسی به عنوان شاخصترین رسانهای یاد شده که "به طور مستقیم پیگیر ایجاد خط اغتشاش و دامن زدن به ناآرامیها" بوده است.
در گزارش کمیسیون اصل نود نقش شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر برای برقراری "پیوند میان آشوبگران و هدایتگران خارجی" بعد از "قطع شدن سیستم پیام کوتاه" در روزهای بعد از انتخابات مهم ارزیابی شده است.
جستوجوی ریشهها در ۲۰ سال پیش
این گزارش میگوید که پیشینه وقایع بعد از انتخابات را باید "حداقل در بیست سال قبل" جستجو کرد.اشاره نویسندگان گزارش به دوران بعد از درگذشت آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی است که در آن "بعضی، عدالت را پیش پای توسعه قربانی کردند" و بعد از آن هم اصلاح طلبان به "امام زدایی و انقلابزدایی" پرداختند.
به ادعای این گزارش، روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ باعث شد "سناریوی کودتای مخملی در دستور کار دشمنان" قرار بگیرد که هدف از آن "براندازی دولت و متعاقب آن، زمین زدن رهبری نظام جمهوری اسلامی" بود.
سلسله "جلسات بنیاد باران با حضور محمد خاتمی"، جلسات هفتگی "صبحانه"، "جلسات دفتر مهدی هاشمی" و همین طور جلسات منظم "گروه مشاوران موسوی" از جمله جلسههایی است که به ادعای این گزارش برای "ایجاد هماهنگی" در میان طیفی تشکیل میشد که "از هیچ اقدامی برای وارد آوردن یک ضربه کاری به رهبری نظام فروگذار نمیکرد."
مهدی کروبی نیز در این گزارش "از جمله بازیگران اصلی فتنه ۸۸" خوانده شده، اما در عین حال گفته شده که "نمیتوان او را از طراحان اصلی فتنه نام برد."
'آمار جذب ۳۰۰ هزار نفری'
در این گزارش ادعا شده است که "تیم میرحسین موسوی از مدت ها قبل – از حدود سال ۱۳۸۵ – روی موضوع کودتای رنگی و مخملی در ایران فکر و برای عملیاتی کردن آن برنامه ریزی کرده بودند."گزارش مجلس ایران همچنین به "مستندات قطعی اطلاعاتی" اشاره می کند که نشان میدهد "موسوی، کروبی و خاتمی در جلساتی که در تابستان ۱۳۸۹ برگزار شده، رسما افرادی را به نمایندگی از خود در خارج از ایران معرفی نمودهاند و این افراد اکنون در چارچوب تشکلی به نام شورای هماهنگی راه سبز امید در ارتباط مستمر و دائم با سرویس های اطلاعاتی بیگانه هستند."
در این گزارش همچنین آمده است که آمار جذب ستادهای هوادر میرحسین موسوی با هدف "آمادگی برای آشوب های پس از انتخابات" به حدود ۳۰۰ هزار نفر رسیده است.
یک روز بعد از تهدید ایران به بستن تنگه هرمز در صورت اعمال تحریمهای نفتی، ناوگان پنجم نیروی دریایی ارتش آمریکا اعلام کرد که اجازه نخواهد داد رفتوآمد کشتیها در تنگه هرمز با اختلال روبهرو شود.
سخنگوی این ناوگان در پاسخی کتبی به سوال بیبیسی درباره احتمال بستن تنگه هرمز توسط ایران نوشت: "جریان آزاد جابهجایی کالا و خدمات از طریق تنگه هرمز برای رشد اقتصادی جهان و منطقه حیاتی است. هر کشوری که آزادی تردد در یک تنگه بینالمللی را تهدید کند، به طور حتم جایی در جامعه بینالملل ندارد و هیچ گونه اختلالی در این زمینه تحمل نخواهد شد."در این بیانیه همچنین گفته شده که نیروی دریایی آمریکا نیرویی "انعطافپذیر با توانی بالاست که متعهد به برقراری امنیت و ثبات در منطقه است و برای اطمینان از آزادی رفتوآمد، همواره آماده برخورد با اقدامات بدخواهانه است."
محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهوری ایران روز سه شنبه ششم دی (۲۷ دسامبر) هشدار داده بود که در صورت تحریم خرید نفت ایران توسط کشورهای غربی، جمهوری اسلامی جلوی عبور نفت کشورهای دیگر را از تنگه هرمز خواهد گرفت.
آمار بالای مصرف مرغ مرده در تهران
سحام نیوز: احمدرضا درستی مطلق امروز در نشست خبری بسیج تغذیه که در وزارت بهداشت برگزار شد، اظهار داشت: ۲۰ درصد مرغهایی که در سطح مرغفروشیهای شهر به فروش میرسد قبل از ذبح مردهاند و افراد مرغهایی را مصرف میکنند که قبل از ذبح خودشان از بین رفتهاند. البته ما نمیتوانیم همه این مسائل را از نو آغاز کنیم ولی میتوانیم به مردم آموزش دهیم که در تهیه مواد غذایی سالم دقت کافی به خر دهند.
به گزارش فارس، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران افزود: سیستم کشاورزی ما نیز ایراد دارد و محصولاتی را به مردم عرضه میکند که سرشار از کودهای شیمیایی است و بخش دامپروری ما نیز نانهای کپک زده را به دامها می دهد که شیر سرشار از افلاتوکسین مصرف میکنیم.
وی گفت: حتی در صنعت لبنیات نیز پنیرهایی تهیه میشود که سرشار از نمک است و زمانی از این قضیه شکایت میشود آب نمک را زیاد میکنند.
به گزارش فارس، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران افزود: سیستم کشاورزی ما نیز ایراد دارد و محصولاتی را به مردم عرضه میکند که سرشار از کودهای شیمیایی است و بخش دامپروری ما نیز نانهای کپک زده را به دامها می دهد که شیر سرشار از افلاتوکسین مصرف میکنیم.
وی گفت: حتی در صنعت لبنیات نیز پنیرهایی تهیه میشود که سرشار از نمک است و زمانی از این قضیه شکایت میشود آب نمک را زیاد میکنند.
کارناوال ۹ دی: استمداد از خودفریبی و تبلیغ درمانی
اگر حوصله یا فرصت خواندن کتاب ارزشمندی مانند «تاریخ بی خردی» را هم نداشته باشیم، یادآوری داستان صعود و سقوط خودکامگانی که خود شاهد آن بوده ایم کافی است تا نمایش بی خردی خودکامگان را به تماشا بنشینیم. سقوط شاه، سقوط صدام، سقوط بن علی، سقوط مبارک، سقوط صالح، و مسیر رو به سقوطی که خودکامگانی دیگر نظیر اسد، با شتاب در آن در حرکت هستند. کارنامة بی خردی خودکامگان بلندبالاتر از آن است که بخواهد در اینجا منعکس شود، و مواد امتحانی و نمرات بی خردان بزرگ (!) هم، تفاوت هایی با یکدیگر دارد. اما یکی از نقاط مشترک همة آنها، اعتیاد آنها به خودفریبی است که تا دم آخر، گریبان شان را رها نمی کند.
منشأ این خودفریبی را باید هم در خصلت روانی خودکامگان جستجو کرد و هم در انتخاب ابزارهایی که برای تداوم قدرت مطلقة خود به کار می بندند. به لحاظ روانی، خودکامگان به تنهایی روزافزون خویش واقفند. ویژگی ذاتی خودکامه این است که هر چه پیش تر می رود، آستانة تحملش برای شنیدن صدایی بجز صدای خودش کم و کمتر می شود. کار به جایی می رسد که دیگر هیچ سخنی که به مزاقش خوش نیاید را برنمی تابد و اگر دوستان دیرینه نقدی بر رفتارش کنند، آنها را به دیدة سوء ظن می نگرد. خودکامه روز به روز تنهاتر می شود و همراهان دلسوز را از خود می راند. پیرامون او جز مجیزگویانی که در به دست آوردن دل او با یکدیگر رقابت می کنند و مراقب هستند اخبار و گزارشاتی بر خلاف میلش نرسد باقی نمی مانند. خودکامه نیاز دارد فریاد بزند تا بر ترس از تنهایی فزاینده ای که او را فراگرفته فائق آید. با نمایان شدن نشانه های سقوط و افول، خودکامه سراسیمه به هر طنابی که بیابد چنگ می زند. ابزار تبلیغات، بویژه با گستردگی آن در دنیای امروز، یکی از این طناب هاست: «تبلیغ درمانی» که اجزای آشنای آن عبارت است از بکارگیری رسانه های انحصاری، مهندسی تجمعات طرفداران و هواداران، ایجاد مناسبت هایی که به دستور حکومت باید در تقویم رسمی ثبت و هر ساله گرامی داشته شود، و «این همانی سازی» با افتخارات تاریخی ملی یا مذهبی.
آنچه مقرر شده به نام «حماسة ۹ دی» در کانون توجه تبلیغات حکومتی قرار گیرد از همین سنخ است. حاکمیت که از امواج روزافزون تظاهرات معترضان سخت در هراس بود، پس از واقعة عاشورای سال ۸۸ تصمیم گرفت حیثیت برباد رفته اش را به هر قیمتی بازگرداند. ابتدا با نشر اخبار دروغین صدا و سیما، تریبون های نمازهای جمعه و جماعات، روزنامه ها و… چنین صحنه سازی نمودند که تظاهر کنندگان و معترضان به کودتای انتخاباتی ورفتارهای سرکوبگرانه وشکنجه وکشتار مردم، به ساحت پاک شهدای کربلا بی احترامی روا داشته اند تا با تمسک به این طریق ناجوانمردانه وسخیف، احساسات مذهبی ودینی مردم وعلمای دین را جریحه دار نموده و آنان را علیه معترضین تحریک و تهیج نمایند. از تشکیلات سرکوب بسیج و سپاه کمک گرفته شد و با استمداد از گردآوری نیرو از سراسر کشور و ایجاد تجمعاتی که به یاری فنون فیلمبرداری و دروغ دستگاه های خبری چندین برابر واقعیت نشان داده شدند و فریاد «وااسلاما» و «واحسینا»، حماسه (!) درست شد. این در حالی بود که بازداشت های گسترده و سرکوب وحشیانه ی بعد از حوادث عاشورا، مجالی برای حضور نیروهای معترض به حکومت باقی نگذاشته بود.
سال گذشته، در اولین سالگرد این حماسه(!)، آنها با تمام قوای باقیمانده خود به میدان آمدند. ده روز بمباران تبلیغاتی صدا و سیمای حکومتی، روزنامه های دولتی، سایت های ارتش سایبری، خطیبان نماز جمعه و منابر وابسته، هرآنچه در توان داشتند بکار گرفتند تا در بزرگداشت آن کوتاهی نکرده باشند و مایة تسلی خاطر حاکمیت خودکامه را فراهم سازند. اما همه بیاد داریم که چگونه مردم از کنار آن همه تلاش، بی تفاوت عبور کردند و فردای پایان آن دهه، کوچکترین اثری از آن باقی نماند. حاکمیت اما دلخوش کرد که سنگ قبر جنبش سبز را نصب کرده و می تواند فارغ از هراس از معترضان، به دغدغه ها و دعواهای خانگی خود مشغول شود. فراخوان ۲۵ بهمن سال ۸۹ اما، نشان داد که جنبش سبز زنده است. در نتیجه، به فرمان بالاترین مرجع تصمیم گیری نظام، رهبران جنبش دستگیر شدند و در زندان خانگی محبوس.
این روزها بار دیگر شاهد تدارک بزرگداشت آن حماسة خودساخته هستیم. رهبری آن را با حماسة صدر اسلام و انقلاب اسلامی مقایسه می کند و از همه می خواهد با جدیت در تثبیت آن به عنوان بزرگترین واقعة زمان زمامداریش تلاش کنند. گفته شد که «همان گونه که درابتدای انقلاب، محرم به کمک این مردم آمد وامام خمینی فرمودند خون برشمشیر پیروز است، درقضایای ۹ دی هم، عاشورا به کمک ملت آمد و حماسه بزرگ و ماندگاری را خلق کرد.» استفاده از این گونه شیبیه سازی های تاریخی البته نخستین بار نیست که انجام می گیرد و مدت هاست که خلق از این قیاس ها در خنده شده اند. گاهی خود را درجایگاه پیامبر (ص) و فرمانده فتح الفتوح دیدن، گاهی خود را علی (ع) دانستن و منتقدان و معترضان را طلحه و زبیر نامیدن و فریاد «این عمار؟» سر دادن، گاهی خود را حسین وار آمادة شهادت نشان دادن، سنت مألوف راهبری این کشتی توفان زده شده است. طبق معمول، ستادها تشکیل می شود و بودجه های کلان برای حمل و نقل طرفداران، اسکان و پذیرایی آنان، چاپ پوسترها و نصب بنرها صرف می گردد. این در حالی است که مردم ایران روز به روز در گرداب فقر و ناداری بیشتر فرو می روند، پروژه های عمرانی به علت کمبود بودجه به تعطیلی کشیده شده اند، ایران از هر زمان دیگر در عرصة سیاست خارجی و حتی در انظار مردم منطقه منزوی تر و مطرودتر شده، و وزیر خارجه از هر فرصتی برای عذرخواهی از اقدامات و اظهارات «افراد غیرمسئول» در نزد قدرت های بزرگ استفاده می نماید. و ای کاش بجای این همه ذلت و خواری و مذاکرات و داد و ستدهای پشت پرده، حکومت برای یکبار هم که شده از مردم خود عذرخواهی کرده و به اشتباهات پرهزینه اش اعتراف می کرد.
سال گذشته، محور بزرگداشت این حماسه(!) تأکید بر «بصیرت» خودی ها و «بی بصیرتی» معترضان بود. هنوز چند ماهی بیش نگذشت که معلوم شد «جریان انحرافی» پدید آمده که بسی از فتنه گران بی بصیرت، خطرناک ترند. اینان همان کسانی بودند که مواضع و دیدگاه هایشان از همه به رهبری نزدیک تر توصیف شده بود و برای حفظ آنان از هیچ کاری فروگذار نشده بود: از حمله به کوی دانشگاه و مجتمع مسکونی سبحان گرفته تا فاجعه کهریزک. بخاطر اینان بود که با مردم معترضی که مسالمت جویانه به دنبال حق از دست رفته شان بودند چنان وحشیانه برخورد شد که با انتشار گزارش ها و تصاویر بخشی از آن، آبروی نظام بر باد رفت. معلوم شد متهمان به بی بصیرتی، بصیرتشان بسیار بیشتر از مدعیان آن بوده است. پرسش این است که شعار محوری امسال حماسه چه خواهد بود.
خودکامگان همه در یک مسیر قدم بر می دارند. هنوز صحنه های رجز خوانی های قذافی در یادمان زنده است. هنوز کارناوال های طرفدارانش را به یاد داریم و هنوز صدا و تصویر التماس های عاجزانه او در آخرین لحظات زندگیش در اذهانمان نقش بسته است. آیا زمان بازگشت حاکمیت به دامان مردم فرا نرسیده است؟ یا ارادة خداوندی اساسا چنین فرصتی را به کسانی که دستشان به خون مظلومان آلوده است نخواهد داد؟
پاسخ این پرسش ها را تاریخ خواهد داد، تاریخی که زمان زیادی تا فرا رسیدنش باقی نمانده است. در این اثنا، ما نیز امسال ۹ دی را گرامی می داریم، چرا که مصادف است با دومین سالروز به خاک سپاری پیکر شهید علی موسوی و دهها شهید دیگر عاشورای سال ۸۸ است.
از همین نویسنده: