دانشجویان زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی متحمل کینه ورزی قدرت شدند. در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بخاطر مخالفت با رویکرد متفاوت ایشان مورد شدیدترین سرکوبها قرار گرفتند. این توع برخوردها، نوعی شکل بندی و دوری گزیدن از قدرت را در آنان رشد داد. دانشجویان در اولین بزرگداشت ۱۶ آذر پس ازانتخابات ۲۲ خرداد۸۸ با قاطعیت و استقلال پا به میدان قدرت گذاشتند و روز دانشجو را با یاد رفقای جانباخته و در بند خود گرامی داشتند.
k. meamar@yahoo. com
چه فرق می کرد زندانی در چشم انداز باشد یا دانشگاهی؟
اگر که رؤیا تنها اختلامی بود بازیگوشانه
تشنج پوست ام را که می شنوم سوزن سوزن که می شود کف پا
علامتِ این است که چیزی خراب می شود.
دمی که یک کلمه هم زیاد است.
درخت و سنگ و سار و سنگسار و دار
سایه ی دستی است که می پندارد دنیا را باید از چیزهائی پاک کرد.
چقدر باید در این دو متر جا ماند تا تحلیل جسم حد زبان را رعایت کند؟
چـه تازیانه کف پا خورده باشند.
بی خوابی (زنده یاد محمد مختاری)
شاه با استقرار حکومت کودتا پس از سرکوب خونین انقلابیون، “کودتا پارتی “تدارک دید. از نیکسون و دنیس رایت کاردار سفارت انگلیس دعوت کرد که قدم رنجه کنند، بیایند از نزدیک شاهد پیشرفت اوامرشان باشند. دانشجویان که از زخم تازه جاری بر پیکر جامعه در رنج بودند، نسبت به فضای ایجاد شده اعتراضهای خود را پیش می بردند. هنوز یکصد روز از کودتای آمریکائی نگذشته بود و جامعه در تب وتاب حکومت سرنیزه می سوخت. پاسخ شاه و نیروهای او به اعتراض دانشجویان، حمله به دانشگاه و سرکوب دانشجویان منجر شد. آن روز ۱۶ اذر ماه سال ۳۲ وقتی گلوله های حکومت کودتا سینه دانشجویان را شکافت و خونٍِ مصطفی بزرگ نیا، مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی صحن دانشگاه را رنگین کرد تاریخ جنگ نانوشته ای با قدرت پدیدار گشت. از آن روز تا کنون ۵۷ سال می گذرد. از درون همان دانشگاه ها، سروهای استواری مقابل دیکتاتورها سینه سپر کرده و از پشت نیمکتها و صندلیها، به زندانها، شکنجه گاه ها، میدانهای تیر، به مصاف با قدرتها کشیده شدند. قدرت، چه شاه چه شیخ، نتوانست این قلب تپندۀ جامعه را از حرکت باز دارد.
پشت آن نرده ها، در دانشگاه ها، چه می گذرد که قدرتها را هر زمان آشفته می کند؟ دانشجویان نقش و توان خود را در پیروزی انقلاب بهمن سال ۵۷ به اثبات رساندند. جوانانی که در نقش رهبری جمعی، در بهم پیوستگی و اتحاد مردم و دمیدن روح آزادی در کالبد اجتماع، این پیام را به جامعه دادند که دانشجو در کنار مردم ایستاده وخواهد ایستاد. شاه رفت وآیت الله آمد. روزی روز گاری دیگر پیش روی دانشجو ودانشگاه گشوده گشت. مدت زمان کوتاهی سپری نگذشت و هنوز طعم گس آزادی بر زبانها جاری نشده بود که” قدرت نو” چشمهایش را متوجه دانشگاهها و دانشجویان نمود.
این بار آنها مبادرت به اتخاذ شیوۀ نظامی فتح از درون را پیشه کردند. با تعداد معین از دانشجو نما و نیروهای شبه نظامی و نظامی حمله به دانشگاه و دانشجویان را در دستور کار خود قرار دادند. با اجرای طرح انقلاب فرهنگی، عملا دانشگاه را تعطیل کردند. هوشمندانی که آن روزها راّی به بستن دانشگاه دادند امروز در قید حیات هستند. شرم گور کوچکی است که آنها درونش جای نمی گیرند. اما رسالت کار دانشجو و دانشگاه را پس از ۳۰ سال با فضاهای دروغینی که می سازند و اتهامهائی بس ناجوانمردانه ای که می زنند، کین و دشمنی با دانشجویان و دانشگاه در آن زمان را معامله ی خود در تثبیت قدرت قرار می دهند. آری آنها توانستند به فتح دانشگاه نائل شوند و ۵۰ هزار دانشجو را از کلاس درس محروم کنند اما نتوانستند عشق به مردم را ازآنان بستانند. خیل بیشماری ازآن دانشجویان در بیدادگاههای انقلاب اسلامی شان بوسه بر دار زدند و دیکتاتور آتش به جانشان افکند و خاک منزلگه شان شد. حکومت با این شیوه توانست دانشگاه را آرام کند. آنگاه به دست چین کردن نیروهایش در دانشـگاه مشغول گردید. سایه قدرت در کلاسها گسترده شد و واحدی به نام ” سکوت” را در برنامه درسی شان گنجاندند. هر جمعی، هر تشکلی، هرچند مبتدی در ادامه حیاتش دارای مضمون خواهد شد و پرسش را آغاز خواهد نمود. این اجتناب ناپذیر است. روند زندگی جمعی، تفکر جمعی را تولید خواهد کرد. حتی افکار به کنترل درآمده و به خدمت گرفته هم شامل ضروریاتی می گردد که نـیروی مسلط نمی تواند مدت زمان طولانی منویاتش را پیش ببرد. تغییر و تحول هسته شکل دهنده اعتراضی می گردد که دامن هر تشکلی را خواهد گرفت. رژیم با احیاء تشکلهای خود ساخته در این اندیشه که کانال کشی کند و با نصب فیلتر و صافیهای متـعدد، از بروز و نفوذ اندیشه هائی که برای قدرت اش مفیـد نیست جلوگیری نماید. از درون همان تشکلها، نیروهائی متولد گردید و دست رد به سینه قدرت زد. برای چندمین بار قدرت چهره اهریمنی اش را نشان داد. رژیم که کشتار دهه ۶۰ و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و قتلهای زنجیره ای را در پرونده داشت، در ۱۸ تیر ۷۸ با یورش به دانشگاه و کوی دانشـگاه تهران، چهره مهیب خود را نشان داد. با قتل آشکار”عزت ابراهیم نژاد” که قاتلش آزادانه در چرخه قدرت در حال مانورهایش است، با دستگیری و ناپدید شدن دانشجویانی که نشانی از آنها تاکنون خانواده هایشان با مراجعه به مراجع قضائی نتوانستند بدست بیاورند، رژیم، اعتراضات دانشجویان را توانست سرکوب کند. اما آن روز سر تا سر میهن صدائی را مردم شنیدند. بذری که دانشجویان آن روز ۱۸ تیر ۷۸ بر زمین قدرت افشاندند چهره دروغین ولایت فقیه و حکومت اسلامی را بر ملا کرد. قدرت ترک بر داشت. دانشجو و دانشگاه مجددا زبان جامعه گشتند. این وضعیت به سادگی میسر نشد. حاصل یک دوره طولانی و پیگیر نیروهائی بدست آمد که در چنـبره آنان گرفتار بودند. با تمرکز نیروهای خود و اتخاذ شیوه هائی از مقاومت وقتی زمان ضرور فرا رسید نیرویشان را آشکار کردند. و انگشت اشاره را مجددا به سمت قدرت نشانه گرفتند. و با هم گفتند: دانشگاه زبان خود را دارد و دانشجو فرزند زمان خود است. ۱۸ تیر ۷۸، درتاریخ جنبش دانشـجوئی، تولـد نیروئی را میسر کرد که استبـداد دینی ولایت فقیـه، با شیوه های مختلف و متنـوع قریب به ۲۰ سال با سرکوب در جامعه و نگاه به دانشگاه، سکوتی گورستانی را حاکم کرده بود. با مقاومت اندیشه ورزان و نیروهائی که تحمل پذیریشان در مقابل حاکمان ظرفیتهای خاص خود را داشت، اعتراضات و واکنشهائی انجام پذیرفت. قدرت که در دستور کارش حذف فیزیکی و سریال قتلهای زنجیره قرار داشت، مدام جامعه را با بکار گیری روشهای انتقام جویانه تهدید آشکار می نمود. مردم با دادن رای به آقای خاتمی و انتخاب رئیس جمهوری جدا از نظر حاکمیت، عملا سیلی محکمی به چهره قدرت نواختند و رژیم خشمگین از این انتخاب، دست به رشته عملیاتی زد که بنا به گفته رئیس جمهورآقای خاتمی هر ۹ روز یک بار یک بحران تولید کردند. اما در رابطه با به میدان آمدن داتشجویان در اعتراض به تهدید مطبوعات وبستن روزنامه سلام، رژیم علیرغم قدرت سرکوب و اتخاذ شنیع ترین شیوه ها بازنده میدان گشت. حکومت قدرت جمع آوری ریزشی که انجام گرفته بود را نداشت. ۱۸ تیر ماه۷۸ تاریخ به یاد ماندنی در مبارزات دانشجویان ایران است. قدرتی که فکر می کرد به فسانه ها پیوسته و قاطعیت نعلین را در مقابل چکمه پهلوی به ثبوت رسانده است. آن روز دانشجویان نعلین را از پای حاکمان درآوردند. با مقاومت خود ثابت کردند که می توان اعتراض کرد، فریاد برآورد، هزینه داد و تغییر ایجاد کرد.
فصلی نو در حیات مبارزاتی دانشجویان در کشور گشوده شد. احزاب اصلاح طلب در کنار رئیس جمهور منتخب مردم، به دست و پنجه نرم کردن با قدرت با شیوه های خاص خود مشغول بودند. عملا نیروئی که اصلاح طلبان با پشتیبانی مردم، به دست آوردند را، نتوانستند در مقابل فرهنگ قدرت غالب به کار ببندند و آن نیرو در میدان کارزار نیمه کاره رها گردید. آنها یاّ س خود را به درون جامعه سُر دادند. بارها آقای خاتمی به زبان آورد، ” نمی گذارند”. در این بین دانشجویان به تناسب آرایش وتوانشان میدان را به حریف واگذار نکردند. دستگیر شدند، نوشتند، اعتراض کردند و در محیطهای دانشجوئی و اجتماعی توانستند خود را حفظ نمایند. در دوران هشت ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی دنیا با زبان دیگری از گفتگو مواجه شد. رئیس جمهور به دیدار پاپ رفته و نوعی دیگر از هویت اسلامی را عرضه نمود. دنیا هم به یک نگاه دیگری نسبت به ایران متمایل گشته بود. سخن از گفتگوی تمدنها را آقای خاتمی بر سر زبانها انداخت. با روی کار امدن آقای احمدی نژاد همۀ آن تلاشها زیر سایه غنی سازی و گسترش تشنج در منطقه و خاورمیانه رفت. مجددا پرونده قدیمی ایران روی میز سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری قرار گرفت. زبان حکومت و دولت آقای احمدی نژاد، منطبق با هم، زبان خشونت در داخل و خارج گردید. سپاه نقش خود را عیان کرد و با گرفتن اهرمهای کلیدی در قدرت، نیروی بلامنازع مطرح در قدرت گردید. با پایان گرفتن دور اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، انتخابات دور دهم ریاست حمهوری با ۴۵۰ تن ثبت نام شده، تنها ۴ تن مورد تائید قرار گرفته و کارزار انتخاباتی با اهنگ مخصوص خود در جامعه آغاز گردید. آقای مهندس موسوی وقتی به میدان آمدند که مدت ۲۰ سال غایب صحنه تحولات در قدرت به شمار می رفتند. اما هشت سال نخست وزیری ایشان در زمان آیت الله خمینی و جنگ هشت ساله عراق با ایران، مردم شناخت از این چهره انتخاباتی را به خاطر داشتند. با گسیل شدن کاندیداها به استانها وشهرستانها، جوانان و دانشجویان علی الخصوص محیطهای دانشجوئی سوالاتی را مطرح می کردند که قدرت را به چالش می کشیدند. مانند کشتار زندانیان در دهه ۶۰، قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، قتلهای زنجیره ای و. . . . . این موج سرتاسر میهن با کاندیداها به چرخش در می آمد. انتخابات برای مردم و جوانان امکانی برای بیان اعتراضاتشان تبدیل شد. در این بین دانشجویان اهرم اصلی تهیج مردم به امر انتخابات و انتخاب کاندیدای مورد نظر خود بودند. آنها با داشتن تشکلهای رسمی و نیمه رسمی، عملا سکاندار کارزار تبلیغاتی مبدل گردیدند. راّ ی گیری پایان پذیرفت و آنچه در باور هیچ کس نمی گنجید به وقوع پیوست. ” تقلب” و جابجائی”راّی مردم”. آن انرژی به میدان آمده را بهتی دهشتناک دست داد. مردم ازهر قشرو طبقه، پیر وجوان، زن و مرد و کودک، در سکوتی سئوال بر انگیز، درآرامش و بدون کلام، به خیابانها آمدند. جوانان و دانشجویان در پدیدار شدن این شکل اعتراض سهمی ارزنده ای داشتند. آنها می خواستند باری دیگر حریف را بیازمایند. اما قدرت را بی فرهنگ تر از آن یافتند که فکر می کردند. حاکمان حتی به قواعد بازی خود هم احترام نگذاشتند. با فرمان آتش به روی مردمی که در گرمای ماه خرداد حتی بطریهای آب در دست شان نبود و درجنگلی از انسانها شلیک انجام گرفت و جانهای شیفته ای غرقه به خون گشت. نداها، ترانه ها، سهراب ها، کیانوش آساها، آرش ها، بهزادها، شبنم ها و. . . . .
انتقام از مردم را، حکومت دربرنامه اش قرار داد. در این بین دانشجویان بیشترین هزینه را دادند. چه در میدان و چه بعد از آن، بازداشت گردیدند و به زندانها و بازداشتگاه های رسمی و غیررسمی انتقال یافتند. دانشجویان زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی متحمل کینه ورزی قدرت شدند. در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بخاطر مخالفت با رویکرد متفاوت ایشان مورد شدیدترین سرکوبها قرار گرفتند. این توع برخوردها، نوعی شکل بندی و دوری گزیدن از قدرت را در آنان رشد داد. دانشجویان در اولین بزرگداشت ۱۶ آذر پس ازانتخابات ۲۲ خرداد۸۸ با قاطعیت و استقلال پا به میدان قدرت گذاشتند و روز دانشجو را با یاد رفقای جانباخته و در بند خود گرامی داشتند. دانشجویان دریافتند که، تلاشهایشان از ۱۸ تیر ۷۸ کلید خورد بخوبی توانست از دالانهای تاریک و مهیب قدرت عبور کند و نوری به جامعه بتاباند. وهمچنان بگوید:” دانشجو فرزند زمانه خود است”. بی شک امروز شرایط دشوارتری پیش روی دانشجویان قرار دارد. جکومت پس از پاکسازی خیابانها وفارغ از اعتراضات میدانی، همچنان نگاه به دانشگاه و دانشجویان دارد. دادن احکام سنگین به دانشجویان زندانی و تبعید آنان به نقاط دور از مرکز، محرومیت از تحصل دانشجویان، اخراج و بازنشسته کردن زود هنگام استادان دگراندیش و جایگزین نبروهای وفادار به خود، تحریک و به خدمت گرفتن قسمی از دانشجویان منتسب به بسیج دانشجوئی و تقویت تشکلهای آنان، ایجاد جو امنیتی و تضعیقات برای دانشجویان خصوصا دانشجویان دختر، سعی در ایجاد تفرقه و درگیری در صحن دانشگاه ها دارد. رویه ای که از ابتدای انقلاب بهمن، تجربه ای بسیار در این زمینه در چنته اش است. اما این بار مانند ۳۰ سال قبل واجراء انقلاب فرهنگی نیست. امروز دانشجویان علاوه بر اینکه آگاه و مستقل از قدرت توان دور نمودن این شیوه ها از خود را می دانند. امروز حیات جنبش سبز علیرغم در بوغ وکرنا دمیدن رژیم، زنده و جاری در متن، پشتوانه دانشجویان است، مضافا اینکه چرخش اطلاعات و تحرک جوانان و دانشجویان در ارتباط با یکدیگر و همبستگی احتماعی که در سطح جامعه احساس می گردد، نیروی مقاومت و پایداری در تغییر را در قشر دانشجو تقویت می نماید. و رژیم را در پیش برد اهدافش نا توان خواهد ساخت. سرکوب همیشه نمی تواند، حربه موثری در ایجاد فضای رعب و ایجاد سکوت باشد. هر نوع عمل رژیم دردرون خود واکنشهائی خاص خود را تولید خواهد کرد. آنها هم روی این پدیده فکر خواهند کرد. چیزی که بعد از روی کار آمدن آقای احمدی نژاد مشخص گردید نقش نیروهای امنیتی و ایجاد جو امنیتی در تمام سطوح جامعه است. این نوع نگرش، فروریختن ساختارهای سیاسی قدرت در نزد مردم و از دست دادن مردم از جانب حکومت تلقی می گردد. یاسی که به حاکمان دست داده است در ادامه، این روش کارساز نخواهد بود. مردم و نیروهای تحول طلب هم در همان فضائی زندگی می کنند که پایه های قدرت قرار دارد. با ادامه این روش کاخهای استبداد رژیم یک یک فرو خواهد ریخت. دانشجویان و دیگر گروه های اجتماعی در مسیرهای یافته خود پیش خواهند رفت. با رنجها، عشقها و شورهای دانشجویان، ۱۶ آذر، روز دانشجو خجسته باد.
سنگر آخر
صادق کار
فراخواندن بسیج به مقابله با مردم، آنهم در شرایطی که جنگ قدرت میان احمدی نژاد و مجلس به اوج خو رسیده و … خطای جدی دیگری است که خامنهای مرتکب می شود. بسیج آخرین سنگر بازماندهای است که ولی فقیه هنوز می تواند در آن پناه بجوید و از این سنگر تعرض خود به مردم را، برای بازپس گرفتن آنچه که در رویارویی با جنبش و مردم از دست داده است، آغاز کند. اما بعید است که این سنگر نیز برای مدتی طولانی مکان امنی برای رهبر جمهوری اسلامی باقی بماند.
علی خامنهای رهبر رژیم ولایت فقیه در مراسمی نمایشی که بخاطر هفته بسیج در روز عید غدیر به منظور قدرت نمایی و تصریح بیعت بسیج با او توسط سردار رضا نقدی، با حضور اعضای بسیج برگزار گردید، پس از تعریف و تمجیدهای کاسبکارانه از نیروهای بسیج، مخالفان رژیم کودتا، رهبران جنبش سبز، طرفداران سکولاریسم و به عبارتی تمام مخالفان و منتقدین خود را مورد حمله قرار داد و از بسیج خواست که خود را آماده مقابله با مخالفان نماید. این سخنان در حالی از زبان خامنهای جاری می شوند که او بخاطر نقش و شراکتش در کودتای انتخاباتی، سرکوبهای پس از انتخابات، قرار گرفتن در مقابل جنبش سبز و مطالبات دمکراتیک وعدالت خواهانه مردم، گسترش بحران اقتصادی، فقر، بیکاری، استبداد و اختناق، تداوم و تشدید مستمر اختلافات و ژرفش شکافها در درون بلوک حاکم و فشارهای خارجی، اینک بیش از پیش منزوی گردیده و خطر تلاشی رژیم تحت رهبری اش را تهدید می کند.
پناه بردن به نظامیان و سنگر گرفتن در میان آنها به امید حفظ قدرت، سرنوشت وعاقبت تمام دیکتاتورها است که بنا بدلایل مختلف، فاقد مشروعیت و پایگاه اجتماعی لازم و حمایت اکثریت مردم جامعه بوده وموقعیت رژیم خود را در معرض تهدید جنبشهای مردمی دمکراتیک تحول و ترقیخواه می بینند و دیگر نمی توانند بدون یاری گرفتن از نیروهای مسلح به قدرت برسند و یا قدرت خود را با روشها و استبداد غیرنظامی حفظ کنند. کودتای انتخاباتی حکومتی، یک سال و نیم پیش تحت حمایت خامنهای نیز برای آن انجام گرفت که هم ضرورت تغییر و تحولات دمکراتیک عمیق در تمام سطوح جامعه به امری عاجل و اجتناب نا پذیر تبدیل شده بود و هم جنبش مردمی نیرومندی که بیانگر این امرعاجل و خواست و اراده مردم برای انجام تغییر و تحولات ضرور بود، سر بر آورده بود، که باسرعت در حال انکشا ف و تسخیر عرصه های مختلف جامعه بود. این وضعیت حفظ و تداوم قدرت توسط حاکمان وقت، به سبک و سیاق معمول در جمهوری اسلامی را ناممکن کرده بود.
در شیلی، بولیوی، فیلیپین، اندونزی، پاکستان، اسپانیا، عراق، سوریه، ترکیه و … انگیزه ها و دلایل کودتاهای رنگارنگی که توسط نظامیان انجام گرفتند و همچنین در کودتای ۲۸ مرداد، کم و بیش مشابه بودند. تنها بهانه ها ممکن بود در اینجا و آنجا با هم متفاوت باشند. اما اعم از این که بهانه کودتا نجات کشور از آشوب و هرج و مرج بود یا نجات کشور از افتادن به دامان کمونیسم و یا جلوگیری از تجزیه و نجات دین، ملت و … اهداف واقعی اکثریت کودتاها جلوگیری از تشکیل دولتها و حکومت های منتخب مردم و استقرار نظامهای پارلمانی دمکراتیک و ملی بود. مواردی مانند پرتغال، که کودتا در آن برای برکنار کردن حکومتهای دیکتاتوری و استقرار دمکراسی و یا درکشورهای که برای صیانت از استقلال و حق حاکمیت ملی کودتا انجام می گرفت، ابداً قاعده نبوده اند. اما امروز، دیگر تقریبا همه آن رژیمهای کودتایی یکی پس از دیگری توسط مردم از میان بر داشته شدند و جای بسیاری از آنها را امروز دولتها و حکومتهای مبتنی بر نظامهای پارلمانی دمکراتیک گرفتهاند. در کودتای خامنهای و شرکا نیز تنها بهانه کودتا متفاوت است، اما اهدف کاملا مشابه و سرنوشت و عاقبت این کودتا و عاملان آن نیز بسیار بعید است چندان متفاوت با عاقبت سایر کودتاها و کودتاچیان باشد.
خوشبختانه تمام تلاشهای رژیم کودتا برای از میان برداشتن جنبش مردمی موجود و تثبیت موقعیت خود در جامعه، برغم تمام سرکوبها، جنایات، سختگیریها و محدودیتهای بسیاری که علیه تشکلها، فعالان، رهبران و تودههای شرکت کننده در جنبش توسط عمال رژیم کودتا تاکنون اعمال شده، یکی پس از دیگری ناکام مانده است و سران حکومت نه تنها به اهداف ضد مردمی خود نایل نشدهاند، بلکه روز به روز بیشتر و بیشتر در جامعه مطرود می شوند و به ناگریز به بسیج و نیروهای نظامی پناه برده و با آنها همسنگر می شوند و کوشش می کنند با تطمیع و خرید نیروهای بسیجی – که اکثریت آنان بر خلاف دوران جنگ، به دلیل بیکاری و فقر و بناگریزبسیجی شدهاند، مخالفان خود را از میان بردارند، تا بتوانند قدرت سیاسی و اقتصادی و امتیازات استثنایی نامشروع خود را همچنان و به هر قیمت حفظ کنند. قدرتی که به قیمت کشتن تعداد پرشماری از مبارزان راه آزادی و عدالت اجتماعی، فقر و فلاکت اکثریت مردم، زمینگیر کردن اقتصاد مولد کشور و انزوای جهانی ایران به دست آمده است.
فرمان آماده باش خامنهای به بسیج برای سرکوب جنبش دمکراتیک مردم ایران، به احتمال قریب به یقین به مانند سایر اقدامات تاکنونی رژیم کودتا شکست خواهد خورد و این آخرین تیر ترکش ولی فقیه در صورتی که بسوی مردم و ایران شلیک شود، تیری است که پس از برخورد با سنگ خارای واقعیت بسوی خود او کمانه خواهد کرد و نه تنها خامنهای که نظام فقاهتی او را نیز با تمام اجزای آن به دیار عدم خواهد فرستاد.
دوران رژیمهای نظامی و نظامهای استبدادی دیرزمانی است که به سر رسیده است. وجود رژیم ولایت فقیه در این دوران، نه یک واقعیت تاریخی، که یک کمدی تاریخی است. خامنهای با رفتار خود در دوران زمامداریش، ته مانده توهمی را که نسبت به نظام فقاهتی در میان تعدادی از طرفداران صاف و ساده جمهوری اسلامی نسبت به مقدس بودن نظام اسلامی وجود داشت، از میان برد. او خود بیش از مخالفان نظام فقاهتی به این نظام ضربه وارد نمود. زمانی که تغییر و تحولات در یک جامعه به امری عاجل تبدیل می شوند و محرکهای ترقی جامعه در بستر این ضرورت پروده و به صحنه رانده می شوند و بحرانها از هر سوی سر بلند کرده و تا سرحد آشتی ناپذیری رشد می کنند، دیگر هیچ نیرویی، با هیچ وسیلهای نمی تواند در مقابل تحولات ترقیخواهانه مقاومت کند. اینک در ایران چنین شرایطی در حال تکوین است. درست است که نیروهای جامانده در گذشته به آسانی حاضر به تمکین از واقعیت نیستند و سعی خواهند کرد با ادامه جنایت و خشونت مانع تحولات گردند، ولی خود آنان نیز در دوران گذار با سرعت فرایند تلاشی را طی نموده و قدرت تصمیم گیری درست را از دست می دهند و بعضاً خود مانند خامنهای ناخواسته با رفتار خود به تسریع این فرایند یاری می رسانند.
روند تحولات پس از کودتا، خطا بودن محاسبات خامنهای را نشان داد. او در حالی به انجام کودتا رضایت داد که حکومت و جامعه اسیر بحرانهای متعددی بودند. اقدام به کودتا و تصفیه اصلاح طلبان نه تنها سبب تخفیف بحرانها و یکدست شذن حکومت و تضمین بقای آن نشد، بلکه به نحوه بارزی به تشدید بحرانها و شکافهای درونی و تضعیف بیشتر آن منجر شد. پس از کودتا نیز خامنهای با حمایت از جنایات کودتاگران علیه مردم و جانبداری از احمدی نژاد در کشمکشهائی که بین طیفهای محافظه کاران درون حکومتی صورت گرفت، عملاً شرایط را برای فاصله گیری بخشی از همراهان خود فراهم کرد و موقعیت او به عنوان رهبر نظام حتی در میان محافظه کاران متحد او زیر علامت سوال رفت. اینک نیز فراخواندن بسیج به مقابله با مردم، آنهم در شرایطی که جنگ قدرت میان احمدی نژاد و مجلس به اوج خو د رسیده و بحرانهای درون رژیم و جامعه در مقایسه با دوران پیش از کودتا به مرا تب گسترده و پیچیده تر شدهاند و بسیجیها نیز دیگر بسیجیهای داوطلب دوران جنگ نیستند، خطای جدی دیگری است که خامنهای مرتکب می شود. بسیج آخرین سنگر بازماندهای است که ولی فقیه هنوز می تواند در آن پناه بجوید و از این سنگر تعرض خود به مردم را، برای بازپس گرفتن آنچه که تا کنون در رویا رویی با جنبش و مردم از دست داده است، آغاز کند. اما بعید است که این سنگر نیز برای مدتی طولانی مکان امنی برای رهبر جمهوری اسلامی باقی بماند.
جرس: کیوان صمیمی، رضا شریفی بوکانی و علی صارمی، سه تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در بیانیه ای به مناسبت روز دانشجو خواهان آزادی دانشجویان زندانی شدند و اظهار امیدواری کردند که دانشجویان سراسر کشور به مبارزات در راه خود ادامه بدهند و همیشه مقاوم و استوار باقی بمانند.
متن این بیانیه که در اختیار ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" قرار گرفته است به شرح زیر است:
ما زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر ضمن تقدیر از دانشجویان و اساتید محترم در شانزده آذر 1389 از مطالبات دانشجویان سراسر کشور حمایت کرده و این روز عزیز رو به آنان تبریک میگوییم.
همچنین ما زندانیان سیاسی خواستار آزادی بی قید و شرط بهاره هدایت و مجید توکلی و کلیه دانشجویان دستگیر شده انتخابات جنجال برانگیزه 88 هستیم.
ما دانشجویان را یک مبارز می دانیم که همیشه پیرو آزادی و دموکراسی بوده اند و ما هم همبستگی خود را به مطالبات قانونی؛ مدنی و صنفی دانشجویان و جنبش های دانشجویی اعلام می داریم.
ما امیدواریم که دانشجویان سراسر کشور به مبارزات در راه خود ادامه بدهند و همیشه مقاوم و استوار باقی بمانند.
زندانیان سیاسی
کیوان صمیمی
رضا شریفی بوکانی
علی صارمی
اخبار روز:
جنبش دانشجویی، وجدان آگاه توده های مردم، شکست ناپذیر است
برگزاری پنجاه و هفتمین سالگرد ۱۶ آذر۱۳۳۲ و گرامی داشت خاطره ی تابناک سه شهید جنبش دانشجوئی آن سال، بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی، گرامی داشت جنبشی است که از همان آغاز، جنبشی برای آزادی، عدالت و استقلال کشور از دخالت قدرت های امپریالیستی بود. در این پنجاه و شش سال گذشته، کشور تحولات مختلفی را از سرگذرانده است. اما از آنجا که علیرغم تمامی مبارزات درخشان مردم و جنبش دانشجویی، هیچ یک از خواست های جنبش مردمی متحقق نشده است، مبارزات دانشجویی، هر بار به شکلی و در ابعادی تازه تداوم یافته است. جنبش دانشجوئی در تمامی دوران ستم شاهی و دیکتاتوری فردی ملوکانه، دست از مبارزه بی امان برای خواست های محوری خود بر نداشت. جنبش دانشجویی همواره پرچمدار دفاع از آزادی های بی قید و شرط سیاسی بود. این جنبش برای آزادی اندیشه، نه تنها دردانشگاه که در کل جامعه، مبارزات شکوهمندی را به پیش برد و در این را فداکاری های بسیاری از خود نشان داد. فعالین جنبش دانشجوئی نیک می دانستند که بدون تلاش برای ایجاد شرایط دمکراتیک در جامعه، نمی توان در راه تحقق خواست ها و آمال جنبش دانشجویی و توده های مردم، گام های موثری برداشت. شکست انقلاب بهمن در اوج پیروزی اش، و روی کار آمدن حاکمیتی تاریک اندیش و واپسگرا، دوران سخت دیگری برای جنبش دانشجویی رقم زد. چه بسیار از فعالین دانشجویی که در دوران "انقلاب فرهنگی" از دانشگاه ها اخراج شدند؛ چه بسیار، مبارزین دانشجو که به اسارات دژخیمان درآمدند و به چوبه های دار سپرده شدند؛ و چه بسیار جوانانی که در سد کنترل های سیاسی ـ امنیتی حاکمیت اسلامی در دهه ی اول انقلابِ نافرجام، گرفتار آمدند و راه تحصیل بر آن ها در میانه راه بسته شد.
سیاست سرکوبگرانه ی حاکمیت اسلامی برای تسلط حوزه بر دانشگاه و تبدیل دانشگاه ها به ارگان های تربیت دانش آموخته گان حکومتی و مبلغ دین و شریعت، و تبدیل دانشگاه به گورستان سکوت و بی تفاوتی، با شکست فضاحت باری همراه شد. اوج مقاومت دانشجویان در ۱۸ تیرماه ۷۸ و یک هفته انفجار خشم دانشجویان و تظاهرات درخشان آن ها، ترس را بر حاکمان اسلامی مستولی ساخت. هرچند جنبش دانشجویی ۱۸ تیر با سرکوب گسترده ای روبرو شد و تصفیه ها و اخراج ها و دستگیری های گسترده ای در پی داشت، اما قدرت مقاومتش چنان گسترده بود که این جنبش هیچگاه از پا ننشست. حضور گسترده دانشجویان در تحولات سیاسی سال های اخیر، و دفاع جانانه شان از آزادی های سیاسی و اعتراضاتشان علیه استبداد دینی و تمرکز بیش از حد سرکوبگران برای جلوگیری از فعالیت های دانشجویی، نشان از شور انقلابی و قدرت تاثیرگذاری این جنبش پویا و زنده در خود دارد. حضور فعال جنبش دانشجویی در مبارزات ضد استبدادی سال گذشته، بیان هم پیوندی و تعهد این جنبش به خواست های محوری اردوی کار وزحمت و توده های میلیونی مردم است. حضور گسترده و درخشان دانشجویان در گرامی داشت ۱۶ آذر در سال ۱۳۸۸، علیرغم سرکوب بی مهار و تمرکز فاشیستی نیروهای حاکمیت، نشان داد که این جنبش هم چنان زنده و پویاست.
حاکمیت پادگانی طالبان وطنی ، با آگاهی از توان و قدرت جنبش دانشجویی، در طول یک سال گذشته، تمرکز سرکوبگرانه ی خود را صد چندان کرده است. آن ها در چهارچوب "انقلاب فرهنگی" دوم بسیاری از فعالین دانشجویی را احضار و رهسپار زندان کرده اند. موج اخراج و بازنشسته کردن استادان، با شدت ادامه دارد. رهبر رژیم ، و به دنبال او مبلغان تاریک اندیشی، علوم انسانی را به باد حمله گرفته و ۱۲ رشته ی تحصیلی علوم انسانی را از رده آموزش حذف کرده اند. با اجرای گسترده طرح "حجاب و عصمت"، و طرح های بومی سازی، فشار بر دانشجویان دختر را به بالاترین حد خود رسانده اند. هدف آن ها این است که فضای پادگانی بر دانشگاه ها مستولی کرده و این سنگر جوشان دفاع از آزادی و عدالت را در هم بشکنند.
اما فضای کنونی دانشگاه ها نشان می دهد که این تلاش های سرکوبگرانه ی استبداد دینی نیز با شکست روبرو خواهد شد. جنبش دانشجویی که در پیوند تنگاتنگ با جنبش مردمی، از آن نیرو می گیرد و به وجدان آگاه توده های میلیونی مردم تبدیل شده است، خاموش شدنی نیست. این آرزو را تاریک اندیشان حاکم باید به گور ببرند. جنبش دانشجویی، بعنوان آگاه ترین بخش جوانان دختر و پسر، طلایه داران جنبش جوانان کشور هستند. آن ها با هزاران رشته دوستی، فامیلی و خویشاوندی، و با هزاران رشته عاطفی و منطقی نه تنها با جنبش زنان که با جنبش توده های کار وزحمت و مردم ملیت های تحت ستم پیوند خورده اند و از آن ها نیرو می گیرند و بر آن ها نیز تاثیر می گذارند. امروز دیگر۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دانشجو، که در ۲۰۰ دانشگاه بزرگ کشوربه تحصیل مشغول هستند، تنها به اقشار میانی و بالای جامعه تعلق ندارند، بخش مهمی از آن ها فرزندان توده های کار و زحمت هستند. همین امر آن ها را نسبت به خواست های مردم بشدت حساس کرده است. این حساسیت در شرایطی که دولت فاشیستی برای پر کردن صندوق های خالی دولت، با حذف یارانه ها دستبرد به سفره ی خالی مردم را در دستور قرار داده است، بیش از پیش افزایش یافته است. خاستگاه اجتماعی دانشجویان می تواند در صورت درک اهمیت بلافصل سازماندهی هر چه گسترده تر اعتراضات صنفی و مطالباتی دانشجویی علیه طبقاتی تر کردن آموزش عالی سدی در برابر تعرض رژیم در این زمینه ایجاد کند. اکنون شرایطی فراهم آمده است که مبارزات مطالباتی مردم، روز به روز رنگ روشن تری بخود می گیرد و همین امر زمینه پیوند هر چه گسترده تر شعار آزادی را با شعار عدالت فراهم می آورد. اکنون شرایطی فراهم آمده است که جنبش دانشجویی بیش از گذشته می تواند در راه این همپیوندی ایفای نقش کند.
سازمان ما، در آستانه فرارسیدن ۱۶ آذر، روز دانشجو، ضمن تبریک آن به تمامی دانشجویان، آزادیخواهان و برابری طلبان، از تمامی تلاش ها در گرامی داشت این روز و پاس داشتن شعارهای اساسی این جنبش در دفاع از آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال و نفی سلط گرائی امپریالیستی حمایت می کند.
سازمان ما از تمامی آزادیخواهان، برابری طلبان و فعالین سوسیالیستی می خواهد که همراه و همگام با دانشجویان در گرامی داشت روز دانشجو شرکت کرده و با حمایت بی وقفه از مبارزات دانشجویی اجازه ندهند تیغ سرکوب حاکمیت طالبانی، جنبش دانشجویی را به عقب نشینی وادارد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی ـ زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۱۲آذرماه ۱۳۸۹ـ ۳ دسامبر ۲۰۱۰
برگزاری پنجاه و هفتمین سالگرد ۱۶ آذر۱۳۳۲ و گرامی داشت خاطره ی تابناک سه شهید جنبش دانشجوئی آن سال، بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی، گرامی داشت جنبشی است که از همان آغاز، جنبشی برای آزادی، عدالت و استقلال کشور از دخالت قدرت های امپریالیستی بود. در این پنجاه و شش سال گذشته، کشور تحولات مختلفی را از سرگذرانده است. اما از آنجا که علیرغم تمامی مبارزات درخشان مردم و جنبش دانشجویی، هیچ یک از خواست های جنبش مردمی متحقق نشده است، مبارزات دانشجویی، هر بار به شکلی و در ابعادی تازه تداوم یافته است. جنبش دانشجوئی در تمامی دوران ستم شاهی و دیکتاتوری فردی ملوکانه، دست از مبارزه بی امان برای خواست های محوری خود بر نداشت. جنبش دانشجویی همواره پرچمدار دفاع از آزادی های بی قید و شرط سیاسی بود. این جنبش برای آزادی اندیشه، نه تنها دردانشگاه که در کل جامعه، مبارزات شکوهمندی را به پیش برد و در این را فداکاری های بسیاری از خود نشان داد. فعالین جنبش دانشجوئی نیک می دانستند که بدون تلاش برای ایجاد شرایط دمکراتیک در جامعه، نمی توان در راه تحقق خواست ها و آمال جنبش دانشجویی و توده های مردم، گام های موثری برداشت. شکست انقلاب بهمن در اوج پیروزی اش، و روی کار آمدن حاکمیتی تاریک اندیش و واپسگرا، دوران سخت دیگری برای جنبش دانشجویی رقم زد. چه بسیار از فعالین دانشجویی که در دوران "انقلاب فرهنگی" از دانشگاه ها اخراج شدند؛ چه بسیار، مبارزین دانشجو که به اسارات دژخیمان درآمدند و به چوبه های دار سپرده شدند؛ و چه بسیار جوانانی که در سد کنترل های سیاسی ـ امنیتی حاکمیت اسلامی در دهه ی اول انقلابِ نافرجام، گرفتار آمدند و راه تحصیل بر آن ها در میانه راه بسته شد.
سیاست سرکوبگرانه ی حاکمیت اسلامی برای تسلط حوزه بر دانشگاه و تبدیل دانشگاه ها به ارگان های تربیت دانش آموخته گان حکومتی و مبلغ دین و شریعت، و تبدیل دانشگاه به گورستان سکوت و بی تفاوتی، با شکست فضاحت باری همراه شد. اوج مقاومت دانشجویان در ۱۸ تیرماه ۷۸ و یک هفته انفجار خشم دانشجویان و تظاهرات درخشان آن ها، ترس را بر حاکمان اسلامی مستولی ساخت. هرچند جنبش دانشجویی ۱۸ تیر با سرکوب گسترده ای روبرو شد و تصفیه ها و اخراج ها و دستگیری های گسترده ای در پی داشت، اما قدرت مقاومتش چنان گسترده بود که این جنبش هیچگاه از پا ننشست. حضور گسترده دانشجویان در تحولات سیاسی سال های اخیر، و دفاع جانانه شان از آزادی های سیاسی و اعتراضاتشان علیه استبداد دینی و تمرکز بیش از حد سرکوبگران برای جلوگیری از فعالیت های دانشجویی، نشان از شور انقلابی و قدرت تاثیرگذاری این جنبش پویا و زنده در خود دارد. حضور فعال جنبش دانشجویی در مبارزات ضد استبدادی سال گذشته، بیان هم پیوندی و تعهد این جنبش به خواست های محوری اردوی کار وزحمت و توده های میلیونی مردم است. حضور گسترده و درخشان دانشجویان در گرامی داشت ۱۶ آذر در سال ۱۳۸۸، علیرغم سرکوب بی مهار و تمرکز فاشیستی نیروهای حاکمیت، نشان داد که این جنبش هم چنان زنده و پویاست.
حاکمیت پادگانی طالبان وطنی ، با آگاهی از توان و قدرت جنبش دانشجویی، در طول یک سال گذشته، تمرکز سرکوبگرانه ی خود را صد چندان کرده است. آن ها در چهارچوب "انقلاب فرهنگی" دوم بسیاری از فعالین دانشجویی را احضار و رهسپار زندان کرده اند. موج اخراج و بازنشسته کردن استادان، با شدت ادامه دارد. رهبر رژیم ، و به دنبال او مبلغان تاریک اندیشی، علوم انسانی را به باد حمله گرفته و ۱۲ رشته ی تحصیلی علوم انسانی را از رده آموزش حذف کرده اند. با اجرای گسترده طرح "حجاب و عصمت"، و طرح های بومی سازی، فشار بر دانشجویان دختر را به بالاترین حد خود رسانده اند. هدف آن ها این است که فضای پادگانی بر دانشگاه ها مستولی کرده و این سنگر جوشان دفاع از آزادی و عدالت را در هم بشکنند.
اما فضای کنونی دانشگاه ها نشان می دهد که این تلاش های سرکوبگرانه ی استبداد دینی نیز با شکست روبرو خواهد شد. جنبش دانشجویی که در پیوند تنگاتنگ با جنبش مردمی، از آن نیرو می گیرد و به وجدان آگاه توده های میلیونی مردم تبدیل شده است، خاموش شدنی نیست. این آرزو را تاریک اندیشان حاکم باید به گور ببرند. جنبش دانشجویی، بعنوان آگاه ترین بخش جوانان دختر و پسر، طلایه داران جنبش جوانان کشور هستند. آن ها با هزاران رشته دوستی، فامیلی و خویشاوندی، و با هزاران رشته عاطفی و منطقی نه تنها با جنبش زنان که با جنبش توده های کار وزحمت و مردم ملیت های تحت ستم پیوند خورده اند و از آن ها نیرو می گیرند و بر آن ها نیز تاثیر می گذارند. امروز دیگر۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دانشجو، که در ۲۰۰ دانشگاه بزرگ کشوربه تحصیل مشغول هستند، تنها به اقشار میانی و بالای جامعه تعلق ندارند، بخش مهمی از آن ها فرزندان توده های کار و زحمت هستند. همین امر آن ها را نسبت به خواست های مردم بشدت حساس کرده است. این حساسیت در شرایطی که دولت فاشیستی برای پر کردن صندوق های خالی دولت، با حذف یارانه ها دستبرد به سفره ی خالی مردم را در دستور قرار داده است، بیش از پیش افزایش یافته است. خاستگاه اجتماعی دانشجویان می تواند در صورت درک اهمیت بلافصل سازماندهی هر چه گسترده تر اعتراضات صنفی و مطالباتی دانشجویی علیه طبقاتی تر کردن آموزش عالی سدی در برابر تعرض رژیم در این زمینه ایجاد کند. اکنون شرایطی فراهم آمده است که مبارزات مطالباتی مردم، روز به روز رنگ روشن تری بخود می گیرد و همین امر زمینه پیوند هر چه گسترده تر شعار آزادی را با شعار عدالت فراهم می آورد. اکنون شرایطی فراهم آمده است که جنبش دانشجویی بیش از گذشته می تواند در راه این همپیوندی ایفای نقش کند.
سازمان ما، در آستانه فرارسیدن ۱۶ آذر، روز دانشجو، ضمن تبریک آن به تمامی دانشجویان، آزادیخواهان و برابری طلبان، از تمامی تلاش ها در گرامی داشت این روز و پاس داشتن شعارهای اساسی این جنبش در دفاع از آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال و نفی سلط گرائی امپریالیستی حمایت می کند.
سازمان ما از تمامی آزادیخواهان، برابری طلبان و فعالین سوسیالیستی می خواهد که همراه و همگام با دانشجویان در گرامی داشت روز دانشجو شرکت کرده و با حمایت بی وقفه از مبارزات دانشجویی اجازه ندهند تیغ سرکوب حاکمیت طالبانی، جنبش دانشجویی را به عقب نشینی وادارد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی ـ زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۱۲آذرماه ۱۳۸۹ـ ۳ دسامبر ۲۰۱۰
تاریخ معاصر ایران، روز شانزده آذرماه را در پهنه ی ایران زمین به نام و یاد دانشجو و دانشگاه، به نحوی چشمگیر زنده و جاوید کرده است. قرن اخیر که مسیر مبارزات مردم ایران علیه استبداد حاکم را در حافظه ی خود نگه داشته است، تقریباً از سال ۱٣۲۰، نام و یاد دانشگاه و دانشجو را در این مبارزات بر تارک خود ثبت کرده است؛ و در این میان دانشگاه تهران به عنوان نخستین دانشگاه ایران، همواره در رأس مبارزه بر ضد ستم و استبداد مکانی بالا داشته و درخشیده است.
در روز شانزده آذر ماه ۱٣٣۲خورشیدی، دانشجویان دانشگاه تهران که از کودتای ننگین ۲٨ مرداد که به یاری انگلیس و امریکا علیه دولت ملی و قانونی زنده یاد دکتر محمد مصدق به انجام رسیده بود خشمگین و عصبی بودند، ورود «نیکسون» معاون رئیس جمهوری ایالات متحده (آیزنهاور) را به ایران دستاویزی برای نشان دادن ناخشنودی خود کردند و در صحن دانشگاه تظاهراتی آرام را آغازیدند که حکومت کودتا تاب تحملش را نداشت. کودتاچیان در برابر این اعتراض دانشجوئی، خشنترین روش را برگزیدند. مأموران حکومت نظامی که درون محوطهی دانشگاه پایگاه داشتند، با دستور آتش، به مصاف دانشجویانی رفتند که تنها با سخن و کلام به اعتراض برخاسته بودند.
با یورش مأموران حکومت نظامی که از مقامات بالا دستور تیراندازی داشتند، در مرحله ی نخست گروهی دانشجو همراه با یکی از استادان دانشکده ی فنی زخمی شدند؛ با گلولهی مسلسلها، شوفاژهای دانشکده ی فنی سوراخ شد و آب جوش نیز عده ای را سوزاند. و سرانجام با ادامه ی تیراندازی، سه تن ازدانشجویان به نامهای «احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا» از پای درآمده و کشته شدند. دو تن از این جانباختگان، عضو جبهه ملی ایران بودند و نفر سوم از اعضای حزب توده بود. نمی توان پذیرفت که کشته شدگان برای مأموران شناخته شده بودند و به صورت برگزیده و تعیین شده از پای در آمدند؛ زیرا آن زمان غالب دانشجویانی که درگیر کار سیاست و مبارزه بودند، به نهادهای ملی و اجتماعات و احزاب سیاسی وابستگی داشتند. با وجود گذشت ۵۷ سال از آن جنایت، یاد و خاطرهی آن دانشجویان همچنان زنده است؛ و طی این سالها، نسلهای دانشجو با تلاش و یادآوری و اقدام به مبارزات جدید، مانع فراموشی بوده اند.
علی رغم تمام سرکوب ها در دیکتاتوری کنونی نیز مبارزه همچنان تداوم دارد؛ و بارها شاهد خیزش و اعتراض دانشجویان ایران بوده ایم. سال ۱٣۷٨ به هنگام ریاست جمهوری آقای خاتمی قیام آرام دانشجویان سرکوب شد و با یورش شبانه ی پاسداران ولایت فقیه به خوابگاه دانشجوئی در کوی امیرآباد، ضمن قتل و جرح دانشجویان - حتا خفته در بستر- دهها دانشجو نیز سالها در زندانهای رژیم شکنجه شدند. در خرداد ۱٣٨٨ دانشجویان پرچمدار اعتراضات و در پیشاپیش دیگر قشرهای اجتماعی، علیه خدعه و نیرنگ و تقلب انتخابات ریاست جمهوری بودند. در حمله نیروهای لباس شخصی و پلیس به کوی دانشگاه در ۲۵ خرداد ۱٣٨٨، پنج دانشجو به قتل رسیدند و شمار زیادی مجروح و بازداشت شدند و مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند.
ما همواره یاد این مبارزان و دیگر جانباختگان راه آزادی و سرفرازی میهن را گرامی می داریم. دانشجویان و دانشگاهیان ضمن آنکه چشم و چراغ دانش و فرهنگ میهنند، در مبارزات ضد ستم و استبداد نیز همواره پرچمدار و قافله سالار این کاروان بوده اند.
درود بر دانشجویان و دانشگاهیان؛ زنده باد آزادی؛ نابود باد استبداد. ننگ بر دیکتاتوری و دشمنان آزادی و دموکراسی.
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری - دکتر همایون مهمنش
چهاردهم آذر ۱٣٨۹ برابر پنجم دسامبر ۲۰۱۰
در روز شانزده آذر ماه ۱٣٣۲خورشیدی، دانشجویان دانشگاه تهران که از کودتای ننگین ۲٨ مرداد که به یاری انگلیس و امریکا علیه دولت ملی و قانونی زنده یاد دکتر محمد مصدق به انجام رسیده بود خشمگین و عصبی بودند، ورود «نیکسون» معاون رئیس جمهوری ایالات متحده (آیزنهاور) را به ایران دستاویزی برای نشان دادن ناخشنودی خود کردند و در صحن دانشگاه تظاهراتی آرام را آغازیدند که حکومت کودتا تاب تحملش را نداشت. کودتاچیان در برابر این اعتراض دانشجوئی، خشنترین روش را برگزیدند. مأموران حکومت نظامی که درون محوطهی دانشگاه پایگاه داشتند، با دستور آتش، به مصاف دانشجویانی رفتند که تنها با سخن و کلام به اعتراض برخاسته بودند.
با یورش مأموران حکومت نظامی که از مقامات بالا دستور تیراندازی داشتند، در مرحله ی نخست گروهی دانشجو همراه با یکی از استادان دانشکده ی فنی زخمی شدند؛ با گلولهی مسلسلها، شوفاژهای دانشکده ی فنی سوراخ شد و آب جوش نیز عده ای را سوزاند. و سرانجام با ادامه ی تیراندازی، سه تن ازدانشجویان به نامهای «احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا» از پای درآمده و کشته شدند. دو تن از این جانباختگان، عضو جبهه ملی ایران بودند و نفر سوم از اعضای حزب توده بود. نمی توان پذیرفت که کشته شدگان برای مأموران شناخته شده بودند و به صورت برگزیده و تعیین شده از پای در آمدند؛ زیرا آن زمان غالب دانشجویانی که درگیر کار سیاست و مبارزه بودند، به نهادهای ملی و اجتماعات و احزاب سیاسی وابستگی داشتند. با وجود گذشت ۵۷ سال از آن جنایت، یاد و خاطرهی آن دانشجویان همچنان زنده است؛ و طی این سالها، نسلهای دانشجو با تلاش و یادآوری و اقدام به مبارزات جدید، مانع فراموشی بوده اند.
علی رغم تمام سرکوب ها در دیکتاتوری کنونی نیز مبارزه همچنان تداوم دارد؛ و بارها شاهد خیزش و اعتراض دانشجویان ایران بوده ایم. سال ۱٣۷٨ به هنگام ریاست جمهوری آقای خاتمی قیام آرام دانشجویان سرکوب شد و با یورش شبانه ی پاسداران ولایت فقیه به خوابگاه دانشجوئی در کوی امیرآباد، ضمن قتل و جرح دانشجویان - حتا خفته در بستر- دهها دانشجو نیز سالها در زندانهای رژیم شکنجه شدند. در خرداد ۱٣٨٨ دانشجویان پرچمدار اعتراضات و در پیشاپیش دیگر قشرهای اجتماعی، علیه خدعه و نیرنگ و تقلب انتخابات ریاست جمهوری بودند. در حمله نیروهای لباس شخصی و پلیس به کوی دانشگاه در ۲۵ خرداد ۱٣٨٨، پنج دانشجو به قتل رسیدند و شمار زیادی مجروح و بازداشت شدند و مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند.
ما همواره یاد این مبارزان و دیگر جانباختگان راه آزادی و سرفرازی میهن را گرامی می داریم. دانشجویان و دانشگاهیان ضمن آنکه چشم و چراغ دانش و فرهنگ میهنند، در مبارزات ضد ستم و استبداد نیز همواره پرچمدار و قافله سالار این کاروان بوده اند.
درود بر دانشجویان و دانشگاهیان؛ زنده باد آزادی؛ نابود باد استبداد. ننگ بر دیکتاتوری و دشمنان آزادی و دموکراسی.
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری - دکتر همایون مهمنش
چهاردهم آذر ۱٣٨۹ برابر پنجم دسامبر ۲۰۱۰
یک جنازه، سُخنگوی "نظام" در ژنو
منصور امان
زمان کوتاهی پیش از آغاز دوباره گُفت وگوهای هسته ای جمهوری اسلامی و گروه 1+5، رهبران و گردانندگان رژیم ولایت فقیه به شدت در تلاش هستند، تصویر وارونه ای از میز چیده شده در ژنو ارایه دهند.
آقای جلیلی، فرستاده حُکومت به این نشست می گوید که مامور به مُذاکره بر سر پروژه هسته ای نیست و آقای محمود احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر مسند ریاست جمهوری نیز تاکید کرد که حُکومت پیرامون آنچه که وی "حُقوق مُسلم ملت ایران" نامید، مُذاکره نخواهد کرد. این در حالی است که همه نشانه ها بیانگر آن است که موضوع اصلی مُذاکرات، پروژه بُمب اتُم جمهوری اسلامی و هدف از تشکیل نشست مزبور، فراخواندن آن به خاتمه بخشیدن به تلاشهای خود در این راستا می باشد.
از تاکتیک "نظام" برای برخورد به ابتکار مُذاکرات ژنو که توسُط آقایان جلیلی و احمدی نژاد اعلام گردیده چنین می برمی آید که باند نظامی – امنیتی ولایت فقیه، ناتوان از سازگاری خود با شرایط جدید، مشغول درجا زدن در استراتژی کُهنه اش یعنی، گُربه رقصانی و خرید زمان است. راهکار محوری "نظام" فقط به این دلیل ساده که یک بازی با کارتهای لو رفته به حساب می آید، بی مصرف نشده است. دلیل مُهم تر ناکارایی آن، بی ربط بودن به موقعیتی است که جمهوری اسلامی در آن بسر می برد.
اگر بتوان تنها یک کاربُرد برای استراتژی مزبور برشمُرد، جلوگیری یا به تاخیر افکندن اقدامات سختگیرانه ای است که میدان عمل مُشخص "نظام" در دستیابی به بُمب هسته ای و نیز فضای مانور سیاسی (باجگیری، اخاذی) گرد آن را به گونه مووثری محدود می کند.
این سناریو اکنون زبان حال جمهوری اسلامی است و آنچه که راهکار یاد شده برای جلوگیری از به واقعیت گراییدنش اندیشه شده بود، اینک روی بارگاه ولایت خیمه زده است. با این حال، رهبران جمهوری اسلامی همچنان هیچ راه حل بهتری از تلاش برای خریدن زمان نمی یابند؛ پُرسش فقط این است که زمان برای چه کاری؟
به نظر نمی رسد که آنها خود قادر باشند به طور فهم پذیری توضیح دهند که با جنازه ای که روی دست دارند، قصد دارند به کُجا بروند. این سردرگُمی را اُرگان اندرونی "آقا" (روزنامه کیهان) در سرمقاله اش اینگونه به فغان آمده است: "برای چه به ژنو می رویم و قرار است در مُذاکره با کشورهای 5+1 چه روی میز بگذاریم؟"
آقای جلیلی، فرستاده حُکومت به این نشست می گوید که مامور به مُذاکره بر سر پروژه هسته ای نیست و آقای محمود احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر مسند ریاست جمهوری نیز تاکید کرد که حُکومت پیرامون آنچه که وی "حُقوق مُسلم ملت ایران" نامید، مُذاکره نخواهد کرد. این در حالی است که همه نشانه ها بیانگر آن است که موضوع اصلی مُذاکرات، پروژه بُمب اتُم جمهوری اسلامی و هدف از تشکیل نشست مزبور، فراخواندن آن به خاتمه بخشیدن به تلاشهای خود در این راستا می باشد.
از تاکتیک "نظام" برای برخورد به ابتکار مُذاکرات ژنو که توسُط آقایان جلیلی و احمدی نژاد اعلام گردیده چنین می برمی آید که باند نظامی – امنیتی ولایت فقیه، ناتوان از سازگاری خود با شرایط جدید، مشغول درجا زدن در استراتژی کُهنه اش یعنی، گُربه رقصانی و خرید زمان است. راهکار محوری "نظام" فقط به این دلیل ساده که یک بازی با کارتهای لو رفته به حساب می آید، بی مصرف نشده است. دلیل مُهم تر ناکارایی آن، بی ربط بودن به موقعیتی است که جمهوری اسلامی در آن بسر می برد.
اگر بتوان تنها یک کاربُرد برای استراتژی مزبور برشمُرد، جلوگیری یا به تاخیر افکندن اقدامات سختگیرانه ای است که میدان عمل مُشخص "نظام" در دستیابی به بُمب هسته ای و نیز فضای مانور سیاسی (باجگیری، اخاذی) گرد آن را به گونه مووثری محدود می کند.
این سناریو اکنون زبان حال جمهوری اسلامی است و آنچه که راهکار یاد شده برای جلوگیری از به واقعیت گراییدنش اندیشه شده بود، اینک روی بارگاه ولایت خیمه زده است. با این حال، رهبران جمهوری اسلامی همچنان هیچ راه حل بهتری از تلاش برای خریدن زمان نمی یابند؛ پُرسش فقط این است که زمان برای چه کاری؟
به نظر نمی رسد که آنها خود قادر باشند به طور فهم پذیری توضیح دهند که با جنازه ای که روی دست دارند، قصد دارند به کُجا بروند. این سردرگُمی را اُرگان اندرونی "آقا" (روزنامه کیهان) در سرمقاله اش اینگونه به فغان آمده است: "برای چه به ژنو می رویم و قرار است در مُذاکره با کشورهای 5+1 چه روی میز بگذاریم؟"
گفتوگو با شیرین عبادی، حقوقدان و فعال سرشناس حقوق بشر
وکیل باید مورد اعتماد زندانی باشد نه قاضی!
مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.comدکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و اولین وزیر خارجهی جمهوری اسلامی، در مهرماه سال جاری، برای سومین بار پس از انتخابات ریاست جمهوری دورهی دهم، دستگیر شد و اینک در زندان بهسر میبرد.
دکتر یزدی در حال حاضر و در سن ۸۰ سالگی، سالمندترین زندانی سیاسی محسوب میشود که از بیماریهای سرطان پروستات و عوارض جراحی قلب در زندان رنج میبرد.تاکنون چندین بیانیه در حمایت از آزادی او، از طرف فعالان سیاسی- اجتماعی منتشر شده و روز پنجشنبه۱۱ آذر نیز بیانیهای به امضای چهرههای سرشناس سیاسی در داخل و برخی خانوادههای زندانیان سیاسی منتشر شد که نسبت به حفظ جان و تضمین سلامت او، به عنوان یک شخصیت ملی، هشدار داده بود.
محمد رضا خاتمی، زهرا رهنورد، عزتالله سحابی، مصطفی معین، حسین شاهحسینی و فرخالسادات محتشمیپور ازجمله امضاکنندگان این بیانیه هستند.از سوی دیگر، دیروز اعلام شد که قاضی صلواتی، مسئول رسیدگی به پروندهی متهمان حوادث پس از انتخابات، وکالتنامهی رسمی فریده غیرت، وکیل دکتر یزدی را برای دفاع از وی نپذیرفته است.
در گفتوگو با شیرین عبادی، حقوقدان و فعال سرشناس حقوق بشر، به مسائل مرتبط با پروندهی دکتر یزدی و موارد نظیر آن پرداختهام.اولین پرسش من از وی در مورد عدم پذیرش وکالتنامهی فریده غیرت از جانب دادگاه است و اینکه آیا چنین مواردی در قوانین دادرسی ایران پیشبینی شده است؟
شیرین عبادی: تحت هیچ شرایطی، هیچ قانونی در بین نیست. چنین چیزی نیست و وکیل باید مورد اعتماد موکل باشد. هر متهمی حق دارد دو وکیل داشته باشد و وکلا را خودش باید انتخاب کند و مورد اعتماد خودش هم باشد.
پس چنین امری تاکنون در قوهی قضاییه سابقه نداشته است چون طبق گفتهی شما، با قوانین دادرسی منافات دارد.
از زمانی که آقای مرتضوی دادستان تهران شدند، رویهی نامعمول و غیرقانونیای را باب کردند به این شکل که در مورد متهمین سیاسی، گاهی از اوقات، ایشان اعمال نفوذ میکردند و میگفتند این وکیل نباید دخالت کند و متهمین را مجبور به تعیین وکلایی میکردند که مورد نظر خود دادگاه بود.
در موارد متعددی هم مانع از این شده بودند که من و برخی از وکلای «کانون مدافعان حقوق بشر»، وکالت متهمی را قبول کنیم. از جمله در مورد پروندهی رکسانا که یک خبرنگار ایرانی- امریکایی بود، قاضی حداد که معاون امنیتی مرتضوی بود، به صراحت گفت: «عبادی و سلطانی حق ندارند وکالت این پرونده را قبول کنند.» درنتیجه متهم را مجبور کردند که وکیل دیگری انتخاب کند.
موارد بسیار متعددی از این رفتار خلاف قانون، در مورد خودم و وکلای کانون مدافعان حقوق بشر دارم و آقای مرتضوی و بعد جانشین ایشان و بازپرسهای امنیتی، همواره به متهمین میگفتند: «اگر از وکلای مدافع حقوق بشر، کسی را انتخاب کنید، ۱۰ سال به حبس شما اضافه خواهد شد.»
آیا این نکته فقط در مورد وکلایی بود که در کانون مدافعان حقوق بشر فعالیت میکردند؟
این حساسیتها بود و خلاف قانون هم هست، اما متأسفانه بعد از اتفاقهایی که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته افتاد، این حساسیت گسترش پیدا کرد و حتی به وکلایی که عضو کانون مدافعان حقوق بشر نبودند نیز سرایت کرد.
به عنوان نمونه میبینیم که خانم غیرت که یک وکیل شناختهشده و شجاع ایرانی هستند، وقتی جلو میروند، دادستان و بازپرس وکالت ایشان را قبول نمیکنند و حاضر نیستند که نامهی او را روی پرونده بگذارند.
این رفتار تماماً خلاف قانون است و نشان از عدم استقلال قوهی قضاییه دارد. زیراکه دادستان مایل نیست وکیلی که جلو میآید و کار میکند، بتواند ثابت کند که کیفرخواست بیهوده بوده و برخلاف قانون، موکل او را در زندان نگاه داشتهاند.
این رفتار تماماً خلاف قانون است و نشان از عدم استقلال قوهی قضاییه دارد. زیراکه دادستان مایل نیست وکیلی که جلو میآید و کار میکند، بتواند ثابت کند که کیفرخواست بیهوده بوده و برخلاف قانون، موکل او را در زندان نگاه داشتهاند.
با اخبار و اطلاعاتی که دارید، وضعیت قوهی قضاییه و نحوهی رسیدگی به پروندهها را نسبت به دورانی که در ایران کار میکردید، چگونه ارزیابی میکنید؟ فضا بازهم بدتر شده؟ یا همان فضای گذشته است؟ افق روزهای آینده چیست؟ همانطور که مطلع هستید، این روزها تعدادی از دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات را آزاد کردهاند. ارزیابی شما از این مسئله چیست؟
وضعیت قوهی قضاییه، متأسفانه بعد از انقلاب، در ایران روزبهروز بدتر شد؛ تا حدی که زمانی که آقای شاهرودی رئیس قوهی قضاییه شدند، به صراحت گفتند: «من ویرانهای را تحویل گرفتم.» بایستی بگویم که ویرانهتر آن را تحویل آقای لاریجانی دادند و آقای لاریجانی، کاملاً استقلال قوهی قضاییه را از بین بردند و آن را تبدیل به یکی از ادارات قوهی مجریه کردند.
آزادی چند زندانی سیاسی، در قبال تعداد بسیار زیاد افرادی که در زندان هستند، نشان از تغییر موضع قوهی قضاییه ندارد. زیرا که تعدادی از این افراد، کسانی هستند که فقط چند هفته به آزادیشان باقی مانده بود. یعنی اگر عفو هم به آنها نمیخورد، در شرایط معمول، بعد از چند هفته آزاد میشدند. تعدادی دیگر، افرادی هستند که اساساً بیهوده و خلاف قانون دستگیر شدهاند. یعنی جهت سیاسی نداشتند. رهگذری بوده در خیابان و داشته به خانهاش میرفته، فکر کردهاند در تظاهرات شرکت کرده است. به همین دلیل، بعد از اینکه مدتی او را بیگناه در زندان نگاه داشتند، آزادش کردند.
هیچیک از افرادی که سمت و سوی سیاسی در آنها مشاهده میشود، نه تنها آزاد نشدهاند، بلکه حتی به مرخصی هم نیامدهاند. به عنوان مثال، آقای زیدآبادی حتی یک روز هم نتوانسته مرخصی بگیرد. آقای کبودوند بیمار است و حتی برای درمان بیماری هم به او اجازهی مرخصی داده نمیشود. آقای اسانلو به شدت بیمار است و اجازهی مرخصی به او نمیدهند و بسیاری دیگر.
در حالتی که به زندانیان سیاسی ما که بیمارند، حتی اجازهی مرخصی داده نمیشود، آزاد کردن چند زندانی، صرفاً یک نمایش مسخره است برای اینکه آقای لاریجانی که راجع به حقوق بشر در ایران صحبت میکنند، آن را به عنوان یک امتیاز برای دولت ایران مطرح کند و عنوان کند که ۵۰ زندانی سیاسی را آزاد کردهاند.
من در همینجا اعلام میکنم که آزادی اینها، کوچکترین بهایی در جهت پیشرفت قوهی قضاییه ندارد. خوشحالم که تعدادی آدم بیگناه آزاد شدهاند، ولیکن نشانهای از بهبود و استقلال قوهی قضاییه نیست.
من در همینجا اعلام میکنم که آزادی اینها، کوچکترین بهایی در جهت پیشرفت قوهی قضاییه ندارد. خوشحالم که تعدادی آدم بیگناه آزاد شدهاند، ولیکن نشانهای از بهبود و استقلال قوهی قضاییه نیست.
شما تاکنون دو بیانیه را برای آزادی ابراهیم یزدی امضا کردهاید. در ایران هم امروز تعدادی از فعالان سیاسی شناخته شده، مانند محمدرضا خاتمی، زهرا رهنورد، عزتالله سحابی، مصطفی معین، فرخالسادات محتشمیپور و دیگران در همین زمینه بیانیهای را امضا کردهاند و در مورد ادامهی بازداشت ابراهیم یزدی هشدار دادهاند. در حال حاضر چه ویژگیای در وضعیت او وجود دارد؟
آقای یزدی سالخوردهترین زندانی سیاسی فعلی هستند که الان بیمارند. ضمن اینکه دستگیری مجدد ایشان هم مانند دستگیریهای قبلی، کاملاً برخلاف قانون بوده است. علت دستگیری ایشان این بوده که روز جمعه در منزل یکی از دوستانشان در اصفهان، نمازی را به جماعت میخواندند. گویا خواندن نماز میبایستی با کسب مجوز دولتی باشد.
بههرحال ایشان را بیگناه دستگیر کردهاند و حال ایشان خوب نیست. برای اینکه از سرطان پروستات رنج میبرند و بهتازگی نیز عمل جراحی قلب داشتند. ضمناً یادآور میشوم، بار اولی که آقای یزدی را در ابتدای مسائل انتخابات ریاست جمهوری دستگیر کردند، ایشان در بیمارستان بستری بودند و سرم به دستشان وصل بود. مأمورین امنیتی آمدند، سرم را از دست ایشان کشیدند و ایشان را به زندان بردند. اینچنین رفتاری، واقعاً شرمآور است.
الگوسازی يا تلاش برای حذف رفسنجانی و احمدینژاد
مجتبی واحدی
روز دهم آذرماه تنها آغازی بر پايان رفسنجانی نبود بلکه دفتر رهبری با عدم دعوت از وزير علوم و معاون فنآوری رئيس جمهور به جلسه دهم آذرماه نشان داد که متوليان اصلی برنامهريزی علمی و تربيت نخبگان در دولت دهم، هيچ نقشی در برنامهريزی فرضی آقای خامنهای برای تدوين الگوی پيشرفت کشور ندارند. به اين طريق، آقای خامنهای نشان داد که در محاسبات او برای آينده، نه مجمعی که رفسنجانی بر آن رياست میکند نقشی دارد و نه دولتی که احمدینژاد رياست آن را به عهده دارد.ويژه خبرنامه گويا ـ مجتبی واحدی روز دهم آذرماه ۸۹، جلسه ای در تهران تشکيل شد تا ظاهراً رهبر جمهوری اسلامی با اصولگرايانی که در دوره رهبری او ، مناصبی را در اختيار داشته اند در مورد لزوم تعيين «الگوی اسلامی - ايرانی پيشرفت» سخن بگويد.
آقای خامنه ای در اين جلسه آنچنان اعتماد به نفسی از خود به نمايش گذاشت که گويی به ياد نمی آورد ۲۱ سال و نيم از دوره رهبری بلامنازع و غير پاسخگوی او گذشته و در اين دوران طولانی، الگوهای فراوان بر مديريت کشور تحميل شده است.
اظهارات رهبر جمهوری اسلامی در اين جلسه، هيچ چيز بر سخنرانی های مطول يا دستورات پُر سروصدای قبلی او در باب پيشرفت کشور نيفزود. آقای خامنه ای، چند سال قبل مجمع تشخيص مصلحت را مکلف کرد تا «چشم انداز ۲۰ ساله» برای رساندن کشور به رتبه اول منطقه - در سال ۱۴۰۴- را تدوين نمايد . البته رهبر جمهوری اسلامی در تمام دوران رهبری خود از قدرت مطلق در کشور برخوردار بوده و هيچکس اجازه نداشته که با دستورات و تصميمات او مخالفت نمايد، اما آغاز اجرای «سند چشم انداز ۲۰ ساله» با شروع رياست احمدی نژاد بر دولت نهم مقارن شد و لذا هيچگونه بهانه ای برای عدم اجرا يا تعويق در تحقق دستور رهبری وجود نداشت ضمن آن که احمدی نژاد در پنج سال گذشته، بارها اعلام کرده که اهداف چشم انداز، بسيار زودتر از دوره ۲۰ ساله محقق خواهد شد.
اکنون که بيش از يک چهارم از دوره اجرای اين برنامه ۲۰ ساله گذشته، دستاورد رهبری آقای خامنه ای و دولت دستساز او در عرصه های گوناگون قابل مشاهده است و با نگاه به اين دستاوردها ، می توان نتايج حاصل از هزينهسازی جديد تحت عنوان تدوين «الگوی ايرانی - اسلامی» را پيشبينی نمود.
امروز در عرصه قضايی کشور، کار به جايی رسيده که رئيس دولت، احکام قضايی را تمسخر می کند و رئيس دستگاه قضا، از فشار مقامات دولتی برای جلوگيری از مجازات «رئيس حلقه فساد فاطمی» ابراز نگرانی می نمايد، سهم مردم هم از دستاوردهای قضايی آنست که پرونده های آنها سالها به صورت بلاتکليف در محاکم باقی می ماند و آنگاه که نوبت رسيدگی فرا می رسد، از قرعه کشی برای تعيين مُجرم استفاده می شود.
در عرصه قانونگذاری کشور، رئيس دولت به صراحت از نفوذ انگليس در ميان نمايندگان اصولگرا سخن میگويد و رئيس مجلس هم رئيس دولت را به گردنکشی و «ميل به استبداد» متهم می سازد.
در عرصه علم و دانش حکومتی، دانشجويی که به دنبال حقخواهی باشد بايد خود را برای زندانی شدن آماده کند و هر اُستادی که ادعای استقلال از او شنيده شود ناچار است به بازنشستگی اجباری تن دهد ؛ حتی اگر نماينده اصولگرای مجلس هفتم باشد که در انتخابات سال ۸۴ توجيهگر برنامه های اقتصادی احمدی نژاد بوده و بعدها به جمع منتقدان ملايم دولت پيوسته است.*
در عرصه اطلاعاتی و امنيتی، مقامات پُرمدعای دولت از نفوذ امنيتی خود در سراسر جهان سخن می گويند در حالیکه در شرق وغرب کشور، بمب منفجر می شود و در يک روز، دو دانشمند هسته ای کشور مورد سوء قصد قرار می گيرند. کسانی که قرار است با هدايت رهبری، الگوی جديدی برای پيشرفت کشور طراحی کنند در عرصه امنيت عمومی هم دستاوردهای تاريخی برای مردم ايران داشته اند که بارزترين نمونه آن، قتل فجيع در حضور پليس کشور است.
در زمينه سلامت مردم هم الگوسازان پُرمدعا پرونده مشابهی دارند و به خاطر رقابت های عقده گشايانه آنها با يکديگر، سرمايه گذاری برای حمل و نقل عمومی کشور متوقف شده که نتيجه آن، آلودگی بیسابقه هوا و نيمهتعطيل بودن پايتخت و برخی شهرهای ديگر کشور می باشد.
سياست خارجی که در ۲۱ سال گذشته توسط همين الگوسازان، هدايت شده نيز کشور را در شرايطی قرار داده که دقيقاً در سالگرد سفر پُرهزينه احمدی نژاد به يک کشور کوچک آفريقايی، رئيس جمهور آن کشور دستور اخراج تحقيرآميز نمايندگان دولت ايران از کشورش را صادر می نمايد و همزمان با اين خفّت، دولت کودتايی ايران ناچار است برای کاهش انزوای جهانی خود، باج های کلان به کشورهای بزرگ و کوچک بدهد.**
در ۲۱ سال گذشته، الگوسازی در ساير عرصه ها نيز دستاوردهايی کم و بيش مشابه با مثال های مندرج در اين مقاله داشته است و لذا به نظر می رسد حتی رهبر جمهوری اسلامی هم سخنان خود در مورد تعيين «الگوی اسلامی - ايرانی» را جدی نگرفته است به ويژه آنکه او همزمان با صدور دستور جديد الگوسازی، مهمترين شيوه الگوسازی در دوره رهبری خود يعنی صدور دستور «تدوين برنامه های پنج ساله» را زير سؤال برده است.
از سال ۶۸ که رهبری جمهوری اسلامی به آقای خامنه ای محول شد او تاکنون پنج بار از مجمع تشخيص مصلحت نظام خواسته است که سياست های کلی نظام برای تدوين برنامه های پنج ساله را تهيه نمايد. اين سياستگذاریها نهايتا با تصويب رهبری، به برنامه هايی تبديل شده که نام رسمی و قانونی همه آنها «قانون برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ايران» می باشد.اما پس از تدوين پنج برنامه توسعه با دستور رهبری، او تازه متوجه شده که «توسعه» مفهوم مناسبی نيست و بايد به جای آن از کلمه «پيشرفت» استفاده کرد زيرا بنا بر کشف جديد رهبری، « توسعه، يک التزاماتی با خودش همراه دارد که احيانأ با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم». بر اساس اين استدلال، رهبر جمهوری اسلامی که صدور دستور برای تدوين پنج برنامه «توسعه» را در کارنامه دارد ناگهان به اين نتيجه رسيده که در الگوسازی برای آينده کشور حتی نبايد از عنوان «توسعه» هم استفاده کرد .
ساير اظهارات آقای خامنه ای در جلسه دهم آذرماه نيز چيزی جز «لغتنامهنويسی» برای تبيين مفاهيم «الگو اسلامی، ايرانی و پيشرفت» نبود. لذا با اطمينان می توان گفت که جلسه پُرطمطراق اخير، بر خلاف فضاسازی های تملقگونه، تصميمی ناگهانی و احساسی بوده تا جايی که رهبر جمهوری اسلامی حتی فرصت کافی برای «سخنرانیسازی» هم نداشته است. در نتيجه، او در اين جلسه سخنانی مطرح کرده که بخشی از آن يعنی تبيين مفاهيم ساده «الگو، پيشرفت، اسلامی و ايرانی» برای کسانی که سرآمد نخبگان حکومتی تلقی می شوند متضمن توهين به «الگوسازان آينده کشور» است و بخش مهم ديگر آن که در تشريح مخالفت با بهکارگيری عبارت «توسعه» بيان شد نشان می دهد که آقای خامنه ای در تمام دوره رهبری خود، حتی در نامگذاری برنامه های کشور، دچار بیدقتی بوده است.
وجود اين دو نکته نشان می دهد تشکيل ستاد «الگوی اسلامی - ايرانی پيشرفت» برای شخص رهبری نيز يک موضوع جدی نبوده تا جايی که او حتی برای تنظيم يک سخنرانی ظاهرفريب، تلاش نکرده است. پس قاعدتأ جمعآوری تعدادی روحانی و دانشگاهی حکومتی، هدفی جز ادعای مطرح شده را تعقيب می کند.
نگارنده بر اين باور است که هدف اصلی از اين کار تبليغاتی، در بخشی از سخنرانی رهبری، افشا شده است:
« …. اگر ما توانستيم به حول و قوه الهی، در يک فرآيند معقول به الگوی توسعه اسلامی - ايرانی پيشرفت دست پيدا کنيم اين يک سند بالادستی خواهد بود نسبت به همه اسناد برنامه ای کشور و چشم انداز و سياستگذارهای کشور.»
با اين سخن، وظيفه تعيين سياست های کلی کشور و نيز تدوين چارچوب برای اسناد چشم انداز و برنامه های پنج ساله، به ستادی محول می شود که نخستين گردهمايی آن، روز دهم آذرماه ۸۹ در دفتر رهبری تشکيل شد و آقای خامنه ای بر تداوم فعاليت آن، تأکيد نمود . اين در حالی است که در سالهای گذشته اين وظيفه به عهده «مجمع تشخيص مصلحت نظام» بود.
اما اين اقدام با چه هدفی صورت می گيرد؟ پاسخ به اين پرسش بسيار ساده است. آقای خامنه ای در ۱۷ ماه گذشته، بارها عصبانيت خويش از هاشمی رفسنجانی را به دليل عدم همراهی او با رهبری در «فتنه» ناميدن تحرکات پس از انتخابات به نمايش گذاشته است اما انتقاد مکرر او از کسانی که در لغتنامه رهبری ، «خواص بیبصيرت» ناميده می شوند تغييری در رفتار هاشمی رفسنجانی – و ساير خواص بیبصيرت - ايجاد نکرده و همين «عدم تغيير» هر روز بر کينه وعصبانيت آقای خامنه ای افزوده است.
ظاهرأ رهبری حاضر و قادر نيست که هزينه برکناری هاشمی رفسنجانی از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام را بپردازد. از سوی ديگر، برخی ويژگی های شخصی آقای خامنه ای به او اجازه نمی دهد تا هشتم اسفندماه سال ۹۰ - که دوره فعلی مجمع به پايان می رسد - نسبت به عدم همراهی های رفسنجانی، صبوری به خرج دهد، پس چاره ای برای او باقی نمانده جز آنکه نقش مجمع تشخيص مصلحت نظام در حاکميت را حذف يا آن را به حداقل برساند . بخشی از اين کار قبلأ با چراغ سبز رهبری توسط احمدی نژاد انجام گرفته واو در ماههای اخير، بارها با گردنکلفتی بر عدم اجرای مصوبات مجمع تشخيص، تأکيد کرده است.
انتقال وظيفه «تعيين سياست های کلی نظام» و «طراحی برای اسناد چشم انداز» به ستاد جديدالتأسيس، گام دومی است که مجمع تشخيص را از دايره واقعی قدرت خارج وآن را به مجموعه ای بیخاصيت و تشريفاتی تبديل می نمايد. احتمالاً آقای خامنه ای منتظر خواهد شد تا هاشمی رفسنجانی از ميان «استعفا از رياست يک مجمع بیقدرت» يا «همراهی با رهبری در برابر تحرکات جنبش سبز» يکی را برگزيند و اگر هيچ يک از اين دو احتمال انجام نشد آنگاه هم زمان با تصميمگيری در مورد نحوه اجرای نمايش انتخاباتی مجلس نهم - در اسفند سال ۹۰ - در مورد ادامه رياست رفسنجانی بر اين مجمع تشريفاتی، تصميمگيری خواهد شد.
آقای خامنه ای اکنون با استفاده از قدرت خود، مجمع تشخيص را از حيز انتفاع ساقط کرده و به اين ترتيب قدری از کينه خود نسبت به رفسنجانی را التيام داده است اما اجرای فازهای بعدی از برنامه ۱۵ ماهه رهبری تا اسفند ماه ۹۰، به عوامل متعدی بستگی دارد که به نظر می رسد تسلط آقای خامنه ای بر آنها هر روز در حال کاهش است. ضمن آنکه تحولات ماههای اخير نشان می دهد که در برخی موارد، تقدير الهی بر تدبيرهای کينهتوزانه رهبری فائق آمده و او در رسيدن به بسياری از آمال خود ناکام مانده است.
آقای خامنه ای در ماههای اخير با پديده ای به نام «احمدی نژاد دور دوم» مواجه بوده که نه تنها خود را مديون رهبری نمی داند بلکه معتقد است که او در حال حاضر عامل قوام و دوام نظام و رهبری می باشد.
حمايت نابخردانه و خونبار از احمدی نژاد در هفته های نخستين بعد از کودتای ۲۲ خرداد، تا مدتها آقای خامنه ای را در موضعی قرار داده بود که نمی توانست با صراحت در برابر گردنکشیهای احمدی نژاد بايستد اما اکنون احساس می کند ادامه مدارا با رئيس دولت کودتا، منجر به افزايش زيادهخواهیهای بیپايان احمدی نژاد خواهد شد. لذا علاوه بر مجوزهايی که قبلأ برای لجنمال کردن رئيس دولت صادر و نتيجه آن مجوزها در سخنان شديداللحن علی و صادق لاريجانی، احمد توکلی، علی مطهری، عسگراولادی و…. متجلی شده است.
آقای خامنه ای در اقدام اخير خويش نيز نشانه های تلاش برای محدودسازی رئيس دولت کودتا را به نمايش گذاشت . روز دهم آذرماه ، تنها آغازی بر پايان رفسنجانی – بهزعم آقای خامنه ای - نبود بلکه دفتر رهبری با عدم دعوت از وزير علوم و معاون فنآوری رئيس جمهور به جلسه دهم آذرماه نشان داد که متوليان اصلی برنامهريزی علمی و تربيت نخبگان در دولت دهم، هيچ نقشی در برنامهريزی فرضی آقای خامنه ای برای تدوين الگوی پيشرفت کشور ندارند. اين در حالی است که تقريبأ تمام منتقدان سرشناس رئيس دولت دهم در اين جلسه حضور داشتند. عدم دعوت مسئولان اصلی دولتی به جلسه مزبور، پاسخی به تلاش های گسترده احمدی نژاد و يارانش برای تصاحب کرسی رياست جمهوری يازدهم است؛ همان موضوعی که وحشت رهبری و حسادت قاطبه اصولگرايان را برانگيخت است!
به اين طريق ، آقای خامنه ای نشان داد که در محاسبات او برای آينده، نه مجمعی که رفسنجانی بر آن رياست می کند نقشی دارد و نه دولتی که احمدی نژاد رياست آن را به عهده دارد و رؤيای تداوم رياست تا سال ۹۶ را در سر می پروراند. اين، اراده آقای خامنه ای است اما آيا رفسنجانی که سالها قدرتمندترين سياستمدار ايران بوده و در نهادهای قدرت، يارانی دارد در برابر اين طراحی سکوت خواهد کرد و آيا احمدی نژاد که با هزاران ميليارد تومان بذل و بخشش، بخشهايی از سپاه، روحانيون و نيروهای سرکوبگر را با خود همراه ساخته، به آقای خامنه ای اجازه خواهد به راحتی نقشه خود را عملی سازد؟
نگاهی به حوادث ماههای اخير نشان می دهد تنها «ساده لوحان خوش باور» می توانند اين دو سؤال را ناديده بگيرند!
آقای خامنه ای در اين جلسه آنچنان اعتماد به نفسی از خود به نمايش گذاشت که گويی به ياد نمی آورد ۲۱ سال و نيم از دوره رهبری بلامنازع و غير پاسخگوی او گذشته و در اين دوران طولانی، الگوهای فراوان بر مديريت کشور تحميل شده است.
اظهارات رهبر جمهوری اسلامی در اين جلسه، هيچ چيز بر سخنرانی های مطول يا دستورات پُر سروصدای قبلی او در باب پيشرفت کشور نيفزود. آقای خامنه ای، چند سال قبل مجمع تشخيص مصلحت را مکلف کرد تا «چشم انداز ۲۰ ساله» برای رساندن کشور به رتبه اول منطقه - در سال ۱۴۰۴- را تدوين نمايد . البته رهبر جمهوری اسلامی در تمام دوران رهبری خود از قدرت مطلق در کشور برخوردار بوده و هيچکس اجازه نداشته که با دستورات و تصميمات او مخالفت نمايد، اما آغاز اجرای «سند چشم انداز ۲۰ ساله» با شروع رياست احمدی نژاد بر دولت نهم مقارن شد و لذا هيچگونه بهانه ای برای عدم اجرا يا تعويق در تحقق دستور رهبری وجود نداشت ضمن آن که احمدی نژاد در پنج سال گذشته، بارها اعلام کرده که اهداف چشم انداز، بسيار زودتر از دوره ۲۰ ساله محقق خواهد شد.
اکنون که بيش از يک چهارم از دوره اجرای اين برنامه ۲۰ ساله گذشته، دستاورد رهبری آقای خامنه ای و دولت دستساز او در عرصه های گوناگون قابل مشاهده است و با نگاه به اين دستاوردها ، می توان نتايج حاصل از هزينهسازی جديد تحت عنوان تدوين «الگوی ايرانی - اسلامی» را پيشبينی نمود.
امروز در عرصه قضايی کشور، کار به جايی رسيده که رئيس دولت، احکام قضايی را تمسخر می کند و رئيس دستگاه قضا، از فشار مقامات دولتی برای جلوگيری از مجازات «رئيس حلقه فساد فاطمی» ابراز نگرانی می نمايد، سهم مردم هم از دستاوردهای قضايی آنست که پرونده های آنها سالها به صورت بلاتکليف در محاکم باقی می ماند و آنگاه که نوبت رسيدگی فرا می رسد، از قرعه کشی برای تعيين مُجرم استفاده می شود.
در عرصه قانونگذاری کشور، رئيس دولت به صراحت از نفوذ انگليس در ميان نمايندگان اصولگرا سخن میگويد و رئيس مجلس هم رئيس دولت را به گردنکشی و «ميل به استبداد» متهم می سازد.
در عرصه علم و دانش حکومتی، دانشجويی که به دنبال حقخواهی باشد بايد خود را برای زندانی شدن آماده کند و هر اُستادی که ادعای استقلال از او شنيده شود ناچار است به بازنشستگی اجباری تن دهد ؛ حتی اگر نماينده اصولگرای مجلس هفتم باشد که در انتخابات سال ۸۴ توجيهگر برنامه های اقتصادی احمدی نژاد بوده و بعدها به جمع منتقدان ملايم دولت پيوسته است.*
در عرصه اطلاعاتی و امنيتی، مقامات پُرمدعای دولت از نفوذ امنيتی خود در سراسر جهان سخن می گويند در حالیکه در شرق وغرب کشور، بمب منفجر می شود و در يک روز، دو دانشمند هسته ای کشور مورد سوء قصد قرار می گيرند. کسانی که قرار است با هدايت رهبری، الگوی جديدی برای پيشرفت کشور طراحی کنند در عرصه امنيت عمومی هم دستاوردهای تاريخی برای مردم ايران داشته اند که بارزترين نمونه آن، قتل فجيع در حضور پليس کشور است.
در زمينه سلامت مردم هم الگوسازان پُرمدعا پرونده مشابهی دارند و به خاطر رقابت های عقده گشايانه آنها با يکديگر، سرمايه گذاری برای حمل و نقل عمومی کشور متوقف شده که نتيجه آن، آلودگی بیسابقه هوا و نيمهتعطيل بودن پايتخت و برخی شهرهای ديگر کشور می باشد.
سياست خارجی که در ۲۱ سال گذشته توسط همين الگوسازان، هدايت شده نيز کشور را در شرايطی قرار داده که دقيقاً در سالگرد سفر پُرهزينه احمدی نژاد به يک کشور کوچک آفريقايی، رئيس جمهور آن کشور دستور اخراج تحقيرآميز نمايندگان دولت ايران از کشورش را صادر می نمايد و همزمان با اين خفّت، دولت کودتايی ايران ناچار است برای کاهش انزوای جهانی خود، باج های کلان به کشورهای بزرگ و کوچک بدهد.**
در ۲۱ سال گذشته، الگوسازی در ساير عرصه ها نيز دستاوردهايی کم و بيش مشابه با مثال های مندرج در اين مقاله داشته است و لذا به نظر می رسد حتی رهبر جمهوری اسلامی هم سخنان خود در مورد تعيين «الگوی اسلامی - ايرانی» را جدی نگرفته است به ويژه آنکه او همزمان با صدور دستور جديد الگوسازی، مهمترين شيوه الگوسازی در دوره رهبری خود يعنی صدور دستور «تدوين برنامه های پنج ساله» را زير سؤال برده است.
از سال ۶۸ که رهبری جمهوری اسلامی به آقای خامنه ای محول شد او تاکنون پنج بار از مجمع تشخيص مصلحت نظام خواسته است که سياست های کلی نظام برای تدوين برنامه های پنج ساله را تهيه نمايد. اين سياستگذاریها نهايتا با تصويب رهبری، به برنامه هايی تبديل شده که نام رسمی و قانونی همه آنها «قانون برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ايران» می باشد.اما پس از تدوين پنج برنامه توسعه با دستور رهبری، او تازه متوجه شده که «توسعه» مفهوم مناسبی نيست و بايد به جای آن از کلمه «پيشرفت» استفاده کرد زيرا بنا بر کشف جديد رهبری، « توسعه، يک التزاماتی با خودش همراه دارد که احيانأ با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم». بر اساس اين استدلال، رهبر جمهوری اسلامی که صدور دستور برای تدوين پنج برنامه «توسعه» را در کارنامه دارد ناگهان به اين نتيجه رسيده که در الگوسازی برای آينده کشور حتی نبايد از عنوان «توسعه» هم استفاده کرد .
ساير اظهارات آقای خامنه ای در جلسه دهم آذرماه نيز چيزی جز «لغتنامهنويسی» برای تبيين مفاهيم «الگو اسلامی، ايرانی و پيشرفت» نبود. لذا با اطمينان می توان گفت که جلسه پُرطمطراق اخير، بر خلاف فضاسازی های تملقگونه، تصميمی ناگهانی و احساسی بوده تا جايی که رهبر جمهوری اسلامی حتی فرصت کافی برای «سخنرانیسازی» هم نداشته است. در نتيجه، او در اين جلسه سخنانی مطرح کرده که بخشی از آن يعنی تبيين مفاهيم ساده «الگو، پيشرفت، اسلامی و ايرانی» برای کسانی که سرآمد نخبگان حکومتی تلقی می شوند متضمن توهين به «الگوسازان آينده کشور» است و بخش مهم ديگر آن که در تشريح مخالفت با بهکارگيری عبارت «توسعه» بيان شد نشان می دهد که آقای خامنه ای در تمام دوره رهبری خود، حتی در نامگذاری برنامه های کشور، دچار بیدقتی بوده است.
وجود اين دو نکته نشان می دهد تشکيل ستاد «الگوی اسلامی - ايرانی پيشرفت» برای شخص رهبری نيز يک موضوع جدی نبوده تا جايی که او حتی برای تنظيم يک سخنرانی ظاهرفريب، تلاش نکرده است. پس قاعدتأ جمعآوری تعدادی روحانی و دانشگاهی حکومتی، هدفی جز ادعای مطرح شده را تعقيب می کند.
نگارنده بر اين باور است که هدف اصلی از اين کار تبليغاتی، در بخشی از سخنرانی رهبری، افشا شده است:
« …. اگر ما توانستيم به حول و قوه الهی، در يک فرآيند معقول به الگوی توسعه اسلامی - ايرانی پيشرفت دست پيدا کنيم اين يک سند بالادستی خواهد بود نسبت به همه اسناد برنامه ای کشور و چشم انداز و سياستگذارهای کشور.»
با اين سخن، وظيفه تعيين سياست های کلی کشور و نيز تدوين چارچوب برای اسناد چشم انداز و برنامه های پنج ساله، به ستادی محول می شود که نخستين گردهمايی آن، روز دهم آذرماه ۸۹ در دفتر رهبری تشکيل شد و آقای خامنه ای بر تداوم فعاليت آن، تأکيد نمود . اين در حالی است که در سالهای گذشته اين وظيفه به عهده «مجمع تشخيص مصلحت نظام» بود.
اما اين اقدام با چه هدفی صورت می گيرد؟ پاسخ به اين پرسش بسيار ساده است. آقای خامنه ای در ۱۷ ماه گذشته، بارها عصبانيت خويش از هاشمی رفسنجانی را به دليل عدم همراهی او با رهبری در «فتنه» ناميدن تحرکات پس از انتخابات به نمايش گذاشته است اما انتقاد مکرر او از کسانی که در لغتنامه رهبری ، «خواص بیبصيرت» ناميده می شوند تغييری در رفتار هاشمی رفسنجانی – و ساير خواص بیبصيرت - ايجاد نکرده و همين «عدم تغيير» هر روز بر کينه وعصبانيت آقای خامنه ای افزوده است.
ظاهرأ رهبری حاضر و قادر نيست که هزينه برکناری هاشمی رفسنجانی از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام را بپردازد. از سوی ديگر، برخی ويژگی های شخصی آقای خامنه ای به او اجازه نمی دهد تا هشتم اسفندماه سال ۹۰ - که دوره فعلی مجمع به پايان می رسد - نسبت به عدم همراهی های رفسنجانی، صبوری به خرج دهد، پس چاره ای برای او باقی نمانده جز آنکه نقش مجمع تشخيص مصلحت نظام در حاکميت را حذف يا آن را به حداقل برساند . بخشی از اين کار قبلأ با چراغ سبز رهبری توسط احمدی نژاد انجام گرفته واو در ماههای اخير، بارها با گردنکلفتی بر عدم اجرای مصوبات مجمع تشخيص، تأکيد کرده است.
انتقال وظيفه «تعيين سياست های کلی نظام» و «طراحی برای اسناد چشم انداز» به ستاد جديدالتأسيس، گام دومی است که مجمع تشخيص را از دايره واقعی قدرت خارج وآن را به مجموعه ای بیخاصيت و تشريفاتی تبديل می نمايد. احتمالاً آقای خامنه ای منتظر خواهد شد تا هاشمی رفسنجانی از ميان «استعفا از رياست يک مجمع بیقدرت» يا «همراهی با رهبری در برابر تحرکات جنبش سبز» يکی را برگزيند و اگر هيچ يک از اين دو احتمال انجام نشد آنگاه هم زمان با تصميمگيری در مورد نحوه اجرای نمايش انتخاباتی مجلس نهم - در اسفند سال ۹۰ - در مورد ادامه رياست رفسنجانی بر اين مجمع تشريفاتی، تصميمگيری خواهد شد.
آقای خامنه ای اکنون با استفاده از قدرت خود، مجمع تشخيص را از حيز انتفاع ساقط کرده و به اين ترتيب قدری از کينه خود نسبت به رفسنجانی را التيام داده است اما اجرای فازهای بعدی از برنامه ۱۵ ماهه رهبری تا اسفند ماه ۹۰، به عوامل متعدی بستگی دارد که به نظر می رسد تسلط آقای خامنه ای بر آنها هر روز در حال کاهش است. ضمن آنکه تحولات ماههای اخير نشان می دهد که در برخی موارد، تقدير الهی بر تدبيرهای کينهتوزانه رهبری فائق آمده و او در رسيدن به بسياری از آمال خود ناکام مانده است.
آقای خامنه ای در ماههای اخير با پديده ای به نام «احمدی نژاد دور دوم» مواجه بوده که نه تنها خود را مديون رهبری نمی داند بلکه معتقد است که او در حال حاضر عامل قوام و دوام نظام و رهبری می باشد.
حمايت نابخردانه و خونبار از احمدی نژاد در هفته های نخستين بعد از کودتای ۲۲ خرداد، تا مدتها آقای خامنه ای را در موضعی قرار داده بود که نمی توانست با صراحت در برابر گردنکشیهای احمدی نژاد بايستد اما اکنون احساس می کند ادامه مدارا با رئيس دولت کودتا، منجر به افزايش زيادهخواهیهای بیپايان احمدی نژاد خواهد شد. لذا علاوه بر مجوزهايی که قبلأ برای لجنمال کردن رئيس دولت صادر و نتيجه آن مجوزها در سخنان شديداللحن علی و صادق لاريجانی، احمد توکلی، علی مطهری، عسگراولادی و…. متجلی شده است.
آقای خامنه ای در اقدام اخير خويش نيز نشانه های تلاش برای محدودسازی رئيس دولت کودتا را به نمايش گذاشت . روز دهم آذرماه ، تنها آغازی بر پايان رفسنجانی – بهزعم آقای خامنه ای - نبود بلکه دفتر رهبری با عدم دعوت از وزير علوم و معاون فنآوری رئيس جمهور به جلسه دهم آذرماه نشان داد که متوليان اصلی برنامهريزی علمی و تربيت نخبگان در دولت دهم، هيچ نقشی در برنامهريزی فرضی آقای خامنه ای برای تدوين الگوی پيشرفت کشور ندارند. اين در حالی است که تقريبأ تمام منتقدان سرشناس رئيس دولت دهم در اين جلسه حضور داشتند. عدم دعوت مسئولان اصلی دولتی به جلسه مزبور، پاسخی به تلاش های گسترده احمدی نژاد و يارانش برای تصاحب کرسی رياست جمهوری يازدهم است؛ همان موضوعی که وحشت رهبری و حسادت قاطبه اصولگرايان را برانگيخت است!
به اين طريق ، آقای خامنه ای نشان داد که در محاسبات او برای آينده، نه مجمعی که رفسنجانی بر آن رياست می کند نقشی دارد و نه دولتی که احمدی نژاد رياست آن را به عهده دارد و رؤيای تداوم رياست تا سال ۹۶ را در سر می پروراند. اين، اراده آقای خامنه ای است اما آيا رفسنجانی که سالها قدرتمندترين سياستمدار ايران بوده و در نهادهای قدرت، يارانی دارد در برابر اين طراحی سکوت خواهد کرد و آيا احمدی نژاد که با هزاران ميليارد تومان بذل و بخشش، بخشهايی از سپاه، روحانيون و نيروهای سرکوبگر را با خود همراه ساخته، به آقای خامنه ای اجازه خواهد به راحتی نقشه خود را عملی سازد؟
نگاهی به حوادث ماههای اخير نشان می دهد تنها «ساده لوحان خوش باور» می توانند اين دو سؤال را ناديده بگيرند!
رئيس قوه قضائيه: آژانس انرژی اتمی مسئول ترور استادان ايرانی است
مهر
رئيس قوه قضائيه با انتقاد از آژانس انرژی اتمی که نام دانشمندان هستهای ايران را فاش ساخته است و به اين وسيله موجبات ترور آنها را فراهم کرده است گفت: ما آژانس را مسئول میدانيم چرا که در عالم علم و پژوهش و تکنولوژی مرتکب بدترين کار ممکن شده و با اعلام اسامی دانشمندان ما آنان را در معرض تهديدات جدی قرار داده است.به گزارش خبرگزاری مهر، آيت الله آملی لاريجانی در جلسه روز يکشنبه مسئولان عالی قضايی با اشاره به اينکه ماه محرم ماه حزن اهل بيت (ع) و شيعيان است گفت: ايام محرم در واقع زمان زنده شدن ياد شهادتی است که در طول تاريخ نظير نداشته است.
رئيس قوه قضائيه با تاکيد بر اينکه شهدا موتی ندارند بلکه احياء «عندا...» اند گفت: شهادت ولی خدا که به همه عوالم محيط است و حضور تام در همه مراتب دارند، ماندگار و تاريخی و موجب حيات و عزت و عظمت اسلام و راهروان حق آن است و تمام موجودات عالم بر او گريه میکنند از آن رو که اولياء خدا در همه عوالم حضور داشته و دارند.آملی لاريجانی تصريح کرد: در مقابل اين شهادت عظيم، خداوند متعال آنچنان مقام والايی به حضرت اباعبدالله عطا کرده که اولين وآخرين به آن غبطه می خورند.
رئيس قوه قضائيه ابراز اميدواری کرد: همه شيعيان اين ايام را با تمام وجود گرامی بدارند و عزاداريها را اقامه کنند و اين کمترين تکليفی است که در پاسداشت مجاهدتهای اباعبدالله و اصحاب او داريم و با تاملی صحيح در می يابيم که انقلاب اسلامی خود رشحه ای از رشحات محرم بود که قرنها پس از آن حادثه عظيم و با تأسی از آن برپا و با خون پربرکت اباعبدالله آبياری شده است.
آيت الله لاريجانی در ابتدای اين جلسه همچنين با اشاره به جلسه مقام معظم رهبری با نخبگان در مورد بررسی الگوهای اسلامی ايرانی پيشرفت گفت: در اين نشست صميمی ضرورتهای پيشرفت با الگوی اسلامی ايرانی به خوبی مطرح و از سوی مقام معظم رهبری تبيين شد.
رئيس قوه قضائيه گفت: متاسفانه مسئله پيشرفت بر اساس الگوهای اسلامی ايرانی بر اثر درگيريها و مشکلات موجود مورد غفلت واقع شده بود و اميدواريم با توجه به تأکيدات مقام معظم رهبری و با تلاش متخصصان و نخبگان کشورمان به اين مهم دست يابيم.
آيت الله لاريجانی با محکوم کردن ترور دو دانشمند هسته ای کشورمان افزود: کسانی که پشت صحنه اين ترور ايستادهاند قطعا با هسته ای شدن ايران مخالفند و خيلی روشن است که انگشت اتهام متوجه چه کسانی است.
رئيس قوه قضائيه با انتقاد از آژانس انرژی اتمی که نام دانشمندان هستهای ايران را فاش ساخته است و به اين وسيله موجبات ترور آنها را فراهم کرده گفت: ما آژانس را مسئول میدانيم چرا که در عالم علم و پژوهش و تکنولوژی مرتکب بدترين کار ممکن شده و با اعلام اسامی دانشمندان ما آنان را در معرض تهديدات جدی قرار داده است.
آيت الله لاريجانی خواستار توجه جدی و گسترش چتر امنيتی و حفاظتی برای دانشمندان هستهای کشورمان از سوی دستگاههای امنيتی شد.
رئيس قوه قضائيه با اشاره به ۱۶ آذر روز دانشجو گفت: ۱۶ آذر نماد مبارزه قشر فرهيخته کشور با استکبار جهانی خصوصاً آمريکا است.
رئيس قوه قضائيه خواستار توجه دانشجويان به ابعاد دينی و معرفتی در کنار تحصيل علوم و تخصصهای مختلف شد و افزود: دانشجويان امروز که مديران آينده کشور هستند بايد خود را به بصيرت انقلابی و معرفت دينی مسلح کنند.
لاريجانی تأکيد کرد: دانشجويان با بصيرت و بسيجی نبايد مجالی به دشمنان انقلاب و کسانی که ابزار دست دشمنان انقلاب هستند بدهند و اين روز را بايد به فرصتی برای ابراز بصيرت و معرفت انقلابی و دينی تبديل کنند.
تفاوت فعال دانشجويی و فعال سياسي
بسیاری از فعالان دانشجویی پس از فراغت از تحصیل، به دلیل تغییر محیط و شرایط زندگی با فعالیت های سیاسی وداع می کنند. و شهروند سياسي بودن را به نيروی سياسي شدن ترجیح می دهند. عده ی از دانشجویان فعال نیز علیرغم تمایل، به دلیل عدم تنوع نهادی در عرصه سیاسی و یا حفظ مرزبندی های گذشته ی خود، امکان نیروی سیاسی شدن را از دست می دهند. هر چند هزینه ی بالای فعالیت نیز در انصراف از اشتغال به امر سیاست بی تاثیر نیست و می تواند سیاست ورزی را از اولویت های زندگی افراد خارج کند. اما از مجموع هزاران فعال دانشجویی صرفا تعداد محدودی پیگیر فعالیت های گذشته خود در غالب سازمان های سیاسی می شوند.
فقد نهادهای واسط برای استفاده از چنین ظرفیتی و تفاوتی که فعالیت های دانشجویی از منظر کارکرد، ماهيت و ساختار با فعالیت های حرفه ی سیاسی دارد، از عمده ترین دلایل جذب اندک فعالان سابق دانشجوی در احزاب و سازمان های سیاسی است. شرایطی که سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی تلاش کرد بخشی از این ضعف عمومی را پوشش دهد. سازمان ادوار برای این منظور به تدوين تجارب دانشجویی، آموزش حرفه ي و آشنايي با محيط فعاليت هاي کلان سياسي و کسب پرنسيب هاي سياسي و حرفه ي اعضاء اهتمام دارد. تا انتقال از نیروی دانشجویی به نیروی سیاسی در پروسه ی از کسب صلاحيت، اعتبار و ارتقا کیفیت صورت پذیرد.
احزاب در غالب دموکراسی های پیشرفته در امتداد تکامل نهاد انتخابات شکل یافته اند. و حزب رسالت سازمان دادن و ساخت بخشيدن به مشاركت سياسي را عهده دار است، دانشگاه نیز نهاد تولید علم است و به امر تولید و نشر دانش و دانایی اشتغال دارد و نهادها در سامان نظم اجتماعی کاملا منفک از یکدیگر می باشند. اما در ايران دانشگاه و تحزب سير متفاوتي را طي کرده اند. در کشور ما دانشگاه علاوه بر کارکرد دانشي، به عنوان یکی از قواي نظّار مدني نیز شناخته می شود و در کنار احزاب به نقد و نظارت بر قدرت سیاسی می پردازد. فارغ از درستی و چرایی چنین کارکردی دانشگاه و جنبش دانشجويي به عنوان بخشي از جنبش انتقادي اجتماعي، به کانوني موثر در تحولات سياسي و اجتماعي ايران بدل شده است. بسياري از سازمان هاي سياسي 6 دهه گذشته ي ايران، را فعالان دانشجويي سابق پایه گذاری نموده اند و تحزب پایي نيز در دانشگاه دارد. اما فعاليت هاي دانشجويي فارغ از شرايط سني ، انرژي و انگيزه ي جواني، تفاوت هاي عمده ي با فعاليت هاي سياسي دارد. که عمده ترين آن عبارتند از:
(1)تفاوت در افق ديد: فعاليت هاي دانشجويي عمدتا افقي کوتاه مدت دارند در حاليکه فعاليت در يک حزب با افقي بلند مدت برنامه ريزي مي شود. فعاليت در افق کوتاه مدت عمدتا بي قراري و ناشکيبايي در پي دارد و دانشجويان تمايل فراواني به ديدن دستاوردهاي خود يا ديگران در کوتاه مدت دارند. در حالي که فعالان سياسي با صبوري تحولات سياسي را دنبال مي کنند و ارزيابي از توفيق يا شکست خويش را در بازه ي زماني بلندي صورت مي دهند.
(2) جامعه محوري و دولت محوري: فعاليت دانشجويي، فعاليتي ناظر به تامين منافع ملي در عرصه عمومي است. اعتبار اجتماعي نهاد دانشگاه، پشتوانه اثرگذاري بر تحولات است. مبارزات دانشجويي، معطوف به کسب قدرت سیاسی نیست،بلکه به منظور وا داشتن اصحاب قدرت به پذيرش مطالبات عمومی بوده است. در حالي که کنش فعال سياسي، معطوف به قدرت و نقد قدرت به منظور کسب قدرت سیاسی است. يک فعال سياسي، تلاش می کند از طریق کسب قدرت سياسي در تحولات به ایفای نقش بپردازد و لذا ربودن قدرت از حريف از اهميت بالايي برخوردار بوده است.
(3) برنامه محوري و مطالبه محوري: فعاليت دانشجويي، مبارزه ي مطالبه محور است در حاليکه فعاليت يک فعال سياسي مبتني بر برنامه و برنامه محور است. به همين واسطه گزارهاي سلبي در مبارزات دانشجويي استفاده بيشتري نسبت به گزارهاي ايجابي دارد. انتظار عمومي از دانشگاه ارائه برنامه و راهکار نيست، بلکه دیده بانی آرمان ها و مطالبات عمومی است اما يک فعال سياسي و يک حزب مي بايست داراي برنامه مشخص جهت اداره ي کشور و يا کسب منافع سياسي خود باشد.
(4) پرسشگري و پاسخگويي: مطالبه محور بودن و نقد قدرت در فعاليت دانشجويي، مقامي پرسشگر به دانشگاه اعطا نموده است. دانشجو خود را بخشي از يک جنبش منتقد و پرسشگر مي دانند و ضرورتي براي پاسخگويي جز در برابر تاريخ نمي بينند. در حاليکه فعالان حزبي در برابر پرسشگري و نقادي خود، با مسوليت پذيري و پاسخگويي نسبت به جامعه، رقيبان و هوداران مواجه هستند.
(5) ساده گي و پيچيده گي: کنش سياسي و معادله ي رفتاري يک فعال دانشجويي، از سادگي بيشتري نسبت به معادله رفتاري يک فعال سياسي برخوردار است. تابع تصميم گيري يک کنشگر حرفه ي از متغييرهاي فراواني همچون، تحليل نيروهاي موتلف، تحليل جهان پيرامون، موقعيت نيروهاي مخالف، شرايط اقتصادي، اجتماعي، آرمان ها، رعایت پرنسیب سیاسی و انتظارات اجتماعي، ايدولوژي و دهها متغيير ديگر شکل يافته است. در حالي که بده بستان ها و ملاحظات اين چنيني در تابع تصميم گيري يک فعال دانشجويي نقشي ندارد و مصلحت انديشي در جدال با حقيقت گرايي دانشجويي، ناکام می ماند. اما براي يک فعال سياسي، همه ي مبارزه، حقيقت گرايي محض نيست و مصلحت پارامتر مهمي در کنش سياسي او محسوب مي شود. بنابراین رفتار یک سیاست مدار از پیچیده گی بیشتری نسبت به کنش یک فعال دانشجویی برخوردار است.
(6) آرمان گرايي و واقع گرايي: براي يک فعال دانشجويي وفاداري به آرمان ها و حقيقت گرايي از اهميت ويژه ي برخوردار است. دانشجويان عموما نسبت خود با ديگران را نیز براساس ميزان وفاداري آنان به آرمان ها تعريف مي نمايد. براي يک فعال سياسي اگرچه آرمان گرايي براي حفظ پرنسيب هاي سياسي ضرروي است اما واقع گرايي و عمل گرايي نيز در کنش سياسي او از اهميت بسزايي برخوردار است. براي يک فعال دانشجويي ارزش هاي ذهني مبناي تعيين کنش سياسي او است و به اين اعتبار فعاليت دانشجويي تکليف گرا است. اما يک نيروي سياسي بيشتر بر امور قابل تحقق و عيني تکيه مي کند و تجربه و پيش بيني از آينده در کنار ارزشهاي ذهني سازنده ی نحوه مواجهه او با پدیدها است.
(7) تفاوت در منزلت و انتظار اجتماعي: تلقی و منزلت متفاوت دانشگاه و حزب در جامعه، به کنش متفاوت این دو نیرو منجر شده است. دانشگاه به دليل مبارزات بي چشم داشت و آرمان گرايانه ش از اعتبار و منزلت ملي برخوردار است. و فعال دانشجويي از اعتبار تاريخي نهاد دانشگاه و اسلاف خود بهره مي گيرد و به اعتبار ارزش اجتماعي نهاد دانشگاه از کلامي نافذ برخوردار است. در حالي که چنين امکاني براي يک فعال سياسي مهيا نيست. فعال دانشجويي متعهد به حفظ و بازافزايي منزلت نهاد دانشگاه است. در حاليکه فعال سياسي در جهت کسب منزلت اجتماعي جریان خود حرکت مي نمايد. احزاب در ايران بواسطه سيطره طولاني استبداد ذاتا نه تنها از اعتبار برخوردار نيستند بلکه بايد در جهت کسب اعتبار و منزلت ملي و رفع ترديد جامعه گام بردارند. نگاه جامعه، به عنوان عنصر محيطي نقش تعيين کننده ي در کنش فعال دانشجويي و فعال سياسي دارد. تلقي متفاوت اجتماعي از دانشجو و سياست مدار، اثرگذاري و تعيين کنندگي اين دو نيرو در عرصه عمومي را متفاوت مي نمايد.
(8) تفاوت نهادي - محیطی: مبارزه دانشجويي در غالب مفاهیمی چون حرکت یا جنبش قابل معنا است اما مبارزه سياسي در شکل حزب و سازمان سياسي صورت مي پذيرد. تفاوت در ماهيت، کارکرد و سازمان نهادي ، به تفاوت در محصول و کنش سياسي اين دو نيرو منجر مي شود. حزب ساختاري بوروکراتيک و منسجم دارد. در حالي که جنبش، از خصلتی خود جوشي برخوردار است. حزب داراي سانتراليزم در تصميم گيري و ارکان است در حالي که تمرکز گرايي در جنبش کمتر است. سرعت تصميم سازي و تصميم گيري و عمل سياسي در حزب پايين است در حاليکه زمان برای تصميم و عمل برای يک فعال دانشجويي بسيار کوتاه تر است. حزب ساختاري کاملا رسمي دارد در حاليکه فعاليت دانشجويي خودجوش و غير رسمي است. همچنین در محيط دانشجويي، فعاليت ها از پويايي و نوسان بيشتر، و نظم و تداوم کمتري برخوردار است در حالي که کنش يک فعال سياسي از نوسان و پويايي کمتر و نظم و انسجام بيشتری برخوردار است.
(9)سياليت و استقرار در تجربه: ساليانه بطور متوسط 25 درصد نيروهاي دانشجويي تغيير مي کند، اين سياليت در کنار ناپايداری محیط سياسي ايران، مانع از انباشت و انتقال تجربه در بين نسل هاي دانشجويي مي شود. بنابراين در دانشگاه شاهد سياليت در تجربه می باشیم. در حالي که احزاب به دليل جابجايي بسيار اندک نيروها، وجود تشکيلات و سازمان اداری، ثبت بيانيه ها و مواضع، امکان انباشت و انتقال تجارب وجود دارد. در دانشگاه چنانچه انباشت تجربه محدودی هم صورت پذیرد، امکان جمع بندی و نکته آموزی و آموزش وجود ندارد. در حالی که با انباشت تجربه در حزب، و جمع بندي آن، کادرهاي جوان تر آموزش می بینند. و ساختار حزبي، امکان آموزش سياسي را فراهم مي کند. اما فعالان دانشجويي، عموما آموزش هدفمند و منظم سياسي را تجربه نمي کنند و حداکثر خاطرات شفاهي يا ارتباط با چند نسل گذشته را در دسترس دارد. سياليت تجربه و سرعت بالايي تحولات در ايران، باعث مي شود تا هر رخدادي به امری تازه و نو در محیط دانشگاه تلقي شود که تجربه ی برای مواجهه با آن وجود ندارد اما واکنش به تحولات در حزب مبتني بر تبار شناسي و مقايسه تطبيقي تاريخي و جمع بندی از آن رویداد است. انباشت تجارب در حزب می تواند نحوه کنش سیاسی را قاعده مند و روش مند سازد، در حالیکه مبارزه دانشجویی روش مند نیست و براساس کارآفرینی اجتماعی، بداهه پردازی و شور دانشجویی مدیریت شود.
(9) توزيع کننده گي و توليد کننده گي: فعالان دانشجويي عموما توزيع کننده ايده ها و انديشه هاي نوانديشان و روشنفکران سياسي و اجتماعي ند در حاليکه فعال سياسي علاوه بر نقش ترويجي و توزيعي، خود در مضان توليد کنندگي ايده و انديشه است. لذا تنوع و نوسان فعاليت و انديشه براي دانشجويان نقطه ضعف محسوب نمي شود در حاليکه چنين ويژگي براي يک فعال سياسي او را بسيار آسيب پذير و کم تاثيرتر مي سازد.
(10)ريسک پذيري و ريسک گريزي:آرمان گرايي، کم تعلقی و هزينه فرصت اندک، فعال دانشجويي را ريسک پذيرتر از فعال سیاسی می کند. جنبش دانشجويي به دليل سياليت محيطي امکان بازسازي بيشتري نسبت به احزاب دارد. اعتبار عمومی بالا نیز امکان نوسان درگرايش ها را براي دانشجويان فراهم می کند. لذا در برخورد با خطر سرکوب يا تغيير گرايش، هزينه ي فرصت کمتري مي پردازد و اين امر ريسک پذيري دانشجويان نسبت به احزاب را افزايش داده است. جواني و آرمان گرايي اين ويژگي دانشجويان را تشديد مي کند. اما چنين امکاني براي احزاب سياسي مهيا نيست و هزينه فرصت تغيير گرايش بسيار بالا است. احزاب در شرایط سرکوب امکان بازسازی کمتری دارند لذا يک فعال سياسي از محافظه کاري و ريسک گریزی برخوردار است. اين شرايط رفتار يک فعال سياسي را پيش بيني پذيرتر از فعال دانشجويي می سازد.
دامنه ي تفاوت هاي موجود ميان فعاليت هاي دانشجويي و سياسي بسيار فراتر از آنچه گفته شد می باشد، از تفاوت در خصلت هاي هر نسل، شرايط حسي، سهم عشق و تنفر و عقل تا تلقی متفاوت از مفاهيم اجتماعي همچون اخلاق، در کنار تفاوت در خودمداری و ... نمونه هایي از اختلاف میان اين دو نيرو است. تبين اين تفاوت ها علاوه بر فهم بهتر جايگاه و توان فعالان دانشجویی و سیاسی میتواند به تعدیل انتظارات و تنظيم مناسبات دو نهاد دانشگاه و حزب نیز منجر شود. اختلافاتی که بعضا بین دانشگاه و جریانات سیاسی بروز می نماید عموما به دلیل عدم توجه به این تفاوتها در کارکرد، ماهیت، بضاعت و ساختار فعالیت های دانشجویی و سیاسی است. نادیدن این تفاوت ها و اختلافات ، قضاوت ها و انتظارات نادرستی را در دو سوی این نیروها ایجاد کرده است. در حالی که آگاهی و به رسمیت شناختن این تفاوت ها می تواند زمینه ی تقسیم کار و نزدیکی این دو نهاد را در فضای سیاسی کشور ما فراهم آورد و صرفه های ناشی از مقیاس و بازفزایی در توان این دو نیرو را در پی داشته باشد.
فقد نهادهای واسط برای استفاده از چنین ظرفیتی و تفاوتی که فعالیت های دانشجویی از منظر کارکرد، ماهيت و ساختار با فعالیت های حرفه ی سیاسی دارد، از عمده ترین دلایل جذب اندک فعالان سابق دانشجوی در احزاب و سازمان های سیاسی است. شرایطی که سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی تلاش کرد بخشی از این ضعف عمومی را پوشش دهد. سازمان ادوار برای این منظور به تدوين تجارب دانشجویی، آموزش حرفه ي و آشنايي با محيط فعاليت هاي کلان سياسي و کسب پرنسيب هاي سياسي و حرفه ي اعضاء اهتمام دارد. تا انتقال از نیروی دانشجویی به نیروی سیاسی در پروسه ی از کسب صلاحيت، اعتبار و ارتقا کیفیت صورت پذیرد.
احزاب در غالب دموکراسی های پیشرفته در امتداد تکامل نهاد انتخابات شکل یافته اند. و حزب رسالت سازمان دادن و ساخت بخشيدن به مشاركت سياسي را عهده دار است، دانشگاه نیز نهاد تولید علم است و به امر تولید و نشر دانش و دانایی اشتغال دارد و نهادها در سامان نظم اجتماعی کاملا منفک از یکدیگر می باشند. اما در ايران دانشگاه و تحزب سير متفاوتي را طي کرده اند. در کشور ما دانشگاه علاوه بر کارکرد دانشي، به عنوان یکی از قواي نظّار مدني نیز شناخته می شود و در کنار احزاب به نقد و نظارت بر قدرت سیاسی می پردازد. فارغ از درستی و چرایی چنین کارکردی دانشگاه و جنبش دانشجويي به عنوان بخشي از جنبش انتقادي اجتماعي، به کانوني موثر در تحولات سياسي و اجتماعي ايران بدل شده است. بسياري از سازمان هاي سياسي 6 دهه گذشته ي ايران، را فعالان دانشجويي سابق پایه گذاری نموده اند و تحزب پایي نيز در دانشگاه دارد. اما فعاليت هاي دانشجويي فارغ از شرايط سني ، انرژي و انگيزه ي جواني، تفاوت هاي عمده ي با فعاليت هاي سياسي دارد. که عمده ترين آن عبارتند از:
(1)تفاوت در افق ديد: فعاليت هاي دانشجويي عمدتا افقي کوتاه مدت دارند در حاليکه فعاليت در يک حزب با افقي بلند مدت برنامه ريزي مي شود. فعاليت در افق کوتاه مدت عمدتا بي قراري و ناشکيبايي در پي دارد و دانشجويان تمايل فراواني به ديدن دستاوردهاي خود يا ديگران در کوتاه مدت دارند. در حالي که فعالان سياسي با صبوري تحولات سياسي را دنبال مي کنند و ارزيابي از توفيق يا شکست خويش را در بازه ي زماني بلندي صورت مي دهند.
(2) جامعه محوري و دولت محوري: فعاليت دانشجويي، فعاليتي ناظر به تامين منافع ملي در عرصه عمومي است. اعتبار اجتماعي نهاد دانشگاه، پشتوانه اثرگذاري بر تحولات است. مبارزات دانشجويي، معطوف به کسب قدرت سیاسی نیست،بلکه به منظور وا داشتن اصحاب قدرت به پذيرش مطالبات عمومی بوده است. در حالي که کنش فعال سياسي، معطوف به قدرت و نقد قدرت به منظور کسب قدرت سیاسی است. يک فعال سياسي، تلاش می کند از طریق کسب قدرت سياسي در تحولات به ایفای نقش بپردازد و لذا ربودن قدرت از حريف از اهميت بالايي برخوردار بوده است.
(3) برنامه محوري و مطالبه محوري: فعاليت دانشجويي، مبارزه ي مطالبه محور است در حاليکه فعاليت يک فعال سياسي مبتني بر برنامه و برنامه محور است. به همين واسطه گزارهاي سلبي در مبارزات دانشجويي استفاده بيشتري نسبت به گزارهاي ايجابي دارد. انتظار عمومي از دانشگاه ارائه برنامه و راهکار نيست، بلکه دیده بانی آرمان ها و مطالبات عمومی است اما يک فعال سياسي و يک حزب مي بايست داراي برنامه مشخص جهت اداره ي کشور و يا کسب منافع سياسي خود باشد.
(4) پرسشگري و پاسخگويي: مطالبه محور بودن و نقد قدرت در فعاليت دانشجويي، مقامي پرسشگر به دانشگاه اعطا نموده است. دانشجو خود را بخشي از يک جنبش منتقد و پرسشگر مي دانند و ضرورتي براي پاسخگويي جز در برابر تاريخ نمي بينند. در حاليکه فعالان حزبي در برابر پرسشگري و نقادي خود، با مسوليت پذيري و پاسخگويي نسبت به جامعه، رقيبان و هوداران مواجه هستند.
(5) ساده گي و پيچيده گي: کنش سياسي و معادله ي رفتاري يک فعال دانشجويي، از سادگي بيشتري نسبت به معادله رفتاري يک فعال سياسي برخوردار است. تابع تصميم گيري يک کنشگر حرفه ي از متغييرهاي فراواني همچون، تحليل نيروهاي موتلف، تحليل جهان پيرامون، موقعيت نيروهاي مخالف، شرايط اقتصادي، اجتماعي، آرمان ها، رعایت پرنسیب سیاسی و انتظارات اجتماعي، ايدولوژي و دهها متغيير ديگر شکل يافته است. در حالي که بده بستان ها و ملاحظات اين چنيني در تابع تصميم گيري يک فعال دانشجويي نقشي ندارد و مصلحت انديشي در جدال با حقيقت گرايي دانشجويي، ناکام می ماند. اما براي يک فعال سياسي، همه ي مبارزه، حقيقت گرايي محض نيست و مصلحت پارامتر مهمي در کنش سياسي او محسوب مي شود. بنابراین رفتار یک سیاست مدار از پیچیده گی بیشتری نسبت به کنش یک فعال دانشجویی برخوردار است.
(6) آرمان گرايي و واقع گرايي: براي يک فعال دانشجويي وفاداري به آرمان ها و حقيقت گرايي از اهميت ويژه ي برخوردار است. دانشجويان عموما نسبت خود با ديگران را نیز براساس ميزان وفاداري آنان به آرمان ها تعريف مي نمايد. براي يک فعال سياسي اگرچه آرمان گرايي براي حفظ پرنسيب هاي سياسي ضرروي است اما واقع گرايي و عمل گرايي نيز در کنش سياسي او از اهميت بسزايي برخوردار است. براي يک فعال دانشجويي ارزش هاي ذهني مبناي تعيين کنش سياسي او است و به اين اعتبار فعاليت دانشجويي تکليف گرا است. اما يک نيروي سياسي بيشتر بر امور قابل تحقق و عيني تکيه مي کند و تجربه و پيش بيني از آينده در کنار ارزشهاي ذهني سازنده ی نحوه مواجهه او با پدیدها است.
(7) تفاوت در منزلت و انتظار اجتماعي: تلقی و منزلت متفاوت دانشگاه و حزب در جامعه، به کنش متفاوت این دو نیرو منجر شده است. دانشگاه به دليل مبارزات بي چشم داشت و آرمان گرايانه ش از اعتبار و منزلت ملي برخوردار است. و فعال دانشجويي از اعتبار تاريخي نهاد دانشگاه و اسلاف خود بهره مي گيرد و به اعتبار ارزش اجتماعي نهاد دانشگاه از کلامي نافذ برخوردار است. در حالي که چنين امکاني براي يک فعال سياسي مهيا نيست. فعال دانشجويي متعهد به حفظ و بازافزايي منزلت نهاد دانشگاه است. در حاليکه فعال سياسي در جهت کسب منزلت اجتماعي جریان خود حرکت مي نمايد. احزاب در ايران بواسطه سيطره طولاني استبداد ذاتا نه تنها از اعتبار برخوردار نيستند بلکه بايد در جهت کسب اعتبار و منزلت ملي و رفع ترديد جامعه گام بردارند. نگاه جامعه، به عنوان عنصر محيطي نقش تعيين کننده ي در کنش فعال دانشجويي و فعال سياسي دارد. تلقي متفاوت اجتماعي از دانشجو و سياست مدار، اثرگذاري و تعيين کنندگي اين دو نيرو در عرصه عمومي را متفاوت مي نمايد.
(8) تفاوت نهادي - محیطی: مبارزه دانشجويي در غالب مفاهیمی چون حرکت یا جنبش قابل معنا است اما مبارزه سياسي در شکل حزب و سازمان سياسي صورت مي پذيرد. تفاوت در ماهيت، کارکرد و سازمان نهادي ، به تفاوت در محصول و کنش سياسي اين دو نيرو منجر مي شود. حزب ساختاري بوروکراتيک و منسجم دارد. در حالي که جنبش، از خصلتی خود جوشي برخوردار است. حزب داراي سانتراليزم در تصميم گيري و ارکان است در حالي که تمرکز گرايي در جنبش کمتر است. سرعت تصميم سازي و تصميم گيري و عمل سياسي در حزب پايين است در حاليکه زمان برای تصميم و عمل برای يک فعال دانشجويي بسيار کوتاه تر است. حزب ساختاري کاملا رسمي دارد در حاليکه فعاليت دانشجويي خودجوش و غير رسمي است. همچنین در محيط دانشجويي، فعاليت ها از پويايي و نوسان بيشتر، و نظم و تداوم کمتري برخوردار است در حالي که کنش يک فعال سياسي از نوسان و پويايي کمتر و نظم و انسجام بيشتری برخوردار است.
(9)سياليت و استقرار در تجربه: ساليانه بطور متوسط 25 درصد نيروهاي دانشجويي تغيير مي کند، اين سياليت در کنار ناپايداری محیط سياسي ايران، مانع از انباشت و انتقال تجربه در بين نسل هاي دانشجويي مي شود. بنابراين در دانشگاه شاهد سياليت در تجربه می باشیم. در حالي که احزاب به دليل جابجايي بسيار اندک نيروها، وجود تشکيلات و سازمان اداری، ثبت بيانيه ها و مواضع، امکان انباشت و انتقال تجارب وجود دارد. در دانشگاه چنانچه انباشت تجربه محدودی هم صورت پذیرد، امکان جمع بندی و نکته آموزی و آموزش وجود ندارد. در حالی که با انباشت تجربه در حزب، و جمع بندي آن، کادرهاي جوان تر آموزش می بینند. و ساختار حزبي، امکان آموزش سياسي را فراهم مي کند. اما فعالان دانشجويي، عموما آموزش هدفمند و منظم سياسي را تجربه نمي کنند و حداکثر خاطرات شفاهي يا ارتباط با چند نسل گذشته را در دسترس دارد. سياليت تجربه و سرعت بالايي تحولات در ايران، باعث مي شود تا هر رخدادي به امری تازه و نو در محیط دانشگاه تلقي شود که تجربه ی برای مواجهه با آن وجود ندارد اما واکنش به تحولات در حزب مبتني بر تبار شناسي و مقايسه تطبيقي تاريخي و جمع بندی از آن رویداد است. انباشت تجارب در حزب می تواند نحوه کنش سیاسی را قاعده مند و روش مند سازد، در حالیکه مبارزه دانشجویی روش مند نیست و براساس کارآفرینی اجتماعی، بداهه پردازی و شور دانشجویی مدیریت شود.
(9) توزيع کننده گي و توليد کننده گي: فعالان دانشجويي عموما توزيع کننده ايده ها و انديشه هاي نوانديشان و روشنفکران سياسي و اجتماعي ند در حاليکه فعال سياسي علاوه بر نقش ترويجي و توزيعي، خود در مضان توليد کنندگي ايده و انديشه است. لذا تنوع و نوسان فعاليت و انديشه براي دانشجويان نقطه ضعف محسوب نمي شود در حاليکه چنين ويژگي براي يک فعال سياسي او را بسيار آسيب پذير و کم تاثيرتر مي سازد.
(10)ريسک پذيري و ريسک گريزي:آرمان گرايي، کم تعلقی و هزينه فرصت اندک، فعال دانشجويي را ريسک پذيرتر از فعال سیاسی می کند. جنبش دانشجويي به دليل سياليت محيطي امکان بازسازي بيشتري نسبت به احزاب دارد. اعتبار عمومی بالا نیز امکان نوسان درگرايش ها را براي دانشجويان فراهم می کند. لذا در برخورد با خطر سرکوب يا تغيير گرايش، هزينه ي فرصت کمتري مي پردازد و اين امر ريسک پذيري دانشجويان نسبت به احزاب را افزايش داده است. جواني و آرمان گرايي اين ويژگي دانشجويان را تشديد مي کند. اما چنين امکاني براي احزاب سياسي مهيا نيست و هزينه فرصت تغيير گرايش بسيار بالا است. احزاب در شرایط سرکوب امکان بازسازی کمتری دارند لذا يک فعال سياسي از محافظه کاري و ريسک گریزی برخوردار است. اين شرايط رفتار يک فعال سياسي را پيش بيني پذيرتر از فعال دانشجويي می سازد.
دامنه ي تفاوت هاي موجود ميان فعاليت هاي دانشجويي و سياسي بسيار فراتر از آنچه گفته شد می باشد، از تفاوت در خصلت هاي هر نسل، شرايط حسي، سهم عشق و تنفر و عقل تا تلقی متفاوت از مفاهيم اجتماعي همچون اخلاق، در کنار تفاوت در خودمداری و ... نمونه هایي از اختلاف میان اين دو نيرو است. تبين اين تفاوت ها علاوه بر فهم بهتر جايگاه و توان فعالان دانشجویی و سیاسی میتواند به تعدیل انتظارات و تنظيم مناسبات دو نهاد دانشگاه و حزب نیز منجر شود. اختلافاتی که بعضا بین دانشگاه و جریانات سیاسی بروز می نماید عموما به دلیل عدم توجه به این تفاوتها در کارکرد، ماهیت، بضاعت و ساختار فعالیت های دانشجویی و سیاسی است. نادیدن این تفاوت ها و اختلافات ، قضاوت ها و انتظارات نادرستی را در دو سوی این نیروها ایجاد کرده است. در حالی که آگاهی و به رسمیت شناختن این تفاوت ها می تواند زمینه ی تقسیم کار و نزدیکی این دو نهاد را در فضای سیاسی کشور ما فراهم آورد و صرفه های ناشی از مقیاس و بازفزایی در توان این دو نیرو را در پی داشته باشد.
خانهي ملت يا خانهي ذلت؟!
مدتی پیش، طرحی را خواندم که نظارت مجلس بر مجلس، عنوان آن و خاموشی صدای مردم، محتوای آن را تشکیل میداد، در حالیکه به جرات میتوان ادعا کرد بزرگترین نقطه قوت هر نظام دموکراتیک، وجود نهاد قانون گذاری است. این مسئولیت مهم در تمام دنیا، بر عهده نمایندگانی گذاشته میشود که با آرای مستقیم مردم انتخاب میشوند و میتوان آن را از مصادیق اعمال اراده و حاکمیت ملت برشمرد.
قانون اساسی ما آنقدر به مجلس اهمیت و اعتبار میبخشد که بر طبق اصل88، اساسا تشکیل دولت بدون مجلس امکان پذیر نیست. یا بر طبق اصل 76، "مجلس وظیفه تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد". در اصل77 نیز آمده، "عهدنامهها، مقاوله نامهها، قراردادها و موافقت نامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس برسد" اینها توجه ویژه قانون اساسی به مجلس را میرساند.
بیتردید، عقاید و اندیشههای بنیانگذار انقلاب، تفاوت فاحشی با عقاید و اعمال قدرت سواران امروز دارد. حرجی هم نیست! امام به دنبال چیزی دیگر بود و برخی امروز، به دنبال چیزی به غایت متفاوت! شاهد مثال، جمله مشهور ایشان که هر از گاهی عدهای از یاران و نزدیکان ایشان یادآوری میکنند: "مجلس در راس همه امور است". در مقابل، محمود احمدینژاد که خود را مفسر بلامنازع انقلاب ایران و دستاوردهای آن میداند، به صراحت میگوید "در شرایط فعلی، مجلس در راس امور نیست"!! به نظر میرسد پیشنهاد طرح نظارت مجلس بر مجلس، دور از تفکرات همسو با این جناب نباشد...
مجلس و جایگاه نظارتی آن، دستاورد خونهای بسیاریست که پای این مرز و بوم ریخته شده. از مشروطه تا به امروز، رویای رسیدن به مجلسی کاملا آزاد که گویای اراده واقعی ملت و نگاهبان حقوق حقه مردم باشد، به تحقق نپیوسته است. حتی مجلس ششم، با آن همه تنوع کاندیدا و آن قدرت مثال زدنی، بسیاری گروهها را در خود حاضر نداشت. هم در مشروطه و هم در انقلاب اسلامی، متاسفانه دورههای مجالس دو رقمی نشده، فرمایشی شدند!
نمایندگان مردم، همانگونه که بر طبق اصل84 قانون اساسی، متعهد شدهاند، در برابر تمام ملت مسئولاند و باید از حق خود، برای اظهار نظر در تمام امور داخلی و خارجی استفاده کنند. نمایندگان در نخستین جلسه دوره نمایندگی خود بر طبق اصل67 قانون اساسی، سوگند یاد میکنند و متعهد میشوند از دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران پاسداری و حراست کرده و در انجام وظایف وکالت، امانت و تقوا را رعایت کنند. اما نمیدانم چرا سوگندها به راحتی به فراموشی سپرده میشوند! شاید برخی از آنها نمیدانند با تصویب این طرح، بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی، یعنی مجلس شورای اسلامی که امانتی در دستان نمایندگان است، با دست خودشان نابود میشود!
سلب مصونیت و آزادی از یک نماینده، یعنی نیستی و نابودی مجلس. ظاهرا عدهای میخواهند با احضار، توبیخ و اخراج، راه را بر آخرین قطرههای عصاره اراده ملت، که خوشبتانه توانستهاند از فیلتر سلیقهای و جناحی شورای نگهبان عبور کنند، ببندند! كساني كه همواره، خود را قيم مردم قلمداد كرده و ميكنند. حتي شايد در این میان، برخي قرباني غرضورزي و انتقام جويي برخي ديگر شوند.
گواه این مدعا، موادی از همین طرح پیشنهادیست. مواد 16 و 18 صراحتن از توبیخ و سلب حقوق و اختیارات بدیهی نمایندگی سخن میگوید. ماده21 بحث ابطال اعتبارنامه و اخراج را مطرح کرده و بیش از نیمی از مواد این طرح، گویی فقط در جهت ارعاب و ایجاد وحشت نگارش شده است! گویا عدهای به این باور رسیده اند که در این کشور، فقط میتوانند عنان امور را با رعب و وحشت در دستان خود باقی بدارند!
برخی که به اعتقاد من، بیش از آنکه نماینده مردم باشند، نماینده دولت و حاکمیت در مجلس هستند، قصد دارند هرجور شده، نام خود را در تاریخ این کشور، به نفرت در سطور و اوراق بنشانند، آن هم در ازای مواهب مادی، حتما میدانند این دنیا و مواهبش، برای هیچکس ماندگار نبوده و نیست اما، از حب جاه و مال، چشم بر این حقایق بستهاند. اما شاید ندانند با تصویب قوانین اینچنینی، همواره نمایندگان، حضور تیغی برنده را بر گرده خویش حس خواهند کرد و اینچنین اگر شود، تنها چیزی که نمایندگان به آن خواهند اندیشید، حفظ آبرو، مال و یا شاید جان! خود است که مسلما چنين نمايندهاي، در انجام وظایف وکالت، بیاثر خواهد شد. آنگونه که در مواد 30، 31 و 32 آمده، هیچ مکان خصوصی و امنی، برای هیچ نمایندهای وجود نداشته و آنها همواره زیر ذره بین نهادهای مختلف خواهند بود. با وجود چنین قوانینی، اگر روزی آتش افروزان نیز بخواهند لب به سخن به نفع ملت بگشایند، چشمشان از دود خود ساخته بینصیب نخواهد ماند!
نماینده، عصاره یک جامعه است و باید از اهانت و تیغ توهین مصون باشد. اینگونه اهانت، به طریق اولی، توهین به موکلین آنها نیز محسوب میشود. نظارت، منافاتی با احترام ندارد. اگر نظارت نباشد، فساد به گونهای فزاینده، همه وجود نهادها را فرا خواهد گرفت. من هم به وجود نظارت معتقدم اما نه اینچنین نظارتی! اصل90 قانون اساسی، خود از بهترین مصادیق نظارت است. آئیننامه داخلی مجلس نیز در این خصوص، قابل بررسی ست. به نظرم اشکالی ندارد و بهتر هم مینماید اگر نظارت مدنظر را، با افزودن موادی به آئیننامه داخلی مجلس به مرحله اجرا در آورد. اما ظاهرا برخی قصد کردهاند از نظارت استصوابی شورای نگهبان هم فراتر بروند! بنده نظارت استصوابی را به هیچ وجه نمیپذیرم و معتقدم اگر نظارت استطلاعی شورای نگهبان، به نظارت کمیسیون اصل90 و آئیننامه داخلی افزوده شود، بسیاری از مشکلات مرتفع خواهند شد.
به عنوان دلسوختهای سهیم در این انقلاب، برای تاکید عرض میکنم؛ عدهای اکنون پروژه ذبح مجلس را کلید زدهاند و آنچنان بر تحقق این امر مصرند و پای میفشارند که اگر به نتیجه برسند، در آینده نزدیک، صدای هیچ منتقدی از مجلس به گوش نخواهد رسید و مجلس را به جای خانه ملت، به خانه ذلت بدل خواهند کرد! مجلسی یکدست و بدون منتقد یا مخالف، در هیچ یک از شعارها و آرمانهای انقلابی مردم ایران یافت نمیشود!
قانون اساسی ما آنقدر به مجلس اهمیت و اعتبار میبخشد که بر طبق اصل88، اساسا تشکیل دولت بدون مجلس امکان پذیر نیست. یا بر طبق اصل 76، "مجلس وظیفه تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد". در اصل77 نیز آمده، "عهدنامهها، مقاوله نامهها، قراردادها و موافقت نامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس برسد" اینها توجه ویژه قانون اساسی به مجلس را میرساند.
بیتردید، عقاید و اندیشههای بنیانگذار انقلاب، تفاوت فاحشی با عقاید و اعمال قدرت سواران امروز دارد. حرجی هم نیست! امام به دنبال چیزی دیگر بود و برخی امروز، به دنبال چیزی به غایت متفاوت! شاهد مثال، جمله مشهور ایشان که هر از گاهی عدهای از یاران و نزدیکان ایشان یادآوری میکنند: "مجلس در راس همه امور است". در مقابل، محمود احمدینژاد که خود را مفسر بلامنازع انقلاب ایران و دستاوردهای آن میداند، به صراحت میگوید "در شرایط فعلی، مجلس در راس امور نیست"!! به نظر میرسد پیشنهاد طرح نظارت مجلس بر مجلس، دور از تفکرات همسو با این جناب نباشد...
مجلس و جایگاه نظارتی آن، دستاورد خونهای بسیاریست که پای این مرز و بوم ریخته شده. از مشروطه تا به امروز، رویای رسیدن به مجلسی کاملا آزاد که گویای اراده واقعی ملت و نگاهبان حقوق حقه مردم باشد، به تحقق نپیوسته است. حتی مجلس ششم، با آن همه تنوع کاندیدا و آن قدرت مثال زدنی، بسیاری گروهها را در خود حاضر نداشت. هم در مشروطه و هم در انقلاب اسلامی، متاسفانه دورههای مجالس دو رقمی نشده، فرمایشی شدند!
نمایندگان مردم، همانگونه که بر طبق اصل84 قانون اساسی، متعهد شدهاند، در برابر تمام ملت مسئولاند و باید از حق خود، برای اظهار نظر در تمام امور داخلی و خارجی استفاده کنند. نمایندگان در نخستین جلسه دوره نمایندگی خود بر طبق اصل67 قانون اساسی، سوگند یاد میکنند و متعهد میشوند از دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران پاسداری و حراست کرده و در انجام وظایف وکالت، امانت و تقوا را رعایت کنند. اما نمیدانم چرا سوگندها به راحتی به فراموشی سپرده میشوند! شاید برخی از آنها نمیدانند با تصویب این طرح، بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی، یعنی مجلس شورای اسلامی که امانتی در دستان نمایندگان است، با دست خودشان نابود میشود!
سلب مصونیت و آزادی از یک نماینده، یعنی نیستی و نابودی مجلس. ظاهرا عدهای میخواهند با احضار، توبیخ و اخراج، راه را بر آخرین قطرههای عصاره اراده ملت، که خوشبتانه توانستهاند از فیلتر سلیقهای و جناحی شورای نگهبان عبور کنند، ببندند! كساني كه همواره، خود را قيم مردم قلمداد كرده و ميكنند. حتي شايد در این میان، برخي قرباني غرضورزي و انتقام جويي برخي ديگر شوند.
گواه این مدعا، موادی از همین طرح پیشنهادیست. مواد 16 و 18 صراحتن از توبیخ و سلب حقوق و اختیارات بدیهی نمایندگی سخن میگوید. ماده21 بحث ابطال اعتبارنامه و اخراج را مطرح کرده و بیش از نیمی از مواد این طرح، گویی فقط در جهت ارعاب و ایجاد وحشت نگارش شده است! گویا عدهای به این باور رسیده اند که در این کشور، فقط میتوانند عنان امور را با رعب و وحشت در دستان خود باقی بدارند!
برخی که به اعتقاد من، بیش از آنکه نماینده مردم باشند، نماینده دولت و حاکمیت در مجلس هستند، قصد دارند هرجور شده، نام خود را در تاریخ این کشور، به نفرت در سطور و اوراق بنشانند، آن هم در ازای مواهب مادی، حتما میدانند این دنیا و مواهبش، برای هیچکس ماندگار نبوده و نیست اما، از حب جاه و مال، چشم بر این حقایق بستهاند. اما شاید ندانند با تصویب قوانین اینچنینی، همواره نمایندگان، حضور تیغی برنده را بر گرده خویش حس خواهند کرد و اینچنین اگر شود، تنها چیزی که نمایندگان به آن خواهند اندیشید، حفظ آبرو، مال و یا شاید جان! خود است که مسلما چنين نمايندهاي، در انجام وظایف وکالت، بیاثر خواهد شد. آنگونه که در مواد 30، 31 و 32 آمده، هیچ مکان خصوصی و امنی، برای هیچ نمایندهای وجود نداشته و آنها همواره زیر ذره بین نهادهای مختلف خواهند بود. با وجود چنین قوانینی، اگر روزی آتش افروزان نیز بخواهند لب به سخن به نفع ملت بگشایند، چشمشان از دود خود ساخته بینصیب نخواهد ماند!
نماینده، عصاره یک جامعه است و باید از اهانت و تیغ توهین مصون باشد. اینگونه اهانت، به طریق اولی، توهین به موکلین آنها نیز محسوب میشود. نظارت، منافاتی با احترام ندارد. اگر نظارت نباشد، فساد به گونهای فزاینده، همه وجود نهادها را فرا خواهد گرفت. من هم به وجود نظارت معتقدم اما نه اینچنین نظارتی! اصل90 قانون اساسی، خود از بهترین مصادیق نظارت است. آئیننامه داخلی مجلس نیز در این خصوص، قابل بررسی ست. به نظرم اشکالی ندارد و بهتر هم مینماید اگر نظارت مدنظر را، با افزودن موادی به آئیننامه داخلی مجلس به مرحله اجرا در آورد. اما ظاهرا برخی قصد کردهاند از نظارت استصوابی شورای نگهبان هم فراتر بروند! بنده نظارت استصوابی را به هیچ وجه نمیپذیرم و معتقدم اگر نظارت استطلاعی شورای نگهبان، به نظارت کمیسیون اصل90 و آئیننامه داخلی افزوده شود، بسیاری از مشکلات مرتفع خواهند شد.
به عنوان دلسوختهای سهیم در این انقلاب، برای تاکید عرض میکنم؛ عدهای اکنون پروژه ذبح مجلس را کلید زدهاند و آنچنان بر تحقق این امر مصرند و پای میفشارند که اگر به نتیجه برسند، در آینده نزدیک، صدای هیچ منتقدی از مجلس به گوش نخواهد رسید و مجلس را به جای خانه ملت، به خانه ذلت بدل خواهند کرد! مجلسی یکدست و بدون منتقد یا مخالف، در هیچ یک از شعارها و آرمانهای انقلابی مردم ایران یافت نمیشود!
نعل وارونه چنگیز بر نعلین نظام
در مسجد بخارا و نزدیک هشتصد سالی پیش از این، زمزمه ترسی درگرفت که هنوز در جان تاریخ ما مثل زخمی گنگ مانده است؛ دو عالم و بزرگ بخارا میان مردم شهر که در پیشگاه چنگیز خان به اسیری آمده بودند، نجوا می کردند...
می توان چشمها را برهم گذاشت و تصور کرد وقتی را که سایه شوم خان مغول بر محراب می افتاد، چشمهای مردم بینوا چه دو دویی می زد و چه دل دلی می کردند و چه هراسی از اینکه تا ساعتی دیگر حکم خان، نفس از هر جانداری می گیرد. چنگیز با اسب در شبستان می خرامید و صندوقهای قرآن، آخور اسبان شده بود. خان خطبه می خواند: ای مردم من عذاب خدا هستم برای شما، به سبب آن همه گناه که کردید.
چنگیز خوب می دانست وقتی ایمان به حق بودن گرفته شود مقاومتی هم نخواهد شد، از همین بود که بر باد دادن "سمرقند" بعد از "بخارا" راحت تر بود و "خجند" هم اصلا مقاومتی نکرد. در سکوت پریشان مردم و نطق خدایی چنگیز، دو بزرگ بخارا نجوا می کردند. آن یکی گفت چه می بینی و جواب آمد که خاموش باش، باد استغنای خداوند وزیدن گرفته است.
این کلام هراس آلود تقدیر زده در تاریخ مانده است. قصه امروز ما نیز، با این تاریخ دایره ای و مکرر که داریم، باز به همان حال و روز است. آنچه در ایران می گذرد، حکومت داری نیست وگرنه چه کسی است که نداند این آشفته بازاری که نامش جمهوری اسلامی است، اداره و مدیریت ندارد. درست مثل این است که عده ای ریخته اند و ایران را برای چندمین بار اشغال کرده اند و حالا هر لحظه و ساعت و روز به این فکر می کنند که چه می توان کرد که این سرزمین فتح شده را زیر چکمه و باتوم نگاه داشت.
حاکمیت، بعد از تقلب بزرگ، رفتار یک اشغالگر را پیشه کرد. از هیچ چیز هم فروگذار نشد. سرکوب گسترده مردم در خیابان، حملات لباس شخصی ها به خانه ها و رفتن تا پشت بام و خفه کردن بانگ الله اکبر. حتی جنگ الکترو نیکی با مردم عادی کوچه و بازار و قطع موبایل و نشان دادن سیمای یک شهر جنگ زده و رژه سواره نظام باتوم بر دست به اهالی تهران از شبکه تهران. اما آنچه چنگیز کرد، آنقدر زیرکانه بود که اشغالگران معاصر، این یاسای چنگیزی را نقشه جامع خود کردند. رمز چنگیز در جنگ روانی و ساختن شمشیری برای سلاخی روح، تقدیر بود و عذاب الهی. حالا منابر تلویزیونی و خطیبان جمعه هر روز دم از عذاب الهی می زنند که فرود آمده، آن هم برای مردم گناهکار که اتفاقا در اکثریت هم هستند و همه هم با کوله باری از تجربه گناه بر دوش.
این خطیب جمعه اصفهان داد می زند که آلودگی هوای تهران و نیامدن باران از آن گناه هاست که در پایتخت می کنند و لابد چون تهران مرکز است، بودجه عذاب هم به شهرستانها می رسد. از آن طرف گفته های آخرالزمانی احمدی نژاد تمامی ندارد. همه دنیا در آستانه تحولی عظیم است. می توان این تحول را نابودی همه جانداران جز خواص تعبیر کرد. در زمانه چنگیز البته، اوریانا فالاچی و روزنامه و ان جی او نبود که بپرسد، آخر شمشیر قتاله که به دست شماست و رد خون هم بر ردای شما، ما را گناه چیست. اشغالگران معاصر نیز یکسره ناظرانی فعال هستند که همه فاجعه مدیریتی را به گردن مردم می اندازند.
این تقدیر مابی در روحیه مردم ایران سابقه ژنتیکی دارد و تئوریسین های سلطه این را می دانند که وقتی چنان گره کوری زده اند که از آب و هوا تا یارانه و چرخه سوخت در هم فرو رفته است، می توان همه چیز را به تقدیر احاله کرد و خشم خدا. رهبر جمهوری اسلامی خود خداوندگار قرینه سازی است. تمام شخصیت های صدر اسلام را در زمان حال، حاضر می کند و خود نقش علی می گیرد و دیگران عایشه و طلحه و زبیر می شوند. صدا و سیما نیز هر لحظه ساز و بوق و کرنایی دارد، اخبار زلزله های سه و چهار ریشتری که سابقا اصلا ارزش خبری نداشت، هر شب با صدای بلند اعلام می شود تا مگر در ذهن بینندگان عزیز، جرقه ای بزند که نکند گناه کرده ایم و بازگردیم به آغوش جمهوری اسلامی. آنچه نظام از دنیای بیرونی تصویر می کند بیابانی گوش تا گوش دشمن است و آنچه در وصف چهار دیوار ایران می گوید انگار که دشمن سراست.
دشمن همه جا هست، در حال حمله، نفوذ، رخنه، تهاجم فرهنگی و فیزیکی و هر نوع تجاوز که بتواند. این وسط می ماند این همه درد بی درمان که حاصل بر باد دادن سرمایه های ملی است که می افتد به گردن عذاب خداوندی و باد استغنا. جمهوری اسلامی بعد از صد ها سال، همان نعل وارونه چنگیز را بر نعلین می زند. باز هم مردم گناهکارانند و اگر چه خان مغول این را پذیرفته بود که خود عذاب الیمی است که به هر حال از سوی خداوند آمده است.اما جمهوری اسلامی این درجه از صداقت را هم ندارد؛ این است که مردم گناهکار می شوند و عذاب از در و دیوار می بارد. این وسط نظام می شود ریسمان رحمت، عجیب اینکه باز هم اکثریت مردم گناهکار به آن چنگ نمی زنند و آویزان نمی شوند.
می توان چشمها را برهم گذاشت و تصور کرد وقتی را که سایه شوم خان مغول بر محراب می افتاد، چشمهای مردم بینوا چه دو دویی می زد و چه دل دلی می کردند و چه هراسی از اینکه تا ساعتی دیگر حکم خان، نفس از هر جانداری می گیرد. چنگیز با اسب در شبستان می خرامید و صندوقهای قرآن، آخور اسبان شده بود. خان خطبه می خواند: ای مردم من عذاب خدا هستم برای شما، به سبب آن همه گناه که کردید.
چنگیز خوب می دانست وقتی ایمان به حق بودن گرفته شود مقاومتی هم نخواهد شد، از همین بود که بر باد دادن "سمرقند" بعد از "بخارا" راحت تر بود و "خجند" هم اصلا مقاومتی نکرد. در سکوت پریشان مردم و نطق خدایی چنگیز، دو بزرگ بخارا نجوا می کردند. آن یکی گفت چه می بینی و جواب آمد که خاموش باش، باد استغنای خداوند وزیدن گرفته است.
این کلام هراس آلود تقدیر زده در تاریخ مانده است. قصه امروز ما نیز، با این تاریخ دایره ای و مکرر که داریم، باز به همان حال و روز است. آنچه در ایران می گذرد، حکومت داری نیست وگرنه چه کسی است که نداند این آشفته بازاری که نامش جمهوری اسلامی است، اداره و مدیریت ندارد. درست مثل این است که عده ای ریخته اند و ایران را برای چندمین بار اشغال کرده اند و حالا هر لحظه و ساعت و روز به این فکر می کنند که چه می توان کرد که این سرزمین فتح شده را زیر چکمه و باتوم نگاه داشت.
حاکمیت، بعد از تقلب بزرگ، رفتار یک اشغالگر را پیشه کرد. از هیچ چیز هم فروگذار نشد. سرکوب گسترده مردم در خیابان، حملات لباس شخصی ها به خانه ها و رفتن تا پشت بام و خفه کردن بانگ الله اکبر. حتی جنگ الکترو نیکی با مردم عادی کوچه و بازار و قطع موبایل و نشان دادن سیمای یک شهر جنگ زده و رژه سواره نظام باتوم بر دست به اهالی تهران از شبکه تهران. اما آنچه چنگیز کرد، آنقدر زیرکانه بود که اشغالگران معاصر، این یاسای چنگیزی را نقشه جامع خود کردند. رمز چنگیز در جنگ روانی و ساختن شمشیری برای سلاخی روح، تقدیر بود و عذاب الهی. حالا منابر تلویزیونی و خطیبان جمعه هر روز دم از عذاب الهی می زنند که فرود آمده، آن هم برای مردم گناهکار که اتفاقا در اکثریت هم هستند و همه هم با کوله باری از تجربه گناه بر دوش.
این خطیب جمعه اصفهان داد می زند که آلودگی هوای تهران و نیامدن باران از آن گناه هاست که در پایتخت می کنند و لابد چون تهران مرکز است، بودجه عذاب هم به شهرستانها می رسد. از آن طرف گفته های آخرالزمانی احمدی نژاد تمامی ندارد. همه دنیا در آستانه تحولی عظیم است. می توان این تحول را نابودی همه جانداران جز خواص تعبیر کرد. در زمانه چنگیز البته، اوریانا فالاچی و روزنامه و ان جی او نبود که بپرسد، آخر شمشیر قتاله که به دست شماست و رد خون هم بر ردای شما، ما را گناه چیست. اشغالگران معاصر نیز یکسره ناظرانی فعال هستند که همه فاجعه مدیریتی را به گردن مردم می اندازند.
این تقدیر مابی در روحیه مردم ایران سابقه ژنتیکی دارد و تئوریسین های سلطه این را می دانند که وقتی چنان گره کوری زده اند که از آب و هوا تا یارانه و چرخه سوخت در هم فرو رفته است، می توان همه چیز را به تقدیر احاله کرد و خشم خدا. رهبر جمهوری اسلامی خود خداوندگار قرینه سازی است. تمام شخصیت های صدر اسلام را در زمان حال، حاضر می کند و خود نقش علی می گیرد و دیگران عایشه و طلحه و زبیر می شوند. صدا و سیما نیز هر لحظه ساز و بوق و کرنایی دارد، اخبار زلزله های سه و چهار ریشتری که سابقا اصلا ارزش خبری نداشت، هر شب با صدای بلند اعلام می شود تا مگر در ذهن بینندگان عزیز، جرقه ای بزند که نکند گناه کرده ایم و بازگردیم به آغوش جمهوری اسلامی. آنچه نظام از دنیای بیرونی تصویر می کند بیابانی گوش تا گوش دشمن است و آنچه در وصف چهار دیوار ایران می گوید انگار که دشمن سراست.
دشمن همه جا هست، در حال حمله، نفوذ، رخنه، تهاجم فرهنگی و فیزیکی و هر نوع تجاوز که بتواند. این وسط می ماند این همه درد بی درمان که حاصل بر باد دادن سرمایه های ملی است که می افتد به گردن عذاب خداوندی و باد استغنا. جمهوری اسلامی بعد از صد ها سال، همان نعل وارونه چنگیز را بر نعلین می زند. باز هم مردم گناهکارانند و اگر چه خان مغول این را پذیرفته بود که خود عذاب الیمی است که به هر حال از سوی خداوند آمده است.اما جمهوری اسلامی این درجه از صداقت را هم ندارد؛ این است که مردم گناهکار می شوند و عذاب از در و دیوار می بارد. این وسط نظام می شود ریسمان رحمت، عجیب اینکه باز هم اکثریت مردم گناهکار به آن چنگ نمی زنند و آویزان نمی شوند.
حُسن حَسن
برای دل تنگ عاطفه
بودن اسمش پای مطلبی دلیل خواندن شد، پس از آنکه روانی قلمش خواندن را آسان میکرد و محتوای مستدل مطالبش، شوق خواندن میداد. شناخت اولیه و کنجکاوی و علاقه ام به "حسن اسدی زیدآبادی" محصول قلمش بود.
بار نخست در نشست سالیانه سازمان ادوار در الموت قزوین از نزدیک پای صحبتش نشستم. به عنوان مسئول کمیته حقوق بشر سازمان، گزارش عملکرد کمیته متبوعش را ارائه داد. فن بیان و تسلط حسن، پررنگترین تصویری است که از آن شب یاد دارم. بار دوم وی را ساعاتی قبل از برپایی مراسم بزرگداشت محمد صدیق کبودوند در دفتر سازمان ادوار دیدم. هم و غم کارش چنان بود که یکتنه از عهده آمادهسازی و برپایی آن مراسم برآمد. چه آنکه به مانندش را بارها برای خیلیها تدارک دیده بود.
بعدها که افتخار آشنایی نزدیکتر حسن نصیبم شد از شنیدن اینکه متولد 1363 است خیلی متعجب شدم. قانون نادرست نانوشتهای که علم و آگاهی و تجربه را در رابطه مستقیم با سن فرد میداند، مثال نقض محکمی در ذهنم گرفت. فهم بالای حسن و درایت و شجاعتش در کنش مدنی، هیچگونه سنخیتی با سن وی ندارد.
مهمترین وجه کنش مدنی حسن اسدی، فعالیت حقوق بشری بوده است و قریب به اتفاق نوشتههای وی نیز رنگ و بوی این چنین دارد. در این راستا میتوان حسن را از معدود فعالان حقوق بشری دانست که اصل اولیه و اساسی این گونه فعالیت را به غایت اجرا کرده و عقیده و مرامش را به هیچ وجه در فعالیتهای بشردوستانهاش دخالت نداده است. مصداق این ادعا گسترهی افرادی است که وی نقش عمدهای در تکریم و حمایت از ایشان و خانوادهشان به گاه بد روزگار داشته است. افراد متعلق به نحلههای فکری مختلف و گاه متضادی که تنها محرومیتشان از حقوق خود، کفایت اقدام حسن جهت دادخواهی و یادمانشان را میکرد.
حسن اسدی اما، اکنون و پس از وقفهای چند ماهه از بازداشت چهل روزهی سال گذشته، قریب صد روز را در زندان میگذراند. زندانی که حکم دادهاند برای 5 سال دیگر نیز میباید تداوم یابد. سئوال اینجاست که به بند کشیدن حسن و امثال حسن چه حُسنی دارد و برای که؟
اگر بازداشت بسیاری از فعالین حزبی و انتخاباتی سال گذشته در چهارچوب جنگ قدرت، توجیهی البته زشت و غیرانسانی مییابد، به بند کشیدن امثال حسن اسدی آن گونه توجیهی را نیز نشاید، چرا که مشخصا هیچ کنشی در جهت رسیدن به قدرت خود و همفکرانش نداشته و اگر هم وارد بازی قدرت، از نوع انتخاباتش شد، تنها و تنها پیگیر اهداف انسانیاش بود و یافتن میانبری کم فراز و نشیبتر جهت نیل به جامعهای عاری از تضییع حق، و لاغیر. پر واضح است که در صورت پیروزی جریانی که حسن و همفکرانش از آن حمایت کردند، کمترین سهمی از قدرت نصیب نمیبردند، صد البته خوشا روزی که قدرت اعتبار از چنین اندیشههایی گیرد.
امثال حسن به واسطهی آگاهی توام با شجاعتشان، واسطههای جامعه هستند با حاکمیت. منادیانی که نقد میکنند رفتار قدرت را در مقابل مردم و ضعف را و ظلم را انذار میدهند؛و نیز به اطلاع قدرت میرسانند آنچه را مردم میخواهند. عقلانیت سیاسی، چنین شهروندانی را، اگر چه به اکراه و لاجرم، غنیمت میشمرد. براساس تصویری که آنان از جامعه ارائه میدهند، نیازهای توده را رصد می کنند و با تلاش در جهت برآورد آن نیازها، رای مردمان رامیگیرند در جهت تداوم قدرت. دریغ اما، جایی که رای مردمان را اگر که نتوان گرفتن به صلح، توانی گرفتن به زور، اندیشههایی چون اندیشه حسن ناخودی میشوند. چه آنکه آنان برنتابند زور را و داد آورند بیداد را، آگاهند چون و نیز دلیر.
آری، حسن و حسنها در بند میشوند زیرا که تاب اندیشه نمانده است گویا و عمق حمق چنان است که فرصت تبدیل به تهدید گشته و جامعه محروم میشود از وجود نازنین امثال حسن. جامعه اما نباید از یاد برد فرزندان این چنینش، دور نیست روزی که برکت حضورشان تعالی را نصیب جامعه کند.
بودن اسمش پای مطلبی دلیل خواندن شد، پس از آنکه روانی قلمش خواندن را آسان میکرد و محتوای مستدل مطالبش، شوق خواندن میداد. شناخت اولیه و کنجکاوی و علاقه ام به "حسن اسدی زیدآبادی" محصول قلمش بود.
بار نخست در نشست سالیانه سازمان ادوار در الموت قزوین از نزدیک پای صحبتش نشستم. به عنوان مسئول کمیته حقوق بشر سازمان، گزارش عملکرد کمیته متبوعش را ارائه داد. فن بیان و تسلط حسن، پررنگترین تصویری است که از آن شب یاد دارم. بار دوم وی را ساعاتی قبل از برپایی مراسم بزرگداشت محمد صدیق کبودوند در دفتر سازمان ادوار دیدم. هم و غم کارش چنان بود که یکتنه از عهده آمادهسازی و برپایی آن مراسم برآمد. چه آنکه به مانندش را بارها برای خیلیها تدارک دیده بود.
بعدها که افتخار آشنایی نزدیکتر حسن نصیبم شد از شنیدن اینکه متولد 1363 است خیلی متعجب شدم. قانون نادرست نانوشتهای که علم و آگاهی و تجربه را در رابطه مستقیم با سن فرد میداند، مثال نقض محکمی در ذهنم گرفت. فهم بالای حسن و درایت و شجاعتش در کنش مدنی، هیچگونه سنخیتی با سن وی ندارد.
مهمترین وجه کنش مدنی حسن اسدی، فعالیت حقوق بشری بوده است و قریب به اتفاق نوشتههای وی نیز رنگ و بوی این چنین دارد. در این راستا میتوان حسن را از معدود فعالان حقوق بشری دانست که اصل اولیه و اساسی این گونه فعالیت را به غایت اجرا کرده و عقیده و مرامش را به هیچ وجه در فعالیتهای بشردوستانهاش دخالت نداده است. مصداق این ادعا گسترهی افرادی است که وی نقش عمدهای در تکریم و حمایت از ایشان و خانوادهشان به گاه بد روزگار داشته است. افراد متعلق به نحلههای فکری مختلف و گاه متضادی که تنها محرومیتشان از حقوق خود، کفایت اقدام حسن جهت دادخواهی و یادمانشان را میکرد.
حسن اسدی اما، اکنون و پس از وقفهای چند ماهه از بازداشت چهل روزهی سال گذشته، قریب صد روز را در زندان میگذراند. زندانی که حکم دادهاند برای 5 سال دیگر نیز میباید تداوم یابد. سئوال اینجاست که به بند کشیدن حسن و امثال حسن چه حُسنی دارد و برای که؟
اگر بازداشت بسیاری از فعالین حزبی و انتخاباتی سال گذشته در چهارچوب جنگ قدرت، توجیهی البته زشت و غیرانسانی مییابد، به بند کشیدن امثال حسن اسدی آن گونه توجیهی را نیز نشاید، چرا که مشخصا هیچ کنشی در جهت رسیدن به قدرت خود و همفکرانش نداشته و اگر هم وارد بازی قدرت، از نوع انتخاباتش شد، تنها و تنها پیگیر اهداف انسانیاش بود و یافتن میانبری کم فراز و نشیبتر جهت نیل به جامعهای عاری از تضییع حق، و لاغیر. پر واضح است که در صورت پیروزی جریانی که حسن و همفکرانش از آن حمایت کردند، کمترین سهمی از قدرت نصیب نمیبردند، صد البته خوشا روزی که قدرت اعتبار از چنین اندیشههایی گیرد.
امثال حسن به واسطهی آگاهی توام با شجاعتشان، واسطههای جامعه هستند با حاکمیت. منادیانی که نقد میکنند رفتار قدرت را در مقابل مردم و ضعف را و ظلم را انذار میدهند؛و نیز به اطلاع قدرت میرسانند آنچه را مردم میخواهند. عقلانیت سیاسی، چنین شهروندانی را، اگر چه به اکراه و لاجرم، غنیمت میشمرد. براساس تصویری که آنان از جامعه ارائه میدهند، نیازهای توده را رصد می کنند و با تلاش در جهت برآورد آن نیازها، رای مردمان رامیگیرند در جهت تداوم قدرت. دریغ اما، جایی که رای مردمان را اگر که نتوان گرفتن به صلح، توانی گرفتن به زور، اندیشههایی چون اندیشه حسن ناخودی میشوند. چه آنکه آنان برنتابند زور را و داد آورند بیداد را، آگاهند چون و نیز دلیر.
آری، حسن و حسنها در بند میشوند زیرا که تاب اندیشه نمانده است گویا و عمق حمق چنان است که فرصت تبدیل به تهدید گشته و جامعه محروم میشود از وجود نازنین امثال حسن. جامعه اما نباید از یاد برد فرزندان این چنینش، دور نیست روزی که برکت حضورشان تعالی را نصیب جامعه کند.
گزارش پاری ماچ
پشت صحنه ماجرای کلوتیلد رایس
کلمان ماتیو
تلگراف محرمانه ای که توسط ویکی لیکس دریافت شده، به ماجرای آزادی کلوتیلد رایس، دانشجوی فرانسوی بازداشت شده در ایران، اشاره می کند.
از روز دوشنبه ویکی لیکس به طور روزانه اسناد محرمانه ای را در مورد مسایل موجود در سیاست بین المللی افشا می کند. روزنامه لوموند که یکی از چند روزنامه منتشرکننده این اخبار به شمار می رود، روز دوشنبه به زوایای تاریک آزادی کلوتیلد رایس پرداخت. این دانشجوی ۲۴ ساله در ماه ژوئیه ۲۰۰۹ توسط دولت جمهوری اسلامی دستگیر و به ایجاد بی ثباتی در ایران و گزارش دهی جنبش معترضان پس از انتخابات به دیپلماسی فرانسه متهم شد. او سپس زندانی شد و پس از مدتی مجبور به اقامت درسفارت فرانسه در تهران گردید. کلوتیلد رایس روز ۱۵ می ۲۰۱۰ محکوم و فردای آن روز به فرانسه بازگشت.
تلگرافی که روز ۱۲ اوت ۲۰۰۹ تحت عنوان "ایران: نظرات فرانسوی ها در مورد شیوه مدیریتی گروگان ها" در پاریس نوشته شد، توسط لوموند نقل گردید. این روزنامه به دیدار میان فرانسوا ریشیه، مشاور الیزه در امور استراتژیک، پاتریس پائولی، رییس بخش آفریقای شمالی و خاورمیانه وزارت خارجه فرانسه، و کاتلین آلگرون، دیپلمات آمریکایی اشاره کرد. دو نماینده فرانسه شیوه پاریس را در این رابطه تشریح کردند و با "سر و صدا" در مورد حقوق بشر، حکومت ایران را که نگران وجهه خود بود به تکاپو انداختند. دوازده روز پس از آزادی کلوتیلد رایس، ایالات متحده مطلع گردید مجید کاکاوند، که واشنگتن خواستار تحویل او به دلیل قاچاق غیرقانونی تجهیزات حساس الکترونیکی شده بود، در پاریس آزاد شده است.
نقش سوریه
واشنگتن از خود می پرسد آیا آزادی کلوتیلد رایس در ازای آزادی مجید کاکاوند که می تواند برای برنامه هسته ای ایران مفید باشد انجام نشده است. پاریس چند روز پس از این آزادی ها نهایت تلاش خود را کرد تا به متحدان خود نشان دهد زد و بندی در این اقدامات وجود نداشته. فرانسوا ریشیه طی یک مصاحبه جدید در روز ۴ سپتامبر به کاتلین آلگرون اطمینان داد که دولت فرانسه نیز به مانند دولت آمریکا متعجب شده است. لوموند در این رابطه می نویسد: "دولت فرانسه نمی تواند در تصمیم گیری های قضایی دخالت کند." ازطرف دیگر، فرانسوا ریشیه به دیپلمات آمریکایی گفت که "مجید کاکاوند تحت نظارت شدید عوامل اطلاعاتی فرانسه قرار دارد".
تلگراف دیگری نیز حکایت از آن دارد که الیزه تلاش های بسیاری کرده تا نقش مهم سوریه در آزادی دانشجوی فرانسوی را به باور همگان برساند. در این مدرک همچنین آمده است که مقامات فرانسوی "به واقع نمی دانند مقامات سوری یا رییس جمهورشان چه کاری انجام داده است". هدف این اقدام سه جانبه است؛ یک اقدام سیاسی که "به سیاست گشایش سارکوزی با سوریه اعتبار بخشید"، ولی در سال ۲۰۰۸ مورد انتقاد بسیاری قرار گرفته بود. این همچنین یک اقدام مضاعف دیپلماتیک است. دولت فرانسه با تأکید بر نقش "میانجی" و "تأثیرگذار" و با مبالغه در سپاسگذاری هایش تلاش می کند تا نشان دهد "سوریه چه نقش مهمی می تواند در منطقه ایفا کند". ازطرف دیگر، دیپلمات های فرانسوی برآورد می کنند که در این زمینه موفق عمل کرده اند. آخرین هدف پاریس این است که "توافق های به وجود آمده میان سوریه و ایران را برهم زند".
به نوشته لوموند، فرانسوا ریشیه روز ۱۱ اوت به کاتلین آلگرون اظهار داشت: "البته ما نمی دانیم سوری ها به واقع چه کار کرده اند. ولی به هرحال از آنان تشکر کردیم. این مسأله حداقل می تواند مقامات ایرانی را دچار سردرگمی کند."
منبع: پاری ماچ، ۲ دسامبر
تلگراف محرمانه ای که توسط ویکی لیکس دریافت شده، به ماجرای آزادی کلوتیلد رایس، دانشجوی فرانسوی بازداشت شده در ایران، اشاره می کند.
از روز دوشنبه ویکی لیکس به طور روزانه اسناد محرمانه ای را در مورد مسایل موجود در سیاست بین المللی افشا می کند. روزنامه لوموند که یکی از چند روزنامه منتشرکننده این اخبار به شمار می رود، روز دوشنبه به زوایای تاریک آزادی کلوتیلد رایس پرداخت. این دانشجوی ۲۴ ساله در ماه ژوئیه ۲۰۰۹ توسط دولت جمهوری اسلامی دستگیر و به ایجاد بی ثباتی در ایران و گزارش دهی جنبش معترضان پس از انتخابات به دیپلماسی فرانسه متهم شد. او سپس زندانی شد و پس از مدتی مجبور به اقامت درسفارت فرانسه در تهران گردید. کلوتیلد رایس روز ۱۵ می ۲۰۱۰ محکوم و فردای آن روز به فرانسه بازگشت.
تلگرافی که روز ۱۲ اوت ۲۰۰۹ تحت عنوان "ایران: نظرات فرانسوی ها در مورد شیوه مدیریتی گروگان ها" در پاریس نوشته شد، توسط لوموند نقل گردید. این روزنامه به دیدار میان فرانسوا ریشیه، مشاور الیزه در امور استراتژیک، پاتریس پائولی، رییس بخش آفریقای شمالی و خاورمیانه وزارت خارجه فرانسه، و کاتلین آلگرون، دیپلمات آمریکایی اشاره کرد. دو نماینده فرانسه شیوه پاریس را در این رابطه تشریح کردند و با "سر و صدا" در مورد حقوق بشر، حکومت ایران را که نگران وجهه خود بود به تکاپو انداختند. دوازده روز پس از آزادی کلوتیلد رایس، ایالات متحده مطلع گردید مجید کاکاوند، که واشنگتن خواستار تحویل او به دلیل قاچاق غیرقانونی تجهیزات حساس الکترونیکی شده بود، در پاریس آزاد شده است.
نقش سوریه
واشنگتن از خود می پرسد آیا آزادی کلوتیلد رایس در ازای آزادی مجید کاکاوند که می تواند برای برنامه هسته ای ایران مفید باشد انجام نشده است. پاریس چند روز پس از این آزادی ها نهایت تلاش خود را کرد تا به متحدان خود نشان دهد زد و بندی در این اقدامات وجود نداشته. فرانسوا ریشیه طی یک مصاحبه جدید در روز ۴ سپتامبر به کاتلین آلگرون اطمینان داد که دولت فرانسه نیز به مانند دولت آمریکا متعجب شده است. لوموند در این رابطه می نویسد: "دولت فرانسه نمی تواند در تصمیم گیری های قضایی دخالت کند." ازطرف دیگر، فرانسوا ریشیه به دیپلمات آمریکایی گفت که "مجید کاکاوند تحت نظارت شدید عوامل اطلاعاتی فرانسه قرار دارد".
تلگراف دیگری نیز حکایت از آن دارد که الیزه تلاش های بسیاری کرده تا نقش مهم سوریه در آزادی دانشجوی فرانسوی را به باور همگان برساند. در این مدرک همچنین آمده است که مقامات فرانسوی "به واقع نمی دانند مقامات سوری یا رییس جمهورشان چه کاری انجام داده است". هدف این اقدام سه جانبه است؛ یک اقدام سیاسی که "به سیاست گشایش سارکوزی با سوریه اعتبار بخشید"، ولی در سال ۲۰۰۸ مورد انتقاد بسیاری قرار گرفته بود. این همچنین یک اقدام مضاعف دیپلماتیک است. دولت فرانسه با تأکید بر نقش "میانجی" و "تأثیرگذار" و با مبالغه در سپاسگذاری هایش تلاش می کند تا نشان دهد "سوریه چه نقش مهمی می تواند در منطقه ایفا کند". ازطرف دیگر، دیپلمات های فرانسوی برآورد می کنند که در این زمینه موفق عمل کرده اند. آخرین هدف پاریس این است که "توافق های به وجود آمده میان سوریه و ایران را برهم زند".
به نوشته لوموند، فرانسوا ریشیه روز ۱۱ اوت به کاتلین آلگرون اظهار داشت: "البته ما نمی دانیم سوری ها به واقع چه کار کرده اند. ولی به هرحال از آنان تشکر کردیم. این مسأله حداقل می تواند مقامات ایرانی را دچار سردرگمی کند."
منبع: پاری ماچ، ۲ دسامبر
نگاه نوول ابزرواتور:
کشمکش فرانسه و آمریکا
دیپلماسی فرانسه یک شخصیت جدید را زیر نظر گرفته است: یک آمریکایی به نام رابرت آینهورن. او یکی از شخصیت های کلیدی برنامه هسته ای ایران در واشنگتن است. او مشاور هیلاری کلینتون در امور اتمی است و ماه هاست در پایتخت های بزرگ جهان به دنبال راه حلی برای خروج از بحران تهران می گردد.
گروه سارکوزی در جلسات غیررسمی خود این دیپلمات مجرب را به تهیه توافق نامه ای به نفع جمهوری اسلامی محکوم کرده است. به همین دلیل قبل از مذاکرات با تهران (که قرار است روز ۵ دسامبر انجام شود) هیچ گاه تنش پشت پرده میان پاریس و واشنگتن در مورد این موضوع تا این حد شدید نبوده است.
رابرت آینهورن یک دلمشغولی دارد: خارج کردن ۳ تن اورانیوم غنی شده به میزان ضعیف از ایران. جمهوری اسلامی می تواند ظرف چند ماه این ذخیره را به مواد شکافت پذیر برای تولید بمب تبدیل کند. او برای متقاعد کردن مقامات ایرانی به "خروج" این ۳ تن اورانیوم، چندین "هویج" را که روزنامه نوول ابزرواتور نیز از آنان آگاه شده در نظر گرفته، به طوری که سه تای آنها الیزه را قدری نگران کرده است.
تهران برای مداوای بیماران سرطانی یک رآکتور اتمی با کاربرد پزشکی دراختیار دارد. و این درحالی است که مواد لازم برای ادامه کار این رآکتور سال آینده پایان خواهد یافت. مشاور هیلاری کلینتون به ایرانیان پیشنهاد کرده که یک رآکتور جدید پزشکی را از کشور ثالثی خریداری کنند. فرانسه معتقد است که چنین فروشی نهایت دیوانگی است، زیرا این رآکتور می تواند برای مصارف تسلیحاتی مورد استفاده قرار گیرد. از طرف دیگر، الیزه پذیرفته است که کمیساریای انرژی اتمی ایزوتوپ های پزشکی مورد نیاز ایران را تأمین نماید
رابرت آینهورن همچنین درنظر دارد که ۳ تن اورانیوم "مشکل ساز" به روسیه منتقل و به میزان ۲۰ درصد غنی شود. سپس بخشی از این سوخت به ایران و برای تزریق به مرکز اتمی بوشهر که توسط روس ها ساخته شده بازخواهد گشت. فرانسه معتقد است که این راه حل درواقع "مشروع سازی" غیرقابل قبول برنامه غنی سازی جمهوری اسلامی است.
سومین "هویج" به ویژه موجب شده تا فریاد دیپلماسی فرانسه بلند شود: اگر تهران ۳ تن اورانیوم را به روسیه منتقل کند، آمریکا موافقت خواهد کرد که ایران بخشی از توان غنی سازی اورانیوم خود را حفظ کند. بدین ترتیب ۴۰۰۰ سانتریفوژی که از هم اکنون در مرکز نطنز درحال گردش اند، همچنان به کار خود ادامه خواهند داد. جمهوری اسلامی متعهد خواهد شد ۴۰۰۰ سانتریفوژ دیگر که آماده بهره برداری است را مورد استفاده قرار ندهد.
زمانی که مشاوران سارکوزی در پایان ماه سپتامبر از طریق روس ها به آخرین ایده رابرت آینهورن پی بردند، بلافاصله با کاخ سفید تماس گرفتند. از نظر آنان، ارائه چنین پیشنهادی به ایران یک مشوق فاجعه آمیز محسوب می شود تا این کشور به نقض قطعنامه های سازمان ملل ادامه دهد. مقامات فرانسوی همچنین تهدید کردند که در این صورت در جمع مذاکره کنندگان حضور نخواهند داشت. به نظر می رسد که این موضوع به مذاق بسیاری در واشنگتن خوش نیامده است. از ماه سپتامبر تاکنون، رابرت آینهورن که هنوز نظر خود را در مورد ۳ تن اورانیوم تغییر نداده، با همان پیشنهاد دو بار به مسکو بازگشته است.
منبع: نوول ابزرواتور، ۲۸ نوامبر
گروه سارکوزی در جلسات غیررسمی خود این دیپلمات مجرب را به تهیه توافق نامه ای به نفع جمهوری اسلامی محکوم کرده است. به همین دلیل قبل از مذاکرات با تهران (که قرار است روز ۵ دسامبر انجام شود) هیچ گاه تنش پشت پرده میان پاریس و واشنگتن در مورد این موضوع تا این حد شدید نبوده است.
رابرت آینهورن یک دلمشغولی دارد: خارج کردن ۳ تن اورانیوم غنی شده به میزان ضعیف از ایران. جمهوری اسلامی می تواند ظرف چند ماه این ذخیره را به مواد شکافت پذیر برای تولید بمب تبدیل کند. او برای متقاعد کردن مقامات ایرانی به "خروج" این ۳ تن اورانیوم، چندین "هویج" را که روزنامه نوول ابزرواتور نیز از آنان آگاه شده در نظر گرفته، به طوری که سه تای آنها الیزه را قدری نگران کرده است.
تهران برای مداوای بیماران سرطانی یک رآکتور اتمی با کاربرد پزشکی دراختیار دارد. و این درحالی است که مواد لازم برای ادامه کار این رآکتور سال آینده پایان خواهد یافت. مشاور هیلاری کلینتون به ایرانیان پیشنهاد کرده که یک رآکتور جدید پزشکی را از کشور ثالثی خریداری کنند. فرانسه معتقد است که چنین فروشی نهایت دیوانگی است، زیرا این رآکتور می تواند برای مصارف تسلیحاتی مورد استفاده قرار گیرد. از طرف دیگر، الیزه پذیرفته است که کمیساریای انرژی اتمی ایزوتوپ های پزشکی مورد نیاز ایران را تأمین نماید
رابرت آینهورن همچنین درنظر دارد که ۳ تن اورانیوم "مشکل ساز" به روسیه منتقل و به میزان ۲۰ درصد غنی شود. سپس بخشی از این سوخت به ایران و برای تزریق به مرکز اتمی بوشهر که توسط روس ها ساخته شده بازخواهد گشت. فرانسه معتقد است که این راه حل درواقع "مشروع سازی" غیرقابل قبول برنامه غنی سازی جمهوری اسلامی است.
سومین "هویج" به ویژه موجب شده تا فریاد دیپلماسی فرانسه بلند شود: اگر تهران ۳ تن اورانیوم را به روسیه منتقل کند، آمریکا موافقت خواهد کرد که ایران بخشی از توان غنی سازی اورانیوم خود را حفظ کند. بدین ترتیب ۴۰۰۰ سانتریفوژی که از هم اکنون در مرکز نطنز درحال گردش اند، همچنان به کار خود ادامه خواهند داد. جمهوری اسلامی متعهد خواهد شد ۴۰۰۰ سانتریفوژ دیگر که آماده بهره برداری است را مورد استفاده قرار ندهد.
زمانی که مشاوران سارکوزی در پایان ماه سپتامبر از طریق روس ها به آخرین ایده رابرت آینهورن پی بردند، بلافاصله با کاخ سفید تماس گرفتند. از نظر آنان، ارائه چنین پیشنهادی به ایران یک مشوق فاجعه آمیز محسوب می شود تا این کشور به نقض قطعنامه های سازمان ملل ادامه دهد. مقامات فرانسوی همچنین تهدید کردند که در این صورت در جمع مذاکره کنندگان حضور نخواهند داشت. به نظر می رسد که این موضوع به مذاق بسیاری در واشنگتن خوش نیامده است. از ماه سپتامبر تاکنون، رابرت آینهورن که هنوز نظر خود را در مورد ۳ تن اورانیوم تغییر نداده، با همان پیشنهاد دو بار به مسکو بازگشته است.
منبع: نوول ابزرواتور، ۲۸ نوامبر
"سران فتنه" از مواضعشان عقب نشینی نکرده اند
دلیل حملات خامنه ای به موسوی و کروبی
سید احمد خاتمی، امام جمعه تهران، علت حملات مکرر آیت الله خامنه ای به میرحسین موسوی و مهدی کروبی را تشریح کرد.خاتمی که عضو مجلس خبرگان رهبری نیز هست، در خطبه های نماز جمعه اخیر تهران گفت که "دلیل تکرار واگویی های مکرر جریان فتنه از سوی مقام معظم رهبری" این است که "در طول حدود 18 ماه گذشته سران فتنه از مواضعشان عقب نشینی نکرده اند."
به گفته او "سران فتنه مدام حرف های آمریکا و انگلیس شادکن مطرح می کنند."
امام جمعه تهران سپس دلیل تکرار این سخنان و مواضع از سوی افرادی که آنها را "سران فتنه" خطاب می کرد، در این دانست که "آنها فکر می کنند اپوزیسیون نظام هستند و قدرت در آینده در دست آنها است."
با وجود این خاتمی خطاب به آنها گفت: "شما باید بدانید که این آرزو را به گور خواهید برد."
"همه مردان فتنه"
مسئولان حکومت ایران و حامیان رهبر جمهوری اسلامی از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض به نتیجه انتخابات گذشته ریاست جمهوری این کشور به عنوان سران فتنه نام می برند؛ هرچند که غالبا نام سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران را نیز در کنار این دو قرار می دهند.در عین حال محمود احمدی نژاد و طرفداران او معتقدند اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری هم نقشی ریشه ای و کلیدی در آغاز ناآرامی های سال گذشته ایران ایفا کرده است.
دایره اتهام زنی جریان حاکم در جمهوری اسلامی البته گسترده تر از این است. در ماه های گذشته که بحث بازگشت، مهدی هاشمی، فرزند هاشمی رفسنجانی به ایران و محاکمه او توسط قوه قضائیه در محافل خبری و سیاسی ایران داغ شده است، بسیاری از حامیان دولت و چهره های امنیتی و سیاسی در جمهوری اسلامی، از او به عنوان مسبب اصلی اعتراضات سال 88 نام می برند.
به عنوان مثال روزنامه "وطن امروز" چندی پیش با چاپ عکس بزرگی از مهدی هاشمی در صفحه اول خود، تیتر زده بود: "احضار شاه کلید"
پیش از این و در آذر ماه سال گذشته نیز هفته نامه ای به نام "همت" که توسط تیم مطبوعاتی غلامحسین الهام و فاطمه رجبی، اداره می شد، با انتشار عکسی بزرگ و انتخاب تیتر "همه یاران هاشمی"، بسیاری از چهره های باسابقه و کلیدی جمهوری اسلامی را به عنوان متهمان ناآرامی های سال گذشته معرفی کرد.
میرحسین موسوی، حسن روحانی، آیت الله امامی کاشانی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، سیدحسن خمینی، آیت الله واعظ طبسی، حجه الاسلام ری شهری، آیت الله جوادی آملی، آیت الله امینی، سیدرضا اکرمی، محمدباقر قالیباف، علی اکبر ناطق نوری، علی مطهری، محمدرضا باهنر، عماد افروغ، محمدجواد فاضل لنکرانی، علی شمخانی، محسن رضایی و علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی همراه با بسیاری دیگر از جمله افرادی بودند که تصاویر آنها با عنوان یاران هاشمی چاپ شده بود.
عمده این افراد از کسانی هستند که بنا بر گفته حامیان آیت الله خامنه ای یا طرفداران محمود احمدی نژاد، نتوانستند در زمان اوج گیری اعتراضات به نتایج اعلام شده انتخابات، واکنش صحیحی از خود بروز بدهند و به طور علنی یا در خفا از معترضان حمایت کرده اند.
در برابر رهبران جنبش اعتراضی ایران موسوم به "جنبش سبز" گردانندگان حکومت اسلامی را متهم می کنند که با تقلب و دستکاری سازمان یافته در نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری و سپس حمله به احزاب، روزنامه ها، دانشگاه ها و بازداشت گسترده فعالان سیاسی و اجتماعی مخالف، دست به "کودتا" زده اند.
سیاست نامشخص جذب و دفع
رهبر جمهوری اسلامی به جز رهبران و شخصیت های اصلی اصلاح طلب، دیگر افراد این طیف را به عنوان "خواص بی بصیرت" معرفی اما تاکید کرده که "سیاست نظام، دفع حداقلی و جذب حداکثری است."
آیت الله خامنه ای روز 28 مرداد سال گذشته در جمع تعدادی از مسئولان دولتی و حکومتی "دایره توبه و بازگشت" را "گسترده" توصیف کرد و گفت: "باید کسانی را که جزو مجموعه بوده اند اما بر اثر اشتباه یا غفلت، کنار افتاده اند با نصیحت و دلالت به راه برگرداند."
اما با ادامه سرکوب معترضان در ایران به دنبال این سخنان رهبر جمهوری اسلامی، انتقادات رهبران مخالفان دولت هم ادامه پیدا کرد.
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران پس از این اظهارات آیت الله خامنه ای، با انتقاد از فشارهای روز افزون بر منتقدان، گفت: "برخلاف سیاست اعلام شده جذب حداکثری و دفع حداقلی، آنچه در عمل جریان دارد سیاست دفع حداکثری و عدم جذب است."
به گفته آقای خاتمی، "دل اکثریت ملت با حرفهایی است که ما میزنیم که اگر اکثریت قاطع مردم حرف اصلاحطلبان را قبول ندارند، چرا بخشنامه میکنند دستگاه های رسمی هیچ حرف و خبری از این طرف را منتشر نکند؟"
دلیل دوم
سید احمد خاتمی، امام جمعه تهران در تشریح علت دیگر حملات رهبر جمهوری اسلامی به رهبران جنبش سبز، با مقایسه رفتار آیت الله خامنه ای با امام علی، گفته است: "در اینجا این سئوال را باید مطرح کرد که چرا مقام معظم رهبری اینقدر به مساله فتنه می پردازد و مدام در سخنرانی هایشان در مناسبات ویژه مساله فتنه را مطرح می کنند؟"
او در پاسخ به پرسش خود افزوده: "هنگامی که امیرالمومنین از جنگ با شورشیان جمل بازگشستند در سخنرانی شان از فتنه گران و سکوت کنندگان در مقابل فتنه صحبت کرده و آنها را مورد نکوهش قرار دادند و با بازگویی عیبشان آن ها را ملامت می کردند و می گفتند که مردم از آنها انتقاد کنند، تا با این روش افراد حزب الهی از آنهایی که شعار می دهند، مشخص شوند. این روش را مقام معظم رهبری نیز دنبال می نماید."
عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داده: "هدف دیگر مقام معظم رهبری از واگویی های مکرر جریان فتنه را می توان افزایش بصیرت در بین مردم دانست تا در آینده شاهد جریانات شوم آن چنانی نباشیم."
خاتمی همچنین مدعی شده: "امروز به همان اندازه که مردم از سران رژیم طاغوت نفرت دارند، به همان اندازه از سران فتنه نیز نفرت دارند."
سایت "جهان نیوز" (متعلق به علیرضا زاکانی، نماینده اصولگرای منتقد دولت در مجلس) که از طرفداران اصلی برخورد قضایی با سران جنبش سبز است در تحلیل این اظهارات خاتمی با اذعان به زنده بودن جنبش سبز نوشته است: "امروز اگر چه نظام اسلامی به سلامت از فتنه و فتنه ها عبور کرده است، اما به نظر می رسد که درمان دائمی فتنه ها بر اساس سیره امیرالمؤمنین، ریشهکنی فتنه از دامان کشور است."
این سایت در ادامه با تاکید بر محاکمه رهبران مخالفان دولت، آورده است: "اگر امروز این اراذل سیاسی و خوارج نظام اسلامی محاکمه و مجازات نشوند، نه تنها درس عبرتی برای سایر سربازان و سرداران فتنه نخواهد بود بلکه هیچ تضمینی نیز برای تکرارنشدن حوادث تلخ گذشته وجود نخواهد داشت."
میرحسین موسوی و مهدی کروبی تاکنون با صدور بیانیه ها و اطلاعیه های متعددی تاکید کرده اند که به مبارزه خود برای دفاع از حقوق مردم و دستیابی به اهداف جنبش سبز مانند حق تعیین سرنوشت، انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و زندانیان سیاسی و... ادامه می دهند.
به گفته او "سران فتنه مدام حرف های آمریکا و انگلیس شادکن مطرح می کنند."
امام جمعه تهران سپس دلیل تکرار این سخنان و مواضع از سوی افرادی که آنها را "سران فتنه" خطاب می کرد، در این دانست که "آنها فکر می کنند اپوزیسیون نظام هستند و قدرت در آینده در دست آنها است."
با وجود این خاتمی خطاب به آنها گفت: "شما باید بدانید که این آرزو را به گور خواهید برد."
"همه مردان فتنه"
مسئولان حکومت ایران و حامیان رهبر جمهوری اسلامی از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض به نتیجه انتخابات گذشته ریاست جمهوری این کشور به عنوان سران فتنه نام می برند؛ هرچند که غالبا نام سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران را نیز در کنار این دو قرار می دهند.در عین حال محمود احمدی نژاد و طرفداران او معتقدند اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری هم نقشی ریشه ای و کلیدی در آغاز ناآرامی های سال گذشته ایران ایفا کرده است.
دایره اتهام زنی جریان حاکم در جمهوری اسلامی البته گسترده تر از این است. در ماه های گذشته که بحث بازگشت، مهدی هاشمی، فرزند هاشمی رفسنجانی به ایران و محاکمه او توسط قوه قضائیه در محافل خبری و سیاسی ایران داغ شده است، بسیاری از حامیان دولت و چهره های امنیتی و سیاسی در جمهوری اسلامی، از او به عنوان مسبب اصلی اعتراضات سال 88 نام می برند.
به عنوان مثال روزنامه "وطن امروز" چندی پیش با چاپ عکس بزرگی از مهدی هاشمی در صفحه اول خود، تیتر زده بود: "احضار شاه کلید"
پیش از این و در آذر ماه سال گذشته نیز هفته نامه ای به نام "همت" که توسط تیم مطبوعاتی غلامحسین الهام و فاطمه رجبی، اداره می شد، با انتشار عکسی بزرگ و انتخاب تیتر "همه یاران هاشمی"، بسیاری از چهره های باسابقه و کلیدی جمهوری اسلامی را به عنوان متهمان ناآرامی های سال گذشته معرفی کرد.
میرحسین موسوی، حسن روحانی، آیت الله امامی کاشانی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، سیدحسن خمینی، آیت الله واعظ طبسی، حجه الاسلام ری شهری، آیت الله جوادی آملی، آیت الله امینی، سیدرضا اکرمی، محمدباقر قالیباف، علی اکبر ناطق نوری، علی مطهری، محمدرضا باهنر، عماد افروغ، محمدجواد فاضل لنکرانی، علی شمخانی، محسن رضایی و علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی همراه با بسیاری دیگر از جمله افرادی بودند که تصاویر آنها با عنوان یاران هاشمی چاپ شده بود.
عمده این افراد از کسانی هستند که بنا بر گفته حامیان آیت الله خامنه ای یا طرفداران محمود احمدی نژاد، نتوانستند در زمان اوج گیری اعتراضات به نتایج اعلام شده انتخابات، واکنش صحیحی از خود بروز بدهند و به طور علنی یا در خفا از معترضان حمایت کرده اند.
در برابر رهبران جنبش اعتراضی ایران موسوم به "جنبش سبز" گردانندگان حکومت اسلامی را متهم می کنند که با تقلب و دستکاری سازمان یافته در نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری و سپس حمله به احزاب، روزنامه ها، دانشگاه ها و بازداشت گسترده فعالان سیاسی و اجتماعی مخالف، دست به "کودتا" زده اند.
سیاست نامشخص جذب و دفع
رهبر جمهوری اسلامی به جز رهبران و شخصیت های اصلی اصلاح طلب، دیگر افراد این طیف را به عنوان "خواص بی بصیرت" معرفی اما تاکید کرده که "سیاست نظام، دفع حداقلی و جذب حداکثری است."
آیت الله خامنه ای روز 28 مرداد سال گذشته در جمع تعدادی از مسئولان دولتی و حکومتی "دایره توبه و بازگشت" را "گسترده" توصیف کرد و گفت: "باید کسانی را که جزو مجموعه بوده اند اما بر اثر اشتباه یا غفلت، کنار افتاده اند با نصیحت و دلالت به راه برگرداند."
اما با ادامه سرکوب معترضان در ایران به دنبال این سخنان رهبر جمهوری اسلامی، انتقادات رهبران مخالفان دولت هم ادامه پیدا کرد.
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران پس از این اظهارات آیت الله خامنه ای، با انتقاد از فشارهای روز افزون بر منتقدان، گفت: "برخلاف سیاست اعلام شده جذب حداکثری و دفع حداقلی، آنچه در عمل جریان دارد سیاست دفع حداکثری و عدم جذب است."
به گفته آقای خاتمی، "دل اکثریت ملت با حرفهایی است که ما میزنیم که اگر اکثریت قاطع مردم حرف اصلاحطلبان را قبول ندارند، چرا بخشنامه میکنند دستگاه های رسمی هیچ حرف و خبری از این طرف را منتشر نکند؟"
دلیل دوم
سید احمد خاتمی، امام جمعه تهران در تشریح علت دیگر حملات رهبر جمهوری اسلامی به رهبران جنبش سبز، با مقایسه رفتار آیت الله خامنه ای با امام علی، گفته است: "در اینجا این سئوال را باید مطرح کرد که چرا مقام معظم رهبری اینقدر به مساله فتنه می پردازد و مدام در سخنرانی هایشان در مناسبات ویژه مساله فتنه را مطرح می کنند؟"
او در پاسخ به پرسش خود افزوده: "هنگامی که امیرالمومنین از جنگ با شورشیان جمل بازگشستند در سخنرانی شان از فتنه گران و سکوت کنندگان در مقابل فتنه صحبت کرده و آنها را مورد نکوهش قرار دادند و با بازگویی عیبشان آن ها را ملامت می کردند و می گفتند که مردم از آنها انتقاد کنند، تا با این روش افراد حزب الهی از آنهایی که شعار می دهند، مشخص شوند. این روش را مقام معظم رهبری نیز دنبال می نماید."
عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داده: "هدف دیگر مقام معظم رهبری از واگویی های مکرر جریان فتنه را می توان افزایش بصیرت در بین مردم دانست تا در آینده شاهد جریانات شوم آن چنانی نباشیم."
خاتمی همچنین مدعی شده: "امروز به همان اندازه که مردم از سران رژیم طاغوت نفرت دارند، به همان اندازه از سران فتنه نیز نفرت دارند."
سایت "جهان نیوز" (متعلق به علیرضا زاکانی، نماینده اصولگرای منتقد دولت در مجلس) که از طرفداران اصلی برخورد قضایی با سران جنبش سبز است در تحلیل این اظهارات خاتمی با اذعان به زنده بودن جنبش سبز نوشته است: "امروز اگر چه نظام اسلامی به سلامت از فتنه و فتنه ها عبور کرده است، اما به نظر می رسد که درمان دائمی فتنه ها بر اساس سیره امیرالمؤمنین، ریشهکنی فتنه از دامان کشور است."
این سایت در ادامه با تاکید بر محاکمه رهبران مخالفان دولت، آورده است: "اگر امروز این اراذل سیاسی و خوارج نظام اسلامی محاکمه و مجازات نشوند، نه تنها درس عبرتی برای سایر سربازان و سرداران فتنه نخواهد بود بلکه هیچ تضمینی نیز برای تکرارنشدن حوادث تلخ گذشته وجود نخواهد داشت."
میرحسین موسوی و مهدی کروبی تاکنون با صدور بیانیه ها و اطلاعیه های متعددی تاکید کرده اند که به مبارزه خود برای دفاع از حقوق مردم و دستیابی به اهداف جنبش سبز مانند حق تعیین سرنوشت، انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و زندانیان سیاسی و... ادامه می دهند.
آخرین اخبار زندانیان سیاسی و مطبوعاتی
قرنطینه برای نوری زاد، بی خبری از نازنین خسروانی
خانواده های نازنین خسروانی و محمد نوری زاد در مصاحبه با "روز" از آخرین وضعیت این زندانیان سیاسی و مطبوعاتی سخن گفته اند. محمد نوری زاد، نویسنده و مستند ساز به سه سال و نیم حبس تعزیری و 50 ضربه شلاق محکوم شده و هم اکنون در زندان اوین به اتفاق مصطفی تاج زاده در قرنطینه به سر می برد. نازنین خسروانی نیز، روزنامه نگاری است که با گذشت 40 روز از بازداشت او، خانواده اش در بی خبری مطلق نسبت به وضعیت او به سر می برند.
خانواده های این دو زندانی سیاسی و مطبوعاتی در مصاحبه با "روز" ضمن ابراز نگرانی شدید از وضعیت سلامتی این دو زندانی از عدم پاسخگویی مسئولان به پی گیری های آنها سخن گفته اند.
همزمان عمادالدین باقی، روزنامه نگار ونویسنده برای اجرای حکم به زندان فراخوانده شد. در حالیکه بر اساس قانون اجرای حکم باید با احضاریه کتبی صورت گیرد، این فعال حقوق بشر، به صورت تلفنی به زندان فراخوانده شده است. او امروز در حالی به زندان مراجعه میکند که هنوز مشخص نیست برای اجرای کدام حکمش احضار شده است. عمادالدین باقی در پرونده مربوط به انجمن دفاع از حقوق زندانیان توسط قاضی صلواتی به یک سال حبس و 5 سال محرومیت از فعالیت های رسانه ای و مدنی و در پرونده مربوط به مصاحبه با آیت الله منتظری، توسط قاضی پیر عباسی به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده است.
آقای باقی 7 دی ماه سال گذشته بازداشت و اوایل تیر ماه امسال با قرار وثیقه آزاد شده بود. او که بنیانگذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان است، از سال 79 چند بار زندانی شده و بیش از 85 بار دادگاه و بازپرسی داشته است.
ادامه بی خبری از نازنین خسروانی
اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی در مصاحبه با "روز" خبر داد که معاون دادستان تهران به او گفته است یک ماه دیگر برای گرفتن خبر درباره دخترش مراجعه کند.
نازنین خسروانی که اوایل آبان ماه در منزلش بازداشت شد تاکنون تنها یک تماس تلفنی کوتاه داشته و خانواده این روزنامه نگار در بی خبری مطلق به سر می برند.
مادر او می گوید: هیچ خبری از دخترم و وضعیت او ندارم و خیلی خیلی هم ناراحت و نگران هستم. هفته پیش، روز دوشنبه که به دادستانی رفته بودم معاون دادستان به من گفت بروید؛ امروز یا فردا دخترتان تماس می گیرد و به زودی هم ملاقات می دهند. از آن هفته تا جمعه شب یک لحظه هم نخوابیدم نکند زنگ بزند و من صدای تلفن را نشنوم. اما تا دیروز خبری نشد؛ دیروز مجددا به دادستانی رفتم و به معاون دادستان گفتم شما به من قول داده بودید پس چه شد؟ گفت: "من از طرف دادستان به شما قول داده بودم". بعد هم به اتاق دادستان رفت و بیرون که آمد به من گفت برو یک ماه دیگر بیا.
خانم افشاریان می افزاید: به معاون دادستان گفتم من مستاصل شده ام؛ تنها میدانم که دخترم بند 209 است و هیچ خبری از سلامتی او ندارم؛ نمیدانم داروهایش را به او میدهند یا نه، خواهش میکنم به آقای دادستان بگویید فقط 5 دقیقه ملاقات بدهند ؛من تلفن هم دیگر نمیخواهم، 5 دقیقه بگذارند بچه ام را ببینم سالم است. چه اتفاقی برای او افتاده؟ چرا حتی تلفن نمیزند؟ دختر من که اصلا یک سال و نیم بود با هیچ نشریه و روزنامه ای همکاری نیمکرد و در خانه در کنار من بود. من نباید بدانم دخترم را به چه اتهامی برده اند؟ اما معاون دادستان گفتند که ما از نظر قانونی هیچ وظیفه ای نداریم که به شما چیزی بگوییم و تنها به خود متهم تفهیم اتهام میکنیم. گفتم یعنی من نباید بدانم چرا بچه ام را از خواب بیدار کردند و بدون اینکه حکمی نشانم بدهند بردند؟ باز جواب داد که وظیفه پاسخ دادن به شما نداریم و بروید و یک ماه دیگر بیایید.
مادر نازنین خسروانی سپس با اشاره به نامه ای که روز گذشته خانواده های 13 زندانی سیاسی به صورت سرگشاده برای رئیس قوه قضائیه نوشته اند می گوید: دادستان که سرش شلوغ است و ما را نمی بیند، معاون دادستان هم اینطور پاسخ میدهد ناچار شدیم نامه بنویسیم شاید بشنوند حرف ما را. امیدوارم واقعا یک جوابی به ما بدهند؛ حداقل اجازه یک ملاقات 5 دقیقه ای بدهند تا زمانی که وضعیت دخترم روشن می شود من بدانم او سالم است.
وی می افزاید: این حق ما است که بدانیم ؛این حق ما است به عنوان خانواده زندانی که ملاقات داشته باشیم اما متاسفانه از حق خودمان هم محروم مان کرده اند. من با امید به دادستانی رفتم و با حال بد برگشتم. روزهای اول که امیدوار بودم و می گفتم سوتفاهم است و بعد چند روز نازنین می آید اما این سوتفاهم چرا اینقدر طولانی شده؟
محمد نوری زاد همچنان در قرنطینه
فاطمه ملکی، همسر محمد نوری زاد، در مصاحبه با "روز" به نگهداری این روزنامه نگار و مستندساز در محلی به نام "سوئیت حفاظت کل اوین" اشاره می کند و می گوید: نمیدانم چرا آقای نوری زاد را به اتفاق آقای تاج زاده در قرنطینه و چنین محلی نگه داشته اند. گویا هدف این است که هیچ کسی را نبینند و هیچ گونه مراوده ای با کسی نداشته باشند. در اصل نمی توانند سلول انفرادی ببرند و از طرفی شاید احساس میکنند بردن آقای نوری زاد به بند 250 ممکن است مسائل و مشکلاتی را برایشان به وجود آورد لذا همچنان در قرنطینه و جدا از سایر زندانیان نگه داشته اند.
خانم ملکی در مورد پیگیری های خانواده نوری زاد می گوید: هیچ پاسخی نمی دهند، ما چندین بار مراجعه کرده ایم خود آقای نوری زاد نیز پی گیری کرده اند اما هیچ دلیل خاصی به ما نمی گویند؛ تا به حال هم ندیده ام که پاسخ رسمی به چیزی داده باشند.
همسر آقای نوری زاد در پاسخ به این سئوال که حضور آقای نوری زاد در بند 350 چه مسائل و مشکلاتی را ممکن است ایجاد کند می گوید: در بند 350 تعدادی جوان هستند و تعدادی هم سن و سال آقای نوری زاد و او همیشه سعی میکند روشنگری داشته باشد. خودش وقتی مرخصی آمد می گفت جلساتی تشکیل داده بودند و حرف می زدند. مثلا می گفت گروه گروه شده بودیم و می پرسیدیم که اگر وزیر یا معاون یا کاره ای در مملکت می شدید چه می کردید و.... دراصل بحث و تبادل نظر میکردند. من واقعا نمیدانم باید از این مسائل ترسید؟
وی می افزاید: آقای نوری زاد، انسانی پر جنب و جوش است و من گاهی تعجب میکنم چطور یکسال را در زندان و سلول های انفرادی و قرنطینه و... تاب آورده است. در اصل یاری خدا و قلم و کاغذ به او قدرت داده اما تا چه زمانی میخواهند او را در قرنطینه نگه دارند؟ بالاخره یک زندانی حقوقی دارد یا نه؟
خانم ملکی وضعیت روحی همسرش را خوب توصیف می کند و درباره وضعیت جسمی او می گوید: متاسفانه ایشان مشکل عفونت دندان و لثه دارند. پزشکان زندان اوین هم تشخیص داده اند که عفونت پیشرفته است و هم فک بالا و هم فک پایین باید جراحی شود. لذا در سریع ترین زمان ممکن باید به مرخصی بیایند. الان دو ماه است عفونت دارند و بسیار خطرناک است چون ممکن است به سایر نقاط بدن هم سرایت کند اما متاسفانه هیچ توجهی به این مساله نمی شود. خود آقای نوری زاد 4 بار نامه نوشته و من هم به دادستانی نامه نوشته و پی گیری کرده ام اما هیچ جوابی به ما نمیدهند.
نوری زاد به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام نظام، توهین به رهبری، رییس قوه قضاییه، رییس جمهور و امام جمعه مشهد، به سه سال و نیم حبس و 50 ضربه شلاق محکوم شده است.
نامه خانواده های زندانیان سیاسی
خانواده های 13 زندانی سیاسی و مطبوعاتی در نامه سرگشاده ای خطاب به رئیس قوه قضائیه "اطلاع از وضعیت آزادگان دربند و گفتگوی تلفنی و ملاقات حضور با آنان" را از حقوق اولیه و بدیهی خود دانسته و خطاب به صادق لاریجانی نوشته اند: اگر همکاران شما، عزیزان دربندمان را علیرغم واقعیت روشن و آشکار، مجرم می دانند، خانواده هایشان باید از حقوق اولیه شان که اطلاع از وضعیت آزادگان دربند و گفتگوی تلفنی و ملاقات حضور با آنان است، برخوردار باشند.
متن کامل این نامه که خانواده های محمد نوری زاد، عبدالله مومنی، نسرین ستوده، عماد بهاور، بهمن احمدی امویی، بهاره هدایت، عبدالرضا تاجیک، محسن امین زاده، مصطفی تاج زاده، کیوان صمیمی، حسن اسدی زیدآبادی، نازنین خسروانی و هنگامه شهیدی آن را امضا کرده و نسخه ای از آن در اختیار "روز" قرار گرفته بدین شرح است:
در آستانه ماه محرم الحرام با دل هایی سرشار از اندوه مصیبت و عزای حسین (ع)سرور آزادگان عالم که عزیزان دربندمان جمله از شاگردان مکتب اویند، با فرض این که حضرت عالی از بعضی ستم ها که بر زندانیان بی گناه و خانواده های مظلومشان می گذرد بی اطلاعید، بر آن شدیم تا مستقیما مرقومه ای را خدمت شما ارسال نماییم و در ضمن آن به اطلاع شما که رئیس قوه مستقل قضائیه و قاضی القضات کشور اسلامیمان هستید برسانیم که عزیزان ما ماه هاست که امکان تماس تلفنی با خانواده هایشان را ندارند و ما و آنان ماه هاست که از ملاقات حضوری بی بهره ایم.
جناب آقای لاریجانی
ما هنوز دلمان نمی خواهد باور کنیم مصائب و مظالمی که بر ما می گذرد با اطلاع و استحضار مقامات قضائی کشور اسلامیمان است. مسئولین دستگاه قضایی که میزان و ترازوی عدالت، نشانه شان است و نام مولای متقیان برزبان دارند و باید عدل علوی سیره جاری شان باشد.
باور نداریم آن چه بر ما و عزیزانمان می گذرد با دستور که نه حتی با اطلاع شما باشد و لذا از طریق این نامه خواستیم اعلام کنیم که حتی اگر همکاران شما، عزیزان دربندمان را علیرغم واقعیت روشن و آشکار، مجرم می دانند، خانواده هایشان باید از حقوق اولیه شان که اطلاع از وضعیت آزادگان دربند و گفتگوی تلفنی و ملاقات حضور با آنان است، برخوردار باشند. مگر این که قوانین جدید تصویب شده باشد که این حق طبیعی و شرعی و انسانی را از آنان سلب می کند و ما و وکلایمان و قاطبه مردم ایران از آن بی اطلاعیم!
خواهشمند است دستور فرمائید در اسرع وقت این حقوق ضایع شده به ما مسترد گردد تا بیش از این رفتارهای ناپسندی که خشم خداوندگار را از ستم بندگانش نسبت به مظلومان برمی انگیزد، موجب تضعیف نظام اسلامی که ثمره خون شهیدان و پایداری این ملت عزیز است، نشود و امکان سوء استفاده دشمنان این آب و خاک مهیا نگردد. بی شک این گونه قانون شکنی ها و پایمال کردن حقوق طبیعی و انسانی زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نه تنها سودی برای هیچ کس حتی اقتدارگرایان حکومت یافته در پی ندارد، بلکه لطمات جدی بر اساس نظام خواهد زد.
جناب قاضی القضات
یادآور می شود که پدر و مادران پیر برخی از زندانیان توان تحمل سختی های ملاقات کابینی را ندارند و تنها گوش به زنگ تماسی از جانب عزیزانشان می باشند و کودکان خردسال این عزیزان نیز نه می توانند و نه به صلاح است که در چنین میعادگاه نامبارکی برای دیدار پدر حضور یابند و لذا تماس تلفنی مظلومان دربند امری واجب است که ماه هاست از آنان و خانواده هایشان دریغ شده است. ملاقات های حضوری نیز در حالی که انتظار همه ما آزادی عاجلانه عزیزان دربند است، تنها مرهمی است بر درد هجران و فراق دیده این عزیزان که موجب اندک تسلایی برای آنان خواهد بود. اینک که از این ظلم آشکار در حق فرزندان پاک و دلسوز و خدوم ایران اسلامی آگاه شده اید، خواهشمند است علت این همه مضایقه و عسرتی را که بر ما و عزیزانمان تحمیل شده، اعلام فرموده استمرار ظلم را مانع شوید که ضرر را از هرکجا که جلوگیر شوید منفعت است و خداوند به امور بندگان بصیر و آگاه است.
ممانعت از درمان یک زندانی سیاسی
در شراطی که وضعیت جسمانی غلامحسین عرشی رو به وخامت گذاشته، مسئولان بند 350 زندان اوین از ارائه هر گونه خدمات بهداشتی به این زندانی سیاسی خودداری میکنند.
آقای عرشی، از شهروندان معترض به انتخابات مخدوش سال گذشته است که از 17 بهمن ماه در بازداشت به سر می برد و توسط شعبه 15 دادگاه انقلاب به 4 سال حبس تعزیری محکوم شده است.
او از دیسک کمر و گرفتگی شدید عضلات رنج می برد.
وب سایت کلمه روز گذشته خبر داده است که با وجود بیماری شدید عرشی، مسوولان بند ۳۵۰ زندان اوین از رسیدگی پزشکی به این زندانی خودداری می کنند و در این شرایط او را هفته گذشته با دستبند و پابند به یکی از سلول های انفرادی بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند. موضوعی که موجب اعتراض همه زندانیان این بند شده است.
براساس همین گزارش تعدادی از هم بندان وی هفته گذشته بارها برای تقاضای رسیدگی پزشکی به این بیمار به مسوولان بند ۳۵۰ از جمله مسوول بند، بزرگ نیا و افسر جانشین، ابراهیم درودیان مراجعه کرده اند اما بزرگ نیا در پاسخ به درخواست زندانیان برای انتقال عرشی به بهداری، همه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ را با واژه هایی همچون وطن فروش، خائن و بی خانواده مورد خطاب قرار داده و گفته از همه زندانیان این بند متنفر است.
خانواده غلامحسن عرشی و همچنین هم بندان او تقاضای رسیدگی هر چه سریع تر به وضعیت این زندانی بیمار را دارند و خواستار آنند که او هر چه سریعتر به بهداری زندان اوین منتقل شود و در آنجا مورد مداوا قرار گیرد.
سالگرد مراسم ۱۶ آذر ۸۹ زیر سایه فشارهای شدید امنیتی
در آستانه روز سه شنبه شانزده آذر مصادف با پنجاه و هفتمین سالگرد کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران که سه نسل از دانشجویان ایران آنها را با نام خانوادگی شان شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا می شناسند، امسال هم شماری از دانشجویان فعال دانشگاه های ایران در صدد برگزاری یادبودهای روز دانشجو هستند.
اما امسال دانشجویان فعال تحول طلب از جمله در دانشگاه های تهران، امیرکبیر، علم و صنعت و همدان در شرایطی آماده برگزاری روز دانشجو می شوند که بسیاری از همشاگردی هایشان در پی اعتراض ها به نتایج اعلام شده انتخابات خرداد سال گذشته زندانی و به حبس های سنگین محکوم یا به اشاره کمیته های انضباطی دانشگاه ها اخراج شده اند یا فعالیت آنها بسیار محدود شده و هنوز معلوم نیست آیا به محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران و از رهبران جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی ایران اجازه داده خواهد شد که به دعوت دانشجویان منتقد دانشگاه تهران به مناسبت روز دانشجو در این دانشگاه سخنرانی کند یا نه.
همزمان در خارج از ایران دانشجویان تحول طلب از خاور دور تا امارات متحده عربی و از اروپا تا آمریکای شمالی آماده می شوند تا با برگزاری مراسم روز دانشجو از دانشجویان فعال منتقد در ایران حمایت کنند.
شرایطی را که امسال در آن، دانشجویان فعال دانشگاه های ایران به پیشواز روز دانشجو می روند، وضعیت فعالیت های دانشجویی در ایران، دستاوردها و چالش های پیش روی آن را با سه میهمان این هفته برنامه دیدگاه ها در میان گذاشته ایم.
بورگان نظامی نرج آباد، استادیار اقتصاد دانشگاه رایس در ایالت تگزاس آمریکا و عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف، علی افشاری، دبیر انجمن دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه جرج واشنگتن و از رهبران سابق دفتر تحکیم وحدت و مهرداد مشایخی، استاد میهمان جامعه شناسی سیاسی دانشگاه جرج تاون با پژوهش های منتشر شده درباره آسیب شناسی جنبش دانشجویی ایران.
با یک خلاصه ای شروع کنیم از شکل و شمایل کلی اقداماتی که امسال در ایران دانشجویان تدارک دیدند برای یادبود شانزده آذر روز دانشجو، در مقام مقایسه با سال های قبل، آقای نظامی نرج آباد، شما لطفا شروع کنید.
بورگان نظامی نرج آباد: در مقایسه با سال های گذشته با توجه به اینکه فضای امنیتی شدت گرفته و امکان جمع شدن و برنامه ریزی به شدت دشوار شده این برنامه ها نسبت به پنج، شش سال پیش از لحاظ امکان برنامه ریزی پائین تر آمده.
اما از لحاظ میزان مشارکت دانشجویان اخباری که می رسد نشان دهنده این است که یک علاقه فراگیری شکل گرفته و در مقایسه با سال گذشته که ۱۶ آذر تا حدی به یک حالت دسته جمعی و یک حالت مشترک بین دانشجویان و مردم صورت گرفت، امسال بیشتر حالت درون دانشگاه را دارد با این حال مشارکت خیلی فراگیر است و دانشجویان جو خیلی قوی تری را نسبت به سال گذشته حتی برای برگزاری این مراسم از خود نشان داده اند.
یک طیف گسترده از برنامه های متنوع این را نشان می دهد، از دعوت از رئیس جمهور سابق آقای محمد خاتمی گرفته تا میتینگ های دانشکده ای ما می بینیم که قرار است صورت بگیرد.
به هرصورت جو امنیتی اجازه فعالیت در حد بالا را نمی دهد. تا آنجا که من اطلاع دارم هنوز مجوز برگزاری مراسم در دانشگاه تهران با دعوت از آقای خاتمی داده نشده. با وجود این احتمالا باید دید که آن روز چه امکاناتی مهیا خواهد شد و دانشجویان در چه سطحی می توانند برنامه هایی را که پیش بینی کرده اند جلو ببرند.
ولی اخباری که تا اینجا می رسد با توجه به فضای امنیتی که وجود دارد، همین که اعلامیه ها و خبرنامه های متعددی پخش می شود، همین که دانشجویان به پیشواز مراسم می روند، همه نشانگر یک عزم جدی از طرف دانشجویان برای شکستن این جو فشار و اختناق است.
آقای افشاری شما امسال وضعیت فعالیت های دانشجویی را در مقام مقایسه با سال های پیش چگونه می بینید؟
علی افشاری: شرایط کنونی که دانشجویان دارند با آن دست و پنجه نرم می کنند، پس از انقلاب فرهنگی به لحاظ شدت امنیتی کم سابقه است و بسیار فشار خردکننده و سنگینی وجود دارد.
آستانه تحمل حاکمیت به کمترین میزان ممکن رسیده و هزینه فعالیت های انتقادی و اعتراضی به شدت بالا است و از همین منظر می خواهم بگویم که ارزش کنش اعتراضی که در این فضا دانشجویان انجام می دهند، به مراتب بیشتر از سنوات و ادوار گذشته است.
اما تفاوتی که امسال هست شاید این ویژگی بیشتر خودش را نشان دهد. حالا باید ببینیم سطح فعالیت ها کمتر خواهد بود یا بیشتر. اما فعالیت ها بیشتر اعتراضات حالت خودجوش پیدا خواهد کرد. سازمان دهندگان آن افراد شناخته شده ای نیستند. چون من خیلی بعید می دانم که در هیچ دانشگاهی مجوزی برای یک برنامه هر چقدر هم برنامه مختصر و محدود باشد، بدهند. بنابراین فعالیت ها جنبه های غیررسمی خواهد داشت و با توجه به هزینه سنگین سازماندهی این گونه فعالیت ها برنامه ها حالت خودجوش و از قبل اعلام نشده ای پیدا خواهد کرد که بیشتر حالت غافلگیرانه خواهد داشت.
اما با توجه به فراخوان هایی که از سوی برخی از گروه های دانشجویی مثل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک، یا انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه همدان عنوان شده، یا فعالیتی که برخی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت اعلام کرده اند و نشان داده اند که می خواهند برای گرامیداشت کیانوش آسا و شهدای جنبش سبز برنامه خاصی را در روز 16 آذر برگزار کنند، می شود پیش بینی کرد که فعالیت های این چنینی در عمده دانشگاه های کشور صورت خواهد گرفت. عمدتا در داخل دانشگاه هاست ولی یک ویژگی دیگری دارد که آن را حداقل با سال قبل متفاوت می کند.
در سال گذشته و اساسا به پا خاستن جنبش سبز، جنبش دانشجویی بخشی از این جنبش فراگیر سیاسی شده بود. اما با فروکش کردن این جنبش دوباره نقش جنبش دانشجویی ایران برای فعالیت و کنشگری مستقل و متمایز بیشتر می شود و به نظر می رسد که حوزه مقاومت در برابر دولت و حاکمیت اقتدارگرا دوباره برگشته به زمین دانشگاه ها.
آقای مشایخی، دانشجویان ایران امسال در چه فضایی خودشان را برای برگزاری روز دانشجو آماده می کنند؟ توان دانشجویان فعال تا چه حد بر اثر بازداشت ها تحلیل رفته است؟
مهرداد مشایخی: طبیعی است همانطور که دوستان دیگر اشاره کردند، بیش از یک سال بگیر و ببند و بازداشت و زندانی کردن فعال ترین دوستان دانشجو تاثیر خودش را داشته. اگر بخواهیم فرض کنیم که بی تاثیر بوده یا بلافاصله آنها جایگزین شده اند، گزافه گویی است.
شکی نیست که حرکت دانشجویی تضعیف شده و از آنجا که به هر حال جنبش دانشجویی ما ارتباطش با بدنه دانشجو کم بوده و همچنان کم است، به خصوص در شرایط تازه که هزینه شرکت در مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی بالاتر از گذشته است، می دانیم امکان رابطه با بدنه دانشجویی به پائین ترین سطح خودش رسیده.
از طرف دیگر تعدادی از دانشجویان دستگیر شده اند. بنابراین طبیعی است که دانشجویان در شرایطی پا به عرصه مبارزه سیاسی می گذارند که شرایط امنیتی در بالاترین حد خود قرار دارد و واقعا یک ریسک است، منتها ریسکی است که از بیرون آدم اگر بخواهد این تحمل را داشته باشد که از بیرون به آن نگاه کند، ریسکی است که ارزشش را دارد. برای اینکه جنبش دانشجویی می باید نشان دهد که مرعوب شرایط جدید نمی خواهد بشود و یک نوع سیگنالی را از یک سوی به حکومت و از سوی دیگر به فعالان جنبش به طور کلی می فرستد که ما مقاومت می کنیم و حاضریم بها بپردازیم، حاضریم هزینه بدهیم برایش ولی مقاومت مان را انجام می دهیم.
در پیام هایی که از سوی دانشجویان دانشگاه های مختلف در این روزهای اخیر من خوانده ام، این امر ادامه راه حرکت دانشجویی، ادامه راه اهورای جنبش دانشجویی، این پیام به هر حال خیلی ویژه بود. و کاملا نشان می دهد جمعی که تصمیم گرفته در این شرایط بیاید شرکت کند، تصیمیم گرفته و باور دارد که با دادن هزینه پیامی را به گوش حکومت و جامعه برساند.
آقای افشاری شما از اوایل دهه هفتاد تا نیمه دهه هشتاد از دانشجویان فعال بودید چه در دانشگاه امیرکبیر و چه در دفتر تحکیم وحدت. در این مدت فعالیت های دانشجویی چه ثمری داشته و به چه میزان از خواسته هایش دست یافته؟
یکی از ویژگی های جنبش دانشجویی سیال بودن آن و این است که ویژگی ثابتی نداشته و افت و خیزهای بسیاری را پیدا کرده در طول این سال ها.
اما دستاورد بزرگ جنبش دانشجویی اولا تثبیت خودش به عنوان یک گروه مستقل از دولت بوده و زنده نگاه داشتن فضای انتقاد و نقادی در دانشگاه ها.
اما امسال دانشجویان فعال تحول طلب از جمله در دانشگاه های تهران، امیرکبیر، علم و صنعت و همدان در شرایطی آماده برگزاری روز دانشجو می شوند که بسیاری از همشاگردی هایشان در پی اعتراض ها به نتایج اعلام شده انتخابات خرداد سال گذشته زندانی و به حبس های سنگین محکوم یا به اشاره کمیته های انضباطی دانشگاه ها اخراج شده اند یا فعالیت آنها بسیار محدود شده و هنوز معلوم نیست آیا به محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران و از رهبران جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی ایران اجازه داده خواهد شد که به دعوت دانشجویان منتقد دانشگاه تهران به مناسبت روز دانشجو در این دانشگاه سخنرانی کند یا نه.
همزمان در خارج از ایران دانشجویان تحول طلب از خاور دور تا امارات متحده عربی و از اروپا تا آمریکای شمالی آماده می شوند تا با برگزاری مراسم روز دانشجو از دانشجویان فعال منتقد در ایران حمایت کنند.
شرایطی را که امسال در آن، دانشجویان فعال دانشگاه های ایران به پیشواز روز دانشجو می روند، وضعیت فعالیت های دانشجویی در ایران، دستاوردها و چالش های پیش روی آن را با سه میهمان این هفته برنامه دیدگاه ها در میان گذاشته ایم.
بورگان نظامی نرج آباد، استادیار اقتصاد دانشگاه رایس در ایالت تگزاس آمریکا و عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف، علی افشاری، دبیر انجمن دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه جرج واشنگتن و از رهبران سابق دفتر تحکیم وحدت و مهرداد مشایخی، استاد میهمان جامعه شناسی سیاسی دانشگاه جرج تاون با پژوهش های منتشر شده درباره آسیب شناسی جنبش دانشجویی ایران.
با یک خلاصه ای شروع کنیم از شکل و شمایل کلی اقداماتی که امسال در ایران دانشجویان تدارک دیدند برای یادبود شانزده آذر روز دانشجو، در مقام مقایسه با سال های قبل، آقای نظامی نرج آباد، شما لطفا شروع کنید.
بورگان نظامی نرج آباد: در مقایسه با سال های گذشته با توجه به اینکه فضای امنیتی شدت گرفته و امکان جمع شدن و برنامه ریزی به شدت دشوار شده این برنامه ها نسبت به پنج، شش سال پیش از لحاظ امکان برنامه ریزی پائین تر آمده.
اما از لحاظ میزان مشارکت دانشجویان اخباری که می رسد نشان دهنده این است که یک علاقه فراگیری شکل گرفته و در مقایسه با سال گذشته که ۱۶ آذر تا حدی به یک حالت دسته جمعی و یک حالت مشترک بین دانشجویان و مردم صورت گرفت، امسال بیشتر حالت درون دانشگاه را دارد با این حال مشارکت خیلی فراگیر است و دانشجویان جو خیلی قوی تری را نسبت به سال گذشته حتی برای برگزاری این مراسم از خود نشان داده اند.
یک طیف گسترده از برنامه های متنوع این را نشان می دهد، از دعوت از رئیس جمهور سابق آقای محمد خاتمی گرفته تا میتینگ های دانشکده ای ما می بینیم که قرار است صورت بگیرد.
به هرصورت جو امنیتی اجازه فعالیت در حد بالا را نمی دهد. تا آنجا که من اطلاع دارم هنوز مجوز برگزاری مراسم در دانشگاه تهران با دعوت از آقای خاتمی داده نشده. با وجود این احتمالا باید دید که آن روز چه امکاناتی مهیا خواهد شد و دانشجویان در چه سطحی می توانند برنامه هایی را که پیش بینی کرده اند جلو ببرند.
ولی اخباری که تا اینجا می رسد با توجه به فضای امنیتی که وجود دارد، همین که اعلامیه ها و خبرنامه های متعددی پخش می شود، همین که دانشجویان به پیشواز مراسم می روند، همه نشانگر یک عزم جدی از طرف دانشجویان برای شکستن این جو فشار و اختناق است.
آقای افشاری شما امسال وضعیت فعالیت های دانشجویی را در مقام مقایسه با سال های پیش چگونه می بینید؟
علی افشاری: شرایط کنونی که دانشجویان دارند با آن دست و پنجه نرم می کنند، پس از انقلاب فرهنگی به لحاظ شدت امنیتی کم سابقه است و بسیار فشار خردکننده و سنگینی وجود دارد.
آستانه تحمل حاکمیت به کمترین میزان ممکن رسیده و هزینه فعالیت های انتقادی و اعتراضی به شدت بالا است و از همین منظر می خواهم بگویم که ارزش کنش اعتراضی که در این فضا دانشجویان انجام می دهند، به مراتب بیشتر از سنوات و ادوار گذشته است.
اما تفاوتی که امسال هست شاید این ویژگی بیشتر خودش را نشان دهد. حالا باید ببینیم سطح فعالیت ها کمتر خواهد بود یا بیشتر. اما فعالیت ها بیشتر اعتراضات حالت خودجوش پیدا خواهد کرد. سازمان دهندگان آن افراد شناخته شده ای نیستند. چون من خیلی بعید می دانم که در هیچ دانشگاهی مجوزی برای یک برنامه هر چقدر هم برنامه مختصر و محدود باشد، بدهند. بنابراین فعالیت ها جنبه های غیررسمی خواهد داشت و با توجه به هزینه سنگین سازماندهی این گونه فعالیت ها برنامه ها حالت خودجوش و از قبل اعلام نشده ای پیدا خواهد کرد که بیشتر حالت غافلگیرانه خواهد داشت.
اما با توجه به فراخوان هایی که از سوی برخی از گروه های دانشجویی مثل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک، یا انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه همدان عنوان شده، یا فعالیتی که برخی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت اعلام کرده اند و نشان داده اند که می خواهند برای گرامیداشت کیانوش آسا و شهدای جنبش سبز برنامه خاصی را در روز 16 آذر برگزار کنند، می شود پیش بینی کرد که فعالیت های این چنینی در عمده دانشگاه های کشور صورت خواهد گرفت. عمدتا در داخل دانشگاه هاست ولی یک ویژگی دیگری دارد که آن را حداقل با سال قبل متفاوت می کند.
در سال گذشته و اساسا به پا خاستن جنبش سبز، جنبش دانشجویی بخشی از این جنبش فراگیر سیاسی شده بود. اما با فروکش کردن این جنبش دوباره نقش جنبش دانشجویی ایران برای فعالیت و کنشگری مستقل و متمایز بیشتر می شود و به نظر می رسد که حوزه مقاومت در برابر دولت و حاکمیت اقتدارگرا دوباره برگشته به زمین دانشگاه ها.
آقای مشایخی، دانشجویان ایران امسال در چه فضایی خودشان را برای برگزاری روز دانشجو آماده می کنند؟ توان دانشجویان فعال تا چه حد بر اثر بازداشت ها تحلیل رفته است؟
مهرداد مشایخی: طبیعی است همانطور که دوستان دیگر اشاره کردند، بیش از یک سال بگیر و ببند و بازداشت و زندانی کردن فعال ترین دوستان دانشجو تاثیر خودش را داشته. اگر بخواهیم فرض کنیم که بی تاثیر بوده یا بلافاصله آنها جایگزین شده اند، گزافه گویی است.
شکی نیست که حرکت دانشجویی تضعیف شده و از آنجا که به هر حال جنبش دانشجویی ما ارتباطش با بدنه دانشجو کم بوده و همچنان کم است، به خصوص در شرایط تازه که هزینه شرکت در مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی بالاتر از گذشته است، می دانیم امکان رابطه با بدنه دانشجویی به پائین ترین سطح خودش رسیده.
از طرف دیگر تعدادی از دانشجویان دستگیر شده اند. بنابراین طبیعی است که دانشجویان در شرایطی پا به عرصه مبارزه سیاسی می گذارند که شرایط امنیتی در بالاترین حد خود قرار دارد و واقعا یک ریسک است، منتها ریسکی است که از بیرون آدم اگر بخواهد این تحمل را داشته باشد که از بیرون به آن نگاه کند، ریسکی است که ارزشش را دارد. برای اینکه جنبش دانشجویی می باید نشان دهد که مرعوب شرایط جدید نمی خواهد بشود و یک نوع سیگنالی را از یک سوی به حکومت و از سوی دیگر به فعالان جنبش به طور کلی می فرستد که ما مقاومت می کنیم و حاضریم بها بپردازیم، حاضریم هزینه بدهیم برایش ولی مقاومت مان را انجام می دهیم.
در پیام هایی که از سوی دانشجویان دانشگاه های مختلف در این روزهای اخیر من خوانده ام، این امر ادامه راه حرکت دانشجویی، ادامه راه اهورای جنبش دانشجویی، این پیام به هر حال خیلی ویژه بود. و کاملا نشان می دهد جمعی که تصمیم گرفته در این شرایط بیاید شرکت کند، تصیمیم گرفته و باور دارد که با دادن هزینه پیامی را به گوش حکومت و جامعه برساند.
آقای افشاری شما از اوایل دهه هفتاد تا نیمه دهه هشتاد از دانشجویان فعال بودید چه در دانشگاه امیرکبیر و چه در دفتر تحکیم وحدت. در این مدت فعالیت های دانشجویی چه ثمری داشته و به چه میزان از خواسته هایش دست یافته؟
یکی از ویژگی های جنبش دانشجویی سیال بودن آن و این است که ویژگی ثابتی نداشته و افت و خیزهای بسیاری را پیدا کرده در طول این سال ها.
اما دستاورد بزرگ جنبش دانشجویی اولا تثبیت خودش به عنوان یک گروه مستقل از دولت بوده و زنده نگاه داشتن فضای انتقاد و نقادی در دانشگاه ها.
علی رغم اینکه دولت احمدی نژاد با یک اراده بسیار جدی آمد که ریشه کن کند هر نوع فعالیت اعتراضی و انتقادی در داخل دانشگاه ها را، موفق نشد. به هرحال در وهله اول موجودیت خودش را در داخل دانشگاه ها تثبیت کرد و گفتمان انتقادی را زنده نگاه داشته در دانشگاه و نگذاشته که آن گفتمان مورد نظر حاکمیت که یک دانشگاه بله قربان گو و مطیعی را می طلبد، محقق شود و دانشگاه سرنوشتی مثل حوزه های علمیه پیدا کند.
اما از نقطه نظر سیاسی هم جنبش دانشجویی یکی از ارکان جنبش اصلاحی دم خرداد بود که به هرحال موفقیت ها و ناکامی هایی داشت و از همراهان اصلی جنبش سبز بود و همچنین در تقویت فضای ارتباطی بین بدنه مردم و نخبگان دستاوردهایی را جنبش دانشجویی داشته در معرفی کردن برخی از نخبگان سیاسی به جامعه، در توزیع اقلام و متاع های فکری و سیاسی در جامعه و از همه مهم تر در برقراری گفت و گو، هم بین جناح های سیاسی مختلف و هم بین روشنفکران.
اگر دانشجویان بتوانند تحلیل درستی از شرایط کنونی کشور و شرایط خودشان و جامعه داشته باشند، می توانند فعالیت های گر چه نه چندان بزرگ ولی این اقتدار کاذب حکومت را بشکنند و این فضای پلیسی جامعه را با بحران های جدی مواجه کنند. که اگر این اتفاق بیافتد، دوباره زمینه مساعد می شود تا جنبش دموکراسی خواهی ایران وارد فاز جدید تحرک خودش شود. وقتی که از قبل بود که دانشجویان به عنوان موتور کوچک زمینه ساز تحرک و فعالیت موتور بزرگ شوند. من فکر می کنم که بالقوه قابلیت را الان دانشجویان ما دارند اگر چه در زیر فشار سرکوب و برخوردهای مختلف. قطعا توان جنبش دانشجویان به تحلیل رفته ولی این وضعیت یک وضعیت موقت است و دائمی نخواهد بود و رجوع هم به تجارب نسل های قبلی دانشجویی و هم تجارب دانشجویان که در کشورهای مشابه فعالیت کرده اند، می تواند درس های خوبی بدهد که دانشجویان بتوانند از این دوره بحرانی عبور کنند.
آقای مشایخی، در سال های گذشته بعضی فعالان و ناظران هشدار می دادند که جنبش دانشجویی بیش از حد سیاست زده شده، هدف های صنفی در آن کم رنگ شده، بار سنگینی بر دوشش فتاده، آیا فعالیت های کارگری، زنان، اقلیت های قومی و مذهبی، نهادهای غیر دولتی و مدنی و حقوق بشری، سیاسی و جنبش سبز در حدی گسترش یافته که اینک این مشکل برطرف شده باشد یا نه؟
من خودم از جمله منتقدان حرکت دانشجویی در ایران بودم. از همان دهه هفتاد که دوره احیای جنبش دانشجویی در دانشگاه های کشور بود، در هر فرصتی که داشتم این نکته را یادآوری کردم که جنبش دانشجویی ما آن قدر که به مسائل سیاسی خارج از دانشگاه و حتی در دوره بعدش مسائل سایر جنبش ها از جمله همراهی با جنبش زنان که اینها همه به جای خود خوب است ولی آن قدر که به آن مسائل می پردازد به برقراری ارتباط و پیداکردن راهکارهایی برای نقب زدن به مصالح و منافع گروهی قشر دانشجو در کشور کم توجه بوده. در این زمینه یک نوع ناکامی هست برای جنبش دانشجویی.
اینکه چند صد نفر یا چند هزار نفر فعال دانشجویی بخواهند بار سه تا چهار میلیون دانشجو را در کشور به دوش بکشند، امر منطقی نیست و فقط در یک فرصت های استثنایی ممکن است بتواند همراهی آنها را جلب کند، با این شکل و شمایل. برای اینکه به قدری حرکت سیاسی می شود و شعارها و خواسته ها و مطالبات سیاسی است که بدنه دانشجو در آن شرکت نمی کند. بنابر این تلفیق یک نوع مطالبات صنفی که بتواند بدنه دانشجو را درگیر کند، این مشکل را به نظر من حرکت دانشجویی ایران داشته.
آقای نظامی نرج آباد، بحث را شما با ارائه خلاصه ای از شکل و شمایل اقدامات تدارک دیده شده در ایران برای یادبود شانزدهم آذر شروع کردید. با خلاصه ای از برنامه هایی که در خارج از ایران برای یادبود روز دانشجو امسال تدارک دیده شده، بحث را پایان می دهیم.
من در ابتدا توضیح کوتاهی به بحث آقای دکتر مشایخی که بحث بسیار خوبی هم هست، بدهم و بعد به بحث خارج از کشور و فعالیت های دانشجویان در خارج از کشور بپردازم. ماهیت فعالیت های صنفی در ایران ماهیت دفاع از حرمت دانشگاه، استقلال دانشگاه، تمام این قبیل فعالیت ها به سرعت تبدیل به یک فعالیت سیاسی شد و هنوز هم می شود. وقتی ما از بالاترین سطوح حاکمیت، مبارزه با علوم انسانی را می بینیم، حمایت از ارگان های وابسته مثل بسیج دانشجویی را می بینیم، طبیعتا هر گونه حرکت صنفی در داخل دانشگاه به صورت اتوماتیک تبدیل به یک فعالیت سیاسی می شد. درست است که باید تمرکز بیشتری بر خواسته های صنفی همیشه تعقیب می شد، با این حال حتی همان خواسته ها هم به سادگی رنگ و بوی سیاسی می گرفت.
در مورد فعالیت های خارج از کشور موضوع اصلی این است که بعد از این اتفاقاتی که در داخل کشور افتاد و فشارهای امنیتی حاکمیت، همه جوانان ایرانی که گاه به دلیل ادامه تحصیل آمده اند و گاه به دلیل فشارهای امنیتی داخل کشور مجبور به ترک کشور شده اند، حالا در خارج از کشور یا به ادامه تحصیل می پردازند یا هم فارغ التحصیل شده اند مثل بنده، اینها یک ارتباط بلاواسطه ای را با بدنه دانشجویی دانشگاه های کشور دارند و از طرف دیگر در مراکز دانشگاهی دنیا حضور دارند، موقعیت یگانه ای را ایجاد کرده که از یک طرف بشود افکار عمومی کشورهایی را که در آنجا سکنا دارند، نسبت به وضعیت نقض حقوق دانشجویان ایران آگاهی بدهند و از طرف دیگر به صورت عمومی انعکاس صدای اعتراض دانشجویان به این وضعیت استبدادی داخل ایران باشند.
با توجه به اینکه فشارها در داخل کشور امکان فعالیت تشکیلاتی را گرفته، یک جوری یک انتقال بار از بدنه جنبش دانشجویی در داخل کشور به این عزیزانی که در خارج از کشور ارتباط و علاقه شان را نسبت به تحولات ایران حفظ کرده اند، صورت گرفته.
از این طرف می بینیم که خواسته هایی که پیش از این جنبش دانشجویی مطرح کرده بوده، کاملا هماهنگ با خواسته هایی است که عموم مردم در داخل اعلام کردند و انبوه ایرانیان خارج از کشور هم در حمایت شان از اتفاقات و اعتراضات داخل کشور سال گذشته به نمایش گذاشتند.
در راستای آن یک خواسته عمومی تمامی فعالان مدنی همین طور تشکل های دانشجویی و دانشگاهی ایرانیان خارج از کشور وجود دارد و بحث هایی را فراهم کرده که فعالیت های هماهنگ و سرتاسری را در این شانزده آذر امسال از استرالیا و اندونزی و مالزی گرفته تا کانادا شاهد باشیم.
آقای افشاری، نکته آخر شما؟
می خواستم اضافه کنم که من انتقاد آقای دکتر مشایخی را قبول دارم که تناسب بین فعالیت های صنفی و سیاسی نبوده ولی چون بیشتر انعکاس واقعیت ها هست که باعث قضاوت افراد می شود نه خود واقعیت ها، طبیعی بود که رسانه ها بیشتر به آن فعالیت های سیاسی دانشجویان توجه نشان دادند و آن را منعکس کردند.
من خودم به عنوان کسی که در بطن آن فعالیت ها بودم، بسیاری از فعالیت های صنفی دانشجویان منعکس نشد و در همان فضای دانشگاه باقی ماند. در طول این دو دهه گذشته فعالیت های صنفی مختلفی در داخل دانشگاه برگزار شد که اتفاقا تقویت کننده فعالیت های سیاسی هم بود. ولی همان گونه که آقای نظامی هم گفتند، از مقطعی به بعد دیگر حاکمیت در برخورد با دانشجویان دیگر فرقی بین کسانی که در شوراهای صنفی کار می کردند یا در گروه هایی که مدعی فعالیت سیاسی بودند، نمی گذاشت.
آقای مشایخی، نکته دیگری دارید که اضافه کنید؟
یک نکته کوچک خواستم بگویم که از سال گذشته و با خیزش جنبش سبز نکته مثبتی که در شرایط جامعه برون مرزی ایجاد شده، همراهی نسل جدیدی از دانشجویان نسل دومی یا نسل سومی هست با فعالیت های سیاسی در ایران و سنت مبارزاتی داخل کشور از جمله در این مورد مسئله 16 آذر که از جمله در شهر واشنگتن شاهد حضور دانشجویان دانشگاه های مختلف از این نسل در این برنامه هستیم که این به هر حال نکته مثبتی است و یک جور تداوم نسلی را ایجاد می کند.
اما از نقطه نظر سیاسی هم جنبش دانشجویی یکی از ارکان جنبش اصلاحی دم خرداد بود که به هرحال موفقیت ها و ناکامی هایی داشت و از همراهان اصلی جنبش سبز بود و همچنین در تقویت فضای ارتباطی بین بدنه مردم و نخبگان دستاوردهایی را جنبش دانشجویی داشته در معرفی کردن برخی از نخبگان سیاسی به جامعه، در توزیع اقلام و متاع های فکری و سیاسی در جامعه و از همه مهم تر در برقراری گفت و گو، هم بین جناح های سیاسی مختلف و هم بین روشنفکران.
اگر دانشجویان بتوانند تحلیل درستی از شرایط کنونی کشور و شرایط خودشان و جامعه داشته باشند، می توانند فعالیت های گر چه نه چندان بزرگ ولی این اقتدار کاذب حکومت را بشکنند و این فضای پلیسی جامعه را با بحران های جدی مواجه کنند. که اگر این اتفاق بیافتد، دوباره زمینه مساعد می شود تا جنبش دموکراسی خواهی ایران وارد فاز جدید تحرک خودش شود. وقتی که از قبل بود که دانشجویان به عنوان موتور کوچک زمینه ساز تحرک و فعالیت موتور بزرگ شوند. من فکر می کنم که بالقوه قابلیت را الان دانشجویان ما دارند اگر چه در زیر فشار سرکوب و برخوردهای مختلف. قطعا توان جنبش دانشجویان به تحلیل رفته ولی این وضعیت یک وضعیت موقت است و دائمی نخواهد بود و رجوع هم به تجارب نسل های قبلی دانشجویی و هم تجارب دانشجویان که در کشورهای مشابه فعالیت کرده اند، می تواند درس های خوبی بدهد که دانشجویان بتوانند از این دوره بحرانی عبور کنند.
آقای مشایخی، در سال های گذشته بعضی فعالان و ناظران هشدار می دادند که جنبش دانشجویی بیش از حد سیاست زده شده، هدف های صنفی در آن کم رنگ شده، بار سنگینی بر دوشش فتاده، آیا فعالیت های کارگری، زنان، اقلیت های قومی و مذهبی، نهادهای غیر دولتی و مدنی و حقوق بشری، سیاسی و جنبش سبز در حدی گسترش یافته که اینک این مشکل برطرف شده باشد یا نه؟
من خودم از جمله منتقدان حرکت دانشجویی در ایران بودم. از همان دهه هفتاد که دوره احیای جنبش دانشجویی در دانشگاه های کشور بود، در هر فرصتی که داشتم این نکته را یادآوری کردم که جنبش دانشجویی ما آن قدر که به مسائل سیاسی خارج از دانشگاه و حتی در دوره بعدش مسائل سایر جنبش ها از جمله همراهی با جنبش زنان که اینها همه به جای خود خوب است ولی آن قدر که به آن مسائل می پردازد به برقراری ارتباط و پیداکردن راهکارهایی برای نقب زدن به مصالح و منافع گروهی قشر دانشجو در کشور کم توجه بوده. در این زمینه یک نوع ناکامی هست برای جنبش دانشجویی.
اینکه چند صد نفر یا چند هزار نفر فعال دانشجویی بخواهند بار سه تا چهار میلیون دانشجو را در کشور به دوش بکشند، امر منطقی نیست و فقط در یک فرصت های استثنایی ممکن است بتواند همراهی آنها را جلب کند، با این شکل و شمایل. برای اینکه به قدری حرکت سیاسی می شود و شعارها و خواسته ها و مطالبات سیاسی است که بدنه دانشجو در آن شرکت نمی کند. بنابر این تلفیق یک نوع مطالبات صنفی که بتواند بدنه دانشجو را درگیر کند، این مشکل را به نظر من حرکت دانشجویی ایران داشته.
آقای نظامی نرج آباد، بحث را شما با ارائه خلاصه ای از شکل و شمایل اقدامات تدارک دیده شده در ایران برای یادبود شانزدهم آذر شروع کردید. با خلاصه ای از برنامه هایی که در خارج از ایران برای یادبود روز دانشجو امسال تدارک دیده شده، بحث را پایان می دهیم.
من در ابتدا توضیح کوتاهی به بحث آقای دکتر مشایخی که بحث بسیار خوبی هم هست، بدهم و بعد به بحث خارج از کشور و فعالیت های دانشجویان در خارج از کشور بپردازم. ماهیت فعالیت های صنفی در ایران ماهیت دفاع از حرمت دانشگاه، استقلال دانشگاه، تمام این قبیل فعالیت ها به سرعت تبدیل به یک فعالیت سیاسی شد و هنوز هم می شود. وقتی ما از بالاترین سطوح حاکمیت، مبارزه با علوم انسانی را می بینیم، حمایت از ارگان های وابسته مثل بسیج دانشجویی را می بینیم، طبیعتا هر گونه حرکت صنفی در داخل دانشگاه به صورت اتوماتیک تبدیل به یک فعالیت سیاسی می شد. درست است که باید تمرکز بیشتری بر خواسته های صنفی همیشه تعقیب می شد، با این حال حتی همان خواسته ها هم به سادگی رنگ و بوی سیاسی می گرفت.
در مورد فعالیت های خارج از کشور موضوع اصلی این است که بعد از این اتفاقاتی که در داخل کشور افتاد و فشارهای امنیتی حاکمیت، همه جوانان ایرانی که گاه به دلیل ادامه تحصیل آمده اند و گاه به دلیل فشارهای امنیتی داخل کشور مجبور به ترک کشور شده اند، حالا در خارج از کشور یا به ادامه تحصیل می پردازند یا هم فارغ التحصیل شده اند مثل بنده، اینها یک ارتباط بلاواسطه ای را با بدنه دانشجویی دانشگاه های کشور دارند و از طرف دیگر در مراکز دانشگاهی دنیا حضور دارند، موقعیت یگانه ای را ایجاد کرده که از یک طرف بشود افکار عمومی کشورهایی را که در آنجا سکنا دارند، نسبت به وضعیت نقض حقوق دانشجویان ایران آگاهی بدهند و از طرف دیگر به صورت عمومی انعکاس صدای اعتراض دانشجویان به این وضعیت استبدادی داخل ایران باشند.
با توجه به اینکه فشارها در داخل کشور امکان فعالیت تشکیلاتی را گرفته، یک جوری یک انتقال بار از بدنه جنبش دانشجویی در داخل کشور به این عزیزانی که در خارج از کشور ارتباط و علاقه شان را نسبت به تحولات ایران حفظ کرده اند، صورت گرفته.
از این طرف می بینیم که خواسته هایی که پیش از این جنبش دانشجویی مطرح کرده بوده، کاملا هماهنگ با خواسته هایی است که عموم مردم در داخل اعلام کردند و انبوه ایرانیان خارج از کشور هم در حمایت شان از اتفاقات و اعتراضات داخل کشور سال گذشته به نمایش گذاشتند.
در راستای آن یک خواسته عمومی تمامی فعالان مدنی همین طور تشکل های دانشجویی و دانشگاهی ایرانیان خارج از کشور وجود دارد و بحث هایی را فراهم کرده که فعالیت های هماهنگ و سرتاسری را در این شانزده آذر امسال از استرالیا و اندونزی و مالزی گرفته تا کانادا شاهد باشیم.
آقای افشاری، نکته آخر شما؟
می خواستم اضافه کنم که من انتقاد آقای دکتر مشایخی را قبول دارم که تناسب بین فعالیت های صنفی و سیاسی نبوده ولی چون بیشتر انعکاس واقعیت ها هست که باعث قضاوت افراد می شود نه خود واقعیت ها، طبیعی بود که رسانه ها بیشتر به آن فعالیت های سیاسی دانشجویان توجه نشان دادند و آن را منعکس کردند.
من خودم به عنوان کسی که در بطن آن فعالیت ها بودم، بسیاری از فعالیت های صنفی دانشجویان منعکس نشد و در همان فضای دانشگاه باقی ماند. در طول این دو دهه گذشته فعالیت های صنفی مختلفی در داخل دانشگاه برگزار شد که اتفاقا تقویت کننده فعالیت های سیاسی هم بود. ولی همان گونه که آقای نظامی هم گفتند، از مقطعی به بعد دیگر حاکمیت در برخورد با دانشجویان دیگر فرقی بین کسانی که در شوراهای صنفی کار می کردند یا در گروه هایی که مدعی فعالیت سیاسی بودند، نمی گذاشت.
آقای مشایخی، نکته دیگری دارید که اضافه کنید؟
یک نکته کوچک خواستم بگویم که از سال گذشته و با خیزش جنبش سبز نکته مثبتی که در شرایط جامعه برون مرزی ایجاد شده، همراهی نسل جدیدی از دانشجویان نسل دومی یا نسل سومی هست با فعالیت های سیاسی در ایران و سنت مبارزاتی داخل کشور از جمله در این مورد مسئله 16 آذر که از جمله در شهر واشنگتن شاهد حضور دانشجویان دانشگاه های مختلف از این نسل در این برنامه هستیم که این به هر حال نکته مثبتی است و یک جور تداوم نسلی را ایجاد می کند.
احتمال دیدار دو خبرنگار بازداشتی آلمانی و خانوادههای آنها به هنگام کریسمس
همزمان با در خواست چهار رئیسجمهور پیشین آلمان از ایران برای آزادی دو روزنامهنگار آلمانی، اسفندیار رحیم مشایی میگوید که نشانهای دال بر جاسوسی این دو خبرنگار در دست نیست و این احتمال هست که این دو به هنگام کریسمس در سفارت آلمان با خانوادههای خود دیدار کنند.
هجدهم مهر ماه سال جاری دو خبرنگار آلمانی که برای نشریه آلمانی «بیلد آم زونتاگ» کار میکردند هنگامی که در تبریز در تلاش برای انجام مصاحبه با پسر سکینه محمدیآشتیانی، زن ایرانی محکوم به سنگسار، بودند بازداشت شدند.
ایران دلیل دستگیری این دو خبرنگار را اقدام به کار خبرنگاری بدون کسب مجوز لازم عنوان میکند و تا کنون در خواست مقامهای آلمان برای آزادی این دو شهروند آلمانی راه به جایی نبرده است.
اکنون آنگونه که آسوشیتدپرس از برلین گزارش کرده است، هورست کوهلر، رومن هرتسوگ، ریشارد ون وایستزکر و والتر شل، چهار رئیس جمهور پیشین آلمان در پاسخ به سؤال هفتهنامه «بیلد آم زونتاگ» درخواست برای آزادی این دو روزنامهنگار را تکرار کردهاند.
در این زمینه هورست کوهلر یکی از این چهار رئیس جمهوری، از دولت جمهوری اسلامی خواسته است تا در اقدامی انساندوستانه تا پیش از کریسمس، دو روزنامهنگار بازداشتی را آزاد کند.
رومن هرتسوگ نیز ضمن درخواست آزادی این دو روزنامهنگار، تأکید کرده است که «اندیشه بخشش نقش مهمی در [تعالیم] قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، دارد.»
در همین حال نشریه آلمانی فرانکفورتر آلگماینه زونتاکس سایتونگ به نقل از اسفندیار رحیممشایی، رئیس دفتر محمود احمدینژاد نوشت که نشانهای مبنی بر جاسوس بودن این دو شهروند آلمانی وجود ندارد.
گرچه سخنگوی وزارت خارجه و دادستان کل ایران در دو کنفرانس خبری جداگانه تأکید کرده بودند که دو خبرنگار آلمانی به این دلیل بازداشت شدهاند که با روادید خبرنگاری و بدون مجوز لازم اقدام به مصاحبه کرده بودند، اظهارات رئیس کل دادگستری استان آذربایجان شرقی نشانگر این احتمال بود که احتمال دارد در دادگاه اتهام جاسوسی متوجه آنها شود.
این مقام قضایی گفته بود که «این دو تبعه آلمانی به ادعای توریست بودن به ایران آمادهاند، ولی عملکرد این دو توریست در ایران و تبریز و خبردهی و جریان سازی در تبریز نشان میدهد که این افراد برای جاسوسی آمدهاند.»
وی همچنین افزوده بود: «جریان دستگیری این دو فرد با اطلاعدهی افراد ساده و عادی بوده است و مدرک جرم جاسوسی آنان در دست بوده و هدف آنها التهابآفرینی علیه جمهوری اسلامی ایران است.»
با این حال مسئول دفتر محمود احمدینژاد تأکید میکند که «هیچوقت» گفته نشده که این دو شهروند آلمانی به جاسوسی متهم میشوند و تصریح کرده است که «ما هیچ نشانهای دال بر فعالیت آنها به عنوان جاسوس نیافتهایم.»
آقای رحیم مشایی اتهام این دو شهروند آلمانی را قانونشکنی از طریق انجام کار روزنامهنگاری با روادید توریستی عنوان کرده و افزوده است که موضوع آزادی آنها مربوط به قوه قضائیه میشود ولی دولت ایران نیز «به خاطر روابط دوستانه با دولت و ملت آلمان» نسبت به این موضوع با نظر مساعد برخورد خواهد کرد.
وی افزوده است که دو خبرنگار آلمانی در دو روز گذشته برای سومین بار دسترسی کنسولی داشتهاند و هدایایی را از سوی خانوادههای خود دریافت کردهاند و یکی از آن دو با نزدیکانش تماس تلفنی داشته است.
رئیس دفتر محمود احمدینژاد همچنین اضافه کرده است که «درخواستی برای ملاقات آنها با خانوادههاشان در سفارت آلمان به هنگام کرسیمس مطرح شده که دولت ایران در این مورد کار میکند و ما در این مورد خیلی خوشبین هستیم.»
نشریه «بیلد ام زونتاگ» پیشتر با مضحک خواندن اتهام جاسوسی به دو خبرنگارش که در ایران در بازداشت به سر میبرند، این اتهام را رد کرده و از عدم دسترسی آن دو به وکیل نیز انتقاد کرده است.
هجدهم مهر ماه سال جاری دو خبرنگار آلمانی که برای نشریه آلمانی «بیلد آم زونتاگ» کار میکردند هنگامی که در تبریز در تلاش برای انجام مصاحبه با پسر سکینه محمدیآشتیانی، زن ایرانی محکوم به سنگسار، بودند بازداشت شدند.
ایران دلیل دستگیری این دو خبرنگار را اقدام به کار خبرنگاری بدون کسب مجوز لازم عنوان میکند و تا کنون در خواست مقامهای آلمان برای آزادی این دو شهروند آلمانی راه به جایی نبرده است.
اکنون آنگونه که آسوشیتدپرس از برلین گزارش کرده است، هورست کوهلر، رومن هرتسوگ، ریشارد ون وایستزکر و والتر شل، چهار رئیس جمهور پیشین آلمان در پاسخ به سؤال هفتهنامه «بیلد آم زونتاگ» درخواست برای آزادی این دو روزنامهنگار را تکرار کردهاند.
در این زمینه هورست کوهلر یکی از این چهار رئیس جمهوری، از دولت جمهوری اسلامی خواسته است تا در اقدامی انساندوستانه تا پیش از کریسمس، دو روزنامهنگار بازداشتی را آزاد کند.
رومن هرتسوگ نیز ضمن درخواست آزادی این دو روزنامهنگار، تأکید کرده است که «اندیشه بخشش نقش مهمی در [تعالیم] قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، دارد.»
در همین حال نشریه آلمانی فرانکفورتر آلگماینه زونتاکس سایتونگ به نقل از اسفندیار رحیممشایی، رئیس دفتر محمود احمدینژاد نوشت که نشانهای مبنی بر جاسوس بودن این دو شهروند آلمانی وجود ندارد.
گرچه سخنگوی وزارت خارجه و دادستان کل ایران در دو کنفرانس خبری جداگانه تأکید کرده بودند که دو خبرنگار آلمانی به این دلیل بازداشت شدهاند که با روادید خبرنگاری و بدون مجوز لازم اقدام به مصاحبه کرده بودند، اظهارات رئیس کل دادگستری استان آذربایجان شرقی نشانگر این احتمال بود که احتمال دارد در دادگاه اتهام جاسوسی متوجه آنها شود.
این مقام قضایی گفته بود که «این دو تبعه آلمانی به ادعای توریست بودن به ایران آمادهاند، ولی عملکرد این دو توریست در ایران و تبریز و خبردهی و جریان سازی در تبریز نشان میدهد که این افراد برای جاسوسی آمدهاند.»
وی همچنین افزوده بود: «جریان دستگیری این دو فرد با اطلاعدهی افراد ساده و عادی بوده است و مدرک جرم جاسوسی آنان در دست بوده و هدف آنها التهابآفرینی علیه جمهوری اسلامی ایران است.»
با این حال مسئول دفتر محمود احمدینژاد تأکید میکند که «هیچوقت» گفته نشده که این دو شهروند آلمانی به جاسوسی متهم میشوند و تصریح کرده است که «ما هیچ نشانهای دال بر فعالیت آنها به عنوان جاسوس نیافتهایم.»
آقای رحیم مشایی اتهام این دو شهروند آلمانی را قانونشکنی از طریق انجام کار روزنامهنگاری با روادید توریستی عنوان کرده و افزوده است که موضوع آزادی آنها مربوط به قوه قضائیه میشود ولی دولت ایران نیز «به خاطر روابط دوستانه با دولت و ملت آلمان» نسبت به این موضوع با نظر مساعد برخورد خواهد کرد.
وی افزوده است که دو خبرنگار آلمانی در دو روز گذشته برای سومین بار دسترسی کنسولی داشتهاند و هدایایی را از سوی خانوادههای خود دریافت کردهاند و یکی از آن دو با نزدیکانش تماس تلفنی داشته است.
رئیس دفتر محمود احمدینژاد همچنین اضافه کرده است که «درخواستی برای ملاقات آنها با خانوادههاشان در سفارت آلمان به هنگام کرسیمس مطرح شده که دولت ایران در این مورد کار میکند و ما در این مورد خیلی خوشبین هستیم.»
نشریه «بیلد ام زونتاگ» پیشتر با مضحک خواندن اتهام جاسوسی به دو خبرنگارش که در ایران در بازداشت به سر میبرند، این اتهام را رد کرده و از عدم دسترسی آن دو به وکیل نیز انتقاد کرده است.
احمدینژاد: در هر گفتوگویی با غرب حرف ملت ایران بر کرسی مینشیند
محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، در آستانه ازسرگیری گفتوگوهای هستهای ایران با گروه ۱+۵ که قرار است روز دوشنبه آغاز شود گفت که در هر موضوعی که ایران با قدرتهای بزرگ مذاکره کند «آن چیزی که بر کرسی مینشیند حرف ملت ایران است».
وی با این وجود خطاب به کشورهای طرف مذاکره ایران افزود که «این یک فرصت استثنایی برای شماست و ما امیدواریم که آنقدر سران غربی سر عقل آمده باشند که از این فرصت به خوبی استفاده کنند و به راحتی آن را از دست ندهند.»
وی در ادامه گفت که «ما آمادهایم بر پایه احترام، منطق و طبق قانون گفتوگو کنیم.»
گفتوگوهای ایران با پنج عضو دائم شورای امنیت بهعلاوه آلمان، موسوم به گروه ۱+۵، سرانجام پس از بیش از یک سال وقفه، روز دوشنبه در شهر ژنو از سر گرفته میشود.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، محمود احمدینژاد که روز شنبه در همایش روز خانواده سخن میگفت در مورد قطعنامههای تحریمی سازمان ملل و قدرتهای غربی علیه ایران و ارتباط آن با زمان ازسرگیری گفتوگوهای هستهای گفت: «صد تا مثل شما قادر نیست که تلنگری به اقتصاد ایران وارد کند. شش ماه از این موضوع گذشته و اکنون بار دیگر آنها بحث مذاکره را مطرح میکنند.»
وی افزود: «ولی ای کاش میگذاشتند سه، چهار ماه دیگر میگذشت که آنها به طور کامل بفهمند که تصمیمات آنها اثری ندارد و معلوم شود این قطعنامهها برای ملت ایران پشیزی ارزشی ندارد، آنها از این اقدامات و قطعنامهها ضرر کردند.»
از مهرماه سال ۱۳۸۸ که آخرین دور گفتوگوهای هستهای میان ایران و ۱+۵ انجام شد به دنبال بالا گرفتن تنشها بر سر برنامه هستهای ایران، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه تحریمی چهارم خود را علیه ایران تصویب کرده و ایالات متحده آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز تحریمهای یک جانبهای را علیه تهران اعمال کردهاند.
محمود احمدینژاد در ادامه سخنرانی روز شنبه خود در مورد قدرتهای غربی گفت که «آنها دارند خود را منزوی میکنند، امروز جریان عظیم حرکت عمومی ملتها در همان مسیری است که ملت ایران در آن پیشگام است و اگر آنها میخواهند در آینده نزدیک مدیریت جهانی نقش داشته باشند و با ملتها باشند.»
رئیس دولت دهم در سخنان خود تأکید زیادی بر موضوع «دوستی و دشمنی» کرد و به قدرتهای غربی گفت که «دست از دشمنی بردارید» و در مورد گفتوگوهای هستهای افزود که «اگر از روی دوستی میخواهید مذاکره کنید ... باید ما از مواضع شما بفهمیم که میخواهید دوستی کنید». وی در ادامه خطاب به طرف مذاکره هستهای هشدار داد که «اگر میخواهید از روی دشمنی مذاکره کنید، ملت ایران خوب بلد است که با دشمنان خود چگونه مذاکره کند.»
محمود احمدینژاد در ادامه تأکیدهای پیشین خود در مورد «حقوق مسلم هستهای» ایران گفت «پیام دادهاند که بیایید مسائل را حل و فصل کنیم ما به آنها میگوییم ما در مورد حقوق مسلم خود با کسی مذاکره نمیکنیم، حق مسلم یک ملت مثل استقلال یک کشور است و قابل مذاکره نیست.»
در همین راستا، سعید جلیلی، مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران نیز روز شنبه در یک برنامه تلویزیونی در ایران همین موضع را تکرار کرده و گفت: «حقوق (هستهای) ایران قابل مذاکره نیست و به این خاطر، همچون دور پیشین گفتوگوها، این موضوع نمیتواند (در ژنو) موضوع گفتوگو باشد.»
سعید جلیلی که دبیر شورای امنیت ملی ایران نیز هست از آمادگی ایران برای همکاری با قدرتهای جهانی برای حل و فصل چالشهای سیاسی جهان سخن گفت.
گروه ۱+۵ تاکنون تأکید کرده است که حل مناقشه هستهای با ایران در دستور کار مذاکرات این گروه با نمایندگان جمهوری اسلامی است.
سعید جلیلی قرار است روزهای دوشنبه و سهشنبه در ژنو با نمایندگان بریتانیا، چین، فرانسه، روسیه، ایالات متحده و آلمان مذاکره کند و ریاست گروه طرف مذاکره ایران را کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا بر عهده خواهد داشت.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، روز جمعه به هیئت ایرانی شرکتکننده در نشست امنیتی منامه گفت امیدوار است تهران با «حسن نیت» با گروه ۱+۵ درباره برنامه هستهای خود به گفتوگو بنشیند. وی همچنین تأکید کرد پیشنهاد باراک اوباما برای همکاری با ایران همچنان به قوت خود باقی است.
هیلاری کلینتون که در سخنرانی خود در منامه، بر حق ایران برای داشتن انرژی صلحآمیز هستهای تأکید کرده بود، علاوه بر آن در گفتوگو با شبکه خبری بیبیسی نیز گفت که در صورت اعتمادسازی، ایران میتواند در آینده به غنیسازی اورانیوم هم بپردازد.
منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران روز شنبه در نشست امنیتی بحرین اظهارات هیلاری کلینتون، همتای آمریکایی خود در مورد حق ایران از برخورداری انرژی هستهای صلحآمیز را «یک گام به پیش» توصیف کرد.
وی با این وجود خطاب به کشورهای طرف مذاکره ایران افزود که «این یک فرصت استثنایی برای شماست و ما امیدواریم که آنقدر سران غربی سر عقل آمده باشند که از این فرصت به خوبی استفاده کنند و به راحتی آن را از دست ندهند.»
وی در ادامه گفت که «ما آمادهایم بر پایه احترام، منطق و طبق قانون گفتوگو کنیم.»
گفتوگوهای ایران با پنج عضو دائم شورای امنیت بهعلاوه آلمان، موسوم به گروه ۱+۵، سرانجام پس از بیش از یک سال وقفه، روز دوشنبه در شهر ژنو از سر گرفته میشود.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، محمود احمدینژاد که روز شنبه در همایش روز خانواده سخن میگفت در مورد قطعنامههای تحریمی سازمان ملل و قدرتهای غربی علیه ایران و ارتباط آن با زمان ازسرگیری گفتوگوهای هستهای گفت: «صد تا مثل شما قادر نیست که تلنگری به اقتصاد ایران وارد کند. شش ماه از این موضوع گذشته و اکنون بار دیگر آنها بحث مذاکره را مطرح میکنند.»
محمود احمدینژاد در مورد زمان مذاکرات و تحریمها گفت: ای کاش میگذاشتند سه، چهار ماه دیگر میگذشت که آنها به طور کامل بفهمند که تصمیمات آنها اثری ندارد.
از مهرماه سال ۱۳۸۸ که آخرین دور گفتوگوهای هستهای میان ایران و ۱+۵ انجام شد به دنبال بالا گرفتن تنشها بر سر برنامه هستهای ایران، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه تحریمی چهارم خود را علیه ایران تصویب کرده و ایالات متحده آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز تحریمهای یک جانبهای را علیه تهران اعمال کردهاند.
محمود احمدینژاد در ادامه سخنرانی روز شنبه خود در مورد قدرتهای غربی گفت که «آنها دارند خود را منزوی میکنند، امروز جریان عظیم حرکت عمومی ملتها در همان مسیری است که ملت ایران در آن پیشگام است و اگر آنها میخواهند در آینده نزدیک مدیریت جهانی نقش داشته باشند و با ملتها باشند.»
رئیس دولت دهم در سخنان خود تأکید زیادی بر موضوع «دوستی و دشمنی» کرد و به قدرتهای غربی گفت که «دست از دشمنی بردارید» و در مورد گفتوگوهای هستهای افزود که «اگر از روی دوستی میخواهید مذاکره کنید ... باید ما از مواضع شما بفهمیم که میخواهید دوستی کنید». وی در ادامه خطاب به طرف مذاکره هستهای هشدار داد که «اگر میخواهید از روی دشمنی مذاکره کنید، ملت ایران خوب بلد است که با دشمنان خود چگونه مذاکره کند.»
محمود احمدینژاد در ادامه تأکیدهای پیشین خود در مورد «حقوق مسلم هستهای» ایران گفت «پیام دادهاند که بیایید مسائل را حل و فصل کنیم ما به آنها میگوییم ما در مورد حقوق مسلم خود با کسی مذاکره نمیکنیم، حق مسلم یک ملت مثل استقلال یک کشور است و قابل مذاکره نیست.»
در همین راستا، سعید جلیلی، مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران نیز روز شنبه در یک برنامه تلویزیونی در ایران همین موضع را تکرار کرده و گفت: «حقوق (هستهای) ایران قابل مذاکره نیست و به این خاطر، همچون دور پیشین گفتوگوها، این موضوع نمیتواند (در ژنو) موضوع گفتوگو باشد.»
«اگر میخواهید از روی دشمنی مذاکره کنید، ملت ایران خوب بلد است که با دشمنان خود چگونه مذاکره کند.»
گروه ۱+۵ تاکنون تأکید کرده است که حل مناقشه هستهای با ایران در دستور کار مذاکرات این گروه با نمایندگان جمهوری اسلامی است.
سعید جلیلی قرار است روزهای دوشنبه و سهشنبه در ژنو با نمایندگان بریتانیا، چین، فرانسه، روسیه، ایالات متحده و آلمان مذاکره کند و ریاست گروه طرف مذاکره ایران را کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا بر عهده خواهد داشت.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، روز جمعه به هیئت ایرانی شرکتکننده در نشست امنیتی منامه گفت امیدوار است تهران با «حسن نیت» با گروه ۱+۵ درباره برنامه هستهای خود به گفتوگو بنشیند. وی همچنین تأکید کرد پیشنهاد باراک اوباما برای همکاری با ایران همچنان به قوت خود باقی است.
هیلاری کلینتون که در سخنرانی خود در منامه، بر حق ایران برای داشتن انرژی صلحآمیز هستهای تأکید کرده بود، علاوه بر آن در گفتوگو با شبکه خبری بیبیسی نیز گفت که در صورت اعتمادسازی، ایران میتواند در آینده به غنیسازی اورانیوم هم بپردازد.
منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران روز شنبه در نشست امنیتی بحرین اظهارات هیلاری کلینتون، همتای آمریکایی خود در مورد حق ایران از برخورداری انرژی هستهای صلحآمیز را «یک گام به پیش» توصیف کرد.
ایران از تولید نخستین محموله «کیک زرد» هستهای در کشور خبر داد
علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران میگوید که ایران به فناوری تهیه «کیک زرد» هستهای که نوعی خاک معدنی اورانیوم است دست یافتهاست.
به گزارش واحد مرکزی خبر ایران، علیاکبر صالحی روز یکشنبه با اعلام این خبر افزود که با ارسال محمولههای کیک زرد از معدن گچین بندرعباس به اصفهان امید میرود که تأسیسات فرآوری اورانیوم (یو.سی.اف) اصفهان بتواند «در آیندهای نه چندان دور، فعالیت خود را آغاز کند.»
سنگ اورانیوم پالایششده که «کیک زرد» نیز خوانده میشود را میتوان پس از غنیسازی به عنوان سوخت رآکتور اتمی یا بمب اتمی به کار برد و کارخانه یو.سی.اف اصفهان، کار تبدیل کیک زرد به گاز اورانیوم را برای ادامه کار پیش از غنیسازی انجام میدهد.
هماینک بر اساس قطعنامههای شورای امنیت، ایران قادر به خرید سنگ خام اورانیوم و واردات کیک زرد نیست و معادن کشف شده اورانیوم در ایران، از جمله معادن ساغَند یزد و اردکان نیز برای تأمین نیاز تأسیسات هستهای ایران کافی نیستند.
رئیس سازمان انرژی اتمی روز یکشنبه خبر داد که معدن اورانیوم ساغند یزد «در آینده نه چندان دور بهرهبرداری میشود» و افزود که «فعالیتها مضاعف شده و روند احداث تاسیسات کیک زرد اردکان هم شتاب یافتهاست.»
کیک زرد مورد استفاده در ایران تاکنون عمدتاً از مقادیری که حکومت پهلوی در اواسط دهه ۱۹۷۰ از آفریقای جنوبی خریده بود تأمین شدهاست.
در سال ۱۳۸۸ خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارشی درباره معامله قزاقستان برای فروش مخفیفانه ۱۳۵۰ کیلوگرم سنگ اورانیوم پالایش شده یا کیک زرد به ایران منتشر کرد که قزاقستان این گزارش را «بیاساس» خواند.
رضا تقی زاده، تحلیلگر سیاسی و مسائل هستهای ایران، در گفتوگو با رادیو فردا تهیه «کیک زرد» یا همان خاک معدنی اورانیوم را «یک فرایند شیمایی ساده» توصیف میکند که «نیازی به ماشینآلات پیشرفته ندارد.»
به گفته این تحلیلگر، خبر جدید مربوط به افزایش ظرفیت تهیه این ماده در شرایطی که مواد خام و معادن عمدهای از اورانیوم در دسترس نباشد میتواند صرفاً «حرفی تبلیغاتی» در جهت اعلام تکمیلتر شدن چرخه هستهای در ایران و «بیرون بردن موضوع هستهای از شمول مذاکرات» با ۱+۵ باشد.
گفتوگوهای ایران با پنج عضو دائم شورای امنیت بهعلاوه آلمان، موسوم به گروه ۱+۵، سرانجام پس از بیش از یک سال وقفه، روز دوشنبه در شهر ژنو از سر گرفته میشود.
به گزارش واحد مرکزی خبر ایران، علیاکبر صالحی روز یکشنبه با اعلام این خبر افزود که با ارسال محمولههای کیک زرد از معدن گچین بندرعباس به اصفهان امید میرود که تأسیسات فرآوری اورانیوم (یو.سی.اف) اصفهان بتواند «در آیندهای نه چندان دور، فعالیت خود را آغاز کند.»
سنگ اورانیوم پالایششده که «کیک زرد» نیز خوانده میشود را میتوان پس از غنیسازی به عنوان سوخت رآکتور اتمی یا بمب اتمی به کار برد و کارخانه یو.سی.اف اصفهان، کار تبدیل کیک زرد به گاز اورانیوم را برای ادامه کار پیش از غنیسازی انجام میدهد.
هماینک بر اساس قطعنامههای شورای امنیت، ایران قادر به خرید سنگ خام اورانیوم و واردات کیک زرد نیست و معادن کشف شده اورانیوم در ایران، از جمله معادن ساغَند یزد و اردکان نیز برای تأمین نیاز تأسیسات هستهای ایران کافی نیستند.
رئیس سازمان انرژی اتمی روز یکشنبه خبر داد که معدن اورانیوم ساغند یزد «در آینده نه چندان دور بهرهبرداری میشود» و افزود که «فعالیتها مضاعف شده و روند احداث تاسیسات کیک زرد اردکان هم شتاب یافتهاست.»
کیک زرد مورد استفاده در ایران تاکنون عمدتاً از مقادیری که حکومت پهلوی در اواسط دهه ۱۹۷۰ از آفریقای جنوبی خریده بود تأمین شدهاست.
در سال ۱۳۸۸ خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارشی درباره معامله قزاقستان برای فروش مخفیفانه ۱۳۵۰ کیلوگرم سنگ اورانیوم پالایش شده یا کیک زرد به ایران منتشر کرد که قزاقستان این گزارش را «بیاساس» خواند.
رضا تقی زاده، تحلیلگر سیاسی و مسائل هستهای ایران، در گفتوگو با رادیو فردا تهیه «کیک زرد» یا همان خاک معدنی اورانیوم را «یک فرایند شیمایی ساده» توصیف میکند که «نیازی به ماشینآلات پیشرفته ندارد.»
به گفته این تحلیلگر، خبر جدید مربوط به افزایش ظرفیت تهیه این ماده در شرایطی که مواد خام و معادن عمدهای از اورانیوم در دسترس نباشد میتواند صرفاً «حرفی تبلیغاتی» در جهت اعلام تکمیلتر شدن چرخه هستهای در ایران و «بیرون بردن موضوع هستهای از شمول مذاکرات» با ۱+۵ باشد.
گفتوگوهای ایران با پنج عضو دائم شورای امنیت بهعلاوه آلمان، موسوم به گروه ۱+۵، سرانجام پس از بیش از یک سال وقفه، روز دوشنبه در شهر ژنو از سر گرفته میشود.
افزایش چشمگیر واردات در هشت ماه گذشته
آماری که ظهر روز شنبه سیزدهم آذرماه ۱۳۸۹ از سوی روابط عمومی گمرک جمهوری اسلامی منتشر شد نشان میدهد، روند افزایش واردات همچنان ادامه دارد. با مقایسهی ارقامی که امروز منتشر شده با آمار مربوط به واردات در شش ماههی نخست سال میزان ارزش کالاهای وارداتی به کشور تا پایان سال جاری از مرز شصت میلیارد دلار خواهد گذشت.
طلا رتبهی اول واردات
به گفتهی اردشیر محمدی معاون وزیر اقتصاد و رئیس كل گمرك ایران، گرچه وزن کالاهای وارداتی در هشت ماه گذشته به نسبت مدت مشابه سال پیش ۳ و ۳ دهم درصد کمتر بوده، ارزش این واردات بیش از ۲۳ درصد افزایش داشته است. ظاهرا تغییر در ترکیب کالاهایی که به کشور وارد شده و افزایش قیمتها علت این عدم تناسب بوده است.
در قیاس با گزارش شش ماههی نخست گمرک، واردات بنزین به ایران بسیار کاهش داشته است. بنزین در ماههای گذشته رتبهی نخست را در واردات به خود اختصاص داده بود. با تشدید تحریمها که شامل فروش بنزین به ایران نیز شده است، طلای خام در رتبهی نخست واردات قرار گرفته. به گزارش روابط عمومی گمرک ۸ و ۷ دهم درصد از کل ارزش واردات هشت ماه گذشته به این کالا اختصاص داشته است.
صدور سنگ آهن، ورود شمش آهن و فولاد
به نظر میرسد جمهوری اسلامی با توجه به تنگناهایی که در ارتباط با بازارهای مالی و بانکی جهانی پیدا کرده بخشی از درآمدهای نفتی خود را به طلا تبدیل کرده است. رئیس کل بانک مرکزی، محمود بهمنی ۲۸ مهرماه ۸۹ اعلام کرد «ذخایر طلای ایران نسبت به سه سال گذشته چندین برابر شده است.» مطابق اظهارات او افزایش واردات طلا ارتباط چندانی با نیاز بازار ندارد. بهمنی که در مراسم "روز ملی صادرات" سخن میگفت تاکید کرد «كل مصرف طلای كشور ۳۰ تن در سال است و ذخایر كنونی بهقدری است كه اگر ۱۰ سال آینده یك گرم طلا هم وارد كشور نشود هیچ مشكلی پدید نمیآید.»
جایگاه دوم در واردات هشت ماه گذشته به شمش آهن و فولاد اختصاص دارد. این در حالی است که سنگ آهن در میان کالاهای صادراتی در رتبهی چهارم قرار میگیرد. بدون در نظر گرفتن محصولات پتروشیمی سنگ آهن در ردیف نخست کالاهای صادراتی هشت ماه گذشته قرار خواهد داشت.
چین، عراق و امارات؛ شرکا مهم تجاری
بر اساس تازهترین گزارش گمرک، ایران در هشت ماههی گذشته اندکی بیش از بیست میلیارد دلار صادرات داشته است. در گزارش یاد شده این صادرات کالاهای "غیرنفتی" خوانده میشوند اما بخش قابل توجهی از آن به محصولات پتروشیمی اختصاص دارد. رئیس گمرگ میگوید صادرات در هشت ماه گذشته به نسبت دت مشابه در سال ۸۸ حدود ۲۶ درصد افزایش داشته است.
چین، عراق و امارات متحده عربی به ترتیب بزرگترین واردکنندگان کالا از ایران محسوب میشوند. این سه کشور روی هم خریدار تقریبا پنجاه درصد از کل کالاهای صادر شده از ایران بودهاند. هند و افغانستان در ردیفهای بعدی قرار دارند. در هست ماههی گذشته مقصد ۱۸ درصد از کالاهای صادراتی ایران چین بوده است. ارزش این کالاها اندکی بیش از سه میلیارد دلار گزارش شده.
۳۱ درصد واردات از امارات
موازنه بازرگانی میان ایران و کشورهای طرف معامله بسیار متفاوت است. در حالی که صادرات چین به این کشور اندکی از وارداتش بیشتر است، اختلاف این ارقام در روابط با امارات متحده عربی بسیار چشمگیر است. امارات در هشت ماههی گذشته دو میلیارد و ۳۵۰ میلیون دلار کالا از ایران وارد کرده است. ارزش صادرات از این کشور در همین مدت به ۱۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار میرسد که ۳۱ درصد از کل واردات را به خود اختصاص داده است.
آلمان با صدور دو میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار کالا به ایران در هشت ماه گذشته سومین صادرکننده بزرگ به این کشور بوده است. واردات آلمان به یک سوم این مقدار نیز نمیرسد. در ماههای گذشته بحثها و انتقادهای فراوانی به افزایش واردات و ورود مدیریت نشدهی کالاهای مصرفی به ایران مطرح شده است. کارشناسان سیاستهای اقتصادی و مالی دولت محمود احمدینژاد را از عوامل مهم افزایش واردات ارزیابی میکنند، که به باور آنها به رکود تولید داخلی و افزایش بیکاری انجامیده است.
«اعتبار آمریکا پس از افشاگری ویکیلیکس خدشهدار شده»
شاهزاده ترکی بن فیصل، معروف به ترکی الفیصل، رئيس سابق سازمان اطلاعات عربستان بر این باور است که افشای اسناد محرمانهی وزارت خارجهی آمریکا از سوی پایگاه اینترنتی ویکیلیکس به شدت به دیپلماسی این کشور لطمه وارد آورده است.
ترکی الفیصل که پیش از این ریاست سفارت عربستان در واشنگتن را نیز عهدهدار بود در گفتوگو با هفتهنامهی آلمانی "اشپیگل" تصریح میکند که این «اعتبار و اعتماد به صداقت» آمریکا است که قربانی افشای این اسناد شده است. به اعتقاد وی، «دیگر کسی از این پس حاضر نیست با دیپلماتهای آمریکایی بیپرده صحبت کند».
برخی از اسناد ویکیلیکس مربوط به اظهارات ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، در رابطه با ایران میشود. طبق این اسناد، پادشاه عربستان از آمریکا خواسته تا به برنامهی اتمی ایران پایان دهد و «سر این مار را قطع» کند.
ترکی الفیصل معتقد است که اسناد منتشر شده «معجونی» است از اسناد «نیمهواقعی، غیر واقعی، جزیی از دستور کار سیاسی و دروغپراکنی». به نظر وی عربستان و آمریکا این مسئله را از سر خواهند گذراند و پیش از این نیز «مسایل جدیتری را تاب آوردهاند».
به گفتهی او، عربستان فراموش نمیکند که آمریکا در زمان حملهی صدام حسین به کویت در سال ۱۹۹۰ از کویت حمایت کرده است. ترکی الفیصل تأکید میکند که عربستان همچنین فراموش نخواهد کرد که «آمریکا تنها قدرتی است که میتواند به اسراییل نه بگوید».
ترکی الفیصل در گفتوگو با هفتهنامهی "اشپیگل" از آمریکا خواست، به جستجوی متوقفماندهی خود برای یافتن اسامه بن لادن، رهبر شبکهی القاعده، ادامه دهد. او معتقد است که تنها پس از یافتن اسامه بن لادن است که آمریکا میتواند به جهان اعلام کند که پیروز شده است.
به اعتقاد ترکی الفیصل، تنها پس از چنین پیروزی است که نیروهای چندملیتی میتوانند از افغانستان خارج شوند.
«برنامه اتمی ایران قابل اعتماد نیست»
ترکی الفیصل برنامهی اتمی ایران را قابل اعتماد نمیداند. بنا بر اظهار وی، عربستان به ایران گفته است که برنامهی هستهای این کشور «تا چه حد حساس» است.
سفیر سابق عربستان در واشنگتن با این حال تأکید میکند، در صورتی که اسراییل قصد حمله به ایران را داشته باشد، عربستان «هرگز» به این اسراییل «اجازهی استفاده از حریم هوایی» کشورش را نخواهد داد. وی معتقد است که در مذاکره با ایران بر سر برنامهی اتمی باید از «تشویق و تحریم» استفاده کرد.
تلاش برای آزادی روزنامهنگاران بازداشتی آلمانی در ایران
هورست کوهلر، رمان هرتسوگ، والتر شل و ریچارد فون وایتسکر، چهار رئيسجمهوری پیشین آلمان، خواهان آزادی دو گزارشگر آلمانی روزنامهی "بیلد آم زونتاگ" شدند که در تاریخ ۱۰ اکتبر امسال در ایران بازداشت شدهاند.
هورست کوهلر که در ماه مه از مقام ریاستجمهوری آلمان کنارهگیری کرد و از آن زمان از اظهارنظرهای علنی خودداری کرده است، در تازهترین شمارهی روزنامهی "بیلد آم زونتاگ" آلمان، از مقامات تهران خواسته است که با توجه به انسانیت و روح مناسبات همواره خوب آلمان و ایران، «برای دو روزنامهنگار آلمانی که از دو ماه پیش در بازداشتاند، امکان بازگشت به نزد خانوادهشان به مناسبت عید کریسمس» را فراهم کنند.
رمان هرتسوگ که از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹ رئیسجمهوری آلمان بود، با تاکید بر اندیشهی بخشش تاکید کرده: «ملت بافرهنگ بزرگی چون ایران میبایست عدالت اعمال کند و به روزنامهنگاران اجازه دهد از کشور خارج شوند». هرتسوگ خاطر نشان ساخته: «اجازه میخواهم یادآوری کنم که اندیشهی بخشش درست در قرآن نقش مهمی بازی میکند».
والتر شل که از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۹ رئيسجمهوری آلمان بود تصریح کرده: «در سن تقریبا ۹۲ سالگی، به هفتاد سال سیاست گذشته نگاه میکنم و تجربه کردم چه معنایی دارد اگر انسان اجازه نداشته باشد نظر خود را آزادانه بیان کند». به گفتهی شل، همهی کشورها باید آزادی و همچنین گزارشگری آزاد روزنامهنگاران را بپذیرند. وی بر این پایه از دولت ایران خواسته است، دو گزارشگر "بیلد آم زونتاگ" را پیش از کریسمس آزاد کند.
ریچارد فون وایتسکر نیز که از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۴ رئيسجمهوری آلمان بود، ایران را «کشوری مهم، با فرهنگی بزرگ و مستقل و تاریخی طولانی و دشوار» نامیده که از «خودآگاهی چشمگیری» برخوردار است. وی یادآور شده: «بر این پایه انتظار دارم که چنین کشوری برای صداهای انتقادی رسانهای، از گزارشگران انتقامگیری نکند».
«دو روزنامهنگار جاسوس نیستند»
دو روزنامهنگار آلمانی در تاریخ ۱۰ اکتبر امسال در ایران بازداشت شدند. آنان تلاش کرده بودند در تبریز با سجاد قادرزاده، فرزند خانم سکینه محمدی آشتیانی، مصاحبه کنند. سکینه محمدی آشتیانی به اتهام "زنای محصنه" در ایران به سنگسار محکوم شد بود. این حکم سپس بر اثر اعتراضات گستردهی بینالمللی، به حالت تعلیق درآمد.
تلویزیون جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۵ اکتبر فیلمی ویديویی از دو روزنامهنگار آلمانی پخش کرد و از قول آنان گفته شد که خطا کردهاند. در پی آن، مالک اژدر شریفی، رئیس دادگستری استان آذربایجان شرقی، به دو روزنامهنگار آلمانی اتهام «جاسوسی» وارد کرد.
روز شنبه (۴ دسامبر) روزنامهی آلمانی "فرانکفورتر آلگماینه" به نقل از اسفندیار رحیم مشایی، مشاور رئیسجمهوری ایران، نوشت که دو روزنامهنگار آلمانی در ایران به جاسوسی متهم نیستند. رحیم مشایی گفت: «ما خوشبین هستیم و مدرکی نداریم که آنان به عنوان جاسوس فعالیت کردهاند.»
به گفتهی مشاور محمود احمدینژاد، روزنامهنگاران آلمانی قانون را نقض کردهاند، زیرا با روادید جهانگردی وارد ایران شده و سپس به فعالیت روزنامهنگاری پرداختهاند. رحیم مشایی افزوده که دولت ایران تلاش میکند این دو روزنامهنگار کریسمس را با خانوادهی خود در سفارت آلمان در تهران جشن بگیرند. ولی زمان آزادی آنان معلوم نیست و امری مربوط به دادگستری است.
سازمانهای حقوق بشری نیز تا کنون فعالیتهای گستردهای را برای آزادی دو روزنامهنگار آلمانی بازداشتی در ایران انجام دادهاند. ژان فرانسوا ژولیار، دبیرکل سازمان گزارشگران بدون مرز، در تاریخ ۱۶ نوامبر اعلام کرد که دو روزنامهنگار آلمانی از حق انسانی خود برای آزادی مطبوعات استفاده کردهاند و اطلاعرسانی جاسوسی نیست. به گفتهی وی، اتهام جاسوسی به این دو تن، نقض حقوق بینالمللی است.
جرس: امروز 14 آذر ماه 1389 در آستانه اولین سالگرد فوت آیت الله منتظری عمادالدین باقی بار دیگر و برای چهارمین بار با بدرقه جمعی ازدوستان و آشنایان خود راهی زندان شد.
به گزارش رسیده به جرس، زندان تازه باقی اجرای حکم یک ساله وی به جهت فعالیت هایش به عنوان رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان است که دادگاه آن دو سال پیش برگزار اما حکم آن اخیرا قطعی و ابلاغ شده بود. باقی در عین حال بر اساس همین حکم که توسط صلواتی، رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب صادر شده به مدت 5 سال از حقوق اجتماعی خود برای فعالیت مدنی، رسانه ای و سیاسی محروم شده است.
به گزارش رسیده به جرس، زندان تازه باقی اجرای حکم یک ساله وی به جهت فعالیت هایش به عنوان رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان است که دادگاه آن دو سال پیش برگزار اما حکم آن اخیرا قطعی و ابلاغ شده بود. باقی در عین حال بر اساس همین حکم که توسط صلواتی، رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب صادر شده به مدت 5 سال از حقوق اجتماعی خود برای فعالیت مدنی، رسانه ای و سیاسی محروم شده است.
عمادالدین باقی نویسنده، پژوهنده و فعال حقوق بشر، طی دهه اخیر سه بار دیگر و در مجموع 4 و نیم سال را در حبس سپری کرده است. بار اول به عنوان روزنامه نگار و سردبیر روزنامه های اصلاح طلب پس از توقیف گسترده مطبوعات در سال 1379 به مدت 3 سال زندانی شد. بار دوم در سال 1386 به همان اتهامات مطبوعاتی یک سال را در زندان گذراند و بار سوم، پس از انتشار مصاحبه با مرحوم آیت الله منتظری از طریق تلوزیون فارسی بی بی سی به مدت 6 ماه بازداشت شد. پرونده این مصاحبه در دادگاه بدوی به صدور رای 6 سال حبس برای باقی منتهی شد که هنوز در مرحله تجدید نظر قرار دارد.
عمادالدین باقی در دوران بازداشت خود در زندان به خصوص در دوره دوم بازداشتش در سال 86 به علت شرایط بد نگهداری دچار عارضه تنفسی شد که با تشخیص خود مقامات قضایی چند نوبت در بیمارستان های تحت نظر آن ها بستری شد. پزشکان مورد تایید این مقامات اعلام کرده بودند که هرگونه نگهداری باقی در محیط های بسته بخصوص زندان منجر به تشدید بیماری وی خواهد شد. باقی از درد دیسک کمر هم رنج می برد که در سلول های انفرادی این بیماری شدت گرفته بود.
باقی سه دهه است که به تحقیق و تالیف در موضوعات حقوق بشری، تاریخی، دینی و سیاسی می پردازد و دهها جلد کتاب و صدها مقاله در این باره ازاو چاپ شده است. هرچند در سال های اخیر از انتشار کتاب های تازه و تجدید چاپ کتاب های قبلی باقی جلوگیری شده است اما برخی از تحقیقات او در کشورهای اسلامی و عربی، مانند مصر، لبنان و افغانستان منتشر شده است.
پژوهش های حقوق بشری باقی درباره مجازات اعدام و بخصوص اعدام کودکان در سال های گذشته مورد توجه محافل علمی قرار گرفته است.
باقی همچنین موسس و اولین رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان بود که به عنوان یک نهاد مدنی تلاش های بسیاری درباره حقوق زندانیان انجام داد. اما پس از حوادث سال 88 دفتر آن پلمپ و از فعالیت های آن جلوگیری شد. زندان اخیر باقی به علت فعالیت های او در مقام رئیس همین انجمن غیر دولتی است که به گفته ناظران فعالیت های غیر سیاسی و حقوق بشری آن منجر به اعاده حقوق بسیاری از زندانیان سیاسی و غیر سیاسی و کمک به خانواده های آن ها شد. فعالیت هایی که نیاز به تقدیر داشت نه مجازات زندان.
اخبار مربوط به باقی را در سایت www.emadbaghi.com توانید بخوانید.می
واکنش متناقض دو مقام ایرانی به تصمیم شورای حکام برای تشکیل بانک سوخت اتمی
در حالی که وزیر امور خارجه ایران روز شنبه در منامه از موافقت مشروط ایران با تشکیل بانک بینالمللی سوخت هستهای خبر داده بود، نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی این طرح را متضمن نوعی «آپارتاید هستهای» خوانده است.
تلویزیون دولتی انگلیسیزبان ایران، پرس تیوی، روز شنبه به نقل از منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران خبر داد که جمهوری اسلامی با تشکیل بانک سوخت هستهای جهانی موافق است.
آقای متکی این موضوع را در حاشیه نشست امنیتی منامه در بحرین اعلام کرد اما افزود که شرط تهران در این زمینه، ایجاد یکی از شعب چنین بانکی در داخل ایران است.
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز جمعه در ادامه نشست سالانه خود در وین، با تشکیل یک بانک جهانی سوخت هستهای موافقت کرد تا کشورها بتوانند در موارد اضطراری از سوخت ذخیره شده برای برنامههای هستهای خود بهرهبرداری کنند.
توافق اعضای اخیر شورای حکام، دومین ایده برای تأمین سوخت هستهای در شرایط اضطراری است. پیش از این نیز روسیه اعلام کرد که از اوایل امسال نخستین بانک سوخت هستهای را در سیبری تأسیس کرده است که به گفته مقامهای روسی قرار است زیر نظر آژانس فعالیت کند.
اما به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، ویژگی طرحی که روز جمعه شورای حکام به آن رأی داد، آن است که این بانک سوخت توسط آژانس هدایت خواهد شد تا «تضمینی باشد بر بیطرفی آن.»
با این حال و به رغم اعلام موافقت مشروط ایران با تأسیس بانک سوخت هستهای از زبان رئیس دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، ساعاتی بعد علیاصغر سلطانیه در سخنانی در نشست شورای حکام ضمن غیر قابل پذیرش خواندن پیشنهاد تشکیل چنین بانکی اعلام کرد که ایران با «هر گونه اقدام منجر به آپارتاید اتمی» مخالف است.
آقای سلطانیه گفت: «مایه شگفتی است کشورهای صنعتی که در انرژی هستهای، چرخه سوخت و تسلیحات هستهای پیشتاز شدهاند، نگران وقفه در تأمین سوخت برای کشورهای در حال توسعه هستند.»
وی اضافه کرد: «تنها میتوان به این نتیجه رسید که انگیزه پشت این پیشنهاد، با عدم توجه به نگرانیهای اکثر کشورهای عضو، صرفاً انحصار و آپارتاید هستهای بیشتری را تحت لوای آژانس ایجاد خواهد کرد.»
نماینده ایران در آژانس با تأکید بر اینکه تمامی کشورهای عضو باید «حق برابر» برای بهرهمندی از ساز و کارهایی همچون بانک سوخت هستهای آژانس داشته باشند، گفت که «این پیشنهاد نه تنها راه حلی برای موانع موجود در تأمین سوخت نیست، بلکه مشکل جدیدی است که موانع و تنشهای سیاسی میان کشورهای عضو ایجاد میکند و قابل پذیرش نیست.»
آقای سلطانیه همچنین تصریح کرد: «جمهوری اسلامی ایران اصولاً هر تلاش معطوف به تضعیف فعالیتها مشخص صلحآمیز بر پایه ادعای حساسیت را رد میکند و در این رابطه قویاً با هر گونه محدودیت در دسترسی به سوخت هستهای و همچنین انکار حق غیرقابل انکار همه کشورها در توسعه تمامی جنبههای دانش و فناوری اتمی از جمله چرخه بومی سوخت هستهای برای اهداف صلحآمیز را مردود میداند.»
ایران عضو شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیست و از این رو در روند رأیگیری بر سر این پیشنهاد حضور نداشته است. پیشنهادی که به گزارش خبرگزاریها بدون مخالفت هیچ یک از اعضای شورای حکام و با رأی ممتنع آرژانتین، برزیل، اکوادور، آفریقای جنوبی، تونس و ونزوئلا به تصویب رسید.
پاکستان به عنوان یکی از معدود کشورهایی که حاضر به امضای پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی نیست، در رأیگیری روز جمعه حضور نیافت و خبرگزاریها این اقدام را به عدم تمایل اسلامآباد به مشارکت در این طرح تعبیر کردهاند.
همچنین گزارشها حاکی است که گرچه هنوز درباره محل احتمالی بانک سوخت هستهای رسماً تصمیمگیری نشده است، اما به نظر میرسد که قزاقستان نامزد اصلی میزبانی این طرح باشد.
طرح ایجاد بانک سوخت هستهای به عنوان راهی برای کاستن از نگرانی گسترش سلاحهای اتمی از طریق تضمین تأمین سوخت ارزیابی شده است و مبتنی بر پیشنهادی است که سال گذشته از سوی محمد البرادعی، دبیرکل پیشین آژانس مطرح شده بود.
جمهوری اسلامی ایران به واسطه فعالیتهای غنیسازی که میتواند علاوه بر مصارف غیرنظامی در مصارف نظامی نیز کاربرد داشته باشد، تحت فشار جامعه جهانی است و شورای امنیت سازمان ملل تا کنون در قالب هفت قطعنامه، از جمله چهار قطعنامه تحریمی، خواستار توقف برنامه غنیسازی و اعتمادسازی از سوی ایران شده است.
با این حال هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، روز جمعه در گفتوگویی با شبکه خبری بیبیسی اعلام کرد که اگر ایران نشان دهد به روشی مسئولانه و سازگار با تعهدات بینالمللیاش به غنیسازی اورانیوم میپردازد، میتواند در آینده برای مقاصد غیرنظامی این کار را بکند.
این در شرایطی است که دولتهای مختلف ایالات متحده آمریکا معمولاً به حق ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای اشاره میکنند اما در مورد قائل بودن حق غنیسازی اورانیوم برای ایران پیش از این کمتر سخن گفتهاند.
تلویزیون دولتی انگلیسیزبان ایران، پرس تیوی، روز شنبه به نقل از منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران خبر داد که جمهوری اسلامی با تشکیل بانک سوخت هستهای جهانی موافق است.
آقای متکی این موضوع را در حاشیه نشست امنیتی منامه در بحرین اعلام کرد اما افزود که شرط تهران در این زمینه، ایجاد یکی از شعب چنین بانکی در داخل ایران است.
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز جمعه در ادامه نشست سالانه خود در وین، با تشکیل یک بانک جهانی سوخت هستهای موافقت کرد تا کشورها بتوانند در موارد اضطراری از سوخت ذخیره شده برای برنامههای هستهای خود بهرهبرداری کنند.
توافق اعضای اخیر شورای حکام، دومین ایده برای تأمین سوخت هستهای در شرایط اضطراری است. پیش از این نیز روسیه اعلام کرد که از اوایل امسال نخستین بانک سوخت هستهای را در سیبری تأسیس کرده است که به گفته مقامهای روسی قرار است زیر نظر آژانس فعالیت کند.
اما به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، ویژگی طرحی که روز جمعه شورای حکام به آن رأی داد، آن است که این بانک سوخت توسط آژانس هدایت خواهد شد تا «تضمینی باشد بر بیطرفی آن.»
با این حال و به رغم اعلام موافقت مشروط ایران با تأسیس بانک سوخت هستهای از زبان رئیس دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، ساعاتی بعد علیاصغر سلطانیه در سخنانی در نشست شورای حکام ضمن غیر قابل پذیرش خواندن پیشنهاد تشکیل چنین بانکی اعلام کرد که ایران با «هر گونه اقدام منجر به آپارتاید اتمی» مخالف است.
آقای سلطانیه گفت: «مایه شگفتی است کشورهای صنعتی که در انرژی هستهای، چرخه سوخت و تسلیحات هستهای پیشتاز شدهاند، نگران وقفه در تأمین سوخت برای کشورهای در حال توسعه هستند.»
وی اضافه کرد: «تنها میتوان به این نتیجه رسید که انگیزه پشت این پیشنهاد، با عدم توجه به نگرانیهای اکثر کشورهای عضو، صرفاً انحصار و آپارتاید هستهای بیشتری را تحت لوای آژانس ایجاد خواهد کرد.»
نماینده ایران در آژانس با تأکید بر اینکه تمامی کشورهای عضو باید «حق برابر» برای بهرهمندی از ساز و کارهایی همچون بانک سوخت هستهای آژانس داشته باشند، گفت که «این پیشنهاد نه تنها راه حلی برای موانع موجود در تأمین سوخت نیست، بلکه مشکل جدیدی است که موانع و تنشهای سیاسی میان کشورهای عضو ایجاد میکند و قابل پذیرش نیست.»
آقای سلطانیه همچنین تصریح کرد: «جمهوری اسلامی ایران اصولاً هر تلاش معطوف به تضعیف فعالیتها مشخص صلحآمیز بر پایه ادعای حساسیت را رد میکند و در این رابطه قویاً با هر گونه محدودیت در دسترسی به سوخت هستهای و همچنین انکار حق غیرقابل انکار همه کشورها در توسعه تمامی جنبههای دانش و فناوری اتمی از جمله چرخه بومی سوخت هستهای برای اهداف صلحآمیز را مردود میداند.»
ایران عضو شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیست و از این رو در روند رأیگیری بر سر این پیشنهاد حضور نداشته است. پیشنهادی که به گزارش خبرگزاریها بدون مخالفت هیچ یک از اعضای شورای حکام و با رأی ممتنع آرژانتین، برزیل، اکوادور، آفریقای جنوبی، تونس و ونزوئلا به تصویب رسید.
پاکستان به عنوان یکی از معدود کشورهایی که حاضر به امضای پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی نیست، در رأیگیری روز جمعه حضور نیافت و خبرگزاریها این اقدام را به عدم تمایل اسلامآباد به مشارکت در این طرح تعبیر کردهاند.
همچنین گزارشها حاکی است که گرچه هنوز درباره محل احتمالی بانک سوخت هستهای رسماً تصمیمگیری نشده است، اما به نظر میرسد که قزاقستان نامزد اصلی میزبانی این طرح باشد.
طرح ایجاد بانک سوخت هستهای به عنوان راهی برای کاستن از نگرانی گسترش سلاحهای اتمی از طریق تضمین تأمین سوخت ارزیابی شده است و مبتنی بر پیشنهادی است که سال گذشته از سوی محمد البرادعی، دبیرکل پیشین آژانس مطرح شده بود.
جمهوری اسلامی ایران به واسطه فعالیتهای غنیسازی که میتواند علاوه بر مصارف غیرنظامی در مصارف نظامی نیز کاربرد داشته باشد، تحت فشار جامعه جهانی است و شورای امنیت سازمان ملل تا کنون در قالب هفت قطعنامه، از جمله چهار قطعنامه تحریمی، خواستار توقف برنامه غنیسازی و اعتمادسازی از سوی ایران شده است.
با این حال هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، روز جمعه در گفتوگویی با شبکه خبری بیبیسی اعلام کرد که اگر ایران نشان دهد به روشی مسئولانه و سازگار با تعهدات بینالمللیاش به غنیسازی اورانیوم میپردازد، میتواند در آینده برای مقاصد غیرنظامی این کار را بکند.
این در شرایطی است که دولتهای مختلف ایالات متحده آمریکا معمولاً به حق ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای اشاره میکنند اما در مورد قائل بودن حق غنیسازی اورانیوم برای ایران پیش از این کمتر سخن گفتهاند.
هشدار انجمن اسلامی دانشگاه تهران درباره تحرکات اخیر بسیج دانشجویی
جرس: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی، در واکنش به تحرکات اخیر بسیج دانشجویی برای اتهامزنی به سران جنبش سبز به بهانه تهیه کیفرخواست، هشدار داد که چنین اقداماتی، واکنش شدید دانشجویان را در پی خواهد داشت و ضمن احتمال بروز تنش و اتفاقات پیشبینی نشده، نظم و آرامش دانشگاه را خدشهدار خواهد ساخت.
به گزارش کلمه، این تشکل پرطرفدار دانشجویی در بیانیه ی شماره یک خود به مناسبت فرا رسیدن هفته دانشجو، نسبت به تحرکات اخیر بسیج دانشجویی علیه آقایان موسوی، خاتمی و کروبی هشدار داد. در بخشی از این بیانیه آمده است: امسال و قبل از روز دانشجو هشدار می دهیم که، وقایع ۱۶ و ۱۷ آذر سال گذشته زنگ خطری برای مسئولان دانشگاه است تا این بار پیش از وقوع، چاره ای بیاندیشند و از حریم دانشگاه دفاع کنند. انجمن اسلامی دانشجویان از آقای دکتر رهبر ریاست دانشگاه تهران می خواهد تا اگر دغدغه ای برای حراست از حقوق دانشجویان در خود می بینند، این بار آن را در راستای دفاع از کیان دانشگاه و جلوگیری از ورود غیردانشجویان به دانشگاه تهران به کار گیرند تا شاهد تکرار وقایع تلخ سال گذشته نباشیم.
این تشکل دانشجویی با اشاره به برنامهریزی بسیج دانشجویی برای تنظیم و ارائه کیفرخواست علیه آقایان میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی، مقارن با شانزدهم آذر آوردهاند: این اقدام هیچ معنایی جز تحریک فضای دانشجویی و زمینه چینی برای برای بر هم زدن نظم دانشگاه ندارد. آنان که چنین خیالی را در سر پرورانده اند به خوبی از فضای دانشگاه تهران با خبرند و واقعیت دانشگاه را می دانند. انجمن اسلامی دانشجویان این هشدار را به مسئولان می دهد که چنین حرکتی می تواند منجر به واکنش شدید دانشجویان شده و نظم و آرامش دانشگاه را خدشه دار سازد.
متن کامل این بیانیه به نقل از وب سایت رسمی انجمن اسلامی دانشگاه تهران در ادامه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
آذر، هر سال یادآور تمام رشادت ها و جانبازی های فرزندان این مرز و بوم در جهت تحقق و اعتلای اندیشه، خرد و آگاهی است. بی شک به واسطه خون های ریخته شده در این راه است که این ماه خونی تازه در رگ های دانشجو و دانشگاهیان به جریان می اندازد تا همگان بدانند و بدانیم دانشگاه پرچمدار آگاهی و بیداری در لحظه لحظه ی تاریخ است.
امسال نیز با همه ی دردها و آلامی که بر قلب دانشگاهیان، به خصوص اهالی دانشگاه تهران سنگینی می کند بر خود فرض دانسته ایم که استوار و صبور و به مانند همیشه، به دور از هر گونه تنش و با تکیه بر سه اصل اعتدال، دین باوری و عقلانیت آذر ماه را به واقع ماه بیداری دانشگاه سازیم.
بر کسی پوشیده نیست انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در طول هفته های گذشته با محدودیت هایی برای برگزاری برنامه هایش مواجه بوده است محدودیت هایی که اگر نبود، می توانست فرصتی باشد تا فضای رخوت زده و پیکر رنجور و آسیب دیده دانشگاه را التیام بخشیده و بخشی از انبوه سوالات و دغدغه های دانشجویان را پاسخ گوید و در کنار این مهم، الگویی برای فضای نامطلوب سیاست کشور باشد. اما انجمن اسلامی دانشجویان در تلاش برای پاسداشت آرمان های روز دانشجو و رسالت های خویش از هیچگونه فعالیت مدنی در چارچوب قانون دریغ نخواهد کرد.
امسال و قبل از روز دانشجو هشدار می دهیم که، وقایع ۱۶ و ۱۷ آذر سال گذشته زنگ خطری برای مسئولان دانشگاه است تا این بار پیش از وقوع، چاره ای بیاندیشند و از حریم دانشگاه دفاع کنند. انجمن اسلامی دانشجویان از آقای دکتر رهبر ریاست دانشگاه تهران می خواهد تا اگر دغدغه ای برای حراست از حقوق دانشجویان در خود می بینند، این بار آن را در راستای دفاع از کیان دانشگاه و جلوگیری از ورود غیردانشجویان به دانشگاه تهران به کار گیرند تا شاهد تکرار وقایع تلخ سال گذشته نباشیم. و البته این کمترین خواسته ی دانشجویان دانشگاه تهران است که خواستار حفظ حرمت دانشگاه باشند.
با کمال تاسف در روزهای گذشته شاهد بوده ایم که برخی از تشکل های دانشگاه تهران از تنظیم و ارائه کیفرخواست علیه آقایان میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی، مقارن با شانزدهم آذر، خبر داده اند. این اقدام هیچ معنایی جز تحریک فضای دانشجویی و زمینه چینی برای بر هم زدن نظم دانشگاه ندارد. آنان که چنین خیالی را در سر پرورانده اند به خوبی از فضای دانشگاه تهران با خبرند و واقعیت دانشگاه را می دانند. انجمن اسلامی دانشجویان این هشدار را به مسئولان می دهد که چنین حرکتی می تواند منجر به واکنش شدید دانشجویان شده و نظم و آرامش دانشگاه را خدشه دار سازد.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران تنها قوه قضائیه را مرجع رسیدگی دانسته و معتقد به حفظ حریم اشخاص در چارچوب عدالت علوی و قانون اساسی جمهوری اسلامی است. بر این اساس از ریاست دانشگاه تهران می خواهد که در راستای پیشگیری از تنش و اتفاقات غیر قابل پیش بینی دیگر در فضای دانشگاه، جلوی این اقدام را گرفته و حرمت فضای دانشگاه را حفظ نمایند. در غیر اینصورت و چنانچه قرار است پاسخ به این اقدام را به خود دانشجویان واگذار کنند، در برخورد با دانشجویان با نهادهای بیرونی شریک نشوند.
انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران
مژگان مدرس علوم
جرس: عمادالدین باقی نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، پس از تحمل چهار سال و نیم به اتهامات سیاسی، مطبوعاتی و حقوق بشری بار دیگر برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان فرا خوانده شد. فاطمه کمالی همسر آقای باقی در خصوص مراجعه امروز ایشان برای اجرای حکم به "جرس" می گوید: " امروز در ابتدا برای پرونده دیگرشان به دادگاه انقلاب مراجعه کردیم و در آنجا از اجرای احکام سوال کردیم که اطلاع نداشتند و گفتند باید به دادسرای زندان اوین مراجعه کنید. بعد به زندان اوین مراجعه و با وی خداحافظی کردیم."
عمادالدين باقی، در تاريخ ٧ دی ۱۳۸۸ ماه از سوی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، بازداشت و به زندان اوين انتقال يافت. وی در اول تيرماه سال جاری از زندان با سپردن وثيقه آزاد شد. وی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران در ارتباط با پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان به يک سال زندان و پنج سال محروميت از فعاليتهای مطبوعاتی و مدنی، و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب انقلاب اسلامی تهران، برای مصاحبه با آيتالله منتظری و پخش آن از سوی تلويزيون فارسی بی بی سی به شش سال زندان محکوم شده است. باقی در دوره گذشته بازداشت و دوره اخیر به دلیل قرار گرفتن در سلول بسته دچار عارضه تنفسی و تشدید بیماری دیسک کمر شد که به همین دلیل با نظر بهداری زندان اوین چند نوبت به بیمارستان منتقل شد.
روز گذشته "جرس" با عمادالدین باقی، بنیان گذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان در خصوص عدم اجرای قانون و سیستم قضایی کشور به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:
آقای باقی گویا برای اجرای حکم باید خودتان را به اجرای احکام معرفی کنید می توانید در این خصوص توضیح بفرمایید و اینکه آیا احضاریه کتبی هم در این مورد دریافت کرده اید؟
در واقع ما بدون اینکه از دادگاه تجدید نظر باخبر شویم و بدانیم چه شعبه ای رفته و قاضی چه کسی بوده است و حتی بدون اینکه احضار شویم، تلفنی گفتند خودم را باید به اجرای احکام معرفی کنم. معمولا دادگاه تجدید نظر هم همانطور که از اسمش برمی آید دادگاهی است که باید به اعتراض رسیدگی شود و متهم فرا خوانده شود. در حالیکه بارها مشاهده شده که در دادگاه تجدید نظر افراد دوباره تجدید محاکمه شده اند بدون اینکه به متهم و وکلا اطلاع داده و احضار شوند و جلسه ای تشکیل شود تا به اعتراض آنها رسیدگی شود و یا حتی اطلاع داده شود که پرونده در کدام شعبه رفته و کجاست، فقط بطورناگهانی توسط دادستان اعلام می شود که این حکم تایید شده و آماده اجرا است. تمام اینها مواردغیرمنتظره ای هستند که از نظر حقوقی و قضایی "غیرمتعارف" هستند.
آیا وکلا در جریان نتیجه دادگاه تجدید نظر گذاشته شده اند؟
نخیر، به وکلا هم اطلاع داده نشده است و احضاریه در تماس تلفنی با من بوده و زمان معرفی را اعلام کردند که خود این مسئله هم یکی از امور نامتعارف قضایی است. البته گفتند ما تصور می کردیم که شما در زندان هستید و می خواستیم حکم را در آنجا ابلاغ کنیم که متوجه شدیم شما بیرون هستید. ظاهرا ما گم شده بودیم!
چه زمانی باید خودتان را به اجرای احکام معرفی کنید؟
تلفنی گفتند که بعد از تعطیلات آخر هفته خودم را معرفی کنم البته چون مشکل دندان داشتم و برای درمان وقت پزشکی داشتم روز یکشنبه خودم را معرفی خواهم کرد.
در تیرماه سال جاری دو حکم برای شما صادر شد لطفا در خصوص آن برایمان بگویید و اینکه این تایید حکم مربوط به کدام حکم می باشد؟
به فاصله سه هفته دو حکم صادر شد. یکی از آنها حکم مربوط به پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان بود که در شعبه 15 توسط قاضی صلواتی صادر شد که مشتمل بر یک سال حبس و پنج سال محرومیت از فعالیت با ان جی او ها، احزاب و انجمن ها بود که ناگفته نماند دادگاه آن دو سال پیش برگزار شده بود که باز این هم مسئله است چون از نظر قانون قاضی باید حداکثر ظرف یک هفته رای را صادر کند اما دو سال بعد این رای صادر شد.
مورد دوم هم مربوط به پرونده مصاحبه با مرحوم آیت الله العظمی منتظری است که در شعبه 26 توسط قاضی پیر عباس رسیدگی شد و شش سال حبس دادند. آن هم البته برای این بود که رئیس دولت در یک صحبتی گفته بود کشور ما آزادترین کشور دنیاست و افراد می توانند آزادانه حرف بزنند و انتقاد کنند. بنابراین برای اثبات این صحبتها چنین احکامی هم لازم است داده شود و برای یک مصاحبه چنین حکمی مقرر است.
با توجه به اینکه احضاریه های تلفنی دارد جای احضاریه های کتبی در سیستم قضایی کشور را می گیرد و حقوقدانان نسبت به این قضیه هشدار داده و آنرا خلاف قانون دانسته اند نظرشما نسبت به اینگونه رویه ها چیست؟
در این مورد خاص، به علت اینکه پیش از احضاریه تلفنی، دادستان در یک مصاحبه ای این مسئله را اعلام کرده بود ما زیاد سخت گیری نداشتیم و گفتیم تصمیمی است که اتخاذ شده است. اما واقعیت این است که در تمام این سالهای گذشته، من به اقتضا کار و مسئولیتی که بعنوان دفاع از حقوق زندانیان دارم اینقدر این موارد "نقض" قانون را گفته ام که دیگر از تکرار آن خسته شده ام. یعنی رفتارهایی که هم در دنیا از نظر حقوقی و قضایی نامتعارف است و هم خلاف قوانین داخلی است. حرف ما این است که اصلا حقوق بشر پیش کش، حداقل قوانین و مقرارت داخلی را که توسط همین شورای نگهبان تایید شده و معتقدید که مقدس است پایبند باشید. اگر قرار بر این باشد ما به قوانینی که خودمان تایید می کنیم و برایش مشروعیت قائل هستیم پایبند نباشیم، دیگر چه می توان گفت؟ متاسفانه مدت هاست این جریان که در سال گذشته به اوج خود رسیده است ادامه دارد و گوش آقایان هم از این انتقاداتی که کاملا حقوقی، منطقی و مسالمت آمیز هستند، پرشده است و اثری ندارد.
با تمام این اوصافی که ذکر فرمودید چشم انداز آینده ایران را چگونه می بینید؟
بعضی از دوستان به من می گفتند شما چرا در سکوت هستید؟ البته من دلایل خاصی داشتم اما یک مورد این بود که اگر به سایت من مراجعه شود مشاهده می کنید که در تمام این سالها بحث های اعدام، سنگسار، زندانیان، حقوق زندانی از جمله مرخصی، تلفن و ملاقات و غیره تحت قالب مقاله و بحث های حقوقی کرارا مطرح شده است. تمام این موارد را در روزنامه ها چاپ کردیم و در انجمن دفاع از زندانیان بصورت نامه و گزارش برای مسئولین ارسال کردیم و به اندازه کافی و کرارا اینها را مطرح کرده ایم اما متاسفانه فایده ای نداشته است.
چیزی که دردآور است این است که هر مسئول قضایی که می آید و سکان این دستگاه را بدست می گیرد اولین چیزی که اعلام می کنند این است که ما می خواهیم قانون گرایی را پیشه کنیم و به قانون عمل کنیم. خوب انتظار این است که حداقل گوشه کوچکی از این عمل به قانون دیده شود. من حتی می خواهم بگویم اگر به قانون هم پایبند نیستید به کلام، وعده خودتان که باید پایبند باشید، این طور که نمی شود انسان به هیچ چیزی مقید نباشد.
به نظر جنابعالی آیا اساسا دستگاه قضایی کشور استقلال دارد؟
اگر مستقل بود که خیلی از این اتفاقات رخ نمی داد. جالب است بدانید که بعضی از این قضات که این احکام را علیه ما صادر می کنند، خودشان شخصا و خصوصی در مورد اعمال نفوذهایی که می شود مسائلی را مطرح می کنند. قضیه از این واضحتر که حتی خود قاضی که حکم را صادر می کند به علت اینکه کمی نفس لوامه تحریکش می کند، دچار عذاب وجدان می شود و اینگونه احکام را توجیه می کنند اما ناگزیرند بر اساس آن اعمال نظرها عمل کنند.
علی رغم این فضای بسته سیاسی کشور، آیا به آینده جنبش سبز خوش بین هستید؟
از هر منظری که بخواهیم نگاه کنیم اگر کسی موحد باشد در جهان بینی انسان موحد یاس راه ندارد. همیشه باید امیدوار بود زیرا اعتقادات انسان موحد به خدا و سرای آخرت، دیدگاهی را بوجود می آورد که یاس در آن نمی تواند راه یابد. انسان اگر موحد هم نباشد اما بخواهد انسانی بیاندیشد و انسانی بنگرد، یاس به خود راه نمی دهد. یاس یعنی تسلیم شدن در برابر این انسان شکنی ها، انسان کشی ها و نقض حقوق انسانها، بنابراین یاس پذیرفتنی نیست. ما همیشه "امیدوار" هستیم و معتقدیم همه مسائل را باید بعنوان بخشی از واقعیتهای تلخ و تحمیلی زندگی تحمل کرد و تلاش کرد برای تغییر دادن آن، خلاصه راه رفتنی را باید رفت. در هیچ برهه ای از تاریخ این گونه برخوردها و رفتارها همیشگی نبودند و به پایان رسیده اند.
اثبات آنچه زندانیان بند 350 بارها هشدار داده بودند
بازداشت برادر رییس سابق زندان اوین به اتهام توزیع مواد مخدر در زندان
برادر فرج الله صداقت، رییس سابق زندان اوین به جرم قاچاق و توزیع مواد مخدر در زندان اوین بازداشت شد .
به گزارش کلمه، پیش از این زندانیان بند ۳۵۰ زندان، بندی که در آن بیش از ۱۵۰ نفر از زندانیان سیاسی به ویژه دستگیر شدگان حوادث انتخابات در آن نگهداری می شوند، بارها درباره این موضوع به مسوولان هشدار داده بودند. چرا که آنها شاهد بودند برادر صداقت و تعداد دیگری از مسوولان زندان اوین در پخش و توزیع مواد مخدر در زندان نقش دارند. اما با این همه، رییس زندان اوین نسبت به این موضوع بی توجهی می کرد. اکنون با بازداشت برادر سابق رییس زندان اوین، ابعاد این موضوع بر همه روشن شده است.
چند ماه پیش ، کلمه براساس گزارش های رسیده از داخل اوین، نوشت: در حالی که مدتهاست از خانواده های زندانیان سیاسی هیچ کتابی برای عزیزانشان پذیرفته نمی شود و کتابخانه بند ۳۵۰ و سالن بسیار کوچک ورزشی آن نیز به دستور صداقت رییس زندان اوین و با همکاری مصطفی بزرگ نیا رییس بند ۳۵۰ تعطیل شده، مواد مخدر توسط زندانیان عادی به این بند راه پیدا می کند.
تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی همان موقع با مراجعه به مسوولان قضایی مپرسیده بودند که این اتفاق ها چه معنایی دارد؟ آیا آنها قصد پرونده سازی برای زندانیان سیاسی دارند یا تلاش دارند آنها را در زندان، به دور از هر گونه وسیله تفریحی، به مواد مخدر آلوده کنند؟
لازم به ذکر است فرج الله صداقت، سابقه خوبی از خود در زمینه رفتار با زندانیان، و به خصوص زندانیان سیاسی، برجا نگذاشته بود، تا جایی که زندانیان بند ۳۵۰ بارها از تهدیدها و فشارها و رفتارهای خلاف آییننامهی او با زندانیان سخن گفتند. او چندی پیش برکنار شد و حجت الله سوری، به عنوان رئیس جدید بازداشتگاه اوین، کار خود را آغاز کرد.
تجمع بزرگ دانشجویان، ظهر فردا در دانشگاه تهران
تجمع بزرگ دانشجویان و استادان دو دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، ظهر فردا دوشنبه (۱۵ آذر) در سالن دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.
به گزارش کلمه، در این گردهمایی که به مناسبت سالروز شهادت سه آذر اهورایی در ۱۶ آذر ۳۲ و تحت عنوان “امید، رساترین اعتراض” برگزار خواهد شد، چهار چهره اصلاح طلب – حجتالاسلام مجید انصاری، دکتر الهه کولایی، حجتالاسلام دکتر محسن رهامی و دکتر غلامرضا ظریفیان – به سخنرانی خواهند پرداخت.
این مراسم از ساعت ۱۳ فردا آغاز خواهد شد و محل برگزاری آن، تالار شهید چمران دانشکده فنی اعلام شده که در ضلع غربی پردیس مرکزی دانشگاه تهران، مجاور خیابان ۱۶ آذر، واقع شده است.
گفتنی است انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی که برگزارکنندهی این برنامه است، خواستار سخنرانی سیدمحمد خاتمی در جمع دانشجویان در مراسم ۱۶ آذر بود، که با مخالفت مسئولان دانشگاه تهران روبهرو شد.
آزادی هفت زندانی سیاسی دیگر از بند ۳۵۰ اوین
در ادامه روند آزادی بخشی از زندانیان تحت عنوان عفو رهبری، گروهی دیگر از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین، شب گذشته آزاد شدند.
بر اساس خبری که حسین نورانینژاد، یکی از بازداشتشدگان پس از انتخابات که در ماههای گذشته با پایان مدت محکومیتش آزاد شد، در صفحهی شخصیاش در سایت فیسبوک قرار داده، شنبه شب (۱۳ آذرماه) دستکم هفت زندانی سیاسی دیگر از بند ۳۵۰ اوین آزاد شدهاند.
به گزارش بامدادخبر، حسین باستانینژاد (معلم بازنشسته، محکوم به سه سال حبس قطعی، بازداشت در روز ۳۱ خرداد ۸۸ در میدان بهارستان)، فرامرز عبداللهنژاد (دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق، محکوم به ۲۸ ماه حبس قطعی، بازداشت در روز ۳۱ خرداد ۸۸)، مهدی فتاحبخش (شهروند ٢۶ ساله، محکوم به سه سال و نیم حبس قطعی، بازداشت در روز ٢۶ خرداد ۸۸)، محسن نقاش شوشتری (۱۹ ساله، محکوم به یک سال حبس قطعی، بازداشت در روز ۱۴ آذر ۸۸)، امید یاوری (بیست ساله، محکوم به یک سال حبس قطعی، بازداشت در روز ۳۰ دی ۸۸ مرتبط با روز عاشورا)، محسن عبدی (فعال دانشجویی دانشگاه بوعلیسینای همدان، محکوم به دو سال حبس قطعی، بازداشت در دی ۸۸ مرتبط با روز عاشورا) و قادر رحیمی (محکوم به یک سال حبس قطعی، بازداشت در دهم دی ۸۸ مرتبط با روز عاشورا)، هفت نفری هستند که نامشان در میان آزادشدگان شنبهشب قرار داشته است.
گفتنی است به مناسبت عید غدیر و به دنبال موافقت آیتالله خامنهای با درخواست رییس قوه قضائیه برای آزادی و تخفیف مجازات گروهی از زندانیان سیاسی، در روزهای گذشته هم بیستودو نفر از این زندانیان آزاد شده بودند.
بیانیه سازمان دانش آموختگان ایران در گرامیداشت روز دانشجو
آذر این سالها سبز است؛ سبز یعنی صبر و استقامت، مدارا و حقگویی
سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) به مناسبت فرارسیدن ۱۶ آذر روز دانشجو، با صدور بیانیهای از دانشجویان دربند نام برده است و تاکید کرده است که در روز دانشجو یعنی روز “آگاهی بخشی و جهل زدایی” و با این معنا “هر روز، روز دانشجو و هر روز، روز دانستن و روز ادای دین تک تک ما ست”. در بخشی از این بیانیهآمده است: آذر این سال ها دیگر سرخ نیست. آذر این سالها دوشادوش متولیانش رشد یافته و آبدیده شده است. آذر این سالها سبزشده و جوانه آگاهی سرتاسر وجودش را سبزینه نموده است. آذر دیگر سرخ نیست هر چند هنوز هم خون آلود است. هنوز هم نم ناکی اشک و خون بر تارک صداقت و راستی و درستی اش باقی مانده است. آذر این سالها سبز است و سبز یعنی تحمل، آگاهی، صبر، استقامت، نستوهی و بخشش. یعنی مدارا، یعنی حق گویی یعنی حقیقت جویی و یعنی خواستن روزگار نیک و شرافتمندانه برای هر کس و همه کس و جنبش دانشجویی امروز حاملان اصلی تمامی این مفاهیم والا و زیباست.
به گزارش دانشجو نیوز متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
آذرماه را ماه دانشجو نامیده اند ولی انگار تمامی ایام تاریخ معاصر این کشور در کوران تمامی این سالهای مبارزه و سختی، با نام دانشجو عجین شده است. چه حلاج ها که بر سر دار حق جویی و حق گویی رفتند و چه خون ها که به روی صحن دانشگاه چکید تا کاروان آزادی طلبی و عدالت جویی مردمان این سرزمین بدینجا برسد.
آذرماه، ماه دانشجو، با آن سه قطره خونی که بر صحن دانشگاه چکید، انگار سرخ رنگ شد و در سالهای پس از آن نیز سرخ رنگ ماند که انگار هر چیز و همه چیز یا سرخ است یا آذری نیست! در تمامی سالهای پیش و پس از انقلاب، آذر سرخ ماند. آذری که شعله اش در تمامی این سالها با ایثار و رنج جوانان این مرز و بوم روشنی زا و گرمابخش بوده و هست.
اما آذر این سال ها دیگر سرخ نیست. آذر این سالها دوشادوش متولیانش رشد یافته و آبدیده شده است. آذر این سالها سبزشده و جوانه آگاهی سرتاسر وجودش را سبزینه نموده است. آذر دیگر سرخ نیست هر چند هنوز هم خون آلود است. هنوز هم نم ناکی اشک و خون بر تارک صداقت و راستی و درستی اش باقی مانده است.
آذر این سالها سبز است و سبز یعنی تحمل، آگاهی، صبر، استقامت، نستوهی و بخشش. یعنی مدارا، یعنی حق گویی یعنی حقیقت جویی و یعنی خواستن روزگار نیک و شرافتمندانه برای هر کس و همه کس و جنبش دانشجویی امروز حاملان اصلی تمامی این مفاهیم والا و زیباست.
جنبشی که فعالانش به بند کشیده می شوند، ستاره دار می شوند و از تحصیل محروم می شوند، ضربه حبس های سخاوتمندانه و طویل المدت هشت ساله و ده ساله را ناعادلانه و ظالمانه بر گرده خویش حس می کنند، زجر می بینند و ستم می کشند. از اولیه ترین حقوق خویش محروم می شوند چنانکه حق بیمار شدن نیز ندارند چرا که درمان را نیز از ایشان دریغ می کنند و اما از درون زندان جور و جفا برای مردم خویش تنها یک پیام دارند: پیام آزادی برای همگان حتی آنانکه در بندشان کرده اند. پیام صلح، پیام دوستی و آرزوی زندگی شرافتمندانه برای دشمنان خویش و این آرزو که ” ای کاش رویای شیرین ما کابوس کسی نبود”.
اینها همه معنای سبز شدن و سبز بودن آذر این سال ها پس از طی دورانی سخت از تجربه و آزمودن است. این ها معنای واقعی امید است و امید جزیی لاینفک از راه سبز. امید به فردایی که بلاشک از آن ماست. فردایی که دیگر به فرموده علی (ع) اراذل (دون مایگان) مقدم نباشند و افاضل (خردمندان) در انزوا. فردایی که نخبگان در بند و سفلگان بر تاج سروری نیستند. آنروز دور نیست که این وعده حتمی خداوند هستی است که “الیس الصبح بقریب”.
اما این همه رشد، این همه فهم و این همه تعالی در بدنه جامعه ایران و دانشجویان را مرهون چه کس یا کسانی باید بود؟ بدون شک جایگاهی که ما با تمام فراز و فرود هایش به عنوان جامعه مدنی ایران هم اکنون در آن ایستاده ایم و رشد این بذر آگاهی و دانش مرهون تلاشهای تک تک ما بوده است. مایی که خواسته ایم تا سبز باشیم و سبز بیندیشیم و مطمئن باید بود که آنچه ما بخواهیم و در راه اکتسابش جدیت و صداقت داشته باشیم را هیچ نیرویی یارای مقابله نیست.
در این راه اما باید از همه کسانی نام برد و قدر شناسی کرد که با از جان گذشتگی چراغ دانش و آگاهی را روشن نگهداشتند و بر شب شب نشینان چراغی برافروخته اند. باید نام برد از تک تک اساتید مبرز و آزاده ای که به قیمت خانه نشین شدن و تضییقات و بازنشستگی و حتی ترور فیزیکی، لحظه ای در حقانیت راه روشنشان تردید نکرده اند و نمی کنند.
باید نام برد از همه دانشجویانی که به قیمت نصب ستاره هایی بر بازوانشان که البته مدال افتخارایشان محسوب می شود ، بر عهدی که با وجدان خویش بسته اند، استوار ماندند. باید نام برد از دفتر تحکیم وحدت و دانشجویانی که به قیمت از دست دادن همه چیزشان و با صرف نظر نمودن از همه امتیازاتی که با وابستگی به مراکز قدرت می توانستند به دست آورند، تنها شمعی بودند برای روشن نگهداشتن آذر آذرماه. آنهایی که همه سختی ها را به جان خریدند که آرمان آن سه یار دبستانی در کوچه پس کوچه های بی اخلاقی ها و مکارگی سیاست بازی ها به فراموشی سپرده نشود.
باید نام برد و تجلیل نمود از عبدالله مومنی، بهاره هدایت، میلاد اسدی، علی ملیحی، حسن اسدی زید آبادی، علی جمالی، مجید توکلی، مهدیه گلرو، ضیا نبوی، مجید دری و صدها پیر و جوان نخبه این مملکت که در زندان بی خردی حاکمان و خود کامگی نشستگان بر سریر قدرت اسیرند. باید نام برد از شهید کیانوش آسا، شهید ناصر امیر نژاد، شهید محسن روح الامینی، شهید سهراب اعرابی، شهید ندا آقا سلطان و ده ها جوان آزاده ای که ندای هل من ناصرشان همچنان در گوش های شنوای تاریخ پیچیده است و وجدان های بیدار را به حرکت وا می دارد. پسران و دخترانی که در خون سرخ خویش غوطه ور شدند و اما همچنان سبز ماندند تا رایتی برای آزادگی و حریت شوند….
روز دانشجو روز همه اینهاست و روز همه آنهاست که جوانه سبز دانستن را با دست و زبان، پندار و کردار خویش آبیاری می کنند. روز دانشجو یعنی روز آگاهی بخشی و جهل زدایی از دامان جامعه و بدین معنا روز دانشجو یک روز نیست. هر روز، روز دانشجو و هر روز، روز دانستن و روز ادای دین تک تک ماست. این روز بر همه شاهدان شاهد آزادی گرامی و مبارک باد.
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)
آذرماه را ماه دانشجو نامیده اند ولی انگار تمامی ایام تاریخ معاصر این کشور در کوران تمامی این سالهای مبارزه و سختی، با نام دانشجو عجین شده است. چه حلاج ها که بر سر دار حق جویی و حق گویی رفتند و چه خون ها که به روی صحن دانشگاه چکید تا کاروان آزادی طلبی و عدالت جویی مردمان این سرزمین بدینجا برسد.
آذرماه، ماه دانشجو، با آن سه قطره خونی که بر صحن دانشگاه چکید، انگار سرخ رنگ شد و در سالهای پس از آن نیز سرخ رنگ ماند که انگار هر چیز و همه چیز یا سرخ است یا آذری نیست! در تمامی سالهای پیش و پس از انقلاب، آذر سرخ ماند. آذری که شعله اش در تمامی این سالها با ایثار و رنج جوانان این مرز و بوم روشنی زا و گرمابخش بوده و هست.
اما آذر این سال ها دیگر سرخ نیست. آذر این سالها دوشادوش متولیانش رشد یافته و آبدیده شده است. آذر این سالها سبزشده و جوانه آگاهی سرتاسر وجودش را سبزینه نموده است. آذر دیگر سرخ نیست هر چند هنوز هم خون آلود است. هنوز هم نم ناکی اشک و خون بر تارک صداقت و راستی و درستی اش باقی مانده است.
آذر این سالها سبز است و سبز یعنی تحمل، آگاهی، صبر، استقامت، نستوهی و بخشش. یعنی مدارا، یعنی حق گویی یعنی حقیقت جویی و یعنی خواستن روزگار نیک و شرافتمندانه برای هر کس و همه کس و جنبش دانشجویی امروز حاملان اصلی تمامی این مفاهیم والا و زیباست.
جنبشی که فعالانش به بند کشیده می شوند، ستاره دار می شوند و از تحصیل محروم می شوند، ضربه حبس های سخاوتمندانه و طویل المدت هشت ساله و ده ساله را ناعادلانه و ظالمانه بر گرده خویش حس می کنند، زجر می بینند و ستم می کشند. از اولیه ترین حقوق خویش محروم می شوند چنانکه حق بیمار شدن نیز ندارند چرا که درمان را نیز از ایشان دریغ می کنند و اما از درون زندان جور و جفا برای مردم خویش تنها یک پیام دارند: پیام آزادی برای همگان حتی آنانکه در بندشان کرده اند. پیام صلح، پیام دوستی و آرزوی زندگی شرافتمندانه برای دشمنان خویش و این آرزو که ” ای کاش رویای شیرین ما کابوس کسی نبود”.
اینها همه معنای سبز شدن و سبز بودن آذر این سال ها پس از طی دورانی سخت از تجربه و آزمودن است. این ها معنای واقعی امید است و امید جزیی لاینفک از راه سبز. امید به فردایی که بلاشک از آن ماست. فردایی که دیگر به فرموده علی (ع) اراذل (دون مایگان) مقدم نباشند و افاضل (خردمندان) در انزوا. فردایی که نخبگان در بند و سفلگان بر تاج سروری نیستند. آنروز دور نیست که این وعده حتمی خداوند هستی است که “الیس الصبح بقریب”.
اما این همه رشد، این همه فهم و این همه تعالی در بدنه جامعه ایران و دانشجویان را مرهون چه کس یا کسانی باید بود؟ بدون شک جایگاهی که ما با تمام فراز و فرود هایش به عنوان جامعه مدنی ایران هم اکنون در آن ایستاده ایم و رشد این بذر آگاهی و دانش مرهون تلاشهای تک تک ما بوده است. مایی که خواسته ایم تا سبز باشیم و سبز بیندیشیم و مطمئن باید بود که آنچه ما بخواهیم و در راه اکتسابش جدیت و صداقت داشته باشیم را هیچ نیرویی یارای مقابله نیست.
در این راه اما باید از همه کسانی نام برد و قدر شناسی کرد که با از جان گذشتگی چراغ دانش و آگاهی را روشن نگهداشتند و بر شب شب نشینان چراغی برافروخته اند. باید نام برد از تک تک اساتید مبرز و آزاده ای که به قیمت خانه نشین شدن و تضییقات و بازنشستگی و حتی ترور فیزیکی، لحظه ای در حقانیت راه روشنشان تردید نکرده اند و نمی کنند.
باید نام برد از همه دانشجویانی که به قیمت نصب ستاره هایی بر بازوانشان که البته مدال افتخارایشان محسوب می شود ، بر عهدی که با وجدان خویش بسته اند، استوار ماندند. باید نام برد از دفتر تحکیم وحدت و دانشجویانی که به قیمت از دست دادن همه چیزشان و با صرف نظر نمودن از همه امتیازاتی که با وابستگی به مراکز قدرت می توانستند به دست آورند، تنها شمعی بودند برای روشن نگهداشتن آذر آذرماه. آنهایی که همه سختی ها را به جان خریدند که آرمان آن سه یار دبستانی در کوچه پس کوچه های بی اخلاقی ها و مکارگی سیاست بازی ها به فراموشی سپرده نشود.
باید نام برد و تجلیل نمود از عبدالله مومنی، بهاره هدایت، میلاد اسدی، علی ملیحی، حسن اسدی زید آبادی، علی جمالی، مجید توکلی، مهدیه گلرو، ضیا نبوی، مجید دری و صدها پیر و جوان نخبه این مملکت که در زندان بی خردی حاکمان و خود کامگی نشستگان بر سریر قدرت اسیرند. باید نام برد از شهید کیانوش آسا، شهید ناصر امیر نژاد، شهید محسن روح الامینی، شهید سهراب اعرابی، شهید ندا آقا سلطان و ده ها جوان آزاده ای که ندای هل من ناصرشان همچنان در گوش های شنوای تاریخ پیچیده است و وجدان های بیدار را به حرکت وا می دارد. پسران و دخترانی که در خون سرخ خویش غوطه ور شدند و اما همچنان سبز ماندند تا رایتی برای آزادگی و حریت شوند….
روز دانشجو روز همه اینهاست و روز همه آنهاست که جوانه سبز دانستن را با دست و زبان، پندار و کردار خویش آبیاری می کنند. روز دانشجو یعنی روز آگاهی بخشی و جهل زدایی از دامان جامعه و بدین معنا روز دانشجو یک روز نیست. هر روز، روز دانشجو و هر روز، روز دانستن و روز ادای دین تک تک ماست. این روز بر همه شاهدان شاهد آزادی گرامی و مبارک باد.
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)
در تاریخ یکشنبه ۲٨ نوامبر توسط کمیته همکاری های احزاب در بلژیک که متشکل از کمیته های کشوری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و حزب دمکرات کردستان ایران است، سمیناری با حضور ۷۰ نفر از ایرانیان مقیم بلژیک برگزار گردید. در این سمینار از نمایندگان جبهه ملی ایران- اروپا آقای کمال ارس، از حزب دمکرات کردستان ایران آقای صادق زرزا، از سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) آقای بهزاد کریمی و از طرف کمیته همکاری های احزاب در بلژیک آقای علی صمد به عنوان گرداننده جلسه، شرکت داشتند.
در آغاز برنامه، آقای علی صمد پس از خوش آمد گوئی به مهمانان و حاضرین در جلسه از شرکت کنندگان در سمینار خواست که بیاد همه آنانی که در راه آزادی جان عزیزشان را نهادند به احترام بایستیم و دقیقه ای را سکوت کنیم. سپس بعد از معرفی مهمانان از آنها خواسته شد که در وقت خود که ۱۵ دقیقه می باشد تحلیلی کوتاه از اوضاع و احوال ایران بدهند و در ادامه به سوالات زیر پاسخگو باشند؛
۱- آیا اتحاد جریانات دمکرات، آزادیخواه و جمهوریخواه می تواند در جنبش اعتراضی ایران نقش موثر و تاثیرگذار داشته باشد؟
۲- اگر جواب به سوال بالا از طرف شما مثبت است، لطفاً توضیح دهید به چه دلیل یا دلایلی چنین اتحادی میان جریانات فوق صورت نمی گیرد؟ چرا جریانات سیاسی ایران بعد از دو دهه تجربه و آگاهی نسبت به اهمیت اتحادها، هنوز نتوانسته اند بر سر حداقل هایی چون آزادی زندانیان سیاسی، علیه لغو حکم اعدام در ایران و یا مشخصاً بر سر مفاد کنوانسیون حقوق بشر با یکدیگر همکاری مشترک و دائم داشته باشند؟
قبل از شروع سخنرانی مهمانان، متن مشترک کمیته احزاب در بلژیک توسط آقای علی صمد خوانده شد که مهمترین بخش آن چنین بود:
" خانم ها و آقایان و دوستان عزیز؛
وضعیت بحرانی و خطیر کشور و آینده نگران کننده آن، مسئولیت سنگینی را در برابر همه آزادیخواهان ایران، همه احزاب و سازمان های جمهوریخواه و دمکرات اپوزیسیون قرار داده است، ٣۱ سال حاکمیت جمهوری اسلامی و سلطه استبداد مذهبی بر کشور ما، ارکان جامعه، اقتصاد و فرهنگ کشور را از هم گسیخته، هزاران کره کور برای جامعه ما آفریده و راه مشارکت اکثریت مردم و نخبگان آنرا در حیات سیاسی کشور سد کرده است. درماندگی کامل حکومت گران در جاره جوئی و پاسخگویی به انبوه معضلات کشور، و شرایط خطیر و حساس بین المللی آینده را برای کشور ما بسیار حساس و مخاطره آمیز کرده است. در میان طیف وسیع جمهوریخواهان مخالف وضع و نظام حاکم بر کشور، چه در داخل و چه در خارج از ایران، فکر چاره جوئی مشترک برای نجات کشور از دست استبداد و نظام دینی، روزبروز افزایش و رساتر می شود. این فضا در شرایطی تقویت می گردد که میلیون ها ایرانی در سال گذشته در داخل و خارج از کشور به خیابانها آمدند و یکصدا فریاد زدند که انتخابات ریاست جمهوری ژوئن سال ۲۰۰۹، (۲۲ خرداد) باطل است. اما قدرت حاکم با خشونت تمام به مقابله با مردم و تظاهرات مسالمت آمیز آنها برخاست. ارگان های سرکوب سینه نداها و سهراب ها را با گلوله شکافتند، از پشت بام قرارگاه ها مردم را به گلوله بستند، شبانه به خوابگاه دانشجویان یورش بردند، چند تن از دانشجویان را با شقاوت تمام کشتند و دسته دسته جوانان کشور را از خیابان ها و خانه ها ربوده و به اسارتگاه بردند. چندین نفر از هموطنان آزادیخواه کرد کشورمان چون فرزاد کمانگر را بصورت ناجوانمردانه در زندانها اعدام کردند. با این وجود اعتراضات با تغییر شرایط به اشکال گوناگون در سراسر کشور ادامه یافته است. روشن است که جنبش اعتراضی مردم در یکسال و نیم گذشته دستاوردهای بسیار پر باری داشته است؛
- اولین دستاورد آن دگرگونی مناسبات بین حکومتگران و مردم است. رژیم حاکم مشروعیت خود را در بین اکثریت مردم کشور ما از دست داده است. اکنون برای مردم مشخص شده است که تکیه گاه اصلی رژیم نیروی قهر و سرکوب است و رژیم تنها با زور سرنیزه و پول نفت قادر به ادامه حیات است
- دومین دستاورد این حرکت جلب حمایت بی سابقه بین المللی و پشتیبانی گسترده ایرانیان خارج از کشور از جنبش اعتراضی است.
- سومین دستاورد این جنبش حضور قشرها و طیف های گسترده ای از نیروهای اجتماعی از جمله جوانان، زنان ... در آن است.
- چهارمین دستاورد همبستگی بین مردم، بین داخل و خارج از کشور، بین نسل های قبلی و نسل جوان است.
در چنین شرایطی ضروری است که نیروهای دمکرات وآزادیخواه ایرانی در خارج از کشور برای همکاری بر سر حداقل ها ی موجود میان خود هر چه بیشتر اقدامات عملی و مشخص برای حمایت از جنبش اعتراضی موجود کشور، سازمان دهند. در ضمن ضرورت تقویت رابطه میان نیروهای دمکراتیک در داخل و خارج از کشور بیش از هر دوره ای افزایش یافته است. با انجام موارد فوق می شود امیدوار شد که می توان مشترکاً با هم بر موانع و مشکلات موجود در راه تشکیل اتحاد گسترده نیروهای آزادیخواه و دمکراتیک غلبه نمود و اقدامات مشخص و پایداری را برای حمایت از جنبش اعتراضی و دمکراتیک داخل کشور سازمان داد.
هموطنان گرامی؛
اوضاع سیاسی کشور ایجاب می کند که نیروهای اپوزیسیون دمکرات در تمام نقاط کشور با همراهی مردم و بویژه جوانان و زنان، دست در دست هم بگذارند و یکپارچه به مبارزه برخیزند. در طول سال های گذشته همکاری های عملی و نظری میان طیف های معینی از جمهوریخواهان دمکرات با باورها و تعلقات سیاسی متفاوت شکل گرفته است. اما اجازه دهید در این سمینار به شما نمایندگان احزاب سیاسی ایرانی با تاکید بگوییم که تلاش های شما احزاب سیاسی در شرایط کنونی ایران بسیار ناکافی و اندک بوده است.
البته ما به عنوان سازماندهندگان این سمینار آرزومندیم که تلاش های همه ما به پیوند، همبستگی و همیاری همه نیروهای آزادیخواه، عدالتجو و دمکرات ایرانی منجر شود تا بلکه از این طریق بتوانیم دست در دست هم نظامی غیر دینی و متکی بر جمهور مردم و مبتنی بر حقوق بشر و عدالت اجتماعی بنا نهیم و برای ایجاد ایرانی آزاد، مستقل، توسعه یافته، مرفه و آباد که فارغ از هر گونه تبعیض قومی-ملی، جنسیتی، دینی و مسلکی باشد گام های مشترک برداریم".
بعد از صحبت های آقای علی صمد در سمینار، ایشان از آقای صادق زرزا نماینده حزب دمکرات کردستان ایران دعوت کردند که صحبت های خود را بر اساس سوالاتی که پیش تردر اختیار ایشان گذاشته شده بود، آغاز کنند.
- آقای صادق زرزا متذکر شدند که حکومت ایران با هر گونه آزادی در ایران مخالف است. و باید خیلی صریح گفت که خود ما هم در ایجاد این وضعیت مقصر هستیم. چنانکه می دانید همواره در طول حکومت جمهوری اسلامی سرکوب در کردستان بشدت ادامه داشته است. ما از سال ۱٣۵٨ با این حکومت درگیر هستیم و تا امروز بیش از ده هزار پیش مرگ از حزب دمکرات کردستان ایران در این مبارزه کشته و بیش از ۵۰ هزار نفر از مردم منطقه کردستان ایران نیز به قتل رسیده اند. ما در حال حاضر بدلیل وضعیت سیاسی منطقه مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته ایم و بجای آن به مبارزه سیاسی و مدنی روی آورده ایم. البته حزب ما هنوز نیروهای پیش مرگ خود را حفظ کرده است. جنگ مسلحانه برای حزب ما گزینه ای است که الآن از آن دفاع نمی کنیم ولی آنرا هم رد نکرده ایم. در حال حاضر پیش مرگ های ما در قرارگاه های حزبی بجای آموزش نظامی، آموزش سیاسی می بینند. و در ضمن برای ما مثل روز روشن است که تنها یک حزب یا جریان یا یک ملت نمی تواند به تنهایی فعالیت و مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی را پیش ببرد. ما شش ملیت در ایران داریم. اتحاد داوطلبانه این شش ملیت می تواند به کشورمان کمک کند.
آقای زرزا در خصوص جنبش سبز گفتند که این صحت ندارد که کردها در این جنبش اعتراضی شرکت نداشتند یا ندارند. شکل شرکت ما متفاوت است. بدلیل میلیتاریزه بودن مناطق کردستان ایران و نیز عدم وجود شهرهای بزرگ امکان تظاهرات بزرگ در کردستان وجود ندارد. اما در تهران کردها در جنبش اعتراضی شرکت دارند و حتی در این جنبش شهدایی هم داده اند. جنبش سبز رهبر مشخصی نداشت و کسانی صاحب این جنبش سبز شدند که طرفدار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد هستند و این بر خلاف نظر کسانی است که در این جنبش شعار مرگ بر دیکتاتوری می دهند. ما نیروهای سیاسی نتوانستیم از این جنبش استفاده مطلوب کنیم. جمهوری اسلامی توسط ارگان های سرکوب توانسته این جنبش را سرکوب کند. و ما بعنوان اپوزیسیون همواره در حال در جا زدن هستیم و به یک عبارت داریم کم کاری می کنیم. همه ما می دانیم که در جمهوری اسلامی، ولایت فقیه اصلی است که برای همه تصمیم می گیرد و این یک اصل ننگین است.
در این بخش از برنامه نوبت به آقای کمال ارس نماینده جبهه ملی ایران- اروپا، رسید و گرداننده سمینار از ایشان خواستند که صحبت های خود را در چارچوب سوالاتی که پیش تر در اختیار ایشان گذاشته شده بود، آغاز کنند.
- آقای کمال ارس متذکر شدند که بخشی از صحبت های ایشان توسط آقای علی صمد گفته شد. ایشان تاکید داشتند که اطلاعات که از ایران می رسد همگی نشان از این دارد که جمهوری اسلامی برای مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور هیچ برنامه روشنی ندارد و فقط با سرکوب مسائل را پیش می برد. و این نشاندهنده این موضوع است که جمهوری اسلامی به ته خط رسیده است. ایشان در بخشی دیگر از صحبت های خود گفتند که متاسفانه ما ایرانی ها هنوز نتوانستیم یک اپوزیسیون متحد که دارای برنامه نیز باشد، داشته باشیم. البته ما می توانیم اتحاد عمل داشته باشیم. اما فرق این اتحاد با اتحاد دوران شاه در زمان انقلاب در این است که ما از امروز حکومت آینده را تعیین می کنیم. کاری که در آن دوران(سال ۵۷ ) انجام ندادیم. متاسفانه در سازمان های سیاسی ایران انشعاب های متعددی روی داده است. نزدیک به ٣٣ سال است که در خارج نتوانستیم با هم باشیم. امروز با هم فعالیت کردن بسیار دشوارتر از زمان شاه می باشد.
آقای کمال ارس در بخشی دیگر از صحبت های خود متذکر شدند امروزه فدرالیسم را احزاب کرد ایرانی مطرح می کنند. البته هر جریانی حقش است که هر شکل و سیستمی را که برای ایران آینده مناسب و ایده آل می داند، مطرح کند. از این نظر مشکلی نیست. اما همه ما باید بپذیریم که در چارچوب قوانین حقوق بشر مبارزه کنیم. این قوانین نمی گوید که فقط آزادی می خواهد بلکه پیش شرط های یک انتخابات آزاد را نیز تعیین می کند. در واقع ما یک برنامه کلی دستمان است و می توانیم حدی از این برنامه را برای ایران آینده در نظر بگیریم. البته مناسب است که هر طرحی با توجه به زمینه تاریخی و اجتماعی کشور تحقق پیدا کند. من برای ایران آینده می توانم بهترین حکومت ها را مطرح کنم. اما درست است که اول زمینه موجود آنرا در ایران بسنجیم. سپس باید تلاش کنیم که یک اتحاد بین اپوزیسیون برای درک یگانه بوجود آید. در آن هنگام است که می توان روی چنین مدل هایی برای ایران پافشاری کرد. ما هیچ مخالفتی با این یا آن مدل برای حکومت آینده ایران نداریم. این کار، امری کارشناسانه است. ما باید شرایط سیاسی را آماده کنیم و در دست کارشناسان قرار دهیم. اگر ما با یک تصور یا مدل از پیش ساخته بیایم و واقعیت را بدوزیم و بخواهیم آنرا اجرا کنیم، این روش منجر به اختلاف اساسی میان ما می شود.
آقای کمال ارس در خصوص جنبش سبز گفتند این جنبش اگر اسمش سبز است اما درونش رنگارنگ است. در این جنبش از سلطنت طلبان، مجاهدین، چپ ها و نیروهای ملی گرفته تا اصلاح طلبان حضور دارند. از این جنبش باید با تمام ضعف ها و کمبودهایی که دارد حمایت کرد. یکی از قیود ما اصل جدایی دین از دولت است. در واقع ما خواهان یک حکومت لائیک و سکولار هستیم. یکی از اشکال این جنبش این است که بخش هایی از ملت ایران در این حرکت هنوز شرکت ندارند. بنابر این همبستگی ملی که ضروری است هنوز بوجود نیآمده است و ما باید مشترکاً آنرا بسازیم. این ملت هنگامی پیروز بوده که همبستگی ملی داشته است. ( ما در دوران مشروطه، دوران ملی کردن صعنت نفت، دوران انقلاب و نیز در زمان جنگ تحمیلی عراق و ایران همبستگی ملی را تجربه کرده ایم). ایشان متذکر شدند که جنبش سبز در این مرحله شکست خورده است.
در این بخش از برنامه نوبت به آقای بهزاد کریمی نماینده سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، رسید و گرداننده سمینار از ایشان خواستند که صحبت های خود را در چارچوب سوالاتی که پیش تردر اختیار ایشان گذاشته شده بود، آغاز کنند.
- بهزاد کریمی در تحلیل کوتاه خود از اوضاع سیاسی کنونی کشور گفتند که: بررسی اوضاع و احوال ایران بیانگر فلاکت ملی و اجتماعی توام با نشانه هایی از گشایش ها در جامعه است. ما از یک طرف فاجعه و از طرف دیگر امید را برای جامعه می بینیم. ایشان دلایل خود را با استنتاج از وضعیت سه مولفه اصلی: حاکمیت، مردم و اپوزیسیون فرمولبندی کردند. تا آنجایی که به حاکمیت بر می گردد موضوع اینست که حاکمیت به قدرت رسیده از طریق یک انقلاب توده ای وسیع، کارش حالا بجایی رسیده که فقط می تواند بر قدرت سرکوب تکیه کند. در واقع نظامی که عناصر اصلاح طلبش را بیرون بریزد، نشان می دهد که آخرین عناصر حیاتمند خود را وا می نهد. و این نشانه آنست که به مرگ خود نزدیک ترمی شود، هر چند که برای مدتی سرکوب کند و یا که بخاطر زنده ماندنش سر و صدا راه بیندازد. آقای کریمی در ادامه صحبت های خود تاکید داشتند که در این سیستم عناصر جمهوریت تقربیاً و درعمل از بین رفته است. این سیستم هر چه بیشتر خود را به صراحت در ولایت فقیه تعریف می کند و مردم از طریق تجربه شان جمهوری اسلامی را درسیستم استبداد ولی فقیه می شناسند و منشاء استبداد کنونی را در حاکمیت فقهی باز می یابند. و این، همان روزنه ایی از گشایش ها است و امید به تحولات بزرگ سیاسی در کشور. اما اینکه مردم و کشور با مخاطرات و مشکلات اساسی هم روبرو یند، از نظر سخنران روی دیگر سکه است و این نشانگر فاجعه است.
آقای بهزاد کریمی در خصوص جنبش سبز گفتند که این جنبش را نمی توان فقط با انتخابات یکسال و نیم گذشته تعریف کرد. این جنبش، حاصل یک مقاومت سنگین و رنگارنگ سه دهه ایی در برابر یک حاکمیت استبدادی است. از نظر اقای کریمی این جنبش شکست نخورده است بلکه سرکوب شده است. و شکست نخورده است قبل از همه به این دلیل که، این جنبش یک جنبش اجتماعی است، بر مدنیت استوار است، مطالبه محور است و ابزار عمل و نگاهش متعلق به مدرنیته. در دو سال گذشته در عرصه جهانی این جنبش جزء بهترین نمونه های جنبش های معاصر بوده است. البته لازم به توجه است که این جنبش در حال حاضر با مشکلات اساسی مواجه است. اما با این وجود، جنبش هر چه بیشتر اجتماعی می شود و بیشتر به اعماق می رود. این جنبش متکثر است و هر حرکت آزادیخواهانه ای شریک و یا بخشی ارگانیک از این جنبش پلورالیستیی است. جنبش سبز، در مسیر فوق پیش می رود. و این نشانه امید است که البته از میان سنگلاخ ها راه خود باز میکند. از نظر ایشان اکنون میان جنبش مردم و بخش بزرگی از اپوزیسیون ارتباط رو به بالندگی برقرار شده، اگرچه هنوز کاملاً یکی نیستند.
آقای کریمی در خصوص اپوزیسیون متذکر شدند که اگرچه از وظایفش عقب است، اما اگر بصورت رئال پولتیک نگاه کنیم می بینیم که نسبت به ده سال گذشته پیشرفت های قابل تاکیدی در صفوف آن پدید آمده است. اکنون بسیاری از مولفه های اپوزیسیون می کوشند خود را در سطح کشوری بالا بکشند و در ابعاد ملی عمل کنند. هم اپوزیسیون دامنه بیشتری به خود می گیرد و هم این اعتقاد در میان آن که به موجب آن در صحنه سیاسی کشور دیگرانی هم هستند که باید دیده شوند و شریک تلقی گردند. در خصوص اتحادها آقای کریمی تاکید کردند که اتحاد پایدار، پروژه سیاسی پایدار می خواهد. با اتحاد اتحاد گفتن، زمینه اتحاد فراهم می آید ولی به اتحاد منجر نمی شود. برای گذر از تفرقه به تفاهم بر سر پروژه مشترک ملی نیاز است. این پروژه نمی تواند پایه اش فقط بر نفی و سلب استوار باشد. از نظر ایشان اپوزیسیون دارد به پروژه ملی نزدیک می شود که همان انتخابات آزاد است و انتخابات آزاد می تواند وسیع ترین نیروها را در جامعه حول خود متشکل و متحد کند. اگر از این طریق تحول صورت گیرد ما در فردای حذف جمهوری اسلامی با یک وضعیتی روبرو خواهیم شد که شعور دمکراتیک جامعه، سامان دهنده ساختار سیاسی جامعه باشد. خواست انتخابات آزاد که طبعاً ناظر است بر خواست تحقق پیش شرط هایش، می تواند هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی موجب حمایت شود.
- گرداننده سمینار بعد از پایان سخنرانی نمایندگان احزاب و سازمان های ایرانی، در دو بار متوالی به حاضرین در جلسه فرصت داد که سوالات و ارزیابی های خود را از بحث های صورت گرفته اعلام کنند. سوالات بیشتر بر سر بیلان کار مشترک اپوزیسیون و اینکه چرا اتحادها بر سر حداقل ها صورت نمی گیرد. چرا بجای همکاری بر سر اشتراکات حداقل، نیرویمان بیشتر بر سر اختلافات صرف می شود؟ موانع عدم همکاری ها چیست؟ آیا مناسب نیست که در آنجائی که توافق وجود دارد همکاری ها صورت گیرد و سپس بحث بر سر اختلافات ادامه یابد؟ آیا امکانپذیر است که همکاری های بوجود آمده را منوط به حل دیگر اختلافات موجود نکنیم ؟ آیا در میان شما خط قرمز برای همکاری میان جریانات اپوزیسیون دمکرات وجود دارد؟ بحث واژه ملت و ملیت و حقوق مربوط به آن از دیگر موارد مورد بحث و سوال بعضی از شرکت کنندگان بود.
گرداننده سمینار از نمایندگان احزاب خواست که در وقت کوتاهی که باقی مانده به سوالات پاسخ دهند.
- آقای بهزاد کریمی در پاسخ به بعضی سوالات از جمله همکاری میان اپوزیسیون دمکرات ایران گفتند که، در سازمان ایشان برای همکاری با احزاب و سازمان های دمکرات و تاکید می کنم که نه نیروهای ضد و غیر دمکرات بلکه نیروهایی با سطوح متفاوت از پذیرش دمکراسی و آزادی ها، هیچگونه خط قرمزی وجود ندارد. دیالوگ سازنده، اتحاد عمل های موضعی، اتحاد ملی حول پروژه انتخابات آزاد در ایران، و نیز وحدت های برنامه ایی سطوح مختلف همکاری ها از نظر ما هستند. دست ما در اندازه های مقتضی برای همکاری به سوی همه اپوزیسیون دمکراسی خواه و آزادیخواه گشاده است. اما توجه داشته باشیم که پروژه انتخابات آزاد در ایران می تواند هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی موجب حمایت همگانی شود.
- آقای کمال ارس در پاسخ به بعضی سوالات متذکر شدند که از نظر جبهه ملی حقوق بشر یکی از موارد اصلی است که می تواند مبنای همکاری های اپوزیسیون دمکرات ایران قرار گیرد. ایشان تاکید کردند که تعریف ایشان از واژه های ملت، قوم با بعضی از سوال کنندگان متفاوت است. ایشان متعقد هستند که ملت ایران از اقوام مختلف تشکیل شده است و برای ایشان منطقی است که هر قوم ایرانی بزبان محلی خودش صحبت کند و بدین طریق از آموزش بزبان مادری خود تا پایان دانشگاه برخوردار باشد. هر قوم اختیار کامل در امور فرهنگی منطقه خود داشته باشد و حتی مسئولین منطقه محل زندگی خود را از میان مردم همان منطقه انتخاب کند. آقای ارس در آخر تاکید کردند که بر سر تعاریف واژه ها نباید بدنبال اختلاف ها باشیم بلکه بر سر مسائل حقوقی باید با یکدیگر دنبال توافق ها و وجوه مشترک باشیم.
- آقای صادق زرزا در پاسخ به بعضی سوالات گفتند: که در حزب ایشان برای همکاری ها با احزاب و سازمان های دمکرات خط قرمز وجود دارد و با سازمان هایی که حقوق ملیت ها را قبول نداشته باشند همکاری سیاسی صورت نمی گیرد. با توجه به قبول مورد فوق ما آمادگی هر گونه همکاری با هر جریان سیاسی را داریم. حزب ما در هیچ سندی از تجزیه ایران صحبت و حمایت نکرده است و همواره خودش را در چارچوب ایران تعریف کرده است. اما ایرانی که به حقوق ملیت هایش احترام بگذارند. تاکنون ما هزینه زیادی در این عرصه پرداخته ایم. شاید هیچکس نتواند بگوید که ایرانی تر از کردها ملت دیگری وجود دارد.
- در پایان سمینار گردانده سمینار آقای علی صمد از حاضرین و مهمانان بخاطر حضورشان در جلسه سمینار تشکر کردند و گفتند قرار است سمینارهای دیگری با موضوعات مختلفی در بروکسل با دیگر احزاب ایرانی برگزار شود و امید آن است که در برنامه بعدی طیف های دمکرات و آزادیخواه بیشتری در پیشبرد موضوعات سمینار با ما همراه شوند.
گزارش از بروکسل - علی صمد
در آغاز برنامه، آقای علی صمد پس از خوش آمد گوئی به مهمانان و حاضرین در جلسه از شرکت کنندگان در سمینار خواست که بیاد همه آنانی که در راه آزادی جان عزیزشان را نهادند به احترام بایستیم و دقیقه ای را سکوت کنیم. سپس بعد از معرفی مهمانان از آنها خواسته شد که در وقت خود که ۱۵ دقیقه می باشد تحلیلی کوتاه از اوضاع و احوال ایران بدهند و در ادامه به سوالات زیر پاسخگو باشند؛
۱- آیا اتحاد جریانات دمکرات، آزادیخواه و جمهوریخواه می تواند در جنبش اعتراضی ایران نقش موثر و تاثیرگذار داشته باشد؟
۲- اگر جواب به سوال بالا از طرف شما مثبت است، لطفاً توضیح دهید به چه دلیل یا دلایلی چنین اتحادی میان جریانات فوق صورت نمی گیرد؟ چرا جریانات سیاسی ایران بعد از دو دهه تجربه و آگاهی نسبت به اهمیت اتحادها، هنوز نتوانسته اند بر سر حداقل هایی چون آزادی زندانیان سیاسی، علیه لغو حکم اعدام در ایران و یا مشخصاً بر سر مفاد کنوانسیون حقوق بشر با یکدیگر همکاری مشترک و دائم داشته باشند؟
قبل از شروع سخنرانی مهمانان، متن مشترک کمیته احزاب در بلژیک توسط آقای علی صمد خوانده شد که مهمترین بخش آن چنین بود:
" خانم ها و آقایان و دوستان عزیز؛
وضعیت بحرانی و خطیر کشور و آینده نگران کننده آن، مسئولیت سنگینی را در برابر همه آزادیخواهان ایران، همه احزاب و سازمان های جمهوریخواه و دمکرات اپوزیسیون قرار داده است، ٣۱ سال حاکمیت جمهوری اسلامی و سلطه استبداد مذهبی بر کشور ما، ارکان جامعه، اقتصاد و فرهنگ کشور را از هم گسیخته، هزاران کره کور برای جامعه ما آفریده و راه مشارکت اکثریت مردم و نخبگان آنرا در حیات سیاسی کشور سد کرده است. درماندگی کامل حکومت گران در جاره جوئی و پاسخگویی به انبوه معضلات کشور، و شرایط خطیر و حساس بین المللی آینده را برای کشور ما بسیار حساس و مخاطره آمیز کرده است. در میان طیف وسیع جمهوریخواهان مخالف وضع و نظام حاکم بر کشور، چه در داخل و چه در خارج از ایران، فکر چاره جوئی مشترک برای نجات کشور از دست استبداد و نظام دینی، روزبروز افزایش و رساتر می شود. این فضا در شرایطی تقویت می گردد که میلیون ها ایرانی در سال گذشته در داخل و خارج از کشور به خیابانها آمدند و یکصدا فریاد زدند که انتخابات ریاست جمهوری ژوئن سال ۲۰۰۹، (۲۲ خرداد) باطل است. اما قدرت حاکم با خشونت تمام به مقابله با مردم و تظاهرات مسالمت آمیز آنها برخاست. ارگان های سرکوب سینه نداها و سهراب ها را با گلوله شکافتند، از پشت بام قرارگاه ها مردم را به گلوله بستند، شبانه به خوابگاه دانشجویان یورش بردند، چند تن از دانشجویان را با شقاوت تمام کشتند و دسته دسته جوانان کشور را از خیابان ها و خانه ها ربوده و به اسارتگاه بردند. چندین نفر از هموطنان آزادیخواه کرد کشورمان چون فرزاد کمانگر را بصورت ناجوانمردانه در زندانها اعدام کردند. با این وجود اعتراضات با تغییر شرایط به اشکال گوناگون در سراسر کشور ادامه یافته است. روشن است که جنبش اعتراضی مردم در یکسال و نیم گذشته دستاوردهای بسیار پر باری داشته است؛
- اولین دستاورد آن دگرگونی مناسبات بین حکومتگران و مردم است. رژیم حاکم مشروعیت خود را در بین اکثریت مردم کشور ما از دست داده است. اکنون برای مردم مشخص شده است که تکیه گاه اصلی رژیم نیروی قهر و سرکوب است و رژیم تنها با زور سرنیزه و پول نفت قادر به ادامه حیات است
- دومین دستاورد این حرکت جلب حمایت بی سابقه بین المللی و پشتیبانی گسترده ایرانیان خارج از کشور از جنبش اعتراضی است.
- سومین دستاورد این جنبش حضور قشرها و طیف های گسترده ای از نیروهای اجتماعی از جمله جوانان، زنان ... در آن است.
- چهارمین دستاورد همبستگی بین مردم، بین داخل و خارج از کشور، بین نسل های قبلی و نسل جوان است.
در چنین شرایطی ضروری است که نیروهای دمکرات وآزادیخواه ایرانی در خارج از کشور برای همکاری بر سر حداقل ها ی موجود میان خود هر چه بیشتر اقدامات عملی و مشخص برای حمایت از جنبش اعتراضی موجود کشور، سازمان دهند. در ضمن ضرورت تقویت رابطه میان نیروهای دمکراتیک در داخل و خارج از کشور بیش از هر دوره ای افزایش یافته است. با انجام موارد فوق می شود امیدوار شد که می توان مشترکاً با هم بر موانع و مشکلات موجود در راه تشکیل اتحاد گسترده نیروهای آزادیخواه و دمکراتیک غلبه نمود و اقدامات مشخص و پایداری را برای حمایت از جنبش اعتراضی و دمکراتیک داخل کشور سازمان داد.
هموطنان گرامی؛
اوضاع سیاسی کشور ایجاب می کند که نیروهای اپوزیسیون دمکرات در تمام نقاط کشور با همراهی مردم و بویژه جوانان و زنان، دست در دست هم بگذارند و یکپارچه به مبارزه برخیزند. در طول سال های گذشته همکاری های عملی و نظری میان طیف های معینی از جمهوریخواهان دمکرات با باورها و تعلقات سیاسی متفاوت شکل گرفته است. اما اجازه دهید در این سمینار به شما نمایندگان احزاب سیاسی ایرانی با تاکید بگوییم که تلاش های شما احزاب سیاسی در شرایط کنونی ایران بسیار ناکافی و اندک بوده است.
البته ما به عنوان سازماندهندگان این سمینار آرزومندیم که تلاش های همه ما به پیوند، همبستگی و همیاری همه نیروهای آزادیخواه، عدالتجو و دمکرات ایرانی منجر شود تا بلکه از این طریق بتوانیم دست در دست هم نظامی غیر دینی و متکی بر جمهور مردم و مبتنی بر حقوق بشر و عدالت اجتماعی بنا نهیم و برای ایجاد ایرانی آزاد، مستقل، توسعه یافته، مرفه و آباد که فارغ از هر گونه تبعیض قومی-ملی، جنسیتی، دینی و مسلکی باشد گام های مشترک برداریم".
بعد از صحبت های آقای علی صمد در سمینار، ایشان از آقای صادق زرزا نماینده حزب دمکرات کردستان ایران دعوت کردند که صحبت های خود را بر اساس سوالاتی که پیش تردر اختیار ایشان گذاشته شده بود، آغاز کنند.
- آقای صادق زرزا متذکر شدند که حکومت ایران با هر گونه آزادی در ایران مخالف است. و باید خیلی صریح گفت که خود ما هم در ایجاد این وضعیت مقصر هستیم. چنانکه می دانید همواره در طول حکومت جمهوری اسلامی سرکوب در کردستان بشدت ادامه داشته است. ما از سال ۱٣۵٨ با این حکومت درگیر هستیم و تا امروز بیش از ده هزار پیش مرگ از حزب دمکرات کردستان ایران در این مبارزه کشته و بیش از ۵۰ هزار نفر از مردم منطقه کردستان ایران نیز به قتل رسیده اند. ما در حال حاضر بدلیل وضعیت سیاسی منطقه مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته ایم و بجای آن به مبارزه سیاسی و مدنی روی آورده ایم. البته حزب ما هنوز نیروهای پیش مرگ خود را حفظ کرده است. جنگ مسلحانه برای حزب ما گزینه ای است که الآن از آن دفاع نمی کنیم ولی آنرا هم رد نکرده ایم. در حال حاضر پیش مرگ های ما در قرارگاه های حزبی بجای آموزش نظامی، آموزش سیاسی می بینند. و در ضمن برای ما مثل روز روشن است که تنها یک حزب یا جریان یا یک ملت نمی تواند به تنهایی فعالیت و مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی را پیش ببرد. ما شش ملیت در ایران داریم. اتحاد داوطلبانه این شش ملیت می تواند به کشورمان کمک کند.
آقای زرزا در خصوص جنبش سبز گفتند که این صحت ندارد که کردها در این جنبش اعتراضی شرکت نداشتند یا ندارند. شکل شرکت ما متفاوت است. بدلیل میلیتاریزه بودن مناطق کردستان ایران و نیز عدم وجود شهرهای بزرگ امکان تظاهرات بزرگ در کردستان وجود ندارد. اما در تهران کردها در جنبش اعتراضی شرکت دارند و حتی در این جنبش شهدایی هم داده اند. جنبش سبز رهبر مشخصی نداشت و کسانی صاحب این جنبش سبز شدند که طرفدار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد هستند و این بر خلاف نظر کسانی است که در این جنبش شعار مرگ بر دیکتاتوری می دهند. ما نیروهای سیاسی نتوانستیم از این جنبش استفاده مطلوب کنیم. جمهوری اسلامی توسط ارگان های سرکوب توانسته این جنبش را سرکوب کند. و ما بعنوان اپوزیسیون همواره در حال در جا زدن هستیم و به یک عبارت داریم کم کاری می کنیم. همه ما می دانیم که در جمهوری اسلامی، ولایت فقیه اصلی است که برای همه تصمیم می گیرد و این یک اصل ننگین است.
در این بخش از برنامه نوبت به آقای کمال ارس نماینده جبهه ملی ایران- اروپا، رسید و گرداننده سمینار از ایشان خواستند که صحبت های خود را در چارچوب سوالاتی که پیش تر در اختیار ایشان گذاشته شده بود، آغاز کنند.
- آقای کمال ارس متذکر شدند که بخشی از صحبت های ایشان توسط آقای علی صمد گفته شد. ایشان تاکید داشتند که اطلاعات که از ایران می رسد همگی نشان از این دارد که جمهوری اسلامی برای مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور هیچ برنامه روشنی ندارد و فقط با سرکوب مسائل را پیش می برد. و این نشاندهنده این موضوع است که جمهوری اسلامی به ته خط رسیده است. ایشان در بخشی دیگر از صحبت های خود گفتند که متاسفانه ما ایرانی ها هنوز نتوانستیم یک اپوزیسیون متحد که دارای برنامه نیز باشد، داشته باشیم. البته ما می توانیم اتحاد عمل داشته باشیم. اما فرق این اتحاد با اتحاد دوران شاه در زمان انقلاب در این است که ما از امروز حکومت آینده را تعیین می کنیم. کاری که در آن دوران(سال ۵۷ ) انجام ندادیم. متاسفانه در سازمان های سیاسی ایران انشعاب های متعددی روی داده است. نزدیک به ٣٣ سال است که در خارج نتوانستیم با هم باشیم. امروز با هم فعالیت کردن بسیار دشوارتر از زمان شاه می باشد.
آقای کمال ارس در بخشی دیگر از صحبت های خود متذکر شدند امروزه فدرالیسم را احزاب کرد ایرانی مطرح می کنند. البته هر جریانی حقش است که هر شکل و سیستمی را که برای ایران آینده مناسب و ایده آل می داند، مطرح کند. از این نظر مشکلی نیست. اما همه ما باید بپذیریم که در چارچوب قوانین حقوق بشر مبارزه کنیم. این قوانین نمی گوید که فقط آزادی می خواهد بلکه پیش شرط های یک انتخابات آزاد را نیز تعیین می کند. در واقع ما یک برنامه کلی دستمان است و می توانیم حدی از این برنامه را برای ایران آینده در نظر بگیریم. البته مناسب است که هر طرحی با توجه به زمینه تاریخی و اجتماعی کشور تحقق پیدا کند. من برای ایران آینده می توانم بهترین حکومت ها را مطرح کنم. اما درست است که اول زمینه موجود آنرا در ایران بسنجیم. سپس باید تلاش کنیم که یک اتحاد بین اپوزیسیون برای درک یگانه بوجود آید. در آن هنگام است که می توان روی چنین مدل هایی برای ایران پافشاری کرد. ما هیچ مخالفتی با این یا آن مدل برای حکومت آینده ایران نداریم. این کار، امری کارشناسانه است. ما باید شرایط سیاسی را آماده کنیم و در دست کارشناسان قرار دهیم. اگر ما با یک تصور یا مدل از پیش ساخته بیایم و واقعیت را بدوزیم و بخواهیم آنرا اجرا کنیم، این روش منجر به اختلاف اساسی میان ما می شود.
آقای کمال ارس در خصوص جنبش سبز گفتند این جنبش اگر اسمش سبز است اما درونش رنگارنگ است. در این جنبش از سلطنت طلبان، مجاهدین، چپ ها و نیروهای ملی گرفته تا اصلاح طلبان حضور دارند. از این جنبش باید با تمام ضعف ها و کمبودهایی که دارد حمایت کرد. یکی از قیود ما اصل جدایی دین از دولت است. در واقع ما خواهان یک حکومت لائیک و سکولار هستیم. یکی از اشکال این جنبش این است که بخش هایی از ملت ایران در این حرکت هنوز شرکت ندارند. بنابر این همبستگی ملی که ضروری است هنوز بوجود نیآمده است و ما باید مشترکاً آنرا بسازیم. این ملت هنگامی پیروز بوده که همبستگی ملی داشته است. ( ما در دوران مشروطه، دوران ملی کردن صعنت نفت، دوران انقلاب و نیز در زمان جنگ تحمیلی عراق و ایران همبستگی ملی را تجربه کرده ایم). ایشان متذکر شدند که جنبش سبز در این مرحله شکست خورده است.
در این بخش از برنامه نوبت به آقای بهزاد کریمی نماینده سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، رسید و گرداننده سمینار از ایشان خواستند که صحبت های خود را در چارچوب سوالاتی که پیش تردر اختیار ایشان گذاشته شده بود، آغاز کنند.
- بهزاد کریمی در تحلیل کوتاه خود از اوضاع سیاسی کنونی کشور گفتند که: بررسی اوضاع و احوال ایران بیانگر فلاکت ملی و اجتماعی توام با نشانه هایی از گشایش ها در جامعه است. ما از یک طرف فاجعه و از طرف دیگر امید را برای جامعه می بینیم. ایشان دلایل خود را با استنتاج از وضعیت سه مولفه اصلی: حاکمیت، مردم و اپوزیسیون فرمولبندی کردند. تا آنجایی که به حاکمیت بر می گردد موضوع اینست که حاکمیت به قدرت رسیده از طریق یک انقلاب توده ای وسیع، کارش حالا بجایی رسیده که فقط می تواند بر قدرت سرکوب تکیه کند. در واقع نظامی که عناصر اصلاح طلبش را بیرون بریزد، نشان می دهد که آخرین عناصر حیاتمند خود را وا می نهد. و این نشانه آنست که به مرگ خود نزدیک ترمی شود، هر چند که برای مدتی سرکوب کند و یا که بخاطر زنده ماندنش سر و صدا راه بیندازد. آقای کریمی در ادامه صحبت های خود تاکید داشتند که در این سیستم عناصر جمهوریت تقربیاً و درعمل از بین رفته است. این سیستم هر چه بیشتر خود را به صراحت در ولایت فقیه تعریف می کند و مردم از طریق تجربه شان جمهوری اسلامی را درسیستم استبداد ولی فقیه می شناسند و منشاء استبداد کنونی را در حاکمیت فقهی باز می یابند. و این، همان روزنه ایی از گشایش ها است و امید به تحولات بزرگ سیاسی در کشور. اما اینکه مردم و کشور با مخاطرات و مشکلات اساسی هم روبرو یند، از نظر سخنران روی دیگر سکه است و این نشانگر فاجعه است.
آقای بهزاد کریمی در خصوص جنبش سبز گفتند که این جنبش را نمی توان فقط با انتخابات یکسال و نیم گذشته تعریف کرد. این جنبش، حاصل یک مقاومت سنگین و رنگارنگ سه دهه ایی در برابر یک حاکمیت استبدادی است. از نظر اقای کریمی این جنبش شکست نخورده است بلکه سرکوب شده است. و شکست نخورده است قبل از همه به این دلیل که، این جنبش یک جنبش اجتماعی است، بر مدنیت استوار است، مطالبه محور است و ابزار عمل و نگاهش متعلق به مدرنیته. در دو سال گذشته در عرصه جهانی این جنبش جزء بهترین نمونه های جنبش های معاصر بوده است. البته لازم به توجه است که این جنبش در حال حاضر با مشکلات اساسی مواجه است. اما با این وجود، جنبش هر چه بیشتر اجتماعی می شود و بیشتر به اعماق می رود. این جنبش متکثر است و هر حرکت آزادیخواهانه ای شریک و یا بخشی ارگانیک از این جنبش پلورالیستیی است. جنبش سبز، در مسیر فوق پیش می رود. و این نشانه امید است که البته از میان سنگلاخ ها راه خود باز میکند. از نظر ایشان اکنون میان جنبش مردم و بخش بزرگی از اپوزیسیون ارتباط رو به بالندگی برقرار شده، اگرچه هنوز کاملاً یکی نیستند.
آقای کریمی در خصوص اپوزیسیون متذکر شدند که اگرچه از وظایفش عقب است، اما اگر بصورت رئال پولتیک نگاه کنیم می بینیم که نسبت به ده سال گذشته پیشرفت های قابل تاکیدی در صفوف آن پدید آمده است. اکنون بسیاری از مولفه های اپوزیسیون می کوشند خود را در سطح کشوری بالا بکشند و در ابعاد ملی عمل کنند. هم اپوزیسیون دامنه بیشتری به خود می گیرد و هم این اعتقاد در میان آن که به موجب آن در صحنه سیاسی کشور دیگرانی هم هستند که باید دیده شوند و شریک تلقی گردند. در خصوص اتحادها آقای کریمی تاکید کردند که اتحاد پایدار، پروژه سیاسی پایدار می خواهد. با اتحاد اتحاد گفتن، زمینه اتحاد فراهم می آید ولی به اتحاد منجر نمی شود. برای گذر از تفرقه به تفاهم بر سر پروژه مشترک ملی نیاز است. این پروژه نمی تواند پایه اش فقط بر نفی و سلب استوار باشد. از نظر ایشان اپوزیسیون دارد به پروژه ملی نزدیک می شود که همان انتخابات آزاد است و انتخابات آزاد می تواند وسیع ترین نیروها را در جامعه حول خود متشکل و متحد کند. اگر از این طریق تحول صورت گیرد ما در فردای حذف جمهوری اسلامی با یک وضعیتی روبرو خواهیم شد که شعور دمکراتیک جامعه، سامان دهنده ساختار سیاسی جامعه باشد. خواست انتخابات آزاد که طبعاً ناظر است بر خواست تحقق پیش شرط هایش، می تواند هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی موجب حمایت شود.
- گرداننده سمینار بعد از پایان سخنرانی نمایندگان احزاب و سازمان های ایرانی، در دو بار متوالی به حاضرین در جلسه فرصت داد که سوالات و ارزیابی های خود را از بحث های صورت گرفته اعلام کنند. سوالات بیشتر بر سر بیلان کار مشترک اپوزیسیون و اینکه چرا اتحادها بر سر حداقل ها صورت نمی گیرد. چرا بجای همکاری بر سر اشتراکات حداقل، نیرویمان بیشتر بر سر اختلافات صرف می شود؟ موانع عدم همکاری ها چیست؟ آیا مناسب نیست که در آنجائی که توافق وجود دارد همکاری ها صورت گیرد و سپس بحث بر سر اختلافات ادامه یابد؟ آیا امکانپذیر است که همکاری های بوجود آمده را منوط به حل دیگر اختلافات موجود نکنیم ؟ آیا در میان شما خط قرمز برای همکاری میان جریانات اپوزیسیون دمکرات وجود دارد؟ بحث واژه ملت و ملیت و حقوق مربوط به آن از دیگر موارد مورد بحث و سوال بعضی از شرکت کنندگان بود.
گرداننده سمینار از نمایندگان احزاب خواست که در وقت کوتاهی که باقی مانده به سوالات پاسخ دهند.
- آقای بهزاد کریمی در پاسخ به بعضی سوالات از جمله همکاری میان اپوزیسیون دمکرات ایران گفتند که، در سازمان ایشان برای همکاری با احزاب و سازمان های دمکرات و تاکید می کنم که نه نیروهای ضد و غیر دمکرات بلکه نیروهایی با سطوح متفاوت از پذیرش دمکراسی و آزادی ها، هیچگونه خط قرمزی وجود ندارد. دیالوگ سازنده، اتحاد عمل های موضعی، اتحاد ملی حول پروژه انتخابات آزاد در ایران، و نیز وحدت های برنامه ایی سطوح مختلف همکاری ها از نظر ما هستند. دست ما در اندازه های مقتضی برای همکاری به سوی همه اپوزیسیون دمکراسی خواه و آزادیخواه گشاده است. اما توجه داشته باشیم که پروژه انتخابات آزاد در ایران می تواند هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی موجب حمایت همگانی شود.
- آقای کمال ارس در پاسخ به بعضی سوالات متذکر شدند که از نظر جبهه ملی حقوق بشر یکی از موارد اصلی است که می تواند مبنای همکاری های اپوزیسیون دمکرات ایران قرار گیرد. ایشان تاکید کردند که تعریف ایشان از واژه های ملت، قوم با بعضی از سوال کنندگان متفاوت است. ایشان متعقد هستند که ملت ایران از اقوام مختلف تشکیل شده است و برای ایشان منطقی است که هر قوم ایرانی بزبان محلی خودش صحبت کند و بدین طریق از آموزش بزبان مادری خود تا پایان دانشگاه برخوردار باشد. هر قوم اختیار کامل در امور فرهنگی منطقه خود داشته باشد و حتی مسئولین منطقه محل زندگی خود را از میان مردم همان منطقه انتخاب کند. آقای ارس در آخر تاکید کردند که بر سر تعاریف واژه ها نباید بدنبال اختلاف ها باشیم بلکه بر سر مسائل حقوقی باید با یکدیگر دنبال توافق ها و وجوه مشترک باشیم.
- آقای صادق زرزا در پاسخ به بعضی سوالات گفتند: که در حزب ایشان برای همکاری ها با احزاب و سازمان های دمکرات خط قرمز وجود دارد و با سازمان هایی که حقوق ملیت ها را قبول نداشته باشند همکاری سیاسی صورت نمی گیرد. با توجه به قبول مورد فوق ما آمادگی هر گونه همکاری با هر جریان سیاسی را داریم. حزب ما در هیچ سندی از تجزیه ایران صحبت و حمایت نکرده است و همواره خودش را در چارچوب ایران تعریف کرده است. اما ایرانی که به حقوق ملیت هایش احترام بگذارند. تاکنون ما هزینه زیادی در این عرصه پرداخته ایم. شاید هیچکس نتواند بگوید که ایرانی تر از کردها ملت دیگری وجود دارد.
- در پایان سمینار گردانده سمینار آقای علی صمد از حاضرین و مهمانان بخاطر حضورشان در جلسه سمینار تشکر کردند و گفتند قرار است سمینارهای دیگری با موضوعات مختلفی در بروکسل با دیگر احزاب ایرانی برگزار شود و امید آن است که در برنامه بعدی طیف های دمکرات و آزادیخواه بیشتری در پیشبرد موضوعات سمینار با ما همراه شوند.
گزارش از بروکسل - علی صمد
آنچه خانواده شهیدان مظلوم سال گذشته خواستهاند و روزی به آن خواهند رسید
خونبهای شهدای جنبش سبز: آگاهی و آزادی
کلمه – گروه سیاسی: اعلام بیگناهی و آزادی همه زندانیان سیاسی، خونبهایی است که مادر یکی از شهدای جنبش سبز برای اعلام گذشت از خون فرزندش اعلام کرده است. خانواده شهدای کهریزک نیز ضمن اعلام گذشت از دو ماموری که به اتهام قتل این سه شهید محکوم به قصاص شدهاند، معرفی و محاکمه آمران جنایات کهریزک را خواستار شدهاند و از جملهی آنها، پدر محسن روحالامینی تاکید کرده که ریخته شدن خون فرزندش، از مرگ هزاران نفر دیگر جلوگیری کرده است. دیگر خانوادهها نیز صحبتهای مشابهی را مطرح کردهاند و چکیدهی همهی آنها چیزی این نیست که این خانوادهها تاوان خون عزیزان خود را نه در پول و نه قصاص، بلکه در دو آرمان سبز جستوجو میکنند: آگاهی و آزادی.
کسی نمیتواند در این موضوع تردید کند که برای مادری که فرزندش را بیست و چند سال با خون دل بزرگ کرده، سخت است که او را کشته شده ببیند و از گذشتن از خون او سخن بگوید. چه برسد به اینکه این فرزند، مظلوم کشته شده باشد، عاملان مرگ او حاضر به پذیرش مسئولیت در قبال خونی که ریختهاند، نباشند و حتی نحوهی کشته شدن او را هم مشخص نکنند.
احساس و روحیه این مادر را نمیتوان تصور هم کرد، وقتی که درباره مرگ پسرش میگوید: “هنوز نمیتوانم باور کنم. سهراب برای من خیلی عزیز بود. باورم نمیشود، برای من قابل هضم نیست چطور یک هموطن روی هموطن خود اسلحه بکشد. کجای دین و قرآن گفته یک مسلمان میتواند مسلمان دیگر را بکشد، از بالای پل پرت کند، با ماشین از رویش رد شود یا با اسلحه بکشد؟”
اما پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی، روحیهای فراتر از اینها دارد، چرا که نه تنها خود و فرزندش را متعلق به جنبش سبز میداند، بلکه با دور ریختن کینه و انتقامجویی، میگوید: “اگر همه زندانیان سیاسی را با اعلام برائت آزاد کنند از خون سهراب می گذرم، چون حداقل می دانم خون فرزندم باعث آزادی دیگران شده است. اما اگر قرار باشد که فرزندم را که کشته اند و زندانیان هم در زندان باشند از خون سهراب نمی گذرم و تا مشخص نشدن قاتلش ساکت نخواهم بود.”
این روحیه را خانواده سه شهید کهریزک هم دارند و داشتند، وقتی که با وجود کامل نشدن پرونده جنایت کهریزک پس از یک سال و نیم، نوشتند: “ما صاحبان خون به ناحق ریخته شده فرزندانمان، با گذشت از قصاص دو مجری این جنایت که محکوم به اعدام گردیده اند و تاکید بر اجرای سایر مجازات ها در مورد آنها بیش از پیش خود را در مسیر خونخواهی و پیگرد آمران و عاملان اصلی جنایت که مصونیت های رسمی و غیر رسمی آنها در حال فروریختن است، قرار خواهیم داد تا از یکطرف اثبات کنیم که انسان های حقیر، کم ظرفیت و انتقامجویی نیستیم که از قصاص و ریختن خون انسان هایی که ملعبه دست قانون شکنان خودسر بوده اند، لذت ببریم و خانواده های مستضعف و بیگناه آنها را نیز همچون خود داغدار کنیم و از طرف دیگر پیگیری هایمان نیز برای اصلاح رویه ها درحد ممکن می باشد ونیک می دانیم که فرزندان ما با مظلومیت سرخ خود،چهره کریه عده ای سیاه روی را افشا کردند که البته این دست آورد کمی نیست و قطعا، شادی روح آنها نیز با همین تصمیم قرین است.”
مادر سهراب، آزادی زندانیان سیاسی را شرط گذشت از خون فرزند شهیدش اعلام میکند، پدر محسن روحالامینی شهادت فرزندش را خونبهای افشای جنایات کهریزک و عامل جلوگیری از مرگ هزاران نفر دیگر میداند و خانواده شهدای کهریزک در ازای گذشت از قاتلان، خواستار معرفی و محاکمه آمران اصلی و روشن شدن ابعاد جنایات با هدف جلوگیری از تکرار آنها هستند. یکی آزادی را خونبهای شهیدش اعلام میکند و دیگری آگاهی را.
مصاحبه مادر شهید سهراب اعرابی با کلمه، بیانیه خانوادههای سه شهید کهریزک و دیگر سخنان خانواده شهیدان سبز در این یک ساله را باید بارها و بارها خواند و به روزی امید بست که این خانوادههای مظلوم به خواستههای خود و خونبهای شهیدانشان که خواستههای یک ملت است، برسند: آگاهی و آزادی.
انتقال علي اكبر نظري به زندان قزل حصار و غلامرضا غلامحسيني به قرنطينه رجايي شهر
خبرگزاری هرانا - علی اکبر نظری از اعضای سندیکای اتوبوسرانی تهران و حومه که چندی پیش پس به صورت تلفنی به شعبه دوم ویژه امنیت احضار و پس از مراجعه در همان مکان بازداشت و هم اکنون به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
لازم به یاد اوریست هم اكنون رضا شهابی ، ابراهیم مددی از ديگر اعضاي سنديكاي اتوبوسراني تهران و حومه هم در زندان اوين به سر ميبرند. بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" همچنين اقاي غلامرضا غلامحسيني عضو هييت مديره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و از اعضاي شوراي همبستگي براي دمكراسي و حقوق بشر در ايران نيز به قرنطينه زندان رجايي شهر كرج منتقل شد.
لازم به یاد اوریست هم اكنون رضا شهابی ، ابراهیم مددی از ديگر اعضاي سنديكاي اتوبوسراني تهران و حومه هم در زندان اوين به سر ميبرند. بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" همچنين اقاي غلامرضا غلامحسيني عضو هييت مديره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و از اعضاي شوراي همبستگي براي دمكراسي و حقوق بشر در ايران نيز به قرنطينه زندان رجايي شهر كرج منتقل شد.
وی در 12 آبان ماه سال جاری در یک مغازه کافی نت توسط نیروهای امنیتی بازداشت و از انجا به بند اطلاعات زندان رجایی شهر منتقل شد. وی در مدت بازداشت خود در این بند به شدت تحت شکنجه های فیزیکی و روحی بوده است.
این زندانی سیاسی چندین بار از سوی مقامات امنیتی و قضایی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود و اخرین بار فرزند وی توسط مامورین اطلاعاتی در شهر کرج به گروگان گرفته شده بود تا با فشار بر غلامحسینی وی خود را به اطلاعات معرفی نماید.
سعيد پورحيدر به پنج سال حبس محكوم شد
خبرگزاری هرانا - سعید پورحیدر ، روزنامه نگار و وبلاگ نویس که هفدهم مهرماه برای دومین بار در یکسال گذشته بازداشت شده بود با رای شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به پنج سال حبس محکوم شد .
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" وی سه شنبه هفته گذشته پس از 52 روز بازداشت در بند 350 زندان اوین در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباس محاکمه و به اتهام " اجتماع و تبانی با هدف ارتکاب جرائم علیه امنیت کشور " به پنج سال حبس که به مدت 5 سال به حالت تعلیق در آمد، محکوم شد.
لازم به ذکر است فعالیت تیلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ، توهین به مقدسات و زیر سوال بردن احکام اسلام ، اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی ، اجتماع و تبانی با هدف ارتکاب جرائم علیه امنیت کشور و توهین به رییس جمهور پنج اتهام این روزنامه نگار بود که در شعبه چهار بازپرسی دادسرای اوین به وی تفهیم شده بود .
قبل از صدور کیفر خواست و در مرحله بازپرسی ، براي دو اتهام توهین به رییس جمهور و توهین به مقدسات و زیر سوال بردن احکام اسلامی قرار منع تعقيب صادر شده بود كه دادگاه انقلاب نیز از دو اتهام دیگر اخلال در نظم عمومي و فعاليت تبليغي عليه نظام وی را تبرئه و به اتهام اجتماع و تباني به قصد براندازي ، دادگاه براي اين روزنامه نگار پنج سال حبس تعزيري در نظر گرفت كه اين حكم به مدت پنج سال به حالت تعليق درآمد .
سعيد پورحيدرشانزدهم بهمن سال گذشته توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و پس تحمل يكماه انفرادي در بند 240 زندان اوين آزاد شد . وي براي دومين بار در هجدهم مهرماه سالجاري بازداشت و بند 350 منتقل شد
بازجویی یکی دیگر از اعضای خانواده عابدی باخدا
خبرگزاری هرانا - مامورین وزارت اطلاعات مدتی پیش به منزل یکی از خانواده های عابدی باخدا در رشت یورش بردند و فرزند آنها را دستگیر و برای مدت طولانی تحت بازجویی و مورد تهدید قرار دادند.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، مامورین وزارت اطلاعات رشت در پی یورش خود دانش آموز 15 ساله عرفان عابدی باخدا را دستگیر و به اداره اطلاعات رشت در نیروی دریایی منتقل کردند.آنها همچنین وسایل شخصی این خانواده مانند کامپیوتر،تلفن همراه،رسیور ماهواره و سایر وسایل را با خود بردند.
بازجویان وزارت اطلاعات عرفان عابدی باخدا را برای مدتی طولانی مورد بازجویی و تهدید قرار دادند و به او تاکید کردند که رفت و آمد های خانوادگی خود را با عمویش(زندانی سیاسی هادی عابدی باخدا ) باید قطع کند در غیر اینصورت او را مورد محاکمه و زندانی خواهند کرد.
در طی هفته های گذشته مامورین وزارت اطلاعات بارها به خانواده های عابدی باخدا یورش بردند و خانم مهری جوان محجوب دوست همسر زندانی سیاسی عابدی باخدا را دستگیر و چند روز در بازداشت مورد بازجویی خود قرار دادند و پس از آن با صدور قرار وثیقه سنگین او را آزاد کردند.
لازم به یادآوری خانواده عابدی با خدا از زندانیان سیاسی دهۀ 60 در رشت می باشند و یکی از اعضای خانواده آنها به نام هرمز عابدی باخدا در دهۀ 60 به خاطر هواداری از سازمان مجاهدین خلق اعدام شده است.
كاميونداران در برابر مجلس تجمع كردند
خبرگزاری هرانا - تعدادي از كاميونداران T300 صبح امروز در مقابل ساختمان بهارستان تجمع كردند.
به گزارش فارس، جمعي از كاميونداران نيسان T300 صبح امروز يكشنبه در مقابل ساختمان بهارستان تجمع كردند.
اين كاميونداران نسبت به نوع كيفيت كاميونهاي فروخته شده توسط شركت خودروسازي سايپا اعتراض داشته و با شعارها و نصب پلاكاردهايي از علي لاريجاني رئيس مجلس و نمايندگان خواهان رسيدگي به اين موضوع شدند. براساس اين گزارش تجمع و اعتراض كاميونداران نيسان T300 براي چندمين بار است كه در هفتههاي اخير در مقابل ساختمان بهارستان انجام ميشود.
به گزارش فارس، جمعي از كاميونداران نيسان T300 صبح امروز يكشنبه در مقابل ساختمان بهارستان تجمع كردند.
اين كاميونداران نسبت به نوع كيفيت كاميونهاي فروخته شده توسط شركت خودروسازي سايپا اعتراض داشته و با شعارها و نصب پلاكاردهايي از علي لاريجاني رئيس مجلس و نمايندگان خواهان رسيدگي به اين موضوع شدند. براساس اين گزارش تجمع و اعتراض كاميونداران نيسان T300 براي چندمين بار است كه در هفتههاي اخير در مقابل ساختمان بهارستان انجام ميشود.
درخواست مجازات اعدام برای بر هم زنندگان طرح هدفمندی یارانه ها
خبرگزاری هرانا - عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی گفت: دستگاه قضایی و مسئولان اجرایی کشور باید با افراد و عوامل سازمان یافته ای که قصد برهم زدن و تخریب در اجرای طرح هدفمندکردن یارانه ها را دارند، مجازات اعدام در نظر بگیرد.
عزت الله یوسفیان ملا در گفتگو با خبرنگار مهر در آمل اظهار داشت: طرح هدفمند کردن یارانه ها در کشورمان به یک قانون تبدیل شده و همه باید در اجرای قانون همکاری کنند. وی افزود: در اجرای این طرح و قانون نوپای کشور، دستگاه های نظارتی نظیر تعزیرات حکومتی، دادگاه های عمومی و انقلاب و اصناف در نظارت و بازرسی از واحدها نقش تعیین کننده و وظیفه مهمی دارند.
یوسفیان با بیان اینکه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، مسئله عدالت و شعار اصلی نظام است، تصریح کرد: این طرح با موجودیت بخش اقتصادی نظام گره خورده و نمی توان این بخش از نظام را فراموش کرد.
وی تاکید کرد: در اجرای این طرح مهم و انقلابی، نباید به خاطر چند نفر رفاه طلب و فرصت طلب که قصد اختلال و بی نظمی دارند کوتاه آمد بلکه باید با آنان قاطعانه برخورد و حتی مجازات اعدام را برای آنان به مرحله اجرا گذاشت.
نماینده مردم شهرستان آمل در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: در هر صورت باید به سمتی برویم که قیمت ها واقعی شود.
یوسفیان ملا با اشاره به اینکه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه هاباید به تدریج و با شیب ملایم در کشورمان اجرا شود، اضافه کرد: اجرای این طرح باید به گونه ای پیش برود که به قشرهای متوسط و کم درآمد جامعه فشار نیاید.
عزت الله یوسفیان ملا در گفتگو با خبرنگار مهر در آمل اظهار داشت: طرح هدفمند کردن یارانه ها در کشورمان به یک قانون تبدیل شده و همه باید در اجرای قانون همکاری کنند. وی افزود: در اجرای این طرح و قانون نوپای کشور، دستگاه های نظارتی نظیر تعزیرات حکومتی، دادگاه های عمومی و انقلاب و اصناف در نظارت و بازرسی از واحدها نقش تعیین کننده و وظیفه مهمی دارند.
یوسفیان با بیان اینکه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، مسئله عدالت و شعار اصلی نظام است، تصریح کرد: این طرح با موجودیت بخش اقتصادی نظام گره خورده و نمی توان این بخش از نظام را فراموش کرد.
وی تاکید کرد: در اجرای این طرح مهم و انقلابی، نباید به خاطر چند نفر رفاه طلب و فرصت طلب که قصد اختلال و بی نظمی دارند کوتاه آمد بلکه باید با آنان قاطعانه برخورد و حتی مجازات اعدام را برای آنان به مرحله اجرا گذاشت.
نماینده مردم شهرستان آمل در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: در هر صورت باید به سمتی برویم که قیمت ها واقعی شود.
یوسفیان ملا با اشاره به اینکه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه هاباید به تدریج و با شیب ملایم در کشورمان اجرا شود، اضافه کرد: اجرای این طرح باید به گونه ای پیش برود که به قشرهای متوسط و کم درآمد جامعه فشار نیاید.
وی اجرای درست، کامل و دقیق طرح هدفمندکردن یارانه ها را نیازمند اقدامات موثرفرهنگی دانست و گفت: در اجرای این طرح باید کارفرهنگی صورت گیرد و اطلاعات مورد نیاز این طرح به افراد داده شود تا همگان بدانند اجرای این طرح چه مزایای مهمی برای کشور و نظام اقتصادی دارد.
عضوکمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی با تاکید بر اینکه همراهی و همکاری مردم و نظارت دقیق دولت در اجرای طرح مهم و ضروری است، خاطرنشان کرد: دولت باید در اجرای این طرح به نحوی اجرا کند که شیب اجرای طرح ملایم و برای مردم پذیرا، تا بخوبی در کشورمان اجرا شود.
ابراز نگرانی گزارشگران بدون مرز، از احضار و احتمال بازداشت عماد باقی
خبرگزاری هرانا - در پی احضار مجدد عماد باقی، گزارشگران بدون مرز نگرانی عميق خود را از احضار و احتمال بازداشت مجدد عمادالدين باقی چهره نامدار روزنامهنگاری و دفاع از حقوق بشر در ايران اعلام کرد.
به گزارش جرس، عمادالدین باقی نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، پس از تحمل چهار سال و نیم به اتهامات سیاسی، مطبوعاتی و حقوق بشری بار دیگر برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان فرا خوانده شد و باید روز يکشنبه ۱۴ آذر ماه خود را برای اجرای حکم به زندان اوين معرفی کند. گزارشگران بدون مرز در تارنمای خود خاطرنشان ساخته است:
ما از اين احضار که می تواند منجر به زندانی شدن عمادالدين باقی شود عميقا نگران هستيم. عمادالدين باقی هم اکنون بيمار و تحت درمان پزشکی است و از نظر جسمی وضعيت شکنندهای دارد. ما ازکشورهای اروپايی مذاکراه کننده با ايران میخواهيم که وضعيت اين مدافع آزادی بيان در ايران را مد نظر قرار دهند.
عمادالدين باقی، در تاريخ ٧ دی ۱۳۸۸ ماه در پی موج دستگيری سامان داده شده از سوی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، بازداشت و به زندان اوين انتقال يافت. وی در اول تيرماه سال جاری از زندان با سپردن وثيقه آزاد شد. در همان ماه سردبير روزنامههای توقيف شده فتح و جمهوريت از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران در ارتباط با پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان به يک سال زندان و پنج سال محروميت از فعاليتهای مطبوعاتی و مدنی، و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب انقلاب اسلامی تهران، برای مصاحبه با آيتالله منتظری و پخش آن از سوی تلويزيون فارسی بی بی سی به شش سال زندان محکوم شده است. اين روحانی عالی مقام شيعه و معترض برجسته حکومت اسلامی در دی ماه سال گذشته چشم از جهان فرو بست.
عمادالدين باقی بينان گذار انجمن دفاع از حقوق زندانيان، از سال ١٣٧٩ چندين بار بازداشت و بيش از هشتاد بار به دادگاه ها و دفاتر نيروهای امنيتی احضار و مورد بازجويی قرار گرفته است. عمادالدين باقی در زندان چندين بار قربانی نارسايی قلبی و در بيمارستان بستری شده بود.
به گزارش جرس، عمادالدین باقی نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، پس از تحمل چهار سال و نیم به اتهامات سیاسی، مطبوعاتی و حقوق بشری بار دیگر برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان فرا خوانده شد و باید روز يکشنبه ۱۴ آذر ماه خود را برای اجرای حکم به زندان اوين معرفی کند. گزارشگران بدون مرز در تارنمای خود خاطرنشان ساخته است:
ما از اين احضار که می تواند منجر به زندانی شدن عمادالدين باقی شود عميقا نگران هستيم. عمادالدين باقی هم اکنون بيمار و تحت درمان پزشکی است و از نظر جسمی وضعيت شکنندهای دارد. ما ازکشورهای اروپايی مذاکراه کننده با ايران میخواهيم که وضعيت اين مدافع آزادی بيان در ايران را مد نظر قرار دهند.
عمادالدين باقی، در تاريخ ٧ دی ۱۳۸۸ ماه در پی موج دستگيری سامان داده شده از سوی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، بازداشت و به زندان اوين انتقال يافت. وی در اول تيرماه سال جاری از زندان با سپردن وثيقه آزاد شد. در همان ماه سردبير روزنامههای توقيف شده فتح و جمهوريت از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران در ارتباط با پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان به يک سال زندان و پنج سال محروميت از فعاليتهای مطبوعاتی و مدنی، و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب انقلاب اسلامی تهران، برای مصاحبه با آيتالله منتظری و پخش آن از سوی تلويزيون فارسی بی بی سی به شش سال زندان محکوم شده است. اين روحانی عالی مقام شيعه و معترض برجسته حکومت اسلامی در دی ماه سال گذشته چشم از جهان فرو بست.
عمادالدين باقی بينان گذار انجمن دفاع از حقوق زندانيان، از سال ١٣٧٩ چندين بار بازداشت و بيش از هشتاد بار به دادگاه ها و دفاتر نيروهای امنيتی احضار و مورد بازجويی قرار گرفته است. عمادالدين باقی در زندان چندين بار قربانی نارسايی قلبی و در بيمارستان بستری شده بود.
اسماعیل سلمانپور و فرزاد اسلامی بازداشت شدند
خبرگزاری هرانا - اسماعیل سلمانپور عضو سابق شورای عمومی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به همراه فرزاد اسلامی دانشجوی حقوق دانشگاه آزاد تهران مرکز و دبیر سابق تشکیلات کانون دانشجویان مسلمان بازداشت شدند.
به گزارش دانشجو نیوز، در آستانه ۱۶ آذر و در حالیکه دانشجویان دانشگاه های مختلف ضمن اعلام فراخوان برای برپایی باشکوه روز دانشجو خواهان آزادی تمامی دانشجویان در بند شده بودند، بازداشت های جدید از افزایش فشار بر فعالین دانشجویی در آستانه روز دانشجو حکایت دارد. اسماعیل سلمانپور فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر پیش از این نیز در ۱۷ بهمن سال ۱۳۸۷ در چهاردهمین مراسم سالگرد درگذشت مهندس بازرگان در مقابل حسینیه ارشاد بازداشت شده بود. وی همچنین به ۳ ترم تعلیق از تحصیل محکوم شده است.
فرزاد اسلامی نیز پیش از این به جرم تبلیغ علیه نظام در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به خاطر شرکت در تجمع ۲۱ مهرماه ۱۳۸۸8 در دانشکده فنی تهران مرکز به یک سال حبس تعزیری که به مدت سه سال به حالت تعلیق درآمد، محکوم شده بود.
فرزاد اسلامی در شامگاه ۱۲ آبان سال گذشته بازداشت شده و به مدت ۱۵ روز در بند امنیتی ۲۴۰ زندان اوین سپری کرده بود. گفتنی است پیش تر این دانشجو از طرف کمیته انضباطی دانشگاه تهران مرکز به اتهام تحریک و ترغیب دانشجویان به تجمع به سه ترم تعلیق محکوم شده بود.
فرزاد اسلامی نیز پیش از این به جرم تبلیغ علیه نظام در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به خاطر شرکت در تجمع ۲۱ مهرماه ۱۳۸۸8 در دانشکده فنی تهران مرکز به یک سال حبس تعزیری که به مدت سه سال به حالت تعلیق درآمد، محکوم شده بود.
فرزاد اسلامی در شامگاه ۱۲ آبان سال گذشته بازداشت شده و به مدت ۱۵ روز در بند امنیتی ۲۴۰ زندان اوین سپری کرده بود. گفتنی است پیش تر این دانشجو از طرف کمیته انضباطی دانشگاه تهران مرکز به اتهام تحریک و ترغیب دانشجویان به تجمع به سه ترم تعلیق محکوم شده بود.
عدم صدور مجوز برای بزرگداشت روز دانشجو در دانشگاه های آزاد تبریز و آزاد ورامین
خبرگزاری هرانا - مسئولین دانشگاههای آزاد تبریز و ورامین اعلام کردند که اجازه برگزاری مراسم روز دانشجو مطابق بر طرح و خواسته دانشجویان را نخواهند داد.
به گزارش دانشجونیوز هیئت نظارت بر تشکل های دانشجویی دانشگاه آزاد تبریز با درخواست های دو تشکل دانشجویی مستقل و منتقد «انجمن اسلامی دانشجویان» و «کانون وحدت دانشجویان» برای برگزاری مراسم روز ١٦ آذر مخالفت و در اقدامی بی سابقه «دفتر نمایندگی نهاد رهبری دانشگاه» را مجری گرامیداشت مراسم روز دانشجو اعلام کرده است. مسئولین دانشگاه آزاد تبریز با نصب بنرهایی در سطح دانشگاه با دروغ مدعی شده اند که دفتر نهاد نمایندگی ولی فیقه با همکاری تشکل های دانشجویی اقدام به برگزاری این مراسم خواهد کرد.
همچنین مسئولین دانشگاه آزاد ورامین با برگزاری مراسم روز دانشجو توسط انجمن اسلامی این دانشگاه مخالفت کردند.
همچنین مسئولین دانشگاه آزاد ورامین با برگزاری مراسم روز دانشجو توسط انجمن اسلامی این دانشگاه مخالفت کردند.
بنابر گزارش اصلاحات نیوز ریاست دانشگاه آزاد واحد ورامین اجازه برگزاری هیچ گونه مراسمی را در قالب تریبون آزاد و سخنرانی به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ورامین نداده است.
صدور حکم تعلیق از تحصیل برای محمد هرمز زاده، دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد
خبرگزاری هرانا - محمد هرمززاده، دانشجوی ممتازِ رشته مدیریت دانشگاه فردوسی مشهد، بدلیل فعالیت های دانشجویی، به یک ترم محرومیت از تحصیل از سوی کمیته انضباطی این دانشگاه محکوم شد.
به گزارش جرس، هرمززاده مدیرمسوول نشریات دانشجویی «ژاژ» و «ریشه»، از نشریات حامی جنبش سبز بوده و به دلیل آنچه کمیته انضباطی، "نشر اکاذیب و توهین به مقامات" ذکر کرده، به این حکم محکوم گردیده است. گفتنی است محمد هرمززاده از دانشجویان ممتاز رشته مدیریت این دانشگاه بوده و با وجود گذراندن 4 ترم، بیش از 94 واحد درسی پاس کرده است.
نشریات دانشجویی ژاژ و ریشه از بزرگترین نشریات دانشجویی بوده که تیراژ هر دو آنها در سطح دانشگاه فردوسی، 5000 نسخه در هفته بود. سال گذشته هر دو این نشریات به دلایل انضباطی و امنیتی توقیف شده بودند.
طی دو سال اخیر مسوولان دانشگاه فردوسی فشار زیادی بر اعضای این نشریه ی اصلاح طلب وارد آورده اند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
حسین قابل، دانشجوی رشته مهندسی برق به دو ترم محرومیت از تحصیل از سوی کمیته انضباطی دانشگاه فردوسی و یک سال حبس تعلیقی و محرومیت از داشتن تلفن همراه از سوی دادگاه انقلاب مشهد محکوم شده بود.وی عاشورای سال گذشته در حالی که برای شرکت در مراسم عزاداری به بیت آیت الله صانعی در مشهد رفته بود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و ٣۱ روز را در بازداشت گذراند.
همچنین آرشام دامغانی دانشجوی رشته متالورژی، پریسا خیام دار دانشجوی رشته شیمی محض، سمانه شاملو دانشجوی رشته الهیات نیز، به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بودند.
گفتنی است تمامی این افراد از اعضای نشریات دانشجویی ژاژ و ریشه بودند. به تازگی برای دو نفر دیگر از اعضای این نشریه نیز احکام محرومیت از تحصیل صادر شده که به دلیل اینکه پرونده آنها هنوز در مرحله تجدید نظر است از ذکر نام آنها خودداری می شود.
فشار بر فعالان دانشجویی دانشگاههای کشور، طی هفته های اخیر شدت زیادی یافته و جمع زیادی از دانشجویان و فعالان، مشمولِ احضار، بازداشت، صدور احکام قضایی و انضباطی شده اند.
به گزارش جرس، هرمززاده مدیرمسوول نشریات دانشجویی «ژاژ» و «ریشه»، از نشریات حامی جنبش سبز بوده و به دلیل آنچه کمیته انضباطی، "نشر اکاذیب و توهین به مقامات" ذکر کرده، به این حکم محکوم گردیده است. گفتنی است محمد هرمززاده از دانشجویان ممتاز رشته مدیریت این دانشگاه بوده و با وجود گذراندن 4 ترم، بیش از 94 واحد درسی پاس کرده است.
نشریات دانشجویی ژاژ و ریشه از بزرگترین نشریات دانشجویی بوده که تیراژ هر دو آنها در سطح دانشگاه فردوسی، 5000 نسخه در هفته بود. سال گذشته هر دو این نشریات به دلایل انضباطی و امنیتی توقیف شده بودند.
طی دو سال اخیر مسوولان دانشگاه فردوسی فشار زیادی بر اعضای این نشریه ی اصلاح طلب وارد آورده اند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
حسین قابل، دانشجوی رشته مهندسی برق به دو ترم محرومیت از تحصیل از سوی کمیته انضباطی دانشگاه فردوسی و یک سال حبس تعلیقی و محرومیت از داشتن تلفن همراه از سوی دادگاه انقلاب مشهد محکوم شده بود.وی عاشورای سال گذشته در حالی که برای شرکت در مراسم عزاداری به بیت آیت الله صانعی در مشهد رفته بود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و ٣۱ روز را در بازداشت گذراند.
همچنین آرشام دامغانی دانشجوی رشته متالورژی، پریسا خیام دار دانشجوی رشته شیمی محض، سمانه شاملو دانشجوی رشته الهیات نیز، به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بودند.
گفتنی است تمامی این افراد از اعضای نشریات دانشجویی ژاژ و ریشه بودند. به تازگی برای دو نفر دیگر از اعضای این نشریه نیز احکام محرومیت از تحصیل صادر شده که به دلیل اینکه پرونده آنها هنوز در مرحله تجدید نظر است از ذکر نام آنها خودداری می شود.
فشار بر فعالان دانشجویی دانشگاههای کشور، طی هفته های اخیر شدت زیادی یافته و جمع زیادی از دانشجویان و فعالان، مشمولِ احضار، بازداشت، صدور احکام قضایی و انضباطی شده اند.
۹ ماه گذشته و وعده احمدی نژاد برای استخدام پرستاران عملی نشده
خبرگزاری هرانا - رئیس سازمان نظام پرستاری با انتقاد از گزارشهای غلط معاونت نظارت راهبردی و برنامه ریزی احمدی نژاد در مورد استخدام پرستاران، از برنامهریزی برای تجمع اعتراضی پرستاران در برابر ساختمان این معاونت خبر داد.
به گزارش مهر، غضنفر میرزابیگی روز شنبه در پایان مهلت ۲۰ روزه جامعه پرستاری به دولت برای استخدام ۲۳ هزار نیرو، در نشست خبری اظهار داشت: متاسفانه امروز بعد از گذشت ۹ ماه از دستور صریح رئیس جمهوری مبنی بر استخدام ۲۳ هزار پرستار هنوز نتیجه مثبتی حاصل نشده است.
وی با اشاره به اینکه شورای عالی نظام پرستاری از سوی جامعه پرستاری تحت فشار قرار گرفته افزود: این شورا می تواند بر اساس اختیاراتی که دارد رئیس سازمان نظام پرستاری را استیضاح کند.
میرزابیگی با تاکید بر اینکه از دست دادن مسئولیت مهم نیست، گفت: واقعیت امر این است که مشکل استخدام تنها متوجه پرستاران نیست بلکه مردم و بیماران هستند که ضرر می کنند زیرا حداکثر نیروی پرستاری در ۲۴ ساعت برای یک تخت بیمارستانی نیم نفر است و در این وضعیت مردم به راحتی تلف می شوند.
وی در این نشست خبری با انتقاد شدید از معاونت نظارت راهبردی و برنامه ریزی ریاست جمهوری برای اینکه به رئیس جمهوری گزارشهای غلط از روند پیگیری قانون ارتقای بهره وری می دهد، افزود: اسناد و گزارشهای مستند از ۵ دستور کتبی رئیس جمهوری خطاب به سازمان مدیریت و برنامه ریزی سابق داریم و علاوه بر آن رئیس جمهوری بارها و به بهانه های مختلف این موضوع را تذکر داده اما معلوم نیست چرا هیچ اتفاق مثبتی رخ نمی دهد.
رئیس سازمان نظام پرستاری ایران با تاکید بر اینکه احتمالا گزارشهایی که به رئیس جمهوری ارائه می شود حاکی از این است که قانون در مسیر اجرا پیش می رود، ادامه داد: نماینده دولت گفته است که ۲٫۷ نیروی پرستاری به ازای هر تخت بیمارستانی داریم که این یک دروغ محض است.
میرزابیگی اظهار داشت: آنچه مشخص است اینکه در حال حاضر به ازای هر تخت بیمارستانی ۱٫۷ نیرو اعم از پرستار، پزشک، خدمه و… وجود دارد که سه دهم تا نیم نفر آن را پرستار تشکیل می دهد. در حالی که استانداردهای جهانی برای بخشهای عمومی حداقل ۲ نفر و بخشهای ویژه بین ۴ تا ۵ نفر پرستار به ازای هر تخت بیمارستانی است.
وی با اشاره به حمایتهای وزیر بهداشت و شخص رئیس جمهوری از پیگیری اجرای قانون ارتقای بهره وری نیروهای بالینی نظام سلامت، در عین حال تمامی مشکلات سر راه استخدام پرستاران را متوجه سازمان مدیریت سابق دانست و افزود: این سازمان حتی حاضر نشده جلسه ای با جامعه پرستاری داشته باشد تا دلایل مخالفتش را بیان کند.
رئیس سازمان نظام پرستاری در ادامه از درخواست تجمع این سازمان به وزارت کشور و استانداری که امروز ارائه می شود خبر داد و افزود: بعد از این درخواست تا چند روز صبر می کنیم یا با تجمع موافقت شود و یا اینکه مشکل پرستاران حل می شود.
وی با اعلام اینکه جامعه پرستاری دیگر به استخدام ۲۳ هزار نیرو راضی نیست، گفت: در تجمعی که خواهیم داشت ۵ درخواست اساسی را مطرح می کنیم.
میرزابیگی به این ۵ درخواست اشاره کرد و ادامه داد: این درخواستها شامل اجرای کامل قانون ارتقای بهره وری نیروهای بالینی نظام سلامت، استخدام ۲۳ هزار پرستار، پرداخت مابه التفاوت آنچه که پرستاران نباید کار کنند از اول فروردین ۸۹، اجرای قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری و تعیین مبنای استاندارد نیروی پرستاری برای هر تخت پرستاری که ۱٫۸ نیرو است.
وی افزود: در مرحله اول تجمع در مقابل ساختمان سازمان مدیریت سابق ۱۰۰ نفر حضور خواهند داشت که ۳۰ نفر آنان از اعضای شورای عالی نظام پرستاری هستند. در مرحله بعد ۵۰۰ نفر و همین طور تا زمان اجرای کامل درخواستهای ما این تجمع ها ادامه خواهد داشت.
رئیس سازمان نظام پرستاری ایران گفت: ما امیدواریم این تجمعات نتیجه بدهد اما زمان مشخص خواهد کرد که چه واکنشی خواهیم داشت.