۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

چهار شنبه بخش سوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

تحریم همگانی نقشش بیشتر از این است که رژیم را به پای سقوط ببرد!

ابوالحسن بنی صدر

banisadr.jpg
عصرجدید: شما 5 ماه قبل در گفتگویی گفتید که تحریم بالای 80 درصدی انتخابات مجلس در اسفند ماه، رژیم را تا پای سقوط خواهد برد و تجربه مصر را نیز مثال زدید، با این وجود، این نگرانی در بین بخشی از مردم هست که اگر رای ندهند، رژیم باز هم اعلام خواهد کرد که درصد بالایی از مردم در انتخابات شرکت کرده اند و تنها اتفاقی که می افتد اینستکه رژیم با دردسر کمتری افراد از پیش انتخاب شده را پیروز انتخابات اعلام خواهد کرد! چگونه می توان با تحریمی بالای 80 درصد کاری ترین ضربه را به رژیم زد و آنرا تا پای سقوط برد؟

بنی صدر: من نگفتم که اگر تحریم بالای ۸۰ درصد شود رژیم را به پای سقوط خواهد برد، زیرا از دید من، این رژیم تمام عوامل حیاتی خود را از بین برده است. قبلا هم گفته‌ام، این رژیم مانند سلیمان می‌ماند که بر صندلی نشسته است و کسی جرائت نمی‌کند از نزدیک برود ببیند، زنده است یا مرده! موریانه‌ای می‌خواهد که پای عصای سلیمان را بخورد تا او بر زمین بیافتد تا مردم ببینند او مرده است. یک رژیمی که عوامل حیاتی را از دست داد خود به خود نمی‌افتد، باید تکانش داد، پس تحریم همگانی نقشش بیشتر از این است که رژیم را به پای سقوط ببرد، در واقع اگر مردم یک تحریم همگانی بکنند در واقع عمل بسیار مهمی انجام داده‌اند برای اینکه این جنازه بر زمین بیافتد، با این حال بعد از این هم باید جنبش را ادامه دهند، چون مسئله فقط ساقط کردن رژیم نیست، مساله جانشین رژیم هم هست به ترتیبی که وضعیت ایران تکرار وضعیت بعد از انقلاب مشروطه، بعد از ملی کردن صنعت نفت و بعد از انقلاب ۵۷ نباشد، که کار مداوم می‌خواهد.

می‌گویند اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند رژیم خواهد گفت ۸۰ درصد مردم شرکت کرده‌اند! خب این را که رژیم همیشه ادعا کرده است و در هر حال خواهد گفت. در مصر هم آقای مبارک مدعی می‌شد که درصد بالایی از مردم شرکت کرده‌اند، بشار اسد هم در انتخابات شهرداری‌ها که کسی شرکت نکرد چنین ادعایی کرد. اما ادعای رژیم یک حرف است و باور مردم ایران و دنیا چیز دیگری است. از بس که مردم نسبت به رژیم بی اعتماد شده‌اند هرچه رژیم بگوید، عکسش را باور می‌کنند. پس ادعای رژیم را نه مردم ایران باور می‌کنند نه مردم دنیا. اما آنچه که مردم دنیا و خود ایرانی‌ها باید ببینند وجود یک اراده است. این باید بر پرسش کننده و بر همه مردم ایران معلوم باشد که فرق می‌کند وقتی یک ملتی اراده‌اش را اظهار می‌کند و وقتی که این را اظهار نمی کند و مخالف است ولی نمی‌گوید مخالفم. بعد از آن جنبش وقتی این تحریم وسیع انجام بگیرد، معنایش این است که این جنبش ادامه دارد، از این نکته هم غافل نباشید! جنبش را رژیم نتوانسته است سرکوب کند، پس جنبش ادامه دارد، یعنی موریانه دارد پای عصا را می‌خورد و امروز نه فردا، این رژیم سرنگون است و جایش را باید به یک دولت بیانگر حاکمیت ملت بدهد.

چنانکه از ایران به من گزارش شده است که در بیت آقای خامنه‌ای فهرست نمایندگان تهران تنظیم شده است، ابلاغ هم شده است که این ها باید بیشتر از همیشه رای برایشان نوشته شود. حالا چه شما مردم ایران به پای صندوق بروید چه نروید، اینها آدم‌هایی را که بخواهند از صندوق در می‌آورند. چنانچه در این گزارش هم آمده است، طوری شده است که بسیاری از محیط‌های دانشگاهی هم از این امر آگاهند و آقای خامنه‌ای را دست می‌اندازند که این آقا ادای شاه سابق را در می آورد، دستگاه ساواک آن موقع فهرست نمایندگان را تنظیم میکرد و به عرض می‌رساند و تصویب می شد و به اجراء در می‌امد، اما به قول آنها «قبای آن شاه هم برای این آقا خیلی گشاد است.» دسته آقای احمدی‌نژاد هم به ترتیبی که این گزارش می گوید مانند دار و دسته آقای خامنه‌ای در کار لیست سازی و بیرون آوردن افراد از صندوق‌ها هستند. مردم شرکت بکنند یا نکننند مجلس از ادم هایی است که این رژیم می خواهد از صندوق بیرون بیاید، تشکیل می شود.

35 نفر از این زندانیان سیاسی بیانیه انتشار دادند و انتخابات را تحریم کردند، گفتند شرکت در این انتخابات غیر مشروع است، از اصلاح طلب ها نیز خواسته اند که نامزد معرفی نکنند پای صندوق های رای نروند و رای هم ندهند. این تحریم چه می گوید؟ این تحریم می گوید که متوجه شده اند که تحریم این نیست که آدمی رای نمی دهد و در خانه می نشیند، سابق به دروغ می گفتند که تحریم یعنی رای ندادن و در خانه نشستن، از اینرو فعل پذیری و انفعال است. وقتی انتخابات آزاد نیست، وقتی ملت حق حاکمیت ندارد، وقتی انسان ایرانی شهروند نیست، یعنی بعنوان یک فرد عضو جامعه ایرانی حق حاکمیت ندارد، این رفتن پای صندوق است که رای ندادن است، یا بهتر بگوییم، رای دادن به این است که من رای می دهم که من فاقد شخصیت، فاقد حق شهروندی و فاقد حقوق انسان هستم و تابع و مطیع امر رهبر هستم، اما اگر تحریم کرد می گوید من رای می دهم که شهروند هستم، رای می دهم که انسان حقوقمند هستم، رای می دهم که انسان کرامتمند هستم، رای می دهم که انسان رشید، ایرانی رشید، حقوقمند، مسقل و آزادم، این دو کار یکی نیست. تحریم انفعال نیست، کار و فعالیت است به این معنایی که توضیح دادم.

تنها آقای خامنه‌ای و این دستگاه ولایت مطلقه فساد و فقر جنایت گستر نیست که مقصر است باید حقیقت را گفت شما مردم هم مسئولید، یک ملتی باید خود را مسئول زندگی خودش بداند. تمام این دنیا نشسته اند و هر روز برای شما نقشه می کشند که چه بلائی سر شما بیارند، در همین سه چهار روز اخیر، سه اجتماع تشکیل شده است و موضوع هر سه هم ایران بوده است، دو تای آن در رم بوده، دیگری هم در ریاض درباره تحریم ایران بوده است. الان قدرت نظامی آمریکا از ریاض تا عمان یک خط زنجیره ای از قوای دریایی، زمینی و هوایی امریکا تشکیل داده است، یک عده هم که خائن هستند و هر روز یک ساز می زنند، حالا می گویند حمایت از اپوزیسیون باید مانند لیبی و سوریه انجام بگیرد، دارند برای چنین فاجعه ای در ایران زمینه سازی می کنند. اینکه انتخابات را تحریم بکنید یا نکنید، فوق العاده اهمیت دارد، هر گاه بخواهید این موقعیت را نسوزانید، باید به دنیا بگویید که اختیار با من، یعنی با ملت ایران است، جنبش را ادامه می دهم برای اینکه نمی خواهم، قدرت خارجی بجای من درباره زندگی و سرنوشت من تصمیم بگیرد، نمی خواهم به هیچ قدرت خارجی اجازه بدهم در ایران وضعیتی مثل لیبی، مثل سوریه، مثل افغانستان و مثل عراق بوجود بیاورد، من خود تحول کشور را بدون خشونت تصدی می کنم برای یافتن نه یک دمکراسی صوری با یک رژیم ضعیف، دولت ضعیف و ناتوان و دست نشانده شما، نه! بلکه یک مردمسالاری واقعی با یک دولت توانمند، توانا به تصدی رشد جامعه ایرانی و حفظ حقوق ملی ایران در همه جا. این هدف تحریم انتخابات است، من هستم! هدف تحریم این است، من هستم و جنبش من ادامه دارد.

صوت کامل گفتگو:

http://www.4s.io/mp3/6VmHDXki/Banisadr90-10-02

 

 

جنبش ضد سرمایه داری، ریشه های بحران و چشم انداز آن

کانون مدافعان حقوق کارگر

ناصر زرافشان

 سخنرانی ناصر زرافشان* در سمینار "همبستگی با جنبش جهانی ضد سرمایه داری، ریشه های بحران و چشم انداز آینده"- کرج- آبان 1390
به سهم خودم بسیار خوشحالم از زیارت دوستان. بسیاری از گفتنی ها را دیگران در ضمن سخنان خود گفتند و من از تکرار آنها خودداری می کنم. اما چند نکته ناگفته هم در ذهنم هست که به طور مشخص به موضوع جلسه امروز یعنی “جنبش ضد سرمایه داری، ریشه های بحران و چشم انداز آن” مربوط می شود که سعی خواهم کرد آنها را بیان کنم. اما پیش از بحث اصلی، مایلم یکی دو نکته را راجع به برخی سخنانی که امروز در این جلسه مطرح شد، گوشزد کنم.
یکی از دوستان در مقام نقد دیگران، بارها تأکید کرد که پس از فروریختن دیوار برلین، دور تازه ای شروع شده که با گذشته تفاوت دارد و با توجه به نقشی که امروزه مثلا شبکه هایی چون بی بی سی و صدای آمریکا در گردش اطلاعات ایفا می کنند، دنیای کنونی، دیگر دنیای قبل از فروریختن دیوار برلین نیست و باید نگاه گذشته را کنار گذاشت و شرایط و مقتضیات این دوره را دریافت و.... من می خواهم به این دوست عزیز بگویم اتفاقا ما امروز برای این دور هم جمع شده ایم که بگوییم دوره ای که با فروریختن دیوار برلین شروع شد هم، از سال 2010 به پایان رسیده و دوره تازه ای شروع شده است که با دوره پس از فروریختن دیوار برلین هم، تفاوت دارد؛ ولو اینکه برخی به همین سادگی و تاکنون، متوجه حلول این دوره جدید نشده باشند.
دنیایی است سریع التحول، که در آن تغییرات عمیق و دوران سازی در جریان است و از این رو پی درپی در آن، رویدادهای غافلگیرکننده ای روی می دهد که نماد این تغییرات هستند، بسیاری انتظار آنها را ندارند و از این رو مدت ها طول می کشد تا کاملا متوجه دامنه و عمق آنها بشوند. در زمره این رویدادها، دیروز فروریختن دیوار برلین بود و امروز “بهار عرب” و جنبش اعتراضی سراسری در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی، که از جمله و مهم ترین آنها، “جنبش اشغال وال استریت”است. بسیاری، قله ای را که در چشم انداز پیش روی آنها است و به فاصله ای از آنها قرار گرفته، به راحتی می بینند، اما قله ای را که خود، در دامنه آن ایستاده اند، نمی بینند.
تحولات اجتماعی هم مانند بسیاری دیگر از تغییراتی که در عرصه هستی به طور دائم روی می دهند، شکل موجی دارند و طی جذر و مدهایی به پیش می روند. پس از جنگ جهانی دوم، یک دوره پیشروی جنبش های دموکراتیک به وجود آمد که چند دهه طول کشید. شکست نازیسم و فاشیسم و پیروزی جنبش های مردمی و دموکراتیک، که در طول دوران جنگ با اشغالگران فاشیست جنگیده بودند، شرایطی را فراهم آورد که پس از پایان جنگ، جنبش های دموکراتیک در عرصه جهانی تسلط داشته باشند. عقب نشینی و امتیاز دادن سرمایه داری به مردم، در خود کشورهای امپریالیستی، به صورت شکل گیری “دولت رفاه” خود را نشان داد. انقلاب چین، انقلاب های کره و ویتنام و سایر کشورهای جنوب شرقی آسیا و انقلاب های آمریکای لاتین، از مشخصات این دوره است که با خیزش های ملی و ضد امپریالیستی در ایران، مصر و سایر کشورهای عربی، اندونزی؛ جنبش های رهایی بخش ملی در مستعمرات آفریقایی سابق و شکل گیری “جنبش باندونگ” (غیر متعهدها) دنبال شد.
آنگاه با ضد حمله امپریالیسم، شکست اعراب در جنگ شش روزه 1967، کودتاهای خونین در امریکای لاتین با حمایت امپریالیسم امریکا و تحمیل دیکتاتوری های نظامی و شبه فاشیستی بر بسیاری از این کشورها، کودتا و برگشتن ورق در اندونزی و بسیاری از کشورهای آفریقایی که تازه به استقلال رسیده بودند؛ دوره ای از تاخت و تازهای امپریالیستی و پسروی جنبش های دموکراتیک آغاز شد که با فروپاشی بلوک شوروی و فرو ریختن دیوار برلین به اوج خود رسید.
اما امروز با اوج گیری دوباره جنبش های دموکراتیک در کشورهای امریکای لاتین طی دهه گذشته؛ با شکست الگوی نولیبرالی در کشورهای سرمایه داری، که به جای “دولت رفاه” قبلی از دهه هفتاد قرن گذشته بر سر کار آمد و بحران اقتصادی عمیق این کشورها و جنبش های اعتراضی حاصل از آنها و فقر و مشکلاتی که برنامه های تعدیل ساختاری آن برای کشورهای پیرامونی به وجود آورد؛ جنبش کشورهای عرب خاورمیانه و شمال آفریقا موسوم به بهار عرب؛ انتقال مرکز ثقل اقتصادی جهان از غرب به شرق؛ دور تازه از پیشروی جنبش های دموکراتیک و ضعف و انحطاط و بحران در کشورهای سرمایه داری آغاز شده است که اگرچه هنوز نمی توان در مورد دستاورد نهایی و آینده آنها اظهار نظر قطعی کرد، اما می توان به طور قطعی گفت که دوره قبلی رکود و پسرفت جنبش های دموکراتیک هم، به سر رسیده است.

***
اما بپردازیم به موضوع اصلی بحث امروز یعنی "جنبش ضد سرمایه داری، ریشه های بحران و چشم انداز آن".
نظام سرمایه داری، در چشم انداز عمومی و بلندمدت، به طور ذاتی و از ابتدا، بر هرج و مرج تولید مبتنی بوده و از خلال بحران ها رشد کرده است؛ زیرا با نظم و برنامه، بیگانه و از آن گریزان است. این نظام می گوید بگذار بازار تعیین کند که چه کسی می تواند و چه کسی باید از میان برود. بازاری که هیچ گونه شعور انسانی در آن وجود ندارد، باید برای انسان هایی که صاحب شعورند، تعیین تکلیف کند که چه چیزی تولید شود، چه چیزی تولید نشود و چه مقدار تولید شود و چه مقدار نشود. از آنجا که در چنین شرایطی، قانون جنگل حکمفرما است و آزادی عمل آنهایی که قوی تر اند، تضمین می شود و در چنین شرایطی آن کسی می تواند باقی بماند که قوی تر است؛ به همین دلیل این روش، همیشه مورد حمایت اقلیت قوی تر بوده که اکثریت را غارت می کنند.
افزایش مداوم حجم سرمایه و گسترش هر روز بیشتر ابعاد تولید و در نتیجه حجم هر روز بیشتر کالاهای تولید شده در روند انباشت، به قیمت کاهش مداوم قدرت خرید توده پایینی جامعه که فاقد وسایل تولیدی و فقط فروشنده نیروی کار خود هستند، انجام می گیرد که باید خریدار و مصرف کننده انبوه کالاهای هر روز بیشتری باشند که تولید می شود. اما چون انباشت سرمایه و گسترش ابعاد تولید، از محل کاهش قدرت خرید اکثریت وسیع جامعه تحقق یافته است، تشدید تضاد بین تولید و مصرف، منجر به بحران های ادواری اضافه تولید می شود:
از یکسو انبوه کالاهایی وجود دارد که در جریان بازتولید فزاینده (انباشت)، تولید شده اند و از سوی دیگر، فقر و محرومیت مردمی که قدرت خرید ندارند و بسیاری از آنها بیکارند. این همان وضعیتی است که فوریه، سوسیالیست فرانسوی، در توصیف آن می گوید فراوانی و وفور، منشاء احتیاج و محرومیت می شود. رکود، موجب بیکاری و پریشانی و محرومیت توده مردم و کسادی و ورشکستگی و از میان رفتن موسسات تولیدی ضعیف تر و در نهایت کاهش سطح تولید، نسبت به دوره رونق، می شود. پس از مدتی، به دلیل رکود در بازار اشباع شده قبلی، دوباره به طور نسبی جا باز می شود و یک بهبود نسبی پدید می آید تا همین چرخه، از نو تکرار شود.
این تصویر خیلی کلی و ساده بحران های ادواری اضافه تولید است. اما در گفتگو از بحران های اخیر، که به طور عمده جنبه مالی دارند، باید به بعضی ویژگی ها و تحولاتی که در گذشته نزدیک، بستر و زمینه بحران های جاری بوده اند هم، توجه کرد که از میان آنها، دو مورد اهمیت بیشتری دارد:
- یکی، تغییر جهت نظام حاکم سرمایه داری در اواخر دهه هفتاد قرن بیستم، که طی آن “دولت رفاه” را برچیدند و سیاست های نولیبرالی و نئوکانی را جایگزین آن کردند که نتایج این تغییر جهت، اکنون به تدریج خود را نشان می دهد.
- دیگری، تشدید مالی گری بر این بستر جدید و تسلط و استقلال سرمایه مالی و روش های آن، که در این چند دهه اخیر بر زمینه نولیبرالی مورد بحث، صورت گرفت و ماهیت فعالیت ها و عملکرد سرمایه مالی و تفاوت آن با سرمایه صنعتی و مولد.
بین این دو مقوله البته ارتباط ذاتی و طبیعی وجود دارد که ذیلا در مورد هر یک از آنها توضیح مختصری خواهیم داد.
دولت رفاه، سرمایه داری تعدیل شده بود. این دولت، حاصل سازش نظام سرمایه داری حاکم با جنبش دموکراتیک و سوسیال دموکراسی بود که در فضای سیاسی پس از جنگ دوم، بر فضای عمومی سیاسی این کشورها غلبه داشت. دولت رفاه، عمدتا بر الگوهای کینزی مبتنی بود که از سمت تقاضا تنظیم می شوند و به همین جهت، در عرصه خدمات اجتماعی و رفاه عمومی - اشتغال، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، خدمات بیمه و تأمین اجتماعی و ...- انجام تعهدات قابل توجهی را در این زمینه ها برای طبقات کم درآمد به عهده داشت. اما وقتی از اواخر دهه هفتاد قرن گذشته، سیاست های سرمایه داری قرن نوزدهمی مجددا مطرح شد و به تدریج، جای دولت های رفاه را گرفت، اقتصاد سرمایه داری با طرحی که تحت رهبری امریکا و به وسیله مجموعه کشورهای امپریالیستی، به طور هماهنگ تهیه و اجرا شد و به “اجماع واشنگتن” موسوم است؛ از طریق خصوصی سازی ها؛ حذف یارانه ها؛ حذف هزینه های دولت در زمینه خدمات عمومی؛ تغییراتی که در نظام مالیاتی و مالیه عمومی کشور به سود شرکت ها و صاحبان درآمدهای کلان و به زیان توده مردم داد؛ حذف نظارت دولت بر فعالیت بانک ها و موسسات مالی؛ لیبرالیزه کردن تجارت و بازکردن عرصه برای فعالیت لگام گسیخته و بدون نظارت بر سرمایه های بزرگ به خصوص سرمایه مالی؛ فشار بر مردم را افزایش داد و فاصله فقر و ثروت در مدتی کوتاه، چنان افزایش یافت که به گفته دیوید هاروی، (در مصاحبه ای که ساشالیلی در سال 2006 با او انجام داده است و ترجمه فارسی این مصاحبه، در کتاب ایدئولوژی نولیبرال، گرد آوری و ترجمه پرویز صداقت، موسسه انتشارات نگاه آمده است) “مثلا در امریکا، سهم یک درصد بالایی جمعیت از درآمد ملی، در فاصله سال های 1979 تا 2000 سه برابر شد و البته الان با توجه به قوانین مالیاتی که دولت بوش اجرا می کند، وضعیت آنها حتی بهتر هم شده است. مکزیک نمونه دیگری است که در آن، طی دوره کوتاهی بعد از نولیبرالی سازی، ناگهان چهارده تن یا تعداد بیشتری از مکزیکی ها، در لیست جهانی میلیاردر های نشریه فوربس ظاهر شدند. شوک درمانی بازار که پس از فروپاشی در روسیه اجرا شد، به شکل گیری الیگارشی منجر شد که 50 درصد درآمد ملی روسیه را در اختیار دارند. از این رو، در هر کجا که نولیبرال سازی به حرکت در آمد، این تمرکز مهیب قدرت و ثروت در سطوح بالای سلسله مراتب را می بینید. این را در عمل، در “یک صدم درصد” بالایی سلسله مراتب، می بینید.
برای مثال، مطلب کوتاهی در نیویورک تایمز شرح می داد طی بیست سال گذشته، چه اتفاقی برای ثروتمندترین افراد در این کشور رخ داده است. این مطلب نشان می داد که ثروت آنها بر حسب دلار ثابت، در حدود سال 1985 برابر 600 میلیون دلار بود که الان چیزی در حدود 2.8 میلیارد دلار است. طی این دوره، آنها ثروت خود را چهار برابر کردند. آنچه نولیبرال سازی، بسیار خوب انجام داده است، اعاده یا شکل گیری دوباره قدرت طبقاتی باند محدودی از نخبگان سیاسی است.”
او در این مصاحبه نشان می دهد که لیبرالیسم نو، دو نقش عمده ایفا می کند:
یکی اعاده نرخ های بالای سود برای سرمایه داری است و دیگری اعاده قدرت طبقه مسلط سرمایه دار است.
البته این نرخ های بالای سود آوری و این سودهای هنگفت و افسانه ای، از آسمان یا از زمین نمی آید، بلکه از کاهش قدرت خرید طبقات پایین تر و غارت آنان حاصل می شود. وقتی این وضع منجر به بحران می شود هم، راه حل آنها سیاست ریاضت اقتصادی، یعنی فشار بیشتر به مردم است:
همه جامعه ریاضت بکشند برای آن که معدودی، حاصل آن را بالا بکشند!
دولت ها و مسئولین سیاسی هم، در خدمت این سرمایه های مالی و صاحبان آنها هستند. به اصطلاح نمایندگان مردم در نظام سیاسی حاکم، که باید امین مردم و حافظ منافع آنان باشند، گمارده سرمایه و در خدمت آن هستند. صاحبان بانک ها و سلاطین سرمایه مالی، دولت ها و سیاسیون را اداره می کنند؛ نه سیاستمداران و دولت، بانک ها و سرمایه ها را. به همین دلیل، نهادهای دولتی، از بحران هایی که پی در پی بروز کرده است، نه تنها درسی نگرفته اند، بلکه این بحران ها را بهانه ای برای زیر سوال بردن هزینه های دولتی و افزایش فشار بر طبقات پایین، از طریق تشدید خصوصی سازی ها و سیاست های ریاضت اقتصادی قرار می دهند. مالیات افراد و شرکت هایی را که درآمد های کلان دارند، کاهش می دهند و از نظارت موثر بر بانک ها و بازارهای مالی، که مسبب اصلی این بحران ها هستند، طفره می روند و می گویند اینها “کارآفرین” هستند و با سرمایه گذاری خود، محرک رشد اقتصادی می شوند و اینها را باید تشویق کرد! حال آنکه رشد اقتصادی بر پایه حقوق و درآمد های مردم صورت می گیرد نه با مقروض کردن آنها. و چون دولت ها -حتی دولت هایی که سابقا در این کشورها ادعای چپ داشتند- هم سیاست های نولیبرالی را اجرا می کنند و در داخل حکومت ها، گوش شنوایی برای حرف مردم وجود ندارد، مردم ناگزیر شده اند به خیابان ها بریزند و در آنجا حرف خود را فریاد بکشند:
“ما نود و نه درصد هستیم!”

***
اکنون به قسمت دوم بحث می رسیم و ماهیت سرمایه مالی و چگونگی تشدید مالی گری را در شرایط جدید نولیبرالی و نحوه فعالیت و عملکرد آن را طی دهه های اخیر، بررسی می کنیم، چرا که دولت رفاه و تفکری که اساس آن بود و به ویژه مکانیسم های نظارتی آن، برای عملکرد سرمایه مالی، بستر مناسبی نبود.
پیش از ورود به بحث اصلی، برخی توضیحات مقدماتی برای درک بهتر موضوع، لازم است. در اساس و از ابتدا، هدف انسان از فعالیت تولیدی، رفع نیازهای خود، یعنی مصرف آن تولیدات بوده است، نه به دست آوردن سود. به عبارت دیگر، انسان در اصل، برای رفع نیاز خود، برای مصرف، تولید می کرده است. آدمی، برای آن که زنده می ماند، بایستی چیزی می خورد، برای حفظ خویش در برابر سرما و گرما، چیزی می پوشید و برای محافظت خویش از گزند حیوانات وحشی و باد و طوفان و عوامل طبیعی، برای خود سرپناهی فراهم می کرد؛ یعنی خوراک و پوشاک و مسکن، از ضروریات ابتدایی حیات و شرط بقای او بوده است و انسان، به ناگزیر برای تأمین این ضروریات، دست به فعالیت زده است. این فعالیت ها (جمع آوری میوه ها و دانه های خوراکی و بعدها کشاورزی، شکار حیوانات برای خوراک و بعدها دامپروری، تهیه پوشش از پوست و پشم حیوانات و...) ابتدائی ترین شکل های فعالیت تولیدی بوده است که بعدها، در جهات گوناگون گسترش یافته است. اینکه در جریان تولید و از قِبَل تولید - در سازمان خاصی از فعالیت دسته جمعی تولیدی- این امکان فراهم می شود که برخی در نتیجه تصاحب حاصل کار دیگران، صاحب سود و ثروت هم بشوند، از حواشی و پدیده های انگلی سازمان تولید بوده است، نه هدف اصلی خود تولید. چون تولید باید به صورت جمعی انجام شود، همیشه دارای یک سازمان، دارای یک نظام اجتماعی مشخص هم بوده است و در نظام های متعددی از تولید جمعی، این پدیده تصاحب کار دیگران و رسیدن به سود و ثروت، وجود داشته است؛ اما در نظام خاصی از تولید اجتماعی، این پدیده کسب سود و ثروت (به جای مصرف)، به هدف اصلی تولید تبدیل می شود. یعنی تولید نه برای مصرف، بلکه در درجه اول برای کسب سود و ثروت، صورت می گیرد. نام این نظام اجتماعی خاص، سرمایه داری است.
کسی که امروز مثلا کارخانه تولید کفشی را احداث می کند، عاشق کفش نیست و خود و خانواده اش نیز در سال، بیش از چند جفت کفش استفاده نمی کنند، بلکه به دنبال سودی است که از طریق تولید کفش، عایدش می شود. او پول خود را در کار تولید کفش سرمایه گذاری می کند تا پول بیشتری عایدش شود و اگر فردا معلوم شود کار تولید کفش، سودی ندارد و تولید مواد غذایی سود آور است، این فرد، سرمایه خود را به رشته ای منتقل می کند که سود آور است. یعنی به زبان اقتصادی، ارزش مصرفی کالا مورد نظر او نیست، بلکه این ارزش مبادله ای کالا است که انگیزه سرمایه دار تولید کننده را تشکیل می دهد. هرجا سود بیشتری عایدش شود، پول را همان جا می برد، اما لازمه کسب این سود، به هر حال، تولید است. یعنی سرمایه تولیدی، فقط از طریق روند تولید و در خلال تولید، می تواند بخشی از حاصل کار دیگران را تصاحب و به سود و ثروت برسد. اما در حاشیه این نظام خاص، بخش هایی از سرمایه هم هستند (سرمایه ربوی و رانت خوار) که بی آنکه در خود چرخه تولید، دخالت و مشارکتی داشته باشند، بخشی از سود و ثروتی را که در جریان تولید و با کار دیگران ایجاد می شود - با شیوه های خاص- تصاحب و مصرف می کنند. این ماهیت اصلی سرمایه مالی است.
در نظامی که کسب سود - به جای رفع نیازهای اقتصادی انسان یعنی مصرف- در تولید روز به روز محوریت بیشتری کسب می کند؛ زمانی می رسد که سرمایه، به خود روند تولید هم، به عنوان روندی مزاحم اما اجتناب ناپذیر، نگاه می کند که به خاطر کسب سود، ناچار باید آن را طی کند! بنابراین، پول در آوردن نه از تولید و کار، و بدون آنکه این پول در آوردن با جریان تولید ارتباطی داشته باشد، مورد توجه قرار می گیرد. این، اساس فعالیت سرمایه مالی است.
سرمایه داری، کسب سود را به جای رفع نیاز انسان، محور تولید قرار داد و سرمایه مالی، اساسا از تولید چشم پوشی کرده و به دنبال پول در آوردن از خود پول است.
برای پی بردن به ماهیت شیوه هایی که سرمایه مالی بوسیله آنها ارزش های اقتصادی را که در جریان تولید و با کار دیگران ایجاد شده من غیر حق تصاحب می کند، لازم نیست حتما روش ها و افزارهای جدید عملکرد بانک ها و صندوق های سرمایه گذاری خطر پذیر و بازارهای مالی و روش های باصطلاح “مدیریت بدهی پرریسک” یا افزارهای جدید این فعالیت های متقلبانه مثل مشتقه های اعتباری، وام های رهنی، و اوراق بهادار به پشتوانه بدهی و اوراق قرضه بیمه به طور جداگانه و تفصیلی وارسی شوند. عملکرد عمومی سرمایه مالی در همه این موارد، مآلا یکی است: برای هر دارایی و تعهدی، اوراق بهادار صادر می کنند، یعنی به اصطلاح آن تعهد را به اوراق بهادار تبدیل کرده و این اوراق و دارایی های موهوم را در گردش قرار داده و از آنها بهره در می آورند، در حالی که این اوراق بهادار با گردش خود هیچگونه ثروت و ارزش اقتصادی واقعی و تازه ای به وجود نمی آورند، زیرا این عرصه، عرصه گردش است نه عرصه تولید.
آپارتمانی را که در آن سکونت دارید، ارزیابی می کنند و برای آن اوراق بهادار صادر و آنها را در گردش قرار می دهند. برای سرمایه مالی این مهم نیست که این آپارتمان، مورد استفاده شخصی دارد، دارائی شخصی است نه دارائی خصوصی که موضوع خرید و فروش و کسب سود قرار گیرد. سرمایه مالی می خواهد همه چیز را به کالا تبدیل کند تا قابل خرید و فروش شود و بتوان از آن سود در آورد. در نتیجه رانت هایی که در جریان گردش بر روی این آپارتمان می خورند (بی آنکه چیزی به این آپارتمان اضافه شود) قیمت آن افزایش پیدا می کند و خریدار بعدی، یکی مثل شما، که می خواهد این آپارتمان یا یکی مثل آن را بخرد، باید دو برابر شما پرداخت کند. آپارتمان ها دو برابر نشده است و کسانی که این ما به التفاوت را خورده اند در ازای آن آپارتمانی نساخته یا احداث نکرده اند، اما مابه التفاوت قیمت قبلی و بعدی این آپارتمان را عناصر مالی به جیب زده اند.
سهام در واقع بخش های مساوی سرمایه ثابت یک شرکت است و اوراق سهم، نماینده های کاغذی آن سرمایه ثابت و بخش های مساوی آن هستند. یک شرکت تولیدی را در نظر بگیرید که دارای ماشین آلات و تجهیزات، زمین و ساختمان، مواد اولیه و کالاهای ساخته شده در انبارهای خود، پروانه و علائم تجاری، اطلاعات فنی و مالکیت معنوی و... است. اینها همه ثروت اقتصادی و دارای ارزش است. اگر فرضاً مجموع ارزش این دارایی های واقعا موجود، پنج میلیارد تومان باشد و این شرکت دارای 5000 سهم؛ بدیهی است ارزش هر سهم آن یک میلیون تومان خواهد بود، به عبارت دیگر، هر برگه سهم این شرکت نماینده 5000/1 دارایی های آن یعنی معادل یک میلیون تومان از ماشین آلات و تجهیزات و مواد و سایر دارایی های شرکت است. این شرکت مثلا در کار تهیه و توزیع مواد سوختی است و امسال هم از مهر و آبان، بارش برف و باران زودهنگام، خبر از یک زمستان سرد و طولانی می دهد و بحران نفت و گاز را هم خواهیم داشت؛ این در عرف بازارهای مالی به معنای بالا رفتن قیمت سهام شرکت هایی است که در کار سوخت و انرژی فعالیت دارند. ارزش هر سهم یک میلیونی به یک میلیون و نیم می رسد یعنی یک برابر و نیم می شود، اما آن دارائی های واقعی که این سهام نماینده آنهاست تغییر نکرده است و یک برابر و نیم نشده است. ما به ازای واقعی این پنجاه درصد اضافه ارزش سهام در کجاست؟ چنین دارایی های واقعی وجود ندارد یعنی به کالاها یا خدماتی که ارزش واقعی اقتصادی دارند و این سهام معرف آنهاست چیزی اضافه نشده است. وقتی از ابتدا این سهام کاغذی در نفس خود ارزشی ندارند و فقط نماینده ارزش های اقتصادی و واقعی است که در محل دیگری موجودیت مادی و عینی دارند، پس این نماینده ها باید هنگامی افزایش یابند که ثروت های واقعی ما به ازای آنها افزایش یافته باشند. اما بازی با این نماینده های کاغذی در بازار مالی، بدون آنکه در عرصه تولید واقعی ثروت های اقتصادی حقیقی افزایش حاصل کنند، عرصه فعالیت های مالی و شگرد اصلی آن است. مابه ازای مادی دارایی های کاغذی موهوم (داکام) یا کار است یا کالاها و خدماتی که حاصل کار هستند، اما سرمایه مالی به کمک مشتی افزارهای کاغذی که در عرصه تولید هیچ مابه ازای مادی ندارند، برای خود، تولید ثروت می کند یعنی با حقوقی که در نتیجه بازی با همین کاغذها در بازار مالی برایش حاصل می شود، بخشی از ثروت های اقتصادی واقعی را تصاحب می کند که در تولید آنها هیچ گونه دخالت و مشارکتی نداشته است.
روش ها و افزارهای سرمایه مالی، به ویژه آنچه طی چند دهه اخیر ابداع شده است، بسیار متنوع تر و پیچیده تر از مثالی است که در اینجا بیان شد، اما اساسا کار سرمایه مالی در همه آنها همین است. دارایی های کاغذی مجازی یا موهوم، وجود خارجی ندارند و در واقع مجوزها و وسائل کاغذی و امتیازاتی برای تملک و تصرف بخشی از ثروت های واقعی جامعه اند. این تملک و تصرف، من غیرحق، یعنی بدون آنکه دارندگان این مجوزهای کاغذی و امتیازات، در خلق و ایجاد آن ثروت های واقعی، دخالت و مشارکتی داشته باشند، صورت می گیرد.... بورس بازان، اسپکولاتورها و سایر شعبده بازان مالی که در بازارهای مالی و با روش ها و افزارهای جدید مالی، دارایی سازی مجازی و موهوم می کنند، هیچگونه دخالت مادی و واقعی در خود روند تولید و هیچگونه ارتباطی با آن ندارند، اما به کمک این افزارها و روش ها و از طریق همین دارائی سازی های مجازی، بخش قابل توجهی از ارزش های واقعی اقتصادی را که محصول تولید است، تصاحب می کنند (1).
این گونه بهره های تو در تو را بدون کار اقتصادی واقعی، تا زمانی می توان بدست آورد که، مدیون نهایی -یعنی مردمی که کار و تولید می کنند- با کار خود، با درآمدی که از کار خود حاصل می کنند، قادر به پرداخت رانت هایی به سرمایه مالی باشند. وقتی میزان این رانت ها آنقدر زیاد شود که بخش مولد، یعنی مردم، دیگر قادر به تأمین و پرداخت آنها نباشند، بحران آغاز می گردد. انگل تا زمانی می تواند به حیات خود ادامه دهد که موجودی که میزبان آن است زنده بماند؛ اگر تغذیه انگل از میزبان از این حد بگذرد، انگل و میزبان هر دو از میان می روند (2).
به عنوان آخرین کلام، از نقش دولت های سرمایه داری، در به وجود آوردن این بحران هم نباید غافل بود. دولت های سرمایه داری، علاوه بر این که در خدمت سرمایه مالی و عامل حفظ منافع و اجرای سیاست های آن هستند، خود نیز یکی از عوامل ایجاد بحران های مالی به شمار می روند. دخل و خرج دولت در چهارچوب مالیه عمومی و در بودجه دولت، تنظیم می شود، اما از طرف دیگر، از همان زمانی که با تمرکز نشر پول و عملیات بانکی، کار نشر پول از دست بانک های خصوصی خارج و به طور انحصاری در اختیار دولت های سرمایه داری قرار گرفت، دولت ها این حوزه را که به اقتصاد عمومی جامعه و مراودات اقتصادی مردم با یکدیگر - خارج از دستگاه حاکمه- مربوط می شد، با مالیه عمومی خود، که حوزه دخل و خرج خود آنها بود، در هم آمیختند و در مواقع نیاز شدید به پول - مثل زمان جنگ- با نشر پول بی پشتوانه ای که صرف مخارج دولتی می شد، از جیب مردم هزینه های خود را تأمین می کردند. این مسأله یکی از اساسی ترین علل بحران های پولی و مالی است، اما بحث مفصلی است که بررسی آن نیاز به فرصتی جداگانه دارد. اما جدا از این عملکرد، دولت های سرمایه داری امروز کارگزاران بانکداران و سلاطین مالی شده اند. بانکداران، زندگی مردم را نابود کرده و سه چهار نسل بعدی را بدهکار می کنند، اما دولت هایی که منتخب همین بانکداران هستند، به اسم دولت منتخب مردم، در مواقع بحران هم، از حلقوم مردم در می آورند و به حلقوم بانک ها می ریزند تا مانع غرق شدن آنها شوند. نهصد میلیارد دلاری را که اوباما همین دو سال پیش، وقتی موسسات مالی وال استریت به ادعای خود در آستانه ورشکستگی قرار داشتند، از محل مالیات هایی که مردم کم درآمد پرداخته بودند به حلقوم بانک های وال استریت ریخت که فراموش نکرده اید؟ مگر نه اینکه بنا به آیه مقدس و تکراری اقتصاد نولیبرال، “مداخله دولت در امور اقتصادی، سم مهلک اقتصاد است و باید گذاشت بازار کار خود را بکند!؟” پس ممنوعیت مداخله دولت، فقط مربوط به مواردی است که دولت در جهت حمایت از اقشار کم درآمدتر و رفاه آنها هزینه نماید؛ نه مواردی که مالیات های پرداختی مردم را به جیب سرمایه داران مالی سرازیر کند. این دو رویی، خاص کشورهای سرمایه داری کانونی نیست. در آن دسته از کشورهای پیرامونی هم که با اجرای برنامه های تعدیل ساختاری، به اردوی سرمایه مالی جهانی شده ملحق شده اند، بر خلاف ادعاهای نظری نولیبرالیسم، دولت پای ثابت و موتور محرکه اجرای برنامه های نولیبرالی است و تنها راه شکل گیری آن بورژوازیِ کمپرادوری که به عنوان دلال و واسطه اقتصاد این کشورها با انحصارات مالی بین المللی عمل می کند، یکی شدن این بورژوازی وابسته، با دستگاه قدرت و دولت و غارت جامعه، از طریق شراکت با دستگاه قدرت است. به قول سمیر امین، “رانت جویی انحصارات، مستلزم این است که دولت، شریک جرم فعال آنان باشد”، به همین دلیل، فساد مالی جزء لاینفک حکومت در همه این کشورهاست. بی دلیل نیست که در همه خیزش های اخیر مردم در کشورهای عرب و شمال آفریقا، مسأله فساد مالی سران دولت، در صدر اعتراضات جنبش های دموکراتیک بوده است. به این ترتیب، لیبرالیسم نو، مزورانه در عرصه نظری شعار “عدم دخالت دولت در امور اقتصادی” را سر می دهد، اما در عمل، دولت آنان در خدمت انحصارات عمل می کند.
آیا باز هم می توان نظریه پردازان شیاد نولیبرال و نئوکان را آرایش کرد و به جای قدیسان انساندوست به مردم قالب نمود؟
نهادهای بین المللی مثل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، وام ها را به بانک ها و دولت ها می دهند. نظام غارتگر سرمایه مالی شده این کشورها هم، به توصیه همین نهادهای بین المللی، طوری “تعدیل ساختاری” شده است که مآلا سرمایه مالی، بخش اعظم این وام ها را بالا می کشد، اما باز پرداخت آنها در آینده به عهده مردم است. مردمی که هم باید تا چند نسل بعد این بدهی ها را پرداخت کنند و هم تحقیر و توهین را تحمل کنند (یونان، اقتصاد عقب مانده و فقیری است که در آستانه ورشکستگی قرار دارد و اگر کمک صندوق اروپا آن را نجات ندهد، غرق خواهد شد؛ و هر چه مدام یونانیان فریاد می کشند که نه کمک و نجات اتحادیه اروپا را می خواهیم و نه نظامی را که با نسخه های نولیبرالی ما را به این روز انداخته، جواب آنها را با پلیس ضد شورش و گاز اشک آور می دهند). موقعیت این گونه کشورهای بدهکار هم، شبیه شخص بدهکاری است که به دام بستانکار نزولخواری افتاده است و هر بار که این بستانکار نزولخوار، او را نجات داده و وام تازه ای به او می دهد، با این شرط که با آن بدهی قبلی اش را بپردازد؛ در واقع او را از چاله در می آورد و به چاه عمیق تر می اندازد، اما باز هم توجیه تراشان این نظام و رسانه های آنها، اقتصاد بازار و دموکراسی مبتنی بر بازار را در بوق می کنند.
یک مشت دزد و جانی و سیاستمدارانی که در خدمت آنها هستند، بر دنیای سرمایه داری امروز حکومت می کنند و اکثریت روشنفکران را هم طی سالها تبلیغات سرسام آور نولیبرالی، ترسانده اند که درباره آنها صریح حرف بزنند و در آنها تردید ایجاد کرده اند. سیاست بازانی از جنس برلوسکونی که یک در میان، با افتضاحات مالی و جنسی رسوا می شوند، اما با سماجت و وقاحت به قدرت چسبیده اند. همین چند روز پیش بود که آخرین افتضاحات به استیضاح او منجر شد، اما باز هم با زد و بند و تبانی با نمایندگانی که از جنس خود او بودند، رأی اعتماد گرفت و مدتی کوتاه بعد از آنکه که در زیر فشار بحران، بالاخره استعفای او اعلام شد، مردم تا صبح در خیابان های رم، از رفتن او شادمانی و رقص و پایکوبی می کردند. معنای نماینده مردم بودن در دموکراسی های بورژوایی امروز، این است، سیاستمدارانی که منتخب مردم و نماینده و حافظ منافع آنها هستند! یا از جنس هاشم تاچی، نخست وزیر منتخب کوزوو - بخشی از صربستان که با پول و حمایت امریکا و علنا زیر پرچم امریکا، آنرا از صربستان جدا کردند- که چند ماه پیش، لیک مارتی، گزارشگر ویژه اتحادیه اروپا اعلام کرد در قاچاق انسان، قاچاق اعضای بدن انسان و قاچاق مواد مخدر دست دارد. در این معرکه، که لیبرالیسم نو در زادگاه و کانون خود، در عرصه تجربه و عمل، که بالاترین معیار داوری است ، در عرصه زندگی واقعی، متحمل چنین شکست سنگینی شده است، تماشایی است تلاش های مدافعین وطنی آن، اقتصاد خوانده هایی که از مکتب های اقتصادی بازمانده از دوره مرحوم بناپارت فارغ التحصیل شده اند و اینجا با تبلیغات و چهره سازی های مطبوعات دست راستی، "صاحب نظر اقتصادی" شده و وظیفه دفاع از سرمایه مالی را به عهده گرفته اند. یکی مارکس را رمال می خواند (شاخ گاومیش را از نیش پشه چه آسیب؟)؛ دیگری کشف کرده است که سرمایه داری، امپریالیسم نیست، دولت یک نهاد عمومی است که برای منفعت عموم کار می کند، و امپریالیسم زمانی به دنبال نفت بود و به ضرب دکنگ منابع می خواست، اما الان نمی خواهد! و در ادامه حرف های خود، با تمجید از شیوه های کلاهبردارانه و بحران زای عملکرد سرمایه مالی، چنان از هیبت و پیچیدگی افزارهای مالی جدید سخن می گوید که گویی صحبت از معادلات هسته ای است و ظاهرا قرار است چنان مخاطب را از این افزارهای جدید مالی و پیچیدگی های آنها بترسانند که کسی جرات نکند درباره آنها حرفی بزند و سر آخر هم توصیه می کند که دیگران هم باید همین شیوه های سرمایه مالی را یاد بگیرند و به کار بندند تا دنیا اصلاح شود! راه مبارزه با ایدز این است که همه ایدز بگیرند.
"ابزار مالی، هنر ایجاد ثروت از هوای رقیب است. امریکایی ها و اروپایی ها یاد گرفتند. چینی ها هم دارند یاد می گیرند" (3) ما هم باید یاد بگیریم. معلوم نیست اگر همه بخواهند با این "تجارت فکر" به ثروت های واقعی، که حاصل کار دیگران است برسند، چه کسی باقی می ماند تا آن ثروت های واقعی را تولید کند و اگر همه دنبال تولید "فکر و طراحی" راه های چپاول دیگران باشند، پس آنچه مردم دنیا باید بخورند، بپوشند، در آن سکونت کنند و ... را چه کسی باید تولید کند؟
در این شرایط و با وضعی که نظام سرمایه داری و به ویژه سرمایه مالی مسلط و نظام های حاکمی که در خدمت آنها هستند، پیدا کرده اند؛ برای مردم راهی باقی نمانده است جز آنکه به خیابان ها بریزند و اعتراض خود را فریاد بکشند. "ما 99 درصدی ها هستیم."
------------------------------------------
*متن سخنرانی، توسط آقای زرافشان بازنویسی شده است.
(1) بحران مالی جهانی و نظام پولی (مقدمه مترجم کتاب) انتشارات آزادمهر، تهران 1389
(2) همان جا
(3) مصاحبه مجله مهرنامه با آقای محمد طبیبیان، شهریور 1390

 

پولی شدن کارت ورودی به امتحانات پایان ترم در دانشگاه علامه

دانشگاه علامه طباطبایی برای ارائه کارت ورود به جلسه امتحانات پایان ترم به دانشجویان، مبلغ 25 هزار تومان را از دانشجویان کارشناسی نوبت شبانه این دانشگاه دریافت می کند.
به گزارش خبرگزاری مهر، این دانشگاه به دانشجویان اعلام کرده است که علت دریافت هزینه امتحانات، استفاده آنها از فضاهای آموزشی، کتابخانه و سایر موارد در دانشگاه است.
سید صدرالدین شریعتی، رئیس دانشگاه علامه در گفتگو با خبرنگار مهر در توضیح علت دریافت این مبلغ از دانشجویان شبانه، گفت: هر اقدامی که دانشگاه علامه در این زمینه انجام داده، بر اساس تصمیمات وزارت علوم است و خارج از این تصمیمات کسی این کار را نکرده و هزینه متفرقه ای به شمار نمی آید.
عبدالله شفیع آبادی، معاون آموزشی دانشگاه علامه نیز در این مورد گفت: تعیین این مبلغ از سوی وزارت علوم بابت هزینه های ورزشی و بهداشتی و سایر موارد بوده و دانشگاه علامه این هزینه را تعیین نکرده است.
دریافت مبلغ 25 هزار تومان بابت ارائه کارت ورود به جلسه امتحانات پایان ترم در حالی از سوی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی مطرح شد که تنها یک هفته دیگر امتحانات پایان ترم در این دانشگاه آغاز می شود.

 

 وزارت علوم: اعزام دانشجویان ایرانی به انگلستان غیرقانونی است

مدير کل بورس وزارت علوم از توقف اعزام دانشجويان ايرانی برای ادامه تحصيل به دانشگاه‌های انگلستان خبر داد.
به گزارش دانشجونیوز، حسن مسلمی نايينی در گفتگو با ایسنا از توقف اعزام دانشجو به انگلیس توسط موسسات اعزام دانشجو به خارج از کشور سخن گفته است: "در جلسه‌ای که اخيرا با حضور جمعی از مديران موسسات مجاز اعزام دانشجو به کشور انگلستان تشکيل يافت، قرار شد تا اطلاع ثانوی روند اعزام دانشجويان ايرانی متقاضي تحصيل در دانشگاه‌های انگليس مسکوت باقی بماند."
وی همچنين از برخورد قاطع و شديد با موسساتی که بدون مجوز و به صورت غيرقانونی، نسبت به اعزام دانشجويان ايرانی به انگليس اقدام کنند خبر داد و گفت: "قرار شد دانشجويان علاقه مند به تحصيل را به كشورهاي ديگر معرفي كنند."
كامران دانشجو، وزير علوم نيز با بيان اينكه هيچ دانشجويی به كشور انگلستان اعزام و بورسيه نمی شود، گفت: "با موسسات اعزام دانشجو صحبت شده كه در راستای اعزام دانشجو به انگليس فعاليت نكنند."
وی افزود:‌ "وزارت علوم در ارتباط با انگلستان براساس سياست‌ های نظام عمل خواهد كرد."

 

 

قائم مقام وزيرعلوم: دانشجويان تاجيک، افغان و عراقی، بيش ترين متقاضيان ادامه تحصيل در ايران

قائم مقام وزیر علوم در امور بین الملل با اشاره به برنامه این وزارت خانه برای افزایش پذیرش دانشجویان خارجی در کشور، گفته است: "در حال حاضر کشورهای تاجيکستان، افغانستان و عراق بيشترين کشورهای متقاضی برای ادامه تحصيل دانشجويانشان در ايران هستند، البته کشورهای اروپايی نيز در اين زمينه متقاضی هستند که در صدد افزايش اين تقاضا ها هستيم."
به گزارش دانشجونیوز، ارسلان قربانی قائم مقام وزير علوم، تحقيقات و فناوری در امور بين الملل از برنامه این وزارت خانه برای پذیرش ٢۵ هزار نفر دانشجوی خارجی به صورت پذیرش غیربورسیه و آزاد خبرداده است.
آقای قربانی در مورد هدف جذب دانشجویان خارجی در کشور گفته است: "با توجه به اينكه دانشجويان همه کشورها از جمله کشورهای اسلامی می توانند در ايران تحصيل نمايند، ايجاد زمينه و بستر مناسب برای گسترش و تقويت همکاری های علمی و فنی و گسترش گفتمان فرهنگی و ديپلماسی علمی بين دانشگاه های جمهوری اسلامی ايران و کشورهای ديگر، از اهداف اصلی حضور دانشجويان خارجی در ايران است."

 

 

افزایش بهای نفت همزمان با بالا گرفتن تنش بر سر بستن تنگه هرمز

در پی تهدید محمدرضا رحیمی، معاون رییس جمهور اسلامی ایران مبنی بر اینکه ایران «در صورت لزوم» تنگه هرمز را می‌بندد، بهای نفت در بازارهای جهانی با افزایش روبه‌رو شده و به بیش از ۱۰۱ دلار در هر بشکه رسید.
این در حالی است که به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا سخنان روز سه شنبه محمدرضا رحیمی را «رجزخوانی» توصیف کرده‌است.
اما یک روز پس از اظهارات معاون رییس جمهوری ایران و واکنش سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، حبیب‌الله سیاری، فرمانده نیروی دریای ارتش جمهوری اسلامی نیز در مصاحبه‌ای با «پرس تی‌وی»، شبکه تلویزیونی انگلیسی‌زبان جمهوری اسلامی، گفت که بستن تنگه هرمز برای ایران «مثل آب خوردن است.»
حبیب‌الله سیاری در این مصاحبه افزود: «اما امروز ما نیازی به بستن تنگه هرمز نداریم زیرا دریای عمان در کنترل ماست و می‌توانیم عبور و مرور در این دریا را کنترل کنیم.»
وی این اظهارات را در جریان رزمایشی ۱۰روزه موسوم به «رزمایش ولایت ۹۰» بیان کرد. نیروی دریایی ارتش ایران این رزمایش را از روز شنب در آب‌های بین‌المللی دریای عمان واقع در شرق تنگه هرمز آغاز کرده است که هنوز ادامه دارد.
تنگه هرمز گلوگاه حیاتی انتقال نفت خام از خلیج فارس به دیگر نقاط جهان است و حدود ۴۰ درصد نفت جهان از این مسیر به بازارهای جهانی ارسال می‌شود.
همچنین سالانه ۱۳ هزار شناور از مسیر تنگه هرمز وارد خلیج فارس می‌شوند و ۹۰ درصد واردات و صادرات ایران نیز از همین مسیر انجام می‌شود.
در پی بالا گرفتن تنش‌ها در مناقشه بر سر برنامه هسته‌ای ایران، کشورهای غربی اخیراً به تحریم نفت ایران ابراز تمایل کرده‌اند و در همین رابطه محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی‌نژاد روز سه‌شنبه گفت: اگر نفت ایران تحریم شود، «یک قطره» نفت از تنگه هرمز عبور نخواهد کرد.
مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا با «رجزخوانی» توصیف کردن اظهارات محمدرضا رحیمی گفت که «اظهارات او کوشش دیگری است توسط ایران برای منحرف کردن توجهات از مسئله واقعی که همان مسئله ادامه بی‌تعهدی آنها نسبت به تعهدات بین‌المللی هسته‌ای‌شان است.»
یک روز پس از این اظهارات، رسانه‌های جهان از افزایش نگرانی‌ها در بازارهای نفتی خبر دادند که باعث افزایش بهای نفت خام فوریه به میزان ۶ درصد شده و قیمت این کالا را در بازار نیویورک به بشکه‌ای ۱۰۱٫۴ دلار رسانده‌است.
گزارش‌ها حاکی است که نفت خام سبک قابل تحویل برای ماه فوریه نیز در بازار نیویورک با دو سنت افزایش به ۱۰۱٫۳۶ دلار در هر بشکه رسید.
روز ۲۲ آذرماه نیز با انتشار خبری از قول پرویز سروری، نماینده مجلس شورای اسلامی، که گفته بود «ایران به زودی رزمایشی برای تمرین بستن تنگه هرمز برگزار می‌کند» بهای نفت در بازارهای جهانی افزایش یافته‌بود.
رامین مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران، یک روز پس از آن گفت که بستن تنگه هرمز «در دستور کار قرار ندارد.»
وزارت دفاع آمريکا، پنتاگون پیش از این گفته‌است که ايران در صورت مسدود کردن تنگه هرمز به دليل وابستگی شديد به صادرات نفت، به خود ضربه خواهد زد.

 

سارا شورد: سپاس از حکومت ایران، سپاس از مردم ایران


«شانزده ماه پیش که از زندان اوین آزاد شدم، یکی از نخستین کار‌هایم این بود که در بازگشت به آمریکا، در نیویورک، در برابر انبوهی از روزنامه‌نگاران ایستادم و گفتم که به‌خصوص از آیت‌الله خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد سپاسگزارم که با نشان دادن رافت، زمینه آزادی مرا هموار ساختند.»
سارا شورد، بانوی جوان آمریکایی، که به اتهام عبور غیرقانونی از مرز، همراه دو جوان دیگر آمریکایی، به زندان جمهوری اسلامی افتاد، در نوشته‌ای برای هفته‌نامه بانفوذ آمریکایی، «نیوزویک»، درباره این سپاسگزاری توضیحاتی داده است.
سارا شورد می‌نویسد: «در اشتباه بودم، هیچ کس مرا به ریاکاری متهم نکرد. ایرانی‌ها به‌خصوص با هزاران پیام از گوشه و کنار جهان به همدردی و پشتیبانی از من برخاستند. یکی از همین ایرانیان به من نوشت که سارای عزیز هنگامی که از آیت‌الله خامنه‌ای و احمدی‌نژاد سپاسگزاری می‌کردی، رگه‌ها و نشانه‌های رنج و فشارهای روحی را بر چهره جوان تو می‌دیدم. همچنین می‌دانستم با توجه به دربند ماندن همراهانت جاش فتال و شین باوئر گرفتار تنگنایی متضاد و متناقض شده‌ای.»
سارا شورد ادامه می‌دهد: «سیل پیام‌های همدردی ایرانیان با من به راستی دور از انتظارم بود. در واقع این ایرانی‌ها بودند که بزرگ‌ترین گروه فعال فشار برای آزادی من، شین و جاش را در اینترنت برپا کردند.»
سارا شورد سپس یادآوری می‌کند: «اکنون که درباره ایران اطلاعات بیشتری دارم، واکنش آنها به قضیه ما آمریکاییان دربند جمهوری اسلامی را بیشتر درک می‌کنم، چون ایرانی‌ها بهتر از هر کس دیگر می‌دانند بر ما چه گذشته است. آنها گرفتار چنگال حکومتی روز به روز خودکامه‌تر و تمامیت‌خواه‌ترند که از بازداشت‌های بی‌مهابا و بی‌حساب و کتاب، سوءقصدهای مرگبار، محاکمه‌های نمایشی و اعدام سود می‌جوید تا هر صدای مخالفی را در گلو خفه کند.»
سارا شورد در پایان می‌نویسد: «اجازه دهید تا دقیق‌تر بگویم، آقای آیت‌الله! آقای رئیس جمهوری! از شما سپاسگزارم که از ما بهره گرفتید و سود جستید تا بحران مشروعیت حکومت‌تان را در چشم جهانیان و نیز در چشم خود مردم ایران عمیق‌تر سازید. سپاسگزارم از شما که بی‌اعتنایی مطلق خودتان به عدالت، انصاف و آزادی‌های انسانی را این چنین عریان به نمایش گذاشتید. سپاسگزارم از شما که صدای مرا خفه کردید تا زمانی که آزادی‌ام را بازیافتم رسا‌تر و کوبنده‌تر باشد. سپاسگزارم از شما که فرصتی دادید تا آن چه به روز مردمان خود آورده‌اید را برجسته سازم. سپاسگزارم آقایان که چهره واقعی حکومت‌تان را نمایان ساختید.»

 

امیر میرزایی حکمتی
خانواده آقای حکمتی می‌گویند که او از اوایل شهریورماه در بازداشت است
ایالات متحده آمریکا بار دیگر از ایران خواستار آزادی بلا درنگ یک شهروند ایرانی تبار خود شد که بنا به گزارشها به اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده، سی آی ای محاکمه شده است.
وزارت خارجه آمریکا همچنین اعلام کرد دیپلماتهای سوئیسی که از زمان قطع روابط دیپلماتیک، مسئولیت حفاظت از منافع آمریکا در ایران را بر عهده دارند، روز شنبه بار دیگر خواستار دیدار با این متهم که امیر میرزایی حکمتی نام دارد، شده اند اما با این درخواست آنها مخالفت شده است.
نخستین جلسه دادگاه امیر میرزایی حکمتی روز سه شنبه در تهران به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری فارس نزدیک به دولت ایران، در جلسه غیر علنی دادگاه، دادستان برای آقای میرزایی حکمتی تقاضای اشد مجازات را کرده است.
مارک تونر، یکی از سخنگویان وزارت خارجه آمریکا سه شنبه به خبرنگاران گفت، "ما از گزارشهای مطبوعاتی از آغاز محاکمه آقای حکمتی پشت درهای بسته آگاه هستیم."
آقای تونر سپس ایران را متهم کرد که بارها در گذشته اتباع خارجی را بی اساس به جاسوسی متهم کرده است و به دلایل سیاسی در زندان نگهداشته است.
وزارت اطلاعات ایران حدود ۱۰ روز پیش، خبر بازداشت یک جاسوس ایرانی تبار آمریکایی را منتشر کرده بود و یک روز بعد تلویزیون ایران "اعترافات" او را پخش کرد
ایران میگوید آقای حکمتی پیش از اعزام به ایران در قرارگاههای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق دوره دیده است.
نماینده دادستان آقای حکمتی را به "همکاری با دولت متخاصم" و "اقدام علیه امنیت کشور" متهم کرد و گفت که او تلاش کرده است که از طریق نفوذ در سیستم اطلاعاتی ایران، این کشور را به دست داشتن در تروریسم متهم کند.
خانواده آقای حکمتی که در آریزونا زندگی می کنند اتهامات علیه او را رد می کنند و می گویند او برای دیدار بستگانش به ایران سفر کرده است.
به گفته پدر آقای حکمتی، او در سال ۲۰۰۱ به ارتش آمریکا پیوسته و به عنوان مترجم زبان عربی در نیروی تفنگداران دریای آمریکا خدمت کرده است.

 

فاضل موسوی، نماینده خدابنده و دبیر کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، گفته است که دولت محمود احمدی نژاد طی شش سال و نیم گذشته، حدود هزار و چهارصد میلیارد دلار درآمد داشته و "امروز باید گزارش دهد که با این درآمد چه کرده است."
به گزارش ایلنا، این نماینده جناح اقلیت مجلس، از برخی مواضع سیاسی آقای احمدی نژاد هم انتقاد کرده و خطاب به او گفته است که علاوه بر پاسخگویی در خصوص منابع مالی، "باید در زمینه مواضع خود نیز پاسخگو باشید؛ چراکه مساله هلوکاست، مساله ای فراموش شده بود اما مواضع شما ده سال تحریم های موجود علیه کشورمان را جلو انداخت."
این نماینده مجلس اظهارات محمود احمدی نژاد در مورد تحریم ها و اعتراضات انتخاباتی را یادآور شد و افزود: "آیا می دانید کاغذ پاره خواندن تحریم ها و خس و خاشاک و بزغاله گفتن ها چه هزینه هایی برای کشور در بر داشته است؟"

 

کشف گونه‌های جدید جانوری در دهانه آتشفشان دریایی

گروهی از پژوهشگران بریتانیایی با استفاده از روبات های کنترل از راه دور، موفق شده اند چند گونه جدید جانوری را در نزدیکی یک دهانه آتشفشان در عمق حدود دو و نیم کیلومتری در کف اقیانوس هند کشف کنند.
به گفته خبرنگار علمی بی بی سی، فیلمی که از این محل تعیین شده حاوی تصاویر جانورانی است که به نظر می رسد تا کنون دیده نشده اند.
از جمله این جانوران، نوعی خرچنگ "مو دار" و حلزون دریایی فلس دار است و پژوهشگران در نظر دارند با مطالعه آنها، چگونگی تکامل این موجودات را تشخیص دهند.




 جرس:
 محمد داداخواه وکیل دکتر ابراهیم یزدی در گفتگویی با جرس اعلام کرد که دادگاه بدوی دبیرکل نهضت آزادی ایران را به هشت سال زندان محکوم کرده است.
این وکیل دادگستری با بیان اینکه حکم هنوز به دستش نرسیده، می گوید: اقای دکتر یزدی به 8 سال زندان محکوم شدند، اما طبق اصلِ 168 قانون اساسی به صلاحیت دادگاه اعتراض کردند، چون باید یک دادگاه عمومی و باحضورهیات منصفه و علنی دادگاه برگزار می شد و چون این موارد رعایت نشده، هیچ دفاعیه ای ارائه نکردیم و قاعده این بود که دادگاه به عدم صلاحیت خودش رای دهد.
دادخواه با بیان اینکه مستند دادگاه برای این محکومیت غیر قانونی است ، ادامه داد: دادگاه، مستندی که ارائه داده قانون احزاب است در حالی که نهضت آزادی ایران سال 1340 تاسیس شده است و ماده4 قانون مدنی صراحت دارد که اثر قانون نسبت به آتیه است و عطف به ماسبق نمی شود و از این حیث انطباق با قانون احزاب محل تردید است.ضمن اینکه در این قانون مورد استناد هیچ بندی، مبنی بر اخذ مجوز وجود ندارد. ما امیدواریم که دادگاه تجدیدنظر موارد را مدنظر قرار دهد و طی یک رسیدگی منصفانه به عدم صلاحیت دادگاه رای دهد تا در دادگاهی با حضور هیات منصفه و به طور علنی برگزار می شود، این موارد مورد بررسی قرار گیرد.
محمد دادخواه با بیان اینکه دادگاه غیابی نبوده اما دکتر یزدی به صلاحیت دادگاه معترض بوده می گوید: ما بنا به موارد ماهوی و شکلی ایرادات را ارائه کردیم و اینکه با توجه به صراحت قانون اساسی باید در محاکم عمومی و با حضور هیات منصفه اتهامات رسیدگی شود. قاضی به صرف قاضی بودن نمی تواند اظهارنظر کند بلکه باید در آن مورد خاص دادگاه به او صلاحیت داده باشد.
این حقوقدان با بیان اینکه دادگاه انقلاب دادگاهی خلافِ قانون اساسی و ازاساس غیر قانونی است،می گوید: چند سال پیش در پرونده آقای مانا نیستانی، کاریکاتوریست که در شعبه 15 دادگاه انقلاب برگزار شد ما اعتراض کردیم و دادگاه تجدیدنظر و قاضی پذیرفت که دادگاه انقلاب با توجه به صراحت اصل 168 قانون اساسی صلاحیت ندارد و حکم مزبور قطع شد و مرجع تجدید نظر پرونده را به دادگاه مطبوعات ارجاع داد.
 داد خواه همچنین حکم موکلش را غیر منصفانه توصیف کرده و می گوید: آقای دکتر یزدی وزیر خارجه سابق ایران و از چهره های شاخص در پیروزی انقلاب اسلامی هستند،عطوفت اسلامی ایجاب می کند که موقعیت سنی، جسمی و اجتماعی و سیاسی فرد را لحاظ کنیم، چون این یک پرونده کیفری است و باید شخصیت فرد مورد توجه قرار گیرد و اما با همه این موارد آقای دکتر یزدی به زندان فراخوانده شده که این دور از انصاف به نظر میرسد.
 این وکیل دادگستری درباره دیگر موکلش مهندس محمد توسلی نیز می گوید: از چند روز قبل به دادسرای شهید مقدسی اوین مراجعه کردم و از صبح تا ظهر منتظر شدم. اما شعبه ای که معرفی کرده بودند، گفت که پرونده را ندارند و برای گرفتن وکالتنامه موفق نشدم . البته من حدود ده سال پیش یک وکالتنامه از ایشان داشتم اما دادگاه نپذیرفت. منتظرم ملاقاتی با مهندس توسلی داشته باشم تا در خصوص این مرد محترم و شهردار سابق تهران، وکالت رابر عهده بگیرم. دخترمهندس، لیلا توسلی هم مرخصی اش تمدید نشد،مرخصی را دادستان و زندان هماهنگ می کنند اما حبس ایشان در حال اتمام است و انشالله تا عید نوروز دو سال حبس شان به اتمام می رسد و از زندان آزاد می شوند.
گفتنی است، در پی انتشار نامه ای به "الغنوشی" رهبر نهضت تونس و امضای نامه 134 امضایی فعالان سیاسی خطاب به محمد خاتمی، دکتر ابراهیم یزدی 11 آبان ماه به شعبه 15 دادگاه انقلاب احضار شد. پیش از این نیز بازجویان وزارت اطلاعات ساعتها از دبیر کل نهضت آزادی بازجویی کرده بودند. دکتر یزدی با رد صلاحیت دادگاه از دفاع در برابر دادگاه غیرقانونی خودداری کرد .
  دکتر ابراهیم یزدی، صبح ۱۱ آبان ماه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به سه اتهام محاکمه شد، اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و تاسیس و هدایت نهضت آزادی ایران.



قیمت شیر خام کیلویی ۷۱۰ تومان اعلام شد

مدیرعامل اتحادیه سراسری دامداران کشور با اشاره به آنالیز قیمت شیر خام گفت: با توجه به کارشناسی صورت گرفته، قیمت شیر خام برای دامدار هر کیلو بالای ۷۱۰ تومان هزینه دارد.
سعید سلطانی سروسطانی در گفتگو با مهر با اشاره به قیمت شیر خام گفت: شیری که ۴ درصد چربی دارد به قیمت ۶۸۰ تومان توسط دامدار فروخته می شود، در حالیکه صنایع لبنی چربی همین شیر را پس از خریداری جدا کرده و به فرآورده هایی مثل خامه تبدیل می کنند که از فروش آن نیز سود بیشتری به دست می آورند.
وی با بیان اینکه شیر با کیفیت با قیمتی بالاتر از ۶۸۰ تومان برای دامدار درمی آید، اظهار داشت: دولت باید ابتدا از تولید کننده حمایت کند بعد اگر تولید کننده دچار خطایی شد و طبق قوانین عمل نکرد با آنها برخورد کند.
مدیرعامل اتحادیه سراسری دامداران کشورتصریح کرد: آنالیز قیمت کارشناسی شده را به وزارت صنعت و معدن و تجارت اعلام کرده ایم.
وی افزود: در کمیته های تعیین قیمت شیر در استان ها که با حضور اتحادیه های دامداران برگزار می شود آنها نیز به سهم خود قرار است قیمت مصوب را اعلام کنند.
سلطانی سروسطانی با بیان اینکه ۶۰ تا ۷۰ درصد قیمت شیر به قیمت نهاده های دامی مربوط می شود، تأکید کرد: زمانی که قیمت نهاده های دامی افزایش می یابد قیمت شیر نیز بیشتر می شود.
وی اعلام کرد: از سال گذشته تاکنون با توجه به افزایش قیمت نهاده های دامی قیمت شیرو گوشت نیز دچار افزایش قیمت چشمگیر شده است.
مدیرعامل اتحادیه سراسری دامداران کشور گفت: قیمت مطرح شده در جلسه با وزارت صنعت و معدن پایین تر از قیمت آنالیزی ما بود؛ آنها در بررسی های خود قیمت نهاده های دامی را متفاوت با قیمت روز در نظر گرفته بودند که همین مسئله باعث شده که قیمت کارشناسی آنها پایین تر از ۷۱۰ تومان باشد.




ضرب و شتم مازیار یزدان نیا فعال دانشجویی

در ادامه آزار و فشار بر فعالین دانشجویی محبوس در زندان متی کلای بابل با دانشجویان، مازیار یزدان نیا فعال دانشجویی دانشگاه مازندران توسط زندانیان جرایم عادی، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
به گزارش منابع حقوق بشری، مازیار یزدان نیا، رحمان یعقوبی و علی عباسی سه تن از فعالین دانشگاه مازندران بودند که در جریان اعتراضات سال ۸۸ این دانشگاه به همراه ده ها نفر دیگر از دانشجویان، بازداشت و به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شده بودند، اما ماه گذشته بصورت غیرمنتظره دادستانی بابلسر به این فعالان دانشجویی و چند تن دیگر از دانشجویان این دانشگاه اطلاع داد که احکامشان به تعزیری تغییر یافته است.
این گزارش ها می افزاید در گذشته نیز مسوولین زندان متی کلا با قرار دادن زندانیان سیاسی در بند مجرمین خطرناک و تحریک زندانیان عادی به ازار و اذیت این زندانیان،ان ها را تحت فشار قرار می دادند.
مازیار یزدان نیا در سال ۸۸ بیش از یک ماه را در زندان اداره اطلاعات ساری بسر برده بود و هم اکنون نیز در حالی که تنها دو هفته از بازگشت او به زندان می گذرد سه بار توسط زندانیان جرایم عادی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
یکی از دوستان مازیار یزدان نیا در این خصوص می گوید: “حدود ده روز پیش در حالی که مازیار در بند مجرمین خطرناک بسر می برد فقط بدلیل بلند خندیدن توسط یکی از زندانیان خلافکار مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بعد از این درگیری به دلایلی نامشخص او را به سلول انفرادی منتقل کردند،اما پس از چند روز دوباره مازیار به همان بند انتقال یافت و دو بار دیگر توسط زندانیان ضرب و شتم شد که با سکوت تایید امیز زندانبانان مواجه بود.”
در بخش دیگری از اظهارات وی است: “دوستانی که در دو سال اخیر بازداشت می شدند و یا به نهادهای امنیتی احضار می شدند،همواره تاکید می کنند که در بازجویی ها به انها گفته می شد اگر دانشگاه مازندران ساکت نشود همه ی پرونده ها را دوباره به جریان خواهیم انداخت و احکام قضایی را از تعلیقی به تعزیری تغییر خواهیم داد. اتفاقی که عملی شده و نشان می دهد هیچ استقلالی برای دستگاه قضایی مازندران باقی نمانده است.”
همچنین بر اساس گزارش ها، مازیار در تماسی تلفنی به خانواده اش گفته که پرونده دیگری برای این فعال دانشجویی به اتهام “توهین به مقدسات و اهانت به رهبری” تشکیل شده است.
لازم به ذکر است علی اکبر سروش، علیرضا فلاحتی، علیرضا شهیری و احمد میری چهار تن دیگر از فعالین سیاسی استان مازندران هستند که هم اکنون در زندان متی کلای بابل بسر می برند.





من از شلاق نمی هراسم...اما آیا شما از خدا هراس ندارید؟

نامه سرگشاده محمد صادق (آرش) هنرور شجاعی خویی در باب دادگاه ویژه روحانیت

آرش (محمدصادق) هنرورشجاعی وبلاگ‌نویس روحانی و مدرس حوزه ی علمیه، که مدتی است که در مرخصی استعلاجی به سر می برد، در نامه ای سرگشاده می نویسد: گمان می کنید دادسرا چند روز پیش چه تصمیم و تدبیری اندیشیده؟ که تمدید مرخصی ام تنها تا روز آنژیو باشد و بدون استراحت برگردم به داخل زندان و این هم منوط باشد به اجرای حکم ۵۰ ضربه شلاق تعزیری که به آن محکومم کرده اند، آن هم در این حال و با این وخامت اوضاع جسمانی ام.
وی با تاکید بر اینکه من از شلاق نمی هراسم…اما آیا شما از خدا هراس ندارید؟ نوشته است: دادسرای ویژه روحانیت می داند که من دچار تنگی دریچه میترال، نارسایی عضله قلب، ریفلاکس معده، زخم معده، زخم اثنی عشر، کاهش شنوایی گوش راست، اختلال در گوش میانی راست، گرفتگی کامل سمت چپ بینی و گرفتگی ۸۰ درصد سمت راست، عفونت سینوس ها، نزدیک بینی و آستیگمات شدن هر دو چشم، صرع، آتروفی مغز و دیسک کمر و بیماری قند و یک بیماری دیگر که نام فارسیش را نمی دانم هستم و به یاد دارد که در تاریخ ۱۹ مهر مرا خودشان در بیمارستان مدرس بستری کردند.
بر اساس گزارش ها وی به چهار سال حبس، هشتصد هزار تومان جریمه نقدی و پنجاه ضربه شلاق محکوم شده بود و این حکم پس ازحدود تحمل یک سال زندان که شامل ۶ ماه انفرادی در بند ۲۰۹ اطلاعات اوین و پنج ماه حضور در بند ۳۵۰ و تحمل شکنجه‌های فراوان گه عواقبی چون بیماری‌های متعدد و صعب العلاج برای وی به همراه داشته صادر شده است.
چندی پیش مادرش با نگرانی از وضعیت جسمانی او گفته بود که مرتب در زندان از هوش می رود و باید روزی ۱۶- ۱۷ تا قرص بخورد تا بتواند شرایط دشوار زندان را تحمل کند.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
من از شلاق نمی هراسم…اما آیا شما از خدا هراس ندارید؟
این نامه مخاطبانی دارد که خود باید تشخیص دهند خطاب با آنهاست. در همه جای زندان اوین روی در و دیوار این روایت را چسبانده اید که:
“بترس از ستم کردن بر کسی که جز خدا یاوری ندارد”
دادسرای ویژه روحانیت می داند که من دچار تنگی دریچه میترال، نارسایی عضله قلب، ریفلاکس معده، زخم معده، زخم اثنی عشر، کاهش شنوایی گوش راست، اختلال در گوش میانی راست، گرفتگی کامل سمت چپ بینی و گرفتگی ۸۰ درصد سمت راست، عفونت سینوس ها، نزدیک بینی و آستیگمات شدن هر دو چشم، صرع، آتروفی مغز و دیسک کمر و بیماری قند و یک بیماری دیگر که نام فارسیش را نمی دانم هستم و به یاد دارد که در تاریخ ۱۹ مهر مرا خودشان در بیمارستان مدرس بستری کردند.
و می داند که برای معالجه به من مرخصی داده و مطلع است که در این چند هفته مرخصی ۳ بار در بیمارستان های گوناگون بستری بوده ام، چندین حمله قلبی را پشت سر نهاده ام و چندین بار حمله های شدید صرع نزدیک بود کارم را به جاهای باریک بکشاند…و باز می داند که در تاریخ ۲۰ دی باید به خاطر قلبم آنژیو شوم…اینها بسی بیش از شرایط لازم برای احراز عدم تحمل کیفر است…
اما دادسرا چند روز پیش گمان می کنید چه تصمیم و تدبیری اندیشیده؟ که تمدید مرخصی ام تنها تا روز آنژیو باشد و بدون استراحت برگردم به داخل زندان و این هم منوط باشد به اجرای حکم ۵۰ ضربه شلاق تعزیری که به آن محکومم کرده اند، آن هم در این حال و با این وخامت اوضاع جسمانی ام.
نامه ذیل از دادسرای ویژه روحانیت به پزشکی قانونی نوشته شده، علی الحساب این را داشته باشید جهت یاد آوری، تا تمامی مدارک پزشکی ام را هم به زودی ضمیمه کنم.
اما کاری نکنید که لب بگشایم و بگویم که چه شد و چه نشد تا به این بیماری ها گرفتار شدم و نگویم که بهداری اوین با من چه کرد و نکرد! اما اشکالی ندارد بگویم که پرونده پزشکی ام در بهداری اوین را مفقود کرده اند تا الآن در پزشکی قانونی به مشکل بخورم…که نامه زده بودن به بند ویژه روحانیت که فلانی هیچ گونه بیماری ندارد و دیگر به هیچ وجه او را به بهداری نیاورید… و آیا بگویم که در شب سکته ام بر من چه گذشت و چه کردند؟ نه، نمی گویم…
شرح این هجران و این خون جگر……….این زمان بگذار تا وقت دگر
این نامه صرفا مرقوم شد تا کمی در اعمال و احکام خود بیندیشید و چیزی هم نگفته ام، و الا می دانید که اگر بخواهم سخن بگویم مثنوی هفتاد من کاغذ دارم، و اگر می خواستم بگویم در همین مدت مرخصی گفته بودم.
العبد محمد صادق (آرش) هنرور شجاعی خویی
۷ دی ۱۳۹۰