تظاهرات گسترده در مصر در آستانه انتخابات
دهها هزار معترض مصری در یکی از بزرگترین تجمعهای خود در میدان تحریر قاهره خواهان کنارهگیری هر چه زودتر نظامیان در این کشور شدند.
تظاهر کنندگان خواستار انتقال سریع قدرت در این کشور هستند.
به گزارش مهرداد فرهمند، خبرنگار اعزامی بیبیسی فارسی به قاهره، کمال جنزوری، نخست وزیر جدید به خبرنگاران گفت که از ترکیب فعلی دولت راضی است و هنوز در مورد اینکه چه کسانی را در دولت تازه خود به کار بگیرد تصمیم نگرفته است.
او گفت که در این مورد با همه گروهها مشورت خواهد کرد.
به گفته آقای جنزوری، دولت تازه تا روز دوشنبه که قرار است انتخابات برگزار شود، تشکیل نخواهد شد.
بر اساس گزارش خبرنگار بیبیسی فارسی، گروههای مختلف از جمله سلفیها و اخوان المسلمین خواهان داشتن سهم در دولت جدید شده اند.
تظاهرات امروز در پی برگزاری نماز جمعه در قاهره انجام شده و تظاهر کنندگان اعلام کردهاند که تا رسیدن به خواستههایشان در میدان تحریر خواهند ماند.
رئیس دیوان محاسبات:
متاسفانه هیچ نهادی درآمد کل کشور را نمیداند
(تیتر از جنگ خبر)
خبرگزاری مهر
رئیس دیوان محاسبات کشور با بیان اینکه متاسفانه هیچ نهادی درآمد کل کشور را نمیداند، گفت: باید دید چگونه می شود عدالت را توسط حسابرسی محقق و همچنین چگونه می توان قدرت را کنترل کرد.
به گزارش مهر، عبدالرضا رحمانی فضلی در مراسم اختتامیه سومین مجمع سالیانه مدیران دیوان محاسبات کشور که روز پنجشنبه برگزار شد ... با اشاره به تدابیر بکار گرفته شده در دیوان محاسبات برای کاهش تخلفات قانونی گفت: بررسی های ما نشان داد در طی سالیان دراز از جمع تخلفات کاسته نشده است این در حالی است که هر قانونی که اجرا نمی شود، بخشی از توسعه ملی ما راکد می ماند. بنابراین بررسی کردیم و سیاست پیشگیرانه را برای اینکه اقدامات منجر به کاهش تخلفات شود در پیش گرفتیم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به اهمیت ایجاد انضباط مالی اشاره کرد و گفت: ما در این زمینه اشکال ساختاری نهادینه شده و فرهنگی داریم از زمان مشروطیت در قوانین مختلف و با مدیریت ها و نظارت ها خواسته اند انضباط مالی را از بین ببرند و ما هنوز نتوانسته ایم در این حوزه به نقطه مطلوب برسیم.
رحمانی فضلی تاکید کرد: باید سه سئوال پاسخ دهیم. درآمد کل کشور چقدر است؟ مجموعه هزینه های کشور چقدر است و نتیجه این درآمدها چیست؟
رئیس دیوان محاسبات کشور افزود : متاسفانه هیچ نهادی در کشور درآمد کل را نمی داند. وقتی درآمدها را نمی دانیم مجموع هزینه ها را هم نمی دانیم اما اگر در دیوان بتوانیم این سیاست را عملیاتی کنیم که مجموعه درآمدها در یکجا متمرکز شود به هدف می رسیم. طرح سنا همین هدف را دنبال می کند.
پاسخ رسمی پزشکی قانونی به دادستانی شوش:
احتمال سکتهی قلبی علی نجاتی بسیار زیاد است
(تیتر از جنگ خبر)
کمیته هماهنگی - 3 آذر
بر اساس خبر ارسالی به کمیتهی هماهنگی، امروز پاسخ رسمی پزشکی قانونی شوش مبنی بر وضعیت بد جسمانی علی نجاتی به دادستانی شوش ابلاغ شده است. در این گزارش رسمی پزشکی اعلام شده است که احتمال سکتهی قلبی بسیار زیاد است و نجاتی باید از محیطهایی مانند زندان دور نگه داشته شود.
دادستانی شوش عطف به این گزارش رسمی، نامهای به زندان شوش زده و اعلام کرده : «بررسی شود»!
این در حالی است که علاوه بر پزشکان معالج نجاتی و پزشک رسمی زندان، پزشکی قانونی نیز وضعیت جسمی و قلب نجاتی را خطرناک اعلام کرده و خواهان دور نگه داشتن وی از محیطهای پر استرس و آلوده به دود همچون زندان شده است. اما دادستانی شوش به جای دستور فوری و اکید برای آزادی نجاتی تنها اعلام کرده است « بررسی شود».
کمیتهی هماهنگی ضمن محکومیت ادامهی بازداشت علی نجاتی، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط این کارگر دربند است.
حسین شریعتمداری٬ مدیرمسئول روزنامه کیهان:
«ساکتین فتنه» حق ندارند در انتخابات شرکت کنند
به گزارش خبرگزاری مهر٬ آقای شریعتمداری روز جمعه (چهارم آذر) در همایش «انسجام داخلی، اقتدار جهانی» در قم گفته که «امروز نگاه مردم متمرکز به خواص نیست بلکه متوجه رهبری است.»
وی افزوده که اگر «خواص بلغزند کسی نمیلغزد و این خواص هستند که خود را رفوزه میکنند.»
مدیرمسئول روزنامه کیهان اظهار داشته که «در فتنه ۸۸ دو دسته از خواص سکوت کردند که یک دسته از این جریان مطلع بودند و عدهای دیگر عمق این فتنه را درک نکرده بودند که این دو گروه حق ندارند در انتخابات نامزد شوند.»
آقای شریعتمداری در بخش دیگری از سخنان خود گفته که تیم احمدینژاد «عددی» نیست٬ اما به خاطر وابسته بودن به «کانونهای ثروت و قدرت» میتواند مشکلاتی ایجاد کند.
وی افزوده است: «اینکه صحبت از جن و جنگیری میشود کسی انکار نمیکند ولی اگر جنی با اینها {تیم احمدینژاد} در ارتباط باشد جن انگلیسی است.»
اظهارات مدیرمسئول روزنامه کیهان در شرایطی مطرح میشود که اسدالله بادامچیان٬ عضو موتلفه گقته است حرف زدن از «ساکتین فتنه» از «لشکر ولیفقیه» کم میکند.
اعضای «جبهه پایداری» با محوریت محمدتقی مصباحیزدی از قالیباف و لاریجانی به عنوان «ساکتین فتنه» یاد کرده و خواستار اخراج و در حاشیه قرار گرفتن آنها در جریان اصولگرایی هستند.
محافظهکاران حامی رهبر جمهوری اسلامی آندسته از مقامهایی که حاضر نشدند با سیاستهای خامنهای در سرکوب معترضان همسو شوند را «خواص بیبصیرت» میدانند.
پیش از این نیز محمدتقی مصباح یزدی به صراحت گفته بود در میان بسیاری از مقامهای جمهوری اسلامی افرادی وجود دارند که به ولایت فقیه اعتقادی ندارند.
صفوی خواستار اقدام عملی تهران مقابل تهدیدها شد
یحیی رحیمصفوی٬ مشاور نظامی علی خامنهای خواست مقامهای جمهوری اسلامی در مقابل تهدید دشمنان «به شعار و حرف زدن اکتفا نکنند» و به طور عملی به این تهدیدها پاسخ دهند.
به گزارش خبرگزاری مهر٬ آقای رحیمصفوی این مطلب را روز پنجشنبه (سوم آذر) در کنگره «بزرگداشت سرداران و ۷۷۲ شهید شهرستان لنجان» بیان کرده است.
وی خطاب به مقامهای جمهوری اسلامی گفته است: «دشمن را باید با هجوم به عقب راند و استراتژی کشور باید در مقابل اقدامات دشمنان علیه کشور، استراتژی هجومی باشد.»
آقای رحیمصفوی منظور خود را از اتخاذ سیاستهای «هجومی» و «عملی» جمهوری اسلامی در برابر تهدید «دشمنان» نظام به روشنی بیان نکرده است.
نظامیان حاکم بر ایران دائما آمریکا٬ غرب و اسرائیل را به نابودی و غیرقابل تصور بودن نتایج حمله به ایران تهدید میکنند.
آنها بارها تهدید کردهاند در صورت بروز جنگ٬ منافع کشورهای شرکت کننده در حمله به ایران را در تمام جهان به خطر خواهند انداخت.
رحیمصفوی روز چهارشنبه (دوم آذر) نیز اسرائیل را تهدید کرده بود چنانچه به ایران حمله کند٬ حماس و حزبالله لبنان٬ تلآویو را موشکباران خواهند کرد.
مشاور خامنهای در تازهترین اظهارات خود دشمنان جمهوری اسلامی را همانند «سگهای هاری» دانسته که «باید با چوب بر سر آنان زد.»
غلامرضا جلالی٬ رئیس سازمان پدافند غیرعامل:
با تدابیر رهبر صدای بسیج در والاستریت شنیده میشود
غلامرضا جلالی٬ رئیس سازمان پدافند غیرعامل میگوید شنیده شدن صدای بسیج در اعتراضهای «والاستریت» ناشی از «تدابیر هوشمندانه» علی خامنهای در عرصههای بینالمللی است.
به گزارش خبرگزاری ایسنا٬ آقای جلالی این مطلب را روز جمعه (چهارم آذر) در جمع گروهی از بسیجیان شهر تهران بیان کرده است.
این فرمانده سپاه همچنین گفته که «تهدید نظامی غرب علیه ایران به دلیل شکستی است که مفهوم لیبرال دموکراسی به برکت حضور آقا و بسیج خورده است.»
مقامهای جمهوری اسلامی از حرکتهای اعتراضی خیابان والاستریت شهر نیویورک با عنوان «بهار آمریکایی» یاد کرده و آن را بیارتباط با آنچه که «بیداری اسلامی» در کشورهای عربی مینامند٬ نمیدانند.
محسن حیدری٬ امام جمعه موقت اهواز نیز ۱۶ آبان سال جاری گفته بود: «جنبش ضد والاستریت قدم بزرگی در زمینهسازی ظهور امام زمان است.»
محمدرضا نقدی٬ فرمانده بسیج مستضعفین نیز جنبش والاستریت را «حاصل خون شهدای ایران» دانسته است.
اخبار روز:
بار اول نیست که جمهوری اسلامی، موجبات مرگ نویسندگان را فراهم می آورد. مردم ایران و جهان نویسندگانی را که مستقیما توسط ماموران وزارت اطلاعات به قتل رسیده اند و یا در زندان اعدام شده اند هم چنان به یاد دارند؛ کم نیستند نویسندگانی مانند سعید سلطانپور، سعیدی سیرجانی، پیروز دوانی، محمد مختاری و جعفر پوینده که سیاهه نام شان، یادآور سیاست سرکوب و شکنجه و کشتار رژیم جمهوری اسلامی به شمار می آید.
نویسندگان دیگری که جمهوری اسلامی در خارج از مرزها کشت و یا فتوای قتل شان را صادر کرد و یا خواست بکشد نیز کم نیستند ؛ سلمان رشدی یا دیگرانی که مستقیم و غیرمستقیم زبان به نقد اسلام و سیاست های سرکوب و توسعه طلبی جمهوری اسلامی باز کردند تنها به خاطر بیان اندیشه خود مورد هجوم قرارگرفتند.
از جملهی آخرین قتل هائی که به دستور و فتوای جمهوری اسلامی به انجام رسیده است، قتل نویسنده آذربایجانی «رافق تقی» ست که در نقد رفتار و سیاست های جمهوری اسلامی، در مقاله ای با نام «ایران و اجتناب ناپذیری جهانی شدن» مورد هجوم یک قاتل قرارگرفت و پس از مجروح و بستری شدن در بیمارستان، جان باخت. او پیش از این نیز با نوشتن مقاله ای به نام «اروپا و ما» و انتقاد از تلاش های جمهوری اسلامی برای صدور انقلاب اسلامی توسط «آیت الله» فاضل لنکرانی به مرگ محکوم شده بود.
همزمان با این ترور، یک شاعر عرب زبان اهوازی به نام ناصر جبر زرگانی نیز به خاطر مخالفت هایش با جمهوری اسلامی مورد هجوم ماموران رژیم قرار گرفت و با تخریب خانه اش و مضروب شدن شدید راهی بیمارستان شد که اکنون در حال مرگ است.
جمهوری اسلامی، حتی در این شرایط بحرانی نیز که از همه سو مورد ایراد و هجوم واقع شده دست از سیاست های آدمکشی و ترور خود بر نمی دارد و هم چنان می کوشد زبان های گویا را ببرد.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، هجوم به نویسندگان و مجروح کردن و کشتن آنان را به شدت محکوم می کند و تداوم این سیاست ها را نشانه اوج درماندگی رژیم آزادی کش جمهوری اسلامی می داند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید
۲۴ نوامبر ۲۰۱۱
www.iwae.org
نویسندگان دیگری که جمهوری اسلامی در خارج از مرزها کشت و یا فتوای قتل شان را صادر کرد و یا خواست بکشد نیز کم نیستند ؛ سلمان رشدی یا دیگرانی که مستقیم و غیرمستقیم زبان به نقد اسلام و سیاست های سرکوب و توسعه طلبی جمهوری اسلامی باز کردند تنها به خاطر بیان اندیشه خود مورد هجوم قرارگرفتند.
از جملهی آخرین قتل هائی که به دستور و فتوای جمهوری اسلامی به انجام رسیده است، قتل نویسنده آذربایجانی «رافق تقی» ست که در نقد رفتار و سیاست های جمهوری اسلامی، در مقاله ای با نام «ایران و اجتناب ناپذیری جهانی شدن» مورد هجوم یک قاتل قرارگرفت و پس از مجروح و بستری شدن در بیمارستان، جان باخت. او پیش از این نیز با نوشتن مقاله ای به نام «اروپا و ما» و انتقاد از تلاش های جمهوری اسلامی برای صدور انقلاب اسلامی توسط «آیت الله» فاضل لنکرانی به مرگ محکوم شده بود.
همزمان با این ترور، یک شاعر عرب زبان اهوازی به نام ناصر جبر زرگانی نیز به خاطر مخالفت هایش با جمهوری اسلامی مورد هجوم ماموران رژیم قرار گرفت و با تخریب خانه اش و مضروب شدن شدید راهی بیمارستان شد که اکنون در حال مرگ است.
جمهوری اسلامی، حتی در این شرایط بحرانی نیز که از همه سو مورد ایراد و هجوم واقع شده دست از سیاست های آدمکشی و ترور خود بر نمی دارد و هم چنان می کوشد زبان های گویا را ببرد.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، هجوم به نویسندگان و مجروح کردن و کشتن آنان را به شدت محکوم می کند و تداوم این سیاست ها را نشانه اوج درماندگی رژیم آزادی کش جمهوری اسلامی می داند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید
۲۴ نوامبر ۲۰۱۱
www.iwae.org
شرکت اریکسون به دولت سوریه نیز ابزار شناسائی میفروشد
به گزارش تلویزیون سوئد شرکت سوئدی اریکسون، دولت سوریه را به تکنیکهای شناسائی اپوزیسیون از طریق تلفنهای موبایل مجهز کرده است. با وجود شورشی که هشت ماه پیش در سوریه آغاز شد و امروز با گستردگی شکفت آنگیزی ادامه دارد و طی آن به گزارش سازمان ملل حدود ۴٠٠٠ تن کشته شدهاند، اریکسون به فروش وسایل مورد استفاده در شناسائی اپوزیسیون ادامه میدهد.
سیستم مورد نظر، سیستم موسوم به رانوس گزارش میشود که امکان تشخیص محل دستگاه تلفن موبایل را به دست میدهد.
فردریک هالستان سخنگوی مطبوعاتی اریکسون در دفاع از این شرکت میگوید که آن نمیتواند مسئول سوء استفادهی دولت سوریه باشد و تاکید میکند که این شرکت همهی قوانین موجود و تحریمهای وضع شده رعایت کرده است.
شرکت اریکسون در مورد ایران نیز به فروش سیستمهای شناسائی از طریق تلفنهای موبایل متهم شده است.
سیستم مورد نظر، سیستم موسوم به رانوس گزارش میشود که امکان تشخیص محل دستگاه تلفن موبایل را به دست میدهد.
فردریک هالستان سخنگوی مطبوعاتی اریکسون در دفاع از این شرکت میگوید که آن نمیتواند مسئول سوء استفادهی دولت سوریه باشد و تاکید میکند که این شرکت همهی قوانین موجود و تحریمهای وضع شده رعایت کرده است.
شرکت اریکسون در مورد ایران نیز به فروش سیستمهای شناسائی از طریق تلفنهای موبایل متهم شده است.
سیامک قادری:سرم را در توالت فرو میکردند تا علیه جنبش سبز و سایت کلمه، اعتراف تلویزیونی کنم
“سیامک قادری” خبرنگار اخراجی ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی) در واکنش به سخنان اخیر مشاور رسانه ای محمود احمدی نژاد در گفتگو با روزنامه ی اعتماد نامه ای از زندان اوین به بیرون فرستاده است.
این روزنامه نگار در نامه ی خود برای نخستین بار سخن از رفتارهای ضد انسانی نیروهای اطلاعاتی با وی در قبال نامه ی جوانفکر به وزارت اطلاعات برای بازداشت وی می گوید.
قادری با مخاطب قراردادن کسی که وزارت اطلاعات به اشاره ی او و با اتهام ضد نظام و ولایت فقیه بازداشت و زندانی اش کرده است ، جوانفکر و جریان متبوع وی را گروهی منحرف قدرت طلب و ثروت اندوز می خواند.
خبرنگار سابق ایرنا می گوید: چرا در قبال فجایعی که بعد از خرداد ۸۸ رخ داد سخنی نگفتید و سکوت کردید ولی وقتی با برخی از اعضای باند شما به دلیل فساد مالی برخورد شده است از غیر قانونی بودن سلول انفرادی و نداشتن وکیل می گوئید!
قادری که سابقه همکاری با ایرنا برای دو دهه را در کارنامه دارد برای نخستین بار از سازماندهی نیروهای بسیج خبرگزاری ایرنا برای شرکت در سرکوب مردم معترض به نتایج انتخابات زیر نظر جوانفکر می گوید.
به گزارش ندای سبز آزادی، متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به بهانه ی گفتگوی مشاور مطبوعاتی و رسانه ای احمدی نژاد با روزنامه اعتماد
آقای جوانفکر شما روزنامه نگار نیستید
مشاور رسانه ی احمدی نژاد به تازگی گفت و گویی طولانی با روزنامه ی وزین (توقیف شده) «اعتماد» داشت که در آن سعی به ارایه چهره ای صادق و دلسوز از دولت نهم و دهم نموده و با مظلوم نمایی و دادن آدرس های “انحرافی” تلاش بر مغلوب کردن یاران پیشین دولت نهم و دهم کرده است، که این روزها سخت به جان این مولود نا خلف خود افتاده اند.
در آن نوشتار جوانفکر تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا از منظر یک روزنامه نگار بی طرف! مدعیات و اسنادی بر مظلومیت جریان خود و بی انصافی رقیبان ارایه دهد، ادعایی که در همان نگاه اول نشان از سلطه و چیرگی توهم خود بزرگ بینی دست اندرکاران دولت از سویی و دست کم انگاری مخاطب دارد.
در نوشتار زیر نگاهی گذرا به برخی از این مدعیات و اشاراتی در جهت روشن شدن صحت و سقم آن داشته ام.
***
آقای مشاور رسانه ای در مصاحبه ی خود مدعی شده اند «اصولگرایان خودشان را به دولت احمدی نژاد چسبانده اند»! آقای جوانفکر گویی همانند سایر دوستان خود در این جریان متنوع بر این باورند که حکمرانی۶ ساله باند احمدی نژاد دستاوردهای مثبتی برای مردم داشته است که آن را افتخار آمیز و محل حسادت گروه ها و جریانات تلقی می کنند. مگر جز این است که حاصل عملکرد آنان در حوزه ی اقتصاد فرار سرمایه ها، نابودی کشاورزی، تعطیلی واحدهای صنعتی، تورم، فساد لجام گسیخته، در حوزه ی بین المللی انزوای مطلق ایران، ده ها قطعنامه بین المللی، انواع تهدیدهای نظامی و تحریم ها، از دست دادن مواضع استراتژیک منطقه ای و واگذاری آن به کشورهایی نظیر ترکیه، در حوزه ی سیاسی تعطیلی و بن بست همه ی نهادهای قانونی حتی پست ریاست جمهوری، در حوزه ی فرهنگ و اخلاق جامعه، گریز از دین، سقوط ارزش های اخلاقی، افزایش خشونت های اجتماعی، سرقت های مسلحانه و هزاران مشکل دیگر بوده است. این عملکرد مشعشع چه جای حسادت دارد که دیگران بخواهند خود را به رئیس جمهور و بانی این همه مصایب بچسبانند؟
ایشان مدعی شده اند «ثروت مال مردم است» و نتجه گرفته اند که احمدی نژاد باید پاسدار امانت مردم باشد! باید به ایشان متذکر شد که از این ثروت افسانه ای، سهم ملت چه میزانی است؟ مگر جز این است که آن چه به صورت ملموس در حساب های مردم واریز شده بخشی از جبران افزایش یک باره بهای حامل های انرژی است که در موسم های خاص به یک باره به حساب های مردم سرازیر شده است. شاید منظور ایشان خاصه خرجی های دولت در موسم انتخابات مد نظر باشد که به گفته نهادهای نظارتی هم اکنون نیز برای فرستادن نمایندگان دست نشانده به پارلمان در حال انجام است! تازه سهم ۴۰ هزار تومانی مردم کجا و تنها یک مورد اختلاس ۳ هزار میلیاردی جریان طرفدار رئیس جمهور کجا؟
جناب جوانفکر در فرازی که پاسخ به سوال صریح خبرنگار در مورد «فساد مالی اخیر» است به یک باره دست به شعبده بازی زده و به جای پاسخ به سوال خبرنگار می گوید «نتوانسته اند ثابت کنند که ما رمال و جن گیر هستیم»! عجبا ! در اثبات شعبده باز بودن جریان شما همین بس که در پاسخ به سوال روشن در مورد فساد ۳ هزار میلیاردی، مدعی می شوید که نتوانسته اند اتهام رمالی را در مورد جریان شما اثبات کنند !
اما شاید مهم ترین بخش از افاضات جناب مشاور رسانه ای رئیس جمهور آن جایی است که ایشان دردمندانه در مورد مصائب زندان، انفرادی و سختی های خانواده زندانیان جریان خود داد سخن می دهد. از زندان انفرادی ۶۰ روزه ملک زاده می گوید و از سقط جنین همسر او در زندان و مشقت ملاقات و عدم اجازه ملاقات با وکیل و … .
جناب جوانفکر ! اگر رفت و آمد به زندان برای همسر آقای ملک زاده سقط جنین به همراه داشت و سخت بود، حتما رفت و آمد پدران و مادران سالخورده زندانیانی که ۲ سال است (از خرداد ۱۳۸۸ تاکنون) هر هفته در سرما و گرما و از راه های دور و نزدیک به امید دیدار فرزندان شان از پشت کابین و با تلفن به این جا (زندان) می آیند یک تفنن است !
مرگ مادر دانشجوی زندانی که در هجوم شبانه دچار سکته قلبی شد، مرگ پدر یک فعال ستاد انتخاباتی که ۳ ماه از محل نگه داری فرزندش بی اطلاع بود پس چه ؟! آیا این ها از جمله ی آن ملتی نیستند که از آن ها دم می زنید، حتما باید قیافه آنان شبیه جنابعالی ، ملک زاده و یا احمدی نژاد باشد تا به پشتوانه قدرت و ثروت بر آنان دل سوزاند و اشک تمساح ریخت! عجبا که دست به بیت المالی مردم می برید و وقتی مورد بازخواست قرار می گیرید فریاد می زنید. مگر نه این که زندانیان پس از وقایع خرداد ۱۳۸۸ عمدتا شهروندانی بودند که جرم شان شرکت در تظاهرات، دادن شعار و ابراز عقیده بوده است که دستی هم به منابع ثروت و قدرت نداشته اند، چرا در این مدت صدای انسانیت شما و جریان وابسته به آن در نیامد! سرنوشت همسران و فرزندان زندانیانی که از تهران و شهرستان ها هر هفته برای ملاقات با همسران شان زیر برف و باران به زندان می آیند تا اسرای ملت خدای ناکرده گرفتار یاس و نومیدی نشوند چه؟ البته که شریف ترین فرزندان ایران بر خلاف نزدیکان جریان رانت خوار به سختی های زندگی رسالت مندانه عادت دارند و مصائب زندگی خود را فریاد نمی زنند تا امثال شما از آن لذت ببرند!
جناب جوانفکر به درستی اعلام کرده اید انفرادی غیر قانونی و کاری مذموم است! اما آیا دلسوزی تان شامل حال آن جوانی که به جرم ارسال (مثلا) یک پیامک (SMS) یا ایمیل، ۷ ماه در انفرادی بوده و امروز با روانی پریش هم بندی ماست نیز می شود؟
یا این که در انفرادی نگه داشتن فقط برای مجرمانی که چنگ به بیت المال برده اند بد است؟ برای بنده که ۹ ماه را در بازداشت گاه بدنام ۲۰۹ و ۲۴۰ به صورت غیر قانونی نگه داری شده ام چه؟ برای آن پزشکی که در آستانه دومین سالگرد دستگیری اش هنوز در بازداشت موقت است و ۹ ماه را در سلول انفرادی گذرانده چه طور ، آیا برای این ها نیز انفرادی بد است؟
به حق گفته اید که این طور نیست که «چون ما مسئولیتی داریم هر کاری دل مان خواست بتوانیم انجام دهیم، هر کس را که دل مان خواست احضار یا بازداشت کنیم و همه چیز باید بر اساس قانون باشد» !
بنده هم زمانی که چپ و راست سیلی بر صورت ام فرود می آمد و بوی تهوع آور توالت اتاق بازجویی، امانم را برده بود تا علیه جنبش سبز و سایت کلمه اراجیفی را به صورت مصاحبه تلویزیونی ارایه کنم یا هنگامی که سرم را با فشار به داخل آن استوانه ی مهوع هدایت می کردند ، با خود فکر می کردم یک جای کار ایراد دارد!
من فکر می کردم نباید همه تلاش هایی که در قامت یک ایرانی و در قالب یک خبرنگار به عشق ملت و مملکت انجام دادم منتهی به چنین دستاوردهایی شود. من نیز بارها با خودم زمزمه می کردم که نباید اصحاب قدرت هر کاری که دل شان خواست انجام دهند. ولی این سخن را از شما قبول ندارم.
چرا که دست خط شما به حراست سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) هنوز به روشنی جلوی چشمانم است که در آن خواستار برخورد وزارت اطلاعات با بنده به عنوان عنصر ضد نظام و ضد ولایت شده بودید. همان نامه ای که همکاران تان برای من فاکس کردند و اکنون در پرونده ی من در دیوان عدالت اداری موجود است. برادر عزیر چه طور آن زمانی که بر توسن سرکش قدرت بلامنازع می تاختید، این اعمال را غیر قانونی نمی دانستید؟!
جنابعالی به درستی اشاره کرده اید حداکثر بازداشت موقت ۴۸ ساعت است، بنده ده ها مورد از هم بندیان خود را سراغ دارم که بالای ۱۵ هزار ساعت یعنی ۲ سال در بازداشت موقت به سر می برند! جنابعالی در خبرگزاری فخیمه ایرنا و در روزنامه هتاک ایران هرگز این ساعات را جمع نزده اید تا بفهمید چه فجایعی تحت عنوان بازداشت موقت جریان دارد اما حال که آقای ملک زاده و دوستان تان در مکتب مشائیسم گرفتار شده اند فغان به آسمان بلند کرده اید!
آقای جوانفکر ! بنده در آستانه هفدهمین ماه ، بسیاری از همبندانم در آستانه پایان محکویت هنوز نتوانسته اند با وکیل خود ملاقات کنند و شما از یاران تان می گوئید که ۲ ماه بازداشت بدون ملاقات با وکیل را تجربه کرده اند !
به درستی گفته اید مردم از شما به عنوان یک روزنامه نگار انتظار دارند که مطالبات آن ها را از مسئولین بخواهید، اما آیا مردم فقط ملک زاده و سایر وابستگان به جریانی هستند که این روزها به حق به صفت “انحرافی” متصف شده اند؟
جناب جوانفکر مدعی است روزنامه ایران یک شرکت خصوصی است ! بر فرض که در راه اندازی و بالندگی این روزنامه از توان و اموال و بودجه خبرگزاری دولتی ایرنا استفاده نشده باشد، جنابعالی چه کاره این شرکت خصوصی با اموال میلیاردی هستید که اجازه نمی دهید نهادهای نظارتی قانونی به انجام وظیفه خود بپردازند. شاید نگران رو شدن هزینه های نامشروع تبلیغاتی در ایام منتهی به انتخابات سال ۱۳۸۸ هستید که بی ضابطه در ایرنا و ایران صورت گرفته است!
اشاره داشتید که «امام جمعه مشهد در جریان انتشار ویژه نامه خاتون شما و همکاران تان را محارب خواندند و این را ظلمی خواندید که پایدار نمی ماند» .
برای شما و مردم بسیار جالب است با همان حربه ای که معترضان پس از عاشورای ۱۳۸۸ را حشره و واجب القتل خواندند و به همان ادعا برای عده ای بی گناه حکم زندان و اعدام و تبعید بریدند، گرفتار آمده اید. همان هایی که خود در آن زمان سخنان شان را تیتر یک روزنامه خود می کردید. شما که دم از رسالت روزنامه نگاری می زنید بسم الله ! هنوز عده ای از آنان که به اتهام واهی محارب به اعدام محکوم اند چشم انتظار انجام رسالت شما هستند! از سرنوشت خانواده های آنان هم بگوئید!
اشاره به «قشر خاکستری جامعه کردید که حق حیات و {آزادی} بیان دارند» چطور است در آستانه شعبده بازی ای دیگر باز نیازتان به رای دهندگان افتاده است! یادآوری می کنم که در جریانات پس از انتخابات ۱۳۸۸ حدود ۳۰ هزار کارمند را از دولت اخراج کردید و پرونده آنان نزد دیوان عدالت اداری در حال رسیدگی است. آن ها به صرف مخالفت با احمدی نژاد و نه حتی اعلام و ابراز این مخالفت، شغل خود را از دست دادند و بنیان خانواده شان متزلزل و گاه منهدم شد. آیا آن ها حق حیات و زندگی شرافتمندانه نداشته اند؟ حرف زدن که بماند. چرا که این روزها کسانی را به بند ۳۵۰ اوین آورده اند که صرفا در درون تاکسی انتقادی یا اعتراضی به سیاست های حکومت کرده اند و در آستانه محکومیت یک ساله به اتهام تبلیغ علیه نظام قرار دارند. این ها همان قشر خاکستری هدف شما در انتخابات هستند یا نیستند؟
گله کرده اید که «عده ای با خواندن شما با وصف انحرافی حق زندگی شما و خانواده محترمتان را سلب کرده اند چرا که خانواده گناهی ندارند که با مطرح کردن یک داستان و سناریوی انحرافی زندگی را برایتان تلخ کرده اند»، خوشا به انصاف مردانی چون شما ! که سناریوهای ساختگی در دستگاه های اطلاعاتی را قبل از صدور حکم در اخبار و گزارشات خود انعکاس دادید و آبروی مسلمان را بر خلاف شرع و قانون بردید.
البته شکایت و حتی مقابله کامل با این کجروی ها می ماند برای زمانی که خیلی دور نیست!
اشاره کردید «به خاطر دشمنی با مشایی یک عده انسان بی گناه را زندانی کرده اید و برخی را ۶۰ روز در انفرادی نگاه داشته اند و بعد افزوده اید که خداوند از این کار راضی نیست» !
باورم نمی شود قهر خدا را از حبس اولیای خودش و اصحاب خودش و بی توجهی نسبت به هزاران بازداشتی پس از انتخابات. این ادعاها، عدالت پروردگار را زیر سوال می برد.
مدعی شده اید که وزارت اطلاعات در آن دوره حرف شما را نمی خوانده اند و برای اثبات دروغگویی جریان شما به همان دست نویس جنابعالی اشاره می کنم که صاحبان ۳ وبلاگ را در ایرنا که از قضا غیر از بنده که افتخار جانبازی نداشتم، آن دو تن از جانبازان سرافراز بودند به وزارت اطلاعات معرفی کردید و به اجبار آنها را واداشتید که وبلاگ های خود را تعطیل کنند و پس از امتناع بنده از تعطیل فعالیتم با احضارهای مکرر به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات، من را گرفتار زندان و حبس کردید! از آن اشاره شما به وزارت اطلاعات بنده به این مصایب گرفتار آمدم: سه سال حبس به دلیل حضور در نجمعات و تهیه گزارش های بی طرفانه ی آن و یک میلیون ریال جزای نقدی به دلیل فاسد و نامشروع خواندن دولت غیرقانونی شما. باز هم مدعی هستید نفوذی در وزارت اطلاعات نداشته اید. زهی شرمساری از این همه دروغ بافی.
منافقانه زیر علم رهبری سینه می زنید اما به یک باره می گوئید «مردم تشخص می دهند چه کسی در خط احمدی نژاد است و او را به عنوان رئیس جمهور آینده انتخاب می کنند. دلبسته نام احمدی نژاد هستید نه نظام، نه رهبری، نه کشور، نه ملت و حتی حرفه روزنامه نگاری! برای اثبات این سرسپردگی به باند احمدی نژاد تنها کافی است نمونه ای از گزارش های تجمعات اعتراضی را ولو گزارش های محرمانه روکنید. متاسفانه آن زمانی که همه ی خبرنگاران زیر باتوم و گاز اشک آور فعالیت خبری می کردند جریان انحرافی تان در ایرنا به کار گماردن نیروهای خدماتی و بسیجی ایرنا با کلاه و چماق در خیابان ولی عصر بود.
ادعای بزرگی کرده اید که «کسی که برای خدمت می آید باید آماده شهادت باشد»! ببینم آیا در این ادعا صادقید یا خیر. تمام کسانی که شما پاکسازی کردید و پس از وقایع ۱۳۸۸ در صحنه جدال حق و باطل ، سفره ثواب و نماز را ترک کردند بدون سر و صدا دارند هزینه ی آن را می پردازند. اما در مورد شما چه طور. تا جایی که در خاطر دارم در ایامی که ستاد بحران ساز بر سر راه دولت ملی خاتمی سنگ اندازی می کردند شما در بیت رهبری سنگر گرفته بودید و در سر خیال استراحت در سواحل اسپانیا را می پروراندید و با هزار فشار غیر قانونی ، مدیریت ایرنا را وادار به اعزام شما به مادرید کردید. حتی فراتر رفتید؛ در مطلبی در روزنامه ایران مجیز دولت خاتمی را گفتید که به آن اعتقاد نداشتید. پس از پایان ماموریت ۴ ساله و هنگام سوار شدن به هواپیما مدعی شدید که دولت اسپانیا جنابعالی را به دلیل اعلام آمادگی برای اجرای حکم قتل سلمان رشدی اخراج کرده است تا بار دیگر بتوانید تن به سواحل زیبای بارسلون بشوئید و صد البته خود را پاکباز و آماده شهادت می دانید. البته نه بر روی رمل های تفدیده ی جنوب یا برف های یخ زده ی غرب کشور بلکه در راحت و آسودگی سواحل کشورهای اروپایی برای خود دشمن فرضی می سازید و شعار شهادت و ایثار می دهید.
در جای جای گفت و گوی خود با رزنامه اعتماد ، چشم انداز انتخابات ریاست جمهوری آینده را از نظر دور نداشته اید. مثلا آنجا که می گوئید «چرا باید پول ملت را به مترو داد که حساب پس نمی دهد»! ولی خودتان میلیون ها پول مردم را در ایرنا و ایران صرف مجیز گویی از دولتی بی کفایت کردید و حاضر به حساب پس دادن آن هزینه ها نیستید.
ادعا می کنید «احمدی نژاد مراعات می کند پول مردم درست هزینه شود» که با یک ضرب و تقسیم ساده می توان نسبت سرقت ۳ هزار میلیاردی را با آنچه به مردم داده اید و از جیب آنان خارج ساخته اید به دست آورد.
از حاکم شدن فضای نظامی گری در شهر تهران یاد می کنید چرا که شهردار آن یک نظامی بدون تخصص است و فراموش می کنید تخصص دولت مورد حمایت شما تبدیل بزرگراه های درجه یک به خیابان های درجه ۲ در تهران بوده است و ۲سال پس از انتخابات هیچ شبی را شما و یاران تان بدون دغدغه خیزش اعتراضات به صبح نرسانده اید و ناگزیر در تمام شئون مردم وامداران خود را به کار گمارده اید !
شهردار تهران را متهم به زدن افترا و بهتان به یک وزیر می کنید که او را عرق خور خوانده است و آن مستحق کیفر اسلامی و حد می دانید و فراموش می کنید بهتان ها و افتراهایی که به فرزندان ملت در قالب خبر و گزارش می زدید.
این همه کارنامه شما و دولت شما در عرصه های مختلف است که نخبگان را به زنجیر کشیده و از کشور فراری داده است، مدیران را خانه نشین کرده و نهادهای لازم و قانونی را منهدم کرده است و همچنان مدعی هستید.
بفرمائید اکنون در دولت نهم و دهم کدام مدیر با سابقه غیر نظامی و غیرامنیتی در مصدر امور است! شاید در چند ماه گذشته گرایش برخی از آنان به جریان رقیب موجب اخراج آنان از دولت شده باشد . نظامی ترین دولت های پس از انقلاب دولت احمدی نژاد است. باری مشاور محترم محترم رسانه ای آقای احمدی نژاد ، گویی باز بوی کباب به مشام شان خورده است و خود متوجه نیستند که این چیز دیگری است که دارند داغ می کنند.
اما یک ادعا نیز در ابتدای گفت و گوی تان در مورد میرحسین موسوی داشته اید و مدعی شده اید که موسوی مقبولیت نداشت! این دیگر از آن ادعاهایی است که نشان از انتزاع از واقعیات در توهمات شما و دوستان تان دارد. اگر جرات دارید به موسوی اجازه دهید فقط ۵ دقیقه با مردم سخن بگوید تا تومار شما و اذناب تان را در هم بپیچد. چرا از ارتباط رادمردانی چون موسوی و کروبی با کسانی که به ادعای شما آنان را قبول ندارند وحشت دارید. اگر واقعا صادقانه می گوئید که موسوی مقبولیت ندارد چرا آن قدر از ارتباط آنان و آزادی شان وحشت زده اید! در مقبولیت موسوی و کروبی همین بس که حبس و ضرب و جرح هزاران طرفدار وی و دل سپردگان به دموکراسی و آزادی افزون بر۲ و نیم سال پس از انتخابات همچنان ادامه دارد و به کابوس شب های شما و دوستان شیفته ی قدرت تان تبدیل شده است.
لازم می دانم بار دیگر حساب امثال جناب عالی را از حساب خبرنگاران، نویسندگان، مترجمان و فعالان خبری ایرنا و روزنامه ایران جدا سازم که آنان نیز همچون ما اسیر توهمات عده ای از خدا بی خبر مدعی شما و جریان انحرافی تان هستند نه خیر آقای جوانفکر شما روزنامه نگار نیستید و گرنه اکنون در جبهه ی سیاه کاری و سیاه بازان قرار نداشتید.
سیامک قادری خبرنگار اخراجی ایرنا
۲۹ آبان ۱۳۹۰ بند ۳۵۰ زندان اوین
این روزنامه نگار در نامه ی خود برای نخستین بار سخن از رفتارهای ضد انسانی نیروهای اطلاعاتی با وی در قبال نامه ی جوانفکر به وزارت اطلاعات برای بازداشت وی می گوید.
قادری با مخاطب قراردادن کسی که وزارت اطلاعات به اشاره ی او و با اتهام ضد نظام و ولایت فقیه بازداشت و زندانی اش کرده است ، جوانفکر و جریان متبوع وی را گروهی منحرف قدرت طلب و ثروت اندوز می خواند.
خبرنگار سابق ایرنا می گوید: چرا در قبال فجایعی که بعد از خرداد ۸۸ رخ داد سخنی نگفتید و سکوت کردید ولی وقتی با برخی از اعضای باند شما به دلیل فساد مالی برخورد شده است از غیر قانونی بودن سلول انفرادی و نداشتن وکیل می گوئید!
قادری که سابقه همکاری با ایرنا برای دو دهه را در کارنامه دارد برای نخستین بار از سازماندهی نیروهای بسیج خبرگزاری ایرنا برای شرکت در سرکوب مردم معترض به نتایج انتخابات زیر نظر جوانفکر می گوید.
به گزارش ندای سبز آزادی، متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به بهانه ی گفتگوی مشاور مطبوعاتی و رسانه ای احمدی نژاد با روزنامه اعتماد
آقای جوانفکر شما روزنامه نگار نیستید
مشاور رسانه ی احمدی نژاد به تازگی گفت و گویی طولانی با روزنامه ی وزین (توقیف شده) «اعتماد» داشت که در آن سعی به ارایه چهره ای صادق و دلسوز از دولت نهم و دهم نموده و با مظلوم نمایی و دادن آدرس های “انحرافی” تلاش بر مغلوب کردن یاران پیشین دولت نهم و دهم کرده است، که این روزها سخت به جان این مولود نا خلف خود افتاده اند.
در آن نوشتار جوانفکر تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا از منظر یک روزنامه نگار بی طرف! مدعیات و اسنادی بر مظلومیت جریان خود و بی انصافی رقیبان ارایه دهد، ادعایی که در همان نگاه اول نشان از سلطه و چیرگی توهم خود بزرگ بینی دست اندرکاران دولت از سویی و دست کم انگاری مخاطب دارد.
در نوشتار زیر نگاهی گذرا به برخی از این مدعیات و اشاراتی در جهت روشن شدن صحت و سقم آن داشته ام.
***
آقای مشاور رسانه ای در مصاحبه ی خود مدعی شده اند «اصولگرایان خودشان را به دولت احمدی نژاد چسبانده اند»! آقای جوانفکر گویی همانند سایر دوستان خود در این جریان متنوع بر این باورند که حکمرانی۶ ساله باند احمدی نژاد دستاوردهای مثبتی برای مردم داشته است که آن را افتخار آمیز و محل حسادت گروه ها و جریانات تلقی می کنند. مگر جز این است که حاصل عملکرد آنان در حوزه ی اقتصاد فرار سرمایه ها، نابودی کشاورزی، تعطیلی واحدهای صنعتی، تورم، فساد لجام گسیخته، در حوزه ی بین المللی انزوای مطلق ایران، ده ها قطعنامه بین المللی، انواع تهدیدهای نظامی و تحریم ها، از دست دادن مواضع استراتژیک منطقه ای و واگذاری آن به کشورهایی نظیر ترکیه، در حوزه ی سیاسی تعطیلی و بن بست همه ی نهادهای قانونی حتی پست ریاست جمهوری، در حوزه ی فرهنگ و اخلاق جامعه، گریز از دین، سقوط ارزش های اخلاقی، افزایش خشونت های اجتماعی، سرقت های مسلحانه و هزاران مشکل دیگر بوده است. این عملکرد مشعشع چه جای حسادت دارد که دیگران بخواهند خود را به رئیس جمهور و بانی این همه مصایب بچسبانند؟
ایشان مدعی شده اند «ثروت مال مردم است» و نتجه گرفته اند که احمدی نژاد باید پاسدار امانت مردم باشد! باید به ایشان متذکر شد که از این ثروت افسانه ای، سهم ملت چه میزانی است؟ مگر جز این است که آن چه به صورت ملموس در حساب های مردم واریز شده بخشی از جبران افزایش یک باره بهای حامل های انرژی است که در موسم های خاص به یک باره به حساب های مردم سرازیر شده است. شاید منظور ایشان خاصه خرجی های دولت در موسم انتخابات مد نظر باشد که به گفته نهادهای نظارتی هم اکنون نیز برای فرستادن نمایندگان دست نشانده به پارلمان در حال انجام است! تازه سهم ۴۰ هزار تومانی مردم کجا و تنها یک مورد اختلاس ۳ هزار میلیاردی جریان طرفدار رئیس جمهور کجا؟
جناب جوانفکر در فرازی که پاسخ به سوال صریح خبرنگار در مورد «فساد مالی اخیر» است به یک باره دست به شعبده بازی زده و به جای پاسخ به سوال خبرنگار می گوید «نتوانسته اند ثابت کنند که ما رمال و جن گیر هستیم»! عجبا ! در اثبات شعبده باز بودن جریان شما همین بس که در پاسخ به سوال روشن در مورد فساد ۳ هزار میلیاردی، مدعی می شوید که نتوانسته اند اتهام رمالی را در مورد جریان شما اثبات کنند !
اما شاید مهم ترین بخش از افاضات جناب مشاور رسانه ای رئیس جمهور آن جایی است که ایشان دردمندانه در مورد مصائب زندان، انفرادی و سختی های خانواده زندانیان جریان خود داد سخن می دهد. از زندان انفرادی ۶۰ روزه ملک زاده می گوید و از سقط جنین همسر او در زندان و مشقت ملاقات و عدم اجازه ملاقات با وکیل و … .
جناب جوانفکر ! اگر رفت و آمد به زندان برای همسر آقای ملک زاده سقط جنین به همراه داشت و سخت بود، حتما رفت و آمد پدران و مادران سالخورده زندانیانی که ۲ سال است (از خرداد ۱۳۸۸ تاکنون) هر هفته در سرما و گرما و از راه های دور و نزدیک به امید دیدار فرزندان شان از پشت کابین و با تلفن به این جا (زندان) می آیند یک تفنن است !
مرگ مادر دانشجوی زندانی که در هجوم شبانه دچار سکته قلبی شد، مرگ پدر یک فعال ستاد انتخاباتی که ۳ ماه از محل نگه داری فرزندش بی اطلاع بود پس چه ؟! آیا این ها از جمله ی آن ملتی نیستند که از آن ها دم می زنید، حتما باید قیافه آنان شبیه جنابعالی ، ملک زاده و یا احمدی نژاد باشد تا به پشتوانه قدرت و ثروت بر آنان دل سوزاند و اشک تمساح ریخت! عجبا که دست به بیت المالی مردم می برید و وقتی مورد بازخواست قرار می گیرید فریاد می زنید. مگر نه این که زندانیان پس از وقایع خرداد ۱۳۸۸ عمدتا شهروندانی بودند که جرم شان شرکت در تظاهرات، دادن شعار و ابراز عقیده بوده است که دستی هم به منابع ثروت و قدرت نداشته اند، چرا در این مدت صدای انسانیت شما و جریان وابسته به آن در نیامد! سرنوشت همسران و فرزندان زندانیانی که از تهران و شهرستان ها هر هفته برای ملاقات با همسران شان زیر برف و باران به زندان می آیند تا اسرای ملت خدای ناکرده گرفتار یاس و نومیدی نشوند چه؟ البته که شریف ترین فرزندان ایران بر خلاف نزدیکان جریان رانت خوار به سختی های زندگی رسالت مندانه عادت دارند و مصائب زندگی خود را فریاد نمی زنند تا امثال شما از آن لذت ببرند!
جناب جوانفکر به درستی اعلام کرده اید انفرادی غیر قانونی و کاری مذموم است! اما آیا دلسوزی تان شامل حال آن جوانی که به جرم ارسال (مثلا) یک پیامک (SMS) یا ایمیل، ۷ ماه در انفرادی بوده و امروز با روانی پریش هم بندی ماست نیز می شود؟
یا این که در انفرادی نگه داشتن فقط برای مجرمانی که چنگ به بیت المال برده اند بد است؟ برای بنده که ۹ ماه را در بازداشت گاه بدنام ۲۰۹ و ۲۴۰ به صورت غیر قانونی نگه داری شده ام چه؟ برای آن پزشکی که در آستانه دومین سالگرد دستگیری اش هنوز در بازداشت موقت است و ۹ ماه را در سلول انفرادی گذرانده چه طور ، آیا برای این ها نیز انفرادی بد است؟
به حق گفته اید که این طور نیست که «چون ما مسئولیتی داریم هر کاری دل مان خواست بتوانیم انجام دهیم، هر کس را که دل مان خواست احضار یا بازداشت کنیم و همه چیز باید بر اساس قانون باشد» !
بنده هم زمانی که چپ و راست سیلی بر صورت ام فرود می آمد و بوی تهوع آور توالت اتاق بازجویی، امانم را برده بود تا علیه جنبش سبز و سایت کلمه اراجیفی را به صورت مصاحبه تلویزیونی ارایه کنم یا هنگامی که سرم را با فشار به داخل آن استوانه ی مهوع هدایت می کردند ، با خود فکر می کردم یک جای کار ایراد دارد!
من فکر می کردم نباید همه تلاش هایی که در قامت یک ایرانی و در قالب یک خبرنگار به عشق ملت و مملکت انجام دادم منتهی به چنین دستاوردهایی شود. من نیز بارها با خودم زمزمه می کردم که نباید اصحاب قدرت هر کاری که دل شان خواست انجام دهند. ولی این سخن را از شما قبول ندارم.
چرا که دست خط شما به حراست سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) هنوز به روشنی جلوی چشمانم است که در آن خواستار برخورد وزارت اطلاعات با بنده به عنوان عنصر ضد نظام و ضد ولایت شده بودید. همان نامه ای که همکاران تان برای من فاکس کردند و اکنون در پرونده ی من در دیوان عدالت اداری موجود است. برادر عزیر چه طور آن زمانی که بر توسن سرکش قدرت بلامنازع می تاختید، این اعمال را غیر قانونی نمی دانستید؟!
جنابعالی به درستی اشاره کرده اید حداکثر بازداشت موقت ۴۸ ساعت است، بنده ده ها مورد از هم بندیان خود را سراغ دارم که بالای ۱۵ هزار ساعت یعنی ۲ سال در بازداشت موقت به سر می برند! جنابعالی در خبرگزاری فخیمه ایرنا و در روزنامه هتاک ایران هرگز این ساعات را جمع نزده اید تا بفهمید چه فجایعی تحت عنوان بازداشت موقت جریان دارد اما حال که آقای ملک زاده و دوستان تان در مکتب مشائیسم گرفتار شده اند فغان به آسمان بلند کرده اید!
آقای جوانفکر ! بنده در آستانه هفدهمین ماه ، بسیاری از همبندانم در آستانه پایان محکویت هنوز نتوانسته اند با وکیل خود ملاقات کنند و شما از یاران تان می گوئید که ۲ ماه بازداشت بدون ملاقات با وکیل را تجربه کرده اند !
به درستی گفته اید مردم از شما به عنوان یک روزنامه نگار انتظار دارند که مطالبات آن ها را از مسئولین بخواهید، اما آیا مردم فقط ملک زاده و سایر وابستگان به جریانی هستند که این روزها به حق به صفت “انحرافی” متصف شده اند؟
جناب جوانفکر مدعی است روزنامه ایران یک شرکت خصوصی است ! بر فرض که در راه اندازی و بالندگی این روزنامه از توان و اموال و بودجه خبرگزاری دولتی ایرنا استفاده نشده باشد، جنابعالی چه کاره این شرکت خصوصی با اموال میلیاردی هستید که اجازه نمی دهید نهادهای نظارتی قانونی به انجام وظیفه خود بپردازند. شاید نگران رو شدن هزینه های نامشروع تبلیغاتی در ایام منتهی به انتخابات سال ۱۳۸۸ هستید که بی ضابطه در ایرنا و ایران صورت گرفته است!
اشاره داشتید که «امام جمعه مشهد در جریان انتشار ویژه نامه خاتون شما و همکاران تان را محارب خواندند و این را ظلمی خواندید که پایدار نمی ماند» .
برای شما و مردم بسیار جالب است با همان حربه ای که معترضان پس از عاشورای ۱۳۸۸ را حشره و واجب القتل خواندند و به همان ادعا برای عده ای بی گناه حکم زندان و اعدام و تبعید بریدند، گرفتار آمده اید. همان هایی که خود در آن زمان سخنان شان را تیتر یک روزنامه خود می کردید. شما که دم از رسالت روزنامه نگاری می زنید بسم الله ! هنوز عده ای از آنان که به اتهام واهی محارب به اعدام محکوم اند چشم انتظار انجام رسالت شما هستند! از سرنوشت خانواده های آنان هم بگوئید!
اشاره به «قشر خاکستری جامعه کردید که حق حیات و {آزادی} بیان دارند» چطور است در آستانه شعبده بازی ای دیگر باز نیازتان به رای دهندگان افتاده است! یادآوری می کنم که در جریانات پس از انتخابات ۱۳۸۸ حدود ۳۰ هزار کارمند را از دولت اخراج کردید و پرونده آنان نزد دیوان عدالت اداری در حال رسیدگی است. آن ها به صرف مخالفت با احمدی نژاد و نه حتی اعلام و ابراز این مخالفت، شغل خود را از دست دادند و بنیان خانواده شان متزلزل و گاه منهدم شد. آیا آن ها حق حیات و زندگی شرافتمندانه نداشته اند؟ حرف زدن که بماند. چرا که این روزها کسانی را به بند ۳۵۰ اوین آورده اند که صرفا در درون تاکسی انتقادی یا اعتراضی به سیاست های حکومت کرده اند و در آستانه محکومیت یک ساله به اتهام تبلیغ علیه نظام قرار دارند. این ها همان قشر خاکستری هدف شما در انتخابات هستند یا نیستند؟
گله کرده اید که «عده ای با خواندن شما با وصف انحرافی حق زندگی شما و خانواده محترمتان را سلب کرده اند چرا که خانواده گناهی ندارند که با مطرح کردن یک داستان و سناریوی انحرافی زندگی را برایتان تلخ کرده اند»، خوشا به انصاف مردانی چون شما ! که سناریوهای ساختگی در دستگاه های اطلاعاتی را قبل از صدور حکم در اخبار و گزارشات خود انعکاس دادید و آبروی مسلمان را بر خلاف شرع و قانون بردید.
البته شکایت و حتی مقابله کامل با این کجروی ها می ماند برای زمانی که خیلی دور نیست!
اشاره کردید «به خاطر دشمنی با مشایی یک عده انسان بی گناه را زندانی کرده اید و برخی را ۶۰ روز در انفرادی نگاه داشته اند و بعد افزوده اید که خداوند از این کار راضی نیست» !
باورم نمی شود قهر خدا را از حبس اولیای خودش و اصحاب خودش و بی توجهی نسبت به هزاران بازداشتی پس از انتخابات. این ادعاها، عدالت پروردگار را زیر سوال می برد.
مدعی شده اید که وزارت اطلاعات در آن دوره حرف شما را نمی خوانده اند و برای اثبات دروغگویی جریان شما به همان دست نویس جنابعالی اشاره می کنم که صاحبان ۳ وبلاگ را در ایرنا که از قضا غیر از بنده که افتخار جانبازی نداشتم، آن دو تن از جانبازان سرافراز بودند به وزارت اطلاعات معرفی کردید و به اجبار آنها را واداشتید که وبلاگ های خود را تعطیل کنند و پس از امتناع بنده از تعطیل فعالیتم با احضارهای مکرر به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات، من را گرفتار زندان و حبس کردید! از آن اشاره شما به وزارت اطلاعات بنده به این مصایب گرفتار آمدم: سه سال حبس به دلیل حضور در نجمعات و تهیه گزارش های بی طرفانه ی آن و یک میلیون ریال جزای نقدی به دلیل فاسد و نامشروع خواندن دولت غیرقانونی شما. باز هم مدعی هستید نفوذی در وزارت اطلاعات نداشته اید. زهی شرمساری از این همه دروغ بافی.
منافقانه زیر علم رهبری سینه می زنید اما به یک باره می گوئید «مردم تشخص می دهند چه کسی در خط احمدی نژاد است و او را به عنوان رئیس جمهور آینده انتخاب می کنند. دلبسته نام احمدی نژاد هستید نه نظام، نه رهبری، نه کشور، نه ملت و حتی حرفه روزنامه نگاری! برای اثبات این سرسپردگی به باند احمدی نژاد تنها کافی است نمونه ای از گزارش های تجمعات اعتراضی را ولو گزارش های محرمانه روکنید. متاسفانه آن زمانی که همه ی خبرنگاران زیر باتوم و گاز اشک آور فعالیت خبری می کردند جریان انحرافی تان در ایرنا به کار گماردن نیروهای خدماتی و بسیجی ایرنا با کلاه و چماق در خیابان ولی عصر بود.
ادعای بزرگی کرده اید که «کسی که برای خدمت می آید باید آماده شهادت باشد»! ببینم آیا در این ادعا صادقید یا خیر. تمام کسانی که شما پاکسازی کردید و پس از وقایع ۱۳۸۸ در صحنه جدال حق و باطل ، سفره ثواب و نماز را ترک کردند بدون سر و صدا دارند هزینه ی آن را می پردازند. اما در مورد شما چه طور. تا جایی که در خاطر دارم در ایامی که ستاد بحران ساز بر سر راه دولت ملی خاتمی سنگ اندازی می کردند شما در بیت رهبری سنگر گرفته بودید و در سر خیال استراحت در سواحل اسپانیا را می پروراندید و با هزار فشار غیر قانونی ، مدیریت ایرنا را وادار به اعزام شما به مادرید کردید. حتی فراتر رفتید؛ در مطلبی در روزنامه ایران مجیز دولت خاتمی را گفتید که به آن اعتقاد نداشتید. پس از پایان ماموریت ۴ ساله و هنگام سوار شدن به هواپیما مدعی شدید که دولت اسپانیا جنابعالی را به دلیل اعلام آمادگی برای اجرای حکم قتل سلمان رشدی اخراج کرده است تا بار دیگر بتوانید تن به سواحل زیبای بارسلون بشوئید و صد البته خود را پاکباز و آماده شهادت می دانید. البته نه بر روی رمل های تفدیده ی جنوب یا برف های یخ زده ی غرب کشور بلکه در راحت و آسودگی سواحل کشورهای اروپایی برای خود دشمن فرضی می سازید و شعار شهادت و ایثار می دهید.
در جای جای گفت و گوی خود با رزنامه اعتماد ، چشم انداز انتخابات ریاست جمهوری آینده را از نظر دور نداشته اید. مثلا آنجا که می گوئید «چرا باید پول ملت را به مترو داد که حساب پس نمی دهد»! ولی خودتان میلیون ها پول مردم را در ایرنا و ایران صرف مجیز گویی از دولتی بی کفایت کردید و حاضر به حساب پس دادن آن هزینه ها نیستید.
ادعا می کنید «احمدی نژاد مراعات می کند پول مردم درست هزینه شود» که با یک ضرب و تقسیم ساده می توان نسبت سرقت ۳ هزار میلیاردی را با آنچه به مردم داده اید و از جیب آنان خارج ساخته اید به دست آورد.
از حاکم شدن فضای نظامی گری در شهر تهران یاد می کنید چرا که شهردار آن یک نظامی بدون تخصص است و فراموش می کنید تخصص دولت مورد حمایت شما تبدیل بزرگراه های درجه یک به خیابان های درجه ۲ در تهران بوده است و ۲سال پس از انتخابات هیچ شبی را شما و یاران تان بدون دغدغه خیزش اعتراضات به صبح نرسانده اید و ناگزیر در تمام شئون مردم وامداران خود را به کار گمارده اید !
شهردار تهران را متهم به زدن افترا و بهتان به یک وزیر می کنید که او را عرق خور خوانده است و آن مستحق کیفر اسلامی و حد می دانید و فراموش می کنید بهتان ها و افتراهایی که به فرزندان ملت در قالب خبر و گزارش می زدید.
این همه کارنامه شما و دولت شما در عرصه های مختلف است که نخبگان را به زنجیر کشیده و از کشور فراری داده است، مدیران را خانه نشین کرده و نهادهای لازم و قانونی را منهدم کرده است و همچنان مدعی هستید.
بفرمائید اکنون در دولت نهم و دهم کدام مدیر با سابقه غیر نظامی و غیرامنیتی در مصدر امور است! شاید در چند ماه گذشته گرایش برخی از آنان به جریان رقیب موجب اخراج آنان از دولت شده باشد . نظامی ترین دولت های پس از انقلاب دولت احمدی نژاد است. باری مشاور محترم محترم رسانه ای آقای احمدی نژاد ، گویی باز بوی کباب به مشام شان خورده است و خود متوجه نیستند که این چیز دیگری است که دارند داغ می کنند.
اما یک ادعا نیز در ابتدای گفت و گوی تان در مورد میرحسین موسوی داشته اید و مدعی شده اید که موسوی مقبولیت نداشت! این دیگر از آن ادعاهایی است که نشان از انتزاع از واقعیات در توهمات شما و دوستان تان دارد. اگر جرات دارید به موسوی اجازه دهید فقط ۵ دقیقه با مردم سخن بگوید تا تومار شما و اذناب تان را در هم بپیچد. چرا از ارتباط رادمردانی چون موسوی و کروبی با کسانی که به ادعای شما آنان را قبول ندارند وحشت دارید. اگر واقعا صادقانه می گوئید که موسوی مقبولیت ندارد چرا آن قدر از ارتباط آنان و آزادی شان وحشت زده اید! در مقبولیت موسوی و کروبی همین بس که حبس و ضرب و جرح هزاران طرفدار وی و دل سپردگان به دموکراسی و آزادی افزون بر۲ و نیم سال پس از انتخابات همچنان ادامه دارد و به کابوس شب های شما و دوستان شیفته ی قدرت تان تبدیل شده است.
لازم می دانم بار دیگر حساب امثال جناب عالی را از حساب خبرنگاران، نویسندگان، مترجمان و فعالان خبری ایرنا و روزنامه ایران جدا سازم که آنان نیز همچون ما اسیر توهمات عده ای از خدا بی خبر مدعی شما و جریان انحرافی تان هستند نه خیر آقای جوانفکر شما روزنامه نگار نیستید و گرنه اکنون در جبهه ی سیاه کاری و سیاه بازان قرار نداشتید.
سیامک قادری خبرنگار اخراجی ایرنا
۲۹ آبان ۱۳۹۰ بند ۳۵۰ زندان اوین
بی کم و کاست قدم در راه رجوی؛ کیهان مردم را دشمن بدتر از آمریکا خواند
کیهان شریعتمداری: به آمریکا باج میدهیم ولی از مردم عذرخواهی نمیکنیم
کلمه: روزنامه کیهان دیروز بار دیگر در همسویی آشکار با منافقین، به مخالفان منطقی جنگ طلبی های آمریکا تاخت و همنوا با بلندگوهای تبلیغاتی فرقه رجوی، جنبش سبز و کلمه را زیر حمله گرفت و مورد اتهام و افترا قرار داد.
این روزنامه که در دو سال اخیر به شکلی خستگیناپذیر به دروغپردازی و اتهامزنی علیه جنبش سبز و فعالان آن مشغول بوده است و به ویژه در ماه گذشته از فرط عصبانیت از فاش گویی کلمه درباره همسویی مواضع مجاهدین خلق و کیهان، تقریبا هر روز یا یک روز در میان، الطاف خود را روانهی جبههی سبزها و اصلاح طلبان می کرد، در خبر ویژه روز پنجشنبه با اشاره سرمقاله اخیر کلمه درباره تحریم ها و بحران اخیر در روابط خارجی ایران، تیتر زد: سایت موسوی خواستار عذرخواهی نظام از آمریکا شده است!!
کیهان برای اینکه دروغ شاخدار خود را ساخته و پرداخته کند، نه تنها به تحریف و تقطیع و تغییرکامل متن منتشر شده در کلمه پرداخت، بلکه توجه نکرد که پیشنهاد یادداشت مذکور – که در دیگر یادداشت های اخیر کلمه نیز بر آن تاکید شده (+ و + و +) - یعنی “بازگشت حاکمیت و عذرخواهی از مردم”، وقتی در کیهان به این ادعای دروغین تغییر داده شود که: “سایت موسوی خواستار عذرخواهی نظام از آمریکا شده” چه پیامدی برای همفکران شریعتمداری خواهد داشت.
کلمه در مقالهی ذکر شده هم دقیق و صریح آورده بود که: «نظام در بنبستی قرار گرفته که تنها راه برونرفت از آن، بازگشت به مردم است. بهجای تمام ادعاها و سخنان بیپایه، مقامات میتوانند در یک سخنرانی صادقانه، از مردم عذرخواهی کرده و حق غصبشدهی تعیین سرنوشت بهدست ملت را به خودشان بازپس دهند».
کیهانیان متوجه نیستند که این تحریف، و یکی دانستن عذرخواهی از مردم با عذرخواهی از آمریکا، یعنی اعتراف به اینکه از نگاه کیهانیان، دو دشمن مشترک وجود دارد: آمریکا و مردم! و بدتر از آن، اعتراف به اینکه از نگاه نماینده ولی فقیه در کیهان، قبح عذرخواهی از مردم حتی از عذرخواهی از آمریکا هم بدتر است، چرا که کیهان حتی جرات نکرده آن را روی کاغذ هم نقل کند و سانسورش کرده است!
بدین ترتیب فرقه شریعتمداری عملا پا در مسیری که گذاشته که ربع قرن قبل، رجوی بدان راه رفت و دیگر نتوانست برگردد: ایستادن مقابل مردم، به ملت انگ آمریکایی زدن و نیز برای تخریب دلسوزان و فداکاران برای نجات کشور متوسل به دروغ و تحریف شدن. مسیری که به نظر می رسد سرنوشت تاریخی کیهانیان را از منافقان هم سیاه تر سازد.
نشانه ی این سرنوشت سیاه هم آخرین جملات همان خبر ویژه کیهان است که در آن می خوانیم: “فتنه گران هنوز نفهمیده اند که ایران به اوباش سیاسی باج نمی دهد و اگر بر فرض محال قرار بود باجی بدهد، به آمریکا و غرب باج می داد.” یعنی بیان این واقعیت به زبان ِ -به تعبیر لاریجانی- “لات های سیاسی” که: حاکمیت فعلی حاضر است در تعامل با آمریکا و غرب بر منافع ملی چوب حراج بزند، اما حاضر نیست در برابر معترضان، منتقدان و دلسوزان کشور گوش شنوایی بیابد!
طنز تلخ تاریخ اینجاست که فرقهی رجوی نیز در اوج فعالیت های خود در داخل کشور، روزنامه جمهوری اسلامی به مسوولیت میرحسین موسوی را آماج حملات خود قرار داده بود و امروز همپالگی های آنان در کیهان، کلمه را دشمن زیاده خواهی ها و نفاق خود می دانند.
خوانندگان علاقه مند برای مشاهده میزان سقوط اخلاقی کیهانیان در تحریف و دروغ بستن به دیگران، می توانند بار دیگر متن این یادداشت را بخوانند و با آنچه در کیهان منتشر شده، مقایسه کنند. همین مقایسه نشان می دهد که غرق شدگان در باتلاق دروغ نویسی، چه آشکار مردم را برای خود دشمنی بدتر از آمریکا می بیننند، و چه صریح از احتمال باج دهی به بیگانگان به جای تسلیم به خواست ملت سخن می گویند.
فعال سنديکايی در زندان دست به اعتصاب غذا زد
رضا شهابی، فعال سنديکايی که در زندان بهسر میبرد دست به اعتصاب غذا زد.
به گزارش تارنمای سنديکای کارگران شرکت واحد و اتوبوسرانی تهران و حومه، رضا شهابی، عضو هیأت مديره اين سنديکا دست به اعتصاب غذا زده است.
رضا شهابی بيش از ۱۵ ماه است که همچنان در بازداشت موقت و در بلاتکليفی بهسر میبرد.
بنا به اين گزارش وی در آخرين تماس تلفنی با خانوادهاش اعلام کرده بود که ديگر توان تحمل چنين شرايطی را ندارد و از آغاز آذرماه دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
اعتصاب غذای اين فعال سنديکايی زمانی آغاز شده است که وضعيت جسمانی وی بسيار وخيم گزارش شده و به گفته پزشکان، غضروف بين تعدادی از مهرههای ستون فقراتاش از بين رفته و به دليل فشار مهرهها روی اعصاب نخاعی، احتمال از کار افتادن دست و پای چپ او وجود دارد.
رضا شهابی از درد شديد در ناحيه گردن، کمر و دست رنج میبرد و قلب و کليهاش در وضعيت مناسبی قرار ندارند.
در چنين شرايطی اعتصاب غذای اين فعال کارگری میتواند پيامدهای ناگواری برای سلامتی او داشته باشد.
از سوی ديگر تارنمای جنبش راه سبز (جرس) نوشته است که امين، پسر خردسال اين فعال سنديکايی، از شدت فشار عصبی به بيمارستان منتقل شده و همسر رضا شهابی نيز، با گرفتاریهای مالی دست به گريبان است و همچنان پیگيریهايش بینتيجه مانده است.
رضا شهابی پيش از اين يک بار ديگر نيز در آذرماه سال گذشته در اعتراض به وضعيت پرونده خود بهمدت دو هفته دست به اعتصاب غذا زده بود.
وی تنها به درخواست عدهای از فعالان کارگری و سياسی و همينطور خانوادهاش که از وضعيت او نگران بودند پس از يک هفته اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب تر تبديل کرد و سپس به آن پايان داد.
رضا شهابی، خزانهدار سنديکای شرکت واحد، در روز ۲۲ خردادماه سال گذشته پس از فراخوانده شدن به دفتر مرکزی شرکت واحد، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و در مدت نزديک به شش ماه در بند ۲۰۹ زندان اوين تحت بازجويی قرار گرفت.
وی از جمله کسانی است که طی اعتصاب شش سال پيش کارگران شرکت واحد، حکم تعلیق از کار دریافت کرد. او چند هفته پیش از دستگیری، پس از چهار سال بیکاری و قطع دستمزد، با رأی دیوانعدالت اداری به سر کار بازگشته بود.
مدافعان حقوق بشر سال گذشته گزارش دادند که شهابی تحت انواع فشارهای روحی و جسمی قرار گرفته است تا اتهامات طرحشده عليه خود را بپذيرد.
با بازداشت رضا شهابی، گروههای مختلف در داخل ايران و خارج از اين کشور خواهان آزادی وی شدند.
«پیشرفت چشمگیر» در تعیین رژیم حقوقی خزر؟
نمایندگان روسیه، قزاقستان و آذربایجان پس از سیامین نشست کارگروه اختصاصی کشورهای ساحلی خزر برای تعیین رژیم حقوقی این دریا خبر از «پیشرفتهای چشمگیر» و «نزدیکی دیدگاههای پنج کشور ساحلی خزر» دادهاند.
خلف خلفاف، معاون وزیر خارجه آذربایجان، گفته است که در سیامین اجلاس کارگروه تعیین رژیم حقوقی دریای خزر که در «آستانه» پایتخت قزاقستان برگزار میشود، درباره طیف وسیعی از متن کنوانسیون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر توافق به عمل آمده و به احتمال زیادی توافقنامه رژیم حقوقی خزر در آینده نزدیک به امضای سران کشورهای ساحلی برسد.
وی همچنین درباره پروژه «ترانس خزر» که مقامات روسیه و ایران قبل از تعیین رژیم حقوقی دریای خزر با ساخت آن مخالفت کردهاند، گفته است که «موارد مورد مناقشه در متن کنوانسیون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر مانعی برای پروژههای ترانزیت انرژی نیست».
خط لوله ترانس خزر که قسمتی از پروژه نابوکو است، قرار است گاز ترکمنستان را طریق بستر دریای خزر به آذربایجان منتقل کند. پروژه نابوکو نیز یکی از پروژههای «کریدور جنوبی» است که برای شکستن انحصار صادرات گاز روسیه به اروپا طراحی شده و قرار است در صورت اجرایی شدن، سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز به اروپا نقل کند.
الکساندر گلوین، نماینده خصوصی رئیسجمهور روسیه که در این اجلاس شرکت داشته نیز گفته است که نتایج به دست آمده از اجلاس کارگروه رضایتبخش است و طی این جلسه، مسائل عدیدهای که مورد اختلاف بود تا حدود زیادی حل شد.
یرژان قاضی خانوف، وزیر خارجه قزاقستان، نیز اعلام کرده است که موارد اختلافی تعیین رژیم حقوقی دریای خزر به زودی حل خواهد شد. به گفته وی، سومین دیدار سران کشورهای ساحلی خزر در باکو (۱۸ نوامبر ۲۰۱۰) نشان داد که «میان کشورهای ساحلی خزر مشکلی که از طریق مذاکره نتواند حل شود، وجود ندارد».
این مقامات توضیحی درباره موارد اختلاف و جزئیات توافقات ارائه ندادهاند.
کشورهای ساحلی دریای خزر تاکنون موفق به امضای دو کنوانسیون در زمینه دریای خزر شدهاند. در سال ۲۰۰۳ در نشست سران کشورهای ساحلی کنوانسیون عمومی حفظ محیط زیست دریای خزر (فقط در محدوده ۱۵ مایلی از ساحل) به امضا رسید و در ۱۸ نوامبر سال ۲۰۱۰ در سومین نشست سران کشورهای ساحلی خزر کنوانسیون امنیتی دریای خزر منعقد شد.
کشورهای آذربایجان، قزاقستان و روسیه که درباره «پیشرفت مذاکرات پیرامون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر» خبر دادهاند، خود در زمینه تعیین مرزهای آبی خود قراردادهای دو جانبه و سه جانبه امضا کردهاند و شمال دریای خزر را میان خود تقسیم کردهاند. نمایندگان ایران و ترکمنستان که قراردادهای دو و سه جانبه دیگر کشورهای ساحلی را قبول ندارند، هنوز در مورد نتایج اجلاس کارگروه نظری ندادهاند.
ایران قبلاً طرفدار تقسیم مساوی بستر دریای خزر میان کشورهای ساحلی بود، یعنی سهم هر کشور ۲۰ درصد. اما، بعد از اجلاس سال گذشته سران در تهران، مقامات ایران درباره تقسیم مساوی دریای خزر اظهار نظر نکردهاند، با این همه، به صورت رسمی نیز درباره اینکه آیا موضع قبلی خود را تغییر دادهاند یا نه، توضیحی ندادهاند.
روسیه و قزاقستان در سال ۱۹۹۸، آذربایجان و قزاقستان در سال ۲۰۰۱، و آذربایجان-روسیه-قزاقستان در سال ۲۰۰۳ قرارداد تعیین مرزهای آبی خود را امضا کردهاند.
ایران و ترکمنستان میگویند که قراردادهای دو و سه جانبه مورد قبول آنها نیست و باید قرارداد پنج جانبه امضا شود.
از نظر آذربایجان، سهم ایران از خزر نوار باریکی است که مرز مشترک ساحلی ایران با آذربایجان و ترکمنستان را بهم متصل میسازد. در صورت تحمیل خط مرزی آستارا (نقطه مرزی مشترک با آذربایجان) و بندر حسنقلی (مرز مشترک با ترکمنستان) حدود ایران از آبهای خزر حدود ۱۱ درصد از آبهای این دریا خواهد بود.
آذربایجان با ترکمنستان نیز بر سر ذخایر هیدروکربوری واقع در مرزهای آبی مورد مناقشه، اختلاف دارد، اما اخیراً مقامات دو کشور از نزدیکی مواضع خود خبر دادهاند.
مالکیت بر میادین سردار (کپز)، عمر (آذری) و عثمان (چراغ) مورد مناقشه مقامات باکو و عشقآباد است.
خلف خلفاف، معاون وزیر خارجه آذربایجان، گفته است که در سیامین اجلاس کارگروه تعیین رژیم حقوقی دریای خزر که در «آستانه» پایتخت قزاقستان برگزار میشود، درباره طیف وسیعی از متن کنوانسیون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر توافق به عمل آمده و به احتمال زیادی توافقنامه رژیم حقوقی خزر در آینده نزدیک به امضای سران کشورهای ساحلی برسد.
وی همچنین درباره پروژه «ترانس خزر» که مقامات روسیه و ایران قبل از تعیین رژیم حقوقی دریای خزر با ساخت آن مخالفت کردهاند، گفته است که «موارد مورد مناقشه در متن کنوانسیون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر مانعی برای پروژههای ترانزیت انرژی نیست».
خط لوله ترانس خزر که قسمتی از پروژه نابوکو است، قرار است گاز ترکمنستان را طریق بستر دریای خزر به آذربایجان منتقل کند. پروژه نابوکو نیز یکی از پروژههای «کریدور جنوبی» است که برای شکستن انحصار صادرات گاز روسیه به اروپا طراحی شده و قرار است در صورت اجرایی شدن، سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز به اروپا نقل کند.
الکساندر گلوین، نماینده خصوصی رئیسجمهور روسیه که در این اجلاس شرکت داشته نیز گفته است که نتایج به دست آمده از اجلاس کارگروه رضایتبخش است و طی این جلسه، مسائل عدیدهای که مورد اختلاف بود تا حدود زیادی حل شد.
یرژان قاضی خانوف، وزیر خارجه قزاقستان، نیز اعلام کرده است که موارد اختلافی تعیین رژیم حقوقی دریای خزر به زودی حل خواهد شد. به گفته وی، سومین دیدار سران کشورهای ساحلی خزر در باکو (۱۸ نوامبر ۲۰۱۰) نشان داد که «میان کشورهای ساحلی خزر مشکلی که از طریق مذاکره نتواند حل شود، وجود ندارد».
این مقامات توضیحی درباره موارد اختلاف و جزئیات توافقات ارائه ندادهاند.
کشورهای ساحلی دریای خزر تاکنون موفق به امضای دو کنوانسیون در زمینه دریای خزر شدهاند. در سال ۲۰۰۳ در نشست سران کشورهای ساحلی کنوانسیون عمومی حفظ محیط زیست دریای خزر (فقط در محدوده ۱۵ مایلی از ساحل) به امضا رسید و در ۱۸ نوامبر سال ۲۰۱۰ در سومین نشست سران کشورهای ساحلی خزر کنوانسیون امنیتی دریای خزر منعقد شد.
کشورهای آذربایجان، قزاقستان و روسیه که درباره «پیشرفت مذاکرات پیرامون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر» خبر دادهاند، خود در زمینه تعیین مرزهای آبی خود قراردادهای دو جانبه و سه جانبه امضا کردهاند و شمال دریای خزر را میان خود تقسیم کردهاند. نمایندگان ایران و ترکمنستان که قراردادهای دو و سه جانبه دیگر کشورهای ساحلی را قبول ندارند، هنوز در مورد نتایج اجلاس کارگروه نظری ندادهاند.
ایران قبلاً طرفدار تقسیم مساوی بستر دریای خزر میان کشورهای ساحلی بود، یعنی سهم هر کشور ۲۰ درصد. اما، بعد از اجلاس سال گذشته سران در تهران، مقامات ایران درباره تقسیم مساوی دریای خزر اظهار نظر نکردهاند، با این همه، به صورت رسمی نیز درباره اینکه آیا موضع قبلی خود را تغییر دادهاند یا نه، توضیحی ندادهاند.
روسیه و قزاقستان در سال ۱۹۹۸، آذربایجان و قزاقستان در سال ۲۰۰۱، و آذربایجان-روسیه-قزاقستان در سال ۲۰۰۳ قرارداد تعیین مرزهای آبی خود را امضا کردهاند.
ایران و ترکمنستان میگویند که قراردادهای دو و سه جانبه مورد قبول آنها نیست و باید قرارداد پنج جانبه امضا شود.
از نظر آذربایجان، سهم ایران از خزر نوار باریکی است که مرز مشترک ساحلی ایران با آذربایجان و ترکمنستان را بهم متصل میسازد. در صورت تحمیل خط مرزی آستارا (نقطه مرزی مشترک با آذربایجان) و بندر حسنقلی (مرز مشترک با ترکمنستان) حدود ایران از آبهای خزر حدود ۱۱ درصد از آبهای این دریا خواهد بود.
آذربایجان با ترکمنستان نیز بر سر ذخایر هیدروکربوری واقع در مرزهای آبی مورد مناقشه، اختلاف دارد، اما اخیراً مقامات دو کشور از نزدیکی مواضع خود خبر دادهاند.
مالکیت بر میادین سردار (کپز)، عمر (آذری) و عثمان (چراغ) مورد مناقشه مقامات باکو و عشقآباد است.
رقص یک زن روبروی دفتر امام جمعه اردبیل
یک نمایشگر (مونیتور) بزرگ در یکی از خیابانهای اصلی اردبیل که روبروی مصلی و دفتر امام جمعه اردبیل قرار دارد، امروز صبح به مدت حدود نیم ساعت فیلم یک زن که درحال رقص بود را پخش کرد.
هشت صبح امروز در اردبیل در نمایشگری که به جهت بخش آگهیهای تبلیغاتی نصب شده است، فیلم رقص یک زن باعث حیرت عابران شد.به گزارش مشرق این نمایشگر در یکی از خیابان اصلی شهر اردبیل، و مقابل مصلی و دفتر امام جمعه اردبیل قرار دارد.
مشرق در این زمینه نوشته است که پخش این فیلم «مبتذل موجب اعتراض و تعجب جمع کثیری از اقشار مختلف مردم شده است.»
این وبسایت افزوده است: «هنوز علت و انگیزه پخش این فیلم مشخص نشده ولی مجری و پیمانکار این طرح میگوید فیلم از حافظه دستگاه خود به خود و بدون دخالت انسان پخش شده است، اما به این سوال که چنین فیلمی در چنین مکان حساس چرا در حافظه دستگاه گذاشته شده جوابی داده نشده است.»
گفتنی است چندی قبل نیز مسوول صوتی تصویری سالن یک مسجد در شمال غرب تهران، هنگام برگزاری مراسم ختم یک خانم مسن، حدود ده دقیقه از فیلمی «غیراخلاقی» را روی پرده سالن به نمایش درآورده است. همچنین در حادثههای مشابه دیگری چنین اتفاقاتی در یک قطار و نیز بیلبوردی در یکی از میادین کرج رخ داده بود.
توجه گاردین به محکومیت مهدی هاشمی در کانادا؛ سکوت رسانههای دیگر
در سکوت رسانههای اصلاحطلب و حتی برخی شبکههای بزرگ تلویزیونی، روزنامه انگلیسی گاردین در شماره امروز خود به ابلاغ حکم دادگاه کانادایی به مهدی هاشمی، فرزند رئیس جمهوری اسبق ایران پرداخته است. هفته پیش نیز روزنامه ساندی تایمز انگلستان در گزارشی مرتبط با مسائل مطرح در ثبت نام این عضو خانواده هاشمی دردانشگاه آکسفورد، به چنین حکمی اشاره کرده بود.
در حالی که تعداد زیادی از رسانههای اصلاحطلب و «سبز» از انتشار هر گونه گزارشی در باره محکومیت مهدی هاشمی در دادگاهی در کانادا به اتهام دست داشتن در آدمربایی و شکنجه یک رقیب اقتصادی در سال ۱۳۷۲ خودداری کردهاند، روزنامههای انگلیسی یکی پس از دیگری به بررسی وضعیت این دانشجوی سرشناس در آکسفورد و پروندههای مرتبط با او میپردازند.
روزنامه گاردین در شماره امروز خود نوشت: «در روز چهارشنبه وکلا در دانشگاه آکسفورد تلاش کردند حکم دادگاه را به فرزند رئیس جمهوری پیشین ایران ابلاغ کنند، که بر اساس آن باید میلیونها پوند خسارت به خاطر[دخالت در] "شکنجه" رقیب کاری بپردازد». سعید کمالی دهقان، خبرنگار ایرانی روزنامه گاردین در تهیه این گزارش نقش داشته است.گرچه روزنامه گاردین بدون توجه به رقیم دقیق حکم دادگاه تنها به ۳/۷ میلیون پوند اشاره کرده، اما بر اساس حکم قطعی، مهدی هاشمی محکوم به پرداخت ۱۱/۹ میلیون دلار کانادا به بوذری و اعضای خانوادهاش است. این حکم به شکل غیابی صادر شده است.
لازم به ذکر است که مهدی هاشمی و دیگر متهمام پرونده از سال ۲۰۰۵ فرصت پاسخگویی به این شکایت را داشتهاند. گفته میشود برخی از نزدیکان هاشمی وجود چنین پروندهای را انکار کردهاند. سال پیش، شریک مهدی هاشمی به حرفهای هوشنگ بوذری به خودنویس پاسخ گفت اما فرزند چهارم هاشمی رفسنجانی حاضر به گفتگو در این باره نشد.
در عین حال این حکم از طرف یک دادگاه مدنی صادر شده است نه جنایی.
مرگ دو نفر دیگر در جریان ناآرامیها در عربستان
در جریان ناآرامیهای تازه در عربستان سعودی دو نفر در شرق این کشور جان خود را از دست دادند. به گفتهی وزارت کشور عربستان درگذشتگان مسلح بوده و در جریان مراسم تدفین معترضی دیگر به تبادل آتش با نیروهای پلیس پرداختهاند.
از زمان آغاز اعتراضات در شرق عربستان که از روز دوشنبه (۲۱ نوامبر) آغاز شده، روی هم ۴ نفر جان خود را از دست دادهاند و ۹ تن دیگر از جمله دو مأمور پلیس و یک زن زخمی شدهاند. وزارت کشور عربستان در بیانیهای اعلام کرده است که این تلفات "حاصل تبادل آتش با جنایتکاران ناشناسی بوده که میان مردم نفوذ کرده و از مناطق مسکونی آتش گشودهاند."
در این بیانیه همچنین آمده است که شماری از پستهای بازرسی و وسایل نقلیه به طور فزایندهای تحت حملات آتشبار در منطقه قطیف بودهاند که توسط مهاجمان و با "سفارشهای خارجی" ترتیب داده شده بودند. مقامات دولتی میگویند که دو تن از کشتهشدگان در شرق این کشور که اقلیت شیعه در آن زندگی میکنند، در جریان یک تظاهرات مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند و دو تن دیگر جان خود را در مراسم تدفین یکی از معترضان از دست دادهاند.
وزارت کشور عربستان یک "قدرتخارجی" را عامل پشت پرده این اعتراضات خوانده است که گمان میرود ایران مورد اشاره بوده است.
تظاهرات روز چهارشنبه در قطیف در حالی مجددا از سرگرفته شده که به گفته مقامات محلی شاهزاده محمد بن فهد، فرماندار این استان وعده داده است که وزارت کشور تحقیقاتی در مورد مرگ دو شهروند شیعهمذهب در این منطقه انجام خواهد داد.
با این حال در بیانیهی وزارت کشور عربستان نسبت به "پاسخ محکم به قانونشکنان" هشدار داده شده و آمده است که نیروهای امنیتی "مجاز به مقابله با این وضعیت" هستند.
"ایران عامل اصلی ناآرامیها در عربستان"
در همین حال سعود الفیصل٬ وزیر امورخارجه عربستان سعودی٬ روز چهارشنبه (۲۳ نوامبر/ ۲ آذر) جمهوری اسلامی ایران را به دخالت در امور داخلی کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای خاورمیانه متهم کرد.
وی که در نشست وزیران "شورای همکاری خلیج فارس" سخن میگفت٬ با اشاره به بالا گرفتن تنشها پیرامون برنامه بحثبرانگیز هستهای ایران٬ تاکید کرد: «ایران هستهای تهدیدی بزرگ برای ثبات و امنیت منطقه خواهد بود.»
پیش از این نیز در ماه اکتبر ۱۴ نفر از جمله ۱۱ نیروی پلیس در جریان درگیریها میان معترضان و مأموران امنیتی که در همین منطقه رخ داد، زخمی شدند. مقامات دولتی عربستان در آن زمان نیز ایران را متهم به دست داشتن در این ناآرامیها کردند.
نزدیک به دو میلیون نفر از شیعیان عربستان در شرق این کشور زندگی میکنند که مرز مشترک با بحرین دارد. این گروه غالبا از این امر شکایت میکنند که از سوی دولت مورد "کمتوجهی" واقع میشوند.
در این بیانیه همچنین آمده است که شماری از پستهای بازرسی و وسایل نقلیه به طور فزایندهای تحت حملات آتشبار در منطقه قطیف بودهاند که توسط مهاجمان و با "سفارشهای خارجی" ترتیب داده شده بودند. مقامات دولتی میگویند که دو تن از کشتهشدگان در شرق این کشور که اقلیت شیعه در آن زندگی میکنند، در جریان یک تظاهرات مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند و دو تن دیگر جان خود را در مراسم تدفین یکی از معترضان از دست دادهاند.
وزارت کشور عربستان یک "قدرتخارجی" را عامل پشت پرده این اعتراضات خوانده است که گمان میرود ایران مورد اشاره بوده است.
تظاهرات روز چهارشنبه در قطیف در حالی مجددا از سرگرفته شده که به گفته مقامات محلی شاهزاده محمد بن فهد، فرماندار این استان وعده داده است که وزارت کشور تحقیقاتی در مورد مرگ دو شهروند شیعهمذهب در این منطقه انجام خواهد داد.
با این حال در بیانیهی وزارت کشور عربستان نسبت به "پاسخ محکم به قانونشکنان" هشدار داده شده و آمده است که نیروهای امنیتی "مجاز به مقابله با این وضعیت" هستند.
"ایران عامل اصلی ناآرامیها در عربستان"
در همین حال سعود الفیصل٬ وزیر امورخارجه عربستان سعودی٬ روز چهارشنبه (۲۳ نوامبر/ ۲ آذر) جمهوری اسلامی ایران را به دخالت در امور داخلی کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای خاورمیانه متهم کرد.
وی که در نشست وزیران "شورای همکاری خلیج فارس" سخن میگفت٬ با اشاره به بالا گرفتن تنشها پیرامون برنامه بحثبرانگیز هستهای ایران٬ تاکید کرد: «ایران هستهای تهدیدی بزرگ برای ثبات و امنیت منطقه خواهد بود.»
پیش از این نیز در ماه اکتبر ۱۴ نفر از جمله ۱۱ نیروی پلیس در جریان درگیریها میان معترضان و مأموران امنیتی که در همین منطقه رخ داد، زخمی شدند. مقامات دولتی عربستان در آن زمان نیز ایران را متهم به دست داشتن در این ناآرامیها کردند.
نزدیک به دو میلیون نفر از شیعیان عربستان در شرق این کشور زندگی میکنند که مرز مشترک با بحرین دارد. این گروه غالبا از این امر شکایت میکنند که از سوی دولت مورد "کمتوجهی" واقع میشوند.
ناخشنودی اسرائیل از دیدار سران فتح و حماس در قاهره
دیدار روز پنجشنبه رهبران دو جنبش فتح و حماس پس از چهار سال و نیم دشمنی و دوپاره شدن سرزمینهای فلسطینی با ناخشنودی عمیق دولت اسرائیل روبهرو شد.
به دنبال این دیدار، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، بار دیگر با تکرار خواسته قبلی خود از تشکیلات خودگردان فلسطینی خواست که از آشتی با حماس دوری کند و به جای آن، «صلح و همزیستی با اسرائیل را برگزیند».
به گزارش روزنامه اسرائیلی یدیعوت آخرونوت، دیپلماتها در دفتر نخست وزیری این کشور نیز گفتهاند که «محمود عباس و فتح هرچه بیشتر به حماس نزدیک شوند، به همان میزان از صلح دور میگردند».
آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه اسرائیل، نیز پنجشنبه به رادیوی این کشور گفت که اسرائیل دولت جدیدی را که با مشارکت حماس و فتح به روی کار آید، زیر فشار سنگین خواهد گذاشت و منزوی خواهد کرد و «حتی یک شِکِل [واحد پول اسرائیل] به دولت مشترک فتح و حماس نخواهد داد».
در مقابل خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس، در واکنش به تهدیدهای دولتمردان اسرائیلی در مصاحبهای با خبرگزاری فرانسه گفت که فلسطینیها «باکی از این تهدیدها به دل راه نمیدهند، زیرا راه آشتی همان مسیر درست است».
دیدار محمود عباس، رهبر جنبش فتح و تشکیلات خودگردان فلسطینی، با خالد مشعل روز پنجشنبه با میانجیگری سران مصر در قاهره صورت گرفت.
طرفین در پایان این دیدار در بیانیهای اعلام کردند که طرفین «فصل نوینی را در مناسبات خود گشودهاند... و اختلافها را برطرف کردهاند».
در حالی که دستیاران این دو رهبر تعیین تاریخ دیگری را نیز برای دیدار دوم عباس- مشعل در دست بررسی دارند، تأیید شد که از نیمه دسامبر به بعد نیز دیدارهای دیگری با شرکت هیئتهای دو طرف برای رسیدن به ساز و کارهای مشترک برگزار خواهد شد.
خالد مشعل خود در این زمینه به خبرگزاری فرانسه گفت که در مسیر آشتی داخلی، بیست و دوم دسامبر نشستی برای بازنگری در ساختار سازمان آزادیبخش فلسطین با هدف وارد شدن حماس و سایر تشکلهای فلسطینی به زیر چتر «ساف» برگزار خواهد شد.
دیدار سران دو جنبش فتح و حماس پس از چندین سال صورت گرفت؛ حتی مدتی پیش از کودتای خونین حماس در باریکه غزه که به بیرون راندنِ توأم با تلفات بسیار نیروهای فتح از مسند قدرت در غزه منجر شد، خالد مشعل و محمود عباس با هم روبهرو نشدند.
کودتای حماس در ژوئن سال ۲۰۰۷ به روی کار آمدن دولتی جداگانه در غزه و ایجاد مشکلاتی بزرگ برای این باریکه پرجمعیت و فقیرنشین و روبهرو شدن با جنگی ۲۲ روزه با بیش از ۱۴۰۰ کشته منجر شد.
پس از این کودتا، اختیارات دولت خودگردان تنها به کرانه باختری محدود شد، ولی توانست با دریافت پول فراوان از سراسر جهان، این منطقه را به شکوفایی چشمگیر و ثبات امنیتی بیسابقهای برساند.
از سوی دیگر در حالی که دولت اسرائیل از دو هفته پیش پول مالیات فلسطینیها را با هدف مجازات آنها در پی پذیرش عضویت فلسطین در یونسکو راکد گذاشته و به درخواستهای دبیرکل سازمان ملل و توصیههای آمریکا برای آزاد کردن این پول اعتنایی نکرده است، سلام فیاض، نخست وزیر، روز پنجشنبه در جریان دیدار با وزیر خارجه نروژ در اسلو هشدار داد که فلسطینیها «در آستانه فلج شدن کامل اقتصادی و ویران شدن همه تارهای تنیده شده اقتصادی سالهای اخیر» هستند.
سلام فیاض توانسته بود در سایه ثبات و آرامش بیسابقهای که در چند سال گذشته در کرانه باختری برقرار بود، آهنگ اقتصادی خوبی برای این بخش از سرزمینهای فلسطینی ایجاد کند و زندگی عامه فلسطینیها را به ویژه با تکیه بر صدها میلیون دلار کمک مالی بلاعوض جامعه جهانی، به شکل چشمگیری بهبود بخشد.
آهنگ اقتصادی کرانه باختری حتی در مقایسه با بسیاری از کشورهای عربی تندتر بوده است، امری که برای سلام فیاض، تکنوکرات اقتصاددان تحصیلکرده آمریکا و مورد احترام نهادهای مالی غرب، دستاوردی بزرگ محسوب میشود.
در این میان در حالی که اسرائیل و آمریکا به وحدت دوباره فتح و حماس روی خوشی نشان ندادهاند، اتحادیه اروپا نیز تأکید کرده است هر دولتی که در فلسطین به روی کار آید باید سه شرط تعیین شده از سوی «کوآرتت» خاورمیانه را بپذیرد تا از همکاری جامعه جهانی برخوردار باشد.
«کوآرتت»، کمیته چهار جانبه حامی صلح خاورمیانه، از سالها پیش گفته است که دولت فلسطینی باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد، تعهدات دولتهای پیشین در قبال اسرائیل و روند صلح را بپذیرد و از راه خشونت و تروریسم پرهیز کند، شرایطی که حماس همچنان با آنها مخالفت میکند.
به دنبال این دیدار، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، بار دیگر با تکرار خواسته قبلی خود از تشکیلات خودگردان فلسطینی خواست که از آشتی با حماس دوری کند و به جای آن، «صلح و همزیستی با اسرائیل را برگزیند».
به گزارش روزنامه اسرائیلی یدیعوت آخرونوت، دیپلماتها در دفتر نخست وزیری این کشور نیز گفتهاند که «محمود عباس و فتح هرچه بیشتر به حماس نزدیک شوند، به همان میزان از صلح دور میگردند».
آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه اسرائیل، نیز پنجشنبه به رادیوی این کشور گفت که اسرائیل دولت جدیدی را که با مشارکت حماس و فتح به روی کار آید، زیر فشار سنگین خواهد گذاشت و منزوی خواهد کرد و «حتی یک شِکِل [واحد پول اسرائیل] به دولت مشترک فتح و حماس نخواهد داد».
در مقابل خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس، در واکنش به تهدیدهای دولتمردان اسرائیلی در مصاحبهای با خبرگزاری فرانسه گفت که فلسطینیها «باکی از این تهدیدها به دل راه نمیدهند، زیرا راه آشتی همان مسیر درست است».
دیدار محمود عباس، رهبر جنبش فتح و تشکیلات خودگردان فلسطینی، با خالد مشعل روز پنجشنبه با میانجیگری سران مصر در قاهره صورت گرفت.
طرفین در پایان این دیدار در بیانیهای اعلام کردند که طرفین «فصل نوینی را در مناسبات خود گشودهاند... و اختلافها را برطرف کردهاند».
در حالی که دستیاران این دو رهبر تعیین تاریخ دیگری را نیز برای دیدار دوم عباس- مشعل در دست بررسی دارند، تأیید شد که از نیمه دسامبر به بعد نیز دیدارهای دیگری با شرکت هیئتهای دو طرف برای رسیدن به ساز و کارهای مشترک برگزار خواهد شد.
خالد مشعل خود در این زمینه به خبرگزاری فرانسه گفت که در مسیر آشتی داخلی، بیست و دوم دسامبر نشستی برای بازنگری در ساختار سازمان آزادیبخش فلسطین با هدف وارد شدن حماس و سایر تشکلهای فلسطینی به زیر چتر «ساف» برگزار خواهد شد.
دیدار سران دو جنبش فتح و حماس پس از چندین سال صورت گرفت؛ حتی مدتی پیش از کودتای خونین حماس در باریکه غزه که به بیرون راندنِ توأم با تلفات بسیار نیروهای فتح از مسند قدرت در غزه منجر شد، خالد مشعل و محمود عباس با هم روبهرو نشدند.
کودتای حماس در ژوئن سال ۲۰۰۷ به روی کار آمدن دولتی جداگانه در غزه و ایجاد مشکلاتی بزرگ برای این باریکه پرجمعیت و فقیرنشین و روبهرو شدن با جنگی ۲۲ روزه با بیش از ۱۴۰۰ کشته منجر شد.
پس از این کودتا، اختیارات دولت خودگردان تنها به کرانه باختری محدود شد، ولی توانست با دریافت پول فراوان از سراسر جهان، این منطقه را به شکوفایی چشمگیر و ثبات امنیتی بیسابقهای برساند.
از سوی دیگر در حالی که دولت اسرائیل از دو هفته پیش پول مالیات فلسطینیها را با هدف مجازات آنها در پی پذیرش عضویت فلسطین در یونسکو راکد گذاشته و به درخواستهای دبیرکل سازمان ملل و توصیههای آمریکا برای آزاد کردن این پول اعتنایی نکرده است، سلام فیاض، نخست وزیر، روز پنجشنبه در جریان دیدار با وزیر خارجه نروژ در اسلو هشدار داد که فلسطینیها «در آستانه فلج شدن کامل اقتصادی و ویران شدن همه تارهای تنیده شده اقتصادی سالهای اخیر» هستند.
سلام فیاض توانسته بود در سایه ثبات و آرامش بیسابقهای که در چند سال گذشته در کرانه باختری برقرار بود، آهنگ اقتصادی خوبی برای این بخش از سرزمینهای فلسطینی ایجاد کند و زندگی عامه فلسطینیها را به ویژه با تکیه بر صدها میلیون دلار کمک مالی بلاعوض جامعه جهانی، به شکل چشمگیری بهبود بخشد.
آهنگ اقتصادی کرانه باختری حتی در مقایسه با بسیاری از کشورهای عربی تندتر بوده است، امری که برای سلام فیاض، تکنوکرات اقتصاددان تحصیلکرده آمریکا و مورد احترام نهادهای مالی غرب، دستاوردی بزرگ محسوب میشود.
در این میان در حالی که اسرائیل و آمریکا به وحدت دوباره فتح و حماس روی خوشی نشان ندادهاند، اتحادیه اروپا نیز تأکید کرده است هر دولتی که در فلسطین به روی کار آید باید سه شرط تعیین شده از سوی «کوآرتت» خاورمیانه را بپذیرد تا از همکاری جامعه جهانی برخوردار باشد.
«کوآرتت»، کمیته چهار جانبه حامی صلح خاورمیانه، از سالها پیش گفته است که دولت فلسطینی باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد، تعهدات دولتهای پیشین در قبال اسرائیل و روند صلح را بپذیرد و از راه خشونت و تروریسم پرهیز کند، شرایطی که حماس همچنان با آنها مخالفت میکند.