۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

دانشگاه اکسفورد خواستار آزادی محمدرضا جلایی پور شد

مارگارت مک ‌میلان، رئیس کالج « سنت آنتونی» دانشگاه اکسفورد در بریتانیا، در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی، خواستار آزادی محمدرضا جلایی پور، مسئول ستاد پویش موج سوم در انتخابات سال گذشته، شد.
به نوشته وبلاگ فاطمه شمس، جلایی پور یک هفته پیش، برای دومین بار در یک سال گذشته، توسط ماموران امنیتی در تهران بازداشت شد.
بازداشت او در حالی بود که پرونده قضایی علیه او لغو شده و وی آماده بازگشت به این دانشکده برای ادامه تحصیل شده بود.
همسر محمد رضا جلایی پور در وبلاگ خود همچنین نوشته است:رئیس کالج سنت آنتونی دانشگاه اکسفورد در نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی، از رفتارهای صورت گرفته با جلایی پور و نیز سلامتی او ابراز نگرانی کرده است.

اسامی بازداشت شدگان خرداد ماه 89

خبرگزاری هرانا – بنا بر آمار ارائه شده از سوی واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در خرداد ماه سال 89 بیش از 1150 تن از سوی نیروهای انتظامی، امنیتی و اطلاعاتی که اکثرا به صورت دسته جمعی و در تظاهرات های مختلف و یا در طرح امنیت اجتماعی تحت عنوان اراذل و اوباش بازداشت شدند.


اسامی 72 تن از فعالان سیاسی و مدنی که توسط نهاد های حقوق بشری و وب سایت های معتبر اعلام شده است به قرار زیر است:
1 . آپتین پگاه فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
2 . ابراهیم رشیدی روزنامه نگار و وبلاگ نویس به اتهام نا مشخص در تاریخ 24 خرداد 89 بازداشت شد
3 . احمد محمد نیا فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 10 خرداد 89 بازداشت شد
4 . اسماعیل افشین  به اتهام همکاری با احزاب مخالف نظام در تاریخ خرداد 89 بازداشت شد
5 . اشکان مصیبیان فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 11 خرداد 89 بازداشت شد
6 . اعظم  ویسمه  خبرنگار به اتهام نا مشخص در تاریخ 10 خرداد 89 بازداشت شد
7 . اکبر آزاد نویسنده آذربایجانی و عضو هیات تحریریه ماهنامه های وارلیق و پارپاق به اتهام نا مشخص در تاریخ 4 خرداد 89 بازداشت شد
8 . امین فرید یحیایی فعال دانشجوی تبریز به اتهام نا مشخص در تاریخ 21 خرداد 89 بازداشت شد
9 . بابک ساران  به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
10 . بابک غیاثی فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
11 . بهرام چگینی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت اراک ناز فعالین ستاد میرحسین موسوی در اراک به اتهام نا مشخص در تاریخ 1 خرداد 89 بازداشت شد
12 . بهزاد باقری فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 8 خرداد 89 بازداشت شد
13 . بهزاد حیدری عضو سابق شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
14 . بهمن نصیرزاده معلم و شاعر آذربایجانی به اتهام نا مشخص در تاریخ 1 خرداد 89 بازداشت شد
15 . بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
16 . پژمان روشنكوهي شهروند بهايي به اتهام نا مشخص در تاریخ 5 خرداد 89 بازداشت شد
17  جمال رحمتی فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 9 خرداد 89 بازداشت شد
18 . حامد کرمی  به اتهام نا مشخص در تاریخ 20 خرداد 89 بازداشت شد
19 . حسین نبی زاده  دانشجوی بندرعباسی به اتهام نا مشخص در تاریخ خرداد 89 بازداشت شد
20 . حسین نوجوان شهروند کرد به اتهام نا مشخص در تاریخ خرداد 89 بازداشت شد
21 . حمزه بنام فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
22 . حمیدرضا مصیبیان فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 11 خرداد 89 بازداشت شد
23 . حميده فرج زاده (پينار) فعال زنان به اتهام نا مشخص در تاریخ 4 خرداد 89 بازداشت شد
24 . حیدر کریمی روزنامه نگار و فعال مدنی آذربایجانی به اتهام نا مشخص در تاریخ 18 خرداد 89 بازداشت شد
25 . داوود روشنی عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
26 . رضا فرید یحیایی فعال دانشجوی تبریز به اتهام نا مشخص در تاریخ 21 خرداد 89 بازداشت شد
27 . رضا شهابی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران به اتهام نا مشخص در تاریخ 11 خرداد 89 بازداشت شد
28 . ریبین نبردی شهروند مهابادی به اتهام همکاری با گروه‌های مخالف نظام  در تاریخ 27 خرداد 89 بازداشت شد
29 . زهرا فرج زاده همسر آیت مهر علی بیگلو فعال بازداشتی آذربایجانی به اتهام نا مشخص در تاریخ 29 خرداد 89 بازداشت شد
30 . سالار شباهنگ  به اتهام همکاری با احزاب مخالف نظام در تاریخ خرداد 89 بازداشت شد
31 . سجاد بنام فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
32 . سرور سرورِِیان  به اتهام تبلیغ بهائیت در تاریخ 4 خرداد 89 بازداشت شد
33 . سعید ترابیان مسئول روابط عمومی شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به اتهام نا مشخص در تاریخ 19 خرداد 89 بازداشت شد
34 . سعید فدایی اصل  به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
35 . سعید  بیدخت فعال مدنی به اتهام نا مشخص در تاریخ 26 خرداد 88 بازداشت شد
36 . سلمان سیما فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
37 . شهناز رنجبر شهروند بهايي به اتهام نا مشخص در تاریخ 17 خرداد 89 بازداشت شد
38 . شیرکو سبیلی فعال کرد به اتهام همکاری با احزاب مخالف نظام در تاریخ 10 خرداد 89 بازداشت شد
39 . شیرین فیروزی همسر دکتر اکبر کرمی به اتهام نا مشخص در تاریخ 30 خرداد 88 بازداشت شد
40 . صهبا خادمی  به اتهام تبلیغ بهائیت در تاریخ 4 خرداد 89 بازداشت شد
41 . علی طاری رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در شهرستان بابلسر به اتهام نا مشخص در تاریخ 17 خرداد 89 بازداشت شد
42 . علیرضا عبداللهی فعال مدنی آذربایجان به اتهام نا مشخص در تاریخ 1 خرداد 89 بازداشت شد
43 . علیرضا اخوان فعال حقوق کارگران به اتهام نا مشخص در تاریخ 14 خرداد 89 بازداشت شد
44 . علي بدرقه رئيس دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر  به اتهام نا مشخص در تاریخ 26 خرداد 88 بازداشت شد
45 . فخرالدين صميمي شهروند بهايي به اتهام نا مشخص در تاریخ 10 خرداد 89 بازداشت شد
46 . فرج الله زنده دلان  به اتهام نا مشخص در تاریخ 8 خرداد 89 بازداشت شد
47 . فرنوش رزقی  به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
48 . فرهاد فتحی دبیر تشکل اصلاح طلب دانشگاه بین المللی قزوین به اتهام نا مشخص در تاریخ 10 خرداد 89 بازداشت شد
49 . فیصل ضرغامی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در شاخه هرمزگان به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
50 . قدرت محمدی شهردار سابق قصر شیرین به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
51 . کامران آسا  به اتهام نا مشخص در تاریخ 10 خرداد 89 بازداشت شد
52 . کاوه گل محمدی اعضای کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری به اتهام نا مشخص در تاریخ 13 خرداد 89 بازداشت شد
53 . کوروش جنتی فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 22 خرداد 89 بازداشت شد
54 . لطیف حسنی فعال مدنی آذربایجانی به اتهام نا مشخص در تاریخ 3 خرداد 89 بازداشت شد
55 . محبوبه خوانساری خبرنگار به اتهام نا مشخص در تاریخ 10 خرداد 89 بازداشت شد
56 . محمد فیض فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 2 خرداد 89 بازداشت شد
57 . محمد کرمی  به اتهام نا مشخص در تاریخ 20 خرداد 89 بازداشت شد
58 . محمد سلام جوشن  به اتهام نا مشخص در تاریخ 5 خرداد 89 بازداشت شد
59 . محمد علی شیرازی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان به اتهام نا مشخص در تاریخ 2 خرداد 89 بازداشت شد
60 . محمد علی شاهدی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان به اتهام نا مشخص در تاریخ 5 خرداد 89 بازداشت شد
61 . محمدرضا جلایی ‌پور  به اتهام نا مشخص در تاریخ 24 خرداد 89 بازداشت شد
62 . محمود فضلی فعالین مدنی آذربایجان به اتهام نا مشخص در تاریخ 18 خرداد 89 بازداشت شد
63 . مختار هوشمند فعال مدنی به اتهام نا مشخص در تاریخ 2 خرداد 89 بازداشت شد
64 . مسعود کدخدایی فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ خرداد 89 بازداشت شد
65 . مشتاق سمندری شهروند بهایی به اتهام نا مشخص در تاریخ 18 خرداد 89 بازداشت شد
66 . مهدی کامرانی  به اتهام تبلیغ علیه نظام در تاریخ 17 خرداد 89 بازداشت شد
67 . مهدی فرحی شاندیز فعال کارگری به اتهام اخلال در نظم در تاریخ 11 خرداد 89 بازداشت شد
68 . ناصر نبی زاده  دانشجوی بندرعباسی به اتهام نا مشخص در تاریخ خرداد 89 بازداشت شد
69 . نامعلوم پشتکوهی فعالين حزب پان ايرانيست به اتهام نا مشخص در تاریخ 3 خرداد 89 بازداشت شد
70 . نرگس محمدی نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر  به اتهام نا مشخص در تاریخ 20 خرداد 89 بازداشت شد
71 . یونس سلیمانی فعال دانشجویی به اتهام نا مشخص در تاریخ 27 خرداد 89 بازداشت شد
72 . يونس  رستمی  به اتهام نا مشخص در تاریخ 19 خرداد 89 بازداشت شد

تالار مولوی، به دلیل بدحجابی پلمب شد

 

خبرگزاری هرانا -صبح امروز سه‌شنبه اول تیرماه وقتی گروه‌های تئاتری برای تمرین قصد ورود به تالار مولوی را داشتند با در بسته و پلمب شده آن روبه‌رو شدند.
هنوز مهدی مکاری و هیچ یک از دیگر مسئولان تالار پاسخ‌گوی علت این پلمب شدن نیستند، ولی ظاهرا این دستور به وسیله جهاد دانشگاهی اجرا شده است.

به گزارش خبرآنلاین، علت این اقدام از سوی منابع غیررسمی، بدحجابی و رعایت نکردن پوشش ظاهری از سوی گروه‌های تئاتری اعلام شده است. البته عده‌ای هم مسائل و اختلافات مالی را دلیل این حرکت می‌دانند.

خبرآنلاین همچنان درصدد تماس با مهدی مکاری است و به محض کسب اطلاعات بیشتر اخبار تکمیلی اعلام خواهد شد.

در حال حاضر گروه‌های تئاتری که برای تمرین می‌خواستند وارد تالار شوند پشت در و در محوطه بیرونی سالن منتظر هستند.
تالار مولوی یکی از سالن‌های نمایش تهران است و در خیابان 16 آذر در نزدیکی میدان انقلاب قرار دارد.

پدر محمد کامرانی فر: چرا متهم اصلی کهریزک معاون دادستان کشور می شود؟

خدا می داند، چه به روزمان آمد وقتی حرف های کسانی که در کهریزک بوده اند را در مورد جنایت های رخ داده شنیدیم، خدا می داند که بعد از برگزاری دادگاه من و مادر، دو خواهر و برادر محمد نتوانستیم بخوابیم...شب دادگاه ما روانی شدیم، دیوانه شدیم از این همه دردهایی که شنیدیم. خانه ما پر از گریه و زاری بود، تازه فهمیدیم چه بلایی بر سرمحمد و بچه ها آورده بودند.
کهریزک یک پرونده دردناک اما تاریخی برای ایران است و تا زمانی که متهمان اصلی این پرونده و همان کسانی که دستور جنایات صورت گرفته در کهریزک را صادر کرده اند، به سزای اعمال خودشان نرسند، ما آرام نخواهیم شد. برای همین به اندازه توانایی ام فریاد خواهم زد تا حداقل دنیا بداند، محمد من حتی سن قانونی برای رای دادن هم نداشت، در تجمع هم نبود، اما کسانی به اسم لباس شخصی دستگیرش کردند، او را بی رحمانه مورد ضرب و شتم قرار دادند و بعد بچه ای که در کما بود و تب شدید داشت را با غل و زنجیر به تخت بیمارستان لقمان بسته بودند تا زمانی که پس از انتقال به بیمارستان مهر تهران، دیگر جان اش را از دست داد.
این گفته های علی کامرانی است، پدر محمد کامرانی جان باخته هیجده ساله روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران که ۱۸ تیرماه ۸۸ در خیابان دمشق تهران، با یورش لباس شخصی ها دستگیر شده و پس از شکنجه و ضرب و شتم در زندان، به بیمارستان منتقل می شود. اما جراحات وارد شده به این نوجوان آنقدر شدید بوده است که حتی پدر و مادر وی فرصت خداحافظی از محمد که در کما بوده است را نیافتند.
خانواده امیر جوادی فر و محمد کامرانی، دو تن از جان باختگان بازداشتگاه کهریزک گفته اند: از دیدگاه آنان متهم اصلی پرونده قتل زندانیان کهریزک همان قضاتی هستند که دستور انتقال دستگیرشدگان را به این بازداشتگاه غیر قانونی داده اند و لذا علاوه بر برگزاری دادگاه مربوط به پرسنل نیروی انتظامی، خانواده ها بی صبرانه منتظر برپایی دادگاه قضات هستند.
پدر محمد کامرانی می گوید: پس از مطلع شدن از فاجعه جان باختن فرزند خود، به هاشمی شاهرودی شکایت نامه ای نوشته است که در آن نام سعید مرتضوی را به عنوان کسی که دستور انتقال زندانیان به کهریزک را داده بود قید کرده است و آقای شاهرودی نیز در ذیل نامه دستور پیگیری داده بود و در کنار این اقدام، او همچنین نامه ای به رهبری جمهوری اسلامی می نویسد که آیت الله خامنه ای نیز دستور پیگیری را در ذیل نامه آقای کامرانی می نویسد.
گفتگوی کامل علی کامرانی پدر محمد کامرانی را پیرامون این پرونده و آنچه بر فرزند او در کهریزک گذشته است، بخوانید:

آقای کامرانی، تنها دادگاهی که برای بررسی کشته شدن مردم در جریان بعد از انتخابات تشکیل شده است، دادگاه مربوط به کشته شدگان کهریزک است، با توجه به اتفاق نظر حاکمیت نسبت به محکوم بودن فاجعه کهریزک، شما امیدی به فرجام مثبت این دادگاه دارید؟
به ما گفته اند تا آخر همین هفته نتیجه دادگاه متهمان کهریزک را اعلام خواهند کرد، ما همه چشم امیدمان به همین پرونده است تا ببینیم مسولان چه پاسخی می دهند، اگرچه در روند برگزاری دادگاه، تنها کسانی به عنوان متهم حضور داشتند که فقط عامل بودند و دستور برخورد داشتند، اینها هم در جایگاه خود مقصر هستند اما آمران باید محاکمه شوند و به سزای اعمال خود برسند. همان کسانی که دستور انتقال محمد و دوستانش را به کهریزک صادر کرده اند، همان کسانی که از نزدیک در جریان فجایع بوده اند باید زیر ذره بین قرار گیرند و محاکمه شوند.

به هرحال مجلس شورای اسلامی هم نام سعید مرتضوی را به عنوان قاضی دستور دهنده انتقال زندانیان به کهریزک مطرح کرده است، آیا شما همین درخواست تان مبنی بر محاکمه آمران را از مقامات ارشد کشور و یا دولت جمهوری اسلامی به صورت رسمی هم مطرح کرده اید؟
بله من به عنوان یک شهروند ایرانی به آقای شاهرودی رییس وقت قوه قضاییه نامه نوشته بودم و اسم دادستان وقت را هم به عنوان کسی که باید پاسخگو باشد در نامه مطرح کرده بودم. محمد ما یک پرونده هشتاد صفحه ای در دستگاه قضایی دارد و خود قوه قضاییه می داند درخواست ما چیست، من یک بار با مقام رهبری دیدار کرده ام و یک بار هم به ایشان نامه نوشته ام، که ایشان هم در ذیل نامه و همین طور شفاها تاکید کردند کلیه کسانی که در قتل محمد کامرانی دست داشتند باید محاکمه شوند
ولی آقای کامرانی همانطور که در جریان هستید، دادستان وقت تهران همان زمان در نامه ای به لاریجانی نوشته بود؛ « کهریزک رسمی و قانونی بوده و انتقال گروهی از بازداشتی‌ها به آنجا موجه بوده است» و حتی بعدها به عنوان معاون کل دادستان کشور برگزیده شد.
موضوع معاونت آقای مرتضوی مورد انتقاد خیلی ها است و بارها از طرف برخی از نمایندگان هم مطرح شد. حرف ما هم همین است؛ حداقل کسی که اتهام به او وارد است، ابتدا باید تحقیق و بررسی لازم در مورد اتهاماتی که از سوی مجلس هم مطرح شده، در موردش صورت می گرفت اگرچه چنانچه مجرم نبود می توانست بشود معاون کل دادستان کشور. ما با کسی خصومت شخصی نداریم، اینجا بحث تکرار نشدن فاجعه کهریزک است که آرزو می کنم برای گرگ بیابان هم چنین اتفاقی رخ ندهد. همانطور که خود آقای لاریجانی هم در دیداری که با ایشان داشتم گفتند با کسی تعارف نداریم، باید قاطعانه و مسولانه نسبت به اتهامات همه کسانی که در فاجعه کهریزک نقش داشته اند تحقیق و برسی کنند و آمران را به سزای عملشان برساند.

آقای کامرانی مگر در دادگاه غیر علنی متهمان کهریزک، چه نکاتی اضافه بر موارد شکنجه و تجاوز که بارها مهم مطرح شده است، از سوی شاهدان عینی عنوان شد که مسوولین امر صلاح ندیدند تا دادگاه را علنی برگزار کنند؟
خدا می داند، چه به روزمان آمد وقتی حرف های کسانی که در کهریزک بوده اند را در مورد جنایت های رخ داده شنیدیم، خدا می داند که بعد از برگزاری دادگاه من و مادر، دو خواهر و برادر محمد نتوانستیم بخوابیم…شب دادگاه ما روانی شدیم، دیوانه شدیم از این همه دردهایی که شنیدیم. خانه ما پر از گریه و زاری بود، تازه فهمیدیم چه بلایی بر سرمحمد و بچه ها آورده بودند. از قاضی پرونده که به زیبایی بازجویی کرد تا همه موارد از متهمان و شاهدان عینی در دادگاه مطرح کند تشکر می کنم ولی همه حرفم این است که چرا یک نسخه از فیلم دادگاه متهمان کهریزک را به مردم نشان نمی دهند تا همه بدانند چه بلایی بر سر بچه های ما در کهریزک آوردند، قاضی پرونده علی رغم همه فشارها جرات به خرج داد و دنیای خود را به آخرت دیگران نفروخت اما نمی دانم چرا تنها چند روز قبل از دادگاه به ما اعلام کردند که علنی برگزار نخواهد شد. گفتند به مصلحت نظام نیست.

قاضی پرونده چه مواردی را مطرح کرد؟
قاضی دادگاه بسیار مسلط، مو به مو حوادثی که رخ داده بود را کالبد شکافی کرد، عاملان فاجعه هم مدام انکار می کردند یا می گفتند آن زمان متوجه نبودند چه کار می کردند، یک پرونده سه هزار صفحه ای در اختیار قاضی بود و جزییات را به جرات به رخ متهمان کشید و قتی آنها انکار می کردند به آنها گفته شد که فیلم و مستندات رفتارهای آنها با زندانیان هم موجود است و نمی توانند رفتارهای خشونت آمیز خودشان را انکار کنند.
به کرات گفته می شود عده ای از نیروهای خودسر این رفتارهای خشونت آمیز را مرتکب می شوند…
برای همین است که می گویم آمران باید محاکمه شوند. ولله برای همه مردم سوال است که لباس شخصی ها از کجا دستور می گیرند، از کجا حمایت می شوند؟ امینت کشور دست چند ارگان است؟

دانشجویان زیادی را در ۱۸ تیر دستگیر کرده اند و گفته می شود بسیاری از آنان توسط لباس شخصی ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، در مورد محمد چطور؟
محمد به همراه دوستش رفته بودند دنبال درس و مدرسه. محمد حتی سن قانونی اش به رای دادن نمی رسید، رفته بود دنبال کارهای کنکور و مدرسه. در تجمع هم نبود، نمی دانم چرا دستگیرش کرده اند، عزیز من که می رفت دنبال درس و مدرسه ، برای چه باید مرد ضرب شتم آن هم به آن صورت فاجعه آمیز قرار می گرفت؟ محمد من با دوستش رفته بودند مدرسه شهید مطهری، اون لباس شخصی که بچه مرا گرفت قاتل است و اون کسی که دستور داد بچه مرا بفرستند به آنجایی که نباید می فرستادند هم قاتل است، اگر نمی توانند از امنیت مردم حمایت کنید، خب بگویند حکومت نظامی است تا مردم به خیابان نیایند.

شما و مادر محمد در تمام این مدت که عزیزتان را از دست داده اید چه چیزی بیشتر از همیشه آرام تان کرده است؟
مادر محمد افسرده است، ما همه افسرده شدیم. یاد راه رفتن اش در خانه که مدام برای کنکور اضطراب داشت، یاد چشم های نگران محمد دیوانه مان کرده است. تنها چزیی که آرام مان می کند این است که مسوولان قاتل محمد را به سزای عملی که انجام داده برسانند. به ما باید بگویند این لباس شخصی ها از کجا حمایت می شوند؟ نمی شود تا هر اتفاقی افتاد بگویند خودسر بودند، لباس شخصی بودند، ما می خواهیم همین بلایی که سر بچه ما آمده یک روز سر خودشان بیاید تا بفهمند در این مدت چه دردی کشیدیم.

گفته می شود تعدادی از شاکیان کهریزک شکایت خود را پس گرفته اند، شما خبر دارید؟
بله بعضی ها به دلیل شرایط حاکم و احساس نا امنی که آن زمان می کردند، می گفتند، آزار و اذیت شدیم، ترسیدیم و شکایت را پس گرفتیم، روزهای اول خیلی تلاش می کردند تا مردم شکایت خود را پس بگیرند اما خوشبختانه این بحث هایی که ما مطرح کردیم، زندانیان هم آمدند و از حقوق خودشان در دادگاه دفاع کردند.

به برخی از خانواده های کشته شدگان پیشنهاد دادند که دیه دریافت کنند به شما چطور؟
جرات این کار را ندارند که در قبال از دست دان عزیزمان به ما پیشنهاد دیه و پول بدهند. اجازه نمی دهیم به آنها که چنین کاری بکنند. من دیه ‍را می خواهم چه کار کنم. دنبال قصاص از کسانی هستم که بچه بی گناه مرا کشتند.

آخرین بار که محمد را دیدید و حرف آخر خودتان…
محمد را برده بودند بیمارستان لقمان، روی تخت بیمارستان دیدمش. تب داشت داغ بود، در بیمارستان لقمان با همان حالتی که در کما بود یک سرباز بالای سر بچه گذاشته بودند. عزیز ما را به تخت بسته بودند، وقتی محمد را در آغوش کشیدم داشت می سوخت و من هنوز برایم سوال است بچه ای که در کما بود و داشت از تب می سوخت را برای چه با غل و زنجیر به تخت بسه بودند. از آنجا او را به بیمارستان مهر منتقل کردیم و دوساعت بعد..
همه امیدمان این است که قاتلان محاکمه شوند تا فاجعه کهریزک برای هیچ کس تکرار نشود.

قطع کامل ارتباط تلفنی زندانیان بند 350 با خانواده هایشان

خبرگزاری هرانا - فشارهای طاقت فرسا و ایجاد محدودیت ها علیه زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین تشدید شده است تا جایی که ارتباط تلفنی زندانیان سیاسی این بند با خانواده هایشان از شب گذشته به طور کامل قطع شده است.

به گزارش کلمه ،ساخت و ساز و بنایی نیز همچنان در بند 350 ادامه دارد و زندانیان جای مناسب برای خواب و استراحت ندارند.فضای بند نیز همچنان گرم است و هنوز وسایل خنک کننده و مناسب برای این بند نصب نشده است.
گاز این بند نیز همچون اندرزگاه هفت چند روزی است که قطع شده و زندانیان مجبور به استحمام با آب سرد هستند.

این در حالی است که دادستان تهران دیروز با اعزام نماینده ای به بند ۳۵۰ دستور رسیدگی به مشکلات زندانیان این بند و بهبود وضع آنان را داده است و زندانیان این بند امیدوارند که دستور دادستان برای رفع مشکلات پیگیری شود.

مجوز يك نشريه لغو شد و 3 نشريه تذكر گرفتند

خبرگزاری هرانا - مجوز فصلنامه فرهنگ آموزش لغو شد و به ماهنامه فردوسي ،رودكي و گلستانه تذكر كتبي داده شد.
به گزارش ایلنا، در جلسه مورخ 31/3/89 هيأت نظارت بر مطبوعات موضوع تخلفات نشريات مطرح و بشرح ذيل تصميم‌گيري شد:
مجوز فصلنامه "فرهنگ آموزش" بدليل انتشار مطالب مخالف موازين اسلامي به استناد بند 1 ماده 6 قانون مطبوعات و تبصره ماده 11 آن قانون لغو شد.
به ماهنامه "فردوسي" بدليل افترا به نهادها و ارگان هاي نظام، انتشار مطالب خلاف واقع و عدم پايبندي به رسالت مطبوعاتي به استناد بندهاي 8 و 11 ماده 6 و ماده 2 قانون مطبوعات تذكر داده شد و مقرر گرديد مراتب جهت پيگرد قانوني به مرجع قضايي ارسال شود.
به هفته‌نامه "رودكي" و ماهنامه "گلستانه" بدليل عدم پايبندي به رسالت مطبوعاتي به استناد ماده 2 قانون مطبوعات تذكر داده شد.

دانشجویان سیگاری‌ دو ترم از تحصیل محروم می‌شوند

خبرگزاری هرانا - دبیر شورای مرکزی انضباطی دانشجویان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با اشاره به جزئیات شیوه‌نامه جدید اجرایی انضباطی دانشجویان از ممنوعیت مصرف سیگار و مواد دخانی در محیط دانشگاه‌ها و اجرای تنبهیات در این حوزه خبر داد.

مهدی طیبی تفرشی افزود: در شیوه‌نامه جدید اجرایی انضباطی دانشجویان استعمال دخانیات در دانشگاه و اماکن مرتبط یعنی هر فضایی که به دانشجو و دانشگاه مرتبط باشد تخلف اخلاقی محسوب می‌شود.

وی اضافه کرد: در صورت ارتکاب دانشجویان به این تخلف در مرحله اول بندهای 2 تا 5 شیوه نامه اجرایی که از اخطار شفاهی تا درج در پرونده است اعمال می شود و در صورت تکرار تا بند 12 که در نهایت به دو ترم محرومیت (تعلیق) می انجامد قابل تشدید است.

طیبی یادآور شد: البته تاکنون حکمی در این زمینه نداشته‌ایم که دانشجویان به طور عمدی بخواهند فضا را آلوده کنند و تاکنون با اخطار شفاهی موضوع حل شده است.

وی تاکید کرد: این شیوه برای کلیه دانشجویان دختر و پسر اجرا می‌شود و تفاوتی نیز میان دانشگاه‌های وابسته به وزارت بهداشت یا علوم وجود ندارد.

پیش از این دکتر مرضیه وحیددستجردی وزیر بهداشت در همایش روز جهانی مبارزه با دخانیات نسبت به افزایش دانشجویان دختر سیگاری هشدار داده بود.

از سوی دیگر آخرین تحقیقاتی که مرکز تحقیقات و کنترل دخانیات امسال انجام داده است نشان می دهد 75 درصد افراد سیگاری در سنین زیر 20 سال سیگار کشیدن را آغاز می‌کنند و تحقیقات انجام شده در مورد میزان مصرف سیگار در بین دانشجویان کشور نشان می‌دهد میزان مصرف سیگار در بین دانشجویان 16 درصد است.

بر اساس این تحقیق میزان مصرف سیگار در دانشجویان پسر 25 درصد و در دانشجویان دختر 6 درصد است. بر اساس نتایج این تحقیق، میزان مصرف سیگار در بین دانشجویان پزشکی نسبت به سایر رشته‌ها بیشتر است.

بر اساس دیگر نتایج این مطالعه دانشجویان پسر به اندازه جامعه عمومی ‌سیگار می‌کشند و دانشجویان دختر در مقایسه با آمار طرح سلامت نسبت به زنان جامعه عمومی ‌بیشتر سیگار می‌کشند. همچنین با توجه به یافته‌ها مشخص شده است میزان استعمال دخانیات طی دوره تحصیل دانشگاه به ‌نحو معنی‌داری افزایش می‌یابد.

ارعاب و آزار فعالین دانشجویی کرمانشاهی در آستانه امتحانات پایان ترم

خبرگزاری هرانا - نهادهای امنیتی و شبه امنیتی مجددا و در آستانه امتحانات پایان ترم به صورت سازمان یافته اقدام به احضار و تهدید دانشجویان فعال کرده اند.
به گزارش دانشجونیوز، در دو هفته ی اخیر نهادهای امنیتی و شبه امنیتی چون وزارت اطلاعات، بسیج، حراست دانشگاه و کمیته انضباطی دانشگاه ها با احضار دانشجویان فعال عنوان کرده اند که ایشان حق شرکت در امتحانات پایان ترم  را ندارند. اما تاکنون خبری درمورد  عملی شدن این تهدید ها مخابره نشده است.

به نظر می رسد این اقدامات به منظور اعمال فشارهای عصبی بر فعالین دانشجویی و مواجه ساختن ایشان با مشکلات آموزشی صورت می پذیرد.

گفتنی است این اقدامات به صورت کاملا سازمان دهی شده و در هماهنگی کامل نهادهای سرکوب داخل و خارج دانشگاه صورت می گیرد. بسیاری از دانشجویان به کمیته انضباطی و حراست دانشگاه فراخوانده شده اند و به ایشان اعلام کرده اند که با توجه به سابقه فعالیت هایی دانشجویی، این دانشجویان حق شرکت در امتحان پایان ترم را ندارند. این درحالی است که آموزش دانشگاه وسایر مسئولین دانشگاه از چنین موضوعی ابراز بی اطلاعی کرده اند.

همچنین نهادهای خارج از دانشگاه، چون بسیج و دفاتر وزرات اطلاعات در آستانه ی امتحانات دور جدیدی از تهدید و احضار فعالین دانشجویی را آغاز کرده اند. در این سری از احضارها دانشجویان به مدت چند روز پیاپی مورد بازجویی و تهدید قرار می گیرند و ضمن طرح ادعای صدور حکم بازداشت احضار شدگان، ایشان را به همکاری یا سکوت دربرابر این احضارها وامی دارند.

پیش از این جمعی از فعالین سیاسی و دانشجویی شهر کرمانشاه با نوشتن نامه هایی به نمایندگان مجلس و مسئولین شهر کرمانشاه این اقدامات عجیب و فراقانونی برخی نهادهای امنیتی و نظامی را گوشزد کرده بودند.

بازداشت و احضار چند شهروند مهابادی

خبرگزاری هرانا - طی روزهای اخیر یکی از بازاریان مهابادی به نام "حسین نوجوان" از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
به گزارش آژانس خبری موکریان، تاکنون از اتهام و محل نگهداری این شهروند اطلاعی در دست نیست.
هم چنین روز گذشته سه شهروند اهل مهاباد به نام های "کاک الله افشاری"، "ملک شریفی" و "بیانه افشاری" از سوی یکی از نهادهای امنیتی احضار شده اند.
گفنه می شود دلیل این احضار سفر به کردستان عراق و مصاحبه و گفتگو با رسانه های کردی اعلام شده است.

سازمان بین‌المللی کار از احتمال عفو منصور اسانلو می گوید

سازمان بين‌المللی کار، آی ال او، در گزارش سالانه خود در مورد ايران اعلام کرد که قوه قضائيه جمهوری اسلامی با عفو منصور اسانلو، رئيس زندانی هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، موافقت کرده است.
به گفته کميته "آزادی تشکل" اين سازمان، دولت ايران روز 22 مه سال جاری به صورت رسمی اعلام کرد به منظور ارتقای گفت‌وگوهای اجتماعی و ايجاد زمينه برای اجرای مقاوله‌نامه‌های بين‌المللی، رئيس قوه قضائيه با درخواست وزير کار و امور اجتماعی جهت انجام اقدامات لازم برای عفو آقای اسانلو موافقت کرده است.


آقای اسانلو در تير سال 1386 بدون حکم دادگاه، توسط مأموران امنيتی در نزديکی منزلش بازداشت و پس از محاکمه، به اتهام اقدام عليه امنيت ملی، به پنج سال زندان محکوم شد.

اين فعال کارگری هم اکنون در زندان رجايی شهر کرج زندانی است.

تا پيش از اين، مقام‌های جمهوری اسلامی ايران درخواست‌های وکلا و خانواده اين فعال کارگر زندانی برای آزادی او را بی‌پاسخ گذاشته بودند.

بر اساس قوانين ايران، هر زندانی می‌تواند پس از گذراندن نيمی از دوره محکوميت خود مورد عفو قرار گیرد.

انعکاس موافقت قوه قضائيه، در گزارش سالانه سازمان بين‌المللی کار، در شرايطی است که چندی پيش، رئيس زندانی هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه متهم به ارتباط با معارضين نظام شد.

سازمان بين‌المللی کار، با ادای احترام به آقای اسانلو، از تلاش‌های وزير کار و امور اجتماعی برای آزادی وی استقبال و اعلام کرده است که انتظار دارد اين فعال کارگری به زودی آزاد شود.

مهدی کوهستانی‌نژاد، مشاور کنفدراسيون بين‌المللی اتحاديه‌های کارگری، در اين مورد با اشاره به اينکه موضوع برخوردهای امنيتی و قضايی با فعالان کارگری در ايران، يکی از مسايل مورد توجه سازمان بين‌المللی کار بوده است، به راديو فردا می‌گويد: «آقای اسانلو در شرايطی زندانی است که در دو سه سال گذشته تحت فشار قرار داشته است و از جمله به بيماری‌های او توجه و رسيدگی نکردند و به جای آن، وی را به بند زندانيان متادونی فرستادند و حتی در موردی، آقای اسانلو مجبور بود بر روی زمين سيمانی بخوابد، در حالی که او کمر درد شديدی دارد.»

آقای کوهستانی‌نژاد می‌افزايد: «هر بار که دوره نشست‌های سازمان بين‌المللی کار فرا می‌رسد، بحث آزادی آقای اسانلو از سوی مقام‌ها و نمايندگان جمهوری اسلامی ايران مطرح می‌شود. به همين خاطر، ما نمی‌توانيم تا زمان آزادی او، از اينگونه اخبار استقبال کنيم.»

در گزارش انتشار يافته از سوی سازمان بين‌المللی کار، انتقادهای بسياری از عملکرد جمهوری اسلامی ايران در خصوص برخوردش با فعالان و تشکل‌های کارگری مطرح شده است.

يکی از اين انتقادها، مربوط به ادامه بازداشت ابراهيم مددی، نايب رئيس هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، است.

آقای مددی نيز به اتهام اقدام عليه امنيت ملی زندانی است.

سازمان بين‌المللی کار، در گزارش سالانه خود از دولت جمهوری اسلامی ايران خواسته است تا در زمینه آزادی سريع اين فعال کارگری نیز اقدامات لازم را انجام دهد.

اين سازمان همچنين خواستار لغو اتهام‌های وارد شده به چند عضو ديگر سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، مانند عطا باباخانی، داوود رضوی، يعقوب سليمی، ابراهيم نوروی گوهری، همايون جابری، سعيد ترابيان، ناصر غلامی، علی زاد حسين، عباس نژند کودکی و منصور حيات غيبی شد.

اين درخواست در شرايطی عنوان شده است که آقای ترابيان همراه با رضا شهابی، ديگر عضو اين تشکل مستقل کارگری، هفته گذشته توسط مأموران امنيتی بازداشت شدند.

بر اساس آخرين گزارش‌ها، اين دو فعال کارگری در بند يک امنيتی زندان اوين نگهداری زندانی هستند و تاکنون اتهام آنان اعلام نشده است.

علاوه بر اين دو فعال کارگری، چند تن ديگر از فعالان کارگری مانند عليرضا اخوان نيز بازداشت شده‌اند. اين بازداشت‌ها با انتقاد تشکل‌های کارگری در ايران مواجه شده است.

در همين ارتباط، سازمان بين‌المللی کار از دولت جمهوری اسلامی ايران خواسته است تا اگر همه اعضای زندانی سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، فوراً آزاد شوند.

اکبر پيرهادی، از اعضای هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، در گفت‌وگو با راديو فردا، با انتقاد از اينگونه بازداشت‌ها و اينکه جای فعالان کارگری نبايد در زندان باشد، اشاره می‌کند که اعضای اين سنديکا نيز تحت فشارهای گوناگون قرار دارند.

وی می‌گويد: «چند تن از اعضای هيئت مديره و فعالان سنديکا هستند که هنوز احکام تعليق از کار در شرکت واحد را دارند و هفت تن از آنان حکم بازگشت به کار نگرفته‌اند و در ديوان عدالت اداری سرگردانند.»

آقای پيرهادی اضافه می‌کند: «نمی‌دانيم که مسئولان چگونه می‌خواهند پاسخگوی مشکلات کارگران باشند. آيا با اين نحوه برخورد می‌توان مشکلات آنان باشند؟»

در همين ارتباط، ديويد کاکرافت، دبيرکل فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، با ارسال نامه‌ای به محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهوری اسلامی ايران، خواستار آزادی فوری سعيد ترابيان شده و برخوردهای صورت گرفته با فعالان کارگری در ايران را نيز مورد انتقاد قرار داده است.

مارتين ماير، مسئول بخش حمل و نقل جاده‌ای اين فدراسيون، در گفت‌وگو با «راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی» با ابراز نگرانی از اعمال فشار بر فعالان و تشکل‌های کارگری می‌گويد: «ما می‌دانيم که مقام‌های ايرانی به دقت مراقب اقدامات ما برای اعلام اقدامات‌شان عليه فعالان کارگری هستند. ما می‌دانيم که اين اقدام موجب شرمندگی آنان در مجامع بين‌المللی شده است. ما در عين حال، در پی ترتيب دادن دور جديدی از اعتراض‌ها هستيم. ما در اين مسير تنها نيستيم و از حمايت ساير اتحاديه‌های بين‌المللی کارگری و نيز فدراسيون آموزش بين‌الملل و سازمان عفو بين‌الملل برخورداريم.»

وی با اعلام اينکه فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل در کنار برادران و خواهران خود در ايران ايستاده است، به نتايج اعتراض‌ها و اعمال فشارهای گوناگون بر تهران ابراز خوش‌بينی می‌کند: «مردم بيشتری در جهان متوجه آنچه که در ايران می‌گذرد، می‌شوند و در عين حال، موجب ابراز نگرانی دوستان ايران در سطح جهان خواهد شد.»

سازمان بين‌المللی کار، در گزارش سالانه خود در عین حال از دولت جمهوری اسلامی ايران به خاطر احترام نگذاشتن به مقاوله‌نامه‌های بين‌المللی ۸۷ و ۹۸ در خصوص آزادی تشکل‌يابی انتقاد کرده است.

این سازمان همچنين خواستار تأسيس و فعاليت تشکل‌های کارگری در ايران از جمله سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه و احترام دولت جمهوری اسلامی به آزادی تشکل‌ها شده است.

پدر شهید محمد کامرانی: چرا متهم فاجعه کهریزک معاون دادستان کشور می شود؟

کلمه:
کهریزک یک پرونده دردناک اما تاریخی برای ایران است و تا زمانی که متهمان اصلی این پرونده و همان کسانی که دستور جنایات صورت گرفته در کهریزک را صادر کرده اند، به سزای اعمال خودشان نرسند، ما آرام نخواهیم شد. برای همین به اندازه توانایی ام فریاد خواهم زد تا حداقل دنیا بداند، محمد من حتی سن قانونی برای رای دادن هم نداشت، در تجمع هم نبود، اما کسانی به اسم لباس شخصی دستگیرش کردند، او را بی رحمانه مورد ضرب و شتم قرار دادند و بعد بچه ای که در کما بود و تب شدید داشت را با غل و زنجیر به تخت بیمارستان لقمان بسته بودند تا زمانی که پس از انتقال به بیمارستان مهر تهران، دیگر جان اش را از دست داد.
این گفته های علی کامرانی است، پدر محمد کامرانی جان باخته هیجده ساله روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران که ۱۸ تیرماه ۸۸ در خیابان دمشق تهران، با یورش لباس شخصی ها دستگیر شده و پس  از شکنجه و ضرب و شتم در زندان، به بیمارستان منتقل می شود. اما جراحات وارد شده به این نوجوان آنقدر شدید بوده است که حتی پدر و مادر وی فرصت خداحافظی از محمد که در کما بوده است را نیافتند.
خانواده امیر جوادی فر و محمد کامرانی، دو تن از جان باختگان بازداشتگاه کهریزک به جرس گفته اند: از دیدگاه آنان متهم اصلی پرونده قتل زندانیان کهریزک همان قضاتی هستند که دستور انتقال دستگیرشدگان را به این بازداشتگاه غیر قانونی داده اند و لذا علاوه بر برگزاری دادگاه مربوط به پرسنل نیروی انتظامی، خانواده ها بی صبرانه منتظر برپایی دادگاه قضات هستند.
پدر محمد کامرانی می گوید: پس از مطلع شدن از فاجعه جان باختن فرزند خود، به هاشمی شاهرودی شکایت نامه ای نوشته است که در آن نام سعید مرتضوی را به عنوان کسی که دستور انتقال زندانیان به کهریزک را داده بود قید کرده است و آقای شاهرودی نیز در ذیل نامه دستور پیگیری داده بود و در کنار این اقدام، او همچنین نامه ای به رهبری جمهوری اسلامی می نویسد که آیت الله خامنه ای نیز دستور پیگیری را در ذیل نامه آقای کامرانی می نویسد.
گفتگوی کامل علی کامرانی پدر محمد کامرانی با جرس را پیرامون این پرونده و آنچه بر فرزند او در کهریزک گذشته است،  بخوانید:
آقای کامرانی،  تنها دادگاهی که برای بررسی کشته شدن مردم در جریان بعد از انتخابات تشکیل شده است، دادگاه مربوط به کشته شدگان کهریزک است، با توجه به اتفاق نظر حاکمیت نسبت به محکوم بودن فاجعه کهریزک، شما امیدی به فرجام مثبت این دادگاه دارید؟
به ما گفته اند تا آخر همین هفته نتیجه دادگاه متهمان کهریزک را اعلام خواهند کرد، ما همه چشم امیدمان به همین پرونده است تا ببینیم مسولان چه پاسخی می دهند، اگرچه در روند برگزاری دادگاه، تنها کسانی به عنوان متهم حضور داشتند که فقط عامل بودند و دستور برخورد داشتند، اینها هم در جایگاه خود مقصر هستند اما  آمران باید محاکمه شوند و به سزای اعمال خود برسند. همان کسانی که دستور انتقال محمد و دوستانش را به کهریزک صادر کرده اند، همان کسانی که  از نزدیک در جریان فجایع بوده اند باید زیر ذره بین قرار گیرند و محاکمه شوند. .
به هرحال مجلس شورای اسلامی هم نام سعید مرتضوی را به عنوان قاضی دستور دهنده انتقال زندانیان به کهریزک مطرح کرده است، آیا شما همین درخواست تان مبنی بر محاکمه آمران را از مقامات ارشد کشور و یا دولت جمهوری اسلامی به صورت رسمی هم مطرح کرده اید؟
بله من به عنوان یک شهروند ایرانی به آقای شاهرودی رییس وقت قوه قضاییه نامه نوشته بودم  و اسم دادستان وقت را هم به عنوان کسی که باید پاسخگو باشد در نامه مطرح کرده بودم. محمد ما یک  پرونده هشتاد صفحه ای در دستگاه قضایی دارد و خود قوه قضاییه می داند درخواست ما چیست، من یک بار با مقام رهبری دیدار کرده ام و یک بار هم به ایشان نامه نوشته ام،  که ایشان هم در ذیل نامه و همین طور شفاها تاکید کردند کلیه کسانی که در قتل محمد کامرانی دست داشتند باید محاکمه شوند
ولی آقای کامرانی همانطور که در جریان هستید،  دادستان وقت تهران  همان زمان در نامه ای به لاریجانی نوشته بود؛ « کهریزک رسمی و قانونی بوده و انتقال گروهی از بازداشتی‌ها به آنجا موجه بوده است» و حتی بعدها  به عنوان معاون کل دادستان کشور برگزیده شد.
موضوع معاونت آقای مرتضوی مورد انتقاد خیلی ها است و بارها از طرف برخی از نمایندگان هم مطرح شد. حرف ما هم همین است؛ حداقل کسی که اتهام به او وارد است، ابتدا باید تحقیق و بررسی لازم در مورد اتهاماتی که از سوی مجلس هم مطرح شده، در موردش صورت می گرفت اگرچه چنانچه مجرم نبود می توانست بشود معاون کل دادستان کشور. ما با کسی خصومت شخصی نداریم، اینجا بحث تکرار نشدن فاجعه کهریزک است که آرزو می کنم برای گرگ بیابان هم چنین اتفاقی رخ ندهد. همانطور که خود آقای لاریجانی هم در دیداری که با ایشان داشتم گفتند با کسی تعارف نداریم، باید قاطعانه و مسولانه نسبت به اتهامات همه کسانی که در فاجعه کهریزک نقش داشته اند تحقیق و برسی کنند و آمران را به سزای عملشان برساند.
آقای کامرانی مگر در دادگاه غیر علنی متهمان کهریزک، چه نکاتی اضافه بر موارد شکنجه و تجاوز که بارها مهم مطرح شده است، از سوی شاهدان عینی عنوان شد  که مسوولین امر صلاح ندیدند تا  دادگاه را علنی برگزار کنند؟
خدا می داند، چه به روزمان آمد وقتی حرف های کسانی که در کهریزک بوده اند را در مورد جنایت های رخ داده شنیدیم، خدا می داند که بعد از برگزاری دادگاه من و مادر، دو خواهر و برادر محمد نتوانستیم بخوابیم…شب دادگاه ما روانی شدیم، دیوانه شدیم از این همه دردهایی که شنیدیم. خانه ما پر از گریه و زاری بود، تازه فهمیدیم چه بلایی بر سرمحمد و بچه ها آورده بودند. از قاضی پرونده که به زیبایی بازجویی کرد تا همه موارد از متهمان و شاهدان عینی در دادگاه مطرح کند تشکر می کنم ولی همه حرفم این است که چرا یک نسخه از فیلم دادگاه متهمان کهریزک را به مردم نشان نمی دهند تا همه بدانند چه بلایی بر سر بچه های ما در کهریزک آوردند، قاضی پرونده علی رغم همه فشارها جرات به خرج داد و دنیای خود را به آخرت دیگران نفروخت اما نمی دانم چرا تنها چند روز قبل از دادگاه به ما اعلام کردند که علنی برگزار نخواهد شد. گفتند به مصلحت نظام نیست.
قاضی پرونده چه مواردی را مطرح کرد؟
قاضی دادگاه بسیار مسلط، مو به مو حوادثی که رخ داده بود را کالبد شکافی کرد، عاملان فاجعه هم مدام انکار می کردند یا می گفتند آن زمان متوجه نبودند چه کار می کردند، یک پرونده سه هزار صفحه ای در اختیار قاضی بود و جزییات را به جرات به رخ متهمان کشید و قتی آنها انکار می کردند به آنها گفته شد که فیلم و مستندات رفتارهای آنها با زندانیان هم موجود است و نمی توانند رفتارهای خشونت آمیز خودشان را انکار کنند.
به کرات گفته می شود عده ای از نیروهای خودسر این رفتارهای خشونت آمیز را مرتکب می شوند
برای همین است که می گویم آمران باید محاکمه شوند. ولله برای همه مردم سوال است که لباس شخصی ها از کجا دستور می گیرند، از کجا  حمایت می شوند؟ امینت کشور دست چند ارگان است؟
دانشجویان زیادی را در ۱۸ تیر دستگیر کرده اند و گفته می شود بسیاری از آنان توسط لباس شخصی ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، در مورد محمد چطور؟
محمد به همراه دوستش رفته بودند دنبال درس و مدرسه. محمد حتی سن قانونی اش به رای دادن نمی رسید، رفته بود دنبال کارهای  کنکور و مدرسه. در تجمع هم نبود، نمی دانم چرا دستگیرش کرده اند، عزیز من  که می رفت دنبال درس و مدرسه ، برای چه باید مرد ضرب شتم آن هم به آن صورت فاجعه آمیز قرار می گرفت؟  محمد من با دوستش رفته بودند مدرسه شهید مطهری، اون لباس شخصی که بچه مرا گرفت قاتل است و اون کسی که دستور داد بچه مرا بفرستند به آنجایی که نباید می فرستادند هم قاتل است، اگر نمی توانند از امنیت مردم حمایت کنید، خب بگویند حکومت نظامی است تا مردم به خیابان نیایند.
شما و مادر محمد در تمام این مدت که عزیزتان را از دست داده اید چه چیزی بیشتر از همیشه آرام تان کرده است؟
مادر محمد افسرده است، ما همه افسرده شدیم. یاد راه رفتن اش در خانه که مدام برای کنکور اضطراب داشت، یاد چشم های نگران محمد دیوانه مان کرده است. تنها چزیی که آرام مان می کند این است که مسوولان قاتل محمد را به سزای عملی که انجام داده برسانند. به ما باید بگویند این لباس  شخصی ها از کجا حمایت می شوند؟ نمی شود تا هر اتفاقی افتاد بگویند خودسر بودند، لباس شخصی بودند، ما می خواهیم همین بلایی که سر بچه ما آمده یک روز سر خودشان بیاید تا بفهمند در این مدت چه دردی کشیدیم.
گفته می شود تعدادی از شاکیان کهریزک شکایت خود را پس گرفته اند، شما خبر دارید؟
بله بعضی ها به دلیل شرایط حاکم و احساس نا امنی که آن زمان می کردند، می گفتند، آزار و اذیت شدیم،  ترسیدیم و شکایت را پس گرفتیم، روزهای اول خیلی تلاش می کردند تا مردم شکایت خود را پس بگیرند اما خوشبختانه این بحث هایی که ما مطرح کردیم، زندانیان هم آمدند و از حقوق خودشان در دادگاه دفاع کردند.
به برخی از خانواده های کشته شدگان پیشنهاد دادند که دیه دریافت کنند به شما چطور؟
جرات این کار را ندارند که در قبال از دست دان عزیزمان به ما پیشنهاد دیه و پول بدهند. اجازه نمی دهیم به آنها که چنین کاری بکنند. من دیه ‍را می خواهم چه کار کنم. دنبال قصاص از کسانی هستم که بچه بی گناه مرا کشتند..
آخرین بار که محمد را دیدید و حرف آخر خودتان
محمد را برده بودند بیمارستان لقمان، روی تخت بیمارستان دیدمش.  تب داشت داغ بود، در بیمارستان لقمان با همان حالتی که در کما بود یک سرباز بالای سر بچه گذاشته بودند. عزیز ما را به تخت بسته بودند، وقتی محمد را در آغوش کشیدم داشت می سوخت و من هنوز برایم سوال است بچه ای که در کما بود و داشت از تب می سوخت را برای چه با غل و زنجیر به تخت بسه بودند. از آنجا او را به بیمارستان مهر منتقل کردیم و دوساعت بعد..
همه امیدمان این است که قاتلان محاکمه شوند تا فاجعه کهریزک برای هیچ کس تکرار نشود.

به خاطر وطن و آزادی کشته شد... ناگفته های زندگی و شهادت کارگر جان باخته محرم چگینی

کلمه: شهید محرم چگینی سال گذشته در ۲۵ خرداد ماه در تظاهرات مسالمت آمیزی که مردم برای پس گرفتن رای شان به خیابان آمده بودند؛ مقابل پایگاه بسیج با ضرب گلوله کشته شد و حتی فیلم تیر خوردن ، به زمین افتادن و بلند کردن پیکرش از روی زمین توسط دوربین های شاهدان به ثبت رسید. معصومه چگینی همسر محرم بارها و بارها در مصاحبه های خود تاکید کرده که تا آخرین لحظه ی زندگی اش شکایتش را پس نمی گیرد و می خواهد بداند قاتل همسرش کیست و چرا باید جنازه او در خیابان های فاز چهار اندیشه و دور از تهران پیدا شود. معصومه ۳۰ ساله از یک سالی می گوید که تلخ ترین و سخت ترین لحظه های زندگی اش را بدون همسرش سپری کرده است .
خبرنگار کلمه ،با معصومه چگینی بعد از برگزاری اولین سالگرد شهادت همسرش با وی به گفت و گو نشسته است.


اولین سالگرد شهید محرم چگینی ۲۵ خرداد ماه در بهشت زهرا برگزار شد. این مراسم چگونه بود؟

خیلی ها می گفتند مراسم اولین سالگرد را پنج شنبه یعنی ۲۷ خرداد برگزار کنیم اما من دلم می خواست همان روز شهادت محرم یعنی ۲۵ خرداد باشد تا این روز به یاد ماندنی و تاریخی ثبت شود . تا عمر دارم در این روز تاریخی مراسم سالگرد همسرم را برگزار می کنم و راه این شهید را ادامه می دهم. من افتخار می کنم که محرم در این راه کشته شد و خوشحالم برای مردی فاتحه می خوانم که در راه وطن و آزادی کشته شده است و من نیز راه او را ادامه می دهم.


چگونه می خواهید راه شهید محرم چگینی را ادامه دهید؟

همین راه رسیدن به آزادی و جنبش سبز را ادامه می دهم. شوهرم به خاطر آزادی کشته شد. مگر او آن روز با حضورش در خیابان چه می خواست؟ مگر پس گرفتن رای اش، گناه بود که اینگونه او را کشتند؟ او یک کارگر ساده بود که به خاطر نشان دادن اعتراضش به وضعیت موجود به خیابان آمد اما آیا باید کشته می شد؟ خیلی ها می گویند این سرنوشت و قسمت محرم بوده است .اما من می گویم او راهش را انتخاب کرده بود و از این بابت که او جانش را در راه ازادی از دست داده افتخار می کنم اما هم چنان این سوال را دارم که چرا این همه انسان بی گناه در آن روز کشته شدند؟


در بهشت زهرا مشکلی برای برگزاری مراسم اولین سالگرد ایجاد نشد؟ چرا که در آن روز بهشت زهرا کاملا نظامی بود و همه کسانی که برای تسلیت گفتن آمده بودند تحت نظارت بودند؟

روز برگزاری مراسم سالگرد دو بسیجی به خانه ی مادر شوهرم آمدند و گفتند که چرا برای برگزاری مراسم از ما اجازه نگرفته اید؟ من نمی فهمم این چه ماجرایی است که حتی برای برگزاری مراسم عزادرای هم باید از آنها اجازه بگیریم.در بهشت زهرا نیز دو نفر از اول تا آخر مراسم بالای قبر ایستادند و همه افرادی را که می آمدند نظارت می کردند اما مشکلی به وجود نیاوردند.


چه گروههایی در اولین سالگرد شهید محرم چگینی در بهشت زهرا حضور داشتند؟

فضا به شدت امنیتی بود بنابراین آنها که می آمدند ،نمی توانستند بگویند که چه کسی هستند . اما دانشجویان دانشگاه تهران و برخی از هواداران جنبش سبز آمدند و در گوش من گفتند که خون این شهید پایمال نخواهد شد و راهشان ادامه دارد. همچنین مادر شهید سهراب اعرابی نیز آمد و ابراز همدردی کرد . او که از بس غصه خورده بسیار ضعیف شده بود و با این حال سری هم به ما زد. خانم شهید حسن پور نیز در تماسی تلفنی خود را همراه ما دانست . همه این ابراز همدردی ها مایه خوشحالی من است.


چندبار گفته اید که راه همسر شهیدت را ادامه می دهید . می خواهم بدانم اگر همسرت در این را شهید نشده بود آیا باز هم اینقدر نسبت به وضعیت موجود معترض بودید؟

بله! چرا که سهراب ها و نداها در این راه کشته شده اند . آنها نیز مانند خواهران و برادران من هستند که باید برای اینکه خون شان پایمال نشود در پی یافتن حقیقت تلاش کنیم . آنها نیز جرمی نداشتند جز این که به خیابان بیایند و رای شان را بخواهند. مگر مادر سهراب و دو فرزند شهید حسن پور با من چه فرقی دارند؟ انها هم هزینه داده اند و من نیز برای آنها در این راه تلاش می کنم. اما کشته شدن شوهرم در این راه انگیزه مرا تقویت کرده است و وقتی مادر سهراب را می بینم انگیزه ام دو چندان می شود و مصمم تر می شوم.


اما نگفتید که راهی را که در آن قدم گذاشته اید چگونه می خواهید ادامه دهید؟

با پیگیری شکایتم و شناسایی قاتل شوهرم. تا عمر دارم به دنبال قاتل شوهرم می روم حتی اگر این راه هزینه های فراوانی داشته باشد.


از ۲۵ خرداد سال گذشته تا کنون دقیقا یک سال گذشته است. این یک سال با تمام حوادثی که برای شما و خانواده تان داشت ؛ چگونه گذشت؟

این یک ساله برای من به اندازه صد سال طول کشید. سالی که فقط نفس کشیدم اما زندگی نکردم.من ۱۳ سال با محرم در وضعیت مالی بد زندگی کردم اما هیچ وقت به اندازه این یک سال عذاب ندیدم. این یک سال آنقدر سخت گذشت که حالا با داروی اعصاب و تحت نظر دکتر هستم


چه زمان هایی بیشتر احساس دلتنگی می کنی؟

موقع غروب آفتاب . همان زمانی که محرم از سر کار بر می گشت و من چشم انتظار او می ماندم. هنوز با گذشت یک سال تحمل این غروب ها برایم سخت است.


موقع دلتنگی هایت چه کار می کنی؟

گریه می کنم . شبی نیست که بدون گریه سرم را روی بالش بگذارم . جواب این گریه های مرا چه کسی می خواهد بدهد؟ تنها دلخوشی های من این است که به بهشت زهرا بروم و حرف هایم را با همسرم بر سر مزارش در میان بگذارم.


چه حرف هایی را با همسر شهیدت در میان می گذاری؟

می گویم چرا من را تنها گذاشته ای؟ مدام خاطرات شیرین گذشته را با او مرور می کنم و دلم می سوزد به روزهای گذشته ی شادی که با شوهرم داشتم. او آنقدر خوب بود که در این ۱۳ سال هیچ وقت مرا نرنجاند و بدی ای در حق من نکرد.


اگر همسر شهیدت زنده بود چه جمله ای به او می گفتی؟

می گفتم محرم هیچ وقت مرا تنها نگذار و روزهای خوش را از من نگیر.


چه کسی روزهای خوش تو را گرفته است؟

همین هایی که شوهر مرا کشته اند. یک عمر زندگی و آرزو را از من گرفته اند .شوهرم آرزو داشت روزی بچه دار شود و به من قول داده بود که بعد از تمام شدن قسط هایمان یک خانه برای من بخرد. اما او حتی خریدن یک ماشین را به گور برد.


بزرگ ترین درد این روزهایتان چیست؟

این تنهایی عذاب آور و بلاتکلیفی ام.


شهید محرم چگینی تا چه اندازه پیگیر اخبار انتخابات بود و نگرش اش نسبت به مسایل سیاسی چه بود؟

او اصلا آدم سیاسی ای نبود. منتهی مناظره های قبل از انتخابات را نگاه می کردیم و با هم درباره کاندیداهای ریاست جمهوری حرف می زدیم و حتی با دیدن آن مناظره ها تصمیم گرفتیم که به چه کسی رای بدهیم.


خب ! در نهایت به چه کسی رای دادید؟

به مهندس موسوی . اصلا فکرش را نمی کردیم که فضای ، بعد از انتخابات اینگونه شود و انسان های بی گناه در خیابان ها کشته شوند.


چرا به مهندس موسوی رای دادید؟

شوهرم و همه همکارانش به مهندس موسوی رای دادند. آنها به دنبال آزادی بودند . حال سوال من این است که احمدی نژاد رییس جمهور شد اما چرا این همه آدم کشته شدند؟


بعد از اعلام نتیجه انتخابات واکنش شهید محرم چگینی چه بود؟

خیلی متعجب بود. روز یکشنبه برای تظاهرات نتوانست برود اما روز دوشنبه ۲۵ خرداد با شعار رای من کجاست به خیابان رفت که گلوله خورد و جنازه اش در فاز چهار اندیشه پیدا شد. به تازگی جز فیلم به شهادت رسیدنش فیلم دیگری منتشر شده که نشان می دهد پیکر محرم را بعد از گلوله خوردن داخل پیکان می برند. با این مستنداتی که داریم اما هنوز قالتش شناسایی نشده و شکایت ما را نادیده می گیرند و آن وقت می گویند از موسوی و کروبی شکایت کنیم.


چند روز پیش هم برادرشوهرتان در مصاحبه ای گفته بود که بسیج از شما خواسته تا علیه موسوی و کروبی به عنوان قاتل شکایت کنید. قاتل همسر شما کیست؟

چرا موسوی باید قاتل باشد؟ مگر موسوی آنجا بود و مردم را تیرباران کرد؟ او فقط در اعتراض به نتایج انتخابات راهپیمایی راه انداخت مثل هزاران راهپیمایی که در این ۳۰ ساله بعد از انقلاب برگزار شده است . من از موسوی نه تنها شکایتی ندارم بلکه بسیار ممنونم که در این یک ساله نمایندگانش را بارها برای دلجویی و رسیدگی به مسائل زندگی زنی تنها مثل من به سراغم فرستاده است. اعضای کمیته مردمی دفتر موسوی احوال مرا مدام می پرسند و در حد امکاناتشان به مشکلات من رسیدگی می کنند، در این یکساله به جز اعضای کمیته مردمی مهندس موسوی کسی در خانه ی مرا نزده است و اصلا نمی پرسند که آیا تو به تنهایی می توانی زندگی ات را بچرخانی؟ و در این یک ساله چه بر سر تو و زندگی ات آمده است.


اگر دوباره انتخاباتی برگزار شود به چه کسی رای می دهی؟

باز هم به موسوی


چرا؟

چون او به دنبال عدالت و حق مردم است . سوال من از مقامات این است که اگر بد بود چرا کاندیدا شدنش را تایید کردید؟. او که از خارج نیامده و مورد تایید هم بوده است اما حالا چرا یکهو از نظر آنها بد شده است.


به نظر خودت چرا موسوی از سوی حاکمیت فعلی تبدیل به یک آدم بد شده است؟

نمی دانم.اما وقتی می بینم از طرف بسیج می آیند و به ما می گویند که از او به عنوان قاتل شکایت کنید با خودم فکر می کنم که موسوی که شوهر مرا نکشته است؟ پس حتما دلیلی وجود دارد که می خواهند او را قاتل معرفی کنند واقعیتی که غیر از این است. من در این یک ساله خیلی چیزها را فهمیده ام.


چه چیزهایی؟ آیا می توانی بگویی معصومه چگینی سال گذشته با امسال چه نفاوتی کرده است؟

بسیار روشن شدم و فهمدیم که دنیا دست کیست. فهمیدم که برای دفاع از حق کشته می شوی . اینکه ظالم به خاطر زوری که دارد هر کاری دلش بخواهد با مظلوم می کند . ظلمی که به شوهرم شد و او را کشتند و ظلمی که به من شد و مرا تنها در این دنیا گذاشتند. فهمیدم که حرف حق زدن مساوی است با کشته شدن و اگر سکوت نکنی تو را می کشند.


شما چطور؟ آیا سکوت می کنی؟

نه اصلا. من تا آخرین نفسم راه شوهرم را ادامه می دهم.


محرم چگینی یک کارگری بود که به قول خودت از صبح تا شب به دنبال یک لقمه نان حلال تلاش و کار می کرد. به نظرت چرا مفهومی مانند آزادی برای او مهم بود؟

او همیشه معترض بود که چرا ماهانه ۳۰۰ هزار تومان حقوق می گیرد که نیمی از آن را اجاره خانه می دهد و ۵۰ هزار تومان خرج رفت و آمد به سر کار است و در نهایت آنچه برای ما می ماند ۵۰ هزار تومان بود . یکی از دلایل بچه دار نشدنمان هم همین بود که این نان بخور و نمیر برای تربیت بچه کافی نبود . برای همین او به وضعیت موجود اعتراض داشت و معتقد بود تا آزادی نباشد و نتواند اعتراضش را بیان کند عدالتی هم در کار نخواهد بود.


اگر روزی موسوی،کروبی و رهنورد را ببینید به آنها چه می گویید؟

می گویم تو را به خدایی که قبولش دارید حالا که این همه آدم کشته شده اند شما راهشان را ادامه دهید و نگذارید خون این شهدا پایمال شود. نکند سالگرد این شهدا تمام شده است با خودشان فکر کنند که همه چیز تمام شده و راهشان فراموش شود؟ به آنها می گویم که راه این شهدا ادامه دارد و نگذارید خون شان پایمال شود.


آیا تا کنون ملاقاتی با مهندس موسوی و یا کروبی داشته اید تا درد دل ها و مشکلاتتان را به آنها بگویید؟

راستش را بخواهید همین اواخربه مناسبت روز زن گروهی از زنان با مهندس موسوی و دکتر زهرا رهنورد دیدار داشتند .من هم به این مراسم دعوت شدم و قرار بود با آقای موسوی و خانم رهنورد دیداری داشته باشم اما متاسفانه برخی از اعضای خانواده ام گفتند که به خاطر خطرات احتمالی که من را تهدید می کند ،نروم .من نمی ترسم اما دلم نمی خواهد روی حرفشان حرف بزنم و دلگیرشان کنم .اما یک بار موفق شدم به دیدار مهدی کروبی بروم او نیز با رویی گشاده حضور مرا پذیرفت و به حرف های من گوش داد. راستش همین که می فهمم که رهبران جنبش سبز خانواده های شهدا از جمله ما را فراموش نکرده اند ، قوت قلبی برای من می شود و کمتر احساس تنهایی می کنم.

گزارش مادران عزادار از مراسم بزرگداشت جان باخته ی راه آزادی مسعود هاشم زاده

اخبار روز - گزارش دریافتی: ٣۰ خرداد به مناسبت اولین سالگرد شهادت مسعود هاشم زاده جمعی از مادران عزادار تهرن (پارک لاله) مادران عزادار رشت و کرمانشاه همراه با مادر سهراب اعرابی در مراسم گرامیداشت که به همین مناسبت بر سر مزار این شهید برگزار شده بود شرکت کردند .
حوالی ساعت ۱۲ به منزل مسعود می رسیم و خانواده با روی گشاده به استقبالمان می آیند و ما از دیدار دوباره شان شادمان می شویم . کمی بعد با رسیدن مادر سهراب و مادران عزادار رشت جمعمان تکمیل می شود .
در فرصت باقیمانده مادران کرمانشاه ، رشت و تهران هریک از ظلمهایی که در حق خود و فرزندان حق طلب و بی قرارشان در هر خطه از این خاک پهناور و حق پرور ،‌از بیمها و نگرانیها و از امیدها و آرزوهای خود گفتند و یکبار دیگر دردهای مشترک خود را یادآور شدند . از اجرای احکام اعدام ، از قهقهه مستانه آمران و عاملان جنایات ،‌از دربند بودن زندانیان عقیدتی و سیاسی ،‌آنان از دشواری و در عین حال لزوم راه مبارزه با خشونت افسار گسیخته ،‌با روش های بدون خشونت صحبت کردند و اینکه چقدر باید صبور و در عین حال هوشیار ، همواره پیگیر ، قاطع و خستگی ناپذیر بود .
حوالی ساعت ۱۶ به قصد حضور بر سر مزار حرکت کردیم . در طول مسیر با دیدن مناظر بکر و زیبای شمال با خود فکر می کردم مسعود با آشنایی و آموختن از این محیط چه درخواست بجا و ساده ای داشت اگر می خواست که زندگی آزاد و زیبا را برای خود و دیگران بسازد و چه کج اندیشند آنان که او را به این جرم به گلوله بستند .
مسعود در بقعه آقا سید شفیع روستای خشکبیجار از توابع رشت ،‌در محلی بسیار زیبا و مصفا ،‌جایی که به گفته پدر مسعود بسیار طبیعتش را دوست می داشت در خاک آرمیده است.
مراسم سالگرد بر سر مزار با یادآوری خاطراتی از مسعود از زبان مادرش و دل نوشته هایی از مادر سهراب آغاز شد
در ادامه برادر مسعود شعری از سیاوش کسرایی که بسیار مورد علاقه مسعود بود خواند :
دلم از مرگ بیزار است
که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است
ولی آن دم که ز اندوهان روان زندگی تار است
ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکاراست
فرو رفتن به کام مرگ شیرین است
همان بایسته آزادگی این است
یکی از مادران سخنرانی کوتاهی با یاد تمام شهدای راه آزادی ایراد کرد و در نهایت مراسم با سرود خوانی مادران به یاد تمام شهدای آزادیخواه و جانباختگان راه دمکراسی ، با شکوه و آنگونه که بایسته مسعود و مسعودهای این سرزمین پهناور است خاتمه یافت.

روحش شاد – یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
مادران عزادار
٣۱ خرداد ٨۹