نه به حکومت اراذل و اوباش
نه به انتخابات مجلس فرمایشی
نه به علی خامنه ای
مصاحبه با جمشید اسدی
از فاجعه استعمار تا ایدئولوژی امپریالیسم
جمشید اسدی عضو سازمان جمهوریخواهان ایران، اقتصاد دان و مدرس دانشگاه است. در ادامه پرونده استقلال با او گفتگویی مفصل و طولانی را انجام داده و در مورد جوانب مختلف این مسئله پرسیده ایم که در سه بخش در سایت چراغ آزادی منتشر خواهد شد. در بخش اول، برای بررسی این موضوع، از استعمار و شکل گیری جنبش استقلال خواهانه شروع کرده ایم. دکتر اسدی اعتقاد دارد که در آغاز استعمار معنی سیاسی و حقوقی روشنی داشت و به همین دلیل مبارزات آزادی بخش مردم کشورهای مستعمره نمی توانست مورد پشتیبانی آزادی خواهان نباشد. اما پس از گسترش تفکر امپریالیسم از سوی هواداران مارکس و لنین و غرب ستیزان معنی استعمار بیشتر از آن که سیاسی و حقوقی باشد، ایدئولوژیک شد و از همین بابت گرفتاری بسیاری برای همه ایجاد کرد.
در ادامه بخش اول از گفتگوی ما جمشید اسدی را می خوانید. لازم به ذکر است که دکتر اسدی برای مطالعه بیشتر خوانندگان کتابشناسی مباحث مطرح شده را در اختیار ما قرار داده که در انتهای هر بخش در دسترس است.
چراغ آزادی: اجازه دهید با یک پرسش کلی گفتگو را شروع کنیم. اصولا استعماری که توسط کشورهای غربی از قرن شانزدهم میلادی آغاز شد چه بود؟ اغلب استعمار به معنی استثمار و به بردگی کشاندن ملت های ضعیف به کار برده شده آیا استعمار تنها تاراج و ظلم به سرزمین های مستعمره بوده یا فوایدی هم برای آن ها داشته است؟
جمشید اسدی: پاسخ ام را با تعریف استعمار می آغازم. گفتگو آسان تر خواهد شد. استعمار اشاره به مناسبات ویژه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد که میان دو جامعه یا دو ملت جدا و مستقل ایجاد می شود به طریقی که یکی از دو جامعه زیر نفود دیگری قرار می گیرد.
به این معنی، استعمار همیشه در تاریخ بشر وجود داشته است. اما در علوم سیاسی، استعمار معمولا اشاره به کشورگشایی است که در دو سده ۱۵ و ۱۶ میلادی، توسط دوقدرت بزرگ اروپایی آن روزگار اسپانیا و پرتقال آغاز شد. این گونه کشور گشایی از جمله تحت تاثیر فرادستی اندیشه اقتصادی مرکانتالیسی در هر دو کشور بود که بر مبنای آن قدرت، با گرفتن و ندادن، یعنی مفهومی مخالف و متضاد با مفهوم داد و ستد بازارـ بنیاد تعریف می شد. همین اندیشه بود که به تدریج باعث سقوط هر دو کشور شد به طوری که این دو قدرت بزرگ اروپایی در سده های ۱۵ و ۱۶، تبدیل به ناتوان کشورهای اروپای غربی و جنوبی در قرن بیستم شدند.
سود جویی سیاسی و اقتصادی از مهم ترین انگیزه های استعمار بود، اما در عین حال برخی از اروپایی ها یک بار به اسم مسیحیت و بار دیگر با اسم تجدد، با این باور به سراغ کشور های “عقب مانده” رفتند که آن ها را حتی به زور به “قافله تمدن و پیشرفت” برسانند. برخی این باور را “تکلیف انسان سفید” (The White Man’s Burden) می نامیدند.
هم اکنون در شهر پاریس فرانسه نمایشگاهی برقرار است و در مورد همین نگاه استعماری غرب به جهان غربی(Exhibition, l’invention du sauvage, Musée du quai Branly,www.quaibranly.fr) . در اواخر سده نوزدهم و نیز اوایل قرن بیستم، اروپائی ها از سر تا سر جهان، نشانه هایی چون عکس، لباس و دیگر به اروپا می آورند و نمایشگاه هایی در مورد “تمدن های وحشی” برگزار می کردند که گویا همه بسیار مورد استقبال مردم اروپا قرار می گرفت.
استعمار در خشن ترین شکل آن متکی بر استثمار منابع طبیعی و انسانی کشور مستعمره بود بدون پرداخت کوچک ترین مبلغی در ازای آن. نوع “پیشرفته تر” استعمار اما بر پایه خرید منابع طبیعی و انسانی کشور مستعمره بود به بهایی کمتر از بهای بازار و فروش به کشور مستعمره به بهایی بیشتر از بازار. البته این را نیز باید دانست که حفظ و نگهداشت کشور مستعمره برای استعمارگر بی هزینه نبوده است.
چراغ آزادی: از قرن شانزدهم تا اواسط قرن بیستم، تغییری در شیوه و هدف استعمار به وجود نیامد؟ از سوی دیگر، آیا می توان به کشور های استعمار گر به صورت کل واحد نگریست یا هر کشور استعمارگر که کشوری را اشغال و یا آن را تحت الحمایه می کرد رفتار متفاوتی داشت؟
جمشید اسدی: استعمارگر به دو طریق کشوری را مستعمره خود می کرد: مهاجرت شهروندان کشور استعمار گر و اسکان در کشور مستعمره و یا تصرف سیاسی.
برای نمونه نخست می توان به مهاجرت بسیاری از شهروندان کشور انگلستان اشاره کرد که به تدریج در آمریکای شمالی، استرالیا و زلاندنو اسکان یافتند و عملا کنترل این سرزمین ها را در اختیار گرفتند. برای نمونه دوم باز هم می توان به انگلستان و یا فرانسه اشاره کرد که برخی از کشورهای قاره آفریقا را به زور به تصرف خویش در آوردند. در قرن نوزدهم، استعمار اروپایی ها در آفریقا و نیز در آسیا یا استعمار ژاپنی در همان آسیا بیشتر از طریق تصرف به زور بود تا مهاجرت و اسکان شهروندان در سرزمین های مستعمره.
در هر دو حال، پس از تصرف و یا اسکان شهروندان، کشور استعمار گر برای تحمیل و بقای مناسبات استعماری، نیروهای مسلح – ارتش و پلیس و ژاندارمری- در سرزمین مستعمره را در اختیار می گرفت. از آن گذشته، شکل و نوع مناسبات اقتصادی و سیاسی و حقوقی هم زیر نفوذ کشور استعمارگر بود. حالا یا با گماشتن شهروندانی از کشورهای خویش به عنوان فرمانده و مسئول و یا با استخدام شهروندانی وفادار از خود کشور مستعمره.
چراغ آزادی: از اوایل قرن بیستم جنبش های استقلال طلبانه در کشورهای ضعیف آغاز شد علت و زمینه شکل گیری ایده های استقلال طلبانه در این کشور ها چه بود؟
جمشید اسدی: روشن است که مناسبات استعماری از همان آغاز مورد اعتراض و مبارزه بسیاری از مردمان سرزمین های مستعمره بود. این مبارزات در کشور های استعمار گر و به ویژه در سازمان های بین المللی هم هوادارانی داشت. همچنان که نخستین اصل منشور سازمان ملل که در سال ۱۹۴۵ میلادی تصویب شد بر اساس حق ملل بود در تعیین سرنوشت خویش.
مبارزات آزادی بخش کشور های مستعمره کم کم در سطح فرامرزی به هم گره خورد. کما اینکه در سال ۱۹۵۵، کنفرانسی در شهر باندونگ اندونزی انجام شد که ۲۹ کشور آفریقایی و آسیایی در آن شرکت داشتند که در دوران جنگ سرد آن روز نه می خواستند جزوی از اردوی غرب باشند و نه عضو بلوک سوسیالیسم. قطعنامه این کنفرانس استعمار را به روشنی محکوم کرد و از کشورهای مستعمره خواست که استقلال خود را از راه مسالمت آمیز و با مذاکره به دست آورند. چند سال بعد در سال ۱۹۶۰، قطعنامه ای صادر کرد (۱۵۱۴) و در آن فهرستتی از ۲۴ کشور ارائه داد که شایسته دستیابی به استقلال بودند.
پس از جنگ جهانی دوم تا دهه ۱۹۷۰ میلادی، بسیاری از کشورهای مستعمره، همچون الجزایر در سال ۱۹۶۲، به استقلال دست یافته بودند. اما مستعره های پرتقال در آفریقا، آنگولا، موزامبیک، گینه بیسائو، دماغه سبز و سائوتومه و پرنسیپ، که حدود ۲۸ میلیون نفر را در بر می گرفت، تنها پس از “انقلاب ارکیده” در پرتقال و گذار این کشور به دموکراسی به استقلال دست یافتند. روشن است که رهایی کشور مستعمره از استعمار به معنی دستیابی به حاکمیت خویش نمی توانست و نمی تواند مورد توافق و پشتیبانی اخلاقی و عملی آزادی خواهان در سر تا سر جهان نباشد. اما شوربختانه باید گفت که مفهوم نامبارک، اما روشن استعمار، به تدریج در سده بیستم میلادی زیر نفوذ مارکسیسم و به ویژه لنینیسم به واژه ایدئولوژیکی تبدیل شد که هر داد و ستدی را در بازار جهانی- وبه ویژه خارج از اردوی سوسیالیستی- محکوم می کرد.
چراغ آزادی: با وجود پایان عصر استعمار عده ای بر اساس تئوری امپریالیسم از استعمار نو یاد می کنند. به این معنی که استعمار شکلش را عوض کرده و با ابزار های نرم تر در صدد آن است که منابع کشورهای ضعیف را ارزان بخرد و کالاهای خود را گران به آنها بفروشد؟ آیا منظور شما از تعریف ایدئولوژیک مارکسیست ها از استعمار یا امپریالیسم هم اشاره به همین استعمار نو است؟
جمشید اسدی: پس از مارکس و به ویژه در پی کارهای پیروان او در سده بیستم، واژه امپریالیسم کم کم به جای استعمار نشست و معنای آن نیز به همان نسبت ایدئولوژیک شد و تغییر کرد. چکیده اندیشه پیروان مارکس این بود که سرمایه داری از اقتصاد بازار رقابتی فراتر رفته و وارد مرحله انحصاری شده و بدین ترتیب در سطح بین المللی، کشورها در سلسله مراتبی قرار می گیرند که در آن پیشرفته ها عقب مانده ها را استثمار می کنند. به چند نمونه اشاره می کنیم.
در آغاز سده بیستم، جان هابسن گذار سرمایه داری از بازار رقابتی به مرحله انحصاری را پیشدرآمد پیدایی امپریالسم دانست (“امپریالیسم” ، Imperialism, 1902). چند سال بعد اقتصاددان مارکسیست دیگری به نام آودولف هیلفردینگ برآمدن سرمایه داری مالی را برجسته کرد و امپریالیسم را از طریق روند ادغام سرمایه مالی و صنعتی و فرادستی سرمایه مالی توضیح داد (Capital Finance, 1910). تقریبا در همان روزگار و به سخنی دقیق تر، یک سال بعد، روزا لوکزامبرگ امپریالیسم را بدین طریق توضیح داد که توسعه جغرافیایی امپریالیسم نتیجه ضروری توسعه سرمایه است و حالا هم درپی تصاحب بازار جوامع پیشا سرمایه داری است (در کتاب “انباشت سرمایه”).
کتاب مشهور لنین، “امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه داری”، که در سال ۱۹۱۶ منتشر شد در حقیقت جمع بندی هوشمندانه ای بود از کتابهایی که شرحشان رفت. لنین پنج ویژگی برای امپریالیسم برشمرد: ۱) تمرکز سرمایه و تشکیل انحصارها، ۲) ادغام سرمایه بانکی و سرمایه صنعتی و ایجاد سرمایه مالی، ۳) صدور سرمایه در پی صدور کالا، ۴) تقسیم بازار جهانی میان شرکت های بزرگ و سرانجام ۵) تقسیم جهان میان کشورهای بزرگ سرمایه داری.
باور لنین این بود که امپریالیسم مرحله ای از رشد سرمایه داری است که در آن فرادستی با اانحصارات و سرمایه داری مالی است. صدور سرمایه ویژگی بنیادین این مرحلهاست که در طی آن تقسیم جهان میان تراست های بین المللی آغاز می شود و میان کشورهای بزرگ سرمایه داری به پایان می رسد.
پس از جنگ جهانی دوم نیز، برداشت مارکسیستی ـ لنینیستی ادامه یافت. اریک ویلیامز (Williams Eric, Capitalism and slavery, university of North Calorina Press, 1946) از نخستین اقتصاد دانان مارکسیستی بود که پس از جنگ جهانی دوم به تحلیل مارکسیستی مفهوم امپریالیسم پرداخت و استعمار و برده داری را پیش زمینه و برانگیزنده انقلاب صنعتی در اروپا و رشد سرمایه داری در جهان معرفی کرد.
پس از ویلیامیز این بحث از سوی اقتصاد دانان مارکسیست نامورتری ادامه یافت. در سال ۱۹۴۵، پل سویزی و پل باران در مورد سرمایه انحصاری به ویژه در آمریکای شمالی تزهایی ارایه دادند. بدنبال این دو، ارنست مندل بر روی سرمایه داری زیر نفوذ شرکت های چند ملیتی، آندره گوندر-فرانک بر روی “توسعه توسعه نیافتگی” و وابستگی آمریکای لاتین و امانوئل والرشتاین بر روی نظام سرمایه داری کار کردند. از این میان برنهاده ارنست ماندل آن بود که سرمایه داری پس از دوران رقابت آزاد و اتکا به بازار داخلی (۱۸۵۰-۱۷۰۰)، کم کم به سرمایه داری انحصاری و استعمار در بازارهای بین المللی تبدیل شد و تا حدود سال ۱۹۴۰ میلادی به درازا کشید و سرانجام رسید به سرمایه داری دیرینه (Late Capitalisme) که ویژگی آن شرکت های چند ملیتی، مصرف و بازار و نیروی کار و سرمایه فرامرزی است.
هرچند که تحلیل هایی متکی به زیر بنای اقتصادی کمابیش تا دهه ۱۹۷۰ میلادی ادامه داشت و فرادست بود، اما چند پیرو دیگر مارکس که شمار اندکی بودند، به جای تاثیر پذیری از لنین بیشتر از گرامشی و نقش مهم روبنای ایدئولوژیک فرهنگی، مذهبی و آگاهی اجتماعی تاکید گذارند (Godeier, 1966, 1977). برخی دیگر هم به ویژگی روابط کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته نگریستند.
به هر رو، در ایئولوژی مارکسیستی و به ویژه لنینیستی، ریشه امپریالیسم اقتصاد سرمایه داری است که در آن سرمایه نیاز به انباشت، توسعه و یافتن بازار نو دارد و از همین رو نخست شیوه سنتی پیشاسرمایه داری در برون مرز را از میان می برد و سپس با همین هدف به سوی بازارهای خارجی می رود.
بدین ترتیب، استعمار از رابطه ای سلطه گر و ناعادلانه کم کم تبدیل می شود به تعریفی ایدئولوژیک بر پایه نظام “ظالمانه سرمایه داری”. به طریقی که حتی اگر کشوری از داد و ستد بازار ـ بنیاد با دیگر کشور ها سود برد و کسب و کار مردمان اش بهتر شد، بازهم از دیدگاه مارکسیست ها و به ویژه لنینست ها، محکوم است چون برآمده از رابطه ای سرمایه داری-امپریالیستی است.
از همین رو، چکیده اندیشه اقتصادی مارکسیست ـ لنینسیت ها این بود : گسست اقتصاد ملی از اقتصاد جهانی، ملی کردن تولید، برنامه ریزی و تقسیم اراضی میان دهقان ها به ویژه در سرزمین هایی که شیوه تولید پیش سرمایه داری هنوز غالب بود.
کوتاه سخن این که چکیده اندیشه امپریالیسم مارکسیستی-لنینیستی، دشمنی با اقتصاد بازار-بنیاد به ویژه در مناسبات فرامرزی بود، این دیگر ربطی به مفهوم حقوقی-سیاسی استعمار نداشت و تبدیل به گفتمانی ایدئولوژیک شده بود.
کتابشناسی و برای آگاهی بیشتر
AMIN S., Imperialism and Unequal Development, 1977.
BARAN P. & SWEEZY P. M. (1966). Monopoly Capital: An Essay on the American Economic and Social Order, Monthly Review Press.http://monthlyreview.org/2004/10/01/monopoly-capitalism
BOUKHARINE Nikolai (1924), Imperialism and the Accumulation of Capital.http://www.marxists.org/archive/bukharin/works/1924/impacck/index.htm
Brolin, John. TheBiasoftheWorld: TheoriesofUnequalExchangeinHistory. Sweden: LundUniversity. at http://www.kallebrolin.com/Local%20Images%20Folder/portfoliostills/0TheBiasoftheWorld.pdf
CROSBY Alfred W. Ecological Imperialism, Cambridge University Press, 1986.
CURTAIN, Philip D. Death by Migration, Cambridge University Press, 1986.
DROZ Bernard. Histoire de la decolonization du XXe siècle. Le Seuil, Paris, 2007.
EMMANUEL A. (1978). L’Echange inegal: Essai sur les antagonismes dans les rapports economiques internationaux (Economie et socialisme ; 12), F. Maspero; Ed. revue et completee edition (1978).
GALTUNG J., “A Structural Theory of Imperialism”, Journal of Peace Research, 8 (2), 1971, pp. 81-117
GUNDER-FRANK A. Capitalism and Underdevelopment in Latin America, New York: Monthly Review Press 1967, revised ed. 1969, London: Penguin Books 1971.
GUNDER-FRANK A. Lumpenbourgeoisie: Lumpendevelopment, New York: Monthly Review Press 1972
GUNDER-FRANK A. World Accumulation 1492-1789, New York: Monthly Review Press, London: Macmillan Press 1978
HARDT M., Negri A., Empire, Paris, Exile, 2000
HILFERDING Rudolf (1910). Finance Capital.http://www.marxists.org/archive/hilferding/1910/finkap/index.htm
HOBSON John A. (1902). Imperialism, a Study.http://www.marxists.org/archive/hobson/1902/imperialism/index.htm
IGNATIEFF M., Kaboul-Sarajevo. Les frontiers de l’empire, Paris, La république des idées, 2002
LENIN Vlamidir (1916), Imperialism, the Highest Stage of Capitalism.http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1916/imp-hsc/
LUXEMBORG Rosa (1913). The Accumulation of Capital.http://www.marxists.org/archive/luxemburg/1913/accumulation-capital/index.htm
MANDEL E., Late Capitalism, London: Verso, 1978.
SALAME Ghassan, Appel d’empire. Ingérence et résistances à l’âge de la mondialisation. Paris, Fayard, 1996.
SCHUMPETER J., « Sociologie de l’impérialisme », ۱er éd., 1918-1919, in Schumpeter Joseph, Impérialisme et classes sociales, 1er éd., 1951.
WALLERSTEIN I., The Modern World-System: Capitalist Agriculture and the Origins of the European World-Economy in the Sixteenth Century. New York: Academic Press, 1976,
WILLIAMS, E. Capitalism and Slavery, University of North Carolina Press, 1946.
ZORGBIBE Charles, L’impérialisme, Paris, PUF, Que sais-je?, 1996نقد سترون، پاسخی به نوشته ب. بینياز (داريوش)
حسن يوسفی اشکوری
ظاهرا جناب بینياز از ميان تمام آثار و افکار ۱۵ سال اخيرم تنها همين يک مقاله را خوانده... بهنظر میرسد جناب بینياز مجالی و در واقع بهانهای بهدست آورده تا در چند صفحه هم با خدا و دين تسويه حساب کند و هم با دينداران و هم با "روشنفکران دينی"، که گويا سخت موجب زحمت آزار دين ستيزانندویژه خبرنامه گویا نوشته ای با عنوان «نقد آشفته فکری يوسفی اشکوری» به خامة جناب آقای ب. بی نياز (داريوش) در مورخ ۸ اسفند/۲۷ فوريه ۲۰۱۲ در سايت گويا منتشر شد که از جهاتی خواندنی است و در عين حال مایة شگفتی و حتی تأسف. انگيزة من در ارائه اين پاسخ کوتاه فقط تذکر چند نکته است برای اطلاع جناب ايشان و ديگر خوانندگان آن نوشته و گرنه نيازی به پاسخگويی به مدعيات انتقادی اين دوست ناديده نيست و حداقل کسانی که افکار و نوشته های مرا دنبال می کنند خود از پاسخها آگاهند.
اين که گفتم نيازی به ارائه توضيح و پاسخ نيست به اين دليل است که ظاهرا جناب بی نياز از ميان تمام آثار و افکار پانزده سال اخيرم، که از قضا اغلب آنها در همان منبع ارجاعی ايشان يعنی وبسايت من وجود دارند، تنها همين يک مقاله را خوانده و از مراجعه به ديگر گفتارها و نوشتارها خود را «بی نياز» ديده اند. اگر ايشان به آن آثار، که به برخی از آنها اشاره خواهم کرد، مراجعه می کردند و حتی عناوين اصلی و فرعی و يا جمع بنديهای پايانی مقالات را ملاحظه می کردند، يا دست به چنين نقدنوشته ای نمی زدند و يا به گونه ای ديگر مرقوم می فرمودند. حتی اگر در همان مقاله مورد نقدشان تأمل بيشتر کرده و اجزای تفکر و استدلال را در کنار هم درک و تحليل می کردند، با احتياط عالمانه تری سخن می گفتند. به نظر می رسد جناب بی نياز مجالی و در واقع بهانه ای به دست آورده تا در چند صفحه هم با خدا و دين تسويه حساب کند و هم با دينداران و هم با «روشنفکران دينی»، که گويا سخت موجب زحمت آزار دين ستيزانند.
جناب بی نياز در اين نوشتة تقريبا کوتاه دربارة موضوعات مختلف و مهمی سخن گفته و دربارة آنها داوری کرده که در اين مجال نه تنها نمی توان به آن همه پرداخت که حتی اشارتی هم به برخی از آنها ممکن نيست و انگيزة ارائه اين پاسخ هم طرح چنان معضلات فکری و فلسفی و دينی نيست. خدا و توحيد، نزول وحی، مفهوم کلام الهی، قرآن، دين، شريعت و احکام، ايدئولوژی، ايدئولوژی دينی، عدالت، حکومت دينی، ربط دين و قانون، جهاد اسلامی و . . .از اين شمارند. اعتراف می کنم که از تخصص ايشان در آسان فهمی و ساده سازی مسائل مهم و پيچيده نيز بهره ای ندارم تا در يک سر هم بندی تکليف اين همه موضوعات پيچيده را روشن کنم. اما عرض می کنم که دربارة اغلب اين مفاهيم و موضوعات دينی گفتارها و نوشتارهای متعددی دارم که تمام آنها نيز در رسانه های مکتوب يا مجازی انتشار يافته و از جمله غالبا در وب سايت من (نيز در سايتهای جرس و راديو زمانه و تلاش آنلاين) قابل دسترسی است. اين آثار نشان می دهد که اولا من به عنوان يک مسلمان ديدگاهها و در واقع پاسخهای خودم را کم و بيش به اين پرسشها عرضه کرده ام و ثانيا اين پاسخها به روشنی نشان می دهد که اغلب دعاوی جناب بی نياز در مورد افکار من و نسبتهايی که به راقم داده اند نادرست و خلاف واقع است. در ذيل، جز کتابهای منتشر شده، به برخی از اين گفتارها و نوشتارهای قابل دسترسی در سايتها اشاره می کنم:
۱- تاريخمندی وحی و نبوت
۲- قرآن کلام خداوند (نقد ديدگاه مجتهد شبستری درباب وحی)
۳- داوری دينی و باور دينی در باب وحی و نوبت (نقد ديدگاههای دکتر سروش در اين باب)
۴- سيما و سيره محمد در قرآن (در اين رساله دويست صفحه ای ديدگاههای خود را در بارة نبی و نبوت، عصمت، حکومت پيامبر، امت، زنان پيامبر، مخالفان پيامبر و نحوة مواجهة پيامبر با آنان، جهاد اسلامی و . . . بيان کرده ام)
۵- حاکميت خدا بزرگترين دروغ تاريخ
۶- حکومت دينی ممکن است؟
۷- زيست مؤمنانه در جهان عرفی
۸- مشروعيت قدرت
۹- دين، حکومت دينی و سکولاريسم
۱۰- احکام اجتماعی اسلام و حقوق بشر
۱۱- نقد نظریة منشاء الهی حکومت در قرآن
۱۲- مقدمه ای بر هويت متکثر ايرانی و دموکراسی
به استناد اين منابع من نه به منشاء الهی قدرت و منبع مشروعيت بخش دين در امر حکومت و تأسيس دولت باور دارم و نه اعتقاد دارم که دين و شريعت مبنای مشروعيت قانون است. با اين وصف اين دعوی منتقد محترم به کلی بی اساس است که: «نوشتة کوتاه اشکوری [اسلام و دموکراسی] در حقيقت چکيده و گوهر «روشنفکری دينی» است . . .او و همفکرانش چگونه هنوز سنگ يک حکومت ايدئولوژيک اسلامی را به سينه می زنند». اين نسبت غلط نه تنها دربارة من غلط و اشتباه است بلکه در بارة تمام «روشنفکران دينی» نيز نارواست. اکنون در تمام جهان اسلام و ايران متفکری را نمی شناسم که به روشنفکری دينی متصف و مشهور باشد اما «سنگ يک حکومت ايدئولوژيک اسلامی را به سينه» بزند. اگر ايشان نشان دارند بفرمايند. بر اين اساس اين گزارة ايشان نيز نادرست است که: «روشنفکر ايدئولوژيکی دينی باز به همان نقطه ای سقوط می کند که ۱۴۰۰ سال پيش در مدينه آغاز شده بود». بگذريم که اصولا تفسير و روايت ايشان از مدينه قرن پنجم مخدوش و نادرست است.
اما در اين ميان تذکر يک نکته ضروری می نمايد و آن اين است که من و ديگر نوانديشان مسلمان نيز، مانند همة آدميان اهل انديشه و تحقيق، در طول حيات فکری و اجتماعی و سياسی مان، همواره در حال تغيير و تحول بوده ايم و در مقاطع مختلف دارای افکار مختلف و متنوع بوده و از آرای دينی و گرايشهای اجتماعی و سياسی گوناگون چه بسا متضاد حمايت کرده ايم اما امروز در اينجا ايستاده ايم که هستيم. اما اگر قرار بر استناد باشد، ضرورتا آخرين افکار و نظريات سند و حجت است. محض يادآوری عرض می کنم که مقالة مورد استناد جناب بی نياز گزيده ای از مقاله مبسوطی است که با عنوان «حکومت دموکراتيک دينی» در سال ۱۳۷۱ در سميناری در تهران ارائه شده و در سال ۱۳۷۸ در مجموعه مقالات سمينار منتشر شده و چند سال قبل به زبان آلمانی ترجمه و در کتابی در اين کشور انتشار يافته است. ترجمه فارسی مجدد آن چندی پيش به مناسبتی در يک جلسه در مرکز پروتستانهای شهر بن آلمان قرائت شده و من در همان جلسه در بخش پرسش و پاسخ ابهامات احتمالی را برطرف کرده ام. در هرحال اگر هم ابهاماتی در مقاله وجود داشته باشد، در بيست سال اخير به روشنی توضيح داده و عقايدم را به کرات اظهار کرده ام. بهتر بود که جناب بی نياز سری هم به ديگر گفتارهايم می زدند و آنگاه نقادی می کردند. در عين حال دعاوی بزرگ و متعدد گوناگون ايشان در نقد نوشته شان غالبا ربطی به گفته هايم در اين مقاله ندارد. می توان گفت چنين نقدهای غير کارشناسانه ای و آن هم با چنين ادبياتی نقد سترون است و در عمل راه به آبادی نمی برد. زيرا نه طرف نقد را به ايرادها و تناقضات احتمالی اش آگاه می کند و نه منتقد را گامی به جلو می برد و نه در نهايت خوانندگان و مخاطبان را بصيرتی می بخشد.
در اينجا ناگزير اشاره به يک نکته مهم ديگر ضروری و مفيد است. به تجربه دريافته ام که روشنفکران غير مذهبی و به ويژه دين ستيزان اين جريان غالبا همان اندازه از دين و تاريخ و منابع اسلامی اطلاع دارند که توده های عامی مذهبی. دليل آن نيز روشن است. هر دو طايفه دينشان را عموما از روحانيان و آن هم از بيسوادترينشان يعنی جامعه وعاظ و به عبارتی روضه خانها آموخته اند نه از تحقيق عالمانه و آزاد شخصی. گرچه اين دو در دو قطب متضاد قرار دارند و يکی همة آموخته های مجلس وعظ و يا فتاوای فقيهان را درست و الهی و بی مناقشه می پندارد و به آنها (هرچند غالبا در حد ادعا و لفظ) اعلام وفاداری می کند و در نقطه مقابل تمام آن آموزه ها را مردود و غلط و انحرافی و زيانبخش می شمارد و يکسره بر همة آنها خط بطلان می کشد. يکی به نام حقيقت الهی و اصل خاتميت و کمال دين و استمرا سنت نبوی همه چيز را جاودانه می داند و کمترين نقدی را بر نمی تابد و ديگری همة آنها را به نام علم و عقل و روشنفکری و آزادی و آزاد انديشی خرافه و (به تعبير مارکسی) آگاهی کاذب می پندارد و کمر به قتل و نابودی آنها بسته است. اما اين دو نحله متضاد در يک چيز مشترک هستند و آن جهل به حقيقت دين و عدم تحقيق کافی در تاريخ دين و سير تحولات آن. يکی جاهلانه می پذيرد و ديگری جاهلانه رد می کند.
يک نمونة کامل اين گروه دين ستيز غير محقق افکار و فرمايشات جناب بی نياز در همين نوشته است.
واکاوی و تحليل قسمت به قسمت اين نوشته کوتاه می تواند به خوبی اين مدعا را نشان دهد. فقط از باب نمونه به يک مورد اشاره می کنم. در همان مقالة مورد نقد گفته ام احکام اجتماعی اسلام زمانی- مکانی بوده و از اين رو تغيير پذيرند و مدعای اصلی من نيز اين است که اين شمار مقررات امضايی بوده و از همان آغاز هم موقت بوده و هيچ دليلی هم مبنی بر جاودانگی آنها در دست نيست. گفته ام ممکن است قاعده و قانونی در زمانی عادلانه باشد و در زمانی ديگر ظالمانه. اما جناب بی نياز در مقام نقد و رد مدعای من فرموده اند: «اگر احکام دينی نازل شدهاند و کيفيت الاهی دارند، پس چرا مطلق و لايتغير نيستند؟ از چه موقع مطلقيت خدا و کلامش نسبی شدهاند؟ آيا میتوانيم بگوييم کلام خدا [منظورم خدای اسلام ايدئولوژيک است!]، جهانشمول نيست؟ چگونه میشود که احکام الاهی برای شبه جزيرهی عربستان «نيکو و عادلانه» هستند ولی «میتوانند در زمانی ديگر برای جوامعی ديگر زيانآور و غيرعادلانه» باشند؟ پس «عدالت» خدا کجا رفته است؟». روشن است که ايشان هم تمام احکام شرعی اسلام قرن هفتم ميلادی در حجاز را دائمی، مطلق و بی ماقشه می داند و سنت عرب پيشين را مترادف سنت نبوی و آن هم هميشگی می شمارد؛ درست مانند سلسله جليلة علما و فقها و مقلدان متعصب آنان. استدلا هم عينا رونوشت مطابق با اصل است:
الف- خدا مطلق است و فراتر از زمان و مکان،
ب- احکام از جانب خداوند مطلق نازل شده اند،
ج- پس اين احکام هم مطلق اند و جاوادنه و بايد بی گفتگو اجرا کرد.
اما آقای بی نياز بايد به اين پرسش پاسخ دهند که از مطلقيت خداوند و يا منزل بودن اوامر و نواهی وی چگونه می توان نتيجه گرفت که: پس تمام اين فرامين و اوامر و نواهی (از جمله در قلمرو جامعه و حقوق) مطلق و جاودانه اند؟ الزام منطقی اين آن مقدمه و اين ذی المقدمه چيست؟ اهل دقت می دانند که ثابت و يا متغير بودن تمام احکام محتاج دليل و يا دلايل جداگانه است (ايشان و ديگر علاقه مندان می توانند در دو مقاله «تاريخمندی وحی و نبوت» و «احکام اجتماعی اسلام و حقوق بشر» تحليل تفصيلی مرا ملاحظه کنند). اين نگاه نادرست و وارونه به موضوع احکام شرعی اسلام از سوی دو طيف متعارض دينی و دين ستيز از يک امر برآمده و آن جهل به حقيقت دين و غايت شريعت (مقاصدالشريعه) از يک سو و عدم تجهيز به نگاه تاريخی به دين و تاريخ دين از سوی ديگر است که هردو سوی ماجرا گرفتار آنند. در اين ميان کار نوانديشان مسلمان چه دشوار است. زيرا بايد با جهاداکبر به دو سوی دعوا يعنی دينداران سنت زده و سنتی انديش و غير دينداران و بخصوص دين ستيزان، که غالبا دين ستيزيشان معلل است و نه مدلل، تفهيم کنند که دين و تاريخ دين اين نيست که شما می پنداريد، به گونه ای ديگر است.
اگر جز اين است چگونه ايشان به عنوان پژوهشگر با شهامت بی بديل اعلام می کند که: «مگر می شود خدای خود را برتر از ديگران دانست و باز هم به ديگران احترام گذاشت؟». معنای مخالف سخن اين است که ايمان به خدای برتر نه تنها موجب احترام به حقوق و کرامت ديگر نيست بلکه با احترام به ديگران در تعارض است. برای اثبات بطلان اين عوی نيازی به استدلال نيست اما نتيجة اين استفهام انکاری اين است که حقيقتا هيچ باورمندی به خدای برتر نمی تواند به آزادی و دموکراسی و حقوق مردمان دگرانديش باورمند و ملتزم باشد. اما در عالم واقع چنين است؟ آقای بی نياز می توانند اين دعوی خود را در واقعيت تاريخ و جوامع مختلف بشری نشان دهند؟ آيا تمام کسانی که در تاريخ انسان به ديگران احترم نهاده اند غير باورمند به خدايی برتر بوده اند؟ از قضا به گواهی تاريخ سازندگان انديشه آزادی و احترام به حقوق و کرامت آدمی دينداران و باورمندان به خدا و خدای برتر بوده اند. حتی بت پرستان عرب عصر جاهلی نيز در عين ايمان به خدای واحد و برتر (=الله) به خدايان مختلف و به تفاسير متنوع از مقام الوهيت احترام می گذاشتند و در آن روزگار نوعی پلوراليسم دينی در عربستان وجود داشت. گرچه اين هم درست است که تفسيری از توحيد و يا باور به خدای برتر مستعد انحصار طلبی دينی و حذف دگرانديشان است. اما اين مطلب با دعوی يک سويه و جزمی جناب بی نياز بسيار متفاوت است.
ايشان برای مدلل کردن دعوی خود به کوروش شاهنشاه هخامنشی اشاره می کند که: « دين برای او نه يک مجموعه از احکام [شريعت] که بايد به ملل مغلوب تحميل میگرديد بلکه رابطهی انسان را با هستی تعريف میکرد. بر اساس همين درک [طبيعی] از دين، کورش همان احترامی را برای خدای خود قايل بود برای خدايان مللِ مغلوب نيز قايل میشد».
اما همين گزارش ايشان نيز از کوروش و رفتار او نادرست و مخدوش است. چرا که به استناد تمام منابع و از جمله کتيبه های وی از جمله کتيبة فتح بابل در ۵۳۹ پيش از ميلاد، کوروش گرچه ظاهرا ديندار و حتی زرتشتی نبود اما در عين حال ايشان به خدای واحد و برتر (=اهورامزدا) باور عميق داشت و در عين حال به حقوق ديگرانديشان و از جمله آزادی پيروان دينهای ديگر (از بت پرستان تا يهوديان يکتاپرست) احترام نهاد و اين درست نقض دعوی بزرگ جناب بی نياز است. گرچه در انگيزة اين رواداری کوروش نيز حرف و حديث بسيار است و به گفتة برخی از مورخان انگيزة سياسی و مصلحت انديشی خاص موجب چنين سياستی بوده نه لزوما باور به آزادی و احترام به حقوق بشر (حداقل حقوق بشر به معنايی که اکنون مراد می شود). درست است که کوروش گويا پيرو دين خاصی نبود اما چگونه است که وی فتوحات و اعمال خود را همزمان هم به فرمان اهورامزدا می داند و هم به فرمان مردوک بزرگ و برتر خدای بابل و هم يهوه خدای يهود؟ اين در حالی بود که اين خدايان حداقل با تفسير پيروانشان با هم ناسازگار و دشمن بودند؟ با توجه به اين ملاحظات است که امروز شمار قابل توجعی از تاريخ نگاران رفتار ظاهرا حقوق بشری اين شاهنشاه بزرگ پارسی را ناشی از سر مصلحت انديشی سياسی و حتی فريب می شمارند و از اين رو شخصيت اخلاقی او را نيز به چالش می کشند. در اين مورد همتای کوروش اسکندر است که هر زمينی را که می گشود خود را مؤمن به خدای همان قوم نشان می داد و به معبد همانجا می رفت و قربانی می داد و نيايش می کرد.
در پايان ناگزير به يک مطلب ديگر هم اشارتی بکنم و آن «ايدئولوژی» است. چرا که ايشان من و ديگرنوانديشان مسلمان را اهل ايدئولوژی و ايدئولوژی زده و معتقد به دين ايدئولوژيک دانسته و سخت به آن تاخته اند. داستان ايدئولوژی البته دراز دامن است اما اول بگويم که در بيست سال اخير واژة بی گناه ايدئولوژی چماقی شده است که گاه به انگيزة سياسی بر سر اين و آن کوبيده می شود. از قضا در اين سالها چنين چماقی به دست برخی روشنفکران دينی ايران بر ساخته شد و ديگران از آن بهره برده و می برند. در منابع مختلف تعاريف مختلف و متعارضی از ايدئولوژی شده و در واقع تعريف واحدی از اين واژة غربی وجود ندارد. اما گويا تعريف مارکس پذيرفته شده و عموما از آن استفاده می کنند و آن عبارت است از «آگاهی کاذب و وارونه». اما در طول پنجاه سال اخير هيچ يک از متفکران دينی ايران (از نخشب تا شريعتی و مطهری و بازرگان) ايدئولوژی را به اين معنا مراد نکرده اند چرا که چنان مفهومی اصولا با تفکر توحيدی و اسلامی آنان قابل جمع نبوده و نيست. در مقام رد و اثبات معنايی خاص از ايدئولوژی نيستم، فقط اشاره می کنم که اين نوع چماقداری ايدئولوژيک، از منظر علمی و انتقادی ديگر نخ نما شده و حداقل ديگر کسی را نمی ترساند. اگر ايدئولوژی را اساسا «ادامه غريزه و حصول آگاهی راستين بدانيم» (تعريفی که شريعتی ارائه می دهد) و يا «هندسه معرفت معطوف به عمل» بشماريم، اولا هيچ انسانی فی الجمله بی ايدئولوژی نيست و ثانيا بسيار هم مطلوب است و بايد در پی حصول و تحقق آن بود. ايشان دربارة ايدئولوژی (و البته مفاهيم ديگر نيز) به گونه ای سخن می گويند که گويی يک تعريف از اين واژه وجود دارد و آن همان است که ايشان می فرمايند. با توجه به تعريف دوم ايدئولوژی (تعريف مثبت) قطعا جناب بی نياز مانند هر کس ديگر فاقد ايدئولوژی نيست. اتفاقا با همان معياری که خود ايشان از ايدئولوژی ارائه می دهد (تعريف منفی)، برخورد انتقادی ايشان با چند صفحه نوشتة من، يک برخورد تمام ايدئولوژيک تمام عيار است. تفاوت در اين است که يک ايدئولوژی عليه ايدئولوژی ديگر به رقابت و ستيزه برخاسته است.
ــــــــــــــــ
در همين زمينه:
[نقدی بر آشفتهفکریهای يوسفی اشکوری، ب. بینياز (داريوش)]
اين که گفتم نيازی به ارائه توضيح و پاسخ نيست به اين دليل است که ظاهرا جناب بی نياز از ميان تمام آثار و افکار پانزده سال اخيرم، که از قضا اغلب آنها در همان منبع ارجاعی ايشان يعنی وبسايت من وجود دارند، تنها همين يک مقاله را خوانده و از مراجعه به ديگر گفتارها و نوشتارها خود را «بی نياز» ديده اند. اگر ايشان به آن آثار، که به برخی از آنها اشاره خواهم کرد، مراجعه می کردند و حتی عناوين اصلی و فرعی و يا جمع بنديهای پايانی مقالات را ملاحظه می کردند، يا دست به چنين نقدنوشته ای نمی زدند و يا به گونه ای ديگر مرقوم می فرمودند. حتی اگر در همان مقاله مورد نقدشان تأمل بيشتر کرده و اجزای تفکر و استدلال را در کنار هم درک و تحليل می کردند، با احتياط عالمانه تری سخن می گفتند. به نظر می رسد جناب بی نياز مجالی و در واقع بهانه ای به دست آورده تا در چند صفحه هم با خدا و دين تسويه حساب کند و هم با دينداران و هم با «روشنفکران دينی»، که گويا سخت موجب زحمت آزار دين ستيزانند.
جناب بی نياز در اين نوشتة تقريبا کوتاه دربارة موضوعات مختلف و مهمی سخن گفته و دربارة آنها داوری کرده که در اين مجال نه تنها نمی توان به آن همه پرداخت که حتی اشارتی هم به برخی از آنها ممکن نيست و انگيزة ارائه اين پاسخ هم طرح چنان معضلات فکری و فلسفی و دينی نيست. خدا و توحيد، نزول وحی، مفهوم کلام الهی، قرآن، دين، شريعت و احکام، ايدئولوژی، ايدئولوژی دينی، عدالت، حکومت دينی، ربط دين و قانون، جهاد اسلامی و . . .از اين شمارند. اعتراف می کنم که از تخصص ايشان در آسان فهمی و ساده سازی مسائل مهم و پيچيده نيز بهره ای ندارم تا در يک سر هم بندی تکليف اين همه موضوعات پيچيده را روشن کنم. اما عرض می کنم که دربارة اغلب اين مفاهيم و موضوعات دينی گفتارها و نوشتارهای متعددی دارم که تمام آنها نيز در رسانه های مکتوب يا مجازی انتشار يافته و از جمله غالبا در وب سايت من (نيز در سايتهای جرس و راديو زمانه و تلاش آنلاين) قابل دسترسی است. اين آثار نشان می دهد که اولا من به عنوان يک مسلمان ديدگاهها و در واقع پاسخهای خودم را کم و بيش به اين پرسشها عرضه کرده ام و ثانيا اين پاسخها به روشنی نشان می دهد که اغلب دعاوی جناب بی نياز در مورد افکار من و نسبتهايی که به راقم داده اند نادرست و خلاف واقع است. در ذيل، جز کتابهای منتشر شده، به برخی از اين گفتارها و نوشتارهای قابل دسترسی در سايتها اشاره می کنم:
۱- تاريخمندی وحی و نبوت
۲- قرآن کلام خداوند (نقد ديدگاه مجتهد شبستری درباب وحی)
۳- داوری دينی و باور دينی در باب وحی و نوبت (نقد ديدگاههای دکتر سروش در اين باب)
۴- سيما و سيره محمد در قرآن (در اين رساله دويست صفحه ای ديدگاههای خود را در بارة نبی و نبوت، عصمت، حکومت پيامبر، امت، زنان پيامبر، مخالفان پيامبر و نحوة مواجهة پيامبر با آنان، جهاد اسلامی و . . . بيان کرده ام)
۵- حاکميت خدا بزرگترين دروغ تاريخ
۶- حکومت دينی ممکن است؟
۷- زيست مؤمنانه در جهان عرفی
۸- مشروعيت قدرت
۹- دين، حکومت دينی و سکولاريسم
۱۰- احکام اجتماعی اسلام و حقوق بشر
۱۱- نقد نظریة منشاء الهی حکومت در قرآن
۱۲- مقدمه ای بر هويت متکثر ايرانی و دموکراسی
به استناد اين منابع من نه به منشاء الهی قدرت و منبع مشروعيت بخش دين در امر حکومت و تأسيس دولت باور دارم و نه اعتقاد دارم که دين و شريعت مبنای مشروعيت قانون است. با اين وصف اين دعوی منتقد محترم به کلی بی اساس است که: «نوشتة کوتاه اشکوری [اسلام و دموکراسی] در حقيقت چکيده و گوهر «روشنفکری دينی» است . . .او و همفکرانش چگونه هنوز سنگ يک حکومت ايدئولوژيک اسلامی را به سينه می زنند». اين نسبت غلط نه تنها دربارة من غلط و اشتباه است بلکه در بارة تمام «روشنفکران دينی» نيز نارواست. اکنون در تمام جهان اسلام و ايران متفکری را نمی شناسم که به روشنفکری دينی متصف و مشهور باشد اما «سنگ يک حکومت ايدئولوژيک اسلامی را به سينه» بزند. اگر ايشان نشان دارند بفرمايند. بر اين اساس اين گزارة ايشان نيز نادرست است که: «روشنفکر ايدئولوژيکی دينی باز به همان نقطه ای سقوط می کند که ۱۴۰۰ سال پيش در مدينه آغاز شده بود». بگذريم که اصولا تفسير و روايت ايشان از مدينه قرن پنجم مخدوش و نادرست است.
اما در اين ميان تذکر يک نکته ضروری می نمايد و آن اين است که من و ديگر نوانديشان مسلمان نيز، مانند همة آدميان اهل انديشه و تحقيق، در طول حيات فکری و اجتماعی و سياسی مان، همواره در حال تغيير و تحول بوده ايم و در مقاطع مختلف دارای افکار مختلف و متنوع بوده و از آرای دينی و گرايشهای اجتماعی و سياسی گوناگون چه بسا متضاد حمايت کرده ايم اما امروز در اينجا ايستاده ايم که هستيم. اما اگر قرار بر استناد باشد، ضرورتا آخرين افکار و نظريات سند و حجت است. محض يادآوری عرض می کنم که مقالة مورد استناد جناب بی نياز گزيده ای از مقاله مبسوطی است که با عنوان «حکومت دموکراتيک دينی» در سال ۱۳۷۱ در سميناری در تهران ارائه شده و در سال ۱۳۷۸ در مجموعه مقالات سمينار منتشر شده و چند سال قبل به زبان آلمانی ترجمه و در کتابی در اين کشور انتشار يافته است. ترجمه فارسی مجدد آن چندی پيش به مناسبتی در يک جلسه در مرکز پروتستانهای شهر بن آلمان قرائت شده و من در همان جلسه در بخش پرسش و پاسخ ابهامات احتمالی را برطرف کرده ام. در هرحال اگر هم ابهاماتی در مقاله وجود داشته باشد، در بيست سال اخير به روشنی توضيح داده و عقايدم را به کرات اظهار کرده ام. بهتر بود که جناب بی نياز سری هم به ديگر گفتارهايم می زدند و آنگاه نقادی می کردند. در عين حال دعاوی بزرگ و متعدد گوناگون ايشان در نقد نوشته شان غالبا ربطی به گفته هايم در اين مقاله ندارد. می توان گفت چنين نقدهای غير کارشناسانه ای و آن هم با چنين ادبياتی نقد سترون است و در عمل راه به آبادی نمی برد. زيرا نه طرف نقد را به ايرادها و تناقضات احتمالی اش آگاه می کند و نه منتقد را گامی به جلو می برد و نه در نهايت خوانندگان و مخاطبان را بصيرتی می بخشد.
در اينجا ناگزير اشاره به يک نکته مهم ديگر ضروری و مفيد است. به تجربه دريافته ام که روشنفکران غير مذهبی و به ويژه دين ستيزان اين جريان غالبا همان اندازه از دين و تاريخ و منابع اسلامی اطلاع دارند که توده های عامی مذهبی. دليل آن نيز روشن است. هر دو طايفه دينشان را عموما از روحانيان و آن هم از بيسوادترينشان يعنی جامعه وعاظ و به عبارتی روضه خانها آموخته اند نه از تحقيق عالمانه و آزاد شخصی. گرچه اين دو در دو قطب متضاد قرار دارند و يکی همة آموخته های مجلس وعظ و يا فتاوای فقيهان را درست و الهی و بی مناقشه می پندارد و به آنها (هرچند غالبا در حد ادعا و لفظ) اعلام وفاداری می کند و در نقطه مقابل تمام آن آموزه ها را مردود و غلط و انحرافی و زيانبخش می شمارد و يکسره بر همة آنها خط بطلان می کشد. يکی به نام حقيقت الهی و اصل خاتميت و کمال دين و استمرا سنت نبوی همه چيز را جاودانه می داند و کمترين نقدی را بر نمی تابد و ديگری همة آنها را به نام علم و عقل و روشنفکری و آزادی و آزاد انديشی خرافه و (به تعبير مارکسی) آگاهی کاذب می پندارد و کمر به قتل و نابودی آنها بسته است. اما اين دو نحله متضاد در يک چيز مشترک هستند و آن جهل به حقيقت دين و عدم تحقيق کافی در تاريخ دين و سير تحولات آن. يکی جاهلانه می پذيرد و ديگری جاهلانه رد می کند.
يک نمونة کامل اين گروه دين ستيز غير محقق افکار و فرمايشات جناب بی نياز در همين نوشته است.
واکاوی و تحليل قسمت به قسمت اين نوشته کوتاه می تواند به خوبی اين مدعا را نشان دهد. فقط از باب نمونه به يک مورد اشاره می کنم. در همان مقالة مورد نقد گفته ام احکام اجتماعی اسلام زمانی- مکانی بوده و از اين رو تغيير پذيرند و مدعای اصلی من نيز اين است که اين شمار مقررات امضايی بوده و از همان آغاز هم موقت بوده و هيچ دليلی هم مبنی بر جاودانگی آنها در دست نيست. گفته ام ممکن است قاعده و قانونی در زمانی عادلانه باشد و در زمانی ديگر ظالمانه. اما جناب بی نياز در مقام نقد و رد مدعای من فرموده اند: «اگر احکام دينی نازل شدهاند و کيفيت الاهی دارند، پس چرا مطلق و لايتغير نيستند؟ از چه موقع مطلقيت خدا و کلامش نسبی شدهاند؟ آيا میتوانيم بگوييم کلام خدا [منظورم خدای اسلام ايدئولوژيک است!]، جهانشمول نيست؟ چگونه میشود که احکام الاهی برای شبه جزيرهی عربستان «نيکو و عادلانه» هستند ولی «میتوانند در زمانی ديگر برای جوامعی ديگر زيانآور و غيرعادلانه» باشند؟ پس «عدالت» خدا کجا رفته است؟». روشن است که ايشان هم تمام احکام شرعی اسلام قرن هفتم ميلادی در حجاز را دائمی، مطلق و بی ماقشه می داند و سنت عرب پيشين را مترادف سنت نبوی و آن هم هميشگی می شمارد؛ درست مانند سلسله جليلة علما و فقها و مقلدان متعصب آنان. استدلا هم عينا رونوشت مطابق با اصل است:
الف- خدا مطلق است و فراتر از زمان و مکان،
ب- احکام از جانب خداوند مطلق نازل شده اند،
ج- پس اين احکام هم مطلق اند و جاوادنه و بايد بی گفتگو اجرا کرد.
اما آقای بی نياز بايد به اين پرسش پاسخ دهند که از مطلقيت خداوند و يا منزل بودن اوامر و نواهی وی چگونه می توان نتيجه گرفت که: پس تمام اين فرامين و اوامر و نواهی (از جمله در قلمرو جامعه و حقوق) مطلق و جاودانه اند؟ الزام منطقی اين آن مقدمه و اين ذی المقدمه چيست؟ اهل دقت می دانند که ثابت و يا متغير بودن تمام احکام محتاج دليل و يا دلايل جداگانه است (ايشان و ديگر علاقه مندان می توانند در دو مقاله «تاريخمندی وحی و نبوت» و «احکام اجتماعی اسلام و حقوق بشر» تحليل تفصيلی مرا ملاحظه کنند). اين نگاه نادرست و وارونه به موضوع احکام شرعی اسلام از سوی دو طيف متعارض دينی و دين ستيز از يک امر برآمده و آن جهل به حقيقت دين و غايت شريعت (مقاصدالشريعه) از يک سو و عدم تجهيز به نگاه تاريخی به دين و تاريخ دين از سوی ديگر است که هردو سوی ماجرا گرفتار آنند. در اين ميان کار نوانديشان مسلمان چه دشوار است. زيرا بايد با جهاداکبر به دو سوی دعوا يعنی دينداران سنت زده و سنتی انديش و غير دينداران و بخصوص دين ستيزان، که غالبا دين ستيزيشان معلل است و نه مدلل، تفهيم کنند که دين و تاريخ دين اين نيست که شما می پنداريد، به گونه ای ديگر است.
اگر جز اين است چگونه ايشان به عنوان پژوهشگر با شهامت بی بديل اعلام می کند که: «مگر می شود خدای خود را برتر از ديگران دانست و باز هم به ديگران احترام گذاشت؟». معنای مخالف سخن اين است که ايمان به خدای برتر نه تنها موجب احترام به حقوق و کرامت ديگر نيست بلکه با احترام به ديگران در تعارض است. برای اثبات بطلان اين عوی نيازی به استدلال نيست اما نتيجة اين استفهام انکاری اين است که حقيقتا هيچ باورمندی به خدای برتر نمی تواند به آزادی و دموکراسی و حقوق مردمان دگرانديش باورمند و ملتزم باشد. اما در عالم واقع چنين است؟ آقای بی نياز می توانند اين دعوی خود را در واقعيت تاريخ و جوامع مختلف بشری نشان دهند؟ آيا تمام کسانی که در تاريخ انسان به ديگران احترم نهاده اند غير باورمند به خدايی برتر بوده اند؟ از قضا به گواهی تاريخ سازندگان انديشه آزادی و احترام به حقوق و کرامت آدمی دينداران و باورمندان به خدا و خدای برتر بوده اند. حتی بت پرستان عرب عصر جاهلی نيز در عين ايمان به خدای واحد و برتر (=الله) به خدايان مختلف و به تفاسير متنوع از مقام الوهيت احترام می گذاشتند و در آن روزگار نوعی پلوراليسم دينی در عربستان وجود داشت. گرچه اين هم درست است که تفسيری از توحيد و يا باور به خدای برتر مستعد انحصار طلبی دينی و حذف دگرانديشان است. اما اين مطلب با دعوی يک سويه و جزمی جناب بی نياز بسيار متفاوت است.
ايشان برای مدلل کردن دعوی خود به کوروش شاهنشاه هخامنشی اشاره می کند که: « دين برای او نه يک مجموعه از احکام [شريعت] که بايد به ملل مغلوب تحميل میگرديد بلکه رابطهی انسان را با هستی تعريف میکرد. بر اساس همين درک [طبيعی] از دين، کورش همان احترامی را برای خدای خود قايل بود برای خدايان مللِ مغلوب نيز قايل میشد».
اما همين گزارش ايشان نيز از کوروش و رفتار او نادرست و مخدوش است. چرا که به استناد تمام منابع و از جمله کتيبه های وی از جمله کتيبة فتح بابل در ۵۳۹ پيش از ميلاد، کوروش گرچه ظاهرا ديندار و حتی زرتشتی نبود اما در عين حال ايشان به خدای واحد و برتر (=اهورامزدا) باور عميق داشت و در عين حال به حقوق ديگرانديشان و از جمله آزادی پيروان دينهای ديگر (از بت پرستان تا يهوديان يکتاپرست) احترام نهاد و اين درست نقض دعوی بزرگ جناب بی نياز است. گرچه در انگيزة اين رواداری کوروش نيز حرف و حديث بسيار است و به گفتة برخی از مورخان انگيزة سياسی و مصلحت انديشی خاص موجب چنين سياستی بوده نه لزوما باور به آزادی و احترام به حقوق بشر (حداقل حقوق بشر به معنايی که اکنون مراد می شود). درست است که کوروش گويا پيرو دين خاصی نبود اما چگونه است که وی فتوحات و اعمال خود را همزمان هم به فرمان اهورامزدا می داند و هم به فرمان مردوک بزرگ و برتر خدای بابل و هم يهوه خدای يهود؟ اين در حالی بود که اين خدايان حداقل با تفسير پيروانشان با هم ناسازگار و دشمن بودند؟ با توجه به اين ملاحظات است که امروز شمار قابل توجعی از تاريخ نگاران رفتار ظاهرا حقوق بشری اين شاهنشاه بزرگ پارسی را ناشی از سر مصلحت انديشی سياسی و حتی فريب می شمارند و از اين رو شخصيت اخلاقی او را نيز به چالش می کشند. در اين مورد همتای کوروش اسکندر است که هر زمينی را که می گشود خود را مؤمن به خدای همان قوم نشان می داد و به معبد همانجا می رفت و قربانی می داد و نيايش می کرد.
در پايان ناگزير به يک مطلب ديگر هم اشارتی بکنم و آن «ايدئولوژی» است. چرا که ايشان من و ديگرنوانديشان مسلمان را اهل ايدئولوژی و ايدئولوژی زده و معتقد به دين ايدئولوژيک دانسته و سخت به آن تاخته اند. داستان ايدئولوژی البته دراز دامن است اما اول بگويم که در بيست سال اخير واژة بی گناه ايدئولوژی چماقی شده است که گاه به انگيزة سياسی بر سر اين و آن کوبيده می شود. از قضا در اين سالها چنين چماقی به دست برخی روشنفکران دينی ايران بر ساخته شد و ديگران از آن بهره برده و می برند. در منابع مختلف تعاريف مختلف و متعارضی از ايدئولوژی شده و در واقع تعريف واحدی از اين واژة غربی وجود ندارد. اما گويا تعريف مارکس پذيرفته شده و عموما از آن استفاده می کنند و آن عبارت است از «آگاهی کاذب و وارونه». اما در طول پنجاه سال اخير هيچ يک از متفکران دينی ايران (از نخشب تا شريعتی و مطهری و بازرگان) ايدئولوژی را به اين معنا مراد نکرده اند چرا که چنان مفهومی اصولا با تفکر توحيدی و اسلامی آنان قابل جمع نبوده و نيست. در مقام رد و اثبات معنايی خاص از ايدئولوژی نيستم، فقط اشاره می کنم که اين نوع چماقداری ايدئولوژيک، از منظر علمی و انتقادی ديگر نخ نما شده و حداقل ديگر کسی را نمی ترساند. اگر ايدئولوژی را اساسا «ادامه غريزه و حصول آگاهی راستين بدانيم» (تعريفی که شريعتی ارائه می دهد) و يا «هندسه معرفت معطوف به عمل» بشماريم، اولا هيچ انسانی فی الجمله بی ايدئولوژی نيست و ثانيا بسيار هم مطلوب است و بايد در پی حصول و تحقق آن بود. ايشان دربارة ايدئولوژی (و البته مفاهيم ديگر نيز) به گونه ای سخن می گويند که گويی يک تعريف از اين واژه وجود دارد و آن همان است که ايشان می فرمايند. با توجه به تعريف دوم ايدئولوژی (تعريف مثبت) قطعا جناب بی نياز مانند هر کس ديگر فاقد ايدئولوژی نيست. اتفاقا با همان معياری که خود ايشان از ايدئولوژی ارائه می دهد (تعريف منفی)، برخورد انتقادی ايشان با چند صفحه نوشتة من، يک برخورد تمام ايدئولوژيک تمام عيار است. تفاوت در اين است که يک ايدئولوژی عليه ايدئولوژی ديگر به رقابت و ستيزه برخاسته است.
ــــــــــــــــ
در همين زمينه:
[نقدی بر آشفتهفکریهای يوسفی اشکوری، ب. بینياز (داريوش)]
دوستان، تمنا میکنم آقای عبدالکريم سروش را فراموش کنيد
حسن مکارمی
آقای سروش بههوش بياييد، بيش از اين معجون را هم نزنيد، دستکم سکوت کنيد و بگذاريد بتوانيم در اين دوران سخت به شما و امثال شما پاسخ ندهيم تا دستکم ظاهر را حفظ کنيم و بهداد اين مملکت در حال فروپاشی برويم، خود را مطرح نسازيد، تا دستکم بتوانيم شما را فراموش کنيم و به دردهای اساسی بپردازيمویژه خبرنامه گویا
مردم ايران، ايران و منطقه دوران بسيار حساس و بحرانی را از سر میگذرانند. سزاست که همهی دوستداران بشريت، مردم ايران و ايران همگی توان و توش خود را گرد آورند و تا آنجا که ممکن است، دست به دست يکديگر داده و سد راه جنگ و خونريزی به هر شکل آن شوند. در اين ميان هستند آدميانی که در پيدايش چنين روزگاری در ۳۳ سال گذشته سهيم بودهاند و بهجای گوشهگيری و ندامت و تأثر و تأسف بر آنچه که کردهاند، در کمين نشستهاند تا بهگونهای در جايی بهوضوح يا اشاره از آنان سخن رود، که به ميدان بيايند و قلب تاريخ کنند. اينان میدانند که دلهايی که برای آبادانی ايران و رفاه و صلح میتپند آنقدر گرفتارند که به پاسخ نمینشينند و بدينگونه از اين آب گلآلود ماهی بیگناهی خود را صيد میکنند. مشکل اينجاست که اگر به پاسخ بنشينيم که باز هم اين همدستان ديروز جنايتکاران امروز را به صحنه آوردهايم و از کار مهم خويش میمانيم و اگر سکوت کنيم که بهتدريج اينان ميدان را به دست میگيرند. چنان دردیست که به گفتن زبان میسوزد به سکوت مغز استخوان .
دوستان، تمنا میکنم آقای عبدالکريم سروش را فراموش کنيد.
باز هم نام ايشان در برنامهای تلويزيونی به زبان آمد و ايشان با همان شيوهی معمول خويش، چيزی ميان زبان گنگ حوزهای و فلسفهی عرفانی بازاری نه تنها از خود بلکه از مرادان خود نيز دفاع و ما را دوباره بدهکار کردهاند.
آقای سروش بههوش بياييد، بيش از اين معجون را هم نزنيد، دستکم سکوت کنيد و بگذاريد بتوانيم در اين دوران سخت به شما و امثال شما پاسخ ندهيم تا دستکم ظاهر را حفظ کنيم و بهداد اين مملکت در حال فروپاشی برويم، خود را مطرح نسازيد، تا دستکم بتوانيم شما را فراموش کنيم و به دردهای اساسی بپردازيم.
شما کج میبينيد، کج میانديشيد کج سخن میگوييد و تاريخ را کج مینمايانيد. و حتی دستکم جرأت روشنفکری را نداريد تا در يک گفتوگوی رودرروی شرکت کنيد. خوشبختانه در خارج از ايران همهگونه امکان گفتوگوی زندهی تلويزيونی و راديويی وجود دارد، بياييد با ابتکار خودتان کمک کنيد تا آن قسمت از تاريخ ميهنمان که با حضور شما رقم تلخ خورده است با ياری مورخان، سياستمداران، مدافعان حقوق بشر شناختهشده و بیطرف روشن شود تا بتوانيم روشنتر ببينيم، تا ديگران هم چون شما کنند و شايد از اين راه به همبستگی ملی کمک کنيم.
شما میفرماييد (۱) "ابتدا در باب شمس آلاحمد بگويم که پيش از همهی اعضاء هفتگانه، از ستاد انقلاب فرهنگی کناره گرفت و دومی من بودم که رسمأ استعفا کردم. ستاد انقلاب فرهنگی هم برای بازگشايی دانشگاهها بود نه برای بستن آنها. و پس از بسته شدن دانشگاهها (که توأم با حوادثی خونين بود) به حکم آيتالله خمينی تشکيل شد و دانشگاههای بسته را پس از ۱۸ ماه باز کرد. دانشکُشی هم در کار نبود، بل دانشپروری بود و مرکز نشر دانشگاهی که قريب دو هزار استاد دانشگاه را به کار گرفت و ۵۰۰ کتاب درجه اول منتشر کرد از برکات و حسنات آن ستاد بود و همچنان در ثمربخشی است. ( اين نکات البته صد بار گفته و نوشته شده است اما گويا شأن برخی از محققان برتر از حقيقت است.)"
نخست: شما که با نام پژوهشگر و با روش علمی بيگانه نيستيد، تعداد تکرار، صحت يک ادعا را تضمين نمیکند، هزار بار هم بگوييد و بنويسيد جای مدرک و سند تاريخی را نمیگيرد، پژوهش با نماز و دعا فرق دارد که تکرار يک جمله در ذهن مؤمن پس از سالها حکم سند را میيابد.
دوم: ستاد و شورای انقلاب فرهنگی چه در دوران شما و چه پس از آن تا امروز مسئول مستقيم تمام انحرافات فرهنگی جامعهی ماست. از همه مهمتر شما میدانيد که مصوبات اين ارگان غيرقانونی که هيچ ريشهای نه در قانون اساسی نه در مصوبات مجلس دارد، بر مصوبات مجلس و دولت اولويت دارد و همگان وظيفه دارند از اين مصوبات پيروی کنند. بيايد منصفانه با هم ترازنامهی اين ستاد و شورای غيرقانونی را بنگريم. مگر انتشار کتاب و نشريه درجه اول نياز به زير پا گذاشتن پايهایترين حق انسانی که همان آزادی و اجرای قانون است، دارد. بياييد با هم به همگی اين ترازنامه بنگريم، به اخراج گروهی دانشمندترين استادان تاريخ فرهنگ ايران، با هم سری به تارنمای اين شورا (۲) بياندازيم و مصوبات آن را مرور کنيم.
سوم: آقای سروش دانشکُشی چيست؟ در فرمان پيدايش اين ستاد در بخش فعاليتها آمده است: "اسلامی کردن جو دانشگاهها و تغيير برنامههای آموزشی دانشگاهها"، اگر اين دانشکُشی نيست، پس دانش همان علوم اسلامی است. شما نمیتوانيد عضويت يک ارگان غيرقانونی را قبول کنيد که مهمترين وظيفهاش اسلامی کردن (بخوانيد حوزهای کردن) دانشگاهها باشد - بازگشت به قبل از انقلاب مشروطيت - و بگوييد به دانش خدمت کردهايد.
آقای سروش در جايی ديگر از جوابيه خود میآورند: "مرحوم شريعتی هم نامدارترين مخالف استبداد سلطنتی و قربانی ساواک و موفقترين آموزگار حسينيه ارشاد، و حسينيه ارشاد موفقترين مرکز مبارزپروری بر ضد سلطنت استبدادی دوران بود و جوانان را مسلح به سلاح تئوريک برای مبارزه مینمود."
اين عبارت کوتاه با دو صفت عالی، نامدارترين، موفقترين، ادعايی بزرگ است که نياز به بررسی تاريخی بسيار عميقی دارد که بیشک از حوصلهی اين کوتاهنوشته خارج است ولی نمیتوان از ذهنی که مدعی پژوهشگری است انتظار نداشت که تعريفی مختصر از سلاح تئوريک نفرمايند. آيا ميدان اين تئوری از ۱۵۰ سال اول هجرت و شبهه جزيره عربستان، عراق کنونی فراتر رفت؟ آيا اين تئوری چشم و گوش جوانان ما را به جهان ۱۳ ميليارد آدمی، به عمق ۱۴ ميليارد سال و تمدنی دهها هزار ساله (هموسپين) با تمام تنوع و غنای آن برد؟ از همه مهمتر اين تئوری پس از صد سال که از تلاش قانونخواهی و انقلاب مشروطه گذشت، جوانان ما را به سوی "امت و امامت" (۳) رهبری کرد.
آقای سروش هنوز هم دير نيست بياييد چون يک پژوهشگر شجاع خود را بهدست نقد تاريخ بسپاريد، شرايطی فراهم آوريد تا تاريخ ما روشنتر شود، تا باب گفتوگو دستکم در خارج از کشور باز شود، تا مقدمات اتحاد لازم همهی دستاندرکاران و متفکران برای آزادی و آبادی و سازندگی ايران عزيز باز شود. اين دعوتی است از سوی پژوهشگری بشردوست و علاقهمند به ايران از شما تا شايد ديگرانی چون شما هم به اين راه بيايند و ستونهای اوليهی فضای پژوهش علمی در ايران آينده گذاشته شود.
حسن مکارمی
پژوهشگرسوربن، پاريس، اسفند ۱۳۹۰
________________
پانويس:
۱- سروش عبدالکريم: گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد; تاريخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۰
۲- http://www.iranculture.org/
۳- http://shariati4all.persianblog.ir/
انتخابات و دستمزد کارگران
مهدی کوهستانی
راستی آیا کارگران و زحمتکشان و روشنفکران ایران سودی در شرکت در این انتخابات دارند؟ آیا باز هم کسی هست که دل به صندوقهای جادویی انتخابات مجلس سپرده باشد؟ آیا در این شرایط میتوان به افزایش دستمزد متناسب با زندگی شرفتمندانه برای ميلیونها انسان مزدبگیر امید داشت؟ویژه خبرنامه گویا
فردا ”انتخابات مجلس” برگزار میشود و قرار است در این روزها، افزایش دستمزدها اعلام گردد. عدهای می پندارند که میزان افزایش دستمزدها با نتایج ”انتخابات” گره خورده است.
ایران در زمره محدود کشورهایی است که حاکمان اش در زمان انتخابات به یاد مردم افتاده و از آنان به عنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصد ناپاکشان استفاده میکنند و دیگر همین و بس!
چارچوب شعارهای دیکته شده بر تمامی کاندیداهای دستچین شده که درگیر همین نمایش «انتخاباتی» هستند، این چنین است:”معنویت، عقلانیت، عدالت و پیشرفت در سایه ولایت”(۱)
در این مسابقه تزویر و ریا، التزام به رهبری هدف اصلی است! نه کسی حرف از اقتصاد و وضعیت معیشتی مردم در جامعه می زند و نه برای این اشخاص، حق حیات طبقه کارگر و مردم زحمتکش و حقوق ابتدایی آنان معنا و مفهومی دارد.
مقوله "تورم" از موضوعات اصلی و روزانه گفتگوهای عمومی تک تک افراد از همه اقشار و لایه های اجتماعی در ایران است. تمام هم و غم مردم، بالا رفتن نرخ ارز در بازار آزاد و صعود سرسام آور آن اثرات ویرانگر و خانمان برانداز بر زندگی روزمره عموم مردم ایران دارد. این مقوله اقتصادی را در عامترین شکل آن میتوان در جمله معروف مهدی کروبی در مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۸۸ با محمود احمدی نژاد دید. ایشان گفتند: ” آقای احمدی نژاد! من از بیابان نیآمده ام که چنین آمارهایی را ارائه میدهی. حتی ننه جون من هم می داند که چنین آماری صحت ندارد. چطور می شود که نرخ تورم در عرض یک ماه از ۳۰ درصد به ۱۶ درصد برسد؟” (۲)
علت طرح موضوع مربوطه این نیست که بخواهیم بگوییم در ایران با کسانی طرف هستیم که نه اقتصاد می دانند و نه سیاست! اتفاقاً برعکس، سردمداران حکومتی هر دو این رشته را بدرستی می شناسند. آنان در باره چگونگی به کار بردن ابزارهای سرکوب در جهت عقب راندن و از حرکت انداختن موقت چرخ های پیشرفت جامعه و رفاه اجتماعی، درس خود را خوب آموختهاند و مهارت ویژه دارند. آنان به خوبی میدانند که چگونه از حربه های غیر انسانی استفاده کنند تا مردم را در موقع ابراز نیازهایشان با سرکوب به سکوت بکشانند.
در اقتصاد، تورم عبارت است از افزایش سطح "قیمت ها" به صورت غیر متناسب وبه زبان ساده تر می توان تورم را روند فزاینده و نامنظم افزایش قیمت ها در اقتصاد یک جامعه تعریف کرد.
نبود یک سیاست اقتصادی متناسب با رشد و افزایش تولید وشیوه پخش در سی سه سال گذشته را نمی شود در یک مطلب کوتاه توضیح داد. اما می توان گفت که تورم در این دوره از حیات اقتصادی جامعه ایران، محصول سیاستهای تخریبگرایانه در تولیدات اقتصادی و از جمله نبود شفافیت و قاچاق کالا، دلالی است. هر روز با بسته شدن کارخانجات و مؤسسات اقتصادی، هزاران انسان به خیل بیکاران می پیوندند. سپاه پاسداران که یک نهاد نظامی است، در طی یک دگردیسی عمیق به یک هیولای صنعتی و تجاری خارج از گرده همه قوانین کشور تبدیل شده است. ماده ۱۵۰ قانون اساسی این حق را به سپاه می دهد که از هر گونه حسابدهی به هر مقامی، حتی به رهبری معاف باشد و تمامی ارکان سیاست و اقتصاد ایران را کنترل کند.
در یک نگاه کلی می توان گفت که سپاه تمامی شریان های اقتصادی مانند منابع نفتی، گازی، شرکت مخابرات و دیگر فراورده های ارتباطات از قبیل محصولات کامپیوتری، اینترنت، تلفنهای همراه، سیم کارت، مقاطعه کاری های عمرانی، صنایع الکترونیک (الکترونیک شیراز، صنایع الکترونیک ایران، صنایع اپتیک ایران، مؤسسه تحقیقاتی ایران)، تسلیحات نظامی را در اختیار دارد و بانک های متعلق به آن، دیگر زبانزد همه است و نیازی هم نمی بینند که به وضعیت اقتصادی فلاکت بار مردم برسند!
تمامی اقتصاددانان توافق دارند که هر چه میزان تورم در کشوری بیشتر شود، قدرت خرید پول آن کشور کمتر می گردد. از آنجائیکه بخش حقوق بگیران یک جامعه شامل مزدبگیرانی میشود که دارای " حقوق ثابتی " هستند، تورم در مرحله اول و بطور مستقیم برای این بخش از جامعه مصیبت بار خواهد بود. چرا که قدرت خرید آنان روز به روز کاهش می یابد تا جائیکه از اقلام اساسی و مورد نیاز ضروری و خوراکی آنان، همچون گوشت، نان، تخم مرغ، برنج و پوشاک کاسته می شود. کارگران ما مانند کارکنان نهادهای بورس و مراکز خرید و فروش سهام، هر صبح باید منتظر بمانند و ببینند که قیمت طلا و ارز بیشتر شده است، زیرا آنان به خوبی میدانند که قیمت نیازمندیهای ضروری آنها نیز به همین منوال زیادتر شده و می شود. این حقوق بگیران برای تأمین نیازمندیهای اولیه خود، به کارهای دوم و سوم روی میآورند. اینکه چه تعداد از افراد جمعیت کشور، امروز از فروش مواد مخدر و تن فروشی به امرار معاش می پردازند، خود بحث دیگری است. از آنجائیکه کانون خانواده بعنوان هسته اصلی و بنیان یک جامعه محسوب می گردد، نتیجه مستقیم چنین فشارها و تداوم آن ها، بحران اقتصادی موجود در خانواده را به بحران ها و گرفتاری های اجتماعی و خانوادگی تبدیل می نماید. در رابطه با ایران باید اذعان نمود که بخش غیر بومی ( شامل نیروی کاری در بخش خدماتی از جمله دست فروشان و خرده فروشان و ... ) اگر با دید خوشبینانه هم نگاه کنیم، تعداد آماری این اقشار میلیونها نفر است.
امروز در جامعه ما بیش از چهل میلیون حقوق بگیر وجود دارند که حقوق ماهانه بیشتر آنان حداقل زندگی انسانی آنانرا تأمین نمی کند. باحداقل حقوق رسمی، حتی نمی توان یک اتاق اجاره کرد چه برسد به اینکه خرج خانوادهای را تأمین نمود. فاجعه حذف یارانه ها و افزایش قیمت اقلام ضروری و سوختی، گرفتاریهای زندگی مردم را دو چندان کرده است.
در بسیاری از جوامع برای کنترل و هدایت چنین معضلی روشهای ویژه ای را بکار می برند، از جمله دستمزدها را با رشد نرخ بهره وری در اقتصاد متناسب می نمایند. اما کارگزاران اقتصاد ایران نیازی به آن ندارند
در یک جمعبندی کلی باید گفت، نه تورم در این جامعه مشکل حکومتگران است و نه به افزایش دستمزدها میاندیشند از دیدگاه درآمدهایی که دارند و بسیاری از خودی هایشان هم معتقدند که افزایش دستمزد باید به دلار حساب شود (۳ )ولی هر چه به زمان اعلام افزایش حقوق ها نزدیک تر میشویم، می بینیم که سناریوها عوض میشوند و تیتر میشود: بازار داغ گمانهزنی دستمزدی؛ افزایش ۷۰ هزار تومانی مزد ۹۱ قوت گرفت!(۴ ) اما حرف آخر را چند روز پیش اعلام کردند: افزایش ۱۰ درصدی حقوق کارمندان (۴ ) و بدین ترتیب جامعه کارگری را آماده می کنند که زیاد امیدوار نباشد.
در واقعیت امر، افزایش دستمزدها بین ده تا بیست در صد در نوسان است. (۵ ) همه تحلیل ها نشان می دهند که سرعت تورم، تعیین خط فقر در ایران را با مشکل روبرو کرده است! (۶ ) اگر در ۱۹ مهر ۱۳۸۷، سایت تابناک بر طبق گزارش رسمی دولتی نوشت که تورم ایران در خاورمیانه، دارای مقام اول است.(۷ ) و در همان زمان سردمداران حکومتی با بوق و کرنا جزئيات ۲۱۸ ميليارد دلار سرمايهگذاری توسط هشت قدرت اول اقتصاد جهان در ايران را اعلام می کردند. (۸ ) ولی اگر بخواهیم یک مقایسه ساده انجام بدهیم نه آن سرمایه گذاریها امروز وجود دارد و تورم را باید در سطح جهان نگاه کرد و نه منطقه. امروز کارگزاران دولتی توپ را بطور ناشیانه و خنده داری به زمین کارگران می اندازند و وزیر اقتصاد شان از زبان آنان می گوید: کارگران در تعیین مزد خود آزادند. مدافع تثبیت دستمزدها نیستم (۹)
چه بیشرمانه! تنها روسای کمپانی های چند ملیتی و بانک ها و بخشی از متخصصین در حرفه های مهم هستند که می توانند بگویند حق اجرتشان چقدر است، نه کارگران! این در شرایطی است که در آمد نفت در این چند سال گذشته برابر با پنجاه سال گذشته بوده ولی این درآمد در کجا و برای که خرج شده است، معمایی است که باید حل آنرا به آینده موکول کرد؟
هر سال با اعلام: «آغاز مذاکرات افزایش دستمزد کارگران/ لزوم هماهنگی دستمزدها با نرخ تورم»، (۱۰ )به روش های کهنه و پوسیده، می خواهند بگویند که هم به دستمزد فکر می کنند و هم به نرخ تورم! ولی وجدان بیدار جامعه کارگری با تمام شرایط سختی که بر او تحمیل میشود تا کنون نگذاشته است این طنز در درون جامعه، لباس واقعی به تن کند. سال هاست که حنای دولتمردان دیگر در پیش کارگران و دیگر زحمتکشان رنگی ندارد! دستگیری صدها نفر از کارگران در قبل از شروع برنامه اول ماه می سال هشتاد و هشت، دلیل آشکاری بر آگاهی آنان و عدم اعتمادشان به جمهوری اسلامی است. (۱۱)
بد نیست که برای شناخت از سطح مبارزات و میزان مطالبات کارگران ایران، در این باره از زبان خود کارگران آگاه بشنویم و به بند ۲ از خواستههای آنان در قطعنامه ای که به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی كارگر در سال ۱۳۸۸ صادر کرده اند، نگاهی بیاندازیم:
" بند ۲- ماحداقل دستمزد تصويب شده ازسوی شورای عالي كار را تحميل مرگ تدريجي برميليون ها خانواده كارگری می دانيم و مصرانه خواهان افزايش فوری حداقل دستمزدها براساس اعلام نظرخود كارگران ازطريق نمايندگان واقعی و تشكل های مستقل كارگری هستيم. " (۱۲ )
در پایان باید بگویم که سپاه پاسداران در فعل و انفعالات و بند و بست های درون حاکمیت، شاید توان انتخاب کردن نمایندگان مجلس و اعلام دستمزدها را داشته باشد و شاید هم سرکوب عنان گسیخته و گروگانگیری فعالین آگاه کارگری را در برنامه خود داشته باشد و در کوتاه مدت بتواند مانعی درادامه سازماندهی نهادهای واقعی کارگری، تشکیل سندیکای مستقل و آزاد کارگری و مبارزات کارگران ایجاد کنند، ولی همانگونه که جنبش طبقاتی و جهانی میلیون ها انسان به مبارزه و راه خوبش ادامه میدهد، ما هم به عنوان عناصر و مجامع متعلق به این جنبش، باید بتوانیم بدور از شعارهای پوچ و بدون هیاهوی، برای عملی ساختن مطالبات حداقلی و دستمزد متناسب طبقه کارگر ، کوشش کنیم و وعده های دروغین سپاه را که کارگران را با حرف می پروراند و در باغ سبز دروغین با آنان نشان میدهد، افشا کنیم و مباحثات را در راستای رسیدن به آسایش و آرامش زندگی انسانی و تأمین شغلی به پیش ببریم.
اگر کاندیداهای نمایندگی مجلس در مبارزات به اصطلاح انتخاباتی خود، مشکل سیاست در ایران را در فرهنگ میبینند و می خواهند مشکلات اقتصادی را در حوزه مسائل فرهنگی نشان بدهند، ما باید نشان دهیم که فرهنگ غالب چیزی جز بازتاب سیاست های اقتصادی نیست.
و شاید این کاندیداها درست می گویند چرا که در تمام شئون اجتماعی ایران، امروز فرهنگ فسادی که سپاه و سایر سود برندگان برمناسبات جامعه تحمیل نموده اند، نمایان است .
مسئله اصلی در این میان باید گفت درگیری بر سر دستمزدهاست، مسئله دستمزدها برای هر جنبش عدالتخواهانه مسئله مرکزی است. به بیان دیگر: دلیل ثروتمند شدن یک اقلیت این است که اکثریتی عظیم برای آن ها کار می کند. این است مسئله اصلی برنامه تمام تشکلات مستقل کارگری ایران است.
مسلم است که جنبش کارگری ما خواستار تقسیم عادلانه ثروت و کار شایسته، خواستار برابری زن و مرد در کار هست، چه در میدان کار و چه در عرصه اجتماع، این جامعه در هر خیزش و جنبشی فرهنگ انسانی را فریاد میزند!
شاید ریاضت اقتصادی نسخه صندوق بینالمللی پول برای جوامع اروپایی و امریکای باشد ولی اعتراضات و اعتصابات میلیونی در شرق بخصوص چین و هند در این دوره نوید نوع دیگری از مبارزات را میدهد.
راستی آیا کارگران و زحمتکشان و روشنفکران ایران سودی در شرکت در این انتخابات دارند؟ آیا باز هم کسی هست که دل به صندوقهای جادویی انتخابات مجلس سپرده باشد؟ آیا در این شرایط میتوان به افزایش دستمزد متناسب با زندگی شرفتمندانه برای ميلیونها انسان مزدبگیر امید داشت؟
مهدی کوهستانی
اسفند ۹۰
ــــــــــــــــــــــ
(۱)http://www.khabaronline.ir/detail/199759/
(۲)http://www.youtube.com/watch?v=UouCS5j275A
(۳)http://www.ferz.ir/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html
(۴)احتمال افزایش ۲ برابری دستمزد کارگری سال ۹۱ بازارکار - مهر نوشت:
با آغاز فصل مذاکرات و چانه زنی های کارگری و کارفرمایی برای تعیین حداقل دستمزد ۹۱ کارگران و افزایش سه درصدی نرخ تورم در تابستان امسال؛ احتمال تعیین حداقل مزد متفاوت از امسال تا دو برابر افزایش دور از انتظار نیست...... http://www.khabaronline.ir/detail/185154/
به گزارش خبرنگار مهر، با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال رفته رفته بازار گمانه زنی ها و پیشنهادات مختلف برای تعیین حداقل دستمزد سال آینده کارگران داغ می شود.
http://www.aftabir.com/news/view/2012/feb/15/c2_1329285936.php/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%DB%B7%DB%B0-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B2%D8%AF-%DB%B9%DB%B1-%D9%82%D9%88%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA
(۵) موج قانون : در تاریخ: ۲۴ بهمن ۱۳۹۰
معاون بودجه معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری از افزایش بیش از ۱۰ درصدی پرداختی کارکنان دولت در سال ۹۱ نسبت به سال جاری براساس لایحه بودجه سال آینده کل کشور خبر داد.
http://mojeghanoon.com/1390/11/24/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-10-%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF%DB%8C-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-91/
(۶)http://www.voanews.com/persian/news/iran/IranPoverty-2012-02-09-139032789.html
(۷)تورم ايران اول خاورميانه، چهارم جهان http://www.tabnak.ir/pages/?cid=20879
(۸)http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8610290082
(۹)http://www.khabaronline.ir/detail/139161/economy/market
(۱۰)به گزارش خبرنگار مهر، تا دو - سه هفته آینده سرنوشت درصد افزایش حداقل دستمزد سال آینده میلیونها کارگر و مشمول قانون کار مشخص و از سوی شورای عالی کار تصویب و ابلاغ خواهد شد.
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1540148
(۱۱)http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=183&Itemid=9
(۱۲)http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=160&Itemid=10
فردا ”انتخابات مجلس” برگزار میشود و قرار است در این روزها، افزایش دستمزدها اعلام گردد. عدهای می پندارند که میزان افزایش دستمزدها با نتایج ”انتخابات” گره خورده است.
ایران در زمره محدود کشورهایی است که حاکمان اش در زمان انتخابات به یاد مردم افتاده و از آنان به عنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصد ناپاکشان استفاده میکنند و دیگر همین و بس!
چارچوب شعارهای دیکته شده بر تمامی کاندیداهای دستچین شده که درگیر همین نمایش «انتخاباتی» هستند، این چنین است:”معنویت، عقلانیت، عدالت و پیشرفت در سایه ولایت”(۱)
در این مسابقه تزویر و ریا، التزام به رهبری هدف اصلی است! نه کسی حرف از اقتصاد و وضعیت معیشتی مردم در جامعه می زند و نه برای این اشخاص، حق حیات طبقه کارگر و مردم زحمتکش و حقوق ابتدایی آنان معنا و مفهومی دارد.
مقوله "تورم" از موضوعات اصلی و روزانه گفتگوهای عمومی تک تک افراد از همه اقشار و لایه های اجتماعی در ایران است. تمام هم و غم مردم، بالا رفتن نرخ ارز در بازار آزاد و صعود سرسام آور آن اثرات ویرانگر و خانمان برانداز بر زندگی روزمره عموم مردم ایران دارد. این مقوله اقتصادی را در عامترین شکل آن میتوان در جمله معروف مهدی کروبی در مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۸۸ با محمود احمدی نژاد دید. ایشان گفتند: ” آقای احمدی نژاد! من از بیابان نیآمده ام که چنین آمارهایی را ارائه میدهی. حتی ننه جون من هم می داند که چنین آماری صحت ندارد. چطور می شود که نرخ تورم در عرض یک ماه از ۳۰ درصد به ۱۶ درصد برسد؟” (۲)
علت طرح موضوع مربوطه این نیست که بخواهیم بگوییم در ایران با کسانی طرف هستیم که نه اقتصاد می دانند و نه سیاست! اتفاقاً برعکس، سردمداران حکومتی هر دو این رشته را بدرستی می شناسند. آنان در باره چگونگی به کار بردن ابزارهای سرکوب در جهت عقب راندن و از حرکت انداختن موقت چرخ های پیشرفت جامعه و رفاه اجتماعی، درس خود را خوب آموختهاند و مهارت ویژه دارند. آنان به خوبی میدانند که چگونه از حربه های غیر انسانی استفاده کنند تا مردم را در موقع ابراز نیازهایشان با سرکوب به سکوت بکشانند.
در اقتصاد، تورم عبارت است از افزایش سطح "قیمت ها" به صورت غیر متناسب وبه زبان ساده تر می توان تورم را روند فزاینده و نامنظم افزایش قیمت ها در اقتصاد یک جامعه تعریف کرد.
نبود یک سیاست اقتصادی متناسب با رشد و افزایش تولید وشیوه پخش در سی سه سال گذشته را نمی شود در یک مطلب کوتاه توضیح داد. اما می توان گفت که تورم در این دوره از حیات اقتصادی جامعه ایران، محصول سیاستهای تخریبگرایانه در تولیدات اقتصادی و از جمله نبود شفافیت و قاچاق کالا، دلالی است. هر روز با بسته شدن کارخانجات و مؤسسات اقتصادی، هزاران انسان به خیل بیکاران می پیوندند. سپاه پاسداران که یک نهاد نظامی است، در طی یک دگردیسی عمیق به یک هیولای صنعتی و تجاری خارج از گرده همه قوانین کشور تبدیل شده است. ماده ۱۵۰ قانون اساسی این حق را به سپاه می دهد که از هر گونه حسابدهی به هر مقامی، حتی به رهبری معاف باشد و تمامی ارکان سیاست و اقتصاد ایران را کنترل کند.
در یک نگاه کلی می توان گفت که سپاه تمامی شریان های اقتصادی مانند منابع نفتی، گازی، شرکت مخابرات و دیگر فراورده های ارتباطات از قبیل محصولات کامپیوتری، اینترنت، تلفنهای همراه، سیم کارت، مقاطعه کاری های عمرانی، صنایع الکترونیک (الکترونیک شیراز، صنایع الکترونیک ایران، صنایع اپتیک ایران، مؤسسه تحقیقاتی ایران)، تسلیحات نظامی را در اختیار دارد و بانک های متعلق به آن، دیگر زبانزد همه است و نیازی هم نمی بینند که به وضعیت اقتصادی فلاکت بار مردم برسند!
تمامی اقتصاددانان توافق دارند که هر چه میزان تورم در کشوری بیشتر شود، قدرت خرید پول آن کشور کمتر می گردد. از آنجائیکه بخش حقوق بگیران یک جامعه شامل مزدبگیرانی میشود که دارای " حقوق ثابتی " هستند، تورم در مرحله اول و بطور مستقیم برای این بخش از جامعه مصیبت بار خواهد بود. چرا که قدرت خرید آنان روز به روز کاهش می یابد تا جائیکه از اقلام اساسی و مورد نیاز ضروری و خوراکی آنان، همچون گوشت، نان، تخم مرغ، برنج و پوشاک کاسته می شود. کارگران ما مانند کارکنان نهادهای بورس و مراکز خرید و فروش سهام، هر صبح باید منتظر بمانند و ببینند که قیمت طلا و ارز بیشتر شده است، زیرا آنان به خوبی میدانند که قیمت نیازمندیهای ضروری آنها نیز به همین منوال زیادتر شده و می شود. این حقوق بگیران برای تأمین نیازمندیهای اولیه خود، به کارهای دوم و سوم روی میآورند. اینکه چه تعداد از افراد جمعیت کشور، امروز از فروش مواد مخدر و تن فروشی به امرار معاش می پردازند، خود بحث دیگری است. از آنجائیکه کانون خانواده بعنوان هسته اصلی و بنیان یک جامعه محسوب می گردد، نتیجه مستقیم چنین فشارها و تداوم آن ها، بحران اقتصادی موجود در خانواده را به بحران ها و گرفتاری های اجتماعی و خانوادگی تبدیل می نماید. در رابطه با ایران باید اذعان نمود که بخش غیر بومی ( شامل نیروی کاری در بخش خدماتی از جمله دست فروشان و خرده فروشان و ... ) اگر با دید خوشبینانه هم نگاه کنیم، تعداد آماری این اقشار میلیونها نفر است.
امروز در جامعه ما بیش از چهل میلیون حقوق بگیر وجود دارند که حقوق ماهانه بیشتر آنان حداقل زندگی انسانی آنانرا تأمین نمی کند. باحداقل حقوق رسمی، حتی نمی توان یک اتاق اجاره کرد چه برسد به اینکه خرج خانوادهای را تأمین نمود. فاجعه حذف یارانه ها و افزایش قیمت اقلام ضروری و سوختی، گرفتاریهای زندگی مردم را دو چندان کرده است.
در بسیاری از جوامع برای کنترل و هدایت چنین معضلی روشهای ویژه ای را بکار می برند، از جمله دستمزدها را با رشد نرخ بهره وری در اقتصاد متناسب می نمایند. اما کارگزاران اقتصاد ایران نیازی به آن ندارند
در یک جمعبندی کلی باید گفت، نه تورم در این جامعه مشکل حکومتگران است و نه به افزایش دستمزدها میاندیشند از دیدگاه درآمدهایی که دارند و بسیاری از خودی هایشان هم معتقدند که افزایش دستمزد باید به دلار حساب شود (۳ )ولی هر چه به زمان اعلام افزایش حقوق ها نزدیک تر میشویم، می بینیم که سناریوها عوض میشوند و تیتر میشود: بازار داغ گمانهزنی دستمزدی؛ افزایش ۷۰ هزار تومانی مزد ۹۱ قوت گرفت!(۴ ) اما حرف آخر را چند روز پیش اعلام کردند: افزایش ۱۰ درصدی حقوق کارمندان (۴ ) و بدین ترتیب جامعه کارگری را آماده می کنند که زیاد امیدوار نباشد.
در واقعیت امر، افزایش دستمزدها بین ده تا بیست در صد در نوسان است. (۵ ) همه تحلیل ها نشان می دهند که سرعت تورم، تعیین خط فقر در ایران را با مشکل روبرو کرده است! (۶ ) اگر در ۱۹ مهر ۱۳۸۷، سایت تابناک بر طبق گزارش رسمی دولتی نوشت که تورم ایران در خاورمیانه، دارای مقام اول است.(۷ ) و در همان زمان سردمداران حکومتی با بوق و کرنا جزئيات ۲۱۸ ميليارد دلار سرمايهگذاری توسط هشت قدرت اول اقتصاد جهان در ايران را اعلام می کردند. (۸ ) ولی اگر بخواهیم یک مقایسه ساده انجام بدهیم نه آن سرمایه گذاریها امروز وجود دارد و تورم را باید در سطح جهان نگاه کرد و نه منطقه. امروز کارگزاران دولتی توپ را بطور ناشیانه و خنده داری به زمین کارگران می اندازند و وزیر اقتصاد شان از زبان آنان می گوید: کارگران در تعیین مزد خود آزادند. مدافع تثبیت دستمزدها نیستم (۹)
چه بیشرمانه! تنها روسای کمپانی های چند ملیتی و بانک ها و بخشی از متخصصین در حرفه های مهم هستند که می توانند بگویند حق اجرتشان چقدر است، نه کارگران! این در شرایطی است که در آمد نفت در این چند سال گذشته برابر با پنجاه سال گذشته بوده ولی این درآمد در کجا و برای که خرج شده است، معمایی است که باید حل آنرا به آینده موکول کرد؟
هر سال با اعلام: «آغاز مذاکرات افزایش دستمزد کارگران/ لزوم هماهنگی دستمزدها با نرخ تورم»، (۱۰ )به روش های کهنه و پوسیده، می خواهند بگویند که هم به دستمزد فکر می کنند و هم به نرخ تورم! ولی وجدان بیدار جامعه کارگری با تمام شرایط سختی که بر او تحمیل میشود تا کنون نگذاشته است این طنز در درون جامعه، لباس واقعی به تن کند. سال هاست که حنای دولتمردان دیگر در پیش کارگران و دیگر زحمتکشان رنگی ندارد! دستگیری صدها نفر از کارگران در قبل از شروع برنامه اول ماه می سال هشتاد و هشت، دلیل آشکاری بر آگاهی آنان و عدم اعتمادشان به جمهوری اسلامی است. (۱۱)
بد نیست که برای شناخت از سطح مبارزات و میزان مطالبات کارگران ایران، در این باره از زبان خود کارگران آگاه بشنویم و به بند ۲ از خواستههای آنان در قطعنامه ای که به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی كارگر در سال ۱۳۸۸ صادر کرده اند، نگاهی بیاندازیم:
" بند ۲- ماحداقل دستمزد تصويب شده ازسوی شورای عالي كار را تحميل مرگ تدريجي برميليون ها خانواده كارگری می دانيم و مصرانه خواهان افزايش فوری حداقل دستمزدها براساس اعلام نظرخود كارگران ازطريق نمايندگان واقعی و تشكل های مستقل كارگری هستيم. " (۱۲ )
در پایان باید بگویم که سپاه پاسداران در فعل و انفعالات و بند و بست های درون حاکمیت، شاید توان انتخاب کردن نمایندگان مجلس و اعلام دستمزدها را داشته باشد و شاید هم سرکوب عنان گسیخته و گروگانگیری فعالین آگاه کارگری را در برنامه خود داشته باشد و در کوتاه مدت بتواند مانعی درادامه سازماندهی نهادهای واقعی کارگری، تشکیل سندیکای مستقل و آزاد کارگری و مبارزات کارگران ایجاد کنند، ولی همانگونه که جنبش طبقاتی و جهانی میلیون ها انسان به مبارزه و راه خوبش ادامه میدهد، ما هم به عنوان عناصر و مجامع متعلق به این جنبش، باید بتوانیم بدور از شعارهای پوچ و بدون هیاهوی، برای عملی ساختن مطالبات حداقلی و دستمزد متناسب طبقه کارگر ، کوشش کنیم و وعده های دروغین سپاه را که کارگران را با حرف می پروراند و در باغ سبز دروغین با آنان نشان میدهد، افشا کنیم و مباحثات را در راستای رسیدن به آسایش و آرامش زندگی انسانی و تأمین شغلی به پیش ببریم.
اگر کاندیداهای نمایندگی مجلس در مبارزات به اصطلاح انتخاباتی خود، مشکل سیاست در ایران را در فرهنگ میبینند و می خواهند مشکلات اقتصادی را در حوزه مسائل فرهنگی نشان بدهند، ما باید نشان دهیم که فرهنگ غالب چیزی جز بازتاب سیاست های اقتصادی نیست.
و شاید این کاندیداها درست می گویند چرا که در تمام شئون اجتماعی ایران، امروز فرهنگ فسادی که سپاه و سایر سود برندگان برمناسبات جامعه تحمیل نموده اند، نمایان است .
مسئله اصلی در این میان باید گفت درگیری بر سر دستمزدهاست، مسئله دستمزدها برای هر جنبش عدالتخواهانه مسئله مرکزی است. به بیان دیگر: دلیل ثروتمند شدن یک اقلیت این است که اکثریتی عظیم برای آن ها کار می کند. این است مسئله اصلی برنامه تمام تشکلات مستقل کارگری ایران است.
مسلم است که جنبش کارگری ما خواستار تقسیم عادلانه ثروت و کار شایسته، خواستار برابری زن و مرد در کار هست، چه در میدان کار و چه در عرصه اجتماع، این جامعه در هر خیزش و جنبشی فرهنگ انسانی را فریاد میزند!
شاید ریاضت اقتصادی نسخه صندوق بینالمللی پول برای جوامع اروپایی و امریکای باشد ولی اعتراضات و اعتصابات میلیونی در شرق بخصوص چین و هند در این دوره نوید نوع دیگری از مبارزات را میدهد.
راستی آیا کارگران و زحمتکشان و روشنفکران ایران سودی در شرکت در این انتخابات دارند؟ آیا باز هم کسی هست که دل به صندوقهای جادویی انتخابات مجلس سپرده باشد؟ آیا در این شرایط میتوان به افزایش دستمزد متناسب با زندگی شرفتمندانه برای ميلیونها انسان مزدبگیر امید داشت؟
مهدی کوهستانی
اسفند ۹۰
ــــــــــــــــــــــ
(۱)http://www.khabaronline.ir/detail/199759/
(۲)http://www.youtube.com/watch?v=UouCS5j275A
(۳)http://www.ferz.ir/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html
(۴)احتمال افزایش ۲ برابری دستمزد کارگری سال ۹۱ بازارکار - مهر نوشت:
با آغاز فصل مذاکرات و چانه زنی های کارگری و کارفرمایی برای تعیین حداقل دستمزد ۹۱ کارگران و افزایش سه درصدی نرخ تورم در تابستان امسال؛ احتمال تعیین حداقل مزد متفاوت از امسال تا دو برابر افزایش دور از انتظار نیست...... http://www.khabaronline.ir/detail/185154/
به گزارش خبرنگار مهر، با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال رفته رفته بازار گمانه زنی ها و پیشنهادات مختلف برای تعیین حداقل دستمزد سال آینده کارگران داغ می شود.
http://www.aftabir.com/news/view/2012/feb/15/c2_1329285936.php/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%DB%B7%DB%B0-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B2%D8%AF-%DB%B9%DB%B1-%D9%82%D9%88%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA
(۵) موج قانون : در تاریخ: ۲۴ بهمن ۱۳۹۰
معاون بودجه معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری از افزایش بیش از ۱۰ درصدی پرداختی کارکنان دولت در سال ۹۱ نسبت به سال جاری براساس لایحه بودجه سال آینده کل کشور خبر داد.
http://mojeghanoon.com/1390/11/24/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-10-%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF%DB%8C-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-91/
(۶)http://www.voanews.com/persian/news/iran/IranPoverty-2012-02-09-139032789.html
(۷)تورم ايران اول خاورميانه، چهارم جهان http://www.tabnak.ir/pages/?cid=20879
(۸)http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8610290082
(۹)http://www.khabaronline.ir/detail/139161/economy/market
(۱۰)به گزارش خبرنگار مهر، تا دو - سه هفته آینده سرنوشت درصد افزایش حداقل دستمزد سال آینده میلیونها کارگر و مشمول قانون کار مشخص و از سوی شورای عالی کار تصویب و ابلاغ خواهد شد.
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1540148
(۱۱)http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=183&Itemid=9
(۱۲)http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=160&Itemid=10
جمعه، تحريم بزرگ!
علی کشتگر
همه احزاب و گرايشهای سياسی ايرانيان از جريانات چپ، راست و ميانه، از جمهوریخواه، اصلاحطلب و مشروطهطلب تا احزاب و سازمانهای مبارز کردستان ايران در اين تحريم، چه در مضمون و چه در شکل آن که اعتصاب خانگی است همراه شدهاند. هيچگاه در تاريخ ۳۳ سالهی جمهوری اسلامی شاهد چنين همبستگی وسيعی برای يک اقدام همگانی عليه استبداد نبودهايم!ويژه خبرنامه گويا
نخستين پادشاهی که به دشمنی با پارلمان برخواست و خواستار عدم مداخله نمايندگان مردم در سياست شد، چارلز اول پادشاه انگستان بود. اوسرانجام جان خود را بر سر اين سودا گذاشت و نامش به عنوان تنها پادشاه انگليس که به خاطر دشمنی با پارلمان اعدام شد( در ميانه سده هفدهم) ثبت گرديد.
يکصد سال پيش نيز محمدعليشاه قاجاراستقلال مجلس نوبنياد ايران را برنتافت. به فرمان او مجلس به توپ بسته شد، برخی از نمايندگان اعدام شدند و گروهی نيز از مهلکه جان سالم به در بردند تا به قيام ملی عليه سلطنت مطلقه محمدعليشاه بپيوندند.
قيام حماسی ايرانيان بويژه مردم تبريز و لرستان سرانجام ديکتاتور را وادار به فرار کرد و تهران به دست مشروطه خواهان تسخير شد. اعدام شيخ فضل اله نوری مجتهدی که همدست اراذل و اوباش شاه عليه مشروطه خواهان بود، و دين را به ابزار دشمنی با آزاديخواهان تبديل کرده بود، نشانه خشم مردمی بود که از همدستی سلطنت مطلقه و روحانيت دين فروش به ستوه آمده بودند.
شگفتا که امروز يک قرن پس از انقلاب مشروطه خامنه ای به دنبال احيای سلطنت مشروعه و مجلس مشروعه است. انگارروح شيخ فضل اله در جسم او حلول کرده است. مجلسی که به قول رئيس الوزراء محمد عليشاه، اعليحضرت آن را مرحمت می کنند بشرط آن که در سياست وارد نشود.
مجلسی از قداره بندان و اوباشان به جای نمايندگان راستين مردم، مجلسی به دور از هر گونه دغدغه حقوق و منافع ملت و گوش به فرمان اعليحضرت.
حکومت امروز خامنه ای آلياژی است ازاستبداد مطلقه محمد عليشاه قاجار و افکار ارتجاعی شيخ فضل اله نوری. آلياژی که مقاومت آن در برابر فشارها و اعتراضات مردم از سلطان های مطلق العنان گذشته بيشتر است. خامنه ای مثل يک اشغالگر که از تبار مردم اين سرزمين نباشد عمل می کند. گويی نمی داند که اين ملت بيش از قرنی است برای همان چيزهايی با دل و جان پا به ميدان نبرد عليه استبداد و ستم گذاشته است که او با آنها از بيخ و بن بيگانه است.
بيش از يک قرن است که ايرانيان به دنبال دو گوهر ناياب در سرزمين خود هستند:
- آزادی، که تجسم آن را ايرانيان در انتخابات آزاد و برپايی مجلسی از نمايندگان واقعی ملت و در بالندگی روزنامه ها و رسانه های حقيقت گو و حقيقت جو، جستجو می کنند.
- عدالت خانه، نهادی که داد مردم را از بيداد گران و ستمگران بستاند و بر صندلی های آن داورانی تکيه زنند که بدون ترس از خداوندان زروزور پاسدار حق و عدالت باشند.
امروز بيش از صدسال پس از انقلاب مشروطه، بيش از پنجاه سال بعد از نهضت ملی و۳۳ سال پس از انقلاب بهمن، درست همين خواسته های عادلانه ملت ايران است که آماج اصلی کينه های علی خامنه ای قرار دارند.
به زندانيان سياسی و حصر شدگان جنبش سبز بنگريد، به هزاران تبعيدی دوراز وطن بنگريد، به جان باختگان جنبش دموکراسی خواهی ايران از انقلاب تا به امروز بينديشيد، به همه آنهايی که در ايران مورد خشم و نفرت دستگاه جبار حکومت خامنه ای قرار دارند نظر افکنيد تا ببينيد که گناه همه آنها دفاع از همين خواسته های ديرينه و آرزوهای هميشگی ايرانيان است.
و حالا به حلقه کوچک "خودی ها" که گماشتگان و ماموران درجه اول و مورد اعتماد خامنه ای را تشکيل می دهند بنگريد تا ببينيد که همه آنها در دشمنی با فضايل ملی و معنوی ايرانيان صاحب مدال اند.
جعفری، طائب، نقدی، مصباح يزدی، رادان، جنتی، مقدم، برادران لاريجانی، محسنی اژه ای، حجازی، سعيد مرتضوی، احمدی نژاد، دری نجف آبادی، پورمحمدی، احمد خاتمی، حسين شريعتمداری...همگی در حق کشی، دين فروشی، دزدی، فساد و تجاوز به شرافت ايرانيان صاحب کارنامه اند، همگی هويت خود را در دشمنی با خواسته های مردم و سرسپردگی به استبداد کسب کرده اند. اين حاکميت به سرکردگی خامنه ای عصاره رذالت های همه انواع ديکتاتوری ها و خودکامگی های تاريخ ايران است. و طبيعی است که با انتخابات آزاد و مجلس ملی، مجلسی که محصول رای و اراده آزاد ملت و در نتيجه تجلی فضايل ايرانيان است، نمی تواند دمساز باشد.
مجلسی که قرار است در روز جمعه ۱۲ اسفند ماه از دل صندوق های خالی انتخابات فرمايشی شکل بگيرد مجلس اراذل و اوباش است، مجلس قاتلان آزادی و آزادگی است. مجلس دزدان و خائنان به ايران و ايرانی است. مجلسی است برون آمده از دل کودتای خونين ۲۲ خرداد ۸۸، هرگونه شرکت در اين نمايش ضد آزادی يا از سر خيانت است و يا جهالت.
مردمی که در گشودن دريچه ای به سوی آزادی در دوم خرداد ۷۶ و ۲۲ خرداد ۸۸ با هجوم ميليونی به سوی صندوق های آرا به استبداد و نماينده مدعی آن نه گفتند اين بار نيز در روز جمعه هوشيارانه عمل خواهند کرد؟
گزافه نيست اگر بگوئيم مردم در همه فرصت های گذشته با هوشياری و همبستگی خواسته ها و آرزوهای خود را به بهترين وجهی ابراز کرده اند.
همه احزاب و گرايش های سياسی ايرانيان از جريانات چپ، راست و ميانه، از جمهوريخواه، اصلاح طلب و مشروطه طلب تا احزاب و سازمانهای مبارزکردستان ايران در اين تحريم، چه در مضمون و چه در شکل آن که اعتصاب خانگی است همراه شده اند. هيچ گاه در تاريخ ۳۳ ساله جمهوری اسلامی شاهد چنين همبستگی وسيعی برای يک اقدام همگانی عليه استبداد نبوده ايم.
ماندن در خانه يعنی همبستگی با زندانيان و همراهان جنبش سبز،
ماندن در خانه يعنی به تماشا گذاشتن انزوای استبداد در انظار جهانيان.
ماندن در خانه يعنی نقش برآب کردن نمايشی که اهانت به مردم ايران است،
ماندن در خانه يعنی همبستگی ملی در برابر استبداد!
اين همبستگی می تواند سرآغاز دوره جديدی در شکوفائی و پويش جنبش ملی دموکراسی خواهی عليه استبداد باشد.
چهارشنبه ۱۰ اسفندماه ۱۳۹۰
علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr
نخستين پادشاهی که به دشمنی با پارلمان برخواست و خواستار عدم مداخله نمايندگان مردم در سياست شد، چارلز اول پادشاه انگستان بود. اوسرانجام جان خود را بر سر اين سودا گذاشت و نامش به عنوان تنها پادشاه انگليس که به خاطر دشمنی با پارلمان اعدام شد( در ميانه سده هفدهم) ثبت گرديد.
يکصد سال پيش نيز محمدعليشاه قاجاراستقلال مجلس نوبنياد ايران را برنتافت. به فرمان او مجلس به توپ بسته شد، برخی از نمايندگان اعدام شدند و گروهی نيز از مهلکه جان سالم به در بردند تا به قيام ملی عليه سلطنت مطلقه محمدعليشاه بپيوندند.
قيام حماسی ايرانيان بويژه مردم تبريز و لرستان سرانجام ديکتاتور را وادار به فرار کرد و تهران به دست مشروطه خواهان تسخير شد. اعدام شيخ فضل اله نوری مجتهدی که همدست اراذل و اوباش شاه عليه مشروطه خواهان بود، و دين را به ابزار دشمنی با آزاديخواهان تبديل کرده بود، نشانه خشم مردمی بود که از همدستی سلطنت مطلقه و روحانيت دين فروش به ستوه آمده بودند.
شگفتا که امروز يک قرن پس از انقلاب مشروطه خامنه ای به دنبال احيای سلطنت مشروعه و مجلس مشروعه است. انگارروح شيخ فضل اله در جسم او حلول کرده است. مجلسی که به قول رئيس الوزراء محمد عليشاه، اعليحضرت آن را مرحمت می کنند بشرط آن که در سياست وارد نشود.
مجلسی از قداره بندان و اوباشان به جای نمايندگان راستين مردم، مجلسی به دور از هر گونه دغدغه حقوق و منافع ملت و گوش به فرمان اعليحضرت.
حکومت امروز خامنه ای آلياژی است ازاستبداد مطلقه محمد عليشاه قاجار و افکار ارتجاعی شيخ فضل اله نوری. آلياژی که مقاومت آن در برابر فشارها و اعتراضات مردم از سلطان های مطلق العنان گذشته بيشتر است. خامنه ای مثل يک اشغالگر که از تبار مردم اين سرزمين نباشد عمل می کند. گويی نمی داند که اين ملت بيش از قرنی است برای همان چيزهايی با دل و جان پا به ميدان نبرد عليه استبداد و ستم گذاشته است که او با آنها از بيخ و بن بيگانه است.
بيش از يک قرن است که ايرانيان به دنبال دو گوهر ناياب در سرزمين خود هستند:
- آزادی، که تجسم آن را ايرانيان در انتخابات آزاد و برپايی مجلسی از نمايندگان واقعی ملت و در بالندگی روزنامه ها و رسانه های حقيقت گو و حقيقت جو، جستجو می کنند.
- عدالت خانه، نهادی که داد مردم را از بيداد گران و ستمگران بستاند و بر صندلی های آن داورانی تکيه زنند که بدون ترس از خداوندان زروزور پاسدار حق و عدالت باشند.
امروز بيش از صدسال پس از انقلاب مشروطه، بيش از پنجاه سال بعد از نهضت ملی و۳۳ سال پس از انقلاب بهمن، درست همين خواسته های عادلانه ملت ايران است که آماج اصلی کينه های علی خامنه ای قرار دارند.
به زندانيان سياسی و حصر شدگان جنبش سبز بنگريد، به هزاران تبعيدی دوراز وطن بنگريد، به جان باختگان جنبش دموکراسی خواهی ايران از انقلاب تا به امروز بينديشيد، به همه آنهايی که در ايران مورد خشم و نفرت دستگاه جبار حکومت خامنه ای قرار دارند نظر افکنيد تا ببينيد که گناه همه آنها دفاع از همين خواسته های ديرينه و آرزوهای هميشگی ايرانيان است.
و حالا به حلقه کوچک "خودی ها" که گماشتگان و ماموران درجه اول و مورد اعتماد خامنه ای را تشکيل می دهند بنگريد تا ببينيد که همه آنها در دشمنی با فضايل ملی و معنوی ايرانيان صاحب مدال اند.
جعفری، طائب، نقدی، مصباح يزدی، رادان، جنتی، مقدم، برادران لاريجانی، محسنی اژه ای، حجازی، سعيد مرتضوی، احمدی نژاد، دری نجف آبادی، پورمحمدی، احمد خاتمی، حسين شريعتمداری...همگی در حق کشی، دين فروشی، دزدی، فساد و تجاوز به شرافت ايرانيان صاحب کارنامه اند، همگی هويت خود را در دشمنی با خواسته های مردم و سرسپردگی به استبداد کسب کرده اند. اين حاکميت به سرکردگی خامنه ای عصاره رذالت های همه انواع ديکتاتوری ها و خودکامگی های تاريخ ايران است. و طبيعی است که با انتخابات آزاد و مجلس ملی، مجلسی که محصول رای و اراده آزاد ملت و در نتيجه تجلی فضايل ايرانيان است، نمی تواند دمساز باشد.
مجلسی که قرار است در روز جمعه ۱۲ اسفند ماه از دل صندوق های خالی انتخابات فرمايشی شکل بگيرد مجلس اراذل و اوباش است، مجلس قاتلان آزادی و آزادگی است. مجلس دزدان و خائنان به ايران و ايرانی است. مجلسی است برون آمده از دل کودتای خونين ۲۲ خرداد ۸۸، هرگونه شرکت در اين نمايش ضد آزادی يا از سر خيانت است و يا جهالت.
مردمی که در گشودن دريچه ای به سوی آزادی در دوم خرداد ۷۶ و ۲۲ خرداد ۸۸ با هجوم ميليونی به سوی صندوق های آرا به استبداد و نماينده مدعی آن نه گفتند اين بار نيز در روز جمعه هوشيارانه عمل خواهند کرد؟
گزافه نيست اگر بگوئيم مردم در همه فرصت های گذشته با هوشياری و همبستگی خواسته ها و آرزوهای خود را به بهترين وجهی ابراز کرده اند.
همه احزاب و گرايش های سياسی ايرانيان از جريانات چپ، راست و ميانه، از جمهوريخواه، اصلاح طلب و مشروطه طلب تا احزاب و سازمانهای مبارزکردستان ايران در اين تحريم، چه در مضمون و چه در شکل آن که اعتصاب خانگی است همراه شده اند. هيچ گاه در تاريخ ۳۳ ساله جمهوری اسلامی شاهد چنين همبستگی وسيعی برای يک اقدام همگانی عليه استبداد نبوده ايم.
ماندن در خانه يعنی همبستگی با زندانيان و همراهان جنبش سبز،
ماندن در خانه يعنی به تماشا گذاشتن انزوای استبداد در انظار جهانيان.
ماندن در خانه يعنی نقش برآب کردن نمايشی که اهانت به مردم ايران است،
ماندن در خانه يعنی همبستگی ملی در برابر استبداد!
اين همبستگی می تواند سرآغاز دوره جديدی در شکوفائی و پويش جنبش ملی دموکراسی خواهی عليه استبداد باشد.
چهارشنبه ۱۰ اسفندماه ۱۳۹۰
علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr
راهبردها و کاربردها
ابوالحسن بنیصدر
همگانی شدن جنبش در گرو اين است که حقوقی هدف بگردند که همگان، بنابر فطرت خويش، از آن برخوردارند و بايد برخوردار شوند. در نتيجه، از حقوق ملی و حقوق يکايک شرکتکنندگان در جنبش، بدون تبعيض بايد دفاع گردد. مرزهای "عقيدتی" و "تمايل سياسی" و دستهای نبايد سبب دفاع تبعيضآميز از قربانيان سرکوب رژيم بگرددپاسخ به پرسشهای ايرانيان از ابولحسن بنی صدر
تفاوت دو نسل در تعريف آزادی و استقلال
جناب آقای بنی صدر مصاحبه حاضر را ميخواهم با اشاره به اختلاف روحيات قسمتی از نسل جوان امروز ايران و نه تمام آنها با شما آغاز کنم. من و عده ای از آنهايی که ميشناسم عادت کرده ايم به زندگی کولی وار. اينکه به نوازنده های کنار خيابان گوش بدهيم. اينکه شعر را فوری بنويسيم. اينکه فيلم را زيرزمينی بسازيم. اينکه درخوانش متون ادبی خود ياد سوگ سودابه هم باشيم. با خودمان فکر کنيم که چه شد که رستم دستان نيرنگ زد به سهراب جوان و بازی را هم برد و هم باخت. در عقايد سياسی مان بيرحمانه پدرکشی ميکنيم. اگر چپيم چپ های قديم برای ما اعتبار ندارند و اگر راستيم راست های قديم به همان اندازه بی اعتبارند. اين حرف ها به مثابه انتقاد از هم نسلان خودم نيست بلکه بنده خود به اين گونه تفکر علاقه مند و گاهی حتی به آن مفتخرم. اين حرف ها از سر توضيح است که بدانيد با که حرف ميزنيد. آقای بنی صدر شما با آدم هايی حرف ميزنيد که به همه چيز مشکوکند. مشکوکيم به هر کسی که بگويد مساله امروز ملت ما مساله آزادی است و مصداق های آن را بيان نکند. برايش معلوم نباشد آزادی در حوزه انديشه چه محدوديت هايی را دارد. آيا حاضر است که در مدارس ايران معلم ها از مارکی دوساد و نوع تفکر او به بدن حرف بزنند. آيا برای او هم جنس گرايان ايرانی که گاه و بی گاه اعدام ميشوند مساله روز است؟ ميخواهم اين شک ها بر طرف شود. ميخواهم بدانم در مملکت من کدام راه آزادی را تبليغ ميکنيد. اينکه از هر دينی سر چهار راه ها بايستند و تبليغ کنند يا چون فرانسه همه بايد دربسته دينشان را فرياد بزنند. ميخواهم بدانم ابوالحسن بنی صدر حرفی دارد برای من که تازه باشد؟ جناب بنی صدر در اينکه قسمت زيادی از هم نسلان من ميدانند مفهوم آزادی و استقلال و حکومت مردمی چيست شکی ندارم. شما قرار نيست معلم باشيد برای آنها. در اينکه بسياری از آنها از افلاطون تا هابرماس را خوانده اند هم شکی ندارم. در اينکه نه به بنيان سلطنت دلخوشند و نه به حکومت ملاها هم شکی ندارم. ما در دو نقطه دچار کمبوديم. يکی اينکه بايد بدانيم در ميدان عمل اصلی يعنی خيابان در برابر نيروی ضد شورش بايد چه کرد و ميخواهم از شما هم بپرسم و مجموعه سئوالاتم را از همين جا آغاز ميکنم و ديگر اينکه چه تفاوت ماهوی ميان انديشه آزادی شما و ما وجود دارد و دليل فاصله عميق قسمتی از نسل من و شما چيست ؟
آقای بنی صدر!
۱- ميتوان گفت که از سال۱۹۹۰فکر بازگشت به انقلاب های بدون خشونت در اذهان مخالفين سياسی حکومت های خودکامه طنين دوباره ای انداخته است. شايد بشود گفت از منظر تاکتيک های مبارزه بدون خشونت و معطوف به نتيجه در مدتی معقول اولين کشور پيروز صربستان سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ باشد. عده ای جوان متاثر از مبارزات سنديکايی در لهستان و همگام با آموزش هايی از پارتيزان های يوگوسلاوی سابق توانستند ميلوسويچ را که در وحشی گری و کشتار مانندی در اروپای شرقی آن سال ها نداشت به زمين بزنند. مدل و الگوی مبارزاتی آنها تشکيل شبکه های خيابانی و مردمی از طريق ايجاد همدلی و اتحاد ميان مردم و کشاندن تمام مردم در يک روز خاص و مناسب به خيابان و توانايی نگهداری جمعيت به طور مداوم در خيابان تا حصول به پيروزی بود. اين الگو در اوکراين و گرجستان و اخيرا در مصر به پيروزی رسيد. در بلاروس و ايران و الجزاير از حرکت باز ماند. سئوال نگارنده بيشتر معطوف به چگونگی عملکرد اين عده برای به انجام رساندن يک فراخوان عمومی و متعاقب آن نگهداری عموم مردم در ميان خيابان است. صرف نظر از اميد و خواست تغيير تمام عيار برای مبارزه بدون خشونت و پايداری نياز به تاکتيک هايی هم هست. که به نظر ميرسد در ميان ايرانيان وجود نداشته است. طبق مستندات موجود و گزارش های فراوان و بيان آشکار فعالين سياسی مصری، جوان هايی که نقش هماهنگ کننده و حتی سخنگو را در تحولات مصر ايفا کردند، مدتی توسط انقلابيون سابق صربستان مانند جوانان اتپور و ايوان ماروويچ آموزش ديده بودند. به نظر شما تاکتيک های خيابانی مناسب با شرايط ايران چيست و ديگر اينکه اين خلا آموزش را چطور ميتوان از ميان برداشت؟
❊ پاسخ به پرسش اول:
۱ – توجه شما را به اين واقعيت جلب می کنم که انقلاب با شرکت جمهور مردم را مردم ايران آغاز کردند. آن زمان، وسائل ارتباط جمعی موجود در اين زمان نبودند. باوجود اين، جمهور مردم به حرکت درآمدند و گل را بر گلوله پيروز کردند. چرا آن جنبش پيروز شد و جنبش سال ۸۸ ناتمام ماند؟ آيا دليل آن اينست که تاکتيکهای خيابانی مناسب را اتخاذ نکردند؟
۱.۱. به يقين نه. زيرا تاکتيک يا کاربرد فرآورده استراتژی يا راهبرد است. بدون راهبرد، کاربرد به تصور نيز نمی آيد. چنانکه هرگاه هدف تغيير يک رژيم باشد، نمی توان همان روش را بکار برد که بکاراصلاح يک رژيم می آيد و به عکس. جنبش سال ۸۸ نمی توانست پيروز شود زيرا هدف حقوق يک ملت، از جمله حق حاکميت و تغيير منزلت ايرانی از «مطيع امر و نهی ولی امر» به شهروند حقوقمند، نبود. هدف ناممکنی بود که به مردم ممکن باورانده شده بود: اصلاح رژيم ولايت فقيه در جهت محدود کردن «رهبر» همان ناممکنی است که همچنان ممکن باورانده می شود. تنها سرکوب نبود که مردم را متقاعد کرد که رژيم ولايت مطلقه فقيه چنين اصلاحی را نمی پذيرد. بلکه نظام ولايت فقيه خود نيز ناممکن بودن چنين اصلاحی را تجربه کرد. نه تنها با گرفتن و محاکمه کردن بخشی از مديران رژيم و انحلال حزب ها و خانه نشين کردن ها، بلکه، مقابله آقای احمدی نژاد با آقای خامنه ای، آنهم نه بر سر محدود کردن «رهبر» که بر سر محدود کردن «رئيس جمهوری». اين نزاع، يکبار ديگر، اين واقعيت را شفاف، در برابر چشمهای عقول همگان قرارداد که اصلاح ممکن در يک سامانه بسته بامحوری که قدرت در آن متمرکز و بزرگ می شود، اصلاحی است که، بدان، بتوان مانع های تمرکز و بزرگ شدن قدرت در اين محور را از سرراه برداشت.
۱.۲. بدين قرار، هرگاه بنا بر، درس گرفتن از تجربه انقلاب ايران و درس گرفتن از جنبشهای مصر و تونس و پيشنهاد راه بردها و کاربردها باشد، نخست می بايد هدفی را پيشنهاد کرد: چون اصلاح رژيم در جهت مخالف تمرکز و بزرگ شدن قدرت در محور آن، محال است، به ضرورت هدف ديگری را می بايد پيشنهاد کرد: تغيير رژيم از راه بازيافتن استقلال و آزادی و حقوق ملی و حقوق انسان. چنين هدفی خود روش خويش نيز هست. توضيح اين که حق هم هدف و هم روش است. چنانکه آزادی خود روش خويش است. با زورمداری نمی توان استقلال و آزادی جست. با انديشه و عمل مستقل و آزاد است که آدمی مستقل و آزاد می شود. بنا بر اين،:
• راه برد - کاربرد اول اينست که داوطلبان ايفای نقش نيروی محرکه، رابطه با قدرت را با رابطه با استقلال و آزادی جانشين کنند. نخست خود را از اين دروغ بياسايند که گويا قدرت قابل توزيع است. قدرت فرآورده رابطه قوا است، بنا براين، قابل توزيع نيست. چون چنين است، پس معنای انحلال ولايت مطلقه فقيه اين نيست که هر ايرانی خود را صاحب ولايت مطلقه بپندارد و گمان برد که استقلال و آزادی قدرت (= زور) است که اينک می پندارد از آن او گشته است. يک دليل از دلايل بازسازی استبداد، بعد از هر جنبش پيروز، همين همگانی شدن خود شاه يا رهبر قدرتمدار انگاری و تنظيم رابطه با يکديگر بر پايه آمر و مأمور گشتن است.
چون نوشته ايد که پاسخها به پرسشهای شما، بسا بکار بخشی از جوانان ايران می آيد که تعريفی از استقلال و آزادی در ذهن دارند، پس بجاست که نخست تعريفی از تعريفهای استقلال و آزادی را که ملموس تر و تجربه کردنی تر است، باز نويسم:
خالی شدن از زور که تنها محدود کننده در هستی متعين است، عقل آدمی را از حدها و مرزها رها می کند. به ديگر سخن، وقتی انسان استقلال دارد که در مقام تصميم، از هر محدود کننده ای رها باشد. يعنی در تصميم گيری او، قدرت ( = زور) حضور نداشته باشد. باز وقتی انسان آزاد است که در گزينش نوع تصميم او، قدرت ( = زور) غايب باشد. بدين سان، کسی که می پندارد وقتی مستقل و آزاد است که قدرت داشته باشد و هرکار خواست بکند، يعنی فرق توانائی را از قدرت ( = زور) ندانست، او نه استقلال دارد و نه آزاد است. از اين رو، هر انسانی می بايد مراقب محدود کننده ها، از جمله محدود کننده های زير باشد:
• چون هدف استقلال و آزادی – دست کم در همين تعريف – می شود، پس راهبرد - کاربرد دوم، استقلال جستن از سه محدود کننده مهم است: اول، رژيم و دوم قدرت خارجی و سوم زور پرستهای وابسته به قدرهای خارجی و يا رژيم. چنين استقلالی، پهنای آزادی انسان و جامعه ملی را بی کران می کند.
• راهبرد - کاربرد سوم و مهم تر، انديشه های راهنما است. زيرا دارندگان انديشه های راهنما گمان می برند طرز فکر و مرام و باور برای اينست که آدمی خود را در ضديت با ديگری تعريف کند. ويژگی بيان استقلال و آزادی اينست که تضاد را اصل راهنمای پندار و گفتار و کردار آدمی نمی کند. دارنده چنين انديشه راهنمائی خود را ضد زورپرستان تعريف نمی کند. بلکه راست راه رشد را در پيش می گيرد و فراخوان مداوم همگان است به اين راه.
و برای اين که انديشه های راهنما انسانها را در حصارهای بلند زندانی و آنها را ضد يکديگر نسازند، مبارزه با سانسورها ضرور و برقرار کردن جريان آزاد انديشه ها، از آن هم ضرورتر است. در اين جا، به جوانان اين مهم را خاطر نشان می کنم که برای اين که آدمی عزت خويش را از راه ضديت با اين يا آن دين يا مرام، از دست ندهد، انديشه راهنمای او می بايد بيان استقلال و آزادی باشد. چراکه از ويژگی های بيان های قدرت اينست که دارنده خود را ناگزير می کند خود را در ضديت با طرز فکر ديگری، تعريف کند. پس هرگاه جوانان انديشه های راهنمائی را در سر دارند که ميان آنها مرز پديد می آورند و آگاه يا ناخودآگاه، وادارشان می کنند خود را در ضديت با طرز فکر ديگری تعريف کنند، ترديد نبايد داشته باشند که انديشه های راهنمای آنها اين و آن بيان قدرت هستند. آيا بايد طرز فکرهای خود را رها کنند و به بيان استقلال و آزادی بگروند که، برای مثال، من پيشنهاد می کنم؟ روش مستقيم وجود دارد و آن نقد انديشه راهنمای خويش است. هرکس می بايد بداند که هر بيان قدرتی، به ضرورت، تناقض ها در بردارد. پس، به نقد، می توان تناقض ها را رفع کرد و بيان استقلال و آزادی را بازجست. هرگاه، همگان با باورهای خود چنين کنند، بيان های استقلال و آزادی، مرزها را از ميان انسانها برخواهند داشت و به يمن جريان آزاد انديشه ها، به يکديگر نقد می شوند و با يکديگر، توحيد می جويند.
• راهبرد -کاربرد چهارم گذشته است: ماندن در گذشته، ويران شدن است. چشم پوشيدن از گذشته محال است. دست کم بدين خاطر که بخش بزرگی از هويت انسان را تشکيل می دهد. اين قول که پرداختن به گذشته را به تاريخ دانان بگذاريم نيز دروغ آشکاری است. چرا که هيچ انسانی نمی تواند بدون گذشته، فعاليت حال و آينده خود را سازمان و سامان بدهد. پس هرکس می بايد بداند فرآورده کدام گذشته است. ناديده گرفتن گذشته نيز خود فريبی است. از جمله، به اين دليل که همان گذشته حال و آينده می شود. برای مثال، انقلاب مشروطيت را کودتای رضاخانی، تجربه ای نيمه تمام گرداند. ناديده گرفتن اين گذشته سبب شد که همان عوامل، در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ شرکت کنند و نهضت ملی ايران را عقيم گردانند. و باز، ناديده گرفتن گذشته، سبب شد که همان عوامل، اين بار در ويرانگری بزرگ تری شرکت کنند: گروگان گيری و برانگيختن رژيم صدام بر حمله به ايران و کودتای ملاتاريا در خرداد ۶۰ و ادامه جنگ و...
پس جوان می بايد بهوش باشد و در دام گذشته نيفتد و نماند. بر او است که بداند گذشته را می بايد نقد کرد. نقد گذشته وقتی انديشه راهنما بيان استقلال و آزادی است، سبب می شود که
الف – گذشته بسان سرمايه بکار ساختن و حال و آينده بيايد و
ب – گذشته بازسازی نشود، يعنی استبداد تاريخی ايران، يکبار برای هميشه، جای به جمهوری، بمثابه ولايت جمهور مردم بسپارد. بدين قرار، عناصری که در ساختن استبداد شرکت داشته اند، وقتی می توانند در جنبش شرکت کنند که نقد و، به نقد، شفاف شوند و هيچگاه موقعيتی که به آنها امکان دهد يکبار ديگر در بازسازی استبداد شرکت کنند، داده نشود.
• راهبرد - کاربرد پنجم، آزاد شدن از محدود کننده ايست که صورت است. بطور مرتب در باره منطق صوری که روش فريب است، می نويسم و می گويم. در حقيقت، هيچ فريبنده تر از صورت نيست. از علامتهای بارز قدرتمداری عقل، يکی به صورت بسنده کردن و از محتوی غافل شدن است. عقلی که به صورت محدود می شود، از قدرت فرمان می برد و از استقلال و آزادی خويش غافل می ماند. مردمی که صورت و ظاهر را می بينند و محتوی را نه می بينند و نه می خواهند ببينند، آسان فريب قدرتمدارها را می خورند و اگر هم به خود بيايند، وقتی است که ديگر کار از کار گذشته است. از انقلاب بدين سو، در مقاطع تعيين کننده ای، صورتها جامعه ما را از محتواهاغافل کرده اند: گروگانگيری که ضد استقلال بود بدين خاطر که به قدرت خارجی در سياست داخلی ما نقش روز مره می داد، عمل به اصل استقلال جلوه داده شد. سنجيدن شخص به حق، جای خود را به سنجيدن حق به شخص که آقای خمينی بود داد و درک از شخصيت او نيز در تصوری از صورت و ظاهر او فروکاسته شد. جنگ نعمت گشت و ولايت فقيه اسلام شد و... و «رأی من کو؟» شعار شد و امروز، می شنويم و می خوانيم که «داوری را به صندوق های رأی بايد واگذاشت». حال آنکه رأی دادن، بنا بر اين، صندوق رأی وسيله هستند. خود را که به وسيله محدود کنی، به اين صورت، از محتوی که حق حاکميت است، غافل گشته ای. در حقيقت، از وسيله نبايد شروع کرد، از حق بايد آغاز کرد. هرگاه استقرار ولايت جمهور مردم، بنا بر اين، شهروند صاحب حق رهبری در جمهوری گشتن هر ايرانی، استقرار بجويد، صندوق رأی برابر استقلال و آزادی هر ايرانی و حق او بر ولايت بر خود و بر کشور خويش، سازمان می يابد. غافل شدن از اين محتوی، بسا همان بلا را بر سر ايران می آورد که در نخستين همه پرسی و سپس تهيه قانون اساسی آورد و اينک دارد بر سر تونس و مصر می آورد. جوان نبايد هرگز از ياد ببرد که در منطق قدرت، الف - تصميم گيرنده قدرت و وسيله انسانها و هدف افزودن بر قدرت است.
ب - و در منطق استقلال و آزادی، تصميم گيرنده انسان مستقل و آزاد و حقوقمند و وسيله بنياد ها (از جمله انتخابات) و هدف رشد در استقلال و آزادی و بر ميزان عدالت اجتماعی است.
پس، هرگاه انسان حقوقمند و تصميم گيرنده نباشد، به ضرورت، قدرت تصميم گيرنده می شود و صندوق رأی وسيله ای می گردد که از آن، نام نامزد دلخواه قدرت بيرون می آيد.
• ششمين راه برد -کاربرد اخلاق و معنويت است. اخلاقی ترجمان استقلال و آزادی و ديگر حقوق انسان و حقوق جامعه ملی و حقوق جامعه جهانی و حقوق طبيعت و جانداران و معنويتی، بمثابه افق باز و بی کران که آدمی بدان درآيد و تا اين همانی با هستی هوشمند و خلاق، سير و صير کند. فقدان چنين اخلاقی، درجا، آدمی را گرفتار ضد اخلاق زور و زورمداری می کند. مدار پندار و گفتار و کردار او را می بندد و زور گفتن و زور شنيدن را روش روزمره او می گرداند. بدين سان، انسان برخوردار از اخلاق حقمداری و معنويت، خلاق و فرهنگ ساز می شود و انسان فاقد اين اخلاق و معنويت، ويران گر اخلاق و سازنده ضد اخلاق و توليد کننده نابسامانی ها و آسيبهای اجتماعی می گردد. جوان امروز، هرگاه بخواهد استقلال و آزادی خويش را بازيابد و فرهنگ ساز بگردد، بيش از هر زمان و هر نسل ديگری، نيازمند اخلاق و معنويت است. به يمن اين اخلاق و معنويت است که تن به تدنی تحمل حاکميت بندگان زور برخود، نمی دهد و می تواند جامعه مستقل و آزاد و رشد ياب را باز سازد و ايران را سر زمين آبادانی و دادگری بگرداند.
• راهبرد – کاربرد هفتم، بديل است. از درسها که انقلاب ايران و جنبشهای تونس و مصر می آموزند، بخصوص، بود و نبود بيان استقلال و آزادی و بود و نبود بديل هستند که، آشکارا در ديدگاه عقول درس آموز قرار می گيرند. هرگاه بديل بيرون از مردم شکل بگيرد و يا در درون مردم شکل بگيرد اما نماد هدف که جانشين کردن ولايت فقيه با ولايت جمهور مردم است، نباشد، بيشتر از محدود کننده، فلج کننده می گردد. همانطور که بديل درون رژيم عامل شکست جنبش شد، بديل وابسته به قدرت خارجی نيز، عامل ترس جامعه از جنبش و تن دادن به فعل پذيری و بی تفاوتی می گردد. و هرگاه، دست نشاندگان جمعی را بوجود بياورند و توجيه گر حمله نظامی به ايران شوند، يا حتی قصدشان از اين کار، بدست آوردن مشروعيتی باشد که دست نشاندگی از آنها ستانده است، جمع آنها نمونه ای بهتر از نمونه های عراق و افغانستان و ليبی نمی شود. از اين رو، در همان حال که جوانان می بايد فعالانه در پديد آوردن بديل ترجمان استقلال و آزادی و برداشتن واپسين مانع از سر راه استقرار جمهوری، شرکت می کنند، می بايد نسبت به سرسپردگی به بيگانه بيشترين حساسيت را نيز ، پيدا کنند.
• هشتمين راهبرد - کاربرد، اصل راهنما است. از آنجا که انديشه راهنما بر وفق يک اصل راهنما ساخته می شود و از آنجا که انديشه راهنما وقتی کاربرد لحظه به لحظه پيدا می کند که در يک اصل بازگو می شود، اصل راهنما هم راهبرد و هم کاربرد می شود: ثنويت اصلی است که، بر آن، بيانهای گوناگون قدرت ساخته شده اند و ساخته می شوند. در عوض، موازنه عدمی است که بيان استقلال و آزادی، بر آن، ساخته می شود و در همان حال، اين بيان در اين اصل بازگو می شود و انسان مستقل و آزاد، اين اصل را – که رها کننده آدمی از هر محدود کننده ايست – در انديشيدن و سخن گفتن و عمل کردن، بکار می برد.
بدان هدف (استقلال و آزادی و حقوقمندی ها) و بدين راه برد-کاربردها، جوانان می توانند خلاقيت خويش را بازيابند و کاربردهای تدارک کننده يک جنبش همگانی را ابداع کنند. هرگاه بخواهند تجربه خود را با آنها در ميان گذارم، کاربردهای زير را پيشنهاد می کنم:
- تشکيل هسته های کوچک از استعدادهائی که بی زحمت بتوانند با يکديگر همکاری کنند. تمرين راهبرد -کاربردهای بالا، تشکيل اين هسته ها را آسان می کند. اعضای هر هسته نخست راهبرد – کاربردهای بالا را تمرين می کنند و پس از آنکه عقلهای مستقل و آزاد آنها خلاق گشت، بمثابه نيروی محرکه تغيير، هريک در محيط مناسب خود، فعال می شوند. از آنجا که دستگاه سرکوب رژيم فعال است و زورمدار، در هسته هائی که بر اصل موازنه عدمی از انسانهای آزاد و مستقل تشکيل می شوند، نمی تواند نفوذ کند. اين هسته ها، در مرحله اول، نياز به ارتباط با يکديگر ندارند. رعايت هدف (استقلال و آزادی و حقوقمندی ها) و راهبردها - کاربردها، آنها را، در همان حال که همسو می کند، از گزند دستگاههای جاسوسی رژيم نيز در امان نگاه می دارد.
- اين سخن که جوانان ايران دانايانند، برفرض صحت، بسی شادی بخش است. اما بدون پيدا شدن وجدان همگانی، جنبش همگانی ممکن نمی شود. پس می بايد، «راديو بازار» بکار افتد. شما از آموزشها که جوانان مصری در صربستان ديده اند، سخن به ميان آورده ايد. هرگاه وسيله ارتباطی جمعی جديد را بتوان از سانسور رژيم رهاند، کارساز می شود. پس کار اول اينست که فن شناسان ايرانی به اين مهم که آزاد کردن فرستنده های تلويزيونی و راديوئی و انترنتی از سانسور رژيم است، بپردازند و مشکل را حل کنند. هستند فن شناسانی که به اين کار مشغولند. اما تا کار آنها به نتيجه قطعی بيانجامد، نمی توان دست روی دست گذاشت. هرجامعه ای، فنون گريز از سانسور ها را می شناسد. در دوران پيش از انقلاب، تحقيقی را انجام دادم در باره انواع سانسورها. اين تحقيق انتشار پيدا کرد و امکان داد که راه های گريز از سانسورها جسته آيند. همان کار را می بايد از سرگرفت. روش «دهان به گوش» يا «راديو بازار»، در دوران شاه و نيز در دورانی که ملاتاريا کودتای خزنده خود را به انجام می رساند، بس کار ساز شد. به ترتيبی که زورمداران با آنکه تمامی وسائل ارتباط جمعی را به انحصار خود درآورده بودند، شکست خوردند.
در اين جا، کاربرد بسيار مهمی را می بايد خاطر نشان کنم: راديو بازار کاربرد پيدا نمی کند مگر با عاقل و بالغ و حقوقمند شمردن يکايک ايرانيان و، در سطح جامعه، دوجريان آزاد اطلاعات و جريان آزاد انديشه ها را برقرار کردن. تجربه جنبش سال ۸۸ از دو نظر، می بايد درس بياموزد:
الف - از اين نظر که دو جريان اطلاعات و انديشه ها را نبايد محدود به حدی (برای مثال، دانشجويان) و يا مکانی (برای مثال، شمال شهر) کرد. حتی نمی بايد نظاميان و اداريان و روستائيان را مستثنی کرد. مردم را نادان و دنباله رو تصور کردن، محدود کردن دو جريان آزاد اطلاعات و انديشه ها و مانع شدن از غنی شدن وجدان همگانی و در نتيجه ناممکن گشتن جنبش همگانی و ادامه آن تا پيروزی است.
ب – از اين نظر که نيروی محرکه تغيير، به ماهی می ماند و نيازمند آبی است که مردم هستند. هرگاه جامعه آمادگی شرکت در جنبش همگانی را نداشته باشد، نيروهای محرکه بی حفاظ و سرکوب می شود. بهوش بايد بود و خود را قيم مردم نکرد و جانشين آنها نگرداند و عمل از راه مردم و با شرکت مردم را می بايد روش کار کرد.
در جنبش مردم از تقلب بزرگ در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بدين سو، اين نقص وجود داشت که همگان از محل و زمان اجتماع ها آگاه نمی شدند. علت بسنده کردن به وسيله اينترنتی و تلفن دستی و غافل شدن از راديو بازار و نيز برقرار نشدن دو جريان آزاد اطلاعات سطح جامعه ملی و غفلت از اين واقعيت بود که زمان و مکان می بايد در اختيار جنبش کنندگان باشد و همه محلها، خاستگاه جنبش و محل های بروز آن بگردند.
- همگانی شدن جنبش در گرو اينست که حقوقی هدف بگردند که همگان، بنابر فطرت خويش، از آن برخوردارند و بايد برخوردار شوند. در نتيجه، از حقوق ملی و حقوق يکايک شرکت کنندگان در جنبش، بدون تبعيض بايد دفاع گردد. مرزهای «عقيدتی» و «تمايل سياسی» و دسته ای نبايد سبب دفاع تبعض آميز از قربانيان سرکوب رژيم بگردد. اين راهبرد (حقوق انسان ذاتی او و مقدم بر طرز فکر و عمل او است) و کاربرد (دفاع عام از قربانيان سرکوب)، تجربه بس موفقی در دوران شاه و نيز در اين دوران است. هرگاه اين روش همگانی بگردد، دو اطمينان خاطر تعيين کننده را ببار می آورد: اطمينان خاطر از دفاع شدن، در صورت گرفتار گشتن و اطمينان خاطر از شناخته شدن حق اختلاف و کثرت آراء و عقايد، پس از پيروزی و بهنگام تأسيس دولت حقوقمدار.
- از آن خود کردن زمين و زمان کاربرد مهم ديگری است: در هرجا که جامعه ای تشکيل است، خواه در شهر و چه در روستا، زمين و زمان می بايد از آن جنبش کنندگان باشد. انقلاب ايران پيروز شد و هر جنبش همگانی پيروز می شود وقتی در سراسر کشور و خانه ها و کوچه ها و خيابانها، محل جنبش می شوند و زمان هر حرکت را جنبش کنندگان تعيين می کنند.
کاربردهای ديگر و تعيين اين و آن محل و اين و آن زمان را، جنبش کنندگان می بايد ابداع کنند.
۲- بنا بر آمارهای موجود تقريبا يک هشتم ايرانيان از فضای مجازی و اينترنت استفاده ميکنند ولی بسياری از آنها در تحولات حساس نگاهشان به تلويزيون های خبری صدای امريکا و بی بی سی معطوف ميشود. در نهايت در ميانه اعتراضات خيابانی چطور ميشود از اين رسانه های جمعی کمال استفاده را برد و چطور ميشود بيشترين ضربه را به مبارزات مردمی زد؟ نقش شما در اين ميان چيست؟ يکی از توصيه های اشتباهی که مرتب در صدای امريکا و بی بی سی در روز های پر التهاب جنبش سبز به طور مستمر بيان ميشد، پخش شدن مردم و عدم تمرکز در يک مکان در برابر پليس ضد شورش بود که با نگاهی گذرا به تحولات انقلابی جهان در۲۰ سال اخير متوجه خطای فاحش توصيه کننده ها ميشويم. از نظر انقلابيون صربستان پخش شدن مردم ضربه پذيری آنها را بيشتر ميکند. فرصت ابراز خشونت بيشتری به حاکميت ميدهد و اتفاق بعدی عدم امکان بازيابی يک مکان برای ادامه تجمع است. منظور بنده از سئوال اين است که چطور ميشود جلوی اين راهنمايی های غلط و گاها تعمدی را گرفت و چه مواردی را بايد جايگزين آن کرد؟
❊ پاسخ پرسش دوم:
پرسش دوم شما خود دو پرسش عمده را شامل است. از آنجا که در پاسخ به پرسش اول شما، راهبردها – کاربردها را توضيح داده ام، در پاسخ به اين دو پرسش، اين طور پاسخ می دهم که
۲/۱. اين اطلاع که يک هشتم مردم ايران از اينترنت استفاده می کنند و، با وجود اين، چشم و گوششان به بی بی سی و صدای امريکا است، بنا بر اين که صحيح باشد، گويای آنست که، در خود ايران، دو جريان آزاد انديشه ها و اطلاعات، برقرار نيستند. بدون اينکه اين دو جريان برقرار شوند، فرستنده هائی که از بيرون ايران بسوی ايران برنامه پخش می کنند، نمی توانند در پديد آوردن جنبش همگانی نقش پيدا کنند. بر فرض پيدايش جنبش، فرستنده ها توانا به تضمين تداوم آن تا پيروزی نمی شوند. مگر اين که بطور کامل با هدف (استقلال و آزادی و حقوقمندی) و راه بردها – کاربردها انطباق بجويند. نه بيانگر تمايل قدرت خارجی (امريکا و انگليس ) که، بی طرف، بگردند و دو جريان آزاد انديشه ها و اطلاعات را برقرار کنند. در جريان جنبش اين کار را نکردند زيرا هر دو، خود زبان حال «اصلاح طلبان» شدند. ناممکن (اصلاح پذيری رژيم) را ممکن و ممکن (تغيير پذيری رژيم) را ناممکن تبليغ کردند. از اين رو، از عوامل ناکام گشتن جنبش گشتند. هم اکنون، باز به خطا، به آلترناتيو سازی، مشغولند. بديهی است، آلترناتيو که می توانند بسازند وابسته، بنا بر اين، ضد جنبش همگانياز کار درخواهد آمد.
هرگاه بخواهيم واقعيت را همان سان که هست ببينيم، می بايد، امکانات موجود را به ترتيبی بکار بريم که در سطح جامعه ملی، دو جريان آزاد اطلاعات و انديشه ها برقرار شوند:
- بنا بر قاعده تجربه شده، حق بر زور غالب می شود. پس برحق است که بايد ايستاد. تقابل حق با قدرت می بايد تا ممکن است شفاف باشد. هرگاه برحق بايستيم و جز حق نگوئيم و نکنيم، دستگاه های تبليغاتی که خلاف حق را تبليغ می کنند، بی اعتبار می شوند و تبليغاتشان به سود آنها می شود که بر حق ايستاده اند. کاری که جمع ما می کند، همين است. حاصل آن اينست که انديشه استقلال و آزادی، حاکم گشته است. ناممکن (اصلاحات در رژيم) را ممکن ديدن و ممکن (برداشتن واپسين پايه قدرت) را ناممکن پنداشتن، اعتبار پيشين را ندارد. در ذهن جامعه، به خصوص جوانان، دارد جای ممکن و ناممکن تغيير می کند. هر اندازه زمان اين تغيير کوتاه تر باشد، تحول قطعی زودرس تر می گردد.
از آنجا که امکان تبليغ حق اندک و امکان تبليغ ناحق بسيار زياد است، اين از راه استمرار در بيان حق و ارزيابی رويدادها با محک حق و نيز راست گرداندن دروغ از راه رفع تناقض های آن است که می توان، حق را آورد و ناحق را برد.
- يکی از کارهای روزمره ما، نقد ضد اطلاعات است که فرستنده های غرب به زبان فارسی و يا مطبوعات و فرستنده های کشورهای غرب، به زبان های خود انتشار می دهند. اين کار هم از اعتبار سازندگان ضد اطلاعات کاسته است و می کاهد و هم کار ساختن و انتشار ضد اطلاعات را مشکل می سازد.
- يک روش زورپرستان، راست را دروغ کردن و از قول راستگو انتشار دادن است. از اين روش، هر سه رأس مثلث زورپرست، به افراط استفاده می کنند. در بی اثر کردن اين شيوه تبليغ زورپرستان، می بايد از مبادله ناسزا با آنها اجتناب کرد. در عوض، هربار، دروغ سازی آنها را می بايد آشکار کرد. به يمن اين پايداری در مبارزه با دروغ – که ويرانگرترين نوع سانسور است – است که تبليغات دروغ و نيز زورپرستان بی اعتبار می شوند. اين کار نيز، يکی ديگر از کارهای جمع ما است.
- زورپرستان هر زمان که سندی دال بر خيانت و يا جنايت و يا فساد آنها انتشار می يابد، رگبار ناسزا را بر روی من می گشايند. در برابر اين روش، اين بر انتشار حقايق در باره زورپرستان است که بايد اصرار ورزيد.
- تبيين استقلال و آزادی و حقوق ملی و حقوق انسان و رشد و عدالت اجتماعی، تا وقتی کاربردشان در زندگی روزمره مردم، بر مردم، معلوم نگردد، اثر بايسته را برجا نمی گذارد. کار ديگر از کار جمع ما، پر کردن اين خلاء در قلمروهای سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. اين کار، اين روش را آموخته است که تبيين بايد چنان انديشيده و نوشته شود که خود سانسور شکن باشد و بتواند ديوارهای سانسور را بشکافد و انتشار پيدا کند. بديهی است که اين روش، در دراز مدت، اثر می بخشد. اگر اين ايام از استقلال و آزادی و حقوق انسان و حقوق ملی، سخن بميان است، از رهگذر يک کار نيم قرنی است و هنوز زمان می بايد تا که اصول و حقوق در وجدان همگانی، با تعريف های روشن، محک ارزيابی بگردند.
بدين قرار، کمبود امکان ها – که جمع ما بسيار بر آنها افزوده اند – ما را برآن داشتند که «پيوسته رويم » اما نه آهسته، بلکه، در حد امکان، به آهنگ رفتن خويش، شتاب بخشيم.
۲.۲. در پاسخ به پرسش اول توضيح دادم که چرا بايد زمان و مکان در اختيار جنبش کنندگان باشد. هرگاه در جنبش قشرهای مختلف شرکت کرده باشند، بسط دادن جنبش، در سطح شهر، قوای سرکوب را زود از پا در می آورد. هرگاه در همه شهرها جنبش انجام بگيرد، توان قوای سرکوب بازهم کمتر می شود. حتی اگر بخشی از جامعه در جنبش شرکت کنند، باز می بايد اختيار زمان و مکان از آن جنبش کنندگان باشد. هرگاه جنبش تداوم بيابد، رژيم سرکوبگر را از پا در می آورد. اين درس را تجربه انقلاب ايران ميدهد. در آن انقلاب، تا زمانی که جنبش های شهرها بهم بپيودند، هر از چندی در شهری جنبش روی می داد. بنابراين، اگر دو فرستنده انگليسی و امريکائی پخش شدن تظاهر کنندگان را توصيه کرده باشند، نمی توان روش پيشنهادی را عامل تشديد سرکوب و توقف جنبش شمرد. زيرا
الف - اگر مردم راهبرد را در اختيار داشتن زمان و مکان بدانند، کاربرد را آنها هستند که می بايد در محل ابتکار کنند. هر شکل از جنبش، کاربرد خاص خود را می خواهد. برای مثال، شبها بر بامهای خانه ها شعار دادن، هرگاه در سطح تمام شهر باشد، اثری بس عظيم دارد و مقابله قوای سرکوب با آن بسيار مشکل می شود. و يا اگر کاربرد بيزار کردن قوای سرکوب از سرکوبگری باشد، جمعيت بسيار بزرگ و گل به دست، کارسازتر است. و اگر قصد خسته و فرسوده و مأيوس کردن قوای سرکوب باشد، انواع کاربردها آزموده شده اند. يک چند از اين کاربردها پيش از پيدايش وسائل ارتباط جمعی امروزی، تجربه شده اند. اما کاربردهای جديد از اصل ترتيب دادن تظاهرات اعتراضی، زير نظر جهانيان پيروی می کنند. نوع موفقی از آن را مصريها در ميدان تحرير تجربه کردند. الا اين که چنين کاربردی نيازمند عزم استوار و آمادگی روياروئی با خشونت شديد رژيم حاکم است. در ايران، کاربرد جمع شدن و در پی حمله قوای سرکوب متفرق شدن و در محل ديگری از نوع جمع شدن، تجربه شده است. کاربردها رابطه مستقيم دارند با اندازه سازمان يافتگی و ميزان آمادگی جامعه برای حمايت از جنبش. باری، مداوم کردن جنبش و متناسب با آن، تدبير کردن شکل آن ضرور می شود و، در همه حال، وقتی جنبش بيشترين کارآئی را بدست می آورد که بتواند بطور خودجوش به خود سازمان بدهد و چون موجود زنده، ادامه حيات خويش را تضمين کند.
در نوبت ديگر به پرسشهای ديگر شما پاسخ خواهم نوشت.
تفاوت دو نسل در تعريف آزادی و استقلال
جناب آقای بنی صدر مصاحبه حاضر را ميخواهم با اشاره به اختلاف روحيات قسمتی از نسل جوان امروز ايران و نه تمام آنها با شما آغاز کنم. من و عده ای از آنهايی که ميشناسم عادت کرده ايم به زندگی کولی وار. اينکه به نوازنده های کنار خيابان گوش بدهيم. اينکه شعر را فوری بنويسيم. اينکه فيلم را زيرزمينی بسازيم. اينکه درخوانش متون ادبی خود ياد سوگ سودابه هم باشيم. با خودمان فکر کنيم که چه شد که رستم دستان نيرنگ زد به سهراب جوان و بازی را هم برد و هم باخت. در عقايد سياسی مان بيرحمانه پدرکشی ميکنيم. اگر چپيم چپ های قديم برای ما اعتبار ندارند و اگر راستيم راست های قديم به همان اندازه بی اعتبارند. اين حرف ها به مثابه انتقاد از هم نسلان خودم نيست بلکه بنده خود به اين گونه تفکر علاقه مند و گاهی حتی به آن مفتخرم. اين حرف ها از سر توضيح است که بدانيد با که حرف ميزنيد. آقای بنی صدر شما با آدم هايی حرف ميزنيد که به همه چيز مشکوکند. مشکوکيم به هر کسی که بگويد مساله امروز ملت ما مساله آزادی است و مصداق های آن را بيان نکند. برايش معلوم نباشد آزادی در حوزه انديشه چه محدوديت هايی را دارد. آيا حاضر است که در مدارس ايران معلم ها از مارکی دوساد و نوع تفکر او به بدن حرف بزنند. آيا برای او هم جنس گرايان ايرانی که گاه و بی گاه اعدام ميشوند مساله روز است؟ ميخواهم اين شک ها بر طرف شود. ميخواهم بدانم در مملکت من کدام راه آزادی را تبليغ ميکنيد. اينکه از هر دينی سر چهار راه ها بايستند و تبليغ کنند يا چون فرانسه همه بايد دربسته دينشان را فرياد بزنند. ميخواهم بدانم ابوالحسن بنی صدر حرفی دارد برای من که تازه باشد؟ جناب بنی صدر در اينکه قسمت زيادی از هم نسلان من ميدانند مفهوم آزادی و استقلال و حکومت مردمی چيست شکی ندارم. شما قرار نيست معلم باشيد برای آنها. در اينکه بسياری از آنها از افلاطون تا هابرماس را خوانده اند هم شکی ندارم. در اينکه نه به بنيان سلطنت دلخوشند و نه به حکومت ملاها هم شکی ندارم. ما در دو نقطه دچار کمبوديم. يکی اينکه بايد بدانيم در ميدان عمل اصلی يعنی خيابان در برابر نيروی ضد شورش بايد چه کرد و ميخواهم از شما هم بپرسم و مجموعه سئوالاتم را از همين جا آغاز ميکنم و ديگر اينکه چه تفاوت ماهوی ميان انديشه آزادی شما و ما وجود دارد و دليل فاصله عميق قسمتی از نسل من و شما چيست ؟
آقای بنی صدر!
۱- ميتوان گفت که از سال۱۹۹۰فکر بازگشت به انقلاب های بدون خشونت در اذهان مخالفين سياسی حکومت های خودکامه طنين دوباره ای انداخته است. شايد بشود گفت از منظر تاکتيک های مبارزه بدون خشونت و معطوف به نتيجه در مدتی معقول اولين کشور پيروز صربستان سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ باشد. عده ای جوان متاثر از مبارزات سنديکايی در لهستان و همگام با آموزش هايی از پارتيزان های يوگوسلاوی سابق توانستند ميلوسويچ را که در وحشی گری و کشتار مانندی در اروپای شرقی آن سال ها نداشت به زمين بزنند. مدل و الگوی مبارزاتی آنها تشکيل شبکه های خيابانی و مردمی از طريق ايجاد همدلی و اتحاد ميان مردم و کشاندن تمام مردم در يک روز خاص و مناسب به خيابان و توانايی نگهداری جمعيت به طور مداوم در خيابان تا حصول به پيروزی بود. اين الگو در اوکراين و گرجستان و اخيرا در مصر به پيروزی رسيد. در بلاروس و ايران و الجزاير از حرکت باز ماند. سئوال نگارنده بيشتر معطوف به چگونگی عملکرد اين عده برای به انجام رساندن يک فراخوان عمومی و متعاقب آن نگهداری عموم مردم در ميان خيابان است. صرف نظر از اميد و خواست تغيير تمام عيار برای مبارزه بدون خشونت و پايداری نياز به تاکتيک هايی هم هست. که به نظر ميرسد در ميان ايرانيان وجود نداشته است. طبق مستندات موجود و گزارش های فراوان و بيان آشکار فعالين سياسی مصری، جوان هايی که نقش هماهنگ کننده و حتی سخنگو را در تحولات مصر ايفا کردند، مدتی توسط انقلابيون سابق صربستان مانند جوانان اتپور و ايوان ماروويچ آموزش ديده بودند. به نظر شما تاکتيک های خيابانی مناسب با شرايط ايران چيست و ديگر اينکه اين خلا آموزش را چطور ميتوان از ميان برداشت؟
❊ پاسخ به پرسش اول:
۱ – توجه شما را به اين واقعيت جلب می کنم که انقلاب با شرکت جمهور مردم را مردم ايران آغاز کردند. آن زمان، وسائل ارتباط جمعی موجود در اين زمان نبودند. باوجود اين، جمهور مردم به حرکت درآمدند و گل را بر گلوله پيروز کردند. چرا آن جنبش پيروز شد و جنبش سال ۸۸ ناتمام ماند؟ آيا دليل آن اينست که تاکتيکهای خيابانی مناسب را اتخاذ نکردند؟
۱.۱. به يقين نه. زيرا تاکتيک يا کاربرد فرآورده استراتژی يا راهبرد است. بدون راهبرد، کاربرد به تصور نيز نمی آيد. چنانکه هرگاه هدف تغيير يک رژيم باشد، نمی توان همان روش را بکار برد که بکاراصلاح يک رژيم می آيد و به عکس. جنبش سال ۸۸ نمی توانست پيروز شود زيرا هدف حقوق يک ملت، از جمله حق حاکميت و تغيير منزلت ايرانی از «مطيع امر و نهی ولی امر» به شهروند حقوقمند، نبود. هدف ناممکنی بود که به مردم ممکن باورانده شده بود: اصلاح رژيم ولايت فقيه در جهت محدود کردن «رهبر» همان ناممکنی است که همچنان ممکن باورانده می شود. تنها سرکوب نبود که مردم را متقاعد کرد که رژيم ولايت مطلقه فقيه چنين اصلاحی را نمی پذيرد. بلکه نظام ولايت فقيه خود نيز ناممکن بودن چنين اصلاحی را تجربه کرد. نه تنها با گرفتن و محاکمه کردن بخشی از مديران رژيم و انحلال حزب ها و خانه نشين کردن ها، بلکه، مقابله آقای احمدی نژاد با آقای خامنه ای، آنهم نه بر سر محدود کردن «رهبر» که بر سر محدود کردن «رئيس جمهوری». اين نزاع، يکبار ديگر، اين واقعيت را شفاف، در برابر چشمهای عقول همگان قرارداد که اصلاح ممکن در يک سامانه بسته بامحوری که قدرت در آن متمرکز و بزرگ می شود، اصلاحی است که، بدان، بتوان مانع های تمرکز و بزرگ شدن قدرت در اين محور را از سرراه برداشت.
۱.۲. بدين قرار، هرگاه بنا بر، درس گرفتن از تجربه انقلاب ايران و درس گرفتن از جنبشهای مصر و تونس و پيشنهاد راه بردها و کاربردها باشد، نخست می بايد هدفی را پيشنهاد کرد: چون اصلاح رژيم در جهت مخالف تمرکز و بزرگ شدن قدرت در محور آن، محال است، به ضرورت هدف ديگری را می بايد پيشنهاد کرد: تغيير رژيم از راه بازيافتن استقلال و آزادی و حقوق ملی و حقوق انسان. چنين هدفی خود روش خويش نيز هست. توضيح اين که حق هم هدف و هم روش است. چنانکه آزادی خود روش خويش است. با زورمداری نمی توان استقلال و آزادی جست. با انديشه و عمل مستقل و آزاد است که آدمی مستقل و آزاد می شود. بنا بر اين،:
• راه برد - کاربرد اول اينست که داوطلبان ايفای نقش نيروی محرکه، رابطه با قدرت را با رابطه با استقلال و آزادی جانشين کنند. نخست خود را از اين دروغ بياسايند که گويا قدرت قابل توزيع است. قدرت فرآورده رابطه قوا است، بنا براين، قابل توزيع نيست. چون چنين است، پس معنای انحلال ولايت مطلقه فقيه اين نيست که هر ايرانی خود را صاحب ولايت مطلقه بپندارد و گمان برد که استقلال و آزادی قدرت (= زور) است که اينک می پندارد از آن او گشته است. يک دليل از دلايل بازسازی استبداد، بعد از هر جنبش پيروز، همين همگانی شدن خود شاه يا رهبر قدرتمدار انگاری و تنظيم رابطه با يکديگر بر پايه آمر و مأمور گشتن است.
چون نوشته ايد که پاسخها به پرسشهای شما، بسا بکار بخشی از جوانان ايران می آيد که تعريفی از استقلال و آزادی در ذهن دارند، پس بجاست که نخست تعريفی از تعريفهای استقلال و آزادی را که ملموس تر و تجربه کردنی تر است، باز نويسم:
خالی شدن از زور که تنها محدود کننده در هستی متعين است، عقل آدمی را از حدها و مرزها رها می کند. به ديگر سخن، وقتی انسان استقلال دارد که در مقام تصميم، از هر محدود کننده ای رها باشد. يعنی در تصميم گيری او، قدرت ( = زور) حضور نداشته باشد. باز وقتی انسان آزاد است که در گزينش نوع تصميم او، قدرت ( = زور) غايب باشد. بدين سان، کسی که می پندارد وقتی مستقل و آزاد است که قدرت داشته باشد و هرکار خواست بکند، يعنی فرق توانائی را از قدرت ( = زور) ندانست، او نه استقلال دارد و نه آزاد است. از اين رو، هر انسانی می بايد مراقب محدود کننده ها، از جمله محدود کننده های زير باشد:
• چون هدف استقلال و آزادی – دست کم در همين تعريف – می شود، پس راهبرد - کاربرد دوم، استقلال جستن از سه محدود کننده مهم است: اول، رژيم و دوم قدرت خارجی و سوم زور پرستهای وابسته به قدرهای خارجی و يا رژيم. چنين استقلالی، پهنای آزادی انسان و جامعه ملی را بی کران می کند.
• راهبرد - کاربرد سوم و مهم تر، انديشه های راهنما است. زيرا دارندگان انديشه های راهنما گمان می برند طرز فکر و مرام و باور برای اينست که آدمی خود را در ضديت با ديگری تعريف کند. ويژگی بيان استقلال و آزادی اينست که تضاد را اصل راهنمای پندار و گفتار و کردار آدمی نمی کند. دارنده چنين انديشه راهنمائی خود را ضد زورپرستان تعريف نمی کند. بلکه راست راه رشد را در پيش می گيرد و فراخوان مداوم همگان است به اين راه.
و برای اين که انديشه های راهنما انسانها را در حصارهای بلند زندانی و آنها را ضد يکديگر نسازند، مبارزه با سانسورها ضرور و برقرار کردن جريان آزاد انديشه ها، از آن هم ضرورتر است. در اين جا، به جوانان اين مهم را خاطر نشان می کنم که برای اين که آدمی عزت خويش را از راه ضديت با اين يا آن دين يا مرام، از دست ندهد، انديشه راهنمای او می بايد بيان استقلال و آزادی باشد. چراکه از ويژگی های بيان های قدرت اينست که دارنده خود را ناگزير می کند خود را در ضديت با طرز فکر ديگری، تعريف کند. پس هرگاه جوانان انديشه های راهنمائی را در سر دارند که ميان آنها مرز پديد می آورند و آگاه يا ناخودآگاه، وادارشان می کنند خود را در ضديت با طرز فکر ديگری تعريف کنند، ترديد نبايد داشته باشند که انديشه های راهنمای آنها اين و آن بيان قدرت هستند. آيا بايد طرز فکرهای خود را رها کنند و به بيان استقلال و آزادی بگروند که، برای مثال، من پيشنهاد می کنم؟ روش مستقيم وجود دارد و آن نقد انديشه راهنمای خويش است. هرکس می بايد بداند که هر بيان قدرتی، به ضرورت، تناقض ها در بردارد. پس، به نقد، می توان تناقض ها را رفع کرد و بيان استقلال و آزادی را بازجست. هرگاه، همگان با باورهای خود چنين کنند، بيان های استقلال و آزادی، مرزها را از ميان انسانها برخواهند داشت و به يمن جريان آزاد انديشه ها، به يکديگر نقد می شوند و با يکديگر، توحيد می جويند.
• راهبرد -کاربرد چهارم گذشته است: ماندن در گذشته، ويران شدن است. چشم پوشيدن از گذشته محال است. دست کم بدين خاطر که بخش بزرگی از هويت انسان را تشکيل می دهد. اين قول که پرداختن به گذشته را به تاريخ دانان بگذاريم نيز دروغ آشکاری است. چرا که هيچ انسانی نمی تواند بدون گذشته، فعاليت حال و آينده خود را سازمان و سامان بدهد. پس هرکس می بايد بداند فرآورده کدام گذشته است. ناديده گرفتن گذشته نيز خود فريبی است. از جمله، به اين دليل که همان گذشته حال و آينده می شود. برای مثال، انقلاب مشروطيت را کودتای رضاخانی، تجربه ای نيمه تمام گرداند. ناديده گرفتن اين گذشته سبب شد که همان عوامل، در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ شرکت کنند و نهضت ملی ايران را عقيم گردانند. و باز، ناديده گرفتن گذشته، سبب شد که همان عوامل، اين بار در ويرانگری بزرگ تری شرکت کنند: گروگان گيری و برانگيختن رژيم صدام بر حمله به ايران و کودتای ملاتاريا در خرداد ۶۰ و ادامه جنگ و...
پس جوان می بايد بهوش باشد و در دام گذشته نيفتد و نماند. بر او است که بداند گذشته را می بايد نقد کرد. نقد گذشته وقتی انديشه راهنما بيان استقلال و آزادی است، سبب می شود که
الف – گذشته بسان سرمايه بکار ساختن و حال و آينده بيايد و
ب – گذشته بازسازی نشود، يعنی استبداد تاريخی ايران، يکبار برای هميشه، جای به جمهوری، بمثابه ولايت جمهور مردم بسپارد. بدين قرار، عناصری که در ساختن استبداد شرکت داشته اند، وقتی می توانند در جنبش شرکت کنند که نقد و، به نقد، شفاف شوند و هيچگاه موقعيتی که به آنها امکان دهد يکبار ديگر در بازسازی استبداد شرکت کنند، داده نشود.
• راهبرد - کاربرد پنجم، آزاد شدن از محدود کننده ايست که صورت است. بطور مرتب در باره منطق صوری که روش فريب است، می نويسم و می گويم. در حقيقت، هيچ فريبنده تر از صورت نيست. از علامتهای بارز قدرتمداری عقل، يکی به صورت بسنده کردن و از محتوی غافل شدن است. عقلی که به صورت محدود می شود، از قدرت فرمان می برد و از استقلال و آزادی خويش غافل می ماند. مردمی که صورت و ظاهر را می بينند و محتوی را نه می بينند و نه می خواهند ببينند، آسان فريب قدرتمدارها را می خورند و اگر هم به خود بيايند، وقتی است که ديگر کار از کار گذشته است. از انقلاب بدين سو، در مقاطع تعيين کننده ای، صورتها جامعه ما را از محتواهاغافل کرده اند: گروگانگيری که ضد استقلال بود بدين خاطر که به قدرت خارجی در سياست داخلی ما نقش روز مره می داد، عمل به اصل استقلال جلوه داده شد. سنجيدن شخص به حق، جای خود را به سنجيدن حق به شخص که آقای خمينی بود داد و درک از شخصيت او نيز در تصوری از صورت و ظاهر او فروکاسته شد. جنگ نعمت گشت و ولايت فقيه اسلام شد و... و «رأی من کو؟» شعار شد و امروز، می شنويم و می خوانيم که «داوری را به صندوق های رأی بايد واگذاشت». حال آنکه رأی دادن، بنا بر اين، صندوق رأی وسيله هستند. خود را که به وسيله محدود کنی، به اين صورت، از محتوی که حق حاکميت است، غافل گشته ای. در حقيقت، از وسيله نبايد شروع کرد، از حق بايد آغاز کرد. هرگاه استقرار ولايت جمهور مردم، بنا بر اين، شهروند صاحب حق رهبری در جمهوری گشتن هر ايرانی، استقرار بجويد، صندوق رأی برابر استقلال و آزادی هر ايرانی و حق او بر ولايت بر خود و بر کشور خويش، سازمان می يابد. غافل شدن از اين محتوی، بسا همان بلا را بر سر ايران می آورد که در نخستين همه پرسی و سپس تهيه قانون اساسی آورد و اينک دارد بر سر تونس و مصر می آورد. جوان نبايد هرگز از ياد ببرد که در منطق قدرت، الف - تصميم گيرنده قدرت و وسيله انسانها و هدف افزودن بر قدرت است.
ب - و در منطق استقلال و آزادی، تصميم گيرنده انسان مستقل و آزاد و حقوقمند و وسيله بنياد ها (از جمله انتخابات) و هدف رشد در استقلال و آزادی و بر ميزان عدالت اجتماعی است.
پس، هرگاه انسان حقوقمند و تصميم گيرنده نباشد، به ضرورت، قدرت تصميم گيرنده می شود و صندوق رأی وسيله ای می گردد که از آن، نام نامزد دلخواه قدرت بيرون می آيد.
• ششمين راه برد -کاربرد اخلاق و معنويت است. اخلاقی ترجمان استقلال و آزادی و ديگر حقوق انسان و حقوق جامعه ملی و حقوق جامعه جهانی و حقوق طبيعت و جانداران و معنويتی، بمثابه افق باز و بی کران که آدمی بدان درآيد و تا اين همانی با هستی هوشمند و خلاق، سير و صير کند. فقدان چنين اخلاقی، درجا، آدمی را گرفتار ضد اخلاق زور و زورمداری می کند. مدار پندار و گفتار و کردار او را می بندد و زور گفتن و زور شنيدن را روش روزمره او می گرداند. بدين سان، انسان برخوردار از اخلاق حقمداری و معنويت، خلاق و فرهنگ ساز می شود و انسان فاقد اين اخلاق و معنويت، ويران گر اخلاق و سازنده ضد اخلاق و توليد کننده نابسامانی ها و آسيبهای اجتماعی می گردد. جوان امروز، هرگاه بخواهد استقلال و آزادی خويش را بازيابد و فرهنگ ساز بگردد، بيش از هر زمان و هر نسل ديگری، نيازمند اخلاق و معنويت است. به يمن اين اخلاق و معنويت است که تن به تدنی تحمل حاکميت بندگان زور برخود، نمی دهد و می تواند جامعه مستقل و آزاد و رشد ياب را باز سازد و ايران را سر زمين آبادانی و دادگری بگرداند.
• راهبرد – کاربرد هفتم، بديل است. از درسها که انقلاب ايران و جنبشهای تونس و مصر می آموزند، بخصوص، بود و نبود بيان استقلال و آزادی و بود و نبود بديل هستند که، آشکارا در ديدگاه عقول درس آموز قرار می گيرند. هرگاه بديل بيرون از مردم شکل بگيرد و يا در درون مردم شکل بگيرد اما نماد هدف که جانشين کردن ولايت فقيه با ولايت جمهور مردم است، نباشد، بيشتر از محدود کننده، فلج کننده می گردد. همانطور که بديل درون رژيم عامل شکست جنبش شد، بديل وابسته به قدرت خارجی نيز، عامل ترس جامعه از جنبش و تن دادن به فعل پذيری و بی تفاوتی می گردد. و هرگاه، دست نشاندگان جمعی را بوجود بياورند و توجيه گر حمله نظامی به ايران شوند، يا حتی قصدشان از اين کار، بدست آوردن مشروعيتی باشد که دست نشاندگی از آنها ستانده است، جمع آنها نمونه ای بهتر از نمونه های عراق و افغانستان و ليبی نمی شود. از اين رو، در همان حال که جوانان می بايد فعالانه در پديد آوردن بديل ترجمان استقلال و آزادی و برداشتن واپسين مانع از سر راه استقرار جمهوری، شرکت می کنند، می بايد نسبت به سرسپردگی به بيگانه بيشترين حساسيت را نيز ، پيدا کنند.
• هشتمين راهبرد - کاربرد، اصل راهنما است. از آنجا که انديشه راهنما بر وفق يک اصل راهنما ساخته می شود و از آنجا که انديشه راهنما وقتی کاربرد لحظه به لحظه پيدا می کند که در يک اصل بازگو می شود، اصل راهنما هم راهبرد و هم کاربرد می شود: ثنويت اصلی است که، بر آن، بيانهای گوناگون قدرت ساخته شده اند و ساخته می شوند. در عوض، موازنه عدمی است که بيان استقلال و آزادی، بر آن، ساخته می شود و در همان حال، اين بيان در اين اصل بازگو می شود و انسان مستقل و آزاد، اين اصل را – که رها کننده آدمی از هر محدود کننده ايست – در انديشيدن و سخن گفتن و عمل کردن، بکار می برد.
بدان هدف (استقلال و آزادی و حقوقمندی ها) و بدين راه برد-کاربردها، جوانان می توانند خلاقيت خويش را بازيابند و کاربردهای تدارک کننده يک جنبش همگانی را ابداع کنند. هرگاه بخواهند تجربه خود را با آنها در ميان گذارم، کاربردهای زير را پيشنهاد می کنم:
- تشکيل هسته های کوچک از استعدادهائی که بی زحمت بتوانند با يکديگر همکاری کنند. تمرين راهبرد -کاربردهای بالا، تشکيل اين هسته ها را آسان می کند. اعضای هر هسته نخست راهبرد – کاربردهای بالا را تمرين می کنند و پس از آنکه عقلهای مستقل و آزاد آنها خلاق گشت، بمثابه نيروی محرکه تغيير، هريک در محيط مناسب خود، فعال می شوند. از آنجا که دستگاه سرکوب رژيم فعال است و زورمدار، در هسته هائی که بر اصل موازنه عدمی از انسانهای آزاد و مستقل تشکيل می شوند، نمی تواند نفوذ کند. اين هسته ها، در مرحله اول، نياز به ارتباط با يکديگر ندارند. رعايت هدف (استقلال و آزادی و حقوقمندی ها) و راهبردها - کاربردها، آنها را، در همان حال که همسو می کند، از گزند دستگاههای جاسوسی رژيم نيز در امان نگاه می دارد.
- اين سخن که جوانان ايران دانايانند، برفرض صحت، بسی شادی بخش است. اما بدون پيدا شدن وجدان همگانی، جنبش همگانی ممکن نمی شود. پس می بايد، «راديو بازار» بکار افتد. شما از آموزشها که جوانان مصری در صربستان ديده اند، سخن به ميان آورده ايد. هرگاه وسيله ارتباطی جمعی جديد را بتوان از سانسور رژيم رهاند، کارساز می شود. پس کار اول اينست که فن شناسان ايرانی به اين مهم که آزاد کردن فرستنده های تلويزيونی و راديوئی و انترنتی از سانسور رژيم است، بپردازند و مشکل را حل کنند. هستند فن شناسانی که به اين کار مشغولند. اما تا کار آنها به نتيجه قطعی بيانجامد، نمی توان دست روی دست گذاشت. هرجامعه ای، فنون گريز از سانسور ها را می شناسد. در دوران پيش از انقلاب، تحقيقی را انجام دادم در باره انواع سانسورها. اين تحقيق انتشار پيدا کرد و امکان داد که راه های گريز از سانسورها جسته آيند. همان کار را می بايد از سرگرفت. روش «دهان به گوش» يا «راديو بازار»، در دوران شاه و نيز در دورانی که ملاتاريا کودتای خزنده خود را به انجام می رساند، بس کار ساز شد. به ترتيبی که زورمداران با آنکه تمامی وسائل ارتباط جمعی را به انحصار خود درآورده بودند، شکست خوردند.
در اين جا، کاربرد بسيار مهمی را می بايد خاطر نشان کنم: راديو بازار کاربرد پيدا نمی کند مگر با عاقل و بالغ و حقوقمند شمردن يکايک ايرانيان و، در سطح جامعه، دوجريان آزاد اطلاعات و جريان آزاد انديشه ها را برقرار کردن. تجربه جنبش سال ۸۸ از دو نظر، می بايد درس بياموزد:
الف - از اين نظر که دو جريان اطلاعات و انديشه ها را نبايد محدود به حدی (برای مثال، دانشجويان) و يا مکانی (برای مثال، شمال شهر) کرد. حتی نمی بايد نظاميان و اداريان و روستائيان را مستثنی کرد. مردم را نادان و دنباله رو تصور کردن، محدود کردن دو جريان آزاد اطلاعات و انديشه ها و مانع شدن از غنی شدن وجدان همگانی و در نتيجه ناممکن گشتن جنبش همگانی و ادامه آن تا پيروزی است.
ب – از اين نظر که نيروی محرکه تغيير، به ماهی می ماند و نيازمند آبی است که مردم هستند. هرگاه جامعه آمادگی شرکت در جنبش همگانی را نداشته باشد، نيروهای محرکه بی حفاظ و سرکوب می شود. بهوش بايد بود و خود را قيم مردم نکرد و جانشين آنها نگرداند و عمل از راه مردم و با شرکت مردم را می بايد روش کار کرد.
در جنبش مردم از تقلب بزرگ در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بدين سو، اين نقص وجود داشت که همگان از محل و زمان اجتماع ها آگاه نمی شدند. علت بسنده کردن به وسيله اينترنتی و تلفن دستی و غافل شدن از راديو بازار و نيز برقرار نشدن دو جريان آزاد اطلاعات سطح جامعه ملی و غفلت از اين واقعيت بود که زمان و مکان می بايد در اختيار جنبش کنندگان باشد و همه محلها، خاستگاه جنبش و محل های بروز آن بگردند.
- همگانی شدن جنبش در گرو اينست که حقوقی هدف بگردند که همگان، بنابر فطرت خويش، از آن برخوردارند و بايد برخوردار شوند. در نتيجه، از حقوق ملی و حقوق يکايک شرکت کنندگان در جنبش، بدون تبعيض بايد دفاع گردد. مرزهای «عقيدتی» و «تمايل سياسی» و دسته ای نبايد سبب دفاع تبعض آميز از قربانيان سرکوب رژيم بگردد. اين راهبرد (حقوق انسان ذاتی او و مقدم بر طرز فکر و عمل او است) و کاربرد (دفاع عام از قربانيان سرکوب)، تجربه بس موفقی در دوران شاه و نيز در اين دوران است. هرگاه اين روش همگانی بگردد، دو اطمينان خاطر تعيين کننده را ببار می آورد: اطمينان خاطر از دفاع شدن، در صورت گرفتار گشتن و اطمينان خاطر از شناخته شدن حق اختلاف و کثرت آراء و عقايد، پس از پيروزی و بهنگام تأسيس دولت حقوقمدار.
- از آن خود کردن زمين و زمان کاربرد مهم ديگری است: در هرجا که جامعه ای تشکيل است، خواه در شهر و چه در روستا، زمين و زمان می بايد از آن جنبش کنندگان باشد. انقلاب ايران پيروز شد و هر جنبش همگانی پيروز می شود وقتی در سراسر کشور و خانه ها و کوچه ها و خيابانها، محل جنبش می شوند و زمان هر حرکت را جنبش کنندگان تعيين می کنند.
کاربردهای ديگر و تعيين اين و آن محل و اين و آن زمان را، جنبش کنندگان می بايد ابداع کنند.
۲- بنا بر آمارهای موجود تقريبا يک هشتم ايرانيان از فضای مجازی و اينترنت استفاده ميکنند ولی بسياری از آنها در تحولات حساس نگاهشان به تلويزيون های خبری صدای امريکا و بی بی سی معطوف ميشود. در نهايت در ميانه اعتراضات خيابانی چطور ميشود از اين رسانه های جمعی کمال استفاده را برد و چطور ميشود بيشترين ضربه را به مبارزات مردمی زد؟ نقش شما در اين ميان چيست؟ يکی از توصيه های اشتباهی که مرتب در صدای امريکا و بی بی سی در روز های پر التهاب جنبش سبز به طور مستمر بيان ميشد، پخش شدن مردم و عدم تمرکز در يک مکان در برابر پليس ضد شورش بود که با نگاهی گذرا به تحولات انقلابی جهان در۲۰ سال اخير متوجه خطای فاحش توصيه کننده ها ميشويم. از نظر انقلابيون صربستان پخش شدن مردم ضربه پذيری آنها را بيشتر ميکند. فرصت ابراز خشونت بيشتری به حاکميت ميدهد و اتفاق بعدی عدم امکان بازيابی يک مکان برای ادامه تجمع است. منظور بنده از سئوال اين است که چطور ميشود جلوی اين راهنمايی های غلط و گاها تعمدی را گرفت و چه مواردی را بايد جايگزين آن کرد؟
❊ پاسخ پرسش دوم:
پرسش دوم شما خود دو پرسش عمده را شامل است. از آنجا که در پاسخ به پرسش اول شما، راهبردها – کاربردها را توضيح داده ام، در پاسخ به اين دو پرسش، اين طور پاسخ می دهم که
۲/۱. اين اطلاع که يک هشتم مردم ايران از اينترنت استفاده می کنند و، با وجود اين، چشم و گوششان به بی بی سی و صدای امريکا است، بنا بر اين که صحيح باشد، گويای آنست که، در خود ايران، دو جريان آزاد انديشه ها و اطلاعات، برقرار نيستند. بدون اينکه اين دو جريان برقرار شوند، فرستنده هائی که از بيرون ايران بسوی ايران برنامه پخش می کنند، نمی توانند در پديد آوردن جنبش همگانی نقش پيدا کنند. بر فرض پيدايش جنبش، فرستنده ها توانا به تضمين تداوم آن تا پيروزی نمی شوند. مگر اين که بطور کامل با هدف (استقلال و آزادی و حقوقمندی) و راه بردها – کاربردها انطباق بجويند. نه بيانگر تمايل قدرت خارجی (امريکا و انگليس ) که، بی طرف، بگردند و دو جريان آزاد انديشه ها و اطلاعات را برقرار کنند. در جريان جنبش اين کار را نکردند زيرا هر دو، خود زبان حال «اصلاح طلبان» شدند. ناممکن (اصلاح پذيری رژيم) را ممکن و ممکن (تغيير پذيری رژيم) را ناممکن تبليغ کردند. از اين رو، از عوامل ناکام گشتن جنبش گشتند. هم اکنون، باز به خطا، به آلترناتيو سازی، مشغولند. بديهی است، آلترناتيو که می توانند بسازند وابسته، بنا بر اين، ضد جنبش همگانياز کار درخواهد آمد.
هرگاه بخواهيم واقعيت را همان سان که هست ببينيم، می بايد، امکانات موجود را به ترتيبی بکار بريم که در سطح جامعه ملی، دو جريان آزاد اطلاعات و انديشه ها برقرار شوند:
- بنا بر قاعده تجربه شده، حق بر زور غالب می شود. پس برحق است که بايد ايستاد. تقابل حق با قدرت می بايد تا ممکن است شفاف باشد. هرگاه برحق بايستيم و جز حق نگوئيم و نکنيم، دستگاه های تبليغاتی که خلاف حق را تبليغ می کنند، بی اعتبار می شوند و تبليغاتشان به سود آنها می شود که بر حق ايستاده اند. کاری که جمع ما می کند، همين است. حاصل آن اينست که انديشه استقلال و آزادی، حاکم گشته است. ناممکن (اصلاحات در رژيم) را ممکن ديدن و ممکن (برداشتن واپسين پايه قدرت) را ناممکن پنداشتن، اعتبار پيشين را ندارد. در ذهن جامعه، به خصوص جوانان، دارد جای ممکن و ناممکن تغيير می کند. هر اندازه زمان اين تغيير کوتاه تر باشد، تحول قطعی زودرس تر می گردد.
از آنجا که امکان تبليغ حق اندک و امکان تبليغ ناحق بسيار زياد است، اين از راه استمرار در بيان حق و ارزيابی رويدادها با محک حق و نيز راست گرداندن دروغ از راه رفع تناقض های آن است که می توان، حق را آورد و ناحق را برد.
- يکی از کارهای روزمره ما، نقد ضد اطلاعات است که فرستنده های غرب به زبان فارسی و يا مطبوعات و فرستنده های کشورهای غرب، به زبان های خود انتشار می دهند. اين کار هم از اعتبار سازندگان ضد اطلاعات کاسته است و می کاهد و هم کار ساختن و انتشار ضد اطلاعات را مشکل می سازد.
- يک روش زورپرستان، راست را دروغ کردن و از قول راستگو انتشار دادن است. از اين روش، هر سه رأس مثلث زورپرست، به افراط استفاده می کنند. در بی اثر کردن اين شيوه تبليغ زورپرستان، می بايد از مبادله ناسزا با آنها اجتناب کرد. در عوض، هربار، دروغ سازی آنها را می بايد آشکار کرد. به يمن اين پايداری در مبارزه با دروغ – که ويرانگرترين نوع سانسور است – است که تبليغات دروغ و نيز زورپرستان بی اعتبار می شوند. اين کار نيز، يکی ديگر از کارهای جمع ما است.
- زورپرستان هر زمان که سندی دال بر خيانت و يا جنايت و يا فساد آنها انتشار می يابد، رگبار ناسزا را بر روی من می گشايند. در برابر اين روش، اين بر انتشار حقايق در باره زورپرستان است که بايد اصرار ورزيد.
- تبيين استقلال و آزادی و حقوق ملی و حقوق انسان و رشد و عدالت اجتماعی، تا وقتی کاربردشان در زندگی روزمره مردم، بر مردم، معلوم نگردد، اثر بايسته را برجا نمی گذارد. کار ديگر از کار جمع ما، پر کردن اين خلاء در قلمروهای سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. اين کار، اين روش را آموخته است که تبيين بايد چنان انديشيده و نوشته شود که خود سانسور شکن باشد و بتواند ديوارهای سانسور را بشکافد و انتشار پيدا کند. بديهی است که اين روش، در دراز مدت، اثر می بخشد. اگر اين ايام از استقلال و آزادی و حقوق انسان و حقوق ملی، سخن بميان است، از رهگذر يک کار نيم قرنی است و هنوز زمان می بايد تا که اصول و حقوق در وجدان همگانی، با تعريف های روشن، محک ارزيابی بگردند.
بدين قرار، کمبود امکان ها – که جمع ما بسيار بر آنها افزوده اند – ما را برآن داشتند که «پيوسته رويم » اما نه آهسته، بلکه، در حد امکان، به آهنگ رفتن خويش، شتاب بخشيم.
۲.۲. در پاسخ به پرسش اول توضيح دادم که چرا بايد زمان و مکان در اختيار جنبش کنندگان باشد. هرگاه در جنبش قشرهای مختلف شرکت کرده باشند، بسط دادن جنبش، در سطح شهر، قوای سرکوب را زود از پا در می آورد. هرگاه در همه شهرها جنبش انجام بگيرد، توان قوای سرکوب بازهم کمتر می شود. حتی اگر بخشی از جامعه در جنبش شرکت کنند، باز می بايد اختيار زمان و مکان از آن جنبش کنندگان باشد. هرگاه جنبش تداوم بيابد، رژيم سرکوبگر را از پا در می آورد. اين درس را تجربه انقلاب ايران ميدهد. در آن انقلاب، تا زمانی که جنبش های شهرها بهم بپيودند، هر از چندی در شهری جنبش روی می داد. بنابراين، اگر دو فرستنده انگليسی و امريکائی پخش شدن تظاهر کنندگان را توصيه کرده باشند، نمی توان روش پيشنهادی را عامل تشديد سرکوب و توقف جنبش شمرد. زيرا
الف - اگر مردم راهبرد را در اختيار داشتن زمان و مکان بدانند، کاربرد را آنها هستند که می بايد در محل ابتکار کنند. هر شکل از جنبش، کاربرد خاص خود را می خواهد. برای مثال، شبها بر بامهای خانه ها شعار دادن، هرگاه در سطح تمام شهر باشد، اثری بس عظيم دارد و مقابله قوای سرکوب با آن بسيار مشکل می شود. و يا اگر کاربرد بيزار کردن قوای سرکوب از سرکوبگری باشد، جمعيت بسيار بزرگ و گل به دست، کارسازتر است. و اگر قصد خسته و فرسوده و مأيوس کردن قوای سرکوب باشد، انواع کاربردها آزموده شده اند. يک چند از اين کاربردها پيش از پيدايش وسائل ارتباط جمعی امروزی، تجربه شده اند. اما کاربردهای جديد از اصل ترتيب دادن تظاهرات اعتراضی، زير نظر جهانيان پيروی می کنند. نوع موفقی از آن را مصريها در ميدان تحرير تجربه کردند. الا اين که چنين کاربردی نيازمند عزم استوار و آمادگی روياروئی با خشونت شديد رژيم حاکم است. در ايران، کاربرد جمع شدن و در پی حمله قوای سرکوب متفرق شدن و در محل ديگری از نوع جمع شدن، تجربه شده است. کاربردها رابطه مستقيم دارند با اندازه سازمان يافتگی و ميزان آمادگی جامعه برای حمايت از جنبش. باری، مداوم کردن جنبش و متناسب با آن، تدبير کردن شکل آن ضرور می شود و، در همه حال، وقتی جنبش بيشترين کارآئی را بدست می آورد که بتواند بطور خودجوش به خود سازمان بدهد و چون موجود زنده، ادامه حيات خويش را تضمين کند.
در نوبت ديگر به پرسشهای ديگر شما پاسخ خواهم نوشت.
۱۶۰۰ خبرنگار داخلی و خارجی انتخابات مجلس را پوشش میدهند
فرماندار تهران از حضور بیش از ۱۶۰۰ خبرنگار داخلی و خارجی برای پوشش رسانهای نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر، محسن نایبی گفت، ۳۵۰ خبرنگار خارجی که قرار است در پوشش خبری انتخابات روز جمعه (۱۲ اسفند) شرکت داشته باشند به رسانههای کشورهای مختلف از جمله آلمان، اتریش، اسپانیا، آمریکا، اوکراین، ایتالیا، برزیل، بلژیک، ترکیه، جمهوری چک، روسیه، ژاپن، فرانسه، فنلاند، قطر، کانادا، کره جنوبی، کلمبیا، لبنان و ونزوئلا تعلق دارند.
انتخابات مجلس نهم نخستین انتخابات بعد از حوادث سال ۸۸ است. بسیاری از چهرهها و گروههای شاخص اصلاحطلب که انتخابات ۸۸ را "ناسالم و پرتخلف" خواندهاند انتخابات مجلس نهم را تحریم کردهاند.
به گزارش خبرگزاری مهر، محسن نایبی گفت، ۳۵۰ خبرنگار خارجی که قرار است در پوشش خبری انتخابات روز جمعه (۱۲ اسفند) شرکت داشته باشند به رسانههای کشورهای مختلف از جمله آلمان، اتریش، اسپانیا، آمریکا، اوکراین، ایتالیا، برزیل، بلژیک، ترکیه، جمهوری چک، روسیه، ژاپن، فرانسه، فنلاند، قطر، کانادا، کره جنوبی، کلمبیا، لبنان و ونزوئلا تعلق دارند.
انتخابات مجلس نهم نخستین انتخابات بعد از حوادث سال ۸۸ است. بسیاری از چهرهها و گروههای شاخص اصلاحطلب که انتخابات ۸۸ را "ناسالم و پرتخلف" خواندهاند انتخابات مجلس نهم را تحریم کردهاند.
هشت میلیارد و ۵۰۰ میلیون ریال خسارت در زلزله راور
معاون عمرانی استاندار كرمان اعلام کرد، زمینلرزه پنج و چهاردهم ریشتری شامگاه دوشنبه (۸ اسفند) در راور کرمان هشت میلیارد و ۵۰۰ میلیون ریال خسارت به بار آورده است.
به گزارش ایلنا، محمدجواد کامیاب همچنین افزود، در جریان این زمینلرزه معابر شهری، پلها، دو مدرسه شهری و پنج مدرسه روستايی كه قدمتی بالای ۳۰ سال داشتند آسيب ديده و نياز به بازسازی دارند.
كامياب همچنین گفت، كشتارگاه شهر راور نيز كه بالای ۴۰ سال قدمت دارد، دچار آسيب شده و با توجه به ضرورت بهداشتی بودن آن بايد بازسازی شود، همچنین سیلبندی اصلی شهر که در جریان زلزله آسیب دیده نیاز به تعمیر و بازسازی دارد.
وی افزود، در جریان این زلزله ۱۰ نفر زخمی شدند که به صورت سر پایی مورد درمان قرار گرفتند.
به گزارش ایلنا، محمدجواد کامیاب همچنین افزود، در جریان این زمینلرزه معابر شهری، پلها، دو مدرسه شهری و پنج مدرسه روستايی كه قدمتی بالای ۳۰ سال داشتند آسيب ديده و نياز به بازسازی دارند.
كامياب همچنین گفت، كشتارگاه شهر راور نيز كه بالای ۴۰ سال قدمت دارد، دچار آسيب شده و با توجه به ضرورت بهداشتی بودن آن بايد بازسازی شود، همچنین سیلبندی اصلی شهر که در جریان زلزله آسیب دیده نیاز به تعمیر و بازسازی دارد.
وی افزود، در جریان این زلزله ۱۰ نفر زخمی شدند که به صورت سر پایی مورد درمان قرار گرفتند.
صلیب سرخ بینالمللی: دولت سوریه اجازه ورود ما به حمص را صادر کرد
خبرگزاریهای خارجی در خبری فوری روز پنجشنبه (۱ مارس) اعلام کردند، صلیب سرخ بینالمللی از "چراغ سبز" دولت سوریه برای ورود امدادگران این سازمان در روز جمعه (۲ مارس) به شهر محاصرهشده حمص خبر داده است.
قرار است نیروهای بینالمللی امدادی با ورود به حمص مواد غذایی و دارو در اختیار مردم قرار دهند.
پیش از این خبرگزاری آسوشیتدپرس از دشواریهایی که بر سر راه امدادگران برای کمک به مجروحان حمص قرار دارد خبر داده بود.
بر پایه این گزارش، صلیب سرخ با اعلام اینکه «شدت درگیریها در این شهر به حدی است که مانع از امدادرسانی به مجروحان میشود» از اوضاع این شهر ابراز "نگرانی عمیق" کرده بود.
روز پنجشنبه (۱ مارس) مخالفان دولت سوریه در منطقه بابا عمرو در حمص از عقبنشینی تاکتیکی از این منطقه به منظور حفاظت از جان ساکنان منطقه خبر دادند. همزمان نیروهای دولتی اعلام کردند، کنترل کامل این منطقه را به دست گرفتهاند و مقاومت مخالفان را در هم شکستهاند.
قرار است نیروهای بینالمللی امدادی با ورود به حمص مواد غذایی و دارو در اختیار مردم قرار دهند.
پیش از این خبرگزاری آسوشیتدپرس از دشواریهایی که بر سر راه امدادگران برای کمک به مجروحان حمص قرار دارد خبر داده بود.
بر پایه این گزارش، صلیب سرخ با اعلام اینکه «شدت درگیریها در این شهر به حدی است که مانع از امدادرسانی به مجروحان میشود» از اوضاع این شهر ابراز "نگرانی عمیق" کرده بود.
روز پنجشنبه (۱ مارس) مخالفان دولت سوریه در منطقه بابا عمرو در حمص از عقبنشینی تاکتیکی از این منطقه به منظور حفاظت از جان ساکنان منطقه خبر دادند. همزمان نیروهای دولتی اعلام کردند، کنترل کامل این منطقه را به دست گرفتهاند و مقاومت مخالفان را در هم شکستهاند.
اداره کل آموزش و پرورش استان کرمان اعلام کرد ۱۵ هزار جلد کتاب با موضوع "مهدویت" را در مدرسههای مختلف این استان توزیع کرده است. چنین اقدامی در استانهای دیگر نیز انجام شده و بخشی از یک برنامه سراسری است.
از زمان روی کار آمدن محمود احمدینژاد مسئلهی "ظهور امام زمان" بیش از پیش در کانون تبلیغات دینی در جمهوری اسلامی قرار گرفته است. هدف اصلی این تبلیغات که از حمایت کامل رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای برخوردار است دانشآموزان در تمام مقاطع تحصیلی هستند. برگزاری همایشها، اردوها، جلسههای سخنرانی و توزیع صدها هزار جزوه و کتاب بخشی از برنامههایی است که انگیزه آن آشنا ساختن دانشآموزان با "مهدویت" عنوان میشود.
تشریح "مهدویت" برای دانشآموزان
حبیبالله رحیمی، مسئول فرهنگی ـ هنری اداره كل آموزش و پرورش استان كرمان روز چهارشنبه، ۱۰ اسفند ۱۳۹۰ اعلام کرد که «بیش از ۱۵ هزار جلد كتاب با موضوع مهدویت در میان مدارس تمام مقاطع تحصیلی این استان توزیع شده است.» به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رحیمی گفته است این کتابها از انتشارات "بنیاد تخصصی مهدویت" قم خریداری شده و «متناسب با جنس و گروه سنی دانشآموزان به تشریح موضوع مهدویت میپردازند.»
حدود سه هفته پیش (۱۷ بهمن) خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا از قول محسن حموله، دبیر كمیته كودك و نوجوان ستاد مركزی دهه فجر نوشت، این کمیته ۱۰۰ هزار نسخه از کتابی با عنوان "معبرنور" را که از جمله به موضوع "انتظار و مهدویت" میپردازد برای دانشآموزان مقطع دبیرستان فرستاده است.
کتابهای "امام زمانی" برای اهل تسنن
در یک ماه گذشته خبرهای فراوانی از توزیع صدها هزار جلد کتاب با موضوع "مهدویت" در استانهای مختلف کشور منتشر شده است. ناصر شکریان، مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی مازندران ۱۲ بهمن ماه سال جاری در جمع خبرنگاران گفت به زودی "کنگرهی ملی مهدویت" در مرکز این استان برگزار میشود. به گزارش خبرگزاری فارس شکریان همچنین از ارسال حدود یک هزار جلد کتاب در این زمینه برای هر یک از ۱۱۵ کتابخانهی مازندران که بعضا در مدرسهها دائر شدهاند خبر داده است.
پخش هزاران جلد کتاب دربارهی امام دوازدهم شیعیان در استانهای لرستان و فارس نیز از اقدامهایی است که در سه هفتهی گذشته انجام شده است. مسئولان این گونه کارهای تبلیغاتی را به بخشهایی از کشور که اکثریت آنها سنیمذهب هستند نیز کشاندهاند. حسن معزی مدیر آموزش و پرورش زابل ۱۵ بهمن به خبرگزاری فارس گفت «۱۰ هزار جلد کتاب در زمینه مهدویت در منطقه سیستان توزیع شده است.» او میگوید "بنیاد فرهنگی حضرت مهدی" از یک سال پیش دفتری در زابل راه انداخته تا به "فرهنگسازی در زمینه چگونگی انتظار امام زمان" بپردازد.
"مهدویت" در خدمت تقویت جایگاه "ولی فقیه"
در کنار پخش کتاب، برنامهها و همایشهای متفاوتی نیز در سراسر کشور و در طول سال به منظور تقویت باورهای مذهبی نوجوانان و جوانان، به ویژه باور به ظهور منجی موعود برگزار میشود؛ همایش "دکترین مهدویت" در مشهد و برگزاری "طرح معرفت" در همدان از این نمونهها هستند.
خبرگزاری قرآنی ایران ۱۹ بهمن از قول حسن مظاهری معاون پرورشی و تربیت بدنی آموزش و پرورش همدان نوشت «هدف از طرح معرفت آشنایی بیشتر دانشآموزان با مهدویت و برقراری ارتباط معنوی قوی با امام زمان است.» توجه ویژه به آموزشهای دینی در مدرسهها به توصیهی رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای انجام میشود.
مدیر حوزه علمیه قم، مرتضی مقتدایی آبانماه سال ۸۸ گفته بود «اگر توانستیم آموزش و پرورش را دینی و اسلامی کنیم، نیازی نیست که به سوی اسلامی کردن دانشگاهها برویم، زیرا دانشآموزان از پایه درست تربیت شدهاند.» این سخنان بسیار مورد توجه و تایید خامنهای قرار گرفته است.
مدیر حوزه علمیه قم، مرتضی مقتدایی آبانماه سال ۸۸ گفته بود «اگر توانستیم آموزش و پرورش را دینی و اسلامی کنیم، نیازی نیست که به سوی اسلامی کردن دانشگاهها برویم، زیرا دانشآموزان از پایه درست تربیت شدهاند.» این سخنان بسیار مورد توجه و تایید خامنهای قرار گرفته است.
به گزارش خبرگزاری فارس یحیی رحیم صفوی، فرمانده پیشین سپاه و مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی دهم بهمن ماه در "همایش مهدویت و رسالت حوزه علمیه در زمینهسازی "ظهور حضرت مهدی" گفت «نظام جمهوری اسلامی از دل تفکر شیعه و اعتقاد به مهدویت و وجود حضرت مهدی تشکیل شده است.»
ظاهرا یکی از هدفهای اصلی تبلیغ چنین دیدگاههایی در بین نوجوانان تقویت جایگاه رهبر جمهوری اسلامی است. مطابق اصل پنجم قانون اساسی در زمان غیبت امام دوازدهم شیعیان "ولایت امر و امامت امت" بر عهدهی ولی فقیه است. علی خامنهای از خرداد ۱۳۶۸ با این عنوان رهبر حکومت جمهوری اسلامی خوانده میشود.
تحریم بانک مرکزی ایران و سخت شدن مبادلات پولی با کشورها، تنها گریبانگیر ارز و طلا نشده بلکه بر قیمت دارو نیز تاثیر گذاشته است. وزیر بهداشت این مسئله را انکار ولی معاونش به افزایش ۷ درصدی قیمت دارو اذعان میکند.
ششم دی ماه بود که خبرگزاری ایسنا به نقل از رئیس اتحادیه واردکنندگان دارو خبر از تشکیل "کمیته بحران دارو" داد.
علی سبحانیان در این مصاحبه گفته بود: «بانكها یا ارز دولتی به وارد كنندگان دارو نمیدهند یا این كار را بسیار سخت و زمانبر انجام میدهند و برخی از آنها درباره وجود تسهیلات برای وارد كنندگان دارو در زمینه دسترسی به ارز دولتی اظهار بیاطلاعی میكنند در نتیجه وارد كنندگان دارو دچار سردرگمی شدهاند. از سوی دیگر در صورت دسترسی واردكنندگان دارو به ارز، آنان نمیتوانند ارز را به بانكهای اروپایی ارسال كنند».
وی هشدار داده بود که در صورت تداوم چنین وضعیتی، ایران با كمبود داروی وارداتی مواجه خواهد شد.
وزیر بهداشت و درمان اما گویا با این نظر موافق نبود چرا که حدود یک ماه پس از اعلام تشکیل کمیته بحران دارو در همایشی اعلام کرد: «در حال حاضر هيچ مشكل كمبود دارويی نداريم و آيندهنگری برای تامين داروها نيز صورت گرفته است.۹۶ درصد داروهای مصرفی در داخل كشور توليد میشوند و ايران در توليد دارو حرف اول را در منطقه میزند».
اما بحران دامن آن ۹۶ درصد داخلی را هم گرفت. افزایش قیمت ارز نه تنها بر قیمت داروهای وارداتی اثر گذاشت بلکه داروهای ساخت داخل را هم گرانتر کرد چرا که مواد اولیه ساخت این داروها از خارج وارد میشوند.
محمود نجفی رئیس سندیکای صاحبان صنایع داروسازی کشور به خبرآنلاین گفته: «ما هنوز چشم به راه اختصاص ارز دولتی از سوی بانک مرکزی برای ورود مواد اولیه دارو هستیم».
طرح هدفمندسازی یارانهها نیز بر قیمت داروهای داخلی تاثیر گذاشته است. اجرای این طرح که باعث بالاتر رفتن قیمت حاملهای انرژی شده، صنایع داروسازی را با افزایش هزینهها روبرو کرده است.
احمد شیبانی رئیس سازمان غذا و دارو در گفت و گو با روزنامه شرق گفته: «امسال با توجه به هدفمندسازی يارانهها بعد از سه سال، قيمت دارو نزدیک پنج درصد افزايش داشته كه صنايع داروسازی و شركتهای وارداتی همكاری بسيار موثری در اين زمينه با سازمان غذا و دارو داشتهاند».
وی البته اواسط آذرماه پیشبینی بروز بحران در صنعت دارو را کرده و گفته بود: «صنایع دارویی کشور با مشکلات اقتصادی جدی مواجه هستند و پولی برای بازاریابی و تحقیق و توسعه ندارند؛ به همین علت آییننامه جدید قیمتگذاری دارو تدوین شده که امسال با اجرای آن قیمت دارو با لحاظ کردن این هزینهها افزایش نسبی پیدا میکند».
دكتر شيبانی معاون وزارت بهداشت البته معتقد است: «افزايش هفت درصدی قيمت دارو در سال ۱۳۹۰ پس از سه سال بعد از اجرای قانون هدفمندی يارانهها كه قيمت دارو در كشور ثابت بوده، از نظر ما طبيعی است».
طبق اخبار منتشر شده در رسانههای داخلی ایران، قیمت داروهای مورد نیاز مجروحان شیمیایی، داروهای سرطان، صرع و بیماریهای کلیوی بین ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش داشته است.
داروخانهها در آستانه ورشکستگی
تحریمهای فراگیر علیه ایران، بالا رفتن قیمت ارز و تورم ناشی از حذف یارانهها از جمله عواملی هستند که سال ۱۳۹۰ را به سالی بحرانی برایصنعت دارویی ایران تبدیل کردند. بحرانی که نه تنها دامن مصرفکنندگان دارو را گرفته بلکه داروخانهها را نیز در آستانه ورشکستگی قرار داده است.
"رهبر مژدهای آذر" رئیس انجمن داروسازان در گفت و گو با خبرآنلاین برخی از مشکلات پیشآمده برای داروسازان و داروخانهها پس از تشدید تحریمها علیه ایران را برشمرده است.
وی گفته: «در حال حاضردر پرداخت هزینه خرید دارو و تامین آن، میان شرکتهای تولیدکننده، واردکننده و توزیع کننده مشکلاتی به وجود آمده است، چرا که شرکتهای واردکننده به داروخانهها الزام کردهاند که بایستی حتما خرید نقدی داشته باشند. ما هم به عنوان انجمن داروسازان به این مسئله معترض هستیم چون داروخانهها قدرت خرید نقدی ندارند به این دلیل که در گذشته خرید به صورت چکهای چند ماهه بود اما در حال حاضر این شرکتها به داروخانههایی که توان خرید نقدی ندارند دارو نمیدهند و این مسئله خود در آینده برای شرکتهای بیمه و بیماران بیمه شده مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد».
رئیس انجمن داروسازان اذعان کرده که بسیاری از داروخانهها نسخههای تامین اجتماعی را قبول نمیکنند. آقای مژدهای آذر در ادامه سخنانش تاکید کرده که روز به روز عرصه بر داروخانههای کشور تنگتر می شود و حدود ۱۰ هزار داروخانه تقریبا ورشکسته شدهاند.
علی سبحانیان در این مصاحبه گفته بود: «بانكها یا ارز دولتی به وارد كنندگان دارو نمیدهند یا این كار را بسیار سخت و زمانبر انجام میدهند و برخی از آنها درباره وجود تسهیلات برای وارد كنندگان دارو در زمینه دسترسی به ارز دولتی اظهار بیاطلاعی میكنند در نتیجه وارد كنندگان دارو دچار سردرگمی شدهاند. از سوی دیگر در صورت دسترسی واردكنندگان دارو به ارز، آنان نمیتوانند ارز را به بانكهای اروپایی ارسال كنند».
وی هشدار داده بود که در صورت تداوم چنین وضعیتی، ایران با كمبود داروی وارداتی مواجه خواهد شد.
اما بحران دامن آن ۹۶ درصد داخلی را هم گرفت. افزایش قیمت ارز نه تنها بر قیمت داروهای وارداتی اثر گذاشت بلکه داروهای ساخت داخل را هم گرانتر کرد چرا که مواد اولیه ساخت این داروها از خارج وارد میشوند.
محمود نجفی رئیس سندیکای صاحبان صنایع داروسازی کشور به خبرآنلاین گفته: «ما هنوز چشم به راه اختصاص ارز دولتی از سوی بانک مرکزی برای ورود مواد اولیه دارو هستیم».
طرح هدفمندسازی یارانهها نیز بر قیمت داروهای داخلی تاثیر گذاشته است. اجرای این طرح که باعث بالاتر رفتن قیمت حاملهای انرژی شده، صنایع داروسازی را با افزایش هزینهها روبرو کرده است.
احمد شیبانی رئیس سازمان غذا و دارو در گفت و گو با روزنامه شرق گفته: «امسال با توجه به هدفمندسازی يارانهها بعد از سه سال، قيمت دارو نزدیک پنج درصد افزايش داشته كه صنايع داروسازی و شركتهای وارداتی همكاری بسيار موثری در اين زمينه با سازمان غذا و دارو داشتهاند».
وی البته اواسط آذرماه پیشبینی بروز بحران در صنعت دارو را کرده و گفته بود: «صنایع دارویی کشور با مشکلات اقتصادی جدی مواجه هستند و پولی برای بازاریابی و تحقیق و توسعه ندارند؛ به همین علت آییننامه جدید قیمتگذاری دارو تدوین شده که امسال با اجرای آن قیمت دارو با لحاظ کردن این هزینهها افزایش نسبی پیدا میکند».
دكتر شيبانی معاون وزارت بهداشت البته معتقد است: «افزايش هفت درصدی قيمت دارو در سال ۱۳۹۰ پس از سه سال بعد از اجرای قانون هدفمندی يارانهها كه قيمت دارو در كشور ثابت بوده، از نظر ما طبيعی است».
داروخانهها در آستانه ورشکستگی
تحریمهای فراگیر علیه ایران، بالا رفتن قیمت ارز و تورم ناشی از حذف یارانهها از جمله عواملی هستند که سال ۱۳۹۰ را به سالی بحرانی برایصنعت دارویی ایران تبدیل کردند. بحرانی که نه تنها دامن مصرفکنندگان دارو را گرفته بلکه داروخانهها را نیز در آستانه ورشکستگی قرار داده است.
"رهبر مژدهای آذر" رئیس انجمن داروسازان در گفت و گو با خبرآنلاین برخی از مشکلات پیشآمده برای داروسازان و داروخانهها پس از تشدید تحریمها علیه ایران را برشمرده است.
وی گفته: «در حال حاضردر پرداخت هزینه خرید دارو و تامین آن، میان شرکتهای تولیدکننده، واردکننده و توزیع کننده مشکلاتی به وجود آمده است، چرا که شرکتهای واردکننده به داروخانهها الزام کردهاند که بایستی حتما خرید نقدی داشته باشند. ما هم به عنوان انجمن داروسازان به این مسئله معترض هستیم چون داروخانهها قدرت خرید نقدی ندارند به این دلیل که در گذشته خرید به صورت چکهای چند ماهه بود اما در حال حاضر این شرکتها به داروخانههایی که توان خرید نقدی ندارند دارو نمیدهند و این مسئله خود در آینده برای شرکتهای بیمه و بیماران بیمه شده مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد».
رئیس انجمن داروسازان اذعان کرده که بسیاری از داروخانهها نسخههای تامین اجتماعی را قبول نمیکنند. آقای مژدهای آذر در ادامه سخنانش تاکید کرده که روز به روز عرصه بر داروخانههای کشور تنگتر می شود و حدود ۱۰ هزار داروخانه تقریبا ورشکسته شدهاند.
رئیس سازمان دولتی محیطزیست جمهوری اسلامی غرب را مسئول تخریب محیطزیست ایران دانست. در شاخص بینالمللی حفاظت از محیط زیست رتبه ایران ظرف ۴ سال گذشته میان ۱۳۲ کشور از ردیف ۶۷ به ردیف ۱۱۴ سقوط کرده است.
محمد جواد محمدیزاده رئیس سازمان دولتی محیط زیست ایران در همایش "چالشها و راهبردهای زیستمحیطی ایران و کشورهای منطقه"، خواستار تدوین الگوی اسلامی برای برنامههای زیستمحیطی کشور شد. محمدیزاده غرب را مسئول تخریب محیط زیست ایران دانست و گفت:«غربیها در ۷۰ سال اخیر تکنولوژیهای ورشکسته و از رده خارج شده خود را به ایران تحمیل کرده و فرهنگ مصرف را در کشور رواج دادهاند.»
رئيس سازمان محیط زیست جمهوری اسلامی، که در نشست کارشناسان محیط زیست ایران و منطقه سخن میگفت، افزود: «برای نمونه در حوزه فولاد و پالايشگاهها تکنولوژییی به ما دادند که۱۰ هزار PPM آلودگی داشت، در صورتی کههمان تکنولوژی در اروپا ۳۵ PPM آلايندگی داشته است.»
محمدیزاده به زمان تحویل این تکنولوژی و دلیل پذیرش آن از سوی مسئولان ایرانی اشاره نکرد. وی در حالی غرب را به نقش داشتن در تخریب محیطزیست ایران متهم کرد که معاون پیشین محمود احمدینژاد، پیشتر حفاظت از محیطزیست را «توطئه غرب علیه جهان اسلام» خوانده بود.
پرویز داوودی، معاون محمود احمدینژاد فرودین سال ۱۳۸۷ گفته بود: «زمانی كه كشورهای غرب به شدت نیازمند افزایش تولید و توسعه عمرانی بودند، اثری از حفاظت محیط زیست نبود. ولی اكنون كه كشورهایی مثل ایران باید این مرحله را طی كنند و زیربناها را بسازند، رعایت ضوابط حفاظت از محیط زیست به شدت واجب میشود.»
اعتراف به "آشفتگی" وضعیت محیط زیست کشور
محمد جواد محمدیزاده همزمان وضعیت جنگلها، پسابها و فاضلابهای خانگی را در سراسر کشور "آشفته" توصیف کرد و گفت که در توسعه کشور «بارگذاری بر مولفههای حیات خارج از توان طبیعت بوده است». وی در توضیح سخنان خود به وضعیت دریاجه ارومیه اشاره کرد و گفت: «توسعه بدون حساب و کتاب کشاورزی موجب شده تا وضعيت درياچه (ارومیه) به شکل کنونی بيفتد.»
رئیس سازمان محیط زیست در ادامه تأکید کرد که "سد خوب است اما باید جایی ساخته شود که زمین طاقت داشته باشد". محمدیزاده درحالی به سیاستهای سدسازی ایران انتقاد کرده که به گفته عباس محمدی مدیر دیدهبان کوهستان انجمن کوهنوردان ایران، سیاستهای کلی محیطزیست توسط شورایی دولتی تعیین میشود. این شورا، تاکنون مخالفتی با برنامههای سدسازی که مورد انتقاد اکثریت محیطبانان ایران است ابراز نکرده است.
شورای دولتی محیط زیست و کاهش مجدد رتبه ایران
عباس محمدی در مقالهای که روزنامه "اعتماد" چهارشنبه ۱۰ اسفند منتشر کرده، مینویسد: «در قانون حفاظت محيط زيست ما يك اشكال اساسی وجود دارد. تعيين سياستهای كلی محيط زيست از جمله حفاظت از پاركهای ملی و مناطق حفاظتشده با شورايی است به نام شورای عالی محيط زيست كه تركيبش تماما دولتی است.»
این شورا به گفته عباس محمدی، متشكل از وزرای كشاورزی، اقتصاد، صنايع، راه و شخص رئيس سازمان محيط زيست بعلاوه چهار نفر به معرفی رئيس این سازمان است. مدير ديدهبان كوهستان انجمن كوهنوردان ايران در ادامه تصریح میکند: «اين تركيب مجموعا در تركيب هيات دولت قرار میگيرد و معمولا عليه مصوبات دولت پيش نمیرود.»
در برنامههای کلی دولت جمهوری اسلامی ایران نیز جایگاه روشنی برای اهداف پایدار زیستمحیطی در نظر نگرفته نشده است. شاخص جهانی عملکرد زیستمحیطی سال ۲۰۱۲ که اخیرا از سوی دانشگاه ییل منتشر شد، بار دیگر از کاهش رتبه ایران در پایداری زیست محیطی خبر میدهد.
براساس گزارش شاخص عملکردی محیطزیست EPI(2012 Environmental Performance Index) ایران از میان ۱۳۲ کشور جهان در رتبه ۱۱۴ قرار گرفته است. رتبه ایران در گزارش سال ۲۰۱۰ میلادی، ۷۸ و چهار سال پیش ۶۷ بوده است. علیرغم این گزارش روشن، دولت ایران در قانون برنامه پنجساله توسعه کشور فصل مستقلی را که مربوط به محیطزیست میشد حذف کردهاست.
سهم اندک محیط زیست در برنامه توسعه
در لایحه ۲۰۱ مادهای قانون برنامه پنجساله توسعه کشور، تنها مواد ۱۷۴تا ۱۷۷ به محیطزیست مربوط میشود. مادهی ۱۷۴ این قانون تدوین و اجرای برنامهی مدیریت یکپارچهی زیستبومی و حفاظت و بهرهبرداری از تنوع زیستی زیستبومهای حساس و شکنندهی کشور را شامل میشود. این ماده همچنین از دولت میخواهد، طرح جامعی را برای حفاظت، ساماندهی و مدیریت یکپارچهی سواحل کشور و ممانعت از تخریب و تغییر کاربری سواحل و اراضی جلگهای مجاور تدوین کرده و آن را اجرا کند.
مادهی ۱۷۵ شامل تدوین ضوابط و استانداردهای زیستمحیطی برای تسهیل امر سرمایهگذاری در یک دورهی زمانی ۵ ساله و درج آن در کتاب راهنمای سرمایهگذاری میشود. مادهی ۱۷۶ به منظور کاهش عوامل آلودهکننده و مخرب محیط زیست تدوین شده است.
این ماده خواستار ارزیابی طرحها و پروژههای بزرگ تولیدی، خدماتی و عمرانی بر اساس ضوابط مصوب شورای عالی محیط زیست، نصب و راهاندازی سیستم نمونهبرداری و اندازهگیری آلودگی و تخریب زیستمحیطی شده است. مادهی ۱۷۶ همچنین از واحدهای تولیدی و خدماتی میخواهد، برای تطبیق با ضوابط و استانداردهای زیستمحیطی مشخصات فنی خود را ارتقا دهند.
در نظر گرفتن موارد یاد شده، آنهم به صورت خلاصه در لایحه قانون برنامه پنجم توسعه، نشان میدهد که دولت ایران تا کنون توجه کافی به این موارد نداشته است. به عقیده کارشناسان، بسیاری از موارد لایحه قانون برنامه پنجم توسعه در مورد محیطزیست نیز هیچ هدف مشخصی را تعیین نکردهاند که دولت در صورت عدم تلاش برای تحقق آن بتواند مورد بازخواست قرار گیرد.
شبنم نوریان
تحریریه: جواد طالعی
رئيس سازمان محیط زیست جمهوری اسلامی، که در نشست کارشناسان محیط زیست ایران و منطقه سخن میگفت، افزود: «برای نمونه در حوزه فولاد و پالايشگاهها تکنولوژییی به ما دادند که۱۰ هزار PPM آلودگی داشت، در صورتی کههمان تکنولوژی در اروپا ۳۵ PPM آلايندگی داشته است.»
محمدیزاده به زمان تحویل این تکنولوژی و دلیل پذیرش آن از سوی مسئولان ایرانی اشاره نکرد. وی در حالی غرب را به نقش داشتن در تخریب محیطزیست ایران متهم کرد که معاون پیشین محمود احمدینژاد، پیشتر حفاظت از محیطزیست را «توطئه غرب علیه جهان اسلام» خوانده بود.
پرویز داوودی، معاون محمود احمدینژاد فرودین سال ۱۳۸۷ گفته بود: «زمانی كه كشورهای غرب به شدت نیازمند افزایش تولید و توسعه عمرانی بودند، اثری از حفاظت محیط زیست نبود. ولی اكنون كه كشورهایی مثل ایران باید این مرحله را طی كنند و زیربناها را بسازند، رعایت ضوابط حفاظت از محیط زیست به شدت واجب میشود.»
اعتراف به "آشفتگی" وضعیت محیط زیست کشور
محمد جواد محمدیزاده همزمان وضعیت جنگلها، پسابها و فاضلابهای خانگی را در سراسر کشور "آشفته" توصیف کرد و گفت که در توسعه کشور «بارگذاری بر مولفههای حیات خارج از توان طبیعت بوده است». وی در توضیح سخنان خود به وضعیت دریاجه ارومیه اشاره کرد و گفت: «توسعه بدون حساب و کتاب کشاورزی موجب شده تا وضعيت درياچه (ارومیه) به شکل کنونی بيفتد.»
رئیس سازمان محیط زیست در ادامه تأکید کرد که "سد خوب است اما باید جایی ساخته شود که زمین طاقت داشته باشد". محمدیزاده درحالی به سیاستهای سدسازی ایران انتقاد کرده که به گفته عباس محمدی مدیر دیدهبان کوهستان انجمن کوهنوردان ایران، سیاستهای کلی محیطزیست توسط شورایی دولتی تعیین میشود. این شورا، تاکنون مخالفتی با برنامههای سدسازی که مورد انتقاد اکثریت محیطبانان ایران است ابراز نکرده است.
شورای دولتی محیط زیست و کاهش مجدد رتبه ایران
عباس محمدی در مقالهای که روزنامه "اعتماد" چهارشنبه ۱۰ اسفند منتشر کرده، مینویسد: «در قانون حفاظت محيط زيست ما يك اشكال اساسی وجود دارد. تعيين سياستهای كلی محيط زيست از جمله حفاظت از پاركهای ملی و مناطق حفاظتشده با شورايی است به نام شورای عالی محيط زيست كه تركيبش تماما دولتی است.»
این شورا به گفته عباس محمدی، متشكل از وزرای كشاورزی، اقتصاد، صنايع، راه و شخص رئيس سازمان محيط زيست بعلاوه چهار نفر به معرفی رئيس این سازمان است. مدير ديدهبان كوهستان انجمن كوهنوردان ايران در ادامه تصریح میکند: «اين تركيب مجموعا در تركيب هيات دولت قرار میگيرد و معمولا عليه مصوبات دولت پيش نمیرود.»
در برنامههای کلی دولت جمهوری اسلامی ایران نیز جایگاه روشنی برای اهداف پایدار زیستمحیطی در نظر نگرفته نشده است. شاخص جهانی عملکرد زیستمحیطی سال ۲۰۱۲ که اخیرا از سوی دانشگاه ییل منتشر شد، بار دیگر از کاهش رتبه ایران در پایداری زیست محیطی خبر میدهد.
براساس گزارش شاخص عملکردی محیطزیست EPI(2012 Environmental Performance Index) ایران از میان ۱۳۲ کشور جهان در رتبه ۱۱۴ قرار گرفته است. رتبه ایران در گزارش سال ۲۰۱۰ میلادی، ۷۸ و چهار سال پیش ۶۷ بوده است. علیرغم این گزارش روشن، دولت ایران در قانون برنامه پنجساله توسعه کشور فصل مستقلی را که مربوط به محیطزیست میشد حذف کردهاست.
سهم اندک محیط زیست در برنامه توسعه
در لایحه ۲۰۱ مادهای قانون برنامه پنجساله توسعه کشور، تنها مواد ۱۷۴تا ۱۷۷ به محیطزیست مربوط میشود. مادهی ۱۷۴ این قانون تدوین و اجرای برنامهی مدیریت یکپارچهی زیستبومی و حفاظت و بهرهبرداری از تنوع زیستی زیستبومهای حساس و شکنندهی کشور را شامل میشود. این ماده همچنین از دولت میخواهد، طرح جامعی را برای حفاظت، ساماندهی و مدیریت یکپارچهی سواحل کشور و ممانعت از تخریب و تغییر کاربری سواحل و اراضی جلگهای مجاور تدوین کرده و آن را اجرا کند.
مادهی ۱۷۵ شامل تدوین ضوابط و استانداردهای زیستمحیطی برای تسهیل امر سرمایهگذاری در یک دورهی زمانی ۵ ساله و درج آن در کتاب راهنمای سرمایهگذاری میشود. مادهی ۱۷۶ به منظور کاهش عوامل آلودهکننده و مخرب محیط زیست تدوین شده است.
این ماده خواستار ارزیابی طرحها و پروژههای بزرگ تولیدی، خدماتی و عمرانی بر اساس ضوابط مصوب شورای عالی محیط زیست، نصب و راهاندازی سیستم نمونهبرداری و اندازهگیری آلودگی و تخریب زیستمحیطی شده است. مادهی ۱۷۶ همچنین از واحدهای تولیدی و خدماتی میخواهد، برای تطبیق با ضوابط و استانداردهای زیستمحیطی مشخصات فنی خود را ارتقا دهند.
در نظر گرفتن موارد یاد شده، آنهم به صورت خلاصه در لایحه قانون برنامه پنجم توسعه، نشان میدهد که دولت ایران تا کنون توجه کافی به این موارد نداشته است. به عقیده کارشناسان، بسیاری از موارد لایحه قانون برنامه پنجم توسعه در مورد محیطزیست نیز هیچ هدف مشخصی را تعیین نکردهاند که دولت در صورت عدم تلاش برای تحقق آن بتواند مورد بازخواست قرار گیرد.
شبنم نوریان
تحریریه: جواد طالعی
خبرگزاری دانشجویان ایران در سلسله گزارشهائی با عنوان "شکست تحریمها علیه ایران" صدور برخی کالاهای ایرانی به کشورهای مختلف را دلیل شکست تحریمها دانسته است. قیر، بستنی و ربگوجه فرنگی از جمله این کالاها هستند.
ایسنا (خبرگزاری دانشجویان ایران) به تازگی در بخش گزارشهای اقتصادی خود پروندهای را گشوده که هدف آن با استناد به آمار اقلام صادراتی نشان دادن شکست تحریمهای بینالمللی علیه ایران است. این خبرگزاری هر روز به بررسی صادرات یک کالا میپردازد.
صدور قیر به ۵۰ کشور
در برخی گزارشهای ایسنا، به صادارت خودرو، سیمان و کاشی به کشورهای منطقه اشاره شده است. موضوعی که تازگی ندارد، بلکه از سالها پیش جریان داشته است. اما در بخشی دیگر از گزارشها، از قیر، بستنی و ربگوجه فرنگی هم به عنوان کالاهائی نام برده شده که صدور آنها نشاندهنده شکست تحریمهای بینالمللی است.
براساس گزارش ایسنا، جمهوری اسلامی در از فروردین تا بهمن امسال یک میلیون و ۲۲۲ هزار تن قیر به ۵۰ کشور جهان صادر کرده و از این بابت نزدیک به ۶۰۰ میلیون دلار درآمد داشته است. بروئنی، گابن، گینه، آگوئیلا، آنگولا، اوگاندا، بنین، روآندا، ساموآ، سریلانکا، کامرون، کنگو، کنیا، هائیتی و ویتنام در شمار کشورهائی هستند که قیر ایران به آنها صادر شده است.
هشت کشور خریدار بستنی و "شربتهای یخزده"
ایسنا در گزارشی دیگر به بررسی صادرات "بستنی و شربتهای یخزده" پرداخته و نوشته است که جمهوری اسلامی در ده ماهه سالجاری ۳۴ هزار تن بستنی و شربتهای یخزده به هشت کشور جهان صادر کرده و از این محل ۹۴ میلیون دلار درآمد داشته است.
بخش عمده این محصولات به عراق صادر شده، اما پاکستان، ترکمنستان، افغانستان، امارات، بحرین، عربستان و کویت نیز جزو خریداران بستنی و شربتهای یخزده ایرانی بودهاند.
۱۲۶ میلیون دلار رب گوجهفرنگی
از سلسله گزارشهای "شکست تحریمها علیه ایران" یک بخش هم به بررسی صادرات رب گوجه فرنگی اختصاص یافته است. ایسنا مینویسد:«درحالی که کشورهای غربی طی چند هفته اخیر تحریمهای خود را علیه ایران با هدف محدودسازی روابط اقتصادی کشورمان با سایر کشورها تشدید کردهاند، آمار نشان میدهد که صنعت تولید ربگوجهفرنگی ایران طی ده ماه سال ۱۳۹۰ محصولات خود را به بیش از ۳۰ کشور جهان صادر کرده است.»
برپایه گزارش ایسنا، درآمد ایران از محل صدور ربگوجه فرنگی بیش از ۱۲۶ میلیون دلار بوده است. به گفته احمد آزادمرد رئیس سندیکای صنایع کنسرو، آمار دقیقی از تعداد کارخانههای تولید رب گوجه فرنگی در ایران وجود ندارد.
صدور قیر به ۵۰ کشور
در برخی گزارشهای ایسنا، به صادارت خودرو، سیمان و کاشی به کشورهای منطقه اشاره شده است. موضوعی که تازگی ندارد، بلکه از سالها پیش جریان داشته است. اما در بخشی دیگر از گزارشها، از قیر، بستنی و ربگوجه فرنگی هم به عنوان کالاهائی نام برده شده که صدور آنها نشاندهنده شکست تحریمهای بینالمللی است.
براساس گزارش ایسنا، جمهوری اسلامی در از فروردین تا بهمن امسال یک میلیون و ۲۲۲ هزار تن قیر به ۵۰ کشور جهان صادر کرده و از این بابت نزدیک به ۶۰۰ میلیون دلار درآمد داشته است. بروئنی، گابن، گینه، آگوئیلا، آنگولا، اوگاندا، بنین، روآندا، ساموآ، سریلانکا، کامرون، کنگو، کنیا، هائیتی و ویتنام در شمار کشورهائی هستند که قیر ایران به آنها صادر شده است.
صدور ۹۴ میلیون دلار بستنی ایرانی در ده ماه، دلیلی برای اثبات بیاثر ماندن تحریمها؟
قیر نفت صادراتی، برپایه گزارش ایسنا ۴۹ درصد از تولید قیر ایران را تشکیل داده است. تولید قیر در سال ۱۳۸۹ نزدیک به سه میلیون و ۴۰۰ هزار تن بود. شرکت نفت پاسارگاد و شرکت نفت جی تولیدکنندگان اصلی قیر نفت هستند.هشت کشور خریدار بستنی و "شربتهای یخزده"
ایسنا در گزارشی دیگر به بررسی صادرات "بستنی و شربتهای یخزده" پرداخته و نوشته است که جمهوری اسلامی در ده ماهه سالجاری ۳۴ هزار تن بستنی و شربتهای یخزده به هشت کشور جهان صادر کرده و از این محل ۹۴ میلیون دلار درآمد داشته است.
بخش عمده این محصولات به عراق صادر شده، اما پاکستان، ترکمنستان، افغانستان، امارات، بحرین، عربستان و کویت نیز جزو خریداران بستنی و شربتهای یخزده ایرانی بودهاند.
۱۲۶ میلیون دلار رب گوجهفرنگی
از سلسله گزارشهای "شکست تحریمها علیه ایران" یک بخش هم به بررسی صادرات رب گوجه فرنگی اختصاص یافته است. ایسنا مینویسد:«درحالی که کشورهای غربی طی چند هفته اخیر تحریمهای خود را علیه ایران با هدف محدودسازی روابط اقتصادی کشورمان با سایر کشورها تشدید کردهاند، آمار نشان میدهد که صنعت تولید ربگوجهفرنگی ایران طی ده ماه سال ۱۳۹۰ محصولات خود را به بیش از ۳۰ کشور جهان صادر کرده است.»
برپایه گزارش ایسنا، درآمد ایران از محل صدور ربگوجه فرنگی بیش از ۱۲۶ میلیون دلار بوده است. به گفته احمد آزادمرد رئیس سندیکای صنایع کنسرو، آمار دقیقی از تعداد کارخانههای تولید رب گوجه فرنگی در ایران وجود ندارد.
هرمان گروهه، دبیر کل حزب دمکرات مسیحی آلمان خواهان همبستگی جامعهی بینالملل با یوسف ندرخانی، کشیش ایرانی محکوم به اعدام شده است. وی نسبت به تیرگی روابط ایران و آلمان در صورت اجرای این حکم هشدار داده است.
دبیرکل حزب دمکرات مسیحی آلمان اعدام یوسف ندرخانی را به دلیل گرویدن از اسلام به مسیحیت "گامی به سوی دوران سیاه قرون وسطی" تعبیر کرده و از دولت ایران خواسته است تا با احترام گذاشتن به حقوق شهروندانش به تعهدات بینالمللی خود عمل کند.
به گفتهی هرمان گروهه هر چند مسیحیان در ایران همواره شاهد "خشونتهای وحشتناک" بودهاند اما پروندهی کشیش ندرخانی نشاندهندهی "نقض واضح و آگاهانهی آزادی مذهب" است.
آقای گروهه همچنین اضافه کرده است که دولت ایران نمیتواند در این پرونده مدعی داشتن سیستم قضایی مستقل شود و خود را پشت این ادعا پنهان کند زیرا در موارد دیگر مشاهده میشود که «چگونه سیستم قضایی این کشور ابزار دست دولتمردان و تضمین سلطهی آنان شده است.»
هرمان گروهه در چارچوب طرحی از سوی انجمن بینالمللی حقوق بشر به عنوان "پدرخوانده" کشیش ندرخانی برگزیده شده و تا کنون بارها در همین زمینه با سفارت ایران در آلمان ارتباط برقرار کرده است.
دبیرکل حزب دمکرات مسیحی آلمان اجرای حکم اعدام یوسف ندرخانی را باعث بروز مشکلاتی گسترده در روابط ایران و آلمان با "سنتی دیرینه" دانسته است. او همچنین افزوده است اجرای چنین حکمی باعث تیرگی روابط دو کشور که هماینک نیز «به دلیل برنامههای هستهای، تهدیدات علیه اسرائیل و انکار هولوکاست دوران تاریکی را سپری میکند» خواهد شد.
عمل به آزادی مذهب، اصل ثبت شده در ایران
در روزهای اخیر شمار زیادی از سیاستمداران سرشناس خواهان آزادی کشیش ندرخانی شدهاند. انجمن بینالمللی حقوق بشر روز پنجشنبه (۱ مارس/۱۱ اسفند) کشورهای عضو اتحادیه اروپا را به همبستگی و تلاش برای آزادی این کشیش ایرانی فراخواند. طبق آخرین آمار تا کنون ۳۴ هزار نفر در آلمان به کمپین این انجمن که برای نجات آقای ندرخانی تشکیلشده، پیوستهاند.
یوسف ندرخانی ۳۵ سال دارد و پدر دو فرزند است. او در سن ۱۹ سالگی مسیحی شده و به هنگام دستگیری کشیش یک کلیسای خانگی بوده است.
کشیش ندرخانی در مهر ماه سال ۱۳۸۸ دستگیر و در زندان رشت حبس شد. وی را به دلیل خروج از اسلام و گرویدن به مسیحیت و تبلیغ تعالیم غیراسلامی متهم به "ارتداد" و محکوم به اعدام کردند. دیوان عالی کشور حکم بدوی وی را در تابستان گذشته تایید کرد.
چند روز پیش نیز گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، در گفتوگویی با یکی از روزنامههای این کشور گفته بود رفتاری که به خاطر آن کشیش یوسف ندرخانی نکوهش و محاکمه شده، جرم نیست بلکه «عمل به آزادی مذهب است که در ایران هم به عنوان یک اصل حقوق بینالملل ثبت شده است.»
به گفتهی هرمان گروهه هر چند مسیحیان در ایران همواره شاهد "خشونتهای وحشتناک" بودهاند اما پروندهی کشیش ندرخانی نشاندهندهی "نقض واضح و آگاهانهی آزادی مذهب" است.
آقای گروهه همچنین اضافه کرده است که دولت ایران نمیتواند در این پرونده مدعی داشتن سیستم قضایی مستقل شود و خود را پشت این ادعا پنهان کند زیرا در موارد دیگر مشاهده میشود که «چگونه سیستم قضایی این کشور ابزار دست دولتمردان و تضمین سلطهی آنان شده است.»
هرمان گروهه در چارچوب طرحی از سوی انجمن بینالمللی حقوق بشر به عنوان "پدرخوانده" کشیش ندرخانی برگزیده شده و تا کنون بارها در همین زمینه با سفارت ایران در آلمان ارتباط برقرار کرده است.
دبیرکل حزب دمکرات مسیحی آلمان اجرای حکم اعدام یوسف ندرخانی را باعث بروز مشکلاتی گسترده در روابط ایران و آلمان با "سنتی دیرینه" دانسته است. او همچنین افزوده است اجرای چنین حکمی باعث تیرگی روابط دو کشور که هماینک نیز «به دلیل برنامههای هستهای، تهدیدات علیه اسرائیل و انکار هولوکاست دوران تاریکی را سپری میکند» خواهد شد.
عمل به آزادی مذهب، اصل ثبت شده در ایران
در روزهای اخیر شمار زیادی از سیاستمداران سرشناس خواهان آزادی کشیش ندرخانی شدهاند. انجمن بینالمللی حقوق بشر روز پنجشنبه (۱ مارس/۱۱ اسفند) کشورهای عضو اتحادیه اروپا را به همبستگی و تلاش برای آزادی این کشیش ایرانی فراخواند. طبق آخرین آمار تا کنون ۳۴ هزار نفر در آلمان به کمپین این انجمن که برای نجات آقای ندرخانی تشکیلشده، پیوستهاند.
یوسف ندرخانی ۳۵ سال دارد و پدر دو فرزند است. او در سن ۱۹ سالگی مسیحی شده و به هنگام دستگیری کشیش یک کلیسای خانگی بوده است.
کشیش ندرخانی در مهر ماه سال ۱۳۸۸ دستگیر و در زندان رشت حبس شد. وی را به دلیل خروج از اسلام و گرویدن به مسیحیت و تبلیغ تعالیم غیراسلامی متهم به "ارتداد" و محکوم به اعدام کردند. دیوان عالی کشور حکم بدوی وی را در تابستان گذشته تایید کرد.
چند روز پیش نیز گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، در گفتوگویی با یکی از روزنامههای این کشور گفته بود رفتاری که به خاطر آن کشیش یوسف ندرخانی نکوهش و محاکمه شده، جرم نیست بلکه «عمل به آزادی مذهب است که در ایران هم به عنوان یک اصل حقوق بینالملل ثبت شده است.»
حزبالله: حمله اسرائیل به ایران منطقه را به آتش خواهد کشید
شیخ نعیم قاسم معاون دبیرکل حزب الله لبنان گفت هرگونه حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران کل منطقه را به آتش خواهد کشید و ممکن است ایالات متحده آمریکا را به جنگ بکشاند.
نعیم قاسم در دیدار با هیأتی از خبرگزاری رویترز به ریاست مایکل ستوت سردبیر این خبرگزاری در اروپا، آفریقا و خاورمیانه گفت: «آمریکا میداند هرگونه جنگ با آمریکا، منطقه را به آتش خواهد کشید. جنگی آغاز خواهد شد که مرزی نمیشناسد و نتایج آن قابل پیشبینی نیست.»
او همچنین اظهار داشت نیروهای حزب الله که شمار آنها هزاران نفر برآورد میشود، مجهز و آموزش دیده هستند و افزود: «سیاست حزب الله این است که در سطح بالای آمادگی باقی بماند حتی اگر ارزیابی ما این باشد که در این مرحله جنگی رخ نخواهد داد. اما از لحاظ عملی ما آماده دفاع هستیم و اگر همین فردا جنگی آغاز شود، وضعیت ما بهتر از جنگ سال ۲۰۰۶ است و اسرائیل این را میداند و به همین دلیل از آغاز جنگ خودداری میکند.»
جنگ ۳۴ روزه سال ۲۰۰۶ میان اسرائیل و حزب الله لبنان به کشته شدن حدود ۱۲۰۰ نفر در لبنان که اکثر آنها غیر نظامی بودند و کشته شدن حدود ۱۶۰ نفر در اسرائیل که اکثر آنها نظامی هستند انجامید.
معاون دبیرکل حزب الله لبنان گفت: «با استفاده از تجربه جنگ سال ۲۰۰۶ بر میزان آموزشها، آمادگیها و امکانات خود متناسب با ارزیابیمان از جنگ احتمالی آینده افزودیم.»
او افزود: «دورهای که اسرائیل تصمیم میگرفت حمله کند و مردم سکوت میکردند گذشت. شاید اسرائیل جنگ را آغاز کند اما به هیچ وجه از نتایج آن آگاه نیست و نمیتواند آن را کنترل کند. اسرائیل این تجربه را ژوئن سال ۲۰۰۶ دارد. اسرائیل باید حد و مرز خود را بشناسد و میداند که زمان تصمیمهای توسعه طلبانهاش گذشته است و تهدیدهایش بر کسی تاثیر نمیگذارد.»
نعیم قاسم با مجموعهای از خبرنگاران رویترز در محلی نامعلوم در حومه جنوبی شیعه نشین بیروت سخن میگفت. خبرنگاران با خودروهایی مجهز به شیشههای مات به محل ملاقات انتقال داده شدند به گونهای که تا زمان خروج از خودروها در پارکینگی در زیر زمین امکان دیدن بیرونرا نداشتند. سالن جلسه هم مجهز به پنجرههایی بود که به وسیله پردههای ضخیم پوشیده شدهاند. تمام ساعتها، تلفنهای همراه و ابزارهای ضبط از تیم رویترز در این دیدار گرفته شد.
معاون دبیرکل حزب الله گفت که معتقد است اسرائیل «میخواهد آمریکا را درگیر جنگ با ایران کند زیرا از انجام کاری به تنهایی ناتوان است و معتقد است پنهان شدن پشت آمریکا در جنگ با ایران میتواند آشوبی در منطقه ایجاد کند که دستکم کوتاه مدت خود حاصل آن را برداشت خواهد کرد.»
او افزود: «اسرائیل به تنهایی و بنا بر محاسبات لجستیکی و عملیاتی از جنگ با ایران ناتوان است به همین دلیل معتقد است اگر جنگی را آغاز کند میتواند آمریکا را به آن بکشاند و این موضوع در داخل اسرائیل در حال بحث است.»
نعیم قاسم در پاسخ به سئوالی در خصوص احتمال حمله به اسرائیل در پاسخ به حمله احتمالی آن به ایران گفت: «ایران توانایی دفاع از خود را دارد اما هیچ کس از چند و چون تجاوزهای اسرائیل آگاه نیست و هیچ کس نمیداند این جنگ ممکن است چه اندازه گسترش یابد و چه طرفهایی را درگیر خود سازد. مساله به تصمیمهای حزب الله بسته نیست بلکه جنگ است که شرایط خود را بر همه تحمیل میکند و همه منطقه را به آتش خواهد کشید.»
او خاطرنشان کرد: «حزب الله نسبت به اسرائیل در موضع دفاعی قرار دارد و نه هجومی. این حزب همواره در حال آمادگی و تجهیز خود است و در این مسیر متوقف نخواهد شد زیرا باور دارد اسرائیل همواره برای تجاوز خود را آماده میکند و از فرصتی که از لحاظ سیاسی مناسب برای تجاوز بداند، برای آغاز جنگ استفاده خواهد کرد.»
قاسم ادامه داد که واشینگتن معتقد است هر گونه تنش با ایران میتواند «به هدف گرفتن نیروهای آمریکا و همپیمانانش در منطقه بینجامد و منافعش را به خطر بیندازد. جنگ قیمت نفت را بالا خواهد برد و بحران اقتصادی و جهانی بیشتری برای آمریکا به ارمغان خواهد آورد. آمریکا دلش برای کسی نسوخته و تنها گمان میکند هر گونه حمله نظامی به ایران آسیبهای بزرگی به منافعش میزند به علاوه اینکه برنامه اتمی مسالمت آمیز ایران را متوقف نخواهد کرد. اما اسرائیل ممکن است تلاش کند تا آمریکا را از این لحاظ مطمئن کند و آن را به تنش با تهران بکشاند.»
او گفت: «اسرائیل نه توانایی و جرئت حمله به ایران به صورت منفرد را دارد و آمریکا به دلیل خطرهای این جنگ و شرایط انتخابات این کشور مردد است. سوال اکنون اینجاست که کدام طرف پیروز خواهد شد؟ فشارهای اسرائیل در کشاندن آمریکا به جنگ با مقاومت آمریکا در برابر این فشارها؟»
حزب الله ۳۰ سال پیش با کمک سپاه پاسداران جمهوری اسلامی برای جنگ با اسرائیل که در سال ۱۹۸۲ بخشهایی از لبنان را اشغال کرده بود تاسیس شد و همچنان از کمکهای مالی و نظامی تهران و دمشق بهرهمند است.
حزب الله همچنان از بشار اسد رئیس جمهور سوریه که ۱۱ ماه است در تلاش است تا اعتراضها در این کشور را سرکوب کند، حمایت میکند. سازمان ملل متحد در آخرین آمار خود اعلام کرده که بیش از ۷۵۰۰ نفر در جریان سرکوب اعتراضها در سوریه کشته شدهاند.
نعیم قاسم از آنچه «بهار عربی» نامیده میشود و از انقلابهایی که به سرنگونی نظامها در مصر و تونس در سال گذشته انجامید، تمجید کرد اما در عین حال گفت که آمریکا در تلاش است تا حاصل این انقلابها را برداشت کند.
او در خصوص انقلابها در لیبی و یمن گفت که این انقلابها به شکل اعتراضهای مردمی آغاز شد «اما پیش از آنکه به ثمر برسد و مسیر خود را طی کند، آمریکا و کشورهای اروپایی برای هدایت آنها به مسیری که میخواهند دخالت کردند. از این رو دخالت نظامی در لیبی و دخالت سیاسی در یمن آغاز شد، دخالتی که باعث شد مردم یمن به اهداف خود از انقلابی که آغاز کردند دست نیابند. حاصل وضعیت یمن مخلوطی شد از اراده مردم و دخالت بین المللی. امیدواریم که نیروهای مردمی بتوانند به دخالت برداشتهای سیاسی بیگانه از تحرکاتشان پایان دهند.»
معاون دبیرکل حزب الله افزود: «در بحرین اعتراضها به شکل اعتراض مردمی آغاز شد اما عزمی بینالمللی برای حمایت از نظام این کشور و جلوگیری از دستیابی بحرینیها به حقوقشان وجود دارد. آها از یک سال پیش به شکلی مسالمت آمیز تظاهرات میکنند اما نه اظهار نظری خارجی درباره آن وجود دارد، نه شورای امنیت در خصوص آن جلسه تشکیل میدهد، نه آمریکا تحرکی از خود نشام میدهد، و نه اروپا فریاد میزند چرا که شکل نظام حاکم بر بحرین بخشی از طرح آمریکا برای منطقه است.»
نعیم قاسم در دیدار با هیأتی از خبرگزاری رویترز به ریاست مایکل ستوت سردبیر این خبرگزاری در اروپا، آفریقا و خاورمیانه گفت: «آمریکا میداند هرگونه جنگ با آمریکا، منطقه را به آتش خواهد کشید. جنگی آغاز خواهد شد که مرزی نمیشناسد و نتایج آن قابل پیشبینی نیست.»
او همچنین اظهار داشت نیروهای حزب الله که شمار آنها هزاران نفر برآورد میشود، مجهز و آموزش دیده هستند و افزود: «سیاست حزب الله این است که در سطح بالای آمادگی باقی بماند حتی اگر ارزیابی ما این باشد که در این مرحله جنگی رخ نخواهد داد. اما از لحاظ عملی ما آماده دفاع هستیم و اگر همین فردا جنگی آغاز شود، وضعیت ما بهتر از جنگ سال ۲۰۰۶ است و اسرائیل این را میداند و به همین دلیل از آغاز جنگ خودداری میکند.»
جنگ ۳۴ روزه سال ۲۰۰۶ میان اسرائیل و حزب الله لبنان به کشته شدن حدود ۱۲۰۰ نفر در لبنان که اکثر آنها غیر نظامی بودند و کشته شدن حدود ۱۶۰ نفر در اسرائیل که اکثر آنها نظامی هستند انجامید.
معاون دبیرکل حزب الله لبنان گفت: «با استفاده از تجربه جنگ سال ۲۰۰۶ بر میزان آموزشها، آمادگیها و امکانات خود متناسب با ارزیابیمان از جنگ احتمالی آینده افزودیم.»
او افزود: «دورهای که اسرائیل تصمیم میگرفت حمله کند و مردم سکوت میکردند گذشت. شاید اسرائیل جنگ را آغاز کند اما به هیچ وجه از نتایج آن آگاه نیست و نمیتواند آن را کنترل کند. اسرائیل این تجربه را ژوئن سال ۲۰۰۶ دارد. اسرائیل باید حد و مرز خود را بشناسد و میداند که زمان تصمیمهای توسعه طلبانهاش گذشته است و تهدیدهایش بر کسی تاثیر نمیگذارد.»
نعیم قاسم با مجموعهای از خبرنگاران رویترز در محلی نامعلوم در حومه جنوبی شیعه نشین بیروت سخن میگفت. خبرنگاران با خودروهایی مجهز به شیشههای مات به محل ملاقات انتقال داده شدند به گونهای که تا زمان خروج از خودروها در پارکینگی در زیر زمین امکان دیدن بیرونرا نداشتند. سالن جلسه هم مجهز به پنجرههایی بود که به وسیله پردههای ضخیم پوشیده شدهاند. تمام ساعتها، تلفنهای همراه و ابزارهای ضبط از تیم رویترز در این دیدار گرفته شد.
معاون دبیرکل حزب الله گفت که معتقد است اسرائیل «میخواهد آمریکا را درگیر جنگ با ایران کند زیرا از انجام کاری به تنهایی ناتوان است و معتقد است پنهان شدن پشت آمریکا در جنگ با ایران میتواند آشوبی در منطقه ایجاد کند که دستکم کوتاه مدت خود حاصل آن را برداشت خواهد کرد.»
او افزود: «اسرائیل به تنهایی و بنا بر محاسبات لجستیکی و عملیاتی از جنگ با ایران ناتوان است به همین دلیل معتقد است اگر جنگی را آغاز کند میتواند آمریکا را به آن بکشاند و این موضوع در داخل اسرائیل در حال بحث است.»
نعیم قاسم در پاسخ به سئوالی در خصوص احتمال حمله به اسرائیل در پاسخ به حمله احتمالی آن به ایران گفت: «ایران توانایی دفاع از خود را دارد اما هیچ کس از چند و چون تجاوزهای اسرائیل آگاه نیست و هیچ کس نمیداند این جنگ ممکن است چه اندازه گسترش یابد و چه طرفهایی را درگیر خود سازد. مساله به تصمیمهای حزب الله بسته نیست بلکه جنگ است که شرایط خود را بر همه تحمیل میکند و همه منطقه را به آتش خواهد کشید.»
او خاطرنشان کرد: «حزب الله نسبت به اسرائیل در موضع دفاعی قرار دارد و نه هجومی. این حزب همواره در حال آمادگی و تجهیز خود است و در این مسیر متوقف نخواهد شد زیرا باور دارد اسرائیل همواره برای تجاوز خود را آماده میکند و از فرصتی که از لحاظ سیاسی مناسب برای تجاوز بداند، برای آغاز جنگ استفاده خواهد کرد.»
قاسم ادامه داد که واشینگتن معتقد است هر گونه تنش با ایران میتواند «به هدف گرفتن نیروهای آمریکا و همپیمانانش در منطقه بینجامد و منافعش را به خطر بیندازد. جنگ قیمت نفت را بالا خواهد برد و بحران اقتصادی و جهانی بیشتری برای آمریکا به ارمغان خواهد آورد. آمریکا دلش برای کسی نسوخته و تنها گمان میکند هر گونه حمله نظامی به ایران آسیبهای بزرگی به منافعش میزند به علاوه اینکه برنامه اتمی مسالمت آمیز ایران را متوقف نخواهد کرد. اما اسرائیل ممکن است تلاش کند تا آمریکا را از این لحاظ مطمئن کند و آن را به تنش با تهران بکشاند.»
او گفت: «اسرائیل نه توانایی و جرئت حمله به ایران به صورت منفرد را دارد و آمریکا به دلیل خطرهای این جنگ و شرایط انتخابات این کشور مردد است. سوال اکنون اینجاست که کدام طرف پیروز خواهد شد؟ فشارهای اسرائیل در کشاندن آمریکا به جنگ با مقاومت آمریکا در برابر این فشارها؟»
حزب الله ۳۰ سال پیش با کمک سپاه پاسداران جمهوری اسلامی برای جنگ با اسرائیل که در سال ۱۹۸۲ بخشهایی از لبنان را اشغال کرده بود تاسیس شد و همچنان از کمکهای مالی و نظامی تهران و دمشق بهرهمند است.
حزب الله همچنان از بشار اسد رئیس جمهور سوریه که ۱۱ ماه است در تلاش است تا اعتراضها در این کشور را سرکوب کند، حمایت میکند. سازمان ملل متحد در آخرین آمار خود اعلام کرده که بیش از ۷۵۰۰ نفر در جریان سرکوب اعتراضها در سوریه کشته شدهاند.
نعیم قاسم از آنچه «بهار عربی» نامیده میشود و از انقلابهایی که به سرنگونی نظامها در مصر و تونس در سال گذشته انجامید، تمجید کرد اما در عین حال گفت که آمریکا در تلاش است تا حاصل این انقلابها را برداشت کند.
او در خصوص انقلابها در لیبی و یمن گفت که این انقلابها به شکل اعتراضهای مردمی آغاز شد «اما پیش از آنکه به ثمر برسد و مسیر خود را طی کند، آمریکا و کشورهای اروپایی برای هدایت آنها به مسیری که میخواهند دخالت کردند. از این رو دخالت نظامی در لیبی و دخالت سیاسی در یمن آغاز شد، دخالتی که باعث شد مردم یمن به اهداف خود از انقلابی که آغاز کردند دست نیابند. حاصل وضعیت یمن مخلوطی شد از اراده مردم و دخالت بین المللی. امیدواریم که نیروهای مردمی بتوانند به دخالت برداشتهای سیاسی بیگانه از تحرکاتشان پایان دهند.»
معاون دبیرکل حزب الله افزود: «در بحرین اعتراضها به شکل اعتراض مردمی آغاز شد اما عزمی بینالمللی برای حمایت از نظام این کشور و جلوگیری از دستیابی بحرینیها به حقوقشان وجود دارد. آها از یک سال پیش به شکلی مسالمت آمیز تظاهرات میکنند اما نه اظهار نظری خارجی درباره آن وجود دارد، نه شورای امنیت در خصوص آن جلسه تشکیل میدهد، نه آمریکا تحرکی از خود نشام میدهد، و نه اروپا فریاد میزند چرا که شکل نظام حاکم بر بحرین بخشی از طرح آمریکا برای منطقه است.»
گرینش خبرنگاران خارجی برای پوشش دادن به انتخابات مجلس
در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امروز از حضورخبرنگاران 174 رسانه بین المللی در ایران برای پوشش خبری نهمین انتخابات مجلس در روز جمعه خبر داد.
رضا معینی از اعضای سازمان گزارشگران بدون مرز می گوید که گزینش خبرنگاران خارجی برای ورود به ایران با توجه به پرونده آنان و با نظر کمیته مشترک وزارت اطلاعات، امور خارجه و ارشاد صورت می پذیرد.
محمد جواد آقا جری مدیر رسانه های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت تا امروز نزدیک به 60 تن از خبر نگاران خارجی وارد کشور شده و به جمع دیگر خبرنگاران رسانه های خارجی مقیم در کشور پیوسته اند. وی تأکید کرد که جمعاً 350 نماینده خبری خارجی وابسته به 174 رسانه بین المللی انتخابات روز جمعه مجلس شورای اسلامی را پوشش خواهند داد.
وی خاطرنشان ساخت که خبرنگاران رسانههای کشورهای آلمان، اتریش، اسپانیا، آمریکا، اکراین، ایتالیا، برزیل، بلژیک، ترکیه، جمهوری چک، روسیه، ژاپن، فرانسه، فنلاند، قطر، کانادا، کره جنوبی، کلمبیا، لبنان و ونزوئلا از جمله کشورهایی هستند که انتخابات فردا را پوشش خواهند داد.
محمد جواد آقاجری همچنین یاد آور شد که برای خبرنگارانی که وارد کشور شده اند بازدید از مراکزی مانند مرکز هوا و فضا، پژوهشکده رویان و مصاحبه و نشست خبری با وزیر کشور و سخنگوی شورای نگهبان و همچنین حضور در اماکن رقابت های تبلیغاتی نامزدان پیش بینی گردیده است.
در همین حال سردار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی امروز اعلام کرد که تدابیر لازم برای امنیت شعب اخذ رأی اتخاذ گردیده و این انتخابات در شرایط امنیتی کامل بر گزار خواهد شد.
انتخابات مجلس شورای اسلامی در شرایطی بر گزار می شود که بسیاری از اصلاح طلبان و گروه های اپوزیسیون داخلی به پای صندوق های رأی نخواهند رفت و شورای هماهنگی راه سبز امید از مردم خواسته است تا روز برگزاری انتخابات مجلس نهم به نشانه همبستگی با رهبران زندانی این جنبش در خانه بمانند.
بر اساس گزارش وزارت کشور، در ایران حدود 48 میلیون و 300 هزار تن واجد شرایط شرکت در این انتخابات هستند.
در انتخابات فردا حدود سه هزار و 500 کاندیدا برای اخذ 290 کرسی مجلس به رقابت خواهد پرداخت.
در انتخابات فردا حدود سه هزار و 500 کاندیدا برای اخذ 290 کرسی مجلس به رقابت خواهد پرداخت.
انتخابات فردا در حالی بر گزار میگردد که رد صلاحیت صد ها تن از نامزدان نمایندگای و محدودیت های دیگر بر فضای انتخابات سایه سنگینی می کند. حداقل 30 تن از نمایندگان کنونی مجلس شورای اسلامی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده اند.
یاد آور می شویم که در آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی در چهار سال پیش 55.4 در صد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کرده بودند.
در باره این موضوع گفتگویی انجام داده ایم با رضا معینی از اعضای سازمان گزارشگران بدون مرز.
رضا معینی می گوید که طی چند ماه گذشته، تعداد بسیاری از خبرنگاران خارجی برای پوشش دادن به انتخابات مجلس تقاضای حضور در ایران را کردند که به بسیاری از آنان ویزای ورود به ایران داد ه نشده است.
وی میگوید که از سالها پیش کمیته مشترکی از وزارت اطلاعات، وزارت امور خارجه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این وزارتخانه موضع صلاحیت و یا رد صلاحیت خبرنگاران خارجی را مورد بررسی قرار می دهند. این کمیته برای همه حبرنگاران پرونده تشکیل داده و بر اساس نحوه گزارشات قبلی آنان خبرنگارانی که می تواند وارد ایران شوند را بر می گزید. خلاصه کلام آنکه ورود خبرنگاران خارجی به ایران گزینشی است.
رضا معینی به محدودیت های گسترده ای که برای مطبوعات و رسانه های داخلی از سوی نظام اسلامی وضع شده که به توقیف بسیاری از مطبوعات و زندانی کردن تعدا زیادی از روزنامه نگاران داخلی منجر گردیده، اشاره نموده و می گوید در چنین شرایطی بر گزاری انتخابات سالم در کشور ناممکن می باشد.
وی میگوید که از سالها پیش کمیته مشترکی از وزارت اطلاعات، وزارت امور خارجه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این وزارتخانه موضع صلاحیت و یا رد صلاحیت خبرنگاران خارجی را مورد بررسی قرار می دهند. این کمیته برای همه حبرنگاران پرونده تشکیل داده و بر اساس نحوه گزارشات قبلی آنان خبرنگارانی که می تواند وارد ایران شوند را بر می گزید. خلاصه کلام آنکه ورود خبرنگاران خارجی به ایران گزینشی است.
رضا معینی به محدودیت های گسترده ای که برای مطبوعات و رسانه های داخلی از سوی نظام اسلامی وضع شده که به توقیف بسیاری از مطبوعات و زندانی کردن تعدا زیادی از روزنامه نگاران داخلی منجر گردیده، اشاره نموده و می گوید در چنین شرایطی بر گزاری انتخابات سالم در کشور ناممکن می باشد.
وی تأکید می کند که انتخابات بدون آزادی بیان هیچ ارزشی ندارد. واقعیت آنست که بدون آزادی بیان، آزادی های بنیادین را نمی توان تأمین کرد. رضا معینی میگوید که حق رأی داشتن و رأی دادن بر دانستن و آگاهی داشتن استوار است. هنگامیکه مردمی را از حق دانستن محروم می کنیم، عملاً آنان را از انتخابات محروم کرده ایم.
نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران
میهمان برنامه، مرتضی کاظمیان، روزنامه نگار و فعال ملی-مذهبی: قبل از هر چیز مایلم تأکید کنم که انتخابات پارلمانی فردا (جمعه) در ایران فقط اسمش "انتخابات" است، اما هیچ نشانی از یک انتخابات آزاد و دموکراتیک یا یک همه پرسی سالم و عادلانه ندارد.
مرتضی کاظمیان: آنچه که فردا تحت عنوان "انتخابات" در ایران برگزار میشود، چیزی جز یک نمایش نیست. نمایشی، که طی آن قرار است باندهای قدرت، رانتخوارها و دیگر وابستگان به آیت الله خامنه ای، برسر تصاحب کرسی های هرچه بیشتری در مجلس، با همدیگر رقابت کنند.
در عین حال، از نظر رهبر جمهوری اسلامی ایران، که در پی انتخابات سال هشتاد و هشت و سرکوب خونین مردم، سبب ایجاد شکاف و جدائی بازهم بیشتری میان حاکمیت و ملت و از دست رفتن باقیمانده مشروعیت حکومت گردید، انتخابات فردا از اهمیت فوق العاده ای بر خوردار است. طبق گفته خامنه ای، انتخابات فردا مهمترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامیست.
بی جهت نیست که خامنه ای مدام براهمیت ویژه این انتخابات تأکید میورزد. او این انتخابات را فرصتی برای بازسازی سیمای حاکمیت میداند. و امیدوار است.
در عین حال، از نظر رهبر جمهوری اسلامی ایران، که در پی انتخابات سال هشتاد و هشت و سرکوب خونین مردم، سبب ایجاد شکاف و جدائی بازهم بیشتری میان حاکمیت و ملت و از دست رفتن باقیمانده مشروعیت حکومت گردید، انتخابات فردا از اهمیت فوق العاده ای بر خوردار است. طبق گفته خامنه ای، انتخابات فردا مهمترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامیست.
بی جهت نیست که خامنه ای مدام براهمیت ویژه این انتخابات تأکید میورزد. او این انتخابات را فرصتی برای بازسازی سیمای حاکمیت میداند. و امیدوار است.
مدرک دکتری جعلی رييس کميسيون اجتماعی مجلس
عباس افسری، رييس هيات نظارت بر انتخابات نهمين دوره انتخابات مجلس شهرستان بروجرد، در اطلاعيه ای در پاسخ به يکی از مطالب روزنامه جام جم، می گوید : مدرک دکترای رييس کميسيون اجتماعی مجلس جعلی است و هادی مقدسی، رييس کميسيون اجتماعی مجلس، دارای مدرک ليسانس است.
هادی مقدسی که از خرداد ماه امسال به سمت رياست کميسيون اجتماعی مجلس انتخاب شده، ادعا کرده دارای مدرک دکتری از دانشگاه آکسفورداست و در سايت شخصی خود نيز از عنوان دکتر هادی مقدسی استفاده می کند.
در بخشی از پاسخ رييس هيات نظارت بر انتخابات نهمين دوره مجلس شورای اسلامی شهرستان بروجرد به روزنامه جام جم گفته می شود : «هادی مقدسی» در بند ١٣ فرم شماره ٢٢ که به تاييد هيات نظارت شهرستان رسيده با مدرک تحصيلی ليسانس ثبت نام به عمل آورده است که در کنار آن توضيحی نوشته شده که می گوید : «ثبت نام مشاراليه با مدرک تحصيلی ليسانس با احتساب يک دوره نمايندگی مجلس بلا مانع است."
خبرگزاری های داخلی در ايران گزارش داده اند که در جستجوی اينترنتی نام دانشگاهی که هادی مقدسی مدرک خود را از آن ارائه داده است مشخص می شود که اين مدرک متعلق به يکی از دانشگاههای باز و بی اعتبار آمريکا به نام "کامانولث اپن یونیورسیتی
است که در سال ٢٠٠٧ ميلادی به وی داده شده ویا به گفته این رسانه ها خریداری شده است.
گفته می شود که او توانايی صحبت کردن به زبان انگليسی را ندارد و حتی نمی تواند چند دقيقه درباره اقتصاد به زبان انگليسی صحبت کند. در حالی که گرفتن دکترا و دفاع از تز دکترا، آنهم پس از 3 یا 4 سال درس خواندن در یک دانشگاه، بدون دانستن زبان ممکن نیست.
در بخشی از پاسخ رييس هيات نظارت بر انتخابات نهمين دوره مجلس شورای اسلامی شهرستان بروجرد به روزنامه جام جم گفته می شود : «هادی مقدسی» در بند ١٣ فرم شماره ٢٢ که به تاييد هيات نظارت شهرستان رسيده با مدرک تحصيلی ليسانس ثبت نام به عمل آورده است که در کنار آن توضيحی نوشته شده که می گوید : «ثبت نام مشاراليه با مدرک تحصيلی ليسانس با احتساب يک دوره نمايندگی مجلس بلا مانع است."
خبرگزاری های داخلی در ايران گزارش داده اند که در جستجوی اينترنتی نام دانشگاهی که هادی مقدسی مدرک خود را از آن ارائه داده است مشخص می شود که اين مدرک متعلق به يکی از دانشگاههای باز و بی اعتبار آمريکا به نام "کامانولث اپن یونیورسیتی
است که در سال ٢٠٠٧ ميلادی به وی داده شده ویا به گفته این رسانه ها خریداری شده است.
گفته می شود که او توانايی صحبت کردن به زبان انگليسی را ندارد و حتی نمی تواند چند دقيقه درباره اقتصاد به زبان انگليسی صحبت کند. در حالی که گرفتن دکترا و دفاع از تز دکترا، آنهم پس از 3 یا 4 سال درس خواندن در یک دانشگاه، بدون دانستن زبان ممکن نیست.
دستگیری شصت قاضی
خبر رسید که به دلیل فساد اداری، شصت قاضی افغانستان، از کار بر کنار شده، مورد پیگرد قانونی قرار دارند، و صدها نفر دیگر، به اتهام رشوه گیری و فساد اداری مورد تعقیب استند.
رشوه ستانی در قضا، آنچنان در افغانستان مروج است، که یک عمل معمولی به نظر می آید. از سوی دیگر، چون پیگیری فساد اداری جزء کار خود قضا است، این مشکل لاینحل به نظر می آمد. دستگیری این شصت تن، در نتیجه، کار فوق العاده است، و میتواند در راه محو فساد اداری مفید باشد.
در بررسی این موضوع گفتگویی داریم با عبدالکبیر رنجبر، رئیس اتحادیۀ حقوقدانان افغانستان. آقای رنجبر، تشریح میکند که متعاقب تغیراتی که بوجود آمد و بعد از اینکه تصمیم بر این شد، که موردی که در قانون اساسی حکم میکند که اعضای دیوان عالی افغانستان، از طرف مجلس شورا، رای اعتماد اخذ کنند، عملی شود، در تعاملات میان مجلس و قضا، قرار بر این شد که بر علیه فساد اداری اقداماتی صورت بگیرد.
اگر چه این شصت نفر، در برابر کل قضای افغانستان، که هزاران نفر در آن مشغول کار استند، رقم ناچیز است، ولی آقای رنجبر اضافه میکند که نسل جدیدی هم بعد از تکمیل دورۀ تحصیلی خود، وارد قضا شده است و بصورت عموم، اگر چه هنوز هم مشکلات فراوانی وجود دارد، قضا در حال پیشرفت است.
قتل دو سرباز امریکایی در جنوب
با کشته شدن دو سرباز امریکایی در جنوب افغانستان، توسط دو شخصی که لا اقل، یکی از آنان عضو ارتش ملی افغانستان بود، این حملات که امریکاییان آنرا «برادرکشانه» میدانند، ادامه دارد.
دو سر باز امریکایی امروز پنجشنبه توسط دو افغان کشته شدند. ناتو اعلان کرده است که یکی از این دو شخص عضو اردوی ملی بود. این عمل، به کشته شدن دو مشاور خارجی در وزارت داخلۀ افغانستان شباهت دارد که مسئولین امنیتی آنرا به یکی از مسئولین سرویس های جاسوسی مربوط ساخته اند.
متعاقب سوزاندن قران در پایگاه نظامی امریکایی در بگرام، تظاهرات های زیادی در شهر های مختلف افغانستان صورت گرفت، و طی این تظاهرات ها، در کل، سی نفر کشته شدند. حملات افغان ها به نیرو های خارجی هم تشدید یافته است، و تا حالا، پنج سرباز خارجی، توسط مسئولین امنیتی افغان، کشته شده اند.
امروز سازمان ملل، از مسئولین نظامی امریکایی در خواست کردند تا مسئولین این عمل، که آنرا «اشتباه مهم» تلقی کرده اند، مجازات شوند. ژان کولبیس، نمایندۀ ملل متحد در افغانستان گفت که بعد از مرحلۀ عذر خواهی، باید مرحلۀ مجازات آغاز شود. او اضافه میکند که تنها بعد از یک همچنین مجازات، آنان میتوانند ادعا کنند، که عذر خواهی آنان صادقانه است.
متعاقب سوزاندن قران در پایگاه نظامی امریکایی در بگرام، تظاهرات های زیادی در شهر های مختلف افغانستان صورت گرفت، و طی این تظاهرات ها، در کل، سی نفر کشته شدند. حملات افغان ها به نیرو های خارجی هم تشدید یافته است، و تا حالا، پنج سرباز خارجی، توسط مسئولین امنیتی افغان، کشته شده اند.
امروز سازمان ملل، از مسئولین نظامی امریکایی در خواست کردند تا مسئولین این عمل، که آنرا «اشتباه مهم» تلقی کرده اند، مجازات شوند. ژان کولبیس، نمایندۀ ملل متحد در افغانستان گفت که بعد از مرحلۀ عذر خواهی، باید مرحلۀ مجازات آغاز شود. او اضافه میکند که تنها بعد از یک همچنین مجازات، آنان میتوانند ادعا کنند، که عذر خواهی آنان صادقانه است.
ادامه خونریزی ها درسوریه
درسوریه سرکوب های خونین مردم معترض همچنان ادامه دارد. دولت دمشق، که هفته های متمادی با استفاد ه ازسلاح های سنگین به پایان دادن به قیام مردم شهرهای حما وحُمص پرداخته بود، اکنون برای تصرف بخش هائی از شهرحُمص که به دست نیروهای مخالف رژیم افتاده است، اقدام به فرستادن واحد های نیروی زمینی کرده است.
نیروی زمینی ارتش سوریه ماموریت دارد که محله ی "بابا امر" درحُمص را از دست نیروهای آزادی خواه خارج نماید. به نوشته لیبراسیون این محله چهل هزار نفره اکنون روزهاست که درتصرف نیروهای مخالف قراردارد. روزنامه های امروز
فرانسه بیشترین گزارش های خود را به رویداد های سوریه اختصاص داده اند.
درهمین رابطه لاکروا، ارگان جامعه مسیحیان فرانسه یک گزارش دو صفحه ای را به وضعیت در حُمص و بطورکلی درسوریه اختصاص داده. لاکروا به نقل از یک شخصیت اپوزیسیون در داخل سوریه می نویسد: وضع مردم عادی، درسراسرسوریه، روزبه روز درحال وخیم ترشدن است. آنهائی که ثروت دراختیاردارند می توانند اجناس لازم را به دست اورند، ولی اکثریت شهروندان سوری درطی یک سال بحران داخلی همه پس اندازهای خود را هزینه کرده و اکنون قادر به ادامه تامین مایحتاج روزانه خود نیستند.
عبدالرئوف درویش می گوید: رژیم با سیاست جلوگیری کردن از ورود مواد غذائی و مایحتاج عمومی، به نقاط بحرانی، مرزهای لبنان به سوریه را مین گذاری کرده و، به این ترتیب، دو راه بیشترباقی نمانده است. یا تامین نیازهای اولیه ازمرزهای اردن هاشمی که باید مسئولین اجازه دهند و یا نادیده بگیرند و یا ترکیه که مرزهای آن باسوریه بسیارکوهستانی و جنگلی است و عبورمرور بسیاردشواراست.
عبدالرئوف درویش می گوید با این حال بخشی ازنیازهای داروئی ومواد غدائی ازطریق مرزهای ترکیه وارد می شود، ولی مسلماً، به گفته وی، بسیارکمتر ازمیزان مورد نیازاست.
واما درمورد ایران، دو روزنامه فیگارو و لاکروا گزارش هائی را به رویدادهای ایران اختصاص داده اند.
"پل کیلس" وزیردفاع فرانسه، دردوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران، درمقاله ای در فیگارو، تحت عنوا ن یک سناریوی سوم برای احتراز از جنگ علیه برنامه های هسته ای ایران، می نویسد : به نظرمن راهی برای پیش گیری از جنگ وجود دارد ولی، قبل ازهرچیز، باید به سه پرسش اساسی پاسخ داد. اول اینکه آیا ایران به اندازه کافی مواد مورد نیاز برای ساخت سلاح هسته ای را در اختیاردارد؟ تا اینجا باید گفت که نه . دوم اینکه، آیا ایران حامل یا به سخن دیگر، موشک لازم را برای سوارکردن کلاهک اتمی در اختیار دارد. واقعیت این است که درحال حاضر نه، هرچند که ایران به شدت به دنبال آن است و حتی می تواند درصورت نیازازموشک های پرتاب ساتلیت های خود در این راه استفاده نماید
پل کیلس می نویسد: پرسش سوم این است، که درصورت موفقیت، توان اتمی ایران برای کدام کشورها تهدید مستقیم به شمارخواهد رفت؟ دراین ج نیز واقعیت این است که ایران به هیچ وجه اقدام به حمله اتمی علیه اسرائیل و یا آمریکا نخواهد کرد، زیرا به درستی می داند که با حمله متقابل ویرانگر و نابود کننده رو به رو خواهد بود.
ولی، به گفته پل کیلس، در کنار این احتمالات این امر به واقعیت نزدیک است که ایران بخواهد با داشتن سلاح اتمی بردامنه ی نفوذ خود درمنطقه، چه درمیان متحدین مانند عراق، حزب الله لبنان و یاسوریه، و چه درمیان رقبای خود مانند عربستان سعودی و اسرائیل بیفزاید.
ایران باداشتن بمب اتمی، بی تردید، کوشش خواهد کرد هدف های استراتژیک خود را درمدیترانه و دریای سرخ و افغانستان افزایش خواهد داد.
پل کیلس می نویسد: این مورد آخر برای منطقه فاجعه بارخواهد بود زیرا، به گفته ی وی، این امر موجب خواهد شد که کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی، ترکیه وحتی مصر به سوی اتمی شدن گام بردارند.
وزیرسابق دفاع فرانسه می گوید: حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران نیز می تواند سلسله ای از واکنش های نظامی را درپی داشته باشد که می تواند، از حمله به نیروهای امریکا درخلیج فارس، حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی آغاز وتا حتی به بستن تنگه هرمزادامه یابد.
پل کیلس با تشریح نظرخود درپایان تاکید می کند که باید به هرترتیبی از بروز جنگ جلوگیری کرد و دراین راه، به گفته وی، تشویق ایران به بازگشت به سرمیز مذاکره با کاهش از میزان تحریم ها و پیشنهاد همکاری های چند جانبه ی اتمی با این کشورمی تواند کارسازباشد. پل کیلس توصیه می کند که اروپا باید تمام توان خود را در راه امکان پذیرشدن مذاکرات به کار گیرد، زیرا، به گفته وی، بدون تردید این تنها و بهترین انتخاب می تواند باشد.
درصفحه آخرشماره امروز لاکروا گزارش مفصلی به یک جوان کاریکاتوریست ایرانی اختصاص داده شده است. مانا نیستانی جوان تصویرگر ایرانی پس ازخروج اززندان و انتقال وی به خارج از ایران اکنون درفرانسه به زندگی و فعالیت هنری پرداخته است.
مانا نیستانی با اشاره به زندان خود می گوید: هیچ کس نمی تواند از فرار کند، هرکس باید با آن کنار بیاید. درمورد من نیزهرچند هنوز هم کابوسی مرا رها نکرده است ولی باید کارکرد و پیش رفت.
لوموند روزنامه عصرفرانسه درشماره امروز خود گزارشی دارد درباره انتخابات مجلس شورای اسلامی درروز دوم ماه مارس.
لوموند به اصلاح طلبان و سبزها اشاره می کند که همگی ازمیدان خارج شده اند. لوموند می افزاید، درحالی که سبزها و ورهبری اصلاح طلبان انتخابات کنونی راتحریم کرده اند، پرسش این است که آیا هواداران آقایان موسوی وکروبی به پای صندوق های رای خواهند رفت؟. لوموند می افزاید، اکنون با توجه به تحریم های اصلاج طلبان حکومتی و سبزها میزان شرکت شهروندان درانتخابات به مهکی برای میزان مشروعیت رژیم تبدیل شده است.
این مشروعیت بویژه برای آیت الله خامنه ای بسیارمهم است. اوکه درواقع قدرت خود را الهی می داند و نه حاصل قضاوت صندوق های رای، درسال دو هزارو نه که ایران شاهد حرکت های اعتراضی بود بویژه درماه ژوئیه درحالی که پایه های رژیم متزلزل شده بود به میدان آمد تا رژیم را نجات دهد و نتیجه آن شد که شدید ترین سرکوب ها درایران به کارگرفته شود و به تجاوز به زندانیان درزندانها کشوربیانجامد.
فرانسه بیشترین گزارش های خود را به رویداد های سوریه اختصاص داده اند.
درهمین رابطه لاکروا، ارگان جامعه مسیحیان فرانسه یک گزارش دو صفحه ای را به وضعیت در حُمص و بطورکلی درسوریه اختصاص داده. لاکروا به نقل از یک شخصیت اپوزیسیون در داخل سوریه می نویسد: وضع مردم عادی، درسراسرسوریه، روزبه روز درحال وخیم ترشدن است. آنهائی که ثروت دراختیاردارند می توانند اجناس لازم را به دست اورند، ولی اکثریت شهروندان سوری درطی یک سال بحران داخلی همه پس اندازهای خود را هزینه کرده و اکنون قادر به ادامه تامین مایحتاج روزانه خود نیستند.
عبدالرئوف درویش می گوید: رژیم با سیاست جلوگیری کردن از ورود مواد غذائی و مایحتاج عمومی، به نقاط بحرانی، مرزهای لبنان به سوریه را مین گذاری کرده و، به این ترتیب، دو راه بیشترباقی نمانده است. یا تامین نیازهای اولیه ازمرزهای اردن هاشمی که باید مسئولین اجازه دهند و یا نادیده بگیرند و یا ترکیه که مرزهای آن باسوریه بسیارکوهستانی و جنگلی است و عبورمرور بسیاردشواراست.
عبدالرئوف درویش می گوید با این حال بخشی ازنیازهای داروئی ومواد غدائی ازطریق مرزهای ترکیه وارد می شود، ولی مسلماً، به گفته وی، بسیارکمتر ازمیزان مورد نیازاست.
واما درمورد ایران، دو روزنامه فیگارو و لاکروا گزارش هائی را به رویدادهای ایران اختصاص داده اند.
"پل کیلس" وزیردفاع فرانسه، دردوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران، درمقاله ای در فیگارو، تحت عنوا ن یک سناریوی سوم برای احتراز از جنگ علیه برنامه های هسته ای ایران، می نویسد : به نظرمن راهی برای پیش گیری از جنگ وجود دارد ولی، قبل ازهرچیز، باید به سه پرسش اساسی پاسخ داد. اول اینکه آیا ایران به اندازه کافی مواد مورد نیاز برای ساخت سلاح هسته ای را در اختیاردارد؟ تا اینجا باید گفت که نه . دوم اینکه، آیا ایران حامل یا به سخن دیگر، موشک لازم را برای سوارکردن کلاهک اتمی در اختیار دارد. واقعیت این است که درحال حاضر نه، هرچند که ایران به شدت به دنبال آن است و حتی می تواند درصورت نیازازموشک های پرتاب ساتلیت های خود در این راه استفاده نماید
پل کیلس می نویسد: پرسش سوم این است، که درصورت موفقیت، توان اتمی ایران برای کدام کشورها تهدید مستقیم به شمارخواهد رفت؟ دراین ج نیز واقعیت این است که ایران به هیچ وجه اقدام به حمله اتمی علیه اسرائیل و یا آمریکا نخواهد کرد، زیرا به درستی می داند که با حمله متقابل ویرانگر و نابود کننده رو به رو خواهد بود.
ولی، به گفته پل کیلس، در کنار این احتمالات این امر به واقعیت نزدیک است که ایران بخواهد با داشتن سلاح اتمی بردامنه ی نفوذ خود درمنطقه، چه درمیان متحدین مانند عراق، حزب الله لبنان و یاسوریه، و چه درمیان رقبای خود مانند عربستان سعودی و اسرائیل بیفزاید.
ایران باداشتن بمب اتمی، بی تردید، کوشش خواهد کرد هدف های استراتژیک خود را درمدیترانه و دریای سرخ و افغانستان افزایش خواهد داد.
پل کیلس می نویسد: این مورد آخر برای منطقه فاجعه بارخواهد بود زیرا، به گفته ی وی، این امر موجب خواهد شد که کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی، ترکیه وحتی مصر به سوی اتمی شدن گام بردارند.
وزیرسابق دفاع فرانسه می گوید: حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران نیز می تواند سلسله ای از واکنش های نظامی را درپی داشته باشد که می تواند، از حمله به نیروهای امریکا درخلیج فارس، حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی آغاز وتا حتی به بستن تنگه هرمزادامه یابد.
پل کیلس با تشریح نظرخود درپایان تاکید می کند که باید به هرترتیبی از بروز جنگ جلوگیری کرد و دراین راه، به گفته وی، تشویق ایران به بازگشت به سرمیز مذاکره با کاهش از میزان تحریم ها و پیشنهاد همکاری های چند جانبه ی اتمی با این کشورمی تواند کارسازباشد. پل کیلس توصیه می کند که اروپا باید تمام توان خود را در راه امکان پذیرشدن مذاکرات به کار گیرد، زیرا، به گفته وی، بدون تردید این تنها و بهترین انتخاب می تواند باشد.
درصفحه آخرشماره امروز لاکروا گزارش مفصلی به یک جوان کاریکاتوریست ایرانی اختصاص داده شده است. مانا نیستانی جوان تصویرگر ایرانی پس ازخروج اززندان و انتقال وی به خارج از ایران اکنون درفرانسه به زندگی و فعالیت هنری پرداخته است.
مانا نیستانی با اشاره به زندان خود می گوید: هیچ کس نمی تواند از فرار کند، هرکس باید با آن کنار بیاید. درمورد من نیزهرچند هنوز هم کابوسی مرا رها نکرده است ولی باید کارکرد و پیش رفت.
لوموند روزنامه عصرفرانسه درشماره امروز خود گزارشی دارد درباره انتخابات مجلس شورای اسلامی درروز دوم ماه مارس.
لوموند به اصلاح طلبان و سبزها اشاره می کند که همگی ازمیدان خارج شده اند. لوموند می افزاید، درحالی که سبزها و ورهبری اصلاح طلبان انتخابات کنونی راتحریم کرده اند، پرسش این است که آیا هواداران آقایان موسوی وکروبی به پای صندوق های رای خواهند رفت؟. لوموند می افزاید، اکنون با توجه به تحریم های اصلاج طلبان حکومتی و سبزها میزان شرکت شهروندان درانتخابات به مهکی برای میزان مشروعیت رژیم تبدیل شده است.
این مشروعیت بویژه برای آیت الله خامنه ای بسیارمهم است. اوکه درواقع قدرت خود را الهی می داند و نه حاصل قضاوت صندوق های رای، درسال دو هزارو نه که ایران شاهد حرکت های اعتراضی بود بویژه درماه ژوئیه درحالی که پایه های رژیم متزلزل شده بود به میدان آمد تا رژیم را نجات دهد و نتیجه آن شد که شدید ترین سرکوب ها درایران به کارگرفته شود و به تجاوز به زندانیان درزندانها کشوربیانجامد.
تشکیل " دفتر نظامی" از سوی شورای ملی سوریه برای متحد کردن گروه های مسلح
برهان غلیون، رئیس شورای ملی سوریه، امروز (پنجشنبه) در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس گفت "دفتر نظامی" که به وسیلۀ این شورا تأسیس شده است کلیۀ گره های مسلح مخالف رژیم سوریه و از جمله ارتش آزاد سوریه و یک گروه تشکیل شده به وسیلۀ یک ژنرال گسسته از ارتش را به دور هم جمع خواهد کرد.
برهان غلیون افزود با ریاض اسد، رئیس ارتش آزاد سوریه، و ژنرال مصطفی الشیخ، رهبر "شورای عالی نظامی انقلابی" گفتگو کرده و این دو تن برای پیوستن به "دفتر نظامی" اعلام آمادگی کرده اند. این دو تن در حال حاضر در ترکیه به سر می برند.
رئیس شورای ملی سوریه گفت این شورا در نظر دارد با استفاده از این "دفتر نظامی" به تهیه و ارسال سلاح برای شورشیان سوریه اقدام کند.
برهان غلیون در ادامۀ سخنان خود اطمینان داد که خانم "ادیت بوویه"، روزنامه نگار فرانسوی که در حمص مجروح شده است در مکانی امن قرار دارد.
برهان غلیون گفت دیروز در تماسی با داخل سوریه از این مسأله با خبر شده است اما امروز دیگر نمی داند که "ادیت بوویه" کماکان در همان مکان امن دیروز است.
در کویت، پارلمان این کشور امروز قطعنامه ای را تصویب کرد که در آن از دولت خواسته شده است نیروهای اپوزیسیون سوریه را مسلح و روابط کویت و با رژیم سوریه را قطع کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این قطعنامه برای دولت کویت الزام آور نیست.
پارلمان کویت در عین حال از دولت این کشور خواست به اقداماتی بپیوندد که هدف آن پیگرد بشار اسد در دادگاه کیفری بین المللی است.
همزمان با این اقدام پارلمان کویت، حمد بن جاسم آل ثانی- نخست وزیر قطر- پس از دیدار و گفتگو با رئیس پارلمان اروپا تأکید کرد که قطر آمادۀ بررسی و مطالعۀ تمامی گزینه ها برای نجات مردم سوریه است.
نخست وزیر قطر افزود اوضاع در سوریه مشکلی مهم برای قطر و منطقه است و از نظر انسانی نیز دارای کمال اهمیت است.
حمد بن جاسم آل ثانی ضمن تأکید بر ضرورت متوقف شدن کشتار در سوریه گفت تنها راه حل بحران سوریه تن در دادن رژیم دمشق به پیشنهادات اتحادیۀ عرب است.
در این میان، ولید المعلم- وزیر امورخارجۀ سوریه- امروز از آمادگی کشورش برای بحث در مورد دیدار رئیس عملیات بشر دوستانۀ سازمان ملل متحد از سوریه خبر داد.
سرانجام این که دولت انگلیس از متوقف شدن فعالیت های سفارت این کشور در دمشق خبر داده و افزود پرسنل دیپلماتیک انگلیس سوریه را ترک کرده و به کشورخود باز می گردند.
وزارت امورخارجۀ انگلیس وخامت وضعیت امنیتی در دمشق را انگیزه این اقدام دانسته است.
رئیس شورای ملی سوریه گفت این شورا در نظر دارد با استفاده از این "دفتر نظامی" به تهیه و ارسال سلاح برای شورشیان سوریه اقدام کند.
برهان غلیون در ادامۀ سخنان خود اطمینان داد که خانم "ادیت بوویه"، روزنامه نگار فرانسوی که در حمص مجروح شده است در مکانی امن قرار دارد.
برهان غلیون گفت دیروز در تماسی با داخل سوریه از این مسأله با خبر شده است اما امروز دیگر نمی داند که "ادیت بوویه" کماکان در همان مکان امن دیروز است.
در کویت، پارلمان این کشور امروز قطعنامه ای را تصویب کرد که در آن از دولت خواسته شده است نیروهای اپوزیسیون سوریه را مسلح و روابط کویت و با رژیم سوریه را قطع کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این قطعنامه برای دولت کویت الزام آور نیست.
پارلمان کویت در عین حال از دولت این کشور خواست به اقداماتی بپیوندد که هدف آن پیگرد بشار اسد در دادگاه کیفری بین المللی است.
همزمان با این اقدام پارلمان کویت، حمد بن جاسم آل ثانی- نخست وزیر قطر- پس از دیدار و گفتگو با رئیس پارلمان اروپا تأکید کرد که قطر آمادۀ بررسی و مطالعۀ تمامی گزینه ها برای نجات مردم سوریه است.
نخست وزیر قطر افزود اوضاع در سوریه مشکلی مهم برای قطر و منطقه است و از نظر انسانی نیز دارای کمال اهمیت است.
حمد بن جاسم آل ثانی ضمن تأکید بر ضرورت متوقف شدن کشتار در سوریه گفت تنها راه حل بحران سوریه تن در دادن رژیم دمشق به پیشنهادات اتحادیۀ عرب است.
در این میان، ولید المعلم- وزیر امورخارجۀ سوریه- امروز از آمادگی کشورش برای بحث در مورد دیدار رئیس عملیات بشر دوستانۀ سازمان ملل متحد از سوریه خبر داد.
سرانجام این که دولت انگلیس از متوقف شدن فعالیت های سفارت این کشور در دمشق خبر داده و افزود پرسنل دیپلماتیک انگلیس سوریه را ترک کرده و به کشورخود باز می گردند.
وزارت امورخارجۀ انگلیس وخامت وضعیت امنیتی در دمشق را انگیزه این اقدام دانسته است.
آژانس بین المللی انرژی اتمی و وجود فعالیت های مبهم در پارچین
آژانس بین المللی انررژی اتمی تصاویر ماهواره ای در اختیار دارد که فعالیت هائی را در مرکز نظامی پارچین نشان می دهد اما آژانس قادر نیست با استفاده از این تصاویر ماهیت این فعالیت ها را دریابد.
این تصویر ها در روزهای اخیر گرفته شده که فعل و انفعالات و تلاش هائی را در این مرکز نظامی نشان می دهد اما نمی توان بر اساس این تصاویر به نتیجه ای در مورد ماهیت واقعی این فعالیت ها رسید.
جمهوری اسلامی ایران در جریان سفر اخیر مقامات بلند پایۀ آژانس به آنان اجازۀ بازدید از پارچین را نداد.
هفتۀ گذشته یکی از مقامات بلند پایۀ آژانس که نخواست هویتش فاش شود گفت با استفاده از تصاویر ماهواره، آژانس مرکز پارچین را تحت نظر گرفته اما فعالیت های پاکسازی در آن جا مشاهده نشده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه از وین، مقر آژانس بین المللی انرژی اتمی، در هفتۀ گذشته رئیس هیأت اعزامی آژانس به تهران تصاویر ماهواره ای پایگاه پارچین را در نشستی به نمایش گذاشته است.
جمهوری اسلامی ایران دیروز (چهارشنبه) وجود هر گونه فعالیت هسته ای در پایگاه نظامی پارچین را تکذیب کرد.
فریدون عباسی دوانی، رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی ایران، ضمن این تکذیب افزود دادن اجازۀ بازدید از پارچین در حیطۀ اختیارات مقامات و فرماندهان نظامی ایران است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه غربی ها از آن بیم دارند که پیش از بازگشت مقامات آژانس به تهران، جمهوری اسلامی ایران به عملیات پاکسازی در پارچین دست بزند و آثار فعالیت ها را از بین ببرد.
آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارشی که در هشتم نوامبر سال پیش در مورد فعالیت های هسته ای ایران منتشر کرد برای نخستین بار از ابعاد نظامی این فعالیت ها عمیقاً ابراز نگرانی کرد.
در این گزارش از فعالیت های مشکوک در پارچین و وجود وسیله ای برای آزمایش مدل های انفجار مورد استفاده در جنگ افزار های هسته ای سخن به میان آمده بود.
جمهوری اسلامی ایران در جریان سفر اخیر مقامات بلند پایۀ آژانس به آنان اجازۀ بازدید از پارچین را نداد.
هفتۀ گذشته یکی از مقامات بلند پایۀ آژانس که نخواست هویتش فاش شود گفت با استفاده از تصاویر ماهواره، آژانس مرکز پارچین را تحت نظر گرفته اما فعالیت های پاکسازی در آن جا مشاهده نشده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه از وین، مقر آژانس بین المللی انرژی اتمی، در هفتۀ گذشته رئیس هیأت اعزامی آژانس به تهران تصاویر ماهواره ای پایگاه پارچین را در نشستی به نمایش گذاشته است.
جمهوری اسلامی ایران دیروز (چهارشنبه) وجود هر گونه فعالیت هسته ای در پایگاه نظامی پارچین را تکذیب کرد.
فریدون عباسی دوانی، رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی ایران، ضمن این تکذیب افزود دادن اجازۀ بازدید از پارچین در حیطۀ اختیارات مقامات و فرماندهان نظامی ایران است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه غربی ها از آن بیم دارند که پیش از بازگشت مقامات آژانس به تهران، جمهوری اسلامی ایران به عملیات پاکسازی در پارچین دست بزند و آثار فعالیت ها را از بین ببرد.
آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارشی که در هشتم نوامبر سال پیش در مورد فعالیت های هسته ای ایران منتشر کرد برای نخستین بار از ابعاد نظامی این فعالیت ها عمیقاً ابراز نگرانی کرد.
در این گزارش از فعالیت های مشکوک در پارچین و وجود وسیله ای برای آزمایش مدل های انفجار مورد استفاده در جنگ افزار های هسته ای سخن به میان آمده بود.
هشدار های آمریکا و حزب الله لبنان در مورد حمله به تأسیسات هسته ای ایران
در حالی که قرار است در روز دوشنبۀ آینده رئیس جمهوری آمریکا در کاخ سفید با نخست وزیر اسرائیل به گفتگو بنشیند، سخنگوی کاخ سفید و نفر دوم حزب الله لبنان در مورد پیامدهای منفی حمله به تأسیاست هسته ای ایران هشدار دادند. با وجود این، رئیس ستاد نیروی هوائی آمریکا از توانائی های نظامی و مجهز بودن ارتش آمریکا به بمب هائی نیرومند خبر داد که آمادۀ به کار گرفته شدن در حمله علیه ایران است.
در آستانۀ سفر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، به ایالات متحدۀ آمریکا، کاخ سفید واشنگتن علیه عواقب هر گونه حملۀ نظامی به تأسیات هسته ای جمهوری اسلامی ایران هشدار داد.
با وجود این، ژنرال "نورمن شوارتز"، رئیس ستاد نیروی هوائی آمریکا در واشنگتن گفت آمریکا دارای دارای بمب های نیرومندی است که می توان در صورت حمله به تأسیسات هسته ای ایران از آن استفاده کرد.
در یک اظهار نظر دیگر در ارتباط با بحران هسته ای ایران، شخصیت شمارۀ ٢ حزب الله لبنان نیز به نوبۀ خود اخطار کرد که حملۀ نظامی اسرائیل به ایران منطقۀ خاورمیانه را به آتش و خون خواهد کشید.
"جی کرنی"، سخنگوی کاخ سفید واشنگتن، دیشب (چهارشنبه شب) طی سخنانی ضمن یادآوری این نکته که شهروندان آمریکا اعم از نظامی و غیر نظامی هم اکنون در دو کشور عراق وافغانستان حضور دارند گفت هر گونۀ اقدام نظامی علیه ایران بر بی ثباتی در منطقۀ خاورمیانه خواهد افزود و امنیت شهروندان آمریکا در افغانستان و عراق را به خطر خواهد انداخت.
سخنگوی کاخ سفید یادآور شد که ایران با عراق و افغانستان هم مرز و همسایه است و شهروندان نظامی و غیر نظامی آمریکا در این دو کشور همسایۀ ایران حضور دارند.
"جی کرنی" در بخش دیگری از سخنان خود گفت از آن جا که ایران در فعالیت های هسته ای خود پیشرفتی نداشته و ساخت یک جنگ افزار هسته ای را آغاز نکرده است، زمان برای ادامۀ سیاستی که اوباما از ابتدای رسیدن به مقام ریاست جمهوری اتخاذ کرده است هنوز باقی است.
همزمان با این سخنان "جی کرنی"، ژنرال "نورمن شوارتز"- رئیس ستاد کل نیروی هوائی آمریکا- ضمن بیان این مطلب که ارتش آمریکا دارای بمب های نیرومند آمادۀ به کارگیری در حمله به تأسیسات هسته ای ایران است افزود امریکا دارای چنان توانائی های عملیاتی است که کسی آرزو نمی کند در جائی باشد که این توانائی ها به کار گرفته می شود.
خبرگزاری فرانسه پس از نقل این سخنان ژنرال آمریکائی می نویسد با وجود این ژنرال شوارتز این نکته را روشن نساخت که بمب های آمریکائی و دیگر سلاح های این کشور می تواند تأسیاست هسته ای ایران را که در اعماق زمین ساخته شده هدف قرار دهد یا نه؟
در بیروت، شیخ نعیم قاسم- شخصیت شمارۀ ٢ حزب الله لبنان- ضمن بر حذر داشتن اسرائیل و آمریکا از حمله به ایران گفت آمریکا می داند که اگر جنگی علیه ایران به راه افتد تمامی منطقه را در بر خواهد گرفت و آتشی که به پا خواهد شد حد و مرزی نخواهد داشت.
شیخ نعیم قاسم در گفتگوئی با رویترز افزود زمانی که اسرائیل می توانست حمله کند و مردم ساکت بمانند سپری شده است. این مقام حرب الله گفت اسرائیل می تواند حمله را آغاز کند اما قادر به مهار کردن پیامدهای این جنگ نخواهد بود.
قرار است باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در روز دوشنبۀ آینده با بنیامین نتانیاهو- نخست وزیر اسرائیل- در واشنگتن دیدار و گفتگو کند.
اهود باراک، وزیر امورخارجۀ اسرائیل، که هم اکنون در آمریکا به سر می برد دیروز با "لئون پانه تا"- همتای آمریکائی خود- دیدار و گفتگو کرد.
فعالیت های هسته ای ایران از جمله مسائل مورد بحث در مذاکرات دیروز وزیران دفاع اسرائیل و آمریکا بوده است.
با وجود این، ژنرال "نورمن شوارتز"، رئیس ستاد نیروی هوائی آمریکا در واشنگتن گفت آمریکا دارای دارای بمب های نیرومندی است که می توان در صورت حمله به تأسیسات هسته ای ایران از آن استفاده کرد.
در یک اظهار نظر دیگر در ارتباط با بحران هسته ای ایران، شخصیت شمارۀ ٢ حزب الله لبنان نیز به نوبۀ خود اخطار کرد که حملۀ نظامی اسرائیل به ایران منطقۀ خاورمیانه را به آتش و خون خواهد کشید.
"جی کرنی"، سخنگوی کاخ سفید واشنگتن، دیشب (چهارشنبه شب) طی سخنانی ضمن یادآوری این نکته که شهروندان آمریکا اعم از نظامی و غیر نظامی هم اکنون در دو کشور عراق وافغانستان حضور دارند گفت هر گونۀ اقدام نظامی علیه ایران بر بی ثباتی در منطقۀ خاورمیانه خواهد افزود و امنیت شهروندان آمریکا در افغانستان و عراق را به خطر خواهد انداخت.
سخنگوی کاخ سفید یادآور شد که ایران با عراق و افغانستان هم مرز و همسایه است و شهروندان نظامی و غیر نظامی آمریکا در این دو کشور همسایۀ ایران حضور دارند.
"جی کرنی" در بخش دیگری از سخنان خود گفت از آن جا که ایران در فعالیت های هسته ای خود پیشرفتی نداشته و ساخت یک جنگ افزار هسته ای را آغاز نکرده است، زمان برای ادامۀ سیاستی که اوباما از ابتدای رسیدن به مقام ریاست جمهوری اتخاذ کرده است هنوز باقی است.
همزمان با این سخنان "جی کرنی"، ژنرال "نورمن شوارتز"- رئیس ستاد کل نیروی هوائی آمریکا- ضمن بیان این مطلب که ارتش آمریکا دارای بمب های نیرومند آمادۀ به کارگیری در حمله به تأسیسات هسته ای ایران است افزود امریکا دارای چنان توانائی های عملیاتی است که کسی آرزو نمی کند در جائی باشد که این توانائی ها به کار گرفته می شود.
خبرگزاری فرانسه پس از نقل این سخنان ژنرال آمریکائی می نویسد با وجود این ژنرال شوارتز این نکته را روشن نساخت که بمب های آمریکائی و دیگر سلاح های این کشور می تواند تأسیاست هسته ای ایران را که در اعماق زمین ساخته شده هدف قرار دهد یا نه؟
در بیروت، شیخ نعیم قاسم- شخصیت شمارۀ ٢ حزب الله لبنان- ضمن بر حذر داشتن اسرائیل و آمریکا از حمله به ایران گفت آمریکا می داند که اگر جنگی علیه ایران به راه افتد تمامی منطقه را در بر خواهد گرفت و آتشی که به پا خواهد شد حد و مرزی نخواهد داشت.
شیخ نعیم قاسم در گفتگوئی با رویترز افزود زمانی که اسرائیل می توانست حمله کند و مردم ساکت بمانند سپری شده است. این مقام حرب الله گفت اسرائیل می تواند حمله را آغاز کند اما قادر به مهار کردن پیامدهای این جنگ نخواهد بود.
قرار است باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در روز دوشنبۀ آینده با بنیامین نتانیاهو- نخست وزیر اسرائیل- در واشنگتن دیدار و گفتگو کند.
اهود باراک، وزیر امورخارجۀ اسرائیل، که هم اکنون در آمریکا به سر می برد دیروز با "لئون پانه تا"- همتای آمریکائی خود- دیدار و گفتگو کرد.
فعالیت های هسته ای ایران از جمله مسائل مورد بحث در مذاکرات دیروز وزیران دفاع اسرائیل و آمریکا بوده است.
یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون یورو از درآمد نفت به حساب مجتبی خامنه ای واریز شده است
به گزارش سایت جرس از تهران اواخر بهمن ماه محمود احمدی نژاد رئیس کل بانک مرکزی محمود بهمنی را احضار کرده و از او به تفصیل در مورد هزینه کردن ارزهای نفتی خارج از ردیف بودجه سؤال کرده است. این جلسه بعد از پرسشهای برخی نمایندگان مجلس از رئیس جمهور درباره هزینه کردن ارزهای نفتی صورت گرفته است. پرسش احمدی نژاد از بهمنی درباره بخش قابل توجهی از دلارهای نفتی بوده که از رئیس جمهور هم مخفی بوده است. رئیس کل بانک مرکزی شفاها به رئیس جمهور پاسخ می دهد که اقلام مورد بحث از ارز حاصل از فروش نفت به حسابهایی که بیت مقام رهبری دستور داده بودند واریز شده است و با احتساب اقلام مورد بحث کسری در کار نیست و حساب تراز است.
احمدی نژاد از بهمنی می خواهد که کلیه موارد یادشده را با قید مبلغ و تاریخ و شماره حساب و نام دارنده حساب بنویسد و امضا کند. بهمنی به دستور احمدی نژاد کلیه مبالغی از ارزهای حاصله از فروش نفت را که به دستور بیت رهبری واریز شده است را با مشخصاتی که احمدی نژاد از او خواسته است می نویسد. در میان این اقلام رقم یک میلیارد و ششصد میلیون یورو (۱۶۰۰۰۰۰۰۰۰ یورو – هشت صفر بعد از شانزده) به حساب سید مجتبی خامنه ای فرزند مقام رهبری واریز شده است. احمدی نژاد بعد از اینکه تمام صفحات اظهارنامه مالی رئیس کل بانک مرکزی را به امضای بهمنی می رساند، او را مرخص می کند.
لازم به ذکر است چندی پیش احمدی نژاد در دیدار با ابراهیم رئیسی معاون اول قوه قضائیه، مصطفی پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کل کشور و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات به واریز شدن مبلغ یادشده به حساب سید مجتبی خامنه ای اشاره کرده بود. منابع خبری جرس خاطر نشان می کنند که همچنانکه احمدی نژاد به جمع آوری اسناد فساد مالی بیت رهبری بویژه مجتبی خامنه ای مشغول است، دفتر رهبری نیز اسناد فراوانی از فساد مالی دفتر رئیس جمهوری بویژه اسفندیار رحیم مشائی جمع آوری کرده است.
سازمان دیده بان حقوق بشر با اشاره به انتخابات پیشروی مجلس شورای اسلامی در ایران میگوید با توجه به رد صلاحیت صدها نامزد نمایندگی مجلس و محدودیتهای دیگری که بر این انتخابات اعمال شده، برگزاری انتخابات عادلانه غیر ممکن است.
به گزارش رادیو فردا، دیده بان حقوق بشر روز پنجشنبه، ۱۱ اسفند و یک روز پیش از برگزاری انتخابات مجلس در بیانیه ای گفت: این انتخابات به دلیل رد صلاحیتهای خودسرانه و محدودیتهای دیگر، به شدت ناعادلانه خواهد بود و تأکید کرد که صدها کاندیدا بر اساس تعاریف نادرست و دلایل مبهم رد صلاحیت شدهاند.
این سازمان حقوق بشری در ادامه تاکید کرده است که انتخابات روز جمعه، در حالی برگزار میشود که مخالفان در ایران یا در حال سپری کردن دوران "حبس غیر عادلانه" خود هستند و یا این انتخابات را "ساختگی" میدانند و از شرکت در آن خودداری کردهاند.
این سازمان که مقر آن در نیویورک است میگوید مطلع شده است که در میان آخرین فهرست نامزدهای ردصلاحیت شده توسط شورای نگهبان، اسامی شماری از ۱۵ عضو فراکسیون اهل سنت، از جمله جلال محمودزاده و اقبال محمدی که از رهبرانی قبلی و فعلی این فراکسیون در مجلس هستند، به چشم میخورد.
جو استورک، معاون بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر روز پنجشنبه گفت: "مقامهای ایرانی با رد صلاحیت نامزدها و زندانی کردن خودسرانه افراد کلیدی جنبش اصلاحات، صحنه را به دلخواه خود تنظیم کردهاند. هیچگونه شفافیتی در مورد روند تصفیه و گزینش نامزدها در انتخابات وجود ندارد."
اصلاحطلبان و مخالفان حکومت جمهوری اسلامی گفتهاند به پای صندوقهای رأی نخواهند رفت و در عین حال شورای هماهنگی راه سبز امید نیز در بیانیهای از مردم ایران خواسته است تا روز برگزاری انتخابات مجلس نهم، به نشانه همبستگی با رهبران زندانی جنبش سبز (میرحسین موسوی و مهدی کروبی)، همراه با خانواده خود در خانه بمانند.
جـــرس:
بنا به گزارش منابع خبری، كارمندان دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی، به صورت سئوال برانگیزی از حقوق شان محروم مانده اند. در صورتیکه این حقوق در اختیار مسئولین دانشگاه مذکور بوده، اما به کارمندان پرداخت نمی شود.
بنا به گزارش های رسیده به جرس، كارمندان استخدامی سال 1388 تحت پوشش دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی پس از گذر از آزمون ورودی و سه مرحله امتحان و مصاحبه وگزینش موفق به استخدام با مدرک لیسانس و حقوق ماهیانه 350 هزار تومان در رشته تحصیلی خود شده اند.
اما این حقوق مغایر با نظام به اصطلاح هماهنگ پرداخت كشوری بود. به این کارمندان بعد از نامه نگاری های فراوان بالاخره در اواخر دی ماه 1389 از سوی دفتر معاون ریاست جمهوری و وزیر بهداشت وعده داده شد كه تفاوت تطبیق حقوق مستخدمین از سال 1388 به بعد پرداخت خواهد شد.
قابل ذكر است كه كلیه ادارات مانند آموزش وپرورش تهران ودانشگاههای علوم پزشكی سایر شهرستانهای ایران این مطالبات معوقه خود را در نیمه اول سال 1390 و یا در مواردی مانند دانشگاه علوم پزشكی تهران ، در همان اسفند 1389 دریافت كردند اما به کارمندان دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی بعد از تطبیق حقوق آن ها از ابتدای سال 1390 هنوز این معوقه پرداخت نشده است . گفته می شود مجموع این مطالبات رقمی حدود 6 میلیارد تومان است .
دکتر ابوالقاسمی ریاست دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی تهران ( كه حدود 6 ماه است به سرپرستی این دانشگاه منصوب شده وقبلا" ریاست بیمارستان بقیه الله تهران را برعهده داشته) عنوان نموده كه این مبلغ را نمی پردازد و دانشگاه قادر به پرداخت آن نمی باشد. این در صورتی است كه كلیه دانشگاهها از جمله دانشگاه مذکور این مبلغ را دریافت داشته اند و حتی در اسفند ماه هر سال از وزارت بهداشت متمم بودجه دریافت كرده اند.
همچنین در این گزارش آمده است به صورت تهدیدی آشکار از سوی مدیریت دانشگاه، به کارمندانی که در پی دریافت مطالبات حقه خود هستند گفته شده ریاست دانشگاه قادر به پرداخت این بدهی ها نیست و هرگونه اعتراضی با برخورد شدید و حتی اخراج همراه خواهد شد .
در این میان معلوم نیست به چه دلیلی مبلغ دریافتی که حدود 6 میلیارد تومان است به دست صاحبان حق نمی رسد.
هرانا؛ کودکان خیابانی در حاشیه انتخابات مجلس / گزارش تصویری
خبرگزاری هرانا - گزارش تصویری پیش رو یک کودک خیابانی محصل را نشان میدهد که در حاشیه تبلیغات انتخاباتی مجلس و بی تفاوت به رهگذران در حال انجام تکلیف مدرسه و فروش فال است.
این دختر هفت ساله که برای کمک به خانواده خود اقدام به فروش فال در خیابان های تهران میکند با نشستن بر روی پوستر تبلیغی یکی از نمایندگان مجلس که با هزینه های سرسام آور میلیونی تهیه و توزیع شده است؛ تصویری گویا و دردناک از زندگی کودکان خیابانی را نمایش میدهد.
گزارش تصویری را در زیر مشاهده کنید
جمع آوری دیش های ماهواره در مجتمع های مسکونی
دو روز مانده به انتخابات، ماموران نیروی انتظامی، بر اساس گزارشهای فرستاده شده به سایت جرس، با هجوم به برخی خانه ها و مجتمع های مسکونی آنتن های ماهواره ای را تخریب کردند.
اکیپ هایی از نیروی انتظامی بامداد امروز با لباس های مبدل و نظامی به چند مجتمع مسکونی در شرق تهران حمله کرده و ضمن تهدید ساکنان به زور وارد ساختمان شده و به سمت پشت بام ها رفتند و دیش های ماهواره ها را شکستند.
شاهدان گفته اند که پس از اعتراض برخی خانوارها به رفتار زشت ماموران، یکی از عوامل لباس شخصی نیروی انتظامی تهدید کرد که در صورت ادامه اعتراض ساکنان معترض را دستگیر خواهند شد
این در حالی است که امروز شهردار تهران گفت: از مردم خواهش می کنم بیایند و اشتباهات مسئولان را به پای نظام نگذارند.
شاهدان گفته اند که پس از اعتراض برخی خانوارها به رفتار زشت ماموران، یکی از عوامل لباس شخصی نیروی انتظامی تهدید کرد که در صورت ادامه اعتراض ساکنان معترض را دستگیر خواهند شد
این در حالی است که امروز شهردار تهران گفت: از مردم خواهش می کنم بیایند و اشتباهات مسئولان را به پای نظام نگذارند.