۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

دانلود مجله سبز یعنی وطن



  مجلات شماره ا و 2 سبز یعنی وطن را در لینکهای زیر می توانید دانلود کنید

شماره دو

شماره یک

ضرب و شتم علی ملیحی تایید شد/ نامه پدر علی ملیحی به دادستان: سی سال پیش قرار نبود فرزندانمان را در سلول انفرادی زیر مشت و لگد بگیرند

دوارنیوز- جواد ملیحی، پدر علی ملیحی روزنامه نگار و عضو شورای سیاستگذاری سازمان دانش آموختگان ایران که بیش از یک ماه را در انفرادی بند 240 اوین در بازداشت است در نامه ای به دادستان تهران از تحت فشار بودن، ضرب و شتم شدید و اعتصاب غذای فرزندش در روزهای نخست بازجویی خبر داده و خواستار آزادی فوری وی تا پیش از سال نو شده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی دادستان محترم تهران
با سلام و تحیات
شاید اگر به روزهای جوانیمان بازگردیم هردوی ما روزهایی را به خاطر بیاوریم که یا برای بدرقه و یا استقبال دوستانمان در برابر دیوارهای سترگ و درب سنگین اوین جمع می شدیم. هرگاه در آن زمان از برابر آن دیوار سرد و سخت می گذشتیم آرزویمان بود که روزی را شاهد باشیم تا آوار شوند و فرو ریزند بر سر استبداد و آزادی از پس آن پدیدار گردد و پایدار.
شاید یادتان باشد که با چه شور و نشاطی آزادی همرزمانمان را جشن می گرفتیم و با چه خشم و عصیانی شکنجه و شهادت یارانمان را دادخواهی می کردیم. نمی دانم به یاد دارید روزهایی را رژیم شاهنشاهی در اوج اقتدار دسته دسته بهترین فرزندان این مرز و بوم را به همین زندان اوین می برد و با هر ستمی که به ملت روا می داشت ضربه ای کاری به ریشه های استبدادیش فرو می آورد.
اگر این همه و بسیاری دیگر را به یاد ندارید که می دانم بهتر از من در خاطرتان موج می زند این را حتما می دانید که آن دیوارهای سترگ و نام مخوف اوین هیچگاه نتوانست بقای رژیم شاهنشاهی را تضمین نماید. اگر چه ویرانی این زندان مخوف هیچگاه محقق نشد اما نتوانست خللی در اراده انقلابی بنده و شما و میلیونها نفر دیگر وارد کند.
جناب آقای جعفری دولت آبادی
خوب به یاد دارید روزی را که در اندیشه بودیم اوین را تماشاگه همه مستبدین کنیم و استبداد کریه را در آن به نمایش گذاریم و به جهانیان نشان دهیم این است سزا و سرانجام دیکتاتوری.
با خود می اندیشیدیم که روزی به همراهفرزندانمان از میان راهروها و بندها و سلولهای تاریک و نمور اوین عبور کنیم و از پس این دیوارهای پوسیده به ظاهر استوار ارزش آزادی و آزادگی را به رخ فرزندانمان بکشیم. اکنون که بنده و حضرتعالی سی زمستان از آن روزها را از سر گذرانده ایم در دو جایگاه متفاوت هستیم که بی شک در آن روزها هیچکدام فکرش را نیز نمی کردیم در این دو جای قرار بگیریم.
شما در پس همه این سالها دادستان باشید و من دادخواه، با حکم شما فرزندم در همان اوین باشد و من برای آزادیش در پای همان دیوارهای سرد و بی روح. هیچ نمی دانستم که پس از سی سال باز هم باید در پای همان دیوارها و همان در باشم، روزی برای آزادی همرزم امروز برای آزادی فرزندم.
جناب آقای دولت آبادی
اگر شما فقط چند بار نام فرزندم علی ملیحی فرزند جواد ساکن بند 240 سلول انفرادی را شنیده اید من 27 سال است که او را می شناسم اندیشه اش در دامان مادری آموزگار و پدری شاید انقلابی پرورده شده است اندیشه ای که نه من و نه شما نمی توانیم بر رد آن حتی واژه ای بیان نمایم. 27 سال است که نظام جمهوری اسلامی تربیت فرزندم را بر عهده داشته است او میراث دار اندیشه های نسل بنده و شماست. گواهی می دهم دغدغه های او همان است که بسیاری از دوستان و خویشانمان را در آن سالها در پس همین دیوارها و دری که اکنون با حکم شما باز و بسته می شود را به سبب آن چشم در راه بودیم. گواهی می دهم دغدغه های فرزندم علی همان است که بسیاری را مردانه در سالهای کودکی فرزندم مفتخر به نام شهید و جانباز و رزمنده و آزاده و ایثارگر کرد و خوشا آنکه حضرتعالی نیز در این رهگذر در راه اعتلای وطن و صیانت از آزادی ملت به صفت جانبازی مفتخر گشتید.
دادستان محترم تهران
سی سال پیش قرارمان این نبود که در چنین روزی فرزندانمان را به بند بکشیم و زیر ضربات مشت و لگد بازجو ببریم و پدران و مادران کهنسال را گریان و نالان در پای دیوارهای لرزان اوین به نظاره نشینیم، دسته دسته دانشجویان را از سر کلاس درس به سلول انفرادی ببریم و وکلای ایشان را از پشت در زندان برانیم و بازجو آن کند که می خواهد آن گوید ککه دیوار از شرم فرو ریزد و برای فرزندانمان که دربند وامانده اند راهی نماند جز اعتصاب غذا. و خود نیک می دانید این نیست همه آنچه که هست و نباید باشد.
و اگر نمی دانید قاطعانه می گویم بیش از یک ماه فرزندم علی در انفرادی بند 240 در بند است در روزهای نخست بازجویی در برابر اصرار غیرقانونی بازجو جهت قبول اتهامات واهی قانونا مقاومت می کند و به همین علت توسط بازجویش به شدت ضرب و شتم می شود و در جهت تظلم و اعتراض چهار روز را دست به اعتصاب غذا می زند. ناباورانه می بینیم همه آنچه را که نبایست ببینیم. حالیه اشک در چشم و خشم در دل و آه بر لب در برابر این سی سال نشسته ام و سرانجام کار را می نگرم. نمی دانم آنگاه که بر حسب وظیفه انسانی خود با فرزند دربندم ملاقات نمودید در وجود نحیف و چشمان کم سوی او چه دیدید؟ مجرمی خطرناک و جانی بالفطره که شرارت سرتاپای او را فراگرفته و دهها و صدها نفر را به خاک سیاه نشانده و یا اینکه مادران بسیاری را داغدار کرده و پدران بیشماری را سیاه پوش، و یا اینکه صدها قبضه سلاح سرد و گرم و اسناد طبقه بندی شده و محرمانه و اسناد جعلی از او کشف شده و زخم خوردگان از ترس او شهامت شکایت ندارند؟ و این چنین است که می بایست او در سلول نمور انفرادی بماند تا شاکیانش شهامت شکایت یابند و جرایمش یکی پس از دیگری کشف و افشا شوند.
اما آنچه را که خود شما به ایشان تفهیم کردید غیر از این همه است. علی دانشجویی است با جسمی رنجور و اندیشه ایی سترگ و آرمانی پویا به زیبایی آزادی، سلاح و ادوات جرمش همین یک قلم است که امروز از آن دور افتاده است و آثار جرمش همه در صفحات روزنامه ها و تارنماها با نام زیبایش هویدا که نه پنهان شدنی است و نه اراده ایی برای پنهان ماندن آن وجود دارد. از قرار معلوم بازجویی اش نیز تمام شده است، چشمان خانواده اکنون در آستانه نوروز حضور او را مشتاقانه انتظار می کشد، حال که با درایت و سیاست جنابعالی بسیاری از همبندان و هم وندان علی یا آزاد شده اند و یا در شرف آزادی هستند از شما نه به عنوان یک همرزم که به عنوان یک دادخواه و از باب تظلم تقاضا دارم همه چشمان نگران درپای دیوارهای اوین را شاد نموده و آنچه را که حقمان است به ما برگردانید. بی شک خود بهتر از هر کس دیگری می دانید مطالبه آزادی فرزندانمان حقی است که دیر یا زود ستانده می شود چه نیکوست که این امر به ید حضرتعالی و در آستانه نوروز باشد.
جناب آقای جعفری دولت آبادی
در پایان لازم می دانم در کمال صحت عقل و آزادی و اختیار اقرار کنم که به قول مشهور اقرار العقلاء علی انفسهم جایز بل نافذ اینجانب جواد ملیحی پدر علی ملیحی اقرار می کنم من نیز در جرم فرزندم شریک هستم و همان را می اندیشم که او می اندیشد و اگر او را به این جرم بازداشت نموده اید شایسته و بایسته است به استناد وظیفه شرعی و قانونی مستندا به این اقرار من را نیز همراه او به بند بکشید. باشد تا راه سی سال پیش رفته را دوباره روم با این تفاوت که اینبار من در همان راهم و شما .... .
با تجدید احترام
جواد ملیحی
24/12/88
پای دیوار زندان اوین

اعتصاب غذای زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین



کمیته گزارشگران حقوق بشر - بنابر گزارش‌های دریافتی، در دو روز گذشته زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به بلاتکلیفی و عدم رسیدگی به پرونده‌هایشان در آستانه‌ عید نوروز دست به اعتصاب غذای نامحدود زده‌اند.
گفتنی است در دو روز اخیر، تماس تلفنی زندانیان این بند با خانواده‌هایشان قطع شده است. در حالی که تنها چند روز به عید نوروز باقی مانده بسیاری از زندانیان سیاسی که در ماه‌های اخیر بازداشت شده‌اند، همچنان در بلاتکلیفی به سر می‌برند و از تبدیل قرار بازداشت آنان به قرار کفالت یا وثیقه جلوگیری می‌شود و به همین دلیل زندانیان این بند در اعتراض به بلاتکلیفی خود، دست به اعتصاب غذای نامحدود زدند و از دریافت غذا خودداری کردند.
پیش از این،‌ گزارش‌هایی مبنی بر وضعیت نامناسب بند ۳۵۰ زندان اوین به دلیل تراکم زندانیان و عدم رسیدگی پزشکی و بهداشتی منتشر شده بود.
در حالی که دادستان تهران،‌ در اظهاراتی نسبت به آزادی بازداشت‌شدگان پیش از عید نوروز ابراز امیدواری کرده بود هنوز تعداد زیادی از زندانیان سیاسی آزاد نشده‌اند و با وجود آزادی تعدادی، همچنان جمع کثیری از فعالان سیاسی، مدنی و بازداشت‌شدگان وقایع پس از انتخابات در زندان به سر می‌برند.

ارسال پرونده مهدیه گلرو به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب



کمیته گزارشگران حقوق بشر - همسر مهدیه گلرو، فعال مدنی دربند از ارسال پرونده همسرش به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب خبر داد.
وحید لعلی‌پور، همسر مهدیه گلرو که خود به تازگی (۲اسفند) از زندان آزاد شده است، روز گذشته پس از مراجعه به دادگاه باخبر شد که پرونده همسرش به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی ارسال شده است اما تاریخ دقیق دادگاه مشخص نیست.
شعبه ۲۶، شعبه‌ای است که پیش از این دو عضو دیگر شورای دفاع از حق تحصیل،‌ ضیاء نبوی و مجید دری را به ترتیب به ۱۵ و ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرده بود و این امر نگرانی در مورد وضعیت مهدیه گلرو را افزایش داده است.
این فعال دانشجویی، در طول مدت بازداشت، برای پذیرفتن اتهاماتی همچون «ارتباط با منافقین» (سازمان مجاهدین) تحت فشار قرار داشته اما هیچ‌یک از اتهامات مطرح‌شده را نپذیرفته است.
همچنین در ماه اخیر، خانواده گلرو نسبت به وضعیت وخیم جسمانی مهدیه در زندان اوین ابراز نگرانی کرده بودند. گلرو در زندان به عفونت روده مبتلا شد و نسبت به سرمای شدید زندان اعتراض داشت.
مهدیه گلرو، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، در تاریخ ۱۲ آذرماه به همراه همسرش در منزل شخصی‌شان بازداشت شدند. وی در سال گذشته نیز پس از تحصن چهار روزه در اعتراض به محرومیت از تحصیل، در دانشگاه علامه بازداشت و به زندان اوین منتقل شده بود.
این فعال مدنی همچنین از اعضای فعال کمیته دفاع از حقوق شهروندی ستاد مرکزی مهدی کروبی در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر بود. در حال حاضر ضیاء نبوی، مجید دری، شیوا نظرآهاری، سعید جلالی‌فر و مهدیه گلرو اعضای دربند شورای دفاع از حق تحصیل هستند.

دادستان تهران در قم: ۶ نفر از متهمین عاشورا به اعدام محکوم شدند


 اخبار روز: دادستان تهران اعلام کرد شش تن از متهمین حوادث عاشورا به اعدام محکوم شده اند و پرونده ی آن ها در مرحله ی تجدیدنظر قرار دارد.

به گزارش خبرگزاری فارس عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان تهران یکشنبه شب در دیدار قضات دادسرا و محاکم انقلاب تهران با ‌آیت‌‌الله نوری همدانی این خبر را اعلام کرد.
وی ابراز داشت: کسانی که به اشتباه خود پی‌بردند و از این اشتباه ابراز ندامت کردند و ما نیز احساس کردیم این افراد در فضای جو زده‌ای اقدام به برخی رفتارها کردند به آنها کمک و آزادشان کردیم. وی با اشاره به حضور هواداران حکومت در روز ۹ دی و راهپیمایی ۲۲ بهمن گفت: وقتی مردم عشق و ارادت خود را به نظام اسلامی نشان دادند، ما نیز سعی کردیم با کسانی که از اشتباهات خود ابراز پشیمانی کردند رفتار ملایمت‌آمیزی داشته باشیم.
جعفری دولت‌آبادی همچنین تأکید کرد: در مقابل کسانی را که عضو گروهک‌ها‌ و سازمان‌های ضدانقلاب بودند و با طرح و برنامه‌ریزی سعی کردند اساس و ارکان نظام جمهوری اسلامی را مورد تعرض قرار دهند، محاکمه کردیم.
وی تصریح کرد: امروز نظام اسلامی در کمال قدرت و اقتدار مخالفان و معارضان را بر جای خودشان نشانده است و مردم دیگر اجازه نمی‌دهند این حوادث در کشور تکرار شود.
دادستان تهران تعداد محکوم به اعدام شدگان در حوادث روز عاشورا را شش نفر اعلام کرد و گفت: هم‌اکنون احکام این شش نفر در دادگاه تجدید نظر است و طبیعتا بعد از قطعیت درباره آنها تصمیم‌گیری می‌شود.
عباس جعفری دولت‌آبادی به ارائه گزارشی از نحوه رسیدگی به اتهامات بازداشت شدگان روز عاشورا پرداخت و با اشاره به صدور ۲۵۰ کیفرخواست برای متهمان حوادث عاشورا اظهار داشت: با سرعت بخشیدن به فعالیت‌های دادگاه‌ها بسیاری از افراد مرتبط با حوادث روز عاشورا سریعا محاکمه شدند.
وی خاطرنشان کرد: امروز تنها ۱۰۰ نفر در دادسراهای ما منتظر رسیدگی به پرونده‌های‌شان و صدور کیفرخواست هستند که امیدواریم برای این تعداد نیز هرچه زودتر تعیین تکلیف شود.
جعفری دولت‌آبادی افزود: احکام زیادی در ارتباط با کسانی که دستگیر شدند صادر و طبق قانون اعلام شده است که البته این افراد نیز طبق قانون می‌توانند در دادگاه‌های بالاتر اعتراض کنند.

کارزار حمایت از یک زن مبارز - آیا زینب جلالیان هنوز زنده است؟


اخبار روز: از زینب جلالیان زن مبارز کرد محکوم به اعدام یک ماه است، خبری نیست. کارزاری که به منظور نجات جان او به راه افتاده است، با انتشار اطلاعیه ای این پرسش را مطرح کرده است که آیا او هنوز زنده است؟
فراخوان این کارزار را که از همگان خواستار تشدید مبارزه برای نجات جان زینب جلالیان شده است، در زیر می خوانید:

جان زینب در خطر است


در پی ِ روز ِ زنان
و در آستانهء نوروز
خواهرمان
از زندان به سیاهچال
و از سیاهچال به ناکجا
کشیده می‌شود

این عیدی ضحاک است


هفده سال پیش دختر ده ساله ای در یکی از روستاهای کردستان بدلیل این که خانواده اش از مدرسه رفتنش جلو گیری می‌کردند از خانه گریخت. در آن روزها و در روستای وی تنها مدرسه ای که می‌توانست دختری یاغی را قبول کند مدرسه ای بود که توسط یک گروه سیاسی کُرد مخالف دولت مرکزی اداره می‌شد.

نام دخترک که امروز ۲۷ سال دارد زینب جلالیان است. او امروز در راهرو مرگ در کنار سایر عزیزان در انتظار اجرای حکم اعدام خود است.
دو روز پس از روز جهانی زنان، خبر از هدیه دولت جمهوری اسلامی به این خواهر می‌شویم.

دیروز از طریق وکیل زینب در کردستان با خبر شدیم که یک ماه است که او را از زندان به اداره اطلاعات برای بازجویی مجدد و احتمالن تدارک "مراسم" اعدام برده اند. زندان بانان جمهوری اسلامی در طی یک ماه پس از این انتقال به هیچ کس ازین امر سخن نگفته بودند، نه خانواده و نه وکیل او. اینک از دست رسی وکیل و خانواده به او، حتی از طریق تلفن، خود داری می‌کنند.
ما امروز نمی‌دانیم آیا زینب هنوز زنده است.
با توجه به سابقه جان باختن تعداد فراوانی از زندانیان زیر شکنجه در سیاهچال های ایران، از جمله خانم زهرا کاظمی، خبرنگار و عکاس کانادایی-ایرانی، این یک هراس واهی نیست.

کسی نمی‌داند آیا در زیر شکنجه جانی برایش باقی مانده. یا در چنان وضعی قرارش داده باشند که نمی‌توانند اجازه ملاقات به کسی بدهند.
ما شرکت کنندگان درین کارزار مصرن می‌خواهیم که:

از تمام آزادیخواهان جهان که در دشوارترین لحظات نبرد این ماه های اخیر مردم ایران را تنها نگذاشته اند، صدای خود را بلند کنند و نگذارند که پس از انجام جنایت بگوییم دیر اقدام کردیم.
از همه عزیزان می‌ خواهیم که پتیسیون زیر را به امضا برسانند.

www.gopetition.com

با هم می‌توانیم جان عزیزانمان را نجات دهیم!
کنشگران کارزار

آدرس سایت کارزار
save-iran-from-executions.blogspot.com
۱- حکم اعدام خواهرمان فورن متوقف گردد ۲- هر چه زودتر اجازه دستیابی خانواده و وکیل او به زینب داده شود ۳ - به یک هیات پزشکی مستقل از طرف سازمان های حقوق بشری بین المللی اجازه معاینه و رسیدگی به سلامت جسمی و روحی خواهرمان داده شود

باز هم تهدید و ارعاب برای رفتن به خاوران



منصوره ی بهکیش: برخی از خانواده ها تصمیم گرفتیم یک جمعه جلوتر از جمعه آخر سال به خاوران برویم و آنجا را مانند خانه هامان تمیز و برای نوروز آماده کنیم. این برنامه قرار بود مانند هر سال با لاله و سنبل، سبزه و گل و شیرینی همراه باشد. آخر خاوران دوباره به بیابانی بی آب و علف تبدیل شده است. درختهایی بی رمق و مرده را که شبانه و به زور کاشته اند، خشک شده و سروها نیز کمر خم کرده و زرد و زارند. آخر این سروهای بیچاره، مورد سوء استفاده قرار گرفته و به دست نامحرمان کاشته شده اند برای همین با دل گرمی آب یاری نشدند. سروها و درختانی که با عشق به دست مادران و پدران کاشته شده بود، هفته ها و ماه ها با عشق آبیاری شده بود و حالا جایشان خالی است.   
دیشب که به خانه بازگشتم، مطلع شدم به تعداد زیادی از خانواده ها زنگ زده و تهدیدشان کرده بودند که نبایستی به خاوران بروند. گفته بودند جمعه خاوران در محاصره نیروهای امنیتی قرار خواهد گرفت و با کسانی که به آنجا بروند برخورد خواهد شد. مادران که ماهها انتظار کشیده بودند تا آخر اسفند از راه برسد و بتواند برای نوروز آنجا را آب و جارو کنند و درختچه یا گلی بر مزار فرزند خود بکارند، با قلبی مملو از درد و با خشمی دوچندان، تصمیم گرفتند که باز هم تحمل کنند و به آنجا نروند. من دلیلی بر نرفتن نمی دیدم چون رفتن به خاوران را حداقل حق طبیعی خود می دانم و اعتقاد عمیق دارم که هیچ کس نمی تواند این حق را از ما بگیرد و ما بایستی هر زمان و به هر شکلی که دلمان می خواهد بتوانیم به آنجا برویم و کسی برای ما مزاحمتی ایجاد نکند. ما به اندازه کافی دل خون هستیم. تصمیم خود را گرفتم که حتی به تنهایی شده، به آنجا بروم. تا انتهای شب برخی از دوستان و همراهان آنقدر با من کلنجار رفتند تا بالاخره من را نیز از رفتن بازداشتند. من بسیار ناراحت و شاکی و دلتنگ از اینکه چرا ما به راحتی از این حق طبیعی خود می گذریم. آخر تا به کی بایستی این وضع را تحمل کنیم؟!
امروز پس از گذشت ۲٨ سال از سال ۶۰ و بیست و یک سال از سال ۶۷، همچنان برای رفتن به خاوران، برای برگزاری مراسم، برای دور هم جمع شدن، برای برگزاری روز زن، برای سفر کردن، برای حرف زدن، برای نفس کشیدن، دچار مشکل می شویم! فکر نمی کنند که این فریادهای در گلو خفه شده ما روزی گریبان شان را خواهد گرفت؟!
نزدیکی های ظهر خبردار شدم که تنی چند از خانواده ها به آنجا رفته و آنجا را گلباران کرده اند. برخی نیز صبح زود به آنجا رفته بودند. کمی دلم آرام شد ولی از طرف دیگر از دست خودم و سایرین عصبانی شدم که چرا اینقدر زود جا خالی دادیم. نیروهای امنیتی مانند دفعات قبل آنجا را مسدود نکرده ولی به صورت مخفی حضور یافته بودند. وقتی خانواده ها به آنجا می رسند از آنها می خواهند که به قسمت بهایی ها بروند و آنها نسبت به این برخورد نیروهای امنیتی معترض شده و می گویند ما که بهایی نیستیم و می خواهیم به دیدن عزیزانمان برویم. آنها دوربین به دست جلو می آیند و شروع به فیلم برداری می کنند. یکی می گوید شما به اندازه کافی از ما فیلم و عکس دارید خودتان را خسته نکنید من می خواهم دخترم را عروس کنم و آمده ام با برادرم مشورت کنم، دیگری می گوید من آمده ام شاخه گلی برای همسرم بگذارم. مادری فریاد می زند و می گوید چرا دست از سر ما بر نمی دارید تا به کی می خواهید ما را اینقدر اذیت و آزار برسانید؟ به چه حقی ما را از آمدن به سر خاک عزیزانمان منع می کنید؟! آنها کوتاه آمده و می گویند زودتر گلهایتان را بگذارید و بروید. راستی تا به کی؟ تا چند؟!
حضور نیروهای امنیتی چیز تازه ای نیست. از شهریورماه شیوه کارشان همین است. به محض اینکه به آنجا می رسیم و چرخی می زنیم و گل هایمان را می گذاریم، سر و کله نیروی انتظامی و گاه لباس شخصی پیدا می شود و چند مأمور از روی نرده ها به داخل می آیند و یا از بیرون ما را صدا می زنند و می خواهند که زودتر آنجا را ترک کنیم. همانطور که در یک حکومت نظامی، مردم به ناچار به نظامیان در کنارشان خو می گیرند، ما نیز به حضورشان عادت کرده ایم. برخی از آنها که تعداد کشته شدگان ما را می بینند با ما ابراز همدردی می کنند و می گویند ما هم از این وضعیت ناراحت و خسته شده ایم ولی مأموریم و معذور، اگر نروید از اطلاعات می آیند و ما را نیز توبیخ می کنند.   
واقعاً جای بسی تأسف است که پس از بیست و چند سال، همچنان برای رفتن به سر خاک عزیزانمان با مشکلات زیادی روبرو هستیم. راستی علت چیست؟! چرا از چند نفر مادر و پدر پیر و خانواده ها اینقدر هراس دارند؟!       چون   می دانند، "این ذره ذره گرمی خاموش وار ما/ یک روز بی گمان/ سر می زند ز جایی و خورشید می شود".

۲۱ اسفند ۱٣٨٨     

مجموعه ی فعالان حقوق بشر در ایران: در مقابل هجمه دستگاه امنیتی عقب نخواهیم نشست

اخبار روز: روز گذشته دادسرای عمومی و انقلاب تهران با صدور اطلاعیه ای از انهدام «شبکه ی سایبری آمریکا» و دستگیری ٣۰ نفر در این ارتباط خبر داد. مجموعه ی فعالان حقوق بشر در ایران از جمله تشکل هایی هستند که مورد یورش نیروهای امنیتی قرار گرفته و چندین نفر از اعضایش بازدداشت شده اند. دبیرخانه ی این مجموعه روز یکشنبه اعلامیه ای انتشار داده و ضمن رد قاطعانه ی اتهامات و ادعاهای دادسرای تهران، تاکید کرده است این دستگیری ها تاثیری در فعالیت های آن نداشته و از ادامه ی فعالیت های خود در راه حقوق بشر در ایران، منصرف نخواهد شد:

اطلاعیه مطبوعاتی / دستگیریهای گسترده، شماره ۱
مورخ ۲۲ اسفند ماه، دادستانی عمومی و انقلاب تهران در اطلاعیه ای اعلام نمود با همکاری نیروهای امنیتی، وزارت اطلاعات و تیم خرابکاری سایبری سپاه پاسداران اقدام به بازداشت گسترده شهروندان عادی و فعالان حقوق بشر تحت عنوان همکاری با مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و کمیته ایران پروکسی نموده است.
در اطلاعیه منتشره زوایای مختلفی از یک سناریو مسبوق به سابقه و قابل پیش بینی به چشم می خورد که ساختار آن به لحاظ رابطه منطقی روایی و استدلال عقلانی و خصوصاَ وجاهت قانونی، دارای نقصان فراوان است.
از نظر مجموعه، این هجمه از آنجا شکل می گیرد که تمامی فشارها، خاصه بازداشت های گسترده بهمن ماه و ۱۱ اسفند که قاطبه آن را همکاران سابق یا حتی افراد بی ارتباط با مجموعه تشکیل می دهند و همینطور توسل نهادهای امنیتی به گروگانگیری اعضای بیگناه خانواده ها و تلاش برای متوقف کردن فعالیت های مجموعه باعث انصراف مجموعه از حضور در نشست ژنو نشد.
این تشکل درتاریخ هشتم مارس ۲۰۰۹ ، در نشست ژنو حاضر و نسبت به افشای نقض حقوق بشر در ایران اقدام کرد و از جامعه بین الملل خواستار پایان دادن به مماشات با دولت ایران و لزوم هزینه سازی برای ناقضان حقوق بشر شد. نماینده مجموعه در نشست در سخنرانی خود نسبت به اقدامات تلاقی جویانه دستگاه امنیتی به دلیل حضور در این نشست هشدار داده بود.
دادستانی تهران و نشریات نزدیک و وابسته به دولت با تیتر نمودن عنوان "انهدام شبکه بزرگ جاسوسی"، بدون ارائه هیچ سند و مدرک قابل قبول، بنا به تحلیل فوق و صرفاَ با بیان اطلاعات کذب و تحلیلهای مغرضانه به جهت باورمند کردن سناریو با سوء تفسیر و قلب واقعیت از تصویر افراد مختلفی نیز استفاده کرده اند .
طرح اتهاماتی همچون شناسایی دانشمندان هسته ای! جذب نیرو و اعزام افراد به عراق، ارتباط یا وابستگی با سازمانهای اپوزیسیون و مسائلی همچون برنامه ریزی برای اختلال در سیستم مدیریت شهری، ایجاد پوشش امنیتی برای ورود به فاز اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی! و ... که بی بهره از هرگونه مستندات و عقلانیت تلاش نموده تا ارتباط مجرمانه ای را بین افراد و گروهای مختلف دستگیر شده پس از انتخابات ایجاد کند.
دستگاه امنیتی ایران پس از این بازداشت ها به قصد ایجاد رعب و هراس در فضای وب فارسی اقدام به خرابکاری در تارنماهای این تشکل نیز نموده است، موضوعی که بررسی تیم فنی مجموعه نشان میدهد که نوع خرابکاری تیم گرداب، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هیچ وجه مبتنی بر کار علمی نبوده و این نوع خرابکاری با بازداشت برخی از اعضای شرکت خدمات دهنده فنی به این مجموعه در داخل کشور و سپس شکنجه آنها و دریافت اطلاعات صورت گرفته است.
جعل تاریخچه مجموعه، اشاره به افرادی که اساساً هیچ نقشی در این تشکل از بدو تاسیس تا کنون نداشته اند و یا اشاره به اسامی اختصاری افرادی که اساساً از سوی مجموعه قابل شناسایی نیستند، چشم پوشی بر واقعیت چهارسال فعالیت غیر سیاسی و علنی این تشکل گواهی است از سناریویی خونین، که سکانس اول آن در آستانه اعتراضات احتمالی در چهارشنبه آخر سال کلید خواهد خود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن رد قاطعانه تمامی اتهامات بی اساس مندرج در اطلاعیه دادستانی و با هشدار نسبت به سناریوی خونینی که با قربانی کردن مدافعان حقوق بشری در جریان است، اعلام می کند که این اقدام حکومت ایران سرفصلی جدیدی است در برخورد با فعالان مدنی، و ضرورت حضور، حمایت و اتحاد تمامی نیروهای مدنی در این باب امری است ضروری و اجتناب ناپذیر.
همچنین در این اطلاعیه برخی از اعضای تبعیدی مجموعه که در خارج کشور ساکن هستند نیز به دستگیری توسط پلیس اینترپل تهدید شده اند. که طی این اطلاعیه افراد فوق الذکر آمادگی و علاقه خود را برای روبه رو شدن با نمایندگان حقوقی حکومت ایران در هر دادگاه صالحه ای اعلام می کنند.
شایان ذکر است این تشکل با زیر نظر گرفتن تحرکات نهاد امنیتی در ماه های گذشته ، پیش بینی چنین اقدامی را از ناحیه آنان نموده و ماه پیش با ایجاد تغییراتی در ساختار خود، کلیت مجموعه را از آسیب جریانات قانون گریز خارج نموده بود. از این رو دستگیری ها و حمله به تارنماهای این تشکل آسیب خاص یا مانعی در فعالیتهای مجموعه محسوب نمیشود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران اعلام می کند، این هجمه و سناریوی جدید، سرسوزنی تردید و کُندی در فعالیت های حقوق بشری مجموعه ایجاد نخواهد کرد. این تشکل همانند گذشته با تمام قوا از امکانات و ظرفیت های خود در جهت دفاع از اعضاء، فعالین و قربانیان نقض حقوق بشر استفاده خواهد کرد.
اطلاعات تکمیلی و سایر توضحیات در اطلاعیه های آتی از سوی این تشکل به اطلاع افکار عمومی خواهد رسید.


دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
۲٣ اسفندماه ۱٣٨٨